خطبه ها
  • صفحه اصلی
  • خطبه ها
  • نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

  • دانشگاه تهران
  • جمعه ۱۸ بهمن ۱۳۶۴

    خطبه اول  بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم اَلْحَمْدُلِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَالصَّلوةُ وَالسَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَالِهِ الْأَئِمَّةِ الْمَعْصُومینَ. أَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیم، »اِنَّ الْحُکْمَ اِلاَّ اللَّه«.  در این هفته به خاطر فراوان بودن مناسبتها و آمادگی اذهان و احساسات ملت ما برای شنیدن مسایل مربوط به انقلاب و دهه فجر و دستاوردهای این جهاد مقدس، بحث می‏کنم و خطبه اول مربوط به بازنگری و جمع بندی و نگاهی به انقلاب است و خطبه دوم مربوط به جنگ و لشگرهای احتیاط قدس است. در خطبه اول اگر بخواهم بحث انقلاب و دهه فجر و دستاوردها را در همه ابعاد مطرح کنم، تحقیقاً در یک خطبه، فهرست آنها را هم نمی‏توانم عرض کنم، لذا روی یکی از مسایل مهم و محوری انقلاب بحث می‏کنم و به بقیه هم اشارات کلی خواهم داشت. بحث اصلی که به آن اشاره می‏کنم، مسأله روز و بسیاری از مسایل جاری منطقه و دنیاست و موضع‏گیریها، دوستیها و دشمنیها، فعالیتها براین محور قابل تفسیر و تحلیل است. از میان آثار و نتایج مثبت انقلاب اسلامی ایران و دستاوردهای عظیمی که بخشی از آنها در سطح اعجاز است، مسأله تحقق حاکمیت و احیای فکر اسلامی در دنیا است. این مسأله محوری و مسأله ما است که در تمام دوران تاریخ اسلامی، در تاریخ مبارزات اصیل مسلمین و رهبران اسلامی، ائمه، بزرگان، بلکه در تاریخ بشریت، تاریخ ادیان و انبیایی چون حضرت ابراهیم، حضرت نوح، حضرت موسی، حضرت عیسی و سایر انبیاء اللَّه که مبارزه و جهاد و جنگ کردند و شهادت را پذیرفتند، هدف محوری، حاکمیت دین خدا و اراده الهی بوده است. امروز در میان همه قطعات تاریخ دنیا (از قدیم تا به حال) آنچه که برای ما روشن است، ما جلوه تحقق این هدف مقدس را در تمام ادوار تاریخ در بهترین شرایط می‏بینیم و این یک چیز کمی نیست که در یک جمله ادا کنم، اما یک اقیانوس مطلب هست. و روی این مسأله تأکید دارم. کسانی که به نحوی دستشان در این انقلاب بوده و در این انقلاب جان و مال دادند، فرزند دادند،[t1] سلامتی دادند و وقت صرف کردند، بدانند در چه کاری شریک هستند. شما خانمها و آقایان که با شعار و با حضور در نمازجمعه ومراسم و راهپیماییها و امثال اینها، به نحوی حمایت خود رإ؛ ظظ  اعلام می‏کنید، بدانید که در چه جریانی شریک هستید و فعالیت شما با چه شخصیتهای تاریخی و مقدس الهی ارتباط برقرار کرده است. ما مثل قطراتی هستیم که به اقیانوس عظیمی وصل شده‏ایم، که الآن صفت اقیانوس را برای خودمان کسب می‏کنیم. سالها و قرنهاست که تلاش استکبار و کفر جهانی در این است که اسلام را به عنوان یک فکر حاکم و یک مکتب دارای قدرت اداره جامعه از تاریخ بیرون کند و مسلمانها را به عنوان یک نیروی قابل توجه، حول یک محور مشخص، منزوی کند و خیال می‏کنم، در تمام اهداف استکبار جهانی هیچ هدفی به اندازه این هدف، اصولی، اساسی و پُرمایه نیست و برای آن، خیلی خرج و تلاش کردند و تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی موفقیتهای بزرگی هم به دست آورده بودند و خیالشان راحت شده بود و فکر می‏کردند که اسلام در بایگانی تاریخ رفته و به عنوان یک حاکم و جریان مکتبی مدیر یک جامعه در آنجا بایگانی شده است! حتی کاری کرده بودند که اسلام را از مسیحیت هم ضعیفتر نشان دهند. البته اصل مسیحیت هم مثل اسلام است و ما میان مسیحیت و یهودیت اصیل در زمان خودشان با اسلام، فرقی قایل نیستیم و همه ادیان الهی همین طور هستند. مسیحیتی درست کردند، که مسیحیها قانع باشند، که رهبرشان مثل آقای پاپ در واتیکان یک محوطه کوچکی بگیرد و در کنارش ایتالیای بزرگ و کشورهای بزرگتر باشند و از رهبری‏اش به همین اندازه قناعت کند که در مراسمی شرکت کند تا دست و پایش را ببوسند، یا در کارهایی مثل غسل تعمید و غیره شرکت کند! آنها، دلشان می‏خواهد مسلمانها را هم همین جور کنند. آن وقتها که ما مبارزه را شروع کردیم، حکومت شاه صریحاً می‏گفت که »قم را می‏خواهیم واتیکان کنیم«. بعد دیدند که قم خیلی به تهران نزدیک است؛ گفتند: در مشهد، منطقه حرم را واتیکان کنیم! یک چنین طرز تفکر از اینها نسبت به اسلام در ذهنشان بود. فکر کرده بودند که اسلام را از آن خاصیتش انداخته‏اند و وقتی که این انقلاب شروع شد، آنها باور نمی‏کردند و نمی‏توانستند باور کنند! شاید عمیقترهایشان که معارف اسلامی را می‏شناختند، خطر را جدی می‏گرفتند، اما سیاستمداران ساده آنها که ظواهر را می‏بینند و چیزی از ادیان آسمانی سرشان نمی‏شود و عمق معارف الهی را نمی‏فهمند، مسأله برایشان جدی نبود. مثلاً آقای ریگان که در طول زندگی‏اش همه همتش این بوده که یک هنرپیشه خوبی در صحنه سینما باشد، چطور می‏تواند تفکر الهی داشته باشد؟! به هرحال این‏گونه تصمیم‏گیرها اکثراً معارف اسلام را نمی‏شناسند، و اسلام شناسی که مطرح می‏کنند، تاریخ اسلام را می‏فهمند و روابط اجتماعی را می‏توانند درک کنند، اما اسلام شناسی به آن معنی برایشان مقدور نیست. به هرحال خیالشان جمع بود که یک دفعه این سنگ عظیم در اقیانوس تاریخ افتاد و این امواج خروشان را ایجاد کرد که این موجها پشت سرهم به طرف ساحل می‏روند و ساحل را فتح می‏کنند که آنها چشمهایشان باز شده و به فکر افتاده‏اند. امروز بزرگترین مسأله دنیا، مسأله احیای روحیه اسلامی و احساس شخصیت اسلامی در دنیاست. بیش از یک میلیارد مسلمان با بیش از پنجاه کشور مستقل و حضور مؤثر در دهها کشور دیگر و صاحب مهمترین ذخایر استراتژیکی دنیاست. یک چنین چیزی آن هم نه مثل بقیه نیروها، مثل این نیروهایی که در داخل خودتان می‏بینید که نمونه‏اش در میان مسلمانهاست؛ مسأله این است. جریانی که قرنها در پشت سرخود مظلومیت و محرومیت دارد، عصبانی و خشمناک است. الآن متوجه شده که قدرت داشته و فریبش داده‏اند. و متوجه شده که می‏توانسته اداره کند و به او گفتند، تو نمی‏توانی اداره کنی! الآن متوجه شده که بی‏جهت تحقیرش کرده‏اند. گفتند تو وحشی هستی! و عقب مانده‏ای و با این فکرت نمی‏توانی حرکت کنی! مسلمانها احساس غبن می‏کنند و خشمگین هستند. احساس نیرو و حق می‏کنند؛ موجوداتی نیرومند و قوی و دارای اسلحه و چیزی که نداشتند رهبر و الگو بود. وحشت دنیا از این است که ایران الگوی حرکت صحیح و موفق در دنیا باشد و این کار اتفاق می‏افتد. برای چنین کار با اهمیتی که جمهوری اسلامی در سایه رهبریهای داهیانه رهبر عظیم خود موفق به کسب آن شده است، بیش از این حرفها باید سرمایه‏گذاری کنیم و نباید خستگی داشته باشیم. باید محاسبه کنیم که چه به دست می‏آوریم، برای چه می‏جنگیم و برای چه فداکاری می‏کنیم. آن وقت ارزش کار خودمان را می‏فهمیم و خسته نمی‏شویم و این کار بزرگ در دنیا، دارد تحقق پیدا می‏کند و جنگ واقعی این است.  امروز جنگی که به طور جدی در سطح بین المللی مطرح است این است که مسلمانها با پایگاهشان که ایران است و با مکتب خود که اسلام است، برای احقاق حق قیام می‏کنند. پیشرفت مسلمانها، عقب رفتن استکبار و استعمار است و به هم خوردن بساط ستم بین‏المللی و ویران شدن کاخ آمال و آرزوهای هوس رانی دنیاست. از آن طرف آنها سعی می‏کنند که چنین چیزی نشود: باید به سر این نهضت و انقلاب بزنند و هر جا که می‏توانند آن را تضعیف کنند و همه همتشان را هم دارند خرج می‏کنند! هر حربه‏ای که به دستشان آمده، به کار برده‏اند و عجیب است! تاریخ انقلابهای اخیر را اگر مطالعه کنید، می‏بینید هیچ انقلابی به اندازه انقلاب ایران مواجه با حربه‏های استکبار جهانی نبوده و هیچ انقلابی هم این قدر حربه‏ها را نشکسته که آخرین حربه‏اش مسأله روز ماست که مطرح می‏کنم. پایگاه این حرکت در ایران است و جریان عمومی ایران و توده ملت که اکثریت بیش از 90% است و یک اقلیتی هم هستند که در جریان انقلاب در ایران نیستند و مخالفند و مخالفت آنها برای این است که با این اهداف موافق نیستند؛ مثل ملحدین و مارکسیستها که افکار انحرافی دارند یا سرمایه‏دارهایی هستند که با استثمار می‏خواهند زندگی کنند (سرمایه‏داری که بخواهد با سرمایه‏اش عادلانه برخورد کند و با امکاناتش بخواهد زندگی کند، شاید از این انقلاب نترسد، آنهایی که می‏خواهند استثمار کنند، می‏ترسند)، قاچاقچیها و احتکارچیها، اینها مخالفند. و بی‏بند و بارهایی که دلشان می‏خواهد ولگردی کنند، کثافت‏کاری و تجاوز کاری کنند، به ناموس مردم و اخلاق مردم تجاوز کنند (طبقه ضد اخلاق) اینها مخالفند. لیبرالها و آنهایی که وابستگی روحی به تمدن غربی دارند و البته اینها هم ریشه در یکی از این جریانات دیگر دارند، و لیبرالی بی خود گفته نمی‏شود؛ یا ریشه‏اش سرمایه‏داریست یا الحادی است، با همان اخلاق و بی‏بند وباری یا نوع دیگری است؛ منتها شعارش، شعار روشنفکری می‏شود و وقتی که تحلیلش کنیم، در یکی از اینها پایگاه پیدا می‏کند. اینها در کشور ما هستند، اینها با هر چه که زحمت برایشان درست کند، مخالف هستند. نمی‏توانند جنگ را تحمل کنند، خاموشی را مشکل تلقی می‏کنند، نمی‏توانند کمبود سوخت را قبول کنند، نمی‏توانند جیره‏بندی را قبول کنند، اینها برایشان دردسر است!  توده و اکثریت ملت ما در روستاها تقریباً صددرصد است و در شهرهای کوچک 98 و 99% است. در شهرهای بزرگی مثل تهران یا شهرهای دیگر که از زندگی دوران شاه تنعم زیادی داشتند، از آن تیپ بیشتر هستند. این پایگاه جمهوری اسلامی است و این مخالفینی که ما در داخل داریم، اینها را باید جزو همان مستکبرین خارج به حساب آوریم. اصلاً اینها، حربه آنها و آنها هم حربه اینها هستند، آنها ملت واحده‏اند و ما هم ملت واحده هستیم. آن مجموعه جریان کفر استکباری است، ممکن است که در اینها مثلاً شعارهای مارکسیستی  و شعارهای حمایت از مظلوم هم باشد، شعارهای مبارزه هم باشد، اما جریان، آن جریان است و این طرف هم این جریان است. این جریان ما، در کشورهای دیگر هم طرفداران خود را دارد: در پاکستان، ترکیه، هندوستان، مصر، فلسطین، اردن، عراق و هرجا که آدم می‏رود، در اروپا، در خود آمریکا، این جریان نیروهای خاص خودش را دارد. اینها نقطه مقابل هم هستند و همدیگر را تایید می‏کنند. این جریان، حق حاکمیت الهی، حق حاکمیت اسلام و حق طبیعی مسلمانها را مطالبه می‏کند؛ آن جریان می‏خواهد این را ندهد! دیگر بقیه مسایل را باید در پرتو این محور اصلی، الآن توجیه و تحلیل کنیم. آنها همه حربه‏هایشان را به کار می‏برند و مهمترین حربه‏ای که اینها از لحاظ فرهنگی به کار بردند، این بوده که چهره این انقلاب را بد کنند، بگویند که: مثلاً ما خشن هستیم، اعدام می‏کنیم، سنگسار می‏کنیم، بدون محاکمه اعدام می‏کنیم، زندانی چقدر داریم، اقلیتها را این جوری سرکوب می‏کنیم، آزادی در کشور نیست و غیره! و بهترین سرمایه استکبار جهانی برای مطرح کردن این مسایل هم ضدانقلاب داخلی است. و بی خود نیست که از اینها در پاریس، آمریکا یا لندن یا هندوستان یا جاهای دیگر پذیرایی می‏کنند: پناهنده سیاسی می‏گیرند، پول به آنها می‏دهند، پلیس و منزل در اختیارشان می‏گذارند. ضدانقلابهای ما در پاریس الآن به گونه‏ای محافظت می‏شوند که شخصیتهای درجه یک پاریس هم این طور حفاظت نمی‏شوند و این واقعیتی در آنجاست، برای اینکه این سرمایه آنهاست و باید این سرمایه را حفظ کنند! مهم این است که چهره این انقلاب را از چهره آسمانی و ملکوتی و مردمی و آزادیخواهی و دمکراتیک آن جدا کنند و چهره خشن خاصی به آن دهند و اسمی هم روی آن به عنوان بنیادگرا گذاشته‏اند، که ما اصلاً در این پنج شش سال نفهمیدیم که واقعاً بنیادگرا یعنی چه؟ و با هر کس که صحبت کردیم که این کلمه را معنی کند، نفهمیدیم.  بنیاد یعنی اصل، یعنی پایه، خوب! یعنی ما اصول گرا هستیم، منظورتان این است؟ بنیان‏گرا و یا بنیادگرا هم می‏گویند، یعنی چه؟ یعنی روی اصول تکیه می‏کنیم، حرکتمان محور دارد، با پایه حرکت می‏کنیم، منظورتان این است؟ خوب! بله بنیادگرا این است. ما معنی دیگری را برای بنیادگرایی نمی‏فهمیم، منظورتان چیست؟ این را روشن کنید، این کلمه را دایماً اطلاق می‏کنند، شاید از موارد احمقی اینها باشد که این کلمه را به کار بردند که توجه مخاطب را جلب کند به اینکه اینها یک حرفی دارند، حرفشان چیست؟ می‏خواهند روی یک اصولی حرکت کنند، می‏خواهند بگویند مرتجع، مرتجع که بنیادگرا نیست! می‏خواهند بگویند امّل، امّل که بنیادگرا نیست! می‏خواهند بگویند چی؟ به هر حال این کلمه را مطرح کردند، و این مسایلی را که می‏بینند با زبان خودمانیها راه می‏اندازند و روی آن تبلیغ می‏کنند. حربه دیگر آنها تروریسم است، که می‏بینید چطور به کار می‏برند. که به هر انقلابی می‏گویند، خوب! حالا روی ایران بیشتر می‏گویند و ما به طور روشن می‏بینیم که چه کسی تروریست است؛ هر روز که یک صحنه پیش می‏آید خود را رسوا می‏کنند. این داستان اخیری که اسرائیلیها هواپیمای لیبی را بردند، این مظهر تروریسم دولتی است که تحقیقاً آمریکا در آن دخیل بود. آنها این را چطور توجیه می‏کنند؟ چند روز پیش هواپیمای مصری را به ایتالیا بردند و در آنجا نشاندند و افرادش را بردند و بعد آن همه کشتار فجیع  برای آن هواپیما راه انداختند، و پنجاه، شصت نفر مردم مظلوم مصر را آن طور کشتند. در کنار ساحل لیبی، آمریکا ناوگانش  و هواپیمایش را به آنجا می‏آورد و مانور می‏دهد، برای اینکه لیبی را بترساند! اصلاً معنای تحت‏الفظی تروریسم یعنی همین! ترور یعنی وحشت ایجاد کردن، اینکه بیایند در خلیج لیبی مانور دهند و در کنار گوش مردم آنجا مانور هوایی انجام دهند، این معلوم است که ترساندن است و تروریست یعنی این! در اکثر موارد، اینها از پاریس که مرکز به اصطلاح خودشان، یک موقعی انقلابی بوده، بمبها را با پاکت و غیر پاکت به سفارتخانه‏های ما می‏فرستند، و چقدر در این مدت، بمبهایی از پاریس و با تمبر و مهر پاریس به سفارتخانه‏های ما پست شده که در بعضی از سفارتخانه‏ها منفجر شده. مثلاً در سوریه منفجر شد و سفیر ما که الآن وزیر کشور است دستها و گوشش را معیوب کرد. در واتیکان (در آنجا که به قول خود شما جای روحانی شما است)، در سفارتخانه ما در آنجا بمب گذاشتید و سفیر ما یک چهره فرهنگی در آنجا بود. شما این را چطور توجیه می‏کنید؟ همین بمبهایی که در نمازجمعه و خیابانها، می‏گذارید و کارهایی که انجام می‏دهید، شما که به هم وابسته‏اید و خوب! ما می‏دانیم که مال شماست!  پس می‏بینید که اینها از این حربه‏ها استفاده می‏کنند که جمهوری اسلامی را به عنوان تروریست معرفی کنند، آن هم تهمتهای آن جوری که عرض کردم، حالا ببینیم که اینها موفق شده‏اند؟! من کاری به روزنامه‏های جیره‏خواری که برای پرکردن یک صفحه مبلغ گزافی می‏گیرند و کثافت کاری می‏کنند، ندارم و همچنین کاری به رادیوهایی که مأموریت دارند، ندارم. ما در اذهان عمومی می‏گوییم: همه اینها نوشته می‏شود، برای اینکه ملتها را منحرف کنند. حالا اینها موفق شده‏اند؟! واقعاً جمهوری اسلامی در میان ملتها تروریست است؟! ملتها، جمهوری اسلامی را با نام تروریست می‏شناسند؟! ملتهایی که من عرض می‏کنم، ملتهایی هستند که ما به آنها امید داریم. ما به طبقه اشراف اروپا و سراسر دنیا امیدی نداریم، آنها هیچ وقت منافع خود را به خاطر اهداف مقدس از دست نمی‏دهند، ما به آنها کاری نداریم! ملت، توده، این اکثریتی که رأیش همیشه برای حکومتهای غاصب نردبان شده است، من اینها را می‏گویم. این اکثریت الآن جمهوری اسلامی را چه جور می‏بینند؟، همه این تبلیغات اثر کرده؟! ممکن است که کسانی تا پریروز می‏گفتند، بله اثر کرد! ولی مسافرت ریاست جمهوری ما گوشه‏ای از این مسایل را نشان داد. پاکستان یکی از آن جاهایی بود که در آنجا علیه ما بمباران تبلیغاتی می‏کردند، به خاطر ادله‏ای که می‏دانید. آنچه که در پاکستان اتفاق افتاد و من در خطبه نمازجمعه گفتم، همه دنیا فهمیدند و از آن روز مسایل خیلی فرق کرده، من یقین دارم که در بسیاری از کشورهای جهان سوم، احساسات مردم نسبت به جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی مثل مسایلی است که در پاکستان است. به علاوه، ما فکر می‏کنیم که اگر در بعضی از کشورها ما را هم قبول نداشته باشند، جمهوری اسلامی به هدف خودش رسیده است. چون ما می‏خواهیم اسلام احیا شود. ما قبول داریم که مردم اهل تسنن فلان کشور ممکن است، تز ما را دربست نپذیرند و جمهوری اسلامی را هم ممکن است روزی نپذیرند، اما اسلام را به عنوان یک حکومت و به عنوان یک جریان قابل حکومت پذیرفته‏اند. دلیل آن این بود که در سودان، مصر، پاکستان، در بسیاری از کشورهای اسلامی دنیا، حکومتها مجبور شده‏اند که به اسلام تظاهر کنند. در این مدت هزارها مورد اتفاق افتاده که می‏خواهند احکام اسلام را جاری کنند؛ دلیل آن این است که اینها تظاهر می‏کنند که می‏خواهند مجلسشان اسلامی و قانونشان اسلامی باشد؛ دلیل آن این است که تغییری در قانون اساسی برای فریب ملتهایشان می‏دهند. اگر ما را هم قبول نکنند، ما خیلی اصرار نداریم که ما را قبول کنند! ما می‏خواهیم آنها اسلام را قبول کنند. ما فدای اسلام هستیم، و دلمان می‏خواهد مردم بفهمند که اسلام قدرت اداره دارد، و این را می‏فهمند. اینها موفق نشدند کاری کنند. مسیحیها تکان می‏خورند. مسیحیت دارد از حرکت اسلامی درس سیاسی می‏گیرد، همین هائیتی که هنوز سروصدایش خیلی در ایران بلند نیست، تحلیل شورویها این است که هائیتی تکرار حرکت ایران است و روحانیون در آنجا نقش اساسی دارند. این تحلیل روسهاست. عین تحلیلشان این است که »نسخه دوم ایران در آنجا تکرار می‏شود«. به شیوه ما اعتصاب می‏کنند، به شیوه ما به خیابانها می‏روند، به شیوه ما روحانیون غیرمسلمان جلو هستند و ما هم همین را می‏خواستیم و شد. ما فکر می‏کنیم که از اسلام یک قدری وسیعتر، ادیان آسمانی شخصیت‏شان احیا شد. فردا کشیشهای روشنی که پاپ را تحت فشار بگذارند و از او بخواهند که رهبری سیاسی دنیا را تعقیب کند، پیدا خواهند شد و تحقیقاً دنبال این خط راه خواهند افتاد و این جریانها دارد نشان می‏دهد که اینها موفق نشدند، چهره حرکت اسلامی را در دنیا مخدوش کنند. اگر گفتند: تروریست! و هر عیبی که برای ترور گفتند، به پیشانی خودشان زدند؛ چون آنها بیشتر ترور می‏کنند. اگر گفتند خشن، خشونت آنها به مراتب بیشتر است. ما امروز شاهد اوج جهاد مسلح اسلام هستیم. در لبنان و در داخل اسرائیل به صورت آتش زیر خاکستر، کم کم شعله‏های آتش را به بیرون می‏زند. افغانستان و مصر، سلیمان خاطرها، عبدالعزیزها و عملیات قهرمانانه‏ای که چهار قدرت بزرگ را - مثل موش ترسیده - از لبنان بیرونشان ریخت. اینها جرقه‏های کار است! موفق نشدند این کار را بکنند و کار عمده آن در عراق است. که همه همت اینها این است که اینجا، این خاک ریز فتح نشود که ان‏شاءاللَّه فتح خواهد شد! در کل مسایل، ما در این حرکت محوری‏مان که حاکمیت حق، حاکمیت خدا، حاکمیت معارف الهی، حاکمیت اسلام است، بسیار بسیار موفق هستیم. بنده به عنوان یک طلبه، به عنوان یک فرد مبارز که در نهضت بودم، عرض می‏کنم که یک هزارم این موفقیت را هم در این مدت کوتاه باور نمی‏کردم که به این سرعت پیش بیاید. سرعت خیلی زیاد و گامها بسیار بلند است. تاریخ به سرعت ورق می‏خورد، ورقهای تاریخ آن قدر پرمطلب است که ما نمی‏رسیم آن را بخوانیم، تا چه رسد به اینکه ورقها را تحلیل کنیم. حرکت آن چنان سریع است که دشمن و دوست را گیج کرده است. ما خودمان اینجا نشسته‏ایم و خبر نداریم که در دنیا چه کرده‏ایم. در آفریقای جنوبی، وقتی که مسلمانها آن حرکتها را کردند (مسلمانها یک اقلیت کمی در آفریقای جنوبی هستند) به میدان آمدند، پشت غربیها لرزید و گفتند خاطره ایران در حال تکرار شدن است. معنای آن این نیست که اینها خود را شکست خورده تلقّی می‏کنند. دشمنان ما، هرچه آثار پیروزی مشخص شود، به طور طبیعی خود را برای زدن ضربه‏های جدید مهیاتر می‏کنند. البته یک کمی عقل به خرج می‏دهند، ولی باز هم آن طبیعت متجاوزشان نمی‏گذارد. ما در همین چند ماه اخیر حرکتهای عاقلانه‏ای می‏بینیم. به نظر ما روسها، یک مقدار عاقلانه سیاست خود را در رابطه با ما ترسیم می‏کنند. البته هنوز ما عملاً چیز مشخصی نداریم، اما به نظر ما این جور می‏آید که عاقلانه‏تر دارند حرکت می‏کنند. انگلیسیها علی‏رغم غرور قدیمشان که نمی‏خواهند شکست بخورند، همین امروز به طور رسمی اعتراف کردند که جمهوری اسلامی در تفتیش کشتیها حق قانونی و بین‏المللی دارد و این اعتراف از این پیر پرتکبر استکباری بسیار بعید بود! و آمریکاییها هم قبلاً چنین حرفی زده‏اند، ما یک مقدار احساس واقع گرایی را در آنها مشاهده می‏کنیم، اما عملاً در میدانهای دیگر شرارت می‏کنند، شاید اینها هم فریب باشد! آخرین کار آنها مسأله نفت است، به نظر من از آن کارهای خطرناکی که استعمار جهانی شروع کرده، مسأله نفت است. اینجا بازی با آتش است! پیش‏بینی آینده این مسأله بسیار دشوار است، ولی انذار و اخطارش قابل توجه است.  کاخهای سفید که سیاه هستید! فرانسویها، انگلیسیها، دیگران، گوشهایتان را باز کنید! دارید با آتشی بازی می‏کنید که عواقبش بسیار بسیار خطرناک است!! امروز با بیست سال پیش یا پنجاه سال پیش قابل مقایسه نیست. دوران نهضت ملی نفت که ملی‏گراها هدایت می‏کردند، با ایران حالا، خیلی فرق دارد. خیال نکنید که الگوی تاریخی را می‏شود تکرار کرد! نوکرانشان در همسایگی‏ما، کشورهای جنوب خلیج فارس و دیگران گوشهایشان را باز کنند! من دارم اعلام خطر می‏کنم، این بار بسیار خطرناک است!! حالا عرض می‏کنم، چرا خطرناک است. جمهوری اسلامی امروز با این قدرت شگرف خود (که در ظرف این هفت هشت ده‏روز، سیصد لشگر احتیاط قدس را دیدید، در حالی که نیروهای عظیم‏تر و با کیفیت‏تر در جبهه‏ها آماده‏اند و نیروی عظیم‏تر، خود مردم هستند که هر وقت لازم باشد با این لشگر می‏آیند) با قدرت عظیم اسلامی، پشتوانه جلوگیری از این توطئه است.  ما حدس می‏زنیم که هدف اول این توطئه ما هستیم و مسایل اقتصادی در درجه دوم است و قاعدتاً این است. اما باید توجه کنید که به احتمال قوی این آتشی که روشن می‏کنید، اول خود شما و پایگاههای خودتان را در منطقه می‏سوزاند. شما فرض کنید موفق شدید، این طوری که پیش می‏روید نفت را سقوط دهید! چه خواهد شد؟ شما خیال می‏کنید در ایران چه اتفاقی می‏افتد؟ و در دنیا چه اتفاقی می‏افتد؟ ایران کشوری نیست که بدون نفت نتواند زندگی کند. ما یک کشوری هستیم با یک میلیون و ششصد - هفتصد هزار کیلومتر مربع مساحت و منابع عظیم اقتصادی و مردم فداکاری که دیگر این هفت، هشت سال شما اینها را دیده و آزمایش کرده‏اید. مردم ما به جای نفت، به آسانی می‏توانند با سایر محصولات طبیعی، بومی و دستی، خودشان را اداره کنند و این طور نیست که ما سقوط کنیم. اگر ما به مردم خود بگوییم که از فردا بروید پشت دار قالیبافی، هر ایرانی شب که می‏شود چند سانت قالی می‏بافد که منبع ارز برای ماست و قدرت بازار ما به گرده شما فشار می‏آورد که اینها را به صورت تهاتر بپذیرید و در مقابل آن معامله کنید. ما از زمینمان و از هر قطعه‏ای از خاکمان می‏توانیم جنسی در بیاوریم که آن جنس هم کشور را غنی می‏کند و هم به دنیا می‏تواند عرضه شود. نیروهای مبتکر و متدین و متعهد ما که در این هفت سال، کشور را از وابستگی کامل به درجات پایین وابستگی رساندند، اینها وارد عمل می‏شوند و ما آن طوری که موفق شدیم، نیروی هوایی را و صنایع پیچیده‏مان را بدون اتکا به خارج حفظ کنیم و به کار گیریم، چرا نتوانیم بقیه صنایع را به کار گیریم! همه صنایع ما وقتی که در فشار قرار گیریم، قابل احیا و قابل اداره، از درون است. غذای ما، گوشت ما، ماهی ما، لباس ما و تمام وسایل زندگی در داخل وجود دارد و ارز مورد نیازمان را غیر از نفت، می‏توانیم به دست بیاوریم و احتیاجی به این که نفتمان را بفروشیم نداریم و شاید هم این قدم به سود جمهوری اسلامی باشد و پنج سال دیگر بتوانیم منهای نفت، در دنیا خود را اداره کنیم و تحقیقاً چنین چیزی برای ما ممکن است، اما این کار برای عربستان و کویت، می‏شود؟! مردم عربستان مثل مردم ما این کار را می‏کنند؟! مردم کویت مثل مردم ما این کار را می‏کنند؟! آنها می‏توانند زندگی‏شان را که صددرصد وابسته به خارج است و اگر یک پیچ وارد نشود، یک کارخانه می‏خوابد اداره کنند؟! شما این کار را می‏کنید؟! در داخل پایگاههای خودتان فردا بحران درست می‏کنید، امروز جایی مثل ایران هست که به ملتهای آنها کمک کند، اگر بنا باشد در دنیا بحران به وجود آید، جمهوری اسلامی منطقه را تحت فشار قرار خواهد داد که ملتها از دولتهایشان بخواهند، و همین حالا به ملتهای عربستان، کویت، امارات و دیگران می‏گوییم که از دولتهایشان سؤال کنند: شما به چه حقی به خود اجازه داده‏اید که چند دلار از قیمت نفت پایین بیاورید؟! اگر ده دلار نفت سقوط کند، می‏دانید یعنی روزی باید صدو پنجاه میلیون دلار پول این مردم مظلوم به جیب نفت خواران دنیا برود و شما می‏خواهید این کار را انجام دهید؟ مردم! از دولتهایتان سؤال کنید که به چه حقی این کار را می‏کنند؟ می‏گویند: نفت نمی‏شود بفروشیم، مگر نفت مثل یخچال است که نشود آن را فروخت!! اگر امروز اوپک بیاید و یک ماه نفتش رانفروشد یا باید ماشین بخوابد، یا باید مردم از سرما سیاه شوند و یا باید از گرما بمیرند! بنابراین آنها مجبورند نفت مصرف کنند. ما اگر این ماه نفت نفروشیم، ماه بعد دو برابر می‏فروشیم، این مقداری که نفت مصرف می‏شود، با چند درصد پایین و بالا اجباراً مصرف می‏شود و مثل یخچال یا تلویزیون نیست،مثل حتی پنیرنیست، مثل تخم‏مرغ و گوشت نیست، چیزی است که اگر نباشد دنیا می‏خوابد! بنابراین یک وقت دولتهای مرتجع به ملتهایشان نگویند که ما چاره‏ای نداریم و بازار این جوری کرد! ما اگر نفروشیم و اگر اوپک 16 میلیون بشکه نفتش را از دنیا قطع کند و فقط یک ماه قطع کند، ماه دیگر این نفت خودش را به 40 دلار می‏کشاند. موقعی که ما انقلاب کردیم، چرا نفت گران شد؟ برای اینکه جمهوری اسلامی تقریباً شش هفت ماه، شش میلیون بشکه نفت خود را نداد، هفت ماه، شش میلیون بشکه نفت به بازار نرفت و قیمت نفت بالا کشید، خوب! شما بیایید این کار را کنید، برای ما یک ماه که مسأله‏ای نیست! ما نفتی را که امروز می‏خواهیم 20 دلار بفروشیم، در آینده می‏توانیم به 40 دلار بفروشیم، اما باید صبر کنیم. بنابراین دنیا این دفعه خیال نکند که مثل زمان قدیم که یک مقدار پای زاهدی و اشرف و غیره را به میان کشیدند که شاه را برگردانند، حالا هم می‏توانند چنین کارهایی را انجام دهند!! هم اکنون اینجا میلیونها آدم مسلح و مؤمن و متعهد پشت قضیه ایستاده‏اند.  این قدر ما عوام و ساده نیستیم که شما خیال کنید با اسم عرضه و تقاضا و این حرفها، بتوانید وجدان ملتها را گول بزنید! نیروی جمهوری اسلامی و دوستان جمهوری اسلامی در همه کشورها پشت این قضیه خواهند بود و ما فقط متکی به حرکات اقتصادی و معمولی نخواهیم بود و در آینده برنامه‏ریزی و تلاش خواهیم کرد جلوی این کار را بگیریم. و خداوند، ما را که می‏خواهیم حق ملتها را بگیریم و این را جزو جهاد کلی خود می‏دانیم، تأیید خواهد کرد. ما آماده جهاد هستیم، ما وقتی کارمان را شروع کردیم، فکر کردیم این جهاد ادامه دارد و ما هم می‏دانیم مسأله نفت را که حل کردیم، مسأله دیگری خواهیم داشت و تا این حرکت اسلامی پیروز نشود، شما این توطئه‏ها را خواهید کرد و برای هر توطئه‏ای ما ابزار مناسبش را پیدا می‏کنیم. همان طور که در این چند سال گذشته نشان دادیم، ملت ما اطلاع دارد، ملت ما بیدار و هوشیار است. من به ملتمان عرض می‏کنم و کاری به آن گردن‏کلفتها، ولگردها و قاچاقچیها و محتکران و لیبرالها و غربزده‏ها ندارم. ما آنها را همین جوری گذاشته‏ایم، مثل حیوان در جامعه خودمان باشند، بالاخره در کنار مردم افتضاحاتی می‏کنند! این توطئه را به ملت می‏گویم: ما در یک جریان مبارزه‏ای قرار گرفتیم که شما باید آماده باشید! آمادگی شما مسایل را حل می‏کند. و فکر نکنید، به این آسانی این دشمن خونخوار و نیرومند ما، به زانو در می‏آید و ما را راحت خواهد گذاشت!  ما زندگیمان لااقل آمیخته با مجاهده است، مجاهده اقتصادی داریم، فردا ممکن است ما از شما بخواهیم که نفت نمی‏خواهیم بفروشیم، بروید دنبال قالی‏بافی و گلیم‏بافی و منبت‏کاری و کارهایی که صادرات دارند. دوستان اتاق بازرگانی که دیروز آمده بودند، و با من ملاقات کردند می‏گفتند: »اکنون جریانی شبیه جریان سال 32 تکرار می‏شود و مردم دارند امروز از همه چیز که صادر می‏شود استفاده می‏کنند و با اجازه‏ای که دولت برای صادرات داده، مشکل حل می‏شود«. ملت اگر لازم شد، دنبال همه کار خواهند رفت و روی پای خودشان خواهند ایستاد. من به شما اخطار می‏کنم که ما در میدان و در شرایطی زندگی می‏کنیم که خودمان را باید همیشه مهیا نگه داریم و این مبارزه طولانی است و به این زودیها تمام نخواهد شد.  تجربه این شش، هفت سال گذاشته نشان داد که سخت‏ترین کارها را می‏توانیم انجام دهیم. آن روزی که مبارزه پیروز شد، فکر می‏کردند، ما از نیروی انسانی دستمان خالی است، ولی امروز این کشور مملو از نیروهای متعهد و کاردان است. مدیران صالح امروز، قسمت اعظم کشور را در میدانهای سیاسی، اقتصادی، هنری و فرهنگی و علمی به خوبی اداره می‏کنند. نیروهای متعهد، دانشگاهی را که آن روز فکر می‏شد با فرار کردن و یا تصفیه کردن افراد ناباب و ناصالح زمین می‏افتد، آن چنان اداره کردند که امروز جمهوری اسلامی دو برابر سال 56 موفق شده دانشجو بپذیرد و این حرکت عظیم که در سال آینده نیز اضافه خواهد شد، نشان از قدرت علمی و فنی این مردم است. عدالت اجتماعی که با توجه به مشکلاتی که برای ما تحمیل شد و با توجه به مشکلات جنگ، جمهوری اسلامی دنبالش بود و امروز همه می‏دانند که زندگی در شهرهای دور افتاده و روستاهای ما، همان شرایطی را پیدا کرده که زندگی در تهران دارد. و امکاناتی که دست دولت هست، به همان اندازه به روستاها، در اطراف و اکناف و کنار مرزها می‏رسد که در شمیران پخش می‏شود؛ و خدماتی که در سراسر کشور جهادسازندگی و سایر نهادها انجام می‏دهند. نیروی عظیم نظامی که به وجود آمد و توانست با وجود مشکلاتی که داشت این مقاومت حماسه‏آفرین را در تاریخ نشان دهد و این شرایطی که متکی به جوانها و نیروهای از جان گذشته ماست. این نیروهای هوایی و دریایی که امروز در جلسه ما هستند و امروز روز آنهاست، اینها، همان کسانی بودند که وقتی امام وارد شدند، در نهایت خطری که برایشان وجود داشت، آمدند و جلوی امام مانور دادند و اظهار وفاداری کردند، در شرایطی که هنوز طاغوت در کشور حاکم بود. نیروی دریایی که پس از 7 سال آن مانور جالب را انجام داده و امروز صحنه خلیج فارس و تنگه هرمز را مثل موم در دست دارد. اینها قدرتهایی است که ملت در درون خود دارد. بسیجی و سپاهی  و کمیته‏ای که بدان نحو است، در همه ابعاد ما خیالمان راحت است. و این بعد جدید که مسأله تأمین امکانات ارزی است، من خیال می‏کنم، جزو آسانترین کارها و جزو سازنده‏ترین کارهای ما باشد، عنصر اصلی این ملت در حرکتش تقواست. ملت با تقوای ما فقط از خدا می‏ترسد، و از غیر خدا نمی‏ترسد و کسی که تقوا را به عنوان یک حافظ همیشه همراه خود در همه جا دارد، شکست نمی‏خورد. کسانی که علیه این ملت توطئه کنند، شکست خواهند خورد. »بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرّحیم/ اِذاجاءَ نَصْرُاللَّهِ وَالْفَتْحُ/ وَ رَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فی دینِ اللَّهِ اَفْواجاً/ فَسَبِّحْ بحَمْد رَبِّکَ وَاسْتَغْفِرْهُ اِنَّهُ کانَ تَوَّابًا«.     خطبه دوم  بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم اَلْحَمْدُللَّهِ رَبِّ العالَمینَ وَالصّلوةُ وَ السَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلی عَلِیٍّ أَمیرِالمُؤْمنینَ وَ عَلی الصِّدیقة الطَّاهِرة وَ عَلی سبْطِیِ الرّحْمَةِ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ موُسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَعَلِیِّ بْنِ مُوسی وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ وَ الْخَلَفِ الْهادی الْمَهْدی(عج).  در خطبه دوم مطالبی در مورد جنگ و این حرکت عظیم لشکرهای احتیاط قدس دارم که عرض می‏کنم و این بخش با خطبه اول ارتباط دارد؛ یعنی بحث جاری است که روحش در هر دو خطبه وجود دارد.  جنگ برای ما اصولاً تلخ است؛ یعنی ما واقعاً نمی‏خواستیم جنگ بین ما و همسایه‏ای که 95 درصد مردمش مسلمان هستند، شروع شود و مشکلات جنگ را آنها هم تحمل خواهند کرد و می‏کنند؛ ولی حادثه تلخی که نمی‏بایست پیش بیاید، پیش آمد، و جزو حربه‏ها بود. یکی از حربه‏ها؛ وقتی که کودتا و فتنه لیبرالیسم و کاری که در دولت موقت کردند و چیزهای دیگر که نتیجه نداد (و ضربه اساسی را که دانشجوهای ما به لانه جاسوسی زدند که خود آمریکاییها اعتراف کردند، که ما ضربه غیر قابل جبرانی در کل دنیا خوردیم)، متوسل به جنگ شدند و جنگ را بر ما تحمیل کردند. منتها همان طور که امام فرمودند: این جنگ برای ما، برای منطقه و برای دنیای اسلام در آینده نعمت است و این تصویر قرآن است. »کَُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتالُ وَ هُوَ کُرْهٌ لَکُمْ وَ عَسی اَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ ...« جنگ و جهاد بر شما واجب شده که البته برای شما تلخ است، ولی خیلی تلخ به مذاق شما می‏آید که در واقع چنین نیست، تلخی‏اش معلوم است. بالاخره جنگ یک مسأله جدی است، شهادت دارد، معلول دارد، اسیر دارد، خسارت مالی دارد، و صرف نیروها دارد، واماندن از کارهای عمرانی دارد، آوارگی جنگ دارد، همه این چیزها هست. اینها تلخیهای جنگ است و در کنار این، اگر ما حق جهاد را ادا کنیم، همان طور که ملت دارد ادا می‏کند، شیرینیهایی دارد که آن شیرینیها مهم است؛ که الحمدللَّه ما شیرینیهایی که در جهادمان داریم و امیدی که به آینده این جهاد داریم، آن قدر زیاد است که سختیها را می‏توانیم تحمل کنیم.  به ذهن بعضیها ممکن است این طور خطور کند که خداوند اگر دینش را دوست دارد، اگر مردمش را دوست دارد، چرا این شیرینیها، با این تلخیها همراه باشد؟ این سنّت خداست! مسأله دیگری که باید در بحثهای اسلامی مطرح کنیم، این سنّت خدا، »سنّت درستی« است و با توجه به انسان و ماهیت انسان و آن مسایلی که انسان دارد، تلخیها جدی است، شوخی نیست. قرآن می‏فرماید تاریخ انبیا این جوری بوده است؛ همیشه انسانهای خوب در رکاب انبیای بزرگ شهادت و مبارزه را استقبال می‏کردند. »اَمْ حَسبْتُم اَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا یَعْلَمِ‏اللَّهُ الَّذینَ جاهَدُوا مِنْکُم وَ یَعْلَمَ الصَّابرین« شما خیال نکنید به همین آسانی می‏توانید به بهشت بروید. بهشت رفتن، احتیاج به عبور از مشکلات دارد، »حُبَّةِ اِلْجَنَّةِ بالْمَکارِة«، موفقیتهای دنیا هم همین طور است، در دنیا هم اگر یک دانش‏آموزی خوب درس نخواند، نمی‏تواند شاگرد خوبی باشد. همین طور یک کشوری تا زحمت نکشد نمی‏تواند نیرومند باشد. یک محقق تا دود چراغ و خفگیهای لابراتوارش را تحمل نکند، چیزی کشف نمی‏کند. هیچ چیز را همین جوری نمی‏دهند. در مسایل عمومی که باید با جنگ حل شود؛ پایه‏اش همین است، البته ما نمی‏خواستیم به این شکل شود. ما فکر می‏کردیم که دنیا امروز یک مقدار گوشش باز است و برای صدور انقلاب حرف حسابی می‏شود زد. اما این جنگ را آنها آوردند و به ما تحمیل کردند و وارد خانه ما شدند و اشغال کردند، حالا که به اینجا رسیده ما همانی را که می‏خواستیم، داریم می‏شویم؛ یعنی آن چیزی که ما متوجه آن نبودیم »عَسی اَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً« آمد. ما عادلانه و قانون‏مندانه، شرایطی را درباره جنگ مطرح کردیم؛ گفتیم که متجاوز باید از سرزمینهای ما بیرون رود و به خاطر تجاوزش محاکمه شود، باید خسارات و زیانهایی که وارد کرده جبران کند و آن دسته از مردم محروم عراق که آواره شده‏اند، به شهرهای خودشان برگردند. این خواسته‏هایی است که همه می‏پسندند و ما تا به حال ندیدیم که کسی بیاید با ما بحث کند و بگوید خواسته‏های شما عادلانه نیست. البته بعضیهایشان می‏گویند: شما آقایی کنید، بگذرید! و بعضیها هم می‏گویند: این نمی‏شود. و بعضیها می‏گویند: شما شرایطی برای داخل عراق نباید تعیین کنید که حاکم چه کسی باید باشد. چه کسی برود و چه کسی بیاید. ما هم می‏گوییم: ما تعیین نمی‏کنیم چه کسی باشد، بلکه حرف ما این است: یک کسی که در آنجا گناه کرده است، این گناهکار را محاکمه کنید! لذا هر کس باشد به ما مربوط نیست، هر کسی را ملت عراق خواست، آن باشد، و هیچ حرف حسابی تابه حال کسی به ما نزده است که شعارها و خواسته‏هایمان عادلانه و به حق نیست. پس این شرایط تاریخی برای انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی پیش آمده که مسایلی را مطرح کند و آن مسایل هم حق باشد، خوب! در پناه این مسایل ما چه چیز می‏خواهیم به دست بیاوریم.  اینکه بنده می‏گویم »عَسی اَنْ تَکْرَهُواَ شْیئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ«. اینکه امام فرمودند: جنگ نعمت است، از همین نقطه به این مسیر می‏رسیم. برخلاف میل ما و برخلاف آن مسؤولیتی که ما مسؤولیت آن را نداریم، شرایطی را پیش آوردند که ما به اهدافمان نرسیم. وقتی که ما انقلاب کردیم، می‏دانستیم که این انقلاب در ایران نمی‏تواند محدود بماند، چون انقلاب اسلامی است. این انقلاب باید به جاهای دیگر برود. طبیعی است از جمله جاهایی که بایستی می‏رفت و حق بود، »عراق« بود، منتها این جوری که حالا می‏خواهد انقلاب صادر شود، همین طوری مردم عراق خودشان مثل ما عمل کنند که می‏خواستند عمل کنند. آنها خشونت را از حد گذراندند و به کشور اسلامی ما تجاوز کردند، خوب! الآن ما آن شرایطی را که می‏گوییم این است : اگر صدام در منطقه بماند - البته صدام که کسی نیست؛ حزب بعث اگر بماند - این منطقه نه امنیت به خودش می‏بیند و نه ملت عراق آزادی خواهد داشت و نیز مشکلات جمهوری اسلامی و مشکلات منطقه همیشه خواهد ماند. خوب! ممکن است یک کسی بگوید خیلی خوب! عراق می‏خواهد این جوری بماند، به شما چه ربطی دارد؟ ما می‏گوییم: درست! اگر جنگ نبود، حرف شما صحیح بود، به ما هیچ ربطی نداشت، عراق و مردم آن، خودشان هر طور خواستند باشند، ولی حالا جنگ است و این جنگ را آنها درست کرده‏اند؛ حالا که اینها این جنگ را به پا کرده‏اند، این راه را هم خودشان باز کرده‏اند و هیچ راهی هم غیر از این نیست. وقتی که حزب بعث برود این دعواها در منطقه می‏خوابد. مسأله نفت را اگر الآن دشمنان ما می‏توانند مطرح کنند، به خاطر همین مسایلی است که ما می‏بینیم. ببینید! خود عراق بود که در جلسه قبلی اوپک گفت: ما محدودیت اوپک را قبول نداریم و هرچه بتوانیم تولید می‏کنیم وسهم را قبول نداریم. خوب! این از عوامل این جریان بود. خود عربستان سعودی بود که لوله نفت داخل کشور خودش را در اختیار عراق گذاشته، تا از سهمیه‏ای که اوپک برای کشورهای عضو تعیین کرده، بیشتر صادر کند، و اگر لوله نفت عربستان سعودی در اختیار عراق نباشد، عراق نمی‏تواند این قدر نفت صادر کند. پس خود اینها هستند که جنگ را اداره می‏کنند و اوپک را هم تضعیف می‏کنند و هم مانع وحدت کشورهای اسلامی هستند. استکبار هم همین را می‏خواهد. اینکه اینها می‏گویند صلح، به خدا قسم دروغ می‏گویند! و این قسم را که بنده عرض می‏کنم جدی است. صلح؛ جوری می‏خواهند که همین طور دعوا بماند؛ ایران و عراق در مقابل هم باشند و مرتب اسلحه بخرند و انبار کنند و هر روز چیز جدیدی بخرند و دشمنی‏شان هم طوری باشد که در اوپک، در مورد اسرائیل و بالاخره در هیچ جا نتوانند به تفاهم برسند و در مقابل هم دعوا کنند و همه از هم بترسند و آنها هر کاری خواستند بکنند. البته آنها این طور صلح را می‏خواهند، ولی صلح دیگری نمی‏خواهند. صدام معلوم است دروغ می‏گوید که صلح می‏خواهد. خودش ادعا می‏کند هر روز 100 تا 200 هواپیما ایران را بمباران می‏کند. حالا نمی‏دانیم چه بمبارانی است که ما نمی‏فهمیم بمب به کجا می‏افتد!؟ یا خلبانش بمبها را در بیابانها می‏ریزد، یا اصل قضیه دروغ است! شاید از اینکه این قدر بمب ریخته وسط خلیج فارس دریا را پر از بمب کرده‏اند!! این وضع اینها است. اینها دروغ می‏گویند. ادعای صلح می‏کنند، ولی بمبهایشان را به روی مردم بی گناه می‏ریزند.  نیروهایمان آماده جهاد هستند، منتها ما با حساب عمل می‏کنیم. آنها می‏خواهند شعار صلح بدهند و دروغ می‏گویند. مثل آمریکاییها که تروریسم را محکوم می‏کنند، اما خودشان ترور می‏کنند، اینها هم این طور عمل می‏کنند. مسأله ما با اینها مطرح کردن »حقوقی« است که فکر نمی‏کنیم بتوانیم از این »حقوق« پایین بیاییم؛ یعنی کسی در جمهوری اسلامی نیست که به خود حق دهد که متجاوز را عفو کند، آن هم متجاوزی که خون دهها هزارنفر از چنگال و دندانش می‏ریزد و این همه تخریب کرده است. یا بگوید ملت عراق برنگردد به وطنشان، یا بگوید که حزب بعث بماند و یا بگوید که خسارات ما را ندهند. کسی نمی‏تواند این حرف را بزند. هر کس این حرف را بزند اصول را منکر شده است. بنابراین ما روی اصولمان ایستاده‏ایم و فکر می‏کنیم که قدرت اجرایی این کار را داریم و این کار را خواهیم کرد، و معتقدیم همه امکاناتی که دنیا به صورت احمقانه در اختیار عراق گذاشته، سودی نخواهد داد؛ غیر از اینکه یک روز، دو روز، پنج روز عمر اینها را اضافه کند، کاری دیگر از پیش نمی‏رود، و سندمان این مردم و این جریاناتی هستند که می‏بینید. شما، راهیان کربلا را دیدید که چگونه رفتند، و امروز که سپاه پاسداران از لشگرهای احتیاطش خواست که بیایند مانور دهند، پیش بینی می‏کرد 220 لشگر بیایند و امروز حدود 300 لشگر از نیروهایی این طوری در صحنه حاضرند و واقعاً منتظرند فرمان بدهیم که به طرف عراق و کربلا، بروند. این هم بخشی از نیروهای ما است. نیروهای احتیاط ارتش هنوز جای خودشان محفوظ هستند که یک نیروی عظیمی است و چندین روز کار کرده‏اند و آموزش دیده‏اند و اینها همه در اختیار هستند. پایه اصلی مسأله دیگری است که من در این خطبه می‏خواهم به این قسمت بپردازم. چون که ممکن است آمریکا و  روسیه ندانند و عراقیها و حامیان صدام نفهمند (آنها نمی‏توانند ارگانیزم این قدرت مردمی را درک کنند که چرا این طوری است)، این را توضیح می‏دهم. حامیان صدام گوشهایشان را باز کنند و ببینند که با چه کسی طرف هستند و بیش از این خودشان را معطل نکنند. چرا ما این طوری هستیم؟ چرا مردم این طور هستند؟ چرا این مردم ده سال است که هرچه مشکلات را می‏بینند محکم‏تر می‏شوند؟ این را بشکافید! اسلام‏شناسی که می‏خواهید بکنید، اینجا بیآیید، این را اگر فهمیدید مسأله برایتان حل می‏شود، آن وقت در جاهای دیگر ما را بی‏خودی اذیت نمی‏کنید. مردم، جهان‏بینی‏شان چیست؟ اسلام چه می‏گوید؟ این مسلمانها، این بچه‏هایی که این نوارهای قرمز را روی پیشانی‏شان می‏بندند  و با همین نوارها می‏روند و شهید می‏شوند یا فتح می‏کنند، اینها چه می‏گویند؟ چه چیز در مغز و فکرشان هست و چه احساسی دارند که این طور هستند؟ این را درک کنید. اینها جهان بینی‏شان این را می‏گوید و آن چیزیست که در قرآن و در عقایدشان هست و از بچگی به آنها آموخته‏اند و به آن ایمان دارند. مسأله زندگی برای اینها حل شده است؛ دنیا و آخرت برای یک مسلمان حل شده است. زندگی چیست؟ اگر انسانی با تعلیمات قرآن به دنیا آمد، ما معتقدیم که دیگر نابود نمی‏شود؛ ابدی و جاوید است و این جاوید که غیرمتناهی است، بی‏انتها است، یک قطعه کوچکش این پنجاه، شصت سال است که عمر طبیعی ما است. اگر ما همه چیزمان جور باشد و غم و غصه‏ای نداشته باشیم و زن و بچه درستی داشته باشیم، همسایه خوبی داشته باشیم، دولت خوبی و شرایط خوبی داشته باشیم، این ده، بیست سال برای ما چیزی است در دنیا و از این به بعد دیگر تمام نشدنی است و کران ندارد و افق آن نامحدود است و ابعاد لذت آن زندگی هم قابل مقایسه با اینجا نیست، نه عذابش و نه رحمتش قابل مقایسه است. قرآن، تصویرهایی آن هم به زبان ما دارد والاَّ شاید خیلی از اینها عمیق‏تر است، چون ما نمی‏فهمیدیم، قرآن به این زبان حرف زده: باغها، نهرها، حورها، قصرها، رضایت خدا و مسایلی که ما می‏توانیم درک کنیم ؛اینها یک صحنه‏هایی از زندگی آینده آخرت یک مسلمان است، غیر از مواهبی که در دنیا به دست می‏آورد. خوب! کسی که این گونه فکر می‏کند و کسی که این دنیا را در دست خدا می‏داند و کسی که اصولاً شکست در منطقش نیست (یک مجاهد مسلمان فاتح مطلق است، احتمال شکست نیست؛ یعنی کسی که وارد میدان نبرد می‏شود، اصولاً شکست برایش مطرح نیست)، یا طرف را می‏شکند و پیروزی دنیا و آخرت دارد، یا خودش ضربه می‏خورد و پیروزی انجام وظیفه را دارد و به سوی سعادت مطلق می‏رود. آیه قرآن می‏گوید: مسلمان نه غصه، نه ترس دارد. و این یک چیز عجیبی است! این کلمه را یک بار روی آن دقت کنید! کسانی که حرف مرا می‏فهمند، مخصوصاً به اسلام‏شناسان داخل اسرائیل و آمریکا و اینها می‏گویم! گوش دهید! این منطق ما است که: یک نفر مجاهد مسلمان، نه ترس و نه اندوه و غصه دارد، چرا اینها را ندارد؟ این از آیات محکمات قرآن است که ما همه به این مسأله اعتقاد داریم. ترس، مال آینده است. غصه مال گذشته است، معمولاً. چرا غصه نداریم؟ برای اینکه وقتی ما وظیفه خود را انجام داده‏ایم و مورد رضایت خداوند هستیم و آنچه که به دست آوردیم از آنچه که از دست داده‏ایم ارزشش بیشتر است (بهشت از دنیا بهتر است و سعادت ابدی از دنیا بهتر است، فتح دنیا هم خوب است) خوب! چه غصه‏ای نسبت به گذشته داریم؟! کسی که همه چیز خود را از دست داده، ولی رضایت خدا و بهشت و باغهای بهشت  و نهرهای مصفای بهشت  و استقبال حورالعین را در موقع شهادت و آن منظره‏هایی را دارد که خداوند در سوره واقعه و سایر سور دیگر آنها را ترسیم کرده است، دیگر چه غصه‏ای دارد و چه چیز از دست داده است؟ اینکه همه چیز را پیدا کرده، پس گذشته غصه ندارد. البته غصه فقط متعلق به کسی است که گناه کند، زیرا دیگر مجاهد مبارز نیست. آدمهایی که در گذشته کار بدی انجام داده‏اند، بله! باید غصه بخورند، از آینده چرا بترسیم؟ اصولاً مگر چیزی ممکن است بشود که برخلاف مصلحت ما پیش بیاید؟ آنهایی که جهاد می‏کنند، آنهایی که اهل مبارزه‏اند و حاضرند جانشان را تسلیم کنند، اگر بترسند، بالاخره یا شهید می‏شوند که نصیبش آن است یا معلول می‏شوند که اجر ایشان بیشتر است و یا پیروز می‏شوند که باز هم بهتر است؛ پس برای مسلمانها، »اِحْدَی‏الْحُسْنَیَیْنِ« که در قرآن مطرح است همین است. آقای ریگان! به اسلام‏شناسهای خود بگویید این مطلب را بشکافند! مسلمانها در جهاد همواره به کفار می‏گفتند که شما از ما چه انتظار دارید؟ یکی از دو چیز و هر دو آن هم خوب است و مثل هم نیز می‏باشند: یا پیروزیم و اسلام را موفق کرده‏ایم و پیش خداوند مأجوریم و یا شکست می‏خوریم و باز پیش خداوند مأجوریم. مگر ما وکیل خدا هستیم که در دنیا دین چطور شود یا نشود؟ خداوند هر طور خودش بخواهد، انجام می‏شود و ما باید وظیفه خود را انجام دهیم. اگر ما خدای ناکرده شکست مطلق هم بخوریم و نابود شویم؛ اگر کل ما در ایران وظیفه خود را انجام داده باشیم، چیزی نخواهد شد. خداوند از این تاریخها زیاد دارد. از این ملتها، از این روحانیتها، از این رهبرها، از این دشمنان اسلام، از این صدامها، از این شمرها، همواره بوده و باز هم خواهد بود و چیزی نخواهد شد. ما با این منطق مبارزه می‏کنیم! اصولاً جمهوری اسلامی متکی بر این منطق است و مبارزه متکی بر این منطق  بود و جنگ و صلحمان هم بر اساس این منطق است. اگر شماها این طرز تفکر را بفهمید که نمی‏فهمید، زیرا ما نمی‏دانیم این را با چه زبانی در گوش شما استکباریها فرو کنیم، چون شما نمی‏توانید بفهمید! شما باید چند روز مؤمن و متدین و متعهد شوید و یک قدری با قرآن آشنا شوید و مزه این راه را بفهمید؛ بعد این حرفها را می‏توانید درک کنید. وقتی مسلمانان در صدر اسلام خواستند مصر را فتح کنند، یک عده کمی رفته بودند با مصریها بجنگند. به فرمانده نظامی مصر گزارش دادند که اینها خیلی کم هستند. او گفت: بگویید بیایند و بی خود زحمت درست نکنند. آنها را احضار کردند. در یک جلسه نظامی و چند تا عرب هم کفشهایشان را زیر بغل خود گرفتند  و وارد یک سالن عظیم شدند. گفت: شما برای چه آمده‏اید؟ آنها گفتند: آمده‏ایم جهاد کنیم، گفت: چه می‏خواهید؟ آنها گفتند آمده‏ایم شما را دعوت به حق کنیم. گفت: بابا! آخر چرا خودتان را به زحمت انداخته‏اید؟ اینجا ما مثلاً پانصد هزار سرباز زیر پرچم داریم و با دولت روم معاهده داریم و آنها تا یک میلیون سرباز به ما کمک می‏کنند، آخر این چه جنگی است، چه دعوایی است!؟ یکی از آن عربها بلند شد و گفت: خوب! حالا بعد از این همه حرف چه می‏کنید؟ ما را می‏کشید؟ غیر از این که دیگر نمی‏شود، تازه این هدف ما است. ما وقتی که از شهرمان بیرون آمدیم، قوم و خویشهای ما که ما را بدرقه می‏کردند از ما قول شفاعت گرفته‏اند که آنها را در بهشت شفاعت کنیم، ما نیامده‏ایم که برگردیم. وقتی محکم حرف زدند، در پاسخ آنها گفتند: خیلی خوب! بلند شوید بروید. شما عقل ندارید! وقتی بیرون رفتند، گفت: به عقیده من پنجه در پنجه این آدمها انداختن حماقت است. با اینها نمی‏توان جنگید! لبنان را این احزاب و این جمعیتها و این اسلحه‏های سبک و سنگین، این طوری حفظ نکرد. همان چند تا حزب اللَّهی که نشستند روی صندلی کامیون و رفتند به آن ساختمان پنج، شش طبقه زدند و چهارصد، پانصد کارشناس آمریکایی را زیر آوار، جهنمی کردند، لبنان را به اینجا رساندند.  به هرحال این نیروی عظیم را اگر می‏خواهید بفهمید، کسانی که ازشما اسلامشناسی در دانشگاهها درس می‏دهند، در همین دو، سه جمله بفهمید. اگر اینها را فهمیدید، رمز این مسأله را می‏فهمید، والاَّ نمی‏فهمید و غیر ممکن است که بفهمید! اما به شما مردم عرض می‏کنم! این چند ماه که با حضور بیشتری در صحنه‏های سیاسی حاضر شدید: آن حرکت عظیم روز جهانی قدس، آن حرکت عظیم راهیان کربلا و این لشگرهای احتیاط قدس، و در کنارش این نماز جمعه‏های باشکوه و این احساسات پرشور و ارزنده، عوامل بازدارنده شرارت در این مقطع بود. دشمن روی اینها حساب می‏کند. من به شما پیشنهاد می‏کنم و از شما می‏خواهم که روز 22 بهمن که قرار است، ملت ما راهپیمایی کنند و قرار است تظاهرات کنند، آن روز همه شماها به میدان بیایید، هرکس هر کاری دارد بگذارد زمین و وارد صف راهپیمایان شود، و همه جا میدانها را پر از جمعیت کنید  و وارد عرصه شوید. این امر، اثری که در ترساندن دشمنان ما دارد، وحشتی که در دل مخالفین ما ایجاد می‏کند، تضعیف روحیه‏ای که از عراقی می‏کند و تقویت روحیه‏ای که از رزمندگانمان می‏کند و مانعی که در مقابل مانورهای اینها در اقیانوس هند و ترساندن از ناوگان اینها می‏شود (همین چند ساعت وقت مصرف کردن شما در راهپیمایی روز 22 بهمن) به اندازه یک جنگ وسیعی است که چند لشگر با دادن هزاران شهید می‏توانند در تاریخ حرکت ایجاد کنند. حرکت سیاسی شما، حرکت ایجاد می‏کند. واقعاً هم همین طور است و ان‏شاءاللَّه که خداوند خواسته که دین او در این مقطع تاریخ پیروز شود. به صدام و دشمنانمان و حامیان صدام اخطار می‏کنیم که اگر شما از این حرکت لشگرهای احتیاط قدس، از این راهپیمایی 22 بهمن که شکوه و جلال آن را خواهید دید، پند بگیرید، به نفع شما است و مواجه با یک حرکت عظیم نیروهای رزمنده، به طرف اهداف آنها در اعماق خاک عراق نخواهید شد، ولی اگر پند نگیرید و صدام را تسلیم محکمه نکنید و خسارات جمهوری اسلامی را نپردازید و بخواهید برای حفظ یک جنایتکار، مقاومت کنید، دیگر این آخرین اخطارمان است! ما همه چیز نشان دادیم، قدرتهای سیاسی، رزمی، راهیان کربلا و لشگرهای احتیاط قدس را و این مظاهر با شکوه حمایت ملت را همه نشان داده‏ایم و اتمام حجت کرده‏ایم و پیش خداوند روسفید خواهیم بود که ما حربه آخر را زمانی به کار می‏بریم که احساس کنیم، دیگر هیچ پندی و اندرزی به گوش کر دشمنانمان نمی‏رود و این دل سنگ و شقی آنها در مقابل هیچ موعظه‏ای حاضر نیست تسلیم شود.  از حضار امروز مراسم باشکوه نمازجمعه ما، میهمانان دهه فجر هستند که مقدم آنها را گرامی می‏داریم و بخشی از نیروهای جان برکف هوایی، دریایی، و دانشگاه پلیس که به مناسبت روز نیروی هوایی امروز در این مراسم شرکت کرده‏اند و همچنین از دانش آموزان عزیزمان که در مسابقه دو بزرگداشت دهه فجر در مراسم نمازجمعه شرکت کرده‏اند، تشکر می‏کنیم و امیدواریم که خداوند به همه ما توفیق دهد که بتوانیم رضایت خدا را که مهمترین ثروت و خیر و برکت ماست برای خودمان جلب کنیم.      ترجمه خطبه عربی     بسم اللّه الرحمن الرحیم  اَلْحمْدُلِلّه وَ الصَّلاةُ عَلی رَسُولِ اللَّه وَ آلهِ وَ عِباداللَّهِ الْمُتَّقین. در این چند ماه اخیر، خیلی چیزها ثابت شد و بسیاری از مردم دنیا که فریب دروغهای صدام را خورده بودند، آگاه شدند. خیلی از مردم دنیا فهمیدند که ادعای صلح طلبی بعث عراق برای فریب دادن ملت عراق و مردم دنیا و سوء استفاده از این شعار برای ادامه تجاوز و شرارت است. ناظران بی طرف، متوجه شدند که ایران اسلامی در عین داشتن قدرت در برخورد با دشمن متجاوز، خوددار و صبور و تابع حق و مقررات و اصول انسانی و اسلامی است. ماههاست که نیروهای اسلام در سراسر جبهه‏ها آماده حرکت نظامی و گوش به فرمان رهبری برای گوشمالی بعثیان شرور و آتش افروز هستند؛ با اینکه در این مدت، مکرراً شرارتهایی از بعثیان عراق سر زده که عدم جواب مناسب آن از طرف ایران، احتیاج به ضبط نفس و بردباری بیش از حد داشته است. صدام با ماجراجویی در دریا و خشکی و شهرها، زدن مراکز اقتصادی و تهدید کشتیها و ناامن کردن راههای آبی و هوایی و استفاده از اسلحه سمّی و حمله به مراکز غیر نظامی که در این مدت جوابهای مناسب خود را دریافت نکرده، صلح طلبی می‏کند! با اینکه عراق مدعی است در دو ماه اخیر معمولاً روزانه دهها حمله هوایی به ایران دارد، چگونه ادعای صلح طلبی می‏کند؟ این تحمل و خودداری ما، همراه با نشان دادن قدرت رزمی، به امید تنبّه حامیان صدام است که با دیدن قدرت و آمادگی ما دست از آن محتضر جنایت کار بردارند و برای ادای حق مظلوم، اقدام مناسب نمایند. رژه نزدیک سیصد لشکر احتیاط قدس، اخطار نیرومند دیگری است که اگر نتواند درس خوبی برای تسلیم به حق و پذیرش شرایط عادلانه ما باشد، دیگر باید مأیوس بود و منتظر چیزهایی که ما خودمان مایل نیستیم، پیش آید. »اَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطان الرَّجیم/ بسمِ‏اللَّه الرَّحْمن الرَّحیمْ/ قُلْ اَعُوذُ برَّب الْفَلَقِ/ مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ/ وَ مِنْ شَرِّغاسقٍ اِذا وَقَبَ/ وَ مِنْ شَرِّ النَّفَّاثاتِ فِی‏الْعُقَد/ وَ مِنْ شَرِّ حاسدٍ اِذا حَسَدَ«.  

 

ویدئوها

صوت

تصاویر ضمیمه