نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی
خطبه اوّل بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم اَلْحَمْدُلِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ، وَالصَّلوةُ وَالسَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَالِهِ الْأَ ئِمَّةِ الْمَعْصوُمینَ. أَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ، سُبْحانَ الَّذی أَسْرَی بعَبْدهِ لِیْلاً مِّنَ غلْمَسْجِدالْحَرامِ إِلیَ الْمَسْجِد الْاَقْصی الَّذیِ بارَکْنا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیاتِ، عِبادَاللَّه اُوْصیکُمْ بتَقْوَیَ اللَّه وَ اَتَّباعُ اَمْرَهُ وَ نَهْیِ". با تأکید بر رعایت تقوا، قبل از شروع خطبه باید صمیمانه از این ملّت هوشیار انقلابی و همیشه در صحنه خودمان تشکّر کنم که اینگونه در مناسبتهای مختلف اسلامی، اجتماعی و انقلابی از آرمانهای انقلابشان پشتیبانی میکنند. امروز خیابانهای تهران شاهد اوج حماسه فلسطین در ایران است و اجتماع شما مردم که گوشههایی از آن خواهی نخواهی در معرض دید دیگران قرار خواهد گرفت، نمونه خوبی برای زنده بودن مسأله فلسطین و آرمان فلسطین در دنیای اسلام و در پایگاه انقلاب است. خداوند به شما خیر و برکت و عزّت و سعادت عطا بفرماید. در بحث کوتاهی یک تابلویی از منطقه فلسطین برای شما ترسیم میکنم. این منطقه جزء مهمترین مناطق دنیاست و از لحاظ تاریخی پرحادثهترین سرزمین جهان است. تا آنجایی که من با تاریخ آشنا هستم، هیچ قطعهای از زمین را این همه پرحادثه و حامل قطعات بسیار مهمّ تاریخی نمیبینم. یکی از ویژگیهای این منطقه این است که محیط وحی است و عمده پیامبرانی که ما میشناسیم در حول و هوش این منطقه پیام خودشان را از آسمان گرفتهاند که این بیدلیل و بیجهت نیست و قطعاً پشت آن یک فلسفه اساسی است که وارد این بحث نخواهم شد، چون این یک بحث ناقصی در خواهد آمد. شما از حضرت ابراهیم به بعد تمام این انبیایی که در قرآن میبینید، در همین منطقه میبینید [t1]و یا نزدیک این منطقه، بنابراین اساسیترین فرهنگ و تمدّن بشری اینجا از آسمان نازل شده و دریچه ورود پیام الهی به زمین است. از لحاظ تاریخی به همین دلیل همیشه اینجا مورد توجّه مکتبها و صاحبان نحلهای دنیا بوده، ما قبل از دین حضرت موسی به صورت منسجم الان دینی نداریم که پیروان خاصّی در دنیا داشته باشد که ما بخواهیم از آنها صحبت کنیم. از حضرت موسی به این طرف که سه دین مهم داشتهایم، آنجا مورد توجّه هر سه دین است و قبل از حضرت موسی پایگاه پرورش حضرت ابراهیم بوده که ابراهیم دیگر ابوالانبیاء است. حدود چهار هزار و پانصد سال تاریخ فلسطین کما و بیش برای ما روشن است و نکات تاریک هم خیلی دارد. محورهایی که هست، محورهای مذهبی و دینی و نژادی است و بر محور نژاد و بر محور مذهب جنگهای فراوانی اتّفاق افتاده است، خدا میداند چه مقدار جنگ و نبردهای عقیدتی و یا تعصّب نژادی اینجا در همین سرزمین اتّفاق افتاده و چند سال این سرزمین زیر و رو شده و به کلّی سوخته و از نو ساخته شده است. امروز مسألهای که محور یکی از مهمترین مسائل بشری در کشور فلسطین و در دنیا است، همین مسأله نژادی و مذهبی است، هر دوی اینها هنوز هم موتور حرکت تاریخ در عصر ماست و اینها در صد هزار سال قبل هم موتور متحرک تاریخ بودهاند و اینها برخوردها را توجیه میکردند. امروز هم اگر چیزی بنام اسراییل یک کشور بیریشهای را به این نام در اینجا میسازند، باز به آن میخواهند مبنای نژادی و دینی بدهند که من یک مقداری این مسأله را میخواهم باز کنم. گر چه شاید خیلی هم تازه نباشد، امّا قطعاً برای نسل جوان ما توجّه به این مسأله از اهمیّت بالایی برخوردار است. ترتیب توطن نژادها و مذاهب اینگونه بود که اوّلین موجودیّت متشکلی که ما آنجا سراغ داریم، قبیلهای بنام "کنعانیون" است که اینها تقریباً هزار و پانصد سال در آن منطقه حاکمیّت داشتهاند و اینها عرب بودند و اوّلین نژاد حاکم بر فلسطین، عرب است. بین عرب و اسراییل یک قطعه دیگری است که حدود هشتصد سال آنجا را گرفته که چیزی بنام فلسطینیون که اینها هم از کریست میآیند، با آمدن بنیاسراییل از مصر و با درگیریهایی که بنیاسراییل با فراعنه مصر داشتند و شروع دین مقدس حضرت موسی و حرکت بنیاسراییل از مصر و بعد از گرفتاری آنها دوره حضور چیزی بنام اسراییل و اسراییلیون آنجا شروع میشود که اینها هم تا حدود زمان میلاد حضرت مسیح قطعاتی را در آنجا حاکم بودند، البتّه یک وقتی اوج حضورشان در زمان حضرت داود و حضرت سلیمان بوده و در تمام دوران بعد از میلاد حضرت مسیح دو هزار و پانصد سال قبل از حضرت مسیح را اینگونه پر میکند که کنعانیون، فلسطینیون و بعد دوران اسراییل بنیاسراییل که عبرانیون را هم باید به این محدوده حساب کنیم که این دوره از دورههای سخت زندگی در فلسطین بوده و دائماً جنگ بوده، روم و یونان حمله کرده، آنجا جایی بود که مرتّب میدان نبرد بود و حکومتها دست به دست میگشت تا به میلاد حضرت مسیح میرسد که باید آن مقطع را با وضع یهودیها و بنیاسراییل حساب کنید. بعد با توسعه مذهب، حضرت مسیح و دین آن حضرت که کمکم مرکز آن به اروپا منتقل میشود، از طرف روم فشار به منطقه فلسطین زیاد میشود و سرانجام قدرتهای رومی و مسیحی آنجا را میگیرند و تا زمان صدر اسلام عمدتاً در دست مسیحیان بوده است. در این مراحل قطعهای که بین حضرت مسیح و حضرت موسی است، ما از لحاظ قرآن به آن اعتقاد داریم که این حق آن زمان و در آن منطقه این حضرت موسی بوده و یهودیها محور حق حرکت بودند، حالا چگونه عمل میکردند، آن بحث جداگانهای است. بعد از حضرت عیسی باز ما معتقدیم که محور حق با مسیحیون بوده، به خاطر مبانی که ما در شناخت امّتها و حرکتهای تاریخ داریم، این قطعه را هم محور حقّ آنها میدانیم. در این فاصله نکات بسیار مهم و تاریخی وجود دارد که یکی دو نکته آن را عرض میکنم که نقش ایران است. ایران در این منطقه دوبار دخالت کرده و انصافاً شرافت ایرانی را آن موقع هم نشان دادهایم که طرفدار مظلوم بوده و با ظالم طرف شده است، یکبار وقتی که بختالنصر یهودیان را قلع و قمع کرده و همه را به اطراف فرستاد و در آن موقعی که یهودیان حق بودند، وقتی که کورش از ایران رفت و فلسطین را فتح کرد، همین مردم مظلوم و مهاجر را بازگرداند و حقّشان را به آنها داد و یک بار دیگر هم در آستانه ظهور اسلام بود که باز ایرانیها رفتند و آنجا را گرفتند و هنوز در آنجا باز مراکز مهم مسیحیّت و یهودیها بود که در آنجا هم ظلمهایی که از طریق امپراتور روم شده بود، باز ایرانیها رفتند و مقداری از ظلمها را از یهودیها برطرف کردند. ایران دوبار در این منطقه نقش ایفا کرده و هر دو بار با محورهایی که در دست ماست. گر چه آنها با ادلّه دیگری این اقدامات را میکردند. با این محورها این بعد حرکت حقطلبانه بوده است. امّا رفتار آنها با یکدیگر بسیار بد بوده است و الان یکی از مسائل تاریخی امروز ماست. آنها مسیحیّت و نصرانیّت، وقتی که یکدیگر را میزدند، با شیوههایی با هم برخورد میکردند که هیچ منطقی امروز و دیروز نمیتواند آن را تأیید کند، یهودیان به خاطر این فشاری که بر آنها وارد شده بود کینه عمیقی نسبت به مسیحیها پیدا کرده بودند و مسیحیها هم به خاطر اینکه یهودیها را قاتل حضرت مسیح میدانند و معتقدند که ایشان را به صلیب کشیده و شهید کردهاند، واقعاً کینه پدر کشتهای دارند. جملهای در یکی از کتابهای مقدّس یهودیها به خداوند نسبت داده شده که دستور میدهد، "وقتی که وارد شهری شدید، هیچ چیزی را زنده نگذارید و هر موجودی را بکشید و به هیچ کس رحم نکنید و اینگونه برخورد کنید." یعنی حتّی مسأله را به وحیشان سرایت دادند و از قولشان خدای یهود چنین دستورات غیرانسانی را ترسیم میکنند. درست مقابل دستوری که ما در همان فلسطین داریم، وقتی که لشکر اُسام را از مدینه برای فتح فلسطین میفرستادند، در فرمان خلیفه اوّل آمده بود که وقتی وارد میشوید، آنجا ستم نکنید به زنان و کودکان متعرّض نشوید، درختان را قطع نکنید و به اموال و حیوانات تجاوز نکنید و به صومعهها که راهبان منزوی عبادت میکنند متعرّض نشوید. این دستورات را با آن دستورت مقایسه کنید. شیوه برخورد یک نظام را با این دستورات میشود فهمید و درست امروز هم منعکس است. هزاران سال از آن تاریخ گذشته و باز همین طبیعت امروز و سالهای قبل با هم میخواند و عجیب اینکه مسیحیهایی که این همه تأکید بر معارفشان، حضرت مسیح به ایشان نسبت میدهند که گفته "اگر سیلی به صورت تو زدند، طرف دیگر صورتت را بیاور و بگو باز هم بزن"، اینها وقتی که همین بیت المقدّس را فتح کردند، تصمیم گرفتند که یک یهودی در بیتالمقدّس نماند و یک یهودی شناخته شده برای مدّت طولانی در بیتالمقدّس نبود. اینگونه یکدیگر را قلع و قمع میکردند. وقتی که مسلمانها قسمت اعظم فلسطین را فتح کردند و معلوم شد که بیتالمقدّس هم سقوط میکند، مردم بیتالمقدّس به فرماندهان اسلام پیغام دادند که ما تسلیم میشویم. امّا به خاطر عظمت این شهر تقاضا داریم که شخص خلیفه دوّم که آن موقع در زمان عمر بود، خودشان بیایند و کلید بیتالمقدّس را از ما تحویل بگیرند و ما قرارداد را با ایشان امضاء کنیم. خلیفه هم پذیرفت و این قرارداد انجام شد. در قرارداد مسیحیهایی که بیتالمقدّس را تحویل مسلمانها دادند، نوشتند: "به این شرط که یک یهودی در بیت المقدّس سکونت نکند"، شرطشان این است، یک یهودی را در بیتالمقدّس نمیپذیرند. این نوع رابطه اینهاست. تا اینجا این نکته روشن شد که مسلمانها فلسطین را از مسیحیها گرفتند نه از یهودیها و در دوران قبل از اسلام از دید ما محور حق، همین مسیحیها بودند، البتّه دورهشان با آمدن اسلام تمام میشود. حقّانیّت آنها به عنوان یک دین حاضر در صحنه از دید ما تمام شده، ولی اینها معارف آسمانی دارند و دین ریشهدار تاریخی هستند و ما هم به آنها و به پیروان حضرت موسی به عنوان اهل کتاب احترام میگذاریم و میبینید که مساجد و معابد آنها با هم وجود دارند و مردم با هم اینگونه زندگی میکنند و نمایندگان آنها و ما در مجلس شورای اسلامی با هم رأی میدهند و با هم از کشور دفاع میکنند و این به خاطر پایگاه فکری است که ما در برخورد با اهل کتاب داریم و در گذشته هم همین طور بوده است. از آن روزی که اسلام فلسطین را گرفت تا به امروز که بیش از 1300 سال است، فقط یک قطعه جنگهای صلیبی است که باز بر بخشی از فلسطین مسیحیها مسلّط شدند. در تمام این مدّت اعراب و مسلمانها بودند و گاهی از ایران هم میرفتند و گاهی از قبطیهای مصر هم میآمدند، ولی مسلمان بودند و میآمدند همراه مسلمانها میآمدند. امّا این جریان طولانی بهترین دوره عمر فلسطین است. این یک ادّعای یک خطیب جمعه نیست، این ادّعای مورّخان است، مشعشعترین دوران حرکات انسانی و تمدّن در فلسطین بعد از آن موقعی است که مسلمانها آمدند. نمونه اوّلش را گفتم که چگونه بیتالمقدّس را گرفتند و بعد هم بسیار ظرائف و قطعات شیرینی دارد. یکی از بدترین دوران این مقطع همان دورانی است که صلیبیها میآیند و در چهار جنگ حدود یکصد و نود سال این منطقه را میگیرند و البتّه دست به دست هم میگشته است. در همان موقع آنجاهایی که در دست مسلمانها بوده و مسیحیهایی که زیر پرچم اسلام زندگی میکردند، با مسلمانها صمیمی رفتار میکردند. من فقط یک نمونه تاریخی آن را میگویم. وقتی که در یک لشکرکشی انگلیس و آلمان و دیگران بیتالمقدّس یکی از شهرهای فلسطین را محاصره کرده بودند، صلاحالدّین ایّوبی در محاصره بود. دو سه سال این محاصره طول کشید و برای مردم خیلی سخت گذشت. فقر و قحطی و مشکلات آمد و کسی را اجازه نمیدادند تا از برج و بار و شهر خارج شود و مسیحیهایی که در داخل شهر در محاصره زندگی میکردند، اینها با لباس شبه اروپایی به صورتهای مختلف این حصار را میشکستند و برای مسلمانها امکانات میآوردند. شما ببینید لشکر مجاهد به عنوان جهاد نجات بیتالمقدّس از سراسر اروپا آمده و یک شهر اسلامی را محاصره کرده و مسیحیّت داخل شهر میبیند که هم کیشانشان به عنوان جهاد آمدند که آنجا را بگیرند و با کّفار به اصطلاح خودشان میجنگیدند. رفتار مسلمانها با مسیحیّت به گونهای بود که اینها در مقابل همکیشان خودشان با فریب تدارکات جبهه محاصره شده را تأمین میکردند، این را خود اروپاییها نوشتند. تاریخی است که شرق و غرب این نکات را قبول دارند، این دوران مشعشع تاریخ اسلامی که تا بعد از جنگ جهانی اوّل میرسد که صحنههای جدیدی شروع میشود. فلسطین همان طور که گفتم، خیلی جابجا شده است، قبل از مسیح و قبل از حضرت موسی، بعد از مسیح و قبل از صلیبی و بعد از صلیبی مرتّب بین حکومتها جابجا شده و بین ادیان هم دست به دست گشته است. بارها ادیان آمدند و گرفتند و به اسم دین خودشان و اینجا (فلسطین) برای هر سه دین مقدّس است. همه آنها آنجا آثار با عظمت و میراث فرهنگی دارند، همه انگیزه جهاد برای گرفتن فلسطین را دارند. یکی از دورانهای تلخ بعد از صلیبیها که جزء رسواترین قطعات تاریخ جنگهای مسیحی است، همین دوران بعد از جنگ جهانی اوّل است که ما حالا گرفتار آن هستیم. از این قطعات تاریخ اوّلین نتیجهای که میخواهم بگیرم، این است که جهان اسلام و جهان مسیحیّت و جهان یهودیّت حالا خیال نکنند که این قطعات جاوید است. گفتم که 190 سال مسیحیها از اروپا به اینجا آمدند و اینجا را گرفتند و قدری ماندند و بعد با چهار جنگ، بساطشان را جمع کردند و رفتند و باز گفتم که چگونه در طول این 4500 سال این همه مسائل جابجا شده است که این همه یک قطعه است. این تازه یک قطعه چهل و پنجاه سالهای است. روی یک قطعه کوچکی از فلسطین در حدّ بیست هزار کیلومتر در اندازه یک استان معمولی ایران، یهودیها توانستهاند بنام اسراییل حکومت مستقر سازند. همه اتّفاقی که افتاده، این است که اگر اینها خود را ابردین بدانند تاریخ بشریّت خیال کند که مسأله تمام شده است و فکر کنند که اسلام و فلسطین و مردم و عرب این مسأله را فراموش میکنند. این از اشتباهات است. اینگونه قطعات در تاریخ فلسطین خیلی فراوان است، ولی یک چیز پایدار است، از آن وقتی که کلید بیت المقدّس را به خلیفه دوّم دادند تا به امروز طبیعت اسلامی فلسطین مانده است و طبیعت عربی فلسطین هم مانده است. علیرغم دیدن امپراتوریهای عظیمی که آمدند و آنجا را گرفتند و آن طور برخورد کردند. حالا هم یک عدّهای آمدند و یک شرارتی کردند اتّفاق تاریخی افتاده و این حرکت بارها و بارها تکرار شده و این دفعه هم به شکل خاصّ خودش تکرار شده است. منتها در زمان ما شکل مسائل یک مقدار فرق میکند، قدیم لشکرکشی میکردند و این شیوه معمول دنیا بوده، فتح میکردند، پیروز میشدند، برده میگرفتند، زمین را میگرفتند، جزیّه میگرفتند، مالیات میگرفتند، همان چیزهایی که مرسوم بود. امروز با سازمانهای جهانی که ما داریم، این اتّفاقات دیگر قرار نیست که اتّفاق بیفتد. دیگر هیچ کس نمیپذیرد که با لشکرکشی جایی را بگیرند و بمانند. لذا شیوه امروز را انتخاب کردند. لشکرکشی یک سری است، توطئه است. طرّاحی یک تجاوز ظالمانه با پوشش "سازمان ملل" است، در اوائل بعد از جنگ جهانی اوّل که اوّلین گروه کمیسیون خاصّ صهیونی آمد، به فلسطین آمده بود تا برنامه های حرکت صهیونی را آماده کند، آماری که خود انگلیسیها گرفتند، آن موقع سرپرستی با انگلیسیها بود. 6 درصد مردم فلسطین یهودی بودند، حرف مهمّشان این است که چون ممکن است بر شما مشتّبه کنند، اینها به عنوان حقّ تاریخی دنبال این هستند و میگویند اینجا متعلّق به اجداد ما بوده و ما الان هم وطن نداریم و میخواهیم در خانه پدریمان زندگی کنیم. خانه پدری که گفتم، 1500 سال اعراب کنعانی بودند، 800 سال فلسطینیون غیرعبرانی بودند، از 1200 سال قبل از میلاد تا این قطعه، قطعاتی را یهودیها بودند و دوباره چهارصد سال است که مسلمانها هستند و در یک قطعه کوتاهی هم مسیحیها بودند. چطور از میان همه کسانی که آنجا زندگی میکنند، این حقّ پدری را مجامع بینالمللی به کسانی میدهند که این بخش از تاریخ را آنجا دارند ما نمیگوئیم که آنها حقّ زندگی آنجا ندارند، اصلاً منطق ما این نیست. ما با محور اسلامی که صحبت میکنیم، اهل کتاب هر جا باشند میتوانند زندگی کنند، در سایه اسلام، زیر پرچم اسلام امنیّت دارند و میتوانند زندگی کنند از جمله در فلسطین. به همین دلیل بودند. با اینکه عمر امضاء داده بود که در بیتالمقدّس یهودی نباشد، یهودی بودند و کمکم این امضاء کهنه شده بود و حکومتها میپذیرفتند و با همه آن سوابق میپذیرفتند. حالا هم میگوییم، میتوانند باشند، الان بحث یک چیز دیگری شده تدریجاً آوردند که البتّه طرّاح آن آمریکا و انگلیس بودند که البتّه اوّل انگلیس بود و بعد آمریکا به آن ملحق شد، بعد شوروی آن زمان هم ملحق شده است. تقریباً مجموعه بلوک شرق و غرب از این جریان ظالمانه حمایت کردند و این غدّه چرکین را متأسّفانه در منطقه ما کاشت. فقط این سوابق تاریخی را گفتم و نکاتی از این تاریخ را و حق و سوابق اسلامی را برای این منطقه و اتّفاقی که الان میافتد، تا بحال اتّفاقی که افتاده بود، با ارعاب و زور و بعد هم تأیید سازمان ملل تعداد زیادی از فلسطینیها را که هم مسلمان در جمعشان هست و هم مسیحی است، اینها را آواره کردند. خانههایشان را آنها گرفتند ملک آنها را گرفتند و حالا اتّفاق بدی که امروز میافتد و بنام صلح و بنام حفظ آرامش منطقه و بنام اصلاح روابط جهانی و منطقهای ترویج میشود، این همین اتّفاق شومی است که میخواهند این آوارگی را رسمی کنند. به کسانی قطعیّت ببخشند که در این منطقه غاصبانه وارد شدهاند و غاصبانه دارند، املاک فلسطینیان را تصرّف میکنند، البتّه محدوده مصیبت به آنجا محدود نمیشود و برنامه چیز دیگری است. ولی حالا آنچه که در فلسطین است. میبینید که چه موج تبلیغاتی راه انداختند که کشورهای دیگر جرأت نکنند، با این پدیده نادرست و غیرعادلانه برخورد کنند. ایران اسلامی که این حرکت ناحق را نمیپذیرد ناجوانمردانهترین برخوردها با ایران میشود که حالا شرح این را من به شما بدهم، چون در جریان امر هستید. به عنوان مخالف صلح از ایران یاد میکنند. حال آنکه تنها اسمی از صلح بر آن است و واقعاً گله اساسی اینجا از کشورهای عربی و برادران عرب ما است. این همه کشور با این همه جمعیّت بااین همه منابع عظیم ثروت با این بازار وسیع که امروز بازار حربه مهمّی برای برخورد با مسائل است و با این سرزمینهای حسّاس و استراتژیک که در اختیار دارند و با این زبان خوب و ادبیات و فرهنگ غنی اسلامی که اینها را به هم مرتبط کرده، انصافاً در مقابل این فشارهائی که دارد اتّفاق میافتد، بیعرضگی نشان میدهند، چه میشود. اگر مثل ما به آنها نه بگوئید، الان بحث جنگ، درگیریهای حاد نیست، یک بحث سیاسی در مجامع مطرح است، اصلاً محور را محور انسانی به خیال خودشان درست کردند. ما میدانیم که انسانی نیست. چرا حرف خودمان را نزنیم، چرا بگوییم غیرانسانی است، چرا ما راه را هموار کنیم، اگر هم همین مقدار شما ملاحظه دارید و جرأت نمیکنید، خوب لااقل بله نگویید. سکوت کردن هم در دنیا یک چیزی است. با سکوت بگذرانید و حرفش را دیگران میزنند.البتّه ما این را نمیپسندیم، خوب نتیجهاش این میشود که یک عدّه مسلمان مبارز و مجاهد این شکل تنها باید با جانشان و با عملیّات ایثارگرانه و مجاهدانه حرف خودشان را به دنیا بزنند. در این شرایط ما میبینیم، همه عوامل قدرت اسلام معکوس عمل میکند و در اختیار صحنه گردانان مسأله فلسطین این فاجعه قرن و این ظلم فاحش قرار میگیرد و حق یک ملّتی که غصب شدن آن روشن است دارد، به کلّی نادیده گرفته میشود و هر کس با این جریان مخالفت میکند. انگ ضدّ صلح و ضدّ آرامش و یا انگ تروریسم و ماجراجو و امثالهم را به او میزنند. انحراف و این کجروی و این تحریف ناحق تاریخ در زمان ارتباطات در دنیای طرفدار به ظاهر حقوق بشر در شرایطی که ملتّهای فراموش شده تاریخ دارند سر از ویرانههای کشورشان در میآورند و تجدید قوا و تجدید شخصیّت و هویّت میکنند و کشورهائی که هشتاد سال پیش توسط ماتریالیسم مارکسیسم بلعیده شده بودند، امروز احیاء شدند و مساجدشان را پس گرفتند. ما امروز میبینیم که یک ملّت زنده، هوشیار مجاهد، مظلوم در صحنه را به این شکل دارند دفنش میکنند، آخر شوخی نیست که چهار میلیون آدم در اطراف دنیا آواره باشد، خیلی از آنها زیر چادر زندگی کنند و با صدقه سازمان ملل و دیگران امرار معاش کنند و اراضی زرخیزشان در اختیار مهاجرینی باشد که از اطراف دنیا جذب میکنند و میبرند در خانههای این مردم روی زمین آنها و به آنها امکانات میدهند. این مجامع دروغگوی طرفدار حقوق بشر اسم این را میگذارند صلح و ما که فقط میگوئیم که این صلح نیست، این ظلم است، ناحق است، باید این اتّهامات را به ما بزنند. واقعاً این نشان میدهد که دنیا چقدر کج میرود و نشان میدهد که چقدر بیمنطق است و نشان میدهد که در اظهارات دنیا حساب و کتاب نیست. اشتباه اساسی اینها، این است که خیال میکنند این صلح است. من با آن توضیحاتی که دادم میخواستیم این نتیجه را در پایان سخنانم بگیرم. شما اشتباه میکنید که این را صلح حساب میکنید، یک مقدار موّفق میشوید که خاکستر روی آتش بریزید و یک طوفان و یک باد میوزد و دوباره این آتش را شعلهور میکند. اگر شما واقعاً میخواهید مسأله فلسطین حل شود، اگر میخواهید اینجا آرامش شود، اگر فکر میکنید در کنار منابع انرژی دنیا باید آرامش باشد. بیائید مسأله را ریشهای حل کنید. شما این طرف را متهّم میکنید و میگوئید که اینها میخواهند یهودیها را به دریا بریزند. این یک تعبیری است که یک وقتی شده است چه کسی میخواهد به دریا بریزد؟ میگویند بگذارید فلسطینیها به خانهشان برگردند، اگر جائی بود دیگری هم میماند. این منطق، با دریا ریختن خیلی فرق دارد. چون آن طرف دریاست و اگر بخواهند بروند باید به داخل دریا بروند پس چه بهتر که از خشکی بیایند. بحث، سر حقّ مردم است. بحث برگرداندن مردم آواره است که متأسّفانه این مغالطه عجیب و غریبی که اینها میکنند و حق تاریخی دروغ برای عدّهای درست میکنند و به جای اینکه صلح درست کنند یک ماده منفجرهای را در منطقه میکارند که خدا میداند که ترکش انفجارش کجا را بگیرد. اسراییل که آرام نمیگیرد. شما در همین موقعی که دارید برای صلح التماس میکنید و همین حال که موقع امضاء پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای باید تجدید شود، شما همین حالا میگوئید اسراییل سلاح اتمی داشته باشد، امّا مصر، سوریه، عربستان، ایران و عراق نداشته باشند، این چه حرفی است که میزنید. چقدر شما متمدّن هستید، چه مقدار اهل منطق هستید، چقدر میخواهید حرفهایتان را مردم بپذیرند، چطور میشود بمب اتمی که در جایی این شرایط را دارد، در جائی که اطرافش چهار میلیون آواره چشمشان به آنجا دوخته است. اینجا که که نقطه امنی نیست. شما میخواهید بمب دست چه کسی بدهید که میدهید، و آن را میپذیرید. ولی دیگر اگر توپ دوربرد هم داشته باشند، شما با آن مخالفت میکنید. این زندگی غیرعادلانه را واقعاً تحمیل نکنید و بدانید که از این راه صلح نمیشود و حرفهای خیرخواهانه ایران را جدّی بگیرید، اینجا یک عدّه تروریست تندرو و افراطی حرف نمیزنند. اینجا کسانی حرف میزنند که در طول تاریخ نشان دادند که در همان فلسطین هم عادلانهترین روش را دارند. آنها یک عدّه مردمی هستند که با قرآن که محورش رحمت و رأفت میباشد انقلاب کردند. این طوری با اصلیترین و مهمترین مسأله دنیا برخورد نکنید، البتّه این ظاهر قضیه است، ما که میدانیم شما اسراییل را برای چه میخواهید و دنبال چه هستید، این پایگاه استعماری و استکباری برای ذلیل کردن مسلمانهاست که در مقابل شما منافع استعماریتان را تهدید نکنند، اهداف شما روشن است هیچ کس هم این طور نیست که نفهمد، مردم میفهمند. حالا دیگر تبلیغات گمراه کننده فراوان است. اَعُوُذُ باللَّهِ منَ الشَّیطانِ الرَّجیم/ بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم/ قُلْ یا اَیُّهَاالْکافِرُونَ/ لااَعْبُدُ ما تَعْبُدُوُنَ/ وَلا اَنْتُمْ عابدُونَ ما اَعْبُدُ/ وَلا اَنَا عابدٌ ما عَبَدْتُمْ/ وَلا اَنْتُمْ عابدوُنَ ما اَعْبُدُ/ لَکُمْ دینُکُمْ وَلِیَ دینِ. خطبه دوّم بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم اَلْحَمْدُ ِللَّهِ رَبِّ اْلعالَمینَ، وَالصّلوةُ وَ السَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلی عَلِیٍّ أَمیرِاْلمُؤْمنینَ وَ عَلی الصِّدّیقة الطّاهِرة وَ عَلی سبْطَیِ الَّرّحْمَةِ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ موُسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَعَلِیِّ بْنِ مُوسی وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ وَ ألْخَلَفِ اْلهادی اْلمهْدیّ (عج). در خطبه دوّم، دو سه مطلب مختصر را به عنوان مسائل روز و مناسبتهای هفته عرض میکنم و امیدوارم که شما را زیاد خسته نکنم. اوّلین مسأله مربوط به ماه مبارک رمضان است و این هفته آخر ما که در پیش داریم که واقعاً یک فرصت طلائی قابل توجّه برای امّت اسلامی ما و همه مسلمانهای جهان که مخاطب من هستند بود. ماه رمضان خیلی با برکت است و واقعاً هدیه عظیم الهی است. همه آن تعبیرات برکت، عظمت، رأفت، رحمت، غفران، حرکت، رشد، تعالی، تقرب و همه چیزی که ما دنبالش هستیم در این ماه قابل تحصیل است و الحمدللّه جوّ جامعه ما امروز جوّی است که مردم عمیقاً تحت تأثیر برکات این ماه هستند و خوشبختانه در این ماه شما سعادت استفاده از ارشادات مقام معظّم رهبری را در دو برنامه نماز جمعه داشتید که به برکت این ماه اضافه کرد. ما به تازگی از لحظات فوقالعاده نورانی و نورافشان ایّام لیالی قدر عبور کردهایم و من امیدوارم که این نفحات انس الهی را شما درک کرده و بهره گرفته باشید و خدای ناکرده اگر کسی هنوز خودش را مشمول الطاف عمیق الهی در این ماه نکرده باشد از این فرصتهای باقی مانده استفاده کند. میدانید که بزرگان ما فرمودهاند کسی که در این ماه نتواند عفو گناهان خودش را از خداوند بگیرد شقی است و محروم از رحمت خداوند خواهد بود و ما بعید میدانیم که در میان مردم خوب ما کسی مصداق این حدیث باشد. آن ابواب وسیع رحمت الهی، این افق بیکران دیدن الطاف الهی، آن همه لطف و محبّتی که خداوند به ما دارد و نمونههایش را ما در دوران انقلاب و امروز همیشه در زندگی خودمان دیدهایم. این خدای مهربانمان، این بندگان خوبمان، این رابطه خوبی که امروز آسمان ایران با زمین ایران دارد، این فرصت را انشاءالله ما در بقای این ماه داشته باشیم و خودمان را بسازیم. راهمان را به خدا نزدیک کنیم، دستمان را به جایی از عوالم بالا بند کنیم و امید بیشتری به سعادت و ابدیّت داشته باشیم و یادی از رفتگان و نیازمندان به غفران الهی داشته باشیم، بخصوص شهداء و مفقودانمان که امروز در میان ما نیستند و ما از صدقه جهاد آنها امروز چیزهایی داریم و با مشعلهای هدایت آنهاست که امروز جامعه ما روشن است، انشاءالله در بقای این ماه ما این را داشته باشیم. مسأله دیگری که فقط اشاره میکنم، ما تازه از روزهای عزاداری مهمّی عبور کردهایم. در روزهای گذشته ما بزرگترین حادثه تاریخمان را داریم از لحاظ آثار منفی، یعنی شهادت شخصیّتی که در مهمترین قطعه تاریخ دنیای اسلام که اسلام بشدّت نیازمند به او و عمل او و به عدل او و راهنماییهای او وابسته بود علی بنابیطالب (ع) آن بزرگ مرد کلّ تاریخ بشریّت را افرادی نادان، متعصّب، جاهل و افراطی از دنیای اسلام گرفتند. خداوند میداند چه خسارتی از این ناحیه به اسلام وارد شده است. تازه اسلام داشت منتشر میشد، تازه اسلام داشت نورش را از این طرف به شرق، از آن طرف به غرب و از طرف دیگر به شمال و دنیا پرتو افشانی میکرد و چشمان جامعه بشری به مدینه متوجّه بود و هیچ کس به اندازه امیرالمؤمنین علیبنابیطالب (ع) نمیتوانست آن روز جوابگوی نیازهای روحی مردم آن زمان باشد. هیچ وقت دنیا به اندازه آن روز تشنه نبود و نیازمند شنیدن معارف آسمان نبود و هیچ کس به اندازه علیبنابیطالب(ع) این آمادگی را نداشت که دنیا را سیراب کند. در آن چنان شرایطی بیایند یک چنین شخصیّتی را از دنیای اسلام بگیرند، معلوم است که چه مصیبت بزرگی و چه اتّفاق عظیمی افتاده است. ما هم الان نمیدانیم که چه مقدار خسارت دیدهایم. اگر این بزرگمرد مثلاً چند ده سال موفق میشد که تعلیمات حکومتی خودش را در این دنیای جدید الفتح، ایران و آسیای میانه و تا عمق هند نفوذ میداد و از آن طرف تا ساحل اقیانوس اطلس و عملاً یک حکومتی که علی بن ابیطالب(ع) میفهمید، اجراء میشد. خوب این خیلی اتّفاق عظیمی در دنیا بود که با دست انسانهائی واقعاً ظالم که ظلمشان به اندازه تاریخ بشریّت بزرگ و به اندازه صحنه گیتی وسیع و خطرناک است، این چنین مرد بزرگی را گرفتند. البتّه ما از آن آثار این مرد بزرگ خیلی استفاده میکنیم. ولی انصافاً تفاوت دارد که یک دوره طولانی حکومتی را تجربه میکردیم. مسأله دیگری که احتیاج به یک خطبه دارد و امروز دیگر ظرفیّت آن را نداریم، چون جامعه ما انتظار دارد که درباره مسأله تنظیم بازار مطالبی را بشنود، در گذشته چند خطبه داشتیم و فقط اشارهای کوتاه به آن میکنم و انشاءالله در بحثهای بعدی توضیح خواهم داد. ما همان طور که در اینجا با شما مطرح کردیم، برنامه ریزی کردیم، قدمهای اوّلیه را برداشتیم. از دو سه محور برنامه را داریم تنظیم میکنیم. اوّلاً کالاها را به ضروری و حسّاس تقسیم کردیم که یک سری از کالا را تثبیت کردیم و قرار است انشاءالله در سال آینده هم با همین قیمت تثبیتی که با سوبسید دولت تأمین میشود به صورت وفور عرضه گردد و تا امروز تجربه خوبی در مورد آنها داریم که عمدتاً مواد اوّلیه، غذا و داروی مردم است. سری دوّم کالاها را مشخّص کردیم که آنها کالاهای مؤثّر در زندگی مردم از لحاظ وسایل مسکن و منزل هستند که قرار است 15 فروردین ماه سال آینده قیمتهایشان اعلام گردد. از اینکه گفتیم 15 فروردین، به این منظور بوده است که سهم سوخت را که قرار است از آخر امسال و اوّل سال آینده قیمتش تفاوت کند در قیمت آنها ببینیم. قیمتهای مشخّص شده - اعلام میشود، تقریباً بیش از 60 درصد کالای سبد خانوادگی است که انشاءالله این کالاها را با قیمت تثبیت شده همراه با تعزیرات در سال آینده در برنامه زندگی مردم خواهیم داشت. یک سری کالاهایی نیز هست که اهمیّت زیادی برای در زندگی قائل نیستند که آنها را نیز با یک نظم دیگری تنظیم کردیم و در کنار این برنامه، فروشگاههاست که بتوانند به ترتیب در جاهای مناسبی به صورت جامع در اختیار مردم باشند که انشاءالله بزودی اولیاش را خواهیم دید و بتدریج اینها توسعه خواهند یافت. من در صحبتهای بعدی امیدوارم بتوانم این برنامه را باز کنم، البتّه ما یک مقاومتهای ناجوانمردانهای الان داریم هم دشمنان خارجیمان و هم افراد سودجویی که این برنامه را مناسب خودشان نمیدانند یک تعرّضهایی به نقاط دیگری میکنند که بتوانند تعادل را بر هم بزنند و ما از این گونه مزاحمتها هم خواهیم داشت، منتها اینها حرکات مذبوحانهایست که بتدریج اتّفاق میافتد و بتدریج هم باید با آنها مقابله شود. من تقاضا دارم که مردم ما روحیه همکاری داشته باشند و سعی کنند با مسؤولینی که این کارها را باید اجراء کنند همکاری کنند که ما این مشکل سخت مبارزه با دنیا طلبان و سودپرستان را بتوانیم بخوبی از عهدهاش برآییم این یک برنامه نسبتاً طولانی است و نباید انتظار داشته باشید که ظرف دو سه سال که این برنامه کامل میشود بتوانیم یک نظام درست توزیعی در کنار تولیدمان داشته باشیم که انشاءالله بتدریج این حرکت ادامه پیدا کند. مسائل جهانی ما فراوان است و من دیگر وارد این بحثها نمیشوم. متأسّفانه هنوز در افغانستان، قره باغ، بوسنی، لبنان، فلسطین، عراق و جاهای دیگر مشکل برای مسلمانها داریم که با اینکه مشکل وجود دارد در کنارش هوشیاری و بیداری مردم نعمت بزرگی است که خداوند به ما داده است و با این حرکت وسیع اسلامی که در سراسر دنیای اسلام داریم میبینیم از این قطعات تاریخ خون چکان، در گوشه و کنار دنیای اسلام اگر داشته باشیم نباید جوامع اسلامی دلسرد و خسته شوند، بلکه باید جدّیتر بگیرند و در صحنه بیشتر بمانند و بر محور اسلام و قرآن حرکت آگاهانهای که با رهبری امام راحلمان شروع شده بحمداللّه رو به رشد است. امروز خیلی بهتر از پانزده سال پیش است و انشاءاللّه در پانزده سال آینده بسیار بهتر از امروز دنیای اسلام را خواهیم داشت. خداوند حافظ شما مردم عزیز و بزرگواری که با همّت شما این انقلاب پیروز شد و با پایمردی شما این انقلاب تثبیت شد و انشاءاللّه با تلاش شما این انقلاب جایگاه خودش را در دنیا پیدا خواهد کرد. أَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ/ بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم/ »قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَدٌ/ اَللَّهُ الصَمَدٌ/ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یوُلَدْ/ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَد«.