نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی
خطبه اول
بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
اَلْحَمْدُلِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَالصَّلوةُ وَالسَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ
وَالِهِ الْأَئِمَّةِ الْمَعْصُومینَ. أَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ،
»فَاِنْ کَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسی اَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً و یَجْعَلَ اللَّهُ فیهِ خَیْراً کَثیراً«.
اولین خطبه را در مورد ادامه بحث عدالت اجتماعی در رابطه با حقوق زن و مرد، به یک فصل جدیدی میرسانم. سعی داشتم که این فصل را در یک خطبه تمام کنم، اما چون به خاطر سردی هوا و احتمال ریزش باران، نمیشود بحث را طولانی کرد، بخشی از مطلب را امروز عرض میکنم و بخش دیگر را به وقت دیگری موکول میکنم.
یکی از مواردی که دشمنان اسلام و یا مسلمانان ناآگاه، با عدالت کلی اسلام مخالف میدانند، مسأله حق و اختیار طلاق است که در زندگی زناشویی در دید اولیه، اختیارات مرد خیلی بیشتر است.
کسانی که میخواهند به این مسأله خرده بگیرند، اینجا حرفشان این است که در رابطه با گسیختن زندگی خانواده، مرد مطلقالعنان است و سرنوشت زن در اختیار اوست. در این مورد غربیها و به خصوص صلیبیها خیلی روی این مسأله کار کردند و اذهان زیادی را فریب دادند[t1].
من در ضمن یکی دو خطبه این مسأله را روشن میکنم که بهترین و عادلانهترین موضع را در مسأله طلاق و اختیار به هم زدن واحد خانواده، اسلام گرفته وحقوق زن و مرد و بچهها وفامیل و جامعه یک مجموعهای است که اینها محور آن تصمیم است. عملاً امروز هم در دنیا روشن است که سالمترین روش برای حفظ استحکام خانواده، نظرات اسلام است. طلاق که مفهوم روشنی دارد و آن عبارت از این است که بعد از آنکه قرارداد ازدواج بسته شد، این قرارداد را به هم بزنند. البته قرارداد ازدواج در اسلام، عقد لازم است و قابل فسخ نیست. احتیاج به یک عقد دیگری دارد که بتواند این بافته را از همدیگر باز کند.
در ادیان آسمانی، در دین حضرت موسی(ع) طلاق وجود دارد. و در دین حضرت مسیح(ع) مسأله طلاق بسیار نادر است، بلکه میشود گفت در آنچه که فعلاً به نام دین حضرت مسیح در اناجیل (انجیلها) هست، آنها طلاق را قبول نداشتند، مگر یک موارد بسیار نادری که از فساد مطلق زن حکایت میکرد.
البته دنیای مسیحیت نتوانسته پای بند این حکم موجود در اناجیل (انجیلها) مسیحیت بماند و مسأله طلاق در کشورهای مسیحی دنیای غرب مثل ایتالیا دچار نوسانات و فراز و نشیبهای بسیار زیادی شده است. یک وقتی به کلی ممنوع بوده و اصلاً راهی برای گسیختن عقد ازدواج نبوده است. یک وقتی با شرایط سختی پذیرفته و گاهی شرایط را آن قدر ساده کردند که مثل آب خوردن طلاق داده میشده است و اخیراً بیشتر به حکم دادگاهها تکیه میکنند. و به طور کلی دنیای غرب از تعلیمات اناجیل موجود مسیحیت جدا شد و راه ابتکاری خود را در پیش گرفت. امروز تقریباً در کل کشورهای مسیحی طلاق با شرایط گوناگونی وجود دارد و براثر تجربه به اینجا رسیدند.
اسلام از همان اول مسأله طلاق را با یک مبنایی که خود اسلام داشته و فلسفه اجتماعی تشکیل خانواده مورد توجه قرار داده است. قبلاً روی این مسأله باید توجه داشت که از نظر اسلام زشتترین پدیده حلال در دنیا طلاق است.
از موارد حلال موجود در جامعه و با تعبیر پیامبر و ائمه(ع)، زشتترین و مبغوضترین آن طلاق است. خانوادهای تشکیل شده باشد و بعد این خانواده از هم گسیخته شود و زن و مردی با هم در زندگی قرار مشارکتی گذاشته باشند و بعد از همدیگر جدا شوند. ولی همین پدیده زشت و امر مبغوض و منفور گاهی به حدی میرسد که انسان ناچار میشود؛ یعنی به نقطهای میرسد که چارهای جز این نیست. مثل انسان مریضی که تسلیم میشود که بخشی از اعضای بدنش را جدا کنند. مثلاً جراحی قطع پا برای هیچ کس مطلوب نیست، ولی اگر این بیماری به جایی برسد که اگر پا را قطع نکنند، انسان را به هدر میدهد، آن موقع مجبور هستند که قطع کنند و این را با تلخی میپذیرند.
اسلام با این دید کار کرده است. مبنای اصلی اسلام در مسایل خانوادگی این است که خانواده بماند و استحکام خانواده محفوظ باشد. من یک بحثی در خطبههای قبل داشتم و حتماً فراموش نکردید که چقدر اسلام بر تحکیم خانواده و ادامه زندگی تأکید دارد و چه مقدار از تجرد متنفر است و انسان عزب را مورد شماتت قرار داده و همه اینها آن اصل زندگی خانوادگی را تحکیم میکند.
محور حرکت اسلام در این مسأله حفظ خانواده، منافع بچهها و سلامت عاطفی و روحی جامعه است. با توجه به این اصل، مواردی را ما باید عرض کنیم که ببینید اسلام چگونه به طلاق نگاه کرده است و این امر تلخ را در چه شرایطی قبول کرده و حق مرد چیست و حق زن چیست و در مسأله طلاق چگونه برخورد شده است که این مسأله تبعات اجتماعی سوء نداشته باشد. فقط به یک آمار اشاره میکنم که ببینید این نتیجه حُسن برخورد اسلام با مسأله طلاق و تفاوتی است که بین ما و دنیای غرب است. دنیای غربی که به طور کلی، ریشهای با مسأله طلاق مخالف بوده و در دین مسیح حرام بوده است، حالا ببینید آنها چطور شدند.
من آماری را نگاه میکردم که وضع طلاق را در جامعه آمریکایی مشخص کرده بود.
در جامعه آمریکایی در حال حاضر روند ازدواج رو به تنزل است و در عین حال روند طلاق رو به تکامل میباشد. یعنی همین ازدواج اندکی که در آمریکا صورت میگیرد، منجر به طلاق میشود و خانوادهها از هم پاشیده میشوند.
در سال 1946 یعنی 40 سال پیش در آمریکا از هر 1000 نفر، 16/4 ازدواج میکردند، ولی در سال 1958 این نسبت به 8 درصد رسید یعنی از هر 1000 نفر، 8/3 نفر ازدواج میکردند که این آمار نشان میدهد که در طول این مدت، این میزان کاملاً به نصف رسیده است و در سالهای اخیر این مسأله بدتر شده است. از آن طرف طلاق در آمریکا در سال 1890 یعنی تقریباً 100 سال پیش از هر 18 موردی که ازدواج صورت میگرفت، یک مورد به طلاق ختم میشد.
در سال 1955 از هر چهار مورد ازدواج، یک مورد به طلاق منتهی شده است و این مسأله در کشوری است که طلاق اصلاً حرام بوده است و مردم وقتی که ازدواج میکردند، باید تا ابد با آن زندگی میماندند. البته این وضع در بعضی از جاهای آمریکا خیلی بدتر است.
آمار اخیر نشان میدهد که در آمریکا 80 درصد طلاقها نیز به خواست زنها میباشد و این دادگاهها با درخواست زنها طلاق میدهند.
حالا در ایران، آماری که من از نشریه سالنامه سال 62 خودمان درآوردهام، آمار طلاق و ازدواج را ببینید. درسال 62، 410792 ازدواج صورت گرفته و در دفاتر رسمی ثبت شده است، به مقداری هم وجود دارد که ثبت نشده است و 35857 طلاق انجام گرفته نشان دهنده 8/7 در صد میباشد.
جالب اینجاست وقتی این رقم 8 درصد را تقسیم میکنیم 3 درصد در روستاها و 11 درصد در شهرها میباشد. یعنی هر چه که جامعه به طرف خوی فرهنگ غربی رفته، آمار طلاق بالاتر رفته است و به همین صورت آمار ازدواجها کم میشود و نیز در قسمتهایی که به عشایر و روستایی نزدیک هستند، آمار طلاق بسیار پایینتر است. مثلاً در کهکیلویه و بویراحمد 3/6 درصد، یزد 5/2 درصد و در تهران 16/4 درصد طلاق صورت میگیرد. البته اینها احتیاج به بحث و تحلیل دارد که در خطبههای بعدی این مسأله را میشکافم که ببینید چه مکانیسمی را اسلام برای ازدواج و طلاق در نظر گرفته که خانوادهها بدانند.
برای اینکه مبغوض بودن طلاق مشخص و معلوم شود، یکی دو روایت میخوانم.
یکی از روایتها این است که »سعی کنید بیشتر تشکیل خانواده دهید و از به هم زدن خانواده و تفریق پرهیز کنید؛ چون با به هم خوردن خانواده عرش الهی میلرزد. عرش آن مرکز مدیریت جهان است. نعوذباللَّه، عرش، یک تختی نیست که کسی فکر کند که خداوند بر روی آن نشسته حکومت میکند. در قرآن، عرش آن مرکزیتی است که جهان در ارتباط با آنجا اداره میشود.
مدیریت جهان منتهی به عرش میشود. مدیریت صحیح جهان آن قدر متکی به خانواده و استحکام خانواده است که با تزلزل یک خانواده، اثرش در آن مرکزیت نمودار میشود.
آثاری که طلاق در جامعه و داخل زندگی انسان دارد، آثار بسیار تلخی است. بچههای دو گروه که دیگر هیچ وقت با هم انس نمیگیرند و همیشه با هم یک نوع نفاق دارند و آثاری که در روحیه زن و مرد میگذارد، که بعداً اینها را تحلیل میکنم. لذا اسلام تلاش و برنامهریزی کرده که طلاق را جوری درست نکند که آن چنان آسان باشد که مثل آب خوردن انجام بگیرد (در اروپا وقتی خانمی در موقع رقص از قیافه یک آقایی خوشش بیاید، خیلی ساده از شوهرش جدا میشود و با آن مرد شروع به رقص میکند).
البته در مایه اصلی استحکام خانواده، ما تقوا را میبینیم. اگر روح تقوا در مردم نباشد و مردم فاسق و فاجر باشند و این ذخیره الهی صیانت وجود خودمان را از خطاها و انحرافها نداشته باشیم، دچار این لغزشها میشویم. یکی از عوامل کثرت طلاق در دنیای غرب بیتقوایی مردم غرب است که این در شرق هم هست. در شوروی مسأله طلاق بدتر از غرب است. یکی از عوامل استحکام خانواده در داخل خود ما، تقوای مردم است که این تقوا وسیلهای است که ما را از همه لغزشها و خطرها حفظ میکند. ما تکیه داریم که این جوهر و گوهر را همیشه حفظ کنیم و از شما دعوت میکنیم که قبل از هر چیز به تقوا تفکر کنید.
»اَعُوذُ باللَّهِ منَ الشَّیْطانِ الرَّجیم/ بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم/
اِنَّا اَعْطَیناکَ الکَوْثَرَ/ فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَرْ/ اِنَّ شانِئَکَ هُوَالْاَبتَرُ«.
خطبه دوم
بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
اَلْحَمْدُللَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَالصّلوةُ وَ السَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلی عَلِیٍّ أَمیرِاْلمُؤْمنینَ وَ عَلی الصِّدّیقة الطّاهِرة وَ عَلی سبْطِیِ الرَّحْمَةِ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ موُسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَعَلِیِّ بْنِ مُوسی وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ وَ الْخَلَفِ الْهادی الْمهْدی(عج).
در مناسبتهای هفته مسایل زیادی داریم که به اختصار عرض میکنم.
اولین مناسبت، سالگرد شهادت همرزم عزیزمان دکتر مفتح است که به همین مناسبت سالروز وحدت حوزه و دانشگاه و دانشجو و طلبه را گرامی میداریم و امیدواریم که به یمن این مناسبت، این دو قشر عظیم که در حقیقت یک قشر در دو لباس هستند، بتوانند برای آینده اسلام و انقلاب خودشان را با اتحاد و انسجام آماده کنند.
به خانواده محترم شهید مفتح نیز تبریک و تسلیت عرض میکنیم.
مسألهای که این روزها کشور ما هنوز دچار آن هست، مسأله سیل است. این سیل خیلی وسیع و در کشور ما کم سابقه بود. گر چه باران رحمت خداست و آثار خیر همین باران در زندگی اقتصادی، دامداری، کشاورزی و در تهیه آب مشروب نقاط محروممان اثر زیادی دارد و در کل، باران رحمت است، ولی خوب، ضعف خود ما و مشکلاتی که از رژیم قبل برای ما باقی مانده و به حفاظت از شهرها و روستاها نپرداخته بودند و نقاط آسیب پذیر را حفاظت جدی نکرده بودند، اینگونه حوادث تلخیهایی نیز به بار میآورد که ما شاهد مصیبتی برای بسیاری از خانوادهها بودیم.
خانههای زیادی در اثر سیل خراب شد، احشام و دامهای زیادی از بین رفت و قنوات زیادی مخروبه شد و مشکلات زیادی برای مردم پیش آمد. سیل جادهها و پلهای زیادی را از بین برد. من توفیق پیدا کردم در یکی از مناطق سیلزده از اهواز تا بوشهر با ماشین رفتم و در این 400 - 500 کیلومتر تقریباً یکسر و بدون انقطاع منطقه زیر سیل بود و جادهها و پلها را از بین برده بود و روستاها را خراب کرده بود. و واقعاً وقتی انسان از نزدیک عظمت آن سیل را مشاهده میکند، میبیند حادثه بزرگ بوده است. مناطق دیگر را من ندیدهام. از اینکه ملت و دولت ما تلاش زیادی برای جبران خسارت کردهاند، انسان خوشحال است و مایه امید است و حتماً باعث جذب رحمت الهی است و آزمایش بزرگی است. مخصوصاً مناطقی که سیل وارد شده، بیش از آن چیزی که کمکهای بیرونی میتواند مؤثر باشد، همکاری خود مردم سیلزده مؤثر است.
آنهایی که خانههایشان سالم مانده و برایشان در آن مناطق امکاناتی باقی مانده و وسایلی دارند، باید به گونهای همکاری کنند، تا هر چه مقدور است از مشکلات مردم آسیب دیده کاسته شود. همین که سیل کمکهای شما مردم که گرفتار جنگ هم هستید، به مناطق سیلزده ارسال میشود، این کمکها را ادامه دهید، تا اینکه مسؤولین اعلام کنند که کمکها کافی است. ان شاءاللَّهتلاش بیشتری برای ساختن خانههای مخروبه، قناتهای آسیب دیده و مراکز اقتصادی صدمه دیده شود و باید به مردم آسیب دیده از سیل کمک کرد.
مسأله دیگری که در هفته آینده داریم، کنفرانس معارضان عراقی است که با محوریت مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق و با میزبانی جمهوری اسلامی تمام مخالفان بعث عفلقی عراق دعوت شدهاند که در کنفرانس شرکت کنند.
این کنفرانس اهداف مهمی دارد که یکی از آن اهداف این است که خود مردم عراق برای آینده این کشور تصمیم بگیرند. جمهوری اسلامی تنها نقش زمینهساز را داشته باشد و نظرات را کسانی اجرا کنند که برای نجات کشورشان تلاش و مبارزه و مجاهده کردند و ما هم آمادگی داریم که امکاناتمان را برای آنها مصرف کنیم که آنها به اهداف آزادی عراق و مردم این کشور برسند. اهداف مهمی که برای ما مطرح هست، استقلال و آزادی مردم عراق و حاکمیت مردم این کشور بر سرنوشت خویش و کندن شر حزب کافر بعث عفلقی عراق و نجات منطقه از جنگ و خونریزیهاست که باید در مورد این مسایل خود برادران عراقی شرکت کننده در کنفرانس تصمیمگیری کنند و همان طور که ریاست جمهوری فرمودند، پایه تدوین قانون اساسی را همین حالا بریزند. ما پیش از اینکه حمله سرنوشت سازمان را در جبههها آغاز کنیم، لازم دیدیم که مردم عراق و سران مبارزین این کشور را جمع کنیم و با آنها صحبت کنیم و درباره آینده عراق خط مشی روشنی انتخاب کنیم که وقتی حمله سرنوشتساز شروع میشود، از این جهت مسأله نداشته باشیم. ان شاءاللَّه این کنفرانس و حضور مجاهدین عراقی یکی از شرایط اساسی حمله سرنوشت ساز سپاه عظیم حضرت محمد(ص) را فراهم خواهد کرد.
مسأله دیگری که الآن در این دنیا و مربوط به خودمان هست، مسأله اوپک است. بیش از یک هفته است که وزرای کشورهای صادرکننده نفت، جمع شدهاند، تا در مورد احقاق حقوق خویش تصمیمگیری کنند که با خیانت چند نفر خائن قیمت نفت را سقوط داده بودند و با اینکه دوازده کشور از 13 کشور متفقند که بایستی تولید پایین آید و قیمتها افزایش یابد، تنها رژیم عراق است که به خاطر موضع ضعیفی که در دنیا دارد و تحت فشار قدرتهای بزرگ دنیاست، چون آنها الآن صدام را مثل موم در دستشان دارند و او مجبور است که هر چه آنها میخواهند اجرا کند و الآن صدام وابسته به لولهای است که در ترکیه دارد، وابسته به بندری است که در بندر عقبه اردن دارد، بستگی به شرایط مصر دارد، وابسته به ارتجاع و استکبار است و اگر اینها را از او ببرند، دیگر چیزی نیست و حبابی است که از روی آب حذف میشود. و لذا وقتی به او دیکته میکنند که باید مخالفت کنی، بدون هیچ منطقی مخالفت میکند. با اینکه همه میدانند که عراق به اندازه سهمیهای هم که برایش تعیین شده نمیتواند صادر کند، ولی اصرار میکند که من خواهان سهمیه دو برابر هستم و حاضر نیست تولیدش را پایین بیاورد.
یک هفتهای است که وزرای نفت کشورهای عضو اوپک را معطل کرده که انشاءاللَّه انتظار داریم که امروز اعضای اوپک یک تصمیم قاطعی بگیرند و قیمت نفت را بالا ببرند و سهمیههای تولید را پایین بیاورند. با پایین آوردن 10درصد تولید 30 درصد درآمدها افزایش مییابد و این احمقی است که کشورها این اقدام صحیح را انجام ندهند. البته باید از بعضی کشورها مثل عربستان سعودی که به نظر میرسد به صورت ظاهری دارد همکاری میکند، تشکر کرد و انشاءاللَّه این همکاری جدی باشد.
مسأله مهم ما امروز در دنیا هنوز مسأله افتضاح آمریکاییها در داستان تلاش برای جلب نظر جمهوری اسلامی است که این انصافاً از مسایل قرن است و شاید در آینده یک قدری تعصبها از بین برود، این مسأله را به عنوان مسأله سال مطرح کنند؛ که قطعاً مسأله سیاسی سال است، ولی با عواقبی که خواهد داشت امیدواریم این موضوع مسأله قرن شود که از آن حوادث مهم تاریخ است.
قبل از اینکه مطالبی را که تاکنون در این مورد روشن شده است ارزیابی کنیم، لازم است دو نکته را به ملتمان عرض کنیم که هوشیار و بیدار باشند و آن اینکه رسانههای صهیونیستی و امپریالیستی علی رغم شکستی که خوردهاند و اعتراف به شکستی که دارند و علی رغم قبول پیروزی جمهوری اسلامی و اینکه اعتراف کردهاند که این جمهوری اسلامی است که امروز این حرکت بزرگ سیاسی افتضاح آمریکا را هدایت میکند، در عین حال فراموش نکردهاند که زهرشان را به ما بریزند.
زهری که میریزند، در دو نکته مشخص است. یکی اینکه اینها میخواهند در مورد جنگ که اگر احتمالاً آن طوری که شواهد نشان میدهد، جمهوری اسلامی پیروزی نظامی به دست خواهد آورد و نه تنها عراق، بلکه کفر جهانی شکست خواهد خورد، اینها میخواهند القا کنند که این پیروزی متعلق به جمهوری اسلامی نیست. اسلحه آمریکاییها این پیروزی را به دست آورده است. این شیطنت، شیطنت بسیار بزرگی است که ما باید متوجه آن باشیم. اینها الآن یکی از اهدافی که تعقیب میکردند و صریحاً به ما گفتند و همین آقای مک فارلین هم که اینجا توقیف بودند، وقتی تخلیه اطلاعاتی شد، یکی از حرفهایش این بود که اگر برای ایران پیروزی نظامی پیش آید، برای آمریکا، غرب و دنیا و منطقه سم است. یعنی میگفت آمریکا تحمل پیروزی نظامی ایران را ندارد. حالا که میبینند پیروزی نظامی پیش میآید، باید تلاش کنند که این پیروزی را آلوده کنند و به دنیا بگویند که اگر اسلحه آمریکایی نیامده بود، ایران 7 سال پیروز نشد و باز هم نمیشود.
خوشبختانه خودشان اعتراف کردند. آقای ریگان صریحاً گفت مجموعه آن اسلحهای که ما به ایران دادیم کمتر از بار هواپیماست و قبلاً عرض کردم، از حرفهای درستی که اینها در تمام دروغهای خود میزنند، تنها حرف درست همین بود که این هم شامل قطعاتی بود که متعلق به ماست و باید به ما میدادند. حقوق و طلب ما میلیاردها دلار است و فقط گوشهای از آن را گرفتهایم.
بنابراین چون خودشان اعتراف کردهاند که مقدار اسلحه ارسالی بسیار کم بود، این اشتباهشان باعث شد که برد این تبلیغاتشان کم شود. ما از این سند باید خوب استفاده کنیم.
مسأله دومی که خیلی روی آن تلاش میکنند و ما باید بیدار باشیم، این است که اینها چون میترسند در دنیا جا بیفتد که اگر مبارزه با استکبار جدی باشد، پیروز میشود و اگر ماهیت امپریالیستی ایران تثبیت شود و پیروزی هم در کنار خود داشته باشد، این مسأله خطرناک است و سایر کشور را زیر بال خودش میگیرد، لذا اینها تلاش میکنند به نوعی این انقلاب را معکوس نشان دهند و بگویند که اینها آن قدر هم ضداستکبار نیستند، در پشت پرده با آمریکا بودند و بنابراین بقیه گروهها و مبارزاتی که در دنیا وجود دارد، به تردید بیندازند. شما باید کاملاً هوشیار باشید که اینها موفق نشوند. از اشتباهات اینها هم در اینجا همین است. چون اینها وقتی این طوری رفتار میکنند، ما را وادار مینمایند که حرکتهای ضداستکباری سریعتر را انجام دهیم.
ما برای اینکه اثبات کنیم که اینها دروغ میگویند، ناچاریم اقداماتی انجام دهیم و ا ینها خودشان این مسأله را پیش میآورند. به هر حال مسألهای که ذکر شد، جزو اهداف توسعه این تبلیغات است که بایستی ما مراقب آن باشیم.
یک ارزیابی فهرستگونهای از آنچه تا به حال به دست آمده من یادداشت کردهام که البته بیش از اینهاست و ممکن است ترتیب آن هم درست نباشد و قبل از آمدنم به نماز جمعه، هر چه به ذهنم در این مورد رسید نوشتم. موارد عمدهای که از افتضاح سیاسی آمریکا به دست آمده به شرح زیر است:
مسأله اول اینکه کاملاً روشن شد که آمریکاییها از این مواضعی که علیه جمهوری اسلامی گرفتهاند، پشیمان هستند که در این مدت به مخاصمه با جمهوری اسلامی پرداختهاند و برای اینکه فهمیدند هیچ نتیجهای نگرفتند و این مخاصمه برایشان مشکلات درست کرده است و آمریکا از مخالفت با جمهوری اسلامی و قطع رابطه با ایران و ضبط اموال ما و محاصره اقتصادی ضرر کرد، غرب هم ضرر کرد و جمهوری اسلامی از این مسایل سود برد. لذا اینها از این کارها پشیمان هستند. از اعترافاتی که میکنند، شما میبینید همه متفکرین، شخصیتهای مختلف، مستقل، دموکرات، جمهوریخواه، کنگره، سنا، کاخ سفید، سازمان سیا، اف بی آی و همه چهرههای در میدان و بازنشسته آمریکا و رسانههایشان همه این را قبول دارند که اصل سیاست نزدیکی به ایران درست است. معنای این حرف این است که در گذشته از روشهای خود شکست خوردهاند و پشیمان هستند.
مسأله دومی که روشن شد، این است که غرب با همه ابهت و قدرتی که در دنیا دارد، در مقابل جمهوری اسلامی شکست خورد و این یکی از بزرگترین دستاوردهای تاریخ انقلابهای دنیاست. انقلابی مثل انقلاب ما به تنهایی و با این همه مشکلات درونی و بیرونی موفق شده تمام توطئههای غربیها را از قطع رابطه، از بایکوت اموال، از محاصره اقتصادی، توطئه شورش داخلی، توطئه ترور و تخریب، توطئه کودتا، توطئه جنگ و تبلیغات و حتی توطئه دادن هواپیمای غربی و بمبهای شیمیایی به دشمن ما خنثی کند و آمریکاییها و غربیها را شکست دهد و این از افتخارات اسلام و انقلاب است.
مسأله دیگر معلوم شد که آمریکا در تلاش برای ایجاد رابطه با جمهوری اسلامی هم شکست خورده است؛ نه تنها در دعوای با ما شکست خورد، در تلاش برای ایجاد رابطه هم شکست خورد که اعترافات صریحی داشتند. آقای مک فارلین یا پویند کستر گفت که دو سال و نیم است که به سازمان سیا یا وزارت خارجه و یا به هر دو دستور داده شده که یک رابطهای با جمهوری اسلامی پیدا کنند. وزارت خارجه که اصلاً موفق نشد و سیا هم تنها با عدهای سلطنت طلب رابطه برقرار کرد که آنها پشیزی ارزش ندارند و آخرین کاری که ما توانستیم انجام دهیم، این است که از طریق دلالهای قاچاق اسلحه توانستیم با مقامات پایین ایران، با مأموران امنیتی و خرید، یک رابطهای برقرار کنیم.
شکست یک قدرت بزرگ جهانی وقتی که متمرکز میشود که یک رابطهای با یک کشور انقلابی برقرار کند، این از چیزهای ماندنی در تاریخ است.
چهارم، چیزی که روشن شد، این بود که آمریکا برای ایجاد رابطه با ما مجبور شد که کارهای غیر رسمی و قاچاق و غیر معمول در عرف دیپلماتیک انجام دهد و این از چیزهای بسیار جالب است. اینکه آمریکا همیشه ادعا میکرد که حاضر نیست باج بدهد به یک کشور جهان سوم یا انقلاب یا به قول خوش تروریستها، آمریکا مجبور شد باج بدهد. من اینجا صریح به مردم آمریکا و مردم دنیا اعلام میکنم که آمریکاییها در قضیه لبنان به ما باج دادند و ما باج را گرفتیم و در مقابل شفاعتی که انجام دادیم، شفاعت هم بالاخره آدم برای آبرویش خرج میکند. ما این طور نیست که برای آنها کار نکردیم، اما آمریکا باج داد.
مسأله دومش این بود که آمریکا به جعل گذرنامه متوسل شد. خوب، این خیلی زشت است که یک کشوری مثل آمریکا بیاید به قوانین یک کشور ضعیفی مثل ایرلند او بیاعتنایی کند و چندین گذرنامه جعلی درست کند. هواپیمای آمریکایی که میخواهد اینجا بیاید با پاسپورت ایرلندی بیاید، حتی رنگ هواپیما را مطابق با رنگ آنها کنند، آرم هواپیما را به آرم آنها تغییر دهند و خدمه هواپیما را به شکل آنها در بیاورند. این خیلی چیز بزرگی است که اینها انجام دادند. این در عرف دیپلماتیک دنیا، در عرف مقررات جهانی از جنایات حساب میشود که یک چنین کاری کنند. حالا ایرلند ضعیف است و میترسد و جرأت نمیکند حرفی بزند، پارلمانش هم خفه شد، اول یک حرفی زد دوباره خفه شد، ما کاری به آنها نداریم، اما قضیه خیلی مهم است. منکر هم نشوند. ما همه این پاسپورتها را الآن در اختیار داریم. اگر صریح منکر شوند، ما اینها را منتشر میکنیم. البته تا به حال منتشر نکردیم، اما آمادگی داریم که منتشر کنیم.
از طرفی توسل به قاچاق اسلحه؛ خوب، این دلالهایی که حالا اسمشان را آمریکاییها بردند و هنوز هم دارند با آنها مصاحبه میکنند، خوب، اینها کارشان قاچاق اسلحه است. همینهایی هستند که امثال اینها در آمریکا محاکمه میشوند. دهها نفر مثل اینها الآن در آمریکا تحت محاکمه و زندان هستند، ولی اینها با مقامات عالی کاخ سفید از مشاور و معاون و شخص رئیس جمهور و شخص رئیس کنگره و خیلی چیزهای دیگر رابطه داشتند و اینجا آمدند با مأموران خرید اسلحه ما کار کردند. آمریکاییها هم این را میدانستند و توسل آمریکا به باج دادن و استفاده از شیوههای غیرقانونی و جعل اسناد و ورود غیرقانونی به یک کشوری، در کشور ما، ما اینجا را قبول داریم، اینها اینجا مغالطه میکنند، ما نمیگوییم این هواپیمایی که ایران آمده بیاجازه بوده، هواپیما با اجازه بود و شماره پرواز، ساعت ورود و اجازه ورود داشته است، مواظب آن بودهاند، از کشورهای مسیر هم اجازه داشته، اما هواپیمای ایرلندی بوده و خدمهاش هم ایرلندی بودهاند.
اینکه با پاسپورت جعلی وارد کشور ما شدند و افرادی آمدند که ما آمادگی پذیرایی از اینها را نداشتیم، این کار از آن کارهای زشت دنیاست که انجام شده و استیصال را نشان میدهد. البته ما آن روز میتوانستیم اینها را اینجا توقیف کنیم و اعلام کنیم به عنوان جاسوس اینها را محاکمه کنیم، ولی در برنامهای که داشتیم این نمیگنجید و با مشورتی که در خدمت امام شد، به این نتیجه رسیدیم که بهتر است اجازه دهیم این آقایان سالم برگردند و البته اینها پول هتل را بدهکارند و ان شاءاللَّهبعداً در لاهه از آنها میگیریم.
یکی دیگر از مسایلی که روشن شد، همه دنیا هم فهمیدند و خیلی هم زشت شد، دروغگویی آمریکاییها و سران غرب و رسانههای غربی است.
انصافاً در این قضیه اگر کسی دروغهایی را که روزنامهها و رادیو و تلویزیونها و سیاستمداران و نظامیها و تحلیلگران غربی گفتند، بشمارد، یک کتاب بزرگ میشود؛ یعنی مجموعهاش را اگر جمع کنیم، یک کتاب قطور از دروغهای غربیها در جریان افتضاح مک فارلین بیرون میآید و اگر کسی حوصله کند که معمولاً کار روزنامهنگارهاست، بیشتر اینهایی که میتوانند زحمت بکشند، بنشینند این دروغها و تناقضهایی که اینها گفتند، بیرون بیاورند، چقدر اینها دروغ گفتند.
چطور میشود یک آدم این قدر در دنیا دروغگو باشد و ادعا داشته باشد که رهبر یک جامعه است، رأی از مردم میخواهد، سرنوشت یک جامعهای را در دست دارد. اینها که ادعای سروری دنیا را دارند، نفاقی که اینها با مردمشان دارند، این مسأله خیلی بزرگی بود که امروز من نمیدانم دیگر حالا غربیها چقدر میتوانند به این دروغگوها اعتماد کنند.
رئیس کاخ سفید دروغ گفت، رئیس کل آمریکا دروغ گفت، وزیرخارجه دروغ گفت، وزیر دفاع، وزیر دادگستری، دادستان کل کشور آمریکا، سناتورها، کنگرهایها، اف. بی. آی، سازمان سیا و همه اینها دروغ گفتند. اسرائیلیها دیگر یک خروار دروغ گفتند. انگلیسیها چقدر دروغ گفتند. فرانسویها دروغ گفتند. هر کس هر چه میخواست تحت این عنوان بگوید، این روزها گفته است. تنها حرف راستی که در این جریان زده شد، همان حرفهایی بود که اولین بار از طرف جمهوری اسلامی در روز 13 آبان بنده به عنوان یکی از مسؤولان ایرانی از طرف همه مسؤولان گفتم، یعنی آن حرفهایی که ما گفتیم، مثل نقره صاف مانده و هیچ چیز از آن عوض نشده است. ما از روز اول گفتیم آمریکاییها به قصد ایجاد رابطه دارند از گروگانهایشان در لبنان به عنوان پل استفاده میکنند، گفتیم اینها تحت بازداشت بودند. البته تعبیر من از بازداشت توقیف است، اینها زیر نظر بودند، ما اینها را زندانی نکردیم. این را عرض میکنم که این آقایان را بردیم به هتل و محترمانه هم با آنان برخورد کردیم. ولی تخلیه اطلاعاتی کردیم که اطلاعات زیادی هم داریم، یک روزی هم ممکن است حرفهایی که اینجا زدند، به صورت یک جزوه منتشر شود؛ یعنی همان حرفهایی که ما زدیم، عین همینها را در مورد لبنان هم ما گفتیم که ما حاضریم شفاعت کنیم.
مسأله دیگری که کشف شد، خودپرستی سردمداران غرب است که منافع ملتشان را فدای منافع خودشان میکنند. چطور؟
ببینید همه آنها میگویند که مصلحت آمریکا این است که با ایران رابطه داشته باشد. مصلحت آمریکا این نیست که ایران با این اهمیت را این جوری رها کند که ممکن است مثلاً به شوروی نزدیک شود، یا به دیگری. البته ما با شوروی غیر از روابط مساوی چیزی نخواهیم داشت. آن فکری که آنها میکنند که ما یک بار از اقمار شوروی میشویم، این را از دلشان بیرون کنند، ولی ممکن است دوستی داشته باشیم، شوروی یک کشور همسایه ماست و ما میتوانیم با آنها زندگی خوب داشته باشیم و در تلاش هستیم. آمریکاییها همهشان این را قبول دارند. خوب، این چگونه میشود، مردم رأی میدهند، یک کسی بیاید در کاخ سفید، برود در سنا و کنگره و جرأت نکند که مصلحت مملکتش را انجام دهد، خوب! بیانصافها! شما که روی دوش ملتتان سوار هستید، متحداً بگویید و صریح بگویید که ما اشتباه کردیم که با ایران قطع رابطه کردیم، بگویید ما اشتباه کردیم که سفارتمان را اول انقلاب لانه جاسوسی کردیم، بگویید ما اشتباه کردیم که محمدرضای پهلوی را اینجا آوردیم، اشتباه کردیم که ضدانقلاب ایران را تقویت کردیم، اشتباه کردیم به عراق دستور دادیم که جنگ کند، اشتباه کردیم که به ارتجاع منطقه گفتیم پول به عراق بدهد، اشتباه کردیم که جاسوسهایمان را به نفع عراق به کار گرفتیم، اشتباه کردیم که ماهوارههایمان و آواکسهایمان را گفتیم علیه ایران اطلاعات به عراق بدهید. بگویید اشتباه کردیم که با یک ملتی که قیام کرده بود، حقش را میخواست و چیزی غیر از حق خودش را نمیخواهد، بیخود معارضه کردیم. اگر این را به ملت خود بگویید راحت میتوانید بیایید این طرف هم حرف بزنید. ولی وقتی که شما میخواهید آن قیافه استکباری خود را حفظ کنید و هنوز با یک نفر، با کشوری مثل ایران به عنوان تحت قیمومت میخواهید برخورد کنید، خوب معلوم است که نمیتوانید منافع کشورتان را حفظ کنید.
شما میدانید که منافعتان در خلیجفارس خیلی زیاد است و میدانید که در خلیجفارس هیچکس غیر از ایران نمیتواند منافع خود خلیج را حفظ کند. بنابراین، این مسأله را صریح بگویید. این قدر با ملت خود منافق و دورو نباشید. این استفاده شد و روشن شد که اینها برای حفظ تمام مقام خودشان، منافع کشورشان را زیر پا میگذارند.
مسأله دیگری که روشن شد، تضاد شدید در سران آمریکا با کشورهای غربی بود. ببینید اینها چه جور به جان هم افتادند، مثل خوب، تعبیر بیادبانهای نمیشود کرد، مثلاً حالا بگوییم مثل موش و گربه دارند همدیگر را پاره میکنند، همه شان به فکر این افتادهاند که عیبی از آن یکی پیدا کنند و آن یکی را محکوم کنند، حالا که آمریکا دچار این بحران شده، به قول خودتان همه چیزتان را باد میبرد، آبرویتان را سیل میبرد، چطور شما نمیتوانید با هم اتفاق کنید. آن چنان تضادی در بین اینها هست که غیر از رسیدن به کرسی و ریاست چیز دیگری مسأله را بین آنها حل نمیکند و همین هم بین آنها و کشورهای غربی است.
البته ما اطلاعات مخفیتری هم داریم که حالا رو نمیکنیم که چگونه اینها به تعارض افتادند و مسابقه برای اینکه هر یکیشان میخواهند زودتر به ما نزدیک شوند، وقتی که دیدند آمریکاییها این جوری رفتار میکنند.
مسأله دیگر، آسیبپذیری غرب و وابستگان غرب در مقابل ملتهای انقلابی است. این خیلی درس بزرگی بود. همه تا به حال خیال میکردند که اگر کسی به آمریکا بگوید بالای چشم تو ابروست، دیگر نمیتواند در دنیا خوب زندگی کند. خیال میکردند که همیشه آنها باید در کشور ما دخالت و تحریک کنند، تفرقه کنند و سیاستشان را اجرا کنند. از این طرف معلوم شد که اگر یک ملتی نترسد و برنامهریزی کند، خوب میتواند همان کارهایی که آنها به سر ملتهای جهان سوم میآوردند، به سر آنها بیاورد. ما الآن میدانیم که در انگلستان، در فرانسه، در آمریکا، در هر جای دیگر اگر کسی برنامهریزی کند که این بحرانهای سیاسی را ایجاد کند، خوب میتواند ایجاد کند. نقشه بکشد و به بعضی از اینها نزدیک شود. همین کاری که آنها میکنند. یک جایی نفوذ کند. ما البته هیچ وقت پول مفت به کسی نمیدهیم. یک قدری پول خرج کند، آن پول آنجا خیلی مؤثر است و برنامهریزی کند، دایماً بحران برای اینها درست کند. اینها این بحران را میخواستند برای ما درست کنند. اصلاً برنامه این بود. این پاتک است.
من یک بار عرض کردم، اینها فکر کرده بودند که در ایران یک اختلافی بین سران بیندازیم، مسأله بازداشتها و غیره را، سوءاستفاده کردند و گفتند وقتش هست که در ایران انفجار سیاسی درست کنیم. ما این انفجار را در خانه خودشان برگرداندیم و حالا میبینید که چقدر اینها آسیبپذیرند. ایتالیاییها را ببینید. همین جا، ایتالیا یکی دوبار این روزها یک فضولیهایی کرد، ببینید چه برسرش آمد. یک بار رفت آن اهانت تبلیغاتی را کرد، اینجا نتیجهاش را دید و بعد عذرخواهی کرد. چند روز پیش رفت یک کشتی را به بهانه اینکه یک نفر میخواسته مسافرت قاچاقی کند، در کشتی سوار شده و آنجا رفته، کشتی ما را در آنجا معطل کردند، یک قدری با زبان انسانی با آنها حرف زدیم، دیدیم نه اینها مثل اینکه آدم نمیشوند، دیروز اینجا در فرودگاه چند تا ایتالیایی را گفتند، شما فعلاً نروید و اینجا باشید، آنها را از فرودگاه برگرداندند. آقای نخست وزیر ایتالیا شخصاً دخالت کرد و بیانیه داد که این کشتی ایرانی غیرقانونی اینجا توقیف شده و بگذارید برود.
خوب، این ببرهای کاغذی که مردم خیال میکنند اینها بزرگ هستند و نمیشود با اینها طرف شد، اینها هیچ چیز نیستند و ضعیف هم هستند.
دادستان اینها واقعاً مثل آن خوانین مثلاً 50 سال پیش در روستاهاست، یک خان در اتاقش و پشت منقلش مینشست و بیچاره کارگرها را به جان هم میانداخت و همه اینها را اسیر میکرد و استثمار میکرد. اینها میترسیدند و دور خانه خان جمع میشدند. اگر چهارتا از اینها متحد میشدند، میرفتند و وافورش را برمیداشتند و توی کلهاش میزدند، دیگر از این حرفها نمیزد. خودشان به همدیگر میزدند خان هم آنها را تماشا میکرد. اینها یک چنین چیزی هستند. اینها در سراسر دنیا پخش هستند. آمریکا، انگلیس، فرانسه، آلمان، روسیه، همه اینها در دنیا این قدر آدم دارند. هر جا اگر آنها به منافع ما تهاجم کردند، ما اینجا میتوانیم به منافعشان تهاجم کنیم. چطور آنها آنجا میتوانند یک ایرانی را متهم کنند و او را بازداشت کنند. خوب، ما اینجا آمریکایی را میگیریم و بازداشت میکنیم. آمریکایی نیست، فرانسوی را بگیریم و بازداشت کنیم و محاکمهاش کنیم. محاکمه آنها مگر حق است، خوب، دروغ میگویند. در مقابل اینها اگر مثل خودشان رفتار کنیم، آدم میشوند. اینها آسیبپذیر هستند.
مسأله دیگری که روشن شد که اعتراف هم کردهاند و تا به حال اعتراف نمیکردند، همکاری آمریکا با عراق است. اینها مجبور شدند اعتراف کنند. چرا مجبور شدند؟ برای اینکه کشورهای عربی از دست آمریکا عصبانی شده بودند که چرا همین جور درصدد برآمده که با ما رابطه برقرار کند. آنها میدانستند که اسلحه خبری نیست. خوب، همین تلاش آمریکا برای نزدیکی به ما برای آنها شکست روحی است. آمریکا مجبور شد که اعتراف کند که ما الآن سه چهار سال است، اطلاعات را از ماهوارهها میگیریم و به عراق میدهیم که عراق مراکز حساس ایران را بمباران کند. ما این را میدانستیم و یک چیز مخفی برای ما نبود. بارها ثابت شده بود که اینها این جوری هستند که اول عکس ماهوارهای را یک جایی به عراق میدهند و حتی آن موقعی که عراق میزند، باز ماهواره عکس برمیدارد و اثر بمباران را به عراق میدهند که بداند چقدر موفق بوده است.
در مواقعی که احتمال حمله میدهند، دایماً از مرز ما عکس ماهوارهای میگیرند و به عراق میدهند. تجمع نیروهای ما را به عراق گزارش میدهند. وضع اینها این جوری است. این را اعتراف کردند و تا به حال اعتراف نمیکردند. اعتراف به این نکته مهم است. البته بیش از اینها بوده است. آمریکا به عراق مقدار زیادی، حدود 700، 800 میلیون دلار اعتبار داد، هلیکوپتر داد، مواد غذایی و مواد شیمیایی داد و اینها همه قبلاً روشن شده بود.
مسأله دیگر که ثابت شد، این است که اسرائیل یک لکه ننگی است که هرکس را بخواهند بدنام کنند، کافی است که یک نسبت ارتباط با اسرائیل به او بدهند و این را از میدان بیرون کنند. این را خودشان در این عمل نشان دادند.
مسأله دیگر این بود که ثابت شد ایران روی اصول خودش پایدار است. اصول خودش را زیر پا نمیگذارد و با مردمش هم صداقت و صراحت دارد. چیزهایی هست که لازم نیست ما به مردم بگوییم. در مواقعی که لازم نیست، نمیگوییم، مردم هم قبول دارند که مسایل مشخصی وجود دارد که زمانش نرسیده است.
این را ما همیشه به مردم گفتیم و حالا هم میگوییم. همین حالا هم که من با شما حرف میزنم، در همین رابطه مسایل آمریکایی هنوز چیزهایی هست که زود است که به شما بگوییم، بعداً وقتی که لازم شد، خواهیم گفت. مسایل دیگری هم وجود دارد. ولی وقتی که لازم شد، صریحاً به مردممان مطرح میکنیم، اصولمان را حفظ میکنیم و هیچ نیازی هم نداریم که به مردممان دروغ بگوییم. همان چیزی که هست با مردم میگوییم. بعد از چهل روز که رسانههای غربی و دوربینهای غربی همه روی ایران زوم کرده بودند که یک نقطه ضعفی پیدا کرده و برملا کنند، چیزی گیرشان نیامده، این مسأله روشن شده است.
مسأله دیگر که روشن شد و آقای ریگان اعتراف کردند، این بود که اعتراف کرد که ما یک سال و نیم است هیچ سندی پیدا نکردیم که ایران در کارهای تروریستی دخالت داشته باشد. این چیزی بود که تبلیغات چند ساله اینها را به هم ریخت و اهمیت قضیه روشن است.
مسأله دیگر چیزی که برای ملت ما و مردم دنیا، روشن شد، این بود که ضد انقلاب ما عوامل مزدور آمریکا هستند. مدنی اعتراف کرد از سیا پول میگرفت، بختیار اعتراف کرد از سیا پول میگرفته و منافقین و دیگران روشن کردند. چقدر خشمگین شدند، از اینکه احتمال دارد ایران اسلحهای به دست آورده باشد. این مسایل خیلی روشن شد و ماهیت ضدانقلاب ما در همین هیاهوها خوب روشن شد.
مسأله دیگری که روشن شد، انسجام ملت ما در سایه رهبری ولایت فقیه است. محوریت این ولایت چقدر اهمیت دارد. یادتان است آن روزهای اول شیاطینی در داخل کشور، در مطبوعات و بعضی جاهای دیگر و با القای خارجیها شروع کرده بودند که اینجا را هم یک قدری آلوده کنند و علامت سؤال درست کنند. امام یک دقیقه حرف زدند و فرمودند این پیروزی سیاسی ماست و راه را روشن کردند. مسایل ایران آرام آرام حل شد. این خیلی اهمیت دارد که الان آمریکاییها غبطه میخورند. من فکر میکنم آقای ریگان و همکارانشان بیایند و به فکر ولایت فقیه برای آیندهشان بیفتند که اعتمادی بین مردم و این نوع رهبری وجود دارد.
این رهبری از نوع آن رهبریها نیست که با یک رأی اضافه و کم رهبر شده باشد. این رهبری به عقاید و ایمان مردم متکی است. مردم چیزی که این رهبری بگوید، قبول دارند، فکر خلافش را هم گناه میدانند. یعنی یک مسلمان معمولی حتی اگر در ذهنش بیاید که مبادا امام مثلاً اینجا یک جوری عوضی گفته باشند، تحقیقاً بعدش میرود توبه میکند که چرا فکر کرده است.
اینگونه رهبری برای یک ملت خوب است، یا یک رهبری مثل شماها که اینقدر به شما در این کار اهانت کردند. این مسأله اثبات صلاحیت نظام سیاسی جمهوری اسلامی است و بهترین وسیله است برای اداره جامعه که در امامت اسلام و در ولایت فقیه خوابیده. در این بحرانی که دنیا در آن گرفتار شد و ایران مثل جزیره امن ملتش با خیال راحت تحت بمباران تبلیغاتی دشمنانش آسیبناپذیر ماند، این در سایه اعتباری است که ولایت فقیه و رهبری دارد و این از افتخارات این نظام است و برای دنیا میتواند یک الگوی بسیار مناسبی باشد. روی این مسأله فکر کند. البته ولایت فقیه تقلیدی نمیشود، باید اصول را بپذیرند و دنبال این راه بروند که این از حقانیت اسلام است و این از مکتب دارد سرچشمه میگیرد.
مسأله دیگر، مخالفت شدید دو ابر قدرت با پیروزی ایران است. آمریکاییها حالا اخیراً شولتز و دیگران با صراحت گفتند که پیروزی ایران برای ما مسأله است. دیگر این شبهه به وجود نیاید که یک وقتی اگر خبری شد، بگویند که اینها خواست غربیها و فلان است. این در دنیا عملی است. یک ملتی علیرغم اراده ابرقدرتها و خواست ابرقدرتها بتواند برخلاف جریان موجود کل دنیا شنا کند و حرکت نماید و موفق هم شود و معلوم شد که آنها با پیروزی ما مخالف هستند.
مسأله دیگری که روشن شد (البته من هر یکی را که میگویم روشن شد، برای هر یک میشود صد دلیل از داخل گفتهها بیرون آورد، منتها من فهرست گرفتهام و بعد باید روی آن کار کرد) هر دو ابر قدرت و غرب نمیخواهند این جنگ تمام شود. و این همان چیزی بود که ما از اول گفتیم.
اینها جنگ را درست کردند و میخواهند کانون نزاع اینجا بماند. اول میخواستند عراق پیروز شود، این نشد و حالا هم قبول دارند که نمیشود، فعلاً میخواهند این جنگ تمام نشود و به همین صورت یا بماند و یا آتشبسی تحمیل شود که کانون نزاع و کانون خرید اسلحه و کانون اختلاف بین امت اسلامی و عدم توافق مسلمانها باشد. ببینید، در اوپک عنصری مثل عراق نمیگذارد 12 کشور رأی خودشان را اعلام کنند. این طور چیزی را اینها میخواهند بماند.
شورویها را هم ببینید. خودشان این همه اسلحه به عراق میدهند، وقتی که احتمال داده شد که آمریکا یک چیزی به ما داده و ممکن است در پیروزی ما مؤثر باشد، ببینید چقدر عصبانی شدند و چقدر دروغ گفتند. همین حالا که خودشان اسلحه به عراق میدهند، گفتند آمریکا میخواهد جنگ باقی بماند و اسلحه میدهد. این را به خودشان چرا نمیگویید؟
پس آنها این همه دارند، اسلحه به عراق میدهند. خود آمریکاییها اعتراف کردند که دارند به عراق کمک میکنند، حالا میگویند به ما هم اسلحه دادند. خوب، چه سیاستی است که به دو طرف جنگ آدم کمک کند؟ غیر از اینکه اینها همه هدفشان این است، غرب و فرانسه و انگلیس و ایتالیا هم این طوری است، اینها تلاش میکنند که این کانون نزاع بماند و فکر میکنند با تحمیل یک آتشبس و صلح تحمیلی این برخورد دائمی باقی میماند. تنها راهی که میتواند صلح پایدار را در منطقه ایجاد کند، این پیروزی جمهوری اسلامی است و اینها میخواهند جلو این را بگیرند و از ترکیب بند 16 و 17 که عرض کردم، به دست میآید که سیاست غرب و سیاست شرق این است که ایران پیروز نشود و صلح تحمیل شود و جنگ به یک نزاع همیشگی بین دو ملت مسلمان و همسایه تبدیل شود که در سایه این نزاع اینها دائماًبتوانند ما را استثمار کنند.
مسأله دیگری که روشن شد، این بود که ایران به تنهایی در مقابل کل کفر جهانی پیروز شد و این مهم است.
طرف ما تنها عراق و اینها نیست. شما میبینید که آمریکا، شوروی، فرانسه، انگلیس، ایتالیا و کلاً بلوک شرق و غرب، ارتجاع منطقه با ذخایر فراوانی که دارد و ضد انقلابهای فراوانی که به اینها کمک میکنند و جمهوری اسلامی به تنهایی و با دو سه دوست سیاسی در دنیا توانسته است از این گرداب این جوری آبرومند بیرون بیاید و این برای تاریخ بسیار مهم است.
مسأله دیگری که کشف شد، این است که آمریکاییها علی رغم این همه چشمهای نامحرمی که دارند، ماهوارهها و جاسوسها و سیا و چیزهای دیگر، چقدر از منطقه ما بیاطلاع هستند و چقدر از داخل کشور ما بیاطلاع هستند و چقدر تحلیلهای آبکی میکنند و چه جوری روی این مسایل کوچکی که در داخل کشور ما بود سرمایهگذاری کردند و خیال کردند که دیگر رهبری و مدیریت و مسؤولین و همه اینها به جان هم افتادند. ولی بعداً آب پاکی روی دستشان ریخته شد.
مسأله آخری هم که کشف شد، بیادبی آمریکاییها و غربیهاست که نسبت به مسؤولان خودشان دارند. چقدر اینها به این پیرمرد مفلوک آمریکا اهانت کردند. خوب، بالاخره این آقا پیرمرد است، هفتاد و هفت، هشت سال عمر دارد. این آفتاب لب بام است، یک پایش میلغزد. این قدر کودن و احمق و نالایق و بیاطلاع به او گفتند. اینها معرفت ندارند که نسبت به بزرگترهای خودشان یک مقدار با ادب رفتار کنند. به هر حال باید یک قدری ملاحظه میکردند. در آخر هم حرف ما این است که آمریکاییها دارند برای نزدیکی به جمهوری اسلامی تلاش میکنند.
ما حرفمان همان است که زدیم که آنچه که فعلاً برای ما و آمریکا مقدور است، این است که آمریکا اموال ما را که توقیف کرده و خلاف قانون و از روی قلدری و زور است، اینها را تحویل ما بدهد. ما هم از آبرویی که در لبنان پیش برادران شیعهمان داریم استفاده میکنیم و از آنها تقاضا میکنیم که گروگانهای آمریکایی را آزاد کنند. همین آبرویی که میبینید امروز در لبنان همه رفتند تا مسأله لبنان را حل کنند و نتوانستند. جمهوری اسلامی یک هیأت فرستاد این خطری که باز لبنان راتهدید میکرد، جنگ بین امل و فلسطینیها، این را تا حدودی حل کرد. البته الان هم باز شیاطین تلاش میکنند که نشود. آمریکا و فرانسه نمیخواهند، فلسطینیها، شیطانشان نمیخواستند، عراق نمیخواهد، اسرائیل و فالانژها نمیخواستند، همه اینها کارشکنی کردند، ولی جمهوری اسلامی با آبرویی که داشت، این مسأله سخت لبنان را حل میکند و بقیه مسایل آنجا را هم میتواند حل کند. بنابراین ما این جوری هستیم. البته فقط یک شرط دارد که آمریکا تقاضای روابط با ما نکند. این کار ربطی به روابط ندارد.
قدیمها وقتی ما طلبه بودیم، یک عده از طلاب فاضلی در قم بودند، افرادی مثل مرحوم شهید حاج آقا مصطفی آیتاللَّهزاده حضرت امام و جمعی از افاضل در خط ایشان از ما بزرگتر بودند، یک وقت میخواستند این گروه مسافرت کنند، پنجشنبهها و جمعهها به تفریح و مسافرت میرفتند. یکی از افراد آمده بود که خارج از گروه اینها بود، گفته بود من هم میآیم (ایشان اخیراً عضو شورای نگهبان بود) گفته بودند اگر میخواهی با ما بیایی یک شرط دارد، گویا میخواستند به محلات بروند، گفته بود هر شرطی بگویید حاضرم، گفته بودند اولین شرطش این است که با ما نیایی.
ما حالا به آمریکا همین را میگوییم. اگر میخواهید با ما خوب بشوید، اولین شرطش این است که خوب نشوید و دنبال رابطه با ما نباشید. فعلاً شما آدمهای ناجوری هستید، شیطان هستید. در همین کارهایی که ما میخواهیم به شما کمک کنیم، در حرفهایتان بوده که مثلاً میخواهید قوم و خویشان ما را بگیرید و در آنجا به زندان بیندازید. ما کمک میکنیم که گروگانهای شما را نجات دهیم، شما میخواهید از ما گروگان بگیرید. شما به هر حال شیطان هستید.
بنابراین اگر به فکر هستید، راهش این است که حالا که جنگ است و اموال ما دست شماست و ظالمانه در دست شماست، اول اینها را آزاد کنید و بعد بنشینیم و ببینیم چکار میتوانیم کنیم.
به برادران و خواهرانمان توصیه میکنیم که تقوای الهی را مراعات کنند و هر پیروزی که ما به دست میآوریم، چه در میدان جنگ، چه در میدان سیاست، عامل اصلی آن تقواست که ان شاءاللَّه ما با این تقوا بتوانیم خودمان را به همه جا برسانیم. من خطبه عربیم را نمیخوانم به خاطر اینکه برادرمان جناب آقای صادق المهدی نخست وزیر سودان که میهمان ما هستند و هیأتشان هم امروز در نماز جمعه تشریف دارند و قرار است بین دو نماز چند دقیقهای با شما صحبت کنند. من واگذار میکنم که این خطبه عربی را ایشان برای شما بخوانند و بحثهایم را برای وقت دیگری میگذارم.
»اَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ/ بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم/
قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَدٌ/ اَللَّهُ الصَّمَدُ/ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یوُلَدُ/ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَدٌ«.