خطبه ها
  • صفحه اصلی
  • خطبه ها
  • نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

محور خطبه‌ها:  نگاهی تحلیلی به بعثت پیامبر(ص)، حجاز، از جاهلیت تا اسلام، فراز و فرودهای زندگی پیامبر(ص)، اسلام دینی جاودان با اجتهادی پویا  نگاهی تحلیلی به زندگی امام موسی کاظم(ع)، آیت‌الله حاج آقا مصطفی خمینی، اهمیت آمار برای کشور، لزوم توجه به اشتغال در کشور، آمار بیکاری در مقاطع مختلف انقلاب، مسئله فلسطین با نگاهی تاریخی به بیت المقدس تا جعل رژیم صهیونیستی، دخالت‌های آشکار آمریکا در کشورهای دیگر و حمایت‌های صریح از اسرائیل قانون‌شکن

  • دانشگاه تهران
  • جمعه ۶ آبان ۱۳۷۹
خطبـه اول: دوره‌ی فترت در تاریخ/ اطلاق اسم جاهلیت به دوره قبل از اسلام جزیرة العرب/ عدم وجود دین جامع برای بشریت بعد از حضرت عیسی(ع)/ فراگیری ظلم‌ها و تبعیض‌ها در گستره جهان قبل از مبعث/ بشارت ادیان الهی به منجی بشریّت/ چگونگی تدبیر الهی برای انتخاب پیامبر(ص)/ روشن بودن تدبیر الهی در اعجاز انتخاب پیامبر(ص)/ انتخاب پیامبر(ص) از مکّه/ حکومت‌های فامیلی و قبیلگی حاکم بر عربستان در قبل از بعثت/ حاکم بودن سیاست جنگل در عربستان قبل از بعثت/ مشکلات دولت‌های بزرگ در اداره عربستان/ مکّه از مناطق تجاری در گذشته/ سازگاری قبایل در مکّه/ عدم وجود دانشگاه و مدرسه مناسب در عربستان در زمان جاهلیت/ امّی بودن پیامبر طبق قرآن/ معنی امّی بودن در تاریخ/ پیامبر، انسانی امین و راستگو/ نگرانی قدرتمندان از پیامبر(ص) از همان لحظه‌ی اوّل/ یاران پیامبر(ص) در ابتدای رسالت/ مخالفت اشراف قریش با پیامبر(ص)/ انسان‌های فقیر، مستمند و پاک از یاران پیامبر(ص)/ حمایت حضرت حمزه و حضرت ابوطالب از پیامبر(ص)/ انسان‌های فقیر و مؤمن هسته اصلی حرکت پیامبر(ص)/ رسالت پیامبر(ص)، رسالتی جهانی/ همه‌ی دنیا و همیشه تاریخ از نکات مهم رسالت پیامبر(ص)/ فشارهای سخت بر پیامبر(ص) در مکّه/ قاطعیت پیامبر(ص) در انجام رسالت/ هجرت یاران پیامبر(ص) به حبشه/ تشکیل حکوم، دوّمین قدم پیامبر(ص)/ تفاوت آیات مکّی قرآن با آیات مدنی/ مدینه اوّلین جامعه نمونه/ تفاوت جامعه مدینه با جوامع دیگر/ تلاش دشمنان برای عدم رشد اسلام/ برنامه سیاست دفاعی پیامبر(ص) در مدینه/ عدم توقّف حرکت تکاملی اسلام بعد از پیامبر(ص)/ لزوم خواندن دقیق تاریخ اسلام/ بحث‌های قرآن در مورد نفاق و منافقان/ دین اسلام، دین تمام بشریت و زمان‌ها/ دین اسلام، دینی جاویدان و همیشگی/ دین اسلام، دین همه‌ی تاریخ/ رشد دین اسلام در همه‌ی مراحل/ حفاظت خداوند از دین اسلام/ عدم وجود کمبود در مکتب اسلام/ دین اسلام، معجزه‌ای بسیار عظیم/ انطباق دین اسلام با پیچیده‌ترین مسایل سیاسی، اجتماعی و اقتصادی/ اجتهاد نشان دهنده‌ی زنده بودن اسلام/ تأمین نیازهای زمان توسط اسلام/ اسلام یک دریای با عظمت و یک منبع جوشان بی‌پایان از وحی و متکّی بر فطرت/ خداوند، خالق دین اسلام خطبـه دوم: روز بعثت، شروع عظیم‌ترین و مقدّس‌ترین حادثه تاریخ/ تقوا، ارزشمندترین حالت انسان/ امام موسی(ع)، شخصیت مظلوم عصر عباسی‌ها/ هدایتها و راهنمایی‌ها امام موسی(ع) عامل رشد شیعه/ تداوم حرکت اصیل اسلامی حتی در شرایط سخت/ آیت اللّه حاج آقا مصطفی خمینی از شخصیت‌های بزرگ/ آمار، بنیان همه‌ی کارها/ لزوم همکاری همه مردم و مسؤولین با مراکز آمار/ تقویت آمار از کارهای ضروری کشور/ لزوم وجود آمار صحیح در کشور/ عدم تناسب برخوردهای سیاسی با نیاز واقعی جامعه/ بیکاری از بدترین مرض‌های یک اجتماع در حال رشد/ لزوم ایجاد فضای امن و آرام در جامعه/ وجود نیروهای متخصص و دانشمند زیاد در کشور/ مبارزه با فقر سرفصل بیانات رهبری/ اهمیت توسعه‌ی سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی در همه‌ی ابعاد/ جوانان عزیزترین سرمایه‌ی کشور/ وجود 5/15 درصد بیکاری در بعد از جنگ/ وجود مشکلات فراوان در کشور بعد از جنگ/ کاهش درصد بیکاری در دوران سازندگی/ وضعیت مناسب کشور در حال حاضر/ مسأله فلسطین و انتفاضه از مسایل بسیار با اهمیت روز/ لزوم جدّی گرفتن کارهای بین‌المللی و امداد سیاسی ایران در مورد فلسطین/ فریاد مسلمانان دنیا برای کمک به فلسطین/ علل توجه آمریکا و انگلیس به اسرائیل/ اهمیت منطقه فلسطین از لحاظ استراتژیکی و تأثیرگذاری/ ارتباط بیت المقدس با سه دین الهی/ بیت المقدس از مسأله سازترین بقاع دنیا/ مبارک بودن منطقه بیت المقدس طبق قرآن/ تأسیس اوّلین بنا بیت‌المقدس توسط نوه‌های حضرت نوح/ کنعانیون اوّلین تمدن جامعه اسلامی در بیت‌المقدس/ یبوس اسم بیت‌المقدس در تاریخ قدیم/ حمله کوروش به بیت المقدّس/ اخراج یهودیان توسط مسیحی‌ها از بیت المقدس/ حاکمیت بیت‌المقدّس در طول تاریخ/ وجود شخصیت‌های مهم، معتبر، عارف و انبیاء در بیت المقدّس/ تحویل کلید بیت‌المقدّس توسط مسیحی‌ها به عمر/ توجه تمام ادیان ابراهیمی به بیت المقدّس/ افکار صهیونیست‌ها در برگشت به اسرائیل/ ایجاد پایگاه برای استعمار از اهداف تشکیل دولت اسرائیل/ اهداف استعمار از ایجاد دولت اسرائیل/ ایجاد تفرقه میان امت اسلامی از اهداف تأسیس دولت اسرائیل/ چگونگی حضور اوّلین نفر از یهودیان در فلسطین/ هشدار سلطان عبدالحمید به علمای فلسطین در مورد خطر دولت یهود/ آوارگی بیش از 8 میلیون فلسطینی از وطن/ کشتار وحشیانه اسرائیلا در فلسطین/ حمایت نمایندگان کنگره آمریکا از اسرائیل/ دخالت آمریکا در کشورها به عنوان حمایت از حقوق بشر و دموکراسی/ زندگی در وطن طبیعی‌ترین حق هر انسان/ نقض مقررات سازمان ملل توسط اسرائیلی‌ها/ لزوم اداره فلسطین توسط مردم فلسطین/ ریشه عمیق انتفاضه در اعماق کشورهای اسلامی/ لزوم برخورد منصفانه با مسأله فلسطین/ محکوم کردن صهیونیست‌ها توسط یهودیان ایران/ لزوم حضور جدّی سازمان ملل در مسئله فلسطین

خطبه اول:

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین و الصلاه و السلام علی رسول الله و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین

اِقْرَاْ باسْمِ رَبَّکَ الَّذی خَلَقَ، خَلَقَ الْاِنْسانَ مِنْ عَلَقِ اِقْرَا و رَبُّکَ الْاَکْرَمُ، اَلَّذی عَلَّمَ بالْقَلَم*

اوصیکم عبادالله بتقوی الله و اتباع امره

با تأکید بر مراعات تقوا و وظایف اسلامی و انسانی، خطبه اول را که در هفتههای گذشته در بحث اخلاق ایراد می‌کردم، این هفته به خاطر اهمیت بعثت مکرّم حضرت ختمی مرتبت، به این بحث اختصاص می‌دهم.

البته پیامبر(ص) به تعبیر قرآن آیه بزرگ اخلاق و مصداق انسان متخلّق به خُلق عظیم است «وَاِنکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظیم»** بحث در این باره، بحث‌های اخلاقی است. اما نمیخواهم این بحث منحصر به بُعد اخلاقی پیامبر(ص) باشد. بلکه بحث جامعی در مورد مبعث و آثار آن در تاریخ و اهمیت شروع مجدد وحی بعد از قرن‌ها تعطیلی خواهم داشت.

باید ما روز شروع تجدید رابطه آسمان و زمین و آمدن جبرئیل و برگزیده شدن یک انسان صالح برای ارسال پیام خداوند به بشریت را مهمترین پدیده در سراسر تاریخ بشریت بدانیم، روزی بزرگتر، عظیم‌تر، مؤثرتر و تاثیرگذارتر از روز مبعث پیامبر اکرم(ص) که به نظر اکثریت مورّخان شیعه 27 رجب بوده، نیست. این بحث امروز است و می‌خواهم مقداری این موضع را باز کنم و توجه مخاطبان را به اهمیت این حادثه عظیم در عمر بشر جلب کنم.

از زمانیکه دیگر پیامبری در زندگی بشر مبعوث نشده بود، حدود ششصد سال می‌گذشت و ملائکه خداوند برای آوردن پیام الهی برای بشریت به زمین نیامده بودند. اسم این دوران را «فترت تاریخ» می‌‌گویند که نهایتاً به «جاهلیت» منتهی می‌شود. البته اسم جاهلیت برای جامعه جزیره‌العرب و منطقه خاص قبل از وحی در عربستان اطلاق می‌شود، ولی حقیقتاً این جاهلیت سراسر دنیا را در بر گرفته بود و مراکز متمدن دنیا هم در آن تاریخ دچار نوعی عقبگرد و جاهلیت گشته بودند و خلاء بسیار بسیار مخرّبی در روی زمین به چشم می‌‌خورد. در گذشتههای دور معمولاً یا پیامبر و یا وصی پیامبر در جوامع بشری انجام وظیفه می‌کردند و مردم دریچهای به مبداء غیبت و مبداء بشارت و هدایت و ارشاد داشتهاند.

امّا تدبیر الهی این چنین بوده است که دورهای را بعد از حضرت عیسی(ع) بشریت آنچنان بگذراند و دینی که جامع همه نیازهای بشر باشد، وجود نداشت. در بخشهای عقیدتی، ادیان آسمانی بودند. مسیحیت و یهودیت در منطقه مدیترانه و این بخش از دنیا و ادیانی مثل هندو و دیگر ادیان شرقی هم در شرق دنیا آثاری داشتند. ولی این معارف به بتپرستیها و شرکها و خرافات مخلوط شده بود و از طرفی سلطه حکومت‌های مطلق استبدادی، امپراطوری‌های نیرومند و مستبد که مردم را تحت سلطه خودشان داشتند و تبعیضها، فسادها، زورگوییها و مظالم تقریباً همهی گستره دنیا را گرفته بود.

از طرف دیگر، در ادیان گذشته، تقریباً به اتفاق، پیشبینی آمدن یک منجی از سوی خداوند مطرح شده بود و بشریت تشنه ظهور آن منجی مبشّر بود. تورات، انجیل، زبور و سایر کتب آسمانی شناخته شدهای که در اختیار بشر بود، این بشارتها را داده بودند و اکثریت مردم چنین چیزهایی را می‌دانستند و منتظر چنین روزی بودند. هر کسی از زاویه دید و منافع خودش قضیه را تحلیل و تفسیر می‌کرد و منتظر راهی برای حاکمیت بخشیدن دین خودش بود.

در چنین شرایطی، بدتر از همه، وضع خود جزیره‌العرب است. این زمینه را عرض می‌کنم تا توجه شود که انتخاب پیامبر (ص) برای چنین مسئولیت خطیر، مهم و گسترده و بینهایت با تدبیر الهی چگونه انجام شد؟ اگر روی چند نکته تکیه کنیم، روشن می‌شود که تدبیر الهی به صورت یک اعجاز و به گونهای که هرکس ماجرای تاریخ و حرکت تاریخ را از مدینه به دنیا ببیند، می‌تواند به معجزه بودن و الهی بودن این حرکت اعتراف کند. یک حرکت طبیعی معمولی مصلح اجتماعی روز نیست. یک حرکت واقعاً الهی، ریشهدار، آسمانی و متکّی به عرش الهی است.

اولاً به مراحل رشد پیامبر اکرم(ص)، نگاه کنید، چطور پیامبر(ص) باید از مکه، از جزیره‌العرب، از یک منطقهای که هیچ قانون قابل قبول و نظم درستی بر آنجا حاکم نبود، بیرون آید؟

در مکه، به خصوص در قبایل اطراف و بادیه‌نشین‌ها، سیستم‌های قبیلگی و فامیلی حاکم بود. یک نظام اجتماعی، یک قانون عمومی، یک دولت و یک جریان سازماندهی کننده برای جامعه نبود. فامیل‌ها به صورت بسیار بَدَوی و ابتدایی دور هم جمع می‌شدند و هر کسی برای خودش مقرراتی داشت و به ضرورت هم مقررات عمومیتری را بین خودشان مراعات می‌کردند. دائمآ جنگ و تجاوز بود و هر قبیلهای به قبیله دیگر تجاوز می‌کرد. بردهگیری، و زورگویی و آدمکشی بود. واقعاً سیاست جنگل بر آنها حاکم بود. البته در حدّ ضرورت برای خودشان مقرراتی داشتند که حیاتشان ادامه پیدا کند.

وضع منطقه جغرافیایی عربستان هم به گونهای بود که دولت‌های بزرگ نمیتوانستند در آنجا حاکمیتی داشته باشند. گاهی ایران می‌‌آمد، مشکلات اداره آنجا پشیمانش می‌کرد و باز می‌گشت. گاهی روم، مصر و حبشه می‌رفتند که خود آنها هم مشکلات را بیشتر می‌‌کردند.

مکه در منطقه دارای یک آرامش مبنایی بود. به خاطر اینکه شهر تجاری و در بین راه ابریشم قرار داشت. تابستان‌ها به طرف شمال که شامات بود و زمستان‌ها به طرف جنوب که یمن بود، می‌رفتند. مسافرت‌ها رونق داشت و کاروان‌ها عبور می‌کردند و خود کعبه که مرکز بتهای آن زمان قبایل بود، حدود 360 بت را در خود جای داده بود و مردم قبائل می‌خواستند برای عبادت بت‌های خود به آنجا بیایند. به طور قراردادی تفاهمی در خود مکه وجود داشت و قبایل با هم سازگاری داشتند. اوج فعالیت‌های فکری، ادبی و علمی نمایشگاهی بود که اشعار خوب عربی در آنجا به معرض نمایش گذاشته می‌‌شد و ادبا در آنجا سالانه گرد هم می‌‌آمدند.

با وجود اینکه در ایران و روم و چین و بسیاری از جاها دانشگاه بود، در آنجا دانشگاهی نبود. حتّی مدرسه درستی هم نبود. در حدّ مکتب و نوشتن و خواندن آنها بود. شخصی که از همین منطقه انتخاب می‌شود، قابل توجه است. این شخصیت از ایران، روم، مصر، چین و جای دیگر نیامد که به طور طبیعی می‌توانستند انسان‌های دانشمند و دارای تفکرات وسیع اجتماعی و طرح و برنامه باشند.

در آنجا وحی سراغ شخصی مثل پیامبر اکرم (ص) می‌رود که به تعبیر خود قرآن تا پایان عمرشان- بنا بر ادلّهی تاریخی که وجود دارد- امّی بودند. البته در کلمه «امّی» اختلاف نظر هست که یعنی چه؟ ولی پیامبر امّی بودند. معنی امّی در تعریف یعنی ندانستن سواد خواندن و نوشتن، معانی دیگر مثل اهل امالقری یا چیزی از قبیل هم گفته شد. ولی تحقیقاً پیامبر(ص) به عنوان انسانی که نوشتن و خواندن را نمی‌داند، شناخته شده بود و تعبیر قرآن هم خیلی صریح است و می‌‌فرمایند: «تا قبل از این نمی‌توانستی چیزی بنویسی و بخوانی» البته از این «قبل از این» که در قرآن گفته شد، بعضی‌ها می‌‌فهمند که بعداً در دوران رسالتشان آموخته بودند و می‌نوشتند. امّا موقعی که مبعوث شدند، سواد معمولی هم نبود، انتخاب از جایی مثل جزیره‌العرب و فردی که سابقه کارهایی از این قبیل ندارد، چه سرّی است، کارهای اجتماعی به معنای طرح، برنامه و افکار سازماندهی مطرح نبوده است.

پیامبر اکرم(ص) در اوج فعالیتش امین و کارگزار خوبی بودند. از لحاظ مادی برای تجارت حضرت خدیجه(س) و از لحاظ موقعیت اجتماعی یک انسان بسیار معتبر، راستگو، امین، صادق و مورد قبول کسانی که ایشان را می‌‌شناختند؛ هیچ نقطه ضعفی نداشتند.

یهود، نصاری و سایر ادیان در گوشه و کنار دنیا به شکل خاصّی منتظر این پیامبر بودند. دنیا هم آن گونه که عرض کردم آلوده‌ی و تبعیضها، فسادها، شرارت‌ها و جنگ‌های طولانی و مخرّب بود. در چنین شرایطی یک دفعه درهای آسمان باز می‌‌شود و فرشته امین وحی به زمین می‌آید و پیام اوّل خداوند را به قلب مبارک پیامبر(ص) نازل می‌کند. این آن پیامی است که هم دنیا منتظر است و هم نمی‌خواهد این پیام را از مکه و از شخصی مثل پیامبر(ص) بشنود و آن هم با آن محتواهایی که بسیاری از قدرتمندان دنیا را از همان لحظه اوّل نگران می‌کند و منافعشان را در خطر می‌بینند. موج عظیمی است، امّا آرام آرام شکل می‌گیرد.

شیوه‌ی عمل مهم است. پیامبر(ص) در مکه هستند و انسان‌های زبده یکییکی به پیامبر(ص) می‌پیوندند. چه انسان‌هایی؟ آنهایی که اوّل بار پیوستهاند، هیچ قدرتی برای پیامبر(ص) نیستند. مثلاً بردهای که تحت سلطهی دیگران است، نزد پیامبر(ص) می‌آید و ابراز ایمان و اطاعت می‌کند. یا جوانی که هیچ چیز ندارد، فقط یک روح پاک و یک دل صاف دارد و توانسته است پیام پیامبر(ص) را بفهمد.

به تدریج اینگونه انسان‌ها دور پیامبر(ص) جمع شدند. اشراف قریش و بزرگان مکه یکی از حرف‌هایشان این بود که نمیتوانیم با این انسان‌های پست (تعبیر آنها بود) که دور تو هستند، با این فقرایی که مریدان تو هستند، بنشینیم و اگر می‌خواهید با شما باشیم، باید اینها را کنار بزنید. وقتی که کمکم پیام پیامبر(ص) محکم می‌شود، بعضی از بزرگان مکه هم به ایشان پیوستند.

ببینید چه رویهای است! به طور طبیعی کسانی که داعیهای این چنینی دارند، شاید دنبال یک مرکز قدرت باشد. جایی که انسانی که دارای لشکر، نیرو، مال و امکانات است بتواند با ابزار او تبلیغ و به کمک او حرکت کند. از خودش دفاع کند. گامهای اولیه پیامبر اکرم(ص) اصلاً این چنین نبود. 13 سال در مکه زندگی کردند و عمده کسانی که به پیامبر(ص) پیوستهاند، انسان‌های ضعیف، فقیر، مستضعف و صرفاً پاک و خدایی و با ایمان بودند. البته شخصیت‌هایی هم در این بین به پیامبر(ص) ابراز علاقه می‌کنند که یکی از آنها حضرت حمزه(س) عموی گرامی پیامبر(ص) اسلام است. برای مردم مسائل عاطفی بیشتر مطرح است. خیلیها در آن شرایط حمایت حضرت حمزه(ص) را جزء ایمان او نمیدانستند. تعصب فامیلی به شمار می‌‌آوردند. البته بعد معلوم شد که ریشه دارد. یا حضرت ابوطالب که تا زنده بودند، آن گونه با پیامبر رفتار می‌کردند. معدود انسان‌های بسیار بسیار مشخص و اکثریتی از اتباع ضعیف و انسان‌هایی که به صورت ظاهر قدرتی محسوب نمیشدند، همراه پیامبر(ص) بودند.

پیامبر(ص) هسته اصلی حرکت خودشان را بر همین انسان‌ها قرار دادند. این خودش یک مسئله فوقالعاده مهم و نشانگر حرکت اصیل وحی و راه درست بنیانگذار این مکتب است. گاهی کسی می‌خواهد یک امپراتوری خلق کند و به سرعت قدرت عظیمی به وجود بیاورد، یک جور رفتار می‌کند. این با کسی که می‌خواهد یک حرکت عمیق، ماندنی، جاویدان و ابدی به وجود بیاورد، فرق می‌کند. راهش را پیامبر(ص) نشان داد و این راهی است که خداوند به پیامبر(ص) تعلیم داده است.

انسانی با این امکانات و در چنین منطقهای و در یک شهر آنچنانی که عرض کردم و حتّی در مقابل او قبایل بسیار نیرومند و متنفذ و ثروتمند و دارای ارتباطات بودند، این پیامبر(ص) چگونه برنامه خود را می‌خواهد با این عدّه معدود و با آن قاطعیت به دنیا عرضه کند؟ اما رسالت می‌فرماید: این پیام متعلق به همهی مردم جهان و گستردهی کره زمین است. این حرف بزرگی است.

بعضی از آدم‌های کینهجو به پیامبر(ص) تهمت جنون می‌زدند. وقتی نفوذش را می‌دیدند، می‌گفتند دیوانه است.

دو نکته مهم اینجا هست:

1- همه دنیا.

2- همیشه تاریخ.

ادعای بسیار بزرگی است که حتّی خارج از ظرفیت امپراتوریهای بزرگ آن روز دنیا، مثل هند، چین و روم بود که از زبان یک انسان امّی و تنها با معدودی طرفدار و تحت محاصره بیان شد. پبامبر(ص) آن قدر در فشار بود که بچههای مکه در کوچهها، ایشان را آرام نمی‌گذاشتند. حتّی در خانهاش امنیت نداشت. از اطراف خاک و خاشاک در خانهاش می‌ریختند و سنگ پرتاب می‌کردند. چنین ادعای عظیم و حرکت فوقالعاده را طمأنینه، ایمان، نهایت قدرت روحی و بدون یک ذره احساس ضعف انجام می‌دهند. هر کس پیغمبر(ص) را می‌دید، در مقابل خود یک کوه و صخره صمّا را می‌دید که با یک قلب مهربان، امّا قاطع، حرکت را آغاز می‌کند. سیزده سال می‌مانند. حتّی قدرت تحمّل بهترین دوستانشان تمام می‌شود و هجرت می‌کنند. از مکه فرار می‌کنند و به حبشه می‌روند و به یک قدرت ظاهری پناه می‌برند. خود پیغمبر(ص) هم مجبور می‌شوند- شاید طبق برنامه- از مکه هجرت کنند. با آن صورتی که می‌دانید، جنبه فرار داشت. حقیقتاً جای تأمل است. کسانی که بخواهند منصفانه به تاریخ نگاه کنند، باید یک بار تاریخ حرکت پیغمبر(ص) را بدون هیچگونه تعلّقات روحی بخوانند و ببینند چه می‌شود که انسانی اینگونه حرکت کند. اطرافیانش به این صورت رشد کنند، بعد به صورت فرار به مدینه بیاید. تشکیل حکومت، قدم بعدی پیغمبر(ص) است. وقتی که تعدادی از انسان‌های نمونه را دور خودشان جمع کردند، به فکر حکومت افتادند. در این مقطع عمده آموزش‌هایشان، آموزش‌های عرفانی، عقیدتی، اخلاقی و تربیت انسان‌های مؤمن است.

بحث‌های سیاسی، بحث‌های اجتماعی به معنای قانونگذاری، بحث‌های اقتصادی و بحث‌هایی که جوامع لازم دارند، خیلی میدان ندارد. بحث‌های علمی که بخواهد بنیان یک جامعهی جهانی را بگذارد، خیلی زمینه ندارد. آیات مکّی قرآن را خیلی آسان می‌توان از آیات مدنی قرآن جدا کرد. پیغمبر(ص) قدم اوّل را با نیروهایی که به عنوان مهاجر همراه او آمدند و انصار مدینه برداشتند. این گام را با انتظاری که در جامعه برای منجی بود، با موفقیت برداشتند و اوّلین جامعه نمونه خودشان را ساختند و آن مدینه بود.

این یک تدبیر بسیاربسیار مهم بود. جامعهای که پیغمبر(ص) ساختند، هیچ شباهتی به جوامع سیاسی موجود آن روز نداشت. اگر کسی از ایران یا روم و حتی حبشه و مصر می‌رفت، جامعهی دیگری می‌دید. هر کس می‌رفت، جذب می‌شد. سلطان ایران به مأمورین خودش- یمن آن موقع جزو متصرّفات ایران بود و از اقمار ایران به شمار می‌رفت- خیلی ساده می‌گوید جمعی و یا چند نفری را بفرستید پیغمبر را- همین شخصی را که ادعای رسالت می‌کند- بیاورید، ببینیم چه می‌گوید. فرستادگان با همان روحیه قهرمانی اجرای فرمان شاهنشاه می‌روند. وقتی وارد مدینه می‌شوند، از همان لحظه اوّلی که در کوچه‌های مدینه با مردم برخورد می‌کنند و تا به مسجد می‌رسند و تا چند کلمه با پیغمبر(ص) صحبت می‌کنند، دلشان آب می‌شود. می‌بینند با فضای دیگری مواجه هستند و دارد اتفاقات دیگری در دنیا می‌افتد.

مدینه نمونهای که پیغمبر(ص) ساخته بود، برای آنها تازهگی داشت. از حیث روابط انسانی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، اخوت انسانی و اسلامی و نیرویی که در مردم ایجاد کرد و حرکت‌های دفاعی که انجام داد، برای آنها تازگی داشت. در مدینه برنامه هم گذاشته بودند. برنامه دفاعی و تهاجمی خیلی کم داشتند، چون دیگران می‌خواستند این نهال مقدّس را از زمین بکنند. پیغمبر(ص) می‌‌دیدند که این نهال به تدریج دارد ریشه به اعماق زمین و شاخه به آسمان‌ها می‌‌فرستد و صبر می‌کردند. امّا خیلیها بودند که می‌خواستند نگذارند این درخت رشد کند، حمله می‌کردند، تهاجم داشتند. پیغمبر(ص) برنامه سیاست دفاعی داشت، گاهی لازم بود به عنوان پیشگیری، حرکت تهاجمی داشته باشند. ولی جنگهای پیغمبر(ص) در آن ده سال- سریه‌ها و غزوه‌ها- عمدتاً دفاعی و بعضی‌ها پیشگیری بود. حملات ابتدایی، برای جلوگیری از یک خطر بزرگتر است وارد این بحث نمی‌شوم.

جامعه‌ای را ساختند، پیغمبر(ص) بیشتر از ده سال برای ساخت مدینه، وقت مصرف نکردند. اگر بیشتر لازم بود، خداوند پیغمبر(ص) را نگه می‌‌داشت. آنچنان پی و بنیان این جامعه را محکم و اساسی و با فطرت انسانی ساختند و ملات‌های نیرومند برای به هم رساندن اجزاء لازم یک جامعه ماندنی و جاویدان به کار بردند که با رفتن پیغمبر(ص) گر چه آسیب می‌‌بیند، امّا حرکت تکاملی این نهال برومند متوقّف نمیشود.

این مسأله خیلی اهمیت دارد. واقعاً جای فکر و اندیشه دارد. حالا ما که ایمان داریم، پذیرفتهایم و جزء خون وجودمان است. من این حرف را به کسانی می‌زنم که می‌خواهند با فکر راهی را انتخاب کنند و دنبال یک مکتب می‌گردند که زندگیشان را با آن تطبیق دهند. یک بار این تاریخ را درست بخوانند و ببینند از این چه در می‌آید.

پیغمبر اکرم(ص) تا این حد موفق شدند که اطراف خودشان را تا یک شعاعی تثبیت کردند. البته در مدینه، همه خالص نبودند. بحث‌های منافق در مدینه شروع می‌شود و بسیاری از آیات قرآن به نفاق و منافقان می‌پردازد.

الان نکته اصلی بحثم را عرض می‌کنم و آن این است که پیغمبر(ص) تا این حد که کار کردند، فرمودهاند: صریح هم است- دین مال همهی بشریت در ازمنه است. از آن عصری که در جزیره‌العرب، عصر جاهلی است تا عصری که عصر اتم، کیهان و تصرّف آسمانها و رسیدن بشر به اعماق زمین و شکستن ذره و استفاده کردن از انرژی عظیم دل اتمها و ریزتر از اتمهاست، یعنی تا قیامت این دین می‌ماند. پیغمبر(ص) و قرآن مدعی هستند که این دین برای همهی اینها و حاکم بر افکار همه است و دیگران باید زندگیشان را با این دین تنظیم کنند.

حرف مهم این است که چگونه؟ نه قرآن همه مسائل بشریت را مطرح کرده و نه در زمان خود پیغمبر اتفاقات و حوادث آن طور بوده است که برای همهی مسائل، حکم تعیین کنند. نیازی هم نبود. امکان هم نبود. اگر آن روز در مدینه احتیاجی مثلاً به هزار مسأله داشتند، امروز ما احتیاج به میلیاردها مسأله داریم و بسیاری از اینها آنجا مطرح نبوده است. آینده را هم نمیدانیم، هیچ کس پایان عمر دنیا را نمی‌داند، نمیدانیم قیامت چقدر طول می‌کشد. این شجرهای است که باید برای همه تاریخ بار بدهد.

نکته مهم را الان عرض می‌کنم و آن این است که این دین در تمام مراحل تا امروز از لحاظ کمّی و کیفی همیشه رشد کرده است. این حفاظت الهی است «انا نحن نزلناالذکر و اناله لحافظون» هیچ وقت متوقّف نشده و عقبگرد نکرده است. از آن چند نفر اطراف پیغمبر(ص)، امروز یک چهارم جمعیت دنیا را داریم. از اقیانوس آرام تا اقیانوس اطلس و در همه قارههای دنیا و در همه نژادهای دنیا و در همه بخش‌ها و تیرههای بشریت و ردههای علمی و فکری، مسلمان داریم و سال به سال هم دارد اضافه می‌شود. این حرکت متوقّف نمی‌شود.

مسئله دوم که از آن مهمتر است، این است که در هیچ زمانی آنها که خواستهاند مسلمان باشند و راه درست اسلامی را رفتند، در مکتبشان احساس کمبود نکردند. البته خیلیها ممکن است آن طرف بنشینند و دروغ بگویند و ادعا کنند و انتقاد داشته باشند. امّا اگر منصفانه با این مکتب برخورد کنیم، قرآن و مکتب اسلام، کارشناسی‌ها، چیزی که که فقها و علما می‌دانند و منابعی که دستشان است را با هم نگاه کنیم، می‌بینیم واقعاً معجزه بسیار بسیار عظیمی است که از مکه و مدینهی، هزار و چهارصد سال پیش، قانون و اصولی را مطرح کرد که بر مقیاسهایی که به جامعه می‌دهیم، می‌توانیم پیچیده‌ترین مسائل سیاسی، اجتماعی و اقتصادیمان را با آنها منطبق کنیم. ما اینکار را عمیقاً می‌توانیم بکنیم. یک راه غیبی نیست. اولاً قرآن اصولی را برای رسیدن به نیازهای بشری مشخص کرده و بعد اجازه اجتهاد داد. اجتهادی که در مکتب اسلام آمد و اسلام را از صورت یک جریان فکری دگم و تمام شده و تثبیت شده بیرون آورد، به صورت یک موجود زنده، منطبق با نیازهای آن زمان بارور کرد و سایه گستراند.

به عنوان طلبهای که کمی با مبانی اسلامی، فقهی، اصولی و اجتماعی اسلام و قرآن آشنا هستم و کمی با مسائلی که مکتبهای دیگر- چه مارکسیست‌ها، چه کاپیتالیستها و چه جاهای دیگر- مطرح کردهاند، قاطعانه عرض می‌کنم که آشنا هستیم. هر چه که مکتبهای دیگر از عهده جوابگویی آنها بربیایند، اسلام به صورت موفقتری می‌تواند نیاز زمان خودش را تأمین کند. این را مهمترین معجزه اسلام و قرآن می‌دانیم.

چند هفته و چند ماهی است که هر وقت اینجا می‌آیم، درباره اخلاق یا سایر مزایای قرآن حرف می‌زنم. در خطبههای نماز جمعه، و جاهای دیگر یک میلیونیوم از آنچه را که خودمان از اسلام می‌فهمیم، نتوانستیم بگوییم. یک دریای با این عظمت و یک منبع جوشان بی‌پایان از منبع وحی که متکّی بر فطرت است، در اختیار بشریت قرار دارد که خیلی خوب است. اگر بخواهیم تشبیه کنیم، این گونه است که هر یک از ما، دانشمندان و مراکز تحقیقات، گوشه و جهتی از مسائل تاریخ بشریت و حرکت تاریخ را می‌بینیم. مثل فیلمی که بگذارند و انسان باید به تدریج بفهمد این فیلم چه می‌گوید.

امّا پیغمبر(ص) بانی این بنا و طرّاح و سازنده این فیلم جوری دیگری است. او همه فیلم را طراحی کرد و سناریو را نوشته است. خالق این فیلم خداوند است. همه چیز را یک جا می‌بیند و با توجه به مجموعه، آنچه که باید گنجیده شود، در این مکتب گنجانده است. ما رشته باریکی را می‌بینیم. ولی خداوند و فرستاده او همه چیز را از ابتدا تا انتها و تا اعماق وجود انسان‌ها و ذرات و آسمان‌ها با علم خالق و طراحش می‌دانند.

بنابراین باید روز بعثت را شروع بزرگترین، عظیم‌ترین و مقدّس‌ترین حادثهی تاریخ به حساب بیاوریم و از خداوند شکرگزار باشیم که چنین موهبتی را در اختیار بشریت قرار داد و شکرگزار باشیم که به ما و شما و همه، توفیق داده که سربازان این راه باشیم.

بسم الله الرحمن الرحیم

انا عطیناک الکوثر/ فصلّ لربکّ و انحر/ ان شانئک هوالابتر[1]

 

* سوره مبارکه علق، آیات 1 تا 4

** سوره مبارکه قلم، آیه 4

[1] سوره مبارکه کوثر

 

 

خطبه دوم:

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدللّه ربّ العالمین والصّلوه والسّلام علی رسول الله و علی امیرالمؤمنین و علی الصدیقه الطّاهره و سبطی الرّحمه و علی بن الحسین و محمدبن علی و جعفربن محمد وموسی بن جعفر و علی بن موسی و محمدبن علی و علی بن محمد والحسن بن علی والخلف الهادی المهدی. الصلاه‌ الله علیهم اجمعین

اوصی عبادالله بتقوی الله

امیدوارم مستمعین و همهی مردم عزیز، توجه داشته باشند که ارزشمندترین حالتی که یک انسان می‌تواند داشته باشد، حالت تقواست که حفاظتی برای انسان از خطرها و انحرافات و بدیها و راه بسیار همواری برای رسیدن به خداوند است.

مناسبتهای هفته به صورت مختصر عرض می‌شود و روی بحث انتفاضه و فلسطین که مهمترین مسأله روز و هفته ماست، بیشتر تکیه می‌‌شود. در خطبه اول یکی از مهمترین مناسبتها را که بعثت بود، عرض کردم.

باید یادی از شهادت امام هفتم(1)، آن شخصیت ممتاز و مظلوم عصر عباسیها، حضرت موسی بن جعفر(ع) نمایم که تمام عمرشان را تقریباً در زندان و یا تحت نظر یا تحت فشار و با مشکلات فراوانی که برایشان تحمیل می‌کردند، گذراندند. ولی در همان حال بهترین هدایتها و راهنماییها را برای انسان‌های خدادوست، به خصوص پیروان اهلبیت(ع) کردند که نتیجهاش این است که در زمان اوج قدرت بنیعباس که حکومت هارونالرشید است و در نهایت اوج ظلمی که به اهل بیت(ع) می‌شد که نشانهاش همین زندانهای طولانی حضرت موسی بن جعفر(ع) است، شیعه رشد کرد. به طوری که وقتی هارونالرشید از دنیا می‌رود، تهدید مهم خلافت از ناحیه طرفداران اهلبیت(ع) بوده که شما تا حدودی اینها را می‌دانید. ولی امیدوارم بیشتر مطالعه کنید و ببینید. این نشان دهنده‌ی این است که چگونه حرکت اصیل اسلام ناب - که دنبال بحث قبلی من است- به طور آرام، حتّی تحت فشار و زندان‌ها و سانسورها و آزار و اذیت‌ها، ادامه داشت و متوقّف نشده است.

شهادت آیت‌الله حاج آقای مصطفی خمینی(2) را داریم که ایشان هم از بزرگواران دوران انقلاب هستند. شخصیتی که حقیقتاً به انقلاب کمک کردند. متأسفانه در شرایطی که امام خمینی(ره) به حضور ایشان نیاز داشتند، در بلاد غربت از دست رفتند که به بیت مکرّم امام، مخصوصاً مادر بزرگوارشان که هنوز داغ دیده هستند، تسلیت عرض می‌کنم.

یکی از مناسبتهای هفته که تذکر آن را مهم می‌دانم، روز آمار* است که در هفته قبل بود و فقط اهمیت آما را تذکر می‌دهم.

بنیان همه کارهای اداری، سازندگی، علمی و هر کار دیگری که بخواهیم انجام دهیم، در دنیای کنونی، آمار صحیح است. اگر فرهنگ آمار در جامعه جدّی گرفته شود، مردم، سازمان‌ها، شرکت‌ها و دولت‌ها اهتمام بورزند که آمار را دقیق ثبت کنند و به مرکز آن منتقل و با مراکز آمار همکاری کنند، کمک بسیار با ارزشی به پیشرفت و حسن اداره کشور می‌کنند و هر کس کوتاهی کند و آمار غلط بدهد و غلط منتشر کند، انصافاً به جامعه و خودش ظلم می‌کند.

لذا فکر می‌کنم یکی از کارهای ما در کشور، همین تقویت آمار است. البته سالهاست که کار می‌شود و پیشرفتهای خوبی هم کرده‌ایم. ولی هنوز با دنیای پیشرفته که آمارشان به روز است، فاصله‌ی زیادی داریم و فرهنگ آمار، بهخصوص، عقیده به آمار، هنوز در جامعه ما جدّی گرفته نشد. می‌بینید گاهی در نوشتهها با میلیون و میلیارد و صد و هزار برخورد می‌شود و همینطور حرف می‌زنند. غربی‌ها در کارها این گونه نیستند. با دقت رسیدگی می‌کنند. باید در کشور آمار صحیحی باشد که ان شاءاللّه همهی کسانی که به نحوی می‌توانند کمک کنند تا با حرکتی که الان در جامعه ما دارد رشد می‌‌کند، مشکل اساسی در زمینه اطلاعات و اطلاع رسانی، بهخصوص شبکه اطلاع رسانی رفع شود. یک مسئله عمومی روز هم داریم که به این هفته مربوط نمیشود؛ ولی حقیقتاً مسئله مهم روز ماست و آن این است که شرایط سیاسی و برخوردهای جناحی و مشاجرات کشور متناسب با نیاز واقعی جامعه ما که مردم، انقلاب و اسلام دارند، نیست. یک مقدار تعصبها و یک مقدار خودخواهی و شاید یک مقدار کم اطلاعیها و تحلیلهای غلط کار رابه اینجا می‌رساند. باید مهمترین مسائل کشور و نیازهای کشور را در نظر بگیریم و متناسب با آن حرکت کنیم.

یکی از چیزهایی که الان همه دارند می‌گویند- اگر در گذشته مختلف حرف می‌زدند- این است که به رونق اقتصادی و ایجاد اشتغال برای خیل بیکارانی که هر سال عدّهای اضافه می‌شوند، احتیاج داریم. بدترین مرض در یک اجتماع رو به رشد بیکاری جوانانش است که به خانواده، فرد و کشور آسیب می‌رساند. همه چیز را تحت تأثیر قرار می‌دهد. نشاط مردم را می‌گیرد. انرژیها را هرز می‌دهد. خلاقیتها خیلی اشکال دارد. مردمی که واقعاً نشان دادند مستعدند و می‌دانیم و کمتر کسی است نداند که راه حلّ این مشکل این است که در کشور شرایط امن و آرامی وجود داشته باشد، تا مردم اعتماد کنند، خیالشان راحت باشد و به دنبال سرمایهگذاری بروند. سرمایههایشان را از کارهای انگلی، دلالی و یا بیخاصیت بیرون بیاورند و برای کارهای سازندگی و توسعه کشور ببرند. الان تخصصها هم زیاد است، دانشمندان زیادند، تحصیل کردگان فراوان هستند، طرح‌ها خیلی زیاد است و هر کسی می‌تواند گوشهای از مشکلات کشور را با همان امکاناتی که ولو به صورت تعاونی و جمع گروهها، اداره حل کند.

این شرایط را باید فراهم بیاوریم، الان همه از افراط و تفریط زده شدند. رئیس جمهور می‌گویند اعتدال، رهبر عزیزمان می‌فرمایند مبارزه با فقر در سر فصل اصلاحات و خود گروهها دارند همین را می‌‌گویند، ضمن اینکه همه قبول دارند که این یک کار یک بُعدی نیست. ما دنبال توسعه متوازن هستیم. فکر می‌کنم اینها چیزهایی است که مقبول همه است. توسعه را همه می‌خواهیم، توسعه متوازن را همه می‌خواهیم. توسعه سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی در همهی ابعاد مهم است. هر بُعدی که عقب بماند، کشور نامنظم می‌شود و تأثیر آن روی ابعاد دیگر، خود را نشان می‌دهد.

بنابراین فکر می‌کنم الان بهترین راه این است که متعادل باشیم. افراط و تفریط را کم کنیم. مشاجرات را به مباحثات مؤثر و مفید و نقادیهای منصفانه تبدیل کنیم و به فکر عزیزترین سرمایههایمان که جوانانمان هستند و خیلی از آنها الان روی نیمکتهای مدرسه نشسته‌اند، باشیم. بعضیها آیهی یأس می‌خوانند و می‌گویند: دیگر نمی‌شود، سالی هشتصد هزار جویای کار اضافه می‌شود، مثلاً می‌توانیم سیصد هزار شغل ایجاد کنیم.

این حرف، درست نیست، ما در تاریخ تجربه داریم، تجربهای است که اکثرتان می‌دانید، بعد از جنگ را فراموش نمیکنیم که 5/15 درصد بیکار داشتیم. آنهایی که کار داشتند، کارهایشان جدّی نبود، همهاش کمبود بود. کارخانهای که می‌توانست بیست و چهار ساعت کار کند، پنج، شش ساعت کار می‌کرد. پنج استان ما جنگ زده بود. اصلاً نمیشد به آنجاها رفت. اراضی، مین کاری شده بود، پلها خراب شده بود و مشکلات زیادی وجود داشت.

در دوران سازندگی 5/15 درصد بیکاری به 9 درصد رسید. یعنی نیروهای جوانی که می‌آمدند، شغل می‌گرفتند. هر سال هم یک درصد از بیکاران قبلی کم می‌شدند. ظرفیت کشور هم مثل الان نبود، الان وسیع است. همه جا برق است. همه جا آب است. راه و بندر است. کارخانجات است. مواد اولیه هست. کالای واسطه است. نیروهای متخصص، کارگران آموزش دیده هستند. دانشگاهیان فراوان و مهندسان و شخصیتهای علمی داریم. ارتباطات جهانی ما بدتر از آن زمان نیست. حتّی در بعضی از نقاط بهتر است. اگر نیاز داریم، امکان جذب هم داریم. الحمدلله الان شرایط و ظرفیت و نیاز و فهم هم است. بعد از یک دوره مشاجرات، می‌توانیم متفق شویم و انشاءاللّه در این دنیای وانفسا بتوانیم ایران را به موقعیتی که متناسب با اسلام ناب مورد انتظار پیغمبر(ص) است، برسانیم.

مسأله روز بینالمللی و اسلامی که برای ما بسیار با اهمیت است، مسئله فلسطین و انتفاضه فلسطین است که دنیا دارد وارد شرایط جدیدی می‌شود. قبلاً هم انتفاضه داشتیم، انتفاضه طولانی هم داشتیم. ولی این بار به نظر می‌رسد در شرایطی هستیم که نقش ملتها در همه‌ی دنیا پررنگتر شده است. بهخاطر شرایطی که بوجود آمد، صدای مردم فلسطین را نمیتوان بهآسانی خفه کرد، نمیتوان مظالم اسرائیل را که در سرکوب انتفاضه مرتکب می‌شود، ندیده گرفت. واقعاً این مبارزه و مشاجره به یک نقطهی سرنوشتساز رسیده که برای هر دو طرف خط قرمز است. باید کارهای اطلاع رسانی امداد و سیاسی و تحرکات بینالمللی ما جدّی گرفته شود. ما که عرض می‌‌کنم، فقط ایران را نمیگویم. دنیای اسلام را می‌گویم، نزدیک یک چهارم جمعیت دنیا را می‌گویم که الحمدلله این حرکت خوب، آغاز شده است.

این چند هفته دیدیم که از همهی مناطق اسلامی- چه کشورهای اسلامی، چه جمعیتهای اسلامی در سراسر دنیا- حتّی داخل آمریکا و انگلیس- فریاد حمایت از حق و مخالفت با ظلم و ستم اسرائیل بلند است و صدایشان هم به همهی دنیا می‌رسد. منظره شهادت یک کودک در آغوش پدرش، دنیا را تکان داد. یعنی نشان می‌دهد که وقت آن است که این مسئله برای مردم دنیا بیشتر شکافته شود. شاید الان حوادث خیابان‌های فلسطین است که مردم را به هیجان آورده است. امّا بیش از این باید واقعیت تلخ پشت سر این حوادث برای مردم شناخته شود. هدف از تأسیس دولتی به نام اسرائیل، هدف از آواره کردن میلیون‌ها انسان و کشتن و مجروح کردن و زندان کردن انسان‌های فراوان چیست؟ چه چیزی دنبال این است؟ چرا آمریکا این قدر دنبال این مسئله است؟ چرا انگلیس در گذشته این همه به این مسئله می‌پرداخت؟ چه گوهری در اینجا هست که اینها دنبال آن می‌‌گردند؟ این مسئله را باید بیشتر برای جوان‌ها و نسل نو باز کنیم. بنده در این چند دقیقهای که صحبت می‌کنم، کمی این را روشن می‌‌کنم. ولی این یک کار طولانی است که دارد می‌شود و باید بیش از این بشود.

اولاً خود منطقه فلسطین از لحاظ جغرافیایی همان گونه که در طول تاریخ هم بود، در آینده یک منطقه استراتژیک و ارزنده و تأثیر گذار است و هر قدرت جهانی به فکر این است که اینجا یا حاکم باشد و یا پایگاه داشته باشد. در همه دورههای تاریخی این گونه بود. ثانیآ از لحاظ ارزشی، بیتالمقدّس نهادی است که با قلوب اکثریت مردمی که پیرو سه دین الهی: اسلام، مسیحی و یهودی هستند، ارتباط دارد و دلهای اینها را تسخیر کرده است. نمیتوان از این مسئله به آسانی گذشت.

از دورههای قبل حرف نمیزنم و دورهی جدید را قدری باز می‌‌کنم، چون این بار قضیه فقط از بیتالمقدّس شروع شد، کمی درباره‌ی بیتالمقدّس و بعد دربارهی کلّ مسئله فلسطین حرف می‌زنم. از زمانی که حافظه تاریخ از هر مبداء که شما فکر کنید، یاری می‌دهد، بیتالمقدّس از مسئلهسازترین بقاع دنیا و مورد توجهترین نقطهی دنیا بود. ادلّهی فراوانی دارد. یکی همین که در خود قرآن با تکرار آمده که منطقهای مبارک است. باید صحبت کنیم و بفهمیم که مبارکی این منطقه برای چیست؟ از دید قرآن این منطقه، مبارک است. درست هم است.

یعنی این مسئله قابل اثبات است که مبارک است. به تاریخ این بقعه که باز می‌گردیم، اولین بنایی که - آن موقع تاریخ هم نبوده- در تاریخ می‌آید، اینجاست که به دست نوههای حضرت نوح ساخته شد. کسی و شخصیتی از نوه و یا نتیجههای حضرت نوح است که اینجا را می‌سازد و اولین منطقه سکونتی را درست می‌کند. اولین تمدن جامعه اسلامی که آنجا خلق می‌شود، به نام «کنعانیون» از تیرههای عرب است. یعنی اوّلین ساکنین آن عرب بودند که حکومت می‌کردند. شخصی به نام «ایلیا» از تیرهای به نام «یبوس» و از «کنعانیون» حاکم و بانی این شهر بود که اسم بیتالمقدس هم در تاریخ قدیم یبوس بوده است.

اسم «یبوس» به خاطر آن تیره و «ایلیا» به خاطر آن شخص است. بعدها همهی اقوام هر موقعی که توانستند، سعی کردند در اینجا حضور داشته باشند. می‌دانید که حضرت موسی(ع) وقتی با بنیاسرائیل از مصر بیرون می‌آید، بعد از چهل سال سرگردانی در «تیه» بالاخره اینجا را در دست می‌گیرند. یعنی قبل از آن، سابقه تاریخی داشت. البته اوج حضورشان در بیتالمقدّس در زمان حضرت داود است که هر چه را که اسرائیلیها ساختند، منهدم می‌کند و سالها این سرزمین در اختیار آن جریان قرار می‌گیرد.

بعد کوروش از ایران می‌رود و بیتالمقدّس را از بختالنصرها می‌‌گیرد و بازماندگان او دوباره یهودیها را برمیگرداند و در آنجا از نو تجدید حیات می‌کنند.

به زمان حضرت عیسی که نزدیک می‌شویم، اینجا منطقهای بوده که به تدریج با حاکمیت یهود شکل خاصّ خودش را گرفته بود که حضرت عیسی در آنجا دین جدیدشان را می‌آورند. پس از به صلیب کشیده شدن حضرت عیسی، امپراطوریهای بعدی که یا عیسوی بودند و یا اول عیسوی نبودند، اینجا را از دست یهود می‌گیرند و یهودیان را بیرون می‌کنند. آن موقع دیگر یهود دین حق نبود. تا زمان حضرت عیسی دین حق بوده، ولی بعد از آن دین جدید آمده است.

«تی توس» از امپراطوری‌های مهم دوران بعد از حضرت عیسی است که بر سر اینجا همان کاری را می‌آوردکه بختالنصر آورده بود. از آن به بعد تقریباً تا زمان ظهور اسلام که خیلی طولانی است، در اختیار مسیحیان بوده است. پس تاریخ بیتالمقدس اول از نوادههای حضرت نوح، بعد جمع زیادی از قبایل عرب، بعد یهودیها، بعد مسیحیها بود که به زمان اسلام می‌رسد، برای همه احزاب و ادیان ابراهیمی اهمیت داشته که در بیتالمقدّس حضور داشته و حاکم باشند. اگر خاک بیتالمقدّس و آن منطقه را بتوان تجزیه کرد و با ابزار خاصی شناخت، تمام ذرات این خاک‌ها از بدن‌های شخصیت‌های مهم، معتبر، عارف، عالم، فیلسوف و انبیا بوده که آرمیدهاند.

در زمان عُمر، مسلمانان بهطرف شام می‌رفتند که مردم مسیحی شهر بیتالمقدّس که آن موقع به نام بنیانگذار اصلیاش «ایلیا» نامیده می‌شد. وقتی که دیدند نمیتوانند در مقابل لشکر اسلام مقاومت کنند، خودشان آمدند و از عمر خلیفه دوم که آن موقع در جبهه بود، خواهش کردند که برود آنجا را تحویل بگیرد. کلید ایلیا را تحویل عمر دادند و قراردادی نوشتند. آنقدر با یهودیان بد بودند و نزاع داشتند که در یک بند قرارداد نوشتند: «هیچ کس از یهود حق ندارد با ما در اینجا زندگی کند.» عمر هم این را امضاء کرد. از آن موقع تا به حال، جز در مقطع جنگ‌های صلیبی که مدت نسبتاً زیادی بود- بیش از صد سال- بیتالمقدّس در اختیار صلیبیهای مسیحی و بقیهاش در اختیار مسلمانان بود. اینکه دلیل این همه توجه، این همه جنگ، این همه خسارت، این همه خرابی‌ها و جابجاییها چیست؟ در این بحث دنبال نمیکنیم.

فقط یک نکته است که تمام ادیان ابراهیمی به اینجا توجه ویژه دارند. آیا نگاه استعمار جدید. به اینجا، نگاه تقدس و مذهبی است؟ قطعاً این طور نیست. خیلی از صهیونیستهایی که تلاش می‌کنند برگردند، عقاید مذهبی و تعصب نژادی دارند و فکر می‌کنند که می‌خواهند بهجایی برگردند که مدّت‌ها اجدادشان آنجا بودند. چنین افکاری دارند.

امّا استعمار آمریکا و انگلیس و سایر مستعمرین که این عقاید را ندارند. ادعای صلیبیون را می‌توان پذیرفت. چون آن موقع دوران حاکمیت کلیساها بود. آنها با عقاید مذهبیشان آمدند و جنگیدند. اما استعمار فعلی دنبال چیز دیگری است. او در این فکر است که اینجا را به پایگاهی برای استعمار، استکبار و تسلط بر منطقه بسیار با ارزش اطراف مدیترانه تبدیل کند و از آنجا بر خلیجفارس مسلّط باشد و برای ایجاد تفرقه بین امت‌ها و دولت‌های اسلامی و برای ایجاد جنگ به منظور فروختن اسلحه و وابسته کردن همه کشورها به مبادی تولید سلاح پیشرفته و برای وابسته کردن کشورهایی که دچار نزاع، اختلاف و جنگ هستند، استفاده کند.

با این کار می‌خواهد در مجامع جهانی که مسائل فراوان دیگری هم دارد، حرف اوّل را بزند و برای حضور در کنار کانال سوئز که واقعاً یک راه حیاتی و استراتژیک آبی است، برای تضعیف روحیه امت اسلامی و برای اینکه بگویند دو سه میلیون یهودی بیش از یک میلیارد مسلمان را مستأصل کردهاند، استفاده کند.

این دل هر انسانی را می‌لرزاند. کارشان را از خیلی وقت‌ها پیش آغاز کردند. از همان موقعی که به نفت رسیدند، از همان موقعی که تصمیم گرفتند منطقه ما را تحت استعمار داشته باشند و از همان موقعی که تصمیم گرفتند امّت یکپارچه اسلامی را متفرق کنند.

پیش از این، یعنی اواخر قرن نوزدهم آثار تلاش انگلیس و فرانسه برای آوردن صهیونها برای همه روشن شده بود. در سال 1885 میلادی که جنگ «کریمه» بین روس‌ها و عثمانی‌ها در شمال دریای سیاه بود، فرانسه و انگلیس جانب عثمانی را گرفتند. پاداشی که بعد از جنگ از دولت عثمانی می‌خواستند این بود که اجازه بدهد افرادی از صهیون‌ها را بیاورند و در فلسطین برایشان زمین بخرند. اجازه خرید زمین به یهودی‌ها نمیدادند. اولین کسی را که سلطان عثمانی اجازه داد بیاید زمین بخرد، شخصی به نام «موسی مونت فیوری» بود. در بیت‌المقدّس اراضی وسیعی خرید. بعد اجازه دادند اینها در یافا زمین بخرند.

20 سال بعد سلطان عبدالحمید عثمانی این توطئه را باور کرد که خطر جدّی است. به یکی از علمای بیتالمقدّس به نام «محمود ابوالشامات» نامهای نوشت که تاریخی است. بهاو می‌نویسد که در عثمانی جمعیتی از ترکهای جوان به نام اصلاح و ترقی به وجود آمده‌اند که فراماسون هستند و هدف مهم اینها این است که صهیون‌ها و یهودی‌های دنیا را به فلسطین بیاورند. من به شما اخطار می‌کنم که این یک حرکت ساده نیست، شما علما و مردم فلسطین متوجه باشید. البته بعد از آن نامه، خیلی طول نکشید. نامه را حدود سال 1905 میلادی می‌‌نویسد و در سال 1917 خود انگلیس، فلسطین را تصرّف می‌کند که دیگر محتاج اجازه گرفتن از سلطان عبدالحمیدها و مسلمانان نیست.

به عنوان متصرّف و حاکم همان برنامههایی را که بارها گفتهایم و شنیدهاید و خواندهاید، شروع می‌کند. الان کار بهاینجا رسیده که حدود 8 میلیون فلسطینی- چه آنهایی که داخل اسرائیلند، چه آنهایی که در اراضی اشغالی به اصطلاح هستند، چه آنهایی که آوارهاند که بیشترین رنج‌ها برای این افراد است - در سراسر دنیا آوارهاند و سالها آرزو داشتهاند که به وطنشان بیایند و از خاک این وطن سرمه چشم بکنند و به این نرسیدند و از دور می‌بینند که باغ‌ها، کشاورزی و املاکشان در اختیار صهیونهای وارداتی از کشورهای بیشتر غربی است، نتیجهاش این حوادثی است که می‌بینید. آماری که این چند هفته شنیدید، واقعاً می‌تواند دلتان را آرام بگذارد؟ نزدیک 7 هزار انسان مجروح شدند و در بیمارستان‌ها هستند. خیلیهایشان ناقص شدند. (شعار مرگ بر اسرائیل نمازگزاران)

پایانی برای این غدّه خون چکان دیده نمیشود. چه می‌خواهند بکنند؟ چه طرحی دارند؟ نمیدانم وقتی بیش از 350 نفر از نمایندگان کنگره آمریکا قطعنامه صادر می‌کنند، و فلسطینیها را محکوم می‌کنند و آنها را مقصر می‌شناسند و از اسرائیل حمایت می‌کنند، چه می‌خواهند بگویند؟ چه وجدانی؟ چه حقوق بشری؟ چه سازمان مللی؟ چه شورای امنیتی؟ وقتی آمریکا اجازه نمیدهد در شورای امنیت مسئله فلسطین مطرح شود. چه قدرتی که می‌خواهد دنیا را اداره بکند؟ ( شعار مرگ بر آمریکای نمازگزاران ).

بالاخره اینها همان آدم‌هایی هستند که انجمن حمایت از حیوانات درست می‌کنند. اینها همان آدم‌هایی هستند که اگر یک نفر در یک جایی در زندان برود و از نوکران آنها باشد، دنیا را پر از سروصدا می‌کنند، حقوق بشرها، همه نامه می‌نویسند.

اینها همان آدمهایی هستند که بهاسم دموکراسی و افکار و حقوق مردم، در هر جا که بخواهند، دخالت و حکومتها را سرنگون می‌کنند. بالاخره اینها مردم فلسطین هستند یا نیستند؟ این 8 میلیون آدم بالاخره فلسطینی هستند یا نیستند. مقررات جهانی می‌گویند که مردم حق دارند در کشورشان باشند. حالا انتخاب نظام سیاسیشان بحث دیگری است. آوارگان باید برگردند. این در مقررات جهانی طبیعیترین حق هر انسانی است. اگر اینها را قبول دارید، پس چه متمدنی هستید؟ این سیاست‌های یک بام و دو هوا، این سیاست‌های دوگانه، این حمایت بی‌حساب از ظالم و متجاوز، چه جوابی دارد؟

خود شما خودتان مذاکرات نیم‌بند سازش درست کردید که پنج، شش سال دارید دنیای اسلام را متفرّق می‌کنید. کشورهای عربی را بدنام می‌کنید بهاسم اینکه از ملت‌هایشان جدا می‌شوند و کار شما را قبول می‌کنند. می‌رسید به جایی که قبلاً در اسلو امضاء کردید که بیت‌‌‌المقدّس متعلق به فلسطینیها باشد، امّا باز این را نمیدهید. این چه وضعی است که شما روی افکار و امضاهای خودتان، نیستید؟ همین روزها آقای گارودی در صحبت‌هایش گفت که اسرائیل در این مدّت 205 بار مقررات سازمان ملل را نقض کرده باشند، اگر کشورهای دیگر نقض کننده آرای شما باشند، با او چه رفتاری می‌کنید.

رفتاری که الان با عراق می‌کنید، بههمین دلیل است. فشارهایی که روی ایران می‌آورید، بههمین دلیل است. ادعایی می‌کنید و بعد این همه فشار می‌آورید. ما می‌بینیم که دارید بیانصافی می‌کنید، با منطق خودتان هم محکومید. این پیشنهادی که جمهوری اسلامی کرده و چند روز پیش از زبان رهبری ما تأکید شد،(3) این حداقل راه درست است که اجازه دهید فلسطینیها برگردند. رفراندوم کنید. ببینید کسانی که آنجا هست، چه حکومت و چه دولتی می‌خواهند و خودشان زندگیشان را اداره کنند و همهی دنیا هم حمایت کند. تا کی می‌شود اجازه داد که هر سال عدّهی زیادی از مردم شهید شوند و خانهها خراب شود؟ این دفعه به نظر می‌رسد که انتفاضه عمیق است و ریشه در همه مجامع اسلامی ایران و دنیا دارد. انشاءالله ادامه خواهد داشت. امّا فرض کنید اینجا هم بتوانید با خونریزی سرکوب کنید. امّا این ملّت مظلوم، محتاج، آواره، نیازمند و محق بالاخره حرف خودش را می‌‌زند و یک جای دیگر حرکت خود را نشان می‌دهد.

اگر کسی برای دنیا دلسوز باشد، اگر برای منطقه آرامش می‌‌خواهیم، اگر برای این جهان امنیت می‌خواهیم، باید اینجا قدری منصفانه برخورد کنیم. به نفع خود یهودی‌ها هم نیست. الان خیلی از یهودی‌های دنیا در جاهایی که هستند، احساس ناامنی می‌کنند و احساس می‌کنند که آنها باید جواب شرارت‌های داخل اراضی فلسطین را بدهند. البته آنها مقصر نیستند.

در همین ایران خود ما، جامعه یهودیان ایران و اینهایی که هستند، حرکت صهیونیست‌ها را محکوم کردند و این چیزها را قبول ندارند. ولی ممکن است احساسات مردم زمانی نسبت به اینهایی که هستند، بد قضاوت کند. اما در هر حال به نفع یهود بود که می‌توانست در سراسر دنیا، زندگی و بهصورت اقلیت کار کند. همان طوری که زندگی می‌‌کردند.

ولی این جنایات احساسات مردم را تحریک و آنها را ناراحت می‌‌کند. به نظر می‌رسد وقت آن باشد تا آنهایی که خودشان را مدیر دنیا می‌شناسند- مخصوصاً سازمان ملل- یک مقدار جدّی‌تر و اساسی‌تر وارد میدان شوند و ریشه این فساد را بکنند و بگذارند بعد از 50 سال که همیشه از اینجا خبرهای خون چکان داشته‌ایم، خبرهای آرامش بخش بشنویم. این میسّر نمی‌شود مگر با دادن حقّ فلسطینی‌ها و گرفتن آنچه که صهیونیست‌های غاصب از مردم فلسطین به دست آورده‌اند. (تکبیر نمازگزاران).

بسم الله الرحمن الرحیم

قُلْ هُوَ اللّه اَحَد/ اَللّه الصّمد/ لَمْ یَلِد وَ لَمْ یُوَلدْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهِ کُفَواً اَحَدْ[1]

 

* اول آبان، روز آمار و برنامه‌ریزی نام گرفت.

[1] سوره مبارکه توحید

 

پی نوشت ها:

 

6/8/1379

1- ابوالحسن موسی بن جعفر(ع)، امام هفتم از ائمه اثنی عشر علیهم السلام و نهمین معصوم از چهارده معصوم(ع) است . آن حضرت در ابواء (منزلی میان مکه و مدینه) در روز یکشنبه هفتم صفر سال 128 یا 129 ه.ق. متولد شد.

هنوز کودک بود که فقهای مشهور مثل ابو حنیفه از او مسأله می‏پرسیدند و کسب علم می‏کردند.بعد از رحلت پدر بزرگوارش امام صادق(ع) (148 ه.ق) در بیست سالگی به امامت رسید و 35 سال رهبری و ولایت شیعیان را بر عهده داشت. بنا به گفته شیخ مفید در ارشاد امام موسی الکاظم(ع) سی و هفت فرزند پسر و دختر داشت که هجده تن از آنها پسر بودند و علی بن موسی الرضا(ع) امام هشتم افضل ایشان بود. از جمله فرزندان مشهور آن حضرت احمد بن موسی و محمد بن موسی و ابراهیم بن موسی بودند. یکی از دختران آن حضرت فاطمه معروف به معصومه سلام الله علیها است که قبرش در قم مزار شیعیان جهان است. عدد اولاد آن حضرت را کمتر و بیشتر نیز گفته‏اند. تاریخ وفات آن حضرت را جمعه هفتم صفر یا پنجم یا بیست و پنجم رجب سال 183 ه.ق. در 55 سالگی گفته‏اند.

 

2- سیدمصطفی خمینی در آذر سال ۱۳۰۹ش در قم متولد شده و تحصیلات دوره ابتدایی را در همانجا به پایان برد.از پانزده سالگی، تحصیل در حوزه علمیه قم را آغاز کرد. در مدتی کمتر از شش سال، دوره‌های مقدماتی و سطح را به پایان برد و در سال ۱۳۳۰ش، مشغول به فراگیری درس خارج شد.

از ابتدای نهضت امام خمینی در سال ۱۳۴۲ ش وارد فعالیت‌های سیاسی شد. پس از دستگیری امام خمینی در پانزده خرداد، او برای آزادی امام و ادامۀ نهضت در غیاب وی تلاش زیادی کرد. در این مرحله، اعلامیه‌هایی تهیه و برای روحانیون می‌فرستاد و دستورها و پیام‌های امام خمینی را، که در آن زمان در حبس به سر می‌برد، به آگاهی طرفداران او می‌رسانید.

پس از دستگیری مجدد امام خمینی در ۱۳ آبان سال ۱۳۴۳ ش، که پس از سخنرانی تند و صریح ایشان در اعتراض به تصویب لایحه کاپیتولاسیون صورت گرفت، بازاریان قم را ترغیب کرد تا بازار را تعطیل کنند. به دنبال آن، مأموران شهربانی قم و ساواک او را در منزل آیت‌الله شهاب الدین مرعشی نجفی دستگیر و به زندان قزل قلعه در تهران منتقل کردند. پس از بازداشت سید مصطفی، دادستانی ارتش در ۱۴ آبان ۱۳۴۳ ش به اتهام اقدام بر ضد امنیت ملی برای او قرار بازداشت موقت صادر کرد. ساواک این حکم را در ۸ دی ۱۳۴۳، به شرط اقامت سید مصطفی در ترکیه لغو کرد و او آزاد شد. با این حال، به سبب مخالفت با شرط مذکور، چند روز بعد مجدداً دستگیر و در ۱۴ دی ۱۳۴۳ ش به ترکیه تبعید گردید. در ترکیه به شهر بورسه، محل تبعید امام خمینی، انتقال داده شد و در این هنگام، سلسله درس‌هایی را از محضر امام خمینی فراگرفت. او در این مدت تلاش کرد با سپردن تعهداتی مبنی بر عدم مداخله در امور سیاسی، تماس نداشتن با مخالفان حکومت و انتقال محل زندگی خود و خانواده‌اش از قم به خمین، موافقت ساواک را برای بازگشت به ایران جلب کند، لیکن ساواک به دلیل ترس از پیامدهای احتمالی، مانع از بازگشت او به ایران شد.

در ۱۳ مهر ۱۳۴۴ ش، همراه امام خمینی به عراق منتقل شد. آنها ابتدا در بغداد و سپس در نجف اقامت گزیدند. این دوره که دوازده سال به طول انجامید، هم زمان با اوج‌گیری مخالفت‌ها با حکومت پهلوی در ایران و فعالیت‌های جنبش آزادی بخش فلسطین بود. موضع سید مصطفی در برابر جنبش آزادی بخش فلسطین تأیید و حمایت عملی از آن بود.ا مهم‌ترین اقدام وی در این دوره، فعال نگهداشتن نهضت امام خمینی بود. او پیام‌ها و اعلامیه‌های امام خمینی را به ایران و سایر کشورها ارسال می‌کرد و اخبار نهضت را به اطلاع امام می‌رسانید. در نجف، منزل سید مصطفی مأوا و محل رفت و آمد اشخاصی بود که از ایران و سایر کشورها برای دیدار با امام خمینی می‌آمدند.

اداره بیت امام خمینی در نجف اشرف، هماهنگ سازی روحانیون با سایر مبارزان و راه‌اندازی و تقویت نشریه‌ای به نام «۱۵ خرداد» در عراق نیز بر عهده او بود. از دیگر فعالیت‌های وی در عراق، افشا گری علیه حکومت پهلوی از رادیوی صدای روحانیت و مسافرت‌های مکرر به مکه و مدینه برای زیارت و تماس با مبارزان و مخالفان حکومت پهلوی که برای حج به عربستان می‌رفتند، بود. همچنین او از اولین کسانی بود که برای تحقق عملی اندیشه حکومت اسلامی تلاش کرد.

اول آبان ۱۳۵۶ ش در نجف اشرف و به طور ناگهانی درگذشت و پیکرش، پس از اقامه نماز توسط آیت الله خویی، در حرم امام علی(ع)، به خاک سپرده شد. پزشکان علت وفات او را مسمومیت دانستند و برای روشن شدن امر پیشنهاد کالبد شکافی دادند که امام خمینی با آن مخالفت کرد. ساواک و دولت عراق علت مرگ او را بروز سکته قلبی اعلام کردند.با این حال گفته شد حکومت پهلوی و ساواک در مرگ او نقش داشته‌اند. مرگ سید مصطفی به تشدید مبارزه با حکومت پهلوی، تحکیم رهبری امام خمینی و ایجاد وحدت و یکپارچگی در میان نیروهای مخالف حکومت پهلوی انجامید. (مرکز اسناد انقلاب اسلامی، آرشیو، همان پرونده، ش ۳۹۳، صص۱۶، ۵۸؛ نیز برای آگاهی از چگونگی بازتاب گستردۀ مرگ وی در ایران و سایر کشورها رک: همان پرونده، ش ۳۹۲، ص۱۰، ش ۳۹۳، صص۱۳-۱۴، ۲۰)

 

3- در فرخنده‌ عید مبعث‌ پیامبر عظیم‌الشأن‌ اسلام‌ حضرت‌ محمد مصطفی(ص‌) رهبر معظم‌ انقلاب‌ اسلامی‌ روز چهارشنبه 4 آبان 1379 در دیدار مسؤولان‌ نظام‌ و سفیران‌ کشورهای‌ اسلامی‌ ، با تأکید بر وظیفه‌ سنگین‌ سیاستمداران‌، علما، روشنفکران‌، هنرمندان‌ و اندیشمندان‌ جهان‌ اسلام‌ برای‌ تبیین‌ و ترویج‌ و تبلیغ‌ پیام‌ بعثت‌ نبی‌ مکرم‌ اسلام‌، به‌ حوادث‌ تلخ‌ فلسطین‌ اشغالی‌ اشاره‌ کردند و افزودند: امسال‌ عید مبعث‌ جهان‌ اسلام‌ متأسفانه‌ با خون‌ مظلومان‌ فلسطینی‌ آمیخته‌ شده‌ است‌ اما اگر مسؤولان‌ جهان‌ اسلام‌ به‌ وظائف‌ خود در قبال‌ ملت‌ فلسطین‌ عمل‌ کنند می‌توان‌ این‌ مقطع‌ از تاریخ‌ فلسطین‌ را به‌ دوره‌ای‌ سرنوشت‌ساز تبدیل‌ کرد.

آیت‌الله‌ خامنه‌ای‌ با تجلیل‌ از تاریخ‌ و تمدن‌ و فرهنگ‌ ملت‌ فلسطین‌، بیداری‌ نسل‌ جوان‌ و رو به‌ رویش‌ فلسطین‌ را، عامل‌ شکست‌ناپذیری‌ انتفاضه‌ برشمردند و تأکید کردند: نسل‌ امروز فلسطین‌ توطئه‌ بی‌نتیجه‌ انگلیس‌ و آمریکا، و قدرتمندان‌ جهانی‌ برای‌ حذف‌ ملت‌ و کشور فلسطین‌ از عرصه‌ تاریخ‌ را درک‌ کرده‌ و فهمیده‌ است‌ که‌ به‌ رغم‌ همه‌ حمایت‌های‌ جهانی‌ از صهیونیست‌های‌ غاصب‌ و سرکوبگر، رژیم‌ صهیونیستی‌ قابل‌ شکست‌ است‌ و به‌ همین‌ دلیل‌ با همه‌ وجود به‌ میدان‌ آمده‌ است‌.

رهبر معظم‌ انقلاب‌ اسلامی‌ با تأکید بر بازگشت‌ بدون‌ تردید فلسطین‌ به‌ آغوش‌ جهان‌ اسلام‌ افزودند: اگر دولت‌ها و ملت‌های‌ اسلامی‌ به‌ وظایف‌ خود یعنی‌ کمک‌ همه‌جانبه‌ به‌ فلسطین‌ عمل‌ کنند، زمان‌ پیروزی‌ نهایی‌ ملت‌ فلسطین‌ و هزینه‌ این‌ پیروزی‌ کاهش‌ خواهد یافت‌ و چنانچه‌ دولت‌های‌ صاحب‌ نفوذ و مجامع‌ جهان‌ اسلام‌ در این‌ زمینه‌ کوتاهی‌ کنند و مستقیم‌ و غیرمستقیم‌ به‌ ظالم‌ کمک‌ نمایند زمان‌ آزادی‌ فلسطین‌ طولانی‌تر خواهد شد اما به‌ هر حال‌ این‌ رویداد مبارک‌، دیر یا زود اتفاق‌ خواهد افتاد.

ایشان‌ با تأکید بر شریک‌ بودن‌ دولت‌ آمریکا در جنایت‌های‌ رژیم‌ صهیونیستی‌ افزودند: هر کس‌ به‌ هر نحوی‌ به‌ ظالم‌ کمک‌ کند حافظه‌ تاریخی‌ ملت‌ها او را شریک‌ جرم‌ صهیونیست‌ها خواهد شناخت‌.

‌آیت‌الله‌ خامنه‌ای‌ با اشاره‌ به‌ درک‌ تدریجی‌ برخی‌ حقایق‌ مسأله‌ فلسطین‌ از جانب‌ بعضی‌ دولت‌های‌ اسلامی‌ از درک‌ و همت‌ و حساسیت‌ ملت‌ و دولت‌ ایران‌ در مورد حمایت‌ از ملت‌ فلسطین‌ تجلیل‌ کردند و افزودند: این‌ احساس‌ وظیفه‌ یقینا نتایج‌ بزرگی‌ در مسأله‌ فلسطین‌ به‌ دنبال‌ خواهد داشت‌.