خطبه ها
  • صفحه اصلی
  • خطبه ها
  • نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

  • دانشگاه تهران
  • جمعه ۲ آذر ۱۳۷۵

    خطبه اوّل

 

 بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

 اَلْحَمْدُلِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ، وَالصَّلوةُ وَالسَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَالِهِ الْأَ ئِمَّةِ الْمَعْصوُمینَ. أَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ، اِنَّا نَحْنَ نَزَّلْنا الذکْرَ اِنَّا لَهُ لِحافِظُونَ عِبادَاللَّه اُوْصیکُمْ بتَقْوَیَ اللَّه وَ اَتِّباعُ اَمْرَهَ وَ نَهْیهِ".

 

 وظیفه مهمّ تقوا و حفظ امانت الهی انجام تکالیف شرعی و اخلاقی، پرهیز از منهیّات و منکرات را یادآور می‏شوم.

 مطابق معمول خطبه اوّل را در باره قرآن صحبت می‏کنیم که تا به حال در این باره چند فصل را برای بالا بردن اطلاعات مردممان نسبت به کتاب مقدّس الهی صحبت کردیم.

 در باره اهمیّت کتاب خدا در زندگی ما در خصوص وحی و راه رسیدن این پیام به ما و در مورد کیفیّت نوشته شدن در زمان پیامبر و کیفیّت تجوید، صحافی، آماده کردن قرآن به صورت یک کتاب، در زمان عثمان و ابوبکر و عمر و سرانجام جمع آوری نسخه‏های متفرق و مأمور کردن مردم به یک نسخه که در زمان عثمان تهیّه شده است.

 مسأله مهم در این بحثها این بود که مردم دقّت کنند و متوجّه شوند که چگونه از لحظه نزول وحی تا تکمیل این کتاب به صورتی که در دست ماست چقدر دقّت و حراست شده که مبادا این سند الهی مخدوش شود. شبهه‏ای در این کتاب مقدّس به وجود بیاید که هیچ کتابی از کتب قدیم دنیا چنین ویژگی را ندارد و این سند قابل خدشه نیست.

 آخرین مطلبی که قسمتی از آن را گفتم، این بود که چگونه این کتاب یعنی قرآن، نقطه‏گذاری، اعراب گذاری و علامت گذاری و شماره آیات و علایم تجویدی که به قرآن اضافه شده، صورت گرفته است.

 ابتدائاً در زمان پیامبر به اتفاق، همه قبول دارند، وقتی که این آیات نوشته می‏شد، نقطه، اعراب، فاصله و شماره را نداشتند. ولی در زمان پیغمبر در خطّ عربی و خطّ سریانی نوعی نقطه‏گذاری بوده، امّا اینکه به چه دلیل در زمان پیامبر نقطه‏گذاری نشده، ابهاماتی وجود دارد و شاید مهمترین آن اینست که شاید نقطه‏گذاری یک نواخت نبوده و اسباب ابهام بیشتر می‏شد، ولی من هنوز وارد این بحث نشده‏ام.

 وقتی که خود عربها قرآن را می‏خواندند، آنهایی که در زمان پیغمبر بودند، خیلی مشکل نداشتند و عمدتاً از زبان و لهجه پیغمبر و صحابه بطور دست اوّل  شنیده بودند و درست می‏خواندند که بتدریج افراد جدیدی به جامعه مسلمین اضافه شد. بچّه‏ها بزرگ شدند و با بیگانه‏ها بخصوص غیرعربها مثل ایرانیها، مصریها، رومیها به جامعه مسلمین اضافه شدند. مشکل از این زمان شروع شد که دیگر قرائت بدون نقطه و اعراب تقریباً انجام نمی‏شد و دردسر بسیاری درست کرده بود، دعواها، نزاعها، اختلاف قرائتها و دسته بندیهای بسیاری درست کرد و دلسوزان امّت را به فکر انداخت که این مشکل را علاج کنند.

 درعین حال بعضی که جمود داشتند، بر هر آنچه که نازل شده، پافشاری کرده و با هیچ تغییری در قرآن موافق نبودند. همان عدّه موقعی که می‏خواستند قرآن را جلد کنند، مخالف بودند و می‏گفتند. همان طور به صورت اوراق پراکنده باشد.

 این اختلاف مدّتی ادامه داشت و آثاری هم بر تاریخ گذاشت. در این باره سه نظر بود. یکی می‏گفت: اصلاً دست نزنید. یکی می‏گفت: نقطه‏گذاری واجب است و جمعی می‏گفتند: لااقل قرآنهای نوشته شده عثمان را بخاطر آنکه اسناد اوّلیه هستند، نقطه‏گذاری نکنید. شاید قول آنها مورد قبول واقع شده، چون تا به حال من دلیلی ندیدم که آن قرآنها را طوری که عثمان دستور نوشتنش را داده بود، بعدها نقطه‏گذاری کرده باشند، البتّه چون ما هنوز بطور مشخص قرآنی از آن چهار یا دوازده قرآن را ندیده‏ایم، نمی‏توانیم نظر درستی بدهیم، ولی به هر حال اکثریّت جامعه هم عامه مردم و هم دلسوزان و هم رهبران جامعه قبول داشتند که باید قرآن را بخصوص برای اقوام غیر عرب، نقطه و اعراب بگذارند.

 حالا اینکه چه کسی اولین بوده، من در خطبه‏های قبل اشاره‏ای بدان کرده‏ام و امروز کمی آن را باز می‏کنم. اکثراً می‏گویند: اوّلین اقدام را "ابوالاسود دئلی" انجام داده و بعضی هم می‏گویند: "یحیی ابن یعمر" و بعضی هم "نصربن عاصم" و بعضیها هم "ابوموسی اشعری" را می‏شناسند. همان طور که من تحقیق کردم، اقدام مؤثّر اوّلیه از "ابوالاسود دئلی" صورت گرفته و بعدها اینان هم او را کمک کرده‏اند و نمی‏شود گفت که آنها شریک نبودند. کار را ایشان شروع کرده و کار عمده را ایشان انجام داده است و کار کمی نبوده است. کاری بزرگ و طولانی بود. آنها هم در قدمهای بعدی کمک کردند که حالا می‏گویم. چگونه نکته‏ای که برای ما ایرانیان جالب توجّه است اینکه این کار عمده را ایرانیها انجام داده‏اند و از افتخاراتی است که بنام ایران ثبت شده و برای تاریخ نویسان عرب یک مقداری مشکل بوده که این افتخار را برای ایرانیان مسجّل کنند. امّا آنقدر روشن است که نمی‏توانند منکر شوند.

 همین "ابوالاسود" که عرض می‏کنم، یک ایرانی است. در بصره زندگی می‏کرده است. در اصل از روستاهای اطراف اهواز بوده و آن موقع اهواز و بصره فاصله چندانی نداشتند. آن موقع رفت و آمد بوده و بعدها در دوران شکوفایی اسلام به بصره رفت و آنجا ماند و چون آنجا مرکز حاکم نشین شده بود، ادبا و شخصیتهای علمی آنجا جمع شده بودند و به این دلیل آنجا مانده بود، هم عربی و هم فارسی می‏دانست و پس از او "یحیی ابن یعمر" هم که اهوازی الاصل است و کار هم به همین نقطه‏گذاری تمام نمی‏شود.

 یک مسأله بسیار مهمّی که کمتر روی آن مانور دادند- اینست که اصلاً قرآن باعث شد که علم نحو با این وسعتی که امروز در عربی تدوین شود. از برکات قرآن بود و این عربی نحوی به زبان فارسی منتقل شده و زبان فارسی را هم اصلاح و تقویت کرده و نحو عربی در اصلاح و تقویت سایر زبانها در کشورهای اسلامی نقش داشت .

 مادر ادبیات عصر اسلامی قرآن است. این مسأله بسیار مهمّی است. چون متن محکمی است. همان طوری که می‏دانید، قرآن از لحاظ ادبی معجزه زبان است و من در این باره بحث مستقل در خطبه که اعجاز قرآن را از لحاظ لفظی و معنوی توضیح می‏دهم و اشاره می‏کنم. قرآن مستحکم‏ترین متن ادبی صحیح تاریخ قدیم عرب است. هیچ ادیبی از بلاغا و فصاحای عرب نتوانسته قطعه کوچکی در فصاحت و بلاغت نظیر قرآن به وجود بیاورند. هیچ کدام نتوانستند یک غلط ادبی از قرآن بگیرند. وقتی ما دیدیم کتابهای دیگری را که یک ادیب بررسی کرد، دهها غلط آشکار را توانست از آن بگیرد.

 چون این متن بوده بر محور این متن و به خاطر حفظ و اصالت این متن بوده که علم عربی به وجود آمده که قضیه علم نحو را هم امروز توضیح می‏دهم.

 "ابوالاسود" یک ادیب فرزانه و نیز حکیم بوده که به همین دلیل زیادابن‏ابی پدر ابن زیاد معروف که آن را همه خوب می‏شناسید. وقتی که حاکم بصره بود، "ابوالاسود" را مدّت زیادی مربی زیاد کرد و از لحاظ ادبی و مسائل اجتماعی او را تربیت کرده است. با اینکه معلّم و مربی فرزندش بود، پدر ابن زیاد هم در بصره مشکل نداشتن نقطه قرآن را خوب لمس می‏کرد، چون آنجا فارسها زیاد بودند و مشکل قرآن خوانی جدّی بود و به همین دلیل به "ابوالاسود" پیشنهاد کرد که شما قرآن را نقطه‏گذاری و اعراب گذاری کن. فکری کرد.لیکن نپذیرفت و گفت: این کار مسأله دارد. در جهان اسلام مخالف دارد و کار بسیار دشواری است. من نمی‏توانم این کار را بپذیرم و نمی‏دانم که از لحاظ شرعی این یک تکلیف درستی است یا نه.

 دو مسأله برایش پیش آمد که تفکرش عوض شد و رفت علی‏بن ابیطالب و با ایشان مشورت کرد و علی‏ابن ابیطالب ایشان را به این کار تشویق کردند. جالب اینکه این آقا مربی فرزند زیادبن ابی است، امّا بدون مشورت با علی‏بن‏ابیطالب دست به این کار مهم نزده و این دو حادثه‏ای که برای او پیش آمد. یکی در مورد آن آیه‏ای بود که در خطبه هفته قبل گفتم که دیده یک کسی آیه برائت را غلط قرائت می‏کند. آن اَللّهَ بَریُ مِنَ الْمُشرِکینَ وَ رَسُولُة را رَسُولِهِ می‏خواند که معنای بسیار بدی پیدا می‏کند و لرزید و ناراحت شد و به فکر افتاد که من باید برای این مسأله پیشنهادی، فکری کنم.

 یک بار هم در منزلش بود که دید دخترش یک جمله عربی را بسیار غلط خواند که به کلّی معنا را عوض می‏کرد. داستان جالبی دارد که باز او را تشویق کرد تا بیاید یک فکری برای عربی و هم فکری برای قرآن بکند. ما اَحْسَنْ سَماءْ را که دخترش می‏خواست بگوید: چقدر این آسمان زیباست در شبی تاریک، کهکشان و ستاره‏ها و درخشش آسمان را دیده و می‏خواست بگوید؛ ما اَحْسَنْ اَسْماءْ لیکن او گفت ما اَحْسَنَ السّماء که معنا چیزی دیگری می‏شود که این تصمیم را گرفت و مسأله را با علی‏ابن ابیطالب مطرح کند.

 علی‏ابن ابیطالب دو مورد راهنمایی کردند. یکی به اسود اجازه دادن و گفتن: خوب است برود دنبال کار اعجام قرآن که تأیید شد و حالا شاید دوّمی که من آن را می‏گویم، مربوط به جلسه دیگری باشد. یعنی پس از آنکه دنبال کار رفت و می‏خواست اعراب بگذارد. دید که باید فکر اساسی شود و باید علم عربی و نحو برای اعراب گذاری روشن شود که آنهایی که وارد هستند می‏دانند که بدون اطّلاع از علم نحو و یا اعراب گذاری کار اعراب گذاری قرآن و یا حتی خواندن قرآن کار آسانی نیست و لذا رفت خدمت حضرت امیر و گفت: شما به من کمک کنید، راه و سرنخی را به من نشان دهید که بقیه کارها را انجام دهم. از حضرت علی(ع) سه درس را طیّ یک یا سه جلسه آموخت.

 یک درس در باره انواع کلمه بود. حضرت فرمودند: کلمه یا اسم یا فعل و یا حرف است و هریک از آنها را نیز تعریف کردند.

 آنهایی که با علم نحو آشنا هستند، می‏دانند که چقدر تشخیص اسم، فعل و حرف در میان بسیاری از مسائل اصولی علم، مهم است. این یک درس بود که قاعدتاً درس مشکلی بود و تشخیص آن هم مشکل بوده و حتماً کار کرده تا مسلّط شده است.

 درس دوّم در مورد اعراب بود که حضرت فرمودند: کلمه یا مفتوح یا مضموم و یا مجرور است. فاعل و مفعول و مضاف الیه را مشخص کردند و برای کاری که ایشان انجام دادند. راهنمایی بسیار خوبی بود.

 درس سوّم‏شان که آن قسمتی که مانده. البته من مطمئنم که درس وسیع‏تر بوده و من فعلاً در تاریخ ندیدم. ایشان عوامل اعراب آن چیزهایی را که به کلمات اعراب می‏دهد معرفی کردند که حروف مشبهه بالفعل را اِنَّ، اَنَّ، کَنَّ، لعل و لَعَیْتَ معرفی کردند که سه باب وسیع عامل اعراب کلمه و حرکات به "ابوالاسود" آموختند.

 بعد از آن "یحیی ابن یعمر" که شاگرد آن است و آن هم از شیعیان مخلص است، "یحیی ابن یعمر" واقعاً قابل توجّه است. کسی است که در یک جلسه با "حَجّاج" حاکم شقی که می‏دانید چقدر آدم کشت و چگونه قساوت به خرج می‏داد. یک مباحثه بسیار بسیار جالبی در خصوص ذریه انجام می‏دهد و در حضور حجّاج اثبات می‏کند که امام حسن و امام حسین(ع) ذریه پیغمبر هستند و "حجّاج" منکر بود و آنان را به عنوان ذریه نمی‏شناخت. چون با این کار در صدد بود تا بسیاری از روایات را منحرف کند.

 و این کاری که این شخص انجام داده، نشان می‏دهد که موقعیتی داشته، آدم ادیب، سیاسی و مؤمنی که در مقابل "حجّاج" از افکار خود اینگونه دفاع کرده و این از شاگردان ابوالاسود و یکی از زحمتکشانی است که هم اعراب قرآن را و هم نحو را تکمیل کردند.

 قدم بعدی را در تکمیل علم نحو باز "خلیل بن احمد" برمی‏دارد که باز آن هم یک ایرانی خوزستانی است که باز در بصره. گفتم که بصره مجمع علمای آن زمان بوده و آخرین کسی که از ایرانیها علم نحو را تقویت می‏کند و آن "سیبویه" در اوایل قرن دوم است که باز این هم یک شیرازی است و عجیب است که بهترین کتاب نحوی که تاکنون می‏گویند نوشته شده، کتابی است که این آقا نوشته و به نام "الکتاب" معروف است و ما طلبه‏ها که ادبیات عرب می‏خوانیم سیبویه و کتاب او را خوب می‏شناسیم و مطالب مهمّی که این آدم در آن زمان مطرح کرده است و بعد از آن هم "کسایی" علم نحو عربی را تقویت کرده بخاطر قرآن که او هم باز یک ایرانی بی‏نظیری است که می‏گویند، بعد از کسایی، کسی نیامد که بتواند در نحو حرف اوّل را بزند.

 از این مقدار صحبتی که کردم نتیجه می‏گیرم که اوّلاً شیعه مهمترین نقش را در اعراب گذاری، نقطه گذاری و به این شکل درآوردن قرآن داشته. ثانیاً ایرانیها عامل بسیار مهمّی در هدایت این راه بودند که هدایت را از علی‏بن ابیطالب(ع) می‏گیرند و کاری است که ما از این امام بزرگوار در زندگی‏مان داریم و نحو را هم عربها مرهون ادبای ایرانی هستند. بسیاری از علوم اسلامی این طوری است که حالا آن در بحث من نیست من در باره قرآن صحبت می‏کنم

 اگر روزی در باره تمدّن اسلامی و تاریخ تمدّن اسلامی صحبت شود. شما می‏بینید که چقدر کارهای بزرگی که در تمدّن اسلامی ایرانیها انجام داده‏اند که می‏بینید حتّی از عهد اوّل از زمان خلفای راشدین ایرانیها از طریق بصره و کوفه حضور داشتند و این حضور در زمان خلفای عبّاسی از طریق عباسیها که آنها خودشان با اتکا به ایرانیها به قدرت رسیدند، اتفاق افتاد که ما واقعاً نقش ایران و ایرانی را در تنظیم درست ظاهر کتاب خدا و تفسیر معنی و تأویل قرآن و در دادن مصداق به افکار نورانی الهی و در توسعه علوم اسلامی خوب مشاهده می‏کنیم

 و جمله‏ای که پیغمبر اکرم(ص) در باره سلمان و بخاطر سلمان فرموده است که: "اگر علم در ثریّا هم باشد، مردان عالمی از مردان فارس علم را از ثریّا به زیر خواهند کشید".

 این یک گوشه‏ای از مصادیقی است که دربحث ما آمد و امروز هم که تاریخ اسلام تجدید می‏شود و تمدّن اسلام شکل واقعی خود را پیدا می‏کند، دنیا نقش ایران را و علمای ایرانی را می‏بیند که این توفیق را باید شکر بگزاریم و موفق باشیم. ان شاءا... راه پیشینیان بزرگوارمان را به خوبی بپیماییم.

 اَعُوُذُ باللَّهِ منَ الشَّیطانِ الرَّجیم/ بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم/ اِنَّا اَعْطَیناکَ الکَوْثُر/ فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَر/ اِنَّ شانِئکَ هُوَالْاَبتَرُ.

 

    خطبه دوّم

 

 بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

 اَلْحَمْدُ ِللَّهِ رَبِّ اْلعالَمینَ، وَالصّلوةُ وَ السَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلی عَلِیٍّ أَمیرِاْلمُؤْمنینَ وَ عَلی الصِّدّیقة الطّاهِرة وَ عَلی سبْطَیِ الَّرّحْمَةِ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ موُسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَعَلِیِّ بْنِ مُوسی وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ وَ ألْخَلَفِ اْلهادی اْلمهْدیّ (عج).

 

 مناسبتهای متعددی را در خطبه دوّم داریم که به اختصار عبور می‏کنیم اولینش میلاد نورانی امام نهم حضرت جوادالائمه می‏باشد و این عید فرخنده را خدمت همه شما عزیزان و عموم پیروان اهل بیت و ائمه اطهار تبریک عرض می‏کنم که از قطعات مهم تاریخ تشیّع است.

 می‏دانید که امام نهم بعد از حضرت امام رضا حضرت ثامن الائمه در سن 9 سالگی ولّی امر مسلمین شدند و چیزی بود که زبان بعضی از مخالفان را به عیب جویی بلند کرد و دشمنان شیعه انتقاد می‏کردند که رهبری شیعه در دست جوانی غیر مکلّف است که نمی‏تواند این بار سنگین را به منزل برساند و خوشحال بودند پیش خودشان که در زمان امامت ایشان شیعه تضعیف می‏شود. اما آنچه که اتفاق افتاد، واقعاً جالب بود و حقیقتاً معجزه‏ایست ایشان و همچنین فرزند ایشان امام دهم هم هشت سالگی به ولایت رسیدند که این هم که پشت سر هم اتفاق افتاده بود، فکر می‏شد شیعه تضعیف می‏شود و جالب است که اگر تاریخ شیعه را نگاه کنید، در این دوره بعد از امام رضا(ع) شیعه یک گام بسیار بلندی بسوی توسعه و تکامل برداشت که این از معجزه‏های امامت و ولایت است و نظریه‏ای را اثبات می‏کند که می‏گوید. ائمه منصوص و مشخصند و محدود به زمان و مکان و محدودیّتهایی که ما داریم، نیستند. مگر در ظاهر که زندگیشان مثل بقیه مردم عادّی بوده.

 البته یک موقعیت تاریخی هم پیش آمده بود و آن هم این بود که در این زمان بعد از نزاعی که بین امین و مأمون شده بود و جنگهایی که میان بنی عبّاس درگرفته بود، مرکزیّت خلافت هم بعد از هارون تضعیف شده بود و این تضعیف مرکزیّت کمک می‏کرد به اینکه شیعه بتواند در سراسر دنیا وضع بهتری داشته باشد.

 به علاوه امام رضا(ع) را که به عنوان ولیعهد معرفی کردند، بصورت ظاهر شیعه حالت رسمیّتی پیدا کرده بود. گرچه ایشان را شهید کرده بودند، ولی آنها هیچ وقت خودشان نمی‏پذیرفتند که شهید کردند و می‏خواستند ظاهر را حفظ کنند، گرچه از باطن ضربه می‏زدند. امّا یک نوع توجیهه حضور ظاهری شیعه هم در دنیا بود پیش از دوران سابق که فشار می‏آوردند.

 و از طرفی با ازدواجی که مصلحتاً ایشان با خانواده خلافت کرده بودند، این هم باز رابطه دیگری را برای کسانی که می‏خواستند به ظاهر فکر کنند و ظاهر هم چشمشان را پر می‏کرد به وجود آورده بود و حتّی وقتی که ایشان را به بغداد احضار می‏کردند، به عنوان تبعیدی نمی‏آوردند، بلکه به عنوان اینکه واسطه خاندان خلافت است، می‏آوردند. با اعزاز و اکرام هم می‏آوردند، این عوامل در کنار هم و با توجه به این مجموعه، باعث توسعه شیعه و پخش علوم تشیّع در دنیا شده بود.

 و باز مخالفان احتجاجاتی را درست می‏کردند و به این خیال که امام جوان است و در بحثهای کلامی محکوم می‏شود، در جلسات رسمی و ظهور مراتب علم و اطّلاع و آگاهیهای عمیق امام جواد(ع) نسبت به قرآن و تأویل قرآن و تفسیر قرآن و خفایای آثار سنّت پیغمبر و خیلی چیزهای دیگر را کشف کرد که اینها هم به توسعه شیعه کمک کرد که امروز ما بخش زیادی از حضور شیعیان در اقصا نقاط دنیا را مرهون همین زمان کوتاه عمر ایشان هستیم که از 9 سالگی تا 25 سالگی بوده است.

 مناسبت دیگر ما در (هفته آینده) روز دوشنبه است که میلاد فرخنده حضرت علی(ع) است که از مهمترین مناسبتهای تاریخ اسلام و تشیّع است که برای ما بسیار باارزش است علی‏بن ابیطالب را متأسفانه دنیا هنوز نشناخته است و آنچه را که در باره علی(ع) می‏دانیم، دنیا نمی‏داند و تاریخ دانان غرب و شرق کلیّاتی از اسلام و شخص علی‏بن ابیطالب می‏دانند. امّا واقعاً با واقعیّتها و حقیقت امر خیلی فاصله دارد و ما فکر می‏کنیم که در دوران حاکمیّت جمهوری اسلامی یکی از کارهای انجام نشده ما این است که نتوانستیم علی‏بن ابیطالب را بهتر به دنیا معرّفی کنیم، ما کوتاهی هم نکردیم، روی نهج البلاغه، روی سایر افکار علی‏بن ابیطالب و تاریخ و روایات چیزهای زیادی پخش کرده‏ایم. امّا باید به عمق معارف برویم و نظرات علی(ع) و آنچه را که از کلمات علی(ع) و تاریخ زندگی از می‏یابیم به زبان امروز و در مورد مسایل اجتماعی حسّاس روز که در دنیا مورد توجّه است اینها را بطور مستند به دنیا برسانیم که البته خود بنده هم به اندازه دیگران مسؤولم و باید کار کنیم و مطمئن‏ام که کسانی در خارج از کشور هستند که به اندازه ما به این بزرگوار علاقه‏مندند.

 من چند ماه پیش یکی از ادبای لبنان را که یک دانشمند ادیب مسیحی است که کتابش در ایران معروف است، آقای جرج جرداق را، دیدم. او علی‏بن ابیطالب را خیلی خوب می‏شناسد- در حالی که ایشان مسیحی هستند- به صورت ظاهر مذهبی آن- این گونه افراد در دنیا کم نیستند.

 یکی از کارهای بزرگ ما این است که شخصیت بزرگ علی‏بن ابیطالب را بهتر معرّفی کنیم. قبلاً تعصّبهای فرقه‏ای بین شیعه و سنّی بوده که قدری کار را مشکل کرده بود. امّا بحمدا... این تعصّبها امروز کم شده و بیشتر مردم چه سنّی و چه شیعه دیگر تعصّبات این چنینی ندارند و حاضرند اگر فضایلی از شخصیتهای اسلامی که در هر فرقه هستند- بشنوند، بشناسند و بگویند و بنویسند و پخش کنند.

 اینها کلیات اسلام را تقویت می‏کند. علی‏بن ابیطالب از نظر اهل سنّت هم خلیفه هستند و خلیفه چهارم هستند و از نظر آنها واجب الاتباع هستند و مشکلی آنجا نیست و دنیای اسلام و دانشگاههای اسلامی و مخصوصاً در کشورهای بزرگی که معارف بالایی دارند، مثل مصر و مغرب و سوریه و جاهای دیگر از این قبیل، ما حتماً باید یک همکاری و کارهای اساسی برای این شخصیت بزرگ انجام دهیم که می‏دانیم همه ارزشهایی که امروز دنیا و روی آن متفقند، در این مرد بزرگ بوده، ایمان در حدّ اعلی که خودشان می‏فرموند: "اگر همه پرده‏های مادّی کنار برود و من غیب را با همه حقیقتهایش ملاحظه کنم، چیزی بر ایمانم اضافه نمی‏شود". لَوْ کُشفَ الاَقطاعْ مازَدَتْ لِیَقیناً

 آدم شجاعی که هیچ کس در شجاعت او حرف ندارد و شجاعت هم معلول ایمان است و آدم بدون ایمان نمی‏تواند شجاع باشد، یا باید دیوانه باشد که شجاع باشد که اصلاً نفهمد که چه اتفاقی می‏افتد و یا باید آنقدر مؤمن باشد که با دیدن حقایق این خطرهای ظاهری برای او بی‏معنا باشد که علی‏بن ابیطالب دوّمی بودند و این جمله بسیار مهم ایشان که می‏گوید: وَاللّهُ لَوْ فَظاهِرَةُ العَرَبْ عَلی قَتالی لَما وَلَیّتُ وَ مِنْها. "به خدا قسم اگر همه اعراب با شمشیر آخته علیه من وارد جنگ شوند، من به جبهه پشت نمی‏کنم".

 این چیزی است که در زندگی حضرت علی(ع) ثابت شده و هیچ کس این ادعای علی‏بن‏ابیطاب را تردید یا تکذیب نکرد و هیچ دشمنی هم نگفت که مثلاً دارد مبالغه یا ادّعا می‏کند.

 من از دشمنان حضرت علی(ع) کسی را ندیدم که در علم او تردید کند و حالا امروز که بحثهای دیگری مطرح است، ولی آن روز هم مسایلی در دنیا بوده و بارها و بارها در همه مجامع عمومی که حضور داشته، اعلان رسمی می‏کرده که هر چه می‏خواهید بپرسید و هر چه پرسیدند جواب داده و باز ما ندیدیم کسانی را که حتّی دنبال نقطه ضعفی برای ایشان هستند، یک مورد بیاورند که ثابت کند سئوال شد و علی(ع) عاجز شد که جواب بدهد، این خیلی در تاریخ مهمّ است. یک نفر آدم که ادعا می‏کند، ادعایش هم پخش می‏شود و از سراسر مناطق دیگر هم دانشمندان می‏آیند و برای اینکه او را در یک جلسه محکوم کنند که نمی‏شود و این هم علم آن بزرگوار است.

 زهد و تقوا و مسایل دیگر علی‏بن ابیطالب، ما نمونه‏ای در آن نمی‏بینیم که بخواهیم به کسی مثال بزنیم که این طوری بوده است. یک چنین شخصیتی با این ویژگیها که خوشبختانه آثاری هم مثل نهج البلاغه از ایشان وجود دارد و خدا رحمت کند عالم بزرگوار سیّد رضی را که این خدمت بزرگ را به ما و به تاریخ ما کرد که کلمات متفرقه علی‏بن ابیطالب را جمع کرد و این کتاب عظیم را در تاریخ ما و در تاریخ اسلام به یادگار گذاشت که شرحهایی که اهل سنّت بر این کتاب مقدّس نوشتند که از شرحهای شیعه قوی‏تر و نیرومندتر است.

 این طور نیست که ما فکر کنیم آنهایی که اعماق کلمات علی‏بن ابیطالب را درآوردند، روی تعصّب درآوردند و آنهایی هم که تعصّب نداشتند و خواستند خدمت به علم و خدمت به تاریخ کنند، این کار را انجام دادند.

 به هر حال ما ایرانیها و ما شیعه‏ها بخصوص، افتخار بزرگی در اختیار داریم و ذخیره گرانقدری را در راهنمایی خودمان داریم و این عشق و ارادت به علی(ع) است این خاص پیروی از علی چیزی است که سرمایه جاویدان ما هست و من یک ذرّه تردید ندارم که بسیاری از این حماسه‏های تاریخی که ما امروز در انقلاب اسلامی و کشورمان داریم، ریشه‏اش را باید به خانه علی(ع) برسانیم و از آنجا باید منابع اصلی‏اش را پیدا کنیم.

 علی‏بن‏ابیطالب چون بیشتر از پیغمبر اکرم(ص) عمر کردند، بعد از اینکه اسلام آمد و ایشان سالهای سال هم ماندند و فرصت هم پیدا کردند، وقت خالی داشتند، مطالب زیادی را به تاریخ عرضه کردند که اینها بحمدا... مانده و کار ما را برای تحقیق بیشتر آسان می‏کند.

 مسأله دیگری که مسأله روز ما هست که همین اجتماع با صفای شما نشان می‏دهد، مسأله "هفته بسیج" ماست. که این عزیزانی که از پیروان خوب مولای متّقیان هستند و نمونه‏هایی هستند که در تقسیم بندیهای اجتماعی ما به علی‏بن ابیطالب بخاطر زندگیشان و بخاطر جهادشان، بخاطر ایثارشان، بخاطر قناعتشان، بخاطر اخلاصشان و عبادتشان و خیلی نزدیکند و هر چه که ما خوب می‏دانیم این جوانهای ما و بسیج عزیز ما دارند که ما الان هفته اینها را داریم.

 میلیونها جوان و پیر مرد و نوجوان امروز در سراسر کشور در شهر و روستا و همه جا به نحوی اینها حضور دارند. در ارگانها، کارخانه‏ها و دانشگاهها و مدارس و هر جا اجتماعی داریم نمونه‏ای از این انسانهای خوب را در آنجا می‏بینیم که بحمدا... زندگی و راه و زحماتی را که اینها کشیده‏اند و ایثاری که برای انقلاب کردند و اسلام قرآن و انقلاب را تقویت کردند، دیروز امام و امروز رهبر و ولایت را تقویت کردند. اینها از آثار گرانبهایی است که بسیج مستضعفان دارد و واقعاً از نمونه‏های تاریخ ساز تدبیر امام راحل ماست. چقدر آن مرد بزرگ آینده نگر بود و در جامعه واقع بین بود، روی یک نقطه حسّاس دست گذاشت و راهی را باز کرد و مجمعی را به وجود آورد که هرکس در خودش نمونه‏ای از اخلاص را می‏بینید، به نحوی به این مرکز خودش را وابسته می‏کند و دیروز در جهاد، در دفاع از اسلام و انقلاب و امروز در میادین فراوان سازندگی و خدمات وسیع در بخشهای مختلف تربیتی و اجتماعی و به انواع آموزشها و کمکهایی که به جامعه ما کمک می‏کنند، با کمترین هزینه و با سرمایه‏گذاری از وقت خودشان و استفاده از نیروی ایمان خودشان که این در تاریخ ما و از آن روزی که این بسیج به وجود آمد، در هر جا که انقلاب نیاز داشت- اینها حضور داشتند، چه در جنگ و چه در کارهای دیگر.

 امروز هم یکی از کارهای خوب اینها الان ترویج قرآن است که ما می‏بینیم بسرعت دارند قاری قرآن و حافظ قرآن و مروّج قرآن در میان خودشان تربیت می‏کنند که این ارتباط جامعه را با قرآن تحکیم می‏بخشد و نقصی که در ایران ما بود این نقص را برطرف می‏کند.

 و من به همه عزیزان ملتمان تأکید می‏کنم، خانمها و آقایان که ارتباط با قرآن را خیلی جدّی بگیرند، در هر حال حافظ ماست.

 و مناسبت دیگر ما مربوط به روشندلان ماست که امروز هم در هفته آنها هستیم، این قشر عزیز و محروم از دیدن که واقعاً یک دریچه با ارزشی را برای تماشای این جهان آفریده خداوند ندارند که خداوند البته این کمبود را با تقویت استعدادها و هوش و تمرکزی که در وجود اینهاست، جبران می‏کند که امیدواریم مردم ما در این هفته توجّه‏شان را به این نیازمندان به کمک دریغ نکنند.

 من در مراسمی که همین حافظان قرآن آمده بودند، یکی از شخصیتهایی که قرآن را حفظ کرده بود، یک نابینا و روشندل بود، خیلی لذّت بردم و تا عصر احساس خوشی می‏کردم. از آنچه که دیدم که یک انسانی که نمی‏تواند قرآن را بخواند تلاش کرده با شنیدن قرآن و شنیدن نوار آن این قرآن را به خوبی حفظ کند، البته چون از چشم استفاده نمی‏شود، سایر حواس انسان تقویت می‏شود که این راه را دارند و ان شاء ا... بتوانند برای اوقات فراغت‏شان از اینگونه کارها که نمونه و الگوی خوبی است استفاده کنند.

 در بعضی از بازدیدها دیده‏ام که کارهای بسیار جالبی را انجام می‏دهند، هنرمندانه و با همّتی که دارند و باید اینها را تقویت کنیم و دعا می‏کنیم که خداوند راهی در پیش علم قرار دهد که این نابینایان بتوانند معالجه شوند. همان طور که امروز بسیاری از افراد ناشنوا معالجه می‏شوند. ما همین حالا در ایران مراکز خوبی داریم که کرهای مادرزادی را با کاشتن حلزون در گوششان شنوا می‏کنند و خداوند به علما و دانشمندان ما توفیق دهد که برای این قشر هم ان شاء ا... در آینده بتوانند راه خوبی پیدا کنند.

 در هفته آینده ما "روز نیروی دریایی" را داریم که از افتخارات دوران جهاد ماست، روزی که شیر مردان حافظ دریا و مرزهای دریایی ما در یک عملیات افتخارآمیز توانستند نیروی دریایی عراق را به کلّی منهدم کنند و تا آخر جنگ ما از آثار آن روز بهره‏برداری کردیم، اگر عراقیها در دریا نیروی دریایی فعّالی داشتند، برای ما بسیار مشکل زا بود. ولی این عملیّات حماسه‏ای که آن روز انجام شد تا آخر جنگ ما هیچ وقت با قدرت دریایی عراق مواجه نشدیم و حتّی عراقیها که رفتند و از یکی از کشورهای ایتالیایی مقادیر زیادی ناو و ناوچه و اسلحه‏های دریایی خریدند که بیاورند دیگر موفق نشدند و از نیروی دریایی ما می‏ترسیدند که وارد خلیج فارس کنند و همان جا نگاه داشتند که ماند و هیچ وقت مزاحم نشدند. البته اواخر جنگ آمریکاییها به نیابت از عراقیها در دریا با ما می‏جنگیدند که سکّوهای ما را زدند و خیلی شرارت کردند و حالا پرونده‏هایشان در لاهه مطرح است.

 و یکی از مسائل سیاسی روز ما مسائلی است که با آلمان الان داریم که شما به آن واقف هستید، هفته پر هیجانی را پشت سر گذاشتیم، من کمی راجع به این مسأله صحبت می‏کنم. مسأله عجیبی است، ما که همه جوانب قضایا را آشنا هستیم، از موارد غیر قابل توجیه تاریخمان است، شکّی نداریم که مردم آلمان و مردم ایران، مایل هستند که با هم صمیمی باشند و همکاری کنند و یادمان نمی‏رود که در دوران جنگ جهانی دوّم، ایران به خاطر آلمان اشغال شد، چون ایرانیها با آلمانیها صمیمی بودند و کارشناسان آلمانی به ایران می‏آوردند و به ما التیماتوم دادند و ایران را تا حدودی اشغال کردند و انگلیسیها و دیگران با ما بد کردند و با ایران رقابت خود را حفظ کرد، آلمانیها هم حفظ کردند و تا این مدّت هم همیشه رابطه بین ما خوب بوده، هر دو نژاد آریایی هستیم و عملکرد هم در این دوره با کمی زمینه‏هایی که می‏تواند ما را گله‏مند کند مثل مسأله بوشهر و کارخانه سم سازی قزوین و بعضی طرحهای دیگر، این روابط حسنه بوده، عجیب این است که یک دادگاهی که در کشور آلمان هم هست و همه چیزش هم آلمانی است، به گونه‏ای عمل می‏کند که با این تمایلات تاریخی همکاری بین ایران و آلمان که دو دولت و دو کشور با هم متفق هستند و می‏خواهند با هم همکاری کنند، با این بازی می‏کند و در این همکاری خدشه وارد می‏کند، ما هنوز دلیل محکمی پیدا نکردیم که دولت آلمان با این کار موافق باشد، شواهدی که ما داریم بیشتر نشان می‏دهد که اکثریّت دولت حاکم دلشان نمی‏خواهد که این دادگاه بین ایران و آلمان مسأله‏ای بوجود آورد، البتّه هستند کسانی که در همان دولت که شاید به گونه دیگری فکر می‏کنند، امّا ما سیاست دولتشان را می‏دانیم که این نیست، علایمی را داریم. علائم بسیار روشنی است. امّا چیزی که عجیب است این است که چطور می‏شود با این فضای موجود دادگاهی بتواند تا این حد اخلال کند، ظاهراً تا آنجایی که می‏شود تفسیر کرد، تحت نفوذ مرئی یا نامرئی عوامل آمریکا و اسراییل و سایر دشمنانی که ما فراوان در اینجا و آنجا داریم، اینها تحت تأثیر قرار گرفته‏اند یا آگاهانه و یا غیرآگاهانه و اشکال کار هم این است که از رویّه قضایی خارج می‏شوند، ما اصلاً قصدی نداریم که در یک دادگاه آلمان دخالت کنیم، خوب کسانی متّهم هستند و دارند بازجویی می‏شوند و یک روز هم محاکمه خواهند شد و در فرانسه هم همین اتفاق افتاد و آنجا همین بحثها بود، آن روزها می‏گفتند: دولت ایران محکوم می‏شود، بعد دادگاه رسیدگی کرد و دید دولت هیچ ارتباطی ندارد و حکمش را صادر کرد.

 امّا آنها هستند که تحریک می‏کنند و کارهای شانتاژی  تبلیغاتی می‏کنند، مثلاً یکی از انتقادهای ما این است که بالاخره شما قبول دارید کسی که خودش مجرم تروریستی است و هواپیما را از ایران دزدیده، فرار کرده و رفته، این یک جرم آشکار است، نمی‏شود دادگاهی که موضوع آن رسیدگی به ترور است بیاید از یک مجرم تروریستی معلومی به عنوان شاهد استفاده کند.

 این با هیچ میزان و معیاری سازگاری ندارد، جواب ما را نمی‏توانند بدهند و جواب روشنی نمی‏دهند، ما به آنها تذکّر هم دادیم، چند هفته قبل اشپیگل مصاحبه‏ای با من داشت که اتفاقاً همین سئوال را مطرح کرد و گفت: "اگر دادگاه بیاید، او خود آن مرد را گفت و با کس دیگری کار نداشت و اگر بخواهد شما را محکوم کند چکار می‏کنید"، من گفتم که خوب اگر این اتفاق بیفتد خوب معلوم است که یک کار قضایی نکرده یک کار سیاسی کرده، ما یک مثلی در ایران داریم، می‏گوییم شخص "دیوانه‏ای می‏تواند سنگی به چاه بیاندازد که صد نفر عاقل هم نمی‏توانند آن را خارج کنند"، اگر این اتفاق بیفتد آن وقت عقلای دو کشور باید جمع شوند تا ببینند این معمّا را چگونه حل کنند و سنگ را چگونه بیرون بیاورند، خوب این در آلمان هم منتشر شد، من مایل بودم آنها به عواقب کارشان دقّت کنند. که این اقدام را انجام ندهند.

 تحلیل ما هنوز این است که حساب دولت آلمان از حساب دادگاه آن جداست و فعلاً روی این معیار داریم کار می‏کنیم که مردم ما هم این را بدانند، نکته دوّم اینکه رهبر معظّم انقلاب روی آن دست گذاشتند و اشاره‏ای کردند و خیلی حرف در آن بود، همین است که ایشان فرمودند که: "ما در هر حال دشمنن اصلی را فراموش نکنیم"، ما دشمن شناخته‏شده‏ای داریم که آثار حضورش را در خیلی جاها می‏بینیم، یکی از جاهای آن همین است. ما وقتی که یک نکته روشنی داریم نرویم سراغ چیزهای مبهم و همینها هستند، عوامل اسراییل و آمریکا هستند که دولت آلمان را هم الان در مخمصه انداخته‏اند و به این صورت که دارید می‏بینید که وضع به جایی برسد که صدراعظم نیرومندی مثل جناب آقای کهل به ما نامه بنویسند و از ما بخواهند که کمک کنیم که این رابطه صمیمی بین دو ملّت قطع نشود و ابراز نگرانی کنند از اینکه دو ملّت قدیمی و صمیمی ایران و آلمان با هم به مشکل سیاسی برخورد کنند، نشان می‏دهد که عوامل شیطان بزرگ چقدر کار می‏کنند، برای اینکه این نقطه همکاری را به نقطه نزاع تبدیل کنند که آن کلمه کوتاه و پرمعنای رهبر انقلاب خوب برای ما معنای خاص خودش را دارد و شماها هم خوب می‏فهمید که ایشان چه می‏فرمایند.

 به هر حال من امیدوارم که دولت آلمان، حالا آنهایی که مخالفند ما چه به آنها بگوییم، آنها که مایل همکاری هستند مواظبت کنند کار را به جایی نرسانند که نه ما می‏خواهیم و نه آنها می‏خواهند و اجازه ندهند که سررشته کار از دست مدیران دو کشور بیرون برود و به محیطهای دیگری بیفتد که این هشیاری را ما تا حدودی می‏بینیم. گرچه علایم منفی هم می‏بینیم، ولی امیدواریم تا تدبیر درست این چیزی که اتفاق افتاده به خوبی ختم شود و ما بتوانیم همکاری‏مان را با دولت و ملّتی که می‏خواهیم با آنها همکاری کنیم ادامه دهیم، البته من جواب صدراعظم آلمان را خواهم داد و بعد شما را در جریان جواب قرار خواهید گرفت. من فقط مختصری از مسائل را اشاره کردم.

 اَعُوُذُ باللَّهِ منَ الشَّیطانِ الرَّجیم/ بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم/ اِنَّا اَعْطَیناکَ الکَوْثُر/ فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَر/ اِنَّ شانِئکَ هُوَالْاَبتَرُ.