خطبه ها
  • صفحه اصلی
  • خطبه ها
  • نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

  • دانشگاه تهران
  • جمعه ۲۷ مهر ۱۳۶۳

    خطبه اول  بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم اَلْحَمْدُللَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَالصَّلوةُ وَالسَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلی الِهِ الْأَئِمَّةِ الْمَعْصوُمینَ. أعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیم، »یا اَیُّهَا النَّاسُ اِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَانُثْی وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوبَاً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا، اِنَّ اَکْرَمَکُمْ عِنْدَاللَّه اَتْقیکُمْ«.  در ادامه بحث عدالت اجتماعی، از نظر نژادهای مختلف، به اینجا رسیده بودیم که جامعه انحصارطلب و نژاد پرست اروپای جدید، از حدود پانصدسال پیش تا امروز، بر محور عقیده فاسد امتیاز نژاد سفید، مظالم فراوانی را مرتکب شده است و هنوز هم مرتکب می‏شود. در چند خطبه‏ای که قبلاً در این زمینه مطرح شد، توضیح دادم که تقریباً اینها در یک مقطعی از زمان، بر بیش از 90% معموره کره زمین، به طور استعمار رسمی یا غیررسمی سلطه داشتند و امروز هم برهمان اساس، منتها با اسم و شکل دیگر استعمارگر هستند و حاضر نیستند دست از غارت قدیم و آن تبعیضات ناروا بردارند. همچنین گفتم که محور آنها در فکر، این است که نژاد سفید و »آرین« از لحاظ جسمی و فکری امتیاز و استحقاقی دارد که رهبر و حاکم جهان باشد. ما با معیارهای اسلامی بطلان این پندار را اثبات کردیم و گفتیم که این مسأله مخدوش است و اسلام انسانها را به این نحو تقسیم نمی‏کند. و محور در اسلام ارزشهای درون وجود انسانهاست که مهمترین آن تقوا و آن حفاظت ذاتی انسانهاست که در ماهیت و متن وجود آنها، قدرت به وجود می‏آورد که حافظ حق و عدالت است و مرزها را می‏شناسد. انسانهای متقی می‏توانند در هر جامعه‏ای و در کل جهان محور حرکتها باشند و هدف اسلام پرورش انسان متقی است. گفتیم که بر این اساس، اروپاییان با این فکر باطلشان به سراغ سلطه رفتند و عوامل سلطه را پیدا کردند. در یک خطبه یک بخشی از عوامل سلطه را گفتم که قدرت رزمی بود. آنها با نیروی دریایی، کشتیهای جنگی و تفنگدارهای دریایی، به سراسر دنیا - هرجا که مایل بودند - می‏رفتند و کشورها را اشغال می‏کردند و جنایات زیادی مرتکب می‏شدند، [t1]که در خطبه‏های گذشته آنها را توضیح دادم. امروز، فصل جدیدی را در رابطه با موضوع مذکور، مطرح می‏کنم و آن این است که با یک نیروی کوچک جنگی، چند کشتی و چند سرباز، اگر عوامل دیگری آنها را همراهی نکند، نمی‏توان کشوری را اشغال کرد و آنجا ماند. و لذا اینها، اگر به جاهایی که عوامل مورد نیاز را برای سلطه نداشتند، می‏رفتند، شکست می‏خوردند و فرار می‏کردند. آنها در کنار نیروی نظامی خود عوامل دیگری را هم تنظیم می‏کردند. حالا نیز چنین عمل می‏کنند. من وقتی تاریخ می‏گویم، بحث را به روز منتقل می‏کنم که نه تنها یک مسأله تاریخی بلکه یک نوع بیداری هم برای نسل امروز باشد. مثلاً در کنار یک حرکت نظامی، از قبل حرکت سیاسی شده بود و مهره‏های مناسب در دستگاههای حکومتی تعبیه شده بودند. این از بعد سیاسی و اداری بود. همچنین، استعمارگران قبل از حرکت نظامی از لحاظ اقتصادی وارد شده بودند و مراکز حساس اقتصادی و شاهرگهای حیاتی را از نظر اقتصادی در دست گرفته بودند. یا حرکت فرهنگی جامعه را کنترل کرده بودند. مغز نیروهای بالقوه مدافع جامعه را شستشو داده بودند و آنها را آماده پذیرش خفّت و خواری سلطه بیگانگان کرده بودند. این گونه کارها یا مقدمه بود و یا همراه با حضور نظامی و رسمی صورت می‏گرفت. اینها هرجا که رفتند، این مقدمات یا از پیش انجام گرفته بود و یا بعد از سلطه نظامی چنین کارهایی را انجام دادند تا بتوانند به اشغال کشورها ادامه دهند. لذا آنجایی که یک نیروی جدی در مقابلشان می‏ایستاد، آنها نمی‏توانستند بمانند. در ایران خودمان می‏بینیم وقتی نیروهای متجاوز انگلیسی وارد بوشهر می‏شوند، دلیران تنگستان و گروهی از مردم غیور عشایر، آنها را در آنجا با آن خفّت سرکوب می‏کنند. نظیر این را در جاهای دیگر که از خود قدرتی نشان می‏دادند می‏بینیم. در ابعاد اقتصادی اگر در درون جامعه کسانی بودند که به اینها تودهنی می‏زدند، شکست می‏خوردند. مثل جریان تنباکو و امتیاز »تالبوت« که انگلیس گرفت و روحانیت در داخل ایران آنها را به جای خود نشاندند. از این گونه موارد هم داریم. منتها، اولاً اینگونه موارد کم است و ثانیاً در بسیاری از کشورهای دنیا چنین نیروهای اصیلی وجود نداشتند و اگر هم بودند شکست خوردند. یکی از ابزاری که استعمارگران به کار می‏گرفتند، استفاده از مسأله اقتصاد کشورها بود که واقعاً از ابزارهای بسیار نیرومندی است که حتی امروز هم با صد و یا دویست سال پیش تفاوتی نکرده و به همان شکلی که این ابزار در خدمت استکبار بوده، امروز هم هست. من در این فصل از صحبتم می‏خواهم که جامعه بخصوص جوانان و تحصیلکرده‏های ما توجه کنند که غرب‏زده‏ها و استکبار با مردم چگونه رفتار می‏کنند. مردم باید به این مسأله توجه کنند. غرب برای خود سیستم بانکی درست کرد و به سایر کشورها تحمیل کرد و از این راه که یکی از شعبه‏های تحمیلات اقتصادی است، چگونگی سلطه نظامی را می‏توان فهمید و این سلطه اقتصادی سایر سلطه‏ها را به دنبال دارد. انسان از این قضیه تعجب می‏کند که چرا دنیای جهان سوم و مردم دنیا به این قضیه توجه نمی‏کنند و یک شورش غیرقابل جبرانی علیه این نظام بسیار فاسد اقتصادی و روابط غیرعادلانه درست نمی‏کنند. در کنار سیستم بانکداری و ربوی، کارهای امتیازات و به اصطلاح عمرانی و طرحهای آبادانی هم وجود دارد که اینها مکمل یکدیگر هستند. آنها برای امتیاز گرفتن یک سیستم درست کردند و به اسم آبادانی آمدند و برای این منظور به دولتها پول و ربا و فرع دادند و سپس این پولها را بالا کشیدند. سازمانهای عریض و طویل بیمه هم برای حفظ و تضمین منافع استکبار جهانی و سرمایه‏داران بین المللی در سراسر دنیا به موازات این سیستم تار عنکبوتی بانکها به راه افتاد و در آن، امکانات نظامی، امنیتی و اطلاعاتی تعبیه کردند. یک مجموعه‏ای است که واقعاً طراحان استکبار غرب - در کل دنیا - خیلی زحمت کشیدند و تجربه به کار بردند که این گونه پایه حکومت خودشان را مستحکم کردند و نمونه‏های کوچک آن همیشه در تاریخ بوده و هست. مثلاً در یک روستا و در یک منطقه وقتی کد خدا و ژاندارمری و حکومت و خان و سرمایه‏دار با هم بسازند، طبقه محروم در مقابل پول، سرنیزه و قدرت به اصطلاح قانون چه می‏توانند بکنند؟ اینها یک چنین وضعی را در سراسر دنیا به وجود آوردند. لذا ما می‏بینیم که قرآن آن طور با رباخواران اعلان جنگ می‏کند: »یا اَیُّهَاالَّذینَ آمَنوُا اَتَّقُواللَّهَ وَ ذَرُوا ما بَقِیَ مِنَ الرِّبوا اِنْ کُنْتُمْ مُؤمِنینَ/ فَاِنْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بحَرْبٍ مِنَ اْللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اِنْ تُبْتُمْ فَلَکُمْ رُئُوسُ اَمْوالِکُمْ لاتُظْلِمُونَ وَ لا تُظْلَمُونَ«. ای کسانی که ایمان آورده‏اید، از خدا بترسید، زیادی ربا نگیرید، اگر به راستی اهل ایمانید. پس اگر ترک ربا نکردید، آگاه باشید که به جنگ خدا و رسول برخاسته‏اید. و اگر از این کار پشیمان گشتید اصل مال برای شماست. به کسی ستم نکرده‏اید و ستم ندیده‏اید. و وقتی که صحبت از آینده رباخوار می‏کند، صحبت از دیوانه و جنون‏زده و به محشر آمدن رباخوار می‏کند. و آنجا با شدت رباخواری را ضدتقوا و عنصر ضدارزش معرفی می‏کند. این همه حدت در قرآن نسبت به مسأله‏ای که در صدر اسلام آن قدر مهم نبوده، نشان دهنده این خطر عظیمی است که جامعه عصر نو و امروز و شاید قرنهای آینده به آن مبتلا بوده و خواهد بود. همواره استعمارگران به سراغ کشورهایی که یک نوع امکانات، تمدن و سوابق در درون خود داشتند، مثل ایران، مصر، هند، چین، تونس، مراکش و کشورهایی از این قبیل که مایه و غرور ملی هم داشتند، می‏رفتند. اول صحبت از امتیاز و عمران و آبادی بود و وعده احداث فلان جاده بین این دریا و آن دریا، طرح احیای معادن، طرح احیای جنگلها و مراتع، طرح مرداب سازی برای فلان جا، و یک طرحهای این طوری که در همه جا نیاز است. این طرحها را می‏دادند. بعد سیستم بانکی که سرمایه‏داران اروپایی آن را درست کرده بودند، مبلغی را به عنوان وام می‏دادند. بعد به آوردن نیروهای به اصطلاح فنی مبادرت می‏ورزیدند در کنار آن جاسوسها و کادرهای اطلاعاتی را هم می‏آوردند. پس از بهانه‏گیری و به قرض انداختن دولت مورد نظر، وامها را قسط بندی می‏کردند. بعد که دولت نمی‏توانست قسط آن وامها را بپردازد از بهره‏برداری همه منابع اقتصادی جلوگیری می‏کردند. نگاه می‏کردند ببینند که چه چیز منبع درآمد است. بعضی جاها گمرک بود، بعضی جاها مثلاً درختهای جنگلی بود، بعضی جاها کشاورزی، بعضی جاها درآمدهای دروازه‏ای و بعضی جاها شیلات منبع درآمد بود. هرچه منبع درآمد بود، به گرو و رهن می‏گرفتند. و یک وقت جامعه به خود می‏آمد و می‏دید که هرچه دارد در دست آنهاست و آنها قیّم هستند و یک روز هم ادعا می‏کردند که فلان جا شما به ما خسارت زدید و شما به وظیفه خودتان عمل نکردید و به تعهدات خود عمل نکردید، بعد هم سر و کله تفنگدارهای دریایی پیدا می‏شد و کشور را به کلی قبضه می‏کردند. می‏بینیم کشورهای بزرگی مثل چین، هند، غرب آفریقا، مصر و کشورهایی که سوابق تمدن و عظمت داشتند با همین روش در دام اینها افتادند و هنوز هم بعضی از آنها گرفتار هستند. همچنان که قبلاً هم گفتم استعمارگران امروز هم دست برنداشته‏اند. دنیای سوم، امروز به طوری که در آمار و ارقام می‏آید، نزدیک به 700 میلیارد دلار به دنیای به اصطلاح پیشرفته بدهکاری دارد. تنها آمریکای لاتین که یکی از مراکز ثروت دنیاست، نزدیک به 300 میلیارد دلار بدهکار است. حالا شما حساب کنید که اگر اینها معدل فرعشان هم صدی ده و صدی پنج باشد، چه روزگاری دارند. کشوری مثل برزیل که مثلاً بیش از 80 میلیارد دلار بدهکار است و اگر ده درصد هم بخواهد فرع بدهد، باید در هر سال 10 میلیارد دلار پول بپردازد، چه زمانی می‏تواند قامتش را راست کند؟ کشوری مثل ترکیه که مثلاً بدهکاری کمی دارد، اگر 20 میلیارد دلار بدهکار باشد و هرسال بخواهد فرع این پول را بپردازد، چقدر باید مردمش را در فشار بگذارد که تنها فرع آن پول را بتواند بپردازد؟ کشورهای ضعیف را این طور در این مسأله گرفتار کردند و از یک »شاهی« آن هم نمی‏گذرند. و فرع و دیرکرد و جریمه تأخیر و امثال اینها هم به آن وام اضافه می‏شود. و یک بلایی آنها به سر دنیا آورده‏اند که تازه این بدبختها باید التماسشان هم بکنند. در زمان قدیم پولدارها آن قدرها پول نداشتند، مختصری داشتند. ما بچه که بودیم در روستای خودمان می‏دیدیم که چند تا پولدار بودند. پولهایشان را به طور فرعی به کشاورزها می‏دادند و کشاورزان بیچاره از اول سال تا آخر به طور »سَلَف« می‏فروختند. الحمدللَّه آن سلف فروشی الان یک مقداری فسخ شده است. گندمی که فرض کنید قیمت واقعی آن 5 ریال بود، اینها چند ماه جلوتر 2 یا 3 ریال می‏فروختند و سلف خرها نوعاً بد جنایتکارانی نسبت به طبقه محروم بودند. آنها با کشاورز طوری رفتار می‏کردند که کشاورز سر خرمن همه چیز را می‏داد و دست خالی به خانه می‏رفت و به گرفتن چیز نو مبادرت می‏کرد تا سرخرمن دیگر برسد. حتماً شما در روستاهایتان این چیزها را دیده‏اید. آنهایی که بیست سال پیش را به یاد دارند، ممکن است این خاطرات را داشته باشند. ارباب یک چیزی به کشاورز تقدمه می‏داد و او را طوری گرفتار می‏کرد که نمی‏توانست تکان بخورد. گاو، گوسفند و هرچه داشت گیر این مسأله بود. اروپاییان با مردم دنیا این طور رفتار می‏کردند. تاریخ هر کشور استعمارزده‏ای را بخوانید، این مسایل در آن فراوان یافت می‏شود. اگراهل مطالعه باشید، در کتابها خوانده‏اید. من دو سه نمونه از غرب، شرق، آفریقا و آسیا می‏گویم تا ببینید که وضعیت چگونه است. یکی از نمونه‏ها تونس است. در تونس این جریان کمک سرمایه به سرباز، تقریباً مرحله امپریالیسم استعمار است. نوع استعمار قبل از این مرحله امپریالیسم ساده‏تر بود. وقتی بانکها، بیمه‏ها و کشتی‏رانی به میدان آمدند، مرحله استعماری امپریالیسم شروع شد و این مرحله بسیار پیچیده است و به این آسانی نمی‏شود از آن نجات یافت. در حدود سال 1850 این حرکت اوج می‏گیرد و در سال 1863 یعنی 20 سال پیش از این، تونس یک وام 5/5 میلیون فرانکی از فرانسه گرفت. وام که گرفت قدری پولدارشد. این کشور یکی از ایالات خلیفه عثمانی بود و محمد صادق در آنجا نایب السلطنه بود. این وام را گرفتند و در کنارش هم یک کشتی توپدار به آنها دادند، با توپهای کهنه و کشتی و خدمه که البته هیچ وقت هم اینها از این کشتی استفاده نکردند، تا کشتی از بین رفت. چرا که جنگی نداشتند و لزومی نداشت از آن استفاده کنند. از این بابت، 3/5 میلیون فرانک از آنها گرفتند. عوارض و حقوق کسانی که می‏آیند این شیوه را عمل کنند و از این قبیل چیزها، مبلغ زیادی شد. بنا بود وام در چند طرح عمرانی عمل بشود. نوشتند که در ظرف هفت سال، یعنی در سال 1870، بدهیهای تونس به 350 میلیون فرانک رسید. از 5/5 شروع و به 350 رسید. خوب، نتیجه‏اش این شد که تونس یکدفعه اعلام کرد که ما نمی‏توانیم بپردازیم، فرع آن را هم نمی‏توانیم بپردازیم. سه کشور ایتالیا، فرانسه و انگلستان، برای رسیدگی به وضع مالی تونس، کمیسیون مشترکی درست کردند. دیدند که قرض واقعی این مبلغ که گفته‏اند نیست! آنها می‏خواهند بی‏دلیل این قدر پول بگیرند. مبلغ درست 125 میلیون فرانک است. بعد گفتند نمی‏تواند بپردازد، و کل اقتصاد کشور را به دست این کمیسیون دادند. کمیسیون قیّم اقتصادی تونس شد. حتی خرج دربار نایب‏السلطنه - محمد صادق - را باید آنها تصویب می‏کردند. به این صورت تونس به دام افتاد. آنها چنین کاری به سر یک کشوری که از کشورهای آزاده شمال غرب آفریقا بود، و اینها آن دروازه را برای رسیدن به عمق آفریقا لازم داشتند، آوردند. بعد از چند سال فرانسه که در الجزایر حکومت داشت، بهانه گرفت و هجوم آورد و قراردادی منعقد کردند و قیمومیت تونس را رسماً به دست گرفت. و تونس دیگر زیر این فشار کمربلند نکرد و به این وضعی که دارید می‏بینید افتاد. مراکش در کنار تونس، با آن سوابق تمدن آنجا که در صدر اسلام مسلمان شد و مدتی هم اروپا را تهدید می‏کرد، وضعیت مشابهی پیدا کرد. اروپاییها نسبت به آن منطقه کینه داشتند، می‏خواستند انتقام دوران صدر اسلام را بگیرند. اسم آنها را هم »بربر« می‏گذاردند. با 67 میلیون فرانک رفتند آنجا، و همین بلا را به سر مراکش آوردند. می‏نویسند در همین مقطع تاریخ، از سال 63 تا 76 یعنی 13 سال، قرضهای مصر 30 برابر شده است. مصر را هم به همین روزگار کشاندند. به چین - این کشور آسمانی - جایی که همیشه برای اروپاییها یک جای افسانه‏ای بود، رفتند. از موقعی که مارکوپولو رفت و در بازگشت آن گزارشها را آورد، مورد توجه اروپاییها قرار گرفت. چین منشاء آثار عتیقه بود. خوب، پیداست که چینیها خیلی عظمت داشتند. پنج کشور روسیه، آلمان، ژاپن، فرانسه و انگلیس به چین رفتند و کاری به سر این کشور آوردند که هر گوشه چین را گرفتند. بعد از چندین سال، چین و انگلیس قرارداد بستند که در سال نود و چند، »هنگ کنگ« که مال چین بود، از دست انگلیس در بیاید. این قضیه مربوط به همان دورانی است که چین را قطعه قطعه کردند. آن چنان چین را خالی کردند، که حتی مالیات نمکش را که یکی از منابع درآمد بود، یکی از کشورها برداشت. یعنی بارِ نمکی که از نمکزارها می‏آوردند، اول می‏باید مالیات آن را به اینها می‏دادند. این طور این کشور را خالی و سپس قطعه قطعه کردند. در سال 1930 - یعنی بعد از دو جنگ جهانی - چینیها کم کم حرکت جدید خود را شروع کردند. »سونی هاتسن« حساب کرد و گفت: در بیست سال - از 1910 تا 1930 - غربیها و روسها و ژاپنیها، سالانه یک میلیارد و دویست میلیون دلار از اموال چین را غارت کردند. این میلیارد، مال آن زمان است. میلیارد دلار آن زمان را شما با این زمان حساب کنید، اصلاً یک رقمی می‏شود غیرقابل تصور. این وضع اینها بود. در کشور خودمان هم می‏خواستند این کارها را بکنند. ولی روحانیت نمی‏گذاشت. همان داستان معروف جریان تحریم مصرف دخانیات را که شنیده‏اید. برای این منظور اینها سیستم بانکی درست کرده بودند. بانک مادر در اروپا بود و در سراسر دنیا، سیستم‏های بانکی اینها به جان مردم افتاده بود. حالا این کارهای رسمی اینها بود که دولتهایشان این طور جنایت می‏کردند، چه برسد به کارهای غیررسمی و غیردولتی. نوعاً در این بانکها بخش خصوصی اروپا شریک بود. بانکهایی که در این کشورها درست می‏شدند، از وام دادن به طبقه پولدار شروع می‏کردند و یا خودشان دلالهایی می‏ساختند. این دلالها به جان مردم عادی می‏افتادند. نظیر کسانی که کاردستی داشتند، آنهایی که کشاورزی داشتند، آنهایی که باغداری داشتند و آنهایی که درآمدهای تولیدی داشتند، با همان رویّه‏ای که در روستاها معمول است اینها وام می‏دادند. سلف می‏خریدند و درآمدهای مردم را در این بانکها جمع می‏کردند. این بانکها هم وسیله انتقال این پولها به خارج بودند. همیشه از سراسر دنیا، از هند، چین، ایران، آفریقا و از تمام کشورهای دنیا، بانکها مأموریت داشتند پولهای مردم را به بانکهای مادر که در اروپا بودند منتقل کنند. بیخود نیست که امروز اروپا و آمریکا می‏توانند هفتصد میلیارد دلار پول در کشورهای دیگر داشته باشند. این پولها از کجا آمده است. هیچ یک از کشورهای اروپایی به اندازه یکی از این کشورهای مثل عربستان، ایران، ترکیه و امثال اینها منابع تولید ندارند. این همه پول در اختیار اینها، و این طور بستن ریسمانهای عجیب به پای مردم، از همان زمانها بود و هنوز هم ادامه دارد. یک شیوه‏ای درست کردند که هرجای دنیا، پولداری هست، از طریق بانکها پولهایش را به اروپا منتقل کند. این بانکهای سوئیس که کشور بی‏طرف دنیا است، مرکز پولهای غصب شده مردم دنیاست. طوری تبلیغ شده که زمامداران فاسد، نوکرهای استکبار جهانی در کشورهای مختلف دنیا، برای خودشان یک اندوخته‏ای در یک حساب رمزی در آنجا داشته باشند، و روز مبادا، وقتی که کودتا یا انقلاب شد به آنجا بروند و زندگی کنند. این جریان پول فرستادنی که خودشان در دنیا درست کردند. جریانی که اخیراً در مملکت ما پیش آمد، این انقلاب ما به اینها مهلت نداد. اگر مردم به اینها مهلت داده بودند، کل مملکت را در همان چند ماه می‏کشیدند و می‏بردند. اینها اسم ایران را جزیره ثبات گذاشتند و گول خوردند و خیال کردند که اینجا برای آنها ثُبات دارد. شروع کردند مقدار زیادی از نقدینه‏هایشان را در این زمینها و باغات و کشاورزی، کارخانه و چیزهای دیگر ریختند. آن اواخر دیدند هوا پس است و رفتنی هستند و خطر جدّی است. آن دو سه ماه آخر عمرِ رژیم پهلوی، ببینید با بانک مرکزی چه کردند! و چگونه سرمایه‏هایشان را به شکلی تبدیل به نقدینه کردند و به خارج فرستادند. شما می‏بینید در کشوری مثل ایران، پولدار غاصب هنوز هم خیلی فراوان است. مقداری جلوی اینها گرفته شد. برعکس می‏بینید قاچاق در اینجا رشد می‏کند. علتش این است که این تمایل به اخراج ثروت از کشور و انتقال آن به مناطق اروپایی که ما جلوی آن را گرفتیم و مقررات ارزی مانع شده است، این تبدیل می‏شود به آن خواسته و همان خواسته به صورت قاچاق می‏رود. به یک قالیچه نفیس تبدیلش می‏کند، یا یک قطعه طلا، و به هر قیمتی که شده، با هر چه که بتواند از این کشور بیرون می‏برد. روحیه‏ای که آن عده دارند و بر انسانهای فاسد غیرعلاقه‏مند به کشورشان و وابسته به نفسانیات خود و بنده لذات خودشان حاکم است باعث می‏شود تا اینها از این مسیر حرکت کنند. این شبکه نامریی پمپاژ پول از سراسر جهان به بانکهای کشورهای استعمارگر و مناطق به قول خودشان مادر، سابقه چند صدساله دارد. اینها همه امکانات را فراهم کردند برای اینکه آنجا را مرکز بکنند، و از آنجا ریسمان ببافند و به پای مردم ببندند. که الآن این ریسمانها را بسته‏اند. آدم فقیر و ندار برای گرفتن وام به هر ظالمی رو می‏اندازد. باز هم برای خود یک ممنونیت و تشکر دارد. همین رباخوارها را قبلاً می‏دیدیم، من نمی‏دانم الآن هم به طور مخفیانه هست یا نه. دفترهای اسناد و معاملات ملکی و امثال این طور جاها برای گرفتن مثلاً صنار پول از این واسطه‏های ربا، گاهی تا 30 درصد و یا 35 درصد سود می‏دادند. اما همین که چند شاهی پول بگیرند و امروز دردشان را دوا کنند و بچه را معالجه کنند، خانه خودشان را تعمیر کنند و مشکل خود را حل بکنند، قطعه برای ماشین خود که تنها وسیله کار و درآمدشان بود بخرند و امثال اینها، راضی بودند. همین حالت بین دولتهای کوچک و دولتهای بزرگ هم هست. الآن تقاضای گرفتن وام از دولت‏های بزرگ در سراسر دنیا صورت می‏گیرد. یک عده مردم فقیر، کشورهایی که شرح ربوده شدن ثروتهای آنان گذشت و به این روز سیاه نشسته‏اند، الآن برای کارهای روزمره نیاز دارند، برای ساختن یک راه، ساختن یک بندر، برای ساختن یک نیروگاه - که البته باعث همه اینها همانها هستند - . ماشین بخواهید از آنجا باید بخرید. کارشناس بخواهید از آنجا باید بیاورید. قطعه دستگاههای مختلف بخواهید، از آنجا باید بیاورید. این طور مردم را به آنجا وصل کردند. اینها می‏روند التماس می‏کنند و وام با قیمتهای گزافِ نرخ بهره می‏گیرند و خودشان را اسیر دست اینها می‏کنند. علت این جریانی که الآن در سازمان ملل پیش آمد و بعضیها جرأت نکردند رأی بدهند و مثل موش از سازمان ملل فرار کردند که موقع رأی گیری آنجا نباشند چیست؟ برای اینکه این موافقت اسارت است. می‏گویند اگر رأی دادی فردا همه دیون گذشته حال می‏شود، و فردا باید همه دیون را بپردازی. وقتی گفت نمی‏دهیم - گاهی ممکن است آدم بگوید نمی‏دهیم - اگر زورشان برسد این آدم را به زندان می‏برند. لذا می‏ترسد. حتی اگر مجبور شود، فرش را هم می‏فروشد و قرض را می‏دهد. اینها چیزهایی درست کرده‏اند که هرکس گفت نمی‏دهیم، یک جوری گیر است. یک دادگاههایی درست کردند که به عنوان دادگاههای عدالت خواه بین‏المللی، قاضی فوری پای حکمی را مهر می‏زند و به دست ژاندارمهای بین‏المللی می‏دهد. هر دولتی بالاخره یک جایی کشتی دارد، سفارتخانه دارد، یا یک قرارداد دارد. اینها می‏روند کشتی مردم را توقیف می‏کنند، زندگی مردم را توقیف می‏کنند، اعتبار آن کشور را در دنیا از بین می‏برند. همانند همان ژاندارم و کدخدا و خان که با هم می‏ساختند، اینجا درست شده است. دستگاه قضایی، تبلیغاتی و همه چیز برای خود جور کرده‏اند و کشورهای دنیا را اسیر کرده‏اند. اگر چنانچه مردم دنیا رشادت به خرج دهند و در مقابل این »شانتاژها« مقاومت کنند و یک روز این رابطه را قطع بکنند، به تحقیق می‏توانند مبارزه کنند. اینها در مورد ایران خیلی امیدوار بودند. وقتی که ایران انقلاب کرد، اینها فکر کردند که خوب! پولهایمان که در بانکهای آمریکا بود، قطعات مورد نیازمان هم که همه در آنجا بود، کارخانه‏هایمان هم که به آنجا وابسته بود، دهها هزار کارشناس هم که برای هر ماشینی لازم داشتیم از آنجا می‏آمد و نفت هم که باید آنها بخرند، فکر می‏کردند که این انقلاب مسخره است. و نمی‏شود در ایران انقلاب شود. واقعاً با خیال راحت می‏گفتند که خیلی خوب! حالا شلوغ کنید، ما فردا جوابتان را می‏دهیم. همین آمریکاییها، آن روزها با صراحت به رهبران داخلی انقلاب پیغام دادند که پس فردا ما برمی‏گردیم و جواب شما را می‏دهیم. اینها این طور فکر می‏کردند. اگر ملتی این گونه مردانه ایستاد و با همه توطئه‏ها مبارزه کرد و خم به ابرو نیاورد و مردمش رشد داشتند و پشت جریان حاکم ایستادند و مقاومت کردند، می‏شود این جریان را شکست. لذا اینها از انقلاب اسلامی عصبانی هستند. اینها این انقلاب را به عنوان الگو و یک حرکتی که در تاریخ اخیر نمونه است می‏شناسند و برای آنها بسیار تلخ است. به هر حال این سیستم خطرناک بانکداری که بر دنیا حاکم است، یک روزی باید اصلاح شود. و راهش هم همین سیستم بانکداری اسلامی است که پول در درجه اول باید به صورت قرض الحسنه داده شود و مردم را نچاپید. و آن جایی هم که دیگران برای توسعه و کارهای دیگر پول می‏خواهند، صاحب پول می‏تواند شریک شود. آن هم با همان مقررات عادلانه‏ای که وجود دارد. دنیا را باید به این راه کشید. و لذا امروز یک هیاهویی راه انداخته‏اند تا سیستم بانکی اسلام را شکست بدهند. این سیستم را مسخره می‏کنند. شبیه آن را به فلان کشور می‏دهند تا انجام بدهد و بعد بگوید شکست خورده است. و انواع دسیسه‏ها را شروع کردند. و ان شاءاللَّه که این راهی که ملت ما درست کرده و این حرکتی که این مردم کردند و این نظامی که رهبر عظیم الشأن ما در رابطه با مبارزه با این سیستم‏های خطرناک استکباری، در پیش راه ما قرار داده‏اند، برای سایر ملتها شناخته شود و آنها هم به دنبال ما بیایند. بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم اَرَاَیْتَ الَّذی یُکَذِّبُ بالدّینِ/ فَذلِکَ الَّذی یَدُعُّ الْیَتیمَ/ وَلا یَحُضُّ عَلی طَعامِ الْمِسْکینِ/ فَوَیْلٌ لِلْمُصَلّینَ/ الَّذینَ هُمْ عَنْ صَلوتِهِمْ ساهُونَ/ الَّذینَ هُمْ یُراعُونَ/ وَ یَمْنَعُونَ الْماعُونَ.     خطبه دوم بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم اَلْحَمْدُللَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَالصّلوةُ وَ السَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلی عَلِیٍّ أَمیرِالْمُؤْمنینَ وَ عَلی الصِّدیقة الطاهِرة وَ عَلی سبْطِیِ الرَّحْمَةِ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ موُسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَعَلِیِّ بْنِ مُوسی وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ وَ الْخَلَفِ الْهادی الْمَهْدی(عج).  خطبه دوم درباره مسایل روز است که بسیار فراوان است. که ناچارم بخشی از آن را مختصر عرض کنم. و مسأله مهم، مسأله جنگ است که حرکت اخیر رزمندگان ما احتیاج به مقداری توضیح دارد، شاید وقت بیشتری بگیرد. هفته گذشته، سالگرد شهادت بزرگمرد محراب، آیت اللَّه اشرفی را داشتیم. که تا اندازه‏ای در این باره از رسانه‏های جمعی شنیده‏اید. هفته آینده هم سالگرد آیت اللَّه حاج آقا مصطفی خمینی - فرزند بزرگ امام بزرگوارمان - است. یکی دو روز گذشته هم یکی از علمای مسن اهل سنّت - آقای فتاحی - در یکی از روستاهای کردستان به دست ضدانقلاب کُرد به شهادت رسید. که با شهادت شهید اشرفی تشابهی دارد. در مجموع من فقط نکته‏ای درباره تروریسم عرض می‏کنم. یکی دیگر از مناسبتهای هفته، حوادثی است که در انگلستان علیه رهبران حزب محافظه کار اتفاق افتاد و به همین جا مربوط می‏شود. همگی در این نکته می‏گنجد. ببینید اصولاً روحیه تروریسم چه هست و غربیها در این مقطع چه اشتباه بزرگی کردند که خودشان را به تروریسم آلوده کردند و حالا گرفتارش شده‏اند. انسان در مسیر باطل که می‏رود به چه نقطه زشتی می‏افتد. مقایسه‏ای می‏کنم بین آن مردان بزرگی که جانشان را در راه مردم و برای برپایی حق و عدالت تقدیم می‏کنند و آدمهایی که در آن باتلاق کثیف استکبار جهانی می‏افتند و کارهای ضدمردمی و ضدخلقی می‏کنند. افرادی پیدا می‏شوند که تا این حد سقوط می‏کنند. برای به شهادت رساندن پیرمرد هشتاد و چند ساله‏ای، در محراب عبادت، در مقابل چشم مردم نمازگذار، خودشان را هم از بین می‏برند، و آن حرکت انتحاری آدم نانجیب انجام می‏گیرد. همه می‏دانند که کشتن شهدا در محراب، مسیر سراشیبی است. انسان این قدر سقوط می‏کند! آن طرف آدمهایی پیدا می‏شوند که به قیمت شکستن یک پایگاه اسرائیلی در لبنان که مرکز ستم است، یا به قیمت بیرون راندن جنایتکاران آمریکایی که از آن طرف دنیا آمده‏اند و مردم لبنان را این طور به ناراحتی انداخته‏اند، حاضرند جان خودشان را بدهند. غربیها اسم هر دوی اینها را تروریست می‏گذارند. و عجیب است که اینها این گونه تروریسمی را که پیرمردان و شخصیتهای روحانی را در محراب، قطعه قطعه می‏کند ترویج می‏کنند و اینها را قهرمان معرفی می‏کنند. اما آنهایی را که با متجاوزان اسرائیلی چنین برخوردی می‏کنند، به عنوان تروریست بین‏المللی معرفی می‏کنند و ایران و کشورهای مترقی دیگر را حامی این تروریسم می‏دانند. غربیها این گونه‏اند. هنوز هم در آن خوابهای سالهای قبل هستند. عصر انقلاب اسلامی و نقطه عطف تاریخ و مرحله جدیدی که در تاریخ بشریت با انقلاب اسلامی ایران آغاز شده، هنوز اینها را تکان نداده است. آنها انتظار دارند عوامل آنها در هر جای دنیا به هرشکلی، هواپیما ببرند، ترور کنند، تخریب کنند، بمب منفجر کنند، و هیچ نشود و آنها قهرمان شوند. اینجا حزب جمهوری اسلامی را منفجر کردند، چند روز بعد از آن در پایگاههای نظامی فرانسه هواپیماهایی که اینها دزدیده بودند و فرار کرده بودند، مورد استقبال شخصیتهای فرانسوی و خبرنگاران آن کشور قرار گرفت و اینها قهرمان شدند! و چقدر دوربین‏های تلویزیون و ضبط صوتهای خبرنگاران، جلوی اینها گرفته شده بود که یک کلمه از این تروریستها بفهمند. خوب! شما که آن جور فکر می‏کنید، فکر این روزش را هم بکنید. اگر شما این کار را ترویج کردید، تروریستهای ایران را بردید، حمایت کردید و قهرمان معرفی کردید، مردم ایرلند هم یاد می‏گیرند، مردم باسک، مردم جزیره کِرِس و مردم همه دنیا هم علیه آمریکا یاد می‏گیرند. چطور شما اینجا گریه می‏کنید و آنجا می‏خندید؟ چرا برای دیدن مسایل دو چشم دارید؟ ما اصولاً با این گونه کارها از ریشه مخالفیم. معتقدیم منطق باید در جامعه جای خودش را باز کند. اما شما دروغ می‏گویید. شما انسانها را می‏خرید، آلوده می‏کنید، جاسوسشان می‏کنید و گیرشان می‏اندازید. بعد وادارشان می‏کنید و به این مسیر می‏کشید. هواپیمای جمهوری اسلامی ایران را که می‏دزدند و به آنجا می‏آورند، شما از آنها استقبال می‏کنید و بعد هم که برای هواپیمادزدها دادگاه فرمایشی تشکیل می‏دهید، مثل قهرمانها با آنها برخورد می‏کنید و حرفهای آنها را همه روزنامه‏ها پخش می‏کنند. خوب! فردا نوبت هواپیمای شما می‏شود. امروز دیگر، بعد از انقلاب اسلامی، مردم این گونه حرکتها را می‏فهمند. بنابراین ما مسأله را به شکل دیگری مطرح می‏کنیم. آن جایی که ملتی مظلوم علیه یک جریان ظالم - همانند شماها - حرکت می‏کند، هر حقی می‏تواند داشته باشد. و آن جایی که شما می‏خواهید علیه یک انقلاب ظلم و توطئه کنید، هیچ حقی ندارید. هرجایی که انقلابی هست، شما می‏خواهید مخالفان رإ؛ظظ  قهرمان کنید. و هرجا که یک جریان استکباری هست، مخالفان جریان استکباری را تروریست می‏نامید. و این از اشتباهات شماست. و من فکر می‏کنم الآن دیگر زمان آن است که کاخ‏نشینان اروپایی متوجه شوند و دست از این کارهای حیله‏گرانه بردارند و بگذارند ملتها راه خودشان را بروند. مسأله دیگر در این روزها، هفته پیوند مربیان و اولیای دانش‏آموزان است که بسیار مهم است. من به برادران و خواهران ایرانی تذکر می‏دهم که به این هفته اهمیت بدهید. این مسأله به سرنوشت ده میلیون دانش آموز در حال حاضر و میلیونها دانش‏آموز در آینده ارتباط دارد. ارتباط خانه و مدرسه به خصوص با مربیان مدرسه، یک کار بسیار ضروری است. و همکاری مردم با مدارس کشورشان و خانه دوم بچه‏هایشان و مرکز سازندگی بچه‏هایشان خیلی مهم است. این را سرسری نگیرید. بدانید که اداره بیش از ده میلیون دانش‏آموز از لحاظ فضای آموزشی و معلم، مربی، وسایل نقل و انتقال، کتاب، قلم و وسایل تحریر یک کار کوچکی نیست. بسیار کار بزرگی است. و اگر همکاری مردم نباشد، نمی‏توان موفق شد. البته مدارس به طور رسمی و جبری نمی‏توانند از مردم کمک بگیرند. اجبار نیست. اما با اختیار و با عشق به مدرسه کمک کردن بسیار مهم است. کسانی که می‏توانند به هر نحوی به مدارس محلشان، به بچه‏های خود، و آینده خود و به کشورشان کمک کنند، یکی از کارهای خوب همین است. ان شاءاللَّه می‏توانید در این هفته، مسایل زیادی را از رسانه‏های جمعی از مربیان و اولیا بشنوید. مسأله بسیار مهمی که در این هفته اتفاق افتاد، مسأله سازمان ملل است. در کل دنیا، یک چیز بسیار گویا با حرکت جمهوری اسلامی مورد توجه قرار گرفت. آنچه که تا به حال گزارش داده‏اند و ما خوانده‏ایم، آن است که برای اینکه طرح جمهوری اسلامی را از سازمان ملل بیرون ببرند، خیلی تلاش کرده‏اند. آمریکاییها و همه قدرتهای استکباری از یکی دو ماه پیش، با حربه تهدید و تطمیع وارد میدان شدند. ولی باز آنچه که اتفاق افتاد، قابل توجه و امیدوار کننده است، نه مأیوس‏کننده. حدود 160 رأی در سازمان ملل بود. 80 رأی آن برای مسکوت گذاشتن طرح جمهوری اسلامی به کار رفت. یعنی دانمارکیها پیشنهاد کردند که این طرح را به طور نامحدود مسکوت بگذارید. و پیشنهاد دانمارک با 80 رأی تصویب شد. اما هشتاد و چند رأی در مقابل این بود. با یک تحلیل مختصر، معلوم می‏شود که این آرا در دنیا سرنوشت ساز است. منتها فعلاً وضع دنیا طوری است که از این آرا استفاده نمی‏شود. 41 رأی مخالف طرح دانمارک بود. یعنی می‏گفت طرح جمهوری اسلامی مطرح بشود و اسرائیل اخراج شود. این 41 رأی قاطع، و 22 رأی ممتنع بود. آنجإ؛ظظ  نمی‏شود گفت نه، نمی‏فهمیم! نماینده سازمان ملل که از یک کشوری رفته و می‏گوید اسرائیل را نمی‏فهمیم، چنین چیزی نیست. یعنی کسانی بودند که جرأت نکردند رأی بدهند. این طرف هم خواستند ریاکاری کنند و می‏خواستند به ملت و مردم خود بگویند ما با آمریکا نیستیم. ولی اثرش یکی بود. یعنی در اینجا خطر رأی ممتنع، مثل خطر رأی مخالف، در کنار آمریکا بودن را نشان می‏داد. 22 کشور در صورتی که حاضر بودند، رأی ندادند. 19 کشور، بزدلانه هنگام رأی‏گیری بیرون رفتند. که اسمشان هم نباشد و به اصطلاح غایب بودند. این 22 رأی و 19 رأی که 42 رأی می‏شود با آن 41 رأی می‏شود، 84 رأی، در حقیقت‏آرایی است که اگر اینها در سازمان ملل درست سازماندهی شود، با استعداد و بالقوه می‏تواند در جهت مخالف اسرائیل حرکت کند. عراقیها رأی ممتنع دادند! حالا شما عراق را در نظر بگیرید. از این رأی خیلی مطلب می‏شود فهمید. چند سال پیش وقتی که جبهه پایداری در مقابل اسرائیل تشکیل شد، همین صدام و حزب بعث گفتند: نه، آن جبهه جدی مبارزه نمی‏کند. ما آن جبهه را تحریم می‏کنیم. ما می‏گوییم باید با اسرائیل فوری وارد جنگ شد. به این نحو چپ شعار می‏دادند و این قدر خودشان را مخالف اسرائیل نشان می‏دادند. حتی همین عراقیها پارسال در کنار ما به اخراج اسرائیل رأی می‏دادند. امسال چون جدی بود، آمریکا می‏فهمید که این دفعه دیگر شوخی نیست، ممکن است اسرائیل بیرون برود، چطور قاطع از او خواست که ریاکاری نکند. لذا عراق رأی ممتنع داد. واقعاً خیلی غصه دارد! مصر، کشوری با نزدیک به 50 میلیون مسلمان است که روزی دژ دنیای اسلام بود. در کنار اسرائیل رأی داد. یعنی رأی داد که طرح جمهوری اسلامی بیرون برود. و به نفع آمریکا و اسرائیل رأی داد. ملت لبنان باید تکلیف خود را با دولت روشن کند. لبنانی که بخش عظیمی از خاکش در تصرف اسرائیل است و هر روز جمعی از مردمش به دست اسرائیل کشته می‏شوند، یا رأی ممتنع داده یا غایب بوده و این ماهیت یک دولت را در مقابل یک ملتی نشان می‏دهد. بدتر از اینها گامبیا است. گامبیا، رئیس کمیسیون صلحی است که قرار است به ایران بیایند و درباره صلح مذاکره کنند. یعنی از کنفرانس اسلامی هشت کشور تعیین شدند و رئیسشان گامبیا است. این گامبیا این جوری توقع دارد که به ایران بیاید و ما به عنوان مبشّر صلح از او استقبال کنیم. در کنار اسرائیلیها به نفع آمریکا رأی داده است! حالا این ماهیت کنفرانس اسلامی را هم روشن می‏کند. ماهیت کمیته صلح را هم روشن می‏کند. از اینها خیلی چیزها می‏توان فهمید. متأسفانه نمی‏گذارند بفهمند. هیاهویی می‏کنند و هرکس یک گوشه‏ای چیزی می‏فهمد. نکته بسیار مهمی می‏فهمیم که اگر 84 رأی درست سازماندهی می‏شد و اگر این دولتها یک ذره غیرت داشتند و اگر این ملتها به دولتها اخمی می‏کردند، که چرا آنجا ریاکاری کردید، می‏توانستیم 84 رأی بیاوریم. بی‏دلیل نبود آمریکاییها می‏ترسیدند و بی‏دلیل نبود که به سراسر دنیا راه افتادند برای اینکه کشورها را تهدید بکنند و حتی خود لبنان که روز اول طرح محکومیت اسرائیل را به سازمان ملل داده بود، جرأت نکرد که رأی بدهد. این رقم قابل توجهی است. و باید روی سازمان ملل کار کرد. منتها از طریق دولتها. و البته امیدوارکننده است. ضمناً نشان داد که توطئه آمریکا، قدرت آمریکا، قدرت پول، سلاح، قدرت اطلاعاتی و فرهنگی اینها در تبلیغات زیاد است که این گونه توانستند 43 رأی را خنثی کنند. و به این شکل درآورند. ما امیدواریم که باز هم این برای مردم مایه امید بشود و برای سال آینده خود را برای یک حرکت بهتر و قویتر آماده کنیم. مسأله دیگری که هست و مختصر عرض می‏کنم، حوادثی است که در مرز ترکیه و عراق پیش می‏آید. لابُد اطلاع دارید که نخست وزیر ترکیه به عراق رفت. و این روزها مطرح است که بناست ترکها از مرز عراق وارد شوند و برای سرکوب کردن کردهای شمال عراق بروند. اسمش هم نواری به اندازه مثلاً 15 کیلومتر در طول 150 کیلومتری است. در این مسأله خیلی حرفها هست! نشان از عجز بی‏نهایت رژیم صدام است. یک رژیم آن چنان عاجز است که برای سرکوب مردم و افراد خودش در داخل خاک خودش، اجازه می‏دهد که کشور دیگری آنجا نیرو پیاده کند. آن هم در چه نقطه‏ای؟ نقطه‏ای که ترکها ادعای ارضی دارند. ترکها نسبت به نفت شمال عراق ادعا دارند. در ارزیابی ضعف کشور عراق همین بس که اینها می‏پذیرند ترکیه که عضو ناتو است، وارد خاکشان شود برای اینکه کردها را سرکوب کند، برای اینکه مخالفان صدام را سرکوب کند. واقعاً نشان عجز بی‏حساب حکومت حاکم بر عراق است. و بعثیها به این نقطه افتاده‏اند. اگر نخست وزیر ترکیه به عراق مسافرت نکرده بود، می‏گفتیم همین جوری وارد شده‏اند. ولی آنها رفتند و در پارلمان هم اعلام کردند که ما با عراق مسأله مان را حل کردیم. این خیلی حرف است. ما به هر دو دولت اخطار می‏کنیم که جمهوری اسلامی درست است که با عراق می‏جنگد، اما ما حامی ملت عراق هستیم. و ما اجازه نمی‏دهیم تمامیت ارضی عراق مخدوش شود. مسأله امنیت مسأله دیگری است. و نباید به قیمت از جیب ملت عراق خوردن تمام شود. از نظر مالی ملت عراق باید سرنوشت خودشان را خودشان به دست گیرند. و اینکه امروز یک حکومت جباری برآنها ستم می‏کند و آنها را این طور اسیر کرده، این مجوز نمی‏شود که کشورشان مانند یک گوشت قربانی باشد و هرکسی از یک طرف هجوم بیاورد. و به ملت عراق عرض می‏کنیم، حکومت شما به اینجا رسیده. آن کسی که خواب قادسیه را می‏دید، آن کسی که فکر می‏کرد روزی بر چاههای نفت خوزستان حکومت خواهد کرد و شیر لوله‏های نفت جزیره خارک به دست آنها خواهد افتاد، امروز کارش به جایی رسیده که مناطق نفت خیزش را می‏خواهد به وسیله عضو پیمان ناتو حفظ کند. آن کسی که شعار ضدامپریالیستی در دنیا می‏داد، و هنوز هم می‏دهد، چنین به فلاکت افتاده است. ما مسأله را جدی می‏گیریم. البته ما در مرزهای خودمان و ترکیه، و در مرزهای عراق و ترکیه امنیت می‏خواهیم و این طور نیست که ناامنی بخواهیم. اما حرف این است که این طور نمی‏شود و باید مواظب این جریان بود. به دولت ترکیه هم تذکر می‏دهیم که خودش را در مقابل تمایلات مردم عراق قرار ندهد. به هرحال شما روزی باید همسایه این مردم باشید. ما نخواهیم گذاشت که این حزب بعث زیاد در منطقه بماند. که شما خیال کنید باید با او مصالحه کنید. مسأله دیگرمان که مهمترین مسأله است، حوادث جبهه‏هاست. در جبهه‏ها حوادث این دو روز بسیار بسیار جالب و آموزنده بود. بعضی چیزها هست که هنوز من نمی‏توانم در سخنرانی عمومی مطرح کنم. ولی یک قسمتهایی که می‏توانم مطرح کنم، می‏گویم که شما ببینید چقدر جالب است. مدتی است که استکبار جهانی تبلیغات گمراه کننده‏ای دارد. که حتی خود بعثیها هم با اینکه دستشان در جریانات هست، نزدیک بود باور کنند. که گویا باور هم کردند. اول گفتند عراق قدرت نظامیش بالا رفته است. از بس گفتند عراق اسلحه دارد، در ایران اختلاف است، ایرانیها دیگر حمله نخواهند کرد و از بس این حرفها را زدند، واقعاً اینها به این فکر افتادند که شاید هم درست بگویند، و چنین چیزهایی هست. امروز صبح که رادیوهای بیگانه را گوش می‏دادم، حرفهایی که از رادیوهای بیگانه نقل می‏کردند، این جور حرفها را زده بودند. صدام را به اشتها انداخته بودند. دو حادثه اتفاق افتاد و مطلب را کمی روشن کرد. این دو حادثه جالب است. حالا ما براساس این می‏توانیم به همسایه‏هایمان، به دنیا و به خود عراقیها بگوییم که آینده می‏تواند چه خبر شود. یک حادثه‏ای در روز چهارشنبه اتفاق افتاد. و یک حرکتی هم نیروهای ما روز پنج‏شنبه انجام دادند. آنچه که روز چهارشنبه اتفاق افتاد: عراقیها نیروی قابل توجهی را از شرق بصره به طرف نیروهای ما آوردند و به خاکریزهای جمهوری اسلامی در پاسگاه زید حمله کردند. ساعت 9 حمله کردند و حدود هفتصدمتر در خاکریز ما نفوذ کردند. ساعت 10/5 حمله متقابل نیروهای ما شروع شد و در مدت بسیار کوتاهی تمام آن نیروهایی که آمده بودند، کشته و یا اسیر شدند. عده‏ای از آنها داخل آب ریختند و شاید هم یک عده‏ای فرار کردند. آمادگی اینها این جوری بود. خیال کرده بودند حالا این طرف جمهوری اسلامی حرکت نمی‏کند. به خاطر این ادله‏ای که گفته می‏شد، خیال می‏کردند جریان این است. اگر مواظبت کنند، این حوادث می‏تواند برای آنها درس باشد. قبل از این هم شیطنتهایی را در منطقه میمک شروع کرده بودند. میمک یک منطقه بسیار حساس است. و اگر یک خط مستقیم از طرف میمک به طرف غرب بکشیم، صاف از کاخ صدام سر در می‏آورد. مسیر مستقیمی است. از مَندلی باید قدری راهمان را کج کنیم تا به بغداد برسیم. همچنین از جاهای دیگر. اما اینجا درست مطابق است. از آن جاهایی است که از قدیم مورد توجه عراق و ایران بوده است. در قرارداد الجزایر نقطه بسیار مهمی که برای عراقیها بود، این بود که این ارتفاعات منطقه میمک را از ایران بگیرند. تعبیر بعضی از کارشناسان نظامی این بود که حزب بعث عراق با شاه ایران نصف شط العرب یا اروندرود را با میمک تاخت زده، یعنی این جور فکر می‏کردند. عراق امتیاز زمین و شاه امتیاز آب را گرفته بودند. ما به خط النصف رسیدیم. عراق ادعای خط النصف را داشت. آن را داد و در زمین خطوط را اصلاح کرد. نقطه مهمش هم همین ارتفاعات میمک بود. البته من آن قدر اغراق نمی‏کنم. دیروز در گزارشهای روی تلکس بین المللی بود که یکی از فرماندهان عراق گفته است که هرکس این ارتفاعات میمک را در دست داشته باشد، می‏تواند بر عراق حاکم شود. منطقه آن طرف این قدر حساس است. اوایل جنگ عراقیها به سرعت خودشان را رساندند و این منطقه را زود تصرف کردند. همان ماههای اول که ما دفاعمان را شروع کردیم، رزمندگان ما یک بخش از این ارتفاعات را تصرف کردند. اما بخش مهم آن دست عراقیها مانده بود. و این روزهای آخر اطلاعات نظامی به ما می‏گفت که عراقیها در اینجا تحرک نشان می‏دهند. جاهایی حرکت کردند. اگر هواپیماهایشان صالح‏آباد را زدند و یا توپهایشان روستاها را زدند، صرفاً پدیده‏های سطحی نبود. نشان می‏داد که در آنجا خودشان را آماده کرده‏اند برای اینکه میمک را اشغال کنند. به سرعت نیروهای محدودی که ما در آنجا داریم که نیروهای ضعیفی هم هستند، خودشان را آماده کردند. یک کار فوری پیش آمد. حرکت بسیار سریعی انجام گرفت که به تحقیق الآن برای عراقیها شکننده است. من مطمئن هستم که صدام در این رابطه عده‏ای از فرماندهانش را اعدام خواهد کرد. ولی اسم دیگری بر روی آن خواهد گذاشت. اینها با یک حرکت سریع در مدت چند ساعت این ارتفاعات حساس را گرفتند. این یک عملیات وسیعی نیست. دو تا حرکت به هم مربوط است. در هر دو جا مایه اصلی، موذیگری عراق بود. ما فقط برای دفاع و به خاطر استحکام موانع حرکت کردیم. اما قدرت رزمندگان ما کاملاً مشخص شد. و من نمی‏دانم تفسیرهای بعدی استکبار جهانی در این رابطه چه خواهد بود. این مطلب مهمی را می‏رساند. حرفی را که زدیم بدانید. نیروهای ما در سراسر جبهه، از حاجی عمران تا قسمت پایین که فاو باشد، همین مسأله‏ای که در میمک اتفاق افتاد و در پایگاه زید اتفاق افتاد، همه جا می‏تواند اتفاق بیفتد. این مدت خودمان را در سراسر جبهه‏ها آماده کرده‏ایم و برنامه و طرح داریم. اما تنها مانع ما و مخاطب من کشورهای خلیج فارس است و آنهایی که بی‏جهت از صدام حمایت می‏کنند و خودشان را بیشتر آلوده می‏کنند. تنها مسأله مهم ما در تأخیر حمله این است که الآن حمله برای ما ضمن اینکه یک حرکت نظامی است، به تعبیر ریاست جمهور و رئیس شورای عالی دفاعمان، ماهیت سیاسی هم دارد. یعنی وقتی که ما حمله کنیم، هدف‏گیری ما گرفتن یک قطعه زمین یا پیشرفت چند کیلومتر در خاک عراق و امثال اینها نیست. ما الآن می‏خواهیم حمله‏ای کنیم که نتیجه سیاسی بگیریم و مسأله عراق را حل کنیم و به حزب بعث ضربه اساسی بزنیم. نه به خاک عراق ضربه‏زدن برای ما مطرح است، نه به ارتش بعثی ضربه زدن مسأله است، و نه گرفتن تانک و توپ، هدف است. اینها اگر باشد، مقدمه است. بنابراین دلیل تأخیر حمله را فقط و فقط ما و شورای عالی دفاع و بعضی از مسؤولان سطح بالای کشور و در درجه اول شخص امام می‏دانند و بقیه هر تفسیری که می‏کنند، تفسیرهای من درآوردی است. بی‏مورد باعث گمراهی این و آن نشوید. از همین دو حرکت کوچک پند بگیرید. و دست از حمایت آن عنصر خطرناک بردارید. و بگذارید بدون خون ریزی زیاد مسأله جنگ ایران و عراق حل بشود و ما منطقه را به آنجا که باید برسانیم، برسانیم. که شما هم در کنار ما آن روز با امنیت زندگی کنید و فقط بعد از آن ناامنی برای اسرائیل خواهد بود.     ترجمه خطبه عربی     بسم اللّه الرحمن الرحیم  دنیای اسلام، با پیروزی انقلاب اسلامی در مقطع حساس و نقطه عطف تاریخی خود قرار گرفته. دشمنان اسلام احساس کرده‏اند که منافع غیرمشروعشان با پیروزی اسلام در ایران، در معرض خطر قرار گرفته است و مسلمانان جهان ممکن است از این پیروزی اعتماد به نفس و غرور و کرامت اسلامی و انسانی خود را که با تهاجم طولانی کفر در چند صد سال اخیر از دست داده بودند، مجدداً به دست آورند. و بی‏شک بیداری جهان اسلام و تجدید عظمت و اعتبار اسلام که حدود یک میلیارد انسان مسلح به ایدئولوژی را از حدود پنجاه کشور مستقل در جهت حق و عدل و مخالفت با ظلم و ستم و تجاوز و استعمار به حرکت وا می‏دارد، برای استکبار جهانی وحشتناک است. طبیعی است که توطئه‏ها علیه اسلام و به خصوص علیه کانون حرکت جدید اسلامی ایران انقلابی، اوج بگیرد و امکانات شیاطین کفر برای حفظ منافع نامشروعشان بسیج شود. و اما آنچه برخلاف انتظار است این است که امکانات خود مسلمین که بحق باید در خدمت اسلام و جهان اسلام باشد، در اختیار کفار و دشمنان قرار می‏گیرد و علیه اسلام و پیشتازان حرکت عزت و آزادی به کار می‏افتد. و ارتش و پولهای نفت کشورهای نفت خیز اسلامی و آرای دولتهای اسلامی در مجامع بین‏المللی و قدرت بازار مصرف، امکانات تبلیغات، راهها، بنادر و چیزهای دیگر، از نعمتهایی است که خداوند به ملتهای اسلامی عطا کرده که ما موظفیم آنها را در راه اعتلای اسلام و مسلمین به کار گیریم؛ متأسفانه از طریق نوکرها و دست نشانده‏های استکبار جهانی، بخشی از آنها علیه اسلام به کار می‏رود و حزب بعث عراق و حامیان مرتجعش که جنگ خانمانسوز را علیه انقلاب اسلامی ایران به راه انداختند، از نمونه‏های بارز این ادعا هستند. دیدید که چگونه نیروها و ثروت و امنیت جهان اسلام را به تباهی کشیدند. و وقتی که جمهوری اسلامی را برای خاموش کردن آتش و کیفر آتش افروز و کندن ریشه فساد مصمم دیدند، چگونه به دروغ و ریاکارانه ادعای صلح طلبی کردند و چگونه بوقهای تبلیغاتی کفار می‏خواهند این ادعای کذب را موجه جلوه دهند. ولی با اتکا به خدا و معنویات اسلام، دست از مجاهدت برنمی‏داریم تا ریشه فساد را از منطقه بکنیم و شر عوامل کفر و دست نشاندگان استعمار را از سر مسلمانان کوتاه کنیم و راه آزادی و استقلال مسلمین جهان را هموار سازیم و سرطان صهیونیسم را از منطقه اسلامی پاکسازی کنیم. اَعُوُذُ باللَّهِ منَ الشَّیْطانِ الرَّجیم »بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم/ قُلْ یا اَیُّهَاالْکافِرُونَ/ لا اَعْبُدُ ما تَعْبُدُوُنَ/ وَلا اَنْتُمْ عابدُونَ ما اَعْبُدُ/ وَلا اَنَا عابدٌ ما عَبَدْتُمْ/ وَلا اَنْتُمْ عابدُونَ ما اَعْبُدُ/ لَکُمْ دینُکُمْ وَلِیَ دینِ«.

 

ویدئوها

صوت

تصاویر ضمیمه