نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی
خطبه اول
بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
اَلْحَمْدُلِلّهِ رَبِّ الْعالَمین وَالصَّلوةُ وَالسَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَ الِهِ الْأَئِمَّةِ الْمَعْصُومینَ. أَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ،
»وَ کُلُوا وَ اَشْرَبُوا وَ لاتُسْرِفُوا اِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْرِفینَ«، »اُوصیکُمْ عِبادَاللَّه بتَقْوَی اللَّه«.
در بحث عدالت اجتماعی، در فصل استکبار و استضعاف به یکی از ویژگیهای مستکبرین رسیدیم که حالت اسراف است و در یک خطبه، مفاسد و ضررهای اسراف را توضیح دادیم.
همان طور که پایه بحث را گذاشتهایم، این ویژگیها از یک حالت روحی و روانی در انسانهای مستکبر سرچشمه میگیرد و آن حالت خودبینی و خودبزرگبینی و حالت کوچک دیدن دیگران است که این منجر به تکبر میشود و انسان متکبر برای خودش حقوقی بیشتر از دیگران قایل است و خیال میکند که واقعیت زندگی بشر، این حق را به او میدهد که نسبت به دیگران حق و بهره بیشتری از مواهب الهی ببرد.
این در حالت عُجب تبلور پیدا میکند که اینها اعمال خودشان را در حد عالی میبینند و در حالت اسراف تبلور پیدا میکند که اینها نعمات خدا را بیش از حدی که تجویز شده، خرج میکنند؛ و آیاتی از قرآن در این زمینه قرائت کردم[t1].
حدود بیست و چند مورد در قرآن با لفظ اسراف، این حالت کوبیده شده و در چند مورد هم با لفظ تبذیر که روشنترین تعبیرش این است که:
»اِنَّ الْمُبَذِّرینَ کانُوا اِخْوانَ الشَّیاطینَ«.
مسرفان و مبذران برادران شیطانند که شیطان امّالفساد است. این لطیفترین تعبیر و در عین حال صریحترین صفت شوم اینها را مشخص میکند.
فکر کردم، حالا که در این بحث وارد شدهایم، امروز یک فصل اصولی را برمبنای نظراتی که اخیراً حضرت امام در این یک سال اخیر در مسایل اجتماعی مطرح کردهاند، مورد بحث قرار دهم.
به نظر من این خطبهای را که حالا میخواهم ایراد کنم، یکی از خطبههای بسیار مهم است که از حد مواعظ کلی جلوتر میرود و به مسایل اساسی میپردازد و از لحاظ اصولی پایه بسیاری از مسایل جامعه میتواند باشد.
انشاءاللَّه برادران و خواهران توجه لازم را خواهندکرد و رسانههای جمعی و کسانی که اهل قلم و زبان هستند و هنرمندان روی این مبانی محکمی که از بیانات حضرت امام و متن اسلام اتخاذ میشود، کار کنند.
در این فصلی که ما بحث میکنیم، طرف استکبار را کوبیدیم و استضعاف را هم قبول نداریم. همان طور که گفتیم نه مستضعف (و نه کسی که به استقبال استضعاف برود) مقبول خداست و نه مستکبر و آن راه شایسته انسانها، همان است که در قرآن آمده است:
»وَکَذلِکَ جَعَلْناکُمْ اُمَّةً وَسَطاً لِتَکُونُوا شُهَدآءَ عَلَی النَّاس«.
با این اعتدالی که خداوند برای ما خواسته، ما باید الگوی دنیا و بشریت باشیم و مسأله مهم در انقلاب اسلامی این است که مبارزه کردن با آمریکا، انگلیس و استکبار، مبارزه با ضد انقلاب و عوامل فساد و بیبندوباری، همه مهم است، اما مهمتر از همه اینها این است که ما اسلام را بتوانیم به عنوان یک راه در جامعه بشریت مطرح کنیم و بتوانیم این راه را به گونهای عملی و نمونه اجرایی در اختیار بشریت بگذاریم.
من خیال میکنم، دشواریهایی که ما در این میدان داریم، بسیار بیشتر از دشواریهای میدان جنگ و مبارزه و مسایل اقتصادی و سایر چیزها است.
این کار بسیار دشواری است که آنچه راه خدا و اسلام ناب و امت حد وسط و خالی از انحراف به چپ و راست و خواست قرآن است، ما بتوانیم در زندگیمان مجسم کنیم. شاید تصور کنید که این چه مشکلی است؟! مردم مسلمانند و قرآن و روایات هم هست و کتاب فتاوی هم وجود دارد، علما و رهبران هم هستند! ولی مسأله این نیست، درک این مسایل حتی برای علما و مجتهدین و فقهای عالی مقامی که عمرشان را صرف میکنند که به حق به اسلام برسند، در شرایط ما مشکل است و اجرا وگفتن آن به مراتب مشکلتر.
ما از اسلام نابی که در زمان پیغمبر اکرم(ص) آن هم در فکر و عمل پیغمبر(ص) بوده، فاصله فراوانی داریم. این طور نیست که آن اسلام ناب بدون شایبه و تردید و به طور روشن و در همه امور زندگیمان واضح باشد. شما میبینید که در زمان خود پیغمبر(ص) چقدر انحرافات عملی پیش میآمد که پیغمبر(ص) اصلاح میکرد. بعد از پیغمبر(ص) چقدر انحرافات به وجود آمد که شخصیتهای اسلامی اصلاح میکردند.
ما حالا 1400 سال فاصله داریم و در این کتابها، روایات و این همه ذخایر عظیم، علمای ما با توجه به شرایط زمان باید این اسلام رابفهمند. البته شرایط ذهنی، زندگی و برداشتها یکسان نیست و رسوبات ذهنی در ذهن انسانهای خوب یکسان نیست و همه مثل هم فکر نمیکنند و اتفاق نظر پیدا کردن بر اصول و محورها، کار آسانی نیست و مایه اختلاف در درون جامعه میشود و اگریک محور مورد قبول وجود نداشته باشد، ممکن است، جامعه منفجر شود. دشواری عظیمی در این کار وجود دارد و خداوند این نعمت عظیم را که شخصیت رهبر ما حضرت امام است (انصافاً بزرگترین نعمت را) در این بُعد به ما داده است. ما نعمت رهبری سیاسی و رهبری مبارزه را از ایشان داریم و امام قاطعانه خیلی ازمسایل را حل کردهاند ومهم هم هست، امااین مهماست که اگر این رهبر ما - خدای نکرده - مرجع تقلید نبودند،مقبول مردم متدین، مقدس و آنهایی که میخواهند متعهد به اسلام باشند، نبودند؛ دشواریها آن چنان از درون حرکت میکرد که مثل سیل میجوشید و همه چیز را میبرد و یکی از مهمترین پایههای کار ما این است که رهبری امت در قانون، برعهده ولی فقیه است که او باید مجتهد متقی، آگاه به زمان، شجاع، مدیر و مدبّر باشد و اگر این صفات در رهبری نباشد، جامعه از درون میپوسد.
ما یک رسوباتی از دوران گذشته در ذهنمان هست. علما، فقها و طلبهها و مردم متدین ما در تمام عمرشان منزوی از حکومت، قدرت و مسایل مهم اجتماعی زندگی میکردند و آنها در درون مدرسهها، مساجد، حسینیهها و در خانوادهها محدود بودند و اگر مسایل اساسی در فقه ما هم مطرح بود، ما در میدان عمل به طور جدی با آنها برخورد نمیکردیم. اصلاً نیاز ما نبود، اصلاً اگر ما درباره اقتصاد، جنگ، فرهنگ و هنر بحث میکردیم، خریداری نداشت.
بنابراین ما یک سری رسوبات ذهنی داریم. در آن موقع که ما کار میکردیم، ضد حکومتها و حرکتهای سیاسی و هنری موجود بودیم. اینها همه در طول دوران تحصیل و زندگی و معاشرت یک رسوباتی در ذهن انسان میگذارد که خواهی نخواهی به آسانی نمیتوان آنها را پاک کرد و ممکن است که انسان مخلصانه فکر کند و افکار صحیحی هم داشته باشد، اما نمیشود آنها را پاک کرد.
از آن طرف یک عده از این جوانها و طلبهها تحت تأثیر مکتبهای مبارزی که در دنیا بوده و عمدتاً از مارکسیسم سرچشمه میگرفته، یک سری مسایل به صورت قطعی و به عنوان مبانی عدالت در ذهن اینها وارد شده و اینها فکر میکنند که آنها اصول عدالت است و پاک کردن اینها و تنقیح و سالم کردن این افکار یک کار آسانی نیست.
جوانی که این افکار را در ذهنش دارد، حالا اگر بخواهد آنها را از دست بدهد دشوار است. بنابراین ما یک دورهای خواهیم داشت که در آن دوره باید با این رسوبات مبارزه کنیم و عاقلانه و مدبّرانه با این مسایل برخورد کنیم.
ما امت متوسط و معتدلی هستیم و موارد این اعتدال هم در قرآن آمده است. درمورد مصرف، تولید، مبارزه و امور فرهنگی و اخلاقی هم در آیات و شأن نزولها و عمل اولیا و بزرگان ما مطالبی وجود دارد که اینها کاری است که فقهای عظام ما با توجه به مسایل جاری باید با آنها برخورد کنند و کمکم این اصول را مشخص کنند.
من حالا با این مقدمه کوتاه وارد میشوم به این چند نظریهای که حضرت امام در طول این یک سال دادهاند که میبینید، ما چه مسایل مهمی داریم که شاید اکثریت مردم ما توجه به این مشکلات ندارند. ما که در مجلس شورای اسلامی هستیم و میخواهیم قانون وضع کنیم، هر روز با این مسایل درگیر هستیم.
یک قانون مطرح میشود. آدم از یک بعد احساس میکند که به مصلحت است و از بعد دیگر تردید پیدا میشود که آیا این با فلان حکم اسلامی سازگار هست یا نیست! ما شکی هم نداریم کسانی که در مجلس هستند و کسانی که از طرف دولت لایحه میفرستند و هم کسانی که به عنوان ناظر و گوینده حرف آخر هستند ( شورای نگهبان ) همه اینها حسن نیت دارند و میخواهند به اسلام واقعی برسند، اما اختلاف نظر وجود دارد. اخیراً قانون کار مطرح شده و همین مسأله وجود دارد. قبلاً میخواستیم قانون مالیات را به مجلس بیاوریم که همین مسایل وجود داشت. مسأله تعاونیها، قانون اراضی را میخواهیم در مجلس مطرح کنیم، همین مسأله وجود دارد. میخواهیم درمورد قانون تعزیرات تصمیم بگیریم، همین مسأله برای ما وجود دارد. مدارس خصوصی، غیرخصوصی، انتفاعی و دولتی مطرح شد، همین مسأله مطرح است. شما میبینید که در هر مسأله مهمی که در کشور هست و ما باید راجع به آن تصمیم بگیریم، اختلاف نظر وجود دارد. چه کسی اینجا باید حرف آخر را بزند و این مسأله را حل کند؟ اینها هم مثل مسایل کوچک و معمولی داخل مدرسه و مغازه نیست که بگوییم بعداً حل میشود. این مسایل اساسی کشور است و اگر این مسایل حل نشود، نمیتوان کاری انجام داد. همین مسایلی که اخیراً در صدا و سیما بود و مطرح شد، یک مسألهای نیست که مردم بخواهند نسبت به آن بیتفاوت بمانند.
مردم میخواهند به تلویزیونشان گوش بدهند و در عین حال میخواهند بدانند که اینکه حالا گوش میدهند، شرعی است یا نه؟ دارند گناه میکنند یاصواب؟ این مسایلی است که قطعاً باید حل شود و حل شدن آن (در شرایطی که ما داریم) خوشبختانه محور دارد؛ یعنی ما مرجع و ولیفقیه داریم که در ولایت فقیه هیچ کدام از ما که نظام را قبول داریم، تردید نداریم که حرف آخر را ولیفقیه میزند و خوشبختانه ولیفقیهی که خداوند در این مقطع به این ملت داده، کسی است که نمیشود بالای حرف او حرفی زد.
اگر علم مطرح است، ما عالمتر از او را سراغ نداریم. اگر شعور، استعداد و تیزبینی است، ما کسی برتر از او سراغ نداریم و با قاطعیت عرض میکنم: اگر تقوا و تعهد به اسلام است، ما کس دیگری را بالاتر از امام سراغ نداریم. اگر عرفان و آشنایی با خلقت و فلسفه خلقت و جهان طبیعت است، بالای دست او ما امروز فیلسوفی نداریم. اگر سیاستمداری است که جهان را بشناسد و بتواند در شرایط جاری تصمیم مناسب بگیرد، ما ایشان را در حد اعلا میدانیم و اگر شجاعت اظهار نظر است که شماها بارها تجربه کردهاید که چه عنصر شجاعی در رأس این نظام قرار دارد.
طبق مبانیای که در اختیار ماست، وقتی که ایشان با این مقام حرف میزنند واجب الاطاعه هستند.
حالا آیا اینکه مجتهدین دیگر که صالح هم هستند، با نظری که ایشان در مسایل جامعه میدهد، آنها هم حق نظر جداگانه داشته باشند؟ طبق یک نظر، حق دارند، اما حرف آنها در جامعه منبع نیست که این یک نظر خاصی است. نظر دیگری وجود دارد که حضرت آیتاللَّه منتظری در درسهای اخیرشان به آن رسیدهاند و از رادیو هم پخش شده و من در نوشتههایشان دیدهام که بسیار نظر متقنی است. انصافاً در یک نظام غیر از این هم نمیتواند باشد.
ایشان میفرمایند: »اگر مراجع زیادی وجود داشته باشند و صالح باشند، آن کسی که با همین شرایط انتخاب شود و مردم و خبرگان او را بپذیرند و با او بیعت شود، دیگر بقیه علما نظراتشان برای جامعه حجیّت ندارد و دستشان هم باز نیست که برخلاف نظر این ولی، تصرفی در امور عامه کنند. تصرف در امور عامه مخصوص ولیفقیه مُتَّبعی است که انتخاب شده است.« اگر بخواهید که نظام متقن بماند، باید به همین نظر عمل شود. البته این نظر ایشان است و لابد فقهای دیگر هم چنین نظری دارند. در هر حال با این شرایط، ما سراغ نظراتی که ایشان دادهاند میرویم.
فهرست چند نظر امام را عرض میکنیم:
آخرین نظر ایشان در مورد پاسخ به نامه دبیرشورای نگهبان بود که این متکی به نظریه قبلی است. وقتی که قانون کار مطرح بود و در قانون کار در مجلس شرایطی برای روابط کارگر و کارفرما آمد، یک شروطی به نفع کارگر آمد. مثلاً کارفرما باید اجباراً کارگر را بیمه کند و یا اگر کارگر را اخراج کرد، چند ماه حقوق باید به او بپردازد و اگر نزاعی داشتند، چگونه حل وفصل گردد و یا اگر کارگر، زن باردار بود، چه ارفاقهایی به او شود. از این قبیل، موارد زیادی از حقوق کارگران که در قانون قبلی نبود، در این قانون آمد.
یک بحث اصولی اینجا مطرح شد و آن اینکه کارخانه متعلق به یک شخص خاصی است و کارگر هم یک فرد آزادی است، آن دونفر میخواهند که با هم قرارداد ببندند، آیا دولت میتواند صاحب کارخانه را به قبول شروطی در روابط بین کارفرما و کارگر وادار کند؟ این مسأله مهمی است. آیا این اسلامی است؟ و آیا آزادی کارفرما تا این حدی است که هر شرطی را خواست تحمیل کند؟ آیا دولت این قدر آزاد است که به صاحب کارخانه بگوید، شما مجبور هستید که با این شرایط کارگر را انتخاب کنید؟
وزیر کار و امور اجتماعی، از امام امت پرسیدند که: آیا دولت میتواند به اتکاء خدماتی که به صاحبان کارخانجات میدهد، قوانینی وضع کند؟
حضرت امام فرمودند: »دولت حق دارد، شروطی را وضع نماید«. البته این دولت یک مجموعه نظام است.
یک شبهه برای شورای نگهبان به وجود آمد. حال نمیدانم، این شبهه برای کل شورای نگهبان ایجاد شده و یا شخص دبیر شورای نگهبان دچار چنین شبههای شده است! شبهه پیش آمده بود که اگر این راه باز شود، دولت با ابزارهای زیادی از قبیل، آب، برق، ارز، تلفن، جاده، و گمرک و غیره که در دست دارد، میتواند هر نظامی را که بخواهد از این طریق تحمیل کند و این مسأله، کارفرما؛ یعنی صاحب کارخانه را مجبور به متابعت میکند.
حضرت امام در جواب فرمودند: »دولت چنین حقی دارد و بالاتر از این هم حق دارد«. ایشان مسأله انفال را مطرح کردند که تاکنون نفرموده بودند.
یکی از مشکلات ما در مجلس شورای اسلامی همین مسأله انفال بود. در مواردی درباره انفال ما قانونی میگذرانیم که دولت بتواند این انفال را کنترل کند و در این مورد شبهه ایجاد شده بود و میگفتند این سوره انحصار میآورد و این درگیری نبود، بلکه بحثهای فقهی بود و بین فقهای صالح مورد بحث بود و اشکالی هم ندارد و باید این بحثها در همه مراحل باشد که امام فرمودند: »دست دولت در انفال هم به کلی باز است«.
در این قضیه دو نکته بسیار ظریف وجود دارد:
یک طرز تفکر، فکر میکند که ما کارفرما را در شرایطی قرار ندهیم که مضطر بشود و شرایط تحمیلی را بپذیرد. این طرز تفکر توجه نمیکند که چطور کارفرما، کارگر را مضطر میکند که شرایط تحمیلی را بپذیرد!
کارگری که میخواهد کار کند و نان شب هم ندارد، هر شرطی را که به او بگویند، قبول میکند.
ما در قانون کار، حداقل حقوق را تعیین کردهایم و گفتهایم که حقوق نباید از این میزان کمتر باشد. خوب! اگر کارگر مضطر باشد، با نصف این حقوق نیز حاضر میشود کار کند و اگر به کارگر گفتند که به جای هفت ساعت کار، شما باید سیزده ساعت کار کنید، کارگر مجبور است که کار کند.
این طرز تفکر توجه نمیکند که اضطرار تحمیلی از طریق کارفرما (که اهرمهای بیشتری نسبت به قشر عظیم مردم و کارگر محروم و خلع سلاح شده در اختیار دارد) ظالمانه است. از اضطرار کارفرما، انحراف میفهمد، ولی اضطرار کارگر را که از شیره زندگی و حیاتش خرج میکند تا فلان جنس تولید شود، دارای اشکال نمیداند.
امام در همین جواب کوتاهی که دادند، فرموده بودند که: به حرفهای استفاده جویان توجه نکنید، زیرا اینها شایعات درست میکنند.
اشاره به این است که این افراد زبان، پول، تلفن و روابط دارند و میآیند و اینگونه حرفها را میزنند، ولی کارگران جایی را ندارند که بیایند و به این آسانی حرفهایشان را بزنند.
پس، دونظری که امام امت در این اواخر دادند (هم در مورد حق دولت برای شرط کردن شروطی که اعتدال را حفظ کند و هم در مورد انفال) مشکلات هشت ساله ما را حل کرده است و این چیزی بوده که من، نمایندگان، دولت و کسانی که در این قضایا هستند، میدانند که چقدر مشکلات داشتیم. قبل از این نیز امام امت در مورد تعزیرات نظری دادند. در قانونگذاری یک مشکل عمیقی داشتیم و آن این بود که وقتی قانون میگذرانیدیم و میخواستیم برای تخلفات جریمهای تعیین کنیم، با یکی از مبانی فقهی موجود به اشکال برخورد میکردیم و آن این بود که یک حکمی است که تعزیرات را قاضی باید در دادگاه تعیین کند؛ یعنی کسانی که تخلف کردند و پرونده آنها به دادگاه رفت، تنها قاضی است که باید تعزیر را تعیین کند. مثلاً ما میگفتیم: اگر کسی احتکار کرد، به فلان صورت اموالش را بگیریم یا فلان اندازه باید شلاق بخورد و یا فلان مدت زندانی شود.
برخی آقایان میفرمودند که: این نمیشود! شما بگویید احتکار جرم و گناه است و به دادگاه بفرستید و در دادگاه هر چه قاضی حکم داد، آن است. خوب! این یک مشکل عظیمی در جامعه ایجاد میکند. وقتی ما در مدرسه بودیم و روی آن بحث میکردیم، خیلی چیزی نداشت، اما وقتی که وارد جامعه میشد، یک قاضی در اصفهان میفهمید که: این فرد محکتر را مثلاً 500 هزار تومان جریمه کنید! یک قاضی دیگر در مشهد حکم میکند که: این فرد محتکر را اعدام کنید و یک قاضی در کرمان میگوید که: این فرد را عفو کنید! و یا یک قاضی در بلوچستان میگوید که: سه روز زندانی کنید! و در این مورد وحدت رویّهای وجود ندارد. این مشکل، مشکلی بود که گریبان دستگاه قضایی را گرفته بود و هر چه ما در مجلس شورای اسلامی قانون میگذراندیم و رد میشد و به شورای نگهبان میرفت، این مشکل بود و آنها با حسننیت میگفتند.
یک حکم شرعی در اختیارشان بود و وظیفه آنها در شورای نگهبان این است که چیزی برخلاف شرع نگذرد. خوب! رهبری مسأله را حل کردند و فرمودند: »آیتاللَّهالعظمی منتظری یک معیاری بدهند«.
ایشان به کمیسیون امور قضایی مجلس اجازه دادند که تعزیرات را در قوانین تعیین کند و یک چنین حقی به وجود آمد و یک سابقهای برای قانونگذاری در آینده شد که ما بتوانیم به صورت عادلانه یک جریمهای برای همه مجرمین تعیین و درست اجرا کنیم.
مشکل دیگری که وجود داشت و همین روزها گل کرد و در حال ایجاد تشنج در جامعه بود، همین مسأله فیلمها و آهنگها بود که یک عده از مردم متدین، متعهد، مقدس و کسانی که واقعاً غیر از اسلام هیچ چیز نمیخواهند و برای اسلام جان و مال میدهند و حاضر هستند که شهید شوند، شبهه میکردند و میگفتند: ما این فیلمها را میبینیم و اینها را قبول نداریم، زیرا اینها ترویج فساد است و مصرف بیتالمال چه میشود و بحثهای دیگر...!
خوب! اگر قرار بود، رهبری سیاسی ما این مسأله را حل کند، جواب این مردم متدین را چه کسی میتوانست بدهد؟ فقط یک مرجع تقلید میتواند این مسأله را حل کند. کار و تصمیمگیری بسیار دشوار است.
مردم شنیده بودند و لااقل ما میدانستیم که شخص حضرت امام که مرجع تقلید ما هستند، این فیلمها را تماشا میکنند و خیلی چیزها را گوش میدهند و میدانند و ایشان قدرت نهی از منکر دارند و جلوی اینها را نمیگیرند و نهی نمیکنند. خوب! اینها برای ما سند بود که این کار نمیتواند خلاف شرع باشد، اما جامعه این ناراحتی را داشت.
دستگاه صدا و سیما خود را متعهد میداند که از هنر، فیلم و همه چیزهایی که وسیله تبلیغ است، برای اسلام استفاده کند و امام فرمودند که: »تلویزیون باید یک دانشگاه عمومی شود«.
تلویزیون برای استفاده از هنرمندان و یا استفاده از فیلمهای خارجی که احیاناً در میان آنها فیلمهای خوب وجود داشته باشد، مشکلات داشت. قاطعیت رهبری و نظرات صریحی که ارائه دادند، این مسأله را حل کرد.
تحقیقاً در بین بسیاری از فیلمهای خارجی که اکثراً فاسد و منحرف کننده هستند، چیزهایی میشود پیدا کرد که مفید است و از لحاظ هنری از سطح بالایی برخوردار است و دارای پیامهای خوبی است و درست نیست که ملتمان را از اینها محروم کنیم. باید یک راهی پیدا میکردیم که اینها استفاده کنند. یا هنرمندان ما از طریق این فیلمها میتوانند هنر خود را تکمیل کنند. یا در شرایطی که مردم ما بسیاری از آن تفریحات ناسالم زمان طاغوت را از آنها گرفتهایم، جایی را لازم دارند که وقتی عصر جمعه میشود، بچهها بنشینند و استفاده کنند.
خوب! یک نظام نمیتواند که برای یک عده معینی از مردم فکر کند که آنها بپسندند و چیزی که حرام نباشد، باید به گونهای در اختیار همگان قرار گیرد، تا آنهایی که سروکاری با ادبیات، معارف و مساجد و کتابهای دینی ما ندارند، آنها هم بتوانند در قالبهایی که خودشان میفهمند و با زبانی که آنها میفهمند و با شیوهای که میشود با آنها حرف زد، استفاده کنند.
چرا ما از این فیلمها استفاده نکنیم؟ از این هنرمندانی که به زبان آنها میتوانند حرفهای خودشان را بزنند چرا استفاده نکنیم؟ خوب! این راه تبلیغ دین و خوراک دادن در ساعات فراغ اکثریت مردم و جوانها یک مقدار مشکل بود و اشکالاتی داشت. حضرت امام با وسعت دیدی که دارند، با شرایطی که میبینند، اینگونه راه کار را باز میکنند و در ضمن نصیحت میکنند که باید مواظب باشید و از حدود مشخص شده تجاوز نکنید! من هم تأکید میکنم که مبادا کسانی از بیان صریح حضرت امام سوءاستفاده کنند و چیزی که از حدود تجاوز شود،پیش بیاورند.
در استفساری که از امام شده بود، نام فیلمهای آیینه، پاییز صحرا و نفوذ، را با صراحت آورده بودند. امام اگر اینها را ندیده بودند، جواب نمیدادند. اینکه دیدهاند و جواب دادند و گفتند: اشکالی ندارد، دیگر برای مردم روشن است. اگر تا هفته قبل متدینین و مقدسها پای تلویزیون مینشستند و مثل نانی که خرده شیشه دارد، میخوردند(!) و همیشه احساس ناراحتی میکردند، حالا با خیال راحت میتوانند از این طور چیزها استفاده کنند. البته مواظبت هم لازم است، قبل از این نیز بیانات دیگری از ایشان در مورد مشکلاتمان داشتیم.
یادتان است دو سال پیش وقتی که لایحه مالیات در مجلس شورای اسلامی مطرح شد، در مورد آن بحث شد و یک عدهای گفتند که مالیات در اسلام همین خمس و زکوة است و مالیات دیگری نداریم! اگر امام نبودند و نمیفرمودند که: »مالیات در اسلام هست«، ممکن بود، یک فتنه و انفجار در جامعه داشته باشیم. مسأله با یک بیانیه کوتاه حل شد. خوشبختانه من دو سه شب پیش خدمت آیتاللَّه منتظری بودم و ایشان فرمودند: زکات همین مالیات است. یعنی وقتی که در اسلام مطرح شده که مالیات بوده، اسم آن را زکات گذاشتند و اینکه در زمان پیغمبر روی چند جنس زکات گرفته شده، آن روز این جنسها مالیات داشته است و حال در آینده، در هر مقطعی از تاریخ، اجناس را باید با محاسبه اقتصادی و سودآوری و شرایط اجتماعی دید. اصلاً مالیات یا زکات جدا نیست. اصلاً زکات در زمان پیغمبر اکرم(ص)، اسم همین مالیات بوده است و محورهایی که در آن روز تعیین شده، به مقتضای آن زمان بوده است.
امروز با دید اقتصادی، روی هر چیزی که کارشناسان اسلامی تشخیص دهند، میشود مالیات (و همان زکات) بست و این دید بسیار کارگشایی است و مشکلی که در فکر خیلی از متدینین ما هست که فکر میکنند؛ حال که خُمس و زکات میدهیم، دیگر مالیات یعنی چه؟ و یا ما مالیات میدهیم، دیگر خُمس و زکات یعنی چه؟ با این مبنایی که ایشان انتخاب کردند، تحقیقاً در آینده به کلی حل میشود.
مسأله دیگری که حضرت امام حل کردند و قرار بود که یک غوغایی در جامعه ایجاد کند، مدارس غیرانتفاعی بود.
آن جریان دارای رسوبات مارکسیستی که از آن شاخه رسوبات دارد، فکر میکند که بخش خصوصی باید سرکوب شود و دایماً هر جا که ببیند، مثلاً یک قانونی گذشت، اینجا یک امتیاز داد، این را یک حرکت ارتجاعی و یا سرمایهداری و امثال اینها میداند و فکر نمیکند که در نظام اسلام مسأله چیز دیگری است.
آن موقعی که قضیه اوج گرفت، امام صریح فرمودند که: »مدرسه بخش خصوصی باید باشد، منتها باید دولت نظارت کند که تحصیلات به طور صحیح در مسیر خود باشد« و آن روز ساکت شدند، ولی ما میبینیم همین امروز دوباره حرف درآوردهاند. اخیراً آن لایحهای که بر مبنای نظرات امام نوشته شده و در کمیسیون مجلس تصویب شده و در حال مطرح شدن در مجلس است، میبینم. بعضی خناسها شروع کردهاند و به متشابهات چسبیدهاند که امام در پیام مثلاً حج این جوری فرمودند و از این چیزها میخواهند استفاده کنند و آن تعبیر صریح امام را میخواهند، زیر سؤال ببرند که این قضاوت، داوری و حرکت مدبّرانه امام که مشکلات ما را حل میکند، اینگونه آدمها را زیر سؤال میبرند و آدم فکر میکند، ممکن است که بعضی از اینها نفوذی باشند!
نظرات صریح امام در مورد این چند مسألهای که عرض کردم، مشکلات عظیمی را از پیش پای مردم و نظام برداشت. ما باید واقعاً از این همه نعمت که خداوند به ما داده است و از رهبری که اگر ما ایشان را نداشتیم، همه این مسایل به خونریزی و اختلافات داخلی منجر میشد؛ قدردانی کنیم و همه ما باید تابع نظرات صریح امام باشیم و افکار خود را دخالت ندهیم. مسؤولیت امروز به دوش مرجع تقلیدی است که ما قبولشان داریم.
من قبول میکنم، کسانی هستند که در مسایل اجتماعی، فقهی قضایی و غیره، میتوانند صاحب نظر باشند، اما این نظرات در سایه نظرات حضرت امام ارزشی ندارد. بنابراین محور وحدت را حفظ کنیم و اجازه ندهیم که قلوب و دلهای مسلمانهای متعهدی که به این نظام وفادار هستند و مایلند با نظام اسلامی زندگی کنند، سر مسایل اختلاف سلیقهای یا اختلافات عمیق فکریای که خودشان دارند باعث گناه غیبت، درگیری و مخدوش کردن چهره مؤمن، آلوده کردن آبروی دیگران و غیره نشود. ما آن قدر در دنیا دشمن داریم که واقعاً حق نیست، آن دشمنان را ندیده بگیریم و با همدیگر درگیر شویم. باید برویم مشکلات اساسی را در دنیا حل کنیم و با این گردن کلفتهای ابرقدرت و ارتجاع شوم و صهیونیسم خنّاس مبارزه کنیم.
تقوایی که در پایان این بخش از صحبتم انتظار دارم که داشته باشیم، این است که از محور مشخصی که برای ما حجت است و آن نظرات امام است، اطاعت کنیم، که تخلف از این محور، ضدتقوا و ضد عدالت است و گناه و جرم بزرگ اجتماعی و گناه کبیره است که انشاءاللَّه چنین چیزی پیش نخواهد آمد.
»اَعُوُذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیم/ بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم/
اِنَّا اَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرِ/ فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَرْ/ اِنَّ شانِئَکَ هُوَالْاَبتَرُ«.
خطبه دوم
بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
اَلْحَمْدُللَّهِ رَبِّ العالَمینَ وَالصّلوةُ وَ السَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلی عَلِیٍّ أَمیرِالمُؤْمِنینَ وَ عَلَی الصِّدّیقة الطّاهِرة وَ عَلی سبْطِیِ الرَّحْمَةِ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ موُسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَعَلِیِّ بْنِ مُوسی وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ وَ الْخَلَفِ الْهادی الْمَهْدی(عج).
ولادت حضرت زینب این بزرگ زن تاریخ اسلام را که در هفته آینده است، به خدمت همه برادران و خواهران تبریک عرض میکنم.
در خطبه دوم دو محور اساسی داریم:
یکی محور فلسطین و دیگری محور جنگ و شورای امنیت. در حدی که شما را خسته نکنم، در این دو محور صحبت میکنم.
خوشبختانه حضرتآیتاللَّه منتظری قائم مقام رهبری، با دعوتی که فرمودند، پیام انقلاب را به گوش همه مردم دنیا و مخلصان اسلام و مظلومان دنیا رساندند و در موقع مناسبی که گوشها منتظر بودند که از ایران یک پیامی بشنوند، ایشان این پیام را برای همه دنیا فرستادند. این پیام بسیاری از بحثها را در خودش دارد و نیازی نمیبینیم که استدلال کنیم که به این ادله جمهوری اسلامی، اهدافش مسأله نجات فلسطین است و لذا این عملاً ثابت شد و حضور گسترده شما مردم بزرگوار و همیشه در صحنه و دوست داشتنی و فداکار که در مناسبتهای مختلف، وفا، شعور و ادراک سطح بالای خودتان را اینگونه ابراز میکنید و این حرکت امروز شما هم بسیار حرکت با ارزشی بود، برای همه ما مایه تشکر و تقدیر است. تحقیقاً این حرکت شکوهمند شما در دنیا تأثیر خودش را میگذارد و اینها امواجی است که در اقیانوسها با افتادن سنگهای بزرگ ایجاد میشود که تا ساحل امتداد پیدا میکند.
امروز چشم دنیا، هم از جهت دوست و هم از جهت دشمن متوجه حرکت اسلامی است و این جرقه در فلسطین لازم بود زده شود که مردم فلسطین این جرقه را زدند. چیز جالب در این نکته این است که ارتجاع عرب و استکبار غرب که از اسلام میترسیدند، میخواستند، مبارزه با اسلام را بر ملت عرب تحمیل کنند؛ به بهانه اینکه نجات فلسطین در برنامه آنها است! خداوند با این حرکتی که در مردم فلسطین به وجود آورد، آنها را انداخت در همان جایی که از آن داشتند فرار میکردند! یعنی آنها از اسلام میترسیدند، حالا در خود فلسطین که اگر ریاکاری هم بکنند، نمیتوانند آنجا را ندیده بگیرند. اسلام به آنها حمله کرده است! این حرکتی که مردم فلسطین میکنند، فقط علیه اسرائیل نیست، بلکه علیه ارتجاع عرب هم هست؛ علیه آن کفر مخفی که در وجود سردمداران مرتجع عرب وجود دارد و با آن کفر؛ کمپ دیویدها، کنفرانس امّان، مبارزه با انقلاب اسلامی ایران، جمعه خونین مکه و دعوت آمریکا به خلیجفارس به وجود میآید.
این قیام مردم فلسطین به همان اندازه که علیه اسرائیل است، علیه این جریانات کفر هم هست؛ به دلیل شعارهای اسلامی که در این مردم هست و به دلیل روحی که در مردم دمیده شده. این مردم از دست آن کسانی که الآن چند دهه است شعار دروغ نجات فلسطین را سر میدهند و با آن شعار مردم را گول میزنند، مأیوس شدهاند.
راه صحیح در فلسطین باز شده است و الآن هوشیاری مهم این است که مواظب باشیم این راه بسته نشود. امروز تحقیقاً استراتژیستهای استکبار جهانی و ارتجاع عرب نشستهاند و فکر میکنند که با چه حیلهای این راه را ببندند. از این نظر باید خیلی هوشیار بود و مردم فلسطین و رهبران این نهضت (هر که هستند) باید خیلی هوشیار باشند. این کاری بود که فلسطینیها باید از روز اول انجام میدادند. یعنی در آن روز که اسرائیلیها سرزمین فلسطین را غصب کردند، نمیبایست مردم فرار میکردند. آنهایی که فرار کردند (الآن سه چهار میلیون فلسطینی در سراسر دنیا آواره و بیوطن هستند) اگر در فلسطین بودند شرایط مثل حالا نبود. اینها اشتباه کردند که از فلسطین بیرون رفتند. آنهاییکه در فلسطین ماندند و آرام نشستند، آنها هم اشتباه کردند.
در سال 67 وقتی که اسرائیلیها در ظرف شش روز کناره غربی رود اردن، نوار غزه، جولان و بخشی از مصر و سوریه و اردن و بیتالمقدس، آن محور حرکت ما را از دست ما گرفتند، عده زیادی از مردم فلسطین از ترس فرار کردند و عدهای هم در همانجا ماندند و آرام گرفتند. این اشتباه بود! مردم فلسطین از روز اول نباید میگذاشتند که اسرائیل در سرزمینهایشان برای خودش مقر امنی درست کند. اسرائیلیها آمدند، کنار گوش مردم فلسطین، صدها شهرک یهودینشین درست کردند. هر جا که زمین خوب، رود خوب، منظره خوب و نقطه حساس و سوقالجیشی و ارتفاعات مهمی بود، گرفتند و در آنجا شهرک ساختند. از خود فلسطینیها برداشتند و خرج آن شهرکها کردند، ولی آن شهرهایی که در دست مردم فلسطین بوده، همان طور مثل ده پانزده سال پیش مخروبه مانده و مخروبهتر شده و اینها نشستهاند و دارند کار عادی خودشان را میکنند. این اشتباه بود! البته در این اشتباه یک نکته هست و آن اینکه اینها گول شعارهای دولتهای دروغگوی عرب را خورده بودند.
آنها گفته بودند: ما میجنگیم و سرزمینهای اشغالی را از دست اسرائیل در میآوریم! شعارهای دروغ داده بودند، همان بیچارههایی که فرار کرده بودند، در همان موقع فرار شعارشان »ما بر میگردیم« بود! و آنهایی که در سرزمینشان ماندند، خیال میکردند، عربهای دیگر راست میگویند؛ یعنی خیال میکردند که مصر، عربستان، عراق و اردن راست میگویند و به کمک اینها میآیند.
اما این مسایل چند ماهه اخیر، مردم فلسطین را هوشیارتر کرد و آخرین ضربه را هم کنفرانس امّان زد؛ وقتی که سران عرب در کنفرانس امّان جمع شدند و در آنجا در خفا گفتند که ما اول باید با اسلام بجنگیم (اسلامی که از ایران آمده، اسلام انقلابی، اسلام راستین) و بعد به سراغ اسرائیل برویم! آنها گفتند: امروز خطر اصلی برای دنیا، بنیادگرایی اسلامی است، نه صهیونیسم! ما از مخبرصادق شنیدهایم که در کنفرانس امّان بخشی از سران ناصالح کشورهای اسلامی گفتهاند که ما با صهیونیستها که 3 میلیون نفر هستند، میتوانیم کنار بیاییم؛ به هر حال یک روزی به حسابشان میرسیم. آنها خطری برای ما نیستند، ولی ما با سیل عظیم بنیادگرایی اسلامی که در سراسر منطقه پخش شده، طرف هستیم و باید با این بجنگیم! که البته ریشه و پایگاهش را در ایران میدانند.
این طرز تفکر وقتی که به گوش مردم فلسطین رسید، دیگر آن خیالهایی که در گذشته داشتند، همه نقش برآب شد و تصمیم خودشان را گرفتند و این تصادفی نیست که چند هفته بعد از آن کنفرانس، مردم فلسطین یک دفعه اینطور انقلاب را اظهار میکنند.
در این مصافی که بین حق و باطل، اسلام و کفر، ترقی و ارتجاع و ظالم و مظلوم هست، مردم راه را یاد گرفتند. اینها احتیاج به یک تجربه عینی داشتند که آن را هم خداوند در اختیارشان قرار داد: اینها در کنار گوششان، در لبنان به چشم خود دیدند که مردم مظلوم لبنان که از لحاظ امکانات ضعیفتر از مردمی هستند که در فلسطین تحت اشغال اسرائیل به سر میبرند، چه میکردند!.
وضع مردم جنوب لبنان از لحاظ امکانات به مراتب از مردم کناره غربی رود اردن، غزه و یا جولان بدتر است، آنها در درون خودشان، فالانژیستها، ارتش جنوب لبنان و هزاران جاسوس و چیزهای دیگر دارند که جنوب لبنان را دایماً به خطر میاندازند. ولی در کنارههای غربی اگر چه اسرائیلیها هستند، با این حال مردم فلسطین یک پارچه هستند. اینها دیدند که مردم لبنان جنگیدند و اسرائیل، آمریکا، ایتالیا، فرانسه و انگلیس را از خاکشان بیرون کردند و روی پای خودشان ایستادند و هزاران بمب و موشکباران و حملات اسرائیل نتوانست مردم مسلمان لبنان را از پا در بیاورد. لذا برای آنها تجربه عینی شد. قبل از آن هم در ایران دیده بودند که ملت ما با دست خالی آن رژیم جهنمی تا دندان مسلح پهلوی را آن طور به زبالهدان تاریخ انداخت و حالا هم به تنهایی با استکبار جهانی مردانه میجنگد و خم به ابرو نمیآورد.
اینها دیدند که راه هست و بی خود آرام نشستهاند و لذا راه خودشان را پیدا کردند. البته این راه، راه سادهای نیست، این راه همراه با خون، زندان، شکنجه و محرومیتها است، آن چیزی که در زندگی ما بوده و امروز هم هست و در زندگی مردم لبنان هم هست و ما در این شرایط میفهمیم که مردم فلسطین راه خودشان را پیدا کردهاند.
البته من خائف هستم که مبادا رهبران ناصالح اینها، نفوذیها، سران مرتجع کشورهای عرب و عوامل فرهنگی که در اختیار است، این شعله مقدس را خاموش کنند و مردم را به وعدههای دروغ و فریبکاریهایی که در طول این سی، چهل سال گذشته بوده، دوباره فریب دهند. این خطر هست و لذا باید ملتها و دولتهای صالح از این راه حمایت کنند و مردم فلسطین هم مقاومت نمایند و بدانند که از این راه به پیروزی خواهند رسید.
این محاصره دریایی که در حرف بعضی از این مستکبرین آمده بود، یعنی چه؟ جمهوری اسلامی ایران را به تنهایی که نمیشود محاصره کرد. شما اگر ما را محاصره کنید، خلیجفارس را محاصره کردهاید، شما اگر احتیاج به خلیجفارس، به نفت کشورهای جنوب خلیجفارس و تنگه هرمز ندارید، محاصره دریایی را مطرح کنید! ولی شما بدانید که جمهوری اسلامی به تنهایی محاصره نمیشود. ما اگر محاصره شدیم، بندرهای این منطقه تمامشان مخروبه و متروک خواهند شد!!
یا هیچ کشتی از آبهای دریای عمان و خلیجفارس عبور نخواهد کرد و یا کشتیهای جمهوری اسلامی هم مثل بقیه کشورها به بنادر جمهوری اسلامی خواهد رسید.
بنابراین ما دنبال حرفهای شما نیستیم که شما تهدید و ارعاب میکنید. ما راه را برای شما باز کردیم. ما به شما گفتیم که شما بیایید، متجاوز را اعلام کنید، مسؤول جنگ و خرابیهای ناشی از جنگ را مشخص کنید که غیر از حزب بعث عراق کسی نیست. و برنامه تشکیل دادگاه صالحی را برای محاکمه متجاوز تنظیم و فراهم کنیم و مشخص شود که تا چه زمانی حقوق جمهوری اسلامی داده میشود و متجاوز کیفر خواهد دید. دیگر احتیاجی به شورای امنیت و حضور کشتیها در خلیجفارس و این تهدیدات و ارعابها ندارید. اگر غیر از این باشد، باید شما بیایید از روی جنازه همه ما عبور کنید! که چنین چیزی در دنیا اتفاق نخواهد افتاد.
در نماز جمعه امروز ما غیر از این جمعیت عظیم میلیونی راهپیمایان، افراد دیگری هم تشریف آوردهاند که ما از آنها تشکر میکنیم.
در این اجتماع عظیم، جمعی از نیروهای رزمنده آموزشی و بسیج روحانیون قم، تعدادی از دانشجویان مرکز آموزش افسری ژاندارمری و تعدادی از دانشجویان دانشگاه پلیس و شهربانی و تعدادی از پرسنل نیروی دریایی و جمعی از پرسنل آموزشگاههای هوایی، نیروی هوایی، جمعی از جانبازان و مجروحان لبنانی که میهمان بنیاد شهید هستند و در تظاهرات مردم فلسطین شرکت داشتند، در اینجا حضور دارند. جمعی از برادران و خواهران مسیحیان ارمنی که برای مبارزه با صهیونیسم و نجات فلسطین در این راهپیمایی شرکت کرده بودند و همچنین از آقای غنین که خطبه خوبی را در نماز جمعه امروز ما ایراد فرمودند، تشکر میکنم.
ترجمه خطبه عربی
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
قیام مردم مظلوم فلسطین از حوادث مهم و قابل توجه امروز است. کاری که بایستی از همان روزهای اول اشغال فلسطین انجام میشد.
مردم فلسطین، در گذشته فریب شعارهای ریاکارانه برخی از حکام کشورهای عرب و اسلامی و رهبران خودشان را خوردند.
آنهایی که ماندند، به امید اقدامات جدی و عمل به وعدهها و ادعاها، تلاش عمدهای نکردند و آنها که به اشتباه تن به هجرت دادند و دست از وطن و مایملک خود برداشتند، به امید کاذبی که وعدههای توخالی در آنها ایجاد کرده بود، با فریاد »انا عائدٌ« [من باز میگردم] آرزوی خود را ابراز میداشتند.
در طول سالهای طولانی اشغال فلسطین حوادث به گونهای میگذشت و خائنان و مدعیان دروغگوی حمایت از مردم فلسطین توانسته بودند، چهره خود را مخفی نگهدارند.
حادثه شوم کمپ دیوید، چهره بعضی از خائنان را نشان داد؛ ولی خیلیها با اقدامات ظاهری و عوامفریبی باز هم ماهیت خود را مخفی نگهداشتند و با وعدههای فریبکارانه، امید کاذب فلسطینیان را حفظ کردند.
انقلاب اسلامی ایران زنگ خطر را برای اسرائیل و حامیان آن به صدا درآورد و حوادث لبنان و پیروزیهای مردم لبنان در بیرون راندن اسرائیل و قدرتهای بزرگ غربی از لبنان که درس خود را از انقلاب اسلامی ایران گرفتهاند، راهها را مشخصتر کرد.
در خطر سقوط قرار گرفتن بعثیهای خائن و متجاوز عراق و احساس خطر حامیان مرتجع و متکبرش، مجال ادامه ریاکاری و نفاق را از خائنان سلب کرد وآنان مجبور شدند، رفته، رفته نیات پلید خود را آشکار سازند.
جنایات آل سعود در مکه، در جمعه خونین و دعوت باند »ناتو« به خلیج فارس و سرانجام کنفرانس شوم امّان، ماهیت ارتجاع عرب را برملا ساخت و آنها که عمری دم از جهاد با اسرائیل برای نجات فلسطین میزدند، با صراحت گفتند که با اسرائیل میتوانند در صلح و صفا زندگی کنند، البته به قیمت فروش حق مردم فلسطین و مصالح مسلمین!! ولی دشمنی اصلی آنها با اسلام و پایگاه دشوار آن ایران اسلامی و انقلابی است. آنها که در زمان رژیم پهلوی و ستمشاهی که همپالگی اسرائیل بود، با حکام ایران صمیمی بودند؛ امروز مردم مسلمان ایران را که هم اکنون همراه با مردم لبنان در جنوب لبنان با اسرائیل در ستیزند و وفادارترین مردم جهان نسبت به آرمان مردم مظلوم فلسطیناند، مورد بغض و تجاوز قرار دادهاند.
روشن شدن آن حقایق باعث شده که مردم فلسطین خود به فکر اقدام بیفتند و از همان راهی که مردم ایران و لبنان رفته و میروند، راه افتادهاند. به نظر ما راه نجات فلسطین منحصر به همین است و اگر این جهاد و ایثار و فداکاری ادامه یابد، از سراسر جهان سیل حمایتهای مسلمین را دریافت خواهد کرد و ایران اسلامی آماده است که از همه امکانات خود در این راه حق استفاده کند که راهپیمایی امروز مردم ما در ایران به دعوت قائم مقام رهبری، سند گویای آن است و در آینده دنیا شاهد نمونههای گویاتری هم خواهد بود.
»اَعُوذُ باللَّهِ منَ الشَّیْطانِ الرَّجیم/ بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم/
اَرَاَیْتَ الَّذی یُکَذِّبُ بالدّینِ/ فَذلِکَ الَّذی یَدُعُّ الْیَتیمَ/ وَلا یَحُضُّ عَلی طَعامِ الْمِسْکینِ/ فَوَیْلٌ لِلْمُصَلّینَ / اَلَّذینَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ/ اَلَّذینَ هُمْ یُراؤُنَ/ وَ یَمْنَعُونَ الْماعُوْنَ«.