نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی
خطبه اول بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم اَلْحَمْدُلِلَّهِ رَبّالْعالَمینَ، وَالصَّلوةُ وَالسَّلامُ عَلی رَسُولِاللَّهِوَالِهِ الْأَئِمَّةِالْمَعْصُومینَ. قالَ العَظیم فی کِتابه: اَعُوذُ باللَّهِ مِنَالشَّیْطانِ الرَّجیمْ/ فَاَمَّا مَن اَعْطی وَ اتَّقی/ وَ صَدَّقَ بالحُسْنی/ فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْری/ وَاَمَّا مَنْ بَخِلَ وَاسْتَغْنی/ وَ کَذَّبَ بالْحُسنی/ فَسَنُیَسِّرُهُلِلْعُسْری. دنبال بحثهای عدالت اجتماعی در خطبههای اول، به امتیاز مجاهدانرسیدیم و گفته شد که در یک دید، مردم را میشود به سه گروه تقسیم کرد: گروهی آرمانخواه و خداپرست؛ که اینها فداکارانند. گروهی خودخواه و خودپرست و هواپرست؛ که اینها خودخواهانند. گروهی هم افراد متوسط و خشک که در محدوده قوانین جاری عملمیکنند؛ که آنها حال دیگری دارند. در مورد دو گروه خودپرست و خداپرست گفتیم: خودپرستان، اشتباهمیکنندو در حقیقت به ضرر خودشان اقدام میکنند. و در مورد خداپرستها وفداکارها گفتیم که سود واقعی را اینها میبرند و اینها هستند که در حقیقتخودشان را از همه مهالک نجات میدهند. آیات فراوانی از قرآن کریم برای این مطلب به عنوان شاهد آوردم. امروز یکتوضیح اضافی میدهم که این بحث یک مقدار بازتر بشود. اینهایی که در دو طرف قضیه قرار میگیرند - خداجوها و خودخواهها -گاهی مثلاً در طرف خودپرستی، تا آنجا پیش میروند که به واجبات ووظایف حتمی خودشان هم توجه نمیکنند، گاهی در درجات مستحب یا دردرجات مکروه، دست به خودخواهی میزنند. این طرف هم کسانی کهآرمانخواه هستند، گاهی ایثارگرانه عمل میکنند[t1] و گاهی پایینتر از ایثار که همینتعبیر »مجاهده« برای آن، به معنای خاصش درست است. آن کسانی که برای حفظ منافع شخصی و برای جذب منافع مادی دنیوی وبرای لذات محدود کم ارزش خودشان، پشت پا به واجبات میزنند و وظایفحتمی خودشان را انجام نمیدهند، بدترین نوع مصداق خسران هستند.تعبیرات قرآن که میفرماید: »اُولئِکَ الَّذینَ اشْتَرُوا الحَیوةَ الدُّنْیا بالاخِرَةِ«. »فَما رَبحَتْ تِجارَتُهُمْ وَماکانُوا مُهْتَدین«. »اِنَّما بَغْیُکُمْ عَلَی اَنْفُسکُمْ«. مربوط به مال این جور آدمهاست. تمام این تأکیداتِ تند قرآن، در مذمتاینها و مال این تیپ است. اینجا یک بحث قابل توجهی است که عامه ملت مااگر در ذهن و فکر خودشان به این بحث، دقت کنند، میتوانند روحیهخودخواهی را در خودشان بکشند. ما یک سری معارف داریم (هم آیات، هم روایات)؛ که میگویند انسان اگربخواهد از راه حرام و از راه ترک واجبات و از راه ترجیح هوی و هوس خود برخواست خداوند، به یک نفعی برسد، شکست میخورد و این مسأله اگر موردقبول انسان واقع بشود؛ یعنی آدم باور بکند که نمیشود از راه حرام و از راهسَخَط الهی و غضب الهی به نعمت برسد و اگر ما به این مسأله ایمان بیاوریم، بسیاری از کثافتکاریهای دنیا و بسیاری از گناهان، انجام نمیشود و خود بهخود بسیاری از کارهای خیر از این طریق انجام میشود. راهش این است کهانسان اول به این راه معتقد و مؤمن بشود و بپذیرد که مطلب این است. یک نفر از مسلمانهای با هوش، یک نامه به امام حسین(ع) نوشت و از امامحسین خواست که یک موعظه کوتاهی به او بکند، »کَتَبَ رَجُلٌ اِلَی الحُسَینعَلَیهِالسَلام عَظّنی بحَرفِینْ«؛ من را موعظه کن با دو کلمه (خلاصه، اهل اینکهیک سخنرانی و یک نامه طولانی بخواند، نبوده و میخواسته حرف مختصر ومفید بگیرد) حضرت جواب میدهند: »مَن حاوَلَ اَمراً بمَعصیتِ اللَّه کانَ اَخوَفَ مِما یَرجُواوَاَسرَعَ لِمَجیئِه مایَخاف« این جمله بسیار آموزنده است. اگر ما امام حسین(ع) را قبول داشته باشیم واگر ما تعلیمات این بزرگواران را نصبالعین خودمان قرار بدهیم، مشکلاتمانخیلی خوب حل میشود، فرمود: کسی که بخواهد از راه حرام و با معصیتخدا به جایی برسد، این راه او را از هدف دور میکند و از آنچه هم که فرارمیکند، به آن نزدیکتر میکند. اما باور کردن این مطلب، عینی شدنش در زندگی انسان برای افراد دارایسوءظن و کسان دیر باور، یک قدری مشکل است. امام حسین(ع) این جملهقاطع را به این آدم گفت. یک روز (یک مثلی برای این است) علی بنابیطالب(ع) به مسجد آمدند و میخواستند دو رکعت نماز بخوانند. دم مسجددیدند یک جوانی بیکار ایستاده است، آقا افسار اسبشان را دست این دادندو گفتند: شما اینجا باش من بر میگردم! آقا رفتند نمازشان را خواندند و ازمسجد بیرون آمدند، دستشان در جیبشان بود که یک پولی به این بنده خداییکه کار کرده، بدهند. وقتی که آمدند، دیدند افسار اسب حضرت را برداشته ورفته است، اسب هم دارد، بیافسار میگردد. آقا همان پول را به یکی دیگردادند گفتند: برو یک افسار بخر بیاور! او رفته بود این مالِ دزدی را آن طرفتر بهیک دست فروش فروخته بود، همین فرستاده آقا رفت، همین پول را داد، آنافسار را خرید و آورد. وقتی که تحویل داد، آقا نگاهی کردند، فرمودند: »سُبحانَ اللَّه اِّنَ العَبْد لَیَحْرُمَنَفْسَهُ مِنَ الرّزْق الْحَلالِ بتَعْجیِلِه عَلَی الْحَرام« - به این مضمون - سبحان اللَّه! آدمخودش را از رزقی که خدا برای او مقدر کرده و حلال است، محروم میکند ویک عجلهای روی حرام میکند. بعد خودشان توضیح دادند و فرمودند: من اینپول را آورده بودم تا به این یارو برای مزد کارش بدهم. این رفت همین پول را -یا کمتر - از راه دزدی به دست آورد که حالا اگر پیدایش بکنیم حد هم بایدبخورد. این مسأله چقدر گویاست از زبان علی بن ابی طالب(ع) و امام حسین(ع). درزندگیمان هم، همین مسأله را میتوانیم خودمان در بیاوریم، منتها یک مقداردقت میخواهد و یک مقدار فکر میخواهد که آدم بفهمد خیلی از این عجلههاو خودخواهیها در حقیقت ضد خودخواهی است. خیلی از این سوداگریهایظاهری، باخت است و سوداگری نیست، تجارت نیست. من میخواهم چند تامَثَل که از دردهای موجود جامعه است، برای این مطلب محکم مستحکم واساسی که روایات و آیات فراوانی دارد، بزنم و تا به حال هم خواندهام کهیکیاش را آن هفته در خطبه قبلیام گفتم و بعد از آن به من نامههایی رسید،مطالبی رسید که یک قدری میخواهم بیشتر بازش کنم و باز مطالب دیگریهست که امروز میگویم و سعی هم میکنم امروز مختصر صحبت کنم، چونمیدانم مردم در این سرما تحمل برایشان مشکل است و انشاءاللَّه جوریصحبت میکنم که اوایل ظهر ما بتوانیم نماز بخوانیم. در مورد مالیات، گفتم کسانی که از زیر بار مالیات در میروند، اینها اشتباهمیکنند، خیال میکنند که سود میبرند، اما در واقع ضرر میکنند. بعد دو جوربه من نامه رسید، بعضی از پولدارها اعتراض کردند که آقا! آخر ما چقدرمالیات بدهیم! خمس بدهیم، زکات بدهیم و شما چیزهای دیگری بگویید. ازحرفهای این طوری، اعتراض داشتند. بعضیها هم خیلی راضی بودند که این مسأله را مطرح کردید، چون مردمخیال میکنند که مالیات اصلاً یک چیز اضافی است که دارند میپردازند. منیک توضیحی به کسانی که باید مالیات بدهند، عرض بکنم: یک مقدار شمافکر بکنید، ببینید که این مملکت شما، این بودجهای که حالا امسال در دستماست - همیشه هم همین طور بوده - ما حدود چهارصد میلیارد تومانبودجهمان است، چهارصد میلیارد تومان از این نوروز تا نوروز آینده، در اینمملکت باید از طریق دولت خرج بشود. از این چهارصد میلیارد، صد و سیمیلیاردش تقریباً کارهای عمرانی میشود، کارهای آبادانی است مثل راهساختن، مدرسه ساختن، پل ساختن، بندر ساختن، و از این گونه کارهاست.حدود دویست و پنجاه میلیارد آن هم تقریباً خرج جاری است؛ یعنی حقوق کارمندها را دادن، آموزش و پرورش را اداره کردن، دانشگاهها را اداره کردن،ارتش را اداره کردن، جنگ را اداره کردن، خرجهای این طوری است. آن قسمتی که خرج آبادانی کشور میکنیم، هیچ اشکال ندارد که ما نفتبفروشیم، از صنعت، از جاهای دیگر درآمد داشته باشیم و این را هم خرج آنهابکنیم. از نفتهایی که میفروشیم، خرج کنیم راه بسازیم، بندر بسازیم. اینجایش پر میشود، عیبی ندارد؛ اما اگر بخواهیم این دویست و پنجاه میلیاردتومان را به پول نفت و ذخیره مردم، برداریم، خرج این کارها بکنیم، معنایشاین است که نفت ما اگر مثلاً سی سال عمرش باشد، اگر چهل سال عمرشباشد، ما داریم از جیب مردمی که بعد از چهل سال میخواهند، در این مملکتبیایند، دزدی کنیم و خرج کسانی که موجودند، بکنیم. من فکر نمیکنم، هیچ مسلمانی راضی باشد که نسل آینده خودش را اینجور روی زمین فقیر و بدبخت بگذارد. شما راضی هستید که هستی خود راخرج کنید، بچههایتان در آینده گرسنه بمانند؟! میدانید که نیستید، همه مردمبرای بچههایشان یک ذخیرهای میگذارند. تازه ما از جیب بچهها نمیخوریم،از محصول کار خودمان میخوریم. اگر هم خرج کنیم اشکالی ندارد، چون بچههم بعد، خودش کار میکند. اما ما داریم از ذخیرهای که خدا برای اینها گذاشته،برمیداریم، از کنزی که خداوند برای نسلهای آینده گذاشته، برداریم و خرجکنیم؛ این درست نیست، باید این مبلغ را (یعنی دویست و پنجاه میلیارد تومانرا) خود مردم بدهند تا خرج خودشان بشود. این، از طریق مالیات باید باشد یااز طریق کارهایی که خود دولت میکند که درآمدهای غیرذخیره برداری باشد،به این شکل است. امسال که مالیات ما خیلی زیاد شد (یعنی اوج مالیات در تاریخ ایران) دربودجه ما حدود هشتصد میلیارد ریال که هشتاد میلیارد تومان است، برایمالیات گذاشتند؛ یعنی یک سوم خرجی که دولت میکند (تازه اگر این مالیاتوصول بشود)، ما از مردم میگیریم، بقیهاش را هم از جاهایی برمیداریم که ازلحاظ اقتصادی هیچ صحیح نیست، مثل اینکه آدم آینده بچههایش را آن جورتباه بکند. حالا این مالیات را شما فکر میکنید، کی باید بدهد؟ شما به خودتانمراجعه کنید (هر کس حرف من را میفهمد، شب پخش میشود، فردا درروزنامهها مینویسند)، خودتان فکر کنید این مالیات را کی باید بدهد. الان، این مالیاتهایی که خیلی راحت ما میگیریم، مالیاتهایی است که دولتاز کارمندهایش میگیرد، بقیه مالیاتها دیگر به این آسانی نیست. یک مالیاتیمثلاً بانک مرکزی میدهد که آن باز مال خود دولت است. این مالیاتی که ازکارمند میگیریم، در حقیقت اصلاً مالیات نیست، برای اینکه کارمند را به هرحال باید تأمین کرد، ما فردا باید به این »بُن« بدهیم، باید حقوقش را اضافه بکنیم، باید یک کاری بکنیم که تأمین بشود. امروز در حقیقت فقیرترین بخشمردم کشور ما، کارمندهای دولت هستند. اینها، حقوقشان ثابت مانده ومخارجشان بسیارگران شده، ما از اینهابه آسانی مالیات میگیریم و تازه امسالدر مجلس شورای اسلامی، مالیات حقوق تا چهار هزار تومان را بخشیدیمو طبعاً قسمت عمده کارمندها که دارای حقوق پایین هستند - اکثراً کارکنهایدولت - دیگر مالیات نمیدهند، بقیه مالیاتها را باید پولدارها بدهند، بایدکسانی که صاحب درآمد هستند بدهند. ما آمدیم باز مالیات کسانی را کهمغازهشان در ماه، چهار هزار تومان درآمد دارد (یعنی در سال حدود چهل پنجاههزار تومان درآمد دارد) بخشیدیم. بقیه را باید کسانی بدهند که پول دارند یا ماباید اصلاً کار نکنیم، باید مدرسه ها را تعطیل کنیم، باید ارتش را تعطیل کنیم،سپاه را تعطیل کنیم، جنگ را تعطیل کنیم، حقوق کارمندها را ندهیم،ژاندارمری نخواهیم، شهربانی نخواهیم، هیچ کار نکنیم، این را که شمانمیگویید! باید مالیات داد. ندادن مالیات؛ یعنی مختل شدن همه اینها؛ یعنیباید از هستی نسلهای آینده برداریم و خرج کنیم، آینده کشور را به کلی تباه کنیمو یک روز ببینیم که نسل آینده روی خاک سیاه نشسته است. خوب! اینخیانت بزرگی است!! کدام آدم پولداری حاضر است که نسل آینده خودش این جور بشود؟! این،همین فرار از خطر به خود خطر نیست؟! یا باید این کارها را تعطیل کنیم، اینکهشما میدانید عملی نیست. ما در مجلس هر چه بحث میکنیم که یک مقدار ازاین بودجه جاری بزنیم، میبینیم هیچ جا ندارد، نه حقوق کارمند را میشود کمکرد، نه ارتش را میشود تعطیل کرد، نه جنگ را میشود تعطیل کرد، هیچ کارینمیشود کرد. دانشگاهها را میشود تعطیل کرد؟! مدرسه ها را میشود؟! برق رامیشود تعطیل کرد؟! آب را میشود تعطیل کرد؟! اینها یک مقدار زیادی»سوبسید« از ما میگیرد. نان را میشود تعطیل کرد؟! ما سوبسید میدهیمبرای اینکه گندم را از کشاورز کیلویی بیش از سه تومان میخریم و آرد را بهقیمت ارزان به نانوایها میدهیم. یا همین گازوئیلی که هر لیتری سه تومان برایخودمان تمام میشود، میآوریم در روستاهای دور دست، به قیمت آب،لیتری 2 ریال میفروشیم. خوب! این خرجها را نمیشود تعطیل کرد. اگربخواهیم تعطیل کنیم، کشور به هم میخورد، اگر بخواهیم بدهیم باید پولدارهابدهند. بنابراین، کسی گله نکند از ما که چرا مالیات میگیریم و کسی گله نکند از ماکه چرا ملامت میکنیم، آنهایی را که از زیر بار مالیات در میروند. البته، مناین طرف هم به ممیزهای دارایی عرض میکنم، به وزیر دارایی عرض میکنم،متوجه باشید ممیزانتان ظلم نکنند! بعضی از ممیزان شاید شیطان باشند،میخواهند اخلال کنند، میخواهند اذیت کنند، بیش از حق میخواهندبگیرند. این جوری ما قبول نداریم، ظلم نشود، در حدود قانون بگیرند، مردم ماهم باید این مسایل را بفهمند. هر که گریزد ز خرابات شهر بارکش غول بیابان شود باید برود در بیابانها آنجا بار روی پشتش بگذارند! یا مثل دیگری برایتان عرض میکنم. این مسأله قاچاق مواد مخدر؛ آنهاییکه الان دارند قاچاق میکنند، خیال میکنند که دارند سود میبرند. واقعاً حالااینها سودی میبرند؟ یک قاچاقچی که با پخش هروئین، یک درآمد هنکفتیدر یک مقطع میبرد، این واقعاً سود برده؟! بروید یک قدری در زندگیاش واردبشوید، بروید در زندگی قاچاقچیها وارد بشوید، ببینید اینها چی هستند، کیهستند، چقدر در زندگیشان سود بردهاند. آدمی که مثلاً به قیمت معتاد کردنهزار جوان، یک میلیون تومان درآمد ببرد، در محاسبه، این چه جور آدمیاست. شما یک مقدار در مغزتان فکر بکنید، مخصوصاً من این را بهقاچاقچیها عرض میکنم، با خضوع به آنها میگویم که مطالعه کنند، فکر کنند،ببینند، دارند چکار میکنند. شمایی که میآیید تریاک، هروئین، حشیش، بنگ، چیزهایی از این قبیلپخش میکنید و جوانهای مردم را مبتلا میکنید، اگر در خانه خودتان از اینهاداشته باشید، میفهمید یعنی چه؟! میفهمید چکار دارید میکنید؟! یک جوانتحصیل کرده یا تحصیل نکرده، فرق نمیکند، یک کارگری را شما مبتلا بکنید،بعد این بدبخت فلج فلج بشود، خانوادهاش را به این صورت در بیاوردکه میدانید در یک خانوادهای که امروز یک معتاد باشد، این خانواده آسایشندارد، همسایه آسایش ندارد، دوستهایش آسایش ندارند، این قاچاقچی، چیبه دست میآورد؟ اولاً که سرنوشت قاچاقچیها روشن است، اینها گروه گروه دارند اعداممیشوند، اگر امروز گیر نیفتند، فردا گیر میافتند. ثانیاً اگر هم گیر نیفتند، اینجور آدمها معمولاًبچههای خودشان به این روزگار میافتند. فردا دخترخودت، پسر خودت، نوه خودت، بستگان خودت به این روز سیاه میافتند.پول را چکار میخواهی بکنی؟ و ثالثاً، اگر جامعه به فساد کشیده شد، تومیتوانی در یک جامعهای که مبتلا به این فساد است، مرفه زندگی کنی؟!برایت این زندگی ارزش دارد؟ »مَنْ حاوَلَ اَمْراً بمَعْصَیِتاللَّهِ کانَ اَخُوفُ مِمَّایرْجُوا«. واقعاً این جمله را باید با آب طلا نوشت و در خانه همه ماها تابلو کرد وگذاشت و همه مردم، دنبال این باشند که نخواهند از راه معصیتِ خدا، اینکارها را بکنند. هیچ جنایتی امروز نمیتواند بدتر از این قلمداد بشود. من نمیدانم الان ماچقدر معتاد داریم! یک میلیون داریم، کمتر داریم، بیشتر داریم! آمار دقیقینداریم؛ ولی هر چه داریم، این افراد امروز قربانی یک مشت طماع پول دوستشدهاند. یک وقتی خارجیها این کار را میکنند، و آنها از طریق دشمنیمیکنند. آنها توطئه دارند، اما عوامل داخلی مهم هستند. اینهایی که هروئیندستشان هست، اینهایی که تریاک دستشان هست، اینهایی که این مواد دستشانهست، یک ذره در مغز خودشان فکر بکنند، ببینند چکار دارند میکنند و آیندهاین زندگی چه میشود! اگر اینها این فکر را بکنند، همین حالا هر چه دستشانهست، بیرون میریزند و لگدمال میکنند، دنبال زندگی خودشان میروند، بهاین صورت در میآیند. اگر این گونه چیزها را شما در زندگیتان در نظر بگیرید، خودتان توجهمیکنید که ما چه مسایلی داریم. در مقابل، مردم فداکار را بگذارید. ما بحثماناین است که این جور آدمها، با آدمهای فداکار نمیتوانند مساوی باشند. آدمِ اززیر بار مالیات در برو، مثل آدم قاچاقچی است، منتها با یک دید دیگر. آدمی که یک خانه فساد راه میاندازد، دختر مردم را، زن مردم را، ناموسمردم را به فساد میکشاند، آن هم مثل اینهاست، از یک تیپ دیگر. از یکطریق دیگر، برای یک درآمدی فساد میکند. آنکه یک قهوه خانه درستمیکند برای این که پاتوق تریاکیها و شیرهایها باشد، او هم از طریق دیگر مثلاینهاست. کسانی که در مسایل اجتماعی وارد عمل میشوند و این گونهجنایات را میکنند، برای اینکه زندگی مادی خودشان را تأمین بکنند، تیپشاناین جوری است. شما این زندگیها را در نظر خودتان مجسم کنید و اینها را درمقابل آنهای دیگر بگذارید. حالا این آیاتی را که اول خطبهام برایتان خواندم،معنا میکنم، ببینید چه میشود: »فَاَمَّا مَنْ اَعْطی وَ اَتّقی وَ صَدَّقَ بالْحُسْنی فَسَنُیَسِّرُهُلِلْیُسْری وَ اَمَّا مَنْ بَخِلَ وَاسْتَغْنی وَ کَذَّبَ بالْحُسْنیفَسَنُیَسِّرُهُ لِلْعُسْری«. این، همین بحثی است که من دارم میکنم. یک تیپ هستند که متقیاند، آنخوبیهای واقعی را و هدفهای واقعی را - که خداست - قبول دارند و از مالخودشان میدهند، اینها یک دسته. در مقابلش کسانی هستند که آن هدفصحیح را - آرمانخواهی را - قبول ندارند، بخل میورزند، تلاش میکننداموال دیگران را هم جمع بکنند، اینها هم یک دستهاند. قرآن میفرماید: مابرای آن تیپ اول آینده خوبی درست میکنیم، برای تیپ دوم آینده بدیدرست میکنیم: »فَسَنُیَسِّرِهُ لِلْیُسْری« (آقایانی که با ادبیات عرب آشنایند،میدانند وقتی که یک تأخیری میخواهند نشان بدهند یا کلمه »سوف«میآورند یا کلمه »سین« میآورند)، میفرماید: ممکن است بلافاصله انجامنشود، اما با یک فاصله کمی، همین آدم بخیل بیتقوای خودخواه، گرفتارمشکلات زندگی میشود و همان آدم متقی بخشاینده مجاهد مصدق بهحسنی،دچار رفاه میشود. جوهر تقوا به نظر من همین است، جوهر تقوا این است که انسان بامطالعهاین وضعی که عرض کردم، با تفکر شخصی (به حرفهای من اگر شماتوجه میکنید در حد یک راهنما توجه کنید، بعد خودتان فکر کنید، فکر کنیدو عواقب کار را بفهمید) حالت تقوا در شما پیدا میشود، یک حالت پاسبانیو پاسداری از فضایل در شما به وجود میآید و این تحفظ باعث میشود کهشما در کارهای اجتماعی، بروید به آن طرفی که خدا میخواهد. بعد خدا میفرماید: »وَمایُغْنی عَنهُ وَ مالُهُ اِذا تَرَدّی«. آنکه به دنده هلاکت و سقوط افتاد، دیگر مال به دردش نمیخورد و ما برایاین هیچ تعهدی نداریم که نجاتش بدهیم؛ ولی آنکه در مسیر مجاهده افتاده، ماحفظش میکنیم، برای اینکه خدا را در نظر گرفته، آخرش هم میفرماید:»وَ لَسَوْفَ یَرْضِ« آخر این راضی هم میشود؛ یعنی همین آدم فداکار یک روزیمیرسد که راضی میشود از فداکاری که کرده، خوشحال میشود از این کاریکه کرده، ثمرهای میگیرد و بعد میگوید: چه خوب شد که من این راه را رفتم! آن یکی بدبخت هم یک وقت متوجه میشود که به هلاکت و تردّی افتاده کهدیگر کسی هم نیست که او را حفظ کند؛ نه مالش، نه فامیلش، نه دوستانش ونه جاهش و نه مقامش. من به خاطر سردی هوا، این بحث را فشرده کردم؛ ولیاین بحث هنوز یک نقاطی دارد که باید باز بشود. انشاءاللَّه لااقل یک خطبهدیگر برای این بحث باید اختصاص بدهم. اَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیطان الرَّجیمْ/ بسمِاللَّهِ الرَّحْمن الرَّحیم/اَلْهیکُمُ التَّکاثُر/ حَتّی زُرْتُمُ المَقابرَ/ کَلّا سَوْفَ تَعْلَمُونْ/ثُمَّ کَلّا سَوْفَ تَعْلَمُون/ کَلّا لَوْ تَعْلَمونَ عِلْمَالْیَقینْ/ لَتَرَونَّ الْجَحیمْ/ ثُمَّ لَتَرونَّها عَیْنَالْیَقینْ/ ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍعَنِالنَّعیمْ. خطبه دوم بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم اَلْحَمْدُللَّهِ رَبّالْعالَمینَ، وَالصّلوةُ وَ السَّلامُ عَلی رَسُولِاللَّهِ وَ عَلی عَلِیٍّ أَمیرِالْمُؤْمنینَ وَ عَلیَالصِّدیقة الطَّاهِرة وَعَلی سبْطِیِ الرَّحْمَةِ اَلْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیّبْنِالْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرِبْنِ مُحَمَّدٍ وَ موُسَیبْنِجَعْفَرٍ وَعَلِیّبْنِ مُوسی وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ عَلِیّبْنِ مُحَمَّدٍوَالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ وَ الْخَلَفِ الْهادی الْمَهْدی(عج). »اَلَّذینَ یَتَّبُعونَ الرَّسوُلَ النَّبیِّ الْاُمیَّ اَلَّذی یَجِدُونَهُمَکْتُوباً عِنْدَهُم فِیالَّتْوریةِ والْإِنْجیل یَاْمُرُهُم بالْمَعْرُوفِوَ یَنْهیهُمْ عَنِالْمُنکَرِ وَ یَحِّلُ لَهُمُالطَّیِّباتُ وَ یُحَرِّمُ عَلَیْهِمالْخَبائثَ وَ یَضِعُ عَنْهُم اِصْرَهُم وَالْاَغْلالِ اَلَّتی کانَتْ عَلَیْهِم«. مناسبات این هفته، خیلی فراوان است که من در یک بحث جامع قسمتعمده این مناسبات را میگنجانم. اولاً شهادت شهید بزرگوارمان دکتر مفتح رادر هفته گذشته داشتیم که یکی از ارکان این نهضت بود که خداوند روحش راشاد کند و به بازماندگانش صبر عنایت کند. و شهادت آیتاللَّه غفاری را در هفته آینده داریم که امیدواریم ملت ما از اینمناسبت برای بزرگداشت این شخصیت مبارز استفاده کنند و به خانواده محترمایشان و به فرزند غیور و رزمنده ایشان هم ما تسلیت و تبریک میگوییم. هفته آینده، سالگرد شهادت دو نفر از همکارانمان را در مجلس داریم؛ شهیدبشارت و شهید استکی که دست خیانت منافقان اینها را خیلی زود از ماگرفت و ما به خانوادههای آنها و همکارانمان تسلیت عرض میکنیم. مناسبتهای مهم تاریخی داریم که مهمترینش ولادت پرسعادت رسولاکرم(ص) و امام ششم، امام صادق(ع) است و هم سالگرد اشغال ناجوانمردانهافغانستان مظلوم است و هم سالگرد »عزالدین قسام« است و هم سالگردتشکیل سازمان آزادیبخش فلسطین است و هم هفته وحدت است و همبیانات مهم امام است که همه اینها را من باید در یک بحث بسیار فشردهای کهبتواند به همه اینها مربوط باشد، عرض بکنم که شما را هم کمتر سرما بدهم. در همه تاریخ انسان و کل تاریخ دنیا، ما چیزی را، مهمتر از تولدحضرت پیغمبر اکرم(ص) که این دین عظیم را برای بشریت آورده و راهسعادت بشر را تا قیام قیامت هموار کرده، نداریم، که راه امام صادق هم کهصاحب این هفته هستند، همان است. رسالت پیغمبر اکرم(ص) برای بشریت،بعد از آنکه انبیای گذشته آمدند و مقدمات سعادت بشر را فراهم کردند، آنبود که حرف آخر را و خلاصه ادیان گذشته را و شکل تکامل یافته پیامهایالهی را به پیغمبر اکرم دادند که بیاید و برای همیشه در تاریخ بشریت، مشعلیرا روشن کند و فراراه مردم بگذارد. از همان برخورد اول، کتاب آفرینش با تولدحضرت پیغمبر(ص) علایم این اهمیت را نشان داده و زنگ خطر را برایکسانی که در مقابل این دین قرار میگیرند، نواخته است. از امام صادق(ع) روایتی است درباره تولد حضرت پیغمبر اکرم(ص) کهمیفرماید: آن شبی که پیغمبر پا به دنیا گذاشتند، حوادث عجیب و مهمی بهعنوان اعلام خطر به مستکبران دنیا در پشت این کره خاک به وقوع پیوستهاست. من نمونههایی را که در ذهنم هست میگویم. مثلاً کاخ مداین شکافبرمیدارد و چهارده کنگره آن کاخ، بدون هیچ علتی میریزد؛ دریاچه ساوه کهنقطه پرستش برای یک عده نادان شده بود، خشک میشود؛ آتشکده فارس کههزار سال خاموش نشده بود، آن شب بدون جهت خاموش میشود. تمامساحران و کَهَنهی دنیا آن شب یکدفعه رابطهشان با فن سحرشان قطع میشودو نمیتوانند از سحر استفاده بکنند؛ بتهای تمام دنیا از محل خودش سقوطمیکند که سقوط بتهای موجود در کعبه، به چشم خیلیها دیده شده و در تاریخثبت است. طبق همین روایت، شیاطین که تا آن روز از آسمانها اطلاعاتی کسبمیکردند، از آن شب مأیوس میشوند و رابطهشان با آسمانها قطع میشود کهالبته من این را درست نمیفهمم. ما تعبیر آسمانها را در قرآن داریم، هفت تاآسمان هست. روایات ما میگوید؛ وقتی که حضرت عیسی(ع) متولد شد (کهضمناً در این هفته ما مناسبت تولد حضرت عیسی را هم داریم که این هم بایدمنظور بشود)، شیاطین از سه تا از آسمانهای هفتگانه محروم شدند و با تولدحضرت پیغمبر(ص) از چهارآسمان دیگر هم محروم شدند. حالا چه نوعارتباطی بوده و چه استفادههایی از چه مقاماتی و چه مراحلی میشده ومنظور از این آسمانها چیست، آیا مقدمات خاصی است؟ آیا حُجُب خاصیاست؟ آیا همین آسمانی است که ممکن است هفت تا باشد؟ به شکلی که الانبرای ما معلوم نیست. چون ما هنوز از آسمان اول هم نتوانستهایم تجاوزبکنیم، ما چیزی در این قسمت نمیدانیم و علم این جاکمیتش لنگ است، ما بههمین تعبیر اکتفا میکنیم. این حوادث مهم، به عنوان زنگ خطر برای همه دنیای آن روز اتفاق افتاد و بااین مطلب خواسته به دنیا بگوید که شکل جدیدی پیش میآید. پیغمبر اکرم(ص)، کارشان را از جزیرةالعرب شروع کردند و همان طور کهمیدانید، با آن مشکلات و آن رنجها و آن جنگها و آن شهادت دادن ها و امثالکارهایی که زیاد شنیدهاید، موفق شدند این مشعل را روشن کنند که امروز یکمیلیارد نفر از مردم دنیا از این مشعل، به حد استعداد خودشان و به حد کششوجودی خودشان دارند استفاده میکنند. این نور عظیم الهی که در دنیا آمد و این آیهای که اول صحبتم خواندم،اهداف پیغمبر(ص) را مشخص کرده است. امر به معروف، (دعوت به کارهایخیر، جلوگیری از کارهای بد)، حلال کردن همه چیزهای خوب دنیا و حرامکردن همه چیزهای بد دنیا، باز کردن غل و زنجیر از پای انسانها و شکستنحدود و قیود باطلی که به صورت خرافه به دست و پای انسانها بسته شده بود، به وجود آوردن انسانهای آزادی که با بالهای ایمان و عمل به طرف خدا وسعادت پرواز کنند و ایجاد یک جامعه انسانی آزاد و خالی از استکبار؛اهدافی است که در این آیهای که قرائت کردم هست، و صریح هم میگوید. در تورات و انجیل هم این صفات برای پیغمبر(ص) ذکر شده است. خوب!پیغمبر(ص) با این اهداف آمد متأسفانه دنیا هنوز استفاده نکرده است. و امروزما از خودمان که بخواهیم صحبت بکنیم و از هفته وحدت که میخواهیمصحبت بکنیم، معتقدیم که (لااقل خودمان خیال میکنیم) جمهوری اسلامیچنین حرکتی را آغاز کرده که بتواند بخشی از پیام پیغمبر اکرم(ص) را در دنیاابلاغ بکند. و امروز که دنیا آمادگی شنیدن حرف حق را نسبت به قرون گذشتهبیشتر پیدا کرده و محرومان و مظلومان دنیا از شرّ ستمگران طاغی دنیا، کارد بهاستخوانشان رسیده، ما خیال میکنیم که خداوند به ما (به ما که میگویم، بهاین ملت و به این رهبر عظیم و ما هم به عنوان یک قطرهای در این دریایعظیم) این سعادت را داده که این پرچم را بلند کنیم و این پیام را به دستبگیریم و این مشعل نورانی را به طرف مردم ببریم که هدایت بشوند. این کار، کار جمهوری اسلامی است و این کار احتیاج به وحدت دارد. یعنی،ایرانی نمیتواند تنها در مقابل این همه مستکبر در دنیا، در مقابل این همهقدرتهای جهنمی، این کار عظیم را به عهده بگیرد. ما احتیاج به همکاریملتهای اسلامی داریم. ما احتیاج داریم به میلیونها انسان دیگری که در شرق وغرب این دنیا مظلومند و منکوبند و محرومند و نجاتشان را در اسلام و پیامپیغمبر(ص) و این آیهای که قرائت کردم، میبینند. هفته وحدت که آیتاللَّه العظمی آقای منتظری (که خداوند وجودش رابرای این ملت محروم و مظلوم حفظ بفرماید) مطرح کردند، از داخل کشور ماباید قدم بیرون بگذارد؛ و برویم به سراغ جذب ملتها و محرومان دنیا وجذب نظرات آنها، همان طور که امروز دارید، گوشههایش را در لبنان و کویتو سایر کشورها میبینید. با این هفته وحدت و با این سخنانی که امام امت بیان کردند، انسجام واقعیرا برای جامعه ما به ارمغان آوردند که خوشبختانه این ملت بسیار باوفا هم بهخوبی استقبال کرد، که نشان میدهد چقدر این امت باوفاست و چقدر این امامهوشیار و بیدار و مواظب جریانات است. من، وقتی که فیلم این رانندههای کامیون را دیدم که این جور در بیابانها راهافتادند و برای لبیک گفتن به پیام رهبرشان، بارهای یکدیگر را به زمینگذاشتند و خودشان را به بنادر کشاندند (که میگویند امروز کامیونهای بسیاریدر اطراف بنادر حضور دارند و همه حرفشان این است: تا ما این بندرها راخالی نکنیم و تا ما دل امام امتمان را از خودمان راضی نکنیم، دست از اینکارمان برنمیداریم)، به این ملت آفرین گفتم و در همه وجودم، آیات تحسیناز این مردم را میبینم که این چنین رهبری، چنین ملتی را لازم دارد که تا بتوانداین هدف بزرگ را به این خوبی انجام بدهد. اما قضیه از این حرفها بالاتر است، خواهران و برادران ایرانی ما و تماممسلمانهایی که به نحوی این خطبه مرا میشنوند، به این قسمتهایی که حالامیخواهم بگویم، توجه کنند. دنیا و وضع منطقه اسلامی ما، آن چنان تیره وتار است که ما برای اینکه بخواهیم پیام پیغمبرمان را و راه اسلاممان را برویم وپیامش را ابلاغ بکنیم، احتیاج به خیلی نیرو و خیلی مقاومت داریم. شرایطی را که همین یک هفته در دنیا بوده، شما در نظر بگیرید، میفهمید کهچقدر مهم است. متأسفانه، وضع کشورهای اسلامی و به خصوص وضعکشورهای عرب، امروز به بدترین نوع ممکن به ذلت و خفت افتاده است. دراین دو هفته، شما اخباری شنیدید که اسرائیلیها به آمریکا رفتند و بعد هماعلان کردند که بین آمریکا و اسرائیل یک پیمان استراتژیکی منعقد شده کهآمریکا تعهد کرده اسرائیل را حفظ بکند و اسرائیل هم تعهد کرده که در منطقهدر جهت حفظ اهداف و منافع آمریکا علیه جمهوری اسلامی و انقلاباسلامی - و نه تنها جمهوری اسلامی - بلکه علیه حرکت مسلمانها تلاشبکند. یک چنین چیزی هر وقت در این پنجاه شصت سال اخیر اتفاق میافتاد،کافی بود که مثل یک جرقهای که به انبار باروت بخورد، منطقه عربی را متشنجبکند، ولی متأسفانه ما اینجا میبینیم، این خبر به این مهمی پخش شد ودولتهای بسیاری از کشورهای عربی، اصلاً خم به ابرو نیاوردند و بلکه منتظرشنیدن آن بودند و به استقبال قضیه رفتند. شصت و چند سال قبل در سال 1917، بالفور وزیر خارجه انگلستان،وعدهای داد که به ملت یهود یک وطن ملی بدهد. آن موقع این حرف باعثاعتراض و اعتصاب و تظاهرات شد و حالا شصت و ششمین سالگرد آن وعدهرا، عربها در سراسر دنیای عرب و مخصوصاً فلسطین، تعطیل میکنند،تظاهرات به راه میاندازند. حالا من از اینها میپرسم که آیا این قرارداد آمریکا واسرائیل از آن وعده بالفور کمتر است؟! اینکه یک ابرقدرتی مثل آمریکا (که در همه کاخهای شما نماینده دارد وآنجا حضور دارد و شما برای منافع آن دارید، جان میکنید) در مقابل دشمنشما اسرائیل این قدر حمایت نشان بدهد و دهنکجی به شماها بکند، به اندازهوعده بالفور نبود که یک حرکتی از خودتان نشان بدهید؟ تعجب میکنم! ازملتها بیشتر تعجب میکنیم! ملتهایی که برای آن وعده شوم، شصت و ششسال تظاهرات کردند، برای این خبر بزرگ، چطور یک کلام علیه دولتهایشانحرف نزدند؟ چرا نریختند اطراف این کاخها و جمع بشوند و خاک بریزند دراین کاخها و بگویند چه خیانتی به دنیای عرب کردهاید؟ معکوسش شد؛ یعنیدرست در همان موقعی که اسرائیل و آمریکا قرارداد بستند و اعلان کردند،عربستان سعودی و سایر کشورهای عربی تولید کننده نفت در ژنو نشستند وآنجا برخلاف جمهوری اسلامی که گفت: این پنج دلاری که پارسال خیانتکردید و قیمت نفت را پایین آوردید، بیایید از اینها پس بگیریم؛ دیدید قیمتنفت را پایین آوردید، در جیب مردم هم نرفت! مصرف کننده، نفت را به همانقیمت خرید، فقط کارتلهای نفتی و تراستها و دولتها خوردند! دیدید کهمصنوعاتشان را پایین نیاوردند. دیدید که بازار خرید نفت بالا نرفت! دیدیددروغ میگفتید که با این وضع میخواهیم به اقتصاد دنیا رونق بدهیم! هیچینشد فقط واسطهها و دلالها خوردند! حرف به این روشنی را ما زدیم، این همهوزیر کشورهای عربی که متأسفانه کشورهای دوست ما هم آنجا بیصفاییکردند، نشستند و خفه شدند و قیمت نفت را به همین صورت نگه داشتند وپاداش به آقای ریگان دادند! پاداش به کسانی که وادار کردند، این قرارداد راببندند. و این خیلی زشت است! از لحاظ روشنگری، برای ما خیلی خوب است، اما معصیت دارد. دولتعراق، بعثیهای عراق از سال 1967 که رابطه شان با آمریکا قطع شده بود -یعنی حدود پانزده سال - شعار ضد امپریالیستی داده بودند، حالا در اینموقعی که اسرائیل و آمریکا این قرارداد را بستهاند، عراقیها اعلان کردند که ماحاضریم روابطمان را با آمریکا برقرار بکنیم، این یعنی چه؟ یعنی دهن کجیبه همه ملت؛ یعنی دهن کجی به فلسطین؛ یعنی دهن کجی به خون شهدایفلسطین؛ یعنی لگد مال کردن اجساد شهدای فلسطین. هر چه خباثت و رذالتاست، در این عمل پیدا میشود، ماهیت حزب بعث را نشان داد، این یکارزشی است! اما ما نمیخواستیم این ارزش را ببینیم. این برای ملل اسلامی، روسیاهی دارد که پانزده سال در یک کشوری، پهلویقبر امام حسین(ع) و قبر علیبنابیطالب(ع) این قدر شعار دروغ بدهند و دربدترین موقع، اعلان بکنند که ما با آمریکا رفیقیم! و آن فرستاده ویژه ریگان رابا آن استقبال وارد بکنند و آن جور احترام کنند و بیانیه مشترک با او صادربکنند. این نکبتها، برای جامعه اسلامی ما واقعاً غصه دارد! به همین دلیلوظیفه ماها خیلی سنگین است. وظیفه ملتها بسیار سنگین و حساس است کهاین طلسمها را بشکنند، این جانیان زورگوی مرتجع را که این جور به مقدساتانقلاب، به مقدسات عرب، به مقدسات اسلام توهین کردهاند و خون شهدایفلسطین و خون این همه سرباز مسلمان را که تا به حال در جبهههای جنگ بااسرائیل کشته شدند، لگد مال کردهاند، سرجای خود بنشانند. و از این بدتر که انسان دلش نمیخواهد اسم ببرد - این است که خودسازمان آزادیبخش فلسطین میرود در مصر، میگوید: این بیانصافی است کهما بگوییم، حسنی مبارک حالا از »کمپ دیوید« بیرون بیاید. بیانصافها! شما چند سال است که قطع رابطه کردهاید، گفتید به آمال عربخیانت کرد! چطور این بیانصافی شد؟! ملک حسین؛ قاتل فلسطینیها وقهرمان بدبخت »سپتامبر سیاه« امروز دوست صمیمی رهبران سازمانفلسطین میشود! همه اینهانشان میدهد که یک جریانات شوم و مرموزی دردنیای اسلام دارد میگذرد که مسلمانها باید توجه بکنند و بیدار باشند.جمهوری اسلامی، این پرچم را به اسم پیغمبر اکرم(ص) به دوش کشیده و جلوافتاده و دارد همه مشکلات این راه را تحمل میکند. و ما داریم جریمه مبارزهکردن با این جریانات سوء را میدهیم. مردم رامهرمز و دزفول و اندیمشک و بهبهان و نهاوند موشک خوردند، بهخاطر اینکه مردم مسلمان دیگری که اسمشان »جهاد اسلامی« است (و درمراسم با جمهوری اسلامی بیشباهت نیستند و بعضیهایشان گفتهاند ماطرفدار جمهوری اسلامی هستیم)، سفارت آمریکا لانه فساد فرانسه را آنجا دربیروت منفجر کردند. ما اینجا به خاطر آنها موشک خوردیم. دیروز، در بعلبک میدانید چه خبر شده؟ بیش از ده فروند هواپیمای»اف - 16« اسرائیلی آمده و همان جایی را که فرانسه، دو سه هفته پیش، مردمبعلبک را بمباران کرد، چهل و پنج بمب بزرگ ریخته، البته خداوند حفظ کرد ودر این جنایت بزرگ، هیچکس از ما حمایت نکرد غیر از مردم و کمی همسوریها. یک نفر از بچههای عزیز ما آنجا شهید شده و ده نفر یا یازده نفر با این هجوم عظیم مجروح شدند و خوشبختانه بلافاصله جوانان لبنان، جواب اینجنایت را دادند و مقر فساد نیروهای فرانسوی و فالانژهای لبنان را آن گونهمنفجر کردند که ده بر یک بر اینها خسارت وارد کردند. من عرض میکنم به همه نیروهای اسلامی سراسر دنیا! این کار به این بزرگیو پنجه در پنجه این غولهای مخوف انداختن، این گونه مشکلات را دارد.جمهوری اسلامی، ثابت کرده که سینهاش در مقابل این تیرهای بلا، سپر استو ما حاضریم با شما هر جا که هستید همکاری کنیم. و باز به دولتها و سایرکسانی که منافع مادیشان در این جریانات تهدید میشود عرض میکنم که مابنای بحران آفرینی نداریم، ما بنای تشنج ایجاد کردن نداریم، ما معتقدیم کهمنطق ما و حرف ما و خواست ما از همه اینها روشنتر و نافذتر است. ما را متهم به ایجاد تروریسم در دنیا نکنند. نروند صحنهسازی کنند درجاهایی مثل ترکیه و این طرف و آن طرف به خیال اینکه جمهوری اسلامی رامیشود متهم کرد. به اینها میگوییم! از همه بیشتر تروریست پرور خود آمریکاو فرانسه هستند. آنهایی که در نماز جمعههای ما بمب منفجر کردند، آنهایی کهحزب جمهوری اسلامی را منفجر کردند و هفتاد و دو نفر را آن جور مظلومانهشهید کردند، آنهایی که مقر نخست وزیر و رئیس جمهور ما را منفجر کردند واینها را شهید کردند، آنهایی که در خیابانها به مردم بمب انداختند، کنار کاخ الیزهنشستهاند و با رادیوی فرانسه، و با روزنامههای فرانسه، و با پول فرانسه، و باپول عربستان سعودی و کویت دارند، تروریست در دنیا پرورش میدهند وتروریسم ایجاد میکنند. آنها تروریست پرورند یا ما؟! شما که بدترین نوع تروریستهای دنیا را زیر بالخودتان گرفتهاید، چه حق دارید که در دنیا سر و صدا بلند کنید که فلان جا ترورشده؟! البته میشود، تازه این اول کار است. اگر شما بخواهید مثل گذشته خیالکنید که این قیافههای شوم شما برای مردم مخفی میماند، دیگر نمیشود! امروز، رادیوی ایران با بیش از بیست زبان خارجی، دارد جنایات شما را بههمه دنیا میگوید؛ به اردو میگوید، به عربی میگوید، به فرانسه میگوید، بهآلمانی میگوید، به انگلیسی میگوید، برای آفریقاییها میگوید و برای همهدنیا دارد حرف میزند. حالا دیگر موقعی نیست که شما جنایت کنید و مردمنفهمند. بنابراین، اگر شما میخواهید با آتش، بازی بکنید، مردم خیلی چیزندارند از دست بدهند، هر جا یک بمبی منفجر بشود، ترکشهایش لااقل به شمامیخورد! من حرفهایم تمام نشد، ولی جایز نمیدانم بیشتر از این شما را در سرما نگهبدارم. این خطبه عربی را هم با همین مضامین برای خواهران و برادران عربنوشتهام که قرائت میکنم. ترجمه خطبه عربی مسلمانان! مطلع شدید که اخیراً بین آمریکا و اسرائیل قراردادی برایتحکیم موقعیت اسرائیل و همکاری بیشتر آمریکا در اسرائیل برای سرکوبنهضتهای اسلامی منطقه و مخصوصاً انقلاب اسلامی ایران منعقد شده است. اگر مردم عرب و مسلمین را به حال خود واگذاشته بودند، در مقابل چنینتحول خطرناکی واکنش لازم را نشان میدادند و جواب مناسب را به آمریکامیدادند و دست آمریکا را از کشورهای خود کوتاه میکردند و منافع آمریکا رادر منطقه به خطر میانداختند؛ ولی با یک دنیا تأسف میبینیم که در کشورهایاسلامی و مخصوصاً عرب، این گستاخی عجیب آمریکا، اصلاً مورد توجهقرار نمیگیرد و حرکتی در مقابل آن به وجود نمیآید. شکی نیست که در این مرحله از تاریخ اسلام و منطقه، این توطئه را باید بهمثابه توطئه »وعده بالفور« در مرحله بیش از تشکیل اسرائیل و در زمان سلطهانگلستان به حساب آورد که هنوز مردم کشورهای عرب به مناسبت سالگرد آنهر سال عزا میگیرند. و عجیبتر اینکه کشورهای عرب میبینند که سازمانملل با آن همه بی حالی و انحراف و مردگی، برای حفظ ظاهر و فریب افکار عمومی، همانند اشغال گرانادا و حمله به نامیبیا و اشغال افغانستان و ... آن رامحکوم میکند. مضحک اینکه رؤسای کشورهای عرب به جز مصر، در آن نمایشنامهسازمان ملل پیشقدماند؛ اما در عمل و در قلمرو قدرت خود در این مورد،دست بسته و خفه ماندهاند و مردمشان را هم با همین اقدامات تخدیر کننده،آرام نگه میدارند. تعجب از مسلمانان که برای شصت وششمین سالگرد و عدهبالفورِ مرده، از خود تنفر نشان میدهند؛ ولی در مقابل این بالفور زنده جدیدساکتاند و گویا خاک مرده بر سرشان ریختهاند! و تعجب از مردم که ازدولتهای عربی نمیخواهند که حتی به اندازه گذشتگان دست نشانده خودشانهم از خود حرکتی نشان دهند و لااقل - بر عکس - در همین موقع به آمریکاپاداش ندهند! مردم میبینند که در همین موقع عربستان و سایر قارونهای عرب و فرعونمصر روابطشان را با آمریکا گرمتر کرده و نفت داران، برای پایین آوردن قیمتنفت و یا در مقابل پیشنهاد ایران اسلامی برای عادلانه کردن بهای نفت،صفبندی کرده و مبارزه میکنند. رسواتر از همه، حزب بعث عراق است که برای نشان دادن نوکری خالص بهنیابت از آمریکا و فرانسه، موشکهای آنها را به اتهام ناروای شرکت ایران درانفجار مقرهای نظامیان و سفارتخانههای آنها بر سر مردم ایران میریزد، ودرست در همین موقع، صدام از فرستاده ویژه ریگان استقبال میکند و آمادگیخود را برای برقراری روابطی که به صورت ظاهر سالها قطع بود، اعلاممیدارد. و همین فرستاده، در پایتختهای کشورهای عرب و به ظاهر مسلمانمورد استقبال قرار میگیرد. ما از دولتها تعجب نمیکنیم، چون آنها منافع پست شخصی خودشان را دردست آمریکا میبینند؛ ولی از مردم و ملتها تعجب میکنیم که میبینند چگونهبرایشان قبر میکنند! و چگونه دشمنانشان را مسلح و حمایت میکنند وچگونه به مقدساتشان تجاوز و اهانت میکنند، و اینها خاموش نشستهاند و دمنمیزنند. اعوذباللَّه من الشیطان الرجیم/ بسماللَّهالرحمنالرحیم/تَبَّتْ یَدا اَبی لَهَبٍ وَ تَبْ/ ما اَغْنی عَنْهُ مالُهُ وَ ما کَسَبْ/سَیَصْلی ناراً ذاتَ لَهَبٍ/ وَامْرَأتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَب/ فیجیدها حَبْلٌ مِنْ مَسَدٍ.