نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی
خطبه اول
بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
اَلْحَمْدُللَّهِِ رَبِّ الْعالَمینَ وَالصَّلوةُ وَالسَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَالِهِ الْأَئِمَّةِ الْمَعْصوُمینَ. أَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ،
»وَلا تُطیعُوا اَمْرَالمُسْرِفینَ، اَلَّذینَ یُفْسدُونَ فِی الأرْضِ وَ لایُصْلِحُونَ«، »اُوصیکُمْ عِبادَاللَّه بتَقْوَی اللَّه«.
در ادامه بحث خطبههای اول در عدالت اجتماعی اسلام، به روابط حاکم بر جوامع بشری از لحاظ استکبار و استضعاف رسیده بودیم که یک فصل حساسی در بحث پیش آمد. امروز آن فصل و بحث خاص را - انشاءاللَّه- کامل میکنیم.
گفتیم یکی از توقعات مُضر و ناپسند طبقه اشراف و مستکبرین این است که برای خودشان حق اطاعت قایلند و مدعیاند که دیگران باید از آنها اطاعت کنند. در بین صفات مذموم فراوانی که روحیه استکباری دارد، این روحیه از همه ویژگیها خطرناکتر و مضرتر است و متأسفانه در طول تاریخ بشریت هم آثار خودش را در جوامع انسانی گذاشته است و امروز هم ما با همه وجودمان این آثار شوم را لمس میکنیم.
اشراف معمولاً اهرمهای قدرت و فشار را در اختیار دارند که این اهرمها عبارتست از: پول، زور و تبلیغات. آنها با همین اهرمها مردم را وادار به اطاعت میکنند و این برای خودشان یک اصل محرز و مقدس و خدشهناپذیر است. من در دو سه خطبهای که در این باره در هفتههای گذشته ایراد کردم، نمونههایی از قدیمالایام، از زمان حضرت نوح و حضرت ابراهیم و سایر انبیا (ع) را تا امروز آوردم که مستکبرین این حق اطاعت را برای خودشان یک اصل استثناناپذیر میدانستند[t1].
جالب هم این است که همیشه در طول تاریخ، انبیا با این اصل مبارزه کرده و هر پیغمبری که آمده، در سرلوحه مبارزاتش مبارزه با حاکمیت طاغوت و مستکبر بوده است. اولین موردی که برخورد بین انبیا و قدرتهای اشرافی زمان خودشان پیش میآمده، این بوده که به مردم میگفتند از مستکبرین اطاعت نکنید و به همین دلیل درگیر میشدند. حالا ادله دیگری هم هست، اما این برای درگیری کافی بود. منطق انبیا این بوده که اطاعت مستکبرین و اشراف دارای مفاسدی است و جامعه را به فساد میکشاند.
»وَلا تُطیعُوا اَمْرَالْمُسرِفینَ، اَلَّذینَ یُفْسدُون فِی اْلاَرضِ وَ لایُصْلِحُونَ«
و روز قیامت هم که میشود، وقتی از توده مردم گمراه و شقی و گرفتار جهنم سؤال میشود که چرا شما به این سرنوشت شقاوتمندانه مبتلا شدید، در پاسخ میگویند:
»وَقالُوا رَبَّنا اِنَّا اَطَعْنا سادَتَنا وَ کُبَرائَنا فَاَضَلُّونَا السَّبیلا«
میگویند: »ما در سایه اطاعت ناحق از کلهگندهها و مستکبرین به این روز افتادیم«. این جوهر بخش اساسی از راه و تعلیم انبیا و توقعات مستکبرین است. اسلام و حتماً انبیا گذشته در اطاعت مبنای خاصی دارند که من آن را امروز توضیح میدهم.
حالا اگر از مستکبرین اطاعت نکنیم، چه باید کرد؟ بالاخره در جامعه حسابی، کتابی، حاکمی، مردمی و معیارهایی است و نظم جامعه را چه کسی باید اداره کند؟ اصل اولیه اسلامی و انسانی این است که همه مردم در مقابل خداوند از جهت حق اطاعت مساوی هستند؛ یعنی، غیر از خداوند هیچکس بر هیچ انسانی حق اطاعت ندارد، مگر موارد خاصی که مشخص شده است. هیچ کس امیر آفریده نشده و هیچ کس هم عبد خلق نشده است! همه مردم آزادند و نسبت به هم برابرند و حق اطاعت هم ندارند؛
»لاتَکُنْ عَبْدَ غَیْرَک وَ قَدْ خَلَقَکَ اللَّه حُرّاً«.
خدا شما را آزاد آفریده و شما حق ندارید خودتان را مطیع دیگران کنید.
حق اطاعت مخصوص خداوند است. در قرآن آیات فراوانی در این زمینه داریم. خداوند این حق اطاعت را در مسایل اجتماعی در درجه اول به انبیا واگذار کرده است. مهمترین شرط انبیا هم عصمت است؛ انبیایی که معصوم باشند و حتی اشتباه هم نکنند، خلاف نکنند، زور نگویند و از معیارها و حدود و حقوقی که یک امیر مطاع دارد، تجاوزنکنند. به مردم ستم نرود و حقوق مردم ضایع نشود که اگر هر یک از اینها انجام شود، عصمت انبیا مخدوش میگردد و شرط اطاعت از بین میرود.
از انبیا که بگذریم، اوصیا و جانشینان آنها دارای این حق هستند. در زمانی که وصی منصوص و مشخص وجود داشته باشد، دیگران حقی ندارند. در زمانی مثل زمان ما که وصی منصوص مشهود انبیاوجود ندارد، نواب عام این حق را در یک سطحی دارند که امروز این جامعه ما در وجود ولی فقیه متبلور شده است و همینجوری هم نیست که هرکس بتواند ولیفقیه شود.
ولیفقیه یک شرایط خاص خودش را دارد که در قانون اساسی ما مهمترین شرایطش در 5 مورد آمده است. این 5 شرط برای ولیفقیه حق اطاعت میآورد.
شرط اول این است که ولی فقیه باید مجتهد باشد و بتواند احکام خدا و وظایف انسانها رااز همه طبقات از ادله شرعی و کتاب، سنّت و عقل و منابع دیگر استنباط کند و درست بفهمد.
دوم اینکه باید عادل و متقی باشد؛ یعنی حالا که فهمید، در بیان و اجراء دچار انحراف نشود.
سوم اینکه باید آگاه به زمان باشد. ممکن است ما فقیهی داشته باشیم که مجتهد باشد، ولی زمان خودش را نشناسد و آشنا به نیازهای خلقاللَّه و مصالح واقعی مردم نباشد و نتواند زمان را آن طوری که هست، ارزیابی کند. حق اطاعت را به او نمیدهند.
چهارم اینکه مدیر و مدبّر باشد؛ یعنی قدرت اینکه از این حق اطاعت، درست استفاده کند؛ افراد ناصالحی دورش جمع نشوند و مصالح خلقاللَّه را از بین نبرند، افراد فرصتطلب و سودجو از موقعیت او سوءاستفاده نکنند، در تدبیرش دخالت نکنند، برنامه او را به هم نریزند و کاری که مال و حق اوست، دیگران که صلاحیت ندارند از دست او در نیاورند و به اسم او بر مردم حاکم نباشند و لذا مدیر و مدبر بودن جزو ویژگیهای اصلی ولیفقیه در قانون اساسی آمده است.
پنجم اینکه شجاع باشد و از تهدیدها، ارعابها و مشکلاتی که انسان را از تصمیمگیری باز میدارد و آدم را میترساند که در موقع مقتضی تصمیم مناسب را برای مصالح جامعه بگیرد، نترسد. باید فاقد ترس و روحیه ضعف و بزدلی باشد. پس اگر ما یک انسانی را پیدا کردیم که فقیه، عادل، شجاع، مدیر، مدبّر و آگاه به زمان بود، مصداق ولیفقیه خواهد بود که در قانون اساسی ما توسط علمای مجلس خبرگان تنظیم شده و این مصداق حق اطاعت پیدا میکند.
بحمداللَّه امروز ما، هم رهبری صالح داریم و هم برای مراحل بعدمان جانشین رهبری صالح داریم که مصداق هر دو اینها را هم مردم میشناسند و هم خبرگان. حالا اگر یک زمانی هم اینها نبود، این طور نیست که اسلام جامعه را بدون سرپرست گذاشته باشد.
آن موقع نوبت به عدول المؤمنین میرسد که با احساس وظیفه به عنوان امور حسبی، برای اینکه نباید امر جامعه مسلمین مختل بماند، وارد ماجرا میشوند و جامعه را اداره میکنند. و اگر مؤمنین عادلی هم پیدا نشدند، باز افراد دیگری که احساس وظیفه میکنند، وارد میشوند ومردم با آنها بیعت میکنند و به گونهای جامعه اداره میشود. در هیچ مرحلهای جامعه در مکتب اسلام بیسرپرست نخواهد ماند، اما حرف این است که به طور طبیعی این جوری نیست که اسلام این منطق زورگویانه را تصویب کرده باشد که هر کس پول و عده بیشتری داشت و قدرت نظامی و یا تبلیغی پیدا کرد، به او حق اطاعت داده شود.
متأسفانه مستکبرین دنیا در طول تاریخ همیشه این اصل اساسی اسلامی و انسانی و آسمانی را نقض کردهاند و حالا هم دنیا همین جوری است.
همین حالا میبینید که در این کنفرانس کشورهای عربی بیش از 20 کشور جمع شدهاند و دو سه تا کشور پولدار (چون که روی اقیانوس نفت مسلمانها نشستهاند)، آراء این کشورهای بزرگ را میخرند. کشورهای چند ده میلیونی آمدهاند آنجا نشستهاند و یک شیخ و امیری که با قدرت قبیله آمده و چاههای نفت را در یک منطقه غصب کرده است، با پول و دلارش رأی اینها را میخرد و اینها آن طور که او میخواهد، رأی میدهند. این یعنی حاکمیت سرمایه و پول که چقدر زشت از آب در میآید.
130 - 140 میلیون عرب در دنیا دارند زندگی میکنند که اکثریت، مردمی مسلمان، متعهد و انقلابی هستند و چند نفر، با قدرت نظامی که آمریکا در اختیارشان گذاشته و قدرت تبلیغی که استکبار در خدمت آنها قرار داده و قدرت پولی که از جیب مسلمانهای عرب میگیرند و به اینها میدهند، دور هم جمع میشوند و برخلاف اراده و میل اینها و برخلاف مصلحت دنیای اسلام و محرومین و مستضعفین برای خودشان کنفرانس تشکیل میدهند، تصمیم میگیرند و قطعنامه صادر میکنند و بعد هم کسی نیست جلو اینها را بگیرد.
این زشتی حاکمیت پول است که تبلورش را ما در سطح منطقه این گونه میبینیم. در سطح منطقه ببینید! آمریکا اگر این امکانات مالی غصب شده قرنها از ملتهای محروم دنیا را در اختیار نداشت و اگر باند امپریالیسم غرب و باند ناتو این همه اموال و امکانات کل دنیا را در این چند قرن غصب نکرده بودند و در خزانه و کشورشان انباشته نکرده بودند، آیا این طوری میتوانستند در سراسر دنیا اعمال قدرت و زورگویی کنند و دهها کشتی جنگی پرخرج را به یک منطقه اعزام کنند و این همه ارعاب و تهدید کنند و این همه بلا برای مردم دنیا درست کنند و بحران ایجاد نمایند؟!
اینها با اتکا به این قدرتشان به خود حق میدهند که مدعی حاکمیت بر جهان، سازمان ملل و یونسکو و حاکمیت بر هر چیزی که به نام ملتها در دنیاست باشند و خودشان را متولی نقاط حساس دنیا بدانند و هر جا هر ملتی بخواهد حرکت کند، اینها مدعی شوند که منافع حیاتی ما تهدید میشود! این آثار سوء جهانی است و در سطح داخلی هم ما هر یک نمونههایی در زندگیمان از قدرت خانها، قلدرها و پولدارها و زورگوها داریم.
بنابراین یکی از آثار سوء این تقسیم دنیا به مستکبر و مستضعف این است که طبقه مستکبر که همیشه در اقلیت قرار دارد و هیچ وقت آنها اکثریت جامعه نیستند، توقع ناحق حاکمیت و حق اطاعت برای خودشان دارند که این حق نه ریشه اسلامی و نه انسانی و نه ریشه درست تاریخی دارد، فقط غصب حقوق مردم است. اموال مردم را غصب کردهاند و حالا میخواهند اراده مردم را هم غصب کنند و برای مبارزه با این بلا ما بیش از هر چیز مکتب انبیا و معارف قرآن را میبینیم که - انشاءاللَّه - حکومت اسلامی و این انقلاب اسلامی بتواند در آینده این منطق قوی اسلام و انبیا را به عنوان یک نمونه پیاده کند.
در آیاتی که به پیغمبر مربوط میشود، یکی از نکاتی که روی آن خیلی تکیه میشود، این است که این پیغمبر از خودتان است. بعضیها خیال میکنند که پیغمبر از ملائکه نیست و از بشر است. این هم یک معنا میتواند باشد، اما بیشتر این نیست. قرآن به مردم میگوید که حاکمیت باید مال خود شما باشد.
ما باید همیشه بیدار و هوشیار باشیم افرادی که جزو مردم باشند، تافته جدا بافته نباشند، رنج فقر و رنج محرومیت و رنج درد و مرض و گرفتاری و ضعف رابفهمند و بدانند که اگر در اداره به حق مردم رسیدگی نشود، چه بر سر مراجعین میآید و بدانند که اگر یک مریض نتوانست مرکزی برای معالجه خودش پیدا کند، چه برسرش میگذرد و ببینند اگر یک شکایت مندی نتوانست در جامعه برای گرفتن حقش یک پناهی برای خودش پیدا کند، چه برسرش میآید! این روحیهها را در زندگیشان دیده باشند و لمس کرده باشند و اگر بر سر خودشان نیامده باشد، با این دردها آشنا باشند.
اینها میتوانند با مردم کار کنند و سعادت آنها را تأمین کنند و این اصل اسلامی است که بین مسؤولین و مدیران کشور و جامعه نباید فاصله باشد و نباید اجازه دهیم که اینها کمکم به یک طبقه جدایی تبدیل شوند که رنج، درد، لذت و عیش و ناراحتی مردم را نتوانند درک کنند. ما میدانیم اگر آدم خودش را به یک مسألهای محدود کرد، بسیاری از احساساتی را که مردم دارند فراموش میکند و یک وقت متوجه میشود؛ وقتی که صدای انقلاب مردم را شنید، آن موقع میگوید: حالا فهمیدم! آن موقع آن پردهها کنار میرود.
بنابراین، انشاءاللَّه ما در جامعه اسلامیمان باید کاملاً بیدار باشیم و نگذاریم که انقلاب به چنین روزی بیفتد. تقوا در بخش مدیریت، رکن عمدهاش همین است و اینکه برای ولیفقیه شرط تقوا این قدر مهم تلقی شده است، به خاطر همین است و ملتهایی که مدیران با تقوا داشته باشند، میتوانند در زندگی خودشان همیشه به راه سعادت بروند. ملت در اصلاح مدیران تأثیر بگذارد و مدیران هم دراصلاح مردم تأثیر بگذارند.
خطبه دوم
بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
اَلْحَمْدُللَّهِِ رَبِّ العالَمینَ وَالصّلوةُ وَ السَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلی عَلِیٍّ أَمیرِالمُؤْمنینَ وَ عَلی الصِّدّیقة الطّاهِرة وَ عَلی سبْطِیِ الرَّحْمَةِ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ موُسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَعَلِیِّ بْنِ مُوسی وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ وَ الْخَلَفِ الهادی المَهْدی(عج).
در مناسبتهای هفته گذشته میلاد پرسعادت حضرت رسول اکرم (ص) و حضرت امام جعفر صادق (ع) و در سایه این میلاد مقدس، هفته وحدت را داشتیم که این هفته وحدت از ترشحات فکری قائم مقام رهبری، حضرت آیتاللَّه منتظری است که منشأ خیر و برکت فراوانی برای جامعه ما و کل اسلام است. گرچه استکبار جهانی برای مخدوش کردن این برکات، اصل وحدت را مخدوش میکنند که نمونه آن را در مکه و جاهای دیگر و حرکات مرموز عاملین استکبار جهانی مشاهده میکنیم، ولی ما باید هفته وحدت را همیشه برای رسیدن به قدرت واحد اسلامی جهت دفاع از اسلام مغتنم شماریم.
همچنین هفته »آمادگی برای رویارویی با آمریکا« را به نحوی پشت سر گذاشتیم و این در شرایطی بود که به مسایلی رسیدیم که از دیشب تا امروز شما مردم نیز اطلاع دارید. در جواب به خواست ملت و فریاد آمادگی مردم برای رویا رویی با استکبار جهانی، شورای عالی پشتیبانی جنگ که خود و مسؤولان دیگر نیز احساسی همانند احساس ملت داشتند، مقدمات یک مرحله نو و حرکت جدید را فراهم آورند که آثار این مقدمات را از دیشب شما مردم بزرگوار میبینید.
امروز در این خطبه بنا دارم که شرایط جدید و مرحله تازهای را که میخواهیم وارد آن شویم، برای شما توضیح بدهم. آنچه که خودتان هم از حرکتتان در سیزدهم آبان و از شعارهایی که مطرح کردید و از فریاد بلندی که بر سر طاغوت و شیطان بزرگ زمان کشیدید میفهمید، ما درد و خواست شما را به خوبی حس میکنیم و توضیحاتی که عرض خواهم کرد، فکر میکنم آن مکنونات قبلی شما را نیز باز میکند و گوش دنیا را به استماع میطلبد که حرف جدید جمهوری اسلامی و انقلاب را گوش بدهند.
ما در حال وارد شدن به یک مرحله کاملاً جدیدی هستیم که از امروز این مرحله آغاز میشود. مقدمات فراوانی دست اندر کار بوده است که ما را به امروز رسانده است. امروز کاملاً برای ما روشن است که یک نزاع جدی که مقدمات درگیری شدید مسلحانه را در حال فراهم کردن است، بین اسلام و کفر جریان دارد. مقدمات یک چنین درگیری خونباری در حال مهیا شدن است.
کفر جهانی در دو سه قرن گذشته با ترفندهایی که به کار گرفته بود، موفق شده بود اسلام را به عنوان یک عامل حرکت و اداره ملتها از میدان بدر ببرد و خیالش راحت شود. این خیال راحت وجود ندارد و این خواب خوش خرگوشی که کفر جهانی در این مورد داشت، به هم خورده و به یک کابوس وحشتناک تبدیل شده است و آثار آن را در خطبه امروز عرض خواهم کرد.
تا سال گذشته سردمداران کفر جهانی به طور جدی معتقد بودند؛ بدون اینکه خود وارد صحنه شوند، میتوانند توسط عوامل شناخته شده و ناشناخته خود موج خیزش اسلامی را سرکوب کرده و اوضاع را به شرایط گذشته برگردانند. به نظر میرسد از اواخر سال گذشته تحلیلگران سیاست کفر جهانی به این نتیجه رسیدهاند که اشتباه عمل کردند و به این آسانی نمیتوان موج را شکست؛ و نیاز به نیروی بیشتری دارد.
در مراحل اولیه سال جاری نیز احساس نمیکردند کار بدین مرحله که رسیده است، برسد. گامهای دیگری برداشتند، ولی این گامها کفر جهانی را کشانده که تا اینجا رسیدهاند و حالا معلوم نیست که آیا میتوانند در همین مرحله متوقف شوند یا ممکن است عقب بروند! جلوتر بیایند و یا ممکن است هر دو حال پیش آید!
در ضربههایی که سال گذشته در عملیات کربلای 5 به عراقیها وارد آمد و بعد از گذشتن از اروند رود در سال قبل از آن و نزدیک شدن ما به نقاط حساستر خلیجفارس، کفر جهانی قطعاً به این نتیجه رسید که وعده مقاومتی که حزب بعث و صدام میدادند و میگفتند که ارتش عراق قدرت مقاومت دارد، پوچ است و مطمئناً اینها فهمیدند که به طور جدی آسیب پذیر هستند. بقیه نقاط عراق نیز آسیب دید، شمال و مرکز عراق تقریباً خلوت شد و آنها دیدند که اگر پشت سر عملیاتی مانند کربلای 5، عملیات دیگری با همان قدرت و وسعت انجام بگیرد، بعد از آن مشخص نخواهد شد که چه اتفاقی خواهد افتاد.
همچنین کفر جهانی در محاسبات خود چنین حس کرد که جمهوری اسلامی ایران قدرت انجام عملیات متوالی از آن قبیل را دارد؛ برای اینکه نیرویی را که ایران در آن عملیات به کار گرفت، تمامی نیروها و استعداد کشور نبود. بلکه بخشی از نیروها بود که وارد میدان شد و این ضربه مهلک را وارد آورد. خوب! اگر مقدمات بیشتری فراهم شده بود و اگر برای کار بعدی نیز همان مقدار نیرو و امکانات به کار گرفته میشد، چه بر سر حزب بعث عراق و حامیانش میآمد؟ این چیزی بود که دنیا به خاطر آن به وحشت افتاده است.
البته وحشت تنها مسأله عراق نیست. کفر جهانی اگر میدانست با قربانی کردن حزب بعث عراق کار تمام میشود، این کار را میکرد. آنها بنا ندارند به خاطر یک عامل این همه سرمایهگذاری کنند. شما مشاهده کردید وقتی در فیلیپین لازم شد، مارکوس را قربانی کردند. در ایران وقتی که لازم شد، محمد رضا پهلوی را قربانی کردند و در حال حاضر وقتی در تونس لازم شد، بورقیبه را به آن آسانی قربانی کردند و در همه جا وضعیتشان چنین است.
در اینجا مسأله، مسأله اسرائیل است. اینها وحشتی از شیوخ منطقه و غیره ندارند؛ چون میدانند که ایران سر جنگ با آنها را ندارد. اگر آنها در مسیر مردم قرار بگیرند، میتوانند با ما صمیمی شده و با ما کار کنند. مسأله، مسأله اسرائیل است و آن چیزی بود که این روزها ناشیانه رو و برملا شد. ناشیگریهایی که تبلیغات غرب، اسرائیل و مرتجعین عرب انجام دادند و مشت خود را نزد ملتهای خود و دنیا باز کردند، درهمین دو سه روز اخیر اتفاق افتاد و این از عجایب اشتباهات امپریالیسم خبری است. البته شاید اضطراب موجب شده است و راه دیگری غیر از این نداشتند.
همان موقعی که کشورهای عربی برای شرکت در کنفرانس اردن جمع میشدند، رئیس جمهور اسرائیل در کنگره آمریکا اظهاراتی کرد که موجب شگفتی آدمهای عاقل دنیا شد و حتی موجب ایجاد شوک در میان اعراب گردید. عجیب هم همین بود؛ کنگره آمریکا، رئیس جمهور اسرائیل و همزمانی آن با تشکیل کنفرانس سران عرب!! این اتفاقات را خداوند جور میکند که دنیا و مردم بفهمند.
رئیس جمهور اسرائیل در کنگره آمریکا خطاب به نمایندگان آمریکا گفت: شما چرا این قدر خطر عرب را در مقابل اسرائیل بزرگ میکنید؟ مسأله این نیست! مسأله خطر، بنیادگرایی اسلامی است. آنچه که اسرائیل را تهدید میکند، اسلام است و نه عرب!
تا امروز در هیچ جایی یک مسؤول غربی و اسرائیلی چنین اعتراف بزرگی نکرده بود. چندین سال است که اینهاتبلیغ میکنند که جمهوری اسلامی ایران از اسرائیل اسلحه میخرد و این جزو حرفهای تبلیغاتیشان است و هماکنون نیز چنین حرفهایی را میزنند. خوب! وقتی چنین تبلیغاتی صورت میگیرد، رئیس جمهور اسرائیل چگونه چنین جملهای را در کنگره آمریکا میگوید؟
در چنین وضعیتی، کشورهای عربی در اردن جمع شدهاند. حالا مأموریت آنها چیست؟ در همین رابطه، ظرف دو سه روز گذشته لیبی و سوریه دو افشاگری کردند که خیلی جالب و قوی است. وقتی که کنفرانس سران کشورهای عربی تمام شد، لیبی اعلام کرد که این کنفرانس، کنفرانس عربی نبود، بلکه آمریکایی بود و قطعنامه، قطعنامه ما نبود، بلکه قطعنامهای بود که از واشنگتن آمده بود! بسیاری فکر میکردند این یک ژست تبلیغاتی است که لیبی به خود گرفته است.
همچنین دیروز وزیر خارجه سوریه گفت که ما دو نامه از آمریکا و شوروی در کنگره داشتیم. وی گفت: در نامه آمریکاییان به سران عرب نوشته بودند: خطری که کشورهای عربی را در حال حاضر تهدید میکند، اسرائیل نیست. شما مسأله جهت گیری اعراب را در مقابل اسرائیل تضعیف کنید و قضیه را به سمت ایران برگردانید و دستور صریح داده بود که باید یکی از مواد قطعنامهتان قطع ارتباط با ایران باشد.
خوب! این رسوایی برای آمریکا، شیوخ عرب و اسرائیل و کل کفر جهانی بسیار بالاست. اگر یک چنین کاری در محیط ما انجام شده بود، مشاهده میکردید که تمامی روزنامهها، تلویزیونها، رادیوها و همه مراکز خبری دنیا این مسأله را توبوق کرده بودند! و حتماً اینها از این مسایل بسیار مهم و بزرگ به سادگی خواهند گذشت. از این عربها و کسانی که مبارزه با اسرائیل را یدک میکشند، تعجب است که در آنجا نشستهاند و دستور کنفرانس را آمریکا میدهد و قطع رابطه با ایران و ضعیف نمودن برخورد با اسرائیل را دیکته میکند!
این یعنی پاگذاشتن روی 50 سال مبارزه کل عرب و پاگذاشتن بر روی شرافت هر عرب و ندیده گرفتن تمام شعارها، نوشتهها، مقالات، کتابها و خونها و این همه چیزهایی که در راه مبارزه برای نجات فلسطین در این چند دهه اجرا شده است. این رسوایی بسیار بالاست. جنگ صلیبی جدید رو شد!
اگر آن روز، به سردمداری رؤسای کلیساها از اروپا مردم جمع میشدند، امروز با سردمداری کاخ سفید و پنتاگون و مراکز جاسوسی و سیاسی در کشورهای ناتو این برنامه ریزی شده و بدین نحو اجرا میشود. جنگ با اسلام است و پایگاه آن ایران است. رو شد آنچه که از اول جنگ همه ما گفتیم که این جنگ با صدام و حزب بعث نیست. بعثیهای عراقی به نیابت از آمریکا و اسرائیل با ما جنگ میکنند و خودشان هم ممکن است نفهمند. آنها، همینهایی هستند که حالا اینجا آمدهاند و میگویند که ما تائب هستیم و میخواهیم توبه کنیم و برگردیم و با دشمنان اصلی خودمان بجنگیم! آنها ممکن است چیزی نفهمند، ولی قضایا این گونه آشکار میشود. مطلب روشن شد که جنگ با ایران و اسلام است.
دامنه جنگ بسیار وسیع است. آنها برنامهریزی جامعی انجام دادهاند. بعد از عملیات کربلای 5 کارهایی که انجام شده بود، ابعاد آن در چند صحنه روشن شد. اولین صحنهای که اینها درست کردند، صحنه تبلیغات جهانی است. در صحنه جهانی اعلام کردند که ایران تروریست و بنیادگرای غیرقابل انعطاف و جنگ طلب است!
صحنه دیگر در شورای امنیت سازمان ملل است که یک شکل جهانی ظاهرالصلاحی به آن دادند و یک قطعنامهای به نام قطعنامه 598 صادر کردند و به آتش بس دعوت کردند و یک چیزهایی از قبیل محکوم کردن تخلفات، زدن بمبهای شیمیایی و غیره را در آن گنجاندند و این در واقع گریم کردن صورت قطعنامه بود! اما اصل آن چیز دیگری بود و آن این بود که آتشبس اعلام کنند و ایران آن را نپذیرد و بعد اعلام کنند که ایران با صلح و امنیت مخالف است! این روح قضیه است.
البته من شخص دبیرکل سازمان ملل را از این اتهام تبرئه میکنم و فکر میکنم که ایشان در حال حاضر هم نیّت خیرخواهانه دارد که شاید به عدالت یا جای درستی برسند. ما به ایشان چیزی نمیگوییم، اما آنهایی که مقدمات کار را فراهم کردند، چنین هدفی از این قطعنامه داشتند که عرض کردم.
همچنین در کنار این کار، اقدام دیگری بایستی انجام میشد. یکی این بود که کشورهای عربی (به غیر از عراق) درگیری را با ما شدید کنند؛ شاید که بتوانند اعراب را از اسرائیل منصرف کرده و همه را متوجه اسلام و ما کنند، لذا حادثه مکه اتفاق میافتد و تحقیقاً آمریکا این فاجعه را انجام داده است. الان دیگر روشن شده است که آمریکا به اربابان سعودی دستور داد و نقش عوامل عراق و ضدانقلاب ایران هم در این فاجعه روشن است و اینها با همدیگر همکاری کردند و این حادثه را به وجود آوردند تا آن چنان رود خونی بین ما و کشورهای مرتجع عرب ایجاد شود که پل به وجود نیاید.
در این میان طیف ضدانقلاب، به علاوه بیبند و بارها و قاچاقچیان و طیف مالی تروریستهای اقتصادی نیز مأمور شدند که در خدمت این جریان قرار بگیرند که آثار آن کاملاً روشن است. منتها هر کسی با زبان خودش حرف میزند. مارکسیست صحبت از محرومان میکند، منافق اسم اسلام را میآورد، لیبرال صحبت از جنگ و خرابی میآورد و سلطنت طلب نیز برای آثار طاغوتیان زمان پهلوی اشک میریزد و هر کسی درد خود را به صورت خاصی بیان میکند! مهمتر از همه اینها حضور خود آمریکا و اعضای ناتو در منطقه است.
همه اینها تا اینجا حرف است و با حرف هم نمیشود کاری پیش برد. یک چیزی در کنارش میخواهد که هر وقت لازم شد از حرف جلو برود، پشتوانه این حرفها باشد و آن حضور نظامی آمریکاییها با بعضی از شُرکایشان در منطقه است که میدانید حدود شصت هفتاد تا کشتی جنگی الان برای این منظور در اینجا حضور دارد. جمهوری اسلامی در مقابل یک چنین برنامه حساب شده با مقدمات فراوان قرار گرفته است. برای جنگ با اسلام با این وجهههای ظاهرالصلاح صلحطلبی و امنیت خواهی و جلوگیری از سرایت جنگ به جای دیگر و امثال اینها، چهره این سناریو را گریم کرده و اینها را به میدان آوردهاند. ما باید با این موضوع درمیدان چه کار کنیم؟
خوشبختانه ملت ما این مسأله را خودش فهمید. ما توضیحاتی برای مردم دادیم، ولی مردم ما خیلی هوشیار هستند. این حضور بیسابقه مردم در خیابانها در روز 13 آبان دلیلش نه تبلیغات بود و نه شرایط دیگر. از مجموعه اوضاع مردم فهمیدند که یک خطر جدید دارد پیش میآید و مسأله جدیدی اتفاق افتاده است. واقعاً حضور مردم در روز 13 آبان بی سابقه بود. (حالا ما در مراسم دیگر همچون روز قدس و امثالهم نیز چنین جمعیتی را داشتیم، که باز هم همان موقع، خطرهای دیگری بود) نوع شعار دادنها و فریادهای عمیق خشم مردم که مشتهایشان به آسمان بلند بود، درک مردم را نشان میداد.
مسؤولان کشور نیز هماهنگ با مردم این مسایل از چشمشان دور نبود و مدتی است برای آماده شدن این شرایط فکر کردند و برنامهریزی کردند که همه اینها هماهنگ شد و با هم تطابق پیدا کرد و ما وارد یک مرحله جدیدی شدیم. ما الان دراین مرحله چه خواهیم کرد؟ من در خطبه هفته قبلم که در اینجا صحبت کردم، یک جمعبندی کردم که تا به حال با همه این شرارتهایی که اینها کردهاند، چیزی به دست نیاوردهاند. یعنی موفقیتی به دست نیاوردند، بلکه در هر یک از این مقاطع که شما حساب کنید یک ضرر کردند.
در سازمان ملل به جای اینکه ما را جنگ طلب معرفی کنند، روشن شد که ایران تز مشخصی برای پایان جنگ دارد. ما یک حرف عادلانهای زدیم که نمیتوانند رد کنند. ما میگوییم شما که قبول دارید عراق متجاوز است، بیایید حزب بعث را به عنوان متجاوز و مسؤول جنگ معرفی کنید و دادگاهی که عادلانه باشد (و اطراف قضیه دادگاه را قبول کنند)، تشکیل شود تا کیفر این جنایتکار را بدهد. این حرفی است که ما از روز اول جنگ گفتهایم و یک حرفی نیست که بشود رد کنیم. الحمدللَّه این منطقمان در دنیا جا افتاده و به این منطق ادامه خواهیم داد. مبارزه ما در سازمان ملل همین است.
در بعد حرکتهای ضدانقلاب، شما خودتان دارید میبینید که آنها چقدر در ملت ما موفق هستند! و مثل مارهای افسرده زمستانی هستند که یک تکانی به خودشان میدهند و دیگر قابل توجه نیستند و بحث دربارهشان نمیکنیم. در بعد سران مرتجع عرب و کنفرانس اعراب، خوشبختانه آن چیزی که ما سالها آرزو داشتیم و دنبالش بودیم، رو شد. یعنی ما همیشه میخواستیم مردم عرب بفهمند که با این حکام و با این رهبران و غیره به حقوقشان نمیرسند و با اینها نمیشود به جنگ اسرائیلیها رفت، فلسطین را نمیشود نجات داد!
در همان موقعی که اینها در اردن نشسته بودند و توطئه علیه تز مبارزه با اسرائیل میکردند، مسلمانها داخل اراضی اشغال شده فلسطین داشتند با اسرائیلیها میجنگیدند و آن صحنههای حماسه بزرگ ملت مسلمان فلسطین را ما در آنجا و هم در جنوب لبنان شاهد بودیم، آنها خوب رسوا شدند.
کار به اینجا رسیده که رئیس سازمان آزادیبخش فلسطین که پرچم مبارزه مسلحانه علیه اسرائیل بلند کرده، وقتی که میخواهد وارد اردن بشود، رئیس حکومت اردن به استقبال او نمیرود. بعد صدام میآید واسطه میشود که ملک حسین بپذیرد و با هم حرف بزنند! نکبت مبارزین مدعی مبارزه به اینجا رسیده که با قاتلین فرزندانشان و با کسی که سپتامبر سیاه را به راه انداخت، الان باید التماس کنند که او با آنها حرف بزند! دلال اسرائیل و دلال آمریکا و دلال ارتجاع ناز میکند که با رئیس سازمان آزادیبخش فلسطین در جلسه مذاکره کند!
ما منتظر بودیم که این افتضاح بر سر مدعیان مبارزه با اسرائیل بیاید تا ملتها خودشان را پیدا کنند و بدانند که آزادی فلسطین فقط از طریق مسجدها مقدور است و فقط از طریق بانک »اللَّهاکبر« میشود این ملت اسلامی را دور پرچم جهاد با اسرائیل جمع کرد که این از موفقیتهای عمیق این مقطع برای ما است.
در خلیجفارس، اتفاق از اینجا هم مهمتر است. آمریکاییها آمدند در خلیجفارس و به افتضحاح دچار شدند؛ واقعاً مثل یک ببرکاغذی که آب بریزد روی کاغذ و کاغذ پاره شود و تماشاچیها بفهمند که این ببر نیست و کاغذ است، چنین حالی برای آمریکا پیش آمده است! در این آخرین حادثهای که در خلیجفارس پیش آمد، اینها حمله کردند به یک قایق ماهیگیری شارجه و دو روز تبلیغات کردند که ما قایق توپدار ایران را زدیم! حالا این آمریکا است که مدعی است؛ ماهوارههایش حرکت اجسام کوچک را در آبهای خلیجفارس زیرنظر دارد! مدعی است که وقتی مین در کشتی میگذارند، آنها میبینند! این چه چشمی است که مین را میبیند، ولی قایق ماهیگیری را میگوید قایق مسلح توپدار و در چند صد متری آن قایق را به گلوله میبندد؟! هلی کوپترها بالای سرش میآیند؛ چنان افتضاحی در این قضیه به سر آمریکا آمد که کاخ سفید نمیتواند سرش را در میان ملت آمریکا بلند کند و چشمش گستاخی نگاه کردن به صورت خبرنگاران را ندارد! وقتی میپرسند با این همه رادار و دوربینهای حساسی که شما در شب دارید، چرا اشتباه کردید؟ هیچ جوابی ندارد.
در خلیجفارس نیز هر حرکت کوچکی کردند، آن چنان تودهنی خوردند که خودشان میفهمند چه به سرشان آمد! امنیت را از خلیجفارس بردند، نوکرانشان را رسوا کردند، عواملشان را برملاء کردند، وزیر دفاعشان آقای واینبرگر با این افتضاح بیرون رفت و چند روزی گفتند همسرش مریض است و او دیگر نمیتواند کار کند! بدبخت، همسرش گفت: نه! من چیزیم نیست و میتوانم اینجا زندگی کنم! اگر بنا بود انسان با مریض بودن همسر، استعفا بدهد، خود آقای ریگان بایستی قبل از او استعفا میداد! اعلام استعفای واینبرگر؛ یعنی شکست تز نظامی آمریکا در خلیجفارس.
کشف ضعف اقتصادی آمریکا و نقطه ضعف دنیای غرب یکی از دستاوردهای مهم مرحلهای همین اوضاع برای ماست. آنقدر خسارت برای قدرتهای مالی غرب در این دو هفته به وجود آمده که هیچ کامپیوتری الان نمیتواند حساب کند! نشان داده شد که خلیجفارس آن چنان نقطهای است که از اینجا میشود شدیدترین بحرانهای اقتصادی را بر دنیا تحمیل کرد و نشان داد که اینجا جای بازی با آتش نیست! نشان داد که اینجا آن قدر حساس است که کبریت کشیدن در آبهای خلیجفارس، مثل کبریت کشیدن در وسط انبار باروت است!
بنابراین آمریکاییها که نمیتوانستند قبلاً محاسبه کنند و خیال میکردند با جنجال میتوانند به اهدافی برسند، در اینجا سرشان به سنگ خورد. البته نباید توقع داشت که اینها فوری فرمان برگشت کشتیها را به اقیانوس آرام یا اطلس بدهند! آنها مقداری صورتشان را با سیلی در اینجا سرخ نگه میدارند و میمانند، ولی همین حالا مثل موش مرده در خلیجفارس هستند! تحرکاتشان زبونانه و ذلیلانه است و هیچکاری از پیش نبردند. به جای امنیت، ناامنی به خلیجفارس آوردند و برای نجات صدام هم نتیجهای نگرفتند و کار را بدتر کردند.
کار را به اینجا رساندند که تظاهرات 13 آبان و در پی آن تصمیمات شورای عالی پشتیبانی جنگ و اجازه رهبری عظیمالقدر انقلاب پیش آمد که حرفهایش را شما شنیدید و ما وارد یک مرحله جدیدی شدیم و یک برنامهریزی جدیدی کردند که من این برنامه را توضیح میدهم.
برنامه جدیدی که به نظر ما میرسد و ما باید وارد آن شویم، این است که یک گام بلند در جهت جدیتر گرفتن جنگ در مرزهایمان با عراق و احتمال برخورد با آمریکا در خلیجفارس برداریم و این گام را با مصوبات و بیانیههایی که تهیه شده و بعضیهایش منتشر گردید، با اجازه رهبری شروع کردیم. این هنوز بسیج عمومی نیست، ما هنوز به مرحلهای نرسیدهایم که نیاز به بسیج عمومی داشته باشیم و بالاتر از این، هنوز آن وقتی نیست که رهبری انقلاب بخواهد حکم جهاد عمومی به کل نیروها بدهد که به صورت تکلیف عینی برای همه متبلور شود.
این گام قبل از آن دو گام بزرگتر است که در زمان مناسب خودش میتواند برداشته شود. این فقط یک گام بلندی است که جنگ را در ابعاد مختلفش با امکاناتی که همین حالا در دستمان است، بسیار جدی تلقی کنیم. کاری که میخواهیم بکنیم، به این صورت است که چون همه این سناریو و محاصرهها و این تبلیغات و این شیطنتها، کنفرانسها، کشتیها و قطعنامهها یک هدف را تعقیب میکند و آن شکستن ابهت و حیثیت اسلام در مقابل استکبار جهانی در جنگ ایران و عراق است، لذا ما نوک تیز پیکان حرکتمان باید به طرف میدانهای جنگ باشد و در کنار این، به جهات دیگر جنگ هم توجه داشته باشیم.
این کار با حضور بیشتر مردم رزمنده و با پشتیبانی بیشتر میدان جنگ مقدور است و دو رکن اساسی دارد که ما با »جهاد مالی« و »جهاد جانی« این دو رکن را مشخص میکنیم. در این بیانیه ده مادهای که شورای پشتیبانی جنگ امروز به ملت عزیزمان خطاب و اعلام کرد، کلیات این حرکت ترسیم شده است.
»جهاد جانی« را کسانی به عهده میگیرند که با قدرت بدنی و تخصص رزمی یا تمهید امکانات تخصصی در میدان جنگ و پشتیبانی جنگ میتوانند از وجودشان سرمایه گذاری کنند که به اینها تکلیف شده باید به مراکزی که بعداً اعلام خواهد شد، مراجعه و در آنجا ثبت نام کنند که برنامهای طولانی تنظیم شود که دیگر ما یک کربلای پنج خلق نکنیم و بعدش مدتی عراقیها استراحت کنند و دشمنان ما فرصت پیدا کنند و برنامهریزی برای مقاطع بعدی کنند. ما باید بتوانیم کربلاهای متعدد و متوالی در زمان مناسب انجام دهیم و این در موقعی است که ثبت نامها و نوبتها به گونهای تنظیم شده باشد که ما منتظر عده نمانیم.
از لحاظ مالی آنچه که در بودجه دولت هست و آنچه که در مجلس در سال گذشته تصویب شده، روال عادی جنگ است که ما داریم انجام میدهیم. این گام مؤثری که میخواهیم برداریم، حضور بیشتر پشتیبانی مالی ملت را مطالبه میکند که این آیه قرآنی را که همه بارها شنیدهاید که خداوند کسانی را که با مالشان و جانشان در راه خداوند جهاد میکنند، بشارت به بهشت میدهد، امروز مصداق اَتمّش را جامعه ما و شرایط جدید ما طلب میکند که ما باید وارد این شویم.
ما هنوز از مردم این دعوت عام را برای جهاد مالی نکردهایم و هنوز هم به آن مرحله قاطع نرسیدهایم که با وضع قوانین و مالیاتهای هنگفت زمان جنگ از مردم به صورت عام مطالبه کنیم، ولی به یک مقطعی رسیدهایم که برای پشتیبانی شرایط جدید جنگ از عامه مردم و مخصوصاً طبقات پولداری که امنیت مالیشان در سایه جهاد جان برکفان تأمین میشود، بخواهیم شرکت مؤثرتری در این کار کنند.
پیش بینی ما این است که باید کسانی که قدرت مالی دارند و خودشان به جبهه هانمیتوانند بیایند (که قسمتی از اینها خانمها هستند؛ بسیاری از خانمهای کشور ما متموّل هستند و اموال ارث و یا مهریه و یا کارشان مال آنهاست و برای خودشان باید مصرف کنند) در راه خدا انفاق کنند. اینها حداقل میتوانند حقوق یک رزمندهای را در دوران سه ماه یا چهارماهی که به جبهه میرود، بپردازند.
در صدر اسلام هم بدین نحو بوده است که کسانی که نمیتوانستند به جبهه بروند، وسایل رزم یک رزمنده را میدادند. آن موقع دولت خرج جنگ را نمیداد، مردم میدادند. بخش وسیعی از خانمهای ما این کار را میتوانند انجام بدهند، بسیاری پیرمردها و متموّلینی که قدرت جنگیدن ندارند، خیلی آسان میتوانند شرکت کنند. بسیاری از کسبه، تولید کنندهها، اداریها، بازنشستهها و خیلی از افراد هستند که این امکان را دارند و وقتی که تنظیم شد و اعلام گردید، میتوانند یک رزمنده را تجهیز کنند.
البته یک عدهای هم هستند که امکانات فراوان مالی دارند که آنها با سهم مشخص در موقع مشخص شرکت خواهند کرد. البته این، راه را برای غیر متمکنها نمیبندد که شریک باشند. آنها شاید نتوانند یک رزمنده را به کلی تدارک کنند و این قدر قدرت نداشته باشند، با همین شیوهای که در گذشته جهاد میکردند، حتی سهمیه کوپن ارزاق خودشان را به جبههها میدادند، آن راه ادامه دارد. به آنها چه بگوییم و چه نگوییم، خودشان هستند و بودند. ما الان قشر و افراد جدیدی را داریم مخاطب قرار میدهیم.
من در همین هفته، یکی دو تا نامه داشتم که نمونههایی از مجاهده مالی است که همراه با مجاهده جانی هم هست، که این بهترین نوع جهاد است. میخواهم یک نامه برای شما بخوانم که خودم را سخت متأثر کرد. یک کسی، از یکی از روستاهای طالقان نامهای نوشته که خیلی سطح بالاست، یک مقدار پول با این نامه فرستادهاند که مبلغش درست یادم نیست، فکر کنم حدود 10، 15 هزار تومان بود که بیشترش از اسکناسهای 20 تومانی کهنه تشکیل شده بود. در این نامه چنین نوشته شده: »این مبلغ که ضمیمه این نامه میباشد، تنها سرمایه یک بسیجی هفده ساله روستایی است که در عملیات پیروزمند کربلای پنج به درجه رفیع شهادت نایل گشت«.
حالا توجه کنید به تکه بعدی نامه که مشخصات ایشان است: »آقای حسین صابری، فرزند امامقلی، متولد 1346 در روستای نوریان طالقان که با خانوادهاش زندگی میکرده، در عمرش تنها دوبار از روستا بیرون رفته: اولین بار شرکت در عملیات کربلای یک و دفعه دوم، شرکت در عملیات کربلای پنج. این بسیجی از مال دنیا فقط یک دوچرخه داشته است، وصیت کرده که اگر من شهید شدم، دوچرخهام را بفروشید و پولش را برای جنگ بفرستید«. این اوج جهاد است؛ هم با جان و هم با مال. این یکی از نامههاست.
در نامه دومی که به من نوشته شده، نویسنده اسم خودش را نیز ننوشته و همراه این نامه مقدار بیست هزارتومان فرستاده که به خدمت امام امت ببرم و نوشته است: »من کارگر بسیجی هستم که در یک شرکت کمک فنرسازی کار میکنم. خداوند به من توفیق داد که به مدت شش ماه به جبهه بروم، ولی چون تنها فرزند ذکور مادرم هستم و پدر هم ندارم و زن و بچه نیز دارم، مادر و خانوادهام سختشان است که به جبهه بروم. برای اینکه در جبهه حضور داشته باشم، تنها راهم این بود که اضافه کاری کنم. شش ماه اضافه کاری کردم و این مبلغ را تهیه کردم و شما این مبلغ را به خدمت امام امت بدهید«.
این نمونه کمک و ایثار مردم ما است که جبهه ها را حمایت میکنند، جهاد مینمایند و اسلام را این گونه یاری میدهند و با کفر جهانی این گونه میجنگند و آمریکا و بعث عراق را سست کردهاند و سران مرتجع خودفروش عرب را مفتضح نمودهاند. مردم ما، اسرائیل و آمریکا و ارتجاع عرب را مجبور کردهاند که آن نیّات شوم قلبی خودشان را اعلام کنند و آمریکا را وادار کردند که کشتیهایش را به خلیجفارس بفرستد و این جور در اینجا شرمنده و ذلیل شود. این گونه، بورس جهانی خدایان زر و زور را متزلزل کردهاند، این گونه وحشت در دل استکبار جهانی و طاغوتهای زمان انداختهاند و این گونه امپریالیسم خبری را از عرش تبلیغاتشان به زیر انداختند و چهرههای اینها را مفتضح کردند.
ملت ما این گونه و فرزندانش این پیروزیها را دارد. در آینده، در این برنامه جدید ما، حرکت باید به گونهای باشد که این برادران عزیزی که میخواهند به جبهه بروند، بتوانند پشتیبانی شوند؛ خانوادههایشان در مضیقه نباشند، در ادارات و مراجعات قضایی دچار مشکل نشوند و در بیمارستانها درست پذیرایی شوند، پشت جبهه همراه جبهه شود و در گام جدید ما ضربههای متوالی را آن چنان در نقطه مناسب وارد کنیم که آمریکا را از این به میدان آمدن و از این چهره و چنگ و دندان نشان دادن پشیمان کنیم و -انشاءاللَّه- بار دیگر پرچم پرافتخار اسلام را بر کاخهای بلند زورگویان دنیا به اهتزاز درآوریم.
برنامههای اعزام و کمک را در روزهای آینده به ترتیب خواهند گفت و شما در جریان قرار خواهید گرفت و علما و خطبا و نویسندگان و گویندگان وظیفه ارشاد را انجام خواهند داد و هنرمندان و رسانه های جمعی ما در این مقطعی که کفر جهانی در مقابل اسلام ناب انقلابی این طوری صف کشیده، باید وظایف هنری خودشان را برای تبیین پیام انقلاب و اسلام به خوبی انجام دهند.
در مراسم امروز ما میهمانانی حضور دارند؛ پزشکان و دانشمندان داخلی و خارجی که در اولین سمینار بینالمللی جراحی کلیه در ایران تشریف دارند، کاروان وحدت پیش مرگان کُرد مسلمان و خانوادههای شهید که در جلو صفوف نماز حضور دارند، مدیران مدارس شاهد از سراسر کشور، جمعی از نیروهای بسیجی شهرستان دلیجان و جمعی از خواهران حزباللهی دانش آموز شهرستان مشهد که به این منطقه تشریف آوردهاند. ما حضور همه آنان را در مراسم نماز جمعه گرامی میداریم و ملت عزیزمان و همه مسؤولان کشور را به مراعات تقوا و انجام وظایف دینی که به عهده دارند، دعوت مینماییم .
ترجمه خطبه عربی
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
الحمدللَّه والسلام علیرسول اللَّه و آله و علی عباداللَّه المتّقین.
ضروری میدانم که مسلمانان جهان و بخصوص مسلمانان منطقه را نسبت به شرایط حساس و سرنوشت سازی که در حال گذشت برملت اسلامی ما و مسلمانان منطقه است، آگاه کنم؛ زیرا، اسلام و کفر امروز رودر روی هم در میدان حساسی ایستادهاند که باید از همین حالا علایم آینده آن را مشخص کنیم.
حکومتهای اسلامی منطقه باید یکی از این دو راه را برگزینند: یا راه اسلام را که به وسیله آن سعادت و استقلال خود و نجات فلسطین و اخراج صهیونیسم را تأمین کنند؛ یا راه کفر را که به استمرار بندگی و اطاعت از استعمارگران و ادامه فتنه صهیونیستها و غصب فلسطین منجر خواهد شد.
ناتو برای تحمیل هیبت خود به کشورهای منطقه و تحکیم قید و بندهای وابستگی آنان، شروع به حضور نظامی گسترده بیسابقهای در منطقه کرده وبا حضور ناوگانهای جنگی خود امنیت خلیج فارس و دریای عمان را به هم زده است. در مقابل، جمهوری اسلامی ایران برای شکستن ابهت استکبار و بیرون کردن آنان از منطقه تمامی توان خود را به کار میگیرد و ملتهای منطقه نیز باید این راه را تأیید کنند و مسلمانان دنیا به یاری بیایند.
اگر حکومتهای منطقه خود را از قید و بندهای وابستگی رهایی دهند و راه ملتها و مجاهدان اسلام را در پیش گیرند، سرنوشتی روشن در انتظار ملت و کشورشان قرار میگیرد، اما اگر همچون گذشته برگمراهی و وابستگی و ادامه دفاع از متجاوز و روشنگر آتش جنگ، تحت شعار »دفاع از عروبت« اصرار کردند و به یاری غیر اسلامی و ظالمانه خود افزودند و موجب وابستگی و نیاز کشورشان به استعمارگران شدند، حکومتهایی خائن به کیان خود و اسلام و ملتها به حساب میآیند و باید برای جبران خسارتهایی که در این راه نادرست پیش میآید، آماده شوند.
با کمال تأسف به نظر میرسد که تعدادی از سران گمراه عرب، راه دوم را برگزیدهاند و آمریکا و استعمارگران غربی را به سرزمین و سواحل خود دعوت کرده و امکاناتی را که متعلق به مسلمانان است، در اختیار نیروهای نظامی متجاوز قرار دادهاند. در نهایت، همه اینها خواستههای غیرشرعی استعمارگران را درباره فلسطین قبول خواهند کرد. چرا که شما مسلمانان میبینید که سران غرب و دلالان آنها این روزها فعالیتهای زیادی در منطقه انجام میدهند؛ همان طور که در زمان موافقت نامه صلح کمپ دیوید، کسینجر بین اسرائیل و عربها رفت و آمد میکرد.
اما امروز عربستان و کویت جای کشور مصر زمان سادات را گرفتهاند و نقشی که شاه اردن بازی میکند، همان نقش دلالی است که در آن موقع در کمپ دیوید بازی کرد. با نهایت تأسف، بعضی از سران فلسطین نیز راه را هموار میکنند؛ کاری که ما آن را در کمپ دیوید ندیدیم، زیرا آن موقع دولتهای مترقی عرب دارای نیرو و فعالیت بیشتری در رویارویی با انحراف در این مسیر بودند.
و اما عفالقه عراق که در کمپ دیوید حقیقتشان آشکار نشده بود و به ریا و نفاق خود را معارض اقدام سادات نشان میدادند، امروز همچون رکنی در این روند شرم آور وارد شدهاند.
مجموعه آنچه که از اقدامات و اتفاقات بیان کردم، نشان میدهد که قدرتهای شیطانی در راستای تضعیف اسلام و رهبری عظیمش، انقلاب اسلامی ایران، گام برمیدارند و آنچه که در کنفرانس رؤسای عرب گذشت، بهترین دلیل آن است. اما خداوند همراه این دین و بهترین دلیل برای مجاهدان در راهش است.
»أَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ/ بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم/
قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَدٌ/ اَللَّهُ الصّمَدُ/ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یوُلَدُ/ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَدٌ«.