نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی
خطبه اوّل
بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
اَلْحَمْدُلِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ، وَالصَّلوةُ وَالسَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَالِهِ الْأَ ئِمَّةِ الْمَعْصوُمینَ. أَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ، اِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بآلْعَدْلِ وَ الاْحْسانِ عِبادَاللَّه اُوْصیکُمْ بتَقْوَیَ اللَّه وَ اَتِّباعِ اَمْرِهِ وَ نَهْیهِ".
ادامه بحث "عدالت اجتماعی" را امروز در یک مسأله مهمّی که معمولا" در موارد و "مصادیق عدالت اجتماعی" ذکر نمیشود و باید بیاید، ایراد میکنیم و انشاءاللّه این بابی باشد که خطباء محترم و اهل قلم و زبان مردم را از این جهت راهنمایی کنند.
یک بخش عظیمی از حقوق مردم دنیا و جوامع انسانی مشترک است که معمولا" توسط بسیاری از مردم مورد تجاوز و تعدّی قرار میگیرد که آثار خطرناکی هم در زندگی دارد و آن تعدّی به محیط زیست است و تجاوز بهحقوق مردم در محیط زندگیشان چیزهایی که برای سلامت و سعادت و رفاه و امنیّت زندگی مردم فوقالعاده ضروری است.
در گذشته اصلاً چنین بحثی در جوامع انسانی نبوده، به تدریج که این ظلم و تعدّی به خاطر صنعتی شدن دنیا و آثار بسیار شدید تخریب محیط زیست از ناحیه صنعت پیش آمده، مردم آگاه و دلسوز متوجّه خطر این ظلم شدهاند و به تدریج چیزی به نام سازمانهای حفظ محیط زیست در جوامع بشری تقریباً همه جا بوجود آمده و امروز یک حرکت بینالمللی بسیار جدّی در این خصوص شکل گرفته؛ چون خطر بسیار جدّی است.
شما حتماً میدانید که ما در بین کُرات شناخته شده منظومه شمسی خودمان جایی را غیر از زمین نمیشناسیم که برای زندگی انسانها مناسب باشد و محیط آن مناسب حیات بشری باشد.
ممکن است انواعی از موجودات در جاهایی دیگری باشند که فعلا"برای ما معلوم نیست. منحصراً این گونه زندگی در زمین است و به طور بیسابقهای این شرایط حیات که برای ادامه حیات بسیار هم مهمّ است در معرض خطر قرار میگیرد؛ بخاطر مسائل زیادی مانند رشد جمعیّت که فوقالعاده است و رشد صنعتها و بیتوجهیهایی که عامه مردم بهاین مسأله دارند و این حقّی است که متعلّق به همه ما است.
هر جنبدهای در زمین، هر کسی که در این جا حقّ حیات دارد، حقّش مورد تعدّی قرار میگیرد و ما، همین افراد عادی در زندگی خودمان، شاید روزی چند بار این گناه را مرتکب میشویم؛ ولی چون در لیست گناهها نیامده و روی آن توضیح داده نشده، کسی نمیداند که مرتکب گناه و جرم میشود. البته در خطبه چیز زیادی نمیشود گفت، ولی شروع بحث مهمّی است که از زاویه "عدالت و راهنماییهای دینی" مورد توجّه قرار گیرد.
الان در دنیا بیشتر از ناحیه مسائل فنی و زیست محیطی و علمی مورد توجّه است. کارهای فراوانی هم بعنوان مزاحم محیط زیست لیست شده؛ برای حفظ این محیط، راههای فراوانی هم ارائه شده. آب، هوا، خود زمین، خاک، صحراها، جنگلها و شرایط طبیعی محیطی که ما، در آن زندگی میکنیم، اینها همه چیزهایی هستند که برای ادامه حیات و راحت زندگی کردن ما ضروری است.
اگر آب آلوده باشد، اگر زمین آلوده باشد، اگر آن چیزهایی که شرایط حیاتی را میسازند مثل گیاهان، جنگلها و مراتع تخریب شوند و اگر به هر دلیلی این حیوانات و جانوران که شاید دهها میلیون نوع در دنیا هستند از بین بروند و امروز میگویند هر روزی پنجاه نوع آن در حال نابود شدن است و همه آنها در حفظ حیات تأثیری دارند. اگر ما به این شکل که امروز شرایط پیش میآید، جلو برویم، مشکلات عمدهای اتّفاق میافتد.
ما هنوز نمیتوانیم خودمان بهعیان این مسأله را لمس و تجربه کنیم؛ ولی دانشمندان متخّصص بطور جدّی اخطار میکنند که آلودگی هوا و فراوانی گازهای ناشی از سوخت مواد فسیلی باعث شده که لایه اُزن آسیب ببیند و اشعه ماوراء بنفش خورشید صدمات جدّی به زندگی انسان بزند یا هوا را از تعادل خودش خارج کند.
اگر آنها اغراق هم در صحبتهایشان باشد، امّا اصل این خطر واقعی است. ما، در محیطمان میتوانیم چیزهای ملموس را مورد توجّه قرار دهیم که برای خودمان روشن باشد. حالا آن بحثهای علمی ماوراء جوّ و این طور چیزها را ممکن است عامّه مردم خوب درک نکنند. امّا مثالهای فراوانی است که عامّه مردم هم میتوانند درک نمایند که به دیگران دارد ظلم میشود تحقیقاً اسلام در این مسأله بهاین مهمّی بینظر نیست. تحقیقاً کلیّات حفظ حقوق و حدود دیگران و ادّله منع ضرر بهدیگران شامل این موارد میشود و فقها هم موارد زیادی از آن را آوردهاند؛ منتها در این باب وارد نشده است. ما باید بتدریج این بحث را در فقهمان، اخلاقمان در بحثهای فلسفی، اخلاقی و اجتماعیمان وارد کنیم تا از انحصار دانشگاهها و مراکز علمی و اداری بیرون بیاید و وارد مسائل اجتماعی روزمره و اخلاقیّات مردم شود و اخلاق مراعات حقوق دیگران بتدریج به یک فرهنگ تبدیل شود. خیلی چیزهای ساده و پیش پا افتادهای است که اتّفاق افتاده، بخاطر این که در گذشته خطر جدّی نبوده، کسی هم توجّهی به اینها نمیکرد.
در شهر خودمان، در همین تهرانی که زندگی میکنیم و مراجع و مسؤول هم زیاد اعلان میکنند، مسأله هوای آلوده است. خوب! معلوم است که میلیونها انسانی که این جا تنفس میکنند حقّشان است که از هوای سالم استفاده نمایند. این هوای سالم متعلّق به همه است و هوا هم یک جایی توقف نمیکند. هر کس به هر دلیلی بهناحق این هوا را آلوده کند، خوب! ظلم کرده. اگر شما در محیط کوچکی باشید، اگر کسی کنارتان بنشیند و مدام سیگار بکشد یا بهگونهای دیگری هوا را آلوده کند، خوب! میفهمید، اعتراض میکنید و مورد توجّه قرار میگیرید.
امّا در خیابان، میدان و محیط کار، داخل اداره، کارخانه در فضاهای عمومی این بحث بهآن شکل مورد توجّه قرار نمیگیرد. کسی که مثلا" امروز ماشینش بخاطر یک نقص فنی، به خیابان دود میفرستد، آیا احساس میکند که در حال ارتکاب گناه در حق مردم است؟ مثل کسی که از منزل مردم چیزی را بردارد، مثل کسی که طلب مردم را ندهد، مثل کسی که اموال مردم را بگیرد.
پس چنین احساسی برای کسی که سوار ماشین شده و نمیفهمد وجود ندارد. حالا اصل استفاده از چیزهایی که مقداری از هوا را آلوده میکند، خودش یک مسأله دیگری است. در یک حدّ خاصی، بالاخره شرایط زندگی، آنها را مباح میکند. ولی کسی که حدودی برایش مشخص میشود با تجاوز از این حدود، احساس گناه نمیکند که الان چه میکند!؟
آنهایی که ماشین ندارند، فکر میکنند اصلاً این مسأله برایشان نیست؛ مثلاً آدمی که فاضلاب خانهاش را داخل کوچهها رها میکند و محیط را غیر بهداشتی میکند و مشکلات برای بهداشت زندگی مردم فراهم میآورد، اصلاً احساس گناه میکند؟! آن کسی که با بوق زدن زیاد و راهانداختن سروصدا، محیط زندگی را ناسالم میکند، احساس گناه میکند که حق مردم را ضایع میکند!؟ کسی که خاکروبه داخل کوچه میریزد، به انواع مختلف همین طور! حالا ما این زندگیهای فردی را مثال میزنیم که همه انسانها میتوانند خودشان بهزندگی خودشان نگاه کنند و ببینند چه مقدار کارهایی میکنند که در حقیقت زحمتی و یا کمبودی برای دیگران ممکن است ایجاد کند.
البته یک نفر به تنهایی خطری ندارد، ولی هر یک از ما باید فکر کنیم که در تهران مثلاً 6/5 میلیون نفر زندگی میکنند؛ هر 6/5 میلیون میتوانند این خلاف را انجام دهند و آنوقت یک خطر میشود. مجموعه داخل را حساب کنیم، آن کسانی که به دنبال صنعت میروند که خوب آن مهمّتر است؛ امّا یک کارخانهای، به خاطر این که باید یک فیلتر بگذارند و نمیگذارند، آن همه دود و خاک بهسر مردم میریزد، زمینهای کشاورزی را ضایع میکند و ضررهای فراوان دیگر وارد میکند، او خیال میکند که الان دارد خدمت میکند و وقتی که تولید میکند خدمت هم میکند و شاید نگذاشتن یک فیلتر هزینهاش را کم میکند و به همین دلیل فیلتر نمیگذارد، فکر میکند که سرمایه کشور را حفظ کرده و بیخودی سرمایهگذاری نکرده. امّا اگر محاسبه کند که چه مشکلاتی برای جامعه در مجموع پیش میآید این کار را نمیکند میبینیم کارخانههایی که برای خودشان تصفیه فاضلاب ندارند، فاضلاب صنعتی را که آلوده است و مواد شیمیایی را رها میکنند که یا در رودخانه یا داخل زمینهای کشاورزی یا هر جای دیگر میرود و بخشی از ثروت خدادادی را ضایع میکنند.
این زمینها سالهای سال قابل استفاده نیست و خطرات دیگری دارد. بسیار، بسیار چیزهای دیگر از جمله آنهایی که محصولات غیربهداشتی مضر میسازند و آنهایی که از زبالهها سوءاستفاده میکنند، آنهایی که بهانواع مختلف از این ثروت الهی و نعمت الهی بهرهگیریهای شخصی میکنند که متعلّق به عموم است.
جنگلها در این بحث، با ارزش است، این درختان جنگلی، دائماً برای حیات ما اکسیژن به هوا تزریق میکنند. خوب! ما اینها را همین طوری به خاطر ذغال یا به خاطر درآمدهای شخصی از بین ببریم، مراتع را نابود کنیم، زمین را کویر کنیم، از این کارهای عجیب و غریبی که در زندگی مردم فراوان است. امروز در کشورهایی که این مسائل برایشان جدّی شده، کتابهای عامه فهمی با مبالغ فراوانی مینویسند و حساب میکنند که این مقدار سیگار چه مقدار اکسیژن را ضایع میکند و چنانچه این مقدار اکسیژن ضایع شود، چه مقدار آلودگی ایجاد میکند. به مردمشان با عدد و رقم میگویند. البته سازمانهای مسؤول بتدریج شروع کردند و این کار انجام میدهند.
ما این جا محور بحث خود را یک بحث اخلاقی مهمّ قرار میدهیم که واقعاً در علم اخلاق ما، محور بسیاری از بحثهای اخلاقی است و آن خودخواهی است؛ یعنی " ام الامراض " است و " ام المشکلات " است و معلول این گونه تجاوزات، خودخواهیها است که در علم اخلاق بدترین حالت انسان است و بیتوجّهی بهمنافع عمومی، یعنی درست همان مثل معروف که بخاطر این که دستمالی را از جایی بدزدد، قیصریه را به آتش میکشد که بتواند دستمالی را در شلوغی ببرد. انسانهایی که فقط خودشان در افق دیدشان مطرح هستند، برای منافع شخص خودشان حاضراند یک درخت که متعلّق به عموم است قطع کنند. حاضراند محیطی را که برای تنفس، متعلّق به عموم است، آلوده کنند. حاضراند یک مرکز عمومی بهداشتی، مثل یک استخر یا یک حمّام عمومی یا یک پارک عمومی یا چیزهایی از این قبیل را با استفاده نادرست برای دیگران نامناسب کنند.
این گونه روحیّاتی را که در خیلی از افراد دیده میشود، ریشه اصلیاش، همان خودخواهی است که خودشان را بر همه کس ترجیح میدهند و این درست نقطه مقابل آن انسانهای ایثارگری است که جانشان، سلامتیشان، هستیشان، مالشان و امنیّتشان را برای آرمان و هدفشان گاهی فدا میکنند، برای این که دیگران راحت زندگی کنند. منتها اینها یک مقدار مخفی است و فهمش برای عامه کمی دشوار است. لذا تأکیدمان در بحث "عدالت اجتماعی" این است که این احساس و درک تجاوز بهحقوق دیگران و سوءاستفاده از محیط باز و وسیعی که در اختیار همه است، ظلم بزرگی است و بعضی از بزرگان امروز آیه شریفه قرآن را که اناعرضناالامانت علی السماوات والارض تا آخرش که میگوید انسان این امانت را قبول کرد و نتوانست از عهده آن برآید و او ظلوم و جهول است این چنین تفسیر میکنند، البته میتواند یک مصداق باشد، نه همه موارد ظلوم و جهول که واقعاً از روی جهل است چون آدم میخواهد ریشه خودش را هم با این کارها بزند.
آیه دیگری از قرآن، با تعبیری که میفهماند شما با صنعتی که خودتان دارید و با آن چیزی که ساخته خودتان است، خودتان را از بین میبرید. خیلی از علمای ناظر براین گونه حرکات میدانند که از ناحیه بهرهگیری نادرست از صنایع و محصولات صنعتی دنیا این خطرات بوجود میآید.
امیدواریم همین مقدار بحثی که مطرح شد بتواند شروع یک تفکّر جدید و مسؤولیّت پذیری و توجّه به خطر عدم احساس مسؤولیّت در حریم منافع عمومی در جامعه ما شود و با بحثهایی که بهصور مختلف در مراکز دینی بخصوص و در تریبونهای اسلامی میشود، مردم در این مسأله که همکاریهای بسیار وسیع عمومی را لازم دارد تا ما محیط جامعه خود را حفظ کنیم، شریک شوند.
اَعُوُذُ باللَّهِ منَ الشَّیطانِ الرَّجیم/ بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم/ اِنَّا اَعْطَیناکَ الکَوْثُر/ فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَر/ اِنَّ شانِئکَ هُوَالْاَبتَرُ.
خطبه دوّم
بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
اَلْحَمْدُ ِللَّهِ رَبِّ اْلعالَمینَ، وَالصّلوةُ وَ السَّلامُ عَلی رَسُولِ
اللَّهِ وَ عَلی عَلِیٍّ أَمیرِاْلمُؤْمنینَ وَ عَلی الصِّدّیقة الطّاهِرة وَ
عَلی سبْطَیِ الَّرّحْمَةِ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ
الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ موُسَی بْنِ
جَعْفَرٍ وَعَلِیِّ بْنِ مُوسی وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ وَ ألْخَلَفِ اْلهادی اْلمهْدیّ (عج).
تأکید برمراعات وظایف دینی و تقوا و حفظ حریم احکام الهی، قبل از شروع بحثهای مناسبتهای هفته و ارجاع همان بحث "عدالت اجتماعی" و حفظ حقوق دیگران به حالت تقوا و حفاظت از حق، میتواند نمونههای روشنی را در زندگی ما داشته باشد.
در مناسبتهای هفته، بحثهای خیلی زیادی داریم که من بصورت بسیار مختصر آن را خدمت شما عرض میکنم. اوّلین آنها، نمایش وحدت ملّی و وفاداری امّت بزرگوار ما در سفر مقام ولایت بهاستان مازندران است که انصافاً جلوه بسیار زیبایی از وفاداری و عشق مردم به نظام و ولایت را مازندرانیها مثل سایر استانها در دیگر سفرهای ایشان ارائه دادند.
من به عنوان یک فرد مسلمان از آنها تشکّر میکنم و تعجّب میکنم که چه طور بوقهای استکباری و مراکز خبری دنیا که خبرهای بسیار کوچک سراسر دنیا را مخابره میکنند، یک چنین مناظر دلانگیزی توجّه آنها را جلب نمیکند و اصلاً.
آن را این گونه اجتماعات را بایکوت خبری میکنند که به هر حال در تاریخ سیاسی جوامع انسانی نمونههای کم میشود پیدا کرد و هیچ تفسیری ندارد جز عناد و دشمنی. اگر در ایران پنج نفری، دونفری علیه نظام چیزی بگویند کلی روی آن مانور میدهند؛ امّا این همه اظهار عشق و ارادات و علاقه را اصلاً ندیده میگیرند. خوب! این بدحالتی است. در صورتی که رسانهها باید واقعیّتهای جوامع بشری را در اختیار مردم بگذارند و در این گونه مسائل خود مردم قضاوت کنند. به هرحال من به مردم مازندران تبریک میگویم و از آنها تشکّر میکنم.
مسأله دیگری که لازم به تذکر است، مربوط بههمه ماست؛ ما در هفته تربیت بدنی هستیم، بخاطر اهمیّت سلامت و بهداشت و استفاده از اوقات فراغت بهنحو صحیح، ورزش و توجّه بهبدن که خودش توجّه بهروح هم هست جزء مسائل مهمّ ماست؛ بخصوص در عصر صنعتی بودن. من از همه امّت عزیزمان خواهش میکنم ضمن این که به بحثهای این هفته توجّه دارند، سعی کنند تا حدّ امکان ورزش و نرمش را برای جلوگیری از رکود جسم در زندگیشان جدّی بگیرند و آن را بخشی از زندگیشان حساب کنند؛ به خاطر حفظ سلامت، روحیّه، نشاط، توان کار و چیزهای فراوانی که این بخش از کارها دارد.
مسأله دیگر ما گزارش سفر ده روزهای است که من بهسه کشور رفتم. معمول این است که اگر بعد از آن سفرها در نماز جمعه شرکت کنم، گزارش را خدمت مردم عرض میکنم. قسمتهایی که برای خودم جالب بوده را برای شما عرض میکنم. البته شما اخبار را شنیدید، نمیخواهم آنها را تکرار کنم. من بطور ملموس از این سفر برداشتهایی داشتم که خوب است شما هم بدانید.
نکته اوّل این است که بحمداللّه هم مردم در دنیا و هم مسؤولان و مدیران کشورها به رغم تبلیغات منفی که علیه ما هست و به رغم بایکوت خبری که در دنیا در مورد پیشرفتها و موفّقیتهای انقلاب ما وجود دارد، اینها از مسیرهایی که وجود دارد به هرحال توانستهاند تا حدود زیادی با انقلاب ما و دستاوردهای ایران و موقعیّت فعلی ما آشنا شوند که این برای من بسیار زیبا بود.
میبینید حتی خبر کوتاهی از این همه شکوه و جلال هفته سفر رهبری به مازندران نمیدهند، برای این که نمیخواهند مردم دنیا بدانند که بین مسؤولان و مردم این روابط صمیمی هست. به همین دلیل موفّقیتهای دیگر کشور ما را هم، تا حدود زیادی که میتوانند میپوشانند. ولی ما در آن جا دیدیم که واقعاً خیلی از مردم و ملتّهای این منطقه و هم مسؤولانشان آشنا هستند. البته نمیشود گفت که خیلی آشنا هستند. مثلاً آن طوری که آمریکا یا اروپا یا ژاپن و یا جاهای دیگر را میشناسند؛ این طور ما را نمیشناسند ولی بحمداللّه خیلی چیزها را میدانند. آنها قبول دارند که به ایران بعنوان یک کشور نیرومند تثبیت شده مستقلی که تصمیماتش را خودش میگیرد و تحت تأثیر هیچ جریانی خارج از مرزهایش نیست نگاه کنید و این واقعیّت برایشان روشن است.
من از همه برخوردها این را فهمیدم. آنها فهمیدهاند که ایران در حال تبدیل به یک قدرت صنعتی و فنی است و تا حدودی هم شده. که میتواند در جهان سوّم منشاء اثر باشد و شرّ بسیاری از زورگوییهای قدرتهای پیشرفته صنعتی را از سرشان کوتاه کند و آمادگی دارند که به جای آنها با ایران همکاری کنند. البته من حالا نمونههایی را برای شما عرض میکنم که مربوط بهاین سفر یا جاهای دیگر است.
الان آنها در یکی از پیچیدهترین صنایع که پالایشگاه و کارهای نفت و پتروشیمی است و تا همین حالا هم در انحصار کشورهای بسیار پیشرفته است حاضرند تا با اطمینان با ایران همکاری کنند و قرارداد ببندند و مسؤولیّت اجرا را بهعهده ایران بگذارند که در چند مورد نیز گذاشتند.
آنها با خیال راحت از ما کارخانههایی برای تولید سیمان، برای خشک کردن چای، برای آسفالت و برای بسیاری از کالاهای مصرفی مطالبه میکنند که ما مواردش را با آنها قرارداد بستهایم. مطمئن شدند که در ایران چنین قدرتی وجود دارد.
الان حاضرند کارهای بزرگی مثل بندرسازی و نصب کارخانهها، لولهکشیهای حسّاس، شبکههای برق و پلسازیهای بزرگ را بهایران واگذار کنند و میکنند. البته ما محدودیتی داریم که باید خودمان برطرف کنیم و آن این است که بانکهای ما هنوز آمادگی ندارند که این گونه کارها را پشتیبانی کنند؛ البته اگر متحّرک باشند میتوانند. چون بانکهای زیادی در دنیا هستند که پشتیبانی میکنند؛ فقط کسانی که میخواهند این ارتباط را برقرار کنند. مثلاً ما در حال حاضر فلان شرکت خارجی را که بهداخل میآوریم، برایمان پالایشگاه یا سکوی نفت بسازد و یا چیزهای دیگر، عمدةً بخاطر پولی است که آنها میآورند، نه به خاطر فنی که میآورند؛ چون ما الان در فن وضع نسبتاً نیرومندی داریم.
آنها خودشان پول را نمیآورند، از بانکها میگیرند، چون اعتبار دارند. بانکها بهآنها میدهند، بهره آن را میگیرند و بهره آن را هم پای ما حساب میکنند. فقط این وسط باید سازمانی باشد، مثلاً بیمههای نیرومند و صندوقهای نیرومند که پشتوانه این کارها با بانکهای معتبر هستند و باید این ارتباط را برقرار کنند. من به پیمانکاران، متخّصصان و کسانی که تمکّنات علمی و فنی در کشورمان دارند عرض میکنم که این فضا به خوبی در جهان سوّم برای شما در حال باز شدن است. باید آماده شوید و وارد این بخشها شوید.
اگر ما تا امروز مواد اوّلیه صادر میکردیم، نفت و شمش مس و یا کنسانتره سرب و مس و امثال اینها را صادر میکردیم، باید به فکر صادرات خدمات و کارهای فنی، طراحیها، مشورتها، مهندسیها و خطوط تولید و از این طور چیزها باشیم. البته من قبول دارم که بدون کمکهای وسیع بانکها و بیمههای دولتی چنین سرمایهگذاریهای برای بخش خصوصی مشکل است امّا ما باید این کمکها را شروع کنیم و شما هم آمادگی داشته باشید.
ما از لحاظ اجتماعی و سیاسی چیزهای بسیار جالبی را در این سفر دیدیم که بخشی از آن در اخبار آمده، من نمیدانم که الآن چه مقدار در این جا در سطح وسیع منعکس بود. هر جا با مردم این کشورها مواجه شدیم، دیدیم که آنها احترام فوقالعادهای برای انقلاب شما و دستاوردهای انقلاب شما قائلند. در کشور اسلامی بنگلادش، اجتماعات مردم به طور خودجوش در خیابانها، هم در داکا و هم در "چیتاکونگ" و هم در مسیری که ما به حومه داکا میرفتیم، واقعاً از آنچه که در کشور خود ما وجود دارد وسیعتر و دوستانهتر بود. این قدر مردم برای هیأت ایرانی احترام قایل بودند و ساعتها در مسیر میماندند که شاید ما را ببینند، واقعاً من تعجّب میکردم که خداوند چگونه این قدر زیاد حُب این انقلاب و این کشور امام زمان(ع) را در دل این مردم قرار داده است.
مثلاً لحظهای از ماشین پیاده میشدم تا جواب احساسات مردم را بدهم، حالتی در انبوه جمعیّت مردم میدیدم، مثل حالات بسیار هیجانی که گاهی در اجتماعات خودمان میبینم.
مردمی که آنجا بودند میگفتند ما در هیچ سفری از میهمانان خارجی که تا به حال در این کشور آمده بودند چنین اتّفاقی را ندیدیم. در "چیتاگونگ" که شهری در کنار خلیج دورافتاده بنگال است، ما واقعاً اسم آن شهر را به زحمت حفظ کردیم، حالا آنها چطور این ارتباط را با ما برقرار میکنند و این علاقه را نشان میدهند؟! این را جز این که از الطاف خداوند حساب کنیم، نمیتوانیم چیز دیگری محسوب کنیم و من متأسفم که آمادگی نداشتیم که این صحنهها را بخوبی ضبط کنیم چون ما فکر نمیکردیم که در آن جا چنین امکاناتی داشته باشیم. گاهی کنار ما.
دوربینی بود و بعضی از جاها را میتوانستند بگیرند. هر جا با مسلمانها بعنوان جمعیّت اسلامی مواجه شدیم، عشق و علاقه آنها را توصیف ناپذیر دیدم؛ آنها سنّی هستند و ما شیعه هستیم، برای اختلاف شیعه و سنّی هم تبلیغات خیلی زیادی در دنیا میشود، میبینید که چقدر شیطنت میکنند. آن لحظهای که برای نماز جمعه به مسجد داکا وارد شدیم، واقعاً عواطف و احساسات مردم منظره تماشایی داشت؛ حالا این که یک کشور اسلامی است. ما در ویتنام در مسجد کوچکی در جمع مسلمانها برای نماز رفتیم، زن و مرد و بچّه و اینهایی که آنجا جمع بودند، مثل این بود که حالتی داشتند، مثلاً آرزویی برای اوّلین بار در تمام عمرشان محّقق میشود. در مانیل فیلیپین در مسجد مسلمانها شرکت کردیم، تا مسجد را ببینیم و با مسلمانها کمی تماس داشته باشیم از نقاط دور دست دیگر، جمعیّت مسلمان زیادی در مسجد جمع شده بود، که واقعاً جلوی آنها شرمنده شدیم.
مردم فقیر و قیافههای نجیب و حالاتی که ما در نقاط محروم خودمان میبینیم آن جا دیدیم. علاقه آنها برای ما خیلی پرمعنا بود.
حالا اینها از لحاظ سیاسی، مسلمانند، ولی شما غیرمسلمانها را ببینید! وقتی به یکی از مناطق آزاد فیلیپین رفتیم و آن جا که یک منطقه آزاد است و قبلاً پایگای بنام سوبیک آمریکاییها بوده است و آمریکا قبلاً از پنجاه و چند سال پیش در فیلیپین دوپایگاه داشته که تقریباً منطقه را با این پایگاههای دریایی و هوایی کنترل میکرده؛ جنگ ویتنام، جنگ کره و حتی جنگ اخیر خلیج فارس را از آنجا پشتیبانی میکرده. یکی دو سال است که اینها با همّت دولت فیلیپین تخلیه شدهاند و رفتهاند، آنها آمدند و آن جا را به منطقه آزاد تبدیل کردند مثل کیش و قشم. ما بخاطر این که آن جا منطقهای بود که چنین حالتی را داشت، گفتیم: "میرویم و آن جا را میبینیم". واقعاً چیزهای جالبی بود که حالا من عرض میکنم.
اوّلاً اتّفاقی که افتاده، اوّل بار آمریکاییها که رفتند، حدود پنجاه هزار نیروی کار بیکار شده که برای آمریکاییها کار میکردند و همه تصوّر میکردند ممکن است آنجا از این جهت یک مقدار مسالهدار شود که مردم فقیری هم هستند. ما آنجا که رفتیم، با استقبالی که مردم محلی اطراف پایگاه آمده بودند از ما کردند برای ما مایه تعجّب بود، برای چه این مردم بهزحمت جمع شده بودند و این جور نسبت به هیأت ما احترام میگذارند؟ یکی از آن افرادی که برای استقبال آمده بود، به من گفت: " فلانی ما از شما یاد گرفتیم که آمریکایی را بیرون کنیم و جایش کارهای فنی و اقتصادی کنیم." ببینید این تصوّر، با تصادف بهما منتقل شد و همهشان هم همین نکته را میخواستند بگویند. رفتیم یکی از کارخانهها را دیدیم و همان طور که در آنجا میگشتیم یکی از افرادی که در آن جا مشغول کار بود میگفت: "شما بدانید، شما ایرانیها بهما یاد دادید که میشود آمریکا را بیرون کرد و جای او کارهایی کرد که به نفع ملّت باشد". حتی تصوّر این که در فیلیپین کنار آن منطقه دورافتاده پایگاه نظامی آمریکا که پنجاه سال آمریکاییها به اینها نان و آب و غذا و شغل و امکانات دادند و منطقه را آباد کردند، مشکل است.
بنادر عظیمی ساختهاند که سوپر نفتکشها آن جا میآید، ناوگانهای هواپیمابر میتوانند آن جا پهلو بگیرند. فرودگاه ساختند ولی مردم آن جا میدانستند آمریکا برای چه اینها را ساخته است تنها خودش استفاده میکرده. آن جا خبر جالبتری برای من بود که فرهنگ انقلاب چگونه آن جا نفوذ کرده بود. ما همان طور که مشغول صرف نهار بودیم اینها ویدیو آورده بودند و منطقه آزادشان را معرفی میکردند. از جمله یک خبرنگار ژاپنی از ان. اچ. کی آمده بود و فیلمی را برای اینها تهیه کرده بود، البتّه این فیلم قبلاً ضبط شده بود و برای اینکه ما تاریخ آن جا را ببینیم برای ما آورده بودند. آن خبرنگار از خانمی سؤال کرد که چه احساسی دارید که میبینید آمریکاییها از اینجا رفتهاند و این وضع جدید را پیش آوردهاند گفت: من از این که بیکار شدیم و مشکلات مالی داریم متأسفم، ولی از این که شیطان از منطقه ما رفته خوشحالم. "اصلاً این را تصوّر کنید، که یک خانم فیلیپینی دهاتی اطراف پایگاه آمریکا درست این تعبیر شیطان را در اینجا بکار ببرد و این فرهنگی است که انقلاب اسلامی به جامعه امروز داده. این گونه نفوذها و تسلطهای استکباری که مردم را استثمار میکند، یک حرکت شیطانی است.
من با یکی از چهرههای نظامی ویتنام ملاقاتی داشتم؛ پیرمردی بود. آن موقع که جوان بودیم، یکی از حوادث مهمّی که در ویتنام اتّفاق افتاد و فرانسویها شکست خوردند و رفتند، جنگ دیبن دبین فو بود. ژنرالی که آن زمان یکی از رزمندههای ویتنامی بود آن را طراحی کرد و مهمّترین پایگاه فرانسوی را ساقط کرد که آنها تصرّف پایگاه را محال میدانستند من در این سفر مطّلع شدم که آن طرّاح هنوز زنده است و خیلی هم پیر و جزء بازنشستها است. به ویتنامیها گفتم: "ما را ببرید و دیین بیان فو را ببینم"، گفتند: "آنجا هوا بد است و خیلی راه است و هواپیما نمیتواند بنشیند،" گفتم: "پس آقای ژیاب را بیاورید تا از او توضیح بخواهم، قبول کردند".
ژنرال ژیاب را آورند، خوب! اهل مطالعه، ژنرال ژیاب را می شناسند، ولی عامه مردم بخاطر گذشت زمان شاید او را نشناسند. پیرمرد 87 سالهای بود، آمد و مقداری با ما صحبت کرد و توضیح داد؛ او از قهرمانان جنگ ویتنام است و این جنگ در دنیا یک جنگ پرافتخاری است و قهرمانان آن جنگ امروز خودشان را خیلی بزرگ میدانند و حق هم همین است؛ چون اینها خیلی سختی کشیدند و آخر هم کشورشان را آزاد کردند او به من گفت: "من فوقالعاده تحت تأثیر امام(ره) و انقلاب شما هستم و میگفت: من بعد از آن مسائلی که در ویتنام داشتم، الان خوشحالم، بخاطر آن چیزی که در ایران میگذرد". این طرز تفکّری که آن مردم عامی کوچه و بازار و این یک ژنرال بازنشسته قهرمان جنگ چریکی ویتنام و آن مردم دیگری که ما در مساجد و جاهایی دیگر داشتیم و از ایران دارند شما این را کم حساب نکنید. اگر اخبار ایران، موقعیّتهای اقتصادی ایران و سازندگی ما به دنیا زیاد داده شده بود برای ما عادی بود، ولی ما میبینیم که ما بایکوت خبری هستیم و این حالتی که در مردم دنیا هست.
برای ما واقعاً با ارزش است که حالا نمونه دیگرش را در فصل بعدی صحبت که مربوط به سیاهان آمریکاست عرض میکنم؛ چون آن را در این روزها خیلی شنیدید در اینجا نمیگویم. کمی هم راجع بهاین حادثه متینگ بزرگ سیاهپوستان آمریکا بگوییم، البتّه رسانههای ما نسبتأ به این مسأله خوب رسیدند و توضیحات خوبی دادند و نکات جالب توجّه دیگری هم دارد. آمریکا واقعاً با مسائل خبری جدّی مواجه است. این حادثه، این تظاهرات و راهپیمایی چیز عجیبی را نشان داد. خوب! آنجا جمعیّت سیاهپوست آمریکا خیلی وسیع است، حدود یازده - دوازده درصد جمعیّت آمریکا که بیش از بیست میلیون جمعیّت سیاهپوست است.
آمریکا یک جمع دیگری دارد بهنام سرخپوستها که آنها هم چنین حالتی دارند و بلکه عصبانیتر هستند چون آنها صاحب اصلی آمریکا بودند و این کسانی اکنون که در آمریکا هستند، رفتهاند و آنها را تقریباً منهدم کردند و آمریکا را بهدست گرفتهاند، یا انگلیسی هستند و یا اسپانیایی و یا فرانسوی هستند، و این سپاهیان را هم به زور و بخاطر بردگی آوردهاند.
مسأله بردهداری و مسأله سیاهان در آمریکا همیشه مسأله مهمّی بوده و حوادث مهمّی داشته. بعد از لغو بردهداری و گذشتن قانون مساوات، جنگهای خونینی در پی داشته تا بهاین مرحله رسیده است.
خیلیها خیال میکردند که مسأله تمام شده است و سیاهان حذف شدهاند و یا راضی هستند. یکی - دوسال پیش که حادثه لوس آنجلس اتّفاق افتاد، زنگ خطری برای آنها بود، ولی آمریکاییها زود سروصدای آن را خواباندند؛ چون حالت تخریب داشت و با سروصدایی که رسانههای آمریکایی کردند افکار عمومی آن وضع را نمیپسندید.
این دفعه قضیه جلوه دیگری پیدا کرد و هیچکس باور نمیکرد وقتی که یک گروه ناشناختهای به نام "امّت اسلامی" که ما هم برای اوّلین بار نام آن را شنیدیم و یک شخص ناشناختهای به نام "لویزفرخان"، مردم را برای تشکیل اجتماعی جهت احقاق حق دعوت کند، اینقدر انسان از سراسر آمریکا جمع شود، این اجتماع آسان نیست. حمل و نقل در آمریکا، گران است. یک کارگر معمولی اگر بخواهد از آن سر آمریکا بهاین طرف بیاید چند روز تعطیلی کار دارد، هزینه سفر دارد و مخصوصاً وقتی جمعیّتی بهاین انبوهی اگر بخواهد وارد شود، مشکلات اقامت خواهند داشت؛ چنین سفری خیلی دشواری دارد و اصل این اجتماع خیلی معنادار بود. بخصوص که معلوم شد مسأله سیاهان اصلاً حل شده نیست؛ یک دشواری جدّیست برای آمریکا. آنها نتوانستند با همه کارهایی که کردند، قوانینی که تصویب کردند و امتیازات سفیدها را لغو کردند، محدویتهای سیاهان را لغو کردند. اجازه تحصیل در مدارس مشترک دادند و کارهای فرهنگی کردند امّا ازدواج سفید و سیاه انجام شد.
از این کارها زیاد کردند، ولی معلوم میشود، طبیعت نژادپرستی در آمریکا هنوز باقی است که این مردم این قدر عصبانی و ناراضی هستند. این چیز بسیار تازهای بود و فکر میکنم بهبسیاری از ناظرانی که این تصوّر را نداشتند شوک وارد کرده باشد.
اوّلاً با آن دعوت ساده، این قدر جمعیّت گردهم آمد، ثانیاً قدرت برگزاری خوب یک روز، یک چنین اجتماع بزرگ در کنار کاخ سفید، کنگره و در مرکز واشنگتن و نشان دادن قدرت ملّی خودشان، این برای دنیا جالب بوده. البته آمریکاییها با زرنگی تمام دارند به مسأله پوشش میدهند، هم خبر آن را نقل میکنند و هم تفسیرهای انحرافی میکنند.
جا افتادن این تفسیرها بعید است، بالاخره این مردم خودشان هستند و زبان دارند و حرف میزنند. در آنجا یکی از نقاط مشکل ساز برای آمریکا این است که صهیونیستها حاکم هستند و این آمریکاییها را رنج میدهد. حتی سفیدپوستها و کاتولیکها را رنج میدهد که چرا باید یک گروه معدود یهودی بتوانند آن قدر اعمال حاکمیّت کنند.
حتی رئیس جمهور وقتی که میخواست تحریم آمریکا را اعلام کند، عمداً در کنگره صهیونیستها اعلام کرد که بهآنها باج داده باشد. این قدر مسأله صهیونیستها برای آنها مهمّ است.
این تبعیض هم وجود دارد که این روزها گفتند: "ما دو جامعه داریم، سیاه و سفید، حالا سرخ هم هست که فعلاً بهآن اشاره نکردند و مسأله بسیار مهمّی تروریستی است که در این حوادث اتّفاق افتاده که برای آمریکاییها خیلی تلخ بود، مظاهر اسلامی این اجتماع بود. دیگر نمیخواهند به روی خودشان بیاورند که این مسأله به حرکت عمومی دنیای اسلام مربوط میشود. نمیخواهند بگویند که این فرهنگ از ایران و جاهای دیگر سرچشمه میگیرد؛ چون برای آنها خیلی گران است که این حرف را بزنند، مگر این که بخواهند به آنها تهمتی وارد کنند و حرفهای دیگری بزنند؛ والا برای آنها گران است.
قطعاً چیزهای بسیار بیشتری بوده که پخش نکردند چون تریبونهای که آن جا بوده و فیلمهای که فیلمبردارها برداشتند در اختیار مسلمانها نبودند. آن فیلمهایی که پخش شد و اگر نمیکردند بیشتر زیر سؤال میرفت و مقدار کمی از آن را پخش کردند، اینهایی بود که شما دیدید.
این فریادهای اللّه اکبر، خواندن نماز، خواندن قرآن در اجتماعی که اصلاً بنا نبود رنگ مذهبی داشته باشد، خوب! طبیعیترین جلوههای حضور جمعیّت آنجا بوده که اینها این طوری بروز میکند و این اتّفاق بسیار مهمّی است این جوری بنظر من میآید که آن فریادهای اللّهاکبر، همان حالتی که برای بُتپرستهای زمان صدر اسلام از صدای بلال پیش میآمد، همان حالت را بهاین مستکبرین آمریکایی میدهد و اینها از این صدایی که از تریبونها پخش شد بشدّت عصبانی هستند و این نشان بسیار مهمّی از بیداری دنیا، بیداری ضعفا، بیداری عامه مردم است. که خواهان حقّ واقعی خودشان هستند و بهاین ظاهر سازیها قانع نیستند.
ما برای باید این طور حوادثی را که در اطراف دنیا اتّفاق میافتد، تحلیلهای خوبی داشته باشیم و مردم ما تحلیلهای درستی از مسائل بشنوند و بدانند که این زحماتی که شما این جا میکشیدید و این فداکاریهایی که میکنید، این مرارتهایی که برای انقلاب کشیدید، این شهدایی که دادید، این طور نیست که صدای این زمزمههای عاشقانه مردم مجاهد و ایثارگر ما در خاک و محدوده جغرافیایی ما محبوس بماند. اینها روی بال فرشتگان پخش میشود و بهگوش دیگران میرسد؛ مستمع دارد، مخاطب دارد، افرادی را وادار به تفکّر میکند، جریانهایی را وادار به تصمیمگیری میکند و ما واقعاً در دنیا تنها نیستیم، اگر کسی تنهاست، آمریکای مستکبر است.
أَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ/ بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم/ »قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَدٌ/ اَللَّهُ الصَمَدٌ/ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یوُلَدْ/ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُکُفُواً اَحَد«.