نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی
خطبه اول بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم اَلْحَمْدُلِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَالصَّلوةُ وَالسَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَالِهِ الْأَئِمَّةِ الْمَعْصُومینَ. أَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیم، »اِنَّ الْحُکْمَ اِلاَّ اللَّه«. در این هفته به خاطر فراوان بودن مناسبتها و آمادگی اذهان و احساسات ملت ما برای شنیدن مسایل مربوط به انقلاب و دهه فجر و دستاوردهای این جهاد مقدس، بحث میکنم و خطبه اول مربوط به بازنگری و جمع بندی و نگاهی به انقلاب است و خطبه دوم مربوط به جنگ و لشگرهای احتیاط قدس است. در خطبه اول اگر بخواهم بحث انقلاب و دهه فجر و دستاوردها را در همه ابعاد مطرح کنم، تحقیقاً در یک خطبه، فهرست آنها را هم نمیتوانم عرض کنم، لذا روی یکی از مسایل مهم و محوری انقلاب بحث میکنم و به بقیه هم اشارات کلی خواهم داشت. بحث اصلی که به آن اشاره میکنم، مسأله روز و بسیاری از مسایل جاری منطقه و دنیاست و موضعگیریها، دوستیها و دشمنیها، فعالیتها براین محور قابل تفسیر و تحلیل است. از میان آثار و نتایج مثبت انقلاب اسلامی ایران و دستاوردهای عظیمی که بخشی از آنها در سطح اعجاز است، مسأله تحقق حاکمیت و احیای فکر اسلامی در دنیا است. این مسأله محوری و مسأله ما است که در تمام دوران تاریخ اسلامی، در تاریخ مبارزات اصیل مسلمین و رهبران اسلامی، ائمه، بزرگان، بلکه در تاریخ بشریت، تاریخ ادیان و انبیایی چون حضرت ابراهیم، حضرت نوح، حضرت موسی، حضرت عیسی و سایر انبیاء اللَّه که مبارزه و جهاد و جنگ کردند و شهادت را پذیرفتند، هدف محوری، حاکمیت دین خدا و اراده الهی بوده است. امروز در میان همه قطعات تاریخ دنیا (از قدیم تا به حال) آنچه که برای ما روشن است، ما جلوه تحقق این هدف مقدس را در تمام ادوار تاریخ در بهترین شرایط میبینیم و این یک چیز کمی نیست که در یک جمله ادا کنم، اما یک اقیانوس مطلب هست. و روی این مسأله تأکید دارم. کسانی که به نحوی دستشان در این انقلاب بوده و در این انقلاب جان و مال دادند، فرزند دادند،[t1] سلامتی دادند و وقت صرف کردند، بدانند در چه کاری شریک هستند. شما خانمها و آقایان که با شعار و با حضور در نمازجمعه ومراسم و راهپیماییها و امثال اینها، به نحوی حمایت خود رإ؛ ظظ اعلام میکنید، بدانید که در چه جریانی شریک هستید و فعالیت شما با چه شخصیتهای تاریخی و مقدس الهی ارتباط برقرار کرده است. ما مثل قطراتی هستیم که به اقیانوس عظیمی وصل شدهایم، که الآن صفت اقیانوس را برای خودمان کسب میکنیم. سالها و قرنهاست که تلاش استکبار و کفر جهانی در این است که اسلام را به عنوان یک فکر حاکم و یک مکتب دارای قدرت اداره جامعه از تاریخ بیرون کند و مسلمانها را به عنوان یک نیروی قابل توجه، حول یک محور مشخص، منزوی کند و خیال میکنم، در تمام اهداف استکبار جهانی هیچ هدفی به اندازه این هدف، اصولی، اساسی و پُرمایه نیست و برای آن، خیلی خرج و تلاش کردند و تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی موفقیتهای بزرگی هم به دست آورده بودند و خیالشان راحت شده بود و فکر میکردند که اسلام در بایگانی تاریخ رفته و به عنوان یک حاکم و جریان مکتبی مدیر یک جامعه در آنجا بایگانی شده است! حتی کاری کرده بودند که اسلام را از مسیحیت هم ضعیفتر نشان دهند. البته اصل مسیحیت هم مثل اسلام است و ما میان مسیحیت و یهودیت اصیل در زمان خودشان با اسلام، فرقی قایل نیستیم و همه ادیان الهی همین طور هستند. مسیحیتی درست کردند، که مسیحیها قانع باشند، که رهبرشان مثل آقای پاپ در واتیکان یک محوطه کوچکی بگیرد و در کنارش ایتالیای بزرگ و کشورهای بزرگتر باشند و از رهبریاش به همین اندازه قناعت کند که در مراسمی شرکت کند تا دست و پایش را ببوسند، یا در کارهایی مثل غسل تعمید و غیره شرکت کند! آنها، دلشان میخواهد مسلمانها را هم همین جور کنند. آن وقتها که ما مبارزه را شروع کردیم، حکومت شاه صریحاً میگفت که »قم را میخواهیم واتیکان کنیم«. بعد دیدند که قم خیلی به تهران نزدیک است؛ گفتند: در مشهد، منطقه حرم را واتیکان کنیم! یک چنین طرز تفکر از اینها نسبت به اسلام در ذهنشان بود. فکر کرده بودند که اسلام را از آن خاصیتش انداختهاند و وقتی که این انقلاب شروع شد، آنها باور نمیکردند و نمیتوانستند باور کنند! شاید عمیقترهایشان که معارف اسلامی را میشناختند، خطر را جدی میگرفتند، اما سیاستمداران ساده آنها که ظواهر را میبینند و چیزی از ادیان آسمانی سرشان نمیشود و عمق معارف الهی را نمیفهمند، مسأله برایشان جدی نبود. مثلاً آقای ریگان که در طول زندگیاش همه همتش این بوده که یک هنرپیشه خوبی در صحنه سینما باشد، چطور میتواند تفکر الهی داشته باشد؟! به هرحال اینگونه تصمیمگیرها اکثراً معارف اسلام را نمیشناسند، و اسلام شناسی که مطرح میکنند، تاریخ اسلام را میفهمند و روابط اجتماعی را میتوانند درک کنند، اما اسلام شناسی به آن معنی برایشان مقدور نیست. به هرحال خیالشان جمع بود که یک دفعه این سنگ عظیم در اقیانوس تاریخ افتاد و این امواج خروشان را ایجاد کرد که این موجها پشت سرهم به طرف ساحل میروند و ساحل را فتح میکنند که آنها چشمهایشان باز شده و به فکر افتادهاند. امروز بزرگترین مسأله دنیا، مسأله احیای روحیه اسلامی و احساس شخصیت اسلامی در دنیاست. بیش از یک میلیارد مسلمان با بیش از پنجاه کشور مستقل و حضور مؤثر در دهها کشور دیگر و صاحب مهمترین ذخایر استراتژیکی دنیاست. یک چنین چیزی آن هم نه مثل بقیه نیروها، مثل این نیروهایی که در داخل خودتان میبینید که نمونهاش در میان مسلمانهاست؛ مسأله این است. جریانی که قرنها در پشت سرخود مظلومیت و محرومیت دارد، عصبانی و خشمناک است. الآن متوجه شده که قدرت داشته و فریبش دادهاند. و متوجه شده که میتوانسته اداره کند و به او گفتند، تو نمیتوانی اداره کنی! الآن متوجه شده که بیجهت تحقیرش کردهاند. گفتند تو وحشی هستی! و عقب ماندهای و با این فکرت نمیتوانی حرکت کنی! مسلمانها احساس غبن میکنند و خشمگین هستند. احساس نیرو و حق میکنند؛ موجوداتی نیرومند و قوی و دارای اسلحه و چیزی که نداشتند رهبر و الگو بود. وحشت دنیا از این است که ایران الگوی حرکت صحیح و موفق در دنیا باشد و این کار اتفاق میافتد. برای چنین کار با اهمیتی که جمهوری اسلامی در سایه رهبریهای داهیانه رهبر عظیم خود موفق به کسب آن شده است، بیش از این حرفها باید سرمایهگذاری کنیم و نباید خستگی داشته باشیم. باید محاسبه کنیم که چه به دست میآوریم، برای چه میجنگیم و برای چه فداکاری میکنیم. آن وقت ارزش کار خودمان را میفهمیم و خسته نمیشویم و این کار بزرگ در دنیا، دارد تحقق پیدا میکند و جنگ واقعی این است. امروز جنگی که به طور جدی در سطح بین المللی مطرح است این است که مسلمانها با پایگاهشان که ایران است و با مکتب خود که اسلام است، برای احقاق حق قیام میکنند. پیشرفت مسلمانها، عقب رفتن استکبار و استعمار است و به هم خوردن بساط ستم بینالمللی و ویران شدن کاخ آمال و آرزوهای هوس رانی دنیاست. از آن طرف آنها سعی میکنند که چنین چیزی نشود: باید به سر این نهضت و انقلاب بزنند و هر جا که میتوانند آن را تضعیف کنند و همه همتشان را هم دارند خرج میکنند! هر حربهای که به دستشان آمده، به کار بردهاند و عجیب است! تاریخ انقلابهای اخیر را اگر مطالعه کنید، میبینید هیچ انقلابی به اندازه انقلاب ایران مواجه با حربههای استکبار جهانی نبوده و هیچ انقلابی هم این قدر حربهها را نشکسته که آخرین حربهاش مسأله روز ماست که مطرح میکنم. پایگاه این حرکت در ایران است و جریان عمومی ایران و توده ملت که اکثریت بیش از 90% است و یک اقلیتی هم هستند که در جریان انقلاب در ایران نیستند و مخالفند و مخالفت آنها برای این است که با این اهداف موافق نیستند؛ مثل ملحدین و مارکسیستها که افکار انحرافی دارند یا سرمایهدارهایی هستند که با استثمار میخواهند زندگی کنند (سرمایهداری که بخواهد با سرمایهاش عادلانه برخورد کند و با امکاناتش بخواهد زندگی کند، شاید از این انقلاب نترسد، آنهایی که میخواهند استثمار کنند، میترسند)، قاچاقچیها و احتکارچیها، اینها مخالفند. و بیبند و بارهایی که دلشان میخواهد ولگردی کنند، کثافتکاری و تجاوز کاری کنند، به ناموس مردم و اخلاق مردم تجاوز کنند (طبقه ضد اخلاق) اینها مخالفند. لیبرالها و آنهایی که وابستگی روحی به تمدن غربی دارند و البته اینها هم ریشه در یکی از این جریانات دیگر دارند، و لیبرالی بی خود گفته نمیشود؛ یا ریشهاش سرمایهداریست یا الحادی است، با همان اخلاق و بیبند وباری یا نوع دیگری است؛ منتها شعارش، شعار روشنفکری میشود و وقتی که تحلیلش کنیم، در یکی از اینها پایگاه پیدا میکند. اینها در کشور ما هستند، اینها با هر چه که زحمت برایشان درست کند، مخالف هستند. نمیتوانند جنگ را تحمل کنند، خاموشی را مشکل تلقی میکنند، نمیتوانند کمبود سوخت را قبول کنند، نمیتوانند جیرهبندی را قبول کنند، اینها برایشان دردسر است! توده و اکثریت ملت ما در روستاها تقریباً صددرصد است و در شهرهای کوچک 98 و 99% است. در شهرهای بزرگی مثل تهران یا شهرهای دیگر که از زندگی دوران شاه تنعم زیادی داشتند، از آن تیپ بیشتر هستند. این پایگاه جمهوری اسلامی است و این مخالفینی که ما در داخل داریم، اینها را باید جزو همان مستکبرین خارج به حساب آوریم. اصلاً اینها، حربه آنها و آنها هم حربه اینها هستند، آنها ملت واحدهاند و ما هم ملت واحده هستیم. آن مجموعه جریان کفر استکباری است، ممکن است که در اینها مثلاً شعارهای مارکسیستی و شعارهای حمایت از مظلوم هم باشد، شعارهای مبارزه هم باشد، اما جریان، آن جریان است و این طرف هم این جریان است. این جریان ما، در کشورهای دیگر هم طرفداران خود را دارد: در پاکستان، ترکیه، هندوستان، مصر، فلسطین، اردن، عراق و هرجا که آدم میرود، در اروپا، در خود آمریکا، این جریان نیروهای خاص خودش را دارد. اینها نقطه مقابل هم هستند و همدیگر را تایید میکنند. این جریان، حق حاکمیت الهی، حق حاکمیت اسلام و حق طبیعی مسلمانها را مطالبه میکند؛ آن جریان میخواهد این را ندهد! دیگر بقیه مسایل را باید در پرتو این محور اصلی، الآن توجیه و تحلیل کنیم. آنها همه حربههایشان را به کار میبرند و مهمترین حربهای که اینها از لحاظ فرهنگی به کار بردند، این بوده که چهره این انقلاب را بد کنند، بگویند که: مثلاً ما خشن هستیم، اعدام میکنیم، سنگسار میکنیم، بدون محاکمه اعدام میکنیم، زندانی چقدر داریم، اقلیتها را این جوری سرکوب میکنیم، آزادی در کشور نیست و غیره! و بهترین سرمایه استکبار جهانی برای مطرح کردن این مسایل هم ضدانقلاب داخلی است. و بی خود نیست که از اینها در پاریس، آمریکا یا لندن یا هندوستان یا جاهای دیگر پذیرایی میکنند: پناهنده سیاسی میگیرند، پول به آنها میدهند، پلیس و منزل در اختیارشان میگذارند. ضدانقلابهای ما در پاریس الآن به گونهای محافظت میشوند که شخصیتهای درجه یک پاریس هم این طور حفاظت نمیشوند و این واقعیتی در آنجاست، برای اینکه این سرمایه آنهاست و باید این سرمایه را حفظ کنند! مهم این است که چهره این انقلاب را از چهره آسمانی و ملکوتی و مردمی و آزادیخواهی و دمکراتیک آن جدا کنند و چهره خشن خاصی به آن دهند و اسمی هم روی آن به عنوان بنیادگرا گذاشتهاند، که ما اصلاً در این پنج شش سال نفهمیدیم که واقعاً بنیادگرا یعنی چه؟ و با هر کس که صحبت کردیم که این کلمه را معنی کند، نفهمیدیم. بنیاد یعنی اصل، یعنی پایه، خوب! یعنی ما اصول گرا هستیم، منظورتان این است؟ بنیانگرا و یا بنیادگرا هم میگویند، یعنی چه؟ یعنی روی اصول تکیه میکنیم، حرکتمان محور دارد، با پایه حرکت میکنیم، منظورتان این است؟ خوب! بله بنیادگرا این است. ما معنی دیگری را برای بنیادگرایی نمیفهمیم، منظورتان چیست؟ این را روشن کنید، این کلمه را دایماً اطلاق میکنند، شاید از موارد احمقی اینها باشد که این کلمه را به کار بردند که توجه مخاطب را جلب کند به اینکه اینها یک حرفی دارند، حرفشان چیست؟ میخواهند روی یک اصولی حرکت کنند، میخواهند بگویند مرتجع، مرتجع که بنیادگرا نیست! میخواهند بگویند امّل، امّل که بنیادگرا نیست! میخواهند بگویند چی؟ به هر حال این کلمه را مطرح کردند، و این مسایلی را که میبینند با زبان خودمانیها راه میاندازند و روی آن تبلیغ میکنند. حربه دیگر آنها تروریسم است، که میبینید چطور به کار میبرند. که به هر انقلابی میگویند، خوب! حالا روی ایران بیشتر میگویند و ما به طور روشن میبینیم که چه کسی تروریست است؛ هر روز که یک صحنه پیش میآید خود را رسوا میکنند. این داستان اخیری که اسرائیلیها هواپیمای لیبی را بردند، این مظهر تروریسم دولتی است که تحقیقاً آمریکا در آن دخیل بود. آنها این را چطور توجیه میکنند؟ چند روز پیش هواپیمای مصری را به ایتالیا بردند و در آنجا نشاندند و افرادش را بردند و بعد آن همه کشتار فجیع برای آن هواپیما راه انداختند، و پنجاه، شصت نفر مردم مظلوم مصر را آن طور کشتند. در کنار ساحل لیبی، آمریکا ناوگانش و هواپیمایش را به آنجا میآورد و مانور میدهد، برای اینکه لیبی را بترساند! اصلاً معنای تحتالفظی تروریسم یعنی همین! ترور یعنی وحشت ایجاد کردن، اینکه بیایند در خلیج لیبی مانور دهند و در کنار گوش مردم آنجا مانور هوایی انجام دهند، این معلوم است که ترساندن است و تروریست یعنی این! در اکثر موارد، اینها از پاریس که مرکز به اصطلاح خودشان، یک موقعی انقلابی بوده، بمبها را با پاکت و غیر پاکت به سفارتخانههای ما میفرستند، و چقدر در این مدت، بمبهایی از پاریس و با تمبر و مهر پاریس به سفارتخانههای ما پست شده که در بعضی از سفارتخانهها منفجر شده. مثلاً در سوریه منفجر شد و سفیر ما که الآن وزیر کشور است دستها و گوشش را معیوب کرد. در واتیکان (در آنجا که به قول خود شما جای روحانی شما است)، در سفارتخانه ما در آنجا بمب گذاشتید و سفیر ما یک چهره فرهنگی در آنجا بود. شما این را چطور توجیه میکنید؟ همین بمبهایی که در نمازجمعه و خیابانها، میگذارید و کارهایی که انجام میدهید، شما که به هم وابستهاید و خوب! ما میدانیم که مال شماست! پس میبینید که اینها از این حربهها استفاده میکنند که جمهوری اسلامی را به عنوان تروریست معرفی کنند، آن هم تهمتهای آن جوری که عرض کردم، حالا ببینیم که اینها موفق شدهاند؟! من کاری به روزنامههای جیرهخواری که برای پرکردن یک صفحه مبلغ گزافی میگیرند و کثافت کاری میکنند، ندارم و همچنین کاری به رادیوهایی که مأموریت دارند، ندارم. ما در اذهان عمومی میگوییم: همه اینها نوشته میشود، برای اینکه ملتها را منحرف کنند. حالا اینها موفق شدهاند؟! واقعاً جمهوری اسلامی در میان ملتها تروریست است؟! ملتها، جمهوری اسلامی را با نام تروریست میشناسند؟! ملتهایی که من عرض میکنم، ملتهایی هستند که ما به آنها امید داریم. ما به طبقه اشراف اروپا و سراسر دنیا امیدی نداریم، آنها هیچ وقت منافع خود را به خاطر اهداف مقدس از دست نمیدهند، ما به آنها کاری نداریم! ملت، توده، این اکثریتی که رأیش همیشه برای حکومتهای غاصب نردبان شده است، من اینها را میگویم. این اکثریت الآن جمهوری اسلامی را چه جور میبینند؟، همه این تبلیغات اثر کرده؟! ممکن است که کسانی تا پریروز میگفتند، بله اثر کرد! ولی مسافرت ریاست جمهوری ما گوشهای از این مسایل را نشان داد. پاکستان یکی از آن جاهایی بود که در آنجا علیه ما بمباران تبلیغاتی میکردند، به خاطر ادلهای که میدانید. آنچه که در پاکستان اتفاق افتاد و من در خطبه نمازجمعه گفتم، همه دنیا فهمیدند و از آن روز مسایل خیلی فرق کرده، من یقین دارم که در بسیاری از کشورهای جهان سوم، احساسات مردم نسبت به جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی مثل مسایلی است که در پاکستان است. به علاوه، ما فکر میکنیم که اگر در بعضی از کشورها ما را هم قبول نداشته باشند، جمهوری اسلامی به هدف خودش رسیده است. چون ما میخواهیم اسلام احیا شود. ما قبول داریم که مردم اهل تسنن فلان کشور ممکن است، تز ما را دربست نپذیرند و جمهوری اسلامی را هم ممکن است روزی نپذیرند، اما اسلام را به عنوان یک حکومت و به عنوان یک جریان قابل حکومت پذیرفتهاند. دلیل آن این بود که در سودان، مصر، پاکستان، در بسیاری از کشورهای اسلامی دنیا، حکومتها مجبور شدهاند که به اسلام تظاهر کنند. در این مدت هزارها مورد اتفاق افتاده که میخواهند احکام اسلام را جاری کنند؛ دلیل آن این است که اینها تظاهر میکنند که میخواهند مجلسشان اسلامی و قانونشان اسلامی باشد؛ دلیل آن این است که تغییری در قانون اساسی برای فریب ملتهایشان میدهند. اگر ما را هم قبول نکنند، ما خیلی اصرار نداریم که ما را قبول کنند! ما میخواهیم آنها اسلام را قبول کنند. ما فدای اسلام هستیم، و دلمان میخواهد مردم بفهمند که اسلام قدرت اداره دارد، و این را میفهمند. اینها موفق نشدند کاری کنند. مسیحیها تکان میخورند. مسیحیت دارد از حرکت اسلامی درس سیاسی میگیرد، همین هائیتی که هنوز سروصدایش خیلی در ایران بلند نیست، تحلیل شورویها این است که هائیتی تکرار حرکت ایران است و روحانیون در آنجا نقش اساسی دارند. این تحلیل روسهاست. عین تحلیلشان این است که »نسخه دوم ایران در آنجا تکرار میشود«. به شیوه ما اعتصاب میکنند، به شیوه ما به خیابانها میروند، به شیوه ما روحانیون غیرمسلمان جلو هستند و ما هم همین را میخواستیم و شد. ما فکر میکنیم که از اسلام یک قدری وسیعتر، ادیان آسمانی شخصیتشان احیا شد. فردا کشیشهای روشنی که پاپ را تحت فشار بگذارند و از او بخواهند که رهبری سیاسی دنیا را تعقیب کند، پیدا خواهند شد و تحقیقاً دنبال این خط راه خواهند افتاد و این جریانها دارد نشان میدهد که اینها موفق نشدند، چهره حرکت اسلامی را در دنیا مخدوش کنند. اگر گفتند: تروریست! و هر عیبی که برای ترور گفتند، به پیشانی خودشان زدند؛ چون آنها بیشتر ترور میکنند. اگر گفتند خشن، خشونت آنها به مراتب بیشتر است. ما امروز شاهد اوج جهاد مسلح اسلام هستیم. در لبنان و در داخل اسرائیل به صورت آتش زیر خاکستر، کم کم شعلههای آتش را به بیرون میزند. افغانستان و مصر، سلیمان خاطرها، عبدالعزیزها و عملیات قهرمانانهای که چهار قدرت بزرگ را - مثل موش ترسیده - از لبنان بیرونشان ریخت. اینها جرقههای کار است! موفق نشدند این کار را بکنند و کار عمده آن در عراق است. که همه همت اینها این است که اینجا، این خاک ریز فتح نشود که انشاءاللَّه فتح خواهد شد! در کل مسایل، ما در این حرکت محوریمان که حاکمیت حق، حاکمیت خدا، حاکمیت معارف الهی، حاکمیت اسلام است، بسیار بسیار موفق هستیم. بنده به عنوان یک طلبه، به عنوان یک فرد مبارز که در نهضت بودم، عرض میکنم که یک هزارم این موفقیت را هم در این مدت کوتاه باور نمیکردم که به این سرعت پیش بیاید. سرعت خیلی زیاد و گامها بسیار بلند است. تاریخ به سرعت ورق میخورد، ورقهای تاریخ آن قدر پرمطلب است که ما نمیرسیم آن را بخوانیم، تا چه رسد به اینکه ورقها را تحلیل کنیم. حرکت آن چنان سریع است که دشمن و دوست را گیج کرده است. ما خودمان اینجا نشستهایم و خبر نداریم که در دنیا چه کردهایم. در آفریقای جنوبی، وقتی که مسلمانها آن حرکتها را کردند (مسلمانها یک اقلیت کمی در آفریقای جنوبی هستند) به میدان آمدند، پشت غربیها لرزید و گفتند خاطره ایران در حال تکرار شدن است. معنای آن این نیست که اینها خود را شکست خورده تلقّی میکنند. دشمنان ما، هرچه آثار پیروزی مشخص شود، به طور طبیعی خود را برای زدن ضربههای جدید مهیاتر میکنند. البته یک کمی عقل به خرج میدهند، ولی باز هم آن طبیعت متجاوزشان نمیگذارد. ما در همین چند ماه اخیر حرکتهای عاقلانهای میبینیم. به نظر ما روسها، یک مقدار عاقلانه سیاست خود را در رابطه با ما ترسیم میکنند. البته هنوز ما عملاً چیز مشخصی نداریم، اما به نظر ما این جور میآید که عاقلانهتر دارند حرکت میکنند. انگلیسیها علیرغم غرور قدیمشان که نمیخواهند شکست بخورند، همین امروز به طور رسمی اعتراف کردند که جمهوری اسلامی در تفتیش کشتیها حق قانونی و بینالمللی دارد و این اعتراف از این پیر پرتکبر استکباری بسیار بعید بود! و آمریکاییها هم قبلاً چنین حرفی زدهاند، ما یک مقدار احساس واقع گرایی را در آنها مشاهده میکنیم، اما عملاً در میدانهای دیگر شرارت میکنند، شاید اینها هم فریب باشد! آخرین کار آنها مسأله نفت است، به نظر من از آن کارهای خطرناکی که استعمار جهانی شروع کرده، مسأله نفت است. اینجا بازی با آتش است! پیشبینی آینده این مسأله بسیار دشوار است، ولی انذار و اخطارش قابل توجه است. کاخهای سفید که سیاه هستید! فرانسویها، انگلیسیها، دیگران، گوشهایتان را باز کنید! دارید با آتشی بازی میکنید که عواقبش بسیار بسیار خطرناک است!! امروز با بیست سال پیش یا پنجاه سال پیش قابل مقایسه نیست. دوران نهضت ملی نفت که ملیگراها هدایت میکردند، با ایران حالا، خیلی فرق دارد. خیال نکنید که الگوی تاریخی را میشود تکرار کرد! نوکرانشان در همسایگیما، کشورهای جنوب خلیج فارس و دیگران گوشهایشان را باز کنند! من دارم اعلام خطر میکنم، این بار بسیار خطرناک است!! حالا عرض میکنم، چرا خطرناک است. جمهوری اسلامی امروز با این قدرت شگرف خود (که در ظرف این هفت هشت دهروز، سیصد لشگر احتیاط قدس را دیدید، در حالی که نیروهای عظیمتر و با کیفیتتر در جبههها آمادهاند و نیروی عظیمتر، خود مردم هستند که هر وقت لازم باشد با این لشگر میآیند) با قدرت عظیم اسلامی، پشتوانه جلوگیری از این توطئه است. ما حدس میزنیم که هدف اول این توطئه ما هستیم و مسایل اقتصادی در درجه دوم است و قاعدتاً این است. اما باید توجه کنید که به احتمال قوی این آتشی که روشن میکنید، اول خود شما و پایگاههای خودتان را در منطقه میسوزاند. شما فرض کنید موفق شدید، این طوری که پیش میروید نفت را سقوط دهید! چه خواهد شد؟ شما خیال میکنید در ایران چه اتفاقی میافتد؟ و در دنیا چه اتفاقی میافتد؟ ایران کشوری نیست که بدون نفت نتواند زندگی کند. ما یک کشوری هستیم با یک میلیون و ششصد - هفتصد هزار کیلومتر مربع مساحت و منابع عظیم اقتصادی و مردم فداکاری که دیگر این هفت، هشت سال شما اینها را دیده و آزمایش کردهاید. مردم ما به جای نفت، به آسانی میتوانند با سایر محصولات طبیعی، بومی و دستی، خودشان را اداره کنند و این طور نیست که ما سقوط کنیم. اگر ما به مردم خود بگوییم که از فردا بروید پشت دار قالیبافی، هر ایرانی شب که میشود چند سانت قالی میبافد که منبع ارز برای ماست و قدرت بازار ما به گرده شما فشار میآورد که اینها را به صورت تهاتر بپذیرید و در مقابل آن معامله کنید. ما از زمینمان و از هر قطعهای از خاکمان میتوانیم جنسی در بیاوریم که آن جنس هم کشور را غنی میکند و هم به دنیا میتواند عرضه شود. نیروهای مبتکر و متدین و متعهد ما که در این هفت سال، کشور را از وابستگی کامل به درجات پایین وابستگی رساندند، اینها وارد عمل میشوند و ما آن طوری که موفق شدیم، نیروی هوایی را و صنایع پیچیدهمان را بدون اتکا به خارج حفظ کنیم و به کار گیریم، چرا نتوانیم بقیه صنایع را به کار گیریم! همه صنایع ما وقتی که در فشار قرار گیریم، قابل احیا و قابل اداره، از درون است. غذای ما، گوشت ما، ماهی ما، لباس ما و تمام وسایل زندگی در داخل وجود دارد و ارز مورد نیازمان را غیر از نفت، میتوانیم به دست بیاوریم و احتیاجی به این که نفتمان را بفروشیم نداریم و شاید هم این قدم به سود جمهوری اسلامی باشد و پنج سال دیگر بتوانیم منهای نفت، در دنیا خود را اداره کنیم و تحقیقاً چنین چیزی برای ما ممکن است، اما این کار برای عربستان و کویت، میشود؟! مردم عربستان مثل مردم ما این کار را میکنند؟! مردم کویت مثل مردم ما این کار را میکنند؟! آنها میتوانند زندگیشان را که صددرصد وابسته به خارج است و اگر یک پیچ وارد نشود، یک کارخانه میخوابد اداره کنند؟! شما این کار را میکنید؟! در داخل پایگاههای خودتان فردا بحران درست میکنید، امروز جایی مثل ایران هست که به ملتهای آنها کمک کند، اگر بنا باشد در دنیا بحران به وجود آید، جمهوری اسلامی منطقه را تحت فشار قرار خواهد داد که ملتها از دولتهایشان بخواهند، و همین حالا به ملتهای عربستان، کویت، امارات و دیگران میگوییم که از دولتهایشان سؤال کنند: شما به چه حقی به خود اجازه دادهاید که چند دلار از قیمت نفت پایین بیاورید؟! اگر ده دلار نفت سقوط کند، میدانید یعنی روزی باید صدو پنجاه میلیون دلار پول این مردم مظلوم به جیب نفت خواران دنیا برود و شما میخواهید این کار را انجام دهید؟ مردم! از دولتهایتان سؤال کنید که به چه حقی این کار را میکنند؟ میگویند: نفت نمیشود بفروشیم، مگر نفت مثل یخچال است که نشود آن را فروخت!! اگر امروز اوپک بیاید و یک ماه نفتش رانفروشد یا باید ماشین بخوابد، یا باید مردم از سرما سیاه شوند و یا باید از گرما بمیرند! بنابراین آنها مجبورند نفت مصرف کنند. ما اگر این ماه نفت نفروشیم، ماه بعد دو برابر میفروشیم، این مقداری که نفت مصرف میشود، با چند درصد پایین و بالا اجباراً مصرف میشود و مثل یخچال یا تلویزیون نیست،مثل حتی پنیرنیست، مثل تخممرغ و گوشت نیست، چیزی است که اگر نباشد دنیا میخوابد! بنابراین یک وقت دولتهای مرتجع به ملتهایشان نگویند که ما چارهای نداریم و بازار این جوری کرد! ما اگر نفروشیم و اگر اوپک 16 میلیون بشکه نفتش را از دنیا قطع کند و فقط یک ماه قطع کند، ماه دیگر این نفت خودش را به 40 دلار میکشاند. موقعی که ما انقلاب کردیم، چرا نفت گران شد؟ برای اینکه جمهوری اسلامی تقریباً شش هفت ماه، شش میلیون بشکه نفت خود را نداد، هفت ماه، شش میلیون بشکه نفت به بازار نرفت و قیمت نفت بالا کشید، خوب! شما بیایید این کار را کنید، برای ما یک ماه که مسألهای نیست! ما نفتی را که امروز میخواهیم 20 دلار بفروشیم، در آینده میتوانیم به 40 دلار بفروشیم، اما باید صبر کنیم. بنابراین دنیا این دفعه خیال نکند که مثل زمان قدیم که یک مقدار پای زاهدی و اشرف و غیره را به میان کشیدند که شاه را برگردانند، حالا هم میتوانند چنین کارهایی را انجام دهند!! هم اکنون اینجا میلیونها آدم مسلح و مؤمن و متعهد پشت قضیه ایستادهاند. این قدر ما عوام و ساده نیستیم که شما خیال کنید با اسم عرضه و تقاضا و این حرفها، بتوانید وجدان ملتها را گول بزنید! نیروی جمهوری اسلامی و دوستان جمهوری اسلامی در همه کشورها پشت این قضیه خواهند بود و ما فقط متکی به حرکات اقتصادی و معمولی نخواهیم بود و در آینده برنامهریزی و تلاش خواهیم کرد جلوی این کار را بگیریم. و خداوند، ما را که میخواهیم حق ملتها را بگیریم و این را جزو جهاد کلی خود میدانیم، تأیید خواهد کرد. ما آماده جهاد هستیم، ما وقتی کارمان را شروع کردیم، فکر کردیم این جهاد ادامه دارد و ما هم میدانیم مسأله نفت را که حل کردیم، مسأله دیگری خواهیم داشت و تا این حرکت اسلامی پیروز نشود، شما این توطئهها را خواهید کرد و برای هر توطئهای ما ابزار مناسبش را پیدا میکنیم. همان طور که در این چند سال گذشته نشان دادیم، ملت ما اطلاع دارد، ملت ما بیدار و هوشیار است. من به ملتمان عرض میکنم و کاری به آن گردنکلفتها، ولگردها و قاچاقچیها و محتکران و لیبرالها و غربزدهها ندارم. ما آنها را همین جوری گذاشتهایم، مثل حیوان در جامعه خودمان باشند، بالاخره در کنار مردم افتضاحاتی میکنند! این توطئه را به ملت میگویم: ما در یک جریان مبارزهای قرار گرفتیم که شما باید آماده باشید! آمادگی شما مسایل را حل میکند. و فکر نکنید، به این آسانی این دشمن خونخوار و نیرومند ما، به زانو در میآید و ما را راحت خواهد گذاشت! ما زندگیمان لااقل آمیخته با مجاهده است، مجاهده اقتصادی داریم، فردا ممکن است ما از شما بخواهیم که نفت نمیخواهیم بفروشیم، بروید دنبال قالیبافی و گلیمبافی و منبتکاری و کارهایی که صادرات دارند. دوستان اتاق بازرگانی که دیروز آمده بودند، و با من ملاقات کردند میگفتند: »اکنون جریانی شبیه جریان سال 32 تکرار میشود و مردم دارند امروز از همه چیز که صادر میشود استفاده میکنند و با اجازهای که دولت برای صادرات داده، مشکل حل میشود«. ملت اگر لازم شد، دنبال همه کار خواهند رفت و روی پای خودشان خواهند ایستاد. من به شما اخطار میکنم که ما در میدان و در شرایطی زندگی میکنیم که خودمان را باید همیشه مهیا نگه داریم و این مبارزه طولانی است و به این زودیها تمام نخواهد شد. تجربه این شش، هفت سال گذاشته نشان داد که سختترین کارها را میتوانیم انجام دهیم. آن روزی که مبارزه پیروز شد، فکر میکردند، ما از نیروی انسانی دستمان خالی است، ولی امروز این کشور مملو از نیروهای متعهد و کاردان است. مدیران صالح امروز، قسمت اعظم کشور را در میدانهای سیاسی، اقتصادی، هنری و فرهنگی و علمی به خوبی اداره میکنند. نیروهای متعهد، دانشگاهی را که آن روز فکر میشد با فرار کردن و یا تصفیه کردن افراد ناباب و ناصالح زمین میافتد، آن چنان اداره کردند که امروز جمهوری اسلامی دو برابر سال 56 موفق شده دانشجو بپذیرد و این حرکت عظیم که در سال آینده نیز اضافه خواهد شد، نشان از قدرت علمی و فنی این مردم است. عدالت اجتماعی که با توجه به مشکلاتی که برای ما تحمیل شد و با توجه به مشکلات جنگ، جمهوری اسلامی دنبالش بود و امروز همه میدانند که زندگی در شهرهای دور افتاده و روستاهای ما، همان شرایطی را پیدا کرده که زندگی در تهران دارد. و امکاناتی که دست دولت هست، به همان اندازه به روستاها، در اطراف و اکناف و کنار مرزها میرسد که در شمیران پخش میشود؛ و خدماتی که در سراسر کشور جهادسازندگی و سایر نهادها انجام میدهند. نیروی عظیم نظامی که به وجود آمد و توانست با وجود مشکلاتی که داشت این مقاومت حماسهآفرین را در تاریخ نشان دهد و این شرایطی که متکی به جوانها و نیروهای از جان گذشته ماست. این نیروهای هوایی و دریایی که امروز در جلسه ما هستند و امروز روز آنهاست، اینها، همان کسانی بودند که وقتی امام وارد شدند، در نهایت خطری که برایشان وجود داشت، آمدند و جلوی امام مانور دادند و اظهار وفاداری کردند، در شرایطی که هنوز طاغوت در کشور حاکم بود. نیروی دریایی که پس از 7 سال آن مانور جالب را انجام داده و امروز صحنه خلیج فارس و تنگه هرمز را مثل موم در دست دارد. اینها قدرتهایی است که ملت در درون خود دارد. بسیجی و سپاهی و کمیتهای که بدان نحو است، در همه ابعاد ما خیالمان راحت است. و این بعد جدید که مسأله تأمین امکانات ارزی است، من خیال میکنم، جزو آسانترین کارها و جزو سازندهترین کارهای ما باشد، عنصر اصلی این ملت در حرکتش تقواست. ملت با تقوای ما فقط از خدا میترسد، و از غیر خدا نمیترسد و کسی که تقوا را به عنوان یک حافظ همیشه همراه خود در همه جا دارد، شکست نمیخورد. کسانی که علیه این ملت توطئه کنند، شکست خواهند خورد. »بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرّحیم/ اِذاجاءَ نَصْرُاللَّهِ وَالْفَتْحُ/ وَ رَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فی دینِ اللَّهِ اَفْواجاً/ فَسَبِّحْ بحَمْد رَبِّکَ وَاسْتَغْفِرْهُ اِنَّهُ کانَ تَوَّابًا«. خطبه دوم بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم اَلْحَمْدُللَّهِ رَبِّ العالَمینَ وَالصّلوةُ وَ السَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلی عَلِیٍّ أَمیرِالمُؤْمنینَ وَ عَلی الصِّدیقة الطَّاهِرة وَ عَلی سبْطِیِ الرّحْمَةِ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ موُسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَعَلِیِّ بْنِ مُوسی وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ وَ الْخَلَفِ الْهادی الْمَهْدی(عج). در خطبه دوم مطالبی در مورد جنگ و این حرکت عظیم لشکرهای احتیاط قدس دارم که عرض میکنم و این بخش با خطبه اول ارتباط دارد؛ یعنی بحث جاری است که روحش در هر دو خطبه وجود دارد. جنگ برای ما اصولاً تلخ است؛ یعنی ما واقعاً نمیخواستیم جنگ بین ما و همسایهای که 95 درصد مردمش مسلمان هستند، شروع شود و مشکلات جنگ را آنها هم تحمل خواهند کرد و میکنند؛ ولی حادثه تلخی که نمیبایست پیش بیاید، پیش آمد، و جزو حربهها بود. یکی از حربهها؛ وقتی که کودتا و فتنه لیبرالیسم و کاری که در دولت موقت کردند و چیزهای دیگر که نتیجه نداد (و ضربه اساسی را که دانشجوهای ما به لانه جاسوسی زدند که خود آمریکاییها اعتراف کردند، که ما ضربه غیر قابل جبرانی در کل دنیا خوردیم)، متوسل به جنگ شدند و جنگ را بر ما تحمیل کردند. منتها همان طور که امام فرمودند: این جنگ برای ما، برای منطقه و برای دنیای اسلام در آینده نعمت است و این تصویر قرآن است. »کَُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتالُ وَ هُوَ کُرْهٌ لَکُمْ وَ عَسی اَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ ...« جنگ و جهاد بر شما واجب شده که البته برای شما تلخ است، ولی خیلی تلخ به مذاق شما میآید که در واقع چنین نیست، تلخیاش معلوم است. بالاخره جنگ یک مسأله جدی است، شهادت دارد، معلول دارد، اسیر دارد، خسارت مالی دارد، و صرف نیروها دارد، واماندن از کارهای عمرانی دارد، آوارگی جنگ دارد، همه این چیزها هست. اینها تلخیهای جنگ است و در کنار این، اگر ما حق جهاد را ادا کنیم، همان طور که ملت دارد ادا میکند، شیرینیهایی دارد که آن شیرینیها مهم است؛ که الحمدللَّه ما شیرینیهایی که در جهادمان داریم و امیدی که به آینده این جهاد داریم، آن قدر زیاد است که سختیها را میتوانیم تحمل کنیم. به ذهن بعضیها ممکن است این طور خطور کند که خداوند اگر دینش را دوست دارد، اگر مردمش را دوست دارد، چرا این شیرینیها، با این تلخیها همراه باشد؟ این سنّت خداست! مسأله دیگری که باید در بحثهای اسلامی مطرح کنیم، این سنّت خدا، »سنّت درستی« است و با توجه به انسان و ماهیت انسان و آن مسایلی که انسان دارد، تلخیها جدی است، شوخی نیست. قرآن میفرماید تاریخ انبیا این جوری بوده است؛ همیشه انسانهای خوب در رکاب انبیای بزرگ شهادت و مبارزه را استقبال میکردند. »اَمْ حَسبْتُم اَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا یَعْلَمِاللَّهُ الَّذینَ جاهَدُوا مِنْکُم وَ یَعْلَمَ الصَّابرین« شما خیال نکنید به همین آسانی میتوانید به بهشت بروید. بهشت رفتن، احتیاج به عبور از مشکلات دارد، »حُبَّةِ اِلْجَنَّةِ بالْمَکارِة«، موفقیتهای دنیا هم همین طور است، در دنیا هم اگر یک دانشآموزی خوب درس نخواند، نمیتواند شاگرد خوبی باشد. همین طور یک کشوری تا زحمت نکشد نمیتواند نیرومند باشد. یک محقق تا دود چراغ و خفگیهای لابراتوارش را تحمل نکند، چیزی کشف نمیکند. هیچ چیز را همین جوری نمیدهند. در مسایل عمومی که باید با جنگ حل شود؛ پایهاش همین است، البته ما نمیخواستیم به این شکل شود. ما فکر میکردیم که دنیا امروز یک مقدار گوشش باز است و برای صدور انقلاب حرف حسابی میشود زد. اما این جنگ را آنها آوردند و به ما تحمیل کردند و وارد خانه ما شدند و اشغال کردند، حالا که به اینجا رسیده ما همانی را که میخواستیم، داریم میشویم؛ یعنی آن چیزی که ما متوجه آن نبودیم »عَسی اَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً« آمد. ما عادلانه و قانونمندانه، شرایطی را درباره جنگ مطرح کردیم؛ گفتیم که متجاوز باید از سرزمینهای ما بیرون رود و به خاطر تجاوزش محاکمه شود، باید خسارات و زیانهایی که وارد کرده جبران کند و آن دسته از مردم محروم عراق که آواره شدهاند، به شهرهای خودشان برگردند. این خواستههایی است که همه میپسندند و ما تا به حال ندیدیم که کسی بیاید با ما بحث کند و بگوید خواستههای شما عادلانه نیست. البته بعضیهایشان میگویند: شما آقایی کنید، بگذرید! و بعضیها هم میگویند: این نمیشود. و بعضیها میگویند: شما شرایطی برای داخل عراق نباید تعیین کنید که حاکم چه کسی باید باشد. چه کسی برود و چه کسی بیاید. ما هم میگوییم: ما تعیین نمیکنیم چه کسی باشد، بلکه حرف ما این است: یک کسی که در آنجا گناه کرده است، این گناهکار را محاکمه کنید! لذا هر کس باشد به ما مربوط نیست، هر کسی را ملت عراق خواست، آن باشد، و هیچ حرف حسابی تابه حال کسی به ما نزده است که شعارها و خواستههایمان عادلانه و به حق نیست. پس این شرایط تاریخی برای انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی پیش آمده که مسایلی را مطرح کند و آن مسایل هم حق باشد، خوب! در پناه این مسایل ما چه چیز میخواهیم به دست بیاوریم. اینکه بنده میگویم »عَسی اَنْ تَکْرَهُواَ شْیئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ«. اینکه امام فرمودند: جنگ نعمت است، از همین نقطه به این مسیر میرسیم. برخلاف میل ما و برخلاف آن مسؤولیتی که ما مسؤولیت آن را نداریم، شرایطی را پیش آوردند که ما به اهدافمان نرسیم. وقتی که ما انقلاب کردیم، میدانستیم که این انقلاب در ایران نمیتواند محدود بماند، چون انقلاب اسلامی است. این انقلاب باید به جاهای دیگر برود. طبیعی است از جمله جاهایی که بایستی میرفت و حق بود، »عراق« بود، منتها این جوری که حالا میخواهد انقلاب صادر شود، همین طوری مردم عراق خودشان مثل ما عمل کنند که میخواستند عمل کنند. آنها خشونت را از حد گذراندند و به کشور اسلامی ما تجاوز کردند، خوب! الآن ما آن شرایطی را که میگوییم این است : اگر صدام در منطقه بماند - البته صدام که کسی نیست؛ حزب بعث اگر بماند - این منطقه نه امنیت به خودش میبیند و نه ملت عراق آزادی خواهد داشت و نیز مشکلات جمهوری اسلامی و مشکلات منطقه همیشه خواهد ماند. خوب! ممکن است یک کسی بگوید خیلی خوب! عراق میخواهد این جوری بماند، به شما چه ربطی دارد؟ ما میگوییم: درست! اگر جنگ نبود، حرف شما صحیح بود، به ما هیچ ربطی نداشت، عراق و مردم آن، خودشان هر طور خواستند باشند، ولی حالا جنگ است و این جنگ را آنها درست کردهاند؛ حالا که اینها این جنگ را به پا کردهاند، این راه را هم خودشان باز کردهاند و هیچ راهی هم غیر از این نیست. وقتی که حزب بعث برود این دعواها در منطقه میخوابد. مسأله نفت را اگر الآن دشمنان ما میتوانند مطرح کنند، به خاطر همین مسایلی است که ما میبینیم. ببینید! خود عراق بود که در جلسه قبلی اوپک گفت: ما محدودیت اوپک را قبول نداریم و هرچه بتوانیم تولید میکنیم وسهم را قبول نداریم. خوب! این از عوامل این جریان بود. خود عربستان سعودی بود که لوله نفت داخل کشور خودش را در اختیار عراق گذاشته، تا از سهمیهای که اوپک برای کشورهای عضو تعیین کرده، بیشتر صادر کند، و اگر لوله نفت عربستان سعودی در اختیار عراق نباشد، عراق نمیتواند این قدر نفت صادر کند. پس خود اینها هستند که جنگ را اداره میکنند و اوپک را هم تضعیف میکنند و هم مانع وحدت کشورهای اسلامی هستند. استکبار هم همین را میخواهد. اینکه اینها میگویند صلح، به خدا قسم دروغ میگویند! و این قسم را که بنده عرض میکنم جدی است. صلح؛ جوری میخواهند که همین طور دعوا بماند؛ ایران و عراق در مقابل هم باشند و مرتب اسلحه بخرند و انبار کنند و هر روز چیز جدیدی بخرند و دشمنیشان هم طوری باشد که در اوپک، در مورد اسرائیل و بالاخره در هیچ جا نتوانند به تفاهم برسند و در مقابل هم دعوا کنند و همه از هم بترسند و آنها هر کاری خواستند بکنند. البته آنها این طور صلح را میخواهند، ولی صلح دیگری نمیخواهند. صدام معلوم است دروغ میگوید که صلح میخواهد. خودش ادعا میکند هر روز 100 تا 200 هواپیما ایران را بمباران میکند. حالا نمیدانیم چه بمبارانی است که ما نمیفهمیم بمب به کجا میافتد!؟ یا خلبانش بمبها را در بیابانها میریزد، یا اصل قضیه دروغ است! شاید از اینکه این قدر بمب ریخته وسط خلیج فارس دریا را پر از بمب کردهاند!! این وضع اینها است. اینها دروغ میگویند. ادعای صلح میکنند، ولی بمبهایشان را به روی مردم بی گناه میریزند. نیروهایمان آماده جهاد هستند، منتها ما با حساب عمل میکنیم. آنها میخواهند شعار صلح بدهند و دروغ میگویند. مثل آمریکاییها که تروریسم را محکوم میکنند، اما خودشان ترور میکنند، اینها هم این طور عمل میکنند. مسأله ما با اینها مطرح کردن »حقوقی« است که فکر نمیکنیم بتوانیم از این »حقوق« پایین بیاییم؛ یعنی کسی در جمهوری اسلامی نیست که به خود حق دهد که متجاوز را عفو کند، آن هم متجاوزی که خون دهها هزارنفر از چنگال و دندانش میریزد و این همه تخریب کرده است. یا بگوید ملت عراق برنگردد به وطنشان، یا بگوید که حزب بعث بماند و یا بگوید که خسارات ما را ندهند. کسی نمیتواند این حرف را بزند. هر کس این حرف را بزند اصول را منکر شده است. بنابراین ما روی اصولمان ایستادهایم و فکر میکنیم که قدرت اجرایی این کار را داریم و این کار را خواهیم کرد، و معتقدیم همه امکاناتی که دنیا به صورت احمقانه در اختیار عراق گذاشته، سودی نخواهد داد؛ غیر از اینکه یک روز، دو روز، پنج روز عمر اینها را اضافه کند، کاری دیگر از پیش نمیرود، و سندمان این مردم و این جریاناتی هستند که میبینید. شما، راهیان کربلا را دیدید که چگونه رفتند، و امروز که سپاه پاسداران از لشگرهای احتیاطش خواست که بیایند مانور دهند، پیش بینی میکرد 220 لشگر بیایند و امروز حدود 300 لشگر از نیروهایی این طوری در صحنه حاضرند و واقعاً منتظرند فرمان بدهیم که به طرف عراق و کربلا، بروند. این هم بخشی از نیروهای ما است. نیروهای احتیاط ارتش هنوز جای خودشان محفوظ هستند که یک نیروی عظیمی است و چندین روز کار کردهاند و آموزش دیدهاند و اینها همه در اختیار هستند. پایه اصلی مسأله دیگری است که من در این خطبه میخواهم به این قسمت بپردازم. چون که ممکن است آمریکا و روسیه ندانند و عراقیها و حامیان صدام نفهمند (آنها نمیتوانند ارگانیزم این قدرت مردمی را درک کنند که چرا این طوری است)، این را توضیح میدهم. حامیان صدام گوشهایشان را باز کنند و ببینند که با چه کسی طرف هستند و بیش از این خودشان را معطل نکنند. چرا ما این طوری هستیم؟ چرا مردم این طور هستند؟ چرا این مردم ده سال است که هرچه مشکلات را میبینند محکمتر میشوند؟ این را بشکافید! اسلامشناسی که میخواهید بکنید، اینجا بیآیید، این را اگر فهمیدید مسأله برایتان حل میشود، آن وقت در جاهای دیگر ما را بیخودی اذیت نمیکنید. مردم، جهانبینیشان چیست؟ اسلام چه میگوید؟ این مسلمانها، این بچههایی که این نوارهای قرمز را روی پیشانیشان میبندند و با همین نوارها میروند و شهید میشوند یا فتح میکنند، اینها چه میگویند؟ چه چیز در مغز و فکرشان هست و چه احساسی دارند که این طور هستند؟ این را درک کنید. اینها جهان بینیشان این را میگوید و آن چیزیست که در قرآن و در عقایدشان هست و از بچگی به آنها آموختهاند و به آن ایمان دارند. مسأله زندگی برای اینها حل شده است؛ دنیا و آخرت برای یک مسلمان حل شده است. زندگی چیست؟ اگر انسانی با تعلیمات قرآن به دنیا آمد، ما معتقدیم که دیگر نابود نمیشود؛ ابدی و جاوید است و این جاوید که غیرمتناهی است، بیانتها است، یک قطعه کوچکش این پنجاه، شصت سال است که عمر طبیعی ما است. اگر ما همه چیزمان جور باشد و غم و غصهای نداشته باشیم و زن و بچه درستی داشته باشیم، همسایه خوبی داشته باشیم، دولت خوبی و شرایط خوبی داشته باشیم، این ده، بیست سال برای ما چیزی است در دنیا و از این به بعد دیگر تمام نشدنی است و کران ندارد و افق آن نامحدود است و ابعاد لذت آن زندگی هم قابل مقایسه با اینجا نیست، نه عذابش و نه رحمتش قابل مقایسه است. قرآن، تصویرهایی آن هم به زبان ما دارد والاَّ شاید خیلی از اینها عمیقتر است، چون ما نمیفهمیدیم، قرآن به این زبان حرف زده: باغها، نهرها، حورها، قصرها، رضایت خدا و مسایلی که ما میتوانیم درک کنیم ؛اینها یک صحنههایی از زندگی آینده آخرت یک مسلمان است، غیر از مواهبی که در دنیا به دست میآورد. خوب! کسی که این گونه فکر میکند و کسی که این دنیا را در دست خدا میداند و کسی که اصولاً شکست در منطقش نیست (یک مجاهد مسلمان فاتح مطلق است، احتمال شکست نیست؛ یعنی کسی که وارد میدان نبرد میشود، اصولاً شکست برایش مطرح نیست)، یا طرف را میشکند و پیروزی دنیا و آخرت دارد، یا خودش ضربه میخورد و پیروزی انجام وظیفه را دارد و به سوی سعادت مطلق میرود. آیه قرآن میگوید: مسلمان نه غصه، نه ترس دارد. و این یک چیز عجیبی است! این کلمه را یک بار روی آن دقت کنید! کسانی که حرف مرا میفهمند، مخصوصاً به اسلامشناسان داخل اسرائیل و آمریکا و اینها میگویم! گوش دهید! این منطق ما است که: یک نفر مجاهد مسلمان، نه ترس و نه اندوه و غصه دارد، چرا اینها را ندارد؟ این از آیات محکمات قرآن است که ما همه به این مسأله اعتقاد داریم. ترس، مال آینده است. غصه مال گذشته است، معمولاً. چرا غصه نداریم؟ برای اینکه وقتی ما وظیفه خود را انجام دادهایم و مورد رضایت خداوند هستیم و آنچه که به دست آوردیم از آنچه که از دست دادهایم ارزشش بیشتر است (بهشت از دنیا بهتر است و سعادت ابدی از دنیا بهتر است، فتح دنیا هم خوب است) خوب! چه غصهای نسبت به گذشته داریم؟! کسی که همه چیز خود را از دست داده، ولی رضایت خدا و بهشت و باغهای بهشت و نهرهای مصفای بهشت و استقبال حورالعین را در موقع شهادت و آن منظرههایی را دارد که خداوند در سوره واقعه و سایر سور دیگر آنها را ترسیم کرده است، دیگر چه غصهای دارد و چه چیز از دست داده است؟ اینکه همه چیز را پیدا کرده، پس گذشته غصه ندارد. البته غصه فقط متعلق به کسی است که گناه کند، زیرا دیگر مجاهد مبارز نیست. آدمهایی که در گذشته کار بدی انجام دادهاند، بله! باید غصه بخورند، از آینده چرا بترسیم؟ اصولاً مگر چیزی ممکن است بشود که برخلاف مصلحت ما پیش بیاید؟ آنهایی که جهاد میکنند، آنهایی که اهل مبارزهاند و حاضرند جانشان را تسلیم کنند، اگر بترسند، بالاخره یا شهید میشوند که نصیبش آن است یا معلول میشوند که اجر ایشان بیشتر است و یا پیروز میشوند که باز هم بهتر است؛ پس برای مسلمانها، »اِحْدَیالْحُسْنَیَیْنِ« که در قرآن مطرح است همین است. آقای ریگان! به اسلامشناسهای خود بگویید این مطلب را بشکافند! مسلمانها در جهاد همواره به کفار میگفتند که شما از ما چه انتظار دارید؟ یکی از دو چیز و هر دو آن هم خوب است و مثل هم نیز میباشند: یا پیروزیم و اسلام را موفق کردهایم و پیش خداوند مأجوریم و یا شکست میخوریم و باز پیش خداوند مأجوریم. مگر ما وکیل خدا هستیم که در دنیا دین چطور شود یا نشود؟ خداوند هر طور خودش بخواهد، انجام میشود و ما باید وظیفه خود را انجام دهیم. اگر ما خدای ناکرده شکست مطلق هم بخوریم و نابود شویم؛ اگر کل ما در ایران وظیفه خود را انجام داده باشیم، چیزی نخواهد شد. خداوند از این تاریخها زیاد دارد. از این ملتها، از این روحانیتها، از این رهبرها، از این دشمنان اسلام، از این صدامها، از این شمرها، همواره بوده و باز هم خواهد بود و چیزی نخواهد شد. ما با این منطق مبارزه میکنیم! اصولاً جمهوری اسلامی متکی بر این منطق است و مبارزه متکی بر این منطق بود و جنگ و صلحمان هم بر اساس این منطق است. اگر شماها این طرز تفکر را بفهمید که نمیفهمید، زیرا ما نمیدانیم این را با چه زبانی در گوش شما استکباریها فرو کنیم، چون شما نمیتوانید بفهمید! شما باید چند روز مؤمن و متدین و متعهد شوید و یک قدری با قرآن آشنا شوید و مزه این راه را بفهمید؛ بعد این حرفها را میتوانید درک کنید. وقتی مسلمانان در صدر اسلام خواستند مصر را فتح کنند، یک عده کمی رفته بودند با مصریها بجنگند. به فرمانده نظامی مصر گزارش دادند که اینها خیلی کم هستند. او گفت: بگویید بیایند و بی خود زحمت درست نکنند. آنها را احضار کردند. در یک جلسه نظامی و چند تا عرب هم کفشهایشان را زیر بغل خود گرفتند و وارد یک سالن عظیم شدند. گفت: شما برای چه آمدهاید؟ آنها گفتند: آمدهایم جهاد کنیم، گفت: چه میخواهید؟ آنها گفتند آمدهایم شما را دعوت به حق کنیم. گفت: بابا! آخر چرا خودتان را به زحمت انداختهاید؟ اینجا ما مثلاً پانصد هزار سرباز زیر پرچم داریم و با دولت روم معاهده داریم و آنها تا یک میلیون سرباز به ما کمک میکنند، آخر این چه جنگی است، چه دعوایی است!؟ یکی از آن عربها بلند شد و گفت: خوب! حالا بعد از این همه حرف چه میکنید؟ ما را میکشید؟ غیر از این که دیگر نمیشود، تازه این هدف ما است. ما وقتی که از شهرمان بیرون آمدیم، قوم و خویشهای ما که ما را بدرقه میکردند از ما قول شفاعت گرفتهاند که آنها را در بهشت شفاعت کنیم، ما نیامدهایم که برگردیم. وقتی محکم حرف زدند، در پاسخ آنها گفتند: خیلی خوب! بلند شوید بروید. شما عقل ندارید! وقتی بیرون رفتند، گفت: به عقیده من پنجه در پنجه این آدمها انداختن حماقت است. با اینها نمیتوان جنگید! لبنان را این احزاب و این جمعیتها و این اسلحههای سبک و سنگین، این طوری حفظ نکرد. همان چند تا حزب اللَّهی که نشستند روی صندلی کامیون و رفتند به آن ساختمان پنج، شش طبقه زدند و چهارصد، پانصد کارشناس آمریکایی را زیر آوار، جهنمی کردند، لبنان را به اینجا رساندند. به هرحال این نیروی عظیم را اگر میخواهید بفهمید، کسانی که ازشما اسلامشناسی در دانشگاهها درس میدهند، در همین دو، سه جمله بفهمید. اگر اینها را فهمیدید، رمز این مسأله را میفهمید، والاَّ نمیفهمید و غیر ممکن است که بفهمید! اما به شما مردم عرض میکنم! این چند ماه که با حضور بیشتری در صحنههای سیاسی حاضر شدید: آن حرکت عظیم روز جهانی قدس، آن حرکت عظیم راهیان کربلا و این لشگرهای احتیاط قدس، و در کنارش این نماز جمعههای باشکوه و این احساسات پرشور و ارزنده، عوامل بازدارنده شرارت در این مقطع بود. دشمن روی اینها حساب میکند. من به شما پیشنهاد میکنم و از شما میخواهم که روز 22 بهمن که قرار است، ملت ما راهپیمایی کنند و قرار است تظاهرات کنند، آن روز همه شماها به میدان بیایید، هرکس هر کاری دارد بگذارد زمین و وارد صف راهپیمایان شود، و همه جا میدانها را پر از جمعیت کنید و وارد عرصه شوید. این امر، اثری که در ترساندن دشمنان ما دارد، وحشتی که در دل مخالفین ما ایجاد میکند، تضعیف روحیهای که از عراقی میکند و تقویت روحیهای که از رزمندگانمان میکند و مانعی که در مقابل مانورهای اینها در اقیانوس هند و ترساندن از ناوگان اینها میشود (همین چند ساعت وقت مصرف کردن شما در راهپیمایی روز 22 بهمن) به اندازه یک جنگ وسیعی است که چند لشگر با دادن هزاران شهید میتوانند در تاریخ حرکت ایجاد کنند. حرکت سیاسی شما، حرکت ایجاد میکند. واقعاً هم همین طور است و انشاءاللَّه که خداوند خواسته که دین او در این مقطع تاریخ پیروز شود. به صدام و دشمنانمان و حامیان صدام اخطار میکنیم که اگر شما از این حرکت لشگرهای احتیاط قدس، از این راهپیمایی 22 بهمن که شکوه و جلال آن را خواهید دید، پند بگیرید، به نفع شما است و مواجه با یک حرکت عظیم نیروهای رزمنده، به طرف اهداف آنها در اعماق خاک عراق نخواهید شد، ولی اگر پند نگیرید و صدام را تسلیم محکمه نکنید و خسارات جمهوری اسلامی را نپردازید و بخواهید برای حفظ یک جنایتکار، مقاومت کنید، دیگر این آخرین اخطارمان است! ما همه چیز نشان دادیم، قدرتهای سیاسی، رزمی، راهیان کربلا و لشگرهای احتیاط قدس را و این مظاهر با شکوه حمایت ملت را همه نشان دادهایم و اتمام حجت کردهایم و پیش خداوند روسفید خواهیم بود که ما حربه آخر را زمانی به کار میبریم که احساس کنیم، دیگر هیچ پندی و اندرزی به گوش کر دشمنانمان نمیرود و این دل سنگ و شقی آنها در مقابل هیچ موعظهای حاضر نیست تسلیم شود. از حضار امروز مراسم باشکوه نمازجمعه ما، میهمانان دهه فجر هستند که مقدم آنها را گرامی میداریم و بخشی از نیروهای جان برکف هوایی، دریایی، و دانشگاه پلیس که به مناسبت روز نیروی هوایی امروز در این مراسم شرکت کردهاند و همچنین از دانش آموزان عزیزمان که در مسابقه دو بزرگداشت دهه فجر در مراسم نمازجمعه شرکت کردهاند، تشکر میکنیم و امیدواریم که خداوند به همه ما توفیق دهد که بتوانیم رضایت خدا را که مهمترین ثروت و خیر و برکت ماست برای خودمان جلب کنیم. ترجمه خطبه عربی بسم اللّه الرحمن الرحیم اَلْحمْدُلِلّه وَ الصَّلاةُ عَلی رَسُولِ اللَّه وَ آلهِ وَ عِباداللَّهِ الْمُتَّقین. در این چند ماه اخیر، خیلی چیزها ثابت شد و بسیاری از مردم دنیا که فریب دروغهای صدام را خورده بودند، آگاه شدند. خیلی از مردم دنیا فهمیدند که ادعای صلح طلبی بعث عراق برای فریب دادن ملت عراق و مردم دنیا و سوء استفاده از این شعار برای ادامه تجاوز و شرارت است. ناظران بی طرف، متوجه شدند که ایران اسلامی در عین داشتن قدرت در برخورد با دشمن متجاوز، خوددار و صبور و تابع حق و مقررات و اصول انسانی و اسلامی است. ماههاست که نیروهای اسلام در سراسر جبههها آماده حرکت نظامی و گوش به فرمان رهبری برای گوشمالی بعثیان شرور و آتش افروز هستند؛ با اینکه در این مدت، مکرراً شرارتهایی از بعثیان عراق سر زده که عدم جواب مناسب آن از طرف ایران، احتیاج به ضبط نفس و بردباری بیش از حد داشته است. صدام با ماجراجویی در دریا و خشکی و شهرها، زدن مراکز اقتصادی و تهدید کشتیها و ناامن کردن راههای آبی و هوایی و استفاده از اسلحه سمّی و حمله به مراکز غیر نظامی که در این مدت جوابهای مناسب خود را دریافت نکرده، صلح طلبی میکند! با اینکه عراق مدعی است در دو ماه اخیر معمولاً روزانه دهها حمله هوایی به ایران دارد، چگونه ادعای صلح طلبی میکند؟ این تحمل و خودداری ما، همراه با نشان دادن قدرت رزمی، به امید تنبّه حامیان صدام است که با دیدن قدرت و آمادگی ما دست از آن محتضر جنایت کار بردارند و برای ادای حق مظلوم، اقدام مناسب نمایند. رژه نزدیک سیصد لشکر احتیاط قدس، اخطار نیرومند دیگری است که اگر نتواند درس خوبی برای تسلیم به حق و پذیرش شرایط عادلانه ما باشد، دیگر باید مأیوس بود و منتظر چیزهایی که ما خودمان مایل نیستیم، پیش آید. »اَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطان الرَّجیم/ بسمِاللَّه الرَّحْمن الرَّحیمْ/ قُلْ اَعُوذُ برَّب الْفَلَقِ/ مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ/ وَ مِنْ شَرِّغاسقٍ اِذا وَقَبَ/ وَ مِنْ شَرِّ النَّفَّاثاتِ فِیالْعُقَد/ وَ مِنْ شَرِّ حاسدٍ اِذا حَسَدَ«.