نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی
1- بحثهای قرآنی، حکم و اقسام آن، تعاریف احکام فقهی، احکام وضعی، مولوی، ارشادی، تنفیذی یا امضایی و ابداعی 2- مناسبتهای هفته، سالگرد فتح خرمشهر در عملیات بیتالمقدس، پیروزی سیاسی ایران در دفاع مقدس، سابقه کاپیتولاسیون در تاریخ ایران، روز جهانی ارتباطات، اوضاع عراق، افغانستان و فلسطین و مسائل هستهای
خطبه اول:
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین والصلوه والسلام علی رسول الله و علی آله الائمه المعصومین
«ان هذا القرآن یهدی للتی هی اقوم»* اوصیکم عبادالله بتقوی الله
«فان من یتق الله و یکفر عنه سیئاته و یعظم له اجرا»**
خداوند بهترین هدیه را برای تکامل انسانها در ذات و وجود خود انسانها قرار داده که آن قدرت تحصیل ملکه تقوا است. یعنی حالتی که انسان از کارهای بد پرهیز و به کارهای خوب توجه کند. به هر شکلی خوب و بد را محور تصمیمات خودش قرار دهد. این حالت، حالتی است که ما باید برای تقویت و حفاظت از آن در زندگی خود بسیار کوشا باشیم. به همین دلیل باید خطبههای جمعه که از طرف نظام مطرح میشود، یادآور این سرمایه و این هدیه الهی باشد.
میدانید که مدتی است بحثم را درباره قرآن انجام میدهم و اخیراً وارد احکام قرآن شدم. تذکر دادم که این بحث یک مقدار علمی است و پیچیدگیهای علمی دارد و سعی میکنم با زبان سادهتر حرف بزنم، ولی کمکم که وارد میدان احکام مشخص میشویم، کار از این حالت کلیگویی و مقداری پیچیدگی در میآید.
در خطبههای قبلی، یک خطبه را در مورد قلمرو بحث احکام قرآن عرض کردم و در یک خطبه نکاتی را از اولین سوره نازله بر پیغمبر(ص) که سوره «علق» است، درآوردم و گفتم احکام در این بحث مخصوص احکام تکلیفی اعمال انسان نیست، بلکه به قلب، دل و عقیده انسان و مبانی و اصول احکام هم میپردازد.
همچنین گفتم در سوره «علق» با تابلویی کوچک از مکتب اسلام برخورد میکنیم که در آن مبدا، معاد و رسالت که سه عنصر اصلی دین هستند، بیان شدند. همچنین گفتم که در روحیات انسانی، بدترین آن غرور و تکبر است که از حقیقت جدا شود و بهترین آن، حالت خصوعی است که انسان از طریق عبادت و سجده به این وادی مقدس وارد میشود. البته خطبه مفصلی بود و در چند جمله آن را یادآور شدم.
امروز یک کمی درباره خود حکم حرف میزنیم. البته این بحث قدری پیچیده اســـت و سعی کردم ساده بیان کنم. اصلاً حکم چیست؟ چه اقسامی از حکم داریم؟ سابقه احکام اسلامی چیست؟ این مسایل را عرض میکنم.
در تعریفی که معمولاً از حکم میکنند، مخصوصاً تعریف مشهور فقط شامل احکام تکلیفی عملی میشود. تعریف مشهور این است که «حکم خطابی شرعی است که متوجه به افعال مکلف است. »
اگر بخواهیم این تعریف را مناط حکم بگیریم، ممکن است بسیـاری از احکام از محدوده این تعریف بیرون بروند. مثلاً اگر فکر کنیم - قطعاً هم اینگونه است - بعضی از افعال و افکار قلبی انسان هم مشمول حکم خدا میشود، در این صورت دیگر این را شامل نمیشود. مثلاً اگر حسد را برای انسان حرام بدانیم، اگر حب فیالله و بغض فیالله، یعنی تبّری و توّلی را از واجبات، آنهم در قلب بدانیم، دیگر مشمول این تعریف نمیشود. چون در عمل باید به آنها توجه شود.
به خاطر این بعضی از فقها و بزرگان اسلامی تعریف وسیعتری از حکم کردند و احکام متعلق به غیر از افعال را هم در این تعریفشان گنجاندهاند. گفتند: «حکم تشریعی از جانب خداوند برای تنظیم روابط زندگی انسان است.» این روابط زندگی انسان فقط شامل اعمال خودش، یعنی آن پنج حکم واجب، حرام، مستحب، مکروه و مباح نمیشود و موارد دیگری را هم شامل میشود. اعم از اینکه متعلق به ذات انسان باشد، یعنی همان احکامی که به تفکر، عقیده و تعلقات قلبی ما یا به رفتار انسان مربوط شود، مثل احکام خمسهای که عرض کردم. بالاخره اعمال ما یکی از آن پنج حکم را دارد.
یا اینکه با موجودات دیگری که با انسان مرتبط میشوند، در یک وظیفه به آنها تعلق بگیرد. یعنی ارتباط انسان با موجودات دیگر، با زمین، آسمان، خورشید، صبح، روز، شب و موجودات دیگر.
پس اینگونه تعریف کردند که تشریعی از جانب خدا برای تنظیم روابط زندگی انسان، است. اعم از اینکه متعلق به ذات انسان و یا رفتار انسان باشد یا زوایای دیگری که با انسان مرتبط میشود. این تعریف دوم است که من در بحثهایی که راجع به احکام و قرآن دارم، براساس این تعریف عمل خواهم کرد. البته تعریف اول مشهورتر است و بیشتر فقها به آن تعریف متمسّک میشوند.
حکم اقسام زیادی دارد. نزدیک به 20 نوع حکم در اصطلاحات فقهی، اصولی و فکری آمده و من فقط چند نوع را عرض میکنم. یکی از این تقسیمها حکم ظاهری و باطنی است. حکم ظاهری و باطنی را هم دوگونه میتوان معنا کرد. هر دو گونهاش را هم گفتند و من هر دو را در یک عنوان آوردم.
وقتی میگوییم حکم واقعی در مقابل حکم ظاهری، معنایش این میشود که احکام واقعی که خداوند برای بشر تعیین کرده، ممکن است بدست ما نرسیده باشد. شاید ادلّهای داشته باشیم که به حکم واقعی راهنمایی نکند، ولی از ادله چیزی میفهمیم و تکلیف ما هم این است که همین را عمل کنیم. یعنی از ظاهر آیه و یا یک روایت یا از اجماع و از تفکر عقلانی به حکم میرسیم که این دلیل و حجت است و ما عمل میکنیم. در صورتی که شاید حکم واقعی خداوند غیر از این باشد.
احکام واقعی و ظاهری را به گونه دیگر هم تقسیم کردهاند. حکم واقعی آن حکمی است که از ادله خاص شرعی مثل سنت، قرآن، اجماع و چیزهای دیگر میرسیم. در مقابل احکـام ظاهری داریم که با ادلهاش مثل استسحاب یا اصل برائت و اصل طهارت و امثال آنها میرسیم که اینها هم اصل و دلیل هستند. اما در آنها شک خوابیده است. یعنی اگر در موردی شک داریم، آن مورد سابقه محکمی دارد، سابقه محکم را امتداد میدهیم. مثلاً اگر شما وضو گرفتید و میخواهید نماز بخوانید، شک میکنید که این وضو باقی است یا باقی نیست که تردید است. براساس حکم فقهی ظاهری همان حالت قبلی باقی است. یــا در موردی که کسی را متهم میکنیم، اگر ادلهای نداشته باشیم، حتی اگر مجرم باشد، اصل برائت حاکم است. در خیلی از موارد اینگونه است. اصولی که از آنها در استنباط احکام استفاده میشود، احکام ظاهری میآورند و برای ما حجت است و اگر به حکم واقعی نرسیم، پیش خداوند معذوریم. پس حکم واقعی و ظاهری دو گونه تعریف دارد که من هر دو گونه آن را خدمت شما عرض کردم.
تقسیم دیگری درباره احکام هست که احکام تکلیفی و وضعی میباشد. احکام تکلیفی آن است که مستقیماً وظیفهای را به عهده ما میگذارد. مثل نماز بخوانید، روزه بگیرید، زکات بدهید و... حکم وضعی موضوعی را مشروع میکند، اما فعلاً تکلیفی نمیکند و غیرمستقیم تکلیف زیادی میآورد. مثل مالکیت که بین انسان و مملوکات تحقق پیدا میکند و چیزهایی ملک انسانها میشود و تکلیف غیرمستقیم آن زیاد میشود. گر دو نفر با هم قرارداد ازدواج ببندند، احکامی به نام زوجیت پیدا میشود. این خودش یک حکم وضعی است، اما همین حکم وضعی آثار زیاد شرعی تکلیفی دارد. وظایفی که زن و شوهر دارند، وظایفی که مالک دارد، وظایفی که مردم در مقابل مالکیت دارند و... براساس حکم وضعی مشخص میشود. بنابراین حکم وضعی با حکم تکلیفی تفاوت اساسی دارد.
تقسیم دیگری هم وجود دارد و آن حکم مولوی و ارشادی است. دو گونه حکم در شرع مقدس ماست، قسمتی از آن مولوی است، یعنی خداوند یا پیامبر(ص) و یا مصادر در تشریع به عنوان مولا، مطاع و فرمانروای ما حکمی کردند و این برای ما به عنوان حکم مولوی واجب الاطاعه است. اکثر احکامی که الان بحث میکنیم، جزو این نوع هستند.
یک نوع دیگر حکم ارشادی است، یعنی تکلیف خاصی نمیآورد، ما را ارشاد میکند. بسیاری از مطالبی که در قرآن و روایات میبینید، ارشاد مردم است. راه را نشان دادند و مردم خودشان باید به این راه بروند. اگر حکم تکلیفی روی آن نیاید، اختیار دارند که بروند و یا نروند. ولی خدا و پیامبر(ص) مثل یک پدر مهربان یا مثل یک معلم مهربان که انسان را هدایت میکند، راهنمایی میکنند که احکام ارشادی در قرآن و روایات بسیار زیاد است.
چون از این به بعد در بحثهایی که خواهم داشت، از این نوع تعبیرات را زیاد میشنوید، لازم دیدم در یک خطبه، کلماتی را که در آینده بکار میبریم، توضیح دهم.
یک نکته دیگر هم درباره سابقه احکام عرض کنم. گفتم که انواع احکام داریم. بعضی از احکام اسلام امضایی و تنفیذی هستند. یک گونه احکامی هستند که در ادیان گذشته بودند و الان یا هنوز هستند و یا متروک و منحرف شدند و نیستند. اسلام هم آنها را دوباره امضا کرده و گفته، آنها ادامه دارد. خیلی از احکامی که الان به عنوان اسلام، قرآن و یا سنت پیغمبر(ص) عمل میکنیم، در ادیان گذشته هم بودند. البته اختلافاتی هم بین آن احکام و احکام اسلام هست که بخاطر طولانی شدن زمان و دخالت دستهای تحریفگر، واقعیت آنها آنگونه که در اسلام هست، نیست و یا اینکه تطوّر زمان ایجاب کرده تا احکامی که در آن زمان بودند، به شکل دیگر و بعضاً با تفاوت و تغییر امضاء شوند.
نوع دیگر احکام امضایی آنهایی هستند که خود مردم عمل میکنند. بسیاری از کارهایی که در زمان پیغمبر(ص) مردم مخاطب پیغمبر(ص) عمل میکردند، در اسلام هم تایید شد. وقتی پیغمبر(ص) وارد شد، همه زندگی مردم را زیر و رو نکرد.
انشاءالله در بحثهای آینده نمونههای زیادی از این موارد را خواهید دید که حکم بود و
مردم هم عمل میکردند و پیغمبر هم که آمدند، آنها را تائید کردهاند. یا وحی تایید کرده یا خود پیغمبر(ص) به عنوان اختیاری که از خداوند داشتند، آن احکام را تایید کردند.
احکام انشایی و ابتکاری و جدید هم نوع دیگری از احکام هستند که مختص وحی یا سنت پیغمبر(ص) میباشند. آنجا هم دو قسمت است. در یک قسمت وحی و قرآن نازل میشود و حکمی را میدهد و پیغمبر(ص) ابلاغ میکند. منتها اگر اکثر مسائلی که پیغمبر(ص) عملیاتی با مردم در میان گذاشتند، ریشه وحیانی دارند، اما نه در قرآن هستند و نه وحی درباره آنها صریحاً چیزی گفته است. مثلاً نماز میخوانید. برای نماز چقدر حکم دارید!؟ یک کتاب حکم دارید. اما به قرآن که نگاه میکنیم، اینها نیست. حتی وقت مشخص نماز در قرآن نیامده است. از ظاهر قرآن میفهمیم که باید صبح، ظهر، عصر، مغرب و عشا نماز بخوانیم. آن هم با این کلمات نیامده است. یا اینکه چند رکعت بخوانیم و ساعت و وقت دقیقش چه موقع است؟ احکام فراوانی دارد که در رسالهها میبینید. اینها را پیغمبر(ص) و بعدها مفسران اسلام، یعنی ائمه و بزرگان با اجتهاد خود گفتهاند و به اینجا رسیده است.
بنابراین احکام امضایی و ابداعی که از طرف خداوند آمده است یا پیغمبر وضع کرده، دو گونه است. یک قسمت آن را مستقیماً از قرآن میفهمیم که من اینها را بیشتر در خطبههایم میگویم. قسمت زیادی هم هست که جزئیات احکام است و بعضیهایشان در قرآن هست و بعضیهایشان نیست. در طول بحث نمونههایی از این نوع احکام را خدمت شما عرض خواهیم کرد.
با این توضیحاتی که دادم، میتوانید افق بحثهای آینده را در آیاتالاحکام برای خودتان ترسیم کنید. امیدوارم که بتوانم از خطبه آینده کمکم وارد موضوعات خاص شوم که به ترتیب نزول قرآن روی آنها بحث و در خطبههای نمازجمعه مطرح کنم.
بسمالله الرحمن الرحیم
انا اعطیناک الکوثر/ فصل لربّک و انحر/ انّ شانئک هوالابتر
خطبه دوم:
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و الصلوه و السلام علی رسول الله و علی علی امیرالمومنین و علی صدیقه الطاهره و سبطی الرحمه و علی علی ابن الحسین و محمد ابن علی و جعفر ابن محمد و موسی ابن جعفر و علی این موسی و محمد ابن علی و علی ابن محمد و حسن ابن علی والخلف الهادی المهدی صلوات الله علیهم اجمعین
اوصیکم عبادالله و نفسی بتقوی الله
در خطبه دوم طبق معمول همیشگی به مناسبتهای هفته میپردازیم و امروز هم چند مناسبت خواهیم داشت.
یکی مسئله فتح خرمشهر است(1) که زمان ایجاب میکند تا مقداری بیشتر بر آن تکیه کنیم. یکی مسئله القا کاپیتولاسیون است که مربوط به این هفته است. کمی هم به خاطر روز جهانی ارتباطات درباره ارتباطات حرف میزنیم و در نهایت مطالبی درباره مسائل روز، مثل بحث هستهای، عراق، فلسطین، افغانستان و منطقه مطرح میکنم که نیاز است در خطبههای جمعه چکیدهای از وضع موجود با مردم در میان گذاشته شود.
در مورد فتح خرمشهر الحمدلله خیلی حرف زدند، نوشتند و فیلم درست کردند و مردم ما خیلی آگاهند. ولی باز مرور این حادثه در این مقطع که دشمنان ما دارند به ملت و انقلاب ما چنگ و دندان نشان میدهند، خوب است. اگر نگاهی با آن زمان بیندازیم که چگونه بود و چه کردیم، میتواند هم برای خودمان و هم برای دشمنانمان مفید باشد. البته اگر به این واقعیتی که اتفاق افتاد، توجه کنند.
بیشک هدف غیرقابل صرفنظر کردن صدام در حمله به ایران گرفتن جزیره آبادان و خرمشهر بود. با این هدف که شطالعرب را که اسم فارسی آن اروندرود و رود مشترک بین ما و عراق است، به قول خودشان کاملاً عربی کنند و سهم ایران را در آنجا نادیده بگیرند. این همه هدف آنان نبود، نقطه امیدی بود که به صدام وعده داده بودند که برای تو خواهد ماند. البته هدفی که خیلی روشن بود، این بود که خوزستان را از ایران جدا کنند تا حداقل کشوری به نام عربستان به نقشههای کشورهای عربی اضافه شود. مهمترین آرزویی که داشتند این بود که انقلاب را بشکنند و ساقط کنند و یا آنچنان ضعیف کنند که از خاصیت الهامبخشی آن بکاهند و به یک عبرت برای منطقه تبدیل کنند.
در همه این اهداف شکست خوردند و حتی اهداف آنان معکوس شد. چون حماسه دفاع و جهاد مقدس برای ایران اعتبار بالایی در دنیا آفرید. گرچه برای ما خیلی گران تمام شد، اما برای مدتی دشمنان را از فکر تجاوز به انقلاب جدا کرد و هنوز هم وقتی این حرفها را میزنند، دست، قلم و زبانشان میلرزد که با انقلاب و کشوری طرف میشوند که یک تجربه افتخارآمیز در دفاع از حقوق کشور و انقلاب خود در تاریخش دارد.
مقاطع زیادی در انقلاب داریم که از لحظه پیروزی تا امروز برای ما نمونه است و میتوانیم به عنوان عبرت به دنیا نشان دهیم. فعلاً میخواهم فتح خرمشهر را عرض کنم و بقیه مسائل جهاد و مسائل دیگر در این بحث نیست.
خرمشهر به خیال صدام لقمه بلعیده شدهای بود که وی آن شرطبندی کرده بود. واقعاً گفت و سند آن هم هست. گفت: «اگر ایرانیان خرمشهر را بگیرند، کلید بصره را هم همان جا به آنها
میدهم!» البته نداد، ولی این را گفت و دو سه روز بعد از اینکه خرمشهر فتح شده بود، حاضر نبودند اعتراف کنند و بالاخره اعتراف کردند.
فتح خرمشهر کار بسیار مهمی بود. دفاع عراقیها بسیار نیرومند بود. چون به عراق چسبیده بود، تدارک برای آنها آسان بود. از این طرف ما موانع فراوانی داشتیم. حتی پل روی کارون را تخریب کرده بودند تا ما نتوانیم از کارون و از جزیره آبادان وارد خرمشهر شویم. شمال خرمشهر را هم آنچنان مینگذاری کرده و آنچنان میلههای آهنی گذاشته بودند که حتی یک هلیکوپتر نمیتوانست به زمین بنشیند. راه محدودی برای رفتن نیروهای ما باقی بود. سد بزرگی هم از خاکریز بسیار بلند برای جلوگیری از عبور سواره و پیاده ایجاد کرده بودند. ولی دیدید و این روزها در اخبار و مصاحبههای رزمندگان زیاد میشنوید، حقیقتاً نیروهای مسلح ما یگانگی، وحدت، همدلی و همکاری جانانهای از ارتش، سپاه، بسیج، ژاندارمری، شهربانی، کمیته انقلاب و نیروهای مردمی که به رهبری شهید چمران در صحنه بودند، نشان دادند. به خاطر عشقی که داشتند، مثل تن واحد در این میدان هماهنگی بروز دادند و در مدت کوتاهی توانستند طی 4 مرحله عملیات، با گذشتن از کارون، خودشان را به خرمشهر برسانند. دشمن را کاملاً سرکوب کردند. پل ارتباطی آنها را روی اروند شکستند و آن همه اسیر و غنیمت گرفتند و تلفات به آنها وارد کردند.
این پیروزی نقطه عطفی در جنگ و حتّی در تاریخ ما شد که چون ستارهای درخشان در آسمان مجاهدتهای جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی میدرخشد. اهمیت قضیه از جهاتی بعد ازآن کمکم روشن شد. وقتی صدام نتوانست به قول خود عمل کند، دلسران منطقه لرزید. حامیان استکباری حزب بعث عراق دچار تزلزل شدند. دیدند همه سرمایهگذاریهایشان بر باد رفت. تصور کردند ایران به مرز رسید و فردا نوبت تهاجم ایران به داخل عراق است.
همین جا یک نقطه منفی در خودش ساخت و آن، قدرت ایران بود که تا آن روز روی آن حساب نمیکردند. البته چند عملیات قبلی مثل ثامنالائمه، فتح المبین و عملیاتهای دیگر قدرت تهاجمی ایران را به خوبی نشان داده بود.
همه فهمیدند که در یک مصاف واقعی، آن که پیروز میشود، ایران است. لذا به فکر مسایل زیادی افتادند. در داخل عراق امکانات دفاعی و موانع فراوانی درست کردند که بسیار مؤثر بود. چون همزمان از تجربه شرقیها و غربیها استفاده کردند. ترکیبی از تجربه غرب و شرق در خطوط دفاعی، مینگذاریها، آب انداختنها، خاکریزهای بزرگ و چیدن نیروها پیدا کردند که چند طبقه نیرو چیده باشند تا اگر اولی شکست خورد، دومی و سومی مقاومت کند. برنامه دفاعی نیرومندی را برایشان تدارک دیدند. کارهای دیگری هم برای تضعیف ایران انجام دادند. از جمله آنها استفاده از سلاح شیمیایی بود که آخرش بدترین نوع سلاح شیمیایی را که حتی در جنگ جهانی دوم هم به کار نرفته بود، در حلبچه بکار بردند. زدن شهرها، زدن کشتیها، زدن هواپیماها، پرتاب موشکها و خلاصه هر نوع تخریبی که برایشان ممکن بود، با چراغ سبز ابرقدرتها و با اطلاعات و امکانات زیادی که داشتند، عمل میکردند.
صحنهای را که میخواهم عرض کنم، برای خودمان مایه قوت و برای دشمنان ما مایه عبرت است. یعنی جملهای که میخواهم نتیجه بگیرم. در این دوره سخت همه امکانات ابرقدرتها در اختیار صدام بود. با حمایت آنها هر کاری که میتوانست، انجام میداد و اصلاً هیچ ابایی از جنایات مختلف مثل حملات شیمیایی نداشت و اگر جنگ تمام نشده بود، حتماً
صدام بمب هستهای را ساخته بود. چون رژیم بعث در ساخت بمب هستهای خیلی پیشرفت کرده بود که اسنادش هر روز دارد منتشر میشود.
چند روز پیش تاجری را در هلند به 19 سال زندان محکوم کردند. جرمش این بود که امکانات شیمیایی را از طریق دولتهای غربی به رژیم صدام میداد. در چنین وضعی ایران به تنهایی و با دست بسته و تحت محرومیت و محاصره و منقطع از مراکز لجستیک خود و تحت تبلیغات سنگین رسانههای خارجی دفاع، در بعضی مقاطع حمله میکرد. اگر عراق شهری را بمباران میکرد، ما به حکم امام برای مقابله به مثل باید به مردم اعلام میکردیم که از شهر بروند تا انتقام بگیریم و مقابله به مثل کنیم. این وضع و آن وضع خیلی تفاوت دارند. در عین حال ایران با مقاومت مردم و مردانگی فرزندان و جوانانش جنگ را به خوبی اداره کرد و در آخر هم توانست حقش را در سازمان ملل و شورای امنیت - آنجایی که طرفداری نداشتیم و اکثر اعضای شورای امنیت طرفدار رژیم صدام بودند- ثبت کند. آنها تنها به خاطر اینکه از فشار تهاجمی ایران در امان باشند، این حق را پسندیدند و قبول کردند و ایران را مظلوم تشخیص دادند و به ما حق گرفتن غرامت دادند. این یک معجزه تاریخی است که اتفاق افتاد. همین الان اعضای شورای امنیت را میبینید که چگونه رأی میدهند و کار میکنند!! واقعاً در دادن حق ایران مجبور شدند. دیدند اگر نکنند، فردا باید چیزهای بیشتری را بدهند.
این نقطه مهم، تحولی است که در جنگ ما و عراق اتفاق افتاد که فکر میکنم جا دارد رسانههای ما بیشتر به اعماق این مسئله بپردازند. مخصوصاً در این موقعی که ممکن است بعضیها فکر کنند قدرت دفاعی ایران ضعیف است. نباید اجازه دهیم افتخارات گذشته در همه زمینهها - چه سیاسی، چه اقتصادی و چه فرهنگی به باد فنا برود و نباید اجازه دهیم کسانی به خودشان حق بدهند این افتخارات را از ملت ما بگیرند.
باید گذشته خودمان را تقویت کنیم. حتی باید از گذشتههای دورمان دفاع کنیم. این فیلم 300 که به جنگ خشایارشاه با یونانیها در آتن مربوط میشود، به هزاران سال پیش برمیگردد.(2) نباید اجازه دهیم گذشته ما را زیر سئوال ببرند و افتخارات ایران را تبدیل به عیوب کنند. این یک اصل است. به خصوص در مسایل انقلاب تأکید زیادی دارم. خیانت میدانم کسی به ناحق افتخارات گذشته انقلاب و دوران مبارزه را نادرست تفسیر و مردم و جوانان را گمراه کند.
مسئله بعدی ما مسئله الغای کاپیتولاسیون است که سابقه بسیار شنیدنی دارد. کاپیتولاسیون یعنی قضاوت کنسولی. اصطلاحاً این است. به ریشه لغت کار نداریم. از قرنها پیش غربیها به این دلیل که در کشورهای اسلامی، آسیایی و آفریقایی سیستم قضایی مدرن نبود، بر این کشورها تحمیل کرده بود که بپذیرند اگر اتباع کشورها که در ایران کار میکنند یا مسافر هستند، جرمی مرتکب شدند، جرمشان در دادگاههای ایران مطرح نشود. بلکه به قوانین غرب و در دادگاههای خودشان و یا در همین جا و با قوانین خودشان تحت نظارت کنسولگریهایشان انجام شود. یعنی قضاوت کشورهای میزبان را به کلی دور بزنند. قرنها اینگونه بوده است. از کارهای زشت غربیها بود و از کارهای بدتر کشورهای اسلامی که این ننگ را پذیرفته بودند.
در دنیا شاید اولین بار در حکومت عثمانی این اتفاق افتاد. حدود 260 سال پیش سلطان محمد اول با لویی پانزدهم از فرانسه معاهدهای بستند و قضاوت کنسولی را بر ترکیه تحمیل کردند. چون در آن زمان بسیاری از کشورهای اسلامی آن روز زیر چتر ترکیه بودند، در این زمینه وارد شدند. ایران آن موقع مشمول این قرارداد نبود. بعدها روسها در ترکمانچای کاپیتولاسیون را بر ایران تحمیل کردند که در زمان فتحعلیشاه بود. از آن موقع روسها فقط این حق را در ایران داشتند. کنسولشان در برخورد با مردم ایران خدایی میکرد.
کمکم غربیها هم این حق را از دولتهای ضعیف و ضعیف شده گرفتند. تا به مشروطه رسیدیم. بعد از مشروطه و قبل از کودتای رضاخان، مجلس شورای ملی نزدیک سال 1296 اولین قرارداد را که با روسها بود، ملغی کرد. چند سال بعد مجلس همه قراردادهای کاپیتولاسیونی را ملغی کرد.
از آن موقع به بعد ما کاپیتولاسیون نداشتیم تا به زمان محمدرضا شاه و بعد از سال 1340 رسیدیم که آمریکاییها در ایران بسیار نفوذ پیدا کرده بودند و مستشارانشان همه جا بودند و هزاران مستشار آمریکایی در ایران زندگی میکردند. اینها مرتکب جرایم بزرگی میشدند و در دادگاهها مشکل پیدا میکردند و مردم شکایت میکردند. دوباره آمریکا فشار آورد که باید کاپیتولاسیون احیا شود. این فشارها بعد از پانزده خرداد و قیام امام خمینی(ره) در سال 42 یعنی سالهای اول نهضت روحانیت بود. در سال 43 به گوش خودم از رادیو خبر یک وام 200 میلیون دلاری را در مقابل یک تعهد ایران شنیدم. بلافاصله خدمت امام رفتم و عرض کردم که چنین خبری شنیدهام. امام(ره) به من ماموریت دادند و گفتند: «به تهران برو و ببین حقیقت قضیه چیست. اگر بخواهیم برخورد کنیم، باید بدانیم موضوع چیست. » اواخر ماه مهر سال 1343 بود.
به تهران آمدم و از طریق واعظ دانشمند مرحوم فلسفی و از طریق مرحوم آقای تولیت و خانواده مرحوم بهبهانی
که با مجلسیها ارتباط داشتند، توانستم اسناد را تهیه کنم. مذاکرات مجلس ملی و سنا و متن کنوانسیون وین را هم گرفتم و با مصوبه مجلس خدمت امام(ره) بردم. امام(ره) وقتی دیدند، گفتند: «مسئلهای است که نمیتوان در مقابل آن سکوت کرد.» موقعی بود که امام(ره) تازه از زندان آزاد شده و به قم برگشته و درسشان را شروع کرده بودند و فکر میشد که امام دیگر برنامههای مبارزه نخواهند داشت.
آمریکا فکر میکرد امام سکوت اختیار کرد و دوره آفرینش پانزده خرداد گذشته است. ظاهراً در 21 مهر1343 تصویب میشود و ما اسنادش را خدمت امام بردیم و امام در همان دهه اول آبان، یعنی یکی دو هفته بعد آن بیانیه کوبنده را علیه آمریکا، شاه و کاپیتولاسیون دادند.(3) امام در آن سخنرانی که سخنرانی غرایی بود، گفتند: «معنای این قرارداد این است که اگر یک آمریکایی شاه ایران را در رانندگی زیر بگیرد، ما نمیتوانیم محاکمهاش کنیم. ولی اگر سگ آمریکایی در ایران زیر گرفته شود، باید مجرم شویم. »
مقایسه بسیار تند و گویایی بود. نطق امام، بیانیه امام و برنامهای که تنظیم کردند، علنی شد. ما در آن برنامه شریک بودیم. اعلامیههای زیادی تهیه کردیم. امام، افرادی را مشخص کردند که به شهرستانها بروند و علمای بلاد را از این مصیبتی که دارد بر اسلام وارد میشود، آگاه کنند.
بعد از آن سخنرانی امام را بازداشت و به ترکیه تبعید کردند. واقعاً طنز تاریخ است. همان جایی که اولین کاپیتولاسیون در دنیای اسلام تصویب شد، تبعیدگاه امامی شد که ایشان با همان کاپیتولاسیون در ایران مخالفت میکنند. این طنزهای تاریخ معنادار است و بیجهت نیست.
امام تبعید شدند و خفقان بر کشور حاکم شد و کسی نتوانست آن موقع با کاپیتولاسیون مخالفت کند و ماند. البته آنهایی که با شاه مبارزه میکردند، کاپیتولاسیون هم جزو مواد مبارزهشان بود. در اعلامیهها، سخنرانیها و اجتماعات میگفتند. انقلاب در 22 بهمن 1357 پیروز شد و در 26 اردیبهشت 1358 در شورای انقلاب کاپیتولاسیون را لغو کردیم و این پرونده کثیف، اندوهبار، خفتآور و ذلتآور در اولین مصوبات شورای انقلاب از ایران حذف شد و افتخار این کار بزرگ مربوط به اسلام، مسلمانان، امام و نیروهای اسلامی شد.
امروز فکر کردم که این تاریخچه را قدری بیشتر با مردم در میان بگذاریم و انشاءالله رسانهها کار خودشان را بکنند و ببینند غربیها با کشورهای دیگر – علیرغم شعارهای دموکراسی که میدهند- چه کردند! و هنوز هم دارند این کار را میکنند. متأسفانه الان در بعضی از کشورهای اسلامی روح کاپیتولاسیون و در بعضی از کشورها خود کاپیتولاسیون حاکم است.
مناسبت دیگر روز جهانی ارتباطات است(4) که از افتخارات بشریت است. البته ریشه این افتخار متعلق به ادیان آسمانی است. اصولاً متمدن کردن و شهرنشین کردن انسانها و ایجاد ارتباط بین انسانها و شروع کردن بحثهای عقیدتی و فکری و مجادله احسن و دادن آزادی برای تبیین عقاید و اصول فکر مردم از افتخارات مسلمانهاست. این سازمان جهانی ارتباطات ادامه همان کار است. البته اگر درست انجام بدهند.
شما در قرآن کریم ملاحظه میکنید مهمترین صفت پیامبر اکرم(ص) این است که مبلّغ و مرشد است. معارف الهی را با مردم در میان میگذارد. این زمینهای است که ارتباطات جهانی و رسانهها باید روی آن کار کنند. باید اصول اسلامی را در کشور جدّی بگیریم.
مگر میشود اطلاعرسانی و ارتباطات در شرایط خفقان انجام شود؟ مگر میشود اطلاعرسانی در شرایط سانسور انجام شود؟ مگر میشود اصول قرآنی را با تهدید و ارعاب پیاده کرد؟ قرآن در سوره توبه به پیامبر اکرم(ص) دستور صریح میدهد: «اگر مشرکین خواستند به تو پناه بیاورند، بحث کنند و حرفهای شما را بشنوند، به آنها امنیت بده تا بیایند حرفشان را بزنند و حرف شما را هم گوش بدهند. وقتی حرفشان تمام شد، آنها را به محل امن برسانید. »
این چه فضایی است! این چه موقعیتی است که اسلام برای اطلاعرسانی و آزادی بیان مردم قائل است! مسلمانان روی این افتخار تکیه نمیکنند و غربیها شعار آزادی و دمکراسی و آزادی بیان میدهند و در مقابل هم اینقدر تخلّف افکار و فرهنگ خود را رندانه تحمیل و طرف مقابل را متهم میکنند. این عدم درک مسایل، از ظلمهای تاریخ و از ظلمهای امت اسلامی به اسلام و قرآن است.
اما مسایل حساس روز، در مسئله عراق انصافاً شاهد فاجعه هستیم. این چه وضعی است که مأمورین عراقی هر روز تعدادی جسد مثله شده را پیدا میکنند کـه نه قاتل شناخته شده است و نه مقتول؟! این چه وضعی است؟! این چه وضعی است که در هر گوشهای بخواهند، بمب، منفجر میکنند، خمپاره پرتاب میکنند و اتومبیلی پر از مواد منفجره را به صورت یا انتحاری و یا غیر انتحاری منفجر میکنند و بیگناه و مجرم را با هم نقش برزمین میکنند! چرا باید ملت عراق که چند دهه تحت سلطه ظالمانه حزب بعث عراق خون دل خورد، شهید داد و رنج کشید، امروز هم با اشغال آمریکاییها، بعثیها و تکفیریها این همه جنایت را ببیند و اینگونه زندگی کند؟!
میگویند 2 میلیون مردم عراق در کشورهای دیگر و 2 میلیون در شهرهای دیگر عراق آواره شدهاند. یعنی مجبور شدهاند از شهر و دیارشان به جایی دیگری بروند. چون در شهر و دیار خود امنیت ندارند. به جاهایی هم که رفتهاند، نه امکانات دارند و نه امنیت. این وضعی است که دارد پیدا میشود.
اگر آمریکاییها اهداف استعماری خود در کنار بگذارند و با همین وظایف که قانون سازمان ملل برای اشغالگر تهیه کرده که اشغالگر چه وظایفی با مردم دارد، امکان ایجاد امنیت در عراق هست. ولی حضور آنها برای این نیست. آنها اهدافی در عراق داشتهاند که هنوز آن اهداف برایشان عملی نیست. بحثهای داغی هم که بین کنگره و کاخ سفید میشود، به نتیجه نمیرسد، برای اینکه هردو تفکر استعماری دارند.
به هر حال ناامنیهایی که حضور آمریکاییها در منطقه، بخصوص در عراق و افغانستان ایجاد کرده، مشکل است. هر روز بمب، هر روز انفجار، هر روز فقر و مواد مخدر و این نتیجه اشغال عراق و افغانستان است.
یکی دیگر از مناسبتهایی که میخواهم صحبت کنم، مسئله فلسطین است. درست در سالگرد اشغالگر فلسطین در سال 1948 هستیم.(5) امروز 5 میلیون آواره فلسطینی در بدترین شرایط در اردوگاهها زندگی میکنند و آمریکا و اروپا - قبلاً شوروی – از رژیم صهیونیستی حمایت میکنند. پایگاه چند منظوره در منطقه خلق کردهاند. هر روز صبح اخبار دنیا را که میخوانید، بمباران فلسطینیها توسط رژیم صهیونیستی در صدر اخبار است.
متأسفانه خود فلسطینیها هم دچار اختلافات داخلی هستند و دارند بد رفتار میکنند. فتح و حماس با هم درگیر هستند و نیروهای یکدیگر را میکشند.
وضع بدی در فلسطین حاکم است. لبنان کارش به جایی رسیده که به جای قضاوت کنسولی و کاپیتولاسیون، شورای امنیت برایشان دادگاه درست میکند. از هزاران کیلومتر آن طرفتر تصمیم میگیرند که کسی را در لبنان محاکمه کنند. شرایط بدی است و خیلی از اینها به آمریکا و خیلیهای دیگر به اروپاییها بر میگردد. مسلمانها اگر متحد نباشند، آگاه نباشند، از امکاناتشان استفاده نکنند و برعکس، در اختیار دشمن قرار بدهند، این وضع هیچوقت خاتمه پیدا نمیکند. باید واقعاً یک حرکت جمعی بکنیم. باید روی اتحاد ملی و انسجام اسلامی که امسال توسط رهبر انقلاب نامگذاری شد، پایبند باشیم.
در مسئله هستهای ایران یک صحنه زورگویانه در تاریخ آژانس هستهای بینالمللی میگذرد. ما امضا کردهایم. دو بار هم تایید کردهایم و سالهاست داریم عمل میکنیم. با بخشی از این قوانین استفاده میکنیم و به بخش دیگر که آنها باید کمک کنند، عمل نمیکنند. ما هم استفادهای از آنها نمیکنیم و توانستیم روی پای خودمان به یک نقطه علمی برسیم، نقطهای که حق همه کشورها است. به ما زور میگویند. میخواهند مذاکره کنند، اما پیش شرط میگذارند. پیش شرطی که پیش از مذاکره تسلیم شویم و از حق خود عدول کنیم. این رفتار برای ملتی که مبارزه کرد، مستکبرانه است و نیروهای انقلابی آن هنوز آثار شکنجههای رژیم شاه و آمریکا را روی بدنشان ملاحظه میکنند، نمیتوانند چنین تحقیری را بر این ملت تحمیل کنند. میدانند این ملت نمی پذیرد و آنها هم شرط غیرقابل عمل میگذارند.
مذاکره شرط ندارد، پذیرش میتواند شرط داشته باشد. تصمیم نهایی مذاکره میتواند شرط داشته باشد. مذاکره یعنی چند نفر آدم عاقل دور هم جمع میشوند تا ببینند چه کار باید بکنند. این راه دنیا است. «ادع الی سبیل ربک بالحکمه و الموعظه الحسنه. » راه ادیان آسمانی و راه عقلای دنیا بود. همه جا مذاکره هست، ولی وقتی شرط تسلیم قبل از مذاکره میگذارند، این نشان میدهد که حسننیت ندارند.
من برای چندمین بار از تریبون مقدس نمازجمعه میگویم که شما اشتباه میکنید. شاید در مقطعی مثل حمله صدام به ایران و یا حمله آمریکا به عراق و افغانستان بتوانید احساس پیروزی کنید. اما آخرش چه میشود. در عراق چه به دست آوردید؟ در تحمیلهای زورگویانهای که از طریق شورای امنیت به دیگران کردید، چه به دست آوردید؟ آن هم در یک منطقه نفتخیز که حقیقتاً میتواند دنیا را به مشکل بکشاند. اشتباه میکنید. یا واقعا نمیدانید در این منطقه چه میگذرد و یا میدانید و اهدافی بدتر از اینها دارید که هر دو اشتباه است.
راه درست همین است که صاحبنظران ما با صاحبنظران شما به صورت آزاد و مساوی با هم مذاکره کنند. ایران قصد انحراف نظامی در صنایع هستهای ندارد و شما هم مدعی هستید که با اصل صنعت هستهای ایران مخالفتی ندارید. بنابراین راه مصالحه و تفاهم باز است. قاطعانه میگوئیم نمیخواهیم دنبال سلاح هستهای برویم. چون میدانیم سلاح هستهای برای انسانها قابل استفاده نیست. کسانی از سلاح هستهای استفاده میکنند که آدمکشی برایشان سهل باشد. ولی ما برای که اگر خون از دماغ کسی بیاید، خودمان را مسئول میبینیم و باید جوابگوی خداوند باشیم، در این زمینهها فعال نخواهیم بود. انشاءالله در این مسئله تفکر و راه عاقلانهای را انتخاب کنند.
بسم الله الرحمن الرحیم
والعصر/ ان الانسان لفی خسر/ الاّ الذین آمنوا و عمل الصالحات و تواصو بالحق و تواصوا بالصبر.*
* سوره مبارکه والعصر
پی نوشت ها:
1- مدتی پس از اشغال خرمشهر، رکود محسوسی بر جبههها حاکم گردید. تا اینکه در تاریخ 15/10/59 اولین عملیات با نام "نصر" برای آزادسازی این شهر انجام شد که مرحله اول آن موفقیتهای بسیاری داشت، لیکن چون برای حفظ دست آوردها و ادامه عملیات تدابیر سنجیدهای منظور نشده بود، مراحل بعدی آن اجرا نشد و نیروهای عمل کننده به مواضع قبلی خود بازگشتند. در تاریخ 20/10/59 نیز عملیات دیگری با نام "توکل" در شمال آبادان انجام شد تا با عقب راندن نیروهای دشمن از شرق کارون و تعقیب آنها در غرب این رودخانه تا نوار مرزی، هم آبادان از حصر درآید، هم خرمشهر آزاد شود. در این عملیات نیز اگر چه نیروهای خودی در یکی از محورها موفق شدند، اما الحاق نشدن یگانها با یکدیگر و نیز پیش بینی نکردن تدابیر پدافندی، سبب عقب نشینی نیروها گردید. سرانجام پس از تغییر و تحول در فرماندهی کل قوای مسلح – که موجب تحول در مدیریت جنگ شد – سلسله طرحهایی برای آزادسازی مناطق اشغالی در دستور کار فرماندهان نظامی قرار گرفت که 3 طرح آن برای شکست حصرآبادان، آزادسازی بستان، آزادسازی منطقه غرب شوش و دزفول در قالب 3 عملیات ثامن الائمه(ع)، طریق القدس و فتح المبین با موفقیت اجرا شد. منطقه عمومی غرب کارون – از جمله خرمشهر – آخرین منطقه مهمی بود که همچنان در اشغال عراق بود. بنابراین، از یک سو فرماندهان نظامی ایران برای اجرای عملیات در این منطقه اشتراک نظر داشتند، از سوی دیگر عراق نیز که طراحی عملیات برای آزادسازی خرمشهر را پس از عملیات فتح المبین حتمی میدانست، با در نظر گرفتن اهمیت این شهر و تاثیر آن در روحیه ارتش خود و خلل ناپذیر نشان دادن اراده فرماندهی نظامی و نیز جایگاه آن در دفاع از بصره، به ضرورت حفظ این منطقه معتقد بود. آغاز عملیات بیت المقدس در حالی که قوای عراق در منطقه عمومی خرمشهر تقویت میشد، عملیات بیت المقدس در ساعت 00:55 بامداد 10/2/61 با قرائت رمز مبارک یا علی ابن ابیطالب(ع) برای آزادسازی خرمشهر آغاز شد. نیروهای رزمنده – که از ساعتها قبل در انتظار فرمان حمله بودند – در تمام محورهای عملیات به دشمن حمله ور شدند. در محور قرارگاه قدس، هوشیاری دشمن و وجود استحکامات متعدد، موجب شد نیروها تنها قسمتی از منطقه جنوب رودخانه کرخه کور را به عنوان سرپل تصرف کنند. در محور قرارگاه فتح، یگانها پس از عبور از کارون خود را به جاده اهواز – خرمشهر رساندند و به ایجاد استحکامات و جلوگیری از نقل و انتقال و تحرک دشمن در این جاده پرداختند. نیروهای قرارگاه نصر نیز اگر چه پیشروی کردند، اما نتوانستند با نیروهای قرارگاه فتح الحاق کنند. دشمن با درک محورهای عملیات قوای ایران و اهداف آنان، پس از سازمان دهی نیروهایش، پاتک کرد. اولین پاتک سنگین دشمن در محور قرارگاه قدس و از جنوب رودخانه کرخه کور شروع شد که پس از ساعتها درگیری، این پاتک خنثی گردید.
در محور قرارگاه فتح نیز در حالی که نیروها در حاشیه جاده مستقر بودند، دشمن از عدم الحاق بین دو قرارگاه فتح و نصر استفاده کرد و با رخنه در شکاف میان قرارگاه ها، فشار شدیدی بر نیروهای ایران وارد آورد. دشمن نیروهایش را در غرب جاده اهواز – خرمشهر و در نزدیکی مرز و حوالی شلمچه سازمان داده و میکوشید نیروهای ایران را از پشت جاده عقب براند. این جاده تنها موضعی بود که رزمندگان میتوانستند با استقرار در پشت آن، با پاتکهای دشمن مقابله کنند. پاتک دشمن برای تصرف جاده شروع شد؛ نبردی سخت درگرفت. رزمندگان اسلام به نبرد با تانکها پرداختند. در این درگیری اگر چه تانکهای عراقی توانستند قسمتی از جاده را تصرف کنند و روی آن مستقر شوند، لیکن با مقاومت رزمندگان این استقرار دوام نیاورد و دشمن با شکست این پاتک ناچار به عقب گریخت.
در پایان روز اول، وضعیت کلی عملیات به این ترتیب بود که قرارگاههای نصر و فتح، سرپلی به مساحت 800 کیلومتر مربع را تصرف کرده بودند. قرارگاه قدس نیز به غیر از دو محور، در بقیه محورها نتوانسته بود از رودخانه کرخه کور عبور کند. ترمیم رخنهای که به طول 10 کیلومتر روی جاده اهواز – خرمشهر وجود داشت و میتوانست به الحاق کامل قرارگاه نصر با قرارگاه فتح بینجامد و همچنین تصرف اهداف مرحله اول قرارگاه قدس در دستور کار شب دوم عملیات قرار گرفت که با انحام آن، در برخی محورها رخنههای موجود ترمیم شد، لیکن تا 48 ساعت بعد همچنان برخی از رخنهها باقی بود تا اینکه سرانجام پس از 5 روز، خط سرپل از کیلومتر 68 تا کیلومتر 103 تثبیت و کلیه رخنهها ترمیم شد. مرحله دوم عملیات (استقرار در شمال خرمشهر) در این مرحله از عملیات مقرر گردید که قرارگاههای فتح و نصر از جاده اهواز – خرمشهر به سمت نوار مرزی پیشروی کنند و قرارگاه قدس نیز به صورت محدود برای تصرف نقطهای به عنوان سرپل در جنوب رودخانه کرخه کور و درگیر کردن لشکرهای 5 و 6 عراق در آن منطقه اقدام کند، سپس آن نقطه را گسترش دهد.
عملیات در ساعت 22:30 روز 16/2/61 آغاز شد. نیروهای قرارگاه فتح، در همان ساعات اولیه به جاده مرزی رسیدند. یگانهای قرارگاه نصر نیز با اندکی تاخیر و تحمل فشارهای شدید دشمن، به مرز رسیدند و با قرارگاه فتح الحاق کردند. اگر چه دشمن با اجرای پاتکی شدید و سنگین توانست 6 کیلومتر از مواضع از دست داده را باز پس گیرد، لیکن با مشاهده مسیر پیشروی نیروهای ایران به طرف مرز، لشکرهای 5 و 6 را به عقب کشاند تا ضمن جلوگیری از محاصره و انهدام آنها، خطوط پدافندی بصره و خرمشهر را هر چه بیشتر تقویت کند. در پی این عقب نشینی – که از ساعات اولیه روز 18/2/61 آغاز شد – نیروهای قرارگاه قدس ضمن تعقیب نیروهای دشمن، تعدادی از آنها را که از قافله عقب مانده بودند، به اسارت خود درآورند و در نتیجه، جاده اهواز – خرمشهر (تا انتهای جنوب منطقهای که قرارگاه نصر به عنوان سرپل تصرف کرده بود) و نیز مناطقی همچون جفیر، پادگان حمید و هویزه آزاد شدند.
مرحله سوم عملیات (در آستانه ورود به خرمشهر) با پیدایش اوضاع جدید و آگاهی از آشفتگی دشمن، تصمیم گرفته شد با وجود خستگی مفرط رزمندگان – که بر اثر چند مرحله پیشروی توام با نبردهای شدید شبانه روزی با دشمن ایجاد شده بود – در اجرای مرحله سوم عملیات تعجیل شود. در این مرحله از عملیات مقرر شد قرارگاه فتح در عمق 6 کیلومتری نوار مرزی نیروهای دشمن را منهدم کند؛ قرارگاه نصر نیز ضمن پاک سازی منطقه حد فاصل جاده خرمشهر – اهواز تا نهر عرایض از وجود دشمن، در منطقه شلمچه پیشروی کند؛ قرارگاه قدس هم ماموریت یافت در منطقه کوشک، طلاییه، دشمن را تا پشت مرز عقب براند. عملیات در ساعت 22 روز 19/2/61 آغاز شد و هر چند تلفات و خسارات سنگین بر دشمن وارد آمد، لیکن هوشیاری و تمرکز نیروهای عراقی در خطوط پدافندی موجب شد رزمندگان اسلام نتوانند به اهداف تعیین شده در این مرحله از عملیات دست یابند.
مرحله چهارم عملیات (آزادسازی خرمشهر) پس از مرحله سوم عملیات بیدرنگ فرصت لازم در اختیار یگانها قرار گرفت تا به بازسازی و تجدید سازمان نیروهای خود بپردازد. در این میان قرارگاه فجر نیز با سه تیپ پیاده وارد منطقه شد. سپس در جلسات متعددی عملیات مرحله چهارم به این شکل طراحی شد که قرارگاه نصر با حرکت در امتداد مرز به سمت جنوب، ضمن بستن جاده شلمچه، خود را در محور نهر خین به اروند رود برساند؛ قرارگاه فجر در جناح میانی و در امتداد نهر عرایض به سمت اروند رود پیشروی کند؛ قرارگاه فتح نیز در امتداد جاده اهواز – خرمشهر و برای آزادسازی خرمشهر وارد عمل شود. عملیات در این مرحله از ساعت 22:30 روز 1/3/61 آغاز شد.
قرارگاه نصر در امتداد مرز پیشروی کرد و موفق شد جاده شلمچه را مسدود کند. قرارگاه فجر نیز توانست ضمن تامین پل نو، نیروهایش را به اروند رود برساند. اما قرارگاه فتح به دلیل حساسیت و هوشیاری دشمن نتوانست به اهداف مورد نظر دست یابد و با روشن شدن آسمان، در منطقه پلیس راه جاده خرمشهر – اهواز متوقف شد. به این ترتیب، محاصره خرمشهر کامل شد، اما نیروهای دشمن همچنان در داخل شهر مقاومت میکردند. دشمن برای خارج کردن نیروهایش از محاصره در محدوده پل نو و نهر عرایض از سمت غرب (شلمچه) و شرق (خرمشهر) چندین بار پاتک کرد؛ لیکن با مقاومت یگانهای ایرانی مستقر در منطقه مزبور، این پاتکها به شکست انجامید. سپس دشمن نیروهای خود را از شمال شرقی خرمشهر به درون شهر آورد تا توان خود را برای حفظ اشغال خرمشهر تقویت کند. صبح روز 3/ 3/ 61 حلقه محاصره خرمشهر تنگتر شد و انبوه نیروهای دشمن که 2 روز محاصره در هوایی گرم طاقت شان را به سر آورده بود. مقاومت را بیتاثیر دانستند و با خروج از مواضع خود در تمام شهر، در چند ستون طولانی و کنار هم به سوی پلیس راه آمدند و در حالی که تکبیر میگفتند و شعار الموت لصدام و دخیل الخمینی سر میدادند، خود را تسلیم کردند.
به این ترتیب، خرمشهر که پس از 34 روز مقاومت در برابر دشمن در تاریخ 4 آبان 59 اشغال شده بود. بعد از 575 روز و طی 25 روز عملیات در ساعت 11 صبح روز 3 خرداد 61 آزاد شد. همچنین، در این عملیات – که به آزادسازی 5038 کیلومتر مربع از اراضی اشغال شده انجامید – هویزه، پادگان حمید و جاده اهواز – خرمشهر نیز آزاد شد و در اختیار رزمندگان جمهوری اسلامی ایران قرار گرفت.
2- 3۰۰ فیلمی فانتزی حماسی و جنگی آمریکایی است که در سال ۲۰۰۷ بر اساس مجموعه کمیکی به همین نام ساخته شده است. این سری کمیک در سال ۱۹۹۸ توسط فرانک میلر و لین ورلی خلق شد. فیلم داستان نبرد ترموپیل که بین سپاه هخامنشی و شهرهای یونان رخ داد را روایت میکند. کارگردانی فیلم را زک اسنایدر بر عهده داشت؛ در حالی که میلر به عنوان مشاور در فیلم نقش داشت.
محور اصلی داستان حول لئونیداس (جرارد باتلر) میچرخد که ۳۰۰ اسپارتی را در نبردی علیه خشایارشا (رودریگو سانتورو) و ارتش عظیم سیصد هزار نفریاش رهبری کرد. در زمانی که جنگ به اوج میرسد گورگو (لینا هیدی)، همسر لئونیداس به حمایت شوهرش در اسپارت میپردازد. داستان توسط یک سرباز اسپارتی به نام دیلیوس (دیوید ونهام) روایت میشود. در طول فیلم موجودات تخیلی مختلفی معرفی میشوند که ژانر فیلم را به سمت تاریخی تخیلی سوق میدهند.
۳۰۰ در ۹ مارس ۲۰۰۷ در ایالات متحده آمریکا بر پرده سینماها رفت و در ۳۱ ژولای ۲۰۰۷ بر روی دیویدی، دیسک بلو-ری و اچدی دیویدی منتشر شد. فیلم از لحاظ جلوههای ویژه نظرات متعدد و عموماً مثبتی را به خود جلب کرد اما از لحاظ تصویر گری واقعیت، شخصیتسازیهای دروغین و نمایش چهره ایرانیان انتقادات زیادی به آن وارد شد؛ به طوری که عدهای این فیلم را نژادپرستانه نامیدند. اما فیلم در باکس آفیس به موفقیت چشمگیری دست یافت. به طوری که فروش جهانی آن به بیش از ۴۵۰ میلیون دلار رسید و فروش آغازین فیلم در باکس آفیس، بیست و چهارمین فیلم پرفروش در روزهای ابتدایی، در تاریخ سینمای آمریکاست.
3- در روز سهشنبه ۲۱ مهر ۱۳۴۳ لایحه قضاوت کنسولی مشهور به کاپیتولاسیون، با وجود مخالفت گروه کثیری از وکلای مردم، در جلسهای پرتنش از تصویب اکثریت نمایندگان مجلس شورای ملی گذشت.
در پی تصویب این لایحه در روز 21 مهرماه 1343، امام خمینی در روز چهارم آبان اقدام رژیم را به شدت مورد انتقاد قرار داد و طی سخنانی که در حضور جمع کثیری از روحانیون و مردم قم ایراد کرد، گفت: «عزت ما پایکوب شد، عظمت ایران از بین رفت.»
واژه کاپیتولاسیون به معنی انعقاد عهدنامه و قرارداد و یا خود عهدنامه و مفهوم عام حقوقی آن عبارت است از: پیمانهایی که حقوق قضاوت کنسولی و حقوق برون مرزی را به کشور دیگری در قلمرو حاکمیت ملی کشور میزبان اعطا میکند. مقررات کاپیتولاسیون اگر چه از دوران صفویه به صورت نانوشته در مورد تجار و اتباع اروپایی رعایت میشد، اما به صورت قانون، از دوران قاجار و در پی جنگهای ایران و روس به اجرا در آمد. این مقررات برای اولین بار در ۱۸۲۸ میلادی به موجب عهدنامه ترکمانچای از طرف دولت روسیه تزاری بر ایران تحمیل شد. پس از آن بود که انگلستان و سایر کشورهای اروپایی رسماً از این امتیاز بهرهمند شدند. فصل هفتم، هشتم و نهم معاهده ترکمانچای که به مسایل حقوقی و جزایی اتباع روسیه در ایران مربوط است، مهمترین قسمت عهدنامه بود، چرا که با اجرای این فصول رژیم کاپیتولاسیون به نفع روسها برقرار شد.
اگرچه در ۱۹۲۱ میلادی، یک روز قبل از کودتای سیدضیاءالدین طباطبایی، شوروی به طور یکجانبه کاپیتولاسیون را به عنوان نهاد استعماری تزارها لغو کرد اما معاهده کاپیتولاسیون منعقد شده با تزارها ۹۹ ساله بود و دستور رضاخان برای لغو این امتیاز درست در پایان دوره یعنی سال ۱۹۲۷ صادر شد. به هر حال، آنچه که از ۱۳۰۷ شمسی توسط رضاخان به عنوان اعلام لغو کاپیتولاسیون آغاز شد، در دوران فرزند وی، به فراموشی سپرده شد.
آغازگر دعوت آمریکاییها به ایران پس از جنگ جهانی دوم و واگذاری امتیازات قضایی و امنیتی به آنان قوام السلطنه بود. اولین دسته از نیروهای نظامی آمریکا تحت عنوان «میسیون نظامی»، آذر ۱۳۲۱ همزمان با دوره نخستوزیری قوامالسلطنه با مصونیتهای قضایی وارد ایران شدند. در دوران حکومت سهیلی نیز قراردادهای دیگری در زمینه استخدام مستشاران آمریکایی، به بهانه اصلاح سیستم اداری ارتش به امضا رسید که هریک از آنها دربرگیرنده امتیازات خاصی برای خانوادهها و وابستگان نظامیان آمریکایی بود. اما نقطه اوج این امتیازدهیها، به دوران نخستوزیری حسنعلی منصور و اسدالله علم باز میگردد. در همین دوران بود که لایحه کاپیتولاسیون در مجلس شورای ملی مطرح شد. این لایحه پس از برگزاری رفراندوم انقلاب سفید و تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی که هر دو با انتقادات فراوانی از سوی محافل مذهبی و در راس آنها امام خمینی قرار گرفت، در مجلس طرح شد.
برداشتن موانع حقوقی و قانونی حضور نیروهای آمریکایی در ایران و تضمین امنیت آنان برای شاه اهمیت داشت، به ویژه آنکه وی برای اجرای سریع اصلاحات اقتصادی و سیاسی، زیر فشار آمریکا قرار گرفته بود. در این شرایط احیای نظام کاپیتولاسیون با هدف اعطای مصونیت سیاسی و کنسولی به اتباع آمریکایی در ایران در دستور کار دولت قرار گرفت. اینچنین بود که لایحه کاپیتولاسیون در ۱۳ مهر ۱۳۴۲ در کابینه علم و در مرداد ۱۳۴۳ در مجلس سنا به تصویب رسید. در ۲۱ مهر ۱۳۴۳ حسنعلی منصور نخستوزیر وقت این لایحه را به صورت ناگهانی به مجلس شورای ملی برد.
حسین خطیبی، نایب رییس وقت مجلس شورای ملی که در آن روز به جای عبدالله ریاضی رئیس مجلس، مدیریت جلسه را برعهده داشت، درباره چگونگی تصویب این لایحه میگوید: «یکباره دیدم منصور با کلیه وزیران کابینه وارد مجلس شدند، تعجب کردم زیرا لوایح موجود اهمیتی نداشت که همه کابینه در جلسه حاضر شوند. پس از لحظاتی بیمقدمه دکتر ناصر یگانه که وزیر مشاور در امور پارلمانی بود برخاست و با قید سه فوریت تقاضا کرد این لایحه در دستور قرار گیرد. غافلگیر شدم... بر طبق آییننامه مجلس، اگر هیأت دولت با قید فوریت، تقاضای تغییر دستور جلسه مجلس را میکرد میبایست در مورد آن رأیگیری شود و اگر تصویب میشد، دستور جلسه تغییر میکرد و تقاضای دولت مقدم بود. رأی گرفتم اکثریت موافقت کردند، چون اکثر نمایندگان عضو حزب ایران نوین بودند و به این ترتیب لایحه مطرح شد.»
مجلس شورای ملی بررسی این لایحه را در دو نوبت ۴ ساعته انجام داد. ۸ ساعتی که پر بود از نطقهای تند مخالفان پرشمار علیه طرح این موضوع، اما سرانجام از ۱۳۶ رأی مأخوذه لایحه مورد نظر با ۷۴ رأی موافق و ۶۱ رأی مخالف تصویب شد.
در پی تصویب این لایحه، امام خمینی در روز چهارم آبان ۱۳۴۳ اقدام رژیم را به شدت مورد انتقاد قرار داد. امام طی سخنانی که در حضور جمع کثیری از روحانیون و مردم قم ایراد کرد، گفت: «... عزت ما پایکوب شد، عظمت ایران از بین رفت، عظمت ارتش ایران را پایکوب کردند. قانونی را به مجلس بردند که در آن ما را ملحق کردند به پیمان وین...که تمام مستشاران نظامی آمریکا با خانوادههایشان، با کارمندهای فنیشان با کارمندان اداریشان، با خدمهشان... از هر جنایتی که در ایران بکنند، مصون هستند. آقا من اعلام خطر میکنم،ای ارتش ایران من اعلام خطر میکنم،ای سیاسیون ایران من اعلام خطر میکنم... والله گناهکار است کسی که فریاد نکند.ای سران اسلام به داد اسلام برسید.ای علمای نجف به داد اسلام برسید.ای علمای قم به داد اسلام برسید...» (صحیفه امام، ج1، ص: 415- 424 )
امام افزود: «آمریکا از انگلیس بدتر، انگلیس از آمریکا بدتر، شوروی از همه بدتر، همه از هم بدتر، همه از هم پلیدتر. اما امروز سر و کار ما با این خبیثهاست. با آمریکاست. رئیسجمهور آمریکا بداند، این معنا را که منفورترین افراد دنیاست پیش ملت ما... تمام گرفتاری ما از این آمریکاست. تمام گرفتاری ما از این اسرائیل است، اسرائیل هم از آمریکاست...» (همان) امام همچنین در بیانیهای که همان روز صادر کرده بود، تأکید کرد: «دنیا بداند که هر گرفتاریای که ملت ایران و ملل مسلمین دارند از اجانب است، از آمریکاست. ملل اسلام از اجانب عموماً و از آمریکا خصوصاً متنفر است.» (صحیفه امام، ج1، ص: 411) امام در این بیانیه از کاپیتولاسیون به عنوان «سند بردگی ملت ایران» یاد کرده بود.
امام یک هفته پس از سخنرانی علیه کاپیتولاسیون بازداشت و به ترکیه تبعید شد اما این پایان پیامدهای تصویب لایحه نبود که اول بهمن ماه همان سال حسنعلی منصور نخستوزیر که تصویب کاپیتولاسیون و تبعید امام، بنام وی ثبت شده بود توسط یکی از اعضای هیاتهای مؤتلفه اسلامی به نام محمد بخارایی ترور شد.
این چنین بود که مخالفت با قانون تبعیضآمیز کاپیتولاسیون به یکی از محورهای اصلی مبارزات و مطالبات انقلابیون تبدیل شد و سرانجام بعد از سالها مبارزه و در حالی که چند ماه از پیروزی انقلاب میگذشت، در ۲۳ اردیبهشت ۱۳۵۸ بر اساس مصوبه شورای انقلاب به صورت رسمی و برای همیشه لغو شد.
در بیانیه وزارت خارجه جمهوری اسلامی ایران چنین آمده بود: به پیشنهاد هیأت وزیران دولت موقت جمهوری اسلامی ایران و تصویب شورای انقلاب اسلامی، قانون و مصوب ۲۱ مهرماه ۱۳۴۳ راجع به اجازه استفاده مستشاران نظامی امریکا در ایران از مصونیتها و معافیتهای قرارداد وین (کاپیتولاسیون) از تاریخ23/2/58 لغو شد.
4- 27 اردیبهشتماه (هفدهم ماه می) یادآور گردهمایی نمایندگان 20 کشور جهان در سال1865 و تأسیس نخستین اتحادیه بینالمللی با عنوان اتحادیه تلگراف است و به همین مناسبت این روز بهنام روز جهانی مخابرات یا ارتباطات نامگذاری شد تا توجه دولتها و مردم جهان به مقوله ارتباطات و فناوری اطلاعات در عصر حاضر جلب شود.
به گزارش ایسنا این روزها بیش از گذشته شاهد بروز پدیدههای جدیدی در دستگاههای ارتباطی و مخابراتی هستیم. زمانی گفته شد که شاید در این سالها رؤیای دهکده جهانی ارتباطات به وقوع بپیوندد اما با سیر شگفتانگیزی که شبکههای ارتباطی مخابراتی دارند، هرچند دهکده جهانی ارتباطات هم تعبیر بزرگی بهنظر میرسد اما پیشرفت سریع ارتباطات مخابراتی باعث شده است تا انسان در محدوده وسیعتری از زمان و مکان فیزیکی که او را احاطه کرده، قرار بگیرد.
سابقه عضویت ایران در اتحادیه تلگرافی بینالمللی که اکنون به اتحادیه جهانی مخابرات تغییر نام داده، بیش از 100 سال است. نهاد مذکور پس از جنگ جهانی دوم و تشکیل سازمان ملل، به موجب تصمیم کنفرانس عمومی نمایندگان دولتهای عضو این اتحادیه بهصورت نهاد تخصصی سازمان ملل درآمد و از آن زمان تاکنون جزو مؤسسات ویژه سازمان ملل متحد بوده است.
هر سال محورها و شعارهایی از سوی این اتحادیه برای اجرای سیاستها و توسعه اهداف ارتباطی در سطح جهان مطرح میشود. در ایران نیز این مناسبت طی چند روز در گرامیداشت ارتباطات در حوزههای متفاوتی چون روابط عمومی، مخابرات و جامعه اطلاعاتی برگزار میشود که با سخنرانیها و ارائه مقالات متعدد از سوی مسئولان و کارشناسان این حوزه همراه است.
تعیین نام روز جهانی جامعه اطلاعاتی نیز نخستین بار در سال2005 در اجلاس جهانی جامعه اطلاعاتی در کشور تونس پیشنهاد و تصویب شد که پس از آن مجمع عمومی سازمان ملل متحد نیز در ششم فروردینماه سال1385 طی مصوبهای، روز 27 اردیبهشتماه (17می) را بهعنوان روز جهانی جامعه اطلاعاتی اعلام کرد.
اتحادیه بینالمللی مخابرات مسئول توسعه زیرساختهای ICT اما براساس بیانیه اجلاس سران جامعه اطلاعاتی (WSIS)، اتحادیه بینالمللی مخابرات به عنوان مسئول توسعه زیرساختهای ICT و تسهیلکننده عملکردهای تعاملی، اتصال مقابل و اتصال جهانی شبکهها و سرویسها، فراهم آورنده یک محیط توانمند جهت توسعه و اعتمادسازی در استفاده از فناوریهای اطلاعات و ارتباطات از طریق ارتقای امنیت رایانهای تعیین شده و مسئولیت دارد که امکان استفاده از ICT را برای همه افراد در هر زمان و مکانی گسترش دهد.
5- در چهاردهم ماه میسال 1948میلادی حادثهای در تاریخ فلسطین روی داد که یوم النکبه(روز مصیبت) نام گرفت
و چنین روزی یادآور روزهای مهاجرت اجباری مردم فلسطین و ورود یهودیان از سراسر جهان به سرزمین اشغالی و شهادت بیش از 15 هزار فلسطینی است.
انگلیس که آن روزها قیمومیت فلسطین را بر عهده داشت با انجام برنامهریزیهای از پیش تعیین شده با همکاری صهیونیستها، زمینه برای خروج نظامیان انگلیسی از فلسطین را فراهم کرد و در پی حادثه بمب گذاری هتل "کینگ دیوید" در بیتالمقدس حدود دو سال قبل از تاسیس اسرائیل که در پی آن حدود 100 نفر از نظامیان انگلیسی کشته شدند، پروژه تاسیس اسرائیل همزمان با خروج انگلیسیها کلید خورد تا اینکه با نزدیک شدن پایان قیمومیت انگلیس بر فلسطین که برای ماه می1948 برنامه ریزی شده بود، رهبران صهیونیست به طور یکجانبه موجودیت "اسرائیل" را در تاریخ 14 می1948 اعلام کردند که مدت کوتاهی پس از اعلام تاسیس غده سرطانی، جنگ بین اسرائیل و همسایگان عرب آن آغاز شد، هر چند کشورهای عربی نتوانستند دولت اسرائیلی را در نطفه خفه کنند.
پس از مدتی نیز سازمان ملل از ژانویه 1949 برای اعلام آتش بس بین اعراب و اسرائیل میانیجگری کرد و کشورهای عرب را به امضای قرار داد پایان درگیریها با اسرائیل وادار نمود تا اینکه رژیم ننگین صهیونیستی در 14 ماه می1948 پس از خروج نیروهای انگلیسی از فلسطین، با حمایت ابرقدرتهایی چون آمریکا و انگلیس در یک سرزمینی غصبی ظهور کرده باشد و بر منطقه تحمیل شود.
غده سرطانی در طول حیات خود که اکنون شصت و هشت سالی از عمر آن میگذرد با کشتار و جنایت در حق مردم فلسطین و آواره ساختن آنها همچنان پابرجاست و حتی سعی در اشغال هر چه بیشتر مناطق فلسطینی دارد.
حدود یک سال بعد از صدور قطعنامه ننگین تقسیم اراضی اشغالی، فلسطین به طور کامل به اشغال اسرائیل درآمد تا فاجعه آوارگی یک ملت با همکاری سازمان ملل و جامعه بینالملل شکل بگیرد. هر چند طرح تقسیم فلسطین در سال 1897 میلادی در شهر "بال" سوئیس کلید خورد و طی مراحلی با قیمومیت انگلستان بر فلسطین و صدور اعلامیه "بالفور" در سال 1917 میلادی زمینه برای غصب فلسطین فراهم شد و سرانجام مجمع عمومی سازمان ملل متحد به دنبال توطئههای بین المللی برای تشکیل یک دولت یهودی در 29 نوامبر 1947 پیشنهاد تقسیم فلسطین را تصویب نمود تا بدین ترتیب صفحه دیگری از قطعنامههای ظالمانه سازمان ملل علیه مردم مظلوم فلسطین ورق بخورد و به دنبال آن واقعه نکبت که در جریان آن بیش از 15 هزار فلسطینی به شهادت رسیدند و صدها شهر و روستای فلسطینی تخریب شدند، در تاریخ ثبت شود.