خطبه ها
  • صفحه اصلی
  • خطبه ها
  • نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

  • دانشگاه تهران
  • جمعه ۱۷ تیر ۱۳۶۷

خطبه اول

بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

اَلْحَمْدُللَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَالصَّلوةُ وَالسَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَالِهِ الْأَئِمَّةِ الْمَعْصُومینَ. أَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ،

»وَ کَذلِکَ جَعَلْنا فی کُلِّ قَرْیَةٍ اَکابرَ مُجْرِمیها لِیَمْکُرُوا فیها«، »عِبادَاللَّه اُوصیکُمْ وَ نَفْسی بتَقْوَیِ اللَّه«.

با تذکر مؤکد نسبت به وظیفه حفظ حدود الهی و رعایت تقوا، در خطبه اول امروز ضمن اینکه ادامه بحث استضعاف و استکبار است، یکی از ویژگیهای مستکبران را مطرح می‏کنیم. یک ویژگی انتخاب شده برای بحث در خطبه اول که با بحث خطبه دوم نیز مرتبط است و یک بحث جامع را در دو خطبه مطرح می‏کنم؛ یعنی خطبه اول ضمن اینکه ادامه همان سلسله بحثهای خطبه‏های گذشته است، پایه و اساس مطالب خطبه دوم هم هست و خطبه دوم درباره مسایل روز، در محور جنایت آمریکا در خلیج فارس است.

یکی از ویژگیهای طبقات مستکبر این است که اینها رفته رفته ضد ارزشهای اصیل انسانی می‏شوند و این از بدترین آثار روحیه استکباری است[t1].

شاید اول هم توجه ندارند، رفته رفته به طور طبیعی، مثل کسی که در باتلاقی وارد می‏شود، قدم به قدم در این باتلاق فرو می‏روند و یک موقع احساس می‏کنند که دیگر کار از کار گذشته است. انسانهایی که در وادی استکبار گرفتار می‏شوند، از درون رفته رفته در مقابل ارزشهای اصیل بشریت موضع‏گیری می‏کنند و این موضع‏گیریها کم‏کم به عناد و لجاج تبدیل می‏شود و صف متخاصمی از دو سری ارزش تشکیل می‏شود، که در دید مستکبر، چیزی ارزش است که در واقع در مصالح جامعه انسانی ارزشها جای دیگری است.

سرّ مطلب هم این است که مستکبر از درون، خود محور می‏شود. همان طوری که در خطبه‏های قبل توضیح دادم، خودخواه می‏شود و محور ارزشها را در خودش می‏بیند؛ این یک تشخیص می‏شود.

اوایل ممکن است جنبه سودپرستی داشته باشد و حرکت مقطعی باشد؛ ولی رفته رفته در وجود او به ایدئولوژی و فکر تبدیل می‏شود و او فکر می‏کند که قلم خلقت و نوامیس آفرینش چنین خواسته است که این طبقه، با این ویژگیها دارای این اختیارات و این حقوق ممتاز باشند.

یک چنین حالتی که برای انسان پیش آمد، محورحق، خود آدم می‏شود؛ یعنی این را معیار می‏گذارد و هر چه که با چنین چیزی مخالفت دارد به نظر او زشت و ناحق می‏شود و آن چیزی که در جهت منافع اوست، حق قلمداد می‏شود. این حالت خیلی بدی است و شاید باور کردنش برای کسانی که به این گونه افراد مستکبر مبتلا نشدند، سخت باشد که چطور ممکن است انسان این طور باشد. شاید باورکردن این حرف برای خود مستکبر مشکل باشد که نه این طوری هم که شما می‏گویید، نیست. او فکر می‏کند که ما بد برداشت می‏کنیم. فکر می‏کند این طبقاتی که با او هماهنگ نیستند، اینها یا جاهلند یا مغرض و یا دیوانه هستند. چنین تعبیرهایی را نسبت به مخالفان این فکر می‏کند.

بدترین و مضرترین حالت، برای انسان این است که انسان خودمحور شود و حق را با محور خودش بسنجد، نه خودش رابا محورحق بسنجد؛ یعنی انحراف واقعی در جوامع این است و این حالت هم از طرف مستکبر حالا چه اهل علمش، چه اهل مالش و چه اهل ریاستش شروع می‏شود و نعوذباللَّه که انسان به این روز بیفتد.

من فکر می‏کنم این تکلیفی که در قرآن برای شخص پیغمبر و دوستان پیغمبر بوده است که نماز شب بر آنها واجب بوده و برای شخص خود پیغمبر، عبادت بیشتر از دیگران واجب بوده است و مواظبت بر عبودیت، تواضع و بندگی، دلیلش این باشد که در رؤسا و شخصیتهای ممتاز، عبادت، ذکر، توجه به قدرت خدا، توجه به آفرینش و توجه به ضعف خود انسان مانع شود که این حالت برای انسان پیش بیاید.

بسیار بسیار دشوار است که انسان صاحب این امتیازات شود و بعد بتواند خودش را حفظ کند که خودمحورنشود. درد اساسی بشریت همین جاست. مثلاً در تاریخ می‏بینیم که انقلاب می‏شود و انقلابها پیروزمی‏شوند. آن روز که انقلاب می‏شود - رهبران انقلاب، نوعاً آدمهای مخلصی هستند؛ چون آنجا غیر از زحمت، درد، رنج و خطر چیز دیگری نیست. آدم فکر امتیاز را نمی‏کند - چند سالی می‏گذرد، انقلابهای دنیا نوعاً این طور است، همان انقلابیون به عناصرفرصت طلب و امتیازطلب تبدیل می‏شوند و بعد بین خودشان دعوا می‏شود و بعد نیز انقلاب تبدیل به یک چیز ضدانقلاب می‏شود؛ به طوری که در درون خودش باید انقلاب دیگری را پدید آورد.

اگر انسان مواظبت نکند و این چیز را حفظ نکند، واقعاً خطر بزرگی است. امید ما این است که انقلاب اسلامی، در سایه معارف اسلامی بتواند خصلتهای الهی را حفظ کند. اینکه می‏بینید من در خطبه‏های نماز، این قدر بر این بحث تکیه دارم و وارد جزییات می‏شوم، برای این است که این خطر را با مطالعه قرآن برای جامعه جدی می‏بینم.

اینکه همیشه مخالفان انبیا، مستکبران بوده‏اند، تصادفی نیست. این، همان ناموسی است که من به عنوان یک سنّت تاریخی دارم می‏گویم. دلیلش هم این است که انبیا و کل مکاتب الهی، محورشان بر حق‏الناس و حق‏اللَّه است؛ یعنی منافع انسانها محور کار آنها است.

مستکبران، ارزشهایشان از منابع اشخاص و طبقات خاص گرفته می‏شود و این دو با هم در تضاد است. اینها نصیحتی هم نیست؛ یعنی اینکه آدم فکر می‏کند که کسی را نصیحت کند و بگوید که آدم باش. البته این حرف یک مقدار مؤثر واقع می‏شود؛ اما نصیحت مسأله را حل نمی‏کند و باید از ریشه، جلوی این استکبار را گرفت. باید با قانون، با برنامه، با فرهنگ و با حرکتهای زیربنایی و اصولی به گونه‏ای در جامعه حرکت کرد که طبقه مستکبر به وجود نیاید. اگر به وجود آمد، این انحصارطلب و خود محور می‏شود و خودمحوری با خدامحوری نمی‏سازد. خودمحوری با مردم محوری نمی‏سازد. راه کل مکاتب انبیا خدامحوری و مردم محوری بوده است و راه کل مستکبران خودمحوری بوده است. من حالا یک مقدار از آیاتی را که برای این جمع‏آوری نمودم، می‏خوانم. همین آیه‏ای که در او ل صحبتم خواندم، به صورت یک قانون مطرح شده است. در هر جامعه‏ای حالا به صورت قریه ذکر شده، ولی منظور قریه جغرافیایی نیست، در هر جا یک مجتمع انسانی هست.

قرآن می‏فرماید:

»وَ کَذلِکَ جَعَلْنا فی کُلِّ قَرْیَةٍ اَکابرَ مُجْرِمَیها لِیَمْکُرُوا فیها«.

سنّت تاریخ این است که مستکبران این اجتماع، علیه انبیا، راه حق و منافع خلق، توطئه می‏کردند. اصلاً تاریخ این طوری بوده است و در تاریخ استثنا نداریم. حتی در همان موقعی که انبیا هم حضور داشتند، در اطراف انبیا چنین اتفاقاتی می‏افتاده است و بعد و قبل از انبیا هم بوده که انبیا برای شکستن آن آمده بودند. زندگی انبیا هم مبتلا به همین مصیبت بشری قبل و بعد از خودشان، محفوف بوده است.

از حضرت نوح شروع کنیم. می‏بینیم که قرآن همه جا اصرار دارد که بگوید ملأ و مترفین با انبیا دعوا دارند. در آیه 60 سوره اعراف می‏خوانیم:

»قالَ الْمَلأَُ مِنْ قَوْمِه اِنَّا لَنَریکَ فی ضَلالٍ مُبینٍ«.

ملأ در قرآن عمدتاً همین مستکبرین هستند. یکی دو مورد فقط به اشراف صالح گفته شده است و دیگر همه جا به اینها گفته شده است. اشراف، قوم حضرت نوح را به گمراهی متهم کردند. آنها که مبارزه‏شان هم مبارزه نسبتهای این طوری است، یا می‏گویند طرف، نادان است و یا طرف، دیوانه است و یا می‏گویند طرف، گمراهیهای دیگری دارد. متهم می‏کنند به یک چیزی که شخصیتش را خرد کنند. این جریان حضرت نوح است.

در مورد هود یا قوم عاد که بعد از حضرت نوح هستند. قرآن می‏فرماید:

»قالَ الْمَلأَ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ قُوْمِهِ اِنَّا لَنَریکَ فی سَفاهَةٍ وَ اِنَّا لَنَظُنُّکَ مِنَ الَکاذبینَ«.

قوم عاد و ملأ قوم هود و مستکبران به حضرت هود گفتند: ما شما را سفیه و دروغگو می‏دانیم. عجیب است، این تعبیراتی که امروز هم به انقلاب اسلامی از طرف مستکبران داده می‏شود؛ یعنی دو نسبت سفیه و دروغگو.

در جای دیگر حضرت صالح و قوم ثمود است. البته آیات طولانی است، من جمله‏ای را که به بحث مربوط می‏شود انتخاب کرده‏ام.

»قالَ الْمَلاَءُ الَّذینَ اسْتَکْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لِلَّذینَ اسْتُضْعِفُوا لِمَنْ آمَنَ مِنْهُمْ اَتَعْلَمُونَ اَنَّ صالِحاً مُرْسَلٌ مِنْ رَبِّهِ، قالُوا اِنَّا بما اُرْسلَ بهِ مُؤْمِنُونَ«.

»قالَ الَّذینَ اسْتَکْبَرُوا اِنَّا بالَّذی آمَنْتُمْ به کافِرُونَ«.

اینجا مشاجره بین مستکبران و طرفداران حضرت صالح است که مستکبران به طرفداران حضرت صالح می‏گویند: شما حرفهای صالح را قبول دارید؟ آنها در جواب می‏گویند: بله ما قبول داریم. و اینها می‏گویند: ما این راه را قبول نداریم و منکر این حرف هستیم.

حضرت شعیب که تقریباً همزمان حضرت موسی بوده است، باز همین مسأله را داشته است.

»قالَ الْمَلاَءُ الَّذینَ اسْتَکْبَرُا مِنْ قَوْمِه لَنُخْرِجَنَّکَ یشُعَیْبُ وَ الَّذینَ امَنُوا مَعَکَ مِنْ قَرْیَتِنا اَوْلَتَعُودُونَّ فی مِلَّتِنا، قالَ اَوَلَوْکُنَّا کارِهینَ«.

مستکبران قوم شعیب به ایشان و همراهانش گفتند که یا برگردید و با منطق ما زندگی کنید و یا ما شما را تبعید می‏کنیم، که متوسل به اسلحه زور و تهدید شدند.

»قالَ الْمَلاَءُ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ قَوْمِه لَئِنِ اتَّبَعْتُمْ شُعَیْباً اِنَّکُمْ اِذاً لَخسرُونَ«.

آخرش که دیدند، حرفهایشان مؤثرنیست، به تهدید گفتند ضرر می‏کنید و ضربه‏هایی هم وارد کردند.

سراغ حضرت موسی و فرعون می‏رویم که بعد از این هستند. باز قرآن می‏فرماید:

»ثُمَّ بَعَثْنا مِنْ بَعْدهِمِ مُوسی بایاتِنا اِلی فِرْعَوْنَ وَ مَلاَئِه فَظَلَمُوا بها فَآنْظُرْ کَیْفَ کانَ عقِبَةُ آلْمُفسدینَ«.

آن نکته اساسی رسالت حضرت موسی این بود که با استکبار ملأ و مترفین مبارزه کند و نتیجه این شد که آنهانسبت به حضرت موسی ستم کردند و زیر بار منطق عادلانه ایشان نرفتند. همین ملأ و مستکبرها که ایدئولوژی خاص خودشان را دارند، می‏گویند:

»قالَ الْمَلاَءُ مِنْ قَوْمِ فِرْعُوْنَ اِنَّ هذا لَساحِرٌ عَلیمٌ«.

حضرت موسی را به سحر و جادوگری متهم کردند. ببینید، منطق مستکبر در مقابل انبیای الهی در کل تاریخ، از نوح تا حضرت موسی که ما نمونه‏هایش را الان آوردیم، این بود که اینها یا سفیه هستند، یعنی کاذب، دروغگو، ساحر و یا چیزهایی از این قبیل گفتند، حربه آنها هم یا تهدید بوده است، تبعیدشان می‏کردند، می‏کشتند و زندان می‏کردند؛ وقتی که مذاکره به نتیجه نمی‏رسید. مایه قضیه، همان نقطه روانی است که گفتم. انسان مبتلا به مرض استکبار خودش را محور ببیند و کفر واقعی هم این است. علامه‏طباطبایی(قدس‏سره) اقسام کفر را که می‏گوید، کفر واقعی و جدی این است که انسان به حالتی برسد که در مقابل حقی هم که تشخیص می‏دهد این حق است، باز عناد به خرج می‏دهد. آن‏قدر خود محور می‏شود که خودش را بر همه چیز مقدم می‏شمارد. لذا کلمه مستکبر از کلمه »کافر«، از کلمه »فاجر«، از کلمه »فاسق«، از کلمه »منافق«، از هر کلمه‏ای که در این باب به کار برده شده است، گویاتر است؛ یعنی آن روح و فلسفه طبیعی قضیه را نشان می‏دهد که این درد و مشکل در جامعه بشریت کجاست.

ما امروز همین مسأله را در رابطه با انقلاب خودمان و دنیای استکباری می‏فهمیم. برای ما، مثل آفتاب روشن است که حرفهایی که جمهوری اسلامی مطرح می‏کند، اگر با انسانهای بی‏تعصب و بدون گرفتاری خودمحوری مطرح شود، آنها موضع‏گیری نمی‏کنند.

ما می‏بینیم که استکبار با راه حق چه می‏کند. ما مدعی نیستیم که در مقام انبیا هستیم؛ حتی رهبر عظیم‏الشأن ما خودشان را خاک پای انبیا می‏دانند؛ ولی راه انبیا را می‏خواهیم دنبال کنیم. حرف قرآن، اسلام و آسمان را می‏خواهیم برای مردم بگوییم. ممکن هم هست که در بعضی موارد در فهم مطالب هم اشتباه کنیم، اینها را هم قبول داریم و ما معصوم نیستیم.

کشورهای اسلامی و غیراسلامی می‏دانند، این مردم را می‏بینند، تیپ طرفداران این انقلاب را می‏بینند. حرفهای این مردم را شنیده‏اند، شیوه کار این مردم را دیده‏اند، و دیده‏اند اینها با چه مظلومیتی انقلاب کردند و به تنهایی، خودشان را نجات دادند و به تنهایی، خودشان جنگیدند و به تنهایی خودشان از حقشان دفاع کردند، هیچ باجی به هیچ مستکبری ندادند؛ اینها را می‏بینند. خیلی باید کور باشند که اینها را نبینند. ولی ما می‏بینیم که صف واحد کفر جهانی، با سرکردگی استکبار جهانی در مقابل این انقلاب درست کرده‏اند. حرفهای حق حق واضح را گوش نمی‏دهند و مخالفت می‏کنند.

در دنیا کسی نیست که با تاریخ جنگ کمی آشنا باشد و نداند که صدام متجاوز است. خودشان هم گفتند. می‏بینند که جمهوری‏اسلامی منطق صریح را مطرح کرده و گفته است که اگر شما راست می‏گویید که طرفدار صلح هستید، بیایید و متجاوز را معرفی کنید تا این جنگی که آن‏قدر از آن دارید می‏نالید، تمام شود. می‏بینید که زیر بار نمی‏روند. در خلیج‏فارس می‏بینند که این عراق است که آتش‏افروزی می‏کند.

همین آخرین حادثه‏ای که اتفاق افتاده است، عراق بوده که بعد از یک ماه، شروع به زدن کشتیها کرده است و باز می‏بینیم که با جمهوری اسلامی طرف می‏شوند. داستان چیست؟ چرا این طور است؟ این حالت طبیعی استکبار است. چطور است که در تاریخ هرانقلابی که متولد می‏شود، اگر با یک مستکبری پیمان همکاری نبندد و زیر بار یک مستکبر نرود و مزدوری یک مستکبر دیگری را قبول نکند، همیشه دچار مشکل است.

چطور می‏شود که مثلاً اگر یک انقلابی به غرب و یا شرق پیوست، از آن حمایت می‏کنند و اگر نپیوست، با آن جنگ می‏کنند؟ آیا این غیر از همان خودمحوری است؟ اینکه مثلاً اگر روسیه در یک گوشه دنیا، یک کسی انقلاب کرد و گفت که ما کمونیست هستیم و با شما هستیم، از او حمایت می‏کند، اسلحه می‏دهد، حمایت تبلیغاتی می‏کند و همان کارهایی که می‏بینید، در دنیا می‏کند. ولی اگر یک ملتی آزاد شد و گفت: ما »نه شرقی، نه غربی« هستیم و کارمان با مردممان است، اصلاً برای او ارزشی ندارد؛ بلکه آن را سرکوب هم می‏کند. پس آخر قضیه، باید یک چیز دیگری باشد. روح قضیه این است که هر مستکبری می‏گوید اگر با ما هستید، حقید و اگر با ما نیستید، ناحقید. حالا این مستکبر، گاهی غربی و گاهی هم شرقی است. انقلابی که در دنیا روی پای خودش باشد و هرگونه سلطه را نفی کند و عدالت مطلق را بخواهد و حق را بر محور حق، نه بر محور اشخاص، قدرتها و بلوکها بخواهد، او را دچار زحمت می‏کنند و با او مبارزه می‏کنند.

»جمهوری اسلامی« راهی را انتخاب کرده است که هیچ مستکبری نمی‏پسندد و این راه، راه دشواری است و انقلاب حق باید همین باشد. راه انبیا هم، همین است، راه اولیای خدا هم، همین است. ما تا روزی که خون در رگهای بدنمان جریان داشته باشد، دست از این راه برنخواهیم داشت و اسلام به هیچ کس اجازه نمی‏دهد که به اسم اسلام، راه غیراسلامی را انتخاب کند.

اگر روزی بناست که انقلابی از چاهی بیرون بیاید و به چاه دیگر بیفتد، از یک وابستگی بیرون بیاید و وابسته به دیگری شود، از یک باطل، نجات پیدا کند و به باطل دیگری روی بیاورد، آن کسانی که این انقلاب را هدایت می‏کنند، به مردمشان خیانت می‏کنند و مردم را بی‏جهت به زحمت می‏اندازند. این انقلاب نیست، این ارباب عوض کردن است. این از یک کوره راه به کوره راه دیگر رفتن است. راه هدایت نیست. بنابراین یک چنین راهی که راه خدا و انبیاست، در سراسر تاریخ مشخص بوده و مشکل بوده است، منتها پرانرژی و متکی به خداوند است و پایانش هم حتماً سعادت است؛ چون در چنین راهی هیچ کس ضرر نمی‏کند.

ما تا زنده‏ایم و تاریخ در کالبد خشک ماست، با نشاطی که از مکتبمان و از عقایدمان می‏گیریم، با نشاط هستیم و آن روزی هم که نباشیم، اگر در این راه حرکت کرده باشیم، به منبع فیض و حق وصل شدیم و به سعادت ابدی که آرزوی هر انسانی است، رسیده‏ایم.

»اَعُوذُ باللَّهِ منَ الشَّیْطانِ الرَّجیم/ بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم/

قُلْ یا اَیُّهَاالْکافِرُونَ/ لا اَعْبُدُ ما تَعْبُدُوُنَ/ وَلا اَنْتُمْ عابدُونَ ما اَعْبُدُ/ وَ لا اَنَا عابدٌ ما عَبَدْتُمْ/ وَ لا اَنْتُمْ عابدُونَ مااَعْبُدُ/ لَکُمْ دینُکُمْ وَلِیَ دینِ«.

خطبه دوم

بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

اَلْحَمْدُللَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَالصّلوةُ وَ السَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلی عَلِیٍّ أَمیرِالْمُؤْمنینَ وَ عَلی الصِّدّیقَةِ الطّاهِرة وَ عَلی سبْطِیِ الرَّحْمَةِ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِی وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ موُسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَعَلِیِّ بْنِ مُوسی وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِی وَ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَالْحَسَنِ بْنِ عَلِی وَ الْخَلَفِ الْهادی الْمَهْدی(عج).

قبل از شروع به بحث اساسی، برمطالبی که وزیر محترم اقتصاد و دارایی گفتند، تأکید می‏کنیم و مردم را به مسایل مالیاتی که از زبان مسؤولان مالیاتی جمهوری اسلامی بیان می‏شود، توصیه می‏کنیم. امروز یکی از شاخه‏های تقوا در جامعه ما، همین است که به حقوقی که افراد نسبت به جامعه و دولت دارند، عمل کنند. تخلف از مقررات جمهوری اسلامی هم، گناهی در ردیف گناهان تخلف از احکام عبادی و انفرادی است که داریم.

و اما مسأله روز ما که جنگ است و حادثه بسیار عظیمی که در اثر جنایت آمریکا در خلیج‏فارس اتفاق افتاد که بر پایه بحث خطبه اول که ویژگی استکبار بود، من این بحث را به صورت متمرکز و فشرده عرض می‏کنم که هم مسأله جنگ و هم فاجعه و عواقب این ماجرا را توضیح داده باشم. ضمناً این بحث من، توضیحی است در بیانیه‏ای که امروز صبح از طرف ستاد فرماندهی کل نیروهای مسلح‏مان انتشار یافت و مردم را دعوت کرد که آماده شوند و در جبهه‏ها حضور داشته باشند. قبلاً نیز باید این فاجعه و این جنایت بی‏سابقه را یک مقدار توضیح بدهیم که به نظر من، این ماجرا جزء عجیب‏ترین حوادث دنیاست.

هواپیما در دنیا خیلی سقوط کرده است و آدم‏کشی هم در دنیا خیلی اتفاق افتاده است. شاید در جنگها و زلزله ها چند صد برابر این رقم هم کشته شده باشند. اما این حادثه ویژگیهایی دارد که این فاجعه را قابل توجه کرده است.

طرف قضیه، ابرقدرتی است که شعار امنیت می‏دهد. به خلیج‏فارس آمده است و دلیلش هم این است که می‏خواهد امنیت منطقه را حفظ کند. ابرقدرتی است که به اسم مبارزه با »تروریسم« بسیاری از اشخاص و گروههای صلح را از میدان به در کرده است. ابرقدرتی است که بر بسیاری از مراکز جهانی که مسؤول رسیدگی به این گونه حوادث است، حاکمیت دارد و اینها، من جمله سازمان ملل و شورای امنیت و خیلی از چیزهای دیگر در خاک خود آمریکا هستند.

این حادثه با یک مشت ادعاهای دروغ، اظهارات انحرافی و گول زدنها، همراه شده است. بیشتر از همه، متکی به توطئه بسیار جابرانه و مستکبرانه است که علیه ملت مظلومی است که برای گرفتن حق خودش دارد جهاد می‏کند و ریاضت را تحمل می‏کند.

انصافاً حادثه باید خیلی شرم‏آور باشد که عده‏ای مردم در هواپیمایی در اعماق فضا دارند حرکت می‏کنند و کسی آنها را از پایین این جوری مورد حمله قرار دهد و هواپیما را منفجر کند و این حادثه را به وجود بیاورد. چنین کشور جنایتکاری معلوم نیست چگونه در جهان می‏تواند سرش را بلند کند. چطور می‏خواهد دم از انسانیت، حقوق، تمدن و عاطفه بزند.

روزگار ما از این جهت بسیار عجیب است، شاید جزء نوادر تاریخ باشد. آنها در این مسایل به عنوان حقوق بشر خیلی پرمدعا هستند. این همه جنایت می‏کنند و یک چنین جنایتی را مرتکب می‏شوند. شما همین حالا می‏بینید، ریگان که به روسیه رفته بود، مهمترین مسأله برای او در این کشور این بود که مثلاً گروهی از مردم آنجا هستند که می‏خواهند مهاجرت کنند، ولی شوروی اجازه نمی‏دهد؛ یا از این قبیل چیزها. حقوق بشری را در روسیه مطرح می‏کرد که آن چنان هم مهم نبود. اینها عوام‏فریبی ریگان در روسیه بود. یا مثلاً با یک کشوری دعوا می‏کنند و کشور را بایکوت می‏کنند و می‏گویند آنجا دموکراسی نیست و مردم چنین حقی را ندارند.

در نیکاراگوئه چرا دعوا می‏کنند؟ می‏گویند آنجا دموکراسی وجود ندارد. مدعیان این طوری می‏آیند. اگر یک چنین حرکتی در جهان رسم شود و قبحش بریزد، بیش از همه، دودش توی چشم آنها می‏رود؛ چون اگر قبح این مسأله ریخته شود، هر جریان کوچکی که دارد با آمریکا مبارزه می‏کند، این قدرت را دارد که در جای خودش یک اسلحه‏ای پیدا کند و هواپیمای آمریکا را که دارد از فرودگاه بلند می‏شود و یا به زمین می‏نشیند، مورد حمله قرار دهد، یا بمبی در هواپیما بگذارد، یا آدمهای انتحاری هستند که همراه خودشان در هواپیما مواد منفجره ببرند و وجودشان و هواپیما را در آسمان منفجر کنند. این آسانترین کار تروریستی است که امروز اگر کسی در دنیا دنبالش باشد، این گونه کارها را می‏کند. عجیب است، کشوری که هر روز صدها هواپیمای غول پیکرش در سراسر دنیا دارد پرواز می‏کند و رفت و آمد می‏کند، به خودش اجازه دهد که دست به یک چنین جنایتی بزند. این یا باید ناشی از یک استیصال جدی باشد، یا باید متکی به یک تحلیلهای احمقانه‏ای باشد که ما هردوی آن را با وجود کسانی که در کاخ سفید هستند، احتمال می‏دهیم که این گونه باشد.

خوب، این حادثه اتفاق افتاد و الان هم در جریان است. قضاوتهای دنیا قابل توجه است. به نظر من باید یک نکته‏ای را قبول کنیم. ما این را در مسأله حلبچه حس کردیم، امروز هم داریم حس می‏کنیم که انسانهای بیدار، هوشیار و منصف قلم به دست در دنیا زیاد وجود دارند. آمریکاییان هیچ مایل نبودند که یک چنین موج انتقادی در سراسر رسانه های دنیا علیه استکبار آمریکا به وجود بیاید، شاید فکر نمی‏کردند.

البته به نظر من، آنها گونه‏ای طراحی کرده بودند که فوری مسأله را بخوابانند. اول قایق و کشتی می‏زدند، یا به هواپیما حمله می‏کردند و یا به تصفیه‏خانه نفت حمله می‏کردند. می‏دیدند ما هم جواب مناسب می‏دهیم. آنها می‏دیدند مثلاً کشتی نفت را مورد حمله قرار می‏دهند، در جای دیگر یک کشتی نفت مورد حمله قرار می‏گرفت. قایق زدند و دیدند هلی‏کوپتر افتاد و ناو زدند، کشتی خورد.

اینها فکرکردند جمهوری اسلامی با آمادگی که دارد، باید یک کاری متناسب با او انجام دهند و خودشان هم که در منطقه چیزی نداشتند، فکر کردند ممکن است که این قضیه اتفاق بیفتد، شاید نسبت به یک هواپیمای دیگری در منطقه این جور فکر می‏کردند، شاید زمینه سازی برای یک چنین کاری پیش خودشان کرده بودند و اگر چنین چیزی اتفاق می‏افتاد و یک کار خاص به عنوان مقابله به مثل می‏کردند، آمریکا، هم به هدفش رسیده بود و هم موج تبلیغاتی را علیه ما درست می‏کرد. چون او مدعی بود که می‏خواسته است »اف - 14« را بزند. آن موقع زبان ما آن قدر دراز نبود و صدای ما هم به جایی نمی‏رسید، که حرفمان را بزنیم. شاید برنامه آنها چیزهای دیگری هم بود؛ که حالا زود است ما آنها را رو کنیم؛ زیرا در حد تحلیل است و نمی‏شود خیلی در مورد آنها صحبت کنیم.

اما قضیه جور دیگری شد؛ یعنی برخلاف طرحی که آنها داشتند، قضیه پیش رفت و ما امروز می‏بینیم که تقریباً رادیو و تلویزیونها، روزنامه‏ها و همه اشخاصی که حرف می‏زنند به یک نحوی دارند این قضیه و جنایت آمریکا را زشت معرفی می‏کنند؛ منتها تفاوتهایی دارد که من آن تفاوتها را برای شما می‏گویم.

در مجموع ارزیابی ما این است که وجدانهای عمومی رسانه‏های جمعی نسبتاً خوب عمل کرده است و هم خوب قضیه را فهمیده است و خوب هم ادای وظیفه می‏کند. از دو طرف، حرفهایی زده شده است. آنها که مخالفند و این جنایت را خوب درک کرده‏اند، تعبیرات مناسبی هم آورده‏اند؛ مانند: دیوانگی، غرور، احمقانه‏ترین کار، ابلهانه‏ترین کار، زشت‏ترین حرکت در تاریخ، بزرگترین اشتباه در تاریخ آمریکا، لکه ننگی در پیشانی کاخ سفید که با آب زمزم هم سفید نمی‏شود و مُلَوَّث شدن تاریخ آمریکا، کبریت کشیدن به انبار باروت دنیا و عناوینی از این قبیل نسبت به این جنایت آورده‏اند و هنوز هم دارند می‏گویند و هرکسی دارد با روح شاعرانه و ادیبانه خودش این مسأله را توضیح می‏دهد.

آن طرف قضیه هم آدمهایی هستند که ضمن اینکه ابراز تأسف می‏کنند، به نحوی می‏خواهند آمریکا را از این جنایتی که کرده است، تبرئه کنند. کسی اظهار تأسف را نمی‏تواند نکند.

الان ما کسی را مسؤول‏تر و قصی‏القلب‏تر از خود ریگان نداریم که خودش هم رسماً ابراز تأسف کرده است و عذرخواهی کرد. چون اگر عذرخواهی نکند، جلوی زن و فرزند خودش هم شرمنده است. نگاه به صورت پیشخدمتش هم نمی‏تواند کند که چطور 290 نفر انسان را این جوری، مظلومانه شهید کرده است. می‏خواهد گردنش را بالا بگیرد و اظهارتأسف هم نکند؟! این نمی‏شود.

البته این خودش هم یک حرکت سیاسی است. بعضی از مقامات آمریکا و دنیا تعبیراتی می‏کنند، مثلاً دفاع شایسته، تنها تصمیم عاقلانه ممکن در آن لحظه، ادای وظیفه برای حفظ امنیت، حرکت مناسب برای توجه دادن به رادیکالهای افراطی، یا اقدام مناسب برای محکم کردن دل شیوخ منطقه که نگران آینده هستند، یا قاطعیت آمریکا در انجام رسالتی که به عهده گرفته است. با این تعبیرات می‏خواهند یک محتوای قابل قبولی را به این حرکت دهند. چیز عجیبی که در گزارشها گفته شده است و من نمی‏دانم چقدر صحیح باشد. بعضی از مراکز آمارگیری مدعی شدند که اکثریت مردم آمریکا هم در افکارسنجی‏ای که شده است، این حرکت را تأیید می‏کنند، به عنوان اینکه این ناخدای رزمناو وظیفه خودش را خوب انجام داده است. اگر یک چنین قضاوتی نسبت به ملتی درست باشد، واقعاً این یک فاجعه است.

خود حادثه فاجعه است؛ اما بدتر از آن یک ملتی مثل ملت آمریکا این قدر سقوط کرده باشد که افکار عمومی کشورش یک چنین حادثه‏ای را تأیید کند. من وقتی آن گزارش را خواندم، فوراً متوجه نفرین حضرت نوح شدم که وقتی با مردم آن قدر سرو کله زد و مردم را ناصالح و غیرقابل اصلاح تشخیص داد، خواستار نزول بلا از سوی خداوند شد.

»وَ قالَ نُوحٌ رَبِّ لاتَذَرْ عَلَی الْاَرْضِ مِنَ الْکافِرینَ دَیَّاراً، اِنَّکَ اِنْ تَذَرْهُمْ یُضِلُّوا عِبادَکَ وَ لا یَلِدوُآ اِلّا فاجِراً کَفَّاراً«.

ما باید از این ملت آمریکا قطع امید کنیم که در آینده بتواند افراد صالح را برای اداره خودش و اداره دنیا انتخاب کند. باید بگوییم که دیگر ملت آمریکا عقیم شده است، دیگر این ملت اصالت خودش را از دست داده است. اگر این آمارها صحیح باشد، شما چه جور مردمی هستید؟ شما چگونه فکر می‏کنید که 291 نفر مردم را با یک موشک این جور قطعه قطعه کنند؟ اگر این کار را به سر خود شما آورده بودند، قضاوت شما همین بود؟! خواهید گفت که این کشتی جنگی احساس خطر کرده است. البته این دروغ است. فرض می‏کنیم درست باشد و احساس خطر کرده باشد. خوب، اگر مردم »نیکاراگوئه« از پروازهای شما احساس خطر کنند و هواپیمای جمبوجت شما را این جوری ساقط کنند، شما می‏گویید آنها کار عاقلانه‏ای کردند؟! واقعاً می‏گویید؟!

اگر مردم »فیلیپین« که از حضور شما و پایگاههای شما به ستوه آمده‏اند، احساس خطر کردند و هواپیمای شما را در آنجا ساقط کردند، به نظر شماتصمیم به جایی را گرفته‏اند؟.

اگر مردم »پاناما« که همین حالا شما هر روز، برای حفظ کانال پاناما نیروی نظامی به آنجا می‏فرستید، با هواپیماهای شما این گونه رفتار کردند، شما همین قضاوت را می‏کنید؟. اگر هست، خوب، ما می‏گوییم شما منصف هستید. شما و ما خوب می‏دانیم که اگر این ادعا را کنید، دروغ می‏گویید.

شما این قضاوت را درباره مخالفان خودتان که با جاسوسهای شما آن رفتار را کنند - نه مردم عادی که در آسمان در حال پرواز هستند - این قضاوت را می‏کنید. اگر امروز یک جاسوس آمریکایی را گروگان بگیرند، شما آنها را غیر متمدن، وحشی و تروریست می‏نامید و القابی که شایسته خودتان است و شما شایسته آن القاب هستید، به آنها می‏گویید. ما شما را می‏شناسیم.

»خانم تاچر« که به آمریکاییها حق می‏دهد، واقعاً اگر ایرلندیها این کار را با هواپیمای شما کنند، یعنی در موقعی که احساس خطر کردند، شما این را حق می‏بینید.

چطور شما نسبت به هواپیمای کره‏ای که در خاک شوروی ساقط شد، آن هم هواپیمایی که در خاک شوروی رفته بود و بر مناطق ممنوعه پرواز کرده بود و روسها آن را ساقط کردند و ما آن را هم محکوم کردیم، و البته آنها باید می‏رفتند و هواپیما را روی زمین می‏نشاندند و نباید این کار را می‏کردند؛ زیرا مردمی که در آن هواپیما بودند که تقصیرنداشتند. اگر خلبان و کادر پرواز گناهی داشتند، چطور شما دنیا را این قدر شلوغ کردید و 15 روز، فرودگاههای روسیه را بایکوت کردید و هیچ خلبانی حاضرنشد که آنجا بنشیند و ملت آمریکا عزای عمومی اعلام کرد. شما همه این کارها را کردید. مردم ایران، دوبی، کویت، پاکستان، کره و مردمانی که این جور مظلومانه شهید شدند، خونشان با شما آمریکاییها تفاوت دارد؟!

شما خانم تاچر که حالا یک عنوان خانمی روی خودتان دارید و فکر می‏کنید عواطف زنانه یک حرمتی به شما می‏دهد که دیگران به شما کمتر انتقاد کنند، این چه حرفی است که می‏زنید و جنایتی را که هیچ گرگی در دنیا نمی‏تواند تأیید کند، تأیید می‏کنید؟! این چه روحیه‏ای است که شماها - شماآمریکاییان و اروپاییان - دارید و این جور با مردم رفتار می‏کنید؟.

شما شرمنده هستید، روی شماها در تاریخ آینده سیاه است؛ به دلیل اینکه شما با یک ملتی خشم گرفتید، از یک انقلابی راضی نیستید، به دلیل اینکه این ملت منافع نامشروع شما را زده است، به دلیل اینکه این ملت می‏خواهد آزاد زندگی کند، به دلیل اینکه این ملت مایل نیست زیر بار استکبار برود. یک ملتی که می‏خواهد به تنهایی از حق خودش دفاع کند. شما گروهی از این مردم را این گونه جابرانه شهید و در فضا متلاشی می‏کنید، باز شما به عنوان رهبران دنیای آزاد می‏نشینید و می‏گویید که تصمیم عاقلانه و بجایی گرفتند؟! خیلی نامردی می‏خواهد که آدم این طور حرف بزند و خیلی جامعه نشناسی می‏خواهد. مگر تاریخ این چیزها را می‏تواند فراموش کند، شما درتاریخ چنین چیزی را پیدا نخواهید کرد.

اینها مدتی است، یعنی از همان لحظه اول کارهای انحرافی را شروع کردند، ما تقریباً 99 درصد اطمینان داریم که اینها می‏دانستند این هواپیما چه نوع هواپیمایی است و چقدر آدم در داخل آن می‏باشد و به کجا می‏رود. برای اینکه رزمناوهای آمریکایی که در کنار تنگه هرمز هستند، به آسانی می‏توانند مکالمات خلبان را با برج فرودگاه شنود کنند و این مسأله خیلی معمولی است که همه دنیا می‏دانند و همه هم می‏دانند که به خوبی این کار می‏شود.

آنها در همان لحظه‏ای که هواپیما اجازه بلند شدن از باند را گرفته بود، می‏دانستند. اینها ویژگیهای هواپیما را به خوبی می‏دانستند. وقتی هواپیما از زمین کنده شد، اینها هواپیما را دیده‏اند. ما با رادارهای خودمان کار می‏کنیم، رادارهای ما خیلی ضعیف‏تر از رزمناو آمریکایی است. ما به خوبی می‏دانیم که اگر هواپیمای مسافربری ایرباس و هواپیمای اف - 14 را کنار هم بگذاریم، مثل یک کلاغ و گنجشک کوچک با هم دیده می‏شوند.

هیچ نظامی آشنا با رادار نیست که در این مورد اشتباه کند. یکی از کارشناسان حرف خوبی گفت، وی گفت واقعاً اگر کارشناسان این ناو چنین اشتباهی کرده باشند، به کلی در دنیا نباید امنیت پرواز وجود داشته باشد. چون هر لحظه و در همه جا این حادثه می‏تواند اتفاق بیفتد. اگر راست می‏گویید، فکری برای این موضوع بکنید. ولی دروغ می‏گویید، مسأله این طور نیست. آن لحظه‏ای که هواپیما را ساقط کردند، لااقل نمی‏فهمیدند، حالا ما می‏گوییم که خیلی خوب، شما نمی‏دانستید، ولی هواپیما را که ساقط کردید، به خوبی دیدید که هزاران قطعه از اجساد مسافرین و قطعات زیادی از هواپیما از فضا به دریا پرتاب شد، چرا سکوت کردید؟!

آن درگیری که قبل از سقوط هواپیما در خلیج‏فارس رخ داد، چند دقیقه بعد، آمریکا آن درگیری را از ماهواره‏اش به سراسر دنیا مخابره کرد. اینها ساعتها سکوت کردند. خود این ناخدا و کاپیتان کشتی می‏دانستند و نیویورک و واشنگتن و همه جا می‏دانستند؛ ولی هیچ چیز نگفتند، حتی قضیه هواپیمای »اف - 14 « را نیز نگفتند.

برای ما غیر قابل باور بود. موقعی که من از جلسه علنی مجلس به دفترم بر می‏گشتم، ساعت حدود ده و اندی بود که اطلاع یافتم که ارتباط هواپیمای مسافربری ما با برج فرودگاه قطع شده است و دو سه دقیقه است که بی‏خبر هستند. بلافاصله خبر رسید که این هواپیما در آب سقوط کرده است. همان موقع باز اطلاع دادند که ناو آمریکایی می‏گوید می‏خواهید برایتان کمک بفرستم یا نه.

او آن جنایت هولناک را دیده است و حالا می‏خواهد کمک بفرستد. چطور شما بعد از چند ساعت حرف نزدید؟ وقتی هم حرف زدید، گفتید که ما هواپیمای اف - 14 ایران را زده‏ایم. آیا آن موقع هم نمی‏دانستید که هواپیمای »اف - 14 « را نزده‏اید؟! دیگر بعد از 4 ساعت، ساعت 2 بعداز ظهر وقتی خواستید اعلام کنید، آن موقع که می‏دانستید آن هواپیما » اف - 14 « نیست و هواپیمای ایرباس است.

ببینید، دروغ می‏گویید. چرا دروغ گفتید که این هواپیما از کریدور هوایی بیرون رفته است؟ چرا دروغ گفتید که این هواپیما به حالت خطر به طرف ما می‏آمد؟ این قدر دروغ از یک کشوری که مدعی سردمداری سیاست در جهان است و یک کشوری که سازمان ملل در خاک اوست؟! برای چه این دروغها را می‏گویید؟!

جنایتکاری که شهامت اعلام جنایتش را هم ندارد. اینها از قبل برنامه‏ریزی شده بود. آنها از قبل برنامه‏ریزی کرده بودند که چه بگویند. حالا بعد از واقعه یک عده به عنوان محقق و استاد دانشگاه در آنجا میزگرد تشکیل می‏دهند و یک بحثهای عجیب و غریب و انحرافی می‏کنند و اظهار می‏دارند که ایرانیان این فیلمهایی را که منتشر کردند، از کجا آورده‏اند؟! این فیلم به این زودی از کجا پیدا شد؟! یعنی، می‏خواهند بگویند که ایرانیان قبلاً در یک جایی حادثه سازی کرده و فیلم درست کرده‏اند که فوراً علیه ما منتشر کنند.

ای نادانها! وقتی یک هلی‏کوپتر، یک عکاس و یک فیلم‏بردار در آن منطقه همراهش باشد، به خوبی می‏تواند عکس و فیلم تهیه کند؛ به طوری که ما نیم ساعت بعد از واقعه در منطقه بودیم و هلی‏کوپترهای ما از بندرعباس بالای سر حادثه آمدند و عکس‏برداری و فیلم‏برداری کردند. چطورمی‏گویید که ایرانیان این فیلم‏ها را از کجا آورده‏اند؟!.

یکی بحث می‏کند که این جسد ها این جوری متورم شده است که نمی‏تواند آنی از آب گرفته شده باشد. من حالا نمی‏دانم دلیل علمیش چیست که جسدها به این صورت درآمده است. شیطنتهایی بدین صورت ایجاد می‏کنند که شکی در افکار درست کنند که این حادثه چیز دیگری بوده است. اینها خیلی مردان شیطان و پلیدی هستند. لقب »شیطان بزرگ« محترمانه‏ترین لقبی است که به اینها می‏شود داد.

آنها کارهای دیگری کردند که جنبه انسانی به قضیه بدهند که یکی از آنها این بود که اعلام کردند ما حاضریم غرامت این حادثه را به مردم بدهیم. این مردم که همه چیزشان را فدای دینشان و راهشان کرده‏اند، جوان داده‏اند، خون داده‏اند، مال داده‏اند، امنیتشان را داده‏اند و هر چیزی که داشتند داده‏اند، آن نامردها در آنجا خیال می‏کنند وقتی که اعلام کردند غرامت می‏دهیم، این موضوع مردم را راضی می‏کند.

آنها با معیارهایی که در فکر آمریکایی است، حرف می‏زنند. اظهار تأسف کردن آقای ریگان یک عوام فریبی خیلی رسوایی است. اظهار تأسف تنها چه فایده‏ای دارد؟! اگر اظهار تأسف می‏کنید، دیگر این حاشیه‏ها چیست؟ این توجیه‏ها چیست؟ چرا شهامت اعتراف به جنایت را ندارید. به ملت آمریکا بگو که من (ریگان) به نام شما جنایت کردم و روی شما را سیاه و تاریخ شما را آلوده کردم، بیایید و با من هر طوری که می‏خواهید، برخورد کنید. چرا این طوری حرف می‏زنید؟ حتی وقتی هم که اظهار تأسف می‏کنید، یک تهدیدی همراهش هست.

در همان جا هم می‏گویید ما باید در خلیج فارس بمانیم و امنیت را حفظ کنیم. آیا شما امنیت را در خلیج‏فارس حفظ کرده‏اید؟ آیا این امنیت است که در خلیج‏فارس درست شده است؟! تا آن روزی که شما به خلیج‏فارس نیامده بودید، نه کشتی این مقدار آسیب می‏دید و نه آدم این مقدار کشته می‏شد و نه نفت به این مقدار به دریا می‏ریخت و نه این همه مسایل جهانی وجود داشت.

دو تا کشور در اینجا دارند جنگ می‏کنند و همدیگر را دارند می‏زنند، یک طوری مسایلشان را حل می‏کنند. شما آمدید که نگذارید صلح شود. شما آمدید که نگذارید امنیت درست شود. شما آمدید که زیر بازوی متجاوز را بگیرید که نگذارید زمین بخورد که جنگ ادامه پیدا کند. این قدر دروغگو و ریاکار و منافق نباشید. با مردم درست حرف بزنید. همان چیزی که در دلتان هست، با مردم حرف بزنید.

یک شیطنتهای دیگری نیز در کارهایشان می‏کنند. در همین حادثه‏ای که خون مردم به جوش آمده است، می‏خواهند در داخل ما تفرقه ایجاد نمایند. در آن پیام بسیار جدی و واقع‏بینانه حضرت »آیت‏اللَّه منتظری« که خدمت حضرت امام فرستادند و آن جواب بسیار قاطع و راهنمایی که حضرت امام به ایشان دادند و بعد توضیحاتی که من در مجلس دادم و به مردممان و دنیا اخطار کردم که آمریکاییها ممکن است به دست انسانهای نادان یک حادثه‏ای را در یک گوشه‏ای به وجود بیاورند و از آن حادثه استفاده کنند و این فاجعه را تحت‏الشعاع قرار دهند.

من مردم را مطلع کردم که کار ناشیانه‏ای انجام ندهند. آنها آمدند و این دو پیام را کنار هم گذاشتند و گفتند که آیت‏اللَّه منتظری این طوری پیام داده‏اند و فلانی این طوری گفت، معلوم می‏شود اینها با هم اختلاف دارند. امام آن طور گفت و گفت فلانی را تأیید کن؛ یعنی نظر امام این طوری است. یک عده‏ای در اینجا »میانه‏رو« هستند و یک عده‏ای در اینجا »تندرو« هستند.

یک چیزی درست می‏کنند، در همان جایی که فتنه را درست کرده‏اند و خودشان دارند غرق می‏شوند، باز دست از شیطنتشان برنمی‏دارند که در ایران هم اختلاف نظر است. نخیر! در ایران همه مسؤولان کشور به تبعیت از رهبری انقلاب، همه متفق هستند که باید با منافع آمریکا مبارزه شود.

به هر حال، ما و همه مسؤولین کشور، مجلس، دولت، رئیس جمهور، دستگاه قضایی، نهادهای انقلاب، ارتش، سپاه، همه متحد هستند که ما باید راهمان را ادامه دهیم، تا حقمان را بگیریم و یا اینکه آن راهی را که ما برای ختم جنگ تعیین کردیم که اعلام متجاوز بودن عراق می‏باشد و یا اینکه کسانی که مدعی صلح‏طلبی هستند، از آن راه بیایند و جنگ را ختم دهند، غیر از این دو راه، ما راه دیگری را نمی‏بینیم.

در شیوه مبارزه هم، همه با هم متفق هستیم و همه‏مان قبول داریم که اگر بتوانیم، باید به شماها بهانه ندهیم که این سوژه بسیار خوبی که در دنیا به دست خودتان درست شده است که آبروی شما به آسانی برود، از دست دنیا گرفته شود. باید مدتی صبر کرد و در محیط بدون تشنج، اهل قلم، اهل نظر، اهل فکر، اهل تحلیل، چهره کریه این شیطان بزرگ را به دنیا معرفی کنند تا دوستان شما بفهمند که به چه منبع کثیفی متصل هستند و دشمنان شما بفهمند که با چه دیدی مواجه هستند و ملت آمریکا احساس حقارت کند که اختیارش را به دست چه انسانهایی داده است و سربازان شما در دنیا چه به سر مردم دنیا می‏آورند.

یک مدتی وقت لازم است که این مسایل فهمیده شود و باز باید بفهمند که این مراکز جهانی چه می‏کنند. امروز قضیه‏ای که کل دنیا آن را دارد محکوم می‏کند و حداقل ابراز تأسف می‏کند، ما باید ببینیم، شورای امنیت چه می‏خواهد بکند. اگر شورای امنیت موضع ضعیفی در این قضیه بگیرد، به همان رسوایی مبتلا خواهد شد که آمریکا شده است.

ما مثل همه انسانهای عاشق صلح پایدار دنیا، الان چشممان به راه است که ببینیم شورای امنیت، هم در قضیه این هواپیما و هم در قضیه جنگ چه می‏کند. حالا همه دارید می‏فهمید که چه فتنه‏ای در اینجا درست کرده‏اند.

حالا ببینید آیا آمادگی دارید که یک جنگ‏افروزی که این جنایت اخیرش، منجر به جریانها شد، حاضرید واقعیتی را که همه قبول دارید، اعتراف کنید که او جنگ را شروع کرده است؟.

حاضرید آمریکا را به عنوان کسی که غاصبانه حضور پیدا کرده است، محکوم کنید؟. حاضرید بگویید آمریکا باید از خلیج‏فارس برود، تا امنیت نسبی خلیج‏فارس برگردد؟. ما از »دادگاه لاهه« انتظار نداریم که خود آمریکاییهابیایند و بگویند که حقشان را بگیرید. آمریکاییها بیش از اینها به ما بدهکارند. ما الان میلیاردها دلار ثروتمان در آمریکا خوابیده است؛ چه دنبال قرارداد » اف. ام. اس « و چه ثروتهایی که خانواده منحوس پهلوی به آنجا برده‏اند و یک قراردادهایی که نیمه تمام گذاشتند و ما خسارات عمده‏ای از آن جهت دیدیم. ما از آمریکا طلبکاریم.

شما اگر روزی قرار شد حق ملت ما را بدهید، خیلی چیزها باید بدهید. این مسأله، یک جزیی از کل ادعاهای ماست. ما دنبال دادگاه لاهه خواهیم بود که ببینیم دادگاه لاهه چه آزمایشی می‏دهد، او چه خواهد کرد. الان مسأله پول برای ما در درجه چندم است. اصل مسأله این است که این مراکز جهانی را که امروز نمی‏توانند ریاکاری کنند، در معرض آزمایش قرار دهیم که دنیا بفهمد که اینها ماهیتشان چیست. اگر خوب امتحان دهند، ما هم تشکر می‏کنیم، و یا مثل گذشته، ضعیف و تحت سلطه آمریکا عمل کنند که یک بار دیگر مردم اینها رابشناسند و به دنبالشان بروند.

اما اصل مسأله؛ ملت عزیز! برادران و خواهران! جوانها! ارتش! سپاه! بسیج! نیروهای انتظامی! به نظر ما این یک حادثه مجزایی در داستان جنگ نیست. قضیه وسیع‏تر از این حرفهاست که ابعادش را ما بتوانیم در روی یک تابلو ببینیم. برنامه وسیعی تنظیم شده است، برای اینکه »حزب بعث« را نجات بدهند و برای اینکه »جمهوری اسلامی« را از حقش محروم کنند و برای اینکه به دنیا بگویند هیچ انقلابی بدون اتکای به شرق و غرب نمی‏تواند حق خودش را بگیرد، و برای اینکه ملتها را از حرکتهای مستقل در آینده مأیوس کنند، همه شان دست به هم داده‏اند و وارد صحنه شده‏اند. باز ممکن است از این گونه حوادث اتفاق بیفتد؛ البته این ضربه حیثیتی که آمریکا خورد، ممکن است یک مدتی دست اینها را بلرزاند.

ما شرایط را بسیار حساس می‏دانیم. این دعوتی که شورای عالی پشتیبانی جنگ کرد و دعوتی که امروز ستاد فرماندهی کل نیروهای مسلح کرد و هدایتی که حضرت امام کردند و از مردم خواستند که امکانات و نیروها را متوجه جبهه‏ها کنند، این یک دعوت بسیار جدی است. ما در یک مقطعی هستیم که امکانات حاضر و آماده‏مان باید در جبهه ها باشد. اگر امروز لشکرها، تیپ ها، گردانها، نیروهای پشتیبانی کننده از استعداد خودشان کمتر نیرو داشته باشند، اگر ظرفیت نیروهای مسلح ما پر نباشد، اگر امکانات موجود در کشور در خدمت جنگ نباشد، ما باید نگران باشیم که این شرق و غرب، ارتجاع و صهیونیسم برنامه‏ای را که برای محروم کردن ما از حقمان ریخته‏اند، بتوانند آن ضربه‏ای که لازم می‏دانند، بر ما وارد کنند.

ما امروز باید هوشیار و بیدار باشیم. الان من به عنوان مسؤول امور جنگ عرض می‏کنم که برای کسانی که قدرت تفنگ به دست گرفتن دارند، تکلیف است و مخصوصاً آنهایی که جبهه رفته‏اند و کارآزموده هستند، چه رفته‏اند و چه آموزش دیده‏اند و نه رفته‏اند، سریعاً خودشان را به پایگاههای اعزام در سراسر کشور معرفی کنند که ما بتوانیم نیروی لازم را برای مواجهه با خطری که امروز با توطئه جهانی، نظیر فاجعه انفجار هواپیما احساس می‏کنیم که می‏تواند حوادث تلخ‏تر از این را به دنبال داشته باشد، داشته باشیم. راهی جز حضور نیروهای مؤمن و کار آزموده در این مقطع در جبهه ها نیست.

اگر ما با این وسعت در جبهه هاحاضر باشیم و آنها بدانند که ما به این گونه حوادث تلخ مصمم هستیم و این گونه حوادث ما را به زانو در نمی‏آورد، ممکن است ترجیح دهند از راه شناخت متجاوز مسأله را حل کنند یا راههای دیگری را انتخاب کنند. اگر ما نباشیم، امیدی به هیچ راهی نمی‏توانیم ببندیم و باید تنها با گذشتن از رود خون به حق خودمان برسیم و این راهی است که شرایط جهانی دارد پیش روی ما می‏گذارد و انتخاب ما این نبوده است. من امیدوارم که همه دنیا هوشیار باشند، همه مسؤولان سازمانهای جهانی هوشیار باشند و قبل از آن هم، خود ما و ملت ما این هوشیاری را حفظ کنیم و ادامه دهیم و دستور اکید رهبری را ان‏شاءاللَّه به خوبی بتوانیم اجرا کنیم.

ترجمه خطبه عربی

بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

اَلْحَمْدُللَّهِ وَالصّلوةُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وآله عباداللَّه المتَقیِنْ.

جنایت هولناک انفجار هواپیمای ایرباس ایران و شهادت مظلومانه حدود سیصدنفر را شنیداید و می‏دانید که آمریکا سرانجام اقرار کرده که با موشکهای رزمناو آمریکایی این هواپیما ساقط شده و تا رسیدن به این اقرار تناقض گوییهای سران آمریکا کم نبود.

پس از اجبار به اعتراف به این جنایت عظما و عذر اشتباه ناخدا، ادعای دروغ خروج هواپیما از دالان فضایی پرواز بین‏المللی را برای فریب افکار عمومی مطرح کردند. گرچه اشتباه به این بزرگی با امکانات فراوان و دقیق رزمناو بسیار بعید است و متخصصان نمی‏توانند بپذیرند و به احتمال نزدیک به یقین این جنایت عمدی و حساب شده جزیی از یک طرح وسیع علیه اسلام و انقلاب اسلامی ایران است که با همکاری استکبار و صهیونیسم و ارتجاع منطقه طرح‏ریزی شده و در دست اجراست. اما اگر بپذیریم که اشتباهی رخ داده است، این فرض هم نمی‏تواند آمریکا و ناتو و بعث عراق و دولتهای ارتجاعی منطقه را که باند ناتو را به منطقه دعوت کردند، تبرئه نماید. از اول معلوم بود که حضور این همه ناو جنگی و هواپیما و هلی‏کوپتر و موشک در منطقه بحرانی خلیج فارس با وجود عنصر آتش افروز و فتنه‏گری چون بعث عراق هر روز ممکن است چنین حوادث تلخی به بار بیاورد و ما مکرراً این هشدار را داده‏ایم.

منطق زور گویانه استکبار در این حضور نامشروع این است که می‏خواهد امنیت حامیان بعث جنگ افروز و فتنه‏گر عراق را تأمین کند. ولی وضع را به صورتی در آورده که عراق بتواند بدون واهمه از عواقب تجاوز خود، منابع صدور نفت ایران را بزند و در عین حال بدون خطر، از امکانات بندری و صدور نفت دولتهای ارتجاعی منطقه بهره‏گیرد و حتی روزانه بیش از سیصدهزار بشکه نفت منطقه بی‏طرف کویت و عربستان را ببرد و ناتو آمده است که حتی از کشتیهای حامل نفت همین منطقه بی‏طرف که در اختیار عراق قرار می‏گیرد، حمایت کند. بارها ثابت شده است که کشتیهای جنگی ناتو با عراقیها برای زدن کشتیها و ترمینالهای نفتی ایران همکاری کرده‏اند. این است منطق زور استکبار.

اکنون مراجع مسؤول بین‏المللی در معرض یک آزمایش مهم قرار گرفته‏اند که تا چه حد آماده انجام وظیفه‏اند و رسانه‏های بین‏المللی نیز در معرض آزمایش هستند که تا چه حد می‏خواهند یا می‏توانند خارج از نفوذ امپریالیسم خبری عمل کنند. عمل اینها هر چه باشد، ایران اسلامی مصمم است با توکل به خدا به راه خود در تلاش برای احقاق حق خود و کیفر متجاوز جنگ افروز و حاکمیت اسلام و مردم ادامه دهد.

»اَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ/ بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم/

قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَدٌ/ اَللَّهُ الصَّمَدُ/ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یوُلَدُ/ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَدٌ«.

ویدئوها

صوت

تصاویر ضمیمه