نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی
محور خطبهها: برنامههای دشمنان برای ایجاد فتنه در کشور، لزوم حفظ قداست رهبری، ضررهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در فتنهانگیزیها، نقش بسیج و ناجا در برگشت امنیت، جایگاه دانشگاه در کشور، تجاوز ترکیه به مرزهای کشور، اهمیت حضور جوانان در انقلاب امام حسن عسگری(ع)، زحمات سازمان بهزیستی در کشور، اتهام فعالیتهای هستهای نظامی به ایران، دوگانگیهای سیاستهای آمریکا
خطبه اول:
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین والصلاه والسلام علی رسول الله و آله الائمه المعصومین، «و لا تنازعوا فنفشلوا و تذهب ریحکم»، اوصیکم عباداً بتقوی والتباع امره و نهیه
با تأکید بر مراعات وظایف اسلام و انسانی و جوهر تقوا، امروز هر دو خطبه من درباره مناسبتهای روز و هفته است و موقتاً بحث قرآنی نداریم. در خطبه اول به طور کامل درباه مسائل مربوط به آشوبهای اخیر و فتنه خطرناکی که انقلاب اسلامی به خوبی از سر گذراند و در خطبه دوم در مورد بعضی از مناسبتهای دیگر صحبت میکنم.
البته زمینه اصلی ایدئولوژیک خطبه اول را هم یک بحث قرآنی تشکیل میدهد، همان بحث اخلاق که اگر به طور طبیعی میخواستیم به آن برسیم، در چند خطبه بعد بود. یکی از بندهای صحبت امروز من به عنوان یکی از ریشههای مهم این حوادث تلخ و یکی از راههای مهم علاج اینگونه انحرافها باید از مباحث اخلاقی باشد.
اصل مسأله این است که این روزها فتنهای را در جامعه خود و انقلاب دیدیم که تقریباً بیسابقه بود. البته ما آشوبهای دیگری هم در سالهای گذشته در بعضی جاها مثل مشهد و اسلامشهر و جاهای دیگر داشتیم. اما آنها ماهیت سیاسی نداشت. یک عده شرور طغیان کوتاه چند ساعتهای کردند و سرکوب شدند و تمام شد.
این بار از یک حرکت سیاسی آغاز شد و از جهاتی وسیع بود و اهداف خاصی داشت و پشتوانه خارجی داشت. مسایل بگونهای بود که با آنچه در گذشته گاهی داشتیم خیلی متفاوت بود و حقیقتاً فتنه بود که آن را به طور مختصر و فهرستوار عرض میکنم.
به هر حال انقلاب ضرر کرد، دانشگاهها ضرر کردند، جریانهای سیاسی ضرر کردند، و حتّی نهاد مقدّس رهبری و ولایت فقیه ضرر کردند و باید گفت ضد انقلاب هم ضرر کرد. چون آنها هم در لانههای خودشان داشتند زندگی میکردند. کار جاهلانهای بود که این خسارتها به بار آورد. من در سه بخش، سه نوع مطلب را عرض میکنم:
1- چیزهای مسلّمی که هم قبول دارند.
2- موارد مبهمی که در انتظار رفع آن ابهامات هستیم.
3- تذکرات است.
انشاءالله براساس برداشتهایمان از این حادثه و فاجعه، که بتوانیم از تکرار چنین حوادثی جلوگیری کنیم یا جامعه خودمان را سالمتر پیش ببریم. در مورد چیزهای مسلّم هفت هشت مورد هست. یکی این است که حمله به کوی دانشگاه به هر دلیلی که انجام شد، به ضرر انقلاب بود. از کارهایی بود که در تاریخ ما اتفاق نیفتاد و ما چنین سابقهای در تمام دوران 19 ساله عمر انقلابمان نداشتیم. البته عوامل آن و چیزهای دیگر در بخش دوم که ابهاماتی دارد خواهد آمد که چرا شد و چه کسی بود.
مسأله دوم که بسیار تلخ بود آشوبهای خیابانی بود که اتفاق افتاد، این را هم همه قبول دارند، الان هیچ کس نیست که بگوید این کار درستی بود. جریانهای سیاسی، خود آشوبگران و خلق الله و حتّی مراقبین و ناظران جهانی که دشمنان اصلی ما در آنجا هستند، این را یک قطعه زشتی می
دانند. باز هم عوامل و مسببها جزو ابهامات است که در بخش دوم میگویم.
مسأله بدتر از همه اینها شکستن حرمت و قداست مقام رهبری انقلاب و ولایت بود که حتّی پیش از انقلاب هم به این شکل در حکومت طاغوت پیش نیامده بود. البته خیلی محدود است و چند نفر گستاخ این کار را کردند. ولی همین اتفاق هیچ وقت در گذشته هم اتفاق نیفتاده بود. چون همیشه در فکر و ذکر و فرهنگ مردم و جامعه ما قداست علما محفوظ بود. مخصوصاً در انقلاب و بعد از انقلاب، رهبری بگونه ای بود که جسورترین و معاندترین افراد هم به خودشان اجازه چنین گستاخیها را در خیابانها نمی دادند که این بار دادند.
ممکن است آثار این در نهایت مثبت شود و درسی برای دیگران و تاریخ شود. اما به عنوان قطعه ای تلخ در تاریخ ما ثبت شد و برای کسانی که در این مسیر بودند و پشت کار بودند لکه ننگی است. واقعاً تلخی عمیقی در ذائقه ملت گذاشته است. چون همه ما میدانیم که به چه موقعیتی و به چه مقامی و به چه شخصیتی جسارت شد و این موضوعی است که بسیار تلخ است. اگر چه بسیار محدود و گذرا بود و آثار بسیار تندی در عکسالعملها داشت و مایه نگرانی بود. ولی خوشبختانه چیزی که نگرانی در آن باشد فعلاً نیست.
نکته چهارمی که مهم است و همه قبول داریم، این است که اثر این ممکن است از لحاظ سیاسی بد باشد. بالاخره در دنیا نقطه منفی به حساب میآید. از لحاظ اقتصادی ممکن است بسیار خسارت بار باشد. البته میشود جبران کرد و بهتر از گذشته ثبات داد. اما به هر حال القاء بی ثباتی باعث شد تا آنهایی که اهل سرمایه گذاری و کار دراز مدّت هستند،
قدری دست نگاه دارند. سرمایه گذاریهای خارجی و داخلی کم شود و در دنیا برای ایران ریسک بیشتری شود. شما میدانید یکی از نقاط منفی تجارت خارجی مسأله ریسک است، یعنی معاملهکنندگان مبلغی را همیشه در دنیا بابت ریسک و خطر روی معامله میکشند. اگر مثلاً کاری فرض کنید پالایشگاه- که طولانی است، یک میلیارد شود، درصدی را بابت ریسک میگیرند. وقتی میخواهند معاملات ما را بیمه کنند، درصدی را به عنوان ریسک میگیرند. خیلی چیزها اینطوری است. مطمئناً این یک خسارت مالی طولانی دارد.
مگر اینکه بعد از آن درست عمل کنیم و ثابت کنیم که اتفاقاً نشان ثبات ملّت را در بخش دیگری عرض میکنم. این هم یک ضرر بود.
چیز دیگری که روشن شد و دوست و دشمن در داخل و خارج اعتراف کردند، تأثیر فوقالعاده ولایت فقیه بهعنوان سنگر ثبات در کشور است. اگر این محور نبود شما فکر میکنید مردم به چه عنوان وارد میدان میشدند؟ چگونه وارد میشدند؟ چه میگفتند؟ به چه امیدی این مردم با این وسعت میآمدند و این همه پلیدی را پاک میکردند؟ از روزهای پیش از انقلاب و بعد از انقلاب و زمان جنگ و امروز در حوادث مشابه میفهمیم آن نقطه ای که مردم به آن پناه میبرند و خاطرشان جمع است و به آن تکیه کردهاند، همین اسلامی بودن نظام و ولایت فقیه و شخص ولی است که مردم در آشفتگی و نارحتّی و احساس خطر و احساس ناامنی به آنجا پناه میبرند. (تکبیر نمازگزاران)
مسألهای که بارها اثر خودش را نشان داده و امروز یکبار دیگر اثبات کرد، این است که این عمود خیمه و این مرکز ثبات و این نقطه اتکا و نقطه تعادل که در حرکت جامعه وجود دارد و بسیار ارزشمند است، میتواند
ضامن ثبات و حرکت رو به پیش انقلاب باشد. این تجربه ممکن است برای چند سال آینده دوباره ذهن دنیا را به ثبات و امنیت ایران متوجه کند و دشمنان را به فکر دیگری بیندازد. چون اینجا سرشان به سنگ خورد.
درست بعد از این مسأله حضور مردم را مطرح میکنم که باز از مواد مسلّم مورد قبول تمام ناظران جهانی است که آنچه که این غائله را ختم و این پلیدی را پاک کرد و امور کشور را به سامان رساند، حضور مردم بود که واقعاً حضور اعجازانگیزی است.
معمولاً در راهپیماییها از پیش آمادگی پیدا میکنیم. برنامهها را میگوییم. تبلیغ میکنیم، همه نهادها، شخصیتها چند روز دعوت میکنند. خیلی مقدمه دارد تا اینکه میلیونها آدم را به خیابان بیاوریم. این بار در ظرف یک روز این اتفاق افتاد. آن یک روز هم روزی بود که هنوز مردم احتمال میدادند در خیابانها آشوب باشد، چون این آشوبگرانی که چندین خیابان تهران و دهها نقطه را ناامن کرده بودند، هنوز بودند و تازه ادعاهایشان هم بیشتر بود و تبلیغات خارجیها هم بسیار سنگین بود. طبیعی بود که مردم یک مقدار احتیاط کنند.
اگر نمیآمدند، قابل توجیه بود. اما دیدیم مردم با هوش و با درایت، موقعیت را درک کردند و خودشان با میل و عشق آمدند. ما اعلام کردیم در دانشگاه تهران اجتماع داریم. بحث راهپیمایی نبود. اما مردم خیابانها را پر کردند و چگونه و چطور بچهها، زنها با چه حالت هیجان انگیز و با چه شعارها و با چه نظمی آمدند!!
در سراسر ایران هم چنین بود، حالا در تهران مردم یک مقدار حوادث تلخ را دیده بودند. آمادگی بیشتری برای حضور داشتند، در شهرستانها که این خبرها نبود. ولی همین اطلاع مردم اینجوری کرد و مردم را بار
دیگر به هیجان در آورد و به صحنه آورد و به عنوان مدافع از میراث انقلاب و دستاوردهای خود شهیدان و راهی که انتخاب کردند، خیابان را صحنه دفاع کردند. این چیز بسیار ارزشمندی است.
دشمنان خارجی و شاید هم بعضی از داخلیها فکر میکردند این حرفها کهنه شده است و مردم خسته شده اند و تکرار نمی شود، مخصوصاً زمانی که با آن همه تبلیغات، احتمال خطر میکردند.
نمونه دیگرش همین صحنه نماز جمعه امروز ماست. این جوانان لباس سفید پوشیده و برخی از آنها کفن پوشیدهاند و جلو نشستهاند میگویند از مازندران آمدهاند. اینها آمدهاند تا بگویند ما به انقلاب وفاداریم. در مازندران نماز جمعه است. آنجا هم همین منظرههاست. ولی چون در تهران آشوب بود، آمدهاند تا اعلام حمایت کنند. حرکت جالبی است که انجام میدهند. اینها همه جا هستند. این خیلی جالب است.
واقعاً شاید مهمترین نقطهای که مورد اتفاق دوست و دشمن است، وحدت ماست. همین رادیوهایی که با یک آهنگ سرود مانندی آشوب را تشویق میکردند و آشوبگران را قهرمان میخواندند و چیزهایی عجیب و غریب میگفتند، با دیدن این مناظر و با پخش شدن تصویر مناظری که در خیابانهای ایران بود، سریعاً اعتراف کردند که ایران دوباره بیمه شد. (تکبیر نمازگزاران)
همین جا نکته هفتم را عرض میکنم که استحکام ایران در این حادثه یک بار دیگر به نمایش گذاشته شد و معلوم شد که ایران و انقلاب مستحکمتر از آن است که با این شورشها بلرزد. این حرکتهای جزیی مثل پریدن گنجشکی ازروی درخت است که خیال بکند درخت را تکان میدهد. اینها نمی توانند با این انقلاب طرف بشوند. این برای مردم
واقعیت روشنی است. در دنیا هم همینطور شد. یعنی روحیه ضدانقلاب را کوبید و روحیه دوستان ما در در دنیا بلند کرد.
البته رسانههای جهانی خیلی منعکس نمی کنند. آنها که اجتماع چند صد دانشجو را ساعت به ساعت در تلویزیونهایشان پخش میکردند، فقط گوشهای از اجتماع میلیونی تهران و شهرستان را نشان میدادند و وقتی که میخواستند عدد بگویند، بجای میلیونها از صد هزار صحبت میکردند. آنها پخش نمی کنند، ولی نمی شود جلوی آن را گرفت، آنهایی که میخواهند بفهمند، میفهمند که واقعاً داستان محکم است. همه فهمیدند که نیروی انتظامی جلوی شرارت را گرفت که آن خاکریز اوّل دفاع ما در حوادث است. بسیجیها ساعات آخر وارد شدند. یعنی آن روز آخر، ساعات آخر، تعدادی از بسیجیها به تقاضای نیروی انتظامی اضافه شدند و کمک کردند. البته تا اسم بسیجی آمد ضد انقلاب به لانه هایش برگشت. فهمیدند که مقابله با دریای بسیج آنهایی که در هر کوی و برزنی و در هر مسجدی پایگاه دارند و همه را میشناسند. کار آسانی نیست. البته نیازی هم نبود. این شرارت عمق زیادی نداشت. یک موج جاهلانه بود.
میخواهم عرض کنم که آشوب با همان مدافعان در خاکریز اوّل مهار شد. نیروی انتظامی خودش این مسؤولیت را با بخشی از نیروهایش انجام داد. مردم که وارد شدند، آشوب مهار شده بود. آشوب نبود. حضور مردم برای تأیید انقلاب و برای جواب دادن به سمپاشیهای که این روزها از طرف رسانهها و بعضی از بلندگوهای داخلی و خارجی شده، بود. مردم به این منظور وارد میدان شدند. مردم برای دفاع وارد میدان نشده بودند. برای اعلان حمایت و نشان دادن افق آینده انقلاب
وارد شدند و بسیار هم موثر بود.
البته اینجا باید به نقش رهبری در مهار جریانها نمره اول بدهیم و بعد به نقش شورای عالی امنیت ملی و اداره رئیس جمهور که خیلی موثر و خوب کار کرد. تدبیر و احاطه آنها بر مسائل و هدایت آن روز نقش موثری داشت.
نکته دیگری که باید روی آن حساب کنیم، این است که نشان داد که دشمنان انقلاب - چه آنهایی که در خارج هستند، دولتهای خارجی و استکبار، چه فراریهای زخم خورده - هنوز منتظرند. همچنین سرپلهایی که از بقایای خودشان ایجاد کردهاند، منتظرند تا حادثهای در کشور اتفاق بیفتد که کار خودشان را انجام دهند.
ممکن است با ضربهای که خوردند، یک قدم عقب نشینی بکنند و حرفهای دیگری بزنند. اما اینطوری نیست که ما بیدشمن باشیم. شما دیدید که چه کشورهایی وارد شدند و چه کشورهایی حرف زدند که یکی از آنها را در بحثهای ابهام عرض خواهم کرد. همین منافقین وقتی دیدند امام دستور پذیرش قطعنامه را دادند و عراقیها تفسیر کردند ایران دیگر نمی تواند بجنگد، وقت را مناسب دیدند که داخل ایران بشوند. برای اهدافی که ده سال دنبال آن بودند، آمدند و عملیات مرصاد را راه انداختند . خودشان را تا نزدیکی کرمانشاه رساندند که در آنجا محاصره و تقریباً منهدم شدند. چنین کاری در این حادثه در سطح جهانی بر سر ضد انقلاب آمد. یعنی همه تبلیغات و همه حرکتها و آمادگیهایشان با یک حضور مردم و نشان دادن وفاداری مردم دوباره سرکوب شد و دچار تزلزل و گیجی شدند که حالا باید از نو توجیه کنند.
در مورد ابهامات، چند ابهام داریم که منتظر رفع آنها هستیم. قضاوت
در ماهیت این حوادث آسان نیست. بهعلاوه چون جریانهای سیاسی دو طرف قضیه ایستاده اند و مسأله حساس است، حرف ضعیف و کم قدرت میتواند مضرّ واقع شود. لذا نباید قضاوت بکنیم تا گروه محقّق جواب بدهد که واقعاً حادثه کوی دانشگاه چه بود؟ چه کسی این جنایت را در مورد دانشگاه کرد؟ چه کسی آن فتنه را روشن کرد؟ این چیزی است که ما هر روز منتظریم تا کمیتهای از سوی شورای عالی امنیت ملّی تعیین شده است، جواب بدهند. دیگران هم قضاوتی نکنند. بگذاریم ببینیم چه میگویند. هر کس مسؤول این حادثه بود شناخته شود باید مجازات شود. چون کار بسیار خطرناکی کرد.
در مورد ابهام دوم یعنی قضیه آشوبهای خیابانی یک مقدار با این مصاحبهها و اطلاع رسانی هایی که وزارت اطلاعات کرده، روشن شده است. ولی هنوز نکات کور و گنگ وجود دارد و ما انتظار داریم با این همّتی که نیروهای اطلاعاتی و امنیتی و سپاه میکنند، بتوانیم همه ابعاد را کشف کنیم. نه فقط به خاطر انتقام و تنبیه، بلکه به خاطر اینکه بتوانیم برنامههای آینده را بگونهای تنظیم کنیم که دیگر از این شرارتها در کشورمان پیش نیاید و دیگر کسی به خودش جرأت چنین گستاخی در مقابل انقلاب و مردم ندهد.
نکته سومی که ابهام دارد، ارتباط این حوادث با ریشههای قبلی است که حوادث مهمی در کشور مورد مشاجره و بحث بوده است. باید ارتباط منطقی آنها کشف شود که خود این درسی شود برای جریانهای سیاسی که ازخلق موضوعات مشاجرهانگیز و دعوا درستکن پرهیز کنند. این کار به حوصله و متانت نیاز دارد. نمی شود زود روی آن قضاوت کرد.
نکته مبهم مهمی که ما داریم، کاری بود که ترکیه کرد. ترکیه به عنوان
همسایه - کشوری که با هم در چند مجموعه منطقه ای شریک هستیم و یک کشور اسلامی است و کلی تجارت و رفت و آمد و مسائل فرهنگی با هم داریم – به نظر من منظره بدی ارایه داد.
ابهامش از این جهت است که عرض میکنم. عالیترین مقام اجرایی آن اظهارنظر صریح و زشتی کرد که مناسب یک سیاستمدار نبود. دوّم اینکه به مرز ما تجاوز کردند. این تجاوز میتواند مسأله سادهای باشد. مثلاً در تعقیب چریکهای مخالف خودشان اشتباهاً کمی از مرز عبور کرد باشند و زده باشند. اما بهخاطر هماهنگ بودن با حوادث داخلی و اظهار نظر و سفر رئیس آن کشور به اسرائیل و اظهارات مشابهی که مسؤولان اسرائیل کردند، به نظر من ابهام قضیه جدّی است.
با یک روز تأخیر این حمله صورت گرفت. شاید برای حمایت از آشوبگران و روحیه دادن به آنها و توسعه دامنه آشوب به مرزهای ما در آذربایجان و کردستان و تضعیف روحیه مدافعان طراحی کرده باشند. البته این یک تحلیل بدبینانه سیاسی است. و لی بهخاطر اهمیت قضیه از این تحلیل هم نمیشود به آسانی گذشت که تصادفی آن حرف و آن عمل آنها مواجه شده باشند. آنها نمیدانستند فردا مردم به خیابانها میآیند و آن اتفاق مهم میافتد و همه چیز راهش را عوض میکند. لذا این طراحی را کرده بودند و مأموریت را با یک روز تأخیر انجام دادند. باید روی این کار کنیم و با خودشان مذاکره کنیم.
ولی سیاست بعد از انقلاب این بود که با ترکیه روابط حسنه داشته باشیم و نمیخواستیم مرزمان مرز آشوب باشد. همیشه مسؤولان دو کشور اینجا را به عنوان مرز امنیت و دوستی تلقی میکردند و چند نکته بازرگانی مهم است. وسایل نقلیه بین المللی از اینجا عبور میکنند. لذا
اهمیت شایانی دارد. اما نکات مورد توصیه و توجه که باید عرض بکنم با توجه به تلخی جدّی این حادثه چند نکته خاص است:
اول اینکه باید جریانهای سیاسی درس بگیرند و سعی کنند از بالا بردن تب مشاجرات خودداری بکنند. شما میبینید به محض اینکه زمینهای فراهم میکنید، دشمنانتان، دشمنان هر دو، سه و همه، چگونه از پنجرهها وارد میشوند و چگونه شرارت میکنند. دلیل ندارد در داخل خانواده نزاع را به این حد برسانیم که کینه توزانه همدیگر را بکوبیم، بد نام بکنیم و از میدان بدر کنیم.
مسأله دیگری که باید توجه کنیم، مبانی اخلاقی است که این زمینه بحث قرآنی من بود. منتها با این وقت کم نمیشود آن را باز کرد. اگر بخواهیم ریشه اینها را در نفوس خودمان پیدا کنیم، میبینیم مسأله اصلی خودخواهی است. باندپرستی و جناح پرستی است. ما اگر خدا، انقلاب، کشور و جامعه را اصل قرار بدهیم و منافع باند، گروه و افراد خودمان را در درجه بعد قرار دهیم، این اتفاقات نمیافتد. یعنی هر انسان منصف و فهمیدهای اگر حساب بکند و بگوید این حرکتش به ضرر نظام است و به اقتصاد کشور و امنیت کشور و آبروی کشور و استحکامات کشور و مقدّسات کشور و روحیات مردم آسیب وارد میکند، اگر دین و اخلاق اسلامی داشته باشد، این کار را نمیکند.
اشکال کار خیلیها این است که برای خودشان دکانی در مقابل دکان اسلام باز کردهاند. اسلام دکان ندارد. منافعی که اسلام برای ما دارد، ارزشی که اسلام دارد، الان بر خلاف انقلاب و خواستههایش جابجا شده است. انقلاب اصلاً بر اساس ایثار و گذشت و فداکاری به وجود میآید.
دوام انقلاب هم با حفظ روحیات ایثار است. ایثارگران پیش از انقلاب
و پس از انقلاب، در دفاع و سازندگی مبانی حرکت ما بودند. اما اگر بنا باشد خودخواهیها و گروه پرستیها و باندبازیها و جناحپرستیها جای ایثار را بگیرد و جای آن روحیات انقلابی را بگیرد، این خیلی خطرناک است.
لذا فکر میکنم یکی از کارهای مهم نیروهای کشور این است که این روحیه تضعیف شده ایثار را در جامعه دوباره تقویت کنند و از این حادثه پند بگیرند. همین درس را باید به رسانهها عرض بکنیم. رسانهها نباید همیشه به فکر فروش باشند و تیراژ برای آنها اصل باشد. اگر اینطور باشد، مثل کفنفروشی است که دنبال مرده میگردد. مثل مردهشوری هستند که منتظر آوردن تابوت است.
تا یک نکته اخلاقی پیدا میکنند این را تیتر میکنند و در جامعه هیجان درست میکنند و چهار نفر را دور خودشان جمع میکنند. این واقعاً خطرناک است. وظیفه روزنامهها ایجاد ائتلاف، دوستی، جلوگیری از سم پاشی و آگاه کردن مردم است. نباید اجازه بدهند مسائل تفرقهانگیز که به طور طبیعی خواننده دارد، در جامعه پخش شود. نکتهای بگویند. فلانی یک چیزی گفت که به فلانی برمیخورد یا این گروه یک چیزی گفت که به آن گروه برمیخورد. یک دعوایی در روزنامه نشان بدهند و خریدار زیاد شود و مشتری پیدا کنند. این درست نیست.
ممکن است این طرز تفکر ژورنالیست باشد. اما ژورنالیست مسلمان اینطور عمل نمیکند. انقلابی باید طور دیگری کار کند و جریانهای سیاسی باید آموزش افراد خودشان را بالا ببرند. افراد، قدرت ظرفیت و امکانات خودشان و جامعه را بهتر بشناسند.
معلوم است که یک گروه کوچک نمیتواند یک جریان راهپیمایی و
تظاهرات خیابانی را اداره بکند. تظاهرات خیابانی در شرایط هیجانانگیز و حضور دشمن بسیار خطرناک است. چون خیابان که دروازه ندارد. هرکس وارد میشود. هر کس میخواهد. شعار میدهد. هر کس میخواهد سنگ میاندازد. هر کس میخواهد حرکتی ایجاد میکند. مگر آنکه یک انضباط آهنین باشد. یک مدیریت آهنین باشد. یک رهبر با نفوذ باشد تا با یک فرمان همه را سر جای خودشان میخ کوب بکند. چنین چیزهایی که نیست.
چطور میتواند یک گروه مردم را دعوت بکند. بگوید به ما بپیوندید و به خیابانها بیایید؟ این الوات آمدند و این همه خسارات وارد کردند. خیابان که دروازه ندارد لذا واقعاً اگر بناست کار سیاسی بکنیم، اگر بناست واقعاً برای کشور از طریق احزاب و گروهها و روزنامهها کار بکنیم، حتماً آموزش لازم دارد.
جوانها بسیار شریف هستند، بسیار پاک هستند. منتها باید اینها را تحفظ کنیم که فریب نخورند. گول نخورند، سمپاشی زیاد است.
مسأله دیگر که این روزها شاهد بودیم، تأثیر سمپاشیهای خارجی است. بسیار تلاش کردند. حقیقتاً رادیوهای فارسی زبان آمریکا و انگلیس و فرانسه و خیلی جاهای دیگر این روزها ستاد تبلیغات آشوبگران شده بودند. آنقدر بد عمل کردند، آنقدر رذالت کردند، آنقدر دروغ گفتند، آنقدر چیزهای کوچک را بزرگ کردند و چیزهای بزرگ را کوچک کردند، که آدم فکر میکند واقعاً هست.
متأسفانه ارتباطی هم با بعضی از سر پلهایشان در داخل دارند. آنها هم از طرق دیگری حرفهای آنها را پخش میکنند. اینها خوراک میدهند و آنها در دنیا پخش میکنند. اتفاق عجیب و غریبی است.
جلوگیری از این سمپاشیها احتیاج به همکاری وسیع نیروهای فرهنگی کشور و تریبونهای کشور دارد. روزنامهها، صدا و سیما، معلّمین، استادان، تریبونهای نماز جمعه، تریبون مجلس و دیگران باید برای پاک کردن این سمپاشیهایی که امروز شروع شده، هم صدا باشند. شما میبینید سیاست دنیای امرزو این است. وقتی که در جایی مثل روسیه آن حوادث مهم انجام میشد، حرکت سی.ان.ان اثرش بیشتر از ارتش شوروی بود. یعنی خیلی مؤثر بود. مردم را از اینطرف و آن طرف هدایت میکرد.
بنابراین مسأله ارتباطات امروز مسألهای کاملاً جدّی است. مسأله سمپاشیهای دشمنان ما که خیلی روشن است که چگونه عمل میکنند. بسیار آشکار است. این وظیفه مهم ماست که با هم عمل کنیم و آخرین نصیحت بنده، ائتلاف و دوستی و محبّت است. آنهایی که رو در روی هم قرار میگیرند، برای دشمنان راه نفوذ باز میکنند که بیایند به نام آنها صدمه بزنند. اینها برادران واقعی هستند. اینها همراهان و همسنگران و هم زندانیهای سابق هستند.
امروز دلیل ندارد که این تخاصم را به جایی برسانیم که به دشمنانمان میدان بدهیم. البته من خودم از کسانی هستم که مباحث و انتقادات را در یک فضای آزاد، آرام، منصفانه مفید میدانم. با اشکالات را به همدیگر بگوییم. انتقادات را مطرح کنیم و برنامهها و حرفها و اظهارات و نقادیها و حتّی افکار را در یک جوّ دوستانه مطرح کنیم که هم روزنامههایمان رونق پیدا میکنند و هم به صلاح جامعه است و هم جلو تحجّر هم جلو برخورد و هم جلو انباشته شدن خشم و غضب مردم را میگیریم.
افراد میتوانند دردهایشان را مطرح کنند، خودشان را خالی کنند،
بفهمند که مستمع دارند یا ندارند. اینها بسیار مفید است. اما وقتی فضا را مقداری تند میکنیم، اینجوری میشود که دیدیم. بعد از آشوبها هم تجربه تلخی بود. آدم دو سه روز بعد هم میبیند احزاب و گروهها جنگ عجیب و غریبی در روزنامهها شروع کردند. سر هر مسألهای به هم میتازند. بنده این را نمیپسندم، مصلحت نمیبینم. تجربه دارم.
به هر حال 50 سال است که در این وادی کار میکنم. دوران آن نوع مبارزات را دیدم. جنگ را دیدم. تخاصمات را دیدم. تجربه من این است. عمدتاً اینهایی که الان با هم مشاجره میکنند، دلسوزند. من نمیتوانم آنها را به سوء نیت یا خلاف متّهم کنم. اما به هر حال کم کم عنان اختیار از دست بیرون میرود و تند و تندتر میشود. در هر قدم باید هشدار بدهیم که این حوادث اتفاق نیفتد. انشاءالله همه ما، علما، جراید، تریبونها، دانشگاهها، کلاسها و استادان با هم همکاری میکنیم و از تجربه تلخی که برایمان پیش آمد، استفاده درستی کنیم.
امیدوارم فرصتی بشود تا دستگاه قضایی و امنیتی ما که دارند درباره این حادثه عمل میکنند، به خوبی بتوانند از عهده وظایفشان بربیایند که اگر فضای مناسبی باشد، آنها هم درست عمل میکنند.
در همین چند روز شما دیدید که اکثر بازداشتشدگان را با اینکه در خیابان و شورش گرفته بودند، آزاد کردند. چون فکر میکنند اینها فریب خورده هستند و نظام دنبال آن راهی است که قرآن برایش تعیین کرده است. یعنی رأفت اسلامی در کنار قاطعیت.
نمیشود به جنایتکاری که به ملّت رحم نمیکند، فرصت و میدان داد و نمیشود رأفت اسلامی را از نظر دور داشت و مرز بین این دو هم قدری مشکل است. افراد وارد و مطلع و دلسوز در فضای مناسبی میتوانند این
مرز اسلامی را مراعات کنند.
بسم الله الرحمن الرحیم
قل هو الله احد/ الله الصمد/ لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفواً احد*
* سوره توحید
خطبه دوم:
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدللهو السلام علی رسول الله و علی امیرالمؤمنین و علی الصدیقه الطاهره و سبطی الرحمه و علی بر الحسین و محمدبنعلی و جعفربن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و الحسن بن علی و الخلف الهادی المهدی(عج)
بهخاطر طولانی شدن خطبه اول خطبه دوم را خیلی کوتاه ایراد میکنم. دو سه مناسبت مختصر را عرض میکنم.
دیروز سالگرد ولادت با سعادت امام یازدهم حضرت امام حسن عسگری(ع) بود(1) که مهمترین مناسبت هفته ماست و شخصیت بزرگی در تاریخ بودند. گرچه جوان، اما فوقالعاده مؤثر بودند. آخرین امامی هستند که بصورت علنی در میان مردم بودند و مقدمات را برای غیبت طولانی حضرت حجت(عج) فراهم کردند.
ایشان در کودکی تحتالحفظ به سامرا آمده بود. متوّکل، از پدر بزرگوارشان حضرت هادی(ع) میترسید که ایشان در مدینه مرکز توجه مردم باشد و نمیتوانست از دور کنترل کند. ایشان را با احترام امّا بالاجبار به سامرا آورد و خانواده ایشان از جمله کودک خردسالشان که
طبق بعضی از روایات دو سه ساله و طبق بعضی از تواریخ 10 تا 12 ساله بودند، با ایشان به سامرا رفتند.
تقریباً از کودکی تحت نظر و پیگرد حکومت عباسیان بودند. در دوران متوکّل برایشان بسیار سخت گذشت. متوکّل سختترین شیوهها را برای کنترل کردن شیعه، خصوصاً روی مرکزیت شیعه به کار میبرد. چون آن روز بعد از حضور امام رضا(ع) در خراسان، و باز شدن فضا برای شیعه، سیطره عظیمی بر افکار مردم بخصوص در ایران داشت، و خلافت عباسی از این وسعت حضور شیعه نگران بود.
راه مهمش این بود که مرکز را کنترل کند که کرد. امام هادی(ع) و امام عسگری(ع) در سامرا تحت نظر بودند. تمام عمر امام عسگری(ع) حدود 29 سال است. اینکه میگویم حدود، به خاطر این است که در سال تولّد و سال شهادت اختلافاتی است که حدوداً 6 سال امام بودند. از سال 254 تا 260 هجری عمری که شهید شدند. بقیهاش را در زمان امامت پدرشان بودند. ولی چون معلوم بود که جانشین پدر است، تحت فشار بود. بارها به زندان رفت. قدر مسلّم سه سال در زندان بود و احتمال دارد سالهای زندانی او بیشتر باشد. ولی در خانه هم وضعشان شبیه زندان بود و به صور مختلف تحت ایذاء، تهدید، ارعاب، بازپرسی و بازجویی بود. ایشان به همین دلیل و به دلیل عادت دادن مردم به زندگی فکری و عقیدتی در غیاب امام، از مردم فاصله داشتند. دوستان و شیعیانشان خیلی کم ایشان را میدیدند. در غیاب امام در زمان امام هادی(ع) و در زمان امام عسگری(ع) تمرین زندگی عقیدتی در غیاب ولی شد.
به هر حال جامعه را آماده کردند که بعد از شهادت خودشان و غیبت
امام عصر(عج) برای شیعه افتی پیش نیامد و حرکت تکاملی مکتب شیعه ادامه پیدا کرد. البته این تدبیرها از خداوند است.
مناسبت دوم این هفته، هفته بهزیستی است(2) که بنده باید از تلاشهایی که نیروهای دلسوز، با روحیههای انسانی در این سازمان وسیع که برای رفع رنج محرومان کشور میکنند، قدردانی کنم. معلولان، زنهای بی سرپرست، بچههای بیسرپرست و بسیاری از افراد گرفتار، امروز با حمایت این نهاد مقدّس زندگی میکنند. اینها یک وظیفه مهم دارند و آن پیشگیری است که جلو معلولیتهای قابل پیشگیری را بگیرند که بحمدلله تلاش میکنند. البته اگر امکانات بود، خیلی بیش از اینها میتوانستند تلاش بکنند.
امروز در میدان مبارزه با مواد مخدر و جلوگیری از اعتیاد و معالجه معتادین و اداره اردوگاههای معتادین هم فعّالند و در میدانهای مختلفی تلاش میکنند که بنده از این تربیون مقدّس از آنها تشکر میکنم و امیدوارم که با روحیه بهتر و با عزم بیشتر بهخاطر راه انسانی که در پیش دارند، تلاش کنند.
مسأله سوم کار زشتی است که آمریکاییها این روزها علیه انقلاب اسلامی میکنند که واقعاً شرمآور است. کنگره مجلس نمایندگان آمریکا با اکثریت بسیار قوی تصویب کرده که اگر سازمانها انرژی و شرکتهای مختلف در زمینه انرژی هستهای با ایران همکاری کنند، پرداخت سهم و شهریه آنها به سازمان بینالمللی انرژی هستهای متوقف شود. این کار یاغیگری علیه قراردادهای بینالمللی است. (شعار مرگ بر آمریکای نمازگزاران)
ما عضو این سازمان بینالمللی هستیم و حق عضویت میپردازیم و
سالهاست که عضو بودیم و حق عضویت هم پرداختیم و و همکاری محدودی در کارهای غیر تسلیحاتی و استفاده صلحآمیز از امکانات هستهای با ما دارند. از همین راه در کشور ما نظارت دارند که به طرف ساخت سلاح اتمی نرویم.
یعنی برای دنیا حضور در اینجا مفید است. هر وقت اینها خواستهاند میآیند و از سازمانها، از کارها و از برنامههای ما بازدید میکنند و گزارش میدهند. همیشه دیدهاند که در ایران استفاده صلحآمیز است و چیز خلافی نیست. آمریکا چه میخواهد بگوید؟ما اگر عضو باشیم و نتوانیم از خدمات استفاده بکنیم، طبعاً دیگر عضو نخواهیم بود. آیا مصلحت دنیا این است که کشور نیرومندی مثل ایران عضو اینجا نباشد. آنها باید تلاش کنند که کشورها را عضو کنند که آنها نتوانند به طرف سلاحهای هستهای بروند. فرار دادن و بیرون کردن افراد از این مجموعه است و خطرناک است.
همین وضع در مسائل شیمیایی هم وجود دارد. ما با اینکه در جنگ آن همه خسارت از سلاحهای شیمیایی عراق دیدیم، عضویت این مجموعه را پذیرفتیم و آمدند و کارخانههای ما را دیدند، امکانات ما را دیدند. ثابت کردیم با اینکه قدرت ساخت مواد شیمیایی خطرناک را داریم، نمیسازیم. آنها تأیید کردند و رفتند.
اگر بنا باشد جلوی این حرکتهای خوب جهانی گرفته شود، حتماً در دنیا خطر بوجود میآید. آمریکا از موضع غرور و از موضع شیطانی و از موضع عصبانی نمیتواند با این اشراری که داخل کشور کاشته است و یا از بیرون حمایتشان میکند، به ایران ضربه بزند. به فکر این کارهای شیطنتآمیز رفتند.
واقعاً از مجامع بیناللملی میخواهیم که جلوی این ابرقدرت زورگو را بگیرند تا اینقدر بر سر کشورهای دیگر طغیان نکند. در کنارش همین دو سه روز پیش دیدید که انبوه سلاحهای بسیار پیشرفته را به اسرائیلیها دادند. این یک بام و دو هوا، این زورگوییها، این سوءاستفاده از قدرت با فضایی که دنیا امروز برای آرامش و سیاست تشنج زدایی لازم دارد که الان در برنامه دولت ما هست، منافات دارد. امیدواریم به خود بیایند تا این ظلمها و زورگوییها کمتر باشد.
بسم الله الرحمن الرحیم
انا اعطیناک الکوثر/ فصل لربک وانحر/ ان شانئک هوالابتر*
* سوره کوثر
پی نوشت ها:
1/5/1378
1- نسب امام حسن عسکری(ع)چنین است: محمد بن علی بن موسی بن جعفر. مادر آن حضرت، به نقل منابع، کنیزی به نام «حدیث» یا «حدیثه» بوده است. برخی دیگر از منابع نیز نام مادر آن حضرت را «سوسن»، «عسفان» و «سلیل» دانستهاند و با عبارت «کانت من العارفات الصالحات: او از زنان عارفه و صالحه بود» وی را ستودهاند.
لقبهای وی را هادی، نقی، زکی، رفیق و صامت ذکر کردهاند. برخی از مورخان لقب «خالص» را هم گفتهاند. «ابن الرضا» لقبی است که امام جواد، امام هادی و امام حسن عسکری(علیهم السّلام) به آن شهرت یافتهاند.
امام هادی(ع) پدر امام حسن عسکری(ع)، زمانی نزدیک به ۲۰ سال و ۹ ماه را در سامرا به سر برد؛ به همین دلیل این دو امام به «عسکری» شهرت یافتهاند. عسکر عنوان غیرمشهوری برای سامرا بوده است.
احمد بن عبید الله بن خاقان مشخصات ظاهری امام عسکری(ع) را چنین وصف کرده است: دارای چشمانی سیاه، قامتی نیکو، صورتی زیبا و بدنی موزون. کنیه وی «ابومحمد» بود.
امام حسن عسکری(ع) در ربیع الثانی، روز دهم یا هشتم یا چهارم سال ۲۳۲ در مدینه چشم به جهان گشود و ۲۸ سال زندگی کرد. برخی تولد وی را در یکی از ماههای سال ۲۳۱ دانستهاند. امام عسکری(ع) در هشتم ربیع الاول سال ۲۶۰ق وفات یافت. البته برخی نیز جمادی الاولی همان سال را بیان کردهاند.
2- پنجم تیرماه هر سال در کشورمان ایران «روز بهزیستی و روز تامین اجتماعی» نامگذاری شده است. سازمان بهزیستی کشور، به موجب لایحه قانونی سال ۱۳۵۹ در جهت تحقق مفاد اصول ۳، ۲۱ و ۲۹ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و در زمینه تحقق عدالت اجتماعی تشکیل شده است.