خطبه ها
  • صفحه اصلی
  • خطبه ها
  • نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

  • دانشگاه تهران
  • جمعه ۱۶ تیر ۱۳۷۴

    خطبه اوّل

 

 بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

 اَلْحَمْدُلِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ، وَالصَّلوةُ وَالسَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَالِهِ الْأَ ئِمَّةِ الْمَعْصوُمینَ. أَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ، اِنَّ ما وَلِیُّکُمُ اللُّه وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُو الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکوةَ وَ هُمْ راکِعُونْ. عِبادَاللَّه اُوْصیکُمْ بتَقْوَیَ اللَّه وَ اَتَّباعُ اَمْرَهُ وَ نَهْیهِ".

 

 بخاطر تراکم مطالب مناسبت های روز و هفته، امروز بحث عدالت اجتماعی را نداریم، اما بجای آن بحثی را که پایه و اساس عدالت اجتماعی می‏باشد و لازم است جائی در بحث گنجانده بشود، که به مناسبت میلاد با سعادت حضرت موسی بن جعفر(ع) و حضرت امام باقر(ع) که از مناسبتهای هفته قبل بودند ما خطبه اوّل را به ولایت و امامت و اشاره‏ای به آن مقطع تاریخی اسلام و شیعه داریم.

 خطبه دوّم هم بحثهای اساسی مهمّی راجع به وضع خودمان و جهان و شرایط جاری داریم فکر می‏کنم که وقت بیشتری را می‏گیرد که من مردم را در جریان مسایلی که باید باشند، بیشتر بگذارم. در مورد ولایت و امامت، مردم ما خوب می‏دانند که محور موجودیت انقلاب ما و ایرانی و ملت ایران امروز همین است و ما بر این محور سالها و قرنهاست ایران را اداره می‏کنیم و بعد از انقلاب این محور برای همه امور کشور اصل واقع شده است. کلّیاتی راجع به ولایت و امامت و بعد هم نکاتی از زندگی امام موسی بن جعفر(ع) این شخصیت عظیم تاریخ اسلام، شیعه و بشریّت می‏گویم.

 کلّیات امامت که تفاوت اساسی بین شیعه و سایر فرق اسلامی وجود دارد این است که ما در اصول معتقدیم که زعامت جامعه و امت اسلامی که در چارچوب اسلام است این باید در مراحل اصولی افکار مردم باشد. و از نظر شیعه جزو اصول دین است چون شیعه روی این تأکید دارد. همین جا بحث عدالت هم آمده که البتّه آن عدالتی که در اصول ما روی آن تکیه می‏کنیم با عدالت اجتماعی که من بحث می‏کنم تفاوت دارد. ولی به هر حال کاملاً به هم مربوط هستند. شیعه با عدلّه‏ای که در اختیار دارد و انصافاً هم آن عدّله محکم هم هست، معتقد است که خداوند برای یک دوره معیّنی در تاریخ بعد از پیغمبر افراد خاصّی را با شرایط خاصّی برای زعامت امت اسلامی در نظر گرفته. اشخاصی که با اسم و رسم، همه ویژگیهایشان برای پیغمبر و اصحاب سرّ پیغمبر شناخته شده بودند از لحاظ منطقی هم ما اینجا منطق نیرومندی داریم یک اصل تعبدی فقط برای ما نیست. منطق با این عقیده کاملاً سازگار است.

 دینی که برای همیشه - که نمی‏دانیم چقدر است چه بسا میلیونها سال و برای تاریخ بشریت - می‏خواهد جامعه را اداره بکند و متصّور با پیشرفت زمان همراه بشریت باشد، تحقیقاً در یک دوره نسبتاً طولانی این دین باید اصول و فروعش معرفی شود و شیوه‏هایش شناخته بشود. زمان پیغمبر یک زمان کوتاهی بود. ایشان دوران مکه که همراهان و دوستان کمی داشتند و دوران مدینه هم که عمده وقتشان گرفتار مسایل جنگ و دفاع و اداره کشور بودند. 23 سال آن هم در یک شرایط بسیار ابتدائی در یک جامعه ابتدائی مثل جزیرةالعرب بطور طبیعی نمی‏شود همه احکام به گونه‏ای تبیین شود که در دورانهای بعد هم ما بتوانیم از آنها خوب استفاده بکنیم از لحاظ منطقی هم دوره طولانی‏تری می‏خواهد تا آنچه که ما عملاً می‏بینیم اتفاق افتاده، دوازده نفر را برای این منظور در نظر گرفتند 12 امام را که اینها جای پیغمبر را تبیین و تفسیر اسلام و پیاده کردن اسلام در شرایط مختلف بگیرند. که اگر زعامت ظاهری هم با آنها بود، شاید در طول تاریخ اسلام دیگر مشکلی نداشتیم، اینها در همه جزئیاتی که در آینده اتفاق می‏افتاد چیزی تدوین می‏کردند و می‏ماند، امروز امت اسلامی از این جهت غنی بود.

 البتّه در علم خداوند و اصحاب سّر روشن بود که آن اتفاق نمی‏افتد و اما جایگزینی که اتفاق افتاد، آن خودش هم کار بزرگی بود.  12 امام که 11 نفرشان در حدود دو ونیم قرن موفّق شدند در شرایط گوناگون اسلام و قرآن و معارف الهی را برای بشریت تبیین بکنند و ذخیره عظیمی از معارف الهی را در بین انسانها در تاریخ ثبت بکنند. گر چه مقداری از آن را دست طغیانگر زمان از بین برده یا آلوده کرده ولی به هر حال این ودیعه الهی حفظ شد. و بعد از آن زمان هم این مسأله بصورت ولایت عامه است که اشخاصی که به نوعی مشخص شده‏اند فقیه، عادل، عارف به زمان و شرایطی که هست باشند، آنها با انتخاب مردم این مسؤولیت را بعهده می‏گیرند که ما امروز بحمداللّه برای اوّلین بار در تاریخ، در دوران انقلاب دو نمونه با ارزش آن را که امام راحل و رهبر فقیه و عظیم‏القدر امروز ما هستند داریم. این هدیه آسمانی را نباید کم گرفت، جز مهمترین فرایض این اشخاص عصمت و عدالت و علم آنها است. عصمت همان طور که برای انبیاء مهمّ است، برای این گونه انسانها که تالی تلو انبیاء و جای آنها هستند اهمّیّت دارد. »عَصَمَکُمُ اللَّهُ مِنَ الزَّلَلِ وَ امَنَکُمْ مِنَ الْفِتَنِ« که مهمترین عنصر ولایت است. یا عصمت‏شان و یا علم بی‏نهایتشان بدون اشتباه و بدون دخالت هوی و هوس و بدون دخالت حب و بغض آن طوری که علم همه جانبه ولَدُونْی و اکتسابی‏شان آنها را راهنمائی می‏کرد حقایق فراوانی از تاریخ و واقعیّات و گذشته و آینده را و تکالیف و اخلاقیات را برای ما آورده‏اند.

 ما اکنون در صدد بحث طولانی نیستیم، عالی‏ترین نعمتی که خداوند به بشریّت داده بعد از رسالت، همین ولایت است و ما هیچ چیز عزیزتر و شریف‏تر از این نداریم. زندگی ما، هستی ما، امید ما، آینده ما، سعادت ما همه چیز ما به اینجا مربوط می‏شود، آنهائی که خداوند حجت را برایشان تمام کرده پذیرفته‏اند و آنهائی که حجت برایشان تمام نشده جزو مستضعفان امت اسلامی هستند که خداوند با رحمت واسعه خودش هر طور می‏خواهد با عدالتش با آنها رفتار خواهد کرد.

 این کلیّت ولایت است که گفتم، اما راجع به امام کاظم (ع) که زندگی ایشان شبیه زندگی امام صادق(ع) است و هم شبیه امام رضا(ع) است و هم شبیه امام باقر(ع) است که یک قطعه خاصّ تاریخی اسلام است که بعد از حادثه عاشورا آن قطعه تاریخ به مقتضای زمان و شرایط آن روز پیش آمده است. بعد از عاشورا به نظر می‏رسد که سیاست کلّی ائمه ما تا اواخر همین بوده که مرکزیت این مکتب، ولایت و امامت را حفظ کنند و این وظایفی که گفتم تفسیر و تبیین و ارشاد خلق آن روز و امروز و آینده را انجام بدهند، این محور حرکت بوده است. و ما می‏توانیم و بنده خودم پیش از انقلاب که فرصت داشتم یک دوره‏ای روی این بخش کار کردم و یادداشتهای فراوانی هم دارم و حال بعضی از آقایان و بزرگان دارند آنها را تنظیم می‏کنند و توسعه می‏دهند.

 من همه زندگی ائمه، اصحاب ائمه و مرتبطین با ائمه را در این کانالی که الان ترسیم می‏کنم قابل تفسیر و توضیح است، درست مسیرشان این طوری بوده است، بسیار دوران پربار و سازنده‏ای است گر چه اینها مثل خورشید پشت ابر بوده‏اند. اما مسأله این بوده است که آنها شاگردان دست اوّل را تربیت می‏کردند. و شاگردان دست اوّل اینها، افراد فراوان دیگری را هدایت می‏کردند و شاخه‏هائی از این مکتب و این حرکت ولایت در سراسر دنیای اسلام همه جا ارشاد می‏کرد و نگهبان و ناظر بر جریانات حاکم بود. گر چه نمی‏توانست آنها را به نحوی اصلاح بکند، اما همین حضور نهضت‏های شیعی و انقلابی که تقریباً همه جا بود. دائماً والیان جور را مجبور می‏کرد، که تا حدودی خودشان را محافظت کنند و دریدگی را از حد نبرند و واقعاً در همه تاریخ مشهور است.

 امام سجاد(ع) این طوری زندگی کردند امام باقر(ع) به این شکل زندگی کردند منتها میدان برای امام صادق(ع) خوب باز شد دوران از بین رفتن بنی امیّه و روی کار آمدن بنی عباس که فترتی بود بخاطر تنازع  اینها، میدان خوبی شد که اوج حرکت ارشادی و تفسیری و تبیینی این بزرگان آن موقع بود و بی‏خود نیست که ما در تاریخ بنام جعفری شناخته می‏شویم. و همین ویژگی است که در آن زمان اوج گرفته البتّه آن زمان اوج تقریباً همه فرق اسلامی بوده شما فرق اهل سنت را هم که نگاه بکنید می‏بینید که در آن زمان بخاطر شرایطی که پیش آمده فتوحات اسلامی و ارتباطی که بین علما بلاد و فرق مختلف از مسیحی، یهودی، و زرتشتی و سایر فرق بوجود آمده بود، دانشگاههای روز دنیا با هم ارتباط برقرار کرده بودند و ترجمه‏ها، سفرها و سوغاتی‏های فرهنگی فراوانی که سربازان اسلام از اقصی بلاد دنیا به مدینه و به کوفه و عراق می‏آوردند باعث شده بود که همه چیز رشد بکند.

 تمدن اسلامی شکوفا بشود، و آدم می‏بیند که مکتب ابوحنیفه‏ها، مالکها، حنبلها و بسیاری از شخصیت های دیگر همه پررونق بود و دوران شکوفائی علم و تحقیق، کلام، بحث و جدل و مباحثه و احتجاج بود. در این میان اصالتی که مکتب امام صادق (ع) داشت و درخشندگی که داشت مورد احترام همه علما قرار می‏گرفت، حتّی بزرگان اهل سنت خضوع داشتند و خیلی از آنها هم اعتراف به شاگردی داشتند. بنی عباس که وارث بنی امیه بودند و در دوران مبارزه خودشان هم، علیه بنی‏امیه با بنی هاشم همکاری داشتند علوی ها و عباسی ها در یک سنگر می‏جنگیدند، عباسی‏ها هم سنگریهای قدیمی خودشان را خوب می‏شناختند. بعد از پیروزی چون حقّ شریک خودشان را غصب کردند و آنها را از میدان بیرون کردند تنازعی که در گذشته بین بنی‏امیه، بنی عباس و علویها بود به بنی عباس و علویها و بنی هاشم منتقل شد که البتّه تعبیر بهتر آن همین علویهاست. آن تنازع فشار زیادی به مکتب شیعه، ولایت و امامت آورد و خیلی فشار آمد ما در حادثه عاشورا دو روز، سه روز پرماجرا داریم و یک روز پرمصیبت  و حادثه تمام می‏شود. اما در این دوران حوادثی مثل عاشورا خیلی اتفاق افتاده و روزانه بزرگان علوی و شیعه و بزرگان نهضت‏های شیعی تحت فشار، شکنجه و اعدام به بدترین شکلی بودند، یک دوره زیدی‏ها بودند یک دوره بنی‏الحسن بودند یک دوره بنی‏الحسین بودند.

 در زمان حضرت موسی بن جعفر که نسبتاً دوران طولانی هم هست چون ایشان حدود 55 سال عمر کردند که 20 سال را امامت نداشتند و بیش از 35 سال امام بودند در این دوره به ایشان دوستان و بستگان ایشان خیلی فشار وارد آمد. آن سیاستی که ایشان داشت و بقیه هم داشتند این بود که، این مرکزیّت شجره طیبه و آن بقیّه اشجار مثمره کار خودشان را بکنند، یک نوع تقیه حاکم بود که این مرکزیت محفوظ بماند، کسانی هم بودند که تقیه نمی‏کردند، در ظاهر جدا بودند از مرکز ولایت ولی در باطن همراهی داشتند. شاید بعضی‏ها هم خودسری می‏داشتند اما عموماً آدمهای صالحی بودند.

 حادثه فخ که کشتار فجیعی است در همین دوره اتفاق می‏افتد، حادثه رداب که مظلومانه‏ترین حادثه قتل بزرگان شیعه است در همین زمان اتفاق می‏افتد و کشتار وسیع امامزاده‏های مجاهد که گوشه و کنار و تقریباً همه جای دنیا از آفریقا، از ساحل اقیانوس اطلس گرفته تا اعماق آسیای مرکزی و قاره هندوستان و از جنوب، از آخرین نقاط معموره عرب تا شمال هم تا نزدیک سیبریا، همه جا اینها بوده‏اند و در همه مکانها مخصوصاً جاهائی که یک مقدار کوهپایه و قابل دفاع بوده بیشتر حضور داشتند، در طبرستان، در دیلمان و جاهائی که در ایران شما می‏شناسید، دائماً اینها تحت فشار بودند، گاهی هم حکومتهای موقتی درست می‏کردند که بعد سرکوب می‏شدند. شاید مثل بند تسبیح که دانه‏های تسبیح را بهم بند می‏کند، شاخه‏های این مکتب ولایت با سلیقه‏های گوناگون و افکار متفاوت همه جای دنیای اسلام را به هم ربط داده بود و بنی عباس بی‏جهت از اینها خوف نداشته‏اند، واقعاً برایشان تهدید بود، اولاً، اینها را از زمان همرزمی مشترکشان می‏شناختند، چون نیرومندترین جناح بودند و ثانیاً مظلوم هم شده بودند که محبوبیت زیادی هم در دنیا پیدا کرده بودند واقعاً خطری برای بنی‏عباس بودند، بنی‏عباس آنوقت هم بی‏رحمی را به حدّ اعلا رساندند. با اینکه امام کاظم (ع) دائماً تقیه می‏کردند ولی شما می‏بینید، قسمت زیادی از عمرشان را یا در زندان بودند، یا تحت نظر یا در تبعید بودند. بارها ایشان را از مدینه احضار می‏کردند، تعقیب و تهدید می‏کردند، مأمور می‏گذاشتند، جاسوس دور و برشان می‏گذاشتند، ماجراهای واقعاً تلخی در زندگی‏شان بود ولی ایشان مثل پدرشان یک مأموریت دیگری داشتند.

 همانطور که گفتم، اینها ساخته شده بودند برای همین، برگزیده شده بودند برای همین، خداوند اینها را معصوم، عالم و با این ویژگیها آفریده بود برای این مسؤولیت، اهمیت کار اینها این نبود که شجاعت کنند و خونشان را در این راه بدهند، این برای انسانی که حاضر است تمام عمرش را برای خدا خون دل بخورد چیزی نیست، لحظه‏ای با یک تیری شهید بشود این اصلاً اهمیتی برایش ندارد.

 شجاعت موسی بن جعفر(ع) را نباید کمتر از شجاعت امام حسین (ع) در روز عاشورا حساب کنیم. واقعاً اگر بنا بود اینها را مقایسه کنیم شجاعت موسی بن جعفر(ع) بیشتر است (اگر چه اینها همه مثل همند) که می‏توانست با یک حرکتی مثل سایر بستگانشان خودش را از دنیا راحت کند، بعد در بهشت در بزم الهی در کنار اولیاء و انبیاء باشد در زندان سندی بن شاهک می‏ماند زنجیر به پایش می‏بندند و تاریکی وقت نماز را هم باید به گونه دیگری تشخیص بدهد و از فرزندانش جدا باشد و ببیند آن مظالمی که بر سر شیعه می‏آورند و صبور و مقاوم بماند. اینها اینجوری هستند.

 اینها افرادی نیستند که فکر کنیم بطور طبیعی در دنیا رشد کرده‏اند و به این مقام رسیده‏اند، البته ظاهرشان عادی بوده مثل همه بشرهای دیگر در ثلب پدر و رحم مادر و دوران کودکی و دوران تربیت و مدرسه و دیدن استاد و غذا و خواب و ازدواج و همه چیز مثل مردم عادی بوده، اما آنهایی که اینها را می‏شناختند می‏دانند که این طوری نبوده. هیچ چیزشان اینجوری نبوده، همه ویژگیهایشان از پیش مشخص شده بوده، درباره همین حضرت موسی بن جعفر(ع) نکته‏ای در زندگی مادرشان هست که می‏تواند این حرف را روشن بکند پدر حضرت موسی بن جعفر امام صادق (ع) وقتی که و بیست ساله شده بودند اصحاب امام باقر(ع) یک روز خدمت ایشان عرض کردند که صادق بزرگ شده و دوران ازدواجش رسیده چرا برایشان زن نمی‏گیرید. امام باقر(ع) فرمودند که این مورد مخصوصی دارد من منتظر آن کسی که برای ایشان تعیین شده هستم که در یک گروه از اسرایی وارد مدینه می‏شوند و ما ایشان را انتخاب بکنیم. چند روز گذشت به این اکاشر ( همین کسی که پیشنهاد ازدواج را می‏دهد) حضرت به او می‏فرماید آنی که ما گفتیم حالا آمده، فلان کسی بربری که برده فروش است با گروهی برده آمده در خانه فلان شخص در مدینه است، این کیسه زر را بگیر و برو آن برده‏ای که ما منتظرش بودیم، او را بیاور حالا اینهمه دختران با فضیلت در خانواده علوی و بنی هاشم، این بزرگان آن روز که خیلی هم زنان فاضله و کامله و روات حدیث و شخصیت‏های بزرگ، امام باقر(ع) منتظر یک دختر خانمی می‏ماند که اسیر است و باید او بیاید، یعنی مشخص شده مسیر اینها در اثلاب شامحات و ارحام مطهرات این قدر حساب بوده، اینها ادله محکمی هم دارد حالا ما یک ادعایی می‏کنیم و یک چیزی می‏گوییم، اگر مجموعه اسناد را نگاه بکنیم اینها خیلی محکم است.

 به آن خانه رفت و آن برده فروش گفت ما همه برده‏هایمان را فروختیم فقط دونفر مانده‏اند که خیلی گرانبها هستند کسی مشتری آنها نبوده وقتی که می‏آورند، آن صفاتی که گفته شده بود در یکی از آنها دیده می‏شود و بحثهایی که می‏کنند بالاخره 70 دینار می‏خواهد و اینها حاضر نبودند بپردازند، ولی وقتی که کیسه زر را باز کردند دیدند همان 70 دینار را امام داده‏اند این قدر جزئیات قضیه روشن است و تعبیر است که این خانم حمیده، مصفات مثل شمش طلا تعبیر می‏شود، پاک و پاکیزه باید حامله این بزرگمرد باشد، این چیزی را نشان می‏دهد که اینها مردانی هستند که خداوند اینها را برگزیده و از طرق مشخصی در جامعه می‏آیند مأموریتی دارند، مأموریتشان را انجام می‏دهند آن لحظه‏ای هم که باید بروند، برای خودشان روشن است. بصورت ظاهر شاید این چنین نباشد اما تأویل و عمق داستان این است.

 این شخصیتها برای تاریخ بشریّت، برای فرهنگ و علم و سعادت انسانها خیلی سرمایه‏اند، خیلی عظمت دارند. خداوند به ما توفیق بدهد که به اسم اینها انقلاب کرده‏ایم و حکومت تشکیل داده‏ایم و ولایت را محور این حرکتمان قرار داده‏ایم بتوانیم حقّ این مقام و مطلب را آن طوری که هست بشناسیم و عمل بکنیم و در زیر سایه این شجره طیبه بتوانیم باعث سعادت برای ملتمان و بشریت بشویم، ان‏شاءاللّه.

 اَعُوُذُ باللَّهِ منَ الشَّیطانِ الرَّجیم/ بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم/ اِنَّا اَعْطَیناکَ الکَوْثُر/ فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَر/ اِنَّ شانِئکَ هُوَالْاَبتَرُ.

 

    خطبه دوّم

 

 بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

 اَلْحَمْدُ ِللَّهِ رَبِّ اْلعالَمینَ، وَالصّلوةُ وَ السَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلی عَلِیٍّ أَمیرِاْلمُؤْمنینَ وَ عَلی الصِّدّیقة الطّاهِرة وَ عَلی سبْطَیِ الَّرّحْمَةِ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ موُسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَعَلِیِّ بْنِ مُوسی وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ وَ ألْخَلَفِ اْلهادی اْلمهْدیّ (عج).

 در مناسبتهای دیگر هفته و روز یاد شهدای گرانقدرمان بخصوص شهید محراب آیت ا... صدوقی10 و سالگرد رحلت آیت ا... العظمی خویی را که عمری برای جامعه اسلامیمان خدمت کردند گرامی می‏داریم و برای شهدای بزرگ و عظیم‏القدر انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی11 از خداوند مقام عالی و رحمت ویژه تقاضا می‏کنیم و وارد بحثهای مهمّی می‏شویم که امروز واقعاً جامعه ما احتیاج دارد که روشن بشود. این چند هفته گذشته در فاصله آن خطبه، من تا امروز، یکی از مسایل مهمّی که ما در جریان آن بودیم مسأله تهاجمی جدیدی که آمریکائیها علیه انقلاب اسلامی ما و کشور عزیز ما شروع کردند. جزئیات را شما می‏دانید چون در اخبار همه چیز گذشته و لازم است یک تحلیل این ماجرا داشته باشیم که این تحلیل برای آینده هم می‏تواند برای کسانی که این تحلیل را می‏پذیرند روشنگر و راهنما باشد.

 آمریکا برنامه‏ریزی کرده بود که فشار جدی روی ایران بیاورد و پیش خودش هم مطمئن بود که در این کار تنها نیست و آماده شده بود که دنیا را، لااقل کشورهای مشخصی که خودش به فکر آنها بود آنها را با خودش همراه بکند و هدف عمده‏اش هم این بود که در داخل با فشارهای خارجی و ایجاد مشکلات برای مردم ما مشکل ایجاد بکند که مردم را از انقلابشان دلسرد و مأیوس بکند. با تعبیراتی که از زبان خیلی از آنها شنیدیم تفرقه درست بکنند و در کشور نوعی تعارض قومی و سیاسی بوجود بیاورند، یک چنین طرحی داشت و از مدتها پیش معلوم بود که دارد برای طرحش آماده می‏شود ما هم علائمی را می‏دیدیم و ما هم به موازات پیشرفت اطلاعاتمان برای جوابگویی به این تهاجم آماده می‏شدیم. تا این لحظه با همه همتش کار کرده و هیچ توفیق بدست نیاورده بلکه از لحظه‏ای که شروع کرده عقب هم افتاده و عقب نشینیهایی هم مجبور شده داشته باشد که این مسأله بسیار مهمّی است شاید در تاریخ آمریکائیها این یک نمونه بیسابقه و بی‏نظیری باشد که برای یک کشور جهان سوّمی یک چنین طراحی تهاجمی بکنند و در قدمهای اوّلی اینگونه دچار خسران بشوند.

 این موضوع یک مقدار باید باز شود چون هم در صحنه جهانی اینجوری شد و هم در داخل کشورمان اینجوری شد، حالا چرا آمریکا این کار را می‏کند این یک سؤال مهمّی است البتّه جواب اصلی‏اش این است که اصولاً ماهیت انقلاب اسلامی با منافع استعماری آمریکا ناسازگار است و سرستیز دارد و آنها می‏دانند تا این انقلاب در صحنه باشد مزاحم بسیار مشکلی برای طمعها و خواسته‏های آنها است. ولی مسأله دیگری که اخیراً پیش آمده برای آمریکا، مشکلات داخلی آمریکا است که این را مردم ما کم می‏دانند و این را رسانه‏های ما کم رویش کار می‏کنند، من انتظار دارم که رسانه‏های ما و گویندگان ما یک مقدار بیشتر روی این مسأله کار بکنند.

 دیروز ( پنجشنبه ) آقای رئیس جمهور آمریکا در یکی از دانشگاههای آمریکا سخنرانی کرده و واقعاً اخطار کرده و اعلام خطر کرده به ملّت آمریکا، چند چیز را شمرده و چند چیز را هم با ابهام گفته که اینها دارد پایه انسجام ملّی را و آمریکا را به عنوان یک قدرت برتر متزلزل می‏کند. چیزهایی که شمرده یکی فساد جدی‏ای که از لحاظ اخلاقی در جامعه آمریکا رسوخ کرده که نوجوانها، دخترها را بخصوص به وضع بدی درآورده، یک چیز را مواد مخدر شمرده که گفته درد بی‏علاج آمده برای کشور، یکی اشاره به ناامنی‏هایی کرده که از طریق مسلّح بودن مردم (که نمونه‏اش در اوکلاهما اتفاق افتاد)12 دارد پدید می‏آید، یکی رکودی که اقتصاد آمریکا دارد از خودش نشان می‏دهد که حالا با تصمیمی که امروز اعلام کرده‏اند، شاید مقدمه این بود در مورد نرخ بهره که فکری بکنند، یکی انسجام داخلی را متزلزل می‏بیند با تعارض شدیدی که بین کنگره و دولت آمریکا بوجود آمده و چیز دیگری که نگفته، من نشنیده‏ام شاید هم گفته، مشکلاتی که در سیاست خارجی برایشان اتفاق افتاده است. واقعاً جامعه آمریکا دچار مشکل شده، تعبیر، تعبیر هشدار دهنده‏ای است که دیروز انجام شد.

 ما با اطلاعاتمان هم می‏بینیم، اینها برای اینکه مشکل عظیم داخلی دارند، باید مشکلاتشان را به بیرون منتقل کنند، این جز سیاستهای مرسوم سیاست بازی‏های دنیاست که در چنین شرایطی یک مسأله‏ای را در بیرون می‏آفرینند و افکار مردم را متوجه آنجا می‏کنند و به عنوان یک مشکل جهانی اینها در گذشته با مسأله عراق این گونه عمل کردند و این بار به فکر ایران افتادند که در این مرحله همین مسایل اقتصادی است و فکر کردند که اگر بتوانند با ایران دسته و پنجه‏ای نرم کنند و ایران را در مسایل اقتصادی به زانو در بیاورند و مشکلاتی برای انقلاب درست کنند با وضعی که در افکار عمومی و تبلیغاتشان با کمک صهیونیستها درست کردند می‏توانند به عنوان یک پیروزی در جامعه‏شان مطرح کنند البتّه این بحث وسیعی است و در این خطبه نمی‏گنجد، اینها می‏تواند مسایل مهمّی باشد.

 پس یکی همان طمع‏های استعماری که منهای اینها هم برای اینها تحمل ایران مشکل است و یکی همین مسأله مشکلات داخلی که باید یک جایی آن را بیاندازند. البتّه جاهای دیگری مسایل را مطرح می‏کنند، یک روز به چین می‏پرند، یک روز به ژاپن، یک روز به آلمان، همین الان مشاهده می‏کنید همین بحثهای این طوری درست می‏کنند البتّه آنجا مشکلاتی دارند همان طور که در ایران هم دارند. اما در این مرحله برخلاف پیش‏بینی‏های خودشان، پیشگوئی‏های عجولانه‏ای که کردند خیلی ناموفّق بودند، عملاً در بعد جهانی هیچ کشوری جز اسراییل از طرح آمریکا حمایت نکرد و عجیب بود بسیاری از این کشورهائی که رسماً با تز آمریکا مخالف کردند، عملاً که مخالفت کردند بلکه رسماً هم گفتند که ما مخالف هستیم، واقعاً برای تاریخ ما جالب است و باید برای آمریکائی‏ها درس باشد، ژاپن، آلمان، ترکیه، پاکستان، ترکمنستان، اعراب و جنوب خلیج فارس اینجوری گفتند، هر کس خواست حرف بزند، فرانسه اینجوری گفت، گفتند که آمریکا زور می‏گوید منطق و دلیل ندارد.

 کار مهمّ ما در این مقطع این بود که ما منطق آمریکا را نشان دهیم که چقدر در دنیا ضعیف است. اینجا می‏شد شعارگونه حرکت کرد و دنیا را ترساند که ما این طوری هستیم و می‏زنیم و می‏بندیم ولی صحیح آن آنها نبود صحیح آن این بود که بحث شود و روشن شود که آمریکا چه می‏خواهد و چه دلیلی دارد، که ما را به بمب هسته‏ای و تروریسم متهم می‏کند دلیل آنها چیست، چرا شما به عنوان یک قدرت بزرگ جهانی که بیش از همه کشورهای دیگر مسؤولیت امنیّت جهان را دارید، امنیّت جهان اگر وجود داشته باشد به نفع شما هم هست اینکه دولت بزرگی بی‏خود تشنجی در دنیا بوجود بیاورد، این مطلب را جا انداختن کار مهمّی است که بگوییم بی‏منطق، عجول غیرمنصافه با مسایل بین‏المللی برخورد می‏کنند.

 علی رغم این همه ابزار تبلیغاتی که اینها دارند در دنیا این اتفاق افتاد و بخشی از آن هم با رسانه‏های خودشان استفاده شد و به گوش آنها رسید. خوب بالاخره کشوری مثل ترکمنستان در شمال ماست، این قدر قضیه فضاحت دارد که آمریکا صریحاً به آنها می‏گوید که شما حق ندارید لوله گازتان را از ایران عبور دهید، یعنی چه. یک کشوری فروشنده گاز است و کشوری خریدار آن است، از این میان یک راه بهتری پیدا شده که لوله از آن عبور کند، این چه دخالتی است که بگویند شما از این راه نبرید و از فلان راه ببرید، او بنفع خودش نمی‏داند که از راه دیگری ببرد، دنیا به این زورگویی‏ها هشیار است همه قضاوت کردند که آمریکا زور می‏گوید و بی‏منطق حرف می‏زند و حرفش را نمی‏تواند اثبات کند، وقتی که بنا بود شرکتهای آمریکایی به ترکمنستان وام بدهند که لوله را از آن طریق بکشد، ندادند یک کشور کوچکی مشکل خودش را حل می‏کند با ما قرارداد بست و گفت شما گاز را از ما بگیرید، همان اتفاقی که با لوله گاز می‏خواست بیافتد همین حالا افتاده، یعنی ما خودمان لوله داریم، در شرق غرب داریم، ما گاز را بگیریم و در شمال مصرف می‏کنیم در کنارش هم ترکیه هم پیمان آمریکا در ناتو از ما گاز می‏خرد و ما گازمان را به ترکیه می‏دهیم، همین قضیه هم در پاکستان و ارمنستان تکرار می‏شود، یعنی آن موقعیت جغرافیائی با ارزشی که کشور ما داشت که مورد حسادت آمریکا بود و مخالفت می‏کرد که لوله کشیده نشود، بدون کشیده شدن لوله هم قابل استفاده است، آن حق ترانزیت، یک قدری هم بهتر از این طریق گرفته می‏شود. تفاوت قیمت در آنجائی که ما گاز را تحویل می‏گیریم و آنجائی که تحویل می‏دهیم خیلی زیادتر است. این شکست روشن آمریکا در سیاست هاست.

 یک کشور دیگری مثل روسیه که خودش را یک کشور بزرگی می‏داند و با قدرت اتمی شبیه آمریکا، کشوری دیگری بیاید و به او دیکته کند که فلان چیز را به فلان کشور بفروش یا نفروش، این چه زورگویی است و کسی آن را می‏پذیرد، مگر یک نوکر و بنده یا دست نشانده آن را بپذیرد. اینها مردم را عصبانی می‏کند، نتیجه این مشاجرات این شده که آمریکائی که امروز طرح نظام نوین جهانی را مطرح می‏کند و خودش را می‏خواهد در رأس این نظام تحمیل کند متکّی به یک تز نامعقول و زورگویانه و دخالت گرانه می‏شود، این خیلی نتیجه مهمّی است شما فکر کنید با ابزار عادی تبلیغات ما و با سمینارها و سخنرانی‏ها اگر می‏خواستیم این روحیه آمریکا را به دنیا معرفی کنیم و یا مظلومیت خودمان را در مقابل آمریکا معرفی کنیم محال بود خودش آمد، وارد یک ماجرایی شد و امروز الان یک حرکت غیرمنطقی حتّی پیش عده زیادی از مردم خود آمریکایی‏ها در حرکت دولت آمریکا می‏بینند که نسبت به یک انقلاب نوپائی و یک ملّت مستقلی این چنین ابراز کینه و سوء برخورد وجود دارد، این دستاورد بسیار عظیمی است.

 و اما در مسایل داخلی، اولاً همین هشیاری باید محفوظ باشد و ما این حرکتی که شروع کرده‏ایم ادامه می‏دهیم، بیخودی اینها افکار دنیا را علیه ما مسموم نکنند و بگویند اینها ماجراجو هستند، تروریسم پرور هستند، اینها اخلالگری می‏خواهند بکنند، معلوم شد که همه این چیزهایی که می‏گویند خودشان هستند، چون نمونه‏هایی که آنها داشتند با نمونه‏های ما که برای ما ادعا می‏کردند قابل مقایسه نیست آنها درست در موقعی که ما سالگرد سقوط هواپیمای ایرباس13 و شهادت حدود 300 نفر را عزاداری می‏کنیم، این ادّعاها را علیه ما می‏کنند. در داخل هم کاملاً نتیجه معکوس شد، آنها می‏خواستند از این طریق بر روی ایران فشار بیاورند و هدفشان هم این بود که مردم را از دولت جدا کنند و فشار اقتصادی بر مردم بیاید، چون خودشان ضرر کردند و نفت نخریدند و کالا نفروختند برای این بود که ما را اذیت کنند و مردم ما را تحت فشار اقتصادی قرار بدهند و درست نتیجه معکوس شد، مردم ما هشیارتر شدند، فهمیدند، مردم فهمیدند آنهائی که این روزها اخلال اقتصادی می‏کنند یا آگاهانه، یاناآگاهانه در خدمت آمریکا هستند و برخورد مردم با آنها جدی‏تر شد، به علاوه یک خطر روشنی در مقابل خودشان دیدند، بالاخره یک ابرقدرت شمشیرش را برای تضعیف اقتصاد ما تیز کرده همه خودشان را برای دفاع و برخورد مناسب آماده کردند، با یک تصمیم بجایی که پیش آمد و البتّه اگر این قضیه آمریکا نبود در همین موقع گرفته می‏شد ولی درست این موقع پیش آمد و به نتیجه رسید، دیدیم همه آنها تبلیغات و هیاهوهایشان نقش برآب شد، و واقعیتهایی هم روشن شد که آنها را توضیح می‏دهم.

 ما به اینها گفتیم که ایران بعد از برنامه پنج ساله اوّل نه دیگر قابل بایکوت است و نه تحریم پذیر است، و تحریم‏ها و بایکوت‏ها تأثیر جدی نمی‏تواند روی این کشور داشته باشد چون خودمان می‏دانیم در کشور ما چه کرده‏ایم، می‏دانیم در عصر طاغوت چه چیزهایی نبوده، آن موقعی که آمریکا اینجا حاکم بوده چه چیزهایی پیدا شده امور زیربنایی را می‏دانیم، تولید و ظرفیت آن را می‏دانیم مواد اوّلیه‏ای که وارداتی بوده و با تولیدات داخلی جایگزین شده می‏دانیم نیروهایی که نبودند و تربیت شدند و مدیران شایسته‏ای که وجود دارند و ظرفیت‏های وسیع اقتصادی که در کشور با برنامه پنج ساله بوجود آمده، آب و برق و مدرسه و پست و مخابرات، راه و بهداشت به نقاط تولیدمان که روستاها هستند رسانده‏ایم و روستاها را به آینده خودشان امیدوار کردیم و راه کار را برای آنها باز کردیم خودمان اینها را می‏دانیم و آمار و ارقام دستمان است.

 آمریکاییها اینها را یا واقعاً نمی‏دانند که بعید نیست، چون اطلاعات آنها خیلی مخدوش است و یا خودشان را به ندانستن می‏زنند، واقعیّتها یک مقدار اینجا روشن شد، ما هیچ اغراق نمی‏کنیم، اگر می‏گوییم بعد از تحریم آمریکاییها وضع اقتصادمان بهتر از روز قبل از آن شده، این را واقعاً با حساب و کتاب حرف می‏زنیم و آن انسجام ملّی که دنبال آن بودیم و درست در مقابل آن آمریکا دنبال تخریب آن نقطه بود. از لحظه تحریم آمریکا این انسجام قوی‏تر شد و ما نمونه‏اش را در سفری که به آذربایجان رفتیم14 به دنیا ارائه دادیم. ما خودمان این را هر روز می‏بینیم و ارتباطمان با مردم هست. من قبلاً در همین چند ماه گذشته کرمانشاه، سیستان و بلوچستان و خوزستان بودم و همه این استانها مرزی هستند، آنجا اهل سنت و اهل حق هستند که بخشی از مردم استان کرمانشاه هستند، و در سیستان و بلوچستان باز اهل سنت و برادران بلوچ و سیستانی را آنجا داریم که خیال می‏کردند هم در کرمانشاه و هم در آنجا وسیله تفرقه‏اندازی را دارند، در خوزستان برادران عرب و بختیاری و الوار را داریم و همه اینها مرزی هستند، حال آن سفرهای گذشته قدری طول کشیده و ممکن است در دهنتان نباشد.

 این آخرین سفری که ما رفتیم آذربایجان، نمایشی که مردم از انسجام و علاقه‏مندی به نظام و انقلاب‏شان نشان دادند اگر آمریکائی‏ها ده درصد این را هم ببینند مطمئن می‏شوند که این جامعه از حدّ بالائی انسجام برخوردار است و آن قدر انسجام و وحدت ملّی نیرومند است که این توطئه‏های تضعیف اقتصادی و تخریب اقتصادی مردم را فقط می‏تواند هشیارتر کند، حالا عوامل آن چیست بحث جداگانه‏ای است.

 عامل مهمّ آن این است که انقلاب اسلامی و مکتبی و آرمانی است و مردم ما هم همه وجودشان اینهاست و حاضرند جانشان را در راه انقلاب بدهند، نشان هم داده‏اند در جنگ و انقلاب نشان دادند و با جان و مالشان و فرزندانشان به صحنه آمدند، اینها که جای خودش را دارد، ولی همین نقطه‏ای که آمریکاییها بر روی آن تأکید می‏کنند که می‏خواهند بگویند انقلاب کار اقتصادی بر زندگی مردم نکرده، این برخلاف در آمده مردم لمس می کنند که خیلی انقلاب کار کرده این تعبیر اینکه از زمان مادها در اوّلین تاریخ ایران به امروز هیچ وقت هیچ دوره‏ای به اندازه دوره برنامه پنج ساله در ایران کار عمرانی و سازندگی نبوده، این مورد قبول مردم است با لمس یعنی با احساس میدانی‏شان، مردم لمس می‏کنند که انقلاب واقعاً حالا آرمانهایشان را که تامین می‏کند و آن اصل است، زندگی‏شان را هم با جدیّت دارد پی‏گیری می‏کند و قدم به قدم اینها را به جلو می‏برد در این آذربایجان واقعاً چیزهای زیادی است و در همه استانها این طوری است از سیستان و خوزستان هم که آمدم همین را گفتم، از کرمانشاه هم که آمدم گفتم.

 حالا آذربایجان را عرض می‏کنم، آنجا که رفتیم در همه بخش‏ها، در تهران اینها را لمس نمی‏کند مردم خود آنجا هم فقط دور خودشان را می‏بینند ولی وقتی یک پنج روز مجموعه شرایط مختلف استانشان را با حضور ما در آنجا می‏بینند آنوقت یکپارچه می‏بینند که چه کارهای عظیمی بوده مردم آنجا در گذشته به خاطر بی‏توجّهی که رژیم سابق کرده بود و کار زیربنایی نکرده بود، مهاجر بودند، جز استانهای مهاجر فرست بود که مخصوصاً از روستاها دائماً برای کار می‏رفتند الان روستائیان واقعاً عاشق شدند که در خانه خودشان کار کنند چون وسیله کار هست من در این سفر مامورینی فرستادم که از مناطق محروم بازدید کنند و آنها خیلی جاها رفتند می‏گفتند هر جا رفتیم آب و برق و بهداشت و مدرسه، راه، پست و تلگراف و تلفن و همه چیز بود، خواسته‏های مردم به ما منتقل شد که، تلویزیون کانال سوّم به ما بدهید و یا اینکه مسجد ما را بهتر بسازید و یا ورزشگاه برای ما بسازید، بیشتر این چیزها را مردم مطالبه می‏کردند، ما خودمان در استان به چند بخش سرزدیم، همه بخشها پنج سال پیش تا امروز زمین تا آسمان فرق دارد.

 آب، در استان آذربایجان بارندگی خیلی زیاد می‏شود بین 300 و 400 در نقاط مختلف آن سالانه باران می‏بارد عمده این آب‏ها خاک های با ارزش کشاورزی اینها را از کوههای سهند و سبلان می‏شست و یک قسمتی را به رودخانه ارس و بعد به دریای خزر می‏برد و قسمت دیگری را به دریاچه ارومیه و نمک می‏شد و قسمتی هم از قزل اوزن می‏آورد به دریای خزر از طریق سفیدرود، این قزل اوزن یعنی طلای قرمز و خیلی ها هم عقیده‏شان این بود که طلای قرمز همین خاک‏هایی است که در آبها، آب را قرمز کرده است و آنقدر با ارزش بود ولی امروز در آذربایجان ده سد دارد ساخته می‏شود که بیش از 90 درصد این آبها را که همه می‏رفت مهار می‏کند سد بزرگ روی ارس، سد خداآفرین، سد اهر که در سفر مقام معظم رهبری کارش شروع شد، سد مرند که ما آنجا بودیم سد کوچکی است که افتتاح شد، سد اسکان عشایر در کلیبر که کار سازندگی آن شروع شد. دو تا سد برای تبریز، سد سهند و سد شهید مدنی که به کلی تبریز را به گونه دیگری می‏کند، دشت عظیم پرخیر و برکت تبریز که کنار شهر است و صد هزار هکتار را زیر پوشش می‏برد که رودخانه در بعضی از ماههای سال شور و تلخ می‏شد وقتی آب کم می‏شد، سد نهند هم آب شرب را تأمین می‏کند.

 سد عربتان در هریس، دشت عظیمی را سیراب می‏کند، سد علویان در مراغه که امسال بهره‏برداری از آن شروع می‏شود. و سد سهند در هشترود که آن هم کارش شروع شده و سد " آیدوقموش " که در میانه می‏باشد و سد بسیار مهمی است که جلوی هرز رفتن آبها را خواهد گرفت و یک انتقال آبی از ارس که به اندازه یک سدی مثل سد کرج آب را می‏آورد به دشت کشاورزی، که در زمانی که ما آنجا بودیم افتتاح گردید هفت متر آب در ثانیه را به دشتهای بالا می‏آورد. مردم، کشاورزان، دامداران، مهندسین، طراحان همه می‏بینند که این وضعیت، هیچ وقت در تاریخ ایران نبوده است. در استانهای دیگر هم به همین نحو است. معادن مس عظیم " سرنگون " با چهار میلیون تن مس خالص ذخیره به اکتشاف رسیده است و هنوز اکتشافات در آن ادامه دارد. خیلی بیشتر از مس سرچشمه.

 معادن عظیم "نفلین سنیت " که ماده اوّلیه آلومینیوم است میلیاردها تن در آنجا اکتشاف شده است. فولاد آذربایجان بسرعت در حال ساخت است. معادن سنگ عظیم در آن استان یا کشف و یا استخراج می‏شود و در حال تأمین است. کشاورزی در آن منطقه واقعاً رونق گرفته، دامداری که یکی از اساسی‏ترین کار زندگی مردم شمال غرب ماست و اشکال مرض دام داشت بطورکلی برطرف شده است. پتروشیمی تبریز بزودی به راه خواهد افتاد. ماشین سازی‏های تبریز که تراکتور، کمباین و انواع ماشینهای صنعتی را می‏سازند به راه افتاده و شبانه روز کار می‏کنند.

 شهرهای استان بکلی دگرگون شده و برای آبیاری مزارع دیمی‏شان طرح عظیمی ریخته شده است که ان‏شاءاللّه در ماههای آینده شاهد آن خواهید بود که چه تحرک عظیمی بوجود خواهد آمد. اصولاً به خاطر همین حرکت آمریکا ما زمان این طرح را جلو انداختیم چون این مواد غذایی ماست. ما هفت میلیون هکتار زمین دیمی داریم که اگر اینها را تبدیل به آبی کنیم هر هکتار 3 تن محصولش اضافه می‏شود. یعنی 20 میلیون تن در این ناحیه می‏توانیم محصول گندم اضافه برداشت کنیم که کار آن را با وسعت شروع کرده‏ایم و برای اینکه آمریکا بفهمد ایران جای تحریم کردن نیست، در اینجا یک چنین استعدادهایی وجود دارد. اغلب این زمینها از کنارش رودخانه‏ها عبور می‏کند و آب آوردن به زمینهای کشاورزی کار سختی نیست. دانشگاههای بسیار پیشرفته‏ای با حدود 50 هزار دانشجو در آن استان وجود دارد. بیسوادی در آن منطقه کم شده و آموزش و پرورش در همه جا حضور دارد. بهر حال استانی که آن فقر گذشته را می‏دیده، و این تحرک و نشاط امروز خودش را می‏بیند و مشاهده می‏کند آزاد راههای عظیمی که جزء هوسهای گذشته حساب می‏شد دارد بسرعت اجراء می‏شود. چرا این مردم وفادار نباشند آن آرمانشان است، آن زندگی‏شان است، این آینده‏شان است و می‏بینند انقلاب چه می‏کند و آنها بدان نحو وفادار هستند. مگر می‏شود چنین ملتی را از انقلاب دور کرد؟ آمریکا، کوبایی را که پهلوی خودش بود با همه فشارها و تحریمی‏هایی که بر آن وارد شد نتوانسته از پای درآورد. آن وقت ایران با این عظمت، با این منابع، با این آب، با این نفت، با این گاز، با این مردم، با این مکتب، امید دارد که از پای درآورد؟ معلوم است که اشتباه می‏کند. به عنوان مثال یکی دو سال پیش همین وزیرخارجه‏شان با وزیر دیگرشان می‏گفت ما به عنوان یک ملت می‏خواهیم ریشه این ایرانیان را بخشکانیم. وقتی اینجور تصوری در مورد ایران دارند معلوم است که ایران را نمی‏شناسند. موقعیت ایران و شرایط ایران، مردم ایران، انقلاب ایران و چیزهای دیگر.

 بهرحال، من باید واقعاً به عنوان یک مسؤول مطّلع از وضع مردم، صمیمانه تشکر کنم از این مردم آگاه و هوشیارمان که هر وقت احساس خطر توطئه دشمن را می‏کنند، هوشیارتر و شجاع‏تر در صحنه هستند. این صحنه‏هایی که شما در تبریز و جاهای دیگر دیدید واقعاً در کشورهای دنیا نمی‏توانید پیدا کنید. در جاهایی اصلاً دوربین به سراغش نمی‏رفت. در بعضی از شهرها اجتماع مردم به نحوی بود که هلی‏کوپتر ما با فاصله زیادی از آن محل به زمین می‏نشست. واقعاً پیمودن آن فاصله‏ها کار بسیار دشواری بود. ما در مراغه هشت کیلومتر نتوانستیم دیوارهای اطراف خودمان را ببینیم. انبوه صفوف مردم در فاصله هشت کیلومتر در شهر دورافتاده‏ای مثل مراغه نگذاشت دیوارهای آن شهر را ببینیم.

 در شهر میانه اصلاً نتوانستیم عبور کنیم. وقتی که وارد آن شهر شدیم چون با محل سخنرانی فاصله داشتیم آنچنان اطراف آن میدان جمعیت پر شده بود که ما با فریب مردم از یک مسیر دیگر به محل سخنرانی رسیدیم. در هر جا مردم به هر نحوی می‏خواهند حاضر باشند که فقط بگویند ما با انقلاب هستیم. آنها می‏دانند که در یک جمعیت انبوه یک میلیونی به آسانی نمی‏توانند میهمانشان را ببینند و نه آسان است حرفی به میهمانشان بزنند. فقط می‏خواهند اظهار کنند که ما با انقلاب هستیم، با این راه هستیم و این وفای مردم، صمیمیت مردم بنظر من استحکام انقلاب اسلامی را بسیار مستحکم‏تر کرده است. استحکام انقلاب اسلامی بیش از اینهاست که آمریکایی‏ها در صدد تضعیف اینجا باشند. بحمداللّه تیرشان به سنگ خورد و به خودشان برگشت و امیدواریم در آینده هم دیگر از فکر این ماجراجوئی‏ها بیرون بروند.

 أَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ/ بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم/ »قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَدٌ/ اَللَّهُ الصَمَدٌ/ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یوُلَدْ/ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَد«.