نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی
خطبه اول
بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
الْحَمْدُلِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینْ وَالصَّلوةُ وَالسَّلامُ عَلی رَسُوُلِ اللَّه وَ عَلی آلِهِ الأَئِمَّةَ الْمَعْصوُمینْ. أَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ
الرّجیم، »وَ لا تُطیعُوا اَمْرَ الْمُسْرِفینَ/ الَّذینَ یُفْسدُونَ فیِ الْاَرْضِ وَ لا یُصْلِحُونَ«.
در بحث عدالت اجتماعی به بخش استضعاف و استکبار رسیدیم و تاکنون چند خطبه دراین بخش ایراد کردهایم و در دو، سه خطبه اخیر راجع به ویژگیهای مستکبرین صحبت کردیم. گفتیم که یکی از ویژگیهای مستکبرین گرفتاری به عُجب است که از درون دچار اشتباه میشوند و در ارزش گذاری اشتباه میکنند و برای خودشان ارزشهای غیرصحیح قایل میشوند و ارزشهای دیگران را ندیده میگیرند، و از عُجب به تکبر منتقل میشوند که حقوقی برای خودشان قایل میشوند که این حقوق را برای دیگران قایل نیستند[t1].
پس دو صفت زشت و مضر طبقه اشراف، عُجب و تکبر است که این عُجب و تکبر آثار فراوان فساد اجتماعی دارد. اینکه اسلام با شدت با اشرافیگری مخالفت کرده و از دو طبقه شدن جامعه به مستکبر و مستضعف متنفر است و اینکه همه انبیا گرفتار طبقه مستکبر بودند و در صف غیرمستکبرین قرار داشتند و اینکه تمام نابسامانیهای تاریخ بشریت زیر سر همین بخش از مردم است، اهمیت این بحث را به ما دیکته میکند.
در بیاناتی که حضرت امام در آن پیام تاریخی خود به حجاج در مراسم داشتند، یک فصل قوی پیام متوجه این نکته بود که جامعه، مسؤولین، دولت، مجلس و همه را برحذر داشتند از اینکه مبادا انقلاب ما مسیری را پیدا کند که به حاکمیت قشر اشراف، مرفه و مستکبر بینجامد و از بطن جامعه و توده خلق که غیر مستکبر هستند، ما غافل شویم. این روح پیام انبیا و عصاره حرکت تاریخ در مسیر نبوت است.
حالا امروز یکی از آثار این حالت عُجب و تکبر را که در طبقه اشراف به وجود میآید و در کل تاریخ همین گونه بوده و امروز هم این طوری است، من از زبان قرآن برای شما توضیح میدهم. چون اینها خود را به خاطر ارزشهای خیالی که واقعاً ارزش هم نیست، از دیگران جدا میدانند و یک توقع نامشروع برایشان پیدا میشود و آن این است که برای خودشان حق اطاعت قایلند.
این خبیثترین آثار روح استکباری است، یعنی کسانی که در آن سه شعبه استکبار قرار دارند، به خاطر همان محاسبات غلطی که گفتم و به خاطر برتری که برای خودشان قایلند، معتقد میشوند که توده خلق باید از اینها اطاعت کنند و حاکمیت، حق اینهاست.
این یک منطق بوده است. ما میبینیم که در زمان حضرت نوح، حضرت ابراهیم، حضرت موسی، حضرت عیسی و در زمان انبیایی که بین اینها بودهاند، در بحثهایشان این مسأله مطرح است و در زمان پیغمبر، عمدهترین بحث پیغمبر با مخالفینش همین بوده و این چیز عجیبی است که اگر ما به این مسأله نرسیم، راه انبیا را گم خواهیم کرد.
امروز هم ما در کل دنیا دچار همین مفسده هستیم و در داخل کشور هم همیشه باید مواظب باشیم که این خطر از بطن جامعه یک وقت سر در نیاورد.
این آیهای که من اول صحبتم خواندم، متعلق به حضرت صالح است که به قومش فرموده است که:
»وَلا تُطیعُوا أَمْرَالْمُسْرِفینَ«.
شما تابع مسرفین نباشید که من در آن خطبههای اول این بحث گفتم که مترفین، مسرفین و مستکبرین القاب متعددی است که به اینها داده شده است. یکی از القاب شان همین مسرفین است.
قرآن میفرماید:
»اَلَّذینَ یُفْسدُونَ فَیِالْاَرْضِ وَ لایُصْلِحُونَ«.
اینها در زمین فساد میکنند و اینها مصلح نیستند.
اصولاً حاکمیت مسرف و مستکبر چیزی جز فساد برای جامعه به ارمغان نمیآورد. به زمان حضرت نوح که اولین جامعه تاریخی است که در قرآن روی آن تکیه شده، بر میگردیم. یکی از شکایات حضرت نوح به خداوند هم این بود که:
»قالَ نُوحٌ رَبَّ اِنَّهُمْ عَصَوْنی وَاتَّبَعُوا مَنْ لَمْ یَزدُهُ مَالُهُ وَ وَلَدُهُ إِلاَّ خَسَاراً«.
اصلاً آن نکته اصلی شکایت نوح از مردم این بوده است که میفرمود: اینها از من اطاعت نکردند، اما دنبال کسانی رفتند که اموال و اولادشان مایه خسارت است. در قدیم مظهر اشرافیت بیشتر اموال و اولاد بوده است.
اموال به عنوان ثروت و امکانات و عده و اولاد، و چون زندگیها بیشتر عشیرهای بوده، عده؛ یعنی نیرو.
وقتی به زمان حضرت موسی چشم میاندازیم، مباحثات حضرت موسی و فرعونیها سر همین مسأله دور میزده است. بقیه مسایل فرعی بوده است.
در سوره زُخْرُفْ1 که اصلاً روحش در مورد این مسأله است. آقایان! اگر یک بار این سوره را از اول تا آخر با دقت مطالعه کنید، خواهید دید داستانها و آیاتی که آمده، بیشتر در مورد این مطلب است. از همان اوایل سوره میفرماید:
»افَنَضْرِبُ عَنْکُمُ الذِّکْرَ صَفْحاً اَنْ کُنْتُمْ قَوْماً مُسْرِفینَ«.
شما خیال میکنید که چون یک گروه مسرف و مرفه و اشراف پیشهای هستید، ما دست از سر شما بر میداریم و هر کاری که بخواهید میتوانید انجام دهید! یعنی فکر میکنید که شما حاکمیت مطلق و مطلق العنان در جامعه هستید.
بعد آیات دیگری میآید و داستان حضرت موسی و داستان خود پیغمبر با همین محور در آنجا مطرح میشود.
به حضرت موسی که میرسد، بحث حضرت موسی و فرعون این بوده است که:
»وَنادی فِرْعَوْنُ فی قَوْمِهِ قالَ یا قَوْمِ اَلَیْسَ لی مُلْکُ مِصْرَ وَ هذهِ الأَنْهارُ تَجْری مِنْ تَحْتی اَفَلا تُبْصِرُونَ«.
این استدلال فرعون بود که میگفت: آیا من مستحق حاکمیت برمصر نیستم، در صورتی که این رودهای خروشان از کف باغهای من و از زیر قصر من عبور میکند؟ این محور استدلال است.
»اَمْ اَنَا خَیْرٌ مِنْ هذَا الَّذی هُوَ مَهینٌ«.
من بهترم و یا این بدبخت. بعد استدلالش را تکمیل میکند و میگوید:
»فَلَوْلا اُلْقِیَ عَلَیْهِ أَسْوِرَةٌ مِنْ ذَهَبٍ«.
اگر راست میگویید، پس چرا خداوند زینتآلات و وسایل طلایی به او نداده؟ ببینید! چون او باغ دارد و جویهای روان از باغش عبور میکند، برای خود حق حاکمیت قایل است و چون او [موسی] ابزار طلایی ندارد، دارای حق حاکمیت نیست.
قرآن در پایان نتیجه میگیرد که:
»فَاسْتَخَفَّ قُوْمَهُ فَاَطاعُوهُ«.
مردم را اینگونه به خفّت انداخت. مردمی که سطح فکرشان این قدر باشد که این استدلال را بپذیرند، اینها لیاقت همین صفت را دارند. این یکی از محورهای مباحثات حضرت موسی و فرعون در سوره زُخْرُفْ است، وقتی به خود پیغمبر اسلام میرسد، باز بحث همین است.
»وَقالُوا لَوْلا نُزِّلَ هذَا الْقُرْآنُ عَلی رَجُلٍ مِنَ الْقَرْیَتَیْنِ عَظیمٍ«.
چرا قرآن بر یکی از مردان بزرگ آن دو شهر نازل نشده است (که اشاره به دو نفر از مردان جزیره است که خیلی پولدار و قوی بودند)، قرآن میفرماید که اینها رحمت خدا را تقسیم میکنند و ارزش گذاری میکنند و استحقاق نزول قرآن را تعیین میکنند. بعد قرآن برای اینکه بیارزشی این استدلال را برساند و محور، طلا، نقره، پول و گنج نباشد میفرماید که اگر آن مصلحت عمومی جامعه نبود، خانههای کفار را که محروم از قیامت و آخرت هستند، از طلا میساختیم:
»وَلَوْلا اَنْ یَکُونَ النَّاسُ اُمَّةً واحِدَةً لَجَعَلْنا لِمَنْ یَکْفُرُ بالرَّحْمنِ لِبُیُوتِهِمْ سُقُفاً مِنْ فِضَّةٍ وَ مَعَارِجَ عَلَیْهَا یَظْهَرُونَ«.
صراحت و تأکید قرآن است که این منطق، غلط و نادرست است، قرآن در سوره قلم میفرماید:
»وَ لا تُطِعْ کُلَّ حَلّافٍ مَهینٍ/ هَمَّازٍ مَشّاءٍ بنَمیمٍ/ مَّنّاعٍ لِلْخَیْرِ مُعْتَدٍ اَثیمٍ/ عُتُلٍّ بَعْدَ ذلِکَ زَنیمٍ/ اَنَ کانَ ذامالٍ وَ بَنینَ«.
میفرماید که اطاعت نکنید (همان بحث حاکمیت و متابعت و ولایت است)، از کسانی که این صفات را دارند، چون پول و عشیره دارند. البته این را دو جور معنی کردهاند که هر دو در بحث ما میگنجد.
میفرماید: اطاعت نکنید از کسی که خیلی قسم میخورد. آن شخص مورد نظر مخالفان پیغمبر این صفات را داشته است. دیگران را با کنایه و مسخره میگیرد، سخن چین و دو بهم زن است، پرخور و بیاصل است، چون این آدم پول و اولاد و عشیره دارد.
قرآن چه میخواهد بگوید؟ میخواهد بگوید که به این دلیل او استحقاق اطاعت ندارد، برای این که آنها استدلال میکردند که او چون امکانات دارد، باید حاکم باشد.
بعضی از مفسران گفتهاند. خیر! این صفات به این خاطر پیش آمده که پولدار و عشیرهدار است. حالا هر کدام از اینها باشد، مطلب یک نتیجه میدهد، یعنی انسانهایی که در طبقه اشراف قرار میگیرند (و مورد آنها این صفات را پیدا کرده که پرخور، بیاصالت، دو بهم زن است و دیگران را تحقیر میکند و برای هر چیز قسم میخورد)، اینها قابل اطاعت نیستند.
ثروت و نیرو حق اطاعت نمیآورد. یا به قول بعضی از مفسرین؛ ثروت و نیرو انسان را به این فسادها میکشاند و انسانی که این فسادها را دارد، تحقیقاً شایسته متابعت نیست.
بنابراین آیاتی که برای شما خواندم و در خیلی از آیات سورههای مکی، محور بحثها در بسیاری جاها این است که افرادی به این دلیل میخواستند حق حاکمیت پیغمبر را لغو کنند و به اینکه ملائکه نازل شوند و قرآن و وحی را برای یک آدم فقیر و از طبقه پایین و از توده مردم بیاورد، معتقد نبودند. قرآن با این مخالف است و روی مسایل دیگری تکیه میکند.
البته من یک روز اوایل بحثم گفتم که نفس استضعاف هم مدح نیست و در یک حدی ذم است. حق ولایت و اطاعت هم، متکی به اوصاف و ارزشهای واقعی است. صلاح، علم، پاکی، تقوا، دلسوزی و صداقت و آن چیزهایی که ما در ولایت فقیه داریم و از شرایط ولیفقیه است، معیار است و باز برای اینکه یک وقت از این بحث سوء استفاده نشود، بگویم که معنی این بحث این نیست که هر پولداری این جوری است، یا از آن طرف هر کسی که پول ندارد، خوب است. این طور نیست. آدمهایی هستند که پولدارند و اگر پولشان حلال باشد، میتوانند آدمهای خوبی هم باشند. پول پیدا کنند و درست هم خرج کنند، این اشکالی ندارد و قرآن هم این طور موارد را پذیرفته، اما پول حق حاکمیت نمیآورد و جزو طبقات اشراف بودن دلیل این نمیشود که مردم باید از اینها اطاعت کنند. حق ولایت یک چیز دیگری است.
سخنی که من الآن در بحث عدالت اجتماعی دارم، این است که انسانهای متصل به آن سلسله مستکبرین، به ناحق برای خودشان حق اطاعت قایلند و از مردم توقع دارند که از آنها اطاعت کنند. قرآن پنبه این فکر را زده است و آثار سوء این فکر را گفته است.
»اَلَّذینَ یُفْسدُونَ فَیِالْأرْضِ وَ لا یُصْلِحُونَ«.
اینها مفسدند و مصلح نیستند. همین طور که ما الآن آثار آن را در دنیا میبینیم، آمریکاییها چرا این قدر در دنیا فساد میکنند؟ آمریکا اگر یک کشور فقیر و بدبختی بود، اگر هر روز به غذا، سوخت و مشکلات زندگی نیازمند بود، این قدر فرصت فساد در دنیاپیدا میکرد؟! هند 3 برابر آمریکا جمعیت دارد. چطور هندیها به این فکر نمیافتند؟ چرا چینیها به این فکر نمیافتند که 4 برابر آمریکا جمعیت دارند؟
در سطح بینالمللی هم این مسأله روشن است. در میان کشورهای عربی، عربستان و کویت چطور به فکر این فسادها میافتند؟ خوب! چون شکمشان سیر است و حسابشان هم پر از پول است، به فکر فتنه میافتند و به چیزی قانع نیستند. عربستان سعودی چطور به خودش حق و جرأت میدهد که 400 - 500 نفر انسان شریف مهمان خدا را آن گونه قتل عام کند؟ چون پولدار شده است:
»اَنْ کانَ ذامالٍ وَ بَنینَ«.
پرخور است و دروغ میگوید و فتنه میکند. همین کارهایی که پیغمبر در سوره قلم2 از آسمان برای کسی که به خاطر پولداری ادعای ولایت میکرده، آورده است، واقعاً در مورد حکام عربستان سعودی هم صدق میکند. اینها چیز دیگری ندارند که دنیای عرب را دنبال خودشان بکشانند. حکام آل سعود سواد دارند؟! فن بلدند؟! سوابق مبارزاتی دارند؟! اهل جهادند؟! یک ملت عیاش فتنهگری هستند که قبیله شان در گذشته موقعی که آنجا صحرا بوده، راه افتاده و مردم را کشتهاند و آنجا را گرفتهاند. نه مجلسی است و نه قانونی و نه حکومتی! یک قبیله چند هزار نفری دارند که بر مردم حکومت میکنند. چند تا آخوند درباری وهابی هم گرفتهاند که برای مردم توجیه میکنند و اکثریت مردم هم عشیره در بیابان و روستاها هستند. حالا ما میرویم و چهارتا شهر مثل مکه و مدینه و یا جده و ریاض را میبینیم. اینها بخشی از عربستان سعودی است؛ بقیه چند میلیون مردم در بیابانها گرفتارند. یک عده کمی آنجا هستند که اینها را سیر میکنند و بقیه را همان طور اسیر کردهاند. اینها برای حاکمیت چه استحقاقی دارند؟
آمریکا که از آن طرف دنیا به خلیجفارس میآید و به عنوان حفظ منافع کشورش در اینجا رذالت میکند و خون راه میاندازد و در این منطقه شرارت و فتنه و آشوب میکند، به خاطر همان خوی اشرافیت، استکباری، سیر بودن و پرخوری است.
قرآن روی حساسترین درد بشریت دست گذاشته و راه انبیا همیشه در این مسیر بوده است. انبیا همیشه گرفتار این جریانات سوء استکباری در داخل و خارج از محیط خودشان بوده و با آنها درگیر بودهاند. طبقه ضعفا هم اگر دنبال آنها میرفتند، سیاهی لشکر آنها [مستکبران] علیه انبیا میشدند. قرآن میفرماید که:
»فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَاَطاعُوهُ«.
آدمهای سبک عقل و فریفته، دنبال آنها راه میافتند و همینها سیاهی لشکر آنها میشوند. همین صدام لعنتی، اگر روی اقیانوسهای نفت عراق ننشسته بود، جرأت یک چنین جنایتی را داشت؟! او میتوانست یک لشکر عظیمی را تنظیم کند و به یک کشور بزرگ، انقلابی و اسلامی حمله کند؟! او متکی به منافع ثروت عراق، عربستان، کویت و امثال اینها بود. علاوه بر امکانات مردم عراق، چهار تا امیر و شیخ بیشعور امکاناتشان را در اختیار او گذاشتند و این امکانات تبدیل به یک قدرت استکباری شد و خیال کرد که یک چیزی است و این حق را برای خودش قایل شد که یک کشور بزرگی مثل ایران را مورد تعرض قرار دهد.
خیلی بحث عمیقی است و خیلی استدلال محکمی دارد و شواهد عظیمی در تاریخ دارد و پایه بحث بسیار محکم است؛ فریادی که امام در بیانیه خود کشیدند، واقعاً یکی از آن دادهای اساسی است که ما از زبان ایشان، حرف انبیا را میشنویم. ما باید خودمان را مواظب باشیم و مسیر حق را گم نکنیم و اجازه ندهیم که کسانی بدین دلیل از ملت اطاعت بخواهند و دنبال این مسأله باشند. بگذاریم مردم حاکمیت خودشان را با همین شیوههای صحیح انتخابات و رفتن دنبال افراد صالح، با ارزشهای اساسی، اعمال کنند و انشاءاللَّه اگر ما همیشه این مسیر را ادامه دهیم، انقلاب در مسیر انبیا خواهد بود.
در پایان این بحث برادران و خواهران را به مراعات تقوا و انجام فرایض دعوت میکنم. در بحثی که عرض کردم، تقوا، معنای خاص خود را دارد و افرادی که با معیارهای قرآنی صلاحیت ولایت بر مردم را ندارند، تقوا این است که خودشان را از این محیط کنار بکشند و کسانی که در وجودشان چنین صلاحیتی دارند، تقوا اینست که امکانات خودشان را در خدمت مردم بگذارند و تقوای توده مردم این است که دنبال افراد صالح و متقی باشند تا حاکمیت اسلام در دست افراد صالح باشد و محورهای اسلامی محفوظ باشد.
»أعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیم بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم«،
»وَالْعَصْرِ/ اِنَّ الْاِنْسانَ لفَی خُسْرٍ/ اِلَّا الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بالصَّبْرِ«.
خطبه دوم
بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
اَلْحَمْدُللَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَالصّلوةُ وَ السَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلی عَلِیٍّ أَمیرِالْمُؤْمنینَ وَ عَلیَ الصِّدّیقة الطّاهِرة وَ عَلی سبْطِیِ الرَّحْمَةِ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ موُسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَ عَلِیِّ بْنِ مُوسی وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ وَالْخَلَفِ الهادیِ الْمَهْدی(عج).
قبل از اینکه وارد بحث روز شوم، در مناسبتهای هفته، اولین نکتهای که باید عرض کنم، تشکر از ملت و دست اندرکاران برگزاری هفته دفاع مقدس است3 که بسیار خوب برگزار شد و بار دیگر تبلور روحیه انقلابی جهاد و ایثار در بین مردم ما مثل روزهای اول انقلاب در اوج خود بروز کرد و دیده شد که مایه افتخار، نشاط و پشتکار برای مسؤولان کشور است.
در هفته گذشته ولادت با سعادت حضرت امام محمد باقر(ع) را داشتیم و در هفته آینده، ولادت حضرت موسی بن جعفر(ع) را داریم که به پیشگاه امام بزرگوار و ملت عزیزمان تبریک عرض میکنم.
همچنین سالگرد شهادت هم سنگر، همرزم و همراه عزیزمان شهید هاشمینژاد4 را داریم که ما یادش را به خیر و گرامی میداریم و نیز سالگرد امرای ارتشمان، تیمسار فلاحیان، تیمسار فکوری، تیمسار نامجو و شهید کلاهدوز و جهانآرا را داریم5 که این عزیزان در یک توطئه از دست ما رفتند که خداوند روح بزرگوارشان را شاد و شادتر بگرداند و به خانوادههای محترمشان تسلیت عرض میکنیم.
همچنین در هفته گذشته روز پلیس را داشتیم که من از زحمات برادرانمان در همه شعبات شهربانی و نیروهای انتظامی تشکر میکنم که در این چند سال انصافاً برای حفظ امنیت کشور که مورد تعرض وسیع ضدانقلاب و دشمنان ما بود، اینها خیلی تلاش کردند.
ما امروز پلیس کشور را یک نهاد صالح، زحمتکش، دلسوز و مسلمان میدانیم که قدمهای بلندی به سمت خوبی و صلاح برداشتهاند و انتظار داریم که روزبروز به طرف اهداف اسلامی پیش روند و نزدیکتر شوند و همه کسانی که به این انقلاب اسلامی خدمت میکنند، انشاءاللَّه در خیل یاران امام زمان شمرده شوند.
امروز نیز، مصادف با حرکت حضرت امام امت، از بغداد به کویت است که چند سال پیش امام امت را از عراق بیرون کردند و ایشان را به کویت هم راه ندادند که از مرز کویت به بصره بازگشتند و بعد به پاریس رفتند و در این مورد دشمنان اسلام دنبال چیزی بودند، ولی خداوند تقدیر کرده بود که تدبیر دشمنان به هم زده شود6.
در مراسم نماز جمعه بسیجیان و سپاهیان ناحیه مستقل شهر ری تشریف دارند. اینها مسافت 19 کیلومتر را از شهر ری تا میعادگاه نماز جمعه پیاده آمدهاند، تا به ندای رهبر انقلاب لبیک گویند و برای پاسخ گویی به شرارتهای آمریکا در خلیجفارس اعلام آمادگی کنند. ما از شما عزیزان تشکر میکنیم و انشاءاللَّه پیروز خواهید بود و دشمن را پشیمان خواهید کرد.
بحث اساسی امروز ما توضیح شرایط جاری در منطقه خلیجفارس، کشور و انقلاب است و آنقدر لحظات حساسی داریم که حتماً باید یک بحث کافی صورت گیرد، تا ملتمان در جریان امور و وضع موجود قرار گیرند. البته این مسایل در همه خطبهها گفته میشود، اما تا در چنین وضعی قرار داریم، باید دایماً توضیحاتی بدهیم که رسانههای جمعی نیز بیشتر در جریان وضع موجود قرار گیرند که ملتمان حالت آماده باش خود را حفظ کند.
اگر بخواهیم با شرایط موجود به طور ریشهای برخورد کنیم و یک تحلیل کلی داشته باشیم، خیلی شبیه صدر اسلام و زمان خود پیغمبر اکرم (ص) است و عجیب مقاطع حرکت در حال تطبیق است و این مورد از افتخارات انقلاب اسلامی است و از مواردی است که به انسان نیرو میدهد که این راه را ادامه دهد. انسان با تطبیق تاریخ و دقت در معیارهای حرکت، خیلی خوب میتواند راه هدایت را درک کند و ایمان بیاورد و مطمئن شود. اصل درگیری که بین اسلام و کفر وجود دارد و ممکن است در مقاطع مختلف پیش آید، یک نکته اساسی دارد که در بحث قبلیام آمده بود. یعنی اگر ما این خطبه را ادامه خطبه قبل به حساب آوریم، یک بحث منسجمی خواهد بود.
ما عمدتاً و تقریباً همه جا راه مصلحان جوامع و بخصوص انبیا را این میدانیم که آنها یک حرف حقی را مطرح میکنند و منطق و اهداف حق، اگر به حال خودش گذاشته شود، راه خودش راپیدا میکند و این طبیعت حق است. اگر میبینیم که بین انبیا و کفار و مصلحان و مفسدان درگیری روی میدهد، در تحلیل اجتماعی میتوان بدین گونه تبیین کرد که انبیا و مصلحان حرف حقی را مطرح میکنند و کفار به معنای وسیع خود میخواهند مانع پیشرفت حرف حق شوند.
آنجایی که صاحبان و جبهه حق به مانع برخورد میکنند، درگیری به وجود میآید. بنابراین همیشه در کل تاریخ، در اصل انبیا و مصلحان، مدافع هستند. ممکن است در میدانی، تهاجم عملی از طرف جبهه حق شروع شود، اما این بدین دلیل نیست که بخواهد حرفش را به زور تحمیل کند، بلکه برای اینست که با زور میخواهد سدی را که به زور در مقابلش ایجاد شده، بردارد. مثل آب روانی است که در مسیر طبیعی و با شیب ملایم در حال حرکت است، اگر جلو جریان آب گرفته شود و تراکم آب به وجود آید، این مانع را از بین میبرد و این یک تهاجم از سوی آب به حساب میآید، اما در واقع این عمل یک دفاع است. تعبیری که در قرآن وجود دارد، معمولاً حرکت کفر با »صَدَّ عَنْ سَبیلِاللَّه« مطرح شده است و تقریباً 40 مورد با همین لفظ آمده است.
حرکت بیشتر کفار این بوده است که مانع حرکت خدا میشدند. اگر مانع نمیشدند، پیغمبر اکرم(ص) و دیگر انبیا دست به اسلحه نمیبردند. اگر کفار درگیری به وجود نیاورند، لزومی ندارد که درگیری به وجود آید. ولی وقتی که درگیری به وجود آمد، پیغمبر اگر یار داشته باشد، موظف است که این مانع را از جلوی راهش بردارد. پس مسأله مهم انقلاب ما با دشمنانمان این است که آنها میخواهند جلو حرکت انقلاب و پخش پیام انقلاب مانع ایجاد کنند و ما میخواهیم این مانع را برداریم و در این جریان درگیری رخ داده است.
همان طور که در صدر اسلام بوده است، دشمنان ما میخواهند به هر طریقی که وجود دارد، مانع ایجاد کنند. دشمنان، در صدر اسلام تبلیغات میکردند و میگفتند که پیغمبر جادوگر، دروغگو، جاهل و بیسواد است. ما میبینیم همین حرفها را به انقلاب اسلامی میزنند. اوایل انقلاب موج تبلیغاتی علیه انقلاب به راه انداختند که از لحاظ فرهنگی انقلاب اسلامی خشکانده شود؛ دیدند این موج اثری نبخشید. کار سیاسی کردند که ما را از درون خالی کنند، ولی ثمری نبخشید. افرادی را از درون داشتند و بر جامعه ما تحمیل کردند، ولی دیدند که اینها نیز در جامعه پذیرفته نشدند و بعد متوسل به حرکات دیگری شدند که تهاجم نظامی را به طور جدی شروع کردند.
ما چنین حالتی را از اول داشتیم و امروز نیز تقریباً شرایط اول، شرایط دوم انقلاب را به وجود میآورد. شرایط ما به شرایط اول انقلاب بازگشته است. این وضعیت چگونه به وجود آمده؟ حالا عرض میکنم: آمریکاییها و همدستانشان و همه مستکبران در اوایل چنین فکر میکردند که موج و پیام انقلاب اسلامی ایران، آن قدر قوی نیست که لزومی برای مداخله مستقیم خودشان باشد. آنها سیاستی در دنیا دارند و آن این است که خود را درگیر با مذاهب و بخصوص اسلام نکنند. بخصوص سیاست رسمی غربیها این است که شرقیها را ضد اسلام قلمداد کنند و خودشان را در کنار مذهبیها معرفی کنند و همیشه از این آخوندهای درباری و وعاظ السلاطین و چهرههای ظاهرالصلاح و مقدس را در سراسر دنیا دارند و به رخ مردم میکشند. ولی سیاست آنها این نیست که در مقابل اسلام قرار گیرند و ترجیح میدهند که اگر اسلام تصمیم به حرکت گرفت، با دست دیگران سرکوبش کنند.
اوایل فکر میکردند که این کار را میتوانند از درون انجام دهند، ولی دیدند عملی نشد. ایجاد مانع توسط ضدانقلاب در درون سرکوب شد. ناچار شدند که از حزب بعث استفاده کنند. حتی در آن موقع لازم نمیدیدند که چهرههایی مانند عربستان سعودی و کویت را رو کنند. به آنها میگفتند که شما بی طرف برخورد کنید و قدم به قدم امکانات خودشان را به میدان کشیدند و نهایتاً متوجه شدند که این مورد نیز کاری از پیش نمیبرد و حرکت و موج انقلاب آن قدر قوی است که با چنین چیزهایی نمیشود انقلاب را سرکوب کرد و نتیجهای کاملاً عکس انتظارشان به دست آمد.
آنها دیدند که حزب بعث در حال رفتن است. بعد از حزب بعث نیز معلوم نیست که سایر فرقههای غیرحزبی که در منطقه هستند بتوانند کاری بکنند، ناچار شدند که خودشان وارد میدان شوند. یعنی آن موجی که در اوایل انقلاب و جنگ علیه ما برپا شده بود، ما موج را معکوس کردیم و نیرو در پشت سد جمع شد و میرود که دفعتاً این سد را بشکنند و نیروها را غرق کنند. اینها برای آن که این سد را تقویت کنند، بالاجبار خود وارد میدان شدند. حالا من میخواهم بگویم که باز هم شبیه به آن قضیه گذشته، تکرار میشود.
اوایل انقلاب، عراقیها یک مدتی هیاهوی بیموردی انجام دادند. کسی به حرف و هیاهوی آنها گوش نداد، بعد متوسل به حرکت نظامی شدند. عراقیها حدود 380 مورد به خاک کشورمان تجاوز کردند. یا توسط توپخانه، گلوله پرتاب کردند، یا نیروی رزمی وارد خاک کشورمان شده و ضربه وارد کرده و یا اینکه هواپیما و هلیکوپتر آمده است. در این حدود 400 بار. ما نیز اعتراض کردیم، یعنی مرزبانی کشورمان اعتراض کرده و نیز وزارت امور خارجه به طور رسمی اعتراض کرده است. بعد از آن به تجاوز وسیع دست زدند.
حالا میبینیم که آمریکاییان همین کار را میکنند و کارشان را شروع کردهاند. ادعای اول آمریکاییها مثل عراق، ادعای دفاعی است. آنها میگویند که امنیت منطقه خلیجفارس به هم خورده است و ما برای امنیت آمدهایم!
اولین حرکت ملموس آنها همین تهاجم به کشتی »ایران اجر« بوده است که ادعای دروغی کردند و کشتی ما را به گلوله بستند و بعد بسیار احمقانه و غیردیپلماتیک، توسط یکی از افراد گردنکلفت آمدند و کشتی را غرق کردند. این عمل بسیار زشتی است؛ یعنی کسی که به عنوان مدافع قطعنامه شورای امنیت و حافظ امنیت منطقه، به منطقه آمده، دست به چنین حرکت زشت، سبک و نامناسب، با یک ابرقدرتی بزند، خیلی سؤالانگیز است. گر چه الآن در آمریکا فشار بر روی گُرده مطبوعات و رسانهها است که در سیاست ریگان در خلیجفارس اخلال نکنند و اکثر آنها نیز خفه شدهاند و این نشان داد که آنها دروغ میگویند که مطبوعات در آنجا آزاد است! هنوز زشتی این کار به رخ دنیا کشیده نشده است و این کار را ما باید در آینده انجام دهیم.
شیوه ما این است؛ ما تا به امروز این سیاست را دنبال میکردیم که این مسأله در دنیا جا بیفتد. اگر دو حادثه نزدیک به هم رخ دهد، آمریکاییها آن قدر دروغگو و رذل هستند که قضیه را لوث میکنند و مظلوم را ظالم معرفی میکنند.
مثلاً اگر روز بعد یک حادثهای به سر آمریکاییها در منطقه رخ میداد، اینها به گونهای قضیه را خراب میکردند. لذا الآن سیاست ما کار خودش را کرده است. امروز در دنیا کسی نیست که نداند، آمریکا اولین گلوله را در خلیجفارس شلیک کرده است. 3 - 4 سال دیگر که سازمان امنیت میآید که جنگ ایران و آمریکا را تمام کند، آمریکا دیگر ادعا نکند که ما آغازگر نبودیم و بخواهند قضیه را لوث کنند! امروز همه دنیا فهمیده است که آمریکا آغازگر جنگ است. ما هم یک مقداری از حوادث گذشته درس گرفتیم.
صداها، مدارک و اسناد را آماده کردهایم و در شورای امنیت سازمان ملل و مجامع دیگر نیز وجود دارد که آمریکاییها آغازگر جنگ هستند. آمریکاییها اولین بار گلوله ناامنی را در خلیجفارس شلیک کردند و اگر ادامه پیدا کند، مطلب کاملاً روشنتر خواهد شد. این سیاست ما براساس همان مشی پیغمبر اسلام و اسلام است که ما میخواهیم حرف حقمان پیش برود. دنبال این نیستیم که قضیه را با ماجراجویی و هیاهو و جنگافروزی حل کنیم. ما صلح را به نفع پیشبرد فکرمان میدانیم. آنها هستند که جنگ و هیاهو را وسیله خاموش کردن صدای ما میدانند. ما روی خط مشی خودمان حرکت میکنیم.
منطق کاملاً طبیعی، سالم و قابل قبول است. ملتی انقلاب کرده است و میبیند که چقدر روی کلمه صدور انقلاب، شانتاژ7 میکنند، با اینکه شاید هزار بار مسؤولان و مقامات رسمی کشور گفتهاند که این صدور انقلاب؛ یعنی همین حرکت فکر؛ یعنی انتقال فکر و معنایش دخالت در امور دیگران نیست، معنایش گسترش جنگ نیست و اصلاً ما معتقدیم که با جنگ نمیشود پیام داد. ما اگر به ملتی حمله کنیم و بگوییم حالا بیا حرف ما را بپذیر! این ضد پیام است. کسی که از دست ما به عنوان مهاجم ضربه دیده، پیام ما را نمیپذیرد؛ موقعی میپذیرد که حق به صورت فکر القاء شود و این نیاز به جنگ ندارد. وضع ما روشن روشن است. ما واقعاً از لحظه اول مدافع بودیم و امروز هم مدافع هستیم و در مقابل آمریکا هم مدافع خواهیم بود و شیوه تبلیغاتی ما در این میدان این است که بگذاریم، همه چیز برای مردم روشن شود. الآن شما میبینید! دو هفته است که ما وقتی به اینجا میآییم و آقای خامنهای که به اینجا آمدند، ملت ما فریاد میکشد: انتقام! ولی مسؤولان و نظامیان ما روی خط مشی عاقلانه اسلامی دارند عمل میکنند. همین حالت را ما در جبههها هم داریم. شما خیال میکنید، سربازها و سپاهیان ما که الآن در جنوب هستند، همین طور ساکتند؟ دایماً پیغام میدهند که چرا به ما اجازه نمیدهید؟ چرا کار ما شروع نشده؟ یک حالت انتظار از طرف ملت ما هست، دنیا این را بدانند! با این خواستههایی که در نماز جمعهها هست و شما هم میبینید، ما با تأکید از ملتمان میخواهیم که صبر کنند، موقعش میرسد و در وقت خودش کار انجام میشود.
سیاست جمهوری اسلامی ایران، براساس معیار اسلامی این است که حق خودش را مطرح میکند و نیازی هم به جنگ ندارد و موانع راه خودش را باید از جلو بردارد. موانع را امروز چه کسی ایجاد میکند؟ همانهایی که جنگ عراق را راه انداختند، همانهایی که از صدام حمایت کردند؛ همانهایی که تبلیغات را به او دادند؛ همانهایی که پول دادند؛ همانهایی که اسلحه و اطلاعات میدهند؛ همانهایی که امروز میبینند همه این چیزها که به عراق دادهاند، باز کاری از پیش نبرده، خودشان به میدان آمدهاند. دشمن ما که میگوید: صلح! دروغ میگوید. امروز در سازمان ملل، شورای امنیت و کل دنیا خوب روشن شده است که آنهایی که ادعای صلح میکنند، دروغ میگویند. آنها فقط یک چیز میخواهند که اتفاق نیفتد و آن پیروزی ما است. آنچه که آمریکا وانگلیس و فرانسه و بقیه طاغوتهای دنیا و ارتجاع منطقه میخواهند، این است که اسلام پیروز نشود و انقلاب اسلامی در این درگیری پیروز نشود، دو طرف قضیه، صُوَر و احتمالاتی که هست، دیگر به نفع آنها است.
یک فرض این است که آنها بر ما پیروز شوند. خوب! فعلاً تا اینجا اینها مأیوس بودند، حالا خودشان به میدان آمدهاند. فرض دیگرش این است که نه ما و نه آنها پیروز شویم، بهترین شکلش برای آمریکا و اسرائیل و بقیه طاغوتهای دنیا همین است که ریشه جنگ، کینهها، عداوتها و تبلیغات منطقهای باشد، صف بندیها باشد؛ حالا قضیه خونین مکه را هم اضافه کردند که به صورت یک رود خونی، دیگر عبور مسالمت آمیز از اینجا بسیار دشوار است و هیچ پلی نمیتواند، روی این رودخانه خون بند شود!
این شرایط را درست کردند که فتنه واقعی در منطقه باشد که پیام اسلام جلو نرود. آنها این وضع را میخواهند، الآن سیاست استکبار در دنیا این است که از آن فرض پیروزی خودشان کاملاً مأیوس هستند. فرض معقول را برای خودشان، آن میدانند و طبیعی است که جمهوری اسلامی این کار را نمیکند. بحث شورای امنیت را هم که مطرح کردند به نفعشان نشد، از لحاظ سیاسی الآن تا یک ماه پیش، تا چهل روز پیش وضع خیلی فرق کرده، برای اینکه در دنیا یک منطقی الآن از طرف جمهوری اسلامی مطرح شده که هیچ آدم عاقل و منصفی نمیتواند منکر آن شود.
یک وقتی میگفتند که جمهوری اسلامی یک دنده است، متعصب و لجوج است و حاضر نیست بنشیند و حسابی بحث کند. البته همیشه دروغ میگفتند. ما حرفمان را همیشه صریحتر میزدیم. الآن یک مقدار مشی دیپلماسی را انتخاب کردهایم که از طریقی که آنها میخواستند وارد شدیم. یک مسأله بسیار روشنی است. آقایان یک قطعنامه گذراندند و با یک حیله و شیطنتی، بندهای قطعنامه را جا به جا کردند، برای اینکه خواست ما را در آن قطعنامه گنجانده باشند، اما طوری که عملی نشود.
آنها گفتند: اول آتشبس، بعد یک کمیته تشکیل شود و برود متجاوز را پیدا کند. خوب! هر آدم نادانی میداند که اگر اسلحهها را به زمین گذاشتند و اگر سربازها برگشتند به خانههایشان و اگر جبهه ها آرام گرفت، دیگر هیچ کس در این دنیا نیست که دنبال شناسایی متجاوز برود. حالا چه کسی بعد از اینکه مزه صلح را زیر دندانهایش مزمزه کرد، دوباره به جنگ برمیگردد؟! آنها خیالشان این بود و گفتند اول آتشبس بعد مسایل دیگر! ما گفتیم از این حرف شما سوءنیت میفهیم. اگر پیدا کردن متجاوز مشکل بود، و کاری بود که چند سال وقت لازم داشت، شما میتوانستید بگویید: چرا از حالا تا آن روز چند نفر دیگر کشته شوند؟ این یک حرف قابل طرح بود، اما شما متجاوز را میشناسید. بدون استثناء هر یکی از شماها که با ما صحبت کردید، گفتید: معلوم است که عراقیها جنگ را شروع کردهاند. به علاوه همین حالا در آرشیوهای همه تلویزیونهای دنیا و مراکز اطلاعاتی و نظامی دنیا فیلم صدام وجود دارد که داشت قرارداد الجزایر را پاره میکرد و میگفت: ما دیگر این قرارداد را قبول نداریم! هیچ کس نیست که اینها را نداند، تقریباً همه روزنامهها یک بار نوشتند، و همین طور سیاستمداران در جلسات مخفی گفتند، عربها و عجمها، اروپاییها و روسها گفتند، همه این حرف را گفتند و همه میدانند. خوب! ما به دبیرکل گفتیم، هفت سال جنگ بوده، حالا شما بگویید هفت سال و دو هفته، دو هفته که دیگر کاری ندارد! برگردید به سازمان ملل بروید و دور هم جمع شوید، آن چیزی که میدانید به مردم بگویید. شما اگر این را نگویید ما چطور به شما اطمینان کنیم؟!
آدمی که امروز حاضر نیست، حرفی را که هزار بار اعتراف کرده، همین حرف را به مردم بگوید، خوب! هیچ کس حاضر نیست سرنوشت خودش را به دست یک آدمی بدهد که این قدر بخواهد حیلهبازی کند. بنابراین شما میخواهید یک حیله دیگر انجام دهید، چون اگر واقعاً راست میگویید، بیایید اعلام کنید که عراق متجاوز است و مسؤول جنگ، خسارات، خونها، تخریبها، فتنهها و مسؤول این همه وقتهایی است که در دنیا مطرح شده و از بین رفته است. بعد اعلام کنید، تا دادگاهی تشکیل شود و بگوید حق این مسؤول چیست. چه دادگاهی در دنیا باشد؟ اگر دادگاهی بگذاریم که ملانصرالدین هم قاضی آن باشد، خفیفترین حکم او این است که این شخص باید هزار بار اعدام شود.
آنچه که هیچ دیپلماتی نمیتواند، به ما جواب دهد، همین است که شما چرا ابا میکنید از اینکه اول متجاوز را اعلام کنید و به محکمه اعتراف بکشانید، بعد از ما تقاضا کنید که صبر کنید تا محکمه حکمش را صادر کند؟ آن موقع ما در شما سوءنیت نمیبینیم و میبینیم که میخواهید به طرف حق بیایید و برای ما قابل قبول میشود. این منطق ما در دنیا قابل قبول است. ما میبینیم رئیس کشور عمان که جزو »شورای همکاری« است و همپالگیهایشان ثروت و امکانات جزیرةالعرب را در اختیار عراق گذاشتهاند، همین دیروز در سازمان ملل گفته است که دبیرکل اگر میخواهد کاری کند، باید عادلانه و بی طرفانه برخورد کند.
ما میبینیم که شورویها دیروز اعلام کردند و در بیانیهای که منتشر شد، گفتند و تقریباً با لحن دیپلماتیک گفتند، »معلوم است که عراقیها جنگ را شروع کردهاند«. آلمان، قوم و خویشی با ما ندارد! آقای گنشر 4 سال پیش گفت، امسال هم صریح اعلام کرد که »عراق جنگ را آغاز کرده است«. بسیاری از روزنامههای دنیا در همین چند روز گفتند، بسیاری از سیاستمداران گفتند. اگر شورای امنیت، سازمان ملل و سیاستمدارهای دنیا با این منطق بسیار روبه راه بیشیله پیله درست برخورد کنند، چه اتفاقی میافتد؟ شورای امنیت آمد ما را تحت فشار سیاسی بگذارد که این فشار از جانب ما به خودشان منتقل شد. امروز باید جواب دهند. حالا آدم قلدری کند و کشتیاش را بردارد بیاید در خلیجفارس بگوید: یااللَّه، قبول کن! خوب! جواب این هم چیزی است که بعداً خواهند دید! اما اگر بخواهد مثل یک انسان حرف بزند، با منطق فرعونی با قضایا مواجه نشود، آن موقع خیلی آسان میشود قضاوت کرد. بنابراین ما در میدان منطق و سیاست، در مجامع بینالمللی امروز حرفمان حرفی است که کسی نمیتواند رد کند. ما سازمانهای جهانی و حکام حاکم بر کشورهای منطقه و قدرتهای جهانی را این مقدار عاقل و عادل نمیدانیم که زیر بار این منطق بروند، احتمال زیادی وجود دارد که اینها هنوز هم بخواهند، از همان عربدهها و حرفهای ناصواب و اعمال ناصواب استفاده کنند.
بوی حرکت اول جنگ از آمریکاییها کاملاً دارد در خلیجفارس به مشام میرسد و من به ملتمان عرض میکنم: ما به احتمال قوی - این قدر این احتمال هست که عقلانی باشد که ما خودمان را برای آن آماده کنیم - در جبهه دیگری در جنوب، در آینده نه خیلی دور درگیر خواهیم شد. بنابراین برای جنگیدن در دو جبهه نیروهایی که امروز و به طور معمول به جبههها میفرستادیم، کافی نیست. ما همیشه برای جبهه غرب عمدتاً به عراق نیرو میفرستادیم، از این به بعد یک بخشی از نیروهایمان را به احتمال بسیار قوی در خلیجفارس و در سواحل خلیجفارس باید به کار بگیریم و لذا تکلیف همه جوانهای دوره دیده ما و تکلیف کسانی که تا به حال به جبهه نرفتهاند، ولی قدرت اسلحه برداشتن دارند، این است که یک تکان جدید بخورند، بیش از آنچه که در گذشته بوده است.
ما در آیندهای نزدیک برنامههایمان را اعلام خواهیم کرد. باید آمادگی داشته باشیم که اگر کاری شروع شد و ما بخواهیم بعداً نیرو به جبهه ها بفرستیم، ممکن است، میدان ما عقب بیفتد. لذا ما باید آمادگی خود را کاملاً حفظ کنیم و آماده باشیم، برای اینکه انشاءاللَّه جواب مناسبی به آمریکاییها در این منطقه بدهیم.
به آمریکا و اعضای ناتو8 و غربیها که امروز آنها طرف ما هستند، بخصوص من اخطار میکنم که خیال نکنند این سیاست صبر و انتظاری که از ما در این دو سه هفته دیدهاند، دلیل ضعف ماست، یا اینکه ما وحشتی داریم از اینکه با آنها درگیر شویم!
ما این حرفها را که میزنیم، هنوز به صورت یک طلبه و انقلابی و صریح حرف میزنیم. هنوز خودمان را نیازمند به این نمیبینیم که با زبانهای دیپلماتیک شما حرف بزنیم. حرفهای ما را جدی تلقی کنید. تهدید و ارعاب تلقی نکنید!
ما از اول گفتیم، اگر قرار است، بجنگیم و اگر قرار است بچههای ما شهید شوند، تحقیقاً برای ما شیرینتر است که در جنگ با آمریکا این مسایل اتفاق بیفتد.
ملت ما از اینکه ببیند، در میدان، سربازهای فریب خورده عراقی کشته یا اسیر میشوند، اگر چه احساس پیروزی میکنند، ولی لذت جهاد با ریشه کفر و جهاد با کسی که عراقیها را فریب داده و آنها را تحریک کرده و به میدان فرستاده، برای ما به مراتب بیشتر است، از این صحنههای پیروزی که در جنگ با عراقیها میبینیم.
ما ترجیح میدهیم که در این رویارویی که بر ما تحمیل شد (و اگر شما تحمیل نمیکردید، از طرف ما شروع نمیشد) کسانی را هدف گلوله قرار دهیم و با کسانی بجنگیم که اگر آنها از پای درآمدند، سایر ملتها هم روی آسایش خواهند دید و این شما آمریکاییها هستید.
هیچ هدفی برای ما امروز در جنگ شیرینتر و مطلوبتر و منطبق با اسلام از جنگیدن در مقابل تهاجم شما آمریکاییها نیست! حالا اگر مایل هستید که وارد این میدان شوید، این کاری که کردید، این جنایتی که مرتکب شدید، صبر کنید و جواب آن را از ما بگیرید! وقتی که این جواب را گرفتید، اگر مصلحت دیدید، قدم بعدی خود را بردارید، این هم اخطار به شماها و به سایر کشورهای عضو ناتو که بندهوار دنبال آمریکا افتادهاند. با اینکه روزهای اول همه آنها مخالفت میکردند، انگلیسیها، ایتالیاییها، فرانسویها، بلژیک و هلند مخالفت میکردند و الآن آلوده شدهاند، به آنها میگوییم که ما به عنوان مجرم درجه دوم روی شما حساب میکنیم و هیچ هراسی نداریم از اینکه در خلیجفارس ما با ناتو بخواهیم درگیر شویم. از طرفی، از مواضع درستی که بلوک شرق، اتحاد جماهیر شوروی و کشورهای دوست آنها گرفتهاند و حضور آمریکا را در منطقه محکوم کردند و امنیت خلیجفارس را در سایه این لشکر کشیها مخدوش میبینند، تشکر میکنیم و این سیاست عاقلانه را ما تقدیر میکنیم و به جای خودش با کسانی که در موقع حساس، موضع درست انتخاب میکنند، ما هم میتوانیم نسبت به آنها موضع درستی انتخاب کنیم.
در پایان این بحث باز شما را به تقوا و پرهیز از منهیات دعوت میکنم و امیدوارم که ما با ذخیره تقوا، این توشه راه آخرت، بتوانیم در دنیا عزت و عظمت اسلام را برای مردم دنیا به نمایش بگذاریم.
در مراسم امروز تعدادی از نیروهای بسیج حمزه سیدالشهدا هم حضور دارند که ما به آنها هم خیرمقدم عرض میکنیم که پابرهنه و پیاده همراه برادران دیگر از شهر ری آمدهاند.
ترجمه خطبه عربی
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
هر چه بر عمر جنگ تحمیلی میگذرد، اسرار پشت پرده و اهداف شوم و ریشههای آن بیشتر روشن میشود و آنچه که در سالهای گذشته در حد تحلیل و حدس گفته میشد، امروز محسوس و ملموس میشود. تا امیدی به بقای بعث عفلقی در حاکمیت عراق داشتند، از کنار زدن پردهها و نقابها احتراز میکردند، ولی پس از آنکه خطر را برای حکام بعثی جدی دیدند، بخشی از عوامل پشت پرده روی پرده آمدند.
اگر در گذشته، تردیدی در عامل اجرا بودن صدامیان برای عدهای بود، امروز کسی نمیتواند در این مورد، ادعای تردید کند.
کمکهای بی دریغ تسلیحاتی و مالی و اطلاعاتی و تبلغیاتی و سیاسی قدرتهای استعماری و ارتجاع و صهیونیسم در سالهای گذشته، حداقل کسی را بیتردید نمیگذاشت که عفلقیان از جای دیگر دستور میگیرند، گر چه انظار تیزبین را مطمئن میکرد که عامل اصلی جنگ نیروهای استکباری و ارتجاعاند.
ولی امروز دیگر نیازی به استدلال نیست. بیشتر اعضای ناتو به حمایت صدام نیرو به منطقه اعزام کردهاند و کویت و عربستان، با گستاخی بخشی از رازهای دل خود را فاش کردهاند. حکام سعودی، حراست کعبه مقدسه را و امنیت ضیوف الرحمان را قربانی اهداف ضد انقلاب اسلامی خود کردهاند و بسیاری از مجامع بینالمللی و رسانههای تبلیغاتی که در گذشته منافقانه به نعل و به میخ میکوبیدند، مجبور به کشف نقاب شدهاند. مزدوران استکبار در نشان دادن چهره واقعی خود تا آنجا پیش رفتند که رسانههای کویتی که صد در صد تحت کنترل دولت کویت هستند، با گستاخی نوشتند که دیگر اسرائیل برای اعراب خطری نیست و خطر اصلی را اسلام راستین و انقلاب اسلامی معرفی کردند!
چیزی که در چند ماه اخیر، رؤسای برخی از حکومتهای ارتجاعی عرب که وابسته به استعمار گران غربیاند ابراز کردهاند.
آنچه که امروز پیش آمده، چیزی است که از بدو پیروزی انقلاب اسلامی ایران انتظار آن میرفت.
از اول معلوم بود که سلطه طلبان کافر حاضر نیستند که یک انقلاب اسلامی ضد سلطه و ضد کفر را تحمل کنند و در حقیقت یک روز هم با آن از در مسالمت وارد نشدند. منتها آنها خیال میکردند، برای سرکوب انقلاب اسلامی، احتیاجی به درگیری علنی و مستقیم با آن ندارند و میتوانند به دست مهرههای مخفی خود از قبیل صدامیان و ضد انقلاب داخلی کار انقلاب را یکسره کنند. این شیوه به خاطر این است که استکبار جهانی نمیخواهد علناً قیافه ضداسلامی بگیرد و ترجیح میدهد، مثل گذشته ریاکارانه عواطف مذهبی مسلمانان را با خود داشته باشد و چهرههایی مثل حکام سعودی و علمای درباری، سمبل آن اسلامند.
اما با مقاومت اعجاب انگیز ملت مسلمان ایران و ایثار رزمندگان ما این حیله و تزویر کارآیی خود را از دست داد و کفر جهانی ناچار شد که ماهیت خود را فاش کند و علناً و رسماً در مقابل اسلام قرار گیرد و این یک دستاورد با ارزشی است که میتواند مسلمانان جهان را در راه صحیح استقلال و جهاد با دشمن واقعی اسلام و مسلمین هدایت کند.
»أَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ/ بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم/
قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَدٌ/ اَللَّهُ الصَّمَدُ/ لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یوُلَدُ/ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَدٌ«.