نام و نام خانوادگي : فاطمه هاشمي  
تاريخ و محل تولد : 1339 – رفسنجان  
وضعيت تاهل و تعداد فرزندان : متاهل – دو فرزند دختر و پسر  
 
سابقه تحصيلي :

- ليسانس زيست شناسي از دانشگاه شهيد بهشتي -  سال اخذ مدرك 1365 
- فوق ليسانس علوم سياسي از دانشگاه آزاد اسلامي – سال اخذ مدرك 1377 
- دكتراي علوم سياسي از دانشگاه ورشو – لهستان – سال اخذ مدرك 1389 
- آشنا به زبان انگليسي  
 
 
سوابق شغلي : 
- عضويت در حزب جمهوري اسلامي از سال 1358 تا 1363 (تعطيلي حزب) 
- دفتر مطالعات سياسي وزارت خارجه از سال 1366  تا 1368 
- سازمان تبليغات از سال 1368 تا 1372  
- دفتر امور زنان رياست جمهوري بعنوان معاونت امور بين الملل از سال 1369  تا  1372  
- تاسيس انجمن همبستگي زنان با سمت دبيركلي انجمن از سال 1372 كه با هدف ايجاد همبستگي و همكاري متقابل زنان ايران و ساير كشورها، با هدف گسترش تشكلهاي زنان و حضور فعال آنان در صحنه هاي اجتماعي، فرهنگي و تبادل تجربيات و تلاش در حل مشكلات زنان در نقاط گوناگون  
- رئيس هيئت امناء انجمنهاي خيريه در ارتباط با امور بيماران هموفيلي – تالاسمي – كليوي از سال 1370  تا 1375  
- مشاور وزير امور خارجه و رياست اداره امور اجتماعي بين المللي و زنان وزارت امور خارجه   
- تاسيس مركز پزشكي خاص باسمت رياست هيئت مديره مركز از سال 1383 تاكنون 
- عضو هيئت امنا انجمن حمايت از قربانيان سلاحهاي شيميايي از سال 1381  
- عضو هيئت امنا انجمن MS ايران از سال 1373 
- عضو هيئت امنا انجمن مبارزه با مواد مخدر  
- عضو هيئت مديره فدراسيون جهاني تالاسمي (TIF)  از سال 1377 تاكنون 
- عضو اصلي هيئت مديره دفتر نشر معارف انقلاب از سال 1369 تاكنون 
- رئيس شبكه ارتباطي سازمانهاي غيردولتي زنان مسلمان  
- عضو هيئت موسس و هيئت امناء مدرسه تسنيم از سال 1388 - 1383 
- عضو شوراي رياست افتخاري مجمع جهاني اديان براي صلح از سال 1385 تاكنون 
- عضو هيئت علمي دانشگاه آزاد اسلامي واحد تهران جنوب از سال 1387 تاكنون  
- مديرگروه علوم سياسي دانشگاه آزاد واحد تهران جنوب از سال 1390 تاكنون 
- تاسيس بنياد امور بيماريهاي خاص با سمت رئيس بنياداز سال 1374،  كه با هدف جمع آوري اطلاعات و آمار بيماران خاص، شناسايي نيازهاي مختلف درماني و اجتماعي بيماران، ارتقاي سطوح آگاهي علمي و اجتماعي بيماران، فراهم كردن شرايط بهره گيري بهينه از اعتبارات موجود و ... كه از سال 1375 تاسيس و آغاز به فعاليت كرده است كه اهم اهداف بنياد بدين شرح است: 

- تاسيس مركز دياليز سوده در سال  1374 
- تاسيس اتحاديه بين المللي سازمانهاي غيردولتي زنان مسلمان با سمت دبيركلي اتحاديه از سال 1374 كه با هدف توسعه و تقويت سازمانهاي غيردولتي زنان مسلمان جهان، بهبود وضعيت و شرايط اجتماعي زنان، افزايش آگاهي ها و تبادل اطلاعات و تجارت و تقويت توانمندي ها و مهارت هاي زنان براي ايفاي مسئوليت هاي مذهبي و اجتماعي، اقتصادي و سياسي و... و  احترام به حقوق زنان مسلمان  
اتحاديه بين المللي سازمانهاي غيردولتي زنان مسلمان اهم فعاليت هاي خويش را در زمينه هاي ذيل معطوف داشته است. 
- تاسيس مركز پزشكي خاص باسمت رياست هيئت مديره مركز از سال 1383 
- تاسيس مركز درماني خاص شرق تهران باسمت رياست هيئت مديره 1386 
- تاسيس مركز درماني خاص بم باسمت رياست هيئت مديره 192  
 
 
سابقه تدريس: 
- تدريس در دانشگاه آزاد اسلامي در مقطع كارشناسي  از سال 1387 با موضوعات انقلاب اسلامي – سازمانهاي بين‌المللي- 
مسائل اقتصادي و سياسي نفت-  خليج فارس و مسائل آن 
- رئيس گروه علوم سياسي دانشگاه آزاد اسلامي واحد تهران جنوب از سال 1390 تاكنون  
-تدريس در مجتمع فرهنگي تسنيم 1388-1383

نام : محسن
 نام خانوادگي : هاشمي بهرماني                                      
شماره شناسنامه : 6558
تاريخ تولد : 2/8/1340
محل تولد : قم
سوابق تحصيلي : فوق ليسانس مهندسي مكانيك از دانشكده پلي تكنيك دانشگاه مونترال كانادا و تسلط به دو زبان فرانسه و انگليسي و كمي عربي 
سال اخذ آخرين مدرك تحصيلي : 1365
موقعيت شغلي:

1  كارشناس ارشد مكانيك (پروژه يا مهدي صنايع سپاه) _ مجتمع صنعتي شهيد همت (سپاه)  1366
2  سرپرست پروژه شهاب 2 صنايع موشكي سپاه  1366 – 1368
3  عضو هيأت مديره سازمان صنايع دفاع و معاونت هماهنگي گروه موشكي سازمان صنايع دفاع   1368 – 1371
4  رئيس دفتر نشر معارف انقلاب(غير انتفاعي)  1369 تا به حال
5  رئيس بازرسي ويژه رئيس جمهور (رياست جمهوري)  1369 – 1376
6  رئيس دفتر رئيس جمهور (رياست جمهوري)  1374 – 1376
7  عضو هيأت مديره ( شركت راه آهن شهري تهران و حومه (مترو))   1372 – 1376
8  سرپرست دفتر رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام  1376 تا به حال
9  عضو هيأت امنا و مجمع موسسه فرهنگي آموزشي انديشه و قلم  1373 تابحال
10  عضو هيأت مديره شركت فولاد ايران  1376 – 1378
11  رئيس يادمان (مركز اسناد كتابخانه و موزه) رئيس جمهور هاشمي رفسنجاني (سازمان اسناد ملي)  1376 تا به حال
12  رئيس هيأت مديره و مدير عامل شركت راه آهن شهري تهران و حومه (مترو) )   1376 – 1390
13  نايب رئيس هيأت مديره شركت بهره‌برداري راه آهن شهرداري تهران و حومه   1389 تا 1392 
14  عضو هيأت امنا و هيأت مديره بنياد فرهنگي رفاه   1385 تا بحال 
15  مشاور شهردار تهران در امور توسعه حمل و نقل عمومي پايدار  1389 تا 1392
16  معاون عمراني دانشگاه آزاد اسلامي  1392 تا بحال
17  مشاور رئيس هيأت مديره و مدير عامل شركت راه آهن جمهوري اسلامي ايران  1392 تا 1393
18  عضو هيأت مديره شركت مادر تخصصي حمل و نقل ريلي كشور  1392 تابحال
19  حضور در پنجمین دوره انتخابات شورای اسلامی شهر تهران و اخذ رأی اول مردم تهران ، ری و شمیرانات   29/2/1396
20  رئيس شوراي اسلامی شهر تهران   از شهريور 1396

سوابق سياسي، اجتماعي:
1 – رئيس كتابخانه اعظم تجريش (همكاري با حجت الاسلام والمسلمين دين پرور) – (1356 تا 1357)
2 – عضو اتحاديه انجمن اسلامي اروپا و آمريكا 1359 – 1365
3 – عضو شوراي مركزي حزب كارگزاران سازندگي 
4 – فعاليت فرهنگي از طريق دفتر نشر معارف انقلاب
5 – فعاليت فرهنگي آموزشي از طريق عضويت هيأت امناء و هيأت مديره مدرسه رفاه و مدرسه انديشه و قلم 
6 – فعاليت پژوهشي از طريق مركز اسناد، كتابخانه و موزه ريئس جمهور هاشمي رفسنجاني 
7 – عضويت هيأت امناء جهاد دانشگاهي سالهاي 72 تا 1376

سوابق فرهنگي، علمي و تخصصي :
1 – كتاب‌هاي آناليز قالبهاي تزريقي به وسيله كامپيوتر، توسعه پاك، خورشيد انرژي پاك و ماجراي مك‌فارلين
2 – كتابهاي سخنراني‌ها، مصاحبه‌ها، نطق‌هاي قبل از دستور، خطبه‌هاي نماز جمعه، پيامها‌، دوران مبارزه، كارنامه و خاطرات ساليانه حضرت آيت‌الله هاشمي رفسنجاني و حمايت از تدوين و چاپ كتابهاي تاريخ معاصر مانند: حقوق تمام ، انصراف و ....
3 – فعاليت علمي و تاريخي در دفتر نشر معارف انقلاب

فائزه هاشمی رفسنجانی

 فائزه هاشمی که متولد ۱۷ دی ۱۳۴۱ در قم و دومین دختر و سومین فرزند اکبر هاشمی بهرمانی و خانم عفتمرعشی علیآبادی  است،در شانزده سالگی  با  آقای دکتر حمید لاهوتی ازدواج کرد که  یک پسر به نام حسن و یک دختر به نام مونا دارند .

فائزه هاشمی پس از طی تحصیلات ابتدایی و راهنمایی و متوسطه، وارد دانشگاه شد که دارای مدرک دکترا در رشته حقوق بین الملل از دانشگاه واحد علوم و تحقیقات تهران است، هم چنین دارای دو مدرک فوق لیسانس در رشته حقوق بشراز دانشگاه VCE از انگلستان و حقوق بین‌المللاز دانشگاه آزاد واحد تهران مرکز و دو مدرک لیسانس در رشته مدیریت از دانشگاه الزهرا و رشته علوم سیاسی از دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکز است.

 او درباره مدرک دکترایش در رشته حقوق بین الملل می گوید : « پیش از این به مدت دو سال در رشته حقوق بشر در مقطع دکتری در لندن تحصیل کردم اما بنا به دلایلی تصمیم گرفتم تحصیلم را در دانشگاه آزاد ادامه دهم که به علت نبودن حقوق بشر مقطع دکتری،  از این دانشگاه دکترای حقوق بین الملل گرفته‌ام. »

 اورشته حقوق را در دانشگاه آزاد واحد پردیس تاسیس کرد که 6 سال مدیر گروه حقوق و یک سال معاون آموزشی و دانشجویی در این واحد بود و همچنان عضو هیات علمی واحد پردیس است.

فائزه هاشمی که با حمایت پدرشان برای رفع موانع  ورزش بانوان به میدان آمده بود، در سال ۱۳۶۹ فدراسیون اسلامی ورزش زنان را تاسیس کرد و ریاست آن رابر عهده گرفت و با برگزاری چهار دوره بازی‌های اسلامی زنان در تهران ، کارهایی برای ورزش بانوان کرد که  در تاریخ ایران بی نظیر است که  فدراسیون اسلامی ورزش زنان در مرداد ماه ۱۳89 بانامه رئیس، از سوی کمیته ملی المپیک، تعطیل شد. البته  از سال 1368 تا 1382 سه دوره  رئیس کمیته ملی المپیک ایران بود و در بعد جهانی هم  اخذ مجوز حضور زنان محجبه مسلمانان سراسر دنیا در مجامع و مسابقات بین المللی نیز از کارهای ماندگار ایشان است.

دو دوره دبیری شبکه ارتباطی سازمان های غیر دولتی زنان ، ریاست سازمان غیر دولتی خانه سفید در باره حقوق بشر و ریاست سازمان حمایت از آزادی مطبوعات از دیگر فعالیت های خانم فائزه هاشمی می باشد.

همچنین  به منظور ارتقای  جایگاه مسلمانان انگلیس، از سال ۲۰۰۰ میلادی ، جوایزی را با نام مسلمانان پیشگام و صاحب نام در حیطه های روابط عمومی، بهداشت،سلامت، توسعه، ارتباطات، تحصیلات، فرهنگ، اقتصاد ، رسانه ها ، کودکان ، ورزش ، پژوهش و ... به اجرا گذاشته است، که جایزه شایستگی ورزش را به نام « جایزه فائزه هاشمی» نامگذاری کرده است. فائزه هاشمی درباره این جایزه می گوید : « علت این انتخاب ابتکار تاسیس فدراسیون اسلامی ورزش زنان و راه اندازی مسابقات زنان مسلمان در جهان توسط من است. به همین منظور هر سال در این برنامه شرکت  و جایزه «فائزه هاشمی» در حوزه ورزش را به منتخب آن می کنم.»

فائزه هاشمی  با رای بالایی نماینده دوم تهران در مجلس پنجم بود ، اما عدم  رای آوری او در انتخابات مجلس ششم که همراه با تخریب های گسترده و سازماندهی شده پدر و ایشان بود، از معماهای تاریخ انتخابات است.

فائزه هاشمی از موسسین حزب کارگزاران سازندگی و عضو شورای مرکزی این حزب بود. بخش دیگر زندگی ایشان، فعالیت های مطبوعاتی بود که علاوه بر حضور چندین ساله در خبر های اول رسانه،  در خرداد سال ۱۳۷۷  اولین روزنامه مربوط به زنان ، یعنی روزنامه زن را منتشر کرد و مدیر مسئول آن بود که این روزنامه در اردیبهشت1388 توقیف شد.

پس از  انتخابات سال ۱۳۸۸ و اعتراضات مردمی ،  به شش ماه حبس تعزیری و ۵ سال محرومیت از فعالیت های سیاسی، اجتماعی محکوم شد و از مهر تا اسفند 1391 دوران محکومیت خود را در زندان گذراند.

مهدی هاشمی

مهدی هاشمی بهرمانی که در سال 1348 در تهران به دنیا آمد ، فرزند چهارم آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی و خانم عفت مرعشی است. بعد از پایان تحصیلات در مدارس ابتدایی و راهنمایی نیکان، به دبیرستان رفت ، اما مثل همه جوانان آن روز کشور، عشق به دفاعاو را به جبهه های جنگ کشاند.

چندین بار به جبهه های غرب و جنوب اعزام شد و دریکیاز عملیات ها مجروح شیمیایی شد و از جانبازان جنگ تحمیلی است. محسن رفیق‌دوست در خاطراتش، درباره حضور او و یاسر در جبهه ها نوشت: « آزادی مهران عملیاتی بود که پسران آقای هاشمی باهم بودند و یک هفته بود که گم‌شده بودند و از آن‌ها خبر نداشتیم. بعد اطلاع دادند که درجایی بین ایران و عراق گیرکرده‌اند

از خاطرات روزانه منتشر شده هاشمی رفسنجانی مربوط به سالهای 1360 تا 1365 چنین برمی‌آید که مهدی بیشتر ترجیح می‌داده در کنار پدر باشد و پدر نیز از حضور وی در کنار خود همیشه احساس رضایت داشت. سند زیبا و تاریخی این مقطع از زندگی مهدی هاشمی، نامه پدرش ، آیت الله هاشمی رفسنجانی است که در تاریخ 6 شهریور 1365 است که نوشته بودند:

 

بسم‌الله الرحمن‌الرحيم

 

نور چشم و فرزند بسيار عزيز و دلبندم مهدى

در گذشته اين مضمون فوق را خطاب به فرزندان ديگر نوشته‌ام، ولى هيچ وقت مثل اين بار معنا و مفهوم آن در قلبم و مغزم، تأييد و تصديق دريافت نكرده بود. چند دقيقه بيشتر از تلفن تو و آقاى رحمانى محافظ با وفايمان، كه از مركز لشكر سيدالشهداء به خانه زديد، نگذشته است. گفتيد كه اكنون عازم خط مقدم هستيد، براى نبرد عليه صداميان متجاوز و گفتى آموزش خوب ديده‌اى؛ 15 روز تمرين. صدايت مردانه و محكم بود و نشانى از دلهره و تشويش در آن نديدم.

نمى‌دانم صداى من در گوش تو چگونه بود؟ تصديق مى‌كنم دليرى و گُردى شما جوانان را. ولى اعتراف دارم كه صداى من، نبايد مثل صداى تو، پر و پيمان باشد، چون حالم كمى عوض شده بود. البته نه به خاطر نگرانى از شهادت يا آسيب ديدن تو، بلكه به خاطر هيجان ناشى از داشتن فرزندى شجاع و فداكار كه در اولين روزهاى درك سن مجاز شركت در جنگ ـ 17 سالگى ـ خانه و مدرسه و رفاه و مقامات را به سوى ميدان جهاد، پشت سر گذاشت و لحن و صدايش، خبر از انتخاب آگاهانه و نه احساس جوانى مى‌داد.

منتظر تلفن شما هم بودم. پريشب در قرارگاه مركزى خاتم‌الانبياء، طرح حمله را كه فرمانده نيروى زمينى سپاه آورده بود، تصويب كردم و مطلع شدم لشكرى كه شما عضو داوطلب آن هستيد، مسئوليت شكستن خط و تصرف نقاط حساسى را دارد. و مايل هم بودم مقدارى بيشتر با تو حرف بزنم، ولى نخواستم خط تلفن را كه لابد رزمندگان ديگر هم مى‌خواهند از آن براى خداحافظى با بستگانشان استفاده كنند، در اشغال داشته باشيم. از تند صحبت كردن شماها هم فهميدم كه شما هم مايل نيستيد، تلفن معطل شود.

فقط پرسيدم آموزش خوب ديده‌اى؟ و تو گفتى: بله. گفتم خوب بجنگ. پرسيدم كارى اينجا ندارى؟ گفتى: نه. راست هم مى‌گويى. تو جوان آزاد و بدون وابستگى و مسئوليت‌هاى شغلى و زندگى، چكارى داشته باشى. كمى پشيمانم كه چرا اين سئوال را از آقاى رحمانى نكردم كه همسر و فرزندانش را گذاشته و به جبهه رفته، گرچه خودش عجله كرد و زودى تلفن را به دست تو داد.

مشغول نوشتن تقريظى بر كتاب ارزشمند "صحيفه خون" بودم. اين كتاب شرح حال و حاوى وصاياى شهداى دانش‌آموز و فرهنگى استان يزد است. مدير كل آموزش و پرورش يزد از من خواسته كه چند كلمه‌اى براى چاپ‌هاى بعدى آن بنويسم. دو جلد آن چاپ شده و زندگى‌نامه 133 نفر از شهدا را آورده است. حال و حواس من در فضاى پر نور شهادت و ايثار فرهنگيان بود كه صداى تلفن از آن فضاى ملكوتى بيرونم كشيد، ولى فضاى جديد هم دست كمى از آن نداشت و شايد براى شخص من لطافت بيشترى داشت. آخر تو هم دانش آموزى و دانش‌آموز بسيار خوب كه معدل كارنامه تحصيلى‌ات همه ساله نزديك به بيست بوده و مورد رضايت مدرسه و معلمانت است و مى‌دانم كه در اين نبرد هم سنگران ديگرى از دانش‌آموزان و فرهنگيان دارى. شايد در بقيه آن تقريض اسم تو را هم بياورم و شايد هم نياورم، از ترس ابتلاء به ريا، كار را نيمه تمام گذاشتم.

به حياط خانه آمدم و كمى قدم زدم. ديدم دلم مى‌خواهد براى تو نامه بنويسم. شايد هم اين اولين و آخرين نامه به تو باشد. اينجا نشستم و مشغول نوشتن شدم و نمى‌دانم كه اين نامه به دست تو مى‌رسد يا نه؟ چون زمان حمله نزديك است، ولى احتمال شهادت كم است. باشد اگر به فيض شهادت رسيدى، اين نامه در زندگى نامه‌ات صفحاتى را اشغال مى‌كند و نام من هم در سايه نام شهيدى در تاريخ مى‌ماند؛ وصف حال پدرى است كه خودش فرمانده جنگ است و در حين اعزام فرزندش به ميدان جنگ به درد تاريخ هم مى‌خورد. و اگر از ميدان برگشتى، نامه را مى‌خوانى البته دعا مى‌كنم كه همه رزمندگان اسلام سالم و فاتح برگردند و با ضعفى كه در دشمن سراغ دارم و روحيه‌اى كه در رزمندگان ايثارگر خودمان هست، اميد پيروزى بسيار زياد است. تنهايى و فراغت مجالم داد كه به عقب برگردم و گذشته‌ات را با عجله و سرعت مرور كنم. چيزهاى زيادى در خاطرم رژه رفتند.

يادم آمد كه مادرت عفت، در سفر زيارت عتبات عاليات در حرم مقدس امام حسين(ع) از خداوند فرزند صالحى خواسته بود و پس از آنكه تو به دنيا آمدى، دعايش را مستجاب مى‌دانست و خوابى هم گويا در همين رابطه ديده بود و اكنون مى‌بينم، افتخار شركت در راهيان كربلا را دارى. براى نامگذاريت، دو سه روزى با هم حرف مى‌زديم، عموزاده آقاى هاشميان امام جمعه فعلى رفسنجان اطلاع داد كه خواب ديده است كه بايد اسمت را "مهدى" بگذاريم. خوشحال شديم چه هدايتى از اين بهتر كه نصيبت شد و ان‌شاءالله خودت يا با خونت، هدايت‌گر هم خواهى شد. راهت ادامه دارد.

در دوران كودكى، تيزهوشى ات مايه اعجاب من بود. مكرر اتفاق افتاد كه در خيابان‌هاى تهران در حال رانندگى، من سرگردان مى‌شدم و تو در سنين سه ـ چهار سالگى راه را نشان مى‌دادى و اين صحنه، در سفر اروپا هم چند بار پيش آمد. البته آن وقت بزرگتر بودى. و يك بار تحت تأثير هوشت گفتم ابوعلى سينا مى‌شود و اين اسم در خانه برايت مانده.

از كودكى به خاطر وضع زندگى من و درگيريم با رژيم طاغوت، هميشه در معرض خطر بودى، و سال‌ها فقط من را در پشت ميله‌هاى زندان ملاقات مى‌كردى، ولى نديدم كه احساس وحشت و دلزدگى و واماندگى داشته باشى و حتى درس خود را به خوبى مى‌خواندى، البته اين شرايط زندگى هم در هدايت تو مؤثر بوده و اثرات آن سازنده است.

از آن روزى كه به دوران تميز رسيدى، با همسالان خود مخصوصآ در بين فاميل تفاوت فاحشى داشتى. درون گرا، اهل مطالعه و تحقيق و دنبال كتب سودمند. و بيشتر در كتابخانه بودى. قبل از اينكه به حياط خانه بيايم، سرى به اتاقت زدم. آزمايشگاه كوچكت با ابزار ساده‌اش و دو قفسه كتابخانه‌ات و ميز مطالعه‌ات و تخت خواب محقرّت را با فضاى كوچك اتاق و موكت كهنه‌اش و باقيمانده لباس‌هاى كهنه و چروك و وضع بهم‌ريخته، اتاقت را كه از ويژگى‌هاى محصّلان بى‌رغبت به دنيا و علاقه‌مند به تحصيل است، از نظر گذراندم و به جاى اينكه ناراحت شوم از جاى خالى‌ات احساس رضايت كردم. چه در جاى ديگرى كه جاى مردان بزرگ و انسان‌هاى والامقام است، حضور دارى؛ جبهه.

همان جا يادم آمد كه چند ماه پيش هنگامى كه منظره اعزام دانشجويان به جبهه را با هم از تلويزيون مى‌ديديم، از من پرسيدى كه آيا نيازى كه انقلاب به نيروهاى تحصيل كرده مسلمان و متعهد دارد، درست است كه اينها به جبهه بروند؟ و من جواب دادم: اگر درست نيست چرا خودت كه شاگرد موفقى هستى، مى‌خواهى بروى؟ و تو با تواضع گفتى: من مثل اينها نيستم. و سپس توضيح دادم اينها همه كه شهيد نمى‌شوند. تعداد كمى ممكن است شهيد بشوند. مثلا دو درصد. و علاوه خون‌هاى آنها كه شهيد مى‌شوند و نامشان و يادشان و آثارشان در اصلاح جامعه و محيط دانشگاه‌ها؛ تأثير زيادى دارند. و آنها كه برمى‌گردند، به خاطر اعتلاى روحى كه در جبهه كسب مى‌كنند، خيلى مفيدتر از جبهه نرفته‌ها خواهند بود. و در مجموع محصول جهاد و فداكارى، بركات بيشترى براى جامعه و آينده انقلاب و اسلام و خود دانشگاه‌ها دارد و علاوه بر اينها، جهاد امروز واجب كفايى است و تا نياز كامل جبهه‌ها برآورده نشود، همه تكليف دارند. به نظرم رسيد قانع شدى و حالا مى‌فهمم خودت هم مى‌دانستى و نمى‌دانم كه چرا پرسيدى. شايد براى قانع كردن اطرافيان مطرح كردى.

نكته جالب ديگرى كه در اين رابطه دارم، صبر و تحمل مادرت و برادران و خواهرانت است. مادر شماها كه در شرايط عادى، ساعتى دورى مبهم شماها را تحمل نمى‌كند و احتمال خطر و رنج شماها او را از پا مى‌اندازد، در اينجا تحمل و صبر جميلى ارائه داده. تو را مثل پاسداران محافظ كه به جبهه مى‌روند، بدرقه كرد و مثل آنها برايت صدقه داد و اگر آشوب خاطرى دارد، در دل نهان كرده و صبورانه برخورد مى‌كند و حال بقيه اعضاى خانواده هم كاملا طبيعى است و گويا همگى مى‌فهمند، زيبنده نظام اسلامى همين است كه فرزند رئيس مجلس و فرمانده جنگ و نماينده امام و سخنگوى شوراى عالى دفاع، مثل ساير فرزندان انقلاب، بى نام و نشان همراه ساير داوطلبان جان بركف در جبهه‌ها باشد. من هم از اين بابت خيلى راضى و سربلندم و از خدا مى‌خواهم تو را كه باعث اين سربلندى مسئولان جمهورى اسلامى شدى، مشمول عنايات خاصّش قرار دهد. لابد مى‌دانى كه فرزند ]آيت‌الله خامنه‌اى[ رئيس جمهور هم قبل از تو در چند حمله شركت داشته و فرزند آيت‌اللّه منتظرى هم در جبهه مجروح شده و نقص عضو پيدا كرده و فرزندان بسيارى از وزراء و وكلاء و شخصيت‌هاى درجه اول و دوم كشور منجمله ]آيت‌الله موسوى اردبيلى[ رئيس شوراى عالى قضايى هم‌اكنون در جبهه‌اند و يا بوده‌اند و خبر آن موقعى پخش مى‌شود كه به فيض شهادت برسند. و اگر مسئولان كشور چنين نبودند، توده ملّت ما اينگونه مقاوم و فداكار و شهادت طلب نبودند و همين است كه ملّت ما به تنهايى، قدرت مقاومت در مقابل قدرت‌هاى جهنمى شرق و غرب و ارتجاع و صهيونيسم پيدا كرده و اين پيروزى‌هاى عظيم را در تاريخ ثبت كرده. و تا اين روحيه‌ها باقى باشد و فساد و توجّه به ماديّات و شهوات در سردمداران كشور نفوذ نكند، عظمت انقلاب روزافزون است و راه انقلاب اسلامى از همين مسير مقدس و با ايثار و فداكارى هموار شده و خواهد شد.

ما مايل به بروز جنگ بين دو كشور ايران و عراق نبوديم. ]جنگ[ بر ما تحميل شد و بعث عراق جنگ را شروع كرد و بخشى از خاك ما را تصرّف كرد و خرابى‌هاى زيادى به بار آورد و قصد نابودى انقلاب اسلامى‌مان و يا تجزيه كشورمان را داشتند. با همه اينها حال كه جنگ ناخواسته پيش آمده، ما با الهام از معارف قرآن كريم، ضمن تحمل مشكلات و خرابى‌هاى جنگ، مى‌توانيم از مواهب و آثار مثبت جهاد براى سازندگى مردم در جهاد و براى پيشبرد اهداف انقلاب اسلامى استفاده كنيم. كُتِبَ عَلَيكُم الِقتال وَ هُوَكره لَكُم وَ عَسى اَن... هُو شَيئآ وَ هُوَ خَيرُ لَكُم....

هنوز دلم مى‌خواهد بنويسم و با تو حرف بزنم و حرف هم براى گفتن زياد است، ولى غروب رسيد و كارهاى مجلس را آوردند. خداحافظ.

اكبر هاشمى

ساعت 7 بعد از ظهر پنج‌شنبه

6/6/ 65

 

پس از پایان جنگ ، در آزمون کنکور سراسری شرکت کرد و با رتبه برتر در رشته‏ی مهندسی مخابرات وارد دانشگاه تهران شد و موفق به اخذ مدرک کارشناسی گردید. او دارای مدرک کارشناسی ارشد در رشته مهندسی سیستم های انرژی و دکترای منابع انرژی از دانشگاه آزاد اسلامی است. در اکتبر ۲۰۱۰ تحصیل در مقطع دی فیل خاورشناسی در ولفسن کالج دانشگاه آکسفورد با تمرکز بر روی قانون اساسی ایران را آغاز کرد.

در سال های پس از جنگ 8 ساله عراق علیه ایران و همزمان با دیگر متخصصین کشور، برای رونق سازندگی کشور، آستین همت را بالا زد و با حضور در عسلویه ، نخستین گام ها برای بهره برداری از فازهای عسلویه برداشته شد. مهدی هاشمی به عنوان« مدیرعامل شرکت مهندسی و ساخت تأسیسات دریایی ایران» خدماتی را در ایران انجام داد . شرکت مهندسی و ساخت تأسیسات دریایی ایران (انگلیسیIranian Offshore Engineering and Construction Company  ) که در سال ۱۳۸۰ تأسیس شد ، شرکت خدمات مهندسی ایرانی است که در زمینه مهندسی، طراحی، ساخت و نصب، تعمیر و اجرای سازه‌های ثابت و متحرک دریایی از قبیل سکوهای شناور و نیمه‌شناور دریایی، اسکله‌ها، خطوط لوله و تأسیسات فراساحلی در صنایع نفت و گاز فعالیت می‌کند. این شرکت هم‌اکنون دارای چندین یارد کشتی‌سازی و سایت‌های صنعتی و کارخانجات جانبی مرتبط، همچنین مالک ناوگان گسترده‌ای از کشتی‌های لوله‌گذار، شناورهای جرثقیل‌دار، تجهیزات و ماشین‌آلات می‌باشد.

در ادامه فعالیت ها برای پیشرفت کشور ، پس از گذراندن یک دوره آموزشی در دانشگاه صنعتی شریف،   با هدف بهینه سازی مصرف سوخت در سیستم ها و وسائل حمل و نقل ، بهینه سازی مصرف سوخت در بخش ساختمان و مسکن ، بهینه سازی مصرف سوخت در صنایع  ، کمک به رشد تکنولوژی و بهبود کیفیت محصولات از لحاظ مصرف انرژی در صنایع سازنده تجهیزات مصرف کننده سوخت ، توسعه فرهنگ مصرف بهینه انرژی در سطوح مختلف جامعه از طریق نشر کتب، مجلات و مقالات، تدوین برنامه های لازم در رسانه های گروهی، آگاه سازی و آمورش عمومی و همچنین ایجاد سیستمهای تشویقی در جهت تعمیق فرهنگ بهینه سازی مصرف انرژی و حمایت مالی و پشتیبانی علمی از فعالیتهای بخشهای غیردولتی و مؤسسات پژوهشی و دانشگاهها در زمینه ارتقاء فن آوریهای صرفه جویی انرژی و فراهم نمودن زمینه های علمی بهبود مدیریت مصرف انرژی ، به شرکت بهینه سازی مصرف سوخت رفت و آن را به « سازمان » ارتقا داد.

پس انتخابات نهمین دوره ریاست جمهوری در سال 1384 ، انتخابات چهارمین دوره مجلس خبرگان در سال 1385در ستاد پدر ، مسئول کمیته صیانت از آرا شد و همین تجربه باعث تقاضای از او برای حضور در دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری در سال 1388 شد که گزارش هایش به کام بعضی ها خوش نیامد و پس از آن ، برنامه های زندگی اش با سیاست بازی ها گره خورد و الان مشغول تحمل دوران زندان است.

یاسر هاشمی بهرمانی  

یاسر هاشمی بهرمانی  که آخرین فرزند آیت الله هاشمی رفسنجانی می باشد،  ۵ مرداد ۱۳۵۰ در تهران به دنیا آمد و پس از طی دوران ابتدایی ، راهنمایی  و  متوسطه خود را در دبیرستان نیکان و تحصیلات دانشگاهی را در دانشگاه تهران و علم و صنعت گذرانده و دارای مدرک فوق لیسانس MBA از دانشگاه علم و صنعت است. 

هنوز دانش آموز دبیر ستانی و 16 ساله  بود که مانند همه فرزندان این مرز و بوم ، لباس بسیجی به تن کرد و به جبهه رفت که قبلا در یادداشتی نوشته بود: «   کسانی که دوران جنگ درک کرده و در خاطر دارند،  می دانند که سال 67 به نوعی دشوار ترین سال جنگ محسوب می شد؛ تهران، زیر موشک‌باران عراق قرار داشت و بخشی از مردم از پایتخت خارج شده بودند، صدام در حلبچه و علیه مردم خودش اقدام به استفاده از بمب‌های شیمیایی کرده و جنایتی بی سابقه را مرتکب شده بود.

فرسایشی شدن جنگ هم موجب شده بود نیروهای مردمی و بسیجی که موتور متحرکه دفاع مقدس را تشکیل می‌داند،‌به خاطر مشکلات اقتصادی، خستگی و تاثیر روانی بمباران شیمیایی حضور‌شان کمرنگ تر از گذشته شود و همه این ها دست به دست هم داد تا ظرف سه ماه نخست سال 1367، ایران بخشی از دستاوردهایی که طی سال‌های گذشته در خاک عراق به دست‌آورده بود را از دست بدهد؛‌بدین ترتیب جزایر مجنون، فاو و شلمچه یکی پس از دیگری سقوط کردند.

در این شرایط نقش آقای هاشمی در کشور کلیدی بود؛ فرماندهی جنگ که سال‌ها بود از سوی امام خمینی به ایشان واگذار شده بود، در بدترین شرایط کشور برای تجدید روحیه و هماهنگی بیشتر مسئولان اعلام شد. فضای انقلابی حاکم بر کشور و احساس وظیفه‌ای که ما به عنوان فرزندان مسئولان طراز اول جنگ داشتیم موجب شد تا من و برادرم مهدی ( که در دوره نوجوانی بودیم؛ من 16 سال و مهدی 18 سال) در زمستان سال 66 که مردم برای نوروز آماده می شدند، راهی جبهه شویم. به خاطر دارم که به تازگی از جبهه و عملیات بیت المقدس 2 در ارتفاعات سخت مائوت برگشته بودم. اما نتوانستم در تهران ماندن را تحمل کنم و تصمیم گرفتم به جبهه باز گردم. با وجود آنکه مادرم به ما وابستگی زیادی داشت، آنقدر با استقامت و روحیه محکم از ما خداحافظی کرد که پدر تحت تاثیر این روحیه انقلابی مادر قرار گرفت.

به هرحال برای شرکت در عملیات والفجر 10 وارد منطقه جنگی شدیم؛ منطقه‌ای در کردستان عراق بود که شرایط بسیار سختی داشت. اما عملیات طبق اهداف از پیش تعیین شده جلو می رفت و موفق شدیم ارتفاعات هدف را فتح کنیم.به طور طبیعی پس از شکستن خطوط ارتش صدام و تثبیت خط مقدم ایران، نیروهای جایگزین برای جانشینی نیروهای خط شکن می آمدند و این اتفاق در ارتفاعات شاخ شمیران نیز رخ داد و ما خط مقدم را تحویل گروهان حضرت زینب دادیم. پس از تحویل دادن اسرای جنگی، در حال بازگشت به خاک کشور ایران بودیم که مورد حمله هواپیماهای عراقی قرار گرفتیم. ابتدا بمباران شیمیایی کردند و بعد هم منطقه را زیر بمب‌های آتش زا گرفتند. تعدادی از رزماندگان و دوستان ما در همان جا به شهادت رسیدند و من به اتفاق دو تن از همرزمان مجروح شدیم.

با ماشین به تهران برگشتیم، نیمه شب به تهران رسیدیم، پدرخواب بود و مادرم برای دیدن اقوام به رفسنجان و نوق رفته بود. صبح پس از دیدار پدر به بیمارستان رفتیم اما فضای بیمارستان و حضور رسانه ها و عیادت کنندگان زیاد موجب شد که ترجیح دهم بعد از دو روز به خانه برگردم.

یکی از بهترین مستندات حضور یاسر در جبهه های جنگ،  نامه آیت الله هاشمی به ایشان است:

فرزند بسیار عزیزم یاسر 
از خداوند می‌خواهم که تو و سایر همرزمان و همفکرانت را محفوظ و موفق و پیروز بدارد. نمی‌دانم اکنون کجا هستی. این بار ما را بی‌خبر گذاشتی. گرچه مهدی از مراغه تلفن کرد و خبر سلامتی تو را هم داد ولی بهتر است خودت هم هر جا به تلفن دست یافتی زنگی به خانه بزنی و با مادرت صحبت کنی. اگر از قلب و دل مادر خبر داشتی، مسلما تا به حال زنگ زده بودی. حدس می‌زنم ملاحظه حال بقیه رزمندگان را می کنی که می‌دانی خیلی از آنها مثل تو نمی‌توانند تماس تلفنی داشته باشند
برای من خاطرات همین چند هفته که تو در جریان مقدمات و آموزش و سفر به جبهه بودی به اندازه عمری سازنده و شیرین است و می‌دانم این روحیه در بخش عظیمی از جوانان و خانواده‌های این ملت حاکم است؛ انتظاری که برای رسیدن به سن مجاز رفتن به جبهه کشیدی...دست به دامن من و عفت شدی که برای پذیرفته شدنت شفاعت کنیم و عجیب‌تر اینکه مادرت را هم برای شفاعت نزد مسئولان پذیرش تحت فشار گذاشتی! 
...گفتی که در غار کن کنار رودخانه قراچولان که به عنوان پناهگاه و محل تجمع مجروحان و اجساد مطهر شهدا و استراحتگاه رزمندگان مورد استفاده قرار می‌گرفته، نظم درستی حاکم نبوده و توقع داشتی که فرماندهان آنجا را مرتب تر و منظم تر نگهداری کنند. شاید حق با تو باشد و شاید هم در آن شرایط بهتر از آن نمی شده.