نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی
خطبه اول بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم اَلْحَمْدُللَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَالصَّلوةُ وَالسَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلی الِهِ الْأَئِمَّةِ الْمَعْصوُمینَ. أعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیم. »یا اَیُّهَاالنَّاسُ اِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرِوَ اُنْثی وَ جَعَلْناکُمْ شُعوُبًا وَقَبائِلَ لِتَعارَفُوا، إِنَّ اَکْرَمَکُم عِنْدَاللَّهِ اَتْقیکُمَ«، »اوُصیکُم عِبادَاللَّهِ بتَقْوَی اللَّه«. در خطبههای گذشته، سلسله بحث، بر روی عدالت اجتماعی در رابطه با نژادهای گوناگون و مظالم دنیای غرب نسبت به نژادهای غیر سفید، متمرکز بود. و آخرین بحثی که در این موضوع مطرح شد، این بود که غربیها برای تحکیم سلطه خودشان بر ملل دیگر، تهاجم زشت و ظالمانهای به معنویات و فرهنگ جوامع نژاد غیر سفید آغاز کردند که این تهاجم هنوز هم ادامه دارد. و غارت منابع معنوی مردم جهان غیر اروپایی، از بدترین آثار استکبار، استثمار و استعمار است و باید در این زمینه توضیح داد و فکری کرد؛ چرا که پایه سیادت مادی و سلطه سیاسی هم در صورتی مستحکم میشود که آنها بتوانند معنویات جوامع را از دست آنها بگیرند که متأسفانه گرفتهاند. و ما باید برای نجات از این سلطه، در وهله اول، تلاش کنیم تا معنویات جوامع مستضعف را به آنها باز گردانیم؛ چرا که مسایل دیگر، قابل حل است.[t1] در خطبه گذشته گفتم که استکبار برای اجزای این توطئه، از قرنها پیش دست به کار شده و از شیوههای مختلفی هم استفاده کرده است. بخشی از معنویات ذکر شده، مربوط به مسایل اخلاقی و انسانی و بخش دیگر، در رابطه با معلومات علمی، فنی و چیزهایی است که میتواند باعث تکامل مادی نیز بشود. در بخش اول معنویات که مطرح کردم، متذکر شدم که یکی از کارهای مهم استعمارگران، حمله به اعتقادات دنیای غیر اروپا، مخصوصاً جهان اسلام بوده است؛ زیرا، اعتقادات اسلامی، در مقابل آنها کار ساز است. در این زمینه (حمله به اعتقادات)، تا مرحله دین تراشی هم پیش رفتهاند؛ ایجاد فرقههایی مانند بهائیت، شیخیت و امثال اینها و انداختن اینها به جان دنیای اسلام و ادعاهای مهدویتی که در سراسر دنیای اسلام به چشم میخورد، همه از شاخههای این شجره خبیثه است. بعد از مدتی، استعمارگران احساس کردند که تضعیف پایههای اعتقادی، باعث وجه مشترک آنها با مارکسیستها شده است؛ یعنی آنها (مارکسیستها) هم این کار را میکنند و پایه کارشان، براساس بیدین کردن مردم است. وقتی که تهاجم مارکسیستها اوج گرفت، غربیها دیدند که با تضعیف دین مردم، میدان برای رقیبشان، یعنی مارکسیستها باز خواهد شد؛ اینها (غربیها) مردم را بیدین خواهند کرد و آنها مارکسیست کرده و بیدینها را جمع کرده، آنها را سیاسی میکنند. با این کار، خطر دوگانهای در مقابل غربیها قرار گرفت و آن، این بود که اگر معنویات دنیای اسلام را تقویت کنند، اسلام خطر میشود و اگر آن را تضعیف کنند، مارکسیسم جای آن را میگیرد. لذا، یک شکل خاصی را - که ناموفق بود - برنامهریزی کردند و آن، تضعیف معنویات اصلی و پایههای فکری و حفظ صورت ظاهر معنویات بود که نمود آن، مثل زیارت خواندن و مکه رفتن محمد رضا شاه و یا نماز خواندن صدام خون ریز در کنار مرقد مطهر امام حسین(ع) میشود که اصلاً، یک موی بدن صدام، نه امام حسین(ع) را قبول دارد و نه اسلام را، و اصول حزب بعث، ضد اسلام است. و یا نمود آن، طرفدار اسلام شدن »نمیری«ها و امثال اینها، و یا رواج اسلام، در بعضی از کشورهای آسیایی است یعنی، آنها معتقدند که دین، یک رابطه اخلاقی بین انسان و خداست و اشکالی هم ندارد و لذا نتیجه این طرز تفکر (حفظ صورت ظاهر دین)، این میشود که مثلاً »سادات« در حالی که در یک دستش تسبیح است، در دست دیگرش، قلاده سگ خانمش و پشت سرش هم خانم سر برهنهاش، جلوی دوربین ظاهر میشود. غربیها چنین اسلامی را میخواهند ترویج بدهند و با پررویی هم دارند این کار را میکنند. البته، این شکل تکامل یافته توطئه احمقانه غربیهاست والاّ قبل از این، خیلی سریعتر علیه دین عمل میکردند. آن روزی که رضاخان را در ایران و آتاتورک را در ترکیه، روی کار آوردند، هدفشان این بود که اساس دین اسلام را از بین ببرند. وقتی انسان، روزهای اول حرکت ضد اسلامی این دو عنصر را همزمان در حساسترین منطقه دنیای اسلام و در پایگاه دو قدرت اسلامی گذشته - یعنی صفویها و عثمانیها - میبیند، میفهمد که اینها میخواستند جانشینان آن حکومتها را عناصری مثل رضاخان و آتاتورک معرفی کنند. به هر حال، برنامه عمیق و جدی دنیای غرب این بود که معنویات ملتهای جهان سوم را از دست آنها بگیرد و هدف در درجه اول، دنیای اسلام بود که اسلام، برای آنها خطر بزرگی است. در خطبه هفته گذشته گفتم که یکی از ابزار بسیار مهم غربیها برای این کار، مسأله زن بود و این مسأله را از اطلاعات علمی، روانشناسی و جامعه شناسیشان استخراج کرده بودند. مهمترین اهرمی که در سراسر دنیا و در همه شرایط، به کار گرفته میشود، فاسد کردن خانمها و طبقه نسوان جوامع عقب افتاده است و این بلای عجیبی بود که بر سر دنیای غیر اروپایی آوردند. که در خطبه گذشته توضیح دادم. اینکه این بحث را ادامه میدهم، به خاطر این است که در آن خطبه نتوانستم در این مورد خوب توضیح بدهم. در این فاصله بین دو هفته، هم ارقام و مطالب جدیدی دوستانمان از اروپا فرستادند - که گفتنی است - و هم برخوردهای فکری از طریق تلفن و نامه به وجود آمد و احساس شد که باید در این زمینه، بیشتر بحث شود؛ برای بعضی از انسانهای علاقهمند به سعادت اما دچار اشتباه، این مسأله مطرح شده بود که این فسادهایی که شما میگویید مایه بدبختی ماست، در خود اروپا هم وجود دارد. شما میگویید که خانواده در اینجا متزلزل شده است. اگر این طوری است، پس چرا اروپاییها که این کار را میکنند، خانوادههایشان مستحکم است؟ و اصلاً، مسایل سکسی در اروپا به عنوان یک مشکل، مطرح نیست و این شما هستید که ما را میترسانید! چنین طرز تفکری، در بین بعضی از روشنفکران ظاهری و غربزدهها و کسانی که در مقابل حزب اللّه مقاومت میکنند، وجود دارد. البته این طور هم نیست که همه اینها از ریشه معتقد باشند که خرابکاری میکنند. خیلی از آنها خیال میکنند که ما اشتباه میکنیم و راه سعادت آن است که آنها معتقدند. این گونه افراد، همین که در ظاهر، فروشگاههای اروپا و آمریکا را مشاهده میکنند که پراز جنس است و میبینند که ظاهر خیابانها، خانهها، پارکها و اتوبوسها تمیز است و همه دستگاهها، کار خود را به خوبی انجام میدهند، فکر میکنند که خانواده و جامعه اروپایی، مستحکم است. مسافران ما که به غرب میروند، از درون جامعه آنجا اطلاعی ندارند. اینها به هتل و فروشگاه میروند و در آنجا با بعضی از افراد رابطه دارند و یا آن مظاهر فساد را در کابارهها و لب دریاها میبینند و چیز دیگری را در پشت این قضایا نمیبینند. خود غربیها هم بنا ندارند که بگذارند آنچه در درونشان است، ظاهر شود. به نظر من، اگر جامعه غربی این سازمانهای محکمی را که دارد و جلوی انفجار فساد را میگیرد، نداشته باشد و وضعش مثل ما باشد، جامعهاش به شدت از هم میپاشد و بلایی به سرشان میآید که خدا میداند. حالا من یک مقدار از آن مظاهر فساد را بیان میکنم: سه شماره از مجله اشپیگل را اخیراً از آلمان برای من فرستادهاند که یکی از این شمارهها، مربوط به 26 دسامبر سال گذشته و دیگری مربوط به اواسط یا اواخر ماه مه امسال و سومی هم مربوط به ماه ژوئیه سال جاری است. در یکی از این شمارهها، راجع به وضعیت خانواده در اروپا و آمریکا مطالبی نوشته شده و به این وسیله اعلام خطر شده است. در این مجله، مسایل و تصاویر زشتی انعکاس یافته است که نمیتوان مطرح کرد، فقط مقداری از آن را به این دلیل میگویم که غربزدهها و کسانی که فکر میکنند فسادی در پشت مسایل ظاهری دنیای غرب وجود ندارد، آگاه شوند و بفهمند. مطالب دو شماره مجله مذکور، مربوط به درون خانواده از لحاظ وضعیت کودکان و یک شماره دیگر، مربوط به خانمهایی است که به خاطر فساد و گرفتاری، از محیط خانواده، پرت شده و فرار کردهاند و گرفتار پناهگاههای زنان در آلمان شدهاند. آمارهای ذکر شده واقعاً وحشتناک است. اشپیگل، در مورد وضعیت کودکان، تجزیه و تحلیل کرده و به این نتیجه رسیده است که وضع سکس و اخلاق جنسی در جامعه غرب، آمریکا، اروپا و اقمار آن، آن قدر بد شده است و تنوع طلبیهای عیاشها و یا آنهایی که پولشان نمیرسد تا از مظاهر شهوانی استفاده کنند، به آنجا رسیده است که به جان بچههای خانواده خودشان افتادهاند و بدترین قربانی این حرکت زشت جنسی در دنیای غرب، بچههای کوچک خانوادههای خود اروپاییها هستند. آماری را که میخواهم بیان کنم، از اشپیگل است و گوشهای از فجایع دنیای غرب را بیان میکند. این مجله، در رابطه با وضعیت کودکان در آمریکا مینویسد: »در هر دو دقیقه، یک کودک مورد تجاوز قرار میگیرد و در یک روز، 720 کودک خردسال، از این مجرای فاسد به این ستم غیر قابل تحمل، مبتلا میشوند که اغلب آنها کودکان دختر هستند«. مجله نیوزویک که یک مجله آمریکایی است، این مقدار را دوبرابر ذکر کرده است و مینویسد که سالیانه در آمریکا 500 هزار کودک مورد تجاوز قرار میگیرند. این مجله آلمانی نمونهای نقل میکند که در مدت ده سال، 125 نفر از بچههای دو ساله یک کودکستان کوچک در کالیفرنیا مورد تجاوز مربیان و معلمینشان قرار گرفتهاند. حالا ما خیال میکنیم که اینها دارای جامعه آرامی هستند! آنچه عرض کردم، از شماره 52 مجله اشپیگل در 26 دسامبر سال 1983 م. راجع به آمریکاست. در ایالت راین لندپفالز آلمان، در مورد کودکانی که مورد تجاوز قرار گرفتهاند، پرونده درست شده است. وقتی تحقیقات کردند، معلوم شد 36/8 درصد تجاوزها توسط فامیلها بوده است که ده درصد این فامیلها، پدرها، 6/9 درصد ناپدریها، 6/9 درصد رفیق مادرها، 1/5 درصد پدربزرگها - آن خرسهای پیر - 3/8 درصد دوستان خانواده، 4/6 درصد عمو و دوستانی از این قبیل و 36/1 در صد هم آشنایان از قبیل معلم، همسایه، سرایدار و امثال اینها هستند. این وضع خانوادههای اروپایی است. حالا به بعضی از خانمها وقتی که میگوییم قدری روسریتان را محکمتر ببندید، خیال میکنند تمدن، این است که او دارد! این تمدن، چنین است. شما وقتی که اروپا هم میروید، این صفحات اشپیگل را نمیخوانید و وقتی هم که میخواهید این مجله را بخوانید، اعلام کابارهها، کافهها، رقصها و امثال اینها را میخوانید که آنها را پیدا کنید. اگر بخواهید بخوانید، در همان صفحات، اینها هم وجود دارد. همین جا نوشته است که بسیاری از بچههای خانواده هستند که عمداً دست به تجاوزها و دزدیها میزنند تا به زندان بیفتند و از محیط خانه و از شر آدمهای این جوری راحت شوند. و آمار زیادی بیانگر این وضع است. همان جا نوشته است که دختر بچهای هر روز، دو سه ساعت قبل از شروع کلاس، به مدرسه میآمد، جلوی در مدرسه میایستاد و میلرزید. لباسش هم اتو نکرده بود. تعجب کردند و وقتی رفتند تحقیق کردند، دیدند که او از شر پدرش زود میآید. به دلیل اینکه مادرش زودتر از او از خانه خارج میشود و سرکار میرود، این دختر نمیتواند در خانه بماند و به خاطر ترس از شر چنین بابایی، شبها با لباس میخوابد و لذا لباسش اتو نکرده است! این را مجله اشپیگل نوشته و برای خانواده آلمانی اعلام خطر کرده است. قسمت اخیری که راجع به آلمان گفتم، از شماره 29 اشپیگل، شانزدهم ژوئیه سال 1984 م. یعنی چند ماه پیش است. در شماره 20 چهاردهم مه سال 1984 م. نوشته است که در آمریکا از 521 خانواده در بوستون در سال گذشته، در مورد همین فساد آمارگیری کردهاند، از این تعداد حدود 50 خانوارشان گفتند حداقل یکی از کودکان خانواده ما در سنین کودکی مورد تجاوز قرار گرفتهاند؛ یعنی 50 خانواده از 500 خانواده. و حدود 250 یا 260 خانواده گفتند که ما در فامیل خودمان کودکانی را سراغ داریم که مورد تجاوز واقع شدهاند که 37 در صد اینها هم زیر شش سال بودهاند. حالا شما ببینید چه حیواناتی در دنیا وجود دارد. چقدر اینها حیوان هستند، چه شدهاند؟! خوک و خرس هستند، چه هستند؟ شما از تیپ اینها چه میفهمید؟ در ادامه این آمارگیری، 15 در صدشان گفتهاند که یکی از والدین خانواده، در کودکی این وضع را داشته است. عوامل این فساد را که پرسیدند، بیشتر آنها روی الکل، فیلمهای سکسی، ویدئوها و فیلمهایی که در خانه با ویدئو در اختیارشان گذاشته شده است، تکیه کردند. یکی از اینها که از خانواده کارگری است، در توضیح خود میگوید: من که دو ساعت مینشینم و فیلم ویدئو در خانه میبینم و هیچ وسیلهای برای اطفای خود ندارم، دچار این مسایل میشوم. این، زندگی اروپا و آمریکاست که در فکر غربزدههایمان بهشت روی زمین به حساب میآید! این وضع خود آنهاست؛ آنها چنین حالتی دارند؛ این خانوادهشان است و آن محیطشان است. ولی آنها تمام این مسایل را باز ترجیح میدهند؛ یعنی میگویند بگذار به کشور ارز بیاید، بگذار یک کارگر ترک یا عرب یا آفریقایی و یا هندی که در کارخانههای فرانسه و انگلیس و در معادن آنها جان میکند و چند دلار میگیرد، نصف این پولش را بیاورد و خرج این گونه کارها بکند. ولو به قیمت نابودی خانوادههای اینها تمام شود. یعنی برای آنها دلار، ارز، پول و اقتصاد، پایه زندگی است؛ همه چیز را روی کاکُل آن میچرخانند. در همین شماره مجله - که عرض کردم - نوشته است که در آلمان 3 میلیون (3 میلیون را اول در مغزتان حساب کنید، ببینید چقدر است) خانم کتک خورده در خانه و فرار کرده از دست شوهر که دیگر در خانوادههای خود جایی ندارند، در خانههای زنان بی پناه زندگی میکنند. چقدر این رقم زیاد است! حالا آنهایی که به این خانههای زنان بی پناه نیامدهاند، خیلی بیشترند. 3 میلیون زن آلمانی الان در خانههای زنان زندگی میکنند؛ چون در خانه از دست شوهر کتک خوردهاند و محیط خانوادگی برایشان قابل تفاهم نیست. همین جا مینویسد که وقتی عید کریسمس میرسد، مشتری این خانههای زنان، چند برابر میشود؛ برای اینکه در اطراف عید، مسایل اخلاقی، ضعف بیشتری پیدا میکند. این، زندگی جامعه اروپایی است که بهشت شما غربزدههاست! پس اگر یک پاسدار در خیابان به شما میگوید: خانم! روسریتان را قدری محکمتر ببندید، نصف این موها را بیرون نکنید، سینهتان را به دیگران نشان ندهید و قدری مثل آدم زندگی کنید، به نفع شما کار میکند؛ مزاحم لذات شما نیست و در زندگی خانوادگی و حلال شما مزاحم نیست. این برای شما رحمت است و شما هستید که اشتباه میکنید. اگر میبینید، دنیا با جمهوری اسلامی سرناسازگاری دارد و اگر میبینید حجاب را این قدر مسخره میکنند، به این دلیل است که آنها نمیتوانند تحمل کنند انقلابی که پنجه در پنجه این سلطهگران انداخته است، پایههای ملتش را آن چنان محکم کند که رشتههایی را که اینها از زمان اول حکومت رضاشاه تا به حال ریسیده بودند و خیال هم کرده بودند که ما را هم مثل خودشان بار میآورند، دوباره پنبه کنیم و عفت و عصمت زنها را برگردانیم و پایههای خانوادهها را محکم کنیم. در خانواده است که اساس سعادت زندگی مردم ریخته میشود و ما میخواهیم این اساس را محکم نگه داریم و بنابراین، دشمن داریم. البته ادله دیگری هم دارد. فعلاً در این رشته میگویم. اگر قرآن به ما میگوید »انّ اکرمکم عنداللّه اتقیکم«، یک مسأله لفظی نیست؛ مردم متقی، هیچ وقت به این چاه سقوط نمیکنند، انسانهای پاکدامن، هیچ گاه به این روزگار سیاه نمیافتند. اگر یک خانم متقی، این حرفهایی را هم که میزنم، بلد نباشد و مفاسد این تبهکاریها را هم نتواند به زبان بگوید، فطرت و عصمت ذاتیش او را از این جریان هولناک حفظ میکند و لذا ما تأکید میکنیم و مجبوریم که دائم بر حفظ تقوا تأکید کنیم. آثار دیگری هم در جوامع غربی از نتایج این گونه زندگی وجود دارد. آن بچهای که در کودکی این طور تحت فشار قرار گرفته و عقده حقارت پیدا کرده است و بر اطرافیان خودش خشمگین میشود، وقتی بزرگ هم شود، یک عنصر خطرناک خواهد بود. اگر امروز میگوییم که جنایات سراسر دنیا به دست همین جنایتکارانی است که به صورت ظاهر، قیافه آرام و دوست داشتنی برای خودشان درست میکنند و آرام آرام حرف میزنند، طوری که آدم خیال میکندکه اینها عجب فرشتههایی هستند که این قدر انسان دوستاند، تعجب نکنید. همین بدبختها را در هند دیدید که با آنها چه کردند، این چیز کمی بود؟ وقتی آدم در تلویزیون، شعله آتشی را که از سوختن بدنهای هندوهایی که در این نشت گاز کارخانه آمریکایی مرده بودند، میدید، خیلی متأثر میشد. هر گرگی این را میدید، کمی توجه میکرد، اما این آمریکاییها حالا تلاش میکنند که مسببان حادثه را از محکومیت نجات بدهند! اینها، همینها هستند؛ بچههای بی سرپرستی که این جوری بزرگ شدهاند. برای این بچهها در پرورشگاهها، با این مادرها و با این محیطهای پرورشی که گفتم، دیگر عاطفه انسانی باقی نمیماند. آتش جنگهای سراسر دنیا را اینها روشن میکنند؛ در آفریقا، آسیا و آمریکای لاتین. مسبب قتلهایی که در کامبوج است، در ویتنام و کره بود، مظالمی که در هندوستان واقع میشود، جنایاتی که در افغانستان، برسر مسلمانها میآورند، جنایاتی که به سر مردم اریتره میآید، به سر مردم صحرا میآید، جنگ خانمانسوزی که از طریق عراقیها در ایران به راه انداختند و جنگی که در اطراف فلسطین سالهاست که ادامه دارد، اینها هستند و خیال میکنند که کار خوبی انجام میدهند؛ برای اینکه ذاتشان چنین ذاتی است و خمیر مایهشان این چنین است. با اقتصاد و مردم هم همین طور میکنند. اینها حاضرند حق مردم بنگلادش را که با نهایت فقر زندگی میکنند، بخورند تا مثلاً چمنهای میدان فوتبال آنها قدری سبزتر باشد! اینها چرا این طور شدهاند؟ گرگ، این طور نمیشود! علت همین است که خانوادههایشان این طوری بوده. در کودکی چنین به سرشان آمده است و این قدر تحت حقارت قرار گرفتهاند و عقده پیدا کردهاند. البته، همهشان چنین نیستند؛ در اروپا هم انسانهای شریفی در دانشگاهها، مراکز تحقیق و در خیلی جاها وجود دارند که زحمت میکشند و به این مسایل هم آلوده نیستند، و آنها هستند که مقداری اینها را حفظ میکنند. اگر آنها نبودند که بخش قابل توجهی از جمعیت اروپا را تشکیل میدهند - دیگر واویلا بود. آنها انسانهای شریف هم دارند، اما این کسانی که حاکمند و سلطه سیاسی و اقتصادی دارند، تیپشان این است که نمونهاش را گفتم. این بخش از بحث را تمام میکنم؛ اما آن بخش دیگر که مسایل معنوی است، یک خطبه احتیاج دارد که انشاءاللَّه، بعداً صحبت خواهم کرد. أعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ/ »الرَّجیم بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم/ »قُلْ هُوَاللَّهُ اَحَدٌ/ اَللَّهُ الصَّمَدُ/ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدُ/ وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَدٌ«. خطبه دوم بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم اَلْحَمْدُللَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَالصّلوةُ وَ السَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلی عَلِیٍّ أَمیرِالْمُؤْمنینَ وَ عَلی الصِّدیقة الطاهِرة وَ عَلی سبْطِیِ الرَّحْمَةِ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ موُسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَعَلِیِّ بْنِ مُوسی وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ وَ الْخَلَفِ الْهادی الْمَهْدی(عج). خطبه دوم را در مورد مسایل روز صحبت میکنیم. موضوعات فراوان است؛ اما با اختصار و اشاره از آنها میگذریم. قبل از هر چیز، میلاد پرسعادت و خیر و برکت حضرت رسول اکرم(ص) و امام صادق(ع) را که به تعبیر امام عزیزمان، میلاد مؤسس و ناشر اسلام، در یک روز تصادف کرده است، به جامعه انقلابی و مسلمانان تبریک عرض میکنیم و امیدواریم که در این روزهای بزرگ و پرخیر و برکت، بتوانیم بیشتر با معارف اسلام آشنا شویم و در راه اسلام حرکت کنیم. شهادت شهید بزرگوارمان آیتاللّه دستغیب، شهید محراب هم در هفته گذشته بود که هنوز مراسم آن ادامه دارد. این مرد بزرگ و معلم اخلاق کسی است که حیات، شهادت، نام و آثارش، اسلام جهاد و توفنده علیه استکبار را تعلیم میدهد و شهادتش از آثار جنایات غیر قابل غفران منافقین است که قابل توجه است. و ملت ما مخصوصاً مردم فارس، باید به خاطر راه این معلم بزرگ و احیای افکار این معلم بزرگ، در مراسم، حضور کاملی داشته باشند. مخصوصاً از جهت ریشه کن کردن ضد انقلابی که یکی از جنایاتش، شهید کردن این بزرگوار است، باید در این روزها حسابی افشاگری کرد. ضمناً برای خانواده بسیار محترم و خوب شهید دستغیب که راه این افتخار بزرگشان را به خوبی ادامه میدهند و علم هدایت قیام مردم فارس هستند، از خداوند توفیق بیشتر میخواهیم و امیدواریم که جای خالی پدرشان را پرکنند. در هفته آینده، سالگرد شهادت دکتر مفتح را داریم که باز نشان خصومت آشتی ناپذیر ضدانقلاب و منافقین با اسلام، علم و مبارزه است؛ چون شخصیتی مثل دکتر مفتح را از جامعه گرفتند؛ کسی که حقوق به آن روشنی در جامعه، مبارزه، انقلاب، دانشگاه و حوزه داشت و خود منافقهایی که دستشان به خون ایشان آلوده است، از افکار، کتابها و نوشتههای ایشان، چقدر بهره برده و اطلاع کسب کرده بودند. این هفته وحدت حوزه و دانشگاه که بناست در آینده نزدیک سمیناری هم داشته باشد، از ثمرات این مرد بزرگ و به نام همین بزرگوار است که - انشاءاللّه - بتوانیم در سایه افکار ایشان، وحدت بین حوزه و دانشگاهها را آن چنان تحکیم کنیم که ارواح پاک جوانان غیور دانشجوی ما، چه در حوزهها و چه در دانشگاهها شاد شود. این، دستاورد بسیار میمون و پرارزشی است که اگر ما روزی، توطئه تفرقه بین حوزهها و دانشگاهها را - که از اهداف شوم استکبار توطئهگر است - به هم بزنیم و وحدت کاملی ایجاد کنیم و طلبهها با دانشجوها و دانشجوها با طلبهها جوش بخورند و افکارشان متبادل شود، یکی از محکمترین ستونهای خیمه اسلام را در این کشور زدهایم که الحمدللَّه در این زمینه گامهای خوبی برداشته شده است. و انشاءاللَّه امسال هم راهنماییهای بهتری از این سمیناری که خواهند داشت، ارائه خواهد شد. در این هفته، هفته وحدت را داشتیم که الحمدللَّه به خوبی برگزار شد و مطالب فراوانی درباره هفته و آثار وحدت، گفته شده است. بنده هم متن کامل خطبه عربی را برای هفته وحدت، گذاشتهام که فعلاً بحثی نمیکنم. همین طور کلمات بسیار قوی و حکیمانه امام امت را در عید سعید میلاد حضرت رسول اکرم(ص) و امام صادق (ع) داشتیم که ایشان، آن حرف آخر را در جنگ زدند و آب پاکی روی دست کسانی که دستشان را گاهی برای چیزهای غیر قابل تحصیل، دراز میکنند، ریختند و روشن کردند که هدف جنگ، کندن ریشه فساد است و اولین ریشه فسادی که ما امروز با آن مواجه هستیم، حزب بعث در منطقه است که یکی از فسادهایش، همین جنگ است. سایر فسادها را دارید میبینید که صدها هزار خانواده آواره عراقی، سراسر دنیا را مظلومانه گرفتهاند و این جنایتی است که حزب بعث کرده و مانع وحدت اسلامی و استفاده دنیای اسلام از جمهوری اسلامی و مبارزه جدی علیه اسرائیل و وحدت دنیای عرب شده است. عراق، باج گیر دنیای عرب است و خواب ژاندارمی منطقه را میدید که حاضر شد به قیمت خون هزاران شهید از ابنای این ملت، خودش را به ژاندارمی برساند، ولی خداوند همین را از او سلب کرد. چنین عنصری باید ریشه کن شود و این، هدف جنگ است. و آن بیانات شیوای امام، آن قدر صریح و گویا بود که دیگر احتیاج به توضیح بیشتر ندارد. راه ما، همانی است که امام مطرح فرمودند. مسأله مهمی که احتیاج به مقداری بحث دارد، مسأله هواپیماربایی بود که الحمدللَّه به خوبی خاتمه پیدا کرده است، ولی مراکز خبری و تبلیغاتی و بلندگوهای دنیای غرب دستبردار نیستند. بنابراین احتیاج به کمی توضیح پیدا کرده است که مسأله را باز کنیم. شاید با باز شدن مسأله، اینهإ؛ظظ قدری از این کارشان دست بردارند؛ دست برنمیدارند هم، برندارند؛ چون به هرحال، اینها موضوع دیگری برای ما پیدا خواهند کرد و این تمام شدنی نیست. روی هم رفته، حادثه عجیبی بود و بعضی نکات مبهم دارد که چون عاملان حادثه در اختیار ما هستند، برای ما روشن خواهد شد و ما هر چیزی را که صلاح دیدیم و لازم دانستیم، خواهیم گفت. تفسیرهای مختلفی روی این مسأله شده است. یکی از تفسیرهایی را که شده است و غربیها نخواستند خیلی صدایش را در بیاورند، برایتان نقل میکنم. البته من خودم چنین عقیدهای ندارم و فقط آن را نقل میکنم که ممکن است در آینده به اینجا برسد، ولی من فعلاً معتقد نیستم که درست باشد. بعضی از محافل قوی سیاسی، معتقدند که اصل حادثه، آمریکایی بوده است و میگویند که وقتی قضیه هند برای آمریکاییها پیش آمد، (چون اکثر کشته شدگان را مسلمانها تشکیل میدادند و اگر رقم، صحیح باشد، سه هزار نفر با آن وضع فجیعی که در فیلم دیدید، کشته شدهاند که احتمالاً 80 درصدشان مسلمان باشند) دید که خیلی رسوایی عجیبی است؛ چیزی شبیه بمب هیروشیما ست و اگر صحیح باشد که 50 هزار نفر، کور شدهاند (خوب! در فیلم دیدید، آن کسانی که کور شده بودند، حتی نمیتوانستند، چشمانشان را باز کنند) و اگر دویست هزار نفر صدمه دیده باشند و نسل اینها هم در آینده در خطر باشد (و اگر بانوان حامله آن شهر 800 هزار نفری، در آینده بچههای ناقص الخلقه به وجود بیاورند) و همه اینها را که حساب کنیم، جنایت بسیار بزرگی بود که میتوانست برای حکومت ریگان، چیزی شبیه حادثه طبس و گروگانگیری جاسوسان آمریکایی شود و آن را از پا در بیاورد. خوب! این، بحث جداگانهای است و فعلاً هم خیلی روشن است که آمریکاییها اخبار را در هند سانسور کردهاند. من متأسفم که هندی که مدعی آزادی و آزادیخواهی است، چطور زیر بار این سانسور رفته است و نمیگذارد جزئیات این مسایل پخش شود؟! البته او از داخل خودش هم میترسد؛ چون باید به مردمش جواب بدهد که چرا این کارخانه را در چنین شهری آورده است. به هر حال، اخبار این حادثه را سانسور کردهاند و هنوز جزئیات فاجعه در نیامده است. آمریکا احتیاج به یک پوشش قوی خبری دیگری داشت تا آن حادثه هند را تحتالشعاع قرار بدهد و چیزی بهتر از این نمیشد که این پوشش در جایی مثل تهران باشد که مرکز توجه دنیاست و شخصیتهای سیاسی آمریکا، عرب، پاکستان و انگلیس هم در هواپیما هستند، و هر لحظه هم احتمال انفجار هواپیما میرود. آمریکاییها چنین چیزی را احتیاج داشتند که به وجود آمد. عرض کردم که این تفسیر بعضی از محافل سیاسی است و ما نمیتوانیم هنوز آن را تأیید کنیم. این محافل برای تفسیر خود شواهدی هم ارائه میدهند؛ آنها میگویند که همان صبح اول وقت فردای حادثه، سفیر آمریکا در کویت با وزیر خارجه این کشور ملاقات میکند و نامه محرمانه شخص ریگان را به امیر کویت میدهد و بعداً خبر منتشر میشود که مضمون این نامه این بوده است که آمریکا امیرکویت را تشویق کرده است که مقاومت کند. این مسلم شد که آمریکا به امیرکویت گفته است که باید مقاومت کنی. حالا اینها میگویند تشویق، ولی ما میگوییم امر. تحقیقاً هم این، امر است، او که به امیر کویت التماس نمیکند! مسأله دوم، اینکه »واین برگر« وارد منطقه شده و فعال میشود، روزنامههای کویت، مأموریت پیدا میکنند که به گرده دولتشان فشار بیاورند که مبادا تسلیم بشوید که قضیه نباید به این زودی تمام شود. و همه عواملی که در اختیار آنها بود، کار میکرد تا این قضیه زود تمام نشود. این مسألهای است که احتیاج به تفسیر دارد. ایران میگوید که من حاضرم - اگر شما مسؤولیتش را بپذیرید - شخصیتهایی را که شما در این هواپیما دارید، با یک هجوم نجات بدهم. البته خطر هم داشت؛ قطعی نبود که وقتی آدم وارد هواپیما میشد، چه میشود. ممکن بود همه چیز پیش بیاید. اما آنها زیر بار نمیروند و میگویند ما کاری نداریم، شما با مسؤولیت خودتان این کار را انجام دهید! یعنی چه؟! مایی که با آمریکاییها کارد و خیار هستیم و میخواهیم به سایه آنها تیر بزنیم و مایی که یکی دو نسل، در کشورمان از اینها جنایت دیدهایم، حالا بچههایمان را برای نجات آمریکاییها - آن هم با مسؤولیت خودمان - بفرستیم و اگر هم آنجا به جهنم رفتند، شما بگویید که تقصیر شماست! معلوم بود که ما این کار را نمیکنیم. این طور میگفتند که ما کاری نکنیم. دیگر، سه راه بیشتر که وجود نداشت: یا باید تسلیم میشدند، یا باید این طرف قضیه، میگفتند مثل قضیه عربستان عمل کنید، بریزید و بگیرید و هر چه شد، یا میگفتند که نه، صبر کنید همین طور کم کم معطلشان کنید تا خسته بشوند. آنها چیزی نگفتند، ما خودمان سیاست سوم را انتخاب کردیم و درست هم عمل کردیم و اعتمادشان جلب شد و آنها مطمئن شدند که ما نمیخواهیم علیهشان کاری بکنیم و کار را هم به خوبی انجام دادیم که جریان را شما میدانید. اما این مسأله باید حل شود که آمریکا با آن سرعت و با آن نامه محرمانه، از کویت چه میخواهد؟ چرا ریگان و شولتز وارد میدان میشوند و خودشان نطق میکنند؟ و چرا این همه امکانات را تجهیز میکنند تا این قضیه، طولانی شود؟ خوب! تفسیر این آقایان، این است که اصل قضیه، مال خود آمریکاییها بوده و خواستهاند که همین طور طولانی شود. اما نظر من این نیست. بنده به عنوان یک نفر که اخبار را تعقیب کردهام و مقداری هم از وضع اینهایی که بازداشت و بازجویی شدهاند، اطلاعات پیدا کردهام، معتقدم که نه؛ اینها عظیمتر از این بودند که عامل آمریکایی باشند. ممکن است که اصل قضیه، آمریکایی باشد و به آن شکل، منتفی نیست و ممکن است روزی چیزهای دیگری کشف شود. اما آمریکا از این وضع پیش آمده، قضیه هند را تحتالشعاع قرار میدهد و این مسأله را طولانیتر میکند و هنوز هم ول کن نیست. حالا با اینکه قضیه، به این خوبی گذشته است - و همان طور که امام فرمودهاند: اگر این کاری را که ما کردیم، هرکس دیگر کرده بود، امروز قهرمان روزنامههای دنیا بود و عکس آن چهار نفر را که رفتند و هواپیما را تسخیر کردند، در همه دنیا پخش و روی اینها هیاهو شده بود - اینها آن را علیه ما تبلیغ میکنند. آن قضیه کوچک فرودگاه انتبه را که اسرائیل انجام داد، اینها چقدر آن را بزرگ کردند و از روی آن فیلم هم ساختند. آن قابل مقایسه با این نبود که چنین انجام شد. آن طور موردی ما هیچ نداریم. میبینید که به جای اینکه اینها را بزرگ کنند، چیزهای دیگری درست میکنند و میگویند که چرا ایران اینها را محاکمه نمیکند؟ و یا چرا اینها را به ما تحویل نمیدهند؟ و حرفهایی میزنند که میدانند اصولاً، با اخلاق ما سازگار نیست. مگر ما چه وقت خواستهایم که آمریکا را راضی کنیم که حالا بگوییم ما یکی را تحویل میدهیم؟! خیلی خیلی ممنون باشند که ما افراد اینها را - که تا یک قدمی جهنم پیش رفته بودند - در اینجا نگه داشتیم و معالجه کردیم و سالم آوردیم و فرستادیم که رفتند. آنها خودشان هم توقع نداشتند؛ یعنی تا همان لحظهای که آنها در کویت به زمین نشستند، میگفتند صبر کنید ببینیم اینها خودشان هستند یا نه! حتی باور نمیکردند که ما جنازه آن کشتهها را تحویلشان بدهیم. آنها روحیه ما را میشناسند و چیز دیگری در این حرفهایی که میزنند، هست. من نمیدانم که اینها با چه معیاری حرف میزنند. اگر با معیار مقررات بینالمللی حرف میزنند و یا میخواهند اسلامی حرف بزنند، بیایند و به ما بگویند. دستگاه قضایی ما، آن قدر مستقل است که مجلس شورای اسلامی هم نمیتواند از شورای عالی قضایی سؤال کند؛ هر چه آن تشخیص داد، قاضی اسلامی عمل میکند و کسی نمیتواند با آن طرف شود. در داخل خودمان هم، همین طور است و با مسلمانان خودمان هم به همین نحو عمل میشود، حالا، چه رسد به محارب آمریکایی! اما اگر میخواهید از مسایل بینالمللی حرف بزنید و صحبت از مبارزه با تروریسم است، ما این مسأله را قبول داریم و بیشتر از شماها هم قبول داریم؛ برای اینکه، اصول اسلامیمان به ما اجازه نمیدهد که در یک هواپیمایی که صد نفر، دویست نفر، سیصدنفر نشستهاند،و ما با یک دولت طرف هستیم، آنها را چند ساعت در حال دلهره و ترس نگه داریم. ما اصولاً ترساندن یک مسلمان و آدم را گناه بزرگی میدانیم تا چه رسد به اینکه ساعتهایی آنها را زیر گلوله تفنگ، همین طوری نگه داریم. این کار را جرم میدانیم، ولی نه یک طرفه؛ ما نمیخواهیم جنگ شود، ولی وقتی یک طرف دیگر، جنگ افروز است، این طور نمیگوییم. بله! واقعاً بیایید و مثل آدم، وارد معرکه بشوید و با تروریسم، مبارزه بکنید. البته شما این کار را نخواهید کرد. شما خودتان میدانید که امروز، پایگاه تروریستهای دنیا فرانسه است و این مسأله، روشن روشن است. هواپیماربایان را باید تحویل داد، قبول است. اما این اصل بینالمللی است که شما میگویید؟! اگر هست، اول سپهسالار و مسعودخان را تحویل ایران بدهید. خوب! آنها هم هواپیما بردند. آنها که کار بدتری کردند؛ آمدند از داخل کشور، هواپیما را دزدیدند. اینها غیر از دزد بودن، سارق مسلح هم هستند. بنابراین اگر دزد هستند، تحویل بدهید. حمله کردن به داخل یک کشور دیگری، بداست. فرمانده آنهایی را که به طبس حمله کردند و خداوند، اینها را زیر توفان شن، آن طور ذلیل کرد، تحویل ما بدهید تا ما او را در ایران محاکمه بکنیم و یا خودتان محاکمه بکنید و خبرش را به ما بدهید. تا ما هم چنین کنیم. شما این کار را انجام میدهید؟ این همه هواپیمای ما را به فرانسه و مصر بردند و حالا هم مصریها - آن پرروها - اعلامیه میدهند که هواپیمای ما را بردند و از آنجا خلبانها را بغداد فرستادند، و آن طور عمل کردند و محکوم کردند! حالا، یک روزی هم نوبت شما میشود. این طور که نمیماند. مسأله این آقایان چیست؟ اگر مسأله، بینالمللی است، و براساس موازین بینالمللی است، یک طرفه نمیشود و دو طرفه است؛ شما تحویل بدهید، ما هم تحویل میدهیم. آن محاکمه بود که شما در مورد هواپیماربایان ایرانی کردید؟ محاکمهای که شما ترتیب دادید، محاکمه انقلاب اسلامی ایران بود که آنجا، هر پدر سوختهای هر چه خواست، حرف علیه ما زد و هیچ کسی هم آنجا نبود که از طرف ما جواب بدهد. خوب! ما هم همین طوری محاکمه میکنیم. حالا یکی از حرفهایی که زدهاند، این است که هواپیماربایان هواپیمای فرانسوی را هنوز محاکمه نکردهاند. خوب! محاکمه میکنیم؛ اگر خواستیم اینها را محاکمه کنیم، آن موقع خبرنگاران، تمام جنایات کاخ الیزه را از زبان اینها میشنوند. این چنین محاکمهای که محاکمه نیست. ما که حاضر نیستیم دادگاهمان را مثل شما مسخره کنیم. اگر بنا باشد محاکمه کنیم، محاکمه واقعی است. ریا کاری را کنار بگذارید. ما اگر میخواستیم با ریاکاری عمل کنیم، مثل شماها بودیم و اصلاً به انقلاب احتیاج نداشتیم. اگر هدف شما مبارزه با تروریسم بینالمللی است، قبول داریم و حتی بیشتر از شما قبول داریم؛ ولی برای همه. ما معتقدیم که شماها دروغ میگویید. فقط و فقط، سوژه میخواهند که قضیه را کش بدهند. هنوز یکی دو هفته باید مسایل هند، خیلی بزرگ نشود تا کهنه شود؛ مردم هند، عزادار هستند، هنوز چشمان کور در مقابل چشم مردم است، هنوز آن زمینی که هندوها برروی آن سوختند، داغ است، هنوز خاکستر هندوها دیده میشود، هنوز عزاداران، سرخاک مسلمانانی هستند که تازه به خاک سپرده شدهاند و هنوز آنجا هشتصدهزار نفر، بدبختی دارند و بیمارستانها پر است و باید این مسایل، کم شود! اگر هم این حادثه تمام شود، چیز دیگری پیدا خواهند کرد. شیوه اینها در دنیا چنین است، و هر چه هم داشتهاند، به کار گرفتهاند، منافقین و ضد انقلاب را هم که در بست در اختیارشان هستند - به کار گرفتهاند. همان روزی که هواپیمای کویتی در فرودگاه تهران بود، ما در مشهد موفق به کشف توطئه یک هواپیماربایی شدیم که در این رابطه، ده نفر از منافقین، دستگیر شدهاند. اینها میخواستند هواپیمای ما را که از مشهد عازم بوشهر بود دزدیده و ابتدا به کویت و سپس به عراق ببرند؛ چرا که اینها (منافقین) در اختیار آنان بودهاند. آن سپهسالار ما هم در فرانسه، مصاحبه کرده و گفته است که من سند دارم که دو نفر از این هواپیما ربایان کویتی، همانهایی بودهاند که هواپیمای فرانسوی را ربوده بودند. و به این وسیله خواسته است بگوید که اینها در اختیار ایران هستند!. خوب! اگر سند داری، این اسناد را روکن، چرا فقط حرف میزنی؟ بنابراین، دروغ میگویید و خودتان هم میدانید که دروغ میگویید، منتها امر است؛ چرا که آمریکا به این میگوید یک هواپیما بدزد، به آن میگوید یک مصاحبه کن، به امیر کویت میگوید صبر کن، به روزنامههای کویت میگوید این طوری بنویس، به اقمارش میگوید این طوری حرکت کنید و قضیه را زنده نگه دارید. ولی بدانید، هرکاری که میخواهید، بکنید. یا امنیت هوایی، باید برای کلیه خطوط هواپیمایی دنیا باشد و همه تشریک مساعی کنیم و یا اگر امنیت هوایی برای خطوط هوایی کشورهای مورد بغض شما نیست، مطمئن باشید که شما هم نمیتوانید امنیت داشته باشید. ما خودمان تا امروز، هنوز لازم ندیدهایم که وارد ماجرا بشویم. فعلاً خود مردم دنیا هستند و این کارها را انجام میدهند. ولی اگر روزی لازم شد که ما هم به میدان بیاییم، حتماً این کار را خواهیم کرد. ما حرفی نداریم. وقتی بنا شد که جنگ و دعوا باشد و طرف آن هم ما باشیم، دیگر شترسواری، دولا دولا نمیشود و با آمریکا مبارزه کردن، اینها را هم دارد. و اگر دیپلماسی و مقررات بینالمللی و امثال اینها هم حرف باشد، ما هم بلد هستیم حرف بزنیم. شغل ما حرف زدن است. اکثر ماها این طوری هستیم! و اگر بنا برعمل کردن باشد، خوب! بیایید درست عمل کنید تا ما هم درست عمل کنیم. اساس حل این مسایل تقواست و ما روی تقوا تکیه میکنیم. اگر آدم خودش خوب نباشد و از درون فاسد باشد و آن حفاظت الهی در وجودش نباشد، نمیتواند خوب شود. بنابراین، شما عمال آمریکا تقوا را در جامعه خود، از بین بردهاید و خودتان را بدبخت کردهاید. ترجمه خطبه عربی بسم اللَّه الرحمن الرحیم ایران اسلامی و بسیاری از مراکز اسلامی در سراسر دنیا، هفته وحدت را برگزار کردند و اکنون ما شاهد اثرات سازنده آن در قلوب پیروان مذاهب مختلف اسلامی هستیم. خوشبختانه روند نزدیکی دلهای مسلمین مخلص و متعهد، به دنبال اعلان هفته وحدت از طرف آیتاللَّه منتظری، حرکت تکاملی داشته و امید همراهی و همگامی جهان اسلام را در مسایل مهم و سرنوشت ساز خود در آینده، در دلهای علاقهمندان به سعادت مسلمین و اسلام، قویتر کرده است. بیشک دشمنان اسلام، از تصور اتحاد یک میلیارد مسلمان و حدود 50 کشور اسلامی، برخود میلرزند و همه امکانات خود را در راه جلوگیری از چنین وضعی به کار میگیرند. بیشک، برداشتن عوامل تفرقه و تشتت مسلمین و رفع موانع همبستگی که در طول قرنها توسط کفار و منافقان، در جوامع اسلامی به وجود آمده است، کار آسان و سهلالوصولی نیست و احتیاج به صرف وقت زیاد و کار توضیحی فراوان و مبارزه با توطئه و مشکلات بیشماری دارد؛ ولی عظمت هدف و وظیفه و ارزش زیاد نتایج، تحمل مشکلات را برای ما آسان میکند. نباید انتظار داشت که همه عوامل تفرقه و موانع اتحاد، در همه زمینهها یکباره برطرف شود. کار را باید از موارد سهل و آسان و کم مشکل و روشن شروع کرد و با دیدن نتایج در این موارد، با نشاط بیشتر به موارد مشکلتر پرداخت. امروز، جوامع اسلامی مسایلی دارند که برای اکثریت آنها بین الرشد و مقبول است و اگر خلافی باشد، در شیوه عمل و برخورد با آنهاست؛ مثلاً مسأله فلسطین که کمتر مسلمانی است که معتقد به لزوم نجات فلسطین و ضرورت طرد صهیونیسم از نطفه و اعاده حقوق مردم آواره فلسطین نباشد. خود به خود با این زمینه مساعد همکاری، راه تعاون اسلامی تا حدودی هموار است. بیشتر اختلافات که مانع اتحاد و همکاری اسلامی شده است، بر سرکیفیت و شیوه جهاد بوده است که باید حل شود. البته عناصر خائن و خود فروختهای در میان مسلمین هستند که توطئه و خیانت میکنند که پس از حصول وحدت نظر میان بخش قابل توجهی از مسلمین، رفع شر خائنان، مشکل نیست. اگر ما همکاری را در فلسطین به عنوان آزمایش و تمرین اتحاد شروع کنیم، نتیجه خوبی خواهد داد. کشورهای جمهوری اسلامی، سوریه، لیبی و الجزایر، گامهای نخست را در این راه برداشتهاند. انتظار این است که هدف وحدت همه جانبه در نظر باشد و برای جذب سایر کشورهای اسلامی و مسلمانان غیر حاکم در سراسر دنیا اقدامات مناسب انجام شود. لازم است ملتهای اسلامی که پایههای وحدت هستند، در جریان باشند که هدف، وحدت مسلمانان است نه سازمانهای اسلامی. در سایه چنین اتحاد مقدسی، سایر مسایل دنیای اسلام هم، رفته رفته حل میشود و شاهد مناظری چون مظلومیت مسلمانان لبنان، افغانستان، فیلیپین، تایلند، اریتره و کامبوج نخواهیم بود. و در سایه قدرت این همکاری، میلیونها مسلمان در اروپا، آمریکا، روسیه و کشورهای اروپای شرقی، برای گرفتن هویت اسلامی و حقوق اجتماعی خود با پشتگرمی و امید اقدام خواهند کرد و به جای اینکه مسلمین در همه جا در فشار باشند، کفار تحت فشار قرار خواهند گرفت. »بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرّحیم/ اِذاجاءَ نَصْرُاللَّهِ وَالْفَتْحُ/ وَ رَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فی دینِ اللَّهِ اَفْواجاً/ فَسَبِّحْ بحَمْد رَبِّکَ وَ اسْتَغْفِرْهُ اِنَّهُ کانَ تَوَّاباً«.