خطبه ها
  • صفحه اصلی
  • خطبه ها
  • نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

  • دانشگاه تهران
  • جمعه ۸ اردیبهشت ۱۳۷۴

    خطبه اوّل

 

 بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

 اَلْحَمْدُلِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ، وَالصَّلوةُ وَالسَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَالِهِ الْأَ ئِمَّةِ الْمَعْصوُمینَ. أَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ، عِبادَاللَّه اُوْصیکُمْ بتَقْوَیَ اللَّه وَ اَتَّباعِ اَمْرِهِ وَ نَهْیهِ".

 

 بخاطر اینکه مسایل روز و مناسبتهای هفته خیلی فراوان است، بصورت معمول گذشته، بحث " عدالت اجتماعی " را در این هفته نداریم، امّا درباره با مسایل روز، خطبه اوّل را در آثار اجرای عدالت در کشورمان و انقلابمان مطرح می‏کنیم و ان‏شاءاللَّه در هفته‏های بعد باز هم فصولی از عدالت را توضیح خواهیم داد.

 قبل از شروع بحث تأکید بر مراعات به وظایف دینی خودمان، انجام فرایض و پرهیز از محرّمات را یادآوری می‏کنیم که ان‏شاءالله این حالت مقدّس همیشه در مردم ما باقی باشد.

 از آثار بسیار بسیار با ارزشی که با اجرای عدالت نسبی بعد از انقلاب آن را ما، در جامعه داریم و باعث استحکام جامعه، امیدواری و دلگرمی قشر مستضعف و محروم است که در گذشته امیدی به عدالت در جامعه نداشته‏اند و امروز بخشی برخوردارند و بخشی امیدوارند.

 درباره رابطه با بحثی که می‏خواهم مطرح کنم، قابل توجّه است. شاید یکی از مهمترین بحثهای جهانی در همه کشورها در رسانه‏ها و مطبوعات خودمان در این دو سه هفته اخیر تحرّکات بی‏منطق و انفعالی آمریکاییها نسبت به ایران و انقلاب اسلامی ما است که البته اصل آن تازگی نداشته لیکن تحرّک آنان در این مقطع معنای خاصّی پیدا کرده و مورد توجّه جدّی رسانه‏ها است.

 من ضروری می‏بینم که در داخل ایران و در افکار عمومی جامعه خودمان هم این بحثها بصورت تحلیلی و منطقی مطرح شود که البته کم و بیش مطرح است، ولی باید با عمق بیشتر به آن بپردازیم.

 من در این مورد، در یکی، دو هفته پیش بیانیه‏ای صادر کرده‏ام و نکات اصلی مطلب را آنجا گفته‏ام و مردم هم مطّلع هستند و قصد ندارم آنها را تکرار کنم. تحلیلی بر مجموعه این مسایل است و ما تردید نداریم که آمریکاییها هیچ وقت نسبت به انقلاب نظر مناسبی نداشته و تابع شرایطشان فراز و نشیبهایی در این برخوردشان داشته‏اند.

 الان دوره فرازی است و حرکت خشونت آمیز در بعد سیاسی که به صراحت به برخورد بی‏منطق رسیده در اوج آن هست. از لحاظ اجرایی هم عملاً دست اندر کار فشار بر مراکز و دولتها و جاهایی هستند که فکر می‏کنند در آنجا جمهوری اسلامی منافعی دارد. مردم جامعه ما در این فراز و در این مقطع تاریخی باید بسیار هوشیار باشند و بخصوص رسانه‏ها و تریبونهای کشور در این مقطع باید بسیار هوشیارانه و مسؤولانه عمل کنند.

 گرچه گفتم مسأله از جهتی تازگی ندارد و از جهتی اوج گرفتنش تازه است و نشان از یک مسایل سری پشت پرده‏ای که بتدریج آنها برای ما و دنیا کشف می‏شود، دارد لذا هوشیاری خیلی مهم است و یکی از نکاتی که زمینه بحث امروز من است، دادن هوشیاری و پرهیزدادن خطبا و گویندگان و نویسندگان و کسانی که دستشان به قلم است و یا زبانشان به تریبونها ارتباط پیدا می‏کند، مخصوصاً تریبون مقدّسی مثل تریبون نماز جمعه که اینجا باید خیلی هوشیار باشند.

 یکی از چیزهایی که حالا روشن شده است، روش برخورد آمریکا و اسراییل است که فعلاً این دو کشور بیشتر طرف ما هستند، دلسرد کردن مردم و ایجاد یأس در جامعه نسبت به آینده‏شان است و تهدید مردم نسبت به آینده و جنگ روانی به وجود آوردن که معمولاً این جنگهای روانی اهداف دیگری را هم پشت سر خودش دارد.

 ما نباید به زبان خودمان و با قلم خودمان و با عمل خودمان به دشمن کمک کنیم تا موفق شود، از اظهارات خام آدمهای دلسوزی که برای اصلاح جامعه حرف می‏زنند، خوراک بگیرد و این خوراک را به شیوه‏های روان‏شناسانه از طرق خودشان به خورد جامعه ما بدهند و مردم را نسبت به انقلاب دلسرد و مأیوس کنند. این است که رهبر بزرگوار انقلاب و قبل از ایشان بطور مکرر امام راحلمان می‏فرمودند که دلسرد کردن مردم گناه کبیره و غیرقابل بخشش است، انسان باید آثار و دلیلش را پیدا کند. خوشبختانه علی‏رغم شانزده سال بمباران تبلیغاتی و منفی بافی موفق نشدند تا مردم ما را فریب بدهند.

 من همین جا واقعاً باید از هوشیاری و آگاهی عمیق مردم قدردانی کنم. با اینکه خیلی بمباران تبلیغاتی از سوی زبان خودیهای نادان ولی دلسوز و از زبان تریبونهای خارج از کشور و ضدّانقلاب می‏شوند، امّا این مردم همچنان مثل روز اوّل و شاید عمیق‏تر و حساب شده‏تر و آگاهانه‏تر در صحنه هستند و هر حادثه‏ای که می‏خواهد اتفاق بیفتد با حضورشان در صحنه دهن دشمن را می‏بندند که ما نمونه‏های فراوانی را در این ماههای اخیر داشتیم.

 من در این رابطه می‏خواهم نمونه‏هایی عرض کنم که بحث برای شما روشن شود و نمونه دیگری برای استحکام دل و آرامش خاطر جامعه ما مطرح شود. در این دو، سه هفته اخیر یک سفر به خوزستان و یک سفر به خارج از کشور داشتم و ضمن گزارش این دو سفر می‏خواهم برای شما استدلال کنم و نمونه بیاورم که چقدر دشمنان ما و بخصوص آمریکا و همچنین عوامل منفی باف داخلی در طرد و بیرون کردن مردم و یا منزوی کردن جمهوری اسلامی در صحنه جهانی ناموفق بوده‏اند. انصافاً نمونه‏ها خیلی گویاست، البته شما بی‏اطلاع نیستید، ولی با این تحلیلی که عرض می‏کنم و در این رابطه مسأله را توضیح می‏دهم، می‏تواند برای شما مفید باشد.

 شما در سفر پنج روزه من به استان خوزستان اگر کمی از اخبارش را شنیده باشید، می‏دانید که چه گذشته است، اگر قرار بود مردمی بخاطر رنج و بخاطر مشکلات از انقلاب فاصله بگیرند، مصداق کامل آن را باید در خوزستان ببینید.

 شما می‏دانید که خوزستان به مدّت 8 سال یکی از صحنه‏های مهمّ جنگ بود. اصلاً دشمن هدف اوّلیه‏اش از حمله به ایران، خوزستان بود و اسم آنجا را هم خوزستان گذاشت، نقشه هم منتشر کرد و هدف این بود که آنجا را از دست ایران بگیرند و یا ضمیمه اعراب کند. یا یک کشور عربی مستقل بشود که خودشان اداره کنند، خوب مرکز تغذیه اقتصادی کشور را هم قطع می‏کردند.

 خوب خوزستانیها خیلی رنج کشیده‏اند و چندین شهرستان به کلّی منهدم شد. خرمشهر، آبادان، بستان، هویزه، سوسنگرد و مرکزشان مثل اهواز که مرکز استان است، تقریباً خالی و خاموش بود. شماها که اهل جبهه بودید، می‏دیدید، آنجا که می‏رفتیم دائماً گلوله داخل شهر اهواز می‏ریخت و در 15 و 20 کیلومتری اهواز سنگرهای دشمن بود و هر وقت می‏خواست، شهر را مورد هدف قرار می‏داد و می‏زد. کمتر روزی بود که غرّش هواپیماهای دشمن را ما بالای سر اهواز نبینیم. آدم آنجا می‏بایست در قرارگاه و زیرزمین زندگی کند و آن‏طرف شادگان، بندر امام چه وضعی داشت و به این شهرهای نزدیک جبهه مثل دزفول که شما می‏دانید صدها موشک اصابت کرد که فراموش نمی‏کنید و شهر شوش خالی شد، اندیمشک نیمه خالی شد و جاهایی در غرب جاده اندیمشک - اهواز اصلاً نمی‏شد زندگی کرد. سوسنگرد دارای آن چنان وضعی بود و بقیه شهرها هم که یا پشت جبهه و یا نزدیک به جبهه بودند.

 بعد از پیروزی در جنگ و در دوران بازسازی صدها روستا و شهرهای منهدم شده، مردم آواره‏ای که هشت سال همه چیزشان را از دست داده بودند، رفته رفته به خانه‏هایشان باز می‏گردند و معلوم است که چه مشکلاتی وجود دارد.

 این مردم، این همه مرارت دیدند، قاعدتاً اگر قرار باشد که به این ادّعاها و نه واقعیتها که می‏خواهند مشکلات را بزرگ و مردم را ناراحت کنند و اگر قرار بود مردم با این چیزها از انقلاب جدا شوند، خوب خوزستانیها باید جدا می‏شدند.

 ترکیب جمعیتی آنجا هم خودش یک مسأله است. آنجا عرب بختیاری، لر و فارس و انواع نژادهای گوناگون زندگی می‏کنند و با آن ترکیب جمعیتی و با آن مرارتهای جنگ و با مشکلات دوران جنگ و بازسازی حالا شما ببینید، خوزستان در این سفری که ما رفتیم چطور بود.

 صحنه‏های حضور مردم به گونه‏ای بود که من اعتراف می‏کنم که نه من می‏توانم اهمیّت آنها را توضیح دهم و اوج وفاداری و عشق این مردم به انقلاب را و نه دوربینها می‏توانند منعکس کنند و نه اهل قلم می‏توانند روشن کنند. زیرا فوق حدّ توصیف بود.

 اگر شما در آبادان بودید می‏دیدید آبادانی که در یک کیلومتری خطّ دشمن بود و با تفنگ کلاش و ژ - 3 هم می‏شد آبادان را مورد هدف قرار داد و هم می‏زدند و همیشه خمپاره می‏ریختند و همه جای آبادان منهدم شده بود.

 اگر می‏دیدید در خرّمشهر و یا آبادان و هر جایی که رفته‏اید؛ البته فرقی نداشت و اینکه آبادان را مثال می‏زنم، چون خیلی خراب شده بود و چطور مردم شاداب، با نشاط و انقلابی هستند و عشق به اسلام، انقلاب و ایران به مسؤولانشان همه وجودشان را قبضه کرده است و لبخندها و برق چشمانشان این امر را نشان می‏داد و خوش آمدگویی می‏گفتند و همه آثار ضدّانقلاب را طرد می‏کردند.

 این مردم با آن صحنه‏های عجیب و غریبی که شما دیدید و در تلویزیون پخش شده است چرا به این شکل است؟ آمریکا چه فکری می‏کند که از این وادی وارد می‏شود و می‏خواهد این مردم را از انقلاب جدا کند؟

 خوب این حرکتهای به اصطلاح فنّی، اقتصادی و یا این فشارها اگر موفق شود، یعنی مشکلات برای مردم است، خوب مردم هم که اینها هستند. آیا بدتر از آنچه که در خوزستان انجام دادید، می‏خواهید انجام دهید، این کارها چه چیزی را می‏تواند جدا کند، فشارتان هر چقدر زیاد باشد دیگر مردم رنج بیشتر از خوزستان، آبادان و هویزه و سوسنگرد و مهران، دهلران و قصرشیرین را می‏بینند، این مردم که صدبار امتحان پس داده‏اند. البته مطلب این نیست و من این را به عنوان جدل در بحث قدر مسلّم می‏گیرم، والاّ این طرف قضیه مردم چیزهای دیگری می‏فهمند و این بحث به همان بحث عدالت من مربوط است.

 مردم در خوزستان با همه وجودشان لمس می‏کنند که این دولت و نظام دنبال عدالت است.

 فهمیدند که چگونه در مدّت پنج سال برنامه اوّل چقدر امکانات کشور را به خوزستان منتقل کردیم، برای اینکه این شهرها و روستاهای خراب شده در جنگ را بسازیم. آنها هم یک سری به روستاهایشان می‏زنند و می‏بینند که خانه‏های گلی، حصیری پیش از جنگ آنها امروز به خانه‏های کاملاً مدرن شهری تبدیل شده که هم آب، برق، جادّه، مدرسه و بهداشت دارد.

 خانه‏های سیمانی و فلزی ساخته شده و چیزی که در شهر هست آنجا هم هست. مردم اینها را می‏بینند و در خوزستان مردم برایشان روشن است که اگر الان مشکلی هست، ولی طرحهای عظیمی در سراسر استان روی سدّ کرخه، کارون و مارون، زهره و جرّاحی و چندین سدّ بزرگ و پرابهت دارد اجرا می‏شود.

 آنها می‏بینند طرح عظیم نیشکری که قرار است دو میلیون تن بهترین محصولات مورد نیاز جامعه مانند، قند و شکر، کاغذ و خوراک دام و پروتئینهای دیگر را تقدیم مردم کند. البته مردم عادّی که نه در کوهها حضور دارند که سد را ببینند و نه در بیابان که طرح نیشکر را ببینند فقط خبرش را می‏شنوند و یک نفر به آنها اطلاع می‏دهد. این مردم می‏بینند، نظامشان آنچه که در گذشته از آنها دریغ شده امروز به آنها دارد باز می‏گرداند و می‏بینند که نظامشان مناطق جنگ زده را به سرعت آباد کرد و این وفاداری را از خودشان ابراز می‏کنند.

 حالا افراد ترسو و یا کوته‏بین بیایند و بخواهند به ذهن مردم بیندازند که کارهای روزمره اگر انجام نشود مردم از انقلاب دلسرد می‏شوند و این مردم نمی‏فهمند کار زیربنایی یعنی چه!؟ چرا ما از مردم خودمان انسانهای کم اطّلاع و غیر آینده‏نگر ترسیم می‏کنیم؟ اینها برای نسلهای بعدی هم فکر می‏کنند، آنها مثل بنده و شما فکر بچّه‏هایشان هستند آنها هم حاضر نیستند هر چه دارند امروز بخورند و به فکر فردا نباشند و کارها را لمس می‏کنند این در داخل، حال می‏رویم به خارج، آمریکا در داخل نمی‏تواند ما را منزوی کند. اینها خیال می‏کنند ما را در خارج منزوی کردند.

 بیشترین حرفی که امروز متأسّفانه مطرح می‏شود، انزوای ایران است. در آخرین سفر هیأت ایرانی به هندوستان و گرجستان یک نمایشی بود که شماها در داخل بفهمید و آنها نیز در خارج بفهمند که دروغ است که انقلاب منزوی است.

 آنچه که در هندوستان و گرجستان اتّفاق افتاد، ما چون در گرجستان وسیله ارتباطی نداشتیم و وضعیّت مخابراتشان خراب بود صحنه‏ها را نتوانستیم خوب منعکس کنیم. در حالی که در هندوستان این مسأله رخ داد.

 دو سه نکته از آنجا برایتان ذکر می‏کنم شما واقعاً ببینید که چه عزّتی در خارج دارید. ببینید، شما حزب اللهی‏ها، شما مردم دلسوز، وفادار، مردم صبور و مقاوم و قانع با همین حمایتهایی که از انقلاب کردید، چه عزّتی در دنیا برای ایران خلق کردید. واقعاً برای نسلهای آینده افتخار آمیز است. ما حالا بعد از چند ماهی فراموش می‏کنیم، امّا شیرینی آن صحنه‏ها برای دیدن عزّت انقلاب واقعاً برای کسانی که انقلاب را دوست می‏دارند لذّت بخش است، نباید بگذاریم اینها فراموش شود.

 قبل از اینکه ما به هندوستان برویم خیلی از رسانه‏های غربی تبلیغ کرده بودند که جو را منفی کنند، یکی مسأله به تأخیر انداختن سفرمان و مسأله طاعون در هندوستان بود. خوب افکار عمومی هند را تحریک کرده بود، ولی هم مردم و هم دولت هندوستان نشان دادند که در دل و مغز آنها انقلاب اسلامی چه عزّتی دارد.

 این مسأله بنده نیست، من هم فردی مثل شما هستم هر کس بجای من بود و می‏رفت همین حادثه تکرار می‏شد ای کاش شما در شهر " لکنهو " بودید به موقعی که ما به داخل حسینیه " آصف الدوله " رفتیم در مقابل مردم قرار گرفتیم. ای کاش می‏دیدید، تلویزیون صحنه‏های خوبی را پخش کرد، امّا نمی‏شود با یک دوربین این صحنه را فیلم‏برداری کرد. واقعاً نمونه‏ای که ما در " لکنهو " از ابراز احساسات مردم و مسؤولینش دیدیم، اجتماع عظیمشان به احترام انقلاب اسلامی در ایران هم نادر اتّفاق می‏افتد.

 در آنجا به این آسانی که شما اجتماع می‏کنید، نیست. آنجا قیمت سوخت خیلی گران است، کرایه خیلی گران است وسایل حمل و نقل بسیار کم است و مردم اگر از راه دور بخواهند بیایند، باید بخشی از هزینه ماهانه خودشان را صرف کنند تا اینکه خودشان را به آنجا برسانند واقعاً اجتماع عظیم آنها در آن آفتاب گرم باشکوه بود. من می‏دانم نه آمریکاییها و نه اروپاییها و نه دیگران جرأت ندارند آن صحنه را در ماهواره‏هایشان نمایش بدهند، آنها یک چیز کوچکی را پیدا می‏کنند که عیبی برای ما باشد و آن را صدها بار نشان می‏دهند. مثلاً یک حادثه انفجاری و یا اعتصابی و یا مسأله دیگری باشد، دائماً مثل پیش پرده سینما نشان می‏دهند، امّا یک صحنه‏ای که یک طلبه ایرانی رفته در " لکنهو " و مردم آن شهر بدان نحو عشق به انقلاب می‏ورزند، این را جرأت نمی‏کنند - نشان دهند - حال می‏گوییم مردم ما همیشه هم این را کم و بیش می‏توانستیم به مجامع بفهمانیم که ما در مردم نفوذ داریم.

 مجلس و پارلمان هند یک صحنه بسیار باشکوهی بود. اینجا دیگر دولتیها هستند. توده عامّه مردم نبودند؛ پارلمانشان تعطیل بود، ولی بخاطر ما یک جلسه تشکیل دادند و از سراسر هند جمع شدند. همه نمایندگیهای سیاسی خارجی را در آن جلسه دعوت کرده بودند، تمام شخصیتهای کابینه و قضایی‏شان نیز در آن جلسه حضور داشتند، نخست وزیر و رئیس مجلس و همه بزرگانشان به احترام هیأت ایرانی آمدند و در آنجا اظهاراتی بیان داشتند برنامه بطور مستقیم در سراسر هندوستان پخش شد. این برخورد دولتمردان یک کشور نهصد میلیون جمعیتی است، یک کشور کوچکی هم نیست که حالا طمعی به ما داشته باشد و یا چیزی از ما می‏خواست یک کشور انقلابی یک کشوری که سابقه انقلاب دارد و مبارز با استعمار را دارد، این مسأله را خودتان تفسیر کنید، چرا ما تفسیر کنیم. شما خارجیها تفسیر کنید. اینکه نخست وزیر کشور نهصد میلیونی پروتکل رسمی تشریفاتشان را می‏شکند و برخلاف همه استقبالها برای بدرقه به فرودگاه می‏آید، بالاخره در میان مردمش سئوال انگیز است. مردم می‏پرسند چرا تشریفات کشور را بر هم زدی، باید افکار عمومی اینقدر مستعد باشد که یک چنین کاری افتخار باشد و عیب نباشد.

 آمریکاییها طرّاحی کرده بودند که سفر ما را کم رنگ کنند. وزیر دارایی‏شان همزمان با ورود ما آمد، ورود وزیر دارایی معنایش این است که آن کسی که کلید خزانه دستش می‏باشد و قدرت آمریکا نیز در خزانه و دارایی‏اش می‏باشد، درست کسی را فرستادند که آنجا بیاید وعده بدهد و سفر ما را کم‏رنگ کند.

 ابهت حضور هیأت ایرانی در هندوستان آن چنان حضور این وزیر آمریکایی را کم‏رنگ کرده بود که خودش اعتراف کرد این تعبیر عین تعبیری بود که روزنامه‏های هند ذکر کرده بودند او گفته بود " حضور رئیس جمهوری  ایران در هندوستان همه چیز را تحت‏الشعاع قرار داد و اگر می‏دانستم که اینطور می‏شود به هندوستان نمی‏آمدم."

 چون بعدش دیدند این حرف را که زده بوده، گفت " ما مطّلع نبودیم که ایرانیها می‏آیند. " وقتی از من در مصاحبه مطبوعاتی این سئوال شد. گفتم: خوب، ( دولت آمریکا با آن همه اطلاعاتش ) ما چند ماهی است که وقت تعیین کرده‏ایم و بارها اعلام نموده‏ایم و اگر مطّلع نبود که ما می‏آییم پس تصمیماتی را که می‏گیرد، نشانگر آن است که اطّلاعات خامی که می‏گیرد به خاطر همین بی‏اطّلاعی است. این عذر نادرستی بود.

 در گرجستان هم همین بود. معاون وزیر انرژی‏شان را به گرجستان فرستادند که سفر ما به آنجا را نیز کم‏رنگ کند. دیگر اینقدر برایشان این مسأله مشکل بود که در روزنامه‏ها خبر ورودش را ننوشتند. از تکرار تجربه هند خودداری کردند که حضورش را مطرح کنند. خوب حالا کاخ سفید که می‏خواهد ایران را منزوی کند، شما که می‏گویید، حضور یک هیأت همه چیز را در کشور نهصد میلیونی هندوستان تحت‏الشعاع قرار داده، این چه جور انزوایی است؟ این چه حرکت خامی است که اینها امروز انجام می‏دهند و خیال می‏کنند که این کشور را می‏شود به انزوا کشاند البته ما از انزوا نمی‏ترسیم. حالا اگر فرض کنیم که در جایی منزوی باشیم، ما که به فکر اینطور چیزها نبودیم ما به فکر اسلام و انقلاب بودیم و کشورمان و مردممان را می‏خواستیم نجات دهیم که نجات دادیم. بقیه مسایل با خداست و هر چه اتفاق بیفتد تحمّل می‏کنیم.

 این شرایطی است که کشور شما دارد انقلابتان و آن در داخلش که از دو سه هفته پیش نمونه‏اش را در خوزستان برایتان گفتم و این همه از خارجش در گرجستان بارای کاش شما بودید و آن صحنه‏ها را می‏دیدید.

 من در کارخانه هواپیماسازی که رفتم، این کارخانه‏ای است که پنجاه سال سابقه هواپیماسازی دارد، از قدیمی‏ترین کارخانه‏های هواپیماسازی جنگی دنیاست، پنج، شش هزار هواپیما ساخته است. سوخو، میگ و.... در آنجا نیروهای متخصص و فنّی مثل برخوردی که با کارگران ایرانی وقتی ما به کارخانه‏شان وارد می‏شدیم، با ما داشتند و با ما برخورد کردند، آنقدر به هیأت ایرانی محبّت کردند که همه‏شان کارهایشان را رها کرده بودند و دور ما در خیابانها جمع شده بودند. مثل اینکه حضور ایرانیها برایشان جشن بود.

 من به " آجارستان " که خودمختاری مسلمان نشین در جنوب غربی گرجستان است - رفتم، اصلاً برنامه‏ای نداشتیم، فقط رفته بودیم بندر را ببینیم، همه شهر تعطیل شده بود و مردم در خیابان جمع شده بودند که هیأت ایرانی را ببینند، این طور انقلابی را نمی‏شود منزوی کرد.

 شما بزرگوارانی که در ایران هستید نگذارید با تبلیغات شوم و تغذیه، اظهارات منفی شماها را در بیرون به مسلمانان خارجی منعکس کنند و آنها فکر کنند که در ایران فاصله بین حکومت و مردم است و مردم دلسرد هستند و همین حرفهایی که می‏زنند. واقعاً گناه است، واقعاً ظلم است به یک ملتی که این طور شایستگی خودش را در مشکلات نشان داده است، به اینها بگوییم دلسرد می‏شوند.

 مردم اسلام و انقلاب را دوست دارند، امّا را دوست دارند و می‏دارند. می‏فهمند که آزاد و مستقل شدند، می‏فهمند که کشورشان دارد ساخته می‏شود، می‏فهمند که راهشان درست است. اگر مشکلی هم پیش بیاید با همه وجودشان تحمّل می‏کنند، اصلاً ما برای تحمّل کردن مشکلات انقلاب کردیم و می‏دانستیم که انقلاب مشکلات دارد، ولی خداوند نخواست که ما دچار مشکلات زیادی شویم. خداوند به این ملت کمک کرد.

 أَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ/ بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم/ »قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَدٌ/ اَللَّهُ الصَمَدٌ/ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یوُلَدْ/ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَد«.

 

    خطبه دوّم

 

 بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

 اَلْحَمْدُ ِللَّهِ رَبِّ اْلعالَمینَ، وَالصّلوةُ وَ السَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلی عَلِیٍّ أَمیرِاْلمُؤْمنینَ وَ عَلی الصِّدّیقة الطّاهِرة وَ عَلی سبْطَیِ الَّرّحْمَةِ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ موُسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَعَلِیِّ بْنِ مُوسی وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ وَ ألْخَلَفِ اْلهادی اْلمهْدیّ (عج).

 

 تعداد زیادی از مناسبتهای هفته را داریم که من برای هر یکی از آنها چند جمله‏ای عرض می‏کنم.

 اوّلین مناسبت شهادت امام نهم در هفته آینده است که ما در آستانه آن هستیم که این مصیبت را به همه امّت اسلامی و شما بزرگواران تسلیت عرض می‏کنم و امیدوارم که بتوانم رهروان خوب و شیعیان شایسته‏ای برای آن بزرگواران تاریخ بشریّت و الگوهای زندگی اسلام و انسانی باشیم.

 مسأله دوّم اربعین همرزم و همسنگر و دوست و برادر و عزیز از دست رفته‏مان یادگار ارزشمند امام راحلمان است که دیروز بحمدالله به خوبی برگزار شد و مردم ما در سراسر کشور انصافاً به پیشگاه امام راحلمان و بیت مکرمشان به خوبی اظهار وفاداری و علاقه‏مندی کردند که مایه تشکّر همه ما است.

 البته برای ما واقعاً خیلی سنگین است، بنده بارها و بارها در همین مرقد مطهر به همراه برادر عزیزم به زیارت قبر امام راحل می‏رفتیم و هیچ وقت ذهنمان خطور نمی‏کرد که یک روزی ما به سر قبر ایشان بیاییم. معکوس این مطلب بود که چون ما یک مقداری مسن‏تر از ایشان بودیم و گاهی هم در جلسات صحبت می‏شد که بعد از ما آنها چه کنند، امّا واقعاً یک فاجعه هولناکی برای دوستان ایشان و من جمله بنده بود.

 به هر حال ما تسلیم قضا و قدر الهی هستیم و هر چه خداوند برای ما بخواهد می‏پذیریم و امیدواریم بتوانیم قدردانی کنیم. آنچه که برای ما مهمّ است این است که وظایفمان را خوب انجام دهیم.

 من می‏دانم هیچ چیز روح این مرد بزرگ را بیش از این شاد نمی‏کند که ما در راه امام باشیم و آنچه که ایشان بیش از سی سال برایش زحمت کشیده و خون و دل خورد، ما هم بتوانیم، ادامه دهیم. این هم طبیعی است که امّت ما و ما خواهیم داشت و کارهایی که از ایشان ناتمام بود، ان‏شاءالله با همّت فرزند گرانقدرشان حجّت الاسلام حسن آقا و بعداً یاسر و علی و همسرشان و خواهران بزرگوارشان پی‏گیری خواهد شد و همه کسانی که با ایشان همکاری می‏کردند، نخواهند گذاشت که خلاء وجود ایشان لمس شود و کارهای ناتمام ایشان را ان‏شاءالله به خوبی انجام خواهیم داد و من ضمن تشکّر از همه مردم به خاطر این وفاداری و حُسن حضور در صحنه تأکید می‏کنم که بهترین وفاداری ما و نمونه و نشان علاقه‏مندی ما به انقلاب این است که بیت مکرم امام و همسر صبور و مصیبت زده امام و همه متعلّقان ایشان در میان جامعه ما، عزیز و مکّرم و زنده و در صحنه باشند که ان‏شاءالله این امّت وفادار فراموش نخواهند کرد و تسلیت واقعی هم همین است که اینها ببینند راه پدرشان و راه عزیزانشان را زنده در جامعه می‏بینند.

 در مسایل هفته و مناسبتهای هفته، " روز معلم" را داریم که یکی از روزهای خیلی مهمّ تاریخی انقلاب است. به مناسبت شهادت بزرگ مرد انقلاب، متفکر عظیم‏الشأن انقلاب، کسی که قبل از انقلاب و بعد از انقلاب بسیاری از مسایل پیچیده اجتماعی انقلاب را توضیح داد و روشن کرد. با حسن انتخاب امروز آن روز را به نام "معلّم" در تاریخ ثبت کرده‏اند که نمونه معلّم خوب ما ایشان بودند و برای ما معلّم و تعلیم و تربیت رکن سازندگی است.

 اصولاً انقلاب ما از نیروهای ساخته شده فکری و عقیدتی درست اسلامی شکل گرفت و با همین مبنا تقویت شد و با همین مبنا در آینده باید مراحل عالی تکامل خودش را بپیماید که ما از معلّمانمان چه در دانشگاهها و چه در مدارس این انتظار را داریم که خوشبختانه این قشر صبور، بردبار، قانع و پرتلاش ما صحنه‏های بسیار با ارزشی را در تاریخ‏شان و سهم بزرگی در پیشرفت انقلاب دارند.

 در ضمن روز کارگر را داریم که به مناسبت "روز جهانی کارگر" در ایران نیز مراسمی برگزار می‏شود. کارگران ما این قشر زحمتکش و تولیدگر که پایه اقتصاد کشور را اینها دارند، اساس زندگی اقتصادی ما بر نیروی کار است و طبقه کارگر متصدی این مسؤولیت مهم است و خوشبختانه کارگران ما در تاریخ انقلابهای دنیا نمونه‏های افتخارآمیزی را ثبت کردند که دیگران ندارند. انقلاب کردند، امّا کارگرانشان هیچ وقت در صحنه نبودند.

 ما انقلابمان کارگری نبوده، انقلاب اسلامی و فرهنگی بوده، کارگرانمان هم به عنوان یک قشر فرهنگی و متعهد در صحنه بودند و دیدیم که در دوران جنگ نگذاشتند که کارخانه‏های ما و تولید ما آسیب ببیند، تا آنجایی که برایشان امکان داشت و امروز هم پشتیبان عظیم انقلاب هستند و البته انقلاب هم به آنها خدمت کرده است و خوشبختانه امروز دریافتی کارگران ما در مقایسه با سایر بخشهای حقوق بگیر سطح بسیار خوبی دارد.

 این یکی از افتخارات ایران است که توانسته در این انقلاب با همان محور "عدالت اجتماعی" که جزء ارکان راضی‏ترین قشر در همه دنیا در بین کارگران، کارگران ایرانی باشد و ان‏شاءالله بتوانیم در آینده نیز حقوق اینها را عادلانه حفظ کنیم و به این احقاق حق ادامه دهیم.

 مسأله مهم دیگری که از مناسبتهای هفته است مسأله طبس است که متعلّق به هفته گذشته بود که در خطبه قبلی هم نمی‏گنجید، ولی من در مناسبتهای هفته آوردم که اشاره به آن خیلی اهمیّت دارد. واقعاً حادثه طبس را نباید بگذاریم فراموش شود، یک حادثه عجیبی در زندگی ماست.

 چیزی شبیه پیروزی اسلام در جنگ بدر و جنگهایی است که با امداد غیبی و نزول ملائکه مسلمانها پیروز شدند و هیچ وقت نباید این داستانها، قصه‏ها و شعرها ساخته و نوشته شود.

 هنرمندان ما باید این حادثه را به عنوان یک قطعه مهمّی حفظ کنند. این که من بیشتر امسال روی آن تأکید می‏کنم چون آمریکاییها درست در شرایطی قرار گرفتند که حادثه طبس اتفاق افتاد. آن روز "حزب دمکرات" سر کار بود و آقای کارتر تصمیم‏گیر بود و امروز همان حزب است با یک تصمیم‏گیر دیگر.

 آن روز یک تصمیم خامی گرفتند و خیلی برایشان باعث سرشکستگی شد و امروز هم تصمیم خام دیگری گرفتند و برایشان دارد سرشکستگی به بار می‏آورد. خداوند حافظ این مردم است.

 ما در حادثه طبس نمی‏توانیم به هیچ وجه به خودمان قضیه را منتصب کنیم. آن روز ایران هنوز بر رادارهایش مسلّط نبود و رادارها عمدتاً آمریکایی بوده و اصلاً طرح حفاظت راداری کشور را آمریکاییها ریخته بودند، آن چیزهایی که برای رادار در ایران آورده بودند هنوز نصب نکرده بود که انقلاب شد. ما بعضی از آنها را در جنگ توانستیم عملیّاتی کنیم. بعضی هم هنوز عملیاتی نشده است. آنها می‏دانستند که ایران حفاظت راداری ندارد و نقاط کور رادار را خوب تشخیص می‏دادند، چون خودشان طرّاحی کرده بودند.

 در داخل ایران هم هنوز چشمانی داشتند و عوامل نفوذی داشتند، مسیری را انتخاب کرده بودند که به خیال خودشان هلیکوپترها و هواپیماهایشان بیایند تا همین لانه جاسوسی و اینها را بردارند ببرند. خداوند بطور عجیب از ما حمایت کرد، واقعاً تبلور داستان ابرهه و فیل و مکّه است. واقعاً تبلور آن است. چون حفاظت راداری نداشتیم، هنوز ارتش شکل نگرفته بود، هنوز سپاه پاسداران‏مان درست شکل نگرفته بود، خداوند اینها را در آن بیابان بی‏آب و علف آن‏طور زمین‏گیر و رسوا و سرکوب کرد. من اخیراً مطلبی را خواندم که در گذشته آن را نخوانده بودم.

 در گزارشها آمده بود یک شخصی خاطرات خود را در آمریکا منتشر کرده و نوشته است که آقای کارتر بعد از آن حادثه خیلی محزون بود

 و در لبهای او هیچ وقت تبسّم نمی‏دیدم، یکبار دیدم که از دفتر کارش بیرون آمده و می‏خندد، گفتیم قضیه چیست؟ گفت ما مدّتی است که داریم طرح طبس را بررسی می‏کنیم که نقاط ضعف آن را پیدا کنیم، امروز جمع‏بندی کردیم، معلوم شد که هیچ نقطه ضعفی در طرح ما نبوده و ما همه چیز را درست طرّاحی کرده بودیم و به این خاطر از خودم که طرّاحی کردیم و این طرح را هدایت کردم راضی شدم و از یک اندوهی نجات پیدا کردم، امّا نکته‏ای را ایشان از آنان غفلت کرده که اگر توجّه می‏کرد باید گریه می‏کرد و آن این است که خوب حالا که طرح درست بوده و شکست خورده شما باید به دنبال عامل دیگری بگردید. آن عامل مهم‏تر بوده که شما نفهمیدید، عامل اصلی این است که شما با یک انقلاب الهی و مردمی که استحقاق حمایت دارد دشمنی می‏کنید. حزب شما "حزب دمکرات" است که می‏خواهید به آراء مردم متّکی باشید، کجا بیشتر از ایران آراء مردم در صحنه وجود دارد.

 شما از کشورهایی حمایت می‏کنید که اصلاً انتخابات ندیده‏اند، اصلاً مجلس ندارند، اسمتان هم دمکرات است، باید گریه کنید که در مقابل نیروهای تا دندان مسلّح انقلاب کرده ما پیروز شده، حق خودش را گرفته و حالا شما اینها را سرکوب می‏کنید.

 و این بار هم عرض می‏کنم، مطلب همین است، آن بار شما در طبس مفتضح شدید و این بار در صحنه جهانی مفتضح می‏شوید، این بار شما یک حرکتی کردید که ایران را به خیال خودتان منزوی کنید، ایران بعد از برنامه پنج ساله دیگر قابل محاصره کردن نیست، اطّلاعات شما کم است.

 بیایید ببینید در ایران چه خبر است، ببینید این ایران از این به بعد دیگر نمی‏شود با محاصره آن را از پای درآورد، ایرانی که غذای خودش را، صنعت خودش را، صنایع نفت و گاز و پتروشیمی، صنایع نظامی و صنایع مادر و فولاد و همه صنایع مصرفی‏اش، کشاورزی، ساختمان و مواد مورد نیازش را خودش تأمین می‏کند و نیروی انسانی یک نفر هم مستشار ندارد و کارها را خودش انجام می‏دهد، چطور می‏خواهید آن را محاصره کنید، شما اگر دروازه‏های این کشور را هم ببندید، خودش از درون اداره می‏شود و ثانیاً مگر می‏شود امروز جایی مثل ایران را که مرکز دنیاست شما بخواهید ندیده بگیرید، فقط خودت را محروم می‏کنی از جایی که این همه ارزش دارد و همه دلشان می‏خواهد در آن حضور داشته باشند. دست رقبایتان را باز می‏گذارید که این کار را انجام دادید مسایل آنجا مسایل داخلی است و ما می‏دانیم و واقعاً هم عاقلانه نیست دو حزب نیرومند به جان هم افتاده‏اند و این حوادث را برای خودش درست می‏کنند.

 خداوند یار ماست و در صدر انقلاب، انقلاب را با ایجاد رعب در دل دشمن پیروز کرد و تا امروز با ایجاد رعب دشمن را واداشت از اینکه بتواند زخمی به این انقلاب وارد کند و آینده هم تا مردم در خدمت انقلاب باشند، آن یاوری خداوند را دارند و با امکانات بیشتر، دیروز با امکانات کمتر و امروز با امکانات بیشتر.

 اگر یک روزی ما در خطّ انقلاب و امام نباشیم آن موقع دیگر انقلاب چیزی نیست که آمریکا و امثال آن بخواهند بیایند و آن را سرکوب کنند، تا ما اینگونه باشیم، خدا را داریم و خدا نمی‏گذارد بندگان صالحش که به وظایفشان عمل می‏کنند، زیر دستهای قدرتمندان دیگر له شوند.

 اَلَّذینَ قالُوا رَبَّنا اللَّه ثُمْ اسْتَقامُو فَلاَ خَوْفَ عَلایْهِمْ وَ لا همْ یَحْزَنُونَ این آیه که برای شما مردم بزرگوار نازل شده که در مقابل قدرتهای جهنمی استکبار بتوانید اینگونه مقاومت کنید.

 اَعُوُذُ باللَّهِ منَ الشَّیطانِ الرَّجیم/ بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم/ اِنَّا اَعْطَیناکَ الکَوْثُر/ فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَر/ اِنَّ شانِئکَ هُوَالْاَبتَرُ