خطبه ها
  • صفحه اصلی
  • خطبه ها
  • نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

  • دانشگاه تهران
  • جمعه ۴ آبان ۱۳۷۵

 

    خطبه اوّل

 

 بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

 اَلْحَمْدُلِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ، وَالصَّلوةُ وَالسَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَالِهِ الْأَ ئِمَّةِ الْمَعْصوُمینَ. أَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ، اِنَّا نَحْنَ نَزَّلْنا الذکْرَ اِنَّا لَهُ لِحافِظُونَ عِبادَاللَّه اُوْصیکُمْ بتَقْوَیَ اللَّه وَ اَتِّباعِ اَمْرِهِ وَ نَهْیهِ".

 

 انتظار داریم که امّت عزیزمان همیشه مراقب گوهر گرانبهای تقوا و پرهیز از گناه و تحفظ در وظایف دینی و انسانی و اخلاقی خودشان باشند و همیشه راه خدا را در عمل و گفتار حفظ کنند.

 امروز خطبه اوّل در ادامه صحبتهای گذشته، درباره قرآن است که هدف از این سلسله خطبه‏ها این است که مردم‏مان را به مسایل قابل توجّه و قرآن آشنا کنیم، کیفیت نزول قرآن، چگونگی شکل گرفتن قرآن. تحوّلات و تطوّراتی که در شکل قرآن پیدا شده و مسایلی که آگاهی درباره آنها برای ما لازم است که مسلمانها این سند مهم آسمانی را بهتر بشناسند، البتّه این بحث، بحث تفسیری نیست، یعنی من وارد تفسیر قرآن نمی‏شوم، چون آن یک بحث چند دهساله‏ای است و اگر بخواهیم وارد شویم، این بحثهای متفرقه‏ای برای آگاهی از وضع قرآن است که تا بحال درباره اهمیّت قرآن و تأثیرش در زندگی گفتم.

 درباره ماهیّت وحی و ارتباط خدا و انسان، در خصوص کیفیّت نوشته شدن قرآن در زمان پیغمبر و حفظ قرآن در زمان پیغمبر، بعد جمع‏آوری مجدّد قرآن در زمان خلیفه سوّم عثمان، بعد متّحد کردن مصحفها و از بین بردن بقیه مصحفها و غیر رسمی شدن بقیه مصحفها را گفتم و مشکلاتی که برای عثمان از این جهت پیش آمد و در اواخر، آخرین خطبه به بحث رسم الخط و شکل الفاظ قرآن وارد شدیم.

 اینجا دو - سه مسأله مهم موجود هست که خوب است آگاهی ما نسبت به اینها بالا برود. البتّه من معمولاً خیلی مختصر می‏گویم و هدف من این است که مردم خودشان ترغیب بشوند که بروند در کتابهای ذی‏ربط که کم هم نیست بخوانند و آگاهیشان را بالا ببرند.

 در الفاظ قرآن سه مسأله مهم از همان روزهای اوّل مطرح بود. یکی مسأله قرائت که چگونه قرائت بشود، غیر از آنهایی که مستقیماً از خود پیغمبر قرائت را شنیده بودند که خیلی هم زیاد نبودند، بعداً شکلها و شیوه‏های مختلفی پیدا شده و امروز هم شما اختلاف قرائتها را هنوز دارید و ان‏شاءاللّه یک خطبه در این باره خواهیم گفت.

 یکی مسأله رسم‏الخط قرآن است، کیفیّت نوشتن، کلمات را چطور بنویسیم. الان برای شما که فارسی یا عربی می‏نویسید، این مسأله خیلی مهم جلوه نمی‏کند، چون معمولاً در مدرسه‏ها و آموزشگاهها یک رسم الخطّی را همه مثل هم یاد می‏گیرند و بصورت آموزش عمومی که همه می‏دانیم چطور کلمات را بنویسیم. آن زمان اینگونه نبود. ممکن بود یک کلمه را به چند گونه بنویسند و اکثر مردم هم که سواد نداشتند.

 لذا اینکه یک متنی که همه کلماتش مثل هم و طبق مقتضای زمان نوشته شده باشد، یکی از دشواریهای آن زمان بوده است.

 مسأله سوّم که در مدینه و مکّه آن زمان داشتیم، نقطه و اعراب گذاری بوده است. خطّ رایج آن دوره خط کوفی بود. البته خطّ سریانی و عمرانی  و همیری هم کم و بیش بوده، امّا از تاریخ قرآن اینگونه در می‏آید که بیشتر خطّ کوفی مرسوم بوده، این خط هم نه نقطه داشته و نه اعراب و شما در نظر بگیرید که بنویسند. مثلاً تفاوت بین حرف ب، ط، ج، چ ، خ و حروفهایی که با هم شبیهند: ر، ز، س، ش که به واسطه نبودن نقطه دشواریهای زیادی برای خواندن بوده و شیوه نوشتن هم مشکل بوده مثلاً فرض کنید کلمه " رَبا " آیا مثل همین فارسی که ما الان می‏نویسیم " رَبا " بنویسند که مرسوم بوده، آن زمان " رَبَوا " که در قرآن هم الان اینگونه نوشته می‏شود، از همان قدیم آسان‏ترش هم مثل "موسی"، "عیسی"، "موسا" بخوانند، از این کلمات در نوشته‏های آن زمان خیلی زیاد است یا با کلماتی که الف داشته و الفی را که معمولاً در وسط بوده نمی‏نوشتند و خودشان می‏دانستند که کتاب تلفظ همان کَتَبَ می‏نوشتیم یا اگر کم‏کم که اعراب گذاشتند یک الف کوچک در بالای آن گذاشتند، یا مثلاً قالً که گاهی مثل "قُلْ" می‏نوشتند که آدم نمی‏دانست "قُلْ" یا "قالَ" بخواند که اینگونه مسایل خیلی فراوان است که اگر شما هم در قرآن دقت کنید هزاران کلمه این طوری پیدا می‏کنید که این مشکل در آن وجود دارد.

 اعراب هم نبود. کلمه  زیر، زبَرْ، تشدید و ...  که اگر اینها را از کلمات عربی بگیرید، می‏بینید خواندن و معنا کردن کاری بسیار مشکل می‏شود، مگر اینکه آدم خیلی مسلّط باشد که آدمهای مسلّط این چیزها را خیلی خوب می‏فهمند یا بطور فکری بتوانند بخوانند.

 بنابراین آن متن اوّلیه‏ای که در زمان پیغمبر نوشته شد، چون رسم خط است. چرا که خود پیغمبر که خط نداشتند، نمی‏خواندند و نمی‏نوشتند که البتّه این هم یک بحثی است که واقعاً اینکه پیغمبر اُمّی بوده یعنی خط را نمی‏خواندند یا نمی‏نوشتند یا نه اُمّی یک معنای دیگری دارد که مثلاً می‏خواندند، ولی نمی‏نوشتند، حداقل این است که یقیناً قرآن به خطّ خود پیغمبر نیست، دیگران می‏نوشتند که ما کاتبان وحی را قبلاً گفتیم.

 این متن نوشته شده بود، سالهای اوّل زیاد مشکل نبود، اوّلاً خیلی قرآن خوان نبودند، آنهایی که از خط بخوانند هر که حفظ کرده بود و هر چقدر حفظ کرده بود، می‏خواند. امّا آنهایی که می‏بایست از رو می‏خواندند خیلی نبودند و یا عمدتاً از حفظ داشتند و احیاناً اختلافی هم اگر بود، خدمت پیغمبر می‏رفتند و رفع می‏کردند، یا کسی که کاتب وحی بود این مشکل را حل می‏کرد، کم‏کم مسلمانهای دیگر غیر عرب که به اسلام پیوستند، مثل ایرانیها، رومیها، ترکها، قبطیها و سایر نژادها، آنها نه آن ذوق عربی را و نه آن حافظه قوی عربها را داشتند، عربها با حافظه و ذوق فطری، صحیح‏خوانی مشکل را حل می‏کردند؛ ولی، برای بقیه واقعاً مشکل بود. وقتی که یک سوره‏ای را مثلاً به ایران می‏آوردند و می‏خواستند برای مسلمانها بخوانند و یک غیر عربی هم که خواست بعداً معلّم باشد، بسیار بسیار دشوار می‏شد و شما اگر تاریخ را بدانید سر همین مسأله چه مقدار دعوا، نزاع، اختلاف و دو دستگی و چند دستگی به وجود می‏آمد، گاهی در لشکر و در ارتشی که در جنگ بود سر این مسأله نزاع می‏شد. لذا در همان دهه‏های اوّل اسلام، به‏فکر افتادند که این مشکلات را حل کنند.

 حالا فعلاً من قرائت را بحث نمی‏کنم آن دو قسمت را که یکی نقطه گذاری و اعراب و یکی کلمه نویسی یا رسم المصحف که چه جور باشد، توضیح می‏دهم.

 سه نظر عمده دیده می‏شود - البتّه اختلافات خیلی فراوان است - یک نظر این بود که قرآن را اصلاً نباید هیچ تغییری داد، همانکه در نوشته‏های پیغمبر، در زمان پیغمبر و بعدش در مصحف عثمان آمده تا آخر باید همین را حفظ کرد و گفتند که کلمات قرآن توصیفی است و اعراب و علامات و نقطه و ویراستاری قرآن را از سندیّت می‏اندازد، دست بردارید، اینها هم ادّله و طرفدارانی دارند که بخصوص در گذشته داشتند.

 یک نظر این بود که دیدگاه متوسّط بود و می‏گفتند: جایز است و اشکالی ندارد و آنهایی که می‏خواهند، برای اینکه قرآن را صحیح داشته باشند و علامت گذاری کنند، معلوم است که علامتها جزء قرآن نبود و فقط برای اینکه خواننده و شنونده درست یاد، بگیرد. این علامات را گذاشتند.

 نظریّه سوّم این بوده که اصلاً لازم است که ما این کار را انجام دهیم، چون اگر این کار را انجام دهیم باعث بدیاد گرفتن مردم نسلهای بعد که رسم الخط و زبانشان را اصلاح می‏کنند می‏شویم، اصلاً مردم با آن خطّ نادر و متروک قدیمی آشنا نیستند، بنابراین بین قرآن و مردم فاصله می‏افتد و این بدترین خطر است که مردم به کلّی از یک متن بیگانه باشند. مثلاً اگر مردم امروز نتوانند خطّ کوفی قدیم را - که الان هم هنوز اثبات نشده که خطّ کوفی زمان عثمان وجود داشته باشد - هیچ کس نمی‏تواند آن را بخواند و اگر هم بخواند نمی‏تواند دقیق و درست بخواند. لذا نظر سوّم این است که اصلاً یک تکلیف است که ما قرآن را متناسب با رسم الخطهای زمان خودمان که حالا لفظ قرآن عربی است و رسم الخطّ قرآن هم عربی باشد، تنظیم کنیم.

 اینها ادله‏ای هم از زبان خود پیغمبر دارند، کلمات خود پیغمبر و صحابه هم وجود دارد که به اینها دستور دادند که این کارها را انجام دهید که در خواندن قرآن اشتباه پیش نیاید. دو گروه دیگر این را قبول ندارند که این دستور موجود باشد.

 این سه نظر وجود دارد که حالا اگر پیش آمد و اگر قرار بود بیشتر بحث کنم، استدلالها و نظرهای هر گروه را خواهم گفت. مثلاً ابن خلدون یا ابوبکر باقلانی که از شخصیّتهای بسیار مطرح تاریخ اسلام هستند، آنها طرفدار اصلاح هستند و بعضیها هم از مالک و دیگران نقل می‏کنند که آنها مخالفند. حالا چون در آن فصل نمی‏خواهم حرف بزنم، وارد نظرات اینها نمی‏شوم، این سه نظر وجود دارد.

 اینکه این اصلاحات از وقت شروع شده، خیلی روشن نیست. بعضیها گفته‏اند، منظور از این اعراب این است که آشکار کنید که قرآن مبهم نباشد و بعضیها هم گفته‏اند که منظور را با علامتها آشکار کنید. عبارات قرآن را، می‏باشد حالا اگر کسی بخواهد تحقیقی در این باره داشته باشد. خودش می‏رود و به منابع مراجعه می‏کند. من نمی‏توانم الان وارد بحث تحقیقی این اختلاف نظر شوم. بعضیها می‏گویند که: نه، در زمان پیغمبر بخاطر اینکه اوّل کار بود که نوعاً هم مردم عرب بودند و مشکلی یا پیش نیامد و یا اینکه کم بود، این مسأله جدّی نشد و از آن وقت که مسلمانها که بعد از پیغمبر به شامات و به ایران و به مصر و به روم و به آنجاها دست پیدا کردند، این مسایل جدّی شد و باز هم اینکه این مسأله از چه وقت اجرا شد این هم بحث سوّم است از چه وقت اجرا شد و چه کسی اجرا کرد؟ و وقتی که قرار شد این کار را انجام دهند چه کسی اعراب گذاشت چه کسی نقطه گذاشت، چه کسی کنترل کرد که این نقطه‏ها و اعراب درست باشد.

 مشخصاً چهار نفر را اسم می‏برند که اینها بنیانگذار این حرکت اصلاحی بودند:

 یکی "ابوالاسوددوئلی" است که اینجا هم بعضیها گفته‏اند به دستور حضرت علی (ع) این کار انجام شد و بعضیها می‏گویند به دستور خلیفه دوّم، عمر این کار را انجام داده است.

 و دوّم فردی به نام "یَعْمُرْ" هست که مطرح است که بعضیها او را پیشقدم می‏دانند.

 سوّم شخصی به نام "نصربن عاصم" هست.

 بعضیها هم "حسن بصری" را اقدام کننده می‏دانند تا حالا شروع کار هر یکی از اینها هم جالب است که می‏توانم قدری توضیح دهم که در خطبه‏های بعد خواهم گفت.

 آن مقداری که من خودم تحقیق کردم، هر چهار نفر اینها کار کردند و کار هم در زمان این چهار نفر تمام نشده و بعدها هم در سالهای بعد تا مدّت طولانی این بحث ادامه داشته است. بعضیها حاضر نبودند اصلاً قرآنهای اعراب یافته را بگیرند، همان قرآنهای زمان عثمان را که تکثیر شده بود، نگه می‏داشتند، تا قرن چهارم و پنجم یعنی نزدیک چهارصد سال بعد از صدر اسلام هم بحث جدّی در مکتبهای مختلف بوده، مثل خود اختلاف قرائتها که سر این قرآن با نقطه یا بی نقطه یا قرآن با اعراب با بی اعراب سر این هم مجادله داشتند، ولی بتدریج نیاز مردم و حقّانیّت حرف اصلاح خواهان آن مقاومتها را شکست و آنها را وادار به عقب نشینی کرد و دیگر مزاحم نبودند. امّا کسانی هم تا قرن چهارم و پنجم بودند که قرآنهای اعراب دار را نمی‏خواندند و قرآنهایی می‏خواندند که با همان شکل بی‏اعراب و بی‏نقطه و حتّی بی‏شماره و آیه قرائت می‏کردند که حالا یک کمی این احتیاج دارد در یک خطبه دیگری هم نحوه اعراب گذاری و سیر تاریخی نقطه‏گذاری را یک قدری توضیح بدهیم که وضع روشن‏تر بشود.

 امّا یک نکته که بسیار مسلّم است که همه این طرفها و اختلافاتی که بوده و همه‏شان حسّاسیّت داشتند که هیج تغییری در کلمات قرآن پیش نیاید. مثلاً "رَبا" را همان جور بنویسند. علامتی اگر می‏گذارند، بگذارند که "رَبا" درست خوانده بشود. مثلاً کلمه "مُسْلَماتْ" در قرآن، آنجایی که بدون الف وسط نوشته شده، همان جور بنویسند، کلمه را تغییر ندهند.

 این امانت به طور جدّی مراعات شده و امروز نمی‏توانیم یکی از کلمات قرآن را پیدا کنیم که بگوییم این کلمه در گذشته این جوری نوشته می‏شده و عوضش کردند و این بسیار مهم است. اِنا نَحْنُ نَزَّلْناالذکْرَ وَ اِنَّالَهُ لِحافِظُوْنَ که بسیاری از مفسران هم نظرشان این است که خداوند اصلاً حافظ این وضع و این وعده الهی است که قرآن باید همیشه دست نخورده بماند و این اصلاحات، اصلاحاتی است که خود پیغمبر هم علاقه‏مند بودند.

 شیوه کار مثل لباس است مثل نحوه صداست. مثل تطورهای دیگری است که در زندگی آدم روی اصول خودش اتفاق می‏افتد.

 اَعُوُذُ باللَّهِ منَ الشَّیطانِ الرَّجیم/ بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم/ اِنَّا اَعْطَیناکَ الکَوْثُر/ فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَر/ اِنَّ شانِئکَ هُوَالْاَبتَرُ.

 

    خطبه دوّم

 

 بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

 اَلْحَمْدُ ِللَّهِ رَبِّ اْلعالَمینَ، وَالصّلوةُ وَ السَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلی عَلِیٍّ أَمیرِاْلمُؤْمنینَ وَ عَلی الصِّدّیقة الطّاهِرة وَ عَلی سبْطَیِ الَّرّحْمَةِ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ موُسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَعَلِیِّ بْنِ مُوسی وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ وَ ألْخَلَفِ اْلهادی اْلمهْدیّ (عج).

 

 در خطبه دوّم چند مناسبت هفته را خدمت شما عرض می‏کنم، ابتدا سالگرد شهادت بزرگ مرد تاریخ‏مان فرزند بزرگ امام، آیت اللّه شهید حاج سیّد مصطفی را به شما و خانواده مکرم امام (ره) تسلیت عرض می‏کنیم و شهادت عالم مجاهد، آیت اللّه قاضی طباطبایی را که حق بزرگی بر تاریخ انقلاب ما دارند.

 دو مسأله داخلی و دو مسأله منطقه‏ای و خارجی داریم. اوّلین مسأله داخلی‏مان برنامه سازمان برنامه است که این روزها برای سرشماری نفوس و مسکن در سراسر کشور مشغولند، گر چه تا بحال هم رهبر معظّم انقلاب و هم سایر مسؤولان، توصیه‏های لازم را گفته‏اند. امّا فکر می‏کنم باز هم لازم است تأکید شود که ما یک کار مهمّی را داریم انجام می‏دهیم وگرچه هم هر ده سال یک بار انجام می‏شده، ولی این بار برای ما این سرشماری خیلی مهم است که یک سرشماری کامل و تمام عیاری داشته باشیم که با هفتاد سئوال از مردم پرسیده می‏شود که برای ما روشن شود که شرایط فعلی‏مان بعد از اجرای برنامه اوّل و بخشی از برنامه دوّم و بازسازی جنگ و بازسازی بسیاری از خرابیهای حوادث طبیعی که در سالهای اخیر انجام شده وضع کشور ما با گذشته تفاوت بسیاری دارد.

 ما کم و بیش اینها را می‏دانیم، نه اینکه نمی‏دانیم، بطور متفرق و در گزارشات رسمی این آمار و ارقام هست. امّا اینکه ما به درب همه خانه‏ها برویم و از روی زمین به همه جای کشور برویم و هر چه هست یادداشت کنیم و به کامپیوتر بدهیم و هفتاد جواب از کامپیوتر بگیریم و آماده کنیم و بعد اینها را به صدها جزوه تبدیل کنیم و این جزوه‏ها را در اختیار مردم و ارگانهای مسؤول بگذاریم، هر کسی بداند که در قلمرو او چه هست و چه نیست و چه نیازهایی وجود دارد و چه اقداماتی باید انجام دهد و چه کمبودهایی هست، این مسایل بسیار بسیار برای برنامه ریزی ما در برنامه سوّم و هم چنین در برنامه ریزی 25 ساله ما مهم است که تا سال 1400 ان‏شاءاللّه برای تحقق تمدّن اسلامی، ایران را آماده کرده باشیم.

 خدمت مهمّی است که دارد انجام می‏شود. لذا از مردم تقاضا داریم حتماً به سئوالات مطرح شده پاسخ دهند و حتماً جواب صحیح بدهند و از مامورانمان انتظار داریم که با دقّت و حوصله جوابهای مردم را ثبت کنند و امانت را حفظ کنند و یک تذکّر و یادآوری هم عرض کنم که این آمار قانوناً محرمانه است، یعنی هیچ کس حق ندارد آماری که راجع به اشخاص، خانواده‏ها و چیزهایی که دیده می‏شود، اینها را به دیگران بگوید؛ فقط برای استفاده در برنامه ریزیها و ارگانهاست. چیزهایی که ما منتشر می‏کنیم، ویژگیهای خانواده‏ها و افراد نیست، ما نمی‏گوییم که فلان شخص چند اتاق دارد و چند تا گوسفند و گاو دارد، ما به اینها کار نداریم، ما نتیجه می‏گیریم که این تعداد ساختمان داریم و این تعداد ساختمان کم داریم و نتیجه می‏گیریم که این مقدار دام در کشور هست و برای اینها باید برنامه ریزی کنیم.

 آمار بصورت کلّی در می‏آید که هیچ کس نگران چیزی نباشد، از این اظهارات برای انتشار و استفاده شخصی بخواهد، حتّی ما حق نداریم اینها را مأموران مالیاتی بدهیم که استفاده مالیاتی کنند و آنها هم می‏دانند که نباید استفاده کنند. آنها ابزار و وسایل خودشان را دارند، ممیّزی و پرونده دارند و برای اینکه آمار صحیح باشد، قانونگذار این را محرمانه و غیرقابل استفاده برای دیگران اعلام کرده است و در هیچ دادگاهی قابل استدلال نیست.

 بنابراین باز تأکید می‏کنم که ان‏شاءاللّه در ظرف این مدّت 25 روز که خیلی هم زحمت دارد، پنجاه تا شصت هزار نفر در شهرها و روستاها در این رابطه کار می‏کنند. ما اینها را آموزش داده‏ایم و اینها را مجهز کرده‏ایم و وسایل نقلیه درست کرده‏ایم و از بیت المال هزینه کرده‏ایم و همه اینها به خاطر خود مردم و آینده کشور و اینکه دولت بداند در تصمیم گیری هایش چه تصمیماتی را بگیرد.

 مسأله دوّم گزارشی ار سفرم به استان اردبیل است. یکی از تصمیمات خوب دولت و مجلس در گذشته، استان شدن اردبیل است، جایی مثل اردبیل که برای خودشان یک هویّت تاریخی دارند و حق هم دارند و در تاریخ اینها همیشه مطرح بوده‏اند، به عنوان یک منطقه مهم شرق سبلان و همیشه پایگاهی برای ایران بوده‏اند، این تقاضا را داشتند که بالاخره ما پذیرفتیم و تصویب شد و بعد از این تصویب هم مردم بسیار شادمان و بانشاط وارد کار شدند و هم ارگانهایی که آنجا رفتند و دیدند که این منطقه چقدر مستعد است.

 کارهای بسیار فراوانی انجام شده، در همین چهار سال از سال 71 تا امسال اینها به اندازه یک دهه پیش رفته‏اند و من استان را بالنده و رو به پیش دیدم، در بخشهای کشاورزی، دامداری، صنعت، آب، برق، گاز، مخابرات، بهداشت، درمان، آموزش و پرورش، آموزش عالی، امور فرهنگی و خدمات رفاهی این استان واقعاً قدمهای با ارزشی برداشته شده و مردم استان واقعاً نمونه اعلاء حضور در صحنه را دارند و حقّاً مرزداران با ارزشی برای کشور هستند و خداوند هم نعمت فراوانی در این استان قرار داده، هم زمین خوب و هم آب وهوای خوب و متنوّع الان در ارتفاعات سبلان کوهها پر از برف است و چند فرسخ آن طرف‏تر دشت مغان است که هوا جنوبی است. ما هم برنامه‏هایی که برای آنها ریختیم تمام آب این منطقه را برنامه ریزی کردیم که مهار کنیم که هیچ آبی خارج نشود، الان مقداری از رودخانه ارس و رودخانه قزل ازون هر دو به دریای خزر می‏ریزند که خسارت عمده‏ای است و هفت، هشت سد خوب طرّاحی شده که برخی تمام شده و بعضی دیگر نیمه کاره است و یکی از سدهای مهمّ ما که با آذربایجان مشترک است، متأسّفانه متوقف شده است. با اینکه کار شروع شده بود، در اوایل 600 میلیون دلار هزینه برآورد شده بود که نصف آن را آذریها تقبّل کنند و ما که نصف دیگر را پیشنهاد کردیم، با همان سهم 300 میلیون دلار خودمان این سد را می‏سازیم، چون گران پیش‏بینی کرده بودند. وقتی آذریها درگیر جنگ شدند و نتوانستند سهم خودشان را بپردازند. ما به آنها گفتیم، می‏سازیم و از برق این سد بتدریج برداشت می‏کنیم و سهم شما را می‏گیریم و شما هیچ چیز ندهید، فقط برق نمی‏برید و برق هم نمی‏توانند ببرند و چون منطقه‏ای است که ارامنه آمده‏اند و در اشتغال آنهاست، فقط ده سال صبر کنید، آب دارید، برق دارید و هزینه‏ای هم نکرده‏اید. ولی متأسّفانه آذربایجان با ما همکاری نمی‏کند و بهانه آنها این است که چون آنجا در اشغال ارمنستان است، ما نمی‏خواهیم اجازه دهیم در حالی که دشمن ما آنجا را اشغال کرده این سد ساخته شود، گفتیم ما این طرف هستیم و خودمان و از خاک خودمان می‏سازیم و منطقه‏ای که آن طرف باید کار شود،ما از اشغال ارامنه بیرون می‏آوریم، ولی تابحال نپذیرفتند، آن سد خیلی عظیم است و بسیاری از اراضی دشت مغان را با آن سد آبیاری می‏کنیم که الان اینگونه مانده که تلاش می‏کنیم دوستانمان را در آذربایجان راضی کنیم تا موافقت کنند که ما این سد را بسازیم.

 به هرحال در آذربایجان شوروی سابق متأسّفانه به خاطر اشغال ارامنه آنجا مشکلاتی این چنینی وجود دارد و آنها هم تحت فشار هستند و بیش از یک میلیون آواره از این مناطق رفتند و اراضی آنها باقی مانده است.

 استان اردبیل، آینده بسیار خوبی دارد و من از همین جا از مردم خوب این استان، علماء، بزرگان، فرهنگیان، خانواده‏های عزیز ایثارگر تشکّر می‏کنم و امیدوارم که با همین آهنگ جلو بروند و سازندگی را ادامه دهند، خوشبختانه همه کشور هماهنگ و در همه جای آن نغمه آشنای سازندگی به گوش می‏رسد و ما اطمینان داریم. آینده ایران چیز قابل توجه‏ای را به دنیای اسلام و جهان به عنوان ارمغان حاکمیّت اسلام ارائه خواهد داد.

 و امّا دو مسأله مهمّ خارجی داریم. یکی مسأله افغانستان است که متأسفانه بسیار وضع بدی دارد، همین طور که می‏بینید جنگهایی شروع شد، با اینکه مدّتی متوقف شده بود، مسلمانها بار دیگر به جان یکدیگر افتاده‏اند و هر روز تعدادی زیادی از آنها کشته می‏شوند و ما بارها گفته‏ایم که با جنگ هیچ مسأله‏ای در افغانستان حل نخواهد شد، فرض کنید یک گروهی آمدند و مرکز را گرفتند، ولی در گوشه وکنار کشور، اقوام مختلف نژادها و مذاهب مختلف همه مسلّح‏اند و سرباز دارند و جنگ را از نقطه‏ای شروع می‏کنند و دوباره به طرف کابل می‏آیند، مأموران دولتی از کابل رفتند و حالا دوباره به آنجا بازگشته و دارند همان فشاری که روی خودشان بود روی طالبان می‏آورند.

 اگر باز بخواهند با جنگ مسأله را حل کنند همین است. یکی پیروز می‏شود و یکی دیگر نفسی می‏کشد و دوباره کارش را شروع می‏کند، چون عمده مردم آنجا مسلّح هستند و حاضر نیستند زیر بار دیگران بروند؛ راه حل مشکلات افغانستان مذاکره است و باید با تفاهم مسأله را حل کرد، همه با هم بنشینند و یا با انتخابات درستی و یا قرار موقت درستی، این جنگ بسیار خطرناک را خاموش کنند تا میلیونها افغانی که آواره‏اند بتوانند به کشورشان برگردند و کشوری که حسابی منهدم شده، دوباره ساخته شود. اگر جنگ باشد همین است، متأسّفانه این نصیحت ما مستمع زیادی ندارد و گوش نمی‏دهند، به هرحال همه، هیجان جنگ دارند. دخالتهای خارجی هم کار را بدتر کرده است.

 در اینجا موضع آمریکا از همه بدتر است که واقعاً برای آمریکا افتضاحی به بار آورده است. آمریکایی که این همه کشورهای دنیا را به اسم "حقوق بشر" سرزنش می‏کند و شما ببینید در چه جایی از چه جریانی حمایت می‏کند که با همه اظهارات گذشته شان مخالف است و به همین دلیل مجبور شدند که در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا این حمایت را منکر شوند. خوب همه می‏دانند که آنها دروغ می‏گویند، ولی آنقدر افتضاح بود که می‏توانست به عنوان یک حربه تبلیغاتی بدست رقیب حزب حاکم در انتخابات به آنها ضربه بزند. چون افکار عمومی آمریکا هم نمی‏پسندد که اینگونه سیاستهای دوگانه را یک جا یک کشوری را تحریم کند و به همین دلیل و در یک جا یک کس دیگری را تقویت و پول و سلاح به او بدهد. خوب این معلوم است که بی‏منطق و بی‏هویّت است.

 مسأله دوّم ما در خاورمیانه است، ما این روزها تحوّل مثبتی در مسایل فلسطین می‏بینیم و آن هم ورود اروپاییها در صحنه سیاسی منطقه است، گر چه خود اروپاییها بنیانگذار این بنای شوم غصب فلسطین‏اند. آن موقع انگلی آنجا قیم بوده که انگلیس است که صهیونیستها را پرورش داده و انگلیس است که اینها را بزرگ کرده و اسلحه داده، مسلمانها و مسیحیهای آن منطقه را ذلیل کرده، بعد چون قدرت فعال دنیا، آمریکا شده، تحویل آمریکا دادند، نکته‏ای که این روزها کشف شد و از نظر من این یک دستاورد مهمّی برای دنیای اسلام و دنیای عرب است، روشن شد که آمریکا دوست مسلمانها و اعراب نیست و این خیلی مهمّ است. شما می‏دانید که بسیاری از کشورهای عربی آن منطقه و سایر مناطق، به‏عنوان دوست و حامی آمریکا سرسپرده آمریکا هستند، حال که کار به جایی رسیده، آمریکا به اروپا اجازه نمی‏دهد که در مسایل منطقه شرکت کند، چرا؟ اگر حق می‏گوید خوب اروپا هم باشد و هر که می‏خواهد باشند، بیایند و میانجی باشند و مسایل را حل کنند.

 اینکه اسراییل و کاخ سفید فقط می‏گویند؛ آمریکا، دنیای عرب و مسلمانها را هوشیار کرد، آنها فهمیدند که این میانجی که آمده در واقع گرگ است، این کسی که خودش را به‏عنوان چوپان در منطقه معرّفی می‏کند نقش گرگ را باید بازی کند نه نقش چوپان را. این برای اعراب دارد روشن می‏شود واّلا مگر اروپاییها طرفدار عربها هستند و ما می‏دانیم که آنها هنوز هم در کفه سیاستشان صهیونیستها و اسراییلیها می‏چربند و ما این را خوب می‏دانیم و هیچ کس هم شک ندارد، ولی کمی ملایم‏تر، اینها دو تجربه داشتند که این روزها موفق بود و تشویق شدند که به میدان بیایند، یکی آلمانیها وارد لبنان شدند برای مبادله اجساد دو سرباز اسراییلی که آن موقعها در جنگ کشته شده بودند و اجساد شهدایی که لبنانیها در اسراییل داشتند و چند اسیر، آلمان این برنامه را خوب هدایت کرد، اجساد مبادله شد، اسرا آزاد شدند که همین روزها هم تعدادی از آنها در اسراییل هستند، یکی هم فرانسوایها، این آخرین درگیری که بین اسراییل و لبنانیها در جنوب لبنان بود، با دخالت فرانسه و میانجیگری آنها قضیه حل شد و یک شکل مناسبی پیدا کرد، هم منطقه فهمید که اروپا بهتر می‏تواند اینجا کار کند و هم خودشان فهمیدند که باید در این صحنه‏ها شرکت کنند، حالا آقای شیراک خواسته در منطقه برای یک چنین کاری مسافرت کند که کار درستی هم بود، ببینید اسراییلیها چه ادایی درآوردند، در بیت‏المقدّس چه منظره‏ای درست کردند، یک رئیس جمهوری را آن گونه محاصره کرده بودند که با یک فلسطینی نتواند حرف بزند و آن حالتی که رسوایی بود، این چیز خیلی خوبی را نشان می‏دهد.

 اوّلاً نشان داد که آمریکا حق ندارد که به عنوان میانجی آنهم تنها کار کند، چون بی‏طرف نیست.

 ثانیاً نشان داد که اعراب نباید به آمریکا اعتماد کنند و لااقل تا حدودی روشن شد.

 ثالثاً روشن شد که اسراییل هدف صلح واقعی ندارد والا از میانجیگری فرانسه چه ضرری می‏بیند.

 مگر فرانسه به آنجا می‏آید و به نفع اعراب حرف بزند، یقیناً چنین اتفاقی نمی‏افتد، افکار عمومی غربیها چنین چیزی را نمی‏پذیرد. حداکثر این است که ملایم‏تر از آمریکاییها حرکت می‏کنند و این را ما تحوّل مثبتی می‏دانیم که واقعاً اروپا هم نقش خودش را ایفا کند، یکه‏تازی یک قدرتی که امتحان داده که بی‏طرف نیست و عدالتخواه نیست، محدود شود و کمی برای مردم و ملّتهای ضعیف میدان باز شود که حرفهایشان بهتر زده شود که البتّه خیلی هم به‏میانجیگری حتّی اروپا هم نمی‏شود دلخوش کرد، چون سیاست مجموعه اینها این است که یک چیزی بنام اسراییل در منطقه ما و در کنار مدیترانه و در کنار کانال سوئز، نزدیک مخازن نفت خلیج فارس و در میان کشورهای اسلامی و در قلب کشورهای عربی و درست در حاشیه نقطه اتصال آفریقا و آسیا در سینا و مصر یک ژاندارمری را بگمارند که حافظ منابع استکبار باشد و مانع تحرّک صحیح مسلمانها و اعراب باشد و این سیاست مشترک همه غربیهاست.

 و مسأله مهم این حالت خوبی است که افشاگر بسیاری از حقایق پشت پرده شده که امیدواریم باهوشیاری و آگاهی مردم که پایه اساسی اینگونه حرکتها هستند، راه به جای بهتری پیدا کنیم و همین جا باید از آنچه که در شمال عراق می‏گذرد ابراز تأسّف کنیم، در چه علایمی از آشتی و آتش‏بس بروز کرده که ان‏شاءاللّه این آتش‏بس ادامه پیدا کند، شما مردم و دنیا بدانند که این تهمتهایی که به‏ایران نسبت می‏دهند که ایران در این قضیه دخالت کرده و دروغ است ما حافظ امنیّت مرز خودمان هستیم و برای ما مهم است که در کنار مرز ما اتفاقی نیفتد که یک دفعه صدها هزار پناهنده گرسنه و تشنه و محتاج وارد ایران شوند و به زندگی ما فشار بیاورند و در مرزهای ما نا امنی ایجاد کنند، برای ما این مسأله مهم‏تر است و در درجه دوّم هم واقعاً دلمان می‏سوزد که مسلمانها، مردم در کردستان عراق اینگونه یکدیگر را بکشند و با هم بجنگند، بخاطر این است که سعی و تلاش می‏کنیم و فشار می‏آوریم که جلوی این خونریزیها و جنگها را بگیریم، اینها توقع داشتند که اگر یک حزبی فرار کرد و به‏ایران آمد ما تا قیامت آن را در ایران حبس کنیم و بگوئیم به عراق بازنگردید، حالا که برگشته‏اند تا شهرهای خودشان را بگیرند، می‏گویند ایرانیها اینها را حمایت می‏کنند، شما بد کردید که اینها رابه ایران فرستادید. کاری نکنید که اینها بیایند، خوب ما چقدر آواره‏ها را ببینیم، ما هنوز از دورانهای قدیم جنگ گذشته و فشارهای حزب بعث در کردستان اردوگاه کردهای آواره هنوز به خرج ما زندگی می‏کنند یک چنین دفاع مقدّس که ما در مرزهایمان داریم، بنام دخالت ایران، هم عراقیها و هم آمریکاییها، گر چه آمریکاییها لااقل یک بار حرف درستی زدند و گفتند؛ ما دلیلی پیدا نکردیم که ایران در منطقه حضور نظامی داشته باشد. حالا آنها بخواهند ایران را متّهم کنند و با این اتّهام کارهای زور خودشان را انجام دهند، ان‏شاءاللّه عاقلانه عمل کنند و با هم بسازند و ما هم کمک می‏کنیم که آنجا امنیّت باشد، امنیّت کردستان عراق، امنیّت ما هم هست، جنگ آنجا برای ما هم مشکلات دارد.

 أَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ/ بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم/ »قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَدٌ/ اَللَّهُ الصَمَدٌ/ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یوُلَدْ/ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَد«.

 

 امّا یک نکته که بسیار مسلّم است که همه این طرفها و اختلافاتی که بوده و همه‏شان حسّاسیّت داشتند که هیج تغییری در کلمات قرآن پیش نیاید. مثلاً "رَبا" را همان جور بنویسند. علامتی اگر می‏گذارند، بگذارند که "رَبا" درست خوانده بشود. مثلاً کلمه "مُسْلَماتْ" در قرآن، آنجایی که بدون الف وسط نوشته شده، همان جور بنویسند، کلمه را تغییر ندهند.

 این امانت به طور جدّی مراعات شده و امروز نمی‏توانیم یکی از کلمات قرآن را پیدا کنیم که بگوییم این کلمه در گذشته این جوری نوشته می‏شده و عوضش کردند و این بسیار مهم است. اِنا نَحْنُ نَزَّلْناالذکْرَ وَ اِنَّالَهُ لِحافِظُوْنَ که بسیاری از مفسران هم نظرشان این است که خداوند اصلاً حافظ این وضع و این وعده الهی است که قرآن باید همیشه دست نخورده بماند و این اصلاحات، اصلاحاتی است که خود پیغمبر هم علاقه‏مند بودند.

 شیوه کار مثل لباس است مثل نحوه صداست. مثل تطورهای دیگری است که در زندگی آدم روی اصول خودش اتفاق می‏افتد.

 اَعُوُذُ باللَّهِ منَ الشَّیطانِ الرَّجیم/ بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم/ اِنَّا اَعْطَیناکَ الکَوْثُر/ فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَر/ اِنَّ شانِئکَ هُوَالْاَبتَرُ.

 

    خطبه دوّم

 

 بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

 اَلْحَمْدُ ِللَّهِ رَبِّ اْلعالَمینَ، وَالصّلوةُ وَ السَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلی عَلِیٍّ أَمیرِاْلمُؤْمنینَ وَ عَلی الصِّدّیقة الطّاهِرة وَ عَلی سبْطَیِ الَّرّحْمَةِ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ موُسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَعَلِیِّ بْنِ مُوسی وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ وَ ألْخَلَفِ اْلهادی اْلمهْدیّ (عج).

 

 در خطبه دوّم چند مناسبت هفته را خدمت شما عرض می‏کنم، ابتدا سالگرد شهادت بزرگ مرد تاریخ‏مان فرزند بزرگ امام، آیت اللّه شهید حاج سیّد مصطفی را به شما و خانواده مکرم امام (ره) تسلیت عرض می‏کنیم و شهادت عالم مجاهد، آیت اللّه قاضی طباطبایی را که حق بزرگی بر تاریخ انقلاب ما دارند.

 دو مسأله داخلی و دو مسأله منطقه‏ای و خارجی داریم. اوّلین مسأله داخلی‏مان برنامه سازمان برنامه است که این روزها برای سرشماری نفوس و مسکن در سراسر کشور مشغولند، گر چه تا بحال هم رهبر معظّم انقلاب و هم سایر مسؤولان، توصیه‏های لازم را گفته‏اند. امّا فکر می‏کنم باز هم لازم است تأکید شود که ما یک کار مهمّی را داریم انجام می‏دهیم وگرچه هم هر ده سال یک بار انجام می‏شده، ولی این بار برای ما این سرشماری خیلی مهم است که یک سرشماری کامل و تمام عیاری داشته باشیم که با هفتاد سئوال از مردم پرسیده می‏شود که برای ما روشن شود که شرایط فعلی‏مان بعد از اجرای برنامه اوّل و بخشی از برنامه دوّم و بازسازی جنگ و بازسازی بسیاری از خرابیهای حوادث طبیعی که در سالهای اخیر انجام شده وضع کشور ما با گذشته تفاوت بسیاری دارد.

 ما کم و بیش اینها را می‏دانیم، نه اینکه نمی‏دانیم، بطور متفرق و در گزارشات رسمی این آمار و ارقام هست. امّا اینکه ما به درب همه خانه‏ها برویم و از روی زمین به همه جای کشور برویم و هر چه هست یادداشت کنیم و به کامپیوتر بدهیم و هفتاد جواب از کامپیوتر بگیریم و آماده کنیم و بعد اینها را به صدها جزوه تبدیل کنیم و این جزوه‏ها را در اختیار مردم و ارگانهای مسؤول بگذاریم، هر کسی بداند که در قلمرو او چه هست و چه نیست و چه نیازهایی وجود دارد و چه اقداماتی باید انجام دهد و چه کمبودهایی هست، این مسایل بسیار بسیار برای برنامه ریزی ما در برنامه سوّم و هم چنین در برنامه ریزی 25 ساله ما مهم است که تا سال 1400 ان‏شاءاللّه برای تحقق تمدّن اسلامی، ایران را آماده کرده باشیم.

 خدمت مهمّی است که دارد انجام می‏شود. لذا از مردم تقاضا داریم حتماً به سئوالات مطرح شده پاسخ دهند و حتماً جواب صحیح بدهند و از مامورانمان انتظار داریم که با دقّت و حوصله جوابهای مردم را ثبت کنند و امانت را حفظ کنند و یک تذکّر و یادآوری هم عرض کنم که این آمار قانوناً محرمانه است، یعنی هیچ کس حق ندارد آماری که راجع به اشخاص، خانواده‏ها و چیزهایی که دیده می‏شود، اینها را به دیگران بگوید؛ فقط برای استفاده در برنامه ریزیها و ارگانهاست. چیزهایی که ما منتشر می‏کنیم، ویژگیهای خانواده‏ها و افراد نیست، ما نمی‏گوییم که فلان شخص چند اتاق دارد و چند تا گوسفند و گاو دارد، ما به اینها کار نداریم، ما نتیجه می‏گیریم که این تعداد ساختمان داریم و این تعداد ساختمان کم داریم و نتیجه می‏گیریم که این مقدار دام در کشور هست و برای اینها باید برنامه ریزی کنیم.

 آمار بصورت کلّی در می‏آید که هیچ کس نگران چیزی نباشد، از این اظهارات برای انتشار و استفاده شخصی بخواهد، حتّی ما حق نداریم اینها را مأموران مالیاتی بدهیم که استفاده مالیاتی کنند و آنها هم می‏دانند که نباید استفاده کنند. آنها ابزار و وسایل خودشان را دارند، ممیّزی و پرونده دارند و برای اینکه آمار صحیح باشد، قانونگذار این را محرمانه و غیرقابل استفاده برای دیگران اعلام کرده است و در هیچ دادگاهی قابل استدلال نیست.

 بنابراین باز تأکید می‏کنم که ان‏شاءاللّه در ظرف این مدّت 25 روز که خیلی هم زحمت دارد، پنجاه تا شصت هزار نفر در شهرها و روستاها در این رابطه کار می‏کنند. ما اینها را آموزش داده‏ایم و اینها را مجهز کرده‏ایم و وسایل نقلیه درست کرده‏ایم و از بیت المال هزینه کرده‏ایم و همه اینها به خاطر خود مردم و آینده کشور و اینکه دولت بداند در تصمیم گیری هایش چه تصمیماتی را بگیرد.

 مسأله دوّم گزارشی ار سفرم به استان اردبیل است. یکی از تصمیمات خوب دولت و مجلس در گذشته، استان شدن اردبیل است، جایی مثل اردبیل که برای خودشان یک هویّت تاریخی دارند و حق هم دارند و در تاریخ اینها همیشه مطرح بوده‏اند، به عنوان یک منطقه مهم شرق سبلان و همیشه پایگاهی برای ایران بوده‏اند، این تقاضا را داشتند که بالاخره ما پذیرفتیم و تصویب شد و بعد از این تصویب هم مردم بسیار شادمان و بانشاط وارد کار شدند و هم ارگانهایی که آنجا رفتند و دیدند که این منطقه چقدر مستعد است.

 کارهای بسیار فراوانی انجام شده، در همین چهار سال از سال 71 تا امسال اینها به اندازه یک دهه پیش رفته‏اند و من استان را بالنده و رو به پیش دیدم، در بخشهای کشاورزی، دامداری، صنعت، آب، برق، گاز، مخابرات، بهداشت، درمان، آموزش و پرورش، آموزش عالی، امور فرهنگی و خدمات رفاهی این استان واقعاً قدمهای با ارزشی برداشته شده و مردم استان واقعاً نمونه اعلاء حضور در صحنه را دارند و حقّاً مرزداران با ارزشی برای کشور هستند و خداوند هم نعمت فراوانی در این استان قرار داده، هم زمین خوب و هم آب وهوای خوب و متنوّع الان در ارتفاعات سبلان کوهها پر از برف است و چند فرسخ آن طرف‏تر دشت مغان است که هوا جنوبی است. ما هم برنامه‏هایی که برای آنها ریختیم تمام آب این منطقه را برنامه ریزی کردیم که مهار کنیم که هیچ آبی خارج نشود، الان مقداری از رودخانه ارس و رودخانه قزل ازون هر دو به دریای خزر می‏ریزند که خسارت عمده‏ای است و هفت، هشت سد خوب طرّاحی شده که برخی تمام شده و بعضی دیگر نیمه کاره است و یکی از سدهای مهمّ ما که با آذربایجان مشترک است، متأسّفانه متوقف شده است. با اینکه کار شروع شده بود، در اوایل 600 میلیون دلار هزینه برآورد شده بود که نصف آن را آذریها تقبّل کنند و ما که نصف دیگر را پیشنهاد کردیم، با همان سهم 300 میلیون دلار خودمان این سد را می‏سازیم، چون گران پیش‏بینی کرده بودند. وقتی آذریها درگیر جنگ شدند و نتوانستند سهم خودشان را بپردازند. ما به آنها گفتیم، می‏سازیم و از برق این سد بتدریج برداشت می‏کنیم و سهم شما را می‏گیریم و شما هیچ چیز ندهید، فقط برق نمی‏برید و برق هم نمی‏توانند ببرند و چون منطقه‏ای است که ارامنه آمده‏اند و در اشتغال آنهاست، فقط ده سال صبر کنید، آب دارید، برق دارید و هزینه‏ای هم نکرده‏اید. ولی متأسّفانه آذربایجان با ما همکاری نمی‏کند و بهانه آنها این است که چون آنجا در اشغال ارمنستان است، ما نمی‏خواهیم اجازه دهیم در حالی که دشمن ما آنجا را اشغال کرده این سد ساخته شود، گفتیم ما این طرف هستیم و خودمان و از خاک خودمان می‏سازیم و منطقه‏ای که آن طرف باید کار شود،ما از اشغال ارامنه بیرون می‏آوریم، ولی تابحال نپذیرفتند، آن سد خیلی عظیم است و بسیاری از اراضی دشت مغان را با آن سد آبیاری می‏کنیم که الان اینگونه مانده که تلاش می‏کنیم دوستانمان را در آذربایجان راضی کنیم تا موافقت کنند که ما این سد را بسازیم.

 به هرحال در آذربایجان شوروی سابق متأسّفانه به خاطر اشغال ارامنه آنجا مشکلاتی این چنینی وجود دارد و آنها هم تحت فشار هستند و بیش از یک میلیون آواره از این مناطق رفتند و اراضی آنها باقی مانده است.

 استان اردبیل، آینده بسیار خوبی دارد و من از همین جا از مردم خوب این استان، علماء، بزرگان، فرهنگیان، خانواده‏های عزیز ایثارگر تشکّر می‏کنم و امیدوارم که با همین آهنگ جلو بروند و سازندگی را ادامه دهند، خوشبختانه همه کشور هماهنگ و در همه جای آن نغمه آشنای سازندگی به گوش می‏رسد و ما اطمینان داریم. آینده ایران چیز قابل توجه‏ای را به دنیای اسلام و جهان به عنوان ارمغان حاکمیّت اسلام ارائه خواهد داد.

 و امّا دو مسأله مهمّ خارجی داریم. یکی مسأله افغانستان است که متأسفانه بسیار وضع بدی دارد، همین طور که می‏بینید جنگهایی شروع شد، با اینکه مدّتی متوقف شده بود، مسلمانها بار دیگر به جان یکدیگر افتاده‏اند و هر روز تعدادی زیادی از آنها کشته می‏شوند و ما بارها گفته‏ایم که با جنگ هیچ مسأله‏ای در افغانستان حل نخواهد شد، فرض کنید یک گروهی آمدند و مرکز را گرفتند، ولی در گوشه وکنار کشور، اقوام مختلف نژادها و مذاهب مختلف همه مسلّح‏اند و سرباز دارند و جنگ را از نقطه‏ای شروع می‏کنند و دوباره به طرف کابل می‏آیند، مأموران دولتی از کابل رفتند و حالا دوباره به آنجا بازگشته و دارند همان فشاری که روی خودشان بود روی طالبان می‏آورند.

 اگر باز بخواهند با جنگ مسأله را حل کنند همین است. یکی پیروز می‏شود و یکی دیگر نفسی می‏کشد و دوباره کارش را شروع می‏کند، چون عمده مردم آنجا مسلّح هستند و حاضر نیستند زیر بار دیگران بروند؛ راه حل مشکلات افغانستان مذاکره است و باید با تفاهم مسأله را حل کرد، همه با هم بنشینند و یا با انتخابات درستی و یا قرار موقت درستی، این جنگ بسیار خطرناک را خاموش کنند تا میلیونها افغانی که آواره‏اند بتوانند به کشورشان برگردند و کشوری که حسابی منهدم شده، دوباره ساخته شود. اگر جنگ باشد همین است، متأسّفانه این نصیحت ما مستمع زیادی ندارد و گوش نمی‏دهند، به هرحال همه، هیجان جنگ دارند. دخالتهای خارجی هم کار را بدتر کرده است.

 در اینجا موضع آمریکا از همه بدتر است که واقعاً برای آمریکا افتضاحی به بار آورده است. آمریکایی که این همه کشورهای دنیا را به اسم "حقوق بشر" سرزنش می‏کند و شما ببینید در چه جایی از چه جریانی حمایت می‏کند که با همه اظهارات گذشته شان مخالف است و به همین دلیل مجبور شدند که در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا این حمایت را منکر شوند. خوب همه می‏دانند که آنها دروغ می‏گویند، ولی آنقدر افتضاح بود که می‏توانست به عنوان یک حربه تبلیغاتی بدست رقیب حزب حاکم در انتخابات به آنها ضربه بزند. چون افکار عمومی آمریکا هم نمی‏پسندد که اینگونه سیاستهای دوگانه را یک جا یک کشوری را تحریم کند و به همین دلیل و در یک جا یک کس دیگری را تقویت و پول و سلاح به او بدهد. خوب این معلوم است که بی‏منطق و بی‏هویّت است.

 مسأله دوّم ما در خاورمیانه است، ما این روزها تحوّل مثبتی در مسایل فلسطین می‏بینیم و آن هم ورود اروپاییها در صحنه سیاسی منطقه است، گر چه خود اروپاییها بنیانگذار این بنای شوم غصب فلسطین‏اند. آن موقع انگلی آنجا قیم بوده که انگلیس است که صهیونیستها را پرورش داده و انگلیس است که اینها را بزرگ کرده و اسلحه داده، مسلمانها و مسیحیهای آن منطقه را ذلیل کرده، بعد چون قدرت فعال دنیا، آمریکا شده، تحویل آمریکا دادند، نکته‏ای که این روزها کشف شد و از نظر من این یک دستاورد مهمّی برای دنیای اسلام و دنیای عرب است، روشن شد که آمریکا دوست مسلمانها و اعراب نیست و این خیلی مهمّ است. شما می‏دانید که بسیاری از کشورهای عربی آن منطقه و سایر مناطق، به‏عنوان دوست و حامی آمریکا سرسپرده آمریکا هستند، حال که کار به جایی رسیده، آمریکا به اروپا اجازه نمی‏دهد که در مسایل منطقه شرکت کند، چرا؟ اگر حق می‏گوید خوب اروپا هم باشد و هر که می‏خواهد باشند، بیایند و میانجی باشند و مسایل را حل کنند.

 اینکه اسراییل و کاخ سفید فقط می‏گویند؛ آمریکا، دنیای عرب و مسلمانها را هوشیار کرد، آنها فهمیدند که این میانجی که آمده در واقع گرگ است، این کسی که خودش را به‏عنوان چوپان در منطقه معرّفی می‏کند نقش گرگ را باید بازی کند نه نقش چوپان را. این برای اعراب دارد روشن می‏شود واّلا مگر اروپاییها طرفدار عربها هستند و ما می‏دانیم که آنها هنوز هم در کفه سیاستشان صهیونیستها و اسراییلیها می‏چربند و ما این را خوب می‏دانیم و هیچ کس هم شک ندارد، ولی کمی ملایم‏تر، اینها دو تجربه داشتند که این روزها موفق بود و تشویق شدند که به میدان بیایند، یکی آلمانیها وارد لبنان شدند برای مبادله اجساد دو سرباز اسراییلی که آن موقعها در جنگ کشته شده بودند و اجساد شهدایی که لبنانیها در اسراییل داشتند و چند اسیر، آلمان این برنامه را خوب هدایت کرد، اجساد مبادله شد، اسرا آزاد شدند که همین روزها هم تعدادی از آنها در اسراییل هستند، یکی هم فرانسوایها، این آخرین درگیری که بین اسراییل و لبنانیها در جنوب لبنان بود، با دخالت فرانسه و میانجیگری آنها قضیه حل شد و یک شکل مناسبی پیدا کرد، هم منطقه فهمید که اروپا بهتر می‏تواند اینجا کار کند و هم خودشان فهمیدند که باید در این صحنه‏ها شرکت کنند، حالا آقای شیراک خواسته در منطقه برای یک چنین کاری مسافرت کند که کار درستی هم بود، ببینید اسراییلیها چه ادایی درآوردند، در بیت‏المقدّس چه منظره‏ای درست کردند، یک رئیس جمهوری را آن گونه محاصره کرده بودند که با یک فلسطینی نتواند حرف بزند و آن حالتی که رسوایی بود، این چیز خیلی خوبی را نشان می‏دهد.

 اوّلاً نشان داد که آمریکا حق ندارد که به عنوان میانجی آنهم تنها کار کند، چون بی‏طرف نیست.

 ثانیاً نشان داد که اعراب نباید به آمریکا اعتماد کنند و لااقل تا حدودی روشن شد.

 ثالثاً روشن شد که اسراییل هدف صلح واقعی ندارد والا از میانجیگری فرانسه چه ضرری می‏بیند.

 مگر فرانسه به آنجا می‏آید و به نفع اعراب حرف بزند، یقیناً چنین اتفاقی نمی‏افتد، افکار عمومی غربیها چنین چیزی را نمی‏پذیرد. حداکثر این است که ملایم‏تر از آمریکاییها حرکت می‏کنند و این را ما تحوّل مثبتی می‏دانیم که واقعاً اروپا هم نقش خودش را ایفا کند، یکه‏تازی یک قدرتی که امتحان داده که بی‏طرف نیست و عدالتخواه نیست، محدود شود و کمی برای مردم و ملّتهای ضعیف میدان باز شود که حرفهایشان بهتر زده شود که البتّه خیلی هم به‏میانجیگری حتّی اروپا هم نمی‏شود دلخوش کرد، چون سیاست مجموعه اینها این است که یک چیزی بنام اسراییل در منطقه ما و در کنار مدیترانه و در کنار کانال سوئز، نزدیک مخازن نفت خلیج فارس و در میان کشورهای اسلامی و در قلب کشورهای عربی و درست در حاشیه نقطه اتصال آفریقا و آسیا در سینا و مصر یک ژاندارمری را بگمارند که حافظ منابع استکبار باشد و مانع تحرّک صحیح مسلمانها و اعراب باشد و این سیاست مشترک همه غربیهاست.

 و مسأله مهم این حالت خوبی است که افشاگر بسیاری از حقایق پشت پرده شده که امیدواریم باهوشیاری و آگاهی مردم که پایه اساسی اینگونه حرکتها هستند، راه به جای بهتری پیدا کنیم و همین جا باید از آنچه که در شمال عراق می‏گذرد ابراز تأسّف کنیم، در چه علایمی از آشتی و آتش‏بس بروز کرده که ان‏شاءاللّه این آتش‏بس ادامه پیدا کند، شما مردم و دنیا بدانند که این تهمتهایی که به‏ایران نسبت می‏دهند که ایران در این قضیه دخالت کرده و دروغ است ما حافظ امنیّت مرز خودمان هستیم و برای ما مهم است که در کنار مرز ما اتفاقی نیفتد که یک دفعه صدها هزار پناهنده گرسنه و تشنه و محتاج وارد ایران شوند و به زندگی ما فشار بیاورند و در مرزهای ما نا امنی ایجاد کنند، برای ما این مسأله مهم‏تر است و در درجه دوّم هم واقعاً دلمان می‏سوزد که مسلمانها، مردم در کردستان عراق اینگونه یکدیگر را بکشند و با هم بجنگند، بخاطر این است که سعی و تلاش می‏کنیم و فشار می‏آوریم که جلوی این خونریزیها و جنگها را بگیریم، اینها توقع داشتند که اگر یک حزبی فرار کرد و به‏ایران آمد ما تا قیامت آن را در ایران حبس کنیم و بگوئیم به عراق بازنگردید، حالا که برگشته‏اند تا شهرهای خودشان را بگیرند، می‏گویند ایرانیها اینها را حمایت می‏کنند، شما بد کردید که اینها رابه ایران فرستادید. کاری نکنید که اینها بیایند، خوب ما چقدر آواره‏ها را ببینیم، ما هنوز از دورانهای قدیم جنگ گذشته و فشارهای حزب بعث در کردستان اردوگاه کردهای آواره هنوز به خرج ما زندگی می‏کنند یک چنین دفاع مقدّس که ما در مرزهایمان داریم، بنام دخالت ایران، هم عراقیها و هم آمریکاییها، گر چه آمریکاییها لااقل یک بار حرف درستی زدند و گفتند؛ ما دلیلی پیدا نکردیم که ایران در منطقه حضور نظامی داشته باشد. حالا آنها بخواهند ایران را متّهم کنند و با این اتّهام کارهای زور خودشان را انجام دهند، ان‏شاءاللّه عاقلانه عمل کنند و با هم بسازند و ما هم کمک می‏کنیم که آنجا امنیّت باشد، امنیّت کردستان عراق، امنیّت ما هم هست، جنگ آنجا برای ما هم مشکلات دارد.

 أَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ/ بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم/ »قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَدٌ/ اَللَّهُ الصَمَدٌ/ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یوُلَدْ/ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَد«.