خطبه ها
  • صفحه اصلی
  • خطبه ها
  • نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

1- اهمیت آیات‌الاحکام، برنامه‌های عبادی در همه ادیان، مراتب عبادت، اهداف عبادت 2- مناسبت‌های هفته، میلاد امامان باقر و هادی(ع)، هفته تأمین اجتماعی و بهزیستی، سالگرد پذیرش قطعنامه 598 از سوی ایران، پیروزی لبنان بر اسرائیل، سالگرد کودتای نوژه، دستاوردهای هسته‌ای ایران، اوضاع عراق

  • دانشگاه تهران
  • جمعه ۲۲ تیر ۱۳۸۶
خطبه اول ملکه تقوا، بهترین هدیه خداوند به انسان‌ها/ شروع بحث آیات‌الاحکام در خطبه‌های نمازجمعه/ تقدم بحث عبادات در موضوع آیات‌الاحکام/ توجه ویژه اسلام به انسان و دانش/ تقدم سوره علق از لحاظ نزول شکل‌دهی نظام اسلامی/ تأثیر انسان‌های صالح در اصلاح جامعه/ انسان‌سازی، هدف اصلی عبادات/ تکیه همه ادیان آسمانی روی عبادات/ وجود شواهد تاریخی از عبادت مشرکان/ مستندات قرآنی عبادت پیروان همه ادیان/ تکرار فراوان کلمه عبادت در قرآن/ تسلیم انسان از لحاظ فکر و عمل، بهترین تعریف عبادت/ تسلیم شدن انسان‌ها، حقیقت عبادت/ تفاوت درجات عبادت در انسان‌ها/ عبادت پیامبران در تسلیم شدن مطلق/ تسلیم شدن در برابر خداوند، حدّ اعلای اعتبار انسانی/ مرتب عبادات در افراد مختلف/ تشریح تعریف عبادت براساس روایات/ لزوم تحقیق درباره معجزات انبیاء براساس مراتب عبادت/ تفاوت ویژگی‌های وجودی انسان‌ها در عبادات/ آثار فراوان فردی و اجتماعی عبادات/ ایمان به نظارت همیشگی خداوند، اولین نتیجه عبادت/ درستی کارهای انسان‌ها در ناظر دانستن خدا بر امور/ لزوم توجه به صفات جلال و جمال خدا در ادعیه/ آشنایی انسان با صفات جلال و جمال خدا و حرکت در مسیر تکامل/ محاسبه، یکی از بهترین پایه‌های تکامل عرفانی/ محاسبه کارها، یکی از ثمرات عبادات انسان‌ها/ قصد قربت، یکی از شروط مهم عبادت/ گنجاندن اهداف مقدس، یکی از راه‌های تبدیل همه فعالیت‌های زندگی به عبادت/ جلب رضایت خداوند، شرط عبادت بودن کارهای مختلف انسان‌ها خطبه دوم تبریک میلاد امامان باقر و هادی(ع) به مسلمانان/ تأمین اجتماعی و بهزیستی، از مهمترین ارکان عدالت و از وظایف مهم حکومتهای اسلامی/ توجه مجمع تشخیص به تأمین اجتماعی در سند چشم‌انداز/ شرایط زندگی ایرانیان در طرح جامع تأمین اجتماعی/ وظیفه نظام در تأسیس صندوق بیمه کامل/ لزوم فراگیر شدن بیمه برای همه اقشار جامعه/ لزوم حرکت جامعه از امدادهای موقت به سوی بیمه اجتماعی کامل و پایدار/ راحتی زندگی اجتماعی در بیمه تأمین اجتماعی/ سابقه بیمه روستائیان در دولت سازندگی/ لزوم نهادینه کردن بیمه تأمین اجتماعی کامل در کشور/ دلایل پذیرش قطعنامه از سوی ایران/ موفقیت ایران در گنجاندن خواسته‌هایش در قطعنامه 598/ اداره و پایان جنگ، یکی از کارهای مهم امام/ شرایط ایران در دفاع مقدس/ دلایل حمله عراق به کویت پس از پایان جنگ با ایران/ نقش امام در قبول عمومی قطعنامه/ جنگ 33 روزه اسرائیل علیه لبنان، قطعه‌ای بی‌نظیر در تاریخ/ تجهیز اسرائیل به سلاح‌های مدرن/ پیروزی یک حزب برارتش اسرائیل در لبنان/ ناامنی گسترده اسرائیل در طول جنگ 33 روزه/ جنگ 33 روزه، منظره‌ای واضح از امداد الهی و درس بزرگی برای مستکبران/ لزوم تحلیل جنگ 33 روزه برای ماندگاری در تاریخ/ شرحی تحلیلی از کودتای نوژه و اهداف و برنامه‌های دشمنان/ دستگیری کودتاچیان نوژه نمونه بسیار خوب یاری خداوند به مبارزان/ مظلومیت ایران در پرونده هسته‌ای/ دستاوردهای هسته‌ای ایران در شرایط تحریم/ تأکید همیشگی ایران در شرایط تحریم/ تأکید همیشگی ایران بر پرهیز از استفاده نظامی از دانش هسته‌ای/ امتحان ایران در عدم استفاده از روشهای غیرانسانی در جنگ عراق/ حرکت پیامبر(ص)، الگوی رفتاری ایران در جنگ با دشمنان/ گرفتاری ابرقدرت بزرگ آمریکا در کشورهای کوچک عراق و افغانستان/ تلاش آمریکا برای رهایی از باتلاق عراق/ عدم امنیت آمریکایی‌ها در عراق/ عراق، ویتنامی دیگر و بدتر برای آمریکا/ شکست اشغالگران در اهداف اشغال افغانستان/ تلاش دشمنان اسلام برای ایجاد تفرقه در کشورهای مسلمان/ بیداری ملت‌های مسلمان با پیروزی انقلاب اسلامی/ لزوم درس گرفتن آمریکا از حوادث سالهای اخیر در کشورهای اسلامی

خطبه اول:

الحمدلله رب العالمین

و الصلوه والسلام علی رسول الله و علی آله الطیبین الطاهرین و المعصومین.

واعبد ربک حتی یاتیک الیقین اوصیکم عبادالله بتقوی الله

فانه من یتق الله یکفر عنه سئیاته و یعظم له اجرا

بهترین هدیه‌ای که خداوند به ما داده، وجود قدرتی در ماست که می‌توانیم حالت حفاظت برای خودمان از درون ایجاد کنیم که ‌این ملکه تقواست. خداوند هر موجودی را برای حفاظت خود در جهت اهداف آفرینش خود، مجهز کرده و ما مجهز شده‌ایم تا برای توشه راه قرب به خداوند و رسیدن به خدا و سعادت مطلق، از قدرت تقوی در همه زندگیمان استفاده
کنیم. خداوند به ما توفیق دهد تا این گوهر گرانبها را قدر بدانیم. یادمان هست که بحث من در مسائل قرآن است و آخرین فصلمان فصل آیات الاحکام است که چند خطبه را تا به حال خوانده‌ام. در آخرین خطبه عرض کردم که برای تشکیل نظام اسلامی با محوریت قرآن، بتدریج همه بخش‌های یک حکومت جامع جهانی ابدی شکل گرفته است. در همه بخش‌های عبادی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، خانوادگی و خیلی چیزهای دیگر احکام بسیار خوبی داریم و بناست براساس سیر نزول قرآن که بطور طبیعی در جامعه شکل می‌گرفت، به آیات الاحکام مراجعه کنیم. آیات الاحکام هم مقوم اصلی شکل دهی نظام است.

باید از یک جایی شروع کنیم. فکر کردم با توجه به تاریخ قرآن و نحوه شکل‌گیری نظام اسلامی کدام بخش را باید زودتر شروع کنیم که به نظرم رسید فصل عبادات مقدم بر سایر فصول باشد. بحث‌های فراوانی در همه فصول است و ما تصمیم گرفتیم از عبادات شروع کنیم. چون در اولین سوره مبارکه قرآن که همان سوره علق است، مشخصاً به عبادات توجه شده است.

دلیل دیگرش این است که همانطور که در سوره علق توضیح دادم، توجه ویژه‌ای به انسان و دانش در اسلام می‌شود. عبادت و پرهیز از خود محوری و تکبر و خضوع در مقابل حقیقت از بندهای مهم آن سوره است.

بنابراین سوره از لحاظ نزول شکل‌دهی نظام تقدم دارد. از آن سوره و خیلی از آیات دیگر خوب استفاده می‌شود که شیوه اسلام و قرآن برای ساختن یک نظام خوب از انسان شروع می‌شود. یعنی انسان محور است. اول تلاش می‌کند که انسان‌های شایسته، عالم، آگاه، مؤمن و عامل به وظایف را بوجود بیاورد و این از لحاظ منطقی و تجربی بسیار درست است. اوضاع را خوب نشان داده که اگر انسان‌های صالح در جامعه بوجود بیایند، اطراف خودشان را با همه امکاناتی که وجود دارد، اصلاح می‌کنند و به پیش می‌برند. بنابر این هم منطقاً و هم بخاطر تقدم تاریخی این بحث، به عبادات می‌پردازیم.

هدف اصلی عبادت انسان‌سازی است. اهداف زیادی در عبادات پیدا می‌کنید، ولی هدف اساسی موجود در عبادات همین انسان‌سازی است که انسان را آن‌‌گونه که باید، بسازد. اگر به ادیان گذشته آسمانی هم مراجعه کنیم، می‌بینیم هیچ دینی خالی از عبادت نبوده و این جالب است.

نکاتی که در این خطبه عرض می‌کنم، فهرست‌وار و نکات بنیادی است و جای این نیست که‌ اینها را در یک خطبه شرح دهم. بعداً مناسبت‌هایی پیش می‌آید و اینها باز می‌شود. تمام ادیان آسمانی‌روی عبادت به عنوان اولین اصل رسالت انبیا تکیه کردند که خیلی مهم است. حتی نحله‌های غیر آسمانی و بشر ساخته هم به تبع از ادیان آسمانی زمان خودشان نوعی عبادت داشتند.

می‌بینید مشرک‌ها هم بت را عبادت می‌کنند. یکی خورشید را، یکی نور را و یکی چیزهای دیگر را عبادت می‌کند. معلوم است که از اولین لحظه‌ای که انسان مختار و مکلّف شده، عبادت آن هم با فرمان خداوند جزو زندگی‌اش شده است.

یکی دو آیه از صدها آیه‌ای را که در قرآن هست، برای شما می‌خوانم تا مستدل حرف زده باشم. در آیه 36 سوره نحل این نکته را داریم که می‌فرماید: «ما در همه امتها رسول فرستادیم. » پس هیچ امتی بدون رسول و پیامبر نبوده است. چون می‌گوید: «برای همه فرستادیم» همه‌اینها به مردمشان گفتند که خدا را عبادت کنید. پس ببینید اصل عبادت خداوند در رسالت همه انبیا و همه ادیان هست.

یک آیه هم در سوره انبیا هست که می‌فرماید: «هر پیغمبری که تا به حال آمده، به او وحی کردیم تا به مردم بگوید که فقط یک خدا هست و شما هم باید آن خدا را عبادت کنید. »

اگر به معجم‌هایی که درباره قرآن نوشته شد، مراجعه کنید، می‌بینید بیش از 300 بار کلمه عبادت و بیش از این مقدار هم با الفاظ دیگر در قرآن آمده است. اینها همه نشان می‌دهد که عبادت یک اصل غیرقابل اجتناب در ادیان الهی و در زندگی بشر و بیش از همه در دین خاتم است. پس ما محرز می‌گیریم که عبادت در نظام اسلامی پایه و اساس بوده است. حال عبادت یعنی چه؟ کمی هم از این موضوع حرف می‌زنم که باز فهرست‌وار است.

بهترین تعریفی که می‌توانیم درباره عبادت بکنیم، این است که از لحاظ عقیده و عمل، فکر و عمل انسان در برابر خداوند تسلیم باشد. یعنی اینکه انسان در مقابل آفریننده، مربی و نگهدارنده خود که‌ همه مال خداست و او رب الارباب است، از لحاظ عقیده پذیرفته و ایمان داشته باشد که‌این خداست و همه چیز به او بر می‌گردد و ما در سایه او زندگی می‌کنیم.

دوم اینکه از لحاظ عمل هم در جایی که خداوند خواسته‌ای را برای انسان فرستاده و یا دستوری و حکمی‌داده است، انسان تسلیم باشد و عمل کند. این حقیقت عبادت است.

بحث دوم در مورد عبادت این است که عبادت درجات مختلفی دارد. همه مردم در عبادات یکسان نیستند و عبادت هم یک درجه و یک چیز مطلق بی‌عرض و طول نیست. اگر عالی‌ترین درجه عبادت را در اولیا و انبیا سراغ بگیریم و بخواهیم مرحله عبادت را درآنها تعریف کنیم، باید بگوییم تسلیم مطلق بر محور حق و به گونه‌ای که خودشان را ذوب و مثل سایه موجود دیگری و همراه آن موجود درحرکت ببینند. سایه از خودش استقلالی ندارد. تابع شماست. شما در آفتاب که حرکت می‌کنید، سایه‌ای در جهت مخالف نور آن منعکس می‌شود. چه حالتی دارد؟ هر حرکتی بکنید، او دارد. هر جور شما هستید، او هست. هیچ از خودش استقلال ندارد. از خودش هیچ اعتبار ذاتی ندارد. اگر تسلیم شدن در برابر خداوند و حق این‌چنین باشد، حدّ اعلای اعتبار انسانی و در حدّ اعلای عبادت و تسلیم است. توقع ما این نیست که همه ما که معجونی از خواسته‌های مختلف هستیم و تنازعات شیطانی و رحمانی در وجودمان هست و تضادهای فراوانی بر ما حاکم است، بتوانیم این حالت را داشته باشیم.

عرفا تشبیهی کردند که من از آن تشبیه استفاده نمی‌کنم. می‌گویند مثل جنازه‌ای که در اختیار فردی که او را غسل می‌دهد، هست و هر جور می‌گردد. البته می‌توان مثال‌های‌ روشنتری زد که‌این در آن نباشد.

به هر حال این حالت یک حالت ویژه‌ است. معمولاً برای انبیا و اولیا است و من نمی‌دانم آیا در جهات پایین‌تر از معصومین چنین انسانی را می‌توان پیدا کرد یا نه؟ شاید هم بتوانیم. عقل و اطلاعات ما تا آن حد کافی نیست که بتوانیم آن مراتب را در افراد ببینیم. ولی آنها را با ادلّه عرض می‌کنیم. آنها را هم ندیدیم. اما ادلّه‌ای که داریم، این است که آنها به صورت مطلق تسلیم حق بودند.

درباره عبادت دو سه جمله از روایات عرض می‌کنم. مثلاً می‌گویند: «عبودیت خداوند جوهر ارزشمندی است که ریشه و حقیقت آن به ربوبیت بر می‌گردد. » در تشریح این، روایت دیگری است که خداوند به بندگانش می‌فرماید: «بنده من اطاعت کن خدا را تا مثل خدا و شبیه خدا باشی.» یعنی‌چه که انسان شبیه خدا باشد؟ یعنی انسان در آن مرحله به جایی می‌‌رسد که قدرت آفرینندگی و خلاقیت پیدا می‌کند. قدرت دخالت تکوینی در طبیعت پیدا می‌کند. معجزات انبیا را از این باب می‌توانیم تعریف کنیم. یعنی با همین حالت خلوص، اخلاص، عبودیت و تسلیم مطلق به جایی می‌‌رسند که فرمان اژدها شدن به چوب خشک می‌دهند و یا فرمان زنده شدن به مرده می‌دهند و یا فرمان به خورشید و فلک می‌دهند و آنها هم اطاعت می‌کنند.

البته‌ اینها حالات استثنایی است و همان‌ها هم به اذن خداست. ولی خداوند این اذن را به ما نمی‌دهد و به آنها داده است تا بتوانند چنین تصمیمی بگیرند و فرمان بدهند. به موجودات خداوند هم فرمان اطاعت داده و این حالت مال آنهاست.

البته اگر درجات بعدی‌اش را نگاه کنید، نمی‌توان گفت درجه یک یا دو یا پنج درجات تسلیم شدن انسان‌های مختلف در شرایط مختلف و با ویژگی‌های وجودی مختلف در برابر حق تفاوت می‌کند. در همان حدی که به بالاترین اوج نزدیک می‌شوند، می‌توانند از این موقعیت استفاده کنند و آثارش را ببینند. شاید به مسائلی از این نوع در آینده برسیم که باید از قرآن توضیح دهیم تا بعضی از این درجات روشن شود.

در مورد آثار دیگر عبادت چند نکته را عرض کنیم که بیشتر از کتب عرفانی عرفایی که مراحلی را طی کردند، بهره‌گیری می‌شود. البته همه اینها در آیات و روایات فراوان مستندات دارند. هر نکته‌ای که عرض می‌کنم، خودش لااقل موضوع یک خطبه است که باید قدری توضیح دهیم. منتهی می‌بینم که اگر در این مباحث معطل کنم، به آیات الاحکام رسمی دیر می‌‌رسیم. لذا فقط اسم می‌برم.

انسان اگر خدا را بشناسد - چون گفتیم اولین نقطه عبادت حالت عقیده و فکر است که انسان در قلبش رسیده باشد و آن ایمان است - و خداوند درست برای ما شناخته شده باشد، همیشه خدا را حاضر و ناظر می‌بینیم و هر لحظه‌ و در هر حالی که هستید، یعنی اگر می‌خواهید حرفی بزنید، اقدامی بکنید، برخوردی بکنید، صلحی بکنید، جنگی بکنید، اقدامات اقتصادی، سیاسی، خانوادگی و هر کاری که بکنید، اول چیزی که به ذهنتان خطور می‌کند، این است که خدا حاضر است و دارد می‌بیند. اگر انسانی چنین حالتی داشته باشد، همه کارهایش شکل درستی می‌گیرد. آنقدری که باید عمل کند، همانطوری عمل می‌کند که خدا هست. می‌گوید الان دارد مرا می‌بیند. دارم حرف می‌زنم و اگر حرف خلاف بزنم، خداوند از من راضی نخواهد بود. اگر عمل نادرستی بکنم، خداوند را ندیده گرفتم.

صفات جلال و جمال خداوند بسیار مهم است. شما دعای سحر و بعضی از ادعیه دیگر را خواندید. در ادعیه بیشتر صفات جلال و هم صفات جمال - خداوند آمده است. در قرآن هم تقریباً همه ‌اینها هست. وقتی دعای جوشن کبیر را می‌خوانید و

آن همه اسم را می‌بینید، تمام اینها یا صفات جمال و یا صفات جلال خداوند است. شناخت خداوند یعنی آشنایی با این صفات. اگر کسی بداند این صفات در خدا هست و این صفات هم به گونه‌ای است که انسان می‌تواند خودش را به آنها نزدیک کند، اکثر صفات جلال و جمال خداوند به گونه‌ای هستند که در زندگی انسان‌ها هم نمونه‌هایی دارند. ما هر قدر آشنا باشیم و از لحاظ عقیده و عمل خودمان را به صفات جلال و جمال نزدیک کنیم، معنایش این است که داریم در مسیر تکامل و قرب به خداوند و دوری از شیطان و دوری از شر حرکت می‌کنیم. این هم از آثار دیگر تسلیم می‌باشد که نتیجه و همراه عبادت است.

با اعتقاد به خدا آن‌گونه که هست، یعنی اگر خداوند در عقیده ما به عنوان داور، عالم، آگاه به روز و عادل در محاسبه و پاداش و کیفر باشد، برای اعمال خودمان همیشه محاسبه‌ای داریم. محاسبه از بهترین پله‌های تکامل عرفانی است که انسان همیشه بتواند محاسبه کند و چه خوب است که این محاسبه نقد باشد. تسلیم و عبادت این ثمره را در وجود انسان‌های عابد و خوب فراهم می‌آورد. بطور کلی اگر بخواهیم تشبیهی کنیم، مثل یک جریان آب زلال و بسیار تمیزی است که در هر لحظه سراسر وجود انسان را شستشو می‌دهد و پاکی و طهارت می‌آورد. این، حالت عبادت و همراهش تسلیم است.

البته در عبادات شرط مهمی است که آن قصد قربت است. در سایر امور غیر عبادی قصد قربت رکن و مقوم نیست، انسان بعضی کارها را می‌تواند انجام بدهد و آثارش را هم ببیند، هرچند برای خدا انجام نداده باشد. اما اگر بخواهیم عبادت انجام بدهیم، وضو، روزه، حج و عبادات دیگر و یا حتی کارهای عادی را که ذاتش عبادی نیست، اما اگر شما بخواهید آن را به عنوان عبادت انجام دهید، قصد قربت خیلی مهم است.

 

وقتی یک دانشمند در آزمایشگاهش، استاد در کلاسش، کاسب در تجارتخانه‌اش، راننده در پشت فرمان و... نشسته، اگرچه دارد کار غیرعبادی می‌کند، ولی می‌توان همین را بصورتی انجام داد که قصد قربت باشد. یعنی اهداف مقدسی در آن بگنجاند و برای خدا انجام دهد. اگر این کار را کردیم، یعنی آنجایی که قصد قربت در عمل ما پیدا شود، این عبادت است. منتهی عبادات مشخص که مناسک هستند، تعداد مشخصی مثل نماز، روزه، حج، جهاد و امثال اینها هستند که شرط قبولیشان قصد قربت است. اگر قصد قربت نکنیم، نماز، وضو و... اصلاً درست نیست.

پس در عباداتی که به شکل مناسک آمده است، قصد قربت رکن است. اما در عباداتی که در همه شئونمان می‌توانیم عبادت کنیم، قصد قربت رکن نیست. ولی اگر قصد قربت و برای رضا خدا انجام دهیم، آن هم عبادت می‌شود. عبادات موارد و مصادیق فراوانی دارد و در بحث‌های بعدی باید وارد مصادیق عبادات شوم. شاید بخاطر اینکه ذکر نماز در اولین سوره آمده است، باید از نماز شروع کنیم.

بسم الله الرحمن الرحیم

قل هوالله احد/ الله الصمد/ لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفواً احد.*

 

* سوره مبارکه توحید

خطبه دوم:

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین والصلوه والسلام علی رسول الله و علی علی امیرالمومنین و علی الصدیقه الطاهره سبطی الرحمه و علی بن الحسین و محمدبن علی و جعفربن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمدبن علی و علی بن محمد و حسن بن علی والخلف الهادی صلوات الله علیهم اجمعین.

اوصیکم عبادالله و نفسی به تقوی الله.

امیدوارم که همیشه خداوند ما را در انجام وظایف موفق بدارد و خودمان هم تلاش کنیم که وظایف خود را خوب انجام بدهیم. در خطبه دوم چند مناسبت داریم که ذکری از آنها می‌شود.

طبق برخی روایات، میلاد حضرت امام باقر(ع)(1) و حضرت امام هادی(ع)(2) در این مقطع تاریخ و زمانی است که به همه امت بزرگوار ما تبریک عرض می‌کنیم. شهادت حضرت امام هادی(ع) را که در ماه رجب است، تسلیت عرض می‌کنیم.

در مسایل فراوانی که این هفته در مناسبت‌ها هست، چند موردش را انتخاب کرده ام که خدمت شما عرض کنم. اولین مسئله بحث بهزیستی و تأمین اجتماعی است که ما در این هفته قرار داریم. تأمین اجتماعی(3) و بهزیستی(4) از مهم‌ترین ارکان عدالت و همچنین از وظایف مهم حکومت‌ها، بخصوص حکومت‌های اسلامی است.

ما در سند چشم انداز نظام به‌این مسئله توجه ویژه‌ای کرده‌ایم که اگر اجرا شود، جامعه ما می‌تواند با شرایط خیلی بهتری زندگی کند. تأمین اجتماعی مسئله‌ای است که همه کشورهای پیشرفته دنیا مشکلات خودشان را با آن حل کرده‌اند و راه تجربه شده‌ای است. هم با منطق اسلامی و هم با منطق روز سازگار است.

تجربه هم راهی بهتر از این را نشان نمی‌دهد و آن، این است که بتوانیم همه مردم را که در کشور به صورت قانونی زندگی می‌کنند - چه مردم کشورمان و چه آنهایی که با اجازه نظام در این کشور زندگی می‌کنند، چه موقت و چه دائمی - تحت بیمه اجتماعی باشند.

یعنی هر انسانی وقتی متولد می‌شود، باید بیمه شود. وقتی بیمه شد، از لحاظ زندگی در حداقل معیشت خیالش راحت باشد. از لحاظ شغل اگر روزی به سنی برسد که باید شغل داشته باشد و ندارد، نظام باید حق بیمه بیکاری او را بدهد تا بتواند زندگی کند. از لحاظ تحصیل باید هیچ محدودیتی نداشته باشد تا بتواند تحصیل کند و هزینه‌ای بر او تحمیل نشود. از لحاظ درمان و بهداشت باید با همین بیمه تأمین گردد و اگر هزینه‌ای دارد، نظام بپردازد. اگر صندوق بیمه درستی باشد، این کار مقدور است. البته خود صندوق اقتصادی است و می‌پردازد. اگر کم کند، نظام به او کمک می‌کند. صندوق‌های بیمه‌ها معمولاً سودبخش هستند. با کارهایی که می‌کنند، می‌توانند سیستم بدهند. وظیفه ماست که آن صندوق‌ها را بوجود بیاوریم. فعلاً باید سرمایه‌گذاری کنیم تا راه بیفتد.

هر فرد برای زندگی خودش حق مسکن دارد. باید مسکن وضع مناسب خود را داشته باشد. این چیزها لوازم اولیه حیات است. این‌گونه نیست که کار مشکلی باشد، کشورهایی که منابع و اقتصادشان خیلی از ما ضعیف‌تر است، اینها را دارند. اگر کسانی که به عنوان توریست هم وارد می‌شوند، تا زمانی که در آن کشور هستند، تحت پوشش یک نوع بیمه هستند. آنهایی که به عنوان مهاجر می‌آیند و حق اقامت پیدا می‌کنند، بیمه هستند و از این جهت واقعاً راحت زندگی می‌کنند، البته ‌این معنایش تساوی همه مردم نیست. هرکسی در کار خودش فعالیت دارد. آنهایی که فعالیت بیشتری می‌کنند، بهتر و مرفه‌تر زندگی می‌کنند. ولی حداقلی که شغل، مسکن، تحصیل، بهداشت و درمان و امثال اینهاست، باید برای زندگی انسان‌ها تضمین شده باشد و کارهای وصله کاری و امدادهای موقت چاره‌ای نیست. تا به حال به آنجا نرسیده‌ایم و باید این کارها را بکنیم.

اما آن چیزی که خواست اسلام و خواست دنیای عاقل امروز است و آن چیزی که خواست سیاست‌های مصوب امضا شده و اعلام شده ما از طرف رهبری است، این است که باید به ‌اینجا برسیم. اگر چنین اتفاقی بیفتد، انصافاً جامعه خیلی راحت‌تر زندگی می‌کند. انسان می‌تواند تصمیمات بزرگتر بگیرد. گاهی جراحی‌هایی لازم است که خیلی راحت انجام می‌شود. چون مردم مستأصل نیستند و باید برای بهتر کردن زندگی میدانهای دیگری باشد. البته تا به حال بیمه‌های اجتماعی در حد کارگری فعال بودند. بیمارستان‌های زیادی که عمده‌اش هم در دوران سازندگی ساخته شدند، انصافاً متکفّل درمان و بهداشت نیروهای کار هستند. در سال 75 بیمه روستائیان را مجانی کردیم. خود من در چند جا حاضر شدم برای اینکه تبلیغ شود. البته به صورت کامل هنوز اجرا نشده است که باید بشود.

همان موقع گفتیم که اجازه دهید تا بیمه درمانی روی تخت بیمارستان باشد. مدتی بود و بعد متوقف شد. باید این باشد. چون خیلی از مردم ما بیمه نیستند. روستائیان بیمه نیستند که باید باشند. اینها همه کارهای موقتی و وصله پینه است. کار اساسی همین است که عرض کردم. بیمه تأمین اجتماعی کامل در جامعه باشد. اگر بهزیستی و کمیته امداد و امثال اینها هم هستند، به نیازهایی می‌رسند که باید رسید. باید پیشگیری‌ها و خیلی از کارهای دیگر برای سلامت مردم انجام شود.

مسئله دیگر ما بحث قطعنامه 598 است.(5) چون قدری این بحث‌ها کهنه شد، بد نیست از لحاظ مناسبت زمانی توضیحی عرض بکنم. در پایان جنگ در سال 67 بعد از سالها مقاومت، جمهوری اسلامی قطعنامه را پذیرفت که قطعنامه 598 است. مشکل پذیرش را هم امام(ره) خودشان حل کردند. کار مهم و بجایی بود. جنگ به جایی رسیده بود که به نظر می‌رسید بعضی از شعارهای ما مثل «تا رسیدن به کربلا» یا «سقوط صدام» یا «محاکمه صدام» یا «آزادی قدس» دیگر عملی نیست. چون آمریکا و قدرت‌های بزرگ عملاً وارد جنگ شده و سلاح‌های خطرناکی به رژیم بعث عراق داده بودند و آن هم بی‌رحمانه به کار می‌برد. ممکن بود در یک حمله هوایی هزاران نفر را نابود کند. ما هم که نمی‌توانستیم مقابله به مثل از این
نوع بکنیم. مصلحت بر این شد که ما قطعنامه را بپذیریم. هنر نظام در آن موقع این بود که به گونه‌ای رفتار کرد که خواسته‌های خود را در قطعنامه سازمان ملل گنجاند. براساس آن صدام در جنگ مقصر شناخته شد. ما مظلوم شناخته و ذی‌حق شدیم تا خسارتمان را بگیریم. سازمان ملل مأمور شد که رسیدگی کند و اگر لازم است کارشناس بفرستد تا خسارت را تعیین کند. آمدند و تعیین کردند. 100 میلیارد دلار هزینه را پذیرفتند. البته ما هزار میلیارد دلار هزینه جنگ داشتیم. منتها آنها این مقدار را پذیرفتند. دستاوردهای ارزشمندی داشت. مسئله‌ای که سالها آنها مقاومت می‌کردند و نمی‌پذیرفتند، در این مقطع پذیرفتند.

فکر می‌کنم یکی از کارهای بزرگ امام(ره) این بود که جنگ را خیلی خوب اداره کردند. دفاع مقدسی که‌ایران اداره کرد، واقعاً شایسته مدال و تقدیر است. چون به تنهایی و با انقلابی جوان و با بریده شدن از منابع لجستیک سلاح و ارتش و نیروهای مسلحش و تحت تحریم و محاصره، در مقابل رژیم دیگری که از حمایت اردوگاه شرق، غرب و ارتجاع برخوردار بود و هرچه پول و سلاح و تبلیغ می‌خواست به او می‌دادند، جنگید و بالاخره موفق شد او را شکست بدهد و در قطعنامه آثار شکست صدام و پیروزی ایران کاملاً مشهود است.

البته آثار دیگرش بعداً ظهور کرد و آن اینکه صدام بعد از 8 سال جنگیدن متجاوزانه دست خالی و با قرض بسیار بالا به کشورش برگشت. گرفتار بود و به خاطر جواب دادن به مردمش مجبور شد به کویت حمله کند و آن حمله باعث شد که به کلی از پا دربیاید. یعنی همان چیزی که نتیجه جنگ با ایران بود و می‌بایست در جنگ با ایران به‌این عقاب برسد. بعد از آن رسید که سرنوشتش را می‌بینید. هم صدام، هم یارانشان، هم حزب بعث، هم ارتش بعث و هم کسانی را که از او حمایت کردند، مثل منافقین و دیگران الان کجا هستند؟!

بنابراین کار بزرگی است که این افتخار را باید از چشم امام(ره) ببینیم. غیر از امام هم کسی نمی‌توانست آن زمان مسئله به‌ این بزرگی را حل کند. ایشان بخاطر اینکه می‌دانستند بعد از رحلتشان کشور دچار مشکل خواهد شد و کسی نمی‌تواند از عهده‌این تصمیم بربیاید، نخواستند این مشکل را بعد از خودشان برای جامعه باقی بگذارند و خوب حل کردند.

مسئله دیگری که باز در سالگردش هستیم، جنگ 33 روزه‌ای است که اسرائیل علیه لبنان انجام داد.(6) حقیقتاً قطعه تاریخی بی‌نظیری در زمان ما و شاید همیشه و در همه جاست. همه می‌دانند که اسرائیل ارتش نیرومندی دارد. آن را بگونه‌ای ساختند که در مقابل همه ارتش‌های عربی بتواند مقاومت کند. الان هم سیاست آمریکا و غربی‌ها این است که توازنی به نفع اسرائیل در ارتش‌های اسرائیل و کل ارتش‌های عربی باشد و این توازن را حفظ می‌کنند.

هر سلاحی که عرب‌ها به دست می‌آورند، بالاترش را به اسرائیل می‌دهند. در یکی دو جنگ قبلی هم نشان دادند که ارتش اسرائیلی‌ها نیرومند است. این ارتش با غرور فراوان و با امید به پیروزی چند روزه وارد جنگ با لبنان شد. اول گفتند یک هفته‌ و بعد گفتند دو هفته که در آخر دیدند نمی‌شود. در مقابلش یک حزب مسلمان و انقلابی و نیروی مقاومت بود. نه یک دولت و نه یک ارتش، فقط یک حزب که نیروی مسلحی هم در حد حزب خودش دارد، آنهم به خاطر مقاومتش و نه به خاطر حزب بودنش. چون با اسرائیل درگیر بودند و لبنان اشغال شده بود نیروی مقاومت لبنان مسلح شده بود. واقعاً حادثه عظیمی است که اسرائیل اعتراف به شکست کرد. نصف اسرائیل تقریبا از حیز انتفاع افتاده بود.

در این 33 روز شهرهای عمده اسرائیل ناامن بود و مردم در زیرزمین‌ها و پناهگاه‌ها و یا بیرون شهر در باغات زندگی می‌کردند. تلفات زیادی داد. حیثیتش خرد شد. آمریکا پل هوایی برقرار کرد. نیازهای مهماتی اسرائیل را به سرعت تأمین می‌کرد. خیلی کار کردند که حزب‌اله را بشکنند که نتوانستند بشکنند. حزب‌الله مقاومت کرد. اسرائیل شکست خورد و فرار کرد. آثار سیاسی‌اش این بود که زلزله‌ای در اسرائیل آمد و بسیاری از وزرایش ساقط شدند. رئیس جمهورش ساقط شد. نخست وزیرش بی‌اعتبار شد و هنوز هم این تزلزل ادامه دارد.

اگر در مقایسه با سایر حوادث نگاه کنیم، حادثه ممتازی در دنیاست و اگر با دید خدایی، الهی و عرفانی نگاه کنیم، می‌توانیم منظره واضحی از امداد الهی را روی زمین برای بندگان خالص، مجاهد و مخلص خودش ببینیم. این درس بزرگی هم برای مستکبران و هم برای نیروهای مجاهدی است که می‌خواهند برای حق خود و ملتشان مقاومت کنند. نباید بگذاریم نتایج این نبرد به این آسانی تمام شود. باید دائما یاد کنیم، تحلیل بکنیم و نگذاریم شرایط آن زمان فراموش شود. بخصوص آمریکایی‌ها و اسرائیلی‌ها فراموش نکنند که دیگر دوباره در چنین تله‌هایی گرفتار نشوند.

یکی از مسایل شبیه آن را خودمان در داخل داریم، اما به‌ اینجاها نرسید که قضیه کودتای نوژه است.(7) آن روزها ما نه اطلاعات درست و نه یک نیروی آماده‌ برای این کارها داشتیم. اوایل انقلاب همه چیز در حال تحول بود. عده‌ای زیادی از نیروهای مسلح همراه آمریکا با برنامه آمریکایی و برنامه عوامل آمریکا کودتایی را طراحی کرده بودند. خیلی هم روشن بود که چه کار می‌خواهند بکنند. جاهای معینی را در یک شب بمباران می‌کردند و از جاهای دیگری هم شروع به کارهای دیگر می‌کردند. تا نزدیک حادثه تقریباً همه کشور بی‌اطلاع بود. اما خداوند هدایت کرد و از راههای متعدد متوجه شدیم. ارتش و سپاه در جریان قرار گرفتند و خیلی زود راههای آنها را بستند و قبل از اقدام، آنها را دستگیر کردند که تاریخش را می‌دانید.

یادآوری کردم که بگویم خداوند برای بندگان خوبش، برای کسانی که در راه خدا امتحان داده‌اند و در خدمت خلق از خودشان اخلاص نشان داده‌اند، پیروزی می‌آورد که نمونه خوبش همین مبارزات انقلاب اسلامی و مجاهدات سالهای اول انقلاب بود. خداوند با کشف و منهدم کردن کودتاچیان، محبت و عنایتش را به عینه نشان داد که باید همیشه شاکر باشیم.

امروز هم از مسایل عمده ما در منطقه، مسئله عراق، افغانستان، لبنان و فلسطین و در داخل هم مسئله هسته‌ای است. در پرونده هسته‌ای حقیقتاً مظلوم هستیم. خیلی مظلوم هستیم. ما به خاطر امضای مقررات آژانس بین‌المللی حق داشتیم که از طرف آژانس و جامعه بین‌المللی حمایت شویم تا صنایع و تکنولوژی 

هسته‌ای را در زندگی داشته باشیم و از آن بهره‌مند باشیم.

تحریم بودیم و کالاهای دو منظوره را به ما نمی‌دادند که این هم مسئله دیگری است. در چنین شرایطی‌ بیست و چند سال نیروهای جوان، انقلابی و مسلمان ما تلاش کردند و خودشان را به مرحله‌ای رساندند که کار اساسی انرژی هسته‌ای را که غنی‌سازی بود- آن هم مستقل و نه وارداتی - به دست بیاورند. باید ایران را تحسین می‌کردند. ایران در رفتار خود نشان داده بود اهل استفاده نامتعارف از سلاح‌های هسته‌ای نیست. ما در جنگ قطعاً می‌توانستیم بیشتر از عراقی‌ها از سلاح‌های شیمیایی استفاده کنیم که نکردیم. ما بیشتر از آنها می‌توانستیم کشتی‌ها را بزنیم. چون از شمال خلیج‌فارس تا آن طرف تنگه هرمز در تیررس ما بودند. این کار را نمی‌کردیم. جز مواردی که مقابله به مثل می‌شد تا شرارتشان را کم کنند که در حد نازلش بود.

عراق شهرهای ما را موشکباران و بمباران می‌کرد، ولی ما وقتی می‌خواستیم مقابله به مثل کنیم، به فرمان امام 48 ساعت قبل به مردم اعلام می‌کردیم تا در شهر نباشند. اینها تجربه ماست. اینها که ریاکاری نبود. جنگ و دفاع بود. ما براساس عقاید این‌گونه هستیم. دنیا هم این را می‌داند و ثابت هم کرده‌ایم. در مبارزات هم این‌گونه بودیم. کجا انقلابی با این عظمت فقط با صفوف مردم و دست‌های در آسمان برافراشته و بانگ الله اکبر پیروز شده است؟! کجای دنیا اینجوری است؟!

می‌توانستیم کارهای تندی انجام دهیم. اما در این وادی نبودیم. حرکت انقلاب اسلامی ایران مثل حرکت پیغمبر(ص) و الگو گرفته از پیروزی اسلام بود و در ادامه آن هم این‌گونه عمل می‌کند. اینها دریغ می‌کنند که از حق خودمان یعنــی محصول دانش خودمان استفاده کنیم و این‌گونه آزار و اذیت تبلیغاتی و عملیاتی می‌کنند و هرروز تهدید دارند.

خداوند نمی‌گذرد این‌گونه مظالم به سرانجام برسد. در هر میدانی بالاخره جوابش را می‌دهد و جواب روشن آمریکا را امروز در عراق و افغانستان دارد می‌دهد. چه بلایی بر سر آمریکایی‌ها در عراق و افغانستان آمده!! چه ابرقدرتی در یک کشور کوچک این قدر گرفتار شده!! تاریخ را ببینید. جز یک مورد که شوروی‌ها در افغانستان بودند. آنها هم همین جور گرفتار و بالاخره مجبور به فرار شدند. وقتی هم که فرار کردند، آثار فرارشان باعث شد که آن مجموعه بزرگ اتحاد جماهیر شوروی از هم بپاشد و کارشان به ‌این رسید که خیلی‌هایشان در مقابل جریان ناحق تحمیلی مارکسیست ایستادند.

در عراق حقیقتاً آمریکا گرفتار شده است. در اخبار دیشب و امروز بود که کنگره و مجلس نمایندگان آمریکا قانونی گذرانده که باید تا آخر سال میلادی یعنی زودتر از فروردین از عراق خارج شوند. البته بوش قبول نمی‌کند و وتو می‌کند. اما بالاخره اوضاع داخل خودشان همین است. چنان فشار روی گرده‌ اینها آمده که در کشور خودشان راحت نیستند. در داخل عراق هم در خیابان‌ها جز به صورت حرکت کاروانی و با چند ردیف محافظت نمی‌توانند حضور پیداکنند. در پادگان‌هایشان هم امنیت ندارند. هر لحظه ممکن است از یک طرف خمپاره‌ای بیاید. روزانه تعداد زیادی نعش و مجروح باید به آمریکا ببرند و خیلی‌هایشان را هم اعلام نکنند. چون شرایط ویژه‌ای دارند. همه امیدشان این است که بتوانند آبرومند و بدون هیچ دستاوردی از عراق بیرون بروند که فرارشان آثار دیگری نداشته باشد.

آمریکایی‌ها تجربه فرار از ویتنام را دارند. چه بر سرشان آمد! عراق برای آمریکا بدتر از ویتنام است. چیزهای بیشتری در عراق هست که در آنجا نبود. در افغانستان هم که آمریکا هست، ناتو را هم آورده‌ است. این همه نیرو در سراسر افغانستان هستند، ولی در هیچ جای افغانستان امنیت ندارند. مردم افغانستان هم امنیت ندارند. اهدافی هم که اعلام کرده‌اند، نمی‌تواند تحقق پیدا کند. لبنان هم که شرارتشان را دارید می‌بینید. شکست مفتضحانه‌ای خورده‌اند و باز هم ول کن نیستند. دارند فشارهای همه جانبه می‌آورند برای اینکه به یک حزب مظلوم، مسلمان و مقاوم آسیب برسانند. به سوریه آسیب می‌رسانند. بین فلسطینی‌ها و لبنانی‌ها اختلاف انداخته‌اند تا به نفع اسرائیل همدیگر را بکشند. در لبنان هم شبیه به‌این دارد اتفاق می‌افتد. شرارتشان را می‌کنند. اما هیچ بهره‌ای نمی‌گیرند.

علت مهمش هم این است که مردم مسلمان جهان با پیروزی انقلاب اسلامی بیدار شده‌اند. آنها به رای‌العین دیدند که یک ملت مظلوم و بی‌پناه، بدون حمایت خارجی بزرگترین ارتش و قدرتمندترین دولت منطقه را که از لحاظ مالی، سلاحی، امنیتی و اطلاعاتی سرآمد بود و شرق و غرب از او را حمایت می‌کردند، از پا درآوردند. مردم این الگو را فراموش نمی‌کنند. آنها خیلی علیه‌ این انقلاب تبلیغ کرده‌اند، اما همیشه نمی‌توان واقعیت‌ها را پوشید. خیلی چیزها روشن است.

انتظار ما این است که مسایل روشن قرن معاصر که در منطقه ما اتفاق افتاد، آمریکایی‌ها و غربی‌ها را بیدار کند و درس بگیرند و شرارتشان را کم کنند و دست از سر ملت مظلوم، مسلمان و متعهد ایران بردارند.

بسم الله الرحمن الرحیم

والعصر/ ان الانسان لفی خسر/ الاّ الذین آمنوا وعملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر*

 

* سوره مبارکه عصر

پی نوشت ها:

 

1- حضرت ابو جعفر، باقرالعلوم، در شهر مدینه تولد یافت. در روز و ماه ولادت آن حضرت نیز نقل‌های مختلفی یاد شده است:

- سوم صفر 57 هجری

- پنجم صفر 57 هجری

- جمعه اول رجب 57 هجری

- دوشنبه یا سه شنبه اول رجب 57 هجری

 بیشتر محققان با ترجیح نظریه نخست، یعنی سوم صفر آن را پذیرفته‏اند.

مادر گرامی امام باقر(ع) نخستین علویه‏ای است که افتخار یافت فرزندی علوی به دنیا آورد برای وی کنیه‏هایی چون ام الحسن و ام عبده آورده‏اند، اما مشهورترین آنها، همان ام عبدالله است.

نام آن حضرت محمد است.این نامی است که رسول خدا(ص) از دیر زمان برای وی برگزیده بود.

در منابع تاریخی، برای امام باقر(ع) دو همسر و دو «ام ولد» نام برده‏‌اند.

همسران عبارتند از:

- ام فروة دختر قاسم بن محمد بن ابی بکر.

- ام حکیم دختر اسید بن مغیره ثقفی.

برای امام باقر(ع) هفت فرزند یاد کرده‏اند، پنج پسر و دو دختر.

سرانجام در هفتم ذیحجه سال 114 هجری در سن 57 سالگی در مدینه با توطئه هشام مسموم شد و چشم از جهان فروبست. پیکر مقدسش را در قبرستان بقیع - کنار پدر بزرگوارش - به خاک سپردند.

 

 

2- حضرت امام علی بن محمد علیه السلام مشهور به امام هادی و امام علی النقی، امام دهم شیعیان است. آن حضرت در سال 212 ق دیده به جهان گشود و در سال 220 ه.ق امامت شیعه از پدر بزرگوارشان به آن حضرت منتقل شد. مدت امامت آن حضرت حدود 34 سال است و در سال 254 ه.ق به دست معتمد عباسی به شهادت رسیدند.

 

3- ۲۵ تیرماه هر سال در کشورمان ایران «روز بهزیستی و روز تامین اجتماعی» نامگذاری شده است. سازمان بهزیستی کشور، به موجب لایحه قانونی سال ۱۳۵۹ در جهت تحقق مفاد اصول ۳، ۲۱ و ۲۹ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و در زمینه تحقق عدالت اجتماعی تشکیل شده است.

 

4- قبل از انقلاب اسلامی، سازمانهائی که به خدمات بهزیستی و رفاهی می‌پرداختند عبارتند از: سازمان ملی رفاه خانواده ایران، سازمان بهزیستی و آموزش کودکان و نوجوانان، سازمان ملی بهزیستی ناشنوایان ایران، سازمان ملی رفاه ناشنوایان ایران، سازمان ملی رفاه نابینایان ایران، جمعیت حمایت از اطفال بی سرپرست، سازمان زنان و...

 پس از پیروزی انقلاب اسلامی، سازمان بهزیستی کشور در بیست و چهارم خرداد ماه پنجاه و نه، بر اساس مصوبه شورای عالی انقلاب اسلامی تشکیل شد.

 در سال شصت و سه، سازمان بهزیستی کشور در شمار سازمانهای وابسته به وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی قرار گرفت و در حال حاضر در ذیل سازمانهای وابسته به وزارت رفاه و تأمین اجتماعی قرار دارد.

 

5- در روز ۲۷ تیر ۱۳۶۷ به دنبال پذیرش قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت سازمان ملل از سوی ایران، جنگ هشت ساله میان ایران و عراق رسماً به پایان رسید. قطعنامه ۵۹۸ اول مرداد ۱۳۶۶ از سوی سازمان ملل صادر و در ۲۷ تیر ۱۳۶۷ از سوی ایران پذیرفته شد و در ۲۹ تیر ۱۳۶۷ به اتفاق آرا به تصویب نهایی رسید.

آیت‌الله خامنه‌ای، رییس‌جمهوری وقت در نامه‌ای که در روز ۲۷ تیر ۱۳۶۷ برای خاویر پرز دکوئیار، دبیرکل وقت سازمان ملل متحد ارسال کرد، آورده بود: «... همان طور که به خوبی استحضار دارید، آتش جنگی که به وسیله رژیم عراق در ۲۲ سپتامبر ۱۹۸۰ با تجاوز علیه تمامیت ارضی جمهوری اسلامی ایران آغاز گردید، اینک ابعاد غیرقابل تصوری به خود گرفته است که کشورهای دیگر و حتی غیرنظامیان بی‌گناه را نیز در شعله‌های خود گرفته است‌. قتل ۲۹۸ نفر انسان بی‌گناه که با ساقط ساختن هواپیمای ایرباس جمهوری اسلامی ایران به وسیله یکی از کشتی‌های جنگی آمریکایی در خلیج فارس به وقوع پیوست‌، نمونه‌ای بارز در این خصوص است‌. در چنین موقعیتی‌، تلاش‌های جناب‌عالی برای اجرای قطعنامه ۵۹۸ حائز اهمیت ویژه‌ای است‌. جمهوری اسلامی ایران پیوسته کمک و پشتیبانی خود را نسبت به شما در حصول به این هدف مبذول داشته است‌. در این زمینه ما مصمم گردیدیم که رسماً اعلام داریم جمهوری اسلامی ایران به خاطر اهمیت حفظ جان انسان‌ها و برقراری عدالت و صلح و امنیت منطقه‌ای و بین‌المللی‌، قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت را می‌پذیرد...»

 

6- در سیزدهم ژوئیه 2006، اسرائیل بمباران لبنان را آغاز کرد که جرقه آغار جنگ 33 روزه بود. همزمان با وقوع این درگیری، مسئولان امریکایی در سخنان خود می‌گفتند که زمان آن رسیده است که خاورمیانه جدید شکل بگیرد. از این رو بسیاری جنگ ژوئیه 2006 را طرح تحت امر دولت بوش با هدف شکست حزب الله قلمداد می‌کنند.

نیکلاس بلاندفورد، مولف و مفسر سیاسی، می‌گوید: «همیشه این صحبت وجود داشت که پس از حمله به عراق نوبت سوریه است و در آن زمان محصولی سهل الوصول به نظر می‌رسید. این در حالی بود که یک سال از ترور حریری می‌گذشت و سوری‌ها تازه از لبنان خارج شده بودند و به نظرم از دیدگاه دولت بوش چنانچه اسرائیلی‌ها در مصاف با حزب‌‌الله پیروز می‌شدند این امر زمینه ساز پیشبرد طرح خاورمیانه جدید بود.»

اما اسرائیلی‌ها در دستیابی به اهداف از پیش تعیین شده جنگ با حزب الله ناکام ماندند. اسرائیل در این نبرد دست‌کم 120 سرباز خود را از دست داد و حزب الله با پرتاب موشک‌ به عمق اراضی اشغالی شهرهایی نظیر حیفا را هدف قرار داد.

در جنگ 33 روزه تابستان 2006 صدها لبنانی جان خود را از دست دادند، که اکثر آنان غیرنظامی بودند. امروز حزب الله بیش از هر زمان دیگر نیرویی قدرتمند به شمار می‌آید.

یک دهه از جنگ ژوئیه 2006 گذشته و مسئولان اسرائیلی خود می‌گویند حزب الله بزرگترین تهدید است. چنین اعترافی شکست کامل اهداف این جنگ را برجسته می‌کند، شکستی که وجهه شکست ناپذیری ارتش اسرائیل را دگرگون کرد.

 

7- در بهار سال 1358، سرهنگ دوم بازنشسته ژاندارمری «محمدباقر بنی‌عامری» از همکاران فعال و نزدیک ارتشبد سابق «غلامعلی اویسی» درصدد برآمد تا از مواضع غرب (ناتو و آمریکا) نسبت به ایران اطلاع یابد و براساس آن، میزان موفقیت تدارک یک توطئه را علیه نظام نوپای جمهوری اسلامی ارزیابی کند. این تماس بلافاصله به نزدیکی «بنی‌عامری» با هواداران «بختیار» از طریق یکی از عوامل فعال «شاپور بختیار» در ایران به نام «ابوالقاسم خادم» (عضو «حزب ایران» و از دوستان فعال «بختیار» و از بزرگ مالکین گنبد) انجامید.

پس از سفر «بنی‌عامری» به پاریس در اسفند ماه 1358 و ارائه گزارش از پیشرفت کار به «بختیار» که به «تصویب اولویت کودتا» در مقایسه با حمله نظامی عراق به ایران انجامید، سازمان نقاب که به منظور مطالعه و زمینه‌سازی کودتا تشکیل شده بود، دستخوش تغییر و تحول متناسب با کودتا گردید. ساختار جدید مرکب بود از: 1- شاخه نظامی تحت ریاست «بنی‌عامری»...2- شاخه سیاسی تحت ریاست «قادسی»...3- شاخه پشتیبانی تحت ریاست «قربانی فر».

روز سه‌شنبه دوم اردیبهشت 1359 دو وانت بار حامل سلاح‌های سبک و نیمه سنگین که زیر یک لایه کاه مخفی شده بود، وارد منزل «ابوالقاسم خادم» شد و محموله آنها در زیرزمین خانه مخفی گردید. پنج اردیبهشت حمله نظامی امریکا به ایران برای آزادسازی گروگان‌هایش با وقوع حادثه طبس شکست خورد‌ و فردای این شکست، خادم که به یکی از اعضای حزب توده اعتماد داشت، سخنانی درباره برنامه آینده گفت که توسط این فرد به حزب توده اطلاعات منتقل گردید و توسط آنها به افراد مورد اعتمادشان در دفتر بنی‌صدر منتقل گردید که منجر به دستگیری خادم در 8 اردیبهشت می‌شود.

همزمان با تجاوز طبس، «سیا» از طریق «شاپور بختیار» در تدارک طرح کودتای «نوژه» بود. تجاوز نظامی طبس و کودتای نوژه دو حلقه یک زنجیر واحد بود که باید براندازی نظام جمهوری اسلامی را به ثمر می‌رساند. اما پس از واقعه طبس و شکست پروژه اول، «بختیار» تحت فشار امریکا و انگلیس به سازماندهی اجزای کودتا برای مقابله همه جانبه با نظام جمهوری اسلامی شتاب بخشید. شاخه تدارکات که وظیفه تهیه پول، اسلحه، خانه، ماشین و دیگر لوازم مورد نیاز برای انجام یک کودتای موفق را به عهده داشت، تحت مسئولیت «منوچهر قربانی‌فر» فعال می‌گردد. پول در وهله اول از جانب کشورهای امریکا، انگلیس و عراق در اختیار ستاد کودتا مستقر در پاریس نهاده می‌شد و از آن طریق به داخل کشور سرازیر می‌گشت. به طوری که در مدت کمتر از یک هفته، قریب به 100 میلیون تومان ارسال گشت و قایقی حامل 5/2 تن اسلحه در نزدیکی سواحل بوشهر، آماده تحویل به «منوچهر قربانیفر» که از شرکای شرکت کشتیرانی حمل و نقل «استارلاین» بود، می‌گردد.

در شب کودتا (18/4/59) بیش از 200 نفر از کودتاگران از جمله «قربانیفر» در منزل فردی به نام «نور» که در حوالی جام جم واقع بود، با لباس نظامی و با بازوبندهایی منقوش به شیروخورشید اجتماع کرده بودند تا با دریافت علائم موفقیت کودتا، مرکز سیمای جمهوری اسلامی ایران را تصرف کنند. ولی در همان ساعات اولیه توسط تلفن به آنان اطلاع داده می‌شود که عملیات منتفی است در گروه‌های دو سه نفره پراکنده شوید. آغاز کودتا از پایگاه هوایی شهید نوژه همدان برنامه‌ریزی شده بود و به همین دلیل پس از کشف و سرکوب به «کودتای نوژه» شهرت یافت.

ری شهری، رئیس وقت دادگاه انقلاب اسلامی ارتش معتقد است پیش از آغاز این کودتا سرنخ هایی از یک توطئه براندازی به رهبری مشخصی به نام نبی عامری، در اختیار دستگاه‌های اطلاعاتی کشور بوده است اما به دلیل نوپا بودن این دستگاه‌ها و نفوذ کودتاگران در اداره دوم ارتش پیگیری‌ها به جایی نمی‌رسد، بدین ترتیب تا 48 ساعت پیش از شروع عملیات کودتا، هیچیک از مسئولان نظام از ماجرا خبر نداشتند.

به هرحال نقطه روشن کشف کودتا اطلاعاتی بود که توسط یک خلبان نیروی هوایی، صبح روز چهارشنبه 18/4/59 به توصیه مادرش در اختیار آیت‌الله خامنه‌ای قرار گرفت. چند ساعت پس از افشای کودتا یکی از درجه داران تیپ ویژه نوهد نیز به کمیته مستقر در اداره دوم ستاد مشترک مراجعه می‌کند و بخشی از طرح عملیاتی کودتا را در اختیار کمیته فوق قرار می‌دهد و عملیات ضدکودتا از همین جا آغاز می‌شود.

نکتــه جـــالب اینجاست که نه تنها با دستگیری خادم، کودتا افشا نمی‌گردد، بلکـه پس از لو رفتن کودتا نیز به سرعت کودتــاگـــران از آن مطلع گشته و از آنها خواسته می‌شود که پراکنده شوند. به گفته «بنی‌عامری» کل افراد دخیل در عملیات کودتای نوژه در داخل کشور و در شهرهای مختلف روی هم رفته در حدود 100 نفر نظامی و غیرنظامی بود. اما بر اساس اطلاعات موجود در مجموع و علی‌رغم قلع و قمع شدید عوامل کودتا، تنها حدود یک چهارم رهبران و یک سوم عوامل آن دستگیر شدند که این بی‌شک مرهون اطلاع عوامل اصلی کودتا از لو رفتن برنامه‌شان است. عدم اعلام کودتا پس از دستگیری خادم و اعلام لو رفتن کودتا ممکن نیست، مگر آنکه گروهی در داخل نهادهای اطلاعاتی نظام با آنها هماهنگ بوده باشند، درست در زمانی که اختیار کامل دسترسی به اطلاعات نیروی هوایی ارتش، در اختیار مسعود کشمیری است.

ستاد خنثی‌سازی کودتا

پس از جمع آوری اطلاعات لازم برای مقابله با کودتاگران و دستگیری عوامل کودتا ستادی به نام «ستاد خنثی‌سازی کودتا» تشکیل شد که اعضای این ستاد مرکب از نمایندگان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، کمیته انقلاب، کمیته اداره دوم ارتش، اطلاعات، ارشاد و انجمن اسلامی نیروی هوایی و گروه ضربت مهدیه قصر فیروزه بودند.