خطبه ها
  • صفحه اصلی
  • خطبه ها
  • نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

  • دانشگاه تهران
  • جمعه ۵ اسفند ۱۳۶۷

    خطبه اول

 

 بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

 اَلْحَمْدُللَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَالصَّلوةُ وَالسَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَالِهِ الْأَئِمَّةِ الْمَعْصُومینَ. أَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ، »وَ

 کَذلِکَ زُیِّنَ لِفِرْعَوْنَ سُوءُ عَمَلِهِ وَ صُدَّعَنِ الَسَّبیلِ«، »اُوصیکُمْ عِبادَاللَّه بتَقْوَی‏اللَّه«.

 

 به دلیل حوادث این هفته که به کارگردانی استکبار جهانی تمام دنیا را به هیجان آورد، لازم دیدم که این هفته را نیز به ویژگیهای استکبار بپردازم.

 در مورد ویژگیهای استکبار بیش از هفتاد و اندی مشخصه از قرآن برایتان در طول خطبه‏های گذشته بیان کردم و 7 الی 8 ویژگی اینها مربوط به این حوادثی است که این روزها اتفاق افتاده.

 البته این ویژگیها را در گذشته نیز گفته و شرح داده‏ام. اما حالا با ذکر نمونه‏هایی تجدید خاطره می‏کنیم. تا ببینیم آنچه که امروز می‏گذرد و برخوردی که مستکبران با مقدسات اسلام و با رهبریت و انقلاب می‏کنند و بدین صورت ناجوانمردانه برخورد می‏کنند، ناشی از چه ویژگی است که در اینها وجود دارد. بعد مسایل روز را بر بحثهای گذشته منطبق کنیم .

 آیه قرآن می‏فرماید: کارهای بد فرعون در نظر خودش زینت داده، تا آنجا که او برنامه‏های خودش را سد راه خدا و جلوگیری از حرکت تکاملی انسانها به سوی اهداف آفرینش قرار داده است.

 یکی از ویژگیهای خیلی رایج استکبار و مستکبران این است که »مانع راه خدا می‏شوند[t1].«

 در قرآن حدود 40 آیه با همین تعبیر و آیات فراوانی با همین مضمون آمده و معنایش همین است.

 این ویژگیها برای اکثریت مستکبران هست که نمی‏گذارند انسانها به سوی مسیرهای تکاملی فطری خودشان که خداوند برای آنها قرار داده حرکت کنند و به مقام عالی انسانیت برسند. به هر طریق که شده منحرف و یا مانع می‏شوند. و برای انسانهایی که می‏خواهند پیامبر اکرم و خاندان پیامبر و اسلام رابشناسند و آنها را الگوی خود قرار دهند، مانع ایجاد می‏کنند.

 یکی دیگر از ویژگیها »عدم پایبندی به اصول« است که این روزها روشن است که چگونه عمل می‏کنند و به خاطر اغراض نفسانی و استعماری خودشان چگونه اصول مسلّم انسانیت را زیر پا می‏گذارند.

 دشمنی با خدا و خوبان یکی از ویژگیهایشان است. اینها اصولاً نمی‏توانند با خدا رابطه خوبی داشته باشند. چون خداوند دعوت به حق می‏کند و آنها نمی‏توانند با انسانهای صالح، قلب مهربانی داشته باشند. لذا می‏بینیم اینها پیامبر و اصحاب و رهبری انقلاب مظلوم ایران را این گونه ناجوانمردانه مورد این تهمتها و اهانتها قرار می‏دهند.

 مبارزه با مقدسات باز یکی از ویژگیهای اینهاست که البته بعضی اوقات با هم مخلوط می‏شود.

 چیزی که تقدس واقعی دارد و برای انسانها ارزش است که انسانها را در بعد انسانیت تقویت کند، با روحیه اینها سازگار نیست؛ چون اینها دنبال شهوت، تمایلات، سلطه و حاکمیت هستند و مظلومیت و عقب افتادگی مردم را می‏خواهند و لذا مقدسات که انسانها را تکامل می‏دهد، برای اینها چیزهای بی‏ارزش است.

 »دشمنی باانبیا« یکی دیگر از ویژگیهای اینهاست. بدترین خصومت را در عمل اینها می‏توان مشاهده کرد. می‏بینیم که چه بغضی نسبت به پیامبر اکرم(ص) دارند که تا این حد، خودشان را به میدان کشیده‏اند. ریاکار، متظاهر و منافق هستند؛ برای اینکه نمی‏توانند آن واقعیت خودشان را به دنیا بگویند، ناچار باید متوسل به ریا و نفاق و تظاهر شوند. که می‏بینید این روزها به چه چیز متوسل شدند، به آزادی بیان، آزادی قلم و مبارزه با تروریسم. اینها می‏روند در پناه یک چنین واژه‏های مقدس، آن مقاصد و افکار خودشان را به خورد مردم می‏دهند.

 خوب، اگر شما طرفدار آزادی بیان هستید، چطور همین حالا در خود لندن مسلمانانی که می‏خواهند حرفشان را بزنند تهدید می‏کنید. همان روزنامه‏هایی که این بازی را راه انداخته‏اند، به دولت انگلیس سفارش می‏کنند که جلوی مسلمانان و مساجد را بگیرید. همینها که طرفدار آزادی هستند، مسجدی را که امام جماعتش نظرش را گفته مورد حمله قرار می‏دهند و بمب به آن می‏اندازند و دیوارش را خراب می‏کنند.

 حالا اگر این بمب را طرفداران جمهوری اسلامی به یکی از مراکز انتشاراتی آنها انداخته بودند، چه داد و فریادی در دنیا راه می‏انداختند.

 شما اگر مخالف تروریسم هستید، چطور بمب انداختن به مسجد در لندن کار تروریستی نیست، ولی اظهارات امام جماعت مسجد را حمله به آزادی می‏دانید و جلویش را می‏گیرید! اگر همین کار را یک مسلمان عصبانی به حمایت از افکارش انجام دهد شما او را تروریست حساب می‏کنید.

 تظاهر یعنی این. اینها برای حفظ جان یک نویسنده مزدور، این تبلیغات را در دنیا به راه انداخته‏اند؛ اما 5 الی 6 نفر از مسلمانان پاکستان که جلوی سفارت آمریکا مظلومانه به شهادت رسیدند، برای اینها اصلاً ارزشی ندارند.

 خوب، چطور برای کسی که هنوز کشته نشده، این همه دل می‏سوزانید، اما برای کسانی که کشته و مجروح شدند، دل نمی‏سوزانید. شما دروغ می‏گویید. 5 هزار نفر در حلبچه عراق با بمبهای شیمیایی آن گونه مظلومانه نابود شدند. بچه در آغوش مادر، مادر در کنار فرزند که منظره‏ها هر گرگ را به گریه می‏انداخت، شما قسی‏القلبها باز هم از آنها حمایت کردید و بعد معلوم شد که آلمانیها آن سلاحها را تهیه کرده بودند.

 حالا این آقایان به خاطر یک نفری که ممکن است در آینده جزای عملش را ببیند، این گونه دست و پا می‏زنند، این ریاکاری، منافق بودن و تظاهر که از ویژگیهای مستکبران است، به اوج خودش رسیده که اینها این‏گونه نشان می‏دهند.

 »دعوت به فساد« یکی از ویژگیهای اینهاست. اینها که نمی‏توانند در محیط سالم و صالح این گونه ظالم و متجاوز باشند و سلطه نامشروع خودشان را تحکیم کنند. اینها نیاز به محیط فاسد دارند. لذا هر چیزی که مردم را فاسد کند، برای اینها یک حربه است و از همین استفاده می‏کنند.

 اینها دنبال این هستند که جامعه اسلامی در مسیر خودشان بیفتد که همانا بی‏عفتی، ضداخلاق، مواد مخدر، دزدی، فساد، رشوه، ضعف، بی‏سوادی، جهل و غیره است. ما می‏بینیم که اینها در کل دنیا دنبال این مسأله هستند. به خاطر اینکه یک نویسنده، خانواده پیامبر را یک خانواده فاسد معرفی می‏کند، به امید اینکه همین کتاب شاید یک عده از مسلمانان را از عقیده به عفت و پاکدامنی جدا نماید و اینها را نسبت به اصول اخلاقی خودشان بی‏تفاوت کند، به همین دلیل آنها از چنین کتابی حمایت می‏نمایند.

 حال اگر این کتاب می‏آمد و از یک دریچه اخلاقی که ترویج اخلاق بود، پیامبر را می‏کوبید، می‏دیدیم که از کتاب حمایت نمی‏کردند.

 اینها به دنبال فساد در جامعه هستند و دشمنان خودشان را به اخلالگری متهم می‏کنند. اینجا مسلمانان و رهبری انقلاب یک حکم شرعی اعلام کردند. مسلمانان از مقدسترین خانواده جهان بشریت حمایت می‏کنند. اینها به ترور و تروریسم و نقض اصول بین‏المللی متهم می‏شوند و آن قدرتهای زورگو، سلطه‏طلب، استعمارگر و متظاهر و فریب کار، متولّی حفظ اصول و نظم جهان می‏شوند.

 ایران انقلابی و مسلمانان را به اخلال در نظم جهان متهم می‏کنند و خودشان حافظ نظم جهان می‏شوند. این هم از ویژگیهای ناب استعمارگران مستکبر است.

 آنها مدعی اصلاح هستند و با استفاده از اهرم قدرت علیه مخالفین خودشان و همچنین با استفاده از حربه اقتصادی، مسایل فرهنگی، سیاسی و دینی را که به طور مستقیم راهنمای یک میلیارد مسلمان و به طور غیر مستقیم راهنمای کل بشریت است، مورد تعرض قرار داده‏اند.

 دینی که اروپا را احیا کرد و اگر اسلام نبود، شما در همان بربریت قرون وسطای خودتان مانده بودید، از طریق فتح آندلس و از طریق حضور شما در جنگهای صلیبی در خاورمیانه، شما تمدن را از اسلام گرفتید و بردید و حالا برگشتید و با اسلام و ارزشهای انسانی این جور مخالفت می‏کنید، مدعی اصلاح هم هستید.

 در مجموع حدود ده ویژگی شمردیم که همه آنها تبلور در این حرکت جدیدی دارد که اینها کردند. حالا ما در خطبه دوم به طور تحلیلی وارد موضوع می‏شویم که این مسأله را برای دنیا، برای ملت خودمان خوب باز کنیم که این مسأله چه مسأله‏ای است و چه چیزی را دنبال می‏کند که ملت ما و هر کس این خطبه‏ها را می‏فهمد، یک مقدار روشن‏تر شود. من به این طریق دو خطبه را به هم وصل کردم که یک بحث کاملی را شامل شود.

 قبل از اینکه من سوره مبارکه قرآن را برای شما قرائت کنم، باز بر تقوا تأکید می‏کنم و از ملتمان دعوت می‏کنم که این گوهر انسانیت و این نور الهی را که در همه شرایط هست حفظ کنند.

 »اَعُوذُ باللَّهِ منَ الشَّیْطانِ الرَّجیم/ بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم/

 وَیْلٌ لِکُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ/ اَلَّذی جَمَعَ مالاً وَعَدَّدَهُ/ یَحْسَبُ اَنَّ مالَهُ اَخْلَدَهُ/ کَلّا لَیُنْبَذَنَّ فِی الْحُطَمَةِ/ وَ ما اَدْریکَ مَا الْحُطَمَةُ/ نارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ/ اَلَّتی تَطَّلِعُ عَلَی الْاَفْئِدَةِ/ اِنَّها عَلَیْهِمْ مُؤْصَدَةٌ/ فی عَمَدٍ مُمَدَّدَةٍ«.

 

    خطبه دوم

 

 بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

 اَلْحَمْدُللَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَالصّلوةُ وَ السَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلی عَلِیٍّ أَمیرِاْلمُؤْمنینَ وَ عَلی الصِّدّیقة الطّاهِرة وَ عَلی سبْطِیِ الرَّحْمَةِ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ موُسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَعَلِیِّ بْنِ مُوسی وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ وَ الْخَلَفِ الْهادی الْمَهْدی(عج).

 

 مناسبتهای این هفته فراوان است، ولی من فکر می‏کنم، مهمترین مناسبتی که باید روی آن بحث کرد، همین مسأله کتاب »آیات شیطانی« و حوادث متفرع برآن است که مهمترین مسأله امروز کشور ما و جهان است. حتماً مردم ما نیاز دارند که یک مقدار بیشتر در جریان این مسایل قرار بگیرند. قبل از اینکه به این بحث برسیم به مناسبتهای دیگر اشاره می‏کنم.

 میلاد مبارک مولی الموحدین علی بن ابی‏طالب را ما در این هفته داشتیم که ایشان برای جهان بشریت، برای امروز و فردا نمونه و الگو و معلم و راهنماست. کسانی که درباره علی‏بن‏ابی‏طالب مطالعه کرده‏اند و زندگی ایشان را مورد نگرش قرار داده‏اند، چه مسلمان، چه غیرمسلمان، همه پذیرفته‏اند که علی‏بن‏ابی‏طالب انسانی است که بعد از پیغمبر اکرم(ص) در طول تاریخ نظیری ندارد و شخصیتی است که تمام ابعاد فضایل انسانیت را در وجود خودش جمع کرده است. نمونه اعلای انسانیت است و بهترین الگو برای راهنمای زندگی هر انسان در هر مقطعی از زمان می‏تواند باشد. متأسفانه ما در شرایط فعلی، زمینه بحث درباره فضایل علی بن ابی‏طالب را در این خطبه نمی‏بینیم. علی‏بن‏ابی‏طالب با همه عظمتش می‏فرماید: »اَنَّ عَبْدَ مِنْ عَبید مُحَمَّدْ« که حضرت رسول اکرم(ص) مربی و معلم و راهنمای علی‏بن‏ابی‏طالب بوده و این شخصیت عظیم جهان بشریت گل سرسبد انسانیت دست پرورده پیغمبر اکرم است که امروز مورد تعرض وحشیانه استکبار جهانی قرار گرفته. اینها مهمترین قله بشریت و جهان اسلام را مورد هدف و تعرض قرار داده‏اند. اهمیت بحث از اینجا آغاز می‏شود.

 مناسبت دیگر، پیام عجیب، پرمحتوا و بی‏نظیر حضرت امام(ره) است که در رابطه با روز روحانیت، برای روحانیت ما صادر فرمودند که باز من اگر بخواهم وارد بحث این پیام بشوم، هم این بحث و هم بحث دیگر ناقص می‏ماند. ناچار از این بحث صرف نظر می‏کنم و برای فرصت دیگری می‏گذارم.

 اولاً به خاطر اینکه پیام خود به خود روشن و واضح است و زیاد احتیاج به توضیح و تحلیل ندارد، اما اگر بخواهم این پیام را باز کنم، احتیاج به یک کتاب دارد، چون پیامی است که یک نگرش سریعی به تاریخچه روحانیت در این چند ده سال اخیر دارد و نگرشی به وضع انقلاب دارد. از دستاوردهای انقلاب یک جمع‏بندی دارد و به نق زدنهای مخالفان یا دوستان نادان انقلاب اشاراتی می‏کند و برای روحانیت و کل مسلمین و جامعه خودمان راهنماییهایی دارد و ریزه‏کاریهای تاریخی و تحلیل‏گونه دارد که هر یک جداگانه قابل بحث است.

 در این پیام تقریباً به اکثر مسایل دیروز و امروز و آینده انقلاب و سیاست خارجی و داخلی ما اشاره شده که بخشی از آنها احتیاج به ذکر تاریخچه دارد.

 وقتی ایشان به یک جریانی که در لباس روحانیت بودند و با مبارزه مخالفت می‏کردند، اشاره می‏کنند، این احتیاج به توضیح دارد که اینها چه کسانی بودند. وقتی که امام به یک جریانی در روحانیت اشاره می‏کنند که مانع فلسفه و تفکر صحیح بودند، این احتیاج به توضیح دارد که اینها چه کسانی بودند و چرا ایشان اشاره به ماجراهایی می‏کنند که به اسم ولایت، با حاکمیت اسلام مخالفت می‏کردند. وقتی که ایشان به ابعاد گوناگون نفوذ بیگانان در حوزه‏ها در دوره گذشته و سم‏پاشیهای امروز آنها اشاره می‏کنند، هر یک از اینها احتیاج به توضیحات تاریخی دارد.

 البته شاید مردم ما با خیلی از این فرازها آشنا باشند. شاید خیلیها هم لااقل برای جوانها مبهم باشد که چه می‏گوید و به کجا مربوط می‏شود. کسانی که دنبال این کار می‏روند، در فکر باشند که این پیام امام یک دوره تاریخ تحلیلی روحانیت از شهریور 20 تا حالا و یک مقدار زودتر باشد.

 نکته‏ای که من باید در اینجا تأکید کنم، این است که مبادا کسانی با این پیام به فکر بهره‏برداری در جهت منافع باندی بیفتند. چون در این پیام به همه و یا اکثر مسایل توجه شده و خیلیها به گوشه‏ای از این پیام می‏توانند بچسبند و باز ایجاد تفرقه کنند و حرفهای تفرقه‏انگیز بگویند. این تحقیقاً با روح و صراحت پیام مخالف است.

 این پیام باید محور حرکت آینده ما و چراغ راه روحانیت باشد و برای همه ما سازنده باشد. لذا رسانه‏های جمعی لااقل مواظب باشند که آلت دست باندها، در این جریانات نشوند. اگر باندها نخواستند این نصیحت امام را عمل کنند، لااقل رسانه‏های جمعی در خدمت آنها قرار نگیرند و ما بتوانیم از این پیام یک محور حرکتی برای راه روحانیت، سیاست روحانیت، تشکیلات و شیوه درس خواندن و شیوه تفکر روحانیت و مسایل دیگری که در این جامعه لازم است از آنها استفاده کنیم که ان‏شاءاللَّه همین جور می‏شود.

 پیام بسیار با ارزش است. می‏تواند یک منشور بسیار ارزشمند برای حرکت آینده ما باشد و هم نقادی درستی از زبان کسی که آگاهترین روحانیون به وضع روحانیت در این چند دهه گذشته است، می‏تواند برای ما سند باشد. ان‏شاءاللَّه با تقوا و با رعایت انصاف و عدالت و با پذیرش حقیقت، کسانی که می‏خواهند با این پیام برخورد کنند، این گونه برخورد کنند.

 و اما مسأله جهانی روز ما که امروز یک صحنه پیکار بسیار مهم و شاید بسیار طولانی و سرنوشت ساز بین اسلام و کفر، بین انقلاب و استکبار، بین حرکت اسلامی در مقابل حرکت استعماری به وجود آمده است که تحقیقاً این آخرین خطبه من در این باره نیست و ما در آینده به طور طولانی با این مسأله سر و کار داریم و باید خودمان را برای این پیکاری که اجتناب ناپذیر بود و آغاز شد، آماده کنیم. مسأله احتیاج به یک مقدار توضیح دارد، تا وارد متن ماجرا شویم.

 آنچه که روشن است و خیلیها می‏دانند، خصومت استکبار غرب نسبت به اسلام، یک چیز تازه‏ای نیست. استعمارگران غرب از روزی که به فکر استعمار کشورهای اسلامی افتادند و به تعبیر صحیح‏تر به فکر تخریب دنیای اسلامی افتادند، احساس کردند که در مقابل خودشان چیزی به نام اسلام را دارند و به حق تشخیص دادند که تا اسلام در جامعه اسلامی معزز باشد، آنها راهشان بسیار مشکل و شاید تقریباً بسته است.

 هر کس با تاریخ استعمار در دنیای اسلامی آشنا باشد، این را به وضوح می‏بیند که اینها هر جا خواستند برای هموار کردن راه خودشان وارد شوند اولین کاری که کردند، حالا یا ظاهر یا مخفی، این بود که آن روحیه اسلامی واقعی مردم را تخریب کنند. البته به ظاهر اسلام و شعایر ظاهری، اینها خیلی اهمیت نمی‏دادند.

 با آن تعبیری که اخیراً امام رایج کردند، همین »اسلام ناب« مخالف بودند. آن جمله معروفی که شاید همه اهل مطالعه می‏دانند که وزیر خارجه انگلستان، در پارلمان انگلستان با صراحت در یک بحث مربوطی گفت که تا قرآن در میان مسلمانها معزز و محترم باشد، ما نمی‏توانیم جای خودمان را آنجا محکم کنیم.

 این از چیزهایی است که از زبان این سیاستمدار انگلیسی پریده و این اشتباه بزرگ در اظهارات او آمده است. البته او این را به عنوان حرف کاملاً محرمانه در پارلمان مطرح کرد، ولی حرفی است که بیرون آمد و مردم همه می‏دانند.

 همین محور حرکت استعمار بود و انگلستان هم مرکز این کار بوده است. اگر کسی این را تعقیب کند و در هر مقطع و زمان و کشوری نگاه کند و کارهایی که انگلیسیها و دنباله‏روهای آنها در کشورهای اسلامی کردند، می‏بیند این جمله شعار غربیهای استعماری است و محور حرکت استعماری غربیها در کشورهای اسلامی است.

 البته آنها اگر می‏توانستند به گونه‏ای مردم را گول بزنند که مردم هم مسلمان بمانند و هم استعمار شوند، شاید حرفی نداشتند. ولی دیدند که نمی‏شود. تا این اواخر هم موفق بودند. تا پیش از انقلاب اسلامی اینها کاملاً موفق شده بودند. به تعبیر خودشان گفتند: »ما اسلام را اخته کردیم، اسلام دیگر بالنده و زاینده نیست. اسلام عامل رکود است.«

 اسلامی که اینها معرفی می‏کردند، شما می‏توانید نمونه‏هایش را در خیلی جاها پیدا کنید.

 همین تعبیری که اخیراً باز حضرت امام باب کردند »اسلام آمریکایی« این همان اسلام »اخته« شده‏ای است که انگلیسیها راه انداختند و همان اسلامی است که وعاظ السلاطین و علمای درباری و خشکه مقدسها و اینهایی که در این پیام امام، این همه امام از آنها نالیده و فرموده: »پدر پیرتان از اینها خون جگر خورده«، اینها هستند که آن اسلام را می‏خواستند. و آن اسلام با راهی که انگلستان و آمریکا و دیگران می‏خواهند بروند، هیچ مزاحمتی ندارد و همیشه هم می‏تواند باشد.

 با انقلاب اسلامی، همین اسلام ناب به میدان آمد و همه رشته‏های آنها دوباره پنبه شد. اینها از همان روزهای اول شروع به تخریب کردند.

 ای کاش آدم یک فرصت چند ساعته‏ای داشت و اسناد را آماده کرده بود و در اینجا برای شما می‏خواند.

 از همان اول انگ مرتجع، بنیادگرا و واپسگرا زدند و مخالفان این انقلاب را آزادیخواه، متقدم، روشنفکر و خیلی که می‏خواستند مردم را کور کنند، میانه رو و از این طور چیزها در مقابل این انقلاب درست کردند که آن قدمهای اول یک کمی موفق بودند.

 در آن موقعی که دولت موقت سر کار بود، حضرت امام در این پیامشان فرمودند: از اشتباهات اعتراف شده ماست که آنها را اول آوردیم که آن موقع آمریکاییها و انگلیسیها فکر می‏کردند، خوب به هدفشان رسیده‏اند. منتها شکست خوردند و نتوانستند مقاومت کنند و بعد که دیدند آنها رفتند، وارد عمل شدند. جنگ، کودتا و شورشهای کور بی‏اثر بود. اینها همه در همان ردیف واقع می‏شود، ولی جنگ فرهنگی را اینها هیچ وقت فراموش نکرده بودند.

 در جنگ یک امیدی که اینها داشتند، این بود که ما را به عنوان جنگ افروز و مسؤول خونهای ریخته شده در جنگ و مسؤول خرابیها معرفی کنند. اگر چنین چیزی در دنیا جا می‏افتاد، اینها به هدف خودشان رسیده بودند و می‏توانستند در دنیای اسلامی حداقل افکار بسیاری از مردم را از انقلاب اسلامی و اسلام ناب دور کنند.

 ما در طول جنگ همیشه گفتیم که ما دفاع می‏کنیم،ما می‏خواهیم متجاوز را تنبیه کنیم. در هر جإ؛ظظ این حرف را زدیم، اما صدای آنها رساتر بود.

 وقتی که ما قطعنامه را پذیرفتیم و این راه بسته شد، آنها در موضع دفاعی افتادند، آنهایی که می‏گفتند: »ایران قبول نمی‏کند«، زبانشان بسته شد. حالا همه سکوت کردند و کنار رفتند. در حال حاضر زبان ما غالب است. ما در سازمان ملل و کل مجامع جهانی مدعی هستیم و طرف ما باید دفاع کند، پشتیبانان آنها هم باید دفاع کنند. پس آن هم دیگر کارگر نیست.

 اینها دنبال یک حربه دیگری می‏گشتند. البته این نوع حربه‏هایی که حالا به دست آوردند، درست کردنش خیلی مشکل نیست، زمان مناسب و لازم می‏خواهد. این حربه را پیدا کردند و در وجود یک هندی الاصلی که اصولاً خانواده‏اش آمادگی این کار را داشته است. همچنان که در گزارشها خوانده‏اید، چندی پیش همسر این مرد (سلمان رشدی) یک کتاب علیه مسیح نوشت که آنجا هم باز طغیانی به پا شد و مردم مسیحی در یک گوشه‏ای قیام کردند. ولی چون استکبار تسلط داشت، برروی آتش خاکستر ریخت و قضیه را خاموش نمود و مانع اوج گرفتن این قیام شد. بعد زمینه این کار را فراهم کردند. حالا کتابی تهیه شد و اینها از حساسیتهای دنیای اسلام در مورد مسایل اخلاقی، خود قرآن و اسالف قرآن و شخصیت پیغمبر و امثال اینها آگاه بودند و لکن کار خود را با برنامه حساب شده آغاز کردند.

 ما نباید مسأله را سطحی نگاه کنیم. بعضیها متناسب برداشت ذهنیشان فکر می‏کنند یک آدم دیوانه، ساده و یا دشمنی برحسب تصادف یک کتاب نوشته و این کتاب هم به این شکل درآمده و چون آنها (دشمنان) هم خود را قادر به بهره برداری از آن دیدند، در صدد ترویج این کتاب برآمدند و چون این کتاب در دنیا موج تبلیغاتی هم پیدا کرد، معروف شد و این پیامدها را به دنبال داشت.

 قضیه را نباید این طوری تلقی کرد. اگر فرض کنیم که جریان به این صورت بود، که نبود، باز اینکه کل سردمداران غرب با عجله و التهاب یکمرتبه وارد میدان شدند، این نشان دهنده این است که آنها از چنین حرکتی استقبال کردند. ولی من فکر می‏کنم اینها از ریشه در جریان این حرکت برنامه ریزی شده بودند.

 صهیونیسم که تقریباً بر رسانه‏های جمعی غرب، هم در آمریکا و هم در اروپا مسلط است، کارگردان بوده و امکانات دولتهای غرب هم از این جریان حمایت می‏کند و عده‏ای هم به دنبال موج ایجاد شده به راه می‏افتند.

 اگر یک مسأله ساده‏ای بود، یعنی اگر یک نفر در یک گوشه دنیا به پیغمبر(ص) اهانت کرده بود و حکم خدا را هم که حضرت امام صادر فرمودند، روشن است و حرف تازه‏ای نیست، بلکه در رساله‏های علمیه نوشته شده و صدها سال پیش در کتابهای فقهی آورده شده است.

 اهل سنّت و شیعه در این رابطه نوشته‏اند و در کتابهای عربی و فارسی هم هست و یک موضوع مشخصی است.

 دو عنوان وجود دارد. یکی سب نبی یا فحاشی و اهانت کردن به پیغمبر و یکی ارتداد است که این نویسنده، مشمول هر دو مورد می‏شود. علما هم متفقاً در این رابطه به چنین حکمی قایلند. لذا این شخص هم مرتکب سب شده که حکم مجازات آن هم روشن است و حکم مجازات مربوط به ارتداد، آن هم ارتداد فطری که عضو خانواده مسلمان بودن او هم کاملاً واضح هست. کما اینکه در عربستان هم می‏بینید، به کسی که مرتد باشد، حکمی مبنی بر واجب القتل بودن آن شخص داده می‏شود.

 همچنین دیروز (پنج‏شنبه) عالی‏ترین مقام روحانی الجزایر هم چنین فتوایی را داد و دیگران هم به همین شکل اعلام می‏کنند. اگر کسی در این زمینه کوتاهی کند، در واقع حکم اسلام را نادیده گرفته است.

 اما این مسأله که چرا امام با این خصوصیت وارد میدان شدند، اگر یک مسأله‏ای ساده بود و از قبل طراحی شده نبود، کافی بود در یک جایی یک دادگاهی تشکیل شود و یک حکم اسلامی را اعلام کند حالا هر کس که می‏خواست می‏رفت و اجرا می‏کرد. ولی مسأله این نیست. مسأله خیلی از این حرفها عمیق‏تر است. مگر می‏شود که یک کتاب رمان معمولی تهیه شود و پیش از اینکه این کتاب چاپ و منتشر شود صدها بنگاه مطبوعاتی در سراسر دنیا، آن هم کشورهای غربی و ممالک تحت نفوذ آنها امتیاز ترجمه کتاب را خریده باشند؟ پول خرج کرده و آماده انتشار نموده باشند؟

 این برنامه ها که با شرایط یک کتاب معمولی و توخالی سازگاری ندارد. بلکه در این زمینه برنامه ریزی شده و در این برنامه ریزی خیلی از چیزها منظور گردیده است. بزرگترین هدف آنها در این برنامه‏ریزی انقلاب اسلامی و رهبری انقلاب است که آنها با اطلاع از اینکه می‏دانند از چه جایی ضربه می‏خورند، باید از آنجا بهره‏برداری نمایند.

 یک سری اشتباهاتی در سناریو و طرح مربوط به این توطئه مشاهده می‏شود که به نظر می‏رسد مجریان آن را به یک نقطه نامطلوبی کشانده است که من در نتیجه این درگیریها اعلام خواهم کرد.

 اینها در انجام این نقشه‏شان مرتکب یک اشتباه اساسی شدند. خوب، امام حکمشان را که در رساله خودشان هم نوشته‏اند، صادر فرمودند که چیز تازه‏ای نبود که هر مسلمان با خواندن آن حکم می‏تواند وظیفه‏اش را ادا کند. غرب با ضعیف‏ترین استدلالها وارد یک هیاهوی عجیب و غریبی شد.

 آنها (غربیها) به دو شکل حرف می‏زنند. یکی اینکه ما از آزادی بیان حمایت می‏کنیم و دیگر اینکه با دستاویز قرار دادن مقررات بین‏المللی، صدور حکم اعدام برای نویسنده از سوی رهبری یک کشور را دخالت تلقی می‏نمایند و مدعی هستند که او تبعه کشور ماست و اگر مجازاتی هم برایش باشد، باید ما خودمان در داخل کشورمان برای او حکم صادر کنیم. حالا معلوم می‏شود که اینها چقدر در عملشان صادق هستند.

 واقعاً این سؤال را من از رهبران همین دوازده کشور عضو جامعه اقتصادی اروپا و کشورهای غربی دارم. واقعاً شماها اگر در یک جایی، یک نویسنده‏ای را از حق خودش محروم کنند و آزادی قلم نداشته باشد، آیا شماها این طوری برخورد می‏کنید؟ اگر در کشور خودتان یک نویسنده ایرانی بیاید آنجا بنشیند و یک کتابی بنویسد و دروغ هم نگوید و آنچه که در خانواده‏های خود شما همسرانتان، دخترانتان، مادرانتان و آن چیزهایی که در زندگی خود شماها هست، بخواهد برروی قلم بیاورد و به مردم عرضه کند، شما چه برخوردی می‏کنید؟ آیا به راستی شما چنین آزادی برای او هم قایلید؟ اگر آن جنایاتی که اکنون شما در سراسر دنیا مرتکب می‏شوید، به این ظواهری که خودتان به نفع خودتان منتشر می‏کنید، جنایاتی که فرانسه در کالدونیا می‏کند، جنایاتی که همه شماها در آفریقای جنوبی مرتکب می‏شوید، آن جنایاتی که همه شماها در کشورهای آفریقایی مرتکب می‏شوید و دیگر مظالمی که واقعاً در پشت پرده جریان دارد، شما همین طور برخورد می‏کنید؟ همین حالا که بمبی در داخل مسجد لندن انداختند و دیوار مسجد را خراب کردند، شما همین طوری برخورد کردید؟! به این سؤالات منصفانه جواب دهید و از آن نگذرید.

 ما خودمان در دوران رژیم منحوس پهلوی در فرانسه یا انگلیس که می‏آمدیم، اگر با اسم مستعار نمی‏آمدیم، شماها ما را دستگیر می‏کردید و تحویل دربار پهلوی می‏دادید.

 ما رفتار شما را با دانشجویان خودمان که علیه یک حکومت غاصبی مانند خاندان پهلوی می‏خواستند آنجا فعالیت کنند دیدیم. چرا شماها این قدر دروغ می‏گویید؟ خیلی خوب، حالا اگر هم راست می‏گویید، به عنوان آزادی یک نویسنده این همه هیاهو در دنیا به پا می‏کنید، کنفرانس 12 کشور بزرگ دنیا را جمع می‏کنید و بعد هم اعلام می‏کنید که ما سفرایمان را خواستیم و این همه اهانت روا می‏دارید؟ معلوم است که دروغ می‏گویید و خودتان هم می‏دانید که دروغ می‏گویید.

 شماها به دروغ می‏گویید که خواهان حمایت از آزادی هستید و بعد هم صدها برابر این در قلمرو خود شماها آزادی در حال نقض شدن است. و یا در آنجایی که قدرت در دست شماهاست، آزادی نقض می‏شود. نوکران شما در کشورها و رؤسای دولتها وابسته به شما، با ملتشان چکار می‏کنند.

 من به فرانسه می‏گویم که حزب بعث عراق چقدر از نویسنده‏ها را در آنجا قتل عام نمود. شهید »آیت اللَّه صدر« را که آن طور مظلومانه به شهادت رساندند. خانواده حکیم که بیست و چند نفر از آنان را در زندانها با شکنجه شهید کردند. مگر اینها کاری غیر از ابراز عقیده و آزادی قلم داشتند؟ ولی شما با سوپراتانداردها، توپخانه‏ها، میراژها، بمبهای لیزری و پولتان از رژیم بعث حمایت کردید.

 ای دروغگوهای منافق و متظاهر! چرا برای یک جنایت‏تان آزادی قلم را مطرح می‏کنید؟ و البته عذر این است که رهبر یک کشوری در امور دیگران دخالت کرده است که در مورد فلان تبعه کشور ما حکمی به عنوان مهدورالدم صادر کرده است.

 یعنی این برای شما آن قدر مهم بود که این بساط را راه بیندازید؟! شما خودتان در امور دیگران دخالت نمی‏کنید؟ انگلستان الان با هنگ کنگ که هزاران فرسنگ از آن فاصله دارد چکار دارد؟ این، دخالت در امور دیگران نیست؟! شما همین حالا با چین بر سر هنگ‏کنگ قرارداد نمی‏بندید که در فلان سال آنجا را تحویل شما دهند؟ در کالدونیا فرانسه چه چیزی را دنبال می‏کند؟ آمریکا در گرانادا چه چیزی می‏خواهد که در آنجا نیرو پیاده کرده است؟.

 همه شماها در آفریقای جنوبی چکار می‏کنید؟ در کجای دنیا می‏توان سراغ داشت که دست دخالتگر شما عملاً مشاهده نشده؟!.

 شماها در امور مردم دخالت نمی‏کنید؟ اینکه در مورد یک نفر تبعه و نوکر شما حکم خدا را اعلان کنند، دخالتش آن قدر قوی است که شما چنین هیاهویی را در دنیا به راه بیندازید؟!. دروغ می‏گویید و ما شکی در دروغگویی شما نداریم.

 حد اعلای حرف شما این است که خوب، این یک مجرمی است که اگر جرم کرده بیایید در کشور خودتان محاکمه شود. شما حاضرید؟ این یک حکم اسلامی است.

 در کشور خود شما کسی اجازه ندارد که به مقدسات ادیان دیگر اهانت کند. قانون شما این است و این قانون نقض شده است. آیا شما حاضرید این را (سلمان رشدی) برای محاکمه تحویل دهید؟ شما حاضرید یک دادگاه اسلامی از مسلمانان لندن، آنجا تشکیل شود و حکم اسلامی درباره او بحث شود؟ چرا این قدر دروغ می‏گویید؟

 اعلان یک نظر و فتوا آن هم نه اینکه در حکم آمده باشد که ایران جهت اجرای حکم به آنجإ؛ظظ می‏آید، بلکه آن حکم خدا بود که اعلام شد، هر مسلمانی در این رابطه وظیفه پیدا می‏کند. شما در همین جا هم سفسطه کردید. شما اگر نسبت به تبعه یک کشور دیگری یک اظهارنظری کنید، حکم قانونی را اعلام کنید، ما قانون خودمان و اسلام را می‏گوییم و آن نویسنده حداقل شناسنامه‏اش، اسمش و خانواده‏اش ظاهراً مسلمان است. ما اگر بخواهیم در این زمینه قانون خودمان را اعلام کنیم، آیا دخالت محسوب می‏شود؟ مگر غیر از این است که می‏خواهید دروغ بگویید و در این قضیه عجیب تظاهر می‏کنید. اما کاری که اینجا صورت گرفته و اعلانی که از اینجا شده، این امری است که حق هر کسی تلقی می‏شود.

 شما هم اگر در کشور خودتان نسبت به یکی از تبعه ما بتوانید، کاری می‏کنید. مگر همین حالا آمریکاییها در اقیانوس، لبنانیها را نگرفته‏اند و به آلمان نبرده‏اند و از آلمان هم تحویل آمریکا نداده‏اند؟ دلیلش را هم مجرم بودن آنها اعلام کردند.

 شما همین حالا بچه‏های لبنانی را هر جا که ببینید، می‏گیرید و در دادگاههای رسمی خودتان محاکمه شان می‏کنید. آیا شما این حق را به ما می‏دهید که تبعه شما را بگیریم و بیاوریم به اینجا و محاکمه کنیم؟ تبعه‏ای که در جای دیگری هم جرم کرده باشد.

 به هر حال شما ادعای دروغی می‏کنید و ما هم می‏دانیم که دروغ می‏گویید. اما خیال می‏کنید که موفق شدید. ولی نه، به نظر من هیچ موفق نمی‏شوید و بلکه اشتباه بزرگ بوده است.

 شما باید به ما جواب دهید و من به عنوان رئیس مجلس این سؤال رسمی را از شما می‏کنم. آیا شما از کتاب آیات شیطانی حمایت می‏کنید یا خیر؟ که از قانونتان دفاع می‏کنید، ولی دروغ می‏گویید. به هر حال پاسخ این سؤال را بدهید. مسلمانان در آینده باید تکلیف خودشان را بدانند.

 ما مسلمانان دنیا می‏خواهیم بدانیم که دولتهای غربی به عنوان دولت از محتوای کتاب »آیات شیطانی« حمایت می‏کنند که آنها را به عنوان کسی که در سب پیغمبر شریک هست، بشناسیم و تکلیف خودمان را بدانیم یا نه؟ و پاسخ این سؤال را باید بدهید. ما فعلاً چنین تلقی‏ای داریم.

 مسلمانها اکنون عقیده دارند که شماها در نوشتن این کتاب شریک بوده‏اید، ولو اینکه نویسنده‏اش یک فرد است. ولی اگر شراکت نکردید اعلام کنید، تا ما تکلیف خودمان را بدانیم.

 مسأله دیگر اینکه من می‏دانم شما در کنار این هیاهوها، عوامل خودتان را وادار خواهید کرد که یک کارهای شیطنت‏آمیزی در گوشه و کنار دنیا کنند و بعد به نام ما تمام کنید و بعد هیاهو به راه بیندازید.

 ما در این رابطه حرف خودمان را زدیم. اگر کاری غیر از آن هم بخواهیم انجام دهیم، باز هم اعلان می‏کنیم، چنانکه همیشه این کار را کردیم. در هر جایی ممکن است که مسلمانان وظیفه خودشان را به شکلی انجام دهند که با جمهوری اسلامی هیچ ارتباطی نمی‏تواند داشته باشد، چون هر کسی تکلیفش را به هر شکلی انجام خواهد داد. حالا انجام می‏دهند و یا نمی‏دهند، ما کاری نداریم. اما کاری راکه ما بخواهیم انجام دهیم، همان کاری است که اعلان خواهیم کرد. بنابراین شما مواظب باشید. من از همین جا می‏گویم که کارهایی که ممکن است به عنوان بهانه، ایادی خودتان در دنیا جهت مشوب کردن قضیه راه بیندازند و دادن بهانه‏ای دست رسانه‏های بی‏ترمز دنیا ممکن است انجام شود که ما از هم‏اکنون گوشزد می‏کنیم. ولی آن کارهایی که به خود ما ارتباط پیدا می‏کند، ما خودمان مسؤولیت آن را به عهده می‏گیریم.

 کارهایی را اگر مردم کرده باشند، نتیجه کار کردهای خود شماست، اگر ایادی خودتان هم انجام دهند، مثل کارهای دیگری است که انجام می‏دهند. شما فکر کردید. با این کاری که انجام دادید، جمهوری اسلامی و رهبری انقلاب را در مقابل رسانه‏ها و نویسنده‏ها و ناشران و فرهنگیها قرار می‏دهید. اشتباه این بود که با عجله به میدان آمدید و دستتان رو شد. اگر هم می‏خواستید. این کار را انجام دهید، حقش بود جامعه مشترک اقتصادی اروپا را تشکیل نمی‏دادید، و به این سرعت وزرای خارجه‏تان موضع نمی‏گرفتند.

 بالاخره شما زبان فرهنگی هم داشتید. از این نویسندگان خودفروخته و ناشران نوکر صفت کم نیستند و آنها این حرفها را می‏زدند و حالا دیگر زدید و معلوم شد که طرف ما چه کسانی هستند و این موضوع رو شد و حالا که رو شد، آبروی ناشران و نویسندگان را پیش آدمهای حسابی دنیا بردید.

 ناشران و نویسندگان غربی نشان دادند که تعقیب صنفی و قشری آن قدر بر آنها حاکم است که حقایق ملموس دنیا را نمی‏فهمند، اگر ناشران و نویسندگان اروپایی و آمریکایی این قدر نفهمند که این حرکت یک حرکت استعماری و مزوّرانه و مبارزه با یک انقلاب و دخالت در امور یک انقلاب است و نه حمایت از یک قلم هتاک، اگر این را نفهمند خیلی احمق هستند و اگر بفهمند باید بپذیرند که تعصب قشری و صنفی در آنها بر همه چیز غلبه دارد و این از ارزش و اعتبار آنها می‏کاهد. خودشان یک بازنگری به عمل بیاورند و ببینند که از چه چیزی حمایت می‏کنند.

 همین ناشران اگر یک ناشری و یا یک نویسنده‏ای در ایران افتضاحات کسانی را که در نگاه آنها مقدس هستند، به قلم آورده و پخش کرده بود و مورد تعرض قرار گرفته بود، همین برخورد را بروز می‏دادند؟ می‏دانید که این کار را نمی‏کردید.

 به وجدان خودتان مراجعه کنید. شما فریب خوردید. این موج همه را نمی‏برد. آدمهایی هستند که عقلشان را می‏توانند حاکم قرار دهند و همینها بعداً قضاوت خواهند کرد که پشت سر این همه هیاهو چیست. شماها که برای تهدید یک نویسنده این همه هیاهو می‏کنید، برای شهادت نویسنده‏ای مثل »شهید صدر« عراق چه کردید؟! آن روزهایی که ما هزاران نویسنده در ایران در بند رژیم عراق داشتیم، ماها مگر نویسنده و تحت شکنجه نبودیم و شماها هم می‏دانستید، چه حرکت و اقدامی کردید؟ بنابراین معلوم است که دروغ می‏گویید و حالا یکمرتبه به این نحو انجمن تشکیل می‏دهید و با این حرکتها آبروی خودتان را خواهید برد.

 ام ا نتیجه چه خواهد شد؟ یعنی همه حرفها این است که شما می‏خواهید بگویید که جمهوری اسلامی ایران در مقابل اهل قلم قرار گرفته و یک نوع تقابل ادبی و فرهنگی درست کنید و معیار هم آزادیست! حالا در قضاوت آیندگان ببینید که چه در خواهد آمد؟ ما خیال می‏کنیم در این مصافی که پیدا شده و چنین پیکاری که شروع شده، ما پیروزیم.

 ممکن است شما این طور فکر کنید که این هیاهو باعث می‏شود که این کتاب مشهورتر شود و مردم تشنه خواندن این کتاب می‏شوند و کلیه مردم دنیا چه مستقیم و چه غیرمستقیم این کتاب را می‏خوانند. حالا محصول این کتاب که هر کس آن را بخواند چیست؟ کتابی که به صورت یک داستان تخیلی نوشته شده و همه همتش هم این است که خانواده، اصحاب، نزدیکان، آثار و شخص پیامبر را به ویژه مهمترین آثار پیامبر را که قرآن است بدنام کند؛ آن هم با لحن و تعبیراتی که هیچ آدم با حیایی نمی‏پسندد.

 اینکه یک خانواده‏ای مثل پیامبر و زنان عفیفه تاریخ مثل زنان پیامبر که با صراحت قرآن حتی اینها از ازدواج بعد از فوت پیغمبر هم محروم شدند و بعد هم بعضی از آنها جوان بودند و تا آخر عمر هم به تنهایی زندگی کردند، شما بیایید و اینها را به صورت یک گروه نعوذباللَّه روسپی خودفروش در یک کتاب معرفی کنید و آنجا را یک خانه فساد معرفی نمایید، کدام خواننده‏ای را شما می‏توانید جذب کنید؟ کیست که این کتاب را بخواند و تحت تأثیر قرار بگیرد و نسبت به اسلام بدبین شود؟

 پیغمبر را و اسلام را حتی مارکسیستهایی که با خدا مخالفند وقتی که تحلیل تاریخی می‏کنند، می‏گویند، در زمان خودش مترقی‏ترین حرکت جهان بوده است و آن روز دنیا را نجات داده. خود شما اروپاییها در هزاران کتاب خود نوشته‏اید که اروپا تمدن را از اسلام گرفته، از آندلس گرفته، از شام و ایران اسلامی و از بغداد گرفته و از استانبول گرفته. اینها چیزهایی است که شما گفته‏اید و نوشته‏اید و می‏دانید که شما میراث خوار تمدن اسلامی هستید و می‏دانید که همین پیغمبر، در آن زمان تمدنی آورد که قرنها دنیا را انسان کرد و تمدن امروز دنیا وارث تمدن دیروز اسلام است. اینها را شما می‏دانید. همه کتابخانه‏های شما و تاریخ شما و حتی شاید دانشگاههای شما این را تأیید می‏کند، شما بیایید و خانه شخص پیامبر را آن طوری تصویر کنید که یک مرد هوسبازی با یک عده زنی که هیچ گونه حیا و عفت نداشتند! و یا قرآن را که امروز بیشترین فریاد را و شنونده را در دنیا دارد و صدها رادیو و تلویزیون در دنیا هر روز نغمه‏های آسمانی را برای مردم پخش می‏کنند و قلوب میلیونها انسان را هر روز روشن می‏نمایند و همین قرآنی که مدعی است که اگر راست می‏گویید، بیایید و یک آیه و یا یک سوره مثل آن را بیاورید و هیچ کس تاکنون نتوانسته است این کار را انجام دهد، این قرآنی که پذیرفته شده دنیاست، قرآنی که پس از گذشت 1400 سال یک اشکال درستی نتوانسته‏اید هنوز با همه تلاشتان به آن بگیرید، متن این چنین را بگویید که تخیلات شیطانی بوده! خوب، این امر چه دردی را از دنیا دوا می‏کند وکدام شنونده‏ای را می‏توانید قانع کنید؟

 افرادی مثل سلمان فارسی و بلال حبشی و مقداد و ابوذر راکه هر کس تاریخ آنها را خوانده است، تحت تأثیر آنها قرار گرفته، کسانی که تحت شکنجه‏های عجیب و غریب مکه بودند، کسانی که با گرسنگی ساختند و همه چیز خود را دادند و به حبشه هجرت کردند، حالا شما هر یکی از این افراد را به یک اسم شبیه اینها مسخره کنید و به آنها تهمت بزنید!. این مجموعه کتاب شماست و حالا این کتاب در دنیا پخش شد و مردم هم خواندند چه جنگی راه می‏افتد؟ جنگش این است که از این به بعد مسلمانان دنیا، آنهایی که علاقه‏مند به اسلام هستند، آنهایی که علاقه به پیغمبر دارند، آنهایی که علاقه به امهات المؤمنین دارند، آنهایی که حریم پیامبر را حریم عفاف می‏دانند، وقتی این کتاب را بخوانند پشت آن که یک هندی دیوانه را نمی‏بینند، بلکه پشت آن انگلستان، آلمان، فرانسه و آمریکا را می‏بینند که این کتاب را منتشر کرده است.

 بنابراین، نادانها! شما با دست خودتان یک مسیری را درست می‏کنید که از این به بعد این کتاب مظهر قضاوت بین انقلاب اسلامی و شما باشد.

 شما دو صفت مشخص با تبلیغاتتان در دنیا درست کرده‏اید که یک طرف انقلاب اسلامی به رهبری امام امت رهبر عظیم‏الشأنش ایستاده است و می‏گوید که ناشران و نویسندگان این کتاب به تاریخ و ذخایر بشریت خیانت کردند و یک طرف هم شماها ایستاده‏اید و می‏گویید که قلم یک نویسنده را شکستند.

 اگر این حرف را یک خواننده کتاب مورد قضاوت قرار دهد، چه قضاوتی خواهد کرد؟ ما که در صدد آن نیستیم که خیال کنند دلهای شما را می‏توانیم فتح کنیم. شما آدمهایی هستید که خوبهایتان همین نویسندگانتان هستند که این طوری حرکت می‏کنند. شما فکر می‏کنید که مإ؛ظظ می‏خواهیم در میان شمانفوذ کنیم. ما فکرمان این است که می‏خواهیم دردلهای پاک مسلمانان نفوذ کنیم.

 انقلاب اسلامی برای لشگر خودش هیچ وقت از میان امثال شما و حتی لیبرالهای داخل خودمان نمی‏خواهد سربازگیری کند. آنهایی را که ما می‏خواهیم سربازگیری کنیم، آنها کسانی هستند که با خواندن این کتاب سرباز اسلام می‏شوند.

 اکنون بیش از یک میلیارد مسلمان در جهان وجود دارند که در خانه‏هایشان قرآن دارند و آنها که به قرآن معتقدند و اهل عمل هستند صبحها، شبها و سر نمازها، قرآن را می‏خوانند و از آن درس می‏گیرند و عمل می‏کنند. آنهایی هم که این طوری نیستند، حداقل این است که قرآن را به عنوان تبرک و یک کتاب مقدس حفظ می‏کنند.

 بنابراین، این یک میلیارد مسلمان جهان امروز، فردا دو میلیارد و پس فردا سه میلیارد نفر خواهند شد و این حرف شما هم در تاریخ خواهد ماند و این موجی که شما به راه انداخته‏اید، تمام نخواهد شد. شما به این همه مسلمان بگویید که اینها آیات شیطانی است و اینها را شیطان به پیغمبر تعلیم داده است.

 مسلمانان به حق معتقدند که خداوند خالق و مدبر جهان، حتی الفاظ و حرکات قرآن را خلق کرده وتحویل جبرئیل داده و جبرئیل امین هم آن را به پیامبر اسلام داده و حتی یک حرف و حرکت و آیه آن جابه جا نشده.

 »اِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَاالذِّکْرَ وَاِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ«.

 و همه قرآن را قول خداوند می‏دانند پیغمبری که یک کلمه از خودش به قرآن حاضر نبوده است که اضافه کند.

 »وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنا بَعْضَ الْاَقاویلِ، لَأَخَذْنا مِنْهُ بالْیَمینِ، ثُمَّ لَقَطَعْنامِنْةُ الْوَتینَ«.

 اگر یک کلمه به این قرآن بخواهد اضافه کند، رگ گردن او را می‏زنیم. خوب، مردم به این چیزها معتقدند و شما خیال کردید که حالا یک بحث فرهنگی در دنیا به راه انداخته‏اید. این تازه حرفی نیست که امروز شما زده باشید.

 سابقاً شما از این حرفها زده‏اید و هیچ وقت هم نتیجه‏ای نگرفته‏اید. حالا با این هیاهو پشت سر این قضیه آمده‏اید و این جریان را این طور راه انداخته‏اید و جریان هم این طوری است. هر مسلمانی امروز علمای درباری بلاد اسلام را محاکمه می‏کند که چرا نسبت به این قضیه قیام نکردید. همانهایی که خودشان فتوا دادند که کسی که سب پیغمبر کند، مجازاتش این است، آنها باید جواب دهند. دیگر ایران جواب نمی‏دهد. جمهوری اسلامی ایران جواب آنها را داده است.

 آنهایی که به اسم اسلام دولت تشکیل داده‏اند و در کشورهای اسلامی حاکمند، آنها باید به ملتشان جواب بدهند. البته یک جوابهای غلطاندازی می‏دهند، مثلاً می‏گویند: بله ما با منطق جواب می‏دهیم. آخر با این منطق چه جوابی می‏توانیم بدهیم؟ مگر نویسنده کتاب »آیات شیطانی« آمده استدلال کرده و یا تاریخ نقل کرده و یا یک کار علمی کرده است. خودش مدعی است که تخیّل است. خودش مدعی است که ما یک باب ادبیات داریم که داستان نویس در خیال خودش یک چیزی درست می‏کند. داستان این طوری است که یک هواپیمایی حرکت می‏کرد و در دریای مانش سقوط کرد و دو نفر نجات پیدا کردند. یکی فرشته بود و دیگری یک شیطان بود. یک چیزهایی این طوری برای خودش درست کرده. خوب، اینکه حالا استدلال نیست که شما بگویید که ما کتاب می‏نویسیم و پاسخ او را می‏دهیم. جواب او را هزار بار داده‏اند.

 این یک حرکت شوم تبلیغاتی تحقیرکننده جهان اسلام است. این مسأله هتّاکی و فحاشی به ناموس اسلام است. این تعرض به بزرگترین موجود روی زمین و قرآنی که خداوند توسط جبرئیل برای بشریت فرستاده، به حساب می‏آید. این چه استدلالی است که صبر کنیم تا کتابی بنویسیم و بعد بگوییم در پاسخ آن کتاب این را بخوانند. از این کتابها خیلی فراوان است.

 این یک حرکت شوم سیاسی بود که امام با هوش و تدبیری که دارند، این حرکت را درک کردند و خودشان به میدان آمدند. حضرت امام می‏توانستند حتی به بنده بفرمایند که شما در خطبه‏های نماز جمعه جواب دهید. یا به یک دادگاهی بگویند که شما یک حکمی بدهید و این حکم را اعلام کنید. ولی این حرکات کافی نبود، بلکه مسأله حساب شده و طراحی شده بود و باید این پیکار آن طوری که آنها در دنیا درست کرده بودند به خودشان برگردد و حالا برگشته است. بالاخره یک روز امواج فتنه خاموش می‏شود و یک روز وجدانهای بیدار دنیا به قضاوت می‏نشینند و یک روز به هر حال کسانی پیدا می‏شوند و این کتاب را نگاه می‏کنند و این هتاکی را می‏بینند و می‏فهمند که چه سبک و تو خالی هستند کسانی که به اسم فرهنگ و ادب و هنر و آزادی دنبال یک چنین جریانی راه افتاده‏اند.

 ما به هر حال آنچه که وظیفه خودمان بوده است، انجام داده‏ایم و آنچه که شما می‏گویید که دخالت در امور دیگران است، این دروغ است. شما به مراتب بیشتر در امور دیگران دخالت می‏کنید. آنجا که می‏گویید: این امر مبارزه با قلم است، دروغ است و خود شما هم این آزادی را قبول ندارید.

 تحریک عواطف دیگران و اهانت به مقدسات دیگران در هیچ جایی آزاد نیست و در کشور خود شما هم آزاد نیست. شما با قانون خودتان هم می‏توانید جلوی این توطئه را بگیرید. هنوز هم در همان حرکات جاهلی تعصب‏گونه خودتان حرکت می‏کنید و گیج شده‏اید که چه کاری باید انجام دهید. گرفتار موجی شده‏اید که خودتان آن را درست کرده‏اید. ما هم از موضع مسلط و برنامه ریزی که باید درست کنیم با این قضیه برخورد می‏کنیم. این تهدیدهای همیشگی خودتان را هم که تکرار کنید، نظیر قطع رابطه و امثال اینها، ما هیچ وقت در فکرمان به این نتیجه نرسیده بودیم و نخواهیم رسید که ما، در سایه داشتن رابطه با شما باید زندگی کنیم.

 ما به یک چیزی در دنیا فکر می‏کنیم و آن این است که ایران اسلامی در همه جا حضور داشته باشد و حرفش را بزند و طبق عرف بین‏المللی قد علم کند. هر وقت شماها پیشقدم شدید و این رابطه را قطع کردید، ما هم قطع کردیم. ولی ما می‏دانیم که شما از ما می‏ترسید. ما از شما نمی‏ترسیم. زیرا این شما هستید که می‏ترسید که ما در کشور شما حضور فرهنگی داشته باشیم.

 ما طی ده سال گذشته، با قطع رابطه با بسیاری از کشورهای شما حتی با خصومت با شما و حتی با همه کمکهای شما به دشمن ما عراق و با همه توطئه‏های شما و در حال جنگ و در حال انقلاب ثابت کردیم که ایران روی پای خودش می‏ایستد و این گونه تهدیدها برای ما واقعاً بدون اینکه بخواهیم برای دلخوش کردن ملتمان بگوییم، هیچ تأثیری نخواهد داشت. شاید ما در اثر قطع ارتباطمان با شما بتوانیم از درون خودمان به مردممان بگوییم که باید این گونه زندگی کنیم و این مردم روی پای خودشان یک جامعه‏ای بسازند که در دنیا نشان دهند که بدون ارتباط با غرب می‏توان در داخل کشور زندگی کرد و آن هم زندگی آرام و صحیح. شما مطمئن باشید که از این گونه تهدیدها قطعاً خودتان ضرر می‏کنید. اگر هم مشکلی برای دیگران به وجود بیاورید این مشکلات موقت است و پشت سر آن رفاه و آزادی و استقلال و عظمت خواهد بود.

 

    ترجمه خطبه عربی

    بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

 اَلْحَمْدُللَّهِِ وَالصّلوةُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وآله عباداللَّه المُتَّقینْ.

 مسلمانان جهان ابعاد توطئه اخیر کفر جهانی را علیه اسلام و مسلمانان و مخصوصاً رهبر انقلابی آن، ایران اسلامی، درک می‏کنند و ملاحظه می‏کنند که چگونه تمامی شیاطین از صغیر و کبیر جهت تهاجم به اسلام خود را آماده کرده‏اند. بی حرمتی گستاخانه‏ای که در کتاب آیات شیطانی نسبت به قران کریم و رسول اکرم(ص) و همسران ایشان، همان مادران مؤمنین، و اصحاب و نزدیکان و آل پاکش شده است، چنان است که تاکنون نظیری نداشته و انسان از نقل یا پرداختن به آن عاجز است.

 این جنایت عظیم به اسم »آزادی بیان« و توسط مزدور به حسب ظاهر هندی الاصلی اتفاق می‏افتد. اما جریانهای پیش آمده نشان داده است که این توطئه را باند شوم امپریالسیم غرب تنظیم نموده و صهیونیستهای فاسد نیز آن را کارگرانی می‏کنند و تمامی امکانات تبلیغاتی و اقتصادی جهان استکبار هم آن را پشتیبانی می‏کند.

 و عجیب نیست که این توطئه دنباله دشمنی صلیبیها با اسلام باشد. آنچه عجیب است، اینهاست:

 1 - جسارت و گستاخی دشمنان اسلام در هتک به مقدسات الهی مسلمانان علی‏رغم عواطف خروشان بیش از یک میلیارد مسلمان

 2 - سکوت بسیاری از علما و حکومتهای اسلامی که خود دلیل بررضایت در برابر این قضیه‏ای است که به همه آنها مربوط است.

 3 - عدم تحرک ملتهای اسلامی و اعتراض در خور توجه آنان مانند حرکتهای مسلمانان پاکستان، کشمیر، هند، لندن و بعضی از دیگر جاها

 4 - سکوت جهان عرب که بدون دلیل است. دنیای عرب موطن اولیه اسلام محسوب می‏شود و آنها نیز خود را به اسلام و رسول اکرم(ص) و قرآن کریم نزدیکتر از دیگران به حساب می‏آورند

 5 - نیرنگ بسیاری از نویسندگان و ادیبان و ناشران که توطئه‏های استعماری را علیه تمدن اصیل اسلام قوّت می‏بخشند.

 ما امیدواریم که مسلمانان جهان کم کم متوجه این توطئه شوند تا اقدامات مناسبی را برای ناکام گذاشتن تلاش کفر جهانی در هدف شومش در توهین به قرآن و اسلام انجام دهند. خدای اسلام و قرآن هرگز اجازه نخواهد داد که مقدسات اسلام به وسیله مستکبران مورد حمله قرار گیرد و بدون تردید از دینش و مسلمانان شریف دفاع خواهد کرد.

 جمهوری اسلامی ایران با پیروی از دستورات رهبری معظمش هرگز از انجام اقدامی در این زمینه کوتاهی نخواهد کرد و تا آخر ایستادگی خواهد نمود.

 »اَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ/ بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم/

 قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَدٌ/ اَللَّهُ الصَّمَدُ/ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ/ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَدٌ«.