خطبه ها
  • صفحه اصلی
  • خطبه ها
  • نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

  • دانشگاه تهران
  • جمعه ۲۲ آبان ۱۳۶۶

    خطبه اول

  بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

 اَلْحَمْدُللَّهِِ رَبِّ الْعالَمینَ وَالصَّلوةُ وَالسَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَالِهِ الْأَئِمَّةِ الْمَعْصوُمینَ. أَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ،

 »وَلا تُطیعُوا اَمْرَالمُسْرِفینَ، اَلَّذینَ یُفْسدُونَ فِی الأرْضِ وَ لایُصْلِحُونَ«، »اُوصیکُمْ عِبادَاللَّه بتَقْوَی اللَّه«.

 

 در ادامه بحث خطبه‏های اول در عدالت اجتماعی اسلام، به روابط حاکم بر جوامع بشری از لحاظ استکبار و استضعاف رسیده بودیم که یک فصل حساسی در بحث پیش آمد. امروز آن فصل و بحث خاص را - ان‏شاءاللَّه- کامل می‏کنیم.

 گفتیم یکی از توقعات مُضر و ناپسند طبقه اشراف و مستکبرین این است که برای خودشان حق اطاعت قایلند و مدعی‏اند که دیگران باید از آنها اطاعت کنند. در بین صفات مذموم فراوانی که روحیه استکباری دارد، این روحیه از همه ویژگیها خطرناکتر و مضرتر است و متأسفانه در طول تاریخ بشریت هم آثار خودش را در جوامع انسانی گذاشته است و امروز هم ما با همه وجودمان این آثار شوم را لمس می‏کنیم.

 اشراف معمولاً اهرمهای قدرت و فشار را در اختیار دارند که این اهرمها عبارتست از: پول، زور و تبلیغات. آنها با همین اهرمها مردم را وادار به اطاعت می‏کنند و این برای خودشان یک اصل محرز و مقدس و خدشه‏ناپذیر است. من در دو سه خطبه‏ای که در این باره در هفته‏های گذشته ایراد کردم، نمونه‏هایی از قدیم‏الایام، از زمان حضرت نوح و حضرت ابراهیم و سایر انبیا (ع) را تا امروز آوردم که مستکبرین این حق اطاعت را برای خودشان یک اصل استثناناپذیر می‏دانستند[t1].

 جالب هم این است که همیشه در طول تاریخ، انبیا با این اصل مبارزه کرده و هر پیغمبری که آمده، در سرلوحه مبارزاتش مبارزه با حاکمیت طاغوت و مستکبر بوده است. اولین موردی که برخورد بین انبیا و قدرتهای اشرافی زمان خودشان پیش می‏آمده، این بوده که به مردم می‏گفتند از مستکبرین اطاعت نکنید و به همین دلیل درگیر می‏شدند. حالا ادله دیگری هم هست، اما این برای درگیری کافی بود. منطق انبیا این بوده که اطاعت مستکبرین و اشراف دارای مفاسدی است و جامعه را به فساد می‏کشاند.

 »وَلا تُطیعُوا اَمْرَالْمُسرِفینَ، اَلَّذینَ یُفْسدُون فِی اْلاَرضِ وَ لایُصْلِحُونَ«

 و روز قیامت هم که می‏شود، وقتی از توده مردم گمراه و شقی و گرفتار جهنم سؤال می‏شود که چرا شما به این سرنوشت شقاوتمندانه مبتلا شدید، در پاسخ می‏گویند:

 »وَقالُوا رَبَّنا اِنَّا اَطَعْنا سادَتَنا وَ کُبَرائَنا فَاَضَلُّونَا السَّبیلا«

 می‏گویند: »ما در سایه اطاعت ناحق از کله‏گنده‏ها و مستکبرین به این روز افتادیم«. این جوهر بخش اساسی از راه و تعلیم انبیا و توقعات مستکبرین است. اسلام و حتماً انبیا گذشته در اطاعت مبنای خاصی دارند که من آن را امروز توضیح می‏دهم.

 حالا اگر از مستکبرین اطاعت نکنیم، چه باید کرد؟ بالاخره در جامعه حسابی، کتابی، حاکمی، مردمی و معیارهایی است و نظم جامعه را چه کسی باید اداره کند؟ اصل اولیه اسلامی و انسانی این است که همه مردم در مقابل خداوند از جهت حق اطاعت مساوی هستند؛ یعنی، غیر از خداوند هیچ‏کس بر هیچ انسانی حق اطاعت ندارد، مگر موارد خاصی که مشخص شده است. هیچ کس امیر آفریده نشده و هیچ کس هم عبد خلق نشده است! همه مردم آزادند و نسبت به هم برابرند و حق اطاعت هم ندارند؛

 »لاتَکُنْ عَبْدَ غَیْرَک وَ قَدْ خَلَقَکَ اللَّه حُرّاً«.

 خدا شما را آزاد آفریده و شما حق ندارید خودتان را مطیع دیگران کنید.

 حق اطاعت مخصوص خداوند است. در قرآن آیات فراوانی در این زمینه داریم. خداوند این حق اطاعت را در مسایل اجتماعی در درجه اول به انبیا واگذار کرده است. مهمترین شرط انبیا هم عصمت است؛ انبیایی که معصوم باشند و حتی اشتباه هم نکنند، خلاف نکنند، زور نگویند و از معیارها و حدود و حقوقی که یک امیر مطاع دارد، تجاوزنکنند. به مردم ستم نرود و حقوق مردم ضایع نشود که اگر هر یک از اینها انجام شود، عصمت انبیا مخدوش می‏گردد و شرط اطاعت از بین می‏رود.

 از انبیا که بگذریم، اوصیا و جانشینان آنها دارای این حق هستند. در زمانی که وصی منصوص و مشخص وجود داشته باشد، دیگران حقی ندارند. در زمانی مثل زمان ما که وصی منصوص مشهود انبیاوجود ندارد، نواب عام این حق را در یک سطحی دارند که امروز این جامعه ما در وجود ولی فقیه متبلور شده است و همین‏جوری هم نیست که هرکس بتواند ولی‏فقیه شود.

 ولی‏فقیه یک شرایط خاص خودش را دارد که در قانون اساسی ما مهمترین شرایطش در 5 مورد آمده است. این 5 شرط برای ولی‏فقیه حق اطاعت می‏آورد.

 شرط اول این است که ولی فقیه باید مجتهد باشد و بتواند احکام خدا و وظایف انسانها رااز همه طبقات از ادله شرعی و کتاب، سنّت و عقل و منابع دیگر استنباط کند و درست بفهمد.

 دوم اینکه باید عادل و متقی باشد؛ یعنی حالا که فهمید، در بیان و اجراء دچار انحراف نشود.

 سوم اینکه باید آگاه به زمان باشد. ممکن است ما فقیهی داشته باشیم که مجتهد باشد، ولی زمان خودش را نشناسد و آشنا به نیازهای خلق‏اللَّه و مصالح واقعی مردم نباشد و نتواند زمان را آن طوری که هست، ارزیابی کند. حق اطاعت را به او نمی‏دهند.

 چهارم اینکه مدیر و مدبّر باشد؛ یعنی قدرت اینکه از این حق اطاعت، درست استفاده کند؛ افراد ناصالحی دورش جمع نشوند و مصالح خلق‏اللَّه را از بین نبرند، افراد فرصت‏طلب و سودجو از موقعیت او سوءاستفاده نکنند، در تدبیرش دخالت نکنند، برنامه او را به هم نریزند و کاری که مال  و حق اوست، دیگران که صلاحیت ندارند از دست او در نیاورند و به اسم او بر مردم حاکم نباشند و لذا مدیر و مدبر بودن جزو ویژگیهای اصلی ولی‏فقیه در قانون اساسی آمده است.

 پنجم اینکه شجاع باشد و از تهدیدها، ارعابها و مشکلاتی که انسان را از تصمیم‏گیری باز می‏دارد و آدم را می‏ترساند که در موقع مقتضی تصمیم مناسب را برای مصالح جامعه بگیرد، نترسد. باید فاقد ترس و روحیه ضعف و بزدلی باشد. پس اگر ما یک انسانی را پیدا کردیم که فقیه، عادل، شجاع، مدیر، مدبّر و آگاه به زمان بود، مصداق ولی‏فقیه خواهد بود که در قانون اساسی ما توسط علمای مجلس خبرگان تنظیم شده و این مصداق حق اطاعت پیدا می‏کند.

 بحمداللَّه امروز ما، هم رهبری صالح داریم و هم برای مراحل بعدمان جانشین رهبری صالح داریم که مصداق هر دو اینها را هم مردم می‏شناسند و هم خبرگان. حالا اگر یک زمانی هم اینها نبود، این طور نیست که اسلام جامعه را بدون سرپرست گذاشته باشد.

 آن موقع نوبت به عدول المؤمنین می‏رسد که با احساس وظیفه به عنوان امور حسبی، برای اینکه نباید امر جامعه مسلمین مختل بماند، وارد ماجرا می‏شوند و جامعه را اداره می‏کنند. و اگر مؤمنین عادلی هم پیدا نشدند، باز افراد دیگری که احساس وظیفه می‏کنند، وارد می‏شوند ومردم با آنها بیعت می‏کنند و به گونه‏ای جامعه اداره می‏شود. در هیچ مرحله‏ای جامعه در مکتب اسلام بی‏سرپرست نخواهد ماند، اما حرف این است که به طور طبیعی این جوری نیست که اسلام این منطق زورگویانه را تصویب کرده باشد که هر کس پول و عده بیشتری داشت و قدرت نظامی و یا تبلیغی پیدا کرد، به او حق اطاعت داده شود.

 متأسفانه مستکبرین دنیا در طول تاریخ همیشه این اصل اساسی اسلامی و انسانی و آسمانی را نقض کرده‏اند و حالا هم دنیا همین جوری است.

 همین حالا می‏بینید که در این کنفرانس کشورهای عربی بیش از 20 کشور جمع شده‏اند و دو سه تا کشور پولدار (چون که روی اقیانوس نفت مسلمانها نشسته‏اند)، آراء این کشورهای بزرگ را می‏خرند. کشورهای چند ده میلیونی آمده‏اند آنجا نشسته‏اند و یک شیخ و امیری که با قدرت قبیله آمده و چاههای نفت را در یک منطقه غصب کرده است، با پول و دلارش رأی اینها را می‏خرد و اینها آن طور که او می‏خواهد، رأی می‏دهند. این یعنی حاکمیت سرمایه و پول که چقدر زشت از آب در می‏آید.

 130 - 140 میلیون عرب در دنیا دارند زندگی می‏کنند که اکثریت، مردمی مسلمان، متعهد و انقلابی هستند و چند نفر، با قدرت نظامی که آمریکا در اختیارشان گذاشته و قدرت تبلیغی که استکبار در خدمت آنها قرار داده و قدرت پولی که از جیب مسلمانهای عرب می‏گیرند و به اینها می‏دهند، دور هم جمع می‏شوند و برخلاف اراده و میل اینها و برخلاف مصلحت دنیای اسلام و محرومین و مستضعفین برای خودشان کنفرانس تشکیل می‏دهند، تصمیم می‏گیرند و قطعنامه صادر می‏کنند و بعد هم کسی نیست جلو اینها را بگیرد.

 این زشتی حاکمیت پول است که تبلورش را ما در سطح منطقه این گونه می‏بینیم. در سطح منطقه ببینید! آمریکا اگر این امکانات مالی غصب شده قرنها از ملتهای محروم دنیا را در اختیار نداشت و اگر باند امپریالیسم غرب و باند ناتو این همه اموال و امکانات کل دنیا را در این چند قرن غصب نکرده بودند و در خزانه و کشورشان انباشته نکرده بودند، آیا این طوری می‏توانستند در سراسر دنیا اعمال قدرت و زورگویی کنند و دهها کشتی جنگی پرخرج را به یک منطقه اعزام کنند و این همه ارعاب و تهدید کنند و این همه بلا برای مردم دنیا درست کنند و بحران ایجاد نمایند؟!

 اینها با اتکا به این قدرتشان به خود حق می‏دهند که مدعی حاکمیت بر جهان، سازمان ملل و یونسکو و حاکمیت بر هر چیزی که به نام ملتها در دنیاست باشند و خودشان را متولی نقاط حساس دنیا بدانند و هر جا هر ملتی بخواهد حرکت کند، اینها مدعی شوند که منافع حیاتی ما تهدید می‏شود! این آثار سوء جهانی است و در سطح داخلی هم ما هر یک نمونه‏هایی در زندگیمان از قدرت خانها، قلدرها و پولدارها و زورگوها داریم.

 بنابراین یکی از آثار سوء این تقسیم دنیا به مستکبر و مستضعف این است که طبقه مستکبر که همیشه در اقلیت قرار دارد و هیچ وقت آنها اکثریت جامعه نیستند، توقع ناحق حاکمیت و حق اطاعت برای خودشان دارند که این حق نه ریشه اسلامی و نه انسانی و نه ریشه درست تاریخی دارد، فقط غصب حقوق مردم است. اموال مردم را غصب کرده‏اند و حالا می‏خواهند اراده مردم را هم غصب کنند و برای مبارزه با این بلا ما بیش از هر چیز مکتب انبیا و معارف قرآن را می‏بینیم که - ان‏شاءاللَّه - حکومت اسلامی و این انقلاب اسلامی بتواند در آینده این منطق قوی اسلام و انبیا را به عنوان یک نمونه پیاده کند.

 در آیاتی که به پیغمبر مربوط می‏شود، یکی از نکاتی که روی آن خیلی تکیه می‏شود، این است که این پیغمبر از خودتان است. بعضیها خیال می‏کنند که پیغمبر از ملائکه نیست و از بشر است. این هم یک معنا می‏تواند باشد، اما بیشتر این نیست. قرآن به مردم می‏گوید که حاکمیت باید مال خود شما باشد.

 ما باید همیشه بیدار و هوشیار باشیم افرادی که جزو مردم باشند، تافته جدا بافته نباشند، رنج فقر و رنج محرومیت و رنج درد و مرض و گرفتاری و ضعف رابفهمند و بدانند که اگر در اداره به حق مردم رسیدگی نشود، چه بر سر مراجعین می‏آید و بدانند که اگر یک مریض نتوانست مرکزی برای معالجه خودش پیدا کند، چه برسرش می‏گذرد و ببینند اگر یک شکایت مندی نتوانست در جامعه برای گرفتن حقش یک پناهی برای خودش پیدا کند، چه برسرش می‏آید! این روحیه‏ها را در زندگی‏شان دیده باشند و لمس کرده باشند و اگر بر سر خودشان نیامده باشد، با این دردها آشنا باشند.

 اینها می‏توانند با مردم کار کنند و سعادت آنها را تأمین کنند و این اصل اسلامی است که بین مسؤولین و مدیران کشور و جامعه نباید فاصله باشد و نباید اجازه دهیم که اینها کم‏کم به یک طبقه جدایی تبدیل شوند که رنج، درد، لذت و عیش و ناراحتی مردم را نتوانند درک کنند. ما می‏دانیم اگر آدم خودش را به یک مسأله‏ای محدود کرد، بسیاری از احساساتی را که مردم دارند فراموش می‏کند و یک وقت متوجه می‏شود؛ وقتی که صدای انقلاب مردم را شنید، آن موقع می‏گوید: حالا فهمیدم! آن موقع آن پرده‏ها کنار می‏رود.

 بنابراین، ان‏شاءاللَّه ما در جامعه اسلامیمان باید کاملاً بیدار باشیم و نگذاریم که انقلاب به چنین روزی بیفتد. تقوا در بخش مدیریت، رکن عمده‏اش همین است و اینکه برای ولی‏فقیه شرط تقوا این قدر مهم تلقی شده است، به خاطر همین است و ملتهایی که مدیران با تقوا داشته باشند، می‏توانند در زندگی خودشان همیشه به راه سعادت بروند. ملت در اصلاح مدیران تأثیر بگذارد و مدیران هم دراصلاح مردم تأثیر بگذارند.

 

    خطبه دوم

 

 بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

 اَلْحَمْدُللَّهِِ رَبِّ العالَمینَ وَالصّلوةُ وَ السَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلی عَلِیٍّ أَمیرِالمُؤْمنینَ وَ عَلی الصِّدّیقة الطّاهِرة وَ عَلی سبْطِیِ الرَّحْمَةِ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ موُسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَعَلِیِّ بْنِ مُوسی وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ وَ الْخَلَفِ الهادی المَهْدی(عج).

 

 در مناسبتهای هفته گذشته میلاد پرسعادت حضرت رسول اکرم (ص) و حضرت امام جعفر صادق (ع) و در سایه این میلاد مقدس، هفته وحدت را داشتیم که این هفته وحدت از ترشحات فکری قائم مقام رهبری، حضرت آیت‏اللَّه منتظری است که منشأ خیر و برکت فراوانی برای جامعه ما و کل اسلام است. گرچه استکبار جهانی برای مخدوش کردن این برکات، اصل وحدت را مخدوش می‏کنند که نمونه آن را در مکه و جاهای دیگر و حرکات مرموز عاملین استکبار جهانی مشاهده می‏کنیم، ولی ما باید هفته وحدت را همیشه برای رسیدن به قدرت واحد اسلامی جهت دفاع از اسلام مغتنم شماریم.

 همچنین هفته »آمادگی برای رویارویی با آمریکا« را به نحوی پشت سر گذاشتیم و این در شرایطی بود که به مسایلی رسیدیم که از دیشب تا امروز شما مردم نیز اطلاع دارید. در جواب به خواست ملت و فریاد آمادگی مردم برای رویا رویی با استکبار جهانی، شورای عالی پشتیبانی جنگ که خود و مسؤولان دیگر نیز احساسی همانند احساس ملت داشتند، مقدمات یک مرحله نو و حرکت جدید را فراهم آورند که آثار این مقدمات را از دیشب شما مردم بزرگوار می‏بینید.

 امروز در این خطبه بنا دارم که شرایط جدید و مرحله تازه‏ای را که می‏خواهیم وارد آن شویم، برای شما توضیح بدهم. آنچه که خودتان هم از حرکتتان در سیزدهم آبان و از شعارهایی که مطرح کردید و از فریاد بلندی که بر سر طاغوت و شیطان بزرگ زمان کشیدید می‏فهمید، ما درد و خواست شما را به خوبی حس می‏کنیم و توضیحاتی که عرض خواهم کرد، فکر می‏کنم آن مکنونات قبلی شما را نیز باز می‏کند و گوش دنیا را به استماع می‏طلبد که حرف جدید جمهوری اسلامی و انقلاب را گوش بدهند.

 ما در حال وارد شدن به یک مرحله کاملاً جدیدی هستیم که از امروز این مرحله آغاز می‏شود. مقدمات فراوانی دست اندر کار بوده است که ما را به امروز رسانده است. امروز کاملاً برای ما روشن است که یک نزاع جدی که مقدمات درگیری شدید مسلحانه را در حال فراهم کردن است، بین اسلام و کفر جریان دارد. مقدمات یک چنین درگیری خونباری در حال مهیا شدن است.

 کفر جهانی در دو سه قرن گذشته با ترفندهایی که به کار گرفته بود، موفق شده بود اسلام را به عنوان یک عامل حرکت و اداره ملتها از میدان بدر ببرد و خیالش راحت شود. این خیال راحت وجود ندارد و این خواب خوش خرگوشی که کفر جهانی در این مورد داشت، به هم خورده و به یک کابوس وحشتناک تبدیل شده است و آثار آن را در خطبه امروز عرض خواهم کرد.

 تا سال گذشته سردمداران کفر جهانی به طور جدی معتقد بودند؛ بدون اینکه خود وارد صحنه شوند، می‏توانند توسط عوامل شناخته شده و ناشناخته خود موج خیزش اسلامی را سرکوب کرده و اوضاع را به شرایط گذشته برگردانند. به نظر می‏رسد از اواخر سال گذشته تحلیل‏گران سیاست کفر جهانی به این نتیجه رسیده‏اند که اشتباه عمل کردند و به این آسانی نمی‏توان موج را شکست؛ و نیاز به نیروی بیشتری دارد.

 در مراحل اولیه سال جاری نیز احساس نمی‏کردند کار بدین مرحله که رسیده است، برسد. گامهای دیگری برداشتند، ولی این گامها کفر جهانی را کشانده که تا اینجا رسیده‏اند و حالا معلوم نیست که آیا می‏توانند در همین مرحله متوقف شوند یا ممکن است عقب بروند! جلوتر بیایند و یا ممکن است هر دو حال پیش آید!

 در ضربه‏هایی که سال گذشته در عملیات کربلای 5 به عراقی‏ها وارد آمد و بعد از گذشتن از اروند رود در سال قبل از آن و نزدیک شدن ما به نقاط حساس‏تر خلیج‏فارس، کفر جهانی قطعاً به این نتیجه رسید که وعده مقاومتی که حزب بعث و صدام می‏دادند و می‏گفتند که ارتش عراق قدرت مقاومت دارد، پوچ است و مطمئناً اینها فهمیدند که به طور جدی آسیب پذیر هستند. بقیه نقاط عراق نیز آسیب دید، شمال و مرکز عراق تقریباً خلوت شد و آنها دیدند که اگر پشت سر عملیاتی مانند کربلای 5، عملیات دیگری با همان قدرت و وسعت انجام بگیرد، بعد از آن مشخص نخواهد شد که چه اتفاقی خواهد افتاد.

 همچنین کفر جهانی در محاسبات خود چنین حس کرد که جمهوری اسلامی ایران قدرت انجام عملیات متوالی از آن قبیل را دارد؛ برای اینکه نیرویی را که ایران در آن عملیات به کار گرفت، تمامی نیروها و استعداد کشور نبود. بلکه بخشی از نیروها بود که وارد میدان شد و این ضربه مهلک را وارد آورد. خوب! اگر مقدمات بیشتری فراهم شده بود و اگر برای کار بعدی نیز همان مقدار نیرو و امکانات به کار گرفته می‏شد، چه بر سر حزب بعث عراق و حامیانش می‏آمد؟ این چیزی بود که دنیا به خاطر آن به وحشت افتاده است.

 البته وحشت تنها مسأله عراق نیست. کفر جهانی اگر می‏دانست با قربانی کردن حزب بعث عراق کار تمام می‏شود، این کار را می‏کرد. آنها بنا ندارند به خاطر یک عامل این همه سرمایه‏گذاری کنند. شما مشاهده کردید وقتی در فیلیپین لازم شد، مارکوس را قربانی کردند. در ایران وقتی که لازم شد، محمد رضا پهلوی را قربانی کردند و در حال حاضر وقتی در تونس لازم شد، بورقیبه را به آن آسانی قربانی کردند و در همه جا وضعیتشان چنین است.

 در اینجا مسأله، مسأله اسرائیل است. اینها وحشتی از شیوخ منطقه و غیره ندارند؛ چون می‏دانند که ایران سر جنگ با آنها را ندارد. اگر آنها در مسیر مردم قرار بگیرند، می‏توانند با ما صمیمی شده و با ما کار کنند. مسأله، مسأله اسرائیل است و آن چیزی بود که این روزها ناشیانه رو و برملا شد. ناشی‏گریهایی که تبلیغات غرب، اسرائیل و مرتجعین عرب انجام دادند و مشت خود را نزد ملتهای خود و دنیا باز کردند، درهمین دو سه روز اخیر اتفاق افتاد و این از عجایب اشتباهات امپریالیسم خبری است. البته شاید اضطراب موجب شده است و راه دیگری غیر از این نداشتند.

 همان موقعی که کشورهای عربی برای شرکت در کنفرانس اردن جمع می‏شدند، رئیس جمهور اسرائیل در کنگره آمریکا اظهاراتی کرد که موجب شگفتی آدمهای عاقل دنیا شد و حتی موجب ایجاد شوک در میان اعراب گردید. عجیب هم همین بود؛ کنگره آمریکا، رئیس جمهور اسرائیل  و همزمانی آن با تشکیل کنفرانس سران عرب!! این اتفاقات را خداوند جور می‏کند که دنیا و مردم بفهمند.

 رئیس جمهور اسرائیل در کنگره آمریکا خطاب به نمایندگان آمریکا گفت: شما چرا این قدر خطر عرب را در مقابل اسرائیل بزرگ می‏کنید؟ مسأله این نیست! مسأله خطر، بنیادگرایی اسلامی است. آنچه که اسرائیل را تهدید می‏کند، اسلام است و نه عرب!

 تا امروز در هیچ جایی یک مسؤول غربی و اسرائیلی چنین اعتراف بزرگی نکرده بود. چندین سال است که اینهاتبلیغ می‏کنند که جمهوری اسلامی ایران از اسرائیل اسلحه می‏خرد و این جزو حرفهای تبلیغاتی‏شان است و هم‏اکنون نیز چنین حرفهایی را می‏زنند. خوب! وقتی چنین تبلیغاتی صورت می‏گیرد، رئیس جمهور اسرائیل چگونه چنین جمله‏ای را در کنگره آمریکا می‏گوید؟

 در چنین وضعیتی، کشورهای عربی در اردن جمع شده‏اند. حالا مأموریت آنها چیست؟ در همین رابطه، ظرف دو سه روز گذشته لیبی و سوریه دو افشاگری کردند که خیلی جالب و قوی است. وقتی که کنفرانس سران کشورهای عربی تمام شد، لیبی اعلام کرد که این کنفرانس، کنفرانس عربی نبود، بلکه آمریکایی بود و قطعنامه، قطعنامه ما نبود، بلکه قطعنامه‏ای بود که از واشنگتن آمده بود! بسیاری فکر می‏کردند این یک ژست تبلیغاتی است که لیبی به خود گرفته است.

 همچنین دیروز وزیر خارجه سوریه گفت که ما دو نامه از آمریکا و شوروی در کنگره داشتیم. وی گفت: در نامه آمریکاییان به سران عرب نوشته بودند: خطری که کشورهای عربی را در حال حاضر تهدید می‏کند، اسرائیل نیست. شما مسأله جهت گیری اعراب را در مقابل اسرائیل تضعیف کنید و قضیه را به سمت ایران برگردانید و دستور صریح داده بود که باید یکی از مواد قطعنامه‏تان قطع ارتباط با ایران باشد.

 خوب! این رسوایی برای آمریکا، شیوخ عرب و اسرائیل و کل کفر جهانی بسیار بالاست. اگر یک چنین کاری در محیط ما انجام شده بود، مشاهده می‏کردید که تمامی روزنامه‏ها، تلویزیونها، رادیوها و همه مراکز خبری دنیا این مسأله را توبوق کرده بودند! و حتماً اینها از این مسایل بسیار مهم و بزرگ به سادگی خواهند گذشت. از این عربها و کسانی که مبارزه با اسرائیل را یدک می‏کشند، تعجب است که در آنجا نشسته‏اند و دستور کنفرانس را آمریکا می‏دهد و قطع رابطه با ایران و ضعیف نمودن برخورد با اسرائیل را دیکته می‏کند!

 این یعنی پاگذاشتن روی 50 سال مبارزه کل عرب و پاگذاشتن بر روی شرافت هر عرب و ندیده گرفتن تمام شعارها، نوشته‏ها، مقالات، کتابها و خونها و این همه چیزهایی که در راه مبارزه برای نجات فلسطین در این چند دهه اجرا شده است. این رسوایی بسیار بالاست. جنگ صلیبی جدید رو شد!

 اگر آن روز، به سردمداری رؤسای کلیساها از اروپا مردم جمع می‏شدند، امروز با سردمداری کاخ سفید و پنتاگون و مراکز جاسوسی و سیاسی در کشورهای ناتو این برنامه ریزی شده و بدین نحو اجرا می‏شود. جنگ با اسلام است و پایگاه آن ایران است. رو شد آنچه که از اول جنگ همه ما گفتیم که این جنگ با صدام و حزب بعث نیست. بعثیهای عراقی به نیابت از آمریکا و اسرائیل با ما جنگ می‏کنند و خودشان هم ممکن است نفهمند. آنها، همینهایی هستند که حالا اینجا آمده‏اند و می‏گویند که ما تائب هستیم و می‏خواهیم توبه کنیم و برگردیم و با دشمنان اصلی خودمان بجنگیم! آنها ممکن است چیزی نفهمند، ولی قضایا این گونه آشکار می‏شود. مطلب روشن شد که جنگ با ایران و اسلام است.

 دامنه جنگ بسیار وسیع است. آنها برنامه‏ریزی جامعی انجام داده‏اند. بعد از عملیات کربلای 5 کارهایی که انجام شده بود، ابعاد آن در چند صحنه روشن شد. اولین صحنه‏ای که اینها درست کردند، صحنه تبلیغات جهانی است. در صحنه جهانی اعلام کردند که ایران تروریست و بنیادگرای غیرقابل انعطاف و جنگ طلب است!

 صحنه دیگر در شورای امنیت سازمان ملل است که یک شکل جهانی ظاهرالصلاحی به آن دادند و یک قطعنامه‏ای به نام قطعنامه 598 صادر کردند و به آتش بس دعوت کردند و یک چیزهایی از قبیل محکوم کردن تخلفات، زدن بمبهای شیمیایی و غیره را در آن گنجاندند و این در واقع گریم کردن صورت قطعنامه بود! اما اصل آن چیز دیگری بود و آن این بود که آتش‏بس اعلام کنند و ایران آن را نپذیرد و بعد اعلام کنند که ایران با صلح و امنیت مخالف است! این روح قضیه است.

 البته من شخص دبیرکل سازمان ملل را از این اتهام تبرئه می‏کنم و فکر می‏کنم که ایشان در حال حاضر هم نیّت خیرخواهانه دارد که شاید به عدالت یا جای درستی برسند. ما به ایشان چیزی نمی‏گوییم، اما آنهایی که مقدمات کار را فراهم کردند، چنین هدفی از این قطعنامه داشتند که عرض کردم.

 همچنین در کنار این کار، اقدام دیگری بایستی انجام می‏شد. یکی این بود که کشورهای عربی (به غیر از عراق) درگیری را با ما شدید کنند؛ شاید که بتوانند اعراب را از اسرائیل منصرف کرده و همه را متوجه اسلام و ما کنند، لذا حادثه مکه اتفاق می‏افتد و تحقیقاً آمریکا این فاجعه را انجام داده است. الان دیگر روشن شده است که آمریکا به اربابان سعودی دستور داد و نقش عوامل عراق و ضدانقلاب ایران هم در این فاجعه روشن است و اینها با همدیگر همکاری کردند و این حادثه را به وجود آوردند تا آن چنان رود خونی بین ما و کشورهای مرتجع عرب ایجاد شود که پل به وجود نیاید.

 در این میان طیف ضدانقلاب، به علاوه بی‏بند و بارها و قاچاقچیان و طیف مالی تروریستهای اقتصادی نیز مأمور شدند که در خدمت این جریان قرار بگیرند که آثار آن کاملاً روشن است. منتها هر کسی با زبان خودش حرف می‏زند. مارکسیست صحبت از محرومان می‏کند، منافق اسم اسلام را می‏آورد، لیبرال صحبت از جنگ و خرابی می‏آورد و سلطنت طلب نیز برای آثار طاغوتیان زمان پهلوی اشک می‏ریزد و هر کسی درد خود را به صورت خاصی بیان می‏کند! مهمتر از همه اینها حضور خود آمریکا و اعضای ناتو در منطقه است.

 همه اینها تا اینجا حرف است و با حرف هم نمی‏شود کاری پیش برد. یک چیزی در کنارش می‏خواهد که هر وقت لازم شد از حرف جلو برود، پشتوانه این حرفها باشد و آن حضور نظامی آمریکاییها با بعضی از شُرکایشان در منطقه است که می‏دانید حدود شصت هفتاد تا کشتی جنگی الان برای این منظور در اینجا حضور دارد. جمهوری اسلامی در مقابل یک چنین برنامه حساب شده با مقدمات فراوان قرار گرفته است. برای جنگ با اسلام با این وجهه‏های ظاهرالصلاح صلح‏طلبی و امنیت خواهی و جلوگیری از سرایت جنگ به جای دیگر و امثال اینها، چهره این سناریو را گریم کرده و اینها را به میدان آورده‏اند. ما باید با این موضوع درمیدان چه کار کنیم؟

 خوشبختانه ملت ما این مسأله را خودش فهمید. ما توضیحاتی برای مردم دادیم، ولی مردم ما خیلی هوشیار هستند. این حضور بی‏سابقه مردم در خیابانها در روز 13 آبان دلیلش نه تبلیغات بود و نه شرایط دیگر. از مجموعه اوضاع مردم فهمیدند که یک خطر جدید دارد پیش می‏آید و مسأله جدیدی اتفاق افتاده است. واقعاً حضور مردم در روز 13 آبان بی سابقه بود. (حالا ما در مراسم دیگر همچون روز قدس و امثالهم نیز چنین جمعیتی را داشتیم، که باز هم همان موقع، خطرهای دیگری بود) نوع شعار دادنها و فریادهای عمیق خشم مردم که مشتهایشان به آسمان بلند بود، درک مردم را نشان می‏داد.

 مسؤولان کشور نیز هماهنگ با مردم این مسایل از چشمشان دور نبود و مدتی است برای آماده شدن این شرایط فکر کردند و برنامه‏ریزی کردند که همه اینها هماهنگ شد و با هم تطابق پیدا کرد و ما وارد یک مرحله جدیدی شدیم. ما الان دراین مرحله چه خواهیم کرد؟ من در خطبه هفته قبلم که در اینجا صحبت کردم، یک جمع‏بندی کردم که تا به حال با همه این شرارتهایی که اینها کرده‏اند، چیزی به دست نیاورده‏اند. یعنی موفقیتی به دست نیاوردند، بلکه در هر یک از این مقاطع که شما حساب کنید یک ضرر کردند.

 در سازمان ملل به جای اینکه ما را جنگ طلب معرفی کنند، روشن شد که ایران تز مشخصی برای پایان جنگ دارد. ما یک حرف عادلانه‏ای زدیم که نمی‏توانند رد کنند. ما می‏گوییم شما که قبول دارید عراق متجاوز است، بیایید حزب بعث را به عنوان متجاوز و مسؤول جنگ معرفی کنید و دادگاهی که عادلانه باشد (و اطراف قضیه دادگاه را قبول کنند)، تشکیل شود تا کیفر این جنایتکار را بدهد. این حرفی است که ما از روز اول جنگ گفته‏ایم و یک حرفی نیست که بشود رد کنیم. الحمدللَّه این منطقمان  در دنیا جا افتاده و به این منطق ادامه خواهیم داد. مبارزه ما در سازمان ملل همین است.

 در بعد حرکتهای ضدانقلاب، شما خودتان دارید می‏بینید که آنها چقدر در ملت ما موفق هستند! و مثل مارهای افسرده زمستانی هستند که یک تکانی به خودشان می‏دهند و دیگر قابل توجه نیستند و بحث درباره‏شان نمی‏کنیم. در بعد سران مرتجع عرب و کنفرانس اعراب، خوشبختانه آن چیزی که ما سالها آرزو داشتیم و دنبالش بودیم، رو شد. یعنی ما همیشه می‏خواستیم مردم عرب بفهمند که با این حکام و با این رهبران و غیره به حقوقشان نمی‏رسند و با اینها نمی‏شود به جنگ اسرائیلیها رفت، فلسطین را نمی‏شود نجات داد!

 در همان موقعی که اینها در اردن نشسته بودند و توطئه علیه تز مبارزه با اسرائیل می‏کردند، مسلمانها داخل اراضی اشغال شده فلسطین داشتند با اسرائیلیها می‏جنگیدند و آن صحنه‏های حماسه بزرگ ملت مسلمان فلسطین را ما در آنجا و هم در جنوب لبنان شاهد بودیم، آنها خوب رسوا شدند.

 کار به اینجا رسیده که رئیس سازمان آزادیبخش فلسطین که پرچم مبارزه مسلحانه علیه اسرائیل بلند کرده، وقتی که می‏خواهد وارد اردن بشود، رئیس حکومت اردن به استقبال او نمی‏رود. بعد صدام می‏آید واسطه می‏شود که ملک حسین بپذیرد و با هم حرف بزنند! نکبت مبارزین مدعی مبارزه به اینجا رسیده که با قاتلین فرزندانشان و با کسی که سپتامبر سیاه را به راه انداخت، الان باید التماس کنند که او با آنها حرف بزند! دلال اسرائیل و دلال آمریکا و دلال ارتجاع ناز می‏کند که با رئیس سازمان آزادیبخش فلسطین در جلسه مذاکره کند!

 ما منتظر بودیم که این افتضاح بر سر مدعیان مبارزه با اسرائیل بیاید تا ملتها خودشان را پیدا کنند و بدانند که آزادی فلسطین فقط از طریق مسجدها مقدور است و فقط از طریق بانک »اللَّه‏اکبر« می‏شود این ملت اسلامی را دور پرچم جهاد با اسرائیل جمع کرد که این از موفقیتهای عمیق این مقطع برای ما است.

 در خلیج‏فارس، اتفاق از اینجا هم مهمتر است. آمریکاییها آمدند در خلیج‏فارس و به افتضحاح دچار شدند؛ واقعاً مثل یک ببرکاغذی که آب بریزد روی کاغذ و کاغذ پاره شود و تماشاچیها بفهمند که این ببر نیست و کاغذ است، چنین حالی برای آمریکا پیش آمده است! در این آخرین حادثه‏ای که در خلیج‏فارس پیش آمد، اینها حمله کردند به یک قایق ماهیگیری شارجه و دو روز تبلیغات کردند که ما قایق توپدار ایران را زدیم! حالا این آمریکا است که مدعی است؛ ماهواره‏هایش حرکت اجسام کوچک را در آبهای خلیج‏فارس زیرنظر دارد! مدعی است که وقتی مین در کشتی می‏گذارند، آنها می‏بینند! این چه چشمی است که مین را می‏بیند، ولی قایق ماهیگیری را می‏گوید قایق مسلح توپدار و در چند صد متری آن قایق را به گلوله می‏بندد؟! هلی کوپترها بالای سرش می‏آیند؛ چنان افتضاحی در این قضیه به سر آمریکا آمد که کاخ سفید نمی‏تواند سرش را در میان ملت آمریکا بلند کند و چشمش گستاخی نگاه کردن به صورت خبرنگاران را ندارد! وقتی می‏پرسند با این همه رادار و دوربینهای حساسی که شما در شب دارید، چرا اشتباه کردید؟ هیچ جوابی ندارد.

 در خلیج‏فارس نیز هر حرکت کوچکی کردند، آن چنان تودهنی خوردند که خودشان می‏فهمند چه به سرشان آمد! امنیت را از خلیج‏فارس بردند، نوکرانشان را رسوا کردند، عواملشان را برملاء کردند، وزیر دفاعشان آقای واین‏برگر با این افتضاح بیرون رفت و چند روزی گفتند همسرش مریض است و او دیگر نمی‏تواند کار کند! بدبخت، همسرش گفت: نه! من چیزیم نیست و می‏توانم اینجا زندگی کنم! اگر بنا بود انسان با مریض بودن همسر، استعفا بدهد، خود آقای ریگان بایستی قبل از او استعفا می‏داد! اعلام استعفای واین‏برگر؛ یعنی شکست تز نظامی آمریکا در خلیج‏فارس.

 کشف ضعف اقتصادی آمریکا و نقطه ضعف دنیای غرب یکی از دستاوردهای مهم مرحله‏ای همین اوضاع برای ماست. آن‏قدر خسارت برای قدرتهای مالی غرب در این دو هفته به وجود آمده که هیچ کامپیوتری الان نمی‏تواند حساب کند! نشان داده شد که خلیج‏فارس آن چنان نقطه‏ای است که از اینجا می‏شود شدیدترین بحرانهای اقتصادی را بر دنیا تحمیل کرد و نشان داد که اینجا جای بازی با آتش نیست! نشان داد که اینجا آن قدر حساس است که کبریت کشیدن در آبهای خلیج‏فارس، مثل کبریت کشیدن در وسط انبار باروت است!

 بنابراین آمریکاییها که نمی‏توانستند قبلاً محاسبه کنند و خیال می‏کردند با جنجال می‏توانند به اهدافی برسند، در اینجا سرشان به سنگ خورد. البته نباید توقع داشت که اینها فوری فرمان برگشت کشتیها را به اقیانوس آرام یا اطلس بدهند! آنها مقداری صورتشان را با سیلی در اینجا سرخ نگه می‏دارند و می‏مانند، ولی همین حالا مثل موش مرده در خلیج‏فارس هستند! تحرکاتشان زبونانه و ذلیلانه است و هیچ‏کاری از پیش نبردند. به جای امنیت، ناامنی به خلیج‏فارس آوردند و برای نجات صدام هم نتیجه‏ای نگرفتند و کار را بدتر کردند.

 کار را به اینجا رساندند که تظاهرات 13 آبان و در پی آن تصمیمات شورای عالی پشتیبانی جنگ و اجازه رهبری عظیم‏القدر انقلاب پیش آمد که حرفهایش را شما شنیدید و ما وارد یک مرحله جدیدی شدیم و یک برنامه‏ریزی جدیدی کردند که من این برنامه را توضیح می‏دهم.

 برنامه جدیدی که به نظر ما می‏رسد و ما باید وارد آن شویم، این است که یک گام بلند در جهت جدی‏تر گرفتن جنگ در مرزهایمان با عراق و احتمال برخورد با آمریکا در خلیج‏فارس برداریم و این گام را با مصوبات و بیانیه‏هایی که تهیه شده و بعضیهایش منتشر گردید، با اجازه رهبری شروع کردیم. این هنوز بسیج عمومی نیست، ما هنوز به مرحله‏ای نرسیده‏ایم که نیاز به بسیج عمومی داشته باشیم و بالاتر از این، هنوز آن وقتی نیست که رهبری انقلاب بخواهد حکم جهاد عمومی به کل نیروها بدهد که به صورت تکلیف عینی برای همه متبلور شود.

 این گام قبل از آن دو گام بزرگتر است که در زمان مناسب خودش می‏تواند برداشته شود. این فقط یک گام بلندی است که جنگ را در ابعاد مختلفش با امکاناتی که همین حالا در دستمان است، بسیار جدی تلقی کنیم. کاری که می‏خواهیم بکنیم، به این صورت است که چون همه این سناریو و محاصره‏ها و این تبلیغات و این شیطنتها، کنفرانسها، کشتیها و قطعنامه‏ها یک هدف را تعقیب می‏کند و آن شکستن ابهت و حیثیت اسلام در مقابل استکبار جهانی در جنگ ایران و عراق است، لذا ما نوک تیز پیکان حرکتمان باید به طرف میدانهای جنگ باشد و در کنار این، به جهات دیگر جنگ هم توجه داشته باشیم.

 این کار با حضور بیشتر مردم رزمنده و با پشتیبانی بیشتر میدان جنگ مقدور است و دو رکن اساسی دارد که ما با »جهاد مالی« و »جهاد جانی« این دو رکن را مشخص می‏کنیم. در این بیانیه ده ماده‏ای که شورای پشتیبانی جنگ امروز به ملت عزیزمان خطاب و اعلام کرد، کلیات این حرکت ترسیم شده است.

 »جهاد جانی« را کسانی به عهده می‏گیرند که با قدرت بدنی و تخصص رزمی یا تمهید امکانات تخصصی در میدان جنگ و پشتیبانی جنگ می‏توانند از وجودشان سرمایه گذاری کنند که به اینها تکلیف شده باید به مراکزی که بعداً اعلام خواهد شد، مراجعه و در آنجا ثبت نام کنند که برنامه‏ای طولانی تنظیم شود که دیگر ما یک کربلای پنج خلق نکنیم و بعدش مدتی عراقیها استراحت کنند و دشمنان ما فرصت پیدا کنند و برنامه‏ریزی برای مقاطع بعدی کنند. ما باید بتوانیم کربلاهای متعدد و متوالی در زمان مناسب انجام دهیم و این در موقعی است که ثبت نامها و نوبتها به گونه‏ای تنظیم شده باشد که ما منتظر عده نمانیم.

 از لحاظ مالی آنچه که در بودجه دولت هست و آنچه که در مجلس در سال گذشته تصویب شده، روال عادی جنگ است که ما داریم انجام می‏دهیم. این گام مؤثری که می‏خواهیم برداریم، حضور بیشتر پشتیبانی مالی ملت را مطالبه می‏کند که این آیه قرآنی را که همه بارها شنیده‏اید که خداوند کسانی را که با مالشان و جانشان در راه خداوند جهاد می‏کنند، بشارت به بهشت می‏دهد، امروز مصداق اَتمّش را جامعه ما و شرایط جدید ما طلب می‏کند که ما باید وارد این شویم.

 ما هنوز از مردم این دعوت عام را برای جهاد مالی نکرده‏ایم و هنوز هم به آن مرحله قاطع نرسیده‏ایم که با وضع قوانین و مالیاتهای هنگفت زمان جنگ از مردم به صورت عام مطالبه کنیم، ولی به یک مقطعی رسیده‏ایم که برای پشتیبانی شرایط جدید جنگ از عامه مردم و مخصوصاً طبقات پولداری که امنیت مالی‏شان در سایه جهاد جان برکفان تأمین می‏شود، بخواهیم شرکت مؤثرتری در این کار کنند.

 پیش بینی ما این است که باید کسانی که قدرت مالی دارند و خودشان به جبهه هانمی‏توانند بیایند (که قسمتی از اینها خانمها هستند؛ بسیاری از خانمهای کشور ما متموّل هستند و اموال ارث  و یا مهریه و یا کارشان مال آنهاست و برای خودشان باید مصرف کنند) در راه خدا انفاق کنند. اینها حداقل می‏توانند حقوق یک رزمنده‏ای را در دوران سه ماه یا چهارماهی که به جبهه می‏رود، بپردازند.

 در صدر اسلام هم بدین نحو بوده است که کسانی که نمی‏توانستند به جبهه بروند، وسایل رزم یک رزمنده  را می‏دادند. آن موقع دولت خرج جنگ را نمی‏داد، مردم می‏دادند. بخش وسیعی از خانمهای ما این کار را می‏توانند انجام بدهند، بسیاری پیرمردها و متموّلینی که قدرت جنگیدن ندارند، خیلی آسان می‏توانند شرکت کنند. بسیاری از کسبه، تولید کننده‏ها، اداریها، بازنشسته‏ها و خیلی از افراد هستند که این امکان را دارند و وقتی که تنظیم شد و اعلام گردید، می‏توانند یک رزمنده را تجهیز کنند.

 البته یک عده‏ای هم هستند که امکانات فراوان مالی دارند که آنها با سهم مشخص در موقع مشخص شرکت خواهند کرد. البته این، راه را برای غیر متمکنها نمی‏بندد که شریک باشند. آنها شاید نتوانند یک رزمنده را به کلی تدارک کنند و این قدر قدرت نداشته باشند، با همین شیوه‏ای که در گذشته جهاد می‏کردند، حتی سهمیه کوپن ارزاق خودشان را به جبهه‏ها می‏دادند، آن راه ادامه دارد. به آنها چه بگوییم و چه نگوییم، خودشان هستند و بودند. ما الان قشر و افراد جدیدی را داریم مخاطب قرار می‏دهیم.

 من در همین هفته، یکی دو تا نامه داشتم که نمونه‏هایی از مجاهده مالی است که همراه با مجاهده جانی هم هست، که این بهترین نوع جهاد است. می‏خواهم یک نامه برای شما بخوانم که خودم را سخت متأثر کرد. یک کسی، از یکی از روستاهای طالقان نامه‏ای نوشته که خیلی سطح بالاست، یک مقدار پول با این نامه فرستاده‏اند که مبلغش درست یادم نیست، فکر کنم حدود 10، 15 هزار تومان بود که بیشترش از اسکناسهای 20 تومانی کهنه تشکیل شده بود. در این نامه چنین نوشته شده: »این مبلغ که ضمیمه این نامه می‏باشد، تنها سرمایه یک بسیجی هفده ساله روستایی است که در عملیات پیروزمند کربلای پنج به درجه رفیع شهادت نایل گشت«.

 حالا توجه کنید به تکه بعدی نامه که مشخصات ایشان است: »آقای حسین صابری، فرزند امامقلی، متولد 1346 در روستای نوریان طالقان که با خانواده‏اش زندگی می‏کرده، در عمرش تنها دوبار از روستا بیرون رفته: اولین بار شرکت در عملیات کربلای یک و دفعه دوم، شرکت در عملیات کربلای پنج. این بسیجی از مال دنیا فقط یک دوچرخه داشته است، وصیت کرده که اگر من شهید شدم، دوچرخه‏ام را بفروشید و پولش را برای جنگ بفرستید«. این اوج جهاد است؛ هم با جان و هم با مال. این یکی از نامه‏هاست.

 در نامه دومی که به من نوشته شده، نویسنده اسم خودش را نیز ننوشته و همراه این نامه مقدار بیست هزارتومان فرستاده که به خدمت امام امت ببرم و نوشته است: »من کارگر بسیجی هستم که در یک شرکت کمک فنرسازی کار می‏کنم. خداوند به من توفیق داد که به مدت شش ماه به جبهه بروم، ولی چون تنها فرزند ذکور مادرم هستم و پدر هم ندارم و زن و بچه نیز دارم، مادر و خانواده‏ام سختشان است که به جبهه بروم. برای اینکه در جبهه حضور داشته باشم، تنها راهم این بود که اضافه کاری کنم. شش ماه اضافه کاری کردم و این مبلغ را تهیه کردم و شما این مبلغ را به خدمت امام امت بدهید«.

 این نمونه کمک و ایثار مردم ما است که جبهه ها را حمایت می‏کنند، جهاد می‏نمایند و اسلام را این گونه یاری می‏دهند و با کفر جهانی این گونه می‏جنگند و آمریکا و بعث عراق را سست کرده‏اند و سران مرتجع خودفروش عرب را مفتضح نموده‏اند. مردم ما، اسرائیل و آمریکا و ارتجاع عرب را مجبور کرده‏اند که آن نیّات شوم قلبی خودشان را اعلام کنند و آمریکا را وادار کردند که کشتیهایش را به خلیج‏فارس بفرستد و این جور در اینجا شرمنده و ذلیل شود. این گونه، بورس جهانی خدایان زر و زور را متزلزل کرده‏اند، این گونه وحشت در دل استکبار جهانی و طاغوتهای زمان انداخته‏اند و این گونه امپریالیسم خبری را از عرش تبلیغاتشان به زیر انداختند و چهره‏های اینها را مفتضح کردند.

 ملت ما این گونه و فرزندانش این پیروزیها را دارد. در آینده، در این برنامه جدید ما، حرکت باید به گونه‏ای باشد که این برادران عزیزی که می‏خواهند به جبهه بروند، بتوانند پشتیبانی شوند؛ خانواده‏هایشان در مضیقه نباشند، در ادارات و مراجعات قضایی دچار مشکل نشوند و در بیمارستانها درست پذیرایی شوند، پشت جبهه همراه جبهه شود و در گام جدید ما ضربه‏های متوالی را آن چنان در نقطه مناسب وارد کنیم که آمریکا را از این به میدان آمدن و از این چهره و چنگ و دندان نشان دادن پشیمان کنیم و -ان‏شاءاللَّه- بار دیگر پرچم پرافتخار اسلام را بر کاخهای بلند زورگویان دنیا به اهتزاز درآوریم.

 برنامه‏های اعزام و کمک را در روزهای آینده به ترتیب خواهند گفت و شما در جریان قرار خواهید گرفت و علما و خطبا و نویسندگان و گویندگان وظیفه ارشاد را انجام خواهند داد و هنرمندان و رسانه های جمعی ما در این مقطعی که کفر جهانی در مقابل اسلام ناب انقلابی این طوری صف کشیده، باید وظایف هنری خودشان را برای تبیین پیام انقلاب و اسلام به خوبی انجام دهند.

 در مراسم امروز ما میهمانانی حضور دارند؛ پزشکان و دانشمندان داخلی و خارجی که در اولین سمینار بین‏المللی جراحی کلیه در ایران تشریف دارند، کاروان وحدت پیش مرگان کُرد مسلمان و خانواده‏های شهید که در جلو صفوف نماز حضور دارند، مدیران مدارس شاهد از سراسر کشور، جمعی از نیروهای بسیجی شهرستان دلیجان و جمعی از خواهران حزب‏اللهی دانش آموز شهرستان مشهد که به این منطقه تشریف آورده‏اند. ما حضور همه آنان را در مراسم نماز جمعه گرامی می‏داریم و ملت عزیزمان و همه مسؤولان کشور را به مراعات تقوا و انجام وظایف دینی که به عهده دارند، دعوت می‏نماییم .

 

    ترجمه خطبه عربی

 

    بسم اللَّه الرحمن الرحیم

 الحمدللَّه والسلام علی‏رسول اللَّه و آله و علی عباداللَّه المتّقین.

 ضروری می‏دانم که مسلمانان جهان و بخصوص مسلمانان منطقه را نسبت به شرایط حساس و سرنوشت سازی که در حال گذشت برملت اسلامی ما و مسلمانان منطقه است، آگاه کنم؛ زیرا، اسلام و کفر امروز رودر روی هم در میدان حساسی ایستاده‏اند که باید از همین حالا علایم آینده آن را مشخص کنیم.

 حکومتهای اسلامی منطقه باید یکی از این دو راه را برگزینند: یا راه اسلام را که به وسیله آن سعادت و استقلال خود و نجات فلسطین و اخراج صهیونیسم را تأمین کنند؛ یا راه کفر را که به استمرار بندگی و اطاعت از استعمارگران و ادامه فتنه صهیونیستها و غصب فلسطین منجر خواهد شد.

 ناتو برای تحمیل هیبت خود به کشورهای منطقه و تحکیم قید و بندهای وابستگی آنان، شروع به حضور نظامی گسترده بی‏سابقه‏ای در منطقه کرده وبا حضور ناوگانهای جنگی خود امنیت خلیج فارس و دریای عمان را به هم زده است. در مقابل، جمهوری اسلامی ایران برای شکستن ابهت استکبار و بیرون کردن آنان از منطقه تمامی توان خود را به کار می‏گیرد و ملتهای منطقه نیز باید این راه را تأیید کنند و مسلمانان دنیا به یاری بیایند.

 اگر حکومتهای منطقه خود را از قید و بندهای وابستگی رهایی دهند و راه ملتها و مجاهدان اسلام را در پیش گیرند، سرنوشتی روشن در انتظار ملت و کشورشان قرار می‏گیرد، اما اگر همچون گذشته برگمراهی و وابستگی و ادامه دفاع از متجاوز و روشنگر آتش جنگ، تحت شعار »دفاع از عروبت« اصرار کردند و به یاری غیر اسلامی و ظالمانه خود افزودند و موجب وابستگی و نیاز کشورشان به استعمارگران شدند، حکومتهایی خائن به کیان خود و اسلام و ملتها به حساب می‏آیند و باید برای جبران خسارتهایی که در این راه نادرست پیش می‏آید، آماده شوند.

 با کمال تأسف به نظر می‏رسد که تعدادی از سران گمراه عرب، راه دوم را برگزیده‏اند و آمریکا و استعمارگران غربی را به سرزمین و سواحل خود دعوت کرده و امکاناتی را که متعلق به مسلمانان است، در اختیار نیروهای نظامی متجاوز قرار داده‏اند. در نهایت، همه اینها خواسته‏های غیرشرعی استعمارگران را درباره فلسطین قبول خواهند کرد. چرا که شما مسلمانان می‏بینید که سران غرب و دلالان آنها این روزها فعالیتهای زیادی در منطقه انجام می‏دهند؛ همان طور که در زمان موافقت نامه صلح کمپ دیوید، کسینجر بین اسرائیل و عربها رفت و آمد می‏کرد.

 اما امروز عربستان و کویت جای کشور مصر زمان سادات را گرفته‏اند و نقشی که شاه اردن بازی می‏کند، همان نقش دلالی است که در آن موقع در کمپ دیوید بازی کرد. با نهایت تأسف، بعضی از سران فلسطین نیز راه را هموار می‏کنند؛ کاری که ما آن را در کمپ دیوید ندیدیم، زیرا آن موقع دولتهای مترقی عرب دارای نیرو و فعالیت بیشتری در رویارویی با انحراف در این مسیر بودند.

 و اما عفالقه عراق که در کمپ دیوید حقیقتشان آشکار نشده بود و به ریا و نفاق خود را معارض اقدام سادات نشان می‏دادند، امروز همچون رکنی در این روند شرم آور وارد شده‏اند.

 مجموعه آنچه که از اقدامات و اتفاقات بیان کردم، نشان می‏دهد که قدرتهای شیطانی در راستای تضعیف اسلام و رهبری عظیمش، انقلاب اسلامی ایران، گام برمی‏دارند و آنچه که در کنفرانس رؤسای عرب گذشت، بهترین دلیل آن است. اما خداوند همراه این دین و بهترین دلیل برای مجاهدان در راهش است.

 »أَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ/ بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم/

 قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَدٌ/ اَللَّهُ الصّمَدُ/ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یوُلَدُ/ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَدٌ«.