خطبه ها
  • صفحه اصلی
  • خطبه ها
  • نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

  • دانشگاه تهران
  • جمعه ۲۳ آذر ۱۳۶۳

    خطبه اول  بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم اَلْحَمْدُللَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَالصَّلوةُ وَالسَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلی الِهِ الْأَئِمَّةِ الْمَعْصوُمینَ. أعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیم. »یا اَیُّهَاالنَّاسُ اِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرِوَ اُنْثی وَ جَعَلْناکُمْ شُعوُبًا وَقَبائِلَ لِتَعارَفُوا، إِنَّ اَکْرَمَکُم عِنْدَاللَّهِ اَتْقیکُمَ«، »اوُصیکُم عِبادَاللَّهِ بتَقْوَی اللَّه«.  در خطبه‏های گذشته، سلسله بحث، بر روی عدالت اجتماعی در رابطه با نژادهای گوناگون و مظالم دنیای غرب نسبت به نژادهای غیر سفید، متمرکز بود. و آخرین بحثی که در این موضوع مطرح شد، این بود که غربیها برای تحکیم سلطه خودشان بر ملل دیگر، تهاجم زشت و ظالمانه‏ای به معنویات و فرهنگ جوامع نژاد غیر سفید آغاز کردند که این تهاجم هنوز هم ادامه دارد. و غارت منابع معنوی مردم جهان غیر اروپایی، از بدترین آثار استکبار، استثمار و استعمار است و باید در این زمینه توضیح داد و فکری کرد؛ چرا که پایه سیادت مادی و سلطه سیاسی هم در صورتی مستحکم می‏شود که آنها بتوانند معنویات جوامع را از دست آنها بگیرند که متأسفانه گرفته‏اند.  و ما باید برای نجات از این سلطه، در وهله اول، تلاش کنیم تا معنویات جوامع مستضعف را به آنها باز گردانیم؛ چرا که مسایل دیگر، قابل حل است.[t1] در خطبه گذشته گفتم که استکبار برای اجزای این توطئه، از قرنها پیش دست به کار شده و از شیوه‏های مختلفی هم استفاده کرده است.  بخشی از معنویات ذکر شده، مربوط به مسایل اخلاقی و انسانی و بخش دیگر، در رابطه با معلومات علمی، فنی و چیزهایی است که می‏تواند باعث تکامل مادی نیز بشود. در بخش اول معنویات که مطرح کردم، متذکر شدم که یکی از کارهای مهم استعمارگران، حمله به اعتقادات دنیای غیر اروپا، مخصوصاً جهان اسلام بوده است؛ زیرا، اعتقادات اسلامی، در مقابل آنها کار ساز است. در این زمینه (حمله به اعتقادات)، تا مرحله دین تراشی هم پیش رفته‏اند؛ ایجاد فرقه‏هایی مانند بهائیت، شیخیت و امثال اینها و انداختن اینها به جان دنیای اسلام و ادعاهای مهدویتی که در سراسر دنیای اسلام به چشم می‏خورد، همه از شاخه‏های این شجره خبیثه است. بعد از مدتی، استعمارگران احساس کردند که تضعیف پایه‏های اعتقادی، باعث وجه مشترک آنها با مارکسیستها شده است؛ یعنی آنها (مارکسیستها) هم این کار را می‏کنند و پایه کارشان، براساس بیدین کردن مردم است. وقتی که تهاجم مارکسیستها اوج گرفت، غربیها دیدند که با تضعیف دین مردم، میدان برای رقیبشان، یعنی مارکسیستها باز خواهد شد؛ اینها (غربیها) مردم را بیدین خواهند کرد و آنها مارکسیست کرده و بیدینها را جمع کرده، آنها را سیاسی می‏کنند. با این کار، خطر دوگانه‏ای در مقابل غربیها قرار گرفت و آن، این بود که اگر معنویات دنیای اسلام را تقویت کنند، اسلام خطر می‏شود و اگر آن را تضعیف کنند، مارکسیسم جای آن را می‏گیرد. لذا، یک شکل خاصی را - که ناموفق بود - برنامه‏ریزی کردند و آن، تضعیف معنویات اصلی و پایه‏های فکری و حفظ صورت ظاهر معنویات بود که نمود آن، مثل زیارت خواندن و مکه رفتن محمد رضا شاه و یا نماز خواندن صدام خون ریز در کنار مرقد مطهر امام حسین(ع) می‏شود که اصلاً، یک موی بدن صدام، نه امام حسین(ع) را قبول دارد و نه اسلام را، و اصول حزب بعث، ضد اسلام است. و یا نمود آن، طرفدار اسلام شدن »نمیری«ها و امثال اینها، و یا رواج اسلام، در بعضی از کشورهای آسیایی است یعنی، آنها معتقدند که دین، یک رابطه اخلاقی بین انسان و خداست و اشکالی هم ندارد و لذا نتیجه این طرز تفکر (حفظ صورت ظاهر دین)، این می‏شود که مثلاً »سادات« در حالی که در یک دستش تسبیح است، در دست دیگرش، قلاده سگ خانمش و پشت سرش هم خانم سر برهنه‏اش، جلوی دوربین ظاهر می‏شود. غربیها چنین اسلامی را می‏خواهند ترویج بدهند و با پررویی هم دارند این کار را می‏کنند. البته، این شکل تکامل یافته توطئه احمقانه غربیهاست والاّ قبل از این، خیلی سریع‏تر علیه دین عمل می‏کردند. آن روزی که رضاخان را در ایران و آتاتورک را در ترکیه، روی کار آوردند، هدفشان این بود که اساس دین اسلام را از بین ببرند.  وقتی انسان، روزهای اول حرکت ضد اسلامی این دو عنصر را همزمان در حساس‏ترین منطقه دنیای اسلام و در پایگاه دو قدرت اسلامی گذشته - یعنی صفویها و عثمانیها  - می‏بیند، می‏فهمد که اینها می‏خواستند جانشینان آن حکومتها را عناصری مثل رضاخان و آتاتورک معرفی کنند. به هر حال، برنامه عمیق و جدی دنیای غرب این بود که معنویات ملتهای جهان سوم را از دست آنها بگیرد و هدف در درجه اول، دنیای اسلام بود که اسلام، برای آنها خطر بزرگی است. در خطبه هفته گذشته گفتم که یکی از ابزار بسیار مهم غربیها برای این کار، مسأله زن بود و این مسأله را از اطلاعات علمی، روانشناسی و جامعه شناسیشان استخراج کرده بودند. مهمترین اهرمی که در سراسر دنیا و در همه شرایط، به کار گرفته می‏شود، فاسد کردن خانمها و طبقه نسوان جوامع عقب افتاده است و این بلای عجیبی بود که بر سر دنیای غیر اروپایی آوردند. که در خطبه گذشته توضیح دادم. اینکه این بحث را ادامه می‏دهم، به خاطر این است که در آن خطبه نتوانستم در این مورد خوب توضیح بدهم. در این فاصله بین دو هفته، هم ارقام و مطالب جدیدی دوستانمان از اروپا فرستادند - که گفتنی است - و هم برخوردهای فکری از طریق تلفن و نامه به وجود آمد و احساس شد که باید در این زمینه، بیشتر بحث شود؛ برای بعضی از انسانهای علاقه‏مند به سعادت اما دچار اشتباه، این مسأله مطرح شده بود که این فسادهایی که شما می‏گویید مایه بدبختی ماست، در خود اروپا هم وجود دارد. شما می‏گویید که خانواده در اینجا متزلزل شده است. اگر این طوری است، پس چرا اروپاییها که این کار را می‏کنند، خانواده‏هایشان مستحکم است؟ و اصلاً، مسایل سکسی در اروپا به عنوان یک مشکل، مطرح نیست و این شما هستید که ما را می‏ترسانید! چنین طرز تفکری، در بین بعضی از روشنفکران ظاهری و غرب‏زده‏ها و کسانی که در مقابل حزب اللّه مقاومت می‏کنند، وجود دارد. البته این طور هم نیست که همه اینها از ریشه معتقد باشند که خرابکاری می‏کنند. خیلی از آنها خیال می‏کنند که ما اشتباه می‏کنیم و راه سعادت آن است که آنها معتقدند. این گونه افراد، همین که در ظاهر، فروشگاههای اروپا و آمریکا را مشاهده می‏کنند که پراز جنس است و می‏بینند که ظاهر خیابانها، خانه‏ها، پارکها و اتوبوسها تمیز است و همه دستگاهها، کار خود را به خوبی انجام می‏دهند، فکر می‏کنند که خانواده و جامعه اروپایی، مستحکم است. مسافران ما که به غرب می‏روند، از درون جامعه آنجا اطلاعی ندارند. اینها به هتل و فروشگاه می‏روند و در آنجا با بعضی از افراد رابطه دارند و یا آن مظاهر فساد را در کاباره‏ها و لب دریاها می‏بینند و چیز دیگری را در پشت این قضایا نمی‏بینند. خود غربیها هم بنا ندارند که بگذارند آنچه در درونشان است، ظاهر شود. به نظر من، اگر جامعه غربی این سازمانهای محکمی را که دارد و جلوی انفجار فساد را می‏گیرد، نداشته باشد و وضعش مثل ما باشد، جامعه‏اش به شدت از هم می‏پاشد و بلایی به سرشان می‏آید که خدا می‏داند. حالا من یک مقدار از آن مظاهر فساد را بیان می‏کنم: سه شماره از مجله اشپیگل را اخیراً از آلمان برای من فرستاده‏اند که یکی از این شماره‏ها، مربوط به 26 دسامبر سال گذشته و دیگری مربوط به اواسط یا اواخر ماه مه امسال و سومی هم مربوط به ماه ژوئیه سال جاری است. در یکی از این شماره‏ها، راجع به وضعیت خانواده در اروپا و آمریکا مطالبی نوشته شده و به این وسیله اعلام خطر شده است. در این مجله، مسایل و تصاویر زشتی انعکاس یافته است که نمی‏توان مطرح کرد، فقط مقداری از آن را به این دلیل می‏گویم که غرب‏زده‏ها و کسانی که فکر می‏کنند فسادی در پشت مسایل ظاهری دنیای غرب وجود ندارد، آگاه شوند و بفهمند. مطالب دو شماره مجله مذکور، مربوط به درون خانواده از لحاظ وضعیت کودکان و یک شماره دیگر، مربوط به خانمهایی است که به خاطر فساد و گرفتاری، از محیط خانواده، پرت شده و فرار کرده‏اند و گرفتار پناهگاههای زنان در آلمان شده‏اند. آمارهای ذکر شده واقعاً وحشتناک است. اشپیگل، در مورد وضعیت کودکان، تجزیه و تحلیل کرده و به این نتیجه رسیده است که وضع سکس و اخلاق جنسی در جامعه غرب، آمریکا، اروپا و اقمار آن، آن قدر بد شده است و تنوع طلبیهای عیاشها و یا آنهایی که پولشان نمی‏رسد تا از مظاهر شهوانی استفاده کنند، به آنجا رسیده است که به جان بچه‏های خانواده خودشان افتاده‏اند و بدترین قربانی این حرکت زشت جنسی در دنیای غرب، بچه‏های کوچک خانواده‏های خود اروپاییها هستند. آماری را که می‏خواهم بیان کنم، از اشپیگل است و گوشه‏ای از فجایع دنیای غرب را بیان می‏کند. این مجله، در رابطه با وضعیت کودکان در آمریکا می‏نویسد: »در هر دو دقیقه، یک کودک مورد تجاوز قرار می‏گیرد و در یک روز، 720 کودک خردسال، از این مجرای فاسد به این ستم غیر قابل تحمل، مبتلا می‏شوند که اغلب آنها کودکان دختر هستند«. مجله نیوزویک که یک مجله آمریکایی است، این مقدار را دوبرابر ذکر کرده است و می‏نویسد که سالیانه در آمریکا 500 هزار کودک مورد تجاوز قرار می‏گیرند. این مجله آلمانی نمونه‏ای نقل می‏کند که در مدت ده سال، 125 نفر از بچه‏های دو ساله یک کودکستان کوچک در کالیفرنیا مورد تجاوز مربیان و معلمین‏شان قرار گرفته‏اند. حالا ما خیال می‏کنیم که اینها دارای جامعه آرامی هستند! آنچه عرض کردم، از شماره 52 مجله اشپیگل در 26 دسامبر سال 1983 م. راجع به آمریکاست. در ایالت راین لندپفالز آلمان، در مورد کودکانی که مورد تجاوز قرار گرفته‏اند، پرونده درست شده است. وقتی تحقیقات کردند، معلوم شد 36/8 درصد تجاوزها توسط فامیلها بوده است که ده درصد این فامیلها، پدرها، 6/9 درصد ناپدریها، 6/9 درصد رفیق مادرها، 1/5 درصد پدربزرگها - آن خرسهای پیر - 3/8 درصد دوستان خانواده، 4/6 درصد عمو و دوستانی از این قبیل و 36/1 در صد هم آشنایان از قبیل معلم، همسایه، سرایدار و امثال اینها هستند.  این وضع خانواده‏های اروپایی است. حالا به بعضی از خانمها وقتی که می‏گوییم قدری روسریتان را محکم‏تر ببندید، خیال می‏کنند تمدن، این است که او دارد! این تمدن، چنین است. شما وقتی که اروپا هم می‏روید، این صفحات اشپیگل را نمی‏خوانید و وقتی هم که می‏خواهید این مجله را بخوانید، اعلام کاباره‏ها، کافه‏ها، رقصها و امثال اینها را می‏خوانید که آنها را پیدا کنید. اگر بخواهید بخوانید، در همان صفحات، اینها هم وجود دارد. همین جا نوشته است که بسیاری از بچه‏های خانواده هستند که عمداً دست به تجاوزها و دزدیها می‏زنند تا به زندان بیفتند و از محیط خانه و از شر آدمهای این جوری راحت شوند. و آمار زیادی بیانگر این وضع است. همان جا نوشته است که دختر بچه‏ای هر روز، دو سه ساعت قبل از شروع کلاس، به مدرسه می‏آمد، جلوی در مدرسه می‏ایستاد و می‏لرزید. لباسش هم اتو نکرده بود. تعجب کردند و وقتی رفتند تحقیق کردند، دیدند که او از شر پدرش زود می‏آید. به دلیل اینکه مادرش زودتر از او از خانه خارج می‏شود و سرکار می‏رود، این دختر نمی‏تواند در خانه بماند و به خاطر ترس از شر چنین بابایی، شبها با لباس می‏خوابد و لذا لباسش اتو نکرده است! این را مجله اشپیگل نوشته و برای خانواده آلمانی اعلام خطر کرده است. قسمت اخیری که راجع به آلمان گفتم، از شماره 29 اشپیگل، شانزدهم ژوئیه سال 1984 م. یعنی چند ماه پیش است. در شماره 20 چهاردهم مه سال 1984 م. نوشته است که در آمریکا از 521 خانواده در بوستون در سال گذشته، در مورد همین فساد آمارگیری کرده‏اند، از این تعداد حدود 50 خانوارشان گفتند حداقل یکی از کودکان خانواده ما در سنین کودکی مورد تجاوز قرار گرفته‏اند؛ یعنی 50 خانواده از 500 خانواده. و حدود 250 یا 260 خانواده گفتند که ما در فامیل خودمان کودکانی را سراغ داریم که مورد تجاوز واقع شده‏اند که 37 در صد اینها هم زیر شش سال بوده‏اند. حالا شما ببینید چه حیواناتی در دنیا وجود دارد. چقدر اینها حیوان هستند، چه شده‏اند؟! خوک و خرس هستند، چه هستند؟ شما از تیپ اینها چه می‏فهمید؟ در ادامه این آمارگیری، 15 در صدشان گفته‏اند که یکی از والدین خانواده، در کودکی این وضع را داشته است.  عوامل این فساد را که پرسیدند، بیشتر آنها روی الکل، فیلمهای سکسی، ویدئوها و فیلمهایی که در خانه با ویدئو در اختیارشان گذاشته شده است، تکیه کردند. یکی از اینها که از خانواده کارگری است، در توضیح خود می‏گوید: من که دو ساعت می‏نشینم و فیلم ویدئو در خانه می‏بینم و هیچ وسیله‏ای برای اطفای خود ندارم، دچار این مسایل می‏شوم. این، زندگی اروپا و آمریکاست که در فکر غرب‏زده‏هایمان بهشت روی زمین به حساب می‏آید! این وضع خود آنهاست؛ آنها چنین حالتی دارند؛ این خانواده‏شان است و آن محیطشان است. ولی آنها تمام این مسایل را باز ترجیح می‏دهند؛ یعنی می‏گویند بگذار به کشور ارز بیاید، بگذار یک کارگر ترک یا عرب یا آفریقایی و یا هندی که در کارخانه‏های فرانسه و انگلیس و در معادن آنها جان می‏کند و چند دلار می‏گیرد، نصف این پولش را بیاورد و خرج این گونه کارها بکند. ولو به قیمت نابودی خانواده‏های اینها تمام شود. یعنی برای آنها دلار، ارز، پول و اقتصاد، پایه زندگی است؛ همه چیز را روی کاکُل آن می‏چرخانند.  در همین شماره مجله - که عرض کردم - نوشته است که در آلمان 3 میلیون (3 میلیون را اول در مغزتان حساب کنید، ببینید چقدر است) خانم کتک خورده در خانه و فرار کرده از دست شوهر که دیگر در خانواده‏های خود جایی ندارند، در خانه‏های زنان بی پناه زندگی می‏کنند. چقدر این رقم زیاد است! حالا آنهایی که به این خانه‏های زنان بی پناه نیامده‏اند، خیلی بیشترند. 3 میلیون زن آلمانی الان در خانه‏های زنان زندگی می‏کنند؛ چون در خانه از دست شوهر کتک خورده‏اند و محیط خانوادگی برایشان قابل تفاهم نیست. همین جا می‏نویسد که وقتی عید کریسمس می‏رسد، مشتری این خانه‏های زنان، چند برابر می‏شود؛ برای اینکه در اطراف عید، مسایل اخلاقی، ضعف بیشتری پیدا می‏کند. این، زندگی جامعه اروپایی است که بهشت شما غرب‏زده‏هاست! پس اگر یک پاسدار در خیابان به شما می‏گوید: خانم! روسریتان را قدری محکم‏تر ببندید، نصف این موها را بیرون نکنید، سینه‏تان را به دیگران نشان ندهید و قدری مثل آدم زندگی کنید، به نفع شما کار می‏کند؛ مزاحم لذات شما نیست و در زندگی خانوادگی و حلال شما مزاحم نیست. این برای شما رحمت است و شما هستید که اشتباه می‏کنید. اگر می‏بینید، دنیا با جمهوری اسلامی سرناسازگاری دارد و اگر می‏بینید حجاب را این قدر مسخره می‏کنند، به این دلیل است که آنها نمی‏توانند تحمل کنند انقلابی که پنجه در پنجه این سلطه‏گران انداخته است، پایه‏های ملتش را آن چنان محکم کند که رشته‏هایی را که اینها از زمان اول حکومت رضاشاه تا به حال ریسیده بودند و خیال هم کرده بودند که ما را هم مثل خودشان بار می‏آورند، دوباره پنبه کنیم و عفت و عصمت زنها را برگردانیم و پایه‏های خانواده‏ها را محکم کنیم. در خانواده است که اساس سعادت زندگی مردم ریخته می‏شود و ما می‏خواهیم این اساس را محکم نگه داریم و بنابراین، دشمن داریم. البته ادله دیگری هم دارد. فعلاً در این رشته می‏گویم. اگر قرآن به ما می‏گوید »انّ اکرمکم عنداللّه اتقیکم«، یک مسأله لفظی نیست؛ مردم متقی، هیچ وقت به این چاه سقوط نمی‏کنند، انسانهای پاکدامن، هیچ گاه به این روزگار سیاه نمی‏افتند. اگر یک خانم متقی، این حرفهایی را هم که می‏زنم، بلد نباشد و مفاسد این تبهکاریها را هم نتواند به زبان بگوید، فطرت و عصمت ذاتیش او را از این جریان هولناک حفظ می‏کند و لذا ما تأکید می‏کنیم و مجبوریم که دائم بر حفظ تقوا تأکید کنیم. آثار دیگری هم در جوامع غربی از نتایج این گونه زندگی وجود دارد. آن بچه‏ای که در کودکی این طور تحت فشار قرار گرفته و عقده حقارت پیدا کرده است و بر اطرافیان خودش خشمگین می‏شود، وقتی بزرگ هم شود، یک عنصر خطرناک خواهد بود. اگر امروز می‏گوییم که جنایات سراسر دنیا به دست همین جنایتکارانی است که به صورت ظاهر، قیافه آرام و دوست داشتنی برای خودشان درست می‏کنند و آرام آرام حرف می‏زنند، طوری که آدم خیال می‏کندکه اینها عجب فرشته‏هایی هستند که این قدر انسان دوست‏اند، تعجب نکنید. همین بدبختها را در هند دیدید که با آنها چه کردند، این چیز کمی بود؟ وقتی آدم در تلویزیون، شعله آتشی را که از سوختن بدنهای هندوهایی که در این نشت گاز کارخانه آمریکایی مرده بودند، می‏دید، خیلی متأثر می‏شد. هر گرگی این را می‏دید، کمی توجه می‏کرد، اما این آمریکاییها حالا تلاش می‏کنند که مسببان حادثه را از محکومیت نجات بدهند! اینها، همینها هستند؛ بچه‏های بی سرپرستی که این جوری بزرگ شده‏اند. برای این بچه‏ها در پرورشگاهها، با این مادرها و با این محیطهای پرورشی که گفتم، دیگر عاطفه انسانی باقی نمی‏ماند.  آتش جنگهای سراسر دنیا را اینها روشن می‏کنند؛ در آفریقا، آسیا و آمریکای لاتین. مسبب قتلهایی که در کامبوج است، در ویتنام و کره بود، مظالمی که در هندوستان واقع می‏شود، جنایاتی که در افغانستان، برسر مسلمانها می‏آورند، جنایاتی که به سر مردم اریتره می‏آید، به سر مردم صحرا می‏آید، جنگ خانمانسوزی که از طریق عراقیها در ایران به راه انداختند و جنگی که در اطراف فلسطین سالهاست که ادامه دارد، اینها هستند و خیال می‏کنند که کار خوبی انجام می‏دهند؛ برای اینکه ذاتشان چنین ذاتی است و خمیر مایه‏شان این چنین است. با اقتصاد و مردم هم همین طور می‏کنند. اینها حاضرند حق مردم بنگلادش را که با نهایت فقر زندگی می‏کنند، بخورند تا مثلاً چمنهای میدان فوتبال آنها قدری سبزتر باشد! اینها چرا این طور شده‏اند؟ گرگ، این طور نمی‏شود! علت همین است که خانواده‏هایشان این طوری بوده. در کودکی چنین به سرشان آمده است و این قدر تحت حقارت قرار گرفته‏اند و عقده پیدا کرده‏اند. البته، همه‏شان چنین نیستند؛ در اروپا هم انسانهای شریفی در دانشگاهها، مراکز تحقیق و در خیلی جاها وجود دارند که زحمت می‏کشند و به این مسایل هم آلوده نیستند، و آنها هستند که مقداری اینها را حفظ می‏کنند. اگر آنها نبودند که بخش قابل توجهی از جمعیت اروپا را تشکیل می‏دهند - دیگر واویلا بود. آنها انسانهای شریف هم دارند، اما این کسانی که حاکمند و سلطه سیاسی و اقتصادی دارند، تیپشان این است که نمونه‏اش را گفتم. این بخش از بحث را تمام می‏کنم؛ اما آن بخش دیگر که مسایل معنوی است، یک خطبه احتیاج دارد که ان‏شاءاللَّه، بعداً صحبت خواهم کرد. أعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ/ »الرَّجیم بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم/ »قُلْ هُوَاللَّهُ اَحَدٌ/ اَللَّهُ الصَّمَدُ/ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدُ/ وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَدٌ«.     خطبه دوم  بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم اَلْحَمْدُللَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَالصّلوةُ وَ السَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلی عَلِیٍّ أَمیرِالْمُؤْمنینَ وَ عَلی الصِّدیقة الطاهِرة وَ عَلی سبْطِیِ الرَّحْمَةِ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ موُسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَعَلِیِّ بْنِ مُوسی وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ وَ الْخَلَفِ الْهادی الْمَهْدی(عج).  خطبه دوم را در مورد مسایل روز صحبت می‏کنیم. موضوعات فراوان است؛ اما با اختصار و اشاره از آنها می‏گذریم. قبل از هر چیز، میلاد پرسعادت و خیر و برکت حضرت رسول اکرم(ص) و امام صادق(ع) را که به تعبیر امام عزیزمان، میلاد مؤسس و ناشر اسلام، در یک روز تصادف کرده است، به جامعه انقلابی و مسلمانان تبریک عرض می‏کنیم و امیدواریم که در این روزهای بزرگ و پرخیر و برکت، بتوانیم بیشتر با معارف اسلام آشنا شویم و در راه اسلام حرکت کنیم. شهادت شهید بزرگوارمان آیت‏اللّه دستغیب، شهید محراب هم در هفته گذشته بود که هنوز مراسم آن ادامه دارد. این مرد بزرگ و معلم اخلاق کسی است که حیات، شهادت، نام و آثارش، اسلام جهاد و توفنده علیه استکبار را تعلیم می‏دهد و شهادتش از آثار جنایات غیر قابل غفران منافقین است که قابل توجه است. و ملت ما مخصوصاً مردم فارس، باید به خاطر راه این معلم بزرگ و احیای افکار این معلم بزرگ، در مراسم، حضور کاملی داشته باشند. مخصوصاً از جهت ریشه کن کردن ضد انقلابی که یکی از جنایاتش، شهید کردن این بزرگوار است، باید در این روزها حسابی افشاگری کرد. ضمناً برای خانواده بسیار محترم و خوب شهید دستغیب که راه این افتخار بزرگشان را به خوبی ادامه می‏دهند و علم هدایت قیام مردم فارس هستند، از خداوند توفیق بیشتر می‏خواهیم و امیدواریم که جای خالی پدرشان را پرکنند. در هفته آینده، سالگرد شهادت دکتر مفتح را داریم که باز نشان خصومت آشتی ناپذیر ضدانقلاب و منافقین با اسلام، علم و مبارزه است؛ چون شخصیتی مثل دکتر مفتح را از جامعه گرفتند؛ کسی که حقوق به آن روشنی در جامعه، مبارزه، انقلاب، دانشگاه و حوزه داشت و خود منافقهایی که دستشان به خون ایشان آلوده است، از افکار، کتابها و نوشته‏های ایشان، چقدر بهره برده و اطلاع کسب کرده بودند. این هفته وحدت حوزه و دانشگاه که بناست در آینده نزدیک سمیناری هم داشته باشد، از ثمرات این مرد بزرگ و به نام همین بزرگوار است که - ان‏شاءاللّه - بتوانیم در سایه افکار ایشان، وحدت بین حوزه و دانشگاهها را آن چنان تحکیم کنیم که ارواح پاک جوانان غیور دانشجوی ما، چه در حوزه‏ها و چه در دانشگاهها شاد شود. این، دستاورد بسیار میمون و پرارزشی است که اگر ما روزی، توطئه تفرقه بین حوزه‏ها و دانشگاهها را - که از اهداف شوم استکبار توطئه‏گر است - به هم بزنیم و وحدت کاملی ایجاد کنیم و طلبه‏ها با دانشجوها و دانشجوها با طلبه‏ها جوش بخورند و افکارشان متبادل شود، یکی از محکم‏ترین ستونهای خیمه اسلام را در این کشور زده‏ایم که الحمدللَّه در این زمینه گامهای خوبی برداشته شده است. و ان‏شاءاللَّه امسال هم راهنماییهای بهتری از این سمیناری که خواهند داشت، ارائه خواهد شد. در این هفته، هفته وحدت را داشتیم که الحمدللَّه به خوبی برگزار شد و مطالب فراوانی درباره هفته و آثار وحدت، گفته شده است. بنده هم متن کامل خطبه عربی را برای هفته وحدت، گذاشته‏ام که فعلاً بحثی نمی‏کنم. همین طور کلمات بسیار قوی و حکیمانه امام امت را در عید سعید میلاد حضرت رسول اکرم(ص) و امام صادق (ع) داشتیم که ایشان، آن حرف آخر را در جنگ زدند و آب پاکی روی دست کسانی که دستشان را گاهی برای چیزهای غیر قابل تحصیل، دراز می‏کنند، ریختند و روشن کردند که هدف جنگ، کندن ریشه فساد است و اولین ریشه فسادی که ما امروز با آن مواجه هستیم، حزب بعث در منطقه است که یکی از فسادهایش، همین جنگ است. سایر فسادها را دارید می‏بینید که صدها هزار خانواده آواره عراقی، سراسر دنیا را مظلومانه گرفته‏اند و این جنایتی است که حزب بعث کرده و مانع وحدت اسلامی و استفاده دنیای اسلام از جمهوری اسلامی و مبارزه جدی علیه اسرائیل و وحدت دنیای عرب شده است. عراق، باج گیر دنیای عرب است و خواب ژاندارمی منطقه را می‏دید که حاضر شد به قیمت خون هزاران شهید از ابنای این ملت، خودش را به ژاندارمی برساند، ولی خداوند همین را از او سلب کرد. چنین عنصری باید ریشه کن شود و این، هدف جنگ است. و آن بیانات شیوای امام، آن قدر صریح و گویا بود که دیگر احتیاج به توضیح بیشتر ندارد. راه ما، همانی است که امام مطرح فرمودند. مسأله مهمی که احتیاج به مقداری بحث دارد، مسأله هواپیماربایی بود که الحمدللَّه به خوبی خاتمه پیدا کرده است، ولی مراکز خبری و تبلیغاتی و بلندگوهای دنیای غرب دست‏بردار نیستند. بنابراین احتیاج به کمی توضیح پیدا کرده است که مسأله را باز کنیم. شاید با باز شدن مسأله، اینهإ؛ظظ  قدری از این کارشان دست بردارند؛ دست برنمی‏دارند هم، برندارند؛ چون به هرحال، اینها موضوع دیگری برای ما پیدا خواهند کرد و این تمام شدنی نیست. روی هم رفته، حادثه عجیبی بود و بعضی نکات مبهم دارد که چون عاملان حادثه در اختیار ما هستند، برای ما روشن خواهد شد و ما هر چیزی را که صلاح دیدیم و لازم دانستیم، خواهیم گفت. تفسیرهای مختلفی روی این مسأله شده است. یکی از تفسیرهایی را که شده است و غربیها نخواستند خیلی صدایش را در بیاورند، برایتان نقل می‏کنم. البته من خودم چنین عقیده‏ای ندارم و فقط آن را نقل می‏کنم که ممکن است در آینده به اینجا برسد، ولی من فعلاً معتقد نیستم که درست باشد.  بعضی از محافل قوی سیاسی، معتقدند که اصل حادثه، آمریکایی بوده است و می‏گویند که وقتی قضیه هند برای آمریکاییها پیش آمد، (چون اکثر کشته شدگان را مسلمانها تشکیل می‏دادند و اگر رقم، صحیح باشد، سه هزار نفر با آن وضع فجیعی که در فیلم دیدید، کشته شده‏اند که احتمالاً 80 درصدشان مسلمان باشند) دید که خیلی رسوایی عجیبی است؛ چیزی شبیه بمب هیروشیما ست و اگر صحیح باشد که 50 هزار نفر، کور شده‏اند (خوب! در فیلم دیدید، آن کسانی که کور شده بودند، حتی نمی‏توانستند، چشمانشان را باز کنند) و اگر دویست هزار نفر صدمه دیده باشند و نسل اینها هم در آینده در خطر باشد (و اگر بانوان حامله آن شهر 800 هزار نفری، در آینده بچه‏های ناقص الخلقه به وجود بیاورند) و همه اینها را که حساب کنیم، جنایت بسیار بزرگی بود که می‏توانست برای حکومت ریگان، چیزی شبیه حادثه طبس و گروگانگیری جاسوسان آمریکایی شود و آن را از پا در بیاورد. خوب! این، بحث جداگانه‏ای است و فعلاً هم خیلی روشن است که آمریکاییها اخبار را در هند سانسور کرده‏اند. من متأسفم که هندی که مدعی آزادی و آزادی‏خواهی است، چطور زیر بار این سانسور رفته است و نمی‏گذارد جزئیات این مسایل پخش شود؟! البته او از داخل خودش هم می‏ترسد؛ چون باید به مردمش جواب بدهد که چرا این کارخانه را در چنین شهری آورده است. به هر حال، اخبار این حادثه را سانسور کرده‏اند و هنوز جزئیات فاجعه در نیامده است. آمریکا احتیاج به یک پوشش قوی خبری دیگری داشت تا آن حادثه هند را تحت‏الشعاع قرار بدهد و چیزی بهتر از این نمی‏شد که این پوشش در جایی مثل تهران باشد که مرکز توجه دنیاست و شخصیتهای سیاسی آمریکا، عرب، پاکستان و انگلیس هم در هواپیما هستند، و هر لحظه هم احتمال انفجار هواپیما می‏رود. آمریکاییها چنین چیزی را احتیاج داشتند که به وجود آمد. عرض کردم که این تفسیر بعضی از محافل سیاسی است و ما نمی‏توانیم هنوز آن را تأیید کنیم. این محافل برای تفسیر خود شواهدی هم ارائه می‏دهند؛ آنها می‏گویند که همان صبح اول وقت فردای حادثه، سفیر آمریکا در کویت با وزیر خارجه این کشور ملاقات می‏کند و نامه محرمانه شخص ریگان را به امیر کویت می‏دهد و بعداً خبر منتشر می‏شود که مضمون این نامه این بوده است که آمریکا امیرکویت را تشویق کرده است که مقاومت کند. این مسلم شد که آمریکا به امیرکویت گفته است که باید مقاومت کنی. حالا اینها می‏گویند تشویق، ولی ما می‏گوییم امر. تحقیقاً هم این، امر است، او که به امیر کویت التماس نمی‏کند!  مسأله دوم، اینکه »واین برگر« وارد منطقه شده و فعال می‏شود، روزنامه‏های کویت، مأموریت پیدا می‏کنند که به گرده دولتشان فشار بیاورند که مبادا تسلیم بشوید که قضیه نباید به این زودی تمام شود. و همه عواملی که در اختیار آنها بود، کار می‏کرد تا این قضیه زود تمام نشود. این مسأله‏ای است که احتیاج به تفسیر دارد. ایران می‏گوید که من حاضرم - اگر شما مسؤولیتش را بپذیرید - شخصیتهایی را که شما در این هواپیما دارید، با یک هجوم نجات بدهم. البته خطر هم داشت؛ قطعی نبود که وقتی آدم وارد هواپیما می‏شد، چه می‏شود. ممکن بود همه چیز پیش بیاید. اما آنها زیر بار نمی‏روند و می‏گویند ما کاری نداریم، شما با مسؤولیت خودتان این کار را انجام دهید! یعنی چه؟! مایی که با آمریکاییها کارد و خیار هستیم و می‏خواهیم به سایه آنها تیر بزنیم و مایی که یکی دو نسل، در کشورمان از اینها جنایت دیده‏ایم، حالا بچه‏هایمان را برای نجات آمریکاییها - آن هم با مسؤولیت خودمان - بفرستیم و اگر هم آنجا به جهنم رفتند، شما بگویید که تقصیر شماست! معلوم بود که ما این کار را نمی‏کنیم. این طور می‏گفتند که ما کاری نکنیم. دیگر، سه راه بیشتر که وجود نداشت: یا باید تسلیم می‏شدند، یا باید این طرف قضیه، می‏گفتند مثل قضیه عربستان عمل کنید، بریزید و بگیرید و هر چه شد، یا می‏گفتند که نه، صبر کنید همین طور کم کم معطلشان کنید تا خسته بشوند. آنها چیزی نگفتند، ما خودمان سیاست سوم را انتخاب کردیم و درست هم عمل کردیم و اعتمادشان جلب شد و آنها مطمئن شدند که ما نمی‏خواهیم علیه‏شان کاری بکنیم و کار را هم به خوبی انجام دادیم که جریان را شما می‏دانید. اما این مسأله باید حل شود که آمریکا با آن سرعت و با آن نامه محرمانه، از کویت چه می‏خواهد؟ چرا ریگان و شولتز وارد میدان می‏شوند و خودشان نطق می‏کنند؟ و چرا این همه امکانات را تجهیز می‏کنند تا این قضیه، طولانی شود؟ خوب! تفسیر این آقایان، این است که اصل قضیه، مال خود آمریکاییها بوده و خواسته‏اند که همین طور طولانی شود. اما نظر من این نیست. بنده به عنوان یک نفر که اخبار را تعقیب کرده‏ام و مقداری هم از وضع اینهایی که بازداشت و بازجویی شده‏اند، اطلاعات پیدا کرده‏ام، معتقدم که نه؛ اینها عظیم‏تر از این بودند که عامل آمریکایی باشند. ممکن است که اصل قضیه، آمریکایی باشد و به آن شکل، منتفی نیست و ممکن است روزی چیزهای دیگری کشف شود. اما آمریکا از این وضع پیش آمده، قضیه هند را تحت‏الشعاع قرار می‏دهد و این مسأله را طولانی‏تر می‏کند و هنوز هم ول کن نیست. حالا با اینکه قضیه، به این خوبی گذشته است - و همان طور که امام فرموده‏اند: اگر این کاری را که ما کردیم، هرکس دیگر کرده بود، امروز قهرمان روزنامه‏های دنیا بود و عکس آن چهار نفر را که رفتند و هواپیما را تسخیر کردند، در همه دنیا پخش و روی اینها هیاهو شده بود - اینها آن را علیه ما تبلیغ می‏کنند. آن قضیه کوچک فرودگاه انتبه را که اسرائیل انجام داد، اینها چقدر آن را بزرگ کردند و از روی آن فیلم هم ساختند. آن قابل مقایسه با این نبود که چنین انجام شد. آن طور موردی ما هیچ نداریم. می‏بینید که به جای اینکه اینها را بزرگ کنند، چیزهای دیگری درست می‏کنند و می‏گویند که چرا ایران اینها را محاکمه نمی‏کند؟ و یا چرا اینها را به ما تحویل نمی‏دهند؟ و حرفهایی می‏زنند که می‏دانند اصولاً، با اخلاق ما سازگار نیست. مگر ما چه وقت خواسته‏ایم که آمریکا را راضی کنیم که حالا بگوییم ما یکی را تحویل می‏دهیم؟! خیلی خیلی ممنون باشند که ما افراد اینها را - که تا یک قدمی جهنم پیش رفته بودند - در اینجا نگه داشتیم و معالجه کردیم و سالم آوردیم و فرستادیم که رفتند. آنها خودشان هم توقع نداشتند؛ یعنی تا همان لحظه‏ای که آنها در کویت به زمین نشستند، می‏گفتند صبر کنید ببینیم اینها خودشان هستند یا نه! حتی باور نمی‏کردند که ما جنازه آن کشته‏ها را تحویلشان بدهیم. آنها روحیه ما را می‏شناسند و چیز دیگری در این حرفهایی که می‏زنند، هست. من نمی‏دانم که اینها با چه معیاری حرف می‏زنند. اگر با معیار مقررات بین‏المللی حرف می‏زنند و یا می‏خواهند اسلامی حرف بزنند، بیایند و به ما بگویند. دستگاه قضایی ما، آن قدر مستقل است که مجلس شورای اسلامی هم نمی‏تواند از شورای عالی قضایی سؤال کند؛ هر چه آن تشخیص داد، قاضی اسلامی عمل می‏کند و کسی نمی‏تواند با آن طرف شود. در داخل خودمان هم، همین طور است و با مسلمانان خودمان هم به همین نحو عمل می‏شود، حالا، چه رسد به محارب آمریکایی! اما اگر می‏خواهید از مسایل بین‏المللی حرف بزنید و صحبت از مبارزه با تروریسم است، ما این مسأله را قبول داریم و بیشتر از شماها هم قبول داریم؛ برای اینکه، اصول اسلامیمان به ما اجازه نمی‏دهد که در یک هواپیمایی که صد نفر، دویست نفر، سیصدنفر نشسته‏اند،و ما با یک دولت طرف هستیم، آنها را چند ساعت در حال دلهره و ترس نگه داریم. ما اصولاً ترساندن یک مسلمان و آدم را گناه بزرگی می‏دانیم تا چه رسد به اینکه ساعتهایی آنها را زیر گلوله تفنگ، همین طوری نگه داریم. این کار را جرم می‏دانیم، ولی نه یک طرفه؛ ما نمی‏خواهیم جنگ شود، ولی وقتی یک طرف دیگر، جنگ افروز است، این طور نمی‏گوییم. بله! واقعاً بیایید و مثل آدم، وارد معرکه بشوید و با تروریسم، مبارزه بکنید. البته شما این کار را نخواهید کرد. شما خودتان می‏دانید که امروز، پایگاه تروریستهای دنیا فرانسه است و این مسأله، روشن روشن است. هواپیماربایان را باید تحویل داد، قبول است. اما این اصل بین‏المللی است که شما می‏گویید؟! اگر هست، اول سپهسالار و مسعودخان را تحویل ایران بدهید. خوب! آنها هم هواپیما بردند. آنها که کار بدتری کردند؛ آمدند از داخل کشور، هواپیما را دزدیدند. اینها غیر از دزد بودن، سارق مسلح هم هستند. بنابراین اگر دزد هستند، تحویل بدهید. حمله کردن به داخل یک کشور دیگری، بداست. فرمانده آنهایی را که به طبس حمله کردند و خداوند، اینها را زیر توفان شن، آن طور ذلیل کرد، تحویل ما بدهید تا ما او را در ایران محاکمه بکنیم و یا خودتان محاکمه بکنید و خبرش را به ما بدهید. تا ما هم چنین کنیم. شما این کار را انجام می‏دهید؟ این همه هواپیمای ما را به فرانسه و مصر بردند و حالا هم مصریها - آن پرروها - اعلامیه می‏دهند که هواپیمای ما را بردند و از آنجا خلبانها را بغداد فرستادند، و آن طور عمل کردند و محکوم کردند! حالا، یک روزی هم نوبت شما می‏شود. این طور که نمی‏ماند. مسأله این آقایان چیست؟ اگر مسأله، بین‏المللی است، و براساس موازین بین‏المللی است، یک طرفه نمی‏شود و دو طرفه است؛ شما تحویل بدهید، ما هم تحویل می‏دهیم. آن محاکمه بود که شما در مورد هواپیماربایان ایرانی کردید؟ محاکمه‏ای که شما ترتیب دادید، محاکمه انقلاب اسلامی ایران بود که آنجا، هر پدر سوخته‏ای هر چه خواست، حرف علیه ما زد و هیچ کسی هم آنجا نبود که از طرف ما جواب بدهد. خوب! ما هم همین طوری محاکمه می‏کنیم.  حالا یکی از حرفهایی که زده‏اند، این است که هواپیماربایان هواپیمای فرانسوی را هنوز محاکمه نکرده‏اند. خوب! محاکمه می‏کنیم؛ اگر خواستیم اینها را محاکمه کنیم، آن موقع خبرنگاران، تمام جنایات کاخ الیزه را از زبان اینها می‏شنوند. این چنین محاکمه‏ای که محاکمه نیست. ما که حاضر نیستیم دادگاهمان را مثل شما مسخره کنیم. اگر بنا باشد محاکمه کنیم، محاکمه واقعی است. ریا کاری را کنار بگذارید. ما اگر می‏خواستیم با ریاکاری عمل کنیم، مثل شماها بودیم و اصلاً به انقلاب احتیاج نداشتیم. اگر هدف شما مبارزه با تروریسم بین‏المللی است، قبول داریم و حتی بیشتر از شما قبول داریم؛ ولی برای همه. ما معتقدیم که شماها دروغ می‏گویید. فقط و فقط، سوژه می‏خواهند که قضیه را کش بدهند. هنوز یکی دو هفته باید مسایل هند، خیلی بزرگ نشود تا کهنه شود؛ مردم هند، عزادار هستند، هنوز چشمان کور در مقابل چشم مردم است، هنوز آن زمینی که هندوها برروی آن سوختند، داغ است، هنوز خاکستر هندوها دیده می‏شود، هنوز عزاداران، سرخاک مسلمانانی هستند که تازه به خاک سپرده شده‏اند و هنوز آنجا هشتصدهزار نفر، بدبختی دارند و بیمارستانها پر است و باید این مسایل، کم شود! اگر هم این حادثه تمام شود، چیز دیگری پیدا خواهند کرد. شیوه اینها در دنیا چنین است، و هر چه هم داشته‏اند، به کار گرفته‏اند، منافقین و ضد انقلاب را هم که در بست در اختیارشان هستند - به کار گرفته‏اند. همان روزی که هواپیمای کویتی در فرودگاه تهران بود، ما در مشهد موفق به کشف توطئه یک هواپیماربایی شدیم که در این رابطه، ده نفر از منافقین، دستگیر شده‏اند. اینها می‏خواستند هواپیمای ما را که از مشهد عازم بوشهر بود دزدیده و ابتدا به کویت و سپس به عراق ببرند؛ چرا که اینها (منافقین) در اختیار آنان بوده‏اند. آن سپهسالار ما هم در فرانسه، مصاحبه کرده و گفته است که من سند دارم که دو نفر از این هواپیما ربایان کویتی، همانهایی بوده‏اند که هواپیمای فرانسوی را ربوده بودند. و به این وسیله خواسته است بگوید که اینها در اختیار ایران هستند!. خوب! اگر سند داری، این اسناد را روکن، چرا فقط حرف می‏زنی؟ بنابراین، دروغ می‏گویید و خودتان هم می‏دانید که دروغ می‏گویید، منتها امر است؛ چرا که آمریکا به این می‏گوید یک هواپیما بدزد، به آن می‏گوید یک مصاحبه کن، به امیر کویت می‏گوید صبر کن، به روزنامه‏های کویت می‏گوید این طوری بنویس، به اقمارش می‏گوید این طوری حرکت کنید و قضیه را زنده نگه دارید. ولی بدانید، هرکاری که می‏خواهید، بکنید. یا امنیت هوایی، باید برای کلیه خطوط هواپیمایی دنیا باشد و همه تشریک مساعی کنیم و یا اگر امنیت هوایی برای خطوط هوایی کشورهای مورد بغض شما نیست، مطمئن باشید که شما هم نمی‏توانید امنیت داشته باشید. ما خودمان تا امروز، هنوز لازم ندیده‏ایم که وارد ماجرا بشویم. فعلاً خود مردم دنیا هستند و این کارها را انجام می‏دهند. ولی اگر روزی لازم شد که ما هم به میدان بیاییم، حتماً این کار را خواهیم کرد. ما حرفی نداریم. وقتی بنا شد که جنگ و دعوا باشد و طرف آن هم ما باشیم، دیگر شترسواری، دولا دولا نمی‏شود و با آمریکا مبارزه کردن، اینها را هم دارد. و اگر دیپلماسی و مقررات بین‏المللی و امثال اینها هم حرف باشد، ما هم بلد هستیم حرف بزنیم. شغل ما حرف زدن است. اکثر ماها این طوری هستیم! و اگر بنا برعمل کردن باشد، خوب! بیایید درست عمل کنید تا ما هم درست عمل کنیم. اساس حل این مسایل تقواست و ما روی تقوا تکیه می‏کنیم. اگر آدم خودش خوب نباشد و از درون فاسد باشد و آن حفاظت الهی در وجودش نباشد، نمی‏تواند خوب شود. بنابراین، شما عمال آمریکا تقوا را در جامعه خود، از بین برده‏اید و خودتان را بدبخت کرده‏اید.     ترجمه خطبه عربی     بسم اللَّه الرحمن الرحیم ایران اسلامی و بسیاری از مراکز اسلامی در سراسر دنیا، هفته وحدت را برگزار کردند و اکنون ما شاهد اثرات سازنده آن در قلوب پیروان مذاهب مختلف اسلامی هستیم. خوشبختانه روند نزدیکی دلهای مسلمین مخلص و متعهد، به دنبال اعلان هفته وحدت از طرف آیت‏اللَّه منتظری، حرکت تکاملی داشته و امید همراهی و همگامی جهان اسلام را در مسایل مهم و سرنوشت ساز خود در آینده، در دلهای علاقه‏مندان به سعادت مسلمین و اسلام، قویتر کرده است. بی‏شک دشمنان اسلام، از تصور اتحاد یک میلیارد مسلمان و حدود 50 کشور اسلامی، برخود می‏لرزند و همه امکانات خود را در راه جلوگیری از چنین وضعی به کار می‏گیرند. بی‏شک، برداشتن عوامل تفرقه و تشتت مسلمین و رفع موانع همبستگی که در طول قرنها توسط کفار و منافقان، در جوامع اسلامی به وجود آمده است، کار آسان و سهل‏الوصولی نیست و احتیاج به صرف وقت زیاد و کار توضیحی فراوان و مبارزه با توطئه و مشکلات بیشماری دارد؛ ولی عظمت هدف و وظیفه و ارزش زیاد نتایج، تحمل مشکلات را برای ما آسان می‏کند. نباید انتظار داشت که همه عوامل تفرقه و موانع اتحاد، در همه زمینه‏ها یکباره برطرف شود. کار را باید از موارد سهل و آسان و کم مشکل و روشن شروع کرد و با دیدن نتایج در این موارد، با نشاط بیشتر به موارد مشکل‏تر پرداخت. امروز، جوامع اسلامی مسایلی دارند که برای اکثریت آنها بین الرشد و مقبول است و اگر خلافی باشد، در شیوه عمل و برخورد با آنهاست؛ مثلاً مسأله فلسطین که کمتر مسلمانی است که معتقد به لزوم نجات فلسطین و ضرورت طرد صهیونیسم از نطفه و اعاده حقوق مردم آواره فلسطین نباشد. خود به خود با این زمینه مساعد همکاری، راه تعاون اسلامی تا حدودی هموار است. بیشتر اختلافات که مانع اتحاد و همکاری اسلامی شده است، بر سرکیفیت و شیوه جهاد بوده است که باید حل شود. البته عناصر خائن و خود فروخته‏ای در میان مسلمین هستند که توطئه و خیانت می‏کنند که پس از حصول وحدت نظر میان بخش قابل توجهی از مسلمین، رفع شر خائنان، مشکل نیست. اگر ما همکاری را در فلسطین به عنوان آزمایش و تمرین اتحاد شروع کنیم، نتیجه خوبی خواهد داد. کشورهای جمهوری اسلامی، سوریه، لیبی و الجزایر، گامهای نخست را در این راه برداشته‏اند. انتظار این است که هدف وحدت همه جانبه در نظر باشد و برای جذب سایر کشورهای اسلامی و مسلمانان غیر حاکم در سراسر دنیا اقدامات مناسب انجام شود. لازم است ملتهای اسلامی که پایه‏های وحدت هستند، در جریان باشند که هدف، وحدت مسلمانان است نه سازمانهای اسلامی. در سایه چنین اتحاد مقدسی، سایر مسایل دنیای اسلام هم، رفته رفته حل می‏شود و شاهد مناظری چون مظلومیت مسلمانان لبنان، افغانستان، فیلیپین، تایلند، اریتره و کامبوج نخواهیم بود. و در سایه قدرت این همکاری، میلیونها مسلمان در اروپا، آمریکا، روسیه و کشورهای اروپای شرقی، برای گرفتن هویت اسلامی و حقوق اجتماعی خود با پشتگرمی و امید اقدام خواهند کرد و به جای اینکه مسلمین در همه جا در فشار باشند، کفار تحت فشار قرار خواهند گرفت. »بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرّحیم/ اِذاجاءَ نَصْرُاللَّهِ وَالْفَتْحُ/ وَ رَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فی دینِ اللَّهِ اَفْواجاً/ فَسَبِّحْ بحَمْد رَبِّکَ وَ اسْتَغْفِرْهُ اِنَّهُ کانَ تَوَّاباً«.