خطبه ها
  • صفحه اصلی
  • خطبه ها
  • نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

1- رحلت پیامبر اکرم(ص)، شهادت امام حسن(ع)، شهادت امام رضا(ع)، اسلام معجزه‌ی تاریخ بشریت، تأثیر معارف و اخلاق اسلامی در سرزمین‌های فتح شده، وجود زیارتگاه‌ها در ایران، تلاش کانادا علیه اسلام، ظرفیت‌های بالای اسلام، طرح جنگ صلیبی از زبان بوش علیه اسلام، تحلیل آخرین روزهای عمر پیامبر(ص) 2- شهادت محمدباقر صدر و خواهرش، جنایت حزب بعث علیه شیعیان، شهادت صیاد شیرازی، درگذشت پاپ، تعریف دین مسیح، تأکیدات اسلام بر بهداشت، مبارزه اسلام با تبعیض نژادی

  • دانشگاه تهران
  • جمعه ۱۹ فروردین ۱۳۸۴
خطبه اول: تقویت گوهر ارزشمند تقوا در زندگی فردی و اجتماعی/ تسلیت رحلت رسول اکرم(ص) و شهادت امام حسن و امام رضا(ع) به مسلمین/ ائمه(ع) مفسیرین، مروجین و پاسداران دستاوردهای پیامبر(ص)/ محرومیت طولانی حضرت علی(ع) از حکومت/ دور شدن امام حسن(ع) از حکومت بخاطر بیعت‌شکنی پیروان/ تلاش مأمون برای نزدیک کردن امام رضا(ع) به حکومت/ اسلام معجزه مهم در تاریخ بشریت/ طلوع اسلام در جزیره العرب به اراده خداوندی/ امانتداری پیامبر(ص) در دوران جاهلیت/ مبعوث شدن پیامبر(ص) به رسالت در چهل سالگی/ زندگی مردم جزیره‌العرب بصورت عشیره‌ای و قبیله‌ای/ ظهور پیامبر(ص) در جزیره‌العرب و انتشار اسلام در سراسر دنیا/ گسترش اسلام در اکثر کشورهای آسیایی و آفریقایی/ رشد سریع اسلام در کشورها و تبدیل شدن آن به یک مکتب بالنده/ حضور داوطلبانه نیروهای مردمی در جنگ‌های دوران پیامبر(ص)/ تأثیر معارف و اخلاق اسلامی در مناطق فتح شده/ وجود زیارتگاه‌های زیاد در ایران/ حضور بیش از یک میلیارد و نیم مسلمان در دنیا/ تلاش کشور کانادا علیه اسلام/ وجود بیش از 57 کشور مسلمان در دنیا با 17درصد تولید ناخالص جهانی/ تبلیغات منفی استکبار علیه اسلام و مسلمانان جهان/ حضور دانشمندان اسلامی در سراسر جهان/ رشد سریع و بالنده اسلام در میان ملت‌های جهان/ ایدئولوژی جهان شمول مکتب اسلام/ ظرفیت بالای اسلام برای تأمین تمامی نیازهای بشری/ اسلام، تنها دین جهانی/ حرکت پرثمر پیامبر(ص) در مدت 23 سال پیامبری/ صف‌بندی بت‌پرستان، مشرکین، یهودیان و مسیحیان در برابر پیامبر(ص)/ آشتی‌ناپذیری اسلام با مشرکین/ مقابله اندیشمندان یهود با اندیشه‌های اسلامی/ درگیری جدی اسلام با یهود و مسیحیت در ابعاد محتوایی/ حرکت تهاجمی آمریکا در برابر مسلمانان/ طرح جنگ صلیبی از زبان بوش علیه اسلام/ آمریکا منفورترین کشور در نزد افکار عمومی دنیا/ نتیجه معکوس حرکت‌های ضد اسلامی آمریکا/ گسترش معارف اسلامی در جوامع اسلامی/ نگرانی پیامبر(ص) از مدیریت آینده جامعه اسلامی/ تدوین و ادامه مدیریت جامعه اسلامی بوسیله دوازه امام/ اعلان مسأله ولایت بوسیله پیامبر(ص) در غدیر/ ابراز نگرانی پیامبر(ص) از آینده و توصیه به مردم/ نگرانی پیامبر(ص) از تهدیدات داخلی و خارجی/ سفارش پیامبر(ص) به مردم برای احترام به انصار/ آماده‌سازی لشکر نظامی توسط پیامبر(ص) در برابر دشمنان رومی/ حضور پیامبر(ص) در بقیع و طلب آمرزش برای اهل قبور/ بیماری پیامبر(ص) در اواخر عمر/ حضور پیامبر(ص) در مسجد علی‌رغم بیماری و کسالت/ ایراد خطبه‌های مهم بوسیله پیامبر(ص) در اواخر عمرشان در مسجد/ سفارش پیامبر(ص) در عمل به وعده‌ها/ کمک پیامبر(ص) به ازدواج افراد/ درخواست پیامبر(ص) از مردم برای ادای دین/ آمادگی پیامبر(ص) برای قصاص در این دنیا/ حضور پیامبر(ص) در مسجد و اعلام آمادگی برای قصاص/ اهمیت پیامبر(ص) به بیت‌المال و دقت در مصرف آنها/ سفارش پیامبر(ص) به حضرت علی(ع) برای بازگرداندن امانت به صاحبان/ حرکتهای سیاسی نگران‌کننده در زمان پیامبر(ص)/ علاقه شدید پیامبر(ص) به حضرت زهرا(س)/ سفارش پیامبر(ص) به حضرت زهرا (س) برای توجه به خدا/ رنج و اندوه فراوان حضرت زهرا(س) بعد از رحلت پیامبر(ص)/ وعده پیامبر(ص) به حضرت زهرا(س) در خصوص ملاقات زود هنگام درآخرت/ سخنرانی حضرت علی(ع) بعد از غسل و کفن پیامبر(ص) خطبه دوم: دعوت به تقوا و دوری از منهیات/ شهادت محمدباقرصدر و خواهرش در سال 59 بدست حزب بعث عراق/ جنایات حزب بعث عراق علیه شیعیان و نیروهای مخلص/ انتقام خداوند از صدام بخاطر جنایت علیه مردم عراق/ تحقق وعده‌های خداوند علیه دشمنان اسلام و مسلمین/ شهادت صیاد شیرازی بدست منافقین/ گرفتاری و ذلت منافقین در عراق/ خیانت منافقین به ملت ایران و جاسوسی برای دشمنان/ سرنوشت شوم منافقین با تقدیر الهی/ تحقق وعده‌های الهی برای نصرت مجاهدین/ استقامت و پایداری در راه عدالت/ ایجاد موج‌گسترده در دنیا بخاطر فوت پاپ/ شخصیت جهانی پاپ و حضور چهار میلیون نفردر مراسم تشیع او/ مخالفت‌ با جنگ‌افروزی و صلح‌طلبی پاپ/ احترام به پاپ به خاطر روحیات مثبت او/ تحریف دین مسیح در طول تاریخ/ حمایت مسیحیان از جنایات آمریکا/ زورگویی و غارتگری آمریکا در سراسر جهان/ برخورد و مبارزه حضرت مسیح با ستمکاران مال دوست/ تسلیت به پیروان پاپ/ بهداشت به عنوان یکی از پایه‌های اصلی سعادت، توسعه و رفاه مردم/ سفارش مؤکد اسلام به رعایت بهداشت/ سفارش پیامبر(ص) به بهداشت و مسواک کردن دندانها/ رعایت بهداشت فردی و اجتماعی/ تلاش برای حفظ امنیت و بهداشت/ ترور مارتین لوترکینگ در آمریکا به خاطر مبارزات تبعیض نژادی/ انتخاب لقب گاندی سیاه برای مارتین لوترکینگ/ نادیده گرفتن حقوق سیاهان در آمریکا و آفریقا/ نابرابری شدید سیاهان در برابر سفیدپوستان در آمریکا/ تقوا ملاک ارزش انسان‌ها در اسلام/ مبارزه اسلام با تبعیض نژادی/ هشدار به اروپا و آمریکا به خاطر سنگ‌اندازی در مسأله‌ای هسته‌ای ایران/ سیاست یک بام و چند هوایی آمریکایی‌ها/ مانع‌تراشی آمریکا در برابر خواسته بحق ایران در مسأله انرژی هسته‌ای/ تلاش همه جانبه ایران برای اعتمادسازی در مسأله هسته‌ای/ شرارت آمریکایی‌ها در کشورهای منطقه/ احداث دیوار حائل بوسیله صهیونیست‌ها در اراضی فلسطین/ دخالت آمریکا در لبنان

خطبه اول:

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین والصلاه والسلام علی رسول الله و علی آله الائمه المعصومین

اعوذبالله من الشیطان الرجیم

لقد جأکم رسول من انفسکم عزیز علیه ماعنتم حریص علیکم بالمومنین رئوف رحیم.* اوصی عبادالله بتقوی الله و اتباع امره.

امیدوارم که خداوند به ما توفیق دهد تا بتوانیم گوهر ارزشمند تقوا را در زندگی فردی و اجتماعی خودمان تقویت کنیم. طبعاً امروز انتظار مستمعان ما این است که بحثی درباره سه عزای مهمی که الان سایه اندوهی بر سراسر دنیای اسلام، به خصوص پیروان اهل بیت(ع) انداخته، مطالبی بگویم.

هم رحلت حضرت رسول اکرم(ص) و هم شهادت امام حسن مجتبی(ع) و هم شهادت امام رضا(ع) است.(1) معلوم است که انسان در یک خطبه نمی‌تواند حق این موضوع‌ها را ادا کند. سعی می‌کنم قسمتی از صحبت‌هایم در این خطبه جامع باشد که به اهداف هر سه موضوع ربط داشته باشد.

طبعاً سنگینـی بحث مربوط به حضرت رسول اکرم(ص) است که محور همه چیز است. افتخار ائمه(ع) ما هم این است که مفسّر، مروّج و پاسدار دستاوردهای رسالت پیامبر اکرم(ص) هستند. لذا محور بحث من به گونه‌ای است که می‌تواند به هر سه موضوع بخورد. ضمن اینکه به همه شما بزرگواران و امت بزرگوار اسلام تسلیت عرض می‌کنیم.

نکته مشترکی که در زندگی این سه معصوم وجود دارد، سهمی است که اینها در حکومت داشتند. ائمه دیگر - جز علی بن ابیطالب(ع)- چنین موقعیتــی نداشتنـد. پیامبر(ص) که منحصراً مسئولیت امامت و رهبری دوران خودشان را داشتند و علی بن ابیطالب(ع) - گرچه بنا بود این کار را ادامه بدهند مدت‌ها محروم بودند و بعد از چند سال توانستند به این مسئولیت برسند. بعد امام حسن مجتبی(ع) چند صباحی با بیعتی که با ایشان شد، مسئولیت را بعهده گرفتند. اما بی‌وفایی پیروان و بیعت‌کنندگانش زود ایشان را از محور اداره کشور دور کرد. امام هشتم هم با اینکه خودشان مایل نبودند، مأمون الرشید برای استفاده از وجاهت مردمی، ایشان را به دستگاه خلافت نزدیک کرد و سمت ولیعهدی داد. امّا پیدا بود که این واقعیت ندارد و خود امام رضا(ع) هم توجه داشتند و نگذاشتند مأمون استفاده کند. خودشان از موقعیت اسمی برای تقویت بنیاد شیعه و مکتب اهل بیت(ع) خوب بهره گرفتند.

نکته بسیار مهمی که می‌خواهم عرض کنم و فکر می‌کنم یک بحث بسیار جدّی در مناسبت این هفته است، طلوع اسلام و تداوم این مکتب انسان ساز در تاریخ بشریت است. واقعاً یک معجزه تاریخی است. کافی است همین اشاراتی که می‌کنم، مورد دقت اندیشمندان قرار بگیرد و به همین دلیل به حقانیت اسلام پی ببرند.

معجزه‌ای که هر کس به این قطعه تاریخ نگاه کند و انصاف در قضاوت داشته باشد، می‌پذیرد که این اعجاز است و غیر از خدا و اراده ربوبی الهی نمی‌تواند چنین کار بزرگی را در تاریخ بشر تعبیه کند. به جزیره‌العرب آن موقع برگردید که پیامبراکرم(ص) مبعوث شدند. خود شخص پیامبر(ص) چه داشتند و به کجا رسیدند!؟ اگر جواب این دو سئوال را بدهید، می‌فهمید که چنین کاری غیر از خداوند از کسی ساخته نیست. پیامبر(ص) شخصیت محبوبی بودند، منتهی سمتی که داشتند، کارگزار یک خانم ثروتمند به نام حضرت خدیجه(س) بودند. امین بودند و در این حد شناخته شده و مورد اعتماد بودند. اما داعیه، سابقه، کتاب، نوشته و تفکر اعلام شده‌ای از ایشان نبود که بحث رهبری امت اسلامی درآینده باشد.

با شرایطی که داشتند و خداوند ایشان را برگزید و پرورش داد، به مقام رسالت و نبوت رسیدند و در چهل سالگی مبعوث شدند. بعثت نقطه آغاز تحول عظیمی است که می‌خواهم عرض کنم. در آنجا حتی یک مکتبخانه درست نبود. مردم جزیره‌العرب عمدتاً بصورت عشیره‌ای و قبیله‌ای زندگی می‌کردند. گرچه مکه بخاطر موقعیت کعبه مرکزیت و امنیتی داشت و چیزهایی در آنجا بود که در جاهای دیگر نبود، اما هیچ تمدن با سابقه‌ای در جامعه آن روز عربستان آشنا به افکاراساسی مدیریت جامعه نبود. حکومتی وجود نداشت. حکومت‌ها قبیله‌ای بود. منطقه تا حدودی تحت سلطه ایران بود. گاهی دست بدست می‌شد و تحت سلطه روم می‌رفت.

چنین جایی با مردم بی‌سواد، فضای عامی و امی و شخصیتی که خودش هم تحصیلکرده نبود و با ادلّه‌ای که هست، تا اواخر عمرشان حتّی سواد خواندن ونوشتن هم نداشتند، حرکتی آغاز می‌شود و در مدت کوتاهی درسطح شبه جزیره عربستان پایدار می‌شود و بعد در سراسر دنیا به پیش می‌رود. تمدن بزرگ ایران زمین را به زمین می‌زند. تمدن روم را به زمین می‌زند. در شمال آفریقا تا اقیانوس اطلس و در شمال تا مدیترانه پیش می‌رود و بخش قابل توجهی از اروپا را در اسپانیای امروز و آندلس آن روز تصرف می‌کند و در شرق خود را به مرزهای چین می‌رساند و در شمال تا آسیای میانه و شمال قفقاز پیش می‌رود.

اگر چنین حرکتی بر بال یک ارتش نیرومند و یک سازمان قبراق نظامی اتفاق بیفتد، قابل پذیرش است. اشخاصی مثل نادر یا اسکندر و امثال اینها هم این پیشرفت‌ها را داشته‌اند. نمی‌توان آنها را از این جهت مقایسه کرد، اما اسلام این‌گونه نبوده، یک تفکر جلو می‌آید و ایمان و
اعتقاد و یک سیستم فکری، عقیدتی و ایدئولوژیکی و بعد مقررات زندگی، یعنی اخلاق، اقتصاد، هنر، ادب، دانش و همه چیز در آن هست. مجموعه یک مکتب به تدریج جلو می‌آید.

می‌دانید در زمان پیامبر(ص) و حتی در دورانی که ایشان حیات داشتند، ارتش و یا سازمان نظامی در اختیار نبود. دفاع و حتی تهاجم با مردم بود. یعنی از مردم دعوت می‌کردند و آنها به خرج خودشان وارد نیروهایی که باید دفاع کنند، می‌شدند. وقتی برمی‌گشتند، سراغ کار خودشان می‌رفتند. اصلاً هزینه‌ای هم برای این منظور در نظر گرفته نشده بود. دائم هم جنگ بود، اما همیشه با داوطلبی، شبیه بسیج بود. منتها منهای سازمانی که ما الان برای بسیج داریم. البته ما الان سازمان بسیار مستحکمی برای بسیج داریم که این هم نبود.

اگر این پیشرفت فقط در بعد نظامی و تصرف اراضی بود، می‌گفتیم نمونه‌هایی در تاریخ دارد. ولی این جوری نیست. هر جایی که وارد می‌شدند - گرچه جنگ می‌شد- اما آن چیزی که منطقه مفتوحه را نگه می‌داشت، معارف، عقاید و اخلاق اسلامی بود. الان اگر در ایران بگردید، تعداد زیادی از زیارتگاه‌ها را پیدا می‌کنید که اینها همان فاتحان صدر اسلام بودند که آمدند شهر را فتح کردند و همان جا کشته و دفن شدند. کسی که آمده شهر را گرفته و جنگ کرده، مزارش زیارتگاه شده است و امروز هم بعد از 1300 یا 1400 سال زیارتگاه است. در ایران تعداد زیادی از اینها را داریم. در آسیای میانه داریم. هر جا که اینها رفتند، تقدسی همراه خود و فکرشان بردند و توانستند امور دنیا را به سرعت بگیرند و در دنیا پخش کنند. هرجا که رفتند، زمینه تمدن را فراهم کردند.

این، کاری نیست که آدم فکر کند از سوی یک انسان درس نخوانده و به وسیله یک جمعیت محدود عشایری و قبیله‌ای بنیانگذاری شود و بماند و تکامل پیدا کند. امروز که 1400 سال بعد از آن حادثه مهم تاریخ، حرف می‌زنیم، بیش از یک میلیارد و نیم جمعیت دنیا عاشقانه مسلمانند. یعنی یک چهارم دنیا، این حرفی نیست که ما ادعا کنیم. متأسفانه بعضی از گویندگان و نویسندگان ما هنوز بحث از یک میلیارد می‌کنند، با اینکه در پارلمان کانادا که طرفدار اسلام هم نیست و می‌دانید که کانادایی‌ها الان از کشورهای موذی هستند که علیه اسلام تلاش می‌کنند و هیچ حسن نیت هم ندارند، یک تحقیق واقعی کردند و گفتند: جمعیت اسلام ـ این عدد حداقل برای دو سال پیش است ـ حدود یک میلیارد و نیم است. دو سال پیش یک میلیارد و چهارصد میلیون بود. خیلی جاها را کمتر از واقعیت آوردند. گفتند: 17 درصد تولید ناخالص دنیا را دارند و 57 کشور مستقل در دنیا هستند.(2)

با این همه زرق و برقی که امروز استکبار برضد اسلام دارد، بعضی‌ها می‌خواهند بگویند که اینها جمعیت جهان سومی عقب افتاده و کم سواد هستند. این از آن حرف‌هایی است که در صدر اسلام به خود پیامبر(ص) و یارانش هم می‌زدند و آنها را انسان‌های عقب‌افتاده تلقی می‌کردند. اولاً امروز در دنیا ده‌ها میلیون دانشمند متبحر و شاید صدها میلیون آدم‌های متفکر عاشقانه به اسلام عقیده دارند. خود قرآن اصلاً منطقش این است که «‌انما یخشی‌الله من عباده العلما» فکر اسلام فکری است که آنهایی که دانش دارند و تعصب و حرکت جاهلی ندارند، می‌توانند در مقابل خدا خاضع باشند.

بنابراین حقیقتاً اتفاق بسیار عظیمی در جزیره‌العرب افتاد که جز معجزه چیزی نمی‌تواند باشد. همین طور که الان استکبار جهانی نگران است، دین اسلام بالنده است و به سرعت پیش می‌رود. حتی در آشیانه استکبار نفوذ می‌کند و مسلمان‌ها هوشیارتر، بیدارتر، عالمتر و فنی‌تر می‌شوند. همه متفکران فکر می‌کنند. حرکتی که امروز در رشد بشریت هست، به نفع اسلام جلو می‌رود و از طرفی طبق عقیده ما این دین تا قیامت هست. یعنی تمام نمی‌شود. مکتبی نیست که زمانی شروع شده باشد و مقتضیات زمان که عوض شد، این مکتب کهنه ‌شود. این تفکری بود که زمانی مارکسیست‌ها و دیگران مطرح می‌کردند. اما الان دیگر گذشته است و این واقعیتی است که اسلام بصورت یک مکتب واقعی و تنها مکتب واقعی، جهان‌بینی مشخصی دارد. جهان را تبیین می‌کند. برای فاصله بین مبدأ و معاد، ایدئولوژی مشخصی ارائه داده است. این ایدئولوژی برهمه زندگی دنیا سایه می‌اندازد و استراتژی مشخصی در برخورد با مسائل طبیعی و انسانی در اختیار بشر گذاشته و مقررات، احکام، واقعیات و چیزهایی دارد که برای اداره روزمره زندگی مردم است. در نقطه مقررات، اجتهاد را مطرح کرده است که این اجتهاد متکلّف به روز کردن احکام، مقررات، وظایف و مسئولیت‌هاست که انعطاف‌پذیر است. با همه شرایط دنیا می‌تواند منعطف باشد. در عصر فضا و کیهان، در عصر اتم و نانو و آی تی، توجه به اسلام و افکار قرآن و اسلامی، قوی تر از دوران بربریت و قرون وسطی است. اگر اینها معجزه نیست، پس چیست؟

البته در انبیا گذشته می‌توان نمونه‌هایی پیدا کرد. اما هیچ ‌یک از آنها این‌گونه نبوده‌اند. هیچ دینی خاتم نبوده و مختص اسلام است. ظاهراً هیچ دینی جهانی نبوده است. همه در بخشی از دنیا مسئولیت داشتند و اسلام جهانی است. اسلام امتیازاتی دارد که بعد از گذشت دوره‌ای که ادیان دیگر آسمانی و شریعت حفاظت کردند و جلو آوردند، حرف آخر را پیامبر(ص) زدند و مهم این است که ظرف مدت کوتاه 23 سال که 13 سالش در مکه محدود و محصور بودند و فقط 10 سال توانستند پایه‌های این حرکت و این کار بزرگ را جوری مستحکم کنند.

در مقابل پیامبر(ص) در جزیره‌العرب آن موقع سه گروه صف‌بندی کرده بودند: بت‌پرست‌ها و مشرکین، یهودی‌ها و مسیحی‌ها. اسلام با مشرکین آشتی‌ناپذیر بود. چون شرک با ذات بشریت سازگار نیست و با جهان‌بینی اسلام در یک جا جمع نمی‌شود. با آلودگی‌های مسیحیت و یهود و انحرافاتی که در کتاب‌های آسمانی آنها پیش آمده بود، مبارزه می‌شد. البته آن روز مسیحی‌ها در جزیره‌العرب با پیامبر(ص) حالت سازگاری داشتند و مشکلی نبود.

 

مخاصمه‌ای با یهودی‌ها پیش آمد. همان موقع وقتی که اذان جای ناقوس نصارا و طبل یهودی‌ها را در معابد گرفت، بعضی از اندیشمندان آن دین‌ها گفتند: ببینید او چه آورده است؟ کلماتی را که در اذان است، با نغمه‌ای که در ناقوس و طبل هست، مقایسه کنید و می‌فهمید که آینده ما چیست! حرف بزرگی است. کسانی این حرف را زدند، تفکر درستی داشتند.

این یک کار محتوایی جدّی بود. اما مناسکی را عوض می‌کرد. وقتی که قرآن بحث توحید، معاد و انسان را به تدریج در بین مردم پخش کرد، اینها فهمیدند که چه مشکلاتی در معارفشان دارند. البته با مسیحی‌ها بعداً وقتی که درگیری‌ها در شمال عربستان شروع شد و اسلام به حوزه تصرفی قدرت روم نفوذ کرد، درگیری‌ها بسیار جدی شد و کم‌کم پیروزی‌های مسلمان‌ها جدّی شد. بعداً آنها می‌خواستند انتقام اندلس را در جنگ صلیبی بگیرند که این دوران بعدی است که اتفاق افتاد.

امروز هم متأسفانه می‌بینیم که آمریکایِی‌ها همان حالت تهاجمی نادرستی را که بر خلاف میل اسلام پیش آمده بود، در پیش گرفتند. از زبان آقای بوش پرید یا حساب شده آنچه را که در دل بود، گفت و جنگ صلیبی را مطرح کرد که حرکت بسیار بسیار نابخردانه‌ای در مقابل اسلام است.(3) حرکت اسلام آنچنان حساب شده، متکی به وحی و با حفاظت الهی جلو می‌رود که با موج‌هایی از قبیل جنگ‌های صلیبی نمی‌توان این را متوقف کرد. بلکه تقویت می‌شود. امروز از حرف‌های خود آنها خیلی چیزها را می‌فهمید. همین دیروز آماری را دانشگاه مریلند آمریکا منتشر کرد که سازمان تحقیقات «پیپا» که از وابسته های دانشگاه مریلند است، اعلام کرد که در 23 کشور عمده دنیا افکارسنجی کرده که آمریکا منفورترین کشور دنیا در روی زمین است. (تکبیر نمازگزاران)

اینها فقط کشورهای اسلامی نیستند، در سراسر دنیاست. یعنی به کشورهای آسیا، آفریقا، اروپا و خاورمیانه تقسیم شدند. این حرفی نیست که ما بزنیم. این حرفی نیست که ما بعنوان رقیب یا خصم آمریکا مطرح کنیم. این را محققان دانشگاه مریلند می‌گویند که آمارشان در دنیا اعتبار دارد و در هر جا مطرح شود، می‌پذیرند. آنها علیه خودشان حرف‌های اینطوری نمی‌زدند. اگر زهرش را نگرفته باشند، زهرش را زیادتر نکردند. این نشان خوبی است که حرکت آمریکا در جهت تضعیف مسلمین و مبارزه با اسلام نتیجه معکوس می‌دهد، کما اینکه همیشه اینجور بوده است. در همه مواجهه‌هایی که اتفاق افتاده، نتیجه معکوس بوده است. در همه جنگ‌هایی که پیش‌آمده،حقیقت راه خود را پیدا کرد و پیامبراکرم(ص) توانست در این مدت کوتاه این کار عظیم را از لحاظ بنیانی، سازماندهی و معرفتی در میان جوامع انسانی پخش کند.

مسئله مدیریت آینده برای پیامبر(ص) مهم بود که فقط وارد می‌شوم، ولی یک بحث اساسی است که جداگانه باید بحث شود. پیامبر(ص) نگران مدیریت جامعه اسلامی بعد از خودشان بودند. البته خداوند راه را تعیین کرده بودند و با دستور قاطع وحی مسأله ساختار مدیریت تعیین شد و امامت برای مدت معینی بر عهده 12 معصوم گذاشته شد که مثل خود پیامبر(ص) بتوانند بدون خطا جامعه را اداره کنند. معلوم است که اگر این 12 نفر این دوره را اداره می‌کردند، آنچنان فرهنگ و معارف اسلامی در دنیا پایدار می‌شد و تبدیل به فرهنگ جدی بشر می‌شد که دیگر ادامه داشت و کسی نمی‌توانست جلویش بایستد. پیامبر(ص) هم نگران همین بودند که چه اتفاقی می‌افتد و تا حجه‌الوداع این مسأله را تأخیر انداختند. با اعلان مسأله ولایت در غدیر نگرانی‌هایی که پیامبر(ص) داشتند، کار خودش را کرد و نشان داد.

تاریخ را که می‌خوانم، احساس می‌کنم پیامبر(ص) وقتی که از حجه‌الوداع بر می‌گردند و تقریباً دیگر اوایل سال وفات و یکی دو ماه مانده به وفاتشان، نگرانی‌شان بسیار جدّی است. هم در حجه‌الوداع و هم در جاهای دیگر کما بیش به مردم گفته بودند که عمرم در حال اتمام است و از میان شما می‌روم. توصیه‌های بعد از خودشان را می‌کردند. کم کم این توصیه‌ها تبدیل به ابراز نگرانی شد و نگرانی‌هایشان را مطرح می‌کردند.

یک ‌بار گفتند: برای اولین بار امسال قرآن دو بار بر من نازل شد و این دلیل است که باید اتفاق مهمی بیفتد. تا بحال سالی یک‌بار کل قرآن مطرح می‌شد. به تدریج از آنچه که ممکن است در آینده در جامعه اتفاق بیفتد، ابراز نگرانی کردند.

هم تهدید خارجی و هم تهدید داخلی بود. در داخل از اختلافات می‌ترسیدند. نگرانی داشتند که مهاجر و انصار درگیر شوند و پیش‌بینی می‌کردند که ممکن است انصار در وطن خود مظلوم شوند و مهاجرین با برنامه‌هایی که دارند، اینها را قبضه کنند. لذا سفارش انصار را می‌کردند و می‌فرمودند: به خوبانشان احترام زیادی کنید و از افراد بدشان بگذرید و مبادا اینها را برنجانید. اینها میزبانان خوبی برای شما بودند.

از لحاظ خارجی نگران حمله روم بودند. جیش اسامه را تنظیم کرده بودند که برای سیاست بعد از خودشان هم بعد داخلی داشت و هم بعد سیاست خارجی داشت که حمله از طرف دشمن آغاز نشود و ما به استقبال دشمن برویم. نتوانستند در حیات خودشان به خاطر همین نگرانی‌ها این جیش را اعزام کنند که این خیلی مهم است. نشان از یک توطئه جدّی است. این توطئه‌ها بعد از غدیر شکل گرفته بود.

یک بار پیامبر اکرم(ص) نیمه‌شب همراه یکی از غلامان صمیمی خودشان به بقیع رفتند و آنجا با اهل قبور مطالبی گفتند که این غلام اینها را نقل کرده است. نگرانی پیامبر(ص) اینجا روشن می‌شود. از اهل قبور سئوال می‌کنند و برای آنها آمرزش مـی‌طلبند. بعد می‌فرمایند: گوارا باد این وضعی که شما دارید و آرامشی که دارید. وضع شما برای مسلمانان موجود قابل غبطه است. می‌بینم که فتنه‌ها مثل قطعات ظلمات پشت سر هم برای این امت، پیش می‌آید، بگونه‌ای که آخر قضیه به اول قضیه برمی‌گردد و به نقطه شروع برمی‌گردیم.(4) حرف خیلی بزرگی است. البته این طولانی است. فقط می‌خواهم عرض کنم که نگرانی‌هایشان را اینجوری مطرح می‌کردند.

کم‌کم کسالت ایشان پیش آمد و مریض شدند. چند روز آخر عمرشان را که مریض بودند، در خارج و داخل بیت حضرت رسول و در اظهارات ایشان حوادث مهمی اتفاق افتاد که حقیقتاً فصل سازنده تاریخی است.

من چند نکته‌اش را عرض می‌کنم، والاّ بحث‌های اساسی را اینجا نمی‌توان مطرح کرد. با اینکه مریض و در بستر بودند و گاهی بیهوش می‌شدند، رابطه خودشان را با مسجد قطع نمی‌کردند. گاهی که کمی سرحال می‌آمدند، افرادی به ایشان کمک می‌کردند و با تکیه و کمک آنها به مسجد می‌آمدند. گاهی نماز می‌خواندند و گاهی برای مردم صحبت و مسائل سازنده‌ای را مطرح می‌کردند. خطبه‌های مهمی از ایشان در این مقطع نقل است که در آن نگرانی، نصیحت و اخطار به مسلمان‌ها وجود دارد. درس‌های عملی جالبی می‌دادند. مثلاً وقتی پیامبر(ص) به مسجد می‌آمدند، مسجد فوراً پر می‌شد و مردم یکپارچه گوش می‌دادند. یک‌بار پیامبر(ص) فرمودند: ممکن است وعده‌هایی به کسانی داده باشم که نتوانستم عمل کنم. اگر کسی و عده‌ای از من شنیده و عمل نشده، مطرح کند که من وفا کنم و خلف وعده در پرونده عمل من پیش نیاید.

این حرف درس بزرگ برای کسانی است که مسئولیت پیدا می‌کنند و با وعده - مخصوصاً این روزها که انتخابات می‌شود - چیزهایی را به مردم می‌گویند و بعد عمل نمی‌کنند. اینها برای مسلمان‌ها درس مهمی است.

مدتی جلسه ساکت بود تایک نفر بلند شد و گفت: آقا شما یک روز به من فرمودید برو ازدواج کن. من هزینه ازدواجت را می‌دهم. من ازدواج کردم و الان بدهکارم. حضرت فرمودند: چقدر بدهکاری؟ مبلغ را حواله کردند. یک روز دیگر فرمودند: اگر کسی از من طلبی دارد، طلبش را مطرح کند. یا ببخشد و یا حتماً طلبش را مطرح کند که من با دین از دنیا نروم. این حرف از کسی است که خداوند به او وعده داد که تخلفات و قصورهای گذشته و آینده‌اش را می‌بخشد. اما این‌قدر نگران قضاوت الهی است. این چه درسی برای مسئولان کشورها و مخصوصاً مسلمان‌هاست!! یک نفر بلند شد و گفت: یک روز شما با سائلی مواجه شدید. چیزی همراهتان نبود و به من گفتید سه درهم به او دادم. این وام بود و شما به من پس ندادید و امروز محتاجم. حضرت یادشان آمد و فرمودند: درست است «فضل» که آنجا بود، گفتند بپردازید.

مطلب دیگری هم نقل می‌کنند که احتمالاً برای این روزها نیست، ولی به هر حال بعضی از تواریخ به این روزها نسبت می‌دهند که یک روز فرمودند: اگر به کسی بدی کردم، قصاص آن را به آخرت نگذارد. یا ببخشد یا قصاص کند. البته فکر می‌کنم مربوط به یکی از جنگ‌هاست که این حادثه در آنجا اتفاق افتاد. چرا بعضی از مورخین زمانش را اینجا نقل می‌کنند، مهم نیست. یکی بلند شد و گفت: در سفری شما تازیانه خود را تکان دادید و به شکم من خورد و من ناراحت شدم و حیا کردم که به شما بگویم. می‌خواهم قصاص کنم. فضای مسجد - اگر در مسجد بود و اگر در جلسه‌ای یا در یکی از میدان‌های جنگ بود - عجیب دچار بهت شد. گردن‌ها کشیده شد تا ببینند چه اتفاقی می‌افتد و با تعجب نگاه کردند. پیامبر(ص) لباسشان را کنار زدند و فرمودند: قصاص کن و آن مرد آمد و بوسید. شاید این فقط برای درس بود و خداوند به دل او انداخته بود که به مسئولان، قدرت‌ها و به انسان‌های مسلط درس بدهد که باید اینجوری احساس مسئولیت کنند.

در مورد بیت‌المال حدیث جالبی دارد. پیامبر(ص) چند دینار به یکی از همسرانشان داده و گفته بودند: برای بیت‌المال است و باید مصرف شود. همان روزهای آخر عمرشان فرمودند: این دینارها را چه کار کردید؟ گفت: فرصت نکردم که به مستمندان بدهم و هنوز پیش من مانده است. فرمودند: فوری بیاور. در بعضی روایات آمده شش دینار بود - بیشتر یا کمتر فرق نمی‌کند - حضرت این را در دستشان گرفتند و گفتند: اگر من با این بدهی با خدا ملاقات می‌کردم، چه جوابی داشتم؟ به علی بن ابیطالب(ع) فرمودند: فوراً اینها را به صاحبانشان برسان. از این موارد زیاد است. ریزه‌کاری‌هایی در تاریخ آمده، اما متأسفانه خیلی از آنها آلوده به سیاست و باند بازی شد و هر کسی برای اینکه باند خود را یک جوری موجه کند، چیزی به این نقل‌ها اضافه کرده است. نقل کردن اینها وقتی که پای اشخاص و جریان‌ها پیش می‌آید، قدری مشکل می‌شود.

به هر حال پیامبر(ص) این‌گونه بوده است. آن روزها فضای مدینه پر از غم و مصیبت بود. پیامبر(ص) مکرر تأکید می‌کردند که ‌چرا جیش اسامه نمی‌رود؟ مرز در خطر است. اما نمی‌شد، برای اینکه سیاست بازها جلوی حرکت جیش را گرفته بودند و بهانه‌های مختلف می‌آوردند. یا فرمانده جوان است، یا پیامبر(ص) مریض است و نمی‌توان الان اینجا را خالی گذاشت.

بدتر از همه حال حضرت زهرا(س) و علی بن ابیطالب(ع) بود. همه می‌دانید که زهرا(س) چقدر به پدر علاقه داشت و حضرت رسول(ص) چقدر به زهرا(س) علاقمند بود. می‌دانید که در داخل خانه پیامبر(ص) و بر مجموعه آل عبا چه می‌گذشت. یک بار حضرت زهرا(س) کنار بستر پیامبر(ص) نشسته بودند و به صورت نورانی اما عرق زده پیامبر(ص) که از درد به خودشان می‌پیچیدند، نگاه کرد و شعر معروف حضرت ابوطالب را خواند: «این صورت زیبایی که با نورانیت و شفاعت این صورت زیبا، ابرها باران به بشر می‌دادند...» و بقیه شعر.(5)

حضرت نگاهی به زهرا(س) کردند و نفس عمیقی کشیدند و فرمودند: دخترم به جای این شعر، این آیه قرآن را بخوان «و ما محمد الاّ رسول قدخلت من قبله الرسل افاین مات اوقتل انقلبتم علی اعقابکم»* پیامبر(ص)یک انسان و یک فرستاده است. او از خدا گفته و یک واسطه است. اگر او رفت، صاحب پیام را فراموش نکنید و به جاهلیت برنگردید. ببینید نگرانی پیامبر(ص) چه بود؟

اشکالی نداشت که حضرت زهرا(س) آن شعر زیبا را بخواند. حضرت از این موقعیت استفاده کردند تا این تذکر را به امت بدهند. اما وضع آن جوری شد که می‌دانید. طوری پیش آمد که دیگر حضرت زهرا(س) از رنج و آه نتوانست به زندگی خود ادامه بدهد. خوشحالی حضرت زهرا(س) این بود که پیامبر(ص) به او وعده داده است که اولین کسی که از آل من در آخرت به من می‌رسد، شما هستید و حضرت زهرا(س) به این وعده دلخوش کرده بودند. خانم جوانی که در داخل خانه عزیزانی مثل امام حسین(ع) و امام حسن(ع) و زینب(س) و شوهری مثل علی بن ابیطالب(ع) داشت و خانه‌ای را که مهبط وحی بود، داشت و کانون محبت و انسانیت را داشت، چنین انسانی چرا آرزوی مرگ کند؟ چرا بشارتش این باشد که از اینجا برود؟ آن حرفی که پیامبر(ص) در بقیع به اهل قبور زد، نمونه‌اش اینجاست.

به هر حال مصیبت رفتن پیامبر(ص) بسیار سنگین است. وقتی علی‌بن‌ابیطالب(ع) ایشان را غسل دادند، کفن کردند و بندهای کفن را که بستند، همان جا روی زمین نشستند و صحبت‌هایی کردند که دیگران گوش می‌دادند. فرمود: «دیگر جبرئیل به زمین نمی‌آید و دیگر پیام خدا را از زبان ملائک مقرب خدا نمی‌شنویم.»

بسم‌الله الرحمن الرحمن الرحیم

انا اعطیناک الکوثر/ فصل لربک و انحر/ انّ شانئک هوالابتر*

 

* سوره مبارکه توبه، آیه شریفه 128

* سوره مبارکه آل عمرن، آیه شریفه 144

* سوره مبارکه کوثر

 خطبه دوم:

 

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین والصلاه والسلام علی رسول الله و علی علی امیرالمومنین و علی الصدیقه الطاهره و سبطی الرحمه و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی ومحمد بن علی و علی بن محمد و الحسن بن علی والخلف الهادی المهدی صلوات الله علیهم اجمعین.

خطبه اول یک مقدار طولانی شد و ناچار بودیم. بالاخره بحث‌های مهمی بود. باید اشاراتی می‌شد. با دعوت به تقوا و پرهیز از منهیات و عمل به واجبات، چند مناسبت هفته را مطرح می‌کنیم.

در اولین مناسبت اشاره‌ای به شهادت آیت‌الله حاج‌سیدمحمدباقر صدر و خواهر دانشمندش بنت‌الهدی می‌کنیم که در روزی مثل پس فردا در سال 59 جلادان بعث عراق آنها را شهید کردند.(6) فشارهای غیرقابل تحملی را بر نیروهای مخلص، مجاهد و مبارز عراق وارد کردند که آن آوارگی‌ها، کشتارها، زندان‌ها و شکنجه‌ها را می‌دانید. ولی خدا را ببینید که امروز صدام و همکارانش که آن جنایات را مرتکب شدند، باید در زندان‌های عراق از تلویزیون این کشور شاهد به حکومت رسیدن آنهایی باشند که این جنایات را صدام نسبت به آنها مرتکب می‌شد. ببینید خداوند چگونه انتقام می‌کشد!

خودمان از این چیزها کم نداریم و زیاد داریم. چیزهای زیادی را از رژیم پهلوی و آمریکا داریم که انتقام الهی را می‌بینیم. دست و وعده‌های خدا را می‌بینیم که دارد محقق می‌شود. منتها ما ضعیف و کوچک هستیم و چشممان فقط از یک روزنه تاریخ را می‌بیند. خداوند از عرش همه جهان و همه حوادث را یکجا می‌بیند و برای او زمان و مکان مسئله نیست. حرکت تاریخ براساس حساب، کتاب و نظم است. کاری که صدام با ایران کرد، بهترین انتقامش را خداوند دارد از او می‌گیرد. به آن هدفی که ما از حق مردم عراق دفاع کنیم، امروز مردم عراق کم کم دارند می‌رسند. گرچه با دخالت دشمن و یک عامل اصلی دیگری که این انتقام خدا از آن عامل اصلی هم دور نیست و خواهیم دید که این انتقام الهی اتفاق می افتد.

این روزها سالگرد شهادت شهید صیاد شیرازی بدست منافقین را داریم(7) که باز می بینید منافقین در چه روزگاری هستند! خوشحالند که آمریکایی‌ها در اردوگاه‌ها یا بازداشتگاه‌ها جیره‌ای به آنها بدهند که از گرسنگی نمیرند و اجازه بدهند سرپناهی داشته باشند. آینده بسیار نامعلومی دارند. هیچ‌ جا، جای آنها نیست. جز آنجاهایی که حاضر باشند به عنوان جاسوس، مأمور و مزدور آنها پست ترین کارها را برای آنها بکنند. به ملتشان خیانت کنند، به کشورشان خیانت کنند، جاسوسی کنند، دروغ بگویند و پول بگیرند. چنین چیزی برایشان مانده است. می‌توانید از این ذلیلانه‌تر سرنوشتی پیدا کنید!! کسانی که به اسم مبارزه با امپریالیسم کار خود را شروع و از دانشگاه‌ها و بازارها سربازگیری کردند و بچه‌های مردم را فریب دادند، به زندان‌ها بردند و بعد در زندان‌ها اینها را منحرف کردند، یا در خانه‌های امن منحرف کردند، به این روز سیاه افتادند. سالها برای عراق جاسوسی کردند و به عنوان ستون پنجم در داخل کشور ما علیه نیروهای مجاهد، مبارز و رزمنده فعالیت کردند. این سرنوشتشان است. واقعاً شما می‌بینید دست خداوند چگونه هست. «یدالله ‌فوق ‌ایدیهم»* (شعار مرگ ‌بر منافقین نمازگزاران)

اگر خدا به ما وعده پیروزی و نصرت داده و اگر ما آشنا با معارف الهی باشیم و صبر داشته باشیم و آن‌گونه که خداوند از ما خواسته، صبر کنیم، همه این وعده‌های الهی تحقق پیدا می‌کند. خداوند تضمین کرده است. اگر هدفمان نشر اسلام و دفاع از حق و معارف الهی و عدالت است، باید راه خودمان را برویم. وظایف خودمان را انجام بدهیم و نتیجه را از خدا بخواهیم که به موقع و در حد استحقاق به ما داده می‌شود.

مسئله دیگری که این روزها داریم و مطلع هستید، اینکه پاپ ژان پل دوم(8) در این هفته از دنیا می‌رود و موجی از بحث‌ها، خبرها و احساسات دنیا را می‌گیرد. امروز که حرف می‌زنیم، به ادعای ایتالیایی‌ها حدود چهار میلیون نفر برای مراسمش حضور دارند و بیشتر سران دنیا هم به آنجا می‌روند. در مورد پاپ چند نکته است که پاپ‌های گذشته نداشتند و این ارزش‌ها، شخصیت پاپ را جهانی‌تر کرد. یکی صلح‌طلبی و مخالفت با جنگ افروزی بود که نمونه آن در جنگ عراق بود که با صراحت مخالفت کرد. یا حالت محکوم‌کردن جنایات آمریکا در زندان ابوغریب که واقعاً کار خوبی بود. این کار با ارزش بود. مبارزه او با الحاد کمونیست‌ها، مبارزه سیاسی نبود. مبارزه الهی بود که با مکتب‌الحادی مارکسیست مبارزه کرده است. اینها چیزهایی است که می‌توان در پرونده پاپ بعنوان نقاط مثبت حرف زد. همین‌هاست که احترام او را زیاد کرد.

عرض می‌کنم که خوب است مسیحیت بخصوص واتیکان از این جریان درس بگیرد و نقاطی را که وظیفه مهمترشان است، جدّی‌تر بگیرند. بالاخره اینها پیروان حضرت مسیح در دنیا هستند و کار می‌کنند و مسئولیت دارند و با مردم ارتباط عاطفی، فکری و عملی دارند. چیزهایی که در معارف حضرت مسیح است، امروز در دنیای مسیحیت نیست. آنها نمی‌توانند پاپ و مروج شریعت حضرت مسیح باشند.

جنایاتی را که آمریکایی‌ها امروز در سراسر دنیا می‌کنند، ندیده می‌گیرند. درست است که آنها با جنگ عراق مخالفت کردند، ولی جنایات آمریکا که فقط این نیست. کارهایی که به عنوان مبارزه با تروریسم در سراسر دنیا می‌کند، این غارتگری که از منابع مردم، آنهم از کشورهای نیازمند و عقب افتاده می‌کند، این زورگویی‌هایی که در سازمان‌های جهانی که مال
همه ملت‌هاست، می‌کند و این تبلیغات گمراه کننده‌ای که برای تضعیف کشورهای دیگر می‌کند. قطعاً چیزهایی است که با روح تعلیمات حضرت مسیح منافات دارد.

وقتی حضرت مسیح ستمکاران مال دوست زمان خودش را به افعی‌های آدم‌خوار تشبیه می‌کرد و با آنها مواجه می‌شد، چطور دستگاه پاپ می‌تواند در مقابل ستمگری‌های استکبار جهانی بی‌تفاوت باشد؟ لذا مسئولیت بزرگی بر دوش آنهاست. آنها باید فریادشان را بر سر آمریکا بزنند. باید به آمریکایی‌ها بگویند با جنایاتی که می‌کنید، آبروی حضرت مسیح را می‌برید. چون دارید به اسم حضرت مسیح و کلیسا بسیاری از آرای مردم آمریکا را به خودتان جذب می‌کنید (شعار مرگ برآمریکا توسط نمازگزاران )

ما به پیروان پاپ تسلیت عرض می‌کنیم و امیدواریم تلاش کنند که مسیر واتیکان و سایر مراکز قدرت دینی مسیحیت را به معارف ارزشمندی که در دین حضرت مسیح بوده و هست و امروز هم در اناجیل می‌توانند ببینند، نزدیکتر کنند.

مسئله دیگر روز جهانی بهداشت* است که باز سالگرد آن است. حقیقتاً باید به بهداشت توجه شود. بهداشت پایه اصلی سعادت، پیشرفت، توسعه و رفاه مردم است. اگر بهداشت ضعیف باشد، درمان هم نتیجه نمی‌دهد. شما می‌بینید که در اسلام چقدر به بهداشت توجه شده است. پیامبراکرم(ص) که در بستر مرگ بودند، وقتی در دست یکی از عیادت کننده‌ها مسواکی دیدند، مطالبه مسواک کردند و در همان حالت ضعفشان دندان‌هایشان را مسواک کردند. پیغمبر(ص) می‌فرمود: اگر نمی‌ترسیدم مردم به زحمت بیفتند، پنج مرتبه مسواک زدن در روز را مثل نماز واجب می‌کردم. البته این خودش نشان از این دارد که اهمیت بهداشت چقدر دردهان و دندان برای ما چشمگیر است.

امروز در آب، هوا، فضا، محیط، انتقال میکروب‌ها و در خیلی از جاها مسئله بهداشت در معرض خطر است و بی‌توجهی انسان‌ها به بهداشت فردی یا جامعه زیاد شد. در حالی که باید بهداشت فردی، بهداشت اجتماعی، بهداشت روانی و بهداشت جسمی مورد توجه باشد.

خوشبختانه این فرهنگ بتدریج دارد در بین مردم جدّی می‌شود. ولی ما با آن بهداشتی که اسلام از ما خواسته است، فاصله داریم. «نعمتان مجهولتان الصحه والامان» درکنار امنیت که پایه اصلی زندگی بشریت و زندگی اجتماعی انسان‌هاست، مسئله بهداشت آمده و امیدواریم دنیای اسلام نشان بدهد که در این موقعیت می‌تواند پیشتاز باشد. سالها اروپایی‌ها گرفتار جهل بودند. افتخار بهداشت بعد از طلوع اسلام به وجود آمده و ما مسلمان‌ها باید حقیقتاً به این مسأله توجه کنیم.

مسئله دیگری هم هست که فکر می‌کنم باید بخاطر اهمیت جهانیش، اشاره کنم وآن سالگرد ترور شخصیت بزرگی به نام «مارتین لوترکینگ» است که در آمریکا ترور شد.(9) او یک مبارز علیه تبعیض نژادی و آپارتاید بود و موفقیت زیادی کسب کرد. مبارزات آرام را شبیه گاندی تشویق می‌کرد. به او گاندی سیاه می‌گفتند. بعضی‌ها حتی مسیح سیاه می‌گفتند. ولی آمریکایی‌ها او را از پا در آوردند. بالاخره حق قانونی و مدنی برای سیاهان گرفت، اما جامعه سیاه پوست هم در آمریکا و هم در سایر کشورها و بخصوص در آفریقا هنوز مورد صدمه است. این چیزی است که ضد عدالت اسلامی و انسانی است و باید برای این بیشتر فکر کرد.

از این جهت می‌گویم که پریروز در گزارشی خواندم که الان در آمریکا با اینکه حقوق مدنی و تساوی حقوق آمده، وضع سیاه‌ها نسبت به سفیدها خیلی عقب است. آماری داده بودند که معدل دارایی افراد سفید در مقابل افراد سیاه 11 برابر است و امکان رسیدن به شغل در همین حد برای آنها مشکل‌تر است. شرایط بسیار بدی در جامعه مظلوم دارند. با اینکه اینها الان خیلی جلو آمده‌اند و ظاهراً در خیلی از پست‌ها هستند، اما بدست همین افرادی که سیاه هستند و در پست‌های حکومت در وزارت خارجه و جاهای دیگر آمریکا قرار می‌گیرند. نسبت به سیاهان دنیا ظلم می‌شود.

جنایاتی که در آفریقا می‌کنند، فشارهایی که بر کشورهای آفریقایی وارد می‌کنند و استثماری که آنجا اتفاق می‌افتد، مسأله بسیار مهمی است که با اسم این شخصیت قهرمان سیاهپوستان که حق زیادی بر آزادی سیاه‌ها دارد، این نکته را از تریبون نمازجمعه به دنیا به عنوان نظر اسلام عرض می‌کنیم. همان مسئله‌ای که پیغمبر(ص) برای آن محوریت قائل بودند و تقوا را برای ارزش انسان‌ها ملاک قرار دادند و نه نژاد، اشخاص و چیزهای دیگر را.

اشاره‌ای هم به مسائل مهم روز می‌کنیم. همچنان می‌بینیم مسأله تکنولوژی هسته‌ای درجا می‌زند. بارها از این تریبون و در مقابل این امت به آمریکا که فشارش بیشتر است و به اروپایی‌ها گفته‌ام که این سابقه بسیار زشتی در تاریخ خواهد ماند که شما از حقوق ملتی که قوانین بین‌المللی به او داده‌اند، ممانعت می‌کنید. از این تبعیضی که قائلید، از این یک بام و چند هوایی که در سیاست خارجی خودتان مرتکب می‌شوید، از اینکه حقوق مسلم ملتی را که با تلاش فراوان خود توانسته خود را به نقطه خوبی برساند، دریغ می‌کنید. وظیفه کمک‌های خود را انجام نمی‌دهید و مانع‌تراشی می‌کنید. با صراحت از ایران می‌خواهید از فکر غنی‌سازی دست بردارد. همین امروز در چین اعلام شد که می‌خواهند چهل نیروگاه هسته‌ای را ظرف چند سال برای خودشان بسازند. در اکثر کشورهای پیشرفته برنامه فراوانی برای ساخت نیروگاه‌های هسته‌ای و غنی‌سازی‌های مدرن هست. چرا کشورهای دیگر این حق را نداشته باشند؟ این چه ادعایی است که شما می‌کنید که ایران می‌خواهد به طرف سلاح هسته‌ای برود؟ ما دروازه‌ها را به عنوان اعتمادسازی باز گذاشتیم و به شما گفتیم هر سئوالی دارید، مطرح کنید، هرجا را می‌خواهید. بیش از حد قانونی ببینید. باز هم این حرف‌ها را از زبان کسانی می‌شنویم که خودشان را داعیه‌دار حقوق بشر، دمکراسی، آزادی و حقوق بین‌المللی معرفی می‌کنند.

در فلسطین و لبنان واقعاً شرارت می‌بینیم. با تلاش‌های زیادی می‌خواهند سر فلسطینی‌ها کلاه بگذارند. می‌خواهند آوارگان آنها را که پنج میلیون انسان مظلوم پشت دروازه‌های فلسطین منتظر برگشت هستند، از برگشتن به فلسطین محروم کنند. می‌خواهند دیوار حائل را که یک دیوار نژادپرستی است، در اراضی فلسطینی‌ها احداث کنند. گرچه آن طرف دیوار هم مال فلسطینی‌هاست و روزی پس خواهند گرفت. از آن طرف شرارت را به لبنان کشیده‌اند که آرامش یک کشور مظلوم را که سالها دچار جنگ داخلی ‌و مشکلات بود، بعنوان طرح خاورمیانه بزرگ به هم زدند که خود شرارت دیگری است و بحث دیگری را می‌طلبد.

بسم‌الله الرحمن الرحیم

تبت یدا ابی لهب و تب/ ما اغنی عنه ماله و ما کسب/ سیصلی ناراً ذات لهب/ و امراتهم حماله الحطب/ فی‌حیدها حبل من مسد.*

 

* سوره مبارکه فتح، آیه شریفه 10

* هفتم آوریل، 19 فروردین

* سوره مبارکه المسد

 

پی نوشت ها:

/1/1384

 

پی‌نوشت‌ها

1- درباره اینکه رحلت پیامبر اکرم(ص) در کدام روز هفته بوده است؟، بین عموم مسلمانان اتفاق نظر است و آن روز را روز "دوشنبه" و سال آن را نیز سال عموماً یازدهم هجری قمری اعلام کرده‌اند. اما درباره تاریخ رحلت پیامبر اکرم(ص) دو تاریخ مشهور قید شده است.

تاریخ مورد اتفاق اکثریت شیعه، روز دوشنبه 28 صفر سال 11 هجری قمری مصادف با 7 خرداد سال 11 هجری شمسی و 28 می‌سال 632 میلادی است.

اما اکثریت اهل تسنن روز 12 ربیع الاول سال 11 هجری قمری (مصادف با 18 تا بیستم خرداد سال 11 هجری شمسی یا هشتم تا دهم جوئن 632 میلادی) را روز رحلت پیامبر دانسته اند که ایراد وارد به این روز آن است که چنین روزی به هیچ وجه با روز دوشنبه مورد اتفاق مسلمانان تطابق ندارد و منطبق با روزهای جمعه تا یکشنبه است.

درباره امام جعفر صادق(ع) می‌گویند: هفدهم ربیع الاول سال 83 هجری به دنیا آمد.

در روز جمعه یا دوشنبه (بنا بر اختلاف) در هنگام طلوع فجر مصادف با میلاد حضرت رسول. بعضی ولادت ایشان را روز سه شنبه هفتم رمضان و سال ولادت ایشان را نیز برخی سال 80 هجری ذکر کرده‌اند. عمر شریفشان 65 سال و مدت امامتشان 34 سال بود و در باره زمان شهادتشان: 25 شوال سال 148 هجری مشهور است. اما تاریخ‌های دیگر 25 رجب را هم نوشتند.

درباره امام رضا(ع) هم می‌گویند: مأمون که روز به روز گرایش بیشتر مردم به امام رضا(ع) را می‌دید، در برابر هم مسلکان خود، یعنی خاندان عباسی هیچ بهانه ای نداشت. پس تصمیم گرفت راهی بغداد شود تا از نزدیک با ایشان به گفت‌وگو بنشیند. چهره واقعی خود را نمایان می‌سازد و به خشونت پنهان و سیاست‌بازی روی می‌آورد.

او نخست، وزیرش فضل بن سهل را می‌کشد و بر جنازه او اشک می‌ریزد و برای یافتن قاتلان او جایزه تعیین می‌کند و آن گاه که آنان را دستگیر می‌کنند، آنان شهادت می‌دهند که مأمون خود به این کار فرمان داده است، اما او ناباورانه آنان را می‌کشد.

سپس برنامه حذف امام رضا(ع) را دنبال می‌کند، اما می‌کوشد که این برنامه را به گونه‌ای عملی سازد که دامان خود او از این امر پاک نشان دهد. پس در راه سفر به بغداد، در توس توقف می‌کند و در همان جا با خوراندن انار یا انگور زهرآلود به حضرت، امام رضا(ع) را مسموم می‌سازد و مانند آن چه پس از قتل فضل بن سهل کرد، در اینجا نیز بر پیکر پاک امام اشک می‌ریزد و حضرت را در کنار قبر پدر خود هارون‌الرشید دفن می‌کند.

امام رضا(ع) پیشتر، شهادت خود به دست مأمون را به برخی از یاران خود گوشزد کرده بود. از جمله یک بار به دو تن از اصحاب خویش فرموده بود:

اینک هنگام بازگشت من به سوی خدا فرا رسیده و زمان آن است که به جدم رسول خدا(ص) و پدرانم بپیوندم. تومار زندگی ام به انجام رسیده است. این حاکم خودکامه (مأمون) تصمیم گرفته است که مرا با انگور و انار مسموم به قتل برساند.

در میان نقل قول‌های گوناگون درباره روز و ماه و سال شهادت امام رضا(ع)، مشهورتر آن است که حضرت در روز جمعه، آخر ماه صفر سال 203 هجری قمری به شهادت رسیده، در حالی که 55 سال از عمر مبارک امام سپری شده است.

 

2- جورج بوش، رئیس‌جمهور سابق آمریکا در سال 2001 پس از حوادث 11 سپتامبر هنگام سخنرانی در کنگره آمریکا برای توجیه جنگ افغانستان، از واژه جنگ صلیبی استفاده کرد. وی گفت: 11 سپتامبر یادآور دوران جنگ صلیبی است و آمریکا برای مقابله با این روند حمله پیش‌دستانه آغاز خواهد کرد. هرچند بوش تحت فشار افکار عمومی این عبارت خود را کتمان کرد، اما در نهایت همان کاری را کرد که اعلام کرده بود.

وی با ادعای مبارزه با تروریسم و برقراری امنیت برای آمریکا در قالب حمله پیش‌دستانه به کشتار مردم افغانستان پرداخت، با همین نگرش در سال 2003 جنگ عراق را آغاز کرد و جنایت علیه مسلمانان این کشور را اجرایی ساخت.

بررسی سیاست‌های دوران بوش نشان می‌دهد‌، وی با تفکر جنگ صلیبی با محوریت کشتار مسلمانان و تخریب سرزمین آنها، هشت سال ریاست‌جمهوری خود را به پایان رساند و هرگز نیز از این تفکر دست نکشید.

 

3- در روایت آمده است: پیامبر اکرم(ص) در آخرین روزهای زندگی‌شان، نیمه شب همراه برخی صحابه خود، رهسپار قبرستان بقیع شدند و پس از ورود به بقیع، به آرمیدگان در آنجا چنین فرمودند: «سلام بر شما که در جایگاه افراد با ایمان قرار گرفته‌اید! شما بر ما سبقت جسته‌اید و ما هم به زودی به شما ملحق می‌شویم.» (ارشاد، شیخ مفید، دار المفید، بیروت، 1413، ج 1، ص 181؛ سنن ترمذی، ج 2، ص 258، ح1059؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج10، ص 183)

 

4- حدثنا الحسن بن محمد قال حدثنا محمد بن عبد الله الأنصاری قال حدثنی أبی عبد الله بن المثنی عن ثمامة بن عبد الله بن أنس

عن أنس: (أن عمر بن الخطاب رضی الله عنه کان إذا قحطوا استسقی بالعباس بن عبد المطلب فقال اللهم إنا کنا نتوسل إلیک بنبینا فتسقینا وإنا نتوسل إلیک بعم نبینا فاسقنا قال فیسقون). رواه البخاری حدیث رقم :963

حدثنا عمرو بن علی قال حدثنا أبو قتیبة قال حدثنا عبد الرحمن بن عبد الله بن دینار عن أبیه

قال: (سمعت بن عمر یتمثل بشعر أبی طالب

وأبیض یستسقی الغمام بوجهه ثمال الیتامی عصمة للأرامل

وقال عمر بن حمزة حدثنا سالم عن أبیه ربما ذکرت قول الشاعر وأنا أنظر إلی وجه النبی صلی الله علیه وسلم یستسقی فما ینزل حتی یجیش کل میزاب

وأبیض یستسقی الغمام بوجهه ثمال  الیتامی عصمة للأرامل

وهو قول أبی طالب). رواه البخاری.

القصیده اللتی قالها أبی طالب عم النبی صلی الله علیه وسلم عندما تمت مقاطعة قریش لبنی هاشم فألیکموها

ولمــــــــــــــــــــــا رأیت القوم لاودَّ فیهم
وقد صــــــــــــــــارَحُونا بالعداوةِ والأذی
وقد حالفوا قوماً علینــــــــــــــــــــا أظنّةً
صبرت لهم نفــــــــــسی بسمراء سمحةٍ
وأحضرت عند البیـــــت رهطی وأخوتی
قیاماً معاً مستقبلین رتــــــــــــــــــــــاجه
وحیث ینیخ الأشعــــــــــــــــرون رکابهم
موسمة الأعضاد أو قصـــــــــــــــــراتها
تری الودْعَ فیها والرخـــــــــــــامَ وزینةً
أعوذ برب النـــــــــــــاس من کلّ طاعنٍ
ومن کاشح یســــــــــــــــــعی لنا بمعیبةٍ
وثورٍ ومن أرســــــــــــــــی ثبیراً مکانه
وبالبیت حق البـــــــــــیت من بطن مکةٍ
وبالحجر المسودّ إذ یمســـــــــــــــحونه
وموطئ إبراهیـــــــــم فی الصخر رطبةً
وأشواط بین المــــــــــروتین إلی الصفا
 ومن حج بیت الله مـــــــــــــن کل راکب
وبالمشعر الأقصی إذا عمــــــــــــدوا له
وتوقافهم فوق الجبــــــــــــــــــال عشیةً
ولیلة جمعٍ والمنـــــــــــــــــازل من منی
وجمـــــــــــــــــعٍ إذا ما المقربات أجزنه
وبالجمرة الکبــــــــــــری إذا صمدوا لها
وکندةَ إذ هم بالحصـــــــــــــــــاب عشیة
حلیفانِ شدَّا عقـــــــــــــــــد ما احتلفا له
وحطمهمُ سُمــــــــــــــرَ الرماحِ وسرحه
فهل بعدَ هذا مــــــــــــــــــــن معاذٍ لعائذ
یطاع بنا أمر العــــــــــــــــــــــدا ودّ أننا
کذبتم وبیــــــــــت الله نترک مکةً
کذبتم وبیت الله نبــــــــــــــــــذی محمداً
ونسلمه حتی نصـــــــــرَّع حوله
وینهض قومٌ بالحــــــــــدید إلیکم
وحتی نری ذا الض ــغن یرکب ردعه
وإنا لعمر الله إن جــــــدَّ ما أری
بکفی فتی مثل الشهاب سمیْـــــــــــــدعٍ
شهوراً وأیاماً وحـــــــــــــــــولاً محرماً
وما ترکُ قوم -لا أبــــالک - سیداً
وأبیضُ یستسقی الغمــــــــــــام بوجهه
یلوذُ به الهلاک مـــــــــــــــــن آل هاشمٍ
لعمری لقد أجری أســ ید وتکره

فمن مثلُه فی النـــــــــــــاس أی مؤمَّل
حلیمٌ رشید عادل غــــــیر طائش

کریمُ المساعی مــــاجدٌ وابن ماجد
وأیَّده ربُّ العباد بنصـــــــــــره
فوالله لولا أن أجیء بســـــــــُبَّةٍ
لکنّا تبعناه علی کل حــــــــــــــــــــــالةٍ

لقد علموا أن ابننا لا مکـــــــــــــــــذبٌ
فأصبح فینا أحمــــــــــــــــدٌ فی أرومةٍ
حدبت بنفسی دونــــــــــــــــه وحمیته

 

وقد قطـــــــــــعوا کلَّ العُری والوسائل
وقد طاوعوا أمر العـــــدوِّ المزایل
یعضون غیظاً خلفنــــا بالأنامل
وأبیضٍ غضبٍ مــن تراث المقاول
وأمسکت مـــــــن أثوابه بالوصائل
لدی حیــث یقضی حلفه کلَّ نافل
بمفضی الســیول من إسافٍ ونائل
مخیَّسة بین السدیــــــ س وبازل
بأعناقها معــــــقودةً کالعثاکل
علینا بســــوءٍ أو ملحٍ بباطل
ومن ملحـــقٍ فی الدین مالم نحاول
وراقٍ لیرقی فی حـــــراءَ ونازل
وبالله إن الله لیـــــــــس بغافل
إذا اکتنفوه بالضحی والأصــــــــــائل
علی قدمیـــــــــه حافیــــــــــــاً غیر ناعل
وما فیهما من صــــــورةٍ وتماثل
ومـــن کل ذی نذرٍ ومن کل راجـــــل
الإل إلی مفضی الشــــــراج القوابل
یقیمون بالأیــــ دی صدور الرواحل
وهل فوقها من حرمةٍ ومــــــــنازل
سراعاً کما یخرج ـــن من وقع وابل
یؤمـــــون قذفاً رأســـها بالجنادل
تجیز بهم حجَّـــاجُ بکــــــــرِ بن وائل
وردَّا علیه عاطـــــفات الوســـــائل
وشبرقه وخدُ النــــــــعامِ الجـــــــوافل
وهل من معیـــــذٍ یتقی الله عــــادل
یــــــــــــسد بنا أبواب ترک وکابل
ونظعن إلا أمــــــــــــرکم فی بلابـــــــل
ولمــــا نطاعن دونه وننــــــاضل
ونذهـــــــــل عن أبنائنا والــــــــــحلائل
نهوض الروایا تحت ذات الص ـلاصل
من الطـــــــعن فعل الأنکب المتــــــحامل
لتلتـــــــــبسن أسیافنا بالأمــــــــــــــاثل
أخی ثقةً حــــــامی الحقیقة باسل
علینا وتأتــــی حجة بعد قابـــــــــل
یحوط الذمار غــیر ذرب مـــــواکل
ثمــالِ الیتامی عصـــــمةٍ للأرامل
فهم عنده فی رحـــــــمةٍ وفواضل
إلی بغـــــضنا وجزآنا لآکــــــــل
. . .
إذا قاســــــه الحکَّـــــام عند التفاضل
یوالی إلـــــــهاً لیــــــس عنه بغافل
له إرثُ مجدٍ ثابــــــــتٍ غیر ناصــــــــــل
وأظهر دینــــــــاً حقــــــــه غیر زائل
تجرُّ علی أشیــــــــــــــاخِنا فی المحــــافل
من الـــــــــــــدهر جــــداً غیر قول التهازل
لدینا ولا یعنــــــــــــی بقولِ الأباطل
یقصر عنها ســــــــــــورةُ المتطاول
ودافعت عـــــــــــــنه بالذَّری والکلاکل

 

قال ابن هشام: هذا ما صح لی من هذه القصیده، وبعض أهل العلم بالشعر ینکر أکثرها.

قال ابن کثیر: قلت: هذه قصیدة عظیمة بلیغة جداً لا یستطیع ان یقولها إلا من نسبت إلیه، وهی أفحل من المعلقات السبع، وأبلغ فی تأدیة المعنی فیها جمیعها، المرجع البدایه والنهایه لابن کثیر:والله فعلا أبی طالب أمره عجیب؟

 

6- شهید آیت‌الله محمدباقر صدر در 25 ذیقعده 1353 ه. ق در خانواده‌ای اهل علم و تقوا در شهر کاظمین به دنیا آمد. در کودکی پدر خود را از دست داد و در نوجوانی همراه برادرش عازم نجف اشرف شد و در حوزه این شهر به تحصیل علوم اسلامی پرداخت و به درجه اجتهاد رسید. آنگاه به تربیت شاگردان و عرضه تحقیقات علمی خود پرداخت. ایشان علوم اسلامی را با سبکی نو و با تحقیقات انجام یافته لازم مطرح کرده و به مسائل روز و مبتلا به جامعه اسلامی می‌پرداختند و سیستم آموزشی جدیدی را در جهت اصلاح و پویایی حوزه بینان نهادند تالیفات بسیار گرانبهای ایشان در علوم و زمینه‌های مختلف از جمله اقتصاد، فلسفه، تاریخ، بانکداری و... حکایت از نبوغ و تبحر ایشان در علوم مختلف دارد. ایشان با شروع نهضت اسلامی در ایران در سال 1342 شمسی با موضع‌گیری قاطع به حمایت از حضرت امام پرداختند و پس از تبعید امام به نجف رابطه نزدیکی میان این دو عالم بزرگوار برقرار گردید. بدنبال پیروزی نهضت اسلامی در ایران در 22 بهمن 1357، رژیم بعثی عراق فشارهای خود را بر ایشان بیشتر کرد، اما شهید صدر با اعلام تبعیت از امام خمینی(ره) در برابر همه شداید مقاومت کردند. مردم عراق به منظور اعلام همبستگی با ایشان به سوی نجف حرکت کردند اما رژیم بعثی که از این قیام به وحشت افتاده بود با حمله به مردم حدود 20 هزار زن و مرد را دستگیر و روانه زندان‌ها کرد.

آیت‌الله صدر روز شانزدهم رجب 1399 را اعتصاب عمومی اعلام کردند و به دنبال آن مردم عراق دست از کار کشیده و مغازه‌ها را تعطیل کردند. فردای آن روز عوامل رژیم بعثی آیت‌الله صدر را دستگیر کرده و در پی این دستگیری، خواهر ایشان شهید بنت الهدی صدر نقش رهبری را بر عهده گرفتند. با اوج گیری اعتراضات، رژیم بعثی ایشان را موقتاً آزاد کرد، اما پس از مدتی در 16 فروردین 1359 با حمله به منزل ایشان مجدداً ایشان و خواهر گرامیشان را دستگیر به بغداد منتقل کردند. پس از 3 روز، این دو بزرگوار در زیر شدیدترین شکنجه‌های رژیم جنایتکار بعثی به شهادت رسیدند.

 

7- سرلشکر شهید صیاد شیرازی در سال ۱۳۲۳ در شهرستان درگز در استان خراسان دیده به جهان گشود. پس از اتمام تحصیلات ابتدایی و دبیرستان وارد دانشکده افسری و در سال ۱۳۴۶ موفق به اخذ دانشنامه لیسانس از آن دانشکده شد.

پیش از پیروزی انقلاب اسلامی به ‌مدت چند سال در بخش‌های مختلف ارتش به ویژه در غرب کشور به پاسداری از کشور پرداخت و در سازماندهی و فعالیت نیروهای انقلابی در ارتش تلاشی گسترده داشت. پس از پیام امام خمینی مبنی بر شناسایی نیروهای مخلص ارتش طاغوت، شناخته شد و به خاطر توان بالای سازماندهی‏اش مورد توجه حضرت امام و یاران انقلاب اسلامی قرار گرفت. پس از طی دوره تخصصی توپخانه در آمریکا با درجه ستوان‏یکم و سمت استادی، در مرکز آموزش توپخانه اصفهان به تدریس پرداخت و در همان شرایط به‌عنوان عنصری حزب‏اللهی در جهت ‏سازماندهی نظامیان انقلابی فعالیت خود را آغاز کرد.

از مهم‌ترین اقدامات او پس از پیروزی انقلاب اسلامی، می‌توان به تهیه طرح‌های عملیاتی که منجر به شکستن حصر شهرهای سنندج و پادگان‌های مریوان، بانه و سقز شد، اشاره کرد. شهر سنندج با تشکیل ستاد عملیات مشترک ارتش و سپاه پاسداران توانست پس از 21 روز مقاومت و دفاع از سوی مدافعان خویش، کاملاً از تصرف و تسلط نیروهای ضد‌انقلاب خارج شود. پس از تحقق و اجرای موفق این طرح‌ها، شهید صیاد شیرازی، با 2 درجه ارتقاء، با درجه سرهنگ تمامی به فرماندهی عملیات غرب کشور منصوب شد.

وی در آخرین ماه‌های ریاست‌جمهوری بنی صدر به‌دلیل برخورداری از روحیه انقلابی و مقابله با خیانت‌های او از سمت مذکور عزل شد و پس از آن تا عزل بنی صدر و فرار مفتضحانه او به فرانسه، به دعوت شهید کلاهدوز در ستاد مرکزی سپاه پاسداران به خدمت پرداخت. سپهبد علی صیاد شیرازی پس از خلع بنی صدر، برای پایان دادن به ناهماهنگی ارتش و سپاه در آن دوران، قرارگاه مشترک عملیاتی سپاه و ارتش را راه‌اندازی کرد و به‌ عنوان فرمانده ارشد در آن قرارگاه مشغول به فعالیت شد.

در مهر ماه سال ۱۳۶۰ به پیشنهاد رئیس شورای ‌عالی دفاع از سوی امام خمینی به فرماندهی نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی منصوب شد. در این منصب فرماندهی نیروهای ارتش اسلام در عملیات‏های پیروزمند ثامن‌الائمه، طریق القدس، فتح المبین و بیت‌المقدس را بر عهده داشت. در ۲۳ تیرماه ۱۳۶۵ طی حکمی از سوی حضرت امام خمینی به عضویت‏شورای‌عالی دفاع منصوب شد. ۱۸ اردیبهشت ۱۳۶۶ به همراه تعدادی دیگر از فرماندهان ارتش با پیشنهاد رئیس شورای‌عالی دفاع و موافقت امام خمینی به درجه سرتیپی ارتقای مقام یافت. در مهر ماه سال ۱۳۶۸ به درخواست رئیس ستاد فرماندهی کل نیروهای مسلح و موافقت مقام معظم ‏رهبری و فرماندهی کل ‏قوا به سمت معاونت ‏بازرسی ستاد فرماندهی کل نیروهای مسلح منصوب شد. شهریورماه سال ۱۳۷۲ با حکم فرماندهی معظم کل قوا به سمت جانشین رئیس ستاد کل نیروهای مسلح منصوب شد. صیاد شیرازی در 16 فروردین ۱۳۷۸ همزمان با عید خجسته غدیر با حکم مقام معظم فرماندهی کل قوا به درجه سرلشگری نایل آمد.

شهید علی صیادشیرازی روز شنبه ۲۱ فروردین ماه ۱۳۷۸ در حوالی خانه‌اش مورد سوء قصد عوامل تروریست قرار گرفت و به شهادت رسید.

 

8- پاپ فرانسیس، به لاتین: (Franciscus) متولد ۱۷ دسامبر ۱۹۳۶ در بوئنوس آیرس، آرژانتین، با نام اصلی خورخه ماریو برگولیو (به اسپانیایی: (Jorge Mario Bergoglio) رهبر سریر مقدس؛ حکومت مرکزی کلیساهای کاتولیک جهان، است. او از سال ۱۹۹۸ بعنوان سراسقف بوئنوس آیرس بخدمت پرداخت و در سال ۲۰۰۱ مقام کاردینالی را از پاپ ژان پل دوم دریافت کرد. برگولیو در سال ۲۰۱۳ به جای بندیکت شانزدهم به عنوان پاپ انتخاب شد و لقب فرانسیس را برای خود برگزید.

وی اولین عضو فرقه یسوعی، اولین اهل قاره آمریکا و پس از گرگوری سوم سوری، اولین غیر اروپایی است که به این مقام می‌رسد. فرانسیس ایتالیایی، اسپانیایی و آلمانی را به روانی سخن می‌گوید.

 

9- مارتین لوتر کینگ در 15 ژانویه 1929 متولد شد و در 4 آوریل 1968 از دنیا رفت. پدر و پدربزرگ وی به عنوان روحانی کلیسا فعالیت داشتند و خود وی نیز سال‌های آخر عمرش را، به عنوان روحانی در کنار پدرش فعالیت می‌کرد. در جرجیا به مدرسه عمومی رفت و در 15 سالگی فارغ‌التحصیل شد. در سال 1948 از کالج مورهاوس مدرک لیسانس خود را در آتالانتا گرفت. پدر و پدربزرگ وی هر دو از این دانشگاه فارغ التحصیل شده بودند. پس از سه سال تحصیل در دانشگاه، وی در دانشگاه سفیدپوستان بورسیه شد. سپس تحصیلات تکمیلی خود را در دانشگاه بوستون گذراند در سال 1953 به تحصیل در مقطع دکتری روی آورد و در سال 1955 دکترای خود را از این دانشگاه دریافت کرد. او در بوستون با کورتا اسکات، بانوی جوان هنرمندی آشنا شد و با وی ازدواج کرد. حاصل این ازدواج دو پسر و دو دختر بود.

در سال 1954 مارتین در کلیسای باپتیست آلاباما کشیش شد. او که همیشه در احقاق حقوق شهروندان خصوصا هم نژادهای سیاهپوست خودش فعالیت‌های زیادی داشت، در آن زمان عضو شورای ملی پیشرفت رنگین پوستان شد. این سازمان در میان سازمان‌های هم نوع خود پیشرو بود.

او در سال 1955 آماده بود تا رهبری نخستین تظاهرات مسالمت آمیز سیاهپوستان را در تاریخ آمریکا بر عهده بگیرد. در این تظاهرات، سیاهپوستان استفاده از اتوبوس‌ها را به مدت 382 روز تحریم کردند. در دسامبر 1956، دادگاه عالی آمریکا اعلام کرد جداسازی اتوبوس‌ها بر خلاف قانون اساسی است و سفیدپوستان و سیاهپوستان باید به میزان مساوی حق استفاده از خیابان‌ها و اتوبوس‌ها را داشته باشند. کینگ در طول مدت تحریم، دستگیر شد، خانه‌اش بمب‌گذاری شد، تهدید شد، اما هیچ یک از این‌ها در اراده او خللی وارد نکرد.

در سال 1957، او به رهبری کنفرانس مسیحیان جنوب برگزیده شد. این سازمان برای تحقق بخشیدن به جنبش‌های حقوق اجتماعی تاسیس شده بود. او ایده این سازمان را از دین مسیحیت، و شیوه‌های عملی آن را از گاندی گرفته بود.

در یک بازه زمانی 11 ساله، از سال 1957 تا 1968، کینگ بیش از 6 میلیون مایل سفر کرده و 2500 مرتبه سخنرانی کرد و هر کجا که بی عدالتی و تظاهرات و اعتراض بود ظاهر می‌شد.

در این مدت زمان، 5 کتاب و چندین مقاله منتشر کرد و تظاهرات‌های گسترده‌ای در بیرمنگام و آلاباما برگزار کرد که توجه همه دنیا را به خود جلب کرد. همچنین "نامه‌ای از زندان بیرمنگام" او بیانیه‌ای بی نظیر در انقلاب سیاهپوستان به حساب می‌آمد. او برای گرفتن حق رای سیاهپوستان مبارزه کرد. مارتین در تظاهراتی مسالمت آمیز، با حضور 250 هزار نفر در واشنگتن دی سی، سخنرانی معروف خود "رویای دارم" را بیان کرد.

وی بیش از بیست بار دستگیر شد، پنج مدرک افتخاری کسب کرد، و توسط مجله تایم، در سال 1963 مرد سال نامیده شد. او نه تنها رهبر سمبلیک سیاهان آمریکا، بلکه تبدیل به چهره‌ای شاخص برای تمام دنیا شد.

مارتین لوتر کینگ در سن ۳۵ سالگی، جوان‌ترین فردی بود که جایزه صلح نوبل را دریافت کرد. او پس از اینکه از دریافت این جایزه مطلع شد اعلام کرد، پول حاصل از این جایزه را که 54. 123 دلار بود به جنبش‌های حقوق بشری اختصاص خواهد داد.

مارتین لوتر کینگ، در 4 آوریل 1968، در حالی که در بالکن اتاقش در هتلی در ممفیس تنسی ایستاده و خود را برای رهبری یک تظاهرات در حمایت از کارگران جمع‌آوری زباله آماده می‌کرد، ترور شد.