خطبه ها
  • صفحه اصلی
  • خطبه ها
  • نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

  • دانشگاه تهران
  • جمعه ۹ اسفند ۱۳۶۴

    خطبه اول  بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم اَلْحَمْدُللَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَالصَّلوةُ وَالسَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلی الِهِ الْأَئِمَّةِ الْمَعْصوُمینَ. قالَ الْعَظیمُ فی کِتابهِ: أعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیم، »اِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بالْعَدْلِ وَ الإِحْسانِ«  به مناسبت میلاد مقدس صدیقه کبری، اُمّ‏الائمة، که هفته آینده به همین خاطر روز زن اعلام شده که از روزهای بزرگ برای مردم مسلمان ایران است، خطبه اول را به »حقوق زن در اسلام« و »عدالت اسلامی درباره حقوق زن« می‏پردازم، و لازم است که این روز بزرگ و این میلاد مبارک را که میلاد امام بزرگ و رهبر عظیم‏الشأن ما نیز در همان روز واقع شده است، به ملت عزیز تبریک و تهنیت عرض کنم. در آخرین فصل از بحثهای عدالت اجتماعی اسلام گفتیم که »حق کار« برای خانمها از حقوق مسلّم است و گفته شد که به غیر از دو یا سه مورد که به آنها کلمه »کار« اطلاق نمی‏شود مثل افتاء، قضاوت و جهاد ابتدایی، فعالیت در بقیه میدانهای کار از لحاظ اسلام برای خانمها اشکالی ندارد. ما در احکام اسلامی هیچ شغلی را نمی‏توانیم پیدا کنیم که »فی ذاته« برای خانمها حرام باشد، بلکه در همه آن موارد، زن و مرد می‏توانند احکام خمسه را داشته باشند؛ یعنی بعضی موارد واجب است، بعضی موارد حرام است، بعضی موارد مستحب و برخی دیگر مکروه و بعضی مباح است و برای مرد و زن اشتغال در این کارها فرقی ندارد. اگر باید بحثی صورت گیرد، باید بحث کارشناسی شود؛ یعنی با توجه به چهار اصلی که قبلاً مطرح کردم، ببینیم چه کاری به صلاح خانواده و جامعه است که به مردها واگذار گردد. این را براساس ارگانیسم وجودی و مسایل روانی و قدرت کار و شرایط محیط و زمان بین خانمها و آقایان می‏توان تقسیم کرد. این کاری است که در هر زمانی مدیران جامعه درباره آن فکر می‏کنند و ممکن است در شرایط گوناگون این تصمیم‏گیریها متفاوت باشد. گفتیم که چهار چیز را باید مراعات کرد، یکی مصلحت جامعه را باید در نظر گرفت و دید که اگر این شغل به مرد یا زن واگذار شود، برای جامعه چه پیامدهایی خواهد داشت. دیگری مصلحت خانواده است. خانواده که یک اصل در اسلام محسوب می‏شود، باید استحکامش حفظ شود، [t1]لذا کارهایی که در صورت انجام دادن آن توسط خانمها، بنیان خانواده را متزلزل کند، نباید به زنان واگذار گردد. دیگر اینکه »شرایط فردی« اشخاص باید در نظر گرفته شود؛ یعنی اینکه ببینیم تا چه اندازه به مصلحت فرد است که تصدی این شغل را به عهده بگیرد. مسأله چهارم »امکانات« و قدرت است که باید ببینیم چه کسی این کار را بهتر انجام می‏دهد و طبعاً کسی که کار را بهتر انجام می‏دهد، باید به او واگذار کرد. در مجموع اگر این اصول مراعات شود، ما می‏توانیم تمام کارها را به خانمها ارجاع دهیم. آن چیزی که من امروز به طور مجمل مطرح خواهم کرد و در خطبه‏های بعدی مفصل‏تر بحث خواهم کرد، اینست که ما در مقابله‏ای که بین »نظام اسلامی« و »نظام غربی« وجود دارد می‏بینیم، »نظام اسلامی« در این مسأله بسیار متقن‏تر است و »نظام غرب« در مورد عدالت و حقوق زن و مساوات زن و مرد بسیار بیراهه رفته و اشتباه کرده و خسارات بسیاری به جامعه وارد کرده است. البته باید در نظر داشت که »نظام غربی« شامل کشورهای سوسیالیستی هم می‏شود، چون کشورهای سوسیالیستی در مورد »زن« همان فرهنگ غرب را دارند، البته اینها ابتدا برای خود در این مورد ایده‏هایی داشتند که در نظرات مارکس و انگلس بود و تا دوران لنین هم این ایده‏ها تعقیب شد، اما چون نظرات مارکسیستها در مورد خانواده و روابط زن و مرد به شکست انجامید، آن را ترک کرده و اکنون تقریباً همان نظام غربی را اجرا می‏کنند. متأسفانه کشورهای جهان سوم هم تا اندازه زیادی در این مورد متأثر از جهان غرب هستند و در کشورهای بسیاری از آفریقا و آسیا و آمریکای لاتین، نظام اجتماعی، از دنیای غرب اتخاذ شده است، ولی آنچه که امروز برای اهل نظر روشن شده، ولی برای عامه مردم به ویژه جوانها و اکثریت بی‏اطلاع مردم از این مسایل هنوز مبهم است، اینست که »فلسفه غرب« در میدان روابط زن و مرد و حقوق زن شکست خورده و دچار مشکلات بسیار زیادی شده و پیش‏بینی می‏شود که جوامع غربی در آینده از همین ناحیه منفجر شوند. بعضی از آمارشناسان معتقدند که در آینده‏ای نه چندان دور، نسلهای غربی اکثراً از کودکان نامشروعی خواهند بود که در زمان کودکی و نوجوانی دچار مسایل فراوان روحی و روانی بوده‏اند، و این بحرانهای روانی در مدیریت آینده جامعه آنها تأثیر خواهد داشت. من نکاتی از آمارهای گوناگون جمع‏آوری کرده‏ام که امروز فقط بخشی از آنها را ارائه می‏کنم و تحلیل آن را به بحثهای بعدی واگذار می‏کنم. مجله معروف آمریکایی »تایم« این اواخر یک مقاله 8 صفحه‏ای درباره گوشه‏ای از نابسامانیهای خانواده در غرب، تحت عنوان »مادران خردسال« نوشته است و می‏گوید: »40 درصد دختران آمریکایی پیش از 20 سالگی به طور نامشروع لااقل یک بار باردار می‏شوند.«  البته ممکن است عده‏ای بگویند که این اخلاق غربیهاست و اشکالی هم ندارد، ولی »تایم« آن را یک مشکل می‏داند و مورد بررسی قرار داده است. مؤسسه آمارگیری »هریس« گفته است: »84 درصد مردم آمریکا، بارداری دختران زیر 20 سال را به این صورت که هست، یکی از مشکلات عمومی جامعه آمریکا می‏دانند که قابل اصلاح نیست و آثار سوء فراوانی در خانواده و جامعه دارد. »تایم« می‏نویسد: نیمی از این دختران که باردار می‏گردند، موفق نمی‏شوند تحصیلات دبیرستانی خود را به اتمام برسانند، در صورتی که 96 درصد دختران سالم به تحصیلات خود ادامه می‏دهند و آن را به پایان می‏رسانند. نیمی از این دختران در دامن فقر، نکبت، بلا و اداره بچه بی‏سرپرست می‏افتند و زندگی فلاکت باری را می‏گذرانند. در آمریکا مطرح است و تیتر مطبوعات هم هست که: »فقر در آمریکا زنانه شده است«! گمراهی دختران در سنین جوانی خود عامل این فقر است و دختران بدبخت، تحت تکفل بیمه‏های اجتماعی قرار می‏گیرند و با مقرری ناچیزی از ادامه تحصیل و رسیدن به مناصب اجتماعی و زندگیهای خانوادگی محروم می‏شوند. لذا امروز در آمریکا چهره اصلی فقر متعلق به خانمهاست. متأسفانه امروز رابطه‏ای که میان فقر و فساد در آمریکا وجود دارد، به ویژه در میان سیاه‏پوستان، این آمار و ارقام دو برابر سفیدپوستان است. فرزندان نامشروع در سیاهان خیلی بیشتر از سفیدپوستان است و یکی از علل آن اینست که بیمه‏های اجتماعی در خیلی از ایالات آمریکا براین منوال قرار دارد که به دخترانی که کودک بی‏سرپرست دارند، تا تعداد این کودکان به سه عدد نرسد، این مقرری بیمه تعلق نمی‏گیرد و افرادی که در این ورطه هلاکت می‏افتند، بلافاصله خود را به حد نصاب سه بچه می‏رسانند، تا بتوانند واجد شرایط دریافت مقرری شوند! و لذا آمار کودکان نامشروع در آمریکا به سرعت بالا می‏رود. در مقاله »تایم«، از مدرسه دختران »دوسی‏بل« نام برده که جزو درسهای رسمی برای دخترها درسی گذاشته‏اند، تا آنها سقط جنین را یاد بگیرند و دچار مخمصه‏های بعدی نشوند. و این مطالب را به عنوان دارو به دختران تعلیم می‏دهند! سی سال پیش حدود یک چهارم دختران نوزده ساله آمریکا ازدواج کرده بودند که امروز تعداد بسیار اندکی در این سن به خانه بخت می‏روند. ببینید این مسایل به نفع خانمها یا ضرر آنها بوده که در این سن آنها حتی از زندگی خانوادگی محروم هستند! چون وضع به گونه‏ای است که پسر و دختر لزومی به ازدواج احساس نمی‏کنند. مردهای غربی بی‏وجدان و خودخواه که به این راحتی اشباع می‏شوند، دیگر چه لزومی دارد که زیر بار تعهد خانواده بروند و مشکلات خانوادگی را تحمل کنند! 45 درصد از بارداری دخترها، با توجه به این کلاسهایی که گذاشته‏اند منجر به سقط جنین می‏شود. در بعضی از نقاط آمریکا 75 درصد فرزندان دختران نوجوان نامشروع هستند. فکر می‏کنید چگونه خواهد بود؟ و چه بنیه‏ای برای جامعه به جای می‏گذارد و باز هم اینها دست برنمی‏دارند! باز آن مؤسسات بی‏بندوبار و تشکیلاتی که این وضع را به وجود آورده، خودشان به این مسأله دامن می‏زنند که خود تایم نوشته: هر نوجوان آمریکایی به طور معدل در روز سه بار لااقل منظره تهییج‏کننده احساسات جنسی را به طرق مختلف می‏بیند. حالا یا در تلویزیون و سینماها و مجلات و نشریات و یا در کوچه و خیابان این صحنه‏های تهییج‏کننده را می‏بیند. لذا هر جوان آمریکایی به طور معدل 9000 بار در سال مناظر تهییج‏کننده را می‏بینند!  این چه وضعی است که خودشان را به این روز گرفتار کرده‏اند! البته ریشه‏اش فرهنگ غلطی است که در رابطه با خانمها قضیه را به عنوان حقوق خانمها مطرح کرده‏اند. یک کشیشی است به نام »جاکوب«، که کشیش معروفی است، می‏شناسید، در بحث فقرا می‏گوید: کودکان نامشروع بیشتر در خانواده‏های فقرا هستند که بنده آن را توضیح دادم و علتش همان مشکل فقر است. دکتر »جان تل« مسؤول بیمارستان زنان کلمبیا در رابطه با وضع خانمهای جوان بارداری که به این بیمارستان مراجعه می‏کنند، یک گزارش تهیه و منتشر کرده که وجدان آمریکا را تکان داده است. بقیه کشورهای جهان غرب هم همین وضع را دارند. در فرانسه در همین مورد، اخیراً یک مقاله‏ای در مجله »سروش« نوشته شده بود و در این مقاله از منابع رسمی ژاپن آماری نقل کرده بود، که اولین رقم صادرات غیر صنعتی فرانسه، زنان فاحشه است! حالا دقت کنید! این کشور مهد تمدن است. در خود فرانسه 100 هزار فاحشه رسمی کار می‏کنند که آمار غیر رسمی آن بیش از اینهاست و در آلمان (در حال حاضر یکی از اختلافات فرانسه و آلمان همین صادرات فواحش فرانسه به آلمان است) آن طوری که از منابع خبری آنها اعلام شده، این است که 60 درصد زنان فاحشه آلمان، فرانسوی هستند. چند وقت پیش، از وضع زنان آلمان برای شما نقل کردم که 3 میلیون زن در خانه‏های زنان بی‏سرپرست زندگی می‏کنند که از خانه طرد شده‏اند، طلاق گرفته‏اند و به این روز افتاده‏اند. یکی از استادان دانشگاه دوسلدروف آلمان می‏گوید: سالانه 18000 کودک نوجوان؛ یعنی پیش از سن بلوغ مورد تجاوز به عنف قرار می‏گیرند و قسمت عمده؛ یعنی 75 درصد آن عمل را پدران این بچه‏ها مرتکب می‏شوند، این جامعه آلمان است و اکثراً تیپشان مثل آمریکاییهاست. در سال 83، سقط جنین در فرانسه 182 هزار مورد رسمی بوده؛ یعنی این تعداد، آن افرادی هستند که کشف می‏شوند و نوعاً فقرا هستند. ولی آن غیر متعیّنها که معلوم نیست و به آمار نمی‏آید و کسی هم نمی‏فهمد که چه می‏کنند. حدس می‏زنند که رقم غیر رسمی 400 هزار نفر باشد. مجله »نوول ابزرواتور« می‏نویسد: در سال 84 در فرانسه 25 درصد ازدواجها منجر به طلاق می‏شد، خانمها، آقایان و جوانها توجه بفرمایید! 25 درصد ازدواجها در سال 84 منجر به طلاق می‏شود و در خود پاریس که به اصطلاح متمدن‏تر هستند، این رقم 50 درصد است؛ یعنی از هر دو ازدواج یکی در پاریس دوباره فسخ می‏شود و این زندگی خانواده در غرب است که اینها را به این روز گرفتار کرده است. نوزادان نامشروع در فرانسه در سال 75 ، 50 هزار بوده، در سال 81 ، 114 هزار و در سال 84 ، 150 هزار نوزاد نامشروع بوده است. یک میلیون فرانسوی از زن و مرد بدون ازدواج رسمی با هم زندگی مشترک دارند. این گوشه‏ای از آماری بود که در این یکی دو مجله درج شده بود و لذا این نمونه زندگی اجتماعی غربیهاست. آن فرانسه، آن آلمان و آن آمریکا که پیشرفته‏های اینها هستند. حالا ممکن است جوانهای ما وقتی که به این کشورها نگاه کنند، کاخهای سر به فلک کشیده، کارخانه‏های آن جوری و این مصنوعات فلان و این اسلحه‏ها را ببینند و خیال کنند که اینها در راحتی هستند! کسی که در اجتماعش و در خانواده‏اش از نظر اخلاقی آن گونه مسایلی مطرح است، آیا می‏تواند یک زندگی با سعادتی داشته باشد؟ بله! آن قشر ثروتمند استعمارگر مترف و مسرفی که در جامعه غربی هستند، از این وضع حداکثر عیاشی را می‏کنند و لذات مادی را دارند و خودشان را با امکانات فراوان می‏توانند به نحوی حفظ و نگهداری کنند؛ ولی اکثریت جامعه غرب در این منجلاب دارند زندگی می‏کنند. البته همان گروه آن جوری هم به ضررشان است. آنها مثل یک آدم تریاکی هستند که یک ساعت پشت منقل می‏نشیند و نشأه می‏شود، ولی ده ساعت بعد از آن باید بدبختی بکشد. مانند هرویین است که یک ساعت لذت می‏برد و بقیه‏اش باید آن جوری رنج بکشد. مثل یک آدم مریضی هستند که به او می‏گویند اگر گوشت بخوری برایت سمّ است! به طور موقت از خوردن گوشت در سر سفره ممکن است ذائقه‏اش لذتی ببرد، اما بعدش باید ساعتها درد تحمل کند. بخش مسرف و مترف و بی‏بندوبار جامعه هم خودشان نمی‏فهمند، لذات آنی را در نظر می‏گیرند و عمق بدبختیهایی که در دراز مدت به سراغشان می‏آید به سراغ خودشان، خانمشان، بچه‏هایشان، نسل و روابط خانواده‏شان می‏آید، به حساب نمی‏آورند. این نتیجه این حرکتی است که در غرب وجود دارد البته فقط مسأله این نیست، یعنی ریشه تنها اینجا نیست، بلکه این یکی از ریشه‏هاست. ریشه‏های زیادی دارد و ما در هر بحثی، رابطه‏اش را هر جا که مربوط بوده گفته‏ایم، اما این یکی از نتایج شیوه برخورد اجتماعی و حل معضلات از دیدگاه غرب است که خیال کردند، حقوق مساوی برای خانمها این است، که زنان سرشان را تا سینه برهنه کنند و پایشان را تا بالای زانو و دستشان را تا آخر دست برهنه کنند و لباس آن جوری بپوشند. اجتماعات مختلط، کاباره‏ها، کافه‏ها، رستورانها، لب دریاها و خیابانهای آن جوری، فروشگاهها، مانکنها و آن مجله‏ها، رادیوها، این تلویزیونها مظهر و نتیجه زندگی اینهاست که یک گوشه آن را عرض کردم، که جامعه غرب امروز این جوری گرفتار است. تفاوت اسلام با آنها این است که نقاط مثبت قضیه را در مورد کار که اینجا سر و صدا راه انداختند که زن آزاد است، خوب! همه این کارها را که کردیم که چی؟ که زن کار کند؟ اسلام که مخالف کار زن نیست. شرایطی باید درست کنیم که زن کار کند و این مسایل را هم نداشته باشیم. اسلام موافق است که همه زنها درس بخوانند، تا در سطوح بالا، دکترا بگیرند، مجتهد شوند، اتفاقاً زنها به خاطر فراغتی که دارند و به خاطر کمی مسؤولیت از لحاظ اداره امور که به عهده‏شان گذاشته شده، می‏توانند به همه درجات علمی برسند. زن از لذتهای مادی استفاده کند، مرد از لذتهای مادی استفاده کند. هیچ اشکالی در این کار نیست. اشکال در این است که شیوه غلط را انتخاب کنند که آن جور در می‏آید. ما در جامعه‏مان در بحث کار، این اصل را باید در نظر بگیریم، حالا که قرار است خانمها درس بخوانند و متصدی امور شوند و کار دستشان بیاید و مسؤولیت بپذیرند و در جامعه باشند، باید شرایطی درست کنیم که چنین تبعاتی در آن نباشد و اساس اول این کار، مسأله تقوا است که باید همه امکانات تبلیغی کشور بسیج شود، برای اینکه خانمها و آقایان و همه جامعه را با سلاح تقوا مجهز کنیم. این سپر نیرومندی که اگر انسان داشته باشد، به صورت یک مَلَکه (به صورت یک حالت حفاظتی که درون خود آدم وجود دارد) انسان را از خیلی چیزها محافظت می‏کند. اگر انسانهای بی‏تقوا را کنار هم گذاریم، با حجاب هم در کنار هم باشند، باز هم فساد به وجود می‏آورند. در داخل خیابان هم که افراد بی‏تقوا به هم می‏رسند فساد دارند. داخل مغازه هم که افراد بی‏تقوا با هم برخورد می‏کنند فساد دارند. ما اگر نتوانیم جامعه‏مان را با روحیه تقوا مسلح کنیم و اینها را به وسیله تقوا محافظت کنیم و اگر این پلیس خفیه را در درون خودشان قرار ندهیم و این دادگاه فعال را در وجدانشان تشکیل ندهیم که در هر برخوردی و با هر مسأله اجتماعی و با هر جریانی که برخورد می‏کنند، آن دادگاه و آن پلیس فعال باشد و محاسبه کند و دنبال کارهای گناه و عصیان نرود، در کارهایمان نمی‏توانیم موفق شویم. ان شاءاللَّه این تریبونهای نماز جمعه که یکی از مسؤولیتهای مهم خطیبش حفاظت روحیه تقوای مردم و توسعه روحیه تقوای مردم است، به خاطر ارج و قرب و مقامی که این تریبونها در جامعه ما دارد، موفق شوند که مردم را با سلاح تقوا مجهز کنند. »اَعُوذُ باللَّهِ منَ الشَّیْطانِ الرَّجیم/ بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم/ اِنَّا اَعْطَیناکَ الْکَوْثَر/ فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَرَ/ اِنَّ شانِئکَ هُوَالْاَبتَرَ«.     خطبه دوم  بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم اَلْحَمْدُللَّهِ رَبِّ العالَمینَ وَالصّلوةُ وَ السَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلی عَلیٍّ أَمیرِالمُؤْمنینَ وَ عَلی الصِّدّیقة الطّاهِرة وَ عَلی سبْطِیِ الرّحْمَةِ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدبْنِ عَلیٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ موُسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَعَلیِّ بْنِ مُوسی وَ مُحَمَّدبْنِ عَلیٍّ وَ عَلیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَالْحَسَنِ بْنِ عَلیٍّ وَ الْخَلَفِ الْهادی الْمَهْدی(عج).  »یا اَیُّهَا النَّاسُ اِتَّقُوا رَبِّکُمْ اِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَیْ‏ءٌ عَظیمٌ«، »اُوصیکُمْ عِبادَاللَّه بتَقْوَی‏اللَّه«  در خطبه دوم مناسبتهای زیادی داریم که امروز باید در باره آنها یک مقدار حرف بزنیم، چون مسایلی است که جامعه ما از لحاظ سیاسی و نظامی و شرایط جاری، خوب است که عمیقاً در جریان باشد. یکی مسأله رأی شورای امنیت سازمان ملل و قطعنامه‏ای است که صادر کرده، یکی مسأله‏ای است که در مصر می‏گذرد و بعد مسایل جبهه‏های جنگ، عملیات والفجر 8 و 9 با مسایل داخل خودمان و مسأله نفت. مسأله نفت را در خطبه عربی نوشته‏ام که آن را بعداً می‏خوانم، اینجا با اشاره می‏گذرم و آن بقیه را یک مقدار باز می‏کنم. در مورد رأی سازمان ملل، این رأیی که آقایان صادر کردند، نقاط مثبتی داشت اما نشان داد که سازمان ملل و شورای امنیت و آنهایی که حاکم هستند و قدرتهایی که حق وتو دارند و در آنجا حاکمند و نفوذ دارند، نمی‏خواهند این جنگ تمام شود. تحلیل ما از اول همین بود و حالا هم همین است که آنها مایلند، این جنگ باشد و در این جنگ پیروزی وجود نداشته باشد و جمهوری اسلامی و عراق درگیر باشند و آنها بتوانند از این درگیری استفاده کنند و آن چیزهایی که نمی‏خواهند این است که جمهوری اسلامی در این جنگ پیروز شود که بسیار با پیروزی ایران در این جنگ مخالف هستند. و از طرفی آن چیزی را که خیلی می‏خواهند، این است که جمهوری اسلامی شکست بخورد و آن هم چون نمی‏شود، حد مورد قناعت‏شان این است که این جنگ به همین صورت بماند و در سال یکی دوبار برخورد باشد. ولی ما راه ختم جنگ را مکرر گفته‏ایم و هرکس هم تابه حال با ما در اتاق دربسته صحبت کرده، در بحثهای خصوصی پذیرفته که حرف شما حق است. ما به اینها گفتیم که راه ختم جنگ این است که بیایید متجاوز و شروع‏کننده جنگ را محکوم کنید و به عنوان مسؤول جنگ او را دادگاهی کنید. احکامی که دادگاه برای او صادر می‏کند؛ برای کسی که مسؤول این همه خرابی و این همه کشتار و این همه بدبختی برای دو ملت بوده است، چه باید باشد؟ در آن دادگاه، هر قاضی کم عقلی هم که باشد و بی‏انصاف هم باشد، حداقل حکمش برای صدام و حزب بعث اعدام است! غربیها که به ایران می‏آیند، به آنها می‏گوییم مگر شما نبودید که هیتلر را محاکمه کردید؟! هیتلر با صدام چه فرقی دارد؟! مگر آن دادگاه نورنبرگ غیر از این بود که متجاوز را، شروع‏کننده جنگ و مسؤول جنگ را محاکمه کرد، این را هیچ وجدانی در تاریخ معاصر ما محکوم نکرده است. ما هم چیز دیگری نمی‏خواهیم، بیایید این کار را بکنید. سازمان ملل، شورای امنیت (مخصوصاً امروز) تنها کاری که می‏توانست بکند، صریح برخورد کردن با جنگ بود. صریح بگوید، عراق جنگ را شروع کرده است. همه اعضا قبول دارند که شروع‏کننده جنگ عراق است. اگر قبول نداشتند این قدر غصه‏مان نبود! اینها که قبول دارند، بیایند اعلام کنند، عراق متجاوز بوده، صدام جنگ را شروع کرده، و محکومش کنند و این کارهای اضافی هم که کرده: به کار بردن سلاح شیمیایی، زدن شهرها، زدن هواپیماهای مسافربری، زدن کشتیها، ناامنی دریاها و امثال اینها را هم محکوم کنند. اگر شورای امنیت با صراحت این حرف را می‏زد، خیلی کارها انجام می‏شد. قدم بعدی هم این بود که دادگاه تشکیل دهند و باعث می‏شد تا جنگ تمام شود. اینها آمدند مثل افراد ضعیف و ترسو با اشاره حرف زدند، گفتند کسانی که باعث شروع جنگ شدند، یا عواملی که باعث شروع جنگ شده، اینها را محکوم کردند. شما آیا نمی‏دانید که چه کسی انجام داده؟ به ما هم بگویید نمی‏دانیم. شما که همگی جداگانه به ما می‏گویید می‏دانید، بگویید چه کسی جنگ را شروع کرده و چه کسی محکوم است. آیا شما نمی‏دانید که چه کسی سلاح شیمیایی به کار برده؟ نمی‏دانید چه کسی هواپیمای مسافربری را زده؟ اینکه خودشان همین اخیراً قبول کردند، در رادیوی خودشان گفتند که هواپیمای حامل این شهدای اخیر را زدیم، اینها را بگویید! شما که می‏دانید صدام آمد در تلویزیون و قرارداد الجزایر را پاره کرد، ما که این کار را نکردیم! شما می‏گویید توسل به زور برای اجرای قراردادها درست نیست، ما هم می‏گوییم درست نیست. بیایید این را صریح بگویید! (ما از آنها خواستیم این را صریح بگویند) وقتی که این را گفتید راه برای محاکمه و ختم جنگ باز است. این را نگفتند. چرا نگفتند؟ شما می‏گویید از عراق می‏ترسیدند؟! پس دلیل چه می‏تواند باشد؟ بنده عقیده خودم اینست که اینها نمی‏خواهند جنگ تمام شود. البته اینها ممکن است بچه‏های ساده را گول بزنند و بگویند: شما ایرانیها هستید که نمی‏خواهید جنگ تمام شود! اگر بیاییم از حقوقمان بگذریم، اگر قبول کنیم صدام آنجا باشد، اگر شرایط را همین طور قبول کنیم و این جور تمام شود، آنها می‏خواهند! و صدام هم بعداً ادعا می‏کند که من از دنیای عرب حفاظت کرده‏ام، ایران برای همه منطقه خطر بود! بعد هم باج می‏گیرد و آنجا می‏ماند، مسابقه تسلیحاتی برگزار می‏شود و بعد از آن هم در مرز جنگ صورت می‏گیرد و ما هم هر روز باید لشکر اضافه کنیم و مرز را تقویت کنیم. به او اسلحه پیشرفته می‏دهند، ما باید پیشرفته‏تر بخریم. ما نمی‏خواهیم باشد! البته آنها می‏خواهند بدین صورت تمام شود و نمی‏خواهند براساس حق تمام شود. ترجیح می‏دهند این طور بماند و جنگ براساس حق تمام نشود. بنده خیلی برایم روشن است، برای شماها نیز این مسأله‏ای نیست که مخفی باشد، لذا آمدند این قطعنامه آبکی کم ارزش را منتشر کردند. البته در همین قطعنامه خودشان را محکوم کردند، چون آن عبارات مبهمی که آوردند، همه مردم می‏دانند که نظرشان به عراق است، خود عراق هم این را می‏داند. فقط یک علامت سؤال گنده‏ای وسط آسمان و زمین گذاشتند؟ خوب! حالا که شما این جور می‏گویید، چرا این مصداق را پیدا و تعیین نکردید؟ اما هیچ راهی باز برایمان نماند که همان راه خودمان را ادامه دهیم. خوشبختانه ما از سه چهار ماه پیش این مسأله را تکرار می‏کنیم. اما در مورد مصر، حادثه‏ای الآن در مصر اتفاق افتاده که این را نباید حادثه گفت؛ یک جریان عظیم انقلابی باید گفت خیلی چیزها را نوید می‏دهد. ملت مصر در این دهه اخیر حسابی تحقیر شده است. ملت مصر پیشتاز حرکتهای انقلابی در منطقه و دنیای اسلام بوده است و مصریها در فرهنگ انقلابی، سهم زیادی دارند: کتب مصری، نشریات مصری و خطبای مصری. در مبارزه با اسرائیل، دژ دنیای عرب مصر بود. مصریها در تاریخ اخیر سرشان بلند بود. آنها از سایر کشورهای اسلامی از لحاظ تحصیل و مظاهر جدید جلو هستند، اما وضع دنیای مصر را باند مبارک و باند سادات این جور کردند که دارید می‏بینید. یکی اینکه همپالکی اردن و همراه سران اسرائیل شده‏اند و تلاش‏شان حفظ منافع آمریکا و ضربه زدن به ملتها و حفظ اهرمهای استکباری است. حتی در این قضیه اخیر مصریها از همه جلو افتاده‏اند:  وقتی که ما در عملیات والفجر 8 پیروز شدیم، وزیر جنگ مصر رسماً اعلام کرد که مصر از عراق حمایت می‏کند و ما شنیدیم پل هوایی بین قاهره و بغداد و یا قاهره و بصره برقرار شده که حمایتهای شدید می‏کنند و حتی خواسته‏اند نیرو بفرستند. این قدر اینها پیش رفتند در حفظ حمایت آمریکا! در مورد اسرائیل هم شما می‏بینید که تا آنجا پیش رفته‏اند که »سلیمان خاطر« را به خاطر اینکه چند صهیونیست را از پای در آورده بود آن جور مظلومانه شهید کردند. آن جور دادگاه تشکیل دادند و چون دادگاه محکوم به اعدامش نکرده بود، این جوری در زندان او را منافقانه شهید کردند. تا این قدر رژیم مصر سقوط کرده است و امروز ملت مصر احساس می‏کند که عقب افتاده و قهر اسلامی و انقلابی ملت مصر به جوش آمده و حرکت ملت مصر سطحی نیست، خیلی عمیق است. باید این حرکت را به مردم مصر تبریک گفت. حرکتی که این دو سه روز در قاهره و شهرهای دیگر مصر بوده، به دنیای اسلام روح داده و دنیای استکبار را لرزانده و مخصوصاً این سردمداران ارتجاع را در منطقه خلیج فارس و جاهای دیگر حسابی به وحشت انداخته، چون مصر از جاهایی است که انقلاب از آنجا صادر می‏شود و مصر از آنجاهایی است که اگر حرکت کند، به آفریقا و آسیا و کشورهای عربی و خیلی جاهای دیگر می‏تواند اثر بگذارد. ان‏شاءاللَّه که در این حرکتشان پیروز باشند و موفق. ان شاءاللَّه که همه مسلمانها در این راهی که فعلاً شروع شده (و جمهوری اسلامی پایگاهی است، برای این حرکت اسلامی ضداستکباری) خواهند افتاد و ما روزی شاهد عظمت اسلام در تاریخ خواهیم بود. مسأله بعدی ما جنگ است که من دو عملیات والفجر 8 و 9 را یک مقدار عرض می‏کنم: در مورد والفجر 8 ما هفته گذشته خیلی حرف زدیم، منتها از آن هفته تا به امروز باز مسایل زیادی داریم. ادامه عملیات والفجر 8 تقریباً هر روز برای جمهوری اسلامی یک پیروزی جدید است و برای حزب بعث عراق یک شکست تدریجی. همان طوری که حدس می‏زدیم و پیش‏بینی می‏کردیم، اینجا، هم قتلگاهی برای ارتش بعثی عراق شد و هم قتلگاهی برای حیثیت و آبروی فرهنگی و تبلیغی استکبار جهانی که من این بعد دوم را مهمتر می‏دانم؛ یعنی این دستاوردی است برای جهان امروز که به طور ملموس اعتبار خبری سخنگوهای صهیونیسم و امپریالیسم و ارتجاع زیر سؤال رفته است و در دراز مدت اثرش برای ملتها و برای مردم بسیار زیاد خواهد بود. یکی از ضربه‏هایی که خیلی خطرناک و نامحسوس است و دردش را مردم احساس نمی‏کنند، همین امپریالیسم خبری است. شما می‏دانید که رادیوهایی مثل بی. بی. سی، مثل صدای آمریکا و اسرائیل و آنهایی که وسایل صوتی خوبی دارند، تقریباً، به همه زبانهای زنده و برای همه ملتها وسیله پخش صوت دارند و مهمترین مسایل روز را که برای آنها سرنوشت‏ساز است، اینها در اخبارشان می‏آورند و خط می‏دهند و آن جوری که می‏خواهند جریانها را هدایت می‏کنند. متأسفانه در کشورهای جهان سوم که نوعاً هم در اختناق زندگی می‏کنند، به عنوان یک دریچه اخبار خارج از محیط خودشان عمدتاً به این‏گونه بلندگوها توجه دارند و اخبار این بلندگوها را صحیح می‏دانند. آنها هم چون مجهز هستند به علوم روانشناسی و واردند که چگونه خبر دهند، به گونه‏ای خبر می‏دهند که در یک موارد معمولی راستش را می‏گویند و گاهی هم به ضرر خودشان حرف می‏زنند که مردم خیال کنند اینها راست می‏گویند! یک چنین کاری اینها کرده بودند. این دو هفته بعد از عملیات والفجر 8 به اندازه زیادی لااقل در محیط ما، نه تنها در ایران، بلکه در عراق، در کشورهای خلیج فارس و جاهایی که مسأله جنگ برایشان حساسیت زیاد دارد، اعتبار این مراکز خبری حسابی سقوط کرد. اینها خیلی دروغ گفتند، و من نمی‏دانم که اینها چه مقدار مستأصل شده‏اند که دارند اینگونه ریسک می‏کنند. استیصال سطح بالایی باید باشد. باید مسأله خیلی مهم باشد که این قدر دروغ بگویند. معمولاً اگر بدانند خبری را که امروز بگویند به نفعشان هست و دو روز دیگر افشا می‏شود، باکی ندارند و می‏گویند. هم صدام دروغ گفت، هم فرماندهانش دروغ گفتند، هم رادیو و هم تلویزیون‏شان دروغ گفتند. هم آمریکا و اسرائیل و بی،بی،سی دروغ گفتند. این برنامه‏ای که صبحهای جمعه رادیوهای بیگانه را توضیح می‏دهد، از برنامه‏های خوب رادیو است. هم مجری خوبی دارد، خوب اجرا می‏کند و هم مطالب خوبی تنظیم می‏کنند. من هم معمولاً این برنامه را گوش می‏دهم. انسان وقتی می‏بیند این قطعات را اینها جمع می‏کنند و کنار هم می‏گذارند اصلاً مثل فاحشه خبری هستند اینها، مثل دلالی که کسی بخواهد مثلاً یک جمله به یک روزنامه بفروشد، حالا فکر نمی‏کند این تبلیغی که می‏کند، به کجا و کی برمی‏خورد، او پول می‏گیرد و تبلیغ می‏کند! یک چنین وضعی برای خودشان درست کرده‏اند. مخصوصاً در این دو هفته؛ یک روز آمدند گفتند: فاو را ایرانیها نگرفته‏اند. خوب! بالاخره بعد از چند روز معلوم و روشن می‏شود. یک هفته، دو هفته است اینها شروع کرده‏اند و می‏گویند عراق در حال پس گرفتن فاو است. هر روز به طور تخمین می‏گویند: یک کیلومتر، چند کیلومتر، گاهی دو کیلومتر جلو رفته‏ایم و از روز اولی که شروع کرده‏اند، و گفته‏اند ما در ده کیلومتری فاو هستیم و هنوز هم با پررویی هم عراق و هم رسانه‏های دنیا همین را می‏گویند! چطور اینها این حرفها را می‏زنند؟ این چه بی‏اعتباری است، چقدر باید مستأصل شده باشند؟ چرا نان را این مقدار به نرخ روز می‏خورند؟ چرا این مقدار »روز مرگی« افتاده‏اند؟ البته دلیل دارد، آنها کارشان بی‏اساس نیست. آنها یک تشکیلاتی را در داخل حزب بعث در حال انهدام می‏دانند. رگ و پی خیلی از کشورهای جنوب خلیج فارس در حال لرزیدن است و مرتجعین منطقه: مبارک‏ها، اردن‏ها و امثال اینها متزلزلند. آنها فهمیده‏اند که همین حادثه مصر مربوط به این پیروزیهاست. آنها این را می‏دانند. در تحلیلهای خودشان برایشان روشن است، اما باید دنیا را همین جور متحیّر نگه دارند که انقلابیهای مسلمان یک دفعه جان نگیرند! و اگر احساسات آنها یک دفعه تقویت می‏شود، با اخبار دروغ آب روی آتش بریزند! گرچه در آینده اعتبارشان از بین برود؛ اما الآن دنبال این مسأله هستند.  در منطقه فاو، ما از همان روز اولی که وارد شدیم؛ یعنی از آن موقعی که از آب گذشتیم خطی در جهت شمال فاو تشکیل دادیم که از اول ترسیم شده بود، آنجا خاکریز بزنیم و بمانیم. همان جا خاکریز زدیم و همان جا ماندیم و یک سانت از آنجایی که ترسیم کرده بودیم، عقب نیامدیم. حدوداً هم از رأس‏البیشه؛ یعنی آن نقطه دریا، نقطه جنوبی که شروع کنیم حدوداً 30 کیلومتر است و 30 کیلومتر هم در عرض وجود دارد، که با سواحلی که مربوط به اینجا می‏شود که در آب است (حالا یا باتلاق یا ساحل) مجموعاً همان نزدیک 900 کیلومتر است، که این مقدار در سلطه ارتش جمهوری اسلامی و سپاه پاسداران انقلاب و بسیج است که در آنجا هستند. اینها حالا چطور، مصلحتشان چیست؟ چه دلیلی دارد که این حرف را می‏زنند؟ و می‏دانیم که شخص صدام تقریباً یک پایش بغداد و یک پایش »ام‏القصر« است. دایماً آنجاست. می‏دانیم فرماندهانش را آنجا گذاشته و گفته باید اینجا را بگیریم! اینها درست، آیا اینکه اینها به دروغ می‏گویند هر روز جلو رفته‏ایم، برای ترس از خودشان است؟ این یک احتمال ضعیفی است. برای اینکه اسرایی که از عراقیها می‏گیریم، می‏گویند: به ما گفته‏اند اینجا موت و حیات است، باید یا بروید جلو کشته شوید، و یا اگر عقب برگردید کشته می‏شوید! و الآن 5 - 6 روز است، نیروی زرهی را نمی‏توانند بیاورند. نیروهای پیاده را با ماشین می‏آورند اول دریای نمک، (منطقه کارخانه نمک)، اینها را در آبهای نمک و در جادهای وسط این منطقه ول می‏کنند و می‏گویند: بروید بجنگید! این بیچاره‏ها یک مقدار جلو می‏آیند، از روی این جاده‏ها، و آبها، و باتلاقها یکی دو ساعت درگیری، که اکثر این نیروها در آنجا یا تلف می‏شوند یا مجروح می‏شوند و یا ما اسیرشان می‏کنیم. یک وضعیت بسیار نکبت باری پیدا کرده‏اند! همین امروز صبح که نماز جمعه می‏آمدم، از جبهه اطلاع پیدا کردم، گفتند که از دیشب ساعت یک بعد از نصف شب شروع کرده‏اند و همین حالا (یکی دو ساعت پیش) افرادشان تار و مار شده‏اند و رفته‏اند و الآن آنجا پر از جسد است و یکی از مشکلات ما این است که چگونه آنها را جمع کنیم و اینها را چطور دفن کنیم! عراق الآن این جوری در حال جنگ است. هواپیماهایشان نیز همین جور تلف می‏شوند، همین الآن خبر دادند، دو فروند هواپیمای عراقی همین امروز صبح ساقط شده است. 64 هواپیما به طور قطعی در این عملیات تلفات داده‏اند. به علاوه آنچه که آسیب دیده است و نمی‏توانند از آنها استفاده کنند. آن همه تانک و نفربر، به علاوه این گلوله‏هایی که اینها مصرف می‏کنند، یک ثروت عظیمی را به باد می‏دهند! همین طور کورکورانه گلوله پرتاب می‏کنند. نیروهای انسانی‏شان این جوری، لشکرهای قوی‏شان هم این جوری، همان پیش‏بینی که می‏کردیم؛ شمال فاو قتلگاه امکانات حزب بعث خواهد شد، همان طور می‏شود. ما البته خیلی از اینکه ارتش عراق این طور منهدم بشود و انسانهایش این طور نابود شوند، نمی‏توانیم خوشحال باشیم؛ برای اینکه مایلیم زودتر این ارتش و این مردم و این امکانات آزاد شود و مال عراقی باشد، تا ایران و عراق با امکانات قوی که امروز دارند، بتوانند در منطقه برای حفظ مصالح دنیای اسلام و مبارزه با اسرائیل مؤثر باشند، اما مثل اینکه راه را منحصر به این کرده و هیچ راهی غیر از این نگذاشته‏اند. برای اینکه این کار انجام شود، من نمی‏دانم این کار تا کی می‏تواند در آن منطقه ادامه داشته باشد. دیشب (پنج‏شنبه 64/12/8) حدود 800 نفر از اینها به هلاکت رسیده‏اند. 800 نفر آدم را آنجا آوردند و این جوری نابود کردند، و یک عده‏ای هم مجروح شده و برگشته‏اند. از طرفی آمار و ارقامی که اینها می‏دهند، دروغ و معمولاً 10 برابر است. مثل اینکه به اینها گفته‏اند که یکی را ده تا کنید!! اگر صبحت از کشته‏های ما بکنند همین‏طور، اگر مجروحین ما را بگویند همین طور، اگر تلفات هواپیمای ما را بگویند همین طور، هر چه که رقم می‏دهند، بعضی وقتها تا 20 و 30 برابر هم می‏گویند و یک آمار دروغی را مطرح می‏کنند و مجله‏هایشان، رادیو و تلویزیون‏شان هم می‏نویسند و می‏گویند. من نمی‏دانم این مردم عراق چطور به این حرفها گوش می‏دهند؟! دو هفته است که هر روز می‏گویند: ما »فاو« را داریم پس می‏گیریم، فردا پس می‏گیریم پنجشنبه می‏گیریم، اینقدر جلو رفته‏ایم، دیگر چطور می‏شود گوش داد به این حرفها و چطور آن گوینده »رو« دارد این حرف را تکرار می‏کند؟ از پدیده‏های عجیب و غریب زمان ماست که دارد اتفاق می‏افتد، در شمال جبهه سلیمانیه، عملیات والفجر 9 چیز عجیبی اتفاق افتاد. اولاً تبلیغاتی که اینها می‏کردند: ایران در یک جبهه می‏تواند بجنگد، به خاطر لجستیک ضعیفی که دارد، نمی‏تواند دو جبهه را تدارک کنند، این مسأله عملاً روشن شد و دیدند و برای آنها معلوم شد که به خوبی ایران می‏تواند چند جبهه را اداره کند. دلیلش هم روشن است و آن اینکه ایران این همه نیرویی که ما از مردم می‏بینیم، این افراد جنگ دیده و داوطلب که وارد میدان می‏شوند و ما هم بیشتر با نیروی پیاده الآن می‏جنگیم و اسلحه‏هایی است که نوعاً خودمان هم می‏توانیم بسازیم، که قسمت عمده‏اش را خودمان می‏توانیم تهیه کنیم، حتی وسایل آبی - خاکی که ما در جنگ کار می‏بریم، نوعاً چیزهایی هستند که خودمان تهیه می‏کنیم؛ معلوم است که می‏توانیم وسعت دهیم. بنابراین یک چیزی که تابحال خیال بعثیها را راحت کرده بود که ما در دو جبهه در یک آن نمی‏جنگیم، از دستشان رفت و استکبار هم رسوا شد. مسأله دیگری اتفاق افتاد که باز مهم است: بعد از عملیات والفجر 8 به طور طبیعی جبهه‏ها حالت آماده باش دارند و بیدار و هوشیارند، در منطقه مریوان هم که ما عملیات والفجر 9 را انجام دادیم عراقیها کم و بیش می‏دانستند که ما اینجا عمل می‏کنیم، چون اسرایی که دستگیر شدند، بعضی از آنها گفتند که ما جدیداً آمده‏ایم (یک روز پیش آمده‏ایم) و آنها گفته‏اند که یک هفته پیش به ما گفتند: آماده باشید، مواظب باشید که ممکن است خبری شود! لحظه را نمی‏دانستند، ساعت شروع حمله را هم نمی‏دانستند، این برای ما مهم و باارزش و برای دشمن شکننده است. دشمنی که با ماهواره ما را کنترل می‏کند و مدعی است جاسوس دارد در ارتش و سپاه و بسیج و همه جا میان مردم و مخصوصاً منطقه کردستان که آنها خیال می‏کنند، پشت جبهه ما آلوده است! و عناصر خاص خود آنها، انتظار ندارند آنجا به این شکل برخورد کنند. آنها مدعی بودند که کردستانیها کلاً با ما مخالف هستند! ما عملیات وسیعی در کردستان انجام داده‏ایم و تابه حال بیش از 300 کیلومتر از مشکلترین مناطق را در آن قله‏ها، تصرف کرده‏ایم. این نیروهایی که باید از آنجا عبور کنند و خودشان را برای حمله به خط مقدم برسانند، اگر مردم کردستان آن طوری که آنها فکر می‏کنند، جاسوس بودند، باید به آنها اطلاع می‏دادند، و آنها می‏فهمیدند! منافقین و ضدانقلاب این روزها خیلی تلاش کردند که مسأله مریوان را بفهمند، یک تاکتیکی اخیراً به کار برده‏اند که خوب است این را عرض کنم تا درس خوبی برای ملتمان باشد که البته بعضیها می‏دانند و بعضی هم نمی‏دانند. بسیار به تلاش افتادند که نقطه آغاز را بفهمند. یکی از کارهای مزورانه که اینها انجام می‏دهند (به دلیل خالی بودن دستشان)، این است که از تلفن استفاده کنند. با نامهای نیمه آشنا تلفن اشخاصی را که فکر می‏کنند مطلع هستند، می‏گیرند و سؤالاتی مطرح می‏کنند، بعضی از افراد هم پخته نیستند و نمی‏دانند که همه چیز را نباید پشت تلفن بگویند، می‏گویند و اینها چیزهایی می‏فهمند. در جریان عملیات اخیر یک سری تلفنهایی که می‏دانیم از کجا می‏شود و چطور می‏شود: به مراکز بسیج، مراکز ارتش، به ستاد و خیلی جاهای دیگر از خارج و از داخل تلفن کردند، بلوف زدند، برای اینکه بدانند در مریوان چه خبر است. سؤالات خاصی هم از موضع بالا مطرح می‏کنند. مثلاً: فلان آقا آنجا نیستند؟  نه نیست! کجا رفته‏اند؟ چرا پشت میزشان نیستند؟ که فکر کنند مثلاً از فلان جا تلفن شده است.  یا می‏گویند: از دفتر فلانی تلفن می‏زنیم! خوب بالاخره چی شد؟ اینها رسیدند به مریوان؟ بالاخره آن ساعت تعیین شد؟ این تاکتیک جدید ضدانقلاب است. من همین جا هشدار می‏دهم به همه کسانی که مسؤولند و پشت تلفن نشسته‏اند و چیزی می‏دانند! در تلفن مسایل محرمانه نباید مطرح شود. به فرض هم طرف شما مورد اعتماد باشد، و او را بشناسید؛ در تلفن خیلی آسان است که سیم به آن وصل کنند، یک نفر نامحرم اتصال پیدا کند و بفهمد و زحمت یک عده بسیاری ممکن است هدر رود. در تلفنها نباید به طور کلی مسایل مطرح شود، مخصوصاً آنجایی که طرف یک مقدار مشکوک است.  همان موقعی که بحث نخست وزیر و دولت در مجلس شورای اسلامی مطرح بود، یک مدتی بدین صورت بود، که تلفن نماینده‏ها را از پاریس و جاهای مختلف می‏گرفتند، خودشان را معرفی می‏کردند: من فاطمی، من محمدیان در قم هستم، یا از اصفهان تلفن می‏کنم و مسایل داخلی مجلس را می‏پرسیدند و مطلب زیادی از این قبیل. این اولاً نشان می‏دهد که اینها چه مقدار دستشان خالی است، اینهایی که مزد زیادی برای جاسوسی خود از عراق می‏گیرند، چیزی ندارند بدهند و با این دریوزگیها دارند این کار را می‏کنند. و ثانیاً بیداری مردم ما و مسؤولان ما تاحدودی این گونه مسایل را خنثی می‏کند. اگر در جامعه افراد خاصی باشند که بی‏تجربه باشند باید پخته شوند که مسایل محرمانه را نباید در تلفن مطرح کنند. اینها به هر حال حالا کمی خبردار شده بودند یا نه! وقتی که عملیات آغاز شد، این کوههایی که در فیلم گوشه‏هایی از آنجا را دیدید، منطقه‏ای که هنوز هوا سرد و نیمه برفی است؛ در آنجا با این پاتک، نیروهای مسلح ما توانستند مناطق صعب‏العبور را تسخیر کنند. همان طور که شما دیدید، تعدادی از مزدوران عراقی که اسیر شدند، (همان‏گونه که اسرای توّاب هم اکنون بلد هستند) شعارهای ضدصدام و لاشرقیه، لاغربیه را قبل از اسیر شدن حفظ کرده بودند! اینها مثل اینکه جزو کارهای مخفی‏شان است که خودشان را آماده کنند برای آن روزی که اسیر می‏شوند. چون پیش بینی می‏کنند که پس از اسیر شدن به ایران خواهند آمد، شعارها و این گونه عکسها (عکسهای امام) را آماده کرده‏اند. بسیار خوب! این اسرای عراقی چه ابتکار خوبی به خرج دادند که در نقطه خوبی این شعار را مطرح و با امام امت بیعت کردند. معلوم است که آنها این تیپ هستند، حضور ارتش ما، سپاه ما، بسیجی ما در خاک عراق زمینه را این قدر مساعد می‏کند که این افرادی که دلشان با اسلام و با جمهوری اسلامی است، بدین نحو به سوی رزمندگان ما بیایند. پیش رفتن، حدود 20 کیلومتر در عمق این ارتفاعات، انصافاً آدم اگر پیاده بخواهد همین جور کوهنوردی کند، کار آسانی نیست. هر یک از شماها که خیلی نیرومند هستید با کوله پشتی، با آرپی‏جی، با وسایلی که اینها همراهشان می‏برند کوهنوردی کنید، فرض کنید آتشی هم نباشد، در صورتی که آتش زیادی هست، شکستن خط هست، مین هم هست، این نشان انحدار روحیه ارتش عراق است. این نشان می‏دهد که سازمان ارتش عراق الآن دیگر در مقابل حملات جمهوری اسلامی نمی‏تواند دفاع جدی بکند. ما هنوز همان سیاست قبلی خود را داریم. ما فکر می‏کنیم این جنگ و این حملات ما برای کشتن عراقیها نیست، ما لذت نمی‏بریم از اینکه جنازه یک عراقی را در فیلم ببینیم. اگر این کار را می‏کنیم به خاطر این است که همان را نجاتش دهیم و ناچاریم این کار را انجام دهیم، چون اگر این کار را انجام ندهیم صدام اینها را باز مثل گوساله، همین طور که می‏بینید به جبهه ها خواهد آورد! رزمندگان ما همچنان دارند پیش می‏روند. انتخاب سلیمانیه دلیل دیگری هم داشت. کاری که در اینجا انجام شد خیلی جاها، بالاتر و پایین‏تر این کار می‏توانست انجام شود، و در جاهایی که آنها ترسیدند، می‏توانست انجام شود. آنجا به خاطر وجود نفت بود. منبع عظیم نفت عراق، در شمال سلیمانیه و غرب سلیمانیه در کرکوک است. بیش از یک میلیون بشکه نفت، عراقیها از آنجا صادر می‏کنند. امروز مسأله مهم دنیا مسأله نفت است. اینکه ما در این مقطع همیشه گفته‏ایم عملیات ما رنگ سیاسی دارد، و این مقطع را برای این عملیات وسیع انتخاب کردیم، دلیلش این بود که اگر ما، در مقابل این تهاجم نفتی که شروع شده نایستیم ممکن بود از این طریق بخواهند پایه‏های ما را سست کنند و یکی از جاهای مناسب، همین منطقه کرکوک بود که ما فلش حمله را به آن طرف گرفتیم، و خودشان می‏فهمند که انتخاب این نقطه به چه خاطر بوده است. این وضع دولت و حکومت عراق است. من حالا نمی‏دانم داخل حزب بعث عراق چه خبر است. یکی از شخصیتهای مطمئن عرب به مسؤولان وزارت خارجه ما داستانی از داخل عراق گفت که شنیدنی است، که داخل حزب بعث عراق به چه صورت است. باید کمک کرد و این مسأله را حل کرد.  در یکی از عملیات نظامی وقتی ما پیروز شدیم، صدام، فرماندهان، وزرا و شخصیتهای درجه اول عراق را در یک جلسه‏ای جمع کرد. در آن جلسه صدام به طور مزورانه برای اینکه دوست و دشمن خودش را تشخیص دهد، ضمن گفتن مقدمه‏ای چنین می‏گوید: »وضع را دارید می‏بینید، ارتش نمی‏تواند مقاومت کند، همه حرفها هم درباره من است. پس برای نجات عراق من حاضرم فداکاری کنم! بگذارید من بروم و کس دیگری بیاید تا این مسأله حل شود«.  صدام مسأله را آن قدر به طور جدی مطرح کرد که حضار باور کردند که او راست می‏گوید. در جلسه مذکور این مسأله مطرح می‏شود و یک عده نظر می‏دهند که بله، راه حل همین است. شما بروید کنار و فلان شخص بیاید! یک مقدار هم بحث جدی می‏شود، که چه کسی می‏تواند جای شما باشد و چه کسی نمی‏تواند. یک عده مخالفت کردند، و یک عده دو دل بودند. وقتی جلسه تمام شده، آنهایی که در آن مجلس با این پیشنهاد (صدام برود) موافقت کردند، مِن‏جمله وزیر بهداری را صدام برداشته گذاشته سینه دیوار و به مأمورینش گفته آنها را به رگبار ببندید! تمامشان را ریخته روی زمین. این سیستم موجود عراق است. البته ما قبلاً هم چیزی درباره این مسأله شنیده بودیم که مبهم بود؛ ولی اخیراً یک مسؤول عرب این مسأله را گفته و ما نمی‏خواهیم او را معرفی کنیم. اما داخل عراق بدین صورت است. آن چنان اینها را ترسانده‏اند، آن چنان اینها را تحت فشار قرار داده‏اند و آن چنان حکومت، پلیسی است که کسی جرأت نمی‏کند نظرش را بگوید. این حزب بعثی که هی ما می‏گوییم، همه حزب بعث که مورد نظر ما نیست. اگر مثلاً 5 هزار نفر عضو داشته باشد، ممکن است ده نفر از اینها مسؤول این جنگ باشند، بقیه آدمهایی هستند که اگر عراق آزاد شود می‏توانند مانند بقیه مردم در آنجا باشند. در ارتش عراق ممکن است عده محدودی از فرماندهان درجه بالا باشند که در کنار صدام هستند، اگر عراق آزاد شود، بقیه ارتش عراق می‏توانند ارتش اسلام باشند و می‏توانند با مسلمانها باشند. بنابراین من نصیحت می‏کنم، این نصیحت را چند بار تابه حال گفته‏ایم، ولی به گوش این آقایان نرفته، باز الآن نصیحتمان همراه عمل است، الآن می‏توانند بفهمند که ما راست می‏گوییم. آنها فهمیدند ما به چه آسانی از شط العرب عبور می‏کنیم، فهمیدند ما به چه آسانی این ارتفاعات عظیم را می‏گیریم و جلو می‏رویم و باز هم می‏توانیم جلو برویم، آنها اینها را می‏دانند. حالا این را قبول کردند و فهمیدند که دروغ به آنها می‏گفتند. کویت، عربستان و دیگران فهمیدند که دروغ می‏شنوند، خوب! بیایید وارد ماجرا شوید، بیایید قضیه را مسالمت‏آمیز از اینجا به بعد ختم کنیم. بیایید مسؤول این جنایت را طرد کنید. منافع خودتان ایجاب می‏کند که از این به بعد دیگر به او کمک نکنید. بیایید راه‏هایتان را ببندید! شما راه »سفان« را ببندید و جلو این کامیونهایی را که هر روز از بنادر عربستان سعودی و کویت وسایل تخریب و وسایل جنگ به عراق می‏آورند را بگیرید، بندرهایتان را بر روی اینها ببندید، رادیوهایتان این قدر دروغ نگویند، روزنامه‏هایتان این قدر به مردم دروغ نگویند. بیایید راه درستی را انتخاب کنید، این قضیه با مسالمت تمام می‏شود. وقتی که این قضیه تمام شد، می‏بیند که جمهوری اسلامی نه به شما طمع دارد، نه به ملت عراق طمع دارد، نه به خاک عراق طمع دارد. جمهوری اسلامی فقط اسلام، فقط مردم و فقط مبارزه با استکبار جهانی را می‏خواهد. این خواست ماست. از این تریبونی که برای نصیحت ایجاد شده است، این نصیحت را خیرخواهانه تلقی کنید و بدانید که شما اینجا می‏توانید دوستان خوبی برای حمایت از مردمتان باشید. چرا نفتتان را، چرا امکاناتتان را، چرا ثروتتان را و همه چیزتان را دارید تلف می‏کنید و برای تقویت یک جنگ‏افروزی به کار می‏گیرید که اگر پیروز شود، دست از سر خود شماها برنخواهد داشت، همان طور که در گذشته نیز برنداشته بود. به ملتمان عرضی دارم: به این رزمنده‏ها، به این جوانها و به این مردم! دیدید که این چهار پنج ماه با حضور در جبهه و حفظ این سطح بالای احساسات نظامی و انقلابی در کشورمان چقدر به نفع‏مان تمام شد. آثارش را بعداً می‏توانیم برای شما جمع‏بندی و عرض کنیم، خیلی آثار داشت. مبادا فکر کنید کار تمام شده است. هنوز آنها آرزو دارند که ما در سایه این پیروزیهایی که به دست آورده‏ایم دوباره خام شویم و صبر طولانی کنیم، ما دیگر نمی‏خواهیم آن جور کنیم، باید نیروهایتان در جبهه حاضر باشند. این لشکرهای فجر که راه افتاده‏اند و دارند به جبهه می‏روند، باید به سرعت و با همین شکل و وضعی که فعلاً دارند می‏روند و با همین سرعت و با همین سطح، برای مدتی باید ادامه داشته باشد، بچه‏ها به آنجا بروند و اگر نیاز نبود دوباره برای مرخصی به خانه بیایند و اگر نیاز بود بمانند. اگر دست نیروهای ما در جبهه‏ها همیشه مثل امروز پر باشد، هر وقت لازم دیدند در یک نقطه‏ای اقدام خواهند کرد، و حضور شما این امکان را تأمین می‏کند و جامعه ما حالت انقلابی‏اش را حفظ می‏کند. ما دیگر نباید بگذاریم جبهه آرام گیرد. الآن این زلزله بزرگ واقع شده و این شجره خبیث، کنده‏اش و ریشه‏هایش دارد می‏پوسد. پوسیده بود و دارد پوسیده‏تر می‏شود، و دارد این بنای نامیمون و نامبارک تکان می‏خورد. باید ما آماده باشیم، در هر لحظه‏ای که مناسب تشخیص دادیم و در هر نقطه‏ای که مناسب تشخیص دادیم باید ضربه را وارد کنیم. ضمناً کادرها هم باید آماده باشند، از برادران اعضای سپاه پاسداران و کمیته‏ها و آنهایی که قدرت فرماندهی و مدیریت در میدان جنگ دارند و در سراسر کشور در مسؤولیتهای مختلفی در سپاه و جاهای دیگری کار می‏کنند، خوب است که داوطلبانه در جبهه‏ها حاضر باشند که کادرها هم پرباشد، تا نیروهای مردمی که آنجا وارد می‏شوند، مدیریت هم در کنارش باشد. ان شاءاللَّه، ما امیدواریم که دیگر نیاز پیدا نکنیم که ضربه دیگری بزنیم، ولی اگر چنانچه اینها باز سرعقل نیامدند و حاضر به تسلیم گناهکار جنگ‏افروز نشدند و حقوق ما را نپرداختند، ما بتوانیم با قدرت حقوق خودمان را بگیریم و ضمناً استکبار جهانی هم بداند که اینجا شکست‏ناپذیر است.     ترجمه خطبه عربی     بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم  دنیای اسلام و مخصوصاً منطقه خاورمیانه، دوران سرنوشت سازی را می‏گذراند. جنگ تحمیلی عراق بر ایران، در جهت شکست بعث عراق به نقطه خوبی رسیده است، ولی تهاجم جدیدی از طرف استعمار غرب با همکاری عوامل مرتجعشان آغاز شده است که بی‏ارتباط با اهداف تحمیل جنگ و حمایت از صدام نیست. تأثیرات سوء این تهاجم هم منحصر به ایران نیست، بلکه تمام کشورهای نفت‏خیز اسلامی و حتی آنهایی را که با خیانت به ملت خود و اسلام، با امپریالیسم همکاری می‏کنند تحت تأثیر قرار می‏دهد. هدف این تهاجم شکست اقتصاد این کشورها و تقویت اقتصاد کشورهای صنعتی است و این جنایت را با مطرح کردن تضعیف کشورهای مترقی اسلامی و بخصوص ایران اسلامی که به ناحق آن را تهدیدی علیه ارتجاع منطقه معرفی کرده‏اند، برای عوامل خودشان توجیه می‏کنند. می‏دانیم که انقلاب اسلامی ایران با قطع کلی صدور شش میلیون بشکه روزانه نفت ایران در مدت هفت ماه و سپس با تنزل مقدار صادرات از شش میلیون بشکه در روز، به یک و نیم میلیون بشکه، موجب سه برابر شدن قیمت نفت گردید، که تازه نصف قیمت واقعی نفت است. از دو سه سال پیش در حالی که ایران را گرفتار جنگ همه جانبه‏ای کرده بودند، حرکت تضعیف قیمت نفت را آغاز کردند که متأسفانه پرچمدار این تضعیف در اوپک، عربستان سعودی بود و این حرکت به موازات حمله عراق به مراکز نفتی ایران و اتصال لوله نفت عراق به لوله‏های عربستان اوج گرفت. بعث خائن عراق در اوپک خواهان سهم بیشتر صدور نفت شد، که از طریق لوله‏های عربستان صادر می‏کند و با صراحت گفت که مصوبات اوپک را قبول ندارد، و عربستان و کویت به جای مخالفت با این یاغیگری عراق، او را تشویق کردند و امکانات صدور نفت و گاز در اختیارش گذاشتند و خودشان هم عملاً همان راه عراق را پیمودند و از سقف سهمیه اوپک تجاوز کردند و قیمت را هم از سطح مصوب اوپک پایین آوردند. علاوه بر این، از سه سال پیش، روزانه بیش از سیصد هزار بشکه نفت مناطق بی‏طرف را خارج از سهمیه اوپک به نفع عراق صادر کردند، و کار را به اینجا رساندند که قیمت نفت را به نزدیک یک سوم قیمت بالای گذشته رساندند. زمینه‏ها را اینها درست کردند و ضربه را به صورت ظاهر استعمارگران دریای شمال وارد کردند. من اینها را نصیحت می‏کنم که اگر از خدا نمی‏ترسید، از ملت خودتان و مردم مسلمان انقلابی که این جنایات را فراموش نخواهند کرد بترسید! دو عملیات والفجر 8 و 9 رزمندگان اسلام، که هر دو رو به سوی مناطق نفت خیز عراق و منطقه دارد، علاوه بر اینکه اقدام دفاعی و حق طلبانه در جنگ است، به مسأله نفت و این تهاجم شرورانه اقتصادی هم نظر دارند. ما از امت اسلام انتظار داریم که ما را در این جهاد جدیدمان که برای حفظ مصالح کل جهان اسلام است یاری دهند. در این مرحله تلاش اصلی ما در میدان مذاکرات و به امید قانع کردن کشورهای نفت‏خیز به همکاری جدی برای حفظ مصالح ملتهاست و این عملیات نظامی ماهیت هشدار و اخطار دارد. ولی اگر این تلاشها به ثمر نرسد و خیانت‏ها ادامه داشته باشد، ناچاریم در روش کار خودمان - با همکاری دلسوزان دیگر - برای حق تجدیدنظر کنیم، و امیدواریم به آن مرحله نیازی پیدا نشود. أَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ، بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم/ »قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَدٌ/ اَللَّهُ صَمَدٌ/ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یوُلَدُ/ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَدٌ«.  

 

ویدئوها

صوت

تصاویر ضمیمه