نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی
1- قرآن و نظام اسلامی، مضامین تسبیحات نماز، تحلیل تفسیری نماز و حالات و احکام آن 2- بعثت پیامبر اکرم(ص)، امام موسی کاظم(ع)، آیتالله مشکینی، روز اهدای خون، نماز جمعه، اختلافات داخلی و لبنان و فلسطین، اوضاع افغانستان و عراق، مسائل هستهای
خطبه اول:
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین والصلوه السلام علی رسول الله و علی آله ائمه المعصومین.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. و ان من شی الا یسبح بربه ولکن لاتفقهون تسبیحا
اوصیکم عبادالله به تقوی الله و اتباع امره
دعا میکنیم که خداوند به شما نمازگزاران عزیز و همه امت اسلامی توفیق تکامل ملکه تقوی را عنایت بفرماید. فراموش نمیکنید که بحثهای خطبه اول من راجع به شکلگیری نظام اسلامی بر محور قرآن است که تا به حال خطبههای زیادی درباره آن خواندم. اولین بخش عبادت بود که در بین عبادتها از نماز شروع کردیم.
تاکنون چند خطبه درباره مقدمات نماز، اذان، سوره حمد و توحید خدمتتان عرضه کردهایم و امروز به بخش دیگری از محتویات نماز میرسیم. توجه زیادی دارم که مستعمان ما از این بخش برای حقیقیتر کردن نمازشان بیشتر استفاده کنند که بخش تسبیحات و تحمیدها در نماز است. میدانید که همه رکوعها و سجدههای نماز تسبیح و تحمید است، حالا یا مفصل یا حداقل سبحان الله. در رکعت سوم و چهارم هر نمازی که این رکعات را دارد هم تسبیحات اربعه را داریم. مسئله تسبیح و تحمید از چیزهایی است که خیلی مورد علاقه و خواست خداوند است که میتوانیم این را به خوبی از قرآن بفهمیم. روایات هم بسیار زیاد است. مهم این است که گویندگان تسبیح و تحمید توجه داشته باشند که چه دارند میگویند. در مقابل
خداوند بخصوص در نماز که ایستادهاند و این اذکار را میگویند، توجه داشته باشند که چه مضامینی را دارند مطرح میکنند. باید آن موقع خدا را در نظر داشته باشند و چنین چیزهایی را درباره خداوند مطرح کنند.
در همه ادیان گذشته هم تسبیح بود. حتی در لحظهای که خداوند میخواهد حضرت آدم را خلق کند، وقتی با ملائکه در میان میگذارند، ملائکه جملهای میگویند که معلوم میشود تسبیح و تحمید جزو اهداف آفرینش موجودات بود. سئوالی که برای ملائکه پیش آمده، این بود که این آدم مخلوطی از خیر و شر است.
سؤال اساسی این است که آنها چگونه میدانستند در اعمال ما خیر و شر وجود دارد؟ آنها گفتند چه نیازی به خلق چنین موجودی است؟ شما ما را دارید و ما تسبیح گویان شما هستیم. ما تسبیح گویان خداوند هستیم. خدا را تقدیس میکنیم. هم تقدیس را میگویند و هم تسبیح را که معلوم میشود یکی از اهداف در ذهن آنها بود. میگویند: چرا چنین مخلوقی بیاید که شروری و خونریزی دارد؟ خداوند هم جواب میفرماید.
در این بخش قبل از اینها کلمه الله هست که در شروع بحث محتوایی نماز گفتیم. اصلاً اسم الله که برای خداوند به کار میبریم، معنایی دارد که خوب است این معنا در حالت نماز در ذهن نمازگزار باشد. مفهومی که برای الله در روایات فراوان آمده، این است که اشاره به ذاتی است که همه صفات کمال را دارد و هیچ صفت نقص و عیب در او نیست. سر تا پا کمال و قدس است. هرچه که به ذهن ما هم نیاید، در مفهوم جامع ذات الهی و در کلمه الله خوابیده است. ما با این ذات مقدس در نماز مواجه هستیم.
وقتی تسبیح میگوئیم باید ببینیم دنبال چه هستیم. وقتی حمد میکنیم، باید توجه داشته باشیم. حمد با تسبیح یک تفاوت دارد. حمد در مقابل کمالات، نعمتها و فیوضات الهی است. تسبیح برای پاک دانستن خداوند از همه عیوب و اشکالات، منجمله ظلم و خیلی چیزهای دیگر است. این دو ناظر به دو جهت هستند.
وقتی میگوییم الحمدلله رب العالمین نکته دیگری در این جمله خوابیده است. از لحاظ ادبی معنای این جمله این است که همه ستایشها منحصر به خداوند است. شما اگر امروز به افراد با موجودات دیگری برخورد کنید که به صورت ظاهر ستایش انگیز باشند، آنها این را از خدا دارند. هیچ کس و هیچ موجودی اصالتاً از خودش چیزی ندارد. ما هر وقت هر چیزی را ستایش کنیم، اگر توجه داشته باشیم، داریم خدا را توجه میکنیم. در عبارت الحمدالله، «الحمد» با آن الف و لامی که اولش هست، یعنی همه ستایشها و «ل» در لله رب العالمین هم در اصطلاح ادبیات عرب لام اختصاصی است. یعنی همه ستایشها اختصاص به خداوند دارد. معنایش این نیست که ما دیگران را ستایش نکنیم. ممکن است عالمی را، مبارزی را، مجاهدی را، شخصیت مدیر و مدبری را و انسانهای خوب را ستایش کنیم. اما باید همان موقع بدانیم که توحید واقعی این است که همان کسی که مورد ستایش ماست، ازخودش چیزی ندارد. این مخصوص خداوند است. با این ستایش به خدا میرسیم.
علی ابن ابیطالب(ع) میفرماید: «من به هر چه نگاه میکنم، قبلش و بعدش و با آن خدا را میبینم. «اصلاً خدا غائب نیست و به تعبیر عرفا همه موجودات عالم در مقابل ذات حقیقی موجود که خداوند، سایه هستند. اگر شما در آفتاب یا نور راه میروید، در کنارتان سایه است. آن سایه چقدر استقلال دارد؟ آن سایه وابسته به شما و آن نور است. اگر آن نور نباشد، سایه نیست. اگر شما نباشید، سایه نیست. سایه عملاً از یک وجود واقعی تبعیت میکند. همه موجودات اینگونه هستند. شما خداوند را جزو تسبیحات و تحمیداتی که داریم عرض میکنیم، چنین ذاتی در نظر بگیرید. در قرآن حدود 100 آیه خیلی مهم با لفظ تسبیح برای تنزیه خداوند آمده است. حدود 70 آیه با لفظ حمد در ستایش خداوند آمده است. اگر این قدر اهمیت نداشت، این قدر در همه بخشهای قرآن این دو کلمه پراکنده نمیشد. با این وضعیتی که میبینید، قرآن از اول به مسلمانها آموخت که با خداوند اینگونه مواجه شوند. البته مخصوص نمازنیست. در خیلی از میدانهای دیگر تسبیح و تحمید داریم. ولی ما فعلاً داریم از نماز میگوییم. نماز لحظات ویژهای است که انسان در مقابل خداوند قرار میگیرد. اهمیت این دو عمل را باید لحاظ باشد. لذا بعضی از عرفا در نماز هیچ وقت از رکوع و سجود سیر نمیشوند. هر چه لفظ را تکرار میکنند، باز هم میفهمند کم است. دلشان میخواهد بیشتر بگویند. وضع زندگی انسان اینگونه است که باید اعتدالی را مراعات بکند.
حضرت موسی ابن جعفر(ع) که در خطبه دوم از شهادت ایشان خواهیم گفت، در دورانی که در زندان بودند، میفرمودند: «من آرزو داشتم شرایطی باشد که بتوانم بیشتر تسبیح و تحمید خدا را داشته باشم که این آرزویم با زندان تحقق پیدا کرد.» و در تاریخ هست که چون زندان ایشان در کنار یکی از کاخهای هارون بود، هارون از بالای پشت بام گاهی از امام موسی ابن جعفر(ع) مراقبت میکرد که ببیند امام(ع) در زندان چه میکنند. میدید نقطهای به چشم میآید که تکان نمیخورد. از زندانبان پرسید: این چیست؟ گفت: این پارچه نیست. این امام(ع) در حال سجده است. اگر کسی مزاحم ایشان نشود، مدتهای طولانی در سجده میماند و تسبیح خداوند میکند.
حالت سجده حالت ویژهای دارد. در یکی از روایاتی که جایگاه سجده را نشان میدهد، آمده: آن نقطهای که مومن سجده را انجام میدهد و سر را به زمین میگذارد، نقطهای است که نور آن در آسمانها منتشر میشود و ملائکه میبینند که از این نقطه چه دارد میگذرد. این قدر برای سجده بها قائل شدهاند.
با این توضیحاتی که عرض کردم، اگر این چند جمله آسان و کوچک در زندگی ما با معنا و با توجه ادا شود، ما را به خداوند نزدیک میکند و مانع میشود از اینکه شیطانها ما را صید کنند. مانع میشود از اینکه از خداوند دور شویم. این تسبیح بارها و بارها تکرار میشوند. حالت رکوع اینگونه است. حالت سجده هم اینگونه است. از مهمترین عبادات ما همین حالت رکوع و سجده است که خداوند به ما اجازه داده و ما انجام میدهیم.
بگذارید آیهای را که اول صحبتم خواندم، تفسیر کنم. این آیه میگوید: «ان من شی الا یسبح بحمده ولاکن لاتفقهون تسبیحهم» در سوره اسرا آیه 44 است. بعد از چند آیه که درباره اطاعت آسمانها و زمین از خداوند آمده، این تعبیر خلاصه شده است. میفرماید: همه چیز- چیز هم شامل موجودات زنده و هم شامل موجودات بدون حیات میشود- و همه ذرات جهان به گونهای هستند که یسبح بحمدالله. یعنی تسبیح را همراه حمد خداوند دارند. اما شما نمیفهمید. شما تسبیح آنها را نمیشنوید. آنها به گونهای حرف میزنند که برای آدم قابل فهمیدن نیست. ولی تسبیح هست. هر موجودی را که نگاه کنید، با شرایط ویژهای که خداوند برایش قرار داد و با حکمتی که خداوند در موجودات قرار داده، در حقیقت دارد قدرت و کمال خدا را تسبیح میگوید.
کافی است که انسان مطلع باشد. از موجوات میکروسکوپی تا کهکشانها همه دارند با وجودشان درباره عظمت، عدالت و حقانیت خدا تقدیس و تسبیح میگویند.
روایت هم داریم. بعضی از مفسرین میگویند تسبیح و تقدیس در موجودات به هر 2 زبان است. هم با زبان و هم با حال است. باوجود و آثارشان تسبیح میگویند.
با این چند نکتهای که عرض کردم، معلوم میشود ذکری که در قنوت، در رکعات و در سجدههای نماز داریم، قدری بیشتر باز شد. تسبیح و تحمید را گفتم. معمولاً قطب راوندی این بحثها را خیلی خوب آورده است. من بیشتر از نوشتههای ایشان استفاده میکنم. البته همه جا هست. هر کس کتب روایی را ملاحظه کند، این چیزها را میبیند. یک روایت این است که ما میبینیم اینها با قرآن شکل گرفتهاند. داریم شکل نظام را از طریق قرآن عرض میکنیم، این روایت دارد آن را نشان میدهد. این روایات میگویند وقتی فسبح باسم ربک العظیم در قرآن وارد شد- در 3 جا هست. دو جا در سوره واقعه و یک جا هم در سوره الحاقه. در 3 جا این تعبیر آمده است- پیغمبر(ص) به اصحاف فرمودند: این ذکر را در رکوع خود بگویید.
اگر این روایات صحیح باشد و اگر همین جوری باشد، معنایش این است که تا آن موقع سبحان ربی العظیم در نماز نبود. اینکه چه تسبیحی بود، فقط لفظ سبحان الله بوده یا جور دیگری، نمیتوان قطعی گرفت.
این عبارتی که ما الان به کار میبریم، یعنی سبحان ربی العظیم و بحمده 3 بار در قرآن با همین لفظ آمده است. منتها سبح باسم ربک العظیم آمده و تعبیری که ما در مقابل خداوند میکنیم، با این تعبیر است. همچنین درباره سجده وقتی که سبح الاسم ربک الاعلی نازل شد، پیامبر(ص) فرمودند: در سجدههایتان از این آیه استفاده کنید.
اینها فقط سنت نیست. با این روایت میفهمیم که منشا در اینگونه مسایل قرآن است و داریم به قرآن بر میگردیم. البته تمام سنت پیامبر(ص) از قرآن است. چیزهایی که پیغمبر(ص) تشریح کردند و ما آنها را به صورت سنت میشناسیم، خداوند میفرماید از قرآن هست. بالاخره ریشه تفکرات و تعلیمات پیغمبر(ص) از وحی است. درباره عظمت حالت سجده یکی از نیازهای صحیح انجام دادن که ما را به اهداف سجده و رکوع برساند، این است که توجه داشته باشیم منقطع از سایر امور باشیم و خودمان را به خداوند نزدیک کنیم و جهت را خداوند قرار بدهیم.
از علی ابن ابیطالب(ع) روایتی است که در غررالحکم است. میفرماید: اگر میخواهید سجده نفسانی داشته باشید و واقعی باشد، باید قلبتان را از امور فانی جدا کنید و کنه و حقیقت قلب خودتان را به باقیات توجه بدهید که خداوند باقی اساسی است. کل شی هالک الاّوجهه.
از سلمان فارسی نقل است که اگر نبود این موهبت الهی که به ما داده شده که برای خداوند سجده کنیم، از خداوند آرزوی مرگ میکردم. این هم نشان میدهد اشخاصی که نزدیک به پیغمبر(ص ) بودهاند و روح اسلام و روح نماز و روح سجده و تسبیح و تحمید را میفهمیدند، که چه نگاهی به سجده داشتهاند. ممکن است برای بعضی از افراد حالت شاق تکلیفی حساب شود. ولی اینها نعمت است خداوند تشریح کرده تا روزی چند بار برای خدا رکوع کنیم. چون قصد قربت و اخلاص رکن کار است. اگر با آن حالت رکوع کنیم و اذکاری را بگوئیم و سجده بکنیم، سازنده هستند. اگر اذکاری که در رکعت سوم وچهارم مطرح میکنیم، نباشد، به نماز واقعی باخاصیتی که از نماز انتظار داریم که تنهی عن الفحشا و المنکر و یا استعینوا بالصبر و الصلوه و امثال اینها، نمیرسیم. با این نعمت بزرگ و محدود و با توجه به محتوایی که این نماز برای آموزش و تکامل روحی خودمان دارد، یکی از بهترین هوشیاریها توجه به کلماتی است که میگوئیم. ذکر این کلمات برای همه مردم مقدور است. انسانها میتوانند معنای این چند کلمه را یاد بگیرند تا موقعی که تلفظ میکنند، به مضمونش توجه داشته باشند تا خود را به آن موقعیتی که نماز از انسانها انتظار دارد، برسانند.
بسم الله الرحمن الرحیم
انا اعطیناک الکوثر/ فصل لربک وانحر/ ان شانئک هوالابتر.*
* سوره مبارکه کوثر
خطبه دوم:
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین والصلوه والسلام علی رسول الله وعلی علی امیرالمؤمنین و علی صدیقه الطاهره و سبطی الرحمه و علی علی ابن الحسین و محمدابن علی و جعفرابن محمد و موسی ابن جعفر و علی ابن موسی و محمدابن علی و علی ابن محمد و حسن ابن علی و الخلف الهادی المهدی صلوات الله علیهم اجمعین.
اوصیکم عبادالله و نفسی بتقوی الله.
در خطبه دوم چند مناسبت را مورد صحبت قرار میدهیم. اول صحبت کوتاهی راجع به بعثت میکنیم که مهمترین روز تاریخ بشریت است. نزدیک آن روز مراسم خواهیم داشت که بحثها را به وقت خودش واگذار میکنیم و به استقبال آن روز مقدس میرویم.
میدانیم که پیغمبر اکرم خاتم الانبیاست. میدانیم که شیره و جوهر همه ادیان آسمانی گذشته در تعلیمات پیغمبر(ص) خلاصه شده است. میدانیم که بعد از پیغمبر(ص) دیگر پیغمبری نخواهد آمد و باب وحی بسته میشود. میدانیم موقعی که پیغمبر مبعوث شدند، نزدیک پانصد سال جهان از آمدن پیغمبران محروم بوده که به آن دوران فترت و جاهلیت اطلاق میشود. آمدن پیغمبر اکرم با آن مقدمات و آن شرایط و بعثت و معارفی که در مدت بیست و سه سال مستقیماً از
وحی و الهام در اختیار بشر گذاشتند، پایهای برای دین اسلام ریختند و نقطه اتکای حرکت براساس قرآن و اسلام را در تاریخ آوردند.
کتابی مثل قرآن را که کتابی جاودانی، معجزه واقعی اسلام و پیغمبر است، به عنوان معجزه خالق و ماندنی آورده و اولین آیه اش در روزی آمد که ما به عنوان مبعث جشن میگیریم و باید هم جشن بگیریم. مطمئناً با مطالبی که از خود قرآن و سنت استفاده میشود و عقل هم تأیید میکند، بالاخره یک روز اسلام همه جهان را فراگیر میشود و همه ادیان در خدمت اسلام قرار میگیرند و بشریت با یک پرچم، یک کتاب و یک قانون زندگی خواهد کرد و صلح ابدی برای بشریت پیش میآید. نقطه آغازی آن روز بعثت بود. انشاءالله در مسیر تکامل بشریت، در دورانی که خداوند به ما توفیق داده که مروّج مکتب اهل بیت در نظام خود و دنیا باشیم، بتوانیم در این مسیر سرباز خوبی برای پیغمبر اکرم باشیم.
مناسبت دوم شهادت حضرت امام هفتم امام کاظم(ع) است(1) که چند جملهای عرض میکنیم. تا آنجایی که ما تاریخ را نگاه میکنیم، قسمتی از زندگی امام کاظم(ع) در سختترین شرایط سیاسی و خفقان علیه مکتب اهل بیت بوده که در دوران دیگر ائمه به این صورت کمتر میبینیم. البته مثلاً امام حسین(ع) در یک لحظه حرکت عظیم را خودشان کردند و عاشورا بوجود آمد که آن مصیبت عظما اتفاق افتاد. برای ائمه دیگر هم همیشه مشکلاتی بود، ولی امام کاظم(ع) بیش از همه گرفتار و با حکومت بنیعباس مشکلدار بودند. علت آن هم این بود که در موقعی که حکومت اموی ساقط شد و حکومت عباسی آمد، یک دوره تنفسی برای این انتقال حکومت پیش آمد که امام باقر(ع) و امام صادق(ع) خیلی خوب استفاده کردند، معارف مکتب اهل بیت را خوب منتشر کردند، شاگردان بسیار خوبی آفریدند، آموزش دادند، در سراسر جهان اسلام از شرق و غرب و شمال و جنوب پایگاه تفکر اهل بیت را پایدار کردند و حکومت بنی عباس که تا آن لحظه غافل بود و دیر متوجه شده بود، کمکم خطر را احساس کرد که شاید از طریق مردم تربیت شده و متعهد به اهل بیت مورد تعرض قرار بگیرد و تهدید شود. لذا بعد از امام صادق(ع) که دیگر نمیتوانستند در آن دوره کاری بکنند، به فکر افتادند که این فضا را ببندند.
همه شنیدهاید که منصور دوانقی به حاکم مدینه وقتی که امام صادق(ع) شهید شدند، دستور داد و گفت: «بگردید ببینید جانشین او کیست و بدون اینکه از ما بپرسید، او را اعدام کنید.» وقتی ایادی حکومت برای پیدا کردن جانشین امام صادق(ع) رفتند، دیدند وصیت نامهای از امام مانده که در آنجا پنج نفر را وصی کرد که یکی خود منصور دوانقی بود و چهار نفر دیگر هم یکی امام کاظم(ع)، یکی برادرشان، یکی عبدالله جعفر بود. دستوری که منصور داده بود، دیگر قابل اجرا نبود. باید هر پنج نفر را اعدام میکردند که نمیشد و این دستور منتفی شد. ولی گفت: «مواظب تحرکات کاظم باشید.» برای حضرت کاظم(ع) سخت گرفتند، خیلی سخت گرفتند. اگر وقت باشد، نکات اصلی سختگیریها را عرض میکنم. شاید شنیدید. چون علما و خطبا به اندازه کافی این مسائل را خدمت مردم عرض میکنند.
با این وضعی که پیش آمد، سخت گیری امام کاظم(ع) بسیار زیاد شد. سختگیریها بگونهای بود که نمیشد اسم امام کاظم(ع) را برد.
الان که به روایات نگاه میکنیم، میبینیم در همه ابواب فقه، اخلاق و معارف روایاتی که از امام کاظم(ع) نقل شده، اسمهایی را آوردهاند که حکومتیها نفهمند این روایت را از چه کسی نقل میکنند. چون بعداً نام کاظم(ع) را به نام جانشین امام صادق(ع) در جامعه معرفی کنند. چون خطر داشت. ده دوازده اسم است که یکی کاظم است. وقتی میخواهند تعبیرات دیگری نقل کنند و از امام چیزی را روایت کنند، اسمهایی را میگویند که فقط خصیصه نشین میفهمد که مربوط به امام کاظم(ع) است. اینقدر سختگیری بود. امام صادق(ع) در زندگی سیاسی تحت فشار بودند، ولی شیعه بعد از امام صادق(ع) آنچنان توسعه پیدا کرده بود که تعرضی کردن به امام برای حکومت بنیعباس آسان نبود. بالاخره به دوره هارون الرشید رسیدیم که صبرش تمام شد و تصمیم گرفت امام کاظم(ع) را بازداشت کند. شناخته بود که مرکزیت شیعه اینجاست. هر سفری که به حج و مدینه میرفت، گویا امام کاظم را هم با خودش میبرد. در حرم پیغمبر(ص) و در حضور امام کاظم(ع) از پیغمبر(ص) عذرخواهی کرد. گفت: من عذر میخواهم ناچارم فرزند شما را بازداشت کنم. اینکه از گستاخیهای هارون بود. ایشان را اول به بصره بردند و مدت زیادی در بصره زندانی بودند. شیعیان بصره مطلع شدند و خطر پیش آمد که امام را به بغداد منتقل کردند و در جوار مقر حکومت هارون در اختیار شخصی قرار گرفت. البته زندانهای ایشان متعدد است. در زندان برای امام کاظم(ع) خیلی سخت گذشت. زیارت نامهای برای امام کاظم(ع) هست که وقتی انسان میخواند، آتش میگیرد. تعبیرات جانسوزی دارد. اولاً کسی که در شبها طولانی عبادت میکند و در زندانهای متعدد زندانی بود. او را از این زندان به آن زندان میبردند. چون نمیخواستند شیعیان بدانند امام کاظم(ع) کجاست. ایشان را از این شهر به آن شهر میبردند و زندان ایشان را مخفی میکردند. از اینها گذشته تعبیری دارد که استخوانهای ساق پایشان بر اثر حلقههای زنجیری که به پایشان میبستند، کوبیده و له شده بود. در شرایطی در زندان معنای این حرف را فهمیدند و به امام کاظم پناه بردند که پای امامی مثل امام کاظم در مطمورههای بغداد
مریض شد. مطموره به زیرزمینهایی میگفتند که هیچ نوری در آن نیست. در همان جا هم امام کاظم(ع) خوشحال بودند که میتوانند با خدای خودشان خلوت کنند و مزاحم ندارند.
خیلی به امام کاظم(ع) ستم کردند. بیشتر این ستمها را هارون رشید کرد. همه اینها برای چند روز حکومت ظاهری است که خیلی مغرور شده بود. هارون این همه ستم را کرد. ولی بعد از شهادت امام کاظم(ع) دوباره شیعه اوج گرفت. چون بعد از هارون، بین مأمون و امین، دو پسر هارون اختلاف افتاد و مشکلاتی برای حکومت پیدا شد. شیعیان در این فضا فرصتی پیدا کردند و خودشان را نشان دادند و شیعه چنان دوباره اوج گرفت که مأمون امام رضا(ع) را به خراسان میآورد. شیعه از مظلومیت امام کاظم(ع) بسیار استفاده کرد. در همین شرایط آن قدر آثار و مطالب از امام کاظم(ع) به دست ما رسیده که فقه و مکتب ما را بسیار غنی کرده است.
یادی از استاد بزرگوارمان مرحوم آیتالله مشکینی(2) کنیم که سالگرد رحلت ایشان است. این استاد عظیم الشأن حوزه و رئیس معزز مجلس خبرگان و شخصیتی که از زمان شروع مبارزه تا آن لحظهای که جانش را به جان آفرین تسلیم کرد، خدمات فراوانی به اسلام قرآن، ایران، تاریخ و تشیع کرده است که شما میدانید. یادشان بخیر و روحشان شاد باشد انشاءالله.
روز اهدا خون(3) را داریم که روی این نکته میخواهم کمی بیشتر تاکید کنم. اهدا خون یکی از کارهای بسیار خوبی است که امروزه در ایران ما رواج خوبی دارد خوب میدانید که خون حیات انسانها را تضمین میکند. گرفتن و دادن خون یکی از کارهای بسیار ارزشمند تاریخ ماست که برای نجات بسیاری از بیماران بیماریهای خطرناک از خون دیگران استفاده میشود. دیگران هم با دادن خون چیزی از دست نمیدهند، چون خود گرفتن خون معمولاً باعث سلامتی بیشتر انسان و خونسازی بدن میشود و دیگران را هم نجات میدهد. الحمدالله ایرانیها در این میدان چیزی کم ندارند که احتیاجی به توصیه باشد. در دوران دفاع مقدس که گاهی احتیاج به انبوه خون پیدا میکردیم، مردم با کمال میل و رضایت خون میدادند. یعنی به محض اینکه میشنیدند لازم است، میآمدند. امروز هم مسئولان انتقال خون در کشور ما راضی هستند. میخواهم عرض کنم این افتخار را که ملت ما و ایران ما در دنیا دارند، حفظ و با هم تقویت کنید که هم برای خود ما و هم برای جامعه مفید است.
در مسائل جهانی هم چند مسئله را عرض کنیم. بحمدالله در لبنان و فلسطین آن وضع تند و خطرناک کمی آرامش پیدا کرد، ولی احتیاج به پاسداری و محافظت دارد. ما از مسئولان فلسطینی که اختلافات داخلیشان قدری کم شده و هم از لبنانیها که یک گام مثبت برداشتند و بالاخره دولتشان را تشکیل دادند، میخواهیم که سعی کنند این فضای نسبتاً آرام را بهتر کنند و بهانهها را از دشمنانشان بگیرند.
البته حق مردم فلسطین در مقابل رژیم غاصب اسرائیل حقی نیست که کسی بتواند از آن بگذرد. آن بحث دیگری است. من صحبت از خودشان میکنم که خودشان هم با هم صمیمی باشند. همراه و هم دل باشند. با اختلافات بیجهت دشمن را تحریک نکنند و به دشمنان میدان ندهند. ما از این جریان خیلی رنج بردیم. در این دوره اختلافات داخلی تلفات فراوانی روی دست مردم لبنان و فلسطین گذاشت.
مسئله دیگری که باز مربوط به خودمان است، سالروز شروع نماز جمعه در ایران است که واقعاً یک کار بسیار باارزش است. شما که در تمامی این 30 سال در صحنههای نمازجمعه در تهران، شهرها و روستاها بودید، میدانید که چقدر آثار مبارکی دارد! اصلاً تعبیه نماز جمعه در عبادات اسلامی یکی از معجزات قانونگذاری اسلام است. چند ساعت در یک روز را قرار دادند که مردم هر منطقهای در یک فاصله- البته از نظر ما شیعیان- یکجا جمع شوند عظمت عبادت و امت اسلامی و جامعه را به نمایش بگذارند. اگر آن آداب و رسومی که مستحب است و یا واجب است که مراعات کنیم، مراعات بکنیم، این فریضه عبادی سیاسی برای ما خیلی کارآیی دارد. همه احکام اینگونه است. خود نماز، خود مسجدها، خود نمازجماعت، زیارت حج نمازجمعه با حالتی که دارد و در هفته یکبار تکرار میشود، یکی از زمینههای مهم حفاظت و حراست از امت اسلامی و حضور مردم در صحنه است. البته باید با شرایطش انجام شود.
اگر واقعاً خطبای جمعه، مشکلات و مسائل و نیازهایی را که بیان آنها جز وظایفشان است، با مردم درمیان بگذارند و اگر نمازگزاران با همان حالات عبادی وارد شدند و اگر این اجتماع را به خوبی اداره کنیم، فکر میکنم همین یک حرکت برای پیشرفت اسلام و جلوگیری از نفوذ دشمنان کافی باشد.
همانطور که در تاریخ ما بود. اول انقلاب یادتان هست. دانشگاه تهران مرکز گروهکهای ضدانقلاب شده بود. هر یک از اتاقها دست یک گروهک بود و سلاح انبار کرده بودند. اینجا کانون توطئه شده بود. وقتی نمازجمعه شروع شد، آن فتنهها رفت. در طول هفته هر چه تبلیغ میکردند، در خطبههای نمازجمعه همه تبلیغاتشان به باد فنا میرفت و خیلی استفاده شد و میشود.
در جنگ هم برکات نمازجمعه را دیده اید. احتیاجی به استدلال من ندارد. یکی از کارهای بزرگی که امام در شروع کار کردند که این حقیقتاً هوشیاری، تیزبینی و آیندهنگری ایشان را خوب میرساند، امام جمعهای را انتخاب کردند که مظهر وحدت بودند. آیتالله طالقانی شخصیتی بود که دهها سال مجاهدت، مبارزه، زندان و تبعید در پروندهاش بود و مردم هم ایشان را میشناختند. وقتی ایشان آمدند، تقریباً همه گروههای مسلمان که نماز میخواندند، برای خودشان جایی در نمازجمعه میدیدند و میآمدند و شروع کار ایشان نمایش وحدت بود.
بحمدلله بعد از رحلت ایشان هم همین موقعیت برای نمازجمعه و در اکثر نمازجمعههای ایران تا حدودی ثبت شده است. ما باید پاسدار این وضع باشیم. باید نمازجمعه را بگونهای اداره کنیم که همه جریانهای وفادار به انقلاب برای خودشان در نمازجمعه جایی ببینند و احساس نکنند که از این تریبون مقدس عمومی که مال همه ملت، اسلام و نظام است، علیه آنها استفاده میشود. باید به نفع کل مجموعه نظام از آن استفاده کنیم. الحمدالله تا حدود زیادی اینگونه است. ولی مراقبتهای زیادی هم داریم.
آن گونه که به ما گزارش دادند، مصلای جمعه تهران دارد آماده میشود و ستاد نمازجمعه دارد خودش را برای استفاده از آنجا آماده میکند. امیدوارم کسانی که مسئول هستند، یک بار قول دادند و عمل نشد، این بار دیگر به وعده شان عمل کنند که رفت آمد مردم و هم چنین اداره نمازجمعه تهران بهتر از وضع موجود بتواند حالت تکاملی و خوب پیدا کند.
همین جا تاکید میکنم که اگر نمازجمعه با صلابت و موثر باقی مانده، به خاطر حضور شما مردم است. اگر نبود این حضور انبوه و مؤثر، این موقعیت پیش نمیآمد. الان به گونهای پیش آمده که یکی از جاهایی است که وقتی روز جمعه میشود، همه ناظران بینالمللی و سیاسی نگاهشان به خصوص به نمازجمعه تهران است. حرفهای اساسی و سیاستهای نظام مطرح میشود. میخواهند بدانند برنامه نظام چیست. خود این حالت موقعیت بزرگی برای ادای وظیفه و مطرح کردن حقوق و معارف ماست. مسئله دیگری که ما در منطقه داریم، اوضاع دو کشور همسایه است. انصافاً هنوز در عراق و افغانستان مشکل واقعی وجود دارد.
در افغانستان هدف اعلام شده که مبارزه با تروریسم و مبارزه با موادمخدر بود، اصلاً عمل نشده است. تروریسم قویتر از قبل از اشغال است. با اینکه قدرت بزرگی مثل ناتو آنجا حضور دارد. موادمخدر هم خودشان اعتراف میکنند چند برابر
و بدتر شد. اگر آن موقع فقط تریاک صادر میکردند، امروز محصولات خطرناک مثل هروئین و بدتر از هروئین از آن موادمخدر تولید و پخش میکنند که حقیقتاً یک کانون فساد است و مسئولیتش هم الان بر دوش ناتو و به خصوص آمریکاست که پیشتاز این کار بود.
در عراق هم گرچه الحمدالله کمی از آن خشونتها کم شد، ولی آمریکاییها هنوز در این فکر هستند که برای خودشان جایگاه طولانی و پایگاه داشته باشند. شاید جنگ را هم اصلاً به خاطر این آغاز کردند. آنها که با صدام مشکلی نداشتند. صدام در خدمت آنها کار میکرد. جنگ علیه ما را هم با خواست آنها راه انداخت و آنها حمایت کردند. آنها برای این در جایی مثل عراق آمدند که از لحاظ ثروت و موقعیت جغرافیایی و مردم و سابقه تاریخی کشور بسیار مهمی است. آمدند تا پایگاه طولانی برای خودشان درست کنند و به تعبیر خودشان منافع حیاتی شان را در اینجا میبینند.
امروز مشاجره بر سر قرارداد امنیتی است که امیدوارم با هوشیاری علمای اعلام و مسئولان و مردم عراق این اتفاق شوم نیفتد و آمریکاییها نتوانند اجازه ماندن زیاد در عراق را- مردم عراق که نمیدهند- از مسئولان عراق بگیرند. انشاءالله چنین اتفاقی رخ ندهد و آمریکاییها بگذارند مردم عراق خودشان کشور خودشان را اداره کنند.
آخرین مسئله هم مسئله طولانی بحث هستهای ماست که تبدیل به یک نمایشگاه از مظلومیت ایران و زورگویی قدرتهای غربی شد. در درجه اول حق مسلم و روشن و امضا شده ماست که با امضای قرارداد بینالمللی آژانس هستهای به دست آوردیم. خودمان روی پای خودمان و بدون کمک هیچ دولتی توانستهایم خود را تا اینجا برسانیم. نزدیک سی سال است که داریم تلاش میکنیم و داریم به مراحل نهایی میرسیم. اینها مزاحمت، تهدید و ارعاب میکنند. هر روز که کمی وضع بهتر شود، تندروهای غربیها همراه با شانتاژ شروع میشود. بالاخره ایران پیشنهاد مذاکره را پذیرفت و آغاز کرد و گفت: بنشینیم با هم صحبت کنیم. مقدمات کار فراهم شد. دنیا داشت نفس راحتی میکشید که دوباره حرفهای افراطی و تند از داخل آمریکا، اسرائیل و جاهای دیگر بلند شده آمریکاییها شرارت را به جایی رساندند که مانور کنترل تنگه هرمز را انجام بدهند. معلوم است جریانهایی وجود دارد که نمیخواهد بگذارد منطقه آرام شود. وقتی قرار شد مذاکره شود، این چیست که ضربالاجل و اولتیماتوم میدهید. قرار شد حرف بزنیم. ایران آماده هست و میآید تا حرف بزند. شما هم اگر حرفی دارید، بیائید بزنید. نباید هیاهو شود. هدف روشن است. هدف این است که شما میگویید- حرف خودتان میتوانیم استفاده کنیم- استفاده صلحآمیز از صنعت هستهای را حق ایران میدانیم که حق همه کشورهاست. نمیتوانید این حق را ندیده بگیرید. بعد هم میگوئید ما اطمینان نداریم. ایران میتواند به طرف سلاح هستهای برود. ما هم میگوئیم اصلا بنا نداریم دنبال سلاح هستهای برویم. گذشته ما ثابت کرده است. در مکتب، تفکر ما و در رأفت اسلامی به مردم و احترام به خون مردم این مطلب وجود دارد که در هیچ میدانی به افراد
بیگناه آسیب نرسانیم. این قرار ما برقرار است. با این مبنا داریم نظام اسلامی را اداره میکنیم. چطور میتوانیم سلاحی بسازیم که اگر جایی استفاده شود، خشک و تر بسوزند و مردم زیادی آسیب ببینند؟ ما کی این کار را میکنیم؟ در جنگ با عراق دیدید که آن همه علیه ما سلاح شیمیایی بکار بردند و کارهای غیرقانونی کردند. ولی ما در چارچوب مقررات بینالمللی جنگ از خودمان دفاع کردیم. ایران اخلاق را جزو نظامش میداند و حاضر هستیم این را اثبات کنیم. این هم با مذاکره اثبات میشود. حرف زدن از راه دور و تهدید و ارعاب و مانور این مسائل را حل نمیکند. بهانهگیری نکنید و عقلای قوم با صبر و حوصله بنشینند و حرف بزنند تا مسائل حل شود و از این رهگذر منطقه ما از ارعاب و تهدید خالی شود.
در پایان یک بار دیگر میگویم که امیدوارم مسئولان مصلاّی تهران به وعدهشان عمل کنند تا مراسم نمازجمعه برای نمازگزاران تهرانی بهتر از وضع موجود برگزار شود.
بسم الله الرحمن الرحیم
قل هو الله احد/ الله الصمد/ لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفواً احد*
* سوره مبارکه توحید
پی نوشت ها:
1- واپسین روزهای عمر امام کاظم(ع) در زندان سندی بن شاهک سپری شد. شیخ مفید گفته است سندی، به دستور هارون الرشید امام را مسموم کرد و امام سه روز پس از آن به شهادت رسید. شهادت وی ۲۵ رجب سال ۱۸۳ق در بغداد رخ داده است. درباره زمان و مکان شهادت او اقوال دیگری نیز مطرح است. پس از آنکه موسی بن جعفر(ع) از دنیا رفت، سندی بن شاهک دستور داد، جنازه او را روی پل بغداد قرار دادند و اعلام کرد که موسی بن جعفر به مرگ طبیعی از دنیا رفته است. درباره چگونگی شهادت وی گزارشهای متفاوتی وجود دارد؛ بیشتر تاریخنویسان بر این باورند که یحیی بن خالد و سندی بن شاهک او را مسموم کردهاند. در گزارشی نیز گفته شده او را با پیچیدن در فرش، خفه کردهاند. حمدالله مستوفی بدون استناد به منبعی، به شیعیان نسبت داده که میگویند موسی بن جعفر با ریختن سرب گداخته در گلویش به شهادت رسیده است.
برای قراردادن بدن امام کاظم(ع) در معرض دید عموم دو دلیل گفته شده است: یکی اثبات اینکه او به مرگ طبیعی از دنیا رفته؛ دیگری باطل کردن باور کسانی که به مهدویت او اعتقاد داشتهاند.
پیکر موسی بن جعفر(ع) را در منطقه شونیزیه در مقبره خانوادگی منصور که به مقابر قریش شهرت داشت، دفن کردند. گفته شده دلیل اینکه بدن امام را در این مقبره دفن کردند، ترس تعدادی از عباسیان از آن بود که مبادا مکان دفن او محل تجمع و حضور شیعیان شود.
2- آیتالله علی اکبر فیض آلنی معروف به میرزا علی مشکینی٬ (۱۳۰۰ ه.ش- ۱۳۸۶ه.ش)، از روحانیون و علمای تاثیرگذار در انقلاب اسلامی ایران، رئیس مجلس خبرگان رهبری (از هنگام تأسیس در ۱۳۶۱ تا پایان عمر)، رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم پس از انقلاب، امام جمعه دائم قم و استاد فقه، اصول، تفسیر و اخلاق. درسهای اخلاق وی همواره یکی از مهم ترین و شلوغ ترین درسهای اخلاق در حوزه قم بود. وی یکی از دوازده نفری بود که اعلامیه مرجعیت امام خمینی را در سال ۴۹ منتشر کرد. همچنین وی به همراه حسینعلی منتظری و سید محمد حسینی بهشتی در تدوین قانون اراضی شهری در سالهای ۵۹-۶۰ نقش داشت. او ریاست شورای بازنگری قانون اساسی را هم بر عهده داشت. آیتالله مشکینی از علمایی بود که در دوران جنگ ایران و عراق مرتب در جبههها حضور مییافت. یکی از فرزندان وی نیز در جنگ مجروح و بعد از آن شهید شد. آیتالله مشکینی که به بیماری خونی مزمنی دچار بود در بیمارستان بقیهالله بستری شد و سرانجام در عصر روز دوشنبه ۸ مرداد ۱۳۸۶ از دنیا رفت.
3- در مرداد سال ۱۳۵۳ شمسی سازمان انتقال خون ایران با هدف سامان بخشیدن به وضع آشفته خون رسانی و به منظور ترویج فرهنگ اهدا، تهیه و تأمین خون و فرآوردههای سالم و مطمئن و رایگان برای رفع نیاز بیماران نیازمند، به خصوص مبتلایان به تالاسمی، هموفیلی و لوسمی به وجود آمد.
از آن تاریخ به بعد، سالروز تأسیس این سازمان در نهم مرداد ماه، به عنوان روز اهدای خون نام گذاری شده است.