نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی
1- شکلگیری نظام اسلامی، کادرسازی، عبادت، نماز و ادیان، شرح تکمیل تدریجی ظاهر نماز 2- امام صادق(ع)، آیتالله قاضی طباطبایی، 13 آبان، کاپیتولاسیون، آمریکا، امام(ره) و تبعید، شهید فهمیده، استعمار و استبداد، مسائل عراق، لبنان، فلسطین
خطبه اول:
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین والصلوه والسلام علی رسول الله وعلی آله الائمه المعصومین.
یا ایها الذین آمنوا استعینوا بالصبر والصلاه ان الله مع الصابرین.
اوصیکم عبادالله بتقوی الله.
فانه من یتق الله یکفر عنه سیئاته و یعظم له اجرا
خداوند توفیق حفظ و تقویت روحیه و ملکه تقوی را به همه مسلمانان عطا فرماید و در سایه تقوا و حفاظت از مسئولیتها، بخصوص مسئولیتهای دینی، جامعه ما را در مسیر سعادت و قرب به خداوند قرار دهد.
شنوندگان ما یادشان هست که مدتی است که خطبه اول را درباره شکلگیری نظام اسلام بر محور قرآن قرار دادیم و تا به حال تعدادی خطبه هم خوانده شد. در ماه رمضان در دو خطبه بین بحث فاصله افتاد، بخاطر اینکه یکی مربوط به ماه رمضان و دیگری مربوط به روز قدس بود واز امروز بحث را ادامه میدهیم.
شاید مستمعان ما یادشان باشد که گفتیم همه احکام نظام اسلامی یا با اشاره یا با صراحت و یا با آیات فراوان یا کم در قرآن جایی دارند. قرار ما این است که ترتیب شکلگیری نظام را با ترتیب نزول قرآن توضیح دهیم که کار بسیار دشواری است. در فاصله دو خطبه مطالعات زیادی میکنم تا روند شکلگیری را همراه با ترتیب نزول آیات پیدا کنم.
یکی از مشکلات ما این است که ترتیب نزول آیات خیلی روشن نیست و رسیدن به واقعیت کار دشواری است. معروف است که در قرآن معروف حضرت علی(ع) که فعلاً در دست ما نیست و در دست ائمه علیهمالسلام بوده است، ترتیب نزول آیات وجود داشته است. واقعاً اگر چنین چیزی باشد، امت اسلامی بخاطر کنار رفتن نسخه علی بن ابیطالب(ع) از تاریخ اسلام خسارت بزرگی دیده است. بخشی از آنها را بعدها از زبان ائمه(ع) شنیدیم، اما
این کافی نیست. به هر حال در مجموع دیدیم که از همه بحثهای نظام اسلامی در بخشهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی، بخش عبادات از لحاظ ترتیبی مقدم بر همه بحثهاست. بدلیل اینکه وقتی پیغمبر اکرم (ص) کارشان را بعد از بعثت شروع کردند، جامعهای در اختیار نداشتند که احکام اجتماعی یا سیاسی یا اقتصادی را به مردم بگویند. افراد معدودی بتدریج به ایشان میگرویدند.
بهترین راه براساس آنچه که در سوره علق توضیح دادم، این بود که پیغمبر(ص) کادرسازی کنند. یعنی افرادی را برای جامعه بزرگی که بعداً میخواهند تشکیل دهند، تربیت کنند. این کادرسازی اینگونه بود که به تدریج افرادی به اسلام میگرویدند و تحت تعلیم پیغمبر(ص) و تربیت اسلام قرار میگرفتند.
در یک خطبه توضیح دادم که اصلاً محور اساسی اسلام در ساختن جامعه مطلوب، انسان مومن و عالم است. کاری که پیغمبر(ص) با آموزش و عبادت درباره اصحاب پیشتازشان آغاز کردند. تعدادشان هم خیلی کم بود. یک مقدار که زیاد شدند، دیگر مشرکان آنها را تحمل نمیکردند. آنها هم از مکه به حبشه مهاجرت کردند و تعداد کمی ماندند. اما همین کار ابتدایی پیغمبر(ص) بنیان نیرومندی برای جامعه آینده اسلام شد.
گفتیم که برای این کار، آموزش و عبادت برای تعلیم و تربیت کادر نظام و حکومت آینده ضروری بود و این اتفاق درصدر اسلام بخوبی افتاد. بنابراین اولین بخشی که من به عنوان اولین بخش تشکیل نظام اسلامی عرض میکنم، عبادت است و در میان عبادات، اولین آنها نماز است که تا اینجا جلو آمدیم. در یکی از خطبهها هم گفتم که در همه ادیان آسمانی عبادت بوده و آیات زیادی را از قرآن برای شما خواندم. در خطبه دیگری گفتم در همه ادیان آسمانی نماز هم بوده است و آیاتی را که مربوط به نماز در ادیان گذشته است، قرائت کردم.
وارد بحث دیگری شدیم که ببینیم قبل از بعثت در جزیرهالعرب و خود پیغمبر(ص) درباره نماز چه میکردند. کتابهای آسمانی گذشته را داریم و در قرآن هم از آنها خیلی صحبت شد و وضع آنجا روشن بود. اما وقتی به بحث نماز قبل از بعثت پیغمبر(ص) در دوران جاهلیت جزیرهالعرب میرسیم، کار تحقیق بسیار دشوار است. سئوالاتی را مطرح میکنم.
اولاً پیغمبر(ص) قبل از بعثت نماز میخواندند؟ عبادت میکردند یا نمیکردند؟ اگر نماز میخواندند، شکل نمازشان چگونه بود؟ چگونه نماز میخواندند؟ آیا به ادیان گذشته مثلاً دین حضرت عیسی که آخرین دین آسمانی بود، عمل میکردند؟ قبل از این بحث دیگری انجام میشود که آیا پیغمبر(ص) در آن زمان متعهد و متعبد به دینی بودند؟ برای پاسخ اجماعی نیست. تمام سئوالاتی که میکنم، مورد اختلاف موّرخین و سیرهنویسان است.
سه منبع داریم که از آنها باید جواب این سئوالات را درآوریم. یکی تاریخ است. در تاریخ چیز زیادی در اینباره نیست و بسیار کم است. یکی سیرهنویسی است. متأسفانه سیرههای اولیهای که برای پیغمبر(ص) نوشته شده، در این مورد خیلی کم دارند و فقط اشاراتی است. منبع سوم هم روایات است. در روایاتی که از ائمه(ع) و صحابه نقل شده است، مواردی پیدا شد، اما بخاطر تنوع روایات، اختلاف نظر زیادی در تصمیمگیریها شده است.
اینکه حتی شکل نمازی که پیروان ادیان دیگر میخواندند، چگونه بود، هنوز خیلی روشن نیست. البته روشن است که در ادیان گذشته نماز بود و مثل مسلمانان نمازهای متنوع هم بود. چون ما یک جور نماز که نداریم، نماز یومیه داریم، نمازهای نافله داریم، نماز هفته و ماههای مشخص داریم. نمازهای شخصیتهای خاص مثل جعفر طیار و ائمه(ع) داریم. نماز آیات داریم. از این نوع نمازها زیاد است.
در ادیان گذشته هم همین بوده است. نمازهای گوناگون بوده است و به اشکال مختلف نماز میخواندند. زمانشان هم خیلی روشن نیست. فقط دو سند کوچک را برای شما نقل میکنم تا ببینید که در زمانهای مختلف چگونه نماز میخواندند.
یک اثر از یک شخصیت «به نام توماس مک الوین» است که حقیقتاً زحمت کشیده است. کتابی که تالیف کرده، به نام «اسلام در کتاب مقدس» است. در این کتاب مواردی را که اسلام و کتب مقدس دارند، با هم مقایسه کرده است. آنهایی را که با هم تضاد دارند، آورده است. آنهایی را هم که قابل انطباق هستند، آورده است. کتاب خوبی است. برای محققین مفید است که این کتاب را بخوانند.
مثلاً وقتی به کتاب دانیال میرسد، میگوید: «وقتی حکم نماز بر دانیال قطعی شد، پنجرهای از خانه اش به سوی اورشلیم باز کرد و روزی سه بار زانو میزد و دعا میکرد و ذکر میگفت.» این شبیه نماز است. از مضامیر حضرت داود نقل میکند که صبح، ظهر و شب عبادت میکرد که باز شبیه خود ماست.
به شخص پیغمبر(ص) میرسیم. گفتم که معلوم نیست پیغمبر(ص) قبل از بعثت نماز میخواندند یا نه؟ اگر میخواندند، چگونه میخواندند؟ عرض کردم در سیرهها و تواریخ چیزی نیست. اما در روایات مطالبی پیدا میشود. همینجا میخواهم از محققان کشور، دانشگاهیان و بخصوص حوزویها خواهش میکنم که اگر درباره نوع عبادت پیغمبر(ص) و بخصوص نماز پیغمبر مطالبی در مطالعاتشان بدست آوردند، زحمت بکشند و به بنده هم اطلاع بدهند تا در این بحث با مردم در میان بگذارم. فکر میکنم مهم است.
این مسئله واقعاً برای امت اسلامی عیب است که ندانند پیغمبرشان 40 سال قبل از بعثتشان در بحث عبادت چگونه عمل میکرد. البته بطور کلی میدانیم پیغمبر(ص) عبادت داشتهاند. این تقریباً حالت اجماع دارد. این هم در سیرهها کم است و در روایات هست.
امام صادق(ع) و امام باقر(ع) هر دو میفرمایند: «پیغمبر 20 حج داشتند که هفت یا ده حج قبل از بعثت بوده است.» تعبیری هم دارد که «این کار را به صورت سرّی انجام میدادند» این هم نکته دیگری است که باید روی آن کار کنیم که چرا سرّی؟! چون حج که به صور مختلف بود. شاید شکل حج پیغمبر(ص) به گونهای بود که مجبور بودند تقیه کنند.
درباره نمازشان دو روایت- با مراجعاتی که کردم - پیدا کردم که خدمتتان عرض میکنم. ولی فکر میکنم بیش از این باید روی آن کار کنیم. یک روایت میگوید: «پیغمبر(ص) در سن چهار سالگی، موقعی که همراه حضرت ابوطالب به شامات رفته بودند، در شهر بصری در آن سن نماز خواندند.» در آنجا حادثه مهمی اتفاق افتاده که حتماً اکثر شما شنیدید که راهبی در دیری در آنجا بود. من در سفر اخیرم به سوریه به شهر بصری رفتم و آن دیر را دیدم. هنوز قسمتهای زیادی از آن دیر باقی است. راهب در نقطهای نشسته بود و پیغمبر(ص) را بیرون دیر و در میان کاروان رصد میکرد. چون اطلاعاتی از پیغمبر(ص) داشته است. پیغمبر(ص) در چهارسالگی نماز میخواندند.
روایت دیگری هم هست که میگوید: «در سن 37 سالگی یک بار جبرئیل از آسمان آبی آورد و به پیغمبر(ص) تعلیم داد که وضو بگیرند و بعد نماز را یادشان داد و ایشان نماز خواندند.» اما اینکه شکل نماز چگونه بود، در این روایت نیست.
آنچه که از روایت استفاده میشود، این است که رکوع، سجود، ذکر، تکبیر و اینها قطعی است. چیزهای دیگری هم هست که قابل تحقیق است و باید برسیم.
پس این دو مورد در کتب روایی ما هست که بحارالانوار هم اینها را آورده است. البته همه اینها به کتاب جامع بضنتی برمیگردد که کتاب معتبری در اسناد و روایات ماست. این دو روایت وجود دارد که پیغمبر(ص) قبلاً نماز میخواندند و نوع نمازشان را در حد تکبیر و تسبیح و رکوع و... توضیح میدهند.
مرحوم صاحب مفتاح الکرامه که کتاب بسیار معتبری در کتب فقهی ماست، میگویند: «قبل از بعثت در ادبیات عرب جزیرهالعرب فقط صلوه بوده است.» یعنی میتوانیم تعبیر صلوه را در ادبیات اعراب قبل از بعثت ببینیم. این مطلب جدید نیست، چون عرض کردیم صلوه در ادیان گذشته هم بوده است. اما اینکه آیا اعراب نماز میخواندند؟ گویا در مورد اهل کتاب - چه یهودیها و چه مسیحیان - با همان مدارکی که گفتیم، باید بگوییم که نماز میخواندند. اما بیشتر مردم که به این ادیان متعلق نبودند، مشرکین، بتپرستها و یا افرادی که تابع دین حنیف بودند که سنتهای حضرت ابراهیم است، بخصوص در مکه و در حرم عبادت داشتند. اما شکل نمازشان روشن نیست.
یک جا که قرآن درباره نماز مشرکین حرف میزند، میگوید: «نمازی که اینها در کنار خانه خدا میخوانند، متن هجو و مسخرهای است و قابل ارزشگذاری نیست.»
از این آیه معلوم میشود که اگر آنها این عمل را انجام میدادند، ممکن است به لفظ صلوه نبود و قرآن نوع عملشان را با تعبیر صلوه ذکر کرده باشد. ولی به هر حال عبادتی به نام «نماز» که فارسی صلوه است، در جزیره العرب بوده است. اما بدون شک با بعثت پیغمبر(ص) این نماز از همان لحظههای اول بعثت شکل رسمی و خاص خودش را گرفت.
اینجا بحث بسیار مشکلی پیدا میشود. من این بحث را که در تریبون نمازجمعه عرض میکنم، یکی از اهدافم این است که محققان ما بخصوص حوزویها قدری بیشتر روی این مسایل کار کنند. نیاز داریم و باید تحقیقات ما خیلی عمیقتر شود. میتوانیم در عمق تاریخ شواهد متعددی پیدا کنیم تا بالاخره جواب این سئوالات را بدهیم. مثلاً الان روشن نیست و نمیدانیم که اولین نمازهای پیغمبر(ص) به چه شکلی بوده است. آیا مثل نماز ما بوده است؟ چند رکعت بوده است؟ رکوع و سجود به همین شکل بوده است؟ اذکارش همین بوده است؟ اینها مشخص نیست.
بعضیها در بخشی از روایات هستند که میتوان ضد آن را در بعضی از روایات دیگر پیدا کرد. شکل نهایی نماز کی آمده است؟ یک صحبت این است که این شکل نهایی در معراج به حضرت رسول اکرم (ص) وحی شده است. یعنی قبل از معراج شکل نهایی، تعداد رکعات و زمانش مشخص نبود. اگر برای معراج یک تاریخ قطعی داشتیم، خیالمان راحت بود و میگفتیم مثلاً در سال اول، دوم، سوم، پنجم و یا دهم این اتفاق افتاده است.
وقتی به سراغ معراج میرویم، میبینیم بحث معراج هم از سال اول شروع میشود. بعضیها میگویند در سال سوم بود. بعضیها معتقدند سال پنجم، سال هشتم، سال نهم و... بود که روایات مختلف است. لذا بعضی از آقایان علما که میخواهند جمع کنند، میگویند: «معراجهای متعددی بود و نهایتاً شکل نماز در معراج آمده است.»
تا کی دو رکعتی بوده است؟ از کی چهاررکعتی شده است؟ اینها جزو مسائلی است که باید روی آن کار شود. البته من سعی میکنم در خطبههای آینده، در هر خطبه بخشی از این سئوالات را با مراجعه به متون و اسناد روشنتر کنم.
ولی مطمئناً فقها و محققان حوزه و علما و دانشگاهیان و مورخان ما بهتر میتوانند کمک کنند. در خود حوزهها این بحثها را مطرح بکنند. چون نباید نسبت به نحوه شکلگیری نظام دین اسلام بیتفاوت باشیم و بگوییم این نظام به دست ما رسید و معتبر است. بهتر است
بفهمیم و بتوانیم نظم و ترتیب شکلگیری احکام و بخشهای حکومت اسلام را تبیین کنیم. شاید خیلی از نکتههای باریک روشن شود. چون این، یک کار پایه است که باید انجام شود. باید محققان روی آن کار کنند. شاید احتیاج به مدرسه، دانشگاه و یا پژوهشکدهای باشد که روی این مسائل کار کنیم و ارتباط احکام را با هم بهتر بفهمیم. آنچه که فعلاً برای ما مسلّم و قطعی است، این است که این نماز با همین شکلی که اکنون میخوانیم، در زمان پیغمبر(ص) قطعی شده بود و با همین شکل به دست ما رسیده و معتبر است. اینجا بحمدالله خیال ما راحت است.
سابقه کار که بعد تاریخی است، حتماً برای معارف ما ارزشمند است و کشف واقعیتهای تاریخ زمان پیغمبر(ص) اهمیت فراوانی دارد و جزو وظایف ماست. شاید در گذشته نمی توانستیم این تحقیقات را بکنیم، ولی امروز با ابراز فراوانی که برای اطلاعگیری و اطلاعرسانی در دنیا هست، راحتتر است. ارتباطی که انسان میتواند با همه کتابخانههای دنیا برقرار کند، کمک میکند که نسخههای بسیار قدیمی پیدا کنیم. شاید منحصر به فرد باشد. میتوان در کتابخانههای این مسایل را پیدا و مطالعه کرد. یا از کشفیات باستانشناسیها چیزهای زیادی در میآید. مجموعه اینها برای این تحقیق مهم کارساز است.
امیدوارم در سلسله بحثهایی که برای شکلگیری نظام و تاریخ شکلگیری نظام در تریبون نمازجمعه تهران ایراد میکنم، کمکم بحث در جامعه باز شود و میدانی برای محققین و نیازی برای مردم بوجود بیابد و در نهایت وضع جدیدی در اطلاعات ما پیدا شود.
بسمالله الرحمن الرحیم
انا اعطیناک الکوثر/ فصل لربّک و انحر/ انّ شانئک هوالابتر
خطبه دوم:
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین والصلوه والسلام علی رسول الله و علی علی امیرالمومنین و علی صدیقه الطاهره وسبطی الرحمه و علی ابن الحسین و محمد ابن علی و جعفر ابن محمد و موسی ابن جعفر و علی ابن موسی و محمد ابن علی و علی ابن محمد و حسن ابن علی و الخلف الهادی المهدی صلوات الله علیهم اجمعین.
اوصیکم عبادالله بتقوی الله و اتباه امره
در مناسبتهای هفته که درخطبههای جمعه معمولاً آنها را یادآوری میکنیم و مسائل روز هم مطرح میشود، چند مناسبت نسبتاً مهم داریم که فهرست وار خدمتتان عرض میکنم.
اولین آن شهادت امام صادق(ع) است.(1) هفته آینده سالگرد آن امام است که این بحث برای ما مسلمانان و بخصوص پیروان مکتب اهل بیت همیشه باز است و باید در مورد امام صادق(ع)، شاگردانش، آموزشهای ایشان و راهکارهای سیاسی و اجتماعی که ایشان به عهده گرفتند، صحبت، کار و تحقیق کنیم.
از نقاط بسیار مبهم و شاید مخفی زندگی امام صادق(ع) دوران جوانی ایشان است که نمیدانیم چرا دوره جوانی امام صادق(ع) با همه عظمت، معلومات و شخصیتشان مخفی مانده است و خیلی کم از آن نقطه تاریخ زندگی امام ششم گفته شد؟!
اواخر دوران بنیامیه است و شرایط زمان هم بگونه خاصی بود. بنیامیه در ارکان خود احساس تزلزل میکردند و مقاومتهای زیادی در سراسر دنیای اسلام علیه بیدادهای بنیامیه بلند بود و کانونهای آرامشی که در مدینه وجود داشت، خانه امام باقر(ع) و امام صادق(ع) بود و مراجعات فراوانی هم به این دو بزرگوار بود. امام باقر(ع) به عنوان امام وقت و امام صادق(ع) که از نظر شیعیان جانشین قطعی ایشان بودند، مرجع خیلی از مسائل بودند.
حیف است که آن قطعه با ارزش کمتر معلوم باشد. اما نیمه دوم عمر امام صادق(ع) به خصوص بعد از به عهده گرفتن مقام ولایت و امامت که سی و سه سال هم طول کشید، خیلی مطلب دارد. عمده مورخین و مطلعین میپذیرند که شاگردان امام صادق(ع) تقریباً سردمداران مکاتب اسلامی اعم از شیعه و سنی بودند. یعنی بسیاری از ائمه اهل سنت افتخار میکردند که علمشان را ولو در یک قطعه و بخشی از آن را به امام صادق(ع) میرساندند. در این قطعه زمانی به خاطر شرایطی که به خاطر برخورد بنیعباس و بنیامیه و شرایطی که برای دولت نوظهور بنیعباس و انقراض بنیامیه پیش آمده بود، امام صادق(ع) موفق شدند در این دوره به صورت علنی کارهای بزرگی انجام دهند. بعضی از افراطیهای زمان امام صادق(ع) قانع نبودند و منتظر بودند که امام صادق(ع) همان مهدی موعود باشد و از ایشان قیام رسمی و اصلاًح حکومت را میخواستند. ولی این نبود. کسانی که مطلع بودند، میدانستند اینگونه نیست. البته آثار آموزشی و تربیتی امام صادق(ع) تقریباً در سراسر دنیای وسیع اسلام همهگیر شد. اصولاً بعد از عاشورا و سرمایهای که مظلومیت عاشورائیان در اختیار پیروان اهل بیت قرار داد و راهی که امام سجاد(ع) و امام باقر(ع) و امام صادق(ع) و بعداً بقیه ائمه(ع) رفتند، به تدریج مکتب شیعه در دنیا و در همه بخشهای دنیای اسلام از مرزهای چین گرفته تا اقیانوس اطلس فراگیر شد.
حکومت رسمی نداشتند، ولی تفکرشان به سرعت در بین اهل نظر و توده مردم توسعه پیدا میکرد. بطوریکه وقتی در دوره غیبت صغری، یعنی بعد از اینکه دیگر امام ظاهری در بین جامعه نداشتیم، به شکل دنیای اسلام که نگاه میکنیم، میبینیم حتی حکومتها دارند شیعه میشوند.
یک قطعهاش را عرض میکنم تا ببینید. اوضاع چگونه بود. البته این یکی از جاهایی است که باید روی آن تحقیق و عواملش را بیشتر کشف کنیم. در یک زمان شرق، غرب، شمال و جنوب دنیا تحت قدرت دولتهای شیعه بود. در غرب، یعنی در ساحل اقیانوس اطلس حکومتی برقرار بود که بخشی از شیعیان هستند. آنها تا اسپانیا موضع و مرکز داشتند.
به طرف شرق که میآمدیم، حکومت فاطمیها بود که مصر و اطراف مصر و شمال آفریقا را گرفته بود و همه جا را تحت نظارت حکومت داشت. شاید از لحاظ فرهنگی قویترین حکومت اسلامی است که بسیاری از میراثهای اساسی اسلامی مال این دوره چند صد ساله فاطمیها و حکومت شیعه اینها بود که تا نزدیک عراق هم آمدند.
بعد از آن در یمن بود که بخش دیگری از جامعه اسلامی بودند. یعنی حکومت زیدیها بود که آنها هم شیعه بودند. در مرکز خلافت، یعنی بغداد حکومت آل بویه بود که قویترین حکومت شیعه در تاریخ است. آنها در همه خاک ایران حکومت و قدرت داشتند و چندقرن دوام داشتند. در شامات بنی حمدان بودند که آنها هم یک حکومت شیعی بودند.
اینها در زمانی است که ما در غیبت صغری و اوائل دولت شیعهها در غیبت کبری هستیم. این محصول کار فرهنگی، علمی و تربیتی ائمه(ع) به خصوص امام صادق(ع) و امام باقر(ع) است که چنین زمینهای را درست کردند. شاید هجرت امام رضا(ع) به خراسان یکی از عوامل مشدّد این جریان بود. چون مدتی به تقویت شیعه کمک کرد.
اگرچه امام صادق(ع) نمیتوانستند حکومت را از پایه و ساختار اصلاح کنند، اما با این همه معارف الهی و این همه شاگردی که تربیت کردند و این همه کتاب و رسالهای که در عهد ایشان نوشته شد، کار خیلی بزرگی شد.
متأسفانه عباسیها بعد ازاینکه در زمان منصور دولتشان را مستحکم کردند، از این رشد عظیم علمی و فرهنگی و پیشرفت نفوذ شیعه ترسیدند و مرکزش را هم شناسایی کردند و به مرکز آن تاختند و امام صادق(ع) را شهید کردند و با فرزندشان امام هفتم آنچنان رفتار کردند که دیگر ایشان را از دست مردم بیرون بردند و رابطه ایشان را با مردم قطع کردند. ولی حرکت فرهنگی، حرکتی است که با شاگردها و راههای دیگر هم ادامه پیدا میکند.
به هر حال تعبیر حقی است که اگر امروز خودمان را مکتب جعفری مینامیم. البته مکتب جعفری یعنی مکتب علوی و مکتب علوی هم یعنی مکتب اسلام و قرآن. اینها یکی هستند. منتها اسم امام صادق(ع) را که میبریم، به این دلیل است که پایه توسعه فرهنگی و دانش در آن زمان بسیار تقویت شد.
مسئله دوم شهادت آیتالله قاضی طباطبایی(2) است. این شخصیت بسیار بسیار ارزشمندی که نقش خوبی در انقلاب داشتند. قبل از انقلاب یکی از چهرههای بسیار شجاع و صریح برای مبارزه با رژیم پهلوی بودند که بارها گرفتار زندان و تبعید، دربه دری شدند و بعد از انقلاب که باید حضور ایشان ثمردهی بیشتری داشته باشد، خیلی زود ضدانقلاب ایشان را از انقلاب اسلامی گرفت و اولین شهید محراب در تاریخ ثبت شد. گویا ایشان در عصر آن روزی که شهید میشوند، در نمازجمعه بگونهای این مسئله را مطرح کردند که بعضی از اصحابشان میگویند خیلیها فهمیدند که ایشان از شهادتشان خبر میدهند.
ایشان ابهت انقلاب درآذربایجان بودند. منافقین میخواستند منطقه آذربایجان را با این ترورها به آشوب بکشند. آنقدر نیرومند و متنفذ بودند که با حضور چنین شخصیتهایی نمیتوانستند آذربایجان را دچار التهاب کنند. به هر حال یاد این شخصیت بزرگ مبارز و مجاهد و شهید محراب را گرامی میداریم.
چند مسئله هم بر محور 13 آبان داریم که واقعاً به طور تصادفی یا به دلایل دیگر این 13 آبان زمان و ظرف این حوادث مهم شد. اولین حادثهاش تبعید امام در 13 آبان سال 1343 است. یعنی دو سال بعد از شروع مبارزات روحانیت و مردم متدین ایران به رهبری امام(ره). یادتان هست و حتماً فراموش نکردهاید، ولی حیف است که در خطبه نمازجمعه اشارهای به این جریان نشود.
چون خودم از نزدیک در میدان این جریان بودم، میتوانم گواه مطلعی برای شما باشم. در مسئله کاپیتولاسیون بود که امام(ره) را تبعید کردند. خیلی تاریخ زشتی دارد. کاپیتولاسیون قبلاً هم بود و مجلس شورای ملی آن را ملغی کرده بود.
وقتی آمریکاییها بعد از ضعف انگلیس در منطقه، قدرت استعماری اول شدند، ایران پایگاه اصلیشان قرار گرفت و ایران را خانه امن و پل حرکتشان قرار داده بودند. هزاران مستشار و نیروهای ویژه دراینجا داشتند. حکومت شاه را در اختیار داشتند و اداره میکردند.
تقریباً ارتش، پلیس، نفت، سازمان برنامه و همه چیز را در کنترل و اداره خود داشتند. دیدند با این وسعتی که آمریکاییها در ایران هستند، نیاز به یک امنیت جدّی دارند. البته حکومت در دست خودشان بود. اگر کسانی از شما در آن زمان بودید، تصدیق میکنید. در تهران به طرف شمال و شرق تهران که میرفتیم، از دروس تا لویزان هرجا میرفتیم، خانههای آمریکاییها بود. مستشاران بودند. در جاهای دیگر هم پخش بودند. آمریکاییها برای تأمین امنیت خود از دولت ایران خواستند کاپیتولاسیون را احیا کند.
کاپیتولاسیون قضاوت کنسولی است. یعنی اگر یک آمریکایی در ایران جرمی مرتکب شد، دادگاههای ایران حق محاکمه او را نداشته باشند و این باید در یک دادگاه آمریکایی محاکمه شود. یا در همین جا و در سفارتشان و یا در آمریکا محاکمه شود. برگ و چراغ سبزی در اختیار آمریکاییها میگذاشت که در ایران هر جنایتی را که بخواهند، مرتکب شوند. کار ننگی بود که مجلس شورای ملی و مجلس سنا به دستور شخص شاه انجام دادند.
خبر این از درون مجلس درز کرد.
جامعه نمی دانست این تصویب شده است.
من از دوستانی که در تهران داشتم، مطلع شدم. خدمت امام رفتم(ره) و ماجرا را خدمتشان گفتم. همان موقع بود که آمریکاییها در ازای این قانون 200 میلیون دلار به ایران وام دادند. امام(ره) به خود من مأموریت دادند و گفتند: «به تهران برو و حقیقت قضیه را در بیاور تا اگر حرفی میزنیم، حرفمان محکم باشد و حرف بیپایه نزنیم.»
من به تهران آمدم و از طریق واعظ دانشمند و حقیقتاً مفید و مؤثر جناب آقای مرحوم فلسفی راهی به بیت آیتالله بهبهانی باز کردیم. فرزند آیتالله بهبهانی و بستگان ایشان در مجلس سنا و مجلس شورای ملی بودند. همچنین از طریق مرحوم آقای تولیت یعنی تولیت آستانه مقدسه حضرت معصومه(س) در قم هم وارد شدم که ایشان هم دوستانی در مجلس داشتند. متن مذاکرات مجلس سنا و مجلس شورای ملی را پیدا کردم. متن کنوانسیون وین را که مبنای کارشان بود، پیدا کردم و خدمت امام بردم. وقتی امام(ره) خواندند، من در حضورشان بودم، دستهای خود را روی زانوهایشان گذاشتند و حالت خشم در چهره شریفشان پیدا شد و فرمودند: «نمیتوان در مقابل این جنایت بزرگ که ملت ما را فروختهاند، سکوت کرد.»
اقدامات شدیدی کردند. بیانیه بسیار بسیار صریحی دادند. تعبیرات بسیار بسیار موهنی برای آمریکا و شخص شاه در آن بیانیه بود. وقتی آن تعبیرات را دیدیم، مطمئن بودیم که رژیم و آمریکاییها عکسالعمل نشان میدهند. یکی از جملاتشان این بود: «اگر شاه ایران یک سگ آمریکایی را زیر بگیرد، میتوانند محاکمهاش کنند، ولی اگر یک آمریکایی شاه ایران را در رانندگی زیر بگیرد، او قابل محاکمه نیست.» شاه با سگ در دو جمله جداگانه مقایسه شده بود. بسیار موهن بود. اعلامیه پخش شد و ایشان اطلاع دادند که باید سخنرانی کنم.
قسمت بعدی را خودم از امام(ره) نشنیدم، ولی شایع بود که آن زمان شاه کسی را به قم فرستاده و گفته بود: «به ما اهانت کردید که ممکن است بگذریم، اما اگر به آمریکا اهانت کنید، باید منتظر حوادث تلخی باشید. چون کاری از دست ما ساخته نیست.» به این مضمون بود که شاید خیلیها در آن موقع شنیده باشند.
امام(ره) کار خودشان را کردند و 13 آبان امام را از ایران تبعید کردند. تبعید امام(ره) از ایران به ترکیه در یک شهر دور افتاده باستانی به نام « بورسا » صفحه جدیدی در تاریخ مبارزات به وجود آورد. امام(ره) از میان ما رفته بودند. دست ما از امام(ره) کوتاه بود. حوادث هم تند و سخت بود. ارتباط با امام(ره) مقدور نبود. چند نفر به اسم خانواده میرفتند و احوال امام(ره) را میپرسیدند. فرزند ایشان آیتالله حاجآقا مصطفی میخواست بعد از تبعید امام(ره) کار ایشان را ادامه دهند. در بیتشان نشستند و اقداماتی کردند، امّا فوراً ایشان را بازداشت کردند و بعد از مدتی به ترکیه فرستادند.
رژیم شاه و آمریکا روی این مسئله ایستادند. به تدریج خشم ملت ایران از رژیم شاه و آمریکا به خاطر دور شدن از رهبرشان روز به روز عمیقتر شد و هیچ وقت نتوانستند با غیبت امام(ره) از صحنه سیاسی یا دو نام ایشان را از قلوب مردم ما دور کنند و آثارش را 14 سال بعد در انقلاب اسلامی در همین خیابانهای تهران دیدیم که چگونه مردم موفق شدند با الهام از امامشان این رژیم سفاک و اربابشان آمریکا را به صورتی که اکثراً شاهد بودید، از ایران بیرون کنند.
با حرکتی که آمریکا و شاه در 13 آبان کردند، خیال کردند برای مدتی راحت میشوند. آنجا نقطه شروع نابودی خودشان بود. البته آن موقع به آسانی نمیشد مبارزات را وسیع کرد. رژیم شاه خیلی خشن بود. خیلی مسلح بود. ما هم تشکیلاتی نداشتیم. اما آنچه که میتوانستیم، انجام دادیم. حوزه علمیه کاری که میتوانست، انجام میداد. براساس این حرکت ضد ملی و ضد اسلامی که شاه و مجلسین ایران مرتکب شده بودند، جامعه بیدار و هوشیار شد که چه جنایتی و چه خیانتی مرتکب شدند و چه عزتی از ایران سلب شد و چه قدرتی به استعمارگران در ایران دادند!
از آن به بعد این روز همیشه منشأ تاریخهای جدید شد. تا نزدیک پیروزی انقلاب ما در روز 13 آبان حادثه مهمی نداشتیم، جز برنامههایی که طلبهها و مریدهای امام(ره) و نیروهای مبارز در سالگرد تبعید امام(ره) ترتیب میدادیم، سخنرانی میکردیم و اعلامیه پخش میکردیم. ولی در ماههای آخر عمر رژیم پهلوی دانشآموزان این حادثه مهم را در تاریخ ایران ثبت کردند که امروز هم جمعی از این دانش آموزان عزیز را در مراسم نمازجمعه داریم که به یاد شهدایی که به انقلاب تقدم کردهاند، به اینجا آمدند. در 13 آبان دانشآموزان به خاطر اعتراض به رژیم شاه و بسیاری از مسائل، در همین دانشگاه تهران برنامه تظاهرات و اعتراض داشتند و پلاکاردهایی در دستشان گرفته بودند که جنایات شاه را اعلان میکرد.
خبرنگاران هم حضور داشتند. عمّال رژیم شاه غنچههای بوستان دانش کشور ما را سبوعانه در فضای دانشگاه به گلوله بستند. اول گلولههای گاز اشکآور انداختند تا اینها را متفرق کنند که بچهها متفرق نشدند. فریادشان بلندتر شد. البته تجمعشان پراکنده شد. بعد اینها را به گلوله بستند. آنچه که آن روز روشن شد – البته حقیقت آن معلوم نیست - 56 دانش آموز شهید و صدها دانشآموز هم مجروح شدند و به بیمارستانها رفتند. این جنایت جدید دوباره حرکت عظیمی را در ایران بوجود آورد.
حرکت 13 آبان منجر به آزادی ایران و شکست آمریکا و شاه شد. واقعاً مردم ما از خودشان صلابت، هوشیاری، بیداری و مقاومت فوقالعادهای در آن قطعه تاریخ نشان دادند.
ماندگاری 13 آبان بعد از انقلاب هم در سال 58 است که داستان تسخیر لانه جاسوسی آمریکا پیش آمد. بعد از انقلاب گرچه خود مستشارهای آمریکایی به تدریج رفتند و کسی هم متعرض آنها نشد و میدانستند جایشان نیست، اما سفارت آمریکا در ایران فعال بود. دولت نوپای ایران هم اطلاعات کافی نداشت. سازمان نیرومند اطلاعاتی نداشتیم. خبرهایی از درون سفارت آمریکا میرسید که اینجا لانه جاسوسی شده و همه جریانهای ضدانقلاب به اینجا وصل هستند. اطلاعات، میگیرند کمک میگیرند، راهنمایی میگیرند و اینجا مرکز اداره همه جریانهای چپ و راست و ضدانقلاب شد.
از طرف نظام و دولت علیه آنها اقدامی نمیشد، برای اینکه نمیخواستند در آن موقع درگیری با آمریکا به وجود بیاورند. اما دانشجویان در آن روز با شنیدن این خبرها و گاهی هم مستند شدن این خبرها به سندهای محکم، خودشان اقدام کردند و آن حادثه عظیم را به وجود آوردند که نمیخواهم وارد جزئیات و عواقب آن حادثه شوم. فقط دارم محور بحث 13 آبان را عرض میکنم که میبینید چگونه یکی یکی این حوادث مهم اتفاق افتاده و انشاءالله در آینده هم اگر بناست در این روز که روز رسمی مبارزه با استکبار جهانی است که بعداً مجلس این اسم راگذاشت، اتفاقاتی بیفتد، در جهت اعتلای اسلام، پیشرفت کشور و عظمت انقلاب اسلامی باشد.
مناسبت دیگر ما مسئله روز بسیج دانشآموزی است که به خاطر شهادت شهید حسین فهمیده در تاریخ ما تعبیه شده است.(3) این هم یک حادثه تاریخساز است
. بالاخره یک نوجوان 13 ساله در شرایطی که تانکهای عراقی خیابانهای شهرش را در مینوردیدند و غرش تانکها و توپها همه جا را پر کرده بود، چه کاری میتوانست بکند؟ چه از دست او بر میآمد؟ کاری کرد کارستان.
هیچ کس خوشحال نمیشود یک نوجوان در زیر چرخهای تانکها له شود. این صحنهای است که همه را اندوهگین میکند. ولی او این سرنوشت را برای خود پیش آورد تا درسی به دیگران بدهد. برای اینکه رگ غیرت جوانها را به حرکت دربیاورد. برای اینکه خون جوانهای کشور را به جوش بیاورد. چون میدید و کم بودند مثل او که در خرمشهر مانده باشند و ببینند شهرشان چگونه تاراج میشود! چگونه عراقیها در آنجا جنایت میکنند! او باید کاری میکرد که برآینده تاریخ سازی باشد.
اینکه بمبی یا نارنجکی پیدا کند و به خود ببندد و جلوی تانک بخوابد و این خبر روی بال فرشتهها به گوش همه دنیا برسد، مهم است. نمیدانم این خبر را چگونه توانستیم از متن حادثه به دست بیاوریم؟ ولی آمد و این خبر در جامعه منفجر شد. حقیقتاً آن روز امت اسلامی و جوانهای ما را در داخل کشور به حرکت در آورد و امام هم خوب تفسیر کردند. تعبیر عارفانه و سیاسی امام را ببینید که میفرماید: «این جوان 13 ساله رهبر مردم است.» رهبری اینجا الهام است. یعنی دیگران الهام و پیام میدهد. پیامی که با خون و با یک حرکت قهرمانانه و شجاعانه در تاریخ ثبت شد، صدایی ایجاد کرد که هنوز طنیناش در جامعه ما شنیده میشود.
نه اینکه منحصر به این یک مورد باشد. خیلیها آن روزها فداکاری کردند. خیلیها جهاد کردند. خیلیها مقاومت کردند. ارتش، سپاه، بسیج و مردم در میدان بودند. زنان هم فعال بودند. در غرب کشور، زنان در جنگ نقش فعالی داشتند. همه بودند. اما این حرکت شهید فهمیده درس خوبی در تاریخ ما شد و امروز بسیج دانش آموزی یکی از شاخههای این درخت تنومند است.
در مورد مسایل جاری هم چندجملهای باید عرض کنیم. وضع دنیا خوب نیست. دنیا گرفتار قدرتهای مغرور و زیاده خواه شده است. قدرتهایی که همه چیز دارند، ولی قانع به
آنچه که دارند، نیستند و در فکر هستند که باز هم از دیگران چیزی بگیرند. با آن همه ثروتی که از سراسر دنیا بردهاند، استثمار کردهاند و خودشان را نیرومند کردهاند، باز هم دنبال باقیمانده ثروتهای دنیا هستند.
هر جا یک نقطه مهم سوق الجیشی پیدا میشود، میخواهند آنجا را تحت تملّک خودشان در بیاورند. هرجا منابع عظیم امکانات برای بشریت پیدا میشود، میخواهند بر آن سلطه پیدا کنند. به خصوص آنجا که بحث از انرژی و عوامل انرژی زا به وجود میآید که مسئله مهم آینده بشریت است.
وضع فعلی منطقه خاورمیانه و بخصوص خلیج فارس طمع آنها را به خود متوجه کرده و چشمان حریص آنها را به این منطقه مهم دوخته که خداوند در مرکز دنیای اسلام برای آینده اسلام و مسلمین نهاده است. اینها به فکر سلطه بر این منطقه افتادهاند. ظلم و ستمی که میبینید، آنچه که در این چند سال شاهد بودید، آنچه که در عراق میگذرد که میگویند نزدیک به 4 میلیون مردم عراق را آواره کرده اند و بیش از یک میلیون انسان جانشان را از دست دادهاند و این همه مجروح، مصدوم و معلول به جا گذاشتهاند، و آنچه در افغانستان میبینید که هر روز خبرهای ناخوش میآید. آنچه که در لبنان کردند و آنچه که در فلسطین میگذرد که رژیم ستمگر اسرائیل با توپ، تانک و سرباز به منطقه کوچک غزّه حمله میکند و این روزها برق آنها را قطع کرده و آنها را در مضیقه قرار داده، همه برای این است که بر منطقه سلطه پیدا کنند.
نکته دیگر مورد نظر اینها این است که نگران بیداری مسلمانان در سراسر جهان هستند. اینها این بیداری را بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران عزیز میبینند و انقلاب اسلامی را مبدأ حرکت جدید مسلمانان میبینند که باعث شده خشم خودشان را بر سر این ملت فرو بیاورند و درصدد هستند یا از راه تحریم یا با تبلیغ یا با جنگ روانی به ما ضربه بزنند، اما اشتباه میکنند.
اگر آن روز که امام را تبعید کردند، آن روز که 15 خرداد را به وجود آوردند، آن روزی که جوانان ما را در خیابانها به رگبار میبستند، به نصیحتها و تذکرات توجه میکردند، مسئله به اینجا نمیرسید. اگر آن روزی که جنگ را بر ما تحمیل کردند و همه چیز را به صدام دادند تا این انقلاب را شکست دهند، میفهمیدند که اسلام و ایران قدرت شکستناپذیری هستند، کارشان به اینجا نمیرسید.
وقتی به بهانه منهدم شدن برجهای دوقلوی آمریکا در 11 سپتامبر برنامه لشگرکشی به منطقه ما را در دستور کارشان قرار دادند، من در همین تریبون گفتم که این راه جواب نمیدهد. اگر خیال میکنید با زور شمشیر، تانک و هواپیما و با جنگ روانی میتوانید قدرت اسلام را مهار کنید اشتباه میکنید.
راه شما باید این باشد که با عدالت رفتار کنید. به حق خودتان قانع باشید و اجازه دهید دیگران از حق خودشان استفاده کنند. امّا متأسفانه مسیر خودشان را رفتهاند و به اینجا رسیدهاند. آن مسیری که به اشتباه انتخاب کرده بودند.
دو سه روز پیش از کنگره آمریکا سندی منتشر شد که گفتند: « آمریکا به دروغ ادعا میکند جنگ افغانستان و عراق 500 تا 600 میلیارد دلار هزینه داشته است. این جنگ برای آمریکا 2400 میلیارد دلار هزینه تمام خواهد شد.» کنگره آمریکا این حرف را میزند. مطلب مهمی است. آمریکا چقدر باید استثمار کند تا بتواند این مبلغ را پر کند و آبروی ریخته خود را دوباره جمع کند و ابهت خودش را دوباره ترمیم کند!!
مسیر آنها یک راه اشتباه است. راه اشتباه همیشه باتلاق است. به جای اینکه از این کارها درس بگیرند، دوباره دارند تهدید میکنند. این تهدیدها دنیا را ملتهب و نگران میکند و آثار منفی در همه جا دارد. باتلاق جدیدی برای استکبار خلق میکند و برای مردم منطقه زحمت درست میکند که پایانش قابل تصور نیست. آمریکا دارد اشتباه میکند. ایران وارد مذاکره شده است.
ایران به آژانس گفته است: «هر سئوالی داری، مطرح کن و جوابش را بگیر» آنها هم بتدریج دارند میآیند وجواب میگیرند. البرادعی هم دارد اعلام میکند که ما داریم پیش میرویم. باید صبر کرد. باید مذاکره کرد. باید سئوال کرد. باید جواب شنید. باید بحث کرد. تهدید از عقلانیت نیست. شیطنت است.
مطمئن هستم خدای ناکرده اگر آمریکاییها ماجراجویی کنند، همه ملل دنیا میفهمند که آمریکا اشتباه فاحشی کرده است. امیدواریم که بالاخره روزی عقل بر اینها حاکم شود و راه درست و منطقی و مذاکره با شرایط متساوی با طرفهایشان را در پیش بگیرند و راه درست را هم یک بار تجربه کنند.
بسم الله الرحمن الرحیم
والعصر/ ان الانسان لفی خسر/ الاّ الذین آمنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر
پی نوشت ها:
1- اینکه امام صادق(ع) در چه ماهی وفات یافته، روایات مختلف است. برخی بیست و پنجم شوال و برخی نیمه رجب را روایت کردهاند، اما روایت بیست و پنجم شوال مشهورتر است.
مشهور است که امام در ماه شوال سال یک صد و چهل و هشت به سبب انگور زهرآلوده که منصور به آن حضرت خورانیده بود، به شهادت رسید. در وقت شهادت از سن مبارکش شصت و پنج سال گذشته بود. در کتاب های معتبر معین نکرده اند که کدام روز از شوال بوده است، ولی صاحب کتاب جنات الخلود که محقق ماهریست، بیست و پنجم آن ماه را گفته و به قولی دوشنبه نیمه رجب بود.
2- سیدمحمدعلی قاضی طباطبایی در سال ۱۲۹۳ش مصادف با ۱۳۳۱ ه.ق در تبریز متولد شد. پدرش سیدباقر مشهور به میرزا باقر و عمویش میرزا اسدالله از علمای تبریز بودند. سید محمد، تحصیلات مقدماتی علوم دینی را در مدرسه طالبیه نزد آن دو آموخت. وی در ۱۳۵۹ ه.ق جهت تحصیل در حوزه علمیه قم به شهر قم مهاجرت کرد.
اقامت او در شهر قم که از سال ۱۳۵۹ق شروع شده بود، به مدت ده سال به طول انجامید. در سال ۱۳۶۹ق به نجف رفت و به تحصیلات علوم دینی پرداخت و سپس به آذربایجان برگشت و در همه مراحل مبارزه حضور فعال و موثر داشت.
با پیروزی انقلاب اسلامی، طی حکمی از سوی امام در سال ۱۳۵۸ به عنوان امام جمعه و نماینده امام در تبریز منصوب شد که سعی کرد در راستای ایجاد امنیت و ثبات در تبریز عمل کند.
با تاسیس حزب جمهوری اسلامی، قاضی با صدور اعلامیههایی مردم را تشویق به عضویت در آن میکرد.
قاضی طباطبایی در دهم آبان ۱۳۵۸ش مصادف با عید قربان، بعد از اقامه نماز مغرب و عشاء در راه مراجعت به منزل، توسط یکی از اعضاء گروهک فرقان در خیابان مورد حمله قرار گرفت و به شهادت رسید.
3- هشتمین روز آبان ماه، سالروز شهادت اسوه دانش آموزان انقلاب اسلامی، شهید «محمد حسین فهمیده» به عنوان «روز بسیج دانش آموزی» تعیین شده است. همچنین به منظور جذب، آموزش و سازمان دهی دانش آموزان مدارس کشور و ایجاد آمادگی دفاعی همه جانبه از انقلاب اسلامی و گسترش فرهنگ تفکر بسیجی، نهادی به نام «سازمان بسیج دانش آموزی» توسط نیروی مقاومت بسیج سپاه، با هماهنگی و پشتیبانی وزارت آموزش و پرورش تشکیل گردید.
محمد حسین فهمیده در چنین روزی در سال ۱۳۵۹ به در جه رفیه شهادت نایل آمد . محمد حسین در اردیبهشت سال ۱۳۴۶ در خانواده ای مذهبی در محله پامنار قم دیده به جهان گشود. وی دوران کودکی خود را در همان شهر گذراند و در سال ۱۳۵۲ به مدرسه رفت. سال پنجم ابتدایی به دلیل انتقال خانوادهاش به کرج، به این شهر آمد. در نخستین روز های جنگ تحمیلی تصمیم گرفت که به جبهه برود. علیرغم مشکلات فراوان و صغر سن، خود را به جبهه های نبرد حق علیه باطل رساند. کیفیت شهادت او را به این گونه توصیف کردهاند: وی و رفیق همرزمش محمدرضا شمس، در سنگر بودند که توسط تانکهای رژیم بعثی محاصره میشوند. محمدرضا شمس دوست و همسنگر حسین در این میان زخمی میشود و حسین با سختی و مشقت بسیار او را به پشت خط میرساند. وی به جایگاه قبلی خود برگشته و میبیند تانک های عراقی به طرف رزمندگان در حال حرکتاند. حسین در حالی که تعدادی نارنجک به کمرش بسته بود، به سمت تانکها حرکت میکند. از ناحیه پا مجروح میشود. با این حال خود را به تانک میرساند و با استفاده از نارنجک موفق میشود، تانک را منفجر کند. با این انفجار سایر تانکها دست به عقبنشینی میزنند. هنگامی که خبر شهادت دلیرانه آن طفل دوازده ساله از صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش میشود، امام خمینی(ره) در پیامی میفرمایند: «رهبر ما آن طفل دوازده سالهای است که قلب کوچک خود که ارزشش از صدها زبان و قلم بزرگتر است با نارنجک خود را زیر تانک دشمن انداخت و آن را منهدم کرد و خود نیز شربت شهادت نوشید.» روزنامه کیهان در تاریخ 8/8/59 خبر شهادت شهید محمد حسین فهمیده و ۲۴ تن دیگر را (که در آن روز به تهران انتقال یافته بودند) چاپ نموده که مشخص میشود شهادت حسین فهمیده حداقل دو روز زودتر اتفاق افتاده است.
تربت پاک شهید محمدحسین فهمیده در گلزار شهدای بهشت زهرا(س) قطعه ۲۴ ردیف۴۴ شماره ۱۱ زیارتگاه مردم و جوانان است.