خطبه ها
  • صفحه اصلی
  • خطبه ها
  • نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

  • دانشگاه تهران
  • جمعه ۲۸ مهر ۱۳۷۴

    خطبه اوّل

 

 بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

 اَلْحَمْدُلِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ، وَالصَّلوةُ وَالسَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَالِهِ الْأَ ئِمَّةِ الْمَعْصوُمینَ. أَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ، اِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بآلْعَدْلِ وَ الاْحْسانِ عِبادَاللَّه اُوْصیکُمْ بتَقْوَیَ اللَّه وَ اَتِّباعِ اَمْرِهِ وَ نَهْیهِ".

 

 ادامه بحث "عدالت اجتماعی" را امروز در یک مسأله مهمّی که معمولا" در موارد و "مصادیق عدالت اجتماعی" ذکر نمی‏شود و باید بیاید، ایراد می‏کنیم و ان‏شاءاللّه این بابی باشد که خطباء محترم و اهل قلم و زبان مردم را از این جهت راهنمایی کنند.

 یک بخش عظیمی از حقوق مردم دنیا و جوامع انسانی مشترک است که معمولا" توسط بسیاری از مردم مورد تجاوز و تعدّی قرار می‏گیرد که آثار خطرناکی هم در زندگی دارد و آن تعدّی به محیط زیست است و تجاوز به‏حقوق مردم در محیط زندگی‏شان چیزهایی که برای سلامت و سعادت و رفاه و امنیّت زندگی مردم فوق‏العاده ضروری است.

 در گذشته اصلاً چنین بحثی در جوامع انسانی نبوده، به تدریج که این ظلم و تعدّی به خاطر صنعتی شدن دنیا و آثار بسیار شدید تخریب محیط زیست از ناحیه صنعت پیش آمده، مردم آگاه و دلسوز متوجّه خطر این ظلم شده‏اند و به تدریج چیزی به نام سازمانهای حفظ محیط زیست در جوامع بشری تقریباً همه جا بوجود آمده و امروز یک حرکت بین‏المللی بسیار جدّی در این خصوص شکل گرفته؛ چون خطر بسیار جدّی است.

 شما حتماً می‏دانید که ما در بین کُرات شناخته شده منظومه شمسی خودمان جایی را غیر از زمین نمی‏شناسیم که برای زندگی انسانها مناسب باشد و محیط آن مناسب حیات بشری باشد.

 ممکن است انواعی از موجودات در جاهایی دیگری باشند که فعلا"برای ما معلوم نیست. منحصراً این گونه زندگی در زمین است و به طور بی‏سابقه‏ای این شرایط حیات که برای ادامه حیات بسیار هم مهمّ است در معرض خطر قرار می‏گیرد؛ بخاطر مسائل زیادی مانند رشد جمعیّت که فوق‏العاده است و رشد صنعتها و بی‏توجهی‏هایی که عامه مردم به‏این مسأله دارند و این حقّی است که متعلّق به همه ما است.

 هر جنبده‏ای در زمین، هر کسی که در این جا حقّ حیات دارد، حقّش مورد تعدّی قرار می‏گیرد و ما، همین افراد عادی در زندگی خودمان، شاید روزی چند بار این گناه را مرتکب می‏شویم؛ ولی چون در لیست گناه‏ها نیامده و روی آن توضیح داده نشده، کسی نمی‏داند که مرتکب گناه و جرم می‏شود. البته در خطبه چیز زیادی نمی‏شود گفت، ولی شروع بحث مهمّی است که از زاویه "عدالت و راهنمایی‏های دینی" مورد توجّه قرار گیرد.

 الان در دنیا بیشتر از ناحیه مسائل فنی و زیست محیطی و علمی مورد توجّه است. کارهای فراوانی هم بعنوان مزاحم محیط زیست لیست شده؛ برای حفظ این محیط، راههای فراوانی هم ارائه شده. آب، هوا، خود زمین، خاک، صحراها، جنگلها و شرایط طبیعی محیطی که ما، در آن زندگی می‏کنیم، اینها همه چیزهایی هستند که برای ادامه حیات و راحت زندگی کردن ما ضروری است.

 اگر آب آلوده باشد، اگر زمین آلوده باشد، اگر آن چیزهایی که شرایط حیاتی را می‏سازند مثل گیاهان، جنگلها و مراتع تخریب شوند و اگر به هر دلیلی این حیوانات و جانوران که شاید دهها میلیون نوع در دنیا هستند از بین بروند و امروز می‏گویند هر روزی پنجاه نوع آن در حال نابود شدن است و همه آنها در حفظ حیات تأثیری دارند. اگر ما به این شکل که امروز شرایط پیش می‏آید، جلو برویم، مشکلات عمده‏ای اتّفاق می‏افتد.

 ما هنوز نمی‏توانیم خودمان به‏عیان این مسأله را لمس و تجربه کنیم؛ ولی دانشمندان متخّصص بطور جدّی اخطار می‏کنند که آلودگی هوا و فراوانی گازهای ناشی از سوخت مواد فسیلی باعث شده که لایه اُزن آسیب ببیند و اشعه ماوراء بنفش خورشید صدمات جدّی به  زندگی انسان بزند یا هوا را از تعادل خودش خارج کند.

 اگر آنها اغراق هم در صحبتهایشان باشد، امّا اصل این خطر واقعی است. ما، در محیطمان می‏توانیم چیزهای ملموس را مورد توجّه قرار دهیم که برای خودمان روشن باشد. حالا آن بحثهای علمی ماوراء جوّ و این طور چیزها را ممکن است عامّه مردم خوب درک نکنند. امّا مثالهای فراوانی است که عامّه مردم هم می‏توانند درک نمایند که به دیگران دارد ظلم می‏شود تحقیقاً اسلام در این مسأله به‏این مهمّی بی‏نظر نیست. تحقیقاً کلیّات حفظ حقوق و حدود دیگران و ادّله منع ضرر به‏دیگران شامل این موارد می‏شود و فقها هم موارد زیادی از آن  را آورده‏اند؛ منتها در این باب وارد نشده است. ما باید بتدریج این بحث را در فقه‏مان، اخلاق‏مان در بحثهای فلسفی، اخلاقی و اجتماعی‏مان وارد کنیم تا از انحصار دانشگاهها و مراکز علمی و اداری بیرون بیاید و وارد مسائل اجتماعی روزمره و اخلاقیّات مردم شود و اخلاق مراعات حقوق دیگران بتدریج به یک فرهنگ تبدیل شود. خیلی چیزهای ساده و پیش پا افتاده‏ای است که اتّفاق افتاده، بخاطر این که در گذشته خطر جدّی نبوده، کسی هم توجّهی به اینها نمی‏کرد.

 در شهر خودمان، در همین تهرانی که زندگی می‏کنیم و مراجع و مسؤول هم زیاد اعلان می‏کنند، مسأله هوای آلوده است. خوب! معلوم است که میلیونها انسانی که این جا تنفس می‏کنند حقّشان است که از هوای سالم استفاده نمایند. این هوای سالم متعلّق به همه است و هوا هم یک جایی توقف نمی‏کند. هر کس به هر دلیلی به‏ناحق این هوا را آلوده کند، خوب! ظلم کرده. اگر شما در محیط کوچکی باشید، اگر کسی کنارتان بنشیند و مدام سیگار بکشد یا به‏گونه‏ای دیگری هوا را آلوده کند، خوب! می‏فهمید، اعتراض می‏کنید و مورد توجّه قرار می‏گیرید.

 امّا در خیابان، میدان و محیط کار، داخل اداره، کارخانه در فضاهای عمومی این بحث به‏آن شکل مورد توجّه قرار نمی‏گیرد. کسی که مثلا" امروز ماشینش بخاطر یک نقص فنی، به خیابان دود می‏فرستد، آیا احساس می‏کند که در حال ارتکاب گناه در حق مردم است؟ مثل کسی که  از منزل مردم چیزی را بردارد، مثل کسی که طلب مردم را ندهد، مثل کسی که اموال مردم را بگیرد.

 پس چنین احساسی برای کسی که سوار ماشین شده و نمی‏فهمد وجود ندارد. حالا اصل استفاده از چیزهایی که مقداری از هوا را آلوده می‏کند، خودش یک مسأله دیگری است. در یک حدّ خاصی، بالاخره شرایط زندگی، آنها را مباح می‏کند. ولی کسی که حدودی برایش مشخص می‏شود با تجاوز از این حدود، احساس گناه نمی‏کند که الان چه می‏کند!؟

 آنهایی که ماشین ندارند، فکر می‏کنند اصلاً این مسأله برایشان نیست؛ مثلاً آدمی که فاضلاب خانه‏اش را داخل کوچه‏ها رها می‏کند و محیط را غیر بهداشتی می‏کند و مشکلات برای بهداشت زندگی مردم فراهم می‏آورد، اصلاً احساس گناه می‏کند؟! آن کسی که با بوق زدن زیاد و راه‏انداختن سروصدا، محیط زندگی را ناسالم می‏کند، احساس گناه می‏کند که حق مردم را ضایع می‏کند!؟ کسی که خاکروبه داخل کوچه می‏ریزد، به انواع مختلف همین طور! حالا ما این زندگیهای فردی را مثال می‏زنیم که همه انسانها می‏توانند خودشان به‏زندگی خودشان نگاه کنند و ببینند چه مقدار کارهایی می‏کنند که در حقیقت زحمتی و یا کمبودی برای دیگران ممکن است ایجاد کند.

 البته یک نفر به تنهایی خطری ندارد، ولی هر یک از ما باید فکر کنیم که در تهران مثلاً 6/5 میلیون نفر زندگی می‏کنند؛ هر 6/5 میلیون می‏توانند این خلاف را انجام دهند و آنوقت یک خطر می‏شود. مجموعه داخل را حساب کنیم، آن کسانی که به دنبال صنعت می‏روند که خوب آن مهمّتر است؛ امّا یک کارخانه‏ای، به خاطر این که باید یک فیلتر بگذارند و نمی‏گذارند، آن همه دود و خاک به‏سر مردم می‏ریزد، زمینهای کشاورزی را ضایع می‏کند و ضررهای فراوان دیگر وارد می‏کند، او خیال می‏کند که الان دارد خدمت می‏کند و وقتی که تولید می‏کند خدمت هم می‏کند و شاید نگذاشتن یک فیلتر هزینه‏اش را کم می‏کند و به همین دلیل فیلتر نمی‏گذارد، فکر می‏کند که سرمایه کشور را حفظ کرده و بی‏خودی سرمایه‏گذاری نکرده.  امّا اگر محاسبه کند که چه مشکلاتی برای جامعه در مجموع پیش می‏آید این کار را نمی‏کند می‏بینیم کارخانه‏هایی که برای خودشان تصفیه فاضلاب ندارند، فاضلاب صنعتی را که آلوده است و مواد شیمیایی را رها می‏کنند که یا در رودخانه یا داخل زمین‏های کشاورزی یا هر جای دیگر می‏رود و بخشی از ثروت خدادادی را ضایع می‏کنند.

 این زمینها سالهای سال قابل استفاده نیست و خطرات دیگری دارد. بسیار، بسیار چیزهای دیگر از جمله آنهایی که محصولات غیربهداشتی مضر می‏سازند و آنهایی که از زباله‏ها سوءاستفاده می‏کنند، آنهایی که به‏انواع مختلف از این ثروت الهی و نعمت الهی بهره‏گیریهای شخصی می‏کنند که متعلّق به عموم است.

 جنگلها در این بحث، با ارزش است، این درختان جنگلی، دائماً برای حیات ما اکسیژن به هوا تزریق می‏کنند. خوب! ما اینها را همین طوری به خاطر ذغال یا به خاطر درآمدهای شخصی از بین ببریم، مراتع را نابود کنیم، زمین را کویر کنیم، از این کارهای عجیب و غریبی که در زندگی مردم فراوان است. امروز در کشورهایی که این مسائل برایشان جدّی شده، کتابهای عامه فهمی با مبالغ فراوانی می‏نویسند و حساب می‏کنند که این مقدار سیگار چه مقدار اکسیژن را ضایع می‏کند و چنانچه این مقدار اکسیژن ضایع شود، چه مقدار آلودگی ایجاد می‏کند. به مردمشان با عدد و رقم می‏گویند. البته سازمانهای مسؤول بتدریج شروع کردند و این کار انجام می‏دهند.

 ما این جا محور بحث خود را یک بحث اخلاقی مهمّ قرار می‏دهیم که واقعاً در علم اخلاق ما، محور بسیاری از بحثهای اخلاقی است و آن خودخواهی است؛ یعنی  " ام الامراض " است و " ام المشکلات " است و معلول این گونه تجاوزات، خودخواهی‏ها است که در علم اخلاق بدترین حالت انسان است و بی‏توجّهی به‏منافع عمومی، یعنی درست همان مثل معروف که بخاطر این که دستمالی را از جایی بدزدد، قیصریه را به آتش می‏کشد که بتواند دستمالی را در شلوغی ببرد. انسانهایی که فقط خودشان در افق دیدشان مطرح هستند، برای منافع شخص خودشان حاضراند یک درخت که متعلّق به عموم است قطع کنند. حاضراند محیطی را که برای تنفس، متعلّق به عموم  است، آلوده کنند. حاضراند یک مرکز عمومی بهداشتی، مثل یک استخر یا یک حمّام عمومی یا یک پارک عمومی یا چیزهایی از این قبیل را با استفاده نادرست برای دیگران نامناسب کنند.

 این گونه روحیّاتی را که در خیلی از افراد دیده می‏شود، ریشه اصلی‏اش، همان خودخواهی است که خودشان را بر همه کس ترجیح می‏دهند و این درست نقطه مقابل آن انسانهای ایثارگری است که جانشان، سلامتی‏شان، هستی‏شان، مالشان و امنیّت‏شان را برای آرمان و هدفشان گاهی فدا می‏کنند، برای این که دیگران راحت زندگی کنند. منتها اینها یک مقدار مخفی است و فهمش برای عامه کمی دشوار است. لذا تأکیدمان در بحث "عدالت اجتماعی" این است که این احساس و درک تجاوز به‏حقوق دیگران و سوءاستفاده از محیط باز و وسیعی که در اختیار همه است، ظلم بزرگی است و بعضی از بزرگان امروز آیه شریفه قرآن را که اناعرضناالامانت علی السماوات والارض تا آخرش که می‏گوید انسان این امانت را قبول کرد و نتوانست از عهده آن برآید و او ظلوم و جهول است این چنین تفسیر می‏کنند، البته می‏تواند یک مصداق باشد، نه همه موارد ظلوم و جهول که واقعاً از روی جهل است چون آدم می‏خواهد ریشه خودش را هم با این کارها بزند.

 آیه دیگری از قرآن، با تعبیری که می‏فهماند شما با صنعتی که خودتان دارید و با آن چیزی که ساخته خودتان است، خودتان را از بین می‏برید. خیلی از علمای ناظر براین گونه حرکات می‏دانند که از ناحیه بهره‏گیری نادرست از صنایع و محصولات صنعتی دنیا این خطرات بوجود می‏آید.

 امیدواریم همین مقدار بحثی که مطرح شد بتواند شروع یک تفکّر جدید و مسؤولیّت پذیری و توجّه به خطر عدم احساس مسؤولیّت در حریم منافع عمومی در جامعه ما شود و با بحثهایی که به‏صور مختلف در مراکز دینی بخصوص و در تریبونهای اسلامی می‏شود، مردم در این مسأله که همکاریهای بسیار وسیع عمومی را لازم دارد تا ما محیط جامعه خود را حفظ کنیم، شریک شوند.

 اَعُوُذُ باللَّهِ منَ الشَّیطانِ الرَّجیم/ بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم/ اِنَّا اَعْطَیناکَ الکَوْثُر/ فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَر/ اِنَّ شانِئکَ هُوَالْاَبتَرُ.

 

    خطبه دوّم

 

 بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

 اَلْحَمْدُ ِللَّهِ رَبِّ اْلعالَمینَ، وَالصّلوةُ وَ السَّلامُ عَلی رَسُولِ

 اللَّهِ وَ عَلی عَلِیٍّ أَمیرِاْلمُؤْمنینَ وَ عَلی الصِّدّیقة الطّاهِرة وَ

 عَلی سبْطَیِ الَّرّحْمَةِ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ

 الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ موُسَی بْنِ

 جَعْفَرٍ وَعَلِیِّ بْنِ مُوسی وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ وَ ألْخَلَفِ اْلهادی اْلمهْدیّ (عج).

 

 تأکید برمراعات وظایف دینی و تقوا و حفظ حریم احکام الهی، قبل از شروع بحثهای مناسبتهای هفته و ارجاع همان بحث "عدالت اجتماعی" و حفظ حقوق دیگران به حالت تقوا و حفاظت از حق، می‏تواند نمونه‏های روشنی را در زندگی ما داشته باشد.

 در مناسبتهای هفته، بحثهای خیلی زیادی داریم که من بصورت بسیار مختصر آن  را خدمت شما عرض می‏کنم. اوّلین آنها، نمایش وحدت ملّی و وفاداری امّت بزرگوار ما در سفر مقام ولایت به‏استان مازندران است که انصافاً جلوه بسیار زیبایی از وفاداری و عشق مردم به نظام و ولایت را مازندرانیها مثل سایر استانها در دیگر سفرهای ایشان ارائه دادند.

 من به عنوان یک فرد مسلمان از آنها تشکّر می‏کنم و تعجّب می‏کنم که چه طور بوقهای استکباری و مراکز خبری دنیا که خبرهای بسیار کوچک سراسر دنیا را مخابره می‏کنند، یک چنین مناظر دل‏انگیزی توجّه آنها را جلب نمی‏کند و اصلاً.

 آن را این گونه اجتماعات را بایکوت خبری می‏کنند که به هر حال در تاریخ سیاسی جوامع انسانی نمونه‏های کم می‏شود پیدا کرد و هیچ تفسیری ندارد جز عناد و دشمنی. اگر در ایران پنج نفری، دونفری علیه نظام چیزی بگویند کلی روی آن مانور می‏دهند؛ امّا این همه اظهار عشق و ارادات و علاقه را اصلاً ندیده می‏گیرند. خوب! این بدحالتی است. در صورتی که رسانه‏ها باید واقعیّتهای جوامع بشری را در اختیار مردم بگذارند و در این گونه مسائل خود مردم قضاوت کنند. به هرحال من به مردم مازندران تبریک می‏گویم و از آنها تشکّر می‏کنم.

 مسأله دیگری که لازم به تذکر است، مربوط به‏همه ماست؛ ما در هفته تربیت بدنی هستیم، بخاطر اهمیّت سلامت و بهداشت و استفاده از اوقات فراغت به‏نحو صحیح، ورزش و توجّه به‏بدن که خودش توجّه به‏روح هم هست جزء مسائل مهمّ ماست؛ بخصوص در عصر صنعتی بودن. من از همه امّت عزیزمان خواهش می‏کنم ضمن این که به بحثهای این هفته توجّه دارند، سعی کنند تا حدّ امکان  ورزش و نرمش را برای جلوگیری از رکود جسم در زندگی‏شان جدّی بگیرند و آن را بخشی از زندگی‏شان حساب کنند؛ به خاطر حفظ سلامت، روحیّه، نشاط، توان کار و چیزهای فراوانی که این بخش از کارها دارد.

 مسأله دیگر ما گزارش سفر ده روزه‏ای است که من به‏سه کشور رفتم. معمول این است که اگر بعد از آن سفرها در نماز جمعه شرکت کنم، گزارش را خدمت مردم عرض می‏کنم. قسمتهایی که برای خودم جالب بوده را برای شما عرض می‏کنم. البته شما اخبار را شنیدید، نمی‏خواهم آنها را تکرار کنم. من بطور ملموس از این سفر برداشتهایی داشتم که خوب است شما هم بدانید.

 نکته اوّل این است که بحمداللّه هم مردم در دنیا و هم مسؤولان و مدیران کشورها به رغم تبلیغات منفی که علیه ما هست و به رغم بایکوت خبری که در دنیا در مورد پیشرفتها و موفّقیتهای انقلاب ما وجود دارد، اینها از مسیرهایی که وجود دارد به هرحال توانسته‏اند تا حدود زیادی با انقلاب ما و دستاوردهای ایران و موقعیّت فعلی ما آشنا شوند که این برای من بسیار زیبا بود.

 می‏بینید حتی خبر کوتاهی از این همه شکوه و جلال هفته سفر رهبری به مازندران نمی‏دهند، برای این که نمی‏خواهند مردم دنیا بدانند که بین مسؤولان و مردم این روابط صمیمی هست. به همین دلیل موفّقیتهای دیگر کشور ما را هم، تا حدود زیادی که می‏توانند می‏پوشانند. ولی ما در آن جا دیدیم که واقعاً خیلی از مردم و ملتّهای این منطقه و هم مسؤولانشان آشنا هستند. البته نمی‏شود گفت که خیلی آشنا هستند. مثلاً آن طوری که آمریکا یا اروپا یا ژاپن و یا جاهای دیگر را می‏شناسند؛ این طور ما را نمی‏شناسند ولی بحمداللّه خیلی چیزها را می‏دانند. آنها قبول دارند که به ایران بعنوان یک کشور نیرومند تثبیت شده مستقلی که تصمیماتش را خودش می‏گیرد و تحت تأثیر هیچ جریانی خارج از مرزهایش نیست نگاه کنید و این واقعیّت برایشان روشن است.

 من از همه برخوردها این را فهمیدم. آنها فهمیده‏اند که ایران در حال تبدیل به یک قدرت صنعتی و فنی است و تا حدودی هم شده. که می‏تواند در جهان سوّم منشاء اثر باشد و شرّ بسیاری از زورگویی‏های قدرتهای پیشرفته صنعتی را از سرشان کوتاه کند و آمادگی دارند که به جای آنها با ایران همکاری کنند. البته من حالا نمونه‏هایی را برای شما عرض می‏کنم که مربوط به‏این سفر یا جاهای دیگر است.

 الان آنها در یکی از پیچیده‏ترین صنایع که پالایشگاه و کارهای نفت و پتروشیمی است و تا همین حالا هم در انحصار کشورهای بسیار پیشرفته است حاضرند تا با اطمینان با ایران همکاری کنند و قرارداد ببندند و مسؤولیّت اجرا را به‏عهده ایران بگذارند که در چند مورد نیز گذاشتند.

 آنها با خیال راحت از ما کارخانه‏هایی برای تولید سیمان، برای خشک کردن چای، برای آسفالت و برای بسیاری از کالاهای مصرفی مطالبه می‏کنند که ما مواردش را با آنها قرارداد بسته‏ایم. مطمئن شدند که در ایران چنین قدرتی وجود دارد.

 الان حاضرند کارهای بزرگی مثل بندرسازی و نصب کارخانه‏ها، لوله‏کشی‏های حسّاس، شبکه‏های برق و پل‏سازی‏های بزرگ را به‏ایران واگذار کنند و می‏کنند. البته ما محدودیتی داریم که باید خودمان برطرف کنیم و آن این است که بانکهای ما هنوز آمادگی ندارند که این گونه کارها را پشتیبانی کنند؛ البته اگر متحّرک باشند می‏توانند. چون بانکهای زیادی در دنیا هستند که پشتیبانی می‏کنند؛ فقط کسانی که می‏خواهند این ارتباط را برقرار کنند. مثلاً ما در حال حاضر فلان شرکت خارجی را که به‏داخل می‏آوریم، برایمان پالایشگاه یا سکوی نفت بسازد و یا چیزهای دیگر، عمدةً بخاطر پولی است که آنها می‏آورند، نه به خاطر فنی که می‏آورند؛ چون ما الان در فن وضع نسبتاً نیرومندی داریم.

 آنها خودشان پول  را نمی‏آورند، از بانکها می‏گیرند، چون اعتبار دارند. بانکها به‏آنها می‏دهند، بهره آن را می‏گیرند و بهره آن را هم پای ما حساب می‏کنند. فقط این وسط باید سازمانی باشد، مثلاً بیمه‏های نیرومند و صندوقهای نیرومند که پشتوانه این کارها با بانکهای معتبر هستند و باید این ارتباط را برقرار کنند. من به پیمانکاران، متخّصصان و کسانی که تمکّنات علمی و فنی در کشورمان دارند عرض می‏کنم که این فضا به خوبی در جهان سوّم برای شما در حال باز شدن است. باید آماده شوید و وارد این بخشها شوید.

 اگر ما تا امروز مواد اوّلیه صادر می‏کردیم، نفت و شمش مس و یا کنسانتره سرب و مس و امثال اینها را صادر می‏کردیم، باید به فکر صادرات خدمات و کارهای فنی، طراحیها، مشورتها، مهندسیها و خطوط تولید و از این طور چیزها باشیم. البته من قبول دارم که بدون کمکهای وسیع بانکها و بیمه‏های دولتی چنین سرمایه‏گذاریهای برای بخش خصوصی مشکل است امّا ما باید این کمکها را شروع کنیم و شما هم آمادگی داشته باشید.

 ما از لحاظ اجتماعی و سیاسی چیزهای بسیار جالبی را در این سفر دیدیم که بخشی از آن در اخبار آمده، من نمی‏دانم که الآن چه مقدار در این جا در سطح وسیع منعکس بود. هر جا با مردم این کشورها مواجه شدیم، دیدیم که آنها احترام فوق‏العاده‏ای برای انقلاب شما و دستاوردهای انقلاب شما قائلند. در کشور اسلامی بنگلادش، اجتماعات مردم به طور خودجوش در خیابانها، هم در داکا و هم در "چیتاکونگ" و هم در مسیری که ما به حومه داکا می‏رفتیم، واقعاً از آنچه که در کشور خود ما وجود دارد وسیع‏تر و دوستانه‏تر بود. این قدر مردم برای هیأت ایرانی احترام قایل بودند و ساعتها در مسیر می‏ماندند که شاید ما را ببینند، واقعاً من تعجّب می‏کردم که خداوند چگونه این قدر زیاد حُب این انقلاب و این کشور امام زمان(ع) را در دل این مردم قرار داده است.

 مثلاً لحظه‏ای از ماشین پیاده می‏شدم تا جواب احساسات مردم را بدهم، حالتی در انبوه جمعیّت مردم می‏دیدم، مثل حالات بسیار هیجانی که گاهی در اجتماعات خودمان می‏بینم.

 مردمی که آنجا بودند می‏گفتند ما در هیچ سفری از میهمانان خارجی که تا به حال در این کشور آمده بودند چنین اتّفاقی را ندیدیم. در "چیتاگونگ" که شهری در کنار خلیج دورافتاده بنگال است، ما واقعاً اسم آن شهر را به زحمت حفظ کردیم، حالا آنها چطور این ارتباط را با ما برقرار می‏کنند و این علاقه را نشان می‏دهند؟! این را جز این که از الطاف خداوند حساب کنیم، نمی‏توانیم چیز دیگری محسوب کنیم و من متأسفم که آمادگی نداشتیم که این صحنه‏ها را بخوبی ضبط کنیم چون ما فکر نمی‏کردیم که در آن جا چنین امکاناتی داشته باشیم. گاهی کنار ما.

 دوربینی بود و بعضی از جاها را می‏توانستند بگیرند. هر جا با مسلمانها بعنوان جمعیّت اسلامی مواجه شدیم، عشق و علاقه آنها را توصیف ناپذیر دیدم؛ آنها سنّی هستند و ما شیعه هستیم، برای اختلاف شیعه و سنّی هم تبلیغات خیلی زیادی در دنیا می‏شود، می‏بینید که چقدر شیطنت می‏کنند. آن لحظه‏ای که برای نماز جمعه به مسجد داکا وارد شدیم، واقعاً عواطف و احساسات مردم منظره تماشایی داشت؛ حالا این که یک کشور اسلامی است. ما در ویتنام در مسجد کوچکی در جمع مسلمانها برای نماز رفتیم، زن و مرد و بچّه و اینهایی که آنجا جمع بودند، مثل این بود که حالتی داشتند، مثلاً آرزویی برای اوّلین بار در تمام عمرشان محّقق می‏شود. در مانیل فیلیپین  در مسجد مسلمانها شرکت کردیم، تا مسجد را ببینیم و با مسلمانها کمی تماس داشته باشیم از نقاط دور دست دیگر، جمعیّت مسلمان زیادی در مسجد جمع شده بود، که واقعاً جلوی آنها شرمنده شدیم.

 مردم فقیر و قیافه‏های نجیب و حالاتی که ما در نقاط محروم خودمان می‏بینیم آن جا دیدیم. علاقه آنها برای ما خیلی پرمعنا بود.

 حالا اینها از لحاظ سیاسی، مسلمانند، ولی شما غیرمسلمانها را ببینید! وقتی به یکی از مناطق آزاد فیلیپین رفتیم و آن جا که یک منطقه آزاد است و قبلاً پایگای بنام سوبیک آمریکاییها بوده است و آمریکا قبلاً از پنجاه و چند سال پیش در فیلیپین دوپایگاه داشته که تقریباً منطقه را با این پایگاههای دریایی و هوایی کنترل می‏کرده؛ جنگ ویتنام، جنگ کره و حتی جنگ اخیر خلیج فارس را از آنجا پشتیبانی می‏کرده. یکی دو سال است که اینها با همّت دولت فیلیپین تخلیه شده‏اند و رفته‏اند، آنها آمدند و آن جا را به منطقه آزاد تبدیل کردند مثل کیش و قشم. ما بخاطر این که آن جا منطقه‏ای بود که چنین حالتی را داشت، گفتیم: "می‏رویم و آن جا را می‏بینیم". واقعاً چیزهای جالبی بود که حالا من عرض می‏کنم.

 اوّلاً اتّفاقی که افتاده، اوّل بار آمریکاییها که رفتند، حدود پنجاه هزار نیروی کار بی‏کار شده که برای آمریکاییها کار می‏کردند و همه تصوّر می‏کردند ممکن است آنجا از این جهت یک مقدار مساله‏دار شود که مردم فقیری هم هستند. ما آنجا که رفتیم، با استقبالی که مردم محلی اطراف پایگاه آمده بودند از ما کردند برای ما مایه تعجّب بود، برای چه این مردم به‏زحمت جمع شده بودند و این جور نسبت به هیأت ما احترام می‏گذارند؟ یکی از آن افرادی که برای استقبال آمده بود، به من گفت: " فلانی ما از شما یاد گرفتیم که آمریکایی را بیرون کنیم و جایش کارهای فنی و اقتصادی کنیم." ببینید این تصوّر، با تصادف به‏ما منتقل شد و همه‏شان هم همین نکته را می‏خواستند بگویند. رفتیم یکی از کارخانه‏ها را دیدیم و همان طور که در آنجا می‏گشتیم یکی از افرادی که در آن جا مشغول کار بود می‏گفت: "شما بدانید، شما ایرانیها به‏ما یاد دادید که می‏شود آمریکا را بیرون کرد و جای او کارهایی کرد که به نفع ملّت باشد". حتی تصوّر این که در فیلیپین کنار آن منطقه دورافتاده پایگاه نظامی آمریکا که پنجاه سال آمریکاییها به اینها نان و آب و غذا و شغل و امکانات دادند و منطقه را آباد کردند، مشکل است.

 بنادر عظیمی ساخته‏اند که سوپر نفتکش‏ها آن جا می‏آید، ناوگانهای هواپیمابر می‏توانند آن جا پهلو بگیرند. فرودگاه ساختند ولی مردم آن جا می‏دانستند آمریکا برای چه اینها را ساخته است تنها خودش استفاده می‏کرده. آن جا خبر جالب‏تری برای من بود که فرهنگ انقلاب چگونه آن جا نفوذ کرده بود. ما همان طور که مشغول صرف نهار بودیم اینها ویدیو آورده بودند و منطقه آزادشان را معرفی می‏کردند. از جمله یک خبرنگار ژاپنی از ان. اچ. کی آمده بود و فیلمی را برای اینها تهیه کرده بود، البتّه این فیلم قبلاً ضبط شده بود و برای اینکه ما تاریخ آن جا را ببینیم برای ما آورده بودند. آن خبرنگار از خانمی سؤال کرد که چه احساسی دارید که می‏بینید آمریکاییها از اینجا رفته‏اند و این وضع جدید را پیش آورده‏اند گفت: من از این که بیکار شدیم و مشکلات مالی داریم متأسفم، ولی از این که شیطان از منطقه ما رفته خوشحالم. "اصلاً این را تصوّر کنید، که یک خانم فیلیپینی دهاتی اطراف پایگاه آمریکا درست این تعبیر شیطان را در اینجا بکار ببرد و این فرهنگی است که انقلاب اسلامی به جامعه امروز داده. این گونه نفوذها و تسلطهای استکباری که مردم را استثمار می‏کند، یک حرکت شیطانی است.

 من با یکی از چهره‏های نظامی ویتنام ملاقاتی داشتم؛ پیرمردی بود. آن موقع که جوان بودیم، یکی از حوادث مهمّی که در ویتنام اتّفاق افتاد و فرانسویها شکست خوردند و رفتند، جنگ  دیبن دبین فو بود. ژنرالی که آن زمان یکی از رزمنده‏های ویتنامی بود آن را طراحی کرد و مهمّ‏ترین پایگاه فرانسوی را ساقط کرد که آنها تصرّف پایگاه را محال می‏دانستند من در این سفر مطّلع شدم که آن طرّاح هنوز زنده است و خیلی هم پیر و جزء بازنشستها است. به ویتنامیها گفتم: "ما را ببرید و دیین بی‏ان فو را ببینم"، گفتند: "آنجا هوا بد است و خیلی راه است و هواپیما نمی‏تواند بنشیند،" گفتم: "پس آقای ژیاب را بیاورید تا از او توضیح بخواهم، قبول کردند".

 ژنرال ژیاب را آورند، خوب! اهل مطالعه، ژنرال ژیاب  را می شناسند، ولی عامه مردم بخاطر گذشت زمان شاید او را نشناسند. پیرمرد 87 ساله‏ای بود، آمد و مقداری با ما صحبت کرد و توضیح  داد؛ او از قهرمانان جنگ ویتنام است و این جنگ در دنیا یک جنگ پرافتخاری است و قهرمانان آن جنگ امروز خودشان را خیلی بزرگ می‏دانند و حق هم همین است؛ چون اینها خیلی سختی کشیدند و آخر هم کشورشان را آزاد کردند او به من گفت: "من فوق‏العاده تحت تأثیر امام(ره) و انقلاب  شما هستم و می‏گفت: من بعد از آن مسائلی که در ویتنام داشتم، الان خوشحالم، بخاطر آن چیزی که در ایران می‏گذرد". این طرز تفکّری که آن مردم عامی کوچه و بازار و این یک ژنرال بازنشسته قهرمان جنگ چریکی ویتنام و آن مردم دیگری که ما در مساجد و جاهایی دیگر داشتیم و از ایران  دارند شما این را کم حساب نکنید. اگر اخبار ایران، موقعیّتهای اقتصادی ایران و سازندگی ما به دنیا زیاد داده شده بود برای ما عادی بود، ولی ما می‏بینیم که ما بایکوت خبری هستیم و این حالتی که در مردم دنیا هست.

 برای ما واقعاً با ارزش است که حالا نمونه دیگرش  را در فصل بعدی صحبت که مربوط به سیاهان آمریکاست عرض می‏کنم؛ چون آن را در این روزها خیلی شنیدید در اینجا نمی‏گویم. کمی هم راجع به‏این حادثه متینگ بزرگ سیاهپوستان آمریکا بگوییم، البتّه رسانه‏های ما نسبتأ به این مسأله خوب رسیدند و توضیحات خوبی دادند و نکات جالب توجّه دیگری هم دارد. آمریکا واقعاً با مسائل خبری جدّی مواجه است. این حادثه، این تظاهرات و راه‏پیمایی چیز عجیبی را نشان داد. خوب! آنجا جمعیّت سیاهپوست آمریکا خیلی وسیع است، حدود یازده - دوازده درصد جمعیّت آمریکا که بیش از بیست میلیون جمعیّت سیاهپوست است.

 آمریکا یک جمع دیگری دارد به‏نام سرخ‏پوستها که آنها هم چنین حالتی دارند و بلکه عصبانی‏تر هستند چون آنها صاحب اصلی آمریکا بودند و این کسانی اکنون که در آمریکا هستند، رفته‏اند و آنها را تقریباً منهدم کردند و آمریکا را به‏دست گرفته‏اند، یا انگلیسی هستند و یا اسپانیایی  و یا فرانسوی هستند، و این سپاهیان را هم به زور و بخاطر بردگی آورده‏اند.

 مسأله برده‏داری و مسأله سیاهان در آمریکا همیشه مسأله مهمّی بوده و حوادث مهمّی داشته. بعد از لغو برده‏داری و گذشتن قانون مساوات، جنگهای خونینی در پی داشته تا به‏این مرحله رسیده است.

 خیلی‏ها خیال می‏کردند که مسأله تمام شده است و سیاهان حذف شده‏اند و یا راضی هستند. یکی - دوسال پیش که حادثه لوس آنجلس اتّفاق افتاد، زنگ خطری برای آنها بود، ولی آمریکاییها زود سروصدای آن را خواباندند؛ چون حالت تخریب داشت و با سروصدایی که رسانه‏های آمریکایی کردند افکار عمومی آن وضع را نمی‏پسندید.

 این دفعه قضیه جلوه دیگری پیدا کرد و هیچ‏کس باور نمی‏کرد وقتی که یک گروه ناشناخته‏ای به نام "امّت اسلامی" که ما هم برای اوّلین بار نام آن را شنیدیم و یک شخص ناشناخته‏ای به نام "لویزفرخان"، مردم را برای تشکیل اجتماعی جهت احقاق حق دعوت کند، این‏قدر انسان از سراسر آمریکا جمع شود، این اجتماع آسان نیست. حمل و نقل در آمریکا، گران است. یک کارگر معمولی اگر بخواهد از آن سر آمریکا به‏این طرف بیاید چند روز تعطیلی کار دارد، هزینه سفر دارد و مخصوصاً وقتی جمعیّتی به‏این انبوهی اگر بخواهد وارد شود، مشکلات اقامت خواهند داشت؛ چنین سفری خیلی دشواری دارد و اصل این اجتماع خیلی معنادار بود. بخصوص که معلوم شد مسأله سیاهان اصلاً حل شده نیست؛ یک دشواری جدّی‏ست برای آمریکا. آنها نتوانستند با همه کارهایی که کردند، قوانینی که تصویب کردند و امتیازات سفیدها را لغو کردند، محدویتهای سیاهان را لغو کردند. اجازه تحصیل در مدارس مشترک دادند و کارهای فرهنگی کردند امّا ازدواج سفید و سیاه انجام شد.

 از این کارها زیاد کردند، ولی معلوم می‏شود، طبیعت نژادپرستی در آمریکا هنوز باقی است که این مردم این قدر عصبانی و ناراضی هستند. این چیز بسیار تازه‏ای بود و فکر می‏کنم به‏بسیاری از ناظرانی که این تصوّر را نداشتند شوک وارد کرده باشد.

 اوّلاً با آن دعوت ساده، این قدر جمعیّت گردهم آمد، ثانیاً قدرت برگزاری خوب یک روز، یک چنین اجتماع بزرگ در کنار کاخ سفید، کنگره و در مرکز واشنگتن و نشان دادن قدرت ملّی خودشان، این برای دنیا جالب بوده. البته آمریکاییها با زرنگی تمام دارند به مسأله پوشش می‏دهند، هم خبر آن را نقل می‏کنند و هم تفسیرهای انحرافی می‏کنند.

 جا افتادن این تفسیرها بعید است، بالاخره این مردم خودشان هستند و زبان دارند و حرف می‏زنند. در آنجا یکی از نقاط مشکل ساز برای آمریکا این است که صهیونیستها حاکم هستند و این آمریکاییها را رنج می‏دهد. حتی سفیدپوستها و کاتولیکها را رنج می‏دهد که چرا باید یک گروه معدود یهودی بتوانند آن قدر اعمال حاکمیّت کنند.

 حتی رئیس جمهور وقتی که می‏خواست تحریم آمریکا را اعلام کند، عمداً در کنگره صهیونیستها اعلام کرد که به‏آنها باج داده باشد. این قدر مسأله صهیونیستها برای آنها مهمّ است.

 این تبعیض هم وجود دارد که این روزها گفتند: "ما دو جامعه داریم، سیاه و سفید، حالا سرخ هم هست که فعلاً به‏آن اشاره نکردند و مسأله بسیار مهمّی تروریستی است که در این حوادث اتّفاق افتاده که برای آمریکاییها خیلی تلخ بود، مظاهر اسلامی این اجتماع بود. دیگر نمی‏خواهند به روی خودشان بیاورند که این مسأله به حرکت عمومی دنیای اسلام مربوط می‏شود. نمی‏خواهند بگویند که این فرهنگ از ایران و جاهای دیگر سرچشمه می‏گیرد؛ چون برای آنها خیلی گران است که این حرف را بزنند، مگر این که بخواهند به آنها تهمتی وارد کنند و حرفهای دیگری بزنند؛ والا برای آنها گران است.

 قطعاً چیزهای بسیار بیشتری بوده که پخش نکردند چون تریبونهای که آن جا بوده و فیلمهای که فیلم‏بردارها برداشتند در اختیار مسلمانها نبودند. آن فیلم‏هایی که پخش شد و اگر نمی‏کردند بیشتر زیر سؤال می‏رفت و مقدار کمی از آن را پخش کردند، اینهایی بود که شما دیدید.

 این فریادهای اللّه اکبر، خواندن نماز، خواندن قرآن در اجتماعی که اصلاً بنا نبود رنگ مذهبی داشته باشد، خوب! طبیعی‏ترین جلوه‏های حضور جمعیّت آنجا بوده که اینها این طوری بروز می‏کند و این اتّفاق بسیار مهمّی است این جوری بنظر من می‏آید که آن فریادهای اللّه‏اکبر، همان حالتی که برای بُت‏پرستهای زمان صدر اسلام از صدای بلال پیش می‏آمد، همان حالت را به‏این مستکبرین آمریکایی می‏دهد و اینها از این صدایی که از تریبونها پخش شد بشدّت عصبانی هستند و این نشان بسیار مهمّی از بیداری دنیا، بیداری ضعفا، بیداری عامه مردم است. که خواهان حقّ واقعی خودشان هستند و به‏این ظاهر سازیها قانع نیستند.

 ما برای باید این طور حوادثی را که در اطراف دنیا اتّفاق می‏افتد، تحلیلهای خوبی داشته باشیم و مردم ما تحلیلهای درستی از مسائل بشنوند و بدانند که این زحماتی که شما این جا می‏کشیدید و این فداکاریهایی که می‏کنید، این مرارتهایی که برای انقلاب کشیدید، این شهدایی که دادید، این طور نیست که صدای این زمزمه‏های عاشقانه مردم مجاهد و ایثارگر ما در خاک و محدوده جغرافیایی ما محبوس بماند. اینها روی بال فرشتگان پخش می‏شود و به‏گوش دیگران می‏رسد؛ مستمع دارد، مخاطب دارد، افرادی را وادار به تفکّر می‏کند، جریانهایی را وادار به تصمیم‏گیری می‏کند و ما واقعاً در دنیا تنها نیستیم، اگر کسی تنهاست، آمریکای مستکبر است.

 أَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ/ بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم/ »قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَدٌ/ اَللَّهُ الصَمَدٌ/ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یوُلَدْ/ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ‏کُفُواً اَحَد«.