خطبه ها
  • صفحه اصلی
  • خطبه ها
  • نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

محور خطبه‌ها:  ابعاد مختلف اعجاز قرآن، اطلاعات علمی قرآن در هواشناسی، سوابق علمی مهندس بازرگان در هواشناسی، ریح و ریاح در قرآن، معانی قسم‌های قرآن  هفته احسان و نیکوکاری، عید نوروز و کمک به مستمندان، توصیه‌های قرآن برای انفاق، هفته منابع طبیعی، برگزاری انتخابات شوراها، سفر رئیس جمهور به ایتالیا و ادعاهای حقوق بشری غرب، سفر رئیس جمهور به یزد و افتتاح طرح‌ها، افتتاح متروی تهران، سالگرد رحلت حاج احمد آقا، سالگرد رحلت آیت‌الله کاشانی، سالگرد انفجار بمب در نماز جمعه

  • جمعه ۲۱ اسفند ۱۳۷۷
خطبه اول: ابعاد مختلف اعجاز قرآن/ آیات بیان‌کننده حوادث آسمانی یکی از موارد معجزه بودن قرآن/ توصیه به علمان هواشناسی برای مطالعه عمیق آیات مربوط/ مطابقت علوم و دانستی‌های هواشناسی با آیات قرآنی/ امّی بودن پیامبر و بیان مسایل علمی دلیلی بر اعجاز قرآن/ آیات قرآن با زبان مردم/ تعبیرات قرآنی و همخوانی آن با علوم هواشناسی/ مهندس بازرگان پیشقدم علوم هواشناسی در ایران/ دقت قرآن در طرح مسایل هواشناسی/ بحث تصریف الریاح در قرآن/ مفسّرین و تصریف الرّیاح/ ریح و ریاح در قرآن/ لفظ «ریاح» در دعای یکی از ائمه/ بادهای باران‌زا و ارتباط آن با ریاح/ قسم قرآنی به ذاریات، حاملات، جاریات و مقسّمات/ مفسرین و قسم قرآنی/ گناه علمی به قسم‌های قرآنی/ لزوم توجه به علوم روز در تفاسیر/ تعبیر کوه یخ در قرآن/ توجه به تعبیر «یعرج» در آن/ تعبیر «تثیر» و قرآن/ بحث تلقیج ابرها و قرآن/ بحث تلقیح و علم روز/ کشف مجهولات قرآن در پیشرفت علوم/ تلقیح ابرها یعنی انبساط و تبخیر/ عربستان محل نزول قرآن کم باران ترس نقطه دنیا و بحث‌های هواشناسی قرآن/ آیات قرآن و اعجاز قرآن خطبه دوم: هفته نیکوکاری و احسان/ عید سال نو و کمک به مستمندان/ انفاق و ایثار قرآن/ تعبیرات قرآنی برای انفاق/ حضرت زهرا نمونه انسان‌های بخشنده/ روح ایثار و مردم ایران/ هفته منابع طبیعی/ لزوم حفظ منابع طبیعی و محیط زیست/ توجه انقلاب اسلامی به محیط زیست/ آبخیزداری و آبخوان در راستای حفظ محیط زیست/ گزارش‌های بی‌سند تخریب جنگل در ایران/ نقش جنگل در فرسایش خاک/ لزوم حفظ و توسعه جنگل/ برگزاری انتخابات شوراها اوّلین تجربه ایرانیان/ لزوم توجه به انتخابات شوراها/ سفر رئیس جمهور به ایتالیا/ تعبیرات نادرست غربی‌ها از سفیر رئیس جمهور/ ایران کانون توجه ملت‌ها/ لزوم صداقت غربی‌ها درمطالب بیان شده/ نقص آشکار حقوق بشر توسط غربی‌ها/ حق وتو حقی نامشروع/ آمریکا و سوءاستفاده از حق وتو/ غربی‌ها و ادعای نقص حقوق بشر در ایران/ مقایسه وضع اقلیت‌ها در ایران و فرانسه/ تساوی رأی نمایندگان اقلیت‌ها با دیگر نمایندگان در مجلس شورای اسلامی/ حضور اقلیت‌ها در همه صحنه‌های کشور/ تساوی حقوق اقلیت‌ها با همه مردم در ایران/ جنایات اسراییل نقطه آشکار نقص حقوق بشر در دنیا/ نقص حقوق بشر در فرانسه، مهد دمکراسی دنیا/ سوءاستفاده غربی از کلمه آزادی/ هجمه تبلیغاتی همه‌جانبه دشمنان علیه انقلاب اسلامی/ کم شدن درآمدهای نفتی و شوک اقتصادی/ افتتاح 9 هزار طرح کوچک و بزرگ در دهه فجر/ طرح فولاد آلیاژی یزد و تأثیر آن بر اقتصاد کشور/ وجود پنج میلیون تن سنگ فولاد در چادرملو/ عظمت پروژه متروی تهران/ ایران کشوری محکم و مقاوم/ وجود طرح‌های کوچک و بزرگ در کشور/ ادعاهای بدون آمار بعضی از مغرضین داخلی/ سالگرد مرحوم حاج احمد آقا/ سالگرد رحلت آیت‌الله کاشانی/ مبارزات آیت‌الله کاشانی در سیاسی کردن حوزه/ جدایی آیت‌الله کاشانی از نهضت ملی و شکست نهضت ملی/ مجاهدات و مبارزات آیت‌الله کاشانی/ منافقین و انفجار در نماز جمعه/ روحیه شهادت‌طلبی مردم ایران در مبارزات/ استواری رهبر معظم انقلاب در مقابل انفجار بمب/ حضور مردم در صحنه نشانی از نفوذ و عظمت اسلام

خطبه اول:

بسم اللّه الرحمن الرحیم

الحمدللّه رب العالمین و الصلوه و السلام علی رسول اللّه و علی آله ائمه المعصومین.

اوصیکم عبادالله بالتقوی الله.

«و من یتق الله یجعل له مخرجاً و یرزقه من حیث لایحتسب.»*

مطابق معمول خطبههای امسال، خطبه اول را در مورد قرآن صحبت میکنم. تاکنون چندین خطبه در بخش‌های خاصی از مسائل مربوط به قرآن عرض کردیم و به بخش اعجاز قرآن رسیدیم و در ابعاد مختلف، معجزه خالق بودن قرآن را توضیح دادیم و به نکات علمی و اعجازانگیز قرآن رسیدیم که چند نکته را تا به حال عرض کردیم. بنا بود مختصرتر شود. با ولی مراجعات و پیشنهادات و خواسته‌هایی که گاهی مطرح میشود، فکر میکنم یکی دو خطبه دیگر را در این مورد صحبت کنیم. یکی از مواردی که بیانکننده معجزه بودن قرآن است، آیاتی میباشد که در مورد باد و ابر و باران و حوادث آسمانی و از این قبیل است که فوق‌العاده جالب است. البته این آیات را معمولاً برای استدلال بر توحید، معاد و قدرت خداوند و وجود تدبیر ربوبی در امر اداره جهان آورده و توجه اصلی قرآن به توضیح علل و عوامل و جریان باران نبوده است. ولی همین اشاراتی که قرآن کرده فوق‌العاده مهم است.

من الان با یک دید سطحی به مسئله برخورد میکنم. فقط چند اشاره میکنم که اهل نظر تشویق کنم را تا بیشتر قرآن را مطالعه کنند. به خصوص علمای هواشناسی برای این منظور یک بار قرآن را به دقت بخوانند. آن روزهایی که قرآن نازل شده، آن هم در مکه و مدینه که باران یک چیز کمیابی بود و تجربه مردم آن منطقه از باران تقریباً صفر بوده و علوم هواشناسی نسبت به امروز هیچ بوده مردم فقط از همان محسوسات و چیزهای روزانه که میدیدند برداشتی از مسائل هواشناسی داشتند. قرآن مسائل را به گونهای مطرح کرده که امروز که واقعاً علوم هواشناسی در اوج است و به خاطر ابزار و امکاناتی که در اختیار دارند بسیار دقیق و پیشرفته هستند، به کار میروند. قرآن 1400 سال پیش شبیه این تعبیرات را که در سالهای اخیر در اثر پیشرفت علوم، در فرهنگ هواشناسی وارد شده، مطرح کرده که با آن وضع اصلاً نمی‌‌خوانده است. آن روزها کشاورزها و دریانوردها و مردمی که زندگی‌شان با باد و باران و هوا اصطکاک داشته، تجربیاتی داشتند و خود و پدرانشان ضوابطی و قواعدی برای توفان و بارندگی، سیل و این چیزها داشتند. پیغمبر اکرم هم هیچ سابقه مطالعه و تحقیق و اطلاع از علوم هواشناسی را نداشتند که بگوییم از علومشان حرفها را بفهمند. ابزار تحقیق هم نبود. تا حدود یک یا دو قرن پیش اوضاع همین‌طور بوده و بشر فقط اطراف خودش را میدیده است. وقتی که بشر در قرن هفدهم توانست گرماسنج و نیروسنج را اختراع کند، گامی در جهت هواشناسی مدرن برداشت. یک قدری که جلوتر رفت رادیو، تلگراف و تلفن پیدا شد و بشر توانست بطور همزمان از جاهای دورتر نیز مطلع شود. وقتی که بالنها و هواپیماها اختراع شدند و بشر بالا رفت و از ابرها خود را بالاتر کشید و به کوههای یخ برخورد کرد، از شرایط جوی که در تکوین باران مؤثرند چیزهای جدیدی فهمید. در نیم قرن اخیر وقتی که بشر نقطههای کم فشار و پرفشار، حدبهها و حفرههای جریان هوا را در روی سطح زمین کشف کرد و آنها را فهمید، جریان بادها و ابرها و مقدار باران‌ها به انضباط در آمد که اینها برای یکی دو قرن اخیر است. جالب این است که بشریت آن روز مستمع قرآن بوده است. قرآن نمی‌تواند با زبان امروز حرف بزند. چون اگر حرف میزد، مردم میگفتند: چیزهایی میگوید که اصلاً ربطی به ما ندارد. اگر به زبان امروز حرف میزد، با استهزاء مواجه میشد. اگر به زبان امروز حرف میزد. با زبان آن مردم حرف زد. اما از کلمات و ادبیات و تعبیراتی استفاده کرده که آنها امروز به طور دقیق در علوم هواشناسی کاربرد دارد. من چند مورد را ذکر میکنم. در این بخش کتاب نیز زیاد نوشته شد. شاید مرحوم مهندس بازرگان در ایران پیشقدم بود که رشتهاش بود. ایشان رشته تحصیلیاش بود و در زندان تحقیق کرد و درباره این مورد مطالب نوشت. اما کتاب خیلی فراوان است. کتاب‌های مصری از دانشگاه الازهر و محققین دیگر.

قرآن وقتی میخواهد این مسائل را بگوید به همین ردیفی که جریان بارندگی و ابر در طبیعت هست میگوید. در صورتی که ادبیات گذشته این‌گونه نبوده است. وقتی که میخواهیم یک جریان بارندگی پیدا کنیم از آسمان، حرارت و خورشید شروع میشود و بعد به باد و ابر و باران میرسد. ولی ما میبینیم مثلاً سعدی عالم و ادیب اسلامی وقتی که شعر میگوید: ابر و باد و مه و خورشید و فلک میگوید.* درست برعکس است. ولی قرآن مواظب بوده که وقتی اینها را می‌خواهد ردیف کند، از خورشید شروع شود و به بارندگی ختم شود. این آن موقع اصلاً مورد توجه هیچ کس نبود. ولی برای ما الان بسیار زیباست. باید از این نکته مسائل جدی را بفهمیم. تعبیراتی که اصلاً در فرهنگ هواشناسی و علوم آن روز نبوده و قرآن دارد. تصریف الریاح دو بار در قرآن آمده است.** تا به حال در تمام کتاب‌های تفسیر که نگاه کنیم «تصریف ریاح» را خیلی عادی حرکت بادها معنی میکردند و به نقطه زیبای این کلمه توجه نمی‌شد. برای اینکه نمی‌فهمیدیم و این را نمی‌دانستیم. باید صبر میکردیم تا نیم قرن اخیر برسیم و این نقاط کم فشار و پرفشار کشف شود و حرکت بادها معلوم شود که از نقطه پر فشار شروع میشود و دور میزند و دوباره به یک طریقی به همان جا میرسد. اصلاً تعبیر انگلیسی و
علمی که در این بخش آمده برای همین قرن اخیر است. این همان «تصریف» است. تعبیر آن در قرآن گردش باد است. در ادبیات امروز وزیدن، دمیدن، آمدن، زدن باد را می
گفتند و گردش باد را هم اگر میگفتند، توجه نداشتند که تصریف الریاح چه نقشی دارد. از آن تقسیم منابع آب و آوردن آب به سراسر جهان و آباد کردن دنیا نمی‌فهمیدند. ولی قرآن این را در ردیف خورشید و ماه و زمین و اختلاف شب و روز و ابر و باد آورد و تصریف الریاح را مطرح کرد. نقطه جالب دیگری که باز حقیقتاً مهم است و اتفاقاً در روایات هم توجهی شده، ولی آنهایی که نقل می‌کردند، بدون اطلاع بودند، «ریاح» است. آنجایی که صحبت باران است تعبیر «ریح» مفرد نمی‌کند، نمی‌گوید یک باد باران‌زا. جریان‌های متعددی هستند که باید همکاری کنند تا باران به وجود بیاید. مفسران این حرف را در قرآن کمی میفهمیدند، بادها را به چهار یا هشت نوع تقسیم میکردند و میدیدند در قرآن بعضی جاها جمع آورده، بعضی جاها مفرد آورده است. میدیدند آنجایی جمع آورده که بادهای باران‌زا و به اصطلاح مبشرات است. لذا بطور مجمل گفتهاند وقتی که ریاح تعبیر شد، اشاره به رحمت خداوند دارد و ریح که مفرد آمده، میتواند باد مصیبت و باد عذاب باشد.

در یکی از دعاهای مروی از ائمه است که میگوید: خداوندا این را برای ما ریاح قرار ده. یعنی بادها باشند نه باد. ولی حالا وقتی که از برخورد دو جبهه هوای گرم و هوای سرد و حرکت عمودی بادها به طرف بالا ـ چون سبکتر میشوند و گرم میشوند و جایشان را به بادهای سنگینتر و هوای سنگینتری که سرد شده و به پایین آمده می‌دهند و به کف زمین میخورد ـ صحبت میشود، میبینیم هفت یا هشت جور جریان باد در کار است. بالا و پایین، افقی، باد سرد، بادگرم که مجموعه اینها میتواند باران را خلق کند. واقعاً چقدر برای ما زیباست که قرآن ما در 1400 سال پیش آیه مربوط به باران را با تعبیر «ریاح» میگفت و آنجایی که مربوط به چیز دیگر بود «ریح» تعبیر می‌کرد. وقتی علوم هواشناسی نیست، مردم چگونه بفهمند؟ در دعا هم همینقدر ما را راهنمایی میکنند.
«اللهم جَعَلَ ریاحاً و لا تعجله ریحاً». این آیه قرآن را می
خوانم ببینید چقدر زیباست و اشارهای هم به بعضی از تفسیرها میکنم.

بسم الله الرحمن الرحیم. والذاریات ذروا، فالحاملات و قرا، فالجاریات یسرا، فالمقسمات امرا انما توعدون لواقع* خداوند در این آیات چهار قسم میخورد: به ذاریات، به حاملات، به جاریات و به مقسّمات. این قسم‌ها را میخورد بگوید که معاد حق است. آن موقع اینقدر قابل فهم بود که مردم میرفتند از پیغمبر میپرسیدند: اینها چه هستند؟ پیغمبر هم طبق روایات اولی را باد، دومی را ابر حامل آب، سومی را کشتیها و چهارمی را ملائکه مقسم ارزاق تعبیر میکنند و جالب هم هست که این یک بحث جدی در صدر اسلام بود که یک بار خلیفه دوم «سبیع تمیحمی» را به خاطر اظهارنظرهای بیخودی که کرده بود تعزیر کرد و خلع لباسش کرد که نرود برای مردم قرآن تفسیر کند. داستانش مربوط به همین گونه مسائل بود. تا این اواخر همین است. فقط فخر رازی با ادلهای که میآورد، میگوید همه اینها باد است. ولی یک احتمال بسیار جدی با علوم هواشناسی امروز مطرح است که خیلی به نظر من روشن است. ولی مصادیق دیگر را هم نمی‌‌شود ندیده گرفت. ذاریات یعنی پراکنده‌کنندهها. یعنی درست در نقطه شروع تحرک باد فرفرهای است از حدبهها و نقاط پرفشار که در اقیانوس‌ها و جنگل‌ها و نقاط مربوط تشکیل میشود و آن اولین نقطه شروع حرکت ذرات آب است.

همین ذرات آبی که در فضای دریا یا جنگل به حرکت درمیآیند بر دوش باد مینشینند. باد میلیون‌ها تن آب را بصورت ذرات روی دوش خودش میگیرد و حرکت میکند. قدم سومش، یعنی همین‌هایی که با آرامش و آسانی میلیون‌ها تن آب را برداشتند و در حال جریان هستند. این را مفسران کشتی میگفتند. کشتی هم میتواند باشد. اما این قسمی که خداوند میخورد، قدرت بزرگی است. یعنی همان ابرهایی که بادهایی که میلیاردها تنآب روی دوش خود می‌گیرند و به آسانی میروند. دستور خدا و نیازهای طبیعت را تقسیم می‌کنند. این بهترین تعبیر از یک جبهه بارانزا است که امروز تقسیم آب بیشترین سهم را در دنیا دارد. یعنی آبی که درست از نقطه پرفشار شروع میشود با همین ترتیب به دوش باد مینشیند و حرکت میکند و بعد هم هزارها کیلومتر ـ خدا میداند که چقدر است ـ پیش میروند.

این سه چهار آیه کوچک را هیچ وقت ما این‌گونه تفسیر نکردیم و نمی‌توانستیم تفسیر کنیم. انتظار هم نبود. ولی امروز آقایان بیایند و بگویند اصلاً این باران خودش جبههای است، بگویند اشکال این چیست؟ مانعی ندارد که ملائکه هم باشند و شامل بقیه مصادیقی که آقایان گفتند بشود، چون بعضی مفسرین گفتهاند حتی زن حامله هم منظور است و بعضیها گفتهاند این باد خاک را پراکنده میکند. گفته‌اند مواد را برای درختان تلقیح میکند و هم اینها هست. خداوند به صورت اشاره از ثوره گرفته که به معنای انقلاب است. خداوند زاریات را از دریا میگیرد و به وسیله باد به حرکت در میآورد و به باران تبدیل میکند. امروز در علم هواشناسی کلمه ناپایدار و انقلاب را بکار میبرند. شما برگردید و از پنجاه سال پیش ببینید چه وقت این کلمه را بکار میرفت؟

نکته دیگری را در اینجا عرض میکنم. در یکی از آیاتی که شرح بیشتری نسبت به باران میدهد تعبیر میکند که تا به حال مورخین و مفسرین ما گیج بودند. یعنی خداوند از آسمان، از جایی که کوه‌های یخ هست باران میفرستد. بالن و هواپیما نبود. انسانها هم 10 تا 15 کیلومتر بالاتر نرفته بودند، چگونه بگوییم این کوه‌های یخ چیست؟ هیچ کس نمی‌توانست بگوید، در روایات اشاراتی هست. ولی به زبان خود آنها بود. ولی امروز درست کوه یخ تعبیر میکنند، یعنی آن کسی که قرآن را نخوانده و پیغمبر را نمی‌شناسد و آن کسی که در فلان دانشگاه آمریکا درس خوانده، همین را کوه یخ تعبیر میکند، یعنی قطعات برفی و یخی و سنگینی که معمولاً هواپیماها باید خودشان را از آن دور نگاه دارند، آنها یکی از منشاءهای مهم بارندگی است که آقایان اهل فن این را میدانند. در بالا رفتن بعضی از ابزارهایی که در دریاها باعث کولاکهای استوایی میشوند و بارندگیهای پرتوفانی به وجود میآورند را قرآن «یعرج»* تعبیر میکند. «یعروجو» الان درست چیزی است که تعبیر پلکانی قرار گرفتن ابرها برای بعضی بارانهاست. ببینید تعبیر «تثیر»** ناپایداری انقلاب را میرساند، تعبیر «یعرج» ابرهای پلکانی را میرساند، تعبیر کوههای یخ که اصلاً بشریت از آن خبر نداشت و امروز در علم پیدا شده که از آنجا باران می‌آید.

مسئله تلقیح ابرها واقعاً چیز مهمی است که قرآن میگوید: «ما بادها را میفرستیم، ابرها را تلقیح میکنیم.»*

البته در گذشته درباره «لواقح» به اتفاق میگفتند: یعنی ابرها می‌آیند و برای جفتگیری گیاهان و بارور کردن درختان گیاهان و اشیاء را، تلقیح جنسی میکنند. ولی آنجاییکه این آیه هست در ادامه می‌گوید: خداوند ابر را تلقیح میکند سپس از آن آب نازل می‌کند. امروز شما هواشناسی را بخوانید. اصلاً باران تلقیح میشود. یکی از شرایط باران تلقیح شدن است. این باران‌های مصنوعی که در دنیا هست و خوشبختانه ما هم با همکاری روسیه داریم در یزد انجام می‌دهیم ـ اولین پایگاهش را در آخرین سفری که به آنجا داشتم، به وجود آوردیم و الان فعال است ـ همین تلقیح است. یک نوع مواد شیمیایی را در جایی که رطوبت و ابر وجود دارد می‌پاشند، تلقیحی که باید بادها به طور طبیعی در شرایطی خاص انجام دهند را انجام می‌دهیم و باران را به وجود می‌آوریم.

واقعاً باید افتخار کنیم، قرآنی که هزار و چهار صد سال پیش آمده، تلقیح ابرها را با این صراحت مطرح میکند. خوب آن روزها نمی‌‌فهمیدیم و میگفتیم: تلقیح درختهای میوه‌دار است. ولی امروز که می‌دانیم دیگر چرا بیخود بگوییم؟ قرآن می‌گوید: «ابرها را ما تلقیح میکنیم و بر اساس آن از آسمان آب نازل می‌کنیم.»

نکته دیگری که در هواشناسی امروز بسیار مهم است این است که وقتی قوانین انبساط و تبخیر را علمای فیزیک و شیمی کشف نکرده بودند، کسی نمی‌توانست این حرف‌ها را بزند.

این مال قرن گذشته است. حالا که کشف شده و یکی از شرایط مهم بارندگی بعد از تلقیح، همین انبساط و تبخیر است و باید این شرایط به وجود آید که دانههای باران بتواند آنجا تشکیل شود.قرآن این را در کلمهای آورده است و علمای پنج قرن پیش میگفتند: ابرها با فشار باد، فشار ایجاد میکنند. برای اینکه قرآن را تفسیر کنند. اما امروز میگویند در انبساط و تبخیر جریان اتوماتیکی ابرها اتفاق می‌افتد بارندگی ایجاد شود. شما خودتان قرآن را با این دید بخوانید، اطلاعات هواشناسی خود را بیشتر کنید.

با آنهایی که امروز میدانند، بخوانید که واقعاً زیباست که در نقطه‌ای مثل عربستان که امروز هم کم بارانترین نقطه دنیاست، تجربه علمی و میدانی نبوده و آن هم از پیغمبری که هیچ تحصیل نداشته، در آنجایی که مکتب خانه درستی نبوده، تعبیراتی کنند که آنها در عصر اتم و ارتباطات و در قرن بیستم قابل فهم باشد و خدا میداند که باید منتظر چه خبرهایی باشیم که چند سال دیگر، دیگران بیایند فهم امروز ما را هم تخطئه کنند و بگویند قرآن بیشتر از اینها حرف‌های مهم داشته است. این معجزه جاویدان و دائمی است.

بسم الله الرحمن الرحیم

قل هو الله احد/ الله الصمد/ لم یلد ولم یولد ولم یکن له کفواً احد*

 

* سوره مبارکه الطلاق، آیه شریفه 3

* اشاره است به این بیت سعدی در گلستان: ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری.

** سوره مبارکه بقره، آیه شریفه 164 و سوره مبارکه جاثیه، آیه شریفه 5

* سوره مبارکه ذاریات، آیات شریفه 1 تا 4

* سوره حدید، آیه 4: من السماء و ما یعرج فیها

** سوره روم، آیه 48: الله‌ لذی یرسل الریاح تثیر سحابا

* سوره مبارکه حجر، آیه 22: و ارسلنا الرّیاح لواقح فانزلنا من السّماء ماءً

* سوره توحید

خطبه دوم:

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالیمن والصلاه والسلام علی رسول الله و علی‌ امیرالمؤمنین وعلی الصدیقه‌الطاهره و سبطی الرحمه و علی‌بن‌الحسین و محمدبن‌علی و جعفربن‌محمد و موسی‌بن‌جعفر و علی‌بن‌موسی و محمدبن‌علی و علی‌بن‌محمد و الحسن‌بن‌علی و الخلف الهادی‌المهدی صلواه علیهم اجمعین. اوصیکم عبادالله بتقوی الله والتباع امره و نهیه.

 

در خطبه دوم تعداد زیادی موضوع روز در نظر گرفته‌ام که همه آنها را باید به اختصار بگویم.

در هفته نیکوکاری و احسان هستیم که با همت کمیته امداد امام و صداوسیما و بهزیستی هر سال این موقعها مطرح میشود. کار خوب و مقدسی است. همه شرکت کنند تا آنهایی که این طرح را دادهاند و زحمت میکشند، تشویق بشوند. از لحاظ مردم فقیر و نیازمند خوب است. بالاخره کمکی به آنها می‌شود. اگر زیاد هم نباشد بالاخره یک مقداری هست. از لحاظ انفاق کنندها بسیار خوب است که آنها در آستانه عید و سال نو برای خودشان حالت سازندگی و رشد و کمال ایجاد کنند. البته شرطش این است که چیزهای ارزشمندی را هدیه کنند. گرچه دادن چیزهای غیرارزشمند هم خوب است. اما خیلی برای انسان حالت سازندگی و درجه گرفتن نمی‌‌آورد. آدم یک چیزی در خانه‌اش داشته باشد، مزاحمش باشد یا لازم نداشته باشد. بچه‌ها بازی کرده‌اند، یا هر چه هست، حالا ببرد آنجا بدهد، بالاخره اینکه یک آدم نیازمند استفاده میکند، بهرهای دارد و بی‌ثواب نیست. اما این آن نیست که انفاق قرآن است. انفاق قرآن، انفاق باارزش این است که آدم آنهایی را که دوست دارد بدهد. کلمه ایثار همینجاست. یعنی یک چیزی برای خودش خوب است. اما دیگری را بر خودش مقدم می‌دارد. حالا یا پول باشد، یا لباس باشد، یا هر چه می‌خواهد باشد. تعبیر قرآن این است:

لن تنالوا البّر حتّی تنفقوا ممّا تحبّون* اگر میخواهید جزای خوبی بگیرید باید آنچه دوست دارید، ببخشید. نه آنکه مزاحم یا بی‌فایده است. برای ما جای دیگر قرآن میفرماید که «یا ایهاالذین آمنوا انفقوا من طیبات ماکسبتم»** از چیزهای که کسب کردهاید یا زمین از محصولات کشاورزی به شما داده خوب‌ها را بدهید. دنبال کرم‌زدهها یا چیزهای خیلی بد نروید. لطفی ندارد.

داستان معروفی از حضرت زهرا(س) شنیدهاید که خیلی گویاست: در شب عروسی‌شان که به خانه شوهر میرفتند، لباسی که مادرشان حضرت خدیجه(س) برایشان گذاشته بود و فرموده بود، میخواهم در آن لحظه حساس دخترم چیزی داشته باشد و در مسیر رفتن به خانه شوهر خانم نیازمندی برای لباس دختر خودش از حضرت زهرا استمداد کرد، خودش را به حضرت رساند و گفت دختر من هم امشب بناست به خانه شوهر برود و لباس ندارد حضرت زهرا او را به خانه‌شان بردند و لباس خودشان را عوض کردند. لباس کهنه پوشیدند و لباسشان را به او دادند، خانم رفت بعد وقتی اطرافیانشان فهمیدند اینجور شد و آن هم یادگار عزیز و محبوب مادر مرحومشان را دادهاند، گفتند: چرا اینجور کردید؟ پول یا چیز دیگری میدادید، حضرت فرمود: بگذارید من هم مصداق ایثارگران باشم. مصداق آیهای باشم که از ما خواسته محبوب‌هایمان را انفاق کنیم و من هم در این موقع چیزی از این لباس عزیزتر نداشتم. این برای ما یک الگو است. ما که نمی‌توانیم مثل حضرت زهرا و حضرت امیر نمی‌‌توانیم باشیم. ولی اینجور میتوانیم باشیم که بخشی از چیزهایی که مورد علاقه ماست به نیازمندها بدهیم. که انشاءالله می‌دهیم. البته مردم ما نشان دادهاند که روح ایثار از هر جهت در آنها وجود دارد. تاریخ بعد از انقلاب و قبل از انقلاب گواه است.

موضوع دیگر، هفته منابع طبیعی است که هفته گذشته بود و تمام شد، بحمدلله برنامههای خوبی اجرا شد. این هفته منابع طبیعی آن هم در عصر صنعت و در عصر دود و دم که شهرها را گرفته و روستاها را هم دارد تخریب میکند، مسئله مهمی است با فشار شهرها و جنگلها و خیلی جاهای دیگر که تحت فشار هستند، ما باید بهای زیادی برای آن قائل شویم که الحمدلله شدیم. الان در آبخیزداری، آبخونداری، کویرزدایی، جنگل‌سازی و احیای مراتع و حفظ ضوابط منابع طبیعی و محیط زیست در کشور تبدیل به یک فرهنگ و رویه شده است.

باید جامعه هم دولت را حمایت بکند که این برنامهها را خیلی خوب اجرا کند. البته آنهایی که میخواهند ترویج بکنند قدری افراط میکنند و در تبلیغاتشان یک جوری حرف می‌زنند که انگار همه چیز خراب شد و ما میخواهیم درست کنیم، این درست نیست.

در انقلاب اسلامی به محیط زیست توجه زیادی شده است. من همین دو سه روز پیش برای مسئله آبخیزداری به طالقان رفته بودم. گزارشی که دادند اینجور بود که تا اول انقلاب سالی هفتاد هزار هکتار آبخیزداری میکردند.

از اول انقلاب تا سال 70 با اینکه جنگ داشتیم سالی یکصد هزار هکتار آبخیزداری کردیم. یعنی سالانه ده برابر زمان خودمان و پانزده برابر زمان رژیم سابق عمل میکنیم. آبخوانداری اصلاً در ایران نبود. چند سال است که شروع شده و در بسیاری از این دهنههایی که آب‌های فصلی دارند آب‌ها را با بندهایی که میبندند جمع میکنند و درخت کاری میکنند. آنجا تبدیل به جنگل میشود و آب‌هایی هم که زیرزمین میرود، سفرههای زیردستی را تقویت میکند. در جنگل هم همین است. گاهی میآیند و میگویند میلیون‌ها هکتار جنگل را تخریب کردیم. یک جوری هم گفته میشود که انگار بعد از انقلاب اتفاقی افتاد. اینها ظلم به تاریخ خودمان است. باید اینها را با عدد درست بگوییم. ما در کمیسیون زیربنایی مجمع تشخیص مصلحت، الان بحث منابع طبیعی را داریم. مسئولان جنگل‌ها آمدند گزارش عددی دادند. گفتند از جنگل‌های شمال که جنگلهای انبوه و صنعتی است از سال 46 تا 76 حدود سیصد هزار هکتار تخریب شد. البته یک مقدار هم اراضی جنگلی تخریب شده که اراضی جنگلی غیر از جنگل است. اراضی است که درخت‌های تنکی در آن هست. در عوض این 220 هزار هکتار جنگل خوب احداث شده است. یعنی 80 هزار هکتار جنگل عقب هستیم. از سال 46 تا امروز که عمده تخریب آن در گذشته بود. مخصوصاً آن موقعی که رژیم شاه اجازه داد که درخت‌های جنگل‌ها را ببرند و جای آن زراعت کنند.

باید با عدد حرف بزنیم. به هر حال نیاز ماست که جنگل‌هایمان را حفظ بکنیم، توسعه بدهیم، آبخیزداری بکنیم. مراتع را حفظ بکنیم و زحماتی هم که انقلاب کشیده آنها را بد معرفی نکنیم. وقتی که عاقلانه و با عدد حرف بزنیم، تأثیرش هم بیشتر است. همان که در واقعیت‌هاست.

مسأله سوم شوراهاست که بحمدلله انتخابات آن بسیار خوب برگزار شد و امروز اکثر جاها شوراهایشان راانتخاب کردهاند. اولین تجربه ملت است. در سالهای اخیر برای نوشتن قانون، آیین نامه و برنامه‌های اجرایی آن خیلی کار شده است، اما چون اولین کار است، ممکن است نواقصی داشته باشد. باید از مردم به خاطر حضورشان و از مسئولان ـ هم دولت و هم مجلس به خاطر اداره امور و از کسانی که نامزد شدند، به خاطر احساس مسئولیتشان تشکر کنیم و به آنهایی که رأی آوردند تبریک بگوییم که مردم به آنها علاقه و عشق دارند انشاءالله با پیگیری خوب بتوانند این اولین اقدام را ثمربخش از آب دربیاورند که مردم و ما از اقدامی که کردهایم، راضی بشویم و این تجربه را در مرحله بعدی کامل بکنیم. خدای نکرده اگر تجربه ناموفق بشود و مردم ببینند شورا به جای شهرداری فردی، موفقتر نبوده یا بدتر بوده، خسارت عمدهای است. ولی اگر موفق بشود به عنوان یک کار مثبت و ارزشمند در انقلاب اسلامی قابل تحسین است و میتوانیم از آن بهره بگیریم و قدم‌های بیشتری بطرف مردم برداریم.

مسأله دیگری که داریم سفر خوب رئیس جمهورمان به ایتالیا است که از سفرهای موفق و ثمربخش است و نکات جالبی دارد. از نظر من نکتههای جالبش چیزهایی است که مواضع جمهوری اسلامی و اهداف و آرمان‌های ما از زبان رئیس جمهورمان در جاهایی که همیشه تبلیغ بد علیه ما بوده مطرح شد و تا حدودی در رسانه‌های غربی منعکس شد. البته مسائلی دارد که باید مواظب باشیم. اولاً به غربیها باید گفت آنها در تفسیرها و تعبیرهایشان همیشه اینجوری بحث میکنند که ما از موضع نیاز به خاطر مشکلات اقتصادی یا سیاسی یا برای خروج از انزوا به اروپا نیازمندیم. این حرفها نیست. اولاً ایران کی منزوی بود؟ از روزی که انقلاب پیروز شده همیشه مورد توجه و کانون توجه ملت‌ها بوده و ما آن توجه را هیچ عوض نمی‌کنیم و باز هم به آن اهمیت می‌دهیم. اینجوری نیست که ما نیاز داشته باشیم و بیاییم آنجا از شما بگیریم. شما خودتان به بازار ما و منابع ما و خیلی از چیزهای ما وابسته هستید. انسانی بکنید و بگویید برای تفاهم، تشنج زدایی و برای کمک به صلح جهانی این سفرها انجام میشود. و باید به مطالبی که رئیس جمهور ما مطرح کرد، به اندازه مطالبی که خودتان مطرح کردید توجه بکنید. اگر صادق هستید وقتی که صحبت از حقوق بشر میشود فقط بحثهای سطحی را که شما در جهان سوم مطرح میکنید نباید مورد توجه قرار داد. حقوق بشر در سطح وسیعش توسط قدرت‌های بزرگ و کشورهای استعماری دارد ضایع میشود. این زورگوییها این استعمار منابع، این غارت منابع انسانی و بردن مغزهای ارزشمند کشورهای جهان سوم، این فرستادن محصولات بنجل و مصرفی کم ارزش و ماشینهای از رده خارج شده به کشورهای جهان سوم و بجای آن گرفتن مواد اولیه با ارزش مثل نفت و طلا و الماس و هر چه که در صنایع امروز دنیا باارزش است، اینها نقض اساسی حقوق بشر است. یا حرف‌هایی که شما مطرح میکنید یا وقتی که صحبت از تروریست می‌کنید. اینکه یک نفر یک نفر را در جایی بکشد مهم است یا اینکه شما یک دولتی مثل اسراییل را خلق کنید و نیم قرن است که دارد اطراف خودش در کشتار میکند و چهار میلیون فلسطینی را آواره کرده است. چرا به این توجه نمی‌شود؟ چرا یک طرفه بحث میکنید؟ وقتی که صحبت از تبادل سیاسی و فرهنگی و هماهنگی بینالمللی است، آیا چیزی مثل حق وتو(1) که تقسیم میراث جنگ جهانی برای فاتحان جنگ بود و به پنج کشور دادید، مهم است؟ یا اینکه یک حرفی مثلاً یک کشور ضعیف جهان سومی به یک کس دیگر میزند شما دارید با «وتو» سر مردم را با پنبه میبرید؟ آمریکا میتواند با حق وتو همیشه همین وضع را در عراق ادامه دهد. چه کسی میتواند جلوی آن را بگیرد؟ مصوبه شورای امنیت را برگرداند؟ هر کاری که میکنید دارید با این حربه میکنید.

ما اینها را میگوییم. رئیس جمهور ما اینها را گفته است. چرا به اینها توجه نمی‌شود؟ یا مثلاً در بحث اقلیتها، مراکز خبری واتیکان اعلام میکنند که با رئیس جمهوری ایران درباره تبعیض درباره اقلیت‌ها صحبت میشود. این چه حرف بدی است! دو طرفه حرف بزنید. در ایران اقلیتها مانند اکثریت در مجلس شورای اسلامی حاضرند. در قانون اساسی هست که مسیحیان و کلیمیان و زرتشتی‌ها پنج نفر نماینده دارند. اینها اگر میخواستند در کشور رأی بیاورند که هیچ وقت نمی‌‌‌‌توانستند به مجلس بیایند. یعنی اگر بنا بود مردم عامه در هر شهری رأی بدهند، اقلیتها رأی میآوردند؟ مثلاً کلیمی که در ایران کلاً 30 هزار نفر هستند، چطور میتوانند یک نماینده در مجلس داشته باشند؟ مسیحیان چطور میتوانند دو نماینده بیاوردند درحالی که 120 هزار نفر بیشتر نیستند؟ (من عددش را نمی‌دانم. آنها گفتند. ولی من عدد دقیق یادم نیست) یا زرتشیها یک نماینده داشته باشند. آیا این حقوق بشر دادن است؟

در مقابل هم شما هستید، در فرانسه چهار میلیون مسلمان وجود دارد. آیا یک نماینده در مجلس شما دارند؟ خواهید گفت: رأی نمی‌‌آورند. ما دمکرات هستیم. ما هم اگر اینکار را بکنیم رأی نمی‌‌آورند.

ما اگر مثل شما انتخابات کنیم، مگر اینها در تهران رأی میآورند؟ در تهران معمولاً اولین نمایندهاش نزدیک دو میلیون رأی دارد. در مجلس هم که میرود با آن نماینده مسیحی یا کلیمی که نشستهاند و ده دوازده رأی دارند مثل هم رأی میدهند.(2) با رأی او ممکن است یک چیزی تصویب بشود یا نشود. شما حقوق بشر را رعایت نمی‌کنید یا ما؟ در فرانسه، در انگلیس دومین دین رسمی کشورتان اسلام، چقدر موقعیت دارد؟ چقدر شما ظلم میکنید؟ فقط مجلستان نیست. دختران جوانی که میخواهند روسری سرشان بکنند را از مدرسه بیرون می‌کنید. از تحصیل محروم میکنید. این را حقوق بشر میگویید؟ حرف‌های درستی از دو طرف بزنید. در ایران اقلیت‌ها همین‌هایی هستند که در جنگ کنار مسلمان‌ها جنگیدند و خونشان با خون مسلمان‌ها مخلوط شد و جزو شهدای کشور حساب میشوند. خودشان میفهمند، خودشان وفا دارند. در مدارس دین خودشان را تدریس می‌کنند. زبان نژادی خودشان را تدریس میکنند. در بهترین جای شهر ورزشگاه دارند، کلیسا دارند، کنیسه دارند، آن چیزهایی که شما دارید میبینید. شما همین مقدار به مسلمان‌های فراوانی که در اروپا و آمریکا هستند، امکانات میدهید؟

در مسئله اسراییل وقتی که صحبت میکنید، امنیت اسراییل حقوق بشر میشود. اما امنیت چهار میلیون آواره و یک میلیون عرب‌هایی که در زیر سیطره یهودی‌ها زندگی میکنند در خود خاک اسراییل به حساب نمی‌آیند و به هر حال ما از دید انسانی و تفاهم تشنج‌زدایی به این سفرها احترام میگذاریم. چه شما بیایید چه ما بیاییم. ولی اینجور نباشد که از موقعیت استفاده بکنید و حرف‌های خودتان را آن هم گاهی از زبان ما بزنید و این بدترین رویه است. اینها در عین اینکه احترام کردند، گروهی را میدان دادند که به آنجا بیایند و به رئیس جمهوری اهانت بکنند ما دیدیم. دیگر قبلاً اینجور نبود. اینها میتوانند نگذارند این اتفاق‌ها بیفتد. ما هم میتوانیم اینجا برعکس عمل کنیم. من پیش از پیروزی انقلاب یک سفری به فرانسه داشتم. در پاریس مهمان آقای قطب‌زاده بودم. بنا بود شاه به پاریس بیاید. به قطب زاده دستور داده بودند آن سه روز حق نداری از خانه بیرون بیایی، ایشان سه روز در خانه‌اش محبوس ماند. برای آنکه میخواستند حفاظت بکنند. آن موقع هم مخالفان شاه فراوان بودند. نمی‌گذاشتند بیایند. اگر می‌خواستند هر جا می‌گذاشتند. برنامهریزی شده است. به هر حال ما به این اهمیت نمی‌‌دادیم. حالا شما به اسم آزادی این کارها را میکنید. اما بدانید که ما می‌فهمیم. اگر بخواهید جلوی اینها را بگیرید به خوبی میتوانید بگیرید و ما هم اگر بخواهیم مثل شما رفتار کنیم به خوبی می‌توانیم. اینجا هم هستند کسانی که وقتی شما بیایید اینجوری رفتار کنند. ولی ما نمی‌گذاریم. تظاهر و ریا نیست. آنجایی که موافق نیستیم میگوییم نیستیم. آنجایی هم که موافق هستیم میگوییم موافق هستیم.

مسأله دیگری که باید مطرح بکنیم این است که داریم به پایان امسال نزدیک میشویم و سال آینده دارد شروع میشود. من از خارج هجمه تبلیغاتی بدی میبینم که اوضاع کشور ما را بد معرفی میکنند. خصوصاً از بعد اقتصادی میخواهند روحیه مردم را خراب کنند. می‌خواهند روحیه دولت را خراب کنند. یک جوری تبلیغ میکنند که انگار ما به غرب خیلی نیازمند هستیم از اینکه دست آنها را از منابع مان کوتاه کردیم، پشیمانیم. آقایان مسئله اینجوری نیست. البته یک شوک نفتی وارد شده است. طبیعی است که آثاری دارد، اما این نمی‌تواند ضربه اساسی بزند. شما همین یک ماه گذشته را بررسی کنید که در کشورتان چه می‌گذرد. در دهه فجر دولت اعلام کرد که نزدیک به 9 هزار طرح کوچک و بزرگ را افتتاح کرده است. برای این 9 هزار طرح چقدر سرمایه‌گذاری شده است! بعضی از این طرح‌ها ده ساله، پنج ساله و شش ساله هستند و دولت برای آن پول خرج کرد. این بنیه کشور را می‌رساند.

همین دو، سه روز پیش رئیس جمهور ما به یزد رفت و دو، سه طرح اساسی را افتتاح کرد: یکی فولاد آلیاژی بود. اگرچه که پانصد و چند میلیون دلار هزینه داشته است، ولی کشور را به کلی از وابستگی به فولاد ویژه و فولاد آلیاژی نجات می‌دهد شما می‌دانید در اکثر صنایع مخصوصاً صنایع نظامی نیازمندیم. اگر این آلیاژهای بالا و فولادهای سخت را وارد کنیم، این کار بسیار عظیمی است. دولت ده سال دارد پول می‌ریزد، به نتیجه رسیده است. اعلام شد که چادر ملو پنج میلیون تن سنگ فولاد به ما می‌دهد. البته خط برق و خط آهنش در این مرحله افتتاح شد. کشوری که توانسته از یک تپه شن این همه نعمت بگیرد، پیشرفته است. شما بروید چادرملو را در اطراف شهر یزد ببینید، صدها کیلومتر در اطرافش هیچ چیز نیست، فقط شن و ماسه و تپه‌ها و طوفان‌های شنی است. آدم یک درخت نمی‌‌بیند. ولی یک تپه کوچک از زمین سر درآورد و در سال می‌تواند هفت میلیون، هشت میلیون تن به ما سنگ آهن بدهد که سه چهار میلیون تن فولاد تولید می‌کند. خط آهنش هم کشیده شد. برقش هم کشیده شد. آن دوره‌ای که این خرج‌ها را می‌کردیم مشکل نداشتیم، حالا که این‌ها بدستمان آمده است، مشکل داریم؟

همین متروی تهران که سه روز پیش افتتاح شد، ده سال است که هزاران نیروی کار مهندس و تکنسین و کاگر زیر این زمین دارند کار می‌کنند و صدها میلیارد تومان آن هم از بودجه بیت‌المال با سرمایه‌گذاری بانک‌ها و درآمدهای اختصاصی مترو اینجا پول ریختیم. ده‌ها ایستگاه که هر یک مثل یک ساختمانی عظیم در زیر زمین تهران ساخته شده است. وقتی مترو راه افتاد، میروید میبینید که چه اتفاقی افتاده است!! کشوری که خودش به دست خودش در شرایط جنگ و بعد از جنگ توانسته یک پروژه عظیم اینجوری را بسازد و حالا ساخته شده و تحویل شده، امروز موج تبلیغات به طرف ما سرایت میکند که اینها فقیرند، محتاجند، نیازمندند، به خاطر نیازشان دستشان را به طرف اروپا و آمریکا دراز کردند. این حرف‌ها نیست، کشور محکم است. حقیقتاً کشور محکم است، نظام محکم است، رهبری مثل کوه ایستاده‌اند و مردم علاقمند هستند. مردم ایمان دارند، مردم محور عظیم وحدت را فراموش نمی‌‌کنند.

مطمئن باشید که همین‌طور که پیش می‌رویم، پشت سرهم طرح‌های مهمی که سالها از کشور پول و ارز خورده به بهره‌برداری خواهد رسید و وزارت نیرو گفته در سال آینده ده سد مهم را افتتاح میکند. یعنی همان چهل روز یک سد را به بهرهبرداری میرسانند. طرح‌های کارخانههای سیمان و کارخانههای بزرگ و بسیاری از طرح‌های بزرگ هم افتتاح میشود. این حرف‌های دل خالی‌کن برای جنگ روانی مطرح میشود و برای فشار آوردن روی ارز و چیزهایی از این قبیل برای پشیمان کردن ملت ما از انقلابشان است. تا بهانه‌ای پیدا می‌کنند خارجیها خط میدهند و متأسفانه آدمهای بی‌عقل داخلی که نه آمار میدانند و نه اطلاع دارند و نه خبر از طرح‌ها و کارها دارند، شعاری برمیدارند و خبرهایی درست میکنند که به مردم بگویند هیچ کار نشده است و مردم را از انقلاب پشیمان کنند. واقعاً به این انقلابی که روی پای خودش این همه عظمت آفریده ظلم میکنند. شما فکر میکنید اگر این‌طور نبودید ایتالیا از رئیس جمهور شما با احترام استقبال میکرد، خیلی از جهان سومیها به آنجا میروند و چیزی نمی‌‌فهمند.

سالگرد مرحوم حاج احمدآقا(3) همراه و همسنگر و هم رزممان را داریم که هر وقت به یاد ایشان میافتیم از عدم حضور ایشان غصه می‌خوریم. حقیقتاً عنصر مؤثر و مفیدی در دوران مبارزه و در زمان مدیریت امام بود. حق زیادی به گردن انقلاب دارد. من میدانم و جزء کسانی هستم که خوب میدانم. ایشان چقدر برای انقلاب زحمت کشید و با چه اخلاصی در جوانی از دست ما رفت، خداوند روح ایشان را قرین رحمت کند و به بیت مکرم امام تسلیت عرض می‌کنیم و امیدواریم فرزندان خوب و ارجمندشان جای ایشان را پر کنند.

سالگرد رحلت آیت‌الله کاشانی(4) را داریم که در تاریخ ما مظلوم است، شخصیتی که جهاد تشیع و اسلامی در دوران اخیر در عراق با او شروع شد و حقیقتاً به اتفاق هم‌درسشان آیت‌الله خوانساری در عراق جنگیدند و حوزه نجف را به میدان و جبهه بردند. بعد هم به ایران آمدند و دیدید که در ایران چه نقشی ایفا کردند! ما آن موقع طلبههای کوچکی در قم بودیم. ما جوان‌های طلبه از روح مبارزات مرحوم کاشانی هشیار و بیدار شدیم. کارهای مرحوم کاشانی حوزه را سیاسی کرد. وقتی که ایشان به قم می‌آمد طلبهها مثل پروانه اطراف او بودند و در زمان حیات خودش مظلوم شد و غریبانه مرد. شما دیدید هم ملی گراها و هم دربار و هم کمونیست‌ها او را تحت فشار قرار دادند و او را بدنام و خانه‌نشین کردند. با اینکه سهم اساسی را در بسیج مردم برای نهضت ملی داشت، وقتی که ایشان از نهضت ملی جدا شد، نهضت هم شکست خورد. امام، ایشان را احیاء کرد، امام وقتی که در ایران قدرت پیدا کردند، آقای کاشانی را دوباره عزیز کردند. امروز با عزت در تاریخ ما هستند. ولی بدانید که واقعاً این انقلاب و نهضت قبل از انقلاب و حتی نهضت عراق تا حدود زیادی به مجاهدت و مبارزات ایشان بستگی دارد. البته من مطلق‌گرایی نمی‌کنم که بگویم ایشان عیبی هم نداشت. هر کسی عیب و محاسنی دارد. منتهی خدمات انقلابی و اسلامی ایشان حقیقتاً با ارزش است.

یکی از مراسمی که یادم رفت بگویم و مهم است متعلق به نماز جمعه است و آن انفجاری است که همین هفته آینده سالگرد آن فرا میرسد و در نماز جمعه اتفاق افتاد. یادتان هست که چه اتفاق عظیمی بود! در این وسط میدان، در چمن دانشگاه بمبی منفجر شد که پارههای بدن‌های مقدس نمازگزاران را تا سر درخت‌ها پرتاب کرد. خطیب جمعه آن روز ما آیت‌الله خامنه‌ای رهبر عظیم انقلاب بودند و درست این همان روزهایی بود که عراقی‌ها تهدید میکردند که نماز جمعه را بمباران میکنند.

یعنی مردم وقتی به اینجا می‌آمدند با غسل شهادت میآمدند. منتظر بمباران عراقی‌ها بودند. آنها هم آنقدر وقیح بودند که این کارها را کردند. این در مردم روحیه بود. طبیعی این است که وقتی بمب منفجر شد، همه چیز به هم بخورد و مردم متفرق شوند. اما دیدیم خطیب جمعه یک ذره عقب‌نشینی نکرد و با همان آهنگ نیرومندش خطبه‌اش را ادامه داد.

فقط لحظه‌ای از کنار تریبون کمی عقب رفتند. از ایشان پرسیدیم: چرا عقب رفته بودید؟ فرمودند: من حرارت بمب را در صورتم احساس کردم. یعنی گرمی بمبی که در وسط این چمن منفجر شده بود به تریبون پرسیده بود. ایشان خطبه را ادامه دادند و مردم هم مثل کوه ماندند. حتی آنهایی که اطراف نقطه انفجار بودند. این مردم ما هستند. نباید بگذاریم حق این‌گونه مسائل در تاریخ از بین برود، این در تاریخ انقلاب ما، یک افتخار و قله مرتفعی مثل قله دماوند است. این‌گونه اتفاقات نشان از صلابت مردم است. نشان نفوذ و عظمت اسلام در انقلاب ما و نشان کاربرد نیروهای مذهبی است که چگونه و با چه نیرویی در صحنه بمانند. با اینها باید عاقلانه و با تدبیر برخورد کرد که این انقلاب و این حرکت عظیم تاریخی زمان ما باید بماند. انشاءالله.

بسم الله الرحمن الرحیم

انا اعطیناک الکوثر/ فصل لربّک وانحر/ ان شانئک هو الابتر*

 

* سوره آل عمران، آیه 92: شما هرگز به مقام نیکوکاران نمی‌رسید، مگر آنچه را که دوست دارید، ببخشید.

** سوره بقره، آیه 267: ای اهل ایمان انفاق کنید از بهترین آنچه که بدست آوردید.

* سوره کوثر

پی نوشت ها:

 

 

21/12/1377

1- «وتو» در ادبیات لاتین به معنای «ممنوع می‌کنم» است. این کلمه برای لغو یکطرفه یک قانون به کار می‌رود و به این ترتیب وتو قدرت نامحدودی است که می‌تواند سبب جلوگیری از (نه تصویب) تغییرات خاص شود. در منشور سازمان ملل متحد هرگز کلمه ای به نام "وتو" قید نشده است. در حقیقت جهت تصویب یک قطعنامه در شورای امنیت و اجرای آن، باید 9 رأی از 15 رای اعضای شورا، شامل 5 عضو دائم و 10 عضو غیر دائم، موافق باشد. اما در منشور سازمان ملل متحد این عبارت صریحا ذکر شده است که «آرای همه اعضای دائم شورای امنیت باید موافق قطعنامه مطروحه باشند.» این بدان معناست که در صورت مخالفت یکی از اعضای دائم با یک قطعنامه و صدور رای مخالف علیه آن، قطعنامه مذکور به اصطلاح «وتو» شده است.

حق وتوی اعضای دائم شورای امنیت هموراه مورد انتقادات فراوانی بوده است. در واقع اتحاد جماهیر شوروی سابق و آمریکا با استفاده گسترده از حق وتو، نظام وتو را تا حدود زیادی بی‌اعتبار کرده‌اند. در حال حاضر، بسیاری از پیش نویس‌های قطعنامه ها به دلیل تهدید به استفاده از حق وتو توسط یکی از اعضای دائم، حتی به شورای امنیت ارائه نمی شوند. برای مثال در جنگ عراق (مارس 2003)، فرانسه و روسیه اعلام کردند که از هیچ قطعنامه ای مبنی بر جنگ علیه عراق حمایت نمی کنند. در نتیجه ایالات متحده، بریتانیا و اسپانیا پیش‌نویس خود را از دستور کار شورای امنیت خارج کرده و بدون بهره‌مندی از حمایت سازمان ملل وارد جنگ با عراق شدند. در دوران جنگ سرد، اتحاد جماهیر شوروی استفاده از حق وتو را تقریباً حق طبیعی و منطقی خود می‌دانست. در سال‌های اخیر نیز آمریکا به منظور حفاظت از دولت اسرائیل در مقابل انتقادها یا تلاش‌های بین‌المللی برای مهار تحرکات نظامی آن، مکررا از حق وتو استفاده کرده است.

2- گروه های اقلیت دینی در ایران به سه دسته تقسیم می‌شوند که عبارتند از: مسیحی، زرتشتی، یهودی.

یهودیان ، قدیمی‌ترین اقلیت نژادی و از پیروان حضرت موسی هستند که در تاریخ ایران در امور مهم حکومتی نقش‌های اساسی داشتند. دین مسیحیت، خود به دو شاخه ی ارامنه و آشوری تقسیم می شود و دین زرتشتی که از دین‌هایی هستند که در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به رسمیت شناخته شده اند.( خوبروی پاک، محمدرضا؛‌ اقلیت‌ها، تهران،‌ شیرازه‌، 1380، ص11.) اما در مورد فرقهی بهائیت از آنجا که بهائیت جزء ادیان الهی نیست -بر خلاف ادعای بهاییها که معتقدند بهاءالله شارع دین تازه‌ای است- و به عنوان یک حزب سیاسی و اپوزیسیون مخالف نظام اسلامی که در حال حاضر نیز مقرّ آنها در اسرائیل است به فعالیت سیاسی علیه جمهوری اسلامی ایران و بر ضد اسلام و شیعه مشغول هستند لذا نظام جمهوری اسلامی ایران به خاطر این عوامل و عوامل دیگر آنها را به رسمیت نمی شناسد.

مسیحیان، دین مسیحیت در اواخر قرن ششم و در نواحی مختلف چون اصفهان، یزد، تهران، شیراز و مشهد رواج یافت. گروه های مسیحیان فارسی زبان ایران از چندین سال قبل و با ترجمه ی کتاب مقدس (عهد عتیق و عهد جدید) ایجاد شدند و رشد نمودند.

این گروه‌های مسیحی که عموما پروتستان بودند، در شهرهای مختلف ایران شروع به ساخت کلیساهایی نمودند. با وقوع انقلاب اسلامی ایران، هرگونه فعالیت‌ تبلیغی مسیحیان فارسی زبان غیرقانونی اعلام گردید. دو سوم مسیحیان ایران نژاد ارمنی و یک سوم دیگر کلانی و آشوری هستند.( تاج‌پور، محمودعلی؛ تاریخ در اقلیت مذهبی، یهود و مسیحیت در ایران، تهران، موسسه‌ی مطبوعاتی فراهانی، 1344، ص 140.)

الف) آشوریان: براساس شواهد موجود آشوری‌ها قرن‌ها در ایران سکونت داشته‌اند. آشوری‌ها از بدو پیدایش مسیحیت بدین آیین گرویده‌اند. آشوری‌ها نیز همانند ارامنه فرق مختلفی دارند که عبارتند از: کلیسای شرق آشوری، کاتولیک، انجیلی و جماعت خدا.

طلوع انقلاب اسلامی ایران برای آشوری‌ها نوید تازه‌ای داشت. آنان مانند سایر گروه‌های مذهبی رسمی از آزادی استفاده کردند و مذهب و سنن قومی خود را حفظ نمودند و در میان افراد جامعه گسترش دادند. تدریس زبان آشوری در مدارس اختصاصی آشوریان مانعی ندارند. برپایی مراسم و آیین‌های دینی و مذهبی از مفاخر جامعه‌ی آشوری است. آشوریان دارای بیش از 90 کلیسای تاریخی از نخستین سال های پذیرش مسیحیت هستند. آنچه بیش از همه برای آشوریان مایه‌ی مباهات است، این است که با وجود جمعیت اندک که شاید به جمعیت یک شهر هم نمی‌رسد در مجلس شورای اسلامی دارای نماینده هستند و این نماینده صاحب اختیاراتی مانند نمایندگان دیگر مجلس است و این مسئله در خاورمیانه و کشورهای غربی که با وجود آزادی در کشورشان می‌بالند کم‌نظیر است.

ب) ارمنیان: ارامنه‌ی ایران از اقوامی هستند که بنابر روایات مکتوب تاریخی، پیش از قرن سوم میلادی در ایران سابقه ی سکونت داشته‌اند و از سوی دیگر پیوند ارامنه به‌عنوان ساکنان سرزمین ارمنستان با ایرانیان به گذشته‌های باستانی باز می‌گردد. با آغاز حکومت اشکانیان ارتباط سیاسی و اجتماعی بین ایرانیان و ارامنه مستحکم شد. با آغاز حکومت صفویان و با فرمان شاه عباس، ارامنه به شهرهای اصفهان، رشت، قزوین و شیراز برده و اسکان داده شدند. شاه عباس برای وابسته کردن ارامنه به نواحی جدید به آنها امکان ساخت کلیسا و برپایی امور مذهبی را داد. به طور کلی فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی ارامنه در ایران به سه دوره‌ی زمانی تقسیم می‌شود:

دوره‌ی اول: فعالیت‌های سیاسی ـ اجتماعی ارامنه که به زمان شاه عباس باز می‌گردد.

دوره‌ی دوم: از زمان مشروطه و تدوین قانون اساسی که طبق آن به اقلیت‌ها حق شهروندی داده شد.

دوره‌ی سوم: دوره‌ی فعالیت‌های سیاسی اجتماعی ارامنه پس از انقلاب اسلامی ایران است.

تصمیم‌گیری در جامعه‌ی ارامنه‌ی ایران درباره‌ی مسائل مختلف بر عهده‌ی شورای خلیفه‌گری است که به عنوان عالی‌ترین مرجع‌ رسیدگی به امور مذهبی، وظیفه‌ی نظارت بر امور فرهنگی، اجتماعی و سیاسی را بر عهده دارد.

وظیفه‌ی این شورا اجرای مصوبات هیئت نمایندگان است. این هئیت تصویب لوایح و قوانین جامعه‌ی ارامنه را بر عهده دارد. ارامنه همانند دیگر اقلیت‌های مطرح در قانون اساسی از آزادی کاملی بر انجام امور دینی برخوردارند. شمار زیاد کلیساها، مدارس و مراکز فرهنگی بر این امر دلالت دارد. هم اکنون پنج فرقه‌ی از ارامنه در ایران به سر می‌برند که عبارتند از: ارامنه ی کاتولیک، گریگوری، ارتدکس، شنبه‌دار، کرهلیت، ‌پروتستان.

زرتشتیان، بین سال‌های 32 تا 168 هجری مهاجرت عظیمی از زرتشتیان ایران به هند صورت گرفت. در مرحله ی دوم مهاجرت پس از حمله‌ی مغول دسته‌هایی از زرتشتیان به هند رفتند. با این همه تا آن زمان هنوز گروه بزرگی از معتقدان به دین زرتشت در ایران زندگی می‌کردند و تا دوره‌ی قاجار پیوسته مورد فشار و آزار بودند.

در زمان ناصرالدین شاه، با بروز احساسات ملی و توجه به تاریخ و فرهنگ ایران باستان، مالیات جزیه که از اقلیت‌های مذهبی گرفته می‌شد لغو گردید و از آن پس زرتشتیان امکان یافتند بعضی مراسم و آداب مذهبی خود را اجرا کنند. در زمان پهلوی، با ترجمه و نشر کتاب‌های باستانی به زبان فارسی، آشنایی عمومی با دین زرتشت افزایش یافت. امروزه جامعه‌ی زرتشتیان ایران در یزد، کرمان، شیراز، تهران و تعداد کمی نیز در اهواز و اصفهان فعالیت‌های مذهبی و فرهنگی دارند.

در ایران حدود شصت هزار نفر زرتشتی به سر می‌برند. زرتشتیان ایران مانند برخی دیگر از گروه‌های اقلیت مذهبی در مجلس شورای اسلامی نماینده دارند. امروزه روند مهاجرت زرتشتیان ایران به خارج کشور بسیار سرعت گرفت و شمار زرتشتیان باقیمانده در ایران حدود بیست هزار نفر است. در ایرن مدارس و نشریاتی، ویژه‌ی زرتشتیان وجود دارد و تحصیلات آنها در برخی دبیرستان‌ها مانند مارکار تهران پارس انجام می‌شود. نشریه‌ای نیز به نام امرداد متعلق به سازمان‌های زرتشتی در ایران به صورت هفتگی چاپ می‌شود. زرتشتیان که بنا بر معتقدات مذهبی به آبادانی و سازندگی اهمیت بسیار می‌دهند در کارهای خیر که منافع آن بر عموم مردم برسد همیشه پیشگام بوده‌اند. مدرسه‌ها، بیمارستان‌ها و گردش گاه‌های بسیار به وسیله‌ی نیکوکاران زرتشتی ساخته شده است.

یهودیان، تعداد یهودیان طبق آمار سال 1305 شمسی 45000 نفر بوده است و در اکثر شهرهای ایران ساکن بودند. شغل اکثر آنها کسب و تجارت و دلالی بوده است. بعد از انقلاب اسلامی موجی از مهاجرت در میان یهودیان از ایران آغاز شد و جمعیت آنها کاهش یافت و اکنون به کمتر از 25000 نفر رسیده است. بیشتر مهاجران یهودی ایرانی که بعد از انقلاب مهاجرت کردند در آمریکا ساکن شدند و گروهی به اسرائیل مهاجرت کردند. بیش از نصفی از یهودیان باقیمانده در تهران ساکن‌اند، و اکثرا به مشاغل آزاد روی می‌آوردند، البته از نظر قانون منعی برای استخدام آنها در اکثر مشاغل وجود ندارد، با تشکیل مجلس شورای اسلامی، اقلیت دینی یهود از کرسی نمایندگی برخوردار شدند و تا امروز هم در تمامی دوره‌ها دارای نماینده بوده‌اند. کلیمیان طبق قانون اساسی دارای یک نماینده در مجلس هستند. جنبش‌های سیاسی، اجتماعی و شرعی جامعه‌ی کلیمی در سه چرخه‌ی مرجع دینی کلیمان، نماینده‌ی کلیمیان در مجلس شورای اسلامی و هیئت مدیره‌ی انجمن کلیمیان تهران متمرکز است.

اقلیت یهود، تبلیغات مذهبی خود را منحصرا متوجه یهودیان نموده است و تاکنون دیده نشده است که آنها تبلیغات مذهبی خود را متوجه سایر اقلیت‌ها کرده باشند و بدین‌ وسیله بخواهند آنها را به دین یهود دعوت نمایند.

هم‌اکنون این جامعه دارای مجتمع‌های فرهنگی، سازمان‌های جوانان، فروشگاه‌ و کتابخانه‌های خاص خود می‌باشند کلیمیان تهران مدارس متعددی احداث و بهره‌برداری کردند که با مدیریت و قوانین آموزش و پرورش کشور اداره می‌شود.( تاج‌پور، محمدعلی؛ پیشین، ص 139)

حقوق مدنی اقلیت‌های مذهبی : بحث از حقوق بشر در طول تاریخ، فراز و نشیب‌های زیادی را طی کرده است. در طول دوره‌هایی از تاریخ حکومت‌های استبدادی هیچ حقی برای مردم قائل نبوده و آنان را برده و مطیع فرامین خود می‌دانستند.( شریعتی، روح الله؛ اقلیت‌های دینی، ‌تهران،‌ کانون اندیشه جوان، 1386، ص 12) اما با گذشت زمان حقوق مدنی مردم به رسمیت شناخته شد و حقوق مدنی سیاسی آن دسته از حقوق اساسی انسان است که به حیثیت ذاتی او توجه دارد، که به دست آوردن آنها نیازی به دخالت دولت ندارد.

1- حق حیات: از بدیهی‌ترین حقوق طبیعی هر انسانی حق حیات و زندگی است.

2- حق تابعیت: حقوقدان‌ها تابعیت را نوعی ارتباط سیاسی و معنوی که فردی را به کشوری مربوط می‌کند می‌دانند.( امامی، سیدحسن؛ حقوق مدنی، تهران، الاسلامیه، 1389، ج4، ص 160.)

3- رفت و آمد به اماکن مقدسه‌ی مسلمانان: اعتقاد فقیهان این است که ورود غیر مسلمانان به اماکن مقدسه ممنوع می‌باشد.

4- حق تساوی در برابر قانون: مساوات در برابر قانون، از اساسی‌ترین اصول بنیادین اسلام است.

5- حق آزادی فکر، عقیده و بیان: آزادی فکر نیز از جمله حقوق اساسی و اولیه‌ی بشر و مادر برخی از حقوق به شمار می‌رود و از نظر اسلام هر کس حق دارد که از آزادی فکر، وجدان و مذهب بهره‌مند شود.

6- حق ابراز عقیده بر اساس دین خود: حضور علنی و آزاد اقلیت‌ها در بین مسلمانان، دلیلی بر آزادی ابراز عقیده‌ی آنان است و رسمیت بخشیدن به این حضور توسط اسلام، جرأت ابراز عقیده‌ی شخص را افزایش داده است.

7- آزادی‌های سیاسی: یکی از مهم‌ترین بخش‌های حقوق و آزادی‌های انسانی، حقوق سیاسی وی است. این بخش آن قسمت از حقوق فرد است که با حاکمیت سیاسی و نقش او در نظام سیاسی ارتباط دارد. حقوق‌دانان حقوق سیاسی را بخشی از حقوق انسان می‌دانند که شخص دارنده‌ی آن بتواند در زندگی سیاسی و اجتماعی خود از راه انتخاب مقامات سیاسی شرکت کند و آزادانه عقاید خود را مطرح نماید.( جعفری لنگرودی، محمدجعفر؛ ترمینولوژی حقوق، تهران، گنج دانش، ‌1388، چاپ 22، ص 236)

حقوق سیاسی رسمی برای اقلیت‌های مذهبی در ایران : آزادی عقیده و بیان از مهم‌ترین مباحث عقیدتی است. اظهار عقیده‌ی افراد مادامی که مخلّ مبانی دین و یا باعث سست شدن عقیده‌ی مسلمانان نشود آزاد است.

شرکت اقلیت‌ها در مجلس به عنوان نماینده و کارشناس در مجلس شورای قانون‌گذاری منعی ندارد، به دلیل آن‌که مجلس قانون‌گذاری در عرض تشریع الهی و استنباط احکام به دست فقها نیست بلکه پس از استنباط احکام آنها را با امور روزمره تطبیق می‌دهند، بنابراین کار ویژه‌ی مجلس قانون‌گذاری، تشخیص و تطبیق احکام بر موضوعات است. در اسلام ایجاد فرصت شغلی برای همه‌ی افراد صالح و متعهد وظیفه‌ی حاکمان است. امروزه تخصصی شدن امور می‌طلبد که افراد متخصص در زمینه‌های مختلف به کار گرفته شوند. البته در مواردی که سپردن مقام به فردی منافی با مبانی اسلام باشد که باید از آن جلوگیری کرد، مثلاً واگذاری مشاغل حساس وزارتی، قضایی، نظامی و امنیتی به غیر مسلمانان ممکن است موجب تسلط آنها بر مسلمانان شود. (شریعتی، روح الله؛ حقوق وظایف غیر مسلمانان در جامعهی اسلامی،‌ قم، بوستان کتاب، 1381،‌ ص 101)

اما در برخی موارد برای حفظ منافع عمومی و عدم رسیدن ضربه به پیکرهی جامعهی اسلامی عقل حکم می کند منصبی غیر از مشاغل حساس، به یک فرد لایق داده شود هر چند آن فرد جز اقلیت یک کشور باشد. به عنوان مثال مسئولیت آموزش خواندن و نوشتن مسلمانان توسط پیامبر(ص) به کفاری که در جنگ بدر اسیر شده بودند داده شد.( سبحانی،‌جعفر؛ فروغ ابدیت،‌ قم،‌ دفتر تبلیغات اسلامی،‌1370، ج1، ص 518)

 

3- حاج سیداحمد خمینی رحمه الله در 24 اسفند سال 1324، در خانه دانش و فضیلت در شهر مقدس قم دیده به جهان گشود. امام (ره)، از همان کودکی درباره تربیت و تحصیل او دقت می‌کرد. متوجه بود که با چه افرادی رفت و آمد می‌کند و دوستانش چه کسانی هستند. حاج احمدآقا، دوران دبستان را در مدرسه اوحدی و دبیرستان را در مدرسه حکیم نظامی قم گذراند. در طول تحصیل به ورزش، به ویژه فوتبال علاقه مند شد و بعدها به عضویت تیم فوتبال قم درآمد. او سرانجام با تشویق پدر بزرگوارش، وارد حوزه شد و تحصیلات عالی خود را در حوزه علمیه آغاز کرد.

حاج احمد آقا، فرزند شخصیتی بود که نهضت اسلامی با هدایت و رهبری او شکل گرفته بود. پرورش در کنار چنان بزرگ مردی، در خاندان قیام و مبارزه، خواه ناخواه او را درگیر مسائل مبارزاتی می‌کرد. او با پیروی از رهبرش در دوران اختناق ستم شاهی و مراقبت ها و کنترل‌های ساواک، با فداکاری و حمایت نیروهای انقلابی، توانست کانون قیام پانزده خرداد را در سال‌های تبعید امام خمینی رحمه الله برپا نگه دارد. نقش او در بسیاری جهات منحصر به فرد، نوآورانه و نمادی از عشق به اسلام ناب محمدی بود.

استقلال و آزادیِ ملت ایران، هماره مدیون فداکاری‌های بزرگانی است که برای تحقق آرمان‌های اصیل اسلامی مبارزه کردند. در این میان، حاج سید احمد خمینی، با قامت افراشته در سال‌های پر تب و تاب تعبید امام تا پیروزی انقلاب، برجسته ترین و حساس ترین وظایف را با درایت و تیزبینی انجام داد. او پس از شهادت برادر بزرگوارش، آیت‌الله سید مصطفی خمینی، مسئولیت اصلی ارتباط امام امت با یاران انقلاب را برعهده داشت. او همچنین به امر امام خمینی رحمه الله، حمایت از مبارزان و رسیدگی به وضع خانواده‌های زندانیان و تبعیدشدگان سیاسی را عهده دار بود.

حاج احمدآقا پس از تبعید امام خمینی رحمه الله در سال 1343 به ترکیه و سپس عراق، تا سال 1344 موفق به دیدار ایشان نشد. پس از انتشار خبر اقامت امام در نجف، به تکاپو افتاد تا به دیدار ایشان بشتابد. او به این دلیل که ساواک، کنترل شدیدی بر طرفداران نهضت امام خمینی رحمه الله داشت، بدون گذرنامه و به صورت مخفیانه از راه آبادان به نجف اشرف رفت. حاج احمدآقا در مدت پنج ماه اقامت در نجف اشرف، تکمیل معارف دینی را پی گرفت و از محضر امام و برادر ارجمندش کسب فیض کرد. او سپس به فرمان امام، کانون گرم خانواده را به قصد انجام رسالتش در ایران ترک گفت و مخفیانه راهی وطن شد. در مسیر بازگشت، در مرز خسروی بازداشت و به سازمان امنیت آنجا منتقل گردید. چنان که اسناد مبارزات او در پرونده‌های ساواک نشان می‌دهد، در بازجویی ها، زیرکانه مأموران را فریب داد و هویتش در مرز برای ساواک شناخته نشد و پس از آزادی به قم بازگشت.

حاج احمد آقا پس از بازگشت از نجف به ایران و انجام مأموریت هایی که از سوی امام برعهده داشت، برای بار دوم در اواخر سال 1345 به طور مخفیانه از راه خرمشهر به نجف رفت. در این سفر، او به دست پدر بزرگوارش عمامه بر سر گذاشت و با پوشیدن لباس روحانیت، دوره تازه ای از فعالیت‌های خود را آغاز کرد. این بار هنگام عبور از مرز دستگیر و در ساواک قصر شیرین شناسایی شد. وی را از قصر شیرین به زندان قزل قلعه تهران منتقل کردند و قرار بازداشت وی به اتهام اقدام بر ضد امنیت داخلی صادر شد.

ساواک که از بازجویی‌های فراوان نتوانست مدارکی مبنی بر اثبات اتهام وی به دست آورد، برای بهره برداری بیشتر، خبر دستگیری حاج احمد آقا را از سوی مأموران عراقی به مطبوعات داد که ناخواسته موجب مطرح شدن نام و یاد امام خمینی رحمه الله و چهره حاج احمد آقا به عنوان شخصیت سیاسی و مبارز شد. سرانجام یادگار امام در همان سال از زندان آزاد گردید و به قم بازگشت. ساواک نیز با حساسیت بیشتر، به ویژه با ملبس شدن وی به لباس روحانیت، دستور مراقبت و کنترل شدیدتر حاج احمدآقا را صادر کرد.

با طلوع خورشید انقلاب اسلامی در بهمن 1357، همچون سال‌های گذشته در خدمت پدر به عنوان همراه، مشاور امین، یار و فدایی امام لحظه ای آرام نبود. در طول یازده سال رهبری حضرت امام خمینی رحمه الله، او به شکل ناشناس به سراسر ایران سفر می‌کرد و به امام گزارش می‌داد. این سفرها معمولاً کوتاه بود. حاج احمد آقا گاه با لباس بسیجی یا به عنوان پاسدار همراه دوستانش به مناطق محروم می‌رفت و پس از بازگشت، مسائل را خدمت امام گزارش می‌کرد. نامه هایی از او موجود است که گزارش مسائل مردم و مشکلات و درددل‌های آنها را همان گونه که بی واسطه مشاهده کرده و شنیده، خدمت حضرت امام ارائه کرده است.

پس از پیروزی انقلاب شکوه مند اسلامی، زمینه‌های لازم را برای ارتباط‌های گسترده امام با مردم و مسئولان که روزانه در نوبت‌های متوالی به دیدار امام می‌شتافتند، فراهم کرد. او نخستین کسی بود که با عشق و اعتقادی وصف ناپذیر، رهنمودهای رهبر کبیر انقلاب را به مراکز گوناگون منتقل می‌کرد و در پی گیری و انجام آنها لحظه ای آرامش نداشت.

در دوران دفاع مقدس، هر جا امام بود، در کنار او چهره مصمم و خستگی ناپذیر مشاور کاردان و امینش، احمدآقا نیز حضور داشت. نقش حاج احمدآقا در مسائل کلی نظام، در دوران دفاع مقدس به کسب اطلاع و انتقال آنها به امام و ابلاغ پیام‌های ایشان محدود نبود، بلکه او به لحاظ تجربه و تیزهوشی که داشت، به عنوان مشاور فرمانده کل قوا و مسئولان بلندپایه نظام در تصمیم‌گیری‌های مهم آن دوران پر مخاطره حضور داشت.

صبح گاه روز 21 اسفند 1373، خبر بستری شدن یادگار امام در تهران و سپس در ایران پیچید و ساعاتی بعد با پخش خبر به طور رسمی از صدای جمهوری اسلامی ایران، غوغایی برپا شد. عارضه قلبی که در خواب برای حاج احمد آقا رخ داده بود، سبب سکته مغزی او شد. سرانجام پس از پنج روز تلاش بی وقفه تیم پزشکی، نتیجه مطلوبی به دست نیامد. احمد خمینی، همان کسی که نام و فداکاری‌های بی مانندش تا ابد در کنار نام مبارک امام خمینی رحمه الله، در روح و روان عاشقان انقلاب اسلامی پر جلوه و پر اثر باقی خواهد ماند، ندای حق را در شامگاه 25 اسفند 1373 لبیک گفت و در 26 اسفند این خبر به گوش مردم رسید. بدین ترتیب، خزان عمر دنیایی حاج احمد آقا و بهار جاودانه او آغاز شد.

 

4- آیت‌الله ابوالقاسم کاشانی فرزند آیت‌الله سید مصطفی کاشانی که خود از علمای بزرگ بود در سال ۱۲۶۴ ق در تهران دیده به جهان گشود. تحصیلات خود را نزد پدر آغاز کرد و در ادامه از محضر آیت‌الله ملا کاظم خراسانی، حاج میرزا خلیل و آیت‌الله میرزا محمد تقی شیرازی بهره برد. در سن ۱۶ سالگی با پدرش به زیارت حج رفت و در راه بازگشت در عراق ساکن شد. وی به اتفاق پدرش و بسیاری از مردم عراق با آغاز جنگ جهانی اول و حمله نیروهای انگلیس به بین النهرین به مقابله پرداخت و ۱۴ ماه با آنان جنگید.

پس از شهادت پدرش مدتی در نجف و کاظمین اقامت گزید ولی چون بیم دستگیری و اسارت را داشت از راه لرستان به ایرن گریخت و در تهران مورد استقبال مردم قرار گرفت. او تا ۱۳۲۰ و هجوم قوای متفقین به ایران تنها به تدریس می‌پرداخت اما پس از آن فعایتهای سیاسی خود را از سرگرفت و در سال ۱۳۲۲ ش از سوی مردم تهران به مجلس راه یافت اما در ۲۳ خرداد ۱۳۲۳ به اتهام عضویت در ستون پنجم آلمان دستگیر شد.

ایشان در ۱۵ بهمن ۱۳۲۷ پس از واقعه ترور شاه در دانشگاه تهران، با فشار دولت اتحاد جماهیر شوروی و به اتهام شرکت در این ترور دستگیر و ابتدا به خرم آباد و سپس به بیروت تبعید شدند. اما در ۲۸ ابان ۱۳۲۸ با ترور نخست وزیر شاه، عبدالحسین هژیر در مسجد سپهسالار توسط فدائیان اسلام، علی منصور نخست وزیر بعدی از سوی شاه مأمور بازگرداندن محترمانه ایشان به تهران شد. آیت‌الله کاشانی در مجلس دوره شانزدهم از سوی مردم تهران برگزیده شد.

او پس از بازگشت به ایران رهبریت مذهبی نهضت ملی نفت را در دست گرفت و با حمایت از مصدق و یارانش لایحه ملی شدن نفت را به تصویب رساند. ایشان همواره خطاب به عمال دولت و مردم می‌گفتند: « نباید بترسید و با قوت باید ایستادگی کنید و مردم را نیز به ایستادگی وا دارید. با مقاومت و ایستادگی ما و شما به مقصودی می‌رسیم و آبروی ما حفظ می‌شود».

آیت‌الله کاشانی پس از استعفای مصدق و انتصاب قوام به نخست وزیری در تیر سال ۱۳۳۱ به شدت از مصدق و اقدامات او حمایت کرد به خصوص که دست پنهان بیگانگان و استعمارگران را در پشت این حوادث می‌دید.

پس از صدارت مجدد دکتر مصدق، آیت‌الله کاشانی به ریاست مجلس هفدهم برگزیده شد، اما درخواست مصدق جهت کسب امتیازات ویژه از مجلس شورای ملی و سپس بستن مجلس باعث بروز اختلاف ما بین دو رهبریت سیاسی و مذهبی نهضت ملی شد و در نهایت به کودتای ۲۸ خرداد ۱۳۳۲ انجامید. اما بروز کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و تلاش‌های روز افزون رژیمهای امریکا و انگلیس منجر به سکوت آیت‌الله کاشانی نشد و ایشان همچنان در اعلامیه‌های خود به مخالفت با اقدامات رژیم خود فروش زاهدی می‌پرداختند. ایشان در اعلامیه ای در تاریخ ۱۴ بهمن ۱۳۳۲ ماهیت رژیم کودتا را آشکار کرده و گفتند: «در هیچوقت وضعیات مملکت تا این اندازه اسف انگیز و دلخراش نبوده و آزادی جز برای عمال انگلیس نیست دزدان و جانیان و عناصر بد سابقه کثیف ترین عمال انگلیس، با سر نیزه بدون بیم و هراس در مراکز انتخابیه تحمیل به مملکت می‌شوند و تصمیم گرفته اند دوباره انگلیسیها را به جان و مال و عرض و ناموس ملت مسلط ساخته و مملکت را مستعمره انگلیس قرار دهند».

آیت‌الله کاشانی علاوه بر اینکه زاهدی عامل کودتای ننگین ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ را دیکتاتوری سرکوبگر و جنایتکار توصیف می‌کند، محلس هیجدهم و انتخابات آن را باطل و ننگین و غیر قانونی دانسته در مورد کنسرسیوم می‌گوید که این قرارداد مشابه قرارداد ننگین ۱۹۳۳ م و غیر قانونی می‌باشد: «مجموع اخبار و اطلاعات منتشره راجع به نفت و کیفیت معامله با کنسرسیوم موجب نهایت تأسف و تعجب گردید که چگونه انگلیسی‌ها از وقایع و مظالم محصول یک قرن سیاست استعماری خویش عبرت نگرفتند و دولت آمریکا خود را پیشاهنگ اصول و دموکراسی و مبتکر منشور آتلانتیک و پشتیبان سازمان ملل می‌داند در این معامله با انگلستان مکار و حیله گر همکاری می‌نماید. به فرض که این قرارداد شوم هم به تصویب برسد، رسمیت ندارد و دیر زمانی نخواهد پایید که ملت ایران انگلیس و همدستانش را خلع خواهد نمود».

آیت‌الله کاشانی مدت زمانی بعد از کودتای ۱۳۳۲ بیمار شدند و عملاً از صحنه سیاسی کشور کنار رفتند. در بهمن سال ۱۳۴۰ هنگامی که در بستر بیماری بودند، محمد رضا شاه به اصرار امینی نخست وزیر وقت جهت دلجویی نزد ایشان رفتند، وقتی وارد اتاق گردیدند، آیت‌الله کاشانی پتو را بر سر خود کشیدند و در حالی که پشت خود را به شاه نموده بودند، از رویارویی با او اعراض نموده و تنها جمله‌ای که بر زبان راندند این بود که: «روز قیامت جواب مرا چه خواهی داد؟». این مبارز خستکی ناپذیر تا آخرین روز زندگی تن به سازش نداد و در ۲۰ اسفند ۱۳۴۰ دار فانی را وداع گفت.