خطبه ها
  • صفحه اصلی
  • خطبه ها
  • نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

  • دانشگاه تهران
  • جمعه ۱۲ مرداد ۱۳۷۵

 

    خطبه اوّل

 

 بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

 اَلْحَمْدُلِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ، وَالصَّلوةُ وَالسَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَالِهِ الْأَ ئِمَّةِ الْمَعْصوُمینَ. أَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ، اِنَّا نَحْنُ نَزَّلُنا الذِّکْرَ وَ اِنّالَهُ لَحافِظُونَ عِبادَاللَّه اُوْصیکُمْ بتَقْوَی اللَّه وَ اَتِّباعِ اَمْرِهِ وَ نَهْیهِ".

 

 با تأکید بر حفظ جوهر تقوا و پرهیز از گناه و معصیت خداوند و مراعات دستورات حیاتبخش اسلام در همه امور زندگیمان، ادامه بحث وضع قرآن را در خطبه اوّل و مسایل روز را مطابق معمول در خطبه دوّم مطرح می‏کنیم.

 تابه حال چند خطبه اوّل را به‏منظور آگاهی مردم از مسایل مربوط به قرآن در مورد قرآن ایراد کرده‏ایم: درباره اهمیّت حضور قرآن در زندگی ما، درباره وحی و فرشته وحی، کیفیّت نزول وحی و دریافت پیامبر(ص) در نحوه کتابت اوّلیه قرآن و حفظ آن در زمان پیغمبر(ص) و مراقبتهای حضرت رسول (ص) برای سالم ماندن قرآن و سپس درباره اقدامی که خلیفه اوّل برای جمع‏آوری نوشته‏های مختلف کرد - که روی ورقه‏های گوناگون تحریر شده بود - و تشکیل مصحف و اقدام خلیفه سوم برای تولید مصاحف و یکی کردن مصاحف و از بین بردن بقیه قرآنها [صحبت شد] و حالا یک قطعه دیگری از ادامه همین حرکت خلیفه سوم را امروز عرض می‏کنیم که سرنوشت آن اقدام مؤثّر عثمان چه بود.

 گفتیم که قرآن را جمع کردند و مصاحفی را که صاحب دیگری داشت و صحابه دیگری تهیه کرده بودند، با دستورات حکومتی منهدم کردند. این کار مخالفتهای جدّی را در پی داشت، امّا اکثریّت و بخصوص شخصیّتهای درجه اوّل جهان اسلام و شخص علی‏ابن ابیطالب(ع) با آن موافق بودند و از آن حمایت کردند و این کار جدّی گرفته شد و - بحمداللّه - قرآن از خطر تحریف و تنوّعهای مزاحم در کتابت و کیفیّت تنظیم نجات یافت و تا جایی که از روایات بر می‏آید، در همان مرحله اوّل، خلیفه سوّم، 4 تا 12 نسخه از قرآن تهیه کرد و این معلوم نیست؛ چرا که، برخی 4 نسخه و برخی 5 تا 7 نسخه و نهایتاً تا 12 نسخه نیز گفته‏اند.

 آن چیزی که عثمان تهیه کرد، همان 12 نسخه بود که در تاریخ می‏بینیم. هر نسخه را همراه با یک شخصیّت معتبر اسلامی به‏مناطق مختلف می‏فرستادند؛ به طور مثال، برای شامات، بصره، کوفه و قسمتهای دیگر که توضیحات لازم را ارائه کنند و قرآن نیز با تشریفات خاص، به طور رسمی محور حرکت مردم شود و به این ترکیب رسمیّت حکومتی پیدا می‏کرد.

 برای هر منطقه، افتخاری بود که یکی از این قرآنها می‏رسید، امّا تعداد کم بود و عاشقان قرآن خیلی فراوان بودند و همه مردم می‏خواستند قرآن داشته باشند. مساجد قرآن می‏خواستند و شخصیّتهای معلّم قرآن آن روز طالب قرآن بودند و قرآن دیگر هم ممنوع بود و لذا یک حرفه جدید و بسیار مقدّس به عنوان کتابت به وجود آمد. قرآن را که آنهایی که سواد داشتند، با دقّت فراوان و با نظارت از روی نسخه‏های عثمانی کتابت می‏کردند و خیلی هم طول کشید تا اینکه قرآنهای فراوانی تهیه شد. برخی از آنان به‏دلیل نیاز جامعه، تمام عمر خود را وقف این کار می‏کردند و همه عمرشان را برای نوشتن قرآن صرف می‏کردند. متعاقب آن، رسم و سنّت تهیه قرآن و وقف آن به مساجد پیش آمد.

 کسانی بودند که هزینه می‏کردند تا در هر مسجدی یک قرآن باشد. آن روزها چاپ وجود نداشت تا به این آسانی بشود قرآن تهیه کرد، باسواد هم کم بود، واقعاً یک کار دشواری شده بود. بعدها در چین یک صنعت چاپ ابتدایی پیدا شد و در قرن پانزدهم در اروپا صنعت چاپ توسّط گوتنبرگ اختراع شد و در کشورهای اسلامی از جمله ایران در عهد شاه عبّاس، اوّلین چاپخانه توسّط ارامنه به ایران آورده شد و بعد ها در تبریز چاپخانه به وجود آمد.

 عثمانیها شاید زودتر از ما (صدسال زودتر) چاپخانه داشته‏اند. در محیط اسلامی اصلاً چاپ نبود و لذا نوشتن قرآن و دقّت نوشتن آن که ملاک صحّت عمل و کار بود، آن روز به صورت یک ارزش بسیار زیادی درآمده بود و کسانی که مبادرت به این کار می‏کردند، افتخار بزرگی در جامعه نصیبشان شده بود.

 کتابت قرآن بسرعت پیش رفت و در زمان حکّام اموی آنها از این سیاست عثمان حمایت کردند و در صورت بروز تخلّفی در این زمینه، متخلّف را تا سخت‏ترین عقوبتها مجازات می‏کردند. در جنگ صفّین، افراد معاویه 500 عدد قرآن را در جبهه بر سر نیزه‏ها کردند و این نشان می‏دهد، در مدّت کوتاهی از زمانی که عثمان 12 نسخه اوّلی را نوشت تا جنگ صفیّن، تعداد زیادی قرآن تهیه شده بود که در یک جنگ 500 عدد آن در اختیار سربازان بود که سرنیزه بکنند.

 امّا اینکه سرنوشت این قرآنها چه شده است و این 12 یا 4 یا 5 نسخه الان کجاست، هیچ کس نمی‏داند. من خودم خیلی مطالعه کرده‏ام و به‏بعضی از مراجع مراجعه کردم و دیدم روشن نیست که از آن نسخه‏های اصلی نوشته شده در زمان خلیفه سوم، چیزی امروز در دست ما باشد.

 موزه‏های متعدّدی در دنیا مدّعی در اختیار داشتن این نسخه ها هستند. در شام، مصر و شوروی سابق و در خود ایران الان نسخه‏هایی ادّعا می‏شود، امّا اصالت آنها قابل اثبات نیست.

 من خودم در سفری که اخیراً به‏آسیای میانه داشتم، شنیده بودم که یک قرآن تاریخی در کتابخانه تاشکند وجود دارد که بعضیها ادّعا می‏کنند که این همان قرآنی است که دست خود عثمان بوده و موقعی که عثمان توسّط کسانی که شورش کرده بودند کشته می‏شود، خون عثمان به روی صفحه‏ای از قرآن که "فَسَیَکْفیکَهُمُ‏اللَّهُ وَهُوَالسَّمیُع‏الْعَلیمُ" هست، ریخته شده و محفوظ باقی مانده است.

 برای ما جالب بود که برویم و آن را پیدا کنیم، آنجا که رفتیم، یک کپی از قرآن را به‏ما دادند. معروف است، وقتی که امیرتیمور به شام رفته بود و آنجا را فتح کرد، از آنجا نسخه‏ای را آورده و بر سر قبر خودش در سمرقند آن را حفظ کرده و از آنجا به موزه لنینگراد آن روز انتقال داده‏اند و بعداً آن را به سمرقند آورده‏اند و امروز از آن حفاظت می‏کنند. آنجا که ما رفتیم، اداره مرکزی علمای ماوراءالنهر، در دیداری که ما داشتیم، یک کپی از آن را به عنوان هدیه به ما دادند.

 من آن موقع نرسیدم با دقّت به آن نگاه کنم، بعداً در اینجا وقتی نگاه کردم، نمی‏خواند و آن علامت معروف را ندارد، بعد هم قرآن ناقص است، سوره بقره را از نیمه‏های آیه هفتم به بعد دارد. سوره فاتحه هم ندارد، آخرش هم از سوره زخرف به بعد موجود نیست و برخی از جاهای آن هم در موقع کپی گرفتن حذف شده است. ولی می‏تواند از اشکالات کپی گرفتن باشد و در زمان شوروی سابق یک بار اجازه دادند که 50 کپی از روی این گرفته شود والان در کتابخانه‏های قدیم سلطنتی هست.

 به هرحال هر چه پیگیری کردیم، هنوز یک نسخه اصلی که واقعاً از همان نسخه‏ها باشد، نیست. امّا ظاهراً کپیهای قابل قبولی است و نسخه‏هایی در دنیا وجود دارد که با ارزش است.

 ما هنوز از منابع اصلی و مهمّ تاریخی اطّلاعی در دست نداریم و باید تلاش کنیم، وزارت ارشاد تلاش کند تا به‏جایی برسیم. اگر آنجایی را که این گونه خبرها را حفاظت می‏کنند، پیدا کنیم، خوب است. هدف من این است که اگر کسانی هستند که از یک نسخه اصلی در داخل و خارج کشور اطّلاع دارند، به ما هم اطّلاع دهند تا از آن استفاده کنیم.

 ولی اصالت قرآن را با همان نوشته‏ها حفظ کردند و بعد با مراقبت شدید و با دقّت، این نسخه‏ها دست‏نویس می‏شده ونسل به نسل می‏گشته و حسّاسیّت این حفاظت همیشه بوده، حتّی همین مقدار را هم بعضی از مسلمانان قبول نمی‏کردند.

 ما تا قرن چهارم و پنجم هم که می‏رسیم، گاهی آثاری از مصحفهایی مثل ابن مسعود و دیگران را می‏بینیم که در تاریخ نام می‏برند که هنوز بعضیها به مصحفهای دیگران مراجعه می‏کنند، به‏هرحال مسلمانان با وسواس فوق‏العاده زیادی با دقّتهای ستایش انگیز این جریان را حفظ کردند تا قرآن به صورت سندی بسیار سالم و اصیل در خدمت بشریّت بماند.

 نکته دیگری که اینجا مهم است، شکل فعلی قرآن با شکلهای اوّلیه آن است که آن موقع مثل همین کتابی که نزد من است، در قرآنها نقطه و اعراب و شماره آیات و فاصله میان آیات وجود نداشت و با خطّ کوفی تحریر شده بود و خیلی ابتدایی بوده است.

 این نقطه‏گذاری قرآن و اعراب گذاری آن که فعلاً هست و علایمی که برای قرائت قرآن گذاشته می‏شود که تجوید قرآن را به نحوی در قرآن می‏گنجانند، مسایل بعدی است و اینها خودش یک داستان عظیم تاریخی دارد.

 این کار وقتی که می‏خواست شروع شود، مشکلات اجتماعی درست می‏کرد و خیلیها مخالفت می‏کردند، حتّی با اعراب گذاری و علامت گذاری حروف؛ با اینکه اینها اشکالی ندارد و در تاریخ هست که پشتیبانی شدید و ابتکار علی‏بن‏ابیطالب (ع) و شخص خلیفه دوم و دیگران بوده که کم‏کم این رسم اعراب گذاری و نقطه‏گذاری را در قرآن پذیرفته‏اند که بسیار هم برای درست خواندن قرآن و جلوگیری از تحریفهای مهمّ معنوی که اختلافات عجیبی می‏توانست به وجود بیاورد، کمک کرد.

 البتّه این فصل نویی است که امروز نمی‏خواهم در این خطبه به آن بپردازم، فقط شروع آن را می‏گویم و - ان‏شاءالله - در خطبه‏های بعدی این بحث قرائت را بازگو می‏کنم؛ چرا که یکی از مسایلی که در قرآن مطرح هست، همین قرائتهای گوناگون است و اینها همه در شخصیّتهای صدر اسلام ریشه دارد و اعراب و نقطه و علامت و عدد و بسیاری از این خبرهایی که در اطراف قرآن است، احتیاج به یک خطبه دارد.

 اوّلین باری که صحابه تکان خوردند و فکر اعراب گذاری راه افتاد، موقعی بود که یک نفر یکی از آیات قرآن را غلط خواند که آن غلط خواندن کلّی، معنای قرآن را عوض می‏کند و برعکس نتیجه می‏گیرد که بعد از آن فکر نقطه و اعراب گذاری پیش آمد.

 در سوره توبه آیه معروفی است که " اِنّ اللَّهَ بَریءٌ مِنَ الْمُشرکینَ وَ رَسُولُه " که معنای آیه این است که خدا و پیغمبر خدا از مشرکین بیزارند". همین را یک نفر به گونه‏ای می‏خواند که معنای آن این می‏شد که خدا از مشرکین و پیغمبرش بیزار است. یعنی اگر همین آیه را این گونه بخوانند " اِنّ اللّه بَرِی‏ءٌ مِنَ الْمُشْرکینَ وَ رَسُولِهِ." این طور معنا می‏دهد و یک نفر این گونه خواند که امّت اسلامی آن زمان را تکان داد و آنها [به این کار] تصمیم گرفتند و علی‏بن‏ابیطالب (ع) راهنمایی کردند و این احتیاج به توضیحات تاریخی دیگری دارد که - ان‏شاءاللّه - در خطبه‏های بعد توضیح خواهم داد.

 به هر حال مسأله مهم این است که در اعراب و نقطه‏گذاری قرآن چقدر دقّت شده که هیچ گونه تغییر و عوض کردن معنایی و شرایطی که بتواند احتمالات دیگری را اضافه کند، به وجود نیامد که این هم از کارهای واقعاً با ارزش و تاریخی حافظان قرآن و مراقبان این شهد آسمانی ماست.

 اَعُوُذُ باللَّهِ منَ الشَّیطانِ الرَّجیم/ بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم/ اِنَّا اَعْطَیناکَ الکَوْثَرَ/ فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَر/ اِنَّ شانِئکَ هُوَالْاَبتَرُ.

 

    خطبه دوّم

 

 بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

 اَلْحَمْدُ ِللَّهِ رَبِّ اْلعالَمینَ، وَالصّلوةُ وَ السَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلی عَلِیٍّ أَمیرِاْلمُؤْمنینَ وَ عَلی الصِّدّیقة الطّاهِرة وَ عَلی سبْطَیِ الرّحْمَةِ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ موُسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَعَلِیِّ بْنِ مُوسی وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ وَ ألْخَلَفِ اْلهادی اْلمهْدیّ (عج).

 

 خطبه دوم را درمورد مسایل روز صحبت خواهم کرد. اوّلین مسأله و مناسبت، میلاد با سعادت حضرت رسول اکرم (ص) و میلاد حضرت امام صادق (ع) می‏باشد که به عقیده ما شیعیان هر دو میلاد در تاریخ هفده ربیع الاوّل می‏باشد و به عقیده اکثریّت مورّخان اهل سنّت، میلاد حضرت پیغمبر (ص) دوازدهم ربیع الاوّل است.

 تقریباً نزدیک به یک هفته فاصله دارند که خوشبختانه با ابتکار خوبی که بعد از انقلاب شد، این اختلاف تاریخی را به یک وحدت تاریخی تبدیل کردیم و به عنوان هفته وحدت، این دونقطه نظر تاریخی را (مراسم اهل سنت را با مراسم شیعه) به یکدیگر وصل کردیم. البتّه اتّفاق مورّخین شیعه هم نیست، اتّفاق مورّخین سنّی هم نیست.

 به هرحال این هفته برای ما به این مناسبت، هفته مقدّس و مؤثّر و سازنده‏ای شده است که من در اینجا هم از هفته وحدت و هم از این دو میلاد صحبت می‏کنم و ارزش تاریخی این میلاد برای همه بشریّت و برای کره زمین تا قیامت چیز روشنی است. شخصیّتی در این میلاد متولّد می‏شود که بیشترین تأثیر را در تاریخ انسانها داشته و در آینده خواهد داشت و مؤثّر ترین انسان در تاریخ بشریّت می‏باشد.

 گر چه در حال حاضر، ما بودایی و مسیحی بیشتر از مسلمان داریم، امّا خود آنها هم نقشی را که اسلام به عنوان دین و مذهب در این مدّت ایفاء کرده و تمدّنی را که اسلام به وجود آورد، قبول دارند که عمده انسانهای روی زمین را تحت تأثیر قرار داد و سپس از این تمدّن به نقاطی که اسلام هنوز نرفته بود، آثار تمدّن رفت.

 اروپا اعتراف می‏کند که این تمدّن و بیداری جدیدش را بعد از قرون تاریک وسطی از محیط اسلامی گرفته و شرق هم این آثار را می‏پذیرد و این یک ادّعای متعصّبانه‏ای نیست و من عرض می‏کنم، این واقعاً یک ادّعای تاریخی قابل اثباتی است که ما هیچ شخصیّتی را روی زمین در تاریخ بشریّت نمی‏شناسیم که از پیغمبر اکرم (ص) بیشتر در تاریخ بشریت تأثیر مثبت گذاشته باشد.

 البتّه در آینده توقّعات خیلی بیشتری داریم و امیدهای بیشتری داریم که روزی به‏حکومت واحده جهانی اسلامی برسیم و همه بشریت در همه جا زیر این پرچم قرار بگیرند. من تا این لحظه را می‏گویم. و این شخصیّت انصافاً قابل ستایش و قابل احترام برای بشریت است، حتّی برای آنهایی که اسلام را قبول ندارند. بالاخره پیامبر (ص) یک انسان عادی بود که مکتب هم نرفته و معلّم هم ندیده بود و در یک منطقه‏ای که نه سابقه تمدّن درستی داشته و نه امکانات طبیعی ساخت یک تمدّن در آنجا بوده، به وجود آمد و خودش رشد کرد و آن چنان شخصیّتی پیدا کرد که موفّق شد این حرکت عظیم تاریخی را پایه‏گذاری کند که البتّه این معلول وحی است و منشأش در آسمان و خداست، منتها از مسیر وجود یک انسان این چنین عبور کرده است.

 و این انسان بسیار بسیار پرارزش است که ما هر مقدار در ستایش و در اهمیّت و عظمت و خدماتی که این بزرگ مرد بشریّت و گل سرسبد انسانیّت برای تاریخ جهان کرده است، بگوئیم، نمی‏توانیم همه حقوق  و یا بخش ناچیزی از حقوق او را ادا کنیم.

 همچنین میلاد پر برکت امام صادق (ع) را دادیم که آن هم بسیار مهم است؛ هم برای ما و هم برای اهل سنّت. یک مسأله اختلافی شیعه و سنّی در علوم امام صادق (ع) نیست. بزرگترین ائمّه اهل سنّت هم افتخار می‏کردند که شاگرد حضرت صادق (ع) باشند. و عالی‏ترین شخصیّتهای محبوب اهل سنّت قسمت زیادی از علوم و دانششان را از مکتب امام باقر (ع) و امام صادق (ع) گرفته‏اند.

 لذا در این جهت، ما و اهل سنّت متّحد هستیم که امام صادق (ع) حقّ عظیمی در احیاء دانشهای اسلامی و توسعه علوم دینی داشته است. اگر عدد چهارهزار شاگرد مستقیم درست باشد که امام صادق (ع) در طول دوره تعلیم و تربیتشان داشتند، شما در نظر بگیرید که در آن زمان 4 هزار عالم دانشمند، مورّخ، راوی قابل اعتماد و معلّم دین، چقدر می‏تواند برای نشر اسلام مؤثّر باشد و چه کار بزرگی شده است.

 اینها در همه جا پخش شدند، مکتب و مدرسه درست کردند، شاگرد تربیت کردند و این حرکت، حرکت تصاعدی هندسی به خودش گرفته است که دائماً رو به افزایش است و از هر عالمی تعداد زیادی عالم دیگر به وجود می‏آید که آنها هم باز همین طور می‏باشد و این رشته سر دراز دارد و هنوز هم هست.

 در آن زمان، در آن موقعی که دنیای اسلام دچار جنگ داخلی شده بود و بنی امیه و بنی عباس به جان هم افتاده بودند و از خراسان و آذربایجان و خیلی جاهای دیگر، نیروهای مسلمان و از طریق غرب هم از آفریقا و شامات، نیروهای مسلمان دیگری راه افتاده بودند و جنگها و درگیریهای وسیعی بود و همه جا کشمکش و خون بود، امام باقر (ع) و امام صادق (ع) در این هیاهوی عجیب نزاعهای داخلی اسلامی، به تربیت انسان و تعلیم قرآن و سنّت پیغمبر (ص) و حفظ آثار اسلامی از زمان پیغمبر تا آن موقع پرداختند.

 این کار خیلی با ارزش است. این کار فرهنگی را ما با هیچ چیز نمی‏توانیم مقایسه کنیم. من الان وقتی می‏خواهم گاهی کارهایی [را] که در قرن اوّل و دوم هجری شده که پایگاه تمدّن اسلامی را تقویت کرده، مقایسه و ارزیابی کنم، به هیچ مرکز تمدّنی از هر نوع نظامی، سیاسی، اقتصادی، آموزشی، برخورد نمی‏کنم که قویتر از کار امام صادق (ع) و امام باقر (ع) باشد و این افتخار عظیم مال اهل بیت و شیعه است که البتّه و خوشبختانه علمای اهل سنّت هم این افتخار را قبول دارند و می‏پذیرند.

 حالا ما یک بحث خلافت جداگانه‏ای داریم و امامت سیاسی و مدیریت جداست. آن مسأله مهمّی که ما دنبالش هستیم، سندیت اهل بیت(ع) برای احکام اسلام در تفسیر و توضیح قرآن است، و این کاری است که بنیه اصلی دین اسلام را تشکیل می‏دهد که در اینجا شما اختلاف چندانی نمی‏بینید. و اگر می‏شد در خطبه مطرح کرد، خیلی از شماها می‏دانید که تعبیراتی که بزرگان اهل سنّت در علم و آگاهی و دانش وسیع این دو بزرگوار کردند، چقدر با خضوع است.

 به هرحال میلادشان مبارک باشد و ما از این چیزی که بنام هفته وحدت امروز در اختیارمان داریم، برای هماهنگی دنیای اسلام و نزدیک کردن مسلمانها به هم خوب استفاده کنیم و دنبال هماهنگی واقعی باشیم و واقعاً از اینکه این اقشار عظیم امّت اسلامی را با مطرح کردن مسایل اختلافی روی در رو هم قرار بدهیم، بپرهیزیم. من عرض می‏کنم آقایانی که (چه از شیعه و چه از سنّی) همّتشان را روی مسایل اختلافی و تحریک آمیز می‏برند، هیچ خدمتی به اسلام نمی‏کنند.

 ما امروز هر قدر درمورد مسایل اختلافی بحث کنیم، بیشتر از آنچه که در سابق در کتب تحقیق کرده‏اند و نوشته‏اند و تحلیل کرده‏اند، نمی‏توانیم انجام بدهیم. اینها هست، هر کس نیاز داشته باشد، می‏رود این تحقیقات را می‏خواند. لازم نیست در عصری که استکبار جهانی اصل اسلام و قرآن را مورد هجوم قرار داده و به دنبال تضعیف پایگاه اسلام است، ما خودمان وقت و انرژیمان را صرف ایجاد اختلاف بین این امّت عظیم نماییم.

 آنهایی که به‏خیال خودشان این گونه دارند خدمت می‏کنند، اگر ابعاد کارشان را بفهمند و آثار منفی‏اش را بفهمند، قبول خواهند کرد که به اسلام خدمت نمی‏کنند. روی مشترکات باید بحث نمائیم. ما همین بحث قرآن و...را که می‏کردیم، همین طور نمونه‏هایی در تاریخ آمده است. شما می‏بینید، وقتی که علیه عثمان قیام می‏کنند و می‏گویند تو قرآن را سوزانده‏ای، (اگر بنا بود انسان از هر سوژه‏ای علیه رقیب استفاده کند، جایش بود مثلاً آن روز علی بن‏ابیطالب(ع) استفاده کنند) ایشان برعکس دفاع می‏کنند و می‏گویند که چرا تنها به او می‏گویند؟ ما همه با هم این تصمیم را گرفتیم.

 ما همه آن کار را قبول داریم و این کار بزرگی بود که باید عثمان می‏کرد؛ به خاطر اینکه نمی‏خواستند آن محور اسلامی تضعیف شود و کفّار از رم، ایران و کجا و کجا بیایند و اسلام را از بین ببرند و آن نهال جوان رانابود کنند. ما در حال حاضر چنین وضعی را داریم و در چنین وضعی همه ما باید همّت کنیم، مسایل اختلافی را کنار بگذاریم.

 من می‏بینم و لمس می‏کنم و برایم روشن است که استکبار دارد بین شیعه و سنّی مسأله‏سازی می‏کند. در کشورهایی علیه شیعه تحریک می‏کنند، در جاهایی علیه سنّی تحریک می‏کنند. آدمهای نادانی را وادار می‏کنند به اسم دفاع از حق، به مذاهب دیگر حمله کنند و می‏گویند، ما می‏توانیم با یک حمله به یک مذهب دیگر مردم را اصلاح کنیم! شما که می‏دانید علائق مذهبی به گونه‏ای است که هیچ کس حاضر نیست، اهانت بشنود. هیچ مسلمانی در مذهب خودش (مذهبش هر چه می‏خواهد باشد) حاضر نیست که به مقدّسات مذهبش اهانت شود.

 اگر ما اهانت بکنیم، همه استدلالهایمان را ضایع خواهیم کرد؛ یعنی، از یک زبان و یا قلم اهانتگر هیچ کس استدلال درست را هم قبول نمی‏کند. بنابراین، ما بهترین راهمان این است که الان روی مشترکات شیعه و سنّی تکیه کنیم و این دنیای اسلام را متّحد نمائیم.

 من حالا خیالپردازی نمی‏کنم که آن وحدت همه جانبه را به وجود بیاوریم. ولی لااقل، در مسایلی می‏توانیم هماهنگی بکنیم. ما اگر در مسأله فلسطین هماهنگ باشیم، یقیناً مردم فلسطین پیروز می‏شوند. الان دشمنان اسلام از نقاط اختلاف و رخنه‏های نفوذ در امّت واحد اسلامی دارند خیلی بهره می‏برند. در بوسنی ما کمی با هم متّحد بودیم، وزرای خارجه‏مان با هم می‏نشستند، تصمیم‏گیری می‏کردند، و در شورای امنیّت و سازمان ملل مسلمانها مثل هم حرف می‏زدند، دیدیم که با اینکه چند مسلمان در محاصره کفر در آنجا قرار داشت، ما توانستیم آنها را حفظ کنیم و نجاتشان دهیم.

 خوب، فلسطین از این مسأله برایمان خیلی روشنتر است. این همه نقاط بحرانی که مسلمانها در مقابل کفر دارند و اموال و نفوس  این همه مسلمان دارد ضایع می‏شود، از نقاط مشترک و وظایف عمده امروز ماست. اصل اسلام در حال حاضر مطرح است.

 آمریکا اگر با ما مخالفت می‏کند، به خاطر ما ایرانیها نیست؛ این موضعی که ایران در حال حاضر دارد، اگر ترکیه هم بگیرد، آمریکا با او مخالفت خواهد کرد. اگر عراق هم بگیرد، آمریکا با او هم مخالفت خواهد کرد. اگر در خود مسیحیها این مواضع سیاسی مطرح باشد، آمریکا برایش فرقی نمی‏کند و مخالفت می‏کند.

 نمونه‏هایش را هم شما بخوبی دارید می‏بینید. او با مواضع اصولی جهانی ما، ضدّ ظلم بودن ما، ضدّ انحصار بودن ما، ضدّ تجاوز بودن ما، عدالتخواهی ما (ما که می‏گوییم، یعنی اسلام) و با این افکار اسلامی مخالف است که اینها علم شده است. خوب، همه مسلمانها در این مسایل مشترک هستند، ولی این اختلاف ناخواسته‏ای که وجود دارد، نمی‏گذارد ما با هم همراهی کنیم.

 شما همین قضیه نفت را ببینید. واقعاً کشورهای اسلامی قسمت عظیم ثروت نفت را دارند. مگر ما نداریم؟ همین اوپکیها که دور هم می‏نشینیم، بخشی از مسلمانها هستیم. ببینید هفت کشور ثروتمند عمده دنیا چه بر سر این ثروت اسلامی می‏آورند. ما این مقدار با یکدیگر نمی‏توانیم همکاری کنیم که این ثروت جهان اسلام را در قیمت خودش محصور نگهداریم. هر وقت می‏خواهیم یک اقدامی را انجام دهیم، می‏گویند: نفت نمی‏تواند حربه سیاسی شود! حتّی در قضیه اسراییل، اگر مسلمانها و همین " اوپک " بدون جنگ، بدون دعوا و بدون حتّی پرخاش بخواهد با حربه نفت فلسطین را پس بگیرد، در ظرف یک سال می‏توانیم فلسطین را بدون هیچ آسیبی، با محورهای قانونی به دنیای اسلام باز گردانیم.

 ولی آنها گفته‏اند که نفت نمی‏تواند حربه سیاسی باشد! خیلی خوب، اگر نفت نمی‏تواند حربه سیاسی باشد، چرا آمریکا در مورد نفت علیه ما از حربه سیاسی استفاده می‏کند؟ چطور او تحریم می‏کند، ما نتوانیم تحریم بکنیم؟ واقعاً اگر آمریکاییها مورد تحریم کشورهای اوپک قرار بگیرند و بگویند ما نفتمان را به آمریکا نمی‏دهیم، این مسأله که زور نیست. چطور آمریکا در مجلسش قانون می‏گذراند و می‏گوید که اگر شرکتهای خارجی هم بخواهند در ایران سرمایه‏گذاری بکنند، ما آنها را " بایکوت" می‏کنیم؟ ما خودمان نمی‏توانیم، قانون هم نمی‏تواند، ما نفتمان را به آمریکا نمی‏فروشیم، مگر اینکه آمریکا از اسراییل حمایت نکند.

 همین را اگر بگوئیم، آیا می‏دانید چه اتّفاقی در دنیا خواهد افتاد؟ آمریکا روزانه هفت، هشت میلیون بشکه نفت باید ببرد و هیچ کجا چنین نفتی نیست، غیر از نفت ما. آمریکا هر چه دارد، با آن با ما همین بازی را می‏کند؛ با هواپیماهای جنگی، با اسلحه، با وسایل بهداشتی، حتّی با گندمش، بامواد غذایی‏اش، با صنایع پیشرفته‏اش؛ هر جا بخواهد نمی‏دهد.

 شما که می‏دانید تحریم می‏کند. بین ما مسلمانها اینجا دیگر اتّحاد هم نیست، در حالی که این هماهنگی بر حفظ منافع خودمان است. قیمت نفت را هم بخواهیم اصلاح کنیم، همین است. تا می‏خواهیم تصمیم بگیریم و قیمت نفت را اصلاح کنیم، می‏بینیم که یک کشور اسلامی می‏آید، مثلاً یک میلیون بشکه نفت اضافی تولید می‏کند و همه چیز را به هم می‏ریزد.

 بنابراین بسیار مهمّ است که ما دست از این شعارهای اختلافی برداریم و مسایل اختلاف انگیز را (هم سنّیها و هم ما) رها کنیم و بگذاریم برای وقت دیگری. باید بگذاریم برای وقت دیگری که در معرض تهدید نباشیم و به‏نقاط مشترک خودمان بپردازیم. اگر ما به نقاط مشترک خودمان بپردازیم، من مطمئن هستم مسایل عمده دنیای اسلام حل خواهد شد، هم مسأله افغانستان، هم مسأله کشمیر، هم مسأله تاجیکستان و هم مسأله قره‏باغ و بوسنی نیز یک کشور اسلامی مقتدر باقی می‏ماند. مسأله فلسطین حل می‏شود، در سومالی خونریزی نمی‏شود، یمن از این جنگهای داخلی نخواهد داشت، اینها همه، معلول درگیریهای بی‏ربطی است که حالا یا با انگیزه‏های دینی که ریشه عمده‏ای دارد و یا با انگیزه‏های سیاسی و زیاده طلبی سیاسی است که ممکن است سیاسیان دنیا داشته باشند و چیزهای از این قبیل و مسایل خاصّی که شما نمونه‏های فراوانی از آن را در دنیای اسلام - متأسّفانه - می‏بینید.

 بنابراین، این مسأله " وحدت " که مطرح می‏شود، حرف نهایی و یک واژه خیلی عمیقی است و به این آسانی به دست نمی‏آید. قبل از وحدت، دعوا نکردن است. قبل از وحدت، همدیگر را از بین نبردن است، قبل از وحدت این است که روی منافع مشترک را حساب کنیم که - بحمداللّه - امروز ارتباطات جهانی و برنامه‏های منطقه‏ای، از جمله کنفرانس اسلامی و امثال اینها کم و بیش می‏تواند راهی را مطرح کند.

 هوشیاری نسل جوان برایمان با ارزش است که از این آگاهی نسل جوان استفاده کنیم و بتوانیم فتنه آن کسانی را که با تبعیّت از سنّتهای بسیار قدیمی و رنگ باخته گذشته، امروز مانع تحقّق هماهنگی یک میلیارد و سیصد میلیون مسلمان در دنیا می‏شوند، با کوتاه کنیم. شما اگر می‏بینید امروز اسلام در میان جوانهای دنیای اسلام، عزیز است و یا اگر می‏بینید ایران علی‏رغم اختلاف شیعه و سنّی - که همیشه در افکار عمومی زنده نگه می‏دارند - در میان بسیاری از جوانهای مسلمان و طلبه‏های مسلمان اهل سنّت عزیز و برای خیلیها قبله است، نمونه‏ای از آگاهیها و کشته شدن تعصّبات غلط و چیزهایی است که واقعاً ریشه  استدلال و منطق و حرف حساب ندارد.

 ان‏شاءاللّه با این حرکتها بتوانیم، به‏جای بهتری برسیم و از امکانات دنیای اسلام و از بازار یک میلیارد و سیصد میلیون نفری و از آرای 55 رأی در سازمان ملل، در نقاط حسّاس استراتژیکمان مثل کانال سوئز، و تنگه هرمز، خلیج فارس، دریای خزر و خیلی جاهای دیگر که مال ماست، استفاده کنیم و با به کارگیری موادّ پرارزش انرژی که امروز عمده‏اش در کشورهای اسلامی است و همچنین انسانهای بسیار خوبی که در این سالهای اخیر تربیت شده‏اند، نیروهای فنّی و علمی بسیار با عظمت دنیای اسلام را مطابق زمان روزمان نه مثل تمدّن قرون سابق، بتوانیم تمدن اسلام را احیاء کنیم.

 یکی از جلوه‏های این وحدت را من در این مراسم امروز نماز جمعه می‏بینم که علمای بزرگ و شخصیّتهای عالیقدر اهل سنّت و کشورهای دوست ما امروز اینجا حضور دارند و نماز جمعه اینجا با حضور کسانی خوانده می‏شود که خودشان در کشور خودشان پیشنماز و امام جماعت و یا جمعه هستند و هم چنین با حضور 600 نفر بسیجی اهل سنّت ما امروز در صفوف نماز جمعه تهران نمازمان را برگزار می‏کنیم که اینها مظاهر وحدت است، امّا عمق وحدت را ما در جاهای دیگری جستجو می‏کنیم.

 مناسبتهای دیگری که با اختصار باید از آن بگذرم، یکی سالگرد بمباران اتمی ژاپن است که این روزها آمریکائیها این جنایت بزرگ را در تاریخ مرتکب شدند و عجیب هم هست که هنوز هم خودشان را پرچمدار خلع سلاح اتمی به‏حساب می‏آورند! هیچ کس در دنیا، جز آمریکا، از بمب اتمی استفاده نکرده و صدها هزار انسان را در یک روز دود هوا نکرده است. من به هیروشیما رفته‏ام و آثار انفجار این بمب را دیده‏ام و هم چنین در ناکازاکی. آمریکاییها این پرونده روشن را دارند و امروز هم زرّادخانه اتمی آمریکا از لحاظ سلاحهای هسته‏ای، بزرگترین زرّادخانه‏های دنیاست.

 سالهاست موقعی که موشکهای قارّه‏ای نیامده بود، هواپیماهای حامل بمب اتمی آمریکا، 52 شبانه‏روز به دور کره زمین می‏گشتند که هیچ جا منافع آمریکا تهدید نشود و اگر تهدید شود، از بمب اتمی استفاده کنند. اینها حالا آمده‏اند به‏اسم اینکه ممکن است روزی ایران از نیروگاه تولید انرژی اتمی مواد ساخت بمب اتمی پلوتونیم تولید کند، ما را تحریم می‏کنند و از کشورهای دیگر هم می‏خواهند که در مسایل تولید انرژی و استفاده صلح آمیز و بهداشتی از اتم استفاده نکنند.

 ببینید چه زورگویی و چه انحصارطلبی است، که آدم خودش عظیمترین زرّادخانه اتمی را داشته باشد، خودش پرونده جنایت آدم‏کشی اتمی را داشته باشد و به علاوه، مولود نامشروع خودش اسراییل را هم در دل کشورهای اسلامی به اسلحه اتمی مجهّز کرده باشد و همین حالا هم از او پشتیبانی اتمی کند و این کار را انجام دهد.

 این کشور واقعاً چه حقّی دارد، در دنیای امروز که دنیای منطق و استدلال است، با این پرونده و سابقه و موجودی بگوید که به‏ایران نیروگاه اتمی ندهید؟! حالا نیروگاه اتمی و یا سایر صنایع اتمی، امروز چیزی نیست که فقط برای ساخت اسلحه استفاده شود امروز اتم مصرفش در بهداشت و درمان خیلی بیشتر از کارهای تخریبی است.

 شما هر روز در ایران می‏شنوید که ما داریم از دانش اتمی و انرژی هسته‏ایمان موادی برای همه نیازهای درمانی کشور (برای سرطانها، برای آزمایشها و خیلی چیزهای دیگر) می‏سازیم. اینها چه ربطی به جنگ و چیزهای دیگر دارد؟ سازمان بین‏المللی انرژی هسته‏ای مرتّب سالی چند بار اعلام می‏کند که در ایران اصلاً ما اهداف غیرصالح هسته‏ای نمی‏بینیم و در ایران‏هیچ دورنمایی به‏چشم نمی‏خورد که ایرانیها دنبال کارهای نظامی از طریق کارهای هسته‏ای باشند و این مؤسّسات ما باز است و هر وقت بازرسان بین‏المللی می‏خواهند، بدون اطّلاع قبلی به‏اینجا می‏آیند و بازرسی می‏کنند. هیچ خبری نیست، آنها هیاهو می‏کنند.

 دو سه روز پیش اتّفاق جالبی افتاده بود. در یکی از نیروگاههای ما یکی از این کیتهایی که همراه کارگران در جاهای حسّاس هست و برای ایمنی محیط کار استفاده می‏شود، به زمین افتاده بود و شکسته شده بود و یک کارگری آن را برداشته بود و اشعه کمی که اینها دارد، کارگر را مصدوم کرده بود. خوب، این کارگر را زود بردند و معالجه‏اش کردند و کسانی را هم که در اطراف او بودند، برای آزمایش بردند تا ببینند که اشعه به آنها صدمه نزده باشد. این را آنها هیاهو کرده بودند که در ایران اتّفاقات اتمی افتاده!

 این چیزی است که در هر کارخانه‏ای که بروید، می‏بینید روی سینه خیلی از کارگران زده شده است که مواظب اشعه محیط کارگاه باشند و این یک کار محافظتی و جزء استانداردهای جاهای حسّاس کشور است. همه دنیا این کیتها را می‏شناسند، ولی در عین حال این گونه است.

 مسایلی که آمریکاییها فشار آوردند و رسوایی خودشان را فهمیدند، از مناسبتهای هفته است که روی آن تکیه می‏کنم. همین دو روز پیش اتّحادیه اروپا جلسه داشت، آن موقعی که کنفرانس شرم‏الشیخ بود و رئیس جمهور آمریکا در مصر می‏خواست از فضای بسیار آلوده‏ای که بعد از انفجار عربستان پیش آمده بود، علیه ایران استفاده کند، سران گفتند که در این فضا نمی‏شود و ما یک جلسه دیگری خواهیم داشت. آمریکاییها دوباره علیه ایران به این جلسه پیغام دادند، فرانسویها حاضر نشدند حتّی پیغام آمریکا را در جلسه مطرح کنند.

 پیشنهاد آمریکاییها حتّی در میان متّحدان خودشان در یک جلسه رسمی که علیه ایران تشکیل می‏دهند، در دستور هم قرار نمی‏گیرد؛ چون آنها هم می‏فهمند که آمریکاییها می‏خواهند انحصارگری کنند، می‏خواهند تجارت جهانی را خودشان متولّی باشند و هر کس را می‏خواهند تحریم کنند. چون مسایل را می‏فهمند، آنها هم دارند مقاومت می‏کنند.

 به خاطر مخارج نیست؛ در ذهن خیلیها هست که الان که اروپا از ایران حمایت می‏کند، از منافع خودش حمایت می‏کند که آمریکا در مجلس خودش قانون نگذراند که اگر یک شرکت فرانسوی به فلان کشور رفت و سرمایه‏گذاری کرد، تحریم شود. و می‏گویند: به شما چه؟ مجلس آمریکا قانون برای آمریکا می‏گذراند، برای اینکه بخواهد در تجارت جهانی انحصار به وجود بیاورد. یک حالات انحصارگرانه‏ای است که این حوادث را پیش می‏آورد.

 و یکی دیگر از مسایلی که امروز می‏خواهم مطرح کنم، اشاره‏ای [است] به مسافرت اخیری که به همدان داشتیم؛ یعنی مسافرت کاری بود. مسافرت استانی را قبلاً رفته بودم، اینجا رفتم برای کارهای جاری استان و در یکی، دو شهری که نرفته بودم، ملاقات مردمی داشتیم.

 از چیزهایی که خودم لذّت بردم و به شما هم عرض می‏کنم که در لذّت من شریک باشید، واقعاً حضور مردم در صحنه و همان طور که خودشان نامگذاری کرده بودند، "حماسه حضور" بود و ما نهایت نشاط و طراوت انقلاب را در آنجاهایی که در شهر و روستاهای استان همدان رفتیم، دیدیم و امروز مثل همان حالاتی که اوائل انقلاب مردم یکپارچه شور بودند، مردم را این گونه دیدیم که واقعاً خداوند به این مردمی که این قدر خوب و با شعور هستند و لحظات حسّاس حضور در صحنه را می‏فهمند، برکت و خیر بدهد.

 در همین استان همدان ما چند مسأله مهم دیدیم که باز برای شما هم باید جالب باشد که از کارهای جاری کشور شماست: یکی مسأله حرکت وسیعی بود که جهاد سازندگی برای شناخت و پرورش داروهای گیاهی شروع کرده که باغ ابن سینا را در کنار مقبره ابن سینا و شهر ابن سینا، طبیب نامدار دنیای اسلام و متفکّر و دانشمند کم‏نظیر تاریخ اسلام، طرّاحی کرده‏اند که هزاران گیاه دارویی را برای اینکه بعداً به کمک دانشگاهها و کارخانه‏های داروسازی ما، به داروهای مورد نیاز امروز دنیا تبدیل شود، پرورش دهند.

 من به عنوان یک خبر خوب برای شما عرض می‏کنم که این می‏تواند بعداً منشأ تحوّلی در بهداشت و درمان و صنایع دارویی کشور باشد. و نقطه دیگری که برای من جالب بود، [این بود که] خود مردم استان برای ایجاد کارخانه ذوب آهن، سرمایه‏گذاری کرده بودند که این هم یکی از نمونه‏های پیشرفت فوق‏العاده کشور شماست.

 چند سال پیش  از انقلاب، وقتی که صحبت از کارخانه ذوب آهن در اصفهان می‏شد، ما آن موقع طلبه‏های جوانی بودیم و چون مبارز بودیم، با این گونه مسایل برخورد انتقادی داشتیم. آن موقع صحبت می‏شد که اولاً غربیها حاضر نیستند که به ایران ذوب آهن بدهند. ذوب آهن یک صنعت استراتژیکی است و جهان سوم نباید دارای آن باشد. و این صنعت را نمی‏دادند. شوروی آمده بود و برای اینکه دل ایرانیها را به دست بیاورد، این صنعت را به ما داده بود.

 آن موقع بحث بود که می‏گفتند: در ایران نمی‏شود ذوب آهن راه انداخت؛ چون ایران ظرفیّت اداره چنین کار بزرگی را ندارد، تا خود روسها آمدند و ساختند و اداره هم می‏کردند. بعد گفتند: اقتصادی نیست؛ چون آهن با ارز 7 تومان وارد نمی‏شد و کارخانه هم مرتّب ضرر می‏داد.

 این مال چند سال پیش بود، امّا امروز، کشورتان در سایه انقلاب و اسلام به‏جایی رسیده است که ما یکی از کشورهای طرّاح شیوه ذوب آهن هستیم که بهترین شیوه ذوب آهن در همه دنیاست. سه‏نوع شیوه وجود دارد که نوع چهارم آن را ما اختراع کردیم که محصولش بسیار ارزانتر از جاهای دیگر بیرون می‏آید: با کیفیّت بهتر و با محیط زیست سالمتر.

 کار اجرایی کارخانه " کوره بلند " ذوب آهن در همدان را با امکانات خود مردم و نه با امکانات و اعتبارات دولتی، شروع کرده‏ایم که برای 300 هزار تن تولید آهن فقط چهار میلیون مارک هزینه ارزی دارد؛ یعنی، تمام کارخانه، ساختمان آن، مصالحش، ماشین آلاتش، کوره‏ها و نورد آن را صنعتگران شما در ایران می‏سازند. شما برگردید به چند سال پیش که می‏گفتند، در ایران ممکن نیست که صنعت ذوب آهن را از بیرون بیاورند و امروز ما طرّاح ساختمانهای عظیم ذوب آهن هستیم که 6 هزار تنی و 100 هزار تنی آن را بنده در چند روز آینده در اصفهان افتتاح می‏کنم که از قلّه‏های اوج افتخار صنعتی شدن کشور شماست که اخبار آن را خواهید فهمید.

 و در همین همدان، ما ظرف دو روز که بودیم، بیش از 250 میلیارد تومان طرح به ثمر رسیده را افتتاح کردیم. این سرمایه‏گذاری‏ای است که در کشور در یک استان متوسّط در ظرف چند روز انجام می‏شود و در همه جای کشور - بحمداللّه - وضع چنین است.

 بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرّحیم/ اِذاجاءَ نَصْرُاللَّهِ وَالْفَتْحُ/ وَ رَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فی دینِ اللَّهِ اَفْواجاً/ فَسَبِّحْ بحَمْد رَبِّکَ وَاسْتَغْفِرْهُ اِنَّهُ کانَ تَواَّبًا.