نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی
محور خطبهها: - یقضله،، یکی از برنامههای پیامبران در جوامع بشری، نماز از نیت تا وضو، ذکر و سلام و نقش آن در خودسازی انسانها، از صراط المستقیم تا توحید، نگاهی معنوی و اجتماعی به کلمات و جملات نماز - 17 شهریور، نقطه اوج مبارزات علیه رژیم پهلوی، آیتالله طالقانی، تولد حضرت زهرا(س) و روز زن، فلسطین، مهمترین مسئله بینالمللی، از کنفرانس دوربان تا مظلومنماییهای یهویان، اهداف آمریکا در کنفرانس دوربان
خطبه اول:
بسمالله الرحمن الرحیم
الحمدلله والسّلام علی رسولالله و آله و اصحابه
اعوذبالله من الشیطان الرجیم
واقم الصّلوه لذکری،* اوصیکم عبادالله بتقوی الله
و من یتق الله یکفر عنه السیئات و یعظم له اجرا**
خدا توفیق دهد که هیچوقت از جوهر و زیور تقوی جدا نباشیم و در همه زندگی خدا و حق را در نظر بگیریم که همان روح تقواست.
خطبه قبلی من درباره ذکر و نقطه مقابلش غفلت بود و گفتم هنوز احتیاج به توضیح دارد و باید مقداری از مصادیق ذکر را عرض کنیم. لذا این خطبه را هم درباره فصل مهمّ اخلاقی و عرفانی ایراد میکنم.
گفتیم که ذکر یا یاد خدا با توجه و یقظه که تعبیرات مختلفی در علم اخلاق و عرفان دارد، یکی از زیربناییترین برنامههای انبیاء و ادیان الهی، بهخصوص اسلام است و برنامه تربیتی و سیستم اخلاقی اسلام به طور جد براساس ذکر و یقظه استوار میباشد. گرچه بیشتر در کتب عرفانی به این مسأله میرسیم و در بحث اخلاق کمتر به آن توجه شده و باید بشود، امّا از مباحث اخلاقی است.
گفتیم قرآن در بیش از 300 آیه از ذکر صحبت کرده و در بیش از 40 آیه غفلت مذمت شده و آیات به مضمون خیلی فراوان بوده و روایات بسیار بسیار زیاد است و در سیره ائمه و معصومان ما بهای زیادی میبینیم که به حالت یاد و توجه به حضور خداوند شده است.
یکی از راههای تحصیل ذکر و ایجاد حالت توجّه در برنامههای اسلامی، عبادات است. عبادات اسلامی تماماً به این نکته توجه دارند و جهت عبادت را که انسان نگاه میکند، میبیند میخواهند از این محتوی بهرهگیری کنند.
آیهای را که اول صحبتم خواندم، میگوید: «واقم الصلوة لذکری»* نماز را برای یاد خدا بخوانید. اگر منظور این باشد که مهمترین هدف از نماز یاد خداست، در مسیر بحث من قرار میگیرد. البته تفسیرهای دیگری هم دارد.
با توجّه به این میخواهم امروز به نماز که کار معمولی مسلمانهاست و در زندگی ما خیلی عادی است، بپردازم و جامعه را کمی توجّه دهم که خوشبختانه ما در آستانه برگزاری اجلاس بزرگ نماز در اصفهان هستیم و همه ساله با همّتی که آقای قرائتی دارند، نماز بهخوبی در مدارس، دانشگاهها و همه جا مطرح میشود.
اگر در اینجا هم در حدّ یک نیم خطبه توجه داده شود، بسیار بجاست. عبادات فراوان است، عبادات واجب خیلی زیاد نیست. مهمترین آنها عبارتند از: نماز، روزه، حج، امر به معروف و نهی از منکر و بعضی از عبادات دیگر. امّا عبادات مستحب بسیار فراوان میباشد. با ادعیه و مناسکی که داریم، تمام زندگی انسان میتواند عبادت باشد. یعنی برنامه کار، کسب، تحصیل و هر چه در زندگی انسان است، اگر با نیت خالص و با برنامه درست و هدفدار انجام گیرد، میتواند در زمره عبادات باشد. کما اینکه عباداتی را که انجام میدهیم، اگر نیت ما بد باشد و اهل ریا باشیم، عبادت نیست. بلکه گناه محسوب میشود.
به هر حال، عبادت یک روح و یک رکن دارد که بسیار مهم است و آن به نیت بر میگردد و در ذکر میآید. در بین همه عبادات هیچ یک مثل نماز در جهت محتوی و هدف عبادت نیست. همه ارزشمند هستند و نمیخواهم ارزش آنها را کم کنم. اهمیت نماز را عرض میکنم.
نماز یک عبادت بسیار ساده، خیلی کوتاه، کم حجم، منظم، با الفاظ و شیوه منظم، با عملیات و شرایط خاصّ است که همه را شما میدانید و نمازگزاران با ریزهکاریهای مستحبی آن نیز آشنا هستند. مجموعه آسانی در اختیار بشریت قرار گرفته تا روزی پنج بار که از او خواسته شد، نماز بگذارد و به راحتی و بدون زحمت این وظیفه را انجام دهد. البته مستحبات فراوانی دارد و میتوان نماز را خیلی طولانی و مشکل کرد و بعضیها هم این کار را انجام میدهند. آنها را سرزنش نمیکنیم. بلکه تحسین میکنیم. اما موضوعی که حق اسلام و قرآن است و از ما خواستهاند، بسیار مهم است.
«اقم الصلوه لذکری»* نمازهایی که میخوانیم، بخشهای مستحب و واجب دارد. امروز میخواهم فقط واجبات آن را بیشتر بیان و باز کنم. شاید باز باشد. یعنی من زیرهای به کرمان میبرم و شاید تحفهای برای شما نباشد. امّا فکر میکنم توجّه به آن مفید باشد.
فعلاً از بحث اذان و اقامه میگذریم. چون فصول اذان و اقامه اولاً مستحب است و ثانیاً در همان حرفهایی که در نماز عرض خواهم کرد، تکرار شده و وجود دارد. از واجبات شروع میکنیم. شرایط ابتدایی را همه میدانند. اول قبله است. واقعاً باید به طرف قبله باشد که مخصوصاً از بُعد اجتماعی و روانی، بسیار بسیار مهم میباشد. طهارت لباس، وضو، طهارت مکان و غصبی نبودن و حرام نبودن فضا و مکان و شرطهایی که هست، سازنده و مهم هستند و برای چنین حالتی لازم میباشند که در دستگاه تربیتی خداوند طراحی شده است.
وقتی که بناست با همه این شرایط نماز بخوانیم و روبه قبله ایستادیم، بهخصوص نمازهای جماعت که این آثار را مضاعف دارد و بهویژه نمازهایی که در مسجد بر پا میشود و بُعد تأثیرگذاری بسیار عمیقی دارد، از جهات مختلف عبادت را به هدف واقعی خودش نزدیک میکند.
به هر حال، اینها در نماز فرادی و انفرادی هم هست. اولین حالت نیّت است که این نیت با ذکری که مورد بحث من است، کاملاً همراه میباشد، یعنی وقتی انسان میخواهد نمازش را شروع کند، باید بداند که چهکار میکند. اگر نداند، نیت نیست. حالات خاصّی هم - بعضیها فکر میکنند، باید خیلی ریزهکاری را حتّی با الفاظ در ذهن عبور دهند - داریم که خیلیهایش لازم نیست و قدر مسلّم این است که وقتی انسان ایستاد، بداند الان در حال خواندن نماز صبح است. این مقدار توجّه که اسم آن را نیت میگذاریم، ضروری است.
پس انسان خود را در محضر خداوند میبیند و وارد یک تکلیف میشود که میداند خداوند به او داده است و این فضا ایجاب میکند تا با حالت گذشته تفاوتهایی داشته باشد، چون ما تا بهحال مشغول امور زندگی در دنیا بودهایم و یک دفعه میخواهیم با خداوند ارتباط برقرار کنیم. شما هم اگر در شرایطی به چنین حالتی دست پیدا کنید، حالت جدیدی است. لذا تکبیرهالاحرام اینجا معنا مییابد که «الله اکبر».
این «الله اکبر» با «الله اکبر» اول اذان تفاوت دارد. مضمون یکی است، اما اینجا میخواهد شما را به حالت احرام ببرد. یعنی ارتباط شما را با چیزهایی که با خداوند منافات دارد، قطع کند و در شرایطی قرار بگیرید که چیزهایی را مراعات کنید. مصداق بارز احرام را در حج دارید. کسانی که مکه رفتهاند، میدانند احرام یعنی چه، یک قدر کوچکتر از آن در نماز است و آدم حرف زدن، خوردن، خندیدن، گریه کردن با صدا و خیلی چیزهای دیگر را بر خود حرام میکند. با گفتن تکبیرهالاحرام بعد از نیت، وارد یک حالت ویژه و حضور در محضر ربوی میشوید.
عرض کردم که مستحبات را نمیگویم. تمام مستحبات معنادار میباشد که در نماز وجود دارد. امّا آنچه را که تکلیف ماست، میگویم. ابتدا سوره حمد را میخوانیم که بنده بحث آنها را نمیکنم. فقط خیلی سریع از کلمات عبور خواهم کرد که با بسمالله شروع میشود که هر کاری باید با نام خدا شروع شود و در اینجا واجب و در بقیه جاها مستحب میباشد. با همین صورت که ابتدا حمد آغاز میشود و جز این سوره است. شروع با نام خدا برای انسان آموزنده و سازنده خواهد بود.
به دنبال کلمه «الله» که اسم جامع است، صفات کمالیه خداوند یعنی «رحمان و رحیم» میآید که تکیه بر رحمت خداوند دارد و این اصل آفرینش است و قطعاً خداوند در آفرینش موجودات رحمت را اصل قرار دادهاند و هر چه که غیر رحیمانه اتفاق میافتد، از ناحیه خود ما وخود موجود است. آنچه که خداوند برای موجودات خواسته و دوست دارد که آنگونه باشند، همان رحمت است و فلاح و رستگاری و رسیدن به قرب خدا و مقام رضایت از خدا و رضایت خدا از انسان هدف آن است که کلمه «الرحمن الرحیم» میخواهد این را ارتقاء بخشد که انسان اول نماز به این توجّه پیدا کند.
«الحمدلله رب العالمین» فصل نیرومندی از بیان توحید است که میگوید همه ستایشهایی که میتوان در مقابل موجود دیگری کرد، همه مال خدا و منحصر به خداوند میباشد. معنایش این است که هر چه خوبی، زیبایی و عظمت در دنیا و از هر چیز و هر کس میبینید، از آب، دریا، خشکی، کوه، زمین، انسان، ذره، کهکشان و هر چه میبینید، اینها از خودشان نیست، بلکه از خداوند است و خداوند اصل است و اینها همه سایه آن نور ازلی و ابدی خداوند هستند که به اشکال مختلف خودشان را نشان میدهند. توحیدی از این رساتر نمیشود و «العالمین» هم همینطور، هم ربوبیت مطرح است، هم عالمین، ادبا میگویند «عالمین» جمع است. چون عالم مفرد میباشد و عالمین عالمهاست و «دال» دارد که در ادبیات عرب قطعاً معنای عمومیت کامل را دارد یعنی همه عوالم.
اینکه عوالم چیست؟ ما کمی را میدانیم و بسیاری را نمیدانیم. یعنی ستایشها را باید مخصوص خدا دید و اگر انسان برای دیگران در ستایش اصالت قائل باشد قطعاً روح عرفان و توحید او مخدوش است. البته خیلیها به صورت عرضی و به عنوان سایه خدا قابل ستایش هستند. «الحمدلله رب العالمین» و «الرحمن الرحیم» تأکید همان چیزی است که در بسم الله گفتیم و مطلبی اضافه نیست.
«مالک یوم الدین» که هم مالک خواندند و هم ملک. امّا مالک قویتر است. ملک هم قرائتی است و خیلیها قبول دارند. اگر ملک باشد، یعنی فرمانده روز قیامت. اگر مالک باشد، هم ملک است و هم صاحب که ملکیت مقوله نیرومندتری از فرماندهی است. البته خداوند مالک همه چیز و بیش از مالک است همه چیز سایه خداست.
با این توصیفها وارد یک دعا میشویم. اول برای دعا زمینهسازی میکنیم. «ایاک نعبد و ایاک نستعین». فقط تو را میپرستیم. جنبهی منفی آن، نفی عبودیت طاغوت و همه قدرتها و زیباییها و همه ما سوی الله است. یعنی هیچ چیز در مقابل عظمت الهی ارزش عبودیت و بندگی ندارد و این حالت با ارزشی است که آدم فقط خود را بنده ذات جمیع صفات کمالیه بداند.
از کسی کمک نمیخواهیم. البته از ابزار مادی و انسانی استفاده میکنیم. اما اینها همه از خداست. ببینید چه حالت مهمّی است! آدم اگر موقع نماز با توجّه به آن ذکری که روح سخن و صحبت و خطبه من است نماز بخواند، خیلی بامعناست. میگویم که موقع اقامه نماز، مورد توجّه باشد. «اقم الصلوه لذکری» یعنی توجه به عمق نماز. کسانی که میفهمند، عمیقتر توجّه میکنند و برای آنهایی که میتوانند مسائل را ساده درک کنند هم قابل درک است. آنها هم همین را میگویند که نه در مقابل کس دیگری عبودیت داریم و نه از کس دیگری کمک میخواهیم. اگرچه از ابزار استفاده میکنیم، ولی میدانیم این ابزار هم از توست.
حال که اینگونه شد، هدایتمان را هم از خودت میخواهیم. تو ما را هدایت کن. اهدنا الصراط المستقیم. اینجا دیگر دعاست. برای دعا زمینهسازی شده است. قرائت قرآن میکنیم و نیت دعا فرع بر آن است. یعنی شما باید این قطعه نماز را به قصد قرآن بخوانید. اما در عین حال توجّه داشته باشید که دارید از خدا چیز بزرگی میخواهید. «هدایت» آن هم هدایت در راه مستقیم در قرآن و روایات خیلی زیاد است و صراط مفرد است. تنها یک راه وجود دارد. توجه داشته باشید که اگر بخواهیم دو نقطه را به هم وصل کنیم، فقط راه مستقیم میتواند نزدیکترین باشد. هر انحراف و کجکردنی، راه را دور میکند. از انسان به خدا، یک راه هست. نه اینکه از طُرُق مختلف نمیتوانیم خدا را بشناسیم، خیلی چیزهاست. امّا آن که رابطه بین انسان و خداست که صراط مستقیم نامیده شده، یکی است. بعد خود سوره توضیح میدهد که این راه در اختیار اشخاص خاصّی بوده و ما هم میخواهیم در راه آنهاحرکت کنیم. به اصطلاح الگو ارائه میکند. بهصورت کلی است، خدایا راه راست را به ما نشان بده، بعد الگو میگیریم، الگوی ما کیست؟ الگوی ما آنهایی هستند که مورد نعمت تو بودهاند و هستند. انسانهای منعم به نعمت الهی، الگوی انسان نمازگزار هستند که میخواهد به سوی خداوند حرکت کند.
اینها چه کسانی هستند؟ در یکی از آیات قرآن (ظاهراً سوره نساء) به اینها اشاره شده، اما بیش از اینهاست. وَمَن یُطِعِ اللّهَ وَالرَّسُولَ فَأُوْلَـئِکَ مَعَ الَّذینَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَیْهِم مِّنَ النَّبیِّینَ وَالصِّدّیقِینَ وَالشُّهَدَاء وَالصَّالِحِینَ* چهار اسم برده شده که خداوند به اینها نعمت داده و این نمازگزار میگوید که من در راه این چهار گروه باشم. انبیاء، صدیقین، صالحین و شهدا.
شهدا و صالحین احتیاج به تفسیر دارند که بنده در این خطبه فرصت توضیح آنها را ندارم. شاید خودتان بدانید و اگر هم ندانید، باید مراجعه کنید. همین جا از خدا میخواهم الگویهای بد راهشان را نصیب ما نکند.
الگوهای بد چه کسانی هستند؟ آنهایی که خداوند بر آنها غضب کرده است و گمراهند. البته این کلّی است و احتیاج به بحث دارد. شاید بتوانیم در خطبهای دیگر عرض کنیم.
وقتی از این سوره فارغ میشوید، باید چنین تصویری در ذهن شما باشد. اگر بخواهید ذکر واقعی داشته باشید. سوره بعدی سوره «توحید» است.
منظور از سوره توحید میتواند «قل هو الله احد» یا هر سوره دیگر از قرآن باشد. مشخص نیست. ولی در خیلی از روایات داریم که در یک رکعت از نمازهای یومیه، سوره «قل هو الله» را بخوانید. بقیه سورهها را هم میتوانیم بخوانیم. شاید تنوع آن بهتر باشد. ولی روزی یک بار قل هو الله احد خوانده شود. سورهای که تمام آن توحید است.
بسم الله همان بود که عرض کردم. قل هوالله احد همان توحیدی است که قبلاً گفتیم. لفظ الله الصمد تازه است. به خاطر این اینکه میخواهد بگوید خداوند از هر جهت بینیاز واحد است. خللپذیر، تغییرپذیر و نفوذپذیر نیست، ازلی و ابدی است. یعنی همان تفسیرهای مفصلی که از صمد شده است. توالد و تناسل و شریک و شبیه ندارد. همان بحث توحید است که در اذان، اقامه، سوره حمد و تکبیرهالاحرام تکرار میکنیم و اینجا با الفاظ بهتری تأکید میکنیم. بعد سراغ رکوع میرویم، حالت بسیار مهمّی است. رکوع یک چیز عرفی است. در مردم و در جوامع هست. خیلیها از ضعفا در مقابل اغنیا تعظیم میکنند و تعظیم آنها هم در خم شدن است. ولی در اسلام چنین چیزی درست نیست. تعظیمهای اینگونه مخصوص خداست. رکوع هم حالات و شرایطی دارد. باید حالت خضوعی که انسان میخواهد در مقابل یک معبود داشته باشد، در رکوع نمایان شود. آن چنان که در اظهارات قبلی توصیف کردیم، اظهار کرنش، عبودیت، بندگی، ضعف، نیاز، احتیاج، در خواست و دعا کند، چنین حالتی، ارزشمند است، ذکر آن هم جالب است. سبحان ربیالعظیم و بحمده، حمدش را قبلاتوضیح دادیم. تسبیح حرف تازهای است.
تا به حال نگفته بودیم، سبحان اشاره دارد به اینکه خدایی که من برایش رکوع میکنم، هیچ نقصی ندارد و کمال مطلق است. خداوند از هر چه که ممکن است نقص داشته باشد، منزه است و هر چه را که ممکن است مثبت باشد، آنها را دارد که کمالش را در گذشته گفتیم که ستایشها مال اوست و نقصش را اینجا عرض میکنیم.
میگوییم این خدا، بدون عیب است، کلمه عظیم هم آمده که متناسب با رکوع است، یعنی مخلوقات و موجودات دیگر عظمتی ندارند که برای آنها رکوع کنیم. بعد به سجده میرویم که اوج خضوع و خشوع است. شرایط ویژهای هم دارد. اگر بخواهد خوب انجام شود که چگونه باشد، پاها چگونه باشد، پیشانی و دستها چگونه باشد، باید دقت شود. اینها جزو مستحبات است. ولی حالت اصلیش، خضوع ویژهای دارد. ذکر آن شبیه ذکر رکوع است. جای «عظیم». «الاعلی» میآید. «الاعلی» با «اکبر» زیاد فرق ندارد. به خاطر اینکه به زمین چسبیدهایم، کلمه «اعلی» تناسب بیشتری از «عظیم» دارد. لذا این کلمه انتخاب شده است. از اینکه بگذرید دیگر ذکر واجب زیاد نیست. رکعت دوم هم مثل رکعت اول است. قنوت که در مکتب اهل بیت برای همه نمازها مستحب است و اهل سنت، به خصوص شافعیها، قائل به قنوت هستند و در بعضی از نمازها قبل از رکوع و گاه بعد از رکوع دارند. ولی خیلی از آنها قائل به قنوت به این شکل نیستند. گفتیم که بحث مستحبات نیست. در تسبیحات اربعه، سبحان الله را داریم که قبلاً گفتیم، سبحانالله و الحمدلله را گفتیم. الله اکبر را هم گفتهایم. همانهایی بوده که قبلاً بحث آن شده است. سجدهها همه شبیه به هم هستند. به تشهد میرسیم. در تشهد، بحث توحید و حمد تکرار میشود که همان بحثهای قبلی است که حالت انسان را تداوم میدهد.
فقط یک چیز اضافه میشود و آن شهادت به رسالت حضرت پیغمبر اکرم(ص) است که بسیار مهمّ است. چون نماز برای خداست و آوردن کسی غیر از خدا، به خصوص آل پیغمبر(ص) نکته مهمّی است. اولاً اهمیّت به رسالت است. چون اساس اسلام و ادیان الهی، از خدا شروع میشود، رسالت بین خدا و انسان رابطه برقرار میکند و به قیامت ختم میشود. ما قیامت را در سوره حمد گفتیم. تا به حال جای رسالت خالی بود، اینجا رسول مطرح میشود. ثانیاً درود فرستادن است که خیلی اهمیّت دارد که خداوند در این چند کلمه برای همه بشر و تا قیامت، کلمه درود بر پیغمبر را آورده و جزو وظایف دائمی و مکرر ما کرده است. این توجه به زندگی، مشی، ایمان، عقیده، عمل، احکام اسلام و اهتمام به رسالت بسیار مهمّ است.
البته همین جا توجّه داشته است که این پیغمبر، بنده خدا است، یک وقت او را «ابن» خدا ندانید. غلو نکنید، غلوی که گاهی در اشعار و تعبیرات نسبت به مقدّسین میآید. قرآن و نماز به ما توجّه داده است که هم «رسول» و هم «عبد» است. البته نکته اساسیش این است که این عبودیت، مقدمه رسالت است. اگر بندهی مخلصی نبود، نمیتوانست رسول باشد. اول باید عبودیتش را ثابت کنیم بعد رسالتش را.
بنابراین آمدن کلمه عبودت هم درس و هم توجّه بسیار جدّی است و مسأله «آل» فوقالعاده مهم است. اینجا مسأله ولایت است که بعد از پیغمبر مطرح میشود. البته اینجا بحثی با برادران اهل سنتمان داریم که میتوانید به کتب صحاح مراجعه کنید. صلوات بر پیغمبر را بدون ذکر آن، ناقص میدانند. نمیخواهم در این خطبه وارد بحث اختلافی شوم. به هر حال برایمان روشن است که به همان دلیلی که درود بر پیغمبر اهمیت داشته که در نماز بیاید، درود بر آل پیغمبر(ص) هم به خاطر روال مدیریتی جامعهی اسلامی اهمیت پیدا میکند.
بعد به سلام نماز میرسیم که سلام بر پیغمبر، است. برخی سلام را واجب نمیدانند و مستحب میدانند. بعضی یکی از آنها را واجب میدانند. این هم بحثهای دیگری دارد. ولی قطعاً سلام در آخر نماز هست، سلام بر پیغمبر و سلام بر بندگان صالح خدا و سوم آن سلام بر عموم است. البته بعضیها میخواهند بگویند که سلام سوم سلام به عموم خلق الله نیست. بلکه آنهایی هستند که همراه ما هستند، بعضیها عام میدانند.
بههرحال اوّل مخصوص پیغمبر(ص) و دوّم سلام بر بندگان صالح خدا و سوم سلام بر عموم است. اینکه حوزه عموم چقدر باشد، قابل بحث است. امّا من نتیجهای که میخواهم از این تفصیلات که خیلی از آنها را هم شما میدانید، بگیریم، این است که اگر نمازی با همین شرایط و آن مسایلی هم که در اذان و اقامه گفته شده، باشد، خیلی اهمیت دارد. تقریباً همینها است. توحید و رسالت است و آنجا تأکید بر نماز است. البته چیزهایی که در نماز گفتهایم، در اذان و اقامه نیست. فقط چند بند است. اذان و اقامه به نماز بر میگردد که آنها هم جدید است منتها جزو مستحبات نماز است.
اگر ما واقعاً با شرایط درست، با حال، با توجّه، به یاد خدا، بدون غفلت و بدون حواس پرتی نماز را بخوانیم، این همان است که خداوند گفته است: «ان الصلوه لذکری»* اگر نماز معراج مؤمن باشد، همین نماز است که انسان را به معراج میبرد. این سه آیه را با هم ببینید، اول میگوید نماز را برای یاد من بخوانید. در آیهای دیگر میفرماید: «الا بذکرالله تطمئن القلوب» با ذکر خدا، دلها آرام میشود. انسان اطمینان قلب پیدا میکند و گام سوم را در سوره والفجر میگوید: «یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک، راضیه مرضیه. فادخلی فی عبادی وادخلی جنتی» این سه آیه را کنار هم بگذارید. نماز واقعاً ذکر است و کسانی که ذکر دارند، قلبشان مطمئن است و کسانی که قلبشان مطمئن است، مخاطب دعوت خدا هستند که موقع مرگ راضی و مرضی وارد بهشت و بزم بندگان من بشوید. هم خدا از تو راضی است و هم تو از خدا راضی هستی. چه از این بهتر است؟
چرا ما کوتاهی و غفلت کنیم؟ چرا برای نماز کاهلی کنیم؟ وقتی وقت مصرف میکنیم و نماز میخوانیم؛ چرا توجه نکنیم؟ چرا نماز را با حال نخوانیم؟ در آن صورت حالت بد شیطانی است که شیطان انسان را از یاد خدا غافل میکند و این چیز بسیار بدی است.
به هر حال، خداوند این نعمت بسیار بزرگ را به ما داده که مثل پیغمبراکرم(ص) به معراج برویم و در پایان زندگی دنیوی به بزم خوبان و بندگان صالح خدا راه یابیم.
بسماللهالرحمنالرحیم
انا اعطیناک الکوثر/ فصل لربک وانحر/ انّ شانئک هوالابتر*
* سوره مبارکه طه (20)، آیه 14
** سوره مبارکه طلاق (65)، آیه 5
* سوره مبارکه طه (20)، آیه 14
* سوره مبارکه طه (20)، آیه 14
* سوره مبارکه طه (20)، آیه 14
* سوره مبارکه کوثر
خطبه دوم :
بسماللهالرحمنالرحیم
الحمدلله رب العالمین و الصلوه و السّلام علی رسول الله و علی علی امیرالمؤمنین و علی الصدیقه الصاره و سبطی الرحمه و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و الحسن بن علی و الخلف الهادی المهدی صلوت الله علیهم اجمعین.
اوصی عبادلله بتقوی الله و اتباع اوامره.
مناسبتهای هفته را با اختصار عرض کنم تا طولانی شدن خطبهی اول جبران شود.
میلاد حضرت زهرا(س) را داریم که منشاء همهی برکات و خیرات اسلامی هستند که حقیقتاً مصداق خوبی برای «انا اعطیناک الکوثر» هستند. به ما توفیق بدهد که بتوانیم از این کوثر روانی که در اختیار امت اسلامی گذاشته شده است، بهره درست بگیریم. میلاد امام راحل را هم به امت بزرگوار تبریک عرض میکنم.
در مناسبتهای دیگر، هفدم شهریور را داریم که روز تلخی بر تاریخ انقلاب اسلامی ما گذشت. امّا روز پربرکتی بود. از جهت شروع سیر نزولی سریع رژیم منحوس پهلوی بسیار مهمّ بود.
چند ماهی بود که رعب مردم شکسته شده بود و به میدان آمده بودند و تقریباً در سراسر کشور تظاهرات و حرکتهای دسته جمعی جدّی شده بود و رژیم برای فریب دادن مردم، دولت آشتی ملّی درست کرده بود. گویا با نخستوزیری شریف امامی همراه بود. ولی همان روزهای اول در برخورد با تظاهرات مردم، عدهای زیادی را در شهرستانها شهید کردند و این باعث شد جامعه روحانیت مبارز تهران برای اظهار تنفر از این کشتارها و تجلیل از شهدا و مصدومان حوادث سراسر کشور، اعلام راهپیمایی کند که روز 16 شهریور - شاید پنجشنبه بود - مردم تهران دعوت شدند. رژیم باور نمیکرد اینگونه میشود. با اینکه کشتارهای زیادی شده بود، جمعیت خیلی زیادی آمد. حقیقتاً برای رژیم ترسناک بود که ببیند این جمعیت انبوه بعد از آن کشتارها به خیابانها آمد و روحانیت هم جلوی صفوف مردم ایستاده و آماده شهادت است.
اتفاق دوّمی که افتاد و رژیم را بیشتر وحشتزده کرد، این بود که در آن راهپیمایی، نیروهای نظامی را برای حفاظت به خیابانها آوردند. نیروها در خیابانها جلوی مردم قرار میگرفتند. مردم ابتکار کردند و شعار «برادر ارتشی چرا برادر کشی؟» را از آنجا شروع کردند و گل به گردن سربازان و افسران انداختند. یا در لولههای تفنگ آنها شاخههای گل گذاشتند و آنها هم خیلی خوب استقبال کردند و جواب دادند و با مردم انس گرفتند و تا آخر راهپیمایی برخوردی نبود. واقعاً منظره عجیبی بود.
شنیدم وقتی که به شاه گزارش دادند که امروز ارتش با مردم همدلی نشان داد، خیلی ناراحت شد و دو دستش را روی سرش گذاشت و گفت: اگر درست باشد - که به نظر میآید درست باشد - دیگر به چه چیزی متّکی باشیم.
برای رژیم خیلی وحشتناک بود که میلیونها نفر از شمیران تا میدان آزادی خیابانها را پر کنند و آن شعارهای تند را بدهند و ارتش هم آنها را ببیند و با هم صمیمی باشند و گل به جای گلوله مبادله شود. این یک حرف تازه و مهمّ بود.
شاید در تمام تظاهرات دنیا یک تحوّل اساسی بود. همان روز اعلام کردند که فردا در میدان شهدا مراسم داریم و آنها دیگر وقت نداشتند که برنامهریزی کنند. تصمیم عجولانهای گرفتند. گفته میشود در این تصمیم عجولانه با مستشاران خارجی، به خصوص آمریکایی هماهنگ شده بود و برای اینکه از حرکت ارتش مطمئن نبودند که فرمان ببرد، از نیروهای بیگانه استفاده کردند. سند معتبری ندارم. ولی آن موقع مسلّم بود که این اتفاق افتاده است.
ظرف چند ساعت، در اواخر شب تصمیم میگیرند که حکومت نظامی اعلام کنند و اویسی، فرماندار نظامی تهران میشود و در خیلی از شهرها، وقتی اعلامیه حکومت نظامی را پخش میکردند، اوایل صبح بود. مردم هم رادیو نداشتند و مطلع نبودند. یا اگر هم بودند، قرار نبود اهمیّت بدهند. مردم اوّل وقت به خیابان آمدند و رژیم هم آمادگی داشت و وحشت او را فرا گرفته بود. کشتار فجیعی کردند. خارجیها یک فیلم 50 دقیقهای تهیه کرده بودند، خبرنگاران خارجی آن موقع در ایران زیاد بودند. هنوز این فیلم در ایران پخش نشده است. نمیدانم اخیراً پخش شده یا نه. آن موقع در خارج پخش شد. کوچهها و خیابانهای فرعی را بسته بودند تا مردم نتوانند بیایند و نتوانند فرار کنند، تانکها و مسلسلها، مردم را شقاوتمندانه قتل عام کردند. عدد شهدا هنوز برای ما واضح نیست. اگر هم است، من نمیدانم. خیلی شهید شدند.
فکر آنها این بود که با این حرکت، شجاعتی را که مردم پیدا کرده بودند، از دست میدهند. بیانیه امام و بیانیههای مسؤولان راهپیماییها، بهخصوص روحانیت، جوّ ارعاب را شکست و ماجرای انقلاب تا آخر ادامه پیدا کرد و از 17 شهریور تا 22 بهمن خیلی طول نکشید.
به هر حال، شهدای 17 شهریور در تاریخ انقلاب ما جایگاه مهمّی دارند و انتظار ما این است که امت و ملّت ما اینها را فراموش نکنند. باید این روز در تاریخ انقلاب مورد توجّه باشد. فردا هم به همین مناسبت مراسم داریم.(1)
از مناسبتهای دیگر، شهادت آیتالله قدوسی،(2) آیتالله مدنی،(3) دومین شهید محراب، سرتیپ دستجردی(4) که در حادثه انفجار دفتر نخستوزیری مجروح و شهید شده بودند و درگذشت آیتالله طالقانی(5) است که انصافاً حقّ زیادی بر انقلاب دارند و از اسوههای تاریخ ما هستند.
هفته زن و روز مادر را به مناسبت میلاد حضرت زهرا(س) داریم که این روزهاست. بنده خاضعانه از سهمی که خانمهای در انقلاب و بعد از پیروزی انقلاب در کشور ما داشته و دارند و همکاریهایی که کردند و نقشی که برای آینده این کشور دارند و نیمی از سهم انقلاب به آنها تعلق دارد، قدردانی کنم. خوشحالم که زنهای ما در این انقلاب عاقبت به خیر شدند و خوابی که غربیها برای زنان ایرانی دیده بودند، تعبیر نشد. آن برنامههای شوم تعبیر نشد. امروز بهترین زنان دنیا در ایران هستند. تحصیلکرده هستند و کنکورها را بیش از آقایان فتح میکنند و در سطوح عالی تحقیق و تعلیم کار میکنند و وارد مدیریتها هم میشوند و سهمشان را در مسائل اجتماعی ادا میکنند.
البته هنوز اول کار است و اگر با حفظ آرمانها و حدود اسلامی و شرایطی که اسلام برای حضور زن در جامعه قرار داده، عمل کنند، این حرکت ریشهدار و در تاریخ جهان بشریت یک الگو میشود. گرچه شیاطین به شدّت دارند کار میکنند که زنها را از مسیر خوب و صراط مستقیمی که انقلاب جلوی پایشان گذاشته است، منحرف کنند. انشاءالله هوشیاری زنان و مدیران کشور ما مانع از اجرای این توطئه خواهد شد. (تکبیر نمازگزاران)
روز تعاون(6) را داریم که تعاون در کشور حرکتی بسیار آرمانی و مهمّ و بنیانی است. به خاطر اینکه از جهت تعدیل ثروت و تقسیم امکانات و استفاده از نیروهایی که ثروت و سرمایه ندارند، امّا امکانات انسانی دارند و جذب سرمایههای کوچک در مسیر سازندگی کشور، کارسازند. باید تقویت و مراقبت شوند.
روز جهانی مبارزه با بیسوادی(7) را داریم که ایران جزو کشورهای موفق است. بعد از انقلاب بیش از 50 درصد مردم ما بیسواد بودند و امروز به جایی رسیدیم که 85 درصد مردم تقریباً باسوادند و بیسوادی بیشتر در افراد مسن و پیر است و خودشان حاضر نیستند به کلاسها بیایند، اگر بیایند آنها هم آموزش خواهند دید و حداقل خواندن و نوشتن را یاد خواهند گرفت.
امّا مسأله جهانی و بینالمللی را که میخواهم بحث کنم، مسأله فلسطین است. در رابطه با فلسطین آن چه که در آفریقای جنوبی و دوربان میگذرد، مسأله مهمّی است. من به طور مختصر یک تحلیل ارائه میدهم. باید روی این مسأله بیشتر کار کرد. از لحاظ علمی هم باید آمادگی بیشتری داشت. اتفاق بسیار مهمّی است. البته اصلش در فلسطین است که با شرارتها و جرمها و تجاوزها و بیرحمیهای اسرائیل افکار عمومی دنیا کمکم به ماهیت دولت اسرائیل و صهیونیست پی میبرد. واقعاً این یک واقعه عجیب و غریبی است که دولتی هر روز با هلیکوپتر بالای سر مردم پرواز کند - مردمی که قدرت دفاع ندارند - و از پیش مأمورین و جاسوسهایش به او اطلاع دهند که مثلاً در فلان خانه کیست، در فلان خیابان کیست، حامل آن ماشین چه کسی است و مردم را به رگبار مسلسل و موشک ببندند. یا از چند کیلومتری توپخانههایشان را روی سر مردم باز کنند. هر روز این اتفاق میافتد.
این طرف یک عده انسان بیسلاح هستند که سنگ در دست دارند و پرتاب میکنند. در مقابل 30 موشکی که از هوا میآید و کیلومتر را میزند، سنگ چه اثری دارد؟ اثرش این است که وقتی این منظره را به مردم نشان میدهند، دلهای مردم را در سراسر دنیا صید میکنند. ممکن است سنگ به تانک اسرائیلی بخورد و اثری نداشته باشد، اما انسانی که این را میبیند، به یک سرباز همیشگی علیه اسرائیل تبدیل میشود. چرا باید وضع دنیا به گونهای باشد که یک عده مردم مظلوم که خانه و زندگی و هستی آنها غارت شد، اینگونه باید از خود دفاع کنند. گاهی عملیات مسلحانه کوچکی دارند که قابل مقایسه نیست. این یک دفاع مشروع و آن یک تجاوز ظالمانه است و هر چه که پیش میرویم، بدتر میشود و بهتر نمیشود. البته طرفداران اسرائیل رایکارانه ادعا میکنند اسرائیل راهی ندارد. اگر اسرائیل بخواهد بیتالمقدس و شهرکها را بدهد و آوارگان برگردند، قدم بعدی چه خواهد شد؟
این سؤال را باید از خودتان کنید. شما که آمدید اینجا را گرفتید و 4 میلیون آدم را آواره کردید. سؤال بعدی را هم شما باید جواب بدهید و بگویید چه باید شود؟ بالاخره تکلیف 4 میلیون آواره چه میشود؟ اگر اسرائیل بخواهد همیشه این را ادامه بدهد، چه خواهد شد؟
مسألهای که از نظر من مهمّ است، وجدان عمومی دنیاست. برخلاف میل غربیها و تبلیغات سهمگین امیریالیسم خبری و اطلاعرسانی که واقعاً شعبدههایی در تبلیغات دارند، فلسطینیها توانستهاند از دیوار ضخیم این تبلیغات عبور کنند و به قلوب و افکار و عواطف دنیای بشری وارد شوند و حتّی در آمریکا و کانادا و انگلیس افراد زیادی را تسخیر کردند. در خود آمریکا گروه سازمان یهودی که علمای متبحر یهود هم در آن هستند، مخالفت خودشان را با صهیونیست اعلام کردند و الان در دوربان هستند و دارند به نفع فلسطینیها کار میکنند.
نمودش در آفریقای جنوبی است. این بسیار مهمّ است. میخواهم باز کنم که در آفریقای جنوبی چه اتفاقی میافتد. کنفرانس از سازمان ملل است. کشورهایی که شرکت کردند، در سطح عالی شرکت کردند. 30 رئیس جمهور آمدند و بقیه در سطح وزیرخارجه و کمی هم در سطوح پایینتر آمدند، 150 کشور آمدهاند. در کنار اینها سازمانهای غیر دولتی هم از کشورها رفتهاند. هزاران نفر از مردم هم در آنجا جمع شدند. یک سازمان دیگر به نام سازمان جهانی جوانان هم در کنفرانس شرکت دارد. سه کنفرانس در آنجا برگزار میشود. تقریباً این کنفرانس که سازمان ملل آنرا اداره میکند، به اتفاق آراء علیه سیاستهای غرب، به خصوص آمریکا به شدّت جریان دارد. آمریکاییها و اسرائیلیها فکر نمیکردند به این زودی افکار عمومی اینگونه در مقابلشان قرار بگیرد. علّتش این است که در درون خودشان دچار تضاد شدهاند، مثلاً اینها میخواهند علیه کشورهایی که دولتهایشان با آنها خوب نیستند، کار کنند، میخواهند از رسانههای عمومی و جهانی ملتها را تحریک کنند. میفهمند اثرش را در جاهای دیگر میگذارد. آن بیداری که در یک ملّت خاصّ - به قول خودشان - میخواهند به وجود بیاورند، همه جا بهوجود میآید. شمشیر دو لبه شد، یک طرف دشمنان خودشان را میزنند و یک طرف برای خودشان ملّتهای بیداری را در دنیا خلق میکنند که علیه آنها قیام کنند.
در مورد فلسطین اینها در مسأله دیگری گیر کردهاند. چند سال پیش آمدند برای اینکه به اسرائیل، کمک جهانی کنند، یک مسأله را مطرح کردند و گفتند که در جنگهای جهانی اوّل و دوّم یهودیهای زیادی کشته شدند و خسارت دیدند و غارت شدند. باید خسارت اینها را داد. یک طرح انسانی بود. گفتند: آلمان و فرانسه و بانکهای سوئیس باید بدهند، امثال این حرفها را شروع کردند.
کشورهایی مثل فلسطین و خیلی از کشورهای مستعمره نشستند و فکر کردند اگر بناست بدهند، ما هم اینگونه هستیم، بردهدارها، مردم ما را بردهاند و برده کردند، استعمارگران آمدند و منابع ما را بردند، خسارتهایی که دیدیم، باید پرداخته شود. این به یک خواست جهانی تبدیل شد، اشتباه بزرگی کردند که اوّل آمدند این را زیبا جلوه دادند، الان یک خواست واقعی شده است. در کنفرانس دوربان این دو مسأله به هم رسیده است. از یک طرف مسأله نژادپرستی در آفریقای جنوبی مطرح شد که انصافاً جایش آنجا بود. چون در آفریقای جنوبی سالها حکومت آپارتاید بود و مردم تا مغز استخوانشان مرارتهای آپارتاید را لمس کرده بودند. عده معدودی سفید پوست اکثریت نزدیک به 80 درصد سیاهپوستان را مثل حیوانات اداره میکردند. آنها فراموش نمیکنند. بقیه آفریقا اینگونه است، این مسائل در کنفرانس دوربان جمع شد. دو خواسته بسیار مهم مطرح شد که هر دو مثل تیر و موشک است که به کاخ سفید میخورد. (شعار مرگ بر آمریکا نمازگزاران)
از یکی دو ماه پیش روشن بود که آمریکا در دوربان مشکل جدّی خواهد داشت. من در خطبه قبلی که حدود چهل یا سی و پنج روز پیش خواندم، این مسئله را مطرح کردم و هشدار دادم. آمریکا دارد کارشکنی میکند، آمریکا تلاش کرد که این کنفرانس تشکیل نشود که از دستش در رفت. تلاش کرد که قطعنامه و بیانیههایی که صادر میشود، ضد صهیونیست نباشد و تقاضای خسارت از دوران بردهداری هم نباشد. اروپاییها هم تلاش کردند، امّا نشد. البته آنها تنزّل کردند و گفتند: غربیها باید از بردهداری عذرخوانی کنند، بعضیهایشان گفتند عذرخواهی چه دردی را دوا میکند؟ باید خسارت و غرامت بدهند. ولی این فکر در دنیا جا افتاد.
درباره مسئله صهیونیسم هم قبلاً سازمان ملل تصویب کرده بود که صهیونیسم ماهیت آپارتاید دارد و نژاد پرست است و نژادپرستی در آن هست.(8) این تصویب شده بود و این سابقه هم وجود داشت. این روزها آمریکا خیلی تلاش میکند. بیرون رفتن آمریکا و اسرائیل چیزی را حل نکرد، بلکه جوّ کنفرانس را داغتر کرد. البته متأسفانه بعضی از کشورهای اسلامی در سطح پائین شرکت کردند. ولی تأثیری نداشت. آمریکاییها مسخره شدند، وقتی آمریکا رفت، بعضیها جشن گرفتند و گفتند: بهتر حرف میزنیم. اروپائیان با یک تاکتیک ماندند که تعدیل کنند، همین امروز هم باید حرف نهایی زده شود.
اروپاییها دارند تهدید میکنند و میگویند اگر بخواهند این گونه عمل کنند، ما هم میرویم. ممکن است بتوانند نظرشان را تحمیل کنند، چون بعضی از دولتها با اینها ارتباط دارند. اگر تحمیل کنند هم چیزی را حل نمیکند. چون مردم دنیا را عصبانیتر میکند، همه میفهمند که این فشارها از کجاست. همه میفهمند این کسانی که تسلیم شدند، خودشان ضعف داشتند. اکثریت اعضای شرکت کننده، به خصوص سازمانهای غیردولتی، بیانیهشان را دادهاند و تمام شد و اسرائیل را به شدّت محکوم و نژادپرست و آدمکش معرفی کردند. شارون را کسی معرفی کردند که مردم را قتلعام میکند و خواستار محاکمه بینالمللی او شدند.
بنابراین، آنها کار مردم را کردند. کار دولتها هر چه باشد، حرفها زده شد. هنوز هم مطمئن نیستم که بتوانند تحمیل کنند. شاید تحمیل کردند، اگر هم بتوانند، اشتباه میکنند. بالاخره مردم همه چیز را فهمیدهاند. بحثهای بعدی افشاکننده است، برای مسلمانها و اعراب اعتبار شد، رئیسجمهور آمریکا گفت: کنفرانس دوربان تحت مدیریت مسلمانها و عربهاست و 150 کشور حضور جدّی ندارند. این برای کشورهای مسلمان افتخار است. او خیال میکرد عیب است، ولی این افتخار است، اگر اعراب و مسلمانها موفق شدند چنین کار اساسی را در سطح جهانی انجام دهند، کار بزرگی کردهاند. سخنرانیهای آنجا بسیار افشاگرانه بود.
نمیتوان از مسئله غرامت بردگی گذشت. اکثر این پیشرفتها و عمرانها و آبادانیهایی که شما در اروپا و آمریکا میبیند، از خون همین بردگان است، از غارت نیروی کار همین بردگان است. اینها کشتی کشتی انسانهای قوی را از آفریقا بردند و در مزارع، کارخانهها، معدنها و زیرزمینها کار کردند تا در آنجا مردهاند و آنها به قیمت جان بردگان کشورهایشان را آباد کردند. هیچ چیز به اینها نمیدهند که باید بدهند، باید سهم بدهند. ما در کشور خود میبینیم که چقدر انگلیسیها و آمریکاییها نفت و معادن و ذخایر ما را بردند! اگر بنا شد پول غرامت یهودیها را به خاطر جنگ دوم جهانی بدهند، خوب است. باید غرامت مردم هند را هم بدهند که انگلیسیها مدّت طولانی اموال آنان را بردند. این حرکت، یک حرکت مهمّ جهانی است. متوقّف کردن این کار به انرژی احتیاج دارد و چنین انرژی در اختیار آمریکا و اروپا نیست.
خوشبختانه امروز مسئله فلسطین موتور این حرکت است. من از اینجا به مردم مظلوم فلسطین سلام میکنم و به آنها پیام میدهم. عرض میکنم اگر هنوز نتوانستهاید اسرائیل را از سرزمینهای خود به عقب برانید، ولی در تمام دنیا اسرائیل و آمریکا را عقب زدید. (تکبیر نمازگزاران).
پیروزیهای کنفرانس دوربان را باید به پای شما مردم فلسطین و قبل از شما به پای نیروی مقاومت اسلامی لبنان نوشت که اسرائیل را به پشت مرزها راندند.
این حرکت شما تأثیر جهانی دارد و پیروزی شماست. مقاومت میخواهد و مسلمانها به تدریج در کنار شما قرار خواهند گرفت. انتقام خون هر شهیدی از شما در آینده به صورت وسیع از صهیونیسم و حامیانشان گرفته میشود.
بسماللهالرحمنالرحیم
قل هوالله احد/ اللهالصّمد/ لمیلد و لم یولد و لم یکن له کفواً احد*
* سوره مبارکه توحید
پی نوشت ها:
16/6/1380
1- مراسم گرامیداشت یاد شهدای هفدهم شهریور سال 1357 صبح دیروز با حضور اقشار مختلف مردم تهران در مدرسه عالی شهید مطهری برگزار شد.
در این مراسم که با مداحی مداحان اهل بیت همراه بود، حجت الاسلام موحدی کرمانی نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در سخنانی گفت: امروز برزگترین تهدید برای نظام مقدس جمهوری اسلامی خطر استحاله فرهنگی و هجوم دشمنان با ماسکها و سخنان فریبنده در قالب دوستان است.
وی افزود: امروز دشمنان به این نتیجه رسیدهاند که انقلاب اسلامی یک انقلاب فکری است از این رو جنگ فرهنگی را با قوت به راه انداختهاند تا فرهنگ ایرانی اسلامی را عوض کنند.
آقای موحدی کرمانی با اشاره به تقویم رخدادهای مختلف و تاریخ انقلاب اسلامی اظهار داشت: واقعاً مردم خوب و وفاداری داریم که در تمامی صحنهها به یاری نظام اسلامی میشتابند وقایع پیروزی انقلاب اسلامی و هشت سال دفاع مقدس همه گواه کارنامه قبولی این ملت است.
نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران در عین حال گفت: با وجود این امر نباید غفلت کرده و به خود مغرور شویم دشمن زخمی است و هر لحظه در فکر طرح توطئهای جدید علیه نظام اسلامی است.
همچنین مردم تهران ظهر شنبه 17 شهریور با برپایی نمازجماعت ظهر و عصر در میدان شهدا، یاد شهیدان والامقام این روز را گرامی داشتند و پس از اتمام نمازجماعت، شهرداری منطقه 14 به همراه مردم، اقدام به گلباران میدان شهدا کردند و یاد شهدای گرانقدر حادثه هفدهم شهریور سال 1357 را گرامی داشتند.
2- 12 مرداد سال 1306 زمانی که هنوز بیش از دو سال از روی کار آمدن رضا خان نگذشته بود، در شهر کوچک نهاوند پسری در خانوادهای روحانی متولد شد. وی را که آخرین فرزند خانواده بود علی نامیدند.
پدرش یکی از روحانیون برجسته، صاحب علم و اجتهاد و تقوا بود. دوران خردسالی شهید تحت تعلیم پدری عالم و باتقوا و مادری متدین و پرهیزگار سپری شد.
در آن برهه زمانی، درس خواندن در مدارس جدید که با تحول آموزش از شکل سنتی به سبک اروپایی همراه شده بود، برای فرزند یک روحانی معروف کار سادهای نبود زیرا خانوادههای مذهبی ترجیح میدادند که فرزندانشان در همان مکتبخانههای قدیمی تعلیم ببینند تا از انحراف فکری و اخلاقی مصون بمانند. ولی شهید قدوسی با شکستن این سنت و روش، وارد این مدارس شده و با پشتکار و زحمت بسیار توانست دروس ابتدایی را با موفقیت پشت سر گذارده و تا سال سوم دبیرستان پیشروی نماید.
او در این زمان دچار یک انقلاب فکری شده و تصمیم میگیرد که برای یادگیری دروس اسلامی به قم عزیمت نماید. لذا در سال 1321 وارد حوزه علمیه شده و مشغول فراگیری دروس اسلامی میشود. ابتدای ورودش به حوزه با سختی و غربت همراه بود. اما هیچ کدام باعث نشد که او از تحصیل علوم دینی و رشد علمی باز بماند.
در همان زمان جریان ضدیت حزب توده و جبهه ملی با روحانیت پیش آمد و او از کسانی بود که به مخالفت شدید با آنها پرداخت.
پس از کودتای 28 مرداد به دروس خود در حوزه ادامه داد. درس خارج را نزد آیتالله بروجردی و امام خمینی(ره) و دروس فلسفه را نزد علامه طباطبایی فرا گرفته و از جمله شاگردان اصول فلسفه و روش رئالیسم ایشان بود. البته ناگفته نماند که اکثر شاگردان این دروس به شهادت رسیدند. بعد از سالها تتلمذ نزد استاد علامه مورد توجه ایشان واقع شده و استادش او را به دامادی میپذیرد.
با پیش آمدن مسئله کاپیتولاسیون در 4 آبان 1343 و سخنرانی کوبنده امام خمینی(ره) در اعتراض به این مسئله که منجر به دستگیری ایشان در 13 آبان و تبعید به ترکیه گردید، جامعه مدرسین با اعتراض شدید اقدام به انتشار اعلامیهها و نشریات مخفی نمود
اما به علت شدت اختناق و فشار وارده از سوی رژیم استبداد، شاگردان دلسوخته امام از جمله شهید قدوسی را بر آن داشت که کیفیت مبارزه را متناسب با وضع پراختناق تغییر دهند. این امر مقدمه تشکیل یک گروه سازمان یافته و مخفی از مدرسین و اساتید حوزه شد. این تشکیلات مخفی به بهانه بررسی و اصلاح امور حوزه برگزار میشد ولیکن به طراحی مبارزه با رژیم شاه میپرداخت. شهید قدوسی از موسسین این تشکل بود از دیگر فعالان این تشکیلات میتوان به چهرههایی چون رهبر معظم انقلاب حضرت آیتالله خامنهای، آیتالله ربانی و آقای منتظری (که وی متاسفانه بعدها انحراف پیدا کرد) اشاره نمود.
در حدود سال 1344 این جمعیت توسط ساواک شناسایی و تمام روحانیونی که در آن بودند از جمله شهید قدوسی دستگیر و زندانی شدند.
یکی از فصول درخشان شهید قدوسی تاسیس مدرسه حقانی بود که با همیاری جمعی از اساتید، همچون آیتالله جنتی، آیتالله مصباح و شهید آیتالله دکتر بهشتی انجام گرفت. تاسیس این مدرسه نه تنها یک حرکت صرفا فرهنگی، علمی و تربیتی نبود بلکه همان طور که بعدها معلوم شد یک حرکت سیاسی دقیق و حساب شدهای بود که بعد از قیام 15 خرداد و تبعید امام به وقوع پیوست.
شهید قدوسی بدون غرور و با تواضع به دنبال اساتید میرفت و گاهی برای راضی کردن یک استاد، ده بار به وی رجوع میکرد. حرکت مدرسه حقانی باعث شد شماری از طلاب و فضلای عالم، متقی و آگاه به زمان تربیت شده و سرمایهای عظیم برای انقلاب اسلامی گردند.
ایشان بعد از پیروزی انقلاب اسلامی یکی از اعضای فعال کمیته استقبال بودند و به فرمان امام(ره) ماموریت پیدا کردند تا در دادگاههای انقلاب که در تهران تشکیل میگردید حضور بهم رسانده و متصدی مقام قضاوت گردند. پس از گذشت چند ماه از انقلاب دادگاههای انقلاب بی نظم و با مشکلات زیادی درگیر بود که این امر مسئولین را واداشت تا برای این وضعیت راه حلی بیابند. اولین قدم برای این مسئله قرار دادن مدیر دلسوز و مقتدر در راس دادگاهها بود که طی حکمی از سوی امام(ره) شهید قدوسی به سمت دادستانی کل کشور منصوب شدند.
سرانجام این پارسای پرتلاش، پس از سالها مجاهدت و تلاش شبانه روزی در شهریور ماه سال 1360 با انفجار بمبی که توسط منافقین در دادستانی انقلاب کار گذاشته بود به درجه رفیع شهادت نائل شدند و بار دیگر تاریخ، برگ خونین دیگری از دفتر مبارزات تشیع و انقلاب را ورق زد و پس از شهادت برای تشییع به قم منتقل شده و در جوار حرم ملکوتی حضرت معصومه سلام اله علیها در دل آرمید.
3- آیتالله حاج سیداسدالله مدنی به سال 1323 هجری قمری در روستای دهخوارقان (آذرشهر) چشم به جهان گشود و در سنین جوانی برای تحصیل علوم دینی به قم عزیمت کرده پس از گذراندن دروس مقدماتی نزدیک سه چهار سال به تحصیل درس فقه در محضر امام خمینی(ره) میپردازند و در جلسات درسی آیتالله «حجت» نیز حضور یافته و از شاگردان مبارز آن مرحوم میشوند.
آیتالله مدنی از همان دورانی که در قم طلبه بود مبارزات سیاسی خود را برای سرنگونی رژیم فاسد پهلوی آغاز کرد و به این جهت در همان زمان از قم به آذرشهر تبعید شد. پس از تبعید آیتالله مدنی از آذربایجان عازم شهر مقدس نجف در عراق میشوند و تدریس و تحصیل خود را در آن محل شروع میکند و درسهای مرحوم سیدعبدالهادی شیرازی مرحوم آیتالله حکیم و آیات عظام دیگر شرکت کرده و بدستور آیتالله حکیم روزانه 13 تا 14 جلسه درس از کفایه رسایل مکاسب و لمعه را برای شاگردان تدریس میکند.
وی اولین کسی بود که در جریان قیام 15 خرداد سال 1342 امت مسلمان و بپاخاسته میهن مان در نجف از حضرت مام تبعیت کرده و در انتشار تلگرام آیتالله حکیم به همین مناسبت نقش بسزایی داشت.
در زمان حکومت عبدالناصر عدهای از عملای نجف تحت نظر ایشان برای افشای چهره رژیم سفاک پهلوی به مصر فرستاده میشوند.
آیتالله مدنی در نجف سوابق مبارزاتی زیادی دارند به طوری که در زمان حکومت عبدالسلام عارف که برادر عبدالرحمان عارف بود از طرف آیتالله حکیم که از مراجع بزرگ شیعه در آن زمان بودند، فتوایی صادر میشود با این عنوان که تابع اعتقادات کمونیستی بودن (در آن زمان بعثیهای عراق به آن اعتقاد داشتند) کفر و الحاد است و از اسلام خارج شدن است. در رابطه با این فتوا از طرف بعثیون و کمونیستهایی که در حکومت عراق رسوخ کرده بودند اهانتهایی به ایشان میشود و آیتالله حکیم هم بعنوان اعتراض به این اعمال به کوفه رفته بودند در آن موقع مرحوم آیتالله مدنی دست به عملی ابتکاری میزنند طلاب را جمع کرده و کفن پوشیده و به منزل آیتالله حکیم میروند و از ایشان میخواهند که دستور جهاد بدهند.
آیتالله مدنی در سال 50 نیز بفرمان امام خمینی(ره) جهت تدریس علوم دینی به خرمآباد رفته و در آنجا حوزه علمیه کمالیه به همت و تلاش ایشان تاسیس میشود. سپس بر اثر فعالیتهایی که علیه رژیم ستم شاهی داشتند به نورآباد ممسنی گنبدکاوس بندرکنگان و مهاباد تبعید میشوند و با اوج گیری انقلاب اسلامی از تبعید به قم باز گشت و پس از پیروزی انقلاب به دعوت مردم همدان راهی این شهر شدند. در جریان تشکیل مجلس خبرگان از سوی مردم همدان به آن مجلس راه یافت و پس از شهادت آیتالله قاضی طباطبایی نخستین امام جمعه تبریز از سوی امام خمینی(ره) به عنوان نماینده امام و امام جمعه تبریز انتخاب شدند.
سرانجام در همین سنگر بود که توسط منافقی شقی در محراب عبادت به شهادت رسید و فوز عظیم یافت.
4- هوشنگ وحید دستجردی در سال ۱۳۰۴ در اصفهان متولد شد و پس از پشت سر گذاشتن دروس ابتدایی و متوسطه، در سال ۱۳۲۸ وارد آموزشگاه شهربانی شد و بعد از گذشت ۳۲ سال خدمت در پستهای مختلف بازنشسته شد.
دستجردی از طرفداران جمهوری اسلامی به رهبری آیتالله خمینی به شمار میرفت و پس از پیروزی انقلاب، در اسفند ۱۳۵۷ به خدمت دعوت گردید و در ۲۴ اسفند ۱۳۵۹ به ریاست شهربانی کل کشور منصوب شد.
سرهنگ وحید دستجردی در واقعه انفجار دفتر نخستوزیری در ۸ شهریور ۱۳۶۰ به شدت زخمی شد و شش روز بعد بر اثر جراحات وارده، به شهادت رسید و در بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد.
5- روز 19 شهریور سال 1358 هـ.ش عالم مجاهد آیتالله حاج سید محمود طالقانی پس سالها فعالیتهای علمی و مبارزاتی دار فانی را وداع گفت و ایشان در سال 1284 هجری شمسی دیده به جهان گشود. او در خانوادهای اهل علم وفضیلت ودارای روحیات انقلابی وضد ظلم رشد نمود ودر تمام طول زندگیش بیش ازنیم قرن به مبارزه با استعمار استبداد و استثمار پرداخت. مبارزات آیتالله طالقانی از زمانی که وارد حوزه علمیه شد شروع شد او از همان دوران جوانی وارد فعالیتهای تبلیغی وارشادی شد و از طریق آموزش و تفسیر قرآن و نهج البلاغه وکتب دینی دیگر گردید. آیتالله طالقانی با واقعه کشف حجاب در دوران رضاخانی به شدت به مقابله پرداخت و به دلیل همین مخالفتها دچار صدمات و سختیهای گوناگون شد. وی در سالهای 30 و 31 بنا به پیشنهاد مرحوم آیتالله العظمی بروجردی برای شرکت در موتمرا عالم الاسلامی که برای تشریک مساعی بین مسلمین کشورهای مختلف مسلمان تشکیل شده بود به مصر واردن سفر کرد واز نزدیک با مسائل دنیای اسلام آشنا شد.
آیتالله طالقانی وقتی که فداییان اسلام حرکت خود را جهت نابودی ستمگران در سطح جامعه آغاز کردند با توجه به رابطه نزدیکی که با شهید نواب صفوی داشت با این گروه بطور غیر مستقیم همکاری میکرد و هنگامی که در سال 35 رژیم شاه قصد دستگیری واعدام نواب را داشت زادگاه ومنزل پدری مرحوم طالقانی پناهگاه خوبی برای درامان ماندن وی از چنگال دژخیمان حکومت آمریکایی شاه بود.
آیتالله طالقانی در جریان نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران مبارزات ارزندهای داشت و تلاشهای فراوانی در جهت رهانیدن حقوق ملت مسلمان ایران از چنگال استعمارگران چپاول پیشه انجام داد. پس از شکلگیری نهضت روحانیت به رهبری امام خمینی در سال 41 و طرح مسائلی همچون انجمنهای ایالتی و ولایتی و انقلاب باصطلاح سفید ایشان به پیروی از امام به مخالفت با رژیم پرداخت وبه دلیل فعالیتهای زیاددر همین سال به زندان افتاد وپس از آزادی مجدداً در سال 42 در ارتباط با وقایع 15 خرداد دستگیر وبه ده سال زندان محکوم گردید. آیتالله طالقانی در زندان نیز دست از مبارزه وارشاد اطرافیان برنداشت رفتار وگفتار مناسبش حتی روی مامورین زندان اثر مثبت گذاشته بود. در پی همین تلاشهای فرهنگی وتبلیغی بود که در زندان با نوشتن تفسیر «پرتوی از قرآن» سعی در آشنا کردن افراد به عظمت و سازندگی قرآن نمود.
زندانی شدن مرحوم طالقانی در این مرحله بیشتر از چند سال طول نکشید و در سال 46 به واسطه فشارهای داخلی وخارجی بر رژیم شاه از زندان آزاد شد. وی بعد از آزادی دنباله مبارزه را همچون گذشته ادامه داد و مسجد هدایت را پناهگاه و مرکز تجمع مخالفان رژیم قرار داد و در آستانه سال 50 همزمان با برگزاری جشنهای 2500 ساله شاهنشاهی دستگیر و به مدت 3 سال در زابل و 18 ماه در بافق کرمان در بدترین شرایط به حالت تبعید به سر برد. در سال 54 مجددا به دست ساواک گرفتار شد و به 10 سال زندان محکوم گردید لکن این بار دیری نپایید که خروش مردم مسلمان پایههای حکومت سلطنتی را متزلزل نموده و ایشان با عده زیادی از زندانیان سیاسی آزاد گردید.
آیتالله طالقانی در دوران انقلاب اسلامی نیز نهایت تلاش خود را در جهت پیروزی انقلاب نمود وپس از پیروزی انقلاب اسلامی در سنگر نماز جمعه تهران با خطبههای پرشور به هدایت وارشاد مردم پرداخت و سرانجام در 19 شهریور 1358 پس از عمری تلاش خستگی ناپذیر در راه پیاده کردن احکام اسلام و مبارزه با ظلم طاغوت چشم از جهان فرو بست و به دیار باقی شتافت.
6- همه ساله، سیزدهم شهریور از تقویم رسمی کشور به عنوان «روز تعاون» گرامی داشته میشود. تعاون میتواند در تحقق رشد و شکوفایی جامعه نقشی مؤثر ایفا کند؛ چرا که با توسعه چنین فرهنگی، وحدت و همدلی در جامعه رشد مییابد و ابتکارها و خلاقیتها پدیدار میگردند و بدینوسیله، جامعه از آسیب دشمنان مصون میماند. در حدیثی از پیامبر اسلام حضرت محمد(ص) نقل است که فرمودهاند: «اگر همه شما در راه خیر و نیکوکاری به یکدیگر بپیوندید و هماهنگ شوید، دوستدار و علاقهمند به یکدیگر خواهید شد.»
تعاون و همکاری در رشد و شکوفایی جامعه نقش بهسزایی دارد. بدیهی است با گسترش فرهنگ تعاون، وحدت و همدلی در جامعه حاکم و ابتکارها و نوآوریها شکوفا میشود. دین مبین اسلام نیز کمک به همنوعان و همکاری در کارهای نیک را به مردم سفارش میکند. در جهان امروز برای کسب توفیق و سرافرازی در امور اقتصادی، فرهنگی و سیاسی به همکاری نیازمندیم. بر این اساس، انسانها برای رسیدن به اهداف بلند و عالی خود همواره باید آیه شریفه «تعاوَنوُا عَلَی البرِّ وَ التَّقْوی» را الگوی رفتاری خویش قرار دهند. بیگمان، ارزشهای معنوی و نتایج مفید اقتصادی تعاون، از دلایل مهم راهیابی آن به متن قانون اساسی جمهوری اسلامی بوده است. روز تعاون، روز احیای ارزشهای مبتنی بر همبستگی و مشارکت، اتحاد، اصول اخلاقی، صداقت و مسئولیتپذیری اجتماعی است.
تعاونیها، واحدهای کوچک اقتصادی ویژهای هستند که بهصورت مستقیم یا غیرمستقیم، در تولید ملی، کارآفرینی و جذب نیروی کار با افراد جامعه مشارکت میکنند و غالباً مالکیت مستقلی دارند. درواقع، تعاونیها، سازمانهایی مردمی هستند که از سوی خود اعضا و با اختیار کامل آنها تشکیل و منطبق با اصول بینالمللی تعاون اداره میشوند. از آنجا که تعاونیها در فرآیند رشد و تعالی اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی جامعه تأثیر بهسزایی دارند، در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به صورت گسترده به آن پرداخته شده است.
اصل ۴۴، مهمترین اصلی است که در قانون اساسی درمورد تعاونیها آمده است و در آن بهطور مشخص، تعاون را یکی از بخشهای سهگانه نظام اقتصادی جمهوری اسلامی ایران معرفی میکند. براساس این ماده، نظام اقتصاد ایران بر سه بخش دولتی، تعاونی و خصوصی با برنامهریزی منظم و درست استوار است. بهطور خلاصه، تعاونیها از بعد اقتصادی به عدالت، از نظر سیاسی به آزادی و از دیدگاه فرهنگی به ارزشهای اخلاقی و دینی توجه دارند و بهترین جلوگاه پیوند مناسب میان اقتصاد، فرهنگ و سیاست شمرده میشوند.
آموزهها، دستورها و تأکیدهای دین مبین اسلام بر کمک به همنوعان، همکاری در کارهای نیک و یاری رساندن به نیازمندان است. مسائلی چون وقف، صدقه، قرضالحسنه و زکات از این تأکید فراوان نشان دارد. در این میان، انسان در مسیر کمال خود ناچار از حیات اجتماعی و تعاون است و بیتردید، برای رسیدن به این کمال، به ابزارهای گوناگون نیاز دارد. درنتیجه، آدمی بنا بر عقل خویش، گاه حتی جماد و گیاه و حیوان را به خدمت میگیرد تا به هدف نهایی خود برسد. از اینرو، افراد بشر ناگزیر از تشکیل اجتماعی بر پایه تعاون میشوند؛ یعنی همه برای هم کار کنند و همه از کارکرد هم بهرهمند شوند. قرآن کریم نیز به این حقیقت اشاره میکند: «ما خود معاش و روزی آنها را در حیات دنیا تقسیم کردهایم و بعضی را بر بعضی برتری دادهایم تا بعضی از مردم، بعضی دیگر را به خدمت گیرند.» در آیه دیگری نیز درمورد تعاون و همکاری در نیکیها چنین آمده است: «در نیکوکاری و پرهیزکاری یکدیگر را یاری کنید و در گناه و تجاوز، به یکدیگر یاری نرسانید.» بر این اساس، مسلمانان موظفند در کارهای نیک، همکاری کنند، ولی همکاری در اهداف باطل و نادرست ممنوع است و تعاونیها از بهترین مکانها برای همکاری در کارهای نیک بهشمار میآیند.
تعاون، نوعی همکاری سازمانیافته مبتنی بر قواعدی خاص است که در پرتو مشارکت، همکاری و کمک متقابل مردم، نتایج اقتصادی معینی از آن انتظار میرود. این نتایج، حاصل مردمگرایی و شرکت دادن همهجانبه مردم در اداره امور جامعه است. در قانون اساسی به این مهم تصریح شده که یکی از اهداف جمهوری اسلامی، مشارکت همگانی مردم در تعیین سرنوشت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خویش است. تعاونیها بهموجب بهرهگیری از مدیریت مشارکتی حضور عامه مردم و اصل خودیاری، کانونهای اقتصادی مردمی هستند که یک جریان بالنده اقتصاد سالم را تشکیل میدهند؛ جریانی که مبارزه و پیشگیری از آلودگیهای اقتصادی مانند احتکار، تورم، واسطهگری و گرانفروشی را در دستور کار خود قرار میدهد و مردم را بهعنوان گروههای فعال اجتماعی، در فرآیند توسعه اقتصادی سهیم میسازد. جمهوری اسلامی با تقویت تعاونیها، حس احترام به نفس و خودآگاهی را در میان طبقات متوسط و محروم جامعه تقویت میکند و آنها را از قدرتی که در اختیار دارند، آگاه میسازد.
یکی از ویژگیهای مهم تعاونیها، همکاری و کار گروهی است. همچنین، مهمترین هدف واگذاری بخشهای دولتی، مشارکت مردم و عمومیسازی تعاونیهاست. از اینرو، با برنامهریزی دقیق و هدایت شده و استفاده بهینه از ظرفیتهای تعاونی و اجرایی، میتوان حضور بخش تعاون را در اقتصاد ملی و افزایش صادارات کشور برجستهتر کرد. صادرات تعاونیها تحت تأثیر عوامل داخلی و خارجی محدود میشود. عوامل داخلی عبارتاند از: کمبود سرمایه، نبود اطلاعات کافی و ضعف مدیریت. عوامل خارجی نیز محدودیتهای فنی و کاغذبازی دست و پاگیر اداری را دربرمیگیرد. همچنین بخش تعاون بهدلیل جلب مشارکت عمومی و گروهی، کار کردن اقشار مختلف مردم، افزایش سطح عمومی اشتغال، کارآفرینی مولد، رقابت با محصولات خارجی، بهرهمندی از تخفیف مالیاتی و استفاده از تسهیلات اعتباری مؤسسات مالی کشور، ممتازترین جایگاه را در افزایش صادرات کشور دارد.
با توجه به اهمیت بخش تعاون در حوزه اقتصاد، دو بند از سیاستهای کلی برنامه ۵ ساله چهارم (بندهای ۴۷ و ۴۸) و یک ماده مستقل از قانون برنامه چهارم (ماده ۱۰۲) به توسعه بخش تعاون اختصاص یافت. نکته دیگر اینکه در خردادماه سال ۱۳۸۵ش، سیاستهای اصل ۴۴ قانون اساسی و نیز سیاستهای کلی توسعه بخش تعاون ابلاغ شد که جهش بلندی در توسعه اقتصاد کشور بهشمار میآمد. اصل ۴۴ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، بخش تعاون را یکی از پایههای نظام اقتصادی کشور دانسته و بر بخش خصوصی مقدم ساخته است. دولت و نظام تصمیمگیری کشور، به کارآفرینی در سطح بالا و ظرفیتهای بالقوه این بخش توجه ویژهای دارد. بنا بر اصل ۴۴ قانون اساسی، سهم بخش تعاون در اقتصاد ملی تا پایان برنامه ۵ ساله پنجم، به ۲۵ درصد افزایش مییابد. همچنین با ابلاغ بندهای الف، ب و ج سیاستهای اصل ۴۴ قانون اساسی، پنجاه درصد از واگذاریها به بخش تعاون تعلق میگیرد که این به معنای ایجاد شرایط مناسب برای رشد بخش تعاون بهشمار میآید.
تعاونی، همواره هزینهها را کاهش میدهد و از فرصتها به بهترین شیوه استفاده میکند. براساس سیاستهای کلی اصل ۴۴، دولت در بخش تعاون، با استفاده از روشهایی همچون: تخفیف مالیاتی، ارائه تسهیلات اعتباری، حمایت از طریق مؤسسات مالی و نیز اقدام مؤثر برای کارآفرینی مولد، زمینه را برای فعالیتهای اقتصادی در مسئله خصوصیسازی گسترش میدهد. بهبود توانمندی و رقابتپذیری تعاونیها میتواند هم وضعیت اقتصاد داخلی را تقویت کند و هم شرایط را برای مشارکت فعال مردم در عرصههای اقتصادی و خصوصیسازی فراهم آورد و با برطرف ساختن بسیاری از مشکلات، به رشد و توسعه امور اقتصادی در جامعه بینجامد.
یکی از مسائلی که در برخی تعاونیها کمتر به آن توجه شده، بهکارگیری نیروی اجرایی تحصیلکرده و متخصص بهمنظور پیشبرد اهداف تعاونی است. بنابراین، ضروری است از راه جذب جوانان، فرهیختگان و نیز تربیت نیروی اهل فن مرتبط با زمینه فعالیت، پیشرفت تعاونیها را تضمین کرد. با توجه به تعداد بالای جمعیت جوانان جویای کار در ایران، لازم است زمینه کار مناسب برای آنها فراهم شود. درباره کار جوانان باید به این نکته توجه کرد که در حال حاضر، عرضه و تقاضای نیروی کار با یکدیگر هماهنگ نیست و احتمال افزایش میزان بیکاری در میان قشر تحصیلکرده و متخصص جامعه فراوان است. در این میان، امکانات بالقوه بسیاری در بخش تعاون وجود دارد که میتواند زمینه کار بیکاران را فراهم آورد. به عبارت دیگر، زمینه بسیار مناسبی برای ایجاد واحدهای تولیدی، خدماتی و کارآفرینی برای همه قشرها به ویژه فارغالتحصیلان دانشگاهها فراهم شده است که با توجه به محدود بودن فعالیتهای دولتی میتواند در چهارچوب تشکلهای تعاونی صورت گیرد.
حضور زنان در تشکلهای خودیار و تعاونیها، مناسبترین شیوه برای شرکت آنها در فعالیتهای اقتصادی است. زنان با تشکیل تعاونیهای تولیدی، در کنار کار مولد و جلوگیری از هدر رفتن سرمایههای کوچک، با کسب درآمد، نه تنها به خود، بلکه به معیشت خانواده کمک میکنند. بنابراین، هدف از تأسیس تعاونیهای زنان عبارت است از: بهبود وضعیت اقتصادی زنان، بالا بردن سطح تخصص و مهارتهای ایشان، فراهم آوردن امکانات فعالیتهای جمعی و مشارکتی در قالب تعاونی، ارائه طرحهای مناسب کارآفرین با توجه به فرهنگ و موقعیت جغرافیایی هر منطقه، تقویت هنرهای دستی و سنتی مورد توجه بانوان و بالا بردن کیفیت این هنرها با توجه به نیاز بازارهای داخلی و بینالمللی. بر این اساس، جامعه باید با توجه به این گنجینه عظیم ملی؛ یعنی قدرت زنان و با ایجاد فرصت برابر و توجه به تفکر شایستهسالاری، زمینه را برای رشد اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی زنان فراهم آورد.
براساس سند چشمانداز بیست ساله جمهوری اسلامی؛ ایران در سال ۱۴۰۴ش، کشوری است توسعهیافته، با جایگاه نخست اقتصادی، علمی و فنآوری در سطح منطقه با هویت اسلامی و انقلابی و الهامبخش در جهان اسلام و با تعامل سازنده و مؤثر در روابط بینالملل. در راستای اهداف سند چشمانداز ۲۰ ساله و سیاستهای کلی اصل ۴۴ قانون اساسی ابلاغ شده از سوی مقام معظم رهبری، توسعه بخش تعاون در نظر گرفته شده است. اهداف بخش تعاون در چشمانداز ۱۴۰۴ش عبارت است از: تعامل با اقتصاد جهانی، ارتقای بهبود کیفیت زندگی مردم، بالا بردن سطح عدالت اجتماعی، بسترسازی برای رشد سریع اقتصادی، توزیع عادلانه ثروت میان اقشار مختلف جامعه و بالاخره آخرین مورد: دسترسی سریع افراد جامعه به کالاهای مورد نیاز با قیمت متعادل.
7- سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی ملل متحد (یونسکو) 17شهریور برابر با 7 سپتامبر را روز جهانی مبارزه با بیسوادی نامگذاری کرد. یکی از شاخصهای رشد در جوامع متمدن، میزان بهرهمندی مردم آن کشور از حداقل سواد نوشتن و خواندن است. بدیهی است مبارزه با بیسوادی نه تنها در مقوله توسعه فرهنگی به عنوان نخستین گام قلمداد میشود، بلکه در حوزههای اجتماعی و اقتصادی و سیاسی نیز حائز اهمیت ویژهای است.
هر چه افراد جامعه به سمت باسوادی شدن پیش روند، یقیناً سیر تحول و رویکرد آن جامعه به سمت مفهوم توسعه امر سریعتری خواهد بود.
با نامگذاری چنین روزی به نام روز جهانی مبارزه با بیسوادی از سوی سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی ملل متحد یونسکو، جهانیان حذف این پدیده شوم را از جامعه بشری خواستار میشوند.
سواد، ابـزار اصلـی تـوسعـه اقتـصادی، اجـتمـاعـی و حفاظت از محیطزیسـت و همچنین ابزار مـهمــی بـرای محـو فقـر و گسـتـرش فـرصـتهـای شـغلـی، پیـش بـردن مـسـاوات جـنسـیتـی، بـهبـود بهـداشـت خـانـواده، حفاظت از محیـطزیسـت و تـرویـج مشـارکـت دموکراتیک است و سوادآمــوزی بـرای همه، بخش یکپـارچـهای از آموزش و پرورش و به منظور دستیابی بـه توسـعـه حقیقی پایدار حائز اهمیت است.
طبق آخرین آمار منتشره یونسکو، میـزان سـواد در جهان در ۲۰ سال گذشته ۱۰ درصـد افـزایــش یافته است. این سازمان که سواد را توانایی خواندن و نوشتن بیان میکند، اعلام داشته که بـا وجود افزایش سطح سواد در جهان، هنـوز ۷۵۸ میلیون نفر بیسوادند که نزدیک به دو سـوم آنان زن هستند.
اولین سازمانی که رسماً در سال ۱۳۱۵ برای مبارزه با بیسوادی بزرگسالان در ایران شروع به کار کرد، اداره تعلیمات اکابر بود. در سال ۱۳۲۲ و بعد از جنگ جهانی دوم، کلاسهای سواد آموزی بزرگسالان تحت عنوان آموزش سالمندان آغاز به کار کرد و در فاصله سالهای ۱۳۳۵ تا ۱۳۲۰،آموزش بزرگسالان با عنوان تعملیات اساسی در جهان با بنیانگذاری یونسکو مورد توجه قرار گرفت و به صورت آزمایشی در کشورهای مصر، هلند، فیلیپین و مکزیک به اجرا درآمد.
پس از این اقدام، اجلاس جهانی کنفرانس عمومی یونسکو در پاریس در مورد پیکار جهانی مبارزه با بیسوادی تصمیماتی اتخاذ کرد و در پی آن، کنگره جهانی براندازی بیسوادی در جهان را از ۱۵ تا ۲۵ شهریور ۱۳۴۴ در تهران تشکیل داد و در سپتامبر ۲۰۰۰ میلادی نیز رهبران جهان، اعلامیه هزاره را تصویب کردند و متعهد شدند، ملتهایشان تا سال ۲۰۱۵ میلادی بتوانند به یکی از اهداف آموزش همگانی دستیابند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی با صدور فرمان حضرت امام خمینی(ره)، نهضت سواد آموزی در ۷ دی ماه ۱۳۵۸ شروع به کار کرد و با تشکیل کلاسهای سوادآموزی، امکان تشکیل کلاس را در تمام نقاط کشور به وجود آورد.
از زمان تشکیل تا کنون، سازمان نهضت سوادآموزی با توجه به محرومیت بیشتر زنان از نظر سواد و آموزش نسبت به مردان، در راستای اهداف آموزش برای همه و به منظور کاهش اختلاف وضعیت سواد و آموزش بین زنان و مردان، حدود ۷/۸۲ درصد فعالیت خود در سال ۱۳۸۵ در دوره مقدماتی، ۶/۸۶ درصد در دوره تکمیلی، ۵/۸۹ دصد در دوره پایانی، ۹۰ درصد در دوره پنجم بزرگسال و در مجموع ۵/۸۵ درصد از مجموع دورهها را به زنان اختصاص داده است.
با توجه به نتایج سرشماری ۱۳۸۵، میزان بیسوادی در مناطق روستایی بیشتر از مناطق شهری است و علیرغم این که نسبت جمعیت مناطق شهری بیشتر از مناطق روستایی است، نهضت سوادآموزی با هدف محرومیتزدایی و عدالتمحوری، بیش از ۶۰ درصد فعالیت آموزشی خود در سال ۱۳۸۵ را به مناطق روستایی و عشایری اختصاص داده است.
نهضت سوادآموزی به منظور توسعه و پیشرفت آموزش کشور در سال ۱۳۸۵، حدود ۶۰۰ هزار نفر بیسواد مطلق جامعه را تحت آموزش دوره مقدماتی و حدود ۷۲۳ هزار نفر را تحت آموزش دورههای تکمیلی، پایانی و پنجم قرارداده است و همچنین به منظور تثبیت سواد و جلوگیری از رجعت به بیسوادی، حدود ۴۷۰ هزار نفر را در برنامههای پس از سوادآموزی یعنی گروه پیگیر، خدمات مکاتبهای و خدمات رسانهای تحت پوشش قرارداده است.
طبق آخرین نتایج سرشماری سازمان نهضت سوادآموزی، قدر مطلق بیسوادی از ۲/۱۴ میلیون نفر سال ۱۳۵۵ به ۸/۹ میلیون نفر در سال ۱۳۸۵ کاهش یافته است و نرخ باسوادی نیز از ۵/۴۷ درصد سال ۱۳۵۵ به ۶/۸۴ درصد در سال ۱۳۸۵ افزایش یافته است.
8- آفریقای جنوبی به عنوان کشوری که علیه رژیمآپارتاید در قرن بیستم به رهبری نلسون ماندلا جنگید همواره از سیاستهای تبعیض نژادی رژیم اشغالگر قدس انتقاد کرده و در اعمال محدودیتهای اقتصادی،آکادمیک و فرهنگی علیه رژیم اسراییل در حمایت از فلسطینیها پیشتاز بوده است. علاوه براین شهر دوربان این کشور نیز به عنوان محلی برای کنفرانسهای ضد نژادپرستی رژیم صهیونیستی معروف شده است که تاکنون چند کنفرانس با همین موضوع برگزار کرده است. در کنفرانس دوربان 1، سومین کنفرانس ضد نژادپرستی که در شهر دوربان آفریقای جنوبی در سال 2001 برگزار شد، 3500 سازمان دولتی رفتار رژیم اسرائیل در مقابل فلسطینیها را محکوم کردند. در ابن کنفرانس نمایندگان آمریکا و اسرائیل در واکنش به اعتراضات شدید به عملکرد اسرائیل از کنفرانس خارج شدند. به همین دلیل اسرائیل و سازمانهای صهیونیستی در اروپا و آمریکا، از مدتها پیش برای تحریم کنفرانس دوربان دو از طرف کشورهای غربی و دریافت تضمین برای تعدیل بیانیه نهایی کنفرانس تلاش زیادی کردند.
9- یکی از مسائل مربوط به «معرف0 الانسان» موضوع نژاد است که در زبان عربی به آن انساب میگویند و از علم مربوط به آن نیز به عنوان «علم الانساب» یاد میشود. نام نژاد به آن دسته از اقوام و جمعیت هایی اطلاق میشود که دارای خصایص مشترکی بوده و این خصائص را به طور ارثی از آبا و اجداد خود گرفته اند. به همین لحاظ جهان به چندین «نژاد» تقسیم شده است. نوع مکان و آب و هوا در ظاهر آنها نیز تفاوت صوری ایجاد کرده است. مثلاً هوای گرم وآفتابی رنگ بدن را سیاه و هوای خنک و سرد بویژه در سرزمینهای کوهستانی رنگ بدن را سفید و گلگون مینماید.
این تفاوت صوری و اختلاف رنگها در اقوام ملل و نژادهای مختلف باعث شده تا برخی نژادها خود را از تمام مردم و نژادها و اقوام جهان برتر بدانند نمونه بسیار بارز و روشن آن یهودیها و صهیونیستها هستند که نژاد خود را نه تنها بالاتر و برتر از عربها بلکه از همه ملل عالم برتر میدانند. همین مسئله باعث شده تا آنها در رعایت اصول ملی و نژادی خود پافشاری کنند.
پافشاری صهیونیستها بر اصول ملی و نژادی خود در حالی است که اصلاً یهودیان نژاد مشترک ندارند. زیرا بنابر گواهی «تورات» هبرونها که صهیونیستها خود را از اعقاب آنان میدانند هیچگاه و هیچ زمانی تنها کسانی نبودهاند که در فلسطین میزیستهاند بلکه قبل از آنها اقوام و ملیتهای دیگری همچون فنیقیها کنعانیها و... در این سرزمین زندگی میکرده اند. پس از آنکه رومیها نیز بر سرزمین فلسطین مسلط شدند به دلیل طول مدت تسلط خود و اختلاطهایی که با هبرونها داشتند این قوم به صورت دست نخورده و یکپارچه باقی نماند و از قرن پنجم میلادی به تدریج در اطراف دریای مدیترانه پراکنده شدند. حتی هبرونهای اختلاط یافته با نژادهای گوناگون دیگر نیز در سرزمین فلسطین باقی نماندند و به سرزمینهای دیگر اطراف دریای مدیترانه کوچ کردند و زندگی و شرایط تازهای برای خود ترتیب دادند.
افزون بر اختلاط هبرونها با دیگر اقوام و کوچ آنها به سرزمینهای دیگر یهودیها به سبب زندگی چند هزار ساله در سرزمینهای آفریقایی از این مجموعه فاقد زندگی اقتصادی مشترک فرهنگ مشترک سرزمین مشترک تاریخ مشترک و حتی زبان مشترک و به تقریب بیشتر حتی فاقد اعتقادات متافیزیکی مشترک هستند و آنچه اکنون به عنوان زبان عبری در اسرائیل رواج داده میشود مخلوط با زبان لهستانی و واژههای اسلاوی است و زبان مشترک واقعی تمام یهودیان نبوده و نیست. تاریخ مشترک آنها نیز که ادعا میکنند دارای تاریخ مشترکی هستند مخدوش و فاقد اعتبارات علمی است. زیرا زندگی چند هزار ساله در جوامع مختلف بیش از پدیده فرضی و ذهنی «تورات» («فردریک انگلس» درباره تورات و تمسک یهودی مذهبان به آن میگوید: «کتاب مقدس یهود چیزی جز ضبط سنن قبیلهای و دین اعراب باستان نسبت «(به نقل از گزیده نامههای انگلس چاپ مسکو 1965 ص 79) و تفکرات ناشی از آن موجبات جعل تاریخ را برای یهودی مذهبان فراهم آورده است.
به لحاظ عقیده و ایدئولوژی نیز اشترک واقعی بین یهودیها وجود ندارد. زیرا بسیاری از یهودیهای اروپایی از اعتقادات مذهبی مستحکمی برخوردار نیستند و بسیاری دیگر نیز که عمدتاً روشنفکران آنها میباشند به نیروهای ماوراالطبیعه اعتقادی ندارند. شاهد گویای این مساله در حال حاضر یهودیان ساکن سرزمین فلسطین اشغالی میباشند.
افزون بر آن هم اکنون در فلسطین اشغالی یهودیانی زندگی میکنند که سیاه آفریقایی و یا سامی نژاد هستند. یهودیان سرزمینهای عربی و آفریقایی و یهودیان موخرمایی و زاغ چشم اروپایی نه تنها در رنگ پوست و ظواهر چهرههای خود بلکه از نظر آناتومیک نیز با یکدیگر دارای تفاوتهای اساسی دارند.
علی رغم همه این مسائل که بیانگر مخدوش بودن نژاد اصیل یهودی است باز صهیونیستها به منظور جمع کردن یهودیان پراکنده در جهان و تحکیم سلطه خویش بر فلسطین اشغالی با ادعای برتری نژادی یهودیها موجودیت خشن و نژادپرستانه خود را بر ضد اعراب در فلسطین اشغالی به نمایش میگذارند. البته در ظهور و توسعه این پدیده شوم یک عامل بدون تاثیر نبود که عبارت است از: تمایلات شدید یهودیها به اموری چون بازرگانی صنعتی مالی که سرانجام آن «تبدیل انسان به شئی» و مسخ آدمی به نفع ایجاد سرمایه و برداشت سود بیشتر و نیز سلطه بر انسانها و لذت بردن از آن بود. به قول یکی از دانشمندان غرب: «لذت بردن از سلطه کامل بر شخص دیگر جوهر گرایش به آزارندگی است وهدف آزارندگی تبدیل آدمی است به کالا تبدیل چیز جاندار به چیز بی جان(مارتین لدنی رودزیا تبعیض نژادی و نقش امپریالیزم ترجمه نظام الدین مختاری و مهدی قرچه داغی ص 41 ) ایمان به تمدن جدید که در آن اقتصاد بر انسان برتری دارد و در آن سفیدپوستان «شایسته تر» و «بااستعدادتر» از سایر مردمان غیرسفیدپوست هستند باعث شد تا همانند آپارتاید در آفریقای جنوبی نژادپرستی در فلسطین اشغالی توسط صهیونیستهابه شدت رشد و توسعه یابد و فلسطینیها همچون رمههای گوسفند زندگی دوزخی خود را در زیر سلطه شوم نژادپرستان صهیونیست سپری نمایند.
در واقع صهیونیسم فلسفه نژادپرستانه آشکاری با خود به همراه داشت و به حکم سرشت خویش نژادپرستی را اساس اندیشه بنیادین خویش قرار داد. صهیونیسم ازمیان اکثر یهودیان جهان که یهودی گری را دینی آسمانی و معنوی و نه پیوند سیاسی قومی به شمار میآورند سر برآورد و اندیشه میهن قومی یهودی را مطرح کرد.
صهیونیسم به منظور توجیه اندیشه میهن قومی یهود و رویارویی با «فراخوانی به آمیختگی با دیگر ملت ها» هیچ تکیه گاهی جز نژادپرستی نیافت. برای ایمان به یهودی گری همچون دین لازم بود اندیشه یهودیگری به عنوان نژاد مطرح شود و در برابر فراخوانی به آمیختگی شعار صف بندی نژادی ارائه شود.
تئودور هرتزل در کتاب خود به نام «دولت یهود» در سال 1895 م چنین نوشته است: «دلیل بقای یهودیان به صورت ملت یگانه و نژادمتمایز به قوانین ازدواج باز میگردد که (بیش از آن که به آمیختگی نژادی یاری رساند) این امر را مانع شد(3 بولتن خبری وفا شماره 1265 ص 9 )
ماهیت رژیم صهیونیستی نیز همان ماهیت صهیونیسم نژادپرست است. لذا یکی از ویژگیهای کلی و اساسی که رژیم صهیونیستی از آن برخوردار است وجود و تثبیت عقیده خالص نژادپرستی است که در جای جای بخشها موسسات هیاتها تصمیمها و برخوردهای آن و همچنین در تمامی عرصهها و جهت گیریها ریشه دوانیده و در اندیشه آنان رسوخ کرده رفتارها را تحت حاکمیت خود درمی آورد و بر جنبش مسلط میشود. ناگهان شخص نژادپرست در حالی به حرکت در میآید که اسیر نژادپرستی خود و جذب آن شده است. همچون فرد بی ارادهای به نظر میآید که به شخصیت نیاز دارد.
در حقیقت میتوان گفت که سیاست اسرائیل براساس اصول تفکرتبعیض نژادی صهیونیسم استوار شده است. دکتر حامد ربیع از دانشمندان عرب این واقعیت (تثبیت نژادپرستی در نظام سیاسی رژیم صهیونیستی) را این گونه بیان کرده است: تبعیض نژادی با تمام مظاهر و عناصر و پایه اساسی که دارد یکی از ویژگیهای متمایزکننده وضع حکومتی اسرائیل در حال حاضر است.» (» 44 ربیع حامد عبدالله العنصری0 الصهیونی0 و منطق التعامل السیاسی فی التقالید الغربیه منشورات الطلائع الفلسطینی 0 بیروت 1979 ص 149 )
پروفسور روژه گارودی اندیشمند مسلمان فرانسوی نیز معتقد است که نژادگرائی سرآغاز و زمینه مناسبی برای سیاست توسعهطلبانه رژیم صهیونیستی به شمار میرود. صهیونیستها خود را مردمی منتخب و جدای از دیگر اقوام و ملل به شمار میآورند و معتقدند که دیگر ملتها باید در خدمت آنها باشند. در همین راستاست که سیاست غیرانسانی رژیم صهیونیستی در مورد حقوق عربها و محروم کردن آنها از حقوق سیاسی اقتصادی و اجتماعی و بهره برداری از سرزمینهای اشغالی توجیه میشود. به این لحاظ نژادپرستی صهیونیسم نظامی کاملاً هماهنگ است که الهام بخش قانونگذاران و دولتمردان اسراییل است. این نژادپرستی از همان اول تجسم طرح تئودور هزتزل (بنا به گفته خود او در کتابش) به شمار میرفت (گارودی روژه ماجرای اسرائیل صهیونیسم سیاسی ترجمه منوچهر بیات مختاری انتشارات آستان قدس رضوی 1364 ش ص 109 )
نژادپرستی گسترده و همه جانبه رژیم صهیونیستی نه تنها در مورد آدمیان بلکه در مورد نباتات نیز مصداق دارد. انسانها تحت سلطه این رژیم تنها به دلیل منشا نژادی خود به طور پیوسته و به صورتی قانونی در مهم ترین جنبههای زندگی مورد تبعیض قرار میگیرند به طوری که میتوان گفت رژیم نژادپرست اسرائیل دولتی نژادپرست در ابعاد کامل این کلمه است. «اسرائیل شاهاک» که یک یهودی اسرائیلی است و هم اکنون در فلسطین اشغالی زندگی میکند و در مقام استادی دانشگاه بیتالمقدس و ریاست جامعه حقوق بشر اسرائیل از رسمیت ویژهای برخوردار است در مقالهای که در هفته نامه دانشجویان دانشگاه عبری بیتالمقدس به چاپ رسانده در این باره مینویسد: «این عقیده دقیقا سنجیده من است که دولت اسرائیل دولتی نژادپرست در ابعاد کامل این کلمه است در زیرسلطه این دولت انسانها به دلیل منشا نژادی خود به طور پیوسته و به صورتی قانونی در مهم ترین جنبههای زندگی مورد تبعیض قرار میگیرند. این تبعیض نژادپرستانه همراه با صهیونیسم پا به عرصه وجود گذاشت و امروز اساسا در همکاری با نهادهای جنبش صهیونیستی در عمل پیاده میشود. این اعتقاد خود را از طریق ارائه اسناد متون قانونی و متن مقرراتی به اثبات خواهم رساند که هم اکنون نیز در اسرائیل معتبرند (و هر اسرائیلی خواه ناخواه از آنها آگاه است) و از سوی دولت اسرائیل به مرحله اجرا در میآیند. بنابراین در این مقاله وارد نژادپرستیهای افراد مشخص و محق نماییهای نژادپرست نخواهیم شد» (اسرائیل ،شاهاک صهیونیسم و نژادپرستی عریان، اصغر تفنگ ساز، نشر پرسش 1367 صص 212- 211)
نژادپرستی رژیم صهیونیستی در سرزمینهای اشغالی فلسطین آن قدر نمود چشمگیر داشته که سازمان ملل متحد در سال 1975 م ضمن قطعنامهای صهیونیسم را نوعی نژادپرستی خواند. در کنگرههای گوناگون نیز که در این خصوص در سراسر جهان برگزار شده است اصول نژادپرستانه صهیونیسم و نقش آن در پایمال کردن حقوق عربها محکوم شده است. با وجود این رژیم صهیونیستی بدون اعتنا به محکومیت جهانی نژادپرستی صهیونیسم از سال 1948 م قوانینی را در سرزمینهای اشغالی فلسطین و سپس در کرانه غربی و نوار غزه و جولان به اجرا گذاشت که در هیچ یک از کشورهای دوران معاصر نظیر آن دیده نشده است. مجموعه این قوانین از ایدئولوژی ویژهای سرچشمه میگیرد که نژاد یهود را براساس فلسفه صهیونیسم مستحق داشتن سرزمین بدون ساکنان آن میداند. در این زمینه «شیعا هوبن فورات» عضو اسبق کنیست (پارلمان رژیم صهیونیستی) میگوید: حقیقت اول این که صهیونیسم بدون توطن معنا و مفهومی ندارد و کشور صهیونیستی بدون کوچاندن اعراب و مصادره زمینها و محصورکردن این زمینها معنایی ندارد. البته این قوانین در سه زمینه است که عبارتند از: قوانین مربوط به امنیت اسرائیل که تحت عنوان نظریه امنیت پایه و اساس ماهیت حکمرانی صهیونیست هاست قوانین مربوط به زمین و مسائل ساختمان سازی و قوانین مربوط به محدودکردن آزادیهای دموکراتیک و فعالیتهای سیاسی . (جریس صبری، الحربات الدیموقراطیه فی اسرائیل، بیروت 1971 م )
این قوانین هر کدام قوانین دیگری را در برمی گیرد و از نظر موضوع و مضمون با همدیگر پیوند دارند. فلسطینیهای ساکن سرزمینهای اشغالی از اجرای این قوانین رنجهای بسیاری را متحمل شده اند. در واقع میتوان گفت که سیاست داخلی رژیم صهیونیستی با منطقی بیرحمانه که همانا نژادپرستی است. شکل گرفته است ولی با بزکی خاص که همانا اسطوره مذهبی دروغین است آرایش شده و این جنایتی درباره یهودیت به شمار میرود. جنایتی که در آن یهودیان نیز پس از عربها و دیگر قومیتها قربانی آن شدهاند و هنوز ابعاد و زوایای آن برای مردم جهان روشن نشده است. لذا در این نوشتار به منظور روشن ساختن هرچه بهتر ماهیت نژادپرستانه صهیونیسم و رژیم اشغالگر قدس سعی خواهیم کرد تصویر نسبتاً روشنی را از نژادپرستی صهیونیستها و ابعاد و زوایای آن ارائه دهیم. اشکال و جنبههای تبعیض نژادی در اسرائیل کسی که در اسرائیل یهودی نباشد در اشکال و جنبههای حیاتی زیر تنها و تنها به دلیل یهودی نبودن مورد تبعیض قرار میگیرد:( این جنبهها و اشکال از زبان اسرائیل شاهاک، رئیس جامعه حقوق بشر و شهروندان اسرائیل به روشنی نقل شده است.)
1- حق داشتن سرپناه حق اقامت و یا تاسیس محل کسب به انتخاب خود: بیشترین زمینهای اسرائیل به «بنیاد ملی یهود» تعلق دارند و یا از جانب آن سرپرستی میشود. این یکی از نهادهای تشکیلات جنبش صهیونیستی است که خود کم و بیش به استفاده از سیاستهای نژادپرستانه اذعان دارد. این بنیاد اقامت و یا تاسیس محل کسب و گاهی حتی اشتغال غیریهودیان را برروی زمینهای خود ممنوع کرده است تنها به دلیل آنکه آنها یهودی نیستند. چنین سیاستی در اسرائیل نه تنها دارای پشتوانه قانونی است (بر خلاف تبعیض مشابه نسبت به یهودیان که در اکثر کشورهای جهان غیرقانونی است) بلکه از سوی دستگاههای اجرایی حاکمیت اسرائیل مورد پشتیبانی علنی قرار میگیرد. با استفاده از این شیوه در اسرائیل شهرهای کاملی بنا شدهاند که به اصطلاح از «لوث وجود اعراب پاک اند» و همه اینها قانونی است. البته بهتر است گفته شود که این شهرها از «لوث وجود غیریهودیان پاکاند» در شهرهای دیگر برای سکونت «اعراب» تنها ناحیه خاصی «عطا» شده است. هرگونه کوششی از سوی یک فرد عرب به منظور اجاره و یا خرید آپارتمان از یک فرد یهودی به طور آشکار و قانونی با مخالفت مقامات دولتی (وزارت مسکن شهرداری پلیس و غیره) روبه رو خواهد شد. هیچ کس هرگز با خرید و یا اجاره آپارتمانی در ناصره مخالفت نخواهد ورزید هرگاه خریدار و یا مستاجر یهودی باشد یعنی برابر با تعریف نژادپرستانه این واژه همان گونه که در قوانین اسرائیل آمده است یک موجود انسانی که ثابت شود مادرش مادربزرگش جدهاش و مادر جدهاش یهودی بودهاند اگر او این امر را اثبات نماید چنین معامله به سرعت عملی شده و هیچ کس با آن مخالفتی نخواهد ورزید نه حکومت و نه ساکنان مخالفت تنها ازلحظهای شروع میشود که مادر خریدار یهود نبوده باشد...
برای یک فرد یهودی هیچگونه محدودیتی در مورد تاسیس محل کسب و یا نقل مکان به هر محل دیگری در اسرائیل وجود ندارد. به همین دلیل این محدودیتها که در اکثر مناطق کشور و اسرائیل به کار میروند بیانگر یک تبعیض نژادپرستانه شدید است «اسرائیل شاهاک» در این باره میگوید: من قادرم در هر لحظهای و در هر مکانی که بخواهم سکونت کنم و یا محل کسبی احداث نمایم (البته پس از توافق با مالک پیشین آن) ولی تنها به دلیل آنکه مادرم یهودی بوده است. یک شهروند اسرائیل که مادرش یهودی نبوده باشد از چنین حقی برخوردار نیست. چنین شخصی با تبعیض نژادپرستانهای روبه رو خواهد شد که هر روز و ساعت زندگی او را جریحه دار میکند. (شاهاک اسرائیل ،صهیونیسم نژادپرستی عریان، ترجمه اصغر تفنگ ساز، نشر پرسش، 1367، ص 213 )
این محدودیتها با شیوههای نژادپرستانه به همه غیریهودیان تحمیل میشود حتی به کسانی که در ارتش اسرائیل خدمت کردهاند و حتی مدال افتخار گرفتهاند و یا در جریان خدمت زخمی شدهاند «اسرائیل شاهاک» در این باره نمونهای را بیان میکند و میگوید: آقای «معروف» یک روز است و به همین لحاظ همه افراد خانواده اش وظیفه دارند مانند یهودیان خدمت وظیفه خود را در ldf (نام رسمی ارتش اسرائیل) به انجام رسانند ولی او بر خلاف یک فرد یهودی از حق نقل مکان به کارمیل برخوردار نیست. یک نفر دزد راهزن و یا قاتل یهودی حق دارد پس از بسرآمدن دوران محکومیت اش به «کارمیل» نقل مکان کند. یک غیریهود یک دروز یک چرکس و یا یک فرد مسیحی که در ارتش هم خدمت کرده باشد و در حین خدمت زخمی شده اکنون معلول باشد از حق سکونت در «کارمیل» برخوردار نیست زیرا از بد حادثه از مادر «نامناسبی» زاده شده است.
تبعیض نژادی در اسرائیل را آن گونه که در درون جنبش صهیونیستی رایج و مصطلح است نمی توان با مقوله هائی نظیر «چپگرا» «راستگر» «کبوتر» «باز» مرتبط دانست. زیرا همه جناحها به این تبعیض نژادی معتقدند. هرچند که بعضی در لباس «ملی مذهبی» و برخی دیگر در لباس «سوسیالیسم» نمایان شوند. در حقیقت پیمان مقدسی که همه این جناحها را پیوند میدهد برروی یک پایگاه مشترک یعنی نژادپرستی استوار است. هرچند که ممکن است در مورد هر یک از آنها مقوله نژادپرستی شدت و ضعف داشته باشد. یعنی یکی در اعمال سیاستهای نژادپرستانه حالت افراطی داشته و بدون آنکه ریا کند از بدترین نوع آن بهره میگیرد ولی دیگری بدان اعتقاد دارد اما آنرا با هالهای از ریا میپوشاند.
بدترین نوع نژادپرستان در اسرائیل از این نظر کیبوتس ها(مجتمعهای مهاجرنشین مسکونی زراعتی که اعضای آن به کار کشاورزی مشغول میباشند و در یک جا به صورت اشتراکی زندگی میکنند.) هستند و در میان آنها اعضای کیبوتس «هاشومرهات زئیر» از همه بدترند. زیرا آنها نژادپرستی خود را در هالهای از ریاکاری میپوشانند. یک شهروند اسرائیلی که یهودی نباشد نمی تواند به عنوان عضو در یکی از این کیبوتسها پذیرفته شود حتی در مواردی که مثلاً دختر یکی از اعضای کیبوتس عاشق یکی از کارگران غیریهود آن شده باشد. (پیشین، ص 215)
2- به کارگیری اصطلاح «تطهیر زمین:» «تطهیر زمین» اصطلاحی است که با ورود به کودکستان در مغز کودکان و همه دانش آموزان اسرائیل فرو میکنند. طبق تعریف وزارت آموزش و فرهنگ اسرائیل زمینی که «تطهیر» شده باشد زمینی است که به مالکیت یهود درآید. زمینی که هنوز «تطهیر» نشده است متعلق به آن موجوداتی است که از مادری غیریهود زاده شدهاند و باید آنرا «تطهیر» کرد. نمایندگان بنیاد ملی یهود که از پرتوان ترین کمکهای دولت اسرائیل و قبل از هر چیز «ارتش» امنیتی اش برخوردار است پیوسته دستاندرکار «تطهیر زمین» چه در خاک اسرائیل چه در مناطق اشغالی و تبدیل آنها به زمین مضاعفی در جهت نژادپرستی است. یکی از نمونههای آن منطقه «رقیه» است. اسرائیل شاهاک در این خصوص میگوید: ... آیا این انسانهایی که تا چند سال پیش در این منطقه زندگی میکردند حق دارند به شهر جدید و نژادپرستانه «یامیت» نقل مکان کنند آیا یک عرب اسرائیلی حق دارد به یامیت نقل مکان کند پاسخ رسمی دولت اسرائیل منفی است. زیرا تنها یهودیان حق دارند در شهر جدید و نژادپرستانه یا میت و مهاجرنشینهای اطرافش زندگی کنند... آنچه امروز در «رقیه» و برروی زمینهای تطهیر شده در هر جای دیگر اسرائیل رخ میدهد نیز نژادپرستی است. این نژادپرستی تا آنجا که به صهیونیسم مربوط میشود هیچ حد و مرزی نمی شناسد. «تطهیر» هر قطعه زمین در اسرائیل و به دنبال آن راندن همه غیریهودیان از زمینی که بدین گونه «تطهیر» شده است. از این نظر صهیونیسم از رژیم آپارتاید در افریقای جنوبی بدتر است. آن رژیم کشور را تقسیم کرده است. سفیدها از خرید زمین در مناطق سیاهها منع شدهاند و سیاهها از خرید زمین در مناطق سفیدها ولی صهیونیسم میخواهد تا هر جایی که میتواند زمینها را تطهیر کند. بدون رعایت هیچ حد و مرزی همه زمینها برای «سرزمین اسرائیل» و همه این زمینهایی را که «تطهیر» کرده است به یک سرزمین یکدست آپارتاید تبدیل مینماید سرزمینی که در آن موجودات انسانی یعنی آن ردهای از آنها که از مادری غیریهودی زاده شدهاند حقی برای زندگی ندارند. برای من هیچ تفاوتی ندارد که سرزمین آپارتاید از طریق سلب مالکیت و یا خریدن آن به وجود آمده است. مهم ترین نکته در این رابطه همان وجود آن است و باز هم از این نظر صهیونیستهای «میانه رو» بدترین آنها هستند. ( پیشین، ص 217 )
3- حق کارکردن: حق کارکردن اعراب برروی زمینهای کشاورزی و نیز اجاره زمین و برداشت محصولات آنها توسط اعراب در قانون و مقررات ادارهها و جنبش مهاجرنشین منع شده است. روزنامه صهیونیستی «معاریو» در زیر عنوان «ادارات مهاجرنشین اسرائیل در مخالفت با اجاره زمین به اعراب فعال میشوند» داستان نژادپرستانه زیر را میآورد:
وزارت کشاورزی و اداره مهاجرنشینهای آژانس «جویش» اخیر تبلیغات وسیعی را آغاز کردهاند تا بیماری واگیردار اجاره زمین و باغ به کشاورزان و بدویهای عرب را در جلیله غربی ریشه کن سازند.
مدیرمسئول بخش جلیله در آژانس «جویش آهارون ناخمانی» گفت که اداره اش بخشنامهای به همه مهاجرنشینها فرستاده است که در آن از واگذاری زمینها و یا باغهای ملی شده به منظور محصول برداری به وسیله کشاورزان اجاره فصلی هشدار داده است. این عمل مغایر قانون و مقررات ادارات و جنبش مهاجرنشین است . (پیشین ص 218)
«اسرائیل شاهاک» میگوید: چون من یک یهودی هستم اجازه دارم باغهایی را به منظور محصول برداری اجاره کنم ولی همین عمل برای یک عرب ممنوع است تنها به دلیل آن که عرب است. وزارت کشاورزی اسرائیل همراه با ادارات صهیونیستی مهاجرنشین به خاطر انجام کارهایی مهاجرنشینهای یهودیان را گاهی مورد بازخواست قرار میدهد با این همه تا وقتی طرفین آن هر دو یهودی باشند کاملاً قانونیاند ولی همین عمل میان یهودیان و اعراب جرمی بسیار سنگین محسوب میشود(پیشین، ص 219 )
وزارت کشاورزی اسرائیل همواره تلاش کرده تا این شکل نژادپرستی به هر نحو ممکن رعایت گردد. مسئولان رژیم صهیونیستی معتقدند که تسلط کارگران عرب بر کشاورزی آنها به مثابه وجود یک غده سرطانی در پیکر آن رژیم است. بهترین توضیح در این زمینه را وزیر کشاورزی رژیم صهیونیستی داده است. وی میگوید: تسلط کارگران عرب بر کشاورزی یهود غدهای سرطانی در پیکر ما است. (پیشین ،ص 220 )
اسرائیل شاهاک میگوید این وزیر کشاورزی با این موجودات انسانی (عربها) واقعاً همچون غده سرطانی رفتار میکند. آیا نژادپرستیهای از این هم بدتر میتواند وجود داشته باشد آیا میتوانید تصور کنید که مثلاً یک وزیر فرانسوی کارگران یهودی صنایع نساجی فرانسه را با غده سرطانی مقایسه کند و «رفتارش» نیز نسبت به آنها مطابق با همین گفته باشد.
4- حق داشتن مسکن فقط برای یهودیان: حق برابری یکی از حقوق طبیعی شهروندان هر جامعه است و هر شهروند حق دارد سیاست دولتش بر مبنای عدالت و برابری در برابر همه شهروندان قرار گیرد.
اما در اسرائیل نه تنها چنین نیست بلکه دولت آن از سیاست نژادپرستانهای پیروی میکند که فقط هدف آن رفاه برای یهودیان است. در این خصوص وزارت مسکن اسرائیل بیشترین نقش را ایفا میکند. این وزارت دارای دو بخش است بخش پر اهمیت تر همانگونه که در رقیه میبینیم از سیاست نژادپرستانهای پیروی میکند که هدف آن رفاه ولی تنها برای یهودیان است. علاوه بر آن در این وزارتخانه بخش دیگری وجود دارد بنام «بخش مسکن برای اقلیت ها» این بخش به حق شایسته چنین نامی است زیرا تنها با غیریهودیان سروکار دارد.
اسرائیل شاهاک در این باره میگوید: «در زمانی که وزارت خانه سازی مشغول احداث مجتمعهای آپارتمانی ویژه یهودیان است بخش مسکن اقلیتها درست در خلاف این جهت میکوشد. کار این اداره «کاهش دادن» به تعداد مسلمین است. اینها مردم اسرائیل نیستند که برای مهاجرت به جلیله دعوت میشوند. از یک عرب ساکن «مثلث کوچک» برای شرکت در این برنامه نژادپرستانه نه دعوتی میشود و نه هرگز درخواستش پذیرفته خواهد شد. دولت نژادپرست اسرائیل در زمینه خانهسازی همان گونه که در کشورهای دیگر نظیر شوروی آمریکا و یا بریتانیا عمل میشود هرگز دارای یک سیاست بشردوستانه تولید مسکن نبوده است. دولت اسرائیل حتی در ظاهر نیز علاقهای به تهیه مسکن برای یک انسان به دلیل این واقعیت که یک موجود انسانی است و یا برای یک خانواده فقیر و پرعائله به دلیل آنکه مسکن یکی از احتیاجات انسانی است نشان نمی دهد. این دولت به دلیل اهداف صهیونیستیاش نظیر «یهودی کردن جلیله» همزمان از دو سیاست متضاد استفاده میکند: «از یک سو کمک هرچه بیشتر به یهودیان و از سوی دیگر تبعیض و سرکوب در مورد غیریهودیان.
5- بهداشت فقط ویژه یهودیان است. در اسرائیل به تندرستی انسانها برابر با همین واژه برخورد نمی شود و علت آن نژادپرستی است. اجازه داده میشود که از بهداشت ویژه تنها برای یهودیان و از نوعی دیگر از بهداشت برای غیریهودیان استفاده شود. اسرائیل شاهاک ضمن تصریح بر این نکته که در زمینه بهداشت نیز به شیوه مسکن عمل میشود این شیوه را از اشکال نژادپرستی میداند. گرایش ذیل یکی از مصادیق و جنبههای این نوع نژادپرستی است.
چندی پیش از طرف «نماینده امین» قبیله «میخام الخوجیرات» (یکی از قبایل بدوی جلیله که در ارتش اسرائیل هم خدمت میکنند) شکایت نامهای ارسال شده بود مبنی بر اینکه قبیلهاش «حق» دریافت واکسن از وزارت بهداری را ندارد. وقتی که یک اداره جداگانه برای «بهداشت اقلیتها» در نظر گرفته میشود باید در انتظار چنین وضعی نیز بود. (پیشین ص 222 به نقل از روزنامه صهیونیستی یدیعوت آهارانوت 1975)
جنبهها و اشکال نژادپرستی فوق تنها نمونههای موجود در اسرائیل نیستند. در اکثریت قریب به اتفاق جنبههای گوناگون زندگی در اسرائیل این جداسازی به نژادپرستی منجر خواهد شد و رژیم صهیونیستی منشا اصلی و عامل اجرایی مستقیم آن میباشد. تبعیضی که پیامد ناگزیر نژادپرستی صهیونیسم است.
سابقه موضوع مساوی دانستن صهیونیسم با نژادپرستی به سال 1354 بازمیگردد. در این سال کشورهای اسلامی و عربی توانستند قطعنامه برابری صهیونیسم با نژادپرستی را در مجمع عمومی سازمان ملل به تصویب برسانند 15 سال بعد یعنی پس از شروع مذاکرات سازش منطقه دچار تحولاتی شد که صهیونیستها توانستند از موقعیت پیش آمده برای لغو قطعنامه مذکور نهایت استفاده را به عمل آورند. صهیونیستها با حمایت آمریکا قطعنامه مذکور را در آذرماه سال 1370 با تمسک به این خدعه که با شروع روند سازش خاورمیانه این قطعنامه دیگر مفهومی ندارد توانستند آن را به تعلیق درآورند.
تجاوز صدام به کویت و در یک جبهه قرار گرفتن اعراب با اسرائیل در برابر صدام نیز خود به آمادهسازی افکار عمومی برای لغو قطعنامه مذکور کمک شایانی کرد. با اینحال پنهان کردن چهره صهیونیستها در زیر نقاب صلحطلبی دیری نپایید و خوی نژادپرستانه و ددمنشانه بار دیگر بر جهانیان آشکار شد. این موضوع از 11 ماه قبل یعنی از زمان شروع انتفاضه و اوجگیری جنایات ضد بشری صهیونیستها ماهیت خود را آشکار کرد و افکار عمومی جهان را متوجه این واقعیت ساخت که صهیونیسم هرگز نمیتواند یک ایدئولوژی مذهبی یا حتی سیاسی صرف باشد. بلکه همانگونه که خود بنیانگذاران صهیونیسم اذعان کردهاند این طرز تفکر صهیونیستها را موجودات برتر میداند چنان که یکی از سرکردگان صهیونیسم اظهار داشته بود کل جهان باید روزی به دست قوم یهود اداره شود. این برداشت نژادپرستانه به نسل اولیه صهیونیستها منحصر نمیگردد بلکه در ذهن اکثر جامعه صهیونیستی حاکم است. در این راستا یکی از خاخامهای اسرائیلی اخیراً فلسطینیها را موجوداتی پست و هم ردیف مار ومیمون خوانده و آنان را مستحق مرگ دانسته بود.