سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در دیدار با بسیجیان تیپ 83 امام جعفر صادق(ع)
بسمالله الرحمن الرحیم
الحمدالله و السلام علی رسول الله و آله
خیلی خوشحال هستیم که لحظاتی را در حضور شما عزیزان بزرگوار هستم که خیلی مورد احترام و توجه کسانی هستید که بعد جهادی اسلام برای آنها اهمیت دارد و من خودم این جمع را نمایی ازیکی از ابعاد اساسی اسلام و روحانیت میدانم.
گروهی از انسانهایی که به آنها میتوان لقب روحانی بسیجی داد وثابت کردند که چه نوع بسیجی هستند. در سختترین شرایط در جبههها حضور داشتند. روحانیت ابعاد مختلفی دارد، همه ابعاد اسلام باید در روحانیت مجسم باشد و هست. اولین بعد ما بعد مفسرین قرآن و تبیین معارف اسلام است که ما باید تلاش کنیم اسلام را بفهمیم و آنچه که میفهمیم، با مردم در میان بگذاریم و مطابق زمان، اسلام را برای مردم معرفی کنیم که تقریباً کار عموم حوزه است و هرچه مراحل علمی طلاب بیشتر باشد، در این بعد موفقتر هستند که در رأس آنها مراجع، اساتید، وعاظ و مدرسان انسانساز هستند و طلبههایی که در این چند سال ثابت کردند که خط مقدم جبهه اسلام را در ابعاد مختلف فرهنگی، سیاسی و جهادی تشکیل میدهند.
بعد سیاسی اسلام، جامعه را به خود رها نکرد و مدیریت جامعه را که مسئول سیاست نظام است، به دستور خداوند خود پیامبر(ص) بعد از خودشان تعیین کردند و تا قیام قیامت هم وضع را روشن کردند که چگونه امت اداره شوند و حوزه علمیه و روحانیت این بعد را باید برعهده بگیرد که متأسفانه در تاریخ اسلام سابقه طولانی ندارد و در حاشیه عمل کرده و برای اولین بار تا آنجایی که میتوان روشن بیان کرد، روحانیت در عصر ما و با رهبری امام راحل در این فضا وارد شد و موفق شد و کار، کارستانی انجام داد. البته در تاریخ روحانیت هیچوقت جامعه را به خودش واگذار نکرد، منزوی بود، تحت فشار حکومتها بود، هروقت حوزه اسلام، خاک اسلام و امت اسلامی مورد تعرض قرار گرفته، روحانیت در صحنه بود و دفاع کرد و اگر خطری از داخل مسلمین را تهدید میکرده قدرتهای موجود روحانیت همیشه در میدان بودهاند که این برای شما خواندنی است. شاید یکی از درسهای ضروری که باید در حوزه خوانده شود، همین باشد. به خصوص شما طلبههای مجاهدی که لباس رزم هم میپوشید. بعد دیگر اسلامی حوزه، بطور کلی دفاع از حریم اسلام و جواب شبههافکنیهای و متعرضان فرهنگی و عقیدتی به اسلام است که معمولاً این بعد را روحانیت خوب ادا کرده و یکی از ابعاد آن مساله جهاد است. هنگامی که خطری وطن اسلامی ما را تهدید کند که مقدار زیادی از آن به شما مربوط میشود، شما طلبههایی که خوب درخشیدید، آقای ذوالنور در حرفهای خودشان فرمودند ما 3500 نفر شهید روحانی داریم که در دوران دفاع و قبل آن به اسلام تقدیم شد. نسبت این تعداد را اگر به نسبت کل جمعیت حساب کنید، میبینید که روحانیت خیلی مجاهدت کرده و باید هم میکرد. چون ما مردم را به جهاد دعوت میکنیم و نمیتوانیم خودمان نباشیم و باید جلوتر از آنها باشیم. همانگونه که ائمه(ع) و پیامبر(ص) و علیبن ابیطالب (ع) بودند. نباید فقط نصیحت کنیم و دیگران در مراکز سخت باشند. آنجایی که خطرها شدید میشود، باید حضور داشته باشیم که مردم به ما پناه ببرند و نه ما به مردم. این اتفاق افتاد که الحمدلله برای شما بسیار افتخار آمیز است.
بنده به عنوان مسئول جنگ در جبههها، خصوصاً هنگام عملیات و روزهای بعد از عملیات طبعاً سرو کارم با متن جبهه و با نقاط داغ جبهه بود و آنجا میدیدم طلبههایی که حضور داشتند، چگونه باعث شور و نشاط و امید و ایمان و استقامت در جبهه بودند ممکن بود کم حرف بزنند، اما همین که عمامه را در خط مقدم میدیدند، همین که در شب عملیات در صفوف خط شکن طلبهای دعا میکرد و دعای شروع جنگ میخواند و معارف اسلامی و سرنوشت یک مجاهد شهید و نتیجه جهاد رابرای رزمندگان تبیین میکرد، به اندازه یک تیپ زرهی در روحیه رزمندگان مؤثر بود و نشاط و روحیه به رزمندگان میدادند. حضور آنها مهم بود. حرفهایشان کارساز بود و شهادت آنها معنادار بود و امروز هم وقتیکه صحبت از 3500 شهید روحانی میکنیم، میتوانیم در دنیا سرفرار باشیم.
آنهایی که میخواهند روحانیت را بعنوان قشر حاکم و طبقه جدید در دنیا معرفی کنند، با دیدن این آمار و ارقام و دیدن شما، خجالت میکشند هرچند آنها حرفشان را میزنند، ولی واقعیتهایی که با وجود شما مشاهده میشود، خودش جواب است. روحانیت در این صحنه جلو بود و حقیقتاً هم اینگونه بود و با شعار و خطبه و ادعا نبوده است. در طول مبارزه چنین بود.
اگر تاریخ مبارزه را نگاه کنید، مبارزه موقعی داغ میشد که به روحانیت تهاجم میشد. تا آخر پیروزی روحانیت در کانون داغ مبارزه حضور داشت. یک روحانی با سخنرانی، بیانات و حرکاتش مردم را در صحنه نگه میداشت.
رهبر ما، امام راحل (ره) به نجف تبعید شده بودند، شما طلبههای جوان آن موقع نبودید، کسانی که بودند، در غیاب امام نگذاشتند مبارزه بخوابد و هر جوری که میتوانستند، مبارزه میکردند. حداقل آن این بود که در حرم جمع میشدند، و دعای ندبه، کمیل و ... میخواندند و مبارزه میکردند. وقتیکه زندانها را نگاه میکردیم، تقریباً در همه جا طلبهها بودند. وقتی که به حضور مردم در صحنه رسیدیم که در مقابل گلوله و خطر جدی بودند، صف جلوی مبارزین و تظاهر کنندگان را طلبهها و علما تشکیل میدادند.
نقطه افتخارآمیز اینکه آنجا هم طلبههای ناشناس نبودند که بگوییم سربازان خودشان را به جبهه فرستاندند. بلکه بزرگان وعلمای بلاد، پیشنمازها و خطبا بودند و کسانی که رژیم آنها را میشناخت و میتوانست آنها را هدف بگیرد. در بین شهدا هم که نگاه کنید، شهدای بزرگی را از روحانیت تقدیم کردیم. شهدای محراب، شهید مطهری، بهشتی، مفتح، قدوسی، هاشمینژاد و دهها شهید از این نوع بودند. نخستوزیر و رئیس قوه قضاییه شهید شدند و از این بزرگان چقدر جانباز شدند. در طبقات دیگر وقتی شما نگاه کنید، اینجوری شهدای آنها تقسیم نمیشود.
این نشاندهنده این است که همه روحانیت در صحنه بودند و خود امام (ره) جلوتر از همه بود. هنوز رسم نبود، مرجع تقلیدی را دستگیر کنند. امام وقتی که به زندان رفتند، مرجع تقلید بودند. آن چیزی که مانع محاکمه ایشان شد، قانونی بود که در زمان رژیم سابق بود که نمیتوانستند مراجع تقلید را محاکمه کنند و آقایان شهادت دادند و امضاء کردند که امام مرجع تقلید است و جلوی رژیم را گرفتند که ایشان را محاکمه کند.
البته برخی روحانیون هم مبارزه را قبول نداشتند و شرکت نمیکردند. ما ضمن حفظ احترام آنها، تفکرات آنها را قبول نداشتیم و فکر میکردیم اینجور که آنها اسلام را میفهمند، درست نیست و بعد سیاسی و جهادی اسلام را فراموش کرده بودند که برای خودشان مبانی داشتند و با همان مبانی حرکت میکردند.
لذا من از چند بعد برای جمع شما تقدس قائل هستم، یکی از بعد روحانی که بعد جهادی و ایثار روحانیت را نمایش میدهید. دوم بعد بسیجی است. بسیج در زمان ما مظهر ایثار و خدمتگزاری ایثارگرانه برای اسلام، کشور و مردم است و ثابت کرد. تأسیس بسیج مستضعفان و عمل بسیجیان در جبهه و پشت جبهه و امروز و روحیات و شیوة کار آنها، افتخارآمیز و ارزشمند است و این دو بعد در شما طلبههای بسیجی جمع است. من هم بسیجیان را از آن بعد تقدیس میکنم. اما شما طلبهها را به خاطر هر دو بعد مقدس تقدیس میکنم که هر دو اسلامی و الهی است و من شما را به خاطر آن میستایم.
در قطعه اخیر تاریخ ما، میداندار صحنهها اینگونه انسانها بودند و تاریخساز دوران ما آنها بودند . سربازان اسلام، امام زمان(عج)، ایران و ملت ما اینها بودند. افتخاراتی که نصیب ما شده از آنهاست . اگر همه آن نبود، قسمت مهم افتخارات از آنهاست. افتخارات هم خیلی مهم است، بیش از آنچه که دیگران فکر و ارزیابی میکنند، اهمیت دارد که کار عظیمی شده و معجزه است. روحانیت به کمک مردم مسلمان قدرت پیدا کرد و توانست رژیم شاه را بشکند. چون رژیم شاه در محاسبات عادی، رژیم نیرومندی بود. چون پول، امکانات، حمایت خارجی و اطلاعات نیرومندی به وسیله آمریکائیها و اسرائیلیها داشت، پلیس نیرومندی داشت، مشاور فراوان خارجی در اختیارش بود، تجربههای پلیسی دنیا را به آنها میدادند و علت آن هم این بود که ایران محور حضور آمریکا در منطقه نفتخیز خلیجفارس و مقابل شوروی آن روز بود که قدرت معارض برای غربیها بود و اسم آن را جزیره اَمن در اقیانوس متلاطم گذاشته بودند. در اینجا سرمایهگذاری کرده بودند و فکر میکردند تا ابد ماندنی هستند.
چه کسی این رژیم را شکست و آمریکائیها را با حضور عجیب و غریب از ایران بیرون کرد؟ آن، چیزی جز قدرت مردم نبود. قدرت مردم چگونه به دست آمد؟ آیا غیر از پیشتازی روحانیت و رهبری امام بود؟ هرکس چیز دیگری میداند، بگوید. البته گروههای دیگری هم بودند که مبارزه میکردند . گروهی به عنوان چپ، کمونیستها ، جبهه ملی و نهضت آزادی بود که تقریباً در یک جبهه مبارزه میکردیم. ولی آنها خیلی نبودند. همان قدر بودند که بعد از انقلاب وقتی به رأیگیری رسیدیم، دیدند که رأی ندارند و رأی از آن جبهه خط امام بود.
الان وقتی شما به تاریخ نگاه میکنید، حوادثی در گرجستان اتفاق افتاد و حکومت ضعیف آنجا را ساقط کرد. در اوکراین مردم با انتخابات جهتی را شکستند و جهتی را به پیروزی رساندند که اسم آن را انقلاب تاریخی و مخملی گذاشتند. ولی همه میدانند که این کارهای را خارجیها میکنند. آمریکائیها پول خرج میکنند، تبلیغ میکنند، ماهوارهها حمایت میکنند و مقدماتی فراهم کردند تا چنین حرکتی از مردم درست کنند.
ولی در ایران اینگونه نبود. در ایران همه عوامل تبلیغی خارجی و داخلی برضد ما بود. ما بجز در مسجدها بلندگوئی نداشتیم. با همین امکانات سنتی که در اختیار ما بود، مردم را به صحنه آوردیم و مردم هم آمدند و حقیقتاً انقلاب الله اکبر بود. یعنی حربهای که بکار میبردیم که دل دشمن را میلرزاند و رعب بندبند وجود دشمنان را فرا میگرفت، فریاد انبوه الله اکبر مردم بود. وقتی که مبارزات داغ شده بود. شبها وقتی که صدای الله اکبر مردم بلند میشد، ما در گزارشهای بعدی در اسناد ساواک میبینیم که نوشتند الله اکبرها مثل جریان برق نفوذ و همه نیروهای رژیم شاه را شوکه و اعصاب آنها را خرد میکرد و روحیات آنها را میشکست و خواب را از آنها میگرفت و دچار کابوس میکرد.
ما هم میدانستیم چه اتفاقی میافتد. لذا انقلاب ما انقلاب واقعی بود و علیه استکبار، استثمار، ظلم، ستم و استبداد بود و برای وطن، دین و برای عقیده بوده است. اینها چیزهایی است که برای اینها نمونههای دیگری ندارند که بیاورند. دشمنان نمیخواستند این را الگو کنند و هنوز هم کار میکنند که نگذارند. این الگو در دنیای اسلام رواج پیدا کند. چون میدانند اگر مردم با عقیده و ایمان وارد میدان شوند، از مرگ هم نمیترسند. این، عنصر مهمی است که موجب تداوم حرکت در بین ما بود که پیروز شدیم و این یک معجزه بود. بعد در دوران دفاع پیروز شدیم. شمایی که در جبهه بودید، باید داستانش را برای دیگران تعریف کنید. کار عظیم و معجزه تاریخی در جبهه اتفاق افتاد، همه ما میدانیم آن موقع ایران تنها بود و در طرف مقابل همه قدرتها پشت سر صدام بودند و غرب و شرق و ارتجاع و ارتش نسبتاً نیرومند حزب بعث بود و اطلاعات و پول و هر چیزی که نیاز داشت، به او میدادند. ولی شما نیروهای مخلص اسلامی، بسیج، ارتش ، سپاه و مردم، هشت سال آنگونه مقاومت و دشمن را وادار کردید و به التماس و دریوزگی افتاده بودند که ما آتشبس و مصوبه سازمان ملل را بپذیریم. شما مقداری را میدانید و نمیدانید که چه فشارهایی وارد کردند و مقاومت ادامه داشت تا موقعی که فرمانده کل قوا، امام راحل تشخیص دادند که به مصلحت است جنگ را خاتمه دهیم.
ادلة زیادی هم داشت و مهمترین آن این بود که دشمنان ما به کشتارهای عمومی با سلاحهای غیرمتعارف متوسل شده بودند که نمونه آن را در حلبچه دیدید. آنگونه جنگ از ما ساخته نبود، یعنی ما در میدان جنگ آنجایی که نیرو، تفنگ و مقابله بود، از قدرت بالایی برخوردار بودیم، اما قرار بود با بمب شیمیایی مردم را قتلعام کنند و ما اهل این کار نبودیم و نمیتوانستیم این کار را بکنیم. اگر همه سلاح آن را داشتیم، نمیتوانستیم بیگناهی را بکشیم. آنها هم نشان دادند که هیچ محدودیتی ندارند، حتی خودشان را هم میکشند. چون حلبچه مال آنها بود. آنجا را شیمیایی زدند که ما به آنجا نرویم. نشان دادند که اگر داخل عراق بیائید، چنین عراقی را میگیرید که اسم آن سیاست سرزمین سوخته است. یعنی به سرزمین سوخته که قابل زندگی نیست، وارد میشوید.
درست است آنها اهالی ایران نبودند، اما میتوانستند همین کار را در کرمانشاه بکنند. حتی میشد در تهران بکنند که چنین جنگی از ما ساخته نبود و بنا هم نداشتیم اینگونه بجنگیم که این، عامل عمدة پایان جنگ بود. باز هم در همین شرایط با تحمیل شرایط خودمان قطعنامه را پذیرفتیم. تا زمانی که آنها به حق ما اعتراف نکردند و به متجاوز بودن صدام معترف نشدند و مقدار خسارت را تعیین کردند که صد میلیارد دلار خسارت دیدیم، قبول نکردیم. صدام در آخرین نامهای که به من نوشت که ما تقریباً هشت نامه ردّ و بدل کردیم، گفت: همه آنچه را که در نامه نوشتید، پذیرفتم. البته کلمهای گذاشته بود که بعداً بهانهگیری کنند که مثلاً قرارداد الجزایر، مرزها و... پذیرفتند. در سازمان ملل که ما طرفداری در آنجا نداشتیم با قدرت نیروهای رزمی در میدان نبرد توانستیم خواستههای خودمان را که حق بودند، تحمیل کنیم. آنها اول فکر کردند که وقتی که قطعنامه را پذیرفتیم، قدرت ما تمام شده است و قدرت مقاومت نداریم. لذا صدام گفت حمله دیگری کنند و دوباره خواستند کار را از سر بگیرند و از همان جاهایی که اول جنگ آمده بودند، آمدند. آخرین بار کسانی که سابقه جبهه داشتند و چند بار مجروح شده بودند، دوباره به جبههها هجوم آوردند و در یک عملیات دفاعی آنها را به خاک خودشان بازگرداندند و آنها فهمیدند که ایران قدرت نظامی دارد و مسأله چیز دیگری است و لذا قطعنامه را پذیرفتند.
پس با این سرمایه توانستیم در بدترین جنگهای دنیا که همه دنیا یکطرف بود و ملت مظلوم ما طرف دیگر که تازه انقلاب کرده بود، قرار گرفتیم و پیروزی نظامی و سیاسی کسب کردیم و در تاریخ افتخار کسب کردیم که روزی در تاریخ این افتخار به عنوان نمونه نوشته خواهد شد. روزی اینها درس دانشگاههای جنگ دنیا خواهد شد که چطور این ملت در میدان مبارزه این پیروزیها را به دست آورد.
در میدان مبارزة فرهنگی که امروز جریان دارد، باز شما میبینید که چقدر شیطان علیه انقلاب ما کار میکند و عربدههای شیطانهای انس و جن دنیا علیه ما بلند است.
در این صحنه هم روحانیت و انسانهای دیگر که امروز فراوان هستند، مشغول دفاع هستند. لذا باز هم ما مورد تهاجم هستیم و هنوز ما حرف اسلامی را داریم. ما به لانه استثمار، استعمار،انحصار، ظلم و تجازو تهاجم میکنیم. ما رفتار آمریکا را در فلسطین، عراق، افغانستان و هر جای دیگر محکوم میکنیم. ما تجاوز به خاک مردم و غارت ثروتهای دنیا را محکوم میکنیم. چیزهایی در مجامع جهانی میگوییم که دیگران جرأت نمیکنند بگویند. قدرتمندی مثل روسیه و چین هم به مصلحت خودشان نمیدانند. چیزهایی را که ما مطرح میکنیم، در مقابل آمریکاست. در میدان علم و دانش هم شما میدانید که چه مصاف بزرگی شروع شده که به خاطر رسیدن علما و دانشمندان ما به قلههایی از علم و فن آنها علیه ما شمشیر میزنند و در مصافهای متعددی گرفتاریم. سربازان اسلام بطور وسیع فعال هستند و ملت ما درگیر چیزی است که با طبع انسان سازی اسلام میسازد و اسلام حیات را در عقیده و جهاد تعریف میکند.
انما الحیاه عقیده و جهاد، که مفهومی اسلامی دارد که انسان مؤمن باشد و در راه ایمانش مجاهده کند. همه خوبیها در همین دو کلمه خلاصه میشود. ایمان به حقیقت و دفاع از حقیقت که این خاصیت انسان مؤمن است، الحمدالله کم نیستند و ما روزهای زیادی از این نوع را در پیش داریم. چون جبهه کفر با همه امکاناتش در مقابل جبهه حق که برای پیشبرد اسلام قیام کرده و راهش را ادامه میدهد، ایستادهاند. ولی ما هراسی به خودمان راه نمیدهیم و شما هم نگران نباشید. چون تلاش در راه خدا هیچ ضرری ندارد که اگر پیروز شویم، پیروزمندانه به بهشت خدا میرویم و اگر شکست بخوریم، با چهرهای مظلوم پیش خداوند میرویم و در نزد خدا جا پیدا میکنیم. شرمندگی موقعی است که وظیفه خودمان را انجام نداده باشیم که در آن موقع شکست خوردیم. اگر ما کوتاه بیاییم، شکست خوردیم.
ما در ابعاد مختلف باید تلاش کنیم. برای اولین بار حکومتی براساس مکتب اهل بیت(ع) در یکی از بهترین کشورهای دنیا تأسیس شده، امکانات زیادی را خداوند در سرزمین ما قرار داده، ما باید این مملکت امام زمان (عج) را بسازیم، باید به آنهایی که چشمشان ظاهر را میبیند، بگوییم که مکتب اهل بیت (ع) میتواند اینگونه دنیای مردم را آباد کند.
حرف آخر من با شما طلبههای بسیجی و روحانی این است که یک وقت این تفکرات شما را غافل نکند که ما از ابعاد سازندگی و توسعه کشور اسلامی غفلت کنیم که در این حالت برای ما دوام و پیروزی نوشته نمیشود. خدا این را برای ما نخواسته، از ما خواسته که زمین خدا را آباد کنیم. ما باید منابع کشورمان را نقد و مردم را مرفه کنیم، علوم دنیا را بگیریم. پیامبر(ص) در جزیرهالعربکه یک مکتب نداشت، شنیدند که در صفوف کفار سلاحی تهیه شده که از دور آتش پرتاب میکند. فرمودند: زود بروید و یاد بگیرید و اگر روزی ما مواجه شدیم، کفر بر ما پیروزی نداشته باشد و ما نباید از دانش و فنون دنیا عقب باشیم. نباید اجازه دهیم دنیا با علم و دانش خود بر ما پیروز شود و غلبه کند. این بعد سازندگی روحانیت و اسلام است. برخی شاید فکر کنند که ما ابوذروار و با فقر و عقب افتادگی، از جان و جسم خودمان دفاع میکنیم.
این در زمانی است که چارهای نداشته باشیم. اما وقتی که امکان داشته باشیم و دشمن از دور ما را بزند و ما دسترسی به دشمن نداشته باشیم،درست نیست و این را منطق، خدا، پیامبر و تاریخ قبول نمیکند.
بنابراین شما طلبههای بسیجی باید مروجآبادانی، عمران و سازندگی باشید. بنده به عنوان یک طلبه بسیجی، افتخارم این است وقتی که مسئولیت اجرایی کشور را گرفتم، نشان دادم اگر طلبهای رئیس جمهور باشد، میتواند کشور را آباد کند و زیربنای کشور را بسازد و میتواند کشور را در ابعاد مادی هم جلو ببرد و همین جور باید باشیم. یعنی جنبههای مختلفی را که اسلام به ما داده، با هم بگیریم. خیال نکنیم یک بعدی مسلمان خوبی هستیم. مسلمان مورد لطف خدا است. امت به طور کلی باید اینگونه فکر کنند. انشاءالله که محفوظ باشید. در راهی که انتخاب کردید، موفق باشید و در صحنه باشید و این افتخار را در تاریخ اسلام، ایران و روحانیت ابدی کنید.
و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته