خطبه ها
  • صفحه اصلی
  • خطبه ها
  • نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

1- سند چشم انداز و پیش‌شرط‌های اجرایی آن، اهمیت امنیت برای جوامع 2- فتح خرمشهر، اثرات آن، شرح جلسه ای با امام برای ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر، اتفاقات آذربایجان، رحلت امام، روز جهانی کودک، مسئله فلسطین، پرونده هسته‌ای ایران

  • دانشگاه تهران
  • جمعه ۵ خرداد ۱۳۸۵
خطبه‌ی اول بحث سند چشم‌انداز در خطبه‌های نمازجمعه/ امنیت، یکی از پیش شرط‌های اجرای سند چشم‌انداز/ توقف اجرای سند چشم‌انداز درعدم توجه به امنیت/ توجه فراوان قرآن به امنیت/ مفهوم امنیت در قرون جدید/ مفهوم امنیت در سه دوره تاریخی جهان/ امنیت در نگاه مایکاول/ تغییر قلمرو و مولفه‌های امنیت در سالهای پس از جنگ جهانی دوم/ توجه دنیا به امنیت جمعی/ ابعاد مختلف امنیت در جهان/ معنای امنیت در سالهای پس از پایان جنگ سرد/ اهمیت امنیت در عصر انفجار اطلاعات/ رشد آگاهی مردم در عصر انفجار اطلاعات/ پیشرفت علوم اطلاع‌رسانی در جهان/ حرکت جهان به سوی تأمین خواسته‌های مردم/ تقویت احزاب واقعی در سایه انفجار اطلاعات/ قدرتمندی تدریجی خرده فرهنگها در انفجار اطلاعات/ عقب‌نشینی قدرت‌های ناحق در سایه انفجار اطلاعات/ عدالت، مهمترین مؤلفه برای ایجاد امنیت/ لزوم تدبیر در توجه به خواسته‌های مردمی/ میزان حضور مردم در سه دوره معنایی امنیت در جهان/ معنای امنیت در سوره انعام/ منطق حضرت ابراهیم در توجه به امنیت/ معنای امنیت در سوره سبا/ عمومیت معنای امنیت در قرآن/ حفظ آمادگی، تأکید قرآن برای حفظ امنیت/ انسجام دفاعی، مؤلفه‌ای برای انسجام ملی/ معنای امنیت در سوره انفال/ لزوم توجه به خواسته‌های برحق مردم در بحث امنیت خطبه‌ی دوم فتح خرمشهر، یکی از قطعات پرافتخار ایران/ لزوم توجه به شیوه‌های نوین در بیان فتح خرمشهر/ وجود امداد غیبی فراوان در فتح خرمشهر/ فتح خرمشهر، نقطه عطفی در تاریخ دفاع مقدس/ ترفندهای شرورانه عراق در خرمشهر/ اطمینان عراقی‌ها در حفظ خرمشهر/ شرط‌بندی صدام در پس‌گیری خرمشهر/ فتح خرمشهر در اوج آگاهی و آمادگی دشمن/ قدرت دفاعی دشمن در حفظ خرمشهر/ پیروزی‌های ایران در فتح خرمشهر/ جمله شهید صیاد شیرازی درباره فتح خرمشهر/ شگرد تبلیغاتی دشمنان در فتح خرمشهر/ علل عدم تداوم عملیات از سوی ایران/ ورود ایران به خاک عراق در فتح خرمشهر/ پیروزی ایران بعد از فتح خرمشهر/ تصمیم دشمنان در کمک به عراق بعد از فتح خرمشهر/ چراغ سبزهای قدرتهای استکباری به عراق بعد از فتح خرمشهر/ تصمیم دشمن به جنایات جنگی پس از فتح خرمشهر/ تشدید مظلومیت جهانی ایران بعد از فتح خرمشهر/ حق آذربایجان بر گردن ایران/ نقش عوامل نفوذی دشمن در رنجش آذریهای ایران/ تفرقه، دریچه نفوذ دشمنان در صفوف مردم ایران/ لزوم آگاه کردن مردم از توطئه‌ها/ امام خمینی(ره)، ستون عظیم انقلاب/ کودکان، سرمایه‌های آینده کشور/ حرکت تدریجی مردم عراق به سوی ثبات و آرامش/ وحدت، نیاز اساسی مردم و مسئولان فلسطینی/ گفتار تند قدرتهای جهانی در مسئله هسته‌ای ایران/ پرهیز از مشاجرات، سیاست ایران در پرونده هسته‌ای/ اعتراضات بوش و بلر به اشتباهات تاریخی/ غفلت تاریخی آمریکا در ایجاد زندانهای ابوغریب و گوانتانامو/ ناراحتی بلر از بعث‌زدایی در عراق/ عدم اهداف درست سیاسی و انسانی کشورهای اشغال‌کننده عراق/ اشتباه قدرت‌های جهانی در پرونده هسته‌ای ایران/ همخوانی رفتار و کردار و گفتار ایران در پرونده هسته‌ای

خطبه اول:

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین و الصلوه و السلام علی رسول الله و علی آله ائمه المعصومین، «الذین آمنو و لم یلبسوا ایمانهم بظلم اولئک لهم امن و هم مقتدون»*، اوصیکم عبادالله به تقوی الله و اتباع امره

امیدواریم که هیچ وقت خداوند گوهر و روحیه اطاعت از اوامر و نواهی اسلام و قرآن را از امت ما نگیرد و همیشه در راه خداوند و برای قرب حق در تلاش باشیم.

مدتی است که خطبه‌های اول نماز جمعه من معمولاً در مورد بحث چشم‌انداز 20 ساله می‌باشد. امروز هم همان خواهد بود و وارد بحث خاصی از آن می‌شوم. در چند خطبه درباره روند شکل‌گیری سند چشم‌انداز و مبانی ارزشی و میدانی و واقعیت‌های جامعه، فرصت‌ها و امکانات و امتیازهای کشور، موانع و مشکلات مطالبی گفته شد و امروز وارد پیش نیازهای
اجرای سند چشم‌انداز می‌شویم و یکی از آنها را مطرح می‌کنیم. سعی می‌کنم در یک خطبه تمام شود. ولی چون بحث بسیار جدی است، احتمال دارد باز هم نیاز به خطبه‌ای دیگر داشته باشد.

یکی از نیازهای اصلی و حتمی و از پیش‌شرط‌های اجرای سند چشم‌انداز امنیت است. برای سندی جامع مثل چشم‌انداز که ایران را در 20 سال آینده کشوری پیشرفته در صف مقدم کشورهای منطقه و الهام بخش و الگو و سرمشق می‌خواهد، شرط‌ها و پیش نیازهای مهمی داریم که یکی از آنها امنیت ملی است. اگر بستر کار همراه با امنیت باشد و هر کسی بتواند در فضا امن به خواسته‌ها و وظایف خود عمل کند، هماهنگی لازم در حرکت کاروان توسعه، تمدن و پیشرفت به وجود خواهد آمد. ولی اگر فضای و بستر امنیتی کشور ضعیف باشد و عده زیادی به هر دلیلی نتوانند از استعدادها و امکانات خواسته‌هایشان استفاده کنند، طبیعی است که این برنامه طولانی 20 ساله در جاهایی دچار افت و توقف می‌شود و کار جلو نمی‌رود.

امروز می‌خواهم مقداری مفهوم امنیت را در شرایط امروز عرض کنم. مبنای اسلامی و قرآنی امنیت را می‌گویم و نظرات جامعه شناسی را در مورد امنیت توضیح می‌دهم. امیدوارم این خطبه برای مخاطبان خاص مورد توجه باشد و اگر نقدی هم هست، بعدها بشنویم و تکمیل کنیم. چون مسئله مهم ماست.

قرآن آیات بسیار زیادی در باره امنیت دارد* که مبانی قرآنی را می‌گویم و روی تعدادی از آنها بحث می‌کنم. اسلام به طورکلی همیشه و همه ‌جا بحث امنیت راجدّی گرفته و خوشبختانه وقتی به گذشته ادیان آسمانی برمی‌گردیم، می‌بینیم همه ادیان آسمانی تلاش می‌کردند برای امت‌ها امنیت ایجاد کنند. درباره اینکه مفهوم و قلمرو امنیت چیست، خیلی مختصر عرض می‌کنم. این یک بحث‌طولانی، تاریخی و جامعه‌شناسانه است که خودش احتیاج به چند خطبه دارد.

در چند قرن اخیر سه دوره برای مفهوم امنیت و قلمرو امنیت در اصطلاحات و واژه‌های سیاسی و عملکرد کشورها می‌بینیم که فعلاً از قرون جدید شروع می‌کنیم و به تاریخ طولانی گذشته نمی‌پردازیم.

از سال 1700 میلادی تا سال 1945 میلادی یعنی 245 سال مفهوم امنیت یک جور بود. از سال 1945 تا 1990 مفهوم امنیت شکل دیگری پیدا کرد که دوره دوم است و از سال 1990 تا الان و شاید تا سالها بعد در مرحله سوم قرار داریم که مفهوم دیگری دارد. الان مفهوم جدید برای ما مهم است و باید روی این مفهوم کار کنیم. در مرحله اول، امنیت بر محور قدرت نظامی می‌چرخید و از لحاظ قلمرو هم ملی بود. یعنی یک کشور برای خود، روی امنیت خود، با محور قدرت نظامی خود برنامه ریزی و تصمیم‌گیری می‌کرد و برنامه‌هایش را با آن تطبیق می‌داد. در این دوره هرکس ارتش قوی‌تر، امکانات بیشتر و انسان‌های قوی‌تر، سلحشورتر، شجاع‌تر و رزمنده بیشتری داشت، در امنیت خود موفق‌تر می‌شد، مگر اینکه دست به تجاوز می‌زد و امنیت خود و دیگران را مخدوش می‌کرد. این دوره تقریباً از کار ماکیاول ریشه می‌گرفت. همیشه تفسیرش از امنیت این بود و می‌گفت: «امنیت برای یک ملت به معنای ناامنی دشمن است. » یعنی به آن طرف مرز خودی نگاه متضاد داشته و بالعکس امنیت دشمن را هم به معنای ناامنی خود می‌دانست. چون فقط یک ملت را آن هم در سایه تهدید نگاه می‌کرد. این افکار ماکیاول(1) است که معلوم می‌شود دنیا هم همین عقیده را داشته و قدرت‌ها هم این جوری عمل می‌کرده‌اند.

مرحله دوم که بعد از جنگ جهانی دوم(2) یعنی از سال 1945 میلادی بوجود آمد، دو تغییر در مفهوم امنیت پیدا شد: یک تغییر در قلمرو متن و یک تغییر هم در مؤلفه‌های امنیت بود. قلمرو امنیت از نظامی و ملی به جمعی تغییر پیدا کرده است. در اثر جنگ‌های اول و دوم ملت‌های اروپا که بیشتر این جنگ‌ها را برافروخته بودند و بعد هم خودشان آسیبش را دیدند، پی بردند که امنیت با یک کشور درست نمی‌شود. مخصوصاً کشورهایی مثل اروپایی‌ها که به هم خیلی نزدیک هستند و سرنوشتشان به هم آمیخته شد. دیدند امنیت یک کشور را نمی‌توان جدای از دیگران در نظر گرفت. امنیت جمعی را انتخاب کردند واز لحاظ نظامی هم دیدند که قدرت نظامی جواب امنیت را نمی‌دهد، چون در جنگ اول و دوم آنهایی که قدرت اقتصادی و اطلاعاتی داشتند، موفقیت‌های مهمی داشتند و بسیاری از مؤلفه‌های امنیت و قدرت را از اطلاعات، اقتصاد، صنعت و فنون به دست آوردند، لذا این دو تقدیر را هم پذیرفتند.

پذیرفتند که اولاً امنیت جمعی است و ثانیاً نظامی نیست. نظامی، اقتصادی، صنعتی و تجاری است. نتیجه این شد که دو بلوک نظامی ناتو و ورشو در مقابل هم تأسیس شدند. پیمان ناتو، پیمان کشورهای غربی شد و پیمان ورشو تعدادی از کشورهای اروپای شرقی و روسیه و بعضی از کشورهای دیگر را شامل می‌شد. می‌بینیم که هم مفهوم امنیت وهم قلمرو امنیت قدری تفاوت کرد.

دوره سومش، مهم تر و مربوط به ماست. امروز مسئله روز ماست که از سال 90 به بعد است. یعنی بعد از پایان جنگ سرد(3). دوره دوم در دوران جنگ سرد است. بعد از سقوط شوروی و بی‌رقیب شدن بلوک غرب و تفکر جهانی شدن یک قدرت که مجموعه یا فرد باشد، امنیت برای آنها مفهوم دیگری پیدا کرد و طبعاً نگاه به جهان هم تغییرات اساسی پیدا کرد. اینجا دیگر به امنیت جمعی محدود نیست. یک اصل جدید است. چرا این وضع پیش آمد؟ یک عامل تاریخی دارد که آن پایان جنگ سرد است و یک عامل واقعی درونی در حرکت تاریخ بشری دارد و آن انفجار اطلاعات است. در این دوره با آمدن ابزار اطلاع‌رسانی بسیار سریع و نیرومند مثل وسعت رادیوها، وسعت تلویزیون‌ها، وسعت ماهواره‌ها و وسعت چهارراه اینترنت و به هم ریختن مرزهای اطلاعاتی و اطلاع‌رسانی و کوچک شدن دنیا از لحاظ پوشش اطلاعاتی، دنیا حالت دیگری پیدا کرد که نتیجه آن آگاهی مردم است.

به خاطر اطلاعات بسیار انبوه و فوری و سریع، همان ساعت اول یک اتفاق، همه دنیا می‌توانستند از آن مطلع شوند و اگر تاثیری بر آنها داشت (مثبت یا منفی) می‌توانستند تصمیم‌گیری کنند. حالت کاملاً جدیدی بود که در دنیا سابقه نداشت و هرچه جلو رفتیم، این حالت قوی‌تر شد و ضعیف‌تر نشد. یعنی در دنیای امروز اطلاع‌رسانی بهتر از دیروز است و فردا به یقین بهتر از امروز خواهد بود. به خاطر آشناتر شدن مردم با ابزار و ساختارهای دریافت و ارسال اطلاعات و به خاطر با سوادشدن مردم برای آگاه شدن از محتوای پیام‌ها و تحلیل حوادث، این شرایط در دنیا جدید است. در گذشته‌های دور تاریخ، چنین وضعی را سراغ نداریم. اگر قبل از تاریخ تمدن‌هایی بودند، متفرق شده‌اند و ما نمی‌دانیم که بسته به شرایط دیگری است. در این شرایط نتیجه به دست آمده این است که مردم آگاه شدند.

نتیجه این وضع این شد که کفه قدرت مردم و تأمین خواسته‌های مردم یا لااقل مطالبات مردم در همه جای دنیا نسبت به گذشته بسیار تفاوت کرده است. مخصوص یک قاره هم نیست. کشورهای پیشرفته در دمکراسی دنیا، از پیش خودشان را آماده کرده بودند و برای چنین موجی آمادگی داشتند. در خیلی جاها آمادگی نداشتند و امواج حرکت می‌کند و اوضاع را به هم می‌زند. این حرکت روز به روز تقویت می‌شود. نتیجه این شده که تشکل‌های غیردولتی در دنیا بسیار وسعت پیدا کردند و همه جای دنیا را گرفتند و برای هر موضوعی از مسایل اجتماعی یک یا چند گروه متشکّل شده‌اند و در فعالیت خود خواسته‌های مردم را مطرح و از آنها دفاع می‌کنند.

احزاب، اگر احزاب واقعی بودند تقویت شدند. مطالبات و خواسته‌های مردم هم از لحاظ منطق و هم از لحاظ حق که حق خودشان را مطالبه کنند، روز به روز واقعی‌تر می‌شود.

خرده فرهنگ‌های دنیا هرجا که هست، به تدریج دارند قدرتمند و به فرهنگ خودشان متکی می‌شوند و فرهنگ خودشان را احیا می‌کنند و روی آنها برنامه‌ریزی و حقوق فرهنگی و ادبی خود را مطالبه می‌کنند. مجموعه‌ای را که نگاه می‌کنیم، یک حالت جدید است و در دنیا نبوده است. اگر هم دنیا به فکر جهانی شدن است، همه دنیا این گونه است. این طور نیست که آنها فکر کنند جهانی شدن مربوط به بخشی مثلاً آمریکا یا اروپا آن هم از طریق سازمان ملل و مراجع بین‌المللی است که به زور قانون بگذارند و با حق وتو جلوی قانونهای حق را بگیرند. الان چنین کاری را می‌کنند، ولی نمی‌تواند ادامه پیدا کند.

به تدریج قدرت‌های ناحق مجبور می‌شوند عقب‌نشینی کنند و قدرت‌های واقعی که مردم هستند و افکار، عقاید و خواسته‌های ذاتی انسان‌ها جای خودشان را به تدریج باز می‌کنند. البته ممکن است طول بکشد، ولی مسیر، درست و جدی است. مسیری است که هر چه جلوتر می‌روند، هموارتر می‌شود. در این شرایط مفهوم امنیت چیز دیگری است. ممکن است در جایی کشوری از لحاظ اطلاعاتی، امنیتی، نظامی و انتظامی نیرومند باشد، اما اگر مؤلفه‌های دیگر امنیت را در نظر نگیریم، آنها دچار چالش می‌شوند و دعوا می‌شود و ناامنی‌ها کشور را می‌گیرد.

در مؤلفه‌های امنیت در شرایط فعلی چیزهایی مثل عدالت حرف اول را می‌زند. یعنی اگر مردم احساس تبعیض، ظلم و نابود شدن حقشان را بکنند، ناراضی‌اند و ناراضی بودن مردم، یعنی ساییده شدن بخشی از پیکر امنیت. مردم رفاهی را که تشخیص می‌دهند و ظرفیتی را که در کشورشان هست، مطالبه می‌کنند. اگر ببینند این رفاه به خاطر ضعف یا سوءمدیریت‌ها و یا به خاطر ظلم، تبعیض و انحصار ضایع می‌‌‌شود، بخش زیادی از مردم حرکت می‌کنند و به زبان می‌آیند. قومیت‌ها و خرده فرهنگ‌هایی که در کشورها هستند، مخصوصاً جاهایی که نیرومند و زیاد باشند و اصالتی داشته باشند، حرکت می‌کنند و زبان، فرهنگ و سنتهای خودشان را مطالبه می‌کنند. همه اینها می‌تواند عاقلانه در نظر گرفته شود و ناراحتی ایجاد نکند، ولی گاهی هم می‌تواند با بی تدبیری برخورد شود و چالش ایجاد کند. رفاه، عدالت، اشتغال، سلامت، بهداشت، تحصیل، بیمه، فکر دوران بازنشستگی، و دوران گرفتاری مواردی هستند که مردم جهت دسترسی به آنها برای خودشان تشکل درست می‌کنند، مدافع پیدا می‌کنند و در فضایی وارد می‌شوند که احقاق حق کنند. در کنار اینها مسئله آزادی که برای بشر فطری است، پیش می‌آید.

در دوره اول امنیت که دوره نظامی‌گری بود، آزادی آن‌قدر بها نمی‌گرفت. در دوره دوم که باز محورش نظامی‌گری، اطلاعات، ارتش، پلیس و تجارت بود، این‌قدر به خواسته‌های مردم میدان داده نمی‌شد، ولی در دوره سوم که مسئله شکل دیگری پیدا کرد و مرزها شکل دیگری گرفت، وضع فرق می‌کند. بچه با تلفن، روزنامه، رادیو و تلویزیون با حقوقش آشنا می‌شود.

 

جالب است شما نظر قرآن را ببینید. من فقط دو سه آیه را می‌خوانم و بحث را ختم می‌کنم. احتمال دارد در خطبه‌های بعدی برگردیم و یک مقدار مسئله را باز کنیم. چون مسئله مهم ما مسئله اسلام است و می‌خواهیم با قرآن با این مسایل طرف شویم.

اولین آیه متعلق به حضرت ابراهیم(ع) است. می‌خواهم بگویم که مکتب انبیا این گونه بود. سوره انعام آیه،82: حضرت ابراهیم با قدرتهای آن روز محاجه می‌کند و آنها ابراهیم را می‌ترسانند و می‌خواهند امنیتش را بگیرند. ابراهیم می‌گوید: « الذین آمنو و لم یلبسوا ایمانهم بظلم اولئک لهم امن و هم مقتدون. »*

قرآن این را با تایید نقل می‌کند، یعنی کسانی که ایمان به آرمان حقی را در اختیار داشته باشند، ایمانشان را با ظلم و تبعیض 

و سلب حق دیگران ضایع نمی‌کنند. اگر این دو رکن را داشته باشند، امنیت دارند و هدایت شده هستند.

یعنی در مسیر درست تاریخ حرکت می‌کنند و حرکت تکاملی انسان را هدایت می‌کنند. این منطق حضرت ابراهیم(ع) بود. منطق قرآن هم همین بود. منطق امروز دنیا هم همین است.

آیه دیگر در سوره سبا، آیه 37 هست که می‌گوید: «من آمن و عمل صالحا فاولئک لهم جزاء» الضّعف بما عملوا و هم فی‌الغرفات آمنون. » یعنی کسانی که ایمان داشته باشند و از لحاظ عملیاتی هم کار درست کنند.

این آیه عام است، یعنی شامل همه امور سیاسی، اجتماعی و.. . می‌شود. هر کس کار درست انجام بدهد. البته معمولاً مفسران این را غرفه‌های بهشت می‌گیرند. ولی نباید محدود به غرفه‌های بهشت کرد. بهشت هست، اما غرفه‌های همین دنیا هم می‌شود. یعنی انسان در همین دنیا با ایمان و عمل صالح به امنیت دنیایی می‌رسد.

در کنار این آیه، دو آیه دیگر هستند که اینها را تنظیم می‌کنند. در زمان ما، داستان تجاوز عراق و صدام به ایران را داشتیم و غوغاسالاری‌هایی که غربی‌ها و آمریکایی‌ها برای تجاوز به حقوق ما به راه انداختند. تهدید به تجاوز داریم. تهدید به محروم کردن از حق فناوری هسته‌ای در شورای امنیت داریم. با وجود این تهدیدها و تجاوزها، نمی‌توانیم بگویم امن هستیم. حتی اگر تهدیدی هم نبود، نمی‌توانیم کاملاً مطمئن باشیم. قرآن اینجا دستور دارد: «واعدوالهم ما استطعتم من قوه. » در عین حال باید قدرت دفاعی خودتان را داشته باشید. اسلام در اینجا ایده آلیست و بدور از واقعیات روحیات متجاوز انسان‌های دیگر برخورد نمی‌کند. آمادگی دفاعی را باید داشته باشیم تا دشمن روی قدرت و انسجام ملی ما حساب کند. قسمت اول انسجام ملی می‌سازد. چون تهیه قدرت مولفه‌ای از انسجام دفاعی است. این هم در سوره انفال آیه 60 است.

جالب این است که بعد از آیه 60 سوره انفال آیه دیگری هست که مربوط به موقعی می‌شود که مسلمان‌ها پیروز شده و برنده و موفق بودند. می‌فرماید: «حالا اگر مشرکان و دشمنان پیشنهاد صلح دادند و حاضرشدند با آشتی و همکاری کار کنند، تو هم استقبال کن. » همین جا می‌گوید: «البته باید آمادگی دفاعی داشته باشید و اینجور نباشد که دشمنان شما را ضعیف بدانند و تمایلات تجاوزکارانه خودشان را عمل کنند. »

از مجموعه بحث‌های بسیار فشرده‌ای که در این خطبه به شما گفته‌ام، این در می‌آید که اگر امنیت می‌خواهیم، باید به خواسته‌های بر حق جامعه توجه کنیم که آزادی، رفاه، اشتغال، تحصیل و.. . است. فرهنگ‌های گوناگون و تمایلات غریزی و نیازهای فطری مردم فراوان است. از لحاظ دفاعی باید آماده باشیم که بحمدالله این کار را کرده‌ایم. از لحاظ ایمان کشور ما جزو کشورهایی است که شاید جلوتر از همه است و می‌خواهد برمحور ایمان حرکت کند. نظام ما این را می‌خواهد. از لحاظ صلح طلبی هم دستورات قرآنی فراوانی داریم که با ماجراجویی و هل من مبارز طلبی نمی‌سازد. ما باید آماده دفاع باشیم، اما اگر دیگران خوی تجاوزطلبی نداشته باشند، ما هم باید استقبال کنیم و تمایل نشان بدهیم.

بسم الله الرحمن الرحیم

قل هو الله احد/ الله الصمد/ لم یلد و لم یولد/ و لم یکن له کفوا احد. *

 

* سوره مبارکه توحید

 

* سوره مبارکه انعام، آیه شریفه 82

* امنیت، در امان بودن، این مفهوم از ریشه اَمَنَ ۴۵ بار، وَقَیَ ۱۷ بار و با واژۀ سَلَّمَ ۱ بار و اِطمَاَنَّ ۱ بار، آمده است. خداوند امنیت‌بخش است. آنان که ایمان بیاورند، امنیت خواهند یافت ولی بی‌ایمانان از عذاب در امان نیستند.

خداوند امنیت­‌بخش است (حشر/۲۳). او خانه کعبه را برای مردم محل امنی قرار داد. ابراهیم گفت: پروردگارا، این جا را شهری امن بگردان (بقره/۱۲۵-۱۲۶؛ ابراهیم/۳۵). خداوند به این شهر امن سوگند یاد می‌کند (تین/۳). هر که داخل این حرم شود، در امان خواهد بود. (آل‌عمران/۹۷) کسانی که ایمان آورده و ایمان خود را به شرک نیالوده‌اند، امنیت تنها برای آنهاست (انعام/۸۲). خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‌اند، وعده داده است که بیم آنها را به ایمنی مبدّل گرداند. آنها خدا را می‌پرستند و چیزی را با او شریک نمی‌کنند. کسانی که پس از این کفر ورزند نافرمان هستند. (نور/۵۵)

آیا از آن‌که در آسمان است ایمنی یافته‌اید که شما را در زمین فرو برد در آن حال که ناگهان زمین بجنبد؟ یا از آن‌که در آسمان است ایمنی یافته‌اید که شن‌بادی بر شما بفرستد؟ به زودی درخواهید یافت که هشدار من چگونه است (ملک/۱۶-۱۷). چون در دریا به شما صدمه‌ای برسد، هر که را جز او می‌خوانید ناپدید می‌گردد و چون خدا شما را به سوی خشکی رهانید، رویگردان می‌شوید. آیا ایمن هستید از این که خدا شما را در گوشه­ای از خشکی در زمین، فرو برد یا طوفانی از سنگ‌ریزه بر شما فرو فرستد سپس برای خود نگهبانی نیابید؟ یا مگر ایمن شده‌اید از این که بار دیگر شما را به دریا بازگرداند و تندبادی شکننده بر شما فرستد و به سزای آن‌که کفر ورزیدید شما را غرق کند؟ آنگاه برای خود در برابر خدا پی‌گیری کننده‌ای نیابید (اسراء/۶۷-۶۹). آیا آنان که ایمان آورده ولی مشرکند، ایمن هستند از این که عذاب فراگیر خداوند بر آنان فرود آید یا قیامت ناگهان بر ایشان فرا رسد و آنان بی‌خبر باشند (یوسف/۱۰۶-۱۰۷)؟ آیا کسانی که تدبیرهای بد می‌اندیشند از این که خدا آنان را در زمین فرو برد یا از جایی که حدس نمی‌زنند عذاب بر آنها فرود آید، ایمن هستند (نحل/۴۵)؟ آیا ساکنان شهرها ایمن شده‌اند از اینکه شبانه در حالی که به خواب فرو رفته‌اند و نیمروز در حالی که به بازی سرگرم هستند، عذاب ما به آنها برسد؟ آیا خود را از مکر خدا ایمن دانستند؟ جز زیانکاران کسی خود را از مکر خداوند ایمن نمی‌داند (اعراف/۹۷-۹۹). بی‌گمان عذاب پروردگار ایمنی‌ناپذیر است. (معارج/۲۸)

* سوره مبارکه انعام، آیه شریفه 82

خطبه دوم:

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین والصلوه والسلام علی رسول الله و علی علی امیرالمومنین و علی الصدیقه الطاهره وسبطی الرحمه و علی بن الحسین و محمدبن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمدو حسن بن علی و الخلف الهادی المهدی صلوات الله علیهم اجمعین.

اوصیکم و نفسی به تقوی الله، فانه من یتقی الله یکفرعن سیئاته و یعظم له اجرا. *

معمولاً مناسبت‌های هفته بطور فشرده در خطبه دوم مطرح می‌شود و امروز هم همین کار را می‌کنیم.

اولین مناسبت فتح خرمشهر است(4) که یکی از قطعات پرافتخار ایران ما و بسیار مهم است که بحمدالله رسانه‌ها روی این موضوع کار می‌کنند و بحث‌هایی در جامعه مطرح است و نمی‌گذارند این مسئله مندرس شود و در تاریخ برروی آن غبار بنشیند. ولی واقعاً حق مطلب هنوز ادا نشد. باید کار نیرومند و تاریخی درباره خرمشهر- غیر از تحلیل‌ها و گفتنی‌ها و نوشتنی‌ها- کنیم و داستان‌ها، فیلم‌ها و ادبیات حماسی برای خرمشهر بسازیم. آنچنان پرجاذبه باشد که همه بخش‌های جامعه علاقمند شوند و به صورت مصوّر ببینند. این‌کاری است که می‌توان انجام داد.

روزهایی که عملیات خرمشهر را انجام می‌دادیم، امداد غیبی و آثار ایثار، فداکاری، شجاعت و مردانگی رزمندگان ما واضح بود که انسان به صورت فیلم می‌دید، ولی در تاریخ این‌گونه نمی‌ماند. باید با فیلم و ادبیات درست آنها را نگه ‌داریم و انشاءالله این‌کار را می‌کنند و کسانی در فکر هستند که این‌ کار را انجام دهند.

نکته مهم مسئله خرمشهر که من می‌خواهم روی آن تکیه کنم، فتح خرمشهر است. نقطه عطفی در تاریخ دفاع مقدس و همه تاریخ جنگ و جالب و حماسی است. بالاخره در اشغالش هم حماسه بود، یعنی وقتی خواستند اشغال کنند، نیروی مدافع نظامی مهمی در آنجا نداشتیم، فقط مردم شهر و همین عرب‌ها بودند. بعضی‌ها خیال می‌کنند اینها وفادار به انقلاب نیستند، همین‌ها بودند که مقاومت کردند و در کوچه پس کوچه‌ها جلوی ارتش مهاجم را گرفتند و بیست و چند روز، چند لشگر عراق را پشت دیوارهای خرمشهر معطل کردند. بعد هم که عراقی‌ها وارد خرمشهر شدند، اطرافشان را به گونه‌ای محاصره کردند که تا آخرین روزی که در آنجا بودند، آرامش نداشتند.

عراقی‌ها در ترفندهای شرورانه حتی پل بین دو بخش خرمشهر را خراب کرده بودند که متکی به آب کارون شوند و ساختمانهای جلو را خراب کردند و کارهای عجیب و غریبی کردند. واقعاً آرامش نداشتند. اما اطمینان داشتند که خرمشهر را نگه می‌دارند. زیرا از پشت از طریق مرز شلمچه متصل به خاک عراق بودند. یکی از چیزهای عجیب و غریبی که نشان می‌دهد عراقی‌ها خیلی مطمئن بودند، این بود که در مدتی که آنجا بودند، پلی روی اروندرود نزدند که اگر یک وقت نیاز داشتند، بتوانند فرار کنند. یعنی خیالشان راحت بود که روز فرار اتفاق نمی‌افتد.

 

احتمال حمله ما را از طرف شمال می‌دادند و آنچنان با پدافندهای نیرومند زمینی محکم کرده بودند که فکر می‌کردند هیچ‌کس از آنجا عبور نمی‌کند.

بر همین اساس بود که شخص صدام شرط‌بندی کرده و گفته بود: «اگر ایرانی‌ها خرمشهر را بگیرند، کلید بصره را هم به آنها خواهیم داد. » حرف بزرگی است که یک فرمانده جنگ، فرمانده کل قوا و رئیس یک کشور صریح بگوید و همه دنیا هم شنیده بودند که این حرف را زده است. فکر نمی‌کرد این مسئله اتفاق بیافتد.

عملیات در سه مرحله انجام و منجر به فتح خرمشهر شد. اگر مرحله اول غافلگیرانه بود، حداقل دو مرحله دیگر غافلگیرانه نبود. ما گاهی عملیات فوق‌العاده موفقی داشتیم، ولی با غافلگیری بود. از اروند که برای فاو عبور کردیم، دشمن کاملاً غافلگیر شده بود که توانستیم از یک رودخانه وحشی با بیش از هزار متر عرض، آن هم در سرمای شب، رزمندگان را عبور بدهیم و در آن طرف سنگر بگیریم و بعد هم روی آن پل بزنیم. پل بعثت خودش یک پل تاریخی است. یا در عملیات شلمچه آنچنان دژهایی ساخته بودند که هر کس آنجا می‌رفت، می‌گفت اینها غیرقابل نفوذ است. به علاوه جلوی دژ هم سطح زیادی از زمین را با مین پوشانده و روی مین‌ها هم آب انداخته بودند که مین‌ها را هم کسی نتواند خنثی کند و عبور از این آبها و مین‌ها تقریباً با منطق نظامی محال بود. ولی یک شب غافلگیر شدند و به شلمچه رسیدیم. اما در خرمشهر غافلگیر نشدند. چون یک مرحله انجام شده بود و نشان می‌داد که ما داریم بطرف خرمشهر می‌رویم. توقف می‌شد، ولی با این توقف هیچ دشمنی فکر نمی‌کند که جنگ تمام شده است. فرض را بر این می‌گذارند که داریم تجدید نفس می‌کنیم.

به هر حال آن پیروزی سریع و برق آسا بود. آنهمه خسارت به دشمن وارد شد، چند واحد بزرگ نظامی آنها منهدم شد. گویا حدود 19 هزار نفر اسیر گرفتیم، مجروح و مقتولشان خیلی زیاد بود. غنائم فوق‌العاده‌ای گرفتیم که همه چیز بود، سقوط هواپیماها فراوان بود. عملیات برق‌آسا برای فتح خرمشهر بگونه‌ای بود که در محاسبات نظامی برای خود ما هم یک امداد غیبی واقعی تلقی می‌شد و امام(ره) آن جمله معروف را گفتند و در تاریخ ماند که فرمودند: «خرمشهر را خداوند آزاد کرد» (تکبیر نمازگزاران‌ و شعار هاشمی، هاشمی‌ خدا نگهدار تو).

این حرف امام را ما هم تأیید می‌کردیم. می‌دانستیم چه داریم! دشمن چه دارد! شرایط جبهه چطور است! دژها چگونه است! واقعاً میدان سختی برای جنگیدن بود و ما هم قبول داشتیم. وقتی عملیات تمام شد، شهید صیاد شیرازی آمد که گزارش بدهد، جمله‌ای گفت که ما هم این جمله را دائماً تکرار می‌کنیم. گفت: «آن‌ قدر کمک خداوند و امداد غیبی مشهود بود که می‌شد از آن فیلم گرفت. » لابد مظاهر امداد در نظرش بود. ایشان زمانی این حرف را زد که اسرای عراقی را به ستون صف کرده بودند و می‌آوردند و تخلیه می‌کردند.

به هر حال کاری بسیار بزرگ بود. دو سه روز خبرگزاری‌های دنیا پیروزی ایران را نمی‌گفتند، خود عراقی‌ها سرود فتح می‌خواندند. آنها از خرمشهر بیرون رفته بودند، اما آن ‌قدر گیج بودند که چه بگویند و سرود پیروزی برای مردمشان می‌گذاشتند. مناظری از تلفات نیروهای رزمنده ما نشان می‌دادند و می‌خواستند روحیه مردم و دوستانشان را حفظ کنند. ولی دنیا شوکه شد و بر اندام دنیا لرزه افتاد و قضاوت‌ها شروع شد.

خیلی‌ها همان روز گفتند: صدام شکست خورد و ایران برد. اینکه فوری ادامه ندادیم، نقطه ضعف جبهه ما بود که هیچ‌وقت نیروی آماده برای تداوم یک عملیات بزرگ بعدی نداشتیم. باید مدتی صبر می‌کردیم تا نیروهای جدید را جمع کنیم و آموزش بدهیم و عملیات بعدی را انجام دهیم. ولی 180 کیلومتر مرز را آزاد کردیم. مرز باز بود و در قسمتی وارد خاک عراق شده بودیم و می‌توانستیم جلو برویم. اولین اشکال این بود که تا امام به عنوان فرمانده کل قوا تصمیم بگیرند و بعد از آن آمادگی ایجاد شود، مدتی طول می‌کشید. به هر حال مسئله مهمی است.

از آن به بعد تاریخ جنگ ورق خورد و شکل دیگری شد. اگر به یک‌ سال قبل از فتح خرمشهر برگردید، می‌بینید که پشت سر هم پیروزی‌های بزرگی در فتح‌المبین(5)، طریق‌القدس(6) و چند عملیات دیگر مثل ثامن‌الائمه(7)، دارخوین(8) و امثالهم داشتیم. یک‌دفعه استراتژی دفاعی دشمن عوض شد و دنیا فهمید که در شرایط جدیدی قرارگرفته و خطر انهدام حکومت بعث عراق جدی شد.

آنها تصمیم گرفتند با خوی استکباری به هیچ قیمت نگذارند ایران در عراق پیروز شود. راه زمینی خیلی برایشان باز نبود و در جبهه شکست می‌خوردند. دنبال شرارت رفتند. به صدام چراغ سبز دادند که برخلاف مقررات بین‌المللی جنگ با هر جنایتی که می‌خواهد، عمل کند که کرد. دیدید که موج زدن کشتی ها، شهرها، هواپیماهای مسافربری، موج آدم ربایی و هرگونه حرکتی را که مقررات بین‌المللی جلویش را گرفته است، شروع شد و کسی در قدرت‌های بزرگ دنیا و مجامع جهانی جلوی صدام نمی‌ایستاد. گاهی چیزی می‌گفتند که در تاریخ ثبت شود، ولی بعد اجازه دادند که اسلحه کشتار جمعی راه بیاندازد. همین که الان می‌بینید به خاطر آن چقدر عربده می‌کشند! حتی به صدام اجازه دادند دنبال سلاح هسته‌ای برود. البته طولانی بود. اجازه دادند که دنبال سلاح شیمیایی و بیولوژیکی برود. موشک‌هایی را که بردش تا آن‌موقع محدود و در حد 70 تا 80 کیلومتر بود، تبدیل به موشک‌های 300 و 600 کیلومتری کردند و چیزهای عجیبی به صدام دادند که در تاریخ جنگ‌ها به هیچ‌کس در جهان
سوم داده نشد. برای اینکه تصمیم گرفته بودند نگذارند ایران پیروز شد. از آن طرف فشارشان را که تحریم بود، بر ما اضافه کردند. ولی مقاومت مردم و رزمندگان، ایثارگران و مردانگی نیروهایی که در جبهه داشتیم، اعم از ارتش، سپاه، بسیج، انتظامی که آن ‌موقع کمیته، شهربانی و ژاندارمری بودند و نیروهای متفرقه‌ای که خودشان را به جبهه می‌رساندند، دوره‌های بعد را هم خوب اداره کردند که وارد آن قسمت نمی‌شویم. فقط این نکته را در نظر داشته باشید که بعد از فتح خرمشهر، دشمن تصمیم گرفت با جنایت جنگی با ایران مواجه شود و این کار کرد و تا آخر جنگ یک روز هم آن را متوقف نکردد که تاریخ گویایی دارد. انشاءالله باید بیش از این روی این تاریخ تحلیل کنیم و این مقطع را از لحاظ مقررات بین‌المللی و روحیه استعمارگران و همچنین روحیه بعثی‌ها که با ما می‌جنگیدند و از این طرف درباره مظلومیت جبهه ما و مقاومت مردم بگوییم. اینها فرازهایی است که در تاریخ بشریت برای همیشه ارزش است. به هر حال به نیروهایی که این حماسه را آفریدند، هم آفرین و هم تبریک می‌گوئیم و برای شهدا، جانبازان و آزادگانی که از این ناحیه آسیب دیدند و برای خانواده‌هایشان صبر و اجر و برای ارواح مقدس شهدا از خداوند برکات و قرب بیشتر به بزم الهی می‌خواهیم.

مسئله دوم ما حوادثی است که این روزها شاهدید در مناطق آذری‌نشین کشور ما رخ می‌دهد. انصافاً جای تأمل و تأثر و تأسف دارد که در کشوری که مردمش این‌همه به هم نزدیکند، در یک منطقه از کشور ما که بیش از سایر مناطق به گردن تاریخ ما حق دارد، این مسایل باشد. آنهایی که ما در انقلاب مشروطه وامدارشان هستیم، آنهایی که در پیروزی و تداوم انقلاب وامدارشان هستیم، آنهایی که در دفاع مقدس مردانگی‌ها کردند و بزرگانی مثل باکری‌ها را تقدیم کردند و آنهایی که شخصیت‌های عظیمی از علمای بزرگ را در راه انقلاب قربانی دادند. به گونه‌ای برنجند و متأثر شوند و دشمنان و عوامل نفوذی هم پیدا شوند که از این رنجش آنها سوءاستفاده کنند. این جریان باید برای همه ما، هم آذری‌ها و هم ما غیر آذری‌ها و هم نیروهای مسئول درس باشد و یک هشدار تلقی شود که د

دشمنان ما بیکار نیستند، توطئه و برنامه‌ریزی می‌کنند و از چنین دریچه‌های کوچکی وارد می‌شوند و فتنه می‌آفرینند که شاهد هستید چه اتفاقاتی می‌افتد! ما سرعت عمل لازم داریم. وقتی حادثه کوچکی در گوشه‌ای اتفاق می‌افتد و بخشی از جامعه را می‌رنجاند، باید به سرعت رسید و عامل حادثه را پیدا کرد و اگر اشتباه است، اعتراف به اشتباه شود و اگر خیانت است، پیگرد داشته باشد و به جامعه گفته و روشنگری شود و مردم در جریان قرار بگیرند.

خیلی از اشکالات به خاطر بی اطلاعی مردم اتفاق می‌افتد، نقش رسانه ملی بسیار بسیار حساس است و باید هوشیار باشد. حوادث را در نطفه بشناسد و مطرح کند و مردم را آگاه نماید و مسئولان هم باید اطلاعات بدهند. انشاءالله دیگر شاهد تکرار چنین حوادثی درجاهای دیگر کشور نباشیم. انشاءالله بحثی که برای عزیزان آذری ما پیش آمد، با اقدامات مناسب جبران شود که بخشی از آن شده و بخشی هم باید بشود.

در هفته آینده، 15 خرداد را داریم که منشأ تاریخ مهم انقلاب ماست. انشاءالله آن روز راجع به آن حرف خواهیم زد.

رحلت حضرت امام(ره) را داریم(9) که ستون عظیم انقلاب و قطعه تاریخ مشعشع ما را تشکیل می‌دادند و فرد بی‌نظیر و بی‌بدیلی در تاریخ معاصر ما هستند و بودند و خواهند بود. این دو بحث مهم انقلابی و تاریخی، یعنی هم مصیبت 15 خرداد و هم مصیبت رحلت امام مهم هستند و باید در وقت خودش بیشتر توضیح داد و من از رسانه‌ها می‌خواهم که بیشتر از آنچه که فعلاً کار می‌کنند، روی این دو مطلب کار کنند.

روز جهانی کودک را داریم(10) که به مناسبت 11 خرداد است و باید برای ما خیلی مهم باشد. چون کودکان سرمایه‌های آینده کشور هستند وبا آنها باید بسیار عالمانه، عارفانه وهوشمندانه برخورد کرد. باید این نسل را در شرایط فعلی دنیا که مملو از اطلاعات و اخبار است، تربیت کنیم. خانواده‌ها، کودکستان‌ها، مدرسه‌ها و مراکز امدادی که برای کودکان وجود دارند، باید واقعاً این سرمایه را حفظ کنند. چون وقت ما کم است، نمی‌توانیم روی آن بحث کنیم و انشاءالله در جای خود به این بحث می‌رسیم.

 جمعی از علمای بزرگوار نجف در مراسم نماز جمعه ما هستند که به آنها خوشامد عرض می‌کنیم. عراق با هوشیاری مردم، علما ومسئولان سیاسی، بحمدلله گام به گام جلو می‌رود و در هر فصلی، آمریکایی‌ها و اشغالگران را یک قدم عقب می‌رانند وخودشان یک قدم جلو می‌روند. امروز بحمدلله به پارلمان مردمی ودولت مردمی رسیده‌اند و امیدواریم که بتوانند با اخراج تدریجی حضور اشغالگران و حذف بقایای بعثیان و صدامیان و تروریست‌هایی که از نقاط مختلف آمدند و ناامنی عراق را می‌خواهند، شرّ اینها را از سر مردم عراق کوتاه کنند و ما در آینده شاهد عراقی آزاد، یکپارچه و پیشرفته باشیم.

در مسئله فلسطین از حوادثی که آنجا می‌گذرد، متأسف هستیم. با انتخاباتی که شد، امیدوار بودیم دنیا بفهمد که در فلسطین باید فصل جدیدی بنفع مردم فلسطین پیش بیاید که به نظر می‌آید هم اسرائیل و هم حامیان اسرائیل دارند مقاومت می‌کنند. در آنجا شاهد حوادث خونین و نادرستی هستیم که امیدواریم بزرگان هوشمند فلسطین مانع چنین حوادثی شوند تا وحدت و انسجام مردم فلسطین را در این فصل سخت مجاهدت ومبارزه مخدوش نکند.

آخرین مسئله ما، مسئله هسته‌ای است که بعد از یکی، دو هفته آرامش در گفتار - نه در عمل- شاهد حرکات تند در گفتار هم هستیم. از دیروز به نوعی تهدیدها را برای سلب حق از یک کشور شروع کردند که تجربه تاریخی آن نشان می‌دهد که اجازه سلب حق خود را به هیچ کس نداده و نخواهد داد. (تکبیر نمازگزاران و سردادن شعار انرژی هسته‌ای، حق مسلم ماست. )

با اتکاء به همان بحثی که در خطبه اول داشتم و مبانی اسلام در امنیت، امنیت ملی، امنیت منطقه‌ای و جهانی را عرض کردم، مایل نیستیم این بحث به مشاجرات تند و چیزهای مخرب برسد و به آنها می‌گویم که فکر کنید، چون دارید اشتباه بزرگی را مرتکب می‌شوید. فکر نکنید که چون سیاستمداران ورزیده‌ای دارید و اطلاعات زیادی جمع کرده‌اید، اشتباه نمی‌کنید. همین دیروز (روز پنجشنبه) در مصاحبه‌ای که آقایان بوش و تونی بلر در مقابل خبرنگاران داشتند، به دو اشتباه بزرگ اعتراف کردند. عجیب است در حالی که هنوز در حالت جنگ هستند، مجبور می‌شوند این اعتراف را بکنند. آقای بوش گفت: «اشتباه بزرگ ما وضعی بود که در زندان ابوغریب و گوانتانامو بوجود آوردیم. » این حرف امروز نشان از یک غفلت تاریخی است که اینها داشته‌اند. البته اشتباهشان بیش از اینهاست. او با یک اعتراف می‌خواهد بقیه اشتباهات را کم رنگ کند.

آقای بلر هم یک اشتباه را مطرح کرد و آن این بود که گفت: «اشتباه ما این بود که بعد از اشغال، بعث زدایی را آغاز کردیم. یعنی نیروهای بعث را از صحنه بیرون کردیم، ارتش، استخبارات، پلیس و حزبشان را منحل کردیم. » این حرف، ماهیتی را نشان می‌دهد. چون هیچ‌کس نیست که نداند حزب بعث، جریان ظالم، متکبر، دیکتاتور و متجاوزی بود که یکی از آن بود که در ایران جنگ درست کردند، یکی دیگر در کویت بود، یکی دیگر رفتاری بود که با مردمشان کردند و میلیون‌ها نفر را سر به نیست کردند.

شما الان به انحلال سازمان چنین انسان‌هایی تأسف می‌خورید که آنها را از مسئولیت و مدیریت کشور برکنار کردید؟! این نشان می‌دهد که آرمان ندارید، نشان می‌دهد که دنبال چیزهای دیگری بودید. می‌گویید خوشحالیم که در عراق دمکراسی آمد، ولی این حرف، نشان می‌دهد که این شعار ظاهرفریبی ومردم فریبی است. چون اگر قبول دارید که دمکراسی خوب است، باید بعثی‌ها حذف می‌شدند. آنها با آن سوابق، روحیات، تاریخ و پرونده، نمی‌توانستند در حرکت دمکراتیک مردم عراق شریک باشند. ولی ببینید رئیس دو کشور بزرگ اشغالگر در یک مصاحبه دو اعتراف به این مهمی می‌کنند. از هر دو اعتراف حالت ضدانسانی در می‌آید و این اعتراف را فردا درباره ایران هم خواهند کرد.

اگر این‌گونه که دارید پر گاز جلو می‌روید، یک روز اشتباه خود را می‌فهمید و ما بارها در همین تریبون گفته‌ایم که عاقلانه‌تر، متفکرانه‌تر و آینده نگرتر به حوادث منطقه ما و ایران نگاه کنید. ایران صلح‌طلب است. قرآن به ایران دستور داد: «ان‌ جنحوا للسلم فاجنح لها»* ما نمی‌توانیم از این دستور سرپیچی کنیم و بارها گفته‌ایم در اظهارات صادق هستیم و دنبال ساخت سلاح هسته‌ای نیستیم. شما نمی‌خواهید باور کنید چون به خودتان و نه به ما - سوءظن دارید. تا به حال خلافی نگفته‌ایم و نکردیم که بتوانید آن را ثابت کنید. به هر وعده و قولی که داده‌ایم و حرفی که زده‌ایم، عمل کرده‌ایم. هنوز هم انتظار داریم قدرتمداران دنیا سرعقل بیایند ومنطقه ما را دچار اغتشاش، آشوب و مشکلات دیگر نکنند و اگر کردند، به پای خودآنها نوشته خواهدشد. (تکبیر نمازگزاران)

بسم‌الله الرحمن الرحیم

تبّت یدا ابی لهب و تب/ ما اغنی عنه ماله و ماکسب/ سیصلی ناراً ذات لهب/ و امراته حمّاله الحطب/ فی‌جیدها حبل من مسد. **

 

* سوره مبارکه انفال، آیه شریفه 61

** سوره مبارکه لهب

 

* سوره مبارکه طلاق، آیه شریفه 5

پی نوشت ها:

 

1- ماکیاولیسم (Machiavellism)، عبارت است از مجموعه اصول و روش‌های دستوری که «نیکولا ماکیاولی»، سیاست‌مدار و فیلسوف ایتالیایی (1469-1527)، برای زمامداری و حکومت بر مردم ارائه داد. نیکولا ماکیاولی که بنیاد این نظریه خود را پیرامون روش و هدف در سیاست قرار داده، در کتاب خود شهریار (The Prince)، هدف عمل سیاسی را دستیابی به قدرت می‌داند و بنابراین، آن را محدود به هیچ حکم اخلاقی نمی‌داند و در نتیجه به کار بردن هر وسیله‌ای را در سیاست برای پیشبرد اهداف، مجاز می‌شمارد و بدین‌گونه سیاست را به کلی از اخلاق جدا می‌داند. ماکیاولی معتقد است، زمامدار اگر بخواهد باقی بماند و موفق باشد نباید از شرارت و اعمال خشونت‌آمیز بترسد. زیرا بدون شرارت، حفظ دولت ممکن نیست. حکومت برای نیل به قدرت، ازدیاد و حفظ و بقای آن مجاز میباشد به هر عملی از قبیل کشتار، خیانت، ترور، تقلب و.. . دست بزند و هرگونه شیوه‌ای حتی منافی اخلاق و شرف و عدالت برای رسیدن به هدفش روا می‌دارد. این مکتب بر این باور است که رجال سیاسی باید کاملاً واقع‌بین و مادی و جدّی باشد. آن‌گونه سخت‌گیر باشد که اگر تکالیف دینی، اخلاقی و احساسات سد راه او شود؛ از آنها صرف‌نظر کند و هدفی جز رسیدن به مقصود نداشته باشد.

نیکولا ماکیاولی در شهر فلورانس ایتالیا در سوم مه 1469 به دنیا آمد و در سال 1527 درگذشت. در 25 سالگی وارد شغلهای دولتی گردید و در جنگ‌های داخلی به عنوان زندانی سیاسی محبوس شد و به علت شرکت در توطئه کودتا شکنجه بسیار دید. پس از آزادی سیاست را کنار گذاشت و به کشاورزی و نویسندگی پرداخت. از او دو کتاب گفتارهای سیاسی و اجتماعی و حکومت شهریاران که مهمترین کتابهاست به جا مانده. به علت اغتشاشات اجتماعی در دوران وی، دروغ و نیرنگ فراوان بود این عوامل باعث ایجاد عقاید نه‌گانه وی گردید.

عقاید نه گانه ماکیاولی به علت اغتشاشات حاکم در آن زمان شامل:

همیشه در پی سود خویش باش، جز خویشتن بر هیچ کس اهمیت نده، بدی کن اما چنان کن که انگار نیکی می‌کنی، حریص باش و هر چه را می‌خواهی تصاحب کن، خشن و درنده خوی باش، به قول و وعده‌های خود عمل نکن، چون فرصت بدست آوردی مردمان را بفریب، در رفتار با مردم به حیله و زور متوسل شو و همه‌ی سعی خود را بر جنگ مستمر ساز.

 

2- جنگ‌ جهانی‌ دوم‌، دومین‌ جنگ‌ فراگیر است که از سپتامبر ۱۹۳۹ آغاز شد و اوت ۱۹۴۵ پایان یافت. این جنگ علاوه‌ بر اروپا، در بخش‌های‌ گسترده‌ای‌ از قاره‌ آسیا و آفریقا تأثیرات‌ مخرب‌ عمده‌ای‌ برجای‌ گذاشت‌ و کشورهای‌ اسلامی‌، از جمله‌ ایران را درگیر خود کرد‌.

علل‌ اصلی‌ جنگ‌ جهانی‌ دوم‌ عبارت‌ بود از اشتباهات‌ عهدنامه‌ ورسای (7 مه‌ 1919) که‌ ظاهراً به‌ جنگ‌ جهانی‌ اول‌ پایان‌ داد، همچنین پیامدهای‌ بحران‌ اقتصادی سال‌ 1929 و از همه‌ مهم‌تر رقابت‌ سیاسی‌ فاشیسم‌ و دموکراسی‌های‌ غربی‌ و مارکسیسم‌. عامل‌ اخیر چنان‌ مؤثر بود که‌ نبرد میان‌ کشورهای‌ درگیر، به‌ شکل‌ بی‌سابقه‌ای‌، عموم‌ مردم‌ را به‌ قلمرو جنگ‌ کشاند، به‌ طوری‌ که‌ در پایان‌ جنگ‌ تعداد کشته‌شدگان‌ نظامی‌ و غیرنظامی‌ تقریباً با هم‌ برابری‌ می‌کرد.

این‌ جنگ‌، که‌ بین‌ دو بلوک‌ متحدین‌ (آلمان‌ و ایتالیا و ژاپن‌) و متفقین‌ (انگلیس‌ و فرانسه‌ و آمریکا و شوروی‌) درگرفت‌، به‌ لحاظ‌ گستردگی‌ جغرافیایی‌ و قدرت‌ تخریب‌ منابع‌ انسانی‌ و طبیعی‌، بی‌همتا بوده‌ است‌.

شمار تلفات‌ نظامی‌ این‌ جنگ‌ بیش‌ از 23 میلیون‌ تن‌ و تلفات‌ غیرنظامی‌ آن‌ بیش‌ از 26 میلیون‌ تن‌ بوده‌ است‌. در مورد میزان‌ خسارات‌ مالی‌ و هزینه‌هایی‌ که‌ طرفین‌ درگیر متحمل‌ شده‌اند نیز اطلاع‌ دقیقی‌ در دست‌ نیست‌. با این‌ حال‌، این‌ جنگ‌ از لحاظ‌ هزینه‌ به‌ جنگ‌ چهار تریلیون‌ دلاری‌ و از لحاظ‌ تلفات‌ انسانی‌ به‌ جنگی‌ با تلفات‌ چهل‌ میلیون‌ تن‌ نیز موسوم‌ شده‌ است‌.

3- جنگ سرد اصطلاحاً به جنگی اطلاق می‌شود که از تنش‌ها، کشمکش‌ها و رقابت‌ها در روابط آمریکا، شوروی سابق و هم‌پیمانان آنها در طول دهه‌های ۱۹۴۰ تا ۱۹۹۰ بوجود آمد.

در سال ۱۹۴۵ و پس از پایان جنگ جهانی دوم تنش بین آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی آغاز شد و تا سال ۱۹۴۷ افزایش یافت.

در طول این زمان رقابت بین این دو ابرقدرت در عرصه‌هایی از قبیل نظامی، ایدئولوژی، روانشناسی، جاسوسی، ورزش، تجهیزات نظامی، صنعت و توسعه تکنولوژی ادامه داشت.

این رقابت‌ها، مسابقات فضایی، پرداخت هزینه‌های گزاف دفاعی، مسابقات سلاح‌های هسته‌ای و تعدادی جنگ‌های غیرمستقیم با خود به همراه داشت.

در طول این جنگ، درگیری نظامی مستقیمی بین نیروهای آمریکایی و شوروی رخ نداد، اما گسترش قدرت نظامی، کشمکش‌های سیاسی و درگیری‌های مهم بین کشورهای پیرو و هم‌پیمانان این ابر قدرت‌ها از دست‌آوردهای جنگ سرد به حساب می‌آید.

آمریکا و شوروی که در طول جنگ جهانی دوم در مقابل آلمان نازی متحد بودند، حتی قبل از پایان جنگ بر سر چگونگی دوباره‌سازی جهان پس از جنگ با هم اختلاف داشتند.

پس از جنگ جهانی دوم در حالی که آمریکا در تلاش بود تا کمونیسم را در جهان محدود کند، گستره جنگ سرد به تمام جهان به ویژه اروپای غربی، خاورمیانه و جنوب شرقی آسیا کشیده شد.

در این دوره، جهان با بحران‌هایی از قبیل دیوار برلین (1949- 1948) جنگ کره (1953- 1950) جنگ ویتنام (1965-1973)، بحران موشکی کوبا (1962) و جنگ شوروی در افغانستان روبه‌رو شد که هر لحظه امکان یک جنگ جهانی دیگر را ایجاد می‌کرد.

یکی از دلایل مهم دوری هر دو طرف از ایجاد یک جنگ مستقیم، دسترسی آنها به سلاح‌های هسته‌ای و ترس از استفاده طرف مقابل از این سلاح‌ها بود.

در نهایت در انتهای دهه ۱۹۸۰ و با دیدارهای مقامات عالی رتبه که به وسیله آخرین رهبر شوروی؛ میخائیل گورباچف ترتیب داده شد و برنامه‌های اصلاحی وی، جنگ سرد پایان یافت.

جنگ سرد دوم

در فاصله زمانی بین تجاوز شوروی سابق به افغانستان در دسامبر ۱۹۷۹ و به قدرت رسیدن میخائیل گورباچف در شوروی در مارس ۱۹۸۵ روابط بین ابرقدرت‌ها پس از آشتی دهه ۱۹۷۰ به سردی گرائید. به دلیل افزایش تنش بین بلوک شرق و غرب گاهی به این دوره جنگ سرد دوم می‌گویند.

رویدادهای این دوره، حادثه چرنوبیل (۱۹۸۶)، پاییز ملت‌ها شامل سقوط دیوار برلین (۱۹۸۹) بود، عملیات کودتای ۱۹۹۱ شوروی سابق و سقوط شوروی (۱۹۹۱)، پیاده سازی سیاست‌های گلاسنوست و پرسترویکا، نارضایتی عمومی از جنگ شوروی در افغانستان و آثار اقتصادی سیاسی حادثه چرنوبیل در سال ۱۹۸۶ است.

 

4- بیش از بیست ماه از آغاز جنگ تحمیلی استکبار علیه جمهوری نوپای اسلامی ایران می‌گذشت و شهر خرمشهر همچنان در چنگ نیروهای ارتش عرق قرار داشت. عملیات فتح المبین در منطقه غرب دزفول و شوش اخیراً به پایان رسیده و نتایج شگفت انگیز آن روح تازه‌ای را در کالبد رزمندگان اسلام دمیده بود. فرماندهان جنگ بر آن بودند تا فرصت ابتکار عمل و کشاندن جنگ به یک شکل فرسایشی و بلندمدت از دشمن گرفته شود، به ویژه آنکه فصل گرمای طاقت فرسای جنوب کشور در راه بود.

عملیات پیروزمندانه فتح المبین که با آزاد‌سازی بخش گسترده‌ای از خاک خوزستان در شمال غرب این استان پایان پذیرفته بود، راه را برای آزادسازی مناطق خرمشهر، شلمچه، هویزه و بخش‌های دیگر هموار ساخته بود، چرا که این منطقه وسیع بر خلاف منطقه عملیاتی فتح‌المبین فاقد عارضه و ناهمواری زمینی بود.

البته دشمن در غرب رودخانه کارون که در قلب خرمشهر جاری است، استحکامات و موانع پیشرفته را احداث و 36 هزار نفر از نیروهای خود را در خطوط پدافندی پیچیده‌ای متمرکز و مستقر کرده بود. گذر از چنین خط مرگباری به یک معجزه و کاری خدایی شبیه بود. همچنان امام خمینی، فرمانده کل قوا به محض آزاد شدن خرمشهر فرمودند: خرمشهر را خدا آزاد کرد.

سرانجام در ساعت 30 دقیقه بامداد 10 اردیبهشت ماه 1361 نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران قرارگاه مشترک کربلا سپاه و ارتش و 3 قرارگاه عملیاتی قدس در منطقه سوسنگرد و محور شمالی کرخه کور، قرارگاه فتح در منطقه دارخوین و قرارگاه نصر در شمال خرمشهر، حمله سراسری خود را از منطقه عمومی رودخانه کرخه کور و غرب رود کارون به منظور آزادسازی خرمشهر و مناطق شمال آن و عقب راندن دشمن از مرز بین‌المللی آغاز نمودند. همچنین از سوی ستاد جنگ مقرر شده بود تا در جریان این عملیات، شهر‌های اهواز، حمیدیه و سوسنگرد از برد توپخانه سنگین و دوربرد دشمن خارج شود. پیش از آغاز عملیات، از سوی قرارگاه کربلا، رمز حمله با نام مبارک یا علی بن ابی طالب در روز سیزدهم رجب و در نخستین دقایق دهم اردیبهشت ماه 1361 به نیروهای تحت امر صادر شد.

پس از 25 روز تلاش برای آماده‌سازی مقدمات و انجام طرح بزرگ عملیات، به منظور رویارویی با مشکلات احتمالی، از جمله آب‌گرفتگی‌های غیر طبیعی که دشمن یر سر راه رزمندگان ایرانی ایجاد کرده بود و پیچیدگی مواضع و حجم ماشین آلات زرهی و نیروهای پیاده دشمن و انجام چهار مرحله عملیات تهاجمی در منطقه‌ای به وسعت 6000 کیلومتر مربع، همه چیز برای یک حمله بزرگ مهیا شد.

سرانجام در تاریخ سوم خرداد ماه 1361 خرمشهر که با 34 روز مقومت غیورانه ئر برابر دشمن سقوط کرده بود، پس از 575 روز اشغال و ویران شدن خانه‌ها و اماکن عمومی و دولتی، در کمتر از 25 روز آزاد و پاکسازی شد و به آغوش میهن اسلامی بازگشت.

 

5- هفده ماه از انجام عملیات ناکام توکل در منطقه پل نادری و شرق رودخانه وحشی کرخه می‌گذشت و دشمن همچنان در منطقه گسترده فکه، شوش، عین خوش، چنانه و مناطق دیگری از جبهه جنوب به سر می‌برد، تا سرانجام عملیات فتح المبین در چهار مرحله برای آزاد‌سازی بخش وسیعی از خاک میهن و خارج ساختن شهرهای دزفول، اندیمشک و جاده اهواز اندیمشک از برد توپخانه و سایت موشکی سنگین و پرکار عراق طرح‌ریزی شد. در عملیات طریق‌القدس زمینه مناسبی برای این کار بزرگ و سرنوشت‌ساز فراهم شده بود.

برای عملیات فتح المبین فرمانده وقت سپاه (سرلشگر رضایی) با قرآن استخاره می‌کند که این آیه مبارکه می‌آید انا فتحنا لک فتح مبینا

ساعت 30 دقیقه بامداد دوم فروردین ماه 1361 یکصد گردان از سپاه و 35 گردان از ارتش ایران، در غرب دزفول و شوش با رمز یا زهرا به قلب دشمن زدند. در مقابل 170 گردان از قوای رزمی عراق صف کشیده بودند. نیروهای خودی در قالب چهار قرارگاه عملیاتی سازماندهی شده و از چهار محور شوش، رودخانه کرخه، کوه میشداغ در جاده اهواز اندیمشک و غرب دزفول حمله را شروع کردند.

در مرحله اول و دوم، تنگه‌های عین خوش و رقابیه به روی دشمن مسدود و در دو مرحله دیگر ارتش عراق تا پشت رودخانه دویرج عقب رانده شد.

در این عملیات شهیدان حسین خرازی فرمانده لشگر 14 امام حسین و محسن وزوایی فرمانده یک گردان از تیپ 27 محمد رسول الله در شکست عراقی‌ها در محور رقابیه و علی گره زد بزرگترین موفقیت را به ارمغان آوردند. کار بی نظیری که در این عملیات انجام شد و مایع شگفتی عراقی‌ها گردید، حفر کانال و تونل در زمین‌های رملی منطقه و دور زدن دشمن از طریق آن بود. لشگر‌های 19 زرهی و 1 مکانیزه عراق که در این محاصره غافلگبر شده بودند، با تحمل آسیب‌های فراوان و شکستی که احمد متوسلیان فرمانده تیپ 27 محمد رسول الله به آنها وارد آورد، از میان رفتند.

با انجام عملیات فتح المبین 2400 کیلومتر از خاک ایران در شمال خوزستان آزاد و دستیابی به چاه‌های نفت ابوغریب حاصل شد. طی 10 روز نبرد، 18 فروند هواپیما، 3 فروند چرخبال، 361 دستگاه تانک و نفربر، صد‌ها دستگاه خودروی نظامی و شمار چشمگیری از سلاح‌های انفرادی و نیمه سنگین دشمن از بین رفت و بیش از 4000 تن از نیروهای عراقی کشته و 15000 نفر دیگر نیز به اسارت نیروهای ایرانی در آمدند.

همچنین شمار 150 دستگاه تانک، 170 دستگاه نفربر، 165 قبضه توپ، شماری سلاح سبک و نیمه سنگی، یک سایت کامل موشک سام به همراه سه فروند موشک و انبوهی مهمات دیگر به دست رزمندگان اسلام افتاد. این عملیات با فرماندهی مشترک قرارگاه کربلا سپاه و ارتش و چهار قرار گاه قدس به فرماندهی سردار عزیز جعفری، نصر به 

فرماندهی سردار شهید حسن باقری، فجر به فرماندهی سردار شهید مجید بقایی و قرارگاه فتح به فرماندهی سردار سرلشکر رحیم صفوی و غلامعلی رشید انجام شد.

 

6- ا عزل بنی صدر از فرماندهی کل قوا و انتصاب سرهنگ صیاد شیرازی (امیر سپهبد علی صیاد شیرازی) به فرماندهی نیروی زمینی ارتش و انجام عملیات ثامن الائمه که به شکست حصر آبادان معروف شد، هماهنگی سپاه و ارتش بیشتر و ارتباط فرماندهان این دو قوا تنگ تر و محکمتر گردید و زمینه‌هایی تبیین استراتژی جدید در جنگ با هدف آزادسازی مناطق تحت اشغال دشمن فراهم شد. از میان طرح هایی که در شورای عالی دفاع مطرح بود، طرح قطع ارتباط دشمن از شمال به جنوب با آزادسازی تنگه چزابه و آزاد‌سازی شهر بستان برای رسیدن به نوار مرز بین‌المللی نیز وجود داشت. بنابراین در بامداد 8 آذر 1360 عملیات طریق القدس با رمز مقدس یا حسین به طور همزمان در چند محور و با هدف آزاد‌سازی شهر بستان و رسیدن به خطوط مرزی در چزابه آغاز شد. در این نبرد که طراح آن شهید حسن باقری بوده و فرماندهی آن را سپاه پاسداران بر عهده داشت، 23 گردان از سپاه و 9 گردان از ارتش در مصاف با 60 گردان مجهز دشمن از چند محور، نبرد را آغاز کردند.

رزمندگان اسلام با عبور از منطقه رملی در شمال بستان، دشمن را دور زده و بستان را فتح کردند. عبور از زمین‌های رملی صعب‌العبور سبب غافلگیری دشمن گردید و بدین ترتیب همه اهداف از پیش تعیین شده به دست آمد.

طی یک هفته عملیات، منطقه‌ای به گستره 650 کیلومتر مربع شمال شهر بستان، تنگه استراتژیک چزابه، 70 روستا و پنج پاسگاه مرزی آزاد شد و پس از گذشت 420 روز از آغاز جنگ تحمیلی، رزمندگان توانستند در منطقه عمومی سوسنگرد و بستان، در مرز بین‌المللی مستقر شوند.

همچنین فتح چزابه موجب شد تا اتصال قوای دشمن در غرب کرخه و غرب کارون گسسته شده و توان قوای سپاه سوم و چهارم ارتش عراق در جنوب تجزیه گردد.

این عملیات بهترین زمینه برای پیروزی در عملیات بزرگ فتح‌المبین تلقی می‌شود. در این عملیات 180 دستگاه تانک و نفربر، 200 دستگاه خودرو، 13 فروند هواپیما و 4 فروند هلیکوپتر منهدم و 45 گردان و گروهان از 12 تیپ و نیروهای کماندویی لشگر 5 مکانیزه ارتش عراق از بین رفته و 4046 تن از نیروهای دشمن کشته، زخمی و اسیر شدند.

عملیات طریق القدس نخستین مرحله از استراتژی موسوم به راه کربلا بود. در این عملیات عباس کرد آبادی و احد فروغی از فرماندهان سپاه پاسداران به شهادت رسیدند.

 

7- در نخستین ماه‌های سال 1360 شهید یوسف کلاهدوز قائم مقام وقت فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، طرح شکست حصر آبادان را که توسط شهید حسن باقری طراحی شده بود، به شورای عالی دفاع ارائه داد. پس از تصویب طرح و هماهنگی با نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی و نیروهای تحت امر سپاه پاسداران، چگونگی انسجام و نحوه ادغام نیروها، همچنین نام حمله، روز و ساعت آن مشخص شد.

موقعیت جغرافیایی زمین و طرز گسترش و آرایش یگان‌های ارتش عراق درمنطقه به گونه‌ای بود که با یک حمله غافلگیرانه و محاصره برق‌آسا، می‌توانست ضربه کمر شکنی به دشمن وارد سازد. فراتر از همه انگیزه هایی که برای عمل در شرق رود کارون و پاکسازی دشمن در آن منطقه به لحاظ سیاسی و نظامی وجود داشت، نظر صریح فرمانده کل قوا، یعنی امام خمینی مبنی بر این بود که حصر آبادان باید شکسته شود.

این فرمان پس از گذشت یک سال از آغاز جنگ و محاصره شهر ساحلی آبادان همچنان به صورت یک مسئولیت بر دوش فرماندهان و بویژه ارتشیان لشکر 77 خراسان که در آن منطقه مستقر بودند، سنگینی می‌کرد. سر انجام در ساعت 1 بامداد پنجم مهرماه 1360، نخستین عملیات گسترده و مشترک ارتش و سپاه با نام ثامن الائمه و با رمز نصر من الله و فتح قریب به منظور تصرف پل‌های روی کارون و قطع حلقه ارتباطی نیروهای محاصره کننده آبادان آغاز شد.

پیروزی در این عملیات به معنای ورود به مرحله تازه‌ای از جنگ و گشودن گره کور جنگ محسوب می‌شد. نزدیک به 13 کیلومتر از کناره رود کارون و همین میزان از کارون تا جنوب جاده ماهشهر آبادان در اشغال دشمن بود، به گونه‌ای که دو جاده اهواز آبادان و ماهشهر آبادان در منطقه اشغال شده قرار داشت و قسمت‌هایی از آن نیز در تصرف دشمن بود.

استحکامات مهمی که عراق برای پدافند در این منطقه به وجود آورده بود، به اندازه‌ای به آنها قوت قلب می‌بخشید که تمام منطقه را با آرامش خاطر، از دو پل قصبه و حفار و گاهی هم با یک پل دیگر تدارک و پشتیبانی می‌کردند.

با این وجود، ساعت 14 روز پنجم مهرماه ؛ یعنی به فاصله 13 ساعت از آغاز عملیات اعلام شد که دومین پل ارتباطی دشمن با غرب کارون نیز به تصرف نیروهای رزمنده ایران در آمده است و پیشروی از همین نقطه ادامه دارد.

عراق با استعداد سه تیپ از لشگر‌های زرهی 3 و 111، و چهار گردان پیاده و پنج گردان توپخانه در منطقه حضور داشت. از جمله خسارات و تلفات دشمن در این عملیات، انهدام 90 دستگاه تانک و نفربر، 100 دستگاه خودرو، دو پل پی. ام. پی و کشته و زخمی شدن و اسارت بیش از 3800 تن از نیروهای عراقی بود.

تلفات و خسارات زیاد دشمن در طی دو روز عملیات، به واسطه حمله سریع و شیوه تهاجم نیروهای ایرانی بود. فرماندهان ایرانی در این نبرد به سه هدف مهم دست یافتند که نشان می‌داد با ابتکار می‌توان دست به یک عملیات موفق و گسترده زد.

پس از انجام موفق عملیات موفق ثامن الائمه و اعلام تبریک خبر شکست حصر آبادان به امام، هواپیمای سی 130 حامل شماری از فرماندهان جنگ هنگام بازگشت به تهران سقوط کرد. در این سانحه که روز هفتم مهرماه اتفاق افتاد محمد جهان آرا فرمانده سپاه خرمشهر، جواد فکوری فرمانده نیروی هوایی ارتش، یوسف کلاهدوز قائم مقام فرماندهی سپاه پاسداران، ولی الله فلاحی رئیس ستاد مشترک ارتش و موسی نامجو وزیر دفاع و نماینده امام در شورای عالی دفاع که همگی در طراحی و اجرای عملیات شکست حصر آبادان شرکت داشتند، به همراه تنی چند از افسران و همراهان به شهادت رسیدند.

 

8- مشکل‌آفرینی‌های بنی صدر آن قدر برای رزمندگان و فرماندهان ایرانی عذاب آور شده بود که پس از برکناری وی از فرماندهی کل قوا، به پیشنهاد و استقبال همه فرماندهان جنگ قرار شد عملیاتی که در جبهه دارخوین در حال انجام بود، به علامت رضایت از این کار امام، فرمانده کل قوا خمینی روح خدا نامگذاری شود. نیروهای سپاه به مدت 4 ماه بدون سو و صدا و جلب توجه دشمن و در نزدیکی نیروهای عراق شبانه یک کانال به طول 1300 متر و به شکل T حفر کردند که انتهای آن وارد میدان مین در جلوی خاکریز و خط آتش دشمن شده بود. پیشانی این کانال به موازات خط آتش دشمن و به فاصله 400 تا 500 متر قرار داشت.

در این حمله، نیروهای سپاه پاسداران عمل کننده و ارتش پشتیبانی و پدافند را به عهده داشت. قرار بود در ساعت 3و30 دقیقه بامداد 21 خرداد ماه 1360 حمله آغاز شود. ساعت 11 شب، خبر برکناری بنی صدر از فرماندهی کل قوا توسط امام، از رادیو پخش شد و شرایط در بهترین حالت ممکن قرار گرفت. این عملیات، خود کلیدی برای باز شدن طلسم محاصره آبادان و آزمایشی برای عملیات بزرگ ثامن الائمه بود.

در این حمله با 3 کیلومتر پیشروی مواضع محکم و مهم دشمن در این جناح به تصرف درآمده و دست کم 32 دستگاه تانک و نفربر منهدم و 1496 تن از نیروهای دشمن کشته، زخمی و اسیر شدند. در راه به دست آوردن این پیروزی، 120 تن از برادران سپاهی به شهادت رسیدند.

این عملیات توسط سردار رحیم صفوی و شهید حسن باقری طراحی و اجرا گردید که فرماندهی سه محور اصلی آن را شهیدان منصور موحدی، پهلوان نژاد و رضا رضایی به عهده داشتند.

9- روح‌الله الموسوی‌ الخمینی در روز بیستم جمادی‌الثانی روز کوثر ولادت فاطمه زهرا(س) ۱۳۲۱ق/ ۱۲۸۱ش، در خانواده‌ای از اهل علم و مبارزه و تقوا و هجرت دیده به جهان گشود.

و در پنج ماهگی، پدرش آقا مصطفی به جرم حمایت از مظلومین به دست اشرار محلی به شهادت رسید. روح‌الله در آغوش مادری مهربان (بانو هاجر) و سرپرستی عمه‌ای دلسوز (صاحبه خانم) و دایه‌ای پرهیزگار (ننه خاور) پرورش یافت و همزمان آموزش‌های اولیه سوارکاری و تفنگداری و تیراندازی را طی کرد.

دوران کودکی و نوجوانی روح‌الله همزمان با بحران‌های سیاسی و اجتماعی ایران سپری شد. وی از همان ابتدای زندگی، با درد و رنج مردم و مشکلات جامعه آشنا بود و تأثر خود را با ترسیم خطوطی به صورت نقاشی بروز می داد، و همراه خانواده و اطرافیان در سنگر دفاع ساخته و پرداخته و در کوران حوادث و مسائل به مجاهدی تمام عیار تبدیل می‌شد.

برخی از حوادث متأثرکننده این دوران مثل بمب‌باران مجلس در نقاشی‌ها و مشق‌های خوشنویسی دوران کودکی و نوجوانی او منعکس شده و در دسترس است. از جمله قطعه شعری است در دفترچه یادداشت دوران نوجوانی (9-10 سالگی) با عنوان: غیرت اسلام کو جنبش ملی کجاست خطاب به ملت ایران:

هان ‌ای ایرانیان، ایران اندر بلاست                  مملکت داریوش دستخوش نیکولاست

می‌توان از آن نوشته به عنوان اولین بیانیه سیاسی دوران نوجوانی روح‌الله یاد کرد، و دغدغه ذهنی او را راجع به مسائل مملکتی فهمید. تمایلات روح‌الله نسبت به قهرمانان و مبارزان تا حدی است که در نهضت جنگل، وی با سخنرانی و سرودن شعر در وصف میرزا، اقدام به جمع‌آوری کمکهای مردمی برای حمایت از نهضت جنگل نموده و بالاخره مصمم می‌شود که خود شخصاً به نهضت جنگل بپیوندد. و در فرصتی به جنگل سفر می‌کند و پایگاه میرزا را از نزدیک می‌بیند.

روح‌الله با بهره‌وری از استعداد فوق‌العاده، رشته‌های مختلف علوم را به سرعت طی کرد. علاوه بر فقه و اصول و فلسفه، عرفان را نیز در عالیترین سطح نزد اساتید برجسته آن زمان در خمین، اراک و قم طی کرد و در مدت 6 سال جهش فوق‌العاده‌ای داشت حتی اسفار را پشت سر گذاشت و از فضلا و شخصیت‌های برجسته حوزه علمیه قم به شمار می‌آمد.

روح‌الله ضمن تحصیل در اراک در ایام 19 سالگی در مراسم بزرگداشت رکن اعظم مشروطه مجتهد طباطبائی اولین خطابه خود را قرائت کرد و تحسین حاضرین را برانگیخت. این خطابه در واقع بیانیۀ سیاسی بود که به جهت قدردانی از زحمات و خدمات علمدار مشروطیت از جانب حوزه علمیه اراک از زبان یک طلبه جوان قرائت می‌شد.

از قول روح‌الله نقل شده... پیشنهاد شد منبر بروم، استقبال کردم آن شب کم خوابیدم، نه از ترس مواجه شدن با مردم، بلکه به خود فکر می‌کردم فردا باید روی منبری بنشینم که متعلق به رسول‌الله است.

از خدا خواستم مدد کند که از اولین تا آخرین منبری که خواهم رفت، هرگز سخنی نگویم که جمله‌ای از آن را باور نداشته باشم... و این خواستن عهدی بود با خدا بستم، اولین منبرم طولانی شد، اما کسی را خسته نکرد... و عده‌ای احسنت گفتند، وقتی به دل مراجعه کردم از احسنت گویی‌ها خوشم آمده بود، به همین خاطر دعوت دوم و سوم را رد کردم و چهار سال هرگز به هیچ منبری پا نگذاردم.

دوره دوم زندگی روح‌الله با هجرت به قم آغاز شده است، با سیاست های دین‌زدایی رضاخان و تا 1320 ادامه دارد، در این دوره روح‌الله مشغول تحصیل و تدریس و تألیف کتاب و آشنایی با علمای برجسته مبارزی همچون حاج آقا نورالله اصفهانی و مدرس و برخی دیگر می باشد. در این دوره اختناق رضاخانی؛ هدف علما حفظ حوزه قم بود. اهمیت آن در آن زمان کمتر از تأسیس حکومت اسلامی در سال 57 نبود.

دوره سوم زندگی امام با 40 سالگی آغاز می‌شود و مصادف است با دو حادثه مهم، یعنی بروز جنگ جهانی دوم و اشغال ایران، خروج رضاخان از ایران و آغاز سلطنت محمدرضا. بنابر اعتقاد امام این زمان فرصت مناسبی برای قیام اصلاحی بود.

با همه کوشش‌ها و اقدامات روح‌الله قیام مورد نظر صورت نگرفت. امام در این دوره عالمی است کامل و جامع الشرایط، رهبری است هوشیار با پشتوانه دانش و بینش سیاسی با کوله‌باری از تجربه دوران 20 ساله رضاخانی، که شناخت کاملی از اوضاع ایران و جهان دارد، لذا با صدور بیانیه‌ای در 11 جمادی‌الثانی 1363ق/1323ش زمان مناسب قیام را یادآوری می‌کند: امروز، روزی است که نسیم روحانی وزیدن گرفته و برای قیام اصلاحی بهترین روز است، اگر مجال را از دست بدهید و قیام برای خدا نکنید و مراسم دینی را عودت ندهید، فرداست که مشتی هرزه‌گرد و شهوتران بر شما چیره و تمام آیین و شرف شما را دستخوش اغراض باطله خود کنند.

دوره چهارم زندگی امام همزمان با دو حادثه ناگوار آغاز می‌شود :یکی رحلت آیت‌الله بروجردی (10 فروردین 1340) که ضایعه‌ای برای جهان اسلام و در عین حال رفع موانع برای دشمنان ایران و اسلام بود. دیگری رحلت آیت‌الله کاشانی قهرمان مبازره با استعمار انگلیس که روزگاری نامش لرزه بر اندام دشمنان ایران و اسلام می‌انداخت.

همزمان با تسلط امریکا بر امور مملکت، فشار بر رژیم برای اجرای اصلاحات آمریکایی افزایش یافت و در قالب اصلاحات ارضی و لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی با چشم‌اندازی ظاهراً مردم فریب رخ نمود ولی در باطن از اتحاد شومی خبر می داد و تسلط آمریکا و اسرائیل و عوامل آنها را بر کلیه شئون مملکت فراهم می‌کرد.

در این زمان امام در برابر اصلاحات آمریکایی به شدت ایستاد و رژیم شاه به تلافی، در دوم فروردین 1342 که مصادف بود با شهادت امام جعفر صادق(ع) به مدرسه فیضیه یورش برد. در این حادثه تعدادی شهید و مجروح شدند.

امام در پیامی به مناسبت چهلم فاجعه فیضیه دست به افشاگری زد: من مصمم هستم که از پای ننشینم تا دستگاه فاسد را به جای خود بنشانم. امام نطق تاریخی خود را در 13 خرداد 1342 در مدرسه فیضیه ایراد کرد و شاه فرمان خاموش کردن فریاد امام را صادر کرد. در شامگاه 14 خرداد امام دستگیر و به زندان قصر منتقل شد.

صبح 15 خرداد خبر دستگیری امام به تهران و سایر شهرها رسید و مردم به خیابان‌ها ریخته با شعار یا مرگ یا خمینی به سوی کاخ شاه به حرکت درآمدند و قیام با شدت سرکوب شد و به خون نشست.

قیام (15 خرداد 42) علی‌الظاهر با تبعید رهبر انقلاب به ترکیه و سپس عراق از جوشش و جنبش افتاد. واقعه مرموز شهادت آقا مصطفی فرزند امام در 56 روح تازه‌ای به جنبش دمید. چاپ مقاله‌ای توهین‌آمیز به امام و روحانیت در 17 دی ماه 1356 در روزنامه اطلاعات اعتراض شدید جامعه مذهبی را برانگیخت و قیام 19 دی ماه 1356 را به دنبال داشت.

مراسم چهلم شهدای 19 دی قم به صورت پیامی در تبریز و اصفهان و یزد و شیراز و شهرهای دیگر ادامه یافت و به کشتار فاجعه 17 شهریور 57 منجر شد همچنین فرار شاه و ورود امام را به وطن نوید داد.

مردم در پی استقبال بی سابقه خود در بهشت زهرا سخنرانی تاریخی امام خود را شنیدند و حکم سرنوشت‌ساز ایشان را در لغو حکومت نظامی در 21 بهمن 57 با جان دل گردن نهادند و در پیشگیری از حملات نیروهای رژیم با، مناطق حساس را سنگربندی و در مدت 24 ساعت مبارزه بی‌امان، طرحهای کودتاچیان را نقش بر آب و هرگونه فرصت را از آنها سلب کردند. و بالاخره پیروزی قیام 15 خرداد در شب 22 بهمن 57 به گوش رسید.

از صبحدم 22 بهمن تا 13 خرداد 1368(رحلت امام) حوادث سنگین بیشماری با محدودیت و نقش خصمانه آمریکا و حمایت همه‌جانبه دول غربی با کمک گروه‌ها و احزاب متعدد چپ و راست در ایران در مقابله با انقلاب اسلامی بروز کرد.

این حوادث آن قدر گسترده بود که در این مختصر نمی‌گنجد، فقط در یک جمله می‌توان گفت هر کدام از آن حوادث به تنهایی می‌توانست مسیر انقلاب را منحرف کند و به شکست بکشاند، اما الطاف الهی و هوشمندی امام و وفاداری و آگاهی ملت ایران، تمام توطئه‌ها را خنثی کرد به گونه‌ای که ملت ایران، در سال 1368 در حالی که با پیکر مطهر امام خویش پس از 11 سال تحمل سختی‌ها و مشکلات وداع می‌کرد، جمعیت چندین برابر بیشتر از لحظه ورود بود.

 

10- ۱۶مهر برابر با ۸ اکتبر روز جهانی کودک می باشد. روزی که برای همه خاطره‌انگیز است یاد کودکی خود و یا لذت داشتن کودکی که برای او زنده ماندن برایت معنی یافته است.

در سال ۱۹۴۶ بعد از جنگ جهانی دوم انجمن عمومی سازمان ملل برای حمایت از کودکان مرکز یونیسف (صندوق کودکان سازمان ملل متحد)را ایجاد کرد و در سال ۱۹۵۳ یونیسف یکی از بخش‌های دائمی سازمان ملل شد و این چنین بود که ۸ اکتبر ۱۶مهر ماه روز جهانی کودک نام گرفت.

کودکی کردن و کودکی داشتن و پاکی و شفافی و زلالی و معصومیت کودکی را حفظ کردن و در بزرگی خود قلب کودکانه داشتن آروزی بزرگی است که من در یک فرد به عیان آن را دیدم و بسیاری نیز آن را تصدیق می کنند و آن حسین پناهی هنرپیشه و شاعر معصوم معاصر ما بود که زود رفت. او مصداق این آیه‌ی انجیل بود که: برای وارد شدن به ملکوت خداوند باید کودک بود و پناهی این‌گونه بود و این‌گونه دوست داشت.

روز جهانی کودک یادآور حقوق کودک نیز به همه‌ی ما می باشد. حقوق کودک خود و همه‌ی کودکان جهان. کودکانی که که حق طبیعی آنان است که تجربه‌ی کودک بودن را در سنین کودکی داشته باشند و به یکباره سر از آوارگی و جنگ و یتیمی و حبس و فقر و خشونت و وحشت و محرومیت و بردگی و کار در نیاورند. این قربانیان بزرگُ بزرگان و جامعه‌ی بزرگان هیچ جرمی ندارند جز کودک بودن که فردا را این کودکان خواهند ساخت.

پیمان‌نامه حقوق کودک همه‌ی این تکالیف را به ما یادآور می‌شود و از ما می‌خواهد که بدان پایبند باشیم. این پیمان‌نامه که در سال ۱۹۸۹ میلادی در سازمان ملل به تصویب رسیده و از سال ۱۹۹۰به اجرا درآمده دارای یک مقدمه و ۵۴ ماده است که چهار اصول پایه‌ای آن به شرح زیر است:

- هیچ کودکی نباید از تبعیض رنج ببرد.

- زمانی که در رابطه با کودک تصمیم‌گیری می‌شود باید منافع عالیه آنان در رأس قرار گیرد.

- کودکان حق حیات داشته و باید رشد کنند.

- کودکان حق دارند آزادانه عقاید و نظرات خود را ابراز کنند و در تمامی اموری که به آنها مربوط می‌شود این نظرات باید مورد توجه قرار گیرد.