نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی
1- تداوم بحثهای شکلگیری نظام اسلامی بر محور قرآن، اذان و نماز و نگاه علمی به محتوای آن، تفسیر سوره حمد 2- تحلیل تاریخ معاصر ایران بر محور 15 خرداد و رحلت امام(ره)، آیتالله فاضل لنکرانی، پایان مجلس هفتم و آغاز مجلس هشتم، برنامه پنجم و چشمانداز، مقاطع مختلف مبارزه و دورههای پس از پیروزی، مسائل هستهای و اوضاع عراق، افغانستان و لبنان
خطبه اول:
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و الصلوه و السلام علی رسول الله و علی آله الائمه المعصومین
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
و لقد آتیناک سبعا من المثانی و القرآن العظیم
اوصیکم عبادالله بتقوی الله و التباع امره
انشاءالله هیچ وقت از تقوا و مراعات وظایف دینی و ملی و انسانی خودمان غفلت نکنیم و متصّف به صفت تقوا باقی بمانیم.
حتماً مستمعان یادشان هست که خطبههای اول را درباره شکلگیری نظام نظام اسلامی بر محور قرآن صحبت میکنیم و اولین بخش نظام را عبادات و اولین عبادت را نماز انتخاب کردهایم، بخاطر اینکه در اولین سوره نازله بر پیغمبر اکرم(ص) نماز آمده است و در نماز تا به حال چند خطبه ایراد کردهایم و در آخرین خطبه به محتوای نماز رسیدیم که از تاریخ و چیزهای دیگر عبور کرده بودیم.
در خطبه قبل در مورد اذان صحبت کردم. تاریخ اذان و مسائل مهمی را که لازم بود درباره اذان بدانیم، گفتم. امروز محتوای نماز شروع میشود. با اینکه اذان جزو نماز نیست، ولی مقدمه مهم نماز است. کمی از محتوای اذان عرض میکنم. درباره محتوای اذان عمده مطالب همان است که در خود نماز هم آمده است.
بیشترین فصول اذان توحید است. دو فصل اول و دو فصل آخر با تکرارشان، وحدانیت و بزرگی خداوند است. فصل دیگر شهادت به رسالت است. در فصل دیگر دعوت به نماز و کارهای خوب و فلاح و رستگاری است. آخرین فصل اقامه از اذان جدا میشود، واّلا بقیه مشترک است. یعنی اعلام آمادگی برای حضور در محضر الهی و اقامه نماز است که توجه ویژه لازم دارد.
عرض کردم یکی از کارهای بزرگی که در طراحی نماز وجود دارد، همین اذان است که شعائر اسلامی و عقاید اسلامی را با صورت بلند و روزانه، بارها به مردم و
جهان اعلام میکند و امروز از رسانهها پخش میشود.
قبل از اینکه به محتوای اجزای نماز بپردازیم، اولین نیاز در نماز نیت است. بدون نیت و قصد نمازی منعقد نمیشود. البته بعضیها وسوسه میکنند و خیلی در مورد نیت دچار مشکل میشوند. اینها درست نیست. همین که انسان برای نماز میایستد و میخواهد نماز صبح یا ظهر یا عصر را بخواند و توجه هم دارد به اینکه چکار میکند، خودش نیت است. منتها در لحظه شروع خوب است از ذهنش هم مرور بدهد که توجه باقی باشد.
با تکبیره الاحرام انسان وقت خود را وقف نماز میکند و مثل حالت احرام است.
منتها در حالت نماز بیرون رفتن از آن جایز نیست و شکستن نماز جز با دلیل شرعی جایز نیست.
همه آنچه را که باید مراعات کنیم، بعد از تکبیره الاحرام، باید آن حالت مصلّی را بخودمان بگیریم.
یکی از مسائل آن قبله است. یک خطبه مخصوص درباره قبله خواهم داشت که الان بحث نمیکنم و در خطبههای نماز به موضوع قبله میرسیم. شرایطی هم در لباس و روحیه و بقیه شرایط، بخصوص اخلاص و حضور قلب است. اگر نماز را بدون اخلاص و حضور قلب بخوانیم، تکلیف ما ساقط است. اگر نماز را قربه الی الله بخوانیم، خوب است. چون قصد قربت در هر عیادتی شرط است. البته اخلاص مقام بالایی از عرفان است و خیلیها نمیتوانند داشته باشند. ولی حدی از اخلاص را میتوانند داشته باشند.
«اخلاص» روح نماز است. لذا مصلی باید سعی کند که حتماً مرحلهای از اخلاص را در حال نماز در وجود خود داشته باشد. حضور قلب هم همچنین. اگر حضور قلب نباشد، انسان توجه ندارد که چه میکند. چیزهایی حفظ کرده و میخواند. ممکن است ذهنش دنبال کارها، گرفتاریها و برنامههایش باشد. اینطور نماز درجه نمیاندازد و انسان را به خدا نزدیک نمیکند. البته عقب نیستیم و تکلیف خود را انجام دادهایم، ولی این کافی نیست. نمازی که از ما خواسته اند، باید همراه با حضور قلب و همراه با اخلاص باشد.
از اینها که بگذریم که بعداً روی آنها تکیه میکنیم، باید به اجزای نماز بپردازیم. اولین جز آن سوره فاتحه الکتاب و به قول ما سوره «حمد» است. تمام خطبهای که امروز میخوانم، دربار سوره حمد است. خیلی کم از مسائلی فراوان سوره حمد عرض میکنم، چون نمیتوان آن همه مسئله را درباره حمد در یک خطبه عرض کرد. تفسیر حمد آنقدر زیاد است که علی بن ابیطالب(ع) که اهل اغراق نبودند، میفرماید: «اگر بخواهم اراده کنم بار سنگین هفتاد شتر را با تفسیر سوره فاتحه شکل میدهم.»
دو سه کلمه دیگر بگویم تا ببینید عظمت سوره حمد که برای نماز انتخاب شد، چقدر مهم است. در تفاسیر و کتب روایی ما آن قدر درباره سوره حمد مطلب وجود دارد که انسان در دریا غرق میشود و یا وقتی نگاه میکند، واقعاً به یک حالت عرفانی نیاز دارد تا بتواند محتواهای عالی سوره حمد را درک کند که من امروز به کمی از آن اشاره میکنم.
بحارالانوار حدود چهل صفحه روایات پشت سر هم آورده را که درباره سوره حمد است. در همه کتب روائی ما هم این گونه روایات هستند. البته میتوان عظمت سوره حمد را از خود قرآن فهمید. روشن است که در اولین جز قرآن است. بخاطر اینکه نماز در روز اول بعثت پیغمبر(ص) آمده و سوره حمد هم آمد. هیچ دلیلی نداریم که پیغمبر(ص) نماز را بدون حمد سوره میخواند، ولی ادّلهای داریم که با حمد خوانده میشود. بنابراین گرچه سوره اقرا اول است، ولی در همان روزهای اول سوره حمد هم نازل شد، چون در نماز پیغمبر(ص) و نماز مسلمانها هست.
روایات زیادی هست که سوره حمد دو بار نازل شده است. یک بار اول بعثت و یک بار هم در مدینه نازل شده است که به خاطر عظمتش و تاکید بر عظمت آن بود.
آیهای که اول خطبه خواندم، آیه جالبی است «و لقد اتیناک سبعا من المثانی و القرآن العظیم.» این آیه را خداوند در جهت تقویت روحیه و سرمایه مبارزه، جهاد، صبر و استقامت در پیامبر(ص) آورده است. مضمون آیات بعدی آن خیلی روشن است که با این سرمایه باید به حرکتتان ادامه دهید و روحیه بدهید. مسلمانها با این سرمایه میتوانند استقامت کنند که من نمیخواهم آن آیات را تفسیر کنم. میخواهم این آیه را عرض کنم. در این آیه میگوید که ما قرآن و هفت مثانی را به شما دادیم. در اکثر روایات آمده که «سبعا من المثانی» سوره حمد است. سوره حمد هم جز قرآن است. وقتی که خداوند میفرماید: «قرآن عظیم را به تو دادیم»، سوره حمد هم در آن هست. چطور است که این اضافه میشود؟ یعنی اضافه میکند که هم حمد و هم قرآن عظیم را دادیم.
از لحاظ ادبی ذکر جز همراه با کل نشان اهتمام ویژه به جزء است. وقتی انسان یک
کل را میگوید که اجزا بسیاری دارد، ولی یک جز آن را جدا و یا قبل یا بعد آن مطرح میکند، از لحاظ ادبی بر اهمیت آن جز تاکید میکند. سبع مثانی یعنی چه؟ میگوید: «ما هفت مثانی به شما دادیم.» البته در مثانی خیلی اختلاف نظر است. بعضیها کل قرآن را مثانی میدانند. چون در سوره زمر تعبیر مثانی برای خود قرآن است و گفته: «قرآن مثانی است و آیاتش متشابه است.» بعضیها گفتند: در اینجا هم منظور از آیه همان کل قرآن است و نه سوره حمد.
ولی روایات خیلی زیاد است و مفسران خیلی بحث کردهاند و از نظر ما روشن است که منظور سوره حمد است. اینکه چرا مثانی است؟ خیلی وجه برای آن گفتهاند. مثانی یعنی دو تایی. بعضیها گفتهاند بخاطر اینکه دو بار نازل شده، مثانی گفته میشود. بعضیها گفته اند: چون تکرار میشود و در نماز در دو رکعت خوانده میشود، به آن مثانی میگویند. بعضیها گفته اند: چون بین خدا و بنده تقسیم شده، آن را مثانی میگویند که روایتش را بعداً میخوانم. مضمون سوره حمد بین خدا و بندگان مصّلی تقسیم شده و این دوگانگی، قرآن و خیلی چیزهای دیگر را مثانی کرده است. اینها بحثهای روایی است که زیاد دنبال آن نیستیم و بیشتر دنبال آیات قرآن در اینجا و خود سوره حمد هستیم.
به هر حال به نظر اکثر صاحب نظران، میگویند: آیهای که خواندم دارد میگوید: بر پیامبر(ص) منت میگذارد و به عنوان سرمایه حساب میکند. اظهارات چند روایت را برای شما بخوانم. میخواهم نکتهای از تفسیر امام خدمتتان بگویم که ایشان از زاویه عرفانی آنهم از عرفان متعالی و بالاتر از سطح عامه مردم مطرح کردند. امام بیش از هر بخش قرآن روی حمد کار کردهاند. هم چند بار درس گفتهاند، هم در سراسر الصلوه آوردهاند و هم در جاهای مختلفی روی سوره حمد کار کردهاند. خیلی مجذوب سوره حمد بودند. حق هم همین است. من فکر میکنم سوره حمد به امام خمینی(ره) خیلی توان و نیرو میداده است.
در «امالی» شیخ صدوق از حضرت علی(ع) روایتی نقل میکند که حضرت میفرمایند: «قال رسول الله(ص)، پیغمبر فرمودند: قال الله عزوجل قسمت فاتحت الکتاب بینی و بین عبدی، خدا به پیغمبر فرموده که من سوره حمد را بین خودم و بنده نمازگزارم تقسیم کردهام، نصفهالی و نصفها لعبدی.»
خواهش میکنم مستمعان ما به این نکات توجه کنند. چون بعد از این وقتی نماز میخوانند آن حالتی که در نماز باید داشته باشیم، پیدا میشود. البته اگر واقعاً این حرفها را قبول داشته باشیم. «آنکه مال بنده هست، در لعبدی ماسئل، سهم بنده این است که سئوال کند و آنچه دعا میکند، به او داده میشود.» در قسمت دوم سوره حمد چیزهایی است که ما از خداوند میخواهیم و آنها داده میشود «فاذا قال عبدی» این روایت خیلی مفصل است و من فقط دارم اول آن را میخوانم. بند بند آیات سوره را در این روایت مشخص کرده که خدا چه میگوید و بنده چه میگوید و سهم بنده چه میشود. حیف است که همه آن را نخواهیم، ولی در یک خطبه نمیشود. اگر بعدها فرصتی پیش آمد، میخوانیم. «بسم الله الرحمن الرحیم، قال الله تعالی بدا عبدی باسمی.» وقتی بسم الله سوره را میخوانیم، خداوند میفرماید: «بنده من با اسم من شروع کرد» بعد جزایش را میدهد. میگوید کسی که این کار را کرد، چه جزائی به او میدهیم. تا آخر سوره چنین است.
روایت دیگری هم از علی بن ابیطالب(ع) است که از پیغمبر(ص) نقل میکند که فرمود: «ان الله عزوجل قال لی یا محمد» پیغمبر(ص) فرمود: «خداوند به من فرمود و با اسم مرا صدا زد» همین آیهای را که من اول خطبهام خواندم، نازل کرد «و لقد اتیناک سبعا من المثانی و القرآن العظیم.» ما این آیات سوره حمد را که با بسم الله آن هفت تا هست و قرآن عظیم را، به عنوان سرمایه کارتان و آینده دین به شما دادیم.
خود پیغمبر(ص) توضیح میدهند و میفرمایند: «ان فاتحه الکتاب اشرف ما فی کنوز العرش، شرافت فاتحه الکتاب از همه گنجهای زیر عرش بیشتر است.» عرش هم فقط یک تخت نیست. عرش مرکز مدیریت جهان است. اینکه خداوند بر عرش تکیه زده، یعنی مدیریت به دست خداست و میگوید: «شرافت این حمد از آنچه که در کنزهای عالم هست، بیشتر است.» خداوند پیغمبر(ص) اسلام را مخصوص این نعمت کرده و این هم واقعاً از حرفهای عجیبی است که باید روی آن قدری بیشتر تکیه کنیم تا ببینیم چیست.
پیغمبر(ص) را مخصوص این نعمت کرده است «شرفه بهاولم یشرک فیه احدا من انبیائه.» هیچ یک از انبیا گذشته این نعمت سوره حمد را نداشتهاند و فقط پیغمبر(ص) ما داشته است. فقط یک استثنا داشته و آن حضرت سلیمان است که «بسم الله الرحمن الرحیم» این سوره را دارد. در سوره نمل هست. در نامهای که حضرت سلیمان به خانم بلقیس نوشته بود، «بسم الله الرحمن الرحیم» اول نامهاش آمد. این جمله را از انبیا گذشته دارند. عظمت سوره حمد را اینجا درک میکنید. فکر میکنم روایات زیادی آورده ام و آلان وقت اینکه روایات را بخوانم، نیست و میخواهم مطلبی از امام نقل کنم.
امام در تفسیر سوره حمد و در اسرارالصلوه و در درسهایی که داده اند، بارها و بارها مسائلی را که میخواهم عرض کنم، مطرح کردند. یعنی یک جلسه نیست. همه جا روی این مسئله تکیه میکردند. تعبیرات خودشان را بگویم. میفرمایند: «سوره حمد حاوی سلسله وجود است از مبدا تا معاد و سیر تکاملی انسان بین مبدا و معاد و از ملکوت تا ملک.» برای هر یک از آیات، بخش مربوطه بخشش را درمی آورند که از کجاست. امام سلسله وجود و دایره وجود را در سوره حمد میدیدند. درست است و همه قابل اثبات است. میگویند: «بسم الله در این سوره مظهر اسم الله اعظم و تجلی مشیت مطلقه الهی است.»
یک بار در یکی از خطبهها گفتم که بسم الله در هر سورهای با توجه به معانی آن سوره معنا میشود. با توجه به قاری آن معنی خاصی دارد. مظهر و تجلی مشیت مطلقه الهی است. امام از محی الدین عربی که از عرفای بنام است، جملهای نقل میکنند که گفته « ظهر الوجود بسم الله الرحمن الرحیم، با بسم الله الرحمن الرحیم وجود ما سوی الله تحقق پیدا کرد.» الحمدلله ما معمولاً برای نعمتهای مادی که در اطراف ما هست، میباشد که خداوند را شکر، حمد و ستایش میکنیم. ایشان میگویند: «الحمدلله اشاره به عوالم غیبیه است که صرفاً محامد خدا هستند و چیز دیگری را نمیتوانند پوشش بدهند که آن عقول عالیه و چیزهایی است که هیچ عیبی در آن نیست.»
ما دو کار در نماز میکنیم که در بحثهای بعدی روشن میشود. یکی تسبیح خداوند و یکی حمد خداوند است. حمد خداوند جنبههای اثباتی همه نعمتهای خدا از عالی تا دانی است. از ملک تا ملکوت و از عوالم غیبی تا حلقه آخر مادیات که هیولاها باشند، در همه این زمینهها، حمد خداوند نکات مثبت آن است و تسبیح خداوند تنزیه خدا از همه عیوب و از همه چیزهای نادرست است.
یعنی وجودی که همه محاسن را ذات مستجمع جمیع صفات کمال دارد و خالی از همه چیزهای نادرست و نقص هاست. میخواهیم این وجود را در نماز عبادت بکنیم «و سبح بحمد ربک» تسبیح و حمد با هم است. یعنی این دو با هم میتوانند شکر خداوند را انجام بدهند. اگر انسان با توجه و با اراده با خدا حرف بزند، وقتی که ذکر میگوید و رب العالمین که اینجا آمده، تجّلی اسم خدا در مظاهر طبیعت است.
اینها حرفهای امام است که دارم نقل میکنم. قسمت اول الحمدالله بالاتر از مظاهر طبیعت است. ولی قید رب العالمین که میآید، به همه موجودات طبیعی سر میزند و رحمان و رحیم از صفات خاص خداوند و ناظر به بسط و قبض الهی است. بحث بسط و قبض یکی از بحثهای مهم فلسفی و در عین حال عرفانی در حکمت متعالیه ماست که نمیتوانم وارد این بحث شوم. اگر این کلمات را به ذهنتان بسپارید، بعدها در خیلی جاها برخورد میکنید.
رحمان و رحیم حالت قبض و بسط را نشان میدهد و مالک یوم الدین قبض ذرات وجود از مرتبه ملک به مرتبه ملکوت و ارجاع آنها به مقام غیبت الهی است.
تا اینجا از صفات خدا در سوره حمد است. این چند جملهای که امام در مورد این مسائل فرموده اند، روح عرفان و خداشناسی است که در سوره حمد آمده است. از عامه مردم توقع نیست که بتوانند در این وادی جلو بروند. البته انسانهایی هستند که خیلی باسواد نیستند، ولی عرفان واقعی و خداشناسی آنها خیلی بالاست. به آنها نعمت خاص الهی را دادهاند و هدایت شدهاند. «و کما بدا کم تعودون» را کاملاً منطبق بر این میدانند. با همین مالک یوم الدین که عرض کردم. در قوس نزول و صعود، دائره وجود با قوس نزول شروع میشود و با قوس صعود دوباره همه چیز به خدا میرسد. «انالله و انا الیه راجعون.»
وقتی این حالت در انسان پیدا شد که خدا را این گونه در این کلمات تصور کرد، آن موقع انسان محو در خدا و از همه چیز غیر از خدا جدا میشود و جای گفتن «ایاک نعبد و ایاک نستعین» است. خیلی فرق دارد که این جمله را ما بگوییم، افراد معمولی بگویند یا عارفی مثل حضرت امام یا بزرگ انسانی مثل علی بن ابیطالب(ع) در عبادتش این جمله را بگویند. حتماً تفاوت میکند. ما در آن لحظه آن قدر قدرت نداریم که همه مضامین عرفانی را در وجود خود ببینیم، اما آنها میبینند و لمس کردهاند و جزو وجودشان شده است. وقتی نماز میخوانند، به هیچ جائی توجه ندارند.
وقتی برای کشیدن تیر از جسم مبارک حضرت علی(ع) صبر میکنند که موقع نماز شود تا تیر را بیرون بیاورند که متوجه نشوند، چنین مفهوم و مضمونی دارد که انسان غرق در جای دیگری است.
امام بحث دیگری را هم راجع به عرش مطرح میکنند که مناسب است همین جا بحث شود. ولی وقت گذشته است و خسته میشوید و بحث هم یک مقدار سنگین است و آن را در جای دیگری میگویم.
یکی از لطایف امام که شاگردانشان را به حالت ارزشمند مجاهدت بالا برد، همین تعلیمات و روح عرفان امام است. چیزهایی که گاهی از وجود خودشان تراوش میکرد و به شاگردانشان میرسید.
بعد از آن دعاست. اظهار عبادت خالصانه و بعد درخواست. درخواست در اینجا متناسب با این سوره است. از خدا میخواهد که راه میان بر و مستقیم را در پیش او بگذارد تا به آن جایی که جای بندگان خالص خداوند است، نزدیک شود. «اهدنا الصراط المستقیم.» صراط مستقیم آنجایی است که افراد مغضوب و گمراهان راهی به آن ندارند.
با این زمینه و این مقدار بحثی که کردم، خواهش میکنم کسانی که قدرت مطالعه دارند، قدری با مضامین سوره حمد بیشتر آشنا شوند. الحمدلله امروز در کتابهای فارسی تفسیری همه این مطالب به اندازه کافی هست. در حال نماز متوجه باشند چه میگویند و از خداوند چه میخواهند و درباره خدا چه میگویند. خیلی سازنده است. قرآن با قاطعیت میفرماید «ان الصلوه تنهی عن الفحشا و المنکر» یعنی کسی که چنین حالتی را پیدا کرد، دیگر دنبال فحشا و منکرات نمیرود و کارهای نامناسب انجام نمیدهد. اگر شیطان بخواهد انسان را فریب بدهد، نماز بعدی پیش میآید. روزانه حداقل پنج بار این حالت را پیدا میکنیم. این فاصلهها آن قدر نیست که شیطان بتواند انسان را برباید و ببرد.
بنابراین اصل نماز با آن اهمیت خیلی سازنده است. به هر حال مسایلی را عرض کردم، منتها خیلی مختصر و کوتاه بود. امیدوارم مستمعین ما به خاطر کاری که در شبانه روز انجام میدهند، حداقل پنج بار و بعضیها بارها و در نیمههای شب و در شرایط دیگر، بتوانند راهی از این بحث به طرف بهتر خواندن نماز پیدا کنند.
بسم الله الرحمن الرحیم
انا اعطیناک الکوثر/ فصل لربک وانحر/ انّ شانئک هوالابتر*
* سوره مبارکه کوثر
خطبه دوم:
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین والصلوه والسلام علی رسول الله وعلی علی امیرالمومنین و علی صدیقه الطاهره و سبطی الرحمه و علی علی ابن الحسین ومحمد ابن علی و جعفر ابن محمد و موسی ابن جعفر و علی ابن موسی و محمدابن علی و علی ابن محمد و حسن ابن علی و الخلف الهادی المهدی صلوات الله علیهم اجمعین
اوصیکم عبادالله ونفسی بتقوی الله
امروز مناسبتهای زیادی نداریم، ولی دو بحث مهم که به هم مربوط هستند و یک بحث میشوند، در مناسبتهاست. پانزده خرداد و رحلت حضرت امام(ره) که در تاریخ همسایه هم شدند و ما این روزها مراسم آنها را با هم میگیریم. بحث مبسوطی خواهم داشت. البته دو سه مناسبت کوچک داریم که ابتدا آنها را عرض میکنیم و بعد وارد این بحث میشویم.
یکی از آنها سالگرد رحلت آیتالله بزرگوار فاضل لنکرانی(1) است که از اساتید و مراجع بزرگ قم بودند و حق زیادی هم بر حوزه و هم بر مبارزات و انقلاب و هم بر هدایت مردم داشتند و شاگردان فراوانی تحویل جامعه دادند. امیدواریم خداوند روح شریف ایشان را با اولیا و انبیا محشور و به بازماندگانشان صبر و اجر عنایت بفرمایند و شاگردانشان از معارفی که در اختیارشان گذاشتهاند، به خوبی استفاده کنند.
مسئله دیگر تمام شدن عمر مجلس هفتم و شروع مجلس هشتم است.(2) بدون اینکه تحلیلی راجع به آن مجلس و این مجلس عرض کنم، انتظارات را عرض میکنم. امیدواریم کسانی را که مردم به این مجلسها میفرستند و این بار هم فرستاده اند، به حساسیتهای زمان خودشان توجه کنند. به نیازهای فوری و مهم انقلاب توجه کنند. باید تریبون مجلس جایی برای انسجام و وحدت ما باشد. واقعاً نیاز بسیار جّدی این مرحله تاریخ انقلاب است. کارهای مهمی در پیش داریم.
شاید مهمترین آن تدوین برنامه پنجم است که کارهای ابتدایی آن شروع شد. برنامهها در چارچوب سیاستهای مصوب رهبری و براساس قانون اساسی نوشته میشود. دولت پیشنویس این سیاستها را تهیه کرده، خدمت رهبری داده و رهبری هم برای مشورت براساس حکم قانون اساسی به مجمع فرستادهاند. مجمع تشخیص مصلحت الان در حال بررسی است و به زودی این سیاستها را بعد از ابلاغ و تایید رهبری به اطلاع مردم میرسانیم. البته اوّل ایشان باید نظر بدهند. اگر قبول کردند، محور و چارچوب برنامه پنجم میشود.
برنامه پنجم سرنوشت ما را در شرایط فعلی باید به مرحله عملیاتی برساند. به خصوص سند چشمانداز بیست ساله و اصل 44 که موتور آن سند است. این برنامه در آن زمینه توجه ویژهای خواهد کرد. از مجلس و دولت انتظار میرود که این برنامه را متناسب با نیازهای زمان و موقعیتها و امکانات و خیلی چیزهایی که الان مردم ما نیازمند هستند که دنبال آن باشند، تدوین کنند. مردم قدم به قدم در جریان قرار میگیرند. در این خطبه خواهش بسیار جدی ما این است که مجلسیها خودشان را برای تدوین آماده کنند. البته دولت تدوین میکند و به مجلس میفرستد. ولی نهایتاً مجلس است که باید تصمیم نهایی را بگیرد. انشاءالله بتوانیم برنامه پنجم را سکوی پرش و خیزش بزرگی به طرف چشم انداز بیست ساله داشته باشیم. چنین امیدی هست که تحقق بیابد.
باید بحثهای تورم، اشتغال، مشکلات خارجی و داخلی و خیلی چیزها را در این برنامه ببینیم، انشاءالله کار شود که خواهد شد.
مسئله پانزده خرداد و چهارده خرداد که رحلت حضرت امام(ره) است، احتیاج به بحث تاریخی مهمی دارد. خیلی از شما میدانید. چون اکثر شما در میدان بودید. اما یادآوری نکات مهم آن از تریبون نمازجمعه آن هم از طرف فردی مثل بنده که از لحظه اول بودم و از همه چیز کم و بیش مطلع هستم، خوب است.
بالاخره با تلاش واقعاً ستایش انگیز مرحوم آیتالله مؤسس، آیتالله حائری یزدی و سپس آیتالله العظمی بروجردی حوزه عظیمی در قم تشکیل شد که سرمایه خیزش بعدی امت ما به طرف انقلاب اسلامی است که در طول تاریخ اسلام، نمونهای برای چنین انقلابی نمیشناسیم. در یک قطعه کوتاه زمانی بعد از رحلت آیتالله بروجردی رژیم که به قدرت حوزه توجه کرده بود، به فکر افتاد حوزه را متلاشی، تضعیف و ملوک الطوایفی کند. چون مرجعیت عام آقای بروجردی قدرت فوق العادهای را ارائه داده بود.
اولین کاری که کردند برای اینکه حوزه را درگیر کنند، تصویب نامهای بود که دولت اعلم انجام داد. در آن تصویب نامه موارد خلاف شرعی پیش آمد و حوزه قم به رهبری آیات، به خصوص امام راحل که اولین روزهای حرکت جهادی ایشان از اینجا شروع میشود، قیام کردند و جلوی آن تصویب نامه را گرفتند. منتها با استفاده از قدرت مردم، یعنی به سرعت مردم را بسیج کردند و مردم به میدان آمدند. در طومارها و جلسات بسیار وسیع، اعتراضات گسترده شد. دولت اعلم عقبنشینی کرد و پیروزی بزرگی در اولین مبارزه با همراهی حوزه نصیب حوزه شد و دولت عقبنشینی کرد. این برای دولت شاه یک شکست بود. چون همه منتقدین را از میدان خارج کرده بود و فکر میکرد در میان مردم نفسکشی نیست.
میخواستند این حرکت را جبران کنند. تا این مقطع شاه به میدان نیامده بود و در حد دولت بود. دولت هم عقب نشینی کرد، ولی طراحی شده بود که گام بعدی را شاه بردارد. در سالهای گذشته حالت وحشتی برای مردم ایجاد کرده بودند و کسی جرأت نمیکرد اسم شاه را به صورتی ببرد که ممکن است آنها انتقام بگیرند. خیلی خفقان بود. از سال 41 مبارزه دوم شروع شد.
این بار شاه با عوامفریبی کامل انقلاب سفید، انقلاب شاه و مردم یا انقلاب ششگانه را با شش موضوع مهم مطرح کرد و گفت: «این دروازه تمدن بزرگ خواهد بود!» به میدان آمد. رفراندومی کرد که رأی مردم را بگیرد. البته تحقیقاً مردم شرکت نکردند. آنها در حوزههای رأی دو صندوق گذاشتند که یکی مخالف و یکی موافق بود. یک صندوق نمیگذاشتند که افراد در موقع رأی دادن شناخته نشوند. اگر کسی مخالف بود، باید به سراغ صندوق مخالف میرفت. چند نفری را که در استانها به سراغ صندوق مخالف میرفتند، در بیرون کتک میزدند و شایعات هم پخش میشد. در آن طرف هم هر چه خواستند رأی از صندوق درآوردند. ادعای بزرگی هم کردند. دروغ گفتند. بعد شاه سخنرانی کرد و حرفهای خیلی بزرگتر از خودش مطرح کرد.
درگیریها بین روحانیت و دربار از اینجا شروع شد. رفراندوم در بهمن ماه سال 41 انجام شد. چون اسم شاه آمده بود، کسانی که اعلامیه میدادند، زیاد نبودند. اما این بار امام شدیدتر و قاطعتر وارد میدان شدند و بیانیههای قاطعی دادند و جواب اظهارات نادرست شاه را در هر بیانیهای میدادند. چون خیلی طولانی است، فقط فهرست را عرض میکنم.
عید نوروز سال 42 پیش آمد و امام و علما اعلام عزای عمومی کردند. به خاطر حرفهایی که شاه زده و به خاطر علائمی که پیدا شده بود که اینها دارند با اسلام و روحانیت مبارزه میکنند. آیتالله العظمی گلپایگانی در مدرسه فیضیه برای امام صادق(ع) که مواجه با شهادت ایشان بود، جلسهای گرفتند. رژیم شاه که میخواست زهرچشمی از روحانیت و نیروهای مبارز بگیرد، حمله خیلی ناجوانمردانهای به مدرسه فیضیه کردند که باعث روسیاهی اینها شد.
این حمله سرمایهای برای سخنرانیهای بعد وعاظ شده بود که روضه مدرسه فیضیه را میخواندند و دل مردم را از دست رژیم سفاک پهلوی به درد میآوردند. واقعاً سرمایه بزرگی بود. وقتی که منظره هولناک حملههایی را که به طلبهها و حجرهها شده بود، برای مردم تعریف میکردند، مردم اشک میریختند.
البته این روزهایی که عرض میکنم، به سرعت از آن عبور میکنم. واّلا خیلی نیاز به تکیه دارد. شاه بنا را بر مقاومت داشت و فکر کرد که باید اولین ضربه را به خود حوزه بزند. طلبهها آن موقع از سربازی معاف بودند. معافیت طلبهها را لغو کرد و طلبههای زیادی را بازداشت کردند و به سربازخانه بردند.
بنده هم تصادفاً جز اولین بازداشتیها بودم. ما را به سربازخانهای در همین باغ شاه بردند. عّدهای از طلبهها را از اصفهان و عّدهای را از تهران و قم آورده بودند. یک گروهان شده بودیم همه را در یکجا جمع کرده بودند. من از آنجا در دهه محرم – در این فاصله بحثها داغ شده بود - از باغ شاه خدمت امام در قم آمدم. خانواده ما در قم بودند. با امام صحبت کردم.
اولاً عرض کردم کار خوبی شد که ما به سربازی رفتیم. چون سربازخانه محیط بستهای بود. کارهایی را که در باغ شاه کرده بودیم، خدمت ایشان گفتیم. تاثیری را که روی سربازها، درجه دارها، افسرها و حتی شخص فرمانده باغ شاه که یک افسر صوفی منش با روحیه خوبی بود و حرف حساب را میپذیرفت، عرض کردم. گفتم میدان جدیدی باز شد. ایشان هم بیانیه دادند و گفتند: «شاه خواست ما را بترساند، ولی برای ما راه جدیدی باز کرد که سربازان روشن ضمیر طلبه بروند و محیط بسته نظامیان را باز کنند.»
امام به من فرمودند که چه برنامهای برای عاشورا دارند و من در باغ شاه منتظر آن برنامه بودم. سخنرانی امام در روز عاشورا که بارها و بارها شنیده اید، یکی از سخنرانیهای تاریخی و نقطه عطف دوران پهلوی و شاید قبل از زمان پهلوی باشد. ما چنین سخنرانی را از کسی نداریم و من در گذشتهها و در زمان مشروطه و بعد از آن، از شخصیتهایی مثل مرحوم مدرس و دیگران که خیلی هم شجاع بودند، چنین سخنرانیای ندیدم. ایشان صریحاً به شاه حمله میکند. شاه در محرم سه دستور داده بود: برای مساجد و وعاظ بخشنامه کرده بودند که در سه مورد حق صحبت ندارید: یکی علیه شاه، یکی علیه اسرائیل و یکی علیه خطر برای اسلام.
چون همه تبلیغات امام و روحانیت این بود که این برنامههای شاه برای اسلام خطر دارد. امام همینها را مطرح کردند و گفتند: «مگر تو یهودی هستی که اینجور فرمان میدهی؟» اهانتهایی که امام به حق در آن سخنرانی به شخص شاه کردند، افرادی را که نشسته بودند، متوحش کرده بود. فکر میکردند چه اتفاقی خواهد افتاد! البته افتاد. بعد از سخنرانی ایشان که روز عاشورا بود، رژیم برای اینکه ضربهای وارد کند، تصمیم گرفت امام را بازداشت کند.
سحرگاهان روز دوازدهم محرم امام را از خانه شان ربودند و به زندان بردند. تا این لحظه من در باغ شاه سرباز بودم. در آنجا حالت آمادهباش داده بودند. میدانستم میخواهند چه کار کنند و چه اتفاقی رخ خواهد داد. ما طلبهها را خلع سلاح کرده بودند که چیزی دست ما نباشد. اما هرچه داشتند، به میدان بردند. از پادگان جی هم ابزار آوردند. تانکها از پادگان جی میآمدند. گارد شاهنشاهی را هم که در گوشه باغ شاه بود، به میدان بردند. غفلتی کردند و ما طلبهها را هم سوار کامیون کردند. یعنی دوباره مسلح کردند. معلوم میشود خیلی برای آنها روشن نبود که کجاست. ما تا در باغ شاه آمدیم.
طلبهها از من پرسیدند: «اگر فرمان تیراندازی به مردم دادند، چکار کنیم؟» گفتم: «اگر فرمان دادند، به خودشان بزنید و نه به مردم.» چند لحظه گذشت و دیدیم ماشین ما را به باغ شاه باز گرداندند و ما را به استراحتگاه بردند. اسلحهها را از ما گرفتند. دستور دادند اینها را به آشپزخانه و پمپ بنزینها نزدیک نکنید. ما هنوز خبر نداشتیم چه میگذرد.
البته کسانی که به میدان میرفتند و مردم را میزدند و بازمی گشتند، گزارش میدادند که وضع بسیار وحشتناک بود. خیلی چیزها میگفتند. مثلاً درجهداری میگفت: «به میدان حسنآباد یا سبزه میدان رفتیم. در کامیون به طرف مردم ایستاده بودیم. به ما گفتند وقتی بوق ماشین بلند شد، تیراندازی کنید. این قدر بوق ماشین بلند بود که صدای شیون مردم به گوش ما نمیرسید و ما بیرحمانه مردم را به مسلسل بستیم.»
حتی پنجرههایی که مشرف به خیابان بود، به رگبار میبستیم. از این گزارشها زیاد برای ما میآوردند که در شهر چه اتفاق میافتد. البته مردم تهران قبل از آن و بعد از سخنرانی امام تظاهرات کرده بودند و در تظاهرات علیه شاه شعار داده شده و حرفها به آن سطحی که باید میرسید، رسیده بود. آنها هم همه امکاناتشان را به میدان آوردند.
در مسجد حاج ابوالفضل تهران در خیابان ری که مرکز شروع راهپیماییها بود، شعبان بیمخ را با الواط دیگر که با او بودند، با قمه و چاقو آورده بودند تا مردم را بزنند. جالب است که وقتی این خبر پخش شد، مرحوم شهید طیب و نوجوانانش از میدان بار تهران آمدند و در مقابل شعبان بیمخ صف کشی کردند. اینها از طّیب میترسیدند و نتوانستند کاری بکنند. تظاهرات حتی تا دانشگاه رفت و جلوی کاخ مرمر یا کاخ دیگری که شاه در آن بود، رسیدند. مردم علیه شاه شعار دادند.
این صحنهها بلند شده بود و اینها باید کاری میکردند که امام را گرفتند. شقاوتی که در روز 15 خرداد شد، تاریخ نتوانست ثبت کند. چون آن موقع هیچ رسانهای ننوشت. اینها گزارشی درست کردند و یکی از خبرنگاران خارجی گفت: «یک نفر به نام جوجو به تهران آمده و پولهای زیادی خرج کرده و مردم پول گرفتند و آمدهاند شلوغ کردهاند!» چنین توجیهی برای مردم کردند. روزنامهها و رسانهها جرات نمیکردند چیزی بنویسند. بعد امام و بسیاری از علما و وعاظ را گرفته بودند. خفقان عجیبی بود. البته علما از سراسر کشور به تهران آمدند و برای آزادی امام ماندند. یعنی همان داستانی که میدانید.
پس 15 خرداد مال امام است. یعنی رهبری مستقیم امام این حادثه را آورد. فاجعه 15 خرداد نقطه عطف مبارزات است. بعد از 15 خرداد با سختگیریهای که شده بود، دیگر نفس کشیدن برای مردم آسان نبود که به جریانهای زیرزمینی و گروههای فراوان مجاهد و مبارز مذهبی ها، ملیگراها، کمونیستها و دیگران تبدیل شد. کمکم صحنه مبارزه در اواخر این دهه عوض میشود که این قسمت را عرض نمیکنم.
فقط نکتهای که میخواهم عرض کنم، این است که هم در مبارزه قبلی که در موضوع انجمنهای ایالتی و ولایتی داشتیم و هم در 15 خرداد، تکیه گاه اصلی امام مردم بودند. این از نوآوریهای امام بود که در تاریخ مبارزاتی ایران نبود. امام مرجع تقلید بودند. شجاع، مدّبر و زمان شناس بودند. حقیقتاً در توجیه مردم برای اهدافشان بسیار نیرومند بودند و توانستند اینها را به میدان بیاورند.
البته با آن سرکوب مدتی صحنه مبارزه از حضور مردم به شکل وسیع خیابانی خالی شد. در این فاصله با الهام از امام که در تبعید بودند و با شاگردان امام که در میدان بودند، کارهای اطلاعرسانی و افشاگری آنچنان نیرومند شد که افکار عمومی مردم از آن حالت ترس بیرون آمد و بیتفاوتیها کنار رفت. در سال 56 میبینیم دوباره امواج خروشان مردم در خیابانها پیدا میشود. این بار هم با محوریت مردم ضربه کاری را بر رژیم شاه، آمریکاییها، پشتیبانانشان و اسرائیل زدند. (تکبیر نمازگزاران)
نقطه مهم و هنر بزرگ امام به عنوان مرجع تقلید و به عنوان رهبر مبارزه و بعدها به عنوان رهبر کشور این بود که توانستند بین معارف دینی و حرکت مردمی انسجام ایجاد کنند. این کار یک تجربه مهم تاریخی است. باید به این کار خیلی افتخار کرد. الان همه تلاش انقلاب و دشمنان اسلام این است که برنامهای داشته باشند تا بین مردم و معیارهای دینی فاصله بیاندازند. آنچه که اسلام در این قطعه تاریخ از خودش نشان داد، بی نظیر است. واقعاً هم در شروع مبارزه و هم در ختم مبارزه، حضور مردم مهمترین سرمایه حرکت جهاد و مبارزه است. پیغمبر اکرم(ص) هم اینگونه عمل کردند. منتهی این امواج خروشان آن موقع نبود. ولی سیاست ایشان کاملاً همین است. در سوره نصر همین نکته را میگوید: «بسم الله الرحمن الرحیم، اذا جاء نصرالله والفتح* ورایت الناس یدخلون فی دین الله افواجا* فسبح بحمد ربک و استغفره انه کان توابا».
امام این نکته را اجرایی کردند. نتیجه جوش خوردن مرجعیت دینی به عنوان نماینده امام زمان(عج) با مردم و به میدان آمدن مردم به عنوان انجام وظیفه دینی، آن حماسهها و آن پیروزیها و آن مقاومتها شد که بعد از انقلاب، در دوران دفاع مقدس و در دوران شورشهای کور دو سال اول، آثارش را دیدیم.
نتیجهای که میخواهم بگیرم این است که وظیفه همه ما، وظیفه همه قلم بدستان و گویندگان و صاحبان نظریهپردازی این است که سعی کنند نگذارند فاصلهای بین آرای مردم و نظام بوجود بیاید. خدای ناکرده اگر دشمن موفق شود این فاصله را ایجاد کند، بین خواستههای مردم و واقعیتهای موردنظر اسلام به اندازه یک اقیانوس فاصله میافتاد. بنابراین وظیفه همه ما و وظیفه آحاد ملت و علاقمندان به انقلاب، مسئولان و مدیران است که سعی کنند به گونهای به مردم خدمت و به گونهای اطلاعرسانی کنند که در صحنه بمانند و همراه انقلاب باشند. اگر خدای ناکرده صندوقهای رأی ما به اندازه کافی شاهد حضور مردم نباشد و اگر مردم از آنچه که بر سرشان میآید، راضی نباشند، این خطر جدیتر میشود. انشاءالله با تجربه پنجاه ساله دچار این اشتباه نشویم و به دام دشمنان نیافتیم.
دو سه جمله هم راجع به مسائل روز عرض کنم. الحمدالله در لبنان با تلاشی که شد، حالت خوبی پیش آمد و توافقی بوجود آمد که باید هوشیاری داشته باشند تا این توافق را تبدیل به درگیری و فرصت دادن به دشمن به خصوص اسرائیل نکنند.
در عراق متأسفانه هنوز خرابکاریها و مزاحمتها وجود دارد، گرچه این روزها نسبت به گذشته کمی بهتر است، ولی ریشه اصلی دردها در عراق حضور اشغالگرانه آمریکا و همراهانش است که باید برای این فکری شود. نباید به دام آمریکا بیفتند و به هر دلیل تداوم حضور آمریکا را در داخل عراق رسمیت بدهند. این خطرناکترین اتفاقی است که میتواند رخ دهد.
در افغانستان ناامنیها و موادمخدر هنوز مزاحم منطقه هستند و اشغالگران هم کاری از پیش نمیبرند.
در پرونده هستهای ما متاسفانه آژانس که داور انتخاب شده و ما در این ماههای اخیر خیلی با آژانس همکاری کردیم و سئوالاتی که مربوط به کار عملیاتی جاری بود، جواب دادیم و خودشان هم اعلام کردند که ما نقطه انحرافی پیدا نکردیم، ولی تعدادی
ادعا از طرف آمریکا مطرح شد. دیروز آقای هاینونن در ژنو اعلام کرد که ما از ده کشور اطلاعات گرفتیم و ایران باید درباره این اطلاعات که مربوط به گذشته است، جواب بدهد.
معلوم است که دام جدیدی برای ما گستردهاند. اینها دنبال اطلاعاتی از این نوع نیستند. به گونهای میخواهند پیش بروند که به جایی برسانند تا با اهداف بعدی با این حق قانونی ملت ما درگیر شدند. چون میخواهند مخالفت کنند، تلاش میکنند بهانه بدست بیاورند.
فکر میکنم اگر آژانس این روش را ادامه دهد، اعتبار خود را در بین اعضای آژانس از دست خواهد داد. باز هم به آمریکا و یارانش و عمدتاً غربیها و هم به آژانس نصیحت میکنم. خیلی روشن است که حق با ایران است. جرم ایران از نظر آنها این است که خودش به این نقطه رسیده است.
خبر آستانه ورود ایران به صنعت هسته ای، آن هم صلح آمیز که بارها اعلام کرده ایم، برایشان تلخ است. آنها فکر میکردند این راه منحصر به آنهاست و کسی دیگری نمی تواند از این دیوار ممنوع عبور کند. دیدند که ایران با قدرت و تلاش خودش و حقیقتاً با جهاد نیروهای مخلص به اینجا رسیده است.
نباید انتقام بگیرند. باید مذاکره کنند. باید بنشینند و بحث کنند. بالاخره به جایی میرسیم و روشن میشود. ولی حالت تهدید و پیش شرط گذاشتن، هم آنها را از اهدافی که اگر بخواهند مخلصانه کار کنند، دور میکند و هم ایران را وادار میکند که در مقابل تهدید، زورگویی و پیش شرطهای غیرمعقول و تحقیرآمیز همکاری نکند.
لذا بهتر این است که این قدرتها و آژانس راه درستی را انتخاب کنند تا منطقه و خودشان و ایران را به مشکل دچار نکنند. بالاخره مثل مسئله لبنان راهی وجود دارد. در لبنان هم مردم در خیابانها با هم مواجه شدند، ولی نهایتاً نشستند و یک قدم صلح آمیز برداشتند. فکر میشد در آنجا اوضاع به جنگ داخلی میانجامد. در اینجا هم میتوان راهی پیدا کرد. باید نشست و به صورت معقول و منطقی و دوطرف به صورت مساوی با هم مذاکره کنند. قطعاً مذاکرات خالی از تهدید و ارعاب به نتیجه میرسد، راهی که تا به حال رفتهاند، نتیجهای ندارد. زحمتی برای خودشان و ما ایجاد کردهاند و ممکن است باز هم زحمت درست کنند. اما راه غلطی است و امیدواریم که اینها این نصیحت خیرخواهانه ما را از این تریبون مقدس نماز جمعه مورد توجه قرار بدهند.
بسم الله الرحمن الرحیم
والعصر/ انّ الانسان لفی خسر/ الاّ الذین آمنو و تواصو بالحق و تواصو بالصبر*
* سوره مبارکه عصر
پی نوشت ها:
1- عالم ربانی و مرجع بزرگ تقلید شیعیان جهان حضرت آیتالله العظمی شیخ محمد فاضل لنکرانی در سال 1310 شمسی در شهر مقدس قم دیده به جهان گشودند. پدر ایشان مرحوم آیتالله فاضل لنکرانی از علمای بزرگ حوزه علمیه قم به شمار میآمد .
پس از تحصیلات ابتدائی، در سن 13 سالگی فراگیری دانش اسلامی را در حوزه علمیه قم آغاز کردند و دوره « مقدمات » و « سطح » را در مدت 6 سال به پایان رساندند و در سن 19 سالگی به درس خارج « فقه و اصول استدلالی » حضرت آیتالله العظمی بروجردی(ره) وارد شد که 11 سال بود و 9 سال در درس امام(ره) شرکت نمود.در سن 25 سالگی به درجه والای اجتهاد رسیده و این امر به تایید استاد بزرگوارشان حضرت آیتالله العظمی بروجردی(ره) رسید.
سالها در حوزه علمیه قم دروس سطح را برای گروه بسیاری از طلاب تدریس نمود و بیش از 35 سال به تدریس خارج فقه و اصول پرداخت.
از زمانی که امام خمینی(ره) مبارزات سیاسی خود را علیه ظلم و فساد حکومت طاغوتی پهلوی آغاز کرد، ایشان یکی از یاران و همراهان بوده و قدم به قدم در صف مجاهدان و حامیان انقلاب اسلامی فعالیت داشت و از جمله اعضای فعال جامعه مدرسین حوزه علمیه قم به شمار میآمد که اعلامیههای بسیاری را در راه پیشبرد انقلاب اسلامی و روشنگری امت اسلامی و حمایت از مرجعیت و رهبری امام(ره) صادر میکردند.
در اولین دوره انتخابات مجلس خبرگان رهبری از سوی امت اسلامی ایران به عنوان یکی از اعضای این مجلس انتخاب شد و بیش از ده سال ریاست عالی شورای مدیریت حوزه علمیه قم را عهده دار بود.
پس از رحلت امام(ره) بسیاری از مومنان در مساله تقلید به ایشان مراجعه کردند و بعد از رحلت آیتالله العظمی اراکی(ره) رسماً از سوی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم با اکثریت آرا به عنوان اولین نفر از مراجع بزرگ تقلید به امت مسلمان معرفی شد.
مرحوم آیتالله العظمی فاضل لنکرانی در کنار تدریس و تربیت طلاب علوم دینی کتابهای بسیاری از خود به یادگار گذاشت که «تفصیل الشریعه» که شرحی است بر کتاب «تحریرالوسیله امام خمینی» و تاکنون 30 مجلد از آن چاپ شده است از آن جمله میباشد.
2- انتخابات هفتمین دوره مجلس شورای اسلامی، ۱ اسفند ۱۳۸۲، برگزار گردید و در تاریخ ۷ خرداد ۱۳۸۳، اولین جلسه مجلس هفتم برگزار شد.
رئیس مجلس هفتم، دکتر غلامعلی حداد عادل و نائبرئیسان آن، مهندس محمدرضا باهنر و محمدحسن ابوترابیفرد بودند.اعضای هیئت رئیسه مجلس نیز (در سال اول) عبارت بودند از: «سید احمد موسوی، حمیدرضا حاجیبابایی، علیرضا زاکانی، حسین سبحانینیا، موسی قربانی و جهانبخش محبینیا، به عنوان منشی.احمد ناطق نوری، حسن نوعی اقدام و محسن کوهکن، به عنوان کارپرداز»
در دوره مجلس هفتم، احمد توکلی رئیس مرکز پژوهشهای مجلس و محمدرضا رحیمی، رئیس دیوان محاسبات کشور بودهاند.