نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی
خطبه اوّل
بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
اَلْحَمْدُلِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ، وَالصَّلوةُ وَالسَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَالِهِ الْأَ ئِمَّةِ الْمَعْصوُمینَ. أَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ، عِبادَاللَّه اُوْصیکُمْ بتَقْوَیَ اللَّه وَ اَتَّباعِ اَمْرِهِ وَ نَهْیهِ".
بخاطر اینکه مسایل روز و مناسبتهای هفته خیلی فراوان است، بصورت معمول گذشته، بحث " عدالت اجتماعی " را در این هفته نداریم، امّا درباره با مسایل روز، خطبه اوّل را در آثار اجرای عدالت در کشورمان و انقلابمان مطرح میکنیم و انشاءاللَّه در هفتههای بعد باز هم فصولی از عدالت را توضیح خواهیم داد.
قبل از شروع بحث تأکید بر مراعات به وظایف دینی خودمان، انجام فرایض و پرهیز از محرّمات را یادآوری میکنیم که انشاءالله این حالت مقدّس همیشه در مردم ما باقی باشد.
از آثار بسیار بسیار با ارزشی که با اجرای عدالت نسبی بعد از انقلاب آن را ما، در جامعه داریم و باعث استحکام جامعه، امیدواری و دلگرمی قشر مستضعف و محروم است که در گذشته امیدی به عدالت در جامعه نداشتهاند و امروز بخشی برخوردارند و بخشی امیدوارند.
درباره رابطه با بحثی که میخواهم مطرح کنم، قابل توجّه است. شاید یکی از مهمترین بحثهای جهانی در همه کشورها در رسانهها و مطبوعات خودمان در این دو سه هفته اخیر تحرّکات بیمنطق و انفعالی آمریکاییها نسبت به ایران و انقلاب اسلامی ما است که البته اصل آن تازگی نداشته لیکن تحرّک آنان در این مقطع معنای خاصّی پیدا کرده و مورد توجّه جدّی رسانهها است.
من ضروری میبینم که در داخل ایران و در افکار عمومی جامعه خودمان هم این بحثها بصورت تحلیلی و منطقی مطرح شود که البته کم و بیش مطرح است، ولی باید با عمق بیشتر به آن بپردازیم.
من در این مورد، در یکی، دو هفته پیش بیانیهای صادر کردهام و نکات اصلی مطلب را آنجا گفتهام و مردم هم مطّلع هستند و قصد ندارم آنها را تکرار کنم. تحلیلی بر مجموعه این مسایل است و ما تردید نداریم که آمریکاییها هیچ وقت نسبت به انقلاب نظر مناسبی نداشته و تابع شرایطشان فراز و نشیبهایی در این برخوردشان داشتهاند.
الان دوره فرازی است و حرکت خشونت آمیز در بعد سیاسی که به صراحت به برخورد بیمنطق رسیده در اوج آن هست. از لحاظ اجرایی هم عملاً دست اندر کار فشار بر مراکز و دولتها و جاهایی هستند که فکر میکنند در آنجا جمهوری اسلامی منافعی دارد. مردم جامعه ما در این فراز و در این مقطع تاریخی باید بسیار هوشیار باشند و بخصوص رسانهها و تریبونهای کشور در این مقطع باید بسیار هوشیارانه و مسؤولانه عمل کنند.
گرچه گفتم مسأله از جهتی تازگی ندارد و از جهتی اوج گرفتنش تازه است و نشان از یک مسایل سری پشت پردهای که بتدریج آنها برای ما و دنیا کشف میشود، دارد لذا هوشیاری خیلی مهم است و یکی از نکاتی که زمینه بحث امروز من است، دادن هوشیاری و پرهیزدادن خطبا و گویندگان و نویسندگان و کسانی که دستشان به قلم است و یا زبانشان به تریبونها ارتباط پیدا میکند، مخصوصاً تریبون مقدّسی مثل تریبون نماز جمعه که اینجا باید خیلی هوشیار باشند.
یکی از چیزهایی که حالا روشن شده است، روش برخورد آمریکا و اسراییل است که فعلاً این دو کشور بیشتر طرف ما هستند، دلسرد کردن مردم و ایجاد یأس در جامعه نسبت به آیندهشان است و تهدید مردم نسبت به آینده و جنگ روانی به وجود آوردن که معمولاً این جنگهای روانی اهداف دیگری را هم پشت سر خودش دارد.
ما نباید به زبان خودمان و با قلم خودمان و با عمل خودمان به دشمن کمک کنیم تا موفق شود، از اظهارات خام آدمهای دلسوزی که برای اصلاح جامعه حرف میزنند، خوراک بگیرد و این خوراک را به شیوههای روانشناسانه از طرق خودشان به خورد جامعه ما بدهند و مردم را نسبت به انقلاب دلسرد و مأیوس کنند. این است که رهبر بزرگوار انقلاب و قبل از ایشان بطور مکرر امام راحلمان میفرمودند که دلسرد کردن مردم گناه کبیره و غیرقابل بخشش است، انسان باید آثار و دلیلش را پیدا کند. خوشبختانه علیرغم شانزده سال بمباران تبلیغاتی و منفی بافی موفق نشدند تا مردم ما را فریب بدهند.
من همین جا واقعاً باید از هوشیاری و آگاهی عمیق مردم قدردانی کنم. با اینکه خیلی بمباران تبلیغاتی از سوی زبان خودیهای نادان ولی دلسوز و از زبان تریبونهای خارج از کشور و ضدّانقلاب میشوند، امّا این مردم همچنان مثل روز اوّل و شاید عمیقتر و حساب شدهتر و آگاهانهتر در صحنه هستند و هر حادثهای که میخواهد اتفاق بیفتد با حضورشان در صحنه دهن دشمن را میبندند که ما نمونههای فراوانی را در این ماههای اخیر داشتیم.
من در این رابطه میخواهم نمونههایی عرض کنم که بحث برای شما روشن شود و نمونه دیگری برای استحکام دل و آرامش خاطر جامعه ما مطرح شود. در این دو، سه هفته اخیر یک سفر به خوزستان و یک سفر به خارج از کشور داشتم و ضمن گزارش این دو سفر میخواهم برای شما استدلال کنم و نمونه بیاورم که چقدر دشمنان ما و بخصوص آمریکا و همچنین عوامل منفی باف داخلی در طرد و بیرون کردن مردم و یا منزوی کردن جمهوری اسلامی در صحنه جهانی ناموفق بودهاند. انصافاً نمونهها خیلی گویاست، البته شما بیاطلاع نیستید، ولی با این تحلیلی که عرض میکنم و در این رابطه مسأله را توضیح میدهم، میتواند برای شما مفید باشد.
شما در سفر پنج روزه من به استان خوزستان اگر کمی از اخبارش را شنیده باشید، میدانید که چه گذشته است، اگر قرار بود مردمی بخاطر رنج و بخاطر مشکلات از انقلاب فاصله بگیرند، مصداق کامل آن را باید در خوزستان ببینید.
شما میدانید که خوزستان به مدّت 8 سال یکی از صحنههای مهمّ جنگ بود. اصلاً دشمن هدف اوّلیهاش از حمله به ایران، خوزستان بود و اسم آنجا را هم خوزستان گذاشت، نقشه هم منتشر کرد و هدف این بود که آنجا را از دست ایران بگیرند و یا ضمیمه اعراب کند. یا یک کشور عربی مستقل بشود که خودشان اداره کنند، خوب مرکز تغذیه اقتصادی کشور را هم قطع میکردند.
خوب خوزستانیها خیلی رنج کشیدهاند و چندین شهرستان به کلّی منهدم شد. خرمشهر، آبادان، بستان، هویزه، سوسنگرد و مرکزشان مثل اهواز که مرکز استان است، تقریباً خالی و خاموش بود. شماها که اهل جبهه بودید، میدیدید، آنجا که میرفتیم دائماً گلوله داخل شهر اهواز میریخت و در 15 و 20 کیلومتری اهواز سنگرهای دشمن بود و هر وقت میخواست، شهر را مورد هدف قرار میداد و میزد. کمتر روزی بود که غرّش هواپیماهای دشمن را ما بالای سر اهواز نبینیم. آدم آنجا میبایست در قرارگاه و زیرزمین زندگی کند و آنطرف شادگان، بندر امام چه وضعی داشت و به این شهرهای نزدیک جبهه مثل دزفول که شما میدانید صدها موشک اصابت کرد که فراموش نمیکنید و شهر شوش خالی شد، اندیمشک نیمه خالی شد و جاهایی در غرب جاده اندیمشک - اهواز اصلاً نمیشد زندگی کرد. سوسنگرد دارای آن چنان وضعی بود و بقیه شهرها هم که یا پشت جبهه و یا نزدیک به جبهه بودند.
بعد از پیروزی در جنگ و در دوران بازسازی صدها روستا و شهرهای منهدم شده، مردم آوارهای که هشت سال همه چیزشان را از دست داده بودند، رفته رفته به خانههایشان باز میگردند و معلوم است که چه مشکلاتی وجود دارد.
این مردم، این همه مرارت دیدند، قاعدتاً اگر قرار باشد که به این ادّعاها و نه واقعیتها که میخواهند مشکلات را بزرگ و مردم را ناراحت کنند و اگر قرار بود مردم با این چیزها از انقلاب جدا شوند، خوب خوزستانیها باید جدا میشدند.
ترکیب جمعیتی آنجا هم خودش یک مسأله است. آنجا عرب بختیاری، لر و فارس و انواع نژادهای گوناگون زندگی میکنند و با آن ترکیب جمعیتی و با آن مرارتهای جنگ و با مشکلات دوران جنگ و بازسازی حالا شما ببینید، خوزستان در این سفری که ما رفتیم چطور بود.
صحنههای حضور مردم به گونهای بود که من اعتراف میکنم که نه من میتوانم اهمیّت آنها را توضیح دهم و اوج وفاداری و عشق این مردم به انقلاب را و نه دوربینها میتوانند منعکس کنند و نه اهل قلم میتوانند روشن کنند. زیرا فوق حدّ توصیف بود.
اگر شما در آبادان بودید میدیدید آبادانی که در یک کیلومتری خطّ دشمن بود و با تفنگ کلاش و ژ - 3 هم میشد آبادان را مورد هدف قرار داد و هم میزدند و همیشه خمپاره میریختند و همه جای آبادان منهدم شده بود.
اگر میدیدید در خرّمشهر و یا آبادان و هر جایی که رفتهاید؛ البته فرقی نداشت و اینکه آبادان را مثال میزنم، چون خیلی خراب شده بود و چطور مردم شاداب، با نشاط و انقلابی هستند و عشق به اسلام، انقلاب و ایران به مسؤولانشان همه وجودشان را قبضه کرده است و لبخندها و برق چشمانشان این امر را نشان میداد و خوش آمدگویی میگفتند و همه آثار ضدّانقلاب را طرد میکردند.
این مردم با آن صحنههای عجیب و غریبی که شما دیدید و در تلویزیون پخش شده است چرا به این شکل است؟ آمریکا چه فکری میکند که از این وادی وارد میشود و میخواهد این مردم را از انقلاب جدا کند؟
خوب این حرکتهای به اصطلاح فنّی، اقتصادی و یا این فشارها اگر موفق شود، یعنی مشکلات برای مردم است، خوب مردم هم که اینها هستند. آیا بدتر از آنچه که در خوزستان انجام دادید، میخواهید انجام دهید، این کارها چه چیزی را میتواند جدا کند، فشارتان هر چقدر زیاد باشد دیگر مردم رنج بیشتر از خوزستان، آبادان و هویزه و سوسنگرد و مهران، دهلران و قصرشیرین را میبینند، این مردم که صدبار امتحان پس دادهاند. البته مطلب این نیست و من این را به عنوان جدل در بحث قدر مسلّم میگیرم، والاّ این طرف قضیه مردم چیزهای دیگری میفهمند و این بحث به همان بحث عدالت من مربوط است.
مردم در خوزستان با همه وجودشان لمس میکنند که این دولت و نظام دنبال عدالت است.
فهمیدند که چگونه در مدّت پنج سال برنامه اوّل چقدر امکانات کشور را به خوزستان منتقل کردیم، برای اینکه این شهرها و روستاهای خراب شده در جنگ را بسازیم. آنها هم یک سری به روستاهایشان میزنند و میبینند که خانههای گلی، حصیری پیش از جنگ آنها امروز به خانههای کاملاً مدرن شهری تبدیل شده که هم آب، برق، جادّه، مدرسه و بهداشت دارد.
خانههای سیمانی و فلزی ساخته شده و چیزی که در شهر هست آنجا هم هست. مردم اینها را میبینند و در خوزستان مردم برایشان روشن است که اگر الان مشکلی هست، ولی طرحهای عظیمی در سراسر استان روی سدّ کرخه، کارون و مارون، زهره و جرّاحی و چندین سدّ بزرگ و پرابهت دارد اجرا میشود.
آنها میبینند طرح عظیم نیشکری که قرار است دو میلیون تن بهترین محصولات مورد نیاز جامعه مانند، قند و شکر، کاغذ و خوراک دام و پروتئینهای دیگر را تقدیم مردم کند. البته مردم عادّی که نه در کوهها حضور دارند که سد را ببینند و نه در بیابان که طرح نیشکر را ببینند فقط خبرش را میشنوند و یک نفر به آنها اطلاع میدهد. این مردم میبینند، نظامشان آنچه که در گذشته از آنها دریغ شده امروز به آنها دارد باز میگرداند و میبینند که نظامشان مناطق جنگ زده را به سرعت آباد کرد و این وفاداری را از خودشان ابراز میکنند.
حالا افراد ترسو و یا کوتهبین بیایند و بخواهند به ذهن مردم بیندازند که کارهای روزمره اگر انجام نشود مردم از انقلاب دلسرد میشوند و این مردم نمیفهمند کار زیربنایی یعنی چه!؟ چرا ما از مردم خودمان انسانهای کم اطّلاع و غیر آیندهنگر ترسیم میکنیم؟ اینها برای نسلهای بعدی هم فکر میکنند، آنها مثل بنده و شما فکر بچّههایشان هستند آنها هم حاضر نیستند هر چه دارند امروز بخورند و به فکر فردا نباشند و کارها را لمس میکنند این در داخل، حال میرویم به خارج، آمریکا در داخل نمیتواند ما را منزوی کند. اینها خیال میکنند ما را در خارج منزوی کردند.
بیشترین حرفی که امروز متأسّفانه مطرح میشود، انزوای ایران است. در آخرین سفر هیأت ایرانی به هندوستان و گرجستان یک نمایشی بود که شماها در داخل بفهمید و آنها نیز در خارج بفهمند که دروغ است که انقلاب منزوی است.
آنچه که در هندوستان و گرجستان اتّفاق افتاد، ما چون در گرجستان وسیله ارتباطی نداشتیم و وضعیّت مخابراتشان خراب بود صحنهها را نتوانستیم خوب منعکس کنیم. در حالی که در هندوستان این مسأله رخ داد.
دو سه نکته از آنجا برایتان ذکر میکنم شما واقعاً ببینید که چه عزّتی در خارج دارید. ببینید، شما حزب اللهیها، شما مردم دلسوز، وفادار، مردم صبور و مقاوم و قانع با همین حمایتهایی که از انقلاب کردید، چه عزّتی در دنیا برای ایران خلق کردید. واقعاً برای نسلهای آینده افتخار آمیز است. ما حالا بعد از چند ماهی فراموش میکنیم، امّا شیرینی آن صحنهها برای دیدن عزّت انقلاب واقعاً برای کسانی که انقلاب را دوست میدارند لذّت بخش است، نباید بگذاریم اینها فراموش شود.
قبل از اینکه ما به هندوستان برویم خیلی از رسانههای غربی تبلیغ کرده بودند که جو را منفی کنند، یکی مسأله به تأخیر انداختن سفرمان و مسأله طاعون در هندوستان بود. خوب افکار عمومی هند را تحریک کرده بود، ولی هم مردم و هم دولت هندوستان نشان دادند که در دل و مغز آنها انقلاب اسلامی چه عزّتی دارد.
این مسأله بنده نیست، من هم فردی مثل شما هستم هر کس بجای من بود و میرفت همین حادثه تکرار میشد ای کاش شما در شهر " لکنهو " بودید به موقعی که ما به داخل حسینیه " آصف الدوله " رفتیم در مقابل مردم قرار گرفتیم. ای کاش میدیدید، تلویزیون صحنههای خوبی را پخش کرد، امّا نمیشود با یک دوربین این صحنه را فیلمبرداری کرد. واقعاً نمونهای که ما در " لکنهو " از ابراز احساسات مردم و مسؤولینش دیدیم، اجتماع عظیمشان به احترام انقلاب اسلامی در ایران هم نادر اتّفاق میافتد.
در آنجا به این آسانی که شما اجتماع میکنید، نیست. آنجا قیمت سوخت خیلی گران است، کرایه خیلی گران است وسایل حمل و نقل بسیار کم است و مردم اگر از راه دور بخواهند بیایند، باید بخشی از هزینه ماهانه خودشان را صرف کنند تا اینکه خودشان را به آنجا برسانند واقعاً اجتماع عظیم آنها در آن آفتاب گرم باشکوه بود. من میدانم نه آمریکاییها و نه اروپاییها و نه دیگران جرأت ندارند آن صحنه را در ماهوارههایشان نمایش بدهند، آنها یک چیز کوچکی را پیدا میکنند که عیبی برای ما باشد و آن را صدها بار نشان میدهند. مثلاً یک حادثه انفجاری و یا اعتصابی و یا مسأله دیگری باشد، دائماً مثل پیش پرده سینما نشان میدهند، امّا یک صحنهای که یک طلبه ایرانی رفته در " لکنهو " و مردم آن شهر بدان نحو عشق به انقلاب میورزند، این را جرأت نمیکنند - نشان دهند - حال میگوییم مردم ما همیشه هم این را کم و بیش میتوانستیم به مجامع بفهمانیم که ما در مردم نفوذ داریم.
مجلس و پارلمان هند یک صحنه بسیار باشکوهی بود. اینجا دیگر دولتیها هستند. توده عامّه مردم نبودند؛ پارلمانشان تعطیل بود، ولی بخاطر ما یک جلسه تشکیل دادند و از سراسر هند جمع شدند. همه نمایندگیهای سیاسی خارجی را در آن جلسه دعوت کرده بودند، تمام شخصیتهای کابینه و قضاییشان نیز در آن جلسه حضور داشتند، نخست وزیر و رئیس مجلس و همه بزرگانشان به احترام هیأت ایرانی آمدند و در آنجا اظهاراتی بیان داشتند برنامه بطور مستقیم در سراسر هندوستان پخش شد. این برخورد دولتمردان یک کشور نهصد میلیون جمعیتی است، یک کشور کوچکی هم نیست که حالا طمعی به ما داشته باشد و یا چیزی از ما میخواست یک کشور انقلابی یک کشوری که سابقه انقلاب دارد و مبارز با استعمار را دارد، این مسأله را خودتان تفسیر کنید، چرا ما تفسیر کنیم. شما خارجیها تفسیر کنید. اینکه نخست وزیر کشور نهصد میلیونی پروتکل رسمی تشریفاتشان را میشکند و برخلاف همه استقبالها برای بدرقه به فرودگاه میآید، بالاخره در میان مردمش سئوال انگیز است. مردم میپرسند چرا تشریفات کشور را بر هم زدی، باید افکار عمومی اینقدر مستعد باشد که یک چنین کاری افتخار باشد و عیب نباشد.
آمریکاییها طرّاحی کرده بودند که سفر ما را کم رنگ کنند. وزیر داراییشان همزمان با ورود ما آمد، ورود وزیر دارایی معنایش این است که آن کسی که کلید خزانه دستش میباشد و قدرت آمریکا نیز در خزانه و داراییاش میباشد، درست کسی را فرستادند که آنجا بیاید وعده بدهد و سفر ما را کمرنگ کند.
ابهت حضور هیأت ایرانی در هندوستان آن چنان حضور این وزیر آمریکایی را کمرنگ کرده بود که خودش اعتراف کرد این تعبیر عین تعبیری بود که روزنامههای هند ذکر کرده بودند او گفته بود " حضور رئیس جمهوری ایران در هندوستان همه چیز را تحتالشعاع قرار داد و اگر میدانستم که اینطور میشود به هندوستان نمیآمدم."
چون بعدش دیدند این حرف را که زده بوده، گفت " ما مطّلع نبودیم که ایرانیها میآیند. " وقتی از من در مصاحبه مطبوعاتی این سئوال شد. گفتم: خوب، ( دولت آمریکا با آن همه اطلاعاتش ) ما چند ماهی است که وقت تعیین کردهایم و بارها اعلام نمودهایم و اگر مطّلع نبود که ما میآییم پس تصمیماتی را که میگیرد، نشانگر آن است که اطّلاعات خامی که میگیرد به خاطر همین بیاطّلاعی است. این عذر نادرستی بود.
در گرجستان هم همین بود. معاون وزیر انرژیشان را به گرجستان فرستادند که سفر ما به آنجا را نیز کمرنگ کند. دیگر اینقدر برایشان این مسأله مشکل بود که در روزنامهها خبر ورودش را ننوشتند. از تکرار تجربه هند خودداری کردند که حضورش را مطرح کنند. خوب حالا کاخ سفید که میخواهد ایران را منزوی کند، شما که میگویید، حضور یک هیأت همه چیز را در کشور نهصد میلیونی هندوستان تحتالشعاع قرار داده، این چه جور انزوایی است؟ این چه حرکت خامی است که اینها امروز انجام میدهند و خیال میکنند که این کشور را میشود به انزوا کشاند البته ما از انزوا نمیترسیم. حالا اگر فرض کنیم که در جایی منزوی باشیم، ما که به فکر اینطور چیزها نبودیم ما به فکر اسلام و انقلاب بودیم و کشورمان و مردممان را میخواستیم نجات دهیم که نجات دادیم. بقیه مسایل با خداست و هر چه اتفاق بیفتد تحمّل میکنیم.
این شرایطی است که کشور شما دارد انقلابتان و آن در داخلش که از دو سه هفته پیش نمونهاش را در خوزستان برایتان گفتم و این همه از خارجش در گرجستان بارای کاش شما بودید و آن صحنهها را میدیدید.
من در کارخانه هواپیماسازی که رفتم، این کارخانهای است که پنجاه سال سابقه هواپیماسازی دارد، از قدیمیترین کارخانههای هواپیماسازی جنگی دنیاست، پنج، شش هزار هواپیما ساخته است. سوخو، میگ و.... در آنجا نیروهای متخصص و فنّی مثل برخوردی که با کارگران ایرانی وقتی ما به کارخانهشان وارد میشدیم، با ما داشتند و با ما برخورد کردند، آنقدر به هیأت ایرانی محبّت کردند که همهشان کارهایشان را رها کرده بودند و دور ما در خیابانها جمع شده بودند. مثل اینکه حضور ایرانیها برایشان جشن بود.
من به " آجارستان " که خودمختاری مسلمان نشین در جنوب غربی گرجستان است - رفتم، اصلاً برنامهای نداشتیم، فقط رفته بودیم بندر را ببینیم، همه شهر تعطیل شده بود و مردم در خیابان جمع شده بودند که هیأت ایرانی را ببینند، این طور انقلابی را نمیشود منزوی کرد.
شما بزرگوارانی که در ایران هستید نگذارید با تبلیغات شوم و تغذیه، اظهارات منفی شماها را در بیرون به مسلمانان خارجی منعکس کنند و آنها فکر کنند که در ایران فاصله بین حکومت و مردم است و مردم دلسرد هستند و همین حرفهایی که میزنند. واقعاً گناه است، واقعاً ظلم است به یک ملتی که این طور شایستگی خودش را در مشکلات نشان داده است، به اینها بگوییم دلسرد میشوند.
مردم اسلام و انقلاب را دوست دارند، امّا را دوست دارند و میدارند. میفهمند که آزاد و مستقل شدند، میفهمند که کشورشان دارد ساخته میشود، میفهمند که راهشان درست است. اگر مشکلی هم پیش بیاید با همه وجودشان تحمّل میکنند، اصلاً ما برای تحمّل کردن مشکلات انقلاب کردیم و میدانستیم که انقلاب مشکلات دارد، ولی خداوند نخواست که ما دچار مشکلات زیادی شویم. خداوند به این ملت کمک کرد.
أَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ/ بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم/ »قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَدٌ/ اَللَّهُ الصَمَدٌ/ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یوُلَدْ/ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَد«.
خطبه دوّم
بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
اَلْحَمْدُ ِللَّهِ رَبِّ اْلعالَمینَ، وَالصّلوةُ وَ السَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلی عَلِیٍّ أَمیرِاْلمُؤْمنینَ وَ عَلی الصِّدّیقة الطّاهِرة وَ عَلی سبْطَیِ الَّرّحْمَةِ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ موُسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَعَلِیِّ بْنِ مُوسی وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ وَ ألْخَلَفِ اْلهادی اْلمهْدیّ (عج).
تعداد زیادی از مناسبتهای هفته را داریم که من برای هر یکی از آنها چند جملهای عرض میکنم.
اوّلین مناسبت شهادت امام نهم در هفته آینده است که ما در آستانه آن هستیم که این مصیبت را به همه امّت اسلامی و شما بزرگواران تسلیت عرض میکنم و امیدوارم که بتوانم رهروان خوب و شیعیان شایستهای برای آن بزرگواران تاریخ بشریّت و الگوهای زندگی اسلام و انسانی باشیم.
مسأله دوّم اربعین همرزم و همسنگر و دوست و برادر و عزیز از دست رفتهمان یادگار ارزشمند امام راحلمان است که دیروز بحمدالله به خوبی برگزار شد و مردم ما در سراسر کشور انصافاً به پیشگاه امام راحلمان و بیت مکرمشان به خوبی اظهار وفاداری و علاقهمندی کردند که مایه تشکّر همه ما است.
البته برای ما واقعاً خیلی سنگین است، بنده بارها و بارها در همین مرقد مطهر به همراه برادر عزیزم به زیارت قبر امام راحل میرفتیم و هیچ وقت ذهنمان خطور نمیکرد که یک روزی ما به سر قبر ایشان بیاییم. معکوس این مطلب بود که چون ما یک مقداری مسنتر از ایشان بودیم و گاهی هم در جلسات صحبت میشد که بعد از ما آنها چه کنند، امّا واقعاً یک فاجعه هولناکی برای دوستان ایشان و من جمله بنده بود.
به هر حال ما تسلیم قضا و قدر الهی هستیم و هر چه خداوند برای ما بخواهد میپذیریم و امیدواریم بتوانیم قدردانی کنیم. آنچه که برای ما مهمّ است این است که وظایفمان را خوب انجام دهیم.
من میدانم هیچ چیز روح این مرد بزرگ را بیش از این شاد نمیکند که ما در راه امام باشیم و آنچه که ایشان بیش از سی سال برایش زحمت کشیده و خون و دل خورد، ما هم بتوانیم، ادامه دهیم. این هم طبیعی است که امّت ما و ما خواهیم داشت و کارهایی که از ایشان ناتمام بود، انشاءالله با همّت فرزند گرانقدرشان حجّت الاسلام حسن آقا و بعداً یاسر و علی و همسرشان و خواهران بزرگوارشان پیگیری خواهد شد و همه کسانی که با ایشان همکاری میکردند، نخواهند گذاشت که خلاء وجود ایشان لمس شود و کارهای ناتمام ایشان را انشاءالله به خوبی انجام خواهیم داد و من ضمن تشکّر از همه مردم به خاطر این وفاداری و حُسن حضور در صحنه تأکید میکنم که بهترین وفاداری ما و نمونه و نشان علاقهمندی ما به انقلاب این است که بیت مکرم امام و همسر صبور و مصیبت زده امام و همه متعلّقان ایشان در میان جامعه ما، عزیز و مکّرم و زنده و در صحنه باشند که انشاءالله این امّت وفادار فراموش نخواهند کرد و تسلیت واقعی هم همین است که اینها ببینند راه پدرشان و راه عزیزانشان را زنده در جامعه میبینند.
در مسایل هفته و مناسبتهای هفته، " روز معلم" را داریم که یکی از روزهای خیلی مهمّ تاریخی انقلاب است. به مناسبت شهادت بزرگ مرد انقلاب، متفکر عظیمالشأن انقلاب، کسی که قبل از انقلاب و بعد از انقلاب بسیاری از مسایل پیچیده اجتماعی انقلاب را توضیح داد و روشن کرد. با حسن انتخاب امروز آن روز را به نام "معلّم" در تاریخ ثبت کردهاند که نمونه معلّم خوب ما ایشان بودند و برای ما معلّم و تعلیم و تربیت رکن سازندگی است.
اصولاً انقلاب ما از نیروهای ساخته شده فکری و عقیدتی درست اسلامی شکل گرفت و با همین مبنا تقویت شد و با همین مبنا در آینده باید مراحل عالی تکامل خودش را بپیماید که ما از معلّمانمان چه در دانشگاهها و چه در مدارس این انتظار را داریم که خوشبختانه این قشر صبور، بردبار، قانع و پرتلاش ما صحنههای بسیار با ارزشی را در تاریخشان و سهم بزرگی در پیشرفت انقلاب دارند.
در ضمن روز کارگر را داریم که به مناسبت "روز جهانی کارگر" در ایران نیز مراسمی برگزار میشود. کارگران ما این قشر زحمتکش و تولیدگر که پایه اقتصاد کشور را اینها دارند، اساس زندگی اقتصادی ما بر نیروی کار است و طبقه کارگر متصدی این مسؤولیت مهم است و خوشبختانه کارگران ما در تاریخ انقلابهای دنیا نمونههای افتخارآمیزی را ثبت کردند که دیگران ندارند. انقلاب کردند، امّا کارگرانشان هیچ وقت در صحنه نبودند.
ما انقلابمان کارگری نبوده، انقلاب اسلامی و فرهنگی بوده، کارگرانمان هم به عنوان یک قشر فرهنگی و متعهد در صحنه بودند و دیدیم که در دوران جنگ نگذاشتند که کارخانههای ما و تولید ما آسیب ببیند، تا آنجایی که برایشان امکان داشت و امروز هم پشتیبان عظیم انقلاب هستند و البته انقلاب هم به آنها خدمت کرده است و خوشبختانه امروز دریافتی کارگران ما در مقایسه با سایر بخشهای حقوق بگیر سطح بسیار خوبی دارد.
این یکی از افتخارات ایران است که توانسته در این انقلاب با همان محور "عدالت اجتماعی" که جزء ارکان راضیترین قشر در همه دنیا در بین کارگران، کارگران ایرانی باشد و انشاءالله بتوانیم در آینده نیز حقوق اینها را عادلانه حفظ کنیم و به این احقاق حق ادامه دهیم.
مسأله مهم دیگری که از مناسبتهای هفته است مسأله طبس است که متعلّق به هفته گذشته بود که در خطبه قبلی هم نمیگنجید، ولی من در مناسبتهای هفته آوردم که اشاره به آن خیلی اهمیّت دارد. واقعاً حادثه طبس را نباید بگذاریم فراموش شود، یک حادثه عجیبی در زندگی ماست.
چیزی شبیه پیروزی اسلام در جنگ بدر و جنگهایی است که با امداد غیبی و نزول ملائکه مسلمانها پیروز شدند و هیچ وقت نباید این داستانها، قصهها و شعرها ساخته و نوشته شود.
هنرمندان ما باید این حادثه را به عنوان یک قطعه مهمّی حفظ کنند. این که من بیشتر امسال روی آن تأکید میکنم چون آمریکاییها درست در شرایطی قرار گرفتند که حادثه طبس اتفاق افتاد. آن روز "حزب دمکرات" سر کار بود و آقای کارتر تصمیمگیر بود و امروز همان حزب است با یک تصمیمگیر دیگر.
آن روز یک تصمیم خامی گرفتند و خیلی برایشان باعث سرشکستگی شد و امروز هم تصمیم خام دیگری گرفتند و برایشان دارد سرشکستگی به بار میآورد. خداوند حافظ این مردم است.
ما در حادثه طبس نمیتوانیم به هیچ وجه به خودمان قضیه را منتصب کنیم. آن روز ایران هنوز بر رادارهایش مسلّط نبود و رادارها عمدتاً آمریکایی بوده و اصلاً طرح حفاظت راداری کشور را آمریکاییها ریخته بودند، آن چیزهایی که برای رادار در ایران آورده بودند هنوز نصب نکرده بود که انقلاب شد. ما بعضی از آنها را در جنگ توانستیم عملیّاتی کنیم. بعضی هم هنوز عملیاتی نشده است. آنها میدانستند که ایران حفاظت راداری ندارد و نقاط کور رادار را خوب تشخیص میدادند، چون خودشان طرّاحی کرده بودند.
در داخل ایران هم هنوز چشمانی داشتند و عوامل نفوذی داشتند، مسیری را انتخاب کرده بودند که به خیال خودشان هلیکوپترها و هواپیماهایشان بیایند تا همین لانه جاسوسی و اینها را بردارند ببرند. خداوند بطور عجیب از ما حمایت کرد، واقعاً تبلور داستان ابرهه و فیل و مکّه است. واقعاً تبلور آن است. چون حفاظت راداری نداشتیم، هنوز ارتش شکل نگرفته بود، هنوز سپاه پاسدارانمان درست شکل نگرفته بود، خداوند اینها را در آن بیابان بیآب و علف آنطور زمینگیر و رسوا و سرکوب کرد. من اخیراً مطلبی را خواندم که در گذشته آن را نخوانده بودم.
در گزارشها آمده بود یک شخصی خاطرات خود را در آمریکا منتشر کرده و نوشته است که آقای کارتر بعد از آن حادثه خیلی محزون بود
و در لبهای او هیچ وقت تبسّم نمیدیدم، یکبار دیدم که از دفتر کارش بیرون آمده و میخندد، گفتیم قضیه چیست؟ گفت ما مدّتی است که داریم طرح طبس را بررسی میکنیم که نقاط ضعف آن را پیدا کنیم، امروز جمعبندی کردیم، معلوم شد که هیچ نقطه ضعفی در طرح ما نبوده و ما همه چیز را درست طرّاحی کرده بودیم و به این خاطر از خودم که طرّاحی کردیم و این طرح را هدایت کردم راضی شدم و از یک اندوهی نجات پیدا کردم، امّا نکتهای را ایشان از آنان غفلت کرده که اگر توجّه میکرد باید گریه میکرد و آن این است که خوب حالا که طرح درست بوده و شکست خورده شما باید به دنبال عامل دیگری بگردید. آن عامل مهمتر بوده که شما نفهمیدید، عامل اصلی این است که شما با یک انقلاب الهی و مردمی که استحقاق حمایت دارد دشمنی میکنید. حزب شما "حزب دمکرات" است که میخواهید به آراء مردم متّکی باشید، کجا بیشتر از ایران آراء مردم در صحنه وجود دارد.
شما از کشورهایی حمایت میکنید که اصلاً انتخابات ندیدهاند، اصلاً مجلس ندارند، اسمتان هم دمکرات است، باید گریه کنید که در مقابل نیروهای تا دندان مسلّح انقلاب کرده ما پیروز شده، حق خودش را گرفته و حالا شما اینها را سرکوب میکنید.
و این بار هم عرض میکنم، مطلب همین است، آن بار شما در طبس مفتضح شدید و این بار در صحنه جهانی مفتضح میشوید، این بار شما یک حرکتی کردید که ایران را به خیال خودتان منزوی کنید، ایران بعد از برنامه پنج ساله دیگر قابل محاصره کردن نیست، اطّلاعات شما کم است.
بیایید ببینید در ایران چه خبر است، ببینید این ایران از این به بعد دیگر نمیشود با محاصره آن را از پای درآورد، ایرانی که غذای خودش را، صنعت خودش را، صنایع نفت و گاز و پتروشیمی، صنایع نظامی و صنایع مادر و فولاد و همه صنایع مصرفیاش، کشاورزی، ساختمان و مواد مورد نیازش را خودش تأمین میکند و نیروی انسانی یک نفر هم مستشار ندارد و کارها را خودش انجام میدهد، چطور میخواهید آن را محاصره کنید، شما اگر دروازههای این کشور را هم ببندید، خودش از درون اداره میشود و ثانیاً مگر میشود امروز جایی مثل ایران را که مرکز دنیاست شما بخواهید ندیده بگیرید، فقط خودت را محروم میکنی از جایی که این همه ارزش دارد و همه دلشان میخواهد در آن حضور داشته باشند. دست رقبایتان را باز میگذارید که این کار را انجام دادید مسایل آنجا مسایل داخلی است و ما میدانیم و واقعاً هم عاقلانه نیست دو حزب نیرومند به جان هم افتادهاند و این حوادث را برای خودش درست میکنند.
خداوند یار ماست و در صدر انقلاب، انقلاب را با ایجاد رعب در دل دشمن پیروز کرد و تا امروز با ایجاد رعب دشمن را واداشت از اینکه بتواند زخمی به این انقلاب وارد کند و آینده هم تا مردم در خدمت انقلاب باشند، آن یاوری خداوند را دارند و با امکانات بیشتر، دیروز با امکانات کمتر و امروز با امکانات بیشتر.
اگر یک روزی ما در خطّ انقلاب و امام نباشیم آن موقع دیگر انقلاب چیزی نیست که آمریکا و امثال آن بخواهند بیایند و آن را سرکوب کنند، تا ما اینگونه باشیم، خدا را داریم و خدا نمیگذارد بندگان صالحش که به وظایفشان عمل میکنند، زیر دستهای قدرتمندان دیگر له شوند.
اَلَّذینَ قالُوا رَبَّنا اللَّه ثُمْ اسْتَقامُو فَلاَ خَوْفَ عَلایْهِمْ وَ لا همْ یَحْزَنُونَ این آیه که برای شما مردم بزرگوار نازل شده که در مقابل قدرتهای جهنمی استکبار بتوانید اینگونه مقاومت کنید.
اَعُوُذُ باللَّهِ منَ الشَّیطانِ الرَّجیم/ بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم/ اِنَّا اَعْطَیناکَ الکَوْثُر/ فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَر/ اِنَّ شانِئکَ هُوَالْاَبتَرُ