نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی
1- اهمیت مناسبتهای دینی، میلاد پیامبر(ص) و هفته وحدت، اسلام و سعادت بشری، بایدها و نبایدهای کشورهای اسلامی، تفرقهافکنیهای دشمنان جهان اسلام، نفرت جهانی از آمریکا، مشکلات نظامی، سیاسی، امنیتی، اقتصادی آمریکا 2- شهید قرهنی، شهید مطهری، روز معلم، روز کارگر، تشکیل شوراها، روز جهانی مطبوعات، گستاخیهای آمریکا علیه انقلاب، سوابق توطئههای آمریکا علیه ایران، ازادی مردم ایران در انتخابات، رشد روزافزون جایگاه ایران در جهان
خطبه اول:
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدالله رب العالمین والصلوه والسلام علی رسول الله و علی اله الائمه المعصومین.
اعوذبالله من الشیطان الرجیم.
ان هذه امتکم امه واحده و انا ربکم فاعبدون*
اوصیکم عبادالله بتقوی الله و اتباع امره.
خدا کند که بتوانیم جوهر تقوا را در وجود خودمان تقویت کنیم و از این مسیر مقدس الهی به سعادت دنیا و آخرت برسیم. قبلاً وعده داده بودم که بحثی را در خطبههای اول برای توضیح چشمانداز 20 ساله که بعد از تصویب مجمع تشخیص مصلحت و تأیید، تصویب و اعلان رهبر معظم انقلاب محور برنامههای ماست، در چند خطبه عرض کنم. بنا داشتم از امروز شروع کنم که امروز به خاطر تراکم بحثهای مهمی که داریم، وارد آن بحث نمیشوم.
در خطبه اول با تکیه بر مناسبت میلاد حضرت رسول اکرم(ص) و امام صادق(ع) میخواهم بحث وحدت را مطرح کنم و در خطبه دوم هم مناسبتهای مهم و فراوانی داریم که باید آنها را خدمت شما یادآوری کنیم.
در مورد مناسبت میلاد رسول اکرم(ص) و امام صادق(ع) خوشبختانه دنیای اسلام به خوبی از عهده بزرگداشت این مناسبت برمیآید و برنامههای شکوهمندی دارد. اما پیام اصلی بعثت و خواستهای که بعثت پیغمبر(ص) و معارف اهل بیت(ع) که بیشتر از زبان امام صادق(ع) به ما رسیده، کمتر مورد توجه و عمل قرار میگیرد.
همه تلاشهای پیغمبر(ص) این بوده که بتدریج بشریت را بر محور اسلام و قرآن در مسیری که خداوند خواسته در راه خدا به حرکت درآورد و قافله بشر را به طرف سعادت واقعی در دنیا و آخرت ببرد. البته این هدف در زمان خودشان با حرکتی سریع جزیره العرب را گرفت و بعد از ایشان هم بخش زیادی از دنیای بشر را قبضه کرد و به تمدن عظیمی هم دست یافت و هنوز همان مسیر ادامه دارد. بخواهیم یا نخواهیم - که البته میخواهیم - دنیا بخواهد یا نخواهد، اراده الهی این است که دین اسلام و معارف قرآن روزی در همه پهنه زمین و برای همه بشر پیام سعادت و خوشبختی را در عمل پیاده کند. بشارتهایی که در متون و اسنادمان داریم، کاملاً این را روشن میکند. اما ما هم وظایفی داریم. وظایف دنیای اسلام، به خصوص علمای اسلام بسیار بسیار مهم است. ممکن است کوتاهی در این وظایف باعث خشم و غضب الهی شود که از موقعیتمان خوب استفاده نکنیم.
این روزها چون هیجدهمین کنگره وحدت* را داشتیم، علمای زیادی از سراسر بلاد اسلام زحمت حضور در اینجا را کشیدند و بحثهای خوبی هم مطرح شد. فکر میکنم هنوز خاطره جامعه ما و آنهایی که در بیرون به این مسائل نگاه میکنند، این آمادگی را دارد که این بحث اساسی مطرح شود.
اگر بخواهیم نقش واقعی اسلام را احیا کنیم، چارهای جز اتحاد، همدلی و همراهی با دنیای اسلام نداریم. اگر دنیای اسلام بخواهد منافع، مصالح و عافیتش را داشته باشد، باید به فکر همبستگی، همدلی و اتحاد با اولین بخش از دنیا که مسلمانان هستند و در قدم بعدی با کشورهای غیرمسلمان هستند که شریک ما در مظلومیت، محرومیت و در چنبره استکبار و استثمار باشند.
بنابراین حرکت توحیدی و وحدتآفرین و همکاری، یکی از ضرورتهای زمان ماست. فکر نمیکنم که خداوند از کسانی که به هر نیتی و به هر دلیلی در صف ارزشمند دنیای اسلام خدشه وارد میکنند و با تعصبات جاهلانه دریافتهای خودشان، یا با اهداف سیاسی و چیزهای دیگری که الان وجود دارد، باعث تفرقه میشوند، راضی باشد.
اگر به این اصل که در زبان هیچ کس انکار نمیشود، اما در عمل انکار زیادی دیده میشود، عمل کنیم، خیلی سریع میتوانیم جهان اسلام را در وضع خیلی بهتر از آنچه که هستیم، قرار بدهیم.
قبلاً هم در خطبهها گفتهام که ما یک چهارم جمعیت روی زمین هستیم و رو به پیش و هر سالی که میگذرد، جمعیت به نفع مسلمانان توسعه پیدا میکند. حدود 20 درصد منابع اقتصادی و تولید را در اختیار داریم. بیش از 57 کشور مستقل و جمعیت انبوهی از انسانهای وارسته و فرهیخته در دنیای غیراسلامی داریم. بهترین مناطق زمین را هم خداوند به اسلام و مسلمین داده است. اکثر منابع عظیم انرژی که مهمترین مایه حیات بشر است، در دنیای اسلام حضور دارد و حساسترین مناطق سوقالجیشی و ژئوپلتیک دنیا در اختیار مسلمانان است. تنگههایی مثل جبل الطارق، سوئز، باب المندب، هرمز، مالاکا و بسفر درست در نقاط حساس دنیا در اختیار مسلمانهاست که اگر بخواهیم از آنها استفاده کنیم، میتوانیم بازار بسیار موثری در دنیا باشیم. نظرات خودمان را در بازرگانی دنیا تحمیل کنیم یا لااقل بتوانیم از حق خود دفاع کنیم. میتوانیم در صدور انرژی و اداره مدیریت انرژی جهان که سرد و گرم کردن دنیا و حرکت چرخ زندگی دنیا را در اختیار دارد، حرف اول را بزنیم.
تکتک ما نه، اما اگر همه ما با یک سیاست و با یک برنامه با هم باشیم، کسی نمیتواند به ما ظلم کند، کسی نمیتواند به ما زور بگوید، آمریکا نمیتواند شمشیرش را از رو بکشد و جنگ صلیبی را اعلام و علیه دنیای اسلام برنامهریزی کند. به سود هیچ کس تمام نمیشود. در رقابتها و تنازعات، همکاری و همدلی با مسلمانان را جدّی میگیرند.
اگر ما با هم بودیم، اروپاییها جرات نمیکردند خانمهای مسلمان را به خاطر داشتن حجاب از مدارسشان بیرون کنند. اگر ما وحدت داشتیم، هیچکس جرأت نمیکرد از اسرائیل در سرزمین اسلامی به گونهای حمایت کند که اسرائیل به فکر تصرف بیتالمقدس باشد و اینگونه با مسلمانان رفتار کند.
فکر کنم از این نوع مثالها خیلی فراوان است که شما میدانید. پس راه ما راه همکاری و وحدت است که باید واقعاً روی این خیلی سرمایه بگذاریم. در نقطه مقابل این، بعضی ها فکر میکنند دنیای کفر و استکبار آنقدر قوی است که مسلمانان با همه این هیمنهای که دارند، کاری نمیتوانند بکنند که من این را قبول ندارم.
آنها پیشدستی میکنند، آنها بین ما تفرقه میاندازند، خیلی از این کشورهایی که الان در منطقه ما هستند، توسط آنها خطکشی شدند. بعد از سقوط دولت عثمانی، کشورهای کوچک بوجود آمدند و اینها به گونهای خطوط جغرافیای مرزی را ترسیم کردند که تقریباً بین همه این کشورها اختلافات مرزی به عنوان یک نقطه چرکین و خونفشان باشد که اینها به هم نرسند. همیشه عوامل جاسوس و تفرقهانگیز را داخل کشورهای هدف دارند. از تهدیدها، ارعابها، تطمیعها، میدان دادنها و تبلیغات به نفع یک جریان، یک فرد یا یک حکومت برای نفوذشان استفاده میکنند.
این بازی را آنها ادامه میدهند. فقط شیوههای آن در زمانهای مختلف فرق میکند، جنگ بین قومیتها، جنگ بین شیعه و سنی، تحریک قبایل در جاهایی که زندگی قبیلهای و عشایری هست و خیلی از این چیزها در پرونده تفرقهافکنانه آنها هست.
باید با هوشیاری این مسایل را خوب فهمید و برای مسلمانان خوب توضیح داد. ظرفیت همکاری بوجود آمده، همین کنفرانس اسلامی که ضعفهایی هم دارد، میتواند ظرف خوبی باشد و میتواند تصمیمات اساسی بگیرد و میتواند ملتهای اسلامی را پشت سرخود برای اهداف درست و عمومی ملی و اسلامی حرکت بدهد. دشمنان ما هم آسیب پذیرند.
الان طرفمان آمریکا شده و اروپاییها عاقلانهتر عمل میکنند. ولی آمریکاییها خیلی صریح و گستاخ با دنیای اسلامی برخورد میکنند. کسی فکر نکند که آنها روئین تن و آسیبناپذیرند
و همیشه منافعشان در تحمیل عقائدشان بر ماست. اینگونه نیست. همین نقاط ضعفی را که مرتب میشنوید. یک دفعه فهرست کنید و ببینید آنها از ما ضعیفترند یا ما از آنها بیشتر آسیبپذیریم؟
در آمریکا این سالها خیلی چیزها روشن شده است. خودشان میگویند امنیتشان به قدری مخدوش و ضعیف شده که آرامش امنیتی در دولت آمریکا بسیار کم است. به خاطر ضعف امنیت عمومی، زندگی پلیسی بر جامعه آمریکا حاکم است. مردم آمریکا الان هر جا میروند، در اجتماعات، در مترو، در فروشگاهها و در فرودگاهها چشمهای نامحرم دوربینهای کار گذاشته شده که به مراکز امنیتی وصل است، اینها را زیر نظر دارد. اصلاً امنیت رفت و آمد را از آنها سلب کرده است. در فرودگاههای آمریکا، انبارهای عظیمی فراهم شده که پر از کالاهای مسافرانی است که به خاطر مسائل امنیتی از آنها گرفته شده و نگهداری میشود. چون ترسیدند که داخل هواپیما ببرند.
در همین دو سه روز پیش گفتند که یک مقام امنیتی گفته هواپیمای مشکوکی در فضای آمریکا دیده میشد. به محض اینکه این خبر را به جاهای حساس مخابره کردند، آقای بوش از میز کارش بلند شده و به پناهگاهی در اعماق زمین رفته و آقای دیک چینی هم گم شده است. فقط به صرف یک خبر. این یک ناامنی است. اردکی در درختهای کاخ سفید لانه گرفته بود و گفته بودند این میتواند یک شبکه تروریستی و یک دام باشد. اینگونه روحیهای پیدا کردند. (مرگ بر آمریکا نمازگزاران)
دیروز در جلسه کنگره آمریکا، خانم هیلاری کلینتون از یک مقام ارشد امنیتی و نظامی میپرسد: آیا کره شمالی میتواند ما را مورد حمله اتمی قرار بدهد؟ او صریحاً میگوید: بله. آن موشکها به ما میرسد و کلاهک اتمی هم دارند. اینجوری زندگی میکنند و تهدید میشوند! این چه حالتی برای مملکت بسیار بزرگی مثل آمریکاست!! آمریکا ذاتاً یک قاره نیرومند است، کشوری است که سه ساعت تفاوت افقش از شرق به غرب است. همه چیز هم در آن است و همه منابع طبیعی، در آنجا هست و به اندازه کافی نیروهای کیفی سراسر دنیا در آنجا جمع شدهاند که کارهای مهم فنی، اقتصادی و مدیریتی بکنند. ولی خودشان، خودشان را ناامن کردهاند.
چیزهایی که میگویم متعلق به همین روزهای آخر است. اگر به عقبتر برگردیم، خیلی چیزها پیدا میشود.در همین هفته پلیس آمریکا اعلام رسمی کرد که روزانه دو هزار و یکصد کودک در آمریکا ربوده میشوند. وقتی پلیس تعقیب میکند، میبیند اکثر اینها توسط بستگان و فامیل خودشان و اکثراً با اهداف جنسی و افکارآلوده ربوده میشوند. هر پروندهای که درست میشود، فضاحتی برای آمریکاست. در کشوری مثل آمریکا دو هزار و پانصد کودک در یک روز ربوده شدند. اینها همین حرفها را در کشورهای دیگر بزرگ میکنند، اما در کشور خودشان توجه ندارند که بدتر از همه جاست.
ارتش آمریکا در این هفته رسماً اعلام کرد که تقاضای حضور در ارتش و نیروهای مسلح بسیار کم شده است. سال به سال تقاضا کم میشود و امسال افت شدیدی داشته است.16 درصد نسبت به سال قبل، داوطلب کمتری آمده است. مدام اعلام میکنند که حقوقهای بالاتر و فوقالعاده میدهند، اما کسی نمیرود، اینجوری گرفتار شدهاند. این امنیت آنهاست.
در اقتصاد بنا بر آمار خودشان آمریکا الان مقروضترین کشور دنیا در داخل و خارج است. صنعتیترین کشور دنیاست، همه میدانند. محصولات آمریکا محصولات خوبی است. معمولاً در همه بخشهای صنعتی حضور دارند. ولی وقتی چین عضو تجارت جهانی شد، بازار آمریکا را گرفت. همین الان آمریکاییها برنامه دارند که تجارت چین را محدود کنند. میگویند صنایع آمریکا به خصوص منسوجات دارد یکی یکی شکست میخورد و ورشکسته میشود. البته این در اروپا هم هست. اروپاییها الان دارند قانون میگذرانند که برخلاف امضایی که در تجارت جهانی دارند، محدود کنند. پس آسیب پذیرند.
آمریکاییها در این هفته اعلام کردند که از این به بعد هر هواپیمایی که میخواهد از فضای آمریکا عبور کند، باید اسامی و مشخصات مسافران خود را بگوید. ببینید ما که اینجا نشستیم، دائماً دارد از فضای ما هواپیما رفت و آمد میکند و آمریکا از ما کمتر دارد. ولی احساس ناامنی میکنند که ممکن است یک نفر در هواپیما، آن را برباید و به کاخ سفید و یا جای حساسی بزند. بنابراین باید همه اسامی را بدهند، این اسامی را منطبق با فهرستی کنند که از افراد و کشورهای خطرناک دارند تا خیالشان راحت باشد.
این زندگی امنیتی و آن زندگی اقتصاد و این اعتبار جهانی آنهاست. خودشان رفتند آمارسنجی کردند و گفتند منفورترین کشور دنیا به خصوص در دنیای اسلام هستند. پس مقابلتان یک قدرت آسیبناپذیر نیست. بله، یک غول هست، یک غول عصبانی و کم حوصله که ممکن است ایجاد مزاحمت کند. من هم الان که میگویم اگر دنیای اسلام متحد باشد، حقش را میگیرد، نمیخواهم بگویم برویم بجنگیم و کارهای خشن بکنیم. من میگویم طرف ما هم مشکلات جدّی دارد. اگر متحد عمل کنیم، در همه مسائل میتوانیم حداقل حقمان را بگیریم. (تکبیر نمازگزاران)
ایران به تنهایی و هر کشور دیگری هم به تنهایی در مقابل این قدرتها میتواند دچار مشکلات شود، اما مجموعه جهان اسلام، آن هم از طریق رسمی و قانونی و با اتکا به مقررات سازمان ملل و قطعنامهها، میتواند با صلابت وارد گفتگو شود و باصلابت حقوق مساوی بخواهد. حضور خود را در صحنههای جهانی در موقعی که به طرف جهانی شدن
میرویم، برای مسلمانان جدّیتر بگیریم. البته این اتفاق خواهد افتاد. همه وظیفه داریم که تسریع کنیم. والّا نسلها هرچه جلوتر میآیند، آگاهتر و با حق خودشان آشناتر میشوند و به تدریج این اقدامات اتفاق میافتد.
دنیای اسلام از حضور جمهوری اسلامی به عنوان جایی که حاضر است مشکلات این راه را تحمل کند و پیشتاز باشد، استفاده و راه احقاق حق مسلمانان را فراهم کند. باید پیام آسمانی پیغمبر(ص) را که از ما انتظار دارد حامل این پیام باشیم، به گوش مردم برسانیم. البته علمای اسلام و بزرگان در این میدان مسئولیت بزرگی دارند.چون اعتماد مردم را دارند. باید مردم را هوشیارتر کنند، در قدرتها نفوذ دارند و باید قدرتها را وادار کنند و از طریق مردم خواستههای فراملیتی را مطرح کنند و دنیای اسلام را به جای خوبی برسانند.
بسمالله الرحمن الرحیم
اذا جاء نصرالله والفتح/ و رأیت الناس یدخلون فی دینالله افواجا/ فسبح بحمد ربک/ واستغفره انه کان تواباً.*
* سوره مبارکه انبیا، آیه شریفه 92: این (پیامبران بزرگ و پیروانشان) همه امّت واحدی بودند (و پیرو یک هدف)؛ و من پروردگار شما هستم؛ پس مرا پرستش کنید!
* طی روزهای یکشنبه تا سهشنبه، چهارم تا ششم اردیبهشت در تهران برگزار شد.
* سوره مبارکه نصر
خطبه دوم:
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین والصلاه والسلام علی رسول الله و علی علی امیرالمومنین و علی الصدیقه الطاهره و سبطی الرحمه و علی بن الحسین و محمدبن علی و جعفربن علی و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمدبن علی و علی بن محمد والحسن بن علی و الخلف الهادی المهدی.
اوصیکم عبادالله بتقوی الله
انه من یتق الله یکفرعنه سیئاته و ویعظم له اجرا.
در خطبه دوم چند مناسبت داریم که مهمند و باید روی هر یک از آنها کمی درنگ و مطالبی عرض کنم.
قبل از ورود در بحث، یاد دو شهید بزرگوار که این روزها سالگرد آنهاست، یعنی شهید قرهنی(2) و شهید مطهری(3) را گرامی میداریم. هر دوی آنها نقشآفرین و مهم بودند. مرحوم شهید قرنی، افسر باتقوا، شجاع، آگاه و مبارزی بود که در زمان رژیم پهلوی هم مبارزه میکرد و محکوم شده بود. در روزهای اول انقلاب مدیریت ارتش ما را برعهده گرفت و خیلی قاطع و خوب پیشرفت میکرد. لیبرالها و ضدانقلاب نخواستند او کار کند. اول منزویش کردند و بعد منافقین او را شهید کردند. فقدانش خسارتی برای نیروهای مسلح، ارتش، انقلاب ما بود که خدا رحمتشان کند.
شهید مطهری از استوانههای علمی و اجتماعی تاریخ اسلام، به خصوص مکتب اهل بیت(ع) است. میدانیم حقیقتاً افکارش در زمان حیاتشان و بعد از حیاتشان، با نوشتهها و آثارشان برای تعلیم مسلمانان و برای تحکیم پایههای فکری جوانان، به خصوص اهل علم، خیلی سازنده و باارزش بود. مقاومتی که از لحاظ فکری در مقابل انحرافات جریانهای التقاطی و مارکسیسم قبل از انقلاب و بعد از انقلاب داشت، باعث خشم دشمنان انقلاب اسلامی شد و از ایشان احساس خطر کردند که با مبانی فکری که مطرح میکنند، زمینه افساد فکری که در برنامههای نفاق و الحاد بود، از بین میرود. لااقل کارشان را مشکل میکند.
شهید مطهری با روحیه معتدلی که داشت، جلوی افراطکاریها و تندرویهای مزاحم نیروهای انقلاب را میگرفت. آنها خواستند که چنین نیروی عظیمی در خدمت انقلاب اسلامی نباشد و ایشان را از ما، از انقلاب، از مردم و از تاریخ اسلام گرفتند. البته مسلماً خون شهید که معمولاً گواه جدی بودن افکار شهید میشود، ارزش افکارش را بالا میبرد. تأثیرش این شد که به آثار ایشان توجه بیشتری شود و روی آن آثار بیشتر حساب شود که شد. البته امام راحل هم با تائید مطلقی که کردند، کار روانی حضور افکار ایشان در جامعه را آسان کردند.
به مناسبت شهادت ایشان در روزهای اول انقلاب اقدامی شد که مناسبت دیگر امروز یعنی روز معلم است. به خاطر اینکه غالبترین صفت در مرحوم شهید مطهری، تعلیمش - چه تعلیم رسمی در دانشگاه و حوزه و چه تعلیم عمومی با آثار قلمی و سخنرانیها و مباحثات - بود. یعنی هم معلم خواص و هم معلم عموم جامعه بودند. به این دلیل مناسبتترین صنفی که میتوانستند با آقای مطهری ارتباط پیدا کنند، معلمان بودند. برای ایشان هم مناسبتترین کار همین بود که ارتباط با معلمان را در تاریخ برای ایشان برقرار کنیم. برای مسلمان هم مهمترین مسئله بود که الگویی مثل شهید مطهری داشته باشند که افکار آموزنده ایشان با خونشان مهر، امضاء و تأئید شد و میتواند برای معلمان راهگشا باشد. در وصف معلمهای رسمی و غیررسمی خیلی چیزها گفتند و همیشه هم میگویند و حقشان هم هست.
سازندهترین بخش جامعه هستند. ما حدود یک میلیون معلم شاغل در مدارس- غیر از دانشگاهها – و صدها هزار معلم بازنشسته داریم که اغلب مشغول به کار در کارهای آزاد تعلیمات هستند که با خانوادههایشان تقریباً 10 میلیون جامعه ما را تشکیل میدهند. اگر با کسانی که رابطه آموزشی با آنها دارند و به خاطر استفاده از نور آموزش آنها باسواد شدند، حساب کنیم، تقریباً همه جامعه میشود. همه ما به معلمان بدهی و در مقابل آنها خضوع داریم. واقعاً این قشر باعظمت، باافتخار، فرهنگساز و سرنوشتساز است و جامعه بدون معلم یک محدوده تاریک و با معلم یک فضای روشن است. در جمهوری اسلامی احترام زیادی به معلمان شد و شأن معلم مورد توجه قرار گرفت. البته مشکلات اقتصادی و حقوقی دارند که
باید به آنها رسید. خوشبختانه نظام هم نمیخواهد در مقابل آنها موضع منفی بگیرد، البته چون سطح آنها زیاد و بزرگ است، دولت با امکاناتی که دارد، به تدریج با این خواستهها موافقت میکند، همه ما قبول داریم که خواستههایی که الان معلمان مطرح میکنند، خواستههای عادلانهای است. زیادهطلبی در آن نیست. خودشان هم میدانند که در نظام کسی در مقابل این خواستهها مقاومت نمیکند. اگر تأخیری میشود، به خاطر محدودیتهای امکانات نظام است که باید به تدریج برسیم.
بخش دیگری از جامعه ما کارگرها هستند که ما این روزها یعنی اول مه «روز جهانی کارگر» را داریم. همه ما میدانیم که کارگرها در سراسر تاریخ بشر مظلوم بودند، استثمار میشوند. کسانی که کارفرما هستند، صاحبان سرمایه و خیلی از حکومتها و دولتها، معمولاً به یکی از جاهائی که زیاد توجه نمیکردند، حقوق کارگران بوده است. کارگران در عصر معاصر قیامهایی کردند و تا حدودی به حقوقشان رسیدند.
مبدأ حرکتشان هم در آمریکا بود. در شیکاگو پلیس آمریکا به یک اجتماع کارگری که دنبال مطالبات خودشان بودند، حمله کرد و عدهای را از پا درآورد که تبدیل به یک فاجعه تاریخی شد. موج حقطلبی کارگران سراسر دنیا را گرفت. یکی، دو سال بعد در پاریس در کنگره بینالمللی کارگران، اول مه را به عنوان روز جهانی کارگر تعبیه کردند و معمولاً هم از این استفاده میشود. مقررات جهانی و ملی در خیلی جاها به نفع کارگرها اصلاح شد، ولی باز باید بپذیریم که هنوز استثمار وجود دارد. باید سهم سرمایه، ابزار و مدیریتها نسبت به سهم نیروی کار عادلانه تقسیم شود. همه جا است و منکر فکری ندارد. مسئله فقط تطبیق مسئله با موارد است.
فکر میکنم در ایران کارگرها نسبت به نظام و انقلاب جزو وفادارترین بخشهای جامعه هستند. یادتان است که اگرچه رژیم پهلوی را با حضور انبوه مردم و از همه اصناف با پیشتازی روحانیت در فشار قرار داده بودیم، اما ضربه نهایی را اعتصاب کارگران نفت بر اینها وارد کرد که شیر صدور نفت به خارج را بستند و دنیا و طرفداران رژیم شاه را تحت فشار قرار دادند. در داخل هم بستند و رژیم را حقیقتاً به زانو درآوردند که متوسّل به امام راحل شدند و ایشان فرمان دادند تا توانستیم با همکاری خود کارگران مسئله را حل کنیم. رژیم فهمید که قدرت در کشور به دست او نیست و به دست دیگران است.
سهم کارگران انصافاً در انقلاب قوی بود. بعد از انقلاب هم کارگران در معرض تهاجم تبلیغاتی نیروهای چپ، به خصوص مارکسیستها قرارگرفتند که با همان شعارهای توخالی مارکسیستی سراغ کارخانه ها میرفتند که اینها را منحرف و از اینها سربازگیری کنند. جالب است و میتواند همیشه در خیلی از جاهای دنیا به عنوان یک اتفاق مهم تاریخی باشد که کارگرها در ایران با اتکای به دین و اعتمادی که به نظام، روحانیت و عقاید ملی داشتهاند، دست رد به سینه اخلالگران مارکسیست زدند و آنها را به کارخانهها راه ندادند و تولید و کار را حفظ کردند.
در دوران جنگ، بخشی از حقوق ناچیز خودشان را به جبهه میدادند و خودشان هم سرباز پیشتاز و داوطلب در کسوت بسیجی بودند. تا به امروز هم کارگرها وفاداری خودشان را در صحنه انقلاب علیرغم توقعات نابرآورده شدهای که دارند و حرفهایشان را مطرح میکنند، حفظ کردند. هیچ وقت مزاحم نظام نشدند. باید به آنها و نظام تبریک گفت و تشکر کرد. البته جواب این وفاداری هم باید متناسب با حق و حقوق باشد که انشاالله همانطور که در گذشته به تدریج انجام شده، باز هم انجام شود.
مناسبت دیگر ما شوراهاست. سالگرد تأسیس شوراها را داریم،(4) شوراها یک اقدام کاملاً اسلامی، ملی و منطقی متناسب با اقتضای زمان بود که با قدرت در قانون اساسی ما آمد و بخشهای شوراهای اسلامی در همان سالهای اول انقلاب تشکیل شد. در دوران جنگ به خاطر شرایط ویژه از توسعه شوراها خودداری شد. بعد از جنگ قانون شورا نوشته شد و در دولت آمد و طول کشید تا آئین نامه مناسب نوشته شود که مدیریت نظام آسیب نبیند و یکپارچگی به هم نخورد.
همه چیز آماده و در دولت جناب آقای خاتمی شوراها اجرایی شد و امروز شوراهای امتحان خوبی دادند. در روستاها و شهرها و مراکز استانها فعالند. درآمد شهرداریها را بالا بردند و امکان ارتباط بیشتر بین مردم و مدیریتهای شهری و روستایی را فراهم کردند. این یک حرکت کاملاً امروزی در سطح دمکراسی دنیا و جز پیشرفتهترین کارهایی است که اگر با همین آهنگ درست و عاقلانه جلو برویم، این نهاد به تدریج آنچنان نهادینه و عمیق میشود که باقی خواهد ماند و کار مردم تا حدود زیادی به خود منتخبان مردم واگذار میشود.
مسئله دیگر روز جهانی مطبوعات است* که در مناسبتهای این هفته داریم. میدانیم که مطبوعات از روزی که دمکراسی در دنیا راه پیدا کرد، اول مشروطه و بعد بالاتر از مشروطه، همیشه به عنوان رکن چهارم مطرح شدهاند و اسم مناسبی است. حقیقتاً در پیشبرد جامعه میتوانند به عنوان رکن عظیم عمل کنند. البته مطبوعات همیشه نشیب و فراز داشتهاند. اما مجموعاً به طرف تصاعد و تکامل پیش رفتند و امروز هم سهم مطبوعات در همه دنیا و در کشورهایی که آزادتر باشند، قویتری میشود. در ایران ما هم خوشبختانه به تدریج مطبوعات موقعیت نیرومندی بهدست آوردند. افراد فرهیختهای به طرف حرفه خبرنگاری و روزنامهنگاری رفتهاند و جای خودشان را در جامعه باز کردهاند و دارند کار میکنند.
فقط میخواهم دو نکته را میخواهم تذکر بدهم. راه درست این است که ارباب مطبوعات مواظب باشند و در حدود قانون حرکت کنند. اگر خواستههایی دارند، از طریق تحلیل، استدلال، برهان و توضیح به جامعه بقبولانند و اگر انتقادی دارند، با استدلال مطرح کنند. از بیحرمتی، تهمت، دروغگویی و پخش اسرار کشورشان خودداری کنند. در چهارچوب قانون عمل کنند.ممکن است به برخی قوانین اعتراض داشته باشند، راه حل مشکل این است که با همین ابزار اطلاع رسانی که در اختیار دارند، افکار جامعه را روشن کنند که مثلاً این قانون درست نیست و از طریق جامعه و افکار عمومی به خواست خودشان در فاصله معقولی میرسند. از طرف نظام هم باید به مطبوعاتی که در حدود قانون عمل میکنند، میدان کافی داده شود.
بسته شدن فضای طرح افکار نو به ضرر همه است و مطبوعات میتوانند همیشه پیشتاز افکار نو باشند و مطالبی را مطرح کنند. با ارتباطاتی که در دنیای هست، تجربه دنیا را مطالعه و به مردم منتقل کنند و حتی از طریق قلم، نوشته و روزنامه در حدود قانونی به مسئولان فشار بیاورند تا اگر جایی نیاز به اصلاح دارد، اصلاح شود.
فکر میکنم حرکتی نسبتاً آرامی که الان در مطبوعات میشود، میتواند قلمرو حضور مطبوعات، ارباب مطبوعات، خبرنگاران، خبرسازان، نویسندگان و اهل قلم را خیلی بازتر و عمیقتر کند، ولی اگر خدای نکرده یک وقت ماجراجویی شود و افرادی بخواهند با ترکاندن بمبهای تبلیغاتی توجه را به خودشان جلب کنند، هم به جامعه و هم به مطبوعات ضرر میرساند. ولی همه باید توجه کنیم که مطبوعات رکن چهارم زندگی امروزی هستند و باید روی آنها حساب واقعی باز شود.
آخرین مناسبت مسئله انتخابات است که در پیش داریم و باید جامعه هوشیار باشد. فکر میکنم فضای جهانی را میدانید، فکر میکنم از این تهدیدها و ارعابهایی که آمریکاییها به خصوص علیه ما میکنند، بیاطلاع نباشید. میدانید آمریکا اینقدر گستاخ شده که در پارلمانش بودجه علیه نظام اسلامی تصویب میکند که بیسابقه است. در تاریخ روابط جهانی یک نوع مداخله است که به هیچ نحو در فضای جهانی پذیرفتهنمیشود.بهخصوصکه آمریکاییها در قرارداد الجزایر با ما امضا کردند که نباید در امور ما دخالت کنند. این دیگر صریحترین دخالت است. میدانید خیلی صریح در امور کشور ما دخالت میکنند. تهدید به بردن در شورای امنیت یا بعضی از تندرویها مثل حمله نظامی را مطرح میکنند. حتی تروریستهای ایرانی را تا داخل کاخ سفید و پارلمان خود میپذیرند. با اینکه خودشان رسماً تصویب کردند که اینها تروریست هستند. ادعا میکنند پرچم آمریکا، پرچم مبارزه با تروریسم است، ولی تا این حد گستاخانه در این مسائل وارد میشوند و یک بام و چند هوا میکنند.
مسائل پرونده هستهای را در پیش داریم که واقعاً یک کُشتی جدّی است که در آخر صحبتم توضیح میدهم. معلوم است که غربیها و ضدانقلاب نمیخواهند ایران این صنعت ارزشمند دنیا را داشته باشد، یعنی در حدّ استفاده صلح آمیز از انرژی هستهای هم راضی نیستند. معلوم است که ما هم نمیتوانیم - نه ما، هیچ دولتی نمیتواند - حق ملت و حق کشور را سلب کنیم و امضا بدهیم که از این انرژی صرف نظر میکنیم. چنین چیزی نمیتواند اتفاق بیفتد (تکبیر نمازگزاران)
به هر حال انتخابات را در پیش داریم. در چنین شرایطی، برای صاحبنظرها روشن و واضح است که آمریکا سه هدف مشخص را در انتخابات ما پیگیری میکند:
1- مشارکت مردمی کم باشد. همه تلاششان را میکنند، کارشکنی میکنند، دلسردی ایجاد میکنند و با راههای مختلف سعی دارند مردم کمتری پای صندوقهای رأی بیایند. فکر میکنم که اگر صندوقهای رأی خلوت باشد و حضور مردم پای صندوقهای رأی کم شود، نشانی میشود که بین نظام و مردم فاصله افتاده و اینها دنبال چنین چیزی هستند و میخواهند ادعای نامشروعیت نظام را به دنیا بقبولانند.
2- رئیس جمهوری که میآید – هر که میخواهد، باشد- با رأی کم بیاید. چون میدانند اگر رئیس جمهور را رأی کمی داشته باشد، نمیتواند با روحیه به عنوان نماینده مردم حرف بزند. رئیسجمهور قانونی است، اما سخت است که کسی که با رأی کم بتواند از طرف مردم حرف بزند. حرف هم میتواند بزند، قانوناً هم میزند، ولی بالاخره ضعفی در وجود خود انسان پیش میآید و بیرون هم تبلیغ میکنند که نماینده مردم نیست و تحمیلی است. از این حرفها که معمولاً میزنند.
3- از این انتخابات تنش زیادی در کشور درست کنند. تنش الان هم هست، گروههای ما الان هم متأسفانه یک مقدار با کمی تجربه و یک مقدار هم شاید با تعصبات بیجا، تنش ایجاد کردند. طرد، بدنام کردن، حرفهای بیربط علیه هم زدن و خطکشیها خیلی فراوان است. در انتخابات دیگران هم هست، اما آمریکا دنبال این است که این تنش را بعد از انتخابات تشدید کند. ما در شرایطی هستیم که احتیاج به انسجام ملی داریم.
رهبر معظم انقلاب امسال را سال انسجام ملی و مشارکت عمومی مطرح کردند، هدفشان این است که انسجام ملی را بیشتر مخدوش و تنشآفرینی کنند.
اگر اظهارات آمریکاییها و دشمنان دیگر و ضدانقلاب را مطالعه کنید، خوب میفهمید که هدف این سه مورد است. عقل حکم میکند که ما در نقطه مقابل اینها حرکت کنیم. اولاً سعی کنیم مشارکت ملی و عمومی زیادتر شود و مردم احساس وظیفه ملی، اسلامی و انقلابی کنند و پای صندوقهای رأی بیایند، ما هم باید شرایطش را فراهم کنیم.
الان بیشتر مخاطبم مردم هستند. اگر محاسبات دیگری هم دارند، ندیده بگیرند. امسال سالی نیست که کسانی که بیتفاوتند، بیتفاوتیشان را پای صندوقهای رأی نشان بدهند. باید پای صندوقهای رأی حضور انبوه داشته باشیم. البته نظام هم باید شرایط رأی دادن آزاد مردم را فراهم کند تا بتوانند آنگونه که میخواهند، رأی بدهند.
باید تلاش کنیم .این دیگر کار گروهها، احزاب، کاندیداتراشها و همه ماست که سعی کنیم نتیجه انتخابات، رئیسجمهوری باشد که رأی مناسبی از مردم را در اختیار داشته باشد که در جامعه بشری، بخصوص در داخل، مردم او را نماینده خودشان بدانند. هر چه رأی هم کم باشد، در دور دوم انتخاب میشود و نماینده قانونی است. ولی فرق میکند که مردم بدانند آرای بخش قابل توجهی از مردم پشت سر اوست. این خیلی برای نظام برکت دارد.
مسئله تنشها، جدی ترین مسئله است. اینها الان دنبال تنشهای قومی، مذهبی، استانی، شهری، فرقهای، حزبی و جریانی هستند و سعی میکنند اصناف، کارگران، معلمان، اقوام و هر کسی را که بتوانند، در میدان تنشها وارد کنند. ما باید هوشیارانه مواظب باشیم تا این انتخابات به تنشها دامن نزند. به نامزدها و جریانهای نامزدتراش بستگی دارد که مواظب باشند. مطبوعات و رسانهها هم که باید فضا را هیجانی کنند، توجه داشته باشند که تنش زده نکنند.
بعد از انتخابات هم باید عاقلانه برخورد کرد. بالاخره کسی از صندوقها بیرون میآید و باید آن موقع همه مسئولانه از او حمایت کنیم. باید بین مجلس، دولت، قوه قضائیه و ارگانهای دیگر هماهنگی بوجود بیاید که امسال با اتحاد، اتفاق، همدلی و انسجام در صحنه جهانی و داخلی حضور داشته باشیم.
از لحاظ مشکلات داخلی هم مسائل مهمی در پیش داریم که باید اینها را با همدلی حل کنیم. بعضی کارها را یک جریان و گروه، در حالی که با گروههای دیگر تنش دارد، نمیتواند حل کند. اگر همه با هم سر یک مسئله اتفاق کنند، ولو اختلاف داشته باشند، عملی است و باید روی این خط حرکت کنیم. اگر چنین کنیم، میتوانیم تهدیدها و ارعابهایی را که آمریکا و اسرائیل طراحی کردند و مطرح میکنند، به خوبی خنثی کنیم و نوک حمله را به طرف خود آنها برگردانیم و کار را برعکس کنیم.
بحث قبلی که گفتم آنها آسیب پذیرند، مقدمهای برای این قسمت از حرفهایم بود. به عنوان کسی که تجربه تاریخی دارم، معتقدم که ملت ما کاملاً در مقابل تهدیدهای آمریکاییها رویین تن است و خداوند از ما، مردم و انقلاب محافظت میکند. این را تجربه تاریخ ما خوب نشان میدهد.
وقتی به داستان طبس(5) نگاه میکنیم، میبینیم در وقتی که همه ما در خواب بودیم و هیچ کس احتمال نمیداد، خداوند با طوفان شن، دشمنی را که چند ماه برای عملیات محدود ربودن گروگانهایشان طراحی کرده بود، آنگونه ذلیل و زمینگیر کرد. وقتی میبینیم به شکل خاصی کودتای نوژه کشف و سرکوب شد، وقتی که میبینیم جنگ عمیق هشت ساله سرانجام به نفع ما و به ضرر صدامیان و به ضرر اربابان صدامیان تمام شد، وقتی میبینیم که خداوند طرفهای جنگ ما را ذلیل کرد، آن وضع صدام، آن وضع منافقین، آن وضع خود آمریکا، آن وضع طالبان، همهشان به زحمت و بلا افتادند، مینازیم که چنین خدایی داریم. مردم ما دنبال راه حق میروند و خدا هم در قرآن وعده داد که حمایت کند و میکند.
به30 سال پیش برمیگردیم که آمریکا در ایران چگونه بود. موقعی بود که شاه خیال میکرد فرمانده جزیره این منطقه است. دربار، شاه، ارتش، پلیس، شهربانی، ساواک، سازمان برنامه، نفت و همه چیز ایران تحت فرمان آمریکا بودند. مستشاران آمریکایی همه مدیریت کشور ما را آلوده کرده بودند و ملت هیچ چیز جز ایمان و عقیده نداشت. چیزی دستمان نبود، روحانیت با دست خالی جلوی صفوف مردم در خیابانها حرکت میکرد. امام(ره) در تبعید بودند، مبارزانمان در زندان تحت شکنجه بودند. آن زمان بادست خالی آن طوری آمریکا را با ذلت از ایران بیرون کردیم (تکبیر نمازگزاران)
همه عوامل آمریکا را در ایران سرکوب کردیم. آنهایی که تسلیم شدند، در خدمت مردمند و آنهایی که تسلیم مردم نشدند، سرنوشتشان را میبینید. ما این تجربهها را پشت سر خود
داریم. آمریکا هم این تجربهها را دارد. فایلهایشان پر از این تجربه ها و جمعبندی هاست. بنابر این اینکه فکر کنید آمریکا دوباره به فکر بیفتد که ایران را داشته باشد، فکر خامی است.
ایران امروز ما همه چیز دارد، امروز مثل گذشته نیست، امروز دستمان از لحاظ ابزار نظامی به جاهای دور میرسد. در داخل کشور میلیونها نیروی عظیم بسیجی جان بر کف آماده جهادند.ارتش، سپاه و نیروی انتظامی ما با تجربه فراوان و با ابزار خوب در خدمت امنیت کشورند. اطلاعات ما تا اعماق وجود آنها میرسد. همه چیز زیر نظر نیروهای اطلاعاتی ما است. ملت ما هوشیار و بیدار است. تجربه دوران ذلت و حقارت استبداد و استکبار و دوران عظمت استقلال و آزادی را دارد. صنایع نظامی ما امروز جزو صنایع نظامی پیشرفته دنیاست. اسلحه فروش نیستیم، والّا میتوانستیم یکی از پولسازترین تجارتهای جهان را از طریق سلاح بدست بیاوریم. در سراسر دنیا حضور فرهنگی داریم، ملتهای زیادی هستند که دلشان برای انقلاب اسلامی میتپد. آن روز را و امروز را ببینید. حق نداریم احساس ضعف کنیم. دشمن هم اینقدر باید هوشیار باشد که این ملت را ضعیف نبیند. باید تعامل باشد.با همه این مطالبی که گفتم، اهل چالش و ماجراجویی نیستیم. همین جا به اروپاییها عرض میکنم، این شکلی که الان دارند در پرونده هستهای با فشار آمریکاییها عمل میکنند، نمیتواند نتیجه خوبی داشته باشد. ملت ایران و انقلاب اسلامی ایران، آنقدر خود را نیرومند میداند که از حقوق حقه مردم و کشورش دفاع کند و اجازه ندهد که شما تعلیق دائمی غنیسازی را بر ما تحمیل کنید. اما حوصله، صبر و متانت به خرج میدهیم و در جلسات طولانی و کم نتیجه مذاکرات حضور پیدا میکنیم تا قانع شوید که ایران دنبال رفتن به سوی تسلیحات هستهای نیست. ایران میخواهد، غنیسازی و همه بخشهای تکنولوژی هسته ای را داشته باشد، برای اینکه از مواهب این رشته علوم بسیار باارزش دنیا، برای مردم و کشورش استفاده کند. این کار را به هر قیمتی خواهیم کرد. (تکبیر نمازگزاران )
نتیجه صحبتم این است که ایران در همه مسائلی که مدعیان مخالف ما با تهمت با ما طرف میشوند، آمادگی مذاکره دارد. آماده نیست که تحمیلها و زورگوییها را بپذیرد. حرف من با آمریکا و اروپا این است که شما با یک ملت نیرومند، غیور، مسلمان، مؤمن، معتقد به حقوق و متکی به حق - و نه بیشتر - طرف هستید. به جای زورگوئی، خوب است که با هم حرف بزنیم و کار کنیم تا اگر ابهاماتی هست، برطرف کنیم. نخواهید ملتی را تحقیر کنید و ما هم نباید بخواهیم اسباب زحمت دیگران باشیم. انشاءالله کم کم با مذاکراتی که میکنند، به این نتیجه برسند و دنیا و منطقه ما را دچار مشکلات نکنند.
بسمالله الرحمن الرحیم
والعصر/ انّ الانسان لفی خسر/ الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات/ وتواصوا بالحق/ وتواصوا بالصبر.*
* مجمع عمومی سازمان ملل متحد در ۲۰ دسامبر ۱۹۹۳ میلادی در چهل و هشتمین اجلاس خود طی مصوبه ۴۳۲/۴۸، روز سوم ماه مه (13 اردیبهشت) هر سال را به عنوان «روز جهانی آزادی مطبوعات» اعلام کرد. این موضوع از قطعنامه مصوب همایش عمومی یونسکو در سال ۱۹۹۱ میلادی تحت عنوان «ارتقای آزادی مطبوعات در دنیا» که جراید آزاد، فراگیر، و مستقل را به عنوان یکی از اجزای ضروری جامعه دموکراتیک تلقی کرده، نشأت گرفت.
یونسکو این نکته را که کشورهای عضو آن مایل هستند روز سوم ماه مه را «روز جهانی آزادی مطبوعات» بنامند به اطلاع مجمع عمومی سازمان ملل رسانید. این روز به یاد سالروز انتشار اعلامیه ویندهوک (به انگلیسی: Windhoek Declaration) درباره ارتقای وضعیت نشریههای مستقل و فراگیر آفریقایی انتخاب شد. این اعلامیه در سوم ماه مه ۱۹۹۱ میلادی، در همایشی که به همین منظور توسط یونسکو و سازمان ملل متحد در شهر ویندهوک پایتخت نامیبیا برگزار گردید، به تصویب رسید.
* سوره مبارکه والعصر
پی نوشت ها:
1- میلاد پیامبر یا عید مولود (به عربی: مَوْلِدُ النَبیِّ یا المولد النبوی الشریف)، سالروز ولادت پیامبر اسلام، محمد بن عبدالله است و یکی از اعیاد بزرگ اسلامی است. اگرچه تاریخ دقیق ولادت پیامبر اسلام مشخص نیست، این جشنها معمولاً در ۱۲ ربیعالاول برگزار میشوند و شیعیان ۱۷ ربیعالاول را جشن میگیرند. اکثر مسلمانان و دولتهای اسلامی این روز را جشن میگیرند، و به خاطر تولد او به شادمانی میپردازند، خیابانها را آذین میبندند، و صدقات و خیرات مینمایند. در مساجد نیز مجالسی برگزار میکنند، و اشعاری به نام مولودی در مدح پیامبر اسلام میخوانند، و سیره او را بیان میدارند، و با شیرینیجات از مردم پذیرایی مینمایند.
فاصله میان ۱۲ ربیعالاول که سالگرد ولادت بیامبر اسلام بنا بر روایات أهل سنت تا ۱۷ ربیعالاول که سالگرد ولادت پیامبر اسلام بنا بر روایات شیعه است، به ابتکار و پیشنهاد آیتالله حسینعلی منتظری و حمایت آیتالله خمینی به عنوان هفته وحدت نامگذاری شده است. طی این اقدام، مسئلهای که شاید میتوانست عاملی برای تشدید اختلافات میان مسلمانان شیعه و سنی باشد، موجب وحدت آفرینی بیشتر میان مسلمانان شد. در این راستا سازمانی رسمی با نام مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی رسماً در حال فعالیت هست و هر ساله در تهران و در هفته وحدت کنفرانس بینالمللی وحدت اسلامی را برگزار، و علمای بزرگ را از کشورهای مختلف دور هم جمع میکند، که همواره از رهبر ایران تا همه مسولین تأکید دارند که وحدت میان مسلمانان باید ایجاد و عوامل تفرقه خشکانده شود. با توجه به تفرقه افکنیهای دشمنان اسلام در میان مسلمین، وحدت اسلامی مورد تأکید علمای سنی و شیعه قرار دارد.
امام صادق(ع) هم هنگام طلوع فجر روز جمعه 27 ربیع الاول سال 83 ه- ق در شهر مقدس مدینه به دنیا آمدند، پدر آن بزرگوار حضرت امام باقر(ع)، و مادر آن بزرگوار امّ فروه دختر قاسم بن محمد بن أبی بکر بودند.
حضرت صادق جعفر بن محمد بن علی بن الحسین(ع) از میان برادران خویش جانشین پدرش حضرت باقر(ع) بود، و وصی آن جناب بود که پس از او به امر امامت قیام نمود، و در فضل و دانش سر آمد همه برادران گشت، و از همه آنان نام آورتر، و در قدر و منزلت بالاتر، و در میان شیعه و سنی مقامش ارجمندتر بود، و به اندازه مردم از علوم آن حضرت نقل کردهاند که سخنانش توشه راه کاروانیان و مسافران و نام نامیش در هر شهر و دیار زبانزد مردمان گشته، و از هیچ یک از این خاندان علماء و دانشمندان بدان اندازه که از آن جناب حدیث نقل کرده از دیگری نقل نکرده اند، و هیچ یک از اهل آثار و ناقلان اخبار بدان اندازه که از آن حضرت بهره بردند از دیگران بهرهگیری نکردند، زیرا اصحاب حدیث که نام راویان ثقات آن بزرگوار را جمع کرده اند با اختلاف در عقیده و گفتار شماره آن به چهار هزار نفر می رسد.
2- محمدولی قرهنی سال 1292 در تهران به دنیا آمد و سوم اردیبهشت 1358 به دست گروه فرقان در خانهاش ترور شد.
زندگی وی فراز و فرودهای زیادی داشت. تحمل زندان، تحت نظر ساواک بودن، نخستین رئیس ستاد مشترک ارتش ایران اسلامی و در نهایت ترور در خانهاش در سال 58 چهار مقطع مهم زندگیاش محسوب میشود.
قرهنی که نخستین قربانی ضدانقلاب بعد از پیروزی انقلاب است، پس از ترور، درجه وی ارتقا یافت و تبدیل به اولین «سپهبد» ارتش جمهوری اسلامی ایران شد.
او در سن ده سالگی پدرش را که یکی از مدیران مخابرات تهران بود از دست داد، از آن پس در کنار مادرش زندگی سختی را آغاز کرد. تحصیلات ابتدایی را در دبستان گلبهار اصفهان به اتمام رساند و پس از یک سال، تحصیلات متوسطه خود را در دبیرستان دارالفنون تهران آغاز کرد و در دبیرستان نظام (دبیرستان ارتش) به پایان رساند. در سال 1309 وارد دانشکده افسری ارتش «مدرسه صاحبمنصبی» دوره دهم و در سال 1311 با درجه ستوان دومی در رسته توپخانه فارغالتحصیل شد.
سرلشکر محمدولی قرهنی، در زمان کودتای 28 مرداد 1332 فرمانده نظامی تیپ گیلان بود. در اسفند 1339 در مقام فرمانده رکن دوم ارتش به اتهام طرح توطئه کودتا علیه رژیم بازداشت شد، اما با وجود جرایم سنگینی که به وی نسبت داده شد و با وجود اظهارات سپهبد آزموده، دادستان ارتش که اقدام او را خطرناکتر از توطئه سازمان نظامی حزب توده توصیف کرده بود، تنها به سه سال زندان و اخراج از ارتش محکوم شد. قرهنی در دی 1339 مورد عفو قرار گرفت و از زندان آزاد شد.
پس از آزادی از زندان به چهرههای ملی - مذهبی همچون آیتالله طالقانی، نهضت آزادی و آیتالله سیدهادی میلانی نزدیک شد که این امر موجب دستگیری مجدد وی شد. وی این بار قریب 9 ماه در زندان انفرادی به سر برد و دوباره در دادگاه نظامی به سه سال زندان محکوم شد. پس از آزادی از زندان در این مرحله، زندگی مادی وی بشدت متشنج و ضعیف شد. وی از آن زمان به بعد تحت کنترل شدید ساواک قرارگرفت.
با وقوع انقلاب اسلامی ایران، در سمت نخستین رئیس ستاد مشترک ارتش ایران پس از انقلاب قرار گرفت و همزمان به عضویت در شورای انقلاب اشتغال داشت. او از 23 بهمن 57 تا 7 فروردین 58 رئیس ستاد مشترک ارتش بود. سرانجام در سوم اردیبهشت 1358 به دست گروه فرقان ترور شد. از حمید نیکنام و همفکرانش به عنوان ضارب و عامل ترور نام برده میشود. مقبره وی در قم در حرم حضرت معصومه است. غائله کردستان در زمان او آغاز شد و او در این قضیه با تصمیمگیری قاطع و بهموقع توانست جلوی پیشروی ضد انقلاب را بگیرد.
3- مرتضی مطهری در ۱۳ بهمن ۱۲۹۸ هجری شمسی در فریمان واقع در ۷۵ کیلومتری شهر مقدس مشهد در یک خانواده اصیل روحانی چشم به جهان میگشاید.
وی پس از طی دوران طفولیت به مکتبخانه رفته و به فراگیری دروس ابتدایی میپردازد. در سن 12سالگی به حوزه علمیه مشهد [استان خراسان رضوی] عزیمت نموده و به تحصیل مقدمات علوم اسلامی اشتغال میورزد.
در سال 1316 علیرغم مبارزه شدید رضاخان با روحانیت و علیرغم مخالفت دوستان و نزدیکان، برای تکمیل تحصیلات خود عازم حوزه علمیه قم میشود در حالی که به تازگی موسس گرانقدر آن آیتالله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی دیده از جهان فروبسته و ریاست حوزه را سه تن از مدرسان بزرگ آن آیات عظام سیدمحمد حجت، سیدصدرالدین صدر و سیدمحمدتقی خوانساری به عهد گرفتهاند.
در دوره اقامت 15 ساله خود در قم از محضر مرحوم آیتالله العظمی بروجردی (در فقه و اصول) و حضرت امامخمینی (به مدت 12 سال در فلسفه ملاصدرا و عرفان و اخلاق و اصول) و مرحوم علامه سیدمحمدحسین طباطبائی (در فلسفه: الهیات شفای بوعلی و دروس دیگر) بهره میگیرد. وی قبل از هجرت آیتالله العظمی بروجردی به قم نیز گاهی به بروجرد میرفته و از محضر ایشان استفاده میکرده است و مدتی نیز از محضر مرحوم آیتالله حاج میرزاعلیآقا شیرازی در اخلاق و عرفان بهرههای معنوی فراوان برده است.
از اساتید دیگر استاد مطهری میتوان از مرحوم آیتالله سیدمحمد حجت (در اصول) و مرحوم آیتالله سیدمحمد محققداماد (در فقه) نام برد. وی در مدت اقامت خود در قم علاوه بر تحصیل علم، در امور اجتماعی و سیاسی نیز مشارکت داشته و از جمله با فدائیاناسلام در ارتباط بوده است. در سال 1331 در حالی که از مدرسین معروف و از امیدهای آینده حوزه به شمار میرود به تهران مهاجرت میکند و در تهران به تدریس در مدرسه مروی و تألیف و سخنرانیهای تحقیقی میپردازد.
در سال 1334 اولین جلسه تفسیر انجمن اسلامی دانشجویان توسط استاد مطهری تشکیل میگردد. در همان سال تدریس خود در دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران را آغاز میکند. در سالهای 1337 و 1338 که انجمن اسلامی پزشکان تشکیل میشود. استاد مطهری از سخنرانان اصلی این انجمن است و در طول سالهای 1340 تا 1350 سخنران منحصر به فرد این انجمن میباشد که بحثهای مهمی از ایشان به یادگار مانده است.
آیتالله مطهری در ساعت یک بعد از نیمه شب روز چهارشنبه 15 خرداد 1342 به دنبال یک سخنرانی مهیج علیه شخص شاه به وسیله پلیس دستگیر شده و به زندان موقت شهربانی منتقل میشود و به همراه تعدادی از روحانیون تهران زندانی میگردد. پس از 43 روز به دنبال مهاجرت علمای شهرستانها به تهران و فشار مردم، به همراه سایر روحانیون از زندان آزاد میشود.
پس از تشکیل هیأتهای موتلفه اسلامی، استاد مطهری از سوی امامخمینی همراه چند تن دیگر از شخصیتهای روحانی عهدهدار رهبری این هیئتها میگردد. در این زمان وی به تألیف کتاب در موضوعات مورد نیاز جامعه و ایراد سخنرانی در دانشگاهها، مسجد هدایت، مسجد جامع نارمک و غیره ادامه میدهد.
به طور کلی مطهری که به یک نهضت اسلامی معتقد بود، برای اسلامی کردن محتوای نهضت تلاشهای ایدئولوژیک بسیاری انجام داد از جمله اقدام به تأسیس حسینیه ارشاد کرد. در سال 1348 به خاطر صدور اعلامیهای با امضای ایشان و علامه طباطبایی و آِیتالله حاج سید ابوالفضل مجتهد زنجانی مبنی بر جمع اعانه برای کمک به آوارگان فلسطینی و اعلام آن طی یک سخنرانی در حسینیه ارشاد دستگیر شد و مدت کوتاهی در زندان تک سلولی به سر برد.
از سال 1349 تا 1351 برنامههای تبلیغی مسجدالجواد را زیر نظر داشت و غالباً خود سخنران اصلی بود تا اینکه آن مسجد و به دنبال آن حسینیه ارشاد تعطیل گردید و بار دیگر استاد مطهری دستگیر و مدتی در بازداشت قرارگرفت. در حدود سال 1353 ممنوع المنبر شد و این ممنوعیت تا پیروزی انقلاباسلامی ادامه داشت.
مطهری در سال 1355 به دنبال درگیری با یک استاد کمونیست دانشکده الهیات زودتر از موعد مقرر بازنشسته میشود. همچنین در این سالها وی با همکاری تنی چند از شخصیتهای روحانی، جامعه روحانیت مبارز تهران را بنیان میگذارد. در سال 1355 به نجف اشرف سفر و ضمن دیدار با امام خمینی درباره مسائل مهم نهضت و حوزههای علمیه با ایشان مشورت کرد.
پس از شهادت آیتالله سیدمصطفی خمینی و آغاز دوره جدید نهضت اسلامی، استاد مطهری به طور تمام وقت در خدمت نهضت قرارمیگیرد و در تمام مراحل آن نقشی اساسی ایفا مینماید. در دوران اقامت حضرت امام در پاریس، سفری به آن دیار کرد و در مورد مسائل مهم انقلاب با ایشان گفتگو میکند و در همین سفر امام خمینی ایشان را مسئول تشکیل شورای انقلاب اسلامی مینماید.
هنگام بازگشت امامخمینی به ایران مسؤولیت کمیته استقبال از امام را شخصاً به عهده میگیرد و تا پیروزی انقلاب اسلامی و پس از آن همواره در کنار رهبر عظیمالشأن انقلاب اسلامی و مشاوری دلسوز و مورد اعتماد برای ایشان بود.
مرتضیمطهری، سهشنبه 11 اردیبهشت سال 1358 به وسیله گروهک فرقان به شهادت رسید.
4- در تقویم رسمی کشور ما (ایران) روز نهم اردیبهشت به عنوان روز شوراها یاد شده است. شورا یک اصل عقلی است که آموزههای دین اسلام در کتاب و سنت نیز بر آن صحه گذاشته است. انقلاب اسلامی ایران نیز که بر مبنای آموزههای اسلامی در چارچوب هدف سلبی خود با استبداد و خودرایی فرمانروایان به مبارزه برخاست و تحقق مشارکت عمومی مردم در تعیین سرنوشتشان را به عنوان یک هدف ایجابی برگزید. اصل ارزشمند شورا را مورد توجه جدی قرار داد و قانون اساسی هنگامی که در بیان اصول کلی حاکم بر نظام جمهوری اسلامی در اصل ششم شیوه اداره امور کشور را بر آراء عمومی مبتنی کرد و روش آن را انتخابات قرارداد، به موازات اشاره به انتخاب رئیس جمهوری و نمایندگان مجلس شورای اسلامی، از انتخاب اعضای شوراهای اسلامی نیز به عنوان ابزاری برای تحقق حاکمیت مردم و تجلی اراده عمومی یاد کرده است.
به علاوه این قانون در اصل هفتم نیز شوراها را از ارکان تصمیم گیری و اداره امور کشور ذکر کرده است. طبیعی است وقتی قانون اساسی جمهوری اسلامی در اصول کلی خود شورا را به عنوان ابزار تجلی اراده مردم و نهاد سیاسی تصمیم گیرنده مورد پذیرش قرار داده در اصول بعدی بیشتر به آن توجه کند بر همین اساس فصل هفتم این قانون به شوراها اختصاص یافته است. در این فصل طی اصول یکصدم تا یکصد و ششم وظایف، چگونگی انتخاب و سایر مسائل مربوط به شوراها مشخص شده است.
نهاد شورا با آن درجه از اهمیت عقلی و اسلامی و این میزان از تأکید قانون اساسی بر نقش و ضرورت آن در اداره امور جامعه به دلایل مختلف در 20 سال اول پس از پیروزی انقلاب چندان مورد توجه قرار نداشت به طوری که اولین انتخابات رسمی شوراها در چارچوب اجرای قانون اساسی روز هفتم اسفند 1377 یعنی 20 سال بعد از پیروزی انقلاب در چارچوب برنامه توسعه سیاسی و گسترش نهادهای مدنی و مشارکت عمومی برگزار شد و حدود 185 هزار نفر اعضای اصلی و علیالبدل از سوی مردم برگزیده شدند و بالاخره در روز نهم اردیبهشت 1378 شوراهای شهر و روستا به طور رسمی دوره چهار ساله مسئولیت خویش را برای تحقق بخشی از حاکمیت مردم که عملی شدن آن در گرو فعالیت این نهاد است آغاز کردند.
5- بیابان طبس، بهترین راوی معجزهای است که دل تاریخ را به لرزه درآورد. شاید از همین روست که خاطره پنجم اردی بهشت سال 1359، برای مردم ایران فراموش نشدنی و به یاد ماندنی است؛ روزی که یکی از پیچیده ترین عملیاتهای نظامی امریکا با شکست روبرو شد.
آنچه در طبس گذشت، مصداقی دیگر برای سوره فیل بود و پنجم اردی بهشت سال 1359، یوم الفیل دیگری و کارتر، مظهر استکبار جهانی و ابرههای دیگر. آنچه در این ماجرا گذشت، رویدادی ساده، زودگذر و فراموش شونده نبود، بلکه نمادی ماندگار برای همیشه تاریخ است. راستی اگر خداوند به انقلاب اسلامی، رهبر و مردم ایران عنایت ویژهای نداشت، این تهاجم گسترده که از ماهها قبل تدارک دیده شده و به میزان قابل توجهی برای آن نیرو و دقت صرف شده بود، به این سادگی و با توفانی از شن خنثی نمی شد. در این صورت، چه کسی توانایی آن را داشت که از اجرای این نقشه شوم و گسترده جلوگیری کند؟
از همان آغاز تسخیر لانه جاسوسی امریکا به دست دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، دولت ایالات متحده به فعالیت بسیار گسترده سیاسی و نظامی دست زد. امریکا با اعزام ناوگان نظامی خود به خلیج فارس، وانمود کرد که هر لحظه آماده حمله به ایران است. البته هنگامی که از حل بحران گروگان گیری از راه سیاسی و خط و نشان کشیدن نظامی ناامید گردید، به فکر اجرای طرح نجات گروگانها و در کنار آن، براندازی نظام جمهوری اسلامی افتاد. حربه محاصره اقتصادی هم که چندی قبل از این واقعه آزموده شده بود، نتیجه مثبتی به بار نیاورد. ازاین رو، طرح حمله کماندویی به ایران و به قتل رسانیدن رهبران اصلی انقلاب مطرح شد تا با هشدار دادن به همه ملتهای آزادی خواه، جهانیان را در برابر قدرت عملیات نظامی آمریکا به شگفتی وادارد.
برای واکاوی علت حضور کماندوهای امریکایی در کویریترین صحرای ایران، باید به تأثیر به شدت منفی ماجرای اشغال سفارت امریکا و گروگان گرفتن کارکنان این سفارت در سال 58 و اوضاع وخیمی که کارتر، رئیس جمهور وقت آمریکا در انتخابات ریاست جمهوری به آن دچار شده بود، توجه کرد. ناتوانی دولت کارتر در پایان دادن به ماجرای گروگان گیری، موجب شد تا او تمام راهها را برای باز گرداندن گروگانها و بالا بردن بخت خود برای پیروزی در انتخابات در نظر بگیرد. آنچه امریکاییها را به پیروزی و موفقیت نقشه شان امیدوار میکرد، اوضاع ناآرام داخلی ایران به دلیل درگیریهای پس از انقلاب و آشوب و بحرانهای ناشی از این موضوع بود. ضمن آنکه آتش افروزیهای رژیم بعث عراق در مرزهای خود با ایران و غائله کردستان نیز مزید بر علت شده بود تا امریکاییها خود را برنده انجام عملیات کماندویی نیروهای دلتا فورس بدانند.
از سوی تمام خبرگزاریهای جهان این خبر مخابره شد که نیروهای کماندویی امریکایی با تجهیزات کامل نظامی برای نجات گروگانهای لانه جاسوسی به سوی تهران رهسپار شدند، ولی به دلیل اشکال در برنامه در کویر ایران متوقف گردیدند و افراد باقی مانده فرار کردند. ساده اندیشی است اگر تصور کنیم آنان صرفا برای نجات 52 گروگان، آن همه هواپیما، بالگرد، سلاح و مهمات را به ایران منتقل کرده بودند. آنان میخواستند مراکز مهمی چون منزل حضرت امام خمینی رحمه الله، مراکز سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، مدرسه فیضیه، مقر ریاست جمهوی، نخست وزیری، ستاد کمیته مرکزی و انبارهای مهمات ارتش را بمباران کنند. همچنین شخصیتهای مهم مملکتی را از بین ببرند و حکومتی سوسیال - دموکرات به سبک آمریکایی و به ریاست شاپور بختیار به روی کار آورند.
در عملیات طبس، عدهای از مزدوران داخلی امریکا نیز با آنها همکاری میکردند. سازمان سیا برای انجام مأموریت نجات گروگان ها، از کمک برخی از عوامل نفوذی در ایران استفاده میکرد. اسنادی که بعدا فاش شد، نقش بنیصدر را در رأس این نیروها روشن ساخت. چند روز پیش از تجاوز طبس، از سوی فرماندهان نظامی که بنی صدر آنها را به کار گماشته بود، یعنی تیمسار شادمهر رئیس وقت ستاد مشترک و تیمسار باقری فرمانده وقت نیروی هوایی، به پایگاه یکم شکاری دستور داده شد توپهای ضدهوایی 23 میلی متری که حریم حفاظتی فرودگاه مهرآباد و خود پایگاه را تأمین میکرد، جمعآوری شود. همین کار در پایگاههای دیگر مانند شیراز و ایستگاه رادار مشهد نیز انجام شده بود.
شکست بدون جنگ در ایران، برای کشوری که همواره بر اقتدار و توانایی نظامی و اطلاعاتی خود میبالید، قابل تحمل نبود. به همین دلیل، در روز اول خرداد 1359، امریکا و بازار مشترک اروپا، ایران را تحریم اقتصادی کردند؛ اقدامی که با مسدود کردن داراییهای ایران در 14 تیر 1359 ادامه یافت. یک هفته بعد و در 21 تیر، کودتای نوژه، کشف و یک روز قبل از اجرا خنثی شد.
اکنون پس از گذشت حدود ده سال از آغاز به کار شوراها چند نکته بیش از پیش آشکار شده است. بدون تردید نوع برخورد جامعه ما با این مسائل بر تقویت یا تضعیف نهاد شورا و چشمانداز آینده این نهاد در اداره امور کشور بسیار تأثیرگذار است.