خطبه ها
  • صفحه اصلی
  • خطبه ها
  • نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

  • دانشگاه تهران
  • جمعه ۱۰ مهر ۱۳۶۶

    خطبه اول

 بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

 الْحَمْدُلِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینْ وَالصَّلوةُ وَالسَّلامُ عَلی رَسُوُلِ اللَّه وَ عَلی آلِهِ الأَئِمَّةَ الْمَعْصوُمینْ.  أَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ

 الرّجیم، »وَ لا تُطیعُوا اَمْرَ الْمُسْرِفینَ/ الَّذینَ یُفْسدُونَ فیِ الْاَرْضِ وَ لا یُصْلِحُونَ«.

 در بحث عدالت اجتماعی به بخش استضعاف و استکبار رسیدیم و تاکنون چند خطبه دراین بخش ایراد کرده‏ایم و در دو، سه خطبه اخیر راجع به ویژگیهای مستکبرین صحبت کردیم. گفتیم که یکی از ویژگیهای مستکبرین گرفتاری به عُجب است که از درون دچار اشتباه می‏شوند و در ارزش گذاری اشتباه می‏کنند و برای خودشان ارزشهای غیرصحیح قایل می‏شوند و ارزشهای دیگران را ندیده می‏گیرند، و از عُجب به تکبر منتقل می‏شوند که حقوقی برای خودشان قایل می‏شوند که این حقوق را برای دیگران قایل نیستند[t1].

 پس دو صفت زشت و مضر طبقه اشراف، عُجب و تکبر است که این عُجب و تکبر آثار فراوان فساد اجتماعی دارد. اینکه اسلام با شدت با اشرافیگری مخالفت کرده و از دو طبقه شدن جامعه به مستکبر و مستضعف متنفر است و اینکه همه انبیا گرفتار طبقه مستکبر بودند و در صف غیرمستکبرین قرار داشتند و اینکه تمام نابسامانیهای تاریخ بشریت زیر سر همین بخش از مردم است، اهمیت این بحث را به ما دیکته می‏کند.

 در بیاناتی که حضرت امام در آن پیام تاریخی خود به حجاج در مراسم داشتند، یک فصل قوی پیام متوجه این نکته بود که جامعه، مسؤولین، دولت، مجلس و همه را برحذر داشتند از اینکه مبادا انقلاب ما مسیری را پیدا کند که به حاکمیت قشر اشراف، مرفه و مستکبر بینجامد و از بطن جامعه و توده خلق که غیر مستکبر هستند، ما غافل شویم. این روح پیام انبیا و عصاره حرکت تاریخ در مسیر نبوت است.

 حالا امروز یکی از آثار این حالت عُجب و تکبر را که در طبقه اشراف به وجود می‏آید و در کل تاریخ همین گونه بوده و امروز هم این طوری است، من از زبان قرآن برای شما توضیح می‏دهم. چون اینها خود را به خاطر ارزشهای خیالی که واقعاً ارزش هم نیست، از دیگران جدا می‏دانند و یک توقع نامشروع برایشان پیدا می‏شود و آن این است که برای خودشان حق اطاعت قایلند.

 این خبیث‏ترین آثار روح استکباری است، یعنی کسانی که در آن سه شعبه استکبار قرار دارند، به خاطر همان محاسبات غلطی که گفتم و به خاطر برتری که برای خودشان قایلند، معتقد می‏شوند که توده خلق باید از اینها اطاعت کنند و حاکمیت، حق اینهاست.

 این یک منطق بوده است. ما می‏بینیم که در زمان حضرت نوح، حضرت ابراهیم، حضرت موسی، حضرت عیسی و در زمان انبیایی که بین اینها بوده‏اند، در بحثهایشان این مسأله مطرح است و در زمان پیغمبر، عمده‏ترین بحث پیغمبر با مخالفینش همین بوده و این چیز عجیبی است که اگر ما به این مسأله نرسیم، راه انبیا را گم خواهیم کرد.

 امروز هم ما در کل دنیا دچار همین مفسده هستیم و در داخل کشور هم همیشه باید مواظب باشیم که این خطر از بطن جامعه یک وقت سر در نیاورد.

 این آیه‏ای که من اول صحبتم خواندم، متعلق به حضرت صالح است که به قومش فرموده است که:

 »وَلا تُطیعُوا أَمْرَالْمُسْرِفینَ«.

 شما تابع مسرفین نباشید که من در آن خطبه‏های اول این بحث گفتم که مترفین، مسرفین و مستکبرین القاب متعددی است که به اینها داده شده است. یکی از القاب شان همین مسرفین است.

 قرآن می‏فرماید:

 »اَلَّذینَ یُفْسدُونَ فَیِ‏الْاَرْضِ وَ لایُصْلِحُونَ«.

 اینها در زمین فساد می‏کنند و اینها مصلح نیستند.

 اصولاً حاکمیت مسرف و مستکبر چیزی جز فساد برای جامعه به ارمغان نمی‏آورد. به زمان حضرت نوح که اولین جامعه تاریخی است که در قرآن روی آن تکیه شده، بر می‏گردیم. یکی از شکایات حضرت نوح به خداوند هم این بود که:

 »قالَ نُوحٌ رَبَّ اِنَّهُمْ عَصَوْنی وَاتَّبَعُوا مَنْ لَمْ یَزدُهُ مَالُهُ وَ وَلَدُهُ إِلاَّ خَسَاراً«.

 اصلاً آن نکته اصلی شکایت نوح از مردم این بوده است که می‏فرمود: اینها از من اطاعت نکردند، اما دنبال کسانی رفتند که اموال و اولادشان مایه خسارت است. در قدیم مظهر اشرافیت بیشتر اموال و اولاد بوده است.

 اموال به عنوان ثروت و امکانات و عده و اولاد، و چون زندگیها بیشتر عشیره‏ای بوده، عده؛ یعنی نیرو.

 وقتی به زمان حضرت موسی چشم می‏اندازیم، مباحثات حضرت موسی و فرعونیها سر همین مسأله دور می‏زده است. بقیه مسایل فرعی بوده است.

 در سوره زُخْرُفْ1 که اصلاً روحش در مورد این مسأله است. آقایان! اگر یک بار این سوره را از اول تا آخر با دقت مطالعه کنید، خواهید دید داستانها و آیاتی که آمده، بیشتر در مورد این مطلب است. از همان اوایل سوره می‏فرماید:

 »افَنَضْرِبُ عَنْکُمُ الذِّکْرَ صَفْحاً اَنْ کُنْتُمْ قَوْماً مُسْرِفینَ«.

 شما خیال می‏کنید که چون یک گروه مسرف و مرفه و اشراف پیشه‏ای هستید، ما دست از سر شما بر می‏داریم و هر کاری که بخواهید می‏توانید انجام دهید! یعنی فکر می‏کنید که شما حاکمیت مطلق و مطلق العنان در جامعه هستید.

 بعد آیات دیگری می‏آید و داستان حضرت موسی و داستان خود پیغمبر با همین محور در آنجا مطرح می‏شود.

 به حضرت موسی که می‏رسد، بحث حضرت موسی و فرعون این بوده است که:

 »وَنادی فِرْعَوْنُ فی قَوْمِهِ قالَ یا قَوْمِ اَلَیْسَ لی مُلْکُ مِصْرَ وَ هذهِ الأَنْهارُ تَجْری مِنْ تَحْتی اَفَلا تُبْصِرُونَ«.

 این استدلال فرعون بود که می‏گفت: آیا من مستحق حاکمیت برمصر نیستم، در صورتی که این رودهای خروشان از کف باغهای من و از زیر قصر من عبور می‏کند؟ این محور استدلال است.

 »اَمْ اَنَا خَیْرٌ مِنْ هذَا الَّذی هُوَ مَهینٌ«.

 من بهترم و یا این بدبخت. بعد استدلالش را تکمیل می‏کند و می‏گوید:

 »فَلَوْلا اُلْقِیَ عَلَیْهِ أَسْوِرَةٌ مِنْ ذَهَبٍ«.

 اگر راست می‏گویید، پس چرا خداوند زینت‏آلات و وسایل طلایی به او نداده؟ ببینید! چون او باغ دارد و جویهای روان از باغش عبور می‏کند، برای خود حق حاکمیت قایل است و چون او [موسی] ابزار طلایی ندارد، دارای حق حاکمیت نیست.

 قرآن در پایان نتیجه می‏گیرد که:

 »فَاسْتَخَفَّ قُوْمَهُ فَاَطاعُوهُ«.

 مردم را اینگونه به خفّت انداخت. مردمی که سطح فکرشان این قدر باشد که این استدلال را بپذیرند، اینها لیاقت همین صفت را دارند. این یکی از محورهای مباحثات حضرت موسی و فرعون در سوره زُخْرُفْ است، وقتی به خود پیغمبر اسلام می‏رسد، باز بحث همین است.

 »وَقالُوا لَوْلا نُزِّلَ هذَا الْقُرْآنُ عَلی رَجُلٍ مِنَ الْقَرْیَتَیْنِ عَظیمٍ«.

 چرا قرآن بر یکی از مردان بزرگ آن دو شهر نازل نشده است (که اشاره به دو نفر از مردان جزیره است که خیلی پولدار و قوی بودند)، قرآن می‏فرماید که اینها رحمت خدا را تقسیم می‏کنند و ارزش گذاری می‏کنند و استحقاق نزول قرآن را تعیین می‏کنند. بعد قرآن برای اینکه بی‏ارزشی این استدلال را برساند و محور، طلا، نقره، پول و گنج نباشد می‏فرماید که اگر آن مصلحت عمومی جامعه نبود، خانه‏های کفار را که محروم از قیامت و آخرت هستند، از طلا می‏ساختیم:

 »وَلَوْلا اَنْ یَکُونَ النَّاسُ اُمَّةً واحِدَةً لَجَعَلْنا لِمَنْ یَکْفُرُ بالرَّحْمنِ لِبُیُوتِهِمْ سُقُفاً مِنْ فِضَّةٍ وَ مَعَارِجَ عَلَیْهَا یَظْهَرُونَ«.

 صراحت و تأکید قرآن است که این منطق، غلط و نادرست است، قرآن در سوره قلم می‏فرماید:

 »وَ لا تُطِعْ کُلَّ حَلّافٍ مَهینٍ/ هَمَّازٍ مَشّاءٍ بنَمیمٍ/ مَّنّاعٍ لِلْخَیْرِ مُعْتَدٍ اَثیمٍ/ عُتُلٍّ بَعْدَ ذلِکَ زَنیمٍ/ اَنَ کانَ ذامالٍ وَ بَنینَ«.

 می‏فرماید که اطاعت نکنید (همان بحث حاکمیت و متابعت و ولایت است)، از کسانی که این صفات را دارند، چون پول و عشیره دارند. البته این را دو جور معنی کرده‏اند که هر دو در بحث ما می‏گنجد.

 می‏فرماید: اطاعت نکنید از کسی که خیلی قسم می‏خورد. آن شخص مورد نظر مخالفان پیغمبر این صفات را داشته است. دیگران را با کنایه و مسخره می‏گیرد، سخن چین و دو بهم زن است، پرخور و بی‏اصل است، چون این آدم پول و اولاد و عشیره دارد.

 قرآن چه می‏خواهد بگوید؟ می‏خواهد بگوید که به این دلیل او استحقاق اطاعت ندارد، برای این که آنها استدلال می‏کردند که او چون امکانات دارد، باید حاکم باشد.

 بعضی از مفسران گفته‏اند. خیر! این صفات به این خاطر پیش آمده که پولدار و عشیره‏دار است. حالا هر کدام از اینها باشد، مطلب یک نتیجه می‏دهد، یعنی انسانهایی که در طبقه اشراف قرار می‏گیرند (و مورد آنها این صفات را پیدا کرده که پرخور، بی‏اصالت، دو بهم زن است و دیگران را تحقیر می‏کند و برای هر چیز قسم می‏خورد)، اینها قابل اطاعت نیستند.

 ثروت و نیرو حق اطاعت نمی‏آورد. یا به قول بعضی از مفسرین؛ ثروت و نیرو انسان را به این فسادها می‏کشاند و انسانی که این فسادها را دارد، تحقیقاً شایسته متابعت نیست.

 بنابراین آیاتی که برای شما خواندم و در خیلی از آیات سوره‏های مکی، محور بحثها در بسیاری جاها این است که افرادی به این دلیل می‏خواستند حق حاکمیت پیغمبر را لغو کنند و به اینکه ملائکه نازل شوند و قرآن و وحی را برای یک آدم فقیر و از طبقه پایین و از توده مردم بیاورد، معتقد نبودند. قرآن با این مخالف است و روی مسایل دیگری تکیه می‏کند.

 البته من یک روز اوایل بحثم گفتم که نفس استضعاف هم مدح نیست و در یک حدی ذم است. حق ولایت و اطاعت هم، متکی به اوصاف و ارزشهای واقعی است.  صلاح، علم، پاکی، تقوا، دلسوزی و صداقت و آن چیزهایی که ما در ولایت فقیه داریم و از شرایط ولی‏فقیه است، معیار است و باز برای اینکه یک وقت از این بحث سوء استفاده نشود، بگویم که معنی این بحث این نیست که هر پولداری این جوری است، یا از آن طرف هر کسی که پول ندارد، خوب است. این طور نیست. آدمهایی هستند که پولدارند و اگر پولشان حلال باشد، می‏توانند آدمهای خوبی هم باشند. پول پیدا کنند و درست هم خرج کنند، این اشکالی ندارد و قرآن هم این طور موارد را پذیرفته، اما پول حق حاکمیت نمی‏آورد و جزو طبقات اشراف بودن دلیل این نمی‏شود که مردم باید از اینها اطاعت کنند. حق ولایت یک چیز دیگری است.

 سخنی که من الآن در بحث عدالت اجتماعی دارم، این است که انسانهای متصل به آن سلسله مستکبرین، به ناحق برای خودشان حق اطاعت قایلند و از مردم توقع دارند که از آنها اطاعت کنند. قرآن پنبه این فکر را زده است و آثار سوء این فکر را گفته است.

 »اَلَّذینَ یُفْسدُونَ فَیِ‏الْأرْضِ وَ لا یُصْلِحُونَ«.

 اینها مفسدند و مصلح نیستند. همین طور که ما الآن آثار آن را در دنیا می‏بینیم، آمریکاییها چرا این قدر در دنیا فساد می‏کنند؟ آمریکا اگر یک کشور فقیر و بدبختی بود، اگر هر روز به غذا، سوخت و مشکلات زندگی نیازمند بود، این قدر فرصت فساد در دنیاپیدا می‏کرد؟! هند 3 برابر آمریکا جمعیت دارد. چطور هندیها به این فکر نمی‏افتند؟ چرا چینیها به این فکر نمی‏افتند که 4 برابر آمریکا جمعیت دارند؟

 در سطح بین‏المللی هم این مسأله روشن است. در میان کشورهای عربی، عربستان و کویت چطور به فکر این فسادها می‏افتند؟ خوب! چون شکمشان سیر است و حسابشان هم پر از پول است، به فکر فتنه می‏افتند و به چیزی قانع نیستند. عربستان سعودی چطور به خودش حق و جرأت می‏دهد که 400 - 500 نفر انسان شریف مهمان خدا را آن گونه قتل عام کند؟ چون پولدار شده است:

 »اَنْ کانَ ذامالٍ وَ بَنینَ«.

 پرخور است و دروغ می‏گوید و فتنه می‏کند. همین کارهایی که پیغمبر در سوره قلم2 از آسمان برای کسی که به خاطر پولداری ادعای ولایت می‏کرده، آورده است، واقعاً در مورد حکام عربستان سعودی هم صدق می‏کند. اینها چیز دیگری ندارند که دنیای عرب را دنبال خودشان بکشانند. حکام آل سعود سواد دارند؟! فن بلدند؟! سوابق مبارزاتی دارند؟! اهل جهادند؟! یک ملت عیاش فتنه‏گری هستند که قبیله شان در گذشته موقعی که آنجا صحرا بوده، راه افتاده و مردم را کشته‏اند و آنجا را گرفته‏اند. نه مجلسی است و نه قانونی و نه حکومتی! یک قبیله چند هزار نفری دارند که بر مردم حکومت می‏کنند. چند تا آخوند درباری وهابی هم گرفته‏اند که برای مردم توجیه می‏کنند و اکثریت مردم هم عشیره در بیابان و روستاها هستند. حالا ما می‏رویم و چهارتا شهر مثل مکه و مدینه و یا جده و ریاض را می‏بینیم. اینها بخشی از عربستان سعودی است؛ بقیه چند میلیون مردم در بیابانها گرفتارند. یک عده کمی آنجا هستند که اینها را سیر می‏کنند و بقیه را همان طور اسیر کرده‏اند. اینها برای حاکمیت چه استحقاقی دارند؟

 آمریکا که از آن طرف دنیا به خلیج‏فارس می‏آید و به عنوان حفظ منافع کشورش در اینجا رذالت می‏کند و خون راه می‏اندازد و در این منطقه شرارت و فتنه و آشوب می‏کند، به خاطر همان خوی اشرافیت، استکباری، سیر بودن و پرخوری است.

 قرآن روی حساس‏ترین درد بشریت دست گذاشته و راه انبیا همیشه در این مسیر بوده است. انبیا همیشه گرفتار این جریانات سوء استکباری در داخل و خارج از محیط خودشان بوده و با آنها درگیر بوده‏اند. طبقه ضعفا هم اگر دنبال آنها می‏رفتند، سیاهی لشکر آنها [مستکبران] علیه انبیا می‏شدند. قرآن می‏فرماید که:

 »فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَاَطاعُوهُ«.

 آدمهای سبک عقل و فریفته، دنبال آنها راه می‏افتند و همینها سیاهی لشکر آنها می‏شوند. همین صدام لعنتی، اگر روی اقیانوسهای نفت عراق ننشسته بود، جرأت یک چنین جنایتی را داشت؟! او می‏توانست یک لشکر عظیمی را تنظیم کند و به یک کشور بزرگ، انقلابی و اسلامی حمله کند؟! او متکی به منافع ثروت عراق، عربستان، کویت و امثال اینها بود. علاوه بر امکانات مردم عراق، چهار تا امیر و شیخ بی‏شعور امکاناتشان را در اختیار او گذاشتند و این امکانات تبدیل به یک قدرت استکباری شد و خیال کرد که یک چیزی است و این حق را برای خودش قایل شد که یک کشور بزرگی مثل ایران را مورد تعرض قرار دهد.

 خیلی بحث عمیقی است و خیلی استدلال محکمی دارد و شواهد عظیمی در تاریخ دارد و پایه بحث بسیار محکم است؛ فریادی که امام در بیانیه خود کشیدند، واقعاً یکی از آن دادهای اساسی است که ما از زبان ایشان، حرف انبیا را می‏شنویم. ما باید خودمان را مواظب باشیم و مسیر حق را گم نکنیم و اجازه ندهیم که کسانی بدین دلیل از ملت اطاعت بخواهند و دنبال این مسأله باشند. بگذاریم مردم حاکمیت خودشان را با همین شیوه‏های صحیح انتخابات و رفتن دنبال افراد صالح، با ارزشهای اساسی، اعمال کنند و ان‏شاءاللَّه اگر ما همیشه این مسیر را ادامه دهیم، انقلاب در مسیر انبیا خواهد بود.

 در پایان این بحث برادران و خواهران را به مراعات تقوا و انجام فرایض دعوت می‏کنم. در بحثی که عرض کردم، تقوا، معنای خاص خود را دارد و افرادی که با معیارهای قرآنی صلاحیت ولایت بر مردم را ندارند، تقوا این است که خودشان را از این محیط کنار بکشند و کسانی که در وجودشان چنین صلاحیتی دارند، تقوا اینست که امکانات خودشان را در خدمت مردم بگذارند و تقوای توده مردم این است که دنبال افراد صالح و متقی باشند تا حاکمیت اسلام در دست افراد صالح باشد و محورهای اسلامی محفوظ باشد.

 »أعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیم بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم«،

 »وَالْعَصْرِ/ اِنَّ الْاِنْسانَ لفَی خُسْرٍ/ اِلَّا الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بالصَّبْرِ«.

    خطبه دوم

 بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

 اَلْحَمْدُللَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَالصّلوةُ وَ السَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلی عَلِیٍّ أَمیرِالْمُؤْمنینَ وَ عَلیَ الصِّدّیقة الطّاهِرة وَ عَلی سبْطِیِ الرَّحْمَةِ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ موُسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَ عَلِیِّ بْنِ مُوسی وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ وَالْخَلَفِ الهادیِ الْمَهْدی(عج).

 قبل از اینکه وارد بحث روز شوم، در مناسبتهای هفته، اولین نکته‏ای که باید عرض کنم، تشکر از ملت و دست اندرکاران برگزاری هفته دفاع مقدس است3 که بسیار خوب برگزار شد و بار دیگر تبلور روحیه انقلابی جهاد و ایثار در بین مردم ما مثل روزهای اول انقلاب در اوج خود بروز کرد و دیده شد که مایه افتخار، نشاط و پشتکار برای مسؤولان کشور است.

 در هفته گذشته ولادت با سعادت حضرت امام محمد باقر(ع) را داشتیم و در هفته آینده، ولادت حضرت موسی بن جعفر(ع) را داریم که به پیشگاه امام بزرگوار و ملت عزیزمان تبریک عرض می‏کنم.

 همچنین سالگرد شهادت هم سنگر، همرزم و همراه عزیزمان شهید هاشمی‏نژاد4 را داریم که ما یادش را به خیر و گرامی می‏داریم و نیز سالگرد امرای ارتش‏مان، تیمسار فلاحیان، تیمسار فکوری، تیمسار نامجو و شهید کلاهدوز و جهان‏آرا را داریم5 که این عزیزان در یک توطئه از دست ما رفتند که خداوند روح بزرگوارشان را شاد و شادتر بگرداند و به خانواده‏های محترمشان تسلیت عرض می‏کنیم.

 همچنین در هفته گذشته روز پلیس را داشتیم که من از زحمات برادرانمان در همه شعبات شهربانی و نیروهای انتظامی تشکر می‏کنم که در این چند سال انصافاً برای حفظ امنیت کشور که مورد تعرض وسیع ضدانقلاب و دشمنان ما بود، اینها خیلی تلاش کردند.

 ما امروز پلیس کشور را یک نهاد صالح، زحمتکش، دلسوز و مسلمان می‏دانیم که قدمهای بلندی به سمت خوبی و صلاح برداشته‏اند و انتظار داریم که روزبروز به طرف اهداف اسلامی پیش روند و نزدیکتر شوند و همه کسانی که به این انقلاب اسلامی خدمت می‏کنند، ان‏شاءاللَّه در خیل یاران امام زمان شمرده شوند.

 امروز نیز، مصادف با حرکت حضرت امام امت، از بغداد به کویت است که چند سال پیش امام امت را از عراق بیرون کردند و ایشان را به کویت هم راه ندادند که از مرز کویت به بصره بازگشتند و بعد به پاریس رفتند و در این مورد دشمنان اسلام دنبال چیزی بودند، ولی خداوند تقدیر کرده بود که تدبیر دشمنان به هم زده شود6.

 در مراسم نماز جمعه بسیجیان و سپاهیان ناحیه مستقل شهر ری تشریف دارند. اینها مسافت 19 کیلومتر را از شهر ری تا میعادگاه نماز جمعه پیاده آمده‏اند، تا به ندای رهبر انقلاب لبیک گویند و برای پاسخ گویی به شرارتهای آمریکا در خلیج‏فارس اعلام آمادگی کنند. ما از شما عزیزان تشکر می‏کنیم و ان‏شاءاللَّه پیروز خواهید بود و دشمن را پشیمان خواهید کرد.

 بحث اساسی امروز ما توضیح شرایط جاری در منطقه خلیج‏فارس، کشور و انقلاب است و آن‏قدر لحظات حساسی داریم که حتماً باید یک بحث کافی صورت گیرد، تا ملت‏مان در جریان امور و وضع موجود قرار گیرند. البته این مسایل در همه خطبه‏ها گفته می‏شود، اما تا در چنین وضعی قرار داریم، باید دایماً توضیحاتی بدهیم که رسانه‏های جمعی نیز بیشتر در جریان وضع موجود قرار گیرند که ملتمان حالت آماده باش خود را حفظ کند.

 اگر بخواهیم با شرایط موجود به طور ریشه‏ای برخورد کنیم و یک تحلیل کلی داشته باشیم، خیلی شبیه صدر اسلام و زمان خود پیغمبر اکرم (ص) است و عجیب مقاطع حرکت در حال تطبیق است و این مورد از افتخارات انقلاب اسلامی است و از مواردی است که به انسان نیرو می‏دهد که این راه را ادامه دهد. انسان با تطبیق تاریخ و دقت در معیارهای حرکت، خیلی خوب می‏تواند راه هدایت را درک کند و ایمان بیاورد و مطمئن شود. اصل درگیری که بین اسلام و کفر وجود دارد و ممکن است در مقاطع مختلف پیش آید، یک نکته اساسی دارد که در بحث قبلی‏ام آمده بود. یعنی اگر ما این خطبه را ادامه خطبه قبل به حساب آوریم، یک بحث منسجمی خواهد بود.

 ما عمدتاً و تقریباً همه جا راه مصلحان جوامع و بخصوص انبیا را این می‏دانیم که آنها یک حرف حقی را مطرح می‏کنند و منطق و اهداف حق، اگر به حال خودش گذاشته شود، راه خودش راپیدا می‏کند و این طبیعت حق است. اگر می‏بینیم که بین انبیا و کفار و مصلحان و مفسدان درگیری روی می‏دهد، در تحلیل اجتماعی می‏توان بدین گونه تبیین کرد که انبیا و مصلحان حرف حقی را مطرح می‏کنند و کفار به معنای وسیع خود می‏خواهند مانع پیشرفت حرف حق شوند.

 آنجایی که صاحبان و جبهه حق به مانع برخورد می‏کنند، درگیری به وجود می‏آید. بنابراین همیشه در کل تاریخ، در اصل انبیا و مصلحان، مدافع هستند. ممکن است در میدانی، تهاجم عملی از طرف جبهه حق شروع شود، اما این بدین دلیل نیست که بخواهد حرفش را به زور تحمیل کند، بلکه برای اینست که با زور می‏خواهد سدی را که به زور در مقابلش ایجاد شده، بردارد. مثل آب روانی است که در مسیر طبیعی و با شیب ملایم در حال حرکت است، اگر جلو جریان آب گرفته شود و تراکم آب به وجود آید، این مانع را از بین می‏برد و این یک تهاجم از سوی آب به حساب می‏آید، اما در واقع این عمل یک دفاع است. تعبیری که در قرآن وجود دارد، معمولاً حرکت کفر با »صَدَّ عَنْ سَبیلِ‏اللَّه« مطرح شده است و تقریباً 40 مورد با همین لفظ آمده است.

 حرکت بیشتر کفار این بوده است که مانع حرکت خدا می‏شدند. اگر مانع نمی‏شدند، پیغمبر اکرم(ص) و دیگر انبیا دست به اسلحه نمی‏بردند. اگر کفار درگیری به وجود نیاورند، لزومی ندارد که درگیری به وجود آید. ولی وقتی که درگیری به وجود آمد، پیغمبر اگر یار داشته باشد، موظف است که این مانع را از جلوی راهش بردارد. پس مسأله مهم انقلاب ما با دشمنانمان این است که آنها می‏خواهند جلو حرکت انقلاب و پخش پیام انقلاب مانع ایجاد کنند و ما می‏خواهیم این مانع را برداریم و در این جریان درگیری رخ داده است.

 همان طور که در صدر اسلام بوده است، دشمنان ما می‏خواهند به هر طریقی که وجود دارد، مانع ایجاد کنند. دشمنان، در صدر اسلام تبلیغات می‏کردند و می‏گفتند که پیغمبر جادوگر، دروغگو، جاهل و بی‏سواد است. ما می‏بینیم همین حرفها را به انقلاب اسلامی می‏زنند. اوایل انقلاب موج تبلیغاتی علیه انقلاب به راه انداختند که از لحاظ فرهنگی انقلاب اسلامی خشکانده شود؛ دیدند این موج اثری نبخشید. کار سیاسی کردند که ما را از درون خالی کنند، ولی ثمری نبخشید. افرادی را از درون داشتند و بر جامعه ما تحمیل کردند، ولی دیدند که اینها نیز در جامعه پذیرفته نشدند و بعد متوسل به حرکات دیگری شدند که تهاجم نظامی را به طور جدی شروع کردند.

 ما چنین حالتی را از اول داشتیم و امروز نیز تقریباً شرایط اول، شرایط دوم انقلاب را به وجود می‏آورد. شرایط ما به شرایط اول انقلاب بازگشته است. این وضعیت چگونه به وجود آمده؟ حالا عرض می‏کنم: آمریکاییها و همدستانشان و همه مستکبران در اوایل چنین فکر می‏کردند که موج و پیام انقلاب اسلامی ایران، آن قدر قوی نیست که لزومی برای مداخله مستقیم خودشان باشد. آنها سیاستی در دنیا دارند و آن این است که خود را درگیر با مذاهب و بخصوص اسلام نکنند. بخصوص سیاست رسمی غربیها این است که شرقیها را ضد اسلام قلمداد کنند و خودشان را در کنار مذهبیها معرفی کنند و همیشه از این آخوندهای درباری و وعاظ السلاطین و چهره‏های ظاهرالصلاح و مقدس را در سراسر دنیا دارند و به رخ مردم می‏کشند. ولی سیاست آنها این نیست که در مقابل اسلام قرار گیرند و ترجیح می‏دهند که اگر اسلام تصمیم به حرکت گرفت، با دست دیگران سرکوبش کنند.

 اوایل فکر می‏کردند که این کار را می‏توانند از درون انجام دهند، ولی دیدند عملی نشد. ایجاد مانع توسط ضدانقلاب در درون سرکوب شد. ناچار شدند که از حزب بعث استفاده کنند. حتی در آن موقع لازم نمی‏دیدند که چهره‏هایی مانند عربستان سعودی و کویت را رو کنند. به آنها می‏گفتند که شما بی طرف برخورد کنید و قدم به قدم امکانات خودشان را به میدان کشیدند و نهایتاً متوجه شدند که این مورد نیز کاری از پیش نمی‏برد و حرکت و موج انقلاب آن قدر قوی است که با چنین چیزهایی نمی‏شود انقلاب را سرکوب کرد و نتیجه‏ای کاملاً عکس انتظارشان به دست آمد.

 آنها دیدند که حزب بعث در حال رفتن است. بعد از حزب بعث نیز معلوم نیست که سایر فرقه‏های غیرحزبی که در منطقه هستند بتوانند کاری بکنند، ناچار شدند که خودشان وارد میدان شوند. یعنی آن موجی که در اوایل انقلاب و جنگ علیه ما برپا شده بود، ما موج را معکوس کردیم و نیرو در پشت سد جمع شد و می‏رود که دفعتاً این سد را بشکنند و نیروها را غرق کنند. اینها برای آن که این سد را تقویت کنند، بالاجبار خود وارد میدان شدند. حالا من می‏خواهم بگویم که باز هم شبیه به آن قضیه گذشته، تکرار می‏شود.

 اوایل انقلاب، عراقیها یک مدتی هیاهوی بی‏موردی انجام دادند. کسی به حرف و هیاهوی آنها گوش نداد، بعد متوسل به حرکت نظامی شدند. عراقیها حدود 380 مورد به خاک کشورمان تجاوز کردند. یا توسط توپخانه، گلوله پرتاب کردند، یا نیروی رزمی وارد خاک کشورمان شده و ضربه وارد کرده و یا اینکه هواپیما و هلیکوپتر آمده است. در این حدود 400 بار. ما نیز اعتراض کردیم، یعنی مرزبانی کشورمان اعتراض کرده و نیز وزارت امور خارجه به طور رسمی اعتراض کرده است. بعد از آن به تجاوز وسیع دست زدند.

 حالا می‏بینیم که آمریکاییان همین کار را می‏کنند و کارشان را شروع کرده‏اند. ادعای اول آمریکاییها مثل عراق، ادعای دفاعی است. آنها می‏گویند که امنیت منطقه خلیج‏فارس به هم خورده است و ما برای امنیت آمده‏ایم!

 اولین حرکت ملموس آنها همین تهاجم به کشتی »ایران اجر« بوده است که ادعای دروغی کردند و کشتی ما را به گلوله بستند و بعد بسیار احمقانه و غیردیپلماتیک، توسط یکی از افراد گردن‏کلفت آمدند و کشتی را غرق کردند. این عمل بسیار زشتی است؛ یعنی کسی که به عنوان مدافع قطعنامه شورای امنیت و حافظ امنیت منطقه، به منطقه آمده، دست به چنین حرکت زشت، سبک و نامناسب، با یک ابرقدرتی بزند، خیلی سؤال‏انگیز است. گر چه الآن در آمریکا فشار بر روی گُرده مطبوعات و رسانه‏ها است که در سیاست ریگان در خلیج‏فارس اخلال نکنند و اکثر آنها نیز خفه شده‏اند و این نشان داد که آنها دروغ می‏گویند که مطبوعات در آنجا آزاد است! هنوز زشتی این کار به رخ دنیا کشیده نشده است و این کار را ما باید در آینده انجام دهیم.

 شیوه ما این است؛ ما تا به امروز این سیاست را دنبال می‏کردیم که این مسأله در دنیا جا بیفتد. اگر دو حادثه نزدیک به هم رخ دهد، آمریکاییها آن قدر دروغگو و رذل هستند که قضیه را لوث می‏کنند و مظلوم را ظالم معرفی می‏کنند.

 مثلاً اگر روز بعد یک حادثه‏ای به سر آمریکاییها در منطقه رخ می‏داد، اینها به گونه‏ای قضیه را خراب می‏کردند. لذا الآن سیاست ما کار خودش را کرده است. امروز در دنیا کسی نیست که نداند، آمریکا اولین گلوله را در خلیج‏فارس شلیک کرده است. 3 - 4 سال دیگر که سازمان امنیت می‏آید که جنگ ایران و آمریکا را تمام کند، آمریکا دیگر ادعا نکند که ما آغازگر نبودیم و بخواهند قضیه را لوث کنند! امروز همه دنیا فهمیده است که آمریکا آغازگر جنگ است. ما هم یک مقداری از حوادث گذشته درس گرفتیم.

 صداها، مدارک و اسناد را آماده کرده‏ایم و در شورای امنیت سازمان ملل و مجامع دیگر نیز وجود دارد که آمریکاییها آغازگر جنگ هستند. آمریکاییها اولین بار گلوله ناامنی را در خلیج‏فارس شلیک کردند و اگر ادامه پیدا کند، مطلب کاملاً روشن‏تر خواهد شد. این سیاست ما براساس همان مشی پیغمبر اسلام و اسلام است که ما می‏خواهیم حرف حقمان پیش برود. دنبال این نیستیم که قضیه را با ماجراجویی و هیاهو و جنگ‏افروزی حل کنیم. ما صلح را به نفع پیشبرد فکرمان می‏دانیم. آنها هستند که جنگ و هیاهو را وسیله خاموش کردن صدای ما می‏دانند. ما روی خط مشی خودمان حرکت می‏کنیم.

 منطق کاملاً طبیعی، سالم و قابل قبول است. ملتی انقلاب کرده است و می‏بیند که چقدر روی کلمه صدور انقلاب، شانتاژ7 می‏کنند، با اینکه شاید هزار بار مسؤولان و مقامات رسمی کشور گفته‏اند که این صدور انقلاب؛ یعنی همین حرکت فکر؛ یعنی انتقال فکر و معنایش دخالت در امور دیگران نیست، معنایش گسترش جنگ نیست و اصلاً ما معتقدیم که با جنگ نمی‏شود پیام داد. ما اگر به ملتی حمله کنیم و بگوییم حالا بیا حرف ما را بپذیر! این ضد پیام است. کسی که از دست ما به عنوان مهاجم ضربه دیده، پیام ما را نمی‏پذیرد؛ موقعی می‏پذیرد که حق به صورت فکر القاء شود و این نیاز به جنگ ندارد. وضع ما روشن روشن است. ما واقعاً از لحظه اول مدافع بودیم و امروز هم مدافع هستیم و در مقابل آمریکا هم مدافع خواهیم بود و شیوه تبلیغاتی ما در این میدان این است که بگذاریم، همه چیز برای مردم روشن شود. الآن شما می‏بینید! دو هفته است که ما وقتی به اینجا می‏آییم و آقای خامنه‏ای که به اینجا آمدند، ملت ما فریاد می‏کشد: انتقام! ولی مسؤولان و نظامیان ما روی خط مشی عاقلانه اسلامی دارند عمل می‏کنند. همین حالت را ما در جبهه‏ها هم داریم. شما خیال می‏کنید، سربازها و سپاهیان ما که الآن در جنوب هستند، همین طور ساکتند؟ دایماً پیغام می‏دهند که چرا به ما اجازه نمی‏دهید؟ چرا کار ما شروع نشده؟ یک حالت انتظار از طرف ملت ما هست، دنیا این را بدانند! با این خواسته‏هایی که در نماز جمعه‏ها هست و شما هم می‏بینید، ما با تأکید از ملتمان می‏خواهیم که صبر کنند، موقعش می‏رسد و در وقت خودش کار انجام می‏شود.

 سیاست جمهوری اسلامی ایران، براساس معیار اسلامی این است که حق خودش را مطرح می‏کند و نیازی هم به جنگ ندارد و موانع راه خودش را باید از جلو بردارد. موانع را امروز چه کسی ایجاد می‏کند؟ همانهایی که جنگ عراق را راه انداختند، همانهایی که از صدام حمایت کردند؛ همانهایی که تبلیغات را به او دادند؛ همانهایی که پول دادند؛ همانهایی که اسلحه و اطلاعات می‏دهند؛ همانهایی که امروز می‏بینند همه این چیزها که به عراق داده‏اند، باز کاری از پیش نبرده، خودشان به میدان آمده‏اند. دشمن ما که می‏گوید: صلح! دروغ می‏گوید. امروز در سازمان ملل، شورای امنیت و کل دنیا خوب روشن شده است که آنهایی که ادعای صلح می‏کنند، دروغ می‏گویند. آنها فقط یک چیز می‏خواهند که اتفاق نیفتد و آن پیروزی ما است. آنچه که آمریکا وانگلیس و فرانسه و بقیه طاغوتهای دنیا و ارتجاع منطقه می‏خواهند، این است که اسلام پیروز نشود و انقلاب اسلامی در این درگیری پیروز نشود، دو طرف قضیه، صُوَر و احتمالاتی که هست، دیگر به نفع آنها است.

 یک فرض این است که آنها بر ما پیروز شوند. خوب! فعلاً تا اینجا اینها مأیوس بودند، حالا خودشان به میدان آمده‏اند. فرض دیگرش این است که نه ما و نه آنها پیروز شویم، بهترین شکلش برای آمریکا و اسرائیل و بقیه طاغوتهای دنیا همین است که ریشه جنگ، کینه‏ها، عداوتها و تبلیغات منطقه‏ای باشد، صف بندیها باشد؛ حالا قضیه خونین مکه را هم اضافه کردند که به صورت یک رود خونی، دیگر عبور مسالمت آمیز از اینجا بسیار دشوار است و هیچ پلی نمی‏تواند، روی این رودخانه خون بند شود!

 این شرایط را درست کردند که فتنه واقعی در منطقه باشد که پیام اسلام جلو نرود. آنها این وضع را می‏خواهند، الآن سیاست استکبار در دنیا این است که از آن فرض پیروزی خودشان کاملاً مأیوس هستند. فرض معقول را برای خودشان، آن می‏دانند و طبیعی است که جمهوری اسلامی این کار را نمی‏کند. بحث شورای امنیت را هم که مطرح کردند به نفعشان نشد، از لحاظ سیاسی الآن تا یک ماه پیش، تا چهل روز پیش وضع خیلی فرق کرده، برای اینکه در دنیا یک منطقی الآن از طرف جمهوری اسلامی مطرح شده که هیچ آدم عاقل و منصفی نمی‏تواند منکر آن شود.

 یک وقتی می‏گفتند که جمهوری اسلامی یک دنده است، متعصب و لجوج است و حاضر نیست بنشیند و حسابی بحث کند. البته همیشه دروغ می‏گفتند. ما حرفمان را همیشه صریح‏تر می‏زدیم. الآن یک مقدار مشی دیپلماسی را انتخاب کرده‏ایم که از طریقی که آنها می‏خواستند وارد شدیم. یک مسأله بسیار روشنی است. آقایان یک قطعنامه گذراندند و با یک حیله و شیطنتی، بندهای قطعنامه را جا به جا کردند، برای اینکه خواست ما را در آن قطعنامه گنجانده باشند، اما طوری که عملی نشود.

 آنها گفتند: اول آتش‏بس، بعد یک کمیته تشکیل شود و برود متجاوز را پیدا کند. خوب! هر آدم نادانی می‏داند که اگر اسلحه‏ها را به زمین گذاشتند و اگر سربازها برگشتند به خانه‏هایشان و اگر جبهه ها آرام گرفت، دیگر هیچ کس در این دنیا نیست که دنبال شناسایی متجاوز برود. حالا چه کسی بعد از اینکه مزه صلح را زیر دندانهایش  مزمزه کرد، دوباره به جنگ برمی‏گردد؟! آنها خیالشان این بود و گفتند اول آتش‏بس بعد مسایل دیگر! ما گفتیم از این حرف شما سوءنیت می‏فهیم. اگر پیدا کردن متجاوز مشکل بود، و کاری بود که چند سال وقت لازم داشت، شما می‏توانستید بگویید: چرا از حالا تا آن روز چند نفر دیگر کشته شوند؟ این یک حرف قابل طرح بود، اما شما متجاوز را می‏شناسید. بدون استثناء هر یکی از شماها که با ما صحبت کردید، گفتید: معلوم است که عراقیها جنگ را شروع کرده‏اند. به علاوه همین حالا در آرشیوهای همه تلویزیونهای دنیا و مراکز اطلاعاتی و نظامی دنیا فیلم صدام وجود دارد که داشت قرارداد الجزایر را پاره می‏کرد و می‏گفت: ما دیگر این قرارداد را قبول نداریم! هیچ کس نیست که اینها را نداند، تقریباً همه روزنامه‏ها یک بار نوشتند، و همین طور سیاستمداران در جلسات مخفی گفتند، عربها و عجمها، اروپاییها و روسها گفتند، همه این حرف را گفتند و همه می‏دانند. خوب! ما به دبیرکل گفتیم، هفت سال جنگ بوده، حالا شما بگویید هفت سال و دو هفته، دو هفته که دیگر کاری ندارد! برگردید به سازمان ملل بروید و دور هم جمع شوید، آن چیزی که می‏دانید به مردم بگویید. شما اگر این را نگویید ما چطور به شما اطمینان کنیم؟!

 آدمی که امروز حاضر نیست، حرفی را که هزار بار اعتراف کرده، همین حرف را به مردم بگوید، خوب! هیچ کس حاضر نیست سرنوشت خودش را به دست یک آدمی بدهد که این قدر بخواهد حیله‏بازی کند. بنابراین شما می‏خواهید یک حیله دیگر انجام دهید، چون اگر واقعاً راست می‏گویید، بیایید اعلام کنید که عراق متجاوز است و مسؤول جنگ، خسارات، خونها، تخریبها، فتنه‏ها و مسؤول این همه وقتهایی است که در دنیا مطرح شده و از بین رفته است. بعد اعلام کنید، تا دادگاهی تشکیل شود و بگوید حق این مسؤول چیست. چه دادگاهی در دنیا باشد؟ اگر دادگاهی بگذاریم که ملانصرالدین هم قاضی آن باشد، خفیف‏ترین حکم او این است که این شخص باید هزار بار اعدام شود.

 آنچه که هیچ دیپلماتی نمی‏تواند، به ما جواب دهد، همین است که شما چرا ابا می‏کنید از اینکه اول متجاوز را اعلام کنید و به محکمه اعتراف بکشانید، بعد از ما تقاضا کنید که صبر کنید تا محکمه حکمش را صادر کند؟ آن موقع ما در شما سوءنیت نمی‏بینیم و می‏بینیم که می‏خواهید به طرف حق بیایید و برای ما قابل قبول می‏شود. این منطق ما در دنیا قابل قبول است. ما می‏بینیم رئیس کشور عمان که جزو »شورای همکاری« است و همپالگیهایشان ثروت و امکانات جزیرةالعرب را در اختیار عراق گذاشته‏اند، همین دیروز در سازمان ملل گفته است که دبیرکل اگر می‏خواهد کاری کند، باید عادلانه و بی طرفانه برخورد کند.

 ما می‏بینیم که شورویها دیروز اعلام کردند و در بیانیه‏ای که منتشر شد، گفتند و تقریباً با لحن دیپلماتیک گفتند، »معلوم است که عراقیها جنگ را شروع کرده‏اند«. آلمان، قوم و خویشی با ما ندارد! آقای گنشر 4 سال پیش گفت، امسال هم صریح اعلام کرد که »عراق جنگ را آغاز کرده است«. بسیاری از روزنامه‏های دنیا در همین چند روز گفتند، بسیاری از سیاستمداران گفتند. اگر شورای امنیت، سازمان ملل و سیاستمدارهای دنیا با این منطق بسیار روبه راه بی‏شیله پیله درست برخورد کنند، چه اتفاقی می‏افتد؟ شورای امنیت آمد ما را تحت فشار سیاسی بگذارد که این فشار از جانب ما به خودشان منتقل شد. امروز باید جواب دهند. حالا آدم قلدری کند و کشتی‏اش را بردارد بیاید در خلیج‏فارس بگوید: یااللَّه، قبول کن! خوب! جواب این هم چیزی است که بعداً خواهند دید! اما اگر بخواهد مثل یک انسان حرف بزند، با منطق فرعونی با قضایا مواجه نشود، آن موقع خیلی آسان می‏شود قضاوت کرد. بنابراین ما در میدان منطق و سیاست، در مجامع بین‏المللی امروز حرفمان حرفی است که کسی نمی‏تواند رد کند. ما سازمانهای جهانی و حکام حاکم بر کشورهای منطقه و قدرتهای جهانی را این مقدار عاقل و عادل نمی‏دانیم که زیر بار این منطق بروند، احتمال زیادی وجود دارد که اینها هنوز هم بخواهند، از همان عربده‏ها و حرفهای ناصواب و اعمال ناصواب استفاده کنند.

 بوی حرکت اول جنگ از آمریکاییها کاملاً دارد در خلیج‏فارس به مشام می‏رسد و من به ملتمان عرض می‏کنم: ما به احتمال قوی - این قدر این احتمال هست که عقلانی باشد که ما خودمان را برای آن آماده کنیم - در جبهه دیگری در جنوب، در آینده نه خیلی دور درگیر خواهیم شد. بنابراین برای جنگیدن در دو جبهه نیروهایی که امروز و به طور معمول به جبهه‏ها می‏فرستادیم، کافی نیست. ما همیشه برای جبهه غرب عمدتاً به عراق نیرو می‏فرستادیم، از این به بعد یک بخشی از نیروهایمان را به احتمال بسیار قوی در خلیج‏فارس و در سواحل خلیج‏فارس باید به کار بگیریم و لذا تکلیف همه جوانهای دوره دیده ما و تکلیف کسانی که تا به حال به جبهه نرفته‏اند، ولی قدرت اسلحه برداشتن دارند، این است که یک تکان جدید بخورند، بیش از آنچه که در گذشته بوده است.

 ما در آینده‏ای نزدیک برنامه‏هایمان را اعلام خواهیم کرد. باید آمادگی داشته باشیم که اگر کاری شروع شد و ما بخواهیم بعداً نیرو به جبهه ها بفرستیم، ممکن است، میدان ما عقب بیفتد. لذا ما باید آمادگی خود را کاملاً حفظ کنیم و آماده باشیم، برای اینکه ان‏شاءاللَّه جواب مناسبی به آمریکاییها در این منطقه بدهیم.

 به آمریکا و اعضای ناتو8 و غربیها که امروز آنها طرف ما هستند، بخصوص من اخطار می‏کنم که خیال نکنند این سیاست صبر و انتظاری که از ما در این دو سه هفته دیده‏اند، دلیل ضعف ماست، یا اینکه ما وحشتی داریم از اینکه با آنها درگیر شویم!

 ما این حرفها را که می‏زنیم، هنوز به صورت یک طلبه و انقلابی و صریح حرف می‏زنیم. هنوز خودمان را نیازمند به این نمی‏بینیم که با  زبانهای دیپلماتیک شما حرف بزنیم. حرفهای ما را جدی تلقی کنید. تهدید و ارعاب تلقی نکنید!

 ما از اول گفتیم، اگر قرار است، بجنگیم و اگر قرار است بچه‏های ما شهید شوند، تحقیقاً برای ما شیرین‏تر است که در جنگ با آمریکا این مسایل اتفاق بیفتد.

 ملت ما از اینکه ببیند، در میدان، سربازهای فریب خورده عراقی کشته یا اسیر می‏شوند، اگر چه احساس پیروزی می‏کنند، ولی لذت جهاد با ریشه کفر و جهاد با کسی که عراقیها را فریب داده و آنها را تحریک کرده و به میدان فرستاده، برای ما به مراتب بیشتر است، از این صحنه‏های پیروزی که در جنگ با عراقیها می‏بینیم.

 ما ترجیح می‏دهیم که در این رویارویی که بر ما تحمیل شد (و اگر شما تحمیل نمی‏کردید، از طرف ما شروع نمی‏شد) کسانی را هدف گلوله قرار دهیم و با کسانی بجنگیم که اگر آنها از پای درآمدند، سایر ملتها هم روی آسایش خواهند دید و این شما آمریکاییها هستید.

 هیچ هدفی برای ما امروز در جنگ شیرین‏تر و مطلوب‏تر و منطبق با اسلام از جنگیدن در مقابل تهاجم شما آمریکاییها نیست! حالا اگر مایل هستید که وارد این میدان شوید، این کاری که کردید، این جنایتی که مرتکب شدید، صبر کنید و جواب آن را از ما بگیرید! وقتی که این جواب را گرفتید، اگر مصلحت دیدید، قدم بعدی خود را بردارید، این هم اخطار به شماها و به سایر کشورهای عضو ناتو که بنده‏وار دنبال آمریکا افتاده‏اند. با اینکه روزهای اول همه آنها مخالفت می‏کردند، انگلیسیها، ایتالیاییها، فرانسویها، بلژیک و هلند مخالفت می‏کردند و الآن آلوده شده‏اند، به آنها می‏گوییم که ما به عنوان مجرم درجه دوم روی شما حساب می‏کنیم و هیچ هراسی نداریم از اینکه در خلیج‏فارس ما با ناتو بخواهیم درگیر شویم. از طرفی، از مواضع درستی که بلوک شرق، اتحاد جماهیر شوروی و کشورهای دوست آنها گرفته‏اند و حضور آمریکا را در منطقه محکوم کردند و امنیت خلیج‏فارس را در سایه این لشکر کشیها مخدوش می‏بینند، تشکر می‏کنیم و این سیاست عاقلانه را ما تقدیر می‏کنیم و به جای خودش با کسانی که در موقع حساس، موضع درست انتخاب می‏کنند، ما هم می‏توانیم نسبت به آنها موضع درستی انتخاب کنیم.

 در پایان این بحث باز شما را به تقوا و پرهیز از منهیات دعوت می‏کنم و امیدوارم که ما با ذخیره تقوا، این توشه راه آخرت، بتوانیم در دنیا عزت و عظمت اسلام را برای مردم دنیا به نمایش بگذاریم.

 در مراسم امروز تعدادی از نیروهای بسیج حمزه سیدالشهدا هم حضور دارند که ما به آنها هم خیرمقدم عرض می‏کنیم که پابرهنه و پیاده همراه برادران دیگر از شهر ری آمده‏اند.

    ترجمه خطبه عربی

    بسم اللَّه الرحمن الرحیم

 هر چه بر عمر جنگ تحمیلی می‏گذرد، اسرار پشت پرده و اهداف شوم و ریشه‏های آن بیشتر روشن می‏شود و آنچه که در سالهای گذشته در حد تحلیل و حدس گفته می‏شد، امروز محسوس و ملموس می‏شود. تا امیدی به بقای بعث عفلقی در حاکمیت عراق داشتند، از کنار زدن پرده‏ها و نقابها احتراز می‏کردند، ولی پس از آنکه خطر را برای حکام بعثی جدی دیدند، بخشی از عوامل پشت پرده روی پرده آمدند.

 اگر در گذشته، تردیدی در عامل اجرا بودن صدامیان برای عده‏ای بود، امروز کسی نمی‏تواند در این مورد، ادعای تردید کند.

 کمکهای بی دریغ تسلیحاتی و مالی و اطلاعاتی و تبلغیاتی و سیاسی قدرتهای استعماری و ارتجاع و صهیونیسم در سالهای گذشته، حداقل کسی را بی‏تردید نمی‏گذاشت که عفلقیان از جای دیگر دستور می‏گیرند، گر چه انظار تیزبین را مطمئن می‏کرد که عامل اصلی جنگ نیروهای استکباری و ارتجاع‏اند.

 ولی امروز دیگر نیازی به استدلال نیست. بیشتر اعضای ناتو به حمایت صدام نیرو به منطقه اعزام کرده‏اند و کویت و عربستان، با گستاخی بخشی از رازهای دل خود را فاش کرده‏اند. حکام سعودی، حراست کعبه مقدسه را و امنیت ضیوف الرحمان را قربانی اهداف ضد انقلاب اسلامی خود کرده‏اند و بسیاری از مجامع بین‏المللی و رسانه‏های تبلیغاتی که در گذشته منافقانه به نعل و به میخ می‏کوبیدند، مجبور به کشف نقاب شده‏اند. مزدوران استکبار در نشان دادن چهره واقعی خود تا آنجا پیش رفتند که رسانه‏های کویتی که صد در صد تحت کنترل دولت کویت هستند، با گستاخی نوشتند که دیگر اسرائیل برای اعراب خطری نیست و خطر اصلی را اسلام راستین و انقلاب اسلامی معرفی کردند!

 چیزی که در چند ماه اخیر، رؤسای برخی از حکومتهای ارتجاعی عرب که وابسته به استعمار گران غربی‏اند ابراز کرده‏اند.

 آنچه که امروز پیش آمده، چیزی است که از بدو پیروزی انقلاب اسلامی ایران انتظار آن می‏رفت.

 از اول معلوم بود که سلطه طلبان کافر حاضر نیستند که یک انقلاب اسلامی ضد سلطه و ضد کفر را تحمل کنند و در حقیقت یک روز هم با آن از در مسالمت وارد نشدند. منتها آنها خیال می‏کردند، برای سرکوب انقلاب اسلامی، احتیاجی به درگیری علنی و مستقیم با آن ندارند و می‏توانند به دست مهره‏های مخفی خود از قبیل صدامیان و ضد انقلاب داخلی کار انقلاب را یکسره کنند. این شیوه به خاطر این است که استکبار جهانی نمی‏خواهد علناً قیافه ضداسلامی بگیرد و ترجیح می‏دهد، مثل گذشته ریاکارانه عواطف مذهبی مسلمانان را با خود داشته باشد و چهره‏هایی مثل حکام سعودی و علمای درباری، سمبل آن اسلامند.

 اما با مقاومت اعجاب انگیز ملت مسلمان ایران و ایثار رزمندگان ما این حیله و تزویر کارآیی خود را از دست داد و کفر جهانی ناچار شد که ماهیت خود را فاش کند و علناً و رسماً در مقابل اسلام قرار گیرد و این یک دستاورد با ارزشی است که می‏تواند مسلمانان جهان را در راه صحیح استقلال و جهاد با دشمن واقعی اسلام و مسلمین هدایت کند.

 »أَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ/ بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم/

 قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَدٌ/ اَللَّهُ الصَّمَدُ/ لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یوُلَدُ/ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَدٌ«.

ویدئوها

صوت

تصاویر ضمیمه