خطبه ها
  • صفحه اصلی
  • خطبه ها
  • نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

1- بحث سخاوت و لئامت در اسلام و قرآن، تعبیر قرآنی درباره نیکوکاری، انسان‌های بخشنده، ممسک و بخیل 2- حضرت علی(ع)، حضرت زینب(س)، آیت‌الله مدنی، آیت‌الله طالقانی، آیت‌الله قدوسی، اجلاس خبرگان، مراسم اعتکاف، 17 شهریور، آیت‌الله حکیم، مشکلات آمریکا در عراق، مسائل هسته‌ای و زورگویی‌های آمریکا

  • دانشگاه تهران
  • جمعه ۲۱ شهریور ۱۳۸۲
خطبه اول: بحث قرآنی خطبه‌های نماز جمعه/ نکات ارزشمند تربیتی و اجتماعی قرآن/ بحث سخاوت و لئامت در قرآن/ بحث‌های محتوایی قرآنی/ حدیث پیامبر درباره چهارگونه مردان/ تعریف پیامبر از کریم، بخیل، سخی و لئین/ افاضه، اساس جهان‌بینی آفرینش/ خداوند، فیّاض مطلق/ خورشید، نمونه‌ای از جود و بخشش خدا/ انجام وظایف غیر ارادی بسیاری از موجودات/ تعبیر خدا درباره بخل انسان‌ها/ انسان، موجودی مختار/ انفاق، خواسته خدا از انسان/ انواع انفاق/ تعبیر قرآن درباره بهترین نوع انفاق/ انسان‌سازی انفاق/ «بر» یک حرکت تکاملی/ انفاق اختیاری و اجباری/ آثار فردی و اجتماعی انفاق/ شر بودن نپرداختن واجبات/ شیوه‌های قرآنی تشویق انفاق/ قدرت خداوند در آفرینش هم‌سطح انسان‌ها/ حکمت خداوندی در آفرینش انسان‌ها/ انواع ملائکه/ عدم جایگاه انسان‌های ممسک در جامعه/ تعبیر پیامبر(ص) درباره انسان‌های بخیل/ کنز، مانع رکود سرمایه در جامعه خطبه دوم: میلاد حضرت علی(ع)، یکی از مقاطع مهم تاریخ/ علی(ع)، انسانی ‌مثمر برای دنیا/ شخصیت بزرگوار امام هادی(ع)/ حضرت زینب(س) الگوی زنان مسلمان/ خدمات آیت‌اللّه شهید مدنی/ آیت‌اللّه طالقانی، از ارکان انقلاب/ شهید قدوسی، نمونه نظم و بردباری/ نگاهی به اجلاس خبرگان/ توجه خبرگان به جنگ روانی دشمنان علیه انقلاب/ موفقیت ایران در مبارزه با بی‌سوادی/ حضور پرشور جوانان در اعتکاف/ 17 شهریور، نقطه عطف تاریخ مبارزات مردم ایران/ جنایت بی‌سابقه دشمنان در شهادت آیت‌اللّه حکیم/ شرح ماجرای شهادت آیت‌اللّه حکیم/ اهداف دشمنان در شهادت آیت‌اللّه حکیم/ متهمان شهادت آیت‌اللّه حکیم/ نتیجه معکوس هدف دشمنان در شهادت ‌آیت‌اللّه ‌حکیم/ جنایات مشابه منافقین در سالهای اوّل پیروزی/ عدم وجود مرکزیتی قدرتمند در عراق/ آمریکا مسئول ناامنی‌های عراق/ گرفتاری آمریکا در عراق/ هزینه‌های آمریکا در عراق/ اعتراف آمریکایی‌ها به گرفتاری در عراق/ سردرگمی آمریکا در به خدمت گرفتن عراقی‌ها/ نارضایتی مردم عراق از نیروهای بیگانه/ بی‌سابقه بودن کشت و کشتار در عراق/ مخالفت آمریکا با سپردن عراق به سازمان ملل/ منسوخ شدن گذاشتن قیّم برای کشورها/ سپردن عراق به سازمان ملل، تنها راه ‌ممکن موجود/ حمایت آمریکا از منافقین/ مسایل مربوط به فلسطین/ نقشه راه، یک صلح تحمیلی/ عدم پایبندی اسرائیل به آتش‌بس/ زیاده‌خواهی‌های اسرائیل/ نواقص نقشه ‌راه/ پروتکل الحاقی، نشان از خود محوری قدرتمندان جهانی/ عدم اجبار پذیرش پروتکل الحاقی توسط کشورها/ مراحل مختلف پیوستن به پروتکل الحاقی/ راه‌های تصویب قوانین در ایران/ عدم اطلاع مسؤولان آژانس از مراحل تصویب قانون در ایران/ مخالفت انقلاب با زور/ ایستادگی در مقابل زورگویی، مهمترین اختلاف ایران و آمریکا/ وحدت نظر همه گروه‌های داخل نظام درباره پروتکل الحاقی/ گزارش بد البرادعی درباره فعالیت هسته‌ای ایران/ عدم قدرت آژانس بین‌المللی هسته‌ای برای صدور قطعنامه علیه آمریکا/ اتهام دسترسی ایران به اورانیوم غنی شده/ منطق جنگل، باعث بی‌اعتباری سازمان‌های بین‌المللی

خطبه اول:

بسم‌اللّه الرحمن الرحیم

الحمدللّه رب العالمین و الصلوه والسّلام علی رسول‌اللّه و علی آله الائمه المعصومین

اعوذباللّه من‌الشیطان الرجیم

و لایحسبن الذین یبخلون بما آتاهم الله من فضله هو خیرآ لهم بل هو شرّلهم*

اوصیکم عبادلله بتقوی الله و اتباع امره.

خداوند امت اسلامی ما را هیچ‌ وقت از گوهر تقوا و پرهیز از محرمات خالی نکند و راه ما را به سوی شهادت از طریق تقوا باز گذارد. در بحث اخلاق از بُعد معارف قرآنی، بخش جدیدی را امروز شروع می‌کنیم که مساله جود، سخا و کرامت از یکطرف و بخل و امساک در نقطه مقابل است و سعی می‌کنم بسیار مختصر عرض کنم. چون بحث خیلی وسیعی است و دامنه‌ای طولانی دارد. ولی بنده امهات مسائل این بحث را خدمت شما عرض خواهم کرد.

آیات زیادی در قرآن داریم که بر ضررها و خطرهای امساک و بخل تکیه دارد و در مقابل آیات فراوان‌تری داریم که از انفاق، جود و سخا تمجید می‌کنند. نکات بسیار با ارزش تربیتی و اجتماعی هم در این آیات وجود دارد. من بیشتر به نکته‌های آن می‌پردازم. بهتر است اوّل تعریف مختصری از بخل، جود، سخاوت و انفاق داشته باشیم و بعد وارد این نکته شویم.

بخل را این‌گونه تعریف می‌کنند، معمولاً انسان در مواردی که باید چیزی و بهره‌ای را به دیگران برساند، امساک کند. در همین جا کلمه لئامت و امساک هم هست. همه اینها شبیه به هم اطلاق می‌شوند ولی اگر بخواهیم دقت لغوی کنیم، همه آنها تفاوت‌هایی دارند. در مورد جود، سخاوت و کرم هم می‌گویند حالتی در انسان است که از وجود او خیر به دیگران افاضه می‌شود. گاهی این خیر به قیمت سخت‌گیری بر خود انسان و گاهی بدون سختگیری است. بنابراین آنجایی‌که انسان خودش مشکل را تحمل کند و به دیگران خیر رساند، کرم می‌گویند و آنجایی‌که از بخشی از اموالش به دیگران با میل و عشق می‌پردازد، جود و سخاوت می‌گویند.

عرض کردم این الفاظ گاهی مثل هم و گاهی متفاوت اطلاق می‌شوند، من نیز نمی‌خواهم بحث لغوی کنم. چون این بحث ادبیات است و خیلی در میان عامه مردم طالب ندارد. لذا مفاد، محتوا و پیام را عرض می‌کنم. روایتی از پیامبر(ص) می‌خوانم یک کمی تعریف می‌کند. البته این درصدد تعریف نیست، اما مصادیقی را پیامبر(ص) اینجا فرموده‌اند. از پیامبر می‌پرسند که ما چگونه سخاوتمندان، ممسکان و بخیلان را بشناسیم؟

پیامبر(ص) می‌فرمایند: «الرجال اربعه» چهارگونه آدم پیدا می‌کنید «سخی و کریم» و «بخیل و لعین» دو گروه یکطرفند و دو گرو در طرف منفی‌اند. «السخی الذی یا کل و یعطی» آدم سخی کسی است که هم خودش بهره می‌برد و هم به دیگران عطا می‌کند و بهره می‌رساند. «والکریم الذی لا یا کل و یعطی» آدم کریم کسی است که خودش بهره نمی‌برد، یا کم بهره می‌برد اما به دیگران بهره می‌رساند. یک نوع ایثار در حالت کرم وجود دارد. «والبخیل الذی یا کل و لایعطی» بخیل کسی است که خودش استفاده می‌کند، اما به دیگران استفاده نمی‌رساند. «واللعئن الذی لایاکل و لایعطی» یعنی انسانی است که نه خودش بهره می‌برد و نه به دیگران بهره می‌رساند. پست است. در ذاتش یک نوع پستی است که نمی‌تواند از نعمتهای خدا در دنیا و برای آخرت استفاده درستی بکند.

عرض کردم اینها تعریف جامعی نیست. نمونه‌هایی است که پیامبر(ص) فرمودند. وقتی به آیات و روایات نگاه می‌کنیم، موارد دیگری هم هست. یک نکته مهم جهانشناسی و فلسفی را مطرح می‌کنیم که پایه بحث سخاوت، جود و بخل است و آن اینکه اساس جهان بینی آفرینش بر اساس افاضه، جود و بهره‌وری است. یعنی خداوند جهان را به گونه‌ای آفریده که از مبداء تا آخر، همه در خدمت دیگران هستند و تمام نیازهای انسان‌ها و موجودات و همه مخلوقات خداوند در همین روابطی که بین موجودات است، باید تامین شود و خداوند فیّاض مطلق است. عرفا و فلاسفه می‌گویند افاضه و فیض در ذات خداوند است. تا خدا هست، فیض هم هست و او همیشه هست. پس همیشه هم فیض خواهد بود. تا بوده، فیض هم بود. یعنی یک اصل را مسلّم بگیرید که جریان طبیعی خلقت کائنات براساس فیض، جود، سخا، بهره رساندن به نیازهای دیگران و کمک کردن است. در بسیاری از موجودات آزادی نیست و طبیعی است. یعنی خداوند موجودی را خلق کرده و این موجود بدون اراده تکلیف فیض‌رسانی را انجام می‌دهد.

تا آنجایی‌که ما می‌شناسیم، انسان باید فیض برساند و جود و سخا داشته باشد و ارادی هم هست و می‌تواند نداشته باشد. می‌تواند ممسک باشد. می‌تواند بخیل باشد. اینکه در ملائکه یا اجنه چگونه است؟ خیلی برای ما روشن نیست. نمی‌خواهیم به آن بپردازیم. خورشید کارش همین است که از وجودش دائماً می‌سوزد و نور، گرمی و حرارت به منظومه شمسی می‌دهد. اگر آن سیستم و گداخت و جوش مولکول‌ها در خورشید نباشد، خورشید خاموش می‌شود. دائماً می‌سوزد و موادش کم می‌شود. اراده می‌کند و به این همه جهان که کره زمین گوشه‌ای از آن است، گرمی و حرارت می‌دهد. به جاذبه، آب، باران، باد، ابر، خاک، نباتات و همه طبیعت که نگاه کنید، حرکت آنها حرکت فیض و افاضه و جود و بخشش و سخاست. منتها از طرف خداوند تنظیم شده است. «انا کل شی خلقناه بقدر»* و حتی وجود خود ما آنجایی‌که ارادی حرکت نمی‌کند، همین طور است. ماهیچه‌ها بدون اراده حرکت می‌کنند وظیفه خود را انجام می‌دهند. قلب غیر ارادی می‌زند وظیفه‌اش را انجام می‌دهد، ریه و بقیه اجزاء بدن انسان هم این گونه هستند. هرکسی و هر چیزی در خدمت بقیه موجودات اطراف خود است و نقش خود را در ادامه حیات آنها انجام می‌دهد. این انسان است که خداوند او را مختار آفریده و با تصمیم، اراده، انتخاب، بررسی و عشق یا اکراه وظایف خود را انجام می‌دهد و گاهی هم انجام نمی‌دهد. لذا مساله بخل در مورد انسان بسیار مهم است. در مورد بقیه موارد که کلمه بخل بکار رفته، باید تعبیر مجازی تلقی کنیم.

قرآن در یکی از آیات می‌گوید: اگر خزانه‌های رحمت خدا دست شما انسان‌ها بود «اذا لأمسکتم خشیه الانفاق»* شما بخل می‌کردید و رحمت خدا را به مردم نمی‌رساندید. این مساله خیلی مهم است. بعد اضافه می‌کند «و کان الانسان قتورا»** حالت سخت‌گیری، تنگ‌نظری و جلوگیری از افاضه در انسان وجود دارد. بنابراین کل مسائل اخلاقی ما این‌گونه است. من‌جمله این مساله که انسان برای انتخاب حکمت‌های عملی و اسلامی برای پرورش انسان‌ها در میدان زندگی و مقایسه خیر و شرّ و به تعبیر قرآن «مکافهه» انتخاب می‌کند و با انتخاب خود هم خود رشد می‌کند و هم جامعه را به رشد می‌رساند.

در این فضا خداوند ما را راهنمایی کرد. یکی از چیزهایی که خداوند از ما انسان‌ها خواسته، مساله انفاق است که بحث انفاق را در یکی از خطبه‌های مربوط به این فصل بحث بازتر می‌کنم. چون اگر انسان چیزهایی که از خود دارد یا انرژی که از خود دارد و امکاناتی که در اختیار اوست. در راه خداوند برای رفاه بشریت و برای کمک به دیگران استفاده کند، یک اصل غیرقابل خدشه در قرآن است. بهترین نوع انفاق این است که انسان از چیزهای که دوست دارد، انفاق کند.

ممکن است شما چیزهایی را داشته باشید که به دردتان نخورد و مورد نیاز دیگران باشد، می‌دهید و دیگران استفاده می‌کنند. این هم انفاق است و بی‌ثواب نیست. ولی انفاق ارزشمند به چیزهایی تعلق می‌گیرد که انسان آنها را دوست دارد و علاقه دارد و جدا کردن آنها برایش یک مقدار مجاهده با نفس است. گاهی جان، مال، وقت و تامل مشکلات است و گاهی پرداخت حقوق واجب و مستحب است. اما اصل آن این است «لم تنالوا البر حتی تنفقوا مماتحبون».*

خداوند می‌فرماید: اگر می‌خواهید به «بر» که خوبی مطلق است، برسید و خداوند به شما عنایت کند و به آن درجه برسید، باید از آن چیزهای که می‌خواهید و دوست دارید، انفاق کنید. اگر ما بیائیم زواید زندگی را جمع و انفاق کنیم، خوب است و به دیگران خیری می‌رسد و ثواب هم دارد، ولی حدّ مطلوبی که قرآن از ما خواسته و در جریان آفرینش کاربرد دارد، انفاق است. انسان ساز است، چون انفاق که فقط برای دیگران مفید نیست. خداوند انفاق را وسیله‌ای برای تعالی انسان قرارداده، برای اینکه از مادیات منتزع شویم و به طرف خداوند برویم و سبکبار باشیم. اگر زواید را بگذاریم، کمک کردیم. اما در آن حرکت تکاملی نیست. آن «بر» یک نوع حرکت تکاملی است.

بنابراین یک درجه بالاتر از بر و انفاق است که شاید کرم در اینجا معنا دارد. درجه پایین‌تر آن جود است که جود بیشتر دادن واجبات است. یک وقت ما زکات، خمس و مالیات می‌پردازیم. این چیزهایی که بر ما واجب است و اگر ندهیم گناه کردیم و مواخذه می‌شویم و بدهکار خواهیم شد. یکجایی باید بپردازیم. اینها هم انفاق است. اما انفاقی است که با یک درجه از اجبار همراه است. می‌توانیم گناه کنیم و ندهیم. اما اگر ایمان داشته باشیم، از انجام گناه می‌ترسیم. ولی قدری که جلوتر می‌رویم، انفاق‌هایی است که جنبه استحبابی دارد و اجباری در کار نیست که انسان بپردازد. خمس، زکات و مالیات از این نوع هستند. اگر کسی نداد، او را در قیامت مواخذه نمی‌کنند و کسی هم طلبکار نیست. ولی «جود» اقتضا می‌کند که بپردازد و این بحث طولانی است.

این‌گونه انفاق‌ها، انفاق‌های مستحبی است، اما درجه می‌اندازد و خیلی برای انسان حائز اهمیت است و به انسان کمال می‌دهد و انسان را بالا می‌برد و به خدا نزدیک می‌کند و جامعه را به هم نزدیک می‌کند و آثار اجتماعی و فردی بسیاری در آن هست. بنابراین وقتی ما از کرم یک مقدار پایین‌تر بیاییم، جود است و از آن پایین‌تر انفاق واجبات است که در آن‌جا اگر ندهیم، خطرناک خواهد بود.

آیه‌ای که من خواندم «ولاتحسبن الذین یبخلون بما اتاهم الله من فضله و خیرلهم بل هو شرلهم» قاعدتاً مصادیق مهم آن ندادن واجبات است، یعنی اگر کسی واجبات خود را نپردازد، شرّ است و روز قیامت به صورت طوق آتشینی برگردن انسان است. روز قیامت بار سنگینی به گردن ماست و اینها آن درجه خاص است و خداوند می‌فرماید: کسانی که دچار بخل هستند، مرتکب اشتباه بزرگی هستند.

در قرآن دو یا سه شیوه تشویق انفاق و جلوگیری از بخل وجود دارد که در یکی از آنها داستان‌هایی از تاریخ نقل کرده که به نظر من سازنده است. در یکی از خطبه‌های روی آنها تکیه می‌کنم. به شبهات جواب می‌دهد. آنهایی که می‌گویند خداوند خزانه بی‌پایان خودش هست، خدا که عاجز و ضعیف نیست، خدا که کم ندارد، اگر می‌خواست می‌داد، چرا ما بدهیم؟ خداوند پاسخ آنها را می‌دهد و یکی از بحث‌های غالب در بحث انفاق این است که بعضی‌ها فکر می‌کنند چرا به کسانی که خداوند نداده، بدهیم؟ اتفاقاً نکته مهم همین جاست. بله، خداوند می‌توانست همه انسان‌ها را از نظر سطح برخورداری یکنواخت آفرینش کند و آنها همه در مسیر خودشان مثل محصول کارخانه‌ای که بیرون می‌آید و مسیر خودش را طی می‌کند، حرکت کنند. انسان این‌گونه نیست.

خداوند انسان را به گونه‌ای آفرید که با اختیار، امتحان و انتخاب راه خود را به سوی خداوند باز و ترقی کند و تکامل یابد و پیش ببرد و از ملائکه جلو بزند و وارد بزم انبیاء و اولیا شود و ملائکه مستخدم او باشند. خداوند اینجوری انسان را خواسته است و این ما هستیم انتخاب می‌کنیم که به آن طرف یا طرف دیگر برویم. ممکن است بعضی‌ها بگویند چرا انسان را اینجوری آفریده است؟ اگر نیافریده بود، این نوع موجود نبود. وسعت مخلوقات خداوند به حدّی است که همه انواع موجودات خلق شده‌اند. بعضی‌ها در مورد ملائکه می‌گویند که به خیر آفریده شده‌اند و تکاملی ندارند و بعضی‌ها معتقدند آنها هم تکامل دارند و گاهی انسان‌ها از ملائکه که سراپا خیر هستند، جلو می‌زنند که نمونه‌های فراوانی هم وجود دارد. ملائکه‌ای هم هستند که برای انسان‌ها در روی زمین دعا می‌کنند و در خدمت آنها هستند.

به هر حال نکاتی در قرآن آمده و بنده هم به تدریج آنها را باز می‌کنم. فقط یک نکته عرض می‌کنم که یکی از عوامل بخل این است که انسان بخیل از خدا و مردم دور می‌شود. انسان ممسک در جامعه موقعیت خود را از دست می‌دهد، هر قدر متمکّن باشد، دیگران را نمی‌بیند، نیازها را نمی‌بیند، مشکلات مردم را نمی‌بیند، مسئله فیض را نمی‌فهمد، مسئله جود و خدمت به دیگران را نمی‌فهمد، این انسان‌ها پیش خودشان هم سکوت می‌کنند، تبدیل به یک سنگواره می‌شوند و پیش خدا هم سقوط می‌کنند و در نظر مردم حقیر می‌شوند.

تعبیر پیغمبر(ص) این است که می‌فرمایند «البخیل، بعید من الله و بعید من الناس» آدم بخیل از خدا و مردم دور است و این حقیقتی است که ما می‌توانیم در اطراف خود و در زندگی با مطالعه انسان‌های با سخاوت و انسان‌های ممسک بفهمیم. عرض کردم که این یک بحث طولانی است، بنده هم در خطبه‌های آینده سعی می‌کنم فهرست‌وار زوایای این بحث را مقداری بازتر کنم.

یکی از خطرهای بخل اگر عمومی و همه گیر باشد و خیلی شیوع پیدا کند، این است که دنیا و اقتصاد دچار رکود می‌شود و «کنزی» که در قرآن آن همه مورد عتاب قرار گرفته و انسان‌هایی که کنز می‌کنند، تحقیر شده‌اند، از بخل سرچشمه می‌گیرد و انسان‌ها باعث می‌شوند که سرمایه‌ها راکد شود و این سرمایه‌های راکد تبدیل به «کنز» و کنزها مانع چرخش سرمایه در جامعه و رکود جامعه باعث بیکاری، فقر، گرفتاری و خیلی از دردها در جامعه شود که این هم می‌تواند بخشی از صحبت‌های من باشد که یکجا در همین بحث، باز کنم. چون بابی است که همه مردم به آن نیاز دارند.

بسم الله الرحمن الرحیم

والعصر/ انّ الانسان لفی خسر/ الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات

و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر*

 

* سوره مبارکه آل عمران (3)، آیه شریفه 180

*  سوره مبارکه قمر (54)، آیه شریفه 49

*  سوره مبارکه اسرای (17)، آیه شریفه 100

**  سوره مبارکه اسرای (17)، آیه شریفه 100

*  سوره مبارکه آل عمران (3)، آیه شریفه 92

* سوره مبارکه والعصر

 

 

خطبه دوم:

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین، والصلوه و السلام علی رسول الله و علی امیر المومنین و علی الصدیقه الطاهره و سبطی الرحمه و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و حسن بن علی و الخلف الهادی المهدی صلوه ‌الله علیهم اجمعین

اوصیکم عبادالله بتقوی الله و التباع امره

مناسبت‌های هفته آن قدر فراوان است که فقط می‌توانیم بشماریم و بعد بر دو سه موضوع آن که مهم و عمدتاً بین‌المللی است، تکیه کنیم.

اولین مناسبت میلاد پر از خیر و برکت حضرت امیرالمؤمنین(ع) است(1) که برای جهان اسلام و به خصوص برای پیروان اهل بیت (ع) یکی از مقاطع مهم تاریخ است. عظمت علی ابن‌ابیطالب(ع) واقعاً به حدّی است که انسان فقط با اظهار عجز می‌تواند، آن را نشان دهد و به تعبیر یکی از شعرای عارف که می‌گوید دشمنان علی(ع) از ترس محرز شدن شخصیت علی(ع) به خاطر بغضی که با علی(ع) داشتند، فضایل ایشان را پوشاندند و دوستان علی از ترس دشمنانش فضائل علی(ع) را نگفتند. با اینکه هیچ کس نگفت، اما از بین این دو گروه آنقدر مطلب درآمده که دنیا، آسمان و زمین را پراز فضلیت کرده و حقیقتآ این‌گونه است.(2)

مرد دوم جهان اسلام و شخصی که همه لحظات عمر و حیاتش، خیر، برکت و تلاش برای توسعه معارف اسلامی و نشر انوار آسمانی اسلام بوده و درس‌هایی که به تاریخ داده و بخشی از آنها که گفته شده، به دنیا خیلی ثمر رسانده و آنچه که عملی نشد، در انتظار فهم و درک و عمل است و این شخصیت بزرگوار امروز مقتدا، سرمشق و امام اول ماست که باید سعی کنیم خودمان را هرچه می‌توانیم به زندگی ایشان نزدیک کنیم.

مناسبت بعدی میلاد فرزند علی ابن ابیطالب(ع) امام نهم(ع) است که شخصیت بزرگواری در تاریخ اسلام است.(3) در جوانی به امامت می‌رسند و در دوران امامت این جوان و کودک، جهان اسلام از پرتو انوار اهل بیت(ع) در حد اعلی بهره‌گیری کرده و ایشان در همان سنین کودکی و نوجوانی و جوانی توانستند، عظمت شعیه را در سراسر دنیا، از شرق تا غرب دنیای اسلام حفظ کنند و یک گام شیعیان را بالا ببرند.

وفات حضرت زینب کبری(س) را داریم(4) که امروز است و حقیقتاً حضرت زینب(س) یک الگوی مثال زدنی برای مردم مسلمان و به خصوص خانم‌های مسلمانی است که زندگیشان می‌تواند درهمه ابعاد برای ما الگو باشد و افتخاری برای تاریخ اسلام است.

شهادت آیت الله مدنی، شهید محراب دوم(5) را داریم که می‌دانید چقدر ایشان در دوران مبارزه و دوران بعد از پیروزی انقلاب، خدمت کردند و چه حقوقی به گردن انقلاب اسلامی و حوزه‌های علمیه دارند!

وفات آیت الله طالقانی(6) را داریم که رکنی از ارکان انقلاب بودند و همه عمرشان را با مبارزه و جهاد و روشنگری و تعلیم و تعلم تقریبآ در خدمت خدا گذراندند.

شهادت آیت الله قدوسی(7) را داریم که نمونه نظم و صداقت و بردباری و در عین حال قاطعیت و کارعلمی و عملی در قضاوت بودند که بهره‌های زیادی از ایشان بردیم.

از لحاظ امور اجرایی و کارها، جلسات مجلس خبرگان را داشتیم. حدود 80 نفر از شخصیت‌های مهم، متنفذ، متدین، عالم و عادل جامعه ما از سراسر کشور، سه روز جمع شدند و مسائل اساسی کشور، انقلاب، منطقه و دنیا را بررسی کردند و با دیدگاه‌های گوناگون مسائل مهم را مورد بحث قرار دادند و نهایتاً آنچه که لازم دیدند، با بیانیه‌ای به مردم ما اعلام کردند که در جریان آن قرار گرفتید.

یکی از مهمترین کارهایی که در این اجلاس تصمیم گرفته شد، این است که الان مسئله بزرگی در جامعه ماست و ما با یک جنگ روانی بسیار بسیار جدّی مواجه شده‌ایم که می‌خواهند به دنیا و به جوان‌های خودمان القاء کنند که اسلام و انقلاب اسلامی کارایی اداره جامعه را ندارد و دین اسلام اگر باشد، بین خود انسان و خداست و نباید در سیاست حضور داشته باشد که این مهمترین هدف امپریالیسم خبری و تبلیغاتی است. خبرگان با بررسی این مسئله وظیفه خود تشخیص دادند که برای توضیح و اطلاع رسانی اقدام و اثبات کنند که امروز مهمترین مرکزی که می‌تواند دنیا و جوامع را اداره کند، اسلام، به خصوص فکر اهل بیت(ع) است که ان‌شاءالله تصمیمی که خبرگان گرفته و کار را هم شروع کرده‌اند، ادامه پیدا خواهد کرد.

سالگشت مبارزه با بی‌سوادی است(8) که شجره مقدسی است که امام راحل غرس کردند و ایران انصافاً در این مدت موفق بود. آمار بی‌سوادان از 47 درصد بعد از انقلاب به حدود 13 یا 14 درصد رسیده و این کار مهمی است. دنیا هم این موفقیت ایران را تحسین می‌کند. در زمان رژیم پهلوی ظلم زیادی به مردم ما شد که اکثر روستاها و مناطق و طبقات محروم از تحصیل محروم بودند. ولی ما طبق وظیفه دینی و اسلامی موظف بودیم که به سواد مردم برسیم و قانون اساسی از ما این را خواسته و خوشبختانه هم در بُعد مبارزه با بی‌سوادی و هم تعمیق سواد و توسعه دانشگاه‌ها و مدارس انصافاً انقلاب اسلامی از پرونده‌های درخشان امروز دنیاست.

مناسبت دیگر مسئله اعتکاف است که بعضی از مردم ما به مناسبت ایام البیض به مساجد می‌روند تا خودسازی کنند و امسال بیش از یکصد هزار انسان در این سه روز مشغول مناجات با خدا و خود سازی هستند و جالب اینکه آن جمعیت اکثراً جوان و نوجوان هستند. این مسئله خیلی مهم است که با تلاش فراوانی که می‌شود تا جوان‌ها را از اسلام و انقلاب دور کنند، این عدد بی‌سابقه از جوانان در این نقطه که جای عرفان و جای انسان‌هایی است که از مراحلی گذشته و آمادگی فیض دارند، حضور یابند. روحشان تحمل می‌کند که سه روز در مسجد بمانند و با خدا راز و نیاز کنند. واقعاً این نشان نفوذ عمیق انقلاب و اسلام در بین مردم و نسل جوان است و عده‌ای هم هستند که این‌گونه نیستند.

یکی از مناسبت‌های بسیار مهم این هفته 17 شهریور است که نقطه عطفی در تاریخ مبارزات ما بود، آن جنایاتی که شاه و ایادیش کردند و مردم را قتل عام کردند برای اینکه مردم بترسانند و به قول خودشان زهر چشم بگیرند، باعث شد که مردم توجه بیشتری به جنایات رژیم بکنند و ببینند که با چه دیوهایی طرف هستند! از همان روز صحنه‌های مبارزه و درگیریهای با رژیم شاه شدیدتر و جدّی‌تر شد. نه اینکه مردم نترسیدند، بلکه تصمیمشان چند

برابر قاطع‌تر و جدّی‌تر شد و شهدای 17 شهریور حق بزرگی بر پیشرفت انقلاب دارند و مطمئناً خداوند اجر آنها و خانواده‌های خوب آنها را خواهد داد.

دو سه مسئله مهم منطقه‌ای و جهانی داریم که آنها را عرض می‌کنم. چون بحثهای عمده من هم اینهاست. یکی مسئله عراق است که از انفجار جنایتکارانه در کنار حرم مطهر علی ابن ابیطالب(ع) آغاز می‌کنم. واقعآ چنین جنایتی را در تاریخ سراغ نداریم که با این هتاکی در بین مردمی که زائر و نمازگزارند آنچنان انفجار عظیمی درست کنند که اکثر افرادی که در آن انفجار شهید شدند، اجسادشان شناخته شده نبود و حتی جسد شریف آیت‌الله حکیم(9) که انصافاً از شخصیت‌های بسیار بسیار با ارزش تاریخ معاصر ما بودند، شناخته نشد. چیزی از جسد بدست نیامد. می‌گویند - اثباتش خیلی آسان نیست بررسی‌ها نشان می‌دهد که 700 کیلو مواد منفجره قوی منفجر کردند که سقف ماشین آیت‌الله حکیم از دیوار بلند صحن عبور کرده و داخل صحن افتاده و جمعی را در آنجا شهید کرده است. خیلی قساوتمندانه بود. آنهایی که این کار را می‌کنند، قسی‌القلب و بد جنسند. اینها روشن است. ولی مسئله، مسئله مهمی است، هدف شخص آیت الله حکیم بود. به علت اینکه آنهایی که این کار را کردند، اهداف زیادی را برای خودشان طراحی کردند. متاسفانه امروز در نجف و عراق کسی نیست که این مسائل را پیگیری و ثابت کند که این چه بود و چرا این‌گونه شد. اگر چیزی هم بفهمند، نخواهند گفت، چیزهایی که بدرد خودشان می‌خورد، نگه می‌دارند، چیزهایی را که فکر می‌کنند بهتر است به دیگران بگویند، پخش می‌کنند.

معلوم نیست این کار را آمریکایی کردند، معلوم نیست منافقین کردند، معلوم نیست بعثی‌ها کردند، معلوم نیست القاعده کرده است و یا دیگران. گروه صدام منکر شد و گفت ما نکردیم، القاعده هم منکر شد و گفت نکردیم. جنایت آنقدر زشت است که آنهایی که کردند، جرات به عهده گرفتن مسئولیتش را ندارند. اهداف این جنایت به همه اینها می‌خورد و هر یک از اینها می‌تواند جزو اهدافشان باشد. ولی چون فعلاً دلیلی نداریم، بنا نداریم کسی را متهم بکنیم. ولی بالاخره در این مجموعه‌هاست و ان‌شاءالله روزی مسئله روشن می‌شود.

من می‌خواهم فقط نتیجه‌گیری کوچکی بکنم و آن این است که آنهایی که این اهداف شیطانی را دارند و این جنایات را برای آن اهداف می‌کنند، مطئن باشند که نتیجه معکوس است. مثل حوادث ایران است که شما دیدید که اول انقلاب تقریباً هرکس را که فکر می‌کردند می‌تواند در انقلاب و آرامش کشور و حفظ انقلاب موثر باشد، یا ترور و شهید کردند و یا اقدام به ترور کردند و نتوانستند شهید کنند. شقاوت هم به حدّی است که نمونه‌اش در همین نمازجمعه بود که خودتان در آن موقع اینجا بودید و دیدید چقدر وقیحانه و شرورانه عمل می‌کنند! البته ما آن زمان محوری مثل حضرت آیت‌الله‌العظمی خمینی(ره) داشتیم که با وجود ایشان خیلی آسان جایگزین می‌شدند. هر شخصیت مهمی حتی مثل شهید بهشتی، یا شهید مطهری را از ما می‌گرفتند، امام زود جایگزین می‌کردند.

در عراق متاسفانه فعلا چنین مرکزیتی نیست. اما خون شهدا و حق و حقیقت، انرژی و قدرت خود را دارد و به صورت‌های مختلف جبران می‌کند و هیچ وقت تا به حال خون شهیدی در تاریخ بی‌ثمر نمانده و در آینده هم نخواهد ماند. مخصوصآ این شهیدی که موج ایجاد کرد و همه دنیا این جنایت را محکوم کردند. این کار می‌تواند اهداف شهید را تقویت کند که البته مدیریت هم لازم دارد که انشاءالله چنین چیزی هم در عراق خواهد بود.

اما آمریکایی‌ها و آنهایی که در آنجا هستند، خوب می‌دانند هرکس این کار را کرده، فعلا نتیجه‌ای نمی‌تواند برای خود بگیرد، کار آمریکایی‌ها دارد روز به روز بدتر می‌شود و آنها مسؤلند. آنها باید حفظ کنند. چون کسی دیگری الان در عراق مسؤل نیست، طبق قانون بین‌المللی امنیت به عهده آنهاست و حفظ آنجاهایی که در تصرف دارند، بر عهده آنهاست. الان واقعاً کارشان هم در داخل و هم در خارج از عراق مشکل شده است.

دو سه نکته را بنده فقط عرض می‌کنم که خیلی مسلّم است، خیلی چیزها مبهم و غیرقابل تحلیل است که ما وارد آن بحث‌ها نمی‌شویم. آمریکایی‌ها الان در عراق گیر کرده کرده‌اند و دارند خفه می‌شوند. در کنگره آمریکا آنهایی‌که تحقیق می‌کنند و بحث بودجه را می‌بینند، رسمآ اعلام کردند ما از روزی که برنامه‌ریزی کردیم تا حال حدود یکصد میلیارد دلار خرج عراق کردیم. دو سه روز پیش آقای بوش 87 میلیارد دلار هم برای امسال خواست. یعنی برای سال آینده دارند بودجه‌ای نزدیک 200 میلیارد دلار هزینه می‌کنند که معلوم نیست وضعشان بهتر از امروز باشد.

اگر هم هزینه کنند، آنهایی که به خاطر نفت آمده‌اند، چقدر باید نفت ارزان بخرند که بتوانند 200 میلیارد دلاری که تا حالا هزینه شده، جواب دهد. اگر بتوانند که تحقیقا هیچ وقت نمی‌توانند. از لحاظ نیروی نظامی در کنگره آمریکا بحث کردند و مسئول امور پرسنلی صریحاً گفت: اگر وضع ما همین باشد، سال آینده فقط می‌توانیم 65 هزار نیرو را در عراق حفظ کنیم. تعهدهایی که آمریکا در دنیا دارد، با نیروی موجودش سازگار نیست. اگر می‌خواهند در عراق این نیرو را حفظ یا اضافه کنند، باید نیروهای احتیاط را فراخوانی نمایند که بسیار پرهزینه است. بسیاری از این نیروهای احتیاط آدمهایی هستند که الان مشغول کارهای مهم هستند، کارشان برای نظامیان بسیار گران است. اگر بخواهند آنها را به خدمت زیر پرچم بیاورند، خیلی از کارها می‌خوابد. اگر می‌خواهند بیاورند، باید نیروهای احتیاط را بیاورند، یا تعهدات دیگرشان را در سراسر دنیا از دست بدهند و به آنجا نیرو نفرستند. پس نمی‌توانند نیرو بفرستند.

به کارشناسان خود گفتند: اگر بخواهیم عراق را اداره و امنیت برقرار کنیم، 500 هزار نیرو لازم داریم که البته باز هم اشتباه می‌کنند. با نیروی اجنبی نمی‌شود بر ملتی که ناراضی هستند، امنیت برقرار کرد. چون در هر خانه‌ای که شما پلیس بگذارید، بالاخره از آن خانه سر و صدا بلند می‌شود و این امنیت نمی‌آورد. بنابراین اینها نمی‌توانند با نیروی خارجی امنیت عراق را حفظ کنند و باید هم جوابگو باشند، این همه مردمی که می‌میرند، پزشکی قانونی عراق اعلام کرده در تاریخ عراق سابقه ندارد. براساس تعداد آدمی که در سطح کشور کشته می‌شوند و جنازه‌شان را به پزشکی قانونی می‌آورند و ما نظر می‌دهیم، حتی در جنگ‌ها و آشوب‌ها هیچ وقت اینجوری نبوده است. الان در سراسر عراق مشکل جدّی وجود دارد. فشار دنیا هم جدّی است، با اینکه سازمان ملل آماده می‌شود که عراق را تحویل بگیرد، تحویل نمی‌دهند.

الان قطعنامه‌ای در شورای امنیت است که سازمان ملل و بعضی از کشورهای غربی می‌گویند که محوریت اداره عراق را به سازمان ملل بدهید تا دیگران کمک کنند. آمریکا می‌گوید: محوریت با خود آمریکا باشد، سازمان ملل هم بخشی از امور بازسازی عراق را بر عهده بگیرد. یعنی از دیگران می‌خواهد که نیرو و پول بدهند. چیز عجیبی است، آمریکا می‌خواهد کشوری را قبضه کند تا حکومت داشته باشد و فرمان بدهد. می‌گوید دخالت فرمانروایی نکنید، شما پول و نیرو بدهید، من این کارها را می‌کنم، این چه منطقی است! دنبال چه چیزی هستند! اگر امنیت می‌خواهند و اگر از بقیه کشورها نیرو می‌خواهند، باید راهی را انتخاب کنند که جواب بدهد.

البته بنده فکر نمی‌کنم اگر سازمان ملل هم بعهده بگیرد، بتواند آنجا را حفظ کند. الان در دنیا نمی‌شود برای یک کشور قیّم گذاشت. در عهد استعمار قیّم می‌گذاشتند. مثل همین فلسطین که قیّم گذاشتند و این همه مصیبت دنبالش است. اما دیگر مردم قیّم نمی‌پذیرند. قیّم داخلی هم نمی‌پذیرند، چه برسد به قیّم خارجی. بنابراین واقعآ قضیه را در یک دور تسلسل انداختند که بسیار بسیار مشکل است. حداقل راه نجاتش فعلا در قدم اول این است که مسئولیت را به سازمان ملل واگذار کنند، دیگر کشورها کمک کنند تا به تدریج خود مردم عراق فقط بتوانند کشورشان را امن کنند، اگر بناست با نیرو کشور امن شود، باید از داخل کشور تأمین شود و باید جایی درست شود که بتوانند از داخل کشور نیروهای صالح را انتخاب کنند که این کار از آمریکایی‌ها بر نمی‌آید. به علاوه مشکلات دیگری هم دارند.

با اینکه رسماً اعلام کردند منافقین تروریست هستند، هنوز زیر بال خودشان نگه داشته‌اند، همین دو سه روزه دیدید که اختلافی بین وزارت امور خارجه آمریکا و وزارت دفاعشان پیدا شد. وزارت خارجه رسمآ نوشته که وزیر دفاع ما دارد در عراق تخلّف می‌کند، با یک گروه تروریستی که قابل همکاری نیستند، همکاری می‌کند. باید آنها خلع سلاح شوند، نباید حق ورود به جایی را داشته باشند، به آنها امکانات داد و روزنامه‌های آمریکا نوشتند. البته فرمانده وزارت دفاع در عراق اخیرآ تکذیب کرد، ولی این تکذیب‌ها را کسی باور نمی‌کند. برای آمریکایی‌ها در عراق خیلی مسئله هست که از عهده انجام وظایفشان برنمی‌آیند. مسئله بعدی ما مسئله فلسطین است. مناسبت جمعه سیاه سپتامبر اردن را داریم که فلسطینی‌ها را قتل عام کردند. سالگرد صبرا و شتیلا را داریم که باز مردم را قتل عام کردند و الان هم وضع فلسطین را دارید می‌بینید. کار به جایی رسیده که اسراییل رسماً با هلی‌کوپتر بالای شهرها پرواز می‌کند، با گرایی که از جاسوس‌هایی که روی زمین دارد، می‌گیرد، شخصیت‌های فلسطینی را یا درخانه‌ها و یا در اتومبیل‌هایشان در خیابان‌ها با موشک می‌زند (شعار مرگ بر اسراییل نمازگزاران)

این کارها را برای اینکه نقشه راه یعنی که آن صلح تحمیلی را خراب کند و مخالفت عملی بکند، انجام می‌دهد. آتش بس نیم بندی شد، ولی اسراییل هیچ وقت به آتش بس پایبند نبود. هر روز تجاوز کرد. با اینکه آمریکا و اروپا و روسیه و سازمان ملل پشت نقشه راه هستند. گستاخی اسراییل را ببینید. با اینکه دولت فلسطین را به میل آمریکا و این گروه تشکیل دادند و دولتی که خودشان تشکیل داده بودند، استعفا داد و گفت: اینها با من همکاری نمی‌کنند، کارشکنی می‌کنند.

حالا یک دولت جدید تشکیل داده‌اند و بحث اخراج عرفات مطرح است. اینها خیال می‌کنند با بیرون کردن شخصی مثل عرفات مسئله آنجا حل می‌شود. آقای عرفات که در کمپ دیوید، اسلو و در همین نقشه راه با برنامه‌های شما هماهنگی داشت. می‌خواهید چه بکنید؟ با چه وضعی می‌خواهید در فلسطین عمل کنید؟ معلوم است که اسراییل هنوز به آنچه که گرفته، قانع نیست. اسراییل حاضر نیست مسئله آوارگان فلسطین حل شود، حاضر نیست مسئله بیت‌المقدس حل شود، حاضر نیست مسئله شهرک‌های صهیونیستی حل شود، حاضر نیست فلسطینی‌ها دولت مستقل داشته باشند، حاضر نیست ارتش مستقل داشته باشند، اینها چیزهایی است که حداقل اجرای نقشه راه باید جواب بدهد که اسراییل اینها را نمی‌خواهد، معلوم است که نمی‌خواهد. چون واقعاً مصیبت فاجعه فلسطین بسیار بسیار عمیق است و فکر نمی‌کنیم هیچ چیز جز مجاهدت و مقاومت بتواند این انسانهای متجاوز را سرعقل بیاورد و حق مردم فلسطین را بگیرد.

آخرین مسئله‌ای که می‌خواهم عرض کنم، بحث پروتکلی است که الان در وین، در مرکز آژانس بین‌المللی هسته‌ای در خصوص ایران مورد صحبت است، انصافاً جریانی که الان در وین می‌گذرد، افتضاحی برای قدرتمندان دنیا و مجامع بین‌المللی است. کم و بیش می‌دانید و فقط نکات مهم مسئله را می‌گویم. ببینید چقدر اینها گستاخ و پررو و چقدر به اصول مسلّم مصوب مجامع بین‌المللی بی‌اعتنا هستند! بحث سر این است که الان در آنجا دارند فشار می‌آورند که ایران اجباراً و فوراً پروتکل الحاقی را امضاء و اجرایی کند. ببینید پایه‌اش چیست و چقدر نادرست است و چقدر آبروریزی برای کشورهای بزرگ و برای خود سازمان انرژی هسته‌ای است! اولا پذیرفتن پروتکل الحاقی اجباری نیست، هیچ کشوری در دنیا مجبور نیست این را بپذیرد، تا به حال حدود 32 کشور پذیرفته‌اند، یعنی از حدود هشت نه سال پیش که رسمی شد، 32 کشور پذیرفتند، خود آمریکا که مرکز تسلیحات هسته‌ای است، هنوز امضاء نهایی نکرد. هیچ کس هم تا به حال این را اجباری نپذیرفته است، شکل قانونی آن هم در مقدمه‌اش نوشته شده که اگر کسی خواست، بپیوندد و مذاکراه را شروع کند. یعنی اوّل باید با مسئولان آنجا مذاکره کنیم و ببینیم نفعش برای ما چیست؟ ضررش چیست؟ آنها چه تعهدی دارند؟ ما چه تعهدی داریم؟ این را بررسی کنیم، اگر مصلحت دیدیم که به نفع ماست، امضاء کنیم و بپیوندیم. وقتی خواستیم بپیوندیم، سه مرحله دارد، یعنی بعد از اینکه مذاکره کردیم و تشخیص دادیم که خوب است، بپیوندیم: اول نماینده ما در آنجا امضاء می‌کند، بعد که امضاء شد، دولت بررسی می‌کند. اگر دولت هم پسندید و وزراء رأی دادند، تبدیل به لایحه می‌شود، لایحه به مجلس می‌رود، نمایندگان مجلس بحث می‌کنند تا ببینند درست است یا نیست. اگر آنها هم پسندیدند و رأی دادند، به شورای نگهبان می‌رود. اگر شورای نگهبان دید با قانون اساسی و شرع مخالفتی ندارد، تایید می‌کند، اگر مخالف بود و مجلس نتوانست اصلاح کند، به مجمع می‌آید. آن موقع مجمع نگاه می‌کند که مصلحت کشور چیست، بپذیریم یا نپذیریم؟

این مراحل در کشور ما طبیعی است و هیچ‌کس حق ندارد این مراحل را حذف کند. یعنی هر مرحله‌ای حذف شود، می‌توان کسی را که حذف کرد، به زندان برد و محاکمه‌اش کرد که چرا به قانون عمل نکرده‌ای؟ اینها قانون اساسی ما را می‌دانند. این است که دارند قطعنامه می‌نویسند که ایران باید فورآ این را امضاء کند، قبل از اینکه مراحل قانونی بگذرد و تمام شود، موقتآ اجرایی کند تا آن تمام شود. در عهد بوق هم اینجوری به کسی زور نمی‌گفتند. در عهد استعمار هم به کسی این قدر زور نمی‌گفتند. هیچ رژیمی حاضر نیست چنین فرمانی را ببرد، چه برسد به انقلاب اسلامی که از اول ثابت کرد یک کلمه زور نمی‌گوید و حتی راضی نیست که شما به دیگران زور بگویید، اصلاً یکی از اهداف انقلابمان این بود که با بازی‌های قلدرمابانه مبارزه کنیم و همه جا تا به حال عمل کرده‌ایم. (تکبیر نمازگزاران)

مهم‌ترین اختلاف ما با آمریکایی‌ها در تمام این 25 سال سر همین بوده است و آن زمان که شاه خواستند کاپیتولاسیون را در ایران رسمی کنند، با اینکه ما مسئولیت اجرایی نداشتیم.

با آن زورگویی مخالف بودیم. حتی در رژیمی مثل رژیم شاه می‌گفتیم کسی حق ندارد به ما زور بگوید و هرکس ظلم کند، باید در دادگاه ایران محاکمه شود. این چیزها را مسلمانها و نیروهای انقلابی نمی‌پذیرند. در داخل ایران هیچ کس نیست که موافق باشد. ولی آن نامردها تبلیغات کردند که این اختلاف بین دو جناح رقیب است، همه ما متحد هستیم. اولاً متحد هستیم که مذاکره کنیم. با اتحاد تصمیم گرفتیم، مذاکره کنیم. مذاکره هم جدّی است. یعنی با کارشناس‌های سازمان بین‌المللی انرژی هسته‌ای مذاکره می‌کنیم تا ببینیم مفهومش چیست؟ چه سودی برای ما دارد؟ چه ضرری برای ما دارد؟ چگونه باید اجرا شود؟ اگر پسندیدیم، بعدآ امضا می‌کنیم.

تا اینجا متحدیم، از این به بعد هم هنوز پیش نیامده است که کسی مخالف باشد. ولی اینها به عنوان تفرقه و شیطنت یک جنگ روانی می‌گویند در ایران یک جریان موافق و یک جریان مخالف است.

یکی از رسواترین چیزهایی که در وین می‌گذرد، این است که آقای البرادعی در گزارشی که در مورد ایران داد، گفت: ابهاماتی وجود دارد. اما در مورد آمریکا گفت: قطعآ متخلّف است، آمریکا طبق قراردادهایی که امضاء کرد، حق ندارد زرّادخانه اتمی‌اش را توسعه بدهد، الان دارد توسعه می‌دهد. حق ندارد به دیگران بدهد، الان دارد می‌دهد.

در چند مورد آمریکا را محکوم کرده است. ولی آقایانی که در وین جمع شده‌اند، اصلا در مورد آمریکا بحث نمی‌کنند. چرا قطعنامه‌ای علیه آمریکا مطرح نمی‌کنید و علیه ایران مطرح می‌کنید؟

تازه حرف‌هایی که نسبت به ایران می‌گویند حقیقتآ دروغ است، یعنی اینها خودشان هم گفتند که ما مطئمن هستیم که شما غنی‌سازی نکردید. اگر آزمایش درست باشد، که هنوز معلوم نیست درست باشد، چون آزمایش را در یکی از آزمایشگاههای خارج انجام می‌دهند که ما نمی‌دانیم چه هست.

فرض می‌کنیم درست باشد، اگر درست باشد، ممکن است قطعه‌ای که از خارج وارد شده باشد - ما این همه ماشین‌آلات ساخته‌ایم و بعضی از قطعات آن از خارج آمد - آلوده بود. خودشان هم می‌گویند، قطعاتی که آلوده می‌شود، همیشه آلوده است و اطراف خودش را آلوده می‌کند و هیچ وقت هم پاک نمی‌شود.

اگر این باشد چه حقی دارند در مورد ایران بگویند ابهام دارد و اینجوری حرف بزنند؟ البرادعی گفت که ابهام دارد. ولی شما اول بروید سراغ کسانی که علناً دارند با آن چیزی که امضاء کرده‌اند، مخالفت می‌کنند. منطق جنگل است که باعث بی‌اعتباری سازمان‌های بین‌المللی می‌شود، باعث بی‌اعتمادی به دولت‌های بزرگ و شخصیت‌های بزرگ می‌شود، آنهایی که می‌خواهند در دنیا نقش ایفا کنند، بدانند الان جریان ظالمانه، یک طرفه، زورگویانه و غیرانسانی در دنیا می‌گذرد و اگر تصمیم نامناسبی در آنجا بگیرند، خودشان مسئول عواقب آن خواهند بود.

بسم الله الرحمن الرحیم

انا اعطیناک الکوثر/ فصلّ لرّبک وانحر/ انّ شانئک هوالابتر*

 

*  سوره مبارکه کوثر

 

 

پی نوشت ها:

21/6/82

 

1- بر اساس نظر مورخین ولادت علی(ع) در روز جمعه 13 رجب در سال سی‏ام عام‌الفیل، به طرز عجیب و بیسابقه‏ای در درون کعبه یعنی خانه خدا به وقوع پیوست. پدرشان ابوطالب فرزند عبدالمطلب بن هاشم بن عبد مناف و مادرش هم فاطمه دختر اسد بن هاشم بود. بنا بر این امام، از هر دو طرف هاشمی نسب است.

 

2- خطیب خوارزم گوید: از دانشمندی درباره‌ی فضایل علی(ع) پرسیدند که آیا سخنی گفته‌ای و یا به صورت شعر مدیحه ای سروده ای ؟ گفت : چه گویم درباره‌ی آن شخصیت والایی که دشمنانش در فضایلی که دارد رشک برده و آن را پنهان نمودند و دوستانش از بیمی که بر جان خویش داشتند، توانایی نشر فضایل او را در خود ندیدند و با این دو مانع بزرگ، آن چنان فیض فضایل باریده و آفتاب مناقبش درخشید که زمین و آسمان و شرق و غرب جهان را پُر ساخته است. ( وی ادیب بزرگوار خلیل بن احمد عروضی است، چنان که این سخن را احقاق الحق، جلد 4 صفحه 2، با اندک تفاوتی نقل نموده است) ترجمه‌ی کتاب کَشفُ الیقین فی فضائل امیرالمؤمنین(علیه السلام) از تالیفات علامه حلی (رضوان الله تعالی علیه ) صفحه 20 الی 21 ( مترجم سید مجتبی علوی تراکمه‌ای)

 

3- کلینی، شیخ مفید و شیخ طوسی تولّد آن حضرت را در ماه رمضان دانسته‏اند. ولی در مصباح کفعمی آمده است که: ابن عیاش گفت توقیعی توسط شیخ بزرگوار أبو القاسم(ره) با این جملات خارج شد: «اللهم انی اسألک بالمولودین فی رجب:محمّد بن علی الثانی و ابنه علی بن محمّد المنتخب». ابن عیاش میگوید ولادت حضرت جواد(ع) در دهم ماه رجب بود. اما چیزی که مسلم است این است که حضرت در سال 195 هجری در مدینه به دنیا آمده اند.در خانواده امام رضا(ع) و در محافل شیعه، از حضرت جواد(ع)به عنوان مولودی پرخیر و برکت یاد می‏شد. چنانکه «ابو یحیای صنعانی» می‏گوید: روزی در محضر امام رضا(ع) فرزندش ابو جعفر را که خردسال بود، آوردند. امام فرمود: «این مولودی است که برای شیعیان ما، با برکت ‏تر از او زاده نشده است.»

 

4- حضرت زینب(س) در 15 رجب سال 63 هجری قمری از دنیا رفت. بانوی قهرمانی که پس از شهادت امام حسین، ارائه نهضت عاشورا را به دوش کشید و پرچمدار این قیام بود در ضمن سفری که به همراه همسر گرامی‌شان عبدالله بن جعفر به شام بودند به لقاءالله پیوستند و بدن مطهر ان بانوی بزرگوار در همان جا دفن گردید.

 

5- آیت‌الله حاج سیداسدالله مدنی به سال 1323 هجری قمری در روستای دهخوارقان (آذرشهر) چشم به جهان گشود و در سنین جوانی برای تحصیل علوم دینی به قم عزیمت کرده پس از گذراندن دروس مقدماتی نزدیک سه چهار سال به تحصیل درس فقه در محضر امام خمینی(ره) می‌پردازند و در جلسات درسی آیت‌الله «حجت» نیز حضور یافته و از شاگردان مبارز آن مرحوم می‌شوند.

آیت‌الله مدنی از همان دورانی که در قم طلبه بود مبارزات سیاسی خود را برای سرنگونی رژیم فاسد پهلوی آغاز کرد و به این جهت در همان زمان از قم به آذرشهر تبعید شد. پس از تبعید آیت‌الله مدنی از آذربایجان عازم شهر مقدس نجف در عراق میشوند و تدریس و تحصیل خود را در آن محل شروع می‌کند و درس‌های مرحوم سیدعبدالهادی شیرازی مرحوم آیت‌الله حکیم و آیات عظام دیگر شرکت کرده و بدستور آیت‌الله حکیم روزانه 13 تا 14 جلسه درس از کفایه رسایل مکاسب و لمعه را برای شاگردان تدریس می‌کند.

وی اولین کسی بود که در جریان قیام 15 خرداد سال 1342 امت مسلمان و بپاخاسته میهن مان در نجف از حضرت مام تبعیت کرده و در انتشار تلگرام آیت‌الله حکیم به همین مناسبت نقش بسزایی داشت.

در زمان حکومت عبدالناصر عده‌ای از عملای نجف تحت نظر ایشان برای افشای چهره رژیم سفاک پهلوی به مصر فرستاده می‌شوند.

آیت‌الله مدنی در نجف سوابق مبارزاتی زیادی دارند به طوری که در زمان حکومت عبدالسلام عارف که برادر عبدالرحمان عارف بود از طرف آیت‌الله حکیم که از مراجع بزرگ شیعه در آن زمان بودند، فتوایی صادر میشود با این عنوان که تابع اعتقادات کمونیستی بودن (در آن زمان بعثی‌های عراق به آن اعتقاد داشتند) کفر و الحاد است و از اسلام خارج شدن است. در رابطه با این فتوا از طرف بعثیون و کمونیست‌هایی که در حکومت عراق رسوخ کرده بودند اهانت‌هایی به ایشان میشود و آیت‌الله حکیم هم بعنوان اعتراض به این اعمال به کوفه رفته بودند در آن موقع مرحوم آیت‌الله مدنی دست به عملی ابتکاری می‌زنند طلاب را جمع کرده و کفن پوشیده و به منزل آیت‌الله حکیم میروند و از ایشان می‌خواهند که دستور جهاد بدهند.

آیت‌الله مدنی در سال 50 نیز بفرمان امام خمینی(ره) جهت تدریس علوم دینی به خرم‌آباد رفته و در آنجا حوزه علمیه کمالیه به همت و تلاش ایشان تاسیس می‌شود. سپس بر اثر فعالیت‌هایی که علیه رژیم ستم شاهی داشتند به نورآباد ممسنی گنبدکاوس بندرکنگان و مهاباد تبعید می‌شوند و با اوج گیری انقلاب اسلامی از تبعید به قم باز گشت و پس از پیروزی انقلاب به دعوت مردم همدان راهی این شهر شدند. در جریان تشکیل مجلس خبرگان از سوی مردم همدان به آن مجلس راه یافت و پس از شهادت آیت‌الله قاضی طباطبایی نخستین امام جمعه تبریز از سوی امام خمینی(ره) به عنوان نماینده امام و امام جمعه تبریز انتخاب شدند.

سرانجام در همین سنگر بود که توسط منافقی شقی در محراب عبادت به شهادت رسید و فوز عظیم یافت.

 

6- روز 19 شهریور سال 1358 هـ.ش عالم مجاهد آیت‌الله حاج سید محمود طالقانی پس سالها فعالیت‌های علمی و مبارزاتی دار فانی را وداع گفت و ایشان در سال 1284 هجری شمسی دیده به جهان گشود. او در خانواده‌ای اهل علم وفضیلت ودارای روحیات انقلابی وضد ظلم رشد نمود ودر تمام طول زندگیش بیش ازنیم قرن به مبارزه با استعمار استبداد و استثمار پرداخت. مبارزات آیت‌الله طالقانی از زمانی که وارد حوزه علمیه شد شروع شد او از همان دوران جوانی وارد فعالیت‌های تبلیغی وارشادی شد و از طریق آموزش و تفسیر قرآن و نهج البلاغه وکتب دینی دیگر گردید. آیت‌الله طالقانی با واقعه کشف حجاب در دوران رضاخانی به شدت به مقابله پرداخت و به دلیل همین مخالفت‌ها دچار صدمات و سختی‌های گوناگون شد. وی در سالهای 30 و 31 بنا به پیشنهاد مرحوم آیت‌الله العظمی بروجردی برای شرکت در موتمرا عالم الاسلامی که برای تشریک مساعی بین مسلمین کشورهای مختلف مسلمان تشکیل شده بود به مصر واردن سفر کرد واز نزدیک با مسائل دنیای اسلام آشنا شد.

آیت‌الله طالقانی وقتی که فداییان اسلام حرکت خود را جهت نابودی ستمگران در سطح جامعه آغاز کردند با توجه به رابطه نزدیکی که با شهید نواب صفوی داشت با این گروه بطور غیرمستقیم همکاری می‌کرد و هنگامی که در سال 35 رژیم شاه قصد دستگیری واعدام نواب را داشت زادگاه ومنزل پدری مرحوم طالقانی پناهگاه خوبی برای درامان ماندن وی از چنگال دژخیمان حکومت آمریکایی شاه بود.

آیت‌الله طالقانی در جریان نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران مبارزات ارزنده‌ای داشت و تلاش‌های فراوانی در جهت رهانیدن حقوق ملت مسلمان ایران از چنگال استعمارگران چپاول پیشه انجام داد. پس از شکل‌گیری نهضت روحانیت به رهبری امام خمینی در سال 41 و طرح مسائلی همچون انجمن‌های ایالتی و ولایتی و انقلاب باصطلاح سفید ایشان به پیروی از امام به مخالفت با رژیم پرداخت وبه دلیل فعالیت‌های زیاددر همین سال به زندان افتاد وپس از آزادی مجدداً در سال 42 در ارتباط با وقایع 15 خرداد دستگیر وبه ده سال زندان محکوم گردید. آیت‌الله طالقانی در زندان نیز دست از مبارزه وارشاد اطرافیان برنداشت رفتار وگفتار مناسبش حتی روی مامورین زندان اثر مثبت گذاشته بود. در پی همین تلاش‌های فرهنگی وتبلیغی بود که در زندان با نوشتن تفسیر «پرتوی از قرآن» سعی در آشنا کردن افراد به عظمت و سازندگی قرآن نمود.

زندانی شدن مرحوم طالقانی در این مرحله بیشتر از چند سال طول نکشید و در سال 46 به واسطه فشارهای داخلی وخارجی بر رژیم شاه از زندان آزاد شد. وی بعد از آزادی دنباله مبارزه را همچون گذشته ادامه داد و مسجد هدایت را پناهگاه و مرکز تجمع مخالفان رژیم قرار داد و در آستانه سال 50 همزمان با برگزاری جشن‌های 2500 ساله شاهنشاهی دستگیر و به مدت 3 سال در زابل و 18 ماه در بافق کرمان در بدترین شرایط به حالت تبعید به سر برد. در سال 54 مجددا به دست ساواک گرفتار شد و به 10 سال زندان محکوم گردید لکن این بار دیری نپایید که خروش مردم مسلمان پایه‌های حکومت سلطنتی را متزلزل نموده و ایشان با عده زیادی از زندانیان سیاسی آزاد گردید.

آیت‌الله طالقانی در دوران انقلاب اسلامی نیز نهایت تلاش خود را در جهت پیروزی انقلاب نمود وپس از پیروزی انقلاب اسلامی در سنگر نماز جمعه تهران با خطبه‌های پرشور به هدایت وارشاد مردم پرداخت و سرانجام در 19 شهریور 1358 پس از عمری تلاش خستگی ناپذیر در راه پیاده کردن احکام اسلام و مبارزه با ظلم طاغوت چشم از جهان فرو بست و به دیار باقی شتافت.

 

7- شهید قدوسی، 12 مرداد سال 1306 در شهر کوچک نهاوند متولد شد. دروس ابتدایی را با موفقیت پشت سر گذارده و تا سال سوم دبیرستان درس خواند و در سال 1321 وارد حوزه علمیه شد. در جریان مبارزه چندین بار توسطساواک  دستگیر و زندانی شد.

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی یکی از اعضای فعال کمیته استقبال بودند و به فرمان امام(ره) ماموریت پیدا کردند تا در دادگاه‌های انقلاب که در تهران تشکیل می‌گردید حضور بهم رسانده و متصدی مقام قضاوت گردند. پس از گذشت چند ماه از انقلاب دادگاه‌های انقلاب بی نظم و با مشکلات زیادی درگیر بود که این امر مسئولین را واداشت تا برای این وضعیت راه حلی بیابند. اولین قدم برای این مسئله قرار دادن مدیر دلسوز و مقتدر در راس دادگاه‌ها بود که طی حکمی از سوی امام(ره) شهید قدوسی به سمت دادستانی کل کشور منصوب شدند.

سرانجام این پارسای پرتلاش، پس از سالها مجاهدت و تلاش شبانه روزی در شهریور ماه سال 1360 با انفجار بمبی که توسط منافقین در دادستانی انقلاب کار گذاشته بود، به رفیع شهادت رسید.

 

8- سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی ملل متحد (یونسکو) 17شهریور برابر با 7 سپتامبر را روز جهانی مبارزه با بی‌سوادی نامگذاری کرد. یکی از شاخص‌های رشد در جوامع متمدن، میزان بهره‌مندی مردم آن کشور از حداقل سواد نوشتن و خواندن است. بدیهی است مبارزه با بی‌سوادی نه تنها در مقوله توسعه فرهنگی به عنوان نخستین گام قلمداد می‌شود، بلکه در حوزه‌های اجتماعی و اقتصادی و سیاسی نیز حائز اهمیت ویژه‌ای است.

هر چه افراد جامعه به سمت باسوادی شدن پیش روند، یقیناً سیر تحول و رویکرد آن جامعه به سمت مفهوم توسعه امر سریع‌تری خواهد بود.

با نامگذاری چنین روزی به نام روز جهانی مبارزه با بی‌سوادی از سوی سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی ملل متحد یونسکو، جهانیان حذف این پدیده شوم را از جامعه بشری خواستار می‌شوند.

سواد، ابـزار اصلـی تـوسعـه اقتـصادی، اجـتمـاعـی و حفاظت‎‎ از محیط‌‌زیسـت و همچنین ابزار مـهمــی بـرای محـو فقـر و گسـتـرش فـرصـت‎‎هـای شـغلـی، پیـش بـردن مـسـاوات جـنسـیتـی، بـهبـود بهـداشـت خـانـواده، حفاظت‎‎‎ از محیـط‌زیسـت و تـرویـج مشـارکـت دموکراتیک است و سوادآمــوزی بـرای‎‎ همه‎‎، بخش‎‎ یکپـارچـه‌ای از آموزش و پرورش و به ‎‎‎منظور دستیابی بـه توسـعـه حقیقی پایدار حائز اهمیت‎‎ است.

طبق آخرین آمار منتشره یونسکو، میـزان سـواد در جهان در ۲۰ سال گذشته ۱۰ درصـد افـزایــش یافته است. این سازمان که سواد را توانایی خواندن‎‎‎ و نوشتن بیان میکند، اعلام داشته که بـا وجود افزایش سطح سواد در جهان، هنـوز ۷۵۸ میلیون نفر بی‌‌سوادند که‎‎ نزدیک به دو سـوم آنان‎‎ زن هستند.

اولین سازمانی که رسماً در سال ‌۱۳۱۵ برای مبارزه با بی‌سوادی بزرگسالان در ایران شروع به کار کرد، اداره تعلیمات اکابر بود. در سال ‌۱۳۲۲ و بعد از جنگ جهانی دوم، کلاس‌های سواد آموزی بزرگسالان تحت عنوان آموزش سالمندان آغاز به کار کرد و در فاصله سال‌های ‌۱۳۳۵ تا ‌۱۳۲۰،آموزش بزرگسالان با عنوان تعملیات اساسی در جهان با بنیانگذاری یونسکو مورد توجه قرار گرفت و به صورت آزمایشی در کشورهای مصر، هلند، فیلیپین و مکزیک به اجرا درآمد.

پس از این اقدام، اجلاس جهانی کنفرانس عمومی یونسکو در پاریس در مورد پیکار جهانی مبارزه با بی‌سوادی تصمیماتی اتخاذ کرد و در پی آن، کنگره جهانی براندازی بی‌سوادی در جهان را از ‌۱۵ تا ‌۲۵ شهریور ‌۱۳۴۴ در تهران تشکیل داد و در سپتامبر ‌۲۰۰۰ میلادی نیز رهبران جهان، اعلامیه هزاره را تصویب کردند و متعهد شدند، ملت‌هایشان تا سال ‌۲۰۱۵ میلادی بتوانند به یکی از اهداف آموزش همگانی دست‌یابند.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی با صدور فرمان حضرت امام خمینی(ره)، نهضت سواد آموزی در ‌۷ دی ماه ‌۱۳۵۸ شروع به کار کرد و با تشکیل کلاس‌های سوادآموزی، امکان تشکیل کلاس را در تمام نقاط کشور به وجود آورد.

از زمان تشکیل تا کنون، سازمان نهضت سوادآموزی با توجه به محرومیت بیشتر زنان از نظر سواد و آموزش نسبت به مردان، در راستای اهداف آموزش برای همه و به منظور کاهش اختلاف وضعیت سواد و آموزش بین زنان و مردان، حدود ‌۷/۸۲ درصد فعالیت خود در سال ‌۱۳۸۵ در دوره مقدماتی، ‌۶/۸۶ درصد در دوره تکمیلی، ‌۵/۸۹ دصد در دوره پایانی، ‌۹۰ درصد در دوره پنجم بزرگسال و در مجموع ‌۵/۸۵ درصد از مجموع دوره‌ها را به زنان اختصاص داده است.

با توجه به نتایج سرشماری ‌۱۳۸۵، میزان بی‌سوادی در مناطق روستایی بیشتر از مناطق شهری است و علی‌رغم این که نسبت جمعیت مناطق شهری بیشتر از مناطق روستایی است، نهضت سوادآموزی با هدف محرومیت‌زدایی و عدالت‌محوری، بیش از ‌۶۰ درصد فعالیت آموزشی خود در سال ‌۱۳۸۵ را به مناطق روستایی و عشایری اختصاص داده است.

نهضت سوادآموزی به منظور توسعه و پیشرفت آموزش کشور در سال ‌۱۳۸۵، حدود ‌۶۰۰ هزار نفر بی‌سواد مطلق جامعه را تحت آموزش دوره مقدماتی و حدود ‌۷۲۳ هزار نفر را تحت آموزش دوره‌های تکمیلی، پایانی و پنجم قرارداده است و همچنین به منظور تثبیت سواد و جلوگیری از رجعت به بی‌سوادی، حدود ‌۴۷۰ هزار نفر را در برنامه‌های پس از سوادآموزی یعنی گروه پیگیر، خدمات مکاتبه‌ای و خدمات رسانه‌ای تحت پوشش قرارداده است.

طبق آخرین نتایج سرشماری سازمان نهضت سوادآموزی، قدر مطلق بی‌سوادی از ‌۲/۱۴ میلیون نفر سال ‌۱۳۵۵ به ‌۸/۹ میلیون نفر در سال ‌۱۳۸۵ کاهش یافته است و نرخ باسوادی نیز از ‌۵/۴۷ درصد سال ‌۱۳۵۵ به ‌۶/۸۴ درصد در سال ‌۱۳۸۵ افزایش یافته است.

 

8- سید محمدباقر حکیم، پنجمین فرزند آیت‌الله سیدمحسن حکیم مرجع تقلید شیعه بود. او در ۲۰ مرداد ۱۳۱۸ش در شهر نجف متولد شد. پس از حمله نیروهای امریکایی به عراق و سرنگونی رژیم بعث در ۱۳۸۲ش، در ۲۱ اردیبهشت همان سال به عراق بازگشت و در نجف اقامت گزید، اما در ۷ شهریور ۱۳۸۲ پس از امامت نماز جمعه و هنگام خروج از صحن نجف‌اشرف، در انفجار اتومبیل بمب‌گذاری شده به شهادت رسید.

سیدمحمدباقر حکیم تحصیلات حوزوی‌ را نزد پدرش آغاز کرد و فلسفه و علوم قرآنی را به طور تخصصی دنبال کرد و در فقه و اصول به درجه اجتهاد نایل شد. وی سپس به بغداد رفت و از ۱۳۴۳ش تا ۱۳۵۴ ش به تدریس علوم قرآن و فقه در دانشکده اصول دین پرداخت. وی همچنین در تأسیس مدرسه علوم اسلامی (مدرسه‌العلوم الاسلامیه) مشارکت داشت.

محمدباقر حکیم آثار فراوانی برجای گذاشت که مهم‌ترین آنها عبارت‌اند از: الحکم‌الاسلامی بین‌ النظریه و التطبیق، النظریه الاسلامیه فی التحرک السیاسی، علوم‌القرآن، الوحده الاسلامیه من منظور الثقلین و الکفاح المسلح فی الاسلام

سیدمحمدباقر مورد اعتماد پدرش بود و به نمایندگی او در بسیاری از فعالیت‌های اسلامی حضور یافت. وی به همراه سید محمد مهدی حکیم، سیدمحمدباقر صدر و چندتن دیگر در ۱۳۳۷ش حزب‌ الدعوة را تأسیس کرد؛ و در زمان مرجعیت سید محمد باقر صدر، زیر نظر وی فعالیت نمود. در پی آن، رژیم بعثی چندین‌بار او را دستگیر و حتی در ۱۳۵۵ به حبس ابد محکوم نمود، اما با دستور عفو عمومی احمد حسن‌البکر در ۱۳۵۷، از زندان آزاد گردید.

به دنبال افزایش فشارها و عدم امکان فعالیت سیاسی، وی در ۱۳۵۹ ش به طور مخفیانه عازم دمشق شد. سپس از طریق ترکیه راهی ایران شد. در ایران، در زمینه مسائل سیاسی و فرهنگی فعالیت کرد و مسئولیت‌های متعددی را برعهده گرفت که مهم‌ترین آنها عبارت‌اند از: دبیرکلی جماعه‌العلماء المجاهدین فی العراق که در ۱۳۵۹ش تأسیس شد، سخنگویی مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق که در ۲۶ آبان ۱۳۶۱ پایه‌گذاری گردید، ریاست مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق در ۱۳۶۵، مشارکت در تأسیس مجمع جهانی تقریب بین مذاهب اسلامی و تصدی ریاست آن، و قائم‌مقامی مجمع جهانی اهل بیت.

علاوه بر این، او تشکیلات نظامی وابسته به مجلس اعلی انقلاب اسلامی به نام سپاه بدر (فَیلَق بدر) را تأسیس کرد که در حدود سه‌هزار سرباز داشت و همه آنان عراقی‌های مهاجر به ایران بودند. این سپاه در جنگ عراق با ایران، علیه نیروهای عراقی جنگید. با آغاز قیام شیعیان جنوب عراق علیه رژیم بعثی در اسفند ۱۳۶۹، سپاه بدر برای حمایت از این قیام وارد خاک عراق شد، اما حکومت عراق این قیام را سرکوب نمود و سپاه مذکور کاری از پیش نبرد.

وی دولت و حکومت را اساساً منصبی الهی می‌دانست و بنابراین معتقد بود که حکومت مطلوب، باید آموزه‌های الهی را مد نظر قرار دهد.

محمدباقر حکیم معتقد بود که مردم باید در انتخاب نوع حکومت خود آزاد باشند و این آزادی به هیچ دلیلی نباید محدود یا نفی شود. وی نوع حکومت جمهوری اسلامی را بر دیگر انواع حکومت ترجیح داده و معتقد بود که آن را باید فقیه عادل و آگاه اداره کند. نقش مردم در این نوع حکومت، شناخت ولی فقیه و اطاعت از وی و نیز برقراری ارتباط با او از طریق نمایندگان است.وی همچنین به تکثرگرایی سیاسی همراه با به رسمیت شناختن حکومت اسلامی، التزام به قوانین موجود، و اجتناب از اختلال در امنیت اجتماعی اعتقاد داشته و تکثرگرایی سیاسی را مشکلی برای جامعه اسلامی نمی‌دانسته است.

محمدباقر حکیم در ۱۳۷۸ش نظریه تخصصی شدن مرجعیت دینی را مطرح نمود. از دیدگاه وی، به دلیل تحولات سیاسی در جهان اسلام، سرکوب‌های سیاسی انجام شده، و مسئولیت‌های سنگین مراجع، باید مرجعیت دینی به سمت تخصصی شدن پیش رود و بر این اساس، بعضی از مراجع تنها به امر صدور فتوا و امور مرتبط با آن و عده‌ای دیگر تنها به امور سیاسی و اجتماعی بپردازند. این تخصص‌گرایی باید به تدریج افزایش یابد و موضوعات دیگری را نیز شامل شود.

به مناسبت شهادت سید محمدباقر حکیم در روز اول رجب، این روز در کشور عراق به روز شهید نامگذاری شده است و هر ساله در این روز مراسم بزرگداشتی به مناسبت شهادت شهید محراب در عراق برگزار می‌شود.