خطبه ها
  • صفحه اصلی
  • خطبه ها
  • نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

  • دانشگاه تهران
  • جمعه ۵ اسفند ۱۳۷۳

    خطبه اوّل  بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم اَلْحَمْدُلِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ، وَالصَّلوةُ وَالسَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَالِهِ الْأَ ئِمَّةِ الْمَعْصوُمینَ. أَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ، سُبْحانَ الَّذی أَسْرَی بعَبْدهِ لِیْلاً مِّنَ غ‏لْمَسْجِدالْحَرامِ إِلیَ الْمَسْجِد الْاَقْصی الَّذیِ بارَکْنا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیاتِ، عِبادَاللَّه اُوْصیکُمْ بتَقْوَیَ اللَّه وَ اَتَّباعُ اَمْرَهُ وَ نَهْیِ".  با تأکید بر رعایت تقوا، قبل از شروع خطبه باید صمیمانه از این ملّت هوشیار انقلابی و همیشه در صحنه خودمان تشکّر کنم که اینگونه در مناسبتهای مختلف اسلامی، اجتماعی و انقلابی از آرمانهای انقلابشان پشتیبانی می‏کنند. امروز خیابانهای تهران شاهد اوج حماسه فلسطین در ایران است و اجتماع شما مردم که گوشه‏هایی از آن خواهی نخواهی در معرض دید دیگران قرار خواهد گرفت، نمونه خوبی برای زنده بودن مسأله فلسطین و آرمان فلسطین در دنیای اسلام و در پایگاه انقلاب است. خداوند به شما خیر و برکت و عزّت و سعادت عطا بفرماید. در بحث کوتاهی یک تابلویی از منطقه فلسطین برای شما ترسیم می‏کنم. این منطقه جزء مهم‏ترین مناطق دنیاست و از لحاظ تاریخی پرحادثه‏ترین سرزمین جهان است. تا آنجایی که من با تاریخ آشنا هستم، هیچ قطعه‏ای از زمین را این همه پرحادثه و حامل قطعات بسیار مهمّ تاریخی نمی‏بینم. یکی از ویژگیهای این منطقه این است که محیط وحی است و عمده پیامبرانی که ما می‏شناسیم در حول و هوش این منطقه پیام خودشان را از آسمان گرفته‏اند که این بی‏دلیل و بی‏جهت نیست و قطعاً پشت آن یک فلسفه اساسی است که وارد این بحث نخواهم شد، چون این یک بحث ناقصی در خواهد آمد. شما از حضرت ابراهیم به بعد تمام این انبیایی که در قرآن می‏بینید، در همین منطقه می‏بینید [t1]و یا نزدیک این منطقه، بنابراین اساسی‏ترین فرهنگ و تمدّن بشری اینجا از آسمان نازل شده و دریچه ورود پیام الهی به زمین است.  از لحاظ تاریخی به همین دلیل همیشه اینجا مورد توجّه مکتبها و صاحبان نحلهای دنیا بوده، ما قبل از دین حضرت موسی به صورت منسجم الان دینی نداریم که پیروان خاصّی در دنیا داشته باشد که ما بخواهیم از آنها صحبت کنیم. از حضرت موسی به این طرف که سه دین مهم داشته‏ایم، آنجا مورد توجّه هر سه دین است و قبل از حضرت موسی پایگاه پرورش حضرت ابراهیم بوده که ابراهیم دیگر ابوالانبیاء است. حدود چهار هزار و پانصد سال تاریخ فلسطین کما و بیش برای ما روشن است و نکات تاریک هم خیلی دارد. محورهایی که هست، محورهای مذهبی و دینی و نژادی است و بر محور نژاد و بر محور مذهب جنگهای فراوانی اتّفاق افتاده است، خدا می‏داند چه مقدار جنگ و نبردهای عقیدتی و یا تعصّب نژادی اینجا در همین سرزمین اتّفاق افتاده و چند سال این سرزمین زیر و رو شده و به کلّی سوخته و از نو ساخته شده است. امروز مسأله‏ای که محور یکی از مهم‏ترین مسائل بشری در کشور فلسطین و در دنیا است، همین مسأله نژادی و مذهبی است، هر دوی اینها هنوز هم موتور حرکت تاریخ در عصر ماست و اینها در صد هزار سال قبل هم موتور متحرک تاریخ بوده‏اند و اینها برخوردها را توجیه می‏کردند. امروز هم اگر چیزی بنام اسراییل یک کشور بی‏ریشه‏ای را به این نام در اینجا می‏سازند، باز به آن می‏خواهند مبنای نژادی و دینی بدهند که من یک مقداری این مسأله را می‏خواهم باز کنم. گر چه شاید خیلی هم تازه نباشد، امّا قطعاً برای نسل جوان ما توجّه به این مسأله از اهمیّت بالایی برخوردار است. ترتیب توطن نژادها و مذاهب اینگونه بود که اوّلین موجودیّت متشکلی که ما آنجا سراغ داریم، قبیله‏ای بنام "کنعانیون" است که اینها تقریباً هزار و پانصد سال در آن منطقه حاکمیّت داشته‏اند و اینها عرب بودند و اوّلین نژاد حاکم بر فلسطین، عرب است. بین عرب و اسراییل یک قطعه دیگری است که حدود هشتصد سال آنجا را گرفته که چیزی بنام فلسطینیون که اینها هم از کریست می‏آیند، با آمدن بنی‏اسراییل از مصر و با درگیریهایی که بنی‏اسراییل با فراعنه مصر داشتند و شروع دین مقدس حضرت موسی و حرکت بنی‏اسراییل از مصر و بعد از گرفتاری آنها دوره حضور چیزی بنام اسراییل و اسراییلیون آنجا شروع می‏شود که اینها هم تا حدود زمان میلاد حضرت مسیح قطعاتی را در آنجا حاکم بودند، البتّه یک وقتی اوج حضورشان در زمان حضرت داود و حضرت سلیمان بوده و در تمام دوران بعد از میلاد حضرت مسیح دو هزار و پانصد سال قبل از حضرت مسیح را اینگونه پر می‏کند که کنعانیون، فلسطینیون و بعد دوران اسراییل بنی‏اسراییل که عبرانیون را هم باید به این محدوده حساب کنیم که این دوره از دوره‏های سخت زندگی در فلسطین بوده و دائماً جنگ بوده، روم و یونان حمله کرده، آنجا جایی بود که مرتّب میدان نبرد بود و حکومتها دست به دست می‏گشت تا به میلاد حضرت مسیح می‏رسد که باید آن مقطع را با وضع یهودیها و بنی‏اسراییل حساب کنید. بعد با توسعه مذهب، حضرت مسیح و دین آن حضرت که کم‏کم مرکز آن به اروپا منتقل می‏شود، از طرف روم فشار به منطقه فلسطین زیاد می‏شود و سرانجام قدرتهای رومی و مسیحی آنجا را می‏گیرند و تا زمان صدر اسلام عمدتاً در دست مسیحیان بوده است. در این مراحل قطعه‏ای که بین حضرت مسیح و حضرت موسی است، ما از لحاظ قرآن به آن اعتقاد داریم که این حق آن زمان و در آن منطقه این حضرت موسی بوده و یهودیها محور حق حرکت بودند، حالا چگونه عمل می‏کردند، آن بحث جداگانه‏ای است. بعد از حضرت عیسی باز ما معتقدیم که محور حق با مسیحیون بوده، به خاطر مبانی که ما در شناخت امّتها و حرکتهای تاریخ داریم، این قطعه را هم محور حقّ آنها می‏دانیم. در این فاصله نکات بسیار مهم و تاریخی وجود دارد که یکی دو نکته آن را عرض می‏کنم که نقش ایران است. ایران در این منطقه دوبار دخالت کرده و انصافاً شرافت ایرانی را آن موقع هم نشان داده‏ایم که طرفدار مظلوم بوده و با ظالم طرف شده است، یکبار وقتی که بخت‏النصر یهودیان را قلع و قمع کرده و همه را به اطراف فرستاد و در آن موقعی که یهودیان حق بودند، وقتی که کورش از ایران رفت و فلسطین را فتح کرد، همین مردم مظلوم و مهاجر را بازگرداند و حقّشان را به آنها داد و یک بار دیگر هم در آستانه ظهور اسلام بود که باز ایرانیها رفتند و آنجا را گرفتند و هنوز در آنجا باز مراکز مهم مسیحیّت و یهودیها بود که در آنجا هم ظلمهایی که از طریق امپراتور روم شده بود، باز ایرانیها رفتند و مقداری از ظلمها را از یهودیها برطرف کردند. ایران دوبار در این منطقه نقش ایفا کرده و هر دو بار با محورهایی که در دست ماست. گر چه آنها با ادلّه دیگری این اقدامات را می‏کردند. با این محورها این بعد حرکت حق‏طلبانه بوده است.   امّا رفتار آنها با یکدیگر بسیار بد بوده است و الان یکی از مسائل تاریخی امروز ماست. آنها مسیحیّت و نصرانیّت، وقتی که یکدیگر را می‏زدند، با شیوه‏هایی با هم برخورد می‏کردند که هیچ منطقی امروز و دیروز نمی‏تواند آن را تأیید کند، یهودیان به خاطر این فشاری که بر آنها وارد شده بود کینه عمیقی نسبت به مسیحیها پیدا کرده بودند و مسیحیها هم به خاطر اینکه یهودیها را قاتل حضرت مسیح می‏دانند و معتقدند که ایشان را به صلیب کشیده و شهید کرده‏اند، واقعاً کینه پدر کشته‏ای دارند. جمله‏ای در یکی از کتابهای مقدّس یهودیها به خداوند نسبت داده شده که دستور می‏دهد، "وقتی که وارد شهری شدید، هیچ چیزی را زنده نگذارید و هر موجودی را بکشید و به هیچ کس رحم نکنید و اینگونه برخورد کنید." یعنی حتّی مسأله را به وحی‏شان سرایت دادند و از قولشان خدای یهود چنین دستورات غیرانسانی را ترسیم می‏کنند.  درست مقابل دستوری که ما در همان فلسطین داریم، وقتی که لشکر اُسام را از مدینه برای فتح فلسطین می‏فرستادند، در فرمان خلیفه اوّل آمده بود که وقتی وارد می‏شوید، آنجا ستم نکنید به زنان و کودکان متعرّض نشوید، درختان را قطع نکنید و به اموال و حیوانات تجاوز نکنید و به صومعه‏ها که راهبان منزوی عبادت می‏کنند متعرّض نشوید. این دستورات را با آن دستورت مقایسه کنید. شیوه برخورد یک نظام را با این دستورات می‏شود فهمید و درست امروز هم منعکس است. هزاران سال از آن تاریخ گذشته و باز همین طبیعت امروز و سالهای قبل با هم می‏خواند و عجیب اینکه مسیحیهایی که این همه تأکید بر معارفشان، حضرت مسیح به ایشان نسبت می‏دهند که گفته "اگر سیلی به صورت تو زدند، طرف دیگر صورتت را بیاور و بگو باز هم بزن"، اینها وقتی که همین بیت المقدّس را فتح کردند، تصمیم گرفتند که یک یهودی در بیت‏المقدّس نماند و یک یهودی شناخته شده برای مدّت طولانی در بیت‏المقدّس نبود. اینگونه یکدیگر را قلع و قمع می‏کردند. وقتی که مسلمانها قسمت اعظم فلسطین را فتح کردند و معلوم شد که بیت‏المقدّس هم سقوط می‏کند، مردم بیت‏المقدّس به فرماندهان اسلام پیغام دادند که ما تسلیم می‏شویم. امّا به خاطر عظمت این شهر تقاضا داریم که شخص خلیفه دوّم که آن موقع در زمان عمر بود، خودشان بیایند و کلید بیت‏المقدّس را از ما تحویل بگیرند و ما قرارداد را با ایشان امضاء کنیم. خلیفه هم پذیرفت و این قرارداد انجام شد. در قرارداد مسیحیهایی که بیت‏المقدّس را تحویل مسلمانها دادند، نوشتند: "به این شرط که یک یهودی در بیت المقدّس سکونت نکند"، شرطشان این است، یک یهودی را در بیت‏المقدّس نمی‏پذیرند. این نوع رابطه اینهاست. تا اینجا این نکته روشن شد که مسلمانها فلسطین را از مسیحیها گرفتند نه از یهودیها و در دوران قبل از اسلام از دید ما محور حق، همین مسیحیها بودند، البتّه دوره‏شان با آمدن اسلام تمام می‏شود. حقّانیّت آنها به عنوان یک دین حاضر در صحنه از دید ما تمام شده، ولی اینها معارف آسمانی دارند و دین ریشه‏دار تاریخی هستند و ما هم به آنها و به پیروان حضرت موسی به عنوان اهل کتاب احترام می‏گذاریم و می‏بینید که مساجد و معابد آنها با هم وجود دارند و مردم با هم اینگونه زندگی می‏کنند و نمایندگان آنها و ما در مجلس شورای اسلامی با هم رأی می‏دهند و با هم از کشور دفاع می‏کنند و این به خاطر پایگاه فکری است که ما در برخورد با اهل کتاب داریم و در گذشته هم همین طور بوده است. از آن روزی که اسلام فلسطین را گرفت تا به امروز که بیش از 1300 سال است، فقط یک قطعه جنگهای صلیبی است که باز بر بخشی از فلسطین مسیحیها مسلّط شدند. در تمام این مدّت اعراب و مسلمانها بودند و گاهی از ایران هم می‏رفتند و گاهی از قبطیهای مصر هم می‏آمدند، ولی مسلمان بودند و می‏آمدند همراه مسلمانها می‏آمدند. امّا این جریان طولانی بهترین دوره عمر فلسطین است. این یک ادّعای یک خطیب جمعه نیست، این ادّعای مورّخان است، مشعشع‏ترین دوران حرکات انسانی و تمدّن در فلسطین بعد از آن موقعی است که مسلمانها آمدند. نمونه اوّلش را گفتم که چگونه بیت‏المقدّس را گرفتند و بعد هم بسیار ظرائف و قطعات شیرینی دارد. یکی از بدترین دوران این مقطع همان دورانی است که صلیبیها می‏آیند و در چهار جنگ حدود یکصد و نود سال این منطقه را می‏گیرند و البتّه دست به دست هم می‏گشته است. در همان موقع آنجاهایی که در دست مسلمانها بوده و مسیحیهایی که زیر پرچم اسلام زندگی می‏کردند، با مسلمانها صمیمی رفتار می‏کردند. من فقط یک نمونه تاریخی آن را می‏گویم. وقتی که در یک لشکرکشی انگلیس و آلمان و دیگران بیت‏المقدّس یکی از شهرهای فلسطین را محاصره کرده بودند، صلاح‏الدّین ایّوبی در محاصره بود. دو سه سال این محاصره طول کشید و برای مردم خیلی سخت گذشت. فقر و قحطی و مشکلات آمد و کسی را اجازه نمی‏دادند تا از برج و بار و شهر خارج شود و مسیحیهایی که در داخل شهر در محاصره زندگی می‏کردند، اینها با لباس شبه اروپایی به صورتهای مختلف این حصار را می‏شکستند و برای مسلمانها امکانات می‏آوردند.  شما ببینید لشکر مجاهد به عنوان جهاد نجات بیت‏المقدّس از سراسر اروپا آمده و یک شهر اسلامی را محاصره کرده و مسیحیّت داخل شهر می‏بیند که هم کیشانشان به عنوان جهاد آمدند که آنجا را بگیرند و با کّفار به اصطلاح خودشان می‏جنگیدند. رفتار مسلمانها با مسیحیّت به گونه‏ای بود که اینها در مقابل هم‏کیشان خودشان با فریب تدارکات جبهه محاصره شده را تأمین می‏کردند، این را خود اروپاییها نوشتند. تاریخی است که شرق و غرب این نکات را قبول دارند، این دوران مشعشع تاریخ اسلامی که تا بعد از جنگ جهانی اوّل می‏رسد که صحنه‏های جدیدی شروع می‏شود. فلسطین همان طور که گفتم، خیلی جابجا شده است، قبل از مسیح و قبل از حضرت موسی، بعد از مسیح و قبل از صلیبی و بعد از صلیبی مرتّب بین حکومتها جابجا شده و بین ادیان هم دست به دست گشته است. بارها ادیان آمدند و گرفتند و به اسم دین خودشان و اینجا (فلسطین) برای هر سه دین مقدّس است. همه آنها آنجا آثار با عظمت و میراث فرهنگی دارند، همه انگیزه جهاد برای گرفتن فلسطین را دارند. یکی از دورانهای تلخ بعد از صلیبیها که جزء رسواترین قطعات تاریخ جنگهای مسیحی است، همین دوران بعد از جنگ جهانی اوّل است که ما حالا گرفتار آن هستیم. از این قطعات تاریخ اوّلین نتیجه‏ای که می‏خواهم بگیرم، این است که جهان اسلام و جهان مسیحیّت و جهان یهودیّت حالا خیال نکنند که این قطعات جاوید است.  گفتم که 190 سال مسیحیها از اروپا به اینجا آمدند و اینجا را گرفتند و قدری ماندند و بعد با چهار جنگ، بساطشان را جمع کردند و رفتند و باز گفتم که چگونه در طول این 4500 سال این همه مسائل جابجا شده است که این همه یک قطعه است. این تازه یک قطعه چهل و پنجاه ساله‏ای است. روی یک قطعه کوچکی از فلسطین در حدّ بیست هزار کیلومتر در اندازه یک استان معمولی ایران، یهودیها توانسته‏اند بنام اسراییل حکومت مستقر سازند. همه اتّفاقی که افتاده، این است که اگر اینها خود را ابردین بدانند تاریخ بشریّت خیال کند که مسأله تمام شده است و فکر کنند که اسلام و فلسطین و مردم و عرب این مسأله را فراموش می‏کنند. این از اشتباهات است. اینگونه قطعات در تاریخ فلسطین خیلی فراوان است، ولی یک چیز پایدار است، از آن وقتی که کلید بیت المقدّس را به خلیفه دوّم دادند تا به امروز طبیعت اسلامی فلسطین مانده است و طبیعت عربی فلسطین هم مانده است. علی‏رغم دیدن امپراتوریهای عظیمی که آمدند و آنجا را گرفتند و آن طور برخورد کردند. حالا هم یک عدّه‏ای آمدند و یک شرارتی کردند اتّفاق تاریخی افتاده و این حرکت بارها و بارها تکرار شده و این دفعه هم به شکل خاصّ خودش تکرار شده است. منتها در زمان ما شکل مسائل یک مقدار فرق می‏کند، قدیم لشکرکشی می‏کردند و این شیوه معمول دنیا بوده، فتح می‏کردند، پیروز می‏شدند، برده می‏گرفتند، زمین را می‏گرفتند، جزیّه می‏گرفتند، مالیات می‏گرفتند، همان چیزهایی که مرسوم بود. امروز با سازمانهای جهانی که ما داریم، این اتّفاقات دیگر قرار نیست که اتّفاق بیفتد. دیگر هیچ کس نمی‏پذیرد که با لشکرکشی جایی را بگیرند و بمانند. لذا شیوه امروز را انتخاب کردند. لشکرکشی یک سری است، توطئه است. طرّاحی یک تجاوز ظالمانه با پوشش "سازمان ملل" است، در اوائل بعد از جنگ جهانی اوّل که اوّلین گروه کمیسیون خاصّ صهیونی آمد، به فلسطین آمده بود تا برنامه های حرکت صهیونی را آماده کند، آماری که خود انگلیسیها گرفتند، آن موقع سرپرستی با انگلیسیها بود. 6 درصد مردم فلسطین یهودی بودند، حرف مهمّشان این است که چون ممکن است بر شما مشتّبه کنند، اینها به عنوان حقّ تاریخی دنبال این هستند و می‏گویند اینجا متعلّق به اجداد ما بوده و ما الان هم وطن نداریم و می‏خواهیم در خانه پدریمان زندگی کنیم. خانه پدری که گفتم، 1500 سال اعراب کنعانی بودند، 800 سال فلسطینیون غیرعبرانی بودند، از 1200 سال قبل از میلاد تا این قطعه، قطعاتی را یهودیها بودند و دوباره چهارصد سال است که مسلمانها هستند و در یک قطعه کوتاهی هم مسیحیها بودند. چطور از میان همه کسانی که آنجا زندگی می‏کنند، این حقّ پدری را مجامع بین‏المللی به کسانی می‏دهند که این بخش از تاریخ را آنجا دارند ما نمی‏گوئیم که آنها حقّ زندگی آنجا ندارند، اصلاً منطق ما این نیست. ما با محور اسلامی که صحبت می‏کنیم، اهل کتاب هر جا باشند می‏توانند زندگی کنند، در سایه اسلام، زیر پرچم اسلام امنیّت دارند و می‏توانند زندگی کنند از جمله در فلسطین. به همین دلیل بودند. با اینکه عمر امضاء داده بود که در بیت‏المقدّس یهودی نباشد، یهودی بودند و کم‏کم این امضاء کهنه شده بود و حکومتها می‏پذیرفتند و با همه آن سوابق می‏پذیرفتند. حالا هم می‏گوییم، می‏توانند باشند، الان بحث یک چیز دیگری شده تدریجاً آوردند که البتّه طرّاح آن آمریکا و انگلیس بودند که البتّه اوّل انگلیس بود و بعد آمریکا به آن ملحق شد، بعد شوروی آن زمان هم ملحق شده است. تقریباً مجموعه بلوک شرق و غرب از این جریان ظالمانه حمایت کردند و این غدّه چرکین را متأسّفانه در منطقه ما کاشت. فقط این سوابق تاریخی را گفتم و نکاتی از این تاریخ را و حق و سوابق اسلامی را برای این منطقه و اتّفاقی که الان می‏افتد، تا بحال اتّفاقی که افتاده بود، با ارعاب و زور و بعد هم تأیید سازمان ملل تعداد زیادی از فلسطینیها را که هم مسلمان در جمعشان هست و هم مسیحی است، اینها را آواره کردند. خانه‏هایشان را آنها گرفتند ملک آنها را گرفتند و حالا اتّفاق بدی که امروز می‏افتد و بنام صلح و بنام حفظ آرامش منطقه و بنام اصلاح روابط جهانی و منطقه‏ای ترویج می‏شود، این همین اتّفاق شومی است که می‏خواهند این آوارگی را رسمی کنند. به کسانی قطعیّت ببخشند که در این منطقه غاصبانه وارد شده‏اند و غاصبانه دارند، املاک فلسطینیان را تصرّف می‏کنند، البتّه محدوده مصیبت به آنجا محدود نمی‏شود و برنامه چیز دیگری است. ولی حالا آنچه که در فلسطین است. می‏بینید که چه موج تبلیغاتی راه انداختند که کشورهای دیگر جرأت نکنند، با این پدیده نادرست و غیرعادلانه برخورد کنند. ایران اسلامی که این حرکت ناحق را نمی‏پذیرد ناجوانمردانه‏ترین برخوردها با ایران می‏شود که حالا شرح این را من به شما بدهم، چون در جریان امر هستید. به عنوان مخالف صلح از ایران یاد می‏کنند. حال آنکه تنها اسمی از صلح بر آن است و واقعاً گله اساسی اینجا از کشورهای عربی و برادران عرب ما است. این همه کشور با این همه جمعیّت بااین همه منابع عظیم ثروت با این بازار وسیع که امروز بازار حربه مهمّی برای برخورد با مسائل است و با این سرزمینهای حسّاس و استراتژیک که در اختیار دارند و با این زبان خوب و ادبیات و فرهنگ غنی اسلامی که اینها را به هم مرتبط کرده، انصافاً در مقابل این فشارهائی که دارد اتّفاق می‏افتد، بی‏عرضگی نشان می‏دهند، چه می‏شود. اگر مثل ما به آنها نه بگوئید، الان بحث جنگ، درگیریهای حاد نیست، یک بحث سیاسی در مجامع مطرح است، اصلاً محور را محور انسانی به خیال خودشان درست کردند. ما می‏دانیم که انسانی نیست. چرا حرف خودمان را نزنیم، چرا بگوییم غیرانسانی است، چرا ما راه را هموار کنیم، اگر هم همین مقدار شما ملاحظه دارید و جرأت نمی‏کنید، خوب لااقل بله نگویید. سکوت کردن هم در دنیا یک چیزی است. با سکوت بگذرانید و حرفش را دیگران می‏زنند.البتّه ما این را نمی‏پسندیم، خوب نتیجه‏اش این می‏شود که یک عدّه مسلمان مبارز و مجاهد این شکل تنها باید با جانشان و با عملیّات ایثارگرانه و مجاهدانه حرف خودشان را به دنیا بزنند.  در این شرایط ما می‏بینیم، همه عوامل قدرت اسلام معکوس عمل می‏کند و در اختیار صحنه گردانان مسأله فلسطین این فاجعه قرن و این ظلم فاحش قرار می‏گیرد و حق یک ملّتی که غصب شدن آن روشن است دارد، به کلّی نادیده گرفته می‏شود و هر کس با این جریان مخالفت می‏کند. انگ ضدّ صلح و ضدّ آرامش و یا انگ تروریسم و ماجراجو و امثالهم را به او می‏زنند. انحراف و این کجروی و این تحریف ناحق تاریخ در زمان ارتباطات در دنیای طرفدار به ظاهر حقوق بشر در شرایطی که ملتّهای فراموش شده تاریخ دارند سر از ویرانه‏های کشورشان در می‏آورند و تجدید قوا و تجدید شخصیّت و هویّت می‏کنند و کشورهائی که هشتاد سال پیش توسط ماتریالیسم مارکسیسم بلعیده شده بودند، امروز احیاء شدند و مساجدشان را پس گرفتند. ما امروز می‏بینیم که یک ملّت زنده، هوشیار مجاهد، مظلوم در صحنه را به این شکل دارند دفنش می‏کنند، آخر شوخی نیست که چهار میلیون آدم در اطراف دنیا آواره باشد، خیلی از آنها زیر چادر زندگی کنند و با صدقه سازمان ملل و دیگران امرار معاش کنند و اراضی زرخیزشان در اختیار مهاجرینی باشد که از اطراف دنیا جذب می‏کنند و می‏برند در خانه‏های این مردم روی زمین آنها و به آنها امکانات می‏دهند. این مجامع دروغگوی طرفدار حقوق بشر اسم این را می‏گذارند صلح و ما که فقط می‏گوئیم که این صلح نیست، این ظلم است، ناحق است، باید این اتّهامات را به ما بزنند. واقعاً این نشان می‏دهد که دنیا چقدر کج می‏رود و نشان می‏دهد که چقدر بی‏منطق است و نشان می‏دهد که در اظهارات دنیا حساب و کتاب نیست. اشتباه اساسی اینها، این است که خیال می‏کنند این صلح است. من با آن توضیحاتی که دادم می‏خواستیم این نتیجه را در پایان سخنانم بگیرم. شما اشتباه می‏کنید که این را صلح حساب می‏کنید، یک مقدار موّفق می‏شوید که خاکستر روی آتش بریزید و یک طوفان و یک باد می‏وزد و دوباره این آتش را شعله‏ور می‏کند. اگر شما واقعاً می‏خواهید مسأله فلسطین حل شود، اگر می‏خواهید اینجا آرامش شود، اگر فکر می‏کنید در کنار منابع انرژی دنیا باید آرامش باشد. بیائید مسأله را ریشه‏ای حل کنید. شما این طرف را متهّم می‏کنید و می‏گوئید که اینها می‏خواهند یهودیها را به دریا بریزند. این یک تعبیری است که یک وقتی شده است چه کسی می‏خواهد به دریا بریزد؟ می‏گویند بگذارید فلسطینیها به خانه‏شان برگردند، اگر جائی بود دیگری هم می‏ماند. این منطق، با دریا ریختن خیلی فرق دارد. چون آن طرف دریاست و اگر بخواهند بروند باید به داخل دریا بروند پس چه بهتر که از خشکی بیایند. بحث، سر حقّ مردم است. بحث برگرداندن مردم آواره است که متأسّفانه این مغالطه عجیب و غریبی که اینها می‏کنند و حق تاریخی دروغ برای عدّه‏ای درست می‏کنند و به جای اینکه صلح درست کنند یک ماده منفجره‏ای را در منطقه می‏کارند که خدا می‏داند که ترکش انفجارش کجا را بگیرد. اسراییل که آرام نمی‏گیرد. شما در همین موقعی که دارید برای صلح التماس می‏کنید و همین حال که موقع امضاء پیمان منع گسترش سلاحهای هسته‏ای باید تجدید شود، شما همین حالا می‏گوئید اسراییل سلاح اتمی داشته باشد، امّا مصر، سوریه، عربستان، ایران و عراق نداشته باشند، این چه حرفی است که می‏زنید. چقدر شما متمدّن هستید، چه مقدار اهل منطق هستید، چقدر می‏خواهید حرفهایتان را مردم بپذیرند، چطور می‏شود بمب اتمی که در جایی این شرایط را دارد، در جائی که اطرافش چهار میلیون آواره چشمشان به آنجا دوخته است. اینجا که که نقطه امنی نیست. شما می‏خواهید بمب دست چه کسی بدهید که می‏دهید، و آن را می‏پذیرید. ولی دیگر اگر توپ دوربرد هم داشته باشند، شما با آن مخالفت می‏کنید. این زندگی غیرعادلانه را واقعاً تحمیل نکنید و بدانید که از این راه صلح نمی‏شود و حرفهای خیرخواهانه ایران را جدّی بگیرید، اینجا یک عدّه تروریست تندرو  و افراطی حرف نمی‏زنند. اینجا کسانی حرف می‏زنند که در طول تاریخ نشان دادند که در همان فلسطین هم عادلانه‏ترین روش را دارند. آنها یک عدّه مردمی هستند که با قرآن که محورش رحمت و رأفت میباشد انقلاب کردند. این طوری با اصلی‏ترین و مهمترین مسأله دنیا برخورد نکنید، البتّه این ظاهر قضیه است، ما که می‏دانیم شما اسراییل را برای چه می‏خواهید و دنبال چه هستید، این پایگاه استعماری و استکباری برای ذلیل کردن مسلمانهاست که در مقابل شما منافع استعماریتان را تهدید نکنند، اهداف شما روشن است هیچ کس هم این طور نیست که نفهمد، مردم می‏فهمند. حالا دیگر تبلیغات گمراه کننده فراوان است. اَعُوُذُ باللَّهِ منَ الشَّیطانِ الرَّجیم/ بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم/ قُلْ یا اَیُّهَاالْکافِرُونَ/ لااَعْبُدُ ما تَعْبُدُوُنَ/ وَلا اَنْتُمْ عابدُونَ ما اَعْبُدُ/ وَلا اَنَا عابدٌ ما عَبَدْتُمْ/ وَلا اَنْتُمْ عابدوُنَ ما اَعْبُدُ/ لَکُمْ دینُکُمْ وَلِیَ دینِ.     خطبه دوّم  بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم اَلْحَمْدُ ِللَّهِ رَبِّ اْلعالَمینَ، وَالصّلوةُ وَ السَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلی عَلِیٍّ أَمیرِاْلمُؤْمنینَ وَ عَلی الصِّدّیقة الطّاهِرة وَ عَلی سبْطَیِ الَّرّحْمَةِ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ موُسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَعَلِیِّ بْنِ مُوسی وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ وَ ألْخَلَفِ اْلهادی اْلمهْدیّ (عج).  در خطبه دوّم، دو سه مطلب مختصر را به عنوان مسائل روز و مناسبتهای هفته عرض می‏کنم و امیدوارم که شما را زیاد خسته نکنم. اوّلین مسأله مربوط به ماه مبارک رمضان است و این هفته آخر ما که در پیش داریم که واقعاً یک فرصت طلائی قابل توجّه برای امّت اسلامی ما و همه مسلمانهای جهان که مخاطب من هستند بود. ماه رمضان خیلی با برکت است و واقعاً هدیه عظیم الهی است. همه آن تعبیرات برکت، عظمت، رأفت، رحمت، غفران، حرکت، رشد، تعالی، تقرب و همه چیزی که ما دنبالش هستیم در این ماه قابل تحصیل است و الحمدللّه جوّ جامعه ما امروز جوّی است که مردم عمیقاً تحت تأثیر برکات این ماه هستند و خوشبختانه در این ماه شما سعادت استفاده از ارشادات مقام معظّم رهبری را در دو برنامه نماز جمعه داشتید که به برکت این ماه اضافه کرد.  ما به تازگی از لحظات فوق‏العاده نورانی و نورافشان ایّام لیالی قدر عبور کرده‏ایم و من امیدوارم که این نفحات انس الهی را شما درک کرده و بهره گرفته باشید و خدای ناکرده اگر کسی هنوز خودش را مشمول الطاف عمیق الهی در این ماه نکرده باشد از این فرصتهای باقی مانده استفاده کند. می‏دانید که بزرگان ما فرموده‏اند کسی که در این ماه نتواند عفو گناهان خودش را از خداوند بگیرد شقی است و محروم از رحمت خداوند خواهد بود و ما بعید می‏دانیم که در میان مردم خوب ما کسی مصداق این حدیث باشد. آن ابواب وسیع رحمت الهی، این افق بیکران دیدن الطاف الهی، آن همه لطف و محبّتی که خداوند به ما دارد و نمونه‏هایش را ما در دوران انقلاب و امروز همیشه در زندگی خودمان دیده‏ایم. این خدای مهربانمان، این بندگان خوبمان، این رابطه خوبی که امروز آسمان ایران با زمین ایران دارد، این فرصت را ان‏شاءالله ما در بقای این ماه داشته باشیم و خودمان را بسازیم. راهمان را به خدا نزدیک کنیم، دستمان را به جایی از عوالم بالا بند کنیم و امید بیشتری به سعادت و ابدیّت داشته باشیم و یادی از رفتگان و نیازمندان به غفران الهی داشته باشیم، بخصوص شهداء و مفقودانمان که امروز در میان ما نیستند و ما از صدقه جهاد آنها امروز چیزهایی داریم و با مشعلهای هدایت آنهاست که امروز جامعه ما روشن است، ان‏شاءالله در بقای این ماه ما این را داشته باشیم. مسأله دیگری که فقط اشاره می‏کنم، ما تازه از روزهای عزاداری مهمّی عبور کرده‏ایم. در روزهای گذشته ما بزرگترین حادثه تاریخ‏مان را داریم از لحاظ آثار منفی، یعنی شهادت شخصیّتی که در مهمترین قطعه تاریخ دنیای اسلام که اسلام بشدّت نیازمند به او و عمل او و به عدل او و راهنماییهای او وابسته بود علی بن‏ابیطالب (ع) آن بزرگ مرد کلّ تاریخ بشریّت را افرادی نادان، متعصّب، جاهل و افراطی از دنیای اسلام گرفتند. خداوند می‏داند چه خسارتی از این ناحیه به اسلام وارد شده است. تازه اسلام داشت منتشر می‏شد، تازه اسلام داشت نورش را از این طرف به شرق، از آن طرف به غرب و از طرف دیگر به شمال و دنیا پرتو افشانی می‏کرد و چشمان جامعه بشری به مدینه متوجّه بود و هیچ کس به اندازه امیرالمؤمنین علی‏بن‏ابیطالب (ع) نمی‏توانست آن روز جوابگوی نیازهای روحی مردم آن زمان باشد.  هیچ وقت دنیا به اندازه آن روز تشنه نبود و نیازمند شنیدن معارف آسمان نبود و هیچ کس به اندازه علی‏بن‏ابیطالب(ع) این آمادگی را نداشت که دنیا را سیراب کند. در آن چنان شرایطی بیایند یک چنین شخصیّتی را از دنیای اسلام بگیرند، معلوم است که چه مصیبت بزرگی و چه اتّفاق عظیمی افتاده است.  ما هم الان نمی‏دانیم که چه مقدار خسارت دیده‏ایم. اگر این بزرگمرد مثلاً چند ده سال موفق می‏شد که تعلیمات حکومتی خودش را در این دنیای جدید الفتح، ایران و آسیای میانه و تا عمق  هند نفوذ می‏داد و از آن طرف تا ساحل اقیانوس اطلس و عملاً یک حکومتی که علی بن ابیطالب(ع) می‏فهمید، اجراء می‏شد. خوب این خیلی اتّفاق عظیمی در دنیا بود که با دست انسانهائی واقعاً ظالم که ظلمشان به اندازه تاریخ بشریّت بزرگ و به اندازه صحنه گیتی وسیع و خطرناک است، این چنین مرد بزرگی را گرفتند. البتّه ما از آن آثار این مرد بزرگ خیلی استفاده می‏کنیم. ولی انصافاً تفاوت دارد که یک دوره طولانی حکومتی را تجربه می‏کردیم. مسأله دیگری که احتیاج به یک خطبه دارد و امروز دیگر ظرفیّت آن را نداریم، چون جامعه ما انتظار دارد که درباره مسأله تنظیم بازار مطالبی را بشنود، در گذشته چند خطبه داشتیم و فقط اشاره‏ای کوتاه به آن می‏کنم و ان‏شاءالله در بحثهای بعدی توضیح خواهم داد. ما همان طور که در اینجا با شما مطرح کردیم، برنامه ریزی کردیم، قدمهای اوّلیه را برداشتیم. از دو سه محور برنامه را داریم تنظیم می‏کنیم. اوّلاً کالاها را به ضروری و حسّاس تقسیم کردیم که یک سری از کالا را تثبیت کردیم و قرار است ان‏شاءالله در سال آینده هم با همین قیمت تثبیتی که با سوبسید دولت تأمین می‏شود به صورت وفور عرضه گردد و تا امروز تجربه خوبی در مورد آنها داریم که عمدتاً مواد اوّلیه، غذا و داروی مردم است.  سری دوّم کالاها را مشخّص کردیم که آنها کالاهای مؤثّر در زندگی مردم از لحاظ وسایل مسکن و منزل هستند که قرار است 15 فروردین ماه سال آینده قیمتهایشان اعلام گردد. از اینکه گفتیم 15 فروردین، به این منظور بوده است که سهم سوخت را که قرار است از آخر امسال و اوّل سال آینده قیمتش تفاوت کند در قیمت آنها ببینیم. قیمتهای مشخّص شده - اعلام می‏شود، تقریباً بیش از 60 درصد کالای سبد خانوادگی است که ان‏شاءالله این کالاها را با قیمت تثبیت شده همراه با تعزیرات در سال آینده در برنامه زندگی مردم خواهیم داشت. یک سری کالاهایی نیز هست که اهمیّت زیادی برای در زندگی قائل نیستند که آنها را نیز با یک نظم دیگری تنظیم کردیم و در کنار این برنامه، فروشگاههاست که بتوانند به ترتیب در جاهای مناسبی به صورت جامع در اختیار مردم باشند که ان‏شاءالله بزودی اولی‏اش را خواهیم دید و بتدریج اینها توسعه خواهند یافت. من در صحبتهای بعدی امیدوارم بتوانم این برنامه را باز کنم، البتّه ما یک مقاومتهای ناجوانمردانه‏ای الان داریم هم دشمنان خارجی‏مان و هم افراد سودجویی که این برنامه را مناسب خودشان نمی‏دانند یک تعرّضهایی به نقاط دیگری می‏کنند که بتوانند تعادل را بر هم بزنند و ما از این گونه مزاحمتها هم خواهیم داشت، منتها اینها حرکات مذبوحانه‏ایست که بتدریج اتّفاق می‏افتد و بتدریج هم باید با آنها مقابله شود. من تقاضا دارم که مردم ما روحیه همکاری داشته باشند و سعی کنند با مسؤولینی که این کارها را باید اجراء کنند همکاری کنند که ما این مشکل سخت مبارزه با دنیا طلبان و سودپرستان را بتوانیم بخوبی از عهده‏اش برآییم این یک برنامه نسبتاً طولانی است و نباید انتظار داشته باشید که ظرف دو سه سال که این برنامه کامل می‏شود بتوانیم یک نظام درست توزیعی در کنار تولیدمان داشته باشیم که ان‏شاءالله بتدریج این حرکت ادامه پیدا کند. مسائل جهانی ما فراوان است و من دیگر وارد این بحثها نمی‏شوم. متأسّفانه هنوز در افغانستان، قره باغ، بوسنی، لبنان، فلسطین، عراق و جاهای دیگر مشکل برای مسلمانها داریم که با اینکه مشکل وجود دارد در کنارش هوشیاری و بیداری مردم نعمت بزرگی است که خداوند به ما داده است و با این حرکت وسیع اسلامی که در سراسر دنیای اسلام داریم می‏بینیم از این قطعات تاریخ خون چکان، در گوشه و کنار دنیای اسلام اگر داشته باشیم نباید جوامع اسلامی دلسرد و خسته شوند، بلکه باید جدّی‏تر بگیرند و در صحنه بیشتر بمانند و بر محور اسلام و قرآن حرکت آگاهانه‏ای که با رهبری امام راحلمان شروع شده بحمداللّه رو به رشد است. امروز خیلی بهتر از پانزده سال پیش است و ان‏شاءاللّه در پانزده سال آینده بسیار بهتر از امروز دنیای اسلام را خواهیم داشت. خداوند حافظ شما مردم عزیز و بزرگواری که با همّت شما این انقلاب پیروز شد و با پایمردی شما این انقلاب تثبیت شد و ان‏شاءاللّه با تلاش شما این انقلاب جایگاه خودش را در دنیا پیدا خواهد کرد. أَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ/ بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم/ »قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَدٌ/ اَللَّهُ الصَمَدٌ/ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یوُلَدْ/ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَد«.