نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی
خطبه اوّل
بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
اَلْحَمْدُلِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ، وَالصَّلوةُ وَالسَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَالِهِ الْأَ ئِمَّةِ الْمَعْصوُمینَ. أَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ، اِنَّا نَحْنَ نَزَّلْنا الذکْرَ اِنَّا لَهُ لِحافِظُونَ عِبادَاللَّه اُوْصیکُمْ بتَقْوَیَ اللَّه وَ اَتِّباعُ اَمْرَهَ وَ نَهْیهِ".
وظیفه مهمّ تقوا و حفظ امانت الهی انجام تکالیف شرعی و اخلاقی، پرهیز از منهیّات و منکرات را یادآور میشوم.
مطابق معمول خطبه اوّل را در باره قرآن صحبت میکنیم که تا به حال در این باره چند فصل را برای بالا بردن اطلاعات مردممان نسبت به کتاب مقدّس الهی صحبت کردیم.
در باره اهمیّت کتاب خدا در زندگی ما در خصوص وحی و راه رسیدن این پیام به ما و در مورد کیفیّت نوشته شدن در زمان پیامبر و کیفیّت تجوید، صحافی، آماده کردن قرآن به صورت یک کتاب، در زمان عثمان و ابوبکر و عمر و سرانجام جمع آوری نسخههای متفرق و مأمور کردن مردم به یک نسخه که در زمان عثمان تهیّه شده است.
مسأله مهم در این بحثها این بود که مردم دقّت کنند و متوجّه شوند که چگونه از لحظه نزول وحی تا تکمیل این کتاب به صورتی که در دست ماست چقدر دقّت و حراست شده که مبادا این سند الهی مخدوش شود. شبههای در این کتاب مقدّس به وجود بیاید که هیچ کتابی از کتب قدیم دنیا چنین ویژگی را ندارد و این سند قابل خدشه نیست.
آخرین مطلبی که قسمتی از آن را گفتم، این بود که چگونه این کتاب یعنی قرآن، نقطهگذاری، اعراب گذاری و علامت گذاری و شماره آیات و علایم تجویدی که به قرآن اضافه شده، صورت گرفته است.
ابتدائاً در زمان پیامبر به اتفاق، همه قبول دارند، وقتی که این آیات نوشته میشد، نقطه، اعراب، فاصله و شماره را نداشتند. ولی در زمان پیغمبر در خطّ عربی و خطّ سریانی نوعی نقطهگذاری بوده، امّا اینکه به چه دلیل در زمان پیامبر نقطهگذاری نشده، ابهاماتی وجود دارد و شاید مهمترین آن اینست که شاید نقطهگذاری یک نواخت نبوده و اسباب ابهام بیشتر میشد، ولی من هنوز وارد این بحث نشدهام.
وقتی که خود عربها قرآن را میخواندند، آنهایی که در زمان پیغمبر بودند، خیلی مشکل نداشتند و عمدتاً از زبان و لهجه پیغمبر و صحابه بطور دست اوّل شنیده بودند و درست میخواندند که بتدریج افراد جدیدی به جامعه مسلمین اضافه شد. بچّهها بزرگ شدند و با بیگانهها بخصوص غیرعربها مثل ایرانیها، مصریها، رومیها به جامعه مسلمین اضافه شدند. مشکل از این زمان شروع شد که دیگر قرائت بدون نقطه و اعراب تقریباً انجام نمیشد و دردسر بسیاری درست کرده بود، دعواها، نزاعها، اختلاف قرائتها و دسته بندیهای بسیاری درست کرد و دلسوزان امّت را به فکر انداخت که این مشکل را علاج کنند.
درعین حال بعضی که جمود داشتند، بر هر آنچه که نازل شده، پافشاری کرده و با هیچ تغییری در قرآن موافق نبودند. همان عدّه موقعی که میخواستند قرآن را جلد کنند، مخالف بودند و میگفتند. همان طور به صورت اوراق پراکنده باشد.
این اختلاف مدّتی ادامه داشت و آثاری هم بر تاریخ گذاشت. در این باره سه نظر بود. یکی میگفت: اصلاً دست نزنید. یکی میگفت: نقطهگذاری واجب است و جمعی میگفتند: لااقل قرآنهای نوشته شده عثمان را بخاطر آنکه اسناد اوّلیه هستند، نقطهگذاری نکنید. شاید قول آنها مورد قبول واقع شده، چون تا به حال من دلیلی ندیدم که آن قرآنها را طوری که عثمان دستور نوشتنش را داده بود، بعدها نقطهگذاری کرده باشند، البتّه چون ما هنوز بطور مشخص قرآنی از آن چهار یا دوازده قرآن را ندیدهایم، نمیتوانیم نظر درستی بدهیم، ولی به هر حال اکثریّت جامعه هم عامه مردم و هم دلسوزان و هم رهبران جامعه قبول داشتند که باید قرآن را بخصوص برای اقوام غیر عرب، نقطه و اعراب بگذارند.
حالا اینکه چه کسی اولین بوده، من در خطبههای قبل اشارهای بدان کردهام و امروز کمی آن را باز میکنم. اکثراً میگویند: اوّلین اقدام را "ابوالاسود دئلی" انجام داده و بعضی هم میگویند: "یحیی ابن یعمر" و بعضی هم "نصربن عاصم" و بعضیها هم "ابوموسی اشعری" را میشناسند. همان طور که من تحقیق کردم، اقدام مؤثّر اوّلیه از "ابوالاسود دئلی" صورت گرفته و بعدها اینان هم او را کمک کردهاند و نمیشود گفت که آنها شریک نبودند. کار را ایشان شروع کرده و کار عمده را ایشان انجام داده است و کار کمی نبوده است. کاری بزرگ و طولانی بود. آنها هم در قدمهای بعدی کمک کردند که حالا میگویم. چگونه نکتهای که برای ما ایرانیان جالب توجّه است اینکه این کار عمده را ایرانیها انجام دادهاند و از افتخاراتی است که بنام ایران ثبت شده و برای تاریخ نویسان عرب یک مقداری مشکل بوده که این افتخار را برای ایرانیان مسجّل کنند. امّا آنقدر روشن است که نمیتوانند منکر شوند.
همین "ابوالاسود" که عرض میکنم، یک ایرانی است. در بصره زندگی میکرده است. در اصل از روستاهای اطراف اهواز بوده و آن موقع اهواز و بصره فاصله چندانی نداشتند. آن موقع رفت و آمد بوده و بعدها در دوران شکوفایی اسلام به بصره رفت و آنجا ماند و چون آنجا مرکز حاکم نشین شده بود، ادبا و شخصیتهای علمی آنجا جمع شده بودند و به این دلیل آنجا مانده بود، هم عربی و هم فارسی میدانست و پس از او "یحیی ابن یعمر" هم که اهوازی الاصل است و کار هم به همین نقطهگذاری تمام نمیشود.
یک مسأله بسیار مهمّی که کمتر روی آن مانور دادند- اینست که اصلاً قرآن باعث شد که علم نحو با این وسعتی که امروز در عربی تدوین شود. از برکات قرآن بود و این عربی نحوی به زبان فارسی منتقل شده و زبان فارسی را هم اصلاح و تقویت کرده و نحو عربی در اصلاح و تقویت سایر زبانها در کشورهای اسلامی نقش داشت .
مادر ادبیات عصر اسلامی قرآن است. این مسأله بسیار مهمّی است. چون متن محکمی است. همان طوری که میدانید، قرآن از لحاظ ادبی معجزه زبان است و من در این باره بحث مستقل در خطبه که اعجاز قرآن را از لحاظ لفظی و معنوی توضیح میدهم و اشاره میکنم. قرآن مستحکمترین متن ادبی صحیح تاریخ قدیم عرب است. هیچ ادیبی از بلاغا و فصاحای عرب نتوانسته قطعه کوچکی در فصاحت و بلاغت نظیر قرآن به وجود بیاورند. هیچ کدام نتوانستند یک غلط ادبی از قرآن بگیرند. وقتی ما دیدیم کتابهای دیگری را که یک ادیب بررسی کرد، دهها غلط آشکار را توانست از آن بگیرد.
چون این متن بوده بر محور این متن و به خاطر حفظ و اصالت این متن بوده که علم عربی به وجود آمده که قضیه علم نحو را هم امروز توضیح میدهم.
"ابوالاسود" یک ادیب فرزانه و نیز حکیم بوده که به همین دلیل زیادابنابی پدر ابن زیاد معروف که آن را همه خوب میشناسید. وقتی که حاکم بصره بود، "ابوالاسود" را مدّت زیادی مربی زیاد کرد و از لحاظ ادبی و مسائل اجتماعی او را تربیت کرده است. با اینکه معلّم و مربی فرزندش بود، پدر ابن زیاد هم در بصره مشکل نداشتن نقطه قرآن را خوب لمس میکرد، چون آنجا فارسها زیاد بودند و مشکل قرآن خوانی جدّی بود و به همین دلیل به "ابوالاسود" پیشنهاد کرد که شما قرآن را نقطهگذاری و اعراب گذاری کن. فکری کرد.لیکن نپذیرفت و گفت: این کار مسأله دارد. در جهان اسلام مخالف دارد و کار بسیار دشواری است. من نمیتوانم این کار را بپذیرم و نمیدانم که از لحاظ شرعی این یک تکلیف درستی است یا نه.
دو مسأله برایش پیش آمد که تفکرش عوض شد و رفت علیبن ابیطالب و با ایشان مشورت کرد و علیابن ابیطالب ایشان را به این کار تشویق کردند. جالب اینکه این آقا مربی فرزند زیادبن ابی است، امّا بدون مشورت با علیبنابیطالب دست به این کار مهم نزده و این دو حادثهای که برای او پیش آمد. یکی در مورد آن آیهای بود که در خطبه هفته قبل گفتم که دیده یک کسی آیه برائت را غلط قرائت میکند. آن اَللّهَ بَریُ مِنَ الْمُشرِکینَ وَ رَسُولُة را رَسُولِهِ میخواند که معنای بسیار بدی پیدا میکند و لرزید و ناراحت شد و به فکر افتاد که من باید برای این مسأله پیشنهادی، فکری کنم.
یک بار هم در منزلش بود که دید دخترش یک جمله عربی را بسیار غلط خواند که به کلّی معنا را عوض میکرد. داستان جالبی دارد که باز او را تشویق کرد تا بیاید یک فکری برای عربی و هم فکری برای قرآن بکند. ما اَحْسَنْ سَماءْ را که دخترش میخواست بگوید: چقدر این آسمان زیباست در شبی تاریک، کهکشان و ستارهها و درخشش آسمان را دیده و میخواست بگوید؛ ما اَحْسَنْ اَسْماءْ لیکن او گفت ما اَحْسَنَ السّماء که معنا چیزی دیگری میشود که این تصمیم را گرفت و مسأله را با علیابن ابیطالب مطرح کند.
علیابن ابیطالب دو مورد راهنمایی کردند. یکی به اسود اجازه دادن و گفتن: خوب است برود دنبال کار اعجام قرآن که تأیید شد و حالا شاید دوّمی که من آن را میگویم، مربوط به جلسه دیگری باشد. یعنی پس از آنکه دنبال کار رفت و میخواست اعراب بگذارد. دید که باید فکر اساسی شود و باید علم عربی و نحو برای اعراب گذاری روشن شود که آنهایی که وارد هستند میدانند که بدون اطّلاع از علم نحو و یا اعراب گذاری کار اعراب گذاری قرآن و یا حتی خواندن قرآن کار آسانی نیست و لذا رفت خدمت حضرت امیر و گفت: شما به من کمک کنید، راه و سرنخی را به من نشان دهید که بقیه کارها را انجام دهم. از حضرت علی(ع) سه درس را طیّ یک یا سه جلسه آموخت.
یک درس در باره انواع کلمه بود. حضرت فرمودند: کلمه یا اسم یا فعل و یا حرف است و هریک از آنها را نیز تعریف کردند.
آنهایی که با علم نحو آشنا هستند، میدانند که چقدر تشخیص اسم، فعل و حرف در میان بسیاری از مسائل اصولی علم، مهم است. این یک درس بود که قاعدتاً درس مشکلی بود و تشخیص آن هم مشکل بوده و حتماً کار کرده تا مسلّط شده است.
درس دوّم در مورد اعراب بود که حضرت فرمودند: کلمه یا مفتوح یا مضموم و یا مجرور است. فاعل و مفعول و مضاف الیه را مشخص کردند و برای کاری که ایشان انجام دادند. راهنمایی بسیار خوبی بود.
درس سوّمشان که آن قسمتی که مانده. البته من مطمئنم که درس وسیعتر بوده و من فعلاً در تاریخ ندیدم. ایشان عوامل اعراب آن چیزهایی را که به کلمات اعراب میدهد معرفی کردند که حروف مشبهه بالفعل را اِنَّ، اَنَّ، کَنَّ، لعل و لَعَیْتَ معرفی کردند که سه باب وسیع عامل اعراب کلمه و حرکات به "ابوالاسود" آموختند.
بعد از آن "یحیی ابن یعمر" که شاگرد آن است و آن هم از شیعیان مخلص است، "یحیی ابن یعمر" واقعاً قابل توجّه است. کسی است که در یک جلسه با "حَجّاج" حاکم شقی که میدانید چقدر آدم کشت و چگونه قساوت به خرج میداد. یک مباحثه بسیار بسیار جالبی در خصوص ذریه انجام میدهد و در حضور حجّاج اثبات میکند که امام حسن و امام حسین(ع) ذریه پیغمبر هستند و "حجّاج" منکر بود و آنان را به عنوان ذریه نمیشناخت. چون با این کار در صدد بود تا بسیاری از روایات را منحرف کند.
و این کاری که این شخص انجام داده، نشان میدهد که موقعیتی داشته، آدم ادیب، سیاسی و مؤمنی که در مقابل "حجّاج" از افکار خود اینگونه دفاع کرده و این از شاگردان ابوالاسود و یکی از زحمتکشانی است که هم اعراب قرآن را و هم نحو را تکمیل کردند.
قدم بعدی را در تکمیل علم نحو باز "خلیل بن احمد" برمیدارد که باز آن هم یک ایرانی خوزستانی است که باز در بصره. گفتم که بصره مجمع علمای آن زمان بوده و آخرین کسی که از ایرانیها علم نحو را تقویت میکند و آن "سیبویه" در اوایل قرن دوم است که باز این هم یک شیرازی است و عجیب است که بهترین کتاب نحوی که تاکنون میگویند نوشته شده، کتابی است که این آقا نوشته و به نام "الکتاب" معروف است و ما طلبهها که ادبیات عرب میخوانیم سیبویه و کتاب او را خوب میشناسیم و مطالب مهمّی که این آدم در آن زمان مطرح کرده است و بعد از آن هم "کسایی" علم نحو عربی را تقویت کرده بخاطر قرآن که او هم باز یک ایرانی بینظیری است که میگویند، بعد از کسایی، کسی نیامد که بتواند در نحو حرف اوّل را بزند.
از این مقدار صحبتی که کردم نتیجه میگیرم که اوّلاً شیعه مهمترین نقش را در اعراب گذاری، نقطه گذاری و به این شکل درآوردن قرآن داشته. ثانیاً ایرانیها عامل بسیار مهمّی در هدایت این راه بودند که هدایت را از علیبن ابیطالب(ع) میگیرند و کاری است که ما از این امام بزرگوار در زندگیمان داریم و نحو را هم عربها مرهون ادبای ایرانی هستند. بسیاری از علوم اسلامی این طوری است که حالا آن در بحث من نیست من در باره قرآن صحبت میکنم
اگر روزی در باره تمدّن اسلامی و تاریخ تمدّن اسلامی صحبت شود. شما میبینید که چقدر کارهای بزرگی که در تمدّن اسلامی ایرانیها انجام دادهاند که میبینید حتّی از عهد اوّل از زمان خلفای راشدین ایرانیها از طریق بصره و کوفه حضور داشتند و این حضور در زمان خلفای عبّاسی از طریق عباسیها که آنها خودشان با اتکا به ایرانیها به قدرت رسیدند، اتفاق افتاد که ما واقعاً نقش ایران و ایرانی را در تنظیم درست ظاهر کتاب خدا و تفسیر معنی و تأویل قرآن و در دادن مصداق به افکار نورانی الهی و در توسعه علوم اسلامی خوب مشاهده میکنیم
و جملهای که پیغمبر اکرم(ص) در باره سلمان و بخاطر سلمان فرموده است که: "اگر علم در ثریّا هم باشد، مردان عالمی از مردان فارس علم را از ثریّا به زیر خواهند کشید".
این یک گوشهای از مصادیقی است که دربحث ما آمد و امروز هم که تاریخ اسلام تجدید میشود و تمدّن اسلام شکل واقعی خود را پیدا میکند، دنیا نقش ایران را و علمای ایرانی را میبیند که این توفیق را باید شکر بگزاریم و موفق باشیم. ان شاءا... راه پیشینیان بزرگوارمان را به خوبی بپیماییم.
اَعُوُذُ باللَّهِ منَ الشَّیطانِ الرَّجیم/ بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم/ اِنَّا اَعْطَیناکَ الکَوْثُر/ فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَر/ اِنَّ شانِئکَ هُوَالْاَبتَرُ.
خطبه دوّم
بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
اَلْحَمْدُ ِللَّهِ رَبِّ اْلعالَمینَ، وَالصّلوةُ وَ السَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلی عَلِیٍّ أَمیرِاْلمُؤْمنینَ وَ عَلی الصِّدّیقة الطّاهِرة وَ عَلی سبْطَیِ الَّرّحْمَةِ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ موُسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَعَلِیِّ بْنِ مُوسی وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ وَ ألْخَلَفِ اْلهادی اْلمهْدیّ (عج).
مناسبتهای متعددی را در خطبه دوّم داریم که به اختصار عبور میکنیم اولینش میلاد نورانی امام نهم حضرت جوادالائمه میباشد و این عید فرخنده را خدمت همه شما عزیزان و عموم پیروان اهل بیت و ائمه اطهار تبریک عرض میکنم که از قطعات مهم تاریخ تشیّع است.
میدانید که امام نهم بعد از حضرت امام رضا حضرت ثامن الائمه در سن 9 سالگی ولّی امر مسلمین شدند و چیزی بود که زبان بعضی از مخالفان را به عیب جویی بلند کرد و دشمنان شیعه انتقاد میکردند که رهبری شیعه در دست جوانی غیر مکلّف است که نمیتواند این بار سنگین را به منزل برساند و خوشحال بودند پیش خودشان که در زمان امامت ایشان شیعه تضعیف میشود. اما آنچه که اتفاق افتاد، واقعاً جالب بود و حقیقتاً معجزهایست ایشان و همچنین فرزند ایشان امام دهم هم هشت سالگی به ولایت رسیدند که این هم که پشت سر هم اتفاق افتاده بود، فکر میشد شیعه تضعیف میشود و جالب است که اگر تاریخ شیعه را نگاه کنید، در این دوره بعد از امام رضا(ع) شیعه یک گام بسیار بلندی بسوی توسعه و تکامل برداشت که این از معجزههای امامت و ولایت است و نظریهای را اثبات میکند که میگوید. ائمه منصوص و مشخصند و محدود به زمان و مکان و محدودیّتهایی که ما داریم، نیستند. مگر در ظاهر که زندگیشان مثل بقیه مردم عادّی بوده.
البته یک موقعیت تاریخی هم پیش آمده بود و آن هم این بود که در این زمان بعد از نزاعی که بین امین و مأمون شده بود و جنگهایی که میان بنی عبّاس درگرفته بود، مرکزیّت خلافت هم بعد از هارون تضعیف شده بود و این تضعیف مرکزیّت کمک میکرد به اینکه شیعه بتواند در سراسر دنیا وضع بهتری داشته باشد.
به علاوه امام رضا(ع) را که به عنوان ولیعهد معرفی کردند، بصورت ظاهر شیعه حالت رسمیّتی پیدا کرده بود. گرچه ایشان را شهید کرده بودند، ولی آنها هیچ وقت خودشان نمیپذیرفتند که شهید کردند و میخواستند ظاهر را حفظ کنند، گرچه از باطن ضربه میزدند. امّا یک نوع توجیهه حضور ظاهری شیعه هم در دنیا بود پیش از دوران سابق که فشار میآوردند.
و از طرفی با ازدواجی که مصلحتاً ایشان با خانواده خلافت کرده بودند، این هم باز رابطه دیگری را برای کسانی که میخواستند به ظاهر فکر کنند و ظاهر هم چشمشان را پر میکرد به وجود آورده بود و حتّی وقتی که ایشان را به بغداد احضار میکردند، به عنوان تبعیدی نمیآوردند، بلکه به عنوان اینکه واسطه خاندان خلافت است، میآوردند. با اعزاز و اکرام هم میآوردند، این عوامل در کنار هم و با توجه به این مجموعه، باعث توسعه شیعه و پخش علوم تشیّع در دنیا شده بود.
و باز مخالفان احتجاجاتی را درست میکردند و به این خیال که امام جوان است و در بحثهای کلامی محکوم میشود، در جلسات رسمی و ظهور مراتب علم و اطّلاع و آگاهیهای عمیق امام جواد(ع) نسبت به قرآن و تأویل قرآن و تفسیر قرآن و خفایای آثار سنّت پیغمبر و خیلی چیزهای دیگر را کشف کرد که اینها هم به توسعه شیعه کمک کرد که امروز ما بخش زیادی از حضور شیعیان در اقصا نقاط دنیا را مرهون همین زمان کوتاه عمر ایشان هستیم که از 9 سالگی تا 25 سالگی بوده است.
مناسبت دیگر ما در (هفته آینده) روز دوشنبه است که میلاد فرخنده حضرت علی(ع) است که از مهمترین مناسبتهای تاریخ اسلام و تشیّع است که برای ما بسیار باارزش است علیبن ابیطالب را متأسفانه دنیا هنوز نشناخته است و آنچه را که در باره علی(ع) میدانیم، دنیا نمیداند و تاریخ دانان غرب و شرق کلیّاتی از اسلام و شخص علیبن ابیطالب میدانند. امّا واقعاً با واقعیّتها و حقیقت امر خیلی فاصله دارد و ما فکر میکنیم که در دوران حاکمیّت جمهوری اسلامی یکی از کارهای انجام نشده ما این است که نتوانستیم علیبن ابیطالب را بهتر به دنیا معرّفی کنیم، ما کوتاهی هم نکردیم، روی نهج البلاغه، روی سایر افکار علیبن ابیطالب و تاریخ و روایات چیزهای زیادی پخش کردهایم. امّا باید به عمق معارف برویم و نظرات علی(ع) و آنچه را که از کلمات علی(ع) و تاریخ زندگی از مییابیم به زبان امروز و در مورد مسایل اجتماعی حسّاس روز که در دنیا مورد توجّه است اینها را بطور مستند به دنیا برسانیم که البته خود بنده هم به اندازه دیگران مسؤولم و باید کار کنیم و مطمئنام که کسانی در خارج از کشور هستند که به اندازه ما به این بزرگوار علاقهمندند.
من چند ماه پیش یکی از ادبای لبنان را که یک دانشمند ادیب مسیحی است که کتابش در ایران معروف است، آقای جرج جرداق را، دیدم. او علیبن ابیطالب را خیلی خوب میشناسد- در حالی که ایشان مسیحی هستند- به صورت ظاهر مذهبی آن- این گونه افراد در دنیا کم نیستند.
یکی از کارهای بزرگ ما این است که شخصیت بزرگ علیبن ابیطالب را بهتر معرّفی کنیم. قبلاً تعصّبهای فرقهای بین شیعه و سنّی بوده که قدری کار را مشکل کرده بود. امّا بحمدا... این تعصّبها امروز کم شده و بیشتر مردم چه سنّی و چه شیعه دیگر تعصّبات این چنینی ندارند و حاضرند اگر فضایلی از شخصیتهای اسلامی که در هر فرقه هستند- بشنوند، بشناسند و بگویند و بنویسند و پخش کنند.
اینها کلیات اسلام را تقویت میکند. علیبن ابیطالب از نظر اهل سنّت هم خلیفه هستند و خلیفه چهارم هستند و از نظر آنها واجب الاتباع هستند و مشکلی آنجا نیست و دنیای اسلام و دانشگاههای اسلامی و مخصوصاً در کشورهای بزرگی که معارف بالایی دارند، مثل مصر و مغرب و سوریه و جاهای دیگر از این قبیل، ما حتماً باید یک همکاری و کارهای اساسی برای این شخصیت بزرگ انجام دهیم که میدانیم همه ارزشهایی که امروز دنیا و روی آن متفقند، در این مرد بزرگ بوده، ایمان در حدّ اعلی که خودشان میفرموند: "اگر همه پردههای مادّی کنار برود و من غیب را با همه حقیقتهایش ملاحظه کنم، چیزی بر ایمانم اضافه نمیشود". لَوْ کُشفَ الاَقطاعْ مازَدَتْ لِیَقیناً
آدم شجاعی که هیچ کس در شجاعت او حرف ندارد و شجاعت هم معلول ایمان است و آدم بدون ایمان نمیتواند شجاع باشد، یا باید دیوانه باشد که شجاع باشد که اصلاً نفهمد که چه اتفاقی میافتد و یا باید آنقدر مؤمن باشد که با دیدن حقایق این خطرهای ظاهری برای او بیمعنا باشد که علیبن ابیطالب دوّمی بودند و این جمله بسیار مهم ایشان که میگوید: وَاللّهُ لَوْ فَظاهِرَةُ العَرَبْ عَلی قَتالی لَما وَلَیّتُ وَ مِنْها. "به خدا قسم اگر همه اعراب با شمشیر آخته علیه من وارد جنگ شوند، من به جبهه پشت نمیکنم".
این چیزی است که در زندگی حضرت علی(ع) ثابت شده و هیچ کس این ادعای علیبنابیطاب را تردید یا تکذیب نکرد و هیچ دشمنی هم نگفت که مثلاً دارد مبالغه یا ادّعا میکند.
من از دشمنان حضرت علی(ع) کسی را ندیدم که در علم او تردید کند و حالا امروز که بحثهای دیگری مطرح است، ولی آن روز هم مسایلی در دنیا بوده و بارها و بارها در همه مجامع عمومی که حضور داشته، اعلان رسمی میکرده که هر چه میخواهید بپرسید و هر چه پرسیدند جواب داده و باز ما ندیدیم کسانی را که حتّی دنبال نقطه ضعفی برای ایشان هستند، یک مورد بیاورند که ثابت کند سئوال شد و علی(ع) عاجز شد که جواب بدهد، این خیلی در تاریخ مهمّ است. یک نفر آدم که ادعا میکند، ادعایش هم پخش میشود و از سراسر مناطق دیگر هم دانشمندان میآیند و برای اینکه او را در یک جلسه محکوم کنند که نمیشود و این هم علم آن بزرگوار است.
زهد و تقوا و مسایل دیگر علیبن ابیطالب، ما نمونهای در آن نمیبینیم که بخواهیم به کسی مثال بزنیم که این طوری بوده است. یک چنین شخصیتی با این ویژگیها که خوشبختانه آثاری هم مثل نهج البلاغه از ایشان وجود دارد و خدا رحمت کند عالم بزرگوار سیّد رضی را که این خدمت بزرگ را به ما و به تاریخ ما کرد که کلمات متفرقه علیبن ابیطالب را جمع کرد و این کتاب عظیم را در تاریخ ما و در تاریخ اسلام به یادگار گذاشت که شرحهایی که اهل سنّت بر این کتاب مقدّس نوشتند که از شرحهای شیعه قویتر و نیرومندتر است.
این طور نیست که ما فکر کنیم آنهایی که اعماق کلمات علیبن ابیطالب را درآوردند، روی تعصّب درآوردند و آنهایی هم که تعصّب نداشتند و خواستند خدمت به علم و خدمت به تاریخ کنند، این کار را انجام دادند.
به هر حال ما ایرانیها و ما شیعهها بخصوص، افتخار بزرگی در اختیار داریم و ذخیره گرانقدری را در راهنمایی خودمان داریم و این عشق و ارادت به علی(ع) است این خاص پیروی از علی چیزی است که سرمایه جاویدان ما هست و من یک ذرّه تردید ندارم که بسیاری از این حماسههای تاریخی که ما امروز در انقلاب اسلامی و کشورمان داریم، ریشهاش را باید به خانه علی(ع) برسانیم و از آنجا باید منابع اصلیاش را پیدا کنیم.
علیبنابیطالب چون بیشتر از پیغمبر اکرم(ص) عمر کردند، بعد از اینکه اسلام آمد و ایشان سالهای سال هم ماندند و فرصت هم پیدا کردند، وقت خالی داشتند، مطالب زیادی را به تاریخ عرضه کردند که اینها بحمدا... مانده و کار ما را برای تحقیق بیشتر آسان میکند.
مسأله دیگری که مسأله روز ما هست که همین اجتماع با صفای شما نشان میدهد، مسأله "هفته بسیج" ماست. که این عزیزانی که از پیروان خوب مولای متّقیان هستند و نمونههایی هستند که در تقسیم بندیهای اجتماعی ما به علیبن ابیطالب بخاطر زندگیشان و بخاطر جهادشان، بخاطر ایثارشان، بخاطر قناعتشان، بخاطر اخلاصشان و عبادتشان و خیلی نزدیکند و هر چه که ما خوب میدانیم این جوانهای ما و بسیج عزیز ما دارند که ما الان هفته اینها را داریم.
میلیونها جوان و پیر مرد و نوجوان امروز در سراسر کشور در شهر و روستا و همه جا به نحوی اینها حضور دارند. در ارگانها، کارخانهها و دانشگاهها و مدارس و هر جا اجتماعی داریم نمونهای از این انسانهای خوب را در آنجا میبینیم که بحمدا... زندگی و راه و زحماتی را که اینها کشیدهاند و ایثاری که برای انقلاب کردند و اسلام قرآن و انقلاب را تقویت کردند، دیروز امام و امروز رهبر و ولایت را تقویت کردند. اینها از آثار گرانبهایی است که بسیج مستضعفان دارد و واقعاً از نمونههای تاریخ ساز تدبیر امام راحل ماست. چقدر آن مرد بزرگ آینده نگر بود و در جامعه واقع بین بود، روی یک نقطه حسّاس دست گذاشت و راهی را باز کرد و مجمعی را به وجود آورد که هرکس در خودش نمونهای از اخلاص را میبینید، به نحوی به این مرکز خودش را وابسته میکند و دیروز در جهاد، در دفاع از اسلام و انقلاب و امروز در میادین فراوان سازندگی و خدمات وسیع در بخشهای مختلف تربیتی و اجتماعی و به انواع آموزشها و کمکهایی که به جامعه ما کمک میکنند، با کمترین هزینه و با سرمایهگذاری از وقت خودشان و استفاده از نیروی ایمان خودشان که این در تاریخ ما و از آن روزی که این بسیج به وجود آمد، در هر جا که انقلاب نیاز داشت- اینها حضور داشتند، چه در جنگ و چه در کارهای دیگر.
امروز هم یکی از کارهای خوب اینها الان ترویج قرآن است که ما میبینیم بسرعت دارند قاری قرآن و حافظ قرآن و مروّج قرآن در میان خودشان تربیت میکنند که این ارتباط جامعه را با قرآن تحکیم میبخشد و نقصی که در ایران ما بود این نقص را برطرف میکند.
و من به همه عزیزان ملتمان تأکید میکنم، خانمها و آقایان که ارتباط با قرآن را خیلی جدّی بگیرند، در هر حال حافظ ماست.
و مناسبت دیگر ما مربوط به روشندلان ماست که امروز هم در هفته آنها هستیم، این قشر عزیز و محروم از دیدن که واقعاً یک دریچه با ارزشی را برای تماشای این جهان آفریده خداوند ندارند که خداوند البته این کمبود را با تقویت استعدادها و هوش و تمرکزی که در وجود اینهاست، جبران میکند که امیدواریم مردم ما در این هفته توجّهشان را به این نیازمندان به کمک دریغ نکنند.
من در مراسمی که همین حافظان قرآن آمده بودند، یکی از شخصیتهایی که قرآن را حفظ کرده بود، یک نابینا و روشندل بود، خیلی لذّت بردم و تا عصر احساس خوشی میکردم. از آنچه که دیدم که یک انسانی که نمیتواند قرآن را بخواند تلاش کرده با شنیدن قرآن و شنیدن نوار آن این قرآن را به خوبی حفظ کند، البته چون از چشم استفاده نمیشود، سایر حواس انسان تقویت میشود که این راه را دارند و ان شاء ا... بتوانند برای اوقات فراغتشان از اینگونه کارها که نمونه و الگوی خوبی است استفاده کنند.
در بعضی از بازدیدها دیدهام که کارهای بسیار جالبی را انجام میدهند، هنرمندانه و با همّتی که دارند و باید اینها را تقویت کنیم و دعا میکنیم که خداوند راهی در پیش علم قرار دهد که این نابینایان بتوانند معالجه شوند. همان طور که امروز بسیاری از افراد ناشنوا معالجه میشوند. ما همین حالا در ایران مراکز خوبی داریم که کرهای مادرزادی را با کاشتن حلزون در گوششان شنوا میکنند و خداوند به علما و دانشمندان ما توفیق دهد که برای این قشر هم ان شاء ا... در آینده بتوانند راه خوبی پیدا کنند.
در هفته آینده ما "روز نیروی دریایی" را داریم که از افتخارات دوران جهاد ماست، روزی که شیر مردان حافظ دریا و مرزهای دریایی ما در یک عملیات افتخارآمیز توانستند نیروی دریایی عراق را به کلّی منهدم کنند و تا آخر جنگ ما از آثار آن روز بهرهبرداری کردیم، اگر عراقیها در دریا نیروی دریایی فعّالی داشتند، برای ما بسیار مشکل زا بود. ولی این عملیّات حماسهای که آن روز انجام شد تا آخر جنگ ما هیچ وقت با قدرت دریایی عراق مواجه نشدیم و حتّی عراقیها که رفتند و از یکی از کشورهای ایتالیایی مقادیر زیادی ناو و ناوچه و اسلحههای دریایی خریدند که بیاورند دیگر موفق نشدند و از نیروی دریایی ما میترسیدند که وارد خلیج فارس کنند و همان جا نگاه داشتند که ماند و هیچ وقت مزاحم نشدند. البته اواخر جنگ آمریکاییها به نیابت از عراقیها در دریا با ما میجنگیدند که سکّوهای ما را زدند و خیلی شرارت کردند و حالا پروندههایشان در لاهه مطرح است.
و یکی از مسائل سیاسی روز ما مسائلی است که با آلمان الان داریم که شما به آن واقف هستید، هفته پر هیجانی را پشت سر گذاشتیم، من کمی راجع به این مسأله صحبت میکنم. مسأله عجیبی است، ما که همه جوانب قضایا را آشنا هستیم، از موارد غیر قابل توجیه تاریخمان است، شکّی نداریم که مردم آلمان و مردم ایران، مایل هستند که با هم صمیمی باشند و همکاری کنند و یادمان نمیرود که در دوران جنگ جهانی دوّم، ایران به خاطر آلمان اشغال شد، چون ایرانیها با آلمانیها صمیمی بودند و کارشناسان آلمانی به ایران میآوردند و به ما التیماتوم دادند و ایران را تا حدودی اشغال کردند و انگلیسیها و دیگران با ما بد کردند و با ایران رقابت خود را حفظ کرد، آلمانیها هم حفظ کردند و تا این مدّت هم همیشه رابطه بین ما خوب بوده، هر دو نژاد آریایی هستیم و عملکرد هم در این دوره با کمی زمینههایی که میتواند ما را گلهمند کند مثل مسأله بوشهر و کارخانه سم سازی قزوین و بعضی طرحهای دیگر، این روابط حسنه بوده، عجیب این است که یک دادگاهی که در کشور آلمان هم هست و همه چیزش هم آلمانی است، به گونهای عمل میکند که با این تمایلات تاریخی همکاری بین ایران و آلمان که دو دولت و دو کشور با هم متفق هستند و میخواهند با هم همکاری کنند، با این بازی میکند و در این همکاری خدشه وارد میکند، ما هنوز دلیل محکمی پیدا نکردیم که دولت آلمان با این کار موافق باشد، شواهدی که ما داریم بیشتر نشان میدهد که اکثریّت دولت حاکم دلشان نمیخواهد که این دادگاه بین ایران و آلمان مسألهای بوجود آورد، البتّه هستند کسانی که در همان دولت که شاید به گونه دیگری فکر میکنند، امّا ما سیاست دولتشان را میدانیم که این نیست، علایمی را داریم. علائم بسیار روشنی است. امّا چیزی که عجیب است این است که چطور میشود با این فضای موجود دادگاهی بتواند تا این حد اخلال کند، ظاهراً تا آنجایی که میشود تفسیر کرد، تحت نفوذ مرئی یا نامرئی عوامل آمریکا و اسراییل و سایر دشمنانی که ما فراوان در اینجا و آنجا داریم، اینها تحت تأثیر قرار گرفتهاند یا آگاهانه و یا غیرآگاهانه و اشکال کار هم این است که از رویّه قضایی خارج میشوند، ما اصلاً قصدی نداریم که در یک دادگاه آلمان دخالت کنیم، خوب کسانی متّهم هستند و دارند بازجویی میشوند و یک روز هم محاکمه خواهند شد و در فرانسه هم همین اتفاق افتاد و آنجا همین بحثها بود، آن روزها میگفتند: دولت ایران محکوم میشود، بعد دادگاه رسیدگی کرد و دید دولت هیچ ارتباطی ندارد و حکمش را صادر کرد.
امّا آنها هستند که تحریک میکنند و کارهای شانتاژی تبلیغاتی میکنند، مثلاً یکی از انتقادهای ما این است که بالاخره شما قبول دارید کسی که خودش مجرم تروریستی است و هواپیما را از ایران دزدیده، فرار کرده و رفته، این یک جرم آشکار است، نمیشود دادگاهی که موضوع آن رسیدگی به ترور است بیاید از یک مجرم تروریستی معلومی به عنوان شاهد استفاده کند.
این با هیچ میزان و معیاری سازگاری ندارد، جواب ما را نمیتوانند بدهند و جواب روشنی نمیدهند، ما به آنها تذکّر هم دادیم، چند هفته قبل اشپیگل مصاحبهای با من داشت که اتفاقاً همین سئوال را مطرح کرد و گفت: "اگر دادگاه بیاید، او خود آن مرد را گفت و با کس دیگری کار نداشت و اگر بخواهد شما را محکوم کند چکار میکنید"، من گفتم که خوب اگر این اتفاق بیفتد خوب معلوم است که یک کار قضایی نکرده یک کار سیاسی کرده، ما یک مثلی در ایران داریم، میگوییم شخص "دیوانهای میتواند سنگی به چاه بیاندازد که صد نفر عاقل هم نمیتوانند آن را خارج کنند"، اگر این اتفاق بیفتد آن وقت عقلای دو کشور باید جمع شوند تا ببینند این معمّا را چگونه حل کنند و سنگ را چگونه بیرون بیاورند، خوب این در آلمان هم منتشر شد، من مایل بودم آنها به عواقب کارشان دقّت کنند. که این اقدام را انجام ندهند.
تحلیل ما هنوز این است که حساب دولت آلمان از حساب دادگاه آن جداست و فعلاً روی این معیار داریم کار میکنیم که مردم ما هم این را بدانند، نکته دوّم اینکه رهبر معظّم انقلاب روی آن دست گذاشتند و اشارهای کردند و خیلی حرف در آن بود، همین است که ایشان فرمودند که: "ما در هر حال دشمنن اصلی را فراموش نکنیم"، ما دشمن شناختهشدهای داریم که آثار حضورش را در خیلی جاها میبینیم، یکی از جاهای آن همین است. ما وقتی که یک نکته روشنی داریم نرویم سراغ چیزهای مبهم و همینها هستند، عوامل اسراییل و آمریکا هستند که دولت آلمان را هم الان در مخمصه انداختهاند و به این صورت که دارید میبینید که وضع به جایی برسد که صدراعظم نیرومندی مثل جناب آقای کهل به ما نامه بنویسند و از ما بخواهند که کمک کنیم که این رابطه صمیمی بین دو ملّت قطع نشود و ابراز نگرانی کنند از اینکه دو ملّت قدیمی و صمیمی ایران و آلمان با هم به مشکل سیاسی برخورد کنند، نشان میدهد که عوامل شیطان بزرگ چقدر کار میکنند، برای اینکه این نقطه همکاری را به نقطه نزاع تبدیل کنند که آن کلمه کوتاه و پرمعنای رهبر انقلاب خوب برای ما معنای خاص خودش را دارد و شماها هم خوب میفهمید که ایشان چه میفرمایند.
به هر حال من امیدوارم که دولت آلمان، حالا آنهایی که مخالفند ما چه به آنها بگوییم، آنها که مایل همکاری هستند مواظبت کنند کار را به جایی نرسانند که نه ما میخواهیم و نه آنها میخواهند و اجازه ندهند که سررشته کار از دست مدیران دو کشور بیرون برود و به محیطهای دیگری بیفتد که این هشیاری را ما تا حدودی میبینیم. گرچه علایم منفی هم میبینیم، ولی امیدواریم تا تدبیر درست این چیزی که اتفاق افتاده به خوبی ختم شود و ما بتوانیم همکاریمان را با دولت و ملّتی که میخواهیم با آنها همکاری کنیم ادامه دهیم، البته من جواب صدراعظم آلمان را خواهم داد و بعد شما را در جریان جواب قرار خواهید گرفت. من فقط مختصری از مسائل را اشاره کردم.
اَعُوُذُ باللَّهِ منَ الشَّیطانِ الرَّجیم/ بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم/ اِنَّا اَعْطَیناکَ الکَوْثُر/ فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَر/ اِنَّ شانِئکَ هُوَالْاَبتَرُ.