سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در جمع روحانیون شمال تهران
بسماللهالرحمنالرحیم
الحمدلله والسّلام علی رسول الله و آله
از توفیقی که پیدا شد تا در خدمت برادران گرانقدر ائمه مساجد باشم، خوشحالم. هر کس بهتاریخ ایران واقف باشد، میداند که روحانیت نقش سرنوشتسازی در تاریخ و زندگی ایران دارد، حتی در دورانهایی که حکومتهای مستبد بودند و مردم نقشی در تصمیمگیریها نداشتند.
قانونی نبود، با تصمیمات چند نظامی و یا امیر و یا اشخاصی دیگر کشور اداره میشد. روحانیت از بُعد نفوذی که در مردم داشته است و اینکه سروکار حکومتهای مستبد با مردم بوده است، بهخصوص در بحرانها و گرفتاریها نقش ایفا میکرد. در دوره ما اوضاع بهگونه دیگری است. هر چه ما بگوییم شرایط به نفع این بحثی که میخواهیم بکنیم پیش میرود، دنیا به طرف مردمسالاری میرود. بهتدریج نقش، رأی، نظر و خواست مردم در حال برجستهتر شدن است. این دیوارها در اکثر کشورهایی که بهگونهای استبداد و دیکتاتوری حاکم بوده، در حال شکسته شدن است.
پارلمانها درست میشود و پارلمانها به تدریج واقعی میشود و روی مردم حساب میکنند. در کشور ما هم اگر نگاه بکنید از دوره بعد از قاجار، با همه نواساناتی که بوده، مجموعاً به طرف آراء و افکار مردم پیش رفته است. گاهی اوج گرفته و چند صباحی در دوره مشروطه افول کرد. ولی جریان عمومی بهاین طرف است، مثل منطقه کوهستانی که آدم در آن راه میرود. همینطور از یک تپه ماهور پایین میآید، حرکت صعودی دارد، نهایتاً به قله بالاتر میرود. پایین و بالا میرود، ولی مسیر صعودی است. علتش این است که مردم آگاهتر و افکار ارتباطی قویتر میشود.
مردم باسواد میشوند. حکومت روی باسوادها مشکل میشود. خیلی کارها بهدست خود مردم میافتد. نمیشود کار را از دست مردم گرفت و خیلی از عوامل دیگر. رسانههای گروهی هم عمدتاً در برجسته کردن نقش مردم کار میکنند. ارتباطات سریع مثل ماهوارهها و اینترنت و غیره نیز کمک میکنند. در هر گوشه دنیا که اتفاقی افتاد، همه مردم فوری میفهمند و همه بهفکر میافتند که استفاده بکنند. نقطه برجسته روحانیت در گذشته این بوده که با مردم کار میکرد. سروکارش با مردم بوده است.
در دورانهای استبدادی هم اگر روی روحانیت حساب میکردند، در آن حدّی بوده که بهمردم احتیاج داشتند و میخواستند از نفوذ آنها استفاده بکنند. مثلاً در دوران قاجاریه میبینیم وقتی که جنگ با روس یا عثمانی یا انگلیس اتفاق میافتد و به مردم احتیاج داشتند یا از نفوذ آنها میخواستند استفاده بکنند، روحانیت عزیز میشدند و از نجف و جاهای دیگر آنها را میآوردند. همیشه اینگونه بود.
اگر این، ویژگی روحانیت بوده- که حتماً بوده- امروز باید روحانیت جایگاه مناسبتری داشته باشد. زمانی است که روحانیت باید در مردم و دولتها از ارزش خود استفاده و بتواند آن را بهتر پیاده بکند. این سرمایه باید حفظ شود. در زمان گذشته روحانیون ما متنفذ بودند و نقش مردم ضعیف بود. اگر امروز این اتفاق نیفتد و برعکس بشود، خیلی بد است. برخلاف انتظار و حق، کار پیش میرود. ما باید فکر کنیم تا روحانیت موقعیت مردمی را همیشه حفظ و تقویت کند. این یک ایده مادی نیست که به فکر حکومت و چیزی از این قبیل باشیم.
این برای این است که بتوانیم رسالت روحانی خودمان را انجام بدهیم و افکار اسلام و واقعیت آسمانی را در بین مردم عزیز بکنیم. پس این یک حرکت مهم است. شرطش این است که متناسب با مقتضیات روز حرکت کنیم. از قدیمالایام مراکز فرهنگی، علمی، مدرسه، وسایل ارتباطی و چیزهای دیگر عمدتاً در دست روحانیت بود. چیز دیگری بهنام دانشگاه مستقل، مدارس مستقل و ابزار ارتباطی مستقل نبود. شخصیتهای معنوی این مسائل را انجام میدادند. امروز کارها تخصصی شده و بخشهای فراوانی به صحنه آمدند. با این شرایط، روحانیت باید نقش اسلام را نگه بدارد. پس اولین شرط این است که در چنین زمانی آگاه به زمان باشیم و شرایط زمانی را بشناسیم و از ابزار علمی و فرهنگی و غیره مطلع باشیم. شیوههای درست را بدانیم. اگر این کار را نکنیم، قطعاً ابزار دیگر ارتباط جمعی از ما جلو میافتند. چگونه میتوانیم این کارها را انجام بدهیم؟ اولین کارش این است که خودمان آگاه بشویم. مثلاً به تحصیلات برگردیم، امروز کسی که میخواهد معلم خوبی برای مردم باشد، باید یک روانشناس باشد. روانشناس زوایای وجود انسان را که علمی شده است، میداند. میداند که با کودک بهچه زبانی حرف بزند، با نوجوان و فرد کامل و بخشهای مختلف با چه زبانی صحبت کند. حتی زوایای نگاه به مردم و نفوذ در آنها را مشخص میکند. ممکن است به طریق دیمی چیزهایی بدانیم. واقعیت این است که باید اینها را به صورت علمی آموخت. ما داریم درس میخوانیم. کتابهای ادبیات و کتابهای سخت را میخوانیم. اینکتابها را هم باید خوب بخوانیم و جزو درسهایمان قرار بدهیم، بچههایی که وارد طلبگی میشوند، حتماً با روانشناسی بیاموزند و با این درس آشنا باشند.
در قدیم بوده و علما علوم روز را میدانستند، فردوسی، ابنسینا، ابوریحان و به هر که نگاه کنید، عالمترین فرد روزگار خودشان بودند. الآن و رشتههایی است که خیلی به ما مربوط نیست، ولی رشتههایی را اینها که به ما مربوط میشود، باید بدانیم. از ما گذشته است. ما فقط باید یک اطلاعات عمومی کسب کنیم. آینده نباید اینجوری باشد. من روان شناسی را به عنوان مثال گفتم. خیلی از رشتهها است که ما باید بدانیم. علم ارتباطات، جامعهشناسی و ابزار اطلاعاتی را که الآن علمی است، باید را بخوانیم.
چیزهایی که مربوط به یک مبلّغ و معلم میشود و چیزهایی که در یک دانشگاه تربیت معلم برای معلمها ندارند، خیلی از آنها را باید طلبهها یاد بگیرند. این آقایان به عنوان پیش نماز شاید خیلی برایشان مطرح نباشد، ولی اکثر شما دستتان بهحوزهها بند است. خیلی از شما مدرسه دارید و باید این کار را بکنید. آقای انواری و آقای صادقزاده گفتند که مساجد برنامهای دارند که دانشکده تربیت واعظ و مبلّغ درست کنند. این از کارها و تفکرات خیلی خوب است و درست روی این حرف من میگنجد. کار سختی هم نیست. دانشکده درست کردن کار مشکلی نیست. بالاخره سرمایهای هم از طرف دولت یا رهبر انقلاب یا منبع دیگری تقدیم میشود. از کم باید شروع کنیم. از تعدادی شاگرد جوان و وعاظ موجود میتوانند استفاده بکنند. البته الآن چیزی دست من نیست که کمک بکنم، ولی از راههای مختلف که ممکن است، کمک خواهم کرد تا این واحد را اگر بخواهید درست بکنید، به پیش ببرید.
این در همین مقولهای است که من دارم صحبت میکنم. ما باید خودمان را به روز نگه داریم. انتظار ندارم کسانی که حرفهای من را میشنوند، به عنوان یک تعصّب صنفی تلقی کنند. چون روحانی هستم، یک تعصّب خاصّی روی روحانی دارم، حقیقتاً اینگونه نیست. این را به نفع جامعه میدانم. این یک بحث دیگر است. چون حین صحبت من حرفها به یادم میآید. جامعه ما واقعاً به روحانیت نیاز دارد و همینطور روحانیت به جامعه نیازمند است. ما بهطرف دموکراسی و مردمسالاری حرکت میکنیم. این حقیقتی است که فعلاً در شرایط دنیای ما امکانپذیر است. بالاخره رهبران فکری و مدیران مردمی باید جامعه را هدایت کنند. در کشورهایی که روحانیت مثل ما نیست، معمولاً به احزاب متوسّل میشوند.
به فرانسه، انگلیس، ژاپن و هر جا که بروید، احزاب، مردم را هدایت میکنند و اصول، کلوپ و آموزش دارند و جوانها، کارگران و هر بخشی را تعلیم میدهند و تبصره سیاسی دارند و مسائل را منظّم میکنند و مردم را جهت میدهند. دولت و ابزار کار را در دست میگیرند. بااینکه اقلیت هستند، دولت را تعیین میکنند. طبیعی است که ایرآنهم در همین مسیر در حال پیشروی است. اگر در این زمان هستیم، چه کسی بهتر از روحانیت میتواند این کار مهم را به دست بگیرد؟ الآن چه شبکهای میشود در کشور خلق کرد که به اندازه شما در تهران ۱۸۰۰ مسجد داشته باشد؟
تقریباً در همه روستاها مسجد و تکیه دارند و انسانهای خوب هم با مسجد سروکار دارند. آنهایی که به مساجد نمیآیند، برای این است که مطالب مساجد را برای خودشان مفید نمیدانند. اگر مطالب خوبی باشد و مطالب روز باشد، هر کس و هر خانوادهای احساس آرامش میکند که در مسجد باشند و بچههایشان با مسجد سروکار داشته باشند. بعضی وقتها که میبینند حرفهای غیرمفید مطرح است، به مساجد نمیآیند. این شبکه عظیم با امکانات مکانی و با این تقدّس و با این سرمایه خوب معنوی که خود مسجد و مراکز دینی دارند، حقیقتاً جاذبه خوبی دارند. در کنارش آدمهای متدین، دلسوز، قانع و کسانی که متصّدی مسجد هستند، حضور دارند که باید این صفات را نیز داشته باشند، واعظ و امام مساجد هم بسیار کارساز هستند.
این شبکه خیلی نیرومند است. نیازمندیهای فکری مردم هم باید با روحانیت برطرف بشود. اگر فکر میکنیم همان مسائل خیلی محدود توضیحالمسائل و اینها را مطرح کنیم، کافی نیست. در کنارش اگر همه مسائل معارف را داشته باشیم، توضیحالمسایل محور میشود و بقیه مسائل هم در کنار آن مطرح میشوند. این شبکه، شبکه بسیار بسیار باارزشی است و میتواند در اداره درست مردم مفید باشد. با این فکر که اگر حاکمیت دین مطرح است که است و اگر ما انقلاب اسلامی کردیم که کردیم باید براین اساس جامعه را اداره بکنیم. چه تشکلی، چه حزبی و چه صنفی بهاندازه روحانیت و مساجد و پایگاههای ما میتوانند کارساز باشند؟ به بحثی برگشتیم که گفتم باید با زمان باشیم. اگر برای چنین زمینهای باید حضور داشته باشیم، باید طبق زمان پیش برویم و مسائل جدّی جامعه را در دستور کار قرار بدهیم. اگر در این شرایط مسائل نرمافزاری مساجد را اصلاح بکنیم، با این شبکه، با این افراد، همان پیرمردهایی که شما میگویید نمیتوانند فعّال باشند، برای آنها یک کلمه میتواند بسیار مؤثر باشد و بدانند چه چیز میخواهند بگویند، ولی اگر بخواهند از عهد دقیانوس حرف بزنند، پیرمردها نمیتوانند کاری بکنند، ولی اگر حرفهای روز بزنند، یک پیرمرد که در رختخواب کلمهای بگوید، مردم آن را میگیرند و از آن استفاده میکنند و سرمایه میشود. عمدهاش این است که ما مسائل را درست بفهمیم و ادا بکنیم. البته در این فاصله پیشرفتهای خوبی کردند.
الآن طلبهها را که میبینیم، با طلبههای زمان ما خیلی تفاوت دارند. من هنوز قانع نیستم به اینکه ما در حدّ درستی هستیم. لذا ما باید در حوزهها تحصیلات را تقسیم بکنیم. باید برای وعاظ برنامه داشته باشیم که شما دارید انجام میدهید. در این خواستههایی که جناب آقای صادقزاده مطرح کردند، اصل مسئله را قبول دارم. از من اگر خواسته باشید در هر سه مورد آمادگی همکاری دارم. بعد از انقلاب تفکری در بین علما وجود داشت. مثلاً مساجد و مدارس و اینها وابسته بهدولت نشوند، کمک از دولت نگیرند و روی پای خودشان باشند. وابستگی با کمک گرفتن خیلی فرق میکند. من فکر نمیکنم بدون کمک دولت این روزها بشود مساجد را خوب اداره کرد. ممکن است یک روزی برسد، ولی الآن مقدور نیست. حالا یا باید از مقرراتی که دولت وضع میکند استفاده کنیم یا باید کمک بگیرند.
شما الآن ببینید در زمان ما مصلای نماز جمعه یک ضرورت است. الآن زمان ما با صد سال پیش تفاوت دارد. حالا چه کسی میتواند مثلاً مصلّای نماز جمعه را بسازد؟ مصلای تهران صد میلیارد تومان هم بیشتر خرج دارد. ما دو الی سه بار اقدام کردیم. ده میلیون، پانزده میلیون پول برای تسطیح و اینجور چیزها جمع میشد. مصلّا را نمیشود ساخت. من فکر کردم که باید بدهیم و پارسال چهار پنج، میلیارد تومان دادم که درست کردند و مصلّای عظیمی است. مردم ده الی پانزده میلیون تومان دادند. چهارصد الی پانصد میلیون را دولت داد. در این فاصله که توفیق پیدا شد، زیاد مسافرت کردم، شهرستانها و جاهای مختلف را دیدم. بدون استثناء به مساجد روستایی و شهری کمک شد. من به هزاران مسجد کمک کردم، امّا ناچیز بود. کمکهای متفرقه که بودجه نیست. نمیشود حساب کرد.
مدارس هم اینگونه است. ما بهیک روستا میرویم و چهل، پنجاه میلیون خرج میکنیم و یک مدرسه دانشآموزی میسازیم. ولی چرا به یک مدرسه طلبگی در یک شهر که صد طلبه داشته باشد، کمک نشود؟ تأثیرش بیشتر از مدرسهای است که در یک روستا میسازیم. سالانه حدود ۲۰ الی ۲۵ هزار کلاس میسازیم. اگر صد کلاس هم برای روحانیت بسازیم که آنها را تربیت بکنیم، به نظرم یک حق است. سیاست متعارف حضرت امام یا رهبری اینگونه نبود که اینها به دولت وصل بشود. ما هم نمیخواستیم در مسیر دیگری پیش برویم.
امّا به نظرم باید روی این خط برویم که به مساجد کمک شود تا روزبهروز مناسب محیط اسلامی بشود. حکومت اسلامی است. حکومت برای اسلام است، حکومت اسلامی نمیتواند مسجد نسازد. وابستگی مساجد به دولت چه عیبی دارد؟ رهبر یک کشور مجتهد است. اگر مسجد هم به نظام وابسته شد، چه عیبی دارد؟ چنین چیزی بد نیست.
پس بحث ساخت دانشکده را که از خواستههای شما است، جدّی بگیرید. مهم این است که برنامههای خوبی داشته باشید. قبل از این یا به موازات این، باید برنامههای تدریسی خودتان را مشخص بکنید و دنبال آن بروید. کار را از یک ساختمان اجارهای هم میتوانید شروع کنید تا بهجای مناسبی برسید. در مورد خانه برای روحانیون هم ضروری است که ما هم اخیراً توجه داشتیم. شما اگر ببینید، در دفتر مناطق محروم، سیاستمان این شد که از روستاها شروع کنیم.
اگر روحانی که به یک روستا میرود، منزل نداشته باشد، نمیتواند بماند. در شهر روحانی میتواند اتاقی اجاره کند و بماند. ولی در روستا جایی نیست. خانه عالم در دستور هزینههای ما بود. الآن تعداد زیادی از خانههای عالم در روستاها ساخته میشود که حداقل یک خانه داشته باشند. اگر مسجدی در کنار خودش یک خانه داشته باشد، که عالم در کنار مسجد باشد، مردم بیشتر میتوانند مراجعه کنند. اگرچه زحمت عالم بیشتر میشود، ولی مؤثرتر میشود. من با این کار موافق هستم.
در این صورت میتوان جایگزین کرد. البته در فرهنگ ماست که هر چه روحانی پیر میشود، برای مردم عتیقهتر و محبوبتر میشود. قبول داریم که اگر افراد با اطلاع و همراه زمان باشند، در کارها مؤثرند. در عین حال جاهایی هستند که نمیتوانند فعالیت بکنند و با زمان آشنا باشند. آن بحث دیگری است که مربوط به خود شما است. ما از این جهت نمیتوانیم کمک بکنیم، ولی فکر میکنم برای آوردن نیروهای جدید امکانات جدید لازم است. انشاءالله انجام بشود. ولی حرف عمده من با شما برادرانمان به عنوان کسی که در امور اداری کشور تجربه دارد، این است که باید کمک کنید تا طلبهها زبان و ابزار روز را بهتر بشناسند و باواقعیتهای جامعه ارتباط داشته باشند. الآن مثل زمان قاجار یا پهلوی نیستیم. در حکومت اسلامی هستیم، حتّی طلبهای که هیچ مسئولیتی ندارد و جزو روحانیت حاکم نیست، از هر جهت مردم از او توقع دارند. شما باید مشکلات را حل بکنید. اگر روحانی خودش هم مشکل داشته باشد، مردم از او میخواهند که توضیح بدهد.
الآن روحانیت واقعاً باید جوابگو باشد. الگوهای سطحی هم به درد نمیخورد. آینده را باید ببینیم. در فکر گذشته و امروز نباشیم. لذا آباد کردن کشور، سازندگی کشور و حفظ منابع کشور، ساخت زیربناهای کشور و تأمین کردن نیازهای واقعی کشور مهم است. نباید خودمان را به ظاهر و اینگونه کارها مشغول کنیم. باید کشور را بهگونهای در بیاوریم که مردم احساس کنند ما زندگی آنها را اصلاح میکنیم. در گذشته مردم زندگیشان را از ما نمیخواستند. هر جا مشکلی پیدا میکردند، بیشتر به ما میگرویدند، ولی اینگونه نیست.
باید امروز باید زندگی مردم را اداره کنیم و اشتغال را در کشور گسترش دهیم. نباید آدم بیکار تحویل جامعه بدهیم که کار، شغل خلاقیت نداشته باشد، این بدترین نوع تبلیغات اسلام است. در نهایت کندن ریشه اسلام است. لذا ما، لشگر امام زمان (عج)، باید مواظب باشیم تا مسیر رشد و تعالی واقعی کشور ترسیم و زیربناها، بنیه اقتصادی و نقد منابع حفظ شود.
آنچه که زندگی امروز کشور ما نیاز دارد، اینهاست. ممکن است فرد فردمان بگوییم بهما چه. ولی مجموعه روحانیت حتماً باید جوابگو باشد. حتماً باید از عهده این مسئولیت برآید. والاّ دامن شخص خاصّی را نمیگیرند. همه ما باید جواب بدهیم. به عنوان لباسی که الگو و سمبل اسلام هستیم، باید مواظب واقعیتهای زندگی نسل امروز و فردا باشیم. باید این مسائل در مساجد جدّی گرفته شود. انشاءالله که از سمینارتان بهره زیادی ببرید.
والسّلام علیکم و رحمه الله