خطبه ها
  • صفحه اصلی
  • خطبه ها
  • نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

همزمان با هفته دولت طرح‌ها و پروژه‌های فراوانی در استان‌های مختلف به بهره‌برداری رسید: - در استان زنجان 28 طرح عمرانی و صنعتی، شامل 14 طرح راه آسفالت روستایی، 5 طرح برق‌رسانی، 4 طرح پل‌سازی، 3 طرح آموزشی و ترویجی، یک طرح آبخیزداری و یک طرح صنایع روستایی با 8 میلیارد و 1 میلیون و 485 هزار ریال به بهره‌برداری رسید. - در استان خوزستان 273 طرح به بهره‌برداری رسید که با 30 طرح مربوط به اعتبارات سفر مقام معظم رهبری، جمعاً 43 میلیارد و 500 میلیون ریال هزینه دربرداشته است. همچنین 68 طرح با اعتبار 120 میلیارد ریال شامل طرح‌های آموزش و پرورش، برق‌رسانی، راه و ترابری، بهداشت و درمان و خدمات شهری به بهره‌برداری رسید. - در استان لرستان 215 طرح شامل احداث خانه‌های بهداشت، آب‌رسانی، برق‌رسانی، فضاهای آموزشی و تولیدی با هزینه 47 میلیارد ریال به بهره‌برداری رسید. - در استان همدان 72 طرح شامل 21 طرح عمران روستایی، 20 طرح آبخیزداری، 18 پروژه ترویجی و 13 پروژه دام و طیور با 12 میلیارد ریال به بهره‌برداری رسید. - در استان فارس 44 طرح مخابراتی شامل سوئیچ‌های دو هزار و یک هزار شماره‌ای، 512 شماره‌ای، 256 شماره‌ای و سیستم‌های بین‌شهری به بهره‌برداری رسید. - در استان کردستان 31 طرح کشاورزی شامل راه‌اندازی سیستم‌های آبیاری بارانی، کانال آب‌رسانی و خط انتقال کشاورزی با 40 میلیون ریال به بهره‌برداری رسید. - در استان اصفهان 46 طرح در زمینه‌های عمرانی، صنایع روستایی، امور دام، آبخیزداری، امور عشایری و شیلات با 10 میلیارد و 238 میلیون و 680 هزار ریال هزینه به بهره‌برداری رسید. همچنین طرح و پروژه‌های گوناگونی به مناسبت هفته ی دولت در شهرهای گرمسار؛ بیرجند، ساری، بندر عباس، کرمانشاه، بناب، املش، ملایر، سرخس، ابهر و فومن به بهره‌برداری رسیدند.

  • جمعه ۱۴ شهریور ۱۳۷۶
خطبه اول: تأکید بر حراست از تقوا/ لزوم توجه به عمق معانی و معارف قرآن/ تأثیرات قرآن در سازندگی فرد و جامعه/ اهداف طرح بحث‌های قرآنی در خطبه‌های نماز جمعه/ عدم نقص قاعده علت و معلول در بحث معجزه/ قابلیت انجام معجزه در ظرف عقل/ نفوس انبیاء و قدرت نافذ برای رسیدن به مجهولات/ احتیاج هر پیامبر به معجزه/ تفاوت معجزه از تحدّی/ چرا قرآن معجزه الهی است؟/ اعجاز لفظ و محتوا/ اعجاز قرآن در میدان علوم/ اعجاز قرآن در قدرت جذب جوانان و ادبای عرب/ تلاش‌ها برای مقابله با قرآن/ راههای پیشنهادی برای مقابله با قرآن/ بی‌سوادی پیامبر(ص)، اعجاز دیگر قرآن/ عجز اعراب جاهل در تحدّی قرآن/ طرح عقیده برهمایی‌ها درباره اعجاز قرآن از قرون سوم و چهارم بین مفسّرین/ عدم درک قدرت قرآن در هدایت انسان‌ها از سوی بعضی‌ها/ تبلور قدرت خداوندی در ترکیب کلمات قرآن/ تأثیر احاطه خداوند بر جهان و مافیها در اعجاز قرآن خطبه دوم: مناسبت‌های هفته/ اهداف برگزاری هفته دولت/ تشکیل کابینه و آغاز به کار دولت جدید در سایه همکاری همه نهادها/ نقش وحدت در پیروزی‌ها/ دلگرمی دشمنان به سیاست «تفرقه‌انداز و حکومت کن»/ بهره‌برداری از طرح‌های مهم عمرانی و اقتصادی در هفته دولت/ شیرینی افتتاح طرح‌ها در فضای انتخاباتی/ تعاونی‌ها، یکی از پایه‌های زندگی اجتماعی/ سابقه توجه به تعاونی‌ها در انقلاب/ دفاع از بخش تعاونی در کتاب مواضع حزب جمهوری/ تعاونی، یکی از راه‌‌های تعدیل ثروت و جلوگیری از قله‌های اموال نامشروع/ عقده‌های منافقین از شهید قدوسی/ شهید دستجردی، شخصیتی نظامی و انقلاب/ اهداف رژیم پهلوی در کشتار 17 شهریور و نقش حضور مردم در تسریع نهضت/ قساوت پهلوی در 17 شهریور/ نقش شهدای 17 شهریور در ادامه مبارزه/ نقش رهبری امام و حضور مردم در اتفاقات پس از 17 شهریور/ سالروز رحلت حضرت زینب(س) و روز پرستار/ آیت‌الله طالقانی، پیشتاز مبارزه و اولین امام جمعه تهران/ نقش شهید آیت‌الله مدنی در انقلاب/ ظاهرفریبی آمریکا در طرح صلح خاورمیانه/ ساده‌لوحی اعراب در طرح صلح/ پیروزی اسرائیل در اعلام مشروعیت آن از سوی کشورهای عربی/ پررویی اسرائیل در عدم پایبندی به تعهدات/ مانور مشترک ترکیه، اسرانیل و آمریکا و اهداف قبل و بعد از آن/ دلسوزی مردم ایران در مسئله فلسطین

ْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

اَلْحَمْدُلِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ، وَالصَّلوةُ وَالسَّلامُ عَلی رَسُولِ اللهِ وَآلِهِ الْأَئِمَّةِ الْمَعْصوُمینَ.

أَعُوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ، «قُلْ لَئنْ اِجْتَمَعَتِ اْلأنسُ وَ الْجِنُّ عَلی اَنْ یَأتُوا بمِثْلِ هذا القُرآنِ، لایَأتُونَ بمِثْلِهِ وَ لَوْکانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهیراً[1]»، عِبادَالله اُوْصیکُمْ بتَقْوَی الله وَ اَتِّباعِ اَمْرِهِ وَ نَهْیِهِ

 

با تأکید بر وظیفه مهم حراست از تقوا، خطبه اول را در ادامه بحث قرآنی ایراد می‌کنم. تا به حال درباره قرآن فصل‌های مختلفی در باب وحی و جمع قرآن ‌و مصحف کردن قرآن و تنظیم قرائات و یکنواخت ساختن شکل قرآن و قرائت‌ها صحبت شده و در آخرین مرحله به بحث اعجاز قرآن رسیدیم که یک خطبه هم‌از معجزه بودن قرآن صحبت به میان آمد.

 

یک تذکر عرض می‌کنم و بعد وارد همین بحث اعجاز قرآن می‌شوم که بحث مهمی است. تذکرم این است که امت ما و این ملت آگاه، در این زمان باید به قرآن توجه بیشتری بکند که بحمدالله- شده است؛ امروز بسیاری از جوانان ما، خانم‌های ما و اکثر طبقات تحصیلکرده و بی‌تحصیل هم دنبال آشنایی با قرآن هستند، حفظ و قرائت و چاپ و تکثیر و امثال اینها رواج پیداکرده و خود این، فضای خوبی را برای قرآنی شدن ملت ما به وجود آورده ]است[.

نکته‌ای که من می‌خواهم عرض کنم، این است که حالا وقت این رسیده که به عمق معانی قرآن و معارف قرآن توجه شود. اصل خواندن قرآن و حفظ قرآن و حتی در خانه نگه داشتن قرآن، خوب و برای همه سازنده است، اما سازندگی‌اساسی موقعی است که ما قرآن را بفهمیم و این هم دریایی است که به‌آسانی به ژرفای آن نمی‌رسیم.

هر کسی در حد وسع خودش، هر مقدار بردارد، برای او سازنده است و لذا باید همه سعی کنیم به نحوی در فهمیدن معارف قرآن سهمی داشته باشیم و جلسات تفسیری باید فراوان باشد.

آقایان علما و دانشمندانی که با قرآن آشنا هستند، باید برای خانواده‌ها و برای گروه‌ها برنامه تفسیر درست کنند. تفسیرها هم باید خالی از تعبیرات غیرقابل فهم، بلکه با بیان خوب، معمولی و قابل فهم در سطح مستمعین انجام شود. اگر ما یک دوره مثلاً ده یا پانزده ساله مراوده با قرآن را به این شکلی که شروع کرده‌ایم، ادامه بدهیم، فرهنگ قرآن در جامعه ما آن‌چنان رسوخ می‌کند که دیگر کندن آن از جامعه آسان نیست و بحث‌های تقوا، حفاظت و اخلاق و این قبیل چیزها که داریم، عظیم‌ترین مصادق واقعی خودش را پیدا می‌کند.

حقیقتاً، نورانیت مفاهیم قرآن به گونه‌ای است که جرقه‌ای که یک کلمه و یک آیه‌اش به ذهن انسان می‌زند، به اندازه یک خطبه و یک کتاب گاهی انسان را تحت تأثیر قرار می‌دهد؛ چون، با این فرض ما قرآن می‌خوانیم که این را کلام خدا می‌دانیم و اعتقاد داریم که صحیح‌ترین، مهم‌ترین و نیرومندترین مطالب و معارف اینجاست. با این دید توفیقی هم خداوند برای قاریان قرآن و کسانی که دنبال فهم قرآن باشند، تضمین کرده ]است[.

من از طرح بحث‌های قرآنی در خطبه‌های نماز جمعه هدف‌های متعددی دارم که یکی از آنها، همین است. می‌خواهم با مطرح شدن وسیع و در سطح کلی کشور، توجه همه اقشار را به محتوای قرآن جلب کنم. فکر می‌کنم ظرف چندین‌خطبه دیگر که در آینده هم خواهم داشت، به تدریج نکات دیگری را از قرآن بازگو کنم که این مسئله مهمی که الان خدمتتان مطرح کردم، بتواند بدون فشار و اصرار و به طور طبیعی با جاذبه‌ای که خلق می‌شود و رابطه‌ای که بین دل‌های مردم و قرآن ایجاد می‌کند، تحقق پیدا کند.

یک فصل درباره قرآن و اعجاز قرآن صحبت کردیم. امروز چند نکته مهم را درباره معجزه، عرض می‌کنم که برداشت شما از معجزه واقعی‌تر شود. اولاً ما که بحث معجزه می‌کنیم، معناش این نیست که ]می‌خواهیم[ قاعده کلی علیت و معلولیت را نقض کنیم؛ بلکه اصل کلی علیت در سراسر جهان آفرینش غیرقابل‌خدشه است و هیچ معلول بی‌علتی نیست و هیچ جا نیست که علت تامه[2] محقق بشود و معلولش محقق نشود. هیچ آدم بی‌سوادی هم جرأت نمی‌کند این حرف را بزند که این اصل خدشه پذیر است. بنابراین، استثنایی بر این قاعده نیست، این قاعده ]بر[ جای خودش باقی است.

دوم اینکه معجزه هم علتی را استخدام می‌کند. اگر کاری انجام می‌شود که در امکان بشریت نیست، معنایش این نیست که بدون علت انجام شده؛ علتی را استخدام می‌کند، منتها این علت ناشناخته و در اختیار خداست. این علت‌به گونه‌ای است که دست بشریت از آن کوتاه است.

مسئله سوم این است که هیچ معجزه‌ای خلاف عقل نیست؛ یعنی کسی فکر نکند که چیز محالی انجام می‌شود؛ یعنی اگر مرده، زنده
می‌شود، اگر دریا شکافته می‌شود و اصحاب موسی(ع) عبور می‌کنند و اصحاب فرعون غرق می‌شوند، اگر عصای حضرت موسی(ع) اژدها می‌شود، اینها محال و ممنوع عقلی نیست؛ ممکن است، اما با علت‌هایی که از اختیار بشر بیرون است.

نکته چهارم اینکه از اسناد به دست می‌آید که در نفوس انبیاء و انفاس مقدسه آنها، خداوند قدرت نافذی را قرار داده که با آن قدرت نافذ می‌توانند این علت مجهول را با اذن خداوند به کار بگیرند و سیستم آن هم بر ما مخفی است. مسلماً پیغمبر(ص) وقتی به نبوت مبعوث شد، ادعای یک کار خارق‌العاده کرد که نفس ارتباط با غیب و خدا، خارق‌العاده است.

در شرایط طبیعی و مادی دنیا هیچ وجود مادی نمی‌تواند مستقیماً از خداوند چیزی بگیرد و ارتباطی برقرار کند و این ارتباط که برقرار می‌شود، خودش یک کار خارق‌العاده‌ است که برای این ادعا، دلیل لازم دارد و دلیلش هم باید یک ‌چیز خارق‌العاده باشد که همین اعجاز ]است[ که پنجمین نکته من نیز است‌که هر پیغمبری احتیاج به معجزه هم دارد. ما، هیچ پیغمبر بدون اعجازی در تاریخ نداریم.

مسئله ششم، این است که این قدرت اعجاز غیرقابل شکست است. این را هم باز به عنوان یک اصل مسلم بگیرید که معجزه را هیچ کس نمی‌تواند شکست بدهد، چون شناختی روی علتش نیست و علتش متکی به جایی‌ است که آنجا شکست‌ناپذیر است؛ غالب غیر مغلوب است.

این نکات مورد توجه شما باشد که وقتی بحث معجزه می‌کنیم، یک چیز اضافی در سیستم علل و عوامل شناخته شده طبیعت است. در این فصل نکته بسیار مهمی که همیشه ]باید[ مورد توجه واقع باشد، این است که معجزه هم ‌همراه تحدّی[3] است.

کارهای دیگری هم ممکن است باشد که ماورای طبیعت در طبیعت دخالت بکند؛ مثلاً اگر دعای مستجابی، اتفاق بیفتد، مواردی از دعای متسجاب می‌تواند معلول دخالت ماورای طبیعت در عوامل طبیعی باشد. اما آنجا تحدّی نیست. لذا اسمش را معجزه نمی‌گذارند، تحدّی معناش این است که کسی ادعایی کند و برای آن ادعایش بخواهد دلیل بیاورد.

کسی ادعای ارتباط با خدا می‌کند، می‌گوید این دلیل من است، حالا اگر شما قبول ندارید، اقدام کنید. معجزه اینجا معنا دارد. این تعبیرات دیگری که ‌می‌گوییم؛ این معجزه کرد، این اعجاز شد، و از این قبیل حرف‌ها، معجزه اصطلاحی نیست. یعنی کاری که دیگران عاجز هستند و نتوانستند انجام بدهند، ما انجام دادیم. ولی روزی شاید با همین عوامل طبیعی‌بشود انجام داد. آنها معجزه نیست. لفظ معجزه صدق می‌کند، اما تعریف معجزه‌ای که ما برای انبیاء قائل هستیم، حتماً باید همراه با تحدّی باشد و دعای مستجاب باشد. خیلی‌ها می‌توانند داشته باشند، این نه دلیل پیغمبری و نه امامی است. دلیل یک مقام خوب است که انسان پیش خدا دارد و رضایت ‌خدا را جلب می‌کند و کمکی از خدا می‌گیرد و مسائلش گاهی با عوامل طبیعی و گاهی با عوامل غیرطبیعی حل می‌شود، ولی وقتی همراه با تحدّی شد، به معجزه تبدیل می‌شود.

درباره قرآن که عرض می‌کنیم اعجاز است، چگونه اعجاز است؟ قرآن دارای چه چیزی است که معجزه تلقی می‌شود؟ چند فصل در اعجاز قرآن قابل طرح است: یکی از لحاظ فصاحت و بلاغت که مقوله لفظی است. دوم، از لحاظ محتواهای معارف و مطالبی که برای جامعه آورده است؛ جهان‌بینی، احکام، اخلاقیات و مقررات اجتماعی بشر، غیب‌گویی، اطلاع از اعماق تاریخ‌ و چیزهایی که در کتاب‌های دیگر به آسانی نمی‌‌توان پیدا کرد یا متانت محتوای قرآن که اشتباه و تناقض در آن نیست و همه آنها همدیگر را تأیید می‌کنند. یعنی کتاب کاملاً متقن و مستحکمی است.

سومین صحنه‌اش میدان علوم است، علومی که در قرآن به آنها اشاره شده، می‌توانند نمونه‌هایی از اعجاز قرآن باشند.

ما سعی می‌کنیم که کوتاه و در هر مورد، چند نمونه را عرض کنیم که این سه ‌بخش اعجاز قرآن را از هم جدا کنیم و یک دید کلی به جامعه
خود درباره معجزه بودن قرآن بدهیم تا خودشان دنبال کتاب‌های مفصلی بروند که خوشبختانه‌ نوشته شده و این روزها هم کتاب‌های خیلی خوب نوشته شده و افراد می‌توانند پیدا کنند و خیلی مفصل‌تر بخوانند.

اصل این را که قرآن معجزه پیغمبر(ص) بود، تاریخ خوب اثبات می‌کند و شما اگر تاریخ صدر اسلام را نگاه کنید، بزرگترین حربه‌ای که پیغمبر(ص) را عزیز، بزرگان عرب را خاضع و جوانان عرب را مجذوب و جامعه را با آن منسجم کرد، همین آیات قرآنی بود.

شخصیت‌های بسیار نیرومند، ادیب، فصیح، بلیغ و کسانی که همه افتخارشان در قصیده‌ها، خطبه‌ها و آثار ادبی خلاصه می‌شد، در آن روز وقتی که قرآن برایشان مطرح می‌شد، زانو می‌زدند، خضوع می‌کردند، ایمان می‌آوردند و می‌پذیرفتند.

خیلی نمی‌دانیم چرا؟ عرب نیستیم و نمی‌توانیم لطافت و بلاغت ادبی و فصاحت کلامی قرآن را مثل عرب‌ها بفهمیم و هر مقدار هم که عربی بخوانیم و ادبیات عرب را یاد بگیریم، خیلی فرق می‌کند با کسی که زبان‌ مادری‌اش عربی باشد. لذا یک ویژگی در قرآن می‌دیدند که بدون استثنا تسلیم می‌شدند.

چند جلسه مشاوره در بین قریش و بزرگان عرب گذاشته شد، که چگونه با این آثار نیرومند معجزه قرآنی که بچه‌هایشان را دارد به سرعت می‌برد، ]مبارزه کنند[؟ خیلی راه‌حل پیشنهاد کردند. یکی گفت: بگوییم دیوانه است. ]این[ در محافلشان رد می‌شد، چون دیوانه که به این خوبی حرف نمی‌زند. یکی می‌گفت که بگوییم ساحر است. آنهایی که با سحر آشنا بودند، می‌دیدند که این ‌با ویژگی‌های سحر تطبیق نمی‌کند. می‌گفتند: بگوییم کاهن است که می‌دیدند همه کاهنان چنین قدرتی ندارند.

سرانجام دو راه مؤثر به نظر خودشان پیدا کردند که آن دو راه هم شکست خورد؛ یکی راه بایکوت قرآن بود، گفتند اکیداً ممنوع کنیم که هیچ‌ کس از ما حق ندارد به قرآن گوش بدهد و کسانی را که به قرآن گوش می‌دهند، مجازات کنیم. هم‌قسم شدند که نه خودشان گوش دهند و نه اجازه بدهند کسی گوش دهد. مدت خیلی کمی که گذشت، معلوم شد که جاذبه قرآن به نحوی اینها را جذب کرده که در خفا همه آنها می‌روند با قرآن آشنا می‌شوند. زود رسوا شدند و خدا زود آنها را بین خودشان رسوا کرد، چون دیدند که از عهد خودشان‌ تخلف کردند.

نمونه‌های بسیار زیبایی در تاریخ پیغمبر(ص) هست که شما حتماً اگر تاریخ‌ بخوانید، می‌بینید که این کار باعث شد که این عهدی که اینها بسته بودند، شکست بخورد. البته از تهمت سحر بودن، جادو بودن و امثال اینها هم استفاده‌ می‌کردند و طرح دیگری را مطرح کردند و آن اینکه بگوییم این حرفها مال‌خودش نیست؛ دیگران به او یاد می‌دهند؛ یعنی افرادی که شناخته شده‌اند، آنها به پیغمبر(ص) یاد می‌دهند، بعد دیدند وقتی که خود آنها را می‌بینند، آنها این‌ حرف‌ها را بلد نیستند، چطور می‌شود که بگوییم به پیغمبر(ص) یاد داده‌اند؟!

نکته بسیار جالبی که خود قرآن هم روی آن اشاره دارد، این است که این قرآن‌توسط کسی آمد که به صورت ظاهر بی‌سواد بود. پیغمبر اکرم(ص) در هیچ‌ مکتب خانه‌ای درس نخوانده و هیچ استادی ندیده بود. خود جزیره‌‌العرب هم‌اصولاً یک مرکز بزرگ علمی، فنی و فرهنگی نداشت، متفرقه‌هایی بودند که‌مخصوصاً در بین اُمّیون به صورت جزیره‌های کوچک در یک اقیانوس بیکران ‌بی‌سوادی و اُمیّت بودند. در میان چنین مردمی درخشیدن انسانی که‌ چنین متنی را بیاورد و قرائت کند و تحدّی کند و "هَلْ مِنْ مُبارِزٍ" بگوید؛ یعنی، آیه‌ای که در اول خطبه خواندم: "بگو اگر جن و انس جمع شوند و همدیگر را کمک کنند و بخواهند مثل این قرآن را بیاورند، نمی‌توانند بیاورند،" معجزه است.

خوب، آنهایی که با پیغمبر(ص) می‌جنگیدند و این همه خشونت می‌کردند و آنهایی که این همه خرج کردند و آنهایی که این هم رذالت با پیغمبر(ص) کردند، اگر می‌شد جواب این "هَلْ مِنْ مُبارِزٍ" پیغمبر(ص) را بدهند، همه چیز حل می‌شد؛ به جای این همه زحمت و جنگ یک عده بنشینند، متنی‌بنویسند، مثلاً 100 یا 50 صفحه بنویسند و بگویند اگر قرآن معجزه شماست، این از متن شما
و از متن قرآن شما بهتر است.

نمی‌شود بگوییم که اینها نمی‌فهمیدند، دنبالش رفتند و دیدند نمی‌شود، فکر کردند که یک سوره بنویسند، چند سوره بنویسند و بیاورند برای جوانانشان ‌بخوانند، دیدند نمی‌شود. اینجا یک بحث انحرافی میان مفسرین باز شده و در قرون سوم و چهارم پیش آمده که حرف بی‌ربطی را زدند و آن، این است که‌می‌گویند. نه، این‌طوری نیست که نمی‌شود مثل این قرآن نوشت، بلکه معجزه‌ قرآن این است که خداوند نمی‌گذارد که کسی قرآن بنویسد، نمی‌گذارد کسی این‌چنین کتابی را تنظیم کند، که اسمش را گذاشتند معجزه قرآن؛ قدرت انصراف ‌الهی است. گویا ریشه این حرف هم در "برهمایی‌های" هند است. آیات و اشعاری در اسناد برهمایی‌ها هست و بعضی‌ها آنجا این حرف را زده بودند که‌ قدرت غیبی "برهما" نمی‌گذارد کسی بتواند مثل این اشعار را بنویسد.

همان حرف در قرون بعدی در تفسیرهای بعضی از علمای اسلامی مطرح و به یک نظریه اجتماعی و تفسیری در بین مفسرین تبدیل شده است که بعضی‌هاکه خیلی کم هستند، می‌گویند که این است، ولی واقعیت واقعاً غیر از این ‌است؛ چون آنها گیرشان این است که بالاخره قرآن همین کلمه و همین حروف‌است و بالاخره ترکیب این حروف یک کلمه می‌شود و ترکیب این کلمات‌ می‌شود یک آیه و ترکیب آیات می‌شود یک سوره و ترکیب سوره‌ها هم ‌می‌شود یک کتاب، چرا بگوییم محال است؟

انسان‌های ادیب می‌نشینند این ترکیب را درست می‌کنند و می‌شود قرآن. یک استدلال این جوری می‌کنند و آن وقت گیر افتاده‌اند و می‌گویند که باید این از طریق صرفه و انصراف باشد، که این اشتباه رخ داده است.

اصل مسئله این است که بله، این از همین حروف است، خود قرآن هم با این‌کلماتی که اول سوره‌ها می‌آورد، (الم، حم) شاید اشاره به همین باشد که ما با همین مواد خام این کتاب را ساختیم. همین که در اختیار شما هست، در اختیار خدا که آمده، خداوند با ترکیب اینها چنین کتابی را پدید آورده است. اینجا نکات مهمی است که
 - انشاءالله- در خطبه بعد توضیح خواهم داد. انتخاب ‌حروف و کلمه و ترکیب جمله و آیه و سوره، آهنگ و موسیقی تنظیم شده در عبارات، که خیلی‌ها خواستند بگویند که پیغمبر(ص) شاعر است، که بعد دیدند اصلاً این کتاب با موازین شعری نمی‌خواند و با هیچ قاعده عروضی و شعری ‌هم نمی‌شود آن را تنظیم کرد و مهمتر اینکه از قدرت یک ادیب خارج است؛ یعنی
]صاحب کتاب[ باید واقعیات جهان و معنا و محتوا را بشناسد و بهترین‌کلمه را برای بهترین محتوا انتخاب کند.

نکته اساسی که بلاغت را به وجود می‌آورد و فصاحت را معنادار می‌کند و از مرحله لفظ عبور می‌کند، این است که کلمه‌ای بگوییم که محتوایی را ارائه بدهد که آن محتوا، هم با فطرت سازگار باشد و هم با متن آفرینش. این یک زنجیره‌ای است که از شناخت خدا، انسان، جهان، دنیا، آخرت، گذشته،آینده و همه چیز تشکیل شده است؛ مثل کسی که در پشت بامی نشسته و بیرون را می‌بیند، همه فضای اطراف را می‌بیند و کلمه‌ای، جمله‌ای و شعری را که می‌خواهد انتخاب کند با نگاه به واقعیت‌های بیرون تنظیم می‌کند، یا کسی که در اتاقی نشسته، پنجره تنگی در مقابلش است، از پنجره گوشه‌ای از فضای بیرون را می‌بیند و می‌خواهد بیرون را توصیف کند که هر قدر هم بلیغ باشد، نمی‌تواند بیرون را توصیف کند. این کتاب مبین، این «وَ لا رَطْبٍ وَ لایابسٍ اِلّا فی کِتابٍ مُبینٍ»[4] این کتابی که مؤلفش باید به همه چیز واقف باشد و خالقش بتواند تعبیرات شایسته و حاکی از واقعیات بیرونی را ارائه بدهد.

این یک بحث دیگر است که با توضیحاتی که ـ انشاءالله ـ در خطبه ‌بعد در توضیح فصاحت و بلاغت و علت معجزه بودن سبک لفظی قرآن در ارتباط با معنا خواهم داد، شاید در یک خطبه بتوانیم تمام بکنیم.

 

بسم‌اللّه الرّحمن‌الرّحیم.

وَالْعَصْرِ/ اِنَّ الاِنْسانَ لَفِی خُسْرٍ/ اِلاَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بالصَّبْرِ.

 

[1] سوره مبارکه الاسرا؛ آیه شریفه 88

[2] سبب کامل، امری که خود مستقلاً وجود چیزی را ایجاب کند. (فرهنگ اصلاحات فلسفی)

[3] تحدّی در لغت از «حدو، حداء و حدی» گرفته شده و به معنی دعوت نمودن دشمن به نبرد و پیروزی بر اوست و همچنین به معانی قصد و آهنگ چیزی کردن و درخواستی برای رقابت نمودن که هدف از آن به عجز درآوردن طرف مقابل باشد نیز آمده است و در اصطلاح عبارتست از اینکه معجزات انبیاء همیشه همراه با مبارزه‌طلبی و هماوردی می‌باشند. (دهخدا، علی اکبر، لغتنامه دهخدا، بی‌نا، بی‌تا، ج 4، ص 5660)

[4]  سوره مبارکه انعام؛ آیه شریفه 55

 

خطبه دوم

ِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

اَلْحَمْدُ للهِ رَبِّ اْلعالَمینَ، وَالصّلوهُ وَ السَّلامُ عَلی رَسُول‌ِاللهِ وَ عَلی عَلِیٍّ أَمیرِاْلمُؤْمنینَ وَ عَلی الصِّدّیقه‌الطّاهِره وَعَلی سبْطَیِ الرّحْمَه الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ‌بْنِ‌الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّد‌بْنِ‌عَلِیٍّ وَ جَعْفَرِبْنِ‌مُحَمَّدٍ وَ موُسَی‌بْنِ‌جَعْفَرٍ وَعَلِیِّ‌بْنِ‌مُوسی وَ مُحَمَّدبْنِ‌عَلِیٍّ وَ عَلِیِّ‌بْنِ‌مُحَمَّدٍ وَالْحَسَنِ‌بْنِ‌عَلِیٍّ وَ ألْخَلَفِ اْلهادی‌اْلمهْدیّ(عج)

 

مناسبت‌های فراوان هفته را محدود می‌کنیم تا بتوانیم بحث‌هایمان را فشرده و فهرست‌وار عرض کنیم.

اولین آنها هفته دولت است که به مناسبت شهادت جان‌خراش شهید رجایی و شهید باهنر[1] و همراهان دیگرشان که در حادثه انفجار نخست وزیری و آن جنایت عظمای منافقین اتفاق افتاد، هر سال برنامه‌ای را به نام هفته دولت‌داریم که هم تکریم آن شهدا و تجدید میثاق با آرمان‌های آنها و هم توضیحاتی درباره خدمات دولت‌هاست که این برنامه‌ها انجام شد و آخرینش در هفته گذشته بود و شما در جریان هستید.

یکی از چیزهایی که بنده تذکر می‌دهم، این است که در این روزها دولت‌ جدید بحمدالله- با هماهنگی مجلس تشکیل شد و کابینه کاملی را ما امروز در میدان داریم و با شروع کار دولت جدید
-
بحمدالله- بسیاری از خواب‌های ‌پریشانی که دشمنان ما می‌دیدند و اختلاف و تفرقه و تصویب نشدن کابینه و درگیری بین مردم و مدیران کشور ]را[ پیش‌بینی می‌کردند، همه پوچ و بی‌اساس درآمد. امروز بدون اینکه آب از آب تکان بخورد، جریان امور با جابجایی مسئولیت‌ها انجام می‌شود و دولت با قدرت کارش را شروع کرد و بنده تأکید می‌کنم به همه مخلصان انقلاب (چه مردم، چه مسئولان در همه ‌قوا و چه ارگان‌های انقلابی و سنتی) که توجه داشته باشند که آن چیزی که ما را از گرداب خطرها می‌تواند نجات بدهد، وحدت، همدلی، وفاق ملی و همکاری است و آن چیزی که می‌تواند دشمنان ما را خوشحال و پنجره‌هایی ‌برای نفوذ آنها باز کند، اختلاف، تفرقه، دشمنی، کینه‌توزی و کارشکنی ‌است.

امیدوارم همان‌گونه که از بعد از رفتن بنی‌صدر از ایران و شروع دولت‌ شهید رجایی و شهید باهنر در کشور ]وحدت[ به وجود آمد و تا به امروز همیشه همدلی، همداستانی و همکاری مثال‌زدنی در دنیا داشته‌ایم، و خیلی از کشورها بر این آرامش و ثبات و همکاری ملت و دولت و ارگان‌ها حسرت خورده‌اند، این وضع به صورت نیرومندتری در دوره‌های آینده ادامه ‌داشته باشد.

نباید از این تعبیرات خوش‌نمایی که این روزها آمریکایی‌ها و بعضی از قدرت‌هایی که ما می‌دانیم از ما دل خوشی ندارند، می‌کنند، بی‌جهت خام شویم‌و خیالمان از دست آنها راحت شود و به خودمان نپردازیم. ما باید هوشیاری‌داشته باشیم و جبهه محکم وحدت و همدلی و همکاری را در مقابل چشم آنها ارائه بدهیم که آنها خواب و خیال نفوذ در ایران را از سرشان بیرون کنند.

بحمدالله کارها به گونه‌ای است که میدانی به آنها نمی‌دهد، ولی به هر حال‌آنها هیچ وقت ]از[ سیاست «تفرقه‌انداز و حکومت کن»[2]، دست برنداشتند، می‌بینید آنها در منطقه هر جور می‌توانند غده چرکین و عامل خونفشان در جامعه درست می‌کنند که اگر درک ملتی کمی ضعیف باشد، در چنین‌شرایطی سریع به زانو درمی‌آید.

در همین ایام هفته دولت که گذشت، شما باخبر شدید (البته کم‌رنگ؛ به خاطر اینکه رسانه‌ها مسائل حساس‌تر و جاذبه‌دارتری در مسائل سیاسی و کابینه داشتند) که حدود 3 هزار و 200 طرح عمرانی به نتیجه رسید که رقم‌بسیار باارزشی در این مقطع کوتاه یک هفته
می‌باشد و جالب است که اکثر این‌ طرح‌ها در مناطق محروم و در بخش عدالت اجتماعی جلوه کرده است. صدها طرح مال تعاونی‌ها بود که من در مسئله تعاون عرض می‌کنم. صدها طرح مال دفتر مناطق محروم ریاست جمهوری بود که همه آن در روستاهای محروم‌ است و صدها طرح مال جهاد سازندگی بود که تمامش آب، برق، مدرسه و راه برای روستاها و شهرهای فقیر بود و تعدادی هم طرح‌های بزرگ صنعتی و خدماتی و چیزهای دیگر.

حقیقتاً مهم است که در مرحله‌ای که ما الان ماه‌هاست درگیر انتخابات و بحث‌های انتخاباتی و تبلیغات و تغییر مدیریت‌ها و سایر مسائل هستیم، شاهد این همه طرح به ثمر رسیده باشیم که من صمیمانه از کسانی که برای این طرح‌ها زحمت کشیدند، تشکر می‌کنم. اگر تبلیغ برای آنها در این هفته کم بود، آنها دلخور نباشند؛ چون مسائل حساس سیاسی در جامعه مطرح بود، والاّ ملت و مسئولان قدردان آنها هستند، رهبری به آنها دعا می‌کنند و مردم هم که آثار این طرح‌ها را می‌بینند، با همه وجودشان خدمت آنها را حس می‌کنند و بعداً می‌شود روی این کارها توضیح داد.

مسئله دیگری که در همین هفته گذشته داشتیم، روز تعاون بود. تعاون یکی ‌از پایه‌های عمده زندگی اجتماعی ما در انقلاب و یک کار بسیار باارزش و در ایران یک کار بدیع است. گرچه تعاونی‌ها سابقه طولانی دارند (هم در غرب و هم در شرق ]و[ به صورت افراطی‌اش در کشورهای مارکسیستی)، اما آنچه‌که الان در ایران وجود دارد، یک چیز تقریباً ابتکاری است که با مقتضیات ‌انقلاب، مردم و تاریخ ما به وجود آمده است.

من در زمانی که در وزارت کشور بودم، همان سالهای اول انقلاب، کار را ازآنجا شروع کردم که مبلغی از شورای انقلاب گرفتیم و تعاونی‌های کوچک چند نفره درست کردیم. هدف آن روز ما ایجاد اشتغال بود؛ چون بیکاری فوق‌العاده‌ای اوایل انقلاب جامعه ما را رنج می‌داد. بعداً در حزب جمهوری ‌اسلامی، کار اساسی و بنیانی شد و مواضع اسلامی و انقلاب را در تعاونی‌ها مشخص کردیم و توضیح دادیم و الان در کتاب مواضع ما (متعلق به حزب) وجود دارد.

مرحوم شهید بهشتی، مرحوم شهید باهنر، خود من و رهبر معظم انقلاب جلسات طولانی گذاشتیم و اینها را تنظیم و منطبق با اسلام کردیم. آنجا دفاع کردیم و من در تلویزیون درس گذاشتم و چند جلسه به اعضای ‌حزب درس دادم و دفاع کردیم؛ چون آن موقع شک روی این بود که آیا این ‌اسلامی هست یا نه؟

بعداً در قانون اساسی چند اصل را به خودش اختصاص‌ داد که بخش مهم اقتصاد کشور ماست. همچنین مسائل مختلف را در خودش دارد، آنجا فلسفه این تعاونی‌ها آمده و بعداً در مجلس بودیم که قانون خوبی برای تعاونی‌ها گذراندیم و اخیراً هم که ما در دولت بودیم و مجلس کمک کرد، تبدیل به وزارتخانه شد و همان‌طور که ‌در گزارش وزیر محترم تعاون شما امروز شنیدید،(1) الان حدود 38 هزار تعاونی در کشور در مراحل توزیع، تولید و خدمات (انواع خدمات) فعالیّت می‌کنند و نزدیک 5/ 1 میلیون نفر در این طرح‌های مهم شاغلند و بیش از نصف جمعیت ما دارند ]از[ آثار این خدمات توزیعی و تولیدی استفاده می‌کنند.

معلوم است که نقش مهمی دارد و یکی از راههای خوب ایجاد اشتغال، تعدیل ثروت و جلوگیری از قله‌های اموال نامشروع برای افراد ناباب و همچنین رونق بخشیدن به توزیع و صفا و جلا دادن به توزیع عادلانه است که ما داریم می‌بینیم ]و[ با توضیحاتی که آقای وزیر دادند و بعداً هم قاعدتاً توضیح بیشتری داده می‌شود، - انشاءالله- این فصل کار هم در دولت آینده تقویت شود و هم مردم استقبال بیشتری از این کار خوب کنند. یقیناً مجلس هم چون خودش وزارت را تصویب کرده، تقویت خواهد کرد.

امروز سالگرد شهادت شهید قدوسی(2) و همچنین شهید سرتیپ دستجردی(3) است که هر دو از افراد کارآمد دوران پیش از انقلاب و
سال های اول انقلاب بودند. شهید قدوسی، نمونه انضباط و جدّیّت در تحصیل و مدیریت منضبط ‌در حوزه بود که مدرسه خوب حقانی از آثار تلاش‌های ایشان و جمعی دیگر از بزرگان است.

بعد از انقلاب آمد و دادگاه انقلاب را سامان داد؛ گرچه ضدانقلاب فهمید که کار بزرگی است و زمینه فعالیت‌های آنها را محدود می‌کند، خیلی سریع ایشان را از ما گرفت. اما آثار ایشان هنوز هم باقی است که هم‌شاگردانش و هم دست‌پروردگانش دارند برای انقلاب خدمت می‌کنند.

شهید دستجردی در حادثه انفجار نخست وزیری مجروح شدند که بعد از چند روز از دست ما رفتند. این شخصیت نظامی بزرگوار در همان چند مدت کوتاهی که در خدمت انقلاب بودند، کارهای مؤثری داشتند.

در هفته آینده چند مناسبت قابل توجه داریم: اولین مناسبت 17 شهریور ]است[ که حقیقتاً از قطعات گرانقدر و الهام‌بخش و افتخارآمیز تاریخ ایران و انقلاب است. نقطه بسیار جالبی که باید روی آن فکر و تکیه کرد که بنده به شدت‌تحت تأثیر آن قرار گرفتم. (هنوز آن موقع در زندان بودم و حوادث را از درون زندان می‌دیدم) اولین راهپیمایی بزرگی ]است[ که در تهران انجام شد که رعب‌را شکست و مردم را به صحنه کشاند و حسابی، هم رژیم و هم حامیان رژیم را ترساند و آنها احساس خطر کردند.

با اسنادی که بعداً به دست آوردیم، معلوم شد که اینها نشسته‌ و تحلیل کرده و گفته‌اند که یک جا ما باید یک اقدام «روکم‌کنی» داشته باشیم و رعبی در دل مردم بیندازیم، والاّ این رشته سر دراز دارد. بعضی‌هایشان 15 خرداد را مطرح کرده و گفته بودند: اگر ما آن کشتار و آن قساوت را در 15 خرداد نمی‌کردیم، همان سال‌ها دولت و رژیم را آب می‌برد و یک خشونت در 15خرداد، 15 سال ما را راحت کرد و امروز ]اگر[ یک کار بسیار جدید و تلخ و شکننده علیه مردم کنیم، دوباره برای مدتی اوضاع آرام می‌شود.

این تحلیل را شاه هم پذیرفته بود، آمریکایی‌ها هم تأیید کرده بودند و عوامل اسرائیلی گویا از الهام‌بخش‌های این فکر بودند و ضربه را در روز هفدهم شهریور به مردم وارد کردند که شما می‌دانید و آثارش را دیدیم.

بعدها از کسانی که در جمع کردن اجساد شهدا و دفن آنها شرکت داشتند، چیزهای عجیب و غربی شنیدیم که برادرمان آقای عسگراولادی این ‌مسائل را بیشتر توضیح دادند(4)، شما هم خیلی از اینها را می‌دانید.

آن نکته‌ای را که می‌خواهم عرض کنم، این است که این بدترین نوع قساوت بود که ما در برخوردهای دوران مبارزه‌مان با آن مواجه بودیم، از 15 خرداد هم فجیع‌تر عمل کردند. خیلی قساوتمندانه مردم را به مسلسل می‌بستند. می‌خواستند نشان بدهند که هیچ چیزی جلودار ما نیست، ما از هیچ قساوتی کوتاهی نمی‌کنیم؛ چون هدف این بود که یک منظره رعب‌انگیز را به وجود بیاورند و بعد هم ابایی نداشتند که تبلیغاتش هم رعب‌انگیز و قساوتمندانه باشد که مردم بیشتر بترسند.

نکته مهمی که در گذشته سراغ نداریم، همین است که مردم از این شقاوت و سخت‌گیری نترسیدند و بدون واهمه راهپیمایی‌ها و تظاهرات را که معمولاً از مساجد شروع می‌شد و علما پیشاپیش آنها بودند، ادامه دادند و روی رژیم را کم کردند. رژیم خواست روکم‌کنی کند، مردم روی او را کم کردند. دیگر آنها به‌خودشان جرأت ندادند که این حادثه را تکرار کنند.

در اواخر، وقتی خطر بیشتر شده بود، بعضی از مهره‌های نظامی وابسته به‌آمریکا پیشنهاد داده بودند که تهران را به شدت بمباران کنیم، آنها در تحلیلشان جواب داده بودند که دیگر بدتر از 17 شهریور نمی‌شود؛ آن کاری‌که کردیم، نشان داد که دیگر گذشته و مردم با این حربه‌ها عقب‌نشینی نمی‌کنند و مشاورین آنها هم نپذیرفتند.

لذا شهدای 17 شهریور برای شکستن مقاومت رژیم پهلوی و ادامه جهاد و مبارزه ملت و راه امام سهم و نقش بسیار بزرگی در تاریخ ما
دارند. روانشان‌ شاد. درسی که به تاریخ ما دادند، انشاءالله فراموش نخواهد شد، و ملت ما در آینده هم این درس را نگه می‌دارد و نسل‌های بعدی باید با این درس آشنا باشند و
]اگر[ در اثر این خشونت، عقب زده بودند، امروز هم ما زیر حکومت‌خاندان منحوس پهلوی باید همان رنج‌ها را می‌کشیدیم و ایران همان وابسته قبلی می‌ماند.

البته رهبری امام، که عنصر اصلی کار بود، به خوبی از این حادثه استفاده کردند، مردم را در صحنه نگه داشتند و تاریخ را در مسیر خودش قرار داد. همیشه همین‌طور است، نقاطی هست که اگر رهبری درست تشخیص بدهد، مردم درست تشخیص بدهند و در نقطه مشخصی مقاومت کنند، آنجا برنده‌اند و همانجا می‌تواند همه زحمات گذشته، معکوس از دست برود.

مناسبت دیگر ما روز پرستار است که به مناسبت رحلت حضرت زینب(س)(5) این روز را انتخاب کردیم. ما به پرستاران سخت‌کوش، دلسوز و مهربانمان خسته نباشید می‌‌گوییم و از آنها تشکر می‌کنیم که در دوران جنگ و در دوران‌سازندگی با قناعت، تلاش و دلسوزی همیشه سهم قابل‌توجهی در کم کردن دردهای جامعه ما داشته‌اند. امیدواریم هم ما بتوانیم حق ‌آنها را به خوبی ادا کنیم و هم آنها بتوانند زحماتشان را عمیق‌تر و علمی‌تر در آینده ادامه بدهند.

رحلت حضرت آیت‌الله طالقانی را در هفته آینده داریم(6) که حق زیادی بر انقلاب دارند؛ از پیشتازان و پیشگامان مبارزه علیه آمریکا و رژیم ستمگر پهلوی بودند وبه خصوص در نماز جمعه یادگار مهمی از ایشان داریم. ایشان با نماز جمعه‌های باصلابتی که در عمر کوتاه دوران‌ امامتشان داشتند، بنیان ‌نماز جمعه را گذاشتند و این سنت مهم اسلامی را با امر امام، وجود ایشان در جامعه جا انداخت که همچنان ادامه دارد و انشاءالله ثواب این ‌انبوه نماز جمعه‌هایی که در سراسر کشور هست، به روح شریف ایشان هم عاید خواهد شد.

شهادت یکی از بزرگان تاریخمان مرحوم آیت‌الله مدنی(7)، شهید محراب، را داریم که تبریز و همدان و به طور کلی غرب کشور را قبل از انقلاب و اوایل انقلاب به خوبی اداره کرد و خودش بعداً در دوام انقلاب و رسوا کردن شرورترین ‌افراد تاریخی زمان ما کمک کرد.

در بُعد خارجی، مسئله فلسطین و اسرائیل، امروز مهمترین مسئله ما و دنیاست. جریان عجیبی است. حیله بزرگی دارد به کار گرفته می‌شود که من فکر می‌کنم این حیله را کسی باید باز کند و من امروز کمی باز می‌کنم؛ باید برادران ما در کشورهای اسلامی و عربی، به خصوص توجه کنند.

الان شکل ظاهری کار این است که دولت جدید اسرائیل از تعهدات قبلی که دولت قبلی اسرائیل درباره روند سازش کرده، تخلّف می‌کند و این اسرائیل است که صلح را نمی‌خواهد و این عرب‌ها هستند که دست به دامان آمریکا شده‌اند که دوباره بیاید میانجی‌گری کند تا روند سازش را تجدید حیات کنند.

واقعاً دنیای عجیبی است، واقعاً حیله‌گران نیرومندی هستند، واقعاً این طرفی‌ها ساده‌لوحان قابل ترحمی هستند!

به دو، سه سال پیش برمی‌گردیم، مسئله این بود که اسرائیل آرزو می‌کرد که یک کشور عربی با او حرف بزند. یک ‌مأمور ردّ و بدل کنند، یک کار اقتصادی مشترک داشته باشند. اینها چه شد که الان قضیه برعکس شده، و این عرب‌ها هستند که می‌گویند چرا اسرائیل به روند صلح ادامه نمی‌دهد؟!

شاید در مقطعی بعضی‌ها از اینکه روند سازش دارد این جوری می‌شود، خوشحال بودند، ولی آنهایی که آن طرف دارند طرّاحی و توطئه می‌کنند، می‌دانند دارند چه کار می‌کنند. قضیه را آن قدر معطل می‌کنند تا اینکه این جریان تبدیل به یک تقاضای عمومی شود که بگویند اسرائیلی که حاضر نیست برای زمین در مقابل صلح مذاکره کند، اگر یک روز حاضر ]به مذاکره[ شد، به عنوان یک پیروزی برای
کشورهای عربی قلمداد کنند؛ یک رسوایی و یک افتضاح که دو، سه سال پیش اتفاق افتاد، چند ماه دیگر تبدیل به یک پیروزی می‌شود! اسمش را بگذارند پیروزی! روزه پنجاه ساله‌ای را که عرب‌ها و مسلمان‌ها گرفتند و اسرائیل را بایکوت کردند و با او حرف نمی‌زدند و با او معامله نمی‌کردند و با او رابطه برقرار نمی‌کردند، شکستند. با غذای حرام، با غذای آلوده به میکروب
]و[ با غذای خطرناک روزه‌شان را شکستند و وارد مذاکره شدند و اسمش را گذاشتند صلح!

چند ماهی گذشت، دولت اسرائیل عوض شد، حکومت جدید آمد، گفت: ول کنید، نه جولان را پس می‌دهیم، نه بیت‌المقدس را، نه شهرک‌های یهودی‌نشین را جمع می‌کنیم و نه همه سربازانمان را از کرانه غربی بیرون می‌بریم! همه دستاوردهای ظاهری صلح و سازش را کنار گذاشت و حالا این طرف همه منتظرند که خانم آلبرایت، وزیرخارجه آمریکا، چه وقتی می‌آید اینها را نجات بدهد! و دوباره برگرداند آنجایی که ملت‌ها اصلاً قبول نداشتند. کاری که به عنوان یک خیانت تلقی شد، کاری که به عنوان کمپ‌دیوید دوم تلّقی شد، حالا شده جزو آرزوی خیلی‌ها که این جوری انجام بدهند، در کنارش هم آمریکا بلد است که چه کار کند.

این مانور مشترک ترکیه، اسرائیل و آمریکا را در کنار مرزهای سوریه، اسرائیل و لبنان برقرار کردند که به آنها بگویند: این است، شما با این نیروهای مسلح مواجهید. یک تفرقه جدید دیگر. کشور بزرگ مسلمان ترکیه با بیش از 60 میلیون مسلمان ]را[ هم‌پیمان اسرائیل می‌کنند و درست در موقعی که بحران در جنوب لبنان و اسرائیل و همه جا جریان دارد، اینجا اعلام می‌کنند که ما مانور مشترک برقرار می‌کنیم.

واقعاً حوادث مهمی در منطقه و تاریخ ما دارد اتّفاق می‌افتد. نفْس حادثه هر چه باشد، نکته بسیار ظریف و قابل توجّه ما باید این باشد که قضیه را این جوری جلوه دهند که حالا این عرب‌ها هستند که صلح می‌خواهند و این اسرائیل ‌است که ناز دارد و اگر روزی ]حاضر به مذاکره[ شود، این آمریکاست که عامل جریان صلح را به نفع اعراب دوباره تجدید کرده و خطر بزرگ هم اینجاست که‌ مردم هم فریب بخورند.

ما امیدواریم که نیروهای مخلص و فهمیده سیاسی، نویسنده و گوینده و دانشمند عرب ما و رسانه‌های مستقل عربی ما این توطئه خطرناک را فاش کنند، این جریان شوم را که به مردمشان نعل وارونه می‌زند، بگویند و مردمشان را هوشیار کنند که چه اتفاقی دارد در خانه‌شان می‌افتد.

ملت ایران برای شما همیشه دلسوز است و رفتار او می‌تواند به عنوان یک درس منطقه‌ای برای شما مطرح باشد. مقاومت ما در مقابل آمریکا و پایداری ما در مقابل این همه توطئه و این همه فشار نظامی و سیاسی، اقتصادی و تبلیغاتی که امروز هم مثل "صخره صما" ایستاده‌ایم و همه طوفان‌هایی که آمریکایی‌ها به طرف ما می‌فرستند، وقتی به این صخره برمی‌خورد، راهش را عوض می‌کند و به طرف خودشان برمی‌گردد، می‌تواند برای شماها درس باشد.

أَعُوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ/ بسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

قُلْ هُوَ اللّهُ اَحَدٌ/ اَللّهُ الصَمَدُ/ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یوُلَدْ/ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَد

 

[1] 8 شهریور 1360 هجری شمسی

[2] در سیاست و جامعه‌شناسی، تفرقه بینداز و حکومت‌کن (به لاتین: Divideet Impera و در زبان عربی «فرّق تسد»)، عبارت است از استراتژی جامع سیاسی، نظامی و اقتصادی برای به دست آوردن قدرت و حفظ آن از راه شکستن یک قدرت متمرکز به قطعات کوچکتر که هر یک به تنهایی قدرت کمتری از اجراکننده‌ی این استراتژی دارند. ارکان این تکنیک عبارتند از:

- ایجاد و تشویق تقسیمات بین «مادون»ها برای جلوگیری از ایجاد اتحادی که حاکم مسلط و دارای قدرت عالیه را به چالش بکشد.

- پشتیبانی و ترویج کسانی که  علاقه به همیاری و همدستی با حاکم دارای قدرت عالیه دارند.

- پرورش بی‌اعتمادی، کینه، عداوت و خصومت بین حکمرانان محلی

- تشویق و تقویت هزینه‌های بی‌معنایی که توانایی مخارج نظامی و سیاسی را کاهش دهد.

 

 

پی نوشت ها:

            14/6/1376

1- مرتضی حاجی، وزیر تعاون پیش از خطبه‌های نماز جمعه تهران به ارائه گزارشی در مورد تعاونی‌های کشور پرداخت.

وی با اشاره به اینکه تعاون ریشه در باورهای دینی و قانون اساسی نظام جمهوری اسلامی دارد، گفت: «تحقق عدالت اجتماعی در سراسر میهن اسلامی باید از طریق تقسیم منابع متناسب با نیازهای مخاطبین باشد و سبب بروز اختلافات طبقاتی در جامعه نشود.»

وزیر تعاون افزود: «در حال حاضر 38 هزار تعاونی از انواع مختلف در سطح کشور فعال هستند که در مجموع در این تعاونی‌ها در حدود یک میلیارد و 240 میلیون ریال سرمایه جمع شده است و این در حالی است که متوسط سهام در تعاونی همچون تعاونی مصرف کارمندان از 36 هزار ریال تجاوز نمی‌کند.»

به گفته وی در حال حاضر 35 تا 40 میلیون نفر از آحاد کشور عضو تعاونی‌ها هستند که این رقم اعمال سیاست‌های دولت جمهوری اسلامی برای نیل به هدف تعمق و توسعه بخش تعاونی را نشان می‌دهد.

2- چهاردهم شهریور سالروز شهادت آیت‌الله حاج علی قدوسی می‌باشد که در پنجم رجب سال 1306 شمسی در شهرستان نهاوند در یک خانواده روحانی تولد یافت و از همان دوران کودکی نبوغ و استعداد خویش را بروز ‌داد. تحصیلات ابتدایی و دوران متوسطه را در نهاوند گذراند و برای ادامه تحصیل در سال 1321 به قم می‌آید و در حوزه علمیه مشغول فراگیری علوم اسلامی می‌شود.

زندگی سیاسی ایشان را به طور کلی می‌توان در سه دوره مشخص خلاصه کرد:

- از سالهای 30 و 31 تا سال 41 و 42 که مصادف با حرکت فدائیان اسلام و مبارزات ملت ایران به رهبری روحانی عالی‌قدر مرحوم آیت‌الله کاشانی می‌باشد که آیت‌الله قدوسی از حرکت‌های اسلامی حمایت می‌کردند و کوشش‌هایی نیز در این زمینه داشتند.

- دوره دوم از سال 41 تا پیروزی انقلاب اسلامی است. آن شهید بزرگوار در این دوره به عنوان یک شاگرد مخلص امام خمینی(ره) در شهرهای مختلف به مبارزه پرداختند و سبب شد که مأموران ساواک ایشان را دستگیر و در زندان قزل قلعه زندانی کنند.

شهید قدوسی بعد از آزادی از زندان به همراه جمعی از همفکران خویش اقدام به تأسیس مدرسه‌ای کردند تا به صورت زیربنایی کارهای فرهنگی و سیاسی را دنبال نمایند.

دوره سوم زندگی سیاسی شهید قدوسی در حقیقت با پیروزی انقلاب اسلامی شروع شد که امام خمینی(ره) ایشان را به عنوان دادستان کل انقلاب اسلامی منصوب کردند.

چند ماه پیش از شهادت آیت‌الله قدوسی، فرزند ایشان که دانشجوی یکی از دانشگاه‌ها بود، در جبهه نبرد علیه بعثیان به شهادت رسید و پدر را داغدار ساخت و سرانجام نیز خود آن بزرگوار در روز چهاردهم شهریور سال 1360 شربت شهادت نوشید و به دیار عشق پرواز کرد.

3- سرهنگ هوشنگ وحید دستجردی در سال 1304 در اصفهان به دنیا آمد. وی پس از پشت سر گذاشتن دروس ابتدایی و متوسطه، در سال 1328 وارد آموزشگاه شهربانی شد و پس از 32 سال خدمت در پست‌های مختلف بازنشسته شد.

این شهید بزرگوار که از طرفداران نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی(ره) به شمار می‌رفت، پس از پیروزی انقلاب، در اسفند 1357 به خدمت دعوت گردید و در 24 اسفند 1359 به ریاست شهربانی کل کشور منصوب شد.

سرهنگ وحید دستجردی سرانجام در واقعه انفجار دفتر نخست وزیری در 8 شهریور 1360 به شدت زخمی شد و شش روز بعد بر اثر جراحات وارده، به شهادت رسید و در بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد.

4- حبیب‌الله عسگراولادی نماینده ولی فقیه و رئیس شورای مرکزی کمیته امداد امام(ره) پیش از خطبه‌های نماز جمعه در سخنانی گفت: «واقعه 17 شهریور، نقطه عطف ارزشمند در شروع ا نقلاب اسلامی است.»

وی با یادآوری خاطرات دوران شکل‌گیری انقلاب اسلامی در شهریور 1357، افزود: «ظرفیت بالای مساجد و اماکن متبرکه به همراه صحنه‌های گوناگون مذهبی در شهریور ماه آن سال موجب ایجاد وحشت در دل رژیم منحط پهلوی شد و شاهد بودیم که ارتش نیز حاضر نشد در برابر مردم مقاومت کند.»

5- حضرت زینب کبری علیها السلام در روز پنجم جمادی‌الاول سال پنجم یا ششم هجری قمری در شهر مدینه منوّره متولّد گردیده و سرانجام پس از عمری دفاع از طریق حقه امامت در 15 رجب سال 63 هجری قمری در ضمن سفری که به همراه همسر ش؛ عبداللّه بن جعفر به شام رفته بودند، وفات نموده و بدن مطهر آن بانوی بزرگوار در همانجا دفن گردید.

6- مرحوم آیت‌الله طالقانی در سال ۱۲۸۹ هجری شمسی دیده به جهان گشود. تحصیلات دینی خود را در مدارس رضویه و فیضیه قم به پایان رساند و موفق به کسب اجازه نامه اجتهاد از مرجع بزرگ آن روز آیت‌الله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی شده و بعد از اتمام تحصیلات به تهران آمده و در مدرسه شهید مطهری (سپهسالار سابق) به تدریس علوم دینی مشغول شد. در سال 1318 برای اولین بار خشم خویش را نسبت به رژیم و دستگاه حکومتی، با دادن یک اعلامیه در رابطه با کشف حجاب ابراز کرد و در پی آن دستگیر و زندانی شد.مجدداً در سال 1342 در ارتباط با وقایع 15 خرداد دستگیر و به ده سال زندان محکوم شد. زندانی شدن مرحوم آیت‌الله طالقانی در این مرحله بیش از 4 سال طول نکشید و در سال 1346 به واسطه فشارهای داخلی و خارجی بر رژیم شاه از زندان آزاد شد و بعد از آزادی مبارزه را همچون گذشته ادامه داد و در آستانه سال 1350، همزمان با برگزاری جشن‌های 2500 ساله شاهنشاهی دستگیر و به مدت سه سال در زابل و 18 ماه در بافت کرمان در بدترین شرایط به حالت تبعید به سر برد. در سال 1354 مجدداً به دست ساواک گرفتار شد و به 10 سال زندان محکوم شد. آیت‌الله طالقانی در دوران انقلاب اسلامی، پس از آزادی از زندان نهایت تلاش خود را در جهت پیروزی انقلاب نمود و پس از پیروزی به ریاست شورای انقلاب اسلامی ‌برگزیده شد و در انتخابات مجلس خبرگان قانونگذاری (12 مرداد 1358) از سوی مردم تهران به عنوان نماینده انتخاب شد. در اوایل مرداد 1358 از سوی امام خمینی(ره) مأمور تشکیل نماز جمعه تهران شد و اولین و باشکوه‌ترین نماز جمعه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ‌در پنجم مرداد به امامت ایشان در دانشگاه تهران برگزار شد.

ایشان موفق به برگزاری پنج نماز جمعه شد که آخرین نماز جمعه به مناسبت فرا رسیدن سالگرد جمعه خونین 17 شهریور در بهشت زهرا و کنار مزار شهدا برگزار شد. سرانجام در سحرگاه نوزدهم شهریور سال 1358 در اثر سکته قلبی دار فانی را وداع گفت.

7- آیت‌الله سید‌اسدالله مدنی در سال 1293 شمسی در دهخوارقان (آذر شهر) در استان آذربایجان شرقی به دنیا آمد. در 4 سالگی، مادر و در 16 سالگی، پدر خود را از دست داد و در عنفوان جوانی، به قصد کسب علم و کمال، به شهر مقدس قم عزیمت کرده و پس از گذراندن مراحل مقدماتی، از محضر اساتید بزرگ فقه و اصول و فلسفه بهره‌مند گردید. مدتی پای درس مرحوم آیت‌الله حجت‌کوه‌کمری(ره) و آیت‌الله سیدمحمدتقی خوانساری(ره) حاضر شد و مدت چهار سال نیز در محضر امام خمینی (ره) حضور یافت و از دروس فلسفه و عرفان و اخلاق ایشان بهره‌مند شد. پس از مدتی به نجف ‌اشرف هجرت کرده ودر کنار تکمیل تحصیلات عالی خویش، تدریس در سطوح مختلف را شروع کرده و به دستور مرحوم آیت‌الله حکیم(ره)، کرسی تدریس لمعه، رسائل، مکاسب و کفایه را به عهده گرفت و در اندک زمان، جزو اساتید معروف حوزه علمیه نجف ‌اشرف به شمار آمد.در برگشت به ایران و پس از به ثمر رسیدن قیام خونین ملّت ایران به رهبری امام خمینی، با تصدّی نمایندگی مجلس خبرگان قانون اساسی از طرف مردم همدان خدمت به نظام مقدّس جمهوری اسلامی ایران را آغاز کرد. این مبارز خستگی‌ناپذیر در سنگر نماز جمعه با افشای ماهیّت توطئه‌های استعمار و عناصر داخلی آنان؛ از حریم انقلاب اسلامی پاسداری کرد.آیت‌الله مدنی در 20 شهریورماه 1360، پس از اتمام خطبه‌های نماز جمعه، با انفجار نارنجک منافقی کوردل به شهادت رسید.