نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی
خطبه اول
بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
اَلْحَمْدُللَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَالصَّلوةُ وَالسَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَالِهِ الْأَئِمَّةِ الْمَعْصُومینَ. أَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ،
»وَ کَذلِکَ جَعَلْنا فی کُلِّ قَرْیَةٍ اَکابرَ مُجْرِمیها لِیَمْکُرُوا فیها«، »عِبادَاللَّه اُوصیکُمْ وَ نَفْسی بتَقْوَیِ اللَّه«.
با تذکر مؤکد نسبت به وظیفه حفظ حدود الهی و رعایت تقوا، در خطبه اول امروز ضمن اینکه ادامه بحث استضعاف و استکبار است، یکی از ویژگیهای مستکبران را مطرح میکنیم. یک ویژگی انتخاب شده برای بحث در خطبه اول که با بحث خطبه دوم نیز مرتبط است و یک بحث جامع را در دو خطبه مطرح میکنم؛ یعنی خطبه اول ضمن اینکه ادامه همان سلسله بحثهای خطبههای گذشته است، پایه و اساس مطالب خطبه دوم هم هست و خطبه دوم درباره مسایل روز، در محور جنایت آمریکا در خلیج فارس است.
یکی از ویژگیهای طبقات مستکبر این است که اینها رفته رفته ضد ارزشهای اصیل انسانی میشوند و این از بدترین آثار روحیه استکباری است[t1].
شاید اول هم توجه ندارند، رفته رفته به طور طبیعی، مثل کسی که در باتلاقی وارد میشود، قدم به قدم در این باتلاق فرو میروند و یک موقع احساس میکنند که دیگر کار از کار گذشته است. انسانهایی که در وادی استکبار گرفتار میشوند، از درون رفته رفته در مقابل ارزشهای اصیل بشریت موضعگیری میکنند و این موضعگیریها کمکم به عناد و لجاج تبدیل میشود و صف متخاصمی از دو سری ارزش تشکیل میشود، که در دید مستکبر، چیزی ارزش است که در واقع در مصالح جامعه انسانی ارزشها جای دیگری است.
سرّ مطلب هم این است که مستکبر از درون، خود محور میشود. همان طوری که در خطبههای قبل توضیح دادم، خودخواه میشود و محور ارزشها را در خودش میبیند؛ این یک تشخیص میشود.
اوایل ممکن است جنبه سودپرستی داشته باشد و حرکت مقطعی باشد؛ ولی رفته رفته در وجود او به ایدئولوژی و فکر تبدیل میشود و او فکر میکند که قلم خلقت و نوامیس آفرینش چنین خواسته است که این طبقه، با این ویژگیها دارای این اختیارات و این حقوق ممتاز باشند.
یک چنین حالتی که برای انسان پیش آمد، محورحق، خود آدم میشود؛ یعنی این را معیار میگذارد و هر چه که با چنین چیزی مخالفت دارد به نظر او زشت و ناحق میشود و آن چیزی که در جهت منافع اوست، حق قلمداد میشود. این حالت خیلی بدی است و شاید باور کردنش برای کسانی که به این گونه افراد مستکبر مبتلا نشدند، سخت باشد که چطور ممکن است انسان این طور باشد. شاید باورکردن این حرف برای خود مستکبر مشکل باشد که نه این طوری هم که شما میگویید، نیست. او فکر میکند که ما بد برداشت میکنیم. فکر میکند این طبقاتی که با او هماهنگ نیستند، اینها یا جاهلند یا مغرض و یا دیوانه هستند. چنین تعبیرهایی را نسبت به مخالفان این فکر میکند.
بدترین و مضرترین حالت، برای انسان این است که انسان خودمحور شود و حق را با محور خودش بسنجد، نه خودش رابا محورحق بسنجد؛ یعنی انحراف واقعی در جوامع این است و این حالت هم از طرف مستکبر حالا چه اهل علمش، چه اهل مالش و چه اهل ریاستش شروع میشود و نعوذباللَّه که انسان به این روز بیفتد.
من فکر میکنم این تکلیفی که در قرآن برای شخص پیغمبر و دوستان پیغمبر بوده است که نماز شب بر آنها واجب بوده و برای شخص خود پیغمبر، عبادت بیشتر از دیگران واجب بوده است و مواظبت بر عبودیت، تواضع و بندگی، دلیلش این باشد که در رؤسا و شخصیتهای ممتاز، عبادت، ذکر، توجه به قدرت خدا، توجه به آفرینش و توجه به ضعف خود انسان مانع شود که این حالت برای انسان پیش بیاید.
بسیار بسیار دشوار است که انسان صاحب این امتیازات شود و بعد بتواند خودش را حفظ کند که خودمحورنشود. درد اساسی بشریت همین جاست. مثلاً در تاریخ میبینیم که انقلاب میشود و انقلابها پیروزمیشوند. آن روز که انقلاب میشود - رهبران انقلاب، نوعاً آدمهای مخلصی هستند؛ چون آنجا غیر از زحمت، درد، رنج و خطر چیز دیگری نیست. آدم فکر امتیاز را نمیکند - چند سالی میگذرد، انقلابهای دنیا نوعاً این طور است، همان انقلابیون به عناصرفرصت طلب و امتیازطلب تبدیل میشوند و بعد بین خودشان دعوا میشود و بعد نیز انقلاب تبدیل به یک چیز ضدانقلاب میشود؛ به طوری که در درون خودش باید انقلاب دیگری را پدید آورد.
اگر انسان مواظبت نکند و این چیز را حفظ نکند، واقعاً خطر بزرگی است. امید ما این است که انقلاب اسلامی، در سایه معارف اسلامی بتواند خصلتهای الهی را حفظ کند. اینکه میبینید من در خطبههای نماز، این قدر بر این بحث تکیه دارم و وارد جزییات میشوم، برای این است که این خطر را با مطالعه قرآن برای جامعه جدی میبینم.
اینکه همیشه مخالفان انبیا، مستکبران بودهاند، تصادفی نیست. این، همان ناموسی است که من به عنوان یک سنّت تاریخی دارم میگویم. دلیلش هم این است که انبیا و کل مکاتب الهی، محورشان بر حقالناس و حقاللَّه است؛ یعنی منافع انسانها محور کار آنها است.
مستکبران، ارزشهایشان از منابع اشخاص و طبقات خاص گرفته میشود و این دو با هم در تضاد است. اینها نصیحتی هم نیست؛ یعنی اینکه آدم فکر میکند که کسی را نصیحت کند و بگوید که آدم باش. البته این حرف یک مقدار مؤثر واقع میشود؛ اما نصیحت مسأله را حل نمیکند و باید از ریشه، جلوی این استکبار را گرفت. باید با قانون، با برنامه، با فرهنگ و با حرکتهای زیربنایی و اصولی به گونهای در جامعه حرکت کرد که طبقه مستکبر به وجود نیاید. اگر به وجود آمد، این انحصارطلب و خود محور میشود و خودمحوری با خدامحوری نمیسازد. خودمحوری با مردم محوری نمیسازد. راه کل مکاتب انبیا خدامحوری و مردم محوری بوده است و راه کل مستکبران خودمحوری بوده است. من حالا یک مقدار از آیاتی را که برای این جمعآوری نمودم، میخوانم. همین آیهای که در او ل صحبتم خواندم، به صورت یک قانون مطرح شده است. در هر جامعهای حالا به صورت قریه ذکر شده، ولی منظور قریه جغرافیایی نیست، در هر جا یک مجتمع انسانی هست.
قرآن میفرماید:
»وَ کَذلِکَ جَعَلْنا فی کُلِّ قَرْیَةٍ اَکابرَ مُجْرِمَیها لِیَمْکُرُوا فیها«.
سنّت تاریخ این است که مستکبران این اجتماع، علیه انبیا، راه حق و منافع خلق، توطئه میکردند. اصلاً تاریخ این طوری بوده است و در تاریخ استثنا نداریم. حتی در همان موقعی که انبیا هم حضور داشتند، در اطراف انبیا چنین اتفاقاتی میافتاده است و بعد و قبل از انبیا هم بوده که انبیا برای شکستن آن آمده بودند. زندگی انبیا هم مبتلا به همین مصیبت بشری قبل و بعد از خودشان، محفوف بوده است.
از حضرت نوح شروع کنیم. میبینیم که قرآن همه جا اصرار دارد که بگوید ملأ و مترفین با انبیا دعوا دارند. در آیه 60 سوره اعراف میخوانیم:
»قالَ الْمَلأَُ مِنْ قَوْمِه اِنَّا لَنَریکَ فی ضَلالٍ مُبینٍ«.
ملأ در قرآن عمدتاً همین مستکبرین هستند. یکی دو مورد فقط به اشراف صالح گفته شده است و دیگر همه جا به اینها گفته شده است. اشراف، قوم حضرت نوح را به گمراهی متهم کردند. آنها که مبارزهشان هم مبارزه نسبتهای این طوری است، یا میگویند طرف، نادان است و یا طرف، دیوانه است و یا میگویند طرف، گمراهیهای دیگری دارد. متهم میکنند به یک چیزی که شخصیتش را خرد کنند. این جریان حضرت نوح است.
در مورد هود یا قوم عاد که بعد از حضرت نوح هستند. قرآن میفرماید:
»قالَ الْمَلأَ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ قُوْمِهِ اِنَّا لَنَریکَ فی سَفاهَةٍ وَ اِنَّا لَنَظُنُّکَ مِنَ الَکاذبینَ«.
قوم عاد و ملأ قوم هود و مستکبران به حضرت هود گفتند: ما شما را سفیه و دروغگو میدانیم. عجیب است، این تعبیراتی که امروز هم به انقلاب اسلامی از طرف مستکبران داده میشود؛ یعنی دو نسبت سفیه و دروغگو.
در جای دیگر حضرت صالح و قوم ثمود است. البته آیات طولانی است، من جملهای را که به بحث مربوط میشود انتخاب کردهام.
»قالَ الْمَلاَءُ الَّذینَ اسْتَکْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لِلَّذینَ اسْتُضْعِفُوا لِمَنْ آمَنَ مِنْهُمْ اَتَعْلَمُونَ اَنَّ صالِحاً مُرْسَلٌ مِنْ رَبِّهِ، قالُوا اِنَّا بما اُرْسلَ بهِ مُؤْمِنُونَ«.
»قالَ الَّذینَ اسْتَکْبَرُوا اِنَّا بالَّذی آمَنْتُمْ به کافِرُونَ«.
اینجا مشاجره بین مستکبران و طرفداران حضرت صالح است که مستکبران به طرفداران حضرت صالح میگویند: شما حرفهای صالح را قبول دارید؟ آنها در جواب میگویند: بله ما قبول داریم. و اینها میگویند: ما این راه را قبول نداریم و منکر این حرف هستیم.
حضرت شعیب که تقریباً همزمان حضرت موسی بوده است، باز همین مسأله را داشته است.
»قالَ الْمَلاَءُ الَّذینَ اسْتَکْبَرُا مِنْ قَوْمِه لَنُخْرِجَنَّکَ یشُعَیْبُ وَ الَّذینَ امَنُوا مَعَکَ مِنْ قَرْیَتِنا اَوْلَتَعُودُونَّ فی مِلَّتِنا، قالَ اَوَلَوْکُنَّا کارِهینَ«.
مستکبران قوم شعیب به ایشان و همراهانش گفتند که یا برگردید و با منطق ما زندگی کنید و یا ما شما را تبعید میکنیم، که متوسل به اسلحه زور و تهدید شدند.
»قالَ الْمَلاَءُ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ قَوْمِه لَئِنِ اتَّبَعْتُمْ شُعَیْباً اِنَّکُمْ اِذاً لَخسرُونَ«.
آخرش که دیدند، حرفهایشان مؤثرنیست، به تهدید گفتند ضرر میکنید و ضربههایی هم وارد کردند.
سراغ حضرت موسی و فرعون میرویم که بعد از این هستند. باز قرآن میفرماید:
»ثُمَّ بَعَثْنا مِنْ بَعْدهِمِ مُوسی بایاتِنا اِلی فِرْعَوْنَ وَ مَلاَئِه فَظَلَمُوا بها فَآنْظُرْ کَیْفَ کانَ عقِبَةُ آلْمُفسدینَ«.
آن نکته اساسی رسالت حضرت موسی این بود که با استکبار ملأ و مترفین مبارزه کند و نتیجه این شد که آنهانسبت به حضرت موسی ستم کردند و زیر بار منطق عادلانه ایشان نرفتند. همین ملأ و مستکبرها که ایدئولوژی خاص خودشان را دارند، میگویند:
»قالَ الْمَلاَءُ مِنْ قَوْمِ فِرْعُوْنَ اِنَّ هذا لَساحِرٌ عَلیمٌ«.
حضرت موسی را به سحر و جادوگری متهم کردند. ببینید، منطق مستکبر در مقابل انبیای الهی در کل تاریخ، از نوح تا حضرت موسی که ما نمونههایش را الان آوردیم، این بود که اینها یا سفیه هستند، یعنی کاذب، دروغگو، ساحر و یا چیزهایی از این قبیل گفتند، حربه آنها هم یا تهدید بوده است، تبعیدشان میکردند، میکشتند و زندان میکردند؛ وقتی که مذاکره به نتیجه نمیرسید. مایه قضیه، همان نقطه روانی است که گفتم. انسان مبتلا به مرض استکبار خودش را محور ببیند و کفر واقعی هم این است. علامهطباطبایی(قدسسره) اقسام کفر را که میگوید، کفر واقعی و جدی این است که انسان به حالتی برسد که در مقابل حقی هم که تشخیص میدهد این حق است، باز عناد به خرج میدهد. آنقدر خود محور میشود که خودش را بر همه چیز مقدم میشمارد. لذا کلمه مستکبر از کلمه »کافر«، از کلمه »فاجر«، از کلمه »فاسق«، از کلمه »منافق«، از هر کلمهای که در این باب به کار برده شده است، گویاتر است؛ یعنی آن روح و فلسفه طبیعی قضیه را نشان میدهد که این درد و مشکل در جامعه بشریت کجاست.
ما امروز همین مسأله را در رابطه با انقلاب خودمان و دنیای استکباری میفهمیم. برای ما، مثل آفتاب روشن است که حرفهایی که جمهوری اسلامی مطرح میکند، اگر با انسانهای بیتعصب و بدون گرفتاری خودمحوری مطرح شود، آنها موضعگیری نمیکنند.
ما میبینیم که استکبار با راه حق چه میکند. ما مدعی نیستیم که در مقام انبیا هستیم؛ حتی رهبر عظیمالشأن ما خودشان را خاک پای انبیا میدانند؛ ولی راه انبیا را میخواهیم دنبال کنیم. حرف قرآن، اسلام و آسمان را میخواهیم برای مردم بگوییم. ممکن هم هست که در بعضی موارد در فهم مطالب هم اشتباه کنیم، اینها را هم قبول داریم و ما معصوم نیستیم.
کشورهای اسلامی و غیراسلامی میدانند، این مردم را میبینند، تیپ طرفداران این انقلاب را میبینند. حرفهای این مردم را شنیدهاند، شیوه کار این مردم را دیدهاند، و دیدهاند اینها با چه مظلومیتی انقلاب کردند و به تنهایی، خودشان را نجات دادند و به تنهایی، خودشان جنگیدند و به تنهایی خودشان از حقشان دفاع کردند، هیچ باجی به هیچ مستکبری ندادند؛ اینها را میبینند. خیلی باید کور باشند که اینها را نبینند. ولی ما میبینیم که صف واحد کفر جهانی، با سرکردگی استکبار جهانی در مقابل این انقلاب درست کردهاند. حرفهای حق حق واضح را گوش نمیدهند و مخالفت میکنند.
در دنیا کسی نیست که با تاریخ جنگ کمی آشنا باشد و نداند که صدام متجاوز است. خودشان هم گفتند. میبینند که جمهوریاسلامی منطق صریح را مطرح کرده و گفته است که اگر شما راست میگویید که طرفدار صلح هستید، بیایید و متجاوز را معرفی کنید تا این جنگی که آنقدر از آن دارید مینالید، تمام شود. میبینید که زیر بار نمیروند. در خلیجفارس میبینند که این عراق است که آتشافروزی میکند.
همین آخرین حادثهای که اتفاق افتاده است، عراق بوده که بعد از یک ماه، شروع به زدن کشتیها کرده است و باز میبینیم که با جمهوری اسلامی طرف میشوند. داستان چیست؟ چرا این طور است؟ این حالت طبیعی استکبار است. چطور است که در تاریخ هرانقلابی که متولد میشود، اگر با یک مستکبری پیمان همکاری نبندد و زیر بار یک مستکبر نرود و مزدوری یک مستکبر دیگری را قبول نکند، همیشه دچار مشکل است.
چطور میشود که مثلاً اگر یک انقلابی به غرب و یا شرق پیوست، از آن حمایت میکنند و اگر نپیوست، با آن جنگ میکنند؟ آیا این غیر از همان خودمحوری است؟ اینکه مثلاً اگر روسیه در یک گوشه دنیا، یک کسی انقلاب کرد و گفت که ما کمونیست هستیم و با شما هستیم، از او حمایت میکند، اسلحه میدهد، حمایت تبلیغاتی میکند و همان کارهایی که میبینید، در دنیا میکند. ولی اگر یک ملتی آزاد شد و گفت: ما »نه شرقی، نه غربی« هستیم و کارمان با مردممان است، اصلاً برای او ارزشی ندارد؛ بلکه آن را سرکوب هم میکند. پس آخر قضیه، باید یک چیز دیگری باشد. روح قضیه این است که هر مستکبری میگوید اگر با ما هستید، حقید و اگر با ما نیستید، ناحقید. حالا این مستکبر، گاهی غربی و گاهی هم شرقی است. انقلابی که در دنیا روی پای خودش باشد و هرگونه سلطه را نفی کند و عدالت مطلق را بخواهد و حق را بر محور حق، نه بر محور اشخاص، قدرتها و بلوکها بخواهد، او را دچار زحمت میکنند و با او مبارزه میکنند.
»جمهوری اسلامی« راهی را انتخاب کرده است که هیچ مستکبری نمیپسندد و این راه، راه دشواری است و انقلاب حق باید همین باشد. راه انبیا هم، همین است، راه اولیای خدا هم، همین است. ما تا روزی که خون در رگهای بدنمان جریان داشته باشد، دست از این راه برنخواهیم داشت و اسلام به هیچ کس اجازه نمیدهد که به اسم اسلام، راه غیراسلامی را انتخاب کند.
اگر روزی بناست که انقلابی از چاهی بیرون بیاید و به چاه دیگر بیفتد، از یک وابستگی بیرون بیاید و وابسته به دیگری شود، از یک باطل، نجات پیدا کند و به باطل دیگری روی بیاورد، آن کسانی که این انقلاب را هدایت میکنند، به مردمشان خیانت میکنند و مردم را بیجهت به زحمت میاندازند. این انقلاب نیست، این ارباب عوض کردن است. این از یک کوره راه به کوره راه دیگر رفتن است. راه هدایت نیست. بنابراین یک چنین راهی که راه خدا و انبیاست، در سراسر تاریخ مشخص بوده و مشکل بوده است، منتها پرانرژی و متکی به خداوند است و پایانش هم حتماً سعادت است؛ چون در چنین راهی هیچ کس ضرر نمیکند.
ما تا زندهایم و تاریخ در کالبد خشک ماست، با نشاطی که از مکتبمان و از عقایدمان میگیریم، با نشاط هستیم و آن روزی هم که نباشیم، اگر در این راه حرکت کرده باشیم، به منبع فیض و حق وصل شدیم و به سعادت ابدی که آرزوی هر انسانی است، رسیدهایم.
»اَعُوذُ باللَّهِ منَ الشَّیْطانِ الرَّجیم/ بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم/
قُلْ یا اَیُّهَاالْکافِرُونَ/ لا اَعْبُدُ ما تَعْبُدُوُنَ/ وَلا اَنْتُمْ عابدُونَ ما اَعْبُدُ/ وَ لا اَنَا عابدٌ ما عَبَدْتُمْ/ وَ لا اَنْتُمْ عابدُونَ مااَعْبُدُ/ لَکُمْ دینُکُمْ وَلِیَ دینِ«.
خطبه دوم
بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
اَلْحَمْدُللَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَالصّلوةُ وَ السَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلی عَلِیٍّ أَمیرِالْمُؤْمنینَ وَ عَلی الصِّدّیقَةِ الطّاهِرة وَ عَلی سبْطِیِ الرَّحْمَةِ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِی وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ موُسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَعَلِیِّ بْنِ مُوسی وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِی وَ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَالْحَسَنِ بْنِ عَلِی وَ الْخَلَفِ الْهادی الْمَهْدی(عج).
قبل از شروع به بحث اساسی، برمطالبی که وزیر محترم اقتصاد و دارایی گفتند، تأکید میکنیم و مردم را به مسایل مالیاتی که از زبان مسؤولان مالیاتی جمهوری اسلامی بیان میشود، توصیه میکنیم. امروز یکی از شاخههای تقوا در جامعه ما، همین است که به حقوقی که افراد نسبت به جامعه و دولت دارند، عمل کنند. تخلف از مقررات جمهوری اسلامی هم، گناهی در ردیف گناهان تخلف از احکام عبادی و انفرادی است که داریم.
و اما مسأله روز ما که جنگ است و حادثه بسیار عظیمی که در اثر جنایت آمریکا در خلیجفارس اتفاق افتاد که بر پایه بحث خطبه اول که ویژگی استکبار بود، من این بحث را به صورت متمرکز و فشرده عرض میکنم که هم مسأله جنگ و هم فاجعه و عواقب این ماجرا را توضیح داده باشم. ضمناً این بحث من، توضیحی است در بیانیهای که امروز صبح از طرف ستاد فرماندهی کل نیروهای مسلحمان انتشار یافت و مردم را دعوت کرد که آماده شوند و در جبههها حضور داشته باشند. قبلاً نیز باید این فاجعه و این جنایت بیسابقه را یک مقدار توضیح بدهیم که به نظر من، این ماجرا جزء عجیبترین حوادث دنیاست.
هواپیما در دنیا خیلی سقوط کرده است و آدمکشی هم در دنیا خیلی اتفاق افتاده است. شاید در جنگها و زلزله ها چند صد برابر این رقم هم کشته شده باشند. اما این حادثه ویژگیهایی دارد که این فاجعه را قابل توجه کرده است.
طرف قضیه، ابرقدرتی است که شعار امنیت میدهد. به خلیجفارس آمده است و دلیلش هم این است که میخواهد امنیت منطقه را حفظ کند. ابرقدرتی است که به اسم مبارزه با »تروریسم« بسیاری از اشخاص و گروههای صلح را از میدان به در کرده است. ابرقدرتی است که بر بسیاری از مراکز جهانی که مسؤول رسیدگی به این گونه حوادث است، حاکمیت دارد و اینها، من جمله سازمان ملل و شورای امنیت و خیلی از چیزهای دیگر در خاک خود آمریکا هستند.
این حادثه با یک مشت ادعاهای دروغ، اظهارات انحرافی و گول زدنها، همراه شده است. بیشتر از همه، متکی به توطئه بسیار جابرانه و مستکبرانه است که علیه ملت مظلومی است که برای گرفتن حق خودش دارد جهاد میکند و ریاضت را تحمل میکند.
انصافاً حادثه باید خیلی شرمآور باشد که عدهای مردم در هواپیمایی در اعماق فضا دارند حرکت میکنند و کسی آنها را از پایین این جوری مورد حمله قرار دهد و هواپیما را منفجر کند و این حادثه را به وجود بیاورد. چنین کشور جنایتکاری معلوم نیست چگونه در جهان میتواند سرش را بلند کند. چطور میخواهد دم از انسانیت، حقوق، تمدن و عاطفه بزند.
روزگار ما از این جهت بسیار عجیب است، شاید جزء نوادر تاریخ باشد. آنها در این مسایل به عنوان حقوق بشر خیلی پرمدعا هستند. این همه جنایت میکنند و یک چنین جنایتی را مرتکب میشوند. شما همین حالا میبینید، ریگان که به روسیه رفته بود، مهمترین مسأله برای او در این کشور این بود که مثلاً گروهی از مردم آنجا هستند که میخواهند مهاجرت کنند، ولی شوروی اجازه نمیدهد؛ یا از این قبیل چیزها. حقوق بشری را در روسیه مطرح میکرد که آن چنان هم مهم نبود. اینها عوامفریبی ریگان در روسیه بود. یا مثلاً با یک کشوری دعوا میکنند و کشور را بایکوت میکنند و میگویند آنجا دموکراسی نیست و مردم چنین حقی را ندارند.
در نیکاراگوئه چرا دعوا میکنند؟ میگویند آنجا دموکراسی وجود ندارد. مدعیان این طوری میآیند. اگر یک چنین حرکتی در جهان رسم شود و قبحش بریزد، بیش از همه، دودش توی چشم آنها میرود؛ چون اگر قبح این مسأله ریخته شود، هر جریان کوچکی که دارد با آمریکا مبارزه میکند، این قدرت را دارد که در جای خودش یک اسلحهای پیدا کند و هواپیمای آمریکا را که دارد از فرودگاه بلند میشود و یا به زمین مینشیند، مورد حمله قرار دهد، یا بمبی در هواپیما بگذارد، یا آدمهای انتحاری هستند که همراه خودشان در هواپیما مواد منفجره ببرند و وجودشان و هواپیما را در آسمان منفجر کنند. این آسانترین کار تروریستی است که امروز اگر کسی در دنیا دنبالش باشد، این گونه کارها را میکند. عجیب است، کشوری که هر روز صدها هواپیمای غول پیکرش در سراسر دنیا دارد پرواز میکند و رفت و آمد میکند، به خودش اجازه دهد که دست به یک چنین جنایتی بزند. این یا باید ناشی از یک استیصال جدی باشد، یا باید متکی به یک تحلیلهای احمقانهای باشد که ما هردوی آن را با وجود کسانی که در کاخ سفید هستند، احتمال میدهیم که این گونه باشد.
خوب، این حادثه اتفاق افتاد و الان هم در جریان است. قضاوتهای دنیا قابل توجه است. به نظر من باید یک نکتهای را قبول کنیم. ما این را در مسأله حلبچه حس کردیم، امروز هم داریم حس میکنیم که انسانهای بیدار، هوشیار و منصف قلم به دست در دنیا زیاد وجود دارند. آمریکاییان هیچ مایل نبودند که یک چنین موج انتقادی در سراسر رسانه های دنیا علیه استکبار آمریکا به وجود بیاید، شاید فکر نمیکردند.
البته به نظر من، آنها گونهای طراحی کرده بودند که فوری مسأله را بخوابانند. اول قایق و کشتی میزدند، یا به هواپیما حمله میکردند و یا به تصفیهخانه نفت حمله میکردند. میدیدند ما هم جواب مناسب میدهیم. آنها میدیدند مثلاً کشتی نفت را مورد حمله قرار میدهند، در جای دیگر یک کشتی نفت مورد حمله قرار میگرفت. قایق زدند و دیدند هلیکوپتر افتاد و ناو زدند، کشتی خورد.
اینها فکرکردند جمهوری اسلامی با آمادگی که دارد، باید یک کاری متناسب با او انجام دهند و خودشان هم که در منطقه چیزی نداشتند، فکر کردند ممکن است که این قضیه اتفاق بیفتد، شاید نسبت به یک هواپیمای دیگری در منطقه این جور فکر میکردند، شاید زمینه سازی برای یک چنین کاری پیش خودشان کرده بودند و اگر چنین چیزی اتفاق میافتاد و یک کار خاص به عنوان مقابله به مثل میکردند، آمریکا، هم به هدفش رسیده بود و هم موج تبلیغاتی را علیه ما درست میکرد. چون او مدعی بود که میخواسته است »اف - 14« را بزند. آن موقع زبان ما آن قدر دراز نبود و صدای ما هم به جایی نمیرسید، که حرفمان را بزنیم. شاید برنامه آنها چیزهای دیگری هم بود؛ که حالا زود است ما آنها را رو کنیم؛ زیرا در حد تحلیل است و نمیشود خیلی در مورد آنها صحبت کنیم.
اما قضیه جور دیگری شد؛ یعنی برخلاف طرحی که آنها داشتند، قضیه پیش رفت و ما امروز میبینیم که تقریباً رادیو و تلویزیونها، روزنامهها و همه اشخاصی که حرف میزنند به یک نحوی دارند این قضیه و جنایت آمریکا را زشت معرفی میکنند؛ منتها تفاوتهایی دارد که من آن تفاوتها را برای شما میگویم.
در مجموع ارزیابی ما این است که وجدانهای عمومی رسانههای جمعی نسبتاً خوب عمل کرده است و هم خوب قضیه را فهمیده است و خوب هم ادای وظیفه میکند. از دو طرف، حرفهایی زده شده است. آنها که مخالفند و این جنایت را خوب درک کردهاند، تعبیرات مناسبی هم آوردهاند؛ مانند: دیوانگی، غرور، احمقانهترین کار، ابلهانهترین کار، زشتترین حرکت در تاریخ، بزرگترین اشتباه در تاریخ آمریکا، لکه ننگی در پیشانی کاخ سفید که با آب زمزم هم سفید نمیشود و مُلَوَّث شدن تاریخ آمریکا، کبریت کشیدن به انبار باروت دنیا و عناوینی از این قبیل نسبت به این جنایت آوردهاند و هنوز هم دارند میگویند و هرکسی دارد با روح شاعرانه و ادیبانه خودش این مسأله را توضیح میدهد.
آن طرف قضیه هم آدمهایی هستند که ضمن اینکه ابراز تأسف میکنند، به نحوی میخواهند آمریکا را از این جنایتی که کرده است، تبرئه کنند. کسی اظهار تأسف را نمیتواند نکند.
الان ما کسی را مسؤولتر و قصیالقلبتر از خود ریگان نداریم که خودش هم رسماً ابراز تأسف کرده است و عذرخواهی کرد. چون اگر عذرخواهی نکند، جلوی زن و فرزند خودش هم شرمنده است. نگاه به صورت پیشخدمتش هم نمیتواند کند که چطور 290 نفر انسان را این جوری، مظلومانه شهید کرده است. میخواهد گردنش را بالا بگیرد و اظهارتأسف هم نکند؟! این نمیشود.
البته این خودش هم یک حرکت سیاسی است. بعضی از مقامات آمریکا و دنیا تعبیراتی میکنند، مثلاً دفاع شایسته، تنها تصمیم عاقلانه ممکن در آن لحظه، ادای وظیفه برای حفظ امنیت، حرکت مناسب برای توجه دادن به رادیکالهای افراطی، یا اقدام مناسب برای محکم کردن دل شیوخ منطقه که نگران آینده هستند، یا قاطعیت آمریکا در انجام رسالتی که به عهده گرفته است. با این تعبیرات میخواهند یک محتوای قابل قبولی را به این حرکت دهند. چیز عجیبی که در گزارشها گفته شده است و من نمیدانم چقدر صحیح باشد. بعضی از مراکز آمارگیری مدعی شدند که اکثریت مردم آمریکا هم در افکارسنجیای که شده است، این حرکت را تأیید میکنند، به عنوان اینکه این ناخدای رزمناو وظیفه خودش را خوب انجام داده است. اگر یک چنین قضاوتی نسبت به ملتی درست باشد، واقعاً این یک فاجعه است.
خود حادثه فاجعه است؛ اما بدتر از آن یک ملتی مثل ملت آمریکا این قدر سقوط کرده باشد که افکار عمومی کشورش یک چنین حادثهای را تأیید کند. من وقتی آن گزارش را خواندم، فوراً متوجه نفرین حضرت نوح شدم که وقتی با مردم آن قدر سرو کله زد و مردم را ناصالح و غیرقابل اصلاح تشخیص داد، خواستار نزول بلا از سوی خداوند شد.
»وَ قالَ نُوحٌ رَبِّ لاتَذَرْ عَلَی الْاَرْضِ مِنَ الْکافِرینَ دَیَّاراً، اِنَّکَ اِنْ تَذَرْهُمْ یُضِلُّوا عِبادَکَ وَ لا یَلِدوُآ اِلّا فاجِراً کَفَّاراً«.
ما باید از این ملت آمریکا قطع امید کنیم که در آینده بتواند افراد صالح را برای اداره خودش و اداره دنیا انتخاب کند. باید بگوییم که دیگر ملت آمریکا عقیم شده است، دیگر این ملت اصالت خودش را از دست داده است. اگر این آمارها صحیح باشد، شما چه جور مردمی هستید؟ شما چگونه فکر میکنید که 291 نفر مردم را با یک موشک این جور قطعه قطعه کنند؟ اگر این کار را به سر خود شما آورده بودند، قضاوت شما همین بود؟! خواهید گفت که این کشتی جنگی احساس خطر کرده است. البته این دروغ است. فرض میکنیم درست باشد و احساس خطر کرده باشد. خوب، اگر مردم »نیکاراگوئه« از پروازهای شما احساس خطر کنند و هواپیمای جمبوجت شما را این جوری ساقط کنند، شما میگویید آنها کار عاقلانهای کردند؟! واقعاً میگویید؟!
اگر مردم »فیلیپین« که از حضور شما و پایگاههای شما به ستوه آمدهاند، احساس خطر کردند و هواپیمای شما را در آنجا ساقط کردند، به نظر شماتصمیم به جایی را گرفتهاند؟.
اگر مردم »پاناما« که همین حالا شما هر روز، برای حفظ کانال پاناما نیروی نظامی به آنجا میفرستید، با هواپیماهای شما این گونه رفتار کردند، شما همین قضاوت را میکنید؟. اگر هست، خوب، ما میگوییم شما منصف هستید. شما و ما خوب میدانیم که اگر این ادعا را کنید، دروغ میگویید.
شما این قضاوت را درباره مخالفان خودتان که با جاسوسهای شما آن رفتار را کنند - نه مردم عادی که در آسمان در حال پرواز هستند - این قضاوت را میکنید. اگر امروز یک جاسوس آمریکایی را گروگان بگیرند، شما آنها را غیر متمدن، وحشی و تروریست مینامید و القابی که شایسته خودتان است و شما شایسته آن القاب هستید، به آنها میگویید. ما شما را میشناسیم.
»خانم تاچر« که به آمریکاییها حق میدهد، واقعاً اگر ایرلندیها این کار را با هواپیمای شما کنند، یعنی در موقعی که احساس خطر کردند، شما این را حق میبینید.
چطور شما نسبت به هواپیمای کرهای که در خاک شوروی ساقط شد، آن هم هواپیمایی که در خاک شوروی رفته بود و بر مناطق ممنوعه پرواز کرده بود و روسها آن را ساقط کردند و ما آن را هم محکوم کردیم، و البته آنها باید میرفتند و هواپیما را روی زمین مینشاندند و نباید این کار را میکردند؛ زیرا مردمی که در آن هواپیما بودند که تقصیرنداشتند. اگر خلبان و کادر پرواز گناهی داشتند، چطور شما دنیا را این قدر شلوغ کردید و 15 روز، فرودگاههای روسیه را بایکوت کردید و هیچ خلبانی حاضرنشد که آنجا بنشیند و ملت آمریکا عزای عمومی اعلام کرد. شما همه این کارها را کردید. مردم ایران، دوبی، کویت، پاکستان، کره و مردمانی که این جور مظلومانه شهید شدند، خونشان با شما آمریکاییها تفاوت دارد؟!
شما خانم تاچر که حالا یک عنوان خانمی روی خودتان دارید و فکر میکنید عواطف زنانه یک حرمتی به شما میدهد که دیگران به شما کمتر انتقاد کنند، این چه حرفی است که میزنید و جنایتی را که هیچ گرگی در دنیا نمیتواند تأیید کند، تأیید میکنید؟! این چه روحیهای است که شماها - شماآمریکاییان و اروپاییان - دارید و این جور با مردم رفتار میکنید؟.
شما شرمنده هستید، روی شماها در تاریخ آینده سیاه است؛ به دلیل اینکه شما با یک ملتی خشم گرفتید، از یک انقلابی راضی نیستید، به دلیل اینکه این ملت منافع نامشروع شما را زده است، به دلیل اینکه این ملت میخواهد آزاد زندگی کند، به دلیل اینکه این ملت مایل نیست زیر بار استکبار برود. یک ملتی که میخواهد به تنهایی از حق خودش دفاع کند. شما گروهی از این مردم را این گونه جابرانه شهید و در فضا متلاشی میکنید، باز شما به عنوان رهبران دنیای آزاد مینشینید و میگویید که تصمیم عاقلانه و بجایی گرفتند؟! خیلی نامردی میخواهد که آدم این طور حرف بزند و خیلی جامعه نشناسی میخواهد. مگر تاریخ این چیزها را میتواند فراموش کند، شما درتاریخ چنین چیزی را پیدا نخواهید کرد.
اینها مدتی است، یعنی از همان لحظه اول کارهای انحرافی را شروع کردند، ما تقریباً 99 درصد اطمینان داریم که اینها میدانستند این هواپیما چه نوع هواپیمایی است و چقدر آدم در داخل آن میباشد و به کجا میرود. برای اینکه رزمناوهای آمریکایی که در کنار تنگه هرمز هستند، به آسانی میتوانند مکالمات خلبان را با برج فرودگاه شنود کنند و این مسأله خیلی معمولی است که همه دنیا میدانند و همه هم میدانند که به خوبی این کار میشود.
آنها در همان لحظهای که هواپیما اجازه بلند شدن از باند را گرفته بود، میدانستند. اینها ویژگیهای هواپیما را به خوبی میدانستند. وقتی هواپیما از زمین کنده شد، اینها هواپیما را دیدهاند. ما با رادارهای خودمان کار میکنیم، رادارهای ما خیلی ضعیفتر از رزمناو آمریکایی است. ما به خوبی میدانیم که اگر هواپیمای مسافربری ایرباس و هواپیمای اف - 14 را کنار هم بگذاریم، مثل یک کلاغ و گنجشک کوچک با هم دیده میشوند.
هیچ نظامی آشنا با رادار نیست که در این مورد اشتباه کند. یکی از کارشناسان حرف خوبی گفت، وی گفت واقعاً اگر کارشناسان این ناو چنین اشتباهی کرده باشند، به کلی در دنیا نباید امنیت پرواز وجود داشته باشد. چون هر لحظه و در همه جا این حادثه میتواند اتفاق بیفتد. اگر راست میگویید، فکری برای این موضوع بکنید. ولی دروغ میگویید، مسأله این طور نیست. آن لحظهای که هواپیما را ساقط کردند، لااقل نمیفهمیدند، حالا ما میگوییم که خیلی خوب، شما نمیدانستید، ولی هواپیما را که ساقط کردید، به خوبی دیدید که هزاران قطعه از اجساد مسافرین و قطعات زیادی از هواپیما از فضا به دریا پرتاب شد، چرا سکوت کردید؟!
آن درگیری که قبل از سقوط هواپیما در خلیجفارس رخ داد، چند دقیقه بعد، آمریکا آن درگیری را از ماهوارهاش به سراسر دنیا مخابره کرد. اینها ساعتها سکوت کردند. خود این ناخدا و کاپیتان کشتی میدانستند و نیویورک و واشنگتن و همه جا میدانستند؛ ولی هیچ چیز نگفتند، حتی قضیه هواپیمای »اف - 14 « را نیز نگفتند.
برای ما غیر قابل باور بود. موقعی که من از جلسه علنی مجلس به دفترم بر میگشتم، ساعت حدود ده و اندی بود که اطلاع یافتم که ارتباط هواپیمای مسافربری ما با برج فرودگاه قطع شده است و دو سه دقیقه است که بیخبر هستند. بلافاصله خبر رسید که این هواپیما در آب سقوط کرده است. همان موقع باز اطلاع دادند که ناو آمریکایی میگوید میخواهید برایتان کمک بفرستم یا نه.
او آن جنایت هولناک را دیده است و حالا میخواهد کمک بفرستد. چطور شما بعد از چند ساعت حرف نزدید؟ وقتی هم حرف زدید، گفتید که ما هواپیمای اف - 14 ایران را زدهایم. آیا آن موقع هم نمیدانستید که هواپیمای »اف - 14 « را نزدهاید؟! دیگر بعد از 4 ساعت، ساعت 2 بعداز ظهر وقتی خواستید اعلام کنید، آن موقع که میدانستید آن هواپیما » اف - 14 « نیست و هواپیمای ایرباس است.
ببینید، دروغ میگویید. چرا دروغ گفتید که این هواپیما از کریدور هوایی بیرون رفته است؟ چرا دروغ گفتید که این هواپیما به حالت خطر به طرف ما میآمد؟ این قدر دروغ از یک کشوری که مدعی سردمداری سیاست در جهان است و یک کشوری که سازمان ملل در خاک اوست؟! برای چه این دروغها را میگویید؟!
جنایتکاری که شهامت اعلام جنایتش را هم ندارد. اینها از قبل برنامهریزی شده بود. آنها از قبل برنامهریزی کرده بودند که چه بگویند. حالا بعد از واقعه یک عده به عنوان محقق و استاد دانشگاه در آنجا میزگرد تشکیل میدهند و یک بحثهای عجیب و غریب و انحرافی میکنند و اظهار میدارند که ایرانیان این فیلمهایی را که منتشر کردند، از کجا آوردهاند؟! این فیلم به این زودی از کجا پیدا شد؟! یعنی، میخواهند بگویند که ایرانیان قبلاً در یک جایی حادثه سازی کرده و فیلم درست کردهاند که فوراً علیه ما منتشر کنند.
ای نادانها! وقتی یک هلیکوپتر، یک عکاس و یک فیلمبردار در آن منطقه همراهش باشد، به خوبی میتواند عکس و فیلم تهیه کند؛ به طوری که ما نیم ساعت بعد از واقعه در منطقه بودیم و هلیکوپترهای ما از بندرعباس بالای سر حادثه آمدند و عکسبرداری و فیلمبرداری کردند. چطورمیگویید که ایرانیان این فیلمها را از کجا آوردهاند؟!.
یکی بحث میکند که این جسد ها این جوری متورم شده است که نمیتواند آنی از آب گرفته شده باشد. من حالا نمیدانم دلیل علمیش چیست که جسدها به این صورت درآمده است. شیطنتهایی بدین صورت ایجاد میکنند که شکی در افکار درست کنند که این حادثه چیز دیگری بوده است. اینها خیلی مردان شیطان و پلیدی هستند. لقب »شیطان بزرگ« محترمانهترین لقبی است که به اینها میشود داد.
آنها کارهای دیگری کردند که جنبه انسانی به قضیه بدهند که یکی از آنها این بود که اعلام کردند ما حاضریم غرامت این حادثه را به مردم بدهیم. این مردم که همه چیزشان را فدای دینشان و راهشان کردهاند، جوان دادهاند، خون دادهاند، مال دادهاند، امنیتشان را دادهاند و هر چیزی که داشتند دادهاند، آن نامردها در آنجا خیال میکنند وقتی که اعلام کردند غرامت میدهیم، این موضوع مردم را راضی میکند.
آنها با معیارهایی که در فکر آمریکایی است، حرف میزنند. اظهار تأسف کردن آقای ریگان یک عوام فریبی خیلی رسوایی است. اظهار تأسف تنها چه فایدهای دارد؟! اگر اظهار تأسف میکنید، دیگر این حاشیهها چیست؟ این توجیهها چیست؟ چرا شهامت اعتراف به جنایت را ندارید. به ملت آمریکا بگو که من (ریگان) به نام شما جنایت کردم و روی شما را سیاه و تاریخ شما را آلوده کردم، بیایید و با من هر طوری که میخواهید، برخورد کنید. چرا این طوری حرف میزنید؟ حتی وقتی هم که اظهار تأسف میکنید، یک تهدیدی همراهش هست.
در همان جا هم میگویید ما باید در خلیج فارس بمانیم و امنیت را حفظ کنیم. آیا شما امنیت را در خلیجفارس حفظ کردهاید؟ آیا این امنیت است که در خلیجفارس درست شده است؟! تا آن روزی که شما به خلیجفارس نیامده بودید، نه کشتی این مقدار آسیب میدید و نه آدم این مقدار کشته میشد و نه نفت به این مقدار به دریا میریخت و نه این همه مسایل جهانی وجود داشت.
دو تا کشور در اینجا دارند جنگ میکنند و همدیگر را دارند میزنند، یک طوری مسایلشان را حل میکنند. شما آمدید که نگذارید صلح شود. شما آمدید که نگذارید امنیت درست شود. شما آمدید که زیر بازوی متجاوز را بگیرید که نگذارید زمین بخورد که جنگ ادامه پیدا کند. این قدر دروغگو و ریاکار و منافق نباشید. با مردم درست حرف بزنید. همان چیزی که در دلتان هست، با مردم حرف بزنید.
یک شیطنتهای دیگری نیز در کارهایشان میکنند. در همین حادثهای که خون مردم به جوش آمده است، میخواهند در داخل ما تفرقه ایجاد نمایند. در آن پیام بسیار جدی و واقعبینانه حضرت »آیتاللَّه منتظری« که خدمت حضرت امام فرستادند و آن جواب بسیار قاطع و راهنمایی که حضرت امام به ایشان دادند و بعد توضیحاتی که من در مجلس دادم و به مردممان و دنیا اخطار کردم که آمریکاییها ممکن است به دست انسانهای نادان یک حادثهای را در یک گوشهای به وجود بیاورند و از آن حادثه استفاده کنند و این فاجعه را تحتالشعاع قرار دهند.
من مردم را مطلع کردم که کار ناشیانهای انجام ندهند. آنها آمدند و این دو پیام را کنار هم گذاشتند و گفتند که آیتاللَّه منتظری این طوری پیام دادهاند و فلانی این طوری گفت، معلوم میشود اینها با هم اختلاف دارند. امام آن طور گفت و گفت فلانی را تأیید کن؛ یعنی نظر امام این طوری است. یک عدهای در اینجا »میانهرو« هستند و یک عدهای در اینجا »تندرو« هستند.
یک چیزی درست میکنند، در همان جایی که فتنه را درست کردهاند و خودشان دارند غرق میشوند، باز دست از شیطنتشان برنمیدارند که در ایران هم اختلاف نظر است. نخیر! در ایران همه مسؤولان کشور به تبعیت از رهبری انقلاب، همه متفق هستند که باید با منافع آمریکا مبارزه شود.
به هر حال، ما و همه مسؤولین کشور، مجلس، دولت، رئیس جمهور، دستگاه قضایی، نهادهای انقلاب، ارتش، سپاه، همه متحد هستند که ما باید راهمان را ادامه دهیم، تا حقمان را بگیریم و یا اینکه آن راهی را که ما برای ختم جنگ تعیین کردیم که اعلام متجاوز بودن عراق میباشد و یا اینکه کسانی که مدعی صلحطلبی هستند، از آن راه بیایند و جنگ را ختم دهند، غیر از این دو راه، ما راه دیگری را نمیبینیم.
در شیوه مبارزه هم، همه با هم متفق هستیم و همهمان قبول داریم که اگر بتوانیم، باید به شماها بهانه ندهیم که این سوژه بسیار خوبی که در دنیا به دست خودتان درست شده است که آبروی شما به آسانی برود، از دست دنیا گرفته شود. باید مدتی صبر کرد و در محیط بدون تشنج، اهل قلم، اهل نظر، اهل فکر، اهل تحلیل، چهره کریه این شیطان بزرگ را به دنیا معرفی کنند تا دوستان شما بفهمند که به چه منبع کثیفی متصل هستند و دشمنان شما بفهمند که با چه دیدی مواجه هستند و ملت آمریکا احساس حقارت کند که اختیارش را به دست چه انسانهایی داده است و سربازان شما در دنیا چه به سر مردم دنیا میآورند.
یک مدتی وقت لازم است که این مسایل فهمیده شود و باز باید بفهمند که این مراکز جهانی چه میکنند. امروز قضیهای که کل دنیا آن را دارد محکوم میکند و حداقل ابراز تأسف میکند، ما باید ببینیم، شورای امنیت چه میخواهد بکند. اگر شورای امنیت موضع ضعیفی در این قضیه بگیرد، به همان رسوایی مبتلا خواهد شد که آمریکا شده است.
ما مثل همه انسانهای عاشق صلح پایدار دنیا، الان چشممان به راه است که ببینیم شورای امنیت، هم در قضیه این هواپیما و هم در قضیه جنگ چه میکند. حالا همه دارید میفهمید که چه فتنهای در اینجا درست کردهاند.
حالا ببینید آیا آمادگی دارید که یک جنگافروزی که این جنایت اخیرش، منجر به جریانها شد، حاضرید واقعیتی را که همه قبول دارید، اعتراف کنید که او جنگ را شروع کرده است؟.
حاضرید آمریکا را به عنوان کسی که غاصبانه حضور پیدا کرده است، محکوم کنید؟. حاضرید بگویید آمریکا باید از خلیجفارس برود، تا امنیت نسبی خلیجفارس برگردد؟. ما از »دادگاه لاهه« انتظار نداریم که خود آمریکاییهابیایند و بگویند که حقشان را بگیرید. آمریکاییها بیش از اینها به ما بدهکارند. ما الان میلیاردها دلار ثروتمان در آمریکا خوابیده است؛ چه دنبال قرارداد » اف. ام. اس « و چه ثروتهایی که خانواده منحوس پهلوی به آنجا بردهاند و یک قراردادهایی که نیمه تمام گذاشتند و ما خسارات عمدهای از آن جهت دیدیم. ما از آمریکا طلبکاریم.
شما اگر روزی قرار شد حق ملت ما را بدهید، خیلی چیزها باید بدهید. این مسأله، یک جزیی از کل ادعاهای ماست. ما دنبال دادگاه لاهه خواهیم بود که ببینیم دادگاه لاهه چه آزمایشی میدهد، او چه خواهد کرد. الان مسأله پول برای ما در درجه چندم است. اصل مسأله این است که این مراکز جهانی را که امروز نمیتوانند ریاکاری کنند، در معرض آزمایش قرار دهیم که دنیا بفهمد که اینها ماهیتشان چیست. اگر خوب امتحان دهند، ما هم تشکر میکنیم، و یا مثل گذشته، ضعیف و تحت سلطه آمریکا عمل کنند که یک بار دیگر مردم اینها رابشناسند و به دنبالشان بروند.
اما اصل مسأله؛ ملت عزیز! برادران و خواهران! جوانها! ارتش! سپاه! بسیج! نیروهای انتظامی! به نظر ما این یک حادثه مجزایی در داستان جنگ نیست. قضیه وسیعتر از این حرفهاست که ابعادش را ما بتوانیم در روی یک تابلو ببینیم. برنامه وسیعی تنظیم شده است، برای اینکه »حزب بعث« را نجات بدهند و برای اینکه »جمهوری اسلامی« را از حقش محروم کنند و برای اینکه به دنیا بگویند هیچ انقلابی بدون اتکای به شرق و غرب نمیتواند حق خودش را بگیرد، و برای اینکه ملتها را از حرکتهای مستقل در آینده مأیوس کنند، همه شان دست به هم دادهاند و وارد صحنه شدهاند. باز ممکن است از این گونه حوادث اتفاق بیفتد؛ البته این ضربه حیثیتی که آمریکا خورد، ممکن است یک مدتی دست اینها را بلرزاند.
ما شرایط را بسیار حساس میدانیم. این دعوتی که شورای عالی پشتیبانی جنگ کرد و دعوتی که امروز ستاد فرماندهی کل نیروهای مسلح کرد و هدایتی که حضرت امام کردند و از مردم خواستند که امکانات و نیروها را متوجه جبههها کنند، این یک دعوت بسیار جدی است. ما در یک مقطعی هستیم که امکانات حاضر و آمادهمان باید در جبهه ها باشد. اگر امروز لشکرها، تیپ ها، گردانها، نیروهای پشتیبانی کننده از استعداد خودشان کمتر نیرو داشته باشند، اگر ظرفیت نیروهای مسلح ما پر نباشد، اگر امکانات موجود در کشور در خدمت جنگ نباشد، ما باید نگران باشیم که این شرق و غرب، ارتجاع و صهیونیسم برنامهای را که برای محروم کردن ما از حقمان ریختهاند، بتوانند آن ضربهای که لازم میدانند، بر ما وارد کنند.
ما امروز باید هوشیار و بیدار باشیم. الان من به عنوان مسؤول امور جنگ عرض میکنم که برای کسانی که قدرت تفنگ به دست گرفتن دارند، تکلیف است و مخصوصاً آنهایی که جبهه رفتهاند و کارآزموده هستند، چه رفتهاند و چه آموزش دیدهاند و نه رفتهاند، سریعاً خودشان را به پایگاههای اعزام در سراسر کشور معرفی کنند که ما بتوانیم نیروی لازم را برای مواجهه با خطری که امروز با توطئه جهانی، نظیر فاجعه انفجار هواپیما احساس میکنیم که میتواند حوادث تلختر از این را به دنبال داشته باشد، داشته باشیم. راهی جز حضور نیروهای مؤمن و کار آزموده در این مقطع در جبهه ها نیست.
اگر ما با این وسعت در جبهه هاحاضر باشیم و آنها بدانند که ما به این گونه حوادث تلخ مصمم هستیم و این گونه حوادث ما را به زانو در نمیآورد، ممکن است ترجیح دهند از راه شناخت متجاوز مسأله را حل کنند یا راههای دیگری را انتخاب کنند. اگر ما نباشیم، امیدی به هیچ راهی نمیتوانیم ببندیم و باید تنها با گذشتن از رود خون به حق خودمان برسیم و این راهی است که شرایط جهانی دارد پیش روی ما میگذارد و انتخاب ما این نبوده است. من امیدوارم که همه دنیا هوشیار باشند، همه مسؤولان سازمانهای جهانی هوشیار باشند و قبل از آن هم، خود ما و ملت ما این هوشیاری را حفظ کنیم و ادامه دهیم و دستور اکید رهبری را انشاءاللَّه به خوبی بتوانیم اجرا کنیم.
ترجمه خطبه عربی
بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
اَلْحَمْدُللَّهِ وَالصّلوةُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وآله عباداللَّه المتَقیِنْ.
جنایت هولناک انفجار هواپیمای ایرباس ایران و شهادت مظلومانه حدود سیصدنفر را شنیداید و میدانید که آمریکا سرانجام اقرار کرده که با موشکهای رزمناو آمریکایی این هواپیما ساقط شده و تا رسیدن به این اقرار تناقض گوییهای سران آمریکا کم نبود.
پس از اجبار به اعتراف به این جنایت عظما و عذر اشتباه ناخدا، ادعای دروغ خروج هواپیما از دالان فضایی پرواز بینالمللی را برای فریب افکار عمومی مطرح کردند. گرچه اشتباه به این بزرگی با امکانات فراوان و دقیق رزمناو بسیار بعید است و متخصصان نمیتوانند بپذیرند و به احتمال نزدیک به یقین این جنایت عمدی و حساب شده جزیی از یک طرح وسیع علیه اسلام و انقلاب اسلامی ایران است که با همکاری استکبار و صهیونیسم و ارتجاع منطقه طرحریزی شده و در دست اجراست. اما اگر بپذیریم که اشتباهی رخ داده است، این فرض هم نمیتواند آمریکا و ناتو و بعث عراق و دولتهای ارتجاعی منطقه را که باند ناتو را به منطقه دعوت کردند، تبرئه نماید. از اول معلوم بود که حضور این همه ناو جنگی و هواپیما و هلیکوپتر و موشک در منطقه بحرانی خلیج فارس با وجود عنصر آتش افروز و فتنهگری چون بعث عراق هر روز ممکن است چنین حوادث تلخی به بار بیاورد و ما مکرراً این هشدار را دادهایم.
منطق زور گویانه استکبار در این حضور نامشروع این است که میخواهد امنیت حامیان بعث جنگ افروز و فتنهگر عراق را تأمین کند. ولی وضع را به صورتی در آورده که عراق بتواند بدون واهمه از عواقب تجاوز خود، منابع صدور نفت ایران را بزند و در عین حال بدون خطر، از امکانات بندری و صدور نفت دولتهای ارتجاعی منطقه بهرهگیرد و حتی روزانه بیش از سیصدهزار بشکه نفت منطقه بیطرف کویت و عربستان را ببرد و ناتو آمده است که حتی از کشتیهای حامل نفت همین منطقه بیطرف که در اختیار عراق قرار میگیرد، حمایت کند. بارها ثابت شده است که کشتیهای جنگی ناتو با عراقیها برای زدن کشتیها و ترمینالهای نفتی ایران همکاری کردهاند. این است منطق زور استکبار.
اکنون مراجع مسؤول بینالمللی در معرض یک آزمایش مهم قرار گرفتهاند که تا چه حد آماده انجام وظیفهاند و رسانههای بینالمللی نیز در معرض آزمایش هستند که تا چه حد میخواهند یا میتوانند خارج از نفوذ امپریالیسم خبری عمل کنند. عمل اینها هر چه باشد، ایران اسلامی مصمم است با توکل به خدا به راه خود در تلاش برای احقاق حق خود و کیفر متجاوز جنگ افروز و حاکمیت اسلام و مردم ادامه دهد.
»اَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ/ بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم/
قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَدٌ/ اَللَّهُ الصَّمَدُ/ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یوُلَدُ/ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَدٌ«.