سخنرانی
  • صفحه اصلی
  • سخنرانی
  • سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در جمع مسئولین و اعضای شوراهای جهاد دانشگاهی

سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در جمع مسئولین و اعضای شوراهای جهاد دانشگاهی

  • شنبه ۱۷ مرداد ۱۳۶۶

بسم‌اللّه‌الرحمن‌الرحیم
«اَلâحَمâدُالِلّûهِ ربِّ الâعûالَمین وَ اَلصَّلûوهُ وَالسَّلاûمِ عَلیû رَسولِ اللّûهِ و آلِهِأَجâمَعیüنâ»
به برادرانمان که در جهاددانشگاهی تلاش می‌کنند خیرمقدم عرض‌می‌کنم و از برادران گروه سرود که به این جلسه روح دادند تشکر می‌کنم واین هم دلیل دیگری است که ما باید به هنر اهمیت بدهیم. هنر نیاز جدی‌جامعه است در همه ابعاد حتی در میدانهای انقلاب و جنگ و خوشبختانه یکی از شعبه‌های کار شما ترویج هنر است، هنر سالم. توضیحاتی که آقای‌واعظ به طور مختصر دادند خوشحال کننده است، البته من هم معمولا درجریان موفقیتهای جهاد از اول تا به امروز از جاهایی که مسئولان کشور به‌نتایج کارهایش چشم دوخته‌اند هستم. آن روزی که جهاد به وجود آمد، براساس یک ضرورت خاص مقطعی بود و نقش بسیار مهمی را در یک دوره‌خلاء در دانشگاه ایفاء کرد؛ کار دشواری بود و توکل سطح بالایی را لازم‌داشت. طرح انقلاب فرهنگی دانشگاه‌ها که با یک فکر و حرکت انقلاب‌دانشجویان مسلمان و مؤمن و وفادار به خط امام شروع شد، آن چنان برای‌محیط‌های دانشگاهی و جامعه خیره کننده بودکه کسی نمی‌توانست‌دورنمای آن را تصور بکند. هر کسی از دید خود یک برداشتی داشت،دشمنان ما این را گامی به سوی برگشت به عقب و مخالفت با علم و تحقیق‌معرفی کردند، ولی کسانی که دلسوز انقلاب بودند و منتظر بودند که انقلاب‌اسلامی در همه ابعادش در جامعه حضور پیدا بکند به آن حرکت امید بستند.دانشگاه جایی نبود که آدم چشمش را ببندد و بگوید که بالاخره یک روزی‌درست می‌شود و دانشگاه به تبع بقیه نهادها و ارگانها و دنباله رو پیشرفت‌جامعه باشد،  
نمی‌شد این طوری فکر کرد. اولا چنین چیزی نمی‌شود ودانشگاه تأثیر زیادی روی حرکت جامعه دارد و ثانیآ، این حرکت معکوس‌نمی‌شد که آدم اطمینان پیدا بکند که چنین چیزی می‌شود. دانشگاه،دانشجو، تحصیل کرده‌ها، آنجا که باید رشته‌های مهم شروع و تقویت بشود، در چنین وضع بدی بود. افرادی که در دانشگاه جمع شده بودند، بدنه‌های مختلفی داشتند. گروه قابل توجهی از افراد بی‌طرف بودند او برایشان تفاوت نداشت که چه کسی جامعه و دانشگاه را هدایت کند. آنها درسشان را می‌خواندند و تلاششان را می‌کردند که به جایی برسند. عده‌ای هم بودند که از پیش طرز تفکر غیراسلامی داشتند و با سیاستی که رژیم فاسد پهلوی داشت و بیش از همه جریانها، جریانهای اسلامی را در جامعه و به خصوص دانشگاه‌ها سرکوب کرده بود، در دانشگاه حضور داشتند و محیط با بچه‌های مسلمان سازگار نبود. چپی‌ها اگر لااقل در سیاستشان، محدودیتهایی داشتند، اما در اخلاق، در رفتار، در معاشرت و در آن محیط فرهنگی دانشگاه‌ها با آن بی‌تفاوتها خیلی فرق نداشتند، همه آنها نسبت به ارزشهای اخلاقی بی‌تفاوت یا منفی بودند. در اکثر موارد به هم می‌پیوستند و یک بی‌بند و بار، یک ضداخلاق یا یک چپی که ایده‌های سیاسی هم داشت و در خیلی از مسایل با هم سازگار بودند. این مسأله برای ما در زندان خیلی محسوس بود و میان ولگردها - که احیانآ بعضی‌هایشان به زندان می‌افتادند - با چپی‌ها در این جهات هیچ گونه فرقی نبود؛ حتی آن رهروان و رهبران جریانهای چپی، طبعآ در آن گونه مسایل با نظام دمخور بودند و این فقط جریانهای اسلامی بودند که در اکثر موارد با نظام و چپی‌ها و بی‌تفاوتها اختلاف داشتند. و بچه‌های ما واقعآ در دانشگاه، در کلاس، در جلوی استاد، در ورزشها، در اردوها غریب بودند و نمی‌توانستند جذب بشوند. آنها نمی‌توانستند اینها را تحمل بکنند. به طور طبیعی جریانهای اسلامی در اوایل انقلاب هم غریب و مظلوم بودند، این محیط هم که باز شد و آن حرکت عظیم مردم در انقلاب ایجاد شد، این وضع را تشدید کرد.
دانشگاهی‌ها نمی‌خواستند که خود را با مردم همرنگ بکنند و خود راتافته جدا بافته‌ای تصور می‌کردند. می‌دیدیم که دانشگاه میدان تاخت و تازغیرمسلمانها بود و کاملا احساس می‌شد که بی‌دینها، لامذهب‌ها و یامخالفها در انتخابات در شلوغیها و در مراسم برای خود یک دنیای دیگری را خلق کرده بودند، چطور می‌شد تحمل بکنیم که این دانشگاهها همین جوری پیش بروند؟! آن کسانی که این کار را کردند مسئولان کشور نبودند، آنها خود دانشجوها بودند که در درون دانشگاهها بیشتر از همه این جریان اسلام را لمس می‌کردند و این انقلاب شروع شد. جهاد دانشگاهی زائیده آن شرایط و آن خلائی است که یک دفعه به وجود آمد. چیزی لازم بود که نگذارد این همتها، امکانات، استعدادها و عطشهایی که در میدان خدمت برای علم و تحقیق و  
تعلیم وجود داشت به هدر برود که جهاد دانشگاهی تا حدود زیادی موفق شد؛ یعنی آن خطر عمده‌ای را که پیش‌بینی می‌کرد که در اثر بستن دانشگاه‌ها و انقلاب فرهنگی، مکث در حرکت علمی و تحقیقاتی و تعلیماتی به وجود بیاید تا حدود زیادی با همت برادران و خواهران جهاد دانشگاهی ترمیم شد و آن خدمت باید در تاریخ جهاد اسلامی به صورت یک قله برجسته‌ای برای جهاد دانشگاهی بماند که همیشه تداوم آن کار را حفظ بکنید.
وقتی که معلوم شد که راه درست انتخاب شده و ما دانشگاه‌ها را نمی‌توانیم برای همیشه رها کنیم، این یک ضرورت شد. الان دیگر آن شرایط قبل از شروع انقلاب فرهنگی نیست. بحمداللّه اکثریت قابل توجهی از دانشجوها در اثر گزینش‌ها و مراقبتهایی که شده و بازسازیهایی که شده، الان طرفدار انقلاب هستند و الان جو دانشگاه به کلی عوض شده و شرایط جدیدی به وجود آمده است. ولی دانشگاه جایی است که دائمآ ما باید مواظب باشیم تا به نقطه تثبیت واعتماد کامل برسد. دانشگاه اگر روی روال صحیح خود افتاد و واقعآ از لحاظ معنا و ماده علم و عمل، اخلاق و تحصیل و هدفداری و آرمان صحیح انتخاب کردن ومحیط تحصیلات عالی راه درست خود را پیدا کرد، آن روز دیگر این جریان خود حافظ بقیه می‌شود. آن موقع محور حرکت مردم را همیشه می‌توانیم در دانشگاهها جستجو کنیم و خیالمان راحت است، البته انسان همیشه به مراقب احتیاج دارد و حتی بزرگان و شخصیتهای اسلامی هم اگر لحظه‌ای از خودسازی و خصیصه امر به معروف و نهی از منکر و نظارت عمومی غافل باشند، ممکن است به طرف تباهی بروند.
ولی خوب باز مطمئن‌ترین جا در آن زمان - که ما هنوز فاصله زیادی تاآن روز داریم - دانشگاهها می‌توانند باشند، الان مسئولیت بخش فرهنگی‌دانشگاهی، مهمترین بخش است که پذیرفته است؛ البته تحقیقات، خوب،کار دانشگاه است و همه دانشگاهها تحقیقات دارند و الان بسیاری ازوزارتخانه‌ها و بسیاری از نهادهایمان هم تحقیقات دارند، اگر جهاددانشگاهی خالی از تحقیقات باشد، آن خصیصه دانشگاهیش تضعیف‌خواهد شد و بعد ممکن است اعتبارش در دانشگاه پائین بیاید. اگر دردانشگاه جریان تحقیق نباشد، جریان تحصیل خود کم ارزش است و مثل‌دبستان و دبیرستان می‌شود. لازمه اعتبار و شخصیت و هویت جریانهای‌دانشگاهی است که شما آن را حفظ بکنید. اما مسئولیت اساسی که‌درباره دانشگاه، درباره جامعه دارید، این است که آن حرکات فرهنگی رابایستی خیلی مواظبت کنید. امروز قبول داریم - هیچ کسی هم نیست منکرباشد و دنیا هم قبول دارد - تنها محیط تحصیلات عالیه کل دنیا زیر این‌آسمان روی این خاک جمهوری اسلامی است که رسالت معنوی و فرهنگ‌اسلامی و تربیت انسانهای سالم و  
صالح را در متن برنامه خود قرار داده‌است. نمی‌خواهم بگویم که در دانشگاههای دیگر دنیا به معنویات توجهی‌نمی‌شود، اما آن، رسالت آنها نیست و واقعآ علم خود از مقولات معنوی‌است اما، علمی که هدف او امکانات مادی باشد و در خدمت مادیات جهان‌قرار بگیرد و هدفدار نباشد، بعد از آن که انسان یک محقق شد خیلی برایش‌فرق نمی‌کند که در خدمت یک کشور صهیونیستی امپریالیستی، کمونیستی،اسلامی، جهان سومی و یا استثمارگر باشد. هر جا که آن عطش تحقیق پول‌و پست و مقامش را تأمین کردند، همان جا سفره‌اش را پهن می‌کند. چنین‌تحصیلی، چنین علمی و چنین دانشگاهی، هدف ما نیست، انقلاب مابزرگترین بعد رسالت خود را اینجا می‌داند، یعنی ساختن انسانهایی از غیرنوع انسانهایی که در سایر دانشگاههای دنیا ساخته می‌شوند و ما دنبال چیزدیگری هستیم و منصفانه باید قبول کنیم - حالا دنیا از ما قبول می‌کند و یانمی‌کند - امروز این تنها دستگاه تعلیمات عالیه جمهوری اسلامی است که‌این رسالت را برای خود در نظر گرفته است. کشورهای اسلامی دیگرکشورهای جهان سوم و کشورهای استکباری این جوری نیستند و ما این راه‌را انتخاب کرده‌ایم.
کار ما در میان همه این دانشگاه‌ها و در میان همه این محیطهای تحصیلی‌و تحقیقی بسیار دشوار است. اینجا است که یک نوع گزینش خاصی برای‌خودش دارد و افراد خاصی را می‌خواهد تعلیم بدهد و در موقع تعلیم هم‌افراد را در مسیر خاصی می‌خواهد هدایت بکند و ارزشها را عوض کرده‌است. همه ما مسئول هستیم، شورای عالی انقلاب فرهنگی، وزارت علوم،وزارت بهداشت و درمان و کل کشور مسئول هستند، ولی شما برادران جهاددانشگاهی مستقیمآ هویت خودتان را از این گرفته‌اید و شما پذیرفته‌اید ووارد یک جریانی شده‌اید و عضویت جریانی را پذیرفته‌اید که این حرکت‌سازندگی را می‌خواهد تشدید کند، جهت بدهد و کمک بکند. شما در متن‌دانشگاهها حضور دارید و چیزهایی را می‌بینید که با این جهت نمی‌خواند وچیزهایی راکه گمراه می‌کند، کند می‌کند و یا عوض می‌کند می‌بینید. این‌جهاد دانشگاهی می‌توانست بیرون اداره‌ای باشد ولی صحیح‌تر این است که‌در خود دانشگاه باشد و از بچه‌های دانشگاه منفک نشود و حضور عینی‌داشته باشد و مسایل دانشگاه را لمس بکند. این به عهده شما گذاشته شده،کار خیلی مهم است، مبادا شما احساس بکنید که خوب! حالا که کل نظام‌دارند همین راه را می‌روند، مجله و مردم، رسانه‌های جمعی و همه همین‌حرفهایی را می‌زنند که جهاد دانشگاهی دارد می‌زند پس ما چه کارمی‌خواهیم بکنیم؟ نه این طوری نیست، همه می‌زنند ولی متولی خاصی‌برای جایگاههای خاصی در نظر گرفتن می‌تواند بسیار کارساز باشد و شماپذیرفته‌اید.
کار هم کار الهی است و کار انبیاء و رسالت است و کار، کار پیاده کردن‌مکتب خدا در دانشگاهها  
است و اگر ما روزی موفق بشویم که می‌شویم‌چون تدریجی پیش می‌آید، آدم احساس می‌کند که همیشه وقت است،همین حالا که نگاه کنید، شما که در دانشگاه هستید شاید فکر بکنید که‌پیشرفت زیاد داشته‌اید. زیرا آدمهای بی‌تفاوت و احیانآ مخالف اسلام را زیاددارید می‌بینید که دارد بودجه صرفشان می‌شود و فضای دانشگاه، وقت‌دانشگاه و وقت آزمایشگاه را می‌گیرند، بچه‌های خوب و مسلمان هم پیروزهستند و با یک نمره کمتر نتوانسته‌اند بیایند و البته اینها درد است و من‌قبول دارم.
انصافآ در کشوری که سر تا پایش می‌خواهد اسلامی باشد، این منطقی‌نیست که کسانی که از هر جهت آمادگی دارند تا در آینده یک انسان شایسته،تحصیل کرده، معلم، محقق و مدیر بشوند پشت درها بمانند و افرادی که‌معلوم نیست حالا بعد از اتمام تحصیلشان به چه درد این جامعه می‌خورندجاها را پر بکنند، ولی حالا زود است که یک مقدار ما این جوری بکنیم.شما اوایل انقلاب را ببینید و حالا را ببینید، خوب اینها بچه‌های همین‌کشور هستند و نوعآ خانواده‌های اینها مثل خانواده‌های ما هستند، نوعآ شبیه‌به هم هستیم و یک عواملی اینها را جدا کرده و در یک مسیرهای اشتباهی‌انداخته است. رسالت ما این نیست که فقط خوبها را حفظ بکنیم، رسالت مااین است که آدمهای قابل اصلاح را بیاوریم و اصلاح بکنیم و به آنها هم‌برسیم. این کار رفته رفته باید تحقق پیدا بکند، کم کم زمینه‌اش باید مهیابشود در مردم باید هضم بشود و باید خانواده از آن لحظه‌ای که بچه‌اش را به‌کودکستان و یا به دبستان می‌فرستد بداند که این بچه مراحل تحصیل را که‌باید بپیماید کجا است و این بچه را برای آن آماده بکند.
خود جامعه کم کم - اگر ما سخت بگیریم و این اصالت را حفظ بکنیم -خود را تطبیق می‌دهد، اما حال عده‌ای هستند که در شرایط گذشته اشتباه‌کردند و آن شرایط آنها را یک جور دیگری کرد و ما نمی‌توانیم دست رد به‌سینه اینها بزنیم و اینها را به کلی از میدان بیرون بیاندازیم. خیلی‌هایشان‌خوب شده‌اند و خیلی‌هایشان دارند خوب می‌شوند، شما باید به آنها کمک‌بکنید و ما باید به آنها برسیم. برایشان وقت بگذاریم، برنامه بگذاریم، کتاب‌بنویسیم، نمایشنامه بگذاریم و هنر را در خدمتشان بگذاریم. اینهامریضهایی هستند که حق مداوا را در این مملکت دارند و حداقل آن این‌است که اینها حق مداوا دارند. ما پولی را که در بیمارستانها خرج می‌کنیم،بالاخره برای همین انسانها خرج می‌کنیم، اینها مریض هستند، همه‌شان هم‌در مریض شدنشان بی‌تقصیر نیستند و خیلی‌هایشان اشتباهات بدی کرده ومریض شده‌اند؛ کوتاهی و تخلف کرده‌اند، بد تغذیه کرده‌اند، بد رانندگی‌کرده‌اند و به این روز افتاده‌اند ولی ما داریم اینها را معالجه می‌کنیم و باید هم‌بکنیم. اینجا هم همین طوری است، باید مواظب آنها باشیم ولی باید  
پیکره‌دانشگاه را حفظ بکنیم که اسلامی باشد و محیط دانشگاه باید اسلامی باشدو افرادی که وارد دانشگاه می‌شوند باید بدانند که اینجا برای آدمهای‌بی‌تفاوت نیست.
مقطعی که ما الان در آن زندگی می‌کنیم، مقطع عبور از یک دوره به‌دوره‌ای دیگر است؛ یک دوره منحصر به فرد در دنیا، یعنی بچه‌های مردم که‌پانزده سال پیش به دنیا آمده‌اند و تربیتشان شروع شده است، هیچ وقت‌خانواده‌هایشان فکر نمی‌کردند که روزی چنین دروازه‌ای برای ورود به‌دانشگاه پیدا می‌شود و این سانسور اینجا پیش خواهد آمد. معمولا در دنیااین طوری است که در محیط دانشگاه پاره شدن قید و بندهای دیگر هم‌هست که در دبستانها و دبیرستانها به خاطر سن بچه‌ها این قیدها مراعات‌می‌شود. بچه‌ها همیشه منتظر بودند وقتی که به دانشگاه می‌رسند، دیگرهیچ کنترلی روی آنها نباشد و خیلی چیزها - که در گذشته مباح نبود -برایشان مباح بشود و آنهایی که در کشور خود محدودیت داشته‌اند به امیداینکه در جای دیگر این بی‌بند و باری را پیدا بکنند، به دانشگاه می‌آمدند.این چنین فکر می‌کردند.
خوب! این نحوه تحصیل و این نحوه دانشگاه فعلا در دنیا منحصر به فرداست و ما ملتمان را باید با این راه انس بدهیم و رفته رفته دارند انس‌می‌گیرند و جهاد دانشگاهی نقش عمده‌ای را در این راه ایفا کرده و باز هم بایدایفا بکند و در آینده هم باید تقویت بشود و بماند. در آینده‌های دور نزد کسانی که تاریخ تحول دانشگاهها را می‌خوانند، نقش جهاد دانشگاهی به‌عنوان یک اهرم اساسی ترسیم خواهد شد. کسانی که امروز به صورت سربازگمنام خدمت می‌کنند، روزی در تاریخ به نام مربی‌ها و مرشدهای این راه‌ثبت می‌شوند و اگر دیگران هم این را ثبت نکنند، خودتان باید این تاریخ راثبت بکنید و همان طور که از گزارشتان دیدیم الحمدلله توجه به جامعیت‌وجود دارد. محدودیتهای مادی ما و کمی بودجه ما که جنگ و انقلاب بر ماتحمیل کرده، تحقیقآ در کار شما هم تأثر گذاشته و به بعضی از بخشها به‌خاطر اولویتهایی که داریم ممکن است نتوانیم بپردازیم و این معنایش این‌نیست که مسئولان کشور و مجلس و دولت خدای نکرده به نیاز وجود این‌نهاد عزیز و عظیم بی‌توجه باشند. شما با دلگرمی ادامه بدهید و قصد قربت‌را حفظ بکنید و از خداوند پاداش زحمتتان را بخواهید و از دیگران توقعی‌نداشته باشید. کار شما کاری الهی است، ما هم در خدمت شما هستیم وان‌شاءالله با هم و با تلاش و همکاری که الان در شورای عالی انقلاب‌فرهنگی به چشم می‌خورد، دانشگاههای ما رفته رفته دانشگاههای صددرصد اسلامی و محور اقتصادی و علمی انقلاب بشود. شما را به خدامی‌سپارم. سلام بنده را به همه برادران و خواهران همکارتان ابلاغ کنید.
    و السلام علیکم و رحمه‌اللّه و برکاته