نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی
خطبه اوّل
بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
اَلْحَمْدُلِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ، وَالصَّلوةُ وَالسَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَالِهِ الْأَ ئِمَّةِ الْمَعْصوُمینَ. أَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ، اِنَّ ما وَلِیُّکُمُ اللُّه وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُو الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکوةَ وَ هُمْ راکِعُونْ. عِبادَاللَّه اُوْصیکُمْ بتَقْوَیَ اللَّه وَ اَتَّباعُ اَمْرَهُ وَ نَهْیهِ".
بخاطر تراکم مطالب مناسبت های روز و هفته، امروز بحث عدالت اجتماعی را نداریم، اما بجای آن بحثی را که پایه و اساس عدالت اجتماعی میباشد و لازم است جائی در بحث گنجانده بشود، که به مناسبت میلاد با سعادت حضرت موسی بن جعفر(ع) و حضرت امام باقر(ع) که از مناسبتهای هفته قبل بودند ما خطبه اوّل را به ولایت و امامت و اشارهای به آن مقطع تاریخی اسلام و شیعه داریم.
خطبه دوّم هم بحثهای اساسی مهمّی راجع به وضع خودمان و جهان و شرایط جاری داریم فکر میکنم که وقت بیشتری را میگیرد که من مردم را در جریان مسایلی که باید باشند، بیشتر بگذارم. در مورد ولایت و امامت، مردم ما خوب میدانند که محور موجودیت انقلاب ما و ایرانی و ملت ایران امروز همین است و ما بر این محور سالها و قرنهاست ایران را اداره میکنیم و بعد از انقلاب این محور برای همه امور کشور اصل واقع شده است. کلّیاتی راجع به ولایت و امامت و بعد هم نکاتی از زندگی امام موسی بن جعفر(ع) این شخصیت عظیم تاریخ اسلام، شیعه و بشریّت میگویم.
کلّیات امامت که تفاوت اساسی بین شیعه و سایر فرق اسلامی وجود دارد این است که ما در اصول معتقدیم که زعامت جامعه و امت اسلامی که در چارچوب اسلام است این باید در مراحل اصولی افکار مردم باشد. و از نظر شیعه جزو اصول دین است چون شیعه روی این تأکید دارد. همین جا بحث عدالت هم آمده که البتّه آن عدالتی که در اصول ما روی آن تکیه میکنیم با عدالت اجتماعی که من بحث میکنم تفاوت دارد. ولی به هر حال کاملاً به هم مربوط هستند. شیعه با عدلّهای که در اختیار دارد و انصافاً هم آن عدّله محکم هم هست، معتقد است که خداوند برای یک دوره معیّنی در تاریخ بعد از پیغمبر افراد خاصّی را با شرایط خاصّی برای زعامت امت اسلامی در نظر گرفته. اشخاصی که با اسم و رسم، همه ویژگیهایشان برای پیغمبر و اصحاب سرّ پیغمبر شناخته شده بودند از لحاظ منطقی هم ما اینجا منطق نیرومندی داریم یک اصل تعبدی فقط برای ما نیست. منطق با این عقیده کاملاً سازگار است.
دینی که برای همیشه - که نمیدانیم چقدر است چه بسا میلیونها سال و برای تاریخ بشریت - میخواهد جامعه را اداره بکند و متصّور با پیشرفت زمان همراه بشریت باشد، تحقیقاً در یک دوره نسبتاً طولانی این دین باید اصول و فروعش معرفی شود و شیوههایش شناخته بشود. زمان پیغمبر یک زمان کوتاهی بود. ایشان دوران مکه که همراهان و دوستان کمی داشتند و دوران مدینه هم که عمده وقتشان گرفتار مسایل جنگ و دفاع و اداره کشور بودند. 23 سال آن هم در یک شرایط بسیار ابتدائی در یک جامعه ابتدائی مثل جزیرةالعرب بطور طبیعی نمیشود همه احکام به گونهای تبیین شود که در دورانهای بعد هم ما بتوانیم از آنها خوب استفاده بکنیم از لحاظ منطقی هم دوره طولانیتری میخواهد تا آنچه که ما عملاً میبینیم اتفاق افتاده، دوازده نفر را برای این منظور در نظر گرفتند 12 امام را که اینها جای پیغمبر را تبیین و تفسیر اسلام و پیاده کردن اسلام در شرایط مختلف بگیرند. که اگر زعامت ظاهری هم با آنها بود، شاید در طول تاریخ اسلام دیگر مشکلی نداشتیم، اینها در همه جزئیاتی که در آینده اتفاق میافتاد چیزی تدوین میکردند و میماند، امروز امت اسلامی از این جهت غنی بود.
البتّه در علم خداوند و اصحاب سّر روشن بود که آن اتفاق نمیافتد و اما جایگزینی که اتفاق افتاد، آن خودش هم کار بزرگی بود. 12 امام که 11 نفرشان در حدود دو ونیم قرن موفّق شدند در شرایط گوناگون اسلام و قرآن و معارف الهی را برای بشریت تبیین بکنند و ذخیره عظیمی از معارف الهی را در بین انسانها در تاریخ ثبت بکنند. گر چه مقداری از آن را دست طغیانگر زمان از بین برده یا آلوده کرده ولی به هر حال این ودیعه الهی حفظ شد. و بعد از آن زمان هم این مسأله بصورت ولایت عامه است که اشخاصی که به نوعی مشخص شدهاند فقیه، عادل، عارف به زمان و شرایطی که هست باشند، آنها با انتخاب مردم این مسؤولیت را بعهده میگیرند که ما امروز بحمداللّه برای اوّلین بار در تاریخ، در دوران انقلاب دو نمونه با ارزش آن را که امام راحل و رهبر فقیه و عظیمالقدر امروز ما هستند داریم. این هدیه آسمانی را نباید کم گرفت، جز مهمترین فرایض این اشخاص عصمت و عدالت و علم آنها است. عصمت همان طور که برای انبیاء مهمّ است، برای این گونه انسانها که تالی تلو انبیاء و جای آنها هستند اهمّیّت دارد. »عَصَمَکُمُ اللَّهُ مِنَ الزَّلَلِ وَ امَنَکُمْ مِنَ الْفِتَنِ« که مهمترین عنصر ولایت است. یا عصمتشان و یا علم بینهایتشان بدون اشتباه و بدون دخالت هوی و هوس و بدون دخالت حب و بغض آن طوری که علم همه جانبه ولَدُونْی و اکتسابیشان آنها را راهنمائی میکرد حقایق فراوانی از تاریخ و واقعیّات و گذشته و آینده را و تکالیف و اخلاقیات را برای ما آوردهاند.
ما اکنون در صدد بحث طولانی نیستیم، عالیترین نعمتی که خداوند به بشریّت داده بعد از رسالت، همین ولایت است و ما هیچ چیز عزیزتر و شریفتر از این نداریم. زندگی ما، هستی ما، امید ما، آینده ما، سعادت ما همه چیز ما به اینجا مربوط میشود، آنهائی که خداوند حجت را برایشان تمام کرده پذیرفتهاند و آنهائی که حجت برایشان تمام نشده جزو مستضعفان امت اسلامی هستند که خداوند با رحمت واسعه خودش هر طور میخواهد با عدالتش با آنها رفتار خواهد کرد.
این کلیّت ولایت است که گفتم، اما راجع به امام کاظم (ع) که زندگی ایشان شبیه زندگی امام صادق(ع) است و هم شبیه امام رضا(ع) است و هم شبیه امام باقر(ع) است که یک قطعه خاصّ تاریخی اسلام است که بعد از حادثه عاشورا آن قطعه تاریخ به مقتضای زمان و شرایط آن روز پیش آمده است. بعد از عاشورا به نظر میرسد که سیاست کلّی ائمه ما تا اواخر همین بوده که مرکزیت این مکتب، ولایت و امامت را حفظ کنند و این وظایفی که گفتم تفسیر و تبیین و ارشاد خلق آن روز و امروز و آینده را انجام بدهند، این محور حرکت بوده است. و ما میتوانیم و بنده خودم پیش از انقلاب که فرصت داشتم یک دورهای روی این بخش کار کردم و یادداشتهای فراوانی هم دارم و حال بعضی از آقایان و بزرگان دارند آنها را تنظیم میکنند و توسعه میدهند.
من همه زندگی ائمه، اصحاب ائمه و مرتبطین با ائمه را در این کانالی که الان ترسیم میکنم قابل تفسیر و توضیح است، درست مسیرشان این طوری بوده است، بسیار دوران پربار و سازندهای است گر چه اینها مثل خورشید پشت ابر بودهاند. اما مسأله این بوده است که آنها شاگردان دست اوّل را تربیت میکردند. و شاگردان دست اوّل اینها، افراد فراوان دیگری را هدایت میکردند و شاخههائی از این مکتب و این حرکت ولایت در سراسر دنیای اسلام همه جا ارشاد میکرد و نگهبان و ناظر بر جریانات حاکم بود. گر چه نمیتوانست آنها را به نحوی اصلاح بکند، اما همین حضور نهضتهای شیعی و انقلابی که تقریباً همه جا بود. دائماً والیان جور را مجبور میکرد، که تا حدودی خودشان را محافظت کنند و دریدگی را از حد نبرند و واقعاً در همه تاریخ مشهور است.
امام سجاد(ع) این طوری زندگی کردند امام باقر(ع) به این شکل زندگی کردند منتها میدان برای امام صادق(ع) خوب باز شد دوران از بین رفتن بنی امیّه و روی کار آمدن بنی عباس که فترتی بود بخاطر تنازع اینها، میدان خوبی شد که اوج حرکت ارشادی و تفسیری و تبیینی این بزرگان آن موقع بود و بیخود نیست که ما در تاریخ بنام جعفری شناخته میشویم. و همین ویژگی است که در آن زمان اوج گرفته البتّه آن زمان اوج تقریباً همه فرق اسلامی بوده شما فرق اهل سنت را هم که نگاه بکنید میبینید که در آن زمان بخاطر شرایطی که پیش آمده فتوحات اسلامی و ارتباطی که بین علما بلاد و فرق مختلف از مسیحی، یهودی، و زرتشتی و سایر فرق بوجود آمده بود، دانشگاههای روز دنیا با هم ارتباط برقرار کرده بودند و ترجمهها، سفرها و سوغاتیهای فرهنگی فراوانی که سربازان اسلام از اقصی بلاد دنیا به مدینه و به کوفه و عراق میآوردند باعث شده بود که همه چیز رشد بکند.
تمدن اسلامی شکوفا بشود، و آدم میبیند که مکتب ابوحنیفهها، مالکها، حنبلها و بسیاری از شخصیت های دیگر همه پررونق بود و دوران شکوفائی علم و تحقیق، کلام، بحث و جدل و مباحثه و احتجاج بود. در این میان اصالتی که مکتب امام صادق (ع) داشت و درخشندگی که داشت مورد احترام همه علما قرار میگرفت، حتّی بزرگان اهل سنت خضوع داشتند و خیلی از آنها هم اعتراف به شاگردی داشتند. بنی عباس که وارث بنی امیه بودند و در دوران مبارزه خودشان هم، علیه بنیامیه با بنی هاشم همکاری داشتند علوی ها و عباسی ها در یک سنگر میجنگیدند، عباسیها هم سنگریهای قدیمی خودشان را خوب میشناختند. بعد از پیروزی چون حقّ شریک خودشان را غصب کردند و آنها را از میدان بیرون کردند تنازعی که در گذشته بین بنیامیه، بنی عباس و علویها بود به بنی عباس و علویها و بنی هاشم منتقل شد که البتّه تعبیر بهتر آن همین علویهاست. آن تنازع فشار زیادی به مکتب شیعه، ولایت و امامت آورد و خیلی فشار آمد ما در حادثه عاشورا دو روز، سه روز پرماجرا داریم و یک روز پرمصیبت و حادثه تمام میشود. اما در این دوران حوادثی مثل عاشورا خیلی اتفاق افتاده و روزانه بزرگان علوی و شیعه و بزرگان نهضتهای شیعی تحت فشار، شکنجه و اعدام به بدترین شکلی بودند، یک دوره زیدیها بودند یک دوره بنیالحسن بودند یک دوره بنیالحسین بودند.
در زمان حضرت موسی بن جعفر که نسبتاً دوران طولانی هم هست چون ایشان حدود 55 سال عمر کردند که 20 سال را امامت نداشتند و بیش از 35 سال امام بودند در این دوره به ایشان دوستان و بستگان ایشان خیلی فشار وارد آمد. آن سیاستی که ایشان داشت و بقیه هم داشتند این بود که، این مرکزیّت شجره طیبه و آن بقیّه اشجار مثمره کار خودشان را بکنند، یک نوع تقیه حاکم بود که این مرکزیت محفوظ بماند، کسانی هم بودند که تقیه نمیکردند، در ظاهر جدا بودند از مرکز ولایت ولی در باطن همراهی داشتند. شاید بعضیها هم خودسری میداشتند اما عموماً آدمهای صالحی بودند.
حادثه فخ که کشتار فجیعی است در همین دوره اتفاق میافتد، حادثه رداب که مظلومانهترین حادثه قتل بزرگان شیعه است در همین زمان اتفاق میافتد و کشتار وسیع امامزادههای مجاهد که گوشه و کنار و تقریباً همه جای دنیا از آفریقا، از ساحل اقیانوس اطلس گرفته تا اعماق آسیای مرکزی و قاره هندوستان و از جنوب، از آخرین نقاط معموره عرب تا شمال هم تا نزدیک سیبریا، همه جا اینها بودهاند و در همه مکانها مخصوصاً جاهائی که یک مقدار کوهپایه و قابل دفاع بوده بیشتر حضور داشتند، در طبرستان، در دیلمان و جاهائی که در ایران شما میشناسید، دائماً اینها تحت فشار بودند، گاهی هم حکومتهای موقتی درست میکردند که بعد سرکوب میشدند. شاید مثل بند تسبیح که دانههای تسبیح را بهم بند میکند، شاخههای این مکتب ولایت با سلیقههای گوناگون و افکار متفاوت همه جای دنیای اسلام را به هم ربط داده بود و بنی عباس بیجهت از اینها خوف نداشتهاند، واقعاً برایشان تهدید بود، اولاً، اینها را از زمان همرزمی مشترکشان میشناختند، چون نیرومندترین جناح بودند و ثانیاً مظلوم هم شده بودند که محبوبیت زیادی هم در دنیا پیدا کرده بودند واقعاً خطری برای بنیعباس بودند، بنیعباس آنوقت هم بیرحمی را به حدّ اعلا رساندند. با اینکه امام کاظم (ع) دائماً تقیه میکردند ولی شما میبینید، قسمت زیادی از عمرشان را یا در زندان بودند، یا تحت نظر یا در تبعید بودند. بارها ایشان را از مدینه احضار میکردند، تعقیب و تهدید میکردند، مأمور میگذاشتند، جاسوس دور و برشان میگذاشتند، ماجراهای واقعاً تلخی در زندگیشان بود ولی ایشان مثل پدرشان یک مأموریت دیگری داشتند.
همانطور که گفتم، اینها ساخته شده بودند برای همین، برگزیده شده بودند برای همین، خداوند اینها را معصوم، عالم و با این ویژگیها آفریده بود برای این مسؤولیت، اهمیت کار اینها این نبود که شجاعت کنند و خونشان را در این راه بدهند، این برای انسانی که حاضر است تمام عمرش را برای خدا خون دل بخورد چیزی نیست، لحظهای با یک تیری شهید بشود این اصلاً اهمیتی برایش ندارد.
شجاعت موسی بن جعفر(ع) را نباید کمتر از شجاعت امام حسین (ع) در روز عاشورا حساب کنیم. واقعاً اگر بنا بود اینها را مقایسه کنیم شجاعت موسی بن جعفر(ع) بیشتر است (اگر چه اینها همه مثل همند) که میتوانست با یک حرکتی مثل سایر بستگانشان خودش را از دنیا راحت کند، بعد در بهشت در بزم الهی در کنار اولیاء و انبیاء باشد در زندان سندی بن شاهک میماند زنجیر به پایش میبندند و تاریکی وقت نماز را هم باید به گونه دیگری تشخیص بدهد و از فرزندانش جدا باشد و ببیند آن مظالمی که بر سر شیعه میآورند و صبور و مقاوم بماند. اینها اینجوری هستند.
اینها افرادی نیستند که فکر کنیم بطور طبیعی در دنیا رشد کردهاند و به این مقام رسیدهاند، البته ظاهرشان عادی بوده مثل همه بشرهای دیگر در ثلب پدر و رحم مادر و دوران کودکی و دوران تربیت و مدرسه و دیدن استاد و غذا و خواب و ازدواج و همه چیز مثل مردم عادی بوده، اما آنهایی که اینها را میشناختند میدانند که این طوری نبوده. هیچ چیزشان اینجوری نبوده، همه ویژگیهایشان از پیش مشخص شده بوده، درباره همین حضرت موسی بن جعفر(ع) نکتهای در زندگی مادرشان هست که میتواند این حرف را روشن بکند پدر حضرت موسی بن جعفر امام صادق (ع) وقتی که و بیست ساله شده بودند اصحاب امام باقر(ع) یک روز خدمت ایشان عرض کردند که صادق بزرگ شده و دوران ازدواجش رسیده چرا برایشان زن نمیگیرید. امام باقر(ع) فرمودند که این مورد مخصوصی دارد من منتظر آن کسی که برای ایشان تعیین شده هستم که در یک گروه از اسرایی وارد مدینه میشوند و ما ایشان را انتخاب بکنیم. چند روز گذشت به این اکاشر ( همین کسی که پیشنهاد ازدواج را میدهد) حضرت به او میفرماید آنی که ما گفتیم حالا آمده، فلان کسی بربری که برده فروش است با گروهی برده آمده در خانه فلان شخص در مدینه است، این کیسه زر را بگیر و برو آن بردهای که ما منتظرش بودیم، او را بیاور حالا اینهمه دختران با فضیلت در خانواده علوی و بنی هاشم، این بزرگان آن روز که خیلی هم زنان فاضله و کامله و روات حدیث و شخصیتهای بزرگ، امام باقر(ع) منتظر یک دختر خانمی میماند که اسیر است و باید او بیاید، یعنی مشخص شده مسیر اینها در اثلاب شامحات و ارحام مطهرات این قدر حساب بوده، اینها ادله محکمی هم دارد حالا ما یک ادعایی میکنیم و یک چیزی میگوییم، اگر مجموعه اسناد را نگاه بکنیم اینها خیلی محکم است.
به آن خانه رفت و آن برده فروش گفت ما همه بردههایمان را فروختیم فقط دونفر ماندهاند که خیلی گرانبها هستند کسی مشتری آنها نبوده وقتی که میآورند، آن صفاتی که گفته شده بود در یکی از آنها دیده میشود و بحثهایی که میکنند بالاخره 70 دینار میخواهد و اینها حاضر نبودند بپردازند، ولی وقتی که کیسه زر را باز کردند دیدند همان 70 دینار را امام دادهاند این قدر جزئیات قضیه روشن است و تعبیر است که این خانم حمیده، مصفات مثل شمش طلا تعبیر میشود، پاک و پاکیزه باید حامله این بزرگمرد باشد، این چیزی را نشان میدهد که اینها مردانی هستند که خداوند اینها را برگزیده و از طرق مشخصی در جامعه میآیند مأموریتی دارند، مأموریتشان را انجام میدهند آن لحظهای هم که باید بروند، برای خودشان روشن است. بصورت ظاهر شاید این چنین نباشد اما تأویل و عمق داستان این است.
این شخصیتها برای تاریخ بشریّت، برای فرهنگ و علم و سعادت انسانها خیلی سرمایهاند، خیلی عظمت دارند. خداوند به ما توفیق بدهد که به اسم اینها انقلاب کردهایم و حکومت تشکیل دادهایم و ولایت را محور این حرکتمان قرار دادهایم بتوانیم حقّ این مقام و مطلب را آن طوری که هست بشناسیم و عمل بکنیم و در زیر سایه این شجره طیبه بتوانیم باعث سعادت برای ملتمان و بشریت بشویم، انشاءاللّه.
اَعُوُذُ باللَّهِ منَ الشَّیطانِ الرَّجیم/ بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم/ اِنَّا اَعْطَیناکَ الکَوْثُر/ فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَر/ اِنَّ شانِئکَ هُوَالْاَبتَرُ.
خطبه دوّم
بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
اَلْحَمْدُ ِللَّهِ رَبِّ اْلعالَمینَ، وَالصّلوةُ وَ السَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلی عَلِیٍّ أَمیرِاْلمُؤْمنینَ وَ عَلی الصِّدّیقة الطّاهِرة وَ عَلی سبْطَیِ الَّرّحْمَةِ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ موُسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَعَلِیِّ بْنِ مُوسی وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ وَ ألْخَلَفِ اْلهادی اْلمهْدیّ (عج).
در مناسبتهای دیگر هفته و روز یاد شهدای گرانقدرمان بخصوص شهید محراب آیت ا... صدوقی10 و سالگرد رحلت آیت ا... العظمی خویی را که عمری برای جامعه اسلامیمان خدمت کردند گرامی میداریم و برای شهدای بزرگ و عظیمالقدر انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی11 از خداوند مقام عالی و رحمت ویژه تقاضا میکنیم و وارد بحثهای مهمّی میشویم که امروز واقعاً جامعه ما احتیاج دارد که روشن بشود. این چند هفته گذشته در فاصله آن خطبه، من تا امروز، یکی از مسایل مهمّی که ما در جریان آن بودیم مسأله تهاجمی جدیدی که آمریکائیها علیه انقلاب اسلامی ما و کشور عزیز ما شروع کردند. جزئیات را شما میدانید چون در اخبار همه چیز گذشته و لازم است یک تحلیل این ماجرا داشته باشیم که این تحلیل برای آینده هم میتواند برای کسانی که این تحلیل را میپذیرند روشنگر و راهنما باشد.
آمریکا برنامهریزی کرده بود که فشار جدی روی ایران بیاورد و پیش خودش هم مطمئن بود که در این کار تنها نیست و آماده شده بود که دنیا را، لااقل کشورهای مشخصی که خودش به فکر آنها بود آنها را با خودش همراه بکند و هدف عمدهاش هم این بود که در داخل با فشارهای خارجی و ایجاد مشکلات برای مردم ما مشکل ایجاد بکند که مردم را از انقلابشان دلسرد و مأیوس بکند. با تعبیراتی که از زبان خیلی از آنها شنیدیم تفرقه درست بکنند و در کشور نوعی تعارض قومی و سیاسی بوجود بیاورند، یک چنین طرحی داشت و از مدتها پیش معلوم بود که دارد برای طرحش آماده میشود ما هم علائمی را میدیدیم و ما هم به موازات پیشرفت اطلاعاتمان برای جوابگویی به این تهاجم آماده میشدیم. تا این لحظه با همه همتش کار کرده و هیچ توفیق بدست نیاورده بلکه از لحظهای که شروع کرده عقب هم افتاده و عقب نشینیهایی هم مجبور شده داشته باشد که این مسأله بسیار مهمّی است شاید در تاریخ آمریکائیها این یک نمونه بیسابقه و بینظیری باشد که برای یک کشور جهان سوّمی یک چنین طراحی تهاجمی بکنند و در قدمهای اوّلی اینگونه دچار خسران بشوند.
این موضوع یک مقدار باید باز شود چون هم در صحنه جهانی اینجوری شد و هم در داخل کشورمان اینجوری شد، حالا چرا آمریکا این کار را میکند این یک سؤال مهمّی است البتّه جواب اصلیاش این است که اصولاً ماهیت انقلاب اسلامی با منافع استعماری آمریکا ناسازگار است و سرستیز دارد و آنها میدانند تا این انقلاب در صحنه باشد مزاحم بسیار مشکلی برای طمعها و خواستههای آنها است. ولی مسأله دیگری که اخیراً پیش آمده برای آمریکا، مشکلات داخلی آمریکا است که این را مردم ما کم میدانند و این را رسانههای ما کم رویش کار میکنند، من انتظار دارم که رسانههای ما و گویندگان ما یک مقدار بیشتر روی این مسأله کار بکنند.
دیروز ( پنجشنبه ) آقای رئیس جمهور آمریکا در یکی از دانشگاههای آمریکا سخنرانی کرده و واقعاً اخطار کرده و اعلام خطر کرده به ملّت آمریکا، چند چیز را شمرده و چند چیز را هم با ابهام گفته که اینها دارد پایه انسجام ملّی را و آمریکا را به عنوان یک قدرت برتر متزلزل میکند. چیزهایی که شمرده یکی فساد جدیای که از لحاظ اخلاقی در جامعه آمریکا رسوخ کرده که نوجوانها، دخترها را بخصوص به وضع بدی درآورده، یک چیز را مواد مخدر شمرده که گفته درد بیعلاج آمده برای کشور، یکی اشاره به ناامنیهایی کرده که از طریق مسلّح بودن مردم (که نمونهاش در اوکلاهما اتفاق افتاد)12 دارد پدید میآید، یکی رکودی که اقتصاد آمریکا دارد از خودش نشان میدهد که حالا با تصمیمی که امروز اعلام کردهاند، شاید مقدمه این بود در مورد نرخ بهره که فکری بکنند، یکی انسجام داخلی را متزلزل میبیند با تعارض شدیدی که بین کنگره و دولت آمریکا بوجود آمده و چیز دیگری که نگفته، من نشنیدهام شاید هم گفته، مشکلاتی که در سیاست خارجی برایشان اتفاق افتاده است. واقعاً جامعه آمریکا دچار مشکل شده، تعبیر، تعبیر هشدار دهندهای است که دیروز انجام شد.
ما با اطلاعاتمان هم میبینیم، اینها برای اینکه مشکل عظیم داخلی دارند، باید مشکلاتشان را به بیرون منتقل کنند، این جز سیاستهای مرسوم سیاست بازیهای دنیاست که در چنین شرایطی یک مسألهای را در بیرون میآفرینند و افکار مردم را متوجه آنجا میکنند و به عنوان یک مشکل جهانی اینها در گذشته با مسأله عراق این گونه عمل کردند و این بار به فکر ایران افتادند که در این مرحله همین مسایل اقتصادی است و فکر کردند که اگر بتوانند با ایران دسته و پنجهای نرم کنند و ایران را در مسایل اقتصادی به زانو در بیاورند و مشکلاتی برای انقلاب درست کنند با وضعی که در افکار عمومی و تبلیغاتشان با کمک صهیونیستها درست کردند میتوانند به عنوان یک پیروزی در جامعهشان مطرح کنند البتّه این بحث وسیعی است و در این خطبه نمیگنجد، اینها میتواند مسایل مهمّی باشد.
پس یکی همان طمعهای استعماری که منهای اینها هم برای اینها تحمل ایران مشکل است و یکی همین مسأله مشکلات داخلی که باید یک جایی آن را بیاندازند. البتّه جاهای دیگری مسایل را مطرح میکنند، یک روز به چین میپرند، یک روز به ژاپن، یک روز به آلمان، همین الان مشاهده میکنید همین بحثهای این طوری درست میکنند البتّه آنجا مشکلاتی دارند همان طور که در ایران هم دارند. اما در این مرحله برخلاف پیشبینیهای خودشان، پیشگوئیهای عجولانهای که کردند خیلی ناموفّق بودند، عملاً در بعد جهانی هیچ کشوری جز اسراییل از طرح آمریکا حمایت نکرد و عجیب بود بسیاری از این کشورهائی که رسماً با تز آمریکا مخالف کردند، عملاً که مخالفت کردند بلکه رسماً هم گفتند که ما مخالف هستیم، واقعاً برای تاریخ ما جالب است و باید برای آمریکائیها درس باشد، ژاپن، آلمان، ترکیه، پاکستان، ترکمنستان، اعراب و جنوب خلیج فارس اینجوری گفتند، هر کس خواست حرف بزند، فرانسه اینجوری گفت، گفتند که آمریکا زور میگوید منطق و دلیل ندارد.
کار مهمّ ما در این مقطع این بود که ما منطق آمریکا را نشان دهیم که چقدر در دنیا ضعیف است. اینجا میشد شعارگونه حرکت کرد و دنیا را ترساند که ما این طوری هستیم و میزنیم و میبندیم ولی صحیح آن آنها نبود صحیح آن این بود که بحث شود و روشن شود که آمریکا چه میخواهد و چه دلیلی دارد، که ما را به بمب هستهای و تروریسم متهم میکند دلیل آنها چیست، چرا شما به عنوان یک قدرت بزرگ جهانی که بیش از همه کشورهای دیگر مسؤولیت امنیّت جهان را دارید، امنیّت جهان اگر وجود داشته باشد به نفع شما هم هست اینکه دولت بزرگی بیخود تشنجی در دنیا بوجود بیاورد، این مطلب را جا انداختن کار مهمّی است که بگوییم بیمنطق، عجول غیرمنصافه با مسایل بینالمللی برخورد میکنند.
علی رغم این همه ابزار تبلیغاتی که اینها دارند در دنیا این اتفاق افتاد و بخشی از آن هم با رسانههای خودشان استفاده شد و به گوش آنها رسید. خوب بالاخره کشوری مثل ترکمنستان در شمال ماست، این قدر قضیه فضاحت دارد که آمریکا صریحاً به آنها میگوید که شما حق ندارید لوله گازتان را از ایران عبور دهید، یعنی چه. یک کشوری فروشنده گاز است و کشوری خریدار آن است، از این میان یک راه بهتری پیدا شده که لوله از آن عبور کند، این چه دخالتی است که بگویند شما از این راه نبرید و از فلان راه ببرید، او بنفع خودش نمیداند که از راه دیگری ببرد، دنیا به این زورگوییها هشیار است همه قضاوت کردند که آمریکا زور میگوید و بیمنطق حرف میزند و حرفش را نمیتواند اثبات کند، وقتی که بنا بود شرکتهای آمریکایی به ترکمنستان وام بدهند که لوله را از آن طریق بکشد، ندادند یک کشور کوچکی مشکل خودش را حل میکند با ما قرارداد بست و گفت شما گاز را از ما بگیرید، همان اتفاقی که با لوله گاز میخواست بیافتد همین حالا افتاده، یعنی ما خودمان لوله داریم، در شرق غرب داریم، ما گاز را بگیریم و در شمال مصرف میکنیم در کنارش هم ترکیه هم پیمان آمریکا در ناتو از ما گاز میخرد و ما گازمان را به ترکیه میدهیم، همین قضیه هم در پاکستان و ارمنستان تکرار میشود، یعنی آن موقعیت جغرافیائی با ارزشی که کشور ما داشت که مورد حسادت آمریکا بود و مخالفت میکرد که لوله کشیده نشود، بدون کشیده شدن لوله هم قابل استفاده است، آن حق ترانزیت، یک قدری هم بهتر از این طریق گرفته میشود. تفاوت قیمت در آنجائی که ما گاز را تحویل میگیریم و آنجائی که تحویل میدهیم خیلی زیادتر است. این شکست روشن آمریکا در سیاست هاست.
یک کشور دیگری مثل روسیه که خودش را یک کشور بزرگی میداند و با قدرت اتمی شبیه آمریکا، کشوری دیگری بیاید و به او دیکته کند که فلان چیز را به فلان کشور بفروش یا نفروش، این چه زورگویی است و کسی آن را میپذیرد، مگر یک نوکر و بنده یا دست نشانده آن را بپذیرد. اینها مردم را عصبانی میکند، نتیجه این مشاجرات این شده که آمریکائی که امروز طرح نظام نوین جهانی را مطرح میکند و خودش را میخواهد در رأس این نظام تحمیل کند متکّی به یک تز نامعقول و زورگویانه و دخالت گرانه میشود، این خیلی نتیجه مهمّی است شما فکر کنید با ابزار عادی تبلیغات ما و با سمینارها و سخنرانیها اگر میخواستیم این روحیه آمریکا را به دنیا معرفی کنیم و یا مظلومیت خودمان را در مقابل آمریکا معرفی کنیم محال بود خودش آمد، وارد یک ماجرایی شد و امروز الان یک حرکت غیرمنطقی حتّی پیش عده زیادی از مردم خود آمریکاییها در حرکت دولت آمریکا میبینند که نسبت به یک انقلاب نوپائی و یک ملّت مستقلی این چنین ابراز کینه و سوء برخورد وجود دارد، این دستاورد بسیار عظیمی است.
و اما در مسایل داخلی، اولاً همین هشیاری باید محفوظ باشد و ما این حرکتی که شروع کردهایم ادامه میدهیم، بیخودی اینها افکار دنیا را علیه ما مسموم نکنند و بگویند اینها ماجراجو هستند، تروریسم پرور هستند، اینها اخلالگری میخواهند بکنند، معلوم شد که همه این چیزهایی که میگویند خودشان هستند، چون نمونههایی که آنها داشتند با نمونههای ما که برای ما ادعا میکردند قابل مقایسه نیست آنها درست در موقعی که ما سالگرد سقوط هواپیمای ایرباس13 و شهادت حدود 300 نفر را عزاداری میکنیم، این ادّعاها را علیه ما میکنند. در داخل هم کاملاً نتیجه معکوس شد، آنها میخواستند از این طریق بر روی ایران فشار بیاورند و هدفشان هم این بود که مردم را از دولت جدا کنند و فشار اقتصادی بر مردم بیاید، چون خودشان ضرر کردند و نفت نخریدند و کالا نفروختند برای این بود که ما را اذیت کنند و مردم ما را تحت فشار اقتصادی قرار بدهند و درست نتیجه معکوس شد، مردم ما هشیارتر شدند، فهمیدند، مردم فهمیدند آنهائی که این روزها اخلال اقتصادی میکنند یا آگاهانه، یاناآگاهانه در خدمت آمریکا هستند و برخورد مردم با آنها جدیتر شد، به علاوه یک خطر روشنی در مقابل خودشان دیدند، بالاخره یک ابرقدرت شمشیرش را برای تضعیف اقتصاد ما تیز کرده همه خودشان را برای دفاع و برخورد مناسب آماده کردند، با یک تصمیم بجایی که پیش آمد و البتّه اگر این قضیه آمریکا نبود در همین موقع گرفته میشد ولی درست این موقع پیش آمد و به نتیجه رسید، دیدیم همه آنها تبلیغات و هیاهوهایشان نقش برآب شد، و واقعیتهایی هم روشن شد که آنها را توضیح میدهم.
ما به اینها گفتیم که ایران بعد از برنامه پنج ساله اوّل نه دیگر قابل بایکوت است و نه تحریم پذیر است، و تحریمها و بایکوتها تأثیر جدی نمیتواند روی این کشور داشته باشد چون خودمان میدانیم در کشور ما چه کردهایم، میدانیم در عصر طاغوت چه چیزهایی نبوده، آن موقعی که آمریکا اینجا حاکم بوده چه چیزهایی پیدا شده امور زیربنایی را میدانیم، تولید و ظرفیت آن را میدانیم مواد اوّلیهای که وارداتی بوده و با تولیدات داخلی جایگزین شده میدانیم نیروهایی که نبودند و تربیت شدند و مدیران شایستهای که وجود دارند و ظرفیتهای وسیع اقتصادی که در کشور با برنامه پنج ساله بوجود آمده، آب و برق و مدرسه و پست و مخابرات، راه و بهداشت به نقاط تولیدمان که روستاها هستند رساندهایم و روستاها را به آینده خودشان امیدوار کردیم و راه کار را برای آنها باز کردیم خودمان اینها را میدانیم و آمار و ارقام دستمان است.
آمریکاییها اینها را یا واقعاً نمیدانند که بعید نیست، چون اطلاعات آنها خیلی مخدوش است و یا خودشان را به ندانستن میزنند، واقعیّتها یک مقدار اینجا روشن شد، ما هیچ اغراق نمیکنیم، اگر میگوییم بعد از تحریم آمریکاییها وضع اقتصادمان بهتر از روز قبل از آن شده، این را واقعاً با حساب و کتاب حرف میزنیم و آن انسجام ملّی که دنبال آن بودیم و درست در مقابل آن آمریکا دنبال تخریب آن نقطه بود. از لحظه تحریم آمریکا این انسجام قویتر شد و ما نمونهاش را در سفری که به آذربایجان رفتیم14 به دنیا ارائه دادیم. ما خودمان این را هر روز میبینیم و ارتباطمان با مردم هست. من قبلاً در همین چند ماه گذشته کرمانشاه، سیستان و بلوچستان و خوزستان بودم و همه این استانها مرزی هستند، آنجا اهل سنت و اهل حق هستند که بخشی از مردم استان کرمانشاه هستند، و در سیستان و بلوچستان باز اهل سنت و برادران بلوچ و سیستانی را آنجا داریم که خیال میکردند هم در کرمانشاه و هم در آنجا وسیله تفرقهاندازی را دارند، در خوزستان برادران عرب و بختیاری و الوار را داریم و همه اینها مرزی هستند، حال آن سفرهای گذشته قدری طول کشیده و ممکن است در دهنتان نباشد.
این آخرین سفری که ما رفتیم آذربایجان، نمایشی که مردم از انسجام و علاقهمندی به نظام و انقلابشان نشان دادند اگر آمریکائیها ده درصد این را هم ببینند مطمئن میشوند که این جامعه از حدّ بالائی انسجام برخوردار است و آن قدر انسجام و وحدت ملّی نیرومند است که این توطئههای تضعیف اقتصادی و تخریب اقتصادی مردم را فقط میتواند هشیارتر کند، حالا عوامل آن چیست بحث جداگانهای است.
عامل مهمّ آن این است که انقلاب اسلامی و مکتبی و آرمانی است و مردم ما هم همه وجودشان اینهاست و حاضرند جانشان را در راه انقلاب بدهند، نشان هم دادهاند در جنگ و انقلاب نشان دادند و با جان و مالشان و فرزندانشان به صحنه آمدند، اینها که جای خودش را دارد، ولی همین نقطهای که آمریکاییها بر روی آن تأکید میکنند که میخواهند بگویند انقلاب کار اقتصادی بر زندگی مردم نکرده، این برخلاف در آمده مردم لمس می کنند که خیلی انقلاب کار کرده این تعبیر اینکه از زمان مادها در اوّلین تاریخ ایران به امروز هیچ وقت هیچ دورهای به اندازه دوره برنامه پنج ساله در ایران کار عمرانی و سازندگی نبوده، این مورد قبول مردم است با لمس یعنی با احساس میدانیشان، مردم لمس میکنند که انقلاب واقعاً حالا آرمانهایشان را که تامین میکند و آن اصل است، زندگیشان را هم با جدیّت دارد پیگیری میکند و قدم به قدم اینها را به جلو میبرد در این آذربایجان واقعاً چیزهای زیادی است و در همه استانها این طوری است از سیستان و خوزستان هم که آمدم همین را گفتم، از کرمانشاه هم که آمدم گفتم.
حالا آذربایجان را عرض میکنم، آنجا که رفتیم در همه بخشها، در تهران اینها را لمس نمیکند مردم خود آنجا هم فقط دور خودشان را میبینند ولی وقتی یک پنج روز مجموعه شرایط مختلف استانشان را با حضور ما در آنجا میبینند آنوقت یکپارچه میبینند که چه کارهای عظیمی بوده مردم آنجا در گذشته به خاطر بیتوجّهی که رژیم سابق کرده بود و کار زیربنایی نکرده بود، مهاجر بودند، جز استانهای مهاجر فرست بود که مخصوصاً از روستاها دائماً برای کار میرفتند الان روستائیان واقعاً عاشق شدند که در خانه خودشان کار کنند چون وسیله کار هست من در این سفر مامورینی فرستادم که از مناطق محروم بازدید کنند و آنها خیلی جاها رفتند میگفتند هر جا رفتیم آب و برق و بهداشت و مدرسه، راه، پست و تلگراف و تلفن و همه چیز بود، خواستههای مردم به ما منتقل شد که، تلویزیون کانال سوّم به ما بدهید و یا اینکه مسجد ما را بهتر بسازید و یا ورزشگاه برای ما بسازید، بیشتر این چیزها را مردم مطالبه میکردند، ما خودمان در استان به چند بخش سرزدیم، همه بخشها پنج سال پیش تا امروز زمین تا آسمان فرق دارد.
آب، در استان آذربایجان بارندگی خیلی زیاد میشود بین 300 و 400 در نقاط مختلف آن سالانه باران میبارد عمده این آبها خاک های با ارزش کشاورزی اینها را از کوههای سهند و سبلان میشست و یک قسمتی را به رودخانه ارس و بعد به دریای خزر میبرد و قسمت دیگری را به دریاچه ارومیه و نمک میشد و قسمتی هم از قزل اوزن میآورد به دریای خزر از طریق سفیدرود، این قزل اوزن یعنی طلای قرمز و خیلی ها هم عقیدهشان این بود که طلای قرمز همین خاکهایی است که در آبها، آب را قرمز کرده است و آنقدر با ارزش بود ولی امروز در آذربایجان ده سد دارد ساخته میشود که بیش از 90 درصد این آبها را که همه میرفت مهار میکند سد بزرگ روی ارس، سد خداآفرین، سد اهر که در سفر مقام معظم رهبری کارش شروع شد، سد مرند که ما آنجا بودیم سد کوچکی است که افتتاح شد، سد اسکان عشایر در کلیبر که کار سازندگی آن شروع شد. دو تا سد برای تبریز، سد سهند و سد شهید مدنی که به کلی تبریز را به گونه دیگری میکند، دشت عظیم پرخیر و برکت تبریز که کنار شهر است و صد هزار هکتار را زیر پوشش میبرد که رودخانه در بعضی از ماههای سال شور و تلخ میشد وقتی آب کم میشد، سد نهند هم آب شرب را تأمین میکند.
سد عربتان در هریس، دشت عظیمی را سیراب میکند، سد علویان در مراغه که امسال بهرهبرداری از آن شروع میشود. و سد سهند در هشترود که آن هم کارش شروع شده و سد " آیدوقموش " که در میانه میباشد و سد بسیار مهمی است که جلوی هرز رفتن آبها را خواهد گرفت و یک انتقال آبی از ارس که به اندازه یک سدی مثل سد کرج آب را میآورد به دشت کشاورزی، که در زمانی که ما آنجا بودیم افتتاح گردید هفت متر آب در ثانیه را به دشتهای بالا میآورد. مردم، کشاورزان، دامداران، مهندسین، طراحان همه میبینند که این وضعیت، هیچ وقت در تاریخ ایران نبوده است. در استانهای دیگر هم به همین نحو است. معادن مس عظیم " سرنگون " با چهار میلیون تن مس خالص ذخیره به اکتشاف رسیده است و هنوز اکتشافات در آن ادامه دارد. خیلی بیشتر از مس سرچشمه.
معادن عظیم "نفلین سنیت " که ماده اوّلیه آلومینیوم است میلیاردها تن در آنجا اکتشاف شده است. فولاد آذربایجان بسرعت در حال ساخت است. معادن سنگ عظیم در آن استان یا کشف و یا استخراج میشود و در حال تأمین است. کشاورزی در آن منطقه واقعاً رونق گرفته، دامداری که یکی از اساسیترین کار زندگی مردم شمال غرب ماست و اشکال مرض دام داشت بطورکلی برطرف شده است. پتروشیمی تبریز بزودی به راه خواهد افتاد. ماشین سازیهای تبریز که تراکتور، کمباین و انواع ماشینهای صنعتی را میسازند به راه افتاده و شبانه روز کار میکنند.
شهرهای استان بکلی دگرگون شده و برای آبیاری مزارع دیمیشان طرح عظیمی ریخته شده است که انشاءاللّه در ماههای آینده شاهد آن خواهید بود که چه تحرک عظیمی بوجود خواهد آمد. اصولاً به خاطر همین حرکت آمریکا ما زمان این طرح را جلو انداختیم چون این مواد غذایی ماست. ما هفت میلیون هکتار زمین دیمی داریم که اگر اینها را تبدیل به آبی کنیم هر هکتار 3 تن محصولش اضافه میشود. یعنی 20 میلیون تن در این ناحیه میتوانیم محصول گندم اضافه برداشت کنیم که کار آن را با وسعت شروع کردهایم و برای اینکه آمریکا بفهمد ایران جای تحریم کردن نیست، در اینجا یک چنین استعدادهایی وجود دارد. اغلب این زمینها از کنارش رودخانهها عبور میکند و آب آوردن به زمینهای کشاورزی کار سختی نیست. دانشگاههای بسیار پیشرفتهای با حدود 50 هزار دانشجو در آن استان وجود دارد. بیسوادی در آن منطقه کم شده و آموزش و پرورش در همه جا حضور دارد. بهر حال استانی که آن فقر گذشته را میدیده، و این تحرک و نشاط امروز خودش را میبیند و مشاهده میکند آزاد راههای عظیمی که جزء هوسهای گذشته حساب میشد دارد بسرعت اجراء میشود. چرا این مردم وفادار نباشند آن آرمانشان است، آن زندگیشان است، این آیندهشان است و میبینند انقلاب چه میکند و آنها بدان نحو وفادار هستند. مگر میشود چنین ملتی را از انقلاب دور کرد؟ آمریکا، کوبایی را که پهلوی خودش بود با همه فشارها و تحریمیهایی که بر آن وارد شد نتوانسته از پای درآورد. آن وقت ایران با این عظمت، با این منابع، با این آب، با این نفت، با این گاز، با این مردم، با این مکتب، امید دارد که از پای درآورد؟ معلوم است که اشتباه میکند. به عنوان مثال یکی دو سال پیش همین وزیرخارجهشان با وزیر دیگرشان میگفت ما به عنوان یک ملت میخواهیم ریشه این ایرانیان را بخشکانیم. وقتی اینجور تصوری در مورد ایران دارند معلوم است که ایران را نمیشناسند. موقعیت ایران و شرایط ایران، مردم ایران، انقلاب ایران و چیزهای دیگر.
بهرحال، من باید واقعاً به عنوان یک مسؤول مطّلع از وضع مردم، صمیمانه تشکر کنم از این مردم آگاه و هوشیارمان که هر وقت احساس خطر توطئه دشمن را میکنند، هوشیارتر و شجاعتر در صحنه هستند. این صحنههایی که شما در تبریز و جاهای دیگر دیدید واقعاً در کشورهای دنیا نمیتوانید پیدا کنید. در جاهایی اصلاً دوربین به سراغش نمیرفت. در بعضی از شهرها اجتماع مردم به نحوی بود که هلیکوپتر ما با فاصله زیادی از آن محل به زمین مینشست. واقعاً پیمودن آن فاصلهها کار بسیار دشواری بود. ما در مراغه هشت کیلومتر نتوانستیم دیوارهای اطراف خودمان را ببینیم. انبوه صفوف مردم در فاصله هشت کیلومتر در شهر دورافتادهای مثل مراغه نگذاشت دیوارهای آن شهر را ببینیم.
در شهر میانه اصلاً نتوانستیم عبور کنیم. وقتی که وارد آن شهر شدیم چون با محل سخنرانی فاصله داشتیم آنچنان اطراف آن میدان جمعیت پر شده بود که ما با فریب مردم از یک مسیر دیگر به محل سخنرانی رسیدیم. در هر جا مردم به هر نحوی میخواهند حاضر باشند که فقط بگویند ما با انقلاب هستیم. آنها میدانند که در یک جمعیت انبوه یک میلیونی به آسانی نمیتوانند میهمانشان را ببینند و نه آسان است حرفی به میهمانشان بزنند. فقط میخواهند اظهار کنند که ما با انقلاب هستیم، با این راه هستیم و این وفای مردم، صمیمیت مردم بنظر من استحکام انقلاب اسلامی را بسیار مستحکمتر کرده است. استحکام انقلاب اسلامی بیش از اینهاست که آمریکاییها در صدد تضعیف اینجا باشند. بحمداللّه تیرشان به سنگ خورد و به خودشان برگشت و امیدواریم در آینده هم دیگر از فکر این ماجراجوئیها بیرون بروند.
أَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ/ بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم/ »قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَدٌ/ اَللَّهُ الصَمَدٌ/ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یوُلَدْ/ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَد«.