خطبه ها
  • صفحه اصلی
  • خطبه ها
  • نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

پناهنده شدن یک هواپیما و هلی کوپتر افغانی به ایران

  • دانشگاه تهران
  • جمعه ۲۸ فروردین ۱۳۷۱

    خطبه اوّل  بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم اَلْحَمْدُلِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ، وَالصَّلوةُ وَالسَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَالِهِ الْأَ ئِمَّةِ الْمَعْصوُمینَ. أَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ، "اِنَّ اللَّه یأمر بالعدلَ وَ اْلاِحسانَ"،  عِبادَاللَّه اُوْصیکُمْ بتَقْوَیَ اللَّه وَ اَتَّباعُ اَمْرَهُ وَ نَهْیِ".  امّت عزیز و انقلابی را به تقوای الهی و انجام وظایف و فرایض اسلامی و دینی دعوت می‏کنم. توجّه حضّار محترم را به بحث جلب می‏کنم، از روزهای اوایل شروع مسؤولیّت امامت جمعه در اینجا و ایراد خطبه، بحث اصلی من در خطبه‏های اوّل در مورد "عدالت اجتماعی" بود.  همان اوایل توضیح دادم که بحث عدالت اجتماعی چند شعبه و فصل دارد و برخی از فصولش تا امروز گفته شده است. بحث در "عدالت اجتماعی" از لحاظ فقر و غنا و جنگ سرمایه‏دار و فقیر و بحث "عدالت اجتماعی" از لحاظ نژاد و رفع تبعیض از نژاد سیاه در مقابل امتیازاتی که برای نژاد سفید در جهان وجود دارد و همان جا مسأله برده‏داری که از ریشه‏های تبعیض نژادی است مورد بحث قرار گرفت.  در بین بحثها پرانتزی باز شد که تعادل بود و فصلی مورد بحث قرار گرفت درباره اینکه "اسلام دین زندگی است". این پرانتز تا پایان سال گذشته ادامه داشت و از امروز آن پرانتز بحث بسته می‏شود و ما وارد همان بحث "عدالت اجتماعی" می‏شویم و یک فصل جدیدی با عنوان "عدالت اجتماعی در رابطه با حکومت و مردم" گشوده می‏شود.  این فصل بحثها و مطالب قابل توجّهی و مخصوصا" برای زمان ما که در عصرهای جدید برای اوّلین بار حکومت با الگوی اسلامی در ایران تشکیل شده است - دارد. بنابراین، این بحث هم از لحاظ  فکری و هم از لحاظ عملی برای ملّت ما جالب است و توجّه مسؤولان حکومتی به وظایفشان و توجّه مردم به وظایف خودشان در قبال حکومت و عدالتی که حکومت اسلامی عهده‏دار انجام آن خواهد بود. این بحث در چند فصل خواهد بود[t1] که ان‏شاءاللّه ما در خطبه‏های آینده بتدریج همه ابعاد این بحث را عرض خواهیم کرد. البتّه امروز این خطبه را سعی می‏کنم کوتاه بطور عرض کنم، زیرا حدس می‏زنم خطبه دوّم مطالب طولانی دارد. که از اختصاری که در خطبه اوّل خواهیم داشت، برای تبیین بیشتر مطالب در خطبه دوّم استفاده می‏کنیم. در مورد "عدالت اجتماعی" در بحث حکومت و در رابطه مردم با حکّام، قبلا" مقدّمه‏ای عرض می‏کنم و بحث رفته رفته به عدالت می‏رسد. اوّلین بحثی را که مطرح است این است که اصلا" در میان جوامع بشری حکومت لازم است یا خیر که البتّه این بحث امروز طولانی نخواهد بود. چون خیلی نیاز به استدلال و بحث ندارد و فقط مبانی و نکات مهم را عرض می‏کنیم. شاید از مطالب مورد اتّفاق ما در دنیای بشریّت همین باشد که جوامع اسلامی و انسانی نیاز به حکومت دارند و جامعه بدون حکومت نمی‏شود، ضرورت مدیریّت و اداره امور کشور و جامعه در هر اجتماع بشری. این هم عقلی و هم تجربی و هم شرعی، از هر راهی که ما وارد شویم، مطلب روشن است و حتّی در حیوانات هم آنهایی که اجتماعی زندگی می‏کنند، آنجا هم حکومت و مدیریّت است. مثل زندگی زنبوران عسل یا موریانه و امثال آن که هر جا گروهی از موجودات ذی حیات با اراده و با سرنوشتی مشترک که بخواهند با هم زندگی کنند، قطعا" باید برای خودشان یک مدیریّت و حاکمیّتی داشته باشند و مقرراتی که روابط، حدود وظایف و اختیارات را تعیین کند و دستگاهی هم باشد که اینها را اداره کند و مقررات را اجرا کند.  از لحاظ عقلی خیلی احتیاج به بحث ندارد و هر کسی می‏تواند در هر اجتماع کوچکی این مسأله را بفهمد و تجربه هم همین را نشان داده است. ما جامعه و اجتماع بدون حکومت اصلا" در تاریخ بشریّت نداریم. آنهایی هم که ادّعا کردند، ادّعاهای کم رنگ و غیرقابل توجّهی است.  ما دو سه نظر در بحثهای اجتماعی می‏بینیم که احیانا" مدّعی می‏شوند که حکومت ضرورت ندارد. مثلا" یکی از کسانی که این حرف را زده است، مارکسیستها هستند. در مکتب مارکس پیش‏بینی می‏شود، آن روزی که بشریّت رشد کند و اشتراکیّت کامل در دنیا حاکم شود و همه مردم در همه چیز شریک باشند. که بهشت موعود مارکسیست در تصوّرات اوّلیه بوده، می‏گفتند: آن روز دیگر بشر احتیاج به حکومت ندارد. امّا چون اصل ایده مارکسیست شکست خورد. حتّی در مرحله حکومت صد در صد متمرکز و دیکتاتوری کامل دوران کارگری شکست خوردند، بنابراین دیگر بحث کردن دراین تز که آیا این چقدر صحیح است یا نه خیلی زمینه‏ای ندارد. قبلا" هم چنین تصوّری بود. یکی از قدمای صحابه ما به نام »ابو بکراصم« چنین حرفی را زده، وقتی بحث بود که آیا شرعا" و عقلا" حکومت یک ضرورت است. او گفت: "اگر یک روزی مردم همه صالح شده و انسانها همه مقیّد به آداب، رسوم و اخلاق و فضیلت شوند، آن روز دیگر آقای بالا سر لازم نیست و خود مردم وظایف خودشان را انجام می‏دهند که این هم نزدیک به محال است. این هم محال است." یکی از گروههای دیگر که منکر ضرورت حکومت بودند و حکومت را یک نوع شرک در یک مقطعی از تاریخ خود معرّفی کرده‏اند، خوارج هستند. خوارج نهروان که در بین ما مشهور هستند، به خاطر مسائلی که داشتند، اینها هم حرفی را در مقطعی از تاریخ خودشان زدند و از حرف خودشان برگشتند که علی‏بن‏ابیطالب (ع) مباحثه‏ای هم با اینها دارند.  در جریان جنگ صفیّن که جنگ طول کشید و طرفین خسته شدند و با حیله‏ای که از طرف لشکر معاویه شد و قرآنها را سرنیزه کردند و دعوت به حکمیّت قرآن کردند و بعد از دو طرف »حَکَمْ« تعیین شدند و بعد حکومت را قضاوت کردند. عدّه‏ای از اصحاب حضرت علی (ع) نگران شدند و علیه حضرت علی (ع) طغیان کردند و گفتند "چرا شما این قضاوت را پذیرفتید و چرا شما در حقانیّت خود شک کردید."  اینها یک شعاری مطرح کردند. به نام »لا حُکَمَ اِلاَّللّه« این شعار ابتدایش همین بود. می‏خواستند بگویند، این قضاوت را قبول نداریم و اصلا" ما نباید مسأله را به حکمیّت می‏گذاشتیم. ولی اینها کم کم تبدیل به حزب و جریان شدند و این شعارشان تبدیل به نفی حکومت به طور کلّی شد و می‏گفتند. "حکومت یعنی چه؟ حکومت شرک است و شریک شدن در کار خدا است. اصلا" حکمیّت و حاکمیّت متعلّق به خدا است و هرکس بخواهد این حاکمیّت خدا در بین مردم را اجرا کند، خودش را شریک خدا کرده است" و شعارشان این شد که گفتیم که خیلی هم حضرت علی(ع) را با این شعار اذّیت می‏کردند. زمانی می‏آمدند پشت سر حضرت علی (ع) در صف نماز جماعت می‏ایستادند و این شعار را به نحوی می‏خواندند و آیات قرآنی را می‏خواندند که دائما" اهانت آمیز بود و جهت هم روشن بود که به حضرت علی (ع) می‏گویند، گاهی به طور مکرّر اتّفاق می‏افتاد چندین بار به محض اینکه علی‏ابن‏ابیطالب قرائت می‏فرمودند او هم با صدای بلند از پشت سر علی‏ابن‏ابیطالب می‏خواند و تا این اندازه به صورت موذیانه برخورد می‏کردند که یکی از خطبه‏های حضرت علی (ع) در نهج‏البلاغه همین است و اینها را جواب می‏دهد. من آن عبارت را برای شما می‏خوانم. چند جمله آن را نوشته‏ایم. علی‏بن‏ابیطالب می‏فرمایند: "بله اینها این چنین شعار می‏دهند، امّا دارند مغالطه می‏کنند."  اِنَّهُمْ یَقُولُونْ لا اِمْرَهْ. در اصل مسأله که می‏گفتند: لاحُکْمَ اِلاْ للَّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشرَکُونْ حضرت فرمودند:  اِنَّها کَلِمَةُ حَقِّ یُرادها باطِلْ. اصل جمله صحیح است. واقعا" چیزی جز حاکمیّت خدا در جهان نیست. ولی اینها هدف دیگری دارند.  یک هدف باطلی را دنبال می‏کنند. ولی اینها می‏گویند: لاِ اِمْرَةِ اِلاَّللَّه حکومت نیست - یعنی امارت و ریاست نیست، اداره مملکت امیر و رئیس نمی‏خواهد و این حرف باطلی است. بعد خود علی (ع) توضیح می‏دهند و می‏فرمایند:  وَ اِنَّهُ لا بُدَّلِلْناس مِنْ اَمیرٍ. "مردم احتیاج به مسؤول اجرایی دارند." حالا آن امیر خوب و عادل است. یا فاسد و فاجر است. حتّی اگر امیر عادل هم بود جامعه بدون مدیر و مسؤول نمی‏تواند باشد. فتنه و آشوبی که از بی‏مدیریّتی در جامعه پیدا می‏شود. خیلی آثار بدتری از حاکمیّت یک امیر فاجر در جامعه دارد. حضرت می‏فرمایند: لابُدَّ لِلْناس مِنْ اَمیرٍ بَرَّاً اَوْ فاجِر در دولت یک چنین امیری، هم مؤمن کار می‏کند و هم فاجر استفاده می‏کند و خداوند اهدافی که دارد و تنظیمی که برای اداره بشریّت دارد، از همین طریق اجرا می‏کند. اموال عمومی و مالیاتها جمع می‏شود و دفاع می‏شود از جامعه و راهها امن می‏شود. و در مواردی که ضعیف و قوی با هم به منازعه می‏پردازند دخالت می‏شود و حق ضعیف از قوی گرفته می‏شود. آدمهای خوب در چنین محیطی می‏توانند بهره‏گیری کنند. این آثاری است که از یک حکومت انتظارش می‏رود. حتّی اگر حکومت شخص فاسقی باشد. حضرت علی (ع) به آنها می‏فرمایند: شما این که می‏گویید »لاحُکْمَ اِلاّ للَّهِ« مغالطه می‏کنید که می‏گویید، در جامعه حکومت لازم نیست.  یک اختلافی بین علمای بصره و بغداد بود که به صورت دو مکتب در تاریخ کلام ما است.  بصریون می‏گفتند: "بله حکومت ضروریست، امّا این یک حکم مخصوص عقلی است. یعنی عقل حکم می‏کند و این هم تکلیف مردم است. باید حکومتی برای خودشان انتخاب کنند. این جنبه شرعی ندارد".  علمای بغداد و همچنین مکتب شیعه و امامیّه می‏گفتند: "هم عقلی و هم شرعی است." عقلی است که دو طرف قبول دارند و شرعی است چون تکلیف است و شرع این را آورده است. شیعه چیزی اضافه دارد که دیگران ندارند. شیعه حتّی جعل حکومت را من باب لطف بر خداوند واجب می‏کند. کلامیّون شیعه می‏گویند: "لطف الهی برای هدایت و حسن اداره مردم همان طور که خداوند رزق می‏دهد به ما باید حکومت را تشریح می‏کرده که تشریح کرده است." ادلّه شرعی هم که به اندازه کافی ما داریم از اوّل خلقت این طور بوده انبیاء هر جا آمدند با خودشان حکومت هم داشتند. قرآن می‏فرماید: "ما هر پیغمبری را که فرستادیم دیگران وظیفه داشتند که از آنها اطاعت کنند." معنی همین حکومت است.  حضرت آدم که اوّلین بشر روی زمین است پیغمبر هم بوده و واجب الاطاعه است. در مقاطع بعد حضرت ابراهیم است که خداوند می‏فرماید: "ما تو را امام مردم قرار دادیم." اِنّی جاعِکَ لِلْناس اِماما. بعد از او دوران حضرت داود است. خداوند می‏فرماید:  یا داود اِنَّا جَعَلْناکَ خَلیفَةً فیِ الاْرَضِ فآحَکُم بَیْنَ الناس بآلْحَقِّ. "ما تو را خلیفه خود در زمین قرار داده‏ایم و واجب الاطاعه هستی." در مورد پیامبر ما خداوند می‏فرمایند: اَلنَّبیُّ اُوْلَی بآلْمُؤمِنْیِنَ مِنْ أَنْفُسهِمْ. یا می‏فرماید: یا أَیُّهَا الَّذینَ اْمَنُوْا أَطِیعُو اْ اللَّه وَ أَطِیعُواْ الَرَّسُولَ وَ أُوْلِی الاَمْرِمْنِکُمْ. می‏بینید که در همه دوران نبوت، مسأله حکومت و مدیریّت کشور به عنوان یک اصل غیرقابل اجتناب و یک ضرورت قطعی مطرح است. پس حالا استدلالهای عقلی که معمولا" در کتابها است به طور مثال یکی از استدلالها این است که همه انسانها به گونه‏ای آفریده شدند که به طور فطری زیاده طلب هستند و هر چه داشته باشند، سیر نمی‏شوند و باز هم به حقوق و امکانات دیگران توجّه دارند و البتّه این یک واقعیّت است.  برای اینکه این تمایلات بی‏انتها به درگیریها و نزاعها و خصومتها و خونریزیها تبدیل نشود، مقرراتی لازم است که بین آنها حدّی تعیین کند و کسی لازم است که این حدود را نظارت و اجرا نماید و جلوی تجاوز از مقررات را بگیرد و روی هم رفته ما شبهه‏ای نداشته باشیم، در اینکه از لحاظ عقلی و دینی، اسلامی و همه ادیان گذشته، تمام مقررات آسمانی وجود امارت، مدیریّت و مسؤولیّت اداره کشور به عنوان یک اصل قطعی است که از آسمان آمده است و از زمین هم انسانها - آنهایی که اهل دین هم نبودند، خودشان به این نتیجه رسیدند.  بحث را به مراحل بعدی ببریم که هدف این حکومتها چیست؟ چرا این حکومتها به وجود می‏آیند؟ و حالا که به وجود آمدند، باید چگونه آدمهایی باشند؟ و این آدمها با مردمی که حاکم نیستند، چگونه باید برخورد کنند و آن هدف اصلی که به خاطر آن حکومت در ادیان الهی و مکاتب بشری ترسیم و تحکیم شده است، چگونه باید به دست آید و عدل و قسط در این مجموعه مدیریّت چه نقشی دارد. آن هدف اوّلی من در بحث، این جمله آخری است. البتّه همه آنها هم مهم است. ولی چون الان در بحث خطبه های من نیست، خیلی از آنها سریع عبور می‏کنم و در بحث به اینجا برسم که وظیفه اقامه عدل اجتماعی چه نقش، سهم، موقعیّتی و مقامی در پرونده حکومتی اسلام دارد و چه راههایی وجود دارد که این وظیفه انجام نشود و باید چه برنامه‏هایی را در نظر بگیریم که این وظیفه بخوبی اجرا شود که ان‏شاءاللّه در خطبه‏های بعد کم‏کم وارد این بحث می‏شوم و امیدوارم بتوانیم از این راه، ملّت و دولتمردان را به وظایفی که دارند، آگاه کنیم. اَعُوُذُ باللَّهِ منَ الشَّیطانِ الرَّجیم/ بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم/ اِنَّا اَعْطَیناکَ الکَوْثُر/ فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَر/ اِنَّ شانِئکَ هُوَالْاَبتَرُ.     خطبه دوّم  بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم اَلْحَمْدُ ِللَّهِ رَبِّ اْلعالَمینَ، وَالصّلوةُ وَ السَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلی عَلِیٍّ أَمیرِاْلمُؤْمنینَ وَ عَلی الصِّدّیقة الطّاهِرة وَ عَلی سبْطَیِ الَّرّحْمَةِ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ موُسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَعَلِیِّ بْنِ مُوسی وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ وَ ألْخَلَفِ اْلهادی اْلمهْدیّ (عج).  روز ارتش جمهوری اسلامی ایران را به عموم ملّت و نیروهای مسلّح و برادران ارتشی تبریک می‏گوییم و امیدواریم که بتوانیم در آینده آنچه را که مقتضای شکر نعمت است، در مقابل فداکاریها و جهادهایی که نیروهای مسلّح در دوران گذشته داشتند و در آینده همیشه انتظار داریم که جان برکف در میدان دفاع از انقلاب و کشور و اسلام حاضر باشند، بتوانیم از عهده آن برآییم و خداوند را شکر کرده و سپاسگزاریم که ما را از این نعمت بسیار با ارزش در دنیای امروز که نیروهای مسلّح قابل اعتماد و فداکار، قانع و صبوری را در اختیار انقلاب قرار داده و ان‏شاءاللّه خود نیروهای مسلّح هم از این موقعیّت که حافظ قرآن، اسلام، انقلاب و مردم و حق و حقیقت هستند در زیر این آسمان کبود و روی این کره خاکی، تنها ارتشی هستند که از قرآن و اسلام به عنوان وظیفه اوّلی دفاع می‏کنند، شکرگزار باشند. بحث روز من در مورد انتخابات است که یک مرحله آن را گذراندیم و مرحله دوّم آن را در پیش داریم. به نظر من این خطبه، جزء خطبه‏های مهمّ من در تاریخ خطبه ها باشد. چون هم تحلیلی است، در گوشه‏ای از مسائل انتخابات و هم پیشنهادهایی برآینده است که امیدوارم ملّت عزیزمان با حوصله و دّقت این بحث را دنبال کنند و قسمتی از حرفهای مرا که می‏پسندند و قبول دارند، عمل کنند. اوّلا" باید عرض کنم که واقعا" علی‏رغم آن همه شیطنتی که از داخل و خارج داشتیم، انتخابات بسیار بسیار خوب برگزار شد و گر چه ما مطالبی از این سو و آن سو خواهیم شنید که انتخابات را زیر سؤال ببرند. امّا ما که از مجموع انتخابات مطّلع هستیم، همان طور که رهبر معظّم انقلاب در پیام دیروز (روز پنجشنبه) فرمودند، انصافا" جزء انتخابات بسیار موفق جمهوری اسلامی بوده است که گوشه‏هایی از آن را از هر جهت عرض می‏کنم.  ثانیا" این انتخابات درسهای بسیار مفید و جدّی به ما داده که باید از آنها پند بیاموزیم و قبل از هر چیز توجّه‏ها باید به هوشیاری، آگاهی، فداکاری و صلابت این مردم جلب شود که توانستند با این آگاهی و ذکاوت ایمانی خودشان در مقابل امواج فتنه تبلیغاتی که امّت ما را در این چند ماه اخیر محاصره کرده بود، این طور سرفراز بیرون آید که واقعا" بیش از حد توقع ناظران معمولی است. البتّه برای ما که مردم را می‏شناسیم، این صحنه‏ها، آن قدر تکرار شده که وضع از قبل برای ما قابل تشخیص است.  2 - 3 ماه قبل حضور شما مردم را در راهپیمایی 22 بهمن داشتیم که آن هم علی‏رغم آن همه نغمه‏های دلسرد کننده، همین حالت را داشت، ولی این چون با برگ رأی و از این قبیل همراه است، شکل دیگری دارد.  در پیام مقام معظّم رهبری، نکته‏های مهمّی مطرح شده بود که من بخشی از آنها را ضمن بحثم توضیح می‏دهم و ان‏شاءاللّه با این توضیحاتی که می‏دهم، حرفهای رهبری هم بیشتر برای مردم ما روشن و آشکار شود.  آنچه که می‏فهمم، دشمنان انقلاب و بخصوص استکبار غرب و امپریالیسم خبری غرب در دو نقطه متمرکز شدند و ان‏شاءاللّه در هر دو نقطه شکست خواهند خورد.  در نقطه اوّلی تا اینجا شکست خورده‏اند و در نقطه دوّمی که جدید است و به تازگی روی آن کار می‏کنند. البتّه همان راه قبلی آنها است، منتها این روزها خوراک پیدا کردند و الان روی آن حسابی کار می‏کنند. شما مردم توانستید در میدان اوّل، آنها را شکست دهید و باید آماده شوید که در میدان دوّم که خطرناک‏تر است، آنها را شکست دهید.  اینها قبل از انتخابات همه همّت خود را بسیج کرده بودند، برای اینکه مردم را دلسرد کنند و انتخابات را خلوت نمایند. اگر یک محققی دنبال این برود و حرفهای اینها را از چند ماه قبل از برگزاری انتخابات تا امروز جمع‏آوری و جمع‏بندی کند، خیلی خوب می‏تواند در کلمات آنها، این را نشان دهد که هدف اصلی و مهمّ آنها این بوده است که وضع به گونه‏ای در ایران پیش آید که مردم در انتخابات شرکت نکنند و بعد از این مسأله استفاده کرده و بگویند که بین حکومت و مردم، بین نظام و مردم و بین اسلام و مردم فاصله افتاده است و پشتوانه اصلی انقلاب از دست رفته است و بنابراین انقلاب آسیب‏پذیر است.  واقعا" اگر یک روزی چنین چیزی اتّفاق بیافتد، این خطر همیشه وجود دارد. یعنی تنها راهی که ممکن است انقلاب اسلامی را شکست دهد، این است که مردم را از انقلاب جدا کنند، چون این انقلاب از اوّل، با مردم به وجود آمده و با قدرت مردم دفاع کرده و با قدرت مردم ادامه راه می‏دهد و همه توطئه‏ها و دشمنیها و کینه توزیهایی که نسبت به انقلاب می‏شود - با حضور مردم دفع می‏شود.  این، هدف گذشته دشمنان انقلاب بوده و فراموش نخواهد شد و هر روز هر مقطعی که پیش آید، تکرار می‏شود. حال خواهیم گفت که اینها از کجا می‏توانستند تغذیه شوند. کار دوّمشان که از الان شروع شده است، این است بگویند، مردم راه امام را فراموش کردند و از افکار امام فاصله گرفتند. خطّ امام در ایران رد شده و مردم به طورکلّی بجای انقلاب و اسلام دنبال زندگی رفته‏اند. این هم کار دوّم دشمنان است که از همان لحظه‏های اوّلی که دیدند مردم در صحنه هستند، این نغمه را شروع کردند. حالا در اظهارات آنها می‏توان دید. می‏بینیم که حسابی روی این مسأله برنامه ریزی شده است و متأسّفانه برای هر دو شرارت خود از مسائل داخلی تغذیه می‏شوند که من این مورد را اندکی توضیح می‏دهم، برای اینکه برای آینده حرف دارم و می‏خواهم بگویم که چکار کنیم که به دشمنانمان این میدان را ندهیم.  آنهایی که دلشان برای انقلاب می‏سوزد و آنهایی که نمی‏خواهند انقلاب، آسیب ببیند. آنهایی که حاضرند بچّه‏ها و خودشان را برای انقلاب بدهند و از همه چیز خود برای انقلاب بگذرند. قطعا" آنها راضی نخواهند بود که به این آسانی وسیله اغراض دشمنان انقلاب شوند. در شیطنت اوّل، مراد مورد استفاده و خوراک تبلیغاتی آنها این بود که به کمبودها و مشکلات زندگی مردم تکیه کنند و دلسردی مردم را از این ناحیه به دست آورند و متأسّفانه در داخل کشور به اندازه کافی اظهارات در یکی دو سال اخیر و مخصوصا" در این پنج شش ماه آخری، ما از دوستان خود انقلاب داشتیم که این برای آنها سند شود. یعنی هر روز در روزنامه‏ها، تریبونها و اظهارات به اندازه‏ای که آنها لازم داشتند، خوراک بود که آنها این خوراک را بگیرند و به خورد مردم بدهند. تبلیغات انتخابات هم مقدار اشکال داشت. بعضیها فکر می‏کردند که با انگشت گذاشتن روی کمبودها و مشکلات زندگی، دل مردم را به دست می‏آورند و این به یک حربه انتخاباتی مبدّل شده بود. خوب الحمدللّه فهمیدیم که این اشتباه است. یعنی مردم از این راضی نیستند. معلوم شد که خود مردم می‏فهمند و مطّلع هستند که چه در اطرافشان می‏گذرد و شعارهای توخالی هم که طرحی نیز به همراه ندارد و راه علاجی هم ندارد و فقط بزرگ جلوه دادن مشکلات است و سخنرانی کردن، شعار دادن و اغراق گویی و چند برابر کردن مسائل است، مردم به این نحو تبلیغات جواب ندادند. خود شما در سراسر کشور می‏توانید این را بفهمید و دیگر نیازی به باز کردن این حرف نیست. این زمینه اصلی استفاده دشمن از داخل کشور بود که مردم را با تریبونهایی دلسرد کند. دشمن در مرحله دوّم، مجدّدا" از اظهارات داخلی استفاده می‏کند و این هم متأسّفانه از اشتباهات تبلیغاتی داخلی است که بعضیها برای اینکه خودشان را بیشتر مطرح کرده و دل مردم را به طرف خود جذب کنند، حرفهای نادرستی از قبیل "حزب اللّه غریب شده"، "حزب اللّه را طرد می‏کنند"، "خطّ امام را غریب کردند"، "خط امام چیست"؟ و "یاران امام چگونه شدند"، "حرفهای امام فراموش شده"، "به حرفهای امام توجّه نمی‏شود" و.... را که بارها و بارها شنیده‏اید و مرتّب می‏گویند.  این همانی است که حالا غربیها از آن استفاده می‏کنند. چون عدّه‏ای این حرفها را زدند که مردم به حرفهای آنها گوش ندادند، حالا غربیها از آنها استفاده کرده و می‏گویند که ایرانیها حرفهای امام را فراموش کردند؛ این نتیجه‏گیری غلطی است که غربیها می‏کنند. ولی ما هستیم که به آنها خوراک می‏دهیم. وقتی که آدم معروف و متشخّصی این حرفها را می‏زند، همه دشمنان ما، در خارج این حرفها را بزرگ می‏کنند و می‏گویند که "حزب اللّه دیگر در ایران وجود ندارد و خط امام در ایران وجود ندارد". خوب، این چه نفعی می‏تواند برای ما داشته باشد. من به عنوان یک تبلیغ‏گر اگر موفق شوم که به این راحتی به خورد مردم خودمان بدهم، این چه نفعی می‏تواند داشته باشد. دشمنان ما این را صد بار بزرگ می‏کنند. هوشیاری ما اینجاست که به گونه‏ای برخورد کنیم که به دشمنان انقلاب این مقدار خوراک تبلیغاتی ندهیم - آن هم بر خلاف، هر دو است. مردم ما این جواب را دادند، ولی به هر حال عدّه زیادی هم از این بچّه ها و نوجوانان آدمهای ناآگاه هستند و بعضیها هستند که در این موارد به رسانه‏های خارجی توجّه می‏کنند و منحرف می‏شوند و در نهایت این انحراف آثار دیگری پیدا می‏کند. ما نه تنها نباید دشمن شادکن شویم، بلکه باید »دوست شاد کن« باشیم. یعنی به فکر این باشیم که دل مردم را محکم کنیم.  حالا بحث این است که چیزی نگوییم؟ نه، من این را نمی‏گویم. ممکن است عدّه‏ای بگویند که آیا مشکلات در کشور هست یا خیر؟ ما می‏گوییم، بله هست. ممکن است که بگویند مشکلاتی که هست باید مطرح گردد. آنهایی که راه علاج دارد باید واقعا" بازگو کنیم، تا مسأله حل شود و نباید بر روی آن سرپوش بگذاریم، چرا که خود مردم با همه وجودشان مشکلات را لمس می‏کنند و ما هم که نگوییم خود مردم می‏فهمند. امّا مسأله این است که درست بگوییم، همان مقداری که هست بگوییم و در کنار آن، کارهای خوبی که اتّفاق افتاده را بگوییم. اگر این کار را کردیم نه مردم را بدبین کرده‏ایم و حرفمان را هم مردم می‏پذیرند. اگر راه حل دارد، راه حل را هم بگوییم و اگر راه حل ندارد این را هم بگوییم و بگوییم بله ما این مشکل را داریم. اکنون هم نمی‏توانیم حل کنیم، یا اگر راه‏حلّی دارد، آن را هم مطرح کنیم و آن را هم مردم می‏پسندند و اگر دیدند متصدّیان به راه‏حلهای درست توجّه نمی‏کنند. آن موقع مردم خودشان در آراءشان و در برخوردشان مسائل را حل می‏کنند و اگر این شیوه اعمال گردد، بهترین شیوه‏ای است که هم دارای انتقاد است و هم دارای راهنمایی و هم مسؤولان اجرایی و قانون‏گذاری کشور هم توجّه می‏کنند که باید ضعفها را برطرف کرد و هم مردم آگاه می‏شوند و متأسّفانه الان مخصوصا" این یکسال اخیر در مقدّمات انتخابات وضع این طور نبود.  من نمونه‏هایی برایتان عرض می‏کنم. مثلا" همین مسأله گرانی، آقایانی که گرانی را مطرح می‏کنند، اگر برای علاج مشکل گرانی است. این طور نباید مطرح شود و اگر برای بهره گیری تبلیغاتی از طرح گرانی است، ضررش همین است که من عرض کردم و ضرر آن هم به مردم می‏رسد و ضرر مضاعف می‏شود.  یک جایی مثلا" جنسی یک مرتبه گران می‏شود، فوری تریبونهای مستقیم کشور آن را بزرگ می‏کنند و همان گوشه را می‏گویند و این مسأله در همه کشور پخش می‏شود و آنهایی هم که در روستاها خبر ندارند آن چیز گران شده می‏گویند که شاید قیمت همین است.  ما یک مسأله‏ای را در این جریانها کشف کردیم که برخی از گران‏فروشان‏افرادی را که دارند وادار کرده‏اند تا دائما" به برنامه » سلام صبح بخیر « تلفن کنند و بالاترین رقم گرانی را بگویند.  مثلا" بگویند: آقا این چه وضعی است؟ ما امروز رفتیم و مرغ را خریدیم - این قدر البتّه خریده و رقم بالا هم خریده، امّا فلان شهری که هنوز خیلی وقت دارد تا خبر آن به آنجا برسد، همان جا به مشتری می‏گوید، چون آخرین قیمت در میدان تجریش این بوده است پس در بوشهر هم باید همین طور باشد و این اصولا" کار گران‏فروشان است و آنها بهترین بلندگویشان ماها هستیم که ارقام را همیشه به صورت اغراق‏آمیز به مردم می‏گوییم. خوب این مسأله قطعا" خدمت نیست و کلّی‏گویی آن شاید این ضررها را نداشته باشد. امّا وقتی که به این منظور گفته نمی‏شود، این آقا این مسأله را به منظور دیگری مطرح می‏کند یا راه حل را نمی‏گوید و اگر راه حل را هم بگوید، مردم آگاه می‏شوند و مسؤولین هم به فکر می‏افتند. بعضی چیزها هست که وضع خاصّی دارد که من حالا در قسمت بعدی بحثم می‏گویم. در کنارش راه‏حل هم گفته شود و حسابی مردم می‏توانند آن را درک کنند. فرض کنید در چند روز اخیر در سال جاری ما چند بار دیدیم.  آدمهایی که می‏توانند حرفشان سند باشد، ارقام اغراق‏آمیزی مطرح می‏کنند که جمهوری اسلامی ایران اکنون این مقدار وام و ارز خارجی گرفته، مثلا" 30 میلیارد ارز خارجی اکنون مصرف کرده است. خوب این مسأله وقتی در دنیا مطرح شود. آنها چهره ما را به عنوان یک چهره بدهکار، بدبخت و ورشکسته‏ای معرّفی می‏کنند، ارزش اسناد بانکی ما پایین می‏آید، ضرر به همه کشور می‏خورد و دروغی را هم به خورد مردم داده‏ایم.  من از بانک مرکزی  خواستم تا بگویند، چرا که این روزها خیلی این حرفها زده می‏شود و جزء کارهای تبلیغاتی بود که می‏گفت؛ وقتی که می‏بینید مثلا" جنس زیاد شده و کارخانه‏ها کار می‏کنند و طرحها راه افتاده می‏خواهند بگویند، الان کاری نشده می‏گویند، خوب آن موقع ما مثلا" هفت میلیارد ارز داشتیم و امسال 30 میلیارد خرج کرده‏ایم. خوب باید این کارها انجام شود، لذا ما پرسیدیم، الان که ارقام رسمی بانک مرکزی وجود دارد. از سال 61 تا سال 67 ما به طور معدّل که یک سال زیاد و یک سال کم بوده، 11 میلیارد و نیم هر ساله ارز مصرف کرده‏ایم.  یک سال مثلا" 16 و یک سال 8 و یک سال رقم 20 بوده است. ولی وقتی تقسیم می‏کنیم، حدود 11/5 میلیارد ارز بوده و در این سه سال یعنی سالهای 68 - 69 و 70 ما به طور معدّل 13 میلیارد و نیم ارز خرج کرده‏ایم. یعنی 2 میلیارد تفاوت، در صورتی که قدرت خرید ارز که پول ما دلار است 30 درصد افت کرده است، یعنی 30 درصد ارزش قدرت خرید نداشته‏ایم. چرا که ما 2 میلیارد اضافه خرج کرده‏ایم، ولی 30 درصد کلّ ارزمان سقوط کرده بود. خوب ما چقدر این حرفها را می‏شنویم، خوب این حرفها چه نفعی برای کشور دارد. غیر از اینکه به دست خارجیها خوراک بدهیم و در معاملات خارجی بر کشور ما فشار وارد آورند. بنابراین حرف زدن، تبلیغ کردن ما اینها را به کسانی که انقلاب را دوست دارند، می‏گوییم یعنی به خودیها می‏گویم و نوعا" کسانی که اکنون در بحثها هستند، همه دوست انقلابند و ما نمی‏توانیم فکر کنیم که در مجلسمان کسی هست که دوست انقلاب نیست و نمی‏توانیم فکر کنیم که میان مسؤولان و شخصیّتهایمان و جریانهای فکری آنها با انقلاب دوست نیستند، خیر ممکن است که آنها با فردی دوست نباشند و یا با طرز فکری دوست نباشند و این طور تیپها می‏توانند پیدا شوند و ما همه باید متعهد باشیم که چیزی بگوییم که دشمنانمان از آن بهره‏گیری نکنند آن هم چیز خلاف نگویم، حتّی مسائل صحیح را هم که می‏خواهیم مطرح کنیم، باید به گونه‏ای مطرح نماییم که قدرت انقلاب را تضعیف نکنیم و دل مردم را سرد نکنیم و مردم را در صحنه نگه‏داریم. البتّه این مسائل به معنای بستن زبانها نیست، تحقیقا" بستن زبانها خیلی ضرر دارد و همدیگر را که می‏خواهیم تخطئه کنیم. از کارهای بد انتخابی است که معمولا" اتّفاق افتاده که نباید باشد. خوب اینها همه نیروهای انقلابند. یکی به درد مجلس می‏خورد و یکی به درد دولت و یکی به درد کار خصوصی می‏خورد و یکی به درد دانشگاه می‏خورد. خوب اینهایی که ما داریم، همه خدمتگزار خوبی هستند و در یک جایی می‏توانند کار کنند. شکستن و از پای درآوردن و بدنام کردن، بی دین جلوه دادن این، ضدّ انقلاب جلوه دادن این، اینها همه گناه است و همه وسیله‏ای برای دشمنان ما می‏شود تا این حرفها را مطرح کنند و مردم را دلسرد نمایند و مردم بگویند که ما با چه کسانی سر و کار داریم. زیرا اگر این حرفها درست باشد که ممکن است 5 نفر و 10 نفر آلوده باشند و ما یک جریانی را آلوده کنیم، خوب این گناه است و این گناهان مثل گناهان فردی اخلاقی نیست. اینها گناه کبیره‏ای است که به بنیان انقلاب و بنیان ملّیّت و بنیان کشور آسیب می‏رساند، بنابراین ما دشمن اصلیمان را بشناسیم که آنها اکنون بر روی چه مسأله‏ای کار می‏کنند. آنها خطّ جدیدشان همین است که بگویند، "چون فلان وفلان رأی نیاوردند پس جمهوری اسلامی ایران از خطّ امام(ره) کناره گرفته است" و چرا این را می‏گویند. برای اینکه در اینجا گفته شده که ما خطّ امامیم، برای اینکه اینجا گفته شده خطّ امام(ره) همین است. خوب اینکه شما می‏دانید درست نیست، یعنی امام(ره) در این دنیا وقتی که می‏خواستند از دنیا بروند خودشان مگر ترسیم نکردند و برنامه‏ریزی نکردند و قانون اساسی را اصلاح نکردند که رهبر فعلی ما حضرت آیت اللّه خامنه‏ای سر کار بیایند؟ واقعا" این کاری که حضرت امام(ره) کردند، آن هم در اواخر عمرشان شبیه آن طرّاحیهایی بود که پیغمبر برای آینده خودشان می‏کردند. خوب خطّ امام(ره) دیگر غیر از این است؟ مردم ما که این قدر فراموشکار نیستند و می‏دانند که در زمان حضرت امام(ره)، ایشان به چه کسی عنایت داشته و به چه کسی بیشتر اعتماد می‏کرده و کارهای مهمّ کشور را به چه کسی واگذار می‏کرده و اینها مسائلی نیست که از دید مردم مخفی باشد.  آدم باید یک طوری نظر کند که » بی. بی. سی « و رادیو آمریکا و اسراییل آن قدر پررو شوند که بیایند و بگویند که ملّت ایران با امام و راحشان وداع کردند. این آرزو را شما غربیها باید به گور ببرید. ما، در کشور خودمان اگر این طور باشیم که وقتی یک کاری را نمی‏پسندیم و آن را متّهم کنیم که غرب گرایی و تسلیم در مقابل غرب و سرسپردگی به غرب است، خوب همین برای روزنامه‏های آمریکایی یا انگلیسی و با فرانسوی کافی است تا مقاله بنویسند.  یک مقاله هم نمی‏شود، بلکه صد مقاله خواهد شد و به همه دنیا هم می‏رود، گر چه آنها خودشان هم باور نمی‏کنند. ولی در دنیا آدمهای فراوانی هستند، از آدمهای خوب که ترجمه همان روزنامه‏ها خوراک آنهاست.  اصولا" یکی از وسائل تبلیغ غربیها این است که به گونه‏ای درآورده‏اند که همه روزنامه‏های دنیا همیشه تحلیلهایشان و مقالات سیاکشان را با توجّه به مقالات مثلا" فلان روزنامه‏های آمریکایی و یا فرانسوی و غیره بنویسند.  شما در روزنامه‏های خودمان که انقلابی هم هستند، می‏بینید که هر روز چند مقاله از اینها چاپ می‏شود. بنابراین اینها به دنیا خوراک می‏دهند و همه روزنامه‏خوانها اینها را می‏خوانند. ما یک چیزی از این تریبون می‏گویم، این فردا یک مقاله می‏شود و پس فردا در تمام دنیا روزنامه خوانها می‏خوانند و می‏گویند، "بله دیگر در ایران به غرب تمایل پیدا شده" و این تفسیر خیلی ظالمانه است و اکنون حرف اینها این است که در ایران برای اینکه راهشان را با غرب باز کنند، تندروها را مردم کنار گذاشته‏اند، چون مردم از زندگی انقلابی خسته شده‏اند و می‏خواهند با غرب زندگی کنند و این حرفها را از کجا درمی آورند، از حرفهای ما درآورده‏اند. چرا که از این بدترش را ما، در اینجا گفته‏ایم و روزنامه هایمان نوشته‏اند و در تریبونهایمان گفته‏ایم و آنها خیلی تعدیلش کرده‏اند و این طوری شده است. خوب چرا این طور بگوییم. اگر نمی‏خواهید بشود، پس چرا این طور باید بگوییم. همان که هست بگوییم و همان مقدار حرف بزنیم و تبلیغات را اسلامی، اخلاقی و واقعی کنیم. چرا که مردم نشان داده‏اند و اینکه حالا من این حرف را می‏زنم و یک ماه پیش نمی‏زدم، برای این است که آن روزها اگر می‏گفتم خیال می‏کردند که این کار، یک کار تبلیغاتی - انتخاباتی است. ولی امروز مردم خودشان فهمیدند.  از رأی مردم ما باید مسأله را بفهمیم که چقدر در داخل کاربرد دارد و چقدر در خارج از کشور، البتّه در داخل هم بدون کاربرد نیست و خدا می‏داند که ممکن است بسیاری از کسانی که رأی ندادند از آدمهایی باشند که با این حرفها دلسرد شدند و گفتند، "چرا باید رأی بدهیم". البتّه من چنین سندی ندارم و قاعدتا" این حرفها در میان مردم بدون تأثیر نیست و ممکن است یک عده جوان را منحرف کرده باشد. در مسائل اقتصادی هم همین طور. ببینید ما یک راه روشنی داریم، راه روشن ما یک برنامه است، برنامه را ما از کجا آورده‏ایم، این برنامه این طوری درست شد. بعد از اینکه جنگ تمام شد، امام(ره) به ریاست جمهوری دستور دادند یعنی رهبر فعلی انقلاب و یک عدّه‏ای را تعیین کردند و گفتند، "شما بنشینید و سیاست آینده کشور را بنویسید،" آنها هم کارشناسان را از مجلس، دولت و سایر جاها جمع کردند و مدّتها کار کردند و برنامه و سیاستها را نوشتند. این سیاستها به برنامه دولت تبدیل شد و پس از تصویب دولت به مجلس رفت و در مجلس، کمیسیون برنامه روی آن کار کرد. بعد مجلس رأی داد و برنامه فعلی شده است، حالا این برنامه برای اجرا آمده است. خوب کسانی هم هستند که این برنامه و سیاست را قبول ندارند، حقّ آنها هم هست که قبول نداشته باشند و این نظری که برای همه حقّ است، بعد آن وقت آدم بیاید و دائما" مسائل اصولی این برنامه را زیر سئوال ببرد و زوایای برنامه را به انحراف از خط امام، انحراف از حزب اللّه و از استقلال متهّم کند.  این حرفها فقط و فقط خاصیّت منحرف کردن چند نفر در خارج و پر رو کردن خارجیها و دشمنان را دارد. ببینید ما باید یک کارهایی را انجام دهیم که این برنامه پنج‏ساله اوّل و دوّم و اهدافی که در برنامه‏ها وجود دارد شامل اینهاست و ما باید تا آخر برنامه دوّم به همه کشورمان گاز بدهیم یا گاز طبیعی و یا گاز مایع، ما باید تا آخر برنامه آن قدر نیرو و انرژی تولید کنیم که خاموشی نداشته و ذخیره هم داشته باشیم، باید تا آخر برنامه آبهای کشور را مهار کنیم و اراضی قابل کشت را احیاء کنیم و از اراضی موجود به‏زراعی کنیم تا گندم، جو، علوفه، گوشت، ماهی و مرغمان را به اندازه کافی در کشور داشته باشیم. در بخش فولاد باید آن قدرتولید کنیم که دیگر از خارج وارد نکنیم، باید آن قدر موادّ صنعتی پتروشیمی را تولید کنیم تا از خارج وارد نکرده، بلکه صادر کنیم و بجای اینکه نفت صادر کنیم، فرآورده‏های گران قیمت صادر کنیم.  ما باید مس، روی، سرب و آلومینیوم به اندازه کافی تولید کنیم، تراکتور، کامیون، ماشین، راه‏آهن، واگن، راه، پل همه اینها در برنامه دیده شده، آن هم با رقم، یعنی گفته‏اند، امسال این مقدار، سال بعد این مقدار و پنج ساله اوّل مشخّص است و برنامه پنج‏ساله دوّم نیز با توجّه به تجربه برنامه اوّل در حال تنظیم شدن می‏باشد و یا مثلا" تلفن این طور، شهرها این مقدار آب، فاضلاب مثلا" این طور و همه اینها تعیین شده است. خوب الان چکار کنیم، شعارییون می‏آیند و یک چیزی را به عنوان گرانی مطرح می‏کنند و در کنار آن نمی‏گویند که خوب برنامه این را می‏خواهد و باید این کار را انجام دهیم و استقلال کشور این را می‏خواهد. واقعا" اگر این دو برنامه اجرا شود، اگر ما دهسال دیگر دور کشورمان دیوار هم بکشیم، می‏توانیم زندگی خود را اداره کنیم، یعنی صنعت ما می‏چرخد، غذایمان را داریم، حمل و نقلمان هست، نیرو و انرژیمان هست و کشور روی پای خود می‏ایستد. این هدف برنامه هست. البتّه می‏توان کارهایی کرد و برخی از اینها را نادیده گرفت و برنامه را اجرا نکرد و برخی از اشکالاتی که اکنون به چشم می‏خورد، اینها را رفع کرد.  من اکنون یک مثال کوچکی برای شما می‏زنم. همین مرغ مثلا" این طوری است که اگر ما یک دلار بدهیم در خارج یک کیلو مرغ به ما می‏دهند. اگر 60 تومان حساب کنید می‏شود 60 تومان. ما می‏توانیم مرغ را با دلار رقابتی وارد کنیم و فراوان به همه مردم هم مرغ کیلویی شصت تومانی بفروشیم و مردم هم راضی خواهند بود و کسی هم شعار نمی‏دهد که گرانی شد. امّا در نتیجه باید همه مرغ‏داریها ببندند، در حالی که یک میلیون نفر از طریق مرغداریها زندگی می‏کنند و در آینده هم باید همیشه مرغ وارد کنیم.  اکنون یک کیلو مرغی که در داخل کشور تولید می‏کنند، از ما 90 سنت نزدیک به یک دلار از ما ارز می‏گیرند و ما به اینها ارز 60 تومانی می‏دهیم و اینها مرغ تولید می‏کنند و به این قیمتی که می‏بینید می‏فروشند، خوب ما ارز به اینها ندهیم و همین را وارد کنیم و بدهیم و به مردم امّا بعد از دوسال دیگر نباید فکر کنیم که دیگر مرغ داریم و باید همیشه مرغ بخریم و اگر در دنیا مرغ یک روز 20 دلار هم شده باید برویم و بخریم و این روش زندگی در کشور ما درست است؟ قطعا" هیچ کس راضی نیست.  اگر همین را به مردم بگوییم و آن کس که شعار می‏دهد، این را هم در کنارش به مردم بگوید و آن آقایی که داد و فریاد می‏کند که نفت را گران کردند. اگر در کنارش بگوید، "بله ما گران کردیم." ولی در ترکیه یک لیتر بنزین 80 سنت است، یعنی نزدیک 120 تومان برای مردم ترک درمی‏آید. شما 5 تومان می‏خرید و ما هر چه می‏فرستیم در ارومیه و تبریز و غیره قاچاقچیها حلب، حلب آن را به ترکیه می‏برند، برای اینکه این قدر تفاوت قیمت دارد.  گازوئیلی که اینجا شما در شوفاژ و یا اتومبیلتان می‏ریزید و لیتری یک تومان از ما می‏خرید، در ترکیه 70 سنت و نزدیک به صد تومان است. در دوبی که مرکز نفت است، لنج‏دارها بنزین ما را به آنجا می‏برند و می‏فروشند و تبدیل به ارز می‏کنند و برمی‏گردند، چون در آنجا گرانتر است. بنابراین اگر وقتی صحبت از گرانی می‏شود، این را هم به مردم بگوییم. مردم با کسی بد نمی‏شوند، با او هم بد نمی‏شوند. البتّه اگر راهی هم داریم، خوب بیان کنید و آدم دنبال همان راه عاقلانه می‏رود.  به هرحال آقایان ببینید! ما بین دو راهی هستیم. یک راهمان این است که به آینده فکر کنیم، یعنی همین راهی که گفتم و همین کارها را انجام دهیم و پنج سال بعد به شما یک کشوری را تحویل دهیم که آبش، برقش، شهرش، تلفنش، حمل و نقلش، هواپیمایش، کشتیش، مرغش، غذایش، گوشتش و اینها همه دست خودش باشد و آن پنج سال و ده سال ما هم یک مقدار کمتر مصرف کنیم. این یک راه است و راه دیگر اینکه از این حرفها صرف نظر کنیم و این مقدار ارزی که داریم خیلی آسان چیزهایی را از خارج بخریم و به دست مردم بدهیم و نفت را هم که اکنون مجّانی می‏دهیم، بیشتر مجانی بدهیم. یعنی الان نفت و بنزین و گازوئیل را مجّانی به مردم می‏دهیم، متأسّفانه فقراء هم کمتر استفاده می‏کنند و اغنیا هم استفاده می‏کنند، یک خانه بزرگ در تهران چقدر سوخت و برق در سال مصرف می‏کند و یک خانواده یک اتاقه و دو اتاقه چقدر مصرف می‏کند، این مجّانی می‏گیرد، او هم مجّانی می‏گیرد، اینکه مثلا" 20 لیتر بنزین در سال مصرف همه رفت و آمدش می‏شود و آن کسی که یک روز صد لیتر بنزین ممکن است مصرف کند، هر دوی آنها از ما مجّانی می‏گیرند.  این نه عدالت، نه منطق و نه خدمت است، فقط مردم‏فریبی است، عوام‏فریبی است، یعنی مثل این است که چهار بچّه یتیم زیردستش باشند، اموال پدرش را هم قیّم باشد و مرتّب برای اینها ماشین بگیرد و مسافرت ببرد و در کاخ زندگی کند. وقتی که بزرگ شدند اینها روی زمین خالی زندگی کنند، چرا که همه آنها چیزی که داشته مصرف کرده که این واقعا" خیانت مدیران کشور است. ما به هر حال راه را آن هم مشخّص نیست که ما انتخاب کرده باشیم و یا دولت انتخاب کرده باشد، این را مجلس و رهبری انتخاب کرده و قبل از آن سیاستهایش را امام(ره) ترسیم کرده و یک مجموعه‏ای است. بنابراین در این محدوده ما باید تبلیغ کنیم و بگوییم، آقا مشخّصا" بگویید که ما امروز مردممان احتیاج به مرغ 20 تومانی دارند. شما دیگر الان احتیاج به تقویت مرغداریها ندارید.  ما در همین جلسه اخیرمان بحث می‏کردیم، این هواپیماهای داخلی هر سفری که الان انجام می‏شود، یعنی شما در هواپیما می‏نشینید و در اصفهان یا شیراز یا مشهد پیاده می‏شوید، معادل آن 30 دلار خرج ارزی شماست. غیر از سرمایه و فرودگاه و خود هواپیما، یعنی ما ارزی که الان می‏دهیم و هواپیما برای قطعات و مخارج جاری برای هر مسافرتی در داخل داریم، 30 دلار به شما می‏دهیم. خوب این چه عدالتی است و چه کسانی با هواپیما مسافرت می‏کنند، از این 60 میلیون جمعیّت چند میلیونشان از هواپیما استفاده می‏کنند و اینها چرا در هر سفر 30 دلار از این بچّه یتیمی که به مدرسه هم نمی‏تواند برود که متعلّق به این هم هست - بگیرند و مصرف کنند.  اینها به خاطر محدودیّتها و مشکلاتی است که در عین حال هم دولت هم مجلس عنایت دارند که شوک وارد نکنند. ما وقتی که بلیط های خارجی را گران کردیم که لازم هم بود گران کنیم، داخلی را گران نکردیم و ملاحظه می‏کردیم که برای مردم مشکلاتی به وجود بیاید. حال گفتیم، بتدریج کارمان را انجام دهیم.  چه کسی دیکته می‏کند، این کار را انجام دهیم به محض اینکه این کار شد، ما می‏بینیم روزنامه‏ها، رادیو و نمایندگان بنا می‏کنند و داد و بیداد درآوردن که مردم کارد به استخوانشان رسیده و مردم استخوانشان پوسید، خوب صدای شکستن استخوانهای مردم را داریم می‏فهمیم و از این شعارهای عجیب و غریب که همه مردم به این حرفها رأی ندادند. یعنی مردم ترجیح دادند که همین حرفها باشد و رأی ندادند و دیگر دنبال این طور چیزها نباید برویم، یعنی واقعا" بگذاریم یک حالت منطقی حاکم شود، رسانه‏های ما خیلی مسؤولیّت دارند، شعار زدگی، عوام‏فریبی، سطحی نگری به مسائل، امروز را دیدن و فردا را ندیدن اینها از عیوب جدّی رسانه‏های ماست که باید خودشان را اصلاح کنند. در یک روزنامه اوّلین شرط آن این است که اگر می‏خواهد حرف اقتصادی بزند یک اقتصاد دان داشته باشد. اقتصاددانی که وقتی حرف می‏زند بفهمد چه دارد می‏گوید و مردم هم بفهمند و روی آن حرف حساب کنند.  به هر حال هم از مسائل سیاسی و هم در مسائل اقتصادی غربیها غوغایی براه انداخته‏اند، واقعا" همه روزنامه‏هایشان می‏نویسند که دولت ایران با این انتخابات غربی شد، نامزد ها ما، در هیچ زمانی نگفته بودیم، ما با کشورهای دنیا رابطه نمی‏خواهیم داشته باشیم، در زمان امام یک وقت بعضی از این افراد تند گفتند که ما با دولتها کاری نداریم، با ملّتها کار داریم و روابط ما با ملّتهاست.  امام فرمودند: "این چه حرفی است که شما می‏زنید، مگر می‏شود یک دولت با دولتهای دیگر رابطه نداشته باشد، ما همیشه گفته‏ایم ما با همه دولتها غیر از دو سه، دولت مشخّص که همیشه استثناء شده‏اند رابطه داریم و همکاری می‏کنیم. امّا این روابط دو طرفه است و براساس منافع است و براساس استقلال است، آن وقت آنها یک دفعه بیایند مردم رأی دادند. یکی رد شده و بگویند اصلا" مسیر عوض شده این خوابها را ببینید، هر وقت شما خواستید که انسانی، عادلانه، مساوی با جمهوری اسلامی کار کنید، دست ما برای همکاری دراز است و هر وقت خواستید زورگویی کنید و آن قلدریها را داشته باشید و آن خوابهای استعماری دوران امپراطوری بریتانیا و امثال اینها را ببینید، آن موقع ببینید در ایران اصلا" راه ندارید و خواب نبینید که ان‏شاءاللّه هیچ وقت این خوابتان تعبیر نخواهد شد که یک روزی این ملّت یک سانتیمتر از راه امام بتواند منحرف شود، راه امام راهی نیست که کسی بتواند مسلمان باشد و او توجّه نداشته باشد، راه امام راه اسلام و قرآن است.  مردم اگر امام را دوست می‏داشتند، به خاطر اسلام و قرآن بود و این اسلام و قرآن شیره جان ماست و تندرو و میانه‏رو و رادیکال و محافظه کار و همه این تعبیراتی که شما می‏کنید، در یک چیز همه مشترکند که راه اسلام، راه امام(ره) و خطّ امام(ره) و اطاعت از رهبری، اینها برای همه چیزهای فراموش شدنی نیست و از این مشکلاتی که شما به رخ مردم ما می‏کشید مشکلات مردم، آنها را دلسرد کند. مردم ما به هر حال اطراف خودشان را می‏شناسند و می‏دانند که در ایران هنوز بسیاری از امکانات زندگی از کشورهای ثروتمند اطراف ما هم بهتر است. مردم سطح زندگی را در ترکیه می‏بینند، در عراق و کشورهای شمال خودمان می‏بینند، در پاکستان و افغانستان و حتّی کشورهای جنوب می‏بینند. اینهایی که الان به عربستان می‏روند و برمی‏گردند. دیگر چیزی آنجا نمی‏توانند بخرند، با اینکه قبلا" [به سفر] حج می‏رفتند که چیزی بخرند، یعنی امروز می‏بینند، اینجا همه چیز از آنجا هم با آن همه دلار و اوضاع ارزان‏تر است و می‏بینید که از ایران دارو، سوخت، نان، اشیاء صنعتی، محصولات صنعتی به کشورهای همسایه قاچاق می‏شود و معنای آن این است که آنجا گران‏تر است که قاچاق می‏شود. ریسک قاچاقی را به خودشان می‏پذیرند که اینها را ببرند. مردم که آن قدر نادان نیستند که شما با حرف چند تا شعاری در مملکت خیال کنید که مردم را گمراه می‏کنید، مردم می‏فهمند، مردم خبر دارند که بعد از انقلاب هزاران روستا که خوابش را هم نمی‏دیدند امروز برق دارد، وسایل برقی دارد، آب آشامیدنی، لوله‏کشی و راه و خانه بهداشت دارد. زایشگاه، دکتر دارد، مردم می‏بینند که جهاد گران ما در اعماق روستاها و در میان عشایر دارند چیزهایی که قبلا" در شمال تهران بوده آنجا دارند بین مردم می‏دهند و مردم می‏بینند که قندشان، روغنشان، نانشان، شکرشان اینها به قیمت یک نواخت در سراسر کشور به دست همه مردم شهری و روستایی می‏رسد، این حرفها را مردم می‏فهمند. شما خیال می‏کنید که مردم دلسرد هستند، هشت سال دفاع مقدّس را پشت سر گذاشتند. مردم می‏بینند در گذشته برای دانشگاهها با آن همه سر و صدا 30 تا 40 هزار دانشجو می‏پذیرفتند، امروز ما 200 تا 250 هزار دانشجو را هر سال به دانشگاهها وارد می‏کنیم. مردم می‏دیدند اکثریّت شان بی‏سواد بودند و امروز سوادآموزان ما در اعماق روستاها مردم را باسواد می‏کنند، سالی سه میلیون آدم را اضافه بر برنامه باسواد می‏کنند. مردم فکر کردند و این حرفها را نمی‏فهمند که شما خیال می‏کنید که دلسرد شده‏اند.  مردم در گذشته به هیچ جایی راه نداشتند و امروز سرنوشت خودشان را خودشان تعیین می‏کنند، مردم در انتخاباتشان می‏دیدند که چه خبر بوده و امروز می‏بینند، آزاد وارد می‏شوند و هر کسی را که می‏خواهند رأی می‏دهند و هیچ کس به آنها تحمیل نمی‏کند.  شما یک مقدار از زنها صحبت می‏کنید، امسال در انتخابات 70 تا 80 نفر زن تحصیل کرده بود که آمدند و با آراء زیادی وارد مجلس شدند، همه این چیزهایی که شما با آن مردم ایران را دلسرد می‏کنید، با همه وجودمان لمس می‏کنیم که شما دروغ می‏گویید بی‏جهت نیست که مردم 19 میلیون، 65 درصد مردم در انتخابات شرکت کرده‏اند، گفتید: دلسردند، نمی‏آیند، خلوت بوده، مردم گفته‏اند چرا برویم، خیلی تبلیغ کردید ولی دیدید، این قدر آمدند. در کدام کشورها این حد می‏آیند و آن هم این قدر آزاد، در صورتی که انتخابات آمریکا که آزاد است در آنجا غیر از دو حزب دیگر هیچ وقت کسی برنده شده و اصلا" سیستم انتخاباتی شما به گونه‏ای است که یا باید این حزب ببرد و یا آن حزب این گونه نیست منفردینی که در این انتخابات رأی آوردند، خیلی بیشتر از کسانی بودند که لیستها آنها را معرّفی می‏کردند. در همین انتخابات تهران از لیستها می‏بینیم که عدّه زیادی، دهها نفر از افراد، صد هزار، پنجاه هزار، هشتاد هزار رأی دادند، یعنی مردم آمدند و اینها را شناخته‏اند و به آنها رأی داده‏اند.  امنیّتی که در این انتخابات بود، علی‏رغم این همه فتنه‏گری که شما داشتید در کجای دنیا این قدر امنیّت بود. معمولا" در انتخابات دنیا مردم کشته می‏شوند، غارت می‏شوند، خیلی مسائل پیش می‏آید، این حرفها نیست که شما بی‏خود چهره‏ای این طوری درست می‏کنید، برای اینکه مردم آگاهند، مسلمانند، متعهدند، وارد هستند و می‏شناسند و می‏فهمند، آن تصوّرات شما از چهار سخنرانی بی‏پایه شعاری در می‏آید و مطمئنّا" ما برای مرحله دوم باید به خوبی آماده باشیم. من دو سه تذکّر عرض می‏کنم.  همان طوری که رهبر بزرگوارمان تأکید فرمودند، مرحله دوّم انتخابات معمولا" در گذشته خلوت می‏شده، یعنی مردم یکبار رأی می‏دادند و شاید خیلی ها رأی ندهند، البتّه رسم این است که همیشه مخالفان ما مرحله دوّم را به عنوان نمونه مطرح می‏کنند و می‏گویند: این قدر در انتخابات شرکت کرده‏اند و مرحله اوّل را فراموش می‏کنند.  من خواهش می‏کنم آنهایی که علاقه‏مند به انقلاب هستند، آنهایی که علاقه‏مند به کشورشان هستند، آنجایی که مرحله دوّم است، بروند و رأی بدهند. دّقت کنید اینکه بروید و به یک نفر رأی دهید این انجام وظیفه نمی‏شود، به هر حال این سرنوشت شماست، شما باید به خدا جواب دهید که اگر رأی می‏دادید آن کسی که صالح‏تر تشخیص می‏دادید او به مجلس می‏رفت هرکسی که هست. بروید مطالعه کنید و بپرسید و تحقیق کنید از این عدّه‏ای که مانده‏اند، به آنهایی که قبول دارید رأی دهید، برای اینکه صندوقها خلوت نشود که دشمنان به رخ شما بکشند.  گرچه ما این سند حضور مردم در صحنه را داریم ولی کافی نیست، باید دقت و سعی هم کنید بیشتر بشناسید و بیشتر رأی بدهید، این کار خوبی نیست که آدم بگوید وظیفه‏اش را سبک بگیرد و بگوید حال ما که رفتیم و 5 نفر را نوشتیم. این نباشد هر قدر می‏توانید بیشتر بنویسید و دّقت کنید.  من از کاندیداها خواهش می‏کنم، ملاحظات اخلاقی، انقلابی، اسلامی، ملّی را فراموش نکنند، بعدا" پشیمان می‏شوند. ممکن است الان کسی عصبانی باشد و رأی نیاورده و حال ممکن است فکر کند که به او ستمی شده و یا تبلیغ ناروایی شده، ممکن است بعضی از اتفاقات سوء باشد ولی در مجموع بنده به عنوان مجری نگاه می‏کنم هر کجا شکایتی به من رسیده رفته‏ام و رسیدگی کرده‏ام. می‏بینم که واقعاً انتخابات نسبت به همه انتخابات گذشته‏مان در کل حدّ نصاب بالایی از سلامت را دارد. وزارت کشور، شورای نگهبان و ناظرها هم زحمت کشیده‏اند، کاندیداها محیط انتخابات را گرم کردند با تبلیغات و هزینه‏هایی که برایشان گران تمام می‏شود، من خواهش می‏کنم و به عنوان یک کسی که ان‏شاءاللّه قبول داشته باشید، بعد دیگر این جور نباشد که آدم وقتی که پذیرفته نشد و یا مردم رأی ندادند و یا اشکالی پیش آمد. بعد دیگر همیشه کشور و انقلاب و انتخابات را زیر سئوال ببرد، چون این سود دیگری ندارد، اگر هم احساس ظلم می‏کنید به هر حال طبق وظیفه‏تان به مراجع مربوطه شکایت کنید. اگر رسیدند و جبران شد بهتر و اگر نشد آنها پیش خدا مسؤولند و باید جواب بدهند.  روی هم رفته فکر می‏کنم که ان‏شاءاللّه با این انتخابات بعد کسانی که در صحنه بودند و رأی نیاوردند قطعا" باید آماده باشند که جای دیگری خدمت کنند، به هر حال میدان خدمت خیلی وسیع است یک جای آن مجلس است، صحنه دولت خیلی وسیع‏تر است، بخش خصوصی خیلی وسیع‏تر است، کارهای اجرایی، خدماتی، کار خیلی فراوان است، ما از این نیروهای حزب‏اللّهی مخلص هر چه داشته باشیم، میدان خدمت برای آنها هست و البتّه خود آنها این چیزها را می‏دانند و ان‏شاءاللّه همه با هم بتوانیم در مقابل این دسیسه های شومی که ما را احاطه کرده و شرایط ناگواری را می‏خواهند فراهم کنند، بتوانیم مقابله کنیم و کشتی انقلاب را ان‏شاءاللّه به ساحل برسانیم. أَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ/ بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم/ »قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَدٌ/ اَللَّهُ الصَمَدٌ/ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یوُلَدْ/ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَد«.