خطبه ها
  • صفحه اصلی
  • خطبه ها
  • نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

  • دانشگاه تهران
  • جمعه ۲ دی ۱۳۶۲

  خطبه اول   بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم اَلْحَمْدُلِلَّهِ رَبّ‏الْعالَمینَ، وَالصَّلوةُ وَالسَّلامُ عَلی رَسُولِ‏اللَّهِ‏وَالِهِ الْأَئِمَّةِالْمَعْصُومینَ.  قالَ العَظیم فی کِتابه: اَعُوذُ باللَّهِ مِنَ‏الشَّیْطانِ الرَّجیمْ/ فَاَمَّا مَن اَعْطی وَ اتَّقی/ وَ صَدَّقَ بالحُسْنی/ فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْری/ وَاَمَّا مَنْ بَخِلَ وَاسْتَغْنی/ وَ کَذَّبَ بالْحُسنی/ فَسَنُیَسِّرُهُ‏لِلْعُسْری.  دنبال بحثهای عدالت اجتماعی در خطبه‏های اول، به امتیاز مجاهدان‏رسیدیم و گفته شد که در یک دید، مردم را می‏شود به سه گروه تقسیم کرد:  گروهی آرمانخواه و خداپرست؛ که اینها فداکارانند.  گروهی خودخواه و خودپرست و هواپرست؛ که اینها خودخواهانند.  گروهی هم افراد متوسط و خشک که در محدوده قوانین جاری عمل‏می‏کنند؛ که آنها حال دیگری دارند.  در مورد دو گروه خودپرست و خداپرست گفتیم: خودپرستان، اشتباه‏می‏کنندو در حقیقت به ضرر خودشان اقدام می‏کنند. و در مورد خداپرست‏ها وفداکارها گفتیم که سود واقعی را اینها می‏برند و اینها هستند که در حقیقت‏خودشان را از همه مهالک نجات می‏دهند. آیات فراوانی از قرآن کریم برای این مطلب به عنوان شاهد آوردم. امروز یک‏توضیح اضافی می‏دهم که این بحث یک مقدار بازتر بشود. اینهایی که در دو طرف قضیه قرار می‏گیرند - خداجوها و خودخواه‏ها -گاهی مثلاً در طرف خودپرستی، تا آنجا پیش می‏روند که به واجبات ووظایف حتمی خودشان هم توجه نمی‏کنند، گاهی در درجات مستحب یا دردرجات مکروه، دست به خودخواهی می‏زنند. این طرف هم کسانی که‏آرمانخواه هستند، گاهی ایثارگرانه عمل می‏کنند[t1] و گاهی پایینتر از ایثار که همین‏تعبیر »مجاهده« برای آن، به معنای خاصش درست است.  آن کسانی که برای حفظ منافع شخصی و برای جذب منافع مادی دنیوی وبرای لذات محدود کم ارزش خودشان، پشت پا به واجبات می‏زنند و وظایف‏حتمی خودشان را انجام نمی‏دهند، بدترین نوع مصداق خسران هستند.تعبیرات قرآن که می‏فرماید:  »اُولئِکَ الَّذینَ اشْتَرُوا الحَیوةَ الدُّنْیا بالاخِرَةِ«. »فَما رَبحَتْ تِجارَتُهُمْ وَماکانُوا مُهْتَدین«. »اِنَّما بَغْیُکُمْ عَلَی اَنْفُسکُمْ«.  مربوط به مال این جور آدمهاست. تمام این تأکیداتِ تند قرآن، در مذمت‏اینها و مال این تیپ است. اینجا یک بحث قابل توجهی است که عامه ملت مااگر در ذهن و فکر خودشان به این بحث، دقت کنند، می‏توانند روحیه‏خودخواهی را در خودشان بکشند. ما یک سری معارف داریم (هم آیات،  هم روایات)؛ که می‏گویند انسان اگربخواهد از راه حرام و از راه ترک واجبات و از راه ترجیح هوی و هوس خود برخواست خداوند، به یک نفعی برسد، شکست می‏خورد و این مسأله اگر موردقبول انسان واقع بشود؛ یعنی آدم باور بکند که نمی‏شود از راه حرام و از راه‏سَخَط الهی و غضب الهی به نعمت برسد و اگر ما به این مسأله ایمان بیاوریم، بسیاری از کثافتکاریهای دنیا و بسیاری از گناهان، انجام نمی‏شود و خود به‏خود بسیاری از کارهای خیر از این طریق انجام می‏شود. راهش این است که‏انسان اول به این راه معتقد و مؤمن بشود و بپذیرد که مطلب این است. یک نفر از مسلمانهای با هوش، یک نامه به امام حسین(ع) نوشت و از امام‏حسین خواست که یک موعظه کوتاهی به او بکند، »کَتَبَ رَجُلٌ اِلَی الحُسَین‏عَلَیهِ‏السَلام عَظّنی بحَرفِینْ«؛ من را موعظه کن با دو کلمه (خلاصه، اهل اینکه‏یک سخنرانی و یک نامه طولانی بخواند، نبوده و می‏خواسته حرف مختصر ومفید بگیرد) حضرت جواب می‏دهند: »مَن حاوَلَ اَمراً بمَعصیتِ اللَّه کانَ اَخوَفَ مِما یَرجُواوَاَسرَعَ لِمَجیئِه مایَخاف«  این جمله بسیار آموزنده است. اگر ما امام حسین(ع) را قبول داشته باشیم واگر ما تعلیمات این بزرگواران را نصب‏العین خودمان قرار بدهیم، مشکلاتمان‏خیلی خوب حل می‏شود، فرمود: کسی که بخواهد از راه حرام و با معصیت‏خدا به جایی برسد، این راه او را از هدف دور می‏کند و از آنچه هم که فرارمی‏کند، به آن نزدیکتر می‏کند. اما باور کردن این مطلب، عینی شدنش در زندگی انسان برای افراد دارای‏سوءظن و کسان دیر باور، یک قدری مشکل است. امام حسین(ع) این جمله‏قاطع را به این آدم گفت. یک روز (یک مثلی برای این است) علی بن‏ابی‏طالب(ع) به مسجد آمدند و می‏خواستند دو رکعت نماز بخوانند. دم مسجددیدند یک جوانی بیکار ایستاده است، آقا افسار اسبشان را دست این دادندو گفتند: شما اینجا باش من بر می‏گردم! آقا رفتند نمازشان را خواندند و ازمسجد بیرون آمدند، دستشان در جیبشان بود که یک پولی به این بنده خدایی‏که کار کرده، بدهند. وقتی که آمدند، دیدند افسار اسب حضرت را برداشته ورفته است، اسب هم دارد، بی‏افسار می‏گردد. آقا همان پول را به یکی دیگردادند گفتند: برو یک افسار بخر بیاور! او رفته بود این مالِ دزدی را آن طرفتر به‏یک دست فروش فروخته بود، همین فرستاده آقا رفت، همین پول را داد، آن‏افسار را خرید و آورد. وقتی که تحویل داد، آقا نگاهی کردند، فرمودند: »سُبحانَ اللَّه اِّنَ العَبْد لَیَحْرُمَ‏نَفْسَهُ مِنَ الرّزْق الْحَلالِ بتَعْجیِلِه عَلَی الْحَرام« - به این مضمون - سبحان اللَّه! آدم‏خودش را از رزقی که خدا برای او مقدر کرده و حلال است، محروم می‏کند ویک عجله‏ای روی حرام می‏کند. بعد خودشان توضیح دادند و فرمودند: من این‏پول را آورده بودم تا به این یارو برای مزد کارش بدهم. این رفت همین پول را -یا کمتر - از راه دزدی به دست آورد که حالا اگر پیدایش بکنیم حد هم بایدبخورد. این مسأله چقدر گویاست از زبان علی بن ابی طالب(ع) و امام حسین(ع). درزندگی‏مان هم، همین مسأله را می‏توانیم خودمان در بیاوریم، منتها یک مقداردقت می‏خواهد و یک مقدار فکر می‏خواهد که آدم بفهمد خیلی از این عجله‏هاو خودخواهیها در حقیقت ضد خودخواهی است. خیلی از این سوداگریهای‏ظاهری، باخت است و سوداگری نیست، تجارت نیست. من می‏خواهم چند تامَثَل که از دردهای موجود جامعه است، برای این مطلب محکم مستحکم واساسی که روایات و آیات فراوانی دارد، بزنم و تا به حال هم خوانده‏ام که‏یکی‏اش را آن هفته در خطبه قبلی‏ام گفتم و بعد از آن به من نامه‏هایی رسید،مطالبی رسید که یک قدری می‏خواهم بیشتر بازش کنم و باز مطالب دیگری‏هست که امروز می‏گویم و سعی هم می‏کنم امروز مختصر صحبت کنم، چون‏می‏دانم مردم در این سرما تحمل برایشان مشکل است و ان‏شاءاللَّه جوری‏صحبت می‏کنم که اوایل ظهر ما بتوانیم نماز بخوانیم.  در مورد مالیات، گفتم کسانی که از زیر بار مالیات در می‏روند، اینها اشتباه‏می‏کنند، خیال می‏کنند که سود می‏برند، اما در واقع ضرر می‏کنند. بعد دو جوربه من نامه رسید، بعضی از پولدارها اعتراض کردند که آقا! آخر ما چقدرمالیات بدهیم! خمس بدهیم، زکات بدهیم و شما چیزهای دیگری بگویید. ازحرفهای این طوری، اعتراض داشتند. بعضیها هم خیلی راضی بودند که این مسأله را مطرح کردید، چون مردم‏خیال می‏کنند که مالیات اصلاً یک چیز اضافی است که دارند می‏پردازند. من‏یک توضیحی به کسانی که باید مالیات بدهند، عرض بکنم: یک مقدار شمافکر بکنید، ببینید که این مملکت شما، این بودجه‏ای که حالا امسال در دست‏ماست - همیشه هم همین طور بوده - ما حدود چهارصد میلیارد تومان‏بودجه‏مان است، چهارصد میلیارد تومان از این نوروز تا نوروز آینده، در این‏مملکت باید از طریق دولت خرج بشود. از این چهارصد میلیارد، صد و سی‏میلیاردش تقریباً کارهای عمرانی می‏شود، کارهای آبادانی است مثل راه‏ساختن، مدرسه ساختن، پل ساختن، بندر ساختن، و از این گونه کارهاست.حدود دویست و پنجاه میلیارد آن هم تقریباً خرج جاری است؛ یعنی حقوق کارمندها را دادن، آموزش و پرورش را اداره کردن، دانشگاهها را اداره کردن،ارتش را اداره کردن، جنگ را اداره کردن، خرجهای این طوری است. آن قسمتی که خرج آبادانی کشور می‏کنیم، هیچ اشکال ندارد که ما نفت‏بفروشیم، از صنعت، از جاهای دیگر درآمد داشته باشیم و این را هم خرج آنهابکنیم. از نفتهایی که می‏فروشیم، خرج کنیم راه بسازیم، بندر بسازیم. این‏جایش پر می‏شود، عیبی ندارد؛ اما اگر بخواهیم این دویست و پنجاه میلیاردتومان را به پول نفت و ذخیره مردم، برداریم، خرج این کارها بکنیم، معنایش‏این است که نفت ما اگر مثلاً سی سال عمرش باشد، اگر چهل سال عمرش‏باشد، ما داریم از جیب مردمی که بعد از چهل سال می‏خواهند، در این مملکت‏بیایند، دزدی کنیم و خرج کسانی که موجودند، بکنیم. من فکر نمی‏کنم، هیچ مسلمانی راضی باشد که نسل آینده خودش را این‏جور روی زمین فقیر و بدبخت بگذارد. شما راضی هستید که هستی خود راخرج کنید، بچه‏هایتان در آینده گرسنه بمانند؟! می‏دانید که نیستید، همه مردم‏برای بچه‏هایشان یک ذخیره‏ای می‏گذارند. تازه ما از جیب بچه‏ها نمی‏خوریم،از محصول کار خودمان می‏خوریم. اگر هم خرج کنیم اشکالی ندارد، چون بچه‏هم بعد، خودش کار می‏کند. اما ما داریم از ذخیره‏ای که خدا برای اینها گذاشته،برمی‏داریم، از کنزی که خداوند برای نسلهای آینده گذاشته، برداریم و خرج‏کنیم؛ این درست نیست، باید این مبلغ را (یعنی دویست و پنجاه میلیارد تومان‏را) خود مردم بدهند تا خرج خودشان بشود. این، از طریق مالیات باید باشد یااز طریق کارهایی که خود دولت می‏کند که درآمدهای غیرذخیره برداری باشد،به این شکل است. امسال که مالیات ما خیلی زیاد شد (یعنی اوج مالیات در تاریخ ایران) دربودجه ما حدود هشتصد میلیارد ریال که هشتاد میلیارد تومان است، برای‏مالیات گذاشتند؛ یعنی یک سوم خرجی که دولت می‏کند (تازه اگر این مالیات‏وصول بشود)، ما از مردم می‏گیریم، بقیه‏اش را هم از جاهایی برمی‏داریم که ازلحاظ اقتصادی هیچ صحیح نیست، مثل اینکه آدم آینده بچه‏هایش را آن جورتباه بکند. حالا این مالیات را شما فکر می‏کنید، کی باید بدهد؟ شما به خودتان‏مراجعه کنید (هر کس حرف من را می‏فهمد، شب پخش می‏شود، فردا درروزنامه‏ها می‏نویسند)، خودتان فکر کنید این مالیات را کی باید بدهد. الان، این مالیاتهایی که خیلی راحت ما می‏گیریم، مالیاتهایی است که دولت‏از کارمندهایش می‏گیرد، بقیه مالیاتها دیگر به این آسانی نیست. یک مالیاتی‏مثلاً بانک مرکزی می‏دهد که آن باز مال خود دولت است. این مالیاتی که ازکارمند می‏گیریم، در حقیقت اصلاً مالیات نیست، برای اینکه کارمند را به هرحال باید تأمین کرد، ما فردا باید به این »بُن« بدهیم، باید حقوقش را اضافه بکنیم، باید یک کاری بکنیم که تأمین بشود. امروز در حقیقت فقیرترین بخش‏مردم کشور ما، کارمندهای دولت هستند. اینها، حقوقشان ثابت مانده ومخارجشان بسیارگران شده، ما از اینهابه آسانی مالیات می‏گیریم و تازه امسال‏در مجلس شورای اسلامی، مالیات حقوق تا چهار هزار تومان را بخشیدیم‏و طبعاً قسمت عمده کارمندها که دارای حقوق پایین هستند - اکثراً کارکنهای‏دولت - دیگر مالیات نمی‏دهند، بقیه مالیاتها را باید پولدارها بدهند، بایدکسانی که صاحب درآمد هستند بدهند. ما آمدیم باز مالیات کسانی را که‏مغازه‏شان در ماه، چهار هزار تومان درآمد دارد (یعنی در سال حدود چهل پنجاه‏هزار تومان درآمد دارد) بخشیدیم. بقیه را باید کسانی بدهند که پول دارند یا ماباید اصلاً کار نکنیم، باید مدرسه ها را تعطیل کنیم، باید ارتش را تعطیل کنیم،سپاه را تعطیل کنیم، جنگ را تعطیل کنیم، حقوق کارمندها را ندهیم،ژاندارمری نخواهیم، شهربانی نخواهیم، هیچ کار نکنیم، این را که شمانمی‏گویید! باید مالیات داد. ندادن مالیات؛ یعنی مختل شدن همه اینها؛ یعنی‏باید از هستی نسلهای آینده برداریم و خرج کنیم، آینده کشور را به کلی تباه کنیم‏و یک روز ببینیم که نسل آینده روی خاک سیاه نشسته است. خوب! این‏خیانت بزرگی است!! کدام آدم پولداری حاضر است که نسل آینده خودش این جور بشود؟! این،همین فرار از خطر به خود خطر نیست؟! یا باید این کارها را تعطیل کنیم، اینکه‏شما می‏دانید عملی نیست. ما در مجلس هر چه بحث می‏کنیم که یک مقدار ازاین بودجه جاری بزنیم، می‏بینیم هیچ جا ندارد، نه حقوق کارمند را می‏شود کم‏کرد، نه ارتش را می‏شود تعطیل کرد، نه جنگ را می‏شود تعطیل کرد، هیچ کاری‏نمی‏شود کرد. دانشگاهها را می‏شود تعطیل کرد؟! مدرسه ها را می‏شود؟! برق رامی‏شود تعطیل کرد؟! آب را می‏شود تعطیل کرد؟! اینها یک مقدار زیادی»سوبسید« از ما می‏گیرد. نان را می‏شود تعطیل کرد؟! ما سوبسید می‏دهیم‏برای اینکه گندم را از کشاورز کیلویی بیش از سه تومان می‏خریم و آرد را به‏قیمت ارزان به نانوایها می‏دهیم. یا همین گازوئیلی که هر لیتری سه تومان برای‏خودمان تمام می‏شود، می‏آوریم در روستاهای دور دست، به قیمت آب،لیتری 2 ریال می‏فروشیم. خوب! این خرجها را نمی‏شود تعطیل کرد. اگربخواهیم تعطیل کنیم، کشور به هم می‏خورد، اگر بخواهیم بدهیم باید پولدارهابدهند. بنابراین، کسی گله نکند از ما که چرا مالیات می‏گیریم و کسی گله نکند از ماکه چرا ملامت می‏کنیم، آنهایی را که از زیر بار مالیات در می‏روند. البته، من‏این طرف هم به ممیزهای دارایی عرض می‏کنم، به وزیر دارایی عرض می‏کنم،متوجه باشید ممیزانتان ظلم نکنند! بعضی از ممیزان شاید شیطان باشند،می‏خواهند اخلال کنند، می‏خواهند اذیت کنند، بیش از حق می‏خواهندبگیرند. این جوری ما قبول نداریم، ظلم نشود، در حدود قانون بگیرند، مردم ماهم باید این مسایل را بفهمند.             هر که گریزد ز خرابات شهر            بارکش غول بیابان شود باید برود در بیابانها آنجا بار روی پشتش بگذارند! یا مثل دیگری برایتان عرض می‏کنم. این مسأله قاچاق مواد مخدر؛ آنهایی‏که الان دارند قاچاق می‏کنند، خیال می‏کنند که دارند سود می‏برند. واقعاً حالااینها سودی می‏برند؟ یک قاچاقچی که با پخش هروئین، یک درآمد هنکفتی‏در یک مقطع می‏برد، این واقعاً سود برده؟! بروید یک قدری در زندگی‏اش واردبشوید، بروید در زندگی قاچاقچیها وارد بشوید، ببینید اینها چی هستند، کی‏هستند، چقدر در زندگی‏شان سود برده‏اند. آدمی که مثلاً به قیمت معتاد کردن‏هزار جوان، یک میلیون تومان درآمد ببرد، در محاسبه، این چه جور آدمی‏است. شما یک مقدار در مغزتان فکر بکنید، مخصوصاً من این را به‏قاچاقچیها عرض می‏کنم، با خضوع به آنها می‏گویم که مطالعه کنند، فکر کنند،ببینند، دارند چکار می‏کنند. شمایی که می‏آیید تریاک، هروئین، حشیش، بنگ، چیزهایی از این قبیل‏پخش می‏کنید و جوانهای مردم را مبتلا می‏کنید، اگر در خانه خودتان از اینهاداشته باشید، می‏فهمید یعنی چه؟! می‏فهمید چکار دارید می‏کنید؟! یک جوان‏تحصیل کرده یا تحصیل نکرده، فرق نمی‏کند، یک کارگری را شما مبتلا بکنید،بعد این بدبخت فلج فلج بشود، خانواده‏اش را به این صورت در بیاوردکه می‏دانید در یک خانواده‏ای که امروز یک معتاد باشد، این خانواده آسایش‏ندارد، همسایه آسایش ندارد، دوستهایش آسایش ندارند، این قاچاقچی، چی‏به دست می‏آورد؟ اولاً که سرنوشت قاچاقچی‏ها روشن است، اینها گروه گروه دارند اعدام‏می‏شوند، اگر امروز گیر نیفتند، فردا گیر می‏افتند. ثانیاً اگر هم گیر نیفتند، این‏جور آدمها معمولاًبچه‏های خودشان به این روزگار می‏افتند. فردا دخترخودت، پسر خودت، نوه خودت، بستگان خودت به این روز سیاه می‏افتند.پول را چکار می‏خواهی بکنی؟ و ثالثاً، اگر جامعه به فساد کشیده شد، تومی‏توانی در یک جامعه‏ای که مبتلا به این فساد است، مرفه زندگی کنی؟!برایت این زندگی ارزش دارد؟  »مَنْ حاوَلَ اَمْراً بمَعْصَیِت‏اللَّهِ کانَ اَخُوفُ مِمَّایرْجُوا«.  واقعاً این جمله را باید با آب طلا نوشت و در خانه همه ماها تابلو کرد وگذاشت و همه مردم، دنبال این باشند که نخواهند از راه معصیتِ خدا، این‏کارها را بکنند. هیچ جنایتی امروز نمی‏تواند بدتر از این قلمداد بشود. من نمی‏دانم الان ماچقدر معتاد داریم! یک میلیون داریم، کمتر داریم، بیشتر داریم! آمار دقیقی‏نداریم؛ ولی هر چه داریم، این افراد امروز قربانی یک مشت طماع پول دوست‏شده‏اند. یک وقتی خارجی‏ها این کار را می‏کنند، و آنها از طریق دشمنی‏می‏کنند. آنها توطئه دارند، اما عوامل داخلی مهم هستند. اینهایی که هروئین‏دستشان هست، اینهایی که تریاک دستشان هست، اینهایی که این مواد دستشان‏هست، یک ذره در مغز خودشان فکر بکنند، ببینند چکار دارند می‏کنند و آینده‏این زندگی چه می‏شود! اگر اینها این فکر را بکنند، همین حالا هر چه دستشان‏هست، بیرون می‏ریزند و لگدمال می‏کنند، دنبال زندگی خودشان می‏روند، به‏این صورت در می‏آیند. اگر این گونه چیزها را شما در زندگی‏تان در نظر بگیرید، خودتان توجه‏می‏کنید که ما چه مسایلی داریم. در مقابل، مردم فداکار را بگذارید. ما بحثمان‏این است که این جور آدمها، با آدمهای فداکار نمی‏توانند مساوی باشند. آدمِ اززیر بار مالیات در برو، مثل آدم قاچاقچی است، منتها با یک دید دیگر. آدمی که یک خانه فساد راه می‏اندازد، دختر مردم را، زن مردم را، ناموس‏مردم را به فساد می‏کشاند، آن هم مثل اینهاست، از یک تیپ دیگر. از یک‏طریق دیگر، برای یک درآمدی فساد می‏کند. آنکه یک قهوه خانه درست‏می‏کند برای این که پاتوق تریاکیها و شیره‏ایها باشد، او هم از طریق دیگر مثل‏اینهاست. کسانی که در مسایل اجتماعی وارد عمل می‏شوند و این گونه‏جنایات را می‏کنند، برای اینکه زندگی مادی خودشان را تأمین بکنند، تیپ‏شان‏این جوری است. شما این زندگیها را در نظر خودتان مجسم کنید و اینها را درمقابل آنهای دیگر بگذارید. حالا این آیاتی را که اول خطبه‏ام برایتان خواندم،معنا می‏کنم، ببینید چه می‏شود: »فَاَمَّا مَنْ اَعْطی وَ اَتّقی وَ صَدَّقَ بالْحُسْنی فَسَنُیَسِّرُهُ‏لِلْیُسْری وَ اَمَّا مَنْ بَخِلَ وَاسْتَغْنی وَ کَذَّبَ بالْحُسْنی‏فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْعُسْری«.  این، همین بحثی است که من دارم می‏کنم. یک تیپ هستند که متقی‏اند، آن‏خوبیهای واقعی را و هدفهای واقعی را - که خداست - قبول دارند و از مال‏خودشان می‏دهند، اینها یک دسته. در مقابلش کسانی هستند که آن هدف‏صحیح را - آرمانخواهی را - قبول ندارند، بخل می‏ورزند، تلاش می‏کننداموال دیگران را هم جمع بکنند، اینها هم یک دسته‏اند. قرآن می‏فرماید: مابرای آن تیپ اول آینده خوبی درست می‏کنیم، برای تیپ دوم آینده بدی‏درست می‏کنیم: »فَسَنُیَسِّرِهُ لِلْیُسْری« (آقایانی که با ادبیات عرب آشنایند،می‏دانند وقتی که یک تأخیری می‏خواهند نشان بدهند یا کلمه »سوف«می‏آورند یا کلمه »سین« می‏آورند)، می‏فرماید: ممکن است بلافاصله انجام‏نشود، اما با یک فاصله کمی، همین آدم بخیل بی‏تقوای خودخواه، گرفتارمشکلات زندگی می‏شود و همان آدم متقی بخشاینده مجاهد مصدق به‏حسنی،دچار رفاه می‏شود. جوهر تقوا به نظر من همین است، جوهر تقوا این است که انسان بامطالعه‏این وضعی که عرض کردم، با تفکر شخصی (به حرفهای من اگر شماتوجه می‏کنید در حد یک راهنما توجه کنید، بعد خودتان فکر کنید، فکر کنیدو عواقب کار را بفهمید) حالت تقوا در شما پیدا می‏شود، یک حالت پاسبانی‏و پاسداری از فضایل در شما به وجود می‏آید و این تحفظ باعث می‏شود که‏شما در کارهای اجتماعی، بروید به آن طرفی که خدا می‏خواهد. بعد خدا می‏فرماید: »وَمایُغْنی عَنهُ وَ مالُهُ اِذا تَرَدّی«. آنکه به دنده هلاکت و سقوط افتاد، دیگر مال به دردش نمی‏خورد و ما برای‏این هیچ تعهدی نداریم که نجاتش بدهیم؛ ولی آنکه در مسیر مجاهده افتاده، ماحفظش می‏کنیم، برای اینکه خدا را در نظر گرفته، آخرش هم می‏فرماید:»وَ لَسَوْفَ یَرْضِ« آخر این راضی هم می‏شود؛ یعنی همین آدم فداکار یک روزی‏می‏رسد که راضی می‏شود از فداکاری که کرده، خوشحال می‏شود از این کاری‏که کرده، ثمره‏ای می‏گیرد و بعد می‏گوید: چه خوب شد که من این راه را رفتم! آن یکی بدبخت هم یک وقت متوجه می‏شود که به هلاکت و تردّی افتاده که‏دیگر کسی هم نیست که او را حفظ کند؛ نه مالش، نه فامیلش، نه دوستانش ونه جاهش و نه مقامش. من به خاطر سردی هوا، این بحث را فشرده کردم؛ ولی‏این بحث هنوز یک نقاطی دارد که باید باز بشود. ان‏شاءاللَّه لااقل یک خطبه‏دیگر برای این بحث باید اختصاص بدهم. اَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیطان الرَّجیمْ/ بسمِ‏اللَّهِ الرَّحْمن الرَّحیم/اَلْهیکُمُ التَّکاثُر/ حَتّی زُرْتُمُ المَقابرَ/ کَلّا سَوْفَ تَعْلَمُونْ/ثُمَّ کَلّا سَوْفَ تَعْلَمُون/ کَلّا لَوْ تَعْلَمونَ عِلْمَ‏الْیَقینْ/ لَتَرَونَّ الْجَحیمْ/ ثُمَّ لَتَرونَّها عَیْنَ‏الْیَقینْ/ ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍعَنِ‏النَّعیمْ.      خطبه دوم   بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم اَلْحَمْدُللَّهِ رَبّ‏الْعالَمینَ، وَالصّلوةُ وَ السَّلامُ عَلی رَسُولِ‏اللَّهِ وَ عَلی عَلِیٍّ أَمیرِالْمُؤْمنینَ وَ عَلیَ‏الصِّدیقة الطَّاهِرة وَعَلی سبْطِیِ الرَّحْمَةِ اَلْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیّ‏بْنِ‏الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرِبْنِ مُحَمَّدٍ وَ موُسَی‏بْنِ‏جَعْفَرٍ وَعَلِیّ‏بْنِ مُوسی وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ عَلِیّ‏بْنِ مُحَمَّدٍوَالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ وَ الْخَلَفِ الْهادی الْمَهْدی(عج). »اَلَّذینَ یَتَّبُعونَ الرَّسوُلَ النَّبیِّ الْاُمیَّ اَلَّذی یَجِدُونَهُ‏مَکْتُوباً عِنْدَهُم فِی‏الَّتْوریةِ والْإِنْجیل یَاْمُرُهُم بالْمَعْرُوفِ‏وَ یَنْهیهُمْ عَنِ‏الْمُنکَرِ وَ یَحِّلُ لَهُمُ‏الطَّیِّباتُ وَ یُحَرِّمُ عَلَیْهِم‏الْخَبائثَ وَ یَضِعُ عَنْهُم اِصْرَهُم وَالْاَغْلالِ اَلَّتی کانَتْ عَلَیْهِم«.   مناسبات این هفته، خیلی فراوان است که من در یک بحث جامع قسمت‏عمده این مناسبات را می‏گنجانم. اولاً شهادت شهید بزرگوارمان دکتر مفتح رادر هفته گذشته داشتیم که یکی از ارکان این نهضت بود که خداوند روحش راشاد کند و به بازماندگانش صبر عنایت کند. و شهادت آیت‏اللَّه غفاری را در هفته آینده داریم که امیدواریم ملت ما از این‏مناسبت برای بزرگداشت این شخصیت مبارز استفاده کنند و به خانواده محترم‏ایشان و به فرزند غیور و رزمنده ایشان هم ما تسلیت و تبریک می‏گوییم. هفته آینده، سالگرد شهادت دو نفر از همکارانمان را در مجلس داریم؛ شهیدبشارت و شهید استکی که دست خیانت منافقان اینها را خیلی زود از ماگرفت و ما به خانواده‏های آنها و همکارانمان تسلیت عرض می‏کنیم. مناسبتهای مهم تاریخی داریم که مهمترینش ولادت پرسعادت رسول‏اکرم(ص) و امام ششم، امام صادق(ع) است و هم سالگرد اشغال ناجوانمردانه‏افغانستان مظلوم است و هم سالگرد »عزالدین قسام« است و هم سالگردتشکیل سازمان آزادیبخش فلسطین است و هم هفته وحدت است و هم‏بیانات مهم امام است که همه اینها را من باید در یک بحث بسیار فشرده‏ای که‏بتواند به همه اینها مربوط باشد، عرض بکنم که شما را هم کمتر سرما بدهم. در همه تاریخ انسان و کل تاریخ دنیا، ما چیزی را، مهمتر از تولدحضرت پیغمبر اکرم(ص) که این دین عظیم را برای بشریت آورده و راه‏سعادت بشر را تا قیام قیامت هموار کرده، نداریم، که راه امام صادق هم که‏صاحب این هفته هستند، همان است. رسالت پیغمبر اکرم(ص) برای بشریت،بعد از آنکه انبیای گذشته آمدند و مقدمات سعادت بشر را فراهم کردند، آن‏بود که حرف آخر را و خلاصه ادیان گذشته را و شکل تکامل یافته پیامهای‏الهی را به پیغمبر اکرم دادند که بیاید و برای همیشه در تاریخ بشریت، مشعلی‏را روشن کند و فراراه مردم بگذارد. از همان برخورد اول، کتاب آفرینش با تولدحضرت پیغمبر(ص) علایم این اهمیت را نشان داده و زنگ خطر را برای‏کسانی که در مقابل این دین قرار می‏گیرند، نواخته است. از امام صادق(ع) روایتی است درباره تولد حضرت پیغمبر اکرم(ص) که‏می‏فرماید: آن شبی که پیغمبر پا به دنیا گذاشتند، حوادث عجیب و مهمی به‏عنوان اعلام خطر به مستکبران دنیا در پشت این کره خاک به وقوع پیوسته‏است. من نمونه‏هایی را که در ذهنم هست می‏گویم. مثلاً کاخ مداین شکاف‏برمی‏دارد و چهارده کنگره آن کاخ، بدون هیچ علتی می‏ریزد؛ دریاچه ساوه که‏نقطه پرستش برای یک عده نادان شده بود، خشک می‏شود؛ آتشکده فارس که‏هزار سال خاموش نشده بود، آن شب بدون جهت خاموش می‏شود. تمام‏ساحران و کَهَنه‏ی دنیا آن شب یکدفعه رابطه‏شان با فن سحرشان قطع می‏شودو نمی‏توانند از سحر استفاده بکنند؛ بتهای تمام دنیا از محل خودش سقوطمی‏کند که سقوط بتهای موجود در کعبه، به چشم خیلیها دیده شده و در تاریخ‏ثبت است.  طبق همین روایت، شیاطین که تا آن روز از آسمانها اطلاعاتی کسب‏می‏کردند، از آن شب مأیوس می‏شوند و رابطه‏شان با آسمانها قطع می‏شود که‏البته من این را درست نمی‏فهمم. ما تعبیر آسمانها را در قرآن داریم، هفت تاآسمان هست. روایات ما می‏گوید؛ وقتی که حضرت عیسی(ع) متولد شد (که‏ضمناً در این هفته ما مناسبت تولد حضرت عیسی را هم داریم که این هم بایدمنظور بشود)، شیاطین از سه تا از آسمانهای هفتگانه محروم شدند و با تولدحضرت پیغمبر(ص) از چهارآسمان دیگر هم محروم شدند. حالا چه نوع‏ارتباطی بوده و چه استفاده‏هایی از چه مقاماتی و چه مراحلی می‏شده ومنظور از این آسمانها چیست، آیا مقدمات خاصی است؟ آیا حُجُب خاصی‏است؟ آیا همین آسمانی است که ممکن است هفت تا باشد؟ به شکلی که الان‏برای ما معلوم نیست. چون ما هنوز از آسمان اول هم نتوانسته‏ایم تجاوزبکنیم، ما چیزی در این قسمت نمی‏دانیم و علم این جاکمیتش لنگ است، ما به‏همین تعبیر اکتفا می‏کنیم.  این حوادث مهم، به عنوان زنگ خطر برای همه دنیای آن روز اتفاق افتاد و بااین مطلب خواسته به دنیا بگوید که شکل جدیدی پیش می‏آید. پیغمبر اکرم(ص)، کارشان را از جزیرةالعرب شروع کردند و همان طور که‏می‏دانید، با آن مشکلات و آن رنجها و آن جنگها و آن شهادت دادن ها و امثال‏کارهایی که زیاد شنیده‏اید، موفق شدند این مشعل را روشن کنند که امروز یک‏میلیارد نفر از مردم دنیا از این مشعل، به حد استعداد خودشان و به حد کشش‏وجودی خودشان دارند استفاده می‏کنند.  این نور عظیم الهی که در دنیا آمد و این آیه‏ای که اول صحبتم خواندم،اهداف پیغمبر(ص) را مشخص کرده است. امر به معروف، (دعوت به کارهای‏خیر، جلوگیری از کارهای بد)، حلال کردن همه چیزهای خوب دنیا و حرام‏کردن همه چیزهای بد دنیا، باز کردن غل و زنجیر از پای انسانها و شکستن‏حدود و قیود باطلی که به صورت خرافه به دست و پای انسانها بسته شده بود، به وجود آوردن انسانهای آزادی که با بالهای ایمان و عمل به طرف خدا وسعادت پرواز کنند و ایجاد یک جامعه انسانی آزاد و خالی از استکبار؛اهدافی است که در این آیه‏ای که قرائت کردم هست، و صریح هم می‏گوید. در تورات و انجیل هم این صفات برای پیغمبر(ص) ذکر شده است. خوب!پیغمبر(ص) با این اهداف آمد متأسفانه دنیا هنوز استفاده نکرده است. و امروزما از خودمان که بخواهیم صحبت بکنیم و از هفته وحدت که می‏خواهیم‏صحبت بکنیم، معتقدیم که (لااقل خودمان خیال می‏کنیم) جمهوری اسلامی‏چنین حرکتی را آغاز کرده که بتواند بخشی از پیام پیغمبر اکرم(ص) را در دنیاابلاغ بکند. و امروز که دنیا آمادگی شنیدن حرف حق را نسبت به قرون گذشته‏بیشتر پیدا کرده و محرومان و مظلومان دنیا از شرّ ستمگران طاغی دنیا، کارد به‏استخوانشان رسیده، ما خیال می‏کنیم که خداوند به ما (به ما که می‏گویم، به‏این ملت و به این رهبر عظیم و ما هم به عنوان یک قطره‏ای در این دریای‏عظیم) این سعادت را داده که این پرچم را بلند کنیم و این پیام را به دست‏بگیریم و این مشعل نورانی را به طرف مردم ببریم که هدایت بشوند.  این کار، کار جمهوری اسلامی است و این کار احتیاج به وحدت دارد. یعنی،ایرانی نمی‏تواند تنها در مقابل این همه مستکبر در دنیا، در مقابل این همه‏قدرتهای جهنمی، این کار عظیم را به عهده بگیرد. ما احتیاج به همکاری‏ملتهای اسلامی داریم. ما احتیاج داریم به میلیونها انسان دیگری که در شرق وغرب این دنیا مظلومند و منکوبند و محرومند و نجاتشان را در اسلام و پیام‏پیغمبر(ص) و این آیه‏ای که قرائت کردم، می‏بینند. هفته وحدت که آیت‏اللَّه العظمی آقای منتظری (که خداوند وجودش رابرای این ملت محروم و مظلوم حفظ بفرماید) مطرح کردند، از داخل کشور ماباید قدم بیرون بگذارد؛ و برویم به سراغ جذب ملتها و محرومان دنیا وجذب نظرات آنها، همان طور که امروز دارید، گوشه‏هایش را در لبنان و کویت‏و سایر کشورها می‏بینید. با این هفته وحدت و با این سخنانی که امام امت بیان کردند، انسجام واقعی‏را برای جامعه ما به ارمغان آوردند که خوشبختانه این ملت بسیار باوفا هم به‏خوبی استقبال کرد، که نشان می‏دهد چقدر این امت باوفاست و چقدر این امام‏هوشیار و بیدار و مواظب جریانات است. من، وقتی که فیلم این راننده‏های کامیون را دیدم که این جور در بیابانها راه‏افتادند و برای لبیک گفتن به پیام رهبرشان، بارهای یکدیگر را به زمین‏گذاشتند و خودشان را به بنادر کشاندند (که می‏گویند امروز کامیونهای بسیاری‏در اطراف بنادر حضور دارند و همه حرفشان این است: تا ما این بندرها راخالی نکنیم و تا ما دل امام امتمان را از خودمان راضی نکنیم، دست از این‏کارمان برنمی‏داریم)، به این ملت آفرین گفتم و در همه وجودم، آیات تحسین‏از این مردم را می‏بینم که این چنین رهبری، چنین ملتی را لازم دارد که تا بتوانداین هدف بزرگ را به این خوبی انجام بدهد. اما قضیه از این حرفها بالاتر است، خواهران و برادران ایرانی ما و تمام‏مسلمانهایی که به نحوی این خطبه مرا می‏شنوند، به این قسمتهایی که حالامی‏خواهم بگویم، توجه کنند. دنیا و وضع منطقه اسلامی ما، آن چنان تیره وتار است که ما برای اینکه بخواهیم پیام پیغمبرمان را و راه اسلام‏مان را برویم وپیامش را ابلاغ بکنیم، احتیاج به خیلی نیرو و خیلی مقاومت داریم.  شرایطی را که همین یک هفته در دنیا بوده، شما در نظر بگیرید، می‏فهمید که‏چقدر مهم است. متأسفانه، وضع کشورهای اسلامی و به خصوص وضع‏کشورهای عرب، امروز به بدترین نوع ممکن به ذلت و خفت افتاده است. دراین دو هفته، شما اخباری شنیدید که اسرائیلیها به آمریکا رفتند و بعد هم‏اعلان کردند که بین آمریکا و اسرائیل یک پیمان استراتژیکی منعقد شده که‏آمریکا تعهد کرده اسرائیل را حفظ بکند و اسرائیل هم تعهد کرده که در منطقه‏در جهت حفظ اهداف و منافع آمریکا علیه جمهوری اسلامی و انقلاب‏اسلامی - و نه تنها جمهوری اسلامی - بلکه علیه حرکت مسلمانها تلاش‏بکند.  یک چنین چیزی هر وقت در این پنجاه شصت سال اخیر اتفاق می‏افتاد،کافی بود که مثل یک جرقه‏ای که به انبار باروت بخورد، منطقه عربی را متشنج‏بکند، ولی متأسفانه ما اینجا می‏بینیم، این خبر به این مهمی پخش شد ودولتهای بسیاری از کشورهای عربی، اصلاً خم به ابرو نیاوردند و بلکه منتظرشنیدن آن بودند و به استقبال قضیه رفتند. شصت و چند سال قبل در سال 1917، بالفور وزیر خارجه انگلستان،وعده‏ای داد که به ملت یهود یک وطن ملی بدهد. آن موقع این حرف باعث‏اعتراض و اعتصاب و تظاهرات شد و حالا شصت و ششمین سالگرد آن وعده‏را، عربها در سراسر دنیای عرب و مخصوصاً فلسطین، تعطیل می‏کنند،تظاهرات به راه می‏اندازند. حالا من از اینها می‏پرسم که آیا این قرارداد آمریکا واسرائیل از آن وعده بالفور کمتر است؟! اینکه یک ابرقدرتی مثل آمریکا (که در همه کاخهای شما نماینده دارد وآنجا حضور دارد و شما برای منافع آن دارید، جان می‏کنید) در مقابل دشمن‏شما اسرائیل این قدر حمایت نشان بدهد و دهن‏کجی به شماها بکند، به اندازه‏وعده بالفور نبود که یک حرکتی از خودتان نشان بدهید؟ تعجب می‏کنم! ازملتها بیشتر تعجب می‏کنیم! ملتهایی که برای آن وعده شوم، شصت و شش‏سال تظاهرات کردند، برای این خبر بزرگ، چطور یک کلام علیه دولتهایشان‏حرف نزدند؟ چرا نریختند اطراف این کاخها و جمع بشوند و خاک بریزند دراین کاخها و بگویند چه خیانتی به دنیای عرب کرده‏اید؟ معکوسش شد؛ یعنی‏درست در همان موقعی که اسرائیل و آمریکا قرارداد بستند و اعلان کردند،عربستان سعودی و سایر کشورهای عربی تولید کننده نفت در ژنو نشستند وآنجا برخلاف جمهوری اسلامی که گفت: این پنج دلاری که پارسال خیانت‏کردید و قیمت نفت را پایین آوردید، بیایید از اینها پس بگیریم؛ دیدید قیمت‏نفت را پایین آوردید، در جیب مردم هم نرفت! مصرف کننده، نفت را به همان‏قیمت خرید، فقط کارتلهای نفتی و تراستها و دولتها خوردند! دیدید که‏مصنوعاتشان را پایین نیاوردند. دیدید که بازار خرید نفت بالا نرفت! دیدیددروغ می‏گفتید که با این وضع می‏خواهیم به اقتصاد دنیا رونق بدهیم! هیچی‏نشد فقط واسطه‏ها و دلالها خوردند! حرف به این روشنی را ما زدیم، این همه‏وزیر کشورهای عربی که متأسفانه کشورهای دوست ما هم آنجا بی‏صفایی‏کردند، نشستند و خفه شدند و قیمت نفت را به همین صورت نگه داشتند وپاداش به آقای ریگان دادند! پاداش به کسانی که وادار کردند، این قرارداد راببندند. و این خیلی زشت است! از لحاظ روشنگری، برای ما خیلی خوب است، اما معصیت دارد. دولت‏عراق، بعثیهای عراق از سال 1967 که رابطه شان با آمریکا قطع شده بود -یعنی حدود پانزده سال - شعار ضد امپریالیستی داده بودند، حالا در این‏موقعی که اسرائیل و آمریکا این قرارداد را بسته‏اند، عراقیها اعلان کردند که ماحاضریم روابطمان را با آمریکا برقرار بکنیم، این یعنی چه؟ یعنی دهن کجی‏به همه ملت؛ یعنی دهن کجی به فلسطین؛ یعنی دهن کجی به خون شهدای‏فلسطین؛ یعنی لگد مال کردن اجساد شهدای فلسطین. هر چه خباثت و رذالت‏است، در این عمل پیدا می‏شود، ماهیت حزب بعث را نشان داد، این یک‏ارزشی است! اما ما نمی‏خواستیم این ارزش را ببینیم.  این برای ملل اسلامی، روسیاهی دارد که پانزده سال در یک کشوری، پهلوی‏قبر امام حسین(ع) و قبر علی‏بن‏ابی‏طالب(ع) این قدر شعار دروغ بدهند و دربدترین موقع، اعلان بکنند که ما با آمریکا رفیقیم! و آن فرستاده ویژه ریگان رابا آن استقبال وارد بکنند و آن جور احترام کنند و بیانیه مشترک با او صادربکنند. این نکبتها، برای جامعه اسلامی ما واقعاً غصه دارد! به همین دلیل‏وظیفه ماها خیلی سنگین است. وظیفه ملتها بسیار سنگین و حساس است که‏این طلسمها را بشکنند، این جانیان زورگوی مرتجع را که این جور به مقدسات‏انقلاب، به مقدسات عرب، به مقدسات اسلام توهین کرده‏اند و خون شهدای‏فلسطین و خون این همه سرباز مسلمان را که تا به حال در جبهه‏های جنگ بااسرائیل کشته شدند، لگد مال کرده‏اند، سرجای خود بنشانند.  و از این بدتر که انسان دلش نمی‏خواهد اسم ببرد - این است که خودسازمان آزادیبخش فلسطین می‏رود در مصر، می‏گوید: این بی‏انصافی است که‏ما بگوییم، حسنی مبارک حالا از »کمپ دیوید« بیرون بیاید.  بی‏انصاف‏ها! شما چند سال است که قطع رابطه کرده‏اید، گفتید به آمال عرب‏خیانت کرد! چطور این بی‏انصافی شد؟! ملک حسین؛ قاتل فلسطینیها وقهرمان بدبخت »سپتامبر سیاه« امروز دوست صمیمی رهبران سازمان‏فلسطین می‏شود! همه اینهانشان می‏دهد که یک جریانات شوم و مرموزی دردنیای اسلام دارد می‏گذرد که مسلمانها باید توجه بکنند و بیدار باشند.جمهوری اسلامی، این پرچم را به اسم پیغمبر اکرم(ص) به دوش کشیده و جلوافتاده و دارد همه مشکلات این راه را تحمل می‏کند. و ما داریم جریمه مبارزه‏کردن با این جریانات سوء را می‏دهیم.  مردم رامهرمز و دزفول و اندیمشک و بهبهان و نهاوند موشک خوردند، به‏خاطر اینکه مردم مسلمان دیگری که اسمشان »جهاد اسلامی« است (و درمراسم با جمهوری اسلامی بی‏شباهت نیستند و بعضی‏هایشان گفته‏اند ماطرفدار جمهوری اسلامی هستیم)، سفارت آمریکا لانه فساد فرانسه را آنجا دربیروت منفجر کردند. ما اینجا به خاطر آنها موشک خوردیم. دیروز، در بعلبک می‏دانید چه خبر شده؟ بیش از ده فروند هواپیمای»اف - 16« اسرائیلی آمده و همان جایی را که فرانسه، دو سه هفته پیش، مردم‏بعلبک را بمباران کرد، چهل و پنج بمب بزرگ ریخته، البته خداوند حفظ کرد ودر این جنایت بزرگ، هیچکس از ما حمایت نکرد غیر از مردم و کمی هم‏سوری‏ها. یک نفر از بچه‏های عزیز ما آنجا شهید شده و ده نفر یا یازده نفر با این هجوم عظیم مجروح شدند و خوشبختانه بلافاصله جوانان لبنان، جواب این‏جنایت را دادند و مقر فساد نیروهای فرانسوی و فالانژهای لبنان را آن گونه‏منفجر کردند که ده بر یک بر اینها خسارت وارد کردند. من عرض می‏کنم به همه نیروهای اسلامی سراسر دنیا! این کار به این بزرگی‏و پنجه در پنجه این غولهای مخوف انداختن، این گونه مشکلات را دارد.جمهوری اسلامی، ثابت کرده که سینه‏اش در مقابل این تیرهای بلا، سپر است‏و ما حاضریم با شما هر جا که هستید همکاری کنیم. و باز به دولتها و سایرکسانی که منافع مادی‏شان در این جریانات تهدید می‏شود عرض می‏کنم که مابنای بحران آفرینی نداریم، ما بنای تشنج ایجاد کردن نداریم، ما معتقدیم که‏منطق ما و حرف ما و خواست ما از همه اینها روشنتر و نافذتر است. ما را متهم به ایجاد تروریسم در دنیا نکنند. نروند صحنه‏سازی کنند درجاهایی مثل ترکیه و این طرف و آن طرف به خیال اینکه جمهوری اسلامی رامی‏شود متهم کرد. به اینها می‏گوییم! از همه بیشتر تروریست پرور خود آمریکاو فرانسه هستند. آنهایی که در نماز جمعه‏های ما بمب منفجر کردند، آنهایی که‏حزب جمهوری اسلامی را منفجر کردند و هفتاد و دو نفر را آن جور مظلومانه‏شهید کردند، آنهایی که مقر نخست وزیر و رئیس جمهور ما را منفجر کردند واینها را شهید کردند، آنهایی که در خیابانها به مردم بمب انداختند، کنار کاخ الیزه‏نشسته‏اند و با رادیوی فرانسه، و با روزنامه‏های فرانسه، و با پول فرانسه، و باپول عربستان سعودی و کویت دارند، تروریست در دنیا پرورش می‏دهند وتروریسم ایجاد می‏کنند.  آنها تروریست پرورند یا ما؟! شما که بدترین نوع تروریستهای دنیا را زیر بال‏خودتان گرفته‏اید، چه حق دارید که در دنیا سر و صدا بلند کنید که فلان جا ترورشده؟! البته می‏شود، تازه این اول کار است. اگر شما بخواهید مثل گذشته خیال‏کنید که این قیافه‏های شوم شما برای مردم مخفی می‏ماند، دیگر نمی‏شود! امروز، رادیوی ایران با بیش از بیست زبان خارجی، دارد جنایات شما را به‏همه دنیا می‏گوید؛ به اردو می‏گوید، به عربی می‏گوید، به فرانسه می‏گوید، به‏آلمانی می‏گوید، به انگلیسی می‏گوید، برای آفریقاییها می‏گوید و برای همه‏دنیا دارد حرف می‏زند. حالا دیگر موقعی نیست که شما جنایت کنید و مردم‏نفهمند. بنابراین، اگر شما می‏خواهید با آتش، بازی بکنید، مردم خیلی چیزندارند از دست بدهند، هر جا یک بمبی منفجر بشود، ترکشهایش لااقل به شمامی‏خورد! من حرفهایم تمام نشد، ولی جایز نمی‏دانم بیشتر از این شما را در سرما نگه‏بدارم. این خطبه عربی را هم با همین مضامین برای خواهران و برادران عرب‏نوشته‏ام که قرائت می‏کنم.     ترجمه خطبه عربی  مسلمانان! مطلع شدید که اخیراً بین آمریکا و اسرائیل قراردادی برای‏تحکیم موقعیت اسرائیل و همکاری بیشتر آمریکا در اسرائیل برای سرکوب‏نهضتهای اسلامی منطقه و مخصوصاً انقلاب اسلامی ایران منعقد شده است. اگر مردم عرب و مسلمین را به حال خود واگذاشته بودند، در مقابل چنین‏تحول خطرناکی واکنش لازم را نشان می‏دادند و جواب مناسب را به آمریکامی‏دادند و دست آمریکا را از کشورهای خود کوتاه می‏کردند و منافع آمریکا رادر منطقه به خطر می‏انداختند؛ ولی با یک دنیا تأسف می‏بینیم که در کشورهای‏اسلامی و مخصوصاً عرب، این گستاخی عجیب آمریکا، اصلاً مورد توجه‏قرار نمی‏گیرد و حرکتی در مقابل آن به وجود نمی‏آید. شکی نیست که در این مرحله از تاریخ اسلام و منطقه، این توطئه را باید به‏مثابه توطئه »وعده بالفور« در مرحله بیش از تشکیل اسرائیل و در زمان سلطه‏انگلستان به حساب آورد که هنوز مردم کشورهای عرب به مناسبت سالگرد آن‏هر سال عزا می‏گیرند. و عجیب‏تر اینکه کشورهای عرب می‏بینند که سازمان‏ملل با آن همه بی حالی و انحراف و مردگی، برای حفظ ظاهر و فریب افکار عمومی، همانند اشغال گرانادا و حمله به نامی‏بیا و اشغال افغانستان و ... آن رامحکوم می‏کند. مضحک اینکه رؤسای کشورهای عرب به جز مصر، در آن نمایشنامه‏سازمان ملل پیشقدم‏اند؛ اما در عمل و در قلمرو قدرت خود در این مورد،دست بسته و خفه مانده‏اند و مردمشان را هم با همین اقدامات تخدیر کننده،آرام نگه می‏دارند. تعجب از مسلمانان که برای شصت وششمین سالگرد و عده‏بالفورِ مرده، از خود تنفر نشان می‏دهند؛ ولی در مقابل این بالفور زنده جدیدساکت‏اند و گویا خاک مرده بر سرشان ریخته‏اند! و تعجب از مردم که ازدولتهای عربی نمی‏خواهند که حتی به اندازه گذشتگان دست نشانده خودشان‏هم از خود حرکتی نشان دهند و لااقل - بر عکس - در همین موقع به آمریکاپاداش ندهند! مردم می‏بینند که در همین موقع عربستان و سایر قارونهای عرب و فرعون‏مصر روابطشان را با آمریکا گرمتر کرده و نفت داران، برای پایین آوردن قیمت‏نفت و یا در مقابل پیشنهاد ایران اسلامی برای عادلانه کردن بهای نفت،صف‏بندی کرده و مبارزه می‏کنند. رسواتر از همه، حزب بعث عراق است که برای نشان دادن نوکری خالص به‏نیابت از آمریکا و فرانسه، موشکهای آنها را به اتهام ناروای شرکت ایران درانفجار مقرهای نظامیان و سفارتخانه‏های آنها بر سر مردم ایران می‏ریزد، ودرست در همین موقع، صدام از فرستاده ویژه ریگان استقبال می‏کند و آمادگی‏خود را برای برقراری روابطی که به صورت ظاهر سالها قطع بود، اعلام‏می‏دارد. و همین فرستاده، در پایتختهای کشورهای عرب و به ظاهر مسلمان‏مورد استقبال قرار میگیرد. ما از دولتها تعجب نمی‏کنیم، چون آنها منافع پست شخصی خودشان را دردست آمریکا می‏بینند؛ ولی از مردم و ملتها تعجب می‏کنیم که می‏بینند چگونه‏برایشان قبر می‏کنند! و چگونه دشمنانشان را مسلح و حمایت می‏کنند وچگونه به مقدساتشان تجاوز و اهانت می‏کنند، و اینها خاموش نشسته‏اند و دم‏نمی‏زنند. اعوذباللَّه من الشیطان الرجیم/ بسم‏اللَّه‏الرحمن‏الرحیم/تَبَّتْ یَدا اَبی لَهَبٍ وَ تَبْ/ ما اَغْنی عَنْهُ مالُهُ وَ ما کَسَبْ/سَیَصْلی ناراً ذاتَ لَهَبٍ/ وَامْرَأتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَب/ فی‏جیدها حَبْلٌ مِنْ مَسَدٍ.  

 

ویدئوها

صوت

تصاویر ضمیمه