خطبه ها
  • صفحه اصلی
  • خطبه ها
  • نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

  • دانشگاه تهران
  • جمعه ۲۷ بهمن ۱۳۷۴

    خطبه اوّل

 

 بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

 اَلْحَمْدُلِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ، وَالصَّلوةُ وَالسَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَالِهِ الْأَ ئِمَّةِ الْمَعْصوُمینَ. أَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ، سُبْحانَ الذَّی أَسْرَی بعَبْدهِ لَیْلاً مِنَ الْمَسْجِد الْحَرامِ إِلَی الْمَسْجِد آلْأَ قْصی الذَّیِ بارَکْناحَوْلَهُ.

 

 امروز شما انتظار دارید که من یک خطبه را درباره فلسطین مطرح کنم که انتظار بجایی است و به‏این دلیل بحث مرتّب خودم که درباره قرآن بود را امروز ندارم.

 در خطبه اوّل از فلسطین حرف می‏زنیم و در خطبه دوّم چند، مسأله روز را مطرح می‏کنیم. قبل از شروع بحث تأکید برتقوا و انجام وظایف دینی، پرهیز از منهیّات الهی را به عنوان یک وظیفه مهم و یک اصل ضروری زندگی باز برای این خطبه مهم می‏دانیم که ان‏شاءاللّه همیشه این طور باشیم.

 در مورد فلسطین این روزها خیلی روشن است که مسأله روز دنیا است. نه اینکه فقط مسأله روز ما باشد، بلکه هم مسلمانها و هم غیرمسلمانها، یهودیها، مسیحیهای کشورهای عرب و کشورهای اروپایی و آمریکایی، شرق و غرب همه درگیر این مسأله هستند.

 شاید حسّاس‏ترین و مسأله سازترین مسایل دنیا باشد و دهها سال است که در هر مقطع زمانی است که این مسأله تجدید می‏شود و عجیب هم این است آن روز که مسأله فلسطین در قطعه آخر تاریخش مطرح شده است. در هر مقطعی که مطرح شده، در نهایت منجر به‏یک عقب نشینی اعراب و مسلمین و یک گام به‏تجاوز اسراییل و حامیانش اضافه شده است.

 ما، در آستانه یک تحوّل جدید قرار گرفته‏ایم که بسیار خطرناک است و باید افکار مردم روشن شود. به نظر من دور از مسایل شعاری و هیجان آمیز که آنها هم لازم است، تحلیلهای عمیق لازم است که مردم به‏عمق مسایل واقف شوند.

 خوشبختانه امروز مردم ما به مسأله فلسطین تا حدود زیادی آشنا شده‏اند، همین الان که من به طرف دانشگاه می‏آمدم از خیابانهای دور می‏دیدم که هنوز صفوف مردم از زن و مرد، پیاده بطرف دانشگاه می‏آمدند، که این نشان این است که مردم اهمیّت مسأله را لمس کرده‏اند و جدّی هم هستند. اگر به سی، چهل سال قبل از این برگردیم و ایران آن روز را ببینیم، ما خیلی در بُعد مردمی در آشنایی با مسأله فلسطین، پیشرفت کرده‏ایم.

 اوایل شروع نهضت اسلامی در حدود سال 40 و 41 حتّی در بین علماء و بزرگان ما هم مسأله فلسطین حسّاسیّتی نداشت. قطعه تاریخی که شاید هیچ وقت نگفتم، عرض می‏کنم، تا متوجه شوید که آن روز چه چیزی بود و حالا چه شده است.

 حضرت امام(ره) یک روزی در یک جلسات کوچکی که ما خدمتشان بودیم، فرمودند که من در جلسه‏ای که با علمای اعلام داشتم، فشار زیادی آوردم که جزء درخواستهایمان مسأله فلسطین را بگذاریم که چون علماء موضوعات مبارزه را تعیین می‏کردند، آقایان نپذیرفتند.

 امام با تأثّر فرمودند که خیلی برای من تلخ بود که در بین علماء هم نتوانیم به‏این نتیجه برسیم که این مسأله بزرگ دنیای اسلام است. من همان روز به فکر افتادم که یک کار جدّی، افشاگری در مورد فلسطین انجام دهم و می‏دانستم که کار خطرناکی است، چون کمابیش با سیاست رژیم پهلوی آشنا بودم.

 آن جلسه و آن اظهارات دردمندانه امام یک آتشی در دل من افروخت و هنوز هم باقی است و چهره گرفته امام(ره) را که این اظهارات را نمودند. البتّه امام(ره) موفّق شدند که در جلسات بعد این را در دستور مبارزه بگذارند. شاید بعد از آن کتابی که ترجمه شده باشد، من این یادم نیست که چه وقتی در دستور قرار گرفت، باید این را از خاطرات درآورد.

 وقتی که من برای یک کار افشاگری رفتم و توضیحی برای فلسطین دیدم. در نشریّات فارسی ما تقریباً هیچ چیز نیست و فقط یک کتاب کوچک بنام "خطر جهود" دیدم که چیزی نداشت. مسأله مهمّی در آن نبود، به فکر مجلاّت، منابع و چیزهای عربی افتادم و زبان عربی را آن موقع می‏توانستم استفاده کنم. دیدم خوشبختانه در زبان عرب خیلی منبع هست و عجیب است این دیوار ضخیمی که بین ایران و کشورهای عربی به وجود آمده بود که این همه آثار و روزنامه‏ها و مجلاّت و کتابها، دانشگاهها و خطبه‏ها در زبان عرب بود و ا ینها به‏ایران نفوذ نکرده بودند.

 رژیم پهلوی خیلی سخت‏گیری می‏کرد که مردم ایران متوجّه مسأله اسراییل و فلسطین نشوند. در مطالعات اوّلیه در حدّ یک مقاله، مطلب تهیّه کردم که در نشریه " مکتب تشییّع" منتشر کردم. در موقع نوشتن مقاله به یک کتاب با ارزش برخوردم که در کتابخانه آیت‏اللّه کمره‏ای بود. برای آن مقاله مطالعه کردم که دیدم این کتاب همه چیز را به مردم می‏گوید.

 خود من این کتاب را خواندم شاید بیست تا سی بار گریه کردم و متوجّه شدم که عجب بلایی به سر اسلام و مسلمین آورده‏اند که استعمارگران آن روز خصوصاً انگلستان و آن روزها آمریکا که در قضیه نقشی نداشت، روسها نقشی نداشتند و سایر کشورهای غربی هم خیلی نقشی نداشتند و فقط انگلیس بود.

 من آن کتاب را ترجمه کردم و منتشر شد، رژیم موافق نبود که چنین حرکتی در حوزه می‏شود و سر آن کار وقتی که متوجّه شدند که کار از کار گذشته است. با من خیلی بدرفتاری شده بود و من خیال می‏کنم، عمده دشمنی آنها در سالهای اوّل انقلاب به خاطر این مسأله بود که بزرگترین مسأله جهان اسلام در دنیای اسلام مطرح شده بود.

 من همین امروز (جمعه) که می‏خواستم بیایم، آن کتاب را خواندم و آمدم دیدم آن مسایلی که آن روزهامطرح شد، برای آن روز، حالا سیاست را بهتر از آن روز می‏فهمم. برای رژیم خیلی تلخ بوده است. به هرحال بتدریج بحمداللّه کار به اینجاها رسید که همه بچّه‏های ما، در مدرسه هم می‏خوانند، در دانشگاه هم می‏خوانند. دیگر جزء مسایل عامّه مردم شده است و ما اکنون پیروزی بزرگ فرهنگی از این ناحیه کسب کرده‏ایم که این مسأله را در افکار عمومی مردم خود بصورت یک آرمان داریم و این یک کار بزرگی است.

 از طریق اقدامی که امام راحلمان کرده‏اند. روز جمعه آخر ماه رمضان را، آخرین جمعه را روز قدس اعلام کردند. قضیه از سطح ایران هم گذشت و در بسیاری از کشورهای غیر عرب، چون در میان عربها همیشه حسّاسیّت داشت و امروزه در محافل غیرعرب هم این حسّاسیّت وجود دارد و در خیلی جاها هم آمده است.

 امّا در مقابل این پیشرفتها، استکبار و آمریکا که بعداً متولّی مسأله فلسطین شده، اینها هم خیلی کار کردند و به طوری که می‏بینید الان از حسّاسیّت افکار عمومی حتّی جهان اسلام خیلی کم کرده‏اند.

 آن سالها اگر یک دولت عربی، اسلامی چنین اقدامی که امروز دولتهای عربی انجام می‏دهند، مرتکب می‏شدند، تحقیقاً تهدید به سرنگونی می‏شدند، ولی امروز می‏بینیم که چنین حالتی وجود ندارد و به‏آسانی اسراییل می‏آید، دفتر باز می‏کند، قرارداد می‏بندد، صحبت از خرید و فرش نفت و گاز و از این قبیل چیزها می‏شود که این جزء تلخ‏ترین صحنه‏های تاریخ ما است و کم شدن حسّاسیّت و احساس خطر واقعاً نقطه بدی است و ما هم الان صدایمان از نظر یک دولت تقریباً تنها است و باید کار زیادی انجام دهیم.

 من یک مقداری در این خطبه وضع فلسطین را برای شما می‏گویم که حالا اینها شاید یک مقدارش هم تکراری باشد. دانستن برای جوانها، نوجوانها و عامّه مردم خیلی مهمّ است.

 فلسطین جای واقعاً مهمّی است. نه از لحاظ منابع طبیعی، یک کشور کوچکی است و 27 هزار کیلومتر در حدّ یک استان معمولی ما و منابع زیاد معدنی و چیزهای فوق‏العاده‏ای هم ندارد. از لحاظ سوق‏الجیشی و منطقه جغرافیایی مهم است، کنار دریای مدیترانه، فاصله بین کشورهای عربی آفریقایی و آسیایی و نزدیک منابع عظیم نفت در دنیای اسلام و نزدیک کانال سوئز است. این بخشی از اهمیتهای فلسطین از لحاظ جغرافیایی است و از لحاظ تاریخی هم به عنوان یک نقطه مورد توجه، مهمترین ادیان عالم بسیار عزیز و پرارزش است.

 یهودیها قطعه زیادی از تاریخشان را در آنجا دارند و عاشق آنجا هستند، مسیحیها قطعه زیادی از تاریخشان را در آنجا دارند، محلّ تولّد حضرت عیسی را آنجا دارند و دوران تمدّن‏شان آنجا شرایط خیلی خوبی داشتند، عاشق آنجا هستند و آثار دینی فراوانی هر دو آنها در آنجا دارند. مسلمانها که همان سالهای اوّل بعد از رحلت پیغمبر آنجا را فتح کردند، طبق استناد قرآن مورد توجّه خاصّ پیغمبر و قرآن بوده و برای مسلمانها هم بسیار عزیز است.

 اصلاً این نقطه خاصّی که سنگ زیر پای پیغمبر بوده، برای حرکت به معراج این یک معنایی دارد و اشاره رمزی و سمبولیک دارد و معراج پیغمبر را ما ضمن اینکه یک واقعیّت تاریخی است، باید به عنوان رمز اوج و اعتلای اسلام و عروج حرکت تاریخی اسلام هم روی آن حساب کنیم.

 این عروج از بیت‏المقدّس شروع می‏شود و پیغمبر از مکّه می‏توانست پرواز کند، از هر نقطه دیگری هم می‏توانست پیغمبر پرواز کند، قطعاً در آن یک رمزی هست و اینکه به این مسأله تأکید می‏شود و باید به‏آن بهاء دهیم و مسلمانها هم انصافاً بها دادند.

 خود پیغمبر بزرگترین لشکر را در زمان خودشان برای فتح فلسطین تجهیز کرده بودند که آن زمان در تصرّف نصارا بوده، نه در دست یهودیها، یهودیها آن موقع هم به عنوان عنصر مزاحم بودند. ولی با اوج پیغمبر آن لشکر کاری از پیش نبرد، اوّلین لشکری هم که رفت، چون در مدینه شورش شد، مرتدین شورش کردند، لشکر برگشت. ولی بعد ابوبکر چون اهتمام پیغمبر را می‏دانست، لشکرکشی وسیعی انجام داد و بالاخره فلسطین را گرفتند و وقتی که فلسطین را گرفتند. یک سابقه تاریخی مشعشعی در این تاریخ نقطه تلاقی ادیان ثلاث را ایجاد کردند.

 وقتی که عمر آمد و وارد این شهر شد، خون از دماغ کسی نریخت، پاپها و کشیشها و شخصیّتهای مسیحی آمدند و دو دستی صلیب شهر را تقدیم عمر کردند و فقط یک شرط کردند و آن اینکه اینجا یهود نباشد، یهودی اگر هست، باید از اینجا برود. چون اگر باشد اینجا را نمی‏گذارند که آرام باشد.

 دوران بعد از این هم خیلی پرحادثه هست. من نمی‏دانم آیا در تاریخ دنیا هیچ نقطه‏ای باشد که به اندازه فلسطین حادثه، جنگ، کشتار و نزاع دیده باشد، بارها و بارها دست به دست شده و 400، 500 سالی دست مسلمانها بود که بین سلاجقه ایران و فاطمیون مصر بر سر این نقطه جنگ بود و هر دوی آنها به تحلیل رفته بودند که مسیحیها جنگهای صلیبی راه انداخته بودند و با 150 هزار نیرو آمدند و پشت سر هم نیروهای اضافی آمدند و اینجا را تصرّف کردند و حدود دو قرن اینجا ماندند و از سال 1100 میلادی تا 1290 میلادی حدود 190 سال اینجا ماندند. البتّه با چهار جنگ و هزاران جنایات و کشتار که خیلی قساوت کردند. دوباره اینجا مرکز جنگ شد و از دست آنها گرفتند و در آخرین قطعه عثمانیها آنجا را گرفتند و ترکها حکومت امپراتوری عثمانی آمد و اینجا را تصرّف کرد و قرنها هم آنها در آنجا حاکم بودند.

 البتّه آنها مسلمان بودند و مسأله خاصّی نبوده، اکثر این مناطق دست ترکهای عثمانی بود از جمله فلسطین، تا اینکه به جنگ جهانی اوّل می‏رسیم و همه مسایل امروز ما از جنگ جهانی اوّل شروع می‏شود که بسیار مهم است و یک نکته ظریف من از جنگ جهانی اوّل در مقایسه با وضع فعلی که فلسطین در حال حاضر دارند، دارم که این قطعه را به خاطر آن می‏گویم.

 در جنگ جهانی اوّل، نبرد اصلی در این منطقه بین انگلستان بود با همراهانش که فرانسه و دیگران بودند، از یک طرف و امپراتوری عثمانی اسلامی بود که مرکز آن در ترکیه قرار داشت.

 انگلیسیها نمی‏توانستند، عثمانیها را شکست دهند لذا یک فریب بزرگی به اعراب زدند آن روز در داخل منطقه عربی در جنوب کشور ترکیه تا اقیانوس هند که حالا همه کشورهای اردن، سوریه، فلسطین و عربستان و بقیه کشورهای عربی و است و کمی هم مصر این منطقه یک نارضایتی شدیدی از عربها نسبت به ترکها در اینجا وجود داشت که بذر انقلاب عربی به طور جدّی پاشیده شده بود.

 و گوشه و کنار انقلاب عربی بود، انگلیسیها علیه ترکها آمدند و سر عربها کلاه گذاشتند و گفتند: "شما بیایید با ما در جنگ با عثمانیها همکاری کنید ما همه این منطقه از شمال سوریه فعلی تا اقیانوس هند را به عنوان یک کشور متّحد عربی تحویل شما می‏دهیم" و شریف حسین هم در مکّه طرف قرارداد اینها بود.

 عربها با سندی که از انگلیسیها گرفته بودند، از مکّه قیام‏شان را شروع کردند و به سرعت پیشرفت کردند و خودشان را به شامات رساندند. دو فلش یکی عرب و یکی غربی، انگلیس و فرانسه و دیگران به‏طرف ترکیه حرکت کرد و عثمانی را تا مرز ترکیه فعلی عقب راندند و اگر عربها نبودند، شاید انگلیس در اینجا سالها هم بجایی نمی‏رسید و کاری نمی‏توانست انجام دهد. حالا عجیب این نکته است که جنگ تمام شود، باید اینجا را به عربها تحویل دهند.

 انگلیس مکّار در دو مذاکره خیانت بار علیه اعراب، وارد شده بود، اوّلاً با فرانسه وارد مذاکره شدند و این منطقه را تقسیم کردند. عراق و قسمتهای زیادی از شمال سوریه را به فرانسه داده بودند و بقیه‏اش  را هم انگلیسیها برداشتند، کار دوّمشان این بود که بطور مخفیانه با سران صهیونیست - بزرگان یهود - وارد مذاکره شدند. برای این توطئه‏ای که الان ما داریم، آثار شومش را می‏بینیم آن یکی تمام و تقسیم شد و سرپرستیها به آنها محوّل شد و سالها بود و بالاخره استعمار به هم خورد و آنها رفتند. امّا این یکی‏اش ماند صهیونها که خودش تاریخ گسترده‏ای دارد و ما نمی‏خواهیم آنها را بگوییم، حالا که دیدند این منطقه دست انگلستان است دو سه بار کنگره گرفتند. یکی در هلند، یکی در سوئیس و یکی در جای دیگر تصمیم گرفتند که یهودیها که همه جا در دنیا به خاطر رفتار بدشان با مردم منطقه تحت فشار بودند، اینها را جمع کنند و یک وطن قومی برای یهود درست کنند. آمدند دنیا را مطالعه کردند و پیشنهاد کردند که به فلسطین بروند و آنجا یک خانه ملّی یهود درست کنند. انگلیس گفت: "بروید اوگاندا"، اوگاندا یک جایی هست که از لحاظ طبیعی بسیار جای مناسبی است، زیر خطّ استوا است، بهترین هوا، بهترین زمین دوهزار میلیمتر باران، جایی که درجه حرارتش از 23 درجه تا 25 درجه بیشتر نوسان ندارد و در سال می‏شود سه بار از زمینش محصول برداشت، آب و زمین اگر بخواهند آنجا هست، آنجا دست انگلیس بود و هیچ کس هم آنجا مزاحم نبود و انگلیس گفت آنجا بروند، اینها بررسی کردند و گفتند نه ما فقط همینجا را می‏خواهیم، پیشنهادی بود در آمریکای لاتین و جاهای دیگر، همین جا را گرفتند، البتّه این ظاهر قضیه هست.

 من به نظرم انگلیسیها از اوّل اینجا را دیده بودند. اینها فقط سند سازی است، برنامه ریزی کردند و در همان موقعی که سند به شریف حسین می‏دادند که اینجا مجموعه کشور واحد عربی تحت حاکمیّت مردم عرب است، در همان موقع بالفور وزیرامور خارجه انگلیس، به سران صهیونیست سند داد که اینجا را ما به عنوان خانه یهود به شما خواهیم داد. البتّه آن موقع صحبت یک مملکت مستقل نبود، ابتدا و ظاهر قضیه، ولی در باطن هدف همین بود که شد. دیگر ماجراها عجیب است که بر سر مسیحیها و مسلمانان چه گذشت که تا اینجا رسید.

 شاید فجیع‏ترین قطعه تاریخ بشریّت باشد وقتی که این تصمیم را گرفتند شش درصد مردم فلسطین یهودی و بقیه آنها عرب مسیحی یا مسلمان بودند. تصمیم بر این شد که این شش درصد تبدیل به اکثریّت شوند و آن اکثریّت تبدیل به اقلیّت شوند.

 حالا شما ببینید که چگونه می‏شود این کار بزرگ را سامان داد. این مردم را بیرون کردند، آن مردم را آوردند، زمین یا باغ مردم، خانه مردم قبرستان مردم، همه این دوره تا تشکیل حکومت اسراییل در فلسطین این جنایت بارآوردن مهاجران یهودی به‏اینجا و بردن مسلمان و اعراب از اینجا به جای دیگر در هر قطعه‏ای از زمان شورش و انقلاب می‏شد. مردم پیروز می‏شدند و جلو می‏رفتند و دوباره با فریب‏کاری انگلیسیها اینها خاموش می‏شدند.

 یک مدّتی خاموش بودند و قطعه بعدی تاریخ اتّفاق می‏افتاد، دیگر کم‏کم می‏رسیم به این اواخر که خیلی از شما هم یادتان هست.

 جنگهای اخیر که اسراییل از محدوده فلسطین هم جلو زد و آمد، قسمتی از سوریه، مصر تا کانال سوئز تا اعماق جولان و 30 کیلومتری دمشق و جنوب لبنان از این طرف، تا این وضع فعلی را به وجود آورده است، حالا باز می‏بینیم، مسأله صلح مطرح شده و همین کسانی که پدرانشان و شاید خیلیها خودشان در جریانهای قبلی کلاه سرشان رفته، فریب خوردند. بعضیها توبه و گریه کردند. بعضیها انتحار کردند، وقتی که فهمیدند کلاه سرشان رفته خودشان را کشتند. همینها دوباره دارند فریب آمریکا را می‏خورند.

 آن موقع انگلیس بود، حالا آمریکا شد. البتّه هردوشان با هم بودند و عجیب است که این دفعه ما می‏بینیم این قدر این جنایت بزرگ و فریب عظیم توسعه پیدا می‏کند که دیگر کشورهای دوردست که هیچ ربطی به آن منطقه ندارند، دارند اسراییل را به رسمیّت می‏شناسند و مسابقه برای این کار گذاشته‏اند و آنچنان آمریکا سنگینی وجود خودش را بر این منطقه فشار می‏دهد و از همه ابزار و عواملش استفاده می‏کند که آدم می‏بیند بعضی کشورهای انقلابی و نیروهای انقلابی هم دارند تن به تسلیم می‏دهند که البتّه آنها خیال می‏کنند، پیروز می‏شوند و کار تمام می‏شود که اشتباه می‏کنند. محال است که مسأله فلسطین این گونه تمام شود. این حال از روزی که اسراییل آنجا تشکیل شده، از سال 47 میلادی تا حالا مگر چقدر هست، همه این دوره را که شما حساب کنید، مثلاً کمتر از پنجاه سال است، صلیبیها نزدیک دویست سال اینجا بودند. اینها را بالاخره بیرون کردند.

 مسلمانهای امروز از مسلمانهای دوران صلاح‏الدّین ایّوبی که کمتر نیستند، قطعاً حرکت اسلامی امروز نیرومندتر از این می‏شود. آن روز پایگاهی مثل جمهوری اسلامی نبود. امروز شما یک کشور 60 میلیونی مثل ایران با این همه امکانات و این عظمت انقلاب و این روحیّات عجیب و غریب انقلابی مردم و این انسانهای کم‏نظیر تاریخ پشتوانه این کار را دارید و جوانهای عرب و آدمهای معمولی عرب اگر امروز آرام هستند، بالاخره یک روزی حرکتی در یک مناسبت بین‏المللی دور از انتظار نیست. در آن مناطق، اسراییل خیال می‏کند. البتّه آن نکته‏ای که برای من بسیار تلخ هست، این است که عربها خیال می‏کنند که این صلح دیگر راحتشان می‏کند و جنگهاتمام می‏شود، خیلی ساده‏اندیشی است که کسی خیال کند که اسراییل در این شرایط می‏پذیرد که در کنارش یک دولت مستقلّ فلسطینی در کنار تل‏آویو درست شود که با توپهای دوربرد هم بشود به مرکز اسراییل ضربه زد. خیلی ساده‏اندیشی است، اسراییلیها الان چاره‏ای غیر از این ندارند که این گونه حرف می‏زنند. یک مرحله‏ای است که باید بگذرند آنها به‏فکرند که این مرحله را بگذرانند و این بایکوت را بشکنند، این تحریم جدّی را از میان بردارند، این عواطف و احساسات را آرام کنند که حالت عادّی درست کنند فکر می‏کنند یک روزی زمانش می‏رسد که گام بعدی را به طرف فرات و نقاط دیگر بردارند. این طرف قضیه هم عربها و مسلمانها هم مسأله‏شان حل نشده، حالا یک دولتی هم که اگر رفت یک امضایی پای یک قراردادی گذاشت و مردم که این قرارداد را قبول ندارند. اگر عدّه‏ای از مردم هم قبول داشته باشند، یک اکثریّت قابل توجّهی با خون دل این مسأله را پیگیری می‏کنند. بالاخره این یک روز دوباره رشد پیدا می‏کند و مردم به فکر می‏افتند. هر دو طرف وضع موجود را قبول ندارند.

 مگر چهارمیلیون آواره فلسطینی می‏شود سرنوشتش را ندیده گرفت. بالاخره اینها نه خانه دارند نه زندگی دارند، نه شوق دارند، نه قلمرو قابل تحویل و حرکت دارند، مثلاً 500 هزار تن آواره در لبنان زیر چادر در آن خیمه‏ها که من یک گوشه‏هایش را قبلاً دیدم. آدم فکر می‏کند بیغوله‏هایی بدتر از حلبی آبادهایی که ما اطراف تهران داشتیم. یا در سوریه و یا در جاهای دیگر مگر اینها آرام می‏گیرند، مگر بشریّت مرده است. مگر این آدمها احساس ندارند، اینها آدمهایی هستند که همه وجودشان از دست اسراییل و آنهایی که این چیزها را امضاء می‏کنند، عصبانی است به‏نظر می‏رسد با این حرکتهایی که دارد انجام می‏گیرد، یک مقدار کینه دوطرف را تشدید می‏کند، در خود اسراییل هم تندروها و آدمهای عصبی مزاج "حزب لیکود" و امثال آنها که نمونه‏اش را در همان جوانی‏ام دیدیم که آن گونه نخست‏وزیرشان را از پای درآورد، از اینها کم نیستند. آنها هم این طرفهای صلح را قبول ندارند، این طرف هم صلح را قبول ندارد، بله یک شرایط جدیدی است این آتش دوباره زبانه می‏کشد. ممکن است که حرکت از طرف اسراییل شروع شود و برای ادامه این تجاوز ممکن است حرکت از طرف اعراب و مسلمانها شروع شود برای برگشتن به‏خانه، یک حرکتی خواهیم داشت و پشتش هم حرکتهای آینده و آمریکا واقعاً اشتباه می‏کند. واقعاً به اسم صلح، به منطقه ظلم می‏کند و دارد سر مردم را قطع می‏کند و دارد فتنه را عمیق می‏کند. اینها اگر حسن نیّت دارند حالا که فضا را آرام کردند، باید بنشینند مسأله آوارگان را حل کنند، مسأله خود اسراییل را حل کنند، مسأله یهودیهایی که بی خود آنجا آمدند حل کنند، یک حرکت منطقی ایجاد کنند، یهود و مسیحی و مسلمان و آنهایی که باید بمانند با هم در فلسطین زندگی کنند اگر یک حرکتی که ما آن زمینه فکریمان این است دنبال کنند، می‏شود یک آرامشی در منطقه به وجود آورد و لازم نیست یک حکومت عنصری به قول اعراب و ناسیونالیستی به‏قول اروپاییها و نژادپرستانه به قول ما در منطقه بکارند که مایه فتنه شود، مطمئناً این حرکت آمریکا به منطقه خدمت نمی‏کند مطمئناً خلقهای عرب و اسلام قانع نمی‏شوند. مطمئناً حکومتهای ضعیف عربی موفّق نمی‏شوند که دل مردمشان را قانع کنند و مطمئناً مسلمانهای دیگر بلاد عالم من جمله ایران از حقّ اسلامی خودشان نخواهند گذشت.

 اَعُوُذُ باللَّهِ منَ الشَّیطانِ الرَّجیم/ بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم/ قُلْ یا اَیُّهَاالْکافِرُونَ/ لااَعْبُدُ ما تَعْبُدُوُنَ/ وَلا اَنْتُمْ عابدُونَ ما اَعْبُدُ/ وَلا اَنَا عابدٌ ما عَبَدْتُمْ/ وَلا اَنْتُمْ عابدوُنَ ما اَعْبُدُ/ لَکُمْ دینُکُمْ وَلِیَ دینِ.

 

    خطبه دوّم

 

 بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

 اَلْحَمْدُ ِللَّهِ رَبِّ اْلعالَمینَ، وَالصّلوةُ وَ السَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلی عَلِیٍّ أَمیرِاْلمُؤْمنینَ وَ عَلی الصِّدّیقة الطّاهِرة وَ عَلی سبْطَیِ الَّرّحْمَةِ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ موُسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَعَلِیِّ بْنِ مُوسی وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ وَ ألْخَلَفِ اْلهادی اْلمهْدیّ (عج).

 

 قبل از پرداختن به‏حرفهای روز لازم می‏دانم صمیمانه و خاضعانه تشکّر کنم از این روحیات انقلابی شما مردم و حضور وسیع شما در این مسأله حسّاس قرن ما و قرنهای آینده ما و نیز تشکّر کنم از آن حضور گسترده کم‏سابقه شما در مراسم سالگرد انقلاب که بسیار معنادار بود و باعث یأس و دلسردی آمریکا و اذنابش شد و یکبار دیگر برای مدّت طولانی روحیه انقلابی و حماسی کشور را شما تضمین کردید. ان‏شاءاللّه خداوند شما را از سربازان امام زمان محسوب بفرماید.

 دو سه تا مسأله کوتاه را عرض می‏کنم. یکی در آخرین جمعه ماه رمضان باید خدای را شکر کنیم که ماندیم و یک ماه رمضان دیگری را به خودسازی و اصلاح نفسانی خودمان پرداختیم و خوشبختانه امسال براساس گزارشهایی که داریم، ماه رمضان در سراسر کشور به‏خوبی در میان مردم مشهود بود. موارد روزه‏خواری یا دیده نمی‏شد یا بسیار نادر بود، حتّی مسافرها هم حرمت ماه مبارک را و قدر این شعائر مقدّس را حفظ کرده بودند و این نشانی است از اینکه فرهنگ اسلامی انقلاب جای خودش را در دلهای مردم ما و در جوارح و اعضای مردم ما باز کرده و این واقعاً نشان از پیروزی است و این واقعاً نشان توفیق است و من امیدوارم که در همه شؤون در جامعه‏مان شاهد حاکمیّت و بروز و جلوه آثار اسلامی باشیم و مردم ما در خفا و ظاهر و باطن این درّ گرانبهای الهی اسلام - را در وجود خودشان و در اعمال خودشان نشان دهند و داشته باشند و ان‏شاءاللّه این سازندگیها، این عبادات، این دعاها و این توجّهات و ذکرها ما را بهتر از گذشته کرده باشد و سال آینده را بهتر از سالهای دیگر در خدمت مردم و انقلاب و اسلام بتوانیم در صحنه باشیم که این سازندگیها هدف اساسی ماه مبارک رمضان است.

 مسأله دیگری که باید در این خطبه یک مقدار بیشتر روی آن حرف بزنیم، یک بحثی است که اخیراً در سازمان برنامه به عنوان تلاش برای امحاء فقر از جامعه‏مان مطرح کردم که این مسأله بسیار مهمّی است که در این مقطع مطرح شده، من مفید می‏دانم که یک کمی اصول این فکر را توضیح دهم. چون فکری است که برای اوّلین بار بصورت رسمی و دستور اجرایی در برنامه ما می‏آید و یکی از کارهای بسیار مهمّی است که از قدیم اگر شما به‏اسناد مبارزه از چهل سال پیش نگاه کنید. جزء آرمانها بوده، منتها شرایط تاکنون آماده نبوده، ولی ما الان در آستانه شرایط مناسبی هستیم که بتوانیم این هدف بزرگ انقلاب را که اگر این را نداشته باشیم، انقلابمان ناقص است، تحقق دهیم.

 من بارها از دهان رهبر عزیز انقلابمان شنیدم که ایشان این آرزو را به زبان می‏آورند و می‏دانم که یکی از چیزهایی است که دل ایشان را به خودش مشغول می‏دارد و قبلاً هم امام راحلمان بارها و بارها روی این چیز تأکید داشته‏اند و جزء سیاستهای اصولی و کلّی نظام است که ما باید دنبال کنیم. امّا چگونه و چکار می‏خواهیم انجام دهیم. البتّه این حرکت ابتدایی ما هنوز در اوّل کار است. من الان نمی‏توانم یک تابلوی روشنی از این اهداف را برای شما ترسیم کنم. ولی دورنمایی را می‏توانم ترسیم کنم و این هم کاری نیست که نمونه‏هایی ولو ضعیف‏تر از آن در دنیا نباشد. بالاخره هر کشوری که به یک سطحی از مکنت می‏رسد، به فکر می‏افتد که طبقات ضعیفش را به گونه‏ای اداره کند که مشکلات نداشته باشند و دنیا هم از این تجربه‏ها دارد. منتها ما رویّه‏های خودمان را باید بکار گیریم. چیزی که به‏نام فقر تعریف می‏شود، ما هنوز تعریف مشخّصی از آن نداریم و باید آن را تعریف کنیم.

 باید کاری کنیم که آنچه به‏عنوان فقر معّرفی می‏شود، در میان مردم نباشد و کاری کنیم که فقیر به‏این معنا وجود نداشته باشد. ایده کلّی این است که اوّلاً یک گروه روشن کنند الان معنای فقر در جامعه ما چیست؟ نیازهای اوّلیه انسان از جمله غذا، لباس، مسکن، درمان، بهداشت، تفریح در حدّ نیاز انسان و چیزهایی از این قبیل چیست؟ و اگر یک یک خانواده چقدر داشته باشد این سطح قابل قبول است، البتّه این سطح پایین و بالا می‏رود و متناسب با سطح امکانات جامعه است که تعریف می‏شود. این اوّلین کار است، در این قدم معلوم می‏شود که ما این مقدار از مردممان در شرایط فعلی باید دیگر به‏آنها برسیم که به این معنا فقیر نباشند، از خطّ بالای فقر مسأله زیاد به‏این حالتی که من می‏گویم فوری نیست، بالاخره افرادی بیشتر کار می‏کنند و مرفّه هستند و افرادی قانع هستند و در حدّ یک زندگی متعادلی، افرادی شانس بیشتری در زندگی دارند و بهتر می‏توانند امکانات را جذب کنند که این یک بحث دیگری است، ما الان به‏دنبال این قطعه پایین مردم هستیم.

 اگر این خط را ترسیم کردیم که این کار را خواهیم کرد و همین حالا گروهی دارند کار می‏کنند و سخت هم نیست، آمار و ارقام برای ما روشن است. ما باید چگونه اینها را تأمین کنیم که نیازمند به این معنا نباشند، اوّلاً منابع فراوانی در کشور است، اوّلین سؤال این است که از کجا شما تأمین می‏کنید، ما منابع را کم و بیش شناسایی کرده‏ایم، چند گروه هم الان مأمور شده‏اند تا این منابع را شناسایی کنند.

 یک منبع مالیاتی فراوانی است که تا به حال گرفته نشده است. من الان نمی‏خواهم رقمی به‏شما بدهم، ما تجارت کشورمان را اگر در همین سطح که الان مالیات می‏گیریم، حقّ مردم را بگیریم، یک رقم بسیار عظیمی پول به خزانه واریز می‏شود، الان اکثر تجارتها به شیوه‏های دور از دفتر مالیاتی عمل می‏کند که برای این مسأله فکری کرده‏ایم و راهی داریم و روی این کار می‏کنیم. ما هنوز سوبسیدهای زیادی به قشرهای مرفه کشور می‏پردازیم که میلیاردها دلار است که این رقم خیلی بزرگ است، با یک شیوه‏ای که مشکلی برای کشور به وجود نیاید بخشی از این کمکهای بی‏جهتی که به مردم سیر و غیر نیازمند می‏کنیم و آنها احتیاجی به این سوبسید ندارند، ما می‏توانیم قسمت زیادی از آن حفره‏های نادرست را پرکنیم که حالا من اینجا رقمی به شما نمی‏دهم. امّا بعداً با این ارقام آشنا می‏شوید.

 مسأله دیگر اینکه قبل از اینها عمل می‏شود، مسأله اشتغال است، ما اوّل به سراغ مردم نمی‏رویم که بگوییم بیایید بگیرید، اوّل برای کار به‏سراغ مردم می‏رویم، ما الان کشورمان به شرایطی رسیده که می‏توانیم اشتغال برای جامعه درست کنیم، زن و مرد و جوان و پیر از کارهای دستی، معدنی و کارهای تولیدی دیگر، کشاورزی، دامداری، شیلاتی و بخشهایی را در نظر گرفته‏ایم که سرمایه‏برنباشد و اگر سرمایه‏ای بخواهد دولت سرمایه‏گذاری کند، بعضیها که خیلی خوشبین هستند، می‏گویند: "اگر برنامه اشتغال انجام شود ما فقیر نخواهیم داشت"، همین حالا این صنایع دستی در هر نقطه‏ای که نفوذ کرده، خانواده‏ای حاضر شده که یک دارقالی در خانه‏اش داشته باشد و زن و فرزندانش در ساعات فراغت قالی بافی کنند به‏آن معنا دیگر فقیر نیست.

 آنهایی که دستشان به یک استخر ماهی یا یک استخر میگو یا گروه دام و یا بخشی از یک معدن بند شده است، می‏توانند زندگی کنند. گام اوّل ما اشتغال است و گام بعدی ما آنهائی که بعد از اشتغال نیازشان باقی می‏ماند بیمه‏های اجتماعی است.

 بیمه‏های اجتماعی اساسی به‏این صورت است که فرض کنیم یک نفر بیکار است، در دوران بیکاری حقوقی را معادل آنچه که یک آدم نیازمند در آن سطح باید بگیرد. باید از خزانه دولت بگیرد تا کار برای اوپیدا شود که این چیزی است که در دنیا هم هست. در کشورهای پولدار دنیا همه بیکارها حقوق 80 درصد می‏گیرند. ما همین حالا هم خیلی کمک نقدی در جامعه داریم. ولی چون نظمی ندارد و آن آثارش را ندارد، در همین بودجه امسال اگر شما کمکهای مستقیم دولت که از طریق ارگانهای امدادگر به‏مردم می‏شود در نظر بگیرید، چند صد میلیارد تومان است که کمک می‏کنیم.

 این رقم غیر از سوبسیدها و چیزهایی است که خیلی از آنها هرز می‏رود. با این زمینه الان در "سازمان برنامه" فکر می‏کنند و نه گروه تشکیل شده، اینها در یک زمان معیّنی نتیجه مطالعاتشان را به ما می‏دهند. بعد ما در جمعهای متخصص، اقتصادی و اجتماعی اینها را بررسی می‏کنیم، طرحی تهیّه می‏کنیم و فکر می‏کنیم که باید به‏مجلس ببریم و در مجلس هم نمایندگان روی آن کار کنند، در یک دوره‏ای که الان زمان آن را نمی‏توانم مشخّص کنم، برنامه‏مان را در این جهت اصلاح کنیم و این ننگ را از کشورمان دور کنیم که با کشور امام زمان (عج) وضع فعلی سازگار نیست.

 ممکن است که شما سؤال کنید، چرا زودتر این کار را نکردیم. اوّلاً این فکر همیشه از زمان امام در ذهن ما بوده و تا به حال زمینه عینی این را در کشور نداشتیم، ولی الان شرایط کشور با گذشته بسیار فرق کرده، حالا که کشاورزی ما با بستن سدها و ایجاد سیستم آبیاری تحت فشار و عینی و ایجاد تعاونیهای کشاورزی که اراضی را یک پارچه می‏کنند و به شدّت مورد استقبال کشاورزان قرار گرفته که هر جا ما اراضی خرده را به اراضی یک پارچه تبدیل کردیم. محصول، دو سه برابر اضافه شده و 200 واحده به راه افتاده است و به سرعت روستاها را می‏پوشاند با ایجاد صنایع تبدیلی که بتواند همه محصولات دامی و کشاورزی و سایر بخشهای تولیدی را تحت پوشش قرار دهد، با ایجاد صنایع مادر که بتواند مواد مورد نیاز صنایع‏مان را تأمین کند، با توسعه کارهای دستی که در ایران از سوابق بسیار درخشانی برخوردار است، با توسعه آب و برق و تلفن و راه و گاز به همه نقاط کشور و با توسعه بهداشت و رساندن امکانات به همه جا و با تربیت نیروهای متخّصص در سطح دانشگاهی و در سطح نیروهای کار ما زمینه را مساعد کردیم، برای اینکه یک چنین حرکتی الان قابل انجام باشد، پنج سال پیش تحقیقاً این حرف بصورت ایده‏آل مقدس امّا غیرقابل اجرا تلّقی می‏شد. ولی امروز ما به عنوان کارشناس شما، می‏گوییم این کار عملی است و یک همکاری صمیمانه‏ای بین دولت و مجلس و مطبوعات و رسانه‏ها از یک طرف و با مردم، هم پولداران و هم بی‏پولها و هم نیروهای کار و هم نیروهای مدیریّت از طرف دیگر لازم است تا بتوانیم واقعاً روی این ایران نیرومند غنی و ثروتمند و با این مردم بسیار خوب و با این مکتب انسان ساز بالنده تاریخ بتوانیم یک نمونه‏ای از جامعه اسلامی بسازیم تا در آن تغییر به معنای انسانی که از نداری رنج می‏برد وجود نداشته باشد و امکانات کشور را به طرف جامعه‏های بخشهای ضعیف کشور که تأمین کننده عدالت اسلامی است - سوق بدهیم و امیدواریم که خداوند به ماتوفیق دهد که این مرحله مهم تکمیل برنامه‏های اقتصادی و اجتماعی‏مان را بتوانیم به جای مناسبی برسانیم.

 ان‏شاءاللّه بتوانیم به این وعده مهمّی که در نماز جمعه با شما مطرح کردیم، عمل کنیم، من اگر این را غیرعملی می‏دانستم در نماز جمعه و از این تریبون مقدّس مطرح نمی‏کردم، ان‏شاءاللّه عملی شود و احتیاجی به‏همکاریهای وسیع داریم.

 أَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ/ بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم/ »قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَدٌ/ اَللَّهُ الصَمَدٌ/ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یوُلَدْ/ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَد«.