خطبه ها
  • صفحه اصلی
  • خطبه ها
  • نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

محور خطبه‌ها:  جایگاه صبر در اسلام، پیامبر اسلام(ص) صبورترین انسان تاریخ، از صبر تا جزع، مردم فلسطین، صبوران سیاسی تاریخ معاصر، تعابیر مثبت و منفی درباره صبرهای دینی و سیاسی  امام حسن عسگری(ع)، سقوط هواپیمای مسافربری ایران و جنایات تاریخی آمریکا علیه ایران، اهمیت توجه به نیازهای جامعه، رشد سدسازی در دوران سازندگی، آب و آبادانی در کشور، اهمیت همدلی مسئولان

  • دانشگاه تهران
  • جمعه ۱۵ تیر ۱۳۸۰

خطبه اول:

اعوذبالله من‌الشیطان الرجیم

بسم‌اللّه الرحمن‌الرحیم

الحمدلله والسلام علی رسول الله و علی آله الائمه المعصومین، اوصیکم عبادالله بتقوی الله واتباع امره و نهیه

امیدواریم که همت همه ما متوجّه این باشد که گوهر تقوا را که حقیقتاً سرمایه سعادت است، در وجود خودمان تقویت کنیم و در محور تقوا برنامه‌ریزی و عمل کنیم.

در بحث اخلاق تاکنون به چند فصل از نظرات قرآن پرداخته‌ایم. امروز هم یکی از فصل‌های بسیار بسیار مهم و سرنوشت‌ساز اخلاقی را مطرح می‌کنم و آن مسأله صبر است.

اهمیتی که در قرآن به صبر داده شده به کمتر واژه، با مفهوم و موضوعی داده شده است. انسان هر چه که در مورد صبر بیشتر در قرآن مطالعه می‌کند، به عمق این مفهوم راه می‌یابد و به استراتژی آن بیشتر توجه می‌کند و می‌فهمد.

این تعبیری که علی بن ابیطالب، امیرالمؤمنان(ع) فرمودند: «صبر در مقایسه با ایمان انسان، به منزله سر انسان از جسد انسان است،» تشبیه مهمی است. یعنی جسد بدون سر هیچ است و ایمان بدون صبر هم چیزی ندارد. این گوشه‌ای از حقیقت است و می‌توان این مسئله را با پایه‌های علمی هم در تاریخ، هم در جامعه شناسی و هم در روانشناسی ثابت کرد. در قرآن حدود 100 آیه با لفظ صبر، استقامت و مقاومت، به این مضمون پرداخته است. اگر از لفظ کنار برویم و به مفهوم آیات نگاه کنیم، خیلی زیاد است. بسیاری از آیات قرآن لفظ صبر را ندارد، امّا صبر را به‌عنوان مهمترین ارزش برای سعادت و وسیله تکامل بشریت معرفی می‌کند.

تاریخ انبیاء در قرآن آمده است و اگر مقایسه کنید، مرتب با مواردی برخورد می‌کنید که به صبر برمی‌گردد. قرآن صبر را با انبیاء - از حضرت آدم تا پیغمبر اسلام(ص) - مطرح می‌کند. قرآن که کتاب تاریخ نیست. تکرار هم نیست که خداوند احتیاج به پرکردن کتاب و زیاد کردن آیه داشته باشد، بلکه سبک زندگی ائمه را که همین انبیاء هستند، به‌ عنوان الگو مطرح می‌کند و جالب است که وقتی زندگی انبیاء را در قرآن مطالعه می‌کنید، متوجه می‌شوید محور مهم کار انبیاء توجه به جهاد و صبر و تحمل و تلاش برای اهدافی است که برای آن مبعوث شده‌اند. یعنی مهمترین نقطه در تاریخ انبیاء که قسمت عظیمی از قرآن را گرفته است، همین صبر است. آن‌هم نه صبر به معنای انحرافی که باید توضیح بدهم تا با آنچه که واقعیت صبر است، اشتباه نشود.

قرآن به خود پیامبر(ص) می‌فرماید: «فاصبرکما صبر اولواالعزم من الرسل»* پیامبر(ص) که صبورترین انسان دنیا بودند، ولی قرآن پیغمبر(ص) را مورد خطاب قرار می‌دهد و تأکید می‌کند که اهمیت قضیه روشن باشد. می‌فرماید: «همانطور که انبیاء اولوالعزم صبر کردند و نمونه‌هایش را در قرآن برای تو گفته‌ایم، شما هم صبر کن.» امّا اولو‌العزم چیست؟

البته نمی‌توانیم برای اولی‌العزم معنای قطعی بگوییم. بعضی‌ها گفته‌اند منظور همه انبیاء است و می‌خواهد بفرماید همانطور که انبیاء صبر کردند، تو هم صبر کن. منتها قبلش لقبی به نام اولواالعزم به آنها داده است که عبارتند از انبیا و رسل. بعضی‌ها گفته‌اند منظور پنج پیغمبری است که کتاب شریعت داشتند و دین و کتاب آوردند که معروف‌ترین نظریه است. بعضی‌ها گفته‌اند 18 نفرند که در سوره انعام به ردیف آمده‌اند که همان سیاق صبر است و بعضی‌ها 9 پیغمبر یا 6 پیغمبر گفتند.

به ‌نظر می‌رسد بهترینش همان همه انبیاء باشد. اصلاً حرکت اساسی انبیاء نیاز به صبر داشت. آنها آمده‌اند تا جامعه را اصلاح کنند و اصلاح جامعه از آن بُعدی که انبیاء می‌خواهند به صبر نیاز داشته است و اگر صبر نداشتند، نمی‌توانستند آن اهدافی که آن همه مخالف و دشمن و شیاطین مانع آن بودند، تحقق دهند.

به هرحال ما، الان نمی‌خواهیم از آن بحث کنیم. چه 5 پیغمبر و صاحب شریعت معروف باشد و چه همه انبیاء باشند و چه جمعی از آنها باشند، مهم نیست. مهم این است که از پیغمبر می‌خواهد که صبر کند. به روایات هم که نگاه کنیم، متوجه می‌شویم آن‌قدر در مورد صبر روایات داریم که من هیچ لازم نمی‌دانم در خطبه کوتاهی که می‌خواهم عرض کنم، روایات را بگویم.

اصلاً محور زندگی ائمه، بزرگان، شخصیت‌ها و پیامبران، که نوعاً در روایت می‌آیند، صبر، تلاش، تحمل و بردباری در راه انجام وظایف است که طبیعتاً خیلی فراوان است. یکی از معروف‌ترینش همین جمله‌ای بود که از علی‌بن‌ابیطالب(ع) عرض کردم. می‌خواهم چند نکته مهم را در مورد صبر عرض کنم که فقط جهتی برای مطالعه و پیگیری اهل نظر
است. معمولاً در خطبه‌ها نمی‌توانیم بیش از این به این بحث‌ها بپردازیم.

یک مسأله این است که یک تقسیم‌بندی در صبر شده که معمولاً در همه ابعاد است. یکی صبر در طاعت است. یعنی انسان تکالیفش را انجام دهد، باید کمی تحمّل داشته باشد. دوم صبر در مقابل معصیت است. یعنی در مقابل هوای نفس بایستد. اگر انسان بخواهد معصیت نکند، هوای نفسش به‌او فشار می‌آورد و به‌ خاطر فشاری که از هوای نفس دارد، اگر هوای نفس را ندیده بگیرد و سرکوب کند، صبر می‌کند. سوم صبر در مقابل مصیبت‌هاست که معمولاً در اختیار انسان نیست.

زندگی همیشه مشکلات دارد، مصیبت دارد، ممکن است به وظایفمان معطوف نباشد و حوادث دنیا باشد. البته معنایی که الان می‌خواهم از صبر مطرح کنم، خودم هم از قرآن همین را می‌فهمم. قطعاً باید راه چهارمی را به‌آن اضافه کنیم که من ندیدم. شاید تحقیقم کافی نبوده است. اصولاً صبر در کتاب‌های اخلاق در مقابل مسائلی است که در زندگی روزمره داریم، حتی در مباهات و برنامه‌های زندگی، هم نیاز به صبر داریم. اگر بخواهیم به معنای اصطلاحی آن بپردازیم، صبر نه در مقابل معصیت و نه در مقابل مصیبت است. ولی انسان هر برنامه و هدفی داشته باشد، می‌خواهد هر حرکتی بکند، درس بخواند، تحقیق بکند، کاری بکند، تولید بکند، مسائل اجتماعی را داشته باشد، هر حرکت معنا دار و هدفداری داشته باشد، احتیاج به مقاومت و پشتکار و پیگیری دارد و تقسیم کردن آن به این سه نوع درست نیست. مگر اینکه بگوییم منظور از طاعت همه وظایف است، مسلماً منظور نهایی این نیست، از مثالهایی که می‌زنند می‌فهمیم که نمی‌خواهند این را بگویند. بعضی از اینها وظیفه نیست. اما کار دنیاست، کار زندگی است و نمی‌توان گفت اینها
احتیاج به‌مقاومت ندارند. بنابراین آنچه منظور قرآن است، این است که انسان باید روحیه پیگیری، مقاومت، استقامت و تحمّل را در خودش تقویت کند برای اینکه به‌اهدافش برسد. این یک نکته است.

نکته‌ی دیگر مسأله، انگیزه صبر است که بسیار بسیار مهم است. ممکن است الان بعضی جاها، آدم‌هایی باشند که صبر هم می‌کنند اما با انگیزه‌های فاسد. اتفاقاً در قرآن از اینها هم مواردی هست و تعبیر صبر هم شده است. مسلماً از نوع صبری که ما داریم بحث می‌کنیم، نیست.

اگر فکر، عقیده و راه، درست باشد و راه خدایی، انسانی و برای حرکت صالح و سالم باشد، ارزش صبر را دارد.

حالا اگر کسی یک‌دندگی و کارهای بدی می‌کند، او هم صبر می‌کند. با مشکلاتش می‌سازد. اما صبر ممدوح نیست، این یکدندگی و لجاجت است. بنابراین بحثی که داریم و این همه از صبر تعریف می‌کنیم، این صبر، صبری است که برای هدفی مقدس، راهی مقدّس، فکری درست و مفیدی انجام شود. تعبیر قرآن هم همین است که اگر انسان در مسیر خدایی صبر کند، لحظه به لحظه نتیجه می‌گیرد. البته منتظر قیامت نمی‌ماند. نتایج صبر همیشه همراهش است. این‌هم یکی از نکات بسیار بسیار مهم مسأله صبر و بردباری است.

در مقابل صبر، وادادگی و جزع است. البته معمولاً در روایات و در کتب اخلاق در مقابل صبر جزع را می‌آورند، یعنی بی‌تابی. اما فکر می‌کنم که باید عمومی‌تر از این مطرح کنم. وادادگی و بی‌تفاوتی در مقابل مسائل مهم عقیدتی و اجتماعی جامعه می‌باشد که جزع هم یکی از آنهاست. تعبیری از امیرالمؤمنین علی‌بن‌ابیطالب(ع) است که می‌فرماید: «کسی که نتواند با صبر و مقاومت و پشتکار موفق شود،
وادادگی و بی‌تابی او را نابود می‌کند.» برای این مفهوم مهم اجتماعی و اخلاقی در زندگی بشریت تعبیرات بسیار بسیار گویایی است.

این هم یک نکته بود که می‌خواستم عرض کنم. نکته خیلی مهم سیاسی- اجتماعی در بحث صبر، تلقی انحرافی است که اسلام، به‌ خصوص شیعه در خیلی از شرایط تاریخی، از آن ضربه خورده است. هنوز هم در بخشی از جامعه از صبر یک معنای منفی می‌گیرند. این خیلی مهم است. ما قبل از انقلاب به این نوع صبر، صبر انحرافی می‌گفتیم. صبری است که اسرائیلیات و عوامل نفوذی یهودی‌ها در صدر اسلام وارد معارف اسلام کرده بودند. صبری که ما صحبت می‌کنیم، موتور حرکت است، عامل محرّک است، نیروی انسان را بالا می‌برد، ضعف‌ها را از وجود انسان می‌ریزد و در هر حال انسان را مقاوم می‌کند. اما بعضی‌ها معنای صبر را اینطور کردند که انسان بنشیند و توجهی به وظایف و حوادث و شرایط نداشته باشد و بگوید که خداوند اصلاح می‌کند. اصلاً چنین صبری در هیچ یک از روایات ما ممدوح نیست. در منابع ما محقق نیست. مگر آن مواردی که همان اسرائیلیات است که بحث شده و نمونه‌هایی از آن را می‌توان پیدا کرد.

انبیاء که مأمور به صبر می‌شوند، مگر صبرشان این‌گونه بود که بنشینند و همه چیز را به امید خدا بگذارند؟ بیشترین صبر در میدان جهاد است، در مبارزه است. بیشتر این صبرها که در قرآن آمده، در درگیری‌های با عوامل مقتدری است که در جامعه فساد ایجاد می‌کنند، اینها مسائل بسیار مهمی است که بعضی‌ها حالت تقدّس هم به‌خودشان می‌گیرند و خیال می‌کنند که این صبر است و این صبر نتیجه‌بخش است.

به‌خصوص در زمان غیبت حضرت ولی‌امر(عج) این مسأله بسیار
جدّی شده و بسیاری از آدمهایی که می‌خواهند عمل، تلاش، کار و مبارزه نکنند و آسایش داشته باشند، در پشت این واژه مقدّس قرار می‌گیرند و می‌گویند که ما صبر می‌کنیم. در بسیاری از روایات است که از تفسیر آیه سوءاستفاده کردند که عده‌ای بدون حساب و سریعاً وارد بهشت می‌شوند. اینها همان‌هایی هستند که ملائکه به استقبال آنها می‌آیند و می‌گویند که شما با این سرعت بردیگران سبقت گرفتید و به آنها می‌گویند به‌ خاطر صبر به بهشت می‌روید. آنهایی که با مفهوم مثبت و قرآنی و الهی، سازنده، نیروی محرک و مجاهدت ساز بتوانند صبور باشند، عاقبت خوبی دارند. انسان در موقع صبر مشکلاتی را تحمّل می‌کند، امّا عاقبت به خیر است.

اگرچه ممکن است همین تحمّل، مشکل و تلخ باشد، امّا صبر میوه شیرینی است که از این لحظات تلخ زندگی انسان به‌دست می‌آید.

می‌خواهم مطلب مهمی را بیشتر تأکید کنم. نمونه‌هایی را از همین مسأله‌ای که الان مطرح کردم، عرض می‌کنم، تاریخ معاصر را می‌گویم و خیلی به گذشته‌ها برنمی‌گردم. چون زیاد شاخ و برگ دارد.

هر جا صبر مثبت و سازنده همراه جهاد، مبارزه، تلاش، فداکاری و ایثار در جامعه اسلامی پیدا شد، جوامع اسلامی نتیجه گرفته‌اند و هر جا خمودی، کسالت، وادادگی و شاید جزع و آه و ناله خواسته جای مقاومت مردانه را بگیرد، ذلت و بدبختی پیش آمده است.

تاریخ فلسطینی‌ها را بنگرید. فلسطینی‌ها در هر مقطعی که تلاش، جهاد و حرکت کردند، نتایجی گرفتند و هر جا زود فرار کردند و تسلیم شدند، دشمن جلو آمد و این وضع را به وجود آورد. اینها الان نزدیک 50 سال است که در اردوگاههایشان زندگی می‌کنند، شاید اگر با اینها صحبت کنیم
که چرا در اردوگاه ماندید، بگویند مستضعفیم. رجال، نسأ و ولدان در اردوگاهها زندگی می‌کنند.

4 میلیون مسلمان آواره، ضعیف و مظلوم در اطراف مرزهای فلسطینی در خانه‌های کوچک زندگی می‌کنند. من قبل از انقلاب در سوریه به یکی از این اردوگاه‌ها رفتم. واقعاً انسان سر تا پا محزون می‌شود. هنوز آن اندوه را در وجود خودم احساس می‌کنم. آنها با نهایت فقر، بدبختی و تنگدستی، با زن، بچه و پدر و مادر که معمولاً پر فرزند هستند، با جیره محدود سازمان ملل که مقداری برنج و روغن به ‌اینها می‌دهند، در یک خانه زندگی می‌کنند.

این چه صبری است! یعنی این صبر را اسلام می‌پسندند؟ ممکن است اینها فکر کنند ما داریم صبر می‌کنیم. بدتر از این کسانی هستند که قدرت، دولت و پول هم دارند. پنجاه، شصت کشور اسلامی دارند در این مصیبت صبر می‌کنند.

آیا این، مصداق صبر بر مصیبت و اطاعت است؟ اصلاً نیست و ضد صبر است. تا این تصوّر باشد، هیچ‌ وقت انسان حرکت و مجاهده نمی‌کند و خیال می‌کند در حال عبادت است. اما قرآن می‌فرماید: بدترین ضررها این است که انسان عمل بدی را انجام دهد و خیال کند که خوب عمل می‌کند. «و هم یحسبون انهم یحسنون صنعاً».*

حرکتی به نام انتفاضه کردند و شما می‌بینید که دنیا را چگونه تکان داده است و تا به‌حال حدود 500 شهید داده‌اند. شاید فلسطین یک میلیون شهید داده باشد. اما الان 500 شهید دادند و دنیا را به حرکت آوردند. آمریکا و اروپا ترسیدند کشورهای عربی و اسلامی دنبالشان
آمدند. حرکتی در دنیا دیده می‌شود. اسرائیل دست و پای خودش را جمع می‌کند. می‌توانیم همین الان این واژه را به‌عنوان یک تکلیف قرآنی به‌مردم بگوییم که داریم صبر می‌کنیم.

عده‌ای تحت بدترین شرایطی که اسرائیل آنها تحمیل کرده، در حال جهاد هستند تا خودشان را نجات دهند که این قدر نتیجه بخش است. لبنان مَثل بهتری است، لبنانی‌ها وضعشان بد بود. جنگ داخلی و این همه فشار روی آنها بود و بدترین نوع زندگی را در جنوب لبنان داشتند. به‌ خاطر همین شرایطی که تحمیل کرده بودند، تفرقه، جنگ، فساد و چیزهای عجیب و غریبی داشتند. وقتی تصمیم گرفتند جهاد و مقاومت کنند، استقامت نمودند و حرکت کردند و صبر داشتند. اسرائیل بمباران کرد، آنها صبر کردند و امروز عزیز شده‌اند و دشمن هم می‌پذیرد اینها در جامعه یک حرکت مثبت تاریخی کردند و عزیز و کریم هستند.

کمی به عقب برگردیم. الجزایر مدت طولانی مستعمره فرانسه بود و این همه ستم می‌دید. وقتی الجزایری‌ها دست به مجاهده زدند، جهاد کردند. یک میلیون شهید هم دادند و فرانسه را بیرون راندند و استقلال خودشان را به‌دست آوردند. اگرچه آن روحیه در حال ضعیف شدن است و دوباره دارند گرفتار مشکل می‌شوند.

بیشتر مثالم روی ایران است که در حوزه و در صحنه‌های سیاسی و مذهبی جامعه بودیم و تفسیرهای منفی صبر را از بعضی‌ها می‌فهمیدیم. حتی در خود حوزه شماتت می‌کردند و می‌گفتند: ما مأمور به صبریم و اینجور معنا می‌کردند. ما اگر هزار سال دیگر هم صبر می‌کردیم، رژیم سلطنتی پهلوی کنده نمی‌شد و می‌ماند.

مردم مقاومت کردند، شهید دادند، به خیابانها آمدند، مشکلات را
تحمّل کردند. عدّه‌ای از نیروهای پیشتاز و سابقون حاضر شدند به زندان‌ها بروند، شکنجه و شهید شوند و قدری مقاومت کردیم تا شجره خبیثه را از زمین دربیاوریم و شجره طیبه را جایگزین کنیم. همیشه این جنگ‌ها در تاریخ بوده است.

انبیاء همین مسائل را داشتند و همیشه آدمهای منفی‌باف بوده‌اند و می‌گفتند معنای صبر اینهاست که گفتم. منبع کسانی که این حرف‌ها را می‌زنند، روایات نفوذیهای یهودیان صدر اسلام است. به هر حال، با صبر به‌این وضع رسیدیم و الان هم انقلاب خوب است. اگر در دوران دفاع مقدس حضور حماسی و بی‌نظیر نیروهای مردمی، نیروهای مسلح، ارتش و سپاه در جبهه نبود و مقاومت و صبر نمی‌کردیم و صبر از نوع اردوگاه فلسطینی‌ها می‌نمودیم، چه اتفاقی می‌افتاد؟ همه چیز را می‌بردند. الان هم همین موضوع است. اگر ما فکر می‌کنیم این دین، حق است و خدا آن را حفظ می‌کند و ما مأمور به صبریم، اینها جواب نمی‌دهد و خداوند هم بنایش بر این نیست و به پیامبرش می‌فرماید اینجوری صبر و جهاد کن، اگر ما می‌توانستیم وقت بگذاریم و چند آیه‌ای را که از صبر بیان کردم، حداقل یک خطبه در تفسیر آنها عرض می‌کردیم، مردم می‌توانستند به محتوای صبر اسلامی و قرآنی بیشتر واقف شوند. ولی فرصت نیست و به‌طور محدود عرض کردم.

می‌خواهم نتیجه بگیرم که صبر به معنای مثبت، سازنده و محرّک مهمترین استراتژی حرکت سیاسی و اجتماعی اسلام است که قرآن با این اهتمام به‌آن پرداخته و بیش از یک‌صد آیه و تاریخ انبیاء را شاهد آن می‌گیرم. این می‌تواند برای جامعه، آینده، نسل‌های بعدی و اهداف الهی قرآنی ما، راه موفق و منصوری باشد. ان‌شاءاللّه بقیه بحث‌های مربوط به
صبر را از رسانه‌ها و خطبای دیگر و سایر جاهایی که به‌این مسائل می‌پردازند، بیشتر بشنویم.

بسم‌الله الرحمن الرحیم

والعصر/ ان‌الانسان لفی خسر/ الّا الذین آمنوا و عملوا الصّالحات و تواصوا بالحقّ و تواصوا بالصّبر*

 

* سوره مبارکه احقاف (46)، آیه 35

* سوره مبارکه کهف (18)، آیه 104

* سوره مبارکه العصر

 

خطبه دوم:

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم

الحمدللّه والسلام علی رسول اللّه و علی علی امیرالمؤمنین و علی الصدیقه الطاهره و سبطی الرحمه و علی ‌بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد والحسن بن علی والخلف الهادی المهدی(عج) صلوات الله علیهم اجمعین.

اوصی عبادالله بتقوی الله واتباع امره و نهیه.

در مناسبت‌های هفته اولین آن میلاد مقدس حضرت امام عسگری(ع) است که میلاد فرخنده ایشان را خدمت شما عزیزان و امت بزرگوار تبریک عرض می‌کنم.

چند جمله‌ای هم از زمان حیات امام(ع) سخن بگوییم. امام حسن عسگری(ع) و والد بزرگوار ایشان امام هادی(ع) به عسگرین معروف هستند و یکی از وجوه احتمالی تسمیه عسگری این است که در محدوده نظامی خلفای بنی‌عباس تحت نظر بوده‌اند. بعید نیست که دلیل عمده این لفظ همین بوده باشد. البته چیزهای دیگر هم می‌گویند. دوره بسیار مشکلی در زندگی این دو بزرگوار بوده است و علت آن این بود که شیعه کم‌کم رشد کرده بود و نهضت‌های شیعی در سراسر جهان
به‌چشم می‌خورد و همانطوری که در سریال امام رضا(ع) که از سیما پخش شد و مردم ما تا حدودی از تاریخ آن زمان مطلع شدند، دیدید، در اکثر نقاط دنیا شیعیان به عنوان نیروی بسیار مقاوم، جدّی و صبور و ضد مظالم بنی‌عباس در حرکت بودند و به ‌طور طبیعی حکومت وقت می‌بایست این جمعیت عظیم را که از غرب آفریقا تا عمق قاره هند و آسیای مرکزی امتداد داشت و از جنوب تا شمال معموره کره خاکی دیده می‌شد، مهار کنند که مهمترین نقطه ممکن این بود که نقطه مرکزی را مهار نمایند و آنان امامان معصومی بودند که اینها می‌شناختند. نمونه‌هایش را شما در سریال امام رضا(ع) دیدید که چطور ایشان را به‌اجبار به‌ایران آوردند تا تحت نظر باشند. بعد همین وضع درباره امام جواد(ع) بود. همین اوضاع درباره امام هادی(ع) و امام عسگری(ع) هم حاکم بود که این دو بزرگوار را از مدینه تحت‌الحفظ به سامرا آوردند و تحت نظر و در زندان بودند.

فشار می‌آوردند. اما فشارهای آنها جواب نمی‌داد. حتّی در داخل خودشان مشکل داشتند. همانطوری که شما در آن سریال دیدید، متوکّل که بیشتر عمر حضرت عسگری در زمان ایشان است، فشارش را از عاشورا و کربلا شروع کرده بود. چون درست فهمیده بودند که یکی از نقاط نور افشانی جهاد وسیع عاشورا و کربلا، قبر امام حسین(ع) است. داستان‌های فشارشان را می‌دانید. در دوران خودشان نمی‌گذاشتند این نور همه جا را بگیرد.

در تاریخ نوشته‌اند که یک بار متوکّل یکی از خوانندگان مغنیه را - زنانی که برای دربار آوازه‌خوانی می‌کردند - احضار کرد که گفتند نیست و دستور داد اربابش را بگویند. خانم بزرگی بود که مغنیه‌های
کوچکتری داشت. گفت او را بگویید بیاید. گفتند: او هم نیست. بعد از مدتی آمدند. متوکّل گفت: کجا بودید؟ گفتند: به حج رفته بودیم. گفت الان که فصل حج نیست. با فشار زیاد متوجّه شد به کربلا رفتند.

این را به‌عنوان شروع کار متوکّل می‌گویم. ببینید افکار شیعی در کجا حضور داشتند. قبر امام حسین را خراب کردند، شخم زدند، زراعت کردند، دست بریدند. متوکّل هفده بار- کم و بیش- قبر مقدّس امام حسین(ع) را خراب کرد، امّا مردم باز می‌رفتند. نفوذ ائمه(ع) واقعاً عمیق بود و بدتر از این وضع فرزند متوکّل است. متوکل خیلی نسبت به ائمه عنود بود و در جلسه‌ای به حضرت علی(ع) اهانت کرد. فرزندش منتصر، ولیعهد اولش بود. وقتی به علی‌بن‌ابیطالب(ع) اهانت کرد، احساس نمود منتصر منقلب و صورتش سرخ و رگ‌هایش پر از خون شد. فهمید پدرش در مسأله عناد با علی‌بن‌ابیطالب(ع) جدّی است. با اینکه ولیعهد بود، پدرش را کشت.

گروهی را تعیین کرد و شبانه ریختند و پدرش را کشتند. من این را می‌گویم تا بدانید اینها بی‌جهت نگران نبودند. تفکر شیعی در خانه‌ها، محافل خاصّ و محافل عیش و عشرتشان، حضور داشت، یکی از راه‌های اینها همین بود که ائمه(ع) ما را تحت نظر بگیرند. همان گونه که با امام رضا(ع) کردند. ائمه شیعه(ع) دائماً در زندان به ‌سر می‌بردند. درباره حضرت امام عسگری(ع) می‌گویند چهار، پنج بار ایشان را به زندان بردند و مقدار زیادی در زندان بودند که همیشه ایشان را اذیت می‌کردند.

از چیزهایی که برای من تعجب‌آور بود و بعد که یک مقدار بررسی کردم، احتمال می‌دهم منطقی باشد، عملکرد عجیبی است که حضرت
امام حسن عسگری(ع) و پدر بزرگوارشان امام هادی(ع) ازدواج نکردند. البته ازدواج با همسر دائم سنت اسلامی است. چرا ائمه ما ازدواج نکرده‌اند؟ یکی از ادله‌اش این است که چون مطمئن بودند. مسأله امام زمان و ظهور حضرت مهدی(عج) و انتقام از ظالمان به ‌همین زودی اتفاق می‌افتد. نمی‌دانستند بعد از هزار سال هنوز باید منتظر بمانیم و بعداً هم چقدر مردم باید منتظر بمانند!

همان روزها هم انتظار می‌کشیدند، لذا طبعاً ازدواج و بچه‌های اینها تحت نظر بود. می‌تواند یکی از ادله همین باشد.

حتّی در تاریخ حضرت عسگری(ع) نوشته‌اند که ازدواج منقطع هم نداشتند، فقط از کنیز استفاده می‌کردند که حضرت نرجس مادر بزرگوار حضرت امام زمان(عج) یکی از همان‌هایی هستند که به عنوان کنیز در خدمت حضرت عسگری(ع) بودند. خداوند از اول این‌گونه تقدیر کرده بود. ایشان خیلی زن بزرگوار و مهمی هستند و حقیقتاً تاریخ ایشان قابل توجه است. این‌قدر فشار روی اینها بود و با این فشار زندگی می‌کردند. ولی در عین حال و با همین شرایط و از همان زندان‌ها و از همان ملاقات‌ها، نهضت عظیم شیعی را از آفریقا تا آسیای مرکزی اداره می‌کردند و بسیاری از ملاقات‌هایشان پشت پرده انجام می‌شد. مخصوصاً ملاقات‌های حضرت عسگری(ع) با دوستانشان که می‌آمدند، این‌گونه بود. اینطور نبود که در جلسه‌ای بنشینند و امام را ببینند.

به هر حال، در جوانی ایشان را شهید کردند که ظاهراً ایشان کمتر از سی سال عمر داشتند و احتمالاً 29 یا 28 سال سن ایشان هست و تقدیر الهی در این مسأله این چنین بود. ولی بحثی که قبلاً داشتند، اینجا مصداق مهمی دارد. اگر شیعیان و پیروان اهل‌بیت(ع) می‌خواستند صبر
را آن‌گونه معنا کنند که بعضی‌ها می‌کنند، نباید مکتب اهل بیت(ع) با این وسعت در دنیا رواج پیدا کند. اینها تاکتیکی عمل می‌کردند. به همان صورتی که می‌دانید حرکت ادامه داشت و روز به روز اضافه می‌شد که بحمدللّه ما امروز می‌بینیم این مکتب با این همه فشار و ظلم و اذیتی که نسبت به اهل بیت(ع) و طرفداران آن در تاریخ شده، با این عظمت در تاریخ وجود دارد و امیدواریم که انقلاب اسلامی که در ایران امام زمان(عج) اتفاق افتاده، بتواند پرچم اسلام انقلابی و ناب را به‌دست امام زمان(عج)، صاحب عصر، برساند. ان‌شاءاللّه.

درباره مسائل روز، چند مسئله مهم است که می‌خواهم عرض کنم که برخی داخلی و برخی خارجی است، چند مناسبت داریم که در یک مضمون عرض خواهم کرد. یکی سقوط هواپیمایی ایرباس،(1) یکی مفقود شدن و اسیر شدن تعدادی از عزیزان ما در لبنان(2) و دیگری مسدود شدن حساب‌های ایران در آمریکاست(3) که هر سه در این هفته اتفاق افتادند. (یعنی هفته گذشته) نمی‌خواهم راجع به‌آن حوادث صحبت کنم. می‌خواهم براساس این موضوع یک مسئله اساسی را مطرح کنم.

سه جرم بزرگ آمریکا و ایادی آمریکا را در این هفته داریم. ایرباس حامل نزدیک به سیصد مسافر را با موشک‌های یک ناو جنگی منهدم کردند. بعداً به کاپیتان و فرمانده ناو مدال دادند که معلوم است از کار او راضی بودند. حساب‌های ما را در سال 59 در آمریکا مسدود کردند و در این همه مدت، اموال فراوان ایران در بانک‌های آمریکایی مسدود است و خسارت‌های فوق‌العاده‌ای از این ناحیه برده‌ایم. در لبنان فرزندان انقلابی مردم را اسیر و خبرهای متناقض پخش کردند که آیا اینها را شهید کردند یا به اسرائیل بردند؟ همه از حوادث همین هفته است، اما بحث مهم این است که آمریکا با این پرونده‌اش چه کار می‌کند. تعجب می‌کنیم که چرا در ایران یک حرکت اساسی انجام نمی‌شود؟ می‌بینید آمریکایی‌ها دارند روز به روز دادگاه تشکیل می‌دهند. هر کسی پیدا می‌شود، شکایت می‌کند. مثلاً می‌گوید قوم و خویش ما در لبنان گروگان گرفته شده‌اند. چون ایران در لبنان نفوذ دارد، پس ما از ایران شکایت می‌کنیم. ارتباطش با ایران این است. دادگاه هم مثل دادگاه‌های بلخ در آمریکا تشکیل می‌شود و ایران را به پرداخت سیصد میلیون دلار محکوم می‌کنند که باید خسارت بدهد و این تکرار شده است. حرف مهمی است، استدلال آمریکا این است که بخشی از مردم لبنان شیعه و حزب‌اللهی هستند و آنها با مردم ایران روابط حسنه دارند. چرا ما شکایت نمی‌کنیم؟ تا مدّتی گفته می‌شد که ما قانونی نداریم، مدتی پیش مجلس قانونی گذرانده و ابلاغ هم شده و تعجب می‌کنم که بعد از آن چرا اقدام نمی‌شود؟ چهار نفر ایرانی الان بیش از 20 سال است که مفقود هستند. برای هر یک از گروگان‌های آمریکا دویست تا سیصد میلیون دلار در دادگاه خود حکم صادر می‌کنند. ما چرا نداشته باشیم؟ چرا از اینها خسارت نگیریم؟ سیصد نفری که آمریکا هواپیمایشان را ساقط کرد، حق دارند بیایند و در دادگاه‌های ما شکایت کنند و دادگاه‌های ما همین خسارت‌ها را پای آنها بنویسند. یا به‌ خاطر اموال ما که مسدود شده، چقدر خسارت بردیم؟! در غیاب آن میلیاردها دلار، کارهایمان عقب مانده، این همه مشکلات پیدا شده است. اگر خسارات متناوبش را حساب کنیم، رقم عظیمی می‌شود.

قبلاً در مجلس که مسئله گروگان‌ها مطرح بود، بعضی از نمایندگان مجلس می‌گفتند باید داستان 28 مرداد را و آن کاری را که آمریکا آن موقع کرد و کودتایی که کرد، آنها را مطرح کنیم. نمی‌خواستیم مثل آمریکا ماجراجویی کنیم و دنبال آن نرفتیم. ولی آنها مشمول مرور زمان نشده است. اگر بنا باشد که این‌گونه علیه یک کشور مستقل و آزاد به بهانه‌هایی متوسل شوند و مسئله درست کنند و شاید به‌امید اینکه اموالی که از ما گروگان گرفتند و مسدود کردند، بخورند، ما هم می‌توانیم همین برنامه‌ها را داشته باشیم. من از همین جا از قوه قضائیه ما و از کسانی که این پرونده‌ها به آن‌ها مربوط می‌شود، درخواست می‌کنم که جواب بدهند (تکبیر نمازگزاران)

بنابراین، همان صبری که در خطبه قبل مسائلش را عرض کردم، اینجا تفسیر می‌شود. آمریکا هر جنایتی می‌کند و می‌گوییم صبر می‌کنیم. در حالی که باید مقابله به مثل کنیم، جای مقابله به مثل است، مقابله به مثل یکی از مصادیق صبر است، یکی از مصادیق مهم استقامت و حرکت در جهت هدف است که باید انجام شود.

مسئله دیگری که الان داریم، مسئله داخلی خودمان است. همه مسئولان کشور، رهبر بزرگوار انقلاب، رئیس جمهور و دیگران، می‌گویند الان در کشور چند مشکل اساسی داریم که باید برای آنها برنامه‌ریزی درست شود و برای اجرای آن همکاری شود. یکی مسئله اشتغال است که واقعاً نگرانی دارد، همه داریم می‌گوییم فردا بچه‌های عزیز که با امید در کنکورها شرکت می‌کنند، بیکار می‌شوند. از یک میلیون و شش صد هزار جوانی که در کنکور هستند، حداکثر سیصد هزار نفر در دانشگاه‌های دولتی و آزاد پذیرفته می‌شوند، بقیه، یعنی یک میلیون و سیصد هزار نفر یکباره به خیل بیکاران اضافه می‌شوند، فرض کنید عده‌ای از اینها شغل و کار دارند و آمدند در کنکور شرکت کردند، ولی باز بیش از یک میلیون اضافه می‌شود و خیلی‌ها هستند که در کنکور نیستند و آنها هم اضافه می‌شوند. واقعاً مسئله خیلی جدّی است.

مسئله دوم خشکسالی است که داریم می‌بینیم حقیقتاً کشور را رنج می‌دهد و اعصاب همه را تحت فشار قرار داده است. هزاران روستای ما منتظرند تا یک تانکر به آنجا آب ببرد. حتّی برای دام و شستشو مشکل دارند. واقعاً این‌گونه زندگی برای مردم دردسر و فشار ایجاد می‌کند. خشکسالی هم تقصیر کسی نیست. ولی عواملی هست که می‌تواند این فشارها را کم کند.

مسئله قاچاق واقعاً صنعت کشور و تولید کشور را از پای درمی‌آورد. زمانی بود که دولت ارزی نداشت و در کشور ارزی نبود، قاچاق کردن هم آسان نبود، الان چون دولت باید ارز خود را در بازار بفروشد، در بازار ارز هست، در خارج هم هست، هم از بازارچه‌ها، هم از طریق مناطق آزاد، هم از مسافران فراوانی که امروز دارند می‌روند و ارز بیشتری می‌گیرند و باز می‌گردند، با خودشان کالا می‌آورند. به‌ خاطر همین مسائلی که عرض کردم یک‌قدری هم در ارزیابی کالاها مسامحه می‌شود، و بدتر از همه اینها، قاچاق است که به صورت شبکه‌ای کار می‌کنند.

محصولاتی که وارد می‌کنند فشار جدّی روی کالاهای داخل کشور، مصنوعات داخلی، کالاهای خانگی، الکترونیک و قطعاتی که در صنایع مصرف می‌شود، می‌آورند. حتّی گاهی مواد اولیه هم می‌آورند. این فشارها بیکاری را اضافه و کارخانه‌ها را نیمه‌تعطیل و ورشکسته می‌کند، منسوجات به‌آن وضع افتاده‌اند، بسیاری از مواد غذایی مشکل پیدا کردند و خیلی چیزهای دیگری که به‌ خاطر عرضه شدن کالاهای بی‌حساب خارجی در بازار، رکود پیدا کردند. این هم یک مسئله است، قاچاق و مواد مخدر، زائیده همین بیکاری‌ها و دربدری‌ها و سرگردانی‌های جوانان ماست. عده‌ای که امکاناتی دارند، مبتلا می‌شوند و آنهایی که ندارند، در دام قاچاقچی می‌افتند که عضو می‌گیرند تا توزیع کنند و آلوده می‌شوند، اینها واقعاً برای کشور آسیب است.

در کنارش شرارت‌هایی است که رسانه‌های بیگانه و بعضی از رسانه‌های داخلی می‌کنند. الان شبکه‌های امپریالیسم خبری در داخل و خارج با هم مخلوط شدند. مجموعه یک شبکه شدند. وقتی مطلبی را در جای می‌نویسند، همین را رادیوهای بیگانه بزرگ می‌کنند. شبکه‌های صهیونیسم جهانی می‌خواهند از شرایطی که در کشور ما هست، بهره بگیرند و می‌گیرند که بسیاری از سیاست‌های موذیانه‌شان را در سخنرانی جناب آقای واعظی که قبل از من سخنرانی کردند، شنیدید. واقعاً جای این هست که دلسوزان کشور، شخصیت‌های کشور، مسئولان کشور و انقلابی‌های واقعی به ‌فکر بیفتند.

این شرایط ایجاب می‌کند که همه با هم باشیم، همدل و همصدا باشیم، وقتمان را صرف حل این مشکلات کنیم، وقتمان را صرف ریشه‌یابی این مشکلات کنیم و کارهایی از این قبیل انجام دهیم. می‌بینید که فضای کشور چگونه است! دائماً مشاجره، دائماً نزاع، دائماً تهمت، دائماً همدیگر را طرد کردن و حذف کردن، است، واقعاً اگر دشمن می‌خواست ما را مشغول کند که به ریشه‌های مشکلاتمان توجّه نکنیم، بهتر از این نمی‌توانست که خودمان داریم می‌کنیم. هر روز مردم روزنامه‌ها را باز می‌کنند، می‌بینند دعواست. هر کسی دیگری را متهم می‌کند، الان چه کسی می‌تواند برنامه‌ریزی درازمدت کند و از تعرض‌ها مصون باشد؟ چه کسی می‌تواند افکار صحیحی را که می‌فهمد، مطرح کند و مورد تعرض آدم‌های بی‌بندوبار قرار نگیرد؟ هر چه دلشان می‌خواهد می‌گویند، می‌خواهند به نام آزادی حالت بسیار شکننده‌ای در مردم پیش بیاورند.

مشکلات مملکت این‌گونه حل نمی‌شود، همین خشکسالی که در عمیق‌ترین مسائل است، واقعاً بلیه زمینی نیست، آسمانی است و دست ما هم نیست، ولی می‌توانستیم کارهایی انجام دهیم. دویست و بیست سد را شناسایی کردیم، الان حدود شصت سد در حال اجراست، قبلاً هم حدود شصت سد ساخته شد. اگر این سدها به ‌جای بعضی چیزهایی که فکر می‌کنیم، آنها درست است، ساخته می‌شد، الان وضعیت آب این‌گونه نبود. خیلی از این آب‌ها هدر می‌رود. باید در مصرف آب، از سیستم آبیاری تحت فشار، قطره‌ای، بارانی و تراوشی، استفاده کرد. همه تنظیم شده بود. موادش در داخل است، صنعت آن در داخل است، از سالها پیش است. اگر آب را مهار کنیم، آبخیزداری، آبخوان‌داری و سدسازی را جدّی بگیریم و در مصرف هم ملاحظه کنیم و از مردم هم بخواهیم یک مقدار ملاحظه کنند، آبهایی را که این روزها در فاضلاب‌ها هرز می‌روند، تصفیه و در کشاورزی مصرف کنیم که هر شهر می‌تواند به‌عنوان یک سد عمل کند و آبهای اضافی خود را ببرند و زراعت کنند، این‌قدر فشار نمی‌آید. خشکسالی به هرحال فشار دارد، اما فشارهایی است که می‌توان کمتر کرد. اگر در همین تهران خودمان، سد ماملو به‌موقع اجرا می‌شد، الان مقدار زیادی آب از اینجا داشتیم. آب پشت سد طالقان لوله‌کشی شد که یک مقدار نزدیک شد. اگر یک مقدار آمده بود، آب داشتیم و چیزهایی از این قبیل.

به نظر من اگر آقایان، مسؤولان، نمایندگان مجلس، خطبا و علماء، این زمان را برای مشاجرات مناسب بدانند، وضع از اینجا که است، بدتر خواهد شد. ولی اگر مسؤولانه، کارشناسانه و دلسوزانه برای حفاظت از انقلاب و برای شکستن طلسم شوم استکبار که هر جا حرکت اصیل مردمی و انقلابی دیده، رفته و با همین شیوه‌ها اینها را سرکوب و منحرف کرده، مبارزه کنیم و راه خودمان را ادامه دهیم و تحت تأثیر القائات آنها قرار نگیریم، به‌نظر من این مشکلات ما را زمین‌گیر نمی‌کند. الان در شرایط بدتر از بعد از جنگ که نیستیم. یادتان هست که بعد از جنگ همه چیز چند درجه عقب افتاده بود، بودجه ما 50% کسری داشت، ارزمان هفت میلیارد دلار بود. همه انبارها خالی بود، امکانات نظامی مصرف شده بود، بازارما خالی خالی بود، کارخانه‌هایمان نیمه کاره بودند. برق کم داشتیم، آب کم داشتیم، راه نداشتیم، بندر نداشتیم، حمل و نقل‌ما آن‌گونه بود. ولی مردم ما خم به‌ابرو نیاوردند و از آن فشاری که بود، بیرون آمدند. پنج استان ما در جنگ، نیمه مخروبه بود. می‌توانستیم روزانه فقط یک میلیون بشکه تولید کنیم، اصلاً گاز در کشور نبود، الان سیصد شهر ما دارای گاز هستند، برق چگونه بود؟

تلفن نبود، زیربناها خراب بودند. مواد اولیه وارد می‌شد، فولاد وارد می‌کردیم، سیمان وارد می‌کردیم و در آن شرایط کمبود داشتیم، عمده مصالح ساختمانی وارداتی بود و امروز همه بومی است، شرایط الان با آن موقع فرق می‌کند، نیرو هم نداشتیم، دانشگاه‌ها سیصد، چهارصد هزار نفر آدم داشتند.

فکر می‌کنم این‌گونه نیست که دشمنان ما چشم دوختند که این کشور دارد تضعیف می‌شود و یا از بین خواهد رفت و یا چشم دوخته‌اند که انقلاب مشکل پیدا کند. البته مشروط است و شرطش این است که «قالوا ربناالله ثم استقاموا» نتیجه‌اش «تنزل علیهم الملائکه». با این دعواها و با این مشاجرات و این فضای تند سیاسی که مهلت تصمیم‌گیری را از همه سلب می‌کند، کار مشکل می‌شود. لذا هوشمندانه، دردمندانه و دلسوزانه، بیاییم بجای تضعیف همدیگر، دست همکاری به هم بدهیم و کار کنیم. اگر کسی حرفی نسبت به کسی دارد، می‌تواند در محافل خصوصی‌تر مطرح و حلّ کند.

مسأله آخر هم مسأله فلسطین و اسرائیل است که واقعاً این روزها نگرانی جدّی مسلمانان است. نه به‌ خاطر اینکه مسلمانان ضعیف هستند و اسرائیل قوی است. بلکه به‌ خاطر مجموعه شرایط دنیاست. دولت و شورای امنیت اسرائیل به‌طور صریح تصویب و ابلاغ کردند و گفتند باید 26 نفر از سران مجاهد فلسطینی ترور شوند. در دنیایی که ترور این‌قدر محکوم است، این‌قدر مبغوض است. در جایی که داد حقوق بشری‌ها به فلک می‌رسد، چطور اسرائیل به‌خود این جرأت را می‌دهد که این‌گونه رفتار کند؟ حتی این تصمیم را ابلاغ کند. یا هواپیماهایش گستاخانه، بیایند و یک پایگاه سوری را که متعلق به کشور بزرگی مثل سوریه است، بمباران و منهدم کند. چطور این ماجراجویی‌ها قابل تحمّل است؟

دیروز سفیر آمریکا در اسرائیل (روز پنجشنبه) حرفی زده که انسان می‌فهمد اینها چه می‌خواهند. او گفته که ما نسبت به‌اوضاع خوشبین نیستیم و راه‌حلش هم این است که فعلاً مسائل حاد مطرح نشود و مذاکرات در مسائل کوچک مطرح شود تا به نتیجه برسد. بعد به مسائل حاد برسیم. بیت‌المقدس و آوارگان را مثال زد. الان سیاست آمریکا این است. قبلاً که کمپ دیوید دوم شکست خورد، آقای عرفات به‌ایران آمدند، ایشان می‌گفت در آخرین جلسه چون کلینتون گفت شما فعلاً از بیت‌المقدّس صحبت نکنید، جلسه به ‌هم خورد. آنها می‌گویند درباره آوارگان بحث نکنید. در حالی که همه مسأله همین است. چهار میلیون آواره با آن وضعی که در خطبه اول گفتم، حق دارند و سازمان ملل به‌اینها اجازه داده به کشورشان بازگردند، چرا شما می‌گویید که آوارگان هیچ؟! یا بیت‌المقدس، به بحث گرفته نشود. اصلاً محور مذاکرات سازش از اول معلوم بود که سازشکارانه و استعماری است، قبلاً می‌گفتند دولت فلسطین در بخشی از اراضی فلسطین، با محوریت بیت‌المقدس تشکیل شود، الان می‌گویند این هم شدنی نیست، پس دیگر چه می‌ماند؟

فقط شهرک‌سازی می‌ماند. آنها می‌گویند شهرک‌سازی‌های موجود و شهرک‌های ساخته شده بماند و ما اضافه نکنیم. البته اسرائیل این را هم نمی‌پذیرد. حتی وقتی مطرح می‌شود که نیروهای بین‌المللی در مرز بیایند و مراقب باشند که فلسطینی‌ها این‌قدر مورد تهاجم هلی‌کوپتر و توپخانه اسرائیل قرار نگیرند، غربی‌ها موافقت نمی‌کنند یا خود اسرائیل قبول نمی‌کند. اخیراً آمریکایی‌ها به‌طور مبنائی گفته‌اند حرفی نداریم، ولی باید اسرائیل قبول کند. خواسته‌ای که قبول آن محال است. روشن است که چه می‌خواهند، به جای اینکه حقّ مردمی را که قیام کرده‌اند، بدهند، فضای جنگی درست کرده‌اند. اسرائیل دارد طبل جنگ می‌زند و الان شیپور جنگ به‌گوش همه می‌رسد. برای اینکه حداقل خواسته‌های یک ملّت مطرح شده است- نه حداکثرش- اساس خواسته‌های ملت فلسطین این است که اصل خاک اسرائیل باید برگردد. این چیزهایی که مطرح می‌کنند، حداقل است، همین را هم نمی‌خواهند به آنها بدهند. واقعاً دنیای اسلام با این وسعت و با این عظمت و با این ثروت و با این امکانات و آراء فراوان در سازمان ملل و در صحنه سیاسی دنیا، باید این ذلت‌ها را ببیند؟

بنابراین راه درست، صبر اسلامی همراه با جهاد و مبارزه و تلاش برای گرفتن حق در راه خداست.( تکبیر نمازگزاران)

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم

انا اعطیناک الکوثر/ فصلّ لربک وانحر/ ان شانئک هوالابتر

پی نوشت ها:

 

16/4/1380

1- هواپیمای ایرباس 300 متعلق به شرکت هواپیمایی جمهوری اسلامی ایران (هما) با 290 سرنشین شامل 274 مسافر و 16 خدمه پرواز، قرار بود ساعت 10 صبح از بندر عباس به مقصد دوبی پرواز کند که این پرواز با 15 دقیقه تأخیر یعنی در ساعت 15/10 دقیقه صورت گرفت. هواپیمای مسافربری ایران در حالی که ارتفاع 7 هزار پایی را پشت سر گذاشته بود و به سمت 12 هزار پا می رفت، در این حال ناو وینسنس آمریکا دو فروند موشک سطح به هوا شلیک کرد که هواپیما در همان لحظه اول اصابت دو نیم شد و سقوط کرد . هواپیما پس از سقوط در دریا به زیر آب رفت و بخشی از هواپیما که علی‌رغم انفجار از بین نرفته بود، دچار صدمه کامل شد . سرنشینان هواپیما پس از انفجار به شهادت رسیدند. بررسی پیکر شهدا که تکه تکه شده و لباس برتن نداشتند، نشان داد، در اثر موج انفجار و فشار هوا هنگام سقوط همه له شده‌اند و آثار سوختگی بر روی تعدادی از آنها مشخص بود. در میان شهدا اجساد کودکان، زنان و افراد سالمند نیز دیده می‌شد. خاطرات آیت الله هاشمی از آن روز‌ها خواندنیست:

12 تیرماه 1367: آقای [سرتیپ منصور] ستاری [فرمانده نیروی هوایی ارتش] اطلاع داد که یک هواپیمای ایرباس ایرانی بر فراز تنگه هرمز دچار سانحه شده و فرود اضطراری در دریا داشته و از سرنوشت آن بی اطلاعیم. بلافاصله آقای شمخانی اطلاع داد که نیروی دریایی سپاه می گوید با ناوها و هلی کوپترهای آمریکایی درگیر شده، یک قایق ما و یک هلی‌کوپتر آمریکایی غرق شده‌اند و ناو آمریکایی، هواپیمای مسافربری را که همان موقع به آنجا رسیده، با موشک ساقط کرده است. گزارش‌های بعدی همین گزارش سپاه را تأیید کرد. جنایت عجیبی است. 290 مسافر و خدمه شهید شده‌اند. گفتم سریعاً اعلان کنند که آمریکایی‌ها در اعلان جلو نیفتند.

13 تیرماه 1367: در گزارش‌ها مسئله سقوط هواپیمای ایرباس ایران، همه اخبار را تحت‌الشعاع گرفته و موج وسیع انتقاد و محکومیت علیه آمریکا بلند شده و سران آمریکا به تناقض افتاده‌اند و در انفعال، موضع دفاعی گرفته‌اند.... عصر در جلسه ستاد کل شرکت کردم. درباره کیفیت تبلیغات در مورد جنایت اخیر آمریکا مذاکره شد. امروز نامه آیت‌الله منتظری به امام و جواب امام منتشر شد. امام در جواب، دستور حمایت از من در جنگ به ایشان داده اند.*

 

2- در روز ۱۴ تیر ۱۳۶۱ احمد متوسلیان، سیدمحسن موسوی و تقی رستگارمقدم سه دیپلمات ایرانی به همراه کاظم اخوان، عکاس و خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران، در حالی که عازم محل کار خود در سفارت ایران بودند، در مسیر طرابلس به بیروت پایتخت لبنان جنگ‌زده، به دست نیروهای حزب فالانژ لبنان به اسارت درآمدند.

 این اتفاق در حالی به وقوع پیوست که این چهار نفر از مصونیت دیپلماتیک برخوردار بودند. در آن زمان، پیرو جنگ‌های داخلی در لبنان، اسرائیل به این کشور حمله کرده بود و حزب فالانژ، همکاری نزدیکی با این رژیم داشت. هرچند ابتدا گفته می‌‏شد که سیدمحسن موسوی، کاردار جمهوری اسلامی ایران در بیروت و همراهانش کشته شده‏اند، اما شواهد و مدارک موجود، حاکی از آن است که آن‌ها در اسارت نیروهای اسرائیلی هستند. با وجود اقدامات متعدد جمهوری اسلامی برای آزادسازی دیپلمات‏‌ها طی سه دهه اخیر، هنوز اطلاع دقیقی از سرنوشت این افراد وجود ندارد.

حمید داوودآبادی یکی از اعضای کمیته پیگیری سرنوشت ۴ دیپلمات و نویسنده کتاب «کمین جولای ۸۲» در مراسم ۲۵مین سالگرد ربوده شدن این چهار دیپلمات ایرانی در لبنان گزارشی از وضعیت آنان ارائه داد و گفت بر اساس اطلاعاتی که یک شاهد در اختیار وی قرار داده است، ۴ دیپلمات ایرانی دستکم تا سال ۱۳۷۹ زنده و در زندان‌های اسرائیل اسیر بوده‌اند. وی در این مراسم گفت: «علاوه بر این ۴ نفر، ۳ ایرانی دیگر هم اسیر شدند که یکی از این‌ها سعید شیخ‌ توسلی کارمند بنیاد شهید بوده است که در پست بازرسی دستگیر و به اسرائیل منتقل می‌شود. شیخ توسلی در سال ۱۳۷۹ از زندان اسرائیل آزاد شد و اکنون در تل‌آویو یک مغازه جوراب فروشی دارد. وی گفته که آخرین بار حاج احمد را همزمان با روزهای آزادی خود دیده است. این طور که شیخ توسلی گفته، ‌کاظم اخوان را ندیده ولی صدای او شنیده‌ می‌شده است و این سه نفر می‌گفتند که کاظم در سلول است. در سال ۷۰، در جلسه‌ای محرمانه در مرکز مطالعات وزارت‌ خارجه نشستی با حضور نماینده ایران، نماینده حزب‌الله و نماینده‌ای از سفارت آلمان در خصوص این پرونده برگزار شد. نماینده حزب‌الله فردی به نام عمار که از رفقای خود من است قضیه را کاملاً برایم تعریف کرد. او چنین می‌گوید که نماینده سفارت آلمان در حاشیه بحث به نماینده ایران می‌گوید که طرف اسرائیلی حاضر است در قبال اطلاعاتی، فیلمی را بدون مشخص بودن زمان و مکان به ایران ارائه دهد که نشان می‌دهد ۳ تن از این افراد زنده هستند و در فیلم صحبت می‌کنند. با چنین صحبتی، یکی از این افرادی که نقش کلیدی در به نتیجه رسیدن این پرونده دارد، جلسه را به هم می‌زند و می‌گوید این‌ها همه شایعه است و این افراد شهید شده‌اند.»

داوودآبادی‌‌‌ همان زمان بر اساس این اطلاعات به کمیته پیگیری دولت پیشنهاد داد که به دنبال افراد اصلی و موثر در پرونده دیپلمات‌ها بروند. وی گفت: «گفته بودم که سمیر جعجع بحث انحرافی است و نقشی در ربایش این افراد ندارد. فردی به اسم نادر سکر در لبنان است که در ربایش این افراد دست داشته و خودش التماس می‌کند که اطلاعاتی در این زمینه دارد اما کسی دنبال او نمی‌رود. روبیر حاتم نیز از افراد کلیدی در این پرونده است که چند وقت قبل هم ترکیه بود، اما مذاکره با وی دنبال نشد.»

خاویر پرز دکوئیار، دبیرکل اسبق سازمان ملل‌ متحد، در کتاب خاطراتش «به سوی صلح»، بخشی را به موضوع گروگان‌های خارجی در لبنان اختصاص داده و با اشاره به دیدار خود با هاشمی رفسنجانی و پی‌گیری مسئله گروگان‌ها آورده است: «پاسخ رفسنجانی کمکی نکرد. او گفت که مدت‌هاست که ایران هیچ تماسی با آن‌ها که گروگان‌ها را در اختیار دارند، نداشته ‌است. آن‌ها حزب‌الله‌ نیستند. نشانی‌ مشخص‌ ندارند که بتوان آن‌ها را پیدا کرد. در چند روز اخیر، آن‌ها به‌ تهران اطلاع داده ‌بودند که تا زمانی ‌که شیخ‌ عبید آزاد نشده‌ است، آن‌ها آماده گفت‌وگو بر سر این‌ موضوع نیستند. رفسنجانی بر این نکته پای می‌فشرد که آمریکایی‌ها دارایی‌های ‌ایران را بدون اساس‌ قانونی توقیف ‌کرده‌اند، اما انتظار دارند ایران در موضوعی که هیچ‌ علاقه‌ای به آن ‌ندارد، مداخله ‌کند. او گفت: ما همچنین نگرانی‌های ‌داخلی خود را داریم. از نظر ما، برای کمک به ایالات‌ متحده نشانه‌هایی لازم ‌است که آن‌ها دست‌ از فتنه‌های بی‌دلیل خود علیه ‌ما برداشته‌اند. رییس‌جمهوری اضافه‌ کرده بود که از ایران هم گروگان‌هایی در لبنان هستند. او گفته بود که بوش‌ می‌تواند به مارونی‌ها (یک گروه ‌مسیحی که با شیعیان در ستیز بودند) فشار وارد کند. خلاصی گروگان‌های‌ ایرانی می‌تواند به عنوان یک ‌انگیزه تلقی ‌شود. من همچنین در کنفرانس جنبش عدم تعهد در بلگراد در چهارم ‌سپتامبر، موضوع را به‌ ولایتی وزیر خارجه ‌ایران اطلاع دادم. اسرائیلی‌ها تحقیقاتی را به خاطر چهار دیپلمات‌ ایرانی که وزیر خارجه ولایتی پیش ‌از این نگرانی ‌خود را درباره ‌آن‌ها بیان کرده ‌بود، انجام‌ دادند. بر اساس اطلاعات‌ آن‌ها، دیپلمات‌ها بلافاصله پس ‌از ربوده شدن در سال ۱۹۸۲ کشته شده‌ بودند.»

 

3- براساس گزارشی که سرویس تحقیقات کنگره آمریکا منتشر کرده است، برخی از تحریم‌های آمریکا علیه ایران در زمان تسخیر لانه جاسوسی در سال‌های ۱۹۷۹ تا ۱۹۸۱ در قالب دستورات اجرایی دولت جیمی کارتر، رئیس جمهور وقت آمریکا، باعث مسدود شدن دارایی‌های ایران در آمریکا شدند.

بخشی از این دارایی‌ها پس از حل و فصل موضوع در سال ۱۹۸۱ تحت توافقنامه الجزایر و در قالب دستورات بعدی آزاد شدند. اما بخش دیگر نظیر یک سری از قراردادهای بین شاه مخلوع با آمریکایی‌ها که پول آنها را پرداخت شده و به سرانجام نرسیده بود، به ایران پس داده نشدند. از جمله این موارد قرارداد نظامی ۴۰۰ میلیون دلاری است که پول آن پرداخت شده بود ،ولی وزارت دفاع آمریکا پس از انقلاب تجهیزات مورد نظر را به کشور دیگری مجدداً فروخت و پول آن را در حسابی ذخیره کرده است. همچنین اموال دیپلماتیک ایران در آمریکا نظیر ساختمان سفارت و ۱۰ ملک دیگر به همراه حساب‌های بانکی در ایالت‌های مختلف توسط دولت آمریکا توقیف و اجاره داده شدند. املاکی که قیمت شان با احتساب مبلغ اجاره سال‌های گذشته ۵۰ میلیون دلار برآورد شده است. البته بر اساس گزارشی که در سال ۲۰۱۳ منتشر شد، در فوریه سال ۲۰۱۰ حدود یک میلیارد و ۹۵۰ میلیون دلار از دارایی‌های ایران در آمریکا مسدود شده است. دیگر اختلافات مالی بین ایران و آمریکا مربوط به شلیک ناو آمریکایی وینسنت به هواپیمای مسافربری ایران در سوم ژوئیه ۱۹۸۸ است. آمریکا در پی این فاجعه در مجموع ۶۱ میلیون و ۸۰۰ هزار دلار خسارت بابت ۲۴۸ قربانی(۳۰۰ هزار دلار بابت هر قربانی سرپرست خانواده و ۱۵۰ هزار دلار بابت قربانیان غیرسرپرست) پرداخت کرد، اما هیچ گاه پول خود هواپیما را پرداخت نکرد.

 

* آیت‌الله منتظری در نامه خود به حضرت امام(ره) خواستار حمله به منافع آمریکا شدند. در بخشی از این نامه آمده است: «این جنایت دلخراش بار دیگر چهره ضد انسانی و منافقانه دولت آمریکا را برای جهانیان روشن نمود .... امید وافر دارم که اگر مقام معظم رهبری مصلحت دیدند و دستور اقدام دادند، توده‌های میلیونی مسلمانان جهان، امکانات مادی و معنوی فوق العاده خود را برای جنگ و مبارزه با دشمن اصلی اسلام و قرآن و ملت‌های مظلوم در اختیار قرار خواهند داد.»  امام خمینی(ره) در پاسخ به پیام آیت‌الله منتظری فرمود: «پیام جناب‌عالی تسکینی بود به آلام تمامی کسانی که از شیطان بزرگ، آمریکای حیله‌گر ضربه خورده‌اند.» حضرت امام(ره) در بخش دیگری از نامه خود خاطرنشان کردند: «جناب‌عالی که یکی از ذخایر این انقلاب می‌باشید، با پشتیبانی از آقای هاشمی، وقت خود را مصروف در ساختن دنیایی از کرامت و بزرگواری نمائید.»