نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی
خطبه اوّل بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم اَلْحَمْدُلِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ، وَالصَّلوةُ وَالسَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَالِهِ الْأَ ئِمَّةِ الْمَعْصوُمینَ. أَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ، " لا یُحِبُّ اللَّهُ الْجَسْبهر بالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ اِلاَّ مَنْ ظُلَمِ" عِبادَاللَّه اُوْصیکُمْ بتَقْوَیَ اللَّه وَ اَتَّباعُ اَمْرَهُ وَ نَهْیِ". عموما" در خطبههای اوّل پیرامون "عدالت اجتماعی" در رابطه با حکومت و مردم بحث میکردم. امّا امروز به خاطر اینکه تازه از عاشورا گذشتهایم و مردم ما هنوز در فضای عاشورا هستند. صفا و وفا را در آن میبینم که خطبه اوّل را به مسائل حاشیهای عاشورا اختصاص دهم و قطعا" عواطف و احساسات جامعه ما هم همین را میخواهد و ادب هم همین را اقتضاء میکند. در حالی که هنوز مردم ما سیاهپوش هستند، در تریبون نماز جمعه این مسأله مورد توجّه قرار نگیرد. من فکر کردم مطالبی مربوط به هفته اوّل بعد از عاشورا را عرض کنم یک هفته از عاشورا میگذرد و این هفته بعد از عاشورا موضوع صحبت امروز من است که تحلیلی بر نتایج و آثار فاجعه عاشورا و کربلا میکنم. زیر بنای صحبت این است که مسأله عاشورا و حادثه کربلا از عجیبترین حوادث تاریخ بشریّت است. ما، در تاریخ حوادث مهم و سرنوشت ساز تاریخهای تاریخ ساز و منشاء اثر فراوان داریم. امّا با ویژگیهای کربلا و عاشورا ما به عنوان کسی که در تاریخ اسلام مطّلع هستیم، چنین حادثهای را نمیبینیم. در تاریخ سایر ملل شاید چنین چیزهایی باشد و ما نمیدانیم. اتّفاق عجیبی است، با آثار و نتایج خیلی عجیبتر، نتیجه این بحث من این خواهد شد که شما احساس میکنید از یک طرف که امام حسین(ع) و اهل بیت هستند. حرکات کاملا" با برنامه و براساس فضیلت و راه خدا و از طرف دیگر حرکت انفعالی و تحت تأثیر حسّ انتقامجویی و کینهتوزی است و نتیجه هم در چنین تقابلی از پیش قابل پیشبینی است. لذا من از حوادث خود کربلا کمتر صحبت میکنم و از عصر عاشورا به بعد حرف میزنم. امام حسین (ع) و همراهانش با برنامه و به نظر من با طرّاحی آسمانی و الهی کار میکردند و آنها منبعث از قلوب کثیف و خبیث و کینهتوزانه بامسائل برخورد میکردند. تا آخر مطالب که قبل از درگیری بود. امام حسین صحنه را در کربلا اینگونه ترسیم کرده بودند که آنهایی که نمیخواستند[t1] دعوتهای خود را به یاد آورند. پیشنهاد کردند دست از محاصره بردارید تا ما برگردیم. یک حالت مظلوم نمایی که بعدا" جنایات خودشان را توجیه نکنند به اینکه امام حسین دست از جهاد برنمیداشت که تقریبا" همه لشکر مقابل به این نتیجه رسیدند که اگر دست از حسین بردارند، او نمیجنگد که این زمینه خوبی برای قضاوتهای بعدی بود. بعد از ظهر عاشورا بعد از اینکه امام شهید شدند و صحنه جنگ تمام شد. اینجا برنامه اصلی آغاز میشود و عجیب این است که یزیدیها پشت سر هم اشتباه میکنند و حسینیان پشت سر هم برنامه اجرا میکنند و نتیجه نهایی آن، این میشود که در مدّت بسیار کوتاهی خاندان ابوسفیان از زندگی سیاسی ساقط و متلاشی میشوند و از بین میروند. البتّه باز مدّتی دست بنیامیّه است. امّا از شاخه مروانیان نه از شاخه سفیانیان. سفیانیان با همین حادثه به کلّی از بین رفتند. آنها چون از منشاء کینه و با هدف ارعاب حرکت میکردند، به یک جریانات مخصوصی کشیده شدند. اصل کار کینهتوزانه بود. هدفی جزء انتقامگیری از آل پیامبر در آن نبود و استراتژی هم ارعاب بود که میخواستند با ترساندن چشم امّت اسلامی بگویند: "وقتی با حسین و خاندان پیامبر این طور برخورد میشود، دیگران حساب کار خودشان را بدانند". آن منشاء حرکت و این استراتژی امویان بود. لذا همه کارهایشان با این تطبیق میکند والاّ کارهایی که انجام داده بودند، هیچ قابل تطبیق با معیار منطقی نیست و هر سیاستمداری و هر جامعه شناسی و هر روانشناسی بعد از شهادت امام حسین (ع) کارهای اینها را مشاهده میکند، تعجّب میکند که این چقدر حماقت است و اینها به دنبال چه بودند. یک حکومت چه هدفی را دنبال میکند، مثلا" غارت خیمهها. این کار چه نتیجهای برای ابن سعد و لشکریانش داشت. تعدادی زن و بچّه و افراد عزادار در بیابان و درون خیمه ها زندگی کنند و ساعاتی بعد نیز از این خیمه ها به عنوان اسیر حرکت کنند و میروند. چه لزومی دارد که خیمهها را آتش بزنید. این چه هدفی را تعقیب میکند و این نامردها این کار را انجام دادند و خیمه ها را آتش زدند که حتّی آتش به لباس برخی از افراد درون چادرها رسید و به آنها سرایت کرد یا مثلا"گرفتن لباسها و چادر و روسری و گوشواره خانمها و بچّههای پیامبر. بعید است که آدم فکر کند، یک نظامی که در جنگ پیروز شده است که الان به یک روسری نیاز دارد و به یک روسری آن قدر اهمیّت بدهد که در وسط بیابان و در مقابل چشمهای خیره بسیاری از سربازان ببیندکه بزرگان سپاه شام و کوفه میروند و بچّهها را خلع لباس میکنند و سر بچّهها را و زنان اهل بیت پیامبر را برهنه میکنند. این چه تأثیری روی دیگران میگذارد. مثلا" شاید دهها نفر از این راه چیزی به دست آورده باشند. آنهایی که این منظره را میبینند و بچّههای متفرّق درون بیابان را میبینند و خاندان پیامبر و اهل بیت را میبینند، چه تصوّری برای آنها پیش میآید و چه ذهنیّتی پیدا میکنند، هر قدر هم شقی باشند. یا اسب تاختن به بدنهای مقدّس شهداء، آن پیکرهایی که سرشان از بدن جدا شده است و مدّتها در میدان بر پیکر مطهر شهداء اسب تاختهاند. ممکن است که قلب کینهتوز فرماندهان سپاه سعد شاید از این کار شاد بود. ولی منظره برای حاضرین چگونه است؟ این کار چه توجیهی دارد؟ چه کسی این را تأیید میکند و خوشش میآید؟ یا لباسهای این شهداء را در آوردن و بریدن انگشتان برای بیرون آوردن انگشتر. چون تاریخ روشن کرده است که لباسهای این شهیدان را برده بودند و همین حالا در موزهها چیزهایی با این عنوان وجود دارد. اشتباهات به نظر میرسد که اصلا" در منطق سیاسی و نظامی آن هم در اطراف کوفه هیچ قابل توجیه نیست. بعد وقتی که بچّهها را میخواهند ببرند، البتّه در آن روزها رسم بوده که زنان و کودکان را بعد از هر پیروزی با خود به عنوان اسیر میبردند. اوّلا" این متعلّق به کفار بود نه در داخل و آن هم اینکه آنها بچّههای پیامبر باشند و آن هم بدین شکل. آخر مردمی که در کوفه بودند، به صورت ظاهر مسلمان بودند - نماز میخواندند و اهل مسجد بودند. همینهایی که به کربلا آمده بودند، آن طرف نماز جماعت میخواندند و در مقابل امام حسین (ع) بچّههای پیامبر را بدون حجاب سوار شتر حرکت بدهند و بیاورند و در شهرها بگردانند. این کار هیچ توجیهی ندارد. اگر هدف ارعاب بود که هست و برای خاموش کردن نغمههای مخالفت در کوفه بود. این کار را انجام دادند و بدین طریق اعلام کردند، که هر کس با خاندان اموی در بیفتد سرنوشتش این است. بزرگان را بترسانند، شیوخ را بترسانند و رؤسای عشایر، قبایل و غیره را بترسانند. البتّه این ارعاب قبلا" نیز شده بود و در برخی از اسناد تاریخی نیز نوشتهاند. امام حسین (ع) پیش از آنکه به صحرای کربلا برسد، ابن زیاد 4 هزار و اندی از بزرگان کوفه را گرفته و زندانی کرده بود، تا اینها دسترسی به امام حسین نداشته باشند که اگر این صحیح باشد، برنامه ارعاب از پیش شروع شده بود. حتّی آنهایی که هنوز حمایت نکرده بودند. آنهایی که احتمال میدادند که کمک کنند و یا در کوفه شلوغ کنند، اینها را هم بازداشت کرده بودند. برای بچّههای پیامبر در کوفه سه برنامه مشخّص در نظر گرفته بودند که هر سه برنامه با هدف ارعاب مردم، به رخ کشیدن قدرت یزید و خار کردن اهل بیت. اینگونه تنظیم شده بود و عجیب این است که هر سه برنامه شکست خورد. برنامه اوّل شکست خورد و عبرت نگرفتند. دوّم و سوّم هم همین طور و بعد عین این سه برنامه را در شام پیاده کردند. این دیگر عجیبتر است. اینها فکر میکردند با این برنامهها حسابی [برنامه] جادّهها را هموار میکنند و موانع را از سر راه حکومت برخواهند داشت. امّا در کوفه کاملا" شکست خوردند و تحلیل کردند، چون خاندان پیامبر محبوبیّت داشتند. این وضع پیش آمد. در شام زمینه مردمی ندارند. پس این کار را باید در شام انجام میدادند. اتّفاقا" در شام که مرکز بنیامیّه بود و علیه اهل بیت همیشه تبلیغ شده بود، باز هم این مسائل کوفه بود که تکرار شد. این از عجایب تاریخ است و جالب هم است. اوّلین برنامه آنها خیابانی بود. دوّمین برنامه یک جلسه رسمی حکومتی اختصاصی بود. سوّمین برنامه در یک اجتماع دینی در مسجد بود که طرّاحی شده بود. این سه برنامه اوّلین برنامه در خیابانها با شکست روبرو شد. بچّههای پیامبر را با آن حالت بسیار بد و غمانگیز وارد کوفه کردند و در میدانها و خیابانها اینها را با سر برهنه و بیحجاب و در حالی که سرهای شهداء جلوی آنها بودند، آنها را میگرداندند. تا مردم قدرت یزید و ضعف مخالفان یزید را ببینند و بترسند. عجیب این است که از همان نقطهای که وارد شدند تا آخرین نقطه مسیر همه جا بر علیه آنها بود. مردم میآمدند و برای بچّههای پیامبر چادر و روسری و مقنعه میآوردند. غذا میآوردند. زیرا احساس میکردند که اینها گرسنه هستند. هر جا هم که شلوغی باعث میشد مانع حرکت شدند، یکی از اسراء صحبت میکرد. حضرت زینب ، امّکلثوم و امام سجّاد صحبت کردند و گزارشها به ابن زیاد این بود که شما کوفه را از دست دادید. ولی او قبول نکرد و گفت: "این طور نیست". کوفه یک جای عادّی نبود کوفه شهری بود که امیرالمؤمنین علی (ع) مدّتی پیش حکومت میکردند وحضرت زینب در این شهر بود و عمدتا" مردم شهر آنها را میشناختند. همینهایی بودند که هزاران نامه نوشتند و امام حسین (ع) را دعوت کرده بودند. آن وقت در چنین شهری بچّههای پیامبر را بیاورد و در خیابانها اینگونه نمایش دهد. معلوم است این کار احمقانه و کینهتوزانه میباشد و معلوم است که این کار هدف درستی را تعقیب نمیکند و معلوم است [که] این یک برنامه تبلیغاتی درستی ندارد. از این طرف هم معلوم است که برنامه ریزی شده است. زینب این شیرزن تاریخ و کسی که امام سجّاد را هم او تسلیت و دلداری میداد و کسی که همه جریان کربلا را تحت نظر داشت و مسؤولیت افشاگری و مسؤولیّت تبلیغ و راهنمایی داشت و برنامه کاملا"در ذهنش روشن بود و هدف مشخّصی را تعقیب و اداره میکرد، اینها گفتند: در جلسه رسمی حکومتی دیگر این نگرانی وجود ندارد و نیست. زیرا در آنجا شخصیّتهای مشخّصی با دعوت با اسم و جای مشخّصی میآیند. آنجا دیگر جای شلوغ کردن نیست و اتّفاقا" در آنجا نیز باید آن شخصیّتها را نیز ترساند. به همین دلیل مجلس عظیمی ترتیب دادند. بچّه ها را در جای نامناسبی قرار دادند و سرها را ردیف چیدند. امّا همین زینبی که مردم همین خیابانهای کوفه را علیه ابن زیاد و یزید شوراند. همین مجلس را به خوبی اداره کردند و نتیجه دلخواه را از آن گرفت و ابن زیاد را شکست داد. وقتی زینب وارد این مجلس میشود، ابن زیاد منتظر ورود او و تحقیر حضرت زینب (س) بود و برنامه اصلا" این بود و در آن جلسه تصمیم داشتند که این عزیزان را تحقیر کنند و قدرت خود را به رخ دیگران بکشند. حضرت زینب وقتی وارد شدند. به طور ناشناختهای در میان سایر اسراء نشستند و تعبیر تاریخ این است که بدترین لباس را پوشیده بودند. ابن زیاد برای اینکه حضرت زینب (س) در جلسه شناخته شوند و این شخصیت بزرگوار را هو کند، توجّه خود را به آن طرف کرد و گفت: مَنْ هذهِ مُتَکَبِّرَهْ. کسی که خودش را مخفی کرد که بود؟ کسی جوابی نداد. سرانجام با تکرار و پرسش معرّفی کردند. جملات بسیار نیش دار و موذیانه و رذیلانهای نسبت به زنان داغدار ابراز کرد. هر کس که قدری در وجودش انسانیّت باشد متنفّر میشود از کسی که یک خانم اسیر را در مقابل سرهای برادرانش و فرزندانش اینگونه بخواهد شماتت کند، آن هم در یک جلسه رسمی حکومتی. نگاه کرد به حضرت و گفت: الحمداللّه خداوند شما را رسوا کرد و دروغهایتان را آشکار کرد و مردانتان را کشت. سه حرف مشخّص به زینب گفت حضرت زینب(س) دو تا حرفشان را جواب دادند و یکی را جواب ندادند. اینکه گفته بود شما رسوا شدید، فرمودند، چه کسی رسوا میشود. اَلْحَمْدُللَّه اَلَّذی اَکْرَمَنا و نبیٍ. شکر خدا که ما در سایه کرامت پیغمبر عظمت داریم، رسوایی یعنی چه؟ یعنی کسی که عیبی داشته باشد و عیبش ظاهر شود، کسی که باطنش با ظاهرش فرق دارد، باطنش رو شود، کسی که فاسق و فاجر باشد و از چشم مردم پوشیده باشد و فسقش روشن شود. تو در ما چه عیبی دیدی که ظاهر شده و ما امروز مفتضح شدهایم. اِنَّما یَفْتَضَحُ الْفاسقْ وَ اَلْفاجِرْ وَ هُوَ غَیْرُنا اَلْحَمْدُلِلَّه. شماها هستید که فسق و فجور و کفر دارید و با عملتان رسوا شدید که چه درون کثیفی دارید و با خاندان پیغمبر چه میکنید. آن موردی که گفت دروغهایتان را در این بیان باز رسوا کرد. حضرت جوابش را دادند. ولی یک چیز مانده بود و آن اینکه شما را خداوند کشت، این یک نوع ملامت و شماتتی است که از همان تیپ حکّام مغرور و خائن و ظالم و ستمگر و کینهتوز میآید. برگشت و حرف قبلی خود را به این صورت تکرار کرد که "دیدی خدا با برادرت چه کرد، چرا این را جواب ندادی، دیدی خدا چه کرد"، زینب بیشتر برآشفت و فرمود: "چه میگویی، خدا چه کرد با برادر من". لا هُوْئولا کَتَبَ اللَّه وَ عَلَیْهُمُ الْقَتْلَ وَ بَرزُوا عَلی مَزاجِعِهِمْ. اینها مردمان بزرگواری بودند که خداوند برایشان شهادت در راه خدا و این عظمت را تقدیر کرده بود و به پای تقدیرشان رفتند، آن ستمگرانی که این جنایت را کردهاند، خیال نکنند که پیروز شدهاند و اینها مسیر مشخّصی که خداوند برایشان تصویر کرده بود رفتند. ما اَرَیْتُ اِلاَّ جَمیلا. من درتمام مسیر از مدینه تا مکّه، از مکّه تا کربلا، از کربلا تا کوفه که تا این لحظه با این وضع جلوی تخت تو نشستهام هیچ چیز جز صحنههای زیبا و عزیز ندیدم، صحنههایی که برای ما ترسیم شده و روزی هم خواهد آمد که خداوند بین تو و آنهایی که مظلومانه شهید شدهاند، قضاوت خواهد کرد. خیلی عصبانی شد و برآشفت و مثل گرگ زخمی، جلسه به کلّی حالت بهت و حیرت گرفته بود و ابن زیاد حسابی وا مانده و درمانده بود، چه حرفی دارد، چه ملامتی و شماتتی و چه تحقیری، هر چه بگوید این طور جواب میشنود و واقعا" جلسه اختصاصی حکومتی این قدر مدیر جلسه ضعیف و درمانده شود، برای اینکه از این حرفها انتقام بگیرد و خودش را بازیابد چوبدستیاش را برداشت و به لبها و سر و صورت امام حسین (ع) اشاره میکرد، این دفعه با امام حسین حرف میزد و اینکه سر بریده جواب نخواهد داد و مخاطب گویندهای ندارد، به امام حسین میگفت: خیلی پیری زود آمد، محاسن سفید امام حسین را با چوب حرکت میداد و اینگونه صحبت میکرد. یک وقت دیدند از یک نقطه دیگر جلسه صدایی بلند شد، این بار صدای پیرمرد ضعیف که به زحمت حرف میزد، فریاد کشید و گفت: عبیداللّه چوبت را از این لبها بردار!، من در خدمت پیغمبر بارها دیدهام که این لبها را پیغمبر میبوسید، کجایی؟ به چه چوب میزنی؟ دیگر برای ابن زیاد چه میماند، در یک جلسه این طوری، از یکی از حضّار که دعوت شده که بیاید و این جلال را ببیند، این طور برخوردی اتّفاق میافتد، این هم نتیجه جلسه، درست برنامه ضدّ آن چیزی است که آنها دنبال میکردند، حالا باید با تحقیر از مجلسش بیرون برود. برنامه سوّم را اجرا کردند، مردم را در مسجد بزرگ جامع دعوت کردند و میگفتند که اسراء رامیآورند، سر ها را میآورند و خود ابن زیاد سخنرانی میکند، وقتی مشغول سخنرانی بود، باز یکی از صحابه پیر پیغمبر و از اصحاب علیبنابیطالب و کسی که کوربود و یک چشمش را در جنگ جَمَلَ و یک چشمش را در جنگ صفیّن از دست داده بود، نام وی عبداللَّه عفیف عضدی بود، بلند شد و مسجد را به سر ابن زیاد خراب کرد، هر چه او گفته بود، بر عکس آن گفت او میخواست برای اصحاب پیغمبر، برای اولاد پیغمبر، برای خاندان امام حسین (ع) عیوبی بتراشد، این در سخنرانیش بخشی از فضایل این بزرگواران را و ستم بنیامیّه را به رخ کشید که همان جلسه علنی تبدیل به جنگ شد و بالاخره دوستان او و طایفه او آمدند و او را نجات دادند و بردند و بالاخره جنگ شد و آخرش او را گرفتند و شهید کردند. برنامه مسجد هم این طوری به هم خورد، اینها را در زندان کرده بودند، آن قدر اطراف زندان شلوغ بود و مردم جمع میشدند، شب و روز از خیابانها و مسیرهای زندان نمیشد عبور کرد، مردم جمع میشدند که لحظهای شاید بچّههای پیغمبر را ببینند که دیدند. در کوفه شکست خوردند و شام رفتند و عجیب است که در شام هم، هم در خیابان و هم در کاخ یزید و هم در مسجد شام همین حوادث تکرار شد. البتّه خیابانهای شام مثل خیابانهای کوفه نبود، چون مردم شام به اندازه مردم کوفه با اهل بیت آشنا نبودند. امّا آن دو جا بدتر هم شد و نتیجه نهایی را هم که همه میدانید، هنوز هم که هنوز است، حرکت اباعبداللّه مسیر خودش را طی میکند و علیه ظلم و ستم و طاغوت و طاغوتیان و تمام جّباران الهام میدهد و خاندان بنیامیّه و آن دستگاه هم، تکلیفشان روشن است و هر کس که مسیر آنها طی کند، معلوم است که چه مسیری است، اینها مبنایشان بر تقوا و فضیلت بود، آنها مبنایشان بر دنیا و حکومت و طغیان و اینها بر عدالت بود، اینها راه خدا بود، آنها راه شیطان را میرفتند. ما به عنوان یاران امام حسین (ع) و به عنوان دوستان اهل بیت موقعی موّفق هستیم که اهداف کربلا را فراموش نکنیم، ظواهر را همینجور که حفظ میکنیم، حفظ کنیم. این احساسات، این عواطف، این عزاداریها، این دستهها، این گریهها، این اشکها، این سیاهپوشها، همه اینها آثار خودش را دارد و خیلی با ارزش است. امّا اگر خدای ناکرده از آن اهداف و از آن مطالبی که برای آنان امام حسین کشته شد، خالی شویم. حقّ و حقیقت و عدالت و دیانت و تقوا را باختهایم که انشاءاللّه بازنده نخواهیم بود و در این راه خواهیم رفت. اَعُوُذُ باللَّهِ منَ الشَّیطانِ الرَّجیم/ بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم/ تَبَّتْ یَداً اَبَی لَهَبٍ وَ تَبَّ/ ما آغَنْی عَنْهُ مالُهُ وَ ما کَسَبَ/ سَیَصْلی نارًا ذاتَ لَهَبٍ/ وَ امْرَ اَتُهُ حَمَّالَةَ الُحَطَب/ فی جیِدها حَبْلٌ مِنْ مَسَدٍ. خطبه دوّم بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم اَلْحَمْدُ ِللَّهِ رَبِّ اْلعالَمینَ، وَالصّلوةُ وَ السَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلی عَلِیٍّ أَمیرِاْلمُؤْمنینَ وَ عَلی الصِّدّیقة الطّاهِرة وَ عَلی سبْطَیِ الَّرّحْمَةِ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ موُسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَعَلِیِّ بْنِ مُوسی وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ وَ ألْخَلَفِ اْلهادی اْلمهْدیّ (عج). انشاءاللّه امّت و ملّت ما کلمه باارزش تقوا را در وجود خودشان حفظ کنند و به راه خداوند ادامه دهند و همیشه موفق باشند. در مناسبتهای هفته، هفته تأمین اجتماعی را داریم که یکی از نهادهای مهم و اساسی کشور است و ما به این نهاد برای آینده چشم امید زیادی داریم و با برنامههایی که طرّاحی میکنیم، بتوانند با بیمههای اجتماعی عمومی تمام طبقات محروم و آسیبپذیر را به گونهای زیر پوشش بگیرند که ما نگرانی از استضعاف و عقبماندگی در زندگی قشر محرومان نداشته باشیم که همین حالا این سازمان مشغول طرّاحی است و علاوه بر خدمات فراوان عمرانی و امدادی که الان دارند که گزارش آن را از ریاست محترم سازمان، شما شنیدید. روز نیروهای انتظامی را هم داریم که این نیروها تکیه گاه آرامش و ثبات کشورند و باید آنها در میان مردم به گونهای باشند که مردم هر جا و هر وقت چشمشان به آنها بیافتد - احساس آرامش کنند و امنیّت در خانههایشان و در مسیرشان و در خیابان و مرزها داشته باشند با ادغام سه نیرو زمینه مناسبی به وجود آمده که این نیرو بتواند به طور یک پارچه و متمرکز وظایف بسیار عظیمی که برای حفظ امنیّت و سلامت جامعه دارد، به عهده بگیرد و تا امروز تلاش فراوانی شده، مبارزاتی که با اشرار و قاچاقچیان مواد مخدّر و با دزدها و افراد مزاحم دارند و انشاءاللّه ما در آینده شاهد موفقیّتهای بیشتری برای این فرزندان عزیز اسلام باشیم که امّت ما، در سایه هوشیاری اینها، آرام و مطمئن راه انقلاب خودش را بتواند ادامه دهد. و یک تذکر کوچکی لازم میدانم که عرض کنم و آن درباره اعضای کابینه و هیأت دولت است که به مناسبت استعفای وزیر محترم ارشاد مطرح میکنم. شایعاتی در جراید و سطح جامعه منتشر شده که بعضی از وزراء باید جابجا و یا عوض شوند، از همین قبیل که تا به حال نمیتوانستیم تکذیب کنیم. چون یک مورد داشتیم و اگر تکذیب میکردیم، خلاف حرفمان در میآمد، صبر کردیم و به شایعات توجّهی نکردیم. وزیر محترم ارشاد، پیش از انتخابات به جهت ادلهای که برای خودشان دارند مایل به کنارهگیری بودند که ما گفتیم که صبر کنند و در زمان مناسبی که فعلا"زمان مناسب آن رسید و به همین خواستی که از مدّتها پیش ایشان مطرح کرده بودند - عمل شد و در مورد سایر وزراء ما اصلا" برنامه تعویض و جابجایی نداریم. به همان دلیلی که اینها را من برای کابینهام انتخاب کردم و چند سال با آنها کار کردم و به صداقت و تلاششان و زحمتشان و دلسوزیشان و مدیریّتشان مطمئن هستم. به همان دلیل تا پایان عمر این کابینه، آنها در همین سمتی که هستند کار خواهند کرد. و این شایعات که ممکن است در وازتخانه ها و مؤسّسات و شرکتهای مربوط به آنها ضعف ایجاد کند و تردید و دودلی ایجاد کند، باید عرض کنم که به کلّی بیاساس است و انشاءاللّه با حمایت مردم و مجلس و تحت فرمان رهبر معظّم انقلاب این کابینه تا پایان عمر قانونیش کار خودش را انجام دهد. و یک نکته درباره بوسنی هرزگووین داریم و بقیه جاهایی که الان یک قدری در دنیای اسلام ناامن است که گله شدیدی داریم، از مراجع بینالمللی که توجّه لازم را به اینها نمیکنند. همانهایی که باسرعت آمدند و فتنه رادر کویت خاموش کردند، در مقابل این همه کشتار و تجاوز ساکتاند و یا حرفهای کمرنگی میزنند. امّا بحث اساسی من در این خطبه در پیرو اظهارات بسیار مهمّ رهبر معظّم انقلاب است که در مورد امر به معروف و نهی از منکر و نظارت همگانی و فعال بودن نیروهای حزباللّهی و بسیجی فرمودند که یکی از مسائل اساسی کشور ماست. من در این زمینه میخواهم یک مقداری مسأله را باز کنم که هم نظرات رهبر بزرگوارمان بازتر شود و هم از این موقعیّت استفاده کنم و توضیح دهم که چرا رهبر معظّم انقلاب با استفاده از این فرصت عاشورا این مسأله مهم و اساسی را مطرح کردند. شیوه حضرت امام(ره) این بود که هر وقت احساس میکردند که لازم است، یک موجی ایجاد شود و توجّه داده شود و از رخوتهای احتمالی جلوگیری شود، مسألهای را مطرح میکردند و ما همیشه از این شیوه سود بردیم که این تذکّرات را استفاده کنیم. در اظهارات مقام معظّم رهبری موارد بسیاری وجود دارد و به نظر من دو سه نکته قابل توجّه است که من میخواهم بحث را روی آن متمرکز کنم. ایشان توجه دادند که الان عصر سازندگی است و در عصر سازندگی انتظار ما از نیروهای حزباللّهی و بسیجی و آن پشتیبانان اصلی این است که حضور بیشتری داشته باشند و فرمودند: "هدف، تعقیب و تحقّق آرمانهای اسلام و انقلاب است" و آرمان انقلاب، همان اسلام و معارف اسلامی است و وسیله هم نظارت همگانی و حضور نیروهای مؤمن و مخلص در جامعه است که از آرمان، راه و ارزشهای خود پاسداری کنند. این اساس مطلبی است که رهبر انقلاب فرمودند و من میخواهم کیفیّت کار را مطرح کنم. من یک مقدار به بعد اجرایی قضیه میپردازم که از سایر ابعاد هم توجّه شود. اساس مطلب اینست که ما انقلابمان را براساس اسلام شروع کردیم و هیچ چیزی غیر از اسلام، مردم ما را راضی نمیکند و هیچ چیز به غیر از اسلام، نمیتوانست مردم ما را متحد و یکپارچه وارد میدان کند و هیچ چیزی به غیر از اسلام نبود تا مردم را در طول دوران انقلاب و بعد از پیروزی در مقابل این همه فشار، اذیّت، جنگ، شرارت و ایذایی که ما از داخل و خارج داشتیم، این مردم را در صحنه نگه داریم. اگر اسلام نباشد، این مردم دنبال هیچ چیز، این گونه راه نمیافتند و اگر این مردم نباشند، هیچ نظامی نمیتواند با هیچ وسیلهای، این همه شرارت رااز خودش دفع کند و در طول عمر کوتاه خود و در این دنیای عجیب و غریب این همه خدمت ارائه دهد. بنابراین سرمایه اصلی، اسلام و آرمانهای انقلاب است و ابزار و تکیه گاه اصلی حرکت، مردم و نیروهای مخلص هستند که نوک پیکان آن را نیروهای بسیجی و حزباللّهی که در همه صحنهها از اوّل تا به امروز پیشتاز بودند، تشکیل میدهند و حل مشکلات ما با نظارت همگانی که همین "امر به معروف و نهی از منکر" است، هر کسی در هر کجا با تناسب مسائلی که با آن برخورد میکند، از حالت بیطرفی بیرون آید و جلوی منکر را بگیرد و تقاضای حرکت در مسیرمشروع و معروف را بکند. من مفید و مناسب میبینم که کمی از وضع خودمان را در این مرحله برایتان روشن کنم و در پایان، خودتان نتیجه خواهید گرفت که امروز چه وظیفه مهمّی به دوش مردم و نیروهای بسیجی و حزباللّه است. الان کاری که در برنامه ما میباشد، اینست که برنامهای را تنظیم و تصویب کردیم که میخواهیم در دو مقطع پنج ساله اجرا و پیاده کنیم. هدف این برنامه اینست که کشورمان را مستقل کنیم و رشتههای وابستگی را به خارج قطع کنیم و یا به حداقل برسانیم تا یکی از شعارهای اصلی انقلاب که "استقلال" بود، بتوانیم در این فرصتی که فعلا" داریم، تحقّق بخشیم. برای رسیدن به این هدف سه محور اساسی حرکت در برنامه ما وجود دارد. البتّه اگر فرصت داشتیم هر کدام از این سه محور یک برنامه جداگانهای را طلب میکرد. ولی به خاطر تنگی وقت و کمی فرصت، ما سه محور بسیار مهم را در یک برنامه گنجاندیم و طبعا" حرکت ما کندتر خواهد بود. یکی بازسازی مخروبههای جنگ است. دوّمی، توسعه اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی کشور است. سوّم تعدیل است. البتّه کسانی که به این مضمونها آشنا هستند، میدانند که هر یک از اینها، برنامه مجزّا و مستقلّی را میطلبد. این سه کار مهم که عرض کردم که در حال پیگیری است و اگر حضور نیروهای مخلص ضعیف باشد و اگر نظارت همگانی، کافی نباشد، ممکن است حداقل، سرعتمان کند شود و حداکثر این است که موفق نشویم. در مورد "بازسازی"، کار بسیار مهم و مشکلی است. در بودجه سال جاری 35 میلیارد تومان، دولت به طور مستقیم پول میدهد، 150 میلیون دلار مستقیما" پول صرف بازسازی میشود که جمعا" حدود شصت میلیارد تومان میشود، به اضافه هزینههایی که دستگاههای دیگر در بازسازی کار خودشان استفاده میکنند، مثل نفت، نیرو، راهها و سایر صنایع که مخروبههای جنگ را میسازند، و به اضافه هزینهای که مردم برای بازسازی خانههایشان و مراکز کارشان صرف میکنند که واقعا" یک قلم شاید بیش از صد میلیارد تومان در سال داریم که مستقیما" خرج بازسازی در طول سال میکنیم. حالا چه مقدار مصالح میخواهد، چه مقدار نیرو و امکانات میخواهد و این کاری نیست که یک کشور جنگ زده و عملا" تحت محاصره بتواند به راحتی از عهده آن برآید. کار دوّم ما، "توسعه" است، این از آن هم مشکلتر است من در خطبهها همیشه اشاراتی داشتهام، توسعه و رشد بسیار کار سخت و طولانی است، کشور ما متأسّفانه از زمان طاغوت و هم در دوران انقلاب از لحاظ زیربنایی خیلی عقب است و در همه بخشهای زیربنایی از لحاظ نیروی انسانی، انرژی، مواصلات و مخابرات، راهآهن، حمل و نقل، بنادر، کشاورزی، مهارآبها، استخراج معادن، استفاده از منابع انرژی داخلی کشور، از لحاظ حتّی آموزش و پرورش و آموزشهای ابتدایی نیاز به توسعه وسیع دارد. از لحاظ آموزش فنّی و حرفهای، اینها همه جزء کارهای اساسی است و از لحاظ صنایع مادر و مستقل هم در زمان طاغوت وابسته رژیم و هم در بعد از انقلاب به دلیل شرایطی که بود نتوانستیم این وابستگیها را کم کنیم. شاید بعضی از آنها هم از لحاظ نیروی دفاعی، امکانات دفاعی، اسلحه و مسائل دیگر زیاد هم شده باشد. بنابراین ما باید در طول دو برنامه پنجساله همه اینها را بیاوریم و به یک نقطهای برسانیم که کشور به خودش متکّی باشد. نیروی انسانی که باید در دانشگاهها تربیت شود، آن تعدادی که ما تا چند سال پیش میگرفتیم. به هیچوجه جوابگوی نیازها نبود، ما به سرعت از لحاظ کّمی و کیفی و مخصوصا" در رشتههای تخصصی و دکترا، دانشگاهها را توسعه میدهیم که خودمان نیروی خودمان را تربیت کنیم، از لحاظ مهار آبها که بارها من گفتهام که اکثر آبهای کشور هرز میرود که ما برنامه بسیار بلند پروازانهای را داریم که گفتم بیش از یک صد سد را در دست مطالعه داریم، و بیش از 20 سد را همین الان داریم اجرا میکنیم که از این به بعد شما مرتبا" افتتاح سدها را خواهید داشت. از لحاظ انرژی شما میدانید که ما پیش از انقلاب تا امروز، همیشه خاموشی داشتیم در حالی که صنایع ما به این شکل کار نمیکرد اگر اینها بخواهد کار کند خیلی بیش از این نیازمند انرژی هستیم. ما یک برنامه بسیار وسیعی داریم که انشاءاللّه به زودی از سطح خاموشی اجباری پایین بیاییم. و ذخیره کافی برای انرژی الکتریکی داشته باشیم. که لازم زندگی امروزی است. از لحاظ مصالح کار در داخل کشور همه چیز تقریبا" از خارج میآمد، فولاد، آلومینیوم، صنایع مس، سرب و روی، موادّ پتروشیمی و حتّی ورقههایی که داخل ساختمان ها به کار میرفته، از خارج وارد میشده است. متأسّفانه فرآوردههای نفتی هم که باید مصرف میشد. مقدار زیادش پیش از انقلاب و بعد از انقلاب از خارج میآمده است. گندم از سالی که ما شروع کردیم. از شروع تصدّی اجرایی ما 5 میلیون تن گندم خریداری کردیم که حالا امسال به 2/5 میلیون تن رساندیم. هنوز 2/5 میلیون خیلی زیاد است. برنج چای، و مصالح ساختمانی تقریبا" عمدهاش و فولاد و همه اقسامش از خارج میآمد. قبل از انقلاب نیروی کار هم عمدتا" از خارج میآمد که بعد از انقلاب یک مقدار زیادش با آمدن جوانان حزباللّهی به میدان، جبران شده ولی باز نیاز زیادی داریم. پارچه ولوازم خانگی، مرغ و گوشت از خارج وارد کشور میشد، خودتان بهتر میدانید، هزاران قلم ریز که اگر یکی شان نباشد ممکن است یک کارخانه بخوابد، قطعات و ماشینآلات نیز که تکلیفش روشن است. از کامیون گرفته تا سواری، اگر هم چیزی اینجا داشتیم مونتاژ کامل بوده. این وضع ما پیش از برنامه بوده، برنامه این است که این وضع را به هم بزنیم، همه اینها را، کارهای زیربنایی را در کشور برای خودمان درست کنیم و خوشبختانه برنامه جواب میدهد. ما همان گندم را که اشاره کردم. وقتی که کار را شروع کردیم 5 میلیون تن وارد میکردیم. حالا 2/5 میلیون تن وارد میکنیم. با این که در این دو، سه سال پیش سه چهار میلیون نفر به جمعیّت کشور اضافه شده، این نشان از موفقیّت کار است. روزهایی که ما کار را شروع کردیم، میگفتند که اینها خیلی کار زیربنایی نیست میگفتند که این کارخانه ها دیگر بدرد نمیخورد. کارخانههایی فرسوده شده، ماشین پانزده سال قبل و مونتاژ، اینها دیگر احیاء نمیشود. حالا شما میبینید که تقریبا" اکثریّت نیازهای داخلی را همین کارخانه و بخش زیادی از ساخت داخلی را انجام میدهند و شما تولید را در همین گزارش پریروز بانک مرکزی دیدید که تولید ناخالص کشور در سال 70 ده درصد رشد داشته، این 10 درصد رشد در هیچ کشوری نیست تا آنجا که ما میدانیم. البتّه شاید در یکی دوتا کشور باشد. کشورهای مترقی شاید یک درصد، دو درصد رشد دارند، چون آنها رشدشان بالاست و کارشان را کردهاند، و سطح هم خیلی بالاست، کشورهای متوسّط خیلی کمتر از اینها هستند، سرمایهگذاری بسیار زیاد است که متأسّفانه میبینیم، بعضی از افرادی که همیشه مأیوس کننده حرف میزنند. بنای شان خالی کردن دل مردم است. میگویند: "سرمایهگذاری نشده و از ظرفیّتهای موجود استفاده شده"، ما میدانیم چه خبر است، آنها آنچه را که در بودجه دولت میبینند آن را میگویند. سرمایهگذاری که آن هم البتّه خیلی زیاد است، چون بودجه عمرانی ما حسابی نسبت به بودجه سابق بالا رفته، ولی الان بودجههای عمرانی را شرکتهای دولتی و بخش خصوصی به کار میگیرند. وزارت نفت امسال به تنهایی صد و پنجاه میلیارد تومان سرمایهگذاری دارد، وزارت نیرو بیش از پنجاه میلیارد تومان سرمایهگذاری دارد، وزارت معادن و فلزات، صنایع وزارت مخابرات، همه سرمایهگذاریهای عظیم دارند که اینها را شرکتهای دولتی انجام میدهند و رشد سرمایهگذاری در کشور ما درست آن مسیری را میرود که ما میخواهیم. طرحهای عظیم زیربنایی الان در دست احداث است. گازرسانی را در این بیابانها شما الان به عینه میبینید که دائما" سیمان و فولاد و ماشینآلات برای گازرسانی کار میکند. در مورد راه آهن با سرعت کار میشود، راهها دارد با سرعت احداث میگردد، شیلات توسعه پیدا کرده، کشاورزی در همه بخشهایش، هم مهار آب، هم کانال کشیها برای آبیاری و هم تهیّه وسایل کشاورزی، صنایع را خودتان میبینید، آن نمایشگاهها که دارد تأسیس میشود. ما در زمینه فولاد امسال خودکفاء شدیم. در سال آینده امیدواریم در موادّ پتروشیمی کارخانجاتمان به صادرات برسیم. در آلومینیوم و مس خودکفا شدیم در سیمان کمبود داریم کارخانههای متعدد سیمان در دست ساختمان داریم. اینها طرحهای چهار، پنج ساله هستند که باید بعدا" اجرا شود. این کارها باید انجام شود. در کشور ما با این فواصلی که هست باید به گونهای تمام روستا بتوانند از تلفن استفاده کنند، صدا و سیما باید توسعه پیدا کند، در خیلی جاها مدرسه نبوده و بعضی جاها هنوز هم نیست. بنابراین توسعه مدارس مهم است و کارهای فرهنگی سینماها و تئاتر ها و سالنهای ورزشی و بسیاری از چیزهایی که واقعا" شهرهای ما فقیرفقیر هستند. لولهکشی آب، فاضلاب اینها همه چیزهایی است که نشده و باید انجام شود. اینها را ما توسعه، میگوییم توسعه نیروی انسانی، توسعه زیربناهای فیزیکی کشورها، اینها چیزهایی است که در برنامه هست و نیاز به سرمایهگذاری دارد و سرمایهگذاریهایی که زود جواب نمیدهد و باید یک مقدار صبر کنیم تا جواب بدهد. مسأله دیگری که ما داریم. آن تعدیل است، که آن مهمتر است و مشکل اقتصادی نظام ماست. باید آن را حل کنیم و مشکلاتی که احیانا" گاهی برخورد میکنیم، از این طریق است. توزیع در کشورنامناسب بوده، سیاست بسیار غلطی قبل از انقلاب بر این بخش حاکم بوده و بعد از انقلاب هم به دلیل جنگ تشدید شده و ملّت ما دارند ضررهای عمدهای میکنند و خودشان هم فکر میکنند که سود میبرند. این کار را لازم است. یک نفری با شجاعت و شهامت شروع کند و البتّه باید به مردم هم توضیح دهد و مردم بدانند که چه اتّفاقی میافتد. سیاست قبلی در گذشته و تا همین اواخر این بوده که ما نفت بفروشیم و کالای ارزان از خارج وارد کنیم و به قیمت ارز هفت تومانی به مردم بدهیم. خوب این آثار مضر بسیار زیادی دارد، دوتا و ده تانیست. اوّلا" دیگر چه صنعتی در داخل کشور میتواند رشد کند. شما اگر بروید از خارج بهترین ماشین را بخرید، ده هزار دلار و در داخل کشور بیاورید و یا ارز هفت تومانی بفروشید، میشود هفتاد هزار تومان، یک قدری هم سود بگیرید میشود صد هزار تومان، اصلا" دیگر در کشور کسی میتواند ماشین تولید کند. کسی فکر هم نمیکند گندم بیاورید به مردم بدهید، به همان قیمتی که با ارز هفت تومان وارد میشود دیگر چه کسی گندم تولید میکند، گندم همین حالا بخواهد در کشور آزاد تولید شود، کیلویی 20 - 30 تومان تمام میشود، برنج را بدهید، دیگر کسی تولید نمیکند. هر یک از این محصولات خارجی را بگویید، تلویزیون، رادیو، فرش، فرش ماشینی محصولات کشاورزی، محصولات صنعتی و هر چه را که شما اسم ببرید اگر قرار باشد که با ارز هفت تومانی بیاورید و به مردم واگذار کنید، هیچ چیز در داخل تولید نمیشود. چون با آنها قابل رقابت نیست. ما به این سیاست تا چه زمانی باید ادامه دهیم. اینها آثارش فقط این نیست و اگر این وضعیّت در کشور حاکم باشد، تمام اینها مورد قاچاق قرار میگیرد و چنانچه کشورهای همسایه ما آنها را به قیمت گران عرضه کنند، ولی ما همان کالاها را به طور ارزان ارائه نماییم، در آن صورت دیگر نمیتوان آن اجناس را در داخل کشور نگهداری کرد. الان ما مشکل دارو در داخل کشور داریم، به خاطر اینکه داروی کشورمان مورد قاچاق واقع میشود. ما به قیمت ارزان دارو را عرضه میکنیم، ولی در کشورهای ترکیه، عراق، همسایههای شمالی کشور، افغانستان، پاکستان و جنوب به قیمت گرانی عرضه میگردد. تا جایی که هر فرد مسافری که بتواند با خودش مقداری دارو از کشور خارج کند، قادر خواهد بود که هزینه سفرش را تأمین نماید. یا اینکه به عنوان نمونه ما الان در داخل کشور سوخت را به قیمت نازلی توزیع میکنیم. در حالی که در مرز ترکیه این موضوع به شکل خاصّی مطرح است. یعنی کامیونهایی که به ایران برای حمل بار رفت و آمد میکنند، به این خاطر این مأموریّت را میپذیرند که شاید بتوانند مقدار 4000 لیتر گازوئیل با خودشان به داخل ترکیه حمل نمایند، یعنی چیزی حدود 80 تومان در ازای هر لیتر گازوئیل در داخل ترکیه سود میبرند. آیا ممکن است در دنیایی که همه چیز به هم ارتباط دارد این وضعیّت حاکم باشد. ما الان برق در دروازه کشورمان وجود دارد، یعنی در ترکمنستان و آذربایجان از خودشان دارای برق هستند و حتّی در صدد هستند که برقشان را به ما بفروشند، ولی ما نمیتوانیم برقشان را بخریم و نیروگاه هم نداریم، چون آنها به قیمت پنج سنت یعنی به مقدار هفت و نیم تومان چون برق خودمان را به مردم به قیمت 10 ریال میفروشیم. حتّی ارزانتر هم گاهی تمام میشود. اگر بخواهیم آنجا همین برق را هفت و نیم تومان بخریم، در آن صورت به مردم چقدر بفروشیم، این تازه ارزانترین قیمت است، چرا که آنها گاز در اختیار دارند و با گاز برقشان را تولید میکنند. هر چیزی که در کشور قیمتش ارزان باشد، اگر با کار و تلاش ارزان باشد، این خوب است. ولی اگر بانفت که از زمین برمیداریم و از جیب میخوریم و از بیتالمال بهرهبرداری میکنیم و به مصرف میرسانیم، خوب این چیز بدی است. چون باید اینها به سطح اقتصادی مناسب برسد. به عنوان مثال ما باارز 7 تومان، ماشین تولید میکردیم، یعنی قیمت صد هزار تومان ماشین به صد و پنجاه هزار تومان رسیده بود و نتیجه این سیاست هم این بود که همیشه یک صف چند هزار نفری در نوبت دریافت ماشین داشتیم. ما وقتی که شروع کردیم، بیش از 150 هزار نفر برای خرید پیکان با ارز هفت تومان در صف نوبت قرار داشتند که البتّه تدریجا" به تعهدات مربوطه تحویل ماشین عمل شد و منتها اعلام کردیم که مبالغی را علاوه بر مبلغ قبلی به حساب کارخانه بریزند تا ماشین دریافت کنند. البتّه با موتور پژو به این عدّه از داوطلبان خودرو تحویل دادیم که زیاد هم متضرر نشوند. کامیون را با ارز به قیمت هفت تومان تولید کردیم و از این بابت یک صف چند هزار نفری داشتیم و این افراد از ما کامیون را به قیمت پانصد هزار یا هفت صد، هشت صد هزار تومان از ما میخریدند و از آن طرف قیمت کامیون پنج و شش میلیون تومان در بازار آزاد بود. معیار فروش هم از این قرار بود که هر کس زودتر از دیگران به سراغ ثبت نام برای خرید میرفت و پولش را پرداخت میکرد. طبیعتا" کامیون خود را هم تحویل میگرفت. خوب، این کار نه از روی عدالت است و نه سیاست درستی در جهت تقسیم بیتالمال محسوب میشود. هر چیزی را که ما با سیستم سهمیهبندی توزیع نمودیم. به ایجاد صف دامن زده شد و اصلا" توزیع سهمیهبندی بدون ایجاد صف ما نداریم. همین اجناس کوپنی را که ما از روی ناچاری باید تا سالها اجناس کوپنی را پرداخت کنیم، ولی این به منزله یک بلایی به شمار میرود. مثلا" وقتی که آمار ما میگوید که ما 56 میلیون نفر جمعیّت داریم و 60 میلیون شماره کوپن را توزیع میکنیم ببینید که به میزان چهار میلیون دروغ گفته میشود و از طریق شناسنامه افراد فوت شده، شناسنامه افراد مسافر، شناسنامههای تکراری اظهارات دروغ به دریافت کوپن غیرقانونی موّفق میشوند. حتّی در این میان افراد، دولت و سایر عوامل مرتکب گناه میشوند، اصلا" اصل و اساس زندگی های کوپنی مربوط به کمونیستها بوده است که فعلا" به این روز سیاه افتادند و شکست خوردند. در جامعه به واسطه جنگ این پدیده نمود یافت. البتّه جنگها معمولا" با یک چنین نظام و سیستمی اداره میشوند که چارهای هم نیست و باید یک حدّی از امکانات به مردم رسانده شود. این وضعیّت هیچ مجالی برای اصلاح شدن سایر امور به جامعه نمیدهد.بنابراین تعدیل به این معنی است که ثروت اصلی شما مردم پابرهنه را که اکنون ارز حاصل از فروش نفت است، چون چیزی غیر از فروش نفت آن قدر ما به دست نمیآوریم. این دست آاوردها متعلّق به شما است و چنانچه تقسیم کنیم، اگر یک دلار به تهرانیها تعلّق بگیرد. یک دلار هم به آن روستایی در » خاش « میرسد، به آن عشایر در سیستان و بلوچستان هم میرسد. امّا آن شهرستانی از یک دلار متعلّق به خود استفاده نمیکند و حال آنکه در اینجا یعنی تهران و یا اصفهان چند دلار استفاده میکند، چون این افراد در خانهاشان از نفت ارزان مصرف میکنند و آن روستایی اصلا" نفت مصرف نمیکند، گاز ارزان مصرف میکنند آن فرد محروم اصلا" گاز مصرف نمیکند. همچنین فرد تهرانی در ماشینش از بنزین مصرف میکند آن روستایی اصلا" بنزین به مصرف نمیرساند و این خیابانها را ما با ارز ارزان برای آنها احداث میکنیم، فرد روستایی اصلا" نیازی به خیابان پیدا نمیکند. حتّی به آن عدّهای که به طور کوپنی گوشت تحویل میدادیم. همان گوشت را به روستایی ها نمیدادیم. آردی را که دولت به افراد شهری تحویل میدهد به خیلی از روستاییها همین آرد را نمیدهد. آیا این عدالت محسوب میشود؟ این حکومت انقلابی است؟ این حکومت اسلامی است؟ به این سبک بیتالمال را به غارت میبرند. این حرف حرف من که نیست، بلکه حرف مجلس، دولت، حرف رهبر و حتّی حرف همه شما است. تعدیل یعنی اینکه هر چیزی بتواند قیمت حقیقی خودش را پیدا کند. الان در دنیا یک ضرورت تلّقی میشود. منتها اگر ما بخواهیم به صورت ضربتی انجام دهیم، اوضاع به صورت نامطلوبی درمیآید، لیکن ناچاریم در این زمینه قدم به قدم به پیش برویم. ناچاریم تا چند سال دیگر این تبعیضها و این بیعدالتیها را تحمّل نماییم و ما هر سال قسمتی از کارها را اجرا میکنیم. مثلا" مسأله شیر را که تا چند روز قبل از اینها باآن مواجه بودیم و مسأله کمبود شیر را داشتهایم، ما در سال 68 که کار را شروع کردیم مقدار 350 تن شیر به تهران میدادیم ولی امروز 370 تن شیر تحویل مردم تهران میشود. حالا باز مطرح میشود که در مغازه شیر کم وجود دارد، باید اینجا این سئوال را کرد که چرا کمبود شیر وجود دارد، برای اینکه ماست مقداری گرانتر تمام میشود و دولت روی ماست سوبسید پرداخت نمیکند. افراد سودجو شیر را تا حدودی پیشاپیش از مغازهداران خریداری میکنند و برای ماستبندی استفاده میکنند. برای اینکه مقدار یک تومان یا دو یا 10 تومان ارزانتر تمام شود. این مسأله هم به کمبود شیر دامن میزند و هم مردم از این امر بدبین میشوند و هم به یک عدّه شیر نمیرسد، به خاطر اینکه صرفا" در این میان مبلغ پنج تومان بیشتر نصیب کسی میشود. حالا یا اینکه آن بقّال، کثافت کاری صورت میدهد و اینکه به دوستانش شیر میدهد و یا اینکه عوامل توزیع شیر با سوء استفاده به نزدیکان و دوستانشان مقدار بیشتری را تحویل میدهند، در حالیکه اگر مسائل به طور منظم و هماهنگ عمل شود دیگر شاهد وقوع این دست مسائل نخواهیم بود. مثلا" الان در رابطه با کامیون ما مشکلی نداریم، سه سال پیش که ما شروع به کار کردیم گفتند که چندین هزار داوطلب دریافت کامیون در نوبت وجود دارد، حال آنکه وزارت صنایع سنگین مکررا" اعلام وفور موجودی کامیون میکند و میخواهد بیایند تا قرارداد خرید ببندند، ولی کسی اعلام آمادگی نمیکند. حتّی ما وام هم پرداخت میکنیم، چون برای خرید کامیون دولت وام هم به خریداران پرداخت میکند. برای اینکه در آن زمان خریدار نیاز به کامیون نداشت. آن را میخرید و پس از آن مدّت یک ساعت در روز با آن کار میکرد و میتوانست با همان میزان کار قسطش را بپردازد، نیازی به انجام کار بیشتر نداشت. مردم در آن زمان به این شیوه زندگی میکردند، ماشینسواری شما دیدید که در تهران به 20 و 30 میلیون ریال رسیده بود و در حالی که با ارز هفت تومانی هم خریده بودند همان ماشینها را از دولت میگرفتند. الان ما اصلا"جهت تولید ماشین سواری ارز اختصاص نمیدهیم، حتّی یک سنت هم از این بابت نمیدهیم. خودشان با ارز آزاد تولید میکنند، قیمت ماشین پایین آمد ولیکن باز هم باید پایینتر از این بیاید و کمتر از این قیمتی که هست، بشود. هر کسی کار خودش را انجام میدهد، قطعه سازی تولیداتشان را انجام میدهند. در گذشته وقتی که قطعه را ما با ارز قیمت هفت تومان به دست راننده میدادیم، اصلا" کسی به دنبال قطعه سازی نمیرفت. الان هر کسی که یک ماشینتراش دارد به دنبال ساخت یک قطعهای میرود. برای نظام شما، تعدیل یک ضرورت است، تعدیل برای تجارت خارجی و برای اصلاح اخلاقی یک ضرورت به شمار میرود. چقدر در گذشته مرتکب گناه میشدند که افراد از کانالهای دولتی جنس را میخریدند و در بازار آزاد آنها را احتکار میکردند، حال آنکه الان احتکار اصلا" معنی ندارد و مگر یک جنسی که در بازار کمیاب باشد. ما سیاستمان این است که کالا در بازار کمبود نداشته باشد و درها را باز گذاشتهایم. مردم هم امکاناتشان را میآورند و یا اینکه تولید میکنند. این حرکت تعدیل یک ضرورت است که باید انجام بگیرد و جزء کارهای مهمّ ما میباشد و جزء آن دسته از کارهایی است که ضعف اعصاب و دردسرهای فراوانی را در پی دارد و از آن نوع کالاهای دلهرهدار است و تصمیم به انجام یک کار خاصّی گرفته میشود، یک مرتبه متوجّه میشوید که روزنامهها به صورت تیتر آن را اعلام میکنند که فلان چیز افزایش یافت. این روزنامه هیچ وقت اقدام به تحلیل این موضوع ننموده است که اگر در اینجا قیمت قرص و دارویی را به قیمت پنج ریال میخریدند. همین دارو را در دبی به مبلغ سه و چهار تومان بفروش میرسانند، یا اینکه هیچ وقت این روزنامه ها تحلیل نکردند که در اینجا گازوئیل را لیتری یک تومان میخرند و در ترکیه به قیمت 80 تومان به فروش میرسد. روزنامهها حقّش این است که از دولت، از مجلس به عنوان متصدّی امور بیتالمال مطالبه کنند و بگویند که چرا اجازه داده میشود تا بیتالمال اینگونه به مصرف برسد. ما به کشاورز، تراکتور میفروختیم و از طرفی با خبر میشدیم که تراکتور به کشور افغانستان فرستاده شد، یا به پاکستان فرستاده شد. برای اینکه تراکتوری که از ما به قیمت ارزانی با ارز قیمت هفت تومان میخریدند، به هر کجا که عرضه میکرد به میزان 10 برابر قیمت آن را به فروش میرساند. البتّه هنوز هم همین کار را میکنند و ما در مورد قیمت تراکتور آرام آرام در حال رساندن به مرحله تعدیل هستیم. این گرفتاری را ما الان داریم. بنابراین کار دیگر ما سیاست تعدیل است و در دوره سازندگی، بازسازی و در دوره توسعه و تعدیل نقش نیروهای حزباللّه و افراد سالم بسیار مهم میتواند محسوب شود. من از این دستوری که مقام معظّم رهبری برای حضورنیروها در صحنه دادند، استفاده کنم و به آنها بگویم که شما در صحنه اقتصادی و مادّی هم وارد شوید. آن حرفهای غلطی را که در مغز ما کرده بودند که حزباللّهی باید همیشه دستش خالی باشد و خانهاش خالی باشد و یا اینکه حزباللّهی باید بدبخت و گرسنه باشد را از ذهنتان خارج کنید. چه کسی گفته است که ما باید اموالمان را به دست افراد لاابالی بدهیم و بعد ما نظارت کنیم که آنها خوب مصرف کنند. بالاخره این کشور دارای اقتصاد، صنعت، کشاورزی، راه، توزیع، تجارت خارجی و تجارت داخلی، توریسم، هتل و امثال این چیزهاست. بالاخره باید عدّهای این کارها را انجام دهند. بعد هم اینکه اگر نیروهای خوب انجام ندهند نیروهای بد این کارها را میکنند. آنها با فساد لیکن شما با صلاح این کارها را میتوانید انجام دهید. ما گفتیم مردم میتوانند خودشان مدرسه تأسیس کنند، اولویّت را در این کار به معلّمین حزباللّهی دادیم، شرایط مناسب را برای ایثارگران قائل شدیم و وام را به معلمان ایثارگر اختصاص دادیم. در این زمینه بچّههای جبهه رفته بیایند مدارس غیر دولتی را درست کنند و بچّههای پولدارها را بیاورند در این کلاسها درس بخوانند، این کار چه اشکالی دارد که ما به دست دیگران قرار دهیم. ما توریسم را میخواهیم توسعه بدهیم، شما بیایید، البتّه همه این کارها دارای تسهیلات وام و غیره هست و شرکتهای کوچک تعاونی ایثارگران را درست کنید، وام بگیرد و کار کنید. شما خیال میکنید که این پیمانکاران بزرگ با این پولداران بزرگ با پولهای شخصی خودشان کار میکنند، اکثر اینها با وام بانکها کار میکنند. منتها نحوه کار کردن را بلد هستند. وام را میگیرند، سودش را میخورند و یک مقدار آن را هم به قسط اختصاص میدهند. شما افراد را وارد میدان کنید، بچّههای حزباللّهی وارد شوند و شرکتها را تشکیل دهند و پیمانکاری را بگیرند، هتل سازی را قبول کنند و بسازوبفروشیها را در دست بگیرند. راهسازیها و معدنها را در اختیار بگیرند. من در سفر خراسان به چند واحد عظیم ایثارگران آزاده برخورد کرده بودم که معدنهای حسّاس را گرفته بودند و از همین موقعیّت به سود رسیده بودند. همین چند وقت قبل سپاه، جهاد و کیش و اینها دست به هم دادند یک شرکتی را به راه انداختند، بنام "شرکت پیشگامان سازندگی" مخصوص بچّههای جبهه رفته بود که الان از تاریخ تأسیس آن پنج شش ماهی میگذرد و الان مقدّمات آن را فراهم کردند. اینها در سراسر کشور در همه زمینهها، در سینما، در تأتر، در ورزشگاه، در پیمانکاری، میتوانند نقش داشته باشند. شما میتوانید فروشگاههای زنجیرهای در سراسر کشور اعم از روستاها، شهر ها تأسیس کنید و دولت هم از شما حمایت میکند و کالا ها را در آنجاها ببرید و در دسترس مردم قرار دهید و به قیمت مناسب به فروش برسانید. نیروهای حزباللّهی این طرز تفکّر را از ذهنشان بیرون کنند، که این از اشتباهات عظیمی است که جامعه ما را از وجود نیروهای صالح خالی کرده است. فکر کردند که دنیا را به اهل دنیا دهند و ما فقط به کار نظارت بپردازیم و مواظب باشیم و این از اشتباهات استراتژیک بود که کردند ما راه را برای حضور شما در متن جامعه درست کردهایم. دانشگاهها الان موظّفند درصد ظرفیّت خود را به بچّههای جبهه رفته بدهند و این قانون وقتی که من در مجلس بودم به تصویب رسید و هیأت دولت آئیننامه آن را تصویب کرده بود. شما ببینید وقتی که 40 درصد دانشگاهها را بچّههای جبهه رفته تشکیل بدهند، از این چه استنباط میشود. همین افراد نیروهای مجاهد دیروز مدیران فردا را تشکیل میدهند. خوب، این راهها باز است. در تبصره های بودجه همیشه اولویّت ها را به ایثارگران، حزباللهی ها و بسیجیان دادهاند. اینها دنبال کار نمیروند. عدّهای از آنها بچّه روستاییاند که دلشان به همان طرز تفکّرشان خوش است، یا اینکه شاگرد مغازه هست و با همان موقعیّت دلش خوش است و حال آنکه ما این را کافی نمیبینیم. نهادها، فرماندهان همه راه را باز کنند و هدایت کنند و میدان را باز بکنند، اگر این اتفاق افتاد، اگر ده سال دیگر ما بسیاری از کارهای اساسی و سازندگی را در دست جبهه رفتههای دیروز داشته باشیم آن موقع میتوانیم مطمئن شویم که اینها دیگر راه را خودشان پیدا میکنند. خوب حالا سپاه، جهاد، بسیج و نیروهای انتظامی بچّههایی بودند که الان هم کار خودشان را میکنند. ولی میدانهای اقتصادی الان به اندازه کافی اشغال نشده و باید وارد میدانهای فرهنگی، اقتصادی، مطبوعاتی و غیر شوند و در همه این میدانها میتوانند کار کنند. ترجمه خطبه عربی بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم اَلْحَمْدُ ِللَّهِ وَالصّلوةُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وآله عباداللّه المتَقیِنْ. عِبادُاللّه اُوصیکُمْ بتَقْوَی اللَّه". مردم مسلمان جهان هر روز شاهد اخبار فتنه انگیزیها و کشتار در اکثر مناطق جهان اسلام و مخصوصاً بوسنی و هرزگوین هستند. محافل بینالمللی و جهانی و قدرتهای بزرگ هیچ گونه تلاش مستمر و فعالی در جهت خاموش نمودن آتش فتنه و این جنگ ویرانگر به عمل نمیآورند. اقدامات این محافل از اجلاسها و حرفها و تصمیمات و بعضاً نیز مقدار کمی کمک غذایی و طبّی فراتر نمیرود. ما دیروز شاهد بودیم که اینها چگونه با فتنهای که حکّام عراق در کویت برانگیختند، برخورد کردند و امروز نیز شاهد نحوه برخوردشان با حوادث مناطق دیگر و از جمله یوگسلاوی سابق هستیم. این تبعیض مفتضح به اضافه گستاخی و خشونت صربها در حملات به مسلمین سوءظنهایی به وجود آورده و هرانسان زنده را تحت تأثیر قرار میدهد و سؤالاتی به وجود میآورد که بدون جواب مانده است. آیا کفر جهانی جهت انتقام از اسلام و مسلمین نقشه کشیده است؟ آیا هدف استکبار تضعیف مسلمین نیست؟ آیا نیّتها و اندیشههای بدی در پشت این سخنان دعوت به توّقف کشتار و ویرانی ناشی از این تجاوزات مخفی نیست؟ این سؤالات و شکها کافی است که ملّتها و دولتهای اسلامی به خاطر یاری و نجات مسلمین تمام دنیا از جمله بالکان، لبنان، فلسطین، افغانستان، عراق، قفقار و کشمیر به پا خیرند اکنون وقت آن فرارسیده که امکانات و تمام نیروها جهت تحّقق اهداف عالیه اسلامی به کار گرفته شود. أَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ/ بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم/ »قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَدٌ/ اَللَّهُ الصَمَدٌ/ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یوُلَدْ/ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَد«.