نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی
خطبه اوّل
بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
اَلْحَمْدُلِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ، وَالصَّلوةُ وَالسَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَالِهِ الْأَ ئِمَّةِ الْمَعْصوُمینَ. أَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ، اِنَّا نَحْنَ نَزَّلْنا الذکْرَ اِنَّا لَهُ لِحافِظُونَ عِبادَاللَّه اُوْصیکُمْ بتَقْوَیَ اللَّه وَ اَتِّباعِ اَمْرِهِ وَ نَهْیهِ".
انتظار داریم که امّت عزیزمان همیشه مراقب گوهر گرانبهای تقوا و پرهیز از گناه و تحفظ در وظایف دینی و انسانی و اخلاقی خودشان باشند و همیشه راه خدا را در عمل و گفتار حفظ کنند.
امروز خطبه اوّل در ادامه صحبتهای گذشته، درباره قرآن است که هدف از این سلسله خطبهها این است که مردممان را به مسایل قابل توجّه و قرآن آشنا کنیم، کیفیت نزول قرآن، چگونگی شکل گرفتن قرآن. تحوّلات و تطوّراتی که در شکل قرآن پیدا شده و مسایلی که آگاهی درباره آنها برای ما لازم است که مسلمانها این سند مهم آسمانی را بهتر بشناسند، البتّه این بحث، بحث تفسیری نیست، یعنی من وارد تفسیر قرآن نمیشوم، چون آن یک بحث چند دهسالهای است و اگر بخواهیم وارد شویم، این بحثهای متفرقهای برای آگاهی از وضع قرآن است که تا بحال درباره اهمیّت قرآن و تأثیرش در زندگی گفتم.
درباره ماهیّت وحی و ارتباط خدا و انسان، در خصوص کیفیّت نوشته شدن قرآن در زمان پیغمبر و حفظ قرآن در زمان پیغمبر، بعد جمعآوری مجدّد قرآن در زمان خلیفه سوّم عثمان، بعد متّحد کردن مصحفها و از بین بردن بقیه مصحفها و غیر رسمی شدن بقیه مصحفها را گفتم و مشکلاتی که برای عثمان از این جهت پیش آمد و در اواخر، آخرین خطبه به بحث رسم الخط و شکل الفاظ قرآن وارد شدیم.
اینجا دو - سه مسأله مهم موجود هست که خوب است آگاهی ما نسبت به اینها بالا برود. البتّه من معمولاً خیلی مختصر میگویم و هدف من این است که مردم خودشان ترغیب بشوند که بروند در کتابهای ذیربط که کم هم نیست بخوانند و آگاهیشان را بالا ببرند.
در الفاظ قرآن سه مسأله مهم از همان روزهای اوّل مطرح بود. یکی مسأله قرائت که چگونه قرائت بشود، غیر از آنهایی که مستقیماً از خود پیغمبر قرائت را شنیده بودند که خیلی هم زیاد نبودند، بعداً شکلها و شیوههای مختلفی پیدا شده و امروز هم شما اختلاف قرائتها را هنوز دارید و انشاءاللّه یک خطبه در این باره خواهیم گفت.
یکی مسأله رسمالخط قرآن است، کیفیّت نوشتن، کلمات را چطور بنویسیم. الان برای شما که فارسی یا عربی مینویسید، این مسأله خیلی مهم جلوه نمیکند، چون معمولاً در مدرسهها و آموزشگاهها یک رسم الخطّی را همه مثل هم یاد میگیرند و بصورت آموزش عمومی که همه میدانیم چطور کلمات را بنویسیم. آن زمان اینگونه نبود. ممکن بود یک کلمه را به چند گونه بنویسند و اکثر مردم هم که سواد نداشتند.
لذا اینکه یک متنی که همه کلماتش مثل هم و طبق مقتضای زمان نوشته شده باشد، یکی از دشواریهای آن زمان بوده است.
مسأله سوّم که در مدینه و مکّه آن زمان داشتیم، نقطه و اعراب گذاری بوده است. خطّ رایج آن دوره خط کوفی بود. البته خطّ سریانی و عمرانی و همیری هم کم و بیش بوده، امّا از تاریخ قرآن اینگونه در میآید که بیشتر خطّ کوفی مرسوم بوده، این خط هم نه نقطه داشته و نه اعراب و شما در نظر بگیرید که بنویسند. مثلاً تفاوت بین حرف ب، ط، ج، چ ، خ و حروفهایی که با هم شبیهند: ر، ز، س، ش که به واسطه نبودن نقطه دشواریهای زیادی برای خواندن بوده و شیوه نوشتن هم مشکل بوده مثلاً فرض کنید کلمه " رَبا " آیا مثل همین فارسی که ما الان مینویسیم " رَبا " بنویسند که مرسوم بوده، آن زمان " رَبَوا " که در قرآن هم الان اینگونه نوشته میشود، از همان قدیم آسانترش هم مثل "موسی"، "عیسی"، "موسا" بخوانند، از این کلمات در نوشتههای آن زمان خیلی زیاد است یا با کلماتی که الف داشته و الفی را که معمولاً در وسط بوده نمینوشتند و خودشان میدانستند که کتاب تلفظ همان کَتَبَ مینوشتیم یا اگر کمکم که اعراب گذاشتند یک الف کوچک در بالای آن گذاشتند، یا مثلاً قالً که گاهی مثل "قُلْ" مینوشتند که آدم نمیدانست "قُلْ" یا "قالَ" بخواند که اینگونه مسایل خیلی فراوان است که اگر شما هم در قرآن دقت کنید هزاران کلمه این طوری پیدا میکنید که این مشکل در آن وجود دارد.
اعراب هم نبود. کلمه زیر، زبَرْ، تشدید و ... که اگر اینها را از کلمات عربی بگیرید، میبینید خواندن و معنا کردن کاری بسیار مشکل میشود، مگر اینکه آدم خیلی مسلّط باشد که آدمهای مسلّط این چیزها را خیلی خوب میفهمند یا بطور فکری بتوانند بخوانند.
بنابراین آن متن اوّلیهای که در زمان پیغمبر نوشته شد، چون رسم خط است. چرا که خود پیغمبر که خط نداشتند، نمیخواندند و نمینوشتند که البتّه این هم یک بحثی است که واقعاً اینکه پیغمبر اُمّی بوده یعنی خط را نمیخواندند یا نمینوشتند یا نه اُمّی یک معنای دیگری دارد که مثلاً میخواندند، ولی نمینوشتند، حداقل این است که یقیناً قرآن به خطّ خود پیغمبر نیست، دیگران مینوشتند که ما کاتبان وحی را قبلاً گفتیم.
این متن نوشته شده بود، سالهای اوّل زیاد مشکل نبود، اوّلاً خیلی قرآن خوان نبودند، آنهایی که از خط بخوانند هر که حفظ کرده بود و هر چقدر حفظ کرده بود، میخواند. امّا آنهایی که میبایست از رو میخواندند خیلی نبودند و یا عمدتاً از حفظ داشتند و احیاناً اختلافی هم اگر بود، خدمت پیغمبر میرفتند و رفع میکردند، یا کسی که کاتب وحی بود این مشکل را حل میکرد، کمکم مسلمانهای دیگر غیر عرب که به اسلام پیوستند، مثل ایرانیها، رومیها، ترکها، قبطیها و سایر نژادها، آنها نه آن ذوق عربی را و نه آن حافظه قوی عربها را داشتند، عربها با حافظه و ذوق فطری، صحیحخوانی مشکل را حل میکردند؛ ولی، برای بقیه واقعاً مشکل بود. وقتی که یک سورهای را مثلاً به ایران میآوردند و میخواستند برای مسلمانها بخوانند و یک غیر عربی هم که خواست بعداً معلّم باشد، بسیار بسیار دشوار میشد و شما اگر تاریخ را بدانید سر همین مسأله چه مقدار دعوا، نزاع، اختلاف و دو دستگی و چند دستگی به وجود میآمد، گاهی در لشکر و در ارتشی که در جنگ بود سر این مسأله نزاع میشد. لذا در همان دهههای اوّل اسلام، بهفکر افتادند که این مشکلات را حل کنند.
حالا فعلاً من قرائت را بحث نمیکنم آن دو قسمت را که یکی نقطه گذاری و اعراب و یکی کلمه نویسی یا رسم المصحف که چه جور باشد، توضیح میدهم.
سه نظر عمده دیده میشود - البتّه اختلافات خیلی فراوان است - یک نظر این بود که قرآن را اصلاً نباید هیچ تغییری داد، همانکه در نوشتههای پیغمبر، در زمان پیغمبر و بعدش در مصحف عثمان آمده تا آخر باید همین را حفظ کرد و گفتند که کلمات قرآن توصیفی است و اعراب و علامات و نقطه و ویراستاری قرآن را از سندیّت میاندازد، دست بردارید، اینها هم ادّله و طرفدارانی دارند که بخصوص در گذشته داشتند.
یک نظر این بود که دیدگاه متوسّط بود و میگفتند: جایز است و اشکالی ندارد و آنهایی که میخواهند، برای اینکه قرآن را صحیح داشته باشند و علامت گذاری کنند، معلوم است که علامتها جزء قرآن نبود و فقط برای اینکه خواننده و شنونده درست یاد، بگیرد. این علامات را گذاشتند.
نظریّه سوّم این بوده که اصلاً لازم است که ما این کار را انجام دهیم، چون اگر این کار را انجام دهیم باعث بدیاد گرفتن مردم نسلهای بعد که رسم الخط و زبانشان را اصلاح میکنند میشویم، اصلاً مردم با آن خطّ نادر و متروک قدیمی آشنا نیستند، بنابراین بین قرآن و مردم فاصله میافتد و این بدترین خطر است که مردم به کلّی از یک متن بیگانه باشند. مثلاً اگر مردم امروز نتوانند خطّ کوفی قدیم را - که الان هم هنوز اثبات نشده که خطّ کوفی زمان عثمان وجود داشته باشد - هیچ کس نمیتواند آن را بخواند و اگر هم بخواند نمیتواند دقیق و درست بخواند. لذا نظر سوّم این است که اصلاً یک تکلیف است که ما قرآن را متناسب با رسم الخطهای زمان خودمان که حالا لفظ قرآن عربی است و رسم الخطّ قرآن هم عربی باشد، تنظیم کنیم.
اینها ادلهای هم از زبان خود پیغمبر دارند، کلمات خود پیغمبر و صحابه هم وجود دارد که به اینها دستور دادند که این کارها را انجام دهید که در خواندن قرآن اشتباه پیش نیاید. دو گروه دیگر این را قبول ندارند که این دستور موجود باشد.
این سه نظر وجود دارد که حالا اگر پیش آمد و اگر قرار بود بیشتر بحث کنم، استدلالها و نظرهای هر گروه را خواهم گفت. مثلاً ابن خلدون یا ابوبکر باقلانی که از شخصیّتهای بسیار مطرح تاریخ اسلام هستند، آنها طرفدار اصلاح هستند و بعضیها هم از مالک و دیگران نقل میکنند که آنها مخالفند. حالا چون در آن فصل نمیخواهم حرف بزنم، وارد نظرات اینها نمیشوم، این سه نظر وجود دارد.
اینکه این اصلاحات از وقت شروع شده، خیلی روشن نیست. بعضیها گفتهاند، منظور از این اعراب این است که آشکار کنید که قرآن مبهم نباشد و بعضیها هم گفتهاند که منظور را با علامتها آشکار کنید. عبارات قرآن را، میباشد حالا اگر کسی بخواهد تحقیقی در این باره داشته باشد. خودش میرود و به منابع مراجعه میکند. من نمیتوانم الان وارد بحث تحقیقی این اختلاف نظر شوم. بعضیها میگویند که: نه، در زمان پیغمبر بخاطر اینکه اوّل کار بود که نوعاً هم مردم عرب بودند و مشکلی یا پیش نیامد و یا اینکه کم بود، این مسأله جدّی نشد و از آن وقت که مسلمانها که بعد از پیغمبر به شامات و به ایران و به مصر و به روم و به آنجاها دست پیدا کردند، این مسایل جدّی شد و باز هم اینکه این مسأله از چه وقت اجرا شد این هم بحث سوّم است از چه وقت اجرا شد و چه کسی اجرا کرد؟ و وقتی که قرار شد این کار را انجام دهند چه کسی اعراب گذاشت چه کسی نقطه گذاشت، چه کسی کنترل کرد که این نقطهها و اعراب درست باشد.
مشخصاً چهار نفر را اسم میبرند که اینها بنیانگذار این حرکت اصلاحی بودند:
یکی "ابوالاسوددوئلی" است که اینجا هم بعضیها گفتهاند به دستور حضرت علی (ع) این کار انجام شد و بعضیها میگویند به دستور خلیفه دوّم، عمر این کار را انجام داده است.
و دوّم فردی به نام "یَعْمُرْ" هست که مطرح است که بعضیها او را پیشقدم میدانند.
سوّم شخصی به نام "نصربن عاصم" هست.
بعضیها هم "حسن بصری" را اقدام کننده میدانند تا حالا شروع کار هر یکی از اینها هم جالب است که میتوانم قدری توضیح دهم که در خطبههای بعد خواهم گفت.
آن مقداری که من خودم تحقیق کردم، هر چهار نفر اینها کار کردند و کار هم در زمان این چهار نفر تمام نشده و بعدها هم در سالهای بعد تا مدّت طولانی این بحث ادامه داشته است. بعضیها حاضر نبودند اصلاً قرآنهای اعراب یافته را بگیرند، همان قرآنهای زمان عثمان را که تکثیر شده بود، نگه میداشتند، تا قرن چهارم و پنجم یعنی نزدیک چهارصد سال بعد از صدر اسلام هم بحث جدّی در مکتبهای مختلف بوده، مثل خود اختلاف قرائتها که سر این قرآن با نقطه یا بی نقطه یا قرآن با اعراب با بی اعراب سر این هم مجادله داشتند، ولی بتدریج نیاز مردم و حقّانیّت حرف اصلاح خواهان آن مقاومتها را شکست و آنها را وادار به عقب نشینی کرد و دیگر مزاحم نبودند. امّا کسانی هم تا قرن چهارم و پنجم بودند که قرآنهای اعراب دار را نمیخواندند و قرآنهایی میخواندند که با همان شکل بیاعراب و بینقطه و حتّی بیشماره و آیه قرائت میکردند که حالا یک کمی این احتیاج دارد در یک خطبه دیگری هم نحوه اعراب گذاری و سیر تاریخی نقطهگذاری را یک قدری توضیح بدهیم که وضع روشنتر بشود.
امّا یک نکته که بسیار مسلّم است که همه این طرفها و اختلافاتی که بوده و همهشان حسّاسیّت داشتند که هیج تغییری در کلمات قرآن پیش نیاید. مثلاً "رَبا" را همان جور بنویسند. علامتی اگر میگذارند، بگذارند که "رَبا" درست خوانده بشود. مثلاً کلمه "مُسْلَماتْ" در قرآن، آنجایی که بدون الف وسط نوشته شده، همان جور بنویسند، کلمه را تغییر ندهند.
این امانت به طور جدّی مراعات شده و امروز نمیتوانیم یکی از کلمات قرآن را پیدا کنیم که بگوییم این کلمه در گذشته این جوری نوشته میشده و عوضش کردند و این بسیار مهم است. اِنا نَحْنُ نَزَّلْناالذکْرَ وَ اِنَّالَهُ لِحافِظُوْنَ که بسیاری از مفسران هم نظرشان این است که خداوند اصلاً حافظ این وضع و این وعده الهی است که قرآن باید همیشه دست نخورده بماند و این اصلاحات، اصلاحاتی است که خود پیغمبر هم علاقهمند بودند.
شیوه کار مثل لباس است مثل نحوه صداست. مثل تطورهای دیگری است که در زندگی آدم روی اصول خودش اتفاق میافتد.
اَعُوُذُ باللَّهِ منَ الشَّیطانِ الرَّجیم/ بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم/ اِنَّا اَعْطَیناکَ الکَوْثُر/ فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَر/ اِنَّ شانِئکَ هُوَالْاَبتَرُ.
خطبه دوّم
بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
اَلْحَمْدُ ِللَّهِ رَبِّ اْلعالَمینَ، وَالصّلوةُ وَ السَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلی عَلِیٍّ أَمیرِاْلمُؤْمنینَ وَ عَلی الصِّدّیقة الطّاهِرة وَ عَلی سبْطَیِ الَّرّحْمَةِ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ موُسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَعَلِیِّ بْنِ مُوسی وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ وَ ألْخَلَفِ اْلهادی اْلمهْدیّ (عج).
در خطبه دوّم چند مناسبت هفته را خدمت شما عرض میکنم، ابتدا سالگرد شهادت بزرگ مرد تاریخمان فرزند بزرگ امام، آیت اللّه شهید حاج سیّد مصطفی را به شما و خانواده مکرم امام (ره) تسلیت عرض میکنیم و شهادت عالم مجاهد، آیت اللّه قاضی طباطبایی را که حق بزرگی بر تاریخ انقلاب ما دارند.
دو مسأله داخلی و دو مسأله منطقهای و خارجی داریم. اوّلین مسأله داخلیمان برنامه سازمان برنامه است که این روزها برای سرشماری نفوس و مسکن در سراسر کشور مشغولند، گر چه تا بحال هم رهبر معظّم انقلاب و هم سایر مسؤولان، توصیههای لازم را گفتهاند. امّا فکر میکنم باز هم لازم است تأکید شود که ما یک کار مهمّی را داریم انجام میدهیم وگرچه هم هر ده سال یک بار انجام میشده، ولی این بار برای ما این سرشماری خیلی مهم است که یک سرشماری کامل و تمام عیاری داشته باشیم که با هفتاد سئوال از مردم پرسیده میشود که برای ما روشن شود که شرایط فعلیمان بعد از اجرای برنامه اوّل و بخشی از برنامه دوّم و بازسازی جنگ و بازسازی بسیاری از خرابیهای حوادث طبیعی که در سالهای اخیر انجام شده وضع کشور ما با گذشته تفاوت بسیاری دارد.
ما کم و بیش اینها را میدانیم، نه اینکه نمیدانیم، بطور متفرق و در گزارشات رسمی این آمار و ارقام هست. امّا اینکه ما به درب همه خانهها برویم و از روی زمین به همه جای کشور برویم و هر چه هست یادداشت کنیم و به کامپیوتر بدهیم و هفتاد جواب از کامپیوتر بگیریم و آماده کنیم و بعد اینها را به صدها جزوه تبدیل کنیم و این جزوهها را در اختیار مردم و ارگانهای مسؤول بگذاریم، هر کسی بداند که در قلمرو او چه هست و چه نیست و چه نیازهایی وجود دارد و چه اقداماتی باید انجام دهد و چه کمبودهایی هست، این مسایل بسیار بسیار برای برنامه ریزی ما در برنامه سوّم و هم چنین در برنامه ریزی 25 ساله ما مهم است که تا سال 1400 انشاءاللّه برای تحقق تمدّن اسلامی، ایران را آماده کرده باشیم.
خدمت مهمّی است که دارد انجام میشود. لذا از مردم تقاضا داریم حتماً به سئوالات مطرح شده پاسخ دهند و حتماً جواب صحیح بدهند و از مامورانمان انتظار داریم که با دقّت و حوصله جوابهای مردم را ثبت کنند و امانت را حفظ کنند و یک تذکّر و یادآوری هم عرض کنم که این آمار قانوناً محرمانه است، یعنی هیچ کس حق ندارد آماری که راجع به اشخاص، خانوادهها و چیزهایی که دیده میشود، اینها را به دیگران بگوید؛ فقط برای استفاده در برنامه ریزیها و ارگانهاست. چیزهایی که ما منتشر میکنیم، ویژگیهای خانوادهها و افراد نیست، ما نمیگوییم که فلان شخص چند اتاق دارد و چند تا گوسفند و گاو دارد، ما به اینها کار نداریم، ما نتیجه میگیریم که این تعداد ساختمان داریم و این تعداد ساختمان کم داریم و نتیجه میگیریم که این مقدار دام در کشور هست و برای اینها باید برنامه ریزی کنیم.
آمار بصورت کلّی در میآید که هیچ کس نگران چیزی نباشد، از این اظهارات برای انتشار و استفاده شخصی بخواهد، حتّی ما حق نداریم اینها را مأموران مالیاتی بدهیم که استفاده مالیاتی کنند و آنها هم میدانند که نباید استفاده کنند. آنها ابزار و وسایل خودشان را دارند، ممیّزی و پرونده دارند و برای اینکه آمار صحیح باشد، قانونگذار این را محرمانه و غیرقابل استفاده برای دیگران اعلام کرده است و در هیچ دادگاهی قابل استدلال نیست.
بنابراین باز تأکید میکنم که انشاءاللّه در ظرف این مدّت 25 روز که خیلی هم زحمت دارد، پنجاه تا شصت هزار نفر در شهرها و روستاها در این رابطه کار میکنند. ما اینها را آموزش دادهایم و اینها را مجهز کردهایم و وسایل نقلیه درست کردهایم و از بیت المال هزینه کردهایم و همه اینها به خاطر خود مردم و آینده کشور و اینکه دولت بداند در تصمیم گیری هایش چه تصمیماتی را بگیرد.
مسأله دوّم گزارشی ار سفرم به استان اردبیل است. یکی از تصمیمات خوب دولت و مجلس در گذشته، استان شدن اردبیل است، جایی مثل اردبیل که برای خودشان یک هویّت تاریخی دارند و حق هم دارند و در تاریخ اینها همیشه مطرح بودهاند، به عنوان یک منطقه مهم شرق سبلان و همیشه پایگاهی برای ایران بودهاند، این تقاضا را داشتند که بالاخره ما پذیرفتیم و تصویب شد و بعد از این تصویب هم مردم بسیار شادمان و بانشاط وارد کار شدند و هم ارگانهایی که آنجا رفتند و دیدند که این منطقه چقدر مستعد است.
کارهای بسیار فراوانی انجام شده، در همین چهار سال از سال 71 تا امسال اینها به اندازه یک دهه پیش رفتهاند و من استان را بالنده و رو به پیش دیدم، در بخشهای کشاورزی، دامداری، صنعت، آب، برق، گاز، مخابرات، بهداشت، درمان، آموزش و پرورش، آموزش عالی، امور فرهنگی و خدمات رفاهی این استان واقعاً قدمهای با ارزشی برداشته شده و مردم استان واقعاً نمونه اعلاء حضور در صحنه را دارند و حقّاً مرزداران با ارزشی برای کشور هستند و خداوند هم نعمت فراوانی در این استان قرار داده، هم زمین خوب و هم آب وهوای خوب و متنوّع الان در ارتفاعات سبلان کوهها پر از برف است و چند فرسخ آن طرفتر دشت مغان است که هوا جنوبی است. ما هم برنامههایی که برای آنها ریختیم تمام آب این منطقه را برنامه ریزی کردیم که مهار کنیم که هیچ آبی خارج نشود، الان مقداری از رودخانه ارس و رودخانه قزل ازون هر دو به دریای خزر میریزند که خسارت عمدهای است و هفت، هشت سد خوب طرّاحی شده که برخی تمام شده و بعضی دیگر نیمه کاره است و یکی از سدهای مهمّ ما که با آذربایجان مشترک است، متأسّفانه متوقف شده است. با اینکه کار شروع شده بود، در اوایل 600 میلیون دلار هزینه برآورد شده بود که نصف آن را آذریها تقبّل کنند و ما که نصف دیگر را پیشنهاد کردیم، با همان سهم 300 میلیون دلار خودمان این سد را میسازیم، چون گران پیشبینی کرده بودند. وقتی آذریها درگیر جنگ شدند و نتوانستند سهم خودشان را بپردازند. ما به آنها گفتیم، میسازیم و از برق این سد بتدریج برداشت میکنیم و سهم شما را میگیریم و شما هیچ چیز ندهید، فقط برق نمیبرید و برق هم نمیتوانند ببرند و چون منطقهای است که ارامنه آمدهاند و در اشتغال آنهاست، فقط ده سال صبر کنید، آب دارید، برق دارید و هزینهای هم نکردهاید. ولی متأسّفانه آذربایجان با ما همکاری نمیکند و بهانه آنها این است که چون آنجا در اشغال ارمنستان است، ما نمیخواهیم اجازه دهیم در حالی که دشمن ما آنجا را اشغال کرده این سد ساخته شود، گفتیم ما این طرف هستیم و خودمان و از خاک خودمان میسازیم و منطقهای که آن طرف باید کار شود،ما از اشغال ارامنه بیرون میآوریم، ولی تابحال نپذیرفتند، آن سد خیلی عظیم است و بسیاری از اراضی دشت مغان را با آن سد آبیاری میکنیم که الان اینگونه مانده که تلاش میکنیم دوستانمان را در آذربایجان راضی کنیم تا موافقت کنند که ما این سد را بسازیم.
به هرحال در آذربایجان شوروی سابق متأسّفانه به خاطر اشغال ارامنه آنجا مشکلاتی این چنینی وجود دارد و آنها هم تحت فشار هستند و بیش از یک میلیون آواره از این مناطق رفتند و اراضی آنها باقی مانده است.
استان اردبیل، آینده بسیار خوبی دارد و من از همین جا از مردم خوب این استان، علماء، بزرگان، فرهنگیان، خانوادههای عزیز ایثارگر تشکّر میکنم و امیدوارم که با همین آهنگ جلو بروند و سازندگی را ادامه دهند، خوشبختانه همه کشور هماهنگ و در همه جای آن نغمه آشنای سازندگی به گوش میرسد و ما اطمینان داریم. آینده ایران چیز قابل توجهای را به دنیای اسلام و جهان به عنوان ارمغان حاکمیّت اسلام ارائه خواهد داد.
و امّا دو مسأله مهمّ خارجی داریم. یکی مسأله افغانستان است که متأسفانه بسیار وضع بدی دارد، همین طور که میبینید جنگهایی شروع شد، با اینکه مدّتی متوقف شده بود، مسلمانها بار دیگر به جان یکدیگر افتادهاند و هر روز تعدادی زیادی از آنها کشته میشوند و ما بارها گفتهایم که با جنگ هیچ مسألهای در افغانستان حل نخواهد شد، فرض کنید یک گروهی آمدند و مرکز را گرفتند، ولی در گوشه وکنار کشور، اقوام مختلف نژادها و مذاهب مختلف همه مسلّحاند و سرباز دارند و جنگ را از نقطهای شروع میکنند و دوباره به طرف کابل میآیند، مأموران دولتی از کابل رفتند و حالا دوباره به آنجا بازگشته و دارند همان فشاری که روی خودشان بود روی طالبان میآورند.
اگر باز بخواهند با جنگ مسأله را حل کنند همین است. یکی پیروز میشود و یکی دیگر نفسی میکشد و دوباره کارش را شروع میکند، چون عمده مردم آنجا مسلّح هستند و حاضر نیستند زیر بار دیگران بروند؛ راه حل مشکلات افغانستان مذاکره است و باید با تفاهم مسأله را حل کرد، همه با هم بنشینند و یا با انتخابات درستی و یا قرار موقت درستی، این جنگ بسیار خطرناک را خاموش کنند تا میلیونها افغانی که آوارهاند بتوانند به کشورشان برگردند و کشوری که حسابی منهدم شده، دوباره ساخته شود. اگر جنگ باشد همین است، متأسّفانه این نصیحت ما مستمع زیادی ندارد و گوش نمیدهند، به هرحال همه، هیجان جنگ دارند. دخالتهای خارجی هم کار را بدتر کرده است.
در اینجا موضع آمریکا از همه بدتر است که واقعاً برای آمریکا افتضاحی به بار آورده است. آمریکایی که این همه کشورهای دنیا را به اسم "حقوق بشر" سرزنش میکند و شما ببینید در چه جایی از چه جریانی حمایت میکند که با همه اظهارات گذشته شان مخالف است و به همین دلیل مجبور شدند که در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا این حمایت را منکر شوند. خوب همه میدانند که آنها دروغ میگویند، ولی آنقدر افتضاح بود که میتوانست به عنوان یک حربه تبلیغاتی بدست رقیب حزب حاکم در انتخابات به آنها ضربه بزند. چون افکار عمومی آمریکا هم نمیپسندد که اینگونه سیاستهای دوگانه را یک جا یک کشوری را تحریم کند و به همین دلیل و در یک جا یک کس دیگری را تقویت و پول و سلاح به او بدهد. خوب این معلوم است که بیمنطق و بیهویّت است.
مسأله دوّم ما در خاورمیانه است، ما این روزها تحوّل مثبتی در مسایل فلسطین میبینیم و آن هم ورود اروپاییها در صحنه سیاسی منطقه است، گر چه خود اروپاییها بنیانگذار این بنای شوم غصب فلسطیناند. آن موقع انگلی آنجا قیم بوده که انگلیس است که صهیونیستها را پرورش داده و انگلیس است که اینها را بزرگ کرده و اسلحه داده، مسلمانها و مسیحیهای آن منطقه را ذلیل کرده، بعد چون قدرت فعال دنیا، آمریکا شده، تحویل آمریکا دادند، نکتهای که این روزها کشف شد و از نظر من این یک دستاورد مهمّی برای دنیای اسلام و دنیای عرب است، روشن شد که آمریکا دوست مسلمانها و اعراب نیست و این خیلی مهمّ است. شما میدانید که بسیاری از کشورهای عربی آن منطقه و سایر مناطق، بهعنوان دوست و حامی آمریکا سرسپرده آمریکا هستند، حال که کار به جایی رسیده، آمریکا به اروپا اجازه نمیدهد که در مسایل منطقه شرکت کند، چرا؟ اگر حق میگوید خوب اروپا هم باشد و هر که میخواهد باشند، بیایند و میانجی باشند و مسایل را حل کنند.
اینکه اسراییل و کاخ سفید فقط میگویند؛ آمریکا، دنیای عرب و مسلمانها را هوشیار کرد، آنها فهمیدند که این میانجی که آمده در واقع گرگ است، این کسی که خودش را بهعنوان چوپان در منطقه معرّفی میکند نقش گرگ را باید بازی کند نه نقش چوپان را. این برای اعراب دارد روشن میشود واّلا مگر اروپاییها طرفدار عربها هستند و ما میدانیم که آنها هنوز هم در کفه سیاستشان صهیونیستها و اسراییلیها میچربند و ما این را خوب میدانیم و هیچ کس هم شک ندارد، ولی کمی ملایمتر، اینها دو تجربه داشتند که این روزها موفق بود و تشویق شدند که به میدان بیایند، یکی آلمانیها وارد لبنان شدند برای مبادله اجساد دو سرباز اسراییلی که آن موقعها در جنگ کشته شده بودند و اجساد شهدایی که لبنانیها در اسراییل داشتند و چند اسیر، آلمان این برنامه را خوب هدایت کرد، اجساد مبادله شد، اسرا آزاد شدند که همین روزها هم تعدادی از آنها در اسراییل هستند، یکی هم فرانسوایها، این آخرین درگیری که بین اسراییل و لبنانیها در جنوب لبنان بود، با دخالت فرانسه و میانجیگری آنها قضیه حل شد و یک شکل مناسبی پیدا کرد، هم منطقه فهمید که اروپا بهتر میتواند اینجا کار کند و هم خودشان فهمیدند که باید در این صحنهها شرکت کنند، حالا آقای شیراک خواسته در منطقه برای یک چنین کاری مسافرت کند که کار درستی هم بود، ببینید اسراییلیها چه ادایی درآوردند، در بیتالمقدّس چه منظرهای درست کردند، یک رئیس جمهوری را آن گونه محاصره کرده بودند که با یک فلسطینی نتواند حرف بزند و آن حالتی که رسوایی بود، این چیز خیلی خوبی را نشان میدهد.
اوّلاً نشان داد که آمریکا حق ندارد که به عنوان میانجی آنهم تنها کار کند، چون بیطرف نیست.
ثانیاً نشان داد که اعراب نباید به آمریکا اعتماد کنند و لااقل تا حدودی روشن شد.
ثالثاً روشن شد که اسراییل هدف صلح واقعی ندارد والا از میانجیگری فرانسه چه ضرری میبیند.
مگر فرانسه به آنجا میآید و به نفع اعراب حرف بزند، یقیناً چنین اتفاقی نمیافتد، افکار عمومی غربیها چنین چیزی را نمیپذیرد. حداکثر این است که ملایمتر از آمریکاییها حرکت میکنند و این را ما تحوّل مثبتی میدانیم که واقعاً اروپا هم نقش خودش را ایفا کند، یکهتازی یک قدرتی که امتحان داده که بیطرف نیست و عدالتخواه نیست، محدود شود و کمی برای مردم و ملّتهای ضعیف میدان باز شود که حرفهایشان بهتر زده شود که البتّه خیلی هم بهمیانجیگری حتّی اروپا هم نمیشود دلخوش کرد، چون سیاست مجموعه اینها این است که یک چیزی بنام اسراییل در منطقه ما و در کنار مدیترانه و در کنار کانال سوئز، نزدیک مخازن نفت خلیج فارس و در میان کشورهای اسلامی و در قلب کشورهای عربی و درست در حاشیه نقطه اتصال آفریقا و آسیا در سینا و مصر یک ژاندارمری را بگمارند که حافظ منابع استکبار باشد و مانع تحرّک صحیح مسلمانها و اعراب باشد و این سیاست مشترک همه غربیهاست.
و مسأله مهم این حالت خوبی است که افشاگر بسیاری از حقایق پشت پرده شده که امیدواریم باهوشیاری و آگاهی مردم که پایه اساسی اینگونه حرکتها هستند، راه به جای بهتری پیدا کنیم و همین جا باید از آنچه که در شمال عراق میگذرد ابراز تأسّف کنیم، در چه علایمی از آشتی و آتشبس بروز کرده که انشاءاللّه این آتشبس ادامه پیدا کند، شما مردم و دنیا بدانند که این تهمتهایی که بهایران نسبت میدهند که ایران در این قضیه دخالت کرده و دروغ است ما حافظ امنیّت مرز خودمان هستیم و برای ما مهم است که در کنار مرز ما اتفاقی نیفتد که یک دفعه صدها هزار پناهنده گرسنه و تشنه و محتاج وارد ایران شوند و به زندگی ما فشار بیاورند و در مرزهای ما نا امنی ایجاد کنند، برای ما این مسأله مهمتر است و در درجه دوّم هم واقعاً دلمان میسوزد که مسلمانها، مردم در کردستان عراق اینگونه یکدیگر را بکشند و با هم بجنگند، بخاطر این است که سعی و تلاش میکنیم و فشار میآوریم که جلوی این خونریزیها و جنگها را بگیریم، اینها توقع داشتند که اگر یک حزبی فرار کرد و بهایران آمد ما تا قیامت آن را در ایران حبس کنیم و بگوئیم به عراق بازنگردید، حالا که برگشتهاند تا شهرهای خودشان را بگیرند، میگویند ایرانیها اینها را حمایت میکنند، شما بد کردید که اینها رابه ایران فرستادید. کاری نکنید که اینها بیایند، خوب ما چقدر آوارهها را ببینیم، ما هنوز از دورانهای قدیم جنگ گذشته و فشارهای حزب بعث در کردستان اردوگاه کردهای آواره هنوز به خرج ما زندگی میکنند یک چنین دفاع مقدّس که ما در مرزهایمان داریم، بنام دخالت ایران، هم عراقیها و هم آمریکاییها، گر چه آمریکاییها لااقل یک بار حرف درستی زدند و گفتند؛ ما دلیلی پیدا نکردیم که ایران در منطقه حضور نظامی داشته باشد. حالا آنها بخواهند ایران را متّهم کنند و با این اتّهام کارهای زور خودشان را انجام دهند، انشاءاللّه عاقلانه عمل کنند و با هم بسازند و ما هم کمک میکنیم که آنجا امنیّت باشد، امنیّت کردستان عراق، امنیّت ما هم هست، جنگ آنجا برای ما هم مشکلات دارد.
أَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ/ بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم/ »قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَدٌ/ اَللَّهُ الصَمَدٌ/ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یوُلَدْ/ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَد«.
امّا یک نکته که بسیار مسلّم است که همه این طرفها و اختلافاتی که بوده و همهشان حسّاسیّت داشتند که هیج تغییری در کلمات قرآن پیش نیاید. مثلاً "رَبا" را همان جور بنویسند. علامتی اگر میگذارند، بگذارند که "رَبا" درست خوانده بشود. مثلاً کلمه "مُسْلَماتْ" در قرآن، آنجایی که بدون الف وسط نوشته شده، همان جور بنویسند، کلمه را تغییر ندهند.
این امانت به طور جدّی مراعات شده و امروز نمیتوانیم یکی از کلمات قرآن را پیدا کنیم که بگوییم این کلمه در گذشته این جوری نوشته میشده و عوضش کردند و این بسیار مهم است. اِنا نَحْنُ نَزَّلْناالذکْرَ وَ اِنَّالَهُ لِحافِظُوْنَ که بسیاری از مفسران هم نظرشان این است که خداوند اصلاً حافظ این وضع و این وعده الهی است که قرآن باید همیشه دست نخورده بماند و این اصلاحات، اصلاحاتی است که خود پیغمبر هم علاقهمند بودند.
شیوه کار مثل لباس است مثل نحوه صداست. مثل تطورهای دیگری است که در زندگی آدم روی اصول خودش اتفاق میافتد.
اَعُوُذُ باللَّهِ منَ الشَّیطانِ الرَّجیم/ بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم/ اِنَّا اَعْطَیناکَ الکَوْثُر/ فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَر/ اِنَّ شانِئکَ هُوَالْاَبتَرُ.
خطبه دوّم
بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
اَلْحَمْدُ ِللَّهِ رَبِّ اْلعالَمینَ، وَالصّلوةُ وَ السَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلی عَلِیٍّ أَمیرِاْلمُؤْمنینَ وَ عَلی الصِّدّیقة الطّاهِرة وَ عَلی سبْطَیِ الَّرّحْمَةِ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ موُسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَعَلِیِّ بْنِ مُوسی وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ وَ ألْخَلَفِ اْلهادی اْلمهْدیّ (عج).
در خطبه دوّم چند مناسبت هفته را خدمت شما عرض میکنم، ابتدا سالگرد شهادت بزرگ مرد تاریخمان فرزند بزرگ امام، آیت اللّه شهید حاج سیّد مصطفی را به شما و خانواده مکرم امام (ره) تسلیت عرض میکنیم و شهادت عالم مجاهد، آیت اللّه قاضی طباطبایی را که حق بزرگی بر تاریخ انقلاب ما دارند.
دو مسأله داخلی و دو مسأله منطقهای و خارجی داریم. اوّلین مسأله داخلیمان برنامه سازمان برنامه است که این روزها برای سرشماری نفوس و مسکن در سراسر کشور مشغولند، گر چه تا بحال هم رهبر معظّم انقلاب و هم سایر مسؤولان، توصیههای لازم را گفتهاند. امّا فکر میکنم باز هم لازم است تأکید شود که ما یک کار مهمّی را داریم انجام میدهیم وگرچه هم هر ده سال یک بار انجام میشده، ولی این بار برای ما این سرشماری خیلی مهم است که یک سرشماری کامل و تمام عیاری داشته باشیم که با هفتاد سئوال از مردم پرسیده میشود که برای ما روشن شود که شرایط فعلیمان بعد از اجرای برنامه اوّل و بخشی از برنامه دوّم و بازسازی جنگ و بازسازی بسیاری از خرابیهای حوادث طبیعی که در سالهای اخیر انجام شده وضع کشور ما با گذشته تفاوت بسیاری دارد.
ما کم و بیش اینها را میدانیم، نه اینکه نمیدانیم، بطور متفرق و در گزارشات رسمی این آمار و ارقام هست. امّا اینکه ما به درب همه خانهها برویم و از روی زمین به همه جای کشور برویم و هر چه هست یادداشت کنیم و به کامپیوتر بدهیم و هفتاد جواب از کامپیوتر بگیریم و آماده کنیم و بعد اینها را به صدها جزوه تبدیل کنیم و این جزوهها را در اختیار مردم و ارگانهای مسؤول بگذاریم، هر کسی بداند که در قلمرو او چه هست و چه نیست و چه نیازهایی وجود دارد و چه اقداماتی باید انجام دهد و چه کمبودهایی هست، این مسایل بسیار بسیار برای برنامه ریزی ما در برنامه سوّم و هم چنین در برنامه ریزی 25 ساله ما مهم است که تا سال 1400 انشاءاللّه برای تحقق تمدّن اسلامی، ایران را آماده کرده باشیم.
خدمت مهمّی است که دارد انجام میشود. لذا از مردم تقاضا داریم حتماً به سئوالات مطرح شده پاسخ دهند و حتماً جواب صحیح بدهند و از مامورانمان انتظار داریم که با دقّت و حوصله جوابهای مردم را ثبت کنند و امانت را حفظ کنند و یک تذکّر و یادآوری هم عرض کنم که این آمار قانوناً محرمانه است، یعنی هیچ کس حق ندارد آماری که راجع به اشخاص، خانوادهها و چیزهایی که دیده میشود، اینها را به دیگران بگوید؛ فقط برای استفاده در برنامه ریزیها و ارگانهاست. چیزهایی که ما منتشر میکنیم، ویژگیهای خانوادهها و افراد نیست، ما نمیگوییم که فلان شخص چند اتاق دارد و چند تا گوسفند و گاو دارد، ما به اینها کار نداریم، ما نتیجه میگیریم که این تعداد ساختمان داریم و این تعداد ساختمان کم داریم و نتیجه میگیریم که این مقدار دام در کشور هست و برای اینها باید برنامه ریزی کنیم.
آمار بصورت کلّی در میآید که هیچ کس نگران چیزی نباشد، از این اظهارات برای انتشار و استفاده شخصی بخواهد، حتّی ما حق نداریم اینها را مأموران مالیاتی بدهیم که استفاده مالیاتی کنند و آنها هم میدانند که نباید استفاده کنند. آنها ابزار و وسایل خودشان را دارند، ممیّزی و پرونده دارند و برای اینکه آمار صحیح باشد، قانونگذار این را محرمانه و غیرقابل استفاده برای دیگران اعلام کرده است و در هیچ دادگاهی قابل استدلال نیست.
بنابراین باز تأکید میکنم که انشاءاللّه در ظرف این مدّت 25 روز که خیلی هم زحمت دارد، پنجاه تا شصت هزار نفر در شهرها و روستاها در این رابطه کار میکنند. ما اینها را آموزش دادهایم و اینها را مجهز کردهایم و وسایل نقلیه درست کردهایم و از بیت المال هزینه کردهایم و همه اینها به خاطر خود مردم و آینده کشور و اینکه دولت بداند در تصمیم گیری هایش چه تصمیماتی را بگیرد.
مسأله دوّم گزارشی ار سفرم به استان اردبیل است. یکی از تصمیمات خوب دولت و مجلس در گذشته، استان شدن اردبیل است، جایی مثل اردبیل که برای خودشان یک هویّت تاریخی دارند و حق هم دارند و در تاریخ اینها همیشه مطرح بودهاند، به عنوان یک منطقه مهم شرق سبلان و همیشه پایگاهی برای ایران بودهاند، این تقاضا را داشتند که بالاخره ما پذیرفتیم و تصویب شد و بعد از این تصویب هم مردم بسیار شادمان و بانشاط وارد کار شدند و هم ارگانهایی که آنجا رفتند و دیدند که این منطقه چقدر مستعد است.
کارهای بسیار فراوانی انجام شده، در همین چهار سال از سال 71 تا امسال اینها به اندازه یک دهه پیش رفتهاند و من استان را بالنده و رو به پیش دیدم، در بخشهای کشاورزی، دامداری، صنعت، آب، برق، گاز، مخابرات، بهداشت، درمان، آموزش و پرورش، آموزش عالی، امور فرهنگی و خدمات رفاهی این استان واقعاً قدمهای با ارزشی برداشته شده و مردم استان واقعاً نمونه اعلاء حضور در صحنه را دارند و حقّاً مرزداران با ارزشی برای کشور هستند و خداوند هم نعمت فراوانی در این استان قرار داده، هم زمین خوب و هم آب وهوای خوب و متنوّع الان در ارتفاعات سبلان کوهها پر از برف است و چند فرسخ آن طرفتر دشت مغان است که هوا جنوبی است. ما هم برنامههایی که برای آنها ریختیم تمام آب این منطقه را برنامه ریزی کردیم که مهار کنیم که هیچ آبی خارج نشود، الان مقداری از رودخانه ارس و رودخانه قزل ازون هر دو به دریای خزر میریزند که خسارت عمدهای است و هفت، هشت سد خوب طرّاحی شده که برخی تمام شده و بعضی دیگر نیمه کاره است و یکی از سدهای مهمّ ما که با آذربایجان مشترک است، متأسّفانه متوقف شده است. با اینکه کار شروع شده بود، در اوایل 600 میلیون دلار هزینه برآورد شده بود که نصف آن را آذریها تقبّل کنند و ما که نصف دیگر را پیشنهاد کردیم، با همان سهم 300 میلیون دلار خودمان این سد را میسازیم، چون گران پیشبینی کرده بودند. وقتی آذریها درگیر جنگ شدند و نتوانستند سهم خودشان را بپردازند. ما به آنها گفتیم، میسازیم و از برق این سد بتدریج برداشت میکنیم و سهم شما را میگیریم و شما هیچ چیز ندهید، فقط برق نمیبرید و برق هم نمیتوانند ببرند و چون منطقهای است که ارامنه آمدهاند و در اشتغال آنهاست، فقط ده سال صبر کنید، آب دارید، برق دارید و هزینهای هم نکردهاید. ولی متأسّفانه آذربایجان با ما همکاری نمیکند و بهانه آنها این است که چون آنجا در اشغال ارمنستان است، ما نمیخواهیم اجازه دهیم در حالی که دشمن ما آنجا را اشغال کرده این سد ساخته شود، گفتیم ما این طرف هستیم و خودمان و از خاک خودمان میسازیم و منطقهای که آن طرف باید کار شود،ما از اشغال ارامنه بیرون میآوریم، ولی تابحال نپذیرفتند، آن سد خیلی عظیم است و بسیاری از اراضی دشت مغان را با آن سد آبیاری میکنیم که الان اینگونه مانده که تلاش میکنیم دوستانمان را در آذربایجان راضی کنیم تا موافقت کنند که ما این سد را بسازیم.
به هرحال در آذربایجان شوروی سابق متأسّفانه به خاطر اشغال ارامنه آنجا مشکلاتی این چنینی وجود دارد و آنها هم تحت فشار هستند و بیش از یک میلیون آواره از این مناطق رفتند و اراضی آنها باقی مانده است.
استان اردبیل، آینده بسیار خوبی دارد و من از همین جا از مردم خوب این استان، علماء، بزرگان، فرهنگیان، خانوادههای عزیز ایثارگر تشکّر میکنم و امیدوارم که با همین آهنگ جلو بروند و سازندگی را ادامه دهند، خوشبختانه همه کشور هماهنگ و در همه جای آن نغمه آشنای سازندگی به گوش میرسد و ما اطمینان داریم. آینده ایران چیز قابل توجهای را به دنیای اسلام و جهان به عنوان ارمغان حاکمیّت اسلام ارائه خواهد داد.
و امّا دو مسأله مهمّ خارجی داریم. یکی مسأله افغانستان است که متأسفانه بسیار وضع بدی دارد، همین طور که میبینید جنگهایی شروع شد، با اینکه مدّتی متوقف شده بود، مسلمانها بار دیگر به جان یکدیگر افتادهاند و هر روز تعدادی زیادی از آنها کشته میشوند و ما بارها گفتهایم که با جنگ هیچ مسألهای در افغانستان حل نخواهد شد، فرض کنید یک گروهی آمدند و مرکز را گرفتند، ولی در گوشه وکنار کشور، اقوام مختلف نژادها و مذاهب مختلف همه مسلّحاند و سرباز دارند و جنگ را از نقطهای شروع میکنند و دوباره به طرف کابل میآیند، مأموران دولتی از کابل رفتند و حالا دوباره به آنجا بازگشته و دارند همان فشاری که روی خودشان بود روی طالبان میآورند.
اگر باز بخواهند با جنگ مسأله را حل کنند همین است. یکی پیروز میشود و یکی دیگر نفسی میکشد و دوباره کارش را شروع میکند، چون عمده مردم آنجا مسلّح هستند و حاضر نیستند زیر بار دیگران بروند؛ راه حل مشکلات افغانستان مذاکره است و باید با تفاهم مسأله را حل کرد، همه با هم بنشینند و یا با انتخابات درستی و یا قرار موقت درستی، این جنگ بسیار خطرناک را خاموش کنند تا میلیونها افغانی که آوارهاند بتوانند به کشورشان برگردند و کشوری که حسابی منهدم شده، دوباره ساخته شود. اگر جنگ باشد همین است، متأسّفانه این نصیحت ما مستمع زیادی ندارد و گوش نمیدهند، به هرحال همه، هیجان جنگ دارند. دخالتهای خارجی هم کار را بدتر کرده است.
در اینجا موضع آمریکا از همه بدتر است که واقعاً برای آمریکا افتضاحی به بار آورده است. آمریکایی که این همه کشورهای دنیا را به اسم "حقوق بشر" سرزنش میکند و شما ببینید در چه جایی از چه جریانی حمایت میکند که با همه اظهارات گذشته شان مخالف است و به همین دلیل مجبور شدند که در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا این حمایت را منکر شوند. خوب همه میدانند که آنها دروغ میگویند، ولی آنقدر افتضاح بود که میتوانست به عنوان یک حربه تبلیغاتی بدست رقیب حزب حاکم در انتخابات به آنها ضربه بزند. چون افکار عمومی آمریکا هم نمیپسندد که اینگونه سیاستهای دوگانه را یک جا یک کشوری را تحریم کند و به همین دلیل و در یک جا یک کس دیگری را تقویت و پول و سلاح به او بدهد. خوب این معلوم است که بیمنطق و بیهویّت است.
مسأله دوّم ما در خاورمیانه است، ما این روزها تحوّل مثبتی در مسایل فلسطین میبینیم و آن هم ورود اروپاییها در صحنه سیاسی منطقه است، گر چه خود اروپاییها بنیانگذار این بنای شوم غصب فلسطیناند. آن موقع انگلی آنجا قیم بوده که انگلیس است که صهیونیستها را پرورش داده و انگلیس است که اینها را بزرگ کرده و اسلحه داده، مسلمانها و مسیحیهای آن منطقه را ذلیل کرده، بعد چون قدرت فعال دنیا، آمریکا شده، تحویل آمریکا دادند، نکتهای که این روزها کشف شد و از نظر من این یک دستاورد مهمّی برای دنیای اسلام و دنیای عرب است، روشن شد که آمریکا دوست مسلمانها و اعراب نیست و این خیلی مهمّ است. شما میدانید که بسیاری از کشورهای عربی آن منطقه و سایر مناطق، بهعنوان دوست و حامی آمریکا سرسپرده آمریکا هستند، حال که کار به جایی رسیده، آمریکا به اروپا اجازه نمیدهد که در مسایل منطقه شرکت کند، چرا؟ اگر حق میگوید خوب اروپا هم باشد و هر که میخواهد باشند، بیایند و میانجی باشند و مسایل را حل کنند.
اینکه اسراییل و کاخ سفید فقط میگویند؛ آمریکا، دنیای عرب و مسلمانها را هوشیار کرد، آنها فهمیدند که این میانجی که آمده در واقع گرگ است، این کسی که خودش را بهعنوان چوپان در منطقه معرّفی میکند نقش گرگ را باید بازی کند نه نقش چوپان را. این برای اعراب دارد روشن میشود واّلا مگر اروپاییها طرفدار عربها هستند و ما میدانیم که آنها هنوز هم در کفه سیاستشان صهیونیستها و اسراییلیها میچربند و ما این را خوب میدانیم و هیچ کس هم شک ندارد، ولی کمی ملایمتر، اینها دو تجربه داشتند که این روزها موفق بود و تشویق شدند که به میدان بیایند، یکی آلمانیها وارد لبنان شدند برای مبادله اجساد دو سرباز اسراییلی که آن موقعها در جنگ کشته شده بودند و اجساد شهدایی که لبنانیها در اسراییل داشتند و چند اسیر، آلمان این برنامه را خوب هدایت کرد، اجساد مبادله شد، اسرا آزاد شدند که همین روزها هم تعدادی از آنها در اسراییل هستند، یکی هم فرانسوایها، این آخرین درگیری که بین اسراییل و لبنانیها در جنوب لبنان بود، با دخالت فرانسه و میانجیگری آنها قضیه حل شد و یک شکل مناسبی پیدا کرد، هم منطقه فهمید که اروپا بهتر میتواند اینجا کار کند و هم خودشان فهمیدند که باید در این صحنهها شرکت کنند، حالا آقای شیراک خواسته در منطقه برای یک چنین کاری مسافرت کند که کار درستی هم بود، ببینید اسراییلیها چه ادایی درآوردند، در بیتالمقدّس چه منظرهای درست کردند، یک رئیس جمهوری را آن گونه محاصره کرده بودند که با یک فلسطینی نتواند حرف بزند و آن حالتی که رسوایی بود، این چیز خیلی خوبی را نشان میدهد.
اوّلاً نشان داد که آمریکا حق ندارد که به عنوان میانجی آنهم تنها کار کند، چون بیطرف نیست.
ثانیاً نشان داد که اعراب نباید به آمریکا اعتماد کنند و لااقل تا حدودی روشن شد.
ثالثاً روشن شد که اسراییل هدف صلح واقعی ندارد والا از میانجیگری فرانسه چه ضرری میبیند.
مگر فرانسه به آنجا میآید و به نفع اعراب حرف بزند، یقیناً چنین اتفاقی نمیافتد، افکار عمومی غربیها چنین چیزی را نمیپذیرد. حداکثر این است که ملایمتر از آمریکاییها حرکت میکنند و این را ما تحوّل مثبتی میدانیم که واقعاً اروپا هم نقش خودش را ایفا کند، یکهتازی یک قدرتی که امتحان داده که بیطرف نیست و عدالتخواه نیست، محدود شود و کمی برای مردم و ملّتهای ضعیف میدان باز شود که حرفهایشان بهتر زده شود که البتّه خیلی هم بهمیانجیگری حتّی اروپا هم نمیشود دلخوش کرد، چون سیاست مجموعه اینها این است که یک چیزی بنام اسراییل در منطقه ما و در کنار مدیترانه و در کنار کانال سوئز، نزدیک مخازن نفت خلیج فارس و در میان کشورهای اسلامی و در قلب کشورهای عربی و درست در حاشیه نقطه اتصال آفریقا و آسیا در سینا و مصر یک ژاندارمری را بگمارند که حافظ منابع استکبار باشد و مانع تحرّک صحیح مسلمانها و اعراب باشد و این سیاست مشترک همه غربیهاست.
و مسأله مهم این حالت خوبی است که افشاگر بسیاری از حقایق پشت پرده شده که امیدواریم باهوشیاری و آگاهی مردم که پایه اساسی اینگونه حرکتها هستند، راه به جای بهتری پیدا کنیم و همین جا باید از آنچه که در شمال عراق میگذرد ابراز تأسّف کنیم، در چه علایمی از آشتی و آتشبس بروز کرده که انشاءاللّه این آتشبس ادامه پیدا کند، شما مردم و دنیا بدانند که این تهمتهایی که بهایران نسبت میدهند که ایران در این قضیه دخالت کرده و دروغ است ما حافظ امنیّت مرز خودمان هستیم و برای ما مهم است که در کنار مرز ما اتفاقی نیفتد که یک دفعه صدها هزار پناهنده گرسنه و تشنه و محتاج وارد ایران شوند و به زندگی ما فشار بیاورند و در مرزهای ما نا امنی ایجاد کنند، برای ما این مسأله مهمتر است و در درجه دوّم هم واقعاً دلمان میسوزد که مسلمانها، مردم در کردستان عراق اینگونه یکدیگر را بکشند و با هم بجنگند، بخاطر این است که سعی و تلاش میکنیم و فشار میآوریم که جلوی این خونریزیها و جنگها را بگیریم، اینها توقع داشتند که اگر یک حزبی فرار کرد و بهایران آمد ما تا قیامت آن را در ایران حبس کنیم و بگوئیم به عراق بازنگردید، حالا که برگشتهاند تا شهرهای خودشان را بگیرند، میگویند ایرانیها اینها را حمایت میکنند، شما بد کردید که اینها رابه ایران فرستادید. کاری نکنید که اینها بیایند، خوب ما چقدر آوارهها را ببینیم، ما هنوز از دورانهای قدیم جنگ گذشته و فشارهای حزب بعث در کردستان اردوگاه کردهای آواره هنوز به خرج ما زندگی میکنند یک چنین دفاع مقدّس که ما در مرزهایمان داریم، بنام دخالت ایران، هم عراقیها و هم آمریکاییها، گر چه آمریکاییها لااقل یک بار حرف درستی زدند و گفتند؛ ما دلیلی پیدا نکردیم که ایران در منطقه حضور نظامی داشته باشد. حالا آنها بخواهند ایران را متّهم کنند و با این اتّهام کارهای زور خودشان را انجام دهند، انشاءاللّه عاقلانه عمل کنند و با هم بسازند و ما هم کمک میکنیم که آنجا امنیّت باشد، امنیّت کردستان عراق، امنیّت ما هم هست، جنگ آنجا برای ما هم مشکلات دارد.
أَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ/ بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم/ »قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَدٌ/ اَللَّهُ الصَمَدٌ/ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یوُلَدْ/ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَد«.