خطبه ها
  • صفحه اصلی
  • خطبه ها
  • نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

1- اخلاق‌ حسنه، اختیار، یک ‌اصل اسلامی، عوامل تحصیل ‌مکارم اخلاقی، تاثیر محیط بر سرنوشت انسان، رسالت انبیا، طوفان نوح و قرآن، امر به معروف و نهی از منکر، تعابیر قرآن درباره هجرت، اصلاح محیط،کار بزرگ مردم ایران در انقلاب اسلامی 2- امام صادق(ع)، مباحثات علمی و تربیت شاگردان، وحدت حوزه و دانشگاه‌ و شهید مفتح، شهید تندگویان، وزیر نفت مظلوم ایران در زندان‌های عراق، سفر رهبر معظم انقلاب ‌به قزوین، واکسیناسیون‌ سرخک و سرخچه، پروتکل الحاقی، آژانس‌ و تعهدات هسته‌ای، انتخابات مجلس، میلاد مسیح، صدام، حزب بعث و حضور آمریکا در منطقه، غم و شادی‌ محاکمه صدام

  • دانشگاه تهران
  • جمعه ۲۱ آذر ۱۳۸۲
خطبه اول: تقوا، گوهری ارزشمند/ عوامل تحصیل اخلاق‌ حسنه در جامعه/ اختیار انسان، یک ‌اصل مسلم اسلامی/ انسان، موجودی مختار/ تأثیر عوامل تاریخی ‌و اجتماعی در اختیار انسان/ عوامل تاثیرگذار بر انسان برای تحصیل ‌مکارم اخلاقی/ محیط، عاملی تاثیرگذار بر سرنوشت انسان/ اثبات تاثیر محیط ‌در روانشناسی/ تأکیدات اسلام ‌بر تأثیرات محیط ‌بر انسان/ آیات قرآنی درباره تأثیر محیط بر انسان/ رشد گیاهان بی‌خاصیت‌ در شوره‌زار/ قرآن و تشبیه جامعه‌ خوب به زمین خوب برای ‌رشد انسان‌های خوب/ تعلیم مردانگی و صداقت‌ توسط محیط به انسان‌ها/ هدایت انسان‌ها، رسالت همه انبیا/ توحید، بهترین زمینه‌ سلامت و شرک بدترین‌عیب جامعه/ عذاب الهی برای ‌جوامع تربیت‌ناپذیر/ داستان طوفان نوح، حادثه‌ای عبرت‌آموز برای دنیا/ آیات مربوط به ‌داستان نوح در قرآن/ روایات اسلامی مبنی بر عدم فراگیری عذاب ‌الهی بعد از رشد انسان‌ها/ حرکت تکاملی جامعه ‌در جریان‌های مثبت/ امر به معروف و نهی از منکر، مهمترین فروع دین اسلام/ نقش نظارت همگانی‌در حفظ جامعه از آلودگی/ هجرت، چاره الهی برای انسان از محیط‌های آلوده/ تعابیر قرآن درباره هجرت/ اصلاح محیط، رسالت اولیه هر انسان/ امر به معروف و نهی از منکر وظیفه‌همه انسان‌ها در جامعه/ اصلاح محیط ایران،کار بزرگ مردم در انقلاب اسلامی/ لزوم مواظبت از جامعه در انحرافات خطبه دوم: نقش امام صادق(ع) در تاریخ شیعه/ تلاش اموی‌ها برای ‌ریشه‌کن کردن مکتب ‌اهل بیت(ع)/ شرایط رشد امام‌ صادق(ع) در جامعه/ وظایف ائمه(ع) بعد از حادثه عاشورا/ رسالت امام صادق(ع) در دوران امویان و عباسیان/ مواظبت از جامعه‌ اسلامی در مقابل افکار وارداتی از وظایف امام صادق(ع)/ شرایط علمی جامعه ‌اسلامی از زمان امام صادق(ع)/ مباحثات علمی، یکی از کارهای مهم ‌امام صادق(ع)/ تربیت شاگردان، یکی دیگر از کارهای‌ امام صادق(ع)/ انتقاد بعضی از نیروهای تند به ‌امام صادق(ع)/ توسعه معارف اسلامی‌ یکی از مهمترین‌کارهای امام صادق(ع)/ حق بزرگ امام صادق(ع) به بشریت و مکتب ‌اهل بیت(ع)/ لزوم توجه به ‌منابع اصلی اسلامی/ فشار زیاد منصور دوانیقی ‌بر امام صادق(ع)/ شناسایی قبر امام ‌علی(ع) در زمان ‌امام صادق(ع)/ وحدت حوزه ودانشگاه‌از آثار شهید مفتح/ تلاش دشمنان برای‌ ایجاد تفرقه بین حوزه و دانشگاه/ شهید تندگویان،وزیر نفت ایران و مظلومیت ایشان‌ در زندان‌های عراق/ استقبال پرشکوه ازرهبر معظم انقلاب‌در قزوین/ تلاش وزارت بهداشت ‌و بسیج در طرح ملی واکسیناسیون‌ سرخک و سرخچه/ امضای پروتکل الحاقی، درایت ایران در خنثی‌ کردن توطئه دشمنان/ لزوم پایبندی آژانس‌ به تعهدات هسته‌ای/ مقاومت ایران در مقابل سوءاستفاده ‌قدرت‌های هسته ای/ انتخاب مجلس و لزوم نام‌نویسی افراد شایسته/ قانون، محور همه کارها در ایران/ حساسیت کشور درانتخابات مجلس/ حضور مردم، مهمترین ‌مسئله انتخابات/ حضور در انتخابات، یک وظیفه ملی/ فعالیت امپریالیسم خبری برای کم رنگ کردن‌حضور مردم در انتخابات/ آرزوهای بر باد رفته ‌استکبار در ایران/ تبریک میلاد مسیح و لزوم نزدیکی بیشتر ادیان/ فلسطینی‌ها، مظلوم‌ترین ‌ملت دنیا/ سرگذشت صدام، تابلوی‌ عبرت‌آموز برای تاریخ/ عدم استفاده درست‌از استعدادهای ‌درخشان عراق/ جنایات حزب بعث در عراق/ رفتار بد صدام ‌با همسایگان/ جنایات صدام، بهانه‌ای برای حضور آمریکا در منطقه/ اشغال عراق‌ توسط آمریکا/ نتایج بد حکومت 35ساله بعثی‌ها در عراق/ نقش آمریکا و استکبار در شروع تداوم جنگ ‌عراق علیه ایران/ حضور نظامی آمریکا در جنگ ایران و عراق/ حزب بعث و طالبان، فرزندان نامشروع‌ آمریکا در منطقه/ غم و شادی‌ محاکمه صدام/ محاکمه صدام مصداق ‌واقعی اللهم اشغل‌ الظالمین بالظالمین/ لزوم واگذاری ‌عراق به مردم

خطبه اول:

بسم‌اللّه الرحمن الرحیم

الحمدللّه رب العالمین و الصلاه و السلام علی رسول اللّه و علی آله الائمه المعصومین

اعوذبالله من الشیطان الرجیم

ولبلد الطیب یخرج نباته باذن ربه والذی خبث لایخرج الانکدا*

اوصیکم عبادالله بتقوی الله

فانه من یتق الله یکفر عنه سیئاته و یعظم له اجرا**

امیدوارم هیچ‌وقت جامعه اسلامی ما از گوهر و جوهر با ارزش تقوا خالی نباشد و خداوند به ما توفق دهد که این همیشه از این خواست آسمانی مراقبت کنیم.

مخاطبان ما حتماً یادشان هست که مدتی است از بحث قرآن، فصل اخلاق و حکمت عملی را پیگیری می‌کنیم و تا به حال موارد مهم و اصلی فصول اخلاق را به صورت مختصر توضیح دادیم.

فکر می‌کنم این اندازه کافی است و خوب است و چند خطبه هم درباره عوامل و زمینه‌هایی که می‌تواند یک جامعه اخلاقی را تربیت و حکمت عملی اسلام را در بین ما تقویت کند، ایراد کنیم. چند عامل مهم و زمینه اساسی تحصیل اخلاق حسنه و مکارم اخلاق و دوری از سیئات اخلاقی را عرض خواهیم کرد که البته باز هم مختصر و بر مبنای قرآن خواهد بود.

یک اصل مسلّم و قطعی روانی، اجتماعی و اسلامی این است که انسان، آزاد، مختار و تصمیم‌گیر است. کسی نمی‌تواند آزاد و مختار بودن انسان را منکر شود. هر انسانی به خود هم که مراجعه می‌کند، می‌بیند در بسیاری از امور خودش هست که تصمیم می‌گیرد و حرف آخر را خود او می‌زند، البته عواملی باعث می‌شود که انسان به تصمیمی برسد، اما این تصمیم، تصمیم خود انسان و تکلیف و ظیفه هم بر اساس اختیار است. اگر مختار نبودیم و مجبور بودیم، دلیلی نداشت و حق نبود که به ما تکلیف کنند و از ما چیزی بخواهند. چون می‌توانیم انتخاب کنیم، از ما خواسته‌اند که چیزهای خوب را انتخاب کنیم.

همین انسان مختار و آزاد در محیط زندگی خود در جریان حرکت تاریخ تحت تاثیر عوامل و زمینه‌های فراوانی هست که تصمیم و اختیار و راهش را به او دیکته می‌کنند و او هم گاهی می‌پذیرد و گاهی نمی‌پذیرد، ولی در مجموع این عوامل روی انسان منفی یا مثبت سازنده است.

می‌خواهم اینها را یک مقدار با محورهای قرآنی خدمت شما عرض کنم. مثلاً محیط، خانواده، معلم، کتاب، اطلاعات و معاشرین و خیلی چیزهای دیگر. بنده چند مورد از موارد مهم تأثیرگذار انسان ساز را به عنوان زمینه‌ها و عوامل تحصیل اخلاق فاضله و مکارم اخلاق خدمتتان عرض می‌کنم تا مطالبی که در خطبه‌های قبل گفتیم و ارزش آنها را توضیح دادیم، راهکار پیدا کردن آنها را هم از این عوامل به دست بیاوریم.

یکی از آنها «محیط» است. یعنی محیطی که انسان در آن زندگی می‌کند و در آن جامعه بزرگ می‌شود وادامه حیات می‌دهد و کار می‌کند. مثلاً محیط ایران، اگر بخواهیم بشکنیم و ریزتر ببینیم محیط شهری که انسان زندگی می‌کند، محیط قشری که انسان در میان آنها هست کارمند، کارگر، دانشگاهی، کاسب، بازاری، دانش‌آموز، معلم، ولی به هر حال کل محیطی که ما در آن زندگی می‌کنیم، فضای محیط، اقتضای محیط و فرهنگ محیط از بدو تولد تا هنگام وفات بر انسان‌ها تاثیر می‌گذارد. از لحاظ روانشناسی و روانکاوی فکر می‌کنم این مطلب منکری ندارد و از لحاظ منابع دینی و اسلامی قطعی است و از لحاظ تاریخ و تجربه تاریخی نمونه‌های بسیار فراوانی برای آن می‌توان آورد و از لحاظ روایات و به خصوص آیا قرآن اسناد محکمی داریم. پس چه کنیم؟ اینجا بحث بسیار مهمی مطرح می‌شود. اگر ما در محیطی متولد می‌شویم و زندگی می‌کنیم، ما را می‌سازد، چه کنیم که سعادتمند شویم و چه کنیم تا خودمان را از بدی‌های محیط نجات دهیم و یا از محیط خوب بهره بگیریم؟

این مساله تازه‌ای نیست، تقریباً همیشه در تاریخ و از آن روزی که بشر به صورت اجتماعی زندگی می‌کرده و مکلّف و مختار بوده، این مساله مطرح بوده است. چیزی که کلّی است، این است که در درجه اول وظیفه انبیاء، اولیا و بزرگان تاریخ و مردم است که محیط را اصلاح و فضای جامعه را فضای مناسب کنند. اگر کسانی نتوانستند برخلاف اقتضای محیط، وجود خودشان را محافظت کنند، مکلّف به هجرت می‌باشند، یعنی باید از محیط فاسد و کشنده به جای دیگری بروند که اگر هجرت کنند خود هجرت یک عمل صالح و راه نجات است که من در خطبه امروز این قسمت را برای شما باز می‌کنم.

آیه‌ای که در اول صحبت خواندم، یکی از آیاتی است که به بحث محیط اشاره دارد و می‌فرماید «والبلد الطیب یخرج نباته باذن ربه»، «بلد» شامل هم زمین و هم فضای طبیعی آن زمین است، در زمین خوب گیاهانی که باید در آن رشد کنند، رشد می‌کنند و این تحت تأثیر اذن خداست. یعنی سنت الهی این است اذن خدا اینجا این نیست که به هرگیاهی اجازه رشد بدهد. سنت الهی این است که در محیط طبیعی خوب گیاهان و اشجار رشد و نمو می‌کنند، بار و بر می‌دهند و سایه می‌دهند و در خدمت انسان هستند. «والذی خبث لایخرج الانکدا»* ولی در زمین خبیث و بد و پست و شوره‌زار و تلخ یا دارای فضای نامناسب، فقط بعضی گیاهان بی‌خاصیت رشد می‌کنند.

این نظر قرآن یک بحث طبیعی، زمین‌شناسی و کشاورزی نیست. این یک تشبیه است که مفسران هم عمدتاً همین را می‌گویند، آنها می‌گویند منظور این است که در فضای جامعه خوب که تشبیه به زمین خوب شده است. انسان‌های خوب رشد می‌کنند، ولی از فضای بد، آلوده، گناه آلود و دچار بدی‌ها و عقده‌ها و گرفتاری‌های انسانی و اسلامی موجودات خوبی آن بیرون نمی‌آیند. اگر هم بیایند محدود هستند در گوشه و کنار این فضا برای خودشان یک نقطه اختصاصی ایجاد می‌کنند که در آنجا برای خودشان حفاظتی بوجود بیاورند.

بنابراین در بحث قرآنی وقتی صحبت از محیط می‌کنیم، محیطی را در جامعه می‌خواهیم که بطور طبیعی انسان که وارد آن می‌شود در و دیوار و فضای آن برای انسان فضیلت خلق کند، انسان را تعلیم فضیلت، مردانگی، مروت، دانش، راه درست، صداقت و امانت بدهد. همان بحث‌هایی که تا به حال به عنوان رئوس اخلاق حسنه و سیئات و رذائل اخلاقی عرض کردیم که انسان باید در محیط به آنها دعوت شود. چه کسی باید این کار را بکند؟ این محیط را چگونه بسازیم؟ عرض کردیم همه انبیاء تقریباً بدون استثناء رسالتشان همین بوده است. خداوند برای اینکه چنین محیطی برای بندگان خود بوجود بیاورد. رسالت را به عنوان یک راه درست انتخاب کرده و شخصیت‌های برگزیده تاریخ از آدم تا خاتم برای همین آمده‌اند. هر وقت محیط جامعه می‌خواست آلوده شود، پیامبری می‌آمد و از نو مردم را دعوت می‌کرد و یک مدینه فاضله‌ای می‌ساخت و از آنجا به سایر نقاط قلمرو رسالت خود نورپخش می‌کرد. تقریباً همه انبیاء این‌گونه هستند.

اگر یک بار تاریخ انبیاء را بخوانید که در اختیار شما هم هست، لااقل در قرآن، آنجایی که به تاریخ انبیاء اشاره می‌کند، می‌بینید هر پیامبری وقتی که آمده، یک رسالت کلی داشته است که توحید است. البته مهمترین زمینه سلامت جامعه توحید و بدترین عیب جامعه شرک است که انبیاء اول این گام اساسی را برمی‌داشتند و بعد فضائل انسانی و تکالیف انسانی را به صورت مقررات و اخلاقیات، حکمت عملی و نظری برای مردم مطرح می‌کردند.

در بین بسیاری از انبیایی که قرآن، تاریخ آنها را ذکر کرده، یک نکته مهم هست که می‌خواهم قدری روی آن تکیه کنم و آن، این است که اگر انبیاء به آنجایی می‌رسیدند که دیگر این محیط قابل اصلاح نیست و از این محیط دیگر انسان‌های خوب بیرون نمی‌آیند و بازده مثبت محیط دیگر به درد بشریت نمی‌خورد و مردم به طرف جهنم و شیطان حرکت کردند، به نقطه عذاب استیصال می‌رسیدند، شما می‌بینید که بسیاری از انبیاء به اینجا رسیدند و عده‌ای تحمل رسالت انبیاء را نمی‌کردند و انبیاء مایوس می‌شدند. موقعی که انبیاء به نقطه یأس می‌رسیدند و خداوند همه جور انسان‌ها را آزمایش می‌کرد و نتیجه آزمایشها منفی بود، عذاب الهی به صورت طوفان، صاعقه، زلزله و چیزهایی از این قبیل که شما در قرآن دیدید و خوانده‌اید، می‌آید. اصلاً کل جامعه را زیر و رو می‌کرد و از نو جامعه جدیدی بنا می‌گذاشت.

بیشتر از همه اینها داستان حضرت نوح است که طوفان نوح یک حادثه عبرت‌آموز برای همه دنیاست. فکر می‌کنم داستان طوفان نوح در ادبیات مختلف و همه ابناء بشر به نحوی به عنوان یک پند هست.

صریح آیه هم هست. وقتی حضرت نوح به تعبیر قرآن پس از 950 سال عمر، تبلیغ و آن همه راهنمایی می‌کند و نتیجه نمی‌گیرد، به یأس کامل می‌رسد و نفرین می‌کند «رب لاتذر علی الارض من الکافرین دیارا»* خدایا دیگر کسی از اینها را بر روی زمین نگه مدار. «انک ان تذرهم یضلوا عبادک و لایلدوا الافاجرا کفارا»** این بحث من است. اگر اینها را نگه‌داری نتیجه‌اش این است که بندگان تو را گمراه می‌کنند. همین که عرض کردم محیط، فاسد عمل می‌کند و ثانیاً اولاد اینها هم جز فاسق و فاجر و کافر کسی نیستند. یعنی نسل جدید آنها و نسل امروزشان هم قابل اصلاح نیستند. بعد داستان طوفان و آبگرفتگی زمین پیش می‌آید که برای شما مخفی نیست. یعنی کار به اینجا می‌رسد که وقتی که جامعه، محیط و فضا نمی‌تواند به صورت مثبت سازنده و انسان ساز باشد و امید انبیاء هم قطع می‌شود و خداوند هم بارها آنها را امتحان و آزمایش می‌کند و نتیجه همیشه منفی است که در تاریخ گذشته زیاد بود.

البته روایاتی داریم که بعد از آمدن پیامبر اکرم(ص) دیگر اتفاقات این‌گونه نمی‌افتد، سند قرآنی ندارد، اما بعضی روایات ما این را می‌گوید که چون بشر رشد کرده و دیگر به آن سیئات مطلق برنمی‌گردد و همیشه انسان‌های خوب و با فضیلت در جامعه هستند، عذاب الهی فراگیر نمی‌شود و تا به حال هم این‌گونه بوده، یعنی 1400 سال است که دنیا رو به خوبی پیش می‌رود و خداوند در قرآن دنیا را عاقبت به خیر می‌بیند. اما اصل مساله محفوظ است و آن، این است که جامعه‌ای قابل زندگی است که محیط ناسالم نباشد.

من نمی‌گویم محیط کاملاً الهی باشد. چنین چیزی به آسانی اتفاق نمی‌افتد و شاید تا قیامت اتفاق نیفتد، ولی اگر فضائل و انسان‌های خوب و جریان‌های مثبت و سازنده و فضیلت‌پرور در جامعه باشد، این جامعه به سمت کمال می‌رود که بحمدالله الان بشریت کمابیش اینجوری است. حتی در محیط‌های کفر هم جریانهای سالم انسانی ولو با عقاید نادرست هستند.

بنابراین بحث اول ما این است که انبیاء برای هدایت جامعه آمدند. وظایف امر به معروف و نهی از منکر که از مهمترین فروع دین اسلام است، برای این است که باید از جامعه و محیط خود مواظبت کنیم. همه ما مسئولیم که هر جا هستیم، از اطراف خود مواظبت کنیم. اگر کاسبیم، اگر تاجریم، اگر دانشگاهی هستیم، اگر دانش‌آموز هستیم، اگر معلم و روحانی هستیم و خلاصه هر که هستیم، در محیط کار و زندگی و همسایگی خود مواظبت کنیم که مسائل فاسد نتواند دوام بیاورد و با آنها مبارزه کنیم.

اگر نظارت همگانی که تعبیر درست امر به معروف و نهی از منکر اسلامی است، در جوامع اسلامی باشد، نمی‌گذارد جامعه آنچنان آلوده شود که باید از آن هجرت کرد و از آنجا رفت. اما گاهی جامعه و محیط به گونه‌ای می‌شود که به تعبیر قرآن دیگر مصلحت انسان‌ها نیست بمانند. در قرآن دو سه آیه دارید که به انسان‌ها، به خصوص هنگام مرگ که صحیفه عمل انسان برای انسان مشخص می‌شود و ملائکه مامور خداوند حضور دارند - حالا آن مامور کیست و چیست خیلی روشن نیست، موجودی به نام ملائکه هستند آیا از درون نفس خودمان هست و نفس انسانی آن موقع بجای داور می‌نشیند و خودش را می‌بیند و می‌فهمد چه کرده یا ماموران الهی که نکیر و منکر و رقیب و عتید نامیده شده‌اند؟ به انسان می‌گویند چرا اینجوری رفتار کردی؟ و او می‌گوید «کنا مستضعفین فی الارض»* ما در زمین مسلوب الاختیار بودیم. محیط اینجوری بود و ما هم اینجوری شدیم. جواب بعدی این است که «الم تکن ارض الله واسعه»** مگر زمین خدا وسعت نداشت که به جای دیگری بروی؟ «فتها جروا فیها»*** وقتی احساس کردی محیط آلوده است و شما و فرزندانتان و دیگران را آلوده می‌کند، چرا خودتان را نجات ندادید؟ گفتم وظیفه اول ما این است که بمانیم و محیط را اصلاح کنیم، اگر نتوانستیم اجازه نداریم که در آنجا بمانیم و به تدریج ذوب شویم. باید خودمان را حفظ کنیم. اما رسالت اولیه هر انسان و بخصوص بزرگان تاریخ و در رأس آنها انبیاء این است که محیط خودشان را اصلاح کنند و برای دیگران هم محیط امن و سازنده بوجود بیاورند.

لذا واقعاً امروز مسئولان کشور، وزراء، وکلاء، مدیران، روسای دانشگاه‌ها، رؤسای مدارس، معلمان، اساتید، روحانیون و همه موظفند به عنوان شخصیت‌های نخبه و برگزیده جامعه و همه ما مسلمان‌ها به عنوان مسلمان و موظف به نهی از منکر و امر به معروف، وظیفه داریم که محیطمان را سالم کنیم و اگر بتوانیم محیط را سالم بکنیم، کار خیلی بزرگی انجام شده است و مهمترین رسالت و پیام انقلاب اسلامی در عصر کنونی این بود.

بدانید که ملت ایران کار بزرگی کرد. محیطی که با خواست استکبار و با فرمانبری خانواده پهلوی و همراهانش چهار نعله به طرف فساد می‌رفت و همه چیز را از خدا دور می‌کرد و به شیطان نزدیک می‌کرد، با انقلاب اسلامی و با مبارزات واقعاً قهرمانانه ملت ما به خصوص با هوشیاری امام راحل و روحانیت پیشتاز، آن محیط خطرناک شکسته شد. این، یک نوع اصلاح محیط آن هم بهترین نمونه است.

البته ما اگر مواظبت نکنیم، ممکن است خودمان هم به تدریج تبدیل به چنان جریانی شویم. باید مواظبت کنیم، چون سنت الهی این است که نگذارد انسان‌ها به وادی خطرناکی برسند که دیگر قابل اصلاح نباشند که به نظر می‌رسد این سنت الهی تا قیامت انشاءالله ادامه دارد.

بسم الله الرحمن الرحیم

قل هوالله احد/ الله الصمد/ لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفواً احد*

 

*  سوره مبارکه اعراف (7)، آیه شریفه 58

**  سوره مبارکه طلاق (65)آیه شریفه 5

*  سوره مبارکه اعراف (7) آیه شریفه 58

*  سوره مبارکه نوح (71)، آیه شریفه 26

**  سوره مبارکه نوح (71)، آیه شریفه 27

*  سوره مبارکه نساء (4)، آیه شریفه 97

**  سوره مبارکه نساء (4)، آیه شریفه 97

***  سوره مبارکه نساء (4)، آیه شریفه 97

*  سوره مبارکه توحید

 

 

خطبه دوم:

بسم اللّه الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین، والصلاه و السلام علی رسول اللّه و علی علی امیر المومنین و علی الصدیقه الطاهره و سبطی الرحمه و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و حسن بن علی و الخلف الهادی المهدی(عج)

اوصیکم عباداللّه و نفسی بتقوی اللّه

چند مسئله قابل توجه در مناسبت‌های هفته داریم که بنده فهرست‌وار آنها را عرض می‌کنم. اولین آن شهادت حضرت محمد صادق(ع) است(1) که باید چند کلمه در باره این شخصیت بزرگ تاریخ بشری عرض کنیم. حقیقتاً دنیا امروز تا حدود زیادی مرهون آثار سازنده حضرت امام صادق(ع) است که در زمان حیاتشان به تاریخ هدیه فرمودند. ایشان حدود 65 سال زندگی کردند که نیمی از این 65 سال را در سمت امامت بودند، از حدود 33 سال حدود 16 سال را در دوران حکومت عباسی‌ها و بقیه را در دوران حکومت اموی‌ها بودند. ایشان شاهد خیلی چیزها در دوران اموی‌ها بودند که جزو بدترین دوران حکومت اسلامی است که حدود 50 سال اموی‌ها - از زمان معاویه تا عمبرن عبدالعزیز - سعی می‌کردند مکتب اهل بیت را در تاریخ بشر ریشه‌کن کنند. و از علی‌بن‌ابیطالب(ع) شروع کرده بودند که امیر مومنان و سرسلسله ائمه بودند.

بیش از 50 سال از همه تریبون‌ها و همه امکانات برای بدنام کردن اهل بیت(ع) و علی‌بن‌ابی‌طالب(ع) سوءاستفاده کردند. در خطبه‌ها، منبرها، مساجد، بعد از نمازها، در مراسم رسمی، در کتاب‌ها، در مدارس، هرجا که مخاطبی پیدا می‌کردند، موظف بودند احکام حکومتی و دروغ‌ها و تهمت‌هایی را که جعل می‌کردند، علیه علی‌بن‌ابیطالب(ع) و اهل بیت(ع) به خورد مردم بدهند که امام صادق(ع) دوران جوانی‌شان را در چنین شرایطی گذراندند.

بعد از حادثه کربلا کار مهم حضرت سجاد(ع) و امام باقر(ع) و امام صادق(ع) این بود که آلودگی‌های خطرناکی که در فضای جامعه توسط بنی‌امیه و ایادی آنها پخش شده بود، پاک کنند که کار بسیار بزرگی کردند و اوج این کار در زمان حضرت امام باقر(ع) و امام صادق(ع) شد. البته آنها فرصت تاریخی پیدا کردند و بنی‌امیه بار به همان شکل بودند، کار به این خوبی انجام نمی‌شد.

در اواخر دوران بنی‌امیه با بنی‌عباس و علویون درگیری پیدا شد. فضا، فضای جنگ و انقلاب بود، امام باقر(ع) و امام صادق(ع) عملاً و رسماً وارد درگیری‌ها و نزاع‌های مسلحانه نشدند، خودشان را بیشتر وقف توضیحات و کارهای عملی و فرهنگی و پاک کردن آن همه ناپاکی‌هایی که در جامعه پخش شده بود، کردند.

اشتباهات فراوانی را که درجامعه پخش شده بود پاک کردند، و یکی از کارهای مهم این دو بزرگوار این بود که در شرایطی که دنیای اسلام برای آمدن افکار گوناگون فرقه‌ها و ادیان دیگر بازشده بود، آنها در مرکز اسلام مواظب باشند که این افکار وارداتی افکار اسلامی را از بین نبرد، ترجمه به سرعت رشد کرده بود. از زبان چینی و هندی و فارسی و ترکی و رومی و سایر زبانها هر اثری که بود، به سرعت ترجمه می‌شد وعلت آن هم این بود که دانشمندان زیادی از سراسر دنیا با افکار مختلف به مراکز اسلامی که آن روزها مرکز رونق دنیا بود، هجرت کرده بودند، علم، پیشرفت، ثروت، رونق، آسایش و امنیت در مراکز اسلامی به خصوص در منطقه عراق و همچنین حجاز، شام، شمال افریقا و ایران بروز کرد و این جاها مراکز تمدن شده بود. دانشمندانی را جذب می‌کردند و آنها می‌آمدند و زبان هم می‌دانستند، زبان عربی هم یاد می‌گرفتند.

ترجمه متون غیراسلامی به سرعت رایج شده بود و وظیفه بزرگی متوجه بزرگانی مثل امام صادق(ع) و امام باقر(ع) کرده بود که مواظب باشند این افکار وارداتی ریشه اسلام را نزند. می‌بینید یکی از کارهای مهم امام صادق(ع) و شاگردانش امتجاجاتشان است. خود امام صادق(ع) جلسات باز تشکیل می‌دادند. مثل مصاحبه‌های مطبوعاتی که الان مرسوم است و خبرنگان جمع می‌شوند، آن موقع دانشمندان جمع می‌شدند، به خصوص در سفر مکه که می‌رفتند، آنجا در فضای باز دعوت می‌کردند که هر کس بخواهند، بیاید و هر کس هر سوالی از اسلام دارد، مطرح کند و جواب‌هایی که اینها می‌دادند، باعث روشن شدن افکار مردم بود. به علاوه شاگردان فراوانی هم امام صادق(ع) تربیت کرده بودند، هر یک از آنها می‌توانستند. در یک بخش متخصص باشند و از معارف اسلامی دفاع کنند.

کار مهمی کرده بودند. البته عده‌ای از نیروهای تند و داغ و خوش نیت انقلابی علوی که در جریان مبارزه مسلحانه علیه بنی‌عباس یا بنی‌امیه بودند، گاهی به امام صادق(ع) و امام باقر(ع) انتقاد داشتند که چرا آنها اسلحه به دست نمی‌گیرند و مثل حضرت زید یا حضرت عیسی یابن‌الحسن به میدان نمی‌آیند و شهید نمی‌شوند و زندان نمی‌روند؟ البته گاهی به زندان هم می‌رفتند وضع اینطوری بود و کار علمی و فکری و تربیتی و دانستن معارف اصلی اسلامی در تاریخ و تعبیه کردن مدارس و کتاب‌ها و آثار و تألیف‌ها و شاگردان و توسعه دادن معارف اهل بیت(ع) بعد از آنکه نکبت بنی‌امیه از سر اهل بیت(ع) کم شد، یکی از مهمترین کارهای حضرت امام صادق(ع) است که ما وارث آن هستیم.

مکتب اهل بیت(ع) را از شرق عالم از اندونزی تا غرب عالم آن زمان یعنی تا ساحل اقیانوس اطلس گسترش داد که آثار آن زمان هنوز هم باقی است و ماندگار شد که یک تاریخ طولانی است. من الان نمی‌خواهم تاریخ عرض کنم، می‌خواهم بگویم امام صادق(ع) واقعاً حق بزرگی بر بشریت و تاریخ و مکتب اهل بیت دارند و حوزه‌های علمیه و علمای ما باید کار بیشتری برای بازکردن آثار این بزرگواران کنند. امروزه علمای عراق هم میهمان ما هستند و خدمت آنها عرض می‌کنم که ما در حوزه قم خیلی کار کردیم والان که حوزه نجف بحمدالله دارد دوباره تجدید حیات می‌کند و این حوزه هزار ساله و ریشه دار بار دیگر می‌خواهد پر و بالش را در دنیا منتشر کند، وظیفه ماست که به منابع اصلی توجه بیشتری بکنیم.

بنده این مصیبت را خدمت همه شما تسلیت عرض می‌کنم، منصور دوانقی دومین خلیفه عباسی بعد از آنکه حکومتش را مستقر کرد و با تفکر اهل بیت(ع) هم مشکل داشت چون آن تفکری که عدالت و حق و مساوات را به مردم عرضه می‌کرد با مذاق خلفای عباسی هم سازگار نبود - همانطور که با مذاق بنی‌امیه سازگار نبود - فشار را بر امام زیاد کرد، بارها امام را از مدینه تحت الحفظ به عراق آورد و بالاخره هم نتوانست وجود امام را تحمل کند و زهر دادند و این شخصیت عظیم را شهید کردند. اینقدر حضرت صادق(ع) فضا را باز کرده بودند که قبر حضرت علی بن‌ابیطالب(ع) از ترس دشمنانش به خاطر همان تهمت‌ها و از زمان امام صادق(ع) به تدریج قبر شناخته شد و مردم کم و بیش فهمیدند که قبر حضرت علی(ع) کجاست. البته در زمان هارون رسماً محل قبر اعلام شد.

مسئله بعدی ما سالگرد شهادت روحانی عظیم‌الشان مرحوم دکتر مفتح(2) است که از شخصیت کلیدی مبارزه در زمان انقلاب و ماههای اول پیروزی انقلاب بودند.

فکر وحدت حوزه و دانشگاه از آثار ایشان است که پلی بین دانشگاه و حوزه بودند که تاکنون حقیقتاً آثار مبارکی داشته و الان هم باید از دستاور تفکر ایشان حفاظت کنیم که سعادت جامعه ما از همین رهگذر می‌گذرد و خطر جامعه ما هم از ایجاد تفرقه و جدایی بین دانشگاه و حوزه‌های علمیه هست. به همه کسانی‌که به ایران، اسلام و انقلاب علاقمند هستند خاضعانه عرض می‌کنم که تلاش کنند و نگذارند این نهال مقدس که هنوز خیلی جوان است، آسیب ببیند و این هماهنگی و اتحاد برای حفاظت از ایران و انقلاب به عنوان یک ضرورت، اجتناب‌ناپذیر هست.

مناسبت شهادت برادرمان شهید تندگویان، وزیر نفت در روزها و هفته‌های اول جنگ است.(3) ایشان در جمعی از همفکران و همکارانشان در مسافرتی که برای سرکشی به مناطق نفتی، به خصوص آبادان رفته بودند، اسیر و به عراق برده شدند و متأسفانه ایشان و جمعی از همراهانشان را شهید کردند که ما از بعضی از آنها هنوز بی‌اطلاع هستیم و هیچ اثری از آنها در اختیار ما نگذاشتند که انشاءالله بعداً مردم عراق این ابهام‌ها را برطرف کنند که لااقل بتوانیم بقایای پیکرهای مقدس شهدایمان را بیاوریم و به خانواده‌هایشان تحویل بدهیم، من به شما مردم و خانواده محترم این وزیر انقلابی و همراهانشان تسلیت عرض می‌کنم.

مسئله دیگر سفر موثر مقام معظم رهبری به استان قزوین است که شما درجریان هستید، مردم این استان استقبال بسیار پرشکوهی داشتند که باید از هوشیاری و وفاداری آنها تشکر کنیم. همچنین باید از مطالب مهمی که در این مقطع حساس به مناسبت سفر رهبر بزرگوارمان در اجتماعاتی که دارند، با مردم در میان می‌گذارند و همچنین آثاری که از سفر ایشان برای توسعه و عمران و آبادی استان باقی خواهد ماند، تشکر کنیم.

یکی از مسائلی که باید هم قدردانی کنم هم تذکر دهم، کار بسیار خوبی است که وزارت بهداشت و درمان ما دارد انجام می‌دهد. واکسیناسیون 33 میلیون مردم ایران واقعاً کار عظیم و پرارزشی است که در مقابل سرخک و سرخچه اینها را مصون می‌کند. از تلاشی که وزارت بهداشت و بسیج می‌کشند و از هوشیاری که مردم دارند و به این خوبی استقبال کرده‌اند و از زحمات مدیران و دلسوزان قدردانی و از راهنمایی‌ها استفاده می‌کنند، تشکر می‌کنیم. ضمناً دنیا هم به عنوان یک گام بسیار بزرگ ستایش می‌کند که با این وسعت در مدت سه هفته این همه جمعیت را با واکسن حفاظت می‌کنند.

مسئله دیگر امضای ابتدایی پروتکل الحاقی در مورد مسائل هسته‌ای است که روز پنجشنبه در مرکز آژانس توسط نماینده ایران امضاء شد، البته امضاء ابتدایی است و باید به دولت بیاید و به مجلس برود که مسیر قانونی‌اش را طی کند که مجموعه این اقداماتی که در چند هفته شد، فعلاً توطئه‌ای را خنثی کرده و آنچه که می‌خواستند به دروغ ایران را متهم کنند که دنبال سلاح هسته‌ای است، این توطئه را به هم زد و شفاف‌سازی کار برنامه‌های تکنولوژی صلح‌آمیز هسته‌ای را برای دنیا روشن کرد. ایران تا به حال وظایف خود را خوب انجام داده، الان توپ در زمین دیگران است. تا تصویب نهایی، این پروتکل هم مدت قابل توجهی زمان در پیش دازیم. اگر طرف‌های دیگر امتحان خوبی بدهند و بتوانند از عهده وظایفشان بربیایند، ما چیز اضافی نمی‌خواهیم، باج هم نمی‌خواهیم، همان چیزهایی که در قراردادهایی که امضاء کردند، جزء وظایفشان است که به جریان علمی و دانش هسته‌ای صلح‌آمیز کمک کنند. اگر وظایفشان را انجام بدهند، حرکتی که آغاز شده، به خوبی به انجام می‌رسد، ولی بدانند ک اگر بخواهند کلاه گذاری کنند، اگر بخواهند سوءاستفاده کنند، اگر بخواهند باج‌گیری کنند و اگر بخواهند فضای تهدید و ارعاب درست کنند و بخواهند از آب گل آلود ماهی بگیرند، اشتباه نمی‌کنند و ضرر می‌کنند و نتیجه نمی‌گیرند و زحمات انسان‌های خیرخواه را هم به باد می‌دهند. امیدوارم کسانی که مسئولیت جهانی و بین‌المللی دارند، این شعور را داشته باشند که مصلحت منطقه، دنیا و ایران این است که آنها به وظایف خودشان درست عمل کنند.

مسئله دیگر انتخابات مجلس شورای اسلامی است که نام نویسی آن امروز (روز جمعه) پایان پیدا می‌کند و کسانی که مایل بودند در این رقابت انتخاباتی شرکت کنند تا عصر امروز (روز جمعه) فرصت دارند، نام نویسی کنند. مسئله بسیار بسیار مهم و یک مسئله ملی، اسلامی، انسانی و تاریخی است. باید حیثیت انقلاب و ایران را درنظر بگیریم. باید نکاتی واقعاً مورد توجه باشد. آنهایی که در خودشان این امکان را می‌بینند که در سمت نمایندگی می‌توانند بهتر خدمت کنند یا این امکان را می‌بینند که اعتماد مردم را دارند که مردم به آنها رای بدهند، طبعاً یا نام نویسی کرده‌اند یا می‌کنند. نقش مجریان و ناظران بسیار مهم است. محوری جز قانون نداریم، هر کاری که می‌خواهیم بکنیم، فعلاً با همین قوانین موجود است که باید هم مجریان و هم ناظران هرچه می‌خواهند، جستجو کنند و بر محور قانون حرکت نمایند. هیچ‌کس توقع نداشته باشد که بیشتر از قانون بگیرد و هیچ کس به خودش اجازه ندهد که از قانون صرف نظر کند. بهترین داور برای اختلافات در این مقطع قانون است.

در هیچ قطعه‌ای از زندگی ما به اندازه انتخابات مجلس اوضاع کشور از لحاظ اختلاف و برخورد سلیقه‌ها حساس نمی‌شود، ما اگر بدون محور حرکت کنیم، ضرر می‌کنیم. خوشبختانه بعد از بیشتر از 25 انتخابات که به صورت مختلف داشتیم، تجربه اندوخته‌ایم، قانون ما تکامل یافته است. فکر می‌کنم همه باید خود را مقیّد کنیم در محدوده قانون ببریم و حل کنیم. مسئول قانون هم مشخص است. گاهی مجریان و گاهی ناظران هستند، گاهی دستگاه قضایی است. الان باید به همانی که هست بیاندیشیم.

مسئله مهم‌تر از همه اینها حضور مردم است. بالاخره این مملکت مال این مردم است، امروز، فردا و همیشه مال آنهاست. مجلسی که خلق می‌شود و می‌شد و حالا چه کم و چه زیاد حاضر شویم، مجلس تشکیل می‌شود. نمایندگانی که به مجلس می‌روند، حق رأیی دارند، چه رای آنها زیاد و چه کم باشد. آنها حق بحث، رأی و نظارت دارند، و کار خودشان را می‌کنند. بنابراین ما چه انجام وظیفه کنیم و در انتخابات شرکت کنیم و چه نکنیم، آنچه که باید بشود، می‌شود. بنابراین منطق، وظیفه ملی، وظیفه انقلابی و وظیفه اسلامی حکم می‌کند که همه فکر کنیم باید پای صندوق رأی برویم. بالاخره به کسی که قبول داریم، رأی می‌دهیم. یا اگر کسی قبول نداریم، یک جور دیگر عمل می‌کنیم. حضور در پای صندوق رأی مهم است. (تکبیر نمازگزاران)

می‌بینید که بوق‌های استکباری و امپریالسیم خبری به شدت فعال هستند که مردم را دلسرد و از انتخابات مأیوس کنند، یک جوری بگویند که رأی شما به حساب نمی‌آید، شما می‌توانید درست بر خلاف حرفهای آنها عمل کنید که راه حفاظت از منافع ملی و خدمت به مملکت و نسل‌های آینده هم همین جاست، آنها خیر ما را نمی‌خواهند، دلشان برای حقوق بشر، ایرانی‌ها، برای مجلس نمی‌سوزد. نه چپ و نه به راست و نبه به مستقل فکر می‌کنند، آنها می‌خواهند ایران را به همان چیزی که قبلاً خانه امن و پناهگاه استکبار منطقه و ژاندارم محافظ منافع استکباری بود، برگردانند. آنها چنین چیزی را می‌خواهند و انشاءالله هوشرای شما باعث خواهد شد که تبلیغات این بوق‌ها هم بی‌اثر شود.

دو سه مسئله بین‌المللی داریم یکی از آنها اینکه در آستانه حلول سال جدید مسیحیت هستیم، میلاد حضرت مسیح(ع) این پیامبر بسیار عظیم‌الشأن الهی را به خواهران و برادران مسیحی و مسلمانان تبریک می‌گویم.(4) به چون همه ما به مقام نوبت و رسالت حضرت عیسی در زمان خودشان معتقدیم و امیدواریم که این نقطه مشترک بین ادیان آسمانی باعث شود که بتوانیم بر مشکلات الحاد اختلاف‌انگیزی که الان بین ادیان بزرگ درست می‌کنند، فائق بیائیم و این نقطه‌های چرکینی که به خاطر این اختلافات در دنیا پیدا شده، منجمله مسئله فلسطین را حل کنیم.

مسئله دیگر ما انتفاضه فلسطین است که در آستانه سالگرد آن هستیم، فلسطینی‌ها بسیار مظلوم هستند. امروز مظلوم‌ترین ملت دنیا هستند، نزدیک یک قرن است که تحت فشار طمع‌های استکباری و استعماری قرار گرفته‌اند و حقشان ضایع شده، بسیاری از آنها از خانه‌هایشان آواره شده‌اند، آنهایی هم مانده‌اند، تحت فشار و ستم هستند، سرزمینشان غصب شده، هر روز در اخبار تعدادی شهید و مجروح و خانه منهدم شده می‌بینید و مظلوم‌ترین هستند و طرفشان هم جریان ظالمانه و قسی القلب صهیونیسم. است که به اتکا و پشتیبانی قلدری مثل آمریکا دارد با این ملت مظلوم اینطوری رفتار می‌کند (شعار مرگ بر آمریکا)

آخرین مسئله ما هم مسئله عراق و بازداشت سرکرده بعثی‌ها، صدام حسین است(5) که واقعاً مسئله بسیار بسیار مهمی است، البته مسئله مهم‌تر، خود عراق است و مسئله فرعی الان مسئله شخص صدام است که من فقط دو سه نکته آن را عرض می‌کنم.

اولین نکته این است که سرگذشت و سرانجام صدام حسین و حزب بعث می‌تواند یک آزمایشگاه و تابلوی عبرت‌آموز برای تاریخ به خصوص برای ما مسلمان‌ها باشد. شما ببینید این جریان بعث عفلقی در این مدت چه کرد، حدود  35 سال است که اینها سرنوشت کشور مهمی مثل عراق را در دست گرفتند و دراین  35 سال با مردم عراق چه کردند، اولاً عراق کشور واقعاً ثروتمندی است، کشوری که یک سوم ما جمعیت دارد، به اندازه ما یا بیشتر نفت مکشوفه دارد، رودخانه‌های عظیم دجله و فرات و سایر رودخانه‌ها در عراق جریان دارند.

بهترین زمین‌های کشاورزی از همیشه تاریخ در اطراف دجله و فرات بوده و مردم عراق هم دارای تمدنی بسیار قدیمی در منطقه و دنیا هسند. موقعیت جغرافیایی آنها هم بسیار مهم است، بین دریایی مدیترانه و خلیج فارس و دریای احمر در حساس‌ترین نقطه دنیا هستند، این بعثی‌ها چه کردند؟! از روزی که اینها آمدند، همیشه با مردم خودشان آنچنان رفتار کردند که الان شما گورهای دسته جمعی را می‌بینید.

البته بعضی‌ها را مطلع می‌شوید که همینطوری بولدوزر خاک روی جنازه‌های مردمشان که کشته‌اند، ریخته‌اند و خودشان را هم متعهد ندیدند که حتی به خانواده‌های آنها بگویند فرزند شما چه شده است، خیلی از مردم عراق هستند که نمی‌دانند بچه‌ها و شوهر و برادرهایشان کجا رفته‌اند. خیلی با مردمشان بد کردند. حوزه علمیه نجف را که هزار سال است نورافشانی می‌کند، در ضعیف‌ترین شرایط قرار دادند. وضع عمران و آبادانی را می‌بینید. آنهایی که رفته‌اند و دیده‌اند بد می‌گویند. عراق استحقاق این وضع را داشته، خیلی باید بهتر از این می‌بود، با همسایگالنش خیلی بد کردند، یکی از آنهاما هستیم که 8 سال جنگ را با بیش از 200 هزار شهید و چند صد هزار جانباز و آزاده و چند هزار مفقود که هنوز روزانه خبر شهادت مصدومان حملات شیمیایی صدام را می‌شنویم و کویت را اشغال و آن فتنه را درست کردند و باعث شدند که آمریکا و انگلیس و دیگران نیروهای نظامیشان را بیاورند، اما الان گرفتار نیروهای نظامی مستکبرانی هستیم که فقط به خاطر کجروی‌های صدام آمدند و در منطقه ماندند.

اگر صدام این کارها را نمی‌کرد، چه بهانه‌ای داشتند که الان در خلیج فارس و در جاهای دیگر در عراق، کویت، قطر و یا در عربستان باشند؟ همه را اینها آوردند، حال هم این اوضاع آنهاست که می‌بینید ساعت به ساعت از عراق خبر می‌رسد که بمب منفجر شد، یک آدم کشته شد، یک مرکز پلیس منفجر شد و امثال اینها که داریم می‌بینیم.

الان نه مرزی هست و نه قانون درستی است، بدتر از همه اینها، اشغال است، یعنی اگر همه اینها بود، ولی مردم آزاد بودند تصمیم بگیرند و عقلای قوم هم بنشینند و کشورشان را اداره کنند و آزاد کنند، شاید می‌توانستند خود را قانع کنند. ولی اینها نیست، یک عده شرور و مستکبر نیروی نظامی پیاده کرده‌اند، آمریکایی‌ها، انگلیسی‌ها و چند کشوردیگر، می‌خواهند سرنوشت مردم مسلمان عراق در دستشان باشد، آنها می‌خواهند تصمیم بگیر باشند، آنها می‌خواهند قانون اساسی بنویسند. آنها می‌خواهند بگویند مجلس چگونه باشد. آنها می‌خواهند بگویند نفتتان را چگونه تولید کنید و چگونه بفروشید و چگونه بفروشید و چگونه مصرف کنید، آنها می‌خواهند بگویند مدرسه و دانشگاهتان چگونه باشد، واقعاً این بدترین نتیجه کارهای 35 ساله بعثی‌های عفلقی است که الان عراقی‌ها دچار شده‌اند. مسئله صدام حسین، مسئله فرد است. اینکه چه رفتاری با او می‌کنند، بالاخره یک جوری می‌شود.

دلمان نمی‌خواست روزی که بناست صدام حسین کیفر ببیند، این آمریکایی‌ها باشند که به او کیفر بدهند. آمریکایی‌ها خودشان باید به خاطر جنایات صدام محاکمه شوند. (تکبیر نمازگزاران)

از آن روزی که حزب بعث مبارزه با مسلمان‌ها، به خصوص شیعیان را در عراق آغاز کرد، آمریکایی‌ها و انگلیسی‌ها و استکباری‌ها پشت سر صدام بودند، در همه جنایات او شریک هستند. شک نکنید. کم کم اسنادش رو می‌شود. یک مقدارش را الان دارند می‌گویند، جنگی که علیه ایران کرد، هم شروع و هم ادامه‌اش با کمک آنها بود و در آخرین لحظات که دیدند صدام گیر افتاده و دیگر نمی‌تواند از دست ایرانیها نجات پیدا کند، خودشان وارد جنگ شدند و کشتی‌ها و هواپیماها و هلی‌کوپترهایشان به جنگ ما آمدند، کشتی، سکوی نفتی و ایرباس ما را زدند و ساقط کردند. هر چه توانستند با ما بد کردند. چون دیدند دیگر صدام نمی‌تواند. هر چه هم که او خواست، به او دادند، الان او را به خاطر حلبچه به عنوان جنایتکار جنگی معرفی می‌کنند. ولی نمی‌گویند کسی که آن سلاح شیمیایی را به صدام داد، کجاست. صدام که این صلاح را تولید نکرد، یا اروپایی‌ها و یا آمریکایی‌ها و یا هر دو دادند، اسنادش هم هست. الان حضور آمریکا در منطقه بیشتر به بهانه فرزندان نامشروعی است که خودش خلق کرده، اگر دنبال القائده است، القاعده را آمریکا خلق کرد، اگردنبال طالبان است طالبان را آمریکایی‌ها و عواملشان خلق کردند. اگر دنبال بعثی‌ها و صدامیان است، اینها را آمریکایی‌ها آوردند و تقویت کردند، آنها نمی‌توانند برای مردم عراق منجی باشند. ما از اینکه صدام وامثال صدام به دست آنها بازداشت و محاکمه می‌شوند و کیفر می‌بینند، اگر از این بعد نگاه کنیم نمی‌توانیم خوشحال باشیم، ولی به خاطر اینکه جنایتکارانی با تدبیر الهی کیفر می‌بینند، خوشحالیم و خداوند در آزمایشگاه آفرینش و تاریخ بشریت گاهی جنایتکاری را به دست جنایتکار دیگری کیفر می‌دهد.

«اللهم اشغل الظالمین بالظالمین» یکی از همین سنت‌های دائمی خداست، اما بهتر بود که این مردم خود عراق بودند که صدام را بازداشت و محاکمه می‌کردند و کیفر می‌دادند ولی آمریکایی‌ها بدانند که بالاتر از آنها و بالاتر از مردم عراق و بالاتر از همه ما دست نیرومند الهی است که یک روز حلقوم خود آنها را خواهد گرفت. نمی‌خواهیم الان خیلی به این بحث‌های حاشیه‌ای که مردم را مشغول می‌کند، بپردازیم. اینکه واقعاً صدام را کی گرفته‌اند؟ آیا به عنوان یک کالای انتخاباتی می‌خواهند از او استفاده کنند یا نه و امثال این بحث هایی است که هر طرف می‌خواهد باشد.

آنچه که الان ما می‌خواهیم روی آن تکیه کنیم این است که آمریکا باید بساطش را از منطقه ما بیرون ببرد. باید عراق را به مردم عراق واگذار کند، باید منطقه را به مردم منطقه واگذار کند، باید دست از شرارت و پشتیبانی صهیونیست‌ها بردار و این همه به مردم مظلوم فلسطین ظلم نکند. در آن شرایط آمریکا می‌تواند مثل کشورهای دیگر با کشورهای مسلمان منطقه همکاری کند و این همه عداوت و نکبت و اختلاف و زجر را در منطقه بوجود نیاورد.

بسم الله الرحمن الرحیم

انا اعطیناک الکوثر/ فصلّ لربّک وانحر/ انّ شانئک هوالابتر*

 

*  سوره کوثر

 

 

پی نوشت ها:

24/9/82

 

1- رویدادهای مهم دوران امام صادق(ع):

- شهادت امام باقر(ع)، پدر امام جعفر صادق(ع)، در سال 114 هجری، - قیام زید بن علی(ع)، عموی امام جعفر صادق(ع) بر ضد امویان و شهادت او در این واقعه، در سال 121 هجری، - گسترش نهضت بنی هاشم ( علویان و عباسیان)، در سراسر قلمرو حکمرانی امویان، - سرنگونی سلسله امویان و پیروزی عباسیان وتسخیر خلافت اسلامی توسط ابو العباس سفاح، در سال 133 هجری، - قیام علویان بنی الحسن(ع) بر ضد عباسیان و سرکوب شدن آنان به دست منصور دوانیقی، - بهره جویی امام صادق(ع) از فرصت به دست آمده از نبرد میان عباسیان و امویان، برای تشکیل حوزه علمی اسلامی و تربیت هزاران شاگرد در رشته‌های فقه، تفسیر و علوم قرآن، کلام، شیمی، تاریخ و غیره، در زمینه مشرفه، - فراخوانی امام صادق(ع) از مدینه به بغداد، توسط سفاح عباسی و زیر نظر قرار گرفتن آن حضرت، - فراخوانی مجدد امام صادق(ع) از مدینه به بغداد، توسط منصور دوانیقی و اذیت و آزار آن حضرت، - وفات اسماعیل، پسر امام صادق(ع)، در سال 142 هجری و اندوه فراوان آن حضرت در این مصیبت، - رفتار نا مناسب عاملان منصور دوانیقی، در مدینه، با امام صادق(ع) و بسیاری از علویان، - مبارزه علمی و فرهنگی امام صادق(ع) و یاران ایشان با مخالفان، ملحدان و مدعیان دروغین، - مسمومیت امام صادق(ع) و شهادت آن حضرت، در سال 148 هجری، به دستور منصور دوانیقی، - به خاک سپاری پیکر مطهر امام صادق(ع)، در قبرستان بقیع، در کنار قبر پدر، جد و عمویشان، امام سجاد و امام حسن مجتبی(ع)

 

2- محمد مفتح در سال ۱۳۰۷ شمسی، در خانواده‌ای روحانی در همدان به دنیا آمد.

پدرش مرحوم، حجت‌الاسلام حاج محمود مفتح، یکی از واعظان مخلص و عاشق خاندان رسالت بود . شهید مفتح پس از گذراندن دوره ابتدایی، به مدرسه «آخوند ملاعلی» وارد شد و سپس به حوزه علمیه قم مهاجرت کرد و در حالی که به درجه اجتهاد رسیده بود، در دانشگاه نیز موفق به اخذ درجه دکتری گردید و بعد از آن علاوه بر تدریس در حوزه، به تدریس در دبیرستان‌های قم پرداخت.

در زمان تحصیل و تدریس، حاشیه‌ای بر اسفار ملاصدرا، نوشت که سومین حاشیه بر این کتاب است. همچنین کتابی به نام روش اندیشه در علم منطق به رشته تحریر درآورد که به عنوان کتاب درسی در حوزه و دانشگاه، برای بالاترین سطح منطق استفاده می‌شود. ترجمه تفسیر مجمع البیان هم یکی از تألیفات این شهید عالی مقام است.

از سال 1340 وارد مبارزه با رژیم پهلوی شد که تا رمضان سال 1357، که نهضت مردم مسلمان به رهبری امام خمینی(ره) اوج گرفته بود، ادامه داشت. ایشان بعد از نماز عید فطر، روز پنجشنبه 16 شهریور 1357، را به عنوان تجلیل از شهدای ماه رمضان تعطیل اعلام کرد که راهپیمایی بزرگی علیه رژیم انجام گرفت و زمینه ساز راهپیمایی 17 شهریور گردید.

جهت بازگشت امام(ره)، عضوکمیته استقبال شد و از طرف امام(ره)، به عضویت شورای انقلاب درآمد. بعد از پیروزی انقلاب برای تشکیل کمیته‌های انقلاب اسلامی فعالیت چشمگیری کرد و خود سرپرستی کمیته منطقه4 تهران را به عهده داشت.

آخرین مسئولیت وی، سرپرستی دانشکده الهیات و عضویت در شورای گسترش آموزش عالی کشور بود و در طی این دوران همچنان مسؤولیت امامت جماعت مسجد قبا را نیز بر عهده داشت.سرانجام  صبح روز 27 آذر 1358 ش. جلوی دانشکده الهیات دانشگاه الهیات توسط عوامل گروه منحرف فرقان به شهادت رسید.

 

3- روز ۲۹ آذر ۱۳۷۰ پیکر شهید مهندس محمدجواد تندگویان، وزیر نفت کابینه شهید رجایی بعد از گذشت ۱۱ سال از اسارتش به میهن بازگردانده شد.

 او که دانش‌آموخته مهندسی نفت از دانشگاه نفت آبادان بود، در نهم آبان ۱۳۵۹ ـ در حالی که حدوداً یک ماه از دوره وزارتش می‌گذشت ـ برای بازدید از پالایشگاه نفت آبادان عازم منطقه بود که در جاده ماهشهر ـ آبادان به همراه معاون و دیگر همراهانش به اسارت نیروهای ارتش رژیم بعث عراق درآمد و به زندان‌های اسیران ایرانی در عراق منتقل شد. به گفته برخی اسیران، وی تا مدت‌ها زنده بوده و حتی از شکست حصر آبادان (مهر ۱۳۶۰) و آزادسازی خرمشهر (خرداد ۱۳۶۱) آگاهی یافته بود. اسارت وی سر و صدای بسیاری به پا کرد، اما تا ۱۱ سال بعد هیچ‌ کس از سرنوشتش باخبر نبود تا اینکه در جریان مبادله اسرا و کشته‌شدگان ایرانی و عراقی اعلام شد پیکر شهید تندگویان به ایران باز می‌گردد.

در ۱۱ سالی که از اسارت تا بازگشت پیکر شهید تندگویان به میهن گذشت،  بسیاری از مقامات از جمله شهیدان رجایی و چمران، از راه‌های مختلف تلاش کردند خبری از وضعیت وی بگیرند یا برای نجات جان وی تلاش کنند، تلاش‌هایی که البته بی‌سرانجام ماند. بتول برهان ‌اشکوری، همسر شهید چند سال قبل در گفت‌وگو با خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) درباره سال‌های اسارت مهندس تندگویان گفته بود: «در مدت اسارت، تنها دو نامه از ایشان دریافت کردیم که نامه اول بسیار مختصر بود و در آن نوشته بودند مایل نیستم با خانواده خود در ایران ارتباط برقرار کنم. ما حدس زدیم باید برای ایشان شرایطی گذاشته باشند که طبیعتا شهید تندگویان هم کسی نبود که بخواهد حتی به خاطر ارتباط با خانواده آن شرایط را بپذیرد. بعد از دریافت اولین نامه، مدت‌ها با ایشان نامه‌نگاری می‌کردیم اما پاسخی دریافت نمی‌کردیم تا اینکه در سال ۶۷ دومین نامه ایشان را دریافت کردیم که به ما دلداری و روحیه داده بودند و گفته بودند سعی کنید تنها نباشید و با سایر خانواده‌هایی که در این ماجرا اسیر شده‌اند رفت و آمد کنید.»

جنگ که به پایان رسید دیگر کسی امیدی به زنده بودن وزیر نفت اسیر نداشت. همگان از زنده بودن شهید تندگویان ناامید شده بودند و بنابراین هیأتی متشکل از نماینده وزارت خارجه، خانواده شهید تندگویان و یک نماینده از پزشکی قانونی مامور شدند تا طی سفر به عراق پیکر وی را تحویل بگیرند. این هیأت ابتدا جسد دیگری را تحویل گرفته بودند که متعلق به شهید تندگویان نبود.

همسر شهید در این‌باره می‌گوید: «من کارت پایان خدمت شهید تندگویان را که حاوی تمامی مشخصات ظاهری ایشان بود و هم اطلاعاتی که ممکن بود به شناسایی ایشان کمک کند، به برادرم داده بودم. به عنوان مثال مچ پای راست شهید تندگویان بر اثر شکنجه‌های ساواک نشانه خاصی داشت، چراکه آن زمان با مته پای او را سوراخ کرده بودند و جالب است از روی همین نکته متوجه شده بودند جنازه اولی که تحویل داده بودند، مربوط به شهید تندگویان نیست. آن‌ها نیز دولت عراق را تهدید کرده بودند اگر پیکر واقعی شهید تندگویان را تحویل ندهید، ما بازمی‌گردیم ایران و اعلام می‌کنیم آقای تندگویان زنده است و دولت عراق نمی‌خواهد به ما تحویل دهد. همین تهدید کارگر شده بود و آن‌ها پیکر واقعی شهید تندگویان را تحویل داده بودند و برادرم نیز همانجا دوربینی خریده و از تمام مراحل تحویل و تشییع جنازه در عراق فیلمبرداری کرده بود.»

محمدمهدی تندگویان فرزند شهید درباره‌ وضعیت پیکر پدر در هنگام بازگشت به ایران می‌گوید: تابوتش را آوردند، اسکلتی بود با پوستی قیرگون، به رنگ قهوه‌ای تیره که از مومیایی پوشیده شده بود. کاسه چشمانش گود شده و دهانش با حالت لبخند گشوده مانده بود. دندان‌هایی که از زمان شکنجه ساواک شکسته بود و سینه‌اش را به خاطر شناسایی دقیق‌تر، از بالا تا پایین شکافته بودند و مجددا به گونه‌ای خاص دوخته بودند. تکیده و لاغر می‌نمود. استخوان‌های حنجره شکسته شده بود به طوری که گردن کاملا می‌چرخید! یادم می‌آید که در بین راه، از کرمانشاه تا تهران که از رییس پزشک قانونی در مورد تاریخ و نحوه شهادت پدرم پرسیدم، گفت «پس از شکافتن پوست، ماهیچه‌ها تازه به نظر می‌رسیدند و در ناحیه قفسه سینه و جمجمه شکستگی دیده می‌شد و استخوان حنجره به طور کامل شکسته شده و با توجه به خون‌مردگی که در ناحیه مچ‌ها دیده می‌شد، حدس می‌زنیم که در زمان شهادت، دست‌ها و پاهای ایشان را به جایی محکم بسته بودند و بعد ایشان را خفه کرده بودند.»

اینکه در ۱۱ سال اسارت بر مهندس تندگویان چه گذشت و او سرانجام چگونه و چه زمانی به شهادت رسید، هنوز هم سوالاتی بی‌جواب هستند. برهان‌ اشکوری، همسر شهید درباره این موضوع می‌گوید: زمانی که رفته بودیم پیکر شهید تندگویان را به تهران بیاوریم، پیکر ایشان را سه نوع مومیایی کرده بودند که وقتی علت را جویا شدم،  نماینده پزشکی قانونی گفت: شاید به این دلیل باشد که زمان شهادت را به راحتی تشخیص ندهیم. بر طبق گفته‌های نماینده پزشکی قانونی تاریخ شهادت ایشان برمی‌گشت به این اواخر و ظاهرا آقای تندگویان تا سال ۶۸ نیز زنده بود.

4- حضرت عیسی بن مریم(ع) پیامبر بزرگ الهی و اولوالعزم، در روز ۲۵ دسامبر سال اول میلادی، ۶۲۲ سال قبل از هجرت پیامبر بزرگ اسلام(ص)، در بیت لحم واقع در سرزمین فلسطین به دنیا آمد. با این حال تاریخ تولد حضرت عیسی(ع) دقیق نیست و در قرن ششم قبل از هجرت، روز ۲۵ دسامبر به عنوان عید میلاد مسیح(ع) برگزیده شد، درصورتی که تاریخ‏نویسان، معتقدند تولد ایشان ۴ یا ۶ سال قبل از آن بوده است. حضرت عیسی(ع) به فرمان خداوند، به گونه‏ای اعجازآمیز از مادری باکره و مقدس متولد شد و سپس در گهواره شروع به سخن گفتن کرد و پیامبری خود را بشارت داد. زمان جوانی حضرت عیسی(ع) دوره بحرانی تاریخ یهود است. یهودیان تحت سیطره رومیان چشم انتظار موعودی نجات بخش بودند. با این حال با ظهور مسیح(ع)، علی‏رغم دیدن نشانه‏ها و معجزات بر حق آن حضرت، باز هم با ایشان به مخالفت برخاستند. آن حضرت در دوران حیات خود به موعظه و شفای بیماران می‏پرداخت و در تعلیمات خویش، بیشتر از تمثیل بهره می‏گرفت. معجزات فراوان، تبیین مسائل اخلاقی به همراه مثال‏ها، شفای بیمارانِ علاج‏ناپذیر و بالاخره پافشاری بر اطاعت از شریعت و پرستش خدای یکتا باعث شد تا تعداد زیادی گرد وی جمع شوند. در این میانْ، پیروان نزدیک و خاص او حواریون نام داشتند که دوازده نفر بودند و همیشه همراه حضرت بودند.

مسیح(ع) که از ۳۰ سالگی به نبوت برگزیده شد، سرانجام مورد تهدید بزرگان یهود واقع شد و آنان تصمیم به قتل وی گرفتند. زیرا سران یهودی از این‏که مردم به عیسی(ع) علاقه‏مند می‏شدند، احساس نگرانی نموده و می‏دانستند اگر او را آزاد بگذارند، همه مردم به او ایمان می‏آورند. روی گردانی یهودیان از بزرگان خود باعث شد تا سران یهود به این نتیجه برسند که باید عیسی(ع) را برای حفظ قوم خود، قربانی نمایند. در آن حالْ، چون خواستند آن حضرت را از میان بردارند، خداوند مسیح(ع) را به آسمان‏ها برد و یهودیان فردی شبیه به عیسی(ع) را به صلیب کشیدند. در روایات اسلامی و شیعی، بازگشت عیسی(ع) مسیح(ع) در زمان ظهور حضرت مهدی موعود(عج) تصریح شده و به نمازگزاردن آن حضرت پشت سر امام عصر اشاره گردیده است. کتاب حضرت عیسی(ع) انجیل نام دارد. نام حضرت عیسی(ع) در سیزده سوره قرآن، ۴۵ بار تکرار شده است.

5- روز ۲۳ آذر ۱۳۸۲ خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا) برای اولین بار خبر دستگیری صدام حسین، دیکتاتور مخلوع عراق را روی خروجی خود گذاشت.

یک روز پس از دستگیری صدام حسین در حفره ای (به قول آمریکاییان؛ سوراخ موش) در یک خانه روستایی در الدوار در کنار دجله، 14 دسامبر 2003 مقامات نظامی آمریکا در عراق که این کشور را از اپریل این سال در اشغال داشته اند اعلام کردند که صدام حسین را که قبلا از ریاست جمهوری عراق برکنار ساخته بودند دستگیر کرده اند. صدام حسین از زمان ورود نیروهای آمریکا به حاشیه شهر بغداد خود را پنهان ساخته بود و جز بیرون دادن دو نوار صدا اثری از او نبود. در هشت ماهی که از پنهان شدن صدام می‌گذشت بسیاری از مقامات تراز اول دولت او دستگیر و یا تسلیم شده بودند، دو پسر و نوه‌اش کشته و دخترانش به اردن پناهنده شده بودند و دولت آمریکا برای مرده و یا زنده وی 25 میلیون دلار جایزه تعیین کرده بود.

طبق اظهار مقامات نظامی آمریکا در عراق، صدام در کلبه ای در یک مزرعه، و نه چندان دور از شهرک «ادوار» در 16 کیلومتری «تکریت» در یک زیرزمینی در عمق دو و نیم متری به وسعت دو در 3 متر که بر مدخل کوچک آن یک قطعه «اسفنج فشرده» پلاستیک آلوده به خاک و گل - ویژه بسته بندی وسائل شکستنی قرارداده و روی آن قالیچه کهنه ای افکنده بودند پنهان شده بود. این زیرزمینی در فاصله یک متری ساختمان یک خانه خشت و گلی دو اطاقه قرارداشت و در محوطه اطراف، تعدادی بز و گوسفند چرا می کردند.

رئیس جمهور برکنار شده عراق هنگام دستگیر شدن لباسی کثیف برتن و ریشی بلند داشت و یک سلاح کمری آماده شلیک در اختیار او بود و با این که این تپانچه روی زانویش بود از آن استفاده نکرد و به محض ورود نظامی آمریکایی به زیرزمینی قفس مانند تسلیم شد و در پاسخ به پرسش آن نظامی که خود را معرفی کند گفت که «صدام حسین» است.

مخفیگاه صدام دارای هواکش برقی بود که با لوله به خارج راه داشت. در یک اطاق خانه مقداری لباس و بعضا استفاده نشده، یک جعبه حاوی 750 هزار دلار اسکناس یکصد دلاری و یک تفنگ کالاشنیکوف به دست آمد. از اطاق دیگر به صورت آشپزخانه استفاده می شد که وضعیتی درهم و کثیف داشت.

در این محوطه و در دسترس صدام، وسایل مخابراتی به دست نیامد و آن طور که گفته شده بود با خود مواد منفجره و کپسول سیانور هم نداشت. هنگام نزدیک شدن نظامیان آمریکایی به کلبه، یک خودرو تاکسی در نزدیکی آن پارک شده بود و دو مرد جوان به محض احساس خطر از آنجا فرار کردند و به سمت درختان که تا دجله فاصله ای نداشت دویدند که دستگیر شدند. بعدا معلوم شد که این دو تن جاسم 17 ساله و علاء 19 ساله برادران الدوری مالک 38 ساله مزرعه و کلبه داخل آن بودند و تاکسی متعلق به علاء بود. این دو گفتند که برادرشان الدوری یک بیمار قلبی است که در خانه‌اش در«ادوار» بستری است و او از 1991 تا 1995 یکی از نظامیان گارد کاخ صدام حسین بود که یه علت ابتلا به بیماری قلبی، بعدا معاف شده بود.