خطبه ها
  • صفحه اصلی
  • خطبه ها
  • نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

1- قرآن محور شکل‌گیری جامعه اسلامی، دین پیامبر قبل از اسلام، پیامبر(ص) موحدی همیشگی، بحث نماز در اسلام 2- مناسبت‌های هفته، شهید مدرس، میرزا کوچک‌خان، شهید خلبان کشوری، روز دانشجو، سالگرد تأسیس بسیج، روز نیروی دریایی ارتش

  • دانشگاه تهران
  • جمعه ۹ آذر ۱۳۸۶
خطبه اول قرآن، محور شکل‌گیری نظام اسلامی/ لزوم بررسی چگونگی شکل‌گیری حکومت پیامبر/ تأثیر محققان حوزه و دانشگاه در شناخت تاریخ اسلام/ بحث دین پیامبر اسلام قبل از بعثت/ دین عمومی است یا اختصاصی؟/ اختلاف نظر مراجع درباره دین پیامبر(ص) قبل از بعثت/ استناد به نهج‌البلاغه/ هدایت پیامبر از طرف خدا در جهت مکارم اخلاق/ موّحد بودن پیامبر قبل از نبوّت/ آموزش نماز به پیامبر توسط جبرییل/ نماز اول پیامبر/ اهمیت حقایق تاریخی و سندیت آن/ انتساب تحریم کتابت منابع اسلام به خلفای اول و دوم/ محمدبن اسحاق، اولین نویسنده سیره‌ی پیامبر/ زندگی محمدبن‌اسحاق و سرنوشت او/ مخالفت حضرت علی(ع) با درجه‌بندی شهروندان/ سوابق فرهنگی موالی/ تأثیر موالی و کارهای فرهنگی و علمی آنان/ سیره‌ابن اسحاق، مرجع سیره‌نویس‌های بعد/ اختلاف‌نظر علما در زمینه‌ی اولین نماز/ روایت ابن‌عباس در سیره‌ی ابن هشام/ بحث نماز پیامبر در سیره‌ها/ نماز، هدیه خداوند در سدره المنتهی/ قطعیت شیوه نماز/ آشنایی امت اسلامی با منابع تحقیقی/ استفاده از منابع برای شکل‌گیری نظام اسلامی/ بحث نماز در نظام اسلامی خطبه دوم گرامی‌داشت یاد شهید مدرس/ جهاد میرزاکوچک‌خان جنگلی و شهادت او/ شهید کشوری و خلبانان شهید/ بسیج حافظ انقلاب و اسلام/ نقش‌آفرینی نیروهای بسیج/ غیرانحصاری بودن بسیج/ تأثیر نیروی دریایی در دفاع مقدس/ نیروی زمینی، مانع پیشرفت دشمن/ امکانات پیشرفته در نیروی هوایی/ عملیات مروارید جنگ سرنوشت‌ساز ایران و عراق دریا/ سیادت ایران در خلیج‌فارس/ نیروی دریایی حافظ مسیر آبی کالارسانی/ کنفرانس صلح فلسطین/ کنفرانس کشورهای عربی در آمریکا برای مسئله فلسطین/ پنج میلیون آواره فلسطینی/ درایت اعراب در جلوگیری از اضمحلال آوارگان فلسطینی/ مشکلات آوارگان فلسطین/ سخن امام خمینی درباره آوارگان/ بیت‌المقدس قلب مسلمانان جهان/ هیاهو برای هیچ! با مذاکرات ناموفق/ حلّ مسئله فلسطین با دادن حق آنها/ مشکل افغانستان و عراق و صرف هزینه‌های بی‌نتیجه/ اتکای دنیا امروز به خواست مردم/ پرونده افشاگرانه هسته‌ای/ عمل نکردن به تعهدات در قبال ایران/ استقلال تکنولوژی هسته‌ای ایران/ مسئله هسته‌ای ایران، مطلب مهم رسانه‌های دنیا/ صلح‌آمیز بودن تکنولوژی هسته‌ای ایران/ شکست آژانس در مقابل ایران/ حل مسئله هسته‌ای با مذاکره/ حمایت شرق و غرب از صدام/ ایران، نیرومندتر از گذشته/ امید به اتخاذ راه درست به جای زورگویی

خطبه اول:

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین والصلوه والسلام علی رسول الله وعلی آله الائمه المعصومین

یا ایهاالذین آمنوا استعینوا باصبر والصلوه ان الله مع الصابرین.

اوصیکم عبادالله بتقوی الله فانه من یتق الله یکفر عنه سیئاته و یعظم له اجرا.

از خداوند متعال خاضعانه استدعا داریم که ما را در حفاظت از گوهر تقوا موفق بفرماید که راه سعادت و قرب خداوند از اینجاست. مستعمان عزیز فراموش نمی‌کنند که بحث خطبه‌اول درباره شکل‌گیری نظام اسلامی با محوریت قرآن است که یک کار انجام نشده در تاریخ ماست.

به شکل پراکنده در تاریخ هست، اما اینکه نظام اسلام با اصول، احکام، مقررات و اجرائیاتش با محوریت قرآن در 23 سال دوران رسالت پیغمبر اکرم(ص) در مکه و مدینه چگونه شکل گرفته، کاری نشده است. خودمان وقتی انقلاب کردیم، از اول می‌دانیم چه کرده‌ایم و تا امروز به کجا رسیده‌ایم و چه تثبیت کرده‌ایم و چه عمل کرده‌ایم. درباره اسلام هم پراکنده می‌دانیم، ولی نظم زمانی و تشکیلاتی ندارد که باید روی آن بحث کنیم.

من این بحث را در نمازجمعه به این منظور شروع کرده‌ام که محققان و صاحبنظران در حوزه‌ها و دانشگاه‌ها خودشان دنبال کنند. چون معلوم است که در خطبه‌های کمتر از نیم ساعت نمی‌توان بحثهای وسیع تاریخی، اجتماعی، سیاسی و دینی را تحلیل کرد و معمولاً عبور می‌کنند.

گفتیم که در شکل‌گیری نظام، اولین بخش، عبادات است. چون اسلام در زمان خودش برای پرورش انسان‌ها به عنوان پایه جامعه صحیح شروع کرد، لذا عبادات که در هر شرایطی مقدور بود- چه جمعیت باشد و چه نباشد و چه زیاد باشند و چه کم باشند - از گروندگان به اسلام توقع بود. لذا سراغ عبادات رفتیم و گفتیم اولین عبادتی که در قرآن شروع شد، نماز است. در اینجا وارد دو بحث بسیار مهم شدیم که باز از لحاظ تاریخی مبهم است و هدف من هم از گفتن این ابهامات این است که حوزه‌ها و دانشگاه‌ها فکری بکنند. تاریخ اسلام بر گردن ما حق بزرگی دارد و نگذاریم این کار را مستشرقان و کسانی که علاقه‌ای به ما ندارند، بنویسند که حتی نوشته‌اند و ما درست ننوشته‌ایم.

اولین بحثی که مطرح شد، این بود که خود پیغمبر قبل از بعثتشان به چه دینی پایبند بودند؟ چون فرض بر این است که ایشان باید محوری برای عمل خودشان داشته باشند. در آن موقع آخرین دینی که آمده بود، دین حضرت عیسی(ع) بود. آیا پیغمبر اسلام متدین به عیسویت بودند؟

همین جا بحثی مطرح می‌شود که - این مربوط به عیسوی‌هاست - اصلاً دین حضرت عیسی(ع) مربوط به کل بشر است یا مخصوص بنی‌اسرائیل و اطراف خودشان است و روشن نیست. بعضی‌ها می‌گویند دین اختصاصی است و برخی می‌گویند دین عمومی است.

همین را در مورد حضرت موسی(ع) هم می‌گویند. بعضی از اسناد می‌گوید حضرت موسی(ع) برای بنی‌اسرائیل آمد، ولی بعضی می‌گویند که عمومیت دارد. در مورد اسلام به خاطر صراحت قرآن شکی نیست که اسلام برای همه و برای همیشه است، اما در مورد ادیان دیگر تردید وجود دارد. لذا سئوال این است که پیغمبر اکرم (ص) چهل سال قبل از بعثت چه می‌کردند؟ متأسفانه در بین مراجعی که باید نظر بدهند، اختلاف شدیدی هست. مراجع این بحث یا فقها یا روات و محدثان یا مورخان و یا متکلمان هستند. هر چهار گروه مرجع اختلاف دارند.

بعضی‌ها می‌گویند پیغمبر(ص) به دین حضرت عیسی بود. بعضی‌ها می‌گویند پیغمبر(ص) به دین حضرت ابراهیم(ع) بود. یعنی همان دین حنیف که در بین اعراب نفوذ زیادی داشت. خیلی‌ها این حرف را می‌‌زنند. هم شیعه و هم سنی، هم متکلمین و هم روات در این‌باره حرف زدند و بین آنها اختلاف نظر هست.

نظر بیشتر صاحب‌نظران فقهی ما این است که پیغمبر(ص) از اول برای خودشان دستور خاصی از آسمان داشته‌اند. ادلّه ‌این نظرها خیلی فراوان است و در ظرفیت یک خطبه نیست و من فقط یک جمله از نهج‌البلاغه می‌آورم که آن را سند قراردادند. بعضی‌ها می‌گویند: پیغمبر(ص) به تعلیمات خاص آسمانی عمل می‌کردند و قبل از بعثت مرشد داشتند.

این جمله در خطبه «قاصعه» (خطبه 192 نهج‌البلاغه) که خطبه بسیار مفصل، پرارزش و پرمحتوایی است، از حضرت علی(ع) نقل شده و این قسمت آن مربوط به ماست که می‌فرماید «ولقد قرن الله به صلی الله علیه وآله من لدن ان کان فطیما اعظم ملک من ملائکه». یعنی خداوند از همان زمانی که پیغمبر شیرخوار بودند و نزد حلیمه سعدیه سپرده شده بودند که دایه ایشان بود، یکی از بزرگترین ملائکه‌ها را مأمور کرد که با پیغمبر باشد.»

در روایات دیگر می‌گویند این ملک هم حضرت جبرئیل بوده است. کار این ملک این بوده که «یسلک بطریق المکارم». پیغمبر را در مسیر مکارم الاخلاق جلو می‌برد. «محاسن اخلاق العالم» بهترین نوع اخلاقی که در جهان وجود دارد، در شب و روز «لیله و نهار» به پیامبر تعلیم داده می‌شد. این خطبه سند خوبی است که پیغمبر مرشدی از طرف خدا داشته‌اند و در مسائلی که مربوط به زندگی شخصی و اجتماعی بوده است، هدایت می‌شدند و کاری برخلاف محاسن و مکارم اخلاق انجام نمی‌دادند.

در مورد عبادات قدر مسلم این است که پیغمبر موحد بودند. توحید در آن محیط شرک خیلی مهم بود. پیغمبر موحد و اهل عبادت بودند. عبادتشان در کعبه بود و معمولاً در سال یک بار به کوه نور و غار حرا می‌رفتند و در آنجا خلوت می‌کردند و با خداوند انس می‌گرفتند و عبادت می‌کردند. این مقدار قطعی است. در سیره‌ها، تواریخ و روایات به اندازه کافی دیده می‌شود. اما جزئیات مسائل چیزهایی است که هر کس بیشتر علاقمند است، بیشتر تحقیق می‌کند.

بنابراین باید بگوییم که پیغمبر یا به یکی از ادیان گذشته متعبد بودند که روشن نیست به کدام دین و یا تحت تعلیم مستقیم الهی بودند و عبادت می‌کردند. در خطبه قبل سندهایی را آوردم که نماز هم می‌خواندند. البته کیفیت نمازشان روشن نیست. اما بعد از بعثت اولین حکمی که بر پیغمبر نازل شد، شیوه اجرای حکم نماز است که در سیره‌ها و روایات هست. مورخان هم تقریباً نوشته‌اند که همان روزی که وحی نازل شد و یا روز بعد آن، جبرئیل آمد و پیغمبر را برای نماز آموزش داد.

البته در خطبه قبل گفتم در 37 سالگی پیغمبر بود که چنین روایتی هم داریم. می‌تواند جمع بین این دو روایت این باشد که تکرار شده است و در زمان بعثت مفصل‌تر باشد. جبرئیل آمد و گفت: «خداوند شما را مأمور به نماز کرده است.» پیغمبر فرمودند: «چگونه؟» جبرئیل گفت: «می‌گویم.» با پاشنه پای خود که بصورت بشر مجسم شده بود، به زمین زد. چشمه آبی پیدا شد و خود جبرئیل وضو گرفت. پیغمبر هم شبیه وضو جبرئیل وضو گرفتند. بعد جبرئیل پیش‌نماز شد و پیغمبر همراه او نماز خواندند. نماز اول با حضور جبرئیل و تعلیم الهی خوانده شد.

تقریباً اکثر سیره‌ها این را دارند. منتها ندارند که چگونه نمازی بود؟ چند رکعت بود؟ ارکانش چه بود؟ رکوع داشت؟ سجود داشت؟ قنوت داشت؟ اذان داشت؟ درباره این چیزها نیست. در آن روایات نیست، البته در جاهای دیگر مطالبی پیدا می‌شود.

یکی از مشکلات کار ما در یاد گرفتن حقایق تاریخی سنت‌ها و رفتارها که امروز بسیار برای ما مهم است، این است که در زمان پیغمبر و دهها سال و بیش از یک قرن بعد از پیغمبر نوشته نشده است. نمی‌دانیم و روشن نیست که کسی جلوی نوشتن را گرفته ‌است یا نه. بعضی‌ها می‌خواهند به خود پیغمبر منتسب کنند که پیغمبر نگران بودند که حرف‌هایی به نام پیغمبر نوشته و در آینده سند شود که جلوگیری کردند. این مطلب بسیار بعید است، ولی در روایات هست.

بعضی‌ها به خلفای اوّل و دوّم منتسب می‌کنند که آنها بعد از رحلت پیغمبر مانع شدند و نوشتن را تحریم کردند. البته بعضی از علمای سنت این را جواب داده‌اند. ولی اشکال تاریخی واقعی وجود دارد. سنت نوشته نشد. روایات نوشته نشد. اعمالی که پیغمبر انجام می‌دادند، با دقت ضبط نشد و اگر ضبط شد، در سینه‌ها بود، چه زمانی نوشته شد؟

اولین نویسنده‌ای که سیره پیغمبر را نوشته، شخصی بنام محمدبن اسحاق بن یسار است. جالب است این قطعه تاریخی را برای شما عرض کنم که بقیه سیره‌نویس‌ها و مورخان بیشتر از ایشان نقل می‌کنند. متاسفانه کتابی که این شخص نوشته، وجود ندارد. قطعاتی از آن وجود دارد. همینجا می‌خواهم عرض کنم که اگر کسی، هر جا مسلمان یا غیرمسلمانی کتاب محمدبن اسحاق را دارد، یا به عنوان یک سند قدیمی در کتابخانه‌های بزرگ کشورهای بزرگ به آن برخورد کرد، کار ارزشمندی است که به ما برساند. در خطبه‌های قبل هم از حوزه‌ها استمداد کردم که اگر مطالب ناگفته‌ای در این زمینه دارند، بفرستند که تا این لحظه فقط یک مورد رسیده است. البته حرف‌های خوبی دارد.

آقای محمدبن اسحاق 140 یا 150 سال بعد از رحلت پیغمبر این کتاب را نوشته و آخرین نسخه‌ای که خوب و کامل نوشته شد، از زمان منصور دوانقی است. منصور از او خواست که بنویسد، لذا یک مقدار رنگ عباسی دارد و تحت تأثیر خلافت عباسی نکاتی دارد که اعتبار کتاب را مخدوش می‌کند.

به هر حال ایشان نوشت و تقدیم منصور کرد و در کتابخانه منصور بود و در حوادث بعد گم شد. این محمدبن اسحاق هم سرنوشتی بسیار زیبا دارد. جدش یسار عراقی است و در عراق بود. خالدبن ولید که برای فتح عراق آمد، اینها را اسیر کرد و به مدینه فرستاد. می‌گویند اولین اسیری که به مدینه رسید، یسار، یعنی جد همین محمدبن اسحاق بود. اینها در جامعه آن روز به عنوان موالی شناخته می‌شدند. چون برده بودند. متأسفانه برده آزاد شده را شهروند دوم می‌دانستند. البته کار دیگران بود. شیعه، با رهبری حضرت امیرالمومنین(ع) این تفکر اول و دومی را برای شهروندان قبول نداشتند. حضرت علی(ع) مخالفت می‌کردند که مسلمانی را
درجه اول یا درجه دوم بدانیم. همه مثل دانه‌های یک شانه هستند که با محوریت قرآن کار می‌کنند. این تفکر حکم قرآنی است.

به هر حال موالی یعنی کسانی که مثلاً از روم، ایران، مصر و دیگر کشورهای متمدن به جزیره‌العرب رفته بودند و خیلی از آنها هم سابقه تمدن داشتند، با هوش بودند. در جامعه‌ای که تازه با اسلام جان گرفته بود، سوابق فرهنگی داشتند.

متأسفانه چون در جامعه اسلامی شخصیت درجه دوم و شهروند درجه دوم بودند، به مقام‌های بالا نمی‌رسیدند و به علم، دانش و نوشتن و خواندن می‌پرداختند. به همین دلیل بسیاری از منابع را بجای اینکه از اعراب خالص داشته باشیم، از موالی داریم. آنها بیشتر به جنگ می‌رفتند و در کشورهای دیگر می‌ماندند. یعنی همان چیزهایی که در تاریخ هست. اما برای موالی فرصتی بود تا مطالعه و کارهای فرهنگی و علمی‌کنند و دانش شهرهای خودشان را به اینجا منتقل کنند.

یکی از همین‌ها محمدبن اسحاق بود که جدّش از موالی بود. خودش که بعدها یعنی بعد از زمان پیغمبر متولد شد، با گرفتن مطالب از دیگران کتابی بنام سیره ابن اسحاق نوشته که آن سیره گم شد. الان اگر سیره ابن هشام، تاریخ طبری و هر یک از سیره‌ها را بخوانید، می‌بینید که عمده مطالبشان را از این کتاب نقل می‌کنند. الان اصل کتاب نیست، به همین خاطر در تشخیص حق و باطل و مطالب صحیح و سقیم مشکل داریم. باید کار محققانه سختی انجام شود، البته علمای پرحوصله و نیرومند و فضلای حوزه و دانشگاهیان ما عاجز نیستند و باید روی این مسئله یک کار واقعی بکنیم.

لذا درباره نماز اولی که خوانده شد، بحثهای اختلاف‌انگیز فراوانی وجود دارد که معلوم نیست یک رکعت بود، دو رکعت بود، یک‌بار بود و یا چند بار بود. بعضی‌ها می‌گویند: یک‌بار پیش از صبح و یک‌بار پیش از مغرب یا بعدازظهر بود. نظرات مختلفی بود. ولی هرچه بود، این نظرقطعی است که نماز بود.

روایت بسیار خوبی هست که بعضی‌ها می‌خواهند مخدوش کنند. روایت از ابن عباس است که در سیره ابن هشام نقل شد که در اولین روز بعثت پیغمبر، جبرئیل آمد و تعلیم نماز را شروع کرد. اوّل نماز ظهر را به پیامبر(ص) آموخت. بعد صبر کرد و موقع عصر، نماز عصر را و بعد نماز مغرب و نماز عشا را و بعد نماز صبح را به پیغمبر(ص) آموخت. یک‌بار دیگر تکرار کرد. یعنی دو روز پشت سر هم نمازها را با پیغمبر(ص) خواند. پس نماز به این صورت بود.

عجیب این است که کسانی که سیره هشام را در چارچوب جدیدش چاپ کرده‌اند، در ذیل آن نوشته‌اند یکی از آنها مرحوم سهیلی از محققان متأخر است- آقای ابن هشام نویسنده سیره اشتباه کرده که روایت ابن عباس را اینجا آورده است. این روایت مربوط به بعد از معراج است. یعنی اتفاقی که افتاده، مربوط به این زمان نیست.

پس می‌بینیم یک سند هست که از همان روز اول پنج وقت بود و جبرئیل هم این‌گونه یاد داده است. اما اسناد و نظرات دیگری هست که اینجا بحث می‌کنند و می‌گویند: این مطلب مربوط به لیله الاسری می‌باشد.

از اینجا به بحث سوّمی منتقل می‌شویم که ابهامات فراوانی برای مورخین و الان برای ما دارد که آن بحث معراج است. در معراج هفت، هشت، ده قول وجود دارد. اقوالی آن را از حوادث سال اول، سال سوم، سال پنجم، سال هشتم، سال یازدهم و سال دوازدهم در مکه و یک قول هم آن را از حوادث بعد از هجرت در مدینه می‌دانند. از این جهت می‌گویم که در بسیاری از اسناد ما هست که نماز کامل - همان که الان در دست ما هست- بعد از معراج بدست آمده و هدیه خداوند در سدره المنتهی می‌باشد. یعنی آنجایی که هرچه از زمین به آسمان می‌رود، در آنجا متوقف می‌شود و هرچه از آسمان به زمین می‌آید، از آنجا شروع می‌کند. این هدیه الهی برای امت پیغمبر بصورت کامل و پنج وقته آن هم با این اذکار و اعمال مخصوص در آن نقطه آمده است.

موردی که الحمدلله قاطع برای ما باقیمانده و اختلافی در آن نیست، همین نمازهایی است که فعلاً در اختیار ماست. از روز اولی که بنا شد تاریخ ضبط شود، همیشه این‌گونه بوده 

است و تا به حال هم این‌گونه است و اختلافی در آن نیست. جز اختلاف جزئی که بین فرق مسلمان‌ها و اهل سنت و شیعه و یا فرق دیگر هست، در کلمه‌ای و یا دعاست و یا مثلاً قنوت در نمازجمعه کجا باشد. یا در بعضی نکات دیگر.

ولی نماز و شاکله نماز بحمدالله سالم مانده و مستند و قطعی است و خیال ما از این جهت راحت است. این وحدت رویه از لحاظ تاریخی در خیلی جاها می‌تواند برای ما مشکل گشا باشد.

این سه نکته‌ای که خدمت شما عرض کردم، مهم هستند: یکی مسئله تدیّن پیغمبر است. یعنی قبل از بعثت چه دینی داشته‌اند؟ یکی مسئله کیفیت نماز تا تکمیل آن و سوم مسئله زمان آن است. آنچه درباره شکل نماز آمده، احتیاج به کار تحقیقاتی وسیع دارد تا آشنایی امت اسلامی با منابعشان بیشتر شود. البته تغییری در مسئله نماز پیش نخواهد آمد، ولی این تحقیقات برای بسیاری از کارهای بزرگی که ما برای شکل گرفتن نظام اسلامی نیاز داریم، منبع می‌شود. یعنی بعد از استقرار کامل نظام واقعی اسلامی باید مطالب مهمی از منابع خود بدست بیاوریم که این تحقیق بسیار موثر است.

تا اینجا این بحث را می‌توانم ختم کنم. یعنی رسیدیم به اینکه نماز:

  1.  اولین حکم الهی است.
  2.  مهمترین عامل سازنده در نظام الهی است.
  3.  شکل موجود آن هم شکل قطعی است.

مراحل شکل گرفتن آن و حواشی که دارد، جزو مسائلی است که در این بحث نمی‌گنجد. الان می‌توانم هر بخش نظری را مطرح و دلیلش را عرض کنم و جوابش را بدهم. این بحث در یک یا چند خطبه مقدور نیست. کاری است که انشاءالله محققان ما در آینده خواهند کرد و از این به بعد وارد بخش‌های دیگر می‌شویم. فعلاً مربوط به عبادات و نماز است که در خطبه‌های بعدی عرض می‌کنم.

بسم الله الرحمن الرحیم

انا اعطیناک الکوثر/ فصل لربک وانحر/ ان شانئک هوالابتر.

خطبه دوم:

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین والصلاه والسلام علی رسول الله و علی علی امیرالمومنین وصدیقه الطاهره و سبطی الرحمه و علی علی ابن الحسین و محمد ابن علی و جعفر ابن محمد و موسی ابن جعفر و علی ابن موسی و محمد ابن علی و علی ابن محمد و حسن ابن علی والخلف الهادی المهدی صلوات الله علیهم اجمعین. اوصیکم عبادالله و نفسی بتقوی الله.

در خطبه دوم چند مناسبت هفته را داریم که درباره آنها به صورت مختصر مطالبی عرض می‌کنیم.

اوّلین موضوع گرامی‌داشت یاد شهدای مربوط به این هفته است. سالگشت شهادت بزرگ‌
مردی مثل شهید مدرس
(1) که حقیقتاً در تاریخ اخیر ایران کمتر شخصیتی مثل او می‌توان پیدا کرد که در زمان پهلوی و در آن شرایط سخت بعد از مشروطه، آنچنان مردانه در خدمت ایران، اسلام و مردم بود.

در کنار ایشان شاگردش مرحوم میرزا کوچک خان جنگلی(2) است که سالگرد شهادتش از مناسبت‌های هفته است. شخصیت بزرگی که طلبه - ولی نه درحد مرحوم مدرس- و مجاهدی مردافکن بود که در سخت‌ترین شرایط جهاد کرد و شهید شد.

سالگرد شهید خلبان کشوری(3) است که او و دو یار دیگرش، شهیدان خلبان شیرودی و عاشوری به عنوان سه خلبان هوانیروز در سالهای غربت دفاع مقدس حقیقتاً حماسه آفریدند و خیلی از نیروهای ما را با جانفشانی که در میدان نبرد می‌کردند، نجات دادند. گاهی با هلی‌کوپتر کار نیروی زمینی را انجام می‌دادند.

سالگرد شهدای روز دانشجو(4) را داریم که حادثه تلخی برای ایرانیان بود که سه دانشجو را از ما گرفتند. اینها شهدای مربوط به این هفته هستند. یادشان را بخیر و برایشان از خداوند رحمت واسعه درخواست می‌کنیم.

در مناسبت‌های هفته، اولین مسئله هفته بسیج است(5) که این روزها ملت ما در سراسر کشور شاهد مراسم، برنامه‌ها و گفتگوهای فراوانی بود و چیزهای زیادی شنیدیم. این شجره طیبه، نهالی است که امام راحل با تیزبینی و آینده‌نگری در اوایل انقلاب غرس کردند. آن روزها چیزی به نام بسیج یا ارتش 20 میلیونی و تعبیراتی که امام کردند، سابقه‌ای در انقلاب‌های گذشته نداشت. ابتکار ایشان بود. نهادهایی مثل کمیته‌های انقلاب سابقه داشت که در ایران هم بطور خودجوش به وجود آمد که خیلی به نیروهای انقلاب خدمت کردند و حقیقتاً امنیت آن زمان را حفظ کردند. ولی برای آینده و حفاظت از انقلاب و اسلام و ایران تدبیر تأسیس ارتش 20 میلیونی بسیج مستضعفان را کردند که بدیع بود و آثارش را خیلی زود در دفاع مقدس دیدیم.

نقشی که بسیجی‌ها در عملیات‌های گوناگون به خصوص در قسمت‌های تهاجمی ما به عهده می‌گرفتند، بسیار برجسته بود. باید برای آن قطعه تاریخ اهمیت زیادی در نقش‌آفرینی نیروهای بسیجی قائل باشیم و ازآن به بعد هم در هر صحنه‌ای که لازم بود، در سازندگی و امنیت کشور - هر جا که لازم بود- حضور داشتند و تأثیرشان را می‌گذاشتند.

باید قدر این ابتکار امام را همیشه بدانیم و سعی کنیم همانطوری‌که امام خواسته‌اند، بسیج و کل نیروهای مسلح متعلّق به همه ملت باشند. هیچ‌کس به خودش حق ندهد این نیروها را در انحصار جریانی خاص قرار دهد، چون خیانت به آنها، خودمان و کشور است. بسیج و نیروهای مسلح هم اجازه ندهند که کسی طمع کند از آنها بصورت جریانی استفاده کند.

باید این نهادها را به عنوان سرمایه ملی و ارزشی که برای دیروز، امروز و فردا داشتند و خواهند داشت، به عنوان این هویت حفظ کنیم. انشاءالله همین‌طور خواهد شد و این هوشیاری با راهنماییها و سفارشاتی که امام کردند، در امت ما می‌ماند.

مناسبت دیگر روز نیروی دریایی است(6) که یکی از قطعه‌های بسیار ارزشمند تاریخ دفاع مقدس است. برای آینده هم این قطعه تاریخ را باید به عنوان یک سرمشق و یک الگوی الهام‌بخش تکرار و حفظ و نسل‌های جدید را با اینها آشنا کنیم.

اوایل جنگ به طور معمول سه نیرو در میدان بودند: نیروی زمینی اولین نیرویی بود که درگیری شدیدی با دشمن پیدا کرد و تا می‌توانست جلوی پیشرفت دشمن را گرفت و بالاخره در نقطه‌ای آنها را متوقف و زمین‌گیر کرد.

نیروی هوایی به صورت تهاجمی جواب صدامی‌ها را خوب داد و عقبه آنها را منهدم کرد و آنچنان رعبی انداخت که تا آخر جنگ از نیروی هوایی ما نگران بودند. علت آن، این بود که اولاً خلبان‌های خیلی ماهری داشتیم و ثانیاً ابزار مهمی داشتیم. اف 14ها و موشک‌های دوربردی که روی اف 14ها بود و رادارهای درستی که دراختیارشان بود، خوب می‌توانستند ببینند و هدف‌گیری کنند. خیلی از امکانات پیشرفته‌ای که آن روز در بین ارتش‌های بزرگ دنیا فقط چند ارتش داشتند، در ارتش ایران هم بود و خوب بکار گرفتند. خوشبختانه تا امروز هم آن ابزار را با اینکه نزدیک سی سال می‌گذرد، حفظ و به روز کردند و نگه داشتند.

اما نیروی دریایی که امروز متعلق به آنهاست، در خلیج فارس کار کارستانی کرد. در عملیات مروارید با نیروی دریایی عراق مواجه شد و آنچنان ضربه‌ای به نیروی دریایی عراق وارد کرد که تا آخر جنگ نیروی دریایی عراق نتوانست در خلیج‌فارس عرضه اندام کند. به گوشه‌ای در ام‌القصر محدود شد که گاهی دزدکی به داخل خلیج‌فارس می‌آمدند و کاری نمی‌توانستند از پیش ببرند.

جنگ سرنوشت‌سازی در دریا بود. مهمترین صحنه موردنظر دشمنان ما آن روز خلیج فارس بود. به این دلیل که منبع درآمد ما در آنجا بود. نفت و گاز ما در ساحل بود و کسی که دریا را داشت، ساحلش را هم داشت. تلاش عراق این بود که سلطه بر دریای فارس را در اختیار بگیرد. قبلش رژیم صدام به ایتالیا دو میلیارد دلار سفارش ناو و ناوچه و سلاح‌های دریایی داده بود که بعد از این عملیات ارتش عراق نتوانست آن سفارشات را وارد میدان کند. چون می‌بایستی زیر نظر نیروهای مسلح ما از تنگه هرمز عبور کنند که برای آنها عملی نبود. لذا آنها را سالها نگه داشتند و بعد هم معلوم نیست به کجا فروختند و کجا رفت.

این عملیات بسیار بسیار کارساز بود. چند ناوچه و ناو پیشرفته عراق را غرق کردند و نیروهای آنها را از خاصیت انداختند. البته در آن عملیات نیروی هوایی هم انصافاً کمک خیلی خوبی کرد و ما شاهد لحظات حساس آن عملیات بودیم. بعد از آن سیادت دریای عمان و خلیج‌فارس در دست ایران بود.

از آن به بعد با اینکه امکانات هوایی دشمن زیاد بود و کشتی‌ها را در دریا می‌زدند و نفتکش‌ها و کشتی‌های باری را هدف قرار می‌دادند، ولی نیروی دریایی توانست از آن به بعد این مسیر آبی را هنگام عبور کاروان‌های بزرگ کالا رسانی و نفت‌رسانی تا حدود زیادی حفاظت کند و نیروی هوایی با اف 14‌های خود در فضا پرواز می‌کرد و نیروی دریایی روی دریا و ساحل حضور موفق داشتند. باید این افتخار را برای نیروی دریایی محفوظ بداریم و برای شهدای آن عملیات افتخار بزرگی قائل شویم که هستیم. واقعاً نیروهای ما به آن قطعه تاریخشان می‌نازند.

مناسبت دیگر ما چند مسئله روز است که باید به آنها هم بپردازیم. یکی مسئله فلسطین است. مدتی است که آمریکایی‌ها و چهار نقطه‌ای که کانون کار بودند، تبلیغات زیادی برای کنفرانس صلح می‌کنند. برای اینکه می‌خواهند کار بزرگی برای ایجاد صلح در فلسطین بکنند. آن‌قدر برایشان مهم بود که آقای بلر، نخست وزیر سابق بریتانیا را هم مأمور کردند که کار را هدایت کند.

در چنین نظمی معلوم بود که چه می‌خواهند و چه کار بزرگی می‌خواهند بکنند! فشار زیادی آوردند. مسئولان حدود چهل کشور دنیا و تقریباً همه کشورهای عربی را به آمریکا بردند و در آناپلیس مریلند کنفرانسی برقرار کردند. در جمع کردن کشورهای مورد نظرشان موفق بودند، اما مسئله فلسطین آنقدر پیچیده است که در این کنفرانس‌ها به جایی نمی‌رسند و اگر هم بخواهند برسند، نمی‌توانند.

چون به اولین مسئله‌ای که برخورد می‌کنند و چاره‌ای ندارند که برای آن فکری بکنند،
مسئله پنج میلیون آواره است. با این 5 میلیون انسان چه می‌خواهند بکنند؟ اینها انتظار داشتند بعد از گذشتن نیم قرن آواره‌ها یا از بین بروند و فوت کنند و یا در کشورهای دیگر جذب شوند و چیزی از آنها باقی نماند.

اما اتحادیه عرب آن روز با یک تدبیر درست به همه کشورهای عرب و اسلامی‌ توصیه کرد به فلسطینی‌ها تابعیت ندهند و گفتند هرجا فلسطینی می‌خواهد کار و زندگی کند، اجازه ندهند تابعیت فلسطینی اش را از دست بدهد و با تابعیت فلسطینی در آنجا زندگی کند. مالیات و عوارض هم می‌دهند، تمبر هم به نامشان منتشر می‌کنند، درآمدی هم به آنها می‌دهند، اما را نگذاشتند اینها منحل و در دیگران مضمحل شوند. لذا 5 میلیون آواره ماندند و اکثرشان پشت مرزهای خود فلسطین در اردن یا در سوریه و یا در لبنان و قسمتی هم در جاهای دورتری هستند.

برای این آوارگان چه می‌خواهند بکنند؟ مگر می‌توان 5 میلیون انسان را که هم نیازمند هستند و هم زندگی بسیار سختی دارند، ندیده گرفت؟ مگر وقتی در فیلم‌ها و خبرها می‌بینند که خانه‌ها، مزارع، باغ‌هاو همه امکاناتی که پشت سر گذاشته‌اند، در دست صهیونیست‌هاست، قلبشان آرام می‌گیرد؟ چطور انسان‌های عاقلی می‌نشینند و برای صلح برنامه ریزی می‌کنند و این مسئله‌اصلی را مورد غفلت قرار می‌دهند؟!

امام راحلمان حضرت آیت‌الله امام خمینی(ره) در آن روزهایی که این مسئله داغ بود و از امروز داغ‌تر بود، فرمودند: «مسئله ‌آوارگان به عنوان یک سلاح مهم در اختیار مردم فلسطین است و آخرین حرف را اینها خواهند زد. حرف آخر مال اینهاست» امروز این حرف کاملاً ثابت شده است.(7)

بیت‌المقدس را نمی‌توان ندیده گرفت. بیت‌المقدس بقعه‌ای است که در قلب همه مسلمان‌ها جای گرفته است. ‌از آن‌طرف صهیونیست‌ها هم می‌خواهند بیت المقدس محورشان باشد. در شهرک‌هایی که در کرانه باختری ساخته‌اند، تا نزدیک خانه عرب‌ها جلو آمده‌اند. مگر می‌توان با وجود این شهرک‌ها صلح برقرار کرد؟ اسرائیل مایل نیست یک کشور فلسطینی مستقل با مرزهای مشخص و ارتش مستقل ومرتبط با همه دنیای اسلام در کنارش وجود داشته باشد.

آنها خیال می‌کنند که می‌توان این چیزها را ندیده گرفت. وقتی که دور هم می‌نشینند و صحبت می‌کنند، به هر جا که می‌رسند، می‌بینند همان جا نقطه توقف است و نمی‌توان کاری کرد. جریانی که بنای اصلی‌اش بر ظلم، تجاوز و بردن حق دیگران است، نمی‌تواند به ظلمش ادامه بدهد و طرف را راضی کند. این اتفاق هیچ وقت نمی‌افتد.

لذا اگر کسی بخواهد کاری بکند، باید مسائل اصلی فلسطین را مورد توجه قرار بدهد که درکنفرانس آناپلیس چنین توجه‌ای نبود.

برای اینکه حفظ آبرو کنند، گفتند: این نشست برای مذاکره بود و تصمیم گرفتیم کمیته‌هایی درست کنیم که درباره این مسائل مذاکره کنند. این‌کار تا بحال چند بار شده است. هیاهو برای هیچ انجام شد، اما خیلی هیاهو کردند و نیروی زیادی بکار گرفتند. ولی چیزی عاید فلسطینی‌ها نشد. حتی در درون اسرائیل هم افراطی‌هایشان به احتمال اینکه ممکن است اسرائیل امتیازی بدهد، سر برآورده اند و دارند تظاهرات و مخالفت می‌کنند.

بنابراین توصیه ما به آنهایی که قدرت دارند، در مجامع عمومی و در مراکز بین‌المللی هستند و با امکانات آنها اسرائیل خلق، قدرتمند و مسلح به سلاح‌های هسته‌ای شده، این است که آنها مسئولند و در این مقطع حق فلسطینی‌ها را در نظر بگیرند و بدانند تا حق فلسطینی‌ها داده نشود، محال است مسئله فلسطین حل شود.

مسئله‌ افغانستان و عراق هم هنوز حل نشده است. کشتی متجاوزان در گل نشسته و می‌بینند هر روز کار دارد پیچیده‌تر می‌شود. اشغالگران دارند مشکلات مردم را زیاد می‌کنند. نظم منطقه را به هم ریخته‌اند و بین‌المللی کرده‌اند. ناتو، آمریکا و غربی‌ها لشکرکشی کرده‌اند، اما به هیچ هدفی از اهدافشان نرسیدند، جز اینکه در نقطه‌ای نیروی پیاده کرده‌اند و دارند تلفات می‌دهند. واقعاً چیزی به دستشان نیامده است. فقط هزینه مالی وجانی و عرض و آبروی بدون نتیجه داده‌اند.

ذات تجاوز این است. دنیای امروز با دنیای زمان اسکندر و حتی استالین هم تفاوت دارد. دیگر نمی‌توان با لشکرکشی جایی را گرفت. اگر هم بگیرند، نمی‌توانند نگه دارند و نمی‌توانند بهره‌ای ببرند. دنیا امروز متکی به خواست و آرای مردم است. اگر مردم هر چهار دیوار یک کشور راضی نباشند، نمی‌توان کار دیگری کرد. هرچه هم بکنند، ابتر و ناقص است.

به مسئله هسته‌ای می‌پردازیم که یک پرونده تاریخی و افشاگرانه است. ظلمی است که قدرت‌های غربی دارند به یک کشور مظلوم، انقلابی و اسلامی در منطقه ما می‌کنند. قضیه چیست؟

می‌توان همه مسئله را در چند جمله خلاصه کرد. کشوری که در مسئله هسته‌ای قراردادهایی بسته بود و طرف‌هایش عمل نکردند، آمریکا، فرانسه، آلمان و انگلیس طرف قرارداد ایران بودند که به تعهداتش عمل نکردند. از همه اینها در این مسئله طلبکاریم. ایران از آنها مایوس شد و روی پای خود ایستاد و از صفر شروع کرد. واقعاً از صفر شروع کرد. 25 سال است که ایران دارد روی مسئله هسته‌ای کار می‌کند و خود را به اینجا کشانده است.

اگر می‌خواست با امکانات دیگران این کار را بکند، سریعتر به نتیجه می‌رسید. ولی در این فرض دیگر مستقل نبود. در این فرض وابسته عمل می‌کرد. الان مستقل است. هرچه دارد، از خودش است. قدم به قدم آمده و به اینجا رسید و الان می‌تواند بگوید من تکنولوژی مسایل هسته‌ای را از غنی‌سازی و نیروگاه‌سازی گرفته تا از معدن در آوردن مواد و تبدیل آن به مواد قابل استحصال در راکتورها را دارم. بله، تکنولوژی هسته‌ای را داریم. هیچ کس هم از ما طلبکار نیست. بعضی چیزها را از بازار آزاد و گاهی بازار سیاه دنیا به تدریج تهیه کرده‌ایم.

این همه هیاهو برای چیست؟ این همه قطعنامه و اجتماع برای چیست؟ اخبار و مطالب بخش مهمی از رسانه‌های دنیا مربوط به مسئله هسته‌ای ایران است. بسیاری از محافل دنیا روی این مسئله بحث می‌کنند. برای چه؟ برای اینکه کشوری، خودش در این دنیا، آن هم در صنعتی که استعمارگران فکر می‌کردند انحصاری است، به جایی رسیده است. این دیگر هیاهو ندارد. آنچه که مهم است، این است که بیایند بحث کنند و بگویند شما پای امضایی که کرده‌اید، بمانید.

ما هم قبول داریم. ما هم امضا کرده‌ایم که به طرف هسته نظامی نرویم و به صورت صلح‌آمیز حرکت کنیم. ایران برای منافع صلح‌آمیز هسته‌ای و سایر هایتک‌هایی که امروز در دنیا هست، کار می‌کند و جلو می‌رود و به همه آنها می‌رسد. ما این را می‌خواهیم. خودمان این کار را می‌کنیم و نیازی به دیگران نداریم. ما این را امضا کرده‌ایم و پای امضای خودمان هستیم.

تا به حال، یعنی تا امروز نتوانسته‌اند یک سند ارائه دهند که ایران از مسیر صلح آمیز منحرف شده باشد. در روزهای اخیر که مذاکرات ما با آژانس یک مقدار جدی شده است، آنها آمده‌اند و هرچه خواسته‌اند، پرسیده‌اند و بدست آورده‌اند. هرچه لازم بوده و با هر کس که خواسته‌اند، مصاحبه کرده‌اند و رفته‌اند و تأیید کرده‌اند که ایران تا اینجا که ما دیده‌ایم، در مسیر صلح‌آمیز است. اگر چند قدم دیگر به جلو برویم، به آخر خط هسته‌ای می‌رسیم.

همین امروز نمایندگان ایران دارند با نماینده اتحادیه اروپا درلندن مذاکره می‌کنند. باید
توجه داشته باشند که منصفانه حرف بزنند و تهدید نکنند. تهدید و ارعاب ایران را جدّی‌تر می‌کند. چون سوءظن می‌آورد و وادار می‌کند که ایران هم در مقابلشان گارد بگیرد.

سعی کنند مسئله هسته‌ای ایران را با مذاکره حل کنند. اگر هدف حل باشد، با مذاکره حل می‌شود. ولی اگر هدف چیزهای دیگر و ماجراجویی باشد، مطمئن باشند سرنوشتشان در ایران از سرنوشتشان در تجاوزهایی که در جاهای دیگر کرده‌اند، یقیناً بدتر خواهد بود.

آن روزی که صدامی‌ها در این منطقه به انقلاب جوان و نوپای ایران که مشکلات فراوانی داشت و تمرکز نظامی و انتظامی در کشور نبود، با حمایت شرق و غرب و ارتجاع حمله کردند و فکر می‌کردند ظرف یک هفته کار انقلاب را تمام 

می‌کنند که نتیجه‌اش را دیدند. هشت سال تجاوز کردند و ما هم هشت سال دفاع کردیم و در آخر مجبور شدند در سازمان ملل رأی بدهند که صدام متجاوز و ایران مظلوم و مستحق گرفتن غرامت است. غرامت را هم مشخص کردند.

زمان امروز با زمان آن روز خیلی تفاوت دارد. شما امروز خبرها را می‌فهمید. ایران از تجربه آن روز چگونه بیرون آمده است؟ چه امکاناتی دارد؟ چه اطلاعاتی دارد؟ ایران از آن زمان نیرومندتر و عالم‌تر شده است. ابزار بیشتری دارد. دنیا هم فرق کرده است. دنیا آن روز مثل الان فریاد نمی‌زد، اما امروز می‌بینید کشورهای دیگر حرکت می‌کنند. قدرتهای مهاجم از آن زمان ضعیف‌تر هستند و ایران از آن زمان قوی‌تر است.

بنابراین راه درست مذاکره است. اگر طرفتان می‌گفت ما اهل مذاکره نیستیم، جای بحث داشت. امیدواریم بعد از مذاکرات امروز، راه درستی از طرف کسانی که تاکنون زورگویی کرده‌اند، انتخاب شود و خودشان، ما و منطقه را به زحمت نیندازند. انشاءالله.

بسم الله الرحمن الرحیم

والعصر/ ان الانسان لفی خسر/ الا الذین آمنوا و عملو الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر

پی نوشت ها:

 

1- سیدحسن مدرس بر حسب اسناد تاریخی و نسب نامه‌ای که حضرت آیت‌الله العظمی مرعشی نجفی(ره) تنظیم نموده از سادات طباطبایی زواره است که نسبش پس از ۳۱ پشت به حضرت امام حسن مجتبی(ع) می‌رسد

یکی از طوایفی که مدرس گل سرسبد آن به شمار می رود طایفه میرعابدین است این گروه از سادات در دهکده ییلاقی سرابه اقامت داشتند.

سید اسماعیل طباطبایی (پدر شهید مدرس) که از این طایفه محسوب می گشت و در روستای مزبور به تبلیغات دینی و انجام امور شرعی مردم مشغول بود، برای آنکه ارتباط طایفه میرعابدین را با بستگان زواره‌ای قطع نکند تصمیم گرفت از طریق ازدواج پیوند خویشاوندی را تجدید و تقویت کرده، سنت حسنه صله ارحام را احیا کند.

بدین علت نامبرده دختر سیدکاظم سالار را که خدیجه نام داشت و از سادات طباطبایی زواره بود، به عقد ازدواج خویش درآورد. ثمره این پیوند با میمنت فرزندی بود که به سال 1278 قمری چون چشمه‌ای پاک در کویر زواره جوشید. پدر وی را حسن نامید. همان کسی که مردمان بعدها از چشمه وجودش جرعه هایی نوشیدند.

وی در سال 1298ق . به منظور ادامه تحصیل علوم دینی رهسپار اصفهان گردید و به مدت 13 سال در حوزه علمیه این شهر محضر بیش از سی استاد را درک کرد. پس از اتمام تحصیلات در اصفهان در شعبان 1311 قمری وارد نجف اشرف شد .

مدرس به هنگام اقامت در نجف روزهای پنجشنبه و جمعه هر هفته به کار می پرداخت و درآمد آن را در پنج روز دیگر صرف زندگی خود می‌نمود. پس از 7 سال اقامت در نجف و تایید مقام اجتهاد او از سوی علمای این شهر به سال 1318 قمری (در 40 سالگی) از راه ناصریه به اهواز و منطقه چهارمحال و بختیاری راهی اصفهان گردید. پس از بازگشت از نجف و اقامت کوتاه در قمشه، خصوصاً روستای اسفه، در اصفهان اقامت نمود.

زمانی پس از شکست کامل قوای دولت در درگیری با نیروهای مردمی، اداره امور شهر اصفهان به انجمن ولایتی سپرده شد. صمصام السلطنه که به عنوان فرمانده نیروهای مسلح عشایر بختیاری نقش مهمی در ماجرای مشروطیت داشت، در راس حکومت اصفهان قرار گرفت و در بدو امر مخارج قوا و خساراتی را که در جنگ با استبداد قاجاریه به ایشان وارد آورده بود، به عنوان غرامت از مردم اصفهان، آن هم با ضربات شلاق طلب نمود.

مدرس، با شنیدن این خبر بشدت ناراحت شد و گفت :حاکم چنین حقی را ندارد و اگر شلاق زدن حد شرعی است پس در صلاحیت مجتهد می باشد و آنها (حاکمان قاجار) دیروز به نام استبداد و اینها امروز به نام مشروطه مردم را کتک می زنند.

صمصام السلطنه با مشاهده این وضع دستور توقیف و تبعید مدرس مبارز را صادر کرد، اما وقتی ماجرای تبعید این فقیه به گوش مردم اصفهان رسید، کسب و کار خود را تعطیل و به دنبال مدرس حرکت کردند خشم مردم، حاکم اصفهان را ناگزیر به تسلیم نمود. اما تصمیم به ترور او گرفتند که نافرجام ماند.

آیت‌الله شهید سیدحسن مدرس در سنین جوانی به مقام رفیع اجتهاد رسید و از لحاظ علمی و فقهی مجتهدی جامع الشرائط، صاحب فتوا و شایسته تقلید بود و هر چند حاضر به چاپ رساله عملیه خود نشد، در فقه و اصول و سایر علوم دینی آثاری مفصل و عمیق از خود به یادگار نهاد.

مدرس با ورود به تهران، در اولین فرصت درس خود را در ایوان زیر ساعت در مدرسه سپهسالار (شهید مطهری کنونی) آغاز و تأکید کرد: «کار اصلی من تدریس است و سیاست کار دوم من است »

سرتیپ درگاهی رئیس شهربانی تهران که عداوتی خاص با مدرس داشت، شب دوشنبه شانزدهم مهرماه 1307 به همراه چند پاسبان مسلح به منزل مدرس رفته، پس از مضروب و مجروح کردن اهل خانه و زیر کتک گرفتن شهید مدرس وی را سر برهنه و بدون عبا دستگیر کردند و به قلعه خواف تبعید نمودند.

پس از 9 سال اسارت در قلعه خواف ،به دنبال اجرای نقشه رضاشاه روانه کاشمر گردید و حوالی غروب 27 رمضان 1356 قمری مطابق با دهم آذر 1316 شمسی، سه جنایتکار نزد مدرس آمده و چای سمی را به اجبار به او دادند و چون دیدند از اثر سم خبری نیست عمامه سید را در حین نماز از سرش برداشته، برگردنش انداختند و آن فقیه بزرگوار را به شهادت رساندند.

 

2- میرزا یونس، فرزند میرزا بزرگ، که بعدها مشهور به میرزاکوچک خان جنگلی شد، در سال 1298 هجری قمری در محله استاد سرای رشت و در خانواده ای مذهبی چشم به جهان گشود و تحصیلات مقدماتی را در رشت در مدرسه علمیه حاج حسن (صالح آباد) گذراند.

بعد از چندی در جرگه طلاب مدرسه جامع وارد شد در قیام آزادی‌خواهان رشت علیه پیمان‌شکنی محمد علی شاه (1326 ه.ق) در صف مشروطه‌طلبان جای گرفت و با آنان در تحصن شهبندری عثمانی (کنسولگری عثمانی) شرکت جست. در واقعه تعرض مسلحانه مشروطه‌خواهان رشت علیه قوای مستبدان (16 محرم 1327 هـ ق) حضور داشت و انجمنی به نام وفا را تشکیل داده بود و اداره می‌کرد.

پس از سالها مبارزه با اجانب و وطن‌فروشان، مقارن با تشکیل انجمن ایالتی گیلان و حبس و تبعید اعضای انجمن، از اقامت در زادگاه خود محروم و به تهران رفت و مجدداً به تکمیل تحصیل پرداخت.

سه سال بعد، جنگ بین‌الملل اول در گرفت و به سال (1914 م) روس‏ها از شمال و انگلیسی‌ها از جنوب، با قوای انبوه به ایران تاختند و بیطرفی اعلام شده کشور را نقض کردند. در این ایام کوچک خان با گروه استقلال‌طلبان، نهضت جنگل را پایه‌گذاری کرد و تا سال 1338 ه ق (1298 ش) با قوای روسیه تزاری و قوای انگلیس، در حالت جنگ دفاعی بود.

در سال 1299 ه.ش بعد از ایجاد روابط دوستانه بین دولت های ایران و شوروی و شناسایی حکومت شوروی از جانب دولت وقت ایران برخی از دوستان طرفدار روسیه میرزا مثل احسان الله خان به وی خیانت کردند و از وی جدا شدند. میرزا در این زمان، پس از حدود هفت سال مبارزه و جنگ و گریز، با تعداد اندکی از یاران خود برای جمع‌آوری قوا به طرف خلخال حرکت کرد که در برف و بوران اسیر گشت و جان خود را از دست داد.

با شهادت وی در روز دوشنبه یازدهم آذر 1300 هجری خورشیدی (سوم ربیع‌الثانی 1340 ق) نهضت جنگل به نقطه پایان خود رسید.

 

3- ‌اح‍م‍د ک‍ش‍ور‌ی‌ ت‍ی‍ر م‍‍اه‌ ۱۳۳۲، در خ‍‍ان‍و‌اده‌‌‌ا‌ی‌ م‍ت‍وس‍ط در ف‍ی‍روزک‍وه‌ چ‍ش‍م‌ ب‍ه‌ ج‍‍ه‍‍ان گ‍ش‍ود. دور‌ان‌ دب‍س‍ت‍‍ان‌ و سه س‍‍ال‌ ‌اول‌ دب‍ی‍رس‍ت‍‍ان‌ ر‌ا ب‍ه‌ ت‍رت‍ی‍ب‌ در ک‍ی‍‍اک‍لا و س‍رپ‍ل‌ ت‍‍الار و س‍ه‌ س‍‍ال‌ ‌آخ‍ر ر‌ا در دب‍ی‍رس‍ت‍‍ان‌ ق‍ن‍‍اد ب‍‍اب‍ل‌ گ‍ذر‌ان‍د.

پ‍س‌ ‌از ‌اخ‍ذ دی‍پ‍ل‍م، ‌آم‍‍اده‌ ورود ب‍ه‌ د‌ان‍ش‍گ‍‍اه‌ ش‍د، اما به ‌ع‍ل‍ت‌ ف‍ق‍ر م‍‍ال‍‍ی‌ و ‌ه‍زی‍ن‍ه‌ ‌س‍ن‍گ‍ی‍ن‌ د‌ان‍ش‍گ‍‍اه، ‌از ورود به آن ب‍‍ازم‍‍ان‍د و در س‍‍ال‌ 1351، و‌ارد ‌ارت‍ش‌ (‌ه‍و‌ان‍ی‍روز) ش‍د. دوره‌‌های ‌آم‍وزش‌ خ‍ل‍ب‍‍ان‍‍ی‌ بالگرد‌ه‍‍ا‌ی‌ ک‍ب‍ر‌ی و ج‍ت‌ رن‍ج‍ر ر‌ا ب‍‍ا م‍وف‍ق‍ی‍ت‌ ب‍ه‌ پ‍‍ای‍‍ان‌ برس‍‍ان‍د. در ‌ه‍م‍ه‌ ص‍ح‍ن‍ه‌‌ه‍‍ا‌ی‌ ‌ان‍ق‍لاب‌ ح‍ض‍ور د‌اش‍ت‌ و ب‍س‍ی‍‍ار‌ی‌ ‌از ش‍ب‌‌ها ر‌ا ب‍‍ا چ‍‍اپ‌ ‌ا‌ع‍لام‍ی‍ه‌‌های ‌ام‍‍ام‌ خ‍م‍ی‍ن‍‍ی(ره) ب‍ه‌ ص‍ب‍ح‌ رس‍‍اند.

در زمان ن‍خ‍س‍ت‌ وزی‍ر‌ی‌ شاپور ب‍خ‍ت‍ی‍‍ار، ب‍‍ا چ‍ن‍د ت‍ن‌ ‌از دوس‍ت‍‍ان‍ش‌ طرح‌ ک‍ودت‍‍ای‍‍ی‌ ر‌ا ت‍ن‍ظی‍م‌ ک‍رد و ‌آن‌ ر‌ا ن‍زد ‌آی‍ت‌ال‍ل‍ه‌ پ‍س‍ن‍دی‍ده، ب‍ر‌ادر ‌ام‍‍ام‌ ب‍رد. ق‍ر‌ار ش‍د طرح‌ ب‍ه‌ ‌اس‍ت‍ح‍ض‍‍ار ‌ام‍‍ام‌ خ‍م‍ی‍ن‍‍ی‌(ره) ب‍رس‍د و در ص‍ورت‌ م‍و‌اف‍ق‍ت‌ ‌ای‍ش‍‍ان‌ ‌اج‍ر‌ا ش‍ود. ‌ام‍‍ا ‌ان‍ق‍لاب‌ ‌اس‍لام‍‍ی‌ در 22 ب‍‍ه‍م‍ن‌ ب‍ه‌ پ‍ی‍روز‌ی‌ رس‍ی‍د و ن‍ی‍‍از‌ی‌ ب‍ه‌ ‌اج‍ر‌ا‌ی‌ طرح‌ م‍ذک‍ور ن‍گ‍ردی‍د.

در ج‍ن‍گ‌ ‌از خ‍ود ش‍ج‍‍ا‌ع‍ت‌ و ل‍ی‍‍اق‍ت‌ ف‍ر‌او‌ان‍‍ی‌ ن‍ش‍‍ان‌ د‌اد و ی‍ک‌ ب‍‍ار ک‍ه‌ خ‍ودش‌ ب‍ه‌ ش‍دت‌ زخ‍م‍‍ی‌ و ب‍ه‌ ‌ه‍ل‍ی‍ک‍وپ‍ت‍رش‌ ن‍ی‍ز ‌آس‍ی‍بی‌ ش‍دی‍د و‌ارد ش‍ده‌ ب‍ود، ت‍و‌ان‍س‍ت‌ ب‍‍ا ‌ه‍وش‍ی‍‍ار‌ی‌ و م‍‍ه‍‍ارت‌، ‌آن‌ ر‌ا ب‍ه‌ م‍ق‍ص‍د ب‍رس‍‍ان‍د.

س‍ر‌ان‍ج‍‍ام‌ 15 ‌آذر سال 1359، در ح‍‍ال‍‍ی‌ ک‍ه‌ ‌از ی‍ک‌ م‍‍ام‍وری‍ت‌ ب‍س‍ی‍‍ار م‍ش‍ک‍ل، ‌ام‍‍ا پ‍ی‍روز ب‍‍ازمی‌گ‍ش‍ت، در ‌ای‍لام‌ (م‍ن‍طق‍ه‌ م‍ی‍م‍ک‌ - دره‌ ‌ب‍ی‍ن‍‍ا) م‍ورد ح‍م‍ل‍ه‌ م‍زدور‌ان‌ ب‍‍ع‍ث‍‍ی‌ ق‍ر‌ار گ‍رف‍ت‌ و در ح‍‍ال‍‍ی‌ ک‍ه‌ ‌ه‍ل‍ی‍ک‍وپ‍ت‍رش‌ در ‌اث‍ر ‌اص‍‍اب‍ت‌ ر‌اک‍ت‌‌های دو ف‍رون‍د م‍ی‍گ‌ ‌ع‍ر‌اق‍‍ی‌ ب‍ه‌ ش‍دت‌ می‌س‍وخ‍ت‌، ‌آن‌ ر‌ا ت‍‍ا م‍و‌اض‍‍ع‌ خ‍ود‌ی‌ ‌ه‍د‌ای‍ت‌ ک‍رد و ‌آن‌ گ‍‍اه‌ در خ‍‍اک‌ وطن‌ س‍ق‍وط ک‍رد و ب‍ه‌ شهادت رس‍ی‍د.

4- در روز ۱۶ آذر ۱۳۳۲ در پی یورش نیروهای امنیتی و گارد به دانشکدۀ فنی دانشگاه تهران و درگیری میان آنان و دانشجویان، سه دانشجوی این دانشگاه به نام‌های آذر شریعت‌رضوی، مصطفی بزرگ‌نیا و احمد قندچی کشته و گروه دیگری مجروح و بازداشت شدند.

 

5- ا مام خمینی(ره)در جمع اعضای سپاه پاسداران مرکز تهران در روز 5 آذر 1358 خواستار آموزش نظامی همگانی و تشکیل ارتش 20 میلیونی شد. و تأکید کرد: «مملکت اسلامی همه‌اش باید نظامی باشد و تعلیمات نظامی داشته باشد... همه جا باید این طور بشود که یک مملکتی بعد از چند سالی که بیست میلیون جوان دارد، بیست میلیون تفنگدار داشته باشد و بیست میلیون ارتش داشته باشد...»

سخنان امام مبنی تشکیل ارتش 20 میلیون با استقبال طیف‌های مختلف گروه‌های سیاسی و مردم قرار گرفت. چند روز بعد یعنی در روز 12 آذر‌‌ همان سال بود که قانون اساسی جمهوری اسلامی در یک همه‌پرسی به تایید مردم رسید.

در اصل 151 این قانون تصریح شده بود که: «به حکم آیه کریمه «واعدوالهم ما استطعتم من قوه و من رباط الخیل ترهبون به عدوالله و عدوکم و آخرین من دونهم لا تعلمونهم الله یعلمهم» دولت موظف است برای همه افراد کشور برنامه و امکانات آموزش نظامی را بر طبق موازین اسلامی فراهم نماید، به طوری که همه افراد همواره توانایی دفاع مسلحانه از کشور و نظام جمهوری اسلامی ایران را داشته باشند، ولی داشتن اسلحه باید با اجازه مقامات رسمی باشد.»

اینچنین بود که مقدمات تشکیل بسیج با نام اولیه سازمان بسیج ملی فراهم شد. چند ماه پس از سخنان امام درباره ارتش 20 میلیونی، شورای انقلاب در تاریخ 10 اردیبهشت 1359 لایحه قانونی تشکیل سازمان بسیج ملی را تصویب و برای اجرا به وزارت کشور ارسال کرد.

در پی شروع جنگ تحمیلی موضوع آموزش نظامی همگانی و تشکیل بسیج بسیاری از مشکلات پیش روی کشور را حل کرد و مردم آموزش‌دیده فوج فوج به جبهه‌ها اعزام شدند. 28 دی ماه 1359 شهید رجایی، نخست‌وزیر وقت با ارسال نامه‌ای به مجلس شورای اسلامی اعلام کرد: «قانون راجع به ادغام سازمان بسیج ملی (مستضعفین) در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که در جلسه مورخ بیست و هشتم دی ماه 1359 مجلس شورای اسلامی تصویب شده و به تأیید شورای نگهبان رسیده و طی نامه شماره 16/ق/م مورخ 21/11/59 ریاست جمهوری به نخست‌وزیر واصل گردیده است، برای اجراء به پیوست ابلاغ می‌گردد.»

بدین ترتیب سازمان بسیج ملی به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ملحق شد و در طول هشت سال جنگ تحمیلی نیروهای رزمی مردمی را برای اعزام به جبهه‌های جنگ سازماندهی کرد.

 

6- هفتم آذر ماه هر سال در تقویم رسمی کشور به عنوان روز نیروی دریایی نام‌گذاری شده است، چرا که در صبح هفتم آذر 59، دشمن با تمام قوا از هوا و دریا در صدد بازپس‌گیری پایانه‌های نفتی «البکر» و «الامیه»‌ برآمد که روز قبل توسط دریادلان نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی به تسخیر در آمده بود؛ اما در یک مصاف نابرابر، ناوچه «پیکان» به تنهایی توانست تعداد دیگری از کشتی‌ها و هواپیماهای عراقی را از صحنه عملیات خارج کند.

سرانجام پس از ساعت‌ها نبرد بی‌امان، هنگام ظهر 7 آذر 1359، در حالی که دلاورمردان این ناوچه، آخرین گلوله‌های خود را به سوی دشمن نشانه‌ می‌رفتند، ناوچه پیکان مورد اصابت چند موشک قرار گرفت و با پرسنل شجاع و فداکار خود در زیر آب‌های گرم خلیج‌فارس، جای گرفت. با این حال نتیجه این مصاف و این رشادت‌ها، انهدام بزرگترین پایانه صدور نفت منطقه و از کار انداختن بیش از 50 درصد از توان رزمی نیروی دریایی عراق بود. این نبرد آن چنان در روحیه دشمن بعثی اثر گذاشت که تا پایان جنگ حرکت چندان مهمی در دریا از آنها مشاهده نشد . به مناسبت رشادت‌ها و دلاورمردی‌های نیروی دریایی ارتش در دفاع از جزایر، بنادر، سواحل و دریاهای کشور و به ویژه دفاع از آبادان و خرمشهر و آب‌های خلیج‌فارس در دوران جنگ تحمیلی، با تأیید امام خمینی(ره)، هفتم آذر، روز نیروی دریایی ارتش نام گرفت.

 

7- امام(ره) در سخنی با نمایندگان شیعه لبنان (کادر مرکزی جنبش امل لبنان) در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۳۵۹/۲۳ می۱۹۸۰ میفرمایند: «من از سالهای طولانی راجع به اسرائیل و راجع به جنایات او همیشه در خطبه‌‌ها، در نوشته‌‌ها، گوشزد کرده‌‌ام به مسلمین که این یک غده سرطانی است در یک گوشه ممالک اسلامی، و اینطور نیست که اکتفا بکند به همان «قدس» و اینها؛ اینها بنایشان بر این است که پیش بروند؛ یعنی اینها تابع سیاست آمریکا هستند. آمریکا هم آمالش فقط یکجا نیست، چنانچه همه ابرقدرت‌ها می‌خواهند همه ممالک را تحت سیطره قرار بدهند، اگر بتوانند.» (صحیفه امام، ج ۱۲، ص ۳۱۸)