خطبه ها
  • صفحه اصلی
  • خطبه ها
  • نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

1- قرآن و آیات‌الاحکام، نگاهی متفاوت به سوره علق، توجه قرآن به علم و عمل 2- مناسبت‌های هفته، روز ارتش و شهادت سپهبد قره‌نی، نقش ارتش در انقلاب و دفاع مقدس، شهید مطهری و روز معلم، جایگاه کارگران در ایران و جهان، شکست آمریکا در طبس، اوضاع کشورهای منطقه و پرونده هسته‌ای ایران

  • دانشگاه تهران
  • جمعه ۳۱ فروردین ۱۳۸۶
خطبه اول تقوا، گوهری ارجمند در انسان‌ها/ وسیع‌تر بودن آیات الاحکام از مسایل فقهی و تکالیف شرعی/ لزوم رعایت ترتیب نزول قرآن در بحث آیات الاحکام/ روشن شدن روند شکل‌گیری نظام اسلام در بیان آیات الاحکام/ وجود آیات الاحکام در سوره علق/ چگونگی نزول آیات سوره علق/ اختلاف مفسّران در بیان اوّلین سوره/ به حساب آمدن آیات مربوط به عقاید و جهانبینی جزو آیات الاحکام/ تبین جهان‌بینی اسلامی در پنج آیه اول سوره علق/ طرح واقعیت جهان در اولین آیه نازل شده/ طرح توحید ربوبی و آفرینش در سوره علق/ تفاسیر مختلف برای فعل «اقرا» در سوره علق/ اهمیت انسان در مبانی اسلامی/ انسان، حور مباحث اسلامی/ تبیین مراحل آفرینش انسان در سوره علق/ روشن شدن افق خلقت در سوره علق/ سوره علق، برائت استهلال قرآن و اسلام/ تکرار کلمات رب، انسان و اقرا در نخستین آیات قرآن/ تأکید خداوند بر آموزش در اوّلین سوره قرآن/ دوری امت اسلامی از روح قرآن در علم‌آموزی/ تذکر و تأکید قرآن بر دانش‌اندوزی در اوّلین آیات/ انسان عالم، از مبانی اسلام/ کم بودن احکام اجتماعی و سیاسی در 10 سال اوّل بعثت پیامر(ص)/ تأکید بر وظایف فردی و خانوادگی انسان‌ها در احکام اوّلیه قرآن/ قرب به خدا، هدف نهایی انسان/ شباهت انسان به خدا در خلاقیت/ اهمیت احساس نیاز انسان به خدا در مبانی پرورشی/ طغیان انسان‌ها در احساس بی‌نیازی از خدا/ بالاتر بودن امر به تقوا از امر به معروف/ امر به تقوا و نهی از منکر دو اصل مهم در فروع دین/ تأکید بر نهی از منکرات در اوّلین لحظات نزول وحی/ ملامت خشمگینانه جلوگیری کنندگان از ترویج نماز توسط خداوند/ طرح برنامه‌های اسلام در آیات اوّلیه قرآن/ تربیت انسان صالح و در حال تکامل هدف اصلی تعالیم اسلامی/ تأکید خداوند بر توسعه توأمان علم و عبادت/ اعجاز تأکید قرآن بر علم در جزیرةالعرب امّی/ جملات پرمعنای کنفوسیوس درباره تربیت انسان/ وعده‌های جزا و پاداش خداوند، دلیلی بر وجود اختیار در بشر/ وجود بحث‌های اجتماعی و خانوادگی در آیات مکی خطبه دوم تدبیر معجزه‌آسای امام در تقویت ارتش/ توصیه‌های مدبرانه امام به ارتش در طول مبارزات قبل از پیروزی/ ناامیدی رژیم پهلوی از ارتش/ شکست طرح ژنرال هایزر به خاطر علاقه ارتش به انقلاب/ شکست طرح حکومت نظامی رژیم پهلوی برای وفاداری ارتش به مردم/ توطئه عمیق دشمنان انقلاب برای انحلال ارتش/ اهداف شوم دشمنان در طرح تشکیل ارتش توحیدی/ سه اصل مهم بیانیه امام درباره ارتش/ تعیین روز ارتش از سوی شخص امام(ره)/ دستور امام به ارتش برای انجام مانور در 29 فروردین/ نقش ارتش در خاموش کردن کانون‌های فتنه اوایل انقلاب/ حضور قدرتمند ارتش برای مقابله با طرح‌های دشمنان در کردستان/ نقش ارتش در هشت سال دفاع مقدس/ تعمیق آموزش‌های نظامی در انقلاب اسلامی/ قابلیت‌های ارتش جمهوری اسلامی/ سابقه مبارزاتی شهید قره‌نی/ حکم امام(ره) به شهید قره‌نی برای ریاست ستاد ارتش/ شهادت سپهبد قره‌نی توسط گروه شیطانی فرقان/ شهید مطهری، محور حرکت‌های انقلابی در میادین تعلیم و سیاست/ ماندگاری روز شهادت استاد مطهری در پیوند با روز معلم/ نقش بسیار سازنده معلمان در مراحل مختلف انقلاب/ معلمان، منشاء علم و دانش در همه جوامع/ ارتباط مستقیم معلمان با سرمایه‌های آینده جوامع/ نقش معلمان در دفاع مقدس و لزوم جلوگیری از سوءاستفاده دشمنان در بیان خواسته‌های برحق این صنف/ کارگران، از اقشار زحمتکش، قانع، صبور و وفادار جامعه/ تلاش کمونیست‌ها برای جذب کارگران در سال‌های اول پیروزی/ کارگران، حامی نظام در تمام مراحل انقلاب/ تحریک کارگران، یکی از برنامه‌های دشمنان انقلاب اسلامی/ شکست آمریکا در طبس، معجزه خداوند در حفاظت از انقلاب/ شکست برنامه‌های تمرین شده آمریکایی‌ها برای آزادی گروگان‌ها در طبس/ اهمیت آزادسازی گروگان‌ها برای آمریکا و شکست آنها توسط خداوند/ سربلندی ملت ایران در دوران انقلاب اسلامی/ شروط تحقق وعده‌های خداوند برای حفاظت از اسلام/ شکست اشغالگران کشورهای منطقه در رسیدن به اهداف/ لزوم حفظ هوشیاری در مقابله با دشمنان زخمی/ دلخراشی حوادث عراق/ تلاش دشمنان اسلام برای حذف نیروهای موثر در عراق/ تلخی درگیری‌های داخلی در لبنان/ کهنه‌تر شدن زخم حوادث فلسطین بر پیکر امت اسلامی/ لزوم همراهی علما و دولت‌های اسلامی در علاج زخم کهنه فلسطین/ آثار منفی سیاست‌های غلط غرب علیه ایران/ ایستادگی مطلق ایران در احقاق حق هسته‌ای/ مذاکره، تنها راه حل مسئله هسته‌ای

خطبه اول:

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین والصلوه والسلام علی رسول الله و علی آله ائمه المعصومین

اقرا باسم ربّک الذی خلق/ خلق الانسان من علق/ اقرا و ربّک اکرم، الذی علّم بالقلم/ علّم الانسان مالم یعلم.

اوصیکم عبادالله به تقوی الله و اتباع امره

خداوند توفیقمان را بیشتر کند که از ملکه تقوی، این گوهر ارجمند ودیعه الهی در انسان بیشتر بهره‌مند شویم. مخاطبان ما و نمازگزاران عزیز یادشان است که ما از اول امسال قرار گذاشته‌ایم که خطبه اول را به بحث قرآنی بپردازیم و به بحث قرآنی که از سالها قبل در خطبه مطرح بود، برگردیم.

اولین خطبه را در شیوه بحث مطرح کردیم که گفتیم فعلاً آیات‌الاحکام قرآن مورد نظر است. با توجه به ویژگی‌هایی که آیات الاحکام معمول در تاریخ ما دارد، آیات فقهی و تکالیف شرعی عملی به عنوان آیات‌الاحکام مطرح می‌شد و خیلی هم خوب نوشته شده است. ولی من می‌خواهم غیر از احکام شرعیه، سایر احکامی که جنبه فقهی هم ندارد، مثل احکام عقیدتی، سیاسی حکومتی و مبانی احکام را هم در این بحثم بگنجانم. خیلی هم طولانی خواهد بود و خطبه‌های زیادی را می‌برد.

نکته دوم این بحث این است که می‌خواهیم سعی کنیم به ترتیب نزول قرآن بگوئیم که معلوم شود بر محور قرآن در زمان پیغمبر(ص) نظام اسلامی چگونه شکل گرفته است. از نقطه‌ای شروع می‌شود، رشد می‌کند، کامل می‌شود، یا بعدها منحط می‌شود و یا ادامه پیدا می‌کند. می‌خواهم ضمن بیان آیات الاحکام، شکل‌گیری نظام اسلامی را در خطبه‌ها عرض کنم. البته این بحث جنبه‌های تخصصی زیادی دارد و سعی می‌کنم موارد تخصصی را که یک مقدار از فهم عموم دور است، کمتر مطرح کنم و چیزهایی را مطرح کنم که کل جامعه که علاقمند باشد، بتواند رویش کار کند و این یک بحث آموزشی، منتها آموزش عمومی است.

سوره‌ای که الان شروع کردم، سوره علق بود و به نظر اکثریت نزدیک به اتفاق مفسّران، اولین سوره‌ای بود که نازل شد. لذا به عهدمان وفا کردیم و از همین سوره بحث‌های آیات الاحکام خود را شروع می‌کنیم.

اینکه تمام سوره یک جا یا اینکه در چند نوبت نازل شد، قدری مبهم است. البته اکثریت مورخان و مفسران می‌گویند در یک نوبت نبوده است.

پنج آیه اول این سوره‌ اولین آیات نازله بر پیغمبر(ص) است. بعداً مدتی وحی قطع شده یا بعضی سوره‌های دیگر هم در این فاصله نازل شده و بعد بقیه سوره آمد و پیغمبر(ص) دستور فرمودند که ادامه همان پنج آیه باشد.

بعضی‌ها هم معتقدند که اولین سوره‌ای که بر پیغمبر(ص) نازل شد، سوره فاتحه است که در نماز می‌خوانیم و می‌گویند این سوره دوبار- یک بار در مدینه و یک بار در مکه- نازل شد. البته این نظر هنوز در آن حدی از روشنی نیست که به عنوان یک مطلب قبول شده بپذیریم. اما به هر حال این نظر هم هست. احتمال دارد به خاطر این باشد که از همان روزهای اول پیغمبراکرم(ص) نماز را یاد گرفتند و خواندند. یعنی جبرئیل سوره حمد را که جزو نماز بود، به پیامبر(ص) وحی کرده باشد.

این بحث را در جا دیگری توضیح می‌دهیم. به هر حال پنج آیه‌ای که خواندم، یعنی «اقرا باسم ربک الذی خلق* خلق الانسان من علق* اقرا و ربّک الاکرم* الذی علّم بالقلم* علّم الانسان مالم یعلم». در اولین لحظه بعثت پیامبر(ص) توسط جبرئیل برای پیامبر آمد. احکامی را که از این سوره ‌استفاده می‌شود، عرض می‌کنم. در خطبه قبل گفتم آیاتی را که در عقاید و جهان‌بینی و در اصول راهبردی حکم دارند، جزو آیات‌الاحکام حساب می‌کنیم. چند حکم از این نوع در این آیه هست. اولاً اصول دین کامل در این سوره آمده است. یعنی خدا با فرض توحید، رسالت و معاد. البته معاد در آیات بعدی آمده که به این 5 آیه وصل می‌شود و اینها حکم است.

منتها حکم عقیدتی و جهان‌بینی است. از این 5 آیه‌ای که عرض می‌کردم، این نکات استفاده می‌شود. جهان را خداوند برای ما نشان می‌دهد که جهان بینی و فلسفه اساسی ما می‌شود. خداست و خدای واحد است. خدایی که مربی و معلم است. خالق مربی و معلم. اینها در این آیات هست.

پس مبدأ از اولین لحظه‌ای که بعثت پیغمبر(ص) آغاز می‌شود، در آموزش‌های دینی به عنوان یک حکم، منتهی حکم نشان دادن واقعیت جهان در قرآن مطرح می‌شود. می‌گوید: «اقرا باسم ربک الذی خلق». اسم خدا را بخاطر جنبه ربوبیت و مربی بودن که جزو برنامه‌های مهم اصول راهنمای همین بحث من است، با کلمه «رب» می‌آورد.

«الذی خلق» خدایی که آفرینش مال اوست، مخلوقات را آفرید. پس آفرینش مال خداست. توحید ربوبی و توحید در خلق و آفرینش جهان. کلمه «اقرا» هم با دو تفسیر آمده است. یک تفسیر این است که به خود پیغمبر(ص) می‌گوید: « قرآن را بخوان» تفسیر صحیح‌ترش این است که دستور بعثت است. یعنی شما از طرف خدا مأمور هستید تا مطالبی را که از این به بعد مطرح می‌شود، به مردم بگویید و مطرح کنید. این بعثت است.

بلافاصله به انسان می‌رسد. این هم اصل بسیار مهمی در مبانی نظام ما و اسلام است. اهمیتش آن‌قدر است که سومین کلمه‌ای است که اینجا آمده است. یعنی بعد از خدا و آفرینش، بحث آفرینش انسان مطرح می‌شود. خیلی چیزها آفریده شد، آسمان‌ها، زمین، کهکشان‌ها، بهشت، جهنم، همه مخلوقات زمین، این همه ذرات، موجودات عظیم، دریاها و کوه‌ها هستند، ولی مهمترین آنها انسان است. این بسیار معنادار است. نظامی که بناست از این به بعد به نام اسلام مطرح و تبدیل به یک شریعت و دین شود، محورش انسان است. «خلق الانسان». اول می‌گوید: «خداوند آفرید». این آفرینش شامل انسان هم می‌شود.

خداوند همه چیز را آفرید. ولی بعد روی انسان تکیه می‌شود. «خلق الانسان من علق». انسان را از خون بسته‌ای که یکی از مراحل آفرینش انسان است، از ماده اولیه انسان شدن، از موجودی که در نظر انسان‌ها خیلی خوار، خفیف و نازیباست،آفریدیم. پس انسان در مجموعه جهان‌بینی ما بعد از خداوند و رسالت محور تشریع و نظام اسلامی است. چگونه انسانی؟

می‌بینیم با دو سه کلمه دور نمایش را به ما نشان می‌دهد. افق را مشخص می‌کند. در تعبیرات ادبای عرب عبارتی به نام «برائت استهلال» است. برائت استهلال حالتی است که کسانی که دنبال رویت ماه شب اول هستند، اصرار دارند که ماه را ببینند. دورنمایی که درنظر اینهاست، دیدن هلال است. این حالت را به اول هر فصل می‌گویند. «فصل» به گونه‌ای مطرح می‌شود که خواننده و شنونده به مضامین بحثی که با آن مواجه است، توجه پیدا کند.

یکی از کارهای درست این است که در شروع بحث به گونه‌ای مطرح شود که خواننده نگاهش به کرانه‌های بحث، جذب و بعداً بتدریج وارد جزئیات شود و این سوره علق و این 5 آیه، برائت استهلال قرآن و دین اسلام است.

انسان را آفرید «خلق الانسان من علق» بعد «اقرا و ربک الاکرم. الذی علم بالقلم». هم رب، هم انسان و هم اقرا تکرار شده است. «رسالت، انسان، خدا و ربوبیت» چیزی اینجا اضافه
می‌شود و آن اساس کار اسلام، ادیان، آفرینش و بعد بشریت و جهان است و آن آموزش، علم و دانایی است. حرف مهمی است که در همان دو سه کلمه اول وحی، خداوند سراغ آموزش می‌رود. «علّم الانسان مالم یعلم». خداوند انسان جاهل را به دانش مزیّن کرد.

این، نکته بسیار مهمی است. اگر امت اسلامی حقیقتاً بخواهد پیرو اسلام باشد و بخواهد به تعالیم اسلام عمل کند، همین نکته کافی است که در اولین آیه‌هایی که وحی برای هدایت بشر آورده، روی دانش انسان، آن هم دانشی که خداوند به انسان داد، تکیه کرد.

واقعاً عجیب و حیرت‌آور است که دنیای اسلام و امت اسلامی در علوم و دانش‌ها از سایر مذاهب، جمعیت‌ها و کشورها عقب باشد. این نشان دوری امت اسلامی از روح قرآن است. در آیات بعدی - وقتی جلو می‌آییم- روشن می‌شود که این علم هم علوم فکری است که خداوند در انسان قرار داده تا با عقل، قدرت تجزیه و تحلیل، قدرت انتخاب و قدرت تصمیم‌گیری و نتیجه‌گیری از تحلیل، به اضافه آموزش‌هایی که از طریق انبیا می‌بیند و یا در فطرت انسان چیزهایی را گذاشته که آنها را علم خدادادی می‌دانیم، در زندگی رفتار کند.

البته یک مقدار از این چیزهای فطری در سایر موجودات هم هست، اما موجود دیگری را نمی‌شناسیم که با شیوه‌ای که انسان تجزیه و تحلیل می‌کند و می‌رسد، به نتایج پیچیده برسد و رازهای آفرینش و جهان را کشف و استخدام کند. طبیعت با این عظمت را که هزاران و میلیاردها بار از خودش بزرگتر و قوی‌تر است، آن هم با گوشه‌ای از وجود خود مسخّر می‌کند. این عظمتی است که خداوند در این آیات به امت اسلامی تذکر می‌دهد.

تا اینجا به معاد یا مبدأ رسالت انسان نرسیده‌ایم. انسان عالم و با قدرت مربی بودن و معلم بودن خداوند در این آیه آمده است. آیات بعد به احتمال قوی مدت‌ها بعد نازل و به این سوره اضافه شد که به نکات دیگری در مورد خود انسان می‌رسد. اینها مبانی است که برای احکام بعدی آماده می‌شود.

عرض کردم که در دوران مکه پیغمبراکرم(ص) احکام اجتماعی و احکام سیاسی بسیار کم داشتند. به دلیل اینکه مسلمان‌ها اجتماع و قدرتی نداشتند. حضور مؤثری در مکه نداشتند. افراد متفرقی بودند که فهمیده و ایمان آورده و دور پیغمبر(ص) جمع شده بودند و با تقیه هم زندگی می‌کردند. گاهی مجبور می‌شدند مهاجرت کنند که تحت فشار بت‌پرست‌ها، کفار و مشرکین قرار نگیرند.

بنابراین پیداست که در اینجا احکام اجتماعی و سیاسی و چیزهایی که در قانونگذاری می‌آید، فقط مسایل انفرادی بود. یعنی بیشتر روی وظایف فردی و خانوادگی انسان‌ها تکیه می‌شود که می‌گوییم اینها جزو احکام اولیه این دوران است. انسان عالم و با قدرت انتخاب در آیات بعدی پیش می‌آید که انسان را در شرایط ویژه‌ای معرفی می‌کند. بعضی از خصوصیات انسان را می‌گوید. انسان می‌تواند از این نعمتی که خدا به او داده، از دانش، ربوبیت الهی و پرورشش استفاده کند و راه خدا را برود که در این صورت به خداوند می‌رسد.

«انّ الی ربک الرجعی». البته این «رجعی» هم به معنای معاد است. بالاخره مبدا و معاد به معنای قیامت و هدف نهایی انسان عالم و مومن است که هدف نهایی‌اش رسیدن به خدا و قرب به خداوند است. نمی‌توان گفت انسان خدا می‌شود، ولی می‌توان گفت که انسان به خدا نزدیک می‌شود. نزدیکی هم نزدیکی مکانی نیست.

 

نزدیکی از لحاظ رشد، تکامل و قدرت خلاقیت و تفکر است. آن چیزی که فقط انسان در موجودات دارد که می‌تواند کار خدایی کند و خلاقیت و در محدوده‌هایی هم ربوبیت داشته باشد. یعنی آن جنبه‌هایی که خداوند برای تربیت دیگران از انسان خواسته است.

«انّ الی ربک الرجعی» یکی از همان نکات مهم است که بعداً بحث می‌کنیم. همین انسان با همین ویژگی که عرض کردم، دو حالت پیدا می‌کند یک حالت طغیان و سرکشی است که «ان الانسان لیطغی ان راه استغنی». این انسان، موجود مستقلی نیست. موجودی وابسته است. این هم از اصول راهنمای بحث ماست. انسان اگر فکر کند که خودش هست، خیلی اشتباه می‌کند و خارج از مسیر حرکت می‌نماید. ولی اگر همیشه احساس کند که به خدا وابستگی دارد، وابسته به خداست، سایه است و از خودش استقلال ندارد، این حالت نیاز در مبانی پرورشی انسان بسیار اهمیت دارد.

می‌خواهم عرض کنم انسان‌هایی که غرور آنها را گمراه و از راه به در می‌کند، از این اصل اولی راهبردی مسیر بدی را انتخاب می‌کنند. بد مصداقی می‌شوند. «ان الانسان لیطغی ان راه استغنی» همین جا «ان الی ربک الرجعی» می‌آید. یعنی توجه می‌دهد که بالاخره باید برگردی و درباره این سرمایه عظیمی که خداوند به تو داده و

این سرمایه را بد مصرف کردی، جواب بدهی. انسان‌های مغرور دچار طغیان و زورگویی می‌شوند. یک عده طغیانگر نسبت به ضعفا، من جمله پیغمبر(ص) بدرفتاری می‌کردند. «ان الانسان لیطغی ان راه استغنی». چون خودش را بی‌نیاز می‌بیند، غرور او را می‌گیرد و طغیان می‌کند. خداوند در آیات بعدی جزای انسان‌های طاغی را می‌فرماید.

جالب است در این سوره دو اصل مهم از اصول دین که ما فروع دین می‌گوئیم و جزو اصول راهنما و راهبردی دین است، مطرح می‌شود. یکی مسئله امر به تقوی که بالاتر از امر به معروف است. در امر به معروف باید انسان به هر کار خوبی دعوت کند. امر به تقوی چکیده و نتیجه کارهای خوب است که انسان به تقوی می‌رسد که از کارهای خوب به وجود می‌آید. اینجا مسئله امر به معروف و نهی از منکر مطرح است. در مقابل، انسان‌های طغیانگر هستند که نهی از تقوی و امر به منکر می‌کنند و نهی از منکر نمی‌کنند.

ببینید بعد از اینکه ما وارد قرآن و احکام می‌شویم، همه نکات اصلی را در این سوره کوچک که در اولین لحظه نزول وحی و چند صباحی بعد از این نازل شده، یعنی آینده قانون گذاری و شریعت سازی اسلام را نشان می‌دهد. تا اینجا بحثی از ارادت نیست. طغیانگری و احساس بی‌نیازی انسان است. اما از این به بعد وارد مرحله دیگری می‌شویم که انسان باید عبادت کند.

همین جا کسانی را که مانع نماز می‌شوند، با لحن بسیار خشمگینانه‌ای ملامت می‌کند. خداوند به آنهایی که جلوی عبادت و عبودیت مردم را می‌گیرند، خطاب می‌کند و در آخر آیه دستور سجده به خدا داده می‌شود که با سجده و خضوع در مقابل خدا که روح عبـادت و نماز است، خودمان را به خداوند نزدیک کنیم. همانی که عرض کردم راه انسان است.

از مجموعه‌ای که عرض کردم، در این خطبه این‌گونه نتیجه‌گیری می‌کنم که برنامه اسلام از آیات اول نزول قرآن کاملاً بدست می‌آید و آن، این است که اسلام دنبال این است که انسان صالح، مؤمن، در حال تکامل و راهرو خداوند، پیشرفت و توسعه وجودی خود را در این مکتب انسانساز بسازد. این، اصل برنامه است. احکامی کـه از

این به بعد می‌بینید، عبادی، سیاسی و اجتماعی است. همه تلاش‌ها مثل جهاد و شهادت را که بعداً می‌بینید، همه به یک نکته اشاره می‌کنند که هدف این دین، این است که انسان‌هایی از این تبار و از این نوع بوجود بیاورد.

اگر این انسان‌ها بوجود بیایند، بقیه آثاری که از حیات طیبه اسلام برای دنیا درنظر گرفته‌ایم، آسان می‌شود. اگر این انسان‌های تربیت شده نداشته باشیم و انسان‌ها دانش داشته باشند و در راه خدا نباشند یا اگر عبادت داشته باشند، اما از تعلیم الهی و دانش استفاده نکنند یا اگر توسعه علمی در کنار توسعه عبادی وجود نداشته باشد، دیگر آن انسان موردنظر اسلام و قرآن نیست و آن جامعه هم جامعه اسلامی به آن معنا که اسلام خواسته، نیست.

جامعه‌ای است که بخشی از آن مورد قبول است و بخشی دیگر مورد قبول نیست و این مجموعه با یک برنامه، پیغمبر(ص) را در تاریخ، آن هم در جزیره العرب آن‌روز نشان می‌دهد. شما می‌دانید که در جزیره‌العرب مکتبخانه هم نبود. بطور انفرادی بعضی‌ها از جایی چیزی یاد می‌گرفتند. ولی بحث علم در اولین سوره نازله بر پیغمبر، آن هم خیلی سطح بالا آمد. البته خیلی تنزل پیدا می‌کند تا برای مردم آن زمان قابل فهم باشد. این برنامه این‌گونه آمده است.

مطلبی از کنفوسیوس درباره تربیت انسان نقل می‌کنند که از نوع حرف‌های انبیا است. خیلی ساده حرف زده و گفته است: «اگر می‌خواهید برای یک سال برنامه‌ریزی کنید، برنج بکارید. اگر می‌خواهید برای ده سال برنامه‌ریزی کنید، درخت بکارید. ولی اگر می‌خواهید برنامه درازمدت داشته باشید، انسان تربیت کنید.» جمله بسیار باارزشی است. ولی اگر ما به اسلام نگاه کنیم، آرزو و راهی است که ایشان مطرح کرد، اما نکات اساسی تربیت انسان و جامعه اسلامی در آن چند جمله‌ای که از قرآن خدمتتان عرض کردم، آمده است.

انشاءالله بتدریج وارد مواردی می‌شویم که بعد از این مصادیق احکام است. اینجا اصول دین و چند اصل راهنما بود. خالقیت خداوند، تربیت خداوند، تعلیم خداوند، موقعیت انسان، موقعیت پیغمبر به عنوان پیام‌آور خداوند و سرنوشت انسان و اینکه انسان دارای قدرت تصمیم گیری و اختیار است و مسئولیت دارد. اگر راه بد پیش بگیرد، جزایش را در همان مسیر می‌بیند و اگر راه خوب را در پیش بگیرد، به خدا نزدیک می‌شود. این یک مجموعه معارف عقیدتی و استراتژیکی است که در این سوره به عنوان احکامی از این نوع عرض کردیم و انشاءالله بعداً وارد مسایل دیگر شویم. مثلاً نماز در این سوره آمده که در یک موقعیت دیگر بحث‌های اولیه تاریخ تدریجی قانونی‌شدن و تکلیف شدن نماز و پیشرفت این عبادت را عرض می‌کنیم. از بحث‌های اجتماعی و خانوادگی که بیشتر در آیات مکی است، خیلی سریع عبور می‌کنیم، ولی وقتی به آیات مدنی می‌رسیم، احکام براساس این اصول توضیح داده خواهد شد.

بسم‌الله الرحمن الرحیم

والعصر/ ان‌الانسان لفی خسر/ انّ الذین آمنوا عملوالصالحات/ وتواصوا بالصبر و تواصوا بالحق.*

 

* سوره مبارکه عصر

خطبه دوم:

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین والصلوه والسلام علی رسول الله وعلی علی امیرالمومنین و علی الصدیقه الطاهره وسبطی الرحمه و علی بن الحسین و محمدبن علی و جعفربن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمدبن علی و علی بن محمد والحسن بن علی و الخلف الهادی المهدی صلوات الله علیهم اجمعین.

در خطبه دوم نمازجمعه مناسبت‌های مختلفی داریم به آنها اشاره می‌کنم. اولین مناسبت «روز ارتش»(1) و همچنین سالگرد شهادت سپهبد قره‌نی(2) است. روز ارتش یادآور یک تدبیر بسیار مهم امام راحل است که امروز با حوادثی که در عراق رخ می‌دهد، انسان می‌فهمد که امام کار معجزه آسائی کردند. خود ارتشی‌ها بهتر از همه می‌دانند و مردم ما نیز تا حدود زیادی می‌دانند و نسل جدید شاید کمتر بدانند که امام از دوران مبارزه به ارتش توجه داشتند. اگر یادتان باشد در پاریس که بودند و درگیری‌ها در ایران شدید بود، امام چه توصیه‌هایی به ارتش کردند و آخرش هم دستور فرار از پادگان‌ها را دادند که با فرار جمع زیادی بنیان ارتش متزلزل شد.

در گزارش‌های بعدی می‌بینیم که فرماندهان عالی‌رتبه آن‌زمان و سیاسیون زمان شاه به این نتیجه رسیده بودند که دیگر نمی‌توان با وضعی که در ارتش پیش آمد، فرمانهای حساس به ارتش داد. چون اجرا نمی‌شود. این جزو اخباری است که اسنادش را هنوز خودم ندیدم، ولی در اظهارات هست. ژنرال هایزر آمریکایی که آمده بود و مأمور بود که در آخر کار اگر لازم باشد، کودتا کنند، وقتی این وضع ارتش را دید، گفت: «فرمان کودتا اجرا نمی‌شود، چون بدنه ارتش زیربار نخواهد رفت و شکست کودتا فاجعه بار می‌شود. »

اتفاقاً همین‌طور هم شد. یعنی وقتی در روزهای آخر حکومت نظامی اعلام کردند، عملاً نتوانستند اجرا کنند و در داخل ارتش جنگ شد و مردم به کمک بخشی از نیروهای وفادار به انقلاب رفتند که شما داستان‌ها را می‌دانید.

بعد از پیروزی انقلاب توطئه عمیقی از طرف ضدانقلاب و بیشتر گروه‌های چپ شروع شد. آنها نقشه کشیده بودند که ارتش را منحل و انقلاب اسلامی را از این سرمایه بسیار ارزشمند محروم کنند. راه‌هایشان هم روشن بود. ما کف دست آنها را خوب خواندیم و اولین شعاری که دادند، گفتند: «انقلاب احتیاج به ارتش توحیدی بی‌طبقه دارد» ظاهراً التقاطی‌ها بودند.

ارتش توحیدی را از این نظر می‌گفتند که بگویند عناصر موجود در ارتش را قبول نداریم و بی‌طبقه را هم می‌خواستند که سلسله مراتب، انضباط و نظم ارتش را از هم بپاشند. اتفاقاً در درون ارتش هم این بحث جدی‌شد. ما هرجا می‌رفتیم، در پادگان‌ها مشکل واقعی بود. یک عده علیه فرماندهان قیام کرده بودند. اعتراض می‌کردند و فرمان نمی‌بردند و وضع بسیار بدی داشت پیش می‌آمد. در چنین شرایطی امام تشخیص دادند که می‌خواهند این سرمایه را از دست ایران و انقلاب بگیرند و آن بیانیه معروف را دادند که چند بند داشت:

اولاً تجلیل از ارتش بود که سرمایه مهم کشور است.

ثانیاً از مردم خواستند از ارتش حمایت کنند.

ثالثاً از ارتش خواستند که از انقلاب حمایت کنند.

نکته مهمتر آن، این بود که خواستند در درون ارتش سلسله مراتب و انضباط که ارزش بالائی برای نیروهای مسلح است، مراعات شود.(3)

امام دستور دادند که ارتش در سراسر کشور در «روز ارتش» مانور بدهد. برای خیلی چیزها روزهایی در سال داریم که خیلی از آنها را امام تعیین نکردند و اینها را بعداً شورای انقلاب فرهنگی و یا جای دیگری تعیین کردند، ولی روز ارتش را امام تعیین کردند.

روز 29 فروردین را روز ارتش معرفی کردند و گفتند: «در سراسر کشور مانور بدهید» به مردم هم گفتند همان روز از ارتش استقبال کنید که پیش‌بینی و تدبیر مهمی است.

یک روز ارتشی‌ها در سراسر کشور میان مردم در خیابانها حضور پیدا کردند و مردم هم جمع شدند و گل دادند و گل گرفتند و شعار دادند و تائید کردند و همه آن توطئه‌ها بهم ریخت و نتیجه هم این شد که اولاً در همان روزها که هنوز سپاه و بسیج نبود و تازه داشتند شروع می‌کردند، در نقاط مختلف که کانون‌های فتنه بود، ارتشی‌ها این کانون‌های فتنه را خاموش کردند. البته کم‌کم نیروهای سپاه و بسیج هم رسیدند و کمک شد و بعد میدان‌داری
کردند. من در سفری که با جمعی از مسئولان نظام از شورای انقلاب به امر امام در اول سال 58، یعنی نزدیک دو ماه پس از پیروزی انقلاب به کردستان رفتم برای اینکه هم از مردم دلجوئی و هم مشکل فتنه را حل کنیم. آنجا دیدم که ارتش چه قدرتی نشان داده است. سپهبد قره‌نی آنچنان قاطعیتی نشان داده بود که بعدها نگاه ضدانقلاب به طرف او متوجه بود. ایشان با قاطعیتش کردستان را نجات داد. ما به پادگان سنندج می‌رفتیم که از ضدانقلاب پس گرفته بود.

این تصمیم امام باعث شد که ارتش در جهاد دوران دفاع مقدس با وفاداری جنگید و بعد از دفاع مقدس هم هرآنچه لازم بود، برای تقویت بنیه دفاعی کشور انجام داد. آموزش‌ها تعمیق شد، تجهیزات ترمیم شد و ابتکارات برای تأمین نیازهای دفاعی‌شدّت گرفت.

هرچه را که لازم بود برای اینکه یک نیروی مسلح قوی داشته باشیم، در کنار سپاه که آن هم همین مسیر را پیمود و بسیج که نیروهای مردمی هستند، بکار گرفت که امروز ما یک مجموعه قابل اعتماد و ایستاده روی پای خود و متکی به خود از نیروهای مسلح داریم. من ریشه همه این دستاوردها را در یک تصمیم بجا و سخت امام می‌دانم.

بحمدالله صحبت‌هایی را که قبل از من در اینجا امیرارتش کرد، شنیدید. امتیازاتی را که امروز نیروهای مسلح ما دارند، خوب توضیح دادند.

سپهبد قره‌نی که در سالگرد شهادتش هستیم، از پیشتازان این راه بود. یعنی قبل از انقلاب دوبار محکوم به زندان شد. یکبار در سال 36 به اتهام شرکت در کودتا بود. البته طرح کودتا بود و عملی نشده بود. در سال 42 بعد از بازداشت امام راحل و حادثه 15 خرداد به اتهام ملاقات با آیت‌الله العظمی میلانی و برنامه ریزی برای کارهای جهادی و مبارزه محکوم شد. در اولین روز پس از پیروزی انقلاب بدستور امام رئیس ستاد ارتش شد.(4) در اولین سخنرانی‌ای که کرد، حرفهای مهمی زد.

یکی از نکات مهم آن این بود که رسالت ما ساخت یک ارتش مکتبی، میهن دوست و نیرومند می‌باشد. همان راه هنوز ادامه دارد. البته نگذاشتند ایشان خدمت کنند و خیلی زود چراغ عمرش را خاموش کردند. گروه فرقان که گروه شیطانی و خطرناکی بود و تحت حمایت منافقین از درون در همه جای کشور نفوذ داشت، وقتی می‌خواست اولین شهید را بصورت ترور که از انقلاب بگیرد، سراغ شهیدقره‌نی رفت. این دزدان با چراغ آمده بودند و بعدها جنایات آنها ادامه یافت.

از همین جا که اسم شهید برده شد، به مسئله بعدی اشاره کنم. همین‌ها چند روز بعد شهیدمطهری(5) را از ما گرفتند که این بزرگوار در میدان قلم، تعلیم و سیاست از محورهای مهم حرکت انقلابی بود. حقیقتاً آن‌روزها جامعه ما احتیاج به حضور ایشان داشت. ایشان در شورای انقلاب و در سنگر دانشگاه و خیلی جاهای دیگر کارهای بنیانی و اساسی می‌کردند.

دشمنان انقلاب می‌دانستند و واقعاً با چراغ آمدند و این گوهر ارزشمند را خیلی زود از انقلاب گرفتند و ما به مناسبت شهادت ایشان روز معلم را در تاریخ کشور تعبیه کردیم که از مناسبتهای این روزهای ماست.

می‌خواهم بخاطر مسائلی که امروز فرهنگیان و معلمین دارند، نکات مختصری را عرض کنم. ببینید اهمیت توجه به دانش که در خطبه اول من بود و رسالت انقلابی و نقش اساتید و معلمان چیزی بود که از صدر انقلاب و قبل ازانقلاب در دل و قلب همه ما بود و امروز هم هست و نقش اینها را در همه این مراحل خوب دیده‌ایم.

با توجه به کارهایی که معلمان، اساتید و محققان در دانشگاهها، مدارس، جبهه و میدان‌های تخصص کرده‌اند، حقیقتاً منشأ علم و دانش کشور ما و هر کشوری هستند. امروز مطالباتی را مطرح می‌کنند که من فکر می‌کنم همه در دولت، مجلس، قوه قضائیه و ما وظیفه داریم که معلمان را راضی و شاداب نگه داریم تا اینها در کلاس‌های درس که سرمایه‌های این کشور در اختیارشان است، با نشاط، بارضایت، باامید و نهایت دلسوزی این سرمایه‌ها را پرورش بدهند. نمی‌توان اینها را ناراضی نگهداشت. این‌کار خطرناک است.

اگر آنها هم خودشان با نجابتشان خطری ایجاد نکنند، خطر اصلی در این است که آن علاقه‌ای که لازم است به پرورش نونهالان ما داشته باشند، کمتر شود. معلمان ما همان‌هایی هستند که با اینکه وظیفه جهاد نداشتند، با آن وسعت در دفاع شرکت کردند و آن همه شهید دادند و در همه دوران انقلاب با قناعت همراه انقلاب بوده‌اند و باز هم خواهند بود. قطعاً در این شرایط مصلحت نیست که بین معلم‌ها، فرهنگی‌ها و مدیریت نظام و دولت سوتفاهم باشد. انشاءالله هر دو طرف با تدبیر و حکمت و با توجه به واقعیات، مسائلی را که مطرح می‌شود، بخوبی حل کنند. مجلس باید در اینجا نقش مهمی ایفا کند.

همین جا باید به هفته کارگر توجه کنیم که در همین روزها داریم. کارگران ازاقشار وسیع، زحمتکش، قانع، صبور، وفادار و مومن جامعه هستند. ما باید شهادت بدهیم که در قبل از انقلاب چقدر کمونیست‌ها و چپ‌ها تلاش می‌کردند که کارگران را بخاطر مشکلاتشان جذب اردوگاه کمونیسم کنند و حتی در زندان‌ها که با سران مارکسیست‌ها بحث می‌کردیم، آنها می‌گفتند بالاخره نیروی اصلی جامعه که کارگران و کشاورزان می‌باشند، بطور طبیعــی بــا کمونیست‌ها هستند و طرفداران شما بورژواها هستند. آنها خودشان می‌گفتند خواستگاه و موقعیت ما در میان کارگران است.

بعد از انقلاب هم به سرعت به کارخانه‌ها و کارگاهها رفتند تا کارگران را جذب کنند. اما دیدیم این قشر همیشه وفادار و صبور بوده است.

در انقلاب حامی اصلی نظام بود و بعد از انقلاب با هوشیاری این فتنه‌ها را رد کرد. در دفاع مقدس در بدترین شرایط و با نداشتن قطعه و مواد، کارخانه‌ها را حفظ و تولید کردند. از کارخانه به جبهه می‌رفتند و امکانات ناچیزشان را برای جبهه می‌فرستادند. تا به حال در خدمت تولید بوده‌اند. وسیع هستند و بخش مهم نیروی انسانی کشور را تشکیل می‌دهند.

الان دارم احساس می‌کنم که یکی از هدفهایی که دشمنان خارجی ما تحریکاتشان متوجه آنهاست، همین قشر کارگرند. لذا ما باید هم عزت و کرامت کارگران را حفظ و هم موقعیت آنها را درک کنیم و آنها هم مثل همیشه موقعیت‌شناس و وفادار به انقلابند و انقلاب را مثل جان خود دوست دارند و اجازه ندهیم دشمن ازپنجره‌های ناجور وارد شود.

موضوع دیگر ما مسئله تجاوز آمریکا به ایران از راه طبس(6) است که من فقط برای یادآوری ملت ایران و خود آمریکایی‌ه‌ا عرض می‌کنم. زیرا زیاد تکرار کرده‌ایم. واقعاً یک معجزه خداوند را در حفاظت از انقلاب در آنجا دیدیم. آن روزی که آمریکایی‌ها لشکرکشی کردند و تا طبس آمدند و شکست خوردند، ما در داخل کشور و مدیریت کشور خبردار نشدیم که آنها آمدند. از منطقه بندرعباس به خاک ما آمدند و تا طبس رفتند و هیچ‌کس نفهمید و اطلاع نداد. موقعی مطلع شدند که یک اتوبوس از آنجا عبور می‌کرد. آمریکایی‌ها آن را بازداشت کرده بودند که زود خبر نبرد. از اینها کسی فرار کرد و اطلاع داد و تازه ما مطلع شدیم که چنین اتفاقی افتاده است.

این واقعه واقعاً قابل توجه است. برنامه دقیقی در آمریکا ریخته و ماه‌ها روی آن تمرین شده بود. در مصر و عمان تمرین شده بود. ایستگاه‌ها مشخص شده بود. فرودگاه خاکی طبس کاملاً بررسی‌ شده بود. حتی زمین شناسی‌شده بود و با خودشان مترجم ایرانی آورده بودند. هلیکوپتر، هواپیما و همه ابزار لازم را داشتند تا به لانه جاسوسی برسند و آمریکایی‌هایی را که در آنجا گرفتار بودند، آزاد کنند و ببرند. ولی خداوند آنها را در طبس آن‌گونه شکست داد.

ما وقتی که آنها شکست خوردند و بخشی از آنها مردند و بخشی از آنها فرار کردند، فهمیدیم. یعنی نظام آن‌موقع فهمید. این خدا چنین پشتیبانی برای این نظام است. حقایق آن حادثه را خود آمریکایی‌ها بیشتر از ما می‌دانستند و می‌دانند که چقدر مهم بود! برای حزب حاکم در آمریکا بسیار مهم بود. برای ما - اگر می‌شد - چه خفتی بود! ولی خداوند در حالت غفلت ما این نجات را به کشور ما و ملتی که همیشه پیش خدا امتحان خوبی داده است، هدیه کرد.

این ملت در دفاع مقدس چقدر امتحان خوب داد! چقدر شهید داد! چقدر جانباز داد! چقدر اسیر و آزاده داد! چقدر مفقود داد که هنوز هم داریم! خانواده‌های آنها چقدر صبر کردند! امتحان بهتر از این در تاریخ نمی‌شود. این امتحان برای یک ملت تا یک قرن کافی است! خداوند هم که عدلش آنقدر دقیق است که هی‌چوقت اجازه نمی‌دهد فراموش شود.

لذا در هر شرایطی باید متکی به خداوند باشیم. البته وظایف خودمان را انجام بدهیم و آن‌طور باشیم که قرآن و خداوند خواسته است. اگر آن روحیات انقلابی، الهی و خدایی را فراموش کنیم و به طرف خودخواهی‌ها، انحصارات، گروه‌گرایی، باندبازی و سوءاستفاده‌ها برویم، نباید از خداوند هم انتظاری داشته باشیم. خداوند وعده نصرت داد، به شرط اینکه ما هم دین خدا را یاری کنیم. (شعار «اسلام پیروز است، آمریکا نابود است» و «هاشمی هاشمی، خدا نگهدار تو» توسط نمازگزاران)

خداوند نگهدار شما. اجازه بدهید چند جمله دیگر عرض و بحث را تمام کنیم.

مسائل روز را با اشاره عرض می‌کنم. اوضاع در عراق، فلسطین، لبنان و افغانستان خوب نیست و اشغالگران که به منطقه آمده‌اند، با هزینه زیاد جانی و مالی به اهداف خود نرسیدند.

 

آبرویشان در همه دنیا در معرض خطر است و تقریباً رفته و ابهتی که برای خودشان درست کرده بودند، از بین رفته است. وضع دشمن مغرور این‌گونه است. باید مواظب باشیم تا انشاءالله در میدان‌هایی که در اطراف ما بوجود آمد، وضع به خوبی تمام شود و شرّ اشغال از سر منطقه ما کوتاه شود. انصافاً حوادثی که در عراق می‌گذرد، دلخراش است.

سه روز قبل دیدید که 400 نفر از مردم شهید و مجروح شدند و هر روز این اتفاقات می‌افتد. در کربلا چه جنایتی کردند! نسبت به زوّاری که از اطراف با عشق به خاندان اهل بیت خودشان را به آنجا می‌رسانند، آن‌طور رفتار کردند و هر روز صبح اجساد زیادی در کوچه و خیابان‌ها پیدا می‌شود که مردم را بیخود کشته‌اند و به خیابان‌ها ریخته‌اند که برای کینه‌توزی و انتقام است. سراغ متخصصان، اساتید، پزشکان و افراد موثر می‌روند و آنها را ترور می‌کنند. واقعاً مصیبت عجیبی است. هر روز مردم قیافه اشغالگران عصبانی و بی‌رحم را می‌بینند.

در لبنان کار به جایی سختی رسید که گروه‌های مختلف کشور همدیگر را تحمل نمی‌کنند. آنها را نصیحت می‌کنیم که راضی نباشند خارجی‌ها بیایند مسائل آنها را حل کنند.

در فلسطین، این مسئله پیچیده جهان اسلام، این زخم کهنه که بر پیکر امت اسلامی است، هر روز دارد کهنه‌تر و با تاثیرات بدتر ظهور می‌کند و احتیاج به علاج دارد. باید امت، علما، بزرگان، دولت‌ها و شخصیت‌های اسلامی همراهی کنند تا این زخم کهنه علاج شود. در ایران برای ما خواب‌های خطرناکی می‌بینند. البته اشتباه می‌کنند. در جاهایی که به مراتب از ایران ضعیف‌تر بودند، دخالت‌هایشان نتیجه نداد. در ایران مسئله خیلی کمتر و برای آنها مشکل‌تر است. هم کارهای خشن و هم کارهایی از نوع تحریم که شروع کرده‌اند، می‌تواند برای همه منطقه و دنیا آثار منفی بوجود بیاورد. ما بارها گفته‌ایم و باز هم نصیحت می‌کنیم این رویه‌ای که اینها پیش گرفته‌اند، به جایی نمی‌رسد.

ایران که هیچ‌وقت حاضر نیست از حق خود بگذرد و در مقابل هر مشکلی ایستادگی خواهد کرد تا حقش را حفظ کند و این وظیفه همه ماست. مردم ما هم برای حفظ حقوق خود پشت این حرکت‌ها هستند. شما هم تجربه کرده‌اید و دخالت‌هایتان در ایران را هم دیده‌اید. هر دخالتی تا به حال به ضرر شما تمام شد. باز نصیحت می‌کنیم که راه درست را پیش بگیرید.

دو طرف در مذاکره حرف‌های منطقی را مطرح کنند. آنچه حق ماست که از آن نمی‌گذریم، محفوظ بماند که مایه اعتماد جهانی است. مطمئناً می‌توانیم به شما این اطمینان را بدهیم که ایران در مسیر غیرمسلحانه و در جهت استفاده صلح‌آمیز از علوم و دانش، من‌جمله دانش هسته‌ای استقامت دارد و این راه عمل خواهد کرد (تکبیر نمازگزاران)

بسم‌الله الرحمن الرحیم

انا اعطیناک الکوثر/ فصل لرّبک وانحر/ انّ شانئک هوالابتر*

 

* سوره مبارکه کوثر

پی نوشت ها:

 

1- برای اولین بار به فاصله حدود 2 ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، توسط امام خمینی(ره) روزی به نام ارتش نام‌گذاری شد. اما چه شد که 29 فروردین به نام ارتش نام‌گذاری شد؟

از 19 بهمن 57 و دیدار همافران نیروی هوایی ارتش با امام خمینی(ره) ارتشی‌ها با سرعت بیشتری به انقلاب اسلامی پیوستند و پس از پیروزی انقلاب اسلامی، از همان اولین روز، کار خود را برای دفاع از انقلاب اسلامی ایران شروع کردند.اولین درگیری و نا آرامی در منطقه ترکمن صحرا و در نزدیک مرزهای شوروی (سابق) توسط گروهکهای چپ و مزدوران استکبار با هدف خودمختاری منطقه آغاز شد که با اعزام یگانی از کارکنان داوطلب نیروی زمینی ارتش سرکوب شد. ارتش به سراغ کنترل ناآرامی‌های سایر مناطق مثل کردستان و آذربایجان غربی رفت. همزمان جنگ روانی علیه ارتش در داخل و خارج کشور به راه افتاده بود و به دنبال آن بود تا ارتش را یک نیروی ضد مردمی و عامل امپریالیسم معرفی کند که همچنان سرکوب مردم را ادامه می‌داد و بایستی منحل می‌شد و جای خود را با یک ارتش خلقی یا بی‌طبقه توحیدی عوض می‌کرد.

همین جوسازی‌ها سبب شد تا شهید سپهبد ولی الله قرنی، اولین رئیس ستاد مشترک ارتش، در روزهای اول فروردین 1358 در نامه‌ای استعفای خود را به امام خمینی(ره) تقدیم کند. شهید قرنی در استعفای خود با شکایت از اقدامات ضد انقلاب و دشمنان خارجی و دخالت‌های بیجا در امور ارتش چنین نوشته بود: «معاون نخست وزیر انقلاب که خود را واضع مقررات و مالک الرقاب می‌داند، بدون آنکه بداند ارتش چه موقعیت و چه امکاناتی دارد و متأسفانه بدون اینکه حتی اینجانب را طرف مشورت قرار دهد، هر روز دستوراتی صادر می‌نماید که ارتش بایستی شاهد لطمه‌ای دیگر بر روحیات افسران و افراد خود و افتادن مقداری سلاح و مهمات و مال و منال به دست افراد ناصالح و وابسته به خارجیان باشد و... وزیر دفاع بدون مشورت و نظر خواهی از اینجانب و خارج از وظایف خود می‌رود و در رادیو و تلویزیون و مطبوعات نسنجیده می‌گوید که سربازان فروردین مرخص می‌شوند و بالنتیجه تعداد معدودی که از ارتش با خون دل به سربازخانه‌ها کشانده بود، نگهداری سربازخانه‌ها را رها کرده و به موطن خود می‌روند و شب هنگام عناصر توده‌ای وابسته به سیاست‌های خارجی با کامیون‌ها به سربازخانه‌ها می‌روند و باقیمانده اسلحه و مهمات را بار کرده و به خارج از شهر می‌برند... دولت بدون مشورت با ارتش و آگاه‌ترین مرجع ارزیابی کردستان، نمایندگانی را به آن صفحات می‌فرستند که با ورود آنها و اولین سخن‌پراکنی که می‌کنند مردم را به پادگان مهاباد ریخته و غارت می‌کنند و در جلوی همین هیأت فرمانده پادگان را گلوله باران می‌کنند...»

کمتر از یک ماه بعد، سپهبد قرنی توسط گروهک فرقان ترور شد و به شهادت رسید تا علاوه بر آثار جنگ روانی سنگینی که بطور مستقیم و غیرمستقیم توسط دشمنان خارجی، طیف ضدانقلاب، منافقین، حزب توده و عناصر نا آگاه در ارتش جریان داشت، بی‌انضباطی، سستی و عدم تمکین از فرماندهان نیز به مشکلات ارتش اضافه شود. مشکلات فراوان ارتش سبب شد تا فرماندهان وقت ارتش جمهوری اسلامی ایران با درخواست وقت ملاقات از امام خمینی(ره) برای بیرون رفتن از این وضعیت چاره‌اندیشی کنند و از امام(ره) بخواهند، ایشان فرماندهی خود بر کل نیروهای مسلح را مجدداً اعلام نمایند تا با استفاده از این حکم حکومتی قوام و انضباط بر ارتش برگردد. امام خمینی(ره) نیز با صدور پیامی تاریخی در تاریخ 29 فروردین سال 58 خطاب به ملت، سنگ بنای روز ارتش را گذاشتند. دربخشی از پیام امام خمینی(ره) آمده بود: «روز چهارشنبه 29 فروردین روز ارتش اعلام می‏شود. ارتش محترم در این روز در شهرستان‌های بزرگ با ساز و برگ به رژه بپردازند و پشتیبانی خود را از جمهوری اسلامی و ملت بزرگ ایران و حضور خود را برای فداکاری در راه استقلال و حفظ مرزهای کشور اعلام نمایند. ملت ایران موظفند از ارتش اسلامی استقبال کنند و احترام برادرانه از آنان نمایند. اکنون ارتش در خدمت ملت و اسلام است و ارتش اسلامی است، و ملت شریف لازم است آن را به این سمت رسماً بشناسند و پشتیبانی خود را از آن اعلام نمایند. اکنون مخالفت با ارتش اسلامی که حافظ استقلال و نگهبان مرزهای آن است جایز نیست. ما و شما و ارتش، برادرانه باید برای حفظ و امنیت کشورمان کوشش کنیم و به شرارت اشرار و اختلال مفسدان خاتمه دهیم.»

2- محمدولی قرنی سال ۱۲۹۲ در تهران به دنیا آمد و پدرش را که یکی از مدیران مخابرات تهران بوده است، در ۱۰ سالگی از دست داد. از آن پس در کنار مادرش زندگی سختی را آغاز کرد. تحصیلات ابتدایی را در دبستان «گلبهار» اصفهان به پایان رساند و پس از یک سال، تحصیلات متوسطه خود را در دبیرستان «دارالفنون» تهران آغاز و در دبیرستان نظام (دبیرستان ارتش) خاتمه داد. سال ۱۳۰۹ وارد دانشکده افسری ارتش «مدرسه صاحب منصبی» دوره دهم و در سال ۱۳۱۱ با درجه ستوان دومی در رشته توپخانه فارغ‌التحصیل شد.

قره‌نی در زمان شاه و نظام طاغوت تا درجه سرلشکری ارتقا یافت، اما زمانی که متوجه اسلام زدایی وستم کاری شاه و جنایات و خیانات آمریکا در ایران شد، به تمام مزایای مادی و منزلت سرلشکری پشت پا زد.

سرلشکر محمدولی قره‌نی، نخستین رئیس ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی و همزمان عضو شورای انقلاب بود.

وی سال ۱۳۰۹ وارد دانشکده افسری شد و پس از کودتای ۲۸ مرداد به ریاست رکن دوم ارتش رسید. در مهرماه سال ۱۳۳۶ موفق به اخذ درجه سرلشکری شد ولی کمتر از یک سال بعد در تیرماه ۱۳۳۷ در پی کشف طرح کودتا علیه رژیم شاهنشاهی پهلوی دستگیر و پس از محاکمه و تحمل سه سال زندان از ارتش اخراج شد. سپهبد قره‌نی سوم اردیبهشت ۱۳۵۸ بدست گروه «فرقان» به شهادت رسید. از «حمید نیکنام» و همفکرانش به عنوان ضارب و عامل ترور نام برده می‌شود.مزار وی در قم و حرم حضرت معصومه(س) قرار دارد.

 

3- امام(ره) روز بیست و نه فروردین را به نام روز ارتش نامگذاری کرد و طی پیامی، با قاطعیت هرچه تمامتر، ضرورت حفظ ارتش را اعلام و در جهت انسجام، یکپارچگی و وحدت ارتش، فرمان تاریخی و مهمی را صادر فرمودند:

بسم الله الرحمن الرحیم

ملت شریف و مبارز ایران و فقهم الهه تعالی؛ با اهدا سلام و سپاس از مجاهدت خستگی ناپذیر شما ملت شجاع که اهداف مقدس اسلام را تا آستانه پیروزی رساندید و دست خیانتگران داخلی و خارجی را به خواست خدای بزرگ قطع کردید؛ لازم است به تذکرات زیر توجه نمایید:

الف) روز چهارشنبه 29 فروردین روز ارتش اعلام می‌شود. ارتش محترم در این روز در شهرستان‌های بزرگ با ساز و برگ به رژه بپردازند و پشتیبانی خود را از جمهوری اسلامی و ملت بزرگ ایران و حضور خود را برای فداکاری در راه استقلال و حفظ مرزهای کشور اعلام نمایند.

ب) ملت ایران موظفند از ارتش اسلامی استقبال کنند و احترام برادرانه از آنان بنمایند. اکنون ارتش در خدمت اسلام است و ارتش اسلامی است و ملت شریف لازم است آن را به این سمت رسماً بشناسند و پشتیبانی خود را از آنان اعلام نمایند. اکنون مخالفت با ارتش اسلامی که حافظ استقلال و نگهبان آن است جایز نیست. ما و شما و ارتش برادرانه باید برای حفظ و امنیت کشورمان کوشش کنیم و به شرارت اشرار و اخلال مفسدین خاتمه دهیم.

ج) افراد ارتش موظفند در داخل ارتش حفظ نظم و سلسله مراتب و ضوابط را بکنند. توجه ننمودن به این مسائل موجب ضعف ارتش اسلامی می‌شود و نظام را از هم می‌پاشد. سربازان و درجه‌داران و افسران موظفند با ارتش به طور محبت و برادری رفتار نمایند و از دیکتاتوری که در رژیم طاغوت بود اجتناب نمایند. ارتش اسلامی باید با حفظ سلسله مراتب و نظام صحیح اسلامی و اطاعت کامل زیردست از مافوق و رعایت کامل مافوق از زیردست، اداره شود تخلف از این امر ضد انقلاب است و مورد مؤاخذه خواهد بود.

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته

روح الله الموسوی الخمینی

28 فروردین 1358

 

بعد از آن سال هر ساله در این روز ارتش جمهوری اسلامی ایران با ساز و برگ نظامی به رژه می‌پردازد و تجهیزات نوین خود را به نمایش می‌گذارد و پشتیبانی خود را از نظام جمهوری اسلامی و حمایت ملت اعلام می‌کند.

 

4- در روزهای میان 12 و 22 بهمن، محمدولی قرنی در مدرسه رفاه مستقر بود و بلافاصله پس از پیروزی انقلاب با حکمی از سوی امام خمینی(ره) به عنوان رئیس ستاد ارتش منصوب شد. سپهبد قرنی بلافاصله گروهی از افسران انقلابی به مسئولیت سرهنگ حسنعلی فروزان را برای اداره امور ارتش به کار گرفت؛ سرهنگ فروزان که رابطه خوبی با روحانیت و افسران جوان انقلابی داشت، رئیس دفتر سپهبد قرنی شد و با هدایت او افسرانی مانند حسن سعدی، محمدعلی شریفی النسب، عبدالله نجفی، محمدرضا رحیمی، احمد دادبین، محمد سلیمی، شهید یوسف کلاهدوز، شهید موسی نامجو، شهید حسن اقارب‌پرست وارد ستاد مشترک ارتش شدند. این افراد توانستند مانع نفوذ سرهنگ توکلی از وابستگان دولت بازرگان که سوابق جاسوسی قبل از انقلاب داشت و به همین علت به زندان محکوم شده بود، بگیرند.

توکلی که در روزهای ابتدایی پیروزی به سمت فرمانده ستاد عملیاتی کمیته دولت موقت انقلاب منصوب شده بود، به مهدی بازرگان و ابراهیم یزدی بسیار نزدیک بود. او تلاش داشت خود را به عنوان جانشین سپهبد قرنی و فرمانده نیروی زمینی مطرح کند اما افشای گفتگوی توکلی با یک مقام آمریکایی که در آن برای حفظ منافع دولت ایالات متحده تضمین داده بود، سبب شد تا توکلی هنوز یک ماه از پیروزی انقلاب نگذشته مجبور به استعفا شود.

به هر روی با استقرار محمدولی قرنی در ستاد کل ارتش، نشانه‌های بحران کردستان آشکار شد؛ در نخستین روزهای پیروزی انقلاب، افراد گروه‌های کومله و دموکرات با حمایت اشخاصی مانند شیخ عزالدین حسینی قصد داشتند تا پادگان سنندج که مقر استقرار لشکر 28 سنندج بود، را به تسخیر خود دربیاورند اما با معرفی حجت‌الاسلام صفدری نماینده امام خمینی در کردستان، سرگرد محمدمهدی کتیبه به فرماندهی لشکر برگزیده شد.

کمتر از یک ماه بعد سرهنگ ماشاءالله صفری که از اهالی کردستان و اهل تسنن بود، به فرماندهی لشکر 28 سنندج منصوب شد و محمدمهدی کتیبه به ستاد کل ارتش رفت؛ ضعف سرهنگ صفری سبب شد تا درگیری در اطراف پادگان‌های ارتش شدت گیرد و پادگان مهاباد توسط افراد وابسته به عزالدین حسینی تصرف و غارت شود. این مسائل سبب شد تا دولت موقت نخستین هیئت صلح را در آخرین روزهای اسفند 1358 روانه کردستان کند اما با شدت گرفتن درگیری ارتش و گروه‌های مسلح به رهبری احمد مفتی‌زاده و عزالدین حسینی که خواهان تشکیل جبهه بزرگ خلق کرد و در واقع تجزیه کشور بودند، امام خمینی(ره) پیام مهمی درباره درگیری‌های سنندج صادر کردند. در این پیام شدید‌اللحن آمده بود: «شنیده شده که عده‌ای وضع کردستان عزیز را مغشوش کرده‌اند و نمی‌خواهند بگذارند مسلمانان آسایش داشته باشند و بر خلاف اسلام عمل می‌کنند این عده به ارتش که اکنون به سوی ملت برگشته و از آن تبعیت می‌کند حمله می‌برند و آنها را مورد توهین قرار می‌دهند؛ این قبیل کارها برخلاف اسلام و مصالح مردم مسلمان است؛ مردم کردستان و سایر نقاط باید بدانند که هرگونه حمله به ارتش و ژاندارمری از نظر ما مردود است و ما با برادران اهل سنت خود هیچ اختلافی نداریم. همه اهل ملت واحد هستیم، ارتش و ژاندامری و پلیس باید بدانند که از این پس آنها حافظ مصالح و استقلال مردم مسلمانند و اگر کسی به آنها حمله کند از مردم مسلمان نیست و از اعمال اجانب است. نیروهای مسلح باید با قدرت از منافع و مصالح ملت مسلمان دفاع کنند و هرگونه حمله‌ای را به خود و نوامیس مردم با قدرت دفع نمایند.»

ابلاغ پیام امام خمینی(ره) توسط سرلشکر محمدولی قرنی به سرهنگ سلطان اسحاق، معاون لشکر، نظامیان را بر آن داشت که به هر نحو ممکن پادگان سنندج را از خطر سقوط نجات دهند؛ درحالی که تبادل آتش بین طرفین ادامه داشت، هلیکوپترهای هوانیروز حامل 200 نفر از تکاوران لشکر مرکز و تعدادی از نیروهای داوطلب لشکر 81 زرهی و همچنین عده‌ای از پاسداران انقلاب اسلامی شهر کرمانشاه. در پادگان سنندج به زمین نشست. سرلشکر ولی‌الله فلاحی، فرمانده وقت نیروی زمینی ارتش در همین روز وارد پادگان شد و همراه سایر مدافعان به مقابله با مهاجمان پرداخت سرانجام با قاطعیت سرلشکر قرنی و مقاومت مدافعان پادگان که تا 2 فروردین سال 58 ادامه یافت حلقه‌ی محاصره‌ی پادگان شکسته و مانع سقوط آن شد این درگیری‌های شدید که سبب کشته شدن صدها نفر شده بود، سبب شد تا اولین روز فرودین 1358 هیئت بلند پایه شورای انقلاب و دولت موقت با حضور شهید بهشتی، اکبر هاشمی رفسنجانی، ابوالحسن بنی صدر، احمد صدرحاج سید جوادی وزیر کشور دولت موقت به ریاست آیت‌الله طالقانی، راهی سنندج شود.

صبح روز 2 فروردین 1358 مذاکره هیئت اعزامی از تهران با اعضای گروه‌های مسلح شروع شد و همزمان اجتماع چند ده هزارنفری از مردم در سنندج برگزار شد که در آن شیخ عزالدین حسینی و غنی بلوریان سخنان تندی ایراد کردند و زمانی که احمد صدرحاج سید جوادی وزیر کشور قرار بود، سخنرانی کند جنگنده‌های نیروی هوایی اقدام به گشت زنی و شکستن دیوارهای صوتی بر آسمان سنندج کردند. دلیل این اقدام تهدیدآمیز، حضور دهها فرد مسلح در سنندج بود. این مسأله سبب شد تا احمدصدر حاج سیدجوادی با ارسال تلفنگرامی به تهران خواهان قطع پروازها شود. متن این تلفنگرام به این شرح بود:

پرواز جت‌ها بر فراز سنندج موجب عصبانیت مردم و قطع مذاکرات ما شد؛ چه کسی دستور چنین مانورهایی داده است؟ از طرف پادگان به سوی مردم تیراندازی می‌کنند و کشتار شدید می‌کنند؛ دستور دهید فوراً تیراندازی قطع شود و دیگر نه روز نه شب تیراندازی نکنند و شعله افکن شب‌ها نیندازند.

این پیام با پاسخ قاطع سپهبد قرنی روبرو شد، پاسخی که شاید به قیمت جان نخستین رئیس ستاد ارتش پس از انقلاب تمام شد:

تا موقعی که اینجانب از طرف رهبر انقلاب مسئولیت اداره ارتش را دارم، از انجام نظر جناب‌عالی و آزاد کردن افرادی که به داخل پادگان به منظور قتل و غارت هجوم برده‌اند و تا زمانی که متجاوزین گمراه شهر را به وضع آرام قبل برنگردانند یعنی تا زمانی که ایستگاه رادیو تلویزیون در دست افراد مجاهد از کرمانشاه و ساختمان‌های ستاد لشکر و فرودگاه مجدداً به مسئولین معین شده واگذار نگردد و سرهنگ صفری فرمانده لشکر 28 کردستان خود را به ستاد نیرو در تهران معرفی ننماید، با وجود تمام ارادتی که به شخص حضرت آیت‌الله طالقانی و جنابعالی دارم، در مقابل خواست تعدادی اجنبی تسلیم نخواهم شد

برکناری شهید قرنی از ریاست ستاد ارتش انقلاب اسلامی:

این قاطعیت که بعدها کاملاً مورد تأیید سران انقلاب قرار گرفت، موجب شد که در ششم فروردین 1358 روزنامه‌ها اعلام کنند به دستور مهندس بازرگان، نخست‌وزیر دولت موقت، محمدولی قرنی از کار برکنار شود و ناصر فربد جایگزین او شود. در بیانیه ستاد کل ارتش آمده بود: «بنا به دستور نخست وزیر موقت انقلاب اسلامی ایران جناب آقای مهندس مهدی بازرگان، با اعلام مراتب قدردانی از تیمسار سرلشکر محمدولی قرنی از تاریخ ششم فروردین تیمسار سرلشکر ناصر فربد به ریاست ستاد کل ارتش ملی اسلامی و هماهنگ کننده نیرو‏های منصوب می‌شوند. سرلشکر فربد در مهر ماه 1354 با همین درجه بازنشسته و از کار شناسان امور نظامی در رده مسائل استراتژیک و امنیت ملی بوده و با توجه به وجه ملی و نظامی و اعتماد به نفس خود امیدوار است که در پست پر مسئولیت جدید، به بهترین نحو ممکن منشاء اثر باشد.»

اگرچه ستاد کل ارتش برکناری شهید سپهبد قرنی را اعلام کرده بود، اما در واقع چند روز قبل از این ماجرا قرنی استعفا نامه‌اش را خطاب به امام خمینی(ره) نوشته بود. در متن این استعفانامه که 25 سال پس از شهادت قرنی منتشر شد، آمده است:

محضر رهبر عالیقدر و پیشوای انقلاب اسلامی ملت مستضعف ایران حضرت آیت‌الله العظمی خمینی

از درگاه خداوند باری تعالی مسئلت دارم که وجود نایب بر حق امام عصر عجل الله تعالی فرجه را در کنف حمایت خود سلامت بدارد تا در سال‌های بسیار ملت ایران را در پرتو شمع وجودشان مستفیض و بهره‌مند بدارد. غرض از تقدیم این معروضه ذکر نکاتی است که انگیزه تحریر آن جز انجام تکلیف شرعی و ادای فریضه ملی هیچ محرک دیگری نمی‌تواند، باشد.

اینجانب پس از دو بار به مدت 6 سال زندان و 14 سال تحت نظر بودن از طرف رژیم غاصب و فاسد خاندان پهلوی با الهام‌گیری از تعلیمات نجات‌بخش پیشوای آگاه تلاش داشت به سهم خود و بنا به وظیفه شرعی یک ایرانی با سلطنت غیرموجه و عارض ظالم مبارزه نموده و به خواست خداوند توانا شاهد واژگونی آن گردد. موقعی مأموریت اداره معدوم و از هم پاشیده ارتش را عهده‌دار شدم که امتثال امر رهبر واجب و تجدید حیات آن را بر پایه صیانت از دستاوردهای انقلاب و جلوگیری از نفوذ عناصر خائن و عمال اجنبی را فریضه دینی خود می‌دانست. در بدو امر و در شروع حکومت منصب از طرف امام که به حق مورد تأیید عامه مردم قرار داشت، متأسفانه آنان که لطماتی از رژیم منحوس و آزاردهنده گذشته داشتند، بدون بررسی صرفاً برای خالی کردن عقده‌های درونی که مقدم بر مصالح دینی و ملی قرار دارند، چنان در اضمحلال و تخریب روحیه ارتش جاه‌طلبانه داد سخن دادند که به زودی متوجه بیانات ناپخته و نسنجیده خود شدند و موقعی درصدد جبران آن آمدند که بسیار دیر شده و آنچه دشمن دین و کشور و ملت می‌خواست، به پایش ریختند و از این رهگذر ندانسته ضربه‌هایی به پیکر ارتش وارد ساختند که هیچ دشمن داخلی و خارجی به چنین توفیقی دست نمی‌یافت؛ سخن به دراز می‌کشد، ولی لازم به ذکر است و باید به استحضار رهبری که بیش از هر کس علاقه به نتیجه سعادت بخش انقلاب هستند، برسد. گفتند و فریاد زدند که ارتش استعماری است، در حالی که در تمام کره خاکی و بین همه کشورها این ارتش ملی و میهنی بود که شاید در بدو امر موجب تعجب باشد. ولی آنان که بر رموز ارتش آگاهی دارند، به خوبی می‌دانند که این ارتش با استعدادی که داشت، نه تنها به همسایگان شرق و غرب کشور قکر تجاوز به خاک ایران نمی‌داد، سهل است چنانچه همسایه ابرقدرت شمالی نیز هجوم آورد، قادر بود - اگر نه یک سال ولی لااقل یک ماه- در برابر او مقاومت نماید و باید دید این ارتش چه شد که در برابر مردم کشور خود و تنها در برابر لا اله الا الله و مشت گره کرده مردم کمتر از دو ساعت مقاومت نمود؟! آیا جز این بود که وقتی تعداد معدود فرماندهان مغزشوی شده و برده شاه و استعمار خواستند رو به روی مردم بایستند، افراد و افسران گفتند: ما برای حفظ حدود و ثغور مملکت قسم خورده‌ایم، نه برای برادرکشی و بالنتیجه سلاح خود را زمین ریختند و به مردم پیوستند و آن چند نفر از فرماندهان دلقک مآب را رسوا و تنها گذاشتند، آیا این تانک‌ها هیچ گاه برزنت سرپوش گلوله‌های توپ خود را برداشتند؟ آیا هیچ دریچه‌ای بازشد و لوله‌های مسلسل برای تیراندازی به مردم خارج شد؟ این واقعیت را که ملت ایران و در نتیجه انقلاب با کمترین خونریزی در هر انقلابی در دنیا به ثمر رسید، می‌دانست و اینجاست که می‌بینیم که چنین به روز ارتش آوردند و اگر مغرض نبودند، جاهل بودند که متأسفانه هنوز دست‌بردار نیستند و هر روز با بی‌درایتی و شهوت کلامی که دارند، هیچ گاه در راه حفظ وحدت کلمه که این همه امام برای ایجاد آن تلاش نموده، قدمی برنمی‌دارند و چه ناگوار است تحمل این دوستان که دشمنی را تقویت و امت را متفرق و تضعیف می‌کنند و می‌بینیم دنیایی چشم به کشور ما دوخته تا ثمره انقلاب را ارزیابی کند. با نگاه به رویدادهای کشور ما به حیرت فرو می‌رود و نمی‌داند که چه انگیزه‌ای موجب شده است متظاهرین به دوستی ملت چنین داس برداشته و به ریشه می‌زنند.

اینجانب روزانه با 18 ساعت کوشش شبانه‌روزی سعی دارد که هر چه زودتر ارتش را متشکل و سلاح افتاده به دست عمّال خارجی را جمع‌آوری نماید، لیکن هر دم از خارج از ارتش طنینی زهرآگین می‌رسد وآنچه رشته می‌شود، از هم می‌پاشد. معاون نخست‌وزیر انقلاب که خود را واضع مقررات و مالک الرقاب می‌داند، بدون آنکه بداند ارتش چه موقعیت و چه امکاناتی دارد و متأسفانه بدون آنکه حتی اینجانب را طرف مشورت قرار دهد، هر روز دستوراتی صادر می‌نماید که ارتش بایستی شاهد لطمه‌ای دیگر بر روحیات افسران و افراد خود و افتادن مقداری سلاح و مهمات با مال و منال ملت مستضعف که برای ارتش تهیه شده است، به دست افراد ناصالح و وابسته خارجیان باشد که آن هم با توجه به تعلیمات عالیه امام که حفظ وحدت را توصیه می‌فرمایند، مغایر است و ناگزیر تن می‌دهد و دعا می‌کند تا شاید هر چه زودتر به این اعمال ناآگاهانه خود واقف شوند و خاتمه دهند.

 در حالی که ارتش می‌رود تا با تمهیدات بسیار، افراد خفّت کشیده و اهانت دیده را در سربازخانه‌ها جمع‌آوری نماید، وزیر دفاع بدون مشورت و نظرخواهی از این جانب و خارج از وظایف خود می‌رود و از تلوزیون و رادیو و مطبوعات نسنجیده می‌گوید سربازان فروردین مرخص و بالنتیجه تعداد معدودی که از ارتش با خون دل به سربازخانه‌های کشانده بود، نگهداری

سربازخانه‌ها را رها کرده و به موطن خود می‌روند و شب هنگام عناصر توده‌ای وابسته به سیاست‌های خارجی با کامیون‌ها به سربازخانه‌های می‌روند و باقیمانده اسلحه و مهمات را باز کرده و به خارج از شهر می‌رسانند و در محل‌های مخصوص مخفی می‌کنند تا به خیال خود آن روز که عوامل وابسته به دولت یا درمانده ارتش را نیز متفرق کردن و رو به روی ملت و دولت بایستند و خواسته‌های آن‌ها را جامه عمل بپوشانند یا به گفته خودشان جوی خون راه بیاندازند و حکومت جمهوری کمونیستی را بر مردم تحمیل کنند دولت بدون مشورت با ارتش و آگاه‌ترین مرجع ارزیابی کردستان نمایندگانی را به آن صفحات می‌فرستد که با ورود آنها و اولین سخن‌پراکنی که می‌کنند، مردم را به پادگان مهاباد ریخته و غارت می‌کنند و در جلوی همین هیئت فرمانده پادگان را گلوله باران می‌کنند؛ با این وصف به مردم اجازه خودمختاری می‌دهند که یقینا هیئت بعدی سند استقلال کردستان را تقدیم یاغیان و عده کثیری مزدور اجنبی که از خارج از ایران و شهرهای داخلی کشور به آن صفحات هجوم آورده‌اند، خواهند کرد وزیر دفاع بدون اطلاع از پیامد گفته خود می‌رود و مدت خدمت سربازی را به یک سال تقلیل می‌دهد که این عمل موجب می‌شود باز آن معدود باقیمانده نیز متفرق و برای گرفتن گواهی پایان خدمت فرماندهان خود را توقیف و آزار و اصولاً معلوم نیست هیئت دولت که هیچ‌گونه اطلاع و آگاهی از ارتش ندارد، چگونه است حتی به خود زحمت مشورت با متخصصین و مسئولین امور را نمی‌دهند و چنین بی‌نظمی را به وجود می‌آورند، سازمان ساواک را منحل کردند و قریب به یک ماه است که از دولت خواسته می‌شود تکلیف پرسنل این سازمان چیست و هر چه تقاضا می‌شود که وضع خطرناک است و این افراد دارای ارزش‌های مختلف و فوق العاده می‌باشند و نگذارید آنها بلاتکلیف باشند و شب و روز در خیابان‌ها جوانان برومند انقلاب را که پاسداری می‌دهند به خاک و خون کشند ولی کجاست آن کس که این حساسیت‌ها را درک و اقدام کنند ولی هر روز اجتماع توده‌ای‌ها قوی‌تر و خطر آنها وحشتناک‌تر می‌شود در حالی که قریب به 30 هزار نفر افراد کمونیست در کشورهای خارجی آموزش براندازی کشور را دیده و می‌بینند، کشورهای ذی نفع تا حدود 600 میلیون دلار خرج آموزش و اعزام آنها به ایران نموده‌اند؛ معلوم نیست که چرا دولت باز هم اجازه می‌دهد مراجع رسمی بر پیکر علیل و از پا افتاده ارتش بیش از پیش ضربه وارد آورند و روشن نیست در حالی که پلیس و ژاندارم نداریم با ارتش نیز چنین می‌کنند با این افراد ورزیده و مأمور چه کسی باید مقابله کند و جلوی کشتار بی‌رحمانه آنها را بگیرد اینجانب در نظر داشته و دارد با بهره‌گیری از حمایت‌های بی‌دریغ امام و کمک‌های شبانه‌روزی سایر مراجع و روحانیون دینی و روحانیون عالیقدر ارتشی بر بنیان مفاهیم و اهداف اسلامی که از ملت و با ملت باشند که در روز خطر ارتش و ملت دوش به دوش هم و برادر وار با دشمن خارجی مقابله کند، پایه‌ریزی نماید. ولی اقدامات مزدورانه و مأیوس کننده وابستگان دولت مرا بر آن داشته است که به عرض امام برسانم که احساس می‌کنم قادر به انجام این فریضه شرعی و ملی نمی‌باشم و اجازه می‌خواهم اکنون که تمام لطمات و ضربه‌های ویران‌کننده از طرف به ظاهر دوستداران وطن به گفتار مسلمانان بر این ارتش وارد می‌شود، اجازه فرمایید که بیش از این در حیرت و تأسف باقی نمانم و همچنان گذشته به امور عادی خود پرداخته، حال که دنیا نداشته لااقل در محضر مراجع عالیقدر برای آخرت توشه‌ای برگیرم.

رئیس ستاد کل ارتش ملی اسلامی ایران - سرلشکر قرنی

 

5- استاد شهید مرتضی مطهری در 12 بهمن 1298 در فریمان مشهد به دنیا آمد. پس از تحصیلات مکتبخانه و ابتدایی، عازم حوزه علمیه مشهد شد(1311). چندی بعد برای تکمیل تحصیلات خود به حوزه علمیۀ قم رفت. از محضر آیت‌الله بروجردی، امام خمینی(ره)، علامه طباطبایی و حاج میرزا علی آقا شیرازی بهره برد. در 1331 به تهران نقل مکان کرد و در 1334 فعالیت علمی خود را در دانشکدۀ الهیات دانشگاه تهران آغاز نمود. در جریان قیام 15 خرداد، در رو شنگری مردم تهران نقش داشت، به همین دلیل بازداشت و مدتی محبوس گردید. در 1346 با همراهی عده‌ای از فعالان مذهبی، حسینیه ارشاد را پایه گذاری نمود. با راه اندازی حسینیه ارشاد فعالیت‌های تبلیغی و روشنگرانه استاد افزایش یافت. او در ضمن به مشکلات جهان اسلام به ویژه مردم فلسطین توجهی خاص داشت و به همین دلیل در 1348 مجددا مدتی بازداشت شد. استاد مطهری با اوج گیری انقلاب، بر تلاش‌های خود افزود. با هجرت امام به پاریس، وی نیز به پاریس رفت. او از یاران و مشاوران نزدیک امام(ره) بود. استاد در 11 اردیبهشت 1358 توسط گروه تروریستی فرقان به شهادت رسید. آثار پرشمار و ارزشمندی که استاد تألیف نمود، در تبین مبانی نظری انقلاب و بیداری مسلمانان و رشد تعالی آنان و نیز مواجهه با انواع تهاجمات فرهنگی نقش بنیادی داشته است.

 

6- در سپیده‌دم روز جمعه پنجم اردیبهشت 1359 عملیات نظامی واحد‌های زبده ارتش آمریکا در داخل خاک ایران شکست خورد که به قصد خارج کردن گروگان‌های آمریکایی در تهران بانجام می‌شد. این عملیات شکست خورده نیروهای آمریکایی در منابع ایرانی به نام «حادثه طبس» و در منابع آمریکایی به نام «عملیات پنجه عقاب» یا «عملیات چنگال عقاب» معروف است.

عملیات پنجه عقاب توسط نیروهای ویژه (تکاور) ارتش آمریکا، به نام نیروی دلتا طراحی شده بود.

 نیروی دلتا شامل یک گروه افراد زبده از نیروی زمینی ارتش آمریکا است که تحت فرماندهی عملیات در ستادی مشترک از تمام نیروهای مسلح قرار دارد. اعضای نیروی دلتا از بین افراد واجد شرایط دستچین شده است و هریک باید دوره‌های آموزش خاص دوساله را طی کنند. واحد دلتا دارای مهارت‌های ویژه در زمینه‌های ضد شورش است و نیز توانایی‌های تکنیکی و تاکتیکی یگان کوچک نظامی را دارد. هسته اول گروه دلتا در سال ۱۳۵۶ شمسی (۱۹۷۷ میلادی) تشکیل شد، ولی آموزش افراد آن نزدیک به دوسال طول کشید. به این صورت عملیات پنجه عقاب در آغاز سال ۱۳۵۹، به شرحی که می‌آید، به صورت اولین عملیات ضربتی اجرایی برای گروه دلتا در آمد.

 بر اساس منابع اطلاعاتی که بعد‌ها از حالت طبقه‌بندی خارج شد و در اختیار عموم قرار گرفت، تعداد افراد تکاور شرکت‌کننده در عملیات پنجه عقاب ۱۱۸ نفر محاسبه شده بود. بر مبنای همان اطلاعات محرمانه و سری که بعدها از حالت طبقه‌بندی خارج شد، طراحی و برنامه‌ریزی عملیات پنجه عقاب در رازداری مطلق صورت گرفت. عملیات پنجه عقاب بر پایه همکاری هر چهار نیروی ارتش آمریکا شامل نیروی زمینی (واحد دلتا)، نیروی هوایی (هواپیماهای ترابری)، نیروی دریایی (ناو هواپیمابر) و نیروی تفنگداران دریایی (هلیکوپتر) سازماندهی شده بوده است.

 سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) در عملیات پنجه عقاب نقش واحد تدارکات و پشتیبانی محلی، با استفاده از کارکنان فارسی زبان را به عهده داشته است.

بر اساس منابع موجود این گروه از کارکنان محلی فارسی‌زبان سازمان سیا مدتی قبل از شروع عملیات پنجه عقاب در ایران مستقر شده بودند و پیش‌زمینه‌های محلی مورد نیاز برای اجرای عملیات را فراهم آوردند. در این‌جا فقط به چند مورد از عملیات پشتیانی محلی که توسط کارکنان فارسی‌زبان سیا انجام شد، می‌توان اشاره کرد؛ بازبینی فرودگاه نزدیک طبس و آماده کردن آن از طریق نصب دستگاه مادون قرمز به صورتی که خلبانان آمریکایی بتوانند در شب فرود بیایند.

این کار، مدت‌ها قبل از اردیبهشت ۵۹، به صورت مشترک با افسران نظامی آمریکایی که توانسته بودند به طورمخفی وارد ایران شوند، در منطقه طبس صورت گرفته بود. یعنی بازبینی باند خاکی این فرودگاه و آماده کردن آن به صورتی که بتواند همزمان شش هواپیمای بزرگ ترابری و هشت هلیکوپتر بزرگ نظامی را در خود جای دهد و همچنین تدارک محوطه‌ای بسیار بزرگ در حوالی گرمسار به صورتی که هشت هلیکوپتر بزرگ نظامی بتوانند در آن بنشینند و در ضمن این محل بتواند بیشتر از ۱۲۰ نفر نظامی آمریکایی را در طول یک روز در خود جای دهد و استتار کند. کار دیگر خرید و آماده کردن بیشتر از شش کامیون حمل نیرو مشابه کامیون‌های ارتش ایران با رانندگان فارسی زبان بود که بتوانند بیشتر از ۱۲۰ نفر نظامی آمریکایی را با حداقل درگیری از حوالی گرمسار به خیابان تخت جمشید در قلب تهران منتقل کنند. برخلاف قسمت نظامی عملیاتی پنجه عقاب که از حالت طبقه‌بندی خارج شده است، اطلاعات در مورد بخش پشتیبانی این عملیات توسط کارکنان سیا هنوز در شکل اطلاعات طبقه‌بندی شده باقیمانده است. موردهای بالا هم به عنوان بخشی از اطلاعات نظامی از حالت طبقه‌بندی خارج شد.

 بر اساس همان منابع که بعد‌ها از از حالت طبقه‌بندی خارج شد، تمرین‌های اولیه تکاوران گروه دلتا در ایالت آریزونا در جنوب آمریکا صورت گرفت که قسمت‌های بزرگی از آن ایالت بیابانی است. در مرحله‌های بعدی مرکز تمرین نهایی و نیز مرکز فرماندهی اجرایی این عملیات به پایگاهی به نام «وادی قنا» (با کسر قاف)، که در کشور مصر واقع است، منتقل شد. پایگاه وادی قنا در جنوب مصر شرایطی مشابه کویر ایران را دارد.

 انتخاب روز جمعه برای شروع این عملیات برای آن بود که حداکثر غافلگیری را به وجود بیاورد؛ چون روزهای تعطیل معمولاً ارتباط اداری کندتر صورت می‌گیرد. روز جمعه پنجم اردیبهشت ۱۳۵۹ همزمان با نهمین شب گردش ماه بود و به این ترتیب ماه هنوز در حالت بدر قرار نگرفته بود.

 بر اساس برنامه قرار بود که در نخستین مرحله این عملیات در داخل ایران از محل یک فرودگاه قدیمی با باند خاکی در بیابان‌های نزدیک به شهر کویری طبس به صورت اولین پایگاه عملیاتی استفاده کنند. در این برنامه آن فرودگاه با باند خاکی در نزدیکی شهر طبس پایگاه «کویر-۱» نامیده شده بود. این باند خاکی پرواز در ۱۲۰ کیلومتری جنوب غربی شهر طبس و در حوالی روستای «رباط خان» قرار داشت.

بر اساس آن عملیات قرار بود اعضای نیروهای ویژه دلتا، با استفاده از شش هواپیمای ترابری در محل «کویر-۱» فرود آیند. نیمی از هواپیما‌ها برای حمل نیرو و نیم دیگر از نوع هواپیمای تانکر حمل سوخت اختصاص داشتند. همه هواپیما‌ها از خانواده هواپیمای ترابری «سی ۱۳۰» بودند.

 همزمان قرار بود هشت هلیکوپتر نیز به‌‌ همان نقطه وارد شوند. همه هلیکوپترها از خانواده «آر اچ ۵۳»، از نوعی بودند که «نیروی تفنگداران دریایی آمریکا» از آن استفاده می‌کنند. نیروی هوایی آمریکا نوع دیگری از همین خانواده هلیکوپتر «آر اچ ۵۳» را استفاده می‌کند که از نوع مورد استفاده تفنگداران دریایی قوی‌تر است.

روز سوم اردیبهشت ۱۳۵۹ اعضای نیروهای ویژه دلتا از پایگاه عملیاتی «وادی قنا» واقع در جنوب مصر به پایگاه هوایی جزیره مصیره واقع در اقیانوس هند، متعلق به کشور عمان، منتقل شده بودند. پایگاه هوایی مصیره نقطه شروع عملیات و مکانی برای شروع پرواز شش هواپیمای ترابری به داخل ایران بود. هشت هلیکوپتر شرکت‌کننده در این عملیات پرواز خود را از عرشه ناو هواپیمابر اتمی آمریکایی نیمیتز که در آن زمان در شمال اقیانوس هند و دریای عمان نزدیک به آب‌های ساحلی ایران گشت می‌زد، شروع کرده بودند.

 عملیات پنجه عقاب با توجه به شرایط جنگ سرد (بین آمریکا و شوروی) بر مبنای حداکثر رازداری طراحی شده بوده است و این موضوع رازداری مطلق خود یکی از دلیل‌های شکست آن عملیات شد. در آن زمان ناو هواپیمابر نیمیتز به‌طور سازمانی فقط هشت فروند هلیکوپتر از خانواده «آر اچ ۵۳» را در بدنه خود حمل می‌کرده است. هلیکوپترهای بیشتر از هشت فروند باید در محوطه‌هایی دیگر آن ناو و از جمله در عرشه حمل می‌شدند که از نظر امنیتی ممکن بوده است مسئله‌ساز شود؛ چون احتمال داده می‌شد که موضوع حمل تعداد زیادی هلیکوپتر توسط ناو هواپیمابر نیمیتز، از طریق عکسبرداری فضایی توسط سازمان‌های جاسوسی شوروی، جلب توجه کند. حداقل هلیکوپتر مورد نیاز برای انجام عملیات پنجه عقاب شش هلیکوپتر بوده است، و به این ترتیب اجرای این عملیات با فقط دو هلیکوپتر یدکی امکان‌پذیر می‌شده است.

 در ضمن نیروی هوایی آمریکا نوع قوی‌تری از همان خانواده هلیکوپتر «آر- اچ- ۵۳» در اختیار داشته است. استفاده از هلیکوپترهای نیروی هوایی روی یک ناو هواپیمابر، که وابسته به نیروی دریایی آمریکا است، موضوعی در رابطه با مسئله رقابت بین نیروهای چهارگانه ارتش آمریکا (نیروی زمینی، نیروی دریایی، نیروی هوایی و نیروی تفنگداران دریایی) قرار می‌گرفته است. به این ترتیب طراحان عملیات نظامی پنجه عقاب در نهایت به همان هشت هلیکوپتر سازمانی موجود در ناو نیمیتز رضایت دادند. به طوری که خواهیم دید در مرحله اول عملیات سه هلیکوپتر مشکل پیدا کردند و این به معنی لغو کل عملیات بود.

بالگرد RH-۵۳D نمونه ویژه ضدمین CH-۵۳ سیکورسکی می‌باشد. نیروی دریایی آمریکا اولین فروند از ۳۰ فروند سفارشی خود را در سال ۱۹۷۳ تحویل گرفت تا آن را با نمونه‌های قدیمی RH-۳A جایگزین کند. تصادفا تنها مشتری دیگر این بالگرد نیروی دریایی ایران با ۶ فروند سفارش بود. در ابتدا انتخاب نوع مشخصی از این بالگرد برای شرکت در عملیات مشکل بود، ولی همه بر سر شرکت این بالگرد در عملیات توافق داشتند. این بالگرد به خاطر ظرفیت زیاد حمل نفرات و حمل بار، مورد توجه بود. در حالت کاملا بارگیری شده قادر به حمل ۳۰ نفر و در حدود ۴۲۰۰۰ پوند بار (در حدود ۱۵ تن) و رسیدن به سرعت ۱۶۰نات بود. نوع RH-۵۳D به مخازن سوخت اضافی مجهز بود از این رو توانایی حمل مسافت بیشتری را نسبت به نمونه اصلی خود یعنی CH-۵۳ داشت.

یک سال قبل از این جریان، یک فروند RH-۵۳D اسکادران HM-۱۲ نیروی دریایی آمریکا پرواز بدون وقفه‌ای را از پایگاهی در ویرجینیا به پایگاهی در کالیفرنیا انجام داد. این پرواز حدودا ۱۸ ساعت و نیم طول کشید و بالگرد بیش از ۲۰۷۷ ناتیکال مایل را طی کرده بود. در طول مسیر بالگرد از یک فروند HC-۱۳۰ دفاع ملی هوایی آمریکا سوخت‌گیری می‌کرد. این پرواز که قابلیت‌های RH-۵۳D را در پروازهای طولانی مدت به خوبی نشان می‌داد، توسط ستوان رادنی دیویس انجام شده بود.

طبق برنامه ،قرار بوده که ابتدا هواپیماها و سپس هلیکوپترها در محل «کویر-۱» فرود آیند. در مرحله بعد نیروهای ضربتی دلتا از داخل سه هواپیمای نیروبر به داخل هلیکوپترها منتقل شوند و سپس هلیکوپترها تجدید سوخت کنند. همچنین قرار بوده در پایان مرحله اول، هر شش هواپیما از ایران خارج شوند و به پایگاه مصیره بازگردند.

 هلیکوپتر‌ها در شروع مرحله دوم قرار بود که در همان شب اول نیروی دلتا را از محل «کویر-۱» به یک پایگاه عملیاتی دوم در نزدیکی گرمسار در شرق تهران منتقل کند.

پایگاه عملیاتی دوم در نزدیکی گرمسار «کویر-۲» نامیده شده بود. طبق برنامه قرار بود که استقرار کامل نیروها در محل «کویر-۲» یک ساعت پیش از طلوع آفتاب خاتمه پیدا کرده باشد و نیروهای دلتا در طی روز دوم در محل «کویر-۲» مخفی و استتار شوند.

 طبق همان برنامه قرار بود که هلیکوپترها، بعد از تخلیه نیروی دلتا، در محل «کویر-۲»، به طرف شمال پرواز کنند. قرار بوده که هشت هلیکوپتر در محلی دیگری در داخل یک منطقه کوهستانی در شمال گرمسار («کویر-۳») پناه بگیرند و پنهان شوند. مشخصات دقیق محل پناه گرفتن هلیکوپترهای در داخل کوه‌های شمال گرمسار در منابع موجود مشخص نشده است.

 نیروی دلتا قرار بوده که در ابتدای شب دوم با استفاده از شش دستگاه کامیون، شبیه کامیون‌های ارتش ایران و یک مینی‌بوس نظامی، همه با راننده‌های فارسی زبان، از محل «کویر-۲»، در نزدیکی گرمسار، به محوطه سفارت آمریکا در خیابان تخت جمشید در تهران، منتقل شوند. مقصد آن مینی‌بوس محوطه وزارت امور خارجه ایران (در نزدیکی باغ ملی در مرکز تهران) بود.

نیروی دلتا قرار بوده که در طول شب دوم به محوطه سفارت آمریکا در خیابان تخت جمشید در تهران و نیز به وزارت امور خارجه ایران شبیخون بزنند و ۵۲ آمریکایی گروگان گرفته شده را از محوطه سفارت و نیز از محوطه وزارت امور خارجه خارج و به محل ورزشگاه امجدیه، در مجاورت سفارت، منتقل کنند.

 در این مرحله قرار بود که هلیکوپترها از مخفیگاه خود در کوه‌های شمال گرمسار خارج شوند و به طرف تهران پرواز کنند. هلیکوپترها قرار بود نیروی دلتا و گروگان‌های آمریکایی را از محل ورزشگاه امجدیه به فرودگاه منظریه، در جنوب تهران و در میانه جاده قم، منتقل کنند. در این مرحله قرار بود تعدادی هواپیمای ترابری آمریکایی و هواپیماهای جنگی پشتیبانی آن‌ها از پایگاه مصیره به فرودگاه منظریه پرواز کنند. در مرحله بعد قرار بود در محل فرودگاه منظریه کل افراد (نیروی دلتا به اضافه گروگان‌های آزاد شده) از هلیکوپترها به هواپیماهای ترابری آماده منتقل شوند.

در پایان این مرحله قرار بود هلیکوپتر‌های آمریکایی منفجر و در ایران رها شوند و کلیه افراد با کمک هواپیماهای ترابری آمریکایی از محل فرودگاه منظریه از ایران خارج شوند. مسیر بازگشت هواپیماها به طرف پایگاه وادی قنا، در مصر، از طریق فضای عربستان بوده است.

با اعلام زمان شروع عملیات (معروف به ساعت سین) توسط فرماندهی کل، عملیات نظامی «پنجه عقاب» طبق برنامه شروع شد. اولین نقطه تماس هم، به همین ترتیب، همان نقطه کویر-۱ اعلام شد. ولی این برنامه از همان

ابتدای کار با مشکل روبه‌رو شد. گفته می‌شود که مرحله اول این عملیات نظامی، شامل پرواز هلیکوپترها از عرشه ناو هواپیمابر نیمیتز به محل کویر-۱، در اثر پدیده جوی «هبوب» در جنوب استان بلوچستان، با مشکل روبه‌رو شد. هبوب (به فتح حرف‌ ه) واژه‌ای عربی است و نام نوعی وضعیت هوا است که در آن غبار شن بسیار رقیق به وجود می‌آید. به این ترتیب هبوب معادل طوفان شن معمول در کویرهای ایران نیست. حالت هبوب به دنبال فروآمدن صاعقه، معمولاً در صحرای آفریقا و صحرای عربستان، به وجود می‌آید.

 دو هلیکوپتر، در مرحله اول عملیات، در جنوب استان بلوچستان در مواجهه با «هبوب»، دچار اشکال و از دور عملیاتی خارج شدند. یکی از آن هلیکوپترها در جنوب استان بلوچستان در خاک ایران رها شدند و دیگری به پایگاه خود در عرشه ناو هواپیمابر نیمیتز بازگشت. به این ترتیب حدود دو ساعت بعد از «ساعت سین» فرمانده عملیات در صحنه برای اجرای این ماموریت فقط شش هلیکوپتر در اختیار داشت.

 طبق برنامه شش هلیکوپتر سالم کمترین تعداد هلیکوپتر مورد نیاز برای اجرای این عملیات بوده است. پیشرفت عملیات پنجه عقاب، با خارج شدن دو هلیکوپتر حتی قبل از رسیدن به نقطه تماس در پایگاه کویر-۱، نامطلوب بوده است. یکی دیگر از هلیکوپترها در مرحله نشستن در پایگاه کویر-۱ دچار اشکال می‌شود و احتیاج به قطعه یدکی پیدا می‌کند. قطعه‌های یدکی مورد نیاز در اولین هلیکوپتری که رها شده بود، قرار داشت. فرمانده در صحنه عملیات با داشتن فقط پنج هلیکوپتر تقاضای لغو کل عملیات را از فرماندهان خود می‌کند که این تقاضا به رده فرمانده کل منتقل می‌شود و در آن سطح تایید می‌شود. کل عملیات پنجه عقاب در این مرحله شکست خورده تلقی و از طرف فرمانده کل دستور بازگشت به فرماندهان ستادی، عملیاتی و اجرایی در صحنه صادر می‌شود.

مشکل تیم عملیاتی به از دست دادن سه هلیکوپتر، حتی قبل از اجرای مرحله اول عملیات و به دنبال آن لغو کل عملیات، محدود نشد. عملیات پنجه عقاب پس از ساعت یک و نیم صبح روز جمعه پنجم اردیبهشت ۵۹ در محل پایگاه کویر-۱ در نزدیکی طبس با اغتشاش همراه می‌شود. نبود نور مهتاب، به دلیل آن که در آن شب ماه در حالت بدر قرار نداشت، به این اغتشاش کمک می‌کند. اغتشاش عملیاتی به تصادف هلیکوپتر شماره ۳ با یکی از هواپیماها منجر می‌شود. هر دو وسیله آتش گرفتند. با توجه به این که آن هواپیما خود تانکر حمل سوخت بوده است می‌توان تصوری از شدت آتش‌سوزی ناشی از این تصادف را در ذهن ساخت.