نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی
) ادامه بحثهای قرآنی: اهداف داستانهای قرآن. 2) مناسبتهای هفته: سالگرد شهادت امام صادق(ع)، سالگرد شهادت حجتالاسلام محلاتی، سفر مقام معظم رهبری به استان هرمزگان، بحران عراق و ادعاهای بشردوستانه آمریکا و غرب در جمعآوری سلاح کشتار جمعی.
بسْمِاللّهالرَّحمنِالرَّحیمْ، اَلْحَمدُللهِ رَبِّالعالَمین وَ الصلوهُ والسَلامُ علی رسولِاللهِ و علی آله اَئِمَهِ المَعصومینْ. اوصیکُمْ عِباداللهِ بتقویالله وَ اتباعِ اَمرُهُ و نهیه
امیدوارم خدواند به ما توفیق بدهد که بتوانیم جوهر تقوا را که متضمن انجام وظایف انسانی و اسلامی ماست، حفظ کنیم و از آن گوهر گرانبها برای قرب به خداوند، نزدیکتر و صمیمیتر شدن روابطمان با انبیاء الهی و خوبان تاریخ استفاده کنیم.
در خطبه اول درباره قرآن صحبت میکنم و در خطبه دوم به مسائل روز میپردازم. درباره قرآن تا به حال فصول متعددی را مطرح کردند. امروز اشارهای به یک بخش از محتوای قرآن میکنم که مربوط به داستانها و تاریخ است. گفتم که بخشهای گوناگونی از قرآن را باید از هم جدا کرد؛ قسمتی از آن در الهیات، معارف و امور کلی جهانبینی بود، قسمتی در احکام بود که در یک خطبه از آیاتالاحکام گفتم و قسمت زیادی از قرآن مربوط به تاریخ و داستانهاست که نکته جالبی در قرآن است.
در اکثر سورههای قرآن به عنوان شاهد مثال و به عنوان نزدیک کردن ذهن قاری قرآن به واقعیات ملموس زندگی و تاریخ، اشاراتی به صفحاتی از تاریخ و گذشتگان شده است. بخش دیگری از قرآن در مورد حوادث روز در زمان خود پیغمبر(ص) است. این دو قسمت، تاریخی است؛ مثلاً راجع به جنگ، راجع به عبور پیغمبر(ص) - در دوران فشار از مکه به مدینه میرفتند و چیزهایی از این قبیل که تاریخ و داستان است. در این خطبه قسمتهایی که مربوط به گذشته تاریخ است، عرض میکنم.
ممکن است خطبهای هم درباره فتوحات تاریخی زمان خود پیغمبر(ص) عرض کنم. در مورد تاریخ گذشته و داستان، انصافاً قرآن معجزه بزرگ تبلیغی و ادبی و رساندن پیام است. همین امروز هم شما وقتی که ادبیات دنیا را نگاه میکنید، میبینید کارهای بزرگ ادبی را به صورت داستان و تاریخ و قصه خلق میکنند و خیلیها پیام خود را با داستانها میگویند و بسیار هم مؤثر است. از راههای بسیار مؤثر امروز، استفاده از شیوه قصهگویی است. بعضیها برای قصههای خود یک واقعیت تاریخی درنظر میگیرند، به تاریخ شکل داستان میدهند و بعضیها تخیّلی عمل میکنند و فرض میکنند که مثلاً اگر چنین حادثهای اتفاق میافتاد، چه میشد؟ داستانی را در ذهن خودشان خلق میکنند و این میشود یک کتاب، یک قصه و بعضیها بر اساس این فیلم میسازند، سریال یا فیلم یا هر چه بخواهند، درست میکنند. این شیوه، شیوه پیامرسانی و تبلیغی است که در گذشته هم بوده و امروز بسیار پیشرفته است و با توجه به علوم جامعهشناسی و روانشناسی، شکل عملیتری به خود گرفته است؛ امّا در زمان نزول قرآن اینجورها نبود و خیلی ابتدایی بود و قرآن از کتابهایی است که این راه را برای بشر به صورت خوبی ترسیم کرده است؛ منتها خیلی متفاوت است.
از همان زمان که داستانگویی بود، قرآن با شیوه بسیار بسیار قابل تحسینی به تاریخ و داستان و قصهگویی پرداخته است. هر کسی که داستانی را خلق میکند، هدفی دارد. بالاخره کمترینش سرگرمی و مسرور کردن دیگران است و در قرآن عالیترین اهداف تربیتی و هدایتی در قالب آیات قرآنی و یک داستان شکل میگیرد.
مسئله مهم اینجاست؛ چون اگر یادتان باشد در یکی از خطبهها توضیح دادم که هدف عمده این کتاب آسمانی هدایت است، کتاب راهنمایی است و اهدافی که رسالت انبیاء در نظر دارند، از طریق قرآن و سایر کتب آسمانی که در اختیار بشر است، محقق میشوند. عمدتاً هدف، راهنمایی بشر و پیشبرد زندگی بشر است.
داستانهای قرآن هم در همین محدوده مورد توجه است. سرگرمی اصلا مورد توجه نیست. نکات انحرافی که میتواند در داستانهای معمولی دنیا باشد و جاذبه داشته باشد، اصلاً نیست. به مسائلی که معمولاً داستانها و سوژههای فیلمها و سایر کارهای ادبیات گذشته داشتهاند که چاشنیهای جنسی، فکری، عشقی، جنگی و امثال اینها، به داستان خودشان میزدند، توجه ندارد. اگر قرآن گاهی از جنگ میگوید، توجهش به نقاط مثبت جنگهای هدفدار است.
اگر در جایی مثل سوره یوسف، داستان عشقی هم پیدا میشود، نکتهای که مورد نظر قرآن است، بُعد عزّت نفس و پاکدامنی آموزنده آن است که حتّی از این غریزه قوی بشری و لحظات شادی که برای انسان پیش میآید، چگونه استفاده کنیم و چگونه بتوانیم همان جا کنار رشد نفس و معنوی را مدّ نظر داشته باشیم.
یک صحنه هیجانی در سوره یوسف مطرح میشود. زیباترین جوان تاریخ با یک خانم بوالهوس اشرافی در محیط خلوت و بدون هیچ مانع به هم میرسند، امّا قرآن این را به یک درس تاریخی برای بشریت تبدیل میکند که یک جوان در چنین شرایطی چگونه خودش را نجات میدهد و چگونه خدا را در نظر میگیرد و چگونه امانت و صداقت را در خانهای که زندگی میکند، مراعات میکند و به خیانت آلوده نمیشود و چگونه زندان و تهمت و مشکلات آن را تحمّل میکند تا در این وادی گرفتار نشود.
وقتی هم جنگی را نقل میکند، سراغ جنبههای گذشت و فداکاری و هدفداری میرود که انسان را به سعادت میرساند. به هر حال داستانهای قرآن داستان خوبان است. جنگ حق و باطل است، جنگ رشد و عقبماندگی است، جنگ کمال و نقص است، مشکلاتی که در راه مبارزه، در راه خدا، در راه مبارزه با نیروهای متجاوز و سرکش وجود دارد، اینها را به عنوان نمونههای تشویقانگیز برای انسان نقل میکند که انسانها در مسیر خدا بتوانند اینها را سرمایه راهشان قرار دهند.
بنابراین اولاً همه داستانهای قرآن هدفدار است، هدفشان تربیتی است، برای بعضیها عبرت است که از سرنوشت دیگران عبرت بگیرند، برای کسانی الگوسازی است که میخواهند در زندگیشان الگو داشته باشند، پیر و جوان و زن و مرد مورد خطاب قرآن هستند. درس مقاومت است، درس پایداری است، درس گذشت است، درس قاطعیت است و همه نکات مثبتی را که در جریان مقابله حق و باطل و جهاد در مقابل کفر و ستم در جریانهای مدافع از حق وجود دارد، برجسته و الگو میکند و در اختیار انسان میگذارد. نقطه مقابل آن هم همین است؛ یعنی جریانهای شوم، مضر، متجاوز، متعدی و ناصالح یا ضعیف را مطرح میکند و سرنوشت آنها را توضیح میدهد. یک الگوی کمال و یک الگوی سقوط در مقابل انسان قرار میدهد. انسان از این داستان درس میگیرد. به شیوه مرسوم ادبیات روز ما، حتی مستقیم نمیخواهد تبلیغ کند. قرآن، داستان را میگوید که ما بفهمیم چه چیز باید دربیاید؟ با یک مقدمه و یک نتیجهگیری قصه را نقل میکند که انسان از مسیر قصه خودش به آنجایی برسد که باید برسد. چون میدانید در تبلیغات مستقیم و انشایی که میگوییم چنین کاری انجام بده یا نده، این خوب است یا بد است و غیر مستقیم اینکه ما داریم تاریخ میگوییم، داریم داستان میگوییم، خواننده میفهمد که در این مسیر خوبیها و بدیهایش کجاست؟ وقتی که داستان تمام میشود، آدم احساس میکند تصمیمی گرفته است، برداشتی دارد و راهی را انتخاب کرده است.
حتی به حساب خودش میگذارد؛ یعنی جزو دستآوردهای مطالعهاش قرار میدهد. چون خودش میفهمد، روی آن تعصب دارد، یکی از زیباییهای تبلیغات غیرمستقیم، نتیجه تبلیغ به عنوان دستاورد و مطالعه و یا گوش دادن است و قرآن در زمان جاهلیّت روزی که هر چیزی را باید با زور و فشار در مغز انسانها بکند، چنین چیزهایی را انتخاب کرده است. همانطور که میدانید داستانهای قرآن عمدتاً برای انبیاء است، سرنوشت حدود بیستوپنج پیغمبر - یا کمتر یا بیشتر، چون بعضی جاها احتمالی است - در قرآن آمده است، حضرت آدم، حضرت نوح، حضرت ادریس، حضرت هود، حضرت صالح، حضرت لوط، حضرت ابراهیم، حضرت اسحاق، حضرت اسماعیل، حضرت یعقوب، حضرت یوسف، حضرت موسی، حضرت هارون، حضرت شعیب، حضرت داود، حضرت سلیمان، حضرت عیسی، پیغمبرانی که در انطاکیه بودند، حضرت خضر اگر احتمال بدهیم که احتمال میدهیم پیغمبر باشد، حضرت دانیال، حضرت یونس، حضرت ایوب و حضرت اسرافیل. اینها پیامبرانی هستند که من توانستم از حافظه و خاطرهام به زبان بیاورم.
هر یک از اینها برای خودشان داستانهای فرعی زیادی دارند، داستان آدم با حوا، آدم در حال هبوط، داستان پسران آدم که خودش داستان بسیار سازنده و درسدهندهای است، داستان حضرت نوح با فرزند، با قوم، با همسر، با کشتی و دوران بعد از کشتیاش، داستان حضرت ابراهیم بسیار وسیع است، با پدرش، با زوجهاش، با همسرانش که دو همسر داشت، با فرزندانش، با حاکم زمانش، نمرود - اگر نمرود باشد - با بتپرستها، با خطر آتشسوزی و مهاجر و کعبه و ساخت خانه خدا، هر یک از اینها یک داستان بسیار آموزنده است.
داستان حضرت ابراهیم جداگانه پندآموزی دارد، داستان حضرت اسماعیل و قربانیش که انصافاً یک شاهکار آموزنده و مؤثر برای انسان است و داستان حضرت یعقوب و حضرت یوسف، مسئله جواب خواب مطرح است، مسئله حسد مطرح است، مسئله صبر مطرح است، مسئله اسارت مطرح است، مسئله عفت نفس و پاکدامنی مطرح است، مسئله حکومت صالحان مطرح است، مسئله زندان و تحمل زندان مطرح است، روابط فامیلی و صلهرحم مطرح است و بسیاری از چیزهای دیگر که خود قرآن که نام آن را احسنالقصص گذاشته، مفسّرین بیش از چهل درس بزرگ را در این داستان برای مردم مشخص کردهاند و خیلی بیش از اینهاست، داستان حضرت موسی، آن زندگی بنیاسرائیل و آن صبر عجیبی که اینها داشتند. روحیات فرعون، مسئله تولد، مسئله مادر حضرت موسی، خواهر حضرت موسی، رشد حضرت موسی در یک محیط آلودهای مثل دربار فرعون، مهاجرت حضرت موسی، ازدواج حضرت موسی، مواجهه با سحر و شکست فرعونیان، غرق شدن در دریا و سرگردانی و نافرمانیهای بنیاسرائیل که هر یک از اینها یک داستان است.
اگر همه آنها را در ترکیب داستانی، آنگونه که قرآن توضیح داده، در اختیار مردم بگذاریم، این داستانها همه انسانساز است؛ هر یکی برای مقطعی از زندگی مفید است، برای خانواده از یک جهت، برای مبلّغین از یک جهت، برای عامه مردم از یک جهت و برای حکومتها از یک جهت. قرآن همه ابعاد زندگانی انسان را در این داستانها توضیح میدهد.
به حضرت عیسی میرسیم، مقاومتهایی که حواریون کردند، سرسختیهایی که یهودیها در مقابلش داشتند و وابستگیهای حضرت عیسی درسآموز است. تحملات مشکلاتی که حضرت ایوب داشت، آن مصیبتها، آن دردها، آن مرضها که واقعاً میتواند آیینه مقاومت و صبر باشد. داستان حضرت سلیمان و حضرت داود، با آن پهنه وسیع حکومتی و ملکی که بر نیروهای مرموز طبیعت حاکم بودند و از انرژیهای ناشناخته در صنعت، لشگرکشی، ترابری و خیلی جاهای دیگر استفاده میکردند، و حتی شنیدن زبان مرغان و مورچگان و علایمی که آنها میدهند، همه داستان فرض میشود. امّا، واقعیت است. یکی از ویژگیهای قرآن این است که با واقعیتهای تاریخ سروکار دارد نه با تخیّل. اینها واقعیت تاریخی است، زبان، زبان ادبی است. هدف، انسانسازی است، با شیواترین عبارت در مناسبترین نقطه، آنجایی که مستمعین قرآن احتیاج به شنیدن دارند، میتوان به اینها توجه کرد. به هر حال این بحث قرآن که انشاءالله بتوانیم خطبه دیگری هم در تکمیل بحث امروز بگوییم، زیباست تا جامعه، مخصوصاً جوانان، را متوجه کنیم که سراغ داستانهای قرآن بروند و نویسندگان و اهل ذوق و ادب را متوجه کنیم که از این سرچشمه غنی استفاده بکنند و داستانهای آموزنده را بهصورت روز و با زبان روز در اختیار بچههای ما بگذارند و این باب هدایت را که الحمدلله تا حدودی باز است، خوب باز بکنند، تا بتوانیم از این منبع وحی و الهام و سازندگی بیشتر استفاده کنیم.
اَعُوُذُ باللهِ منَ الشَّیطانِ الرَّجیم/ بسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم/
اِنّا اَعْطَیناکَ الکَوْثُر/ فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَر/ اِنَّ شانِئکَ هُوَالْاَبتَرُ.
خطبه دوم:
ِبسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
اَلْحَمْدُ للهِ رَبِّ اْلعالَمینَ، وَالصّلوهُ وَ السَّلامُ عَلی رَسُولِاللهِ وَ عَلی عَلِیٍّ أَمیرِاْلمُؤْمنینَ وَ عَلی الصِّدّیقهالطّاهِره وَعَلی سبْطَیِ الرّحْمَه الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّبْنِالْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدبْنِعَلِیٍّ وَ جَعْفَرِبْنِمُحَمَّدٍ وَ موُسَیبْنِجَعْفَرٍ وَعَلِیِّبْنِمُوسی وَ مُحَمَّدبْنِعَلِیٍّ وَ عَلِیِّبْنِمُحَمَّدٍ وَالْحَسَنِبْنِعَلِیٍّ وَ ألْخَلَفِ اْلهادیاْلمهْدیّ(عج)
در مناسبتهای روز چند موضوع را بهطور فشرده باید عرض کنم.
اوّلین مناسبت شهادت امام صادق(ع)(1) است که در هفته آینده داریم واز روزهای بزرگ تاریخ ماست. میدانید امام صادق(ع) مثل بقیه ائمه(ع) در آنچه که امروز به عنوان معارف اهلبیت در اختیار ماست به نحوی دیگر مؤثر بودند. نه اینکه جهاد علمی و دلسوزیشان بیشتر بود، تنها به خاطر شرایط و فرصتی که برای امامصادق(ع) به وجود آمد، اینگونه انجام وظیفه کردند و در هزاران نسل بعد از خودشان از این منبع سازنده و هدایتگر اهل بیت(ع) به مردم استفاده دادند.
دورهای که ایشان رشد کردند و کمال یافتند، آنهایی که اکتسابی است، دوره ویژهای است. دوران کودکی، نوجوانی و جوانی را در بدترین شرایط ممکن اجتماعی گذراندند، موقعی که حکومت ابنالحکم بوده که میدانید بعد از بنیسفیان حکومت بنیالحکم شد که مروان و فرزندان و اصحابش دهها سال حاکم بودند. اینها بعد از حکومت معاویه و یزید بودند که کار مرسومه و مهمترین نقطه کارشان برای تثبیت زندگی غاصبانه خودشان، تضعیف پایگاه ولایت و اهل بیت(ع) بود.
آنها رقیبی جز اهل بیت(ع) برای خودشان نمیشناختند و بعد از آن جریاناتی که معاویه با حضرت علی(ع) و امام حسن(ع) داشت و یزید با امام حسین(ع) داشت و حوادثی که در اطرافشان بود، مثل قیام مختار و امثال اینها، به این نتیجه رسیده بودند، که این خانواده را باید ریشهکن کنند. در دوران حضرت سجاد(ع) و امامباقر(ع) بر اهلبیت(ع) خیلی سخت میگذشت نمونهاش را شما میتوانید در مراسم رسمی ببینید که در خطبهها، نمازها، مساجد و برنامههای حکومتی، فحاشی به علیبنابیطالب(ع) یک دستور بود.
شما تصور کنید که هر خطیبی که میخواهد صحبت بکند، اولش به علیبنابیطالب(ع) اهانت بکند. آن هم تهمت، فحاشی و چیزهایی که لایق خودشان بود، گاهی عمداً به زور، اعضای خانواده اهل بیت(ع) را جمع میکردند، بزرگشان را میآوردند و در مجالس مینشاندند که اینها با شنیدن این بحثها تحقیر بشوند. اصلاً رسم بود، بخشنامه دولت بود، نمیشد خطیبی خطبه بخواند و سبّ علی(ع) را نداشته باشد. در یک جلسه رسمی وقتی بسمالله و الحمدلله میگفتند، باید به علی(ع) اهانت میکردند که در زمان عمربنعبدالعزیز که مدت کوتاهی والی شد، این رسم زشت منسوخ شد.
خیلیها فکر میکردند این جزو وظایف خودشان است. اگر نگویند، عباداتشان باطل میشود. مسئله را به این صورت درآورده بودند. شما ببینید در این شرایط چه میگذشت! امام صادق(ع) یا پدرشان امام باقر(ع) و دوستان اینها در این چند دهسال حکومت بنالحکم چه روزگار تلخی داشتهاند! گویا از سال 82 هجری - تا سال 130 فشارها زیاد و اواخر کمتر بود- این وضع میگذشت و امام صادق(ع) در چنین شرایطی دوران کودکی و جوانی خودشان را گذراندند. قیام حضرت زید که از جهاتی بسیار مؤثر بود، وضع را بدتر کرد و آنها را بهطور جدّی ترساند.
کمکم که حکومت بنیامیه و بعداً مروانیها ضعیف شدند و در مقابلشان بنیعباس و بنیهاشم تبدیل به قدرتی عظیم شدند، مبارزاتی که ائمه(ع) برای تربیت انسانها در همین شرایط سخت کرده بودند، کمکم داشت نتیجه میداد، این شرایط برایشان میدان تقریباً خوبی را باز کرد و از همین شرایط استفاده کردند، کارهای طولانی و ارزشمد امام باقر(ع) و امام صادق(ع) مال این قطعه از تاریخ است. امام سجاد(ع) معارفشان را از طریق دعا و آموزشهای خیلی مخفیانه منتشر میکردند. این دو امام، به صورت رسمی شاگرد و مکتب داشتند و خالصها در این شرایطِ سخت مانده بودند. کسانی که هیچ چیزی نمیتوانست آنها را از میدان بیرون بکند و آماده بودند که روزی چندبار هم قطعهقطعه بشوند و از این راه جدا نشوند. اینها مانده بودند و امام با چنین شاگردانی و با چنین نیروهایی موفق شدند این مکتب وسیع و این همه معارف را در اختیار تاریخ بگذارند و امروز کتابهای سنّی و شیعه از این معارف پر است که به ما دادند. بزرگان اهل سنت کار کردند. هر مقدار بتوانیم کار توضیحی و تحقیقی بکنیم و بتوانیم این معارف را در اختیار نسل تشنه امروز بگذاریم، کار زیادی نیست و بیش از اینها باید کار بکنیم.
مسئله دوم که باید عرض کنم، اینکه امروز ظاهراً روز شهادت 40 نفر از بهترین دوستان ما در دوران انقلاب و همچنین دوران تثبیت سالهای اوّل انقلاب و پیروزی است که هواپیمایشان در مسیر جنوب توسط بعثیها سرنگون شد. (2) شهید بزرگوار محلاتی و همراهانشان از قوه قضائیه و مجریه و مقننه بودند که به مردم و خانوادههایشان تسلیت عرض میکنم.
مسئله دیگر، سفر پر خیر و برکت رهبر بزرگوارمان به هرمزگان است.(3) نقطهای که برای بنده بسیار زیباست، ابراز وفاداری و عشق و علاقه است که از مردم این استان دیدیم.
من از این مردم خوب تشکر میکنم؛ چه شیعیان و چه اهل سنت که این چنین وفاداری خودشان را ابراز و چشم دشمنان را کور کردند. در چشم دشمنان خاری است که ببینند اینقدر بین رهبری نظام و مردم ما محبت، صفا و صمیمیت حاکم است. ما همیشه این چیزها را دیدیم، ولی امروز و در ساحل خلیجفارس که بدترین دشمنان ما امروز به این صورت وسیع حضور دارند، این حرکت مردم پیام بسیار خوبی برای ما و دنیا دارد و هوشیاری مردم ما را میرساند. برکات سفر ایشان به آنجا بحمدالله فراوان خواهد بود و آثارش را در آینده خواهند دید.
مسئله مهم روز ما که خیلی باید به آن توجه کنیم، مسئله بحران عراق است که باید از این فرصت استفاده و کسانی را که در دو طرف قضیه در این بحران هستند، روشن بکنم. اخبار را شما میشنوید. نکته مهمی که ما باید توجه بکنیم، این است که این بحران و این وضع، نمایشگاهی برای نشان دادن مجموعه دشمنان جمهوری اسلامی ایران و انقلاب ماست. اطراف قضیه را در نظر بگیرید و ببینید ما با چه کسانی مواجه بودیم؛ دو طرف قضیه فعلاً یک طرف آمریکا و انگلیس و بعضی از دوستانشان هستند و یک طرف هم صدام و حزب بعث است. در این میان ملّت عراق هستند که دارند به شدّت رنج میبرند و ما نگران آن هستیم که این حوادث رنج آنها را زیاد بکند که انشاءالله این جور نشود. اینها ادامه همان اوصافی است که در گذشته بوده است.
ببینید دو طرف قضیه چه کسانی هستند؟ اصلاً مسئله چیست؟ مسئله غیر از این نیست که خود اینها خلق کردند و حالا دارند بر سر آن میجنگند. این همان مسئلهای است که ما 8 سال روی آن داد زدیم و این دنیای مستکبر به حرف ما گوش نکرد. حرف عمده و ادعای ظاهری این است که آمریکاییها میگویند: طبق مصوّبه شورای امنیت، صدام باید خلع سلاح بشود و نباید اسلحه کشتار جمعی، شیمیایی، میکروبی و هستهای و موشکهای دوربرد داشته باشد. اینها دنبال این مسئله هستند که بگویند حزب بعث این مصوّبه را اجرا نکرده و هنوز اینها را دارد.
من نمیدانم الان این چیزها هست یا نیست و یا چقدر هست؟! نمیخواهم وارد آن قسمتش بشوم. میگویم اینها، همان چیزهایی است که ما به شما میگفتیم؛ اینها را به عراق ندهید و شما دادید. همه این مشاجرات همین است. اسلحه شیمیایی همان بود که عراق بارها در جبهه علیه ما به کار برد؛ در جزیره مجنون به طور وسیع استفاده کرد، بعد در فاو سه هزار بمب شیمیای روی سر نیروهای ما ریختند، در حلبچه اوج قساوت بود؛ از یک ماده شیمیایی سه پایه و دو پایه استفاده کردند. آنقدر این ماده شیمیایی خطرناک بود که ما به خاطر اینکه روحیه مردم ضعیف نشود، خیلی از صحنههای فیلمها را نشان ندادیم.(4)
در آن روزها به طور خیرهکنندهای در یک عملیات بسیار موفق، از ارتفاعات بلند گذشته و منطقه حلبچه را تصرف کرده بودیم. پشت آن کوهها یک سد استراتژیک است، چند میلیارد متر آب در اختیار ما قرار میگرفت که برای آنها خطرناک بود. ترسید و از این اسلحه استفاده کرد. من یکی دو روز بعدش، وقتی که به حلبچه رفتم، آنهایی که مانده بودند، دیدم. مواد خیلی خطرناکی به کار رفته بود. باد بوی این مواد را این طرف و آن طرف میبرد و مردم را درو میکرد. هر کس که از خانه بیرون میرفت، در درگاه خانه میافتاد. کسی که در جاده بود، همان جا میافتاد. مهم این است که مصدومان این جنایت را به بسیاری از کشورهای اروپایی به عنوان مریض به بیمارستان فرستادیم که ببینند آنهایی که آن اسلحه را به صدام داده و از خودشان هیچ عکسالعملی نشان نداده بودند، چه کار وحشتناکی کردند. الان مثلاً استرالیا میآید و فیلم حلبچه را منتشر میکند. چه کسی این مواد را به عراق داد؟ موشک هم همین بود، عراق از موشک هم اینگونه استفاده میکرد. هر وقت در جبهه شکست میخورد، شهرهای ما را با موشکهای دوربرد، میزد، ما همیشه در هر موردی به دنیا شکایت میکردیم، ولی به حرف ما گوش نمیدادند.
الان مسئله اتمی مطرح است. چه کسی به اینها داد؟ فرانسه نداد؟ آلمان نداد؟ سلاح خطرناکی را که الان مطرح میکنید، چه کسی به عراق داد؟ اسلحه میکروبی انصافاً خطرناک است. مثلاً کسی بیاید، میکرب سیاه زخم را با یک موشک به یک شهر بزند و بعد باز بشود؛ چه بلایی به سر مردم میآورد! یا با طاعون چنین کاری بکند. امروز همه دارید در خبرها میگویید، چرا دیروز نمیگفتید؟ امروز انگلیسیها فاش کردند، چند تن مواد کشت میکروب خطرناک طاعون و سیاه زخم را به عراق دادند. در آلمان امروز بیش از شصت پرونده در دادگاهها، به حکم رسید، که مال کسانی هستند که اسلحه ممنوعه یا مواد ممنوعه اتمی یا شیمیایی یا میکروبی به عراق دادند. خود آمریکاییها امروز پروندههای زیادی دارند که شرکتهایشان این چیزها را دادند.
آقایان در روزهایی که در جنگ بودیم و آنها الویت اوّلشان سرکوب انقلاب اسلامی بود، وقتی که این چیزها را به صدام و به حزب بعث عراق میدادند و ما این همه فریاد کردیم این کار را نکنید، گوش نمیکردند. بارها از همین تریبون نماز جمعه، اخطار کردم. به غربیها گفتم در سبکی که پیش گرفتید و اسلحه شیمیایی را با وسعت در اختیار عراق میگذارید، نمیترسید چند سال دیگر، این سلاح شیمیایی در چمدان هر تروریستی پیدا بشود و در هر کجا به کار رود؟ همین امروز در خبرهای دنیا بود که در آمریکا دو نفر را گرفتند که ماده خطرناکی داشتند که ممکن بود شهری را آلوده بکند.
ریشهاش به خود اینها بر میگردد؛ همین طاغوتها، متکبّرها و مستکبرها در جریانی که میخواهند رقیب، و یا ملتی را ضعیف بکنند، از کارهای خلاف استفاده میکنند. دست اینها به این جنایات آلوده است. الان میخواهند این را از دست عراق بگیرند. ما هم میگوییم حتماً باید بگیرند. یک ذره موافق نیستیم که چنین اسلحههای خطرناکی در اختیار حزب بعث عراق باشد. همین کاری را که به سر ما آورد، به سر دیگران هم میتواند بیاورد. هیچ کس موافق نیست؛ امّا حرف اساسی با خود اینهاست. اینها نه امروز حسن نیت دارند، نه آن روز حسننیت داشتند. چطور آلمان آن موقع میداد و الان میخواهد همراه آمریکا بجنگد. خودتان دادید و این وضع را به وجود آوردید.واقعاً اگر یک شورای جهانی منصفی بود و مسئله را رسیدگی میکرد، آیا جنایتکار جنگی فقط همین عراقیها هستند که بکار بردند؟ مگر آنهایی که اسلحه دادند، جانی نیستند؟ فقط برای اینکه نیروهای مؤمن بسیجی را که از هیچ چیز نمیترسیدند، بترسانند، به این حیلهها، به این کارها و به این ستمها متوسّل میشوند. به هر حال انصافاً غربیها آن روز به آن صورت و امروز به این صورت فتنهای در منطقه ما درست کردند، و اسفبار اینکه در هر موقعیت، خودشان استفاده میکنند. آن موقع برای تلف کردن منابع دو کشور اسلامی و ثروت کشورهای اسلامی دیگر که پشتیبانی میکردند و امروز هم برای حضور در منطقه و اهداف شومی که دارند، از این حرکتی که شروع کردند، استفاده میکنند. اولاً ما باید هوشیار باشیم و ثانیاً آدمهای خیرخواه دنیا و حسن نیتدار بنشینند و بحث و تلاش کنند که دیگر تکرار نشود.
امروز با رشد تکنولوژی، سواد، تحقیق و وجود ابزار ارتباطی که در دنیا هست، انتقال این گونه چیزها در خیلی جاها ممکن است اتفاق بیافتد.
هر چه بیشتر شود، خطرناکتر میشود. لذا باید مبنایی درست و راه عادلانهای پیدا کنیم تا این مسیر به گونهای اصلاح بشود که بشریت در آینده گرفتار این گونه مسایل نشود. البته امیدواریم این وضعی که در منطقه ما پیش آمده، با کمک خداوند و با هوشیاری مردم منطقه به گونهای بر طرف بشود و مردم عراق که الان انصافاً وضع قابل ترحمی دارند، از این شر نجات پیدا بکنند. امّا این جور نباشد که اگر نجات پیدا کردیم، به فکر عامل اصلی این جنایات و ریشههای اساسی آن بحرانها و نگرانیهای تاریخ که در آینده میتواند دارای آثار تلختری باشد، نباشیم. انشاءالله به فکر این مسائل هستیم که جزو کارها و برنامههای ما در آینده است.
أَعُوذُ باللهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ/ بسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم/
قُلْ هُوَ اللهُ اَحَدٌ/ اَللّهُ الصَمَدٌ/ لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یوُلَدْ/ وَ لَم یَکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَد
پی نوشت:
1/12/1376
1- نام: جعفر بن محمد؛ کنیه: ابوعبدالله، ابواسماعیل و ابوموسی، القاب: صادق، فاضل، صابر، طاهر، قائم، کافل و منجی، مشهورترین لقب آن حضرت «صادق» است. این لقب به خاطر صدق گفتار آن حضرت و تمایز از جعفر کذاب، که در عصر امام زمان(عج) ادعای امامت کرده بود، به آن حضرت داده شد.تاریخ ولادت: هفدهم ربیعالاول سال 80 هجری، اما برخی مورخان، تاریخ تولد آن حضرت را اول رجب سال 80 هجری و برخی دیگر سال 83 هجری دانستهاند؛ اما قول اول مشهور است و این روز مطابق است با روز ولادت پیامبر اکرم(ص)؛.محل تولد: مدینه مشرفه، در سرزمین حجاز (عربستان سعودی کنونی)؛.نسب پدری: امام محمد باقر بن علی بن حسین بن علی بن ابیطالب(ع)؛ نام مادر: فاطمه، مکنّی بهام فَروه بنت قاسم بن محمد بن ابی بکر؛ مدت امامت: از زمان شهادت پدرش، امام محمد باقر(ع) در هفتم ذیحجه سال114 هجری تا 25 شوال سال 148 هجری، به مدت 34 سال، تاریخ و سبب شهادت: 25 شوال سال 148 هجری، در سن 65 سالگی، به وسیله زهری که منصور دوانیقی به آن حضرت خورانید. برخی تاریخ شهادت آن حضرت را نیمه رجب سال 148 هجری دانستهاند. محل دفن: قبرستان بقیع، در مدینه مشرفه، در جوار قبر پدر و جدش و امامحسن مجتبی(ع)
2- در اول اسفند 1364، نماینده امام(ره) در سپاه پاسداران، حجتالاسلام و المسلمین شیخ فضل اللّه محلاتی، به همراه هشت تن از نمایندگان مجلس، به نامهای حجج اسلام ابوالقاسم رزّاقی، سید نورالدین رحیمی، غلام رضا سلطانی، مهدی یعقوبی و ابوالقاسم موسوی دامغانی، و نیز آقایان محمد کلاتهای، علی معرفیزاده و سید حسن شاه چراغی و چند تن از قضات و مسؤولان دیگر، عازم جبهه های جنگ بودند که هواپیمای حامل آنها، مورد حمله دو فروند جنگنده عراقی قرار گرفت. و در 25 کیلومتری شمال اهواز، سقوط کرد و همه سرنشینان آن ـ که نزدیک به پنجاه تن بودند ـ به شهادت رسیدند.
3- آیتالله خامنهای ساعت 45/ 9 صبح روز سهشنبه 28 دی ماه وارد فرودگاه بندر عباس شدند و پس از ساعتها استقبال گرم و پر شور مردم در خیابان ها، وارد وارد مصلای قدس مرکز استان هرمزگان شدند و با مردم دیدار کردند. دفتر رهبر معظم انقلاب در پایان سفر حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی به استان هرمزگان، با انتشار بیانیهای از مردم مؤمن، پرشور و خونگرم این استان که در استقبال کمنظیر خود از مقام معظم رهبری، حماسهای به یاد ماندنی آفریدند، تشکر و قدردانی کرد.
در این بیانیه آمده است: «سفر پنج روزه حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی به استان هرمزگان پس از دیدار ایشان با قشرها و گروههای مختلف مردم مسلمان و انقلابی این استان پایان یافت. اما بیشک خیر و برکتی که در این سفر، از ناحیه حضور بیدریغ، پرطراوت و پرشکوه مردم غیرتمند این استان، نصیب اسلام و انقلاب شد. هیچ گاه پایان نمییابد و جلوههای وصفناپذیر و شگفتآور به خصوص در استقبال کمنظیر مردم استان هرمزگان و در تجلی پیوند مردم مسلمان و مؤمن با نظام جمهوری اسلامی و رهبر معظم انقلاب آفریده شد. به عنوان ذخیرهای الهی و پشتوانهای مردمی در تداوم عزت، عظمت و اقتدار انقلاب اسلامی، تأثیرگذار و نقشآفرین خواهد بود.
بیشک تشکر و قدردانی از این همه آگاهی، هوشیاری و شور و نشاط ایمانی و انقلابی از عهده هیچ کس بر نخواهد آمد. با این حال بر اساس وظیفه، بدینوسیله از آحاد مردم مسلمان و خونگرم استان بسیار مهم هرمزگان، اعم از زن و مرد و پیر و جوان و نوجوان صمیمانه سپاسگزاری و تشکر مینماید. همچنین از کلیه قشرهای مختلف مردم این استان از جمله صیادان شرافتمندی که به شغل سالم و پربرکت صیادی مشغولند، جزایرنشینان هوشیار و دلاوری که به فرموده رهبر معظم انقلاب اسلامی، مرزداران دیرینه کشور، سنگربانان خط مقدم اسلام و انقلاب و حافظان عزت و حیثیت ملت ایران به شمار میزوند. بسیجیان، سپاهیان و ارتشیان سلحشور و افتخارآفرینی که با قدرت و صلابت، مرزهای آبی ایران عزیز را پاسداری میکنند. خانوادههای صبور و مقاوم «شهیدان، جانبازان و ایثاگران» زنان مسلمان و فهیم، دانشجویان و دانش آموزان پرشور و آگاه استان هرمزگان، نیروهای انتظامی و نیز کلیه کسانی که در سفر مقام معظم رهبری به این استان، با همکاری و همدلی همهجانبه تلاش کردند، قدردانی و تشکر مینماید.»
4- نخستین حمله شیمیایی ثبت شده ارتش عراق علیه نیروهای مدافع جمهوری اسلامی ایران به روز 23 آذر ماه سال 1359 باز میگردد. در این روز، دشمن در جبهه گیلان غرب یک گلوله شیمیایی را پرتاب کرد که در اثر آن، چند تن مصدوم شدند.( روزنامه اطلاعات؛ 29/8/1359، ص 2) حدود یک ماه بعد در تاریخ 20/ 10/ 1359، هواپیماهای عراق برای نخستین بار از بمبهای ناپالم در حمله به شهر اهواز در جبهه جنوبی استفاده کردند. خبرگزاری عراق با انتشار این خبر، تعداد تلفات نیروهای ایرانی را در این حمله 460 تن برآورد کرد. (خبرگزاری پارس؛ نشریه ویژه؛ 21/10/1359، ص 2 ) در همین ایام، (23/10/59)، در برخی از منابع فارسی، آمده است که حمله شیمیایی عراق به منطقه بین هلاله و نی خزر واقع در پنجاه کیلومتری غرب ایلام در تاریخ 23/ 10/ 1359 (13 ژانویه سال 1981) نخستین حمله شیمیایی ثبت شده در سازمان ملل متحد است، اما در اسناد منتشر شده سازمان ملل، هیچ گونه اشارهای به این موضوع نشده است. (حسین علایی؛ جنگ شیمیایی و تهدید فزاینده؛ تهران: اطلاعات، 1367، ص 122)
با ورود جنگ به سال 1360، به علت رکود حاکم بر جبههها در نتیجه بحران سیاسی - داخلی ایران، در شش ماهه نخست این سال، اخباری از کاربرد گازهای سمی در جبهههای جنگ انتشار نیافت، اما با رفع بحران سیاسی در داخل کشور و فعال شدن مجدد نیروهای ایران در جبهههای جنگ، عراق این بار استفاده از سلاح شیمیایی را شدت بخشید و در جریان شش ماهه دوم سال، بیش از چهار بار در مناطق جنگی هویزه، ارتفاعات الله اکبر، پل نادری و خرمشهربا شلیک گلولههای شیمیایی از توپخانه و خمپاره علیه نیروهای ایران از گاز سمی استفاده کرد. (سید قاسم زمانی؛ حقوق بینالملل و کاربرد سلاحهای شیمیایی در جنگ تحمیلی عراق علیه جمهوری اسلامی ایران؛ تهران: بنیاد حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس، 1376، ص 16. ) در جریان عملیات «والفجر – 2» عراق به طور وسیع با استفاده از هواپیما مبادرت به بمباران شیمیایی غرب جاده پیرانشهر – رواندوز کرد. این حمله که در ساعت 7 صبح روز سه شنبه 18 مرداد ماه سال 62 به وقوع پیوست، منجر به مصدوم شدن جمعی از رزمندگان شد. از تاریخ 19/5/1362 تا 4/9/1362 دوازده بار با استفاده از توپ، خمپاره و هواپیما اقدام به کاربرد گازهای شیمیایی، عمدتاً در غرب کشور از جمله مناطق نظامی و غیرنظامی پیرانشهر، بازی دراز، مریوان، بانه، پنجوین و پاوه کرد. موارد دیگری ازکاربرد سلاح شیمیایی توسط دشمن به شرح زیر است:
- ساعت 5 بامداد 3 آبان ماه 62، هواپیماهای دشمن روستای باینجان از توابع بانه را بمباران شیمیایی کردند که منجر به شهادت و مصدوم شدن جمعی از اهالی روستا شد.
- ساعت 17 روز 16 آبان ماه سال 62، 4 فروند هواپیمای دشمن منطقه ای بین رودخانه شیلر و ارتفاعات لری را هدف حملات شیمیایی قرار دادند .
- 19/1/1364؛ چهار نقطه از منطقه عملیاتی« بدر» در هورالهویزه در داخل خاک ایران هدف بمب های و گلوله های شیمیایی عراق قرار گرفت که این بمبها حاوی گاز خردل و اعصاب بودند.
- ساعت 17 روز 20/1/1364 مجدداً منطقه عملیاتی «بدر» در هورالهویزه از سوی عراق گلوله باران شیمیایی شد.
- 26/10/1365؛ یک فروند هواپیمای عراقی که منطقه عملیاتی «کربلا – 6» را بمباران شیمیایی کرد، سرنگون شد.
- 23/10/1365؛ هواپیماهای عراقی مواضع رزمندگان اسلام در منطقه عملیاتی«کربلا – 5» را بمباران شیمیایی کردند.
- 25/10/1365؛ در جریان دفع پاتک دشمن در منطقه عملیاتی «کربلا – 6» عراق مواضع نیروهای ایران را بمباران شیمیایی کرد.
- در پی بکارگیری مجدد سلاح شیمیایی توسط عراق در دسامبر 86، دبیرکل سازمان ملل متحد روز 16/ 10/ 1365 نگرانی خود را از نقض قوانین بینالمللی اعلام کرد.
- 15/10/1365؛ یک انبار مهمات شیمیایی دشمن در ساحل غربی اروند رود، حدفاصل جزیره ام الرصاص و مینو، هدف آتش توپخانه نیروهای اسلام قرار گرفت و منفجر شد که بر اثر آن صدها نظامی عراقی کشته و زخمی شدند.
- 7/4/1366؛ رژیم عراق چهار نقطه شهر کردنشین سردشت را هدف حملات شیمیایی قرار داد که منجر به شهادت 60 تن از مردم این شهر شد.
- 16/7/1366؛ یک منطقه عملیاتی در شمال سومار توسط هواپیماهای عراقی بمباران شیمیایی شد که شهادت جمعی از رزمندگان را در پی داشت.
- 21/10/1366؛ عراق مبادرت به پرتاب گلوله شیمیایی در یک منطقه عملیاتی مقابل سردشت کرد.
- 27/12/1366؛ رژیم عراق هم زمان با پیشروی نیروهای ایران به سوی حلبچه، چندین بار اقدام به بمباران شیمیایی این شهر کرد و دست به کشتار مردم این شهر زد.
- 30/12/1367؛ هلال احمر جمهوری اسلامی تعداد شهدای بمباران شیمیایی رژیم عراق در شهرهای آزاد شده در عملیات «والفجر – 10» را بیش از 5 هزار نفر اعلام کرد.
- 10/1/1367؛ هواپیماهای عراقی روستای کلال در حومه پاوه را هدف بمباران شیمیایی قرار دادند.
- 21/1/1367؛ هواپیماهای عراقی یک روستا در منطقه مریوان و هم چنین شهر مریوان را بمباران و گلوله باران شیمیایی کردند.
- 27/1/1367؛ رژیم عراق در حمله به مواضع نیروهای اسلام در فاو مبادرت به استفاده وسیع ازسلاح شیمیایی کرد.
- 28/2/1367؛ چند روستا از جمله مرزن آباد و بیتوش از توابع سردشت توسط هواپیماهای عراق بمباران شد.
- 24/3/1367؛ یک منطقه مسکونی در یک روستای بانه توسط هواپیماهای عراق بمباران شیمیایی شد.
- 4/4/1367؛ نیروهای عراقی با استفاده گسترده از سلاح شیمیایی به رزمندگان اسلام در جزایر مجنون حمله کردند.
- 3/5/1367؛ نیروهای عراق با بهرهگیری گسترده از سلاح های شیمیایی به مناطق گیلان غرب و سرپل ذهاب پیشروی کرده و مناطقی را به اشغال خود در آوردند.
- 11/5/1367؛ هشت نقطه در منطقه غرب اشنویه هدف بمباران شیمیایی عراق قرار گرفت که در اثر این جنایت، بیش از 2 هزار و 400 تن از مردم غیرنظامی منطقه مصدوم شدند.
بر اساس آمار موجود، در سال 62 حدود 58 نفر، در سال 63 تعداد 3 نفر، در سال 65 تعداد 6 نفر، در سال 66 تعداد 24 نفر و در سال 1367 تعداد 53 نفر از مجروحین شیمیایی که شدت جراحت آنان بیشتر بود، به کشورهای انگلیس، فرانسه، آلمان، اتریش، هلند، سوئد، سوییس، بلژیک، ژاپن، اسپانیا و آمریکا اعزام و تحت مراقبتهای ویژه قرار گرفتند. به طور کلی آمار موجود از کاربرد سلاح های شیمیایی توسط رژیم عراق علیه نیروهای ایران حکایت از این دارد که از 22 سپتامبر 1980 تا 30 مارس 1984 رژیم عراق 83 بار سلاح شیمیایی به کاربرد که بر اثر آن 116 تن شهید و 4450 تن مجروح شدند.
از 30 مارس 1984 تا 25 آوریل 1985 عراق 29 بار از گازهای شیمیایی علیه نیروهای ایران استفاده کرد که بر اثر آن 42 شهید و 2966 تن مجروح شدند. از 25 آوریل 1985 تا 21 مارس 1986 این رژیم مجموعاً 69 بار سلاح شیمیایی به کاربرد که در نتیجه 104 تن شهید و 15000 تن مجروح شدند. همچنین از 21 مارس 86 تا 8 آوریل 87 دفعات استفاده عراق از سلاح شیمیایی و تعداد شهدا مشخص نیست، ولی تعداد مجروحین 3893 نفر برآورد شده و در مجموع از 22 سپتامبر 1980 تا 8 آوریل 87 عراق حداقل 196 بار از سلاح شیمیایی استفاده کرد که 262 شهید و 27309 مجروح به جای گذاشته است.