نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی
خطبه اوّل
بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
اَلْحَمْدُلِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ، وَالصَّلوةُ وَالسَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَالِهِ الْأَ ئِمَّةِ الْمَعْصوُمینَ. أَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ، اِنَّا نَحْنُ نَزَّلُنا الذِّکْرَ وَ اِنّالَهُ لَحافِظُونَ عِبادَاللَّه اُوْصیکُمْ بتَقْوَی اللَّه وَ اَتِّباعِ اَمْرِهِ وَ نَهْیهِ".
با تأکید بر حفظ جوهر تقوا و پرهیز از گناه و معصیت خداوند و مراعات دستورات حیاتبخش اسلام در همه امور زندگیمان، ادامه بحث وضع قرآن را در خطبه اوّل و مسایل روز را مطابق معمول در خطبه دوّم مطرح میکنیم.
تابه حال چند خطبه اوّل را بهمنظور آگاهی مردم از مسایل مربوط به قرآن در مورد قرآن ایراد کردهایم: درباره اهمیّت حضور قرآن در زندگی ما، درباره وحی و فرشته وحی، کیفیّت نزول وحی و دریافت پیامبر(ص) در نحوه کتابت اوّلیه قرآن و حفظ آن در زمان پیغمبر(ص) و مراقبتهای حضرت رسول (ص) برای سالم ماندن قرآن و سپس درباره اقدامی که خلیفه اوّل برای جمعآوری نوشتههای مختلف کرد - که روی ورقههای گوناگون تحریر شده بود - و تشکیل مصحف و اقدام خلیفه سوم برای تولید مصاحف و یکی کردن مصاحف و از بین بردن بقیه قرآنها [صحبت شد] و حالا یک قطعه دیگری از ادامه همین حرکت خلیفه سوم را امروز عرض میکنیم که سرنوشت آن اقدام مؤثّر عثمان چه بود.
گفتیم که قرآن را جمع کردند و مصاحفی را که صاحب دیگری داشت و صحابه دیگری تهیه کرده بودند، با دستورات حکومتی منهدم کردند. این کار مخالفتهای جدّی را در پی داشت، امّا اکثریّت و بخصوص شخصیّتهای درجه اوّل جهان اسلام و شخص علیابن ابیطالب(ع) با آن موافق بودند و از آن حمایت کردند و این کار جدّی گرفته شد و - بحمداللّه - قرآن از خطر تحریف و تنوّعهای مزاحم در کتابت و کیفیّت تنظیم نجات یافت و تا جایی که از روایات بر میآید، در همان مرحله اوّل، خلیفه سوّم، 4 تا 12 نسخه از قرآن تهیه کرد و این معلوم نیست؛ چرا که، برخی 4 نسخه و برخی 5 تا 7 نسخه و نهایتاً تا 12 نسخه نیز گفتهاند.
آن چیزی که عثمان تهیه کرد، همان 12 نسخه بود که در تاریخ میبینیم. هر نسخه را همراه با یک شخصیّت معتبر اسلامی بهمناطق مختلف میفرستادند؛ به طور مثال، برای شامات، بصره، کوفه و قسمتهای دیگر که توضیحات لازم را ارائه کنند و قرآن نیز با تشریفات خاص، به طور رسمی محور حرکت مردم شود و به این ترکیب رسمیّت حکومتی پیدا میکرد.
برای هر منطقه، افتخاری بود که یکی از این قرآنها میرسید، امّا تعداد کم بود و عاشقان قرآن خیلی فراوان بودند و همه مردم میخواستند قرآن داشته باشند. مساجد قرآن میخواستند و شخصیّتهای معلّم قرآن آن روز طالب قرآن بودند و قرآن دیگر هم ممنوع بود و لذا یک حرفه جدید و بسیار مقدّس به عنوان کتابت به وجود آمد. قرآن را که آنهایی که سواد داشتند، با دقّت فراوان و با نظارت از روی نسخههای عثمانی کتابت میکردند و خیلی هم طول کشید تا اینکه قرآنهای فراوانی تهیه شد. برخی از آنان بهدلیل نیاز جامعه، تمام عمر خود را وقف این کار میکردند و همه عمرشان را برای نوشتن قرآن صرف میکردند. متعاقب آن، رسم و سنّت تهیه قرآن و وقف آن به مساجد پیش آمد.
کسانی بودند که هزینه میکردند تا در هر مسجدی یک قرآن باشد. آن روزها چاپ وجود نداشت تا به این آسانی بشود قرآن تهیه کرد، باسواد هم کم بود، واقعاً یک کار دشواری شده بود. بعدها در چین یک صنعت چاپ ابتدایی پیدا شد و در قرن پانزدهم در اروپا صنعت چاپ توسّط گوتنبرگ اختراع شد و در کشورهای اسلامی از جمله ایران در عهد شاه عبّاس، اوّلین چاپخانه توسّط ارامنه به ایران آورده شد و بعد ها در تبریز چاپخانه به وجود آمد.
عثمانیها شاید زودتر از ما (صدسال زودتر) چاپخانه داشتهاند. در محیط اسلامی اصلاً چاپ نبود و لذا نوشتن قرآن و دقّت نوشتن آن که ملاک صحّت عمل و کار بود، آن روز به صورت یک ارزش بسیار زیادی درآمده بود و کسانی که مبادرت به این کار میکردند، افتخار بزرگی در جامعه نصیبشان شده بود.
کتابت قرآن بسرعت پیش رفت و در زمان حکّام اموی آنها از این سیاست عثمان حمایت کردند و در صورت بروز تخلّفی در این زمینه، متخلّف را تا سختترین عقوبتها مجازات میکردند. در جنگ صفّین، افراد معاویه 500 عدد قرآن را در جبهه بر سر نیزهها کردند و این نشان میدهد، در مدّت کوتاهی از زمانی که عثمان 12 نسخه اوّلی را نوشت تا جنگ صفیّن، تعداد زیادی قرآن تهیه شده بود که در یک جنگ 500 عدد آن در اختیار سربازان بود که سرنیزه بکنند.
امّا اینکه سرنوشت این قرآنها چه شده است و این 12 یا 4 یا 5 نسخه الان کجاست، هیچ کس نمیداند. من خودم خیلی مطالعه کردهام و بهبعضی از مراجع مراجعه کردم و دیدم روشن نیست که از آن نسخههای اصلی نوشته شده در زمان خلیفه سوم، چیزی امروز در دست ما باشد.
موزههای متعدّدی در دنیا مدّعی در اختیار داشتن این نسخه ها هستند. در شام، مصر و شوروی سابق و در خود ایران الان نسخههایی ادّعا میشود، امّا اصالت آنها قابل اثبات نیست.
من خودم در سفری که اخیراً بهآسیای میانه داشتم، شنیده بودم که یک قرآن تاریخی در کتابخانه تاشکند وجود دارد که بعضیها ادّعا میکنند که این همان قرآنی است که دست خود عثمان بوده و موقعی که عثمان توسّط کسانی که شورش کرده بودند کشته میشود، خون عثمان به روی صفحهای از قرآن که "فَسَیَکْفیکَهُمُاللَّهُ وَهُوَالسَّمیُعالْعَلیمُ" هست، ریخته شده و محفوظ باقی مانده است.
برای ما جالب بود که برویم و آن را پیدا کنیم، آنجا که رفتیم، یک کپی از قرآن را بهما دادند. معروف است، وقتی که امیرتیمور به شام رفته بود و آنجا را فتح کرد، از آنجا نسخهای را آورده و بر سر قبر خودش در سمرقند آن را حفظ کرده و از آنجا به موزه لنینگراد آن روز انتقال دادهاند و بعداً آن را به سمرقند آوردهاند و امروز از آن حفاظت میکنند. آنجا که ما رفتیم، اداره مرکزی علمای ماوراءالنهر، در دیداری که ما داشتیم، یک کپی از آن را به عنوان هدیه به ما دادند.
من آن موقع نرسیدم با دقّت به آن نگاه کنم، بعداً در اینجا وقتی نگاه کردم، نمیخواند و آن علامت معروف را ندارد، بعد هم قرآن ناقص است، سوره بقره را از نیمههای آیه هفتم به بعد دارد. سوره فاتحه هم ندارد، آخرش هم از سوره زخرف به بعد موجود نیست و برخی از جاهای آن هم در موقع کپی گرفتن حذف شده است. ولی میتواند از اشکالات کپی گرفتن باشد و در زمان شوروی سابق یک بار اجازه دادند که 50 کپی از روی این گرفته شود والان در کتابخانههای قدیم سلطنتی هست.
به هرحال هر چه پیگیری کردیم، هنوز یک نسخه اصلی که واقعاً از همان نسخهها باشد، نیست. امّا ظاهراً کپیهای قابل قبولی است و نسخههایی در دنیا وجود دارد که با ارزش است.
ما هنوز از منابع اصلی و مهمّ تاریخی اطّلاعی در دست نداریم و باید تلاش کنیم، وزارت ارشاد تلاش کند تا بهجایی برسیم. اگر آنجایی را که این گونه خبرها را حفاظت میکنند، پیدا کنیم، خوب است. هدف من این است که اگر کسانی هستند که از یک نسخه اصلی در داخل و خارج کشور اطّلاع دارند، به ما هم اطّلاع دهند تا از آن استفاده کنیم.
ولی اصالت قرآن را با همان نوشتهها حفظ کردند و بعد با مراقبت شدید و با دقّت، این نسخهها دستنویس میشده ونسل به نسل میگشته و حسّاسیّت این حفاظت همیشه بوده، حتّی همین مقدار را هم بعضی از مسلمانان قبول نمیکردند.
ما تا قرن چهارم و پنجم هم که میرسیم، گاهی آثاری از مصحفهایی مثل ابن مسعود و دیگران را میبینیم که در تاریخ نام میبرند که هنوز بعضیها به مصحفهای دیگران مراجعه میکنند، بههرحال مسلمانان با وسواس فوقالعاده زیادی با دقّتهای ستایش انگیز این جریان را حفظ کردند تا قرآن به صورت سندی بسیار سالم و اصیل در خدمت بشریّت بماند.
نکته دیگری که اینجا مهم است، شکل فعلی قرآن با شکلهای اوّلیه آن است که آن موقع مثل همین کتابی که نزد من است، در قرآنها نقطه و اعراب و شماره آیات و فاصله میان آیات وجود نداشت و با خطّ کوفی تحریر شده بود و خیلی ابتدایی بوده است.
این نقطهگذاری قرآن و اعراب گذاری آن که فعلاً هست و علایمی که برای قرائت قرآن گذاشته میشود که تجوید قرآن را به نحوی در قرآن میگنجانند، مسایل بعدی است و اینها خودش یک داستان عظیم تاریخی دارد.
این کار وقتی که میخواست شروع شود، مشکلات اجتماعی درست میکرد و خیلیها مخالفت میکردند، حتّی با اعراب گذاری و علامت گذاری حروف؛ با اینکه اینها اشکالی ندارد و در تاریخ هست که پشتیبانی شدید و ابتکار علیبنابیطالب (ع) و شخص خلیفه دوم و دیگران بوده که کمکم این رسم اعراب گذاری و نقطهگذاری را در قرآن پذیرفتهاند که بسیار هم برای درست خواندن قرآن و جلوگیری از تحریفهای مهمّ معنوی که اختلافات عجیبی میتوانست به وجود بیاورد، کمک کرد.
البتّه این فصل نویی است که امروز نمیخواهم در این خطبه به آن بپردازم، فقط شروع آن را میگویم و - انشاءالله - در خطبههای بعدی این بحث قرائت را بازگو میکنم؛ چرا که یکی از مسایلی که در قرآن مطرح هست، همین قرائتهای گوناگون است و اینها همه در شخصیّتهای صدر اسلام ریشه دارد و اعراب و نقطه و علامت و عدد و بسیاری از این خبرهایی که در اطراف قرآن است، احتیاج به یک خطبه دارد.
اوّلین باری که صحابه تکان خوردند و فکر اعراب گذاری راه افتاد، موقعی بود که یک نفر یکی از آیات قرآن را غلط خواند که آن غلط خواندن کلّی، معنای قرآن را عوض میکند و برعکس نتیجه میگیرد که بعد از آن فکر نقطه و اعراب گذاری پیش آمد.
در سوره توبه آیه معروفی است که " اِنّ اللَّهَ بَریءٌ مِنَ الْمُشرکینَ وَ رَسُولُه " که معنای آیه این است که خدا و پیغمبر خدا از مشرکین بیزارند". همین را یک نفر به گونهای میخواند که معنای آن این میشد که خدا از مشرکین و پیغمبرش بیزار است. یعنی اگر همین آیه را این گونه بخوانند " اِنّ اللّه بَرِیءٌ مِنَ الْمُشْرکینَ وَ رَسُولِهِ." این طور معنا میدهد و یک نفر این گونه خواند که امّت اسلامی آن زمان را تکان داد و آنها [به این کار] تصمیم گرفتند و علیبنابیطالب (ع) راهنمایی کردند و این احتیاج به توضیحات تاریخی دیگری دارد که - انشاءاللّه - در خطبههای بعد توضیح خواهم داد.
به هر حال مسأله مهم این است که در اعراب و نقطهگذاری قرآن چقدر دقّت شده که هیچ گونه تغییر و عوض کردن معنایی و شرایطی که بتواند احتمالات دیگری را اضافه کند، به وجود نیامد که این هم از کارهای واقعاً با ارزش و تاریخی حافظان قرآن و مراقبان این شهد آسمانی ماست.
اَعُوُذُ باللَّهِ منَ الشَّیطانِ الرَّجیم/ بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم/ اِنَّا اَعْطَیناکَ الکَوْثَرَ/ فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَر/ اِنَّ شانِئکَ هُوَالْاَبتَرُ.
خطبه دوّم
بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
اَلْحَمْدُ ِللَّهِ رَبِّ اْلعالَمینَ، وَالصّلوةُ وَ السَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلی عَلِیٍّ أَمیرِاْلمُؤْمنینَ وَ عَلی الصِّدّیقة الطّاهِرة وَ عَلی سبْطَیِ الرّحْمَةِ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ موُسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَعَلِیِّ بْنِ مُوسی وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ وَ ألْخَلَفِ اْلهادی اْلمهْدیّ (عج).
خطبه دوم را درمورد مسایل روز صحبت خواهم کرد. اوّلین مسأله و مناسبت، میلاد با سعادت حضرت رسول اکرم (ص) و میلاد حضرت امام صادق (ع) میباشد که به عقیده ما شیعیان هر دو میلاد در تاریخ هفده ربیع الاوّل میباشد و به عقیده اکثریّت مورّخان اهل سنّت، میلاد حضرت پیغمبر (ص) دوازدهم ربیع الاوّل است.
تقریباً نزدیک به یک هفته فاصله دارند که خوشبختانه با ابتکار خوبی که بعد از انقلاب شد، این اختلاف تاریخی را به یک وحدت تاریخی تبدیل کردیم و به عنوان هفته وحدت، این دونقطه نظر تاریخی را (مراسم اهل سنت را با مراسم شیعه) به یکدیگر وصل کردیم. البتّه اتّفاق مورّخین شیعه هم نیست، اتّفاق مورّخین سنّی هم نیست.
به هرحال این هفته برای ما به این مناسبت، هفته مقدّس و مؤثّر و سازندهای شده است که من در اینجا هم از هفته وحدت و هم از این دو میلاد صحبت میکنم و ارزش تاریخی این میلاد برای همه بشریّت و برای کره زمین تا قیامت چیز روشنی است. شخصیّتی در این میلاد متولّد میشود که بیشترین تأثیر را در تاریخ انسانها داشته و در آینده خواهد داشت و مؤثّر ترین انسان در تاریخ بشریّت میباشد.
گر چه در حال حاضر، ما بودایی و مسیحی بیشتر از مسلمان داریم، امّا خود آنها هم نقشی را که اسلام به عنوان دین و مذهب در این مدّت ایفاء کرده و تمدّنی را که اسلام به وجود آورد، قبول دارند که عمده انسانهای روی زمین را تحت تأثیر قرار داد و سپس از این تمدّن به نقاطی که اسلام هنوز نرفته بود، آثار تمدّن رفت.
اروپا اعتراف میکند که این تمدّن و بیداری جدیدش را بعد از قرون تاریک وسطی از محیط اسلامی گرفته و شرق هم این آثار را میپذیرد و این یک ادّعای متعصّبانهای نیست و من عرض میکنم، این واقعاً یک ادّعای تاریخی قابل اثباتی است که ما هیچ شخصیّتی را روی زمین در تاریخ بشریّت نمیشناسیم که از پیغمبر اکرم (ص) بیشتر در تاریخ بشریت تأثیر مثبت گذاشته باشد.
البتّه در آینده توقّعات خیلی بیشتری داریم و امیدهای بیشتری داریم که روزی بهحکومت واحده جهانی اسلامی برسیم و همه بشریت در همه جا زیر این پرچم قرار بگیرند. من تا این لحظه را میگویم. و این شخصیّت انصافاً قابل ستایش و قابل احترام برای بشریت است، حتّی برای آنهایی که اسلام را قبول ندارند. بالاخره پیامبر (ص) یک انسان عادی بود که مکتب هم نرفته و معلّم هم ندیده بود و در یک منطقهای که نه سابقه تمدّن درستی داشته و نه امکانات طبیعی ساخت یک تمدّن در آنجا بوده، به وجود آمد و خودش رشد کرد و آن چنان شخصیّتی پیدا کرد که موفّق شد این حرکت عظیم تاریخی را پایهگذاری کند که البتّه این معلول وحی است و منشأش در آسمان و خداست، منتها از مسیر وجود یک انسان این چنین عبور کرده است.
و این انسان بسیار بسیار پرارزش است که ما هر مقدار در ستایش و در اهمیّت و عظمت و خدماتی که این بزرگ مرد بشریّت و گل سرسبد انسانیّت برای تاریخ جهان کرده است، بگوئیم، نمیتوانیم همه حقوق و یا بخش ناچیزی از حقوق او را ادا کنیم.
همچنین میلاد پر برکت امام صادق (ع) را دادیم که آن هم بسیار مهم است؛ هم برای ما و هم برای اهل سنّت. یک مسأله اختلافی شیعه و سنّی در علوم امام صادق (ع) نیست. بزرگترین ائمّه اهل سنّت هم افتخار میکردند که شاگرد حضرت صادق (ع) باشند. و عالیترین شخصیّتهای محبوب اهل سنّت قسمت زیادی از علوم و دانششان را از مکتب امام باقر (ع) و امام صادق (ع) گرفتهاند.
لذا در این جهت، ما و اهل سنّت متّحد هستیم که امام صادق (ع) حقّ عظیمی در احیاء دانشهای اسلامی و توسعه علوم دینی داشته است. اگر عدد چهارهزار شاگرد مستقیم درست باشد که امام صادق (ع) در طول دوره تعلیم و تربیتشان داشتند، شما در نظر بگیرید که در آن زمان 4 هزار عالم دانشمند، مورّخ، راوی قابل اعتماد و معلّم دین، چقدر میتواند برای نشر اسلام مؤثّر باشد و چه کار بزرگی شده است.
اینها در همه جا پخش شدند، مکتب و مدرسه درست کردند، شاگرد تربیت کردند و این حرکت، حرکت تصاعدی هندسی به خودش گرفته است که دائماً رو به افزایش است و از هر عالمی تعداد زیادی عالم دیگر به وجود میآید که آنها هم باز همین طور میباشد و این رشته سر دراز دارد و هنوز هم هست.
در آن زمان، در آن موقعی که دنیای اسلام دچار جنگ داخلی شده بود و بنی امیه و بنی عباس به جان هم افتاده بودند و از خراسان و آذربایجان و خیلی جاهای دیگر، نیروهای مسلمان و از طریق غرب هم از آفریقا و شامات، نیروهای مسلمان دیگری راه افتاده بودند و جنگها و درگیریهای وسیعی بود و همه جا کشمکش و خون بود، امام باقر (ع) و امام صادق (ع) در این هیاهوی عجیب نزاعهای داخلی اسلامی، به تربیت انسان و تعلیم قرآن و سنّت پیغمبر (ص) و حفظ آثار اسلامی از زمان پیغمبر تا آن موقع پرداختند.
این کار خیلی با ارزش است. این کار فرهنگی را ما با هیچ چیز نمیتوانیم مقایسه کنیم. من الان وقتی میخواهم گاهی کارهایی [را] که در قرن اوّل و دوم هجری شده که پایگاه تمدّن اسلامی را تقویت کرده، مقایسه و ارزیابی کنم، به هیچ مرکز تمدّنی از هر نوع نظامی، سیاسی، اقتصادی، آموزشی، برخورد نمیکنم که قویتر از کار امام صادق (ع) و امام باقر (ع) باشد و این افتخار عظیم مال اهل بیت و شیعه است که البتّه و خوشبختانه علمای اهل سنّت هم این افتخار را قبول دارند و میپذیرند.
حالا ما یک بحث خلافت جداگانهای داریم و امامت سیاسی و مدیریت جداست. آن مسأله مهمّی که ما دنبالش هستیم، سندیت اهل بیت(ع) برای احکام اسلام در تفسیر و توضیح قرآن است، و این کاری است که بنیه اصلی دین اسلام را تشکیل میدهد که در اینجا شما اختلاف چندانی نمیبینید. و اگر میشد در خطبه مطرح کرد، خیلی از شماها میدانید که تعبیراتی که بزرگان اهل سنّت در علم و آگاهی و دانش وسیع این دو بزرگوار کردند، چقدر با خضوع است.
به هرحال میلادشان مبارک باشد و ما از این چیزی که بنام هفته وحدت امروز در اختیارمان داریم، برای هماهنگی دنیای اسلام و نزدیک کردن مسلمانها به هم خوب استفاده کنیم و دنبال هماهنگی واقعی باشیم و واقعاً از اینکه این اقشار عظیم امّت اسلامی را با مطرح کردن مسایل اختلافی روی در رو هم قرار بدهیم، بپرهیزیم. من عرض میکنم آقایانی که (چه از شیعه و چه از سنّی) همّتشان را روی مسایل اختلافی و تحریک آمیز میبرند، هیچ خدمتی به اسلام نمیکنند.
ما امروز هر قدر درمورد مسایل اختلافی بحث کنیم، بیشتر از آنچه که در سابق در کتب تحقیق کردهاند و نوشتهاند و تحلیل کردهاند، نمیتوانیم انجام بدهیم. اینها هست، هر کس نیاز داشته باشد، میرود این تحقیقات را میخواند. لازم نیست در عصری که استکبار جهانی اصل اسلام و قرآن را مورد هجوم قرار داده و به دنبال تضعیف پایگاه اسلام است، ما خودمان وقت و انرژیمان را صرف ایجاد اختلاف بین این امّت عظیم نماییم.
آنهایی که بهخیال خودشان این گونه دارند خدمت میکنند، اگر ابعاد کارشان را بفهمند و آثار منفیاش را بفهمند، قبول خواهند کرد که به اسلام خدمت نمیکنند. روی مشترکات باید بحث نمائیم. ما همین بحث قرآن و...را که میکردیم، همین طور نمونههایی در تاریخ آمده است. شما میبینید، وقتی که علیه عثمان قیام میکنند و میگویند تو قرآن را سوزاندهای، (اگر بنا بود انسان از هر سوژهای علیه رقیب استفاده کند، جایش بود مثلاً آن روز علی بنابیطالب(ع) استفاده کنند) ایشان برعکس دفاع میکنند و میگویند که چرا تنها به او میگویند؟ ما همه با هم این تصمیم را گرفتیم.
ما همه آن کار را قبول داریم و این کار بزرگی بود که باید عثمان میکرد؛ به خاطر اینکه نمیخواستند آن محور اسلامی تضعیف شود و کفّار از رم، ایران و کجا و کجا بیایند و اسلام را از بین ببرند و آن نهال جوان رانابود کنند. ما در حال حاضر چنین وضعی را داریم و در چنین وضعی همه ما باید همّت کنیم، مسایل اختلافی را کنار بگذاریم.
من میبینم و لمس میکنم و برایم روشن است که استکبار دارد بین شیعه و سنّی مسألهسازی میکند. در کشورهایی علیه شیعه تحریک میکنند، در جاهایی علیه سنّی تحریک میکنند. آدمهای نادانی را وادار میکنند به اسم دفاع از حق، به مذاهب دیگر حمله کنند و میگویند، ما میتوانیم با یک حمله به یک مذهب دیگر مردم را اصلاح کنیم! شما که میدانید علائق مذهبی به گونهای است که هیچ کس حاضر نیست، اهانت بشنود. هیچ مسلمانی در مذهب خودش (مذهبش هر چه میخواهد باشد) حاضر نیست که به مقدّسات مذهبش اهانت شود.
اگر ما اهانت بکنیم، همه استدلالهایمان را ضایع خواهیم کرد؛ یعنی، از یک زبان و یا قلم اهانتگر هیچ کس استدلال درست را هم قبول نمیکند. بنابراین، ما بهترین راهمان این است که الان روی مشترکات شیعه و سنّی تکیه کنیم و این دنیای اسلام را متّحد نمائیم.
من حالا خیالپردازی نمیکنم که آن وحدت همه جانبه را به وجود بیاوریم. ولی لااقل، در مسایلی میتوانیم هماهنگی بکنیم. ما اگر در مسأله فلسطین هماهنگ باشیم، یقیناً مردم فلسطین پیروز میشوند. الان دشمنان اسلام از نقاط اختلاف و رخنههای نفوذ در امّت واحد اسلامی دارند خیلی بهره میبرند. در بوسنی ما کمی با هم متّحد بودیم، وزرای خارجهمان با هم مینشستند، تصمیمگیری میکردند، و در شورای امنیّت و سازمان ملل مسلمانها مثل هم حرف میزدند، دیدیم که با اینکه چند مسلمان در محاصره کفر در آنجا قرار داشت، ما توانستیم آنها را حفظ کنیم و نجاتشان دهیم.
خوب، فلسطین از این مسأله برایمان خیلی روشنتر است. این همه نقاط بحرانی که مسلمانها در مقابل کفر دارند و اموال و نفوس این همه مسلمان دارد ضایع میشود، از نقاط مشترک و وظایف عمده امروز ماست. اصل اسلام در حال حاضر مطرح است.
آمریکا اگر با ما مخالفت میکند، به خاطر ما ایرانیها نیست؛ این موضعی که ایران در حال حاضر دارد، اگر ترکیه هم بگیرد، آمریکا با او مخالفت خواهد کرد. اگر عراق هم بگیرد، آمریکا با او هم مخالفت خواهد کرد. اگر در خود مسیحیها این مواضع سیاسی مطرح باشد، آمریکا برایش فرقی نمیکند و مخالفت میکند.
نمونههایش را هم شما بخوبی دارید میبینید. او با مواضع اصولی جهانی ما، ضدّ ظلم بودن ما، ضدّ انحصار بودن ما، ضدّ تجاوز بودن ما، عدالتخواهی ما (ما که میگوییم، یعنی اسلام) و با این افکار اسلامی مخالف است که اینها علم شده است. خوب، همه مسلمانها در این مسایل مشترک هستند، ولی این اختلاف ناخواستهای که وجود دارد، نمیگذارد ما با هم همراهی کنیم.
شما همین قضیه نفت را ببینید. واقعاً کشورهای اسلامی قسمت عظیم ثروت نفت را دارند. مگر ما نداریم؟ همین اوپکیها که دور هم مینشینیم، بخشی از مسلمانها هستیم. ببینید هفت کشور ثروتمند عمده دنیا چه بر سر این ثروت اسلامی میآورند. ما این مقدار با یکدیگر نمیتوانیم همکاری کنیم که این ثروت جهان اسلام را در قیمت خودش محصور نگهداریم. هر وقت میخواهیم یک اقدامی را انجام دهیم، میگویند: نفت نمیتواند حربه سیاسی شود! حتّی در قضیه اسراییل، اگر مسلمانها و همین " اوپک " بدون جنگ، بدون دعوا و بدون حتّی پرخاش بخواهد با حربه نفت فلسطین را پس بگیرد، در ظرف یک سال میتوانیم فلسطین را بدون هیچ آسیبی، با محورهای قانونی به دنیای اسلام باز گردانیم.
ولی آنها گفتهاند که نفت نمیتواند حربه سیاسی باشد! خیلی خوب، اگر نفت نمیتواند حربه سیاسی باشد، چرا آمریکا در مورد نفت علیه ما از حربه سیاسی استفاده میکند؟ چطور او تحریم میکند، ما نتوانیم تحریم بکنیم؟ واقعاً اگر آمریکاییها مورد تحریم کشورهای اوپک قرار بگیرند و بگویند ما نفتمان را به آمریکا نمیدهیم، این مسأله که زور نیست. چطور آمریکا در مجلسش قانون میگذراند و میگوید که اگر شرکتهای خارجی هم بخواهند در ایران سرمایهگذاری بکنند، ما آنها را " بایکوت" میکنیم؟ ما خودمان نمیتوانیم، قانون هم نمیتواند، ما نفتمان را به آمریکا نمیفروشیم، مگر اینکه آمریکا از اسراییل حمایت نکند.
همین را اگر بگوئیم، آیا میدانید چه اتّفاقی در دنیا خواهد افتاد؟ آمریکا روزانه هفت، هشت میلیون بشکه نفت باید ببرد و هیچ کجا چنین نفتی نیست، غیر از نفت ما. آمریکا هر چه دارد، با آن با ما همین بازی را میکند؛ با هواپیماهای جنگی، با اسلحه، با وسایل بهداشتی، حتّی با گندمش، بامواد غذاییاش، با صنایع پیشرفتهاش؛ هر جا بخواهد نمیدهد.
شما که میدانید تحریم میکند. بین ما مسلمانها اینجا دیگر اتّحاد هم نیست، در حالی که این هماهنگی بر حفظ منافع خودمان است. قیمت نفت را هم بخواهیم اصلاح کنیم، همین است. تا میخواهیم تصمیم بگیریم و قیمت نفت را اصلاح کنیم، میبینیم که یک کشور اسلامی میآید، مثلاً یک میلیون بشکه نفت اضافی تولید میکند و همه چیز را به هم میریزد.
بنابراین بسیار مهمّ است که ما دست از این شعارهای اختلافی برداریم و مسایل اختلاف انگیز را (هم سنّیها و هم ما) رها کنیم و بگذاریم برای وقت دیگری. باید بگذاریم برای وقت دیگری که در معرض تهدید نباشیم و بهنقاط مشترک خودمان بپردازیم. اگر ما به نقاط مشترک خودمان بپردازیم، من مطمئن هستم مسایل عمده دنیای اسلام حل خواهد شد، هم مسأله افغانستان، هم مسأله کشمیر، هم مسأله تاجیکستان و هم مسأله قرهباغ و بوسنی نیز یک کشور اسلامی مقتدر باقی میماند. مسأله فلسطین حل میشود، در سومالی خونریزی نمیشود، یمن از این جنگهای داخلی نخواهد داشت، اینها همه، معلول درگیریهای بیربطی است که حالا یا با انگیزههای دینی که ریشه عمدهای دارد و یا با انگیزههای سیاسی و زیاده طلبی سیاسی است که ممکن است سیاسیان دنیا داشته باشند و چیزهای از این قبیل و مسایل خاصّی که شما نمونههای فراوانی از آن را در دنیای اسلام - متأسّفانه - میبینید.
بنابراین، این مسأله " وحدت " که مطرح میشود، حرف نهایی و یک واژه خیلی عمیقی است و به این آسانی به دست نمیآید. قبل از وحدت، دعوا نکردن است. قبل از وحدت، همدیگر را از بین نبردن است، قبل از وحدت این است که روی منافع مشترک را حساب کنیم که - بحمداللّه - امروز ارتباطات جهانی و برنامههای منطقهای، از جمله کنفرانس اسلامی و امثال اینها کم و بیش میتواند راهی را مطرح کند.
هوشیاری نسل جوان برایمان با ارزش است که از این آگاهی نسل جوان استفاده کنیم و بتوانیم فتنه آن کسانی را که با تبعیّت از سنّتهای بسیار قدیمی و رنگ باخته گذشته، امروز مانع تحقّق هماهنگی یک میلیارد و سیصد میلیون مسلمان در دنیا میشوند، با کوتاه کنیم. شما اگر میبینید امروز اسلام در میان جوانهای دنیای اسلام، عزیز است و یا اگر میبینید ایران علیرغم اختلاف شیعه و سنّی - که همیشه در افکار عمومی زنده نگه میدارند - در میان بسیاری از جوانهای مسلمان و طلبههای مسلمان اهل سنّت عزیز و برای خیلیها قبله است، نمونهای از آگاهیها و کشته شدن تعصّبات غلط و چیزهایی است که واقعاً ریشه استدلال و منطق و حرف حساب ندارد.
انشاءاللّه با این حرکتها بتوانیم، بهجای بهتری برسیم و از امکانات دنیای اسلام و از بازار یک میلیارد و سیصد میلیون نفری و از آرای 55 رأی در سازمان ملل، در نقاط حسّاس استراتژیکمان مثل کانال سوئز، و تنگه هرمز، خلیج فارس، دریای خزر و خیلی جاهای دیگر که مال ماست، استفاده کنیم و با به کارگیری موادّ پرارزش انرژی که امروز عمدهاش در کشورهای اسلامی است و همچنین انسانهای بسیار خوبی که در این سالهای اخیر تربیت شدهاند، نیروهای فنّی و علمی بسیار با عظمت دنیای اسلام را مطابق زمان روزمان نه مثل تمدّن قرون سابق، بتوانیم تمدن اسلام را احیاء کنیم.
یکی از جلوههای این وحدت را من در این مراسم امروز نماز جمعه میبینم که علمای بزرگ و شخصیّتهای عالیقدر اهل سنّت و کشورهای دوست ما امروز اینجا حضور دارند و نماز جمعه اینجا با حضور کسانی خوانده میشود که خودشان در کشور خودشان پیشنماز و امام جماعت و یا جمعه هستند و هم چنین با حضور 600 نفر بسیجی اهل سنّت ما امروز در صفوف نماز جمعه تهران نمازمان را برگزار میکنیم که اینها مظاهر وحدت است، امّا عمق وحدت را ما در جاهای دیگری جستجو میکنیم.
مناسبتهای دیگری که با اختصار باید از آن بگذرم، یکی سالگرد بمباران اتمی ژاپن است که این روزها آمریکائیها این جنایت بزرگ را در تاریخ مرتکب شدند و عجیب هم هست که هنوز هم خودشان را پرچمدار خلع سلاح اتمی بهحساب میآورند! هیچ کس در دنیا، جز آمریکا، از بمب اتمی استفاده نکرده و صدها هزار انسان را در یک روز دود هوا نکرده است. من به هیروشیما رفتهام و آثار انفجار این بمب را دیدهام و هم چنین در ناکازاکی. آمریکاییها این پرونده روشن را دارند و امروز هم زرّادخانه اتمی آمریکا از لحاظ سلاحهای هستهای، بزرگترین زرّادخانههای دنیاست.
سالهاست موقعی که موشکهای قارّهای نیامده بود، هواپیماهای حامل بمب اتمی آمریکا، 52 شبانهروز به دور کره زمین میگشتند که هیچ جا منافع آمریکا تهدید نشود و اگر تهدید شود، از بمب اتمی استفاده کنند. اینها حالا آمدهاند بهاسم اینکه ممکن است روزی ایران از نیروگاه تولید انرژی اتمی مواد ساخت بمب اتمی پلوتونیم تولید کند، ما را تحریم میکنند و از کشورهای دیگر هم میخواهند که در مسایل تولید انرژی و استفاده صلح آمیز و بهداشتی از اتم استفاده نکنند.
ببینید چه زورگویی و چه انحصارطلبی است، که آدم خودش عظیمترین زرّادخانه اتمی را داشته باشد، خودش پرونده جنایت آدمکشی اتمی را داشته باشد و به علاوه، مولود نامشروع خودش اسراییل را هم در دل کشورهای اسلامی به اسلحه اتمی مجهّز کرده باشد و همین حالا هم از او پشتیبانی اتمی کند و این کار را انجام دهد.
این کشور واقعاً چه حقّی دارد، در دنیای امروز که دنیای منطق و استدلال است، با این پرونده و سابقه و موجودی بگوید که بهایران نیروگاه اتمی ندهید؟! حالا نیروگاه اتمی و یا سایر صنایع اتمی، امروز چیزی نیست که فقط برای ساخت اسلحه استفاده شود امروز اتم مصرفش در بهداشت و درمان خیلی بیشتر از کارهای تخریبی است.
شما هر روز در ایران میشنوید که ما داریم از دانش اتمی و انرژی هستهایمان موادی برای همه نیازهای درمانی کشور (برای سرطانها، برای آزمایشها و خیلی چیزهای دیگر) میسازیم. اینها چه ربطی به جنگ و چیزهای دیگر دارد؟ سازمان بینالمللی انرژی هستهای مرتّب سالی چند بار اعلام میکند که در ایران اصلاً ما اهداف غیرصالح هستهای نمیبینیم و در ایرانهیچ دورنمایی بهچشم نمیخورد که ایرانیها دنبال کارهای نظامی از طریق کارهای هستهای باشند و این مؤسّسات ما باز است و هر وقت بازرسان بینالمللی میخواهند، بدون اطّلاع قبلی بهاینجا میآیند و بازرسی میکنند. هیچ خبری نیست، آنها هیاهو میکنند.
دو سه روز پیش اتّفاق جالبی افتاده بود. در یکی از نیروگاههای ما یکی از این کیتهایی که همراه کارگران در جاهای حسّاس هست و برای ایمنی محیط کار استفاده میشود، به زمین افتاده بود و شکسته شده بود و یک کارگری آن را برداشته بود و اشعه کمی که اینها دارد، کارگر را مصدوم کرده بود. خوب، این کارگر را زود بردند و معالجهاش کردند و کسانی را هم که در اطراف او بودند، برای آزمایش بردند تا ببینند که اشعه به آنها صدمه نزده باشد. این را آنها هیاهو کرده بودند که در ایران اتّفاقات اتمی افتاده!
این چیزی است که در هر کارخانهای که بروید، میبینید روی سینه خیلی از کارگران زده شده است که مواظب اشعه محیط کارگاه باشند و این یک کار محافظتی و جزء استانداردهای جاهای حسّاس کشور است. همه دنیا این کیتها را میشناسند، ولی در عین حال این گونه است.
مسایلی که آمریکاییها فشار آوردند و رسوایی خودشان را فهمیدند، از مناسبتهای هفته است که روی آن تکیه میکنم. همین دو روز پیش اتّحادیه اروپا جلسه داشت، آن موقعی که کنفرانس شرمالشیخ بود و رئیس جمهور آمریکا در مصر میخواست از فضای بسیار آلودهای که بعد از انفجار عربستان پیش آمده بود، علیه ایران استفاده کند، سران گفتند که در این فضا نمیشود و ما یک جلسه دیگری خواهیم داشت. آمریکاییها دوباره علیه ایران به این جلسه پیغام دادند، فرانسویها حاضر نشدند حتّی پیغام آمریکا را در جلسه مطرح کنند.
پیشنهاد آمریکاییها حتّی در میان متّحدان خودشان در یک جلسه رسمی که علیه ایران تشکیل میدهند، در دستور هم قرار نمیگیرد؛ چون آنها هم میفهمند که آمریکاییها میخواهند انحصارگری کنند، میخواهند تجارت جهانی را خودشان متولّی باشند و هر کس را میخواهند تحریم کنند. چون مسایل را میفهمند، آنها هم دارند مقاومت میکنند.
به خاطر مخارج نیست؛ در ذهن خیلیها هست که الان که اروپا از ایران حمایت میکند، از منافع خودش حمایت میکند که آمریکا در مجلس خودش قانون نگذراند که اگر یک شرکت فرانسوی به فلان کشور رفت و سرمایهگذاری کرد، تحریم شود. و میگویند: به شما چه؟ مجلس آمریکا قانون برای آمریکا میگذراند، برای اینکه بخواهد در تجارت جهانی انحصار به وجود بیاورد. یک حالات انحصارگرانهای است که این حوادث را پیش میآورد.
و یکی دیگر از مسایلی که امروز میخواهم مطرح کنم، اشارهای [است] به مسافرت اخیری که به همدان داشتیم؛ یعنی مسافرت کاری بود. مسافرت استانی را قبلاً رفته بودم، اینجا رفتم برای کارهای جاری استان و در یکی، دو شهری که نرفته بودم، ملاقات مردمی داشتیم.
از چیزهایی که خودم لذّت بردم و به شما هم عرض میکنم که در لذّت من شریک باشید، واقعاً حضور مردم در صحنه و همان طور که خودشان نامگذاری کرده بودند، "حماسه حضور" بود و ما نهایت نشاط و طراوت انقلاب را در آنجاهایی که در شهر و روستاهای استان همدان رفتیم، دیدیم و امروز مثل همان حالاتی که اوائل انقلاب مردم یکپارچه شور بودند، مردم را این گونه دیدیم که واقعاً خداوند به این مردمی که این قدر خوب و با شعور هستند و لحظات حسّاس حضور در صحنه را میفهمند، برکت و خیر بدهد.
در همین استان همدان ما چند مسأله مهم دیدیم که باز برای شما هم باید جالب باشد که از کارهای جاری کشور شماست: یکی مسأله حرکت وسیعی بود که جهاد سازندگی برای شناخت و پرورش داروهای گیاهی شروع کرده که باغ ابن سینا را در کنار مقبره ابن سینا و شهر ابن سینا، طبیب نامدار دنیای اسلام و متفکّر و دانشمند کمنظیر تاریخ اسلام، طرّاحی کردهاند که هزاران گیاه دارویی را برای اینکه بعداً به کمک دانشگاهها و کارخانههای داروسازی ما، به داروهای مورد نیاز امروز دنیا تبدیل شود، پرورش دهند.
من به عنوان یک خبر خوب برای شما عرض میکنم که این میتواند بعداً منشأ تحوّلی در بهداشت و درمان و صنایع دارویی کشور باشد. و نقطه دیگری که برای من جالب بود، [این بود که] خود مردم استان برای ایجاد کارخانه ذوب آهن، سرمایهگذاری کرده بودند که این هم یکی از نمونههای پیشرفت فوقالعاده کشور شماست.
چند سال پیش از انقلاب، وقتی که صحبت از کارخانه ذوب آهن در اصفهان میشد، ما آن موقع طلبههای جوانی بودیم و چون مبارز بودیم، با این گونه مسایل برخورد انتقادی داشتیم. آن موقع صحبت میشد که اولاً غربیها حاضر نیستند که به ایران ذوب آهن بدهند. ذوب آهن یک صنعت استراتژیکی است و جهان سوم نباید دارای آن باشد. و این صنعت را نمیدادند. شوروی آمده بود و برای اینکه دل ایرانیها را به دست بیاورد، این صنعت را به ما داده بود.
آن موقع بحث بود که میگفتند: در ایران نمیشود ذوب آهن راه انداخت؛ چون ایران ظرفیّت اداره چنین کار بزرگی را ندارد، تا خود روسها آمدند و ساختند و اداره هم میکردند. بعد گفتند: اقتصادی نیست؛ چون آهن با ارز 7 تومان وارد نمیشد و کارخانه هم مرتّب ضرر میداد.
این مال چند سال پیش بود، امّا امروز، کشورتان در سایه انقلاب و اسلام بهجایی رسیده است که ما یکی از کشورهای طرّاح شیوه ذوب آهن هستیم که بهترین شیوه ذوب آهن در همه دنیاست. سهنوع شیوه وجود دارد که نوع چهارم آن را ما اختراع کردیم که محصولش بسیار ارزانتر از جاهای دیگر بیرون میآید: با کیفیّت بهتر و با محیط زیست سالمتر.
کار اجرایی کارخانه " کوره بلند " ذوب آهن در همدان را با امکانات خود مردم و نه با امکانات و اعتبارات دولتی، شروع کردهایم که برای 300 هزار تن تولید آهن فقط چهار میلیون مارک هزینه ارزی دارد؛ یعنی، تمام کارخانه، ساختمان آن، مصالحش، ماشین آلاتش، کورهها و نورد آن را صنعتگران شما در ایران میسازند. شما برگردید به چند سال پیش که میگفتند، در ایران ممکن نیست که صنعت ذوب آهن را از بیرون بیاورند و امروز ما طرّاح ساختمانهای عظیم ذوب آهن هستیم که 6 هزار تنی و 100 هزار تنی آن را بنده در چند روز آینده در اصفهان افتتاح میکنم که از قلّههای اوج افتخار صنعتی شدن کشور شماست که اخبار آن را خواهید فهمید.
و در همین همدان، ما ظرف دو روز که بودیم، بیش از 250 میلیارد تومان طرح به ثمر رسیده را افتتاح کردیم. این سرمایهگذاریای است که در کشور در یک استان متوسّط در ظرف چند روز انجام میشود و در همه جای کشور - بحمداللّه - وضع چنین است.
بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرّحیم/ اِذاجاءَ نَصْرُاللَّهِ وَالْفَتْحُ/ وَ رَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فی دینِ اللَّهِ اَفْواجاً/ فَسَبِّحْ بحَمْد رَبِّکَ وَاسْتَغْفِرْهُ اِنَّهُ کانَ تَواَّبًا.