نتایج دیپلماسی پنهان
فریدون وردی نژاد (معاون سیاسی دفتر رئیس جمهور)
بنده میخواهم درباره یک ویژگی و نقش آقای هاشمی که کمتر به آن پرداخته شده صحبت کنم و آن نقش بیبدیل و مثالزدنی ایشان در دیپلماسی دفاع و دیپلماسی پنهان کشور است.
خیلی از بخشها خودش، خودش را تعریف میکند ولی بخشهایی هست که شاید همین امروز هم دارای طبقهبندی بالا باشد و نتوان درباره آنها و ابعاد و چگونگی تأثیر آیتالله هاشمی و چگونگی اتخاذ تصمیمات صحبت کرد؛ ولی بخشهایی که امکانپذیر است عرض میکنم. در آنها تصمیمات تلخ و سخت بود که گاهی همه بدنبال فرار از آن بودند. روزی که ما بهدنبال تأمین امکانات بسیار حساس و مورد نیاز در خارج بودیم معمولا تأمینکنندگان تسلیحات با شرکتها، گروهها و مجموعههای خارجی و به شبکههایی برخورد میکردند که آمریکایی بودند و علاقه داشتند با ما وارد مذاکره شوند. در آن مقطع، بحث گفتوگو و مصاحبه با یک آمریکایی، گفتوگو با شیطان بزرگ و کار بسیار سختی بود. حرکت انقلابی این بود که بهجای گفتوگو به آنها ناسزا بگوییم ولی آیتالله هاشمی با قاطعیت در آن مقطع تصمیم گرفتند بخشهایی از نظام که اتفاقا جزو انقلابیترین بخشهای کشور و نظام بود، یعنی سپاه، مسئولیت این کار را به عهده بگیرند و در بحث گفتوگوی فرمانده سپاه گفتند نه تنها عقبنشینی نکنید بلکه بروید و نیازمندیها را برآورد کنید، چون اگر آنها نیازمند ما نبودند، سراغ ما نمیآمدند.
آمریکاییها بهدنبال این بودند که از توان، موقعیت، ابتکار و ظرفیت جمهوری اسلامی در سطح خاورمیانه و در سوریه و لبنان برای رفع و رجوع مشکلاتی که با مسلمانان و شیعیان داشتند استفاده کنند و آقای هاشمی به زیبایی و با دقت نیاز آنان را تشخیص دادند و این نیاز را هدایت نمودند. بر این اساس بهعنوان میانجی وارد عمل شدند که اولا حقوق لبنانیها را تأمین کنیم ثانیا از این نیاز آمریکاییها برای تأمین نیاز جبهه استفاده کنیم.
آقای هاشمی بهخوبی این صحنه را مدیریت کردند. هیچکس غیر از آقای هاشمی قادر نبود به خوبی آمریکاییها را اینگونه بازی بدهد و در موقعیت حساس، چندین مقام آمریکایی از مقامات بسیار بالایی با کیک و شیرینی و هدیه به تهران بیایند و در هتل هیچ مقام مسئول با آنها ملاقات نکند و طوری عمل کنند که آن تیم یکسری تدارکات برای یک سلسله نیازهای نظامیان آورده باشند. بعد از عملیات فاو، هفتاد شبانهروز حمله عراق ادامه داشت و همه اینها با امکاناتی دفع شده بود که خبر نداشتند ایران به آنها دسترسی پیدا کرده است. برای عراقیها عجیب بود چه اتفاقی افتاده است؛ این حاصل دیپلماسی آیتالله هاشمی بود.
تصمیمگیریهای عقلانی و مبتنی بر اطلاعات و دادهها خیلی سخت و پیچیده نبود و همه میتوانستند بگیرند ولی تصمیمات متوکلانه، خطرناک و ریسکپذیر توسط شخص آقای هاشمی اتخاذ میشد. بنده شاهدم زمانی که این گفتوگوها قرار بود صورت بگیرد، امثال ما بهخاطر شور و شوق انقلابی حاضر نبودیم این بحثها را انجام دهیم ولی آقای هاشمی به بنده و بچههای سپاه فرمودند مشکلات شما چیست؟ آیا نمیخواهید موفق شویم؟ نمیخواهید از امکانات دشمن استفاده کنیم؟ جواب دادیم چرا ولی حضرت امام(ره) باید موافق باشند. ایشان ترتیبی دادند و گفتند برای اطمینان قلبی شما ترتیبی میدهم که خودتان از حضرت امام(ره) بشنوید. امام فرمودند: آنچه آقای هاشمی برای نیازهای جبهه و جنگ تدبیر میکنند، مورد تأیید است؛ شما تلاش کنید ولی مواظب باشید گول نخورید.
اما در مقطعی آمریکاییها حاضر بودند در این بحث و گفتوگو یکی از ادواتی که در طول جنگ از عراقیها غنیمت گرفته بودیم را در اختیار آنها قرار بدهیم در برابر آن بخش قابل توجهی از اطلاعات عراق - آرایش نیروها، گسترش نیروها، پشتیبانیهای شوروی از عراق، امکانات و تجهیزاتی فراتر در قبال دریافت یک نمونه تولیدی روسیه که از عراق به غنیمت گرفته بودیم-، در اختیار ما بگذارند. بسیاری از مسئولان آن دوره حرفی در این مورد نداشتند، ولی آقای هاشمی ایستادند و گفتند ما یک کشور مسلمان هستیم و باید ملتها بتوانند به ما اعتماد کنند. درست است که روسیه از صدام حمایت میکند و تسلیحات در اختیار او میگذارد ولی دنیا باید به ما اعتماد کند. اگر ما اسرار روسیه را در اختیار آمریکاییها بگذاریم، تصور میکنند موشکها و تجهیزات شنود و خیلی چیزهای دیگر را با رقیب اینها معامله میکنیم، ما باید امانتدار باشیم حتی اگر دشمن باشند.
بنده شاهد بودم در مقاطعی آمریکاییها حاضر بودند ما از منافع گروههای انقلابی لبنانی بگذریم و سکوت کنیم و آزادی سیاسی آنها و همه چیز را زیر پا بگذاریم ولی آقای هاشمی گفتند اولویت برای ما در این میانجیگری حفظ منافع لبنان و مردم لبنان است. حاضر نشدند منافع آنها را زیر پا بگذارند. حاضر نشدند عقیده انقلابی خود را زیر پا بگذارند.
متأسفانه آن آقایی که الان در زندان است، در کتابی که چندین سال پیش به نام «شنود اشباح» منتشر کرده بود تا برخی جریانات را تخریب کند، در سندی که از مذاکرات آیتالله هاشمی با آمریکا در زمینه تبادل گروگانهای آمریکایی در لبنان منتشر کرده بود، بندهایی که مربوط به خواستههای ایران برای حمایت از لبنان بود را حذف کرده بود. در آن زمان خیلیها به آقای هاشمی حمله کردند که بهخاطر منافع کشور، منافع لبنان را زیر پا گذاشتند در صورتی که واقعیت نداشت.
موضوع دیگر شکاندن اتحاد اعراب علیه ایران بود. آقای هاشمی گفتوگوهایی با لیبی آن روز داشت و همکاریهایی با الجزایر داشت؛ همکاری با کشورهایی که مواضع متفاوتی داشتند مثل سوریه، لیبی، الجزایر. دیپلماسی آیتالله هاشمی در آن زمان اتحاد عربها را از نظر دیپلماسی پنهان جنگ عربی - عجمی و شیعه - سنی شکست. آن دیدارها، ملاقاتها و سفرها منجر به این شد که یک کشور عربی برای دفاع از کشور انقلابی ما در مقطعی که چیزی نداشتیم، بیاید از خاک ایران به یک کشور عربی دیگر پاسخ حملات آنها را بدهد. این نماد حرکت آقای هاشمی و دیپلماسی پنهان و موفق ایشان بود که خیلی جاها مطرح نشده است و به آن پرداخته نشده است. وقتی کشورهای لیبی، الجزایر و سوریه را در کنار خودت داشته باشی، دیگر جنگ، جنگ عربی - ایرانی نمیشود. این موفقیت بزرگی در دیپلماسی جنگ بود.
دیگر حرکت آقای هاشمی، شکستن پشتیبانی تام و بلامنازع شوروی آن روز و روسها از عراق بود. سفر موفقیتآمیز آقای هاشمی به مسکو که بنده هم در کنار ایشان بودم، سفری که ایشان توانستند روسها را قانع کنند که تجهیزات استراتژیک مثل پدافند و تجهیزات اطلاعاتی و موارد بسیار زیادی به ما بدهند، موفقیت دیپلماسی پنهان و دیپلماسی دفاعی ایشان بود که توانست پشتوانه و حرکت عظیم روسها پشت سر صدام را متزلزل کند. با آمریکاییها هم توانسته بود، بحث و گفتوگو نموده و آنها را مردد کند. زمانی آمریکاییها بصورت کامل پشت سر صدام رفتند که ما بهخاطر شرایط داخلی قادر به ادامه گفتوگو نبودیم. در آن زمان رقابت بین گروههای مختلف بود در نتیجه از داخل کشور اطلاعات به بیرون رفت و اسرائیل صحنه را مدیریت کرد؛ چون از گفتوگوها حذف شده بودند نمیخواستند ایران که موفق شده بود در دیپلماسی پنهان امکانات بگیرد، به اهدافش برسد. بنابراین، از طریق یکی از جریانات داخلی در یکی از نشریات لبنانی همه چیز را لو دادند و باعث شدند گفتوگوها انجام نشود.
آقای هاشمی نگاه به شرق را تقویت کردند. درست است که آن موقع سیاست کلی ایران اسلامی همین بود اما رهبری عملیات در صحنه و قانع کردن چینیها و حتی سفری که به ژاپن داشتند و توافقات راهبردی که منجر شد چینیها در کنار ما قرار بگیرند هر چند با کشور عراق هم بودند، با آقای هاشمی بود. به هر حال استراتژی برتر ایران موجب شد پشتوانهها از عراق برداشته شود و دیپلماسی پنهان، کشور را در عملیات مختلف موفق کند.
اگر از من سؤال کنند تجربهات از این سالها در کنار آقای هاشمی بودن چیست و ایشان را چگونه معرفی میکنی، در پاسخ میگویم تمام ویژگیهای مطرح شده قبول است اما از دید من آقای هاشمی در اصل چرخ طیار جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی بود. ویژگی چرخ طیار در فیزیک این است که وقتی در این سو یک سلسله تنشها یکسری کندرویها و تندرویها وجود دارد و یکسری عدم توازنها و لجبازیها و کینهتوزیها وجود دارد، یک شخصی باید باشد که همه اینها را در درون خود لوکالیزه و بومی کند و در آن سوی مجموعه، یک روند ثابت متعادل عقلانی را بهعنوان خروجی بیرون دهد. یادتان باشد در نمازجمعهها چگونه حضور مییافت. در واقع این نقش چرخه طیار بودن ایشان بود که اجازه نمیداد کندرویها و تندرویها بیاید و اشکال ایجاد کند و تعدیلکننده شرایط بود و تنشها را به حداقل میرساند و یک روند عقلایی و منطقی از جمهوری اسلامی به دنیا ارائه میکرد. امروز هم اگر آقای هاشمی رفسنجانی را آن سوی مرزها بخواهند تعریف کنند، میگویند یک رخداد غیرقابل تکرار در منطقه خاورمیانه، غرب آسیا و در بین کشورهای اسلامی است هم از نظر دیپلماسی، هم از نظر مدیریت داخلی و هم قدرت ارتباط با افکارعمومی. آقای هاشمی به تنهایی یک رسانه تمامعیار بود.
میزگرد «آیتالله هاشمی رفسنجانی و مدیریت راهبردی جنگ و صلح»
منبع: از دفاع تا رفاه