خطبه ها
  • صفحه اصلی
  • خطبه ها
  • نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

1- تشریح فرهنگ اجتماعی قرآن، تأنی و عجله، داستان‌های قرآن درباره تعجیل 2- امام زمان(عج) و غیبت کبری، هلال احمر، بنیاد بیماری‌های خاص، کاپیتولاسیون، آمریکا، اسرائیل و فلسطین، هفته وحدت، مسائل افغانستان، مردم و علمای عراق و مسئولیت‌ تاریخی آنان

  • دانشگاه تهران
  • جمعه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۲
خطبه اول: تأکید بر حفظ تقوا/ بحث عجله و تأنی در فرهنگ شخصی و اجتماعی/ تأنی نقطه مقابل عجله/ بحث موشکافانه و کالبدشکافانه قرآن کریم ‌در مورد عجله و تأنی/ تعبیه اصل غریزه عجله و شتاب در وجود انسان ‌توسط خداوند/ تعبیر قرآن در مورد عجول ‌بودن انسان/ لزوم تنظیم غریزه عجله در وجود انسان/ خوب بودن عجله مهار شده ‌و حساب شده/ بهترین تعریف ‌عجله/ وجود ضرب‌المثل‌ها و تعبیرات ادبی فراوان‌ در مورد عجله/ لزوم توجه به شرایط ‌زمانی و مکانی در کارها/ عجله جزو فطرت انسان/ بیان مواردی از عجله‌ پیامبران در قرآن‌ برای درس آموختن/ داستان‌های قرآن در مورد عجله/ داستان عجله حضرت موسی در مورد رفتن به کوه طور/ توجه قرآن به نقاط‌ حساس در آموزش‌ها/ داستان عجله حضرت داوود در قضاوت/ داستان عجله حضرت یونس ‌در نفرین مردم/ عجله پیامبر(ص) در دریافت قرآن/ وعده خداوند در سرکوبی ‌دشمنان پیامبران/ خداوند فوق زمان و مکان/ دعوت پیامبران به صبر توسط خداوند/ عدم موفقیت انسان‌های ‌مستعجل و تأخیرکننده/ موفقیت انسان‌های ‌با تدبیر/ لزوم تصمیم‌گیری معقول و منطقی از لحاظ زمانی،مکانی و شرایط/ مطرح کردن 37 یا 38 مورد با لفظ عجله در قرآن خطبه دوم: محروم شدن زمین از ولی‌خدا از مصایب بزرگ/ استفاده مردم از امام زمان(عج) در دوران غیبت صغری با نمایندگان مشخص/ عدم مشخص بودن غیبت ‌کبرای امام زمان(عج)/ حالت سازندگی انتظار یکی از نعمت‌ها/ هلال احمر و بنیاد بیماری خاص از سازمان‌های امدادی/ خدمات زیاد هلال احمر و بنیاد بیماری‌های خاص به مردم/ لزوم کمک مردم به بیماران‌خاص/ کاپیتولاسیون یک پدیده زشت‌ عصر حاضر/ لغو کاپیتولاسیون در ایران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی/ کاپیتولاسیون یعنی اهانت و دهن‌کجی به ملّت ایران/ شروع تبعید امام با مسأله کاپیتولاسیون/ تلاش آمریکا برای تجدید استعمار کهنه در دنیا/ رسمیت پیدا کردن اشغال‌ فلسطین در سال 1948/ حمایت‌های ظالمانه غرب به ‌خصوص آمریکا و انگلیس از تجاوزات اسراییل به فلسطین/ انتفاضه نشانه بزرگی از بیداری‌ واقعی مردم/ تلاش اسرائیل برای تحقق‌ اسراییل بزرگ/ طراحی هفته وحدت در اوایل ‌انقلاب برای جلوگیری از اختلاف میان شیعه و سنی/ لزوم همکاری جدّی‌تر مسلمانان/ سوءاستفاده آمریکا ازاختلافات میان مسلمانان/ دروغگویی آمریکا در مسأله ‌افغانستان/ عدم وجود امنیت در افغانستان/ برق یکی از اصولی‌ترین ‌نیازهای جامعه انسانی/ تلاش آمریکا برای تخدیر مردم افغانستان با روزنامه‌ها و فیلم‌های خاص/ لزوم هوشیاری دنیای اسلامی ‌در مقابل آمریکا/ لزوم هماهنگی کشورهای ‌اسلامی در سازمان ملل/ لزوم دفاع از منافع دنیای‌اسلام توسط مسؤولان با اتکاء به نیروها/ لزوم هوشیاری، همراهی ‌و همدلی مردم عراق و علما و روحانیون/ قساوت‌های بی‌رحمانه حزب ‌بعث بر مردم عراق/ کشف گورهای دست‌جمعی ‌زیاد در عراق/ افکار و خواسته‌های بدتر آمریکا و انگلیس در عراق/ نامشخص بودن علل تسلیم ‌بغداد/ وجود یک سازش و یا یک ‌فریب بزرگ و یا خیانت ‌بزرگ در تسلیم بغداد/ عدم حل مسأله آمریکا در منطقه/ عدم وجود امنیت در عراق/ عدم وجود بهداشت ‌در عراق/ عدم همکاری پزشکان عراقی با متصدی امور بهداری‌انتخاب شده توسط آمریکا/ مشکلات بسیار بسیار جدّی ‌تغذیه در عراق/ حفظ نفت و پالایشگاه عراق‌ توسط آمریکا به خاطر منافع خود/ آمریکا مسؤول ناامنی‌ در عراق/ عدم پذیرش متصدیان آمریکایی توسط مردم عراق/ عدم حکومت مستقیم و یا غیرمستقیم آمریکا بر عراق/ مردم عراق صاحبان اصلی ‌کشور عراق/ حکومت بر مردم عراق از اشتباهات تاریخی آمریکا/ سیاست فرافکنی آمریکا در مشکلات عراق/ عدم حمایت جمهوری اسلامی ‌ایران از طالبان و صدامیان/ لزوم کمک مسلمانان به عراق

خطبه اول:

بسم اللّه الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین و الصلاه و السلام علی رسول الله و علی آله الائمه المعصومین

اوصیکم عبادالله بتقوی الله و التباع امره

خُلق الانسان من عجل ساوریکم آیاتی فلاتستعجلون*

بعد از تأکید بر تقوا و حفاظت از میراث الهی که خداوند در وجودمان قرار داد، در ادامه بحث «اخلاق قرآنی» امروز وارد فصل جدیدی می‌شویم که به نظر خودم در زندگی روزمره همه ما، هم زندگی فردی و هم زندگی اجتماعی، بسیار مهم است و مراعات آن و توجه به حکمت قرآنی می‌تواند خیلی از مشکلات را رفع کند و آن بحث عجله و تأنی در زندگی شخصی و اجتماعی و اجرای تصمیمات و همچنین اتخاذ تصمیمات است. در این بحث باید از روانشناسان و علمای علم روان‌شناسی زیاد استفاده شود. چیزی است که هرانسانی در همه ابعاد زندگی نیاز به این حکمت الهی دارد که قرآن خیلی به آن توجه دارد.

در اینجا هم عجله و هم تأنی که نقطه مقابل عجله است، یا شتابزدگی در مقابل تدبیر و یا تعمق فکری در مقابل با شتاب حرکت کردن، مطرح می‌شود. بحث سرعت در امور خیر و بحث استفاده از فرصت و بحث مهلت‌ها هم در این بحث می‌گنجد. فکر می‌کنم برای اینکه به همه ابعاد بحث عجله و تانی برسیم و چیزی را ناگفته نگذاریم، باید دو یا سه خطبه اختصاص بدهیم که بنده امروز خطبه کوتاهی درباه اصل عجله و شروع بحث خواهم داشت و دو، سه خطبه هم بعداً ایراد می‌شود.

قرآن کریم نسبت به عجله و تأنی بسیار موشکافانه و کالبدشکافانه وارد بحث شده است. از بحث‌های عمیق انسان‌شناسی شروع کرده و می‌فرماید که «خُلِق الانسان من عجل»* در ذات و وجود انسان، غریزه و صفت عجله تعبیه و بکار گرفته شده است و این یک کار مهم در آفرینش انسان است. اگر روحیه عجله در رسیدن به اهداف خوب در انسان نباشد و اگر انسان برای رسیدن به اهداف مقدس که تشخیص می‌دهد، متقاضی سرعت نباشد، موتور حرکت تاریخ وانسان خاموش می‌شود. پس اصل گذاشتن غریزه عجله و شتاب در وجود انسان مثل بسیاری از غرائض دیگری که در وجود انسان هست و دنیا و زندگی را می‌چرخاند، این یک نکته است و کسی روی آن حرف ندارد و خداوند هم با همین تعبیر شروع می‌کند.

در جاهای دیگر، تعبیر قرآن این است که «کان الانسان عجولا»** یعنی انسان عجول خلق شده است. پس بحثی که من می‌خواهم شروع کنم این نیست که عجله در ذات ما نیست یا برای رسیدن به اهدافمان نباید سرعت‌خواهی و شتاب و اشتیاق باشد. این نیست.

بحث مهمی که می‌کنم این است که غریزه‌ای که خداوند با فلسفه بسیار جدی آفرینش در و جود ما گذاشته است، باید مهار شود و همانطور که خود قرآن ما را هدایت کرد، ما این صفت وجودی خود را خوب تنظیم کنیم. فکر می‌کنم اگر انسان با تدبیر و آگاهانه در زندگی وارد این بخش شود، کار سختی نباشد. پس بحث این را نداریم که نباید روحیه عجله در انسان باشد. عجله مهار شده و حساب شده خوب است. شاید بسیاری از مشکلاتی که در زندگی فردی، خانوادگی، اجتماعی و کشوری پیش می‌آید، معلول عجله باشد. شاید بهترین تعریف عجله این باشد که انسان در اقدام و تصمیم، توجهی به شرایط زمانی و مکانی و مقدمات و موخرات و عواقب اقدامات خود نکند و بی‌حساب وارد چیزی شد.

در ضرب‌المثل‌ها و تعبیرات ادبی خودمان هم فراوان است که گز نکرده، پاره کردن یا بی گدار به آب زدن و از این مثل‌ها فراوان است. نمونه‌هایی است که نشان می‌دهد جامعه هم همیشه این نگرانی را داشته و دارد. شاید مهمترین تشبیه آن، این باشد که میوه نارس را از درخت چیدن، این یک نوع عجله است.

میوه‌ای که باید تابستان بچینند، اگر در بهار بچینیم، معلوم است که آسیب می‌زنیم. هم میوه ضایع می‌شود و اگر هم استفاده کنیم، خودمان آسیب می‌بینیم. هر چیزی را باید به موقع خود و با توجه به شرایط زمانی و مکانی مصرف کرد، این مسأله بعداً در بحث‌های من روشن خواهد شد. با نمونه‌ها، آیات و روایاتی که عرض می‌کنم، باز می‌شود.

هیچ انسانی هم خالی از روحیه عجله نیست. با همان صحبتی که عرض کردم، عجله جزو فطرت انسان است. حتی انبیاء در زندگی انبیاء خود عجله داشتند. نکاتی را از زبان قرآن می‌گویم که قرآن تربیت می‌کند. انبیاء بزرگ با اینکه معصومند و گناه نمی‌کنند، گاهی در مسایل عجله می‌کردند. اولاً قرآن درس می‌دهد و ثانیاً ترک اولی‌ها یا مسائل دیگر را مطرح می‌کند و من دو، سه نمونه آن را می‌گویم. در مورد حضرت موسی، قرآن دو سه مورد عجله را به عنوان درس برای ما آورده است. یکی در مورد ملاقاتشان با حضرت خضر است که این ملاقات برای آموزش اتفاق افتاده بود که یک مقداری حضرت موسی به غیب عالم و فلسفه‌ای که پشت حوادث وجود دارد و ما نمی‌توانیم تشخیص دهیم و حوصله‌مان تنگ می‌شود، آشنا نشود. البته اسم خضر در قرآن نیست یک عالم و یک دانشمند است ولی در تفاسیر می‌گویند که خضر بوده است.

حضرت خضر شرط می‌کند که اگر می‌خواهی با من بیایی، باید صبر کنی و عجله نکنی. چیزی که دیدی تحمل داشته باشی تا بعد فلسفه آن را بفهمی و حضرت موسی سه بار نتوانست این شرط را اجراء کند و در قضیه سوراخ کردن کشتی یا کشتن یک نوجوان یا ترمیم یک دیوار که داستان آن در سوره کهف هست و شما هم نوعاً می‌دانید که از ادامه مصاحبت با حضرت حضر محروم شد و آخر حضرت خضر تفسیر اعمال خودش را گفت. قرآن عجله از یک پیغمبر را به عنوان یک اشکال مطرح می‌کند. البته برای آموزش واقعیت‌های زندگی خود ماست، وقتی حضرت موسی با خداوند در کوه طور قرار ملاقات گذاشت. زمان معروف آن وقتی است که فرعون شکست خود و حضرت با بنی‌اسراییل از دریا عبور کرد و همه چیز به خوبی پیش رفت. بنا شد با بزرگان بنی‌اسراییل به کوه طور بروند و برنامه‌های اجرائیشان را از خداوند بگیرند که همین تورات است. قرآن تعبیری دارد، گویا حضرت موسی در بین راه، برای تجدید مذاکره با خداوند در ابتدای کارش آن قدر عجله داشت که از قومش یعنی سران قوم، جلو افتاد که قرآن می‌فرماید اینها را همراه خود به کوه طور می‌برد و از آنها جلو افتاد. وقتی به میقات رسید، خداوند به او فرمود: «و ما اعجلک عن قومک یا موسی»* چطور شد عجله کردی؟ در این مساله زیاد مذمت ندارد. سئوال است.

حضرت موسی می‌گوید: اشتیاق خاموش نشدنی برای شنیدن کلمات ربوبی مرا به عجله واداشت «عجلت الیک رب لترضی»** و خواستم از این همه نعمتی که به ما دادی، شکر کنم تا از ما راضی شوید.

عرض کردم اینجا هیچ مذمتی نیست. ولی وقتی که آن داستانها اتفاق می‌افتاد و بنی‌اسراییل به خاطر تاخیر در میعاد که ده روز اضافه شد یا ادله دیگری، منحرف می‌شوند، چون تحول بزرگ منفی در بنی‌اسراییل اتفاق می‌افتد و گوساله پرست و بت‌پرست می‌شوند و حضرت موسی برمی‌گردد و قومش را سرزنش می‌کند که چرا به خاطر ده روز عجله کردید و این انحراف بزرگ را مرتکب شدید؟ می‌خواهم بگویم قرآن در نقاط حساس و در آموزش‌ها به این مسائل توجه می‌دهد. قرآن داستانی در مورد حضرت داوود دارد و آن داستان داوری است که قرآن روی آن تکیه می‌کند. می‌گوید: بین کسی که 99 گوسفند داشت با یکی که یک گوسفند داشت، نزاعی درگرفت و حضرت داوود در قضاوتشان کمی عجله کردند، به گونه‌ای می‌شود که بعد استغفار می‌کنند و سجده می‌کنند و قرآن داستانش را نقل می‌کند.

در مورد حضرت یونس که مدت زیادی مردم را به خدا و توحید دعوت می‌کرد و جز استهزاء چیزی از مردم ندید و مردم را نفرین کرد. ولی مثل اولوالعزم صبر نکرد و عجله کرد و نفرین کرد. داستان گرفتاری در دریا و غرق شدن و بلعیدن ماهی و چیزهایی که می‌دانید و تفصیلش در قرآن هست. قرآن این را به عنوان یک نمونه از عجله بزرگان مطرح می‌کند. قرآن درباره پیغمبر اکرم(ص) هم دو، سه مورد آورده است. البته کارهای پیامبر(ص) از این قبیل نیست.

یکی اینکه پیغمبر(ص) موقع دریافت قرآن عجله نشان می‌دادند. قرآن ایشان را نهی می‌کند. «لاتحرک به لسانک لتعجل به»* و یا «لاتعجل بالقران قبل ان یقضی الیک وحیه»** اینها نمونه‌هایی است. البته چیز مذمومی نبود، ولی خداوند برای پیغمبر مناسب نمی‌داند و می‌فرماید: «شما عجله نکن»، بعضی از مفسرین می‌گویند: چون قرآن یکباره برقلب پیامبر(ص) نازل شده بود، قبل از نزول تدریجی، قرآن را حفظ داشته‌اند. وقتی که جبرئیل آیه به آیه می‌آورد، پیغمبر(ص) چون می‌دانستند، جلوتر قرآن را به زبان می‌آوردند. خدا می‌فرماید: لازم نیست این کار را بکنی. صبر کن این دوره هم تمام شود.

بعضی‌ها می‌گویند: حضرت این کار را با زبان تکرار می‌کرد که مبادا فراموش شود که باز هم خداوند می‌فرماید لازم نیست. «ان علینا جمعه و قرآنه»*** ما آن را حفظ خواهیم کرد، نگه می‌داریم، عجله نکن. چیزی که قبلاً در مور حضرت یونس، عرض کردم مهم است. در زندگی اکثر انبیایی که در قرآن ذکر شده، مخالفت‌ها، اذیت‌ها و آزارها فراوان بود. انبیاء و بزرگان همیشه موانعی بود که به خداوند شکایت می‌کردند و خدا به آنها وعده می‌داد که راهشان را هموار و دشمنانشان را سرکوب می‌کند. صبر آنها، مثل صبر خدا نبود، بعضی‌هایشان منتظر بودند که زودتر این دشمنان از پای دربیایند. این مورد در تاریخ ادیان تقریباً همگانی است. ولی خداوند همیشه به همه اینها می‌فرمایند که صبر کنید تا موقع آن برسد. این طور نیست که خداوند با عجله در یک حرکت با بندگان خود رفتار کند. در کار خدا عجله نیست. اصولاً خداوند فوق زمان و مکان است و در محاصره محدودیت‌های مادی نیست. جای عجله نیست. هر چیزی در جای خود و با مقدمات خود اجرا می‌شود. لذا آیات زیادی در قرآن است که وقتی می‌خوانید، می‌بینید خیلی‌ها خواستار تحقق وعده خدا زودتر بودند و حتی کفار هم با استهزاء همیشه دنبال این بودند که آنچه را انبیاء می‌گویند، زودتر اجراء شود و این وعده‌های تهدیدآمیز اجراء شود و خداوند در این مورد دستور می‌فرمودند: خداوند در موقع خود آنچه را که باید بشود، انجام می‌دهد. معنی آیه معروف «فاصبر کما صبر اولوالعزم من الرسل»*

همین است و بعد هم به پیغمبر می‌فرماید: «ولاتستعجل لهم» صبر کن و عجله نکن. روزی می‌آید که اینها همه می‌بینند که عمرشان به اندازه یک ساعت نبوده است. جای عجله نیست. مضمون این آیه این است و همین حرفی است که نسبت به خیلی از انبیاء دیگر هم هست. می‌خواهم بگویم «الامور مرهونه باوقاتها». همه چیز در جای خود و با مقدمات خودش، شرایط خود انجام می‌شود. «اللّه عن یجری الامور الا به اسبابها» باید در این فضا در دنیای مادی حرکت شود. انسان‌های مستعجل موفق نمی‌شود و می‌خواهند میوه را قبل از رسیدن از درخت بچینند که خراب می‌شود. انسان‌های تاخیرکننده هم موفق نمی‌شوند. چون فرصت‌ها را ضایع می‌کنند و از دستشان می‌رود. انسان‌هایی موفق می‌شوند که با تدبیر مقدمات کار را فراهم کنند، محاسبات را انجام بدهند، خیر و شر را بفهمند، آینده را نگاه بکنند، نتیجه کار را ببینند و همه جانبه فکر کنند و اگر نمی‌دانند، مشورت کنند، اگر نمی‌توانند خودشان تشخیص بدهند، اهل مشورت باشند و به علما مراجعه کنند و انسان باید تصمیمش را معقول، منطقی، از لحاظ زمانی و مکانی و شرایط و با مقدمات بجا و به موقع بگیرد. اگر چنین حرکتی باشد، انسان‌ها در زندگی موفق می‌شوند. ولی اگر از دو طرف اشکال پیدا کند یا مستعجل و یا مستاخر، کارها خراب می‌شود و واقعاً برای ما انسان‌ها مقدور است که صبور باشیم. اگر با تأنی عمل کنیم، این مشکلاتی که بدست خودمان بر خودمان نازل می‌کنیم خیلی کم می‌شود.

قرآن 37 یا 38 مورد با لفظ عجله دارد و صدها مورد با صبر و انتظار همین مسئله را مطرح می‌کنند و تاریخ را با این برنامه تعلیماتی تطبیق می‌دهند و در روایات الی ماشاللّه از بزرگانمان هدایت داریم. تعبیر خیلی روشن آن این است که «العجله من الشیطان و تانی من الرحمان». ان‌شاءالله که در خطبه‌های بعدی همه این ابعاد را باز می‌کنیم تا از این درس قرآنی که در اختیار ما قرار داده شده، خوب استفاده کنیم.

بسم الله الرحمن الرحیم

انا اعطیناک الکوثر/ فصل لربّک و انحر/ انّ شانئک هوالابتر*

 

*  سوره مبارکه انبیاء (21)، آیه شریفه 37

*  سوره مبارکه انبیاء (21)، آیه شریفه 37

**  سوره مبارکه الاسری (17)، آیه شریفه 11

*  سوره مبارکه طه (20) آیه شریفه 83

**  سوره مبارکه طه (20) آیه شریفه 84

*  سوره مبارکه قیامت (75)، آیه شریفه 16

**  سوره مبارکه طه (20)، آیه شریفه 114

***  سوره مبارکه طه (75)، آیه شریفه 17

*  سوره مبارکه کوثر

*  سوره مبارکه کوثر

 

 

خطبه دوم:

بسم اللّه الرحمن الرحیم

والصلاه و السلام علی رسول الله و علی علی امیرالمومنین و علی الصدیقه الطاهره و سبطی الرحمه و علی بن الحسین و محمد بن علی وجعفربن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمدبن علی و علی بن محمد و الحسن بن علی و الخلف الهادی‌المهدی

اوصیکم عبادالله بتقوی الله و اتباع امره

خداوند هیچ وقت ما را از گوهر تقوی، این سپر حفاظتی در مقابل شیطان‌های انس و جن محروم نفرماید ان‌شاءالله.

اولین مناسبت هفته، شهادت حضرت امام حسن عسگری(ع) امام یازدهم است* که همراه آن شروع امامت حضرت حجت بقیه الله(عج) در زمین هم هست که یکی از تبعات آن محروم شدن جامعه بشری از ولی خدا در زمین بود که قبل از آن همیشه حاضر و مورد مراجعه علنی و رسمی مردم بود که واقعاً مصیب بزرگی است. از این تاریخ به بعد باید همیشه خودمان را تسلیت بدهیم. دیگر دست مردم به صورت ظاهر از امام زمانشان کوتاه می‌شود. دوران غیبت صغری با نمایندگان مشخصی که امام زمان(عج) معین می‌کردند، آن هم برای اهل سر و خیلی خاص و امین و رازدار، مورد استفاده بود و بعد از دوره غیبت صغری، غیبت کبری شروع می‌شود که نمی‌دانیم تا کی خواهد بود. در این دوره مرجع مردم، فقهای جامع‌الشرایط هستند که همه شرایط افتاء و قضاء را داشته باشند و مردم بعنوان نمایندگان عام و نه مشخص و معلوم شده امام زمان(عج) در امور مهم به آنها مراجعه می‌کنند و آن بحث انتظار و صبر و بعد تربیتی صبر و انتظار که در بحث عجله است، یکی از نکات مهم بحث من در آینده خواهد شد، آن بحث در اینجا مصداق خیلی واضحی دارد که ما در تمام دوران غیبت می‌توانیم از این حالت انتظاری که برای ظهور ولی خداوند و امام زمان(عج) داریم، خودمان را بسازیم و حالت سازندگی انتظار برای ما یکی از نعمت‌هاست.

ضمن اینکه الان مهمترین نعمت به خاطر شرایطی که خود بشر درست کرد از ما دریغ شد که انشاءالله در حیات خودمان چشممان به نور مبارک امام زمان(عج) روشن شود.

مناسبت دوم ما سالگشت تأسیس هلال احمر و صلیب سرخ(1) است که مسئله بسیار مهمی است. همچنین سالگشت بنیاد بیماران خاص(2) هم است که دو بنیاد و سازمان امدادی هستند. هر دو اینها حقیقتاً خدمت زیادی می‌کنند و هر دو اینها تا حدود زیادی متکی به کمک‌های مردم هستند. هلال احمر پهنه وسیعی از خدمات را در ایران و خارج از ایران و اقشار مختلف مردم دارد که بنیان اصلی آن هم با خیرات و نذورات و موقوفات مردم است. البته دولت هم به آن کمک می‌کند. بنیاد بیماری‌های خاص هم مداوای چهار، پنج بیمار بسیار مشکل را که در هر خانواده‌ای پیدا بشود، آن خانواده را ناراحت می‌کند، به عهده دارد. سرطانی‌ها و کلیوی‌ها، دیابتی‌ها، هموفیلی‌ها و تالاسمی‌ها که واقعاً بیمارهایی هستند که نمی‌توان با مبارزه با یک میکروب، بیماران را نجات داد. در ساختمان وجودیشان مشکل پیدا می‌شود و حفاظت از آنها بسیار سخت است، بسیار گران است، زندگی برای آنها تلخ است و هر کس بتواند به هر نحوی در این گونه امدادها سهیم باشد، پیش خداوند اجر خوبی خواهد داشت. ان‌شاء الله مثل گذشته و بهتر از گذشته امت ما قدر این سازمان‌ها را بدانند و برای آنها کمک بفرستند و هرجا که این نوع بیماران را می‌شناسید، به هر نحوی که خودتان می‌توانید و می‌دانید به آنها کمک کنید.

مسئله دیگر، سالگرد لغو کاپیتولاسیون(3) است که واقعاً یک پدیده زشت عصر ماست. در جمهوری اسلامی، در همان روزهای اول پیروزی انقلاب، افتخار لغو آن به انقلاب داده شد. آمریکایی‌ها با سلطه‌ای که بر رژیم پهلوی داشتند، این پدیده شوم را در ایران به وجود آوردند و از مجلس شورای ملی آن زمان، تصویب نامه گرفتند که قضاوت کنسولی در مورد اتباع آمریکایی در ایران رایج شود که دستگاه قضایی ایران را مسلوب الاختیار کرد و جنایتکاران امریکایی را از پیگیری‌های قضایی در ایران معاف کرد. واقعاً یک اهانت و دهن کجی به ملت ایران بود. این تحقیر برای ما خیلی تلخ بود. اصلاً شروع تبعید امام(ره) هم از اینجا بود، امام از زندان که به قم برگشته بودند و مشغول تدریس شده بودند، دیدند شاه با آمریکا در این جنایت شریک شد، مبارزه شان را تشدید کردند و آنها هم فوراً امام را تبعید کردند که در طول بیش از 14 سال امام را با آن صورتی‌که می‌دانید، از ایران بردند. بالاخره با پیروزی انقلاب، امام برگشتند و همان سال پیروزی انقلاب، شورای انقلاب، این پدیده نحس را باطل کرد و دیگر کاپیتولاسیون در کشور ما نیست. اما آمریکایی‌ها همین الان هم در تمام دنیا دنبال کاپیتولاسیون هستند. درصددند تا با تجدید استعمار کهنه تبعات استعماری را هم به دست بیاورند که ان‌شاءالله خداوند به اینها چنین مهلتی را نخواهد داد.

مسئله دیگر پنجاه و پنجمین سالگرد تاسیس دولت اسراییل و اشغال فلسطین است که در سال 1948، اشغال فلسطین رسمیت پیدا کرد و از همان روز تا مردمی که آواره شدند، در انتظار برگشت به فلسطین لحظه شماری می‌کنند و خیلی‌ها با این آرزو از دنیا رفتند و آرزو را به گور بردند و هنوز چشمان فرزندانشان فلسطین است. متاسفانه حمایت‌های ظالمانه غرب، به خصوص انگلیس و آمریکا که امروز بیشتر آمریکا از پدیده شوم اشغال فلسطین، حمایت می‌کند، تجاوز به ملت فلسطین نمی‌گذارد این مردم آواره به وطنشان برگردند و هر روز شاهد ظلم‌های جدید و ستم‌های غیرقابل تحمل هستید که در این 55 سال اتفاق افتاد. امیدواریم انتقاضه مقدّسی که ملت فلسطین شروع کرده‌اند و اقدامات شهادت‌طلبانه‌ای که حقیقتاً نشانه‌های بزرگی از بیداری واقعی مردم است و آمادگی فداکاری در راه دین و وطنشان تا این حد رسیده است و عمومیت پیدا کرده و این مقاومتی که مردم در خیابان‌های کرانه غربی و غزه در مقابل تانک‌ها و هلی‌کوپترها و توپخانه‌های غصبان صهیونیستی می‌کنند، نوید می‌دهد که ان‌شاءالله ملت فلسطین، فلسطین را آزاد خواهد کرد. (تکبیر نمازگزاران)

گرچه هنوز آنها به اسراییل می‌آیند و صهیونیست‌ها تلاش دارند که نه تنها از این وضعیت عقب‌نشینی نکنند، بلکه هنوز هم در صدد پیشرفت برای تحقق همان اسراییل بزرگند که مدعی هستند تورات به آنها بشارت داد که خداوند چنین فرصتی را به این ستمگران تاریخ نخواهد داد.

مسئله دیگر که در هفته آینده داریم، میلاد حضرت پیغمبر(ص) است. با توجه به اختلافی که در زمان این میلاد بین مورخان شیعه و سنی است که دوازدهم یا هفدهم ربیع الاول است، در اوایل انقلاب هفته وحدت طراحی شد که دنیای اسلام از این این نقطه اختلافی آسیب نبیند، بلکه در این هفته برای وحدت و همکاری و اتحاد اقداماتی کند که کار بسیار با ارزشی است و امروز هم وحدت دنیای اسلام یک ضرورت بسیار بسیار جدّی شده است.

امروزه اختلافات هم در داخل کشورهای مسلمان شکننده و خطرناک است و هم در بعد بین‌الملل اسلامی بد است. حوادث نشان می‌دهد که باید همکاری مسلمانان جدّی‌تر شود. در داخل کشورها جریان‌ها باید بیشتر به هم نزدیک شوند، مسائل فرعی را اصل نکنند و مسائل اصلی را فراموش نکنند. تجربه نشان داد که آمریکا از همین پنجره‌های شوم وارد می‌شود. جنگ داخلی افغانستان، شرایط را به جایی رساند که مردم چاره‌ای ندیدند و آمدن نظامیان آمریکایی‌ها و آن بمباران‌ها را تحمّل کردند. امّا امروز احساس می‌کنند کسی که به عنوان نجات آنها آمده بود، برای آنها دام آورده و دروغ گفته است. گفته بود می‌خواهیم بیاییم با مواد مخدر مبارزه کنیم، در این یک سال مواد مخّدر چند برابر شد. گفته بود می‌خواهیم بیاییم با ناامنی‌ها مبارزه کنیم، ناامنی‌ها شدیدتر شد. در هیچ جای افغانستان امنیت لازم برای سرمایه‌گذاری و کار درست وجود ندارد و حتّی در خود کابل این همه مصیبت است. گفته بود می‌خواهیم افغانستان را بازسازی کنیم، در این مدت طولانی هیچ کار مهمی برای افغانستان نکردند و اخیراً هم به عنوان نامنی که خودشان ایجاد می‌کنند، حتی مین روبی‌ها را هم فراموش کرده‌اند و حاضر به مین روبی نیستند. واقعاً تلخ است. همین دیروز، خود افغانی‌ها گزارش دادند، فقط 5 درصد مردم افغانستان از برق استفاده می‌کنند. آن هم قسمت زیادی از ایران و تاجیکستان می‌رود.

امروزه اصولی‌ترین نیاز جامعه انسانی چیزی مثل برق است. راهها همین طور است، معادن همینطور است، کشاورزی منهدم شد. تأسیسات آب‌رسانی منهدم شد. آمریکایی‌ها به فکرند که مثلاً کتاب‌های خاص یا روزنامه خاص و یا فیلم‌های خاصی برای آنها بیاورند. همین چیزهایی که برای آنها وسیله تخدیر مردم است.

در عراق - که فصل بعدی سخنان من است، مفصل‌تر است - اقداماتی که آمریکا کرد و می‌کند، نشان می‌دهد که دنیای اسلام خیلی باید هوشیار باشد، کنفرانس اسلامی باید واقعاً این مسائل را جدّی بگیرد. کشورهای اسلامی باید در سازمان ملل هماهنگی کنند. بیش از 50 رأی دارند. قسمت عمده انرژی دنیا در دنیای اسلام است. مهمترین نقاط سوق الجیشی مثل تنگه هرمز، کانال سوئز و خیلی از تنگه‌ها و آب‌های ارزشمند در اختیار دنیای اسلام است.

مسئولان دنیای اسلام باید با اتکاء به این نیروها و یک میلیارد و نیم جمعیت دنیا و یک چهارم بازار دنیا و این همه منابع مواد اولیه و آراء در سازمان ملل و خیلی چیزهای دیگر با هماهنگی از منافع دنیای اسلام دفاع کنند و امیدواریم که این هفته وحدت بتواند دنیای اسلام و خود ما را در داخل به طرف وحدت جلو ببرد.

آخرین بخش صحبت من راجع به اوضاع عراق و آنچه که در کنار ما می‌گذرد، است. آیت‌اللّه حکیم امروز بعد از 23 سال که در ایران میهمان عزیز ما بودند، خداحافظی کردند و حقیقتاً ما را متاثر کردند. ایشان هم هنگام ورود و رفتنشان در این نمازجمعه، با ما صحبت کردند(4) و امیدواریم که این مسافر خوب که به عراق برمی‌گردد، بتواند منشاء خیراتی برای هماهنگی، همراهی و همدلی مردم عراق و علما و روحانیون در عراق باشند و بقیه علما و شخصیت‌های سیاسی و احزاب و گروه‌ها و کسانی که در این وادی دارند عمل می‌کنند، با هوشیاری و تدبیر و استفاده از تجربه جاهای دیگر بتوانند کشورشان را به طرفی هدایت کنند که از این مخمصه‌ای که بعثی‌ها ایجاد کرده بودند، ملت عراق نجات پیدا کند.

دعای ما و ملت ایران بدرقه راه ایشان (آیت‌اللّه حکیم) و همه عزیزانی‌است که دارند از ایران که مدتی که اینجا توقف داشتند، به طرف عراق آن هم با قصد جهاد و تلاش برای بهبود شرایط کشورشان، می‌روند.

نکته مثبتی که وجود دارد این است که آن ستمگرانی که به عنوان حزب بعث و بخصوص شخص صدام بر عراق حکومت می‌کردند، الان به عنوان مانع نیستند که خیلی قصی‌القلب و خشن بودند و این روزها خیلی چیزها دارد گفته می‌شود که دیروز گفته نمی‌شد. دیروز آیت‌اللّه شاهرودی می‌گفتند که تقریباً همه خانواده‌های عراقی برای عزیزانی که در زندان داشتند و فعلاً نامعلوم هستند یا شهید شده‌اند، عزادارند و به هر خانواده‌ای برویم، بساط عزاداری در آن جریان دارد. چون در مدت 30 سال هرکس را که به عنوان زندانی سیاسی گرفتند، از او خبری نشده. هیچ ارتباطی بین زندانی و مردمشان نبوده خیلی امیدوار بودند که روزی در زندانها باز شود و اینها بر گردند. ولی حالا که زندان‌ها باز شد، می‌بینند که هیچ کس را نمی‌بینند و هر روز گورهای دسته جمعی کشف می‌شود و آثاری از شهیدی در زیر خاک پیدا می‌شود. واقعاً بعثی‌ها رژیم ستمگر و خشنی بودند. اینها و خداوند از این گونه جنایات - نه در دنیا و نه در آخرت - نخواهد گذشت.

الان مسئله عراق دارد حل می‌شود. البته اگر بگذارند. ولی متاسفانه جایش امریکایی‌ها و انگلیسی‌ها و چند کشور کوچک یا بزرگ دیگر آمدند که افکار و خواسته‌های بدتر از صدامیان دارند. صدامی‌ها می‌خواستند خودشان حکومت کنند، امّا عراقی بودند، البته عراقی وابسته و خطرناک و آخرش نفهمیدیم و هنوز دنیا نفهمیده راز این شکست عجیبی که ظرف مدت کوتاهی اتفاق افتاد، چیست. ملتی که در ام القصر چند روز آمریکایی‌ها را معطل کرد، در بغداد که همه نیروهای کیفی جمعی شده بودند، مثل کرباس دریده شد و سربازانی که آنجا، اینطور فداکاری می‌کردند، در بغداد آن‌قدر بی‌عرضه بودند، که مسئله روشن نشد. اینکه می‌گویند هرروز یکی از سران تسلیم یا پیدا شد، واقعاً رازی است که تاریخ باید بعداً اینها را باز کند.

آیا این خیانت بود؟ آیا پیش از جنگ عراق علیه ایران، این وابستگی و فرمانبری بود؟ آخرین برگش همین تسلیم عجیب و غریب بود که در این سالها پیدا شد. اینکه آن روز آقای رامسفلد می‌آید و عراق دوره صدام را وادار به جنگ با ایران می‌کند و امروز هم همین آقای رامسفلد می‌آید، عراق بعد از صدام را تحویل می‌گیرد، قابل توجه است این فصلی است که نمی‌توان درباره آن زیاد صحبت کرد. باید اسناد بیشتری در بیاید. ولی قطعاً خیانت بود. قطعاً یک سازش و یا یک فریب بزرگ و یا یک خیانت بزرگ اتفاق افتاد که اینجوری در لحظات آخر اتفاق افتاد. این بعداً روشن می‌شود.

در خطبه قبلی از اشکالات و مشکلات آمریکا در عراق حرف زدم، آخر حرفم گفتم که چه صدام بماند و یا برود، چه آمریکا سریع یا در مدت طولانی در باتلاق گرفتار شود که احتمال می‌دادیم باتلاق بیشتر باشد، بعد از رفتن صدام هم مسائل آمریکا در منطقه ما حل نخواهد شد. امروز می‌خواهم درباره این مسئله حرف بزنم. آمریکا الان به عنوان نیروی فاتح در عراق - اما چه عراقی - مغرور است. هر روزی که می‌گذرد ابعاد جدیدی از اشکالاتی که آمریکایی‌ها دارند، روشن می‌شود. در عراق اصلاً امنیت نیست. جز مردم و نیروهای مبارز کسی به فکر امنیت نیست و هرکس می‌خواهد مال دیگران را غارت می‌کند.

هر کس می‌خواهد به ناموس دیگران تجاوز می‌کند. هرکس می‌خواهد جایی را آتش زند. شاید مردم بتوانند جلوی آنها را بگیرند. واقعاً چنین فاجعه‌ای در هیچ جا نیست. بسیاری از کاسب‌ها مختصر جنسی که دارند، روز به بازار می‌آورند و شب با خودشان به خانه می‌برند. نمی‌توانند نگه دارند. وضع عراق را خبرنگاران دارند می‌گویند. بهداشت در عراق نیست. سازمان بهداشت جهانی رسماً اعلام کرد که در بصره و جنوب عراق به خاطر اینکه آب سالم نیست و فاضلاب‌ها منهدم شد، وبا شایع شد. به خاطر اینکه خیابان‌ها را کسی تمیز نمی‌کند، آلودگی هست. مردمی که این همه مشکلات داشتند، الان بیمارستان و اورژانسی از آنها حمایت نمی‌کند. مگر اطبا و پرستاران روی طبیعت انسانی مایل شوند، به مردم کمک کنند.

مشکلات بیمارستان‌ها واقعاً عجیب است. در همین شرایط آمریکا کسی را به عنوان متصدّی امور بهداری گذاشته که پزشکان می‌گویند ما حاضر نیستیم با او همکاری کنیم. چون مشکل ایجاد می‌کند. وضعیت غذایی مردم فقط متّکی به آن وضعی است که خود عراقی‌ها دارند. خیلی از اینها کشاورز و تولیدگرهستند. در دوران گذشته هم معمولاً متّکی به خودشان بودند. تاحدودی خودشان اداره می‌کردند ولی وقتی ذخیره موجودی نفت در برابر غذا که غذاهایی را توزیع بین مردم کرده بودند تمام شود، اولین نگرانی‌ها ظاهر می‌شود. مشکلات تغذیه در آنجا بسیار بسیار جدّی است. امور خدماتی و اداری تقریباً فلج است. همه اداره‌ها را غارت کردند و گویا آمریکایی‌ها تشویق کردند. ما به این صراحت نمی‌توانیم بگوییم ولی ممانعت نکردند. یعنی جایی که آمریکا در مقابل سازمانی ایستاده بود، ریخته‌اند و غارت کردند و بردند و کسی هم حرف نزد. ولی همین‌ها آنجایی که می‌خواستند حفظ کنند، مثلاً نفت و پالایشگاه را که خودشان احتیاج داشتند، حفظ کردند. این وضع مردم است. خوشبختانه به خاطر روحیه اسلامی و ملی که مردم دارند، عمدتاً به کمک علما و شیوخ مساجد و شخصیت‌های دلسوز یک نظم نیم بندی در خیلی از نقاط عراق وجود دارد. امّا آمریکا مسئول است. یعنی قانونآ اشغالگر مسؤول همه این چیزهاست، هرچیزی کم شود، باید جواب دهد. اصلاً به فکر این جواب‌ها نیست. اول گفتند که ما برای مدت طولانی حکومت نظامی خواهیم داشت. دیدند هیچ کس فرمان نمی‌برد و هیچ کس گوش به حرف آنها نمی‌کند. من در گزارش یکی از بزرگان عراق که همه چیز آنجا را خوب می‌داند، شنیدم همین آقای گارنر وقتی که می‌خواست بیاید، 180 نفر را از آمریکا همراه خود آورد. از عراقی‌ها که قرار بود با او همکاری کنند و عده‌ای در قطر ماندند و وقتی دیدند کار مشکل است، برگشتند. عدّه‌ای تا بغداد نیامدند، 80 نفر به بغداد آمدند، این 80 نفری که آمدند، دیدند بدنه ادارات اصلاً اینها را نمی‌پذیرد و حاضر نیست با اینها حرف بزند، تا بخواهد فرمان اینها را ببرد. گفتند حکومت غیرنظامی است که آقای «برایمر» را آوردند، الان می‌گویند این حکومت موقّت است. البته این فکر از اوّل بود. اگر این راهی را که فعلاً انتخاب شد، بتوانند ادامه دهند و از خود شخصیت‌های عراقی حکومت موقت تشکیل بدهند، می‌تواند گامی باشد در جهت اینکه اوضاع عراق را از یک فاجعه غیرقابل تحمل قدری دور کند باشد. و با آنچه که از سوءنیت اشغالگران می‌فهمیم، قدری بعید است. ولی فشار جهانی و افکار عمومی و مردم و ترس از انفجار غیرقابل مهار احساسات مردم در خود عراق ممکن است آمریکایی‌ها را وادار کند که تن به این موضوع بدهند. مطمئن باشید آمریکایی‌ها را می‌گویم - شما نمی‌توانید مستقیم و غیرمستقیم بر عراق حکومت کنید. (تکبیر نمازگزاران)

راهی جز اینکه به مردم عراق را که صاحبان اصلی این کشور هستند، حق بدهید که راهشان را باز کنید و خودشان کشورشان را با انتخابات سالم اداره کنند، پیش روی شما نیست. هرحاکم بیگانه‌ای بخواهد در عراق فرمان بدهد، کسی نیست که به فرمان او گوش بدهد. هر حاکم بیگانه‌ای که بخواهد در امور مردم، دخالت کند مردم از او بازخواست خواهند کرد و روزی او را به دادگاه خواهند کشاند و حقشان را از آنها خواهند گرفت. اگر با مسالمت با این مردمی که 30 سال زجر کشیده‌اند، برخورد کنید و به حق آنها توجه کنید، می‌تواند هم مردم عراق و هم منطقه را نجات دهد. در آن صورت جنایاتی که کرده‌اید و انسان‌هایی که کشته‌اید و تخریب‌هایی هم که در دوران جنگ کرده‌اید، می‌تواند قابل توجیه باشد. چون مردم به آزادی می‌رسند. ولی اگر شما بخواهید مردم را که از یک مضیقه شدید بیرون آوردید و در مضیقه شدید حاکمیت بیگانه قرار بدهید و فرمان کاخ سفید را به عنوان جایی که می‌تواند عقبه استراتژیک برای اسراییل معرفی شود اجرا کنید، این اشتباهتان تاریخی است و آثارش به کاخ سفید برمی گردد. روزی آمریکایی‌ها باید جواب این‌گونه جنایات را در تاریخ بدهند.

این سیاست جدیدی که آمریکایی‌ها پیش گرفته‌اند، یعنی فرافکنی مشکلاتی که در عراق بوجود آوردند و می‌خواهند به جاهای دیگری نسبت بدهند و بگویند دیگران دخالت می‌کنند و نمی‌گذارند، هیچ کس نمی‌پذیرد. همه می‌دانند که رفتار جمهوری اسلامی هم در قضیه افغانستان و هم در قضیه عراق به گونه‌ای بود که نه از طالبان و نه از صدامیان حمایت کرد. ما با صراحت گفتیم که با ادامه حکومت صدامیان موافق نیستیم و در جنگ بی‌طرف هستیم. امّا اگر آمریکا بخواهد عراق را در آینده اداره کند، بی‌طرف نمی‌مانیم. البته خود مردم عراق نخواهند گذاشت. ما هم نظرمان این است که همه مسلمین باید به عراقی‌ها کمک کنند که آمریکا نتواند در عراق تجدید استعمار کند و نتواند برای خود لانه‌ای بسازد که از آن لانه به کشورهای اطراف تجاوز کند. ان‌شاءالله خداوند نمی‌گذارد در مرکزی که بقعه‌های مقدس دنیای اسلام و فرزندان پیغمبر(ص) نورافشانی می‌کنند، دست کفار و تجاوزگران صلیبی بند شود. در خاتمه امیدوارم با حمایتی که همه مردم مسلمان و آزادی‌خواه دنیا می‌کنند، مردم عراق بتوانند از این خلاء قدرتی که بسیار آزاردهنده است، نجات پیدا کنند و بر سرنوشت خود و کشور ثروتمند و خوب خودشان مسلط شوند.

بسم الله الرحمن الرحیم

قل هو الله احد/ الله الصمد/ لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفواً احد*

 

* امـام حـسـن عـسـکـری(ع) در هـشـتـم مـاه ربـیـع الاخـر سـال 232 هـجـری، در مـدیـنـه چـشـم بـه ایـن جـهـان گـشـود و روز جـمـعـه هـشـتـم ربـیـع الاوّل سـال 260 در سـن 28 سـالگـی در سامرّا از دنیا رفت و در خانه‌اش در سامرا کنار قـبـر پـدرش، به خاک سپرده شد. مادرش اُمّولد بود و «حدیثه» نام داشت و مدّت خلافت و امامت امام حسن عسکری(ع) شش سال بود.

* سوره مبارکه توحید

 

پی نوشت ها:

19/2/1382

 

پی‌نوشت‌ها

1- ایده تأسیس این سازمان پس از جنگ داخلی ایتالیا در سال ۱۸۵۹ توسط یک سوئیسی به نام هنری دونانت مطرح شد و سپس در سال 1863 با همراهی چهار نفر دیگر بنیان‌گذاری شد.کمیته بین‌المللی صلیب سرخ یکی از اعضای نهضت بین‌المللی صلیب سرخ و هلال احمر است. نهضت جهانی صلیب سرخ، یک سازمان بین‌المللی است که وظیفه کمک رسانی به افراد آسیب دیده از حوادث طبیعی و ساخته دست بشر را در سطح جهان برعهده دارد.

نخستین کوشش ایرانیان برای پیوستن به کنوانسیون‌های بین‌المللی در مورد تشکیلات بین‌المللی صلیب سرخ به دوران پادشاهی ناصرالدین شاه قاجار باز می‌گردد. ایران در زمان حکومت او و در دسامبر سال 1874/ شوال 1291، کنوانسیون مصوب 1864 ژنو را پذیرفت. اما عملاً برای دهها سال پس از این تاریخ هیچ‌گونه اقدامی برای تأسیس مؤسسه، یا سازمانی که عامل اجرایی این کنوانسیون در ایران باشد صورت نگرفت.

در طی این سالها، جدی‌ترین کوشش ایران در این زمینه، اعزام نماینده‌ای به سومین کنفرانس بین‌المللی صلیب سرخ در ژنو در سال بود. در این کنفرانس، عبدالصمد ممتازالسلطنه سیاست‌مدار و وزیر مختار وقت ایران در پاریس، نقش بسیار مهمی در تبیین نگرش جوامع اسلامی به نشان بین‌المللی صلیب سرخ داشت و توانست موافقت کنفرانس را در پذیرش نشان شیر خورشید سرخ به عنوان نشان رسمی دولت ایران برای جمعیت خود اخذ نماید.

این نشان چند سال بعد از این زمان مورد تأیید کنفرانس دیپلماتیک صلیب سرخ در ژنو نیز قرارگرفت. اگر چه همچنان هیچ نهادی از سوی دولت ایران برای انجام وظایف مربوط به صلیب سرخ بوجود نیامد. فعالیت‌های مربوط به این مؤسسه تنها در اثر کوشش‌های شخصی افراد و به صورت غیرمتواتر انجام می‌شود. از جمله، تلاش‌های دکتر امیرخان اعلم (مشهور به امیراعلم، از جمله دانش آموختگان ایرانی در اروپا در رشته پزشکی و از بنیانگذاران چند بیمارستان به سبک غربی در ایران) در خلال جنگ‌های داخلی ایران بین مستبدین و مشروطه‌خواهان در سالهای پس از پیروزی انقلاب مشروطیت ایران بود

در سال 1929 کنوانسیون ژنو در سومین نشست خود پس از به پایان رسیدن جنگ جهانی اول که در کشور سویس و شهر ژنو بر‌گزار شد نماینده دولت ایران و دولت ترکیه از شرکت کنندگان در کنفرانس خواستند که نشان شیر و خورشید (ایران) و هلال احمر (ترکیه) در سراسر دنیا به رسمیت شناخته شود. .این کنوانسیون پروانه داد که ایران از نشان خود یعنی نشان شیر و خورشید سرخ ایران و ترکیه از نشان هلال احمر استفاده کنند و این دو نشان از جانب کنوانسیون به رسمیت شناخته شد.

در سال 4 سپتامبر 1980 پس از انقلاب اسلامی 1357، حکومت اسلامی رسماً اعلام کرد که نشان شیر و خورشید را دیگر استفاده ننموده از این پس فقط از نشان هلال احمر استفاده خواهد نمود. در23 ژوئیه 2000 حکومت جمهوری اسلامی به دولت سویس اعلام داشت که حق این را محفوظ می‌دارد که هر گاه که بخواهداز نشان شیر و خورشید سرخ دوباره استفاده کند و از وزارت خارجه سویس در خواست کرد که دولت سویس دیگر کشورهای عضو کنوانسیون ژنو 1949 از تصمیم جمهوری اسلامی ایران آگاه سازد.

یک دهه بعد از اتمام جنگ جهانی اول، کنفرانس مهم دیپلمات‌های جهان در سال 1929 میلادی در شهر ژنو، عرصه بسیار مهمی برای کسانی بود که می‌کوشیدند از آنچه «فجایع جنگ» می‌نامیدند، بکاهند. یکی از موضوعات اصلی این کنفرانس نیز، مصونیت امدادرسانان در زمان جنگ بود که با توجه به چندین تجربه موفق قبلی، با استقبال اکثر کشورهای جهان همراه بود.

کشورهای مصر و ترکیه رسماً درخواست کردند که کشورهای اسلامی اجازه داشته باشند، از آرم «هلال احمر» برای گروه‌های امدادرسان در زمان جنگ استفاده کنند. کشور ایران نیز رسماً در خواست کرد که به جای صلیب سرخ و هلال احمر، نشان ویژه خود را داشته باشد: «شیر و خورشید سرخ» که نمادی ملی بود و بر پرچم ایران نیز جای داشت. این درخواست‌ها مباحث گسترده‌ای را به دنبال داشت و با مخالفت‌های بسیاری نیز رو به رو شد. سرانجام کشورهای جهان درخواست ایران را پذیرفتند اما برای استفاده از هلال احمر، استفاده از این نشان را به کشورهای مصر و ترکیه محدود کردند و سال‌ها بعد کشورهای اسلامی دیگر نیز اجازه یافتند تا از هلال احمر استفاده کنند.

نخستین رویکرد تشکیل مؤسسه خیریه امدادی در ایران تحت حمایت دولت در سال 1301 خورشیدی صورت گرفت. در این سال به کوشش دکتر امیراعلم اقداماتی برای تأسیس شیر و خورشید با حمایت دولت انجام شد. در سال 1301، دکتر امیراعلم مقررات وضع شده از سوی صلیب سرخ جهانی برای جمعیت‌ها را ترجمه و در اختیار احمد شاه قاجار، پادشاه وقت ایران قرارداد تا شاه آن را مطالعه کرده و مقدمات تشکیل جمعیت فراهم شود.

بر اساس این متن ترجمه شده، نظامنامه اساسی (اساسنامه) جمعیت شیرو خورشید سرخ ایران تهیه و در اسفند ماه 1301 شمسی به امضای ولیعهد، محمد حسن میرزای قاجار رسید. این اساسنامه در 10 فصل و 60 ماده تهیه شده و برابر مقدمه آن، ریاست افتخاری جمعیت با ولیعهد بود.

اگر چه به روایت دکتر امیراعلم، شاه و ولیعهد با طفره رفتن‌های مکرر، از شرکت در مجلس که به منظور افتتاح جمعیت برپا شده بود، خودداری کردند، اما نخستین جلسه رسمی کمیته مرکزی جمعیت در مرداد ماه سال 1302 تشکیل گردید. جمعیت شیر و خورشید سرخ نخستین و بزرگترین جمعیت خیریه ایران است که عهده‌دار وظایف مهم و متعددی در مسائل مربوط به امداد رسانی در حوادث غیرمترقبه و امدادی، تأسیس بیمارستان و درمانگاه، تهیه دارو و تجهیزات پزشکی، تربیت پرستار، نگهداری از کودکان بی سرپرست، ارائه برنامه‌های ویژه برای جوانان و برخی فعالیت‌های عمرانی در داخل و خارج از کشور بوده است.

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در بهمن ماه 1357، دولت ایران در سال 1980 رسماً به فدراسیون جهانی اعلام کرد که از این پس به جای نماد شیر و خورشید سرخ، همانند دیگر کشورهای اسلامی از «هلال احمر» استفاده خواهد کرد. فدراسیون جهانی صلیب سرخ و هلال احمر نیز اعلام کرد که استفاده از آرم «شیر و خورشید سرخ» به شکلی انحصاری در اختیار ایران است و اگر نظام سیاسی موجود، تمایلی به استفاده از این آرم ندارد، این حق ملغی نمی‌شود.

 بنا به اعلام این فدراسیون، دولت ایران در هر زمانی که بخواهد می‌تواند از نشان شیر و خورشید سرخ استفاده کند و تمامی کشورهای عضو فدراسیون باید به این آرم احترام بگذارند و این آرم، بار حقوقی کاملاً برابر با صلیب سرخ و هلال احمر دارد.

 

2- بنیاد امور بیماری‌های خاص به عنوان یک نهاد عمومی غیردولتی فعالیت خود را از اردیبهشت ۱۳۷۵ با حمایت آیت الله هاشمی رفسنجانی، با همت خانم دکتر فاطمه هاشمی و با همیاری جمعی از خیرین تأسیس گردید.

بنیاد با هدف ایجاد عزم ملی در توجه به مسائل بیماران خاص، ارتقای آگاهی‌ها از گسترش برنامه‌های آموزشی و ترویج فرهنگ پیشگیری، همکاری با نهادهای علمی و اجرائی مردمی، دولتی و بین‌المللی، همکاری و مشاوره برای بهره‌گیری بهینه از امکانات و اعتبارات، تجهیز، راه‌اندازی و توسعه مراکز درمانی، برای تبادل اطلاعات و تجربیات و گسترش خدمات پژوهشی، آموزشی، درمانی و اجتماعی برای بیماران ساماندهی یافته است. فعالیت بنیاد در ۳ محور پیشگیری، درمان و آموزش برای بیماران خاص (دیالیز، تالاسمی و هموفیلی) و بیماران صعب العلاج (سرطان، ام اس، پیوند کلیه، دیابت و ای بی) انجام شده است. این فعالیت‌ها در راستای چشم اندازی جامع در جهت بهبود وضعیت بیماری‌های خاص و صعب العلاج صورت می‌پذیرد. بخش‌های مختلف بنیاد در پیشبرد اهداف مورد نظر عبارتند از: معاونت آموزش و پژوهش، معاونت درمان، معاونت هماهنگی و امور استان‌ها، معاونت اداری و مالی و معاونت ارتباطات و امور بین‌الملل.

بنیاد امور بیماری‌های خاص علاوه بر فعالیت‌ها و خط مشی‌های مذکور، در جهت ارتقای سطح کیفی خدمات رسانی به بیماران اقدام به ساخت و تجهیز مراکز درمانی در سراسر کشور نموده است تا بتواند نمونه مناسب را در جهت درمان، آموزش و پیشگیری بیماران خاص پایه‌گذاری نماید. طبق هدف‌گذاری صورت گرفته این مراکز به نحوی طراحی گردیده‌اند تا بیماران بتوانند تمام نیازهای کلینیکی و پاراکلینیکی و سرپایی خود را از یک مجموعه دریافت کنند.

 

3- کاپیتولاسیون (Capitulation) از کلمه capitulate و به معنای شرط گذاشتن و در لغت به معنای سازش و تسلیم است و برقراردادهایی اطلاق می‌شود که به موجب آن اتباع یک دولت در قلمرو دیگر مشمول قوانین کشور خود می‌شوند و آن قوانین توسط کنسول آن دولت در محل اجرا می‌شود. به همین جهت در فارسی به آن «حق قضاوت کنسولی» می‌گویند این قراردادها اغلب میان دولتهای اروپایی با دولت‌های آسیایی و آفریقایی بسته می‌شوند، زیرا اروپاییان دادگاه‌ها و مؤسسات قضایی این کشورها را قادر به حمایت کافی از اتباع خود نمی‌دانستند.

سابقه کاپیتولاسیون در ایران به شکست ایران از روسیه و تحمیل پیمان ترکمانچای بر می‌گردد پس از انقلاب 1917م روسیه و پیمان دوستی ایران و شوروی (1921م) مفاد مربوط به کاپیتولاسیون لغو گردید.

در مهر ماه 1343 قانونی از مجلس شورای ملی گذشت که براساس آن به نظامیان آمریکایی مأمور در ایران و وابستگانشان مصونیت سیاسی اعطا می‌شد و کلیه مستشاران آمریکایی در ارتش از حیطه قانون ایران برکنار می‌شدند. به طوری که اگر آنان مرتکب جرم و جنایتی در ایران می‌گردیدند در دادگاه‌های ایران جوابگو نبودند. وزارت دفاع آمریکا مدت‌ها بود که ایران را برای بستن چنین قراردادی تحت فشار گذاشته بود.

امام خمینی(ره) که از حضور مستشاران نظامی و امنیتی آمریکایی در ایران آگاهی داشت و از تصویب کاپیتولاسیون نیز اطلاع یافته بود تصمیم گرفت تا این توطئه بزرگ و ننگین را افشا کند از اینرو در حالی که رژیم می‌کوشید تا با برگزاری تبلیغاتی پر زرق و برق جشن چهارم آبان 1343هـ. ش مصادف با چهل و پنجمین سالروز تولد شاه مسأله کاپیتولاسیون را به فراموشی سپارد، امام خمینی سخنرانی خود را در همان روز ایراد و در همه جا منتشر نمود وی در این سخنرانی ابتدا با ان لله و اناالیه راجعون شروع کرده و روز قبولی کاپیتولاسیون را روز عزای ملت نامگذاری کردند و دولت و مجلسیان ایران را نوکران آمریکا نامیدند و قدرت‌های شرق و غرب را محکوم کرده و جمله مشهور خود «آمریکا از انگلیس بدتر انگلیس از آمریکا بدتر، شوروی از هر دو بدتر، همه از هم بدتر، همه از هم پلیدتر، لکن امروز سر و کار ما با آمریکاست را ادا کردند و همچنین امام در اعلامیه‌ای تصویب لایحه کاپیتولاسیون را «سند بردگی ملت ایران» و «اقرار رژیم به مستعمره بودن ایران و ننگین‌ترین و موهن‌ترین تصویب نامه غلط دولت‌های بی‌حیثیت» نامید و نسبت به سوءاستفاده‌های ناشی از آن هشدار داد.

این اعلامیه در تهران و برخی شهرهای کشور پخش شد و تعداد زیادی از آن در خانه‌های آمریکائیان ساکن تهران انداخته شد. 9 روز پس از سخنرانی در نیمه شب 13 آبان صدها کماندو منزل امام را در قم محاصره و ایشان را دستگیر و شبانه به تهران منتقل کردند و با یک هواپیمای باری و به همراه دو مأمور امنیتی به ترکیه تبعید کردند و مدتی بعد حاج آقا مصطفی فرزند ارشد امام نیز به همان تبعیدگاه فرستاده شد و بعد از 11 ماه به دلیل اعتراضات مجامع روحانی ایران و عراق به عراق تبعید شد و به مدت 13 سال و تا 5 ماه پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در آن کشور به سر برد.

اندکی بعد از کاپیتولاسیون، آمریکایی‌ها مبلغ 200 میلیون دلار حرام برای خرید تسلیحات از آمریکا در اختیار رژیم شاه گذارند. محافل سیاسی ایران این وام را پاداش آمریکا به شاه در قبال تصویب کاپیتولاسیون به شمار آورند.

 

4- رئیس مجلس اعلای عراق پیش از خطبه های نماز جمعه تهران در سخنانی ضمن قدردانی و تشکر از مقام معظم رهبری مسئولان و مردم ایران خداحافظی کرد.

آیت‌الله سید محمد باقر حکیم رییس مجلس اعلای عراق در خداحافظی خود گفت: آینده عراق از آن اسلام است.

آیت‌الله حکیم افزود: ما در راه استقلال عراق از هیچ تلاشی فروگذار نخواهیم کرد. استقلال تحکیم اراده مردم عراق تحقق عدالت تلاش برای سازندگی و عمران این کشور و ایجاد روابط خوب با همسایگان و کشورهای دوست از اهداف و آرزوهای ماست.

وی از رهبر معظم انقلاب مسئولان نظام و همه اقشار مردم ایران تشکر و قدردانی و ابراز امیدواری کرد درآینده نزدیک افتخار پذیرایی ازمردم شریف ایران را در عتبات عالیه باشیم.

رئیس مجلس اعلای عراق با اشاره به اینکه 23 سال پیش نخستین سخن خود را با مردم شریف ایران از مکان مقدس نماز جمعه بیان کرده واینک نیز وداع خود را با مردم ایران در همین مکان انجام می دهد گفت: سعادت من در این است که این مسیر را که مسیر نمازجمعه و اسلام است حفظ کنیم.

وی افزود: افتخار ما و شما این است که شهدای زیادی را تقدیم اسلام کرده ایم و باید خدا را به این سبب شکرگزار باشیم.

آیت‌الله حکیم گفت: درسخن آغازین خود درنمازجمعه تهران در 23 سال پیش با اسلام، رسول اکرم(ص)، ائمه اطهار(ع) و شهیدان پیمان بستم که همواره دراین راه گام بردارم.

وی افزود: امروز نیز با خدای متعال ارواح طیبه همه کسانی که در راه اسلام گام برداشتند و از جان گذشتند امام خمینی(ره) رهبر معظم انقلاب شهیدان ایثارگران و همه اقشار مردم ایران تجدید عهد می کنم که همواره دراین مسیر باقی بمانم.