نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی
پناهنده شدن یک هواپیما و هلی کوپتر افغانی به ایران
خطبه اوّل بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم اَلْحَمْدُلِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ، وَالصَّلوةُ وَالسَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَالِهِ الْأَ ئِمَّةِ الْمَعْصوُمینَ. أَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ، "اِنَّ اللَّه یأمر بالعدلَ وَ اْلاِحسانَ"، عِبادَاللَّه اُوْصیکُمْ بتَقْوَیَ اللَّه وَ اَتَّباعُ اَمْرَهُ وَ نَهْیِ". امّت عزیز و انقلابی را به تقوای الهی و انجام وظایف و فرایض اسلامی و دینی دعوت میکنم. توجّه حضّار محترم را به بحث جلب میکنم، از روزهای اوایل شروع مسؤولیّت امامت جمعه در اینجا و ایراد خطبه، بحث اصلی من در خطبههای اوّل در مورد "عدالت اجتماعی" بود. همان اوایل توضیح دادم که بحث عدالت اجتماعی چند شعبه و فصل دارد و برخی از فصولش تا امروز گفته شده است. بحث در "عدالت اجتماعی" از لحاظ فقر و غنا و جنگ سرمایهدار و فقیر و بحث "عدالت اجتماعی" از لحاظ نژاد و رفع تبعیض از نژاد سیاه در مقابل امتیازاتی که برای نژاد سفید در جهان وجود دارد و همان جا مسأله بردهداری که از ریشههای تبعیض نژادی است مورد بحث قرار گرفت. در بین بحثها پرانتزی باز شد که تعادل بود و فصلی مورد بحث قرار گرفت درباره اینکه "اسلام دین زندگی است". این پرانتز تا پایان سال گذشته ادامه داشت و از امروز آن پرانتز بحث بسته میشود و ما وارد همان بحث "عدالت اجتماعی" میشویم و یک فصل جدیدی با عنوان "عدالت اجتماعی در رابطه با حکومت و مردم" گشوده میشود. این فصل بحثها و مطالب قابل توجّهی و مخصوصا" برای زمان ما که در عصرهای جدید برای اوّلین بار حکومت با الگوی اسلامی در ایران تشکیل شده است - دارد. بنابراین، این بحث هم از لحاظ فکری و هم از لحاظ عملی برای ملّت ما جالب است و توجّه مسؤولان حکومتی به وظایفشان و توجّه مردم به وظایف خودشان در قبال حکومت و عدالتی که حکومت اسلامی عهدهدار انجام آن خواهد بود. این بحث در چند فصل خواهد بود[t1] که انشاءاللّه ما در خطبههای آینده بتدریج همه ابعاد این بحث را عرض خواهیم کرد. البتّه امروز این خطبه را سعی میکنم کوتاه بطور عرض کنم، زیرا حدس میزنم خطبه دوّم مطالب طولانی دارد. که از اختصاری که در خطبه اوّل خواهیم داشت، برای تبیین بیشتر مطالب در خطبه دوّم استفاده میکنیم. در مورد "عدالت اجتماعی" در بحث حکومت و در رابطه مردم با حکّام، قبلا" مقدّمهای عرض میکنم و بحث رفته رفته به عدالت میرسد. اوّلین بحثی را که مطرح است این است که اصلا" در میان جوامع بشری حکومت لازم است یا خیر که البتّه این بحث امروز طولانی نخواهد بود. چون خیلی نیاز به استدلال و بحث ندارد و فقط مبانی و نکات مهم را عرض میکنیم. شاید از مطالب مورد اتّفاق ما در دنیای بشریّت همین باشد که جوامع اسلامی و انسانی نیاز به حکومت دارند و جامعه بدون حکومت نمیشود، ضرورت مدیریّت و اداره امور کشور و جامعه در هر اجتماع بشری. این هم عقلی و هم تجربی و هم شرعی، از هر راهی که ما وارد شویم، مطلب روشن است و حتّی در حیوانات هم آنهایی که اجتماعی زندگی میکنند، آنجا هم حکومت و مدیریّت است. مثل زندگی زنبوران عسل یا موریانه و امثال آن که هر جا گروهی از موجودات ذی حیات با اراده و با سرنوشتی مشترک که بخواهند با هم زندگی کنند، قطعا" باید برای خودشان یک مدیریّت و حاکمیّتی داشته باشند و مقرراتی که روابط، حدود وظایف و اختیارات را تعیین کند و دستگاهی هم باشد که اینها را اداره کند و مقررات را اجرا کند. از لحاظ عقلی خیلی احتیاج به بحث ندارد و هر کسی میتواند در هر اجتماع کوچکی این مسأله را بفهمد و تجربه هم همین را نشان داده است. ما جامعه و اجتماع بدون حکومت اصلا" در تاریخ بشریّت نداریم. آنهایی هم که ادّعا کردند، ادّعاهای کم رنگ و غیرقابل توجّهی است. ما دو سه نظر در بحثهای اجتماعی میبینیم که احیانا" مدّعی میشوند که حکومت ضرورت ندارد. مثلا" یکی از کسانی که این حرف را زده است، مارکسیستها هستند. در مکتب مارکس پیشبینی میشود، آن روزی که بشریّت رشد کند و اشتراکیّت کامل در دنیا حاکم شود و همه مردم در همه چیز شریک باشند. که بهشت موعود مارکسیست در تصوّرات اوّلیه بوده، میگفتند: آن روز دیگر بشر احتیاج به حکومت ندارد. امّا چون اصل ایده مارکسیست شکست خورد. حتّی در مرحله حکومت صد در صد متمرکز و دیکتاتوری کامل دوران کارگری شکست خوردند، بنابراین دیگر بحث کردن دراین تز که آیا این چقدر صحیح است یا نه خیلی زمینهای ندارد. قبلا" هم چنین تصوّری بود. یکی از قدمای صحابه ما به نام »ابو بکراصم« چنین حرفی را زده، وقتی بحث بود که آیا شرعا" و عقلا" حکومت یک ضرورت است. او گفت: "اگر یک روزی مردم همه صالح شده و انسانها همه مقیّد به آداب، رسوم و اخلاق و فضیلت شوند، آن روز دیگر آقای بالا سر لازم نیست و خود مردم وظایف خودشان را انجام میدهند که این هم نزدیک به محال است. این هم محال است." یکی از گروههای دیگر که منکر ضرورت حکومت بودند و حکومت را یک نوع شرک در یک مقطعی از تاریخ خود معرّفی کردهاند، خوارج هستند. خوارج نهروان که در بین ما مشهور هستند، به خاطر مسائلی که داشتند، اینها هم حرفی را در مقطعی از تاریخ خودشان زدند و از حرف خودشان برگشتند که علیبنابیطالب (ع) مباحثهای هم با اینها دارند. در جریان جنگ صفیّن که جنگ طول کشید و طرفین خسته شدند و با حیلهای که از طرف لشکر معاویه شد و قرآنها را سرنیزه کردند و دعوت به حکمیّت قرآن کردند و بعد از دو طرف »حَکَمْ« تعیین شدند و بعد حکومت را قضاوت کردند. عدّهای از اصحاب حضرت علی (ع) نگران شدند و علیه حضرت علی (ع) طغیان کردند و گفتند "چرا شما این قضاوت را پذیرفتید و چرا شما در حقانیّت خود شک کردید." اینها یک شعاری مطرح کردند. به نام »لا حُکَمَ اِلاَّللّه« این شعار ابتدایش همین بود. میخواستند بگویند، این قضاوت را قبول نداریم و اصلا" ما نباید مسأله را به حکمیّت میگذاشتیم. ولی اینها کم کم تبدیل به حزب و جریان شدند و این شعارشان تبدیل به نفی حکومت به طور کلّی شد و میگفتند. "حکومت یعنی چه؟ حکومت شرک است و شریک شدن در کار خدا است. اصلا" حکمیّت و حاکمیّت متعلّق به خدا است و هرکس بخواهد این حاکمیّت خدا در بین مردم را اجرا کند، خودش را شریک خدا کرده است" و شعارشان این شد که گفتیم که خیلی هم حضرت علی(ع) را با این شعار اذّیت میکردند. زمانی میآمدند پشت سر حضرت علی (ع) در صف نماز جماعت میایستادند و این شعار را به نحوی میخواندند و آیات قرآنی را میخواندند که دائما" اهانت آمیز بود و جهت هم روشن بود که به حضرت علی (ع) میگویند، گاهی به طور مکرّر اتّفاق میافتاد چندین بار به محض اینکه علیابنابیطالب قرائت میفرمودند او هم با صدای بلند از پشت سر علیابنابیطالب میخواند و تا این اندازه به صورت موذیانه برخورد میکردند که یکی از خطبههای حضرت علی (ع) در نهجالبلاغه همین است و اینها را جواب میدهد. من آن عبارت را برای شما میخوانم. چند جمله آن را نوشتهایم. علیبنابیطالب میفرمایند: "بله اینها این چنین شعار میدهند، امّا دارند مغالطه میکنند." اِنَّهُمْ یَقُولُونْ لا اِمْرَهْ. در اصل مسأله که میگفتند: لاحُکْمَ اِلاْ للَّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشرَکُونْ حضرت فرمودند: اِنَّها کَلِمَةُ حَقِّ یُرادها باطِلْ. اصل جمله صحیح است. واقعا" چیزی جز حاکمیّت خدا در جهان نیست. ولی اینها هدف دیگری دارند. یک هدف باطلی را دنبال میکنند. ولی اینها میگویند: لاِ اِمْرَةِ اِلاَّللَّه حکومت نیست - یعنی امارت و ریاست نیست، اداره مملکت امیر و رئیس نمیخواهد و این حرف باطلی است. بعد خود علی (ع) توضیح میدهند و میفرمایند: وَ اِنَّهُ لا بُدَّلِلْناس مِنْ اَمیرٍ. "مردم احتیاج به مسؤول اجرایی دارند." حالا آن امیر خوب و عادل است. یا فاسد و فاجر است. حتّی اگر امیر عادل هم بود جامعه بدون مدیر و مسؤول نمیتواند باشد. فتنه و آشوبی که از بیمدیریّتی در جامعه پیدا میشود. خیلی آثار بدتری از حاکمیّت یک امیر فاجر در جامعه دارد. حضرت میفرمایند: لابُدَّ لِلْناس مِنْ اَمیرٍ بَرَّاً اَوْ فاجِر در دولت یک چنین امیری، هم مؤمن کار میکند و هم فاجر استفاده میکند و خداوند اهدافی که دارد و تنظیمی که برای اداره بشریّت دارد، از همین طریق اجرا میکند. اموال عمومی و مالیاتها جمع میشود و دفاع میشود از جامعه و راهها امن میشود. و در مواردی که ضعیف و قوی با هم به منازعه میپردازند دخالت میشود و حق ضعیف از قوی گرفته میشود. آدمهای خوب در چنین محیطی میتوانند بهرهگیری کنند. این آثاری است که از یک حکومت انتظارش میرود. حتّی اگر حکومت شخص فاسقی باشد. حضرت علی (ع) به آنها میفرمایند: شما این که میگویید »لاحُکْمَ اِلاّ للَّهِ« مغالطه میکنید که میگویید، در جامعه حکومت لازم نیست. یک اختلافی بین علمای بصره و بغداد بود که به صورت دو مکتب در تاریخ کلام ما است. بصریون میگفتند: "بله حکومت ضروریست، امّا این یک حکم مخصوص عقلی است. یعنی عقل حکم میکند و این هم تکلیف مردم است. باید حکومتی برای خودشان انتخاب کنند. این جنبه شرعی ندارد". علمای بغداد و همچنین مکتب شیعه و امامیّه میگفتند: "هم عقلی و هم شرعی است." عقلی است که دو طرف قبول دارند و شرعی است چون تکلیف است و شرع این را آورده است. شیعه چیزی اضافه دارد که دیگران ندارند. شیعه حتّی جعل حکومت را من باب لطف بر خداوند واجب میکند. کلامیّون شیعه میگویند: "لطف الهی برای هدایت و حسن اداره مردم همان طور که خداوند رزق میدهد به ما باید حکومت را تشریح میکرده که تشریح کرده است." ادلّه شرعی هم که به اندازه کافی ما داریم از اوّل خلقت این طور بوده انبیاء هر جا آمدند با خودشان حکومت هم داشتند. قرآن میفرماید: "ما هر پیغمبری را که فرستادیم دیگران وظیفه داشتند که از آنها اطاعت کنند." معنی همین حکومت است. حضرت آدم که اوّلین بشر روی زمین است پیغمبر هم بوده و واجب الاطاعه است. در مقاطع بعد حضرت ابراهیم است که خداوند میفرماید: "ما تو را امام مردم قرار دادیم." اِنّی جاعِکَ لِلْناس اِماما. بعد از او دوران حضرت داود است. خداوند میفرماید: یا داود اِنَّا جَعَلْناکَ خَلیفَةً فیِ الاْرَضِ فآحَکُم بَیْنَ الناس بآلْحَقِّ. "ما تو را خلیفه خود در زمین قرار دادهایم و واجب الاطاعه هستی." در مورد پیامبر ما خداوند میفرمایند: اَلنَّبیُّ اُوْلَی بآلْمُؤمِنْیِنَ مِنْ أَنْفُسهِمْ. یا میفرماید: یا أَیُّهَا الَّذینَ اْمَنُوْا أَطِیعُو اْ اللَّه وَ أَطِیعُواْ الَرَّسُولَ وَ أُوْلِی الاَمْرِمْنِکُمْ. میبینید که در همه دوران نبوت، مسأله حکومت و مدیریّت کشور به عنوان یک اصل غیرقابل اجتناب و یک ضرورت قطعی مطرح است. پس حالا استدلالهای عقلی که معمولا" در کتابها است به طور مثال یکی از استدلالها این است که همه انسانها به گونهای آفریده شدند که به طور فطری زیاده طلب هستند و هر چه داشته باشند، سیر نمیشوند و باز هم به حقوق و امکانات دیگران توجّه دارند و البتّه این یک واقعیّت است. برای اینکه این تمایلات بیانتها به درگیریها و نزاعها و خصومتها و خونریزیها تبدیل نشود، مقرراتی لازم است که بین آنها حدّی تعیین کند و کسی لازم است که این حدود را نظارت و اجرا نماید و جلوی تجاوز از مقررات را بگیرد و روی هم رفته ما شبههای نداشته باشیم، در اینکه از لحاظ عقلی و دینی، اسلامی و همه ادیان گذشته، تمام مقررات آسمانی وجود امارت، مدیریّت و مسؤولیّت اداره کشور به عنوان یک اصل قطعی است که از آسمان آمده است و از زمین هم انسانها - آنهایی که اهل دین هم نبودند، خودشان به این نتیجه رسیدند. بحث را به مراحل بعدی ببریم که هدف این حکومتها چیست؟ چرا این حکومتها به وجود میآیند؟ و حالا که به وجود آمدند، باید چگونه آدمهایی باشند؟ و این آدمها با مردمی که حاکم نیستند، چگونه باید برخورد کنند و آن هدف اصلی که به خاطر آن حکومت در ادیان الهی و مکاتب بشری ترسیم و تحکیم شده است، چگونه باید به دست آید و عدل و قسط در این مجموعه مدیریّت چه نقشی دارد. آن هدف اوّلی من در بحث، این جمله آخری است. البتّه همه آنها هم مهم است. ولی چون الان در بحث خطبه های من نیست، خیلی از آنها سریع عبور میکنم و در بحث به اینجا برسم که وظیفه اقامه عدل اجتماعی چه نقش، سهم، موقعیّتی و مقامی در پرونده حکومتی اسلام دارد و چه راههایی وجود دارد که این وظیفه انجام نشود و باید چه برنامههایی را در نظر بگیریم که این وظیفه بخوبی اجرا شود که انشاءاللّه در خطبههای بعد کمکم وارد این بحث میشوم و امیدوارم بتوانیم از این راه، ملّت و دولتمردان را به وظایفی که دارند، آگاه کنیم. اَعُوُذُ باللَّهِ منَ الشَّیطانِ الرَّجیم/ بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم/ اِنَّا اَعْطَیناکَ الکَوْثُر/ فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَر/ اِنَّ شانِئکَ هُوَالْاَبتَرُ. خطبه دوّم بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم اَلْحَمْدُ ِللَّهِ رَبِّ اْلعالَمینَ، وَالصّلوةُ وَ السَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلی عَلِیٍّ أَمیرِاْلمُؤْمنینَ وَ عَلی الصِّدّیقة الطّاهِرة وَ عَلی سبْطَیِ الَّرّحْمَةِ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ موُسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَعَلِیِّ بْنِ مُوسی وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ وَ ألْخَلَفِ اْلهادی اْلمهْدیّ (عج). روز ارتش جمهوری اسلامی ایران را به عموم ملّت و نیروهای مسلّح و برادران ارتشی تبریک میگوییم و امیدواریم که بتوانیم در آینده آنچه را که مقتضای شکر نعمت است، در مقابل فداکاریها و جهادهایی که نیروهای مسلّح در دوران گذشته داشتند و در آینده همیشه انتظار داریم که جان برکف در میدان دفاع از انقلاب و کشور و اسلام حاضر باشند، بتوانیم از عهده آن برآییم و خداوند را شکر کرده و سپاسگزاریم که ما را از این نعمت بسیار با ارزش در دنیای امروز که نیروهای مسلّح قابل اعتماد و فداکار، قانع و صبوری را در اختیار انقلاب قرار داده و انشاءاللّه خود نیروهای مسلّح هم از این موقعیّت که حافظ قرآن، اسلام، انقلاب و مردم و حق و حقیقت هستند در زیر این آسمان کبود و روی این کره خاکی، تنها ارتشی هستند که از قرآن و اسلام به عنوان وظیفه اوّلی دفاع میکنند، شکرگزار باشند. بحث روز من در مورد انتخابات است که یک مرحله آن را گذراندیم و مرحله دوّم آن را در پیش داریم. به نظر من این خطبه، جزء خطبههای مهمّ من در تاریخ خطبه ها باشد. چون هم تحلیلی است، در گوشهای از مسائل انتخابات و هم پیشنهادهایی برآینده است که امیدوارم ملّت عزیزمان با حوصله و دّقت این بحث را دنبال کنند و قسمتی از حرفهای مرا که میپسندند و قبول دارند، عمل کنند. اوّلا" باید عرض کنم که واقعا" علیرغم آن همه شیطنتی که از داخل و خارج داشتیم، انتخابات بسیار بسیار خوب برگزار شد و گر چه ما مطالبی از این سو و آن سو خواهیم شنید که انتخابات را زیر سؤال ببرند. امّا ما که از مجموع انتخابات مطّلع هستیم، همان طور که رهبر معظّم انقلاب در پیام دیروز (روز پنجشنبه) فرمودند، انصافا" جزء انتخابات بسیار موفق جمهوری اسلامی بوده است که گوشههایی از آن را از هر جهت عرض میکنم. ثانیا" این انتخابات درسهای بسیار مفید و جدّی به ما داده که باید از آنها پند بیاموزیم و قبل از هر چیز توجّهها باید به هوشیاری، آگاهی، فداکاری و صلابت این مردم جلب شود که توانستند با این آگاهی و ذکاوت ایمانی خودشان در مقابل امواج فتنه تبلیغاتی که امّت ما را در این چند ماه اخیر محاصره کرده بود، این طور سرفراز بیرون آید که واقعا" بیش از حد توقع ناظران معمولی است. البتّه برای ما که مردم را میشناسیم، این صحنهها، آن قدر تکرار شده که وضع از قبل برای ما قابل تشخیص است. 2 - 3 ماه قبل حضور شما مردم را در راهپیمایی 22 بهمن داشتیم که آن هم علیرغم آن همه نغمههای دلسرد کننده، همین حالت را داشت، ولی این چون با برگ رأی و از این قبیل همراه است، شکل دیگری دارد. در پیام مقام معظّم رهبری، نکتههای مهمّی مطرح شده بود که من بخشی از آنها را ضمن بحثم توضیح میدهم و انشاءاللّه با این توضیحاتی که میدهم، حرفهای رهبری هم بیشتر برای مردم ما روشن و آشکار شود. آنچه که میفهمم، دشمنان انقلاب و بخصوص استکبار غرب و امپریالیسم خبری غرب در دو نقطه متمرکز شدند و انشاءاللّه در هر دو نقطه شکست خواهند خورد. در نقطه اوّلی تا اینجا شکست خوردهاند و در نقطه دوّمی که جدید است و به تازگی روی آن کار میکنند. البتّه همان راه قبلی آنها است، منتها این روزها خوراک پیدا کردند و الان روی آن حسابی کار میکنند. شما مردم توانستید در میدان اوّل، آنها را شکست دهید و باید آماده شوید که در میدان دوّم که خطرناکتر است، آنها را شکست دهید. اینها قبل از انتخابات همه همّت خود را بسیج کرده بودند، برای اینکه مردم را دلسرد کنند و انتخابات را خلوت نمایند. اگر یک محققی دنبال این برود و حرفهای اینها را از چند ماه قبل از برگزاری انتخابات تا امروز جمعآوری و جمعبندی کند، خیلی خوب میتواند در کلمات آنها، این را نشان دهد که هدف اصلی و مهمّ آنها این بوده است که وضع به گونهای در ایران پیش آید که مردم در انتخابات شرکت نکنند و بعد از این مسأله استفاده کرده و بگویند که بین حکومت و مردم، بین نظام و مردم و بین اسلام و مردم فاصله افتاده است و پشتوانه اصلی انقلاب از دست رفته است و بنابراین انقلاب آسیبپذیر است. واقعا" اگر یک روزی چنین چیزی اتّفاق بیافتد، این خطر همیشه وجود دارد. یعنی تنها راهی که ممکن است انقلاب اسلامی را شکست دهد، این است که مردم را از انقلاب جدا کنند، چون این انقلاب از اوّل، با مردم به وجود آمده و با قدرت مردم دفاع کرده و با قدرت مردم ادامه راه میدهد و همه توطئهها و دشمنیها و کینه توزیهایی که نسبت به انقلاب میشود - با حضور مردم دفع میشود. این، هدف گذشته دشمنان انقلاب بوده و فراموش نخواهد شد و هر روز هر مقطعی که پیش آید، تکرار میشود. حال خواهیم گفت که اینها از کجا میتوانستند تغذیه شوند. کار دوّمشان که از الان شروع شده است، این است بگویند، مردم راه امام را فراموش کردند و از افکار امام فاصله گرفتند. خطّ امام در ایران رد شده و مردم به طورکلّی بجای انقلاب و اسلام دنبال زندگی رفتهاند. این هم کار دوّم دشمنان است که از همان لحظههای اوّلی که دیدند مردم در صحنه هستند، این نغمه را شروع کردند. حالا در اظهارات آنها میتوان دید. میبینیم که حسابی روی این مسأله برنامه ریزی شده است و متأسّفانه برای هر دو شرارت خود از مسائل داخلی تغذیه میشوند که من این مورد را اندکی توضیح میدهم، برای اینکه برای آینده حرف دارم و میخواهم بگویم که چکار کنیم که به دشمنانمان این میدان را ندهیم. آنهایی که دلشان برای انقلاب میسوزد و آنهایی که نمیخواهند انقلاب، آسیب ببیند. آنهایی که حاضرند بچّهها و خودشان را برای انقلاب بدهند و از همه چیز خود برای انقلاب بگذرند. قطعا" آنها راضی نخواهند بود که به این آسانی وسیله اغراض دشمنان انقلاب شوند. در شیطنت اوّل، مراد مورد استفاده و خوراک تبلیغاتی آنها این بود که به کمبودها و مشکلات زندگی مردم تکیه کنند و دلسردی مردم را از این ناحیه به دست آورند و متأسّفانه در داخل کشور به اندازه کافی اظهارات در یکی دو سال اخیر و مخصوصا" در این پنج شش ماه آخری، ما از دوستان خود انقلاب داشتیم که این برای آنها سند شود. یعنی هر روز در روزنامهها، تریبونها و اظهارات به اندازهای که آنها لازم داشتند، خوراک بود که آنها این خوراک را بگیرند و به خورد مردم بدهند. تبلیغات انتخابات هم مقدار اشکال داشت. بعضیها فکر میکردند که با انگشت گذاشتن روی کمبودها و مشکلات زندگی، دل مردم را به دست میآورند و این به یک حربه انتخاباتی مبدّل شده بود. خوب الحمدللّه فهمیدیم که این اشتباه است. یعنی مردم از این راضی نیستند. معلوم شد که خود مردم میفهمند و مطّلع هستند که چه در اطرافشان میگذرد و شعارهای توخالی هم که طرحی نیز به همراه ندارد و راه علاجی هم ندارد و فقط بزرگ جلوه دادن مشکلات است و سخنرانی کردن، شعار دادن و اغراق گویی و چند برابر کردن مسائل است، مردم به این نحو تبلیغات جواب ندادند. خود شما در سراسر کشور میتوانید این را بفهمید و دیگر نیازی به باز کردن این حرف نیست. این زمینه اصلی استفاده دشمن از داخل کشور بود که مردم را با تریبونهایی دلسرد کند. دشمن در مرحله دوّم، مجدّدا" از اظهارات داخلی استفاده میکند و این هم متأسّفانه از اشتباهات تبلیغاتی داخلی است که بعضیها برای اینکه خودشان را بیشتر مطرح کرده و دل مردم را به طرف خود جذب کنند، حرفهای نادرستی از قبیل "حزب اللّه غریب شده"، "حزب اللّه را طرد میکنند"، "خطّ امام را غریب کردند"، "خط امام چیست"؟ و "یاران امام چگونه شدند"، "حرفهای امام فراموش شده"، "به حرفهای امام توجّه نمیشود" و.... را که بارها و بارها شنیدهاید و مرتّب میگویند. این همانی است که حالا غربیها از آن استفاده میکنند. چون عدّهای این حرفها را زدند که مردم به حرفهای آنها گوش ندادند، حالا غربیها از آنها استفاده کرده و میگویند که ایرانیها حرفهای امام را فراموش کردند؛ این نتیجهگیری غلطی است که غربیها میکنند. ولی ما هستیم که به آنها خوراک میدهیم. وقتی که آدم معروف و متشخّصی این حرفها را میزند، همه دشمنان ما، در خارج این حرفها را بزرگ میکنند و میگویند که "حزب اللّه دیگر در ایران وجود ندارد و خط امام در ایران وجود ندارد". خوب، این چه نفعی میتواند برای ما داشته باشد. من به عنوان یک تبلیغگر اگر موفق شوم که به این راحتی به خورد مردم خودمان بدهم، این چه نفعی میتواند داشته باشد. دشمنان ما این را صد بار بزرگ میکنند. هوشیاری ما اینجاست که به گونهای برخورد کنیم که به دشمنان انقلاب این مقدار خوراک تبلیغاتی ندهیم - آن هم بر خلاف، هر دو است. مردم ما این جواب را دادند، ولی به هر حال عدّه زیادی هم از این بچّه ها و نوجوانان آدمهای ناآگاه هستند و بعضیها هستند که در این موارد به رسانههای خارجی توجّه میکنند و منحرف میشوند و در نهایت این انحراف آثار دیگری پیدا میکند. ما نه تنها نباید دشمن شادکن شویم، بلکه باید »دوست شاد کن« باشیم. یعنی به فکر این باشیم که دل مردم را محکم کنیم. حالا بحث این است که چیزی نگوییم؟ نه، من این را نمیگویم. ممکن است عدّهای بگویند که آیا مشکلات در کشور هست یا خیر؟ ما میگوییم، بله هست. ممکن است که بگویند مشکلاتی که هست باید مطرح گردد. آنهایی که راه علاج دارد باید واقعا" بازگو کنیم، تا مسأله حل شود و نباید بر روی آن سرپوش بگذاریم، چرا که خود مردم با همه وجودشان مشکلات را لمس میکنند و ما هم که نگوییم خود مردم میفهمند. امّا مسأله این است که درست بگوییم، همان مقداری که هست بگوییم و در کنار آن، کارهای خوبی که اتّفاق افتاده را بگوییم. اگر این کار را کردیم نه مردم را بدبین کردهایم و حرفمان را هم مردم میپذیرند. اگر راه حل دارد، راه حل را هم بگوییم و اگر راه حل ندارد این را هم بگوییم و بگوییم بله ما این مشکل را داریم. اکنون هم نمیتوانیم حل کنیم، یا اگر راهحلّی دارد، آن را هم مطرح کنیم و آن را هم مردم میپسندند و اگر دیدند متصدّیان به راهحلهای درست توجّه نمیکنند. آن موقع مردم خودشان در آراءشان و در برخوردشان مسائل را حل میکنند و اگر این شیوه اعمال گردد، بهترین شیوهای است که هم دارای انتقاد است و هم دارای راهنمایی و هم مسؤولان اجرایی و قانونگذاری کشور هم توجّه میکنند که باید ضعفها را برطرف کرد و هم مردم آگاه میشوند و متأسّفانه الان مخصوصا" این یکسال اخیر در مقدّمات انتخابات وضع این طور نبود. من نمونههایی برایتان عرض میکنم. مثلا" همین مسأله گرانی، آقایانی که گرانی را مطرح میکنند، اگر برای علاج مشکل گرانی است. این طور نباید مطرح شود و اگر برای بهره گیری تبلیغاتی از طرح گرانی است، ضررش همین است که من عرض کردم و ضرر آن هم به مردم میرسد و ضرر مضاعف میشود. یک جایی مثلا" جنسی یک مرتبه گران میشود، فوری تریبونهای مستقیم کشور آن را بزرگ میکنند و همان گوشه را میگویند و این مسأله در همه کشور پخش میشود و آنهایی هم که در روستاها خبر ندارند آن چیز گران شده میگویند که شاید قیمت همین است. ما یک مسألهای را در این جریانها کشف کردیم که برخی از گرانفروشانافرادی را که دارند وادار کردهاند تا دائما" به برنامه » سلام صبح بخیر « تلفن کنند و بالاترین رقم گرانی را بگویند. مثلا" بگویند: آقا این چه وضعی است؟ ما امروز رفتیم و مرغ را خریدیم - این قدر البتّه خریده و رقم بالا هم خریده، امّا فلان شهری که هنوز خیلی وقت دارد تا خبر آن به آنجا برسد، همان جا به مشتری میگوید، چون آخرین قیمت در میدان تجریش این بوده است پس در بوشهر هم باید همین طور باشد و این اصولا" کار گرانفروشان است و آنها بهترین بلندگویشان ماها هستیم که ارقام را همیشه به صورت اغراقآمیز به مردم میگوییم. خوب این مسأله قطعا" خدمت نیست و کلّیگویی آن شاید این ضررها را نداشته باشد. امّا وقتی که به این منظور گفته نمیشود، این آقا این مسأله را به منظور دیگری مطرح میکند یا راه حل را نمیگوید و اگر راه حل را هم بگوید، مردم آگاه میشوند و مسؤولین هم به فکر میافتند. بعضی چیزها هست که وضع خاصّی دارد که من حالا در قسمت بعدی بحثم میگویم. در کنارش راهحل هم گفته شود و حسابی مردم میتوانند آن را درک کنند. فرض کنید در چند روز اخیر در سال جاری ما چند بار دیدیم. آدمهایی که میتوانند حرفشان سند باشد، ارقام اغراقآمیزی مطرح میکنند که جمهوری اسلامی ایران اکنون این مقدار وام و ارز خارجی گرفته، مثلا" 30 میلیارد ارز خارجی اکنون مصرف کرده است. خوب این مسأله وقتی در دنیا مطرح شود. آنها چهره ما را به عنوان یک چهره بدهکار، بدبخت و ورشکستهای معرّفی میکنند، ارزش اسناد بانکی ما پایین میآید، ضرر به همه کشور میخورد و دروغی را هم به خورد مردم دادهایم. من از بانک مرکزی خواستم تا بگویند، چرا که این روزها خیلی این حرفها زده میشود و جزء کارهای تبلیغاتی بود که میگفت؛ وقتی که میبینید مثلا" جنس زیاد شده و کارخانهها کار میکنند و طرحها راه افتاده میخواهند بگویند، الان کاری نشده میگویند، خوب آن موقع ما مثلا" هفت میلیارد ارز داشتیم و امسال 30 میلیارد خرج کردهایم. خوب باید این کارها انجام شود، لذا ما پرسیدیم، الان که ارقام رسمی بانک مرکزی وجود دارد. از سال 61 تا سال 67 ما به طور معدّل که یک سال زیاد و یک سال کم بوده، 11 میلیارد و نیم هر ساله ارز مصرف کردهایم. یک سال مثلا" 16 و یک سال 8 و یک سال رقم 20 بوده است. ولی وقتی تقسیم میکنیم، حدود 11/5 میلیارد ارز بوده و در این سه سال یعنی سالهای 68 - 69 و 70 ما به طور معدّل 13 میلیارد و نیم ارز خرج کردهایم. یعنی 2 میلیارد تفاوت، در صورتی که قدرت خرید ارز که پول ما دلار است 30 درصد افت کرده است، یعنی 30 درصد ارزش قدرت خرید نداشتهایم. چرا که ما 2 میلیارد اضافه خرج کردهایم، ولی 30 درصد کلّ ارزمان سقوط کرده بود. خوب ما چقدر این حرفها را میشنویم، خوب این حرفها چه نفعی برای کشور دارد. غیر از اینکه به دست خارجیها خوراک بدهیم و در معاملات خارجی بر کشور ما فشار وارد آورند. بنابراین حرف زدن، تبلیغ کردن ما اینها را به کسانی که انقلاب را دوست دارند، میگوییم یعنی به خودیها میگویم و نوعا" کسانی که اکنون در بحثها هستند، همه دوست انقلابند و ما نمیتوانیم فکر کنیم که در مجلسمان کسی هست که دوست انقلاب نیست و نمیتوانیم فکر کنیم که میان مسؤولان و شخصیّتهایمان و جریانهای فکری آنها با انقلاب دوست نیستند، خیر ممکن است که آنها با فردی دوست نباشند و یا با طرز فکری دوست نباشند و این طور تیپها میتوانند پیدا شوند و ما همه باید متعهد باشیم که چیزی بگوییم که دشمنانمان از آن بهرهگیری نکنند آن هم چیز خلاف نگویم، حتّی مسائل صحیح را هم که میخواهیم مطرح کنیم، باید به گونهای مطرح نماییم که قدرت انقلاب را تضعیف نکنیم و دل مردم را سرد نکنیم و مردم را در صحنه نگهداریم. البتّه این مسائل به معنای بستن زبانها نیست، تحقیقا" بستن زبانها خیلی ضرر دارد و همدیگر را که میخواهیم تخطئه کنیم. از کارهای بد انتخابی است که معمولا" اتّفاق افتاده که نباید باشد. خوب اینها همه نیروهای انقلابند. یکی به درد مجلس میخورد و یکی به درد دولت و یکی به درد کار خصوصی میخورد و یکی به درد دانشگاه میخورد. خوب اینهایی که ما داریم، همه خدمتگزار خوبی هستند و در یک جایی میتوانند کار کنند. شکستن و از پای درآوردن و بدنام کردن، بی دین جلوه دادن این، ضدّ انقلاب جلوه دادن این، اینها همه گناه است و همه وسیلهای برای دشمنان ما میشود تا این حرفها را مطرح کنند و مردم را دلسرد نمایند و مردم بگویند که ما با چه کسانی سر و کار داریم. زیرا اگر این حرفها درست باشد که ممکن است 5 نفر و 10 نفر آلوده باشند و ما یک جریانی را آلوده کنیم، خوب این گناه است و این گناهان مثل گناهان فردی اخلاقی نیست. اینها گناه کبیرهای است که به بنیان انقلاب و بنیان ملّیّت و بنیان کشور آسیب میرساند، بنابراین ما دشمن اصلیمان را بشناسیم که آنها اکنون بر روی چه مسألهای کار میکنند. آنها خطّ جدیدشان همین است که بگویند، "چون فلان وفلان رأی نیاوردند پس جمهوری اسلامی ایران از خطّ امام(ره) کناره گرفته است" و چرا این را میگویند. برای اینکه در اینجا گفته شده که ما خطّ امامیم، برای اینکه اینجا گفته شده خطّ امام(ره) همین است. خوب اینکه شما میدانید درست نیست، یعنی امام(ره) در این دنیا وقتی که میخواستند از دنیا بروند خودشان مگر ترسیم نکردند و برنامهریزی نکردند و قانون اساسی را اصلاح نکردند که رهبر فعلی ما حضرت آیت اللّه خامنهای سر کار بیایند؟ واقعا" این کاری که حضرت امام(ره) کردند، آن هم در اواخر عمرشان شبیه آن طرّاحیهایی بود که پیغمبر برای آینده خودشان میکردند. خوب خطّ امام(ره) دیگر غیر از این است؟ مردم ما که این قدر فراموشکار نیستند و میدانند که در زمان حضرت امام(ره)، ایشان به چه کسی عنایت داشته و به چه کسی بیشتر اعتماد میکرده و کارهای مهمّ کشور را به چه کسی واگذار میکرده و اینها مسائلی نیست که از دید مردم مخفی باشد. آدم باید یک طوری نظر کند که » بی. بی. سی « و رادیو آمریکا و اسراییل آن قدر پررو شوند که بیایند و بگویند که ملّت ایران با امام و راحشان وداع کردند. این آرزو را شما غربیها باید به گور ببرید. ما، در کشور خودمان اگر این طور باشیم که وقتی یک کاری را نمیپسندیم و آن را متّهم کنیم که غرب گرایی و تسلیم در مقابل غرب و سرسپردگی به غرب است، خوب همین برای روزنامههای آمریکایی یا انگلیسی و با فرانسوی کافی است تا مقاله بنویسند. یک مقاله هم نمیشود، بلکه صد مقاله خواهد شد و به همه دنیا هم میرود، گر چه آنها خودشان هم باور نمیکنند. ولی در دنیا آدمهای فراوانی هستند، از آدمهای خوب که ترجمه همان روزنامهها خوراک آنهاست. اصولا" یکی از وسائل تبلیغ غربیها این است که به گونهای درآوردهاند که همه روزنامههای دنیا همیشه تحلیلهایشان و مقالات سیاکشان را با توجّه به مقالات مثلا" فلان روزنامههای آمریکایی و یا فرانسوی و غیره بنویسند. شما در روزنامههای خودمان که انقلابی هم هستند، میبینید که هر روز چند مقاله از اینها چاپ میشود. بنابراین اینها به دنیا خوراک میدهند و همه روزنامهخوانها اینها را میخوانند. ما یک چیزی از این تریبون میگویم، این فردا یک مقاله میشود و پس فردا در تمام دنیا روزنامه خوانها میخوانند و میگویند، "بله دیگر در ایران به غرب تمایل پیدا شده" و این تفسیر خیلی ظالمانه است و اکنون حرف اینها این است که در ایران برای اینکه راهشان را با غرب باز کنند، تندروها را مردم کنار گذاشتهاند، چون مردم از زندگی انقلابی خسته شدهاند و میخواهند با غرب زندگی کنند و این حرفها را از کجا درمی آورند، از حرفهای ما درآوردهاند. چرا که از این بدترش را ما، در اینجا گفتهایم و روزنامه هایمان نوشتهاند و در تریبونهایمان گفتهایم و آنها خیلی تعدیلش کردهاند و این طوری شده است. خوب چرا این طور بگوییم. اگر نمیخواهید بشود، پس چرا این طور باید بگوییم. همان که هست بگوییم و همان مقدار حرف بزنیم و تبلیغات را اسلامی، اخلاقی و واقعی کنیم. چرا که مردم نشان دادهاند و اینکه حالا من این حرف را میزنم و یک ماه پیش نمیزدم، برای این است که آن روزها اگر میگفتم خیال میکردند که این کار، یک کار تبلیغاتی - انتخاباتی است. ولی امروز مردم خودشان فهمیدند. از رأی مردم ما باید مسأله را بفهمیم که چقدر در داخل کاربرد دارد و چقدر در خارج از کشور، البتّه در داخل هم بدون کاربرد نیست و خدا میداند که ممکن است بسیاری از کسانی که رأی ندادند از آدمهایی باشند که با این حرفها دلسرد شدند و گفتند، "چرا باید رأی بدهیم". البتّه من چنین سندی ندارم و قاعدتا" این حرفها در میان مردم بدون تأثیر نیست و ممکن است یک عده جوان را منحرف کرده باشد. در مسائل اقتصادی هم همین طور. ببینید ما یک راه روشنی داریم، راه روشن ما یک برنامه است، برنامه را ما از کجا آوردهایم، این برنامه این طوری درست شد. بعد از اینکه جنگ تمام شد، امام(ره) به ریاست جمهوری دستور دادند یعنی رهبر فعلی انقلاب و یک عدّهای را تعیین کردند و گفتند، "شما بنشینید و سیاست آینده کشور را بنویسید،" آنها هم کارشناسان را از مجلس، دولت و سایر جاها جمع کردند و مدّتها کار کردند و برنامه و سیاستها را نوشتند. این سیاستها به برنامه دولت تبدیل شد و پس از تصویب دولت به مجلس رفت و در مجلس، کمیسیون برنامه روی آن کار کرد. بعد مجلس رأی داد و برنامه فعلی شده است، حالا این برنامه برای اجرا آمده است. خوب کسانی هم هستند که این برنامه و سیاست را قبول ندارند، حقّ آنها هم هست که قبول نداشته باشند و این نظری که برای همه حقّ است، بعد آن وقت آدم بیاید و دائما" مسائل اصولی این برنامه را زیر سئوال ببرد و زوایای برنامه را به انحراف از خط امام، انحراف از حزب اللّه و از استقلال متهّم کند. این حرفها فقط و فقط خاصیّت منحرف کردن چند نفر در خارج و پر رو کردن خارجیها و دشمنان را دارد. ببینید ما باید یک کارهایی را انجام دهیم که این برنامه پنجساله اوّل و دوّم و اهدافی که در برنامهها وجود دارد شامل اینهاست و ما باید تا آخر برنامه دوّم به همه کشورمان گاز بدهیم یا گاز طبیعی و یا گاز مایع، ما باید تا آخر برنامه آن قدر نیرو و انرژی تولید کنیم که خاموشی نداشته و ذخیره هم داشته باشیم، باید تا آخر برنامه آبهای کشور را مهار کنیم و اراضی قابل کشت را احیاء کنیم و از اراضی موجود بهزراعی کنیم تا گندم، جو، علوفه، گوشت، ماهی و مرغمان را به اندازه کافی در کشور داشته باشیم. در بخش فولاد باید آن قدرتولید کنیم که دیگر از خارج وارد نکنیم، باید آن قدر موادّ صنعتی پتروشیمی را تولید کنیم تا از خارج وارد نکرده، بلکه صادر کنیم و بجای اینکه نفت صادر کنیم، فرآوردههای گران قیمت صادر کنیم. ما باید مس، روی، سرب و آلومینیوم به اندازه کافی تولید کنیم، تراکتور، کامیون، ماشین، راهآهن، واگن، راه، پل همه اینها در برنامه دیده شده، آن هم با رقم، یعنی گفتهاند، امسال این مقدار، سال بعد این مقدار و پنج ساله اوّل مشخّص است و برنامه پنجساله دوّم نیز با توجّه به تجربه برنامه اوّل در حال تنظیم شدن میباشد و یا مثلا" تلفن این طور، شهرها این مقدار آب، فاضلاب مثلا" این طور و همه اینها تعیین شده است. خوب الان چکار کنیم، شعارییون میآیند و یک چیزی را به عنوان گرانی مطرح میکنند و در کنار آن نمیگویند که خوب برنامه این را میخواهد و باید این کار را انجام دهیم و استقلال کشور این را میخواهد. واقعا" اگر این دو برنامه اجرا شود، اگر ما دهسال دیگر دور کشورمان دیوار هم بکشیم، میتوانیم زندگی خود را اداره کنیم، یعنی صنعت ما میچرخد، غذایمان را داریم، حمل و نقلمان هست، نیرو و انرژیمان هست و کشور روی پای خود میایستد. این هدف برنامه هست. البتّه میتوان کارهایی کرد و برخی از اینها را نادیده گرفت و برنامه را اجرا نکرد و برخی از اشکالاتی که اکنون به چشم میخورد، اینها را رفع کرد. من اکنون یک مثال کوچکی برای شما میزنم. همین مرغ مثلا" این طوری است که اگر ما یک دلار بدهیم در خارج یک کیلو مرغ به ما میدهند. اگر 60 تومان حساب کنید میشود 60 تومان. ما میتوانیم مرغ را با دلار رقابتی وارد کنیم و فراوان به همه مردم هم مرغ کیلویی شصت تومانی بفروشیم و مردم هم راضی خواهند بود و کسی هم شعار نمیدهد که گرانی شد. امّا در نتیجه باید همه مرغداریها ببندند، در حالی که یک میلیون نفر از طریق مرغداریها زندگی میکنند و در آینده هم باید همیشه مرغ وارد کنیم. اکنون یک کیلو مرغی که در داخل کشور تولید میکنند، از ما 90 سنت نزدیک به یک دلار از ما ارز میگیرند و ما به اینها ارز 60 تومانی میدهیم و اینها مرغ تولید میکنند و به این قیمتی که میبینید میفروشند، خوب ما ارز به اینها ندهیم و همین را وارد کنیم و بدهیم و به مردم امّا بعد از دوسال دیگر نباید فکر کنیم که دیگر مرغ داریم و باید همیشه مرغ بخریم و اگر در دنیا مرغ یک روز 20 دلار هم شده باید برویم و بخریم و این روش زندگی در کشور ما درست است؟ قطعا" هیچ کس راضی نیست. اگر همین را به مردم بگوییم و آن کس که شعار میدهد، این را هم در کنارش به مردم بگوید و آن آقایی که داد و فریاد میکند که نفت را گران کردند. اگر در کنارش بگوید، "بله ما گران کردیم." ولی در ترکیه یک لیتر بنزین 80 سنت است، یعنی نزدیک 120 تومان برای مردم ترک درمیآید. شما 5 تومان میخرید و ما هر چه میفرستیم در ارومیه و تبریز و غیره قاچاقچیها حلب، حلب آن را به ترکیه میبرند، برای اینکه این قدر تفاوت قیمت دارد. گازوئیلی که اینجا شما در شوفاژ و یا اتومبیلتان میریزید و لیتری یک تومان از ما میخرید، در ترکیه 70 سنت و نزدیک به صد تومان است. در دوبی که مرکز نفت است، لنجدارها بنزین ما را به آنجا میبرند و میفروشند و تبدیل به ارز میکنند و برمیگردند، چون در آنجا گرانتر است. بنابراین اگر وقتی صحبت از گرانی میشود، این را هم به مردم بگوییم. مردم با کسی بد نمیشوند، با او هم بد نمیشوند. البتّه اگر راهی هم داریم، خوب بیان کنید و آدم دنبال همان راه عاقلانه میرود. به هرحال آقایان ببینید! ما بین دو راهی هستیم. یک راهمان این است که به آینده فکر کنیم، یعنی همین راهی که گفتم و همین کارها را انجام دهیم و پنج سال بعد به شما یک کشوری را تحویل دهیم که آبش، برقش، شهرش، تلفنش، حمل و نقلش، هواپیمایش، کشتیش، مرغش، غذایش، گوشتش و اینها همه دست خودش باشد و آن پنج سال و ده سال ما هم یک مقدار کمتر مصرف کنیم. این یک راه است و راه دیگر اینکه از این حرفها صرف نظر کنیم و این مقدار ارزی که داریم خیلی آسان چیزهایی را از خارج بخریم و به دست مردم بدهیم و نفت را هم که اکنون مجّانی میدهیم، بیشتر مجانی بدهیم. یعنی الان نفت و بنزین و گازوئیل را مجّانی به مردم میدهیم، متأسّفانه فقراء هم کمتر استفاده میکنند و اغنیا هم استفاده میکنند، یک خانه بزرگ در تهران چقدر سوخت و برق در سال مصرف میکند و یک خانواده یک اتاقه و دو اتاقه چقدر مصرف میکند، این مجّانی میگیرد، او هم مجّانی میگیرد، اینکه مثلا" 20 لیتر بنزین در سال مصرف همه رفت و آمدش میشود و آن کسی که یک روز صد لیتر بنزین ممکن است مصرف کند، هر دوی آنها از ما مجّانی میگیرند. این نه عدالت، نه منطق و نه خدمت است، فقط مردمفریبی است، عوامفریبی است، یعنی مثل این است که چهار بچّه یتیم زیردستش باشند، اموال پدرش را هم قیّم باشد و مرتّب برای اینها ماشین بگیرد و مسافرت ببرد و در کاخ زندگی کند. وقتی که بزرگ شدند اینها روی زمین خالی زندگی کنند، چرا که همه آنها چیزی که داشته مصرف کرده که این واقعا" خیانت مدیران کشور است. ما به هر حال راه را آن هم مشخّص نیست که ما انتخاب کرده باشیم و یا دولت انتخاب کرده باشد، این را مجلس و رهبری انتخاب کرده و قبل از آن سیاستهایش را امام(ره) ترسیم کرده و یک مجموعهای است. بنابراین در این محدوده ما باید تبلیغ کنیم و بگوییم، آقا مشخّصا" بگویید که ما امروز مردممان احتیاج به مرغ 20 تومانی دارند. شما دیگر الان احتیاج به تقویت مرغداریها ندارید. ما در همین جلسه اخیرمان بحث میکردیم، این هواپیماهای داخلی هر سفری که الان انجام میشود، یعنی شما در هواپیما مینشینید و در اصفهان یا شیراز یا مشهد پیاده میشوید، معادل آن 30 دلار خرج ارزی شماست. غیر از سرمایه و فرودگاه و خود هواپیما، یعنی ما ارزی که الان میدهیم و هواپیما برای قطعات و مخارج جاری برای هر مسافرتی در داخل داریم، 30 دلار به شما میدهیم. خوب این چه عدالتی است و چه کسانی با هواپیما مسافرت میکنند، از این 60 میلیون جمعیّت چند میلیونشان از هواپیما استفاده میکنند و اینها چرا در هر سفر 30 دلار از این بچّه یتیمی که به مدرسه هم نمیتواند برود که متعلّق به این هم هست - بگیرند و مصرف کنند. اینها به خاطر محدودیّتها و مشکلاتی است که در عین حال هم دولت هم مجلس عنایت دارند که شوک وارد نکنند. ما وقتی که بلیط های خارجی را گران کردیم که لازم هم بود گران کنیم، داخلی را گران نکردیم و ملاحظه میکردیم که برای مردم مشکلاتی به وجود بیاید. حال گفتیم، بتدریج کارمان را انجام دهیم. چه کسی دیکته میکند، این کار را انجام دهیم به محض اینکه این کار شد، ما میبینیم روزنامهها، رادیو و نمایندگان بنا میکنند و داد و بیداد درآوردن که مردم کارد به استخوانشان رسیده و مردم استخوانشان پوسید، خوب صدای شکستن استخوانهای مردم را داریم میفهمیم و از این شعارهای عجیب و غریب که همه مردم به این حرفها رأی ندادند. یعنی مردم ترجیح دادند که همین حرفها باشد و رأی ندادند و دیگر دنبال این طور چیزها نباید برویم، یعنی واقعا" بگذاریم یک حالت منطقی حاکم شود، رسانههای ما خیلی مسؤولیّت دارند، شعار زدگی، عوامفریبی، سطحی نگری به مسائل، امروز را دیدن و فردا را ندیدن اینها از عیوب جدّی رسانههای ماست که باید خودشان را اصلاح کنند. در یک روزنامه اوّلین شرط آن این است که اگر میخواهد حرف اقتصادی بزند یک اقتصاد دان داشته باشد. اقتصاددانی که وقتی حرف میزند بفهمد چه دارد میگوید و مردم هم بفهمند و روی آن حرف حساب کنند. به هر حال هم از مسائل سیاسی و هم در مسائل اقتصادی غربیها غوغایی براه انداختهاند، واقعا" همه روزنامههایشان مینویسند که دولت ایران با این انتخابات غربی شد، نامزد ها ما، در هیچ زمانی نگفته بودیم، ما با کشورهای دنیا رابطه نمیخواهیم داشته باشیم، در زمان امام یک وقت بعضی از این افراد تند گفتند که ما با دولتها کاری نداریم، با ملّتها کار داریم و روابط ما با ملّتهاست. امام فرمودند: "این چه حرفی است که شما میزنید، مگر میشود یک دولت با دولتهای دیگر رابطه نداشته باشد، ما همیشه گفتهایم ما با همه دولتها غیر از دو سه، دولت مشخّص که همیشه استثناء شدهاند رابطه داریم و همکاری میکنیم. امّا این روابط دو طرفه است و براساس منافع است و براساس استقلال است، آن وقت آنها یک دفعه بیایند مردم رأی دادند. یکی رد شده و بگویند اصلا" مسیر عوض شده این خوابها را ببینید، هر وقت شما خواستید که انسانی، عادلانه، مساوی با جمهوری اسلامی کار کنید، دست ما برای همکاری دراز است و هر وقت خواستید زورگویی کنید و آن قلدریها را داشته باشید و آن خوابهای استعماری دوران امپراطوری بریتانیا و امثال اینها را ببینید، آن موقع ببینید در ایران اصلا" راه ندارید و خواب نبینید که انشاءاللّه هیچ وقت این خوابتان تعبیر نخواهد شد که یک روزی این ملّت یک سانتیمتر از راه امام بتواند منحرف شود، راه امام راهی نیست که کسی بتواند مسلمان باشد و او توجّه نداشته باشد، راه امام راه اسلام و قرآن است. مردم اگر امام را دوست میداشتند، به خاطر اسلام و قرآن بود و این اسلام و قرآن شیره جان ماست و تندرو و میانهرو و رادیکال و محافظه کار و همه این تعبیراتی که شما میکنید، در یک چیز همه مشترکند که راه اسلام، راه امام(ره) و خطّ امام(ره) و اطاعت از رهبری، اینها برای همه چیزهای فراموش شدنی نیست و از این مشکلاتی که شما به رخ مردم ما میکشید مشکلات مردم، آنها را دلسرد کند. مردم ما به هر حال اطراف خودشان را میشناسند و میدانند که در ایران هنوز بسیاری از امکانات زندگی از کشورهای ثروتمند اطراف ما هم بهتر است. مردم سطح زندگی را در ترکیه میبینند، در عراق و کشورهای شمال خودمان میبینند، در پاکستان و افغانستان و حتّی کشورهای جنوب میبینند. اینهایی که الان به عربستان میروند و برمیگردند. دیگر چیزی آنجا نمیتوانند بخرند، با اینکه قبلا" [به سفر] حج میرفتند که چیزی بخرند، یعنی امروز میبینند، اینجا همه چیز از آنجا هم با آن همه دلار و اوضاع ارزانتر است و میبینید که از ایران دارو، سوخت، نان، اشیاء صنعتی، محصولات صنعتی به کشورهای همسایه قاچاق میشود و معنای آن این است که آنجا گرانتر است که قاچاق میشود. ریسک قاچاقی را به خودشان میپذیرند که اینها را ببرند. مردم که آن قدر نادان نیستند که شما با حرف چند تا شعاری در مملکت خیال کنید که مردم را گمراه میکنید، مردم میفهمند، مردم خبر دارند که بعد از انقلاب هزاران روستا که خوابش را هم نمیدیدند امروز برق دارد، وسایل برقی دارد، آب آشامیدنی، لولهکشی و راه و خانه بهداشت دارد. زایشگاه، دکتر دارد، مردم میبینند که جهاد گران ما در اعماق روستاها و در میان عشایر دارند چیزهایی که قبلا" در شمال تهران بوده آنجا دارند بین مردم میدهند و مردم میبینند که قندشان، روغنشان، نانشان، شکرشان اینها به قیمت یک نواخت در سراسر کشور به دست همه مردم شهری و روستایی میرسد، این حرفها را مردم میفهمند. شما خیال میکنید که مردم دلسرد هستند، هشت سال دفاع مقدّس را پشت سر گذاشتند. مردم میبینند در گذشته برای دانشگاهها با آن همه سر و صدا 30 تا 40 هزار دانشجو میپذیرفتند، امروز ما 200 تا 250 هزار دانشجو را هر سال به دانشگاهها وارد میکنیم. مردم میدیدند اکثریّت شان بیسواد بودند و امروز سوادآموزان ما در اعماق روستاها مردم را باسواد میکنند، سالی سه میلیون آدم را اضافه بر برنامه باسواد میکنند. مردم فکر کردند و این حرفها را نمیفهمند که شما خیال میکنید که دلسرد شدهاند. مردم در گذشته به هیچ جایی راه نداشتند و امروز سرنوشت خودشان را خودشان تعیین میکنند، مردم در انتخاباتشان میدیدند که چه خبر بوده و امروز میبینند، آزاد وارد میشوند و هر کسی را که میخواهند رأی میدهند و هیچ کس به آنها تحمیل نمیکند. شما یک مقدار از زنها صحبت میکنید، امسال در انتخابات 70 تا 80 نفر زن تحصیل کرده بود که آمدند و با آراء زیادی وارد مجلس شدند، همه این چیزهایی که شما با آن مردم ایران را دلسرد میکنید، با همه وجودمان لمس میکنیم که شما دروغ میگویید بیجهت نیست که مردم 19 میلیون، 65 درصد مردم در انتخابات شرکت کردهاند، گفتید: دلسردند، نمیآیند، خلوت بوده، مردم گفتهاند چرا برویم، خیلی تبلیغ کردید ولی دیدید، این قدر آمدند. در کدام کشورها این حد میآیند و آن هم این قدر آزاد، در صورتی که انتخابات آمریکا که آزاد است در آنجا غیر از دو حزب دیگر هیچ وقت کسی برنده شده و اصلا" سیستم انتخاباتی شما به گونهای است که یا باید این حزب ببرد و یا آن حزب این گونه نیست منفردینی که در این انتخابات رأی آوردند، خیلی بیشتر از کسانی بودند که لیستها آنها را معرّفی میکردند. در همین انتخابات تهران از لیستها میبینیم که عدّه زیادی، دهها نفر از افراد، صد هزار، پنجاه هزار، هشتاد هزار رأی دادند، یعنی مردم آمدند و اینها را شناختهاند و به آنها رأی دادهاند. امنیّتی که در این انتخابات بود، علیرغم این همه فتنهگری که شما داشتید در کجای دنیا این قدر امنیّت بود. معمولا" در انتخابات دنیا مردم کشته میشوند، غارت میشوند، خیلی مسائل پیش میآید، این حرفها نیست که شما بیخود چهرهای این طوری درست میکنید، برای اینکه مردم آگاهند، مسلمانند، متعهدند، وارد هستند و میشناسند و میفهمند، آن تصوّرات شما از چهار سخنرانی بیپایه شعاری در میآید و مطمئنّا" ما برای مرحله دوم باید به خوبی آماده باشیم. من دو سه تذکّر عرض میکنم. همان طوری که رهبر بزرگوارمان تأکید فرمودند، مرحله دوّم انتخابات معمولا" در گذشته خلوت میشده، یعنی مردم یکبار رأی میدادند و شاید خیلی ها رأی ندهند، البتّه رسم این است که همیشه مخالفان ما مرحله دوّم را به عنوان نمونه مطرح میکنند و میگویند: این قدر در انتخابات شرکت کردهاند و مرحله اوّل را فراموش میکنند. من خواهش میکنم آنهایی که علاقهمند به انقلاب هستند، آنهایی که علاقهمند به کشورشان هستند، آنجایی که مرحله دوّم است، بروند و رأی بدهند. دّقت کنید اینکه بروید و به یک نفر رأی دهید این انجام وظیفه نمیشود، به هر حال این سرنوشت شماست، شما باید به خدا جواب دهید که اگر رأی میدادید آن کسی که صالحتر تشخیص میدادید او به مجلس میرفت هرکسی که هست. بروید مطالعه کنید و بپرسید و تحقیق کنید از این عدّهای که ماندهاند، به آنهایی که قبول دارید رأی دهید، برای اینکه صندوقها خلوت نشود که دشمنان به رخ شما بکشند. گرچه ما این سند حضور مردم در صحنه را داریم ولی کافی نیست، باید دقت و سعی هم کنید بیشتر بشناسید و بیشتر رأی بدهید، این کار خوبی نیست که آدم بگوید وظیفهاش را سبک بگیرد و بگوید حال ما که رفتیم و 5 نفر را نوشتیم. این نباشد هر قدر میتوانید بیشتر بنویسید و دّقت کنید. من از کاندیداها خواهش میکنم، ملاحظات اخلاقی، انقلابی، اسلامی، ملّی را فراموش نکنند، بعدا" پشیمان میشوند. ممکن است الان کسی عصبانی باشد و رأی نیاورده و حال ممکن است فکر کند که به او ستمی شده و یا تبلیغ ناروایی شده، ممکن است بعضی از اتفاقات سوء باشد ولی در مجموع بنده به عنوان مجری نگاه میکنم هر کجا شکایتی به من رسیده رفتهام و رسیدگی کردهام. میبینم که واقعاً انتخابات نسبت به همه انتخابات گذشتهمان در کل حدّ نصاب بالایی از سلامت را دارد. وزارت کشور، شورای نگهبان و ناظرها هم زحمت کشیدهاند، کاندیداها محیط انتخابات را گرم کردند با تبلیغات و هزینههایی که برایشان گران تمام میشود، من خواهش میکنم و به عنوان یک کسی که انشاءاللّه قبول داشته باشید، بعد دیگر این جور نباشد که آدم وقتی که پذیرفته نشد و یا مردم رأی ندادند و یا اشکالی پیش آمد. بعد دیگر همیشه کشور و انقلاب و انتخابات را زیر سئوال ببرد، چون این سود دیگری ندارد، اگر هم احساس ظلم میکنید به هر حال طبق وظیفهتان به مراجع مربوطه شکایت کنید. اگر رسیدند و جبران شد بهتر و اگر نشد آنها پیش خدا مسؤولند و باید جواب بدهند. روی هم رفته فکر میکنم که انشاءاللّه با این انتخابات بعد کسانی که در صحنه بودند و رأی نیاوردند قطعا" باید آماده باشند که جای دیگری خدمت کنند، به هر حال میدان خدمت خیلی وسیع است یک جای آن مجلس است، صحنه دولت خیلی وسیعتر است، بخش خصوصی خیلی وسیعتر است، کارهای اجرایی، خدماتی، کار خیلی فراوان است، ما از این نیروهای حزباللّهی مخلص هر چه داشته باشیم، میدان خدمت برای آنها هست و البتّه خود آنها این چیزها را میدانند و انشاءاللّه همه با هم بتوانیم در مقابل این دسیسه های شومی که ما را احاطه کرده و شرایط ناگواری را میخواهند فراهم کنند، بتوانیم مقابله کنیم و کشتی انقلاب را انشاءاللّه به ساحل برسانیم. أَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ/ بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم/ »قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَدٌ/ اَللَّهُ الصَمَدٌ/ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یوُلَدْ/ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَد«.