خطبه ها
  • صفحه اصلی
  • خطبه ها
  • نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

1- برکات ماه رمضان، توصیه‌های بزرگان دینی درباره استفاده از فرصت روزه، نگاه قرآن به مخلِصین و مخلَصین، نهی ریا در قرآن 2- دفاع مقدس و تحلیل تاریخی آن، سیاست‌های دفاعی ایران در دوره‌های مختلف جنگ، قطعنامه 598 و پیروزی سیاسی ایران در سازمان ملل، نگاه امام راحل به جنگ، فعالیت‌های هسته‌ای ایران، مسائل عراق، لبنان، فلسطین و سوریه

  • دانشگاه تهران
  • جمعه ۸ مهر ۱۳۸۴
خطبه اول: دعوت همگان به تقوای الهی/ ماه رمضان هدیه الهی برای تقویت تقوا و پرهیز از گناهان/ پاداش مضاعف خداوند به بندگان در ماه رمضان/ توجه ویژه خداوند به بندگان‌درماه‌رمضان/ ماه رمضان فرصتی برای همه بشر در رسیدن به قرب الهی/ تکیه رسول‌اکرم(ص) بر مضامین ویژه ماه رمضان/ رمضان رحمت خداوند برای بندگان/ رمضان ماهی برای رحمت و مغفرت بندگان/ توجه به هشدارهای ائمه در مورد استفاده از ماه رمضان/ باز بودن در بهشت و بسته‌شدن در جهنم در ماه رمضان/ رمضان ماه میهمانی بر سفره کرم الهی/ توجه ویژه خداوند آن میهمان خود در ماه رمضان/ دعای فرشتگان برای بشر در ماه رمضان/ لزوم تلاش برای پاکی از آلودگی و گناهان در ماه رمضان/ ماه رمضان تمرینی برای خوبی و نیکی و پرهیز از بدی‌ها/ نقش سازنده روزه برای انسان/ رعایت نکات اخلاقی و دینی درماه رمضان/ عبادت روح ماه رمضان/ بی‌ثمر بودن تلاش‌های انسان در عبادت بدون اخلاص/ برخورداری از پاداش الهی با انجام کار نیک/ برخورداری از اعمال با نیت قرب الهی/ اخلاص، جوهر هر عمل عبادی/ تأکید قرآن بر رعایت اخلاق/ آسیب‌پذیری مخلصین در برابر شیطان/ ریا یکی از مذموم‌ترین اخلاقیات و روحیات انسانی/ پناه بردن به خدا برای دوری از ریا/ تشابه شعاریون به ریاکاران/ سفارش قرآن به مؤمنین برای عمل به وعده‌ها/ خشم خداوند از گفتار بی‌کردار/ رواج ازدواج «مقت» در صدر اسلام/ تلاش برای پرهیز از ریا و توجه به اخلاص/ زیبایی ظاهری و بیماری باطنی برای ریاکاران/ سفارش ائمه برای سازندگی و پاکی درون/ رهنمون شدن جامعه به نیکی در سایه دوری از نفاق و ریاکاری/ آثار ریاکاری: باطل شدن اعمال، گناه کبیره، شرک خفی/ ریا در اصطلاح روانشناسان یعنی دوگانگی شخصیت/ رنج درونی ریاکاران و احساس گناه/ ریاکاری، یعنی همگامی با شیطان و دوری از خدا/ رمضان ماه تمرین اخلاص در راه خدا خطبه دوم: تحلیل کوتاه از جنگ و دفاع مقدس/ متشکل‌نبودن‌نیروهای نظامی در زمان حمله عراق به ایران/ اختلاف میان بنی‌صدر و نیروهای خط امام/ محاصره اقتصادی ایران بوسیله آمریکا/ نقش برجسته‌نیروی زمینی و هوایی در برابر دشمن/ ضربه سنگین نیروی دریایی به دشمن/ ناهماهنگی بین سپاه و ارتش به خاطر فرماندهی بنی‌صدر/ تشکیل شورای عالی دفاع برای تغییر فرماندهی جنگ/ آسیب‌پذیری عراقی‌ها در خاک ایران/ فتح خرمشهر فتح‌الفتوح جنگ علیه دشمن/ تغییر سیاست نظام با نظر امام درجنگ بعد از فتح خرمشهر/ / سه خواسته ایران بعداز فتح خرمشهر:/ 1- خروج عراقی‌ها از خاک کشور/ 2- محاکمه متجاوز/ 3- پرداخت غرامت به ایران/ واگذاری فرماندهی جنگ به وسیله امام به هاشمی/ عقب‌نشینی وسیع دشمن پس از فتح خرمشهر/ حمایت همه جانبه استکبار از صدام پس از فتح خرمشهر/ استفاده عراق از سلاحهای شیمیایی با مجوز استکبار/ شرارت منافقین در جنگ به عنوان ستون پنجم دشمن/ درگیری رسمی آمریکا با ایران در خلیج فارس/ حمله‌عراق‌باسلاحهای شیمیایی شهرهای حلبچه و سردشت/ پرهیز ایران از اقدام متقابل شیمیایی در جنگ/ تصویب نظر ایران در سازمان ملل و شورای امنیت/ توانایی ایران برای استفاده از موشکهای دوربرد/ حمله دوباره عراق به ایران بعد از پذیرش قطعنامه/ دفاع جانانه رزمندگان در برابر حمله صدام/ همکاری و حضور گسترده منافقین در عملیات مرصاد/ محکومیت عراق در سازمان ملل/ دفاع مقدس قطعه مشعشع تاریخ ایران/ مقاومت یک تنه ایران در برابر همه دنیا در جنگ تحمیلی/ تفاوت جنگ 8 ساله ایران و عراق از جنگهای کره و ویتنام/ پیروزی و موفقیت ایران در جنگ با فداکاری و ایثار رزمندگان/ پرهیز هر ایرانی از زیرسؤال بردن جنگ تحمیلی/ مسأله هسته‌ای، یک مسأله بسیار جدی برای کشور/ انرژی هسته‌ای به عنوان یک مسأله حیاتی برای کشور/ تلاش دشمنان برای محرومیت ایران از انرژی هسته‌ای/ ایستادگی قاطع مسئولین نظام در مسأله هسته‌ای/ ایجاد امید و روحیه مقاومت در مردم/ قاطعیت دشمنان برای محروم کردن ایران از سوخت هسته‌ای/ برخورد جدی ایران در برابر موضع دشمنان/ ادعای دشمنان درمورد بی‌اعتمادی در مسأله هسته‌ای به ایران/ سفارش امام به رعایت حال مردم در جنگ/ هشدار ایران به آمریکا و اروپا در مسأله هسته‌ای/ توصیه به آمریکاو اروپا برای عمل عاقلانه در بحث هسته‌ای ایران/ استفاده از دیپلماسی و مذاکره برای حل مسأله هسته‌ای/ صلح‌آمیز بودن مسئله هسته‌ای ایران/ توصیه به مسئولان برای تدبیر درست در مسأله هسته‌ای/ تلاش برای حفظ حقوق مردم و جلوگیری از تجاوز دشمنان/ آسیب ملت عراق از شرارتهای زشت جنایتکاران/ آسیب لبنان از جنگهای داخلی/ عقب‌نشینی اسراییل از غزه/ جنگ‌افروزی اسراییل علیه ملت فلسطین/ تشدید تهدید دشمنان علیه سوریه/ نیاز جامعه اسلامی به وحدت

خطبه اول:

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین والصلاه والسلام علی رسول الله و علی آله الائمه المعصومین. ادعونی استجب لکم

اوصیکم عبادالله بتقوی الله والتباع امره

خداوند به ما توفیق بدهد که بتوانیم از هدیه مهم الهی، ماه رمضان، که در پیش است، برای تقویت ملکه تقوا و پرهیز از محرمات و انجام وظایف بهره‌مند شویم. در آستانه حلول ماه مبارک رمضان هستیم و طبق معمول همیشه خطبه‌ها به پیروی از سنت پیغمبر اکرم(ص) که در جمعه آخر شعبان یا اول رمضان درباره ماه رمضان، عبادت، دعا و اخلاص به مسلمانان آموزش‌ها و یا تذکراتی می‌دادند، بنده هم امروز خطبه اول را مختص ماه رمضان، دعا، عبادت، اخلاص و پرهیز از ریا ایراد می‌کنم.

در مرحمت‌ها و الطاف الهی، یکی از مهمترین آنها همین تعبیه ایام خاص یا پاداش مضاعف برای بشر است که در این ایام خاص، خودشان را به خدا نزدیک و آلودگی‌ها را کم کنند و سعادت، رفاه و صلاحیت را از خداوند بخواهند و به دست بیاورند. خداوند هم وعده‌های
محکمی فرموده که در این مواقع توجه ویژه‌ای به انسان‌ها می‌شود. شاید مهمترین آن تا آنجا که ما می‌دانیم، ماه رمضان است. ماهی ‌که خداوند برای ‌ما قرار داده است. چیزهایی‌که خداوند در این ماه قرار داده و با ادله قطعی می‌توان اینها را اثبات کرد، حقیقتاً فرصت مهمی است. خیلی دریغ است که انسان‌ها از این فرصت‌ها درست استفاده نکنند و این فرصت‌ها ضایع شوند. روزی متوجه می‌شویم که چه سرمایه‌ای را از دست داده‌ایم که از این فرصت‌های ویژه ‌الهی بهره نگیریم.

پیغمبر اکرم(ص) در خطبه‌هایی‌که برای ماه مبارک رمضان می‌خواندند، روی مضامین خاصی به‌صور مختلف تکیه می‌کردند. یکی از مشهورترین خطبه‌هایشان همان خطبه‌ای است که به مردم تذکر دادند که ماه مبارک رمضان بسوی شما می‌آید. نمی‌گوید ما داریم به طرف شهر رمضان می‌رویم. رمضان می‌آید و این اشاره‌ای است که از طرف خداوند این رحمت آغاز شده است.

سبقت‌ رحمت‌ الهی بر عمل ما و بر پاداشی است که می‌خواهند به ما بدهند. «بالبرکه و رحمه و المغفره» در این ماه هم برکت و هم رحمت خداست. البته رحمت و برکت خدا همیشه هست، ولی در این ماه یک ویژگی دارد که روی آن تکیه می‌شود و غفران است. غفران خدا هم همیشه هست، ولی در این ماه خدا وعده داده که خیلی آسان از گناهان ما عبور کند و بگذرد. لذا آخرش می‌فرماید: «انسان بدبخت کسی است که چنین ماهی را در اختیارش بگذارند و از این فرصت استفاده نکند و از غفران و بخشش الهی محروم شود و نتواند توبه کند.»

این هشدارها خیلی چیزها را به ما می‌آموزد. خواهش می‌کنم، همه ما و کسانی که در جاهای دیگر هستند، خودشان را برای استفاده مناسب از این ماهی‌که در پیش داریم، آماده کنند. ماهی ‌که پیغمبر(ص) می‌فرماید: «درهای بهشت باز است.» درهای بهشت هیچ‌ وقت بسته نیست، ولی شرایطی‌که در این ماه هست، درها را بازتر و ورودش را آسانتر می‌کند. درهای جهنم بسته است، یعنی عواملی ‌که انسان را به جهنم می برد، در این ماه با رحمت خداوند و با ویژگی‌های وظایف این ماه، درهای جهنم شبه بسته است. شیاطین در غل و زنجیرند، یعنی شهوات و خواسته‌های نامناسب انسان، که انسان را به تباهی می‌برند، در غل و زنجیرند. بخاطر روزه، عبادت، دعا و توجه به خداوند و وظایف اجتماعی‌که داریم، میهمان خدا هستیم. «دعیت من الضیافت الله» همه جا و همیشه بر سفره کرم خداوند هستیم. مگر می‌شود روی زمین چیزی گیر انسان بیاید که از خدا نباشد؟

ولی در این ماه، ویژگی میهمان خدا را داریم. به میهمان توجه ویژه‌ای می‌شود. آن توجه هم این است که تقریباً همه اوقات ماه رمضان را می‌توانیم به عنوان عبادت و حرکت بسوی خداوند درنامه عمل ثبت کنیم. چون گفته نفس‌هایتان تسبیح و خوابتان عبادت است و اعمالتان پاداش مضاعف می‌گیرد. ملائکه برای ما دعا می‌کنند و با ما همراه می‌شوند. نفس میهمان خدا بودن و آنی هم که خداوند روی آن تأکید می‌کنند که صادق و اصدق بشرهای جهان هستند، خودش کرامت است. «وجاعلتم من اهل کرامته الله.» انصافاً ماه عظیمی است. اوقات مهمی در پیش داریم و خداوند به ما توفیق دهد تا خود را از آلودگی‌هایی‌که داریم، پاک کنیم و در این ماه مبارک لااقل دچار آلودگی جدید نشویم.

تمرین یک ماهه برای خوبی، پاکی، حسن خلق، ادب و رفتار درست، انسان را معتاد به خوبی می‌کند. اگر این یک ماه را خوب تمرین و مواظبت کنیم، آثارش تا ماه دیگر از لحاظ آسان شدن حرکت در مسیر خداوند، برای ما می‌ماند. عبادات فراوان است. خود روزه مهمترین عبادت است. عبادتی است که می‌تواند بدون هیچ‌گونه ریایی انجام شود و همه لحظاتی‌که انسان به یاد می‌افتد که بخاطر خداوند امساک کرده، برای انسان سازنده است. خیلی مهم است که هر لحظه‌ای انسان توجه کند و بگوید الان برای خدا گرسنه هستم، نان نمی‌خورم، تشنه‌ام، ولی آب نمی‌خورم و تمایلات غضب و شهوت خود را مهار می‌کنم و برخوردم را در ماه رمضان با مردم عاقلانه، عادلانه و با حسن، رفتار می‌کنم. این حالات از درون انسان را می‌سازد.

دعاهایی داریم که مشخص است و شما در کتاب‌هایی‌ که در اختیارتان و در برنامه‌ها صدا وسیما و مساجد و خیلی جاهای دیگر است، می‌بینید واستفاده می‌کنید. اما روح این ماه، روح هر عبادتی است. اگر بخواهید آن روح را بدست بیاورید و اثر بگیرید، اخلاص است. در کارهای غیرعبادی هم اخلاص خیلی مهم است.  اما اگر در عبادت اخلاص نباشد، عبادت تباه است. انسان اگر بدون اخلاق برای عبادت وقت مصرف کند، چه روزه بگیرد، چه نماز بخواند، چه سفر زیارت برود و چه دعا بخواند، اما اخلاص در آن نباشد، نتیجه نمی‌دهد. برای اخلاص هم انسان باید به نیت خود مراجعه کند و ببیند که چرا این‌کار را انجام می‌دهد. همه شما می‌دانید و همه ما می‌توانیم بفهمیم که اخلاص داریم یا نه؟ آیا این‌کار را برای خداوند است یا برای هواها، هوس‌ها و چیزهای دیگری انجام می‌دهیم؟ البته اگر انسان بخواهد برای پاداش الهی عبادت کند، این یک نوع نفع‌طلبی است، ولی منافاتی با اخلاص ندارد. این پاداش را از خداوند می‌خواهد، نه از غیر خداوند.

فرق است بین کسی‌ که در عملش تظاهر و ریا می‌کند با کسی که اخلاص دارد. فکر می‌کنند دیگران او را در این حال ببینند یا نه، به امید بهشت و نعمت‌های آخرت روزه می‌گیرد. اگر نیت قرب به خدا و هدف بطرف خدا باشد، با اخلاص همراه است.البته اخلاص مراتب و مراحلی دارد، بعضی‌ها اصلاً عملشان آلوده به شرک نمی‌شود، بعضی‌ها برایشان مشکل است بدون آلودگی انجام بدهند و این تفاوت‌ها هست. اما جوهر عمل عبادی، اخلاص است.

اگر قرآن را یک‌بار با این دید بخوانید، می بینید چقدر در آیات و الفاظ قرآن تأکید بر مسئله اخلاص و نیت خالص برای خدا و قرب‌الی‌الله زیاد است. خداوند ده مورد از مخلصین (به کسر لام) و دوازده مورد از مخلصین (به فتح لام) ستایش می‌کند. مخلص‌ها آنهایی هستند که از مراحل اخلاص‌ورزی عبور کرده‌اند و به مرحله عصمت‌و یا قریب عصمت ولایت بالای قرب الهی رسیده‌اند. آنها نوعاً انبیا، اولیا و افراد بعد از آنها هستند. افتخار ما این است که اگر بتوانیم جزو مخلصین باشیم. مخلصین از تیررس شیطان‌ها هم دورند و مصونیت دارند، اما مخلصین اگر مداومت نداشته باشند، می‌توانند آسیب‌ بپذیرند. لذا تداوم اخلاص برای ما بسیار بسیار مهم است.

در مقابلش ریا بسیار بد است. یکی از مذموم‌ترین اخلاقیات و روحیات انسانی این است که ریاکار باشد. اگر این ریا در عبادت باشد که بسیار بسیار ستم به نفس است. بسیار مبغوض خداوند است. همیشه به خدا پناه ببرید که‌گرفتار ریا نشوید. البته ریا مراتب فراوانی دارد و خیلی از آن مخفی است. چون درست توجه نمی‌کند. یک‌وقت احساس می‌کند غیر خدا را در عمل خود شریک و عمل خود را تباه کرده ‌است.

تعبیرات عجیب و غریبی در مورد ریا کار داریم که شامل انسان‌هایی هم می‌شود که ادعا می‌کنند، حرف می‌زنند، ولی عمل نمی‌کنند. شعارها و وعده‌های بدون عمل می‌دهند. البته وعده‌های بدون عمل دو نوع است: یک نوع آن، این است که انسان از اول هم نمی‌خواهد عمل کند. این نفاق و دروغگویی است. یک وقت نه، انسان چیزی را می‌گوید و می‌خواهد عمل کند، اما اهمیت نمی‌دهد و بعد می‌گوید وعده‌ای دادیم که تمام شد و فراموش می‌کند. نیروی لازم را پشت آن قرار نمی‌دهد.

به این آیه قرآن که می‌خوانم، توجه کنید. واقعاً دقت لازم دارد: «یا ایها الذین آمنوا لم تقولون ما لاتفعلون.» مومنین چرا چیزی را که عمل نمی‌کنید، می‌گویید؟» چرا ادعا بدون عمل؟ به این اکتفا نمی‌کند و می‌فرماید: «کبر مقتا ‌عندالله ان تقولوامالا تفعلون.» «پیش خداوند خیلی خشم‌آفرین است که چیزی را که عمل نمی‌کنید، به مردم بگوئید.» مفسرین در کلمه «مقت» خیلی حرف زده‌اند. «کبر مقتا عندالله.» مفسرین می‌گویند «مقت». شدیدترین خشم و نقطه اوج خشم است که کسی مبتلا می‌شود.

در زمان صدر اسلام چیزی بنام ازدواج مقت یا «نکاح مقت» معروف بود. مصداقش این بود که افرادی می‌رفتند با همسر پدرشان، غیر از مادر خودشان ازدواج می‌کردند. اعراب اسم این کار را «ازدواج مقت» گذاشته بودند.این کلمه در قرآن برای وعده‌های بدون عمل بکار رفته است. اگر شما چیزی بگوئید که عمل نمی‌شود و عمل نمی‌کنید، شعار و وعده بی‌عمل بدهید، این در مصداق مقت است و مقت پیش خداوند بسیار بالاست. بخصوص که کلمه کبر هم اضافه شده است. «کبر مقتا عندالله.» می‌توانستند بگویند: پیش خداوند مقت است، اما بیشتر گفته‌اند. گفته‌اند: مقت بزرگی است.

بنابراین سعی‌کنیم در عبادتمان در درجه اول هیچ گونه ریاکاری نداشته باشیم و خالص برای خداوند باشد و در سایر اعمالمان هم همینطور باشد. اگر جهت حرکت انسان به طرف خداوند باشد، در امور مادی و زندگی هم عبادت حساب می‌شود. اگر جهت بسوی غیرخدا و نفسانی باشد، عبادت هم به ضد عبادت برمی‌گردد.

علی‌بن‌ابیطالب(ع) تعبیراتی درباره ریاکاران دارند که می‌فرمایند: «المرائی ظاهره جمیل و باطنه علیل»، انسان ریاکار ظاهرش زیباست و حرف‌های خیلی قشنگی می‌زند و ظهور خودش را خیلی زیبا نشان می‌دهد، اما در باطن مریض است.یک موجود مریض که ظاهر خوبی را ارائه می‌کند. یا تعبیر دیگری دارند که می‌فرمایند: «ما با قبح انسان باطنا علیلاً و ظاهرا جمیلا.» چقدر زشت است برای بشر که باطن علیلی داشته باشد و ظاهر جمیل و زیبایی ارائه بدهد.

اگر انسان‌ها همین مضمون را در زندگیشان مراعات و ظاهر و باطنشان را یکی کنند و نفاق نداشته باشند و در ظاهر و باطن، یک نوع برخورد کنند، مخصوصاً اگر مسائل اجتماعی و حقوق جامعه و مسائل اسلام و نظام باشد، جامعه به سوی نیکی رهمنون می‌شود. زمانی انسان در مسائل شخصی خود ریاکاری می‌کند که بد است. ولی بدتر این است که انسان در مسائل عمومی جامعه تظاهر را بجای عمل بگذارد.

در آفات و آثار سو ریاکاری گفته اند که ریاکاری موجب می‌شود که در درجه اول عمل انسان باطل شود. دوم گناه کبیره است که خداوند به آسانی آن را نمی‌بخشد. در مواردی نوعی شرک خفی و در مواردی نشان از نفاق است.

از لحاظ روانشناسی نوعی دوگانگی شخصیتی است. یکی از بدترین حالات روانی انسان‌ها، این است که دوگانگی شخصیت داشته باشند. باطنشان یک چیز و ظاهرشان چیز دیگری باشد و این حالت دائماً خود انسان را رنج می‌دهد.از درون انسان را منهدم می‌کند. وقتی آدم توجه می‌کند، خود را سرزنش می‌کند و حقیر و دروغگو می‌بیند. دائماً احساس می‌کند که دارد به جامعه و خودش دروغ می‌گوید.

اینها همه از صفات بد انسان‌های ریاکار و انهدام انسانیت است. در تعبیراتی داریم که همگامی با شیطان و دوری از خداست. همه اینها را بگذارید در مقابل اخلاص که عرض کردم نقطه مقابل ریاست. انشاءالله سعی‌کنیم در ماه مبارک رمضان با اخلاص و جهت‌گیری خداوند، در مسائل عبادی، اجتماعی، خانوادگی، فردی و روابط با مردم و انجام وظیفه، به
خصوص کسانی‌که مسئولیت دارند، تمرین اخلاص در راه خدا را عمل کنیم و انشاءالله تا ماه مبارک رمضان آینده بهره‌ای از این اخلاص در زندگی و در جامعه‌ ما وجود داشته باشد.

بسم‌الله الرحمن الرحیم

انا اعطیناک الکوثر/ فصل لرّبک و انحر/ انّ شانئک هوالابتر.*

 

* سوره مبارکه کوثر

خطبه دوم:

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین و الصلوه والسلام علی رسول الله و علی علی امیرالمومنین و علی صدیقه الطاهره و سبطی الرحمه و علی‌بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی‌بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و حسن بن علی و خلف هادی المهدی صلوات الله علیهم اجمعین.

اوصیکم عبادالله به تقوی الله و اتباع امره

در هفته دفاع مقدس هستیم. تصمیم دارم تحلیل کوتاهی از جنگ و دفاع مقدس ارائه دهم.

 

شرایط ما در آن روز بدین گونه بود که نه ارتش ما آماده بود، نه سپاه هنوز به عنوان نهاد نظامی درست شکل گرفته بود و نه بسیج هنوز شکل جدی داشت.

ما با دست خالی و عدم آمادگی و گرفتاری‌های فراوان سیاسی در داخل کشور به خاطر اختلافاتی‌که بین بنی‌صدر و نیروهای خط امام بود و گرفتاری‌های فراوانی‌که از محاصره اقتصادی آمریکا داشتیم که بعد از تسخیر لانه جاسوسی‌ ما را تحریم اقتصادی‌کرده بود، مورد این تجاوز وسیع قرار گرفتیم.

در قدم اول نیروهای سه‌گانه ارتش نقش خوبی ایفا کردند. علی‌رغم عدم آمادگی، نیروی زمینی تا حدودی توانست پیشروی دشمن را سد و آنها را متوقف کند. نیروی هوایی ضربات کاری به پشتوانه عقبه نیروهای مسلح عراق وارد کرد که هنوز هم آن خساراتی‌که وارد کرده بود، جبران نشده است. خیلی‌ کار بزرگی ‌کرد. روزی بیش از 100 فروند هواپیما می‌رفت و بمباران می‌کرد و برمی‌گشت. نیروی دریایی هم چند هفته بعدش ضربه‌ای آنچنان قوی به نیروی دریایی عراق در خلیج فارس زد که تا آخر جنگ آنها کمر راست نکردند. البته دشمن در خاک ما بود و روزانه مشکلات زیادی داشتیم. متأسفانه آن موقع با فرماندهی بد یعنی بنی‌صدر مواجه شدیم ‌که سرکار بود. هم سپاه زمینگیر بود، هم ارتش نمی‌توانست زیاد کار کند. ناهماهنگی بود.

تا زمانی که این فرماندهی بود، کار زیادی در جبهه نکردیم. جز همین که سد پیشروی آنها بودیم و گاهی هم عملیات کوچک ایذایی می‌کردیم. تا اینکه فرماندهی اصلاح شد. شورای عالی دفاع تشکیل شد و ما در شورای عالی دفاع جنگ را زیر نظر گرفتیم و رؤسای سه قوه و نیروهایی از مجلس و جاهای دیگر آمدند و جنگ و دفاع شکل خود را یافت و تهاجم متقابل ایران شروع شد که آن مقطع بسیار مؤثر بود.چون عراقی‌ها در خاک ما بودند، آسیب‌پذیر بودند و نیروهای ما تازه نفس، آماده، با ایمان و عصبانی بودند. ظرف مدت کوتاهی توانستیم به قله فتوح برسیم که فتح خرمشهر بود. تقریباً ارتش عراق از خوزستان بیرون رانده شد.اما در استان‌های شمالی و میانی سر جایش بود.

سیاست نظام بعد از فتح خرمشهر با محوریت نظر امام این شد که در داخل عراق جایی را تصرف کند و از آن نقطه تصرف شده برای خواسته‌هایمان که اعلام شده بود، فشار بیاوریم. خواسته‌های ما سه مورد بود:

  1. عراقی‌ها از خاک ما، آنجایی‌ که هستند، بیرون بروند.
  2. متجاوز محاکمه شود.
  3. به جمهوری اسلامی غرامت بپردازند.

این سه خواسته حق در برابر یک تجاوز ظالمانه و تقریباً، جهانی بود. آنها خواسته‌های ما را نپذیرفتند.عملیات فراوانی هم شد.عملیات رمضان و والفجر مقدماتی در خاک عراق ناموفق بود. در شورای عالی دفاع بررسی کردیم و دیدیم اشکال اصلی در اختلافات فرماندهان ارتش و سپاه است که ناهماهنگ وارد عمل می‌شوند. امام به من امر کردند که مسئولیت جنگ را به خاطر هماهنگی بپذیرم. بنده پذیرفتم و به جبهه رفتم و اولین عملیات بعد از آن دو عملیات کم توفیق، عملیات خیبر بود که ضربه کاری به دشمن وارد کرد و بعد هم تا فاو، شلمچه، حلبچه و در داخل عراق تا شهر ماووت و امثال اینها ادامه داشت و همه جا دست بالا با ما بود.

وقتی‌ قدرت پیشروی نیروهای اسلام برای همه مشخص شد و توانستیم عملیاتی مثل حلبچه را  انجام بدهیم که واقعاً مشکل بود، یا شلمچه و عبور از اروند، دنیا مطمئن شد که دست بالا با ایران است و روزی این سدی‌که در مقابل ایران درست کرده‌اند، می‌شکند و ایران قدرت بی‌رقیب منطقه خواهد شد. لذا استکبار جهانی با همه وجودش وارد میدان شد. اولاً به عراقی‌ها از مدتی قبل هم این اجازه را داده بود و چراغ سبز و امکانات دادند تا از سلاح‌های‌کشتار جمعی ممنوع استفاده کنند. عراق استفاده از انواع سلاح‌های شیمیایی، موشک‌های دوربرد، زدن شهرها و استفاده از طرق نامشروع که در مقررات جهانی ممنوعه است و خیلی‌کارهای دیگر را شروع کرد. منافقین هم در این بین به عنوان ستون پنجم، انواع شرارت‌ها را در ایران تشدید کردند و همه اینها جواب نداد.

بالاخره دیدند ناچارند وارد شوند.آمریکایی‌ها رسماً و علناً در خلیج فارس با ما درگیر شدند. سکوهای نفتی ما را زدند، کشتی‌های ما را زدند، هلیکوپترهای ما را زدند، هواپیمای مسافربری ما را زدند و شما همه اینها را می‌دانید. همه اینها قابل تحمل بود. جز مسئله‌ای ‌که به
هیچ وجه قابل قبول نبود و آن تکرار جنایتی‌که بعثی‌ها در حلبچه و یکی از شهرهای‌کردستان ما (سردشت) کردند. در آن موقع آنها بی‌محابا با سلاح شیمیایی به مردم بی‌دفاع در شهرها حمله می‌کردند. خوب! این دیگر برای امام و رزمندگان قابل قبول نبود. اگر بنا باشد جنگ به اینجا برسد که شهرهای پرجمعیت را با بمب‌های شیمیایی شبیه حلبچه بزنند،این برای هیچ کس قابل تحمل نیست. این بمب اگر مثلا در کرمانشاه یا تبریز یا ارومیه که نزدیک بودند، یا در تهران که می‌توانستند بزنند، می‌افتاد، چه اتفاقی پیش می‌آمد؟! در مقابل ما هم دستمان بسته بود. ما که نمی‌توانستیم چنین جنایاتی را مرتکب شویم. اگر ما هم مقابل به مثل می‌کردیم، ملت عراق چه آسیبی می‌دید؟! حتی صدام حاضر بود آنجاهایی را که ما تصرف می‌کنیم مثل حلبچه، تبدیل به زمین سوخته کند.

بعد از یک سال مقاومت، بالاخره توانستیم درسازمان ملل و شورای امنیت نظر خودمان را به تصویب برسانیم. آن هم رازش این بود که آنها متوجه و مطمئن شدند که ایران با امکانات صنعتی و نظامی‌که بدست آورده و ساخت موشک که اولین موشک‌هایش را در جنگ داشتیم استفاده می‌کردیم، به طور انبوه می‌تواند همه عراق را زیر برد موشک بگیرد.این را دیگر خودمان تولید می‌کردیم.

بعد از پذیرش قطعنامه عراق فکر کرد که ایران ضعیف شده که قطعنامه را پذیرفته و دوباره از همان راههایی‌که اول جنگ آمده بود، جلو آمد و رزمندگان اسلام با درخواست امام به صورت داوطلبانه به جبهه‌ها هجوم بردند و آنها را عقب زدند. عراق هم فهمید که اشتباه کرده و ایران ضعیف نیست. آن واقعاً جنگ جانانه‌ای بود که مدافعان ما کردند.

من خودم آن موقع در کرمانشاه بودم و می‌دیدم منافقین به قصد تهران تا پشت کرمانشاه آمده بودند و مردم چگونه به جبهه می‌رفتند و جلو تجاوزات را می‌گرفتند!(1) آنها فهمیدند ایران مقتدر است و امکانات نظامی‌اش هم بالاست. ملاحظاتش هم ملاحظات کشتار جمعی است. البته مشکلات اقتصادی زیادی داشتیم. اما مشکلات نظامی ما کم بود.

به هر حال با همین قدرت و با پشتوانه‌ای که نیروهای مسلح ما داشتند، توانستیم درسازمان ملل که نفوذی هم در آنجا نداشتیم، خواسته‌هایمان را بگنجانیم. عراق متجاوز شناخته و محکوم به پرداخت غرامت شد و کارشناسان سازمان ملل برای تعیین غرامت‌ها آمدند. یعنی هم پیروزی در جبهه و هم پیروزی در جاهایی‌ مثل سازمان ملل که ما نیستیم.

یک پیروزی سیاسی و نظامی. البته من می‌بینم هنوز هم کسانی این قطعه ارزشمند دفاع مقدس را زیر سئوال می‌برند که اشتباه می‌کنند. اگر ایرانی هستند، بهتر است با تحقیق و مطالعه حرف بزنند. خارجی‌ها هر چه می‌خواهند بگویند. اما ایرانی‌ها باید بدانند که در تاریخ ایران چنین قطعه مشعشعی پیدا نمی‌کنند. (تکبیر حضار)

با کمی مطالعه می‌توان فهمید که کشوری تنها، تازه انقلاب کرده، ارتش مشغول تصفیه که  با منابع لجستیکش فاصله پیدا کرده، تحت تحریم جهانی قرار گرفته، در داخل مرکزش اشکالات سیاسی بروز کرده، تنهای تنها و در مقابلش شوروی، غرب و ارتجاع منطقه با پول، سلاح، اطلاعات، تبلیغات ارتش قبراقی که در عراق بوجود آمده بود، از صدام حمایت می‌کردند. ایران توانست از خود به این خوبی دفاع کند. خاکش را نجات بدهد، به مرزها برسد و در داخل خاک عراق نفوذ کند و فشار را به‌گرده دشمن آن‌قدر زیاد کند که آنها را وادار کند که تسلیم قطعنامه، غرامت و محکوم شدن شوند و محکومیت را بپذیرند. اینها، آن هم در یک جنگ طولانی پیروزیهای عظیمی است. جنگ 8 ساله را در تاریخ ایران در جای دیگر سراغ نداریم. حتی جنگ ویتنام و کره از این نوع نبودند. جنگ‌های جهانی معمولاً 4 سال بودند. این جنگ 8 سال بود.آن هم در چنین شرایط غیر متقارنی.

از یک طرف یک ملت تنها تحت محاصره و از یک طرف دیگر آن همه امکانات که دراین شرایط این پیروزی‌ها و این موفقیت‌ها نتیجه فداکاری، ایثار و خداجویی بود و ما واقعاً مرهون شهدا، جانبازان، مفقودان، آزادگان، خانواده‌ها و همرزمانشان هستیم. هر ایرانی علاقه‌مند به اسلام و ایران نباید به خودش اجازه بدهد که این قطعه مشعشع تاریخ را با سئوالات بی ربط، که زمان گذشته و نسل جدید هم خیلی چیزها را نمی‌داند، زیر سئوال ببرد.

مسئله بعدی ما در مناسبت‌های هفته و مسایل روز، مسئله هسته‌ای است که ما در آستانه شرایط کاملاً جدّی، مهم و خطیری قرار گرفته‌ایم. مسئله بسیار جدی است. ملت ما نباید با اظهارات نادرستی‌که مردم را از اهمیت قضیه دور می‌کند، تخدیر شود. اصل قضیه را مردم پذیرفته‌اند و می‌دانند که تکنولوژی هسته‌ای برای‌کشور ما حیاتی است و نمی‌توانیم از آن صرف‌نظر کنیم. در ایران چیزی برای مردم مخفی نیست.

ما در این مسئله با کسانی رویارویی پیدا کرده‌ایم که می‌خواهند آپارتاید هسته‌ای در دنیا باشد و می‌خواهند آنها فقط این قدرت عظیم و دانش مهم و جنبه نظامی‌ (جنبه نظامی چیزی نیست که ما بخواهیم وارد شویم) جنبه‌های صلح‌آمیز، جنبه‌های انرژی، جنبه‌های ‌کشاورزی، جنبه‌های صنعتی و جنبه‌های بهداشتی و درمانی و دانش آن را داشته باشند. دستیابی به انرژی هسته‌ای دانش پیشرفته و درجه اول دنیاست و کسی به این آسانی نمی‌تواند از این بگذرد. اگر بخواهیم از این حقمان در دنیا بگذریم، در تاریخ چیزی شبیه کاپیتولاسیون یا ترکمانچای یا قرارداد وثوق الدوله ثبت می‌شود که امروز و فردا هیچ‌کس، مسئولین نظام را نمی‌بخشند. بنابراین ما قاطع هستیم. همه نظام با محوریت رهبری قاطع هستند تا از این حق خودشان تا جایی‌که مقدورشان هست و خیلی هم مقدورشان هست، دفاع کنند و این کار را خواهند کرد. (تکبیر حضار)

البته مصاف، مصاف آسانی نیست.گاهی فکر می‌شود اگر مسایل را خوش‌بینانه در جامعه مطرح کنند، روحیه و مقاومت مردم بالا می‌رود. اینها را من قبول دارم، باید مردم امیدوار باشند. اما باید امید به قدرت و مقاومت خودشان داشته باشند. نه امید واهی‌که یک وقت فکر کنند این مسئله را دیگران برای اینها حل می‌کنند، این جور نیست. مسئله بسیار بسیار جدی است. طرف ما قاطعانه و صریح می‌گوید: «ایران نباید چرخه سوخت داشته باشد» ما هم می‌گوئیم «باید این را داشته باشیم.» این دیگر حاشیه امن ندارد. یک طرفش باید انتخاب شود.

البته بین این دو هم، بحث‌هایی‌که در مذاکرات هست، می‌تواند مسئله را حل کند. چون ادعایشان این است که ما به ایران اعتماد نداریم و مطمئن نیستیم که ایران به طرف نظامی‌گری در تکنولوژی هسته‌ای نمی‌رود. ما باید این را ثابت کنیم. کار مهم ما این است که اثبات کنیم اهل استفاده از سلاح‌های هسته‌ای نیستیم. ما سابقه افتخارآمیزی هم داریم. یعنی در همان موقعی‌که با سلاح شیمیایی رزمندگانمان در جبهه آن‌جور مظلومانه شهید می‌شدند، ایران می‌توانست از سلاح شیمیایی استفاده کند که نکرد.آنها شهرهای ما را با فجیع‌ترین وضع می‌زدند، اما امام به ما گفته بودند که اگر شما می‌خواهید شهری را بزنید، 48 ساعت قبل اعلام کنید که مردم بیرون بروند،اگر می‌خواهید مقابله به مثل کنید، اول بگویید. ما نشان دادیم که اهل این وادی‌های زشت نیستیم.

بنابراین ذات ماست. اما در عمل هم باید به آنها اثبات کنیم و این کار مشکلی است. مذاکرات و دیپلماسی‌اش کار مشکلی است.

در اینجا دو نکته مهم است: یکی اینکه ما به طرف‌های خود- آمریکا، اروپا و هرکس که هست - می‌گوییم برای شما هم این میدان، میدان صاف و قابل عبوری نیست، این میدان مین‌گذاری شده است، برای شما خطرناک است. اگر وارد این میدان شوید، هزینه‌های زیادی بر منطقه، خودتان و دنیا تحمیل می‌کنید.

ایران این‌گونه نیست که تا شما سرتان را بلند کردید و خنجر کشیدید، دستش را بالا کند. این اتفاق نمی‌افتد. لذا عاقلانه و با تدبیر عمل کنید. اگر منظور شما از این حرف‌ها و قطعنامه‌ها ارعاب است، ایرانی‌ها نمی‌ترسند و مرعوب نمی‌شوند. اگر منظورتان واقعاً این است که به جایی برسید، راهش قطعنامه، ارعاب، مقاله و سخنرانی نیست، باید نشست، حرف زد و به اعتماد رسید. آن وقت مطمئن خواهید شد که ایران در این قضیه ماجراجو نیست و می‌خواهد به مسایل صلح‌آمیز هسته‌ای برسد. چیزی‌که هیچ کشوری به خودش اجازه نمی‌دهد از حق ملت خود بگذرد.

به مدیران و مسئولان ایرانی این بخش عرض می‌کنم که اینجا بیشتر از آنکه برای شما جای شعار باشد، جای دیپلماسی، عقلانیت، جای پیدا کردن دریچه‌های رسیدن به هدف، جای مذاکرات و فعالیت‌های وسیع دیپلماسی است که ما در همه دنیا حضور داریم. جای استفاده از همه اهرم‌هایی‌ است که در اختیار ماست. باید مدبرانه، عاقلانه، با صبر و متانت و بدون تحریک و بدون شعارهایی‌که دشمن را خوشحال می‌کند و بهانه به دست دشمن می‌دهد و می‌تواند دشمن را با آن حرفه‌هایی از خود ما می‌گیرد، در دنیا پیروز کند، این مسئله حساس را که برای‌کشور پیش آمده، به خوبی حل کنیم. هدف ما این است که حق ملتمان را حفظ و از تجاوز دیگران به حقوق ملت خود جلوگیری‌کنیم و انشاءالله در آینده از این منافع سرشار تکنولوژی هسته‌ای بهره‌مند شویم. (تکبیر حضار)

می‌خواستم در مورد عراق، فلسطین و لبنان هم مطالبی عرض کنم که خطبه طولانی شد. فقط اشاره می‌کنم.

متأسفانه در عراق با شرارت‌های زشتی مواجه هستیم ‌که ملت عراق دارد آسیب می‌بیند. دیـروز در شهر بلد با 3 انفجار خودروی بمب‌گذاری شده نزدیک 200 نفر کشته و مجـروح شده‌اند. امروز هم در شهر حله (معمولاً در مناطق شیعه‌نشین بیشتر از این اتفاقات می‌افتد) این جنایت تکرار شده است.

به نظر می‌رسد عوامل مرموزی در لبنان نمی‌خواهند امنیت در این کشور مستقر باشد. لبنان سالها از جنگ‌ داخلی آسیب دید و منهدم شد.

در فلسطین به نظر می‌رسد اسرائیل با عقب‌نشینی از غزه آسیب‌پذیری خود را در غزه کم کرده‌است. چون ‌با مجاهدان فلسطینی درگیر بود و آسیب می‌دید. رفتـه عقب‌تر و امروز دارد با هلی‌کوپتر، هواپیما و تانک به مراکز فلسطینی حمله می‌کند. شرارتش را تقویت کرده و بجای تداوم صلح، جنگ‌افروزی می‌کند. سوریه مورد تهدید منطقه است و آفت‌زده شده است. امروز ما به وحدت اسلامی و وحدت نیروهای وفادار به اسلام و انقلاب احتیاج داریم تا انشاءالله بتوانیم حرکات درست سیاسی و دیپلماتیک خودمان را در منطقه و دنیا تقویت کنیم که ز این آسیب‌ها در منطقه ما کمتر اتفاق بیفتد.

بسم الله الرحمن الرحیم

و العصر/ ان الانسان لفی خسر/ الا الذین آمنوا و عملو الصالحات/ و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر*

 

* سوره مبارکه عصر

پی نوشت ها:

 

1- آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در خاطرات خود از روزهای عملیات مرصاد می‌نویسد:

* شنبه 1 مرداد / 8 ذیحجه 1408- 23 جولای 1988

خبرها در جبهه غرب و جنوب، حاکی از تداوم پیشرفت عراق در خاک ایران بود. تصمیم گرفتم به جبهه بروم. چمدان را بستم. ترتیب امور را در روزهای غیبت از تهران دادم. به ستاد کل توصیه‌های لازم شد.

دکتر روحانی آمد، درباره جنگ و برنامه‌ها مذاکره کردیم. قرار شد او با من نیاید و در ستاد شرکت کند و نهادهای حوزه فرماندهی را تشکیل دهد و برای اعزام نیرو و تقویت جبهه کمک کند. در ستاد کل از من خواستند که برای ضرورت حضور در مرکز در شرایط جاری به جبهه نروم؛ کمی تردید کردم ولی دیدم نمی‌شود در تهران ماند و شاهد پیشروی دشمن بود.

بعد از نماز و ناهار با اتومبیل حرکت کردیم. مهدی هم به قصد شرکت در جنگ با من آمد و یاسر هم داشت برای رفتن به جبهه آماده می‌شد. محسن هم با جدیت تولید انبوه موشک 130 کیلومتری را دنبال می‌کند؛ مثل اینکه وضع جدید و پیام امام، جوش و خروش بی‌سابقه‌ای در جبهه رفته‌ها به وجود آورده است. از ستاد خبر دادند که تصمیم به فراخوانی یک دوره احتیاط و زیاد کردن دوره ضرورت سربازی و اضافه کردن حقوق بسیجی‌ها گرفته‌اند. جو کشور جنگی شده و وضعیت برنامه رادیو را فوق‌العاده کرده‌اند.

ساعت یک بعد از ظهر حرکت کردیم. بین راه قم و تهران، ماشین و لباس را عوض کردم. نماز مغرب و عشاء را در قهوه‌خانه‌ای بین اندیمشک و پل دختر خواندیم و نزدیک ساعت دوازده شب به پایگاه هوایی دزفول رسیدیم. خبر عقب رانده شدن دشمن از نزدیک خرمشهر و جاده اهواز با تلفات سنگین را از رادیو شنیدیم.

از پایگاه با آقای محسن رضایی تلفنی صحبت کردم. گفت دشمن را تا مرز تعقیب کرده‌ایم و خیلی خوشحال بود. شام، نان، پنیر و انگور خوردیم و خوابیدیم. در مجموع روز سختی گذشت و خلبان [حبیب] بقائی فرمانده پایگاه که در ماموریت بمباران دشمن شرکت داشته، از اینکه نیروهای زمینی خیلی کم توان و بی‌حالند، سخت ناراحت بود.

آن روزی که در آستانه تصمیم عقب‌نشینی از حلبچه بودیم، با اینکه مشورت‌ها و رای‌ها مثبت بود، استخاره کردم. آیه «و جاورنا ببنی اسرائیل البحر فاتبعهم فرعون و جنوده بعیا و عدوا حتی اذا ادرکه الغرق قال آمنت انه لا اله الا الذی آمنت به بنو اسرائیل و انا من المسلمین» آمد. بعد آیت‌الله منتظری هم گفتند که برای پیشنهاد پذیرش آتش‌بس استخاره کرده‌اند، همین آیه یا آیه دیگری در همین مطلب آمده. حدس زدم که پس از عقب‌نشینی ما، صدام به تجاوز و جنگ ادامه می‌دهد و عاقبت خوبی برایش ندارد و امروز نشانه‌های آن را در جو سیاسی جهانی می‌بینیم و با حضور گسترده نیروهای داوطلب، دورنمای وضع نظامی هم خوب است و شکست امروز آنها در شلمچه می‌تواند شروع خوبی باشد.

* یکشنبه 2 مرداد / 9 ذیحجه 1408 - 24 جولای 1988

برای نماز صبح بیدار شدیم. آقای [حسن] روحانی و آقای مهندس موسوی [نخست وزیر] از تهران تلفن کردند و درباره فرماندهی نیروی زمینی ارتش و وضع ناگوار نیروها و ضعف فرماندهان در کنترل نیروها و... گفتند.

ساعت شش صبح به سوی اهواز حرکت کردیم. نزدیک ساعت هشت به گلف وارد شدیم. با آقای [رحیم] صفوی در قرارگاه مقدم صحبت کردم. گفت دشمن امروز تحرکی نشان نمی‌دهد و لابد منتظر رسیدن نیرو از غرب است. اخیرا نیروهایش را به غرب فرستاده. آقای محسن رضایی آمد. وضع نبرد دو روز گذشته و برنامه آینده را گفت. از سرعت جذب نیروهای مردمی راضی است.

سرتیپ جمالی جانشین فرماندهی نیروی زمینی ارتش و سرهنگ ترابی [فرمانده حفاظت اطلاعات ارتش] آمدند. وضع نیروهای ارتش در جنوب و غرب را گفتند؛ اسف‌بار است و دشمن در آنجاها به هر جا می‌خواهد می‌تواند برود. مدعی‌اند سرگرم جمع‌آوری و تجدید سازمان و به کارگیری نیروها هستند.

آقایان بهزاد نبوی و [مسعود روغنی] زنجانی از اعضای ستاد [کل نیروهای مسلح] آمدند. آنها را خواسته بودم که با فرماندهان در منطقه برای اطلاع از وضع و نیازها و آشنایی بیشتر با منطقه جنگی مذاکره کنند و بعد از مقداری مذاکره و توضیح، آنها را به قرارگاه بعثت فرستادم.

آقای [صادق] خلخالی [نماینده قم] آمد. طالب واگذاری مسئولیت دادگاه زمان جنگ برای تنبیه متخلفین بود. گفتم همراه [آیت‌الله موسوی جزایری] امام جمعه اهواز، سری به یگان و قرارگاه‌ها بزنند و گزارشی بیاورند.

از جبهه غرب خبر می‌رسد که دشمن وارد شهر گیلان غرب شده و نیروهای رزمی ما به سرعت جمع می‌شوند و مشغول سازماندهی آنها هستند. گفتم در غرب، به دشمن هک در جاده‌ها و دشت پخش شده حمله کنند.

عصر آقایان عبدالله نوری [نماینده امام خمینی در جهاد سازندگی] و ابراهیمی آمدند.

پیشنهاد داشتند که عملیات انهدامی انجام شود؛ گفتم در دستور است. آقای [محسن] میردامادی استاندار خوزستان آمد. پیشنهاد تشکیل سازمان جنگ‌های نامنظم داشت که با جلب موافقت فرماندهان سپاه، قرار شد تحت امر سپاه و با حکم فرمانده سپاه تشکیل شود. برای تنظیم و تدارک نیروهای متفرقه‌ای که این روزها به خوزستان می‌آیند، برنامه هماهنگی بین شورای پشتیبانی جنگ خوزستان و سپاه مشخص شد.

حکمی برای آقای [صادق] خلخالی نوشتم که به امور نظامیان متخلف جبهه رسیدگی کند و پیشنهاد تنبیه و تشویق بنماید. او مایل است خودش اختیار تنبیه داشته باشد. اوایل شب آیت‌الله خامنه‌ای با لباس سپاهی به گلف آمدند. سرتیپ [محمد] سلیمی هم همراه ایشان است. خیال دارند چند روزی در منطقه بمانند و به منظور بالا بردن روحیه‌ها، برای یگان‌ها صحبت کنند. امروز در پیامی به ائمه جمعه اعلان کرده‌اند که به جبهه‌ها می‌روند و از آنها خواسته‌اند که به آنها بپیوندند و هم‌اکنون حرکت علما به سوی جبهه‌ها شروع شده.

موجی است که به آرامی می‌گیرد ولی تاثیر روانی خوبی دارد. هوای خوزستان هم خیلی گرم است.

آخر شب آقای محسن رضایی اطلاع داد که دشمن از پادگان اباذر بیرون رفته و از گیلان غرب هم رفته ولی آقای حسنی سعدی قبول ندارد. آقای رضایی پیشنهادهایی درباره اختیارات فرمانده سپاه داد.

آقای [محمد] فروزنده آمد. طراحی برای روانه کردن آب کارون به منطقه خرمشهر و اهواز در صورت ورود دشمن داشت که به نظر می‌‌رسید عملی است؛ گفتم مقدمات کار را مهیا کنند و در ستاد کل مطرح نماید.

* دوشنبه 3 مرداد / 10 ذیحجه 1408- 25 جولای 1988

با آقای خامنه‌ای ساعت چهار و نیم صبح بیدار شدیم. نماز خواندیم و آخرین صحبت‌ها را با هم کردیم. ایشان ماندند و من با محافظان با اتومبیل به سوی باختران [کرمانشاه] حرکت کردم. قبلاً قرار بود که به قلاجه در قرارگاه جدید نیروی زمینی برویم، که آنها برنامه را تغییر دادند. در شمال اندیمشک کنار رودی صبحانه خوردیم. ساعت دوازده به مقر قرارگاه رمضان در باختران وارد شدیم.

از جبهه‌ها خبر گرفتم. آقای محسن رضایی گفت، دیشب در منطقه زید ضربه سنگینی به عراقی‌ها که داخل خاک ما بوده‌اند، وارد کرده‌ایم. سه تیپ منهدم شده و دشمن امروز تحرکی ندارد. آقای حسنی سعدی اطلاع داد که دشمن در منطقه صالح‌آباد سرنی در ایلام تلاش زیادی کرده و کمی پیشرفت داشته و ضربه هم خورده و از پادگان اباذر رفته، ولی در گیلان غرب هست؛ اما منابع سپاه می‌گویند نیست، و در منطقه سومار هم مشغول عقب‌نشینی است.

محسن [هاشمی] اطلاع داد که موشک سجیل با برد یکصد و سی کیلومتر با موفقیت آزمایش شده است. عراق اعلام کرده که فردا از مواضع تصرفی داخل خاک ایران بیرون می‌رود. البته در همه محورها مورد هجوم نیروهای تازه نفس ما قرار دارد و آسیب‌پذیر است.

آقایان دانش‌راد و مقدم از قرارگاه نجف آمدند و درباره تهاجم اخیر عراق به جبهه مرکزی و فرار و عقب‌نشینی‌های مفتضح ارتش و بعضی از واحد‌های سپاه توضیحات دادند؛ خیلی تاسف‌آبار است، تا جایی که مردم عشایر منطقه در جاده‌ها جلوی آنها را گرفته و متعرض آنها شده‌اند. دستور سازمان دهی سریع و هدایت نیروهای جدیدی هم که می‌رسند، دادم. فرماندهان اصلی سپاه در جنوب‌اند.

ناگهان خبر رسید که عراق از تنگه پاتاق گذشته و به طرف کرند پیش می‌رود و سپس اعلان شد که نیروهای منافقین‌اند. اندکی بعد خبر رسید که نزدیک اسلام‌آباد رسیده‌اند و درگیرند. شب آقای دانش راد خبر داد که عوامل نفوذی منافقین در اسلام‌آباد جنگ روانی راه انداخته و مردم و نیروها را مضطرب کرده‌اند. خبرها ضد و نقیض است. بعضی می‌گویند با تانک و نفربر به اسلام‌آباد رسیده‌اند و برخی می‌گویند عوامل نفوذی آنها هستند.

آقای حسنی سعدی آمد. گزارش شکست اخیر در جبهه مرکز شمال را داد. مدعی است نیروها خوب مقاومت کرده، ولی دشمن با 9 لشکر مجهز حمله کرده و نبرد نابرابر بوده و از اینکه مورد اهانت از طرف مردم و ائمه جمعه قرار گرفته‌اند، ناراحت است.

آخر شب هنگام خوابیدن، از اطلاعات قرارگاه نجف‌ آمدند و پیشنهاد کردند که محل اقامتم را به خاطر احتمال اقدامات ضدانقلاب در رابطه با نفوذ منافقین در منطقه تغییر دهم؛ قبول نکردم. آقای [محمد‌ جواد] لاریجانی [معاون اروپا و آمریکای وزارت امور خارجه]، تلفنی درباره سیاست مذاکره آقای ولایتی در سازمان ملل مشورت کرد که دست او را در محدوده سیاست‌های مشخص شده باز گذاریم.

* سه‌شنبه 4 مرداد / 11 ذیحجه 1408 - 26 جولای 1988

ساعت یک و نیم بامداد، آقای سنجقی تلفنی بیدارم کرد و گفت منافقین در جاده اسلام‌آباد- باختران حضور جدی دارند و خواست محل اقامت را تغییر دهم. دستور دادم نیروها برای تار و مار کردن آنها اقدام جدی کنند. دیشب با آقای محسن رضایی قرار گذاشته بودیم که امروز صبح در جاده‌ها پشت سر آنها، نیرو هلی‌برن کنیم که محاصره شوند.

ساعت سه بامداد، [آقای صادق محصولی] فرمانده لشکر 6 پاسداران که نیروهایش در مقابل منافقین قرار گرفته‌اند، با نگرانی آمد و گفت چون منافقین با مردم در جاده مخلوط شده، امکان برخورد قاطع نیست و نیروهای اعزامی سر در گم و دلسرد می‌شوند. از من خواست که محل اقامتم را عوض کنم. با تلخی او را جواب کردم و گفتم بروند جدی‌تر برخورد کنند.

ساعت چهار صبح، نخست‌وزیر و بهزاد نبوی از تهران تلفن کردند و درباره قبول درخواست‌های متفرقه تدارکات وضع باختران اظهار نگرانی کردند، و جواب گرفتند.

بعد از نماز، فرماندهان محلی که دیشب به منطقه درگیری رفته بودند، آمدند و مشاهدات خود را گفتند. تعداد قابل توجهی نفربر با تانک و کامیون حامل نیروهای منافقین در پشت گردنه حسن‌آباد در جاده اسلام‌آباد به باختران حضور دارند و در مقابل آنها از این طرف، نیروهای ما پیشرفت آنها را سد کرده‌اند و خواستار هماهنگی بیشتر برای بستن جاده‌های پشت سر آنها بودند.

آقای شمخانی از تهران آمده و برای هماهنگی نیروها در باختران مستقر شده است. تلفنی از تاخیر پرواز هلی‌کوپتر‌های شناسایی هم گله داشت و اجازه برخورد خواست. اجازه دادم و اجازه خواست که به آقای [احمد] وحیدی حکم اداره امور نظامی و انتظامی شهر [کرمانشاه] را بدهد، پذیرفتم. گفت از تهران و از یگان‌های خرم‌آباد و اراک هم نیرو خواسته‌اند.

آقای سنجقی از مرکز هدایت عملیات اطلاع داد که اطلاعات رسیده می‌گوید حدود یک هزار و پانصد نفر منافق با حدود شصت تانک و نفربر و خودرو در گردنه حسن‌آباد اسلام آباد حضور دارند و نیرویی هم در جاده بین کرند و یاتاق و جاهای دیگر برای تامین گذاشته‌اند و گروهک‌های دیگر ضدانقلاب هم با آنها همکاری می‌کنند و گفت اولین تیم آتش هلی‌کوپتر‌ها روی آنها اجرای آتش کرده‌اند و هلی‌کوپتر‌های شناسایی هم رفته‌اند و هنوز اخبار تکمیلی نرسیده است.

به محل نیروی زمینی سپاه رفتم، آنجا که آقای شمخانی عملیات علیه منافقین را هدایت می‌کند. معلوم شد همکاری هوانیروز در حد مطلوب نیست. فورا از آنجا به پایگاه هوانیروز رفتم و تاکیدات لازم را نمودم. خودشان را جمع کردند. مقداری با فرمانده پایگاه سرهنگ انصاری و مسئول عقیدتی سیاسی مذاکره کردیم. یکی از خلبانان که برای زدن آنها رفته بود، می‌گفت منافقین با مسافران و مردم مخلوط شده‌اند و هدف‌گیری آنها مشکل است.

برای مصاحبه به قرارگاه برگشتیم. مصاحبه رادیو تلویزیونی با صدا و سیمای باختران درباره اوضاع جبهه انجام دادم. بعدا اطلاع دادند فیلم کیفیت خوبی ندارد و خواستار تجدید مصاحبه شدند. از تهران، احمد آقا و نخست‌وزیر با نگرانی از اوضاع اسلام‌آباد و احتمال اشغال باختران می‌پرسند که نگرانی را بی‌مورد می‌دانم.

آقای سنجقی اطلاع داد که [حمزه] حمیدی نیا [فرمانده سپاه هشتم ثامن الائمه (عج) از جاده ایلام وارد شهر اسلام‌آباد شده و دو سوم شهر را پاکسازی کرده و عملا منافقین در جاده باختران محاصره شده‌اند. مردم باختران با وسعت شهر را ترک می‌کنند، چون منافقین اعلام کرده‌اند به زودی به شهر می‌رسند.

سرتیپ جمالی اطلاع داد که به استقبال هیئت شورای امنیت رفته که برای مقدمات آتش‌بس آمده‌اند و درباره استقرار 250 ناظر آتش بس مذاکره می‌کنند.

دو سه بار اطراف شهر بمباران شد و می‌گویند گلوله‌های توپ هم به شهر اصابت می‌کند؛ لابد از محل استقرار منافقین است.

ساعت پنج و نیم بعد از ظهر، آقای سنجقی اطلاع داد که کل اسلام آباد پاکسازی شده و نیروهای تیپ نبی اکرم (ص) از پشت سر منافقین به سوی گردنه حسن‌آباد پیش می‌روند و منافقین دارند در جنگل‌ها و ارتفاعات مجاور متواری می‌شوند.

[آقای علی نکویی] استاندار باختران آمد. از رفع شدن خطر خیلی خوشحال است. پنج میلیون تومان برای مخارج ناشی از جنگ، از اعتبار فرماندهی به ایشان دادم. مصاحبه با صدا و سیما را تجدید کردم. آقای سنجقی آمد. تقریبا از پیروزی امروز بر منافقین مطمئن است و اکنون درباره تعداد افراد مهاجم و امکانات و خودروهای آنها اغراق می‌شود. مدعی‌اند که حدود یک هزار خودرو و حدود 4 هزار نفر نیرو آورده بودند. اگر درست باشد ضربه به آنها کمرشکن است.

نخست‌وزیر اطلاع داد که تاسیسات مخابراتی بالای سوادکوه در شرق کرند در معرض خطر قرار گرفته نزدیک مغرب است و کار زیادی برای امشب نمی شود انجام داد. به نیروی هوایی و هوانیروز گفتم که فکری کنند.

شب به مرکز نیروی زمینی سپاه رفتیم. جمع‌بندی وضع امروز انجام شد خوب است تقریبا در همه جا عراق ضربه خرده است. آخر شب خبر دادند منافقین دوباره وارد شهر اسلام آباد شده‌اند و نیروهای ما عقب نشسته‌اند. عملیات در شلمچه را هم شروع کرده‌ایم برای خواب به قرارگاه برگشتیم.