سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در دیدار بسیجیان ناحیه مقاومت بسیج شمال تهران
بسمالله الرحمن الرحیم
الحمدلله و السّلام علی رسول الله و آله
به همه شما خیلی خوشآمد عرض میکنم. محبت فرمودید که فرصتی را پیش آوردید تا از تلاشهایی که میکنید و حقیقتاً مایه آسایش مردم و آرامش خاطر مردم مخصوصاً در منطقهای که ما در آنجا با شما زندگی میکنیم، هستید، قدردانی کنم. آثار حضور مؤثر شما روزانه برای من محسوس است.
میلاد حضرت حجتالله (عج) را که کانون دایره حیات شیعه است، به شما سربازان آقا امام زمان (عج) تبریک عرض میکنم. انشاءالله بتوانیم از برکت این ایام خود را کلی به مقام ارزشمند اهل بیت نزدیکتر کنیم.
در صحبت کوتاهی که خدمت شما خواهم داشت، در مورد آثار نیروهای مقاومت بسیج و کمی هم در مورد فعالیت شما که بهتر از من میدانید، حرف میزنم. روزی که حضرت امام راحل، این طبیب حاذق عصر، ارتش بیست میلیونی و بسیج مستضعفین را برای درمان دودهای جامعه بشری اعلام کرد، کسی افق دید ایشان را نمیشناخت.
کسی متوجه نبود که ایشان چه نقطهای را مدنظر دارند و میبینند و چه مسئله مهمی به خاطر ایشان آمده است. آثار تفکر امام بارقهای از الهامات الهی را برقلوب انسانهای شایسته وارد میکند و الان در حال روشن شدن است. آن روز جمعیت ایران 36 میلیون نفر بود که ایشان ارتش بیستمیلیونی را اعلام کردند. یعنی فکر میشد که ایشان برای یک سازمان مردمی خیلی اغراق کردند. با توجه به اینکه ایشان به قشر جوان و مستضعفان اشاره داشتند. فکر میشد که برای ترغیب دیگران عدد درشتی را اعلام کردند. ما فعلاً میبینیم که ایشان فقط آن دوره را نمیدیدند. فعلاً که حدود 70 میلیون جمعیت هستیم، با تلاشهای فراوانی که شد، تازه به 10 میلیون نفر رسیدیم و فکر میکنم که بتدریج به آن نقطهای که ایشان دست گذاشتند، خواهیم رسد.
بعضی فکر میکردند که در روزهایی که امام این مورد را عنوان کردند، شور و اوج حماسه انقلاب بود که جوانان با عشق وارد میشدند، ولی هرچه که از مبدأ انقلاب دور میشویم و بعضیها سرد میشوند، این موضوع افت میکند و تعدادشان کم میشود و ریزش میکنند. ولی اینگونه نشد. همانطور در اوج ماند. البته هنگام جنگ میگفتند که حال دوره دفاع مقدس است و وقتی جنگ تمام شد، کم میشوند. اما جذب نیرو همچنان ادامه دارد وامروز بسیج به صورت شجره مقدس در عرصه جمهوری اسلامی غرس شده و ریشه دوانیده و پایهها و بدنه خود را مستحکم کرده و شاخه و برگ خود را مرتب در سراسر کشور توسعه و میوه میدهد و هر روز یک جوانه به خانهها سرمیزند. 10 میلیون انسان اعم از زن و مرد با اراده و میل و با انتخاب و عشق وارد این صحنه شدند و نامنویسی کردند. البته بدون کوچکترین چشم داشتی.
هیچکس پاداشی به اندازه وقتی که اعضای بسیج مصرف میکنند، نمیدهد. آنها به عنوان وظیفه برای خودشان وارد این صحنه میشوند و نوعاً آدمهای صالح هستند و در بین آنها افراد ناصالح و نفوذی اصلاً نیست و یا خیلی کم است و اگر هم باشند، بعد از مدتی که در بین بچهها زندگی میکنند، جذب میشوند و چیزهای بد را فراموش میکنند و ناخالصهای آنها میریزد و ساخته میشوند. درختی که حضرت امام نهال آن را غرس کردند، امروز از جوار رحمت الهی ایشان شاهدند که شاخههای آن از آسمان درحال بالا رفتن است و میوه و بار میدهد. شاید در هیچ جا چنین سازماندهی مردمی را پیدا نکنید. سپاه پاسداران مسؤول سازماندهی اینهاست که باید ارگانی اینها را سازماندهی و پشتیبانی کند.
اما حقیقتاً یک سازمان مردمی است و مردمیتر از این نمیشود. بچهها در هرکوچه، مسجد، محله و روستا عاشقانه به دور هم جمع میشوند. البته امروز بدون سازماندهی نمیتوان کاری کرد. در این زمان که زمان برنامهریزی و محاسبه است و دشمنان با برنامه به سمت ما میآیند، نمیتوانیم بدون برنامهریزی باشیم. چون فعلاً مثل قبل به صورت خود جوش که هر لحظه لازم باشد در اختیار باشند، نیست. سازماندهی یک ضرورت بود که در ظرف بسیج مستضعفان که ظرف خوبی است، انجام شد. گسترش و پراکنش این سازمان فعلاً بسیار خوب و مطلوب است و هیچجا را از نظر دور نداشته است. کم هزینهترین سازمان است.
اگر شما NGO های مردمی را نگاه کنید که هزاران NGO برای موضوعات مختلف داریم، برای هر موضوعی انجمن و گروه تشکیل میشود که NGO هستند و کار میکنند. هزینه آنها براساس دفتر و وسیله نقیله (جهت رفت و آمد) و منشی و چیزهایی که دارند، است. وقتی با ده میلیون انسان که در بسیج سازماندهی شدهاند، مقایسه میشوند، هزینه کمی برای آنها پرداخت میشود. ممکن است افرادی که در NGO ها هستند، در رشتههای مربوط علاقهمند و عاشق باشند. ولی من فکر میکنم که در بسیج ایمان و عشق به خدا افراد را به سوی اسلام و قرآن آورده و آن را انتخاب کردند و برای سازمانهای مردمی سرمایه بزرگی است.
داوطلبی عنصر اساسی بسیج مستضعفان بود که حضرت امام آن را طراحی کردند که این داوطلبی هنوز ادامه دارد. شما که فعلاً از نقاط مختلف گزارش میگیرید و ارزیابی میکنید، میدانید که حضور بسیج در جاهای مختلف کشور باعث میشود که دشمنان به فکر اقدام نیافتند همان حالت پیشگیری و مصداق آیه «وعدوالهم ماستطعتم من قوه» است که «ترهبون بعدوالله و من رباط الخیل» چون به محض اینکه شرارت را شروع کردند، از در و دیوار حمله آدمهای سازماندهی شده بسیجی و معتقد میجوشد و جلوی آنها سدّ میشود و این اتفاق فعلاً در یک نقطه نمیافتد و در همه نقاط ایران وجود دارد. دشمنان هرچه تلاش کنند و نیرو و پول صرف و برنامهریزی کنند، باید بالاخره وارد صحنه شوند و بعد از وارد شدن، بابسیج برخورد میکنند. البته نیروهای انتظامی در خیابانها و اماکن مسؤولیت ذاتی دارند و وزارت اطلاعات هم مسؤولیت شناسایی دارد و باید از قبل مواظب باشند. ولی با توجه به همه این موارد اگر احساس شد که نیاز به نیروهای بسیجی است، وقتی آنها وارد عمل شدند، پایان تحرک دشمن است. البته این تجربه را در تهران و دیگر جاها دیدیم. فقط وقتی نیروهای مقاوم پیدا شوند، دشمن احساس میکند که جای ماندن او نیست. شاید بهترین سازماندهی باشد.
اگر بخواهیم بیاغراق حرف بزنیم، باید بگوییم امروز نیروی مقاومت ستون فقرات امنیت کشور است که در همه جا هستند. تا زمانی که نیروی مقاومت – و بسیج دانشجویی به شکل خاص خود – در دانشگاه حضور جدّی نداشتند، چند نفر افراد پرمدعا خیلی شرارت میکردند و با حضور آنها میبینید که صدای رساتر از آنها البتـه از افـراد مثل خودشـان که
دانشجو هستند، بلند است. البته فعلاً در مدارس، کارکنان دولت و ادارات و کارخانجات، شهرها و روستاها نیز به همین صورت است.
گردانهای عاشورا و الزهرا خیلی سازمان مبارکی هستند. الحمدالله خانمها حضور پیدا کردند که نصف جمعیت جامعه ما هستند و میدان را خالی نگذاشتند. خانمها محیط ویژه خودشان را دارند. آنها خوب شناخت دارند که چه کسانی چهکاره هستند و آنها باید چه کار کنند. فکر میکنم دشمنان ما روی ایران مطالعه میکنند و اینطور نیست که بیگدار به آب بزنند. این حرفها را میشنوند و میدانند.
بخصوص گرفتاریهایی که در افغانستان و عراق پیدا کردند. میفهمند که با ملتها بیمحاسبه مواجه نشوند. وقتی که مطالعه میکنند که در این کشور چه خبر است، برای تهاجم فیزیکی به این کشور دست به عصا راه میروند. ممکن است راههای دیگر هم بروند که مهمترین راه آنها استفاده از رسانهها و ابزار تبلیغاتی و نفوذ فرهنگی در داخل نیروهای مدافع اسلام است تا دل آنها را خالی و انگیزههای آنها را ضعیف کنند که تا بحال با توجه به اینکه مکرراً از این شیوه استفاده کردند، ناموفق بودند. در دفاع مقدس خیلی خردهگیری میکردند که ایران نوجوانها را به جبهه میفرستد. خیال میکردند که ما به زور از میان نوجوانان سربازگیری میکنیم و آنها را به جبهه میبریم. ولی نمیدانستند که مشکل ما این بود که جلوی این موج عاشقان را بگیریم و از خانوادهها خواهش میکردیم که نگذارند بچهها تا رسیدن به سن مناسب به جبهه بروند و آنها موافقت نکنند. شناسنامه را جعل میکردند که یک سال زودتر به جبهه بروند. البته همانها بودند که با عشق و ایثار خودشان حماسه دفاع را آفریدند که در حادثه تهران هم شما دیدهاید نقشههایی که الان آمریکاییها برای داخل ایران میکشند و برای آن پول خرج میکنند و فریب افراد نادان مثل خودشان را میخورند، نقش برآب شد.
تقریباً برای آنها روشن شد که این کار شدنی نیست. فکر میکنم آمریکاییها تجربه خوبی در عراق و افغانستان بدست آوردند. برای بشریت هم ارزنده شد که در جنگهای اشغالگرانه تا آنجاییکه به دولتها و ارتش محلی مربوط میشود، کار اشغالگران سخت نیست. چون آنها ابزار و سلاح پیشرفته و پول دارند. از این پولها قبل از درگیری افرادی را از درون این ارتشها میخرند. ولی وقتی به بدنه ملت میخورند، به گل مینشینند و نمیتوانند با مردم به زور رفتار کنند. البته در بین هر 1000 نفر کافی است که 200 تا 300 نفر در مقابل اشغالگران مقاومت و منطقه خودشان را حفظ کنند. الان چند ماه است که آمریکاییها در فلوجه عراق میجنگند. تقریباً هر شب بمباران میکنند و هر روز تانکها وارد شهر میشوند و هرچه شناسایی و نقطهگذاری میکنند، میبینند که هر روز وضع بدتر میشود. در نجف 21 بار بمباران و موشک باران قسمت زیادی از نجف قدیم را منهدم کردند، ولی عدهای از جوانان مشخص عراق در کوچه و پس کوچههای شهر نجف – اگر رفتید، دیدید که قسمت نجف قدیم خیلی قدیمی است – دفاع میکردند و ارتش آمریکا و پلیس عراق را زمینگیر کردند و درخاتمه آنها از جوانان عذرخواهی و عقبنشینی کردند و در نقاط دیگری هم که خواستند بروند و اشغال کنند، اینگونه بود. با اینکه عراقیها از جهاتی ممنون آمریکاییها بودند. چون شرِّ صدام را از سر آنها کم کردند. ارتش بعثی و استخبارات خیلی خبیث بودند و به مردم ظلم میکردند که شما بعضی از آنها را دیدهاید که خیلی بیرحم، خشن، متجاوز و مغرور بودند که الحمدلله شرّ آنها از سر ملت کم شد و از این جهت کم شدن شرّ آنها کار درستی بود. ولی نباید به دست آمریکاییها این کار انجام میشد. اگر آمریکاییها در دفاع مقدس مزاحم ما نمیشدند، ما به شیوههای اسلامی شرّ آنها را از سر مردم عراق کم میکردیم و در خدمت مردم میبودیم. اگر این کار آن موقع انجام میشد، همین بسیجیان ما میرفتند و خرابیهای جنگ را جبران میکردند. البته فعلاً آمریکاییها و منافقین در باتلاق گرفتار شدند و این همه گرفتاریها را برای خودشان ایجاد کردند.
دیروز آقای بلر در کنگره سالانه حزب کارگر در بریتانیا بعد از ماهها مقاومت بعلت اشتباه در اطلاعات قبلی، رسماً عذرخواهی کرد. ولی در مورد جنگ عذرخواهی نکرد و گفت که عراق بدون صدام بهتر از عراق با صدام است. اما در مورد اطلاعات اشتباه در مورد سلاح کشتار جمعی که باعث جنگ شد، عذرخواهی کرد و گفته است که ما اشتباه کردیم. میخواهم این مطلب را بگویم که آنها در مقابل ملتی که آمادگی داشته باشند، عاجزند. نمیخواهم بگویم همه ملت. اگر همه ملت دفاع کنند، هیچکس نمیتواند تجاوز کند. همیشه بخشی از مردم دفاع میکنند و در ایران 10 میلیون نیروی مقاوم کافی است و انشاءالله به 20 میلیون میرسیم که حرف امام اجرا شود. فعلاً متکی به پایگاه بسیار بسیار مطمئنی هستیم که کشور را از شرّ اشرار جهانی محافظت کنیم و مسؤولین باید با خیال راحت برای مردم کار و خدمت و از این فضای امن استفاده کنند و کارهای انجام نشده را انجام بدهند و مردم را راضی کنند که سرباز انقلاب در کشور بیشتر شود.
در مورد کار شما یعنی بسیج شمال تهران باید بگویم که مسؤولیت شما بسیار حساس است و نقاط حساس در منطقه مسؤولیت شما خیلی فراوان است و دشمنان شما هم آنجاها را خوب میشناسند و خیال میکنند که در آنجاها خوب میتوانند نفوذ کنند. البته به جنوب نه علاقه و نه آشنایی داشتند. با شمال تهران بیشتر آشنا بودند و فکر میکردند که کارخودشان را باید از آنجا شروع کنند. ولی حالا این همه گردانهای الزهرا و عاشورا و این همه نیروهای مقاومت همه جا از قلههای کوههای البرز تا نقطههای جنوب گرفته و از شرق تا غرب را پوشش میدهند و مواظب هستند. این کار خیلی خوب و با ارزش است. شما نزدیکترین نیروهای محافظ به نقطه مأموریت هستید و کوچهها و پس کوچه حتی خانوادهها – چه خانوادههای بومی و چه خانوادههای وارداتی و مهاجر – را میشناسید. خیلی چیزها برای شما مکشوف است و آنها میدانند که شما میدانید و به همین لحاظ نمیتوانند یک نقطه را آلوده کنند. اگر هم اقدامی کنند، زود پشیمان میشوند. ذاتاً مردم بومی شمال مردم متدینی هستند. مردم روستاهای آن منطقه جزو مردم متدین، اصیل، ریشهدار و علاقهمند به کشور نجیب ایران بودند، ولی فعلاً از جاهایی دیگر آمدند و به صورتهای دیگری با هم مخلوط شدند. با این وجود جزو جاهایی هست که ذاتاً جای قابل اعتمادی است. ولی دشمنان ما به آنجا نظر دارند و داشتهاند. فکر میکنم الان از این کار مأیوسند.
خدمات شما برای مردم آن منطقه پنهان نیست. ولی تأکید میکنم که همیشه برای انجام مأموریت از فضای رضایت مردم استفاده کنید. اگر فضای کاری را برای تنفس مسؤولیتی خودمان آماده کنید، میتوانید خیلی راحتتر جلو بروید. اگر اینگونه عمل کنید، مردم سرباز، همکار و همراه شما میشوند و به شما اطلاعات و پناه میدهند و به دشمنان شما پناه نمیدهند که این در آداب و ادب شماست. البته آدم همیشه میتواند کارهای خود را اصلاح و بهتر از گذشته عمل کند.
بههرحال بنده به عنوان یک مسلمان و طلبه ایرانی از برادران مقاومت بخصوص شما که در محدوه شما زندگی میکنم، صمیمانه تشکر و دعا میکنم موفقتر از گذشته بتوانید وظایف خودتان را انجام دهید.
والسّلام علکیم و رحمهالله و برکاته