نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی
از روز قدس و تاریخ فلسطین تا رمضان علوی و شهیدان انقلاب و مسایل روز
خطبه اول:
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین والصلوه والسلام و علی رسول الله و علی آله الائمه المعصومین
اعوذبالله من الشیطان الرجیم
سبحان الذی اسری بعبده. لیلا من المسجد الحرام الی المسجد الاقصی
اوصیکم عبادالله بتقوی الله و اتباع امره
امیدواریم که با گذراندن ماه رمضان خوب و موفق و با استفاده از لحظات ارزشمند لیالی قدر توانسته باشیم جوهر تقوا را در وجود خودمان بیشتر از گذشته ذخیره کنیم وخداوند این ملت بزرگوار را همیشه در راه خودش موفق بدارد.
قبل از هر چیز باید از شما مردم بسیار هوشمند و عزیز قدردانی کنیم، چون حماسههایی را هر ساله در روز قدس در تاریخ بشریت ثبت کردید، به خصوص امسال که شرایط ویژهای در منطقه ما حاکم است و چشمان همه ناظران بینالمللی اکنون متوجه منطقه خاورمیانه و بخصوص ایران، عراق، فلسطین و لبنان است. این حضور باشکوه شما مردم نشانی از هوشیاری و پیامدار بودن حرکت ملت ایران است.
طبق معمول در چنین روزهایی، اولین خطبه نمازجمعه را درباره مسائل فلسطین ایراد میکنم. بنا بود که خطبههای اول را مرتباً درباره مسائل قرآنی صحبت کنیم، ولی استثناهایی از این نوع دارد. در مورد فلسطین و این فاجعه تاریخ، نکات بسیار مهمی است و ما با اینکه سالی چندبار در این موضوع صحبت میکنیم، همیشه حرفهای جدید و تازهای وجود دارد.
امروز درباره ماهیت مسئله و شرایطی که در این مسئله ایجاد شده و اهدافی که غربیها از این فاجعه در انتظارش هستند و آنچه که بر سر منطقه آمد و آنچه که هنوز دنبال آن هستند و وظیفهای که مسلمانان و نیروهای انساندوست بشر بر عهده دارند، نکات فشردهای را عرض میکنم.
اصل پیشامد اشغال فلسطین توسط صهیونیستها ادامه همان استعمار کهنه است. شرایط دنیا به گونهای شد که استعمار کهنه به آن صورت دیگر قابل ادامه نبود و دنیا علیه استعمار رسمی طغیان کرده بود. طراحان استعماری شکل جدید استعماری را طراحی کردند که قسمتهایی از آن تشکیلات مهمی است که استعمار نو درهمه دنیا به عهده گرفته و قسمتی هم در دنیای اسلام و خاورمیانه، خصوصاً در فلسطین رخ نموده است. هوشیاری نسل نو به این واقعیت میتواند کمک کند که برای نجات فلسطین اقدامات ضروریتری باید انجام داد.
در مسائل استعمار نو در سطح کل جهان الان وارد بحث نمیشوم، ولی در مورد خود فلسطین عرض میکنم. منطقه خاورمیانه حساسترین نقطه برای استعمار بود. آنها از سالهای قبل میدانستند که در اینجا از لحاظ منابع طبیعی حساسترین ماده مورد نیاز بشریت و دنیای صنعتی وجود دارد و آن منابع انرژی است.
ثانیاً میدانند قدرت بالقوهای که روزی در مقابل استعمار و استکبار خواهد ایستاد، معارف اسلامی و تفکرات انسانی، آزادیخواهانه و الهی جهان اسلام است. اگر روزی امت اسلامی با هم باشند و روی معارف اسلامی پافشاری کنند، هیچ قدرتی وجودندارد که بتواند جلوی این حرکت را بگیرد.
با شیطنت طراحی کردند که این دو هدف استکباری را در منطقه ما پیاده کنند. هم بر منابع اساسی مورد نیاز بشر دسترسی پیدا کنند و هم بتوانند شرایطی را بوجود بیاورند که دنیای اسلام نتواند روی معارف دینی خود تکیه کند و هم مشکلاتی را که در کشورهای غربی بوجود آمده بود، فرافکنی کنند و به منطقه ما منتقل نمایند.
متأسفانه با خامی امت اسلام در منطقه ما توانستند همه این هدفها را بطور موقت برای خودشان تأمین کنند. روی کلمه «موقت» تکیه دارم، چون میدانم روزی خواهد رسید که امت اسلامی بیدار خواهد شد و هم در اصل مسئله تکیه بر اسلام و هم در نجات منطقه از نفوذ استعمار و استفاده از منابع ارزنده خود اقدامات لازم را انجام خواهد داد. لذا باید این برهه را تا امروز حرکت موفقی حساب نکنیم. باید به عنوان یک حرکت موقت و آسیبپذیر تحلیل شود.
عجیب است خامی امت اسلامی درآن زمان و عجیب است شیطنت غربیها در جنگ جهانی اول. وقتی خلافت عثمانی در معرض سقـوط قرار گرفت- عمده عامل سقوطش هم قیام ملت عرب به عنوان استقلال خواهی در مقابل سلطه ترکها بود- استعمار غرب با ملت قیام کرده عرب هم پیمان شد و وعدههای بزرگی داد و توانست با ابزار آنها به آسانی خلافت عثمانی را بشکند. خلافت عثمانی خودش مسائلی دارد که عوامل ضعفش را باید در درون خودش جستجو کرد. وعدههای بسیار بسیار مهمی را به سران نیروهای انقلابی عرب داد که استقلال آنها را تضمین کند. حتماً برای شما جالب است که در همان زمان، یعنی بعد از شروع جنگ جهانی دارد اتفاق میافتد. در همان زمان انگلیسیها برای ایجاد دولت یهودی در منطقه فلسطین با صهیونیستها وارد مذاکره شدند. یعنی همزمان با قول استقلال به عربها، به صهیونیستها بعنوان عامل استعماری در منطقه قول ایجاد وطن یهودی داد که هدفش دولت یهودی بود. البته چون عمده یهودیها در این میدان وارد نشدند، آنچه که حرکت میکرد، حزب خاصصهیونیسم بینالملل بود.
در اینجا انگلیس را باید مقصّر اصلی به حساب آورد. چون در آن زمان طبق مصوّبه سازمان ملل که آن موقع جامعه ملل بود، اسرائیلی وجود نداشت. فلسطین در اختیار انگلیس بود و انگلیس به عنوان قیّم و سرپرست فلسطین با یهودیهای صهیونیست وارد مذاکره شد و این قرار دادها را گذاشت و بعدها به تدریج اجرا کردند و در اجرای این خیانت، هزاران و صدها هزار شهید از مسلمانان گرفتند و آوارگیهای فوقالعاده در پی داشت که هنوز پنج میلیون آواره فلسطینی و بیوطن در روی کره زمین زندگی میکنند.
از اروپا هم مشکل بزرگی را حل کردند که آن خطر صهیونیسم بود. صهیونیستها به عنوان یک حزب نیرومند در اروپا بسیار اخلال میکردند و با داشتن اموال فراوان و امپراطوری تبلیغاتی، دولتهای اروپایی را مستأصل کرده بودند. یکی از ادّله کاری که هیتلر و نازیها در آلمان با یهودیهای آنزمان در اروپا کردند، همین بود که با یهودیها این شرایط بینشان حاکم بود و آنها میخواستند صهیونیستها را از اروپا بیرون کنند. چون در آنجا همیشه موی دماغ دولتها بودند و این بلا بر سر مسلمانها و بخصوص بر سر فلسطینیها آمد که تاریخش را کم و بیش میدانید.
بالاخره با همه امکاناتشان توانستند دولت صهیونی را در فلسطین برقرار کنند. اهدافی که داشتند، بسیار روشن است و امروز روشنتر شده است. در این اهداف اولاً نجات اروپا از شرّ صهیونیستها بود که نسبتاً موفق شدند. ثانیاً حضور در کنار ذخایر نفتی منطقه بود که بعنوان ژاندارم این منابع را که برای غرب منابع حیاتی تعریف شده، برای آنها حفظ کنند و هنوز هم این را حیاتی میدانند. معنای منافع حیاتی این است که برای آن میتوان جنگید. ثالثاً در نقطه خاصی که سه قاره مهم دنیا به آنجا میپیوندد که همین فلسطین است، از کانال سوئز تا رود فرات و از جنوب تا خیبر که آفریقا، آسیا و اروپا از طریق دریای مدیترانه بهم میپیوندند، فکر کردند با سلطه بر کانال سوئز و با سلطه بر شمال خیلج فارس و با سلطه بر شامات و با تصرفات شرق مدیترانه برای همیشه پایگاه بزرگ استعماری را برای غرب در منطقه تحکیم میکنند.
کاری که در جنگهای صلیبی هم میخواستند بکنند و 200سال بر سر آن جنگیدند و میلیونها انسان در آن حرکت کشته شدند. فقط در جنگ اولشان یک میلیون سرباز صلیبی به طرف فلسطین حرکت کرد که در نهایت بیست هزار نفرشان رسیدند، ولی با همان بیست هزار نفر فلسطین را گرفتند، اما مسلمانها بعد از 200سال آنها را عقب راندند و دوباره صاحب اینجا شدند.
آنها در آن موقع هم بیتالمقدس را گرفته بودند، قبه الصخره را گرفته بودند. بیتالمقدس و قبه الصخره در زمان عبدالملک مروان در این منطقه ساخته شدهاند. البته آن منطقه به عنوان زادگاه انبیا همیشه مقدس بود، ولی این دو ساختمان در اینجا همیشه محوری برای تجمع اسلامی و کانونی برای حرکتهای دینی بود. مسلمانها با کمک دولت شیعی فاطمیها در مصر، توانستند صلیبیها را بیرون کنند و کردند.
آن بار 200 سال با جنگ و کشتار و خونریزی این منطقه را گرفته بودند و این بار فقط تاکنون حدود 60 سال دوام آوردهاند. موقعیتی که آن زمان داشتند، فکر میکردند ابدی است. هوشیاری و امکانات امت اسلامی بیشتر است و شرایط زمانه هم با آن زمان فرق کرده است. آن بار رسماً جامعه ملل قیّم بر فلسطین میگذاشت و امروز دیگر آن دورهها گذشته و روز دیگری پیش آمده است.
بنابراین ما نباید فکر کنیم که مسئله خاتمه پیدا کرده و غربیها هم نباید فکر کنند که این حرکت یک حرکت دائمی است. کاملاً موقت است و این روزها گرفتاری غرب به خاطر کاری که کرده، بسیار جدّی است. درست است که بسیاری از دولتهای اسلامی در این مدت با غرب سازگاری نشان دادهاند، ولی ملتهای اسلامی هیچوقت آشتی نکردهاند. همین حرکت امروز مردم ایران را نمونه بگیرید که در حال روزهداری در خیابانهای تهران و در
سراسر ایران انجام شد. مردم، پیر و جوان و زن وکودک و بچه به خیابان آمدهاند. اجباری در کار نیست و یک کار احساسی، درکی و تکلیفی است. درکشورهایی که دولتها مانع نشوند، امت اسلامی همین کار را میکنند.
میخواهم عرض کنم که این دورهای که استعمار تاکنون در این دوره 60 ساله در منطقه ما گذرانده، گرچه تا بحال به اهدافی رسیده است، ولی واقعاً شکست خورد. گفتم هدف طرد صهیونیستها از غرب و حضور در کنار ذخایر نفتی و ایجاد جنگ در منطقه برای وابسته کردن همه دولتها به منابع اسلحه غربی بود که سود سرشاری به جیب زرادخانههای سلاحهای دسته دوم غرب سرازیر میکند. درگیریهای دولتها هم همیشه به نفع استکبار شد. تا امروز این سودها وجود داشت و انقلاب اسلامی ایران نقطه عطفی در این مسئله است.
ایرانی که همپالگی اسرائیل بود، ایرانی که در همین خیابان فلسطین خانه اسرائیل را تشکیل داده بود، ایرانی که در مسائل منطقهای کاملاً فرمانبر آمریکا و قبل از آن انگلیس بود، به دست مردم و با انقلاب اسلامی و بر محور اسلام و دین شکل تازهای گرفت و روح تازهای به ایران آمد. آن روز امتهای مختلف، به خصوص امت اسلامیتوجه کردند که نقش ملتها در مسائل حساس بسیار بسیار مهم است. لذا همه امکانات استکبار در شرق و غرب و عوامل ارتجاعی آنها بسیج شد که این انقلاب را ناموفق کند، بشکند، ضعیف کند و یا پیام انقلاب را از آن بگیرد.
با تهاجمی که به ما کردند، تا حدودی ما را در راهمان کُند کردند، اما نتوانستند این شعله الهی را خاموش کنند. در هر مقطعی این انقلاب درخشید.
در شورشهای اولیه ضد انقلاب، در جنگ تحمیلی هشت ساله و در دوران سازندگی که فکر میکردند ایران آنچنان ضعیف و دستش خالی است که خاکسترنشین خواهد شد، از همه این دورهها سربلند بیرون آمد. این روز هم روز جدیدی در تاریخ ملتهاست. حقیقتاً جدید است. در این شرایط که شرایط ویژهای در کل دنیا اتفاق میافتد، ملتها هوشیار و بیدارند و آزادیخواهی، دمکراسی و حاکمیت مردم در اکثر کشورهای جهان جدّی گرفته شد.
ممکن است به عنوان متابعت از انقلاب اسلامی نباشد و ما هم دنبال چنین چیزی نبودیم، ولی ما همین را میخواستیم که ملتها هوشیار باشند و حقوقشان را مطالبه کنند. در چنین شرایطی وضع تاریخ بشریت کاملاً عوض میشود. لذا استکباریون این کانون حرکت را که انقلاب اسلامی ایران است، دوباره مورد تهاجم قرار دادهاند. میبینید که از هر موضوعی یک بهانه برای تضعیف ملت ایران میتراشند. میبینید که در مقابل حقوق قطعی ملت ما که رسیدن به دانش پیشرفته بشری است که هر ملتی این حــق را دارد و همه مقررات جهانی این را تائید کرده، ایستادهاند که نمونه آن مسئله هستهای است. میبینید که فشارشان را در منطقه چگونه زیاد کردهاند!
این لشکرکشی بیسابقه شرایطی بوجود آورده که آمریکا با 150 هزار سرباز در عراق و جمع زیادی از کشورهای مقتدر دنیا به عنوان اعضای ناتو در افغانستان حضور دارند. دنیا نمیتواند بگوید شرایط ویژهای نیست. اگر نیست، چرا وضع اینگونه است؟ شکست حمله سبوعانه اسرائیل به مردم لبنان در سال گذشته جرقه بزرگی بود و خبر از آتشفشانهای جدیدی در منطقه میداد. نباید فکر کنیم که آمریکا و همراهانش این شرایط را ندیده میگیرند. قطعاً آنها با ابزار، امکانات و با پیاده و سواره لشکریانشان در منطقه فعال خواهند بود.
اما آنچه جواب همه اینهاست، حضور ملتهاست. ملتها اقیانوسی هستند که هر چه از آنها بردارند، جایش پر میشود. ملتها نیروی عظیمی هستند که اول و آخر آنها به چشم دیده نمیشود. صفوفی هستند که هر جا شکسته شود، دوباره زنجیره ملتها پیوسته میشود. البته در صورتی که هوشیار و بیدار باشند.
در مسئله فلسطین فکر میکنیم راه درست همان راه مقاومت است. نشان دادند جلساتی که به عنوان صلح برقرار میکنند، هیچوقت نتیجه درستی به نفع مردم فلسطین نداشته است و فرصتها را ضایع کردند. این هم سیاست جدیدی نیست. تاریخ فلسطین را بخوانید. هر وقت حرکت مردم فلسطین به جایی میرسید که نتیجه بدهد، یک حرکت فریبکارانه به نام اعزام میانجگیری یا اجلاس صلح و امثال اینها شروع و یا چراغ سبزی روشن میشد که مردم را امیدوار کند، امّا فرصت مردم را ضایع میکرد و نتیجهای که میداد، چیز دیگری غیر از آنچه که به اسم آن کار شروع شده، بود.
امروز هم همین وضع وجود دارد. اینها هیچوقت دور هم نمینشینند که قبول کنند طرح ایجاد اسرائیل یک طرح استعماری بوده است. هیچوقت نمیپذیرند که اهداف اساسی خود را در منطقه نادیده بگیرند. هیچوقت نمیپذیرند که در اینجا عنصر تفرقه را از نقطهای مثل فلسطین در سراسر دنیای اسلام پخش نکنند. نقطه مقابل این است که ما روی عنصر وحدت در اینجا تکیه کنیم.
خیلیها دلشان میخواهد بر سر مسائل فلسطین، عراق، لبنان، افغانستان و ایران مشاجره بین کشورهای اسلامی باشد. بعضی از آدمهای کم اطلاع هم این شرایط را تحریک میکنند. ما باید صبورانه، مقتدرانه و با اتکا به خداوند سعی کنیم یک هماهنگی در منطقه و در مقابل این تهاجم پیچیده استعماری بوجود آوریم و نگذاریم این تهاجم جدید که لشگرکشی بیسابقه در همه تاریخ است، به اهداف شوم خود برسد. گر آنها به این اهدافشان برسند، دوباره دهها سال منطقه را گرفتار میکنند.
بنابراین خود مسئله فلسطین و مظلومیت مردم فلسطین، بخصوص شرایط اندوهبار آوارگان فلسطین سرمایه بزرگ حرکت منسجم دنیای اسلامی است. روزی که کشورهای عربی تصمیم گرفتند به فلسطینیهایی که از کشورشان آواره شدهاند، اجازه گرفتن شناسنامه دیگر را ندهند، حرکت هوشیارانهای بود. استکبار میخواست مردم فلسطین را در سایر کشورها هضم کند. یعنی بجای اینکه شهروند فلسطینی باشند، با امتیازاتی شهروند کشورهای دیگر باشند.
اما افراد شایستهای گفتند هیچ کشور اسلامی و عربی حق ندارد به اینها تذکره ماندن دائمی بدهد. اگر میخواهند، باید بعنوان آواره ثبت نام شوند. این مسئله باعث شد که امروز شناسنامه پنج میلیون آواره در اختیار افکار عمومی دنیاست که هیچکس نمیتواند جواب این جنایت را بدهد و هیچ راهی برای آنها نمانده است. الان هر طرح صلحی که اینها ارائه میکنند، وقتی به بحث آوارگان میرسد، شکست میخورد. کسانی که نشستهاند و مذاکره میکنند، وقتی این سئوال را میشنوند که «با آوارگان چه کنیم؟» جواب نمیدهند. آوارگان در اردوگاهها بمانند؟ با همین شرایط غیر انسانی و مظلومانه زندگی کنند و اموال و امکانات و وطنشان در دست صهیونیستهای مهاجر باشد؟ کسی نمیتواند به این سئوالات جواب بدهد. این مشکلترین مسئله است که زمانی با تدبیر درست یک متفکر عرب و مسلمان این امکان در اختیار کشورهای اسلامی و فلسطینیها گذاشته شده است.
اشکال بدی که امروز پیش آمد، درگیریهایی است که متأسفانه در خود فلسطین بین نیروهای مبارز، مجاهد و انقلابی پیش آمده است. قبلاً هم درگیریهای کوچکی بود. امّا هیچوقت به اندازه امروز نبود که در خیابانهای غزه همدیگر را به رگبار ببندند و مراکز همدیگر را تصرف کنند. اینها از شومیهای توطئههای جدید است که باید بسیار مواظب بود. در دنیای اسلام هم این تفرقهها خطرناک است.
اینکه دائماً به دروغ مطرح کنند که ایران در عراق دخالت میکند، این تهمت، عامل فتنه، تحریک و تفرقه است. ما نشان دادیم که برای نجات مردم عراق از دهها سال پیش فداکاری کردهایم. ما نشان دادیم که بعد از اشغال عراق نزدیکترین دوست عراقیها بودیم و هیچ هدفی در عراق نداریم، جز اینکه مردم عراق به پیروزی کامل برسند، وحدت ارضی عراق حفظ شود و آزادی در عراق وجود داشته باشد، سنی و شیعه و ترکمن و کرد در مقابل یکدیگر صف نکشند، همه با هم باشند، یک ملت واحد باشند و ایران را دوست خود بدانند.
خدا میداند غیر از این چیزی در دل ما ایرانیها نیست. ایران و عراق میتوانند در کنار هم با صفا زندگی کنند. کسانی که صدام را پیکان حمله به ایران قرار دادند، همین را میخواستند که خداوند انتقام را از صدام و خود اینها گرفت. امروز هم این مسئله را تکرار میکنند.
به هر حال فکر میکنم احیای آرمان فلسطین در همه دنیای اسلام و در بین مستضعفان جهان و هوشیاری ما برای حفظ این آرمان و ادامه حضور ملتهای اسلامی در مسئله فلسطین بهترین وسیله است که در نهایت صهیونیستها و اربابانشان را ناکام خواهد گذاشت. (تکبیر نمازگزاران و شعار هاشمی هاشمی خدا نگهدار تو).
من نیز متقابلاً از خداوند میخواهم که نگهدار مردم خوب، عزیز و هوشیار ایران باشد.
بسمالله الرحمن الرحیم
اذا جاء نصرالله و الفتح/ و رأیت الناس یدخلون فی دین الله افواجا/ فسبح بحمد ربک/ واستغفره انه کان توابا.
خطبه دوم:
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین والصلاه والسلام علی رسول الله و علی علی امیرالمومنین و علی الصدیقه الطاهره و سبطی الرحمه و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و حسن بن علی و الخلف الهادی المهدی صلوات الله علیهم اجمعین
اوصیکم عبادالله و نفسی بتقوی الله و اتباع امره
مناسبتهای این هفته فراوان است. من در چند مورد آنها به اختصار نکاتی عرض میکنم که اولین آن مربوط به شهادت مولیالموحدین دومین شخصیت دنیای اسلام حضرت علی(ع) است(1) که ما این روزها برای این شخصیت فوق العاده ارزشمند تاریخ بشریت و اسلام عزادار هستیم. من فکر میکنم و شاید شما هم همین عقیده را دارید که علی بن ابیطالب(ع) بزرگترین مظلوم تاریخ است. وقتی به مجموعه زندگی این شخصیت نگاه میکنیم، باید این صفت را برای ایشان بپذیریم.
از کودکی در خدمت پیغمبر(ص) بود. از لحظه شروع بعثت در میدان جهاد و مبارزه بود. برای دفع خطر از جان پیغمبر(ص) از هیچ چیز فروگذاری نکرد و لیله المبیت یکی از آن میدانهاست. در دوران تشکیل حاکمیت اسلام در مدینه هر جا خطری متوجه اسلام شد. بدون استثنا علی بن ابیطالب(ع) خطر را دفع کرد. آنجا که در میدان جنگ نفسها در سینهها گره میخورد، مثل جنگ احزاب، حرکت علی بن ابیطالب(ع) نفسها را تجدید میکرد. همه صحنههای مهم از بدر گرفته تا آخرین جنگی که پیغمبر(ص) کرد و در داخل هم در زمان بین جنگها علی بن ابیطالب(ع) به مشکلات جدی حکومت نوپای اسلامی میپرداخت. هیچکس در آن روزها تردیدی نمیکرد که علی بن ابیطالب(ع) دومین شخص اسلام است. اما شاهدیم که بخبخهایی علیه ایشان بلند شد. بعد از تاریخ غدیر یکی از نشانههاست. نشانهها خیلی زیاد است، اما این شخصیتی که خداوند او را ساخته بود برای اینکه راه پیغمبر(ص) را با همان شکلی که از آسمان آمده بود، ادامه بدهد، مظلوم و کنار گذاشته شد و بد کنار گذاشته شد. کار به جایی رسید که با فردی مثل معاویه همطراز و با او مقایسه میشد که «والدهر انزلنی ثم انزلنی» یکی از جملات شکوهآمیز علی بن ابیطالب(ع) است.
اینکه درد دلش رابه چاههای مدینه بگوید - من نمیدانم به چاه بود، کنار چاه بود، یا نخلستان بود- واقعیتی دردآوراست. اگر فریاد میکرد، ممکن بود امت اسلامی دچار تفرقه و جنگ داخلی شود که در جواب شکوه حضرت زهرا(س) فرمود: «برای جلوگیری از شکست اسلام سکوت میکنم. » دوباره وقتی دنیای اسلام دچار مشکل شد و مردم علیه خلیفه سوم شورش کردند و او را کشتند، مردم از همه جا و از مناطق اطراف مدینه به منزل علی(ع) آمدند. شورش سراسری بود. دنیای اسلام دچار خلا خطرناکی شد و کسی نبود که مسند خلافت را دوباره بگیرد. باز دست به دامان علی(ع) شدند و به تعبیر خود ایشان آنچنان خود مردم دور او فشار آوردند که مثل موهای یال اسبان متراکم بود. پذیرفت برای اینکه نگذارد خلأ حکومتی در جهان اسلام بوجود بیاید.
وی میدانست و در اولین خطبه هم فرمود: «شرایط را میدانم و فریب این اظهارات وفادارانه را نمیخورم، ولی راهی غیر از این نیست.» آمد و مسئولیت را به عهده گرفت. با او چه کردند!! جنگ جمل، جنگ صفین و جنگ نهروان به راه انداختند. نیروهایی که از پیش کینه او را داشتند، دوباره قیام کردند. کسانی به اسم با او وارد جنگ شدند. اسلام خوارج نمونهای از همین تندرویهایی است که شما امروز در وهابیها، سلفیها و امثال اینها میبینید که خودشان را منفجر میکنند برای اینکه یک شیعه را بکشند، برای اینکه یک بارگاه را منفجر و منهدم کنند. همین تفکر علی بن ابیطالب(ع) را به زحمت زیادی انداخت و آخر هم بدست همینها حضامت اسلامیگرفته شد. عجیب است که در تمام دوران بنیامیه همه بلندگوهای رسمیکشور علیه او حرف میزدند. هرچه میخواستند، میگفتند. دروغ میگفتند. ظلم میکردند. حدیث به نفع دشمنانش جعل میکردند. علیه او حدیث جعل میکردند.
یکی از شعرا تعبیری دارد که میگوید: «تعجب میکنم که در طول زمان بسیار طولانی دشمنان علی با بغض و کینه و دوستان علی از ترس فضائل او را پنهان کردند و فضائلی که مال او بود، به دیگران نسبت دادند و علیه او هرچه میخواستند، دشنام و تهمت گفتند و باز از میان این دو صف مرعوب و متجاوز، بخشی از فضائل علی و آلش در دنیا ماند و همانها بین آسمان و زمین را پر کرد» این تعبیر درستی است.
اگر منصفانه قضاوت کنیم، حضرت علی(ع) بعد از پیغمبر(ص) عزیزترین، محبوبترین
و محکمترین مرد تاریخ اسلام است. با این همه شرارتی که در مورد او کردند که حتی نماز خواندنش را هم منکر میشدند، این علی(ع) مظلومانه این روزها از لحاظ شخصی راحت شد، اما خلاء وجود علی بن ابیطالب هیچ وقت تا به حال پر نشده است. انشاءالله امام زمان(عج) بیاید و این خلاء را پر کند و ائمه ما رجعت کنند و آن دورهای که برای هدایت دنیای اسلام در نظر گرفته شده بود، دوباره تجدید شود که انشاءالله میشود وعدههای خدا حق است.
این مصیبت را به همه آزادیخواهان و عدالت خواهان دنیا و بخصوص امت اسلامی و مخصوصاً شیعیان و پیروان اهل بیت تسلیت عرض میکنیم.
موضوع دوم معنویتی است که از ماه رمضان و از این ایام و لیالی قدر انتظار داریم. اینها رحمت ویژه خدا برای ما هستند. خداوند با رحمت واسعهاش این فرصت یک ماهه را به ما داد. البته همیشه فرصت هست، ولی این فرصت ویژه را برای خودسازی به ما داده که هدفش از این دعاها، از این ذکر مصائب، از این مراسم، از این نمازها، از این نالهها، از این استغاثهها تقواست. از خداوند بخواهیم که امت اسلامی، اسلام و قرآن را در این دنیای پر از شر و خطر محفوظ بدارد و انشاءالله به حق قرآن، به حق اسلام و به حق مسلمین برسیم. از خداوند بخواهیم این انقلاب الهی را که حجت خدا بر مردم زمین است که در ایران عزیز و با محوریت مکتب اهل بیت در این زمان که جهان گرفتار استکبار، استعمار، تبعیض و تجاوز است، به بشریت داده شده، محفوظ بماند و به اهداف مقدسش انشاءالله برسد. از خداوند بخواهیم ما را از سربازان این راه که همان راه اسلام ناب است، قرار بدهد و بتوانیم توفیق جلب رضایت خداوند و امام عصرمان را بدست بیاوریم.
مسئله بعدی ما ذکر خیر از شهدایی است که این چند روز که سالگردشان است. شهید مجاهد آیتالله هاشمینژاد،(2) شهدای نیروهای مسلح، سرداران شهید که بعد از فتح با ارزش ثامن الائمه به تهران میآمدند و با شرارتی که احتمالاً منافقین انجام دادند، هواپیمایشان ساقط شد و از دستمان رفتند. شهید فلاحیان، شهید فکوری، شهید نامجو و شهید جهانآرا.(3) شهید بزرگواری که از نیروهای ارتش بود و به سپاه پیوست، جز این شهدا بودند. باید یاد این پنج شهید را گرامی بداریم اینها از شخصیتهای کم نظیر دوران ما در صفوف نظامیان هستند.
همچنین یاد شهید آیتالله اشرفی اصفهانی(4) را گرامی میداریم که هم در دوران تحصیل و هم در دوران دفاع مقدس از پشتیبانان عظیم حرکت امام بودند که خداوند هم اینها را در جوار رحمت خودش انشاءالله به مقامات انبیا و اولیا نزدیک بفرماید.
مسائل دیگری داریم و باید عرض کنیم، روز جهانی کودک* و روز جهانی سالمندان** است که این هردو قشر احتیاج به پشتیبانی، مراقبت و محافظت دارند. کودکان سرمایههای ارزنده بشری هستند که آینده هر ملتی به کودکان امروزش وابسته است. در تربیت، حفاظت، سلامت و بهداشت اینها هیچ چیزی نباید دریغ شود. سالمندان هم یادگاران دوران تلاش هر ملتی هستند که امروز دستشان از میدان عمل کوتاه است و ممکن است خیلی از آنها در نقطهای فراموش شوند. نباید بگذاریم سالمندان احساس تنهایی، غربت و انزوا کنند. البته ملت ایران به خاطر روحیه انسان دوستی اسلامی که دارد، هیچوقت فراموش نمیکند.
سال تحصیلی جدید شروع شد که هم آموزش و پرورش و هم آموزش عالی میدان بزرگی برای تربیت نوجوانان و جوانان دارند.
مهمترین میدان سازندگی و انسانسازی است. چون همه جوامع با سرمایه انسانی زنده هستند. اگر خوب باشند، آن جامعه خوب میشود و اگر سرمایهها از بین بروند، جوامع آسیب میبینند. کار بزرگی را انجام بدهیم که تعمیق دانش و علم و معنویت است. این دو بال باید با هم باشد تا جامعه خوب پرواز کند. جامعه عالم، اما فاقد معنویت، گرفتار فساد، ظلم و تجاوز میشود که امروز غربیها و به خصوص آمریکاییها گرفتارند. جامعه فاقد دانش هم گرچه معنویتی داشته باشد، دچار فقر و بدبختی میشود. اما معنویتی که علم نداشه باشد، نمیتواند معنویت موفقی باشد. ممکن است ایمانهای ساده و فطرتهای ساده کارهای زیادی بکنند، اما اگر دانش، تقوا و معنویت با هم باشند، کارساز هستند. یعنی همان که قرآن خواستهاند. دانش، ایمان و عمل صالح پایههای اصلی رونق زندگی یک جامعه و سعادت یک جامعه و راه رسیدن به خداوند برای هر ملتی است که ما هم باید به اینها اهمیت بدهیم.
سالروز هجرت امام از عراق به پاریس است که امام را مظلومانه از یک تبعیدگاه به تبعیدگاه دیگری فرستادند، هدفشان این بود که امام را در غرب منزوی کنند و امام فراموش شود و تحت فشار تبلیغات صهیونی و استکباری امام را مظلوم در پاریس نگاه دارند. امّا با تدبیر امام و یاران امام پاریس به سکوی اشاعه انوار اسلامی و افکار امام تبدیل شد ودر مدت کوتاهی توانست هم دنیا را و هم ایران را متوجه آنجا کند و نتیجهاش هم پیروزی صریح و سریع انقلاب بود.
در اینجا باید از کمیته امداد امام هم تشکر کنیم که در این ماه مبارک رمضان فضای انفاق مطمئن را برای مردم با طرحهای مختلفی فراهم کرد. کسانی که میخواستند و عاشق انفاق در راه خدا بودند، زمینههای مطمئنی پیدا کردند. این کار علاوه بر اقدامات فردی بودکه ثواب مخصوص و مضاعف خودش جای دیگر خودش را دارد. آخرین صحبت ما درباره مسئله هستهای است. مسئلهای که یکی از نمودهای مظلومیت ایران اسلامی است. بناحق مسئله هستهای ما را به شورای امنیت بردند. با اینکه ما مایل بودیم و حتی پروتکل الحاقی را بدون اینکه ضرورتی داشته باشد، پذیرفته بودیم که مسئله در آژانس بماند تا در حد حقوقی که مورد بحث بود، انجام شود. اما آنها کاری «که میخواستند بکنند، کردند. با اینکه کارهای نامناسبی کرده بودند، ایران پذیرفت تا بار دیگر با آژانس بطور جدی همکاری کند و آنچه که آنها ادعا میکنند ابهامآمیز است، در حرکت واضح کند، ولی میبینیم هنوز ارعابها، تهدیدها و تبلیغات فضای تبلیغاتی جهانی را پر کرده است. اشتباه میکنند چون در مقابل یک حق میایستند. ملتی را تحت فشار قرار میدهند که ثابت کرده که از حقش دفاع میکند و روی حقش میماند. ما راه را باز گذاشتیم تا هم به سئوالات جواب دهیم و هم درباره همکاریهای قانونی که در قانون دنیا پذیرفته شد و ما هم امضا کردیم، اقدام کنیم. اما آنها در کنار این اقدامات خط و نشان میکشند. یک روز اشتباهشان را درک میکنند. الان حدود یک سال است که فرصت را به خاطر شرطهای نامعقولی که پیش شرط مذاکره قرار دادند، ضایع کردند. اگر این شرطها نبود و وارد مذاکره میشدیم، حتماً در این یک سال همه چیز روشن شده بود. یا آنها میتوانستند منطقشان را واضح کنند یا ما حقمان را نشان میدادیم. چرا این یکسال ضایع شد؟ از الان به بعد هم همین است. یکسال وقت را تلف کردید، اما بعد از این دریچهای برای مذاکره آماده شده است. دست از زورگویی، تجاوز و
ارعاب بردارید که دو طرف در فضای منطقی و متساوی مذاکره کنند تا حقیقت روشن شود و هیچ مسئلهای هم مخفی نماند. ما آمادگی داریم هرچه که مورد سوءظن شماست یا بناحق ادعا میکنید، سوءظن دارید، واضح کنید و شما هم دست از زورگوییهای استکباری که نتایج آن موقت و خسارتش دائمی است، بردارید. انشاءالله خداوند شما را در این راه هدایت بکند و حق ما هم انشاءالله محفوظ بماند.
بسمالله الرحمن الرحیم
انا انزلناه فی لیله القدر/ و ما ادراک ما لیله القدر/ لیله القدر خیر منالف شهر/ تنزل الملائکه و الروح/ فیها بإذن ربهم من کل امر/ سلام هی حتی مطلع الفجر.
* سازمان ملل متحد، ۲۰ نوامبر (۲۹ آبان) را روز جهانی کودک اعلام کرده است. مجمع عمومی سازمان ملل در چنین روزی در سال ۱۹۵۹ اعلامیه حقوق کودک و در سال ۱۹۸۹ نیز کنوانسیون حقوق کودک را تصویب کرد.
** 9 مهرماه، به عنوان روز سالمندان نامگذاری شده است تا گامی در راستای تکریم این پدران و مادران برداشته شود.
پی نوشت ها:
1- علامه طبرسی گوید: علی علیه السلام شصت و سه سال زندگانی کرد، ده سال پیش از بعثت و در سن ده سالگی اسلام آورد. و پس از بعثت بیست و سه سال با رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم زندگانی کرد، سیزده سال در مکه پیش از هجرت در امتحان و گرفتاری به سر برد و سنگینترین بارهای رسالت آن حضرت را به دوش کشید.
ده سال پس از هجرت در مدینه در دفاع از حضرتش با مشرکان جنگید و پس از رحلت پیامبر(ص)، بیست و چهار سال و چند ماه با تقیه و مدارا زیست. پنج سال و چند ماه خلافت را به دست گرفت و در این سالها گرفتار جهاد با منافقان از ناکثین و قاسطین و مارقین (اصحاب جمل و صفین و نهروان) بود.
آن حضرت در شب بیست و یکم ماه مبارک رمضان سال چهل هجری با شمشیر عبدالرحمن بن ملجم مرادی به شهادت رسید.
آن حضرت روز نوزدهم و شب و روز بیست و یکم را تا نزدیک ثلث اول شب زنده بود و آن گاه به شهادت رسید.
. حسن و حسین علیهم السلام به امر آن حضرت مراسم غسل و تکفین او را عهده دار شدند و بدن شریفش را به سرزمین غری در نجف انتقال دادند و شبانه پیش از سپیده صبح در همان جا به خاک سپرده شد.
حسن و حسین و محمد پسران آن حضرت و عبدالله بن جعفر رضی الله عنه وارد قبر شدند و بنا به وصیت حضرتش، اثر قبر پنهان گردید. این قبر پیوسته در دولت بنی امیه پنهان بود و کسی بدان راه نمیبرد تا آنکه امام صادق(ع) در دولت بنی عباس آن را نشان داد.
2- شهید هاشمی نژاد در سال 1311 در بهشهر متولد شد. پس از طی مقدمات تحصیل، عازم قم شد و در محضر آیتالله بروجردی و امام خمینی، مدت 14 سال، زانوی شاگردی به زمین زد. در سال 1340 عازم شهر مقدس مشهد شد و در آنجا فعالیتهای سیاسی و مبارزاتی خود را گستردهتر کرد.
در شب پانزدهم خرداد 1342 به علت سخنرانی پرشوری که در تهران ایراد کرد توسط مأموران رژیم دستگیر شد ولی پس از آزادی از زندان به مشهد بازگشت و مبارزه را ادامه داد. شهید هاشمی نژاد در آبان 1343 برای دومین بار به علت سخنرانی علیه رژیم توسط ساواک دستگیر شد.
در سال 1350 نیز برای سومین بار دستگیر و برای همیشه ممنوع المنبر شد. اما در سال 1354 با ایراد سخنرانی پرشور دیگری علیه رژیم توسط ساواک دستگیر و به 2 سال زندان محکوم گردید. پس از آزادی از زندان به مشهد بازگشت و در کنار آیتالله خامنهای آنقدر در عرصه مبارزه کوشید که حضرت امام در نامهای خطاب به ایشان فرمود: «من چشمم به افرادی مانند شماها روشن است» در سال 57 نیز ساواک قصد ترور ایشان را داشت که ناکام ماند. ایشان پس از انقلاب به عنوان نماینده مردم مازندران در مجلس خبرگان قانون اساسی انتخاب شد و پس از آن به عنوان دبیر حزب جمهوری اسلامی مشهد برگزیده شد و با شروع جنگ تحمیلی، در جبهههای دفاع مقدس حضور یافت. سرانجام ایشان در هفتم مهرماه 1360 هدف نارنجک منافق کوردل قرار گرفت و به آرزوی دیرین خود یعنی شهادت نائل شد.
3- در 7 مهر سال 1360 پنج تن از فرماندهان رده بالای ارتش و سپاه که جهت تقدیم گزارش عملیات ثامن الائمه به امام خمینی(ره) عازم تهران بودند ،در نزدیکیهای تهران با سقوط هواپیمای سی 130 به شهادت میرسند.
این هواپیما با 40 نفر سرنشین و 27 مجروح و پیکر 32 تن از شهدای عملیات ثامن الائمه از فرودگاه اهواز به مقصد تهران به پرواز در آمده بود، در 30 کیلومتری فرودگاه مهرآباد در جنوب غربی کهریزک دچار سانحه شد و آتش گرفت.
در نتیجه این سانحه 49 نفر از سرنشینان هواپیما از جمله؛ پنج فرمانده ارشد جنگ به نامهای سرلشکر ولی الله فلاحی، جانشین ستاد مشترک ارتش، سرتیپ موسی نامجو، نماینده امام در شورای عالی دفاع و فرمانده دانشکده افسری، سرتیپ جواد فکوری، فرمانده نیروی هوایی و مشاور در ستاد مشترک ارتش، یوسف کلاهدوز، قائم مقام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و محمدعلی جهان آرا، فرمانده سپاه خرمشهر جان باختند.
روزنامههای جمهوری اسلامی و اطلاعات دو روز بعد فهرستی از شهدای احتمالی حادثه سقوط سی- 130 منتشر کردند که در هر دوی آنها نامی از شهید محمد جهانآرا نبود. رادیو و تلویزیون نیز همچون مطبوعات که آن زمان بیشتر اخبارشان متاثر از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری بود، اشارهای به نام فرمانده شهید سپاه خرمشهر نکرد.
این سکوت خبری ادامه داشت تا این که سپاه در اطلاعیه روز 18 آبان ماه برای مراسم چهلمین روز شهادت سرنشینان سی 130 در مدرسه فیضیه قم، در کنار نام 4 فرمانده شهید ارتش و سپاه، به نام شهید محمد جهانآرا نیز اشاره کرد.
4- آیتالله اشرفی اصفهانی در سال 1281 ش در خمینی شهر اصفهان در خانوادهای روحانی متولد شد. شهید اشرفی تحصیلات ابتدایی مقدماتی را در خمینی شهر گذرانده و در سن 12 سالگی جهت ادامه تحصیل راهی اصفهان شد.
در سال 1302ش در سن بیست سالگی جهت ادامه تحصیل رهسپار حوزه علمیه قم گردید. در سال 1335 ش شهید اشرافی بنا به دستور مرحوم آیتالله بروجردی جهت تبلیغ و نشر معارف و احکام دین و تقویت بنیه دینی و مذهبی اهالی کرمانشاه به انجام اعزام و رحل اقامت افکند. با اوج گیری انقلاب اسلامی ایران به رهبری حضرت آیتالله امام خمینی(ع) شهید اشرفی نیز حرکتهای وسیعی را در کرمانشاه پایه گذاری کرد.
ایشان جمعاً مدت 23 سال در حوزه علمیه قم و 12 سال در حوزه علمیه اصفهان بود و در این مدتی که در این دو حوزه علمیه اشتغال داشت، ضمن کسب علم و دانش و نیل به درجات عالیه اجتهاد، مورد توجه خاص اساتید بزرگ و علما بود.
با آغاز جنگ تحمیلی و بسیج همه جانبه مردم و قوای مسلح برای حضور در جبهه و پشتیبانی جبهههای جنگ، آیتالله اشرفی نیز با مهم توصیف کردن مسئله جنگ، در مدت 25 ماه در تمام خطبههای نماز جمعه و مصاحبهها و پیامهای خود به حضور مردم در جبههها تأکید میورزیدند.
شهید آیتالله اشرفی اصفهانی پس از 80 سال زندگی پرافتخار و خدمت به اسلام و قرآن، توسط یکی از مزدوران آمریکا و منافقین کوردل در ساعت 15/12 ظهر 23 مهرماه 1361 در سنگر نماز جمعه مسجد جامع و در محراب نماز به افتخار شهادت نائل آمد.