مقالات
  • صفحه اصلی
  • مقالات
  • آیت‌الله هاشمی و دیپلماسی نگاه به شرق - مقاله دکتر فریدون وردی‌نژاد

آیت‌الله هاشمی و دیپلماسی نگاه به شرق - مقاله دکتر فریدون وردی‌نژاد

دکتر فریدون وردی‌نژاد[۱]

  • تهران
  • سه شنبه ۱۹ دی ۱۳۹۶
به‌طورکلی کشورهای گوناگون سیاست نگاه به شرق را با انگیزه‌ها و اهداف مشخصی دنبال کرده‌اند. در دوران جنگ سرد، رویکرد پایه‌ای کشورها در سیاست نگاه به شرق در چارچوب سیاست تنش‌زدایی میان شرق و غرب تعریف شده بود؛ اما در دوران پس از جنگ سرد، کشورهایی که سیاست نگاه به شرق را در دستور کار خود قرار دادند، به‌طور عمده انگیزه‌های اقتصادی را به‌مثابۀ محور اصلی سیاست خارجی خود تعیین کردند. آیت‌الله هاشمی به‌عنوان یکی از رهبران و هدایتگران انقلابی و عنصر پایه‌ای تأثیرگذار بر سیاست‌های کلان جمهوری اسلامی ایران، همواره سیاست خارجی را با رویکرد تعاملی مدنظر داشتند و با توجه به اهداف انقلاب، در عرصۀ بین‌المللی مروج این دیدگاه بودند. ایشان همواره تأکید داشتند که موقعیت و توانمندی‌های ایران، به‌ویژه در زمینۀ انرژی، امنیت انرژی و ترانزیت، زمینه‌های مناسبی برای همکاری ایران با کشورهای شرقی را فراهم آورده است. آیت‌الله در عرصۀ سیاست خارجی اعتقاد داشتند، ایران به‌عنوان پل ارتباطی قاره‌های آسیا و اروپا درواقع برای ایجاد توازن در برابر غرب و گسترش همکاری‌ها با شرق، باید دیپلماسی توازن شرق و غرب را مدنظر قرار دهد و بداند که سیاستِ نگاه به شرق به معنای جایگزینی کامل آن با غرب نیست. ایشان می‌گفتند، شعار «نه شرقی‌ـ‌نه غربی» درواقع نفی دو ایدئولوژی حاکم بر جهان، یعنی سرمایه‌داری و کمونیسم است؛ اما این سیاست به معنای عدم رابطه با شرق و غرب نیست، بلکه به معنای حفظ موازنه در سیاست خارجی و تعامل با قدرت‌های رقیب است. در دیپلماسی آیت‌الله هاشمی، اقتصادهای نوظهور آسیایی به‌عنوان قدرت‌های نوین، الگوهای جدیدی از گرایش‌های موازنه‌گرایی و تعامل با بازیگران جهانی را ارائه می‌کردند و فاقد ماهیت جدال‌آفرین با آمریکا قلمداد می‌شدند؛ ازاین‌رو، با نظر آیت‌الله هاشمی و در قالب چشم‌انداز بیست‌ساله، راهبرد تعامل سازنده با کشورهای گوناگون و با اولویت دیپلماسی آسیایی و شرقی و نیز همکاری‌های گسترده با همسایگان آغاز شد. راهبرد تعامل سازنده در سیاست خارجی ایران در دوران ریاست جمهوری آیت‌الله، مرحله‌ای پیشرفته‌تر از سیاست تنش‌زدایی تلقی شد و با تکیه‌بر عنصر پویایی، تأثیرگذاری و جهت‌داربودن براساس شناخت دقیق معادلات سیاسی ساماندهی شد و در دولت‌های بعدی نیز به روش‌هایی ادامه یافت.

مقدمه

به‌طورکلی کشورهای مختلف سیاست نگاه به شرق را با انگیزه‌ها و اهداف مشخصی دنبال کرده‌اند. در دوران جنگ سرد، رویکرد راهبردی کشورها در سیاست نگاه به شرق در چارچوب سیاست تنش‌زدایی میان شرق و غرب تعریف شده بود؛ اما در دوران پس از جنگ سرد کشورهایی که سیاست نگاه به شرق را در دستور کار خود قرار دادند، به‌طور عمده انگیزه‌های اقتصادی را محور اصلی سیاست خارجی خود تعیین کردند. درهرحال وجه مشترک غالب در سیاست نگاه به شرق کشورهای مختلف، تأکید بر «تعامل» به‌جای «تقابل» در چارچوب نظام بین‌المللی کنونی است.

در جمهوری اسلامی ایران، سیاست نگاه به شرق در قالب راهبرد نه شرقی – نه غربی همواره مورد توجه بوده است اما از زمانی جدی‌تر مطرح شد که تحولات شگرفی در سطح بین‌المللی به وجود آمد و نظام دوقطبی فروریخت و تلاش آمریکا برای تثبیت موقعیت خود به‌عنوان تنها ابرقدرت باقی‌مانده در جهان آغاز شد.

رهبران ایران به‌عنوان یک کشور بزرگ آسیایی همواره با توجه به موقعیت ژئوپولتیک کشور، به داشتن روابط مناسب با کشورها و قدرت‌های آسیایی علاقه‌مند بوده‌اند. دلیل آن هم این است که آسیا قابلیت‌های انسانی و مادی فراوانی دارد که زمینۀ ظهور قدرت‌های اقتصادی جدید را در این قاره فراهم کرده است. برای نمونه رشد و رونق اقتصادی کشورهای جنوب شرقی آسیا اقتصاد جهانی را تحت‌الشعاع خود قرار داده است، هند جهش قابل‌توجهی در زمینۀ توسعۀ اقتصادی از خود به نمایش گذاشته است، و روسیه ضمن برخورداری از ظرفیت‌های گوناگون سیاسی، اقتصادی و بین‌المللی، ازنظر منابع عظیم انرژی اهمیت فراوانی دارد. از نگاه ایران، با توسل به سیاست نه شرقی‌ـ‌نه غربی، توان اقتصادی فزایندۀ قدرت‌های آسیایی نظیر چین، هند و روسیه موجب شده است این کشورها در عرصه‌های سیاسی و امنیتی نیز از اهمیت بسزایی برخوردار گردند و فرصتی برای ایران تلقی شوند.

اهمیت رویکرد سیاست نگاه به شرق، درواقع بازتعریف رویکردهای سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران به‌عنوان یک قدرت منطقه‌ای در شرایطی است که پس از پیروزی انقلاب تحولات عمده‌ای در مرزهای آن شکل گرفت. آیت‌الله هاشمی به‌عنوان عنصر پایه‌ای تأثیرگذار بر سیاست‌های کلان جمهوری اسلامی ایران، همواره رویکرد تنش‌زدایی را در سیاست خارجی مدنظر داشتند و با توجه به اهداف انقلاب، در عرصۀ بین‌المللی مروج این دیدگاه بودند. ایشان همواره تأکید داشتند که موقعیت و توانمندی‌های ایران، به‌ویژه در زمینۀ انرژی، امنیت انرژی و ترانزیت، زمینه‌های مناسبی را برای همکاری ایران با کشورهای شرقی فراهم آورده است. ایشان همواره در عرصۀ سیاست خارجی اعتقاد داشت، ایران به‌عنوان پل ارتباطی قاره‌های آسیا و اروپا درواقع برای ایجاد توازن در برابر غرب و گسترش همکاری‌ها با شرق، باید «دیپلماسی توازن شرق و غرب» را مدنظر قرار دهد و بداند که سیاست نگاه به شرق به معنای جایگزینی کامل آن با غرب نیست. ایشان می‌گفتند شعار «نه شرقی ـ نه غربی» درواقع نفی دو ایدئولوژی حاکم بر جهان، یعنی سرمایه‌داری و کمونیسم است، اما سیاست نه شرقی ـ نه غربی به معنای عدم رابطه با شرق و غرب نیست، بلکه به معنای حفظ موازنه در سیاست خارجی و تعامل با قدرت‌های رقیب است و منافع ملّی کشور ایجاب می‌کند که درگیر رقابت‌های میان آنان نشویم.

در دیپلماسی هاشمی، اقتصادهای نوظهور آسیایی به‌عنوان قدرت‌های نوین، الگوهای جدیدی از گرایش‌های موازنه‌ای و تعامل با بازیگران جهانی را ارائه می‌کنند و فاقد ماهیت جدال‌آفرین با آمریکا هستند. ازاین‌رو، این کشورها در تلاش‌اند تا موقعیت خود را در سیاست و اقتصاد بین‌المللی و مقابله با یک‌جانبه‌گرایی تثبیت نمایند. بر این اساس، به‌ویژه پس از دوران جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، ضمن افزایش همکاری‌ها با کشورهای همسایه، با نظر آیت‌الله هاشمی و در قالب چشم‌انداز بیست‌ساله، تعامل سازنده با کشورهای گوناگون و با اولویت دیپلماسی آسیایی و شرقی آغاز شد.

راهبرد تعامل سازنده در سیاست خارجی ایران در دوران ریاست جمهوری آیت‌الله، مرحله‌ای پیشرفته‌تر از سیاست تنش‌زدایی تلقی گردید و با تکیه بر عنصر پویایی، تأثیرگذاری و جهت‌داربودن، براساس شناخت دقیق معادلات سیاسی ساماندهی شد. بر این اساس، باید گفت، مهم‌ترین پارادایم سیاست خارجی جمهوری اسلامی در دوران پساجنگ، تعامل با کشورهای شرقی، با عنوان سیاست نگاه به شرق، تقویت همکاری اقتصادی و تجاری با کشورهای قدرتمند آسیایی و نیز تنش‌زدایی با غرب و اروپا بود. به‌طوری‌که سیاست نگاه به شرق در سیاست خارجی جمهوری اسلامی از هر زمان دیگری برجسته‌تر گردید.

سیاست نگاه به شرق آیت‌الله هاشمی، ازجمله سیاست‌های راهبردی مصوب کشور بود که با هدف ایجاد توازن میان مراودات سیاسی و اقتصادی با کشورهای غربی، و کشورهای آسیایی به‌ویژه، شرق و جنوب شرقی آسیا با توجه به امکانات بالقوۀ آن‌ها صورت می‌گرفت. نکتۀ قابل‌توجه این است که خرابی‌های ناشی از جنگ و اقتصاد ضعیف ایران در زمان ریاست جمهوری آیت‌الله هاشمی توجه ایران را به برقراری ارتباط با کشورهای منطقه و ایجاد یک «اولویت اجتناب‌ناپذیر» با کشورهای شرق جلب نمود. در این دوران، سیاست خارجی ایران به‌سمت سیاست «نگاه به شرق» و ایجاد رابطۀ گسترده‌تر با کشورهای شرقی متمایل شد. از نگاه آیت‌الله رفسنجانی، دلیل پایه‌ای اتخاذ راهبرد نگاه به شرق در جهت‌گیری سیاست خارجی، متنوع‌کردن گزینه‌های سیاسی و رقابتی‌کردن روابط خارجی جمهوری اسلامی بود.

این راهبرد هوشمندانه موجب یافتن بازارهای جدید منطقه‌ای و آسیایی و تعریف نوینی از سیاست‌ورزی بین‌المللی شد و ازقضا با پایان‌یافتن جنگ سرد و فروپاشی شوروی اهمیت ژئوپلیتیک و منطقه‌گرایی نیز در نظام بین‌الملل دوچندان شده بود. به‌طوری‌که در این دوره بسیاری از کشورها در سیاست خارجی خود منطقه‌گرایی را به‌عنوان اصلی ثابت و اساسی جهت تأمین منافع و امنیت ملی خود برگزیدند.

آیت‌الله هاشمی اعتقاد داشت ایران ازجمله کشورهایی است که به‌لحاظ موقعیت جغرافیایی و سیاسی، از مزیت‌های ژئواستراتژیک، ژئواکونومیک و ژئوپلیتیک فراوانی بهره‌مند است و این موقعیت خدادادی، در کنار هوشمندی، سواد و تخصص عنصر ایرانی، موقعیت ممتازی به کشور می‌دهد که می‌تواند توازنی منطقی میان غرب و شرق به وجود آورد.

بر این اساس، ایشان نه‌تنها می‌کوشید که «راهبرد نگاه به شرق» را که از منطق علمی و تاریخی و همچنین ریشه‌های جغرافیایی و سیاسی در سیاست خارجی کشور برخوردار بود، به هویت‌سازی جدید و چانه‌زنی نوینی در گفتمان سیاست خارجی تبدیل کند، بلکه بتواند توازنی در مناسبات خارجی ایران به وجود آورد. دلیل چنین امری هم این بود که آیت‌الله هاشمی به توازن رابطه با شرق و غرب معتقد بود.

بروز جنگ عراق علیه ایران، نقش مهمی در تحولات منطقه ایفا کرد. این جنگ درگیری و دشمنی ایران را با همسایگان عرب و جهان غرب به نهایت رساند. ایران تحریم شد و کشورهای عربی همسایه حدود صدمیلیارد دلار در اختیار متجاوز قرار دادند. هدف آن‌ها هم تغییر رژیم یا شکست نظامی و سیاسی ایران بود و حتیٰ می‌توان گفت که به‌دنبال تجزیۀ ایران بودند که از دیرباز آرزوی آن را داشتند. در چنین شرایطی، سرنوشت کشور در گرو دیپلماسی جنگ بود و آیت‌الله هاشمی به‌عنوان فرمانده جنگ باید رابطه‌ای متوازن و به دور از حساسیت را با قدرت‌های مطرح آن دوران برقرار و نیازهای وارداتی جنگ را تأمین می‌کرد. سفرهای موفقیت آمیز ایشان به چین و روسیه و کشورهای آسیایی نمونه‌های بارزی از توفیق دیپلماسی نگاه به شرق هاشمی بود که در دوران پس از جنگ و عصر سازندگی هم ادامه یافت.

بعد از روی‌کارآمدن دولت سازندگی، اولویت‌های آیت‌الله در سیاست خارجی گسترش ارتباط با شرق و زدودن سوءتفاهم‌ها با همسایگان و بازسازی مناسبات با غرب و اروپا بود. درعین‌حال که به ظرفیت غیرمتعهدها و پیمان‌های منطقه‌ای و اقتصادی هم توجه داشت. هاشمی در این دوره معتقد بود که باید روابط با اروپا را نظیر مناسبات با آسیا توسعه داد. به دیگر سخن، آیت‌الله هاشمی به توازن در روابط جمهوری اسلامی با جهان شرق و غرب معتقد بود و هم‌زمان روابط با کشورهای همسایه نیز برای او اهمیت داشت. آیت‌الله هاشمی با درایت ویژۀ خود با سران برخی از کشورهای منطقه روابط شخصی بسیار دوستانه و حتیٰ روابط خانوادگی برقرار کرد. این نوع روابط، در قالب دیپلماسی عمومی، به اندازۀ روابط رسمی دیپلماتیک در بهبود پیوندهای ایران و سایر قدرت‌های منطقه، مهم و تأثیرگذار بود.

در پرتو دیپلماسی آیت‌الله هاشمی در دوران جنگ و سازندگی، نیروهایی تربیت شدند که توانستند در حوزه‌های مختلف دیپلماسی، در تصمیمات مهم و کلیدی سیاست خارجی به ایفای نقش بپردازند. بخشی از توفیقات دیپلمات‌های ما در جذب امکانات و فناوری و مدیریت و تجارب کشورهای خارجی ازجمله کشورهای آسیایی نظیر چین و ژاپن و کره و حتیٰ روسیه، مرهون شخصیت آیت‌الله هاشمی و نقش بی‌بدیل ایشان در ادارۀ بحران‌ها و لحظات حساس و تاریخی کشور و نیز سفرهای مهم و مذاکرات و توافق‌های ایشان بود.

البته آیت‌الله هاشمی اعتقاد نداشت که ایران می‌تواند با کشورهای قدرتمند آسیایی همانند چین، روسیه و هند پیوندهای راهبردی برقرار کند، هرچند که ایران برای تعامل با کشورهای آسیایی در حوزه‌های غیرراهبردی، به‌ویژه اقتصادی از قابلیت بالایی برخوردار است، ازجمله در حوزۀ اقتصادی مهم‌ترین زمینۀ همکاری ایران با آسیا، نیاز فزاینده به انرژی در این قاره است و می‌دانیم که ایران برای تعامل با کشورهای آسیایی در این زمینه قابلیت فراوانی دارد. نکتۀ مهم این است که این قابلیت رقابتی خارج از حوزۀ تسلط آمریکاست. از دهه‌های پیش ایشان اعتقاد داشتند که ایران می‌تواند به اصلی‌ترین منبع انرژی برای کشورهای بزرگی همچون چین و هند بدل شود. این بدان معناست که از دید آیت‌الله هاشمی، سیاست نگاه به شرق، یک سیاست اقتصادمحور بود و این یعنی هر طرحی برای همکاری ایران با ملل آسیایی و شرقی و در چارچوب سیاست نگاه به شرق، زمانی احتمال موفقیت بیشتری خواهد داشت که مبتنی بر همکاری‌های اقتصادی و تجاری و پرهیز از به چالش‌کشیدن قدرت‌های بزرگ باشد.

پس از پایان جنگ تحمیلی و آغاز دوران سازندگی، آیت‌الله کوشید که به همه بقبولاند، ایران از سیاست تنش‌زدایی منطقه‌ای عبور کرده و اکنون در وضعیتی است که می‌تواند تعامل فعالی با منطقه و جهان داشته باشد. بر این اساس، سیاست نگاه به شرق به‌عنوان راهبردی برای برقراری تعادل و توازن بین نگاه به شرق و نگاه به غرب در دولت ایشان جمع بندی گردید و فراموش نکنیم که آیت‌الله تا چه میزان بر تحقق سند چشم‌انداز ایران ۱۴۰۴ مُصر بود و می‌گفت ایران برای دستیابی به جایگاه برتر منطقه‌ای که طبق سند چشم‌انداز بیست‌ساله به‌عنوان هدف تعیین شده، باید در سال ۱۴۰۴، از نظر توسعه‌یافتگی و پیشرفت‌های فناورانه به جایگاه اول اقتصادی، علمی و فناوری در منطقه و آسیای جنوب غربی تبدیل شده باشد. از نگاه اقتصادی و براساس برنامۀ ایشان، برای رسیدن به این جایگاه متوسّط نرخ رشد اقتصادی کشور باید ۸ درصد باشد و بدیهی بود که دستیابی به چنین رشدی جز از طریق همکاری‌های منطقه‌ای محقق نمی‌شد. بنابراین آیت‌الله در جایگاه رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام تأکید داشت که تقویت نگاه به شرق و توسعۀ مناسبات با همسایگان و کشورهای اسلامی و جهان سوم نیازمند عادی‌سازی روابط با همسایگان و مشارکت اقتصادی با کشورهای صاحب ثروت و فناوری آسیایی است.

از اوایل دهۀ ۱۹۹۰، از یک طرف فروپاشی شوروی سابق و پایان جنگ سرد و اعلام نظم نوین جهانی از سوی آمریکا و حمله به عراق، و از طرف دیگر پایان جنگ ایران و عراق و پذیرش قطعنامۀ ۵۹۸ با توجه به شرایط ویژۀ داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی و الزامات ناشی از زیستن در نظام به‌هم‌پیوستۀ بین‌المللی، کم‌کم رویکردهای واقع‌گرایانه در سیاست خارجی ایران نمود یافت. نظام اسلامی ایران توانست تا حدود زیادی امکانات و محدودیت‌های خود را شناسایی کند و با توجه به آن‌ها برای بازسازی روابط خود با سایر کشورها گام بردارد. جمهوری اسلامی برای سامان‌دادن به اوضاع داخلی و بازسازی کشور، اصلاح اقتصادی را سرلوحۀ کار خود قرار داد. عنصر محوری گفتمان حاکم در آن دوران عملگرایی در طراحی و اجرای سیاست خارجی با رعایت ارزش‌های اسلامی خوانده می‌شد. درواقع خطّ‌مشی عملی و رفتاری ایران در صحنۀ سیاست خارجی در دهۀ دوم انقلاب را می‌توان با توجه به منافع ملی و ترتیبات منطقه‌ای و پرهیز از تحریک دیگران در قالب سیاست عادی‌سازی روابط مورد تأکید آیت‌الله مورد بررسی قرار داد. بر این اساس، سیاست‌ورزان عرصۀ خارجی جمهوری اسلامی در سال‌های ریاست جمهوری آیت‌الله هاشمی با توجه به ضروریاتی که کشور از لحاظ سیاسی و اقتصادی به آن‌ها محتاج بود، برای دستیابی به اهداف موردنظر و نیازمندی‌های اقتصادی در پی آن برآمدند که با تکیه بر واقعیت‌های ژئوپلتیک و انعطاف‌پذیری و جهت‌گیری‌های مصلحت‌گرایانه ایران را از انزوای سیاسی بیرون آورند و یک ایران اسلامی توانمند و موردتوجه نظام بین‌الملل برپا کنند.

ازاین‌رو از شدت شعارهای انقلابی و آرمانی در سیاست خارجی کاسته شد. در این دوران گفتمان اقتصادمحور و سیاست‌ورز در صدر برنامه‌های دولت قرار گرفت. در چنین فضایی ایران توانست علاوه‌بر پیگیری سیاست نگاه به شرق، روابط خود را با اتحادیۀ عرب و کشورهای اروپایی بهبود بخشد. از مشخصه‌های این گفتمان هم می‌توان موارد زیر را نام برد:

اولویت‌دهی به روابط بین‌دولتی.
محاسبه‌گری و عقلانیت ارتباطی.
اولویت‌دهی به منافع ملی حیاتی.
تأکید بر اصالت مصالح اسلامی و منافع ملی.
پذیرش وضع موجود و تقویت سازۀ امنیتی در آسیا.
عدم مداخله در امور داخلی دولت‌ها و ملت‌ها (دهقانی فیروزآبادی، ۱۳۸۴: ۱۴۹).
در این راستا و با توجه به محدودیت‌ها و مشکلات پیش‌آمده در روابط با غرب و ضرورت بازسازی اقتصادی کشور، برقراری نوعی همکاری میان هند، روسیه، چین و ایران که در مواردی از آن به‌عنوان اتحاد راهبردی یاد می‌شد، مورد توجه قرار گرفت. رویکرد اتحاد و همکاری در این دوره ظاهراً مبتنی‌بر این فرض بود که ایران در دوران پس از انقلاب نیاز به متحدانی دارد تا بتواند با سیاست‌های خصمانۀ آمریکا مقابله نماید.

از نظرگاه روسیه، که بعد از فروپاشی شوروی با نفوذ آمریکا در حوزۀ سنتی‌اش روبه‌رو شده بود، در غرب آسیا ایران تنها کشوری بود که با سیاست‌های آمریکا مخالفت می‌کرد و تحت نفوذ واشنگتن نبود.

از دیدگاه چینی‌ها نیز، دلایلی برای همکاری با ایران وجود داشت، زیرا چین به‌عنوان یک کشور درحال‌رشد تمایل داشت تا علایق پایه‌ای خود را در منطقۀ خلیج فارس گسترش دهد و ایران تنها همراه اقتصادی و سیاسی ارزندۀ چین در غرب آسیا به شمار می‌رفت و نیروی دریایی ایران نیز به‌طور قابل‌توجهی به ادوات و سلاح‌های چینی مسلّح شده بود.

هند هم برای ایران جایگاه و موقعیت خاصی قائل بود که آن را مبتنی‌بر روابط تمدنی می‌دانست. سابقۀ همکاری نظامی میان هند و روسیه، همکاری‌های صنعتی و نظامی ایران و هند را تاحدودی تسهیل کرد. از طرف دیگر ایران منبع وسیع و معتبری برای تأمین نیازهای روبه‌رشد هند در زمینۀ انرژی به شمار می‌رفت و براساس چنین فرضیاتی بود که آقای هاشمی در سال ۱۹۹۶ در سفر خود به هند بر تقویت پیوندهای میان ایران و کشورهای قدرتمند آسیایی تأکید فراوان نمود و طی این سفر طرح اتحاد و همکاری گسترده ازسوی دولت وقت ایران پیشنهاد شد. از نگاه ژئوپولیتیکی، هدف اصلی طرح مزبور ایجاد بلوکی در مقابل آمریکا و متحدان منطقه‌ای این کشور تلقی می‌شد. در این برهه، به‌طور مشخص در راستای دیدگاه‌های هاشمی شاهد گسترش روابط ایران با کشورهای آسیایی هستیم. درآن سال‌ها، ظرفیت نوظهور بالای اقتصادی ایران، به‌ویژه در زمینۀ نفت و گاز و مسئلۀ طرح خط لولۀ گاز از ایران به کشورهای آسیایی، ازجمله هند و پاکستان و امکان امتداد آن به چین در روابط با این کشورها سرخط اخبار رسانه‌های جهان بود.

در این مقطع زمزمه‌های ائتلاف و اتحاد راهبردی با قدرت‌های رقیب امریکا به گوش می‌رسید و میان نخبگان بحث‌هایی درگرفته بود. آیت‌الله در برابر این دیدگاه‌ها که تحقق اتحاد راهبردی ایران و روسیه و چین را ضروری و عملی می‌دانستند، ایجاد هر نوع روابطی را در سطح راهبردی، خواه به شکل اتحاد یا همکاری، ناشدنی می‌دیدند، زیرا معتقد بودند شرایط بین‌المللی و منطقه‌ای مطلوب و پیش زمینه‌های لازم برای حصول به این نوع روابط در سطح راهبردی فراهم نیست. درعین‌حال همکاری‌های منطقه‌ای و تداوم سیاست نگاه به شرق را در چارچوب سازمان‌های منطقه‌ای از قبیل اکو، گروه هشت، کشورهای اسلامی موسوم به دی هشت، اتّحادیۀ کشورهای حاشیۀ اقیانوس هند و سازمان همکاری‌های شانگهای عملی می‌دانستند.

پذیرش قطعنامۀ ۵۹۸ و آتش‌بس در جنگ ایران و عراق را می‌توان نقطۀ عطفی در تحولات سیاسی ایران دانست. هاشمی در ۱۸ جولای ۱۹۸۸ بیان داشت که پذیرش قطعنامه و پیامدهای بعد از آن، فصل نوینی از تاریخ سیاسی ایران را شکل خواهد داد. در این مرحله، واضح‌ترین نشانه‌های تحول در ایران مربوط به حوزۀ سیاست خارجی بود.

در این مقطع، عواملی چون ضرورت بازسازی خرابی‌های ناشی از جنگ، محاصرۀ اقتصادی و تنگناهای سیاست داخلی، نیاز به استفاده از امکانات و سرمایه‌گذاری خارجی، باعث شد مسئولان جمهوری اسلامی بر لزوم اتخاذ جهت‌گیری‌های جدید در سیاست خارجی و تلاش برای خروج ایران از انزوای دوران جنگ تأکید کنند. به همین دلیل مقامات ایران متعاقب پذیرش قطعنامه، آشکارا اعلام کردند که جمهوری اسلامی درصدد نزدیکی با جهان خارج در دهۀ دوم انقلاب خواهد بود و در این راستا آقای هاشمی تلاش نمود تا شرایط لازم را برای عادی‌سازی روابط با بازیگران منطقه‌ای و بین‌المللی فراهم آورد (فوزی، ۱۳۸۴).

هاشمی در این رابطه گفت: «برای بنای کشور پهناورمان ایران و بازسازی خرابی‌های آن، ما آمادگی پذیرش همیاری دوستان و دولت‌هایی که مقاصد توسعه‌طلبانه و استعماری نداشته باشند را داریم». بنابراین می‌توان گفت با آغاز دوران ریاست‌جمهوری آیت‌الله، جمهوری اسلامی تحت مدریت اجرایی ایشان به تلاش برای جست‌وجوی گزینه‌های افراطی در راهبردهای توسعۀ اقتصادی پایان داد و در تعقیب سیاست اقتصادی مطابق با الگوی کشورهای جهان سوم برآمد. سیاست‌های اقتصادی جدید بر آن بود که همگرایی مستحکم‌تری را در نظام اقتصاد منطقه‌ای و آسیایی پیدا کند. هدف این سیاست بازنگری اقتصاد درهم‌ریخته، گسترش حوزۀ مشارکت خارجی و خصوصی‌سازی اقتصاد داخلی کشور بود. لازم به توضیح است که ترکیبی از ضرورت بازسازی خرابی‌های به‌جامانده از جنگ و ظهور رهبری متحد و هماهنگ حول محور آیت‌الله خامنه‌ای ـ رفسنجانی، زمینۀ لازم را برای بررسی و تحقق راهبردهای جدید اقتصادی توسط دولت آقای هاشمی فراهم آورد.

در این دوره آیت‌الله تیم اجرایی خود در دولت را، کابینۀ سازندگی نام‌گذاری کرد. ایشان بر تخصص، مهارت‌های فنی و توانایی‌های اداری وزیران خود در ادارۀ امور محوله تأکید داشت. آیت‌الله، فضایل اسلامی و گرایش‌های انقلابی را امری لازم می‌دانست و درعین‌حال بر تخصص و عمل‌گرایی در رفتار اجرایی کابینه تأکید فراوانی داشت (احتشامی، ۱۳۸۵).

ویژگی مهم این دوره برنامه‌ریزی و ساماندهی اقتصادی کشور و سیاست درهای باز اقتصادی با تکیه بر راهبردهایی چون:

خصوصی‌سازی.
ضابطه‌زدایی فعالیت‌های اقتصادی در حوزۀ خدمات مالی و بانکی.
اولویت‌بخشی به نگاه و همکاری آسیایی.
تشویق سرمایه‌گذاری‌های خارجی در حوزۀ اقتصاد داخلی.
دریافت اوراق قرضۀ خارجی.
ایجاد مناطق ویژه و آزاد در سراسر کشور.
فعال‌سازی،‌ توسعه و نوسازی بازار بورس تهران.
برگرداندن متخصصان و سرمایه‌های ایرانی خارج از کشور (احتشامی، ۱۳۷۸).
در چارچوب سیاست‌های دولت سازندگی، تیم آیت‌الله هاشمی به احیای روابط و برقراری مناسبات حسنۀ منطقه‌ای و آسیایی اقدام کردند. در این مقطع، گرایش سیاست خارجی ایران بر محور جهان سوم باقی ماند و سیاست نگاه به شرق با این فکر تداوم یافت که جز بلوک شرق که اهرمی برای حفظ توازن در مقابل جهان غرب محسوب می‌شود، انتخاب دیگری وجود ندارد.

به‌طور اساسی عده‌ای در این دوره اعتقاد داشتند براساس اصولی نظیر عزت، حکمت و مصلحت، ایران در سیاست خارجی خود درصدد رفع سوءتفاهم‌های انباشته‌شده از گذشته و پایان‌دادن به هر نوع تنازع و کشمکش بین‌المللی است. به عبارتی دیگر جمهوری اسلامی در این دوران، با تأکید بر همکاری واقع‌بینانه و پرهیز از تندروی در سیاست خارجی و رفع سوءتفاهم‌ها، سعی داشت با اتخاذ سیاست‌ها و رویه‌های مشترک در قبال منطقه و امور اقتصادی و امنیتی، کشورهای شرقی از چین و ژاپن و کره تا خلیج فارس را با سیاست‌های آشتی‌جویانه خود همسو کند و بلوکی جدید از اقتصاد و امنیت را بیازمابد. بنابراین، روابط منطقه‌ای ایران با کشورهای اسلامی برای حداکثرسازی همکاری‌های منطقه‌ای و نیل به ائتلاف‌گرایی گسترش یافت و مناسبات سیاسی و اقتصادی با آسیا در کنار تنش‌زدایی با غرب و اروپا در مدار اولویت‌های آیت‌الله قرار گرفت.

خلاصۀ سیاست‌های ارتباطی و مناسبات آسیایی آیت‌الله که بخش مهمی از سیاست‌خارجی ایشان محسوب می‌شد، درکل مبتنی‌بر عقلانیت و مصلحت بود. عقلانیت دورۀ ریاست‌جمهوری ایشان، عقلانیت ارتباطی و متکی‌بر گفت‌وگو و مفاهمۀ دوسویه بود که وجه اصلی آن را توسعۀ اقتصادی شکل می‌داد و به همین دلیل شرق و آسیا در آن جایگاه برجسته‌ای داشت. به زبان دیگر، در دولت آقای هاشمی، سازندگی در بعد اقتصادی یک اصل تلقی می‌شد و مسئلۀ فرهنگ و سیاست در حمایت از سازندگی و توسعۀ کشور معنا می‌یافت و ازاین‌رو رقابت‌های فرقه‌ای و فرهنگی و قبیله‌ای کمتر خود را نشان می‌داد و در آسیای آن روز رقابت‌های امنیتی چندان رنگ و بوی دینی و مذهبی افراطی نداشت.

این روند از چنان بنیه و پویایی برخوردار بود که زمینه‌ساز روایت و قرائتی مردم‌سالارانه و آزادمنشانه از ارزش‌های فرهنگی و دینی و تمدنی در دورۀ آقای خاتمی گردید و سیاست خارجی دولت اصلاحات که مبتنی‌بر گفتمان اسلام‌گرایی بود برای بازسازی و مفصل‌بندی مجدد مفاهیم دولت‌ـ‌ملت، نظام بین‌المللی را حامی گفت و گوی تمدن‌های خاتمی قرار داد. گفت‌وگوهای تمدنی معروف به «صلح مردم‌سالارانۀ خاتمی» به‌واقع روی دوم سکۀ «صلح مصلحت‌جویانۀ رفسنجانی» بود. چه‌آنکه در برهه‌های گوناگون، رویکرد آیت‌الله هاشمی درخصوص منافع و اهداف ملی بر این اصل استوار بود که جمهوری اسلامی ایران باید در سیاست خارجی خود مصالح اسلامی و منافع ملی را در چارچوب منافع اقتصادی و دفاعی و نظم جهانی پیگیری و تأمین کند. از دید آیت‌الله، مصالح اسلامی و منافع ملی تعارض و برخورد جوهری نداشته و موجودیت نظام جمهوری اسلامی و توسعۀ ملی و رفاه عمومی اولویت و مصلحت برتر قلمداد می‌شد.

خلاصه آنکه رویکرد سیاست خارجی آیت‌الله درقبال نظام بین‌الملل، چه در دورۀ ریاست‌جمهوری و چه در دوره‌های پیش و پس از آن، اصلاح‌طلبانه و واقع‌بینانه بود و برای تعامل با نظم جهانی مستقر و مسلط دوران هیچگاه از ظرفیت‌ها و رویکردهای بلوک شرق و آسیا غفلت نداشت. به عبارت دیگر، ایشان تعامل با نظم جهانی مستقر را برحسب ضرورت و مصلحت پذیرفته بود، اما تلاش داشت با تکیه بر همکاری‌ها و رقابت‌های آسیایی و شمال – جنوب، یک سازه و هویت نوین آسیایی برای توازن قدرت مستقر کند.

نتیجه‌گیری

سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بعد از انقلاب اسلامی دچار تغییر و تحولات گوناگون شده و درمیان گفتمان‌های آرمان‌گرایی و واقع‌گرایی در نوسان بوده است، هرچند هیچ‌گاه اتخاذ یکی از این دو به معنای نادیده‌گرفتن دیگری نبوده و ایران انقلابی نه آرمان‌گرای صرف و نه واقع‌گرای صرف نبوده است. اما در سیاست خارجی به‌ویژه پس از پایان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران و آغاز سیاست سازندگی کشور، ضرورت دقت و محاسبه‌گری در سیاست‌های داخلی و خارجی کشور بیش از پیش احساس شد و آیت‌الله هاشمی هم بنیانگذار و هم کارگزار آن بود. ایشان با دقت و با شناخت اولویت‌ها و محدودیت‌های کشور و با توجه به شرایط داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی، پی‌ریزی سیاست خارجی منسجم و هدفداری را شروع کرد و در این روند اصل را بر تنش‌زدایی با غرب، توسعۀ مناسبات با آسیا و به‌ویژه چین و ژاپن و کره و همکاری گسترده در سطح منطقه‌ای قرار داد. این بدان معناست که راهبر و هادی عقلانیت ابزاری اقتصادمحور، با عقلانیت ارتباطی فرهنگ‌محور که تحت‌تأثیر شرایط داخلی و منطقه‌ای و بین‌المللی بعد از جنگ به‌شدت ضروری بود، شالودۀ دیپلماسی نگاه به شرق و توازن و تعادل در سیاست خارجی را توأمان شکل داد. آیت‌الله، توأمان، دو رویکرد «غیرهمگن» را دنبال می‌کرد: رویکرد «رشدمحور» در محیط داخلی، و رویکرد «بسط‌محور» در محیط خارجی. این از مهم‌ترین عوامل دشواری و پیچیدگی تحقق اهداف ملی آیت‌الله بود (اکبری، علیرضا، ۱۳۹۵).

با این اوصاف، آیت‌الله هاشمی به‌عنوان نماد عقلانیت، شکیبایی، درایت، آفرینشگری و مصلحت‌جویی انقلابی، و در یک کلام، «آیت بزرگ ایران»، حق بزرگی بر گردن همۀ ما دارند و سیاست خارجی موفق دوران انقلاب، جنگ و سازندگی و تداوم و پایداری این سیاست در دوران اصلاحات حاکی از نقش و جایگاه این شخصیت کم‌نظیر در تاریخ و سرنوشت ملت ایران است.

منابع

اح‍ت‍شامی، ان‍وشیروان (۱۳۷۸). سیاست خارجی ایران در دوران سازندگی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی.

ازغندی، علیرضا (۱۳۷۸). «تنش‌زدایی در سیاست خارجی: مورد جمهوری اسلامی ایران(۱۳۶۷-۸)»، مجلۀ سیاست خارجی، سال سیزدهم، شماره۱۴۴، صص ۱۰۳۵-۱۰۴۸٫

اکبری، علیرضا (۱۳۹۵). «بررسی تاریخی راهبردی سیاست خارجی آیت‌الله هاشمی رفسنجانی»، قابل دسترسی از:

http://www.khabaronline.ir/detail/626026/World/diplomacy

چشم‌انداز جمهوری اسلامی ایران در افق ۱۴۰۴، مجمع تشخیص مصلحت نظام، ۱۳۸۴٫

دهقانی فیروزآبادی (۱۳۹۵). سید جلال، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، تهران: انتشارات سمت.

رمضانی، روح‌الله (۱۳۸۰). چارچوبی تحلیلی برای سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، ترجمۀ علیرضا طیب، تهران: نشر نی.

فوزی، یحیی (۱۳۸۴). «توانایی گفتمان اصلاح‌طلبانۀ اسلامگرایان در ایران»، مجلۀ علمی پژوهشی دانشکدۀ حقوق و علوم سیاسی، دانشگاه تهران.

 

[۱] .سفیرپیشین ایران در چین.